-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

Latest News from Koocheh for 10/04/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



امیر و کاملیا / رادیو کوچه

زرتشت نام پیامبر ایرانی بنیادگذار دین زرتشتی یا «مزد یسنا» و سراینده گاتاها کهن‌ترین بخش اوستا است. او حدود شش‌صد سال پیش از میلاد مسیح ظهور کرد و زادگاه وی احتمال می‌رود که حوالی دریای خزر بوده باشد، یعنی جایی که امروز آذربایجان ولی در عهد قدیم «ماد» بوده است. زرتشت دوران شباب خود را در انزوا و عبادت گذرانید و چون به سن سی‌سالگی رسید، وحی بر او نازل شد و با «مزدا» سخن گفت. و چون فرامین لازم را دریافت کرد، راهی بشارت و ارشاد مردم شد. ولی خیلی زود دل‌سرد شد چون هیچ‌کس توجهی به او نداشت.

زرتشت یک‌بار در ناراحتی و نومیدی شدید چنین گفت: «در مدت ده سال تنها یک نفر را ارشاد کردم» که این شخص نیز پسرعموی خودش بود. اما به تدریج اوضاع تغییر کرد. زرتشت به دربار «ویشتاسپا» رفت. ویشتاسپ در بدو امر با خشونت وی را از خود راند زیرا زرتشت را دیوانه‌ی شیادی می‌پنداشت که قصد سو استفاده از آیین نوخاسته خود را داشت. پیامبر را به زندان انداختند ولی پس از مدتی رفتار و کردار او چنان شاه را خوش آمد که او را آزاد کرد و به سخنانش گوش داد. دیری نگذشت که شاه آیین او را پذیرفت و عده دیگری نیز به تبعیت از او ارشاد شدند. بین آن‌ها دو برادر بودند به نام‌های «فراشا اوشترا» و «جاماسپا» که زرتشت با دختر یکی از آن‌ها ازدواج کرد، شاید هم خواهر آن‌ها بود که نام آن دختر «هوگوی» بود.  زرتشت در قصر ویشتاسپ به زندگی خود ادامه داد و مورد حمایت او قرار گرفت تا آن‌که به سن هفتاد‌و‌هفت‌ سالگی رسید و به دست گروهی از اوباشان توطئه‌گر کشته شد.

تعلیمات زرتشت در کتاب مقدس وی «اوستا» یا «زند اوستا» آمده است و قدیمی‌ترین قسمت آن شامل «گات‌ها» است. گاتاها عبارت از هفده سرودی هستند که گفته می‌شود خود زرتشت آن‌ها را نوشته و شامل وحی‌‌ها، مکاشفات و راهنمایی‌های او هستند برای زندگی بهتر. سایر قسمت‌ها طولانی‌تر بوده و غالب تعالیم زرتشت در آن‌ها آمده است.

این‌ها عبارت‌اند از: یسنا «شامل سرودهای دینی و راهنمایی‌های لازم برای عبادت شامل گات‌ها»،‌ ویسپرد «مربوط به آداب نماز»، وندیداد«شامل اصول اخلاقی و راهنماهای دینی»،  یشت «سرودهایی برای خدا»، خرده اوستا «شامل دعا برای مکاشفات و غلبه بر نفس و عبادت». اساس تعلیمات زرتشت اعتقاد به خدای یگانه «اهورا مزدا» است که همان روح نیکی و خالق جهان است که در نبردی ابدی با اهریمن است. آمده است که سرانجام روزی نبرد بین این‌ دو به آخر خواهد رسید و زرتشت اطمینان کامل داشت که پیروزی نهایی از آن اهورامزدا خواهد بود زیرا که نیکی ریشه تمام چیزهاست.

پس از اهورامزدا شش ملایکه وجود دارند که «امشاسپندان» یا مقدسان زوال‌ناپذیر هستند. امشاسپندان‌ها نظیر وزیران یک پادشاه و اطراف اهورا‌مزدا نشسته‌اند و اهورامزدا با آن‌ها  مشورت می‌‌کند و آن‌ها نیز همواره مطیع وی هستند و به کمک ارواح مسکین می‌شتابند. اهریمن نیز به همین ترتیب مریدانی دارد که او را در کارهای ناهنجارش کمک می‌کنند و فرشته دروغ‌ها نزد او قرب و منزلت خاصی دارد. دروغ و ریا چیزی است که زرتشت آن را وحشتناک‌ترین و بدترین گناهان می‌داند.

«هرودوت» در تاریخ خود می‌نویسد: «ایرانی‌ها دروغ را گناه کبیره می‌پندارند و بدتر از آن مدیون بودن را گناه می‌دانند، زیرا معتقدند کسی که مدیون شد، ناچار به دروغ‌گویی خواهد شد. با آمدن آیین زرتشت، مذهب به طرزی وارد زندگی ایرانی‌ها  شد که سایر ملل از آن برخوردار نبودند.»  اما نکته دیگری هم وجود داشت که دین زرتشت را در بین ادیان دنیای کهن برجسته می‌ساخت و آن این بود که این آیین مرگ را پایان کار نمی‌دانست و معتقد بود که ورای مزار مکان شادی و نشاطی وجود دارد که آدمیان خوب و پرهیزکار به عنوان پاداش به آن‌جا می‌روند و مکان درد و مذلتی هم برای اشرار وجود دارد.

در آیین زرتشت گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک، اساس تمام کارها است و معتقدان به‌این سه اصل اهورامزدا را پرستیده، نسبت به درماندگان عطوفت کرده، هم‌چون کشاورزان و گله‌داران کار کرده و نسبت به حیوانات اهلی ملایمت به خرج می‌دهند. علاوه بر تمام این‌ها بر پیروان زرتشت واجب است که غیر از دارا بودن روح پاک، جسم را نیز از تماس با اشخاص ناپاک، لاشه‌ها، کثافات و هرآن‌چه به اهریمن مربوط می‌شود دور نگه دارند. زرتشت در کتاب‌ها‌ی خود دستو‌رات دقیقی در این موارد داده است.

فلسفه زردتشت

زرتشت چنین گفته‌ است: «سخن‌ها را بشنوید و با اندیشه روشن در آن‌ها بنگرید و راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید، از آن دو مینوی هم‌زادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را می‌نمایاند و دیگری بدی را و میان این دو، دانا راستی را برمی‌گزیند و نادان دروغ را» وی در الهام‌های خود گیتی را ستیزی کیهانی بین اشا «درستی و دروغ می‌بیند» بنیاد تمام عقیده‌های دیگر زردتشتی مانند اهورامزدا، خلقت٬ وجودیت‌٬ و اراده آزاد است. این مفهوم بزرگ‌ترین اهدایی است که زردتشت به فلسفه دینی کرده ‌است. دلیل آفرینش انسان مانند دیگر آفرینش‌ها نگه‌داری از درستی است. این هدف با مشارکت زنده در زندگی و گفتار٬ پندار و کردار نیک دست یافتنی خواهد شد. عنصرهای فلسفه زردتشت از طریق تاثیر آن بر یهودیت و افلاطون‌گرایی میانی وارد فلسفه غرب شده ‌است و به عنوان یکی از نخستین وقایع کلیدی در پیش‌رفت فلسفه شناخته می‌شود.

منابع

بخش خاست‌گاه برگرفته از زرتشت کیست؟

ابراهیم پورداوود گات‌ها، قدیمی‌ترین قسمتی از نامه مینوی اوستا،

اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوست‌خواه،

مهدی‌زاده کابلی، خراسان بزرگ مهد آیین زرتشت،

کریستن سن، آرتور، مزداپرستی در ایران قدیم، ترجمه دکتر ذبیح‌اله صفا،

مهر، فرهنگ، دیدی نو از دین کهن «فلسفه زرتشت»،

هاشم رضی، راه‌نمای دین زرتشتی،

زادسال سپیتمان، پژوهشی نو درباره زمان زندگانی زرتشت برپایه دانش زیست‌شناسی، سورنا فیروزی،

معین، محمد، مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی،

خورشیدیان، اردشیر. پاسخ به پرسش‌های دینی زرتشتیان.


 


خبر / رادیو کوچه

بنا به گزارش رسیده از منابع آگاه به رادیو کوچه، در مازندران طی روزهای اخیر دادگاه چند نفر از فعالان سیاسی استان مازندران تشکیل شده است.

بر اساس این گزارش، این دادگاه، دومین جلسه رسیدگی به پرونده متهمان حوادث پس از انتخابات بوده است. جلسه دادگاه در شعبه ۱۰۱ دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان تشکیل شده بود.

منابع آگاه گزارش می‌دهند که در این دادگاه علی‌رضا شهیری، احمد میری، علی‌اکبر سروش، آریا آرام‌نژاد، علی‌رضا فلاحتی، محمدرضا کربلایی‌آقاملکی، محمد معصومیان و مصطفا ابراهیم‌تبار حضور داشتند و از خود دفاع کردند.

در ابتدای جلسه معاون دادستان اتهام هر یک از فعالان سیاسی را اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ و تبانی علیه نظام عنوان کرد و سپس هر یک از این متهمان به دفاع از خود پرداختند.

گفتنی است اغلب متهمان دادگاه روزهای اخیر از اعضای ستاد میر‌حسین موسوی در استان مازندران بوده که در بهمن و اسفند ۸۸ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و دوران بازداشت خود را در زندان اداره اطلاعات ساری و متی‌کلای بابل سپری کرده بوده‌اند.

دفاعیات هر یک از متهمان حوادث پس از انتخابات در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ترتیب زیر است:

علی‌رضا شهیری : «با پیش‌کسوتان نظام به گونه‌ای برخورد نکنید که بگویند روزهای خوب همه خواب بود»

یکی از متهمان این پرونده علی‌رضا شهیری رییس ستاد انتخاباتی موسوی در بابل بوده که در اظهارات خود عنوان داشت : «فردی که در مقابل شما ایستاده در حقیقت زندانی ۲ نظام است یک بار در رژیم شاه و به جرم پیروی از امام و دیگری در عصر جمهوری اسلامی‌ای که خودم برای استقرار آن تلاش و جان‌فشانی کرده‌ام.» مسوول سابق روابط عمومی استان‌داری مازندران افزود‌: «آیا مسوولان و متولیان امنیتی کشور شرایط بعد از انتخابات ۲۲ خرداد را به دقت و هوش‌مندانه آسیب‌شناسی کرده و فهمیده‌اند که چرا بعد از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران فرزندان انقلاب این‌گونه محاکمه می‌شوند؟ آیا این نظریه که انقلاب فرزندان خود را می‌خورد صحیح است؟ آیا از کارآمدی یا ناکارآمدی مسوولان نظام و دولت در حل مشکلات و … باخبرند؟ و می‌دانند در زیر پوست شهر بابل و شهرهای دیگر کشور چه می‌گذرد؟ آیا می‌خواهند با پیش‌کسوتان انقلاب به گونه‌ای برخورد کنند که دیگران عطای انقلاب و سیاست را به لقایش بخشیده و از خیر همه چیز بگذرند و بگویند آن  روزهای خوب که دیدیم خواب بود.»

سپس شهیری به‌طور اجمالی به معرفی خود پرداخت و به التزام خود به آیت‌اله خمینی و راه او اشاره کرد و حضور مردم در صحنه و مشارکت آنان در تعیین سرنوشت‌شان را برگرفته از همین تفکر و تضمین‌کننده حیات جامعه  دانست و اذعان داشت که اگر امثال بنده و سایر فعالان سیاسی نبودند شور و حالی در جامعه  ایجاد نمی‌شد، آن‌وقت بزرگان نظام نمی‌توانستند از بلندای نماز جمعه تهران حضور میلیونی مردم را در صحنه انتخابات به رخ جهان بکشند.

رییس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل در ادامه گفت‌: «‌بگذارید همین‌جا بگویم که شرط انصاف نیست که از وجود من و امثال من برای به صحنه آوردن مردم استفاده نمایید اما بعد به بهانه‌های عجیب برخی را دستگیر و زندانی کنید.»

شهیری در رد اتهامات خود که برگزاری جلسات قرآن در منزلشان بود خطاب به قاضی باقریان گفت‌: «از کی تا به حال خواندن قرآن و تفسیر و ذکر خاطرات دوران انقلاب و صحبت در مورد مسایل روز جرم محسوب می‌شود؟»

احمد میری‌: «اگر راه اصلاحات بسته شود راه انقلاب هموار می‌شود»

متهم دیگر این پرونده احمد میری از اعضای ستاد میر‌حسین موسوی بود که در ابتدای اظهارات خود عنوان داشت: «تمام بازجویی‌ها در زیر‌زمین‌ اطلاعات مازندران را ساخته و پرداخته سناریو از پیش‌تعیین شده آن اداره می‌دانم که با القا فرضیات خود در‌صدد اثبات آن بوده است و هیچ اعتبار حقوقی و قانونی برای آن قایل نیستم و قابل استناد هم نمی‌دانم زیرا در فشار روحی و روانیو در شرایط خاص قرار داشتم.»

فرمان‌دار سابق رامسر و بابل‌سر خطاب به قاضی باقریان گفت‌: «آیا کسی‌که از خانواده‌ای برخواسته است که مجموعن ۱۷ سال در جبهه‌های جنگ علیه اشغال‌گران مبارزه کرده‌اند و بارها در راه استقرار نظام جان‌فشانی کرده‌اند، می‌تواند امنیت کشور را تهدید کند؟ آیا کسی‌که ۱۵ ماه در جبهه‌های ایران – لبنان حضور داشته، به نظام وفادار نیست؟ کسی‌که دوران جوانی، دانش‌گاه و زندگی را رها و ۵ ماه در جنوب لبنان در سخت‌ترین شرایط علیه صیهونیستی‌ها مبارزه کرده، می‌تواند امنیت ملی را تهدید کند؟»

احمد میری از ای‌نکه بعد از انتخابات از تدریس در دانشگاه محروم شد انتقاد کرد و وفادارترین افراد را در حال حاضر به نظام، راحت‌طلبان دانست و افزود‌: «آیا هیچ نظامی با فرزندان خویش که در سخت‌ترین شرایط در راه آن‌، جان‌بازی و جان‌فشانی کرده‌اند و ده‌ها بار عملن وفاداری خود را به نظام ثابت کرده‌اند‌، چنین برخورد می‌کند‌؟ آیا این است مزد مایی که در بحرانی‌ترین شرایط‌، به نظام خدمت کردیم‌؟ امروز رقبا ما را متهم به مخالفت به نظام می‌کنند؟ مردم خواهند پرسید نظامی که با فرزندانش این‌گونه برخورد می‌کند با دیگران چه می‌کند؟ آیا این به نفع نظام است؟ انقلابیون دیروز‌، مخالفان امروز؟»

قائم‌مقام جبهه مشارکت مازندران خاطرنشان کرد: «اگر راه اصلاح بسته شود، راه انقلاب هموار می‌گردد. این به نفع نظام و آینده کشور نیست.»

علی‌اکبر سروش: «آقای قاضی، اگر شما هم تحت فشار و شکنجه و سلول انفرادی قرار می‌داشتید علیه مسوولین ارشد نظام هم اعتراف می‌کردید»

در ادامه علی‌اکبر سروش عضو ستاد میر‌حسین موسوی در اظهارات خود خطاب به قاضی گفت: «من یک کنش‌گر سیاسی هستم، جرمی را مرتکب نشده‌ام لذا قضاوت شما امروز بسیار مهم است و در تاریخ این کشور و این شهرستان ثبت خواهد شد و مردمان روی آن نظر خواهند داد.»

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت مازندران عنوان کرد: «آقای قاضی، من نمی‌دانم شما با چه روحیه‌ای این پرونده را پذیرفته‌اید. خداوند در امر قضاوت بسیار دقیق است. در مرحله‌ای از تاریخ می‌بینیم که مسئله‌ای بین یهودیان و مسلمانان پیش آمده است و طوری جلوه‌گر شد که گویا پیامبر در این امر می‌خواهد یک طرفه به نفع مسلمانان رای بدهد. خداوند به او نهیب می‌زند و هشداری جدی می‌دهد.»

رییس سابق اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل پس از اشاره تاریخی قضاوت در صدر اسلام خاطرنشان کرد: «آقای باقریان، شما فرض کنید که ما همه یهودیم اما عدالت و وجدان خود را زیر پا مگذارید.»

این استاد دانشگاه در بخشی از دفاعیات خود در حالی که قاضی پرونده سوالات مکرر از متهمین می‌پرسید، افزود: «آقای قاضی اگر شما هم تحت فشار و شکنجه و سلول انفرادی قرار می‌داشتید علیه مسوولان ارشد نظام هم اعتراف می‌کردید.»

وی در پایان خاطرنشان کرد که هیچ‌گونه اتهامی در پرونده‌اش وجود ندارد و تمامی کارهای انجام گرفته توسط خود و دوستانش را شایسته تقدیر خواند و نه مجازات.

محمد‌رضا ملکی : «اگر با عاملین حمله به آقای کروبی برخورد می‌شد شاید فجایعی هم‌چون حمله به بیت آیت‌اله صانعی اتفاق نمی‌افتاد»

یکی دیگر از متهمان این پرونده محمد‌رضا کربلایی‌آقا‌ملکی بود که در اظهارات خود  به  مواردی در کیفر خواست، دادستان و گزارش اداره اطلاعات اشاره کرد و افزود‌: «نکات اشتباهی در پرونده بنده وجود داشته که در بازجویی‌های بنده نبوده است. به عنوان مثال او به مورد شهادت خانم سمسارزاده اشاره کرد که اداره اطلاعات در گزارش خود به اشتباه نوشته بودند سمسار‌پور و محل دفن او را هم اشتباه ذکر کرده بودند. اداره‌ای که در این سطح اشتباه می‌کند چگونه در مورد جریان پرونده نظر داده و ادعای اشراف کامل برشهر و امور آن را دارد؟»

از اتهامات دیگر محمد‌رضا ملکی ارسال فیلم حمله به مهدی کروبی در روز ۲۲ بهمن به سایت جرس و انتشار آن در اینترنت بود که کربلایی‌ملکی ضمن پذیرفتن آن اشاره کرد: «اگر با عاملین حمله به آقای کروبی برخورد می‌شد شاید فجایعی هم‌چون حمله به بیت آیت‌اله صانعی اتفاق نمی‌افتاد.»

وی خواستار توضیح قاضی در مورد چرایی غیر‌قانونی بودن این حرکت شد و خاطرنشان کرد‌: «چرا باید او به جای حمله‌کنندگان، ۲۵ روز را در بدترین شرایط زندان متی‌کلای بابل در کنار بیماران ایدزی و معتادان سپری کند؟»

او در ادامه به فشارهای اداره اطلاعات بابل بر او و دوستانش برای اعتراف بر علیه آقایان شهیری سروش و میری اشاره کرد که وقتی با مقاومت او روبه‌رو شدند با برگزاری جلسه شبه بازجویی دیگر در دفتر رییس زندان متی‌کلای بابل «ناصر بابازاده» اشاره کرد و خطاب به قاضی باقریان گفت:

«بابازاده سعی کرد با روبه‌رو کردن بنده با خانواده‌ام، مرا وادار به اعتراف علیه آقایان سروش و میری و شهیری کند تا آزادیم را به دست بیاورم که باید عرض کنم در این امر موفق نشد.»

آریا آرام‌نژاد: «آیا وزارت اطلاعات تبدیل به وکیل مدافع معاویه و یزید گردیده است؟»

آریا آرام‌نژاد فعال هنری شهرستان بابل در مجموع دفاعیات خود عنوان داشت: «بنده درتاریخ ۲۶ بهمن طی‌ یورش نیروهای امنیتی در منزل شخصیم دستگیر شدم و مدت ۴۴ روزه دوران بازداشت خود را  در بند انفرادی زندان متی‌کلای سپری کردم. نیروهای وزارت اطلاعات پس از برهم زدن اسباب و اثاثیه کلیه وسایل شخصی و کاری مرا ضبط کردند.»

آریا آرام‌نژاد: «من رییس جمهوری را به رسمیت نمی‌شناسم. آیا این جرم است؟»

وی در ادامه از مصداق‌های فشاری که در دوران بازداشت متحمل شد، خطاب به قاضی گفت: «توهین به برادر جانبازم، بنده و خانواده‌ام از سوی مقامات امنیتی‌–‌ ایجاد رعب و هراس بنده مبنی بر بازداشت همسرم – تهدید به اعدام از سوی مقامات زندان متی‌کلای بابل‌– نگهداری‌ام  در سلول انفرادی ۱٫۵ در ۲ بدون کوچک‌ترین امکانات‌– سهل‌انگاری در دادن داروهای قلبی‌-‌ هم‌جواری در کنار سلول کسی که مبتلا به بیماری ایدز بود و وادار نمودن برای عبور پا برهنه از روی خون‌های که به واسطه خود‌زنی آن شخص در کف سلول ریخته بود – عریان کردن بدن به بهانه بازرسی در حالی که ماموری در دستش دوربین عکاسی بود‌٬ وی در جواب اعتراض مکرر و امتنای من،‌ وقیحانه و با خنده می‌گفت‌: «می‌ترسی»‌- ضرب‌و‌شتم بسیار شدید و غیر‌انسانی توسط مامور زندان متی‌کلای در جواب درخواست ملاقاتم با پزشک‌٬ به‌گونه‌ای که تا مدت‌ها آثارش روی بدنم قابل مشاهده بود‌- بستن دست و پایم با زنجیر به هم برای مدت طولانی در زندان متی‌کلای از مصداق‌های بارز شکنجه بنده در دورا‌ن بازداشت بوده است.»

وی در ادامه دفاعیات خود گفت‌: «بنده پس از حوادث عاشورا که منجر به کشته‌شدن تعدادی از هم‌وطنان عزیزمان گردید و پس از دیدن تصاویر تکان‌دهنده و جان‌سوزش‌٬ احساس وظیفه کردم که ضمن محکوم کردن این عمل غیر‌انسانی‌ـ رسالت هنری‌ام را به جای آورم‌٬ لذا دست به انتشار ترانه و آهنگی زدم که به «علی برخیز» معروف گردید.  محتوای این آهنگ اشاره دارد به سو‌استفاده عده‌ای دغل‌باز از نام خدا و قرآن و ائمه برای رسیدن به مقاصدی شیطانی و استمداد خواستم از ائمه برای برچیدن و خشکاندن ریشه‌های دروغ و نیرنگ و ریا‌. عجبا که امروز گویا توسل به دین و ایمان نیز در کشور ما جرم محسوب می‌شود.»

آریا آرام‌نژاد: «من رییس جمهوری را به رسمیت نمی‌شناسم. آیا این جرم است؟»

آرام‌نژاد در ادامه گفت: «باید روشن شود که نقش قانون اساسی ما چیست‌؟ قانون به من اجازه انتقاد می‌دهد ، قانون به من اجازه تجمع بدون حمل سلاح می‌دهد‌،  قانون به من آزادی بیان و عقیده می‌دهد و من به واسطه همین قانون که پدران ما به آن رای داده‌اند آزادم که نسبت به سرنوشت کشورم و ملتم بی‌تفاوت نباشم‌. متاسفانه در گزارش اداره اطلاعات آمده است که شعری توهین‌آمیز خطاب به معاویه در وبلاگ قرار داده‌ام، آیا وزارت اطلاعات تبدیل به وکیل مدافع معاویه و یزید گردیده است؟»

آریا آرام‌نژاد در پایان دفاعیاتش خطاب به قاضی باقریان افزود: «نگرانی بنده امروز از قضاوت شماست، زیرا بازجوهایم قاطعانه گفتند که شما مهره آن‌ها می‌باشید و هر آن‌چه آن‌ها بخواهند شما اجرا می‌کنید، امیدوارم که خداوند به شما حقیقت را آشکار نماید تا خدایی ناکرده در دنیای دیگر مجبور به پاسخ‌گویی آن‌چه دیگران از شما  خواسته‌اند، نشوید.»

علی‌رضا فلاحتی: «بازجویم می‌گفت که قاضی پرونده‌ام مهره و بازی‌چه دست آن‌هاست»

دیگر متهم این پرونده علی‌رضا فلاحتی مسوول شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران بود که در دفاعیات خود عنوان داشت: «جناب آقای قاضی، اداره اطلاعات شهرستان بابل در نامه‌ای خطاب به دادستان که در آن تقاضای دستگیری مرا داشت و بنده را از عوامل اصلی فتنه در قبل و بعد از انتخابات دانستند. جناب آقای قاضی، تمام نکته در همین یک خط خلاصه می شود، عوامل اصلی در قبل و بعد از انتخابات؟ در قبل از انتخابات مگر فتنه‌ای بود‌؟ و یا اتفاقی افتاده بود؟ قبل از انتخابات ما چه کردیم جز تلاش شبانه‌روزی برای گرم‌تر کردن فضای انتخاباتی کشور؟ اداره ا طلاعات دولت احمدی‌نژاد که ستاد انتخاباتی رقیب و عوامل آن را فتنه‌گر می‌داند، نمی‌تواند ارگان بی‌طرفی در رسیدگی و تنظیم این پرونده باشد.»

دبیر ستاد ۸۸ استان مازندران بخشی از فعالیت‌های خود در قبل از انتخابات را فریاد اصل دوم قانون اساسی، که درآن نفی هر‌گونه ستم‌گری و ستم‌کشی و سلطه‌پذیری است دانست و افزود‌: «گویا حضور امیدوارانه‌ی ۸۵% ‌مردم در انتخابات برای برخی مایه دردسر شده که این‌گونه فعالیت قبل از انتخابات را فتنه می‌خوانند.»

وی در اظهارات خود انتقاد از دولت را حق مسلم خود دانست و خاطرنشان کرد: «اقدام علیه امنیت ملی را کسانی انجام می‌دهند که سرنوشت دولت را به تار و پود این نظام گره می‌زنند و نقد دولت را مساوی براندازی نظام می‌دانند تا به این وسیله به تسویه نیروهای وفادار به انقلاب بپردازند.»

علی‌رضا فلاحتی نسبت به برخوردهای بازجویان اداره اطلاعات استان مازندران خطاب به قاضی باقریان گفت‌: «بازجویم به گونه‌ای در مورد قوه قضاییه صحبت می‌کرد که گویی قاضی مهره و بازی‌چه اوست. اقدام علیه امنیت ملی را کسانی انجام می‌دهند که رسانه به اصطلاح ملی را در چنگال گروهی اندک قرار داده‌اند به گونه‌ای که بازجویانم آن را حیاط خلوت خود می‌دانستند و می‌گفتند اگر در صدا و سیما اعتراف کنی کار و آینده‌ات را تامین می‌کنیم.»

این فعال سیاسی استان مازندران در پایان تمام دفاعیاتش اعتراف‌ بر علیه خود و دیگران را در شرایط سخت  شکنجه روحی دانست و گفت‌: «به عنوانه یک ایرانی اصلاح‌طلب تمام بازجویین و کسانی که این شرایط را به وجود آوردند می‌بخشم که در راه اصلاح‌طلبی، گذشت حرف اول را می‌زند.»

از نکات حاشیه‌ای دفاعیات علی‌رضا فلاحتی این بود که به موارد دیگری از بی‌قانونی‌ها در دوران بازجویی خود اشاره کرد. او گفت در اواسط بازجویی‌ها رییس اطلاعات بابل شخصن به سراغ او آمد و از او خواست که برعلیه آقایان شهیری سروش و میری اعتراف کند و وقتی که با مقاومت او در مقابل دادستان و معاون او اکبرزاده مواجه شد در حضور دادستان با عصبانیت گفت که او را به انفرادی برگردانند، فلاحتی خواستار توضیح شد که این چه قانونی است که رییس اطلاعات در حضور دادستان خواستار اعتراف بر علیه دیگران است.

محمد معصومیان: «اگر صلاح آقایان و مملکت این است که ما جوانان به زندان برویم من و دوستانم خود را برای آن آماده کردیم.»

در ادامه دادگاه محمد معصومیان با رد درخواست قاضی مبنی بر نوشتن اظهارات خود در برگه صورت جلسه با تشبیه خود به یک بیمار اختلال پس از آسیب  عنوان کرد: «آقای قاضی، من با دیدن این برگه‌ها یاد برگه‌های بازجویی «انجاه فی‌الصدق» و دوران سخت انفرادی می‌افتم. خواهشن مرا از نوشتن آن معذور بدارید.»

او در ابتدای دفاعیات خود با حالتی بغض‌آلود گفت: «آقای باقریان، ما که در دوران بازجویی و انفرادی برای تخفیف در حکم خود برای بازجوها هر طور که می‌خواستند رقصیدیم، حال شما بفرمایید که برای شما چگونه برقصیم که در احکام‌مان تخفیف به عمل بیاورید؟»

وی با رد تمامی اتهامات خود افزود: «ما تحت فشار روحی و روانی شدید مجبور به اقرار گفته‌هایی شده‌ایم که اکنون ابدن آن‌را نمی‌پذیریم.»

محمد معصومیان در ادامه گفته‌های خود خاطرنشان کرد: «اگر صلاح آقایان و مملکت این است که ما جوانان به زندان برویم من و دوستانم خود را برای آن آماده کردیم.»

وی در جواب سوال قاضی باقریان مبنی بر نقش وی در روز عاشورا و حوادث بابل گفت: «این حرکت کاملن خود‌جوش و مردمی بود.»

مصطفا ابراهیم‌تبار‌: «این اعترافات در شرایط بد زندان انفرادی و تحت فشار شدید روحی و روانی نوشته شده است.»

دیگر متهم این پروند مصطفا ابراهیم‌تبار با رد اتهامات وارد اعترافات خود را در دوران بازجویی و زندان انفرادی فاقد ارزش قانونی دانست و با اشاره به این نکته  که در کیفر خواست نیز این اعترافات را اقرار گونه خوانده‌اند به غیر‌قانونی بودن این اعترافات پا فشاری کرد. وی نسبت به شرایط نامناسب دوران بازجویی گفت: «این اعترافات در شرایط بد زندان انفرادی و تحت فشار شدید روحی و روانی نوشته شده است.»

مصطفا ابراهیم‌تبار‌: «این اعترافات در شرایط بد زندان انفرادی و تحت فشار شدید روحی و روانی نوشته شده است.»

از نکات حاشیه‌ای این دادگاه دفاع آریا آرام‌نژاد آهنگ‌ساز و خواننده بود که دادگاه را تحت تاثیر قرار داد به طوری که احمد میری خطاب به قاضی باقریان گفت: «اگر شما به آهنگ او گوش دهید حکم برائت او را می‌دهید.» هم‌چنین جملات و دفاعیات‌ بغض‌آلود و احساسی محمد معصومیان باعث تاثر حاضران شد. هم‌چنین احمد میری قائم‌مقام جبهه مشارکت خواستار شکایت از اداره اطلاعات و لباس‌شخصی‌ها شده بود.

گفته می‌شود حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در راه‌روهای دادگاه انقلاب شهرستان بابل در حین جلسه بسیار محسوس بود به طوری که از ورود هم راهان و خانواده‌های فعالان سیاسی جلوگیری به‌عمل آمده است.


 


شکوفه / دفتر ترکیه / رادیو کوچه

shokufeh@koochehmail.com

انجام حرکات ورزشی در ابتدای شروع کارهای روزانه می‌تواند نقش بسیار موثری در سلامت روح و جسم و فکر داشته باشد. فضای سبزی که برای هر محله در شهر «کایسری» اختصاص دارد، هر روز صبح، پذیرای ورزش‌کاران ایرانی و ترک است.

برنامه‌ی امروز، گزارشی است از حضور خانم «زمانی» در پارک مولانا، که هر روز صبح، به هم‌راهی جوانان ایرانی محله‌ی مولانا و محله‌های اطراف آن، تمرینات یوگا، نرمش‌های علمی و ماساژ‌درمانی را به ایرانیان و ترک‌زبانان آموزش می‌دهند.


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.

منبع : مدرسه فمینیستی

ادبیات زنانه یا زنان در ادبیات، بحثی است که هم‌زمان با حضور پرتعداد زنان داستان‌نویس پس از انقلاب، به ویژه در بیست ساله اخیر یکی از اصلی‌ترین مباحث نقد فمینیستی بوده است. پرداختن به تئوری‌های نقد فمینیستی، معرفی و بررسی آثار زنان، و مصاحبه با زنان صاحب اثر و اهل قلم، ابزاری است که مدرسه فمینیستی از طریق آن علاقه‌مندان این حوزه را با آن‌چه که هست و آن‌چه که می‌تواند باشد، آشنا می‌سازد. مصاحبه زرین مناجاتی و بهناز علی‌پورگسکری نویسنده و منتقد، از جمله این مطالب است که در زیر می‌خوانید.

سوال: خانم علی‌پور در آغاز خواهش می‌کنم تا مختصری درباره تاریخ‌چه کاری‌تون شرح بدهید.

کار داستان‌نویسی و نقد ادبی را به‌طور جدی حدود سال‌های ۷۳-۷۴ شروع کردم. داستان‌نویسی به‌طور غریزی تنها درصدی از کار نویسندگی است و غریزی نوشتن برایم راضی‌کننده نبود از این جهت احساس کردم باید به دانش حرفه‌ای که انتخاب کرده‌ام مجهز بشم. پس پراکنده‌خوانی را کنار گذاشتم و با برنامه‌ریزی مشغول مطالعه تئوری‌های داستان‌نویسی و نقد ادبی شدم. همین موضوع در واقع کانالی شد تا وارد حوزه نقد بشم و با شکافتن و تجزیه و تحلیل داستآن‌های مختلف که برایم جذابیت داشتند به تجربه‌های تازه‌ای در تکنیک و فرم برسم که شاید به سختی و در مدت زمان بیش‌تری می‌شد در کتاب‌های آکادمیک در حوزه نویسندگی خلاق به آن‌ها دست پیدا کرد. هر چند که کار در حوزه نقد ادبی مستلزم مطالعه و دقت زیاد و زمان طولانی است، به تدریج دیدم از کار اصلی دور شده‌ام و مرتب نوشتن را به بهانه خواندن به تأخیر می‌اندازم. اما این بار فرق می‌کرد، دیدم در این مرحله داستان‌هام غنای بیش‌تری گرفته‌اند و به نسبت راضی کننده ترند. مثل این بود که این بار دو چشم و ذهنی دیگر به کمکم آمده باشند. به تدریج این جسارت را پیدا کردم که آن‌ها را چاپ کنم. اولین داستانم در سال ۷۸ در مجله کلک چاپ شد و بعد به طور پراکنده در مجلات ادبی دیگر. دوباره دوره فترت دیگری داشتم از آن‌چه چاپ شده بود به هیچ وجه راضی نبودم. هیچ داستانی چاپ نکردم تا سال ۸۳ که مجموعه داستان اولم به‌نام بگذریم… را بعد از پوست انداختن‌ها و بازنویسی‌های بسیار به نشر چشمه دادم. کتاب اقبال خوبی داشت. مورد توجه طیف‌های مختلف کتاب‌خوان و منتقدان قرار گرفت بیش از بیست نقد و نشست ادبی درباره این کتاب نوشته و تشکیل شد. بازخورد کار خیلی خوب بود. کتاب در لیست سه کاندیدای نهایی جایزه گلشیری قرار گرفت. جایزه مهرگان ادب را به‌عنوان بهترین مجموعه داستان سال ۸۳ کسب کرد. جایزه برترین مجموعه داستان جایزه ادبی یلدا شد و …. غیر از کارهای پژوهشی که در حوزه بازنویسی متون داستانی کلاسیک و فولکلور، زن در رمان فارسی و بررسی و تحلیل نخستین رمان‌های فارسی انجام داده‌ام، مجموعه داستان دومم به‌نام بماند… در سال ۸۶ توسط نشر چشمه چاپ شده است.

س) یعنی میزان تغییرات اعمال شده در بازنویسی‌ها در حدی بوده است که از چاپ یک داستان در نشریات تا چاپ شدنش در کنار سایر داستان‌ها به شکل یک مجموعه، تغییری بکند؟

بله کاملن، از بعضی داستان‌ها بعد از بازنویسی‌ها تنها پوسته‌ای باقی ماند که کم‌تر می‌شد شباهتی بین نسخه‌های اول و نسخه نهایی پیدا کرد. برای نمونه داستان ترس جای دیگر است از مجموعه داستان بگذریم…، تغییرات زیادی کرد و حتا اسمش هم تغییر کرد. این همان داستان اولی بود که در کلک به‌نام مگس چاپ شده بود.

س) آیا تعمدی در به کاربردن این تنوع موضوعی و زبانی در هر مجموعه وجود دارد؟ با این توضیح که برای حضور مشهود زبان‌های متنوع در کارهای مختلف شما، این توجیه وجود دارد که به کارگیری زبان‌های مختلف می‌تواند هم مایه خود آزمایی نویسنده باشد و هم امکان نمایش توانایی‌های تکنیکی نویسنده رو بالا می‌برد، اما این که در دو مجموعه، ما در عین حال با موضوعات متنوع و موقعیت‌های مختلفی روبرو می شویم که البته از محسنات کارهای شماست، این سوال به ذهن می‌رسد که آیا تعمدی در چیدمانی چنین متنوع وجود دارد؟

بله، تعمد دارم. داستان‌های مجموعه اول از بین بیش از بیست داستان انتخاب شده‌اند. در این انتخاب ها، سعی کردم تا تنها یک داستان را از میان داستان‌هایی که فضا، تم، موضوع و تکنیک‌های مشابه داشتند انتخاب کنم. به نظرم تنوع در شیوه‌های پرداخت، مانع دل‌زدگی خواننده می‌شود وقتی حرفی تازه و نگاهی تازه نبیند داستان را ادامه نخواهد داد. واضح است که وقتی موضوع‌ها متنوع می‌شوند، شخصیت‌های متنوع خواهید داشت و به تبع آن لحن و زبان نثر متفاوت خواهد بود. معتقدم وقتی خواننده وارد یک فضا می‌شود، وقتی بیرون می‌آید اگر وارد فضایی مشابه شود به تدریج او را دچار ملال می‌کنید. تلاشم این بود در هر داستان خواننده را به اتاقی دیگر با چیدمان و دنیایی دیگر وارد کنم. به نظرم زبان جوهر داستان است نه ابزار و رسانه. به‌همین دلیل در کارهام تلاش می‌کنم از قابلیت‌های زبان متناسب با نوع داستان استفاده کنم و به نوعی با تنوع زبان و لحن به تجربه‌های تازه‌ای برسم.

س) حالا که بحث زبان مطرح است می خواهم تا سوالی به ویژه در مورد داستان بادهایی از هندوکشاز مجموعه داستان دوم شما بماند… بپرسم، این‌که آیا این داستان و آن آیین نام‌برده شده در داستان که متعلق به زنی ایرانی به‌نام طاهره است، و البته زبان خاص طاهره در کتاب مقدسش، تا چه اندازه از حقیقت بهره دارد و تا چه حد ساخته و پرداخته ذهن خود شما بود؟

موضوع و سوژه داستان پرداخته ذهن و تخیل خودم است. چنین آیینی در هند وجود ندارد. همان‌طور که پیش از این درباره اهمیت تنوع زبانی بسته به شخصیت و فضاهای مختلف، گفتم، به‌ویژه در این داستان قابل اشاره است؛ نثر ویژه و فاخر کتاب طاهره به نوعی شبیه‌سازی از کتاب‌های مقدس است. که جا به جا در میان نثر گزارشی راوی، که زنی محقق است و برای جمع‌آوری اطلاعاتی در مورد آیین‌ها و بدعت‌های قرن بیستم به هند سفر کرده، می‌آید. این داستان در اساس یک داستان اسطوره‌ای است که با زنجیره‌هایی به دنیای معاصر وصل می‌شود و سرگذشت زن‌های دو جامعه و در بعدی وسیع‌تر سرنوشت‌های یک‌سان آدم‌ها را به هم پیوند می‌زند.

س) تاریخ‌چه داستان‌نویسی زنان ایران در دو سه دهه اخیر را چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا این روند را رو به رشد و تحول می‌بینید.

در حوزه ادبیات از انقلاب بود که داستان‌نویسی زنان ایرانی با کمیت غیرقابل باوری رشد کرد. علتش واضح است. تحولی اتفاق افتاده بود و در تمام ارکان جامعه از سنت‌ها گرفته تا اندیشه و ادبیات و … را تحت تأثیر قرار داد. پنجره‌های تازه‌ای به سوی جامعه باز شده بود از جمله فضایی مناسب برای فعالیت‌های سیاسی اجتماعی و فرهنگی. زنان هم به‌عنوان نیمی از جامعه فرصت را برای به عرصه آمدن فراهم دیدند. داستان دریچه‌ای بود که بخشی از زنان ما آن را وسیله‌ای برای بیان خودشان تشخیص دادند. انگار سرپوشی را از روی دیگ بخار برداشته باشید حرف‌های ناگفته بسیار در قالب داستان بیرون ریخت. این داستان‌ها اغلب واگویه‌ها و گفتارهای درونی زن‌هایی هستند که از حد مسایل شخصی به ندرت پا بیرون می‌گذارند. اما هر چه جلوتر رفتیم به کیفیت کارها افزوده شد. زنان داستان نویس ما از خودشان بیرون آمدند و به جامعه و مردم و روابط بیرونی بیش‌تر توجه کردند. در حقیقت نگاه و اندیشه‌شان وسعت یافت و به پختگی رسیدند. البته بعدها به‌خاطر افت و خیزهای سیاسی و اجتماعی این حرکت‌ها نیز دچار افت و خیز می‌شود. اما در مجموع در حال حاضر علی‌رغم بسیاری محدودیت‌ها ادبیان زنان داستان‌نویس ما در جایگاه قابل قبولی قرار دارد ضمن این‌که تعداد داستان‌نویسان زن نیز رو به افزایش است و با توجه به این‌که ادبیات در سرزمین ما بار سیاست و تاریخ و اصلاحات اجتماعی و خیلی فاکتورهای دیگر را یک‌تنه به دوش می‌کشد، خودش نشان‌گر اتفاقات خوبی است که در شرف وقوع است.

س) چه ارتباطی بین این تغییر نگاه زنان نویسنده و جنبش‌های اجتماعی چون جنبش‌های زنان و تحولات سال‌های گذشته در این حوزه می‌بینید؟ آیا به وجود تاثیرات متقابل قایل هستید؟

قطعا تاثیر متقابل داشته‌اند. همان‌طور که گفتم ادبیات ما مسوولیت‌های زیادی را به گردن گرفته چون در عرصه‌های دیگر محدودیت‌ها به مراتب بیش‌ترند. نگاه اجتماعی زنان نویسنده وسیع‌تر شده، شخصیت‌های داستان‌هاشان با جسارت و قدرت مطالبات و خواسته‌هاشان را طرح می‌کنند و به آن‌ها می‌رسند. که خودش نوعی روشن‌گری اجتماعی به هم‌راه دارد و می‌تواند موجد حرکت‌های اجتماعی هم بشود. در مقابل، حرکت و جنبش‌های اجتماعی زنان نیز در ادبیات بازتاب پیدا می‌کند که برگرفته از جنبش فعالین حقوق زنان است که جرات طرح خواسته‌هاشان را به کل جامعه زنان و به تبع آن در ادبیات تزریق کرده‌اند و خیلی اوقات همین فعالین از نویسندگان فعال در حوزه‌های اجتماعی- سیاسی وفرهنگی هستند. برای نمونه کتاب‌ها و مجلاتی که در ده، پانزده سال گذشته منتشر شدند، از جمله نشریه جنس دوم که بعدها با نام‌های دیگری منتشر شد، مقالاتی را می‌دیدیم که به موضوعات مربوط به زنان در محیط‌های کاری، در روابط خصوصی و اجتماعی آن‌ها با دقت و ریزبینی به‌منظور آگاهی‌بخشی می‌پرداخت که مطمئنن در بالاتر رفتن درک عمومی موثر بودند.

س) نظرتان درباره این عبارت متداول ادبیات زنانه و البته نقدهای معمولی که به این نوع از ادبیات وارد می شود چیست؟

در حقیقت خیلی قایل به این تفکیک و جداسازی‌ها نیستم. اما خوب به واقع جداست و هر یک حس ویژه خودشان را دارند و طبعن وقتی شما حس متفاوت داشته باشید، کلام و زبان متفاوتی خواهید داشت. حتا اگر در مورد موضوع یک‌سانی قرار باشد که دو جنس حرف بزنند، باز متفاوت بروز خواهد کرد. مثلن کلامی که یک زن برای واژه تولد یا جنگ به‌کار می‌برد متفاوت با کلامی است که یک مرد از این واژه‌ها دارد. خانم دانشور در رمان سووشون از زبان زری می‌نویسد مردها جنگ را دوست دارند و به سادگی ویران می‌کنند چون آفریدن را تجربه نکرده‌اند. البته نقل به مضمون می‌گویم و عین جمله یادم نیست. امروزه فکر می‌کنم این معادله به تدریج دارد به هم می‌خورد. یا شاید دوست دارم ایده‌الی فکر کنم و به این امید داشته باشم که روزی به جایی برسیم که دو زبان یکسان شود. بحث روی درک زبان انسانی باشد.

س) نگاه منتقدان مرد به آثار داستان‌نویسان زن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

در جامعه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، تیتر زبان و نگاه زنانه برای آثار زنان داستان‌نویس به یک عنوان غیر‌قابل تغییر تبدیل شده. در بسیاری مواقع منتقد یا مرورگر اول به اسم نویسنده نگاه می‌کند به صرف این‌که نویسنده یک اثر زن است، فرمول ثابتی را به‌کار می‌گیرد که داستان‌ها پر از ناله و گریه و گلایه است، فمینیستی است و یک سری توضیح و تشریحات کلیشه می‌آورد که آسان‌ترین راه هم هست البته برای پر کردن ستونی و … خوب چه انتظاری داریم وقتی همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید! به واقع این‌ها از حافظه قومی ما آدم‌ها بیرون می‌زند و سخت است کنترل کردن حس‌هایی که از اعماق می‌آید و باید گفت خیلی وقت‌ها اختیاری نیست انگار. اما هستند منتقدان هوشیاری که به جوهر اثر نگاه می‌کنند فارغ از نام و نان و جنس و زمان.

س) تعریف‌تان از واژه فمینیسم چیست، یا بهتر بگویم موضع شما نسبت به این گرایش فکری چیست؟

به نظرم فمینیسم به معنی جنبشی که داعیه دفاع از حقوق زنان و اعاده حقوق از دست‌رفته آن‌ها را دارد، قابل دفاع و حمایت هست. اما استفاده ابزاری از این واژه و تحریک جامعه از این مجرا تنها بازندگانش خودمانیم. البته قابل ذکر است که این مبحث، حوزه فعالیت‌ها و حتا تعریف‌اش در کشورهای پیش‌رفته با کشورهای جهان سوم، از اساس با هم متفاوت است. باید این مرزها و مهم‌تر از همه جامعه خودمان را بشناسیم و متناسب با آن دست‌هایمان را برای تغییر بلند کنیم. ما هنوز برای رسیدن به حقوق ساده و اولیه‌مان روی پله‌های اول ایستاده‌ایم و معتقدم جهش‌های ناگهانی شتاب‌زدگی است.

س) آیا شما در کارهایتان به مسئله این حقوق تضعیف شده زنان، آن‌چنان که به آن قایل هم هستید. در هنگام نوشتن هم فکر می‌کنید یعنی شده در هنگام نوشتن داستانی، آگاهانه به این مسئله، یا به صورت کلی به بالاتر بردن فهم و درک عمومی از این حقوق فکر کنید؟

ببینید خب از آن‌جایی که این اندیشه من هست. یعنی این موضوع در پس فکر و نگاه من نهفته است، قطعن ظهور هم دارد و خودآگاه و ناخودآگاه در نوشته‌هام جاری می‌شه، زن‌های داستان‌های من اغلب کنش‌گر و قوی هستند چون معتقدم باید باشند. و اگر زنی را تصویر می‌کنم با یک دنیا حقوق تضعیف شده، در واقع نوعی درخواست لزوم تغییر را در آن دنبال می‌کنم. خیلی وقت‌ها ما با غیاب چیزی حضورش را برجسته می‌کنیم. وقتی در اثری یک زن قدرت‌مند را تصویر می‌کنید، خود بخود این امکان را به خواننده می‌دهید که به قدرت‌مند بودن زن و چگونگی دست یافتن او به خواسته‌هاش و مهم‌تر از آن به ظرفیت‌های درونی و بیرونی خودش فکر کند. همان‌طور که نمایش یک زن ضعیف هم لزوم حرکت و به جنبش درآمدن از رخوت و ضعف را یادآوری می‌کند.

س) آیا در زمان نوشتن به ممیزی فکر می‌کنید و سعی این را دارید که محدودیت‌های رایج را رعایت کنید، یا این که فارغ از این محدودیت‌ها می‌نویسید؟

متاسفانه این خود سانسوری‌ها هست و نمیشه انکارش کرد و چه بسا در بسیاری اوقات هم بازدارنده است. خوش‌بینانه باید بگویم گاهی اوقات هم باعث خلاقیت می‌شود و شما چیزهایی را دور می‌زنید. گاهی هم فارغ از این محدودیت‌ها می‌نویسم اما فقط برای خودم. اما قرار است بنویسیم تا خوانده شوند مگر نه؟ مثلن همین کتاب بماند، مجموعه دوم من، با همه خودسانسوری‌های درونی و بیرونی خیلی معطل مجوز ماند و بعد از حک و اصلاح درآمد. اما حالا مشکلات تازه دیگری پیش آمده که دوباره باید کفش آهنی بپوشم و راه بیفتم. گاهی همه انگیزه‌ام را از دست می‌دهم برای ادامه کاری که از جان و روحم برایشان مایع می‌گذارم و بعد باید سلاخی شدنشان را ببینم. رنج‌آور است خیلی. برای تک تک داستان‌هام زمان زیادی صرف کرده‌ام ؛گاهی سال ها. که اگر خیلی ساده انگار بودم می‌توانستم از هر کدامشان یک رمان در بیاورم. وقتی این‌جور با کارهات معامله می‌شود …

س) برایم جالب بود که دیدم غالب داستان‌های شما قابلیت رمان شدن دارند، کمی در این‌باره بگویید.

بله، یکی از ویژگی‌های داستان‌ها همین است. این که هر یک از داستان‌های کوتاهم به تنهایی می توانند یک رمان باشند. فکر می‌کنم اگر یک رمان را بتوان در بیست یا سی صفحه به خوبی پرداخت کرد؛ لزومی ندارد که با اضافه‌گویی صفحاتش را افزایش بدهیم و رمق کلمات را بگیریم. برای هر داستان زمان زیادی صرف تحقیق می‌کنم و بعد بازنویسی‌های متعدد تا در حد مقدور از اضافه‌ها بزنم و به جوهر زبان نزدیک بشوم. مثلن داستان ورق‌های بی‌نقش از مجموعه بگذریم … یا بادهایی که از هندوکش می‌وزد از مجموعه داستان بماند… هر یک به سادگی امکان تبدیل شدن به یک رمان طولانی را دارند. اما میل به این‌کار ندارم. در حال حاضر هم که مشغول بازنویسی نمی‌دانم چندمین رمانم هستم، که تا به حال بیش‌تر از ۵ سال زمان برده، هنوز عمده مشکلم بی‌زاری از درازنویسی است و بعد از آن پرهیز از تعلیق‌های مصنوعی برای معلق نگه‌داشتن خواننده. تعلیق را به عنوان عنصر داستانی لازم می‌دانم، اما بازی دادن مخاطب را نه.


 


اکبر ترشیزاد / رادیوکوچه

یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که چند ماه اخیر و با شدت گرفتن احتمال حمله‌ی نظامی به ایران، ذهن بسیاری از کنش‌گران سیاسی را به خود مشغول کرده، این است که با به‌ وجود آمدن فضای نظامی و در‌صورت ایجاد شورش‌های وسیع خیابانی برای تغییر حاکمیت، واکنش بدنه‌ی نیروهای نظامی و انتظامی در مقابل مردم چه خواهد بود؟  البته بسیاری از دل‌سوزان این آب و خاک از به‌وجود آمدن چنین شرایطی راضی و خشنود نیستند و با توجه به وضعیت کنونی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور آن‌را به صلاح ایران نمی‌بینند. نگارنده نیز پیش از این نظر خود را در نوشته‌ای با عنوان «چرا با فروپاشی مخالفم» در این‌باره بیان کرده است اما عاقلانه آن است که با تحلیل وضعیت و پیش از به‌وجود آمدن چنین چیزی آن‌را مورد کندوکاو قرار داده و برایش راه‌های چاره جست.

یکی از مهم‌ترین نیروهای نظامی کنونی در کشور ارتش است. ارتش را باید به دو قسمت تقسیم کرد بخش نخست فرماندهان و درجه‌داران بالای آن و دوم بدنه‌ی ارتش. به لحاظ تحلیل طبقاتی، نیروهای بدنه‌ی ارتش را پیش و پس از انقلاب‌ اسلامی، همواره افرادی از سطوح پایینی اقتصادی و فرهنگی و به‌طور عمده از شهرهای کوچک و روستاها تشکیل می‌داده‌اند. این موضوع دارای ریشه‌های اقتصادی و فرهنگی است. زیرا که بسیاری از این افراد به‌طور معمول از نظر مالی گزینه‌های دیگری برای ادامه زندگی خود نداشته‌اند و با عدم توانایی جهت ادامه‌ی تحصیل، نظامی شدن را راه ساده‌ای برای رسیدن به حداقل‌های معیشتی در زندگی خود می‌دانسته‌اند. تعیین مقرری ثابت از ابتدای ورود و شروع به آموزش نیروها در ارتش تکیه‌گاه مطمئن و به قول مشهور در ایران آب باریکه‌ای بوده است که خیلی‌ها را وسوسه می‌کرده تا وارد این نیرو شوند.

عدم علاقه‌ی قلبی و نداشتن حق انتخاب برای انسان‌ها، موضوعی است که از نظر روانی و ذهنی باعث می‌شود فرد به کار و یا تشکیلاتی که در آن مشغول است پای‌بندی عمیق روحی و «ایدوئولوژیکی» نداشته باشد و در صورت بروز تهدیدها‌ی  جدی برای امنیت خود و خانواده‌اش به فرماندهانش پشت کرده و در برابر مردم قرار نگیرد. در هنگام پیروزی انقلاب‌ اسلامی نیز ما چنین چیزی را تجربه کرده و به چشم خود دیدیم که بدنه‌ی ارتش در حالت خوش‌بینانه و برای هم‌راهی کردن با قیام مردمی و در حالت واقع‌بینانه‌ترش برای ترس از آینده و نبود رشته‌ی محکم روحی روانی که آن‌ها  را به رژیم سابق پیوند دهد، از مقاومت جدی در برابر مردم خودداری کرد و به اذعان بسیاری از تحلیل‌گران یکی از دلایل پیروزی انقلاب هم همین برخورد نظامیان با معترضان بود. البته نباید از موارد استثنا گذشت و تعدادی از نیروها را نادیده گرفت که تا لحظات آخر دست از هم‌راهی رژیم پهلوی بر نداشته و برخی جان خود را نیز در این راه از دست دادند.

شرایط کنونی نیز برای بدنه‌ی ارتش نه تنها تفاوت عمده‌ای نکرده است، بلکه به سبب شرایط بدتر اقتصادی این نیروها در مقایسه با زمان شاه و از سوی دیگر وجود تبعیض‌های عمده بین اعضای این نیرو و دیگر نیروها به خصوص سپاه‌ پاس‌داران رشته‌های وابستگی آن‌ها را با نظام سست‌تر کرده و این نویدبخش عدم هم‌راهی این افراد با حکومت در صورت بروز شرایط بحرانی در کشور است. با وجود کار ایدوئولوژیک جمهوری‌ اسلامی در سی‌سال گذشته بر روی ارتشی‌ها شواهد گواه بر این است که نتوانسه است به لحاظ ایدوئولوژیکی آن‌ها را با تفکرات خود هم‌راه و هم‌سان کند.

مسئله اما در مورد فرماندهان و نظامیان با درجات بالا در ارتش متفاوت است. در رژیم سابق  فرماندهان یا دارای وابستگی خانوادگی به سیستم بودند و یا به سبب برآمدن از طبقات مرفه‌تر از نظر فکری و اعتقادی خود را به نظام موجود نزدیک می‌دیدند. از سوی دیگر برخورداری از مزایای چشم‌گیر اقتصادی اجتماعی باعث شده بود که این نیروها سرنوشت خود را با رژیم‌ پهلوی گره بزنند و خواسته یا ناخواسته و تا آخرین لحظات در برابر مخالفان آن بایستند. البته در این میان نباید افسران و فرماندهانی را فراموش کرد که از سر وطن‌پرستی و خیرخواهی درست یا نادرست این‌طور می‌اندیشیدند، که حفظ رژیم سابق به نفع و صلاح مملکت است و برای آن باید دست به هر کاری زد. پس از پیروزی انقلاب تسویه‌های شدید در سطوح بالای ارتش صورت گرفت و نیروهایی در مناصب فرماندهی به‌کار گرفته شدند که عدم وابستگی و مخالفت خود با شاه را در سال‌های پایانی رژیم پهلوی به اثبات رسانده بودند. البته وقایع بعدی هم‌چون کودتای نافرجام «نوژه» نشان داد که مخالفت بخش فراوانی از این درجه‌داران با رژیم گذشته برای آن‌ها  به معنای تایید رژیم اسلامی نبوده و آن‌ها به دنبال ایجاد حکومتی آزاد و دموکراتیک با رژیم گذشته در ستیز بوده‌اند. شاید تجربه‌هایی این چنینی برای حاکمان جمهوری  اسلامی سبب شد که بعدها یکی از روش‌هایی که برای انتخاب فرماندهان ارتش داشته باشند، اثبات وفاداری آن‌ها  به‌ وسیله‌ی معرفی کردن هم‌کارانی بوده است که اعتقاد قلبی به سیستم ندارند. این روش در حقیقت از یک‌سو باعث پاک‌سازی نیروهای مخالف در ارتش می‌شد و از سویی دیگر راهی برای تشخیص فرماندهانی می‌شد که نظام می‌تواند روی پای‌بندی آن‌ها به ارزش‌هایش حساب کند.

در صورت وقوع شورش‌ها و یا حمله‌ی خارجی این درجه‌داران ناگزیر به ایستادن در برابر مردم خواهند بود، زیرا با سقوط رژیم، از یک‌سو منافع سرشاری که از این وابستگی نصیب آن‌ها شده قطع خواهد شد و از سویی دیگر زمینه برای محاکمات احتمالی چنین نیروهایی به جهت هم‌راهی در سرکوب مردم و خیانت‌ها و جنایت‌های قبلی آن‌ها  فراهم خواهد شد. گرچه که تعداد این فرماندهان در ارتش فراوان نیست و فقط به سطوح بالای آن محدود می‌شود. دلیل این ادعا هم واکنش‌ها و بیانیه‌های ملایم‌تری است که کادرهای بالای ارتش در مقایسه با سپاه و نیروی انتظامی، در برابر اتفاق‌های پیش آمده پس از انتخابات اخیر و جنبش‌ سبز از خود نشان داده‌اند.

ادمه دارد..


 


محمدرضا / رادیوکوچه

mohamadreza@koochehmail.com

فینال ششمین دوره رقابت‌های فوتبال غرب آسیا به‌سود کویت به‌پایان رسید و این کشور برای نخستین بار قهرمان این رقابت‌ها شد. تیم‌های ملی فوتبال ایران و کویت برگزار کننده دیدار پایانی ششمین دوره رقابت‌های فوتبال غرب آسیا بودند.

این بازی که در «امان» پایتخت اردن انجام شد، با دو گل به‌سود کویت به‌پایان رسید، تا تیم‌ملی ایران که با چهار عنوان قهرمانی در دوره‌های گذشته پرافتخارترین تیم در رقابت‌های فوتبال غرب آسیا به‌شمار می‌آمد، از رسیدن به‌پنجمین قهرمانی‌اش باز بماند. تیم ایران به عنوان امید اول قهرمانی، ضعیف‌تر از بازی‌های قبلی‌اش ظاهر شد تیم‌ملی در سال ۲۰۱۰ تا قبل از بازی مقابل کویت، ۹ بازی انجام داده بود که ۸ برد و یک تساوی بدست آورده بود. این اولین باخت تیم‌ملی با «قطبی» در ۱۰ ماه گذشته بود.

مسابقه ایران و کویت در شرایطی آغاز شد که گمانه‌زنی‌های قبلی تیم کویت را تیمی دست و پا بسته و ضعیف نشان می‌داد که به سادگی مقابل ایران تسلیم خواهد شد. اما همین پیش‌بینی نقطه آغاز ضعیف‌ترین بازی تیم قطبی در دوران مربی‌گری در تیم‌ملی بود، روزی که هیچ‌کدام از بازیکنان تیم‌ملی در حد خود بازی نکردند و هیچ طرح و برنامه خاصی برای پیروزی مقابل کویت به چشم نیامد به‌واقع ایران در شرایطی به‌دیدار کویت رفته بود که در روز بدش قرار داشت و الا این تیم کویت تیمی نبود که بتواند دو بر یک ایران را شکست بدهد. ایران که فاتح اکثر دوره‌های مسابقات غرب آسیاست این‌بار و در اولین دوره حضور کویت در این مسابقات جام را به حریف آبی‌پوش در حالی واگذار کرد که شکل بازی کویت اعصاب فوتبال‌دوستان ایرانی را به‌هم ریخته بود. اما باخت ایران مقابل کویت در ادامه بازی‌های ضعیف ایران در بازی‌های غرب آسیا بود و این‌بار ما خوش‌شانس هم نبودیم چرا که هر دو گل کویت روی اشتباهات فردی بازیکنان ایران به‌ثمر رسید.

اگر قوانین این مسابقات اجازه می‌داد باید هر یازده بازیکن تیم‌ملی را تعویض می‌کردیم از آن عقب «سیدمهدی رحمتی» تا آن جلو «محمد غلامی» که حتا یک‌بار در موقعیت گل‌زنی به‌کویت قرار نگرفت. بین این دو، ۹ بازیکن دیگر هم بودند که به‌جز «جلال حسینی» هیچ‌کدام حتا سایه‌ای از آن‌چه که قبلن از آن نشان داده بودند نمایش ندادند. به‌خصوص دو چپ پای ایران «میلاد زنیدپور و احسان حاج‌صفی» که فوق‌العاده ضعیف بازی کردند و ۹۰ دقیقه بازی برای آن‌ها زیاد بود.

در این بازی نه «زنیدپور» و نه «حیدری» در حد بازیکنان قبلی بازی نکردند و در عین حال «ایمان مبعلی» کسی نبود که بتواند نبض بازی را در دست بگیرد. کویتی‌ها که البته بازی آزاردهنده‌شان باید مورد تقبیح قرار بگیرد، در این بازی کابوس بازی خاطره‌انگیز ایران مقابل بحرین را برای ما زنده کرد، زمانی که ضدفوتبال بر فوتبال بی‌برنامه می‌چربید. کویتی‌ها که از فتح جام سر از پا نمی‌شناختند، سیلی خوبی به صورت تیم مغرور ما زدند. امیدواریم برق این سیلی، برق جام ملت‌ها را برای ما به ارمغان بیاورد.

این شکست تجربه‌ای گران‌بها برای تیم‌ملی ایران خواهد بود. ایران که با جمعی از بازیکنان اصلی وارد این تورنمنت شده بود در بازی امروز حتا قادر به‌خلق یک موقعیت درست و حسابی روی دروازه حریف نشد و این برای تیمی در حد ایران به‌هیچ‌وجه قابل قبول نیست.

ایران در این مسابقه موفق به‌اجرای هیچ‌یک از برنامه‌های تاکتیکی خود نشد و هرگز توپ را در زمین حریف به‌چرخش در نیاورد. بازیکنان ایران همواره در هنگام تهاجم پشت بازیکنان حریف پنهان می‌شدند و به این ترتیب هرگز پاس‌ها به‌مقصد نمی‌رسید. البته بازیکنان ایران تلاش زیادی کردند اما این تلاش سرد، غیرمسوولانه و کاملن بی‌ثمر بود.

به‌این ترتیب کویتی‌ها با قهرمانی در این تورنمنت به‌جایزه ۷۰ هزار دلاری رسیدند، و تیم‌ملی ایران ۴۰ هزار دلار جایزه نقدی گرفت. تیم‌های یمن و عراق نیز که در مرحله نیمه‌نهایی حاضر بودند، هر کدام ۲۰ هزار دلار دریافت کردند.


 


خبر / رادیو کوچه

موسسه جهانی مطبوعات، روز چهارشنبه ۶ اکتبر، طی مراسمی رسمی، قلم طلایی آزادی سال ۲۰۱۰ را به احمد زیدآبادی، دبیرکل دفتر ادوار تحکیم و روزنامه‌نگار زندانی ایرانی اهدا خواهد کرد.

به گزارش تحول سبز، این موسسه در سال ۱۹۴۸ تاسیس شده و مقر آن در شهر پاریس است. روزنامه‌نگاران ۱۲۲ کشور عضو این موسسه هستند که تعداد آن‌ها بالغ بر ۱۸۰۰ نفر است.

این موسسه هر سال در سطح جهان، یکی از روزنامه‌نگاران را به دلیل فعالیت‌های آزادی‌خواهانه، به عنوان روزنامه‌نگار برتر جهان در آن سال انتخاب می‌کند و قلم طلایی آزادی را به او در یکی از شهرهای جهان اهدا می‌کند.

تاکنون سه روزنامه‌نگار ایرانی فرج سرکوهی در سال ۱۹۹۹ زوریخ، اکبر گنجی در سال ۲۰۰۶ در مسکو، احمد زیدآبادی در سال ۲۰۱۰ در هامبورگ برنده قلم طلایی این موسسه شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

«احمد زیدآبادی به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شد»


 


خبر / رادیو کوچه

روز یک‌شنبه، سید‌علی‌رضا بهشتی شیرازی مشاور ارشد میرحسین موسوی به قید وثیقه آزاد شده است.

به گزارش کلمه، سید‌علی‌رضا بهشتی که از دی ماه سال گذشته در بازداشت موقت به سر می‌برد پس از تحمل ماه‌ها بازداشت در بند عمومی روز گذشته با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

بهشتی شیرازی دبیر هیت دولت در دوره میرحسین موسوی بوده است.


 


آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

منبع : فرارو

علیرضا افتخاری ضمن تکذیب خروجش از کشور، عنوان کرد من با این انقلاب و مردم علیرضا افتخاری شدم و هرگز به آن‌ها پشت نخواهم کرد. وی تاکید کرد که کسی حق ندارد بگوید اثر من از رسانه ملی پخش نشود. به گزارش روزنامه وطن امروز علیرضا افتخاری با تکذیب شایعه خروجش از ایران، گفت: «تمام وجود و زندگی‌ام مال مردم است و هرگز این گوهر ارزش‌مند را با چیز دیگری عوض نمی‌کنم.

کسانی که هر روز اخبار کذبی درباره من و خروجم از کشور منتشر می‌کنند یا حسودند یا به اجانب تعلق خاطر دارند.» وی عنوان کرد که اگر قرار بود وطنم را ترک کنم، چرا در شرایط فعلی این کار را کنم؟ اکنون به واسطه این انقلاب، لطف مردم و عنایت خداوند، به چنین جایگاهی رسیده‌ام و هرگز این توفیق الهی را با چیز دیگری عوض نمی‌کنم.

افتخاری معتقد است هنرمند هرچه دارد از مردم است و نباید وقتی به شهرتی رسید فراموش کند که از کجا به این‌جا رسیده و خاستگاهش کجاست. این استاد آواز گفت: «کسی حق ندارد بگوید اثر من از رسانه ملی پخش نشود. اگر کسی مایل به پخش اثرش نیست، خودش در یکی از شبکه‌های تلویزیون رو در رو به مردم بگوید که دوست ندارد اثرش را مردم بشنوند.» وی تصریح کرد البته این یک شرط هم دارد و این‌که مدعی، آن‌چه در این ۳۰ سال به واسطه انقلاب و مردم به دست آورده، به آن‌ها پس دهد.


 


این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمی‌کند.

منبع : فارس

اخبار رسیده از مصر حاکی از آن است که وزارت گردش‌گری این کشور در نظر دارد طی طرحی بزرگ بخشی از سواحل منطقه صحرای سینا در شمال‌شرقی مصر که منطقه‌ای توریستی به شمار می رود را به «ساحل لختی‌ها» تبدیل کند. تعدادی از مخالفان این طرح ضداخلاقی طی نامه‌ای خطاب به نخست وزیر و وزیر گردش‌گری مصر خواستند فورن این طرح را متوقف کرده و از ادامه اجرای آن خودداری کنند. در همین حال گفته می‌شود مقامات مصری می‌گویند که طرح ساحل لختی‌ها قرار است در منطقه‌ای که میان دو کوه قرار دارد و رسیدن به آن راحت نیست، اجرا و ساخته شود.

اما گذشته از وجود چنین ننگی در یک کشور اسلامی، این منطقه در نزدیکی مسیری است که حجاج مصری که از طریق زمینی به حج می‌روند، از آن عبور می‌کنند، از همین رو دیدن ساحل لختی‌ها برای این حجاج آسان خواهد بود. شایان ذکر است وزارت گردش‌گری در نظر دارد با قرار دادن موانع و نیروهای امنیتی، این ساحل را از دست‌رسی آسان همگان دور نگه‌ دارد و با این کار کل منطقه را زیر نظر خود قرار دهد. منطقه سینا یکی از مراکز اصلی گردش‌گری مصر به شمار می‌رود که هر ساله میلیون‌ها دلار درآمد برای این کشور را به‌دست می‌آورد.

وزارت گردش‌گری مصر در نظر دارد امنیت این منطقه را به یک شرکت اروپایی که احتمالن شرکتی هلندی است، بسپارد. منطقه سینا به‌دلیل نزدیکی بودن و داشتن تعداد زیادی کاباره، یکی از بیش‌ترین مناطقی است که شهرک‌نشینان صهیونیستی را در ایام تعطیلات به خود جذب می‌کند.


 


خبر / رادیو کوچه

خطیب جمعه موقت تهران شام‌گاه یک‌شنبه، در جمع خانواده پرسنل نیروی انتظامی استان فارس از استفتای اخیر آیت‌اله محمد دستغیب انتقاد کرد و اظهار داشت: «روزگاری نیز از همین شهر شیراز سید‌علی‌محمد باب که آخوندی ریاضت کشیده بود ادعای واهی خود را مطرح کرد، بنابراین هر کس لباس روحانیت به تن داشت که عالم و مجتهد نیست.»

آیت‌اله دستغیب روز چهارشنبه ۷ مهر در پاسخی مشروح به یک استفتا که در وب‌سایت رسمی او منتشر شده است، نوشت: «ولایت مطلقه فقیه و ولی فقیه معین شده از طرف خبرگان دو مقوله جداگانه است که گاهی هم اتفاق می‌افتد در یک نفر تجلی می‌کند، همانند امام امت».

او گفته است که شخصی که مطابق قانون اساسی توسط مجلس خبرگان به رهبری انتخاب می‌شود، تنها وظیفه تنظیم روابط میان قوای سه‌گانه حکومتی و ممانعت از تضییع حق شهروندان توسط این قوا را دارد.

به گفته آیت‌اله دستغیب: «این شخص می‌شود ولی فقیه جهت اداره مملکت و هیچ حق دخالت در امور مردم، چه در حوزه دانشگاهی و چه در حوزه علمی و فرهنگی مردم را ندارد».

به گزارش  فارس، آقای صدیقی با اشاره به تلاش‌های بنیان‌گذار جمهوری اسلامی در راستای استقرار حکومت دینی در کشور بیان داشت: «امام خمینی پس از قرن‌ها و بعد از امیرالمومنین نخستین کسی است که پرچم حکومت دینی را برافراشته و در این راه همواره سعی می‌کند تا حکومت و نظامی عادل مانند حکومت علی (ع) ایجاد شود.»

وی در ادامه افزود: «امام خمینی هرگز به فرزندان خود اجازه وزارت و تکیه زدن بر صندلی قدرت را نداد و همیشه سعی کرد تا با ساده‌زیستی در راه حفظ بیت‌المال قدم بردارد.»

صدیقی با اشاره به گم‌راهی برخی نخبگان و افراد سرشناس جامعه تصریح کرد: «شیعه امام صادق در هیچ شرایطی حرام‌خواری نمی‌کند، آن وقت آقایان در زمان تصدی‌گری‌شان آن‌چنان بیت‌المال را حیف و میل کردند که هنوز نیز از همان ثروت‌های بادآورده خرج می‌کنند.»


 


دو‌شنبه ۱۲ مهرماه ۱۳۸۹- ۴ اکتبر ۲۰۱۰

شروع پخش زنده از ساعت ۴/۰۰ بعداز ظهر – به وقت تهران

note3اجرا:  دامون، زهره

note3استودیو: دامون

note3 تقویم تاریخ – مریم

note3سوت – «اولین شکست تیم ملی در ۲۰۱۰» - محمدرضا

note3بخش اول اخبار

note3پس‌نشینی تند – «نظامیان،حافظان و یا واگذاران قدرت» - اکبر ترشیزاد

note3میکروفن – «ورزش صبح‌گاهی ایرانیان در ترکیه» -  شکوفه

note3مجله‌ی خبری کابل - آرین

note3روزنگاشت – «گرفتار بازی سیاست» - محبوبه

note3بخش دوم اخبار

note3پارس نامه – «اشو زرتشت پیامبری از ایران» - امیر و کاملیا

note3جنگ و سلاح – «مانور نظامی»

note3دایره‌ی شکسته – «هزار‌و‌یک شب‌های نیویورک» - مه‌شب تاجیک

note3بخش سوم اخبار


 


عباس معروفی

منبع :  معمای مردان رقصان

آقای پرستار همان‌طور که مچاچنگش را می‌خاراند، گفت: بگذار برات روشن کنم که ما در چه وضعی هستیم. ما امروز به درخواست تو تشکیل جلسه داده‌ایم که درباره‌ی بازگشتت به ایران حرف بزنیم. تو باید ما را قانع کنی که برای بازگشتت دلایل محکمی داری، خطری تهدیدت نمی‌کند، و این‌که راه‌های مناسب را بشناسی.

اما قبل از این‌که وارد این مباحث شویم، من باید به‌طور خلاصه شرح بدهم که تو، عزیز، بدانی بیمارهای این آسایشگاه چه جور آدم‌هایی هستند. طبق آخرین تعریف‌های علم روان‌شناسی، بیمارهای اعصاب و روان سه دسته‌اند.

دسته‌ی اول کسانی‌اند که ادعا دارند. مثل ادعای خدایی، یا رهبری، یا چیزی شبیه به این. این نوع بیماران هیچ کس را قبول ندارند و حرف، حرف خودشان است. هیچ‌وقت به حرفت گوش نمی‌دهند، فقط یک جواب آماده در چنته دارند که هرچه بگویی، آن را مصرف می‌کنند. اگر سر بچرخانی، دور و برت از این‌جور آدم‌ها زیاد می‌بینی.

دسته‌ی دوم افرادی هستند که پدیده‌ها را از عینک خودشان بررسی می‌کنند، پشت هر چیز یک توطئه می‌بینند. به افراد جامعه ظنین‌اند، برای هر اقدامی دچار تردید و تزلزل می‌شوند، به همین خاطر بی‌کاری را بر هر کاری ترجیح می‌دهند. منزه طلب هستند و همین منزه‌طلبی دلیل اصلی بی‌کاری‌شان است. از دید آن‌ها هرکس کار بکند به جایی وابسته است.

مثلن من که از قبرس آمده‌ام این‌جا و دارم کار می‌کنم‌، با کمک سازمان سیا آمده‌ام که ببینم آن‌ها چه کار می‌کنند تا بروم گزارش کنم. بنابراین، اقدامات و حرکات دیگران را پیچیده در طرح و توطئه‌ای از پیش آماده می‌دانند و با آن برخوردهای خشن و بی‌رحمانه می‌کنند.

اما دسته‌ی سوم که من به آن‌ها بیمار روان و اعصاب اطلاق نمی‌کنم، به نظر من دیوانه‌اند. دیوانه‌ها مشکل‌شان این است که به یک نقطه از بدنشان متمرکز می‌شوند و مغزشان تحت سلطه‌ی آن نقطه از بدنشان درمی‌آید. تو فکر کن وقتی آلت تناسلی آدم جای مغزش بخواهد فرمان بدهد، چه اتفاقی می‌افتد.

مذکرش می‌خواهد دنیا را پاره کند و مونثش می‌خواهد همه‌ی دنیا را بکشد وسط لنگش. یا مثلن مشت آدم، مغز آدم باشد خوب، معلوم است، می‌خواهد به‌هر جا یا هر چیزی که فرود می‌آید، فرو بریزد و خودش را اثبات کند.

اما قبل از آن من باید توضیح بدهم که تو کی هستی، مجید. ببین عزیز، تو دیوانه نیستی، تو یک آدم سیاسی کار حرفه‌ای خیلی معروف هستی که در بازی‌های قدرت، مبارزه‌ات را نادیده گرفته‌اند و بهت فشار آمده، در نتیجه فرق تو با افراد بخش هفت این است که آن‌ها دیوانه‌اند اما تو اعصابت بیمار است.

باید کمی دارو بخوری، استراحت کنی، مطالعه‌ی آزاد داشته باشی تا بر اعصابت مسلط شوی و بی خود و بی‌جهت نزنی زیر چشم مردم را کبود کنی. همین

«فریدون سه پسر داشت» اثر عباس معروفی، صفحه نوزده

همسرم هم‌کاری داشت که از دانشگاهی در آلمان دکترایش را گرفته بود و حالا عضو هیت علمی دانشگاه است. آقای دکتر در آلمان برادری دارد که حالا دیگر سال‌هاست که پناهنده سیاسی است و کارش این است که به اتفاق گروه پانزده نفری‌شان هر روز در کافه‌ای جمع می‌شوند و بحث سیاسی می‌کنند و نقشه می‌کشند و سیگار دود می‌کنند. گاهی حتا بر سر این‌که کدامشان درست می‌گوید با هم دست به یقه می‌شوند اما با این حال تعداد گروه‌شان در طول همه این سال‌ها نه کم شده است و نه زیاد.

در تاریخ استبدادخیز ایران فن‌سالاران بسیاری بوده و هستند که ادعای رهبری یا منزه‌طلبی نکرده‌اند و مشت‌شان جای عقل‌شان را نگرفته است و سعی کرده‌اند تخصص‌شان را در اختیار ملک و ملت قرار دهند و حرفشان را هم در جای خود زده‌اند

انگار حیات‌شان به همین بحث سیاسی هزاران کیلومتر آن طرف‌تر از ایران بستگی دارد. در طول همه این کافه‌نشینی‌های برادر آقای دکتر، خود آقای دکتر منزه‌طلبی نکرده است و مشغول تحقیق در آزمایشگاه و تربیت دانش‌جو بوده، دل‌خوشی هم از استبداد حاکم نداشته است و به دانش‌جوهایش حرف‌هایش را رسانده است.

در دوران لیسانس استادی داشتم که سر کلاس سیگار می‌کشید و گاهی از پنجره به حیاط دانش‌کده خیره می‌شد و از فساد و تباهی که کشور را فرا گرفته است گله می‌کرد. او هم از کانادا بازگشته بود و سی و چند سال از اساتید مسلم رشته خود بود و هم در دوران استبداد طاغوت و هم استبداد یاقوت پروژه‌های سرنوشت سازی را برای مملکت به سرانجام رسانده بود.

در تاریخ استبدادخیز ایران فن‌سالاران بسیاری بوده و هستند که ادعای رهبری یا منزه‌طلبی نکرده‌اند و مشت‌شان جای عقل‌شان را نگرفته است و سعی کرده‌اند تخصص‌شان را در اختیار ملک و ملت قرار دهند و حرفشان را هم در جای خود زده‌اند.

به گمان من اگر قرار باشد آینده روشنی در انتظار ایران باشد، به دست فن‌سالارانی است که در زمان حال زندگی می‌کنند و با آگاهی از مزایا و معایب وضعیت موجود گزینه بهینه را انتخاب می‌کنند، نه کسانی که مغزشان در زمانی از گذشته یخ زده است.

مانند دکتر که به برادرش در آخرین دیدارشان گفته بود: این قدر نارحت نباش و سیگار نکش، هفته بعد یک نقشه دیگر می‌کشید.


 


«رضا براهنی» متولد ۱۳۱۴ نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و رییس سابق انجمن قلم کانادا است. آثار او به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شده‌ است. در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد. یک سال بعد که به ایران آمد دستگیر و زندانی شد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزه بهترین روزنامه‌نگار حقوق انسانی را گرفت.

رادیو الدار یوردو با وی مصاحبه کرده است.

بخش اول

Click here to view the embedded video.

بخش دوم

Click here to view the embedded video.

بخش سوم

Click here to view the embedded video.

بخش چهارم

Click here to view the embedded video.

بخش پنجم

Click here to view the embedded video.

بخش ششم

Click here to view the embedded video.


 


رادیو کوچه

روز یک‌شنبه و در جریان برگزاری ششمین جشن‌واره فیلم زوریخ در سوییس، فیلم کمدی «زن با یک بینی شکسته» از صربستان برنده جایزه چشم طلایی بهترین فیلم بخش بین‌الملل این جشن‌واره شده است.

به گزارش ورایتی، این فیلم به کارگردانی سیرجان کولیه‌ویچ یک کمدی نامتعارف درباره ارتباط بین چند شخصیت است که هر یک با غصه سر و کار دارند.

جایزه چشم طلایی را فرانک لانجلا رییس هیت داوران بخش بین‌الملل این دوره جشن‌واره زوریخ اعطا کرد.

ششمین جشن‌واره فیلم زوریخ از ۲۳ سپتامبر (اول مهر) آغاز و سوم اکتبر (۱۱ مهر) با نمایش «وال استریت: پول هرگز نمی‌خوابد» تازه‌ترین ساخته الیور استون به پایان رسیده است.


 


خبر / رادیو کوچه

یک شبکه تلویزیونی آمریکا روز دوشنبه به نقل از یک مقام امنیتی اروپایی که نام او در گزارش ذکر نشده است اعلام کرد دستگاه‌های امنیتی غرب به لیستی از مراکز پرتردد در اروپا دست یافته‌اند که القاعده در نظر داشت در آن‌جا عملیات تروریستی انجام دهد.

«فاکس نیوز» به نقل از مقامات دولتی اعلام کرد برج ایفل در پاریس و ایستگاه مرکزی مترو در برلین پایتخت آلمان از اهداف عملیات خنثی شده القاعده بود.

این مقام امنیتی افزود اطلاعات مربوط به این عملیات «توسط یک آلمانی پاکستانی‌تبار» که در پایگاه بگرام تحت بازجویی بود به دست آمده است.

«فاکس نیوز» هم‌چنین اعلام کرد القاعده قصد داشت در هتل بزرگ «ادلون» نزدیک ایستگاه براندبرگ برلین‌، برج مخابراتی «الکساندر پلاتز» در برلین‌، و کلیسای «نوتردام» در پاریس بمب‌گذاری کند.

گفتنی است وزارت خارجه آمریکا پیش از این به اتباع خود هشدار داده بود به دلیل احتمال وقوع عملیات تروریستی در اروپا هنگام سفر به این منطقه آگاه باشند.

در همین حال بریتانیا نیز از وقوع عملیات تروریستی در خاک این کشور هشدار داد.

اروپا

 


خبر / رادیو کوچه

روز یک‌شنبه، یک مقام مسوول در دانشگاه شهید باهنر کرمان در جمع خبرنگاران از انحلال انجمن اسلامی این دانشگاه که تنها تشکل منتقد دولت در استان کرمان محسوب می‌شود، خبر داده است.

به گزارش سایت گفتار‌نو، معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه شهید باهنر کرمان اظهار داشت: «۳۰ مورد شکایت از انجمن اسلامی در زمینه هتک ‌حرمت و هتاکی گزارش شد و سه استاد حقوق دانشگاه بر انحلال آن رای دادند.»

اکبر نظری تصریح کرد: «در دو ترم گذشته بیش از ۳۰ مورد شکایت از این انجمن گزارش شد که عمدتن در زمینه هتک‌ حرمت و هتاکی مطرح و عمده آن‌ها از سوی اساتید و دانشجویان بود.»

نظری گفت: «این شکایت‌ها در هیت نظارت بر تشکل‌های دانشجویی مطرح و مورد بررسی قرار گرفت و سپس به هیت بدوی ارسال شد و چهار نفر از اساتید خبره دانشگاه که سه نفر آن‌ها حقوق‌دان بودند، شکایات را بررسی و در نهایت حکم انحلال انجمن اسلامی دانشگاه از سوی هیت نظارت بر تشکل‌های دانشگاهی صادر شد.»

گفتنی است فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان از بهمن ماه سال گذشته، برای سومین بار در سال‌های اخیر، به حال تعلیق درآمد و از روز گذشته، این تشکل دانشجویی منتقد دولت به طور کامل منحل اعلام شد.


 


مرتضا خسروی (هیچ) – رادیو کوچه


 


خبر / رادیو کوچه

در ساعات اولیه بام‌داد دوشنبه ۱۲ مهر، افرادی مسلح به کاروان تانکرهای تدارکاتی ناتو در نزدیکی پایتخت پاکستان حمله کرده و آن‌ها را به آتش کشیده‌اند و بر اثر این حادثه تلفاتی بر جای مانده  است.

به نقل از بی‌بی‌سی، افراد مسلح مظنون به ارتباط با گروه‌های تندرو اسلام‌گرا، طی عملیاتی در نزدیکی اسلام‌آباد، به یک ستون تانکرهای حاوی سوخت برای نیروهای ناتو در افغانستان حمله کرده و حدود بیست تانکر را آتش زده‌اند.

بر اساس این گزارش، در این حمله دست کم شش تن کشته و تعدادی زخمی شده‌اند.

به نقل از یکی از فرماندهان پلیس اسلام‌آباد این ستون تدارکاتی هنگام توقف برای سوخت‌گیری در نزدیکی انبار متعلق به پالایشگاه نفتی اتوک، هدف حمله تعداد نامعلومی افراد مسلح قرار گرفته‌اند.

وی اضافه کرد مهاجمان مسلح با نزدیک شدن به محل توقف تانکرها، ضمن تیراندازی، به سوی آن‌ها بطری‌های آتش‌زا پرتاب کرده‌اند.

مقامات محلی گفته‌اند که محافظان امنیتی و ماموران پلیس حاضر در محل به سوی مهاجمان تیراندازی کرده و تبادل آتش بین دو طرف برای مدتی ادامه داشته است.

هنوز هویت کشته‌شدگان و زخمی‌های این حمله اعلام نشده است اما بر اساس گزارش‌های رسیده اکثر قربانیان این واقعه رانندگان تانکرها و هم‌راهان آنان بوده‌اند.

لازم به یادآوری است ظرف چند روز اخیر، این دومین حمله شورشیان مظنون به ارتباط با گروه‌های تندرو اسلام‌گرا در پاکستان به یک ستون تانکرهای حامل سوخت برای نیروهای ائتلاف بین‌المللی به رهبری ناتو در افغانستان بوده است.

حملات اخیر در حالی گزارش می شود که از اواخر هفته گذشته، دولت پاکستان گذرگاه مرزی تورخم، واقع در شمال این کشور را به روی رفت و آمد مرزی بسته است و کاروان‌های تدارکاتی ناتو در افغانستان ناگزیر بوده‌اند از مسیرهای دیگری استفاده کنند.

دولت پاکستان در اعتراض به این عملیات، گذرگاه مرزی تورخم را که گذرگاه اصلی عبور کاروان‌های تدارکاتی ناتو محسوب می‌شود، به روی رفت و آمد بست که مشکلاتی را برای عملیات تدارکاتی ناتو پدید آورده است.

در عین حال، روز دوشنبه به نقل از سفیر پاکستان در آمریکا گزارش شده که گذرگاه‌های مرزی با افغانستان به زودی بازگشایی می شود و رفت و آمد از آن‌ها به‌طور عادی به جریان خواهد افتاد.

گفتنی است هنوز هیچ گروهی مسوولیت حمله به تانکرهای سوخت ناتو و انهدام آن‌ها را برعهده نگرفته است.

بیشتر بخوانید:

«‌انهدام تانکرهای سوخت ناتو توسط شورشیان پاکستانی»


 


محبوبه / رادیوکوچه

mahboobeh@koochehmail.com

دوازدهم مهر مصادف با سال‌روز درگذشت «احمد محمود» نویسنده معاصر ایرانی است. وی که در سال ۱۳۸۱ خورشیدی درگذشت، زاده سال ۱۳۱۰ بود. او را پیرو مکتب «رآلیسم اجتماعی» می‌دانند. معروف‌ترین رمانش «همسایه‌ها»، در زمره آثار برجسته‌ی ادبیات معاصر ایران به‌شمار می‌آید.

«احمد اعطا» با نام ادبی «احمد محمود» در چهارم دی‌ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی در شهر «اهواز» از پدر و مادری «دزفولی» به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد، تا بیش‌تر خود را دزفولی بداند.

پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانش‌کده افسری ارتش راه یافت اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویانی بود که پس از کودتای ۲۸مردادماه سال ۱۳۳۲ بازداشت و سپس، گروه گروه  آزاد شدند. درحالی‌که تنها سیزده نفر از آن‌ها در زندان باقی ماندند.

احمد محمود یکی از آن سیزده دانش‌جویی بود که نه توبه‌‌نامه‌ای امضا کرد و نه به هیچ‌گونه هم‌کاری با حکومت پهلوی تن داد. به همین دلیل، مدت زیادی را در زندان به‌سر برد که گویا مشکل ریوی او که درنهایت به مرگش منجر شد، یادگار همان دوران بوده‌ است.

او مدتی درحوالی «خلیج فارس» از جمله در بندر لنگه در تبعید به‌سر برد که خودش از این دوران با عنوان «زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم» یاد می‌کند.

احمد محمود با تمام اشتیاقی که به درس خواندن داشت، نشد و نتوانست درسش را ادامه دهد و در آغاز کار خود به مطالعه در زندگى مردمان کارگر و روستایى جنوب پرداخت و بارها مشاغل مختلفى را در میان این مردم تجربه کرد. وی آثار مهم خود را با استعانت و توجه به روزگار همین مردم نوشت و نخستین داستان‌هاى کوتاه خود را بین سال‌هاى ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۶ در مجلاتى مانند «امید ایران» منتشر کرد.

محمود در اواخر عمر با بیماری تنگی نفس مواجه شد و چند باری برای این بیماری در بیمارستان بستری شده بود. در اول مهرماه ۱۳۸۱ بار دیگر حال او وخیم شد و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن در دوازدهم مهر همان سال، در بیمارستان «مهراد»، تهران درگذشت و در «امامزاده طاهر» کرج به خاک سپرده شد.

از آثار و مجموعه داستان‌های او می‌توان به: مول، دریا هنوز آرام است، بیهودگی، زائری زیر باران،

پسرک بومی، غریبه ها، دیدار، قصه آشنا و از مسافر تا تبخال اشاره کرد. و هم‌چنین رمان‌هایش: همسایه‌ها، داستان یک شهر، زمین سوخته، مدار صفر درجه، آدم زنده و درخت انجیر معابد که برنده دوره اول جایزه «هوشنگ گلشیری» به عنوان بهترین رمان شد، از آثار اوست.

به‌گفته «عطااله مهاجرانی» وزیر ارشاد وقت ایران، ‌قرار بود در جشنواره بیست سال ادبیات داستانی در ایران که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۶ برگزار کرد، جایزه ویژه هیات داوران به کتاب «مدار صفر درجه» احمد محمود اختصاص یابد اما به‌دلیل مخالفت «علی خامنه‌ای رهبر ایران» این جایزه اهدا نشد.

مهاجرانی می‌نویسد: «فرموده بودید جشنواره متوقف شود، با شما به تفصیل درباره نویسندگان صحبت کردم، درباره تک‌تک نویسندگان و کارشان بحث کردیم. خوش‌بختانه درباره ۱۹ نفر راضی شدید و پذیرفتید که جایزه بدهیم. تنها نقطه مقاومت شما رمان مدار صفر درجه احمد محمود بود که از قضا به عنوان رمان برگزیده بیست سال ادبیات داستانی انتخاب شده بود و من هیچ‌گاه نگاه بهت‌زده و غم‌آلود احمد محمود را از یاد نمی‌برم. حتمن به یاد دارید فرمودید این رمان ضد جنگ است. گفتم مگر شما ضد جنگ نیستید؟‌ جنگ یک شر ناگزیر است و نه یک خیر لازم…»

منبع‌ها:

گوگل

ویکی‌پدیا


 


خبر / رادیو کوچه

صبح امروز دوشنبه اعلام شد در انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل، دیلما روسف، نامزد حزب کارگران، با وجود پیشی گرفتن از رقیب خود نتوانست اکثریت آرا را به‌دست آورد و انتخابات به دور دوم کشیده شده است.

به نقل از بی‌بی‌سی، بر اساس نتایج اعلام شده، خانم روسف ۴۶/۷ درصد و خوزه سرا ۳۲/۶ درصد از آرا را به‌دست آورده‌اند.

بر اساس نظرسنجی‌ها و به عقیده تحلیل‌گران، او در دور دوم به پیروزی می‌رسد و نخستین رییس جمهوری زن در برزیل می‌شود.

گفتنی است خانم روسف از حمایت لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رییس‌جمهوری کنونی برزیل، برخوردار بوده است.

گفته می‌شود خوزه سرا تلاش زیادی کرده که این اختلاف را هر چه بیش‌تر کاهش دهد تا انتخابات به دور دوم کشیده شود.

بیش‌تر نظرسنجی‌های ماه گذشته حاکی از محبوبیت بالای ۵۰ درصدی خانم روسف بود، اما اتفاقات چند هفته گذشته از جمله اتهام رشوه‌خواری یکی از مشاوران او و نیز انتقادات برخی مسیحیان از موضع‌گیری او درباره سقط جنین از جمله موارد دیگری است که محبوبیت وی را قدری کاهش داده است.

آقای لولا که به‌دلیل محدودیت قانونی نمی‌توانست برای دور سوم نامزد ریاست جمهوری شود نیز پیش‌بینی کرده بود که این انتخابات به دور دوم کشیده شود.

لازم به ذکر است خانم روسف که ۶۲ سال دارد از سال ۲۰۰۵ تا سال جاری میلادی سمت ریاست دفتر لولا را داشته و اولین بار است که نامزد پست ریاست جمهوری شده است و رقیب وی آقای سرا، که ۶۸ سال دارد، در سمت‌های فرمان‌دار سائوپولو، و وزیر بهداشت فرناندو کاردوسو، رییس جمهوری سابق برزیل خدمت کرده است.


 


آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه

دولت افغانستان گزارش یک روزنامه سویسی را که گفته بود حکومت این کشور مانع نشر یک گزارش سازمان ملل متحد در مورد جنایات جنگی شده است، رد کرد.

در هفته جاری روزنامه لی تیمپس سویس گزارش داد که سازمان ملل متحد در پی درخواست دولت افغانستان این گزارش ۳۰۰ صفحه‌ی را به‌دلیل این که از برخی افراد شامل در حکومت افغانستان نام برده شده بود، نشر نکرده است.

این روزنامه از دریافت یک کاپی این گزارش خبر داده بود که در آن جنایات جنگی از زمان کودتای ۱۹۷۸، تجاوز شوروی سابق، حکومت مجاهدین، ظهور و نابودی طالبان و نیرو های بین‌المللی به رهبری امریکا بود درج شده بود.

اما وحیدعمر سخنگوی رییس‌جمهوری افغانستان در واکنش به این خبر گفت به آزادی بیان اعتقاد داریم و سازمان ملل متحد در مورد این گزارش با حکومت افغانستان تماس نگرفته است.

آقای عمر گفت: «اگر سازمان ملل متحد می‌خواهد یک گزارش را از مقر اصلی‌اش نشر کند و حکومت افغانستان قادر است از نشر آن جلوگیری کند، این یک نوع توهین برای سازمان ملل متحد است، زیرا این سازمان بزرگ‌ترین نهاد بین‌المللی است.»

اما بارنت روبین یکی از تهیه‌کننده‌گان این گزارش به خبرگزاری رویترز گفته است که این گزارش برای یک سال در سایت انترنتی سازمان ملل باقی بود و هیچ پنهان‌کاری صورت نگرفته است.

در این مورد فهیم حکیم معاون کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گفت این گزارش تنها برای چند روز محدود در سایت انترنتی وجود داشت و دوباره برداشته شده است.

کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در سال‌های گذشته تلاش‌های را برای تطبیق برنامه عدالت انتقالی آغاز کرده بود، اما پارلمان افغانستان قانونی را تصویب کرد که مانع تعقیب عدلی مجرمان جنگی شده است.


 


مریم / رادیو کوچه

maryam.m@koochehmail.com

  • «روز جهانی حیوانات»
  • ۶۰۰ میلادی – کار تنظیم قانون برای اداره ایران برپایه آموزش‌های زرتشت به‌ویژه کنترل رفتار حکام و نیز آیین دادرسی و کیفر، پیش از اکتبر به پایان رسید و چهارم اکتبر بزرگان کشور دعوت شدند و موبد موبدان قوانین را به اطلاعشان رسانید تا تایید کنند که چنین شد. موبد موبدان که نگران خودخواهی‌های «خسرو پرویز» شاه وقت و نادیده گرفتن حقوق مردم و اصول بیش از هزار ساله حکومتی شده بود از مارس این سال کار تهیه قوانین را آغاز کرده بود تا ضمانت اجرایی داشته باشند. تا آن زمان، ایرانی‌ها اخلاقن‌ متعهد به رعایت آموزشهای زرتشت بودند. در طول حکومت ساسانیان که چهار قرن طول کشید، آیین زرتشت دین رسمی ایرانی‌ها بود.
  • ۱۳۱۳ خورشیدی – جشن‌های هزاره فردوسی با شرکت ادیبان، دانشمندان، سیاست‌مداران و دولت‌مردان ایران و بیش از چهل مستشرق از سایر کشورها در تهران آغاز به‌کار کرد و ۱۵ روز طول کشید و ضمن آن به فردوسی که گفته است «چو ایران نباشد تن من مباد» لقب «میهن‌دوست‌ترین ایرانی‌ها» داده شد که عمر خود را بدون چشم‌داشت و داوطلبانه صرف خدمت به ایران، تاریخ آن و زبان پارسی کرد و تاریخ ایران «شاه‌نامه» را به شعر درآورد.
  • ۱۹۹۱ میلادی – بانو «گوردیمر» داستان‌نگار جمهوری آفریقای‌جنوبی برنده جایزه نوبل در ادبیات شد. وی در آن روز ۶۸ ساله بود و تا آن زمان ۱۳ داستان، ۲۰۰ داستان کوتاه و ده‌ها رساله و مقاله نوشته بود. معروف‌ترین داستان‌ او «تاریخ از درون» عنوان دارد. وی هفتمین زن و نیز نخستین نویسنده از فدراسیون آفریقای‌جنوبی بود که برنده جایزه ادبی نوبل شده‌اند. وی که از سفیدپوستان بود بر ضد سیاست تبعیض نژادی دولت وقت آفریقای جنوبی بود. درست ۱۲ سال بعد در همین روز، جایزه ادبی نوبل به «کوئتسی» داستان‌نگار دیگر آفریقای‌جنوبی که او هم سفیدپوست و ضد تبعیض‌نژادی بوده، داده شد.
  • ۱۹۴۰ میلادی – «هیتلر و موسولینی» دیدار و مذاکرات معروف خود در گذرگاه «برنر» (Brenner) واقع در کوه‌های آلپ را از چهارم اکتبر آغاز کردند. هدف اولیه از این دیدار امضای قرارداد هم‌کاری همه‌جانبه دو دولت بر ضد انگلستان در منطقه مدیترانه و آفریقا بود که در جریان مذاکرات هیتلر و موسولینی به توافق‌های دیگری هم دست یافتند و متحد کامل شدند.
  • ۱۳۸۱ خورشیدی – درگذشت «احمد اعطا» با نام ادبی «احمد محمود» نویسنده معاصر ایرانی. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند. معروف‌ترین رمان او «هم‌سایه‌ها» در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود.
  • ۱۹۶۳ میلادی – طوفان سیاه کاراییب روی داد و بر اثر آن همه بنادر و جزایر دریای کاراییب در اقیانوس اطلس مرکزی دست‌خوش ویرانی شدند. سرعت این طوفان مهیب و ویران‌کننده در حدود ۱۵۰ کیلومتر در ساعت بود و در این حادثه بیش از ۶۰۰۰ تن جان خود را از دست دادند.

 


خبر / رادیو کوچه

روز گذشته یک‌شنبه وزیر رفاه و تامین اجتماعی ایران در حاشیه برگزاری مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل بانک رفاه کارگران و در واکنش به جلوگیری از ورود هشت نفر از مقام‌های ایرانی به آمریکا گفته است: «من تاکنون هیچ درخواست ویزای آمریکا نداشته‌ام.»

به نقل از فارس صادق محصولی در حاشیه برگزاری مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل بانک رفاه کارگران در پاسخ به سوال خبرنگارها مبنی بر جلوگیری از ورود وی به آمریکا اظهار داشته است: «این موضوع چندان مهم نیست و من تا به‌حال درخواست ویزای آمریکا را نداشته‌ام ضمن این‌که این حرکات نشان‌دهنده مریض شدن و نابود شدن نظام استکباری است.»

محصولی اضافه کرد که این رفتار آمریکا نشان‌دهنده این است که رو به نابودی‌ است و افزود: «این کارها زورگویانی مثل آمریکا را زیر سوال می‌برد ضمن این‌که من تا بحال یک ریال هم حساب در آمریکا نداشته‌ام.»

گفتنی است وزیر رفاه و تامین اجتماعی موضوع ویزا و جلوگیری از ورودش به آمریکا را به یک جوک سیاسی تشبیه کرده است.


 


رادیو کوچه

شام‌گاه یک‌شنبه یازدهم مهرماه دیدار پایانی ششمین دوره رقابت‌های فوتبال غرب آسیا که بین تیم‌های ملی فوتبال ایران و کویت برگزار شده است، به سود کویت به پایان رسید و این کشور برای نخستین بار قهرمان این رقابت‌ها شده است.

به نقل از ایسنا، این بازی که در امان پایتخت اردن انجام شده است، با نتیجه دو بر یک به سود کویت به پایان رسید و تیم ملی ایران که با چهار عنوان قهرمانی در دوره‌های گذشته پرافتخارترین تیم در رقابت‌های فوتبال غرب آسیا به شمار می‌آمد، از رسیدن به پنجمین قهرمانی‌اش باز ماند.

لازم به ذکر است تیم ملی فوتبال ایران در حال آماده‌سازی خود برای رقابت‌های جام ملت‌های آسیا در قطر هستند و پنج‌شنبه برابر با پانردهم مهرماه در ابوظبی دیداری تدارکاتی را با تیم ملی فوتبال برزیل پیش‌رو خواهند داشت.


 


مهم‌ترین عنوان‌های رسانه‌های امروز مالزی:

خبرگزاری برناما

  • نجیب برای شرکت در اجلاس کشور‌های آسیا و اروپایی به بروکسل رفت.
  • وزیر ارشد پهانگ از دانشگاه یارموک اردن دکترای افتخاری دریافت کرد.
  • بیش از ۱ میلیارد رینگیت تحت طرح نهم مالزی برای ۵۸ پروژه بهداشتی در کلانتان هزینه شده است.
  • دانشگاه UUM بزرگ‌ترین نماد یک مالزی را با سکه‌های ۱۰ سنی ساخت.
  • زلزله‌ای متوسط دریای باندا در اندونزی را لرزاند.
  • کسانی که خون تیره دارند باید برای جلوگیری از خطرات سکته خون اهدا کنند.
  • خالد صحبت‌ها در مورد نام‌نویسی خود برای سمت جدید را رد کرد.
  • وزیر کشور: «آشفتگی‌ها در حزب مردم باید چشم مردم را باز کرده باشد.»
  • وضعیت در بخش سابک برنام باید درسی به حزب مردم داده باشد.
  • نشست کشورهای آسیا و اروپا راهی برای سیاست‌های مشارکتی و انجام تعهدات است.
  • پاپ در سفر خود به سیسیل از اقدامات شدید بر علیه مافیا اظهار نگرانی کرد.
  • اعلام خطرات تروریستی در اروپا تاثیری در پروازها نداشته است.
  • رییس‌جمهوری آلمان در سخنان خود به اسلام خوش‌آمد گفت.

روزنامه استار

  • افزایش تعداد جیب‌بری و قاپ‌زنی در شهر‌های مهم مالزی.
  • ۱۰،۰۰۰ نفر در مالاقات مردمی معاون نخست‌وزیر در سری‌سترایا شرکت کردند.
  • از امروز قیمت هر بسته سیگار به ۱۰ رینگیت افزایش می‌یابد.
  • مرکز رسانه‌ای پلیس سلطنتی مالزی ار امروز آغاز به‌کار کرد.
  • بهبودی وضعیت جسمانی ماهاتیرمحمد در ملبورن.
  • پروتون در حال مذاکره با ژاپن و کشورهای اروپایی برای تولید اولین خودروی جهانی خود.
  • موفقیت‌های مالزی در صنعت گردش‌گری توجهات اداره گردش‌گری سازمان ملل را به خود جلب کرده است.
  • موارد دنگی‌زدگی در جوهور امسال ۶۰ درصد افزایش داشته است.
  • قوانین برای پیمان‌کاران دولتی سخت‌تر می‌شود.
  • هشدار در مورد کودک‌آزاری و بیماری تمایلات جنسی به آنان در کشور.
  • ۲۱،۰۶۶ خانواده در سوبانگ جایا از خط فقر خارج شدند.
  • کم‌تر از یک درصد از مردم عضو بدن خود را اهدا می‌کنند.
  • انگلیس سطح هشدارهای تروریستی را بالا برد.
  • چاوز قول رادیکالیزه کردن جامعه را داد.
  • دو مامور امنیتی ارشد عراقی برای طرح بمب‌گذاری در یک ساختمان دولتی دستگیر شدند.
  • صربستان در مورد خطر جدایی بوسنی هشدار داد.

روزنامه نیو استریت تایمز

  • قانون اقدامات تنبیهی برای کارمندان دولتی مورد بازبینی قرار می‌گیرد.
  • یک رییس کلانتری در کوتاه بارو به جرم زد و بند به سه سال حبس و ۴۰،۰۰۰ رینگیت جریمه محکوم شد.
  • Maybank پیشرو در سهام بانکی.

روزنامه مالایی میل

  • مسوولان اداره مهاجرت که رشوه دریافت کرده بودند تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.
  • پیام تسلیت نجیب به نخست‌وزیر سنگاپور در پی فوت مادرش.
  • نخست وزیر خبر از افتتاح کانون متفکران مالزی در ماه ژانویه داد.

 


خبر / رادیوکوچه

بر اساس گزارش‌های رسیده، از روز چهارشنبه برابر با هفتم مهرماه ۱۳۸۹، بهنام  ابراهیم‌زاده، کارگر بازداشتی و فعال مدنی که از چهارماه پیش به اتهام فعالیت‌های کارگری در انفرادی بند ٢٠٩ زندان اوین به‌سر می‌برد، در اعتراض به تداوم بازداشت خود در سلول انفرادی و عدم رسیدگی به وضعیت‌اش که به‌دلیل ایراد ضرب‌وشتم در هنگام دستگیری، قسمت‌هایی از بدنش آسیب دیده دست به اعتصاب غذا زده است.

بهنام ابراهیم‌زاده روز ٢٢ خرداد سال جاری بازداشت شده است.

به گزارش کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی ایران، در پی ملاقاتی که خانواده ابراهیم‌زاده با وی داشته‌اند می‌گویند وی هم‌چنین نسبت به تعیین وثیقه‌اش اعتراض دارد و معتقد است جرمی مرتکب نشده است که بخواهد زندانی شود یا برای آزادی‌اش از زندان، وثیقه بپردازد.

به گفته برادر این فعال‌مدنی کارگری محبوس، گاهی اوقات حتا اجازه ملاقات هم به وی داده نشده است.


 


منبع : بی بی سی فارسی

بر اساس تحقیقی که موسسه «پی.آر.اس» برای موسیقی انجام داده است، آهنگ همه رنج می‌کشند، کاری از R.E.M در صدر فهرست آهنگ‌هایی که به احتمال زیاد، مردان را به گریه می‌اندازند قرار گرفت. آهنگ همه رنج می‌کشند در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. امسال، تعدادی از خوانندگان پاپ، برای کمک به بازماندگان زلزله هاییتی، این آهنگ را دوباره اجرا کردند، که باعث شد پرفروش‌ترین آهنگ خیریه در قرن بیست و یکم شود.

اشک‌ها در بهشت اثر اریک کلپتون در رتبه دوم فهرست گریه‌دارترین آهنگ‌ها برای مردان قرار دارد. اریک کلپتون این آهنگ را پس از مرگ پسر چهارساله‌اش در سال ۱۹۹۱ نوشت. هله لویا اثر لئونارد کوئن، هیچ‌کس با تو مقایسه نمی‌شود با صدای شیناد اوکانر و خیابان‌های فیلادلفیا اثر بروس اسپرینگستین نیز در این فهرست ده‌گانه قرار دارند.

این تحقیق که بر اساس نظرسنجی از ۱۷۰۰ نفر صورت گرفته، توسط موسسه پی آر اس برای موسیقی انجام شده است. کار این موسسه، دریافت و پرداخت حقوق قانونی برای ترانه‌سرایان و آهنگ‌سازان است.

الیس ریچ، رییس موسسه پی آر اس برای موسیقی گفت: «آدم‌ها می‌توانند با یک آهنگ گریه‌دار خوش‌ساخت احساس هم‌دردی کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. یک پیوند شاعرانه، از نظر احساسی، می‌تواند به اعماق دل نفوذ کند و حتا قوی‌ترین مردها را هم تکان بدهد.»

با یا بی تو اثر گروه U2، شمع در باد ساخته التون جان، مواد اثر نمی‌کند اثر ورو، و فرشته‌ها با صدای رابی ویلیامز از دیگر آهنگ‌های این فهرست است. در این فهرست، نام نوای گسسته اثر تاد دانکن، بازیگر و خواننده اپرا، هم دیده می‌شود.

۱- همه رنج می‌کشند – Everybody Hurts

2- اشک‌ها در بهشت – Tears in Heaven

3- هله لویا – Hallelujah

4- چیزی با تو مقایسه نمی‌شود – Nothing Compares 2 U

5- با یا بی تو – With Or Without You

6- مواد اثر نمی‌کند – The Drugs Don't Work

7- شمع در باد – Candle In the Wind

8- خیابان‌های فیلادلفیا – Streets of Philadelphia

9- نوای گسسته – Unchained Melody

10- فرشته‌ها – Angels

این آهنگ‌ها را می‌توانید از سایت محفل دوستان امید بشنوید.


 


شهره شعشعانی / رادیو کوچه

………………………………………

«خانه رویا»

«عزیز معتضدی» در سال ۱۳۲۹ در تهران به‌دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل مدرسه عالی تلویزیون و سینما است. معتضدی در سال ۱۳۵۳ پس از اتمام تحصیلات برای کسب تجربه نویسندگی به اروپا رفت و دو سال در پاریس و یک سال در انگلستان اقامت کرد.


 


اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه

این باور خیلی از روان‌شناسان و جامعه‌شناسان بی‌طرف و بی‌غرض ایران‌ امروز است که ما ایرانیان در دو سده‌ی اخیر دچار برخی مشکلات، عادت‌ها و رفتارهای بداخلاقی گشته‌ایم که بسیاری از آن‌ها از دید خودمان نیز پنهان مانده است. این نقایص هنگامی بر ما مشهودتر می‌شود که از کشورمان خارج می‌شویم و با زندگی در میان خارجیان، خود را در برابر قضاوت و مقایسه با دیگران قرار داده، بیش‌تر و شفاف‌تر می‌شناسیم.

یکی از خصیصه‌هایی که تعداد زیادی از ما ایرانیان گرفتار آنیم و بر چگونگی زندگی شخصی و اجتماعی‌مان تاثیر فراوان گذارده، نوع نگاه ما به مقوله‌ سفر در زندگی شخصی و اجتماعی است. ما وقتی برای رسیدن از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر سفر می‌کنیم دیدمان به سفر هم‌چون نگاهمان به یک وسیله است برای وصول به هدفی والاتر. شاید به همین سبب است که برای خود آن ارزش زیادی قایل نیستیم. در طول سفر به مسیر فکر نمی‌کنیم و از آن چیزی در ذهن و خاطرمان باقی نمی‌ماند، چشم‌اندازها را نمی‌بینیم و از اتفاقاتش درس نمی‌گیریم و فقط و فقط به مقصد می‌اندیشیم.

شاید اگر خود ما چنین تجربه‌ی شخصی را هم نداشته باشیم، نمونه‌های فراوانی از آن‌را به چشم دیده‌ایم. ایرانیانی که قصد مهاجرت به کشور دیگری را داشته‌اند و برای گذار مجبور بوده‌اند مدتی را در کشور دوم اقامت کنند. هم‌وطنان ما حتا اگر این اقامت چندین ساله هم بشود با آن کشور، مردمانش و آداب و رسومش خو نمی‌گیرند و سعی در برقراری ارتباط نزدیک‌تری با آنان نمی‌کنند. چرا که همیشه خود را مسافری می‌دانند که هدفش رسیدن به نقطه‌ی باارزش‌تر دیگری است و نقطه‌ی کنونی به خودی خود بی‌ارزش است. این موضوع در مورد مراحل مختلف زندگی نیز برای ما صادق است. ما همیشه انجام برخی از کارها و لذت‌ها را وابسته به رسیدن به شرایط ایده‌آلی می‌دانیم که قرار است روزی فرا برسد و دایم داریم برای روزی خاص در آینده در ذهنمان برنامه‌ریزی می‌کنیم، که متاسفانه تجربه نشان داده است چنین شرایطی هیچ‌گاه برای ما فرا نخواهید رسید و ما تمام عمر در حسرت تجربه‌ی برخی چیزها خواهیم ماند.

دوستی داشتم که پس از سال‌ها شبی او را در میهمانی رفیق مشترکی یافتم. فهمیده بودم که در پی تشکیل زندگی مشترک است، وقتی که پای معیارهایش برای انتخاب شریک زندگی‌اش به میان آمد، می‌گفت که من به‌دنبال یافتن یک چیز در طرف مقابلم هستم و اگر آن خصوصیت را در او بیابم به موضوعات دیگر چندان اهمیتی نخواهم داد و آن روحیه‌ی مسافر بودن است. دوستم می‌گفت کسی که مسافر است، خود سفر برایش مهم است نه شرایط سفر. وسیله‌ی حرکت برای او زیاد مهم نیست، زیاد به سختی مسیر نمی‌اندیشد. می‌داند ممکن است آب‌و‌هوا در طول سفر دگرگون شود، پس خود را برای سفر در هر آب‌و‌هوایی آماده می‌کند. برای او چه چیزی خوردن و حتا خوردن و نخوردن و کجا خوابیدن و نخوابیدن آن‌قدرها مهم نیست و همه‌ی این‌ها بدین سبب است که او خود را آماده کرده است که سفر کند و از آن لذت ببرد. شما ممکن است روزی را در مسافرخانه‌ای زیبا سر کنید و شبی را در چادر، اما مهم‌تر آن‌ است که چه‌قدر توانسته باشید جاهای زیباتری را ببینید. او اضافه می‌کرد من نگاهم به کل زندگی هم‌چون یک سفر است و اگر فردی را با این نگاه مشترک بیابم، ادامه‌ی سفرم را با او دنبال خواهم کرد. روزها و شب‌های زیادی را به حرف‌های او فکر می‌کردم و دیدم چه‌قدر این نوع نگاه به سفر و در واقع همان زندگی می‌تواند به راحت‌تر زیستن هر انسانی و مخصوصن ما ایرانی‌ها در  زندگی فردی و اجتماعی و پرمحتواتر و لذت‌بخش‌تر کردن آن کمک کند.

همه‌ی این‌ها در حالی‌ است که این‌گونه زندگی کردن، هیچ‌گاه از اهمیت مقصد نمی‌کاهد. این موضوع که ما هدف خود را مشخص کرده‌ایم به خودی‌خود زیبا است اما در عین حال باید تلاش کنیم تا از لحظات نیز لذت ببریم. این شبیه آن است که هنگامی که ما برای داشتن اندامی زیبا و سالم ورزش می‌کنیم، برخی همیشه منتظر به پایان رسیدن این دوره و مشاهده‌ی نتایج آن هستند و بدین سبب در طول تمرین عذاب می‌کشند، اما اگر سعی کنیم از خود تمرین هم لذت ببریم و بدانیم آن خود نیز بخشی از هدف ما است، تحمل فشار تمرین نیز بر ما آسان‌تر خواهد شد. ممکن است امروز بهترین شرایط ممکن برای ما نباشد اما واقعیت آن است که چون ما از آینده خبری نداریم از بسا بدترین آن هم نباشد.

نقل می‌کنند کنفوسیوس زمانی که به زندان افتاده بود و قرار بر این بود که در فردای آن روز اعدام شود، دید که پروانه‌ای در داخل زندان مشغول پرواز است، در این حال او نیز به دنبال پروانه شروع به جست‌و‌خیز کرد و با انگشت خود حرکت پروانه را دنبال می‌کرد. در این حالت زندان‌بان که او را می‌نگریست به وی گفت: «ای کنفوسیوس بزرگ من فکر می‌کردم تو واقعن انسان بزرگی هستی اما می‌بینم که بچه‌ای بیش نیستی. چه‌طور شخصی که قرار است فردا اعدام شود می‌تواند دل خود را به زیبایی پرواز یک پروانه خوش کند؟» در این‌جا کنفوسیوس این جواب را به او می‌دهد که: «اگر من اعدام‌شدنی باشم چه از دیدن این پروانه لذت ببرم و چه نبرم اعدام می‌شوم و اگر اعدام نشدنی باشم، باز هم چه از دیدن این پروانه لذت ببرم و چه نبرم اعدام نمی‌شوم، پس چرا این ساعت را از دست بدهم. انسان از دیدن و لذت بردن یک پروانه بمیرد بهتر است یا بدون لذت آن.»

شاید همه‌ی ما باید یادبگیریم برای رسیدن به یک نقطه در دوردست‌ها این‌قدر تند نرانیم، برخی موقع‌ها بایستیم و از یک تک درخت کوچک بین راه لذت ببریم و حتا شاید از این‌که هنوز می‌توانیم به راهمان ادامه دهیم خوش‌حال باشیم.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته