-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 06/17/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

خبرنگاران سبز/ دانش و فن:
به گزارش رسانه‌ها پنچ‌شنبه ۲۶ خرداد ماه همزمان با سالروز ميلاد امام اول شیعیان و با حضور وزير دفاع ج.ا. جديدترين ماهواره ايرانی با نام «رصد» پس از پرتاب موفق در مدار زمين قرار گرفت.

خبرنگاران سبز با توجه به اینکه دست‌آوردهای علمی ایران‌زمین به تمام ایرانیان تعلق دارد و با هدف اینکه خودکامگان کوشش‌های فرزندان ایران را مصادره به مشروعیت خود نکنند و یا کشورهای رقیب صرفا با چشم منفی و نگران به این کامیابی‌ها نگاه نکنند این موفقیت را به دانشمندان ایرانی تبریک می‌گوید و امیدوار است پیشر‌فت‌هال علمی و فنی ایران هر چه زودتر با پیشرفت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همراه شود تا استعداد جوانان ایرانی هرچه آزادتر و فراغ‌بال‌تر شکوفا شود. در زیر جزییات بیشتری از این کامیابی علمی-فناوری در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد. 

مشخصات دومین ماهواره ایران «رصد»
بر اساس گزارش‌های رسمی منتشر شده در باره این ماهواره کوچک، «رصد» نخستين ماهواره تصويربرداری ايران است که تمامی مراحل طراحی، ساخت، تجميع، تست و آماده‌سازی آن در داخل کشور و توسط متخصصان داخلی صورت گرفته است. نکته خواندنی اما اینست که اغلب زيرسيستم‌های اصلی يک ماهواره بزرگ در «رصد»‌ وجود دارد که از جمله می‌توان به سيستم‌های مديريت توان، پانل‌های خورشيدی، کنترل وضعيت، محموله اکتيکی، GPS، مديريت داده و فرامين روی بورد، گيرنده و فرستنده روی بورد، فرستنده رنجينگ و کنترل دما اشاره کرد.

«رصد» ۱۵.۳ کيلوگرم وزن داشته که برای تزريق در مداری با ارتفاع ۲۶۰ کيلومتر طراحی شده است و می‌تواند در هر شبانه روز ۱۵ بار به دور زمين بچرخد.

برقراری ارتباط با ايستگاههای زمينی، تصويربرداری از زمين و ارسال تصاوير به همراه اطلاعات تله‌متری به ايستگاههای زمينی از مهم‌ترين مأموريت‌های اين ماهواره است.

توپولوژی و ساخت ايستگاههای زمينی ماهواره «رصد» به گونه‌ای طراحی شده که بيشترين دسترسی به ماهواره را جهت دريافت اطلاعات و ارسال فرامين کنترل فراهم کرده باشد.

ماهواره‌بر ساخت ایران
اين دومين ماهواره‌بر ساخت جمهوری اسلامی ايران است که می‌تواند ميکروماهواره ۱۶ کيلوگرمی را تا ارتفاع ۲۶۰ کيلومتر از سطح زمين قرار دهد. طول اين ماهواره‌بر ۲۲ متر، قطر آن ۱.۲۵ و وزن آن ۲۶ تن است.

عمليات موتور اول و جدايش آن، عمليات موتور دوم، خارج شدن ماهواره‌بر از جو غليظ، رسيدن به سرعت مورد نظر و جدايش ماهواره از ماهواره‌بر مراحلی بودند که در اين پرتاب با موفقيت انجام شد.

چهار ايستگاه رهگيری، ايستگاه تله‌متری و فرمان، ايستگاه مرکزی و ايستگاه متحرک، عمليات رهگيری، هدايت و کنترل و دريافت اطلاعات از ماهواره‌بر سفير «رصد» را برعهده دارند که آنها نيز با موفقيت عمليات خود را انجام داده و به کار خود ادامه می‌دهند.

 
 

مروز بی قانونی و اعمال خودسرانه و هتک حيثيت مردم بيداد می کند و آن قدر رواج يافته که ديگر تعجب و تأسف مسئولان را بر نمی انگيزد .
خبرنگاران سبز/جامعه:
آيت الله محمود امجد استاد اخلاق و شاگرد مرجع فقيد آيت الله بهجت در پيامی به مردم مسلمان و شريف ايران  با تشريح وضعيت فعلی جامعه اعلام کرد: امروز بی قانونی و اعمال خودسرانه و هتک حيثيت مردم بيداد می کند و آن قدر رواج يافته که ديگر تعجب و تأسف مسئولان را بر نمی انگيزد .

به گزارش سايت آيت الله امجد، ايشان در اين پيام اعلام کرد: مظلومان کشته می شوند ، به حريم خصوصی و جمعی مردم تجاوز می شود ، آزاديهای قانونی و ابتدايی که حق اوليه ی هر انسان است سلب می شود که ملال و افسردگی بر چهره پير و جوان نشسته و مشکلات بسيار ، قربانی می گيرد دروغ و عوام فريبی ، رياست می کند اما دريغ از يک فرياد يک همدردی، و همدلی ، عذرخواهی و تلاش برای تصحيح .

اين استاد اخلاق همچنين در اين پيام نوشت: به خاطر مردم نجيب و بسياری از جوانان ارزشمند و متدين و فهمنده که خواستن آزادی و عدالت و امنيت حق طبيعی ايشان است ناچارم در مملکت بمانم و الا ترک وطن کرده و عزلت می گزيدم .

متن کامل اين پيام به همراه دستخط ايشان به شرح زير است:

هو المحمود

قال الحسين عليه السلام : إِنَّما خرجت لطَلَبِ الْإِصلَاح (بحارالأنوار ج۴۴ص ۳۳۹)

بيدادگری شيوه مرضيه نمی شد اين شهر اگر دادرس دادگر ی داشت

ظلم تا کجا بنابراين محکوم به عذابيم . در اين عصر پر آشوب بسيار تلاش کرده ام که اختلافات را به همدلی بدل کنم اما با کمال تأسف روز به روز ظلم و ستم بيشتری را مشاهده می نمايم و نمی دانم به اين مردم بی پناه چه پاسخی بدهم که آبی بر آتش تألمشان باشد .

سالهای آغازين پس از پيروزی انقلاب با اتکا به کلمه مقدس جمهوری اسلامی اعلام کرده بودم هر کس در هر جای مملکت مشکلی دارد بنده در خدمتگذاری آماده ام به لطف خدای تعالی و به واسطه ی خود مردم گره های بسياری از کار فرو بسته آنها گشوده شد اما امروز بی قانونی و اعمال خودسرانه و هتک حيثيت مردم بيداد می کند و آن قدر رواج يافته که ديگر تعجب و تأسف مسئولان را بر نمی انگيزد .

مظلومان کشته می شوند ، به حريم خصوصی و جمعی مردم تجاوز می شود ، آزاديهای قانونی و ابتدايی که حق اوليه ی هر انسان است سلب می شود که ملال و افسردگی بر چهره پير و جوان نشسته و مشکلات بسيار ، قربانی می گيرد دروغ و عوام فريبی ، رياست می کند اما دريغ از يک فرياد يک همدردی، و همدلی ، عذرخواهی و تلاش برای تصحيح .

هيچ نشانه ای حتی از درک اين همه خيانت و قانون شکنی در کلام و رفتار مسئولان ديده نمی شود. وقتی هم از مسئولان ذيربط سوال می کنی هيچکس مسئوليت قانون شکنی ظالمانه ؛ هرج و مرج افسار گسيخته و آشفته گی در سلسله مراتب را به عهده نمی گيرد و با نقل مصاديق بيشتر بر بار غصه ها و نگرانی ها و مصيبتها ی ما می افزايند بنابراين متأسفانه امروز برای رفع مظالم راه به جايی ندارم تا از حقوق ستمديده گان دفاع کنم .

يک نمونه ی کوچک اين روزها که خود با آن مواجه ام و ديگر کسی نمی تواند ادعا کند که برای امجد سياه نمايی می کنند و اخبار را کاناليزه به اطلاع او می رسانند شاهد بر اين وقايع است .

زنی متدين و خانه دار با فرزند خردسالش را چند روز پيش در فرودگاه پس از طی همه مراحل قانونی در هنگام سوار شدن به هواپيما ممنوع الخروج می کنند و با هتاکی او را از سفر باز می دارند اين زن و تدين و تعهد و بی گناهی او را خود به شخصه از نزديک می شناسم و می دانم که هيچ جرم و خيانتی نکرده است ، آخر چرا؟

هرچه به مقامات دادستانی ، سپاه و اطلاعات مراجعه شده همه اظهار بی اطلاعی می کنند . نمی دانم چه دستهای کثيف و جنايت پيشه و خيانتکاری می خواهند اين مردم نجيب و فداکار خصوصا جوانان خوب و عزيز و متعهد و جستجو گر را از نظام متنفر کنند تا انجا که بنده در منزل خودم نيز نتوانم از نظام و حقيقت اسلام دفاع کنم .

در دفاع از حق همه ، مورد اين بانوی خانه دار را برگزيده ام تا راه مقابله با خودسری را نشان دهم و به ياری حق و حقيقت بيايم .

به وسيله ی تلفن به گوش بسياری رسانده ام . بزرگان از من مهلت خواسته اند که به احترام برخی از قضات محترم اقدامی نکنم . مع الوسف هشدار دادم که اگر گذرنامه ی ايشان را در منزل تحويل ندهند موضوع ر ا رسانه ای خواهم کرد . اما پس از گذشت يک هفته خبری نشد . اينک به وظيفه ی خود عمل می نمايم ، باداباد .

يک لحظه بر اين بام بلا خيز نمی ماند

مرغ دل غمديده اگر بال و پری داشت

به خاطر مردم نجيب و بسياری از جوانان ارزشمند و متدين و فهمنده که خواستن آزادی و عدالت و امنيت حق طبيعی ايشان است ناچارم در مملکت بمانم و الا ترک وطن کرده و عزلت می گزيدم .

والسلام علی من اتبع الهدی

محمود امجد







 
 

-- شرف اهل قلم، احمد زیدآبادی، این نجیب‌رفتار وآزاده قلم را آزاد کنید. زید‌آبادی در نقد علی‌ خامنه‌ای می‌نوشت و در بند بودن او تنها نشانه کینه سیاه علی خامنه‌ای به اوست. احمد زیدآبادی برای همیشه شرفش را به رخ کینه سیاه ولایت خواهد کشید و در تاریخ چون نورافکنی از نجابت و شرافت و شجاعت خواهد درخشید.
-- کاری از دوست سبز -- 

 
 

روشنفکران دينی واقعا متدينند. يعنی دين برای آنها موضوع تحقيق نيست، موضوع ايمان است // در روشنفکری دينی علاوه بر جنبه نقد، و جنبه های سلبی، جنبه های ايجابی هم وجود دارد // درس ديگری که ما از روشنفکران دينی گرفته‌ايم و اين درس پس از انقلاب هر چه عميق‌تر شده است اين است که ما به دين نه به صورت يک اسطوره نگاه می‌کنيم نه به صورت يک اتوپيا // روشنفکران دينی بايد آداب خود را داشته باشد، بايد مراسم خود را داشته باشد، با طراحی جديد و با درک تازه از مفاهيم دينی، با درک تازه از تاريخ دين.
خبرنگاران سبز/ اندیشه / دکتر سروش:
نوشته‌ی زير قسمت چهارم از سخنرانی دکتر عبدالکريم سروش با عنوان "کارنامه‌ روشنفکری دينی و آينده‌ آن" می‌باشد که در تاريخ ۴/۸/۱۳۸۵ در منزل عبدالله نوری در تهران ايراد شده است. تلاش خواهيم کرد که هر هفته دو قسمت از اين سخنرانی ده قسمتی را به صورت متنی و تصويری منتشر کنيم.
(نوشتار سازی و تنظیم: محمد پارسی)

اما نکته بعدی که باز يکی از مولفه‌های روشنفکری دينی‌ست اين است که روشنفکران دينی واقعا متدينند. يعنی دين برای آنها موضوع تحقيق نيست، موضوع ايمان است. فرق است بين اينکه شما چيزی را به منزله متعلق تحقيق و مطالعه برگزينيد. بنده ميشناسم مسلمان‌ها و غيرمسلمان‌هايی را که اسلام برای آنها برای اسلام شناسی‌ست. اعم از اسلام شناسی فردی يا اسلام شناسی دانشگاهی برای تدريس به ديگران. يکی از نمونه‌های برجسته اين دوست عزيز ما، آقای محمد ارکون است. بنده به ايشان احترام می‌گذارم، ولی اگر شما با ايشان سخن بگوييد و نشست و برخاست کنيد تقريبا هيچ عنصری از عناصر تعلقی ايمانی در وجود او باقی نمانده است. آنچه که برای او مهم و مطرح است اين است که هويتا تعلق به يک جامعه و تاريخ اسلامی دارد و نزديکترين آشنايی را با اين مکتب و اين مشرب و مرام دارد و در او به نيکی می‌تواند بنگرد و درس بدهد و به شيوه فيلسوفان جديد تشريح کند، شرحه شرحه کند، هر جزئی از اسلام را به جايی باز ببرد و نهايتا چيزی از وجود منسجم آن باقی نماند.

اين يک نحو از مواجهه با انديشه و معرفت دينی است که فارغ از تعلق ايمانی است و فقط تعلق علمی را شامل می‌شو. اما روشنفکران دينی به گمان من به نيکی در اين جامعه نشان داده‌اند که هم به لحاظ عملی، هم به لحاظ سياسی، هم از جهت پرداخت هزينه‌ها (سياسی و غيره) پای اين مکتب و ايمان خود ايستاده‌اند و برای آن حاضر به گذشت و فداکاری هستند. علاوه بر اينکه جهد معرفتی می‌کنند، جهاد سياسی هم می‌کنند. اين دو تا را با هم می‌آميزند و هر دو را با هم دارند. لذا عنصر ايمان، تعلق ايمانی به اين مکتب، مفيد دانستن او، مثمر ثمر ديدن او،‌ترويج او برای بهداشت عمومی اجتماع را مد نظر قرار می‌دهند و به هيچ وجه از اين مکتب و انديشه و تعاليم دلسرد نشده‍‌اند. ما داشته ايم و داريم کسانی را که شايد چند صباحی در اين عرصه سير کردند اما  رفته رفته دلسر شدند. داريم روشنفکرانی که مطلقا تعلق ايمانی ندارند. اما آن کسانی که عمل آنها، زندگی آنها، عمر آنها، جهاد آنها، فعاليت های آنها، اعمال فردی و جمعی آنها نشان می‌دهد که به يک محوری متمسکند و حاضر به درگذشتن از آن نيستند، آنها را می‌بايد وجودشان را مغتنم شمرد. اين عنصر عنصر مهمی است.

نکته بعدی در روشنفکری دينی، اين است که در روشنفکری دينی علاوه بر جنبه نقد، و جنبه های سلبی، جنبه‌های ايجابی هم وجود دارد. اين هم البته نکته‌ای است که بعدا در باره او بايد بيشتر سخن بگوييم. يعنی علاوه بر اينکه آفات را می‌نمايند و خرافات را می‌زدايند، وجوه اثباتی هم در کار آنها هست. يک جامعه دينی حقيقتا به هر دو وجه احتياج دارد. هم جوانب سلبی، هم جوانب اثباتی و ايجابی که اين دومی شايد از اولی هم حقيقتا مشکل‌تر باشد. شما بياييد و يک نکته تازه درباره امامت و درباب نبوت بگوييد، مستحق همه گونه بلا و مجازات خواهيد شد. حتا وقتی نقد می‌کنيد، آنقدر به شما حمله نمی‌کنند که وقتی که ايجابا نکته‌ای را به جای نکته‌ای ديگر می‌گذاريد.

از اين بابت البته بايد روشنفکری دين را نقد بکنيم.  کار روشنفکران دينی در جوانب ايجابی کمتر بوده است تا جوانب سلبی. شايد وضعيت جامعه چنين اقتضا می‌کرده، شايد سنت ستبر دينی و معرفت دينی ما چنين ايجاب می‌کرده، اما رويگرداندن و غافل ماندن از اين عنصر مهم البته نابخشودنيست. و بايد به هر نحوی آنرا تدارک کرد. راهيست که ما آمده‌ايم و بايد برويم و به همين سبب به گمان من کلام جديد می‌بايد در دستور کار قرار بگيرد و اين کاريست که اگر از آن غافل مانده‌ايم بايد به آن بپردازيم.

درس ديگری که ما از روشنفکران دينی گرفته‌ايم و اين درس پس از انقلاب هر چه عميق‌تر شده است اين است که ما به دين نه به صورت يک اسطوره نگاه می‌کنيم نه به صورت يک اتوپيا، نه گذشته دين را اسطوره ای می‌کنيم، نه آينده دين را اتوپيايی. نه از اين دين يک آينده اتوپيکی بيرون می‌آيد، يک ناکجا آبادی، يک بهشتی، يک فضای سعادت بخشی که همه آدميان را به او دعوت کنه و نه اسطوره ها را در گذشته دين می‌خوانيم. دين اسطوره‌ای، تفسير اسطوره‌ای از دين از آن سنتی هاست. آنجاست که شما می‌بينيد که امام حسينِ خودشان را دارند، پيامبرِ خودشان را دارند، امام زمانِ خودشان را دارند.

اگر در روشنفکری دينی حرف تازه ای زده می‌شود مبتنی بر درک تازه‌ايست که در اين حوزه‌ها و زمينه‌ها وجود دارد. بازگشت به آنجاها به نظر من يک بازگشت فاجعه آميز است. من شنيده‌ام که پاره ای از دوستان ما به دليل اينکه در اين انتخابات{انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۴} پيروزی نصيب آنها نشده است به اين تحليل رسيده‌اند "که چون ما سنت‌های اهل سنت را فرو نهاده‌ايم دچار اين آسيب و اين مصيبت شديم، بايد برگرديم به همان مجالس، همان هيائات، همان عزاداری". بنده اين را سم قاتل برای روشنفکری دينی می‌دانم. اين تحليل، تحليل صائبی نيست از نظر من. گم کردن راه است. سر رشته خرد را از دست دادن است. روشنفکری دينی يک مسيری را‌ ترسيم کرده است، يک بنايی را نهاده است، يک بنيانی را آغاز کرده است که بطور کامل با آن نحوه نگرش به دين تفاوت دارد. اگر کسانی ذهنشان در اين زمينه روشن نيست، البته بايد روشن بکنند. اما اين بنا گنجايش آن انديشه ها و آن آداب و اصول را ندارد.

به گمان من يک خانه تکانی، يک جارو کردن جدی ما لازم داريم. سخن پشت کردن به مردم نيست. سخن پشت کردن به ديانت نيست. اما سخن اين است که يک گروه و طائفه‌ای که نوعی هدايت فکری را بر عهده گرفته است و نوع خاصی از درک دينی را آموزش می‌دهد، البته عمل او هم بايد موافق با نظر او باشد. اين درست است که جامعه بحران زده امروز ما، بزرگترين بحران آن تعارض در عمل و در نظر است. بر منابر ما چيز گفته می‌شود و در جامعه ما چيز ديگری روان است. مدرنيته از در و ديوار می‌بارد، اما منابر ما هنوز صبر و تفکر و توکل و رضای به قضای الهی را به معنای سنتی او‌ترويج می‌کنند و تعليم می‌دهند. ولی اين تعارض در نظر و عمل، اگر از ديگران بخشودنيست از روشنفکران دينی مطلقا پذيرفتنی و بخشودنی نيست. نمی توان باور کرد که کسی نگاه اسطوره‌ای به دين نداشته باشد اما آدابی که مبتنی بر آن اسطوره‌هاست بجا بياورد.

و به همين جهت به گمان من يکی از کم کاری ها بزرگ روشنفکران دينی در اين زمينه آنچنان که بايد جهد و جهاد نکرده‌اند. و من اين را بيشتر توضيح خواهم داد. بايد آداب خود را داشته باشد، بايد مراسم خود را داشته باشد، با طراحی جديد و با درک تازه از مفاهيم دينی، با درک تازه از تاريخ دين. اين تاريخ دين از نکاتيست که بيش از همه اهميت دارد. روشنفکری دينی بايد تاريخ خود را از ديانت بنويسد، تاريخ خود را از امامت و نبوت بيان بکند. مادامی که اين تاريخ اسطوره زدايی نشده است آن آداب و آن مراسم بر وفق آن درک اسطوره ای همچنان دوام و تدوام پيدا خواهد کرد و ما راه به جايی نخواهيم برد. اجتماعاتی که مبتنی بر آن اسطوره‌هاست جواب نخواهد داد. و دست کم در دلها تشويش خواهد افکند. ذهنيت و هويت مشوش پديد خواهد آورد و اين چيزيست که برای عمل امری بسيار پرمخاطره است. سم قاتل است. بصيرت در نظر، شجاعت در عمل می‌آورد و کسانی که ذهن را روشن نکرده‌اند و بصيرت نظری پيدا نکرده‌اند در مقام عمل هم دست آنها گشوده نيست. پای آنها روان نيست. چشم آنها بينايی کامل ندارد. ولذا مذبذب حرکت می‌کنند. مولانا می‌گويد که وقتی من به خانه ام می‌روم، برای آنکه راه خانه ام را بلدم به حرف هيچکسی گوش نمی‌دهم.

می روم گستاخ چون خانه روم........ سرنگردانم، نه دزدانه روم

{ميگويد:} من مثل دزدها نيستم که جايی را بلد نيست. مثل دزدها نيستم که دچار‌ترسم، مبادا کسی نيت آنها را بفهمد. من می‌دانم کجا می‌روم. ده بار رفتم، صد بار رفتم. شجاعانه می‌روم، دليرانه می‌روم و با روشنايی و بصيرت کامل می‌روم و به مقصد می‌رسم.

ادامه دارد...

 
 

ميرحسين و کروبی عزيز شما ثابت کرديد که به دنبال عدالت و احترام به حقوق انسانها و رفع ديکتاتوری هستيد اينها روش و مرامی است که اميرالمومنين مجری آن و تمام مردان آزاده جهان بدانها احترام می گذارند . پس شما در ايران عزيز شايسته و لايق بهترين تبريکها در روز مرد و ولادت اميرالمومنين هستيد .
خبرنگاران سبز/جامعه:
تعدادی از رزمندگان سبز دوران جنگ هشت ساله، طی نامه ای خطاب به ميرحسين موسوی و کروبی، تولد امام اول شيعيان و روز پدر را به رهبران  در حصرِ جنبش سبز تبريک گفتند و همزمان از جانب خود و موسوی و کروبی، اين روز را به پدرانی که فرزندانشان را در اعتراضات مسالمت آميز جنبش سبز از دست داده اند، تهنيت و تبريک گفتند.
متن کامل پیـــام رزمندگان سبز دوران جنگ به مناسبت روز پدر، خطاب به ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، به شرح زير است:

سلام بر شما پدران عزيز مير حسين و کروبی استوار

روز پدر بر شما مبارک

چهار ماه است حاکمان ايران سعی کردن با حبس خانگی شما و بستن درب خانه هايتان بوسيله مزدورانشان ياد و خاطره شما را به فراموشی بسپاريم, اما اين دوری اشتياق ما را به ديدن و ديدن و نگاه کردن آن چهره های صميمی و ساده و استوار بيشتر می سازد.

امروز بيست و ششم خرداد، روز ولادت امير المومنين و روز پدر است , به اولين پدران و مردانی که فکر کرديم شما بوديد و اولين تبريکمان را نثار شما استواران و پدران مهربان خواهيم کرد . امروز بر مزار پدران شما بزرگواران در غيابتان حضور خواهيم يافت و پيام تبريک شما را به آنان خواهيم رساند. همچنين ياد شهدای جنبش سبز را نيز بر مزارشان گرامی می داريم.

شايد شما امروز نتوانيد رودر رو با ما صحبت کنيد اما بدانيد ما هر زمان ندای قلبی و پيام سکوت شما را درک و همگام با ديگر مردان و زنان سبز اين سرزمين به راه شما ادامه خواهيم داد .

ميرحسين و کروبی عزيز شما ثابت کرديد که به دنبال عدالت و احترام به حقوق انسانها و رفع ديکتاتوری هستيد اينها روش و مرامی است که اميرالمومنين مجری آن و تمام مردان آزاده جهان بدانها احترام می گذارند . پس شما در ايران عزيز شايسته و لايق بهترين تبريکها در روز مرد و ولادت اميرالمومنين هستيد .

پدران عزيز ما پيام تبريک شما را بر فرزندان و همسران شهيدان جنبش سبز می رسانيم.

همچنين به پدرانی که فرزندانشان رادر اعتراضات مسالمت اميز جنبش سبز از دست داده اند اين روز را از جانب شما و خود تبريک خواهيم گفت . باشد که در سايه اتحاد و همدلی روز پدر را جشن بگيريم .

روزتان مبارک
رزمندگان سبز دوران جنگ
تهران بيست و ششم خرداد ماه ١٣٩۰

 
 

مجلس ترحيم هدی صابر پنج شنبه بعد از ظهر در مسجد اعظم قلهک تهران با حضور گسترده ماموران امنيتی برگزار شد. شاهدان عينی می گويند که در مورد متن سخنرانی ها به حاضران هشدار داده شده بود.
خبرنگاران سبز/جامعه:
مراسم سوم شهيد هدی صابر در مسجد اعظم قلهک با وجود جو امنيتی شديد با حضور گسترده و بيش از دو هزار نفری مردم برگزار شد.اما در عين حال حدود ۲۰۰ نيروی امنيتی خيابان های اطراف را در کنترل خود گرفته بود و حدود ۵۰ نيروی لباس شحصی در داخل مسجد در بين جمعيت پراکنده بودند.

در بخش بانوان هم پليس های زن کنترل اين قسمت را برعهده داشتند.فيروزه صابر خواهر هدی صابر جلوی درب مسجد مهمان ها را مشايعت می کرد.

به گزارش کلمه، در اين مراسم از چهره های شاخصی که حضور داشتند علاوه بر فعلان ملی – مذهبی، احمد منتظری، محمد نوری زاد، محمدرضا خاتمی ، اعضای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی که در زندان نيستند و … می توان نام برد.

بيشتر مراسم به قرآن خوانی اختصاص داشت اما در عين حال صدای ضبط شده شهيد صابر نيز در بخشی از مراسم از بلندگوی مسجد پخش شد.

حنيف صابر پسر شهيد هدی صابر به طور مختصر زندگينامه پدرش را قرائت کرد. حنيف سخنش را اينگونه آغاز کرد : به روش پدرم از بزرگترهای مجلس اجازه می گيرم. سپس وی روز ميلاد حضرت علی (ع) و روز پدر را به پدرش تبريک گفت و اعلام کرد : به عنوان هديه به پدر امروز خود و برادرش شريف و ساير اعضای خانواده روزه گرفته اند.

در وسط مراسم فردی از بين جمعيت بلند شد و اعلام کرد برای سلامتی زندانيان سياسی صلوات که بلافاصله بازداشت شد.

در انتهای مراسم هم شريف صابر پسر شهيد صابر از حاضران خواست برای شادی روح پدرش صلوات بفرستند.

با وجود اينکه اين مراسم بدون درگيری خاصی به پايان رسيد اما شب گذشته از برگزاری مراسم افطار در منزل فيروزه صابر با حمله نيروهای امنيتی جلوگيری شد.

 
 

سه مورد تخلف بارز توسط احمدی‌نژاد این امکان را به مجلس داده است که در هفته آینده وی را به مجلس فراخوانده و او را استیضاح کنند. به نظر می‌رسد این‌بار مجلس چراغ سبز لازم را نیز از خامنه‌ای دریافت کرده است. چند روز آینده روزهای سرنوشت سازی برای احمدی‌نژاد خواهد بود. اعلام برائت احمدی‌نژاد از مشایی تنها راه استیضاح نشدن وی است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
بر اساس  ماده ۲۳۳ آيين‌نامه داخلی مجلس، در صورتی که مجلس در مورد رييس‌جمهور يا هريک از وزيران سه نوبت رای به وارد بودن گزارش تخلف بدهد، طرح استيضاح در صورت رعايت مفاد ماده ۱۸۹ قانون در دستور کار مجلس قرار می‌گيرد. (+)

در روز یازدهم خرداد نود نخستین گزارش تخلف احمدی‌نژاد به قوه قضائیه ارسال شد. این گزارش در خصوص عدم تعیین بموقع سرپرست برای وزارت نفت بود.  از ۱۹۸ نفر نماينده حاضر در آن جلسه، تنها يک نماينده نخستين گزارش تخلف احمدی‌نژاد را تائيد نکرده بود. این گزارش را کمسیون انرژی مجلس بر علیه احمدی‌نژاد تهیه کرده بود. (+)

گزارش بعدی توسط کمسیون اصل  ۹۰ مجلس تهیه شده است. ۱۲۰ روز پیش نمایندگان گزارشی از حدود  ۴۰ مورد تخلف و در ۹ محور را به هيات رئيسه ارائه کرده بودند. ولی هيات رئيسه تا ارديبهشت ۹۰ از ارائه اين گزارش به کمسيون اصل ۹۰ خود داری کرده بود. پس از ارائه گزارش به کمسيون، ۱۰ روز مهلت قانونی وجود داشت تا کمسيون گزارش را برای طرح در صحن علنی مجلس ارائه کند. تاخير کمسيون اصل ۹۰ باعث شد تا علی لاريجانی به عنوان رئيس مجلس به اميدوار رضايی ماموريت دهد تا به سرعت گزارش را از کمسيون مربوطه گرفته و برای طرح در مجلس به هيات رئيسه ارائه کند. تاخير ۱۲۰ روزه قبلی و تعجيل فعلی، نشان‌دهنده عزم و اراده قدرتی فراتر از مجلس برای سرعت بخشيدن به استيضاح احمدی‌نژاد است. (+)

سومین گزارش نیز  در کمسيون اصل ۹۰ بررسی شده است. اين گزارش حاکی از تخلف احمدی‌نژاد در معرفی ديرهنگام وزير ورزش و جوانان است. چنانچه اين دو گزارش مانند گزارش قبلی در صحن علنی مجلس به تصويب برسد، هفته آينده هفته استيضاح احمدی‌نژاد در مجلس خواهد بود. (+) مگر آن‌که باز هم حکم فراقانونی حکومتی از آستین خامنه‌ای در‌آید و احمدی‌نژاد را نجات دهد.

 
 

گفتنی است ماموران بارها ميهمانان را تهديد به بازداشت کردند و بسياری از آنان مجبور شدند بدون صرف افطاری منزل را ترک کنند.
خبرنگاران سبز/جامعه:
ماموران امنيتی و لباس شخصی ها مانع برگزاری مراسم خصوصی سومين روز درگذشت هدی صابر در حريم خصوصی خانه خواهر وی شدند.

 پس از يک روز روزه در اعتراض به شهادت هدی صابر، قرار بود مراسمی با حضور نزديکان شهيد در منزل خواهر هدی صابر برگزارشود. اما اين برنامه با حضور انبوه و مداخله ماموران امنيتی بهم خورد. شاهدان عينی گفته اند که حضور وسيع لباس شخصی ها و موتور سواری های آنها که همراه با ويراژ و قهقهه و .. بود، فضای منطقه را نيز ملتهب و نا امن کرده بود.

بر اساس اين گزارش، افراد زيادی از ملی – مذهبی ها – جبهه مشارکت – مجاهدين انقلاب – خانواده های زندانيان – شخصيت های مذهبی و سياسی برای عرض تسليت به منزل صابر مراجعه می کردند که ماموران امنيتی با دوربين های فراوان در محل حاضر شده و از تک تک افرادی که وارد منزل می شدند فيلم و عکس می گرفتند.

سعيد حجاريان ، آرمين ، خانواده آيت الله طالقانی ، فرزند آيت الله بيات ، برخی خانواده های زندانيان سياسی مانند خانم محتشمی پور و …با ممانعت ماموران امنيتی نتوانستند وارد خانه شوند. آنها با فيلمبرداری و شناسايی افراد وارد شده مرتب از اعضای خانواده می خواستند که خانه را تخليه کنند و برخی را نيز به اسم نام می بردند واز خانواده می خواستند که آنها حتما بايد هم اکنون خانه را ترک کنند مانند آقايان بسته نگار و رحمانی.

گفتنی است ماموران بارها ميهمانان را تهديد به بازداشت کردند و بسياری از آنان مجبور شدند بدون صرف افطاری منزل را ترک کنند.

همچنين محسن بيات فرزند آيت الله بيات زنجانی در وبسايت شخصی خود اينگونه شرح داده است: " ديروز رو برای پيگيری دو سه تا کار رفته بودم تهران. ديشب در جريان مراسم افطاری در منزل مرحوم هدی صابر قرار گرفتم و تصميم گرفتم برای بعد از اذان مغرب، برای يک تسليت کوتاه هم که شده، سری به اهل و عيال ايشون بزنم که بعد از رسيدن به اونجا و مواجه شدن با نيروهای امنيتی، به يک تسليت سرپائی به مهندس ميثمی اکتفا کردم".

همچنين به گزارش جرس، شاهدان عينی گزارش داده اند که ماموران اعضای خانواده را در پايين ساختمان متوقف کرده و از آن ها می خواستند که خانه را تخليه کنند. فيروزه صابر خواهر شهيد به آن ها می گفت من نمی توانم به ميهمان های روزه دارم بگويم از خانه ام بيرون برويد.

بر اساس اين گزارش، فشار ماموران به اعضای خانواده به حدی بود که خواهر بزرگتر شهيد صابر حالش به هم خورد. ماموران مرتب خانواده را تهديد می کردند که اگر به اين افطاری پايان ندهيد فردا اجازه برگزاری مراسم را نمی دهيم.

مراسم شهيد هدی صابر امروز ساعت سه تا پنج در مسجد اعظم قلهک در خيابان دولت برگزار می شود.

 
 

فروبستن زبان از بيان حقايق و انتقادات، مؤثرديدن غير خدا (شرک) است؛ يعنی اگر بخاطر حفظ مريد و حوزه و مسجد و رياست خود سکوت کنيم، غير خدا را لحاظ کرده ‏ايم. گذشته از اين، هنگامی که بنده را در قبر می‏ گذارند، می‏ گويند: تو که می‏ دانستی و علم داشتی چرا تخلفاتی را که ديدی تذکر ندادی؟ در آن زمان چه بگويم؟ بگويم: ترسيدم، از توهينها و تهمتها و از اينکه بگويند آمريکايی است، ترسيدم؟
 خبرنگاران سبز/جامعه/مرجع سبز:
آيت الله العظمی دستغيب، در جلسه هفتگی تفسير قرآن که در مسجد قبا، برگزار شد با اشاره به اينکه شرط تحقق يک جامعه توحيدی اين است که رهبران و جلوداران آن روبه خدا آورند و گفتار و عملشان يکی باشد، فرمودند: اگر مردم جامعه بر مدار فطرت الهی خود حرکت کنند، خدای تعالی آنها را از شرّ شياطين محافظت می‏کند.

به گزارش حدیث سرو، ایشان در ادامه فرمودند: شياطينی که قصد رخنه در جامعه اسلامی را دارند و می‏خواهند دين و دنيای مردم مسلمان را به تاراج برند به شرط آنکه بزرگان دين و سياست رفتاری مناسب و عادلانه داشته باشند و همگان به نصايح ناصحان تن دهند که اگر غير از اين باشد و رؤسا و علما و مؤمنين قول و فعلشان متفاوت باشد، جامعه نيز دستخوش تفرقه می ‏شود و راه نفوذ شياطين هموار می ‏شود؛ اجانب مسلط می‏شوند و ثروتهای عظيم مادی و معنوی جامعه را به يغما می ‏برند و همان وضعی که در گذشته بوده دوباره ايجاد می‏شود. پس راه نجات جامعه، يکی ‏شدن فعل و قول يا به عبارتی قلب و زبان [بزرگان‏] است. اگر چنين شد همه به سوی خدای تعالی متمايل می ‏شوند؛ يعنی اگر رهبران رو به خدا آورند، قلبهای مردم نيز متوجه خداوند می‏ شود[؛ الناس علی دين ملوکهم‏].

ايشان در ادامه با اشاره به لزوم عمل به دستورات قرآن و سنت توسط بزرگان، فرمودند: اگر قرار باشد جامعه‏ ای بر روال الهی قرار گيرد و الگوی جوامع ديگر گردد بايد تمام احکام الهی، مو به مو مطابق قرآن و سنّت در آن پياده شود و مصلحت‏ بينی‏های شخصی و گروهی کنار گذاشته شود.

کسی که پول می‏ گيرد تا ديگران را کتک بزند و رعب و وحشت ايجاد کند، مال حرام به دست آورده است

ايشان با اشاره به آموزهای اخلاقی اين دو آيه به اينکه بايد همواره انسان کوشش کند در تحصيل رزق حلال فرمودند : خداوند بهترين خوراکی‏ها و آشاميدنی‏ها را برای انسان قرار داد و او را از خوردن و آشاميدن خبائث و مضرّات نهی کرد و روش صحيح ذبح حيوانات را به او آموخت. سفارش به کسب حلال و به دست‏ آوردن مال حلال فرمود و از خوردن مال حرام بازش داشت.

سالها پيش از انقلاب، يکی از روزنامه‏ ها نوشته بود: نود درصد علما با دربار ارتباط دارند. حضرت امام خمينی ‏(ره)، نويسنده اين مطلب را فرا خواند و به او گفت: چند نفر از اين نود درصد را نام ببر. او که می‏ دانست دروغ نوشته پاسخ داد: من نمی ‏دانم چه کسانی هستند به ما پول می‏ دهند که اين چيزها را بنويسيم. امام به او فرمود: پول خود را از راه حلال به دست بياور و اگر نمی‏ توانی شغل خود را تغيير بده.

آيت اللَّه شهيد دستغيب‏ رحمه الله گاه می ‏گفت: کجايند کاسبهای قديمی که درس مکاسب شيخ مرتضی انصاری را می‏ خواندند تا در کسب خود به حرام نيفتند؟

ايشان در ادامه گفت : مال حرام تنها منحصر در کسب حرام نيست. کسی هم که پول می‏ گيرد تا ديگران را کتک بزند و رعب و وحشت ايجاد کند، مال حرام به دست آورده و لقمه حرام خورده است و نطفه فرزندانش نيز از لقمه حرام تشکيل می ‏شود در نتيجه فرزند بدتر از پدر می‏شود و سالها بعد بسياری از افراد جامعه حاصل نطفه حرام و لقمه حرام می‏ شوند.

جوانان امروز جامعه ما کسانی هستند که در زمان امام خمينی‏ رحمه الله يا کمی بعدتر متولد شده ‏اند. بايد قدر اين جوانان را دانست و از آنها بهره خوب برد. اينان از نطفه‏ های پاک و لقمه‏ های حلالند. اما اگر به احکام اسلام عمل نشود و لقمه‏ های حرام بر سر سفره‏های مردم گذاشته شود، بيست، سی سال آينده وضع جامعه عوض می‏ شود و نمی‏توان انتظار چندانی از جوانان آن روز داشت.

بخاطر حفظ مريد و مسجد سکوت نمی کنم

اين عضو مجلس خبرگان در ادامه با اشاره به سخنرانيها و انتقاداتی که طی اين دوسال نسبت به روند ايجاد شده در جامعه، ايراد شده فرمود: بنده بين خود و خدای تعالی در ميان انتقادات، هدفی جز عمل به تکليف ندارم و می ‏دانم که اگر نگويم، در جای خود متوقف می‏ شوم و حرکتی از لحاظ معنوی نخواهم داشت. فروبستن زبان از بيان حقايق و انتقادات، مؤثرديدن غير خدا (شرک) است؛ يعنی اگر بخاطر حفظ مريد و حوزه و مسجد و رياست خود سکوت کنيم، غير خدا را لحاظ کرده ‏ايم. گذشته از اين، هنگامی که بنده را در قبر می‏ گذارند، می‏ گويند: تو که می‏ دانستی و علم داشتی چرا تخلفاتی را که ديدی تذکر ندادی؟ در آن زمان چه بگويم؟ بگويم: ترسيدم، از توهينها و تهمتها و از اينکه بگويند آمريکايی است، ترسيدم؟ – البته مدتی است که بخاطر گرفتارشدن به خود، کاری به ما ندارند اما اگر گرفتاريشان رفع شود دوباره همان اوضاع خواهد بود – همه ما به اندازه خود تکليف داريم.

بنده حتی قادر نيستم بدن خود را حفظ کنم؛ اگر چند نفر از همان به اصطلاح مخلصين بر سرمان بريزند و کتکمان بزنند، يا مشتی به پهلويمان بزنند، می‏ميريم – مانند خانم هاله سحابی که همين طور کشته شد – اما مهم نيست. يا اگر کسی در تشييع جنازه ‏مان نيامد و مانند آن بنده خدا شبانه دفنمان کردند باز هم اهميتی ندارد. هر که خواست بيايد و هر که نخواست نيايد. اما نمی ‏توان گفت بخاطر اينکه شايد در تشييع جنازه ‏مان نيايند يا در امامزاده سيد محمّد عليه السلام دفنمان نکنند، بايد سکوت کنيم. سر و کار ما با خداست و بايد فکری به حال بعد از مرگ بکنيم. آيا ما بايد به دنبال حرف مردم و دنبال هوای ديگران باشيم؟ اين شرک است.

دينداری اکثريت مردم ايران‏

معظم له در پايان با اشاره به اينکه مردم ايران ديندار هستند اما دوست دارند که علما و بزرگان، عملشان مطابق با گفتارشان باشد فرمود: اکثريت مردم مسلمان ايران دين را می‏ خواهند اما می ‏گويند بايد عمل علما و جلوداران ما مطابق قولشان باشد و اين خواسته حقّی است. از زمان امام خمينی ‏(ره)، آمادگی پذيرش دين در مردم به وجود آمد و همين الآن هم اين آمادگی وجود دارد. فکر نکنيد همه مردم مسيحی و بهايی شده ‏اند. همين الان هم اگر از بزرگان دين و کشور عمل صحيح ببينند استقبال می ‏کنند. آقايان بزرگان هم بيايند همه زندانيان سياسی را آزاد کنند. آقای ميرحسين موسوی و کروبی را از حصر در آورند و مطابق قانون عمل کنند و انتخابات را به طور صحيح برگزار نمايند. اين کارها موج خوشحالی فراوانی در بين مردم ايجاد می‏کند و حتی اگر چند نفر هم عصبانی شوند و دست به اغتشاش بزنند، ديگران مهارشان می‏ کنند.

 
 

امیری فر روز چهارشنبه پس از آزادی ، بلافاصله از سوی دادگاه ویژه روحانیت به صورت موقت بازداشت شد.
خبرنگاران سبز/سیاست:
عباس امیری فر رييس شوراي فرهنگي نهاد رياست‌جمهوري و مسوول جامعه وعاظ ولایی كه بیش از چهل روز از سوی دادستانی عمومی و انقلاب تهران در بازداشت به سر برده است ، روز چهارشنبه آزاد شد اما دوباره بازداشت شد.گفته می شود وی در ارتباط با اتهام مربوط به سی دی به سوی ظهور بازداشت شده بود.یكی از اعضای خانواده امیری فر تصریح كرد كه وی به مدت چهل روز در زندان انفرادی به سر برده است.

به گزارش ایرنا،امیری فر روز چهارشنبه پس از آزادی ، بلافاصله از سوی دادگاه ویژه روحانیت به صورت موقت بازداشت شد.
وی در بند عمومی این دادگاه نگهداری می شود و گفته شده است كه دادگاه ویژه روحانیت امیری فر را به همین اتهام بازداشت كرده است.

گفتنی است چندی قبل شایعه خودکشی عباس امیری فرد در زندان نیز شنیده شده بود.

 
 

«اين روز‌ها حال هيچ کس خوب نيست. من هم با خودم قرار گذاشته بودم حرفی نزنم٬ قرار نبود حرفی بزنم، اما با حضور آقای کيميايی روی صحنه بايد بگويم که يادم می‌آيد جوان که بودم کتاب زاون قوکاسيان را در مورد مسعود کيميايی زياد می‌خواندم و اين‌که نسل ما مديون مسعود کيميايی است».
خبرنگاران سبز/فرهنگ و ادب و هنر:
 در مراسم پنجمين جشن منتقدان و نويسندگان سينمای ايران که عصر دوشنبه، ۲۳ خرداد در تالار ايوان شمس تهران برگزار شد، فيلم «جدايی نادر از سيمين» با دريافت شش جايزه از جمله جايزه بهترين کارگردانی، به عنوان فيلم بر‌تر سينمای ايران در سال ۸۹ از ديدگاه منتقدان معرفی شد.در اين مراسم به دليل بالاگرفتن انتقادات حکومتی از مسعود کيمايی که روزانه در سايت های افراطيون بر تعدادش افزوده هم می شود، به اتفاق نظر تمامی کارگردانان حاضر در اين مراسم که فرصت صحبت پيدا کرده بودند، از ساخته ها و کاراکتر مسعود کيميايی تمجيد و دفاع کردند. 

به گزارش خبرنگاران سبز، اصغر فرهادی که جايزه بهترين کارگردانی را از دست مسعود کيميايی، کارگردان پيش‌کسوت سينمای ايران دريافت کرد، هنگام دريافت اين جايزه گفت: «اين روز‌ها حال هيچ کس خوب نيست. من هم با خودم قرار گذاشته بودم حرفی نزنم٬ قرار نبود حرفی بزنم، اما با حضور آقای کيميايی روی صحنه بايد بگويم که يادم می‌آيد جوان که بودم کتاب زاون قوکاسيان را در مورد مسعود کيميايی زياد می‌خواندم و اين‌که نسل ما مديون مسعود کيميايی است».

پنجمين جشن منتقدان و نويسندگان سينمای ايران، هم‌چنين در بخش ويژه‌ای از مسعود کيميايی به خاطر يک عمر فعاليت سينمايی‌اش تقدير کرد. مسعود کيميايی بعد از آمدن روی صحنه مورد تشويق وسيع حاضران در مراسم قرار گرفت.

او که جايزه بهترين کارگردانی را به اصغر فرهادی اهدا می‌کرد، هنگام اهدا اين جايزه در مورد فرهادی گفت: «او هنرمندی عالی است و پيش از آن يک انسان شريف و کمياب است که زيبا نگاه و کار می‌کند. هر اثر هنری پيش از رسيدن به جايزه، با کيفيت خود اثر و ارتباط با مردم و مخاطب جايزه‌اش را می‌گيرد. فرهادی هم کارش با مردم ارتباط برقرار کرده و اين بسيار عزيز و دوست‌داشتنی است٬ گرچه جايزه هم به جای خود شيرين است.»

کيميايی در ادامه سخنان‌اش گفت: «زمانی که بيمار و نيمه‌بيهوش بودم، اصغر فرهادی به بالين من آمد و وقتی چشم باز کردم، يک جفت چشم مهربان بر بالين‌ام ديدم؛ چشمانی که صداقت يک هنرمند را دارد.»

نويسندگان سينمايی هم‌چنين جايزه ويژه‌ای را به مناسبت ۲۲ سالگی ساخته شدن فيلم «سرب» به کارگردانی مسعود کيميايی، درنظر گرفتند که اين جايزه را سيروس الوند و هوشنگ گلمکانی به کيميايی اهدا کردند.

سيروس الوند پس از اهدای لوح و تنديس ويژه منتقدان به کيميايی گفت: «منتقدان بايد بدانند که اساساً اين مسعود کيميايی بود که پای نقد فيلم را به سينمای ايران باز کرد.»

علی علايی رئيس انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايی همچنين از کامبيز کاهه، منتقد سينما ياد کرد که مدت‌ها است بعد از ماجرای دستگيری و زندان‌اش فعاليت سينمايی نداشته است و گفت: «جای يک نفر اين جا خيلی خيلی خالی است. او آبرو و افتخار نسل ما بود. نام کامبيز کاهه را در نشريات و مجلات نمی‌بينيم. به جای صاحبان فيلم‌هايی که او برای آن‌ها نقد ننوشت تاسف می‌خورم و آرزو می‌کنم او به عرصه نقد برگردد.»
 

 
 

گزارش‌گران بدون مرز مراتب تسليت و همدردی خود را با خانواده صابر و جمشيدی، روزنامه‌نگاران و مردم ايران اعلام می‌کند. ما مقامات رسمی جمهوری اسلامی ايران را نخست به دليل دستگيری خودسرانه اين روزنامه‌نگار و سپس عدم کمک‌رسانی پزشکی به موقع و مناسب، مسئول مرگ هدی صابر می‌دانيم. گزارش‌گران بدون مرز از اقدامات دادخواهانه خانواده‌ حمايت می‌کند. همه‌حقايق در باره قتل‌های پی در پی روزنامه‌نگاران و زندانيان سياسی بايد روشن شود.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
سازمان گزارش‌گران بدون مرز که در سال ۱۹۸۵ برای دفاع از آزادی مطبوعات بنا شد با انتشار بيانيه‌ای ج.ا. را مسئول مستقيم شهادت هدی صابر می‌شناسد و از اعلام کرده است که اين سازمان «از اقدامات دادخواهانه خانواده» هدی صابر حمايت خواهد کرد. در بخشی از اين بيانيه به شهادت ۶۴ زندانی سياسی در اوين اشاره شده و گفته شده است که دو ساعت بعد از آنکه هدی صابر در روز ۱۰ ژوئن به بهداری زندان برده شد وی به سلولش بازگردانده شده بود و به جای مداوا مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. وی چند ساعت بعد به بيمارستان مدرس منتقل می‌شود و در آنجا فوت می‌کند. بر اساس گواهی اين زندانيان، هدی صابر پيش از اعتصاب غذا هيچ‌گونه مشکل قلبی نداشته‌ است.

گزارش‌گران بدون مرز نهايت تاثر و تاسف خود را از مرگ هدی صابر روزنامه‌نگار و روشنفکر ايرانی اعلام می‌کند. روز جمعه ٢٠ خرداد هدی صابر با تاخير بسيار و چندين ساعت پس از تحمل درد به بيمارستان انتقال داده شده است. متاسفانه تلاش پزشکان به نتيجه نرسيد و اين زندانی سياسی نيز بر اثر اهمال کاری‌مقامات زندان در روز شنبه ٢١ خرداد جان باخت. مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده اطلاع نداده‌ بودند.

گزارش‌گران بدون مرز مراتب تسليت و همدردی خود را با خانواده صابر و جمشيدی، روزنامه‌نگاران و مردم ايران اعلام می‌کند. ما مقامات رسمی جمهوری اسلامی ايران را نخست به دليل دستگيری خودسرانه اين روزنامه‌نگار و سپس عدم کمک‌رسانی پزشکی به موقع و مناسب، مسئول مرگ هدی صابر می‌دانيم. گزارش‌گران بدون مرز از اقدامات دادخواهانه خانواده‌ حمايت می‌کند. همه‌حقايق در باره قتل‌های پی در پی روزنامه‌نگاران و زندانيان سياسی بايد روشن شود.

هدی صابر، عضو تحريريه مجله توقيف شده‌ی ايران فردا از تاريخ ١٢ مرداد ماه ١٣٨٩ در بازداشت بسر می‌برد و از تاريخ ١٢ خرداد در اعتراض به قتل هاله سحابی دست به اعتصاب غذا زده بود. وی که در اثر اعتصاب غذا ضعيف شده بود، صبح روز جمعه از درد در ناحيه قفسه سينه شکايت داشت که اين امر به اطلاع ماموران و مسئولان زندان رسيده بود.

متاسفانه مسئولان زندان اوين بر خلاف ماده ١٠٣ آئين‌نامه اجرائی سازمان زندانها و اقدامات تأمينی و تربيتی کشور که تاکيد دارد : "در موارد فوری محکوم بيمار به دستور پزشک يا بهداری زندان و اجازه رييس موسسه يا زندان يا جانشين او به بيمارستان اعزام می‌گردد و مراتب بايد در اسرع وقت به صورت کتبی به قاضی ناظر گزارش شود". عليرغم اطلاع از اعتصاب غذای او و ضعف جسمانی و درد از انتقال به موقع هدی صابر خوداری کرده‌اند.

هدی صابر برای مسئولان قضايی و امنيتی اوين چهره‌ای شناخته شده بود، وی برای سومين بار در کمتر از ده سال، در ٢ مرداد ماه ١٣٨٩ بازداشت و روانه زندان شده بود. پيش از اين هدی صابر به همراه دو همبند ديگرش رضا عليجانی و تقی رحمانی در ٢٥ خرداد ماه ١٣٨٢ بازداشت و به مدت سه ماه در سلول انفرادی نگاهداری شده بود. در ارديبهشت ١٣٨٣ به پنج سال و نيم سال زندان محکوم شده بود. که اين حکم سپس به هشت ماه تقليل يافت. وی همچنين در ٨ بهمن ١٣٧٩ نيز بازداشت و تا ٢١ اسفندماه ١٣٨١ را در زندان گذارنده بود. هدی صابر از جمله زندانيانی سياسی ايران بود که در مراحل بازجويی به شدت مورد شکنجه قرار گرفته بود.


 
 

صدور کارت بسيج برای صانع ژاله تنها تلاش جريان حکومتی برای شهيد سازی بسيجيان در حوادث سال ۸۸ نبود. آنان حتی برای شهدای خيالی بسيجی که قائدتا توسط معترضان به کودتای انتخاباتی کشته شده بودند، چند مراسم پرهزينه هم برگزار نمودند. ولی عليرغم اين ادعا که ده‌ها بسيجی در جريان حوادث سال ۸۸ شهيد شده‌اند، تنها يک نام برای ارائه وجود داشت. «حسين غلام‌کبيری». امروز واقعيت کاملا روشن است. تنها شهيد بسيجی حوادث سال ۸۸ یعنی حسین غلام‌کبیری نوجوانی است که بدون گواهینامه سوار بر موتورسیکلت می‌شده است. او در يک تصادف غير عمد کشته شده است.
اختصاصی خبرنگاران سبز/جامعه:
فرمانده بسیج با روزنامه کیهان مصاحبه می‌کند و گناه شهادت بسیجیان در جریان حوادث پس از انتخابات را به گردن هاشمی رفسنجانی می‌اندازد. (+)  در بهشت زهرا یک مراسم خودجوش و ناگهانی برای «گرامیداشت شهدای بسیج در فتنه ۸۸ » برگزار می‌شود. مراسم خودجوشی که سردار قاسمی  سخنران آن است. او در همین مراسم فاش می‌کند که :« بيش از يک هفته است به مسئولين می گوييم که اين مراسم را سنگين برگزار کنيد !» در طول این مراسم هیچگاه نامی از حتی یکی از این «شهیدان» برده نمی‌شود. (+) امام جمعه تهران این شهیدان را «افضل شهدای پس از انقلاب» نامید. (+) اما این شهدای موهوم چه کسانی بودند؟

با وقوع فجایع ۲۵ بهمن و کشته شدن قطعی دونفر به نام‌های صانع ژاله و محمد مختاری، رسانه‌های حکومت مدعی می‌شوند که اینان همان شهدای گمشده بسیجی حوادث پس از انتخابات هستند و آنان را کشته شده توسط  منافقین معرفی می‌نمایند.(+) بعدها کارها و آثار و شهادت خانواده این دو نفر دروغ بودن این ادعا را ثابت می‌کند. ماجرای فرفرلیکس آب پاکی را روی دست کودتاچیان می‌ریزد. ثابت می‌شود که هر دو کشته شده حوادث ۲۵ بهمن طرفداران جنبش سبز بودند.

بالاخره یک نام جدید معرفی می‌شود. فردی به نام حسین غلام‌کبیری. برخی مقامات ازجمله مصباح یزدی در حالی که تصویری  از وی در دست دارد در کنار پدر این فرد درگذشته عکس یادگاری می‌گیرند. او رسما «اولین شهید فتنه سبز» نام می‌گیرد. البته هنوز اسامی شهدای بعدی معلوم نیست.

تاریخ کشته شدن همین تنها شهید معرفی شده نیز در ناهماهنگی میان رسانه‌های حکومتی سردرگم باقی می‌ماند. برخی رسانه‌ها کشته شدن او را در تاریخ ۲۵ خرداد ۸۸ ذکر می‌کنند. (+)   بر روی سنگ قبری که به نام وی در گورستان بهشت زهرا ترتیب داده شده هم تاریخ ۲۵ خرداد ۸۸ به چشم می‌خورد. (+) اما گروهی از رسانه‌ها تاریخ مرگ او را ۲۶ خرداد عنوان می‌کنند(+) و در نهایت مراسم سالگرد او روز ۲۴ خرداد برگزار می‌شود. (+)

اما موارد ناهماهنگی به روز کشته شدن وی محدود نمی‌شود. اختلاف در خصوص ساعت حمله به وی هم از دیگر ناهماهنگی‌های رسانه‌های حکومتی است. کیهان ادعا می‌کند که این فرد در شامگاه ۲۵ خرداد مورد حمله قرار گرفته (+) و فارس نیوز مدعی است بامداد ۲۵ خرداد ساعت حمله بوده است (+)

رسانه‌های کودتا اما در یک نکته اتفاق نظر دارند. تصادف با یک خودروی پراید عامل قتل او بوده است. اما ......

همکاران حسین در بسیج در نخستین تماسی که با خانواده وی داشتند و کشته شدن وی را به خانواده‌اش خبر داده‌اند، رنگ خودرو را «سفید» اعلام کرده اند. مادر حسین در مصاحبه‌ای گفته است:« من آن شب تا ساعت چهار صبح بيدار بودم، اما از حسين خبری نشد، تا اينکه به پسر بزرگم حبيب که خود او هم بسيجی بود زنگ زدند و گفتند حسين ديروز سعادت‌آباد گشت بوده و يک «پرايد سفيد» که بسيجيان را می‌بيند با سرعت به طرف آنها می‌آيد و آنها را زير می‌کند.» (+) ولی فرمانده پایگاه بسیجی که حسین عضو آن بوده مدعی است:« گروه شهيد کبيری و ۴ نفر از دوستانش کنار جاده با موتور ايستاده بودند که «پرايد مشکی» رنگ با وارد کردن ضربه سختی به شهيد کبيری متواری شد.» (+) سایت رسمی مرکز امور زنان و خانواده دولت احمدی‌نژاد نیز خودروی ضارب را «یک پراید مشکی بدون شماره» معرفی کرده است. (+)

شاید در برخی از ساعات شبانه‌روز به دلیل شدت و ضعف روشنایی نتوان از فاصله دور رنگ یک پراید آبی و سبز را از هم تشخیص داد، ولی چه بامداد، چه شامگاه، تشخیص رنگ سفید یا مشکی یک خودروی پراید حتی برای کسی که به کوررنگی مبتلاست نباید کار سختی باشد.

یک جوان بیگناه امروز به جرم کشتن این بسیجی ۱۷ ساله در زندان و در خطر اعدام است. کسی که مدعی است هرگز تصادف نکرده و فقط بدون گواهینامه با خودروی پرایدش رانندگی می‌کرده و به همین دلیل پیش از کشته شدن حسین دستگیر شده و در زمان مورد ادعا، در بازداشتگاه کلانتری سعادت آباد بوده است. (+)

حسین نیز بدون گواهینامه موتورسواری می‌کرده. او در هنگام مرگ کمتر از ۱۸ سال سن داشته و قانونا نمی‌توانسته گواهینامه رانندگی موتور داشته باشد. حنانه خواهرزاده خردسال او مدعی است که گاهی حسین او را نیز سوار بر موتورش می‌کرده و او را به پارک می‌برده است. (+) ما هم برای حسین متاسفیم که در یک تصادف با موتور کشته شده است، اما....

بسیج در حوادث پس از انتخابات هیچ کشته‌ای نداشت. آنان به یک جنازه نیاز داشتند. یک نوجوان بسیجی به نام حسین غلام‌کبیری در یک تصادف موتورسیکلت کشته می‌شود. او گواهینامه رانندگی موتورسیکلت نداشته است. نزدیکی زمانی فوت او با حوادث پس از انتخابات به خکومتی‌ها این امکان را می‌دهد که او را شهید جا بزنند. خانواده‌ای حاضر می‌شوند تا به بهایی اندک (شاید به بهای قرار گرفتن جزء خانواده شهدا و ایثارگران) جنازه فرزند نوجوانشان را به سناریوی حکومت بفروشند. شاید همه این‌ها اگر نه «صحیح»، ولی حداقل قابل «درک» باشد. ولی قتل عمد یک جوان بیگناه دیگر، به قیمت شهید سازی، فقط برای آنکه سناریوی دروغ‌گویان طبیعی‌تر جلوه کند، فقط از یک ذهن بیمار ساخته است.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته