-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

Latest News from Norooz for 01/01/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سئوال این است چرا رژیم پهلوی نتوانست انقلاب و سقوط خود را پیش بینی کند؟ یا بگونه دیگرچرا شاه نتوانست جلوی انقلاب و سقوط خود را بگیرد؟
دراینکه رژیم پهلوی همه امکانات مالی و فیزیکی و تبلیغاتی و بخش غالب نیروی انسانی کشور( اعم از سخت افزاری و نرم افزاری) را دراختیار داشت ،شکی نیست ، و دراینکه رژیم با تکیه بر درآمد نفت به ویژه پس از افزایش قیمت آن از سال 1350 به بعد توانسته بود یک ارتش و نیروی نظامی مدرن و سرکوبگر و یک سازمان امنیت قوی و رعب انگیز و یک نظام اداری بوروکراتیک فراهم آورد و تا حدودی روند توسعه اقتصادی کشوررا جهت دهد ، کمتر تردید می توان کرد ، و دراینکه رژیم روابط تنگاتنگ و نزدیکی با کشورهای قدرتمند غرب داشت و از همه امکانات اطلاعاتی و امنیتی و نظامی آنها برای تثبیت و بقایش استفاده می کرد و این کشورها نیز در پی حفظ این " ژاندارم منطقه " بودند هم هیچگونه شکی نمی توان داشت ، پس چرا این رژیم که در سال 1350 با تبخترجشن های پرهزینه 2500 ساله شاهنشاهی را براه انداخت و در پی آن شعار رسیدن ایران به دروازه های تمدن بزرگ را مطرح کرد و با صرف هزینه کلان از درآمد نفت در پی تبدیل شدن به برترین قدرت نظامی منطقه برآمد و با همین اعتماد به نفس و جاه طلبی بود که به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت پهلوی پدر و پسر مبداء تاریخ رسمی کشور را از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کرد ، نتوانست انقلاب مردم و سقوط خود را ، آنهم در کمتر از سه سال در پی این تغییر تاریخ پیش بینی کند؟
برای پاسخگویی به این سئوال البته به تفصیل و ریز باید تمام تاریخ دوره پهلوی را مرور کرد تا بتوان جواب یافت و اینکارقطعا از توان و حوصله این مقال و نویسنده خارج است اما بنطرم برای افراد کم حوصله ای همچون نویسنده خواندن یک بار " یادداشت های علم " براحتی می تواند پاسخگوی این سئوال باشد ، و اینکه چگونه حاکمیت مطلقه استبدادی و فردی می تواند ویرانگر خود باشد ؟
شاه که در نقطه کانونی اداره کشور نشسته بود و سرنخ همه امور بدو باز می گشت و همه اطلاعات امنیتی و نظامی و اقتصادی و اداری در اختیار او قرار می گرفت خود را دانای کل می دانست و به نظرهرکس غیرخود ، حتی نزدیکترین کارگزارانش مثل علم توجه چندانی نداشت و به نظرات کارشناسی کارشناسان کمتر وقعی نمی نهاد . اینگونه بود که او مسیر اداره کشوررا بی اشکال در راه رسیدن به تمدن بزرگ می دید و از اینکه افرادی هستند که از عملکرد رژیم انتقاد یا با آن مخالفت می کنند تعجب می کرد؟ و نمی توانست دلیلی براین انتقاد و مخالفت بیابد . نگاهش به موضوع از قلم وزیر دربارش علم اینگونه بوده است :
"فرمودند ؛ مسئله تروریست ها البته یک مسئله خارجی است و الا چطور ممکن است عملیات و تبلیغات آنها در همه ساعات و همه روزه و همه ماه در یک ساعت معین به این صورت هماهنگ در همه دنیا علیه ماباشد؟ عرض کردم ؛ همین طور است که می فرمائید و من اخیرا می بینم که بخصوص در مورد عدم آزادی در ایران و دادگاههای نظامی و عدم آزادی زندانیان سیاسی در تعیین وکیل خودشان ، مرتبا وسیله وسائل تبلیغاتی دسته جمعی آنها تحریک و گفتگو می شود . فرمودند ؛ ما هم که تکذیب می کنیم ، ولی فائده ندارد ، مثلا می گویند 120 هزار زندانی سیاسی داریم . ما سه هزار زندانی (سیاسی و غیر سیاسی ) هم نداریم . عرض کردم ، دستگاه تبلیغات ما درست کار نمی کند ، بعلاوه در یک کشور مقتدری مثل ایران اعلیحضرت همایونی، ما چه اصرای داریم که مثلا محاکمات علنی نکنیم یا برای متهم سیاسی وکیل تسخیری بگیریم؟ بگذارید محاکمات علنی و مدافعه هم آزاد باشد . فرمودند ؛ آخر دادگاه نظامی است . عرض کردم ، دادگاه نظامی لازم نیست مخفی باشد . از این مقوله زیاد جسارت کردم ."( یادداشت های علم ، انتشارات مازیار، جلد ششم ، ص 132 بتاریخ 10/3/1355)
جالب آنکه یکروز پس از این تاریخ علم نوشته است :" ضمن کارهای جاری و کارهای دانشگاهها که عرض می کردم ، یک دفعه فرمودند ؛ یک گروهبان وظیفه که در یک هنگ خارج از مرکز خدمت می کند ، گفته است چرا ما باید اسم این مردمان شجاع را تروریست بگذاریم ؟ اگر اینها نبودند دولت خون مردم را می مکید . از این آقا پسر باید پرسید ، اینکه از گهواره تا گور، دولت به شما خدمت و سرویس اجتماعی می دهد ؟ خون مکیدن است ؟ من کار به عمل تروریست ها ندارم که خود آدم کشتن را چه امتیازی می توان نامید ؟ عرض کردم ، همان طور که پریروز در گروه اندیشمندان فرمودید ، این بچه ها با خواندن یک کتاب یا گوش دادن به یک آدم بدخواه دگرگون می شوند. اشکالی ندارد و شاهنشاه اعتنا نفرمایید. البته چون در ارتش است ، شاید قوانین انضباطی شدیدی باید در باره ی او اجرا شود ، ولی به قول فوشه یا تالیران که خاطرم نیست کدام یکی است ، غر زدن از حقوق مسلم مردم است ، چه باید کرد؟ بالاخره هرکسی ، هرناراحتی از هرجا دارد ، فوری با عینک سیاه به همه چیز نگاه می کند . فرمودند ؛ آز آن خوشمزه تر، روزنامه های تایمز و گاردین ، رژیم ما را رژیمی خفقان آور ذکر کرده ، همچنین برنامه فارسی بی .بی.سی گفته ، ایران و عربستان سعودی رژیم های خفقان آوری هستند ، نباید به آنها اسلحه فروخت . از این پدرسوخته ها باید پرسید که رژیم عراق و الجزائر و لیبی از لحاظ شما آزادی خواه هستند؟ حال من اهمیتی به این حرف ها نمی دهم ، ولی تو سفیر انگلیس را احضار کن و بگو اگر روزنامه ها و رادیو و مجلس شما این طور عقیده در باره ی ما دارند ، چطور می توانیم از شما اسلحه بخریم و امید وار باشیم که در آینده اسلحه ما پشتیبانی خواهد شد؟...عرض کردم ، همچنان که پریروز هم عرض کردم ، اتهام به وجود خفقان ، به دلیل رفتاری است که می کنیم که به ظاهر چنین حسی را ایجاد می کند و این با قدرت فائقه و مطلقه که شاهنشاه دارید ، لزومی ندارد . چرا محاکمات این پدر سگ ها باید سری باشد؟ چرا با خانواده ی خود نباید ملاقات داشته باشند ؟ ما که نه ترسی و نه تزلزلی و نه حرف بی ربطی داریم . می گوئیم مخالفین رژیم و مخالفین آسایش مردم باید تعقیب شوند. سری نگهداشتن محاکمات عاملین مخالف چه معنی می دهد؟ شاهنشاه فکری کرد و دیگر چیزی نفرمودند."(صص135-136)
از اینگونه فقرات در یادداشت های علم بطور قابل توجه می توان یافت اما فکر می کنم در همین حد برای دریافت نگاه شاه به مخالفان و اداره کشور کفایت می کند . شاه فکر می کرد در زیر سایه او و دولتش همه امور برمدار درست به پیش می رود چراکه هرجا پا می نهاد با استقبال انبوه جمعیت و تعریف و تمجید و شعارهای زنده باد شاه مواجه می شد ( که در همین یادداشتها بکرات توضیح داده شده) و در این شرایط نمی باید منتقد و مخالفی وجود می داشت و از همین جا بود که نمی توانست وقوع انقلاب و سقوطش را پیش بینی کند .در واقع او خود حجاب خود شده بود و درحلقه قدرت زندانی شده بود و نمی توانست بیرون از خود راببیند .او با اتکای به درآمد نفت و نیروهای نظامی و امنیتی این توان را یافته بود که صدای هرمخالفی را خاموش کند ، مخالفین را به زندان انداخته و برای زهرچشم گرفتن از مردم برخی از آنها را به بهانه تروریست بودن اعدام کند و در طی زمان خیالش راحت شده بود که دیگر جریان منتقد و مخالفی وجود دارد و از اینرو با نادیده گرفتن هرگونه منتقد و مخالف و مخالفتی با رژیم ، با نگاهی کاملا تحقیرآمیز به منتقدین و مخالفین نگاه می کرد و با زبانی بسی تحقیرآمیزتر از آنها سخن می گفت که دراین میان بخصوص می توان به نوع نگاه و تحقیرش نسبت به روحانیت که با واژه " آخوندها " از آنها نام می برد ، اشاره کرد . به این جملات توجه کنید:" اصولا در دنیا بساط آخوند رو به اضمحلال است ."(ص44) " عرض کردم ، مثلا چیزی که دیروز خیلی باعث تعجب من در دانشگاه پهلوی شد ، مشاهده زیادی دختر چادر به سر بود . وقتی که غلام رئیس دانشگاه بودم ، دختر چادر به سر را مسخره می کردیم ، یک نفر هم برای نمونه پیدا نمی شد . یعنی آنرا برای خود یک تحقیر حساب می کردند و حالا ده ها دختر چادری حتی در سالن سخنرانی دیدم ؛ ولی آنجا محلی نداشت که من در این باره صحبت بکنم . وبه هرحال شنیده ام که حتی بعضی دخترها با فرهنگ مهر رئیس دانشگاه دست نمی دهند که این کار حرام است . شاهنشاه خیلی تعجب فرمودند عصبانی شدند . عرض کردم ؛ بیچاره فرهنگ مهر خودش زرتشتی است و بسیار آدم مرد خوبی است ، ولی از ترس چماق تکفیر آخوندها بیشتر ازمسلمانان احتیاط می کند . فرمودند ، دیگر آخوندی نیست . عرض کردم روحیه آخوندی هنوز هست و مارکسیت های اسلامی برای هوچی گری خیلی خوب از آن بهره برداری می کنند ."(صص65-66)
شاه و به تبع او دستگاه و هیات حاکمه با همان اخلاق فرعونی و ندیدن و تحقیر منتقدین و مخالفین در نیافتند که سخن آن گروهبان وظیفه و وجود هرچند اندک زندانیان سیاسی و افرادی که به ترور مقامات حکومتی و مستشاران آمریکایی روی آورده بودند علائمی از یک جریان زیر پوستی نارضایتی و رشد یابنده مخالف به رهبری همان آخوندهایی بود که بساطشان رو به اضمحلال تصور می شد و اینکه اصلا دیگر آخوندی نیست! شاه چون نمی توانست غیر از خود را ببیند نمی توانست وقوع انقلاب و سقوط رژیم اش را پیش بینی کند، و اصولا این بیماری دامنگیر همه رژیم های استبدادی و دیکتاتوری است و از اینرو به رغم در اختیار داشتن و بکارگیری همه امکانات سخت افزاری و نرم افزاری نمی توانند جلوی انقلاب مردم و سقوط خود را بگیرند همانگونه که رژیم پهلوی نتوانست .
اما و صداما و مخلص کلام اینکه آدمی تعجب می کند از اینکه برخی مقامات کنونی حاکم درجمهوری اسلامی ایران ، که خود درک و تجربه دوران شاه و مبارزه با آن رژیم را دارند چگونه امروز در مسند قدرت همان شیوه رژیم سابق را در برخورد با منتقدان و مخالفان و معترضان در پیش گرفته اند . اگر به تحلیل محتوای سخنان مسئولان کشور در واکنش به اعتراضات مردمی پس از انتخابات پر مسئله سال گذشته ، به ویژه در آتش باری تبلیغاتی روزهای اخیر بپردازیم متاسفانه شباهتی تام و تمام با نگاه و سخنان شاه و هیات حاکمه رژیم پهلوی در برخورد با منتقدان و مخالفانش می یابیم . خوشمزه اینکه شاه با نادیده گرفتن و تحقیر منتقدان و مخالفان هرگز آنها را به برانداز بودن و...متهم نمی کرد اما اینان اصرار دارند همه منتقدان و مخالفان و معترضان را یک کاسه کرده و آنها را برانداز معرفی کنند درحالیکه عمده مخالفان رژیم شاه در پی براندازی آن بودند و بخشی از آنها نیزبرای تحقق براندازی به جنگ مسلحانه روی آورده بودند ولی منتقدان و مخالفان و معترضان فعلی در جمهوری اسلامی ایران خود را اصلاح طلب و نه برانداز می دانند ! اشکالی ندارد حاکمان فعلی بازهم می تواند به همین شیوه عمل ادامه دهد اما این درس تاریخ و تجربه نه چندان دور ماست که اینگونه عملکرد حاکمیت براندازی است و قطعا اسباب سقوط می شود و نه عملکرد منتقدان و مخالفان ، آنهم مخالفانی از جنس خاتمی ، موسوی ، کروبی ، تاج زاده ، نوری زاد ،...مخالفت و نقد اینان اگر شنیده شود و به اصلاحات اداره نظام منجر، نه تنها راه براندازی را بروی نظام مستقر می بندد تجربه رژیم های استبدادی و دیکتاتوری و بطور خاص رژیم پهلوی را می توان به داستان آن عقابی تمثیل کرد که در اوج پرواز و جاه طلبی و مستی قدرت ناگهان تیر انقلاب و جنبش بسویش روانه می شود و او را از اوج به زیر می کشد و عقاب آنگاه حیران و وامانده که چرا اینگونه سقوط کرد ؟ و آنگاه اگر نیک به خود نظر کند پرخویش در آن تیر می بیند اما چه سود که دیگر دیر شده و کار از کار گذشته است ؟ پیام ها و سخنان رهبران جنبش سبز در یکسال و نیم گذشته و از جمله سخنان اخیر خاتمی را اگر حاکمیت بشنود برای این کار از کار نگذشتن و اتمام حجت است وگرنه حاکمیت بازهم می تواند به راهش ادامه دهد و اوج گیرد و...تا سرانجام نتیجه کار خود بیند ، و سرانجام استعلاطلبی فرعونی و شاهی جز فروپاشی و سقوط نیست .
 


 


سید محمد خاتمی در جلسه ای که با اقلیت مجلس داشت به نکاتی اشاره کرد که یکی از این نکات اعلام کف خواست اصلاح طلبان بود.
برای واکاوی صحبت های رئیس دولت اصلاحات باید به چند نکته اشاره کرد که مهم ترین آن تاکید بر "کف" خواست هاست. آزادی زندانیان سیاسی، اجرای قانون و تضمین انتخابات آزاد به عنوان کف خواست ها معرفی شده در حالی که معتقدم، میشود با پردازش به همین سه نکته به بیش از کف خواست ها هم رسید.
در این یک سال و چند ماهی که از کودتای انتخاباتی و حوادث پیرامون آن گذشته، فعالین اجتماعی، سیاسی و عامه توده های مردم فشار های سنگینی را تحمل کرده اند، از دستگیری ها و بازداشت های فرا قانونی تا تجاوز و شهادت جوان ها، از کهریزک تا خیابان های تهران، نمیتوان منکر هزینه سنگینی شد که در یک سال گذشته ملت ایران متحمل شده است. اما برای تعیین استراتژی و گشودن راهی برای فردا باید به فردا نگاه کرد و به پیش رو. بسیاری از نیروهای سیاسی ایران سالهای سال، زمانی که میتوانست برای ارائه راه کار و تئوری جدید هزینه شود را هزینه گذشته کردند و هنوز هم در ادبیاتشان به جای روزنه راهی برای فردا، مدام بغضی ست که از دیروز سخن میراند.
تبدیل انرژی امید بخش رو به فردا به خشم و انتقام، فکر را از بدنه هر جنبشی میتواند جدا کند. زمانی که فکر از بدنه جنبش فاصله بگیرد تحلیل ها به تخلیه روانی و راه کار ها به راهی برای فرو نشستن بغض تبدیل میشود. اگر ملت ما که بیش از یک قرن است در پی رسیدن به حق حاکمیت تلاش می کند، نگاهش را به سوی فردا متمرکز کند، میتواند فورانی از ایده و فکر نو برای پیشبرد اهداف ترسیم کند. برای رسیدن به هدف، برای پاسداشت خون شهدا و برای به ثمر نشستن هزینه هایی که ملت داده اند باید به فردا نگریست و برای ساخت فردا چاره ای کرد، بی شک دادگاه عامرین و قتل قاتلین تنها فائده اش آرامشی کوتاه است که نه خون ها را به ثمر میرساند و نه سختی ها را. سخن مادر سهراب اعرابی میتواند خاتمه خوبی برای این بحث باشد.
اما کف خواست ها؛ روند رشد دموکراسی همواره دستخوش نبرد با استبداد و خود کامگی بوده است. دموکراسی با میزان آزادی های فردی تعریف می شود اما با محدود شدن این آزادی ها به پایان نمیرسد. روند دموکراسی میتواند گاهی به سوی خود کامگان و گاهی به سوی حق حاکمیت ملت چرخش داشته باشد.دموکراسی تا زمانی امید به تنفس اش هست که تمام این تحولات به فرایند رسیدن به حق حاکمیت ملی یاری دهد؛ اعلام کف خواست هایی که عموما در شروع حکومت های دموکراتیک سقف بوده و رفته رفته خواست های دیگر جامعه به آن تزریق شده، در این وهله زمانی می تواند راه گشا باشد. تاکید بر برگزاری انتخابات آزاد که در سخنان خاتمی موج میزد نقطه ابتدایی و انتهایی دموکراسی و حق حاکمیت ملت است، تاکید بر آزادی انتخابات نه تنها در حوزه مجلس و قانون گذاری که در تمامی حوزه های انتخابی مورد نظر خاتمی و مورد اشاره بحث ماست. دموکراسی میزان پایبندی حاکمیت به قانون و حقوق شهروندی در چهارچوب قانون است، حال اگر قانونی نتواند خواست جامعه را بسط دهد محکوم به اصلاح است؛ نکته ای که خاتمی هم به آن اشاره کرد و نقد بر قانون را در چهارچوب همان حق شهروندی که قانون در نظر گرفته است با تاکید قانونی خواند.
خواسته دیگر که در صف خواست های حداقلی عنوان شده از سوی خاتمی قرار دارد آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد فضای آزاد برای احزاب و گروه هاست؛ خواستی که میتواند روند دموکراسی را تضمین کند و کفه سنگین ترازو را به سمت ملت پایین بکشد؛ خواستی که تا زمانی که محقق نشده است اصل آزادی انتخاب هم میسر نخواهد بود و همواره با چالش روبرو خواهد شد. آزادی احزاب میتواند رنگین کمانی از انتخاب برای توده مردم تشکیل دهد و تضمین کننده سلامت روند مردم سالاری باشد.
خواسته ای که بیش از دو خواست دیگر مورد نقد منتقدان است، خواست پای بندی به قانون اساسی و اجرای همه جانبه آن است، باید توجه داشت که به همان میزان که نواقص قانون اساسی انکار نا پذیر است، اصل های قابل تامل که در راه رسیدن به مردم سالاری میتواند همراه باشد و یا در هر حاکمیت دموکرات دیگری اصل هست هم نباید از نظر دور داشته شود.
باید به این نکته توجه کرد که دو خواست اول که در بالا به آن اشاره شد نیاز مند اجرایی شدن قانون است؛ به عبارت دیگر همین قانون اساسی که نقد به آن وارد است خود میتواند جایگاهی باشد برای نیل به اهدافی که در روند دموکراسی نیاز است. باید بیشتر توجه کرد و عنایت داشت که اجرای همه جانبه قانون اساسی بیش از آنکه مضر باشد مفید است و میتواند خود کامگان را به عقب براند.
در آخر نکته ای که باید به آن اشاره شود، توجه به حداقلی ها و حداکثری هاست. مشخصا برای رسیدن به جامعه آرمانی نیاز به اهداف بلند تر هست، مشخصا خواست های کلان تری هم در سطح جامعه وجود دارد، اما باید به قابل لمس بودن و وجود راه کار برای رسیدن به خواست ها هم توجه داشت. نمیتوان و نباید به یک باره خواستار رسیدن به جامعه ای آرمانی بود، این مهم نه از نظرتئوری های جامعه شناسی و نه از نگاه تئوری های معقول سیاسی امکان پذیر نیست و تنها هوده آن جابه جایی قدرت و گذر از استبداد به استبدادی دیگر است.
 


 


به : دادستان تهران
از : یکی از ستم دیدگان عصر عاشورای 89،همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین
بسم الله الرحمن الرحیم
این المعدّ لقطع دابرالظلمة این المنتظرلاقامة الامت والعوج این المرتجی لازالة الجور و العدوان؟؟؟
سلام آقای دادستان!
آدینۀ فردای نه دی تان خوش باد! امیدوارم در این روز عید مسلمانان و روز بازنگری یک هفته دیگر از عمرفانی، کاملا از خود راضی باشید و از همه گفته ها و کرده های خود و همه اقوال و گفتاری که بر آن مهر تأیید می زنید.
من این آدینه را نیز در خانه ای خالی از همسر عزیزتر از جانم می گذرانم با همه خاطرات خوبش و با عزت و افتخار. با عزتِ همسری مدام او و با افتخار به همراهی اش در این سی سال زندگی مشترک. مرد زندگی من مردی است بزرگ و افتخارآفرین. بزرگی اش نه به ضخامت شکم و بلندی قواره و پیپچیدگی عضلات است و نه به پهنی پهنای کرسی اش و نه برآمدگی جیبش و نه به بلندای مراتب خانه اش و نه به بلندای آوازه اش در فریبکاری و ارتکاب گناهان کبیره که این روزها مانند نقل و نبات تجویز و ترویج می شود؟ نه آقا بزرگی همسر آزاده من به این هراسی است که شما و بزرگترهایتان از او دارید و شب و روز در هول و وحشتید که فردا در آن سر کوچک چه خواهد گذشت و از آن زبان سرخ چه برون خواهد تراوید. و متناسب اوهام و تخیلات و پیش فرض هایتان برای او و ما به خیال خودتان نقشه می کشید و پیشگیری می کنید با انواع اقدامات غیرقانونی غیرشرعی غیرانسانی با انواع ممنوعیت ها و محدودیت ها و هرکار خرد و حقیری که از صاحبان اندیشه های خرد و حقیر برمی آید! ما اما به محتشمی و بزرگ زادگی و بزرگ منشی خو کرده ایم و آرزوی تمنای از مردان خرد را بر دلشان خواهیم گذاشت ودر عوض به درگاه بی نیاز کرنش می کنیم و به دریای رحمتش که در خلق او متجلی است پناه می بریم و دعای حسن عاقبت برای خویش و عزیزانمان می کنیم.
آقای دادستان!
شنیده ام در چند روز گذشته رسانه میلی که صرفا با پول نفت و «نانِ خوب» این مردم نجیب و بزرگ ارتزاق می شود، چون دیگر خودکفایی اش امری محال است، محل خودنمایی وجولان و عرض اندام کسانی بوده که لقمه های بزرگ تر از دهانشان برداشته و از بزرگانی به بدی یاد کرده اند که سابقه درخشانشان در سی سال گذشته و نسبتشان با امام و انقلاب و نظام بر همگان آشکار است. شنیده ام دهان باز کرده اند و هرناشایستی را به زبان آورده اند و با تشویش اذهان عمومی، تحریک احساسات صاحبان آراء سبز را نموده اند و بلکه مردمانی را که تا دیروز جور دیگر فکر می کردند. شنیده ام این رسانه که طبق نظرگاه امام راحل و براساس قانون اساسی باید منعکس کننده نظرات ودیدگاه های همه مردم باشد هم چنان مِلک طلق به اصطلاح اکثریتی است که گاه همان عدد اعلام شده توسط خودشان را برای مخالفانشان فراموش می کنند و خط انکار بر روی میلیون ها انسان فهیم و وارسته که روزی خس و خاشاک و دیگر روز گوساله و بزغاله شان خواندند، می کشند در حالی که خداوند حتی خط انکار بر روی فاسدترین و فاجرترین و روسیاه ترین بندگانش و بر روی هم اینان هم نمی کشد و به آنان مجال توبه و بازگشت می دهد و مجال ساختن فردایشان را با اعمال کریه شان. تنها با نظاره رسانه میلی می توان معنای واقعی تمامیت خواهی را در این جا، ایران اسلامی و یا به تعبیر آقایان ام القرای مسلمین جهان شنید و دید و آموخت! کسانی که برای مخالفان خود حق حیات قائل نیستند چه رسد به حق رأی و حق بیان خواسته های قانونی شان! و از این که مخالفانشان که به دلیل عدم دسترسی به تریبون های رسمی و دولتی مفت به چنگ آمده برای اقتدارگرایان، از همان روزنه های اندک ممکن صدای حق طلبی و قانون خواهی شان را به گوش مردم می رسانند، به وحشت می افتند وبه تکاپو می افتند تا همان روزنه ها را هم ببندند و حصارها را دورادور مخالفانشان تنگ تر کنند و موانع را آهنین و زندان ها را پرتر و رعب را سنگین تر و ناقوس خفقان را در سراسر کشور به صدا درآورند. غافل از آن که این مردم علاوه بر تکیه بر ملیت شان که یک جهان با آن آشناست، حصنی ارجمند چون اسلام را دارند که با گفتن لااله الا الله به آن ورود یافته اند تا از هرگونه وابستگی برهند و در آن آرامش و قرار گیرند.
آقای دادستان!
پرسش من، که خود یک ستم دیده هستم که جدیدترین شکایتم را برای ستم هایی که این روزها برما می رود، همین دیروز ثبت کردم تا از دایره حق خواهی و عدالت طلبی قدم بیرون نگذاشته باشم، این است که شما که دادستانید و باید داد مظلوم از ظالم بستانید آیا برای مخاطبینی که پول نانشان خرج تهیه برنامه های تبلیغی و ترویجی و بعضا آموزشی بصیرت یابی می شود، شعوری قائلید و اگر قائلید برایشان حق انتخاب قائلید و اگر قائلید فرصت و زمینه و مجال انتخاب قائلید و اگر قائلید چطور داد این مخاطبین چندین میلیونی شرکت کننده و رأی دهنده به کاندیداهای دیگر تأیید شده توسط همین شورای نگهبان که قانونی اش می دانید و همسر من شاکی ده ساله از رئیس آن است و یا شرکت نکننده در انتخابات را می ستانید که صدایشان و نظرشان و صدا و نظرگاه نمایندگانشان را هرگز نمی توانند از این رسانه که باید ملی باشد و میلی است بشنوند؟
مخالفان صداهای کودتاگران و اقتدارگرایان و خشونت طلبان و فتنه انگیزان واقعی که مصونیت آهنین دارند و هیچ شکایتی علیه شان به سرانجام نمی رسد، باید صدای خود را و پژواک صدایشان را از کجا بشنوند؟ من این پرسش را از شما دارم و از جامعه حقوق دانان کشور که شاهد تخطی مستمر مسئولان و کسانی که خود باید حافظ قانون باشند، از قانون اساسی هستند. آقای دکتر می دانید که دوست و برادر عزیزمان آقای دکتر شکوری راد در نامه ای به رئیس این رسانه همین درخواست حقوقی را مطرح کرد که برای ما لااقل به قدر همان عددی که احتسابمان کرده اید حق قائل باشید و نتیجه این خواست مشروع و دیگر خواست های مشروعش بازگشت به زندان بود. می دانیم که این روزها هرگونه درخواست مشروع درچارچوب انسانیت و شرع و قانون اساسی کم ترین هزینه اش زندان است و هزینه های بیشتری هم خونخواران آلت دست بیگانه برایش پیش بینی کرده اند مانند جویده شدن خرخره هایشان و گرداندن جنازه هایشان در شهر ولی ما که از خشونت بیزاریم اتفاقا برای پایان یافتن این خشونت گرایی و استقرار هرچه سریع تر صلح و امنیت و آرامش در کشورمان به یمن میلاد پیامبر صلح و عشق و دوستی عیسی بن مریم (ع) باید آماده پرداختن هزینه ها باشیم همان طور که عزیزانمان در زندان های ایران دارند هزینه های گزافی می پردازند.
آقای دادستان!
حالا که شما شأنتان اجل است که پاسخ یک شهروند دون پایه ستم دیده را بدهید دروقتی که پاسخ دادن به صاحبان زر و زور و تزویر اولویت دارد و بلکه وظیفه است، لطفا به رئیس این رسانه ملی بفرمایید برای پیشگیری از اطلاع رسانی های خانواده های زندانیان سیاسی از طریق رسانه های خارج از کشور، طبق قانون تریبون در اختیار ایشان قرار دهند تا مردم حرف هایشان را بشنوند ودر مورد ایشان و عزیزانشان داوری کنند و شما دائم این بندگان خدا را با ادعای مرتکب اعمال مجرمانه اطلاع رسانی شدن، تهدید و تقبیح و تنبیه نکنید!
این جانب نیز مصرانه می خواهم شرایط مناظره همسرعزیزتر از جانم با هر مسئول لشکری و سپاهی و کشوری فراهم آید هرچند که مناظره با ملاحسین صد درصد اولویت دارد و متأسفانه به دلیل استنکاف عاجزانه ایشان می رود که به یک آرزوی محال برای همسرم و ما و همه سبزها تبدیل می شود.
ممنون که فرمایشات متین ما را به گوش جان می نیوشید و ممنون تر می شوم اگر این عرض آخر عریضه را پی گیری فرمایید.
این مبید العتاة والمردة این مستأصل اهل العناد والتضلیل والالحاد این معزّ الاولیاء و مذّل الاعداء؟؟؟
فخرالسادات محتشمی پور
بیست و پنجم محرم الحرام 1432 برابر با دهم دی ماه 1389
 


 


روزنامه ایران ارگان "دولت دروغ " در ویژه نامه ای که با عنوان " حماسه 9 دی تجلی دست خدا " انتشار داده است در صفحه 17 با تیتر "اظهارنظرهاي تكان‌دهنده درباره برنامه‌ريزي فتنه 88 براساس آنچه بخش خارجي فتنه سبز منتشر كرد " و سوتیتر" ولايت فقيه هدف اصلي فتنه " نوشته است :
"شهريور 89 سايت نوروز ارگان حزب غيرقانوني مشاركت كه از خارج از كشور روزآمد مي‌شود، مجموعه اظهارنظرهايي از اصحاب فتنه را منتشر كرد. اين اظهارنظرها كه عموماً مربوط به روزهاي پيش از انتخابات و هفته اول پس از انتخابات دهم رياست‌جمهوري بود به‌گونه‌اي شفاف طراحي فتنه‌گران براي اغتشاش را مشخص مي‌كرد. در ادامه بخش‌هايي از اين اظهارنظرهاي تكان‌دهنده را مي‌خوانيد. گفتني است «ايران» بخش‌هاي زيادي از اين اظهارنظرها را به دليل عمق شقاوت و كينه فتنه‌گران و اهانت‌هاي آنان به اصل ولايت فقيه حذف كرده است. "
از آنجا که نویسندگان و گردانندگان روزنامه ایران زیر مجموعه " دولت دروغ " اند و برای ادامه زندگی و نان خوردن جز تحریف حقیقت و دروغگویی چاره ای ندارند و دراین دروغ سازی خود می دانند که چه کرده اند بنابراین ما را با آنها کاری نیست اما برای آنان که می خواهند در این آشفته بازار دروغ و بقول دولتیان فتنه ، انتشار انبوه اینگونه دروغ ها با امکانات بیت المال غباری برچشمشان حقیقت بینشان ننشاند در باره این دروغ ویژه نامه یاد آور می شویم که نوروز در شهریورماه 89 به انتشار سندی با عنوان " بررسي و تجزيه و تحليل ساختار و سازمان فتنه 88 " منتسب به دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی ، که پیش از آن در سایت های خبری دیگر انتشار یافته بود ، پرداخت که دربرگیرنده مطالب مورد مدعای این ویژه نامه است . علت باز انتشار این سند در نوروز هم برای ارائه تحلیلی در باره آن بود و اینکه مخاطبان نوروز در جریان اصل موضوع تحلیل قرار گیرند .
حال گردانندگان ارگان "دولت دروغ" با این فرض که مخاطبان حقیقت جو حال و حوصله مراجعه به اصل مطلب را ندارند در یک سحر و جادوی رسانه ای و یا به زبان احمدی نژادی شامورتی بازی مطالبی را که دراین سند و آنهم غالبا دروغ و احتمالا از طرقی که فقط در اختیار دستگاههای خاص شنود کننده وجود داشته است به نوروز نسبت داده و مدعی شده اند : "شهريور 89 سايت نوروز ارگان حزب غيرقانوني مشاركت كه از خارج از كشور روزآمد مي‌شود، مجموعه اظهارنظرهايي از اصحاب فتنه را منتشر كرد. اين اظهارنظرها كه عموماً مربوط به روزهاي پيش از انتخابات و هفته اول پس از انتخابات دهم رياست‌جمهوري بود به‌گونه‌اي شفاف طراحي فتنه‌گران براي اغتشاش را مشخص مي‌كرد. در ادامه بخش‌هايي از اين اظهارنظرهاي تكان‌دهنده را مي‌خوانيد. گفتني است «ايران» بخش‌هاي زيادي از اين اظهارنظرها را به دليل عمق شقاوت و كينه فتنه‌گران و اهانت‌هاي آنان به اصل ولايت فقيه حذف كرده است. "
حقیقت طلبان با یک مراجعه به آرشیو نوروز درخواهند یافت که اظهارنظرهای مورد اشاره درسندی آمده است که هرگز دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی انتسابش به آن نهاد را تکذیب نکرد و تهیه آن ربطی به نوروز ندارد و گناه نوروز درباز انتشار این سند برای آگاهی بخشی به جامعه و تحلیل چرایی اینگونه سند سازی بوده است . جالبتر اینکه این ویژه خواران فراموش کرده اند که بخشی از این اظهارنظرها مورد استناد کیفرخواست نویسان دادگاه فله ای و نمایشی بازداشت شدگان مظلوم پس از کودتای انتخاباتی در شهریورماه 88 ( یعنی یکسال پیش از انتشار این سند در نوروز ) بوده است ! بنابراین اینکه چگونه می شود عنوان این ویژنامه را " تجلی دست خدا " گذاشت و پول بیت المال را صرف اینگونه دروغ سازی ها و بافی ها کرد به خدا و مومنان به او وا می گذاریم و از او می خواهیم ما را در راه حق استوار بدارد و از دروغ گویی و سازی و بافی بری دارد .
 


 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته