-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 04/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سلطان خامنه‌ای و جاسوس احمدی‌نژاد

گنجی در مطالب اخیرخود در گویانیوز، ضمن اشاره به اتفاقاتی که درباره عزل حیدر مصلحی بین رهبر جمهوری‌اسلامی و محمود احمدی‌نژاد اتفاق افتاده، می‌نویسد: «نزاع کنونی میان اصول گرایان و احمدی نژاد "جنگ زرگری" است یا نزاعی واقعی؟ اگر جدی است، منشا این نزاع چیست؟ مخالفان احمدی‌نژاد برای زدن او به چه اتهام‌هایی متوسل شده و می‌شوند؟ دموکراسی‌خواهان چه وظیفه‌ای در قبال این نزاع دارند؟»  


وی با اشاره به اتهامات کیهان و برخی مسوولان امنیتی درباره جاسوس بودن اصلاح طلبان نوشته است: «نوبت احمدی‌نژاد رسیده است. او فتنه‌ای بزرگتر و خطرناک‌تر از فتنه‌ی سبز قلمداد می‌گردد. اما فقط این نیست. محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و وزیر اطلاعات قبلی و از عاملان اصلی سرکوب سه دهه‌ی گذشته، کارهای احمدی نژاد- خصوصا عزل وزیر اطلاعات - را توجیه‌ناپذیر، قند آب کردن در دل دشمن و اگر سلطان علی خامنه‌ای به داد نرسیده بود، منتهی شونده به در دست گرفتن بسیاری از قلمروها توسط دشمن قلمداد می‌کند. بیان این سخنان از سوی فردی که در سه دهه‌ی گذشته از چهره‌های اصلی نهادهای سرکوب - از جمله اعدام‌های تابستان ۶۷ - بوده و اینک دادستان کل کشور است، باید بسیار جدی گرفته شود.این مدعیات از خط/سیاست جدیدی در پشت صحنه حکایت دارد.»


گنجی با استناد به برخی از سخنان مقامات قضایی و امنیتی و یا نزدیکان آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به پروژه روزنامه کیهان ادامه می‌دهد: «کیهان سفر مشایی به اردن و سفر بقایی به یمن را علم کرده تا برکناری وزیر خارجه (منوچهر متکی) و عزل وزیر اطلاعات (مصلحی) را فرمان انتحاری آمریکا به مهره‌های کم بهاتر خود در ایران به شمار آورد. مشایی به دستور احمدی نژاد وزارت خارجه را دور زده و ارتباط ويژه با پادشاه اسلام ستيز و مطلقا آمريكايی اردن برقرار کرده است. کار او، بازی در زمین و نقشه‌ی دشمن بوده است. اما امری که تحت فرمان دشمن بودن وی را اثبات می‌کند، اصرار بر تداوم بازی در زمين دشمن، برخلاف نظر وزارت خارجه و وزارت اطلاعات است. آمریکا و اسرائیل و انگلیس از طریق مشایی  (احمدی‌نژاد)، سناریوی همیشگی خود را اجرا می‌کنند.» اما مشایی کیست؟


گنجی پیش از این درباره مشایی در مقاله‌ای برای بی‌بی‌سی فارسی چنین نوشته بود: «محمود احمدی‌نژاد و دوستانش - که بعضا در دستگاه‌های اطلاعاتی، امنیتی کار کرده اند- به خوبی از موج دین گریزی اطلاع دارند. آنان به این نتیجه رسیده‌اند که اسلام در ایران دیگر «ایدئولوژی مشروعیت بخش» زمامداری سیاسی به شمار نمی‌آید. به همین دلیل «مکتب ایرانی» را در برابر اسلام علم کرده‌اند تا از ناسیونالیسم ایرانی به عنوان مبنایی تازه برای مشروعیت بخشی به نظام سیاسی استفاده کنند.» از نر گنجی عدم موضع‌گیری آیت‌الله خامنه‌ای در این باره نیز پیام روشنی دارد: «گویی او هم از این نزاع سودی به دست می‌آورد که آن را تحمل کرده و ادامه آن را به عنوان مسأله‌ای فرعی تاب آورده است... تضعیف مرجعیت سنتی/محافظه کار شیعه از سوی آقای احمدی‌نژاد به سود آقای خامنه‌ای است. از این رو، آقای خامنه‌ای در دیدار با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، طرح مکتب ایرانی را مسأله‌ای «فرعی» جلوه داد و بر دیانت رئیس جمهوری و دولتش صحه نهاد.»


اما چرا اکنون خامنه‌ای نظر خود را تغییر داده است؟ :«اتحادیه‌ی اروپا در سی و دو تن از مقامات ایرانی که در سرکوب مردم نقش اساسی داشته‌اند را- به دلیل نقض حقوق بشر- تحریم کرد. مهم‌ترین نکته در این لیست آن است که هیچ یک از یاران و هم‌فکران محمود احمدی‌نژاد در آن قرار ندارد. همه‌ی ناقضان حقوق‌بشر، یاران ولی‌فقیه هستند. این موضوعی است که سوظن وی را برانگیخته است. گفته می‌شود که به طور همزمان، برخی به او گزارش کرده‌اند که تیم احمدی‌نژاد با دول غربی مذاکرات پنهانی داشته و خود را مخالف سرکوب‌ها، موافق بهبود روابط و حل مسائل قلمداد کرده و علی خامنه‌ای و نیروهایش را سردمدار سرکوب و نزاع با غرب به شمار آورده است... کار که به اینجا کشید، اعمال گذشته مورد بازخوانی تازه قرار گرفته و نامه‌نویسی به اوباما، پاپ و مذاکرات غیرعلنی با دولت‌مردان بیگانه از نو تفسیر می شوند. چرا احمدی‌نژاد حوزه‌ی سیاست خارجی را که قلمرو سلطانی بوده، می‌خواسته به چنگ آورد و مذاکرات بدون اجازه برگزار کرده است؟»


وی ادامه داده است: «احمدی نژاد و یارانش در روایدادهای اخیر با اتهام تازه ای مواجه شدند. روزنامه‌ی سپاه پاسداران(جوان آنلاین) آنان را به سرقت اسناد وزارت اطلاعات جهت استفاده علیه رقبای اصول‌گرای خود در انتخابات آینده متهم کرد... نظامی/اطلاعاتی/امنیتی ها به صراحت به احمدی نژاد می گویند که آیت‌الله خامنه‌ای تو را "هیچ" به حساب آورده است. یعنی تو حتی در حد ارسال رونوشت نامه اهمیت نداری. سایت قالیباف(فردا) و دیگر سایت‌های نظامیان این نکته را به طور همزمان منتشر کردند.» گنجی همچنین با اشاره به استفاده آیت‌الله خامنه‌ای از تجربه آیت‌الله خمینی برای طرد اطرافیان نوشته است که آیت‌آلله خمینی درباره آیت‌الله منتظری و بنی صدر از این شیوه استفاده کرد و موفق شد و رهبر فعلی میز قصد دارد شیوه مشابهی را در برابر احمدی‌نژاد به کار گیرد.


اکبر گنجی همچنین با اشاره به ایستادگی احمدی‌نژاد معتقد است که همگان ممکن است تغییر کنند، اما اکنون نباید از احمدی‌نژاد یا خامنه‌ای حمایت کرد. وی با اشاره به استراتژی هاشمی‌رفسنجانی و «اصلاح‌طلبان خمینی محور» می‌نویسد: «دستور العمل/راهکار هاشمی رفسنجانی چنین است: پشت سر آیت‌الله خامنه‌ای علیه احمدی‌نژاد. سایت "کلمه" نیز همچنان همین سیاست را دنبال کرده و می‌خواهد به رهبری بقبولاند که خطر اصلی احمدی‌نژاد است، رهبر باید حمایت خود را از او بردارد، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و موسوی و کروبی از محمود احمدی‌نژاد به آیت‌الله خامنه ای نزدیک‌تر بوده و این گونه فرامین او را نادیده نمی‌گرفتند و نقض نمی‌کردند.»


وی معتقد است با توجه به شرایط امروز دموکراسی‌خواهان باید این‌گونه عمل کنند: «نزاع بالایی‌ها برای پایینی‌ها نه تنها امکان تنفس، که فرصت عمل فراهم می‌آورد. انتخابات متقلبانه‌ی همین نظام سلطانی، یک فرصت بسیار خوب برای بسیج اجتماعی است. اگر چنین فرصتی مهیا شد، باید از آن برای برقراری ارتباط‌های سراسری - یعنی شبکه‌های اجتماعی واقعی نه ذهنی و مجازی- استفاده کرد. در چنین نظامی، بدون بسیج اجتماعی و نافرمانی مدنی، گذار به دموکراسی محقق نخواهد شد. نزاع های بالایی‌ها یک فرصت مهم برای قدرت‌مند کردن مردم از طریق سازمان‌یابی‌های متنوع و متکثر پدید می‌آورد.از این فرصت باید استفاده کرد. اما از سخنان و اقداماتی که موجب اجماع بالایی‌ها خواهد شد، باید خودداری ورزید. اصلاح‌طلبان که نشان داده‌اند به دنبال گرفتن مجلس و قوه‌ی مجریه و شوراهای شهر هستند، بهتر است در شرایط کنونی سکوت کرده و هیچ سخنی پیرامون نزاع اصول‌گرایان و احمدی‌نژادی‌ها بر زبان جاری نسازند. هر سخنی از سوی آنان که بوی استفاده‌ی به نفع خود داشته باشد، موجب کاهش نزاع و فشار سلطان علی خامنه‌ای جهت وحدت زوری خواهد شد. دوام این نزاع پیامدهای گوناگونی دارد.»


 


سارا شورد: «تری جونز» همه ما را به خطر می‌اندازد

سارا شورد که پیشتر این مطلب را در سایت سی‌ان‌ان منتشر کرده بود، معتقد است که کار تری جونز که می‌خواهد «قران» را به آتش بکشد، ننگین و متعصبانه است و اثری منفی روی همه خواهد گذاشت.

سارا شورد که با وثیقه‌ای معادل ۵۰۰ میلیون تومان آزاد شده بود، اینک در آمریکا است اما نامزدش شین باور هنوز زندانی جمهوری اسلامی است و منتظر مراحل پایانی دادرسی.

سارا در یادداشت خودش می‌نویسد: «در طول سالی که در سلول انفرادی ایران گذراندم، قران مجدید را چند بار از جلد به جلس (به‌طور کامل) خواندم. در صورتیکه من مسلمان نیستم، ولی در بی‌امیدترین دورانم از فرزانگی و حکمتش آسایش یافتم و سرخوش شدم. وقتی آیت ۸۱ سوره اسرا را خواندم [ و بگو بیامد حق و نابود شد باطل، همانا باطل است  نابود شونده]، به یاد سوره یوحنا، آیه ۳۲ انجیل مقدس افتادم [و حقیقت را خواهید شناخت و حقیقت شما را ازاد خواهد کرد]. خواندن آن آیه مسلما امید دل مرا زنده نگاه داشت. امید به خاتمه یافتن رنج کشیدن خودم و نامزدم شین باور و  دوست عزیزم جاش فتال.»

سارا شورد در پایان می‌نویسد: «هر چند که اکثر مردم آمریکا  به چنین نمایش عمومی و تنفر اهمیتی نمی‌دهند و مخالف آن هستند، کار ننگین و متعصبانه آقای جونز و نتیجه اعمالش روی همه ما اثر خواهد گذاشت.»

شین باور و جاش فتال  که همچنین در زندان هستند (عکس از سارا شورد).


 


خون برای حفظ حجاب
 


هوا بس ناجوانمردانه خطرناک است

اختلافات اخیر که نشان از تجزیه اصول گرایان دارد، کم کم دارد بسیار علنی و نمایان می‌شود، چند ماه قبل، عقلای حکومتی، می‌کوشیدند به دو طرف بقبولانند که اختلافات را در درون خویش نگه داشته علنی نکنند. ولی با بر خوردهای حذفی در مورد رحیم مشایی و بعد هم مصلحی، دیگر کسی نتوانست جلوی آشکار شدنش را بگیرد.

سایت‌هایی که به نظر می‌رسد طرفدار دولت هستند بر آتش تند روی ها دامن می‌زنند و تهدید ها هر روز افزون تر می‌شود، هک شدن سایت‌هایی که سخنان مقام رهبری را تحریف کرده بودند، و هک شدن سایت‌های این طرف و آن طرف، نیز به آشکارتر شدن مسئله کمک زیادی کرده است.

اکنون دربین مردم یک سئوال یزرگ وجود دارد؛ آیا این اختلافات واقعی است؟

 

جواب مسئله هرچه باشد، یک چیز عیان است، سرکوب مردم و آنهم بی‌پناه‌ترین بخش مردم یعنی زنان، برای  به انحراف کشاندن افکار عمومی در دستور قرار گرفته است.

 

مبارزه با بد حجابی از نخستین سال‌های جمهوری اسلامی و آن‌هم توسط گروهی که خود را پیروان خط امام می‌نامیدند، آغاز شد .

 

مرگ بر بی حجاب در همان زمانی شروع شد که دولت موقت بازرگان را می‌خواستند سرنگون کنند، رنگ زدن به دست نوجوانانی که پیراهن آستین کوتاه پوشیده بودند و تراشیدن موی نوجوانان و دستگیری دخترانی که بد حجاب شناخته می‌شدند، به‌طور گسترده از طرف هردو گروهی که امروز اصلاح طلب و اصول گرا شناخته می‌شوند، جریان داشت .

 

در سال‌های دولت هاشمی رفسنجانی نیز هر گاه گروهی با سیاست‌های او موافق نبودند، باز هم مرگ بر بی‌حجاب سرداده می‌شد و خیابان‌ها جولان‌گاه مبارزان با بد حجابی می‌شد.

 

در دوران اصلاحات نیز اصول‌گرایان هر گاه می‌خواستند به دولت درس عبرت بدهند،  باز هم مرگ بر بی حجاب را بهانه می‌کردند و بر زنان می‌تاختند.

 

اکنون نیز که اختلافات درون اصول گرایان تشدید شده باز هم از اینجا و آنجا، مبارزه با بد حجابی شنیده می‌شود.

 

تجزیه در درون حکومت های ایدئولوژی‌گرا، از هر نوع، امری اجتناب نا پذیر است، دولت ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم دچار همین تجزیه ایدئولوژیک شد؛ بعد از استالین، در دوران خروشچف اختلافات دیده شد، در واقع سرکوب‌های گسترده استالین نتوانست مانع گسترش اختلافات گردد، در دوران برژنف هم اختلافات در زیر پوسته کمونیسم، رشد کرد و گورباچف فقط به وجود آن اعتراف کرد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که بسیار مستحکم می‌نمود کاملا از هم پاشید و تجزیه شد.

 

وجود فرق مختلف در ادیان نیز از همینجا ناشی می‌شود، مداهب گوناگون در دین اسلام هم از همین رو است، تجزیه جمهوری اسلامی هم امری اجتناب ناپذیر است و کسی نمی‌تواند جلوی آنرا بگیرد، درواقع هرکدام از دوجناح اصول‌گرا که در این تجزیه برنده شوند نیز باز هم باید منتظر تجزیه باشند.

 

راهی که چین پیمود نیز درواقع از همین نوع است، چین نیز بعد از مائو تسه تونگ، رهبر انقلاب چین، دچار تجزیه شد و بعد از چند بار تجزیه گروهی که امروز حاکم است به قدرت رسید.

 

جمهوری اسلامی نیز بار ها در گذشته از کشورهای غربی می‌خواست که با حکومت‌شان همانطور رفتار شود که با چین می‌شود، ولی میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است، اینکه جناح‌های اصول‌گرا بتوانند مانند رهبران چین کشور را کاملا امن و قانون‌مند کنند، شاید بسیار دور از انتظار است.

 

دور از انتظار است چون جمهوری اسلامی همواره از کثیف‌ترین روش‌ها برای پوشاندن اختلافات درونی‌اش استفاده می‌کند، برخورد با زنان روشی غیراخلاقی است که حکومت مدعی اخلاق از روز اول آنرا اجرا کرد.

 

اکنون آیت‌الله احمد جنتی باز هم دارد بهمان شیوه متوصل می‌شود، مبارزه با بد حجابی که نامش را هم کار فرهنگی می‌گذارند.

 

سئوال اینجا است که جامعه دست‌خوش بحران و آماده تظاهرات امروز ایران آیا بازهم به حکومت اجازه اینکار را خواهد داد.

 

تاکتیکی که در موردی بکار آمد و جواب هم داد، شاید همواره خوب نباشد و در موارد دیگر به ضد خود تبدیل شود.

 

در روزهای آخر فروردین ماه، در اینجا و آنجا دیده و شنیده می‌شد که بسیجیان برای امر به معروف و نهی از منکر به مبارزه با بد حجابی پرداخته بودند ولی با دخالت مردم، نتیجه امر فرار بسیجیان بود و نه دستگیری زنان.

 

در جامعه بحران زده‌ای که تظاهرات زیادی را هم بخود دیده، نمی‌شود از تاکتیک‌های گذشته بهره گرفت و به نظر می‌رسد که حکومت هم راه دیگری بلد نیست و نمی‌تواند کاری بجز این انجام دهد، اینجا است که شاید باید منتظر تظاهراتی از نوع دیگر باشیم.


 


بازداشت علی‌رضا رجایی

دلیل بازداست علی‌رضا رجایی «ارتکاب جرایم امنیتی» اعلام شده است. وی پیش از این نیز در جریان اعتراضات مردم به نتیجه انتخابات جنجالی خرداد ۸۸ بازداشت شده بود. 


این عضو شواری فعالان ملی - مذهبی،  در سوابق خود دبيري اجتماعي نشريه گروه نهضت آزادي (ايران فردا) و دبيري سرويس سياسي در روزنامه‌هاي دوم‌خردادي جامعه، توس، خرداد، نشاط و عصر آزادگان را دارد.


وی همچنین در انتخابات مجلس ششم از حوزه انتخابی تهران کاندیدای وورد به مجلس بود که ابتدا رای لازم را به دست آورد. اما پس از ابطال آرا توسط شورای نگهبان از ورود به مجلس محروم شد و غلام‌علی حدادعادل به جای وی وارد مجلس شد. 



 


رضا نجفی: وزارت ارشاد با عشق مشکل دارد

 

رضا نجفی، داستان‌نویس و مترجم، که پس از وقایع انتخابات سال ۸۸ مدتی نیز بازداشت شده بود، گفته است که وزارت ارشاد با کتاب‌های عاشقانه مشکل دارد.

 

این منتقد ادبی، از وضعیت ممیزی کتاب در وزارت ارشاد انتقاد کرده و گفته است که داستان‌هایش بی‌دلیل و غیرکارشناسانه حذف شده است.

 

نجفی به ایسنا گفته است: «نیمی از داستان‌های مجموعه‌ی «کهن‌ترین کابوس جهان» حذف شده است. این ‌داستان‌ها در سایت‌های ادبی منتشر شده بودند و نه تنها بازتاب بدی نداشتند؛ بلکه برعکس مورد پسند خوانندگان بودند. به چند داستان اصلاحیه‌های زیاد خورد که دیگر مجموعه قابل چاپ نبود. من پیش از ارسال کتابم به ارشاد، متوجه حساسیت‌های آن نهاد بودم؛ پس خودم کار سانسور داستان‌هایم را انجام داده بودم و هیچ انتظار نداشتم که این‌چنین بی‌دلیل وغیرکارشناسانه داستان‌هایم حذف شود.»

 

این مترجم افزوده است: «اثر دیگر ترجمه‌ای ا‌ست به نام «عاشقانه‌هایی برای النا»، شعرها و نامه‌های عاشقانه‌ی یوزف زینکلایر (نویسنده‌ی سوییسی) است که با توجه به برخوردی که با مجموعه‌ی داستان بی‌مسأله‌ی من صورت گرفت، حدس زدم که اصولا با عشق مشکل دارند و از این‌رو کار را که آماده‌ی چاپ بود، توی کشو میزم گذاشتم تا شرایط بهتری فراهم شود.»

 

رضا نجفی زاده‌ی سال ۱۳۴۶ است و از ترجمه‌های او به کتاب‌های «سیاه، خاکستری، سفید»، «جرعه‌نوش وحی»، «شناختی از هرمان هسه»، «فردریش نیچه و گزین‌گویه‌هایش»، «هرمان ‌هسه و شادمانی‌های کوچک»، «مشق عشق»، «از کافکا تا گراس» و «در قلمرو مرگ» می‌توان اشاره کرد.

 

 


 


محمــــود که عورت می‌برید در همه عُمر ... دیدی که یکی عورتِ محمود برید!

 

از قدیم ، توی جمعِ بَر و بَچــــز ، مخصوصاً پسر بچه ها، یه اصطلاحی بود که می‌گفتن : «دست به مهره بازیه !!»

 

هفتۀ پیش فایل صوتی حرف های «سعید حدادیان» یا همون حاج سعید خودمون،  راهی بازار شد و همه شنیدیم ...

 

صحبت هایی که توی اون ابراز علاقه کرده بود یه دستی به سر و روی عورت دکتر مهندس محمود جون بکشه ... اما فکر می‌کنم اینجای کار را نخونده بود که ایشون، از جوون‌های قدیمه و تو کوچه خیابون‌... بزرگ شده که همیشه اونجا ها دست به مهره بازی بوده!!!

 

از اونجا که ترک عادت موجب مرض است ... حاج سعید هم که دستی  به مهره رسونده ...  باید تا آخر پاش بایسته و بازی کنه!

 

بازی‌ای که امروز صداش از گلوی دادستان تهران بلند شد و به احتمال زیاد در آیندۀ نزدیک از گلوی خود «حاج سعید» . البته اگه تا اون موقع حاج سعیدی موجود باشه و گلویی هم داشته باشه که ازش صدایی خارج شه و اون گلو را نبریده باشند.

 

برادر عرضشی ... حاج سعید حدادیان ...دل به کار بده ... یا یک کاری را نکن ، یا اگه میکنی، خوب بکن، و اگر نه خب برو ... !

 

البته دکتر هم یه کم باید حجب و حیا داشته باشه و عورتِ مبارک را جمع و جورش کنه! باید در نظر بگیره جوونهایی مثه حاج سعید هم دل دارن و ممکنه دلشون بخواد!


 


تحریف سخنان رهبری توسط ایرنا و ...
 


احمد خاتمی: برای حفظ حجاب باید خون ریخت

 

 

وب‌سایت خبری جهان نیوز - نزدیک به علی رضا زاکانی - با انتشار این خبر نوشته است که سیداحمد خاتمی در  جلسه‌ای با حضور طلاب در پاسخ به سوال یکی از حضار که گفته بود در شهر قم افراد بد حجاب آزادانه در شهر می‌گردند و هنگامی که از نیروی انتظامی پرسیده می شود چرا به وظیفه خود عمل نمی کند، می گویند ما دستوری برای این کار نداریم، اظهار داشت: «دولت برای جذب آرایی که در انتخابات ۸۸ به کاندیداهای دیگر رای دادند در مساله حجاب روی به سیاست تساهل و تسامح آورده است و در این موضوع قیافه روشنفکری گرفته است.»

 

امام جمعه موقت تهران، همچنین مساله حجاب در جامعه را یک مشکل و فاجعه فرهنگی نامیده و افزوده است: «دیگر نمی‌توانیم بگوییم در حوزه مسائل فرهنگی و علی‌الخصوص حجاب در کشور کم کاری صورت می‌گیرد و باید گفت اصلا کاری در جامعه برای حل مشکلات این چنینی صورت نمی‌گیرد.»

 

خاتمی  در ادامه گفته است: «هیچ یک از مسوولان به فکر حل کردن و پیدا کردن راه حل برای این مشکل نبوده و به نظر می رسد دیگر با کار فرهنگی نمی توان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و فکر می‌کنم برای حل این مساله باید خون‌های پاکی ریخته شود تا این معضل از جامعه ما ریشه کن شود.»

 

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه براساس نظرسنجی‌های صورت گرفته۹۰ درصد مردم رویکرد‌های فرهنگی دولت دهم را بسیار ضعیف ارزیابی کرده‌اند گفته که «دولت برای جذب آرایی که در انتخابات ۸۸ به کاندیداهای دیگر رای دادند در مسئله حجاب روی به سیاست تساهل و تسامح آورده و در این موضوع قیافه روشنفکری گرفته است.»

 

 


 


بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید در گرامی‌داشت روز جهانی کارگر

 

 

به گزارش سایت کلمه، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

امسال در حالی به استقبال بزرگداشت روز کارگر می رویم که دو نماد پایداری جنبش سبز مردم ایران به همراه همسران همدل و همراهشان در حصر و حبس قرار دارند. دو سال پیش در چنین روزهایی، عزم امواج میلیونی شهروندان، می رفت تا سرنوشت کشور را از دست ناکارآمدانی که جز به بقای خود در قدرت به هر قیمت ممکن نمی اندیشند و استفاده از هر وسیله ای را برای رسیدن به اهداف خود مباح می دانند، بگیرد و صالحانی توانمند بر جای آنان بنشاند. آن روزها که اقتدارگرایان فریبکار بر طبل های میان تهی تبلیغاتی خود می کوبیدند و با وعده های پوچ و دست نایافتنی که به مردمان می دادند رأی می خریدند، کروبی و موسوی از دغل کاری فرصت طلبانه دولتیان پرده برداشتند و ناکارآمدی آن را عیان کردند و جوانان هوشمند و هوشیار سبز این مرز و بوم، نشان «دروغ ممنوع» را در کوی و برزن برافراشتند تا مبادا دروغ گویان بار دیگر بر سرنوشت مردمان رنج کشیده این دیار حاکم شوند. از جمله نگرانی‌هایی که دو سال پیش از این مردم را به تجدید نظر در کناره‌ گیری از سیاست کشانید خطرات بلندمدتی بود که معیشت محروم‌ترین اقشار جامعه را تهدید می‌کرد. اما به زودی معلوم شد که بدون بازسازی خلل‌های ایجاد شده در نظام سیاسی کشور سخن گفتن از بازسازی اقتصادی ممکن نیست، همچنان‌که بدون بازسازی اخلاقی جامعه، بدون به کرسی نشاندن شعار و شعور دروغ ممنوع، بدون نهادینه کردن رعایت امانت، بدون پایبندی به عهدهای انسانی و ایمانی و میثاق‌های ملی، بدون رو کردن به چهره رحمانی اسلام، بدون به رسمیت شناختن حقوق متفاوت انسان‌ها و …ممکن نیست و چنین شد که اکثریت ایرانیانی که از فریبکاری دولتیان خسته شده بودند، ندای آنان را شنیدند و با حضور در پای صندوق های رأی، به دولت دروغ «نه» گفتند. افسوس که اقتدارگران، رأی آنان را همچون سرمایه های دیگرشان دزدید وخس و خاشاکشان نامید، به گمان این که می توان با تکیه بر زر و زور و تزویر، کشور را اداره کرد.

اگر در آن زمان کسانی بودند که هنوز فریبکاری دولتیان را باور نمی کردند، امروزه کوس رسوایی دولت دروغ بر سر هر کوی و برزن، چنان بلند نواخته شده که نه کشاورز و دامدار و نه کارگر و کارمند، که در هر گوشه و کنار کشوری که با وجود داشتن عظیم ترین ذخایر زیرزمینی و سرمایه های انسانی، فقر و فلاکت از آن می بارد زندگی می کنند، دیگر وعده های توخالی آنان را باور نمی کنند. زحمتکشان این سرزمین دیدند که مشکل مسکن و بیکاری نه تنها از میان نرفت، که افزایش یافت و پرداخت سهام عدالت و یارانه ها، اگر دوام هم داشته باشد، دردی دوا نکرده است. مردمان این دیار دیدند که نه تنها پول نفت بر سر سفره هایشان نیامد، بلکه سفره هایشان روز به روز کوچک تر شد. کارگرانی که با تلاش بسیار سعی می کردند آینده بهتری برای فرزندانشان فراهم کنند، امروز در برآوردن نیازهای اولیه آنان درمانده اند. اعتراض ها و اعتصاب های کارگری، علیرغم برخوردهای خشونت بار، هر روز در گوشه و کنار کشور رخ می دهند. اقتصاد صدقه ای که منتقدان دولت نسبت به عوارض زیان آور و خفت بار آن هشدار داده بودند، این روزها، امید کارگران و کارفرمایان را نومید کرده و چرخ های صنعت را به سکون کشانده است. درآمد سرشار فروش نفت که طی شش سال گذشته بالغ بر پانصد میلیارد دلار یعنی معادل تمام دوران فروش نفت در دورة پیش از آن بوده، و امانت بزرگ نسل ها در دست دولتیان است و کاهش وابستگی به آن از اهداف بارز مبارزات چند دهه اخیر ملت ما بوده، صرف واردات بی رویه کالاهای نامرغوب می شود؛ گویی هدف این انقلاب بزرگ صرفا عدم وابستگی از یک ابرقدرت و وابسته شدن به ابرقدرتی دیگر بوده است!

کارگران شریف ما با پوست و گوشت خود شرایط وخیم اقتصادی کشور را احساس می کنند و بی پایگی آماری که دولت در مورد بهبود شرایط اقتصاری اعلان می کند قبل از هر قشر و گروه اجتماعی دیگری برایشان قابل درک است. اما بد نیست با استناد به گزارش های رسمی سازمان های مانند بانک مرکزی، مرکز آمار ایران و صندوق بین المللی پول، دروغ بزرگ ایجاد ۶/۱ میلیون شغل در سال ۸۹ و ۵/۲ میلیون شغل در سال جاری را به نمایش بگذاریم:

همه می دانیم که رشد اقتصاری و رشد سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال لازم و ملزوم یکدیگرند. به همین جهت در برنامه چهارم توسعه برای ایجاد ۸۵۰ هزار شغل در سال، رشد اقتصادی سالانه ۸ در صد و رشد سرمایه گذاری ۴/۱۲ در صد در نظر گرفته شد. اما اکنون به موجب آمارهایی که از نیمه دوم سال ۸۷ اعلان آنها توسط بانکمرکزی ممنوع شده اما توسط صندوق بین الملل پول منتشر شده، رشد اقتصادی سه سال اخیر ایران بطور متوسط ۷/۰ در صد بوده و در سال جاری به صفر خواهد رسید. نرخ رشد سرمایه گذاری نیز از حدود ۴ در صد فراتر نخواهد رفت. طبیعی است در چنین شرایطی نه تنها ۸۵۰ هزار فرصت شغلی سالیانه برنامه چهارم تحقق نیافته بلکه با افزایش آمار بیکاران مواجه شده ایم. آیا می توان تصور کرد که به عنوان مثال در یک واحد تولیدی که سرمایه گذاری جدید در آن نشده و فروش و درآمد آن نیز افزایش نیافته، مدیر آن به استخدام کارکنان جدید دست بزند؟

واقعیت اینست که «نظامی سازی» اقتصاد و سیاست در سال های اخیر، اقتصاد ایران را زمین گیر کرده است. به موجب گزارش سازمان خصوصی سازی، از ۶۸ هزار میلیارد تومان واحد های واگذار شده از سال ۸۴ تا ۱۵ تیر ۸۹ ، فقط ۲۲هزار میلیارد تومان به بخش خصوصی رسیده است که بسیاری از آنها نیز رانت جویان وفا دار به دولت هستند و نه کارآفرین. درآمد ۴۳۰ میلیارد دلاری ارزی سال های ۸۴ لغایت ۸۸ نیزبه جای سرمایه گذاریهای زیربنایی و ایجاد شغل، صرف واردات افسار گسیخته و بالمال نابودی تولید داخلی گردید.

دولت بجای خصوصی سازی، دست به اختصاصی سازی زده و شرکت ها و بنگاه های اقتصادی دولتی به ثمن بخس در اختیار نهادهای شبه دولتی و نظامی قرار داده می شود تا با تمرکز قدرت و ثروت در دستان آنان، یکه سالاری خود را تداوم بخشد. امروزه شاهدیم که به دنبال این سیاست های از بنیان غلط، هزاران کارگر از کار بیکار شده اند. طرح های بزرگ زیربنایی همانند منطقه عسلویه که می رفت تا با ایجاد هزاران فرصت شغلی در سال در حل این معضل بزرگ و ملی نقش داشته باشند، به دلیل کاهش سرمایه گذاری ها به رکود کشیده شده است. دهها هزار کارگر در سراسر کشور، ماههاست که از دریافت حقوقشان محروم بوده اند. حقوق اولیه کارگران مانند حق فعالیت سندیکاها، حق اعتراض به شرایط کار، درخواست افزایش دستمزدها بر اساس رشد تورم، تأمین معاش با کار در یک شیفت کاری، حق تأثیرگذاری بر اداره سرنوشت خود، با تمسک به انواع حیله ها و ابزارها نادیده گرفته می شود. ایرانی، بزرگترین سرمایه خویش، یعنی امید به آینده بهتر را، برباد رفته و بزرگترین موهبت الهی اش، یعنی کرامت انسانی را، پایمال شده می بیند. کارگر و کشاورزی که می خواست با دسترنج خود، زندگی آبرومندانه ای برای خود و خانواده اش فراهم کند، اینک باید چشم انتظار مرحمت دولتمردانی شود که با تهی کردن خزانه کشور، سعی می کنند ندانم کاری ها و ناتوانی های خود را پرده پوشی کنند.

اما آیا این سرنوشت محتوم مردم ماست؟ ما چنین نمی اندیشیم، و میلیون ها ایرانی آزاده دیگر نیز چنین نمی اندیشند. مگر ما و مردمان دیگری که همزمان یا دیرتر از ما در راه آزادی و آبادی گام برداشته اند از سرشتی متفاوت آفریده شده ایم که این گونه حقیرانه تن به ذلت بدهیم؟ مگر نمی دانیم که دستیابی به زندگی سعادتمندانه، نیازمند عزم و اراده برای ایجاد دگرگونی در هر چه نادرست است و جایگزین نمودن آن با آنچه ما را به فردایی بهتر رهنمون می کند می باشد؟ مگر ندیده ایم که برای رسیدن به جامعه ای آباد، آزاد و عادل، ملت ها چه رنج ها که بر خود هموار نکرده اند و چه فداکاری ها که در تاریخ خود به ثبت نرسانده اند؟ ایران کشوری بزرگ، با سرمایه های بزرگ طبیعی و بهره مند از خیل کاردانان و کارگران و کارآفرینانی است که اگر حق تعیین سرنوشتشان را به خودشان بازگردانند، می توانند در زمانی کوتاه، کشور را به جایگاهی که شایسته آن است برسانند. و مردم ما در همین دو سالی که پشت سر گذاشتند، با اهدای دهها شهید، صدها مجروح و هزاران زندانی و از جمله دهها کارگر زندانی، نشان دادند که از چنین عزمی برخوردارند. صبر و استقامت و تلاش این مردم بزرگ، که بجای بزرگ فروشی به آنان باید در مقابل بزرگیشان سر تعظیم فرود آورد، آنان را به سر منزل مقصود خواهد رساند.

شورای هماهنگی راه سبز امید از همه رسانه ها و شبکه های اجتماعی درخواست می کند با توجه به مشکلات اقتصادی و خواسته ها و مطالبات کارگران و زحمتکشان و در شرایطی که حاکمیت اجازه طرح هیچگونه انتقادی به این شرایط را بر نمی تابد، در بازتاب مصائب غم انگیزی که هر روز زندگی را بر اقشار مختلف مردم دشوارتر می کند همت گمارند. این شورا با تأکید بر حق مسلم کارگران برای طرح مطالبات و حمایت کامل از برگزاری راهپیمایی و تجمع آنان به رسم همه ساله، از همة همراهان و تلاشگران این جنبش فراگیر مردمی می خواهد تا در حمایت از خواسته های کارگران غیور این مرز و بوم، از همراهی و همدلی با آنان دریغ نورزند.

شورای هماهنگی راه سبز امید
۴ اردیبهشت


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته