-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 06/19/2011

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

گزارش خبری:
1390/3/28

روزنامه اعتماد پس از گذشت نزدیک به یک سال و نیم از توقیفش، امروز به طور رسمی دوباره منتشر شد.

در صفحه نخست این روزنامه پیام تبریکی از سید محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، به چشم می‌خورد که از همه کسانی که برای منتشر شدن دوباره این روزنامه زحمت کشیده بودند سپاسگژاری کرده است.

آقای خاتمی در پیام خود نوشت: «خدا را سپاسگزاریم که شاهد طلوع دوباره "اعتماد"یم به این امید که بر پیمان خود با مردم که صاحب اصلی انقلاب و کشورند پا برجا بماند و اطلاع‌رسانی درست و بیداری‌گری را همچون گذشته وجهه همت خود قرار دهد.»

همچنین در شماره امروز روزنامه اعتماد، یادداشت‌هایی از ماشالله شمس الواعظین، زهرا اشراقی، سعید لیلاز، مدیا کاشیگر، محمد رضا تابش و پوریا عالمی به چشم می‌خورد.

توقیف اعتماد

روزنامه اعتماد که از روزنامه‌های اصلاح طلب به شمار می‌رود، دهم اسفند ۱۳۸۸ به خاطر آنچه که «تخلف از حدود مطبوعات» و «تکرار و اصرار بر تخلفات قانونی» اعلام شده بود، توسط هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شد.

این روزنامه در صفحه نخست شماره آنروز، دو مطلب از فیلم حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری ایران منتشر کرده بود.

فیلم حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران، که نخستین بار توسط شبکه بی‌بی سی فارسی پخش شده بود، در نخستین روزهای اسفند ۱۳۸۸ و پس از نزدیک به ۸ ماه از درگیری کوی منتشر شده بود.

تقریبآ یک هفته پس از پخش شدن فیلم و یک روز پیش از اقدام روزنامه اعتماد در چاپ مطالبی درباره فیلم حادثه کوی دانشگاه، علاء الدین بروجردی رئیس و کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته بودند که که فیلم را ندیده‌اند.

این اظهارات سبب شد که روزنامه اعتماد، "پیشنهاد نمایش فیلم کوی دانشگاه در کمیته حقیقت یاب مجلس" را به روی صفحه اولش ببرد و توسط هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شود.

الیاس حضرتی، مدیرمسئول روزنامه اعتماد، توقیف این روزنامه را «یک مصیبت» توصیف کرده و گفته بود که دلیل خاصی برای توقیف اعتماد به آن‌ها گفته نشده و بند استناد شده قانونی «بسیار کلی» ست.

روزنامه اعتماد چند ماه پیش از توقیف، از سوی محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت دهم، هشت بار تذکر نیز گرفته بود.

داستان پر پیج و خم رفع توقیف

روزنامه اعتماد در دهم اسفندماه ۱۳۸۸ به طور موقت توقیف شد و تصمیم گیری درباره آینده این روزنامه به دادگاه مطبوعات واگذار شد.

تقریبآ یک ماه پس از توقیف این روزنامه، آقای حضرتی از دستور قاضی پرونده برای رفع توقیف این روزنامه خبر داد که این دستور، نظر موافق رییس مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران را به همراه نداشت. رییس مجتمع این حکم را به دلیل «ایراد حقوقی» رد کرده بود.

در خردادماه سال ۸۹، بار دیگر جلسه دادگاه مطبوعات تشکیل شد و این دادگاه، مدیرمسئول روزنامه اعتماد را در مورد اتهام "نشر مطالب خلاف واقع به قصد تشویش اذهان عمومی" به پرداخت بیست میلیون ریال جزای نقدی بدل از حبس، محکوم کرد.

در حالیکه همگان پس از این جلسه دادگاه منتظر انتشار دوباره این روزنامه بودند، مدیر مسئول روزنامه اعتماد بار دیگر از اشکال دوباره به پرونده روزنامه خبر داد و گفت «دادستان یک ایراد کوچک گرفت» و انتشار روزنامه باز هم به تاخیر افتاد.

بازگشت اعتماد به جامعه

سرانجام در آخرین دادگاه در دوم اسفندماه ۱۳۸۹، روزنامه اعتماد «به اتهام نشر اکاذیب» به سه ماه تعطیلی محکوم شد.

روزنامه اعتماد در حالی که می‌توانست در روزهای ابتدای خردادماه انتشار رسمی‌اش را آغاز کند، پس از نزدیک به یک ماه تاخیر، امروز انتشار دوباره‌اش را از سر گرفت.

روزنامه اعتماد پیش از انتشار رسمی، چند شماره را نیز به صورت آزمایشی منتشر کرد.

این روزنامه در حالی به دکه روزنامه فروشی‌های ایران بازگشته است که همچنان سایت اینترنتی‌اش در ایران فیلتر است.

مرتبط:

کارنامه کابوس مطبوعات: محمدعلی رامین


 
 

1390/3/28

آرمان امیری
مجمع دیوانگان

وقتی قرار شد «اردشیر امیرارجمند» یک روز مانده به راهپیمایی سکوت 22خرداد در تلویزیون فارسی بی. بی. سی حاضر شود و به پرسش‌های مردمی پاسخ دهد، نوعی احساس متناقض رضایت و افسوس را تجربه کردم. رضایت از این جهت که ایشان به خوبی دریافته‌اند که با کدام رسانه می‌توانند بیشترین طیف هم وطنان را مخاطب قرار دهند و در عین حال به درستی از این انتخاب خود استفاده کرده اند. اما افسوس از این جهت که اساسا چرا باید این حقیقت تلخ را بپذیریم که حتی اعضای شورای هماهنگی راه سبز امید نیز زمانی که به تریبون نیاز دارند باید دست به دامان شبکه‌های دیگر شوند و شبکه «رسا» همچنان نمی‌تواند نیازهای جنبش ما را بر طرف کند. در مورد «رسا» پیش از این هم دست کم دو بار نوشته ام*. اینجا به ذهنم رسید که پیشنهادات عملی خودم را برای ارتقای کیفیت این شبکه ارایه کنم. من یک فعال حرفه‌ای رسانه‌های تصویری نیستم، پس هرآنچه که به ذهنم می‌رسد تنها طرح هایی خام است که شاید بتوانند با تغییرات کارشناسی مفید واقع شوند.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش ثابت در شبکه ایجاد می‌کردم با عنوان «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو»! هفته‌ای یک ساعت این بخش را به گروه‌ها و چهره‌های مختلف اختصاص می‌دادم. حتی یک مجری هم برایش انتخاب نمی‌کردم. می‌گذاشتم هر کسی از هر گروهی که می‌خواهد بیاید و بنشیند و یک ساعت تمام هرچه دلش می‌خواهد بگوید. اصلا بنشیند و از جنبش سبز انتقاد کند. چه اشکالی دارد؟ به نظر من حتی اگر انتقادی هم وجود دارد بهتر است آن را به داخل شبکه بکشیم.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش ثابت در شبکه درست می‌کردم با عنوان «اقلیت‌های قومی و مذهبی». به خدا که این اقلیت‌ها آنقدر حرف ناگفته دارند که تا سال‌ها به آن‌ها رسانه بدهکار باشیم. در عین حال، نمی‌توانید تصور کنید که چه انسان‌های قدرشناسی هستند. تا چه میزان نسبت به همین توجهات اندک واکنش‌های مثبت نشان می‌دهند. اجازه بدهید نمایندگان اقلیت‌های قومی و یا مذهبی هفته‌ای یک ساعت بیایند و درد دل کنند. اجازه بدهید آن‌ها جنبش سبز را به راستی جنبش خودشان بدانند. باور کنید در آینده‌ای نزدیک تاثیرات شگفت انگیز این استقبال را خواهید دید.

اگر من سردبیر «رسا» بودم، می‌رفتم و دست یکی از فعالین حقوق زنان را می‌گرفتم و یک برنامه ثابت برایش ترتیب می‌دادم. هفته‌ای یک ساعت بیایند و خودشان به صلاح دید خودشان هرچه می‌خواهند از مطالباتشان بگویند. گلایه‌های بسیار این فعالین از وضعیت ناعادلانه علیه زنان در داخل کشور، مدت هاست به گلایه از تبعیض در جنبش سبز بدل شده است. انگار برای خودشان سهمی درخور در رهبری جنبش و یا مطالبات آن نمی‌بینند و از همراهی آن دلسرد شده اند. بگذارید در عمل ببینند که این جنبش هیچ آرمانی بجز برآیند آرمان فعالین خودش ندارد.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش موسیقی حرفه‌ای هم در شبکه راه می‌انداختم. اول می‌رفتم سراغ «محسن نامجو» که برادر، بیا و بخش موسیقی شبکه را مدیریت کن. اگر امکانش نبود می‌رفتم سراغ «شاهین نجفی» . اگر باز هم نبود می‌گشتم و از میان ده‌ها هنرمند ساکن در اروپا یکی را پیدا می‌کردم. جنبشی که به صورت خودانگیخته این همه آهنگ و نماهنگ زیبا و به یاد ماندنی تولید کرده، جنبشی است که هنر را در دل خود پرورانده است. اما سهم هنر در شبکه این جنبش ناچیز است.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک سری هم می‌رفتم سراغ «عباس معروفی». یا شاید «رضا قاسمی». یا حتی «شهرنوش پارسی پور» و «شهریار مندنی پور». آنقدر نویسنده برجسته آنجا داریم که اصلا گیج می‌شدم کدامشان را انتخاب کنم. اما دست آخر یکی را می‌آوردم که بیاید و یک برنامه هفتگی ادبیات هم برای شبکه دست و پا کند. چه اشکالی دارد که برای همه جنبه‌های زندگی مخاطبان برنامه داشته باشیم. همه‌اش که نمی‌شود از سیاست حرف زد، بگذارید که مقدار هم دلمان باز شود.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش کارتون (کاریکاتور) هم راه‌اندازی می‌کردم. چه کسی بهتر از «مانا نیستانی» . اما اگر امکانش نبود باز هم کاریکاتوریست برجسته کم نداریم. بیاید و یک بخش کاریکاتور هفتگی در شبکه راه بیندازد. بعد می‌رفتم سراغ ابراهیم نبوی. آن همه «استند آپ» اجرا کرده است، نمی‌تواند هفته‌ای نیم ساعتش را به جنبش اختصاص بدهد؟ من که تردید ندارم آقای نبوی حاضر است یک برنامه هفتگی، در حد نیم ساعت، چه به صورت مکتوب و چه به صورت زنده به طنز اختصاص دهد. باور کنید یکی از پر مخاطب‌ترین برنامه‌های احتمالی خواهد شد.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش مروری بر وبلاگستان هم می‌گذاشتم. البته مروری بر مطبوعات، نظیر آنچه که مسعود بهنود در بی. بی. سی اجرا می‌کند هم بد نیست؛ اما از آنجا که جنبش سبز بیش از هر رسانه دیگری به فضای مجازی متکی بوده بد نیست که یک بخش مروری بر وبلاگستان هم داشته باشیم. وبلاگ نویسان خوب و مسلط آنجا کم نداریم. اسم نمی‌برم اما همین الآنش هم چندین گزینه مسلم در ذهنم دارم.

اگر من سردبیر «رسا» بودم یک بخش فیلم هم راه‌اندازی می‌کردم. «بهمن قبادی» عزیز آن جاست. یک کارگردان تمام عیار و یک همراه سبز دوست داشتنی. حسابش را بکنید که اگر قبول کند چه می‌شود؟

در نهایت اینکه اگر من سردبیر «رسا» بودم، کاری می‌کردم که شبکه جنبش سبز تنها شبکه ماهواره‌ای باشد که گزارش‌های تصویری به روز از داخل ایران منتشر می‌کند. جنبشی که در اوج درگیری‌های خیابانی و سرکوب‌های خونین، از دل آتش و خون تصویر بیرون می‌کشید و به جهان ارسال می‌کرد، چرا نتواند در فضای آرام و معمولی شهر، چند گزارش تصویری بگیرد و برای شبکه خودش ارسال کند؟ این روزها هیچ رسانه خارجی در داخل ایران فعالیت رسمی و قانونی ندارد. هیچ کس دستش به اخبار تصویری دست اول از ایران نمی‌رسد. اگر «رسا» بخواهد از این ظرفیت بلقوه اعضای جنبش استفاده کند، اگر بخش ناچیزی از این همه شهروند-رسانه را به کار بیندازد، یک سر و گردن از دیگر شبکه‌های خبری بالاتر خواهد رفت و به مرور کار به جایی می‌رسد که دیگر شبکه‌ها گزارش‌ها و تصاویر خود را به نقل از رسا منتشر کنند.


 
 

1390/3/28

پس از خبر تجاوز گروهی به جمعی از زنان در شهرستان خمینی‌‍شهر اصفهان، این بار مقامات جمهوری اسلامی از یک تجاوز گروهی دیگر در روستای قوژد، از توابع کاشمر در استان خراسان خبر دادند.

به گزارش خبرآنلاین در این ماجرا، بیش از ۱۰ نفر به زنی در اراضی اطراف روستای قوژد از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشمر، به صورت گروهی، تجاوز به عنف کرده‌اند.

مصطفی قریشی، یکی از ضابطان قضایی سپاه پاسداران در این خصوص گفته است که ابتدا تعدادی از متهمان که «اراذل و اوباش» بودند دستگیر شدند، اما به دلیل نبود شاکی خصوصی در این پرونده، افراد بازداشت شده آزاد شدند.

به گفته قریشی پس از درمان و بهبودی زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بود و با شکایت او، افرادی که آزاد شده بودند مجددا دستگیر و به زندان وکیل آباد مشهد منتقل شدند.

قاسم یعقوبی، امام جمعه کاشمر با انتقاد از دستگاه قضایی و نیروی انتظامی، درباره روند رسیدگی به این پرونده، در خطبه های نماز جمعه دیروز خود گفته بود: «تجاوزات دسته جمعی و سازماندهی شده به نوامیس مردم در شهر دارالمومنین مایه تأسف است.»

وی اضافه کرده بود که اگر مسئولین به مساله تجاوزها رسیدگی نکنند، مردم خود وارد عمل می‌شوند و «هرج و مرج بوجود می‌آید.»

در همین حال خبرآنلاین نوشته است که مسئولین ذیربط حاضر به پاسخگویی درباره‌ی این پرونده نیستند و اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند.

به نوشته خبرآنلاین خباز، نماینده اصول‌گرای شهرستان کاشمر در گفتگو با این رسانه از وقوع تجاوز جمعی در یکی از روستاهای حوزه انتخابیه خود اطلاع داشته اما تنها به ذکر این توضیح کلی بسنده کرده است که: «جزئیات این تجاوز را نپرسیده ام و در جریان موضوع نیستم.»

اوایل خرداد ماه امسال نیز، گروهی ۱۲ نفره که به گفته خبرگزاری‌ها و مقام‌های مسئول «اراذل و اوباش» بودند، به مراسمی در باغی واقع در خمینی‌شهر اصفهان حمله کرده و با زندانی کردن مردان، به زنان حاضر در این مراسم تجاوز کردند.

پس از این تجاوز گروهی، برخی از مقامات جمهوری اسلامی بی‌حجابی زنان را عامل این تجاوزها دانسته بودند.

موسی سالمی، امام جمعه شهرستان خمینی‌شهر درباره کسانی که در این مراسم بودند گفته بود که «البته آن‌ها هم که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند آدم‌های علیه‌السلامی نبوده‌اند» و از «۱۴ نفر» حاضر در این باغ «فقط دو نفرشان خانواده بودند».

همچنین پس از حادثه خمینی‌شهر، محمد جواد ابطحی، نماینده خمینی‌شهر در مجلس از رسانه‌ها و مطبوعات انتقاد کرده بود که چرا این ماجرا را رسانه‌ای کرده‌اند.

منبع: مردمک، خبرآنلاین

پیشینه:

«تجاوز به میهمانان زن در جشنی در استان اصفهان؛ و تجمع اعتراضی مردم به واکنش مسئولان»
نماینده خمینی‌شهر: چرا خبر تجاوز را رسانه‌ای كردید!


 
 

1390/3/28

۱۲ تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به جان باختن هدی صابر و هاله سحابی از صبح روز شنبه (۲۸ خرداد) وارد اعتصاب غذای نامحدود شدند.

بهمن احمدی امویی٬ حسن اسدی زیدآبادی٬ عمادالدین باقی٬ عماد بهاور٬ قربان بهزادیان نژاد٬ محمد داوری٬ امیرخسرو دلیرثانی٬ فیض الله عرب سرخی٬ ابوالفضل قدیانی٬ محمد جواد مظفر٬ محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی ۱۲ زندانی اعتصاب کننده هستند.

آن‌ها در بیانیه‌ای که در سایت کلمه منتشر شده٬ اعلام کرده‌اند با هدف همدردی با خانواده‌های جان باختگان حوادث پس از انتخابات به خصوص خانواده سحابی و صابر دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده‌اند.

این زندانیان اعلام کرده‌اند: «ما و شما فرزندان سرزمین مهر و آیین مهر ورزی هستیم، لیک سالیانی است که در بند جباریتی افتاده‌ایم که با زبان قدرت و بی‌قانونی با شهروندان خویش سخن می‌گویند.»

هدی صابر پس از هشت روز اعتصاب غذای‌ تر در زندان اوین در اعتراض به مرگ هاله سحابی، دچار عارضه قلبی شد و روز شنبه ۲۱ خرداد در بیمارستان مدرس تهران جان باخت.

پیش‌تر، مرگ عزت‌الله سحابی و سپس جان باختن هاله سحابی در جریان مراسم تشییع جنازه آقای سحابی التهاب گسترده‌ای در سطح افکار عمومی ایران ایجاد کرده بود.

منبع: کلمه


 
 

افزایش استفاده از سلاح برای ارتکاب به قتل
1390/3/28

معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس اعلام کرده استفاده از سلاح گرم برای کشتن اعضای خانواده با رسیدن به ۵ /۲۶ درصد، حدود ۲ درصد افزایش داشته است.

به گفته هادی مصطفایی در سال گذشته ۲۲ درصد از مقتول‌ها زن بوده و بیش از نیمی از آن‌ها توسط بستگان خود به قتل رسیده‌اند.

روزنامه تهران امروز هم روز شنبه در گزارشی از فروش اسلحه در خیابان ناصرخسرو خبر داده است.

این روزنامه نوشته که در این خیابان همه داروفروش‌ها «اسپری مزاحمت» دارند٬ اما اسلحه گرم هم با اندکی جستجو به دست می‌آید.

فروشندگان اسلحه در ناصر خسرو در این گزارش گفته‌اند که قیمت تفنگ «شاهکش» ۱۵۰ هزار تومان است و دوساعته هم تحویل می‌دهند اما کلاشینکف «چون اعدام دارد از ۳۵۰ هزار تومان به بالاست» و تحویلش هم دو روز زمان می‌برد.

آن گونه که آمارهای فرمانده مرزبانی نیروی انتظامی نشان می‌دهد میزان کشفیات اسلحه در سال ۸۹ نسبت به سال‌های گذشته ۱۷۰۰ درصد افزایش داشته است.

قاضی محمدحسین شاملو، مستشار دادگاه تجدید نظر و بازپرس جنایی در گفت‌و‌گو با تهران امروز اعلام کرده که «هرساله تعداد پرونده‌هایی که در آن قتل خانوادگی با سلاح گرم انجام گرفته، نسبت به سال قبل بیشتر شده است.»

شاملو افزوده است: «این سلاح‌ها آسان تهیه می‌شوند پس مورد مصرف هم واقع می‌شوند.»

منبع: تهران امروز


 
 

1390/3/28

شورای فعالان ملی-مذهبی با انتشار بیانیه‌ای، خواهان رسیدگی مسئولان به دلایل مرگ هدی صابر شد.

این شورا در بیانیه خود از «مسئولان امر» خواسته که به چگونگی فوت آقای صابر «دقیق و منصفانه» رسیدگی کنند و به گواهی ۶۴ تن از زندانیان و دیگر شاهدان عینی به «طور جدی» توجه کنند.

تعدادی از زندانیان بند ۳۵۰ اوین شهادت داده‌اند که «هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری از سوی ماموران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته» بود.

هدی صابر، فعال سیاسی و روزنامه‌نگار، در زندان اوین پس از هشت روز اعتصاب غذا، دچار عارضه قلبی شد و روز شنبه ۲۱ خرداد در بیمارستان مدرس تهران جان باخت.

آقای صابر در اعتراض به جان باختن هاله سحابی که در حین شرکت در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی و به دنبال درگیری با مامورین امنیتی دچار ایست قلبی شد، اعتصاب غذا کرده بود.

منبع: میزان خبر

پیشینه
مراسم سوم هدی صابر با حضور انبوهی از نیورهای امنیتی برگزار شد


 
 

حسین انواری٬ سرپرست کمیته امداد:
1390/3/28

حسین انواری سرپرست کمیته امداد گفته که در حال حاضر «بیش از ۴۰ هزار مددجو در کشورهای مسلمان از خدمات کمیته امداد بهره‌مند می‌شوند.»

آقای انواری به ایرنا گفته که کمیته امداد در لبنان، عراق، افغانستان، جمهوری آذربایجان، کومور، سوریه و تاجیکستان دفا‌تر نمایندگی دارد.

به گفته وی «کل خانوارهای مورد حمایت کمیته‎ امداد در لبنان بیش از شش هزار خانوار با جمعیتی بیش از ۱۱ هزار نفر شامل یتیم، سالخورده، زندانی، معتاد، مطلقه، عقب‌مانده، از کارافتاده، نابینا، بیمار، محروم و بی‎سرپرست» است.

انواری تیر ماه سال گذشته هم گفته بود: «جهیزیه دادن کمیته امداد به دختران دم بخت برخی از کشور‌ها نه تنها هزینه نیست بلکه یک نوع سرمایه گذاری برای ایران به حساب می‌آید.»

کمیته امداد از نهادهای حمایتی و بنیاد‌های خیریه در ایران است که به دستور آیت‌الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در اسفند ماه سال ۱۳۵۷ با هدف حمایت از محرومان و مستضعفان تشکیل شد.

این نهاد هم اکنون زیر نظر علی خامنه‌ای اداره شده و رئیس آن نیز از سوی وی تعیین می‌شود.

بخش عمده‌ای از بودجه این نهاد از طریق دولت و بخشی نیز از طریق کمک‌های مردمی و وجوه شرعی تامین می‌شود.

منبع: ایرنا


 
 

1390/3/28

خشکسالی انجیرستان‌های استهبان فارس را اسیر خود کرده و ۵۰ درصد از درختان انجیر ۲۰۰ ساله را خشک کرده است.

جواد حسینی‌نژاد فعال محیط زیست می‌گوید: «خشکسالی خسارت‌های جبران ناپذیری به انجیرستان‌ها وارد کرده و باعث از بین رفتن ۵۰ درصد از انجیرستان‌ها شده و زندگی مردم را با مشکل روبرو کرده است.»

به اعتقاد وی خشک شدن دریاچه بختگان نیز در وارد شدن خسارات جبران ناپذیر به باغات انجیر بی‌تاثیر نیست، «زیرا این دریاچه رطوبت خاک و هوای استهبان را تامین می‌کرد.»

حسینی‌نژاد نبود مدیریت خشکسالی و منابع آب را یکی از عوامل این مشکلات می‌داند و اضافه می‌کند: «در استهبان بیش از دو میلیون درخت انجیر وجود داشته که قبل از خشکسالی به کشورهای دیگر صادر می‌شد به همین دلیل این شهرستان به قطب انجیرستانهای جهان معروف است.»

به گفته وی استهبان شهرستان منطقه‌ای کشاورزی است و درآمد مردمش نیز از کشاورزی تامین می‌شود.

انجیرستان‌های استهبان فارس بزرگ‌ترین جنگل دست‌ساز جهان محسوب می‌شود و قدمت درختان آن بیش از ۲۰۰ سال است.

منبع: مهر


 


 
 

مدیرکل امور دانشجویان خارج کشور:
1390/3/28

حسن مسلمی نائینی مدیرکل امور دانشجویان خارج کشور، تعداد دانشجویان ایرانی خارج کشور را حداقل نیم میلیون نفر برآورد کرد. 

آقای مسلمی نائینی در گفتگو با مهر گفت: «وقتی ۶ میلیون ایرانی در خارج کشور داریم، حتی اگر هر خانواده ایرانی در خارج کشور را خانواده‌هایی ۶ نفره در نظر بگیریم، بنابراین یک میلیون خانواده ایرانی در خارج کشور داریم که اگر هر خانواده «نصف دانشجو» هم داشته باشند، دست کم نیم میلیون دانشجوی ایرانی در خارج کشور مشغول تحصیل هستند البته این دانشجویان از جمله ایرانیانی هستند که با خانواده‌هایشان از کشور خارج شده‌اند نه آن‌ها که خودشان برای ادامه تحصیل به خارج رفته‌اند.» 
 
وی افزود: «بر اساس برخی آمار‌ها ۸۰ هزار دانشجوی ایرانی در خارج کشور داریم که به قصد ادامه تحصیل در خارج کشور، ایران را ترک کرده‌اند. اما اعتقاد دارم بیش از این دانشجوی ایرانی در خارج کشور تحصیل می‌کنند.» 
 
نایینی اظهار داشت: «پیشنهاد نمی‌کنیم افرادی که متقاضی تحصیل در مقطع کار‌شناسی هستند از کشور خارج شوند اما به نظر می‌رسد مردم دارند فرزندانشان را خارج می‌کنند.» 
 
مدیرکل امور بورس و دانشجویان خارج وزارت علوم با تکیه به نگاهی آماری افزود: «در آمار‌ها گفته شده ۷۰ درصد دانشجویان شاغل به تحصیل در خارج کشور در مقطع کار‌شناسی هستند که این تعداد کم هم نیست.» 
 
منبع: مهر

 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته