-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 05/03/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در پیامی از محمدرضا معتمدنیا و محمدعلی ولایتی، دو زندانی سیاسی که این روزها در زندان اوین دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده اند در خواست کرده اند که به این اعتصاب نامحدود پایان دهند.

به گزارش کلمه، دختران این دو همراه سبز، در این پیام با بیان اینکه برای ما در این روزهای سخت که به جبر و ظلم از پدر و مادر خود دوریم وجودتان که برایشان عزیز بود دو صد چندان عزیزتر گشته است، تاکید کرده اند: ما همه، وعده حق خدا را باور داریم که ان مع العسر یسری، به یقین پس از سختی آسانی ست.

متن این پیام به گزارش کلمه به شرح زیر است:

 ان الله یحب الصابرین

برادران بزرگوار و مقاوم، قهرمانان دربند

جناب آقای محمدرضا معتمدنیا و جناب آقای محمدعلی ولایتی

شنیده ایم که علاوه بر تلخی زندان، رنج اعتصاب غذا را هم به جان خریده و در میان خواست های به حقتان با محبت و دوستی آزادی یاران محصور جنبش سبز را هم مطرح کرده و مصرید که مگر با پیام آنها به اعتصاب خود پایان دهید.

برای ما دختران مهندس موسوی و دکتر رهنورد در این روزهای سخت که به جبر و ظلم از پدر و مادر خود دوریم وجودتان که برایشان عزیز بود دو صد چندان عزیزتر گشته است.

لذا ما خواهرانتان، ضمن تشکر از محبت شما و با توجه به اینکه کلیه دسترسی ها به آنان قطع شده و خود نیز بطور کامل از ایشان بی خبریم و از آنجا که می دانیم رنج و غم شما و خانواده هایتان به یقین غم آنها نیز هست به نمایندگی از ایشان خواهش می کنیم به اعتصاب خود پایان دهید.

ما همه، وعده حق خدا را باور داریم که ان مع العسر یسری، به یقین پس از سختی آسانی ست.

برای روزهای شاد، آسانی وجودتان سلامت و پایدار

کوکب، زهرا و نرگس موسوی خامنه

*****

روز گذشته کلمه خبرداده بود که محمدرضا معتمدنیا، مشاور ویژه رجایی، باهنر و میرحسین موسوی که از ۲۱ فروردین ماه سال جاری دست به اعتصاب غذای نامحدود زده و از ۲۷ فروردین به انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شده بود و در این بین دو بار بر اثر وخامت وضعیت جسمی به بیمارستان اعزام شده بود، پس از بدحالی شدید به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و در آنجا بستری شد.

محمدرضا معتمدنیا که تا چندی پیش به عنوان زندانی گمنام از او یاد می شد امروز در نامه ای انتقادی به رهبری به معرفی خود پرداخته و هر روز روشنتر از قبل می شود ماهیت انقلابی و میهن دوستی و جهادگر آنان که فتنه گر نامیده شدند.

اخبار رسیده از اوین هر لحظه خانواده و دوستان وی را نگران تر می کند.

همچنین محمد علی ولایتی زندانی سیاسی دیگری که از ۲۴ اسفند ماه در اعتراض به تعطیلی قانون اساسی و جایگزینی منویات و خواسته ها و سلیقه های شخصی که نتیجه آن صدور احکام غیر واقعی، ظالمانه و میلی برای بسیاری از زندانیان سیاسی بوده است اعتصاب غذای تر خود را آغاز کرده و درخواست اعاده دادرسی و ملاقات با دادستان کل کشور را دارد.

محمد علی ولایتی معاونت امور استانهای ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات ۱۳۸۸ بر عهده داشت. او شهریور ماه سال جاری به دو سال حبس محکوم شده است.

این زندانی سیاسی به مدت سی سال در پست هایی از جمله بخشداری فیروزکوه، معاونت اداری و مالی دانشکده وزارت اطلاعات، و دبیر پشتیبانی دانشگاه شاهد،، معاونت بازرسی وزارت کشور در ۸ سال دولت اصلاحات فعالیت داشت در حال حاضر دبیر اجرایی خانه احزاب و بازرسی آن می باشد.


 


از هنگامی‌که سیدمحمد خاتمی، رییس‌جمهور اصلاح‌طلب ایران در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به نمایندگی از ملت ایران «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» را به عنوان راهی جدید برای نیل به صلح و تفاهم، به جهانیان پیشنهاد داد و به فعالیت‌های گسترده بین‌المللی و مدنی در جهت پیشبرد این ایده پرداخت، بسیاری از تحلیلگران مسائل جهانی، شخصیت وی را با نلسون ماندلا، رهبر بزرگترین نهضت ضد‌ نژاد پرستی قرن بیستم مقایسه کرده و آن دو را سالکان یک مسیر واحد برای سعادت بشریت معرفی کرده‌اند.

مسیری برای صلح و عاری از خشونت. هر دو رهبر سیاسی، پس از خروج از قدرت اقدام به تاسیس نهادهای مدنی زدند تا بتوانند ایده‌های خود را با فراغ بال بیشتر پیگیری کنند؛ هرچند که خاتمی به دلایل گوناگون، از جمله شرایط خاص سیاسی در داخل ایران و منابع محدود مالی نتوانسته است مانند ماندلای آفریقایی که اکنون دیگر «جهانی» شده است، اهداف و ایده‌های خود را برآورده کند، اما وی بار‌ها در سخنرانی‌های خود، از بنیادهای تاسیس ‌شده توسط ماندلا به عنوان الگویی موفق از فعالیت‌های مدنی یاد کرده است. همین عوامل بهانه‌ای شد تا با رییس‌جمهور سابق ایران گفت‌و‌گویی انجام دهیم و دیدگاه‌هایش را نسبت به رهبر جنبش بزرگ ضد آپارتاید که در آستانه صد سالگی است، جویا شویم.

***

برای آغاز گفت‌وگو می‌خواستم این پرسش را طرح کنم که به نظر حضرتعالی چه ویژگی‌هایی «نلسون ماندلا» را از سایر انقلابیون و چهره‌های سیاسی قرن بیستم متمایز می‌کند؟

نلسون ماندلا مبارز بزرگ با استعمار و نژادپرستی و از جمله رهبرانی است که در مبارزه خود به پیروزی رسیده است؛ گرچه در این راه سختی فراوان کشیده و هزینه سنگینی پرداخته است، از جمله بیش از بیست سال از پرنشاط‌ترین دوران عمر خود را در زندان به سر برده است. نلسون ماندلا نماد پایداری و مبارزه با بی‌داد، بی‌عدالتی و استعمار در دوران ما است. اما مهم‌تر از همه اینکه او یک انسان والا است. اگر بخواهیم مقایسه داشته باشیم، من «ماندلا» را می‌توانم با «گاندی» مقایسه کنم. گاندی هم وجودش محبت و عشق است. عشق به انسان و آزادیِ او و عشق به رهایی سرزمینش از سلطه بیگانه، ولی در این شخصیت نشانی از کینه، حتی نسبت به سرسخت‌ترین دشمنانش نمی‌بینید. ماندلا نیز چنین است، با این تفاوت که او با زشت‌ترین و بد‌ترین شکل استعمار که در چهره کریه نژادپرستی و آپارتاید ظاهر شده بود مبارزه کرد. امری که به این صورت در هندوستان وجود نداشت، هرچند که هندوستان مهم‌ترین پایگاه بسط قدرت استعمار بریتانیا در حساس‌ترین نقطه عالم بود. ماندلا در مبارزه خود پیروز شد. گرچه پیش‌تر نیز در زیمبابوه که در زمان حاکمیت استعمار «رودزیا» نام داشت مردم آپارتاید را از پای درآورده بودند، ولی پس از آن کمتر شاهد حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت خود در این کشور بودیم. این تنها سفیدپوستان نبودند که مورد غضب قرار گرفتند، بلکه با استقرار نوعی خودکامگی مردم‌‌‌ رها شده نیز آنگونه که باید طعم آزادی و پیشرفت را نچشیدند، ولی ماندلا نه تنها آخرین نفس‌های نژادپرستی را گرفت، بلکه پس از پیروزی با دشمنان خود نیز با مهربانی رفتار کرد و مردم آزاد شده را نیز در جایگاه رفیع حاکمیت بر سرنوشت خود نشاند و با اینکه قهرمان بلامنازع و محبوب نه تنها در آفریقای جنوبی، بلکه تمام آفریقا و حتی مورد احترام در همه جهان بود، فقط به عنوان رییس‌جمهوری که مردم به او رأی داده بودند چند صباحی مسوولیت را پذیرفت و بعد هم با شیوه‌ای دموکراتیک (البته به خواست خود) سمت رسمی را به دیگری سپرد. ماندلا چه در زمان ریاست‌ جمهوری و چه پس از آن، آنچه به آن اندیشید و می‌اندیشد خدمت به مردم است. همین امر هم سبب شد با تاسیس «بنیاد خیریه ماندلا» خدمت بی‌ادعای خود را به اعتلای زندگی مردم و مبارزه با عقب‌ماندگی، فقر و جهل و بیماری ادامه دهد. به نظر من ماندلا نیز مانند گاندی مرد عشق است و هویتی جز خدمت به مردم و تلاش برای رهایی و آزادی و تامین حقوق مردم ندارد.

با این توصیفات به صورتی می‌توان گفت که تجربه ماندلا، نوعی تجربه یگانه در تاریخ معاصر بوده ‌است.

بی‌آنکه درصدد مقایسه باشم و جای مقایسه هم نیست، ولی می‌گویم آنچه ماندلا کرد، آدمی را به یاد حماسه بزرگ فتح مکه توسط پیامبر اکرم (ص) می‌اندازد که با همه جنایات و ددمنشی‌هایی که علیه مسلمانان و شخص پیامبر صورت گرفته بود، پیامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام‌گیری، آنان را «آزادشدگان» نامید که هم نشان تدبیر بود، هم لازمه انسانیت و هم مصداق اقتدار واقعی. و طبیعی است که پیامبر با همراهان و مردم عادی به مراتب از این هم مهربان‌تر بود و خداوند او را با عنوان دارنده اخلاق عظیم ستود و نیز این مهربانی و بزرگ‌منشی نسبت به مردم را نعمت و رحمت والای الهی دانست که نصیب پیامبر شده است. و نتیجه اینکه انقلابی‌گری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام اقتدار و استقرار وضع نیز هست. به ‌هر حال ماندلا انسانی است مؤمن به اهداف والای خود که برجسته‌ترین آن، رفع ظلم و حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است. به نظر من، ماندلا عاشق آزادی و مردم و فارغ از هرگونه کینه و نفرت است.

شما در دوران ریاست‌جمهوری، میزبان ماندلا در تهران بودید. در کشورهای دیگر نیز ملاقات‌هایی با این چهره بین‌المللی داشته‌اید. با توجه به این ملاقات‌ها چه خصوصیت شاخصی، به ویژه در ارتباطات شخصی وی مشاهده کردید؟

با جناب ماندلا چه در دوربان آفریقای جنوبی و چه در تهران و احیانا در بعضی کشورهای دیگر، دیدارهای متعددی داشته‌ام و بار‌ها تلفنی با ایشان صحبت کرده‌ام. چنان که عرض کردم، تواضع این مرد بزرگ ویژگی ممتازشان است. همیشه مرا رییس‌جمهور من (My President) خطاب می‌کردند و فکر می‌کنم همین تعبیر را نسبت به دیگر رؤسای جمهوری به کار می‌برد تا هم نزدیکی و صمیمیت را نشان دهد و هم تواضع خود را.
دوست دارم چند نکته را که در دیدارشان از تهران با وی در میان گذاشتم را در این مجال مطرح کنم. من در آن دیدار خطاب به وی گفتم شما آموزگاری هستید که دو درس مهم را به نسل امروز داده‌اید؛ یکی اینکه آنچه در این قرن (مراد قرن بیستم میلادی است) بر بشر گذشته است شایسته او نبوده است و گذراندن بیش از بیست سال عمرتان در زندان، خود نشانه وضع ناگواری است که بر بشر امروز رفته است. خداوند خواست ماندلا زنده بماند، ولی خیلی از ماندلا‌ها در زندان یا در پای چوبه اعدام از پا درآمدند.
در کشور ما چه بسا انسان‌های بزرگی که زندانی شدند و نیز کسانی که به شهادت رسیدند. امام ما پانزده سال در تبعید به سر برد. جز این بود که می‌گفتند ما و مردم ما انسان هستیم و زندگی انسانی می‌خواهیم؟ جز این بود که شما و این خیل عظیم زندانی و مورد فشار و سرکوب می‌گفتید که هر کس انسان است با هر رنگ و نژاد و گرایش حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند. استعمار سیاه‌ترین چهره روابط انسانی در این قرن و قرن پیش از آن بود و آپارتاید پلید‌ترین وجه استعمار و تبعیض و ستم.
این قرن، قرن جنگ بود. دو جنگ جهانی و جنگ‌های منطقه‌ای، و قرنی که به پایان آن می‌رسیم، قرن ترور هم بود (هنوز جریان ۱۱ سپتامبر واقع نشده بود) و بد‌ترین شکل ترور، تروریسم دولتی که از جمله کشورهای قدرتمند علیه کشورهای ضعیف در بسیاری از جا‌ها از جمله آفریقا و آفریقای جنوبی اعمال کردند. وجود و رفتار و زندگی شما یک «نه» بزرگ به همه این زشتی‌ها و پیامی بود به همه انسان‌ها.
درس و پیام دیگر شما این بود که ما صلح و آزادی می‌خواهیم، اما نه به اصطلاح صلح تحمیلی (که عین ستم است) بلکه صلح پایدار که بر پایه عدالت استوار است. عدالت در صحنه داخلی کشور‌ها به صورت دموکراسی و عدالت در صحنه بین‌المللی یعنی تغییر روابط ستم بنیاد و تبعیض‌آمیز به روابط مبتنی بر احترام و منطق و… و بعد گفتم شما متولد ۱۹۱۸ هستید، و یک ربع قرن از من بزرگ‌ترید و شخصیت ما تحت تأثیر بزرگانی چون شما بوده است و از نظر معنوی جایگاه والایی داشتید و الگو بودید چنان که امام‌ خمینی نیز از مردان بزرگ تاریخ معاصر و الگو برای همه ما بودند که هم دین را می‌خواستیم و هم حرمت و آزادی و پیشرفت انسان را.

فکر می‌کنید آیا اندیشه‌ها و سیره عملی ماندلا در ابتدای هزاره سوم برای بشریت کاربردی دارد؟ اصولا به نظر شما، مهم‌ترین میراث ماندلا برای مردم آفریقای جنوبی و جهان چه بوده است؟

ماندلا ابتکار مرا برای گفت‌و‌گوی تمدن‌ها می‌ستود و معلوم بود که با من هم نظر است؛ او نیز به گفت‌و‌گو و تفاهم به عنوان سرمشق (و پارادایمی) برای هزاره سوم به جای پارادایم جنگ و خشونت و نفرت در قرن بیستم، می‌نگریست و به نظر من، میراث مهم ماندلا برای آفریقای جنوبی، پایدار کردن مردم‌سالاری و استوار کردن زمینه استیفای حقوق همه شهروندان بود که سبب شد پس از آزادی نیز آفریقای جنوبی به لحاظ اقتصادی و صنعتی و اجتماعی برخلاف بسیاری از کشورهای رهیده از قید استعمار همچنان مسیر قابل قبول خود را به سوی پیشرفت طی کند. میراث ماندلا برای جهان هم دعوت به تفاهم و احترام متقابل در عین پافشاری به حقوق محرومان است.

به نظر شما، بازخوانی تجربه ماندلا در کشوری مانند ما نیز مفید خواهد بود؟ اصولا سیره عملی و نظری ماندلا برای روشنفکران و اصلاح‌طلبان ایرانی چه درس‌هایی می‌تواند داشته باشد؟

مهم‌ترین درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان این است که تنها راه رسیدن به اهداف، اتخاذ شیوه‌های مدنی است.

خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هیچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامین کند. اصولا خشونت ابزار دست کسانی است که فاقد منطق هستند. خشونت مهم‌ترین ابزار دست مستبدان است و کسانی که با شیوه‌های خشونت‌آمیز حتی با استبداد و استعمار هم مبارزه می‌کنند اگر هم پیروز شوند، خشونت جدیدی را جایگزین خشونت قدیم خواهند کرد.

.برای حسن ‌ختام‌ در صورت امکان این گفت‌وگو را با خاطره و یا نکته‌ای ناگفته از مذاکرات و گفت‌وگوهای دوجانبه با ماندلا پایان دهیم.

به یاد دارم ایشان در پایان دوره خود از من خواستند که از مسلمانان بخواهیم که گسترده و با نشاط در انتخابات (که به ریاست‌جمهوری آقای امباکی منجر شد) شرکت کنند، زیرا انتخابات و دموکراسی را راه رهایی و سربلندی کشور می‌دانست. من نیز طی پیامی مسلمانان را دعوت به حضور فعال کردم. ایشان بعد از انتخابات به من تلفن و از من تشکر کردند و گفتند توصیه شما کاملا مؤثر بود و همه اقشار از جمله مسلمانان در انتخابات شرکت کردند که خود مایه تقویت حاکمیت ملی و استقلال کشور ما است.

منبع: نسیم بیداری


 


شورای هماهنگی راه سبز امید در آستانه ی دور دوم انتخابات مجلس نهم در بیانیه ای با تاکید بر این نکته که از دور نخست انتخابات نمایشی و فرمایشی مجلس در اسفندماه ۱۳۹۰ تاکنون، هیچ تغییری در رفتارهای حاکمیت اقتدارگرا بروز نیافته، و شرایط و لوازم انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران همچنان مفقود است، از شهروندان آزاده و آگاه ایران خواسته است با عدم شرکت خود در مرحله دوم انتخابات نمایشی مجلس نهم، بار دیگر نسبت به حاکمیت خودکامگی و استبداد بر کشور، اوضاع اسف‌بار اقتصادی و مدیریت ناکارآمد و بی‌کفایت کنونی، و نیز تداوم نقض آشکار حقوق اساسی و آزادی‌های قانونی ملت ایران، اعتراض کنند.

همچنین در بخشی از این بیانیه آمده است: اصرار و تأکید منتقدان دلسوز و همراهان جنبش سبز به ایجاد شرایط و فضای سالم بر کشور در آستانه‌ی انتخابات اسفندماه و دمیدن روح مشارکت آگاهانه و آزادانه بر کالبد این نهاد در حال احتضار و تنها باقیمانده‌ی بنیان جمهوریت و مردمسالاری در کشور، ناشی از دغذغه و نگرانی روند نامبارک تکمیل خودکامگی و آثار ویران‌گر آن بر کشور بود. متأسفانه حاکمان اقتدارگرا با مخالفت آشکار و علنی با این تلاش‌ها نشان دادند که هیچ تمایلی به عبرت آموزی از تحولات پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ ندارند؛ گویی مصرّند که وضع موجود را تا سقوط و انحطاط کشور تداوم بخشند.

متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

به‌نام خدا

جنبش سبز ملت ایران به سه سالگی خود نزدیک می‌شود. در طول این مدت نه سرکوب و ارعاب و احکام سنگین حبس و اعمال فشار بر خانواده سرفراز آزادگان در بند توانسته همراهان جنبش سبز را در عرصه‌ی وسیع جامعه ایران از پیگیری خواسته‌ها و ایستادگی بر مطالبات به‌حق خود منصرف سازد، و نه مکر روز و شب تبلیغات سنگین و فراگیر خودکامگان توانسته ‌در حقانیت این جنبش نجیب و مردمی تردید ایجاد کند. نتیجه‌ی تمامی خشونت‌ها در خیابان و بازداشتگاه و زندان، تعمیق و گسترده‌تر شدن جنبش در اقشار مختلف، ژرف‌تر شدن مطالبات و آرمان‌های آن در لایه‌های اجتماعی، و تبدیل آن به کابوسی برای استبدادطلبان حاکم است. کابوسی که نه تهدیدهای مستمر و نه بت‌سازی و مجیز‌گویی‌ها، و نه حیله‌گری‌ها و آمار و ارقام دروغین برای مطلوب نشان دادن اوضاع، نتوانسته اندکی از وحشت آن بکاهد.

اینک، پس از تجربه‌ی موفق اتحاد و همبستگی همراهان جنبش سبز در مورد چگونگی مواجهه با انتخابات نمایشی و فرمایشی دوازدهم اسفند، و در آستانه‌ی دور دوم انتخابات دروغین مجلس، نکات زیر را با هموطنان آزاده و آگاه خویش در میان می‌گذاریم:

۱. تحولات و رخدادهای سه سال گذشته از یک‌سو صحت پیش‌بینی‌ها و هشدارهای دلسوزانه همراهان جنبش، و از سوی دیگر بی‌پایگی دیدگاه‌ها و ارزیابی‌ها و وعده‌های مدعیان متکبر «بصیرت» را به نمایش گذاشته است. در این مدت تشدید تحریم‌ها، تیرگی فزاینده‌ی روابط با همسایگان، تضعیف شدید موقعیت ایران در منطقه و جهان، و نیز تهدید به جنگ و تجاوز خارجی، آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیری بر کشور تحمیل کرده است. این وضع نابسامان و بحرانی را می‌توان در ناپایداری و بلاتکلیفی امور در سطوح کلان کشور، کاهش شدید ارزش پول ملی و نرخ رشد و توسعه‌ی نزدیک به صفر، مشاهده کرد. در عرصه داخلی نیز بی‌کفایتی و ناکارآمدی مدیریت‌عالی کشور در کنترل بحران و حل معضلات داخلی نظیر گرانی و تورم افسار گسیخته، تعطیلی پی‌درپی واحدهای تولیدی و گسترش موج بیکاری و اخراج کارگران سرکوب اعتراضات بیکاران، از یک‌سو، و اعمال سانسور و اختناق و نقض ‌گسترده و مستمر قانون و حقوق و آزادی‌های قانونی از سوی دیگر، عرصه‌ی زندگی را به‌گونه‌ای روزافزون بر اکثریت مردم سخت‌تر و تنگ‌تر کرده است.

تأسف‌بار آن‌که در چنین شرایطی، صاحبان قدرت به‌جای دغدغه خاطر نسبت به منافع و مصالح ملی و استفاده از خرد جمعی و ظرفیت‌های انسانی کشور در تدبیر و حل معضلات و بحران‌هایی که اکثریت ایرانیان را درگیر خود کرده، همچنان به تمامیت‌طلبی، و نیز جنگ قدرت برای نفع‌جویی هرچه بیشتر خود یا باند خویش مشغولند.

مردم، به‌ویژه اقشار نابرخوردار که با دشواری‌های فراوان در تأمین پوشاک و خوراک و مسکن و بهداشت و دغدغه‌ی آینده‌ی خود و فرزندانشان روزگار می‌گذرانند، به‌جای آن که گشایشی در معیشت خود مشاهده کنند، اخبار کشمکش صاحبان قدرت برای تصاحب سنگرهای فتح ناشده جهت حفظ و بسط قدرت و تکمیل و تحکیم یکه‌سالاری را می‌شنوند، و رقابت باندهای ثروت-قدرت حاکم در چپاول ثروت ملی را در قالب اختلاس‌های بی سابقه، سربرآوردن قارچ‌گونه بانک‌ها و بنگاه‌های مالی و اقتصادی وابسته به جناج‌ها و کانون‌های قدرت، و نیز تصاحب شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی عظیم کشور توسط نهادهای نظامی و امنیتی (به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) مشاهده می‌کنند.

مسئولان با احاله‌ی مشکلات به یکدیگر، ارجاع کاستی‌ها به دشمنان خارجی و مقصر خواندن دولت‎های پیشین، و یا با انکار وجود کمبودها و تنگناها، از پاسخگویی به مردم طفره می‌روند. گویی با خطابه و تبلیغات سهمگین دروغین می‌توان جامعه را قانع کرد که گرانی و تورم را حس نکند، طعم تلخ فقر و بیکاری را نچشد و به امید آینده‌ای واهی که به او وعده می‌دهند با استبداد مطلقه فردی خو بگیرد و دم برنیاورد.

۲. آنچه در آخرین روزهای سال گذشته و نخستین روزهای سال جدید رخ داد، بار دیگر پرده از تفسیر و جایگاه مردم‌سالاری در نگاه حاکمان مستبد برداشت. آن هنگام که تمام سخنان متظاهرانه در باب اهمیت و محوریت رأی مردم و اعتبار مجلس به‌عنوان مجموعه وکلای مردم، در ساعتی به استهزاء گرفته شد؛ و پس از آن، به اشاره‌ی انگشتی مجلس مطیع، مصوبه‌ی خود را پس گرفت تا بودجه‌ای که کارشناسان و صاحب‌نظران آن را فاجعه‌ای در تاریخ بودجه‌نویسی کشور می‌دانند به تصویب برسد؛ و به اشاره‌ای دیگر، مجلس فرمایشی بر ناتوانی خود در سئوال و استیضاح از وزرا مهر تأیید و تأکید زد.

حاصل روند تکمیل یکه‌سالاری در سال‌های اخیر تنها فرمایشی شدن انتخابات و بی‌اعتباری و تحقیر مجلس نبوده است. آن زمان که قاضی القضاة کشور برای جلب رضایت قدرت مطلقه، منتقدان و معترضان را قبل از اثبات جرم به داغ و درفش تهدید کرد، و دادگاه‌ها را به اجرای امریه‌های دستگاه‌های امنیتی و نظامی در صدور احکام حبس و زندان علیه معترضان و منتقدان ملزم ساخت، بر بی‌اعتباری خود و دستگاه قضا صحه گذاشت.

۳. اصرار و تأکید منتقدان دلسوز و همراهان جنبش سبز به ایجاد شرایط و فضای سالم بر کشور در آستانه‌ی انتخابات اسفندماه و دمیدن روح مشارکت آگاهانه و آزادانه بر کالبد این نهاد در حال احتضار و تنها باقیمانده‌ی بنیان جمهوریت و مردمسالاری در کشور، ناشی از دغذغه و نگرانی روند نامبارک تکمیل خودکامگی و آثار ویران‌گر آن بر کشور بود. متأسفانه حاکمان اقتدارگرا با مخالفت آشکار و علنی با این تلاش‌ها نشان دادند که هیچ تمایلی به عبرت آموزی از تحولات پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ ندارند؛ گویی مصرّند که وضع موجود را تا سقوط و انحطاط کشور تداوم بخشند.

در ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ بار دیگر و با مدیریت پشت پرده نهادهای امنیتی و نظامی، نمایشی برگزار شد که هیچ نام و نشانی از انتخابات آزاد و سالم و منصفانه نداشت. عدم شرکت بخش معظم شهروندان در دور نخست انتخابات دروغین مجلس با وجود تمامی هیاهوهای تبلیغاتی و ارعاب و شایعه پراکنی دستگاه‌های امنیتی و حتی توسل به بحث احتمال حمله خارجی برای تشویق مردم به شرکت در انتخابات، گویای درک روشن جامعه از روند موجود و مخالفت با وضع نامطلوب مستقر بود. این اعتراض آرام و مدنی که بنابر گزارش‌های محرمانه‌ی مراجع انتخاباتی، مشارکت در انتخابات را تا حدود کمتر از ۴۰ درصد کاهش داد، بار دیگر آشکار کرد که جنبش سبز در روند تکاملی خویش برای پیگیری اهداف و مطالبات اساسی شهروندان آزادی‌خواه ایران، عرصه‌ها و ظرفیت‌های فراوانی در اختیار دارد و دامنه‌ی تحرک و اقدام آن محدود به خیابان نیست.

۴. اصرار بر فراهم آمدن شرایط برگزاری انتخابات سالم، آزاد و منصفانه و احتراز از شرکت درانتخابات نمایشی و فرمایشی از سوی همراهان جنبش سبز به‌معنای قهر با نهاد انتخابات نبوده و نیست؛ بلکه برعکس، از التزام جنبش به مبانی مردم‌سالاری و جمهوریت و موازین مبارزه‌‌ی قانونی و مدنی علیه خودکامگی حکایت دارد. منطق همراهان جنبش سبز در مواجهه با انتخابات دروغین، روشن بود: مقابله و مخالفت با تمسخر رأی و شعور مردم و عدم شرکت در نمایشی که تنها نتیجه‌ی آن کمک به بازتولید و تداوم روند ناگوار کنونی است، حمایت و دفاع از جمهوریت و مردمسالاری نظام محسوب می‌شود. و در مقابل، همراهی و یا حتی سکوت و بی‌عملی در برابر آن، نه تنها حاکمان تمامیت‌خواه را در پیگیری مسیر تکمیل خودکامگی به تجدیدنظر وادار نخواهد ساخت، بلکه به ادامه‌ی این روند تشویق و ترغیب خواهد کرد.

لجاجت صاحبان قدرت در پیگیری مسیر کنونی و بی‌رغبتی به تحقق شرایط لازم برای تحقق انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، درحال حاضر زمینه‌ی آشتی ملی را -که کشور به آن سخت نیازمند است- به‌شدت تضعیف کرده است. اقتدارگرایان حاکم هرگونه انعطاف برای گفت‌وگو و آشتی ملی را به‌منزله‌ی به‌رسمیت شناختن قدرت معترضان و منتقدان و شکست تلاش‌های چند ساله‌ی خود در تکمیل خودکامگی و یکه‌سالاری ارزیابی کرده، و از مسدود شدن راه گفت‌وگو استقبال می‌کنند.

در چنین شرایطی، مقاومت مسالمت‌آمیز در شکل نافرمانی مدنی از سوی شهروندان آزاده، نه به منظور براندازی نظام بلکه برای اصلاح و برکنار داشتن خودکامگی از چیرگی بر آن و گشودن راهی برای انصراف حاکمان از این لجاجت است.

۵. اشاعه‌ی تصویری حاکی از آشوب و تجزیه‌ی کشور و ناامنی در جامعه و یا از دست رفتن دین در صورت به ثمر نشستن تلاش‌های کنشگران جنبش سبز، کمک به ترویج ترسی است که خودکامگان در پی گستردن آن در میان دلسوزان و علاقمندان به کیان ملک و دین هستند.

آن‌چه دین و باورهای مذهبی ایرانیان را به چالش کشیده و اخلاق‌ را در جامعه در معرض تهدید جدی قرار داده، دین‌فروشی و تظاهر به شریعت‌مداری حاکمان مستبدی است که به‌نام دین فاجعه‌هایی چون کهریزک می‌آفرینند و زنان و مردان بیگناه را به جرم اعتراض و انتقاد هدف سرکوب غیرانسانی قرار می‌دهند و به بند و خاک و خون می‌کشند، و زشت‌ترین رفتارها را به‌نام دفاع از دین در حق جوانان آزادی‌خواه ایران مرتکب می‌شوند.

آن‌چه موجب فروپاشی و انحطاط کشور و دخالت بیگانه می‌شود، بی‌کفایتی و ناکارآمدی در اداره‌ی امور کشور، ماجراجویی‌های خسارت‌بار و ادامه روند سرکوب و خودکامگی، نادیده گرفتن تنوع و تعدد قومی، مذهبی و جنسیتی و سرکوب اقوام و تشویق آنان به امید بستن به آن‌سوی مرزها است.

براساس چنین ارزیابی است که فعالان جنبش سبز شرکت در انتخابات نمایشی و فرمایشی مجلس را نه حرکتی در جهت کاهش تهدید خارجی و یا حفظ و تقویت دینداری بلکه به‌معنای تشویق حاکمان اقتدارگرا در ادامه‌ی رفتار ستیزه‌جویانه و خودکامانه‌ی خویش در عرصه‌های خارجی و داخلی ارزیابی کرده و می‌کنند.

۶. اعتراض مدنی مردم ایران، جنبشی فراگیر است که توانسته ریشه‌های خود را در عمق جامعه ایران مستحکم سازد. پای‌بندی به روش مبارزه مسالمت‌آمیز و خشونت‌گریز، و احترام به تنوع و تکثر اندیشه‌ها و تفاوت‌های قومی، دینی، مذهبی و جنسیتی همراهان جنبش، ازجمله مهم‌ترین ویژگی‌های این جنبش محسوب می‌شود. هرگاه خواسته‌ها و کنش‌های جنبش سبز به تعامل نخبگان یا احزاب سیاسی در چارچوب مناسبات قدرت تقلیل یابد و یا در تنگناهای مصلحت‌بینی‌های فردی یا جناحی محدود شود، مرگ جنبش فرامی‌رسد.

از سوی دیگر، اعمال فشار برای یکسان‌سازی افراد و گروه‌هایی که همراه این جنبش اجتماعی هستند، خود نوعی استبداد خواهد بود و تناقضی آشکار برای جنبشی به‌شمار خواهد رفت که خواستار پایان دادن به خودکامگی در ایران است. در طیف گسترده‌ی همدلان جنبش سبز، هر یک از همراهان به‌قدر توان و ظرفیت خویش، آن را تقویت می‌کند و عمق می‌بخشد. وحدت در عین کثرت و پایبندی به عقلانیت جمعی از طریق گفت‌وگوی مستمر همگانی و رعایت لوازم اخلاقی آن، خط مشی تخطی‌ناپذیر جنبش سبز بوده و خواهد بود. آنچه نمی‌توان از آن قدمی به عقب گذاشت، خواسته‌های انسانی ایرانیان و مطالبات ملی است که در تملک هیچ‌کس، جز تمامی شهروندان ایران نیست.

شورای هماهنگی راه سبز امید با تاکید بر این نکته که از دور نخست انتخابات نمایشی و فرمایشی مجلس در اسفندماه ۱۳۹۰ تاکنون، هیچ تغییری در رفتارهای حاکمیت اقتدارگرا بروز نیافته، و شرایط و لوازم انتخابات آزاد، سالم و عادلانه در ایران همچنان مفقود است، از شهروندان آزاده و آگاه ایران می‌خواهد با عدم شرکت خود در مرحله دوم انتخابات نمایشی مجلس نهم، بار دیگر نسبت به حاکمیت خودکامگی و استبداد بر کشور، اوضاع اسف‌بار اقتصادی و مدیریت ناکارآمد و بی‌کفایت کنونی، و نیز تداوم نقض آشکار حقوق اساسی و آزادی‌های قانونی ملت ایران، اعتراض کنند.

شورای هماهنگی راه سبز امید

۱۳ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۱


 


اردشیر امیر ارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی، معتقد است که سران حاکمیت فعلی اگر شجاعت داشته باشند، به همان اندازه که به بیگانگان اعتماد می کنند و با آنها وارد مذاکره و مصالحه می شوند، باید به مردم هم اعتماد کنند و پاسخ منتقدین داخلی خود را به جای زندان، با گفت و گو بدهند.

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در گفت و گو با کلمه همچنین ضمن حمایت از گفت و گو و مذاکرات شفاف و عزت مند برای لغو تحریم ها و حل و فصل مسالمت آمیز پرونده هسته ای، هشدار می دهد که خطر جنگ و تحریم اقتصادی اثر خود را بر زندگی روزمره مردم ایران به ویژه طبقات کم درآمد مانند کارگران، کشاورزان و معلمان می گذارد و بنیان های اقتصادی کشور را تحت تاثیر منفی و دراز مدت قرار می دهد.

وی با تاکید بر استقبال جنبش سبز از تنش زدایی در عرصه بین المللی، تصریح می کند که تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است و تنها آنها که برای تغییرات دل به خارج از مرزها دوخته اند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته آنها هم پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.

مشروح گفت و گوی کلمه با دکتر اردشیر امیر ارجمند در ادامه می آید:

آقای امیر ارجمند، دیدگاه جنبش سبز نسبت به تحرکات اخیر حاکمیت برای مذاکره و تفاهم با کشورهابی غربی چیست؟ موضع رهبران جنبش چه بوده و به اعتقاد شما چگونه باید خطر جنگ و تحریم را از کشور دور ساخت؟

همانطور که مستمرا مورد تاکید قرار گرفته است، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، منافع ملی، در کنار آزادی، عدالت و توسعه از اصول بنیادین جنبش سبز است. رهبران جنبش سبز در منشور این جنبش صراحتا اعلام کرده اند که خواهان سیاست خارجی عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت تاریخی و بزرگ ایران هستند و از اقداماتی که در این جهت انجام شود استقبال می کنند. جنبش سبز همواره خواستار تنش زدایی در عرصه بین المللی بوده است. اختلافات بین المللی کشور باید از طریق گفت و گو و مذاکرات شفاف و عزت مند حل و فصل شود.

همه ما باید از حل و فصل مسالمت آمیز و عزت مندانه پرونده هسته ای دفاع کنیم. باید از اقدامات عاقلانه در جهت دفع خطر جنگ حمایت کنیم. از لغو تحریم ها دفاع کنیم و خواستار لغو این تحریم ها باشیم. خطر جنگ و تحریم اقتصادی اثر خود را بر زندگی روزمره مردم ایران به ویژه طبقات کم درآمد مانند کارگران، کشاورزان و معلمان می گذارد. به علاوه، بنیان های اقتصادی کشور را تحت تاثیر منفی و دراز مدت قرار می دهد. مسائلی مانند خطر جنگ، تحریم اقتصادی و جایگاه کشور در جامعه بین المللی، مسائل مربوط به منافع فرد، گروه یا حزب و جناح خاصی نیست. این مسائل مربوط به منافع و امنیت ملی است. یعنی منافع جمعی همه مردم ایران و همچنین منافع تک تک آنها.

ظاهرا حاکمیت و منتقدانش که بخش اعظم آنها جزو هواداران جنبش سبز به شما می روند، بر سر تعریف منافع ملی اختلاف نظر دارند. از سویی، گاهی دوگانگی هایی هم در درون حاکمیت درباره جهت گیری های سیاست خارجی دیده می شود. به نظر شما چه عواملی در اتخاذ جهت گیری های متفاوت در حوزه امنیت و منافع ملی موثر است؟

در وضعیت خوشبینانه، تفاوت در جهت گیری در این حوزه، ناشی از تفاوت در تحلیل و ارزیابی از امکانات، توانایی ها، فرصت ها و خطرات و عواملی از این جنس است. اما در کنار آن همیشه نقش کانون های قدرت و منافع آنها عنصر مهمی بوده است.

متاسفانه گاهی کانون های قدرت منافع خود را بر منافع ملی ترجیح می دهند و اگر قدرت را در دست داشته باشند، سعی می کنند با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارند، منافع ملی و امنیت ملی را منطبق با منافع خود تعریف کنند. گاهی این کانونهای قدرت در مذاکره با طرف مقابل به رقابت مخرب با یکدیگر می پردازند یا سعی در شکست مذاکرات می کنند. در رابطه بین ایران و غرب، ما شاهد این وضعیت در برخی از موارد بوده ایم؛ هم در ایران و هم در برخی کشورهای غربی.

اساسا چه کس یا گروه یا نهادی منافع ملی را تعریف می کند یا باید تعریف کند تا این مسائل پیش نیاید؟ اگر حاکمیت یکجانبه تعریف خود از امنیت و منافع ملی را پیگیری کند و کاری به نظر مخالفان نداشته باشد چطور؟

امنیت و منافع ملی از مواردی است که بخشی از همبستگی ملی حول آن شکل می گیرد. لذا لازم است در خصوص آنها اجماع سازی صورت گیرد. به همین جهت در جوامع دموکراتیک، معمولا دولت حاکم این مفاهیم را با مشارکت دادن مسئولانه احزاب خارج از قدرت، منتقدین، جوامع مدنی و نخبگان انجام می دهند. اما در کشور های اقتدارگرا، حاکمان تعریف امنیت و منافع ملی را در انحصار مطلق خود می دانند. مردم را نامحرم می دانند. فقط اشخاص، نهادها یا گروهایی که از آنها دفاع و حمایت می کنند امکان و اجازه اظهار نظر در این موارد را دارند. در غیاب مطبوعات آزاد، صدا و سیما و وسایل ارتباط جمعی تحت اختیار آنها، تک صدایی را حاکم می کنند و اجازه هرگونه تعامل و گفت و گوی آزاد، سالم و مسئولانه را از بین می برند.

این گونه رفتارها بر خلاف انتظار اقتدارگرایان متاسفانه در دراز مدت موجب آسیب پذیری و شکننده شدن امنیت ملی و همبستگی ملی می شوند. دیده ایم که در ایران گاهی نهادهای حکومتی از طریق غیر قانونی و اقتدارگرایانه هرگونه بحث در حوزه مشخصی را ممنوع می کنند و مطبوعات و اشخاص را به بهانه تخلف مورد مجازات قرار می دهند؛ مثل مسئله هسته ای، قتل های زنجیره ای، شکنجه در زندان ها، سلامت انتخابات، یا حتی ارائه آمار اقتصادی و در این اواخر بحث تاثیر تحریم های بین المللی بر اقتصاد کشور.

آقایان فکر می کنند با دادن آمار غلط و دروغ، مشکلات اقصادی را حل می کنند یا اگر تمام مقامات رسمی و صدا و سیما اعلام کنند تحریم های بین المللی بی اثر است و برعکس موجب تقویت اقتصاد کشور می شود، دنیا آن را باور می کند و نشانه ای دیگری برای ارزیابی وضعیت وجود ندارد.

این راه مواجه با مشکلات نیست. اینها مسائلی هستند که قبلا رهبران جنبش سبز نسبت به آنها هشدار دلسوزانه و مشفقانه داده اند. اما به جای توجه به این هشدارها، آنها را زندانی کردند و از حقوق اولیه شان هم محروم کردند.

شبیه این رفتار دوگانه را درباره قضاوت سران حاکمیت درباره دیپلماسی دولت در دوره اصلاحات و دولت فعلی هم می بینیم. اینطور نیست؟

بله، و مردم و نخبگان دو سیاست خارجی و نتایج آنها را مقایسه خواهند کرد. مسئولان عالی رتبه کشور باید در زمان خود به مردم پاسخ بدهند که سیاست های جهانی و ماجراجویی های پی در پی آنها چه دستاوردی برای کشور داشته است. و چرا تمام توان خود را در محکوم کردن سیاست خارجی دوران اصلاحات به کار می بردند اما اکنون از موضعی ضعیف تر مجبور به مواجهه با جامعه جهانی هستند؟

شما می گویید از تنش زدایی همراه با عزت و توجه به منافع ملی استقبال می کنیم. این همراهی همزاه با انتقاد در سیاست خارجی، با خواسته های سیاسی جنبش سبز در داخل چه ارتباطی پیدا می کند؟ آیا نگران نیستید که از این حمایت سوء استفاده شود و حاکمیت تاکتیک سازش در خارج و سرکوب در داخل را پیش بگیرد؟

تنش زدایی خوب است، هم در عرصه خارجی و هم در عرصه داخلی. ظاهرا متاسفانه اقتدارگرایان مشکلشان با آقای موسوی و کروبی جدی تر از آنهایی است که سالیان دراز دشمن خارجی تلقی می شوند، چون حاضرند با آنها مذاکره و مصالحه کنند و حداقل به بخشی از خواسته های آنها گردن بگذارند ولی حاضر به گفت و گو و قبول مطالبات قانونی منتقدین داخلی خود به هیچ اندازه نیستند و آنها را همچنان در زندان نگه داشته اند.

پیشنهاد من این است که شجاعت داشته باشند و حداقل همانطور که به بیگانگان اعتماد می کنند، به مردم خود نیز اعتماد کنند و همانطور که مهندس موسوی هم در بیانیه ١٧ خود گفت، روندها و روش ها را تغییر دهند تا امکان بازگشت به حالت عادی فراهم شود. یادآور می شوم که هرگونه سیاست عزتمندانه در عرصه بین المللی مبتنی بر تنش زدایی در داخل است و این فکر که با خارجی به مصالحه برسیم و داخل را سرکوب کنیم مشکلی را به صورت واقعی حل نمی کند.

برخی تصور می کنند فشارهای خارجی از نوع تحریم و شاید جنگ ممکن است در نهایت به نفع دموکراسی تمام شود. ظاهرا شما معتقدید رهبران جنبش سبز چنین نظری نداشتند. برای مفید بودن این سوی ماجرا چه دلیلی دارید؟ تنش زدایی در عرصه بین المللی چه تاثیری بر جریان دمکراسی خواهی و جنبش سبز خواهد داشت؟

همانطور که گفتم، منافع و امنیت ملی بر همه چیز اولویت دارد و تنش زدایی آن را تقویت می کند. البته دفع خطر جنگ و تحریم های اقتصادی قطعا نتایج مثبتی نیز برای حرکت دموکراسی خواهی و جنبش سبز در ایران دارد. اقتدارگرایان که دچار مشکل مشروعیت و ناکارامدی اند، به دنبال ایجاد بحران هستند. بحران به آنها فرصت می دهد از پاسخ گویی شانه خالی کنند. فضای سیاسی و اجتماعی را بیشتر ببندند، حکومت قانون و آزادی ها را نادیده بگیرند، به بهانه وضعیت اضطراری فرافکنی کنند و پاسخگو نباشند. چنین دولت هایی سعی می کنند وضعیت اضطراری مستمر ایجاد کنند که قطعا نوعی دیکتاتوری است.

متاسفانه این گونه حکمرانان از تاریخ درس نمی گیرند تا بدانند که شاید بحران به اراده آنها ایجاد شود ولی تضمینی نیست که بتوانند هر وقت تصمیم گرفتند به آن پایان دهند، به ویژه در عرصه بین المللی که خروج از بحران به دلایل غیر قابل کنترل آنها ممکن است بسیار دشوار و یا همراه با خسارت های جبران ناپذیر باشد.

به هر حال تخفیف یا رفع بحران های بین المللی موجب می شود اقتدارگرایان در حوزه داخلی تحت فشار بیشتری برای پاسخگویی به مطالبات مشروع مردم قرار گیرند و مردم فرصت بیشتری را برای تقویت شبکه ها و طرح و پیگیری مطالبات خود خواهند داشت. تشدید بحران های بین المللی مغایر منافع و امنیت ملی کشور و روند پیشرفت طبیعی جنبش دمکراسی خواهی در ایران است. تنها آنهایی که برای تغییرات دل به خارج از مرزهای کشور دوخته اند و به فکر آلترناتیوسازی مصنوعی در خارج هستند، از تشدید بحران بین المللی استقبال می کنند که البته پایگاه مردمی قابل اعتنایی در داخل ندارند.

وضعیت جنبش های دموکراسی خواهی در منطقه را چگونه می بینید؟

همه جنبشهای منطقه به دنبال آزادی، مبارزه با فساد و استقرار حکومت های سالم و کارآمد هستند. وظیفه ما حمایت از همه جنبش های دموکراسی خواه منطقه است. ما باید از مقاومت قهرمانه مردم بحرین در مقابل استبداد و تبعیض حمایت کنیم. همچنین از مقاومت مردم سوریه در استقرار حق حاکمیت مردم این کشور. به نظر من حمایت عملی بدون قید و شرط اقتدارگرایان حاکم بر ایران از بشار اسد نه از دید انسانی و نه از دید ملی قابل توجیه نیست. این رفتار منافع درازمدت ما در منطقه را با چالش رو به رو می کند.


 


روزسوم ماه می بنام « روز جهانی آزادی مطبوعات » نامگذاری شده است تا دراین روز در سراسر جهان از مقام روزنامه نگاران و همه آنانی که در عرصه فعالیتهای رسانه ای سهم و نقش دارند تجلیل و قدردانی شود اما در عمل اینروز به روز بیان سوگنامه روزنامه نگاران و مطبوعات و بازگویی مسائل و مشکلات و موانعی که اینها در انجام کار و وظیفه حرفه ای خود با آنها مواجه اند و گردش آزاد اخبار و اطلاعات را مختل می سازند ، تبدیل گشته است . در اینروز آمار بالابلندی از روزنامه نگارانی که در راه انجام وظیفه طی سال گذشته کشته شده یا به قتل رسیده اند ، به زندان افتاده اند یا ناچار به ترک شغل شده اند و مطبوعاتی که از ادامه فعالیت بدلیل توقیف یا سانسور و فشار بازمانده اند ، ارائه می شود و با این حال برادامه کار آزادانه و مستقل روزنامه نگاران و مطبوعات تاکید و تصریح می شود و از همه روزنامه نگارانی که در این فضای سخت به کار خود ادامه داده اند و همه خطرات این حرفه را بجان خریده اند ، و به ویژه آنانی که در اینراه آسیب فراوان دیده اند ، تجلیل و قدردانی می شود.
مطبوعات را رکن چهارم دمکراسی و مردمسالاری لقب داده اند یعنی اینکه اگر درکشوری حاکمیت قانون بطور کامل برقرار بوده و اصل تفکیک و استقلال قوای مجریه ، مقننه و قضائیه (دولت ، مجلس و دستگاه قضایی ) ساری و جاری باشد و اینها نقش و کارشان را به درستی انجام دهند با اینهمه بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل این مردمسالاری ناقص و ناتمام است . حال تصور کنید در کشوری و نظامی که کمیت اینها لنگ می زند مطبوعات و روزنامه نگاران چه پایگاه و جایگاهی می توانند داشته باشند؟ درایران استبدادی دوره قاجار، مطبوعات از دل حاکمیت برآمد و به آن به عنوان ابزاری تبلیغی برای حکومت نگاه می شد اما روند تحولات زمانه مطبوعات را بتدریج از یوغ حکومت استبدادی رها ساخت و به ابزاری در دست مردم برای دستیابی به عدالت و آزادی در نهضت مشروطیت تبدیل ساخت و از آنزمان تا امروز روزنامه نگاران و مطبوعات در میانه بند حکومت و آزادی راه پیموده اند و در کانون اصلی تحولات سیاسی و اجتماعی ایران قرار داشته و نقشی تعیین کننده و سرنوشت ساز را در این میدان بازی کرده اند ، والبته در این عرصه هزینه های بس سنگین پرداخته و روزنامه نگارانی هم جان بر سر عهد و پیمان و وظیفه خویش نهاده اند .
تاریخ مطبوعات و روزنامه نگاران در ایران از بدو کار تا به امروز فراز و فرودهای فراوانی را پیموده است که بازگویی آن جز چشم پرآب و دل پرخون را طاقت نیست . فقط در سه سال گذشته بیش از 160 روزنامه نگار به بند و زندان کشیده شده اند با آن وضعی که همه می دانیم که 32 نفر آنها هنوز در زندان به سر می برند و برخی شان با محکومیت های سنگین عجیب و غریب چند سال محرومیت از فعالیت مطبوعاتی و زندان روبرو و با مجرمان زندانی خطرناک هم بند شده اند!در این سه سال بیش از چهل مطبوعه توسط هیات نظارت برمطبوعات توقیف و تعطیل شده و دهها روزنامه نگار بیکار شده اند و بدلیل نبود امنیت شغلی و استقلال حرفه ای بناچار یا این حرفه را ترک کرده اند و یا ترک یار و دیار کرده و آواره دنیا گشته اند تا شاید از تخصص و دانش خود در جایی دیگر بهره گیرند و گذران عمر و زندگی کنند. ازهمه بدتر و رنج آورتر اینکه « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » که می توانست و می باید در روزگار سختی و تعب یار و یاور روزنامه نگاران و خانه امید آنها باشد از آخر مردادماه سال 88 بدون ارائه حکمی قضایی دربش پلمپ شده و هیچ مرجعی تاکنون پاسخگوی این اقدام بلاوجه و غیرقانونی نبوده است، و همه تلاشها برای پیگیری این موضوع و فک پلمپ و بازگشایی انجمن بروی نزدیک به چهار هزارعضوش ابتر مانده است ، والبته در این گیرودار چهارعضو هیات مدیره انجمن نیز از بازداشت و بند مصون نمانده و دو نفر آنها نیزهم اکنون در کنار دیگر روزنامه نگاران زندانی اند .
سرکار خانم بدرالسادات مفیدی عضو هیات مدیره و دبیر انجمن ، که پیگیر کار فک پلمپ انجمن بود ، در دیماه سال 88 بدلیل انجام مصاحبه بازداشت و پس از شش ماه زندانی آزاد شد اما در دادگاهی غیرعلنی به شش سال زندان محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بسر می برد . شمس الواعظین عضو هیات مدیره و نایب ریئس انجمن و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات بدلیل انجام مصاحبه در دیماه سال 88 بازداشت و پس از دوماه زندانی آزاد شد، وی نیز در دادگاهی غیرعلنی به یکسال زندان محکوم شده و درانتظار اجرای حکم بسر می برد. محمد رضا مقیسه عضو علی البدل هیات مدیره انجمن از مهرماه سال 88 بازداشت و زندانی شده است، و علیرضا رجایی عضو هیات مدیره انجمن در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات سال گذشته بازداشت و زندانی است . دراینجا همچنین جا دارد از روزنامه نگارانی همچون احمد زیدآبادی ، مسعود باستانی ، عیسی سحر خیز ، بهمن احمدی عمویی ، کیوان صمیمی ، مهدی محمودیان ، سیامک قادری، فرشاد قربانپور، مزدک علی نظری، علی ملیحی، مهرداد سرجویی، و سرکارخانم نازنین خسروانی که ماههاست در زندان به سر می برند نام بریم و مقاومت آنها را در پاسداری از آزادی و شرافت انسانی و قلم ارج نهیم . قطعا نام این روزنامه نگاران در صحیفه آزادیخواهی مردم ایران ثبت خواهد شد . و البته این کارنامه سیاه حاکمیت ، ایران را به بزرگترین دشمن مطبوعات و زندان روزنامه نگاران در گزارشات جهانی تبدیل کرده است.
یاد آور می شوم انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران از بدو تاسیس درمهرماه سال 76 همواره مورد حمله و هجوم افراد و گروه هایی بوده که هنری جز تخریب و ضدیت با نهادهای مدنی و آویزان شدن به قدرت نداشته اند و اینها از اینکه نهادی صنفی مستقل از قدرت و حاکمیت توانسته بود شکل بگیرد و اعتماد قاطبه روزنامه نگاران ایران را جلب و بطور مستقل به کار ادامه دهد حرص می خوردند و مترصد فرصت بودند که یا آنرا از طرق شبه قانونی تسخیر کنند و اگر این نشد به هرگونه می توانند آنرا منحل وتعطیل کنند و ظاهرا کودتای انتخاباتی خرداد سال 88 این فرصت را به آنها داد که دفتر انجمن را پلمپ و روزنامه نگاران را از خدمات این نهاد صنفی محروم کنند تا محرومیتی دیگر برانبوه محرومیت های این قشر بیفزایند و اثبات کنند که روزنامه نگار آزاد و مستقل بودن دراین ملک چه بهای گرانی دارد ؟ در همین جا به عنوان فردی که ار ابتدای تاسیس« انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » تاکنون مسئولیت ریاست هیات مدیره این نهاد را به عهده داشته ام شهادت می دهم و تصریح و تاکید می نمایم که همه فعالیت های این نهاد در چارچوب قوانین جاری در جمهوری اسلامی بوده و هیچگونه جرم یا خطایی که توجیه گر پلمپ دفتر انجمن یا به بند و زندان کشیدن اعضای هیات مدیره انجمن از سوی حاکمیت باشد ، انجام نشده است و جای بسی تاسف است که در سالروز جهانی آزادی مطبوعات ما با چنین وضعیت و کارنامه ای درایران در رابطه با مطبوعات و روزنامه نگاران مواجهیم .
" روز جهانی آزادی مطبوعات " هرساله توسط « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » پاس داشته و تلاش می شد با تکیه بر معیارهای حرفه ای از پنج روزنامه نگار برتر قدردانی و تجلیل شود و این سنت حسنه برای رونق بخشی به کار روزنامه نگاری در کشورمان جاافتاده بود ولی سه سال است با پلمپ دفتر انجمن و تحمیل شرایط امنیتی امکان چنین پاسداشت و اقدامی از انجمن گرفته شده است و اینهم نشانه دیگری از وضعیت سخت و دشوار روزنامه نگاری در کشورمان است و اینکه در روزی که بنام « روزجهانی آزادی مطبوعات » نامگذاری شده است سوته دلان مطبوعات حتی نمی توانند گردهم آیند و در عزای کارشان گریه کنند! با همه این احوال تجربه اینکار و تاریخ معاصر روزنامه نگاری در ایران نشان داده است که روزنامه نگاران جان سخت تر از آنند که تصور می شود و چو در بندند سر از روزن درآرند! امروزه روزگاری است که گردش آزاد اطلاعات و اخبار و جان آگاهی از اجزای لاینفک زندگی جاری همه شهروندان شده است و اخبارو اطلاعات همچون آب از مجاری فن آوری های نوین ارتباطات راه خود را بسوی مخاطبان می یابد و به عمق خانه ها نفوذ می کند و دولتهایی که هنوز درپی اعمال مهندسی اخبار و اطلاعات و سانسور و توقیف مطبوعات و آزادی اند جز آبروی خود بردن و زحمت دیگران کاری نمی کنند. راه رشد ملت ها و کشورها در آزادی است و مطبوعات آزاد و مستقل اصلی ترین نماد آزادی در هرکشورند و همانگونه که در ابتدا آمد دموکراسی و مردمسالاری با هرعنوانی بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل و منتقد معنا و مفهوم ندارد . و روزنامه نگاران متعهدترین افراد ملتند چراکه از سر دغدغه و مسئولیت اجتماعی وارد این حرفه شده اند و همه خطرات را بجان می خرند تا راه رشد و پویایی را بروی مردم و کشورشان هموار نمایند . روزنامه نگاران و مطبوعات بزرگترین خدمت را به حکومت ها و حاکمان ، حتی به آنانی که تحملشان نمی کنند ، می کنند چرا که آنها با نقد وضعیت موجود و برشماری آسیب ها و ضعف ها حکومتگران را برای اصلاح امور به هوش می آورند و مبارزه با فساد و تباهی در درون نهادهای حکومتی بدون وجود مطبوعات آزاد و مستقل و روزنامه نگاران شجاع و پیگیر ممتنع است. از اینرو و همانگونه که در بیانیه های متعدد « انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران » آمده است روزنامه نگاران و مطبوعات آزاد و مستقل به واقع یار و یاور حاکمان هستند اگر خواستار اصلاح امور و حکومتی پاک و کارآمد باشند و نامهربانی با روزنامه نگاران و توقیف مطبوعات در حکومتی که این ادعا را دارد توجیه ناپذیر است. و چقدر خوب بود که در « روزجهانی آزادی مطبوعات » همه روزنامه نگاران در بند آزاد می شدند ، مطبوعات توقیف و تعطیل شده به عرصه فعالیت باز می گشتند ، امنیت شغلی و استقلال حرفه ای روزنامه نگاران تامین و تضمین می شد، دفتر «انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران» بروی صاحبانش باز می شد ، مسئولان مرتبط با مطبوعات از افراد این حرفه انتخاب می شدند و یا لااقل با این حرفه آشنایی می داشتند ، ...
در پایان « روزجهانی آزادی مطبوعات » را به همه همکاران رسانه ای خود در سراسر جهان تبریک گفته و آرزو می کنم سال در پیش رو برای همه روزنامه نگاران جهان عاری از هرگونه سختی و دشواری باشد و به ویژه درکشورمان وضعیت روزنامه نگاران آنگونه نباشد که گزارش شد و تغییر اساسی یابد. و شایسته می دانم از همه همکاران روزنامه نگارم که در شرایط سخت کشورمان با وفاداری به مسئولیت حرفه ای شان چراغ آزادی و گردش آزاد اطلاعات و اخبار را روشن نگه داشته و همه خطرها را بجان خریده اند، تقدیر و تشکرنموده و آرزو کنم که با یاری خداوند و مردم آزاده سال دیگر بتوانیم در خانه روزنامه نگاران ایران پرد هم آمده و به گرامیداشت روزنامه نگارانی بپردازیم که دراین سالها بیشترین آسیب ها را دیده و هزینه بسیار برای آزادی مطبوعات داده اند.

.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته