-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 04/26/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در دهه های اخیر، شش کشور شورای همکاری خلیج (فارس) ستون ثبات در منطقه ای خطرناک بوده اند. ولی تغییرات فراگیر سیاسی در خاورمیانه تاثیر خود را بر جا نهاده و بحرین و عمان نیز از این تغییرات دور نمانده اند. دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس- عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی و قطر نیز (از این ناآرامی ها) تاثیر پذیرفته اند. شیخ نشین های حوزه خلیج فارس باید خود را برای درک پیامدهای «بهار عرب» (خیزش اعراب) آماده کنند.

تاکنون اعتراضات در این کشورهای این حوزه بیشتر، ندای خودجوش ولی محدودی از درون این کشورها بوده است برای اصلاحات و نه برای تغییر حکومت. قابل درک است که شیوخ عرب حوزه خلیج (فارس) از درجه بالایی از مشروعیت برخوردارند: خانواده های حاکم رهبریِ مردمان خود را به دست گرفته و آنان از خلال چنین آشوب هایی عبور داده اند؛ ماجراهایی چون اکتشاف نفت و دگرگونی های اقتصادی ناشی از آن، پایان استعمار و پیدایش پدیده جهانی شدن و البته پیامدهای اجتماعیِ ناشی از جهانی شدن. ماجراهایی چون انقلاب ایران، جنگ هشت ساله ایران و عراق، حمله عراق به کویت و اشغال عراق به رهبری آمریکا در شمار این بحران ها بوده اند. (از خلال این ماجراها) خانواده های حاکم بر کشورهای منطقه که توانسته اند جامعه خود را به دوره مدرن بیاورند شایسته اعتبارند.

با این همه نابخردی است اگر گمان کنیم که نظم و روند گذشته تا ابد ادامه خواهد یافت. خیزش اعراب (بهار عرب) دری به سوی دورانی نوین از روابط سیاسی در خاورمیانه گشوده است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نمی توانند خود را از این روابط جدا ببینند. قرارداد نانوشته اجتماعی که مدت های طولانی ارتباط بین حاکمان و شهروندان را بر پایه «دادنِ ثروت اقتصادی» به مردم و «ستاندن قدرت سیاسی» از آن ها تعریف کرده، اکنون دیگر به پایان خود نزدیک می شود. به همین ترتیب سنت های قبیله ای که در خدمت کشورهای این حوزه بوده اند دیگر کارایی خود را از دست داده اند. مردم کشورهای حوزه خلیج فارس با خواسته های مشروع خود برای حقوق بیشتر و مشارکت سیاسی، صحنه را برای ارزش گذاری های تازه ارتباط میان حاکمان و مردم آماده می کنند.

اگر خانواده های حاکم در این کشورها بخواهند مشروعیت خود را حفظ کنند با چنین روند سریع تغییر باید به سرعت با شرایط سازگار شوند و اصطلاحات سیاسی را به تصویب برسانند که بازتاب خواست حقیقی مردم بوده است. زمان دیگر یارشان نیست. اگر زیاد صبر کنند حکومتشان از دست می رود.

نمایندگان شورا و یا پارلمان، به وسیله خانواده های حاکم بر این کشورها شکل گرفته اند، البته با هدف استحکام پایه های قدرت حاکم؛ و مجلس در حقیقت نماینده «منافع» آن هاست. به غیر از این، آزمایش کویت که در آن مجلس نقش عملی در حاکمیت پذیرفت و گامهای تزیینی دیگری نیز در جهت اصلاحات برداشته شد تا اندازه ای نشان می دهد که از سوی عموم مردم مورد استقبال قرار نگرفت زیرا خط اصلی سیاست، بر مبنای گزینش (مقامات) پیش رفت و نه بر مبنای انتخابات واقعی آن ها توسط مردم. به همین ترتیب، مواضع کلیدی قدرت، از نخست وزیر تا وزارتخانه های اصلی تحت کنترل خانواده ها حاکم باقی ماندند. قدرت سیاسی در دست شمار اندکی متمرکز ماند.

امروز شهروندان این حوزه از دید مالی توانگرند و از دید سیاسی مستمند. مشوق ها و محرک های اقتصادی که دولت ها امسال از زمان آغاز تظاهرات مردم برای آن ها رونمایی کردند در نهایت بی فایده خواهد بود. این بسته های مالی به هیچ شیوه ای به مبارزه با مشکلات ساختاری اقتصاد کشورهای حوزه خلیج (فارس) بر نمی خیزد: نه در نرخ بیکاری مزمن بهبودی به وجود می آورد و از نه روند توزیع ناعادلانه ثروت که در دهه های گذشته افزایش داشته می کاهد. بسیاری از مردم خلیج (فارس) با پشتیبانی های اقتصادی دولت خود به رضایت رسیده اند و صدقه های تازه نیز جوابگوی هدفی نیست که سیاستمداران به آن چشم دارند: «مشارکت سیاسی بیشتر از سوی مردم».

شیخ نشین های خلیج فارس که امید دارند این ماجراها را از سر بگذرانند و تاب بیاورند باید خواسته های مردم مبنی بر حضور در اداره کشور، شفافیت و پاسخگویی دولت به آن ها را به صورت کتبی به رسمیت بشناسند. سخنان مبهم و وعده های شفاهی درباره اصلاحات دیگر کافی نیست. شیوخ باید ساز و کارهای قانون اساسی را برای تضمین حقوق مردم به کار گیرند؛ حقوقی چون آزادی بیان، حاکمیت قانون و گسترش مشارکت سیاسی. در آینده نزدیک این به معنای توانمند سازی نهادهای قانونگذاری است. گام دیگر بعدی شاید برگزیدن نامی خارج از خاندان حاکم، به عنوان رییس جمهور و یا نخست وزیر باشد.

امیران عرب باید اصلاحات فزاینده سیاسی را هم زمان با نگاهی به جلو دنبال کنند. چرا که این خواسته مردم از آن هاست و دولت های حوزه خلیج فارس (اگر غفلت کنند) در نهایت نمی توانند از پس خیزش گسترده مردم برآیند. اولویت حاکمان تاکنون بر مبنای حفظ دولت از کودتای نظامی احتمالی بوده است و هر چند به خاطر وجود خویشاوندانی در راس و مسئول سرویس های امنیتی، تا حد زیادی موفق عمل کرده اند ولی برای (هیچ کدام از) دولت های منطقه مصونیتی وجود ندارد و در این جا نقشی که نیروهای امنیتی و نظامی در مصر و تونس به عهده گرفتند بسیار آموزنده است. واقعیت این است که اکنون تهدید کودتا از سوی مردم به کمین آن ها نشسته و نه از سوی ارتش.

به همین ترتیب باید توجه داشت که اکنون غول از چراغ جادو بیرون آمده و در پایان ایالات متحده از آرمان های مردم پشتیبانی خواهد کرد. اصول و منافع ایالات متحده ایجاب می کند که اصلاحات سیاسی را به رسمیت بشناسد و آن را لازم و اجتناب ناپذیر بداند. هرچند واشنگتن ممکن است رویکرد «باید صبر کرد و دید» را پیشه کرده باشد ولی خاندان های حاکم بر دولت های این حوزه با ناآرامی های مردم دیگر نمی توانند به بیمه دائمی که از سوی سیاست امریکا داشته اند تکیه کنند. امیرنشین های حوزه خلیج فارس باید از پیام روشنی پند بگیرند: اصلاحات واقعی دیگر نمی تواند به تعویق افتد.

از: عبدالعزیز صقر / در: واشنگتن پست


 


رخدادهای تازه در جهان عرب، غرب و بویژه ایالات متحدۀ آمریکا را غافلگیر کرده اند و ظاهراٌ آنها را به تغییر در سیاست خاورمیانۀ خود واداشته اند. آلمان با واکنش خود که حتی در اروپا هم مورد مناقشه است باعث رنجش شده است. فرانسوی ها و انگلیسی ها به نسبت سریع واکنش نشان دادند. اما نباید نتایج دخالت غرب را دست کم گرفت. آنچه مهم است – بن علی و مبارک دیگر در تونس و مصر رئیس جمهور نیستند. قذافی دیگر در قتل عام مردم لیبی دستش باز نیست. اما در بحرین که مردمش در ترس و وحشت زندگی می کنند اعتبار ایالات متحده در معرض آزمون قرار گرفته است. پایتخت بحرین منامه مقر ناوگان پنجم ایالات متحده است و آمریکا در این کشور منافع حیاتی دارد. به سود غرب است که در بحرین با احتیاط عمل کند. هفتاد درصد مسلمانان این کشور شیعه اند. روحانیون شیعه در ایران بی صبرانه منتظر زمان مناسب برای خود در امیرنشین نفت خیز بحرین هستند. دخالت نظامی عربستان سعودی، ظاهراٌ بدون مشورت با آمریکا، کمکی به تشنج زدایی در منطقه نیست.

در مورد ایران زمان اتخاذ سیاستی کاملاً جدید رسیده است. این کشور به اندازۀ کافی از تحلیل های آن عده از کارشناسانِ بیشتر غربیِ خاورمیانه سود برده است که سیاست «روش دیپلماتیک باز» را تبلیغ می کنند. کارشناسانی که در پیش بینی تحولات جهان عرب ناکام ماندند و همانند کشورهای غربی غافلگیر شدند. شواهد مستندی وجود دارد که حکومت آیت الله ها به بیشترین حد شهروندانش را آزار می دهد و مرعوب می کند. ایران طبق گزارش های موثق یکی از بزرگ ترین زندان ها برای روزنامه نگاران و نمایندگان جامعۀ مدنی است، به علاوه بعد از چین دومین کشور با بیشترین تعداد اعدام است. با زندانی ها در ایران با نهایت بی رحمی رفتار می شود. خواستن از زندانی برای برهنه شدن و تهدید او به تجاوز حتی با استفاده از باتوم و بطری نادر نیست. تازگی جمعی از زندانیان سرشناس در نامه ای به مراجع تقلید میانه رو و بی طرف از شکنجه های جسمی و روحی غیر بشری شکایت کرده اند و خواهان کمک فوری شده اند. در مقابل حاکمان ایران بن علی و مبارک چون مستبدان بی آزاری می نمایند.

خامنه ای و احمدی نژاد همچنان امید دارند که به کمک برنامۀ اتمی بازدارندۀ خود در سیاست داخلی بی ملاحظۀ خود همچنان دست بازداشته باشند. سیاست «درهای باز دیپلماسی» تاکنون نتیجه ای نداشته است. در داخل شاهد نقض آشکارتر حقوق بشر هستیم. ایران در منطقۀ خاورمیانه عامل تشنج است. ماهی نمی گذرد که در آن کشتی ها یا هواپیماهای باری حامل اسلحۀ قاچاق ایران شناسایی نشوند- برای نمونه در سنگال در نوامبر ۲۰۱۰ که به قطع مناسبات دیپلماتیک دو کشور منجر شد. فقط در مارس ترکیه دو هواپیمای حامل اسلحۀ قاچاق را به زمین نشاند و بارهایشان را توقیف کرد که برای حزب الله و حماس بود. در سطح بین المللی ایران به هیچ رو از سیاست هسته ای خود کوتاه نیامده است که به نظر کشورهای غربی به کار تولید سلاح اتمی می آید.

برخورد سخت تر غرب با ایران ضروری است. تحریم ها علیه مقام های مهم حکومت باید تشدید شوند. در صورت لزوم باید شامل رئیس جمهور محمود احمدی نژاد هم بشوند.

ظاهراٌ دولت اوباما سیاست جدیدی در پیش گرفته است. در سپتامبر ۲۰۱۰ به دستور اوباما تحریم هایی علیه هشت مقام بلندپایۀ ایران برقرار شد که متهم به نقض شدید حقوق بشر هستند. برای اولین بار تحریم ها نه به علت برنامۀ اتمی ایران که به علت نقض حقوق بشر برقرار شدند. در سومین پیام ویدیویی خود به مناسبت نوروز در ۲۱ مارس رئیس جمهور آمریکا منحصراٌ از شهروندان ایران و آزار آنها به دست حکومت این کشور صحبت کرد. وی نام ایرانیان سرشناس زندانی را برد و سخنانش را با شعری از سیمین بهبهانی شاعر معروف ایرانی پایان برد.

آمریکا باید امکان حملۀ نظامی را که باید منحصراٌ علیه تأسیسات هسته ای و پایگاه های سپاه پاسداران باشد جداٌ محفوظ دارد. حرف های برخی از کارشناسان که در این صورت ایرانی ها زیر پرچم حکومت در مقابل «متجاوزان» جنگ خواهند کرد ادعایی بیش نیست. در آخرهای جنگ ایران و عراق ( ۱۹۸۰تا ۱۹۸۸) حکومت به گفتۀ وزیر وقت ارشاد محمد خاتمی که مسئول تبلیغات جنگ هم بود کمتر توانست داوطلبی پیدا کند. فقط گمانه زنی است که مردم تن به جنگی بی چشم انداز با ابرقدرت آمریکا خواهند داد.

درصورت حملۀ نظامی ایرانی ها باید از قبل کاملاٌ متقاعد شوند که این حمله علیه شهروندان این کشور نیست. بسیاری از ایرانی ها از پیام نوروزی اوباما استقبال کردند. غرب باید با احتیاط با تحولات جهان عرب برخورد و از نیروهای لیبرال دمکرات حمایت کند. بی اعتمادی بیش از حد نسبت به اسلام گرایان به جا نیست. در خیابان های کشورهای عربی تاکنون کسی شعاری علیه آمریکا و اسرائیل نشنیده است.

کشورهای عرب خلیج فارس جبهۀ سختی در برابر ایران تشکیل می دهند و این کشور را متهم به دخالت در بحرین و کویت می کنند. برخی کشورها دیپلمات های خود را فراخوانده اند. تهران به دخالت عربستان سعودی در بحرین اعتراض می کند. در صورت برخورد نظامی، عرب ها انتظار کمک آمریکا را دارند. این امرخطر ایران را خنثی خواهد کرد. از این گذشته برای کشورهای عرب خلیج فارس این مزیت را دارد که می توانند با توجه به دشمن خارجی توجه را از تشنج های درونی خود منحرف کنند. آمریکا هم از مشکل «قدرت اتمی ایران» راحت می شود.

کاملاٌ مشخص است که از چند هفته پیش سیاستمداران و نظامیان ایران در اظهارنظرهای رسمی خود تندروی نمی کنند. تهران نمی خواهد بازندۀ تحولات منطقه ای باشد.

* از: بهروز خسروزاده/ در: برلینر تسایتونگ


 


سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که با «بهار عرب» غافلگیر شده، با عجله به کمک گروه‌های شیعه می‌شتابد که در کشورهای حاشیه خلیج فارس سرکوب می‌شوند. یک بازرگان ایرانی که به حکومت ایران نزدیک است به ما می‌گوید: «پاسداران در عملیات خارجی بسیار فعال شده است. بعضی از جناح‌های بر سر قدرت آنها را سرزنش کرده اند که چرا این چند سال اخیر فقط به سرکوب مخالفان در ایران پرداخته اند و اکنون با انقلاب در کشورهای عربی غافلگیر شده اند. اما اکنون، ارتش ایدئولوژیک حکومت ایران می‌خواهد بر موج نارضایتی در کشورهای عربی سوار شود.»

تلاش های سپاه قدس، نیروی نظامی پاسداران در خارج از ایران، برای برهم زدن ثبات در شبه جزیره عرب، از سوی عربستان سعودی و همسایه‌هایش محکوم شده است. روز چهارشنبه کویت تایید کرد که تعدادی نامشخص از دیپلمات های ایرانی را به اتهام جاسوسی اخراج کرده است. در ماه مارس، پلیس دوبی از فرستادن ۱۶۰۰۰ تفنگ از ترکیه به سوی شمال یمن جلوگیری کرد؛ جایی که گروه شورشی فرقه زیدیه با گرایشات شیعه علیه حکومت مرکزی در صنعا مشغول جنگ است.

تا همین چند ماه پیش، سرویس‌های اطلاعاتی غرب مدارک اندکی از حمایت لجستیک ایران به شیعیان خلیج پیدا می‌کردند. اما برای سپاه پاسداران، مستقر شدن هزار سرباز سعودی برای سرکوب کردن شورش شیعیان در بحرین، که اکثریت هستند، زنگ خطر را به صدا در آورد. این بازرگان ایرانی با اشاره به سرکوب شیعیان عراقی بدست صدام حسین، اضافه می‌کند: «این مساله هم اکنون پررنگ‌تر هم شده است، چون ایرانیان از سوی رهبران شیعی عراق مثل المالکی، نخست وزیر عراق و آیت‌الله سیستانی که تجریه سرکوب از سوی حکومتی سنی را از سر گذرانده اند، تشویق به حمایت از شیعیان می‌‌شوند.»

کمک ایران به سوریه

از آن زمان به بعد ایران می گفت که بحرین دارد «با آتش بازی می کند» و او هم جواب می داد که تهران «توطئه» کرده تا این کشور را بی ثبات کند. دیگر حکومت های سلطنتی خلیج (فارس) هم از ایران می خواهند که دست از «استخدام مامور برای درست کردن سلول های جاسوسی»، مخصوصا در مناطق شرقی عربستان و کویت بردارد. یک مساله اما حتمی است: سرکوب شیعیان که در بحرین ادامه دارد، افراطی ها را به دام ماموران ایرانی می اندازد. مخصوصا با توجه به این که شیخ شمیما، یکی از رهبران که از تبعید در لندن باز می گشت، در بیروت «به دلیل مشکلات فنی» توقف و در آنجا با حسن نصرالله، رئیس حزب الله لبنان دیدار کرد.

اما با اعتراض به حکومت سوریه، یک چراغ چشمک زن دیگر روی رادارهای ایران روشن شد. یک متخصص ایرانی می گوید: «تهران خیلی از بابت تجمعات اعتراضی علیه متحد سوری اش ناراحت است.» دمشق حامی اصلی عرب ِایران است و سقوط بشار اسد ممکن است انتقال اسلحه از ایران به حزب الله لبنان را متوقف کند. یک لبنانی نزدیک به ایران می گوید: «اما ایرانیان همین طور می ترسند که سنی ها قدرت را در سوریه در دست بگیرند.» عربستان خود را به صورت سنتی حامی سنی های جهان اسلام می داند، درست در مقابل ایران که «مادر شیعیان» است.

* از: ژرژ مل برونو / در: لو فیگارو

عکس از: AP


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته