-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
دحالی که مسئولان با سو استفاده از موقعیت خود اختلاس های میلیارد تومانی را رقم می زنند. مردی رفتگر با درآمدی ناچیز و قسطها و قرضهایی که تمامی ندارد، بر وسوسهای بزرگ غلبه کرد تا کیفی گمشده را به دست صاحبش برساند؛ کیفی که ارزش آن معادل ۱۶۶ سال حقوق او بود، کیفی یکمیلیاردتومانی.
شرق نوشت: نارنجیپوش ۳۹ساله بجنوردی که «احمد ربانی» نام دارد، سالهاست با کارگری روزگار میگذراند و با مشکلات مالی دست به گریبان است اما وقتی کیفمیلیاردی را پیدا کرد آن را بدون هیچ طمع و چشمداشتی به صاحبش پس داد. ارزش رفتار این رفتگر وقتی آشکارتر میشود که آن را با خبرهای رایج این روزها مقایسه کنیم: «سه پسر به خاطر ۳۰هزارتومان دختر عقبافتاده را کشتند»، «دو نوجوان برای سرقت ۱۷۰هزارتومان از دوست ۱۸سالهشان او را به قتل رساندند و آتش زدند»، «مردی برای طلب ۲۰۰هزارتومانی زنی را به کام مرگ کشاند» و «مردی دیگر دوستش را قربانی ۵۰۰هزار تومان کرد.»
احمد دیروز در کمال سادگی به سوالات خبرنگار ما پاسخ داد. لحن و کلامش نشان میداد کاری را که کرده غیرعادی نمیداند و آن را رفتاری طبیعی تلقی میکند. همین ارزش کار او را بیشتر میکند. اما با تقدیر از احمد و امثال او توسط مسوولان است که میتوان چنین رفتارهایی را در جامعه گسترش داد و چنین کارهایی را به فرهنگی فراگیر تبدیل کرد.
شنیدیم کیف یکمیلیاردتومانی پیدا کرده و به صاحبش پس دادهای؟ {احمد تایید میکند و فقط میخندد} کیف را چطور پیدا کردی؟ پنجشنبهشب سر کار رفتم. ساعت حدود سه بود که داشتم یک کوچه را جارو میکردم. یک دفعه کیف را دیدم. قهوهای رنگ بود. آن را برداشتم تا ببینم کهنه است و آن را دور انداختهاند یا اینکه کسی گماش کرده. وقتی در کیف را باز کردم دیدم کهنه نیست. داخل کیف چه بود؟ مقداری طلا، چند چک و چند پاکت که بعد فهمیدم داخلش سند است. میدانستی محتویات کیف چقدر ارزش دارد؟ آن موقع نه بعدا فهمیدم ولی فرقی نمیکرد. وسوسه نشدی کیف را برای خودت برداری؟ اموال مردم را باید پس داد. من قبلا هم چیزهایی مثل موبایل پیدا کرده و به صاحبش داده بودم. این دفعه هم همین کار را کردم. چطور صاحب کیف را پیدا کردی؟ ساعت پنج صبح به رییسم تلفن زدم و گفتم کیف را پیدا کردهام. بعد آن را به شهرداری بردم و آنجا تحویل دادم. خودشان صاحب کیف را پیدا کردند و بعد به من خبر دادند. صاحب کیف وقتی اموالش را دید چه واکنشی داشت؟ خیلی خوشحال شده بود. خیلی از من تشکر کرد. اصلا نمیدانست کیف را کجا گذاشته است. مژدگانی هم گرفتی؟ یک چک ۲۰۰هزارتومانی به من داد. حقوق خودت چقدر است؟ ماهی ۵۰۰هزارتومان میگیرم. چند سال است کار میکنی؟ ۱۰ سال؛ اول در فضای سبز بودم بعد به بخش عمرانی رفتم و الان سه سال است که رفتگر منطقه یک شهرداری هستم. متاهل هستی و بچه داری؟ سال ۷۴ ازدواج کردم و دو دختر دارم؛ دو و پنجساله. مستاجری یا صابخانه؟ تا بهمن پارسال مستاجر بودم اما حالا خانه خریدهام؛ در روستای«ینگه قلعه». برای خرید خانه وام گرفتهام و باید ماهی ۲۵۰هزارتومان قسط بدهم. برج چهار هم باید یکمیلیونتومان از قرضهایم را بدهم. فکر نمیکنی اگر کیف را برمیداشتی با طلاهایی که داخلش بود میتوانستی مشکل مالیات را حل کنی؟ گفتم که اموال مردم را باید پس داد. اگر صدبار دیگر هم این اتفاق بیفتد باز کیف را پس میدهم. ما میخواهیم عکسی از تو موقع کار چاپ کنیم میتوانی عکس را برایمان «ایمیل» کنی؟ دوربین ندارم. «ایمیل» هم بلد نیستم. همین عکسها را هم در شهرداری و آتشنشانی از من گرفتند. عکس برایمان خیلی مهم است از همسایهها یا دوستان و فامیلت کمک بگیر. نمیتوانم. از روستای ما تا شهر پنج، شش کیلومتر است و من موتور دارم ولی جاده گلی است و با موتور نمیشود رفت.
گزارش بانک مرکزی از افزایش ۴۴درصدی قیمت لبنیات، ۴۷درصدی حبوبات، ۴۶درصدی گوشت و ۳۴درصدی مرغ در هفته سوم فروردین سال ۹۱ در مقایسه با هفته سوم اسفند سال ۹۰ خبر میدهد. این در حالی است که از دیدگاه کارشناسان اقتصادی افزایش شدید نرخ تورم، هم از طرف تقاضا «Demand Pull» و هم از طرف عرضه، ناشی از فشار هزینهها «Cost Push» قابل پیشبینی بوده است. حداقل دو تخلف عمده دولت در این جهش قیمتها نقش تعیینکننده داشته است:
۱- با عنایت به اینکه در جهت مهار تورم ناشی از اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها و کنترل طرف تقاضا، در ماده هفت این قانون، دولت مجاز بود حداکثر تا ۵۰درصد خالص وجوه حاصل از اجرای قانون مذکور را در قالب یارانه نقدی و غیرنقدی خانوارها و نیز در مواردی همچون گسترش و تامین بیمههای اجتماعی، خدماتدرمانی، تامین و ارتقای سلامت جامعه، پوشش دارویی، تامین و مقاومسازی مسکن و ایجاد اشتغال پرداخت کند. در این مورد و در یک تخلف آشکار فقط میزان پرداختی به خانوادهها، حداقل ۱۵هزارمیلیاردتومان بیش از رقم مجاز بوده است.(۱)
این تخلف نه تنها موجب افزایش بدهی و تعهدات مالی دولت در سالهای آینده شده است بلکه سیاستهای کنترل تورم ناشی از حذف تدریجی یارانهها را نیز ناکارآمد کرده است.این در شرایطی است که اقتصاد ایران همواره از حجم نقدینگی ۳۵۰هزارمیلیاردتومانی برای تورم در تهدید است.۲- همچنین در ماده هشت قانون هدفمندکردن یارانهها، تاکید شده است، به منظور جبران بخشی از فشار حاصل از حذف یارانههای تولید، دولت مکلف است ۳۰درصد خالص وجوه حاصل از اجرای این قانون را در جهت پرداخت کمکهای بلاعوض، یارانه تسهیلات یا وجوه اداره شده را به طور کلی در راستای حمایت از تولیدکنندگان بخش کشاورزی، صنعتی و … پرداخت کند. در این خصوص به رغم تکلیف قانونی دولت به پرداخت سهم ۳۰درصدی به تولیدکنندگان مبلغ مذکور بدون توجه به تذکرات مسوولان محترم نظام و نمایندگان مردم تاکنون در اختیار تولید قرار نگرفته است. هرچند در سال گذشته، تولیدکنندگان با اطمینان به وعده دولت مبنی بر اعطای سهم تعیینشده در قانون، به ویژه فشارهای اعمال شده در جهت جلوگیری از افزایش قیمت تمامشده به انگیزه کمک و تشریک مساعی با دولت در اجرای این طرح ملی و منافع، با وجود افزایش هزینههای تولید، نسبت به افزایش قیمت محصولات خود اقدامی نداشتهاند، در نتیجه، تحمل فشار، هزینههای حاصل از تولید قابل استمرار نبوده و قیمتها در دومین سال اجرای قانون به تبع کاهش یارانهها روندی صعودی در پیش گرفته است. از این رو تخلف دولت در اجرای مواد هفت و هشت قانون هدفمندکردن یارانهها زمینهساز تشدید تورم بوده است.
تخلف سوم در این راستا بیتوجهی دولت نسبت به اجرای ماده ۱۲ قانون هدفمندکردن یارانههاست. مستند به ماده ذکرشده، دولت مکلف است، تمام مبالغ حاصل از اجرای این قانون را به حساب خاصی به نام هدفمندسازی یارانهها نزد خزانهداری کل واریز کند و صددرصد وجوه واریزی در قالب قوانین بودجه سنواتی را برای موارد پیشبینی شده در مواد هفت و هشت این قانون اختصاص دهد. همچنین در تبصره یک این ماده، دولت مکلف بوده تا اعتبارات منابع و مصارف موضوع مواد مذکور را در چهار ردیف مستقل در لایحه بودجه سنواتی درج کند.
در حالی که هنوز بودجه سال ۱۳۹۱ در مجلس شورای اسلامی به تصویب نرسیده است و بار ناشی از تخلفات اجرای مرحله اول با افزایش قیمتهای اقلام اساسی و روزمره، بر دوش خانوارهای ایرانی سنگینی میکند و حرکت کشتی تولید، در سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی با دشواری روبهرو شده است و با توجه به تهدیدات بینالمللی ضرورت برنامهریزی متناسب و ثباتبخشی اقتصاد بیش از پیش احساس میشود. سوال اساسی این است که دولت با چه انگیزهای آن هم بدون مجوز قانونی به اجرای مرحله دوم حذف یارانه (که بیشک موجب تشدید فشار بر مردم خواهد بود) این چنین اصرار میورزد؟
تعدادی از دانشجویان رشته های پزشکی و دندانپزشکی در اعتراض به نحوه برگزاری آزمون و تبعیض در نمرات، امروز در مقابل ساختمان مرکزی وزارت بهداشت در شهرک قدس تجمع کردند.
به گزارش مهر، در این تجمع که همزمان شده بود با برگزاری مراسم رونمایی نسخه صفر ۲ پزشک خانواده و همچنین اجلاس روسای دانشگاههای علوم پزشکی، نزدیک به ۲۰ نفر از دانشجویان رشته های پزشکی و دندانپزشکی با سر دادن شعارهایی، اعتراض خودشان را به گوش مسئولان وزارت بهداشت رساندند.
نماینده دانشجویان معترض در گفتگو با خبرنگار مهر اظهارداشت: ۴۰ روز است که در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و وزارت بهداشت تجمع کرده ایم اما هنوز پاسخی از مسئولان وزارت بهداشت نگرفته ایم.
وی در توضیح علت برگزاری این تجمع، گفت: در آزمونی که وزارت بهداشت برگزار کرد، چون عده زیادی از دانشجویان نمره لازم را کسب نکرده بودند، وزارت بهداشت به برخی از دانشجویان ارفاق کرد.
این دانشجوی معترض ادامه داد: همین مسئله و تبعیض وزارت بهداشت باعث شد تا نسبت به این موضوع اعتراض کنیم.
وی افزود: ۳۳۰ تا ۴۰۰ دانشجو نسبت به این موضوع اعتراض دارند اما وزارت بهداشت معتقد است که تعداد دانشجویان معترض ۱۵ نفر است و برای گدایی نمره تجمع کرده اند!
با ورود رهبر مخالفان به سیاست و بدنبال کاهش تحریم های بین المللی علیه برمه، ژاپن با بخشش بیش از ۳.۷ میلیارد دلار از بدهیهای برمه موافقت کرده است.
این کشور همچنین قبول کرده که کمکهای خود به این کشور را از سر بگیرد.
به گزارش بی بی سی، توافق بر سر بخشش بدهیها در دیدار رهبران دو کشور در توکیو صورت گرفته است.
ژاپن و برمه همچنین بر سر ایجاد منطقه اقتصادی ویژه در نزدیکی رانگون، بزرگترین شهر برمه به توافق رسیدهاند. یوشیکا نادا، نخست وزیر ژاپن گفته است این اقدامات برای حمایت از روند اصلاحات برای حرکت برمه به سوی دموکراسی صورت گرفته است.
اصلاحات از زمات روی کار آمدن دولت غیرنظامی و بعد از تقریبا نیم قرن سلطه نظامیان در این کشور آغاز شده است.
بدنبال انتخاب رهبر اپوزیسیون برمه در انتخابات مجلس و پس از آنکه نخست وزیر انگلستان خواستار رفع تحریم ها از برمه شد، دولت آمریکا نیز اعلام کرد که قصد دارد تحریم های مالی علیه برمه را کاهش دهد.
در همین حال قرار است سازمان ملل به زودی قرار است در خصوص لغو تحریم های علیه برمه تصمیم گیری کند.
از سوی دیگر وزیران خارجه اتحادیه اروپا در ۲۳ آوریل در باره لغو تحریمهای موجود علیه میانمار تصمیم گیری کنند.
از سال ۲۰۱۱ اصلاحات گسترده ای در برمه صورت گرفت و صدها فعال سیاسی از زندان آزاد شدند. در همان سال دولت غیرنظامی مورد حمایت نظامیان بر روی کار آمد.
سوچی از جمله سرشناس ترین مخالفان حکومت برمه بود که حدود ۲۰ سال در حصر خانگی به سر برد و در ماه گذشته موفق به کسب کرسی مجلس شد.
سوچی که برنده جایزه صلح نوبل سال ۱۹۹۱ است، پس از لغو حصر خانگی، فعالیت سیاسی را از سر گرفته و امیدوار بود در پارلمان جدید کرسی های بیشتری برای حزب خود کسب کند.
آنگ سن سوچی که ۶۶ سال دارد، چند سال پیش برنده جایزه نوبل شد و پانزده سال از مجموع بیست و یک سال گذشته را در حبس گذرانده است.
خانم سو چی در انتخابات عمومی سال ۱۹۹۰ برمه پیروز شد ولی رهبران نظامی برمه این انتخابات را باطل اعلام کردند و از آن هنگام تا روز آزادیش در سیزده نوامبر ۲۰۱۰، او در ارتباط با اتهامات مختلف در بازداشت بود.
او معتقد است که "برای رسیدن به دموکراسی پیش از همه چیز، به "نظم، اتحاد و عشق" نیاز است"
خانم سوچی بارها گفته بود: رسیدن به دموکراسی، تمرین می خواهد و شرکت در انتخابات، یکی از همان تمرین هاست. با وجود این تصمیم، زیاد امیدوار نبودیم که بتوانیم از پس حاکمیت بر بیاییم. وقتی انتخابات برگزار شد، مطلع شدیم که برنده انتخابات ما بودیم اما حاکمیت نمی خواهد قدرت را واگذار کند."
معاون درمان وزیر بهداشت گفته است اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها تبعاتی را برای نظام سلامت کشور به دنبال دارد.
شرق نوشت: ناامیدی از تخصیص مناسب اعتبارات و تزریق بودجه به وزارت بهداشت و بیمارستانهای دولتی متولیان سلامت را به فکر صرفهجویی انداخته است. بیپولی این روزهای وزارت بهداشت با مثلث تبعات هدفمندی یارانهها، نوسانات نرخ ارز در کشور و تحریمهای بینالمللی به فشاری مضاعف برای نظام بهداشت و درمان کشور تبدیل شده است. به طوریکه سیاست تبدیل تحریم به فرصت از سوی مسوولان وزارت بهداشت به حاشیه رفته است و متولیان بهداشت و درمان با اذعان به اثرات تحریم و چشمپوشی از حمایتهای دولتی سخن از سالی سخت برای نظام سلامت کشور به میان میآوردند.
در مهمترین این اظهارات روز گذشته مرضیه وحیددستجردی به صراحت اعلام کرد: امسال با تحریمهای جدی روبهرو هستیم، باید کمربندها را محکم ببندیم و اعتبارات را در سر جای خود هزینه کنیم. حتی باید بتوانیم میزانی از بودجه را برای کارهای اساسی در آینده ذخیره کنیم. او که در مراسم هفتادمین اجلاس روسای دانشگاههای علوم پزشکی کشور سخن میگفت با اشاره به وضعیت خاص بودجه سال ۹۱ اظهار داشت: به احتمال زیاد سال ۹۱ با توجه به تحریمهای کنونی، سال سختی برای حوزه سلامت باشد و در این زمینه باید سه شیفت کار کنیم.
وی میافزاید: ما باید با صرفهجویی در بودجهها حتی برخی بودجهها را نیز برای سالهای آینده ذخیرهسازی کنیم و در زمینه مشکلات مراقبتهای پزشکی و تامین دارو برای مردم فعالیت کنیم تا مردم دچار مشکل نشوند. فارغ از اذعان به اثرات تحریم، وزیر بهداشت و معاونان وی برخلاف سیاست دولت دهم نگران اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها نیز هستند. حسن امامیرضوی معاون درمان وزارت بهداشت در گفتوگو با «شرق» با بیان اینکه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها تبعاتی را برای نظام سلامت کشور دارد، میگوید: سیاست ما این است که در سال ۹۱ با توجه به اینکه بحث تحریم مطرح است باید بتوانیم اعتبارات را بجا هزینه کنیم و با صرفهجویی بتوانیم تبعات اجرای قانون هدفمندی یارانهها را تا حد زیادی بیاثر کنیم.
در مقابل، در کنار تبعات اجرای هدفمندی یارانهها، نوسانات نرخ ارز و تحریمهای بینالمللی و کسری بودجه نیز جزو جداییناپذیر ادبیات اقتصادی مسوولان وزارت بهداشت است. به طوریکه عباس حسنی معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت بهداشت عنوان میکند، حوزه سلامت سال ۹۱ را با کسری ۱۸۰۰میلیاردتومانی آغاز کرده است.
او با اشاره به اینکه بودجه سال ۹۱ دولت نسبت به سال ۹۰ کمتر از ۵درصد رشد داشته است، اظهار میدارد: این در حالی است که بودجه سال ۹۰ نسبت به سال ۸۹، ۳۴درصد رشد داشت، اما با این حال رشد اعتبارات و بودجهها برای وزارت بهداشت در سال ۹۱، حدود ۲۹درصد بوده است ولی پس از هدفمندی یارانهها فشار سنگینی به حوزه سلامت وارد شد به طوری که حوزه سلامت سال ۹۱ را باهزار و ۸۰۰میلیاردتومان کسری آغاز کرد.
حسنی با بیان اینکه با وجود این مشکلات نتوانستیم بیش از یک سال کارانه را پرداخت کنیم اضافه میکند: ولی با این حال توانستیم با درآمد اختصاصی و مدیریت خوب مسوولان سلامت ۷۰۰میلیاردتومان مازاد درآمد کسب کنیم.
قیمت تجهیزات پزشکی دو برابر شده است مشکلات نظام سلامت و درمان کشور تمامی ندارد. ریشه این مشکلات در سال ۹۰ و ۹۱ بیش از پیش خود را نشان داده است اما کمترین قدمی در جهت رفع آنها برداشته نشده است. علاوه بر بحران بهوجودآمده دارو در کشور و وضعیت تجهیزات پزشکی نیز اگر بدتر از صنعت داروسازی و واردات نباشد بهتر نیست. نایبرییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در این رابطه با اشاره به اینکه متاسفانه به دلیل متلاطم شدن نرخ ارز قیمت تجهیزات پزشکی در کشور نزدیک به دوبرابر شده است، میگوید: من فکر میکنم بیشتر از آنکه تحریمها اثرگذار بوده است متلاطم شدن نرخ ارز در بروز مشکلات تاثیر داشته است، چراکه بانک مرکزی در انتقال ارز به خارج از کشور چند ماهی مشکل ایجاد کرد و همین امر موجب شد که واردات دارو و مواد اولیه با مشکل مواجه شود.
نایبرییس کمیسیون بهداشت و درمان با انتقاد از سیاستهای حمایتی بانک مرکزی تصریح میکند: بانک مرکزی مدعی است که به تمام شرکتهای واردکننده تجهیزات و مواداولیه که وزارت بهداشت معرفی کرده، ارز داده است اما این شرکتها این ادعا را قبول ندارند و میگویند ما حتی نتوانستیم با ارز دوهزار تومان پول از کشور خارج کنیم.
شهریاری با بیان اینکه همین موضوع سبب شد که در اواخر سال گذشته وزیر بهداشت برای حل این مشکل به بانک مرکزی برود، افزود: چندین جلسه در این زمینه گذاشته شد تا بتوانند ارز مواد اولیه دارویی را انتقال دهند، اما بانک مرکزی متاسفانه خوب عمل نکرد زیرا با اینکه محدودیت ارزی نداشتیم اما در انتقال ارز مشکل به وجود آمد.
این درحالی است که وزیر بهداشت در این رابطه معتقد است: باید در زمینههای تجهیزات، دارو و کیتهای آزمایشگاهی، مراقبتهای جدی داشته باشیم. وظیفه اصلی روسای دانشگاههای علوم پزشکی این است که با مدیریت بتوانیم از این بحرانها که احتمال بروز آن در سال ۹۱ وجود دارد، عبور کنیم.
واردات تجهیزات پزشکی بیکیفیت و دست دوم بیثباتی در بازار واردات و تولید دارو و تجهیزات پزشکی علاوه بر افزایش مقطعی آنها و تحمیل هزینههای گزاف به سلامت و درمان مردم اثرات غیرمستقیمی نیز داشته است چراکه شنیدهها حکایت از آن دارد، بازار تجهیزات پزشکی در کشور با توجه به اوضاع نامناسب واردات و تولید به دنبال واردات تجهیزات پزشکی دست دوم و بیکیفیت رفتهاند. شهریاری نایبرییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر واردات تجهیزات پزشکی بیکیفیت و دست دوم به کشور گفت: من این موضوع را نه رد و نه تایید میکنم چون سندی در دست نیست، اما واردات تجهیزات پزشکی بیکیفیت و دست دوم امکان دارد که اتفاق افتاده باشد زیرا وقتی قیمت تجهیزات پزشکی افزایش پیدا میکند بهویژه بخش خصوصی در ورود تجهیزات پزشکی ناتوان میشوند و از همینرو مجبورند از تجهیزاتی استفاده کنند که چند سالی از عمر آنها گذشته است. نایبرییس کمیسیون بهداشت و درمان همچنین در مورد ورود تجهیزات پزشکی چینی به کشور میگوید: ورود تجهیزات پزشکی چینی به کشور هم مانند بقیه اجناس چینی است که به کشور وارد میشود و واردات تجهیزات پزشکی بیکیفیت چینی از طریق مسافر به کشور صورت میگیرد و قطعا وزارت بهداشت مجوزی برای ورود چنین کالای بیکیفیتی صادر نمیکند.
تعرفههای درمانی ۹۱ در حد پیشنهاد است جدای از مسایل مطرحشده تاخیر دولت در اعلام تعرفههای درمانی سال ۹۱ منجر به تحمیل دو موج گرانی هزینههای درمانی شده است چراکه سازمان نظام پزشکی کشور هفته گذشته در حالی پیشنهاد افزایش ۳۰درصدی تعرفههای درمانی در سال ۹۱ را به دولت ارایه داد که پیش از این وزیر بهداشت و معاونان او از احتمال افزایش ۱۵ تا ۲۵درصدی خبر داده بودند. تبعات این تناقضگویی از سوی متولیان اعلام تعرفههای درمانی در سال ۹۰ منجر به اعلام تعرفههای غیرواقعی، افزایش دلبخواه نرخ ویزیت و درمان در بخش خصوصی و مطب پزشکان، شانه خالی کردن سازمانهای بیمهگر در پرداخت حق بیمه مراکز درمانی و در مجموع افزایش سرسامآور هزینههای درمانی مردم شده است.
علاوه بر این پس از تصویب تعرفههای درمانی در روزها یا هفتههای آینده پیشبینی میشود، مراجعهکنندگان مراکز درمانی با دو موج گرانی هزینههای درمانی در سال ۹۱ روبهرو شوند، در ابتدا افزایش قیمتی که پزشکان با شروع سال جدید اجرا کرده بودند و دوم افزایش ۳۰درصدی که نرخ تعرفههای درمانی منجر به آن میشود.
در این رابطه حسن امامیرضوی معاون درمان وزارت بهداشت در گفتوگو با شرق با اشاره به اینکه نظر سازمان نظام پزشکی در رابطه با رشد ۳۰درصدی تعرفههای درمانی تنها در حد پیشنهاد است، میگوید: طبق قانون سازمان نظام پزشکی میتواند پیشنهادهای خود را در رابطه با تعرفههای درمانی ارایه دهد، اما نظر نهایی را دولت و شورایعالی بیمه میدهد که ما پیش از این اعلام کردیم که افزایش ۱۵ تا ۲۵درصدی برای تعرفههای درمانی مطلوب است.
یک کارشناس مسائل اقتصادی گفت: بالاخره گویا قیمت کالاها در محله آقای احمدینژاد هم افزایش یافته است و ایشان و خانوادهشان، پس از حدود ۷ سال، در جریان خرید کالا، پی به افزایش بیرویه قیمتها برده و به این باور رسیدهاند که مردم تاکنون پر بیراه نمیگفتند که گرانی شرایط زندگی را برای آنها سخت کرده است.
به گزارش فرارو، دکتر مهدی تقوی استاد اقتصاد دانشگاه ضمن بیان این مطلب با تاکید بر اینکه اکنون هر آدم منصفی میتواند بر گرانی و تورم موجود صحه بگذارد گفت: به طور مثال تا شش ماه پیش موز کیلویی ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان بوده است اما اکنون به کیلویی ۳۵۰۰ تومان آنهم نه در بهترین کیفیت رسیده است یا نان از زمان اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها ۵ برابر شده است و این شرایط برای سایر مواد خوراکی همچون گوشت، مرغ و… نیز حکم فرما ست.
وی با بیان اینکه قانون هدفمندی یارانهها اقتصاد کشور را به هم ریخته است گفت: وقتی قیمت نان ۵ برابر میشود، قیمت آب و گاز و… چندین برابر میشود و به گفته بانک مرکزی، یارانه نقدی پرداختی به مردم تنها صرف غلبه بر تورم میشود و بسیاری ناتوان در پرداخت قبوض با یارانهها هستند، نمیتوان گفت که هدفمندی یارانهها قانونی مفید برای کشور و اقتصاد بوده است.
این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: بر اساس این قانون قرار بود، هدفمندی یارانهها حامی تولید و تولیدکنندگان باشد، با این حال شاهد هستیم که از زمان اجرای آن، نه تنها هیچ حمایتی از تولیدکنندگان نشده بلکه افزایش قیمت حاملهای انرژی به مانعی در برابر این بخش تبدیل شده است و در طول سالهای اخیر بسیاری از تولید کنندگان عطای ماندن در حوزه را به لقایش بخشیدهاند.
تقوی تصریح کرد: پیامد تعطیلی کارگاهها و کارخانههای تولیدی نیز رشد روز افزون نرخ بیکاری و ناکام ماندن دولتمردان برای تحقق شعار و وعده ایجاد اشتغال بوده است.
این استاد دانشگاه گفت: در حالی این شرایط برای اقتصاد کشور به وجود آمده است که دولت آقای احمدینژاد بیشترین درآمد نفتی را نسبت به سایر دولتها داشته است و از حاصل فروش نفت، کشور درآمد هنگفتی کسب کرده و منابع ارزی زیادی به جیب دولت سرازیر شده است.
وی افزود: با این حال این درآمد نه تنها تغییری در شرایط زندگی مردم ایجاد نکرد است بلکه حتی نسبت به دوران پیش از تصدی دولت آقای احمدینژاد زندگی مردم با افزایش قیمتها و کاهش قدرت خرید، به مراتب بدتر از گذشته شده است.
تقوی گفت: اعتراف دولت احمدینژاد به وجود گرانی در کشور پس از گذشت حدود ۷ سال به خودی خود امری میمون و مبارک است هر چند به نظر میرسد که پذیرش این واقعیت کمی دیرهنگام باشد.
وی افزود: با این حال به نظر میرسد دولت که دیر وارد معرکه گرانی شده است میخواهد خیلی زود به نتیجه مورد نظر خود دست یابد و با ضرب و زور و بگیر و ببند مانع افزایش قیمتها شود.
این استاد دانشگاه گفت: مشابه آزمونی که دولت احمدینژاد به دنبال برگزاری آن است- که با احضار استانداران به آنها دستور داده به عنوان روسای کارگروه کنترل بازار استان خود به تنظیم بازار بپردازند- پیش از این برگزار شده و نتیجه مطلوب از آن حاصل نشده است.
وی افزود: در رژیم گذشته وقتی که قیمتها به طور نامعقولی افزایش یافته بود، شاه دستور داد تعدادی از دانشجویان را استخدام کنند تا آنها با حضور در بازار گران فروشان را شناسایی کنند تا برخورد مناسب با آنها صورت گیرد، اما این اقدام تنها منجر به برخورد با فروشندگان جزء شد و نتوانست درمانی بر درد گرانی باشد چرا که آن سیاست نه علمی بود و نه کارشناسی.
تقوی تاکید کرد: اقتصاد علم است و با علم هم نمیتوان غیر علمی برخورد کرد باید دولت با برنامه کارشناسی شده و تدوین استراتژی و سیاست درست اقتصادی به مقابله با گرانی و تورم برود.
وی با بیان اینکه عمده مشکل اقتصاد کشور در حال حاضر رکود تورمی و نوسانات قیمت ارز است گفت: پیش از آنکه دولت به فکر اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها باشد ابتدا باید بر موانع پیش روی اقتصاد فائق آید و رکود تورمی و نوسانات قیمت ارز را را کنترل کند.
این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: در طول یک سال گذشته که فاز نخست قانون هدفمندی یارانهها اجرا شد مردم متحمل فشارهای بسیاری شدهاند که این فشارها منجر به سختتر شدن شرایط زندگی شده است بنابراین بهتر است دولت توصیه مجلس را بپذیرد و اجرای فاز دوم این قانون را به تعویق بیاندازد تا مردم بتوانند برای مدتی نفس تازه کنند.
تقوی در خاتمه گفت: اجرای فاز دوم یارانهها بیتردید منجر به تشدید تورم خواهد شد و قیمتها انواع کالاها را مجدد افزایش خواهد داد این در حالی است که هیچ تغییری در درآمد مردم ایجاد نشده است و نسبت درآمد به افزایش قیمتها بسیار ناچیز است.
شهید شفیع زاده بنیانگذار توپخانه سپاه بود. ایشان قبلاً در آبادان با دو سه تا خمپاره ۱۲۰ به همراه مهدی باکری آن جبهه را از نظر تأمین پشتیبانی آتش برعهده داشتند ولی دیگر بعد از عملیات ثامنالائمه که عملیاتهای اصلی جنگ راه افتاد وعملیاتهای بزرگ شکل گرفت، هر توپخانهای که بدستمان میافتاد میدادیم دست آقای شفیع زاده وایشان خیلی با مهارت وزیرکی خاصی که داشتند اینها را به سرعت عملیاتی میکرد ودست بچههای آذربایجانی، اصفهانی وتهرانی را میگرفت و توپها را قبضه به قبضه سازمان میداد. عجیب بود خیلی سریع توانست به توپخانه مسلط شود و فرماندهان خیلی لایقی را تربیت کند.
آتش توپخانه معمولاً همراه با محاسبات فنی و ریاضی خیلی دقیقی است، علائم جغرافیایی را که دیدبانها میدهند باید تبدیل به معادلات ریاضی شود، مختصات بسته شود وتوپخانهها هدف محاسبه شده را بزنند، ایشان اینهارا خیلی خوب یادگرفت.
یادم هست در عملیات فتح المبین که یک سال ودو ماه از جنگ گذشته بود دیگر ما خودمان صاحب توپخانه بودیم واین کار با همت آقای شفیع زاده صورت گرفت. از نظر حسن خلق هم برادر خیلی دوست داشتنی بود. بعضی وقتها ما خوشمان میآمد آقای شفیع زاده وآقا مهدی را ببینیم و به چهرهشان نگاه کنیم، یه مقدار صفا بگیریم، حال پیدا کنیم، اصلاً انسانهای خیلی با معنویتی بودند. انشاءالله با شهدای کربلا محشور باشند.
همیشه سه چهار نفر از دوستان هست که آدم سرنماز، قبل از نماز در یک حالت خاصی با آنها خلوت میکند. یکی آقا مهدی هست یکی هم آقای شفیع زاده و یکی دو نفر دیگر از دوستان ومن واقعاً احساس میکنم آنها زنده هستند وجواب آدم را میدهند. امیدوار هستم خدا توفیق شهادت را به همه ما عنایت بکند.
توپخانه سپاه را آذربایجانیها درست کردند و نقش مؤثر توپخانه را شهید شفیع زاده ایفا مینمود. برای دنیا خیلی مهم بود که آیا سپاه دسترسی به توپ پیدا میکند یا نه؟ چون تا زمانی که سپاه با کلاشینکف میجنگید، آنها میگفتند اینها چیزی نیستند خوب کلاشینکف یک سلاح انفرادی است، صدسال پیش با این سلاح میجنگیدند، اما وقتی سپاه مجهز به توپخانه شد دنیا خیلی وحشت کرد، مخصوصاً در عملیات فاو، دشمن از بصره حرکت میکرد تا فاو تا با ما بجنگد، یعنی باید ۱۲ کیلومتر مسافت طی میکرد. اما همین که ماشینهای عراقی از بصره فاصله میگرفتند، توپخانه ما روی آنها آتش میریخت وتا میرسیدند به خط فاو دیگر توان جنگی خود را از دست میدادند ودچار شکست میشدند. این توپخانه را سردار شهید حسن شفیع زاده بنیانگذاری کرده بود.
ـ اول جنگ، وضع بسیار ناجور بود خرمشهر سقوط کرده بود آبادان ۲۷۰ درجه در محاصره دشمن بود. عراقیها تا پشت دروازه اهواز رسیده بودند. توپخانههای عراقی تمام شهر اهواز را میکوبیدند، همه نگران این بودند که نکند اهواز هم سقوط کند. آن زمان بنی صدر اعتماد و اعتقادی به نیروهای مردمی بسیجی و سپاهی نداشت، و به سپاه سلاح و مهمات و مایحتاج جنگی نمیداد. در چنین فضایی حضرت امام فرمان دادند: حصر آبادان باید شکسته شود.
حسن شفیع زاده و مهدی باکری با یک قبضه خمپاره ۱۲۰ مامور شدند که بروند به آبادان. این دو بزرگوار آمدند به محل استقرار ما که در جایی به نام گلف بود آمریکاییها قبلاً در این محل گلف بازی میکردند. ما اسمش را گذاشته بودیم پایگاه منتظران شهادت که هنوز هم قرارگاه کربلا در آن مستقر میباشد باکری و شفیع زاده برگه ماموریت گرفتند و به ماهشهر رفتند که با لنج از راه دریا به آبادان بروند. دو سه روز آنجا منتظر شدند تا لنجی گیر بیاورند و از راه دریا بروند به بهمنشیر. آنها با زحمات و تلاشهای طاقت فرسا این خمپاره ۱۲۰ را رساندند به جبهه آبادان بچهها از شوق به وجد آمده بودند و به شوخی میگفتند توپخانه رسید. آقا مهدی فرمانده این قبضه بود و برادر شفیع زاده دیده بان. سهمیه اینها روزی سه خمپاره بود. آنها با کمبود امکانات وتجهیزات مردانه ایستادند تا در عملیات ثامن الائمه آبادان آزاد شد. ما در اوایل جنگ تا زمان شکست حصر آبادان اصلاً توپخانه نداشتیم.
بعد از آن اولین قبضههای توپخانه به دست ما افتاد و سردار شفیع زاده به ما پیشنهاد تشکیل توپخانه را دادند تا در لشکرها واحدهای توپخانه ایجاد کنیم و ایشان ابتکار عمل را در دست گرفت و از سال ۶۲، مرکز آموزش توپخانه را تشکیل داد که بعداً تبدیل به دانشکده توپخانه شد.
ما خاطرات عجیبی از سرلشکر شفیع زاده داریم. تا عملیات فتح خیبر دشمن به وسیله توپخانه به ما ضربه میزد. ولی در عملیات فتح فاو شهید شفیع زاده تلافی همه اینها را در آورد.
با بحث توسعه به عنوان محوریترین دغدغه دکتر سریعالقلم از کتاب «عقلانیت و آینده توسعهیافتگی» آشنایی داشتیم و در آثار و گفتار شما اهمیت موضوع فرهنگ اجتماعی و سیاسی و نسبتش با موضوع توسعه را دیده بودیم؛ آنچه در کتاب اخیر شما یعنی اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار حائز اهمیت بود، رویکرد شما به تاریخ بود، سوال نخست در همین مورد بود، ضرورت و اهمیت تاریخ در پروژه شما چه بود؟ چرا به تاریخ پرداختید؟
موضوع اول کشور ما، ناکارآمدی است. اگر درجاتی از کارآمدی به صورت تدریجی تحقق یابد، مسائل بعدی ما در یک پروسهیی بهبود مییابد. چون جامعه ایرانی تشکل ندارد و افراد به ویژه تحصیلکردهها و مدرکگرفتهها به طور اصولی با هم ناسازگاری دارند و مهارت اجماعسازی ندارند، وظیفه اصلی کارآمدی بر عهده دستگاه اجرایی و حکومتی میافتد. از مردم عادی که انتظاری نیست. آنها توقع دارند مدیران کشور، کارآمدی را به ارمغان آورند. برخلاف آلمانیها، کرهییها، ژاپنیها و چینیها که خیلی سریع به توافق میرسند، در بین ایرانیها چه در داخل چه در خارج، چه الان، چه گذشته، چه از مرام X و چه از مرام Y و چه اقتصاددانان چه غیراقتصاددانان، چنان که صدها کتاب تاریخی و مشاهدات کنونی خیلی شفاف نشان میدهد، تعامل و اجماعسازی تقریبا امری محال است. چون توافق نمیکنیم، سیستم و سیستمها را هم نمیتوانیم بسازیم. به عنوان نمونه مقررات ارزی کشور طی چند دهه ۱۳۷ بار تغییر پیدا کرده است. منطق آموزش در دوره راهنمایی و دبیرستان طی دو دهه چند بار متحول شده و آخرین بار، قرار شده به سیستم سال ۱۳۵۰ یعنی ۶ سال ابتدایی و ۶ سال دبیرستان تغییر یابد. واژه «ثبات» به میزانی در آلمان اهمیت دارد که وقتی نرخ تورم ۱/۰ درصد افزایش مییابد هم دستگاه اجرایی و هم مردم بهشدت نگران میشوند و تمام آژیرها به صدا درمیآید و آنقدر تلاش میکنند تا دیگر تکرار نشود. ارزش پول ایران از نوروز ۹۰ به نوروز ۹۱، ظاهرا نصف شده اما عموم ما در پیتزافروشیها، رستورانها، پارکها و میهمانیها وقت میگذرانیم گو اینکه پدیدهیی به نام کشور، به نام جامعه، به نام اقتصاد ملی و به نام ایران وجود ندارد. خوشیها و سمتهای ما برقرار باشد، بقیه مسائل خیلی هم اهمیت ندارند. هر کسی و جریانی در جزیره خودش راضی است و کلیتی به نام کشور و آینده کشور به نظر میرسد از اولویت برخوردار نیست. ساعت ۱۰:۲۳ روز بیستم بهمنماه ۱۳۹۰ در برنامه دیروز، امروز و فردای تلویزیون، وزیر امور خارجه تعداد همسایگان ایران را ۱۳ (به جای ۱۵) برشمرد. مدیر دیگری در همایشی گفت: قرارداد گلستان چای (به جای گلستان). از این موارد، صدها مصداق در روز قابل ثبت است. اگر جامعه ایرانی ضعیف است و تشکل تخصصی ندارد، مدیران ضعیفی نیز دارد. ترکیه، برزیل، کره جنوبی، مالزی و چین از طریق مدیران کارآمد به اینجا رسیدهاند. دانستن جغرافیای ایران در حد دوره راهنمایی برای یک مدیر ارشد ضروری است. قدری آشنا بودن با تاریخ ایران برای مدیران ایرانی لازم است. شناخت مسائل عمیق بینالمللی را فعلا مطرح نمیکنیم. این وضعیت را مقایسه کنید با شخص و شخصیتی مثل احمد داووداوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه که پس از ۲۹ سال تدریس و تحقیق در علم روابط بینالملل و داشتن متون قابل طرح در علم سیاست در سطح جهانی، هماکنون سکاندار سیاست خارجی ترکیه شده و از شیلی تا چین، احترام فکری، استراتژیک و شخصی همه را برانگیخته است. این فقط یک نمونه در کشور همسایه و مسلمان است. این موضوع مرا یاد وزیر اسبقی در کشور انداخت که در ملاقات با سفیر چین، حال آقای مائو را پرسید (در حالی که مائو بیست سال قبل از این ملاقات فوت کرده بود. ) در هر صورت، همه مسائل در کارآمدی و تحقق کارآمدی توسط مدیران سیر، عالم و شایسته امکانپذیر است که به کشور و آینده آن تعلق خاطر داشته باشند. آشفتگی ما نتیجه فکر و شیوه تصمیمگیری است. سوالی که من از خودم کردم این بود که تا چه میزان، این مسائل ریشههای تاریخی دارند؟ و سپس به سراغ تاریخ رفتم و امیدوارم پس از قاجار، نابسامانیهای دوره پهلوی را نیز مطالعه و تحقیق کنم.
من خواستم در پاسخ به پرسش خوب شما، چارچوب نظری خود را تبیین کنم که در کشورهای در حال توسعه، ماهیت نظام سیاسی خیلی اهمیتی ندارد. مگر کشورهای آسیایی که برای غرب دستور کار مشخص میکنند دموکراتیک هستند؟ آنها با تولید کالا و خدمات، ثروت مالی و فکری و سیاسی تولید کردهاند و حالا میتوانند فکر کنند و حاکمیت ملی، استقلال و احترام خود را در سطح منطقهیی و بینالمللی حفظ کنند. تا یک جامعه از طریق مدیران و سیاستمداران شایسته، ثروت و وفور تولید نکند نمیتواند به حاکمیت ملی دست یابد. ثروت ضرورتا به معنای پول نیست. بلکه فکر، فناوری، کارآمدی، مدیران توانمند و ثبات اقتصادی هم از مشتقات ثروت هستند. منطق منظومه جهانی، تولید کالا، خدمات، ثروت و وفور است تا حاکمیت و امنیت کشورها را تامین کند. این از بعد فکری است. بعد، عامل مجریان این فکر مطرح است که در دستگاه اجرایی هستند. توانایی و تسلط مجریان به مسائل کشور، شایستگی شخصیتی و اخلاقی و شاید از همه مهمتر تعلق خاطر آنها به خاک و وطن و آینده کشور است. هر سخنی که مطرح میشود، هر سیاستی که اتخاذ میشود و هر راهبردی که پیگیری میشود باید در چارچوب مصالح مردم و آینده کشور باشد که در ثبات اقتصادی، اخلاق اجتماعی، تولید ثروت، احترام گذرنامه و امید به آینده خلاصه میشود. در صفحه ۱۳۰ کتاب اقتدارگرایی ایرانی آمده که از تفریح شاهان قاجار، تماشای خرسواری زنان بود. درست در همان زمان، ادیسون مشغول آزمایشهایی بود که منجر به اختراع برق شد. در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه، کانون فهم مسائل شایستگی، شخصیت و توانمندیهای نخبگان سیاسی است. آقای اردوغان قبل از اینکه نخست وزیر شود، خوب زندگی کرده، جهان را دیده، بسیار مطالعه کرده، مسائل کشورش را شناخته و هماکنون که به قدرت رسیده، حس مسوولیت نسبت به آینده ترکیه دارد. آقای اردوغان برای خوشگذرانی و اختلاس نیامده است. ما ایرانیها عموما میدانیم که ترکیه در دوران نخستوزیری او، تا چه میزان صاحب احترام، ثروت و عزت شده است. آقای دوسیلوا در برزیل هم مصداق زنده دیگری است. از یک مدیر یه یک مدیر دیگر، تفاوت فراوان است. از یک رییس دانشگاه به یک رییس دانشگاه دیگر تفاوت هست. از یک مدیر کارخانه به دیگری فرق میکند. بسیاری از ما در آپارتمان زندگی میکنیم و متوجه هستیم از یک مدیر ساختمان به دیگری چقدر میتواند مدیریت متمایز باشد. این مساله انسانی و بینالمللی است. بسیار کلیدی است که چه کسی با چه خصوصیاتی در مصدر چه کاری است. چون بین ما ایرانیها، مسائل شخصی فراوانی است و عموما چشم نداریم بهتر از خودمان را ببینیم، نتیجه تاریخی این میشود که انبوهی از افراد ضعیف، چاپلوس، پولدوست، گرسنه، حسود و بخیل در دستگاه حکومتی قاجار جمع شوند. البته این نتیجه تعجبی هم ندارد. آن ورودیها، این خروجیها را هم دارد. وضع ما بر اساس قواعد خلقت و قواعد تاریخی، عموما طبیعی بوده است. وقتی فکر غیرمنطقی باشد و افراد غیرمتخصص، نتیجه همان میشود که در دوره قاجار میبینیم. قواعد پیشرفت بسیار روشن، شفاف و ساده هستند و ضرورتی ندارد الگوی پیشرفت را اینقدر در دهها و صدها همایش، کلاف سردرگم کنیم. باید وقت جدی بگذاریم و از تجربه کشورهای دیگر از طریق اقتصاددانان، حقوقدانان و جامعهشناسان برجسته کشور، بیاموزیم. اگر بخواهیم از منظر کلان نگاه کنیم، پول تنخواه نفت را قدری توزیع میکنیم و همه زندگی میکنند. اما پیشرفت قواعد دیگری دارد.
شما قواعد پیشرفت را در تحقیق اخیر خود بر چه مبنایی بحث کردهاید؟
در جهان فعلی، ارزش هر تحقیقی در علم سیاست ناظر به سه موضوع است. یکی به نحوی به افزایش قدرت ملی بینجامد، دوم به افزایش ثروت ملی و سوم افزایش پرستیژ ملی. این سه عنصر ارزش یک تحقیق را مشخص میکنند، زیرا ما در جامعه بینالمللی زندگی میکنیم و مقیاس فهم و درک هر پدیده و موضوعی بینالمللی است. چون ما هم از منظر تاریخی، هم از نظر جغرافیایی و هم از منظر سیاسی و اجتماعی عضو مهمی از جامعه بینالمللی هستیم، تحقیقاتمان باید کمک کند که ایران به تدریج سطح بهتری از قدرت، ثروت و پرستیژ را در سطح جهانی پیدا کند. از آنجایی که موضوع جهان بحث توسعه و رشد و پیشرفت است، پس این امر اجتنابناپذیر است که ما نیز به عنوان عضوی از جامعه بینالمللی در پی مباحث رشد و پیشرفت و توسعه ملی باشیم. این دغدغه من طی بیش از دو دهه کار علمی، تحقیق و تدریس در دانشگاه شهید بهشتی بوده است. در تجزیه آنچه در پاسخ به سوال اول شما مطرح کردم، به نظرم رسیده که ما در فرآیند توسعه و پیشرفت، مشکلاتمان حول و حوش شش کانون است که برخی از آنها فکری و برخی نیز اجتماعی است. نخستین کانون این است که به دلایلی، ما ایرانیها از قبول واقعیتها پرهیز میکنیم. ذهن ایرانی ایدهآلیستی است. ما در صنعت انکار بسیار تبحر داریم، چه در رابطه با شخص خودمان و چه در رابطه با مسائل پیرامونی. من به عنوان دانشجویی که فرصت کردهام در مجامع، کنفرانسها، دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی کشورهای مختلف دنیا حضور داشته باشم و بین مسائل ایران و کشورهای مشابه در جهان کار مقایسهیی کنم، میبینم که ما به مراتب ایدهآلیستتر از کشورهای مشابه خودمان هستیم و با پروسه پیچیده روانی و فکری، آنچه را که در محیط زندگیمان وجود دارد، به شکل ماهرانهیی نفی میکنیم. این یک مشکل اساسی فکری است که بخشی از آن جنبه روحی و روانی دارد. اگر قصد آسیبشناسی این قضیه را داشته باشم و بخواهم به آن مثبت نگاه کنم، میتوانم چنین بگویم که چون ما ایرانیها چه به لحاظ فردی و چه از نظر جمعی کمالدوست هستیم- و این امر بسیار مثبتی است- بهترینها را میخواهیم. اگر به هندیها یا حتی چینیها نگاه کنیم، میبینیم که این طور نیستند. ما از این جنبه جزو بهترین کشورهای جهان هستیم. یعنی در ناخودآگاه ایرانی کمالدوستی هست. من بعضا دیدهام که در خانوادههایی که بهشدت ایدئولوژیک هستند و با نظم موجود جهانی مخالفند و با بسیاری از شعائر موجود موافقند، در منزلشان بهترین کالاهای غربی موجود را استفاده میکنند. این امری منفی نیست و نشاندهنده کمالدوستی است. اما این کمالدوستی متاسفانه صرفا در حوزه مادیات است، در حوزه مسائل فکری و فلسفی و اجتماعی، ما واقعیتها را بهشدت نفی میکنیم. به طور کلی فرهنگ ما نقد و انتقاد را کمتر میپذیرد. چه به صورت فردی و چه به صورت عمومی، نقد و انتقاد خیلی پیامد دارد. موضوع قبل از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی است. نقدناپذیری به یک معنا یعنی قبول نکردن واقعیت. بنابراین، در ادامه و از مشتقات مساله فرهنگی واقعیتناپذیری است. نویسندهیی لهستانی به نام چسلاو میلاش در کتاب «ذهن محصور» به مساله «کتمان» اشاره کرده است. نادیده گرفتن، انکار کردن، وارونه جلوه دادن در فرهنگ کشورهای کمونیستی را در تقارن با بعضی فرهنگها بررسی و مقایسه کرده است. سیستم شوروی، شهروندی تابع، خنثی و ترسو تربیت میکرد. دیپلماتها و مسوولان اجرایی عموما افرادی بودند که از خود هیچ رنگ و بویی نداشتند و طوطیوار، موانع رسمی سیستم را تکرار میکردند. بعد سیستم مردم را در چارچوب قرار میداد. در دهه ۱۹۵۰ شوروی، یک برنامه رادیویی بود به نام ۲۰:۳۰ (بیست و سی) که منتقدان و افراد متفاوت یکطرفه محکوم میشدند. از قدیم گفتهاند هر وقت میخواهید یک جامعه را بفهمید دانشگاههای آن را مطالعه کنید. در دانشگاههای ما نقد و انتقاد فکر و برنامه، فوقالعاده ضعیف است. من کاری به مسائل سیاسی روز ندارم ولی به عنوان یک مثال، در کشور انگلستان نزدیک به چند قرن است که هر موضوع قابل تصوری، قابل نقد است. بدون تردید، یکی از ستونهای مستحکم هر تمدنی، نقد و انتقاد است، چالشی که امروزه چینیها با آن روبهرو هستند. من با دوستان دانشگاهی مصری خودم این مساله را بسیار بحث کردهام که از نهادینه شدن نقد در سطح اجتماعی در تحولات نوین مصر غفلت نکنند. به نظرم این امر یکی از استوانههای مهم تغییر در کشور ما است. رسانههای ما به ویژه تلویزیون باید نقد و انتقاد را مبنای کار خود قرار دهند.
دومین کانون موضوع فردمحوری و خودخواهی در فرهنگ فردی و اجتماعی ما است. این امر از نحوه رانندگی تا شکل مدیریت و رقابت سیاسی ایرانیان مشهود است. ما نه در خانواده، نه در مدرسه یا دانشگاهها و نه حتی از طریق تلویزیون، آموزش نمیبینیم که وقتی از خانه بیرون میآییم و در عرصه عمومی قرار میگیریم، وظایف عمومی داریم. این درست برخلاف ژاپنیها، چینیها و آلمانیهاست که بهشدت عمومی و اجتماعی هستند. این مشکل کانونی در زندگی و مدیریت ما ایرانیهاست. مشاهده کنید دوبله و حتی سوبله (اگر این اصطلاح صحیحی باشد) پارک کردن در ایران تا چه حد مرسوم است. بعضی که کم نیستند حاضر نیستند ۲۰ یا ۳۰ متر دورتر پارک کنند و باعث ایجاد ترافیک پشت سر خود نشوند. به نظر میرسد به ویژه در تهران، رانندگان تقریبا هر کاری که دوست دارند بدون توجه به حقوق دیگران انجام میدهند. ایکاش موسسهیی یا دانشکدهیی در کشور مطالعه کند و میزان زبالهیی که در کل ایران، رانندگان و سرنشینان خودروها به بیرون پرتاب میکنند را مورد سنجش قرار دهد. فقط فاصله حاشیه دریای خزر برای این مطالعه شاید کافی باشد. به نظر میرسد مسائل محیط زیست در منظومه حسگرهای مسوولان خیلی جایگاه ندارد. عموما در دستگاههای اجرایی کشور، اعتبار و شاقول ارزیابی افراد با درست بودن مواضع سیاسی آنها آزمون میشود. در سنجش افراد، خیلی تکعنصری قضاوت میکنیم و این از فضای سیاستزده ما است. بعضا یک بعد از شخصیت یا فکر فردی را مبنا قرار میدهیم و تمامی ویژگیهای دیگر را صفر میشماریم. ما آموزش ندیدهایم تا دهها و بلکه صدها خصلت فردی را یکجا ببینیم. «شخص مقبول» کسی است که مواضع و افکار سیاسی او با آنچه در دستگاههای اجرایی کشور جاری است، تطابق کامل داشته باشد. طبعا این شایسته جامعه ما نیست. بیدلیل نیست که تلویزیون کشور این وضعیت را دارد و مملو از افراد زیرمتوسط شده است. حتما میتوان به هر فردی، ایرادها گرفت و با داشتن زاویه، او حذف میشود. حضرت علی علیه السلام در پاسخ شخصی به نام همام پیرامون صفات مومن، ۲۲۳ خصلت را برمیشمارد. (اصول کافی جلد ۳) تلقی ما از انسانها عمدتا سیاسی است و ابعاد غیرسیاسی کمتر مورد توجه هستند و زبردستی ایرانیان هم در این است که میدانند کدام مواضع سیاسی را هر چند وقت یکبار تکرار کنند تا هم سمت بگیرند و هم در سمتها بمانند. در حالی که حتی در حوزههای دینی، عوامل دیگری هم مطرح است. به عنوان مثال «بردالیقین» عرفا را در نظر بگیرید که فرد معتقد، به درجهیی از اطمینان میرسد که میلرزد؛ نه لرزش ناشی از سرما بلکه به موجب عظمت یقین. مولانا میگوید:
آنک زین جرعه کشد، جمله جهانش نکشد
مگر او را به گلیم از بر ما برگیرند
هر که او گرم شد این جا نشود غره کس
اگرش سرد مزاجان همه در زر گیرند
به این اندازه، صفات انسان وسیع و گسترده است. مراعات جامعه را کردن نیز به همین صورت است. نظام خانوادگی و سیستم آموزشی ما، افراد را با تعهدات اجتماعی بار نمیآورد که طیف این نوع آموزش از زباله نینداختن تا احترام به دیدگاههای متفاوت شهروندان را در بر میگیرد. به نظر میرسد این کار باید از دبستان و خانواده شروع شود.
کانون سوم که فکری است، این است که ما به دلایل تاریخی و سیاسی، افراد درازمدتی نیستیم. بسیاری از کارهای ما کوتاهمدت است. خارج از نهاد خانواده، ارتباطات و برنامهریزیهای ما ایرانیها کوتاهمدت است. در همین چند روز اخیر شاهد ارسال پیامکهایی به برخی از شهروندان بودیم که از ایشان میخواست در صورت تمکن مالی از دریافت یارانه انصراف دهند. آیا سه یا چهار سال پیش که این طرح ارائه شد، شرایط کشور، مسائل بینالمللی و ظرفیتها و امکانات جامعه و اقتصاد ما به عنوان متغیرهایی که در این تصمیم حائز اهمیتند، در نظر گرفته شد؟ الان حدود ۵۵ سال است که به قانون صادرات و واردات در آلمان حتی یک تبصره اضافه نشده است. اندیشه آلمانی در اقتصاد و جامعه به دنبال ثبات و پایگاههای عمومی است تا بتواند میان نهاد دولت و نهاد جامعه ارتباط مثبت و باثبات برقرار کند. این کوتاهمدت رفتار کردن و اندیشیدن ما پیامدهای بسیار منفی برای زندگی و مدیریت ما دارد. کوتاه بودن فکر و عمل ما خود یک معمول است. شاید علت فقدان تداوم تاریخی ما است. تاریخ ما مملو از روشها، افکار و سیاستهایی است که متوجه پیامدهای طولانیمدت آنها نبوده است. به عنوان مثال، پهلوی اول با شعائر مذهبی مبارزه میکند یا پهلوی دوم در کشوری که به حاکمیت ملی خود حساسیت دارد، به یک قطب سیاسی جهان وابسته میشود. هر دو فکر و سیاست فقط در کوتاهمدت دوام آوردند. فکر و سیاست درازمدت فرق نمیکند چه در نهاد خانواده، چه در جامعه، چه در سیاست نیازمند بنیانهای قویتری است و ناظر به طبع بشر و روحیات اوست. آشفتگی و هرج و مرج تاریخی ما حکایت از مسلط بودن احساس، هیجان و فکرهای نادرست است. دمدمیمزاج و بیقاعدگی ما محتاج درمان است. در و پنجرههای آلمانی را با ایرانی مقایسه کنید گویی در آلمان قرار است دو قرن از در و پنجره استفاده شود. منطق سیستم اجرایی و روح مردم در آلمان هر دو از ثبات قابل توجهی برخوردار است و آلمان بیدلیل به این موقعیت نرسیده است به طوری که تولید ناخالص ملی آن بیشتر از مجموعه تولید ناخالص ملی ۵۵ کشور مسلمان است.
کانون چهارم که هم سیاسی و هم فکری است، آن است که ما ایرانیان با وجود تواناییهای فراوانی که داریم، هنوز در ایران هیات حاکمه تشکیل ندادهایم. منظور از هیات حاکمه جمعبندی مشترک و باثبات نسبت به جهتگیری و آینده کشور میان حدود پنج هزار نفر از مدیران، نویسندگان، سیاستمداران، هنرمندان، نخبگان فکری، روحانیون، دانشمندان، نخبگان ابزاری و بخش خصوصی است. این اتفاق در هند، ترکیه، چین و کره جنوبی افتاده است. این اتفاق حدود یک قرن پیش در ژاپن افتاد، این امر حدود سه قرن پیش در انگلستان تحقق پیدا کرد، و در عموم کشورهای اروپایی حدود دو قرن پیش رخ داد. وقتی هیات حاکمه داشته باشیم، تضادهای فلسفی با هم نداریم، بلکه اختلاف ما به حوزه سیاستگذاریها تقلیل مییابد. بنا به شرایط روز در داخل و در عرصه بینالمللی سیاستگذاریها را تعدیل میکنیم، و دیگر با هم بحث فلسفی نمیکنیم چون در تعاریف کلیدی به اشتراک رسیدهایم. آیا حدود و ثغور فکری و فلسفی نظام اقتصادی ما مشخص است؟ آیا ما در رابطه با سیاستگذاری خارجی به جمعبندی باثباتی رسیدهایم؟ مبانی سیاست خارجی چین حدود ۲۵ سال است که تغییر نکرده و هر دولتی که به قدرت رسیده این سیاست و مدیریت را ادامه داده است و آن را نقض نکرده است. بسیاری از سیاستمداران ما، مسیری بهشدت سینوسی را طی کردهاند و بعضا ۱۰ یا ۱۵ بار جهانبینی خود را در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عوض کردهاند. این درجه از نوسان نهتنها در اندیشه بلکه در عمل هم خود را نشان میدهد. کما اینکه در یک سال گذشته، چنانچه قبلا هم اشاره شد، از نوروز سال ۹۰ تا نوروز سال ۹۱، ارزش پول ایران یکدوم تقلیل پیدا کرده است. این قبل از آنکه امری اقتصادی باشد، امری فلسفی و فکری است. چطور میشود یک دولت، بازار سهام بورس را مبنا قرار میدهد و دولتی دیگر، آن را کاملا نفی میکند. اگر هیات حاکمه بود، مانند ورزش دو و میدانی که در بخش امدادی آن، دولتی جدید، چوب را از دولت قبلی میگرفت و به طرف هدف میدوید. مملکتداری در حوزه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی چه داخلی و خارجی و نظامی باید از اصول ثابت فلسفی پیروی کند که در هیات حاکمه استقرار مییابد.
این هیات حاکمه در سایر ممالک چطور تشکیل شده است؟ آیا نخبگان فکری و سیاسی در جلسه یا لویه جرگهیی گرد هم نشستهاند و یک ماگناکارتا را امضا کردهاند؟ یا در اثر تضارب آرا در عرصه عمومی به آن شکل که کسانی چون هابرماس تاکید میکنند، شکل گرفته است؟
نخستین نکته در این رابطه این است که ملاک حل و فصل تضادهای فلسفی بین گروههای فکری و نخبگان یک کشور باید مصالح کشور باشد. یعنی مصالح کشور در هر صورت باید ملاک اصلی باشد. عامه مردم یک کشور میخواهند خوب زندگی کنند، معقول زندگی کنند، در امنیت باشند، احترام و پرستیژ داشته باشند، منزلت بینالمللی داشته باشند و ارزشهایشان حفظ شود. تمام اندیشهها و سیاستگذاریها در خدمت این مبانی است. اگر اندیشهیی، کارآمدی نداشته باشد، طبعا ارزشی هم ندارد. کارآمدی در این بحث صرفا بحث اقتصادی نیست. اعتبار گذرنامه یک کشور هم در دایره کارآمدی است. اخلاق عمومی هم کارآمدی است. در عرصه کارآمدی است که میگوییم اندیشهیی به درد جامعهیی میخورد یا خیر. آنچه در سایر کشورها رخ داده، اولویت پیدا کردن مصالح ملی است. چوئن لای، معاون مائو و نخستوزیر چین در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی متوجه شد بدون علم نمیشود کشور را اداره کرد. مائو به عنوان رهبر چین بهشدت مخالف تخصص بود و از افراد متخصص اجتناب میکرد. او فرد پوپولیستی بود و به فعالیتهای پوپولیستی اولویت میداد. اما چوئن لای چون جهان را بهتر میفهمید و به آینده فکر میکرد، کانونها و آکادمیهای علمی ایجاد کرد. او متوجه شد که میتوان از جهان آموخت، بنابراین این تعامل را به وجود آورد، زیرا دغدغه قدرت، ثروت و پرستیژ چین را داشت. حالا هم نتیجه این اقدامات را شاهدیم. سال ۲۰۰۰ ذخائر ارزی چین ۳۵۰ میلیارد دلار بوده و در سال ۲۰۱۲ ذخایر ارزی چین ۳۷۰۰ میلیارد دلار است: یعنی بیش از سه و نیم برابر کل درآمد نفت ایران در ۱۰۴ سال گذشته. بر اساس این مصالح عمومی است که هیات حاکمه باید به توافق و تعامل برسند. اگر حوزه قدرت در آلمان را مطالعه کنیم، شاهد هشت طیف فکری متفاوت هستیم که اختلافشان در سیاستگذاری است. همه در چارچوب قانون اساسی آلمان با هم فعالیت میکنند. وقتی امریکا به عراق حمله کرد، مردم آلمان با این حمله مخالفت کردند. دولت آلمان به همین دلیل اعلام کرد که نقشی در حمله امریکا به عراق نخواهد داشت. همین اقدام را شیراک رییسجمهور وقت فرانسه کرد، چون عامه مردم فرانسه، مخالف دخالت نظامی این کشور در عراق بودند. این فرآیندی تاریخی است که دولت در سیاستگذاریها، نماد مردم و خواستههای آنها میشود.
کانونهای پنجم و ششم بحث شما به چه مسائلی میپردازند؟
کانون پنجم در مشکلات ما این است که ما ایرانیها به دلایل فرهنگی و انباشته شده سیاسی- تاریخی، مهارت و توانایی را ارزش و منزلت نمیگذاریم. اگر تاریخ مدیریت در ایران را منهای مدیریت بخش خصوصی در نظر بگیریم، درمییابیم که معمولا افراد ضعیف و مطیع جذب میشوند. ما چند مدیر دولتی در ایران را میشناسیم که افراد زیردستشان از آنها توانمندتر هستند؟ در کشوری مثل ترکیه یا کره جنوبی زیرمجموعهها به مراتب متخصصتر و توانمندتر از مدیر یک مجموعه هستند. این مساله در ایرانیان خارج از کشور هم هست. چینیها خارج از کشور خودشان، روح جمعی دارند، اما ایرانیها در صحنه بینالمللی عمیقا با هم متفاوتند و به جریانهای مختلف فکری تقسیم شدهاند و با هم نمیتوانند اشتراک فکری و کاری و جمعی داشته باشند. توانمندیهای یکدیگر را قبول ندارند. هر کس دوست دارد رییس باشد. این امر سبب میشود ایرانیان ظرفیتهای کار جمعی را از دست بدهند. حسن ریاست در میان ایرانیها خیلی قویتر از مدیریت است. کمتر کسی، همکار خود را توانمندتر از خود میداند. این خصلت به رسمیت نشناختن دیگران باعث شده ما ایرانیها نتوانیم جامعهیی تخصصی ایجاد کنیم. تقریبا هر کسی با هر سابقه کاری ممکن است به هر سمت قابل تصوری منصوب شود. بعد فرد غیرمتخصص منصوب شده، زیرمجموعه ضعیفتر از خود را منصوب میکند و سطح شناخت و مدیریت بهشدت تقلیل مییابد. معمولا هم افراد هر سمتی را که قبول میکنند، با الفاظ و مفاهیمی، قبول کردن خود را توجیه میکنند. اگر ما کشور هند را مطالعه کنیم، متوجه خواهیم شد که وقتی به شخصی سمتی داده میشود چه مراحل سختی را پشت سر گذاشته است. خود افراد به اصطلاح تحصیلکرده و در واقع مدرکدارها خیلی مقصرند، در هر سمت و جایگاهی حاضرند «انجام وظیفه» کنند. اینکه به این درجه در جامعه ما سیاستها تغییر میکند و این میزان از فراز و نشیب را در مسائل داریم، به این خاطر است که عموما مدیریتها، تخصصی نیستند. اگر گروهی از جامعهشناسان و روانشناسان، طرحی را تعریف کنند و تحقیق کنند که چرا عموم ایرانیها تا این سطح، شیفته سمت و ریاست هستند، خدمتی به فرهنگ و سیاست ایرانی کردهاند. چون ما در استفاده از تعاریف و الفاظ ظاهرمآبانه اخلاقی بسیار زبردستیم، همه سمتهای غیرتخصصی و سیاستهای خود را توجیه میکنیم و چون درآمد مجانی نفت هم هست، خیلی کارآمدی و مسائل تخصصی اهمیت ندارد. ارقام خیلی مهم هستند. درآمد ۱۰۴ سال نفت ایران (یعنی تاریخ صنعت نفت) مساوی با یکپنجم تولید ناخالص ملی ژاپن در یک سال است: یعنی هزار میلیارد دلار در ۱۰۴ سال در برابر ۵۲۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی سالانه ژاپن. طبعا اگر تخصص نبود، ژاپن به این درجه از اعتماد به نفس، ثروت ملی و احترام بینالمللی نمیرسید. یک متغیر مربوط به این بحث، موضوع اخلاق است. به ویژه در دو کشور آلمان و ژاپن، افراد به نوعی تربیت شدهاند که درباره مسالهیی که اطلاع ندارند اظهارنظر نمیکنند و کاری که ندانند در آن دخالت نمیکنند. آیا میتوان یک مهندس ژاپنی را پیدا کرد که درباره اقتصاد بینالمللی در تلویزیون ژاپن اظهارنظر کند؟ آیا میتوان یک پزشک آلمانی را پیدا کرد که در تلویزیون آلمان درباره روسیه اظهارنظر کند؟ البته تلویزیونهای این کشورها توسط افرادی حرفهیی مدیریت میشوند. خود تلویزیونها سراغ افراد غیرمتخصص نمیروند. نکته در این است که اخلاقی بودن در یک معنا یعنی قائل بودن به اصول، وجدان و مسوولیت اجتماعی. اشخاصی که تخصص ندارند ولی مسوولیتی را قبول میکنند، کار غیراخلاقی انجام میدهند. درآمد نفت و گردش پول نفت در جامعه به صورت کالا و خدمات، عموم ضعفهای ما را پوشانده است.
نکته ششم این است که در میان ایرانیان درک مصالح کلان کشور بسیار ضعیف است. این امر را میتوان در قالب متون علم سیاست به ناسیونالیسم و حس وطندوستی تعبیر کرد. تمام مطالب پنج کانون قبلی در این کانون جمع میشوند. اگر این کانون صحیح عمل کند، بقیه هم اصلاح میشوند. در آلمان سراغ نداریم کسی دو میلیارد دلار اختلاس کرده باشد. حدس علمی من آن است که قبل از آنکه یک آلمانی نگران مجازات و قانون باشد، نگران احترام کشورش است. برای او، کشور خیلی اهمیت دارد. اخیرا هم دیدیم که رییسجمهور آلمان وامی دریافت کرده بود که به خاطر سمتش به راحتی اخذ کرده بود، یعنی کار تسهیل شده بود. وقتی این موضوع آشکار شد، او گفت چون این امر ممکن است به پرستیژ آلمان لطمه بزند، از سمتش استعفا داد. یعنی تا این اندازه آلمان برای ایشان اهمیت دارد. ما دیدهایم در ژاپن وقتی مدیری اشتباه میکند، بلافاصله از ملت عذرخواهی کرده، تعظیم میکند و استعفا میدهد. اما برای ما ایرانیها، خانواده خودمان و گروه سیاسی و مالیای که در آن هستیم بیشترین اهمیت را دارد و وفاداری ما صرفا شامل این گروهها میشود. کشور برای ما تقریبا تعطیل است. اگر ما به کشورمان علاقه داشتیم تا این حد، سواحل دریای خزر، جادهها و پارکها را آلوده نمیکردیم. اگر هموطن برای ما احترام داشت، خودروی خود را دوبله پارک نمیکردیم. اگر کشور مهم بود طی ۱۰ سال، پنج سمت مختلف را قبول نمیکردیم چون با قبول کاری که با آن آشنایی نداریم ناکارآمدی ایجاد کرده و از منابع استفاده بهینه را نمیکنیم. حس تعلق به خاک و کشور پیامدهای بسیار مثبتی دارد مشروط به اینکه یک سیستم در کلیت جامعه وجود داشته باشد. البته این کانونهایی که مطرح شد به هم تنیده هستند. در چه شرایطی کشور و حیثیت آن و گذرنامه آن مهم است وقتی زمان و درازمدت هم مطرح باشد.
وقتی مهمترین مدیر در عرصه سیاست خارجی تعداد همسایگان ایران را نمیداند، فکر و برنامه و استراتژی و آیندهنگری و حیثیت ملی و اعتبار گذرنامه موضوعات دست بیستم و سیام هم به حساب نمیآیند. در نتیجه، این شش کانون خیلی اهمیت دارند و به نظر میرسد که این امور جدید نیستند، بلکه ریشه در تاریخ دارند. به تاریخ مراجعه کردم ببینم تا کدام مقطع میتوان رد کانونهای ضعف را در سیاست و فرهنگ ایرانی مشاهده کرد. تاریخ ما در هر صورت تاریخ امپراتوری است. ما هیچگاه کشور- ملت یا دولت- ملت نبوده و نیستیم. ما سوابق امپراتوری داریم. یک مرکزیتی بوده با سرزمینی بسیار وسیع و کانونهای مختلف قدرت در کشور. بنابراین، آن انسجام سیاسی، فرهنگی و ساختاری را در مدیریت و مملکتداری پیدا نکردهایم و امیدواریم به تدریج به آن دست یابیم.
اما چرا شما به قاجاریه رجوع کردید؟ آیا این انتخاب به این دلیل است که در قاجاریه تعامل با غرب به عنوان فرهنگ مدرن و جدید و غالب به اوج خود رسیده بود؟ آیا این انتخاب به دلیل رخدادهای مهم این دوره از جمله نهضت مشروطیت است که نقطه اوج شکلگیری و طرح مفاهیم نوین مثل پارلمان، قانون و دولت- ملت است؟
ما از اواخر صفویه با پدیدهیی به نام غرب مواجه میشویم. اواسط صفویه ظهور اروپا و غرب و انقلاب صنعتی رخ میدهد که به تدریج جریان سیاسی، اقتصادی و فکری اروپا بر جهان مسلط میشود. ما نیز چون در جغرافیای مهمی قرار داشتیم، مورد توجه غرب قرار گرفتیم. از اواخر صفویه و اوایل قاجار، متد غربی در ایران نظم سنتی جامعه ما را مخدوش میکند. ما یک نظم تاریخی در ایران داشتیم مبتنی بر امپراتوری، شاهنشاهی، سیستم ارباب-رعیتی و جامعه سنتی- مذهبی که در اثر ورود اندیشههای جدید غربی، تعادل فکری و سنتی خود را از دست میدهد. قبل از ورود غرب به ایران، ایرانشناسی ما به شناخت نظم سنتی ایران محدود میشود. بعد از ورود غرب است که شاقولهای فهم جامعه ایرانی متحول میشوند. مفاهیمی مثل پارلمانتاریسم، حکومت قانون، اهمیت مردم؛ حقوق شهروندی، تعامل میان دولت و مردم و مصالح ملی، وارد فضای فکری و فرهنگی مردم ایران میشوند. زیرا قبل از آن، مصالح شخص شاه را داشتیم. تلقیات شخص شاه بود که ملاک بود و فراتر از شخص شاه و دربار، ملاک دیگری برای سنجش نداشتیم. این مفاهیم از غرب آمدند و اندیشه و موج جدیدی در جامعه ما ایجاد کردند و تقابلی میان نظم سنتی ما و نظم غربی ایجاد کردند و هر طرف، حامیان خود را به وجود آورد. به همین دلیل بود که به نظرم رسید تضاد فلسفی، اجتماعی و سیاسی ما از دوره قاجار شروع میشود. قبل از آن، میان دولت و جامعه، نوعی هارمونی سنتی وجود دارد. در ایران عصر صفویه، میان آنچه در حکومت وجود دارد و آنچه مردم میخواهند، هارمونی وجود دارد. در اثر ورود ارزشهای غربی است که تضادهای هویت به وجود میآید. البته مبانی این تقابل، تفاوتهای جدی میان اندیشه دینی و اندیشه لیبرالیستی است. چون میتوان بین ایرانی بودن و مسلمان بودن هارمونی ایجاد کرد. اما میان اندیشه دینی و اندیشه غربی نمیتوان هماهنگی ایجاد کرد و این دو با یکدیگر متضاد هستند. این شش کانونی هم که مطرح شد، کانونهایی هستند که در جامعه ایرانی متاخرند و در اثر نظم جدید جهانی برای ما مشکل ایجاد کردهاند. مثل بحث هیات حاکمه که در گذشته اصلا ضرورتی نداشته است، چون شخص شاه و دربار و ارتباط شاه با برخی اقشار جامعه مثل اشراف، روحانیون و تجار کفایت میکرده است. سیاست در جامعه به ارتباطات حدود ۲۰۰ نفر محدود میشده است. اما محور مدیریت امروز، فردی نیست، بلکه مسائل به اشتراک ذهنی میان چند هزار نفر که کشور را مدیریت میکنند، ربط پیدا میکند. مساله فقط فرد نیست، بلکه ذهنیت و اصولی است که در گذشته وجود نداشته است. این نه فقط مشکل ما که مشکل بسیاری از کشورهای جدید در خاورمیانه از جمله مصر در شرایط جدید است. برزیل در بیست سال اخیر توانسته این هیات حاکمه را به وجود آورد. دلیل اینکه تونس توانست سریعتر در جهان عرب به نظم و ثبات برسد، به دلیل تواناییاش در تشکیل آن هیات حاکمه است. بنابراین، دلیل انتخاب تاریخ قاجار این بود که علاقهمند بودم مطالعه کنم از چه مقطعی با این مسائل مواجه شدیم. البته قبل از آن در زمینه فرهنگ ایران به صورت میدانی تحقیق کردم که اسکلت کار بود، بعد خواستم به صورت کرونولوژیک به تاریخ بپردازم که ابتدا قاجار را انتخاب کردم و بعد به پهلوی میرسم و سپس به بعد از انقلاب خواهم پرداخت. به این نکته میپردازم که چرا مشکلات ما این اندازه تداوم داشته است و ما با اینکه با سه سیستم فکری و سیاسی متفاوت یعنی قاجار، پهلوی و بعد از انقلاب اسلامی مواجه هستیم، اما به لحاظ خلقی و شخصیتی مسائلمان تداوم تاریخی دارد.
شما همیشه از الگوهای مقایسهیی در بحث توسعه استفاده میکنید و مثلا ایران را با کشورهای دیگر دنیا مثل ژاپن، چین، کره جنوبی و مالزی و اندونزی مقایسه میکنید. میخواستم بدانم مبنای نظری این مقایسهها چیست؟ آیا ما به لحاظ نظری قادر به مقایسه هستیم؟ آیا در این مقایسهها تفاوتهایی را که به عقیده بسیاری غیرقابل رفع و بنیادی هستند در نظر میگیریم؟
من معتقدم که ما باید میان اصول توسعه و الگوهای توسعه تفکیک قایل شویم. ما در کشورمان چه در حوزه نظری و چه در حوزه اجرایی این دو مبحث را با یکدیگر خلط میکنیم. اصول توسعهیافتــگی جهانشمول هستند و ارتباطی به نژاد و زبان و فرهنگ و جغرافیا و دین ندارند. کسی در دنیا نمیتواند ادعا کند که میخواهد توسعهیافته شود اما با علم، نظم و سامان اجتماعی، ثبات سیاسی و فرهنگ کارآمد اقتصادی کاری نداشته باشد. نمیتوان بدون استفاده از نخبگان، علمگرایی، صنعتی شدن، نظمگرایی، انسجام عمومی، استفاده از فناوری، فرهنگ کارآمدی، نظام دانشگاهی، تحقیق و مطالعه و داشتن هیات حاکمه منسجم رشد کرد. اینها اصول توسعه هستند. مثل اینکه بگوییم که سلامتی و بهداشت تابع جغرافیا و رنگ و نژاد است. هر کس در دنیا که اصول بهداشتی را رعایت نکند، مربوط به هر قوم و دین و زبان و کشوری باشد، بیمار میشود. اصول بهداشت بر منطق فیزیکی انسان حاکم است و ربطی به نژاد و فرهنگ و دین ندارد. اما هر کشوری میتواند بنا به مقتضیات جغرافیایی و فرهنگی خودش از این اصول، الگویی استخراج کند. مثلا کشور برزیل، سرزمین بزرگ و منابع طبیعی زیادی دارد و میتواند بخش وسیعی از توسعهیافتگیاش را مصروف کشاورزی کند. کره جنوبی چنین نیست، جمعیت محدودی دارد و منابع طبیعیاش هم تقریبا صفر است. بنابراین، باید الگوی دیگری انتخاب کند کما اینکه کره جنوبی ۵۰ سال پیش، مبنای توسعهیافتگی خود را در چهار صنعت خلاصه کرد؛ کشتیسازی، نساجی، فولاد و صنایع پلاستیک. این چهار صنعت، انباشت سرمایه بسیار قابل توجهی را به وجود آوردند. بنابراین، در اصول توسعه نمیتوان مناقشه کرد، اما هر کشوری میتواند الگوی خاص خودش را داشته باشد. از سوی دیگر ما ایرانیان نمیتوانیم ادعا کنیم که خاص هستیم. ما نمیتوانیم ادعا کنیم که از تجربیات دیگران استفاده نمیکنیم. ما حتما میتوانیم از تجربیات هند، کره، چین، برزیل و ترکیه، استفادههای جدی کنیم. مطالعات بینالمللی مجموعه دستگاههای اجرایی و دانشگاهی ما بسیار ضعیف است چون در کل، ما تعلقات بینالمللی نداریم و خیلی علاقه به تعامل با جهان نداریم. ظاهرا این مساله مبانی فکری دارد. بنابراین، باید از جهان استفاده کنیم، ما میتوانیم از این طریق در منابع و زمان صرفهجویی کنیم. به ویژه اگر از آسیاییها بیاموزیم که تا چه میزان با انسجام و پرکاری، رشد و احترام پیدا کردهاند. تمامی کشورهای همردیف ما در جهان از طریق رشد اقتصادی، امنیت و احترام خود را کسب کردهاند. ترکیه و مالزی، احترام فزایندهیی در جهان به دست آوردهاند و فرهنگ و ارزشهای خود را نیز به خوبی حفظ کردهاند. نرخ مهاجرت در مالزی صفر است چون برای هر سبک و سیاق و فکری جایگاه وجود دارد در حدی که هماکنون بیش از صد هزار ایرانی را در خود جای داده است. ما از این نوع کشورها، میتوانیم بسیار بیاموزیم، از نحوه مدیریت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی گرفته تا تخصصگرایی و بهرهبرداری از امکانات محیط بینالمللی.
شما معتقدید که بین لیبرالیسم و اندیشه سنتی دینی نقاط مشترک بسیار کمی وجود دارد. برای تعامل و گفتوگو میان این دو ساحتی که ناگزیر با هم رویارو شدهاند، چه باید کرد؟
من در حدی که مطالعه کردهام، دریافتهام که فضای مشترک میان اسلام و لیبرالیسم کمتر از پنج درصد است. این پنج درصد را هم با تسامح عرض میکنم، زیرا اسلام و لیبرالیسم دو تعریف بسیار متفاوت از انسان دارند و دو جهانبینی مختلف هستند. از آنجایی که این دو در تعاریف فلسفی و اعتقادی متفاوت هستند، خروجیهایشان نیز طبعا متفاوت است. دلیل اینکه از مشروطه تا حالا نتوانستهایم میان این دو جهانبینی حلقههای مشترک ایجاد کنیم، این است که این دو مرام و مکتب به طور ذاتی قابلیت جمع شدن ندارند. جهان با لیبرالیسم مدیریت میشود و از این حیث چین، ترکیه، مالزی، امریکا، فرانسه، کانادا و ژاپن با یکدیگر تفاوتی ندارند. مبانی مدیریت اقتصادی و سیاسی جهان نشاتگرفته از لیبرالیسم است، اما ما یک مرام دیگری داریم. سرچشمه اندیشهیی که در کشور ما در حوزه سیاست و فلسفه وجود دارد، کاملا با لیبرالیسم متفاوت است و اینها با یکدیگر قابل جمع نیستند. البته ما در عمل ناگزیریم کارهایی انجام میدهیم که به لیبرالیسم خیلی نزدیک است، اما در سخنرانیها و بسیاری از بیانیهها، لعاب دینی و اسلامی قویتر است. به عنوان مثال، در اقتصاد جاری لیبرال جهانی، نزدیک به ۱۵ هزار کتاب پایه در سطح جهانی وجود دارد و چند قرن پشتوانه عملی دارد در حالی که ما در شرایط سعی و خطا هستیم. ما نیاز به مطالعه و فهم عمیق هر دو طرف داریم تا متوجه تفاوتها شویم. به عنوان مثال دموکراسی یک پدیده قرن بیستمی است که برای ایجاد ثبات برای تداوم فعالیت نظام سرمایهداری، به وجود آمده است. در سیستم اقتصاد لیبرال، تولید، توزیع، بازاریابی و تبلیغات هر کالایی مجاز است. در متون دینی این گونه نیست. حداقل به لحاظ نظری، تعاریفی که از انسان، جامعه، زندگی، اقتصاد، سیاست و کار در دو مکتب وجود دارد بسیار با هم متفاوتند. چرا سوسیالیستها و لیبرالها میتوانند با هم کار میکنند؟ چون در تعاریف کلیدی اشتراک دارند. اختلاف آنها در نوع تولید ارزش افزوده، نظام مالیاتی و توزیع امکانات است. چرا چینیها، روسها و ترکها به راحتی با جهان لیبرال کار میکنند؟ چون اختلاف فلسفی با هم ندارند، در توزیع ثروت و قدرت با یکدیگر رقابت میکنند. حداقل اگر اسلام نظری را، معیار سنجش قرار دهیم، در تضاد با نظام ارزشی غرب و لیبرالیسم است. هر چند در عمل، بخش قابل توجهی از زندگی ما با آنچه آنها تولید میکنند، فکر میکنند، الگوسازی میکنند و دستور کار مشخص میکنند، درهم تنیده است. چین و روسیه با غرب مبارزه نمیکنند بلکه در قالب منطق تولید ثروت لیبرال، سطح قدرت خود را ارتقا میبخشند. بحران فعلی لیبرالیسم هم فلسفی نیست. در مبانی تشکیک نکردهاند. مشکلات در سیاستگذاریهای اقتصادی، تولیدی، سرمایهگذاری، مالیاتی و توزیع درآمد است که با ظهور آسیا، تعادلها آشفته شده است. ارائه الگو، بسیار پیچیده و زمانبر است و از طرفی دیگر بر اساس آنچه من کانون اول مشکلات نامیدم، ما حاضر نیستیم بپذیریم که اعظم منظومه زندگی ما برگرفته از وضعیت جهانی است. از تغذیه و پوشش و نظام آموزشی گرفته تا هوانوردی و صنعت و حمل و نقل و ساختمانسازی و خودروسازی، مجموعهیی از دستاوردهای بشری هستند.
ما چهارپنجم درآمد نفت را به واردات کالا و خدمات اختصاص میدهیم. دقت بفرمایید نمیگویم خوب و بد چیست بلکه به دنبال تبیین حدود و ثغور نظری مفاهیمی مانند بومیسازی، استقلال، تقابل با جهان و لیبرالیسم هستم. این تقابلها ذهنی هستند یا عینی؟ افق چیست؟ جهان به کجا میرود؟ ۲۰ سال دیگر این مفاهیم چه وضعیتی خواهند داشت؟ جبران تاریخ است یا استراتژی است؟ صورت نهایی و خالص این مفاهیم برای جامعه ایران طی نیمقرن آینده چیست؟ چرا ایرانیان بالاترین نرخ مهاجرت در دنیا را دارند؟ هماکنون جزییات فراوانی حالت جهانی به خود گرفته است. مدتی است راهنمایی و رانندگی، جریمه و تخلفات افراد را به نشانی منزل آنها میفرستد؛ رویهیی که حدود ۳۵ سال پیش در فرانسه آغاز شد. البته بعضی از ایدههای رایج جهانی را ما با فرهنگ بومی خود تغییر میدهیم. هماکنون در کشور، موجِ گرفتن دکترا مد روز شده، و مجریان در لابهلای صدها کار اجرایی و جلسه، دکترا هم میگیرند و به قدری آسان شده که تولید انبوه دکترا به راه افتاده است. این در حالی است که در دانشگاههای معتبر دنیا، هر چند سال، دو یا سه نفر شاید دکترا بگیرند. همانطور که رانندگی از بیرون آمده و ما آن را بومی کردیم، دکترا گرفتن که یک تعهد حداقل پنج ساله شبانهروزی است، تبدیل به کار اداری و ثبت نام دوستانه شده است. معمولا دکترا گرفتن برای تحقیق است اما در کشور ما به قدری آسان و با چند تلفن و جلسه میتوان دکترا گرفت که میتوان پیشبینی کرد حدود ۱۴۰۰ شمسی، سطح دانش و تخصص چند میلیون دکترا در کشور از حدود ۵۰۰ دکترای دهه ۱۳۶۰ کمتر باشد. منظور از این بحث این است که ما آنچه را که در سطح جهانی رایج است، درست به کار نمیگیریم. از سویی دیگر اندیشه دینی در کشور ما به ویژه در حوزههای اجرایی نیازمند مدلسازی است و از حد اصول و فکر به مرحله مدل و الگو تبدیل نشده است و اگر قرار باشد این اتفاق بیفتد هم به زمان نیازمند است و مهمتر به حجمی قابل اعتنا در میان کشورهای مسلمان احتیاج دارد که اصول دینی را به صورت یک بلوک در مقیاسهای جهانی به اجرا بگذارند. اگر ما تولید ناخالص ملی کشور را در حدود ۵۰۰ میلیارد دلار بگیریم، از ۷۰ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص جهانی میشود کمتر از یکدهم درصد. اثرگذار بودن در سطح منطقهیی و بینالمللی محتاج ارقام و الگو است. قصد من، کمبها دادن به خودمان نیست. میخواهم عرض کنم قدرتمند شدن و الگو شدن، اصول دارد. البته هر کشوری بدون توجه به ارقام میتواند سر و صدا کند. طبعا تبلیغات مهم است. اما نظم منطقهیی و از آن پرچالشتر، نظم جهانی ایجاد کردن، قواعد و اصول خود را دارد. حتی چین با این قدرت عظیم مالی و اقتصادی و به طور فزایندهیی نظامی، محدودیتهای خود را میداند. ایجاد یک الگوی دینی، غولهای فکری و فلسفی میخواهد. ما مسائل شناختی را دستکم گرفتهایم. چه بخواهیم در داخل الگو بسازیم، چه جهان را بفهمیم و چه ترکیبی منطقی از داخل و خارج به کار گیریم، به پشتوانه عظیم نظری نیازمندیم. متاسفانه عدهیی که کم هم نیستند، در میدانهای دانشگاهی وارد شدهاند و با چاپلوسی، کار سفارشی انجام میدهند. نظریهپرداز که با تملق نمیتواند کار تحقیقی کند. نظریهپرداز، انسانی است شریف و مستقل که برای رشد و تعالی کشور تحقیق میکند. فرق نمیکند چه در کشور ما، چه هر کشوری، محققی که برای خودشیرینی نزد وزیر یا مدیری، چارچوب بنویسد، محقق باوجدانی نیست. یکی از مسائلی که بسیار بااهمیت است و خوب است در اینجا مطرح شود، آشنا نبودن بسیاری از مجریان کشور با متون نظری و تئوریک سیاست، اقتصاد و جامعه است. تا آنجا که من شناخت پیدا کردهام، بسیاری از مجریان، اخبار روز را با دقت دنبال میکنند و در کنار آن، بولتنها را میخوانند. این با کسب دانش و مجهز بودن به چارچوب بسیار متمایز است. شاید دلیل عمده روزمرگی ما هم به موجب کتاب نخواندن و آشنایی بسیار ضعیف با متون نظری است. بسیاری در رشتههای علوم انسانی در دانشگاههای ضعیف کشور دکترا گرفتهاند ولی خیلی برای این مدرک زحمت نکشیدهاند یا تلقی ناصحیحی از مدرک دکترا دارند. کسی که دکترا میخواند، باید به زبانهای مختلف حداقل پنج هزار کتاب را با دقت و با کمک استاد کلاس فهمیده باشد. دستگاههای عریض و طویل سیاست خارجی شاید یک نفر هم که بشود نام او را تئوریسین گذاشت، برای عرضه به جامعه ارائه نکردهاند. ترکیه به احمد داووداوغلوی خود در سطح جهانی افتخار میکند. چین، هند و برزیل اندیشمندان متعددی در ردههای اجرایی خود دارند. ما کار عمیق فکری و نظری چه در حوزههای دینی و چه بینالمللی را با تبلیغات و لابی اشتباه گرفتهایم. اکثریتی که در این صنعت وارد شدهاند، نه این طرف را خوب میشناسند و نه صحنه جهانی را. شناخت تفاوت عملکرد سیاستمداران ایرانی با غیرایرانی، اهمیت آگاهیهای نظری را نشان میدهد. از این رو ضروری است که مدیران کشور، شروع به کتابخوانی کنند و بعد از ساعت ۵ هم به خود و زندگی خود بپردازند تا در شرایط متعادلی قرار گیرند. کتاب خواندن با بولتن خواندن فرق میکند. کتاب خوب به ویژه به زبانهای اصلی به انسان، قالب فکری میدهد، افق باز میکند و به دانش، حالت انباشتی مــیدهـد. ضــربالمـثلی میگوید در جامعهیی که افق دیده نشود، مردم آن پرپر میشوند.
به دنبال افزایش تحریم های بین المللی و نگرانی های مردم از کمبود مایحتاج ضروری، یک مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت گفت: بهتازگی دستور جدیدی به این وزارتخانه برای ذخیرهسازی ۱۰ قلم کالای اساسی، حساس و مورد نیاز مردم صادر شده که براساس آن، قرار است شرکت بازرگانی دولتی ایران به همراه بخشخصوصی، کار ذخیرهسازی را انجام دهند.
به گزارش مهر، یک مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت که نخواست نامش ذکر شود، گفت: بهتازگی دستور جدیدی به وزارت صنعت، معدن و تجارت صادر شده است که براساس آن، کار ذخیرهسازی ۱۰ قلم کالای اساسی، حساس و ضروری مورد نیاز مردم در سبد خانوارها به صورت گسترده صورت گیرد.
وی افزود: بر این اساس، شرکت بازرگانی دولتی ایران زیرمجموعه وزارت صنعت، معدن و تجارت از بخش دولتی مکلف شده است تا با همراهی بخش خصوصی، کار ذخیرهسازی این کالاها را به عهده گیرد.
به گفته این مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت، در این دستور از ۱۰ قلم کالا نام برده شده است که با اولویت بخش خصوصی، این کالاها ذخیرهسازی شود و در صورت عدم تمایل بخش خصوصی به این کار، شرکت بازرگانی دولتی ایران وارد عمل شده و کار ذخیرهسازی را انجام دهد، البته منابع مالی لازم نیز باید از سمت دولت تامین شود.
این مقام مسوول در وزارت صنعت، معدن و تجارت خاطرنشان کرد: در این فهرست ۱۰گانه، شش کالای اساسی، حساس و ضروری مورد نیاز مردم و چهار نهاده دامی و تولیدی به چشم میخورد. برنج، روغن، شکر، گوشت قرمز، گوشت مرغ، قند، گندم، ذرت و جو از جمله این کالاها هستند.
محسن رفیقدوست، وزیر سابق سپاه هر چند که معتقد است سپاه نباید در جریانات سیاسی وارد شود، اما از دخالت این نیروی نظامی در جریانات ۱۸ تیر و حوادث پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری حمایت می کند.
او بر این باور است که این ماموریت سپاه بود که به مسایل بعد از انتخابات ورود کند، اما همزمان می گوید: البته در مواردی ممکن است برخی افراد در اثر هیجانات، اشتباهاتی مرتکب شده باشند و ممکن است این افراد از خویشتنداری خارج شده باشند اما نباید این اشتباهات را به کل سپاه تعمیم داد و البته با خیلیها نیز برخورد شد.
البته رفیق دوست اشاره ای به نقش سردار مشفق و شکایت رسیدگی نشده هفت زندانی سیاسی از وی ندارد.
بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده و فیض الله عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت، محسن امین زاده، عبدالله رمضان زاده و محسن صفایی فراهانی دیگر اعضای جبهه مشارکت هستند که با استناد به بخش هایی از سخنان سردار مشفق، در شکایتی که تسلیم قوه قضاییه شده است، تصریح کرده اند که این سخنان “صریحا پرده از روی مداخلات غیرقانونی این گروه نظامی و اطلاعاتی در جهت پیروز کردن آقای احمدی نژاد در انتخابات دور دهم و جلوگیری از پیروزی نامزدهای دیگر بر می دارد.”
فعالان اصلاح طلب که به جرم اقدام علیه امنیت ملی پس از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بازداشت و زندانی شدند، در نامه خود هشدار داده اند که به دلیل فعالیت این جریان مداخله گر نسبت به “استقلال ملی، تمامیت ارضی کشور، آزادی ها و حقوق شهروندی، بنیان های انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی” نگران هستند.
شکایت این فعالان سیاسی نه تنها رسیدگی نشده، بلکه به تشدید فشارها و محدودیت ها برای آنان و خانواده هایشان نیز منجر شده است.
وی مدعی است که سپاه فقط باید از رهبری فرمانبری کند و بدون اشاره به نامه ها و سخنرانی های فرماندهان ارشد نظام علیه اصلاح طلبان و مسئولان وقت ادعا می کند: اصلاحطلبانی که مورد انتقاد سپاه قرار گرفتند، احراز شده که برانداز هستند.
رفیق دوست اشاره ای ندارد که بر اساس کدام مستندات قانونی و در کدام محکمه ای چنین حکمی احراز شده است.
ورود سپاه در ۱۸ تیر ۷۸ و حوادث سال ۸۸ براساس وظیفه بود رفیقدوست با اشاره به برخی حوادث داخلی کشور در سالهای اخیر ادعا کرد: ورود سپاه در ۱۸ تیر ۷۸ و در حوادث پس از انتخابات ۸۸ بر اساس وظیفه سپاه در حراست از انقلاب بود. ۱۸ تیر ۷۸ روزی بود که سپاه در آن به موقع وارد عمل شد.
وی به حمله به تظاهرات آرام مردم و تهاجم نیروهای امنیتی به جمعیت عزادار در روز عاشورا اشاره ای ندارد و می افزاید: در مواردی ممکن است برخی افراد در اثر هیجانات، اشتباهاتی مرتکب شده باشند و ممکن است این افراد از خویشتنداری خارج شده باشند اما نباید این اشتباهات را به کل سپاه تعمیم داد و البته با خیلیها نیز برخورد شد. تجمعها و شعارهایی که داده میشد خلاف قانون بود. من میگویم، نه عملکرد سپاه بلکه تنها برخی از حرکتهایی که از حد خود خارج شد، اشتباه بود. باید با کسانی که احساسات خود را به وظیفه تقدم دادند، برخورد میشد. در برخورد با مردم، باید خویشتندار بود و ضدانقلاب را از مردم دیگر جدا کرد.
او نمی گوید سرکوب تظاهرات آرام مردم و تیراندازی به سوی شرکت کنندگان در تجمعات اعتراضی و جنایات صورت گرفته در بازداشتگاه ها با کدامیک از موازین قانونی همخوانی دارد.
وزیر سابق سپاه با تفکیک افراد از بدنه سپاه ، به اشتباهات سپاهیان معترف است و می گوید: برخی اشتباهاتی که در سال ۸۸ رخ داد، از سوی افراد سپاه بود نه از سوی سپاه. عامه مردم از سپاه، هم متشکرند و هم با وجود سپاه احساس امنیت میکنند و خود من افتخار میکنم که سپاهیام.
رفیقدوست در ادامه این گفت و گوی مفصل با ایسنا، مدعی شد: اگر سپاه در این دو مقطع (۱۸ تیر ۷۸ و حوادث سال ۸۸) از رهبری اطاعت کرده است، اعتراض کسانی که به ورود سپاه به این مسائل اعتراض کردهاند، بیخود است. ماهیت هر دو حرکتی که سپاه با آنها مقابله کرد، بعدها کاملا مشخص شد. سپاهی اگر میخواهد در سیاست دخالت کند، باید از سپاه خارج شود
وی بر لزوم تبعیت کارکنان سپاه از رهبری تاکید کرد و افزود: سپاهی تا وقتی سپاهی است نباید عضو هیچ جناحی باشد، بلکه تنها باید مطیع رهبری باشد و اگر قرار است در سیاست دخالت کند، باید از سپاه خارج شود. سپاهی نباید سیاسی شود اما باید سیاست را بفهمد. البته افراد به درد بخوری که از سپاه خارج و بعدا وزیر و وکیل شدند هم کم نیست. برخی سیاسیون ـ چه اصولگرا و چه اصلاحطلب ـ نیز تلاش میکردند در سپاه نفوذ و آن را طرفدار اصولگرا، اصلاحطلب یا دولت معرفی کنند اما موفق نشدند.
اصلاحطلبانی که مورد انتقاد سپاه قرار گرفتند، احراز شده که برانداز هستند
رفیقدوست در برابر این پرسش که “آیا اظهارنظر برخی فرماندهان سپاه در مورد جریانهای سیاسی کشور را سیاسیکاری میدانید یا نه؟” پاسخ داد: ما دو دسته اصلاحطلب داریم، اصلاحطلب ولایتی و اصلاحطلب ضد ولایت فقیه. آن بخش اصلاحطلبی که مورد انتقاد سپاه قرار گرفته، مطمئنا احراز شده که برانداز است و اسمش را اصلاحطلب گذاشته است. قبل از انتخابات مجلس هفتم، خدمت یکی از بزرگان رفتم، کسی که امروز اصلاحطلبان خیلی به او تکیه میکنند. او گفت “کسانی که امروز در مجلس ششم هستند و دست به تحصن و نوشتن نامه زدهاند، دیگر صلاحیت نمایندگی مجلس را ندارند”. وقتی من دلیلش را پرسیدم، گفت “چون اینها تیشه به ریشه انقلاب میزنند”. من گفتم خب برخی از اینها را خود شما حمایت کردید که گفت “من اشتباه کردم”. امروز با حرکات مردم در راهپیماییها و انتخابات میشود احساس کرد که اکثریت بالای جامعه و بویژه نسل امروز به عهد خود با انقلاب وفادارتر از منِ نسل اولی انقلاب هستند.
وی ادعا کرد: باید با آن بخش از اصلاحطلبی مخالفت کرد که مخالف نظام است و نه با اصلاحطلبی که با برخی از مشیهای ما مخالفت دارد. مخالفت با اصلاحطلب برانداز را سیاسیکاری نمیدانم. اکثریت مردم، نظام را میخواهند اما همینها به خیلی از کارهای نظام هم انتقاد دارند. مسئولان و سیاستمداران باید به سمت رفع این انتقادات بروند نه اینکه بخواهند از راه انتقادات تیشه به ریشه انقلاب بزنند.
بسیجیان حق دارند از هرکسی میخواهند حمایت کنند
رفیقدوست همچنین با بیان اینکه “باید بین سپاه و بسیج خط کشید”، اظهار نظر کرد: کادر ادارهکننده بسیج، سپاهی هستند اما خود بسیجیها از قشرهای مختلف جامعه هستند و هر یک از اینها آزادی و حق انتخاب و تبلیغ برای شخص یا گروه مورد علاقهشان دارند. ممکن است در انتخابات، بخشی از آنها از یک کاندیدا و بخشی هم از کاندیدای دیگری حمایت کنند. بسیجی یک فرد عادی است و حق دارد از هرکسی بخواهد حمایت کند اما سپاهی رای میدهد ولی حق دخالت ندارد. اینکه فعالیتهای بسیج را به سپاه ارجاع دهند، اشتباه است.
در سال ۸۸ برخی افراد سپاه اشتباهاتی داشتند ولی نباید آنرا به کل سپاه تعمیم داد
وی با اشاره مجدد به نحوه عملکرد سپاه در حوادث پس از انتخابات ۸۸ اظهار کرد: این ماموریت سپاه بود که به این مسائل ورود کند. البته در مواردی ممکن است برخی افراد در اثر هیجانات، اشتباهاتی مرتکب شده باشند و ممکن است این افراد از خویشتنداری خارج شده باشند اما نباید این اشتباهات را به کل سپاه تعمیم داد و البته با خیلیها نیز برخورد شد. تجمعها و شعارهایی که داده میشد خلاف قانون بود. من میگویم، نه عملکرد سپاه بلکه تنها برخی از حرکتهایی که از حد خود خارج شد، اشتباه بود. باید با کسانی که احساسات خود را به وظیفه تقدم دادند، برخورد میشد. در برخورد با مردم، باید خویشتندار بود و ضدانقلاب را از مردم دیگر جدا کرد.
رفیقدوست ادعا کرد: برخی اشتباهاتی که در سال ۸۸ رخ داد، از سوی افراد سپاه بود نه از سوی سپاه. عامه مردم از سپاه، هم متشکرند و هم با وجود سپاه احساس امنیت میکنند و خود من افتخار میکنم که سپاهیام.
ورود سپاه به صنایع غیرنظامی، ساختوساز و تجارت
وی در ادامه، به فعالیتهای اقتصادی سپاه که همواره مورد مناقشه منتقدان و حامیان آن بوده است اشاره کرد و گفت: مسائل اقتصادی، طیف بزرگی از کارهای کشاورزی، صنعت، تجارت، ساختمانسازی و عمران را در بر میگیرد. جایی که فعالیتهای اقتصادی سپاه بیشتر تبلور دارد، کارهای عمرانی است. زمانی که جنگ تمام شد، امکانات وسیعی از نظر عمرانی در اختیار سپاه بود و کشور هم در جنگ صدمات زیادی دیده بود، لذا نیاز بود که سپاه وارد این عرصه شود. من با این مساله که سپاه تجارت کند، مخالفم؛ کما اینکه با ورود دولت به تجارت نیز مخالفم و البته سپاه هم تجارت نمیکند. با این مساله که سپاه به غیر از صنایع نظامی، در صنایع دیگر وارد شود یا در کار ساختوساز ورود کند نیز مخالفم؛ همانطور که با ورود دولت در این بخشها مخالفت دارم. در کارهای عمرانی نیز هرچند با ورود دولت مخالفم اما معتقدم سپاه میتواند در این عرصه وارد شود و معیار خوبی برای بخش خصوصی باشد.
رفیقدوست افزود: قبلا سپاه در پروژههایی که بخشهای خصوصی میتوانست وارد شود، وارد میشد، اما مصوبهای در سپاه گذرانده شد که براساس آن، سپاه تنها پروژههای بالای هزار میلیارد تومان را برعهده میگیرد. پس از این مصوبه سپاه دیگر وارد پروژههایی که بخش خصوصی میتواند انجام دهد، نمیشود. در برخی از پروژهها نیز که بخش خصوصی نمیتواند وارد شود و تنها بخشهای خارجی داوطلب میشوند، سپاه ورود پیدا کند و من با ورود سپاه به کارهای عمرانی به این دلیل موافقم.
هیچیک از پروژههای سپاه، از طریق رانت و رابطه نبوده است
در حالی که انتقادات فراوانی به نحوه واگذاری پروژه ها با سازمانهای تحت امر سپاه وجود دارد، وی ادعا کرد: هیچیک از پروژههایی که تاکنون سپاه گرفته، از طریق رانت و رابطه نبوده است. بازرسیهای نظامی دقیقتر از جاهای دیگر است. البته سپاه پروژهها را زیر قیمت دیگران قبول میکرد و دولت نیز حق داشت انتخاب کند. من دیگر مسوولیتی در سپاه ندارم و از محل استفاده سود حاصل از این پروژهها هم اطلاع دقیقی ندارم اما بیشتر صرف صنایع نظامی، اختراعات و تحقیقات و در واقع برای تعالی سپاه خرج میشود و چیزی به خود بچههای سپاه نمیرسد.
مردم باید نسبت به ورود سپاه به مسائل اقتصادی روشن شوند
رفیقدوست در پاسخ به این پرسش که “آیا بهتر نیست که سپاه در مناقصههایی که بخش خصوصی میتواند آنها را انجام دهد، سعی نکند تا با پیشنهاد قیمتهای پایینتر در این مناقصهها موفق شود؟” گفت: در این مورد موافقم. مردم باید نسبت به ورود سپاه به مسائل اقتصادی روشن شوند. اگر مردم بدانند که سپاه در پروژههایی که امکان حضور بخش خصوصی در آن وجود ندارد و تنها خارجیها میتوانند این کارها را انجام دهند، ورود پیدا میکند، مطمئنا دیدشان عوض میشود و در اینصورت ورود سپاه به مسائل اقتصادی، خدشهای به چهره آن وارد نمیکند.
وی در خصوص حضور پررنگ سپاه در عرصه های اقتصادی توضیحی نداد.
کلمه_ بیتا موحد: در حالی که بیش از یکسال به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم مانده است، رسانه های محافظه کاران پر شده است از اخبار و شایعات مربوط به چگونگی شرکت اصلاح طلبان در این انتخابات. رسانه های وابسته به حکومت با استناد به اخبار و شایعاتی که هر روز انتشار می دهند به انجام مصاحبه هم روی آورده و از طرفی برخی از این رسانه ها که همواره مترصد هتاکی به اصلاح طلبان است، باز فرصت را مغتنم شمرده و توهین ها و فحاشی را نثار گروه ها و فعالان اصلاح طلب کرده است.
جدای از صحت و کذب اخبار منتشر شده که تاکنون از سوی هیچیک از شخصیت های اصلاح طلب مورد تایید قرار نگرفته است، بنظر می آید در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات فرمایشی مجلس نهم که با استقبال کمرنگ مردم رو به رو شده است، گروه های باصطلاح اصولگرا تلاش دارند بار دیگر تنور انتخاباتی را گرم کرده و نان خود را از آن بیرون بیاورند.
نزدیک به سه سال از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری گذشته است. انتخاباتی که به گفته میرحسین موسوی، رهبر دربند جنبش سبز، رویدادی بود برای ” تحمیل یک روش جدید از زندگی سیاسی” . شیوه ای که میرحسین موسوی نشانه های آن را دیده بود و بارها نسبت به آن هشدار داده و انذار کرده بود.
نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس به صراحت و روشنی گفته بود که متخلفان در صدد تثبیت یک دوره جدیدی در تاریخ کشور هستند. دوره ای که این رهبر جنبش سبز نتیجه آن را قانون گریزی، استبداد و دیکتاتوری پیش بینی کرده بود.
در کمتر از سه سال تمامی پیش بینی های این سیاستمدار مردمی خود را نشان داد و در برابر چشمان حیران و بهت زده مردم، رییس هیات دولت بعنوان قانون گریزترین فرد کشور از سوی نهادهای نظارتی معرفی شد و همه حامیان دیروز احمدی نژای یکصدا زبان به انتقاد او گشودند.
همانهایی که امروز بعد از گذشت نزدیک به سه سال حاضر نیستند به خطاها و اشتباهات استراتژیک خود در حمایت از این رییس متخلف دولت اشاره کنند، در یک اقدام زودرس و عقیم سیاسی، تبلیغات انتخابات ریاست را کلید زده و دلنگرانی های خود را از عدم حضور اصلاح طلبان با جعل اخبار و انتشار شایعات به نمایش می گذارند.
تجربه ای که ماه ها پیش از انتخابات فرمایشی مجلس نهم نیز از سوی گروه های به اصطلاح اصولگرا تکرار شد. آنان که از یک سو در تریبون های خود اصلاح طلبان را تهدید و تحدید می کردند و شرکت آنان را مشروط به توبه و انابه می کردند و از سوی دیگر با برگزاری جلسات و انتشار شایعات سعی در القای این باور داشتند که اصلاح طلبان هم رقیب این میدان انتخابات هستند.
هر چند آمار رسمی نشان از مشارکت شصت و هشت درصدی مردم در انتخابات فرمایشی مجلس دارد، اما آگاهان سیاسی و فعالان عرصه انتخاباتی بر این باورند که حضور اندک مردم در پای صندوق های رای نشان داده است که شکاف و بحران مشروعیت ایجاد شده پس از تقلبات سال ۸۸ نه تنها ترمیم نشده بلکه بر عمق آن نیز افزوده شده است. محافظه کاران با علم به این بی اعتمادی گسترده مردم به رفتار سیاسی حاکمان یکسال مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به استقبال آن رفته و در تلاشند تا رسوایی ناشی از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری و انتخابات فرمایشی مجلس نهم را تحت الشعاع قرار دهند.
گویی سیاستمداران حافظه تاریخی خود را برای چند صباحی بیشتر بر کرسی قدرت نشستن را از دست داده اند که اینگونه برای ورود اصلاح طلبان به صحنه مبارزه انتخاباتی تقلا می کنند. ظاهرا فراموش کرده اند برای حذف گروه های اصلاح طلب به چه ترفندها که متوسل نشدند و چه رجز خوانی ها که نخواندند و اعلام بی نیازی کردند از حضور آنان در صحنه مسایل سیاسی.
با گذشت سه سال از انتخابات مهندسی شده هنوز فعالان سیاسی، دلسوزان انقلاب و خدمتگذاران واقعی مردم به اتهامات واهی در زندانند.
هنوز هیچ نهادی شهادت ده ها شهید جنبش و صدها مجروح تظاهرات آرام و اعتراضی مردم را تایید نکرده و کسی در صدد دلجویی از خانواده آنان و شناسایی عوامل این جنایات بر نیامده است.
سه سال است پرونده کوی دانشگاه و بازداشتگاه کهریزک در مجلس و قوه قضاییه معطل مانده و عوامل و آمران این جنایات از منصبی به منصب دیگر می روند و فریاد قربانیان به جایی نمی رسد.
بی شک تا قبل از آزادی همه زندانیان سیاسی، تضمین حداقل آزادی های سیاسی، رسیدگی به پرونده متهمان جنایت کهریزک و کوی دانشگاه و دلجویی از خانواده های آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات، بحث شرکت در هر رقابت انتخاباتی از سوی اصلاح طلبان بی فایده است.
برای سبزها نهاد انتخابات اصلی ترین و کلیدی ترین راهکار رسیدن به اهداف اصلاح طلبانه است و شرکت در یک انتخابات قانونی، منصفانه و رقابتی آمال آنهاست، اما این شرکت مشروط به مقدمات و ملزوماتی است که در حال حاضر فضای سیاسی کشور فاقد آن است و تبلیغات زود رس که تنها با هدف انحراف افکار عمومی از توجه به سو مدیریت و بی کفایتی مسئولان در اداره امور جامعه، گرانی های افسار گسیخته، سیاست خارجی ماجراجویانه، تحریم های گسترده بین المللی و ده ها کاستی دیگر صورت می گیرد، راهکار مناسبی بنظر نمی آید.
همانطور که میرحسین موسوی بارها طی سه سال گذشته تاکید کرده است ” تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد . این قانون باید شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشه ها تضمین کند و جلوی دخالت های سلیقه ای و جناحی دست اندرکاران را بگیرد” تنها راهکاری است که می تواند از هم اکنون مد نظر آنانی باشد که مشتاق شرکت اصلاح طلبان در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری هستند.
در غیر اینصورت، آزموده را آزمودن دوباره خطاست و بی شک مردمی که هنوز پاسخ پرسش ساده ” رای من کجاست؟” را نگرفته اند، هیزم تنور انتخاباتی نخواهند شد و امیدی به شرکت در هیچ انتخاباتی نخواهند داشت.
خبرگزاری “ایلنا”، به تازگی گزارش داده است که دهقانی عضو هیات رئیسه مجلس در اظهارات خود تصریح کرد: “مکالمات آقای مرتضوی به صورت ضبط شده موجود است و اگر ایشان بخواهند به قولشان عمل نکنند آن وقت ما هستیم و صدای ضبط شده ایشان در مجلس. صدای گریههای ایشان؛ صدای حرفهایی که زدند وجود دارد و قطعا انتظارمان این است که ایشان به قولشان جامه عمل بپوشانند.”
تا کنون دو بار در مجلس هشتم استیضاح وزاری دولت احمدی نژاد از دستور خارج شده است. یکی در جریان استیضاح وزیر خارجه که با عزل آقای ملکزاده رخ داد و دیگری استیضاح وزیر کار که با قول استعفای آقای مرتضوی از دستور خارج شد.
دلیل استیضاح وزیر کار هم منصوب کردن مرتضوی به سمت صندوق تامین اجتماعی بود. مرتضوی از متهمان پرونده ی قتل زهرا کاظمی و کشته شدن بازداشت شدگان وقایع بازداشتگاه کهریزک است.
سعید مرتضوی در تماس تلفنی کوتاه با مسیح علینژاد که پس از یک و نیم دقیقه آن را قطع میکند در پاسخ به این پرسش که گفته می شود شما قول شرف داده اید که استعفا دهید و با همین قول استیضاح وزیر کار از دستور کار مجلس خارج شده است، می گوید: چه کسی چنین حرفی زده است.
مرتضوی در مواجهه با این نکته که این اظهارات را نمایندگان مجلس می گویند و اخیرا آقای دهقانی گفته است که صدای گریه های شما و قول شما مبنی بر استعفا ضبط شده است، می گوید: اینها همه را که گفته اند دروغ است.
با وجود نزول قابل توجه برف و باران در سال گذشته و بارش بارانهای بهاره سال جاری همچنان روند کاهش سطح دریاچه ادامه دارد
به گزارش روابط عمومی دانشگاه تبریز، علیاکبر رسولی، کارشناس ـ مجری علمی برنامه “میزگرد دریاچه ارومیه” که با همکاری دانشگاه تبریز و شبکه استانی سهند تهیه و از صدا و سیمای استان آذربایجان شرقی پخش می شد، گفت: بررسیهای آخرین وضعیت دریاچه ارومیه اخذ شده در اوائل سال ۱۳۹۱ از طریق تصاویر ماهوارهای لندست نشان می دهد با وجود نزول قابل توجه برف در فصول پاییز و زمستان سال گذشته و بارش بارانهای بهاره سال جاری همچنان روند کاهش سطح دریاچه ادامه دارد.
به گفته آقای رسولی که دارای مدرک PhD در رشته علوم زمین از استرالیا است و تاکنون ۶۰ مقاله در زمینه های اقلیم شناسی، سنجش از راه دور و سیستم های اطلاعات جغرافیایی منتشر کرده است، تنها خبر خوشحال کننده، جاری شدن آب در رودخانه های حوضه آبریز منتهی به دریاچه است.
وی خبر داد که سری دوم برنامه “میزگرد دریاچه ارومیه” از ۱۹ اردیبهشت ماه جاری روزهای سه شنبه بعد از اخبار شبانگاهی شروع و با هدف ارزیابی و طرح راهکارهای اجرایی توسط متخصصان مختلف به ویژه از طریق انتقال مستقیم آب درون حوضهای و سایر حوضه های آبریز مجاور به محدوده دریاچه ادامه خواهد داشت.
کلمه – گروه بین الملل: بعد از ۱۳ ماه درگیری و خونریزی و مرگ ۹ هزار نفر در سوریه، بالاخره روسیه رضایت داد تا سربازان کلاه آبی سازمان ملل بدون سلاح به سوریه اعزام شوند.
اگر قطعنامه جدید شورای امنیت در مورد سوریه به تصویب برسد تعداد ناظران صلح در سوریه از ۳۰ نفر به ۳۰۰ نفر می رسد. این ناظران به دلیل عدم پایبندی نیرو های امنیتی و دولت سوریه به طرح صلح کوفی عنان فرستاده شده اند و مامور نظارت بر این طرح هستند.
سازمان ملل تایید کرده است که رژیم سوریه به تعهدات خود پایبند نیست. آمریکا خواهان شدیدترین اقدامات تحریمی است. فرانسه برای فشار بر اسد به گزینههای دیگر فکر میکند. اما روسیه به دلیل منافع حاصل از فروش سلاح و همچنین داشتن پایگاه های نظامی دریایی در آب های سوریه در مقابل کشتار مردم این کشور توسط نظامیان وابسته به اسد تا کنون قطعنامه هایی سازمان ملل بر علیه دولت سوریه نوشته بود را وتو کرده است.
بر اساس گزارش خبرگزاری رسمی سوریه، در حال حاضر ناظران بین المللی که تا کنون به سوریه اعزام شده اند برای بازدید به شهر حمص رفتهاند. حمص که از پایگاههای اصلی مخالفان دولت سوریه به شمار میرود، هفتهها زیر آتش نیروهای ارتش بوده است. حمص بیشترین تعداد کشته ها را در اعتراضات سوریه داشته است.
خبرگزاری رسمی سوریه گزارش داده است که گروه ناظران سازمان ملل متحد با فرماندار حمص دیدار و از بخشهایی از این شهر بازدید کردهاند. اما مخالفان با افشای فریبکاری دولت سوریه اعلام کرده اند که ارتش روز شنبه، ۲ اردیبهشت، در آستانه سفر هیات ناظران سازمان ملل متحد به حمص، گلولهباران این شهر را متوقف کرده است.
با وجود کاهش قابل توجه خشونتها در سوریه، مخالفان دولت و خبرنگارانی که در سوریه هستند، از موارد بسیاری از زیرپا گذاشته شدن آتشبس در این کشور خبر دادهاند. به گزارش رویترز، روز جمعه ۱ اردیبهشت، دستکم ۲۳ نفر در سوریه کشته شدند؛ ۱۰ نفر از این افراد بر اثر انفجار یک بمب کنار جادهای که نیروهای امنیتی را هدف قرار داده بود، جان خود را از دست دادند و دیگر قربانیان، اغلب در گلولهباران شهر حمص توسط نیروهای ارتش کشته شدند.
گزارش شده است که کشورهای جهان به دنبال یافتن راههایی برای کمک و امدادرسانی به ساکنان سوریه نیز هستند. در توافقی که نمایندگان کشورها در ژنو داشتند، پیشنویس طرحی برای تامین ۱۸۰ میلیون دلار به منظور فراهم کردن منابع غذایی، دارویی و دیگر تدارکات مورد نیاز یک میلیون نفر در داخل خاک سوریه مورد توافق قرار گرفت. این مبلغ، اضافه بر کمکهایی است که هماکنون به پناهجویان سوری در کشورهای همسایه سوریه ارائه میشود.
با این حال، اجرایی کردن این طرح نیازمند تایید دولت سوریه است و گفته شده است که مهمترین موضوع، تعداد امدادگرانی است که اجازه مییابند وارد خاک سوریه شوند.
نشست فوق العاده شورای امنیت
نمایندگان کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل روز جمعه (۱ اردیبهشت) در یک نشست فوقالعاده ساعتها بر سر پیشنویس قطعنامهی جدیدی در مورد سوریه رایزنی کردند.
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، روز جمعه تاکید کرد که کشورش مدافع افزایش ناظران و فرستادن هرچه زودتر آنان به سوریه است. لاوروف همچنین از شورای امنیت خواسته که در قطعنامه جدید خود همه طرفهای درگیر در بحران سوریه را متعهد کند در چارچوب طرحهای کوفی عنان، نماینده ویژه سازمان ملل متحد، فعالیت کنند. این درخواست در پیشنویس قطعنامه گنجانده شده است.
سفیر فرانسه در سازمان ملل، ژرار آرو، میگوید متن پیشنویس مورد توافق اعضا جمعه شب برای نهایی شدن به پایتخت کشورهای عضو فرستاده شده است. به این ترتیب ظاهرا مانعی برای تصویب آن در نشست عصر روز شنبه شورای امنیت وجود ندارد.
نماینده روسیه در سازمان ملل، ویتالی چورکین، ابراز امیدواری کرده است که تمام ۱۵ عضو شورای امنیت به قطعنامه جدید رای مثبت دهند. سوزان رایس، سفیر آمریکا در این سازمان، میگوید امکان مخالفت برخی از اعضا منتفی نیست. او میافزاید ممکن است برخی از کشورها پس از بررسی پیشنویس روز جمعه خواستار افزودن نکاتی به قطعنامه نهایی بشوند.
متنی که قرار است به رایگذاشته شود ترکیب تعدیل یافته دو پیشنهاد روسیه و اتحادیه اروپا برای حل بحران سوریه است. ظاهرا یکی از اختلافهای دو پیشنهاد یاد شده به پیششرطهایی برای اعزام ناظران صلح به سوریه مربوط میشود. روسیه مخالف هرگونه پیششرطی است که تعهد جدیدی برای حکومت بشار اسد به وجود آورد.
در متن تعدیل شده کشورهای عضو شورای امنیت توافق کردهاند که بان کیمون، دبیرکل سازمان ملل، با توجه به شرایط سوریه در مورد فرستادن ناظران صلح به این کشور تصمیم بگیرد. مطابق نظر روسیه سربازان کلاه آبی سازمان ملل باید بدون اسلحه به سوریه اعزام شوند اما فرماندهی آنها را یک نظامی بر عهده داشته باشد. قرار است این نیروها به وسیلهی امدادگران غیرنظامی تقویت شوند. ماموریت ناظران سازمان ملل در دور اول برای سه ماه در نظر گرفته شده است.
کشورهای اروپایی در طرح خود شرط اعزام ناظران را رعایت یک آتشبس واقعی و پایدار از سوی نیروهای دولتی عنوان کرده بودند. فعالان حقوق بشری میگویند از ۱۲ آوریل که حکومت بشار اسد موافقت خود را با طرح کوفی عنان اعلام کرد تا کنون ۱۳۰ نفر در درگیریهای خشونتآمیز سوریه جان خود را از دست دادهاند. آتش بسی که از یک هفته پیش اعلام شده بارها نقض شده است.
مخالفانش میگویند: «او فراموش شده است، هیچکس دیگر به حرف او توجهی نمیکند، برای کسی اهمیت ندارد که آزاد باشد یا در حصر، و همان اندک محبوبیت قبلی را هم از دست داده است» اما حالا حتی گابریل گارسیا مارکز هم میداند که آنها دروغ میگویند. او هم حتما این روزها شهادت میدهد که نه جنبش سبز در ایران مرده است، نه چیزی از محبوبیت و توجه افکار عمومی به میرحسین موسوی کم شده است و نه کسی میتواند نفوذ کلام این رهبر در حصر جنبش سبز را ندیده بگیرد…
بیش از شش ماه قبل، گزارش کلمه درباره کتاب قبلی که مهندس موسوی معرفی کرد، با این عبارت آغاز شد، و حالا شاید تنها جایگزین کردن عنوان «وجدان بیدار» به جای «گزارش یک آدم ربایی» کافی باشد تا بتوان همان نتیجه گیری را درباره میرحسین و نفوذ کلامش در افکار عمومی تکرار کرد. معرفی کتاب از زبان او، این بار هم نظم متعارف بازار کتاب را به هم ریخت و موجی از تقاضا برای دسترسی به این کتاب و مطالعه آن را در پی داشت.
کتابی که میرحسین این بار معرفی کرده، روایت زندگی مردی است که در سده شانزدهم میلادی به مبارزه علیه انحراف کلیسا و ظلم و دروغگویی ارباب دین بر می خیزد؛ آنها که با تفسیری خشک و سختگیرانه از دین، ستمگری بر مردم را به اوج رساندهاند و همه زشتکاریهایشان را نیز به نام خدا و مسیح توجیه میکنند. «سباستین کاستلیو»، بزرگمرد قهرمان داستان، اما خواستار بازخوانی آموزه های دین و راه یافتن به حقیقت آنهاست. او اگرچه فکر خود را بی عیب و نقص نمی داند، اما از جوانی به فکر ایستادگی علیه دنیاپرستی پاپ هاست و ظلم و جور آنها را که رنگ و لعاب دینی گرفته بر نمی تابد.
پژواک صدای مردی که علیه استبداد دینی به پا خاست
«…مردی که در تاریکنای هراس آور دوران هایی که تیرگی بر جان آدمیان چیرگی می یابد، روشنگری انسانی خویش را پاس می دارد و جمله کشتارهایی را که به نام خدا و ایمان صورت می پذیرد، به راستی و به نام حقیقی آن می خواند: جنایت، جنایت، باز هم جنایت. مردی که در ژرفنای وجود انسانی خود تکان خورده است. تنها کسی که دیگر خاموشی را تاب نمی آورد و فریاد ناامیدانه اش را از درد این همه نامردمانی تا آسمان بلند می کند و یک تنه پا به میدان کارزاری می گذارد برای همگان و در برابر همگان.»
عباراتی از این دست، این بار هم در فضای مجازی دست به دست شد: فرازهایی از کتاب «وجدان بیدار»، که همانند «گزارش یک آدم ربایی»، روح پیام پرمعنای موسوی را از بالای دیوارهای حصر به شنوندگان سخنش منتقل می کرد.
این البته تنها جنبه از انعکاس صدای میرحسین در اینترنت نبود. معرفی وجدان بیدار از سوی میرحسین، بازتاب های به مراتب گسترده تر و قابل توجهی در فضای مجازی داشت. اولین واکنش ها را پای خبر معرفی کتاب و دیگر مطالب مربوط به آن در کلمه می توان دید. چند نمونه از نظرات مخاطبان کلمه را در زیر می بینید:
- موسوی یک انسان به تمام معنا است. این کتاب را با شوق بسیار از هم اکنون شروع به خواندن کرده ام. – هر چه از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ می گذرد به رئیس جمهور میر حسین موسوی امید وار تر می شوم … – درود بر میر عزیز ما که حتا در حصر و حبس هم به فکر ما هست و مردم سبز را راهنمایی می کند… – انشالا بزودی وجدان ملت بیدار میشود و بساط ظلم وستم را در هم می بیچد. – دفعه ی قبل رفتم به کتاب فروشی و به او گفتم کتاب گزارش یک آدم ربایی را داری ؟ کتاب فروش خندید و گفت آره دارم ! من هم آن را تهیه کرده و پس از مطالعه به سه نفر دیگر نیز دادم. – اقا زودتر بریم دنبالش تا مثل گزارش یک ادم ربایی کمیاب نشده – بدبختی ما اینه که ساکن قمیم تو قمم به برکت وجود بعضیا این کتاب گیر نمیاد یعنی من به شخصه هر چی گشتم نبود – میرحسین عزیز؛ با این که در زندانی و حصر ولی شنیدن کلامی از تو -حتی در حد یک سطر- امید تازه ای به من می دهد. – زنده باد این رهبر سبز که الحق بهترین رییس جمهور ایران است حواسش به همه هست و جاهای خالی را با تدبیرش پر می کند. بجز این چندسال اخیر کتاب های خوبی در کشور چاپ شده که با این روش می توان به رکود بازار کتاب، ادبیات و مطالعه جانی دوباره داد. – با زنده شدن حال و هوای مطالعه ، آدم یاد سال ۵۷ می افتد و شریعتی . – حداقل نتیجه این اعلام این است که فرهنگ کتابخوانی را بالا می برد.تیزبینی بسیار خوبی صورت گرفته. – من وجدان بیدارو تا وسطاش خوندم و دارم ادامشو میخونم. واقعاً استبداد دینی رو خوب روایت کرده. باید کمک کنیم تعداد بیشتری از مردم بخونن تا زودتر متوجه بشن ممکنه سرشون تا چه حدی بلا بیاد
پیام میر از ورای حصر هم شنیده شد
«گاه می شود که تاریخ از میانه ی توده ی میلیونی انسان ها، تک چهره ای را بر می گزیند تا در سیمای او، کشاکشی بنیادین و جهان نگرانه را به نمایش بنهد. چنین آدمی همیشه به هیچ روی نمی باید نابغه ای بی مانند باشد. سرنوشت به تصادف نامی را از میان نام های بس بسیار بر می گیرد و به گونه ای فراموشی ناپذیر، در حافظه ی زمان حک می کند.»
چیزی از معرفی کتاب نگذشته بود که برخی سایتها و فعالان اینترنتی خبر از نایاب شدن این کتاب دادند. سایت ندای سبز در خبری در این باره نوشت: برخی گزارشها حکایت از تماس های پی در پی علاقمندان برای خرید کتاب وجدان بیدار و تلاش ناشران برای تجدید چاپ این کتاب دارد. درپی توصیه میرحسین موسوی به خواندن کتاب “وجدان بیدار”و مراجعه زیاد علاقمندان برای خرید این کتاب برخی از ناشران برای تجدید چاپ این کتاب در تلاش هستند.
این سایت همچنین از صفحه فیس بوک یک روزنامه نگار اینگونه نقل قول کرد: سهشنبه بود. رفاقتهای دیرینه گاهی خیلی بهدرد میخورد. وقتی خبرش را شنیدم، گوشی را برداشتم و زنگ زدم به رفیق قدیمی در یکی از دو نشری که «وجدان بیدار» را چاپ کرده بود. اینقدر از چاپ کتاب گذشته است که ابتدا اصلن یادش نیامد. بعد که سرچ کرد، دید ده، دوازده سال پیش منتشرش کردهاند و برای آنها یک «شکست تجاری» به شمار میآمد، آنقدر که کتاب را کیلویی فروخته بودند. امیدی به داشتن موجودی از کتاب یک دهه پیش نداشت اما حتا از پشت تلفن هم میشد، هیجان در صدایش را یافت و برق شادی در چشمهایش را خواند. گفت؛ «اگر خبری نشود، همین فردا میفرستیمش تجدید چاپ».
این خبرنگار در ادامه مطلب خود افزوده است: خب خبر بد این است که آرزویش برآورده نشد، فردایش خبر را «کلمه» زد و تقریبن راه «چاپ مجدد» را بست. خبر خوب این است؛ وقتی شنبه دوباره زنگ زدم به او، از تماسهای پیدرپی گفت. گفت «روز پنجشنبه با وجود اینکه ما معمولن تعطیل هستیم، مدام تلفن زنگ میخورده است. از نمایندگیهایمان در شهرستان، دفاتر پخش کتاب تا مردمی از سراسر ایران». همه میخواستند، «وجدان بیدار» را پیدا کنند و اینهمه تازه، تنها ۱۲ ساعت پس از انتشار خبر در کلمه بود. شهر ما انگار باز هم پیام میر را شنیده است.
سایت ملی- مذهبی هم در خبری نوشت: شنیده شده است که پس از معرفی کتاب وجدان بیدار از سوی میرحسین موسوی به سرعت این کتاب نایاب شده است. این کتاب از سوی نشر فرزان روز در سال ۱۳۸۳ ترجمه و منتشر شده بود که هم چنان در بازارکتاب وجود داشت. طبق برخی شنیده ها وزارت ارشاد مجوز این کتاب را لغو کرده است. اما طبق همین شنیده برخی دلالان کتاب قول داده اند این کتاب طی روزهای آینده به سرعت وارد بازار کتاب خواهد شد.
نویسنده وبلاگ «مطالعه و آگاهی، چشم اسفندیار حکومت ایران» نیز در یادداشتی نوشت: دیروز رفتم میدون انقلاب برای گرفتن کتاب؛ وجدان بیدار، نوشته استفان تسواگ،که مهندس میرحسین موسوی، رهبر دربند جنبش مردم رو توصیه به مطالعه این کتاب کرده بودند؛ باور کنید هر چه گشتم . گشتم پیدا نکردم…تمام کتاب فروشی ها و دست فروش ها:انتشارات خوارزمی، اطلاعات، امیرکبیر، سیدی،افق و کلــــــی دیگه رو گشتم؛اما پیدا نکردم؛از ساعت۴بعداز ظهر میشه گفت به دنبال کتاب بودم تا ساعت۸شب! جالب تر از نفس پیدا کردن خود کتاب واکنش مسئولین کتاب فروشی به درخواست من بود! یکی شون گفت: “بابا این موسوی هم باز کار دست مردم داد…”!گفتم چطور آقا؟گفت که: سر “گزارش یک ادم ربایی” سرویس شدیم؛حالا نوبت این کتابه! ۴-۵نفر دیگه هم تا می گفتم، جواب میدادند: “نه آقا؛ نداریم…جریانش چیه این کتاب؟ گفتم مهندس موسوی معرفی کرده اند؛ گفتند که:”آهــــاااا… پس برای همینه از صبح تا حالا ۱۰۰نفر اومدن پرسیده اند!”
در بخش نظرات سایت کلمه نیز بسیاری از کاربران، از نایاب شدن کتاب خبر دادند. به خصوص چندی بعد که گزارش کلمه درباره استقبال از کتاب وجدان بیدار در بازار کتاب تهران منتشر شد، نظراتی از این دست حاکی از شرایط مشابه در شهرهای دیگر و نایاب شدن این کتاب در سراسر کشور بود:
- جالب اینجاست که تو شیراز روز بعد از توصیه کتاب نایاب شد – چند روز پیش رفته بودم زادگاهم کرمانشاه هیچ جا نداشت فروشنده ای گفت نگرد که نایاب شده جلوی چاپش رو هم گرفتن – تو شیراز گیر نمیاد میگن اجازه چاپ مجدد نمیدن – کرمان هم کتاب یافت نشد من دانلود کردم ولی تا رسید می خرم تا به فرهنگ ایرانم کمک کنم – من هم رفتم بخرم یک هفته پیش. وارد مغازه که شدم مغازه دار گفت نداره ، وقتى داشتم مى رفتم بیرون ، یکیشون به اون یکى گفت قضیه این کتاب چیه ؟ اونم گفت میر حسین گفته. – من به سه تا کتابفروشی اطراف خونه م سرزدم ، هیچکدوم نداشتن – از وقتی شنیدم رفتم دست فروشه دم دانشگاه میگم این کتابارو داری.. همین که شنید خندش گرفت!! تو جمع بود گفت اینو استاد معرفی کرده !؟منم با خنده گفتم آره!! گفت تموم کردم میارم برات!! رفتم پیش دوستم شهر کتاب میگم داری میگه شمااا ام!؟ میگم بله ااام!:))) میگه مارکز مونده. اینو منتظر نسخه اصلم اگه نبود همینو بگیرم – تو مشهدم همین جریان بود. تو هر کتابفروشی ای که میرفتم نداشت یا تموم کرده بود و همه شونم میپرسیدن جریان این کتاب چیه؟ کسی معرفیش کرده؟ خیلی تقاضا داشتیم براش. بعدم که براشون توضیح میدادم بلافاصله میگفتن مثل گزارش یک آدم ربایی! الان بگردم دنبالش شاید نسخه کپی و آفستش گیرم بیاد
آزاداندیشی پنهان، نهفته در درون وجدانها
«در زمانی که حاکمان به تصور خود آزاداندیشی را خفه کرده اند و می توانند با خیالی آسوده حکومت برانند اما آزاد اندیشی در پنهان انسانها و در درون وجدانها باقی است.»
این بار در حاشیه معرفی کتاب از سوی میرحسین، بحثهایی هم در خصوص جنبه های اخلاقی موضوع در گرفت؛ از جمله درباره استفاده از نسخه چاپی یا الکترونیک، و نیز راه جبران حق کپی رایت که با انتشار نسخه الکترونیک به ناچار نقض می شود.
موضوع انتشار نسخه الکترونیک این کتاب در بین فعالان فضای مجازی بحث برانگیز شد. بسیاری از اعضای شبکه های اجتماعی و وب نگاران، به محض انتشار خبر معرفی کتاب، لینک های دانلود نسخه الکترونیک آن را دست به دست کردند. فایل pdf وجدان بیدار دست کم در پنج سایت اشتراک گذاری فایل، بارگذاری و دست به دست شد، که یک محاسبه سرانگشتی از میزان دریافت آنها نشان می دهد رقم سرجمع دانلود این فایل، تنها از همین چند سایت، از ۱۲۰۰۰ بار فراتر رفته است؛ یعنی به مراتب بیشتر از تیراژ متداول کتاب در ایران.
در بخش نظرات کلمه نیز گروهی از مخاطبان خواستار انتشار نسخه pdf کتاب وجدان بیدار در کلمه شدند؛ از جمله کاربری به نام نیما که نوشت: با سلام و درود بر میرحسین دلاور. پیشنهاد میکنم فایل کتاب را به صورت pdf در سایت کلمه جهت دانلود منتشر کنید که مشکل جلوگیری از چاپ آن حل شود.
اما کاربر دیگری در مقابل، با انتشار نسخه الکترونیک در کلمه مخالفت کرد و نوشت: مخالف هستم با نظر نیما که کلمه فابل دانلود کتاب را منتشر کند. بهتر است موج مراجعه برای خرید کتاب تداوم داشته باشد. کاربری به نام مهدی هم نوشت: فقط نسخه چاپی، آخه با pdf که نمیشه خوند، چشم آدم درد میگیره. نسخه کپی شو بخرید، یه پولی هم گیر دستفروشهای کتاب میاد. و مخاطب دیگری هم پیشنهاد کرد: به جای نسخه اینترنتی همه برای نسخه چاپی آن مراجعه کنند. این حرکت موثرتر است.
نویسنده وبلاگ پنجره التهاب هم ضمن ابراز نگرانی از اینکه جایگزینی استفاده از نسخه pdf به جای نسخه چاپی باعث نقض حقوق مترجم شود، در یادداشتی با عنوان به بهانه میرحسین، به «حق تالیف» هم کمی فکر کنیم، نوشت: دیشب که خبر آمد میرحسین موسوی پیغام داده کتاب "وجدان بیدار" را حامیانش بخوانند، روی فیس بوک ام نوشتم ؛ "حالا که موسوی سنت حسنه کتاب خونی رو راه انداخته، نمی شه ما هم سنت حسنه توجه به کپی رایت رو راه بندازیم و اینقدر راحت ، "فرتی" ، "مفتی" دانلود نکنیم. یا اگر کردیم، با پول کتاب، یه کار خیر بکنیم؟!؟"
این روزنامه نگار در ادامه نوشت: به نظرم، پسندیده است ، حالا که موسوی دارد با همین شش ماه یک کتاب اعلام کردن، جماعت را به خواندن دوباره پیوند می زند، چرا ما پیشنهاد خوب او را با یک واکنش خوب جواب ندهیم. از همین کتاب شروع کنیم. می توانیم کتاب را بخریم. یا اگر نمی خریم هزینه اش را صرف یک کار خوب کنیم. مثلا اگر کسی خواست و کپی زدیم برایش، از دوست مان بخواهیم هزینه ای "دلخواه" بدهد و با این پول دست مستمندی را بگیریم. چه می شود. ما همه انسان هستیم. حالا حکومت به فکر مان نیست، ما چه؟
گفت و گو با مردم، از پشت دیوارهای زندان
همواره آنان که صدای خود را در برابر قدرتمندان و بخشندگان قدرت روز بلند می کنند، باید به یمن جنون ازلی ما زمینیان دوپا، امید چندانی به پیروی دیگران نبندند. بر سباستین کاستلیو نیز در آن لحظات سرنوشت همین گونه می گذرد، خود بود و سایه اش، بی هیچ یار و یاوری، تنها. با گران بهاترین داشته مرد هنری جنگاور: وجدانی پاک و استوار در جانی بی باک و هوشیار
این بار هم همچون گذشته پیامش خیلی زود در شهر پیچید و موجی را در فضای مجازی و واقعی به راه انداخت. این روزها در بسیاری از شهرهای ایران، سبزاندیشان علاقه مند کتاب و کتابخوانی در جست و جوی کتابی هستند که میر سبز مطالعه اش را توصیه کرده است. در فضای مجازی نیز کاربران اینترنت با انتشار پاراگراف ها و معرفی لینک های دانلود، کتابی را که این روزها در کتاب فروشی ها نایاب شده معرفی می کنند. حال و هوایی که در شهر پیچیده و زمزمه ی جست و جوی وجدان بیدار، نشان از آن است که حصر خانگی میرحسین نه تنها نتوانسته مانع از رسیدن پیامش به مردم شود، بلکه او همچنان همراه و هم صحبت با مردم است، حتی اگر به ظاهر در زندان باشد. مردمی که این روزها کتاب وجدان بیدار را می خوانند، به واقع بیش از پیش با همراه سبزشان هم صحبت شده اند؛ با او که در پشت دیوارهای کوچه اختر و از پس آن درب آهنی، همچنان بر این باور است که آینده روشن است.
گویی برخی از خوانندگان هم در آینه قهرمان این داستان و سبک خاص مبارزاتی او، میرحسین را میدیدند؛ آنجا که در «وجدان بیدار» میخواندند و در اینترنت به نقل مینوشتند:
در نبردهای معنوی، زبده ترین جنگ آوران، آنان نیستند که شتابناک و هیجان زده به عرصه ی نبرد پای می نهند. بلکه آنانند که روحیه ی آشتی جوی دارند و در جنگ آوردن، بسیار درنگ کارند و عزم نبرد در دلشان به آهستگی پخته می شود و آرام آرام می رسد و آنگاه که تمام راههای آشتی را آزموده اند و جز دست بردن به جنگ افزار راهی گشوده نمانده، با دلی ناخشنود، به جنگی دفاعی و ناگزیرانه می آغازند. اما درست همینان که چنین سخت به درگیری تن می سپارند، همواره استوارترین جنگآورانند، پیگیرترین شان.
تأمل در محتوای این کتاب و ربط آن با شرایط امروز هم از دیگر بحثهای پیآمد معرفی «وجدان بیدار» در فضای مجازی بود. از آن جمله، نویسنده وبلاگ «جنبش نامه نگاری» دست به بازنشر مقالهای زد که به قلم بخشعلی قنبری در ماهنامه کتاب ماه دین شماره فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹ منتشر شده بود. مقالهای که در بخشی از آن میخوانیم:
درست است که نهضت اصلاح دینی آثار مثبتی بر جهان دین و فکر و اندیشه به بار آورد اما هرگز نباید مفتون دستاوردهای مثبت آن شویم و از آسیب شناسی آن غفلت نماییم. اثر حاضر یکی از آثاری است که از این قطه نظر نهضت فوق را مورد بررسی قرار داده است. واقعیت آن است که نهضتها و رهبران آنها در دوره تاسیس بسیار آرمانی می اندیشند و در برابر افراد به لحاظ اخلاقی فروتن و از نظر سیاسی و اجتماعی آزادی خواه اند، اما چون به دوره ی استقرار و حاکمیت می رسند اهداف و ادعاهای پیشین را از یاد می برند و در مواردی در جایگاه همان افراد قرار می گیرند که با آنها مبارزه کرده اند و همان کارهایی را انجام می دهند که مورد اعتراض خود آنان بوده است.
نویسنده وبلاگ ملکوت نیز در یادداشتی، پیام نهفته در معرفی کتاب از سوی میرحسین را با پیام طوطیان هند به طوطی محبوس در قفس بازرگان داستان مولوی مقایسه کرد و نوشت: دومین باری است که میرحسین موسوی، در پوشش توصیهی کتابی برای تأمل، از حبس و حصر سخناش را به گوش ملت سبز ما میرساند. اما قصهی ما عکس قصهی طوطی و بازرگان است. پیام موسوی، پیامی نیست که تمنای آزادی و رهانیدنی برای خود او در آن باشد. در حقیقت، موسوی طوطی محبوس قصهی ما نیست. موسوی آزادتر از همگان است. این آزادی نخست در ذهن و ضمیر و اندیشه است که محقق میشود. اتفاقاً نخستین کسانی که در حبساند، زندانباناند او هستند که اسیر این حصر گراناند. و این زندانبانان البته دو دستهاند: زندانبان عیان و آشکاری که کلید محبس به دست دارد و ابزار قضا و غزا را وسیلهی مجروح و مقید کردن آدمیان آزاد و آزاده میکنند. زندانبانان نهان کسانی هستند که در آباد ساختن منطق زندان میکوشند و در پوشش صلاح و اصلاح و سازش و مماشات و گفتوگو و پرهیز از خشونت و خونریزی – با بتواره ساختن از همهی اینها – در بسط و گسترش این زندان نه برای امثال میرحسین بلکه برای خود و سایر همبندان زندانِ عظیمتر و بزرگتر ایران، مصرانه کوشش میکنند.
این وبلاگ نویس ادامه می دهد: در حقیقت آنکه زندانی است – آنکه طوطی قصه است – ماییم (و زندانبانان عیان و نهان). و آن طوطیان هندوستان، و همان یک طوطی که بر شاخه بر خود میلرزد و فرو میافتد، همانا میرحسین موسوی است به مثل. میرحسین به نکته و اشارت و به لطیفه و جدیت، راز رهایی را بر محبوسان بیرون از حصر حقیری که گرد خود او تنیدهاند، گوشزد میکند. مسأله اما این است: آیا ما درد و دغدغهی رهایی داریم؟ آیا در این همه اشارت، گشایش و رهایشی مییابیم؟ حبسی و حصری که به دست ستمپیشگانی که خود اسیر زندان پیشساختهی خود هستند و نخست بر خود ستم کردهاند، برای میرحسین و آزادگان، حبس نیست بلکه شکست زندان است. زندان این طایفه را نمیشکند، بلکه آنها هستند که زندان را میشکنند. قصهی امروز ما اما این است: ما طوطیان گرفتار – اما به ظاهر رها – از آن طوطی سبزپوش آزاد – اما به ظاهر محبوس – که با حریفان سربسته سخن میگوید، ادراک اسرار میکنیم و گوش فهمِ اشارت داریم؟
شاید اقبال گسترده به شنیدن پیام میر محصور و گرایش به مطالعه کتابهای گزارش یک آدم ربایی و وجدان بیدار را بتوان اولین نشانه از خواست عمومی برای “شکست زندان” دانست؛ اراده ای که مترصد فرصت است و لاجرم روزی به سمت رهایی از اسارت ستم پیشگان گام بر خواهد داشت. از همین رو، شاید مناسب باشد این گزارش هم، به مانند آخرین صفحه کتاب وجدان بیدار، اینگونه پایان یابد که:
«همه ی خودکامگی ها سرانجام از توان می افتند، پیر و فرسوده می شوند و از پا در می آیند در فرصت مقدرشان. ایدئولوژی ها و پیروزی هاشان وابسته به زمان اند و زمانه آنها سرانجام روزی به پایان خواهد آمد. تنها آرمان آزادیِ اندیشه والاترینِ همهِ آرمانهاست که نامیراست وجاودانه، به جاودانگی جانِ اندیشمند انسانی. و چون از او چندگاهی در بیرون امکان سخن گفتن را بگیرند به درونی ترین لایه های وجود بشری به خلوتگاه وجدان آدمی پناه می برد، به دور از دسترس هر فشار و هجومی. از این رو سخت بیهوده و باطل است که زورمداران زمانه گمان برند بر آزاده جانی و آزاداندیشی چیرگی یافته اند، تنها به این دلیل که دهان ها را دوخته اند و بر لبها مهر خاموشی کوبیده اند.»
کلمه – گروه بین الملل: «برای بحرین آماده مرگیم» این شعاری بود تظاهرات کنندگانی که به خیابان الدبیع آمده بودند، سر دادند، هزاران مرد و زن و کودکی که برگزاری مسابقات اتومبیل رانی در بحرین را وسیله ای برای رساندن صدای خود به گوش جهانیان می دانند.
به گفته شاهدان، امروز – شنبه دوم اردیبهشت – هزاران نفر در خیابان الدبیع در منامه پایتخت بحرین به تظاهرات پرداختند و بسیاری از آنها پارچهای روی لباسهایشان داشتند که روی آن این شعار نوشته شده بود: «برای بحرین آماده مرگیم.» خیابانی که تظاهرکنندگان در آن تجمع کرده و خواستار سرنگونی دیکتاتوری در کشورشان شدند.
نیروهای امنیتی بحرین در مسیر ۳۰ کیلومتری مسابقه اتومبیلرانی فرمول یک، تدابیر شدید امنیتی برقرار کردهاند. در این مسیر دیوارهای بتونی ایجاد شده و زره پوشهای امنیتی در آن مستقر شدهاند. علاوه بر آن روستاهای ناآرام نیز به محاصره در آمده است.
نیروهای امنیتی بحرین برای جلوگیری از رسیدن صدها تظاهرکننده به میدان «لؤلؤ» در منامه، از گاز اشکآور، بمبهای صوتی و گلولههای پلاستیکی استفاده می کنند. به گفته شاهدان عینی، تظاهرکنندگان برای مقابله با نیروهای پلیس ضد شورش که جلوی حرکت آنها به سمت میدان لؤلؤ را گرفتند، از بمبهای آتشزا و سنگ استفاده کردهاند.
بسیاری از تظاهرکنندگان، پرچم بحرین و تصاویر قربانیان اعتراضهای این کشور را که از ماه فوریه سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شد، با خود داشتند.
همچنین مخالفان دولت بحرین اعلام کرده اند که یک تظاهرکننده به ضرب گلوله نیروهای دولتی کشته شده است. این فرد جمعه شب در تظاهرات ضد دولتی شرکت کرده بود. جسد او در روستای شیعه نشین شاخوره در نزدیکی منامه، پایتخت بحرین کشف شده است. وزارت کشور بحرین کشف یک جسد در روستای شاخوره را تائید کرده و گفته که پلیس در حال تحقیق در این باره است.
مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک قرار است روز یک شنبه ۳ اردیبهشت در بحرین برگزار شود و معترضان بحرینی سه روز منتهی به این مسابقات را روز خشم نامیده اند. سیاستمداران و سازمانهای مدافع حقوق بشر خواهان لغو این مسابقات شده اند.
نبیل رجب، از مرکز حقوق بشر بحرین گفته است که در تظاهرات روز جمعه چند نفر از فاصله نزدیک هدف تیراندازی قرار گرفتند. خودروهای نظامی امروز در خیابانهای بحرین به گشتزنی مشغولند و پلیس در خیابانها مستقر است.
دولت بحرین از ورود گروهی از خبرنگاران به بحرین جلوگیری کرده و تنها به خبرنگارانی اجازه ورود به این کشور را داده که سابقه پوشش خبرهای مسابقات فرمول یک را دارند.
جمعیت وفاق، بزرگ ترین گروه شیعه بحرین گفته است که نیروهای امنیتی با استفاده از ابزار و آلات و سلاح، معترضان در روستای شاخوره را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. وفاق اعلام کرده که ۷۰ نفر از معترضان در خشونتهای دو روز گذشته آسیب دیده و ۸۰ نفر هم زخمی شدهاند.
در همین حال دختر عبدالهادی خواجه، فعال حقوق بشر بحرینی که از هفتاد روز پیش دست به اعتصاب غذا زده، پس از این که برای ملاقات با پدرش به بیمارستان رفت، برای مدت کوتاهی بازداشت شد. نبیل رجب گفته است که ماموران امنیتی به او اجازه ندادند با پدرش ملاقات کند.
این فعال حقوق بشر بحرینی به دلیل نقشش در ناآرامیهای سال گذشته، در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم شد و در اعتراض به این حکم دست به اعتصاب غذا زد. به گفته زینب دختر آقای خواجه، او از روز پنجشنبه از آشامیدن آب هم خودداری کرده و از وکیلش خواسته تا وصیتنامهاش را تنظیم کند.
بیش از یک سال از آغاز اعتراضات سیاسی در بحرین می گذرد. معترضان در ابتدا در میدان لؤلؤ منامه تجمع می کردند. اما حکومت آل خلیفه این میدان را با خاک یکسان کرد.
درخواست مخالفان از خاندان حکومتی آل خلیفه اصلاحات سیاسی، پیشبرد نظام مشروطه سلطنتی و مبارزه با فساد بود. اما این خواسته به حق مخالفان با سرکوب گسترده روبهرو شد.
تا کنون در جریان اعتراضات بحرین بیش از سی نفر کشته شده اند. خاندان حاکم بحرین از مذهب تسنن پیروی میکند اما اکثر مردم این کشور را شیعیان تشکیل میدهند. شیعیان بحرین خواهان مشارکت در قدرت هستند اما سالهاست که از تبعیض توسط خاندان اقلیت سنی شکایت می کنند.
کلمه: خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، از احضار نرگس محمدی برای اجرای حکم شش زندان وی خبر داد. همزمان برخی منابع از احضار وی به اداره اطلاعات زنجان در صبح امروز خبر دادند و افزودند که او هنوز به منزل بازنگشته است.
نرگس محمدی، نایبرئیس کانون مدافعان حقوق بشر بوده که از سوی رسانه سپاه به عنوان «گروهک غیر قانونی» توصیف شده و رئیس آن شیرین عبادی نیز به تاثیرپذیری از منافقین متهم شده است.
این خبرگزاری امروز نه تنها از احضار خانم محمدی از سوی دادیار اجرای احکام دادسرای اوین برای اجرای حکم ۶ سال حبس تعزیری خبر داد، بلکه به اتهامزنی و پروندهسازی برای وی نیز پرداخت و ادعا کرد: «نرگس محمدی قبلا مقادیر معتنابهی سهام و اوراق مشارکت خریداری کرده بود که اخیر در حال فروش آنها و تبدیل کردن سهام به ارزهای خارجی بوده است تا به خارج از کشور منتقل نماید. درباره منبع مالی این خریدهای کلان هنوز اطلاعات کاملی وجود ندارد.»
انتشار این خبر تنها چند ساعت پس از آن صورت میگیرد که دولت در آییننامهای خبرگزاریها را ملزم به معرفی منبع اخبار خود کرده است، و حال مشخص نیست آیا این الزام تنها متوجه خبرگزاریهای نسبتا مستقل است یا رسانههای وابسته به دولت و نهادهای نظامی و امنیتی نیز باید منبع و منشأ دروغپراکنیهای اینچنینی خود را مشخص سازند.
در این حال، برخی منابع خبر داده اند که نرگس محمدی پیش از انتشار خبر احضار در رسانه سپاه، و از صبح امروز به اداره اطلاعات زنجان احضار شده و هنوز هم به منزل بازنگشته است. سایت ملی مذهبی همچنین در واکنش به ادعای خبرگزاری فارس در خصوص خرید سهام توسط خانم محمدی، این ادعا را یک پروژه امنیتی خوانده و خبر داده که “تقی رحمانی به دلیل رفت و آمدهای پیاپی به زندان و محرومیت از شغل و نرگس محمدی به دلیل اخراج از محل کار خود قادر به خرید یک خانه نیز نبوده اند و تا کنون به عنوان مستاجر زندگی خود را می گذرانده اند.”
نرگس محمدی – اگر خبر خبرگزاری فارس درست باشد – در حالی برای اجرای حکم خود احضار شده که پس از خروج همسرش تقی رحمانی از کشور، نگهداری دو فرزند خردسال آنها بر عهده وی بوده است. تقی رحمانی چند ماه پیش با انتشار نامهای، با تشریح وضعیت خود و چگونگی تحت تعقیب بودن، شرح داد که چرا تصمیم گرفته از کشور خارج شود.
خانم محمدی همچنین از بیماری ناشناختهای رنج میبرد که در دوران بازداشت وی در سال ۸۸ به حمله عصبی و فلج شدن بدن وی منجر شده بود. او در تابستان ۸۹ وقتی به علت بیماری بسنری شده بود و مهدی کروبی به ملاقاتش رفته بود، به وی گفت: « اولین بار در سلول انفرادی دچار حمله شدم و دست و پایم از کار افتاد و تقریبا فلج شدم. این حمله ها ادامه داشت تاجایی که در برخی موارد علاوره بر فلج دست و پا حتی امکان حرف زدن نیز برایم وجود نداشت.» محمدی در ادامه تاکید کرد:« پس از حمله اول در روزهای بازداشت، روزی یک تا سه بار دچار حمله می شدم و برزمین می افتادم و حتی یکبار نیز از چند پله سقوط کردم و بعد از آزادی درحالیکه درحال انتقال به بیمارستان بودم در خیابان دچار حمله شدم و برزمین افتادم و یازده روز تحت نظر پزشک متخصص اعصاب و روان در بیمارستان گذراندم.»
نرگس محمدی در آن دیدار همچنین گفت: « نمی دانم چگونه باید از کودکان خود مراقبت کنم و نمی دانم که آیا کسی درقبال به خطرانداختن سلامت جسم و روح من و ۲ فرزند خردسالم احساس مسئولیت میکند یا جان زندانیان سیاسی و خانواده آنها برای آقایان اهمیتی ندارد؟»
چند ماه بعد از بستری شدن او نیز گزارش شد که مأموران وزارت اطلاعات به بیمارستانی که نرگس محمدی معمولاً در آن بستری می شود مراجعه کرده و اسناد پزشکی او را همراه خود بردهاند، بدون آنکه توضیحی درباره علت اخذ پرونده و همراه خود بردن آن بدهند.
نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در دادگاه بدوی به ۱۱ سال زندان محکوم شده بود که این حکم در مرحله تجدیدنظر به ۶ سال کاهش یافت. از جمله مواردی که به عنوان اتهامات وی ذکر شده، میتوان به تشکیل شورای ملی صلح، تأسیس کمیته انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان اشاره کرد.
اهدای تندیس تلاشگر حقوق بشر از سوی کانون مدافعان حقوق بشر به آیتالله منتظری نیز یکی دیگر از عناوین مجرمانه نرگس محمدی تلقی شده است. این جایزه در آذر سال ۱۳۸۸ در منزل آیتالله منتظری به وی اهدا شد.
مسئولان امنیتی در حالی در سال ۸۸ او را بازداشت کردند که تنها یک روز از عمل جراحی فرزند خردسالش گذشته بود. امروز هم خبرگزاری وابسته به سپاه از احضار خانم محمدی برای شش سال حبس خبر داده و در صورت صحت این خبر و تحقق اجرای این حکم، مشخص نیست علی و کیانا، دو فرزند خردسال او، چه وضعیتی پیدا خواهند کرد.
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
کلمه_ گروه اجتماعی: در حالی که دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران گفته بود مشکل نشر چشمه، نشر ثالث و نشر پیدایش برای حضور در نمایشگاه کتاب حل شده، قائممقام نمایشگاه کتاب با تأیید ممنوعیت حضور نشر چشمه در نمایشگاه، این موضوع را خارج از تصمیمگیری معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد.
به گزارش ایسنا، داریوش رضوانی، قائممقام و معاون اجرایی بیستوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، درباره ممنوعیت حضور این ناشر تعلیقی در نمایشگاه کتاب که البته پیشتر اعلام شده بود میتواند در نمایشگاه حضور داشته باشد، توضیح داد: «معاونت فرهنگی اعلام کرده بود ناشرانی که مسائل و مشکلاتی داشتهاند، میتوانند با توجه به پیگیری اتحادیه ناشران در نمایشگاه حضور داشته باشند؛ اما این در حالی است که دستگاه قضایی و نهادهای ذیربط منعی را برای حضور ناشری اعلام نکنند.»
او با بیان اینکه ما زمینه را برای حضور ناشران در نمایشگاه کتاب فراهم کردهایم، تأکید کرد: «ما برای حضور برخی از ناشران استعلام میکنیم و اگر جواب منفی باشد و یا دستگاه قضایی به ما چیزی اعلام کند، حضور آن ناشر منتفی خواهد بود.»
قائممقام نمایشگاه کتاب تهران با تأکید بر رویکرد تعاملی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، گفت: «ما از قبل، این رویکرد را به اتحادیهی ناشران اعلام کردهایم؛ اما تنها نشری که به ما اعلام شده نمیتواند در نمایشگاه حضور داشته باشد، نشر چشمه است.»
خبرگزاری مهر هم گزارش داد: با وجود اینکه به نظر میرسید با پادرمیانی اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران مشکل حضور چند ناشر در نمایشگاه کتاب تهران برطرف شده است، اما زمزمههایی مبنی بر صادر نشدن اجازه حضور آنها در بیست و پنجمین نمایشگاه کتاب تهران به گوش میرسد. با اینکه هرگز دلیل تعلیق آنها به طور رسمی از سوی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام نشده است.
محمود آموزگار، دبیر اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران پیش از این درباره سرانجام پیگیریهای اتحادیه به مهر گفته بود: با توجه به تاکید دستاندرکاران نمایشگاه کتاب تهران به حضور پررنگ و جدی ناشران در نمایشگاه امسال، اتحادیه ناشران، خواستار رفع مسائل به وجود آمده پیرامون برخی از ناشران در ماههای اخیر از سوی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد شد.
به گفته وی، پس از پیگیرهای انجام شده و با موافقت معاونت فرهنگی وزارت ارشاد، حضور نشر «چشمه»، نشر «ثالث» و نشر «پیدایش» که پروندهشان در هیئت رسیدگی به تخلفات این معاونت در دست بررسی است، بلامانع اعلام شد.
بر اساس گزارش ایسنا، نشر ثالث دیگر ناشر تعلیقی است، که محمد حسینی ـ از همکاران این انتشارات ـ گفت که چیزی درباره ممنوعیت حضور در نمایشگاه به آنها اعلام نشده است.
ایسنا همچنین نوشته است: گفته میشود، موضوع به تعلیق درآمدن فعالیتهای نشر چشمه بیش از هر چیز به محتوای بیشتر آثاری که در ماههای گذشته برای دریافت مجوز نشر ارائه کرده است، برمیگردد.
این در حالی است که بهمن دری رئیس نمایشگاه کتاب تهران در نشست خبری روز چهارشنبه ۳۰ فروردین گفته بود: برخی ناشرانی که در طی سال تخلفاتی داشتند و در هیئت رسیدگی به ناشران به تخلفاتشان رسیدگی شد؛ اگر مشمول رای لغو امتیاز نباشند و مشمول رای مرجع قضایی نباشند میتوانند در نمایشگاه شرکت کنند… چند ناشر در بخش داخلی شامل لطف شده و در نمایشگاه حاضر خواهند شد. خوشبختانه در میان ۲۵۰۰ ناشر، ناشری دیده نمیشود که با توجه به ضوابط و رعایت آن از داشتن غرفه منع شود.
نشر چشمه یکی از مؤسسات انتشاراتی است که عمده فعالیتش در زمینه ادبیات است که فعالیت خود را از سال ۱۳۶۴ شروع کرد. مدیر این بنگاه انتشاراتی حسن کیائیان است که در چند دوره رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز بودهاست.
انتشارات چشمه یک سال قبل از شروع کار نشر، کتابفروشی خود را در خیابان کریمخان تهران افتتاح کرد که اکنون یکی از کتابفروشیهای پر رفتوآمد در شهر تهران به شمار میرود.
انتشارات چشمه از زمان تأسیس در حوزههای مختلف هنر و ادبیات مانند داستان، شعر، نمایشنامه، فیلمنامه، سینما و تحقیقات ادبی فعالیت کردهاست.
محمدرضا شفیعی کدکنی، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، محمود دولتآبادی، علیاشرف درویشیان، مهرداد بهار، ایرج افشار، احمدرضا احمدی و حمید رضا صدر از جمله شاعران و نویسندگان ایرانی هستند که با این مؤسسه انتشاراتی همکاری کردهاند.
سال پیش مدیر نشر چشمه در واکنش به تعطیلی کتابفروشی های خیابان کریمخان نوشته بود: کار کتاب بار شیشهی مردیست که از دروازهی شهر میگذشت. گزمهای چوبی بر آن نواخته میگوید: «بارت چیست؟» مرد میگوید: «یکی دیگر بزنی، هیچ.»
به دنبال فضاسازی گروه های مشخص و اتهام " براندازی نرم" به انتشارات چشمه، معاون امور فرهنگی ارشاد خبر از تعلیق این انتشارات داد.
تابستان سال گذشته، جزوهای به نام «زمزمههای رنگی» تهیه و منتشر شد و اخبار آن در سطح وسیعی در روزنامهها، سایتها و دیگر رسانههای عمومی منتشر شد.
در این جزوه از نشر نی، چشمه، ققنوس، عطایی، روشنگران و مطالعات زنان، اختران، و کویر بعنوان عاملان براندازی نرم یاد شده بود.
تهیهکنندگان این جزوه با بیرون کشیدن چند جمله یا چند سطر از کتابهایی سعی کردهاند ثابت کنند که تعداد زیادی نویسنده، مترجم و هفت ناشر در این سالها در حوزه نشر کشور به کار «براندازی نرم» اشتغال داشتهاند.
پس از آن بود که کیائیان، مدیر انتشارات چشمه در نوشته ای از وزارت ارشاد پرسید: سوال این است که مسئولان کنونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر سیاستگذاران فرهنگی دولت دهم چه تضمینی میتوانند به دیگر ناشران دستاندرکار بدهند که هر چند کتابهای در دست انتشار خود را جهت بررسی به آن وزارتخانه ارایه میدهند و با دریافت مجوزهای لازم نسبت به چاپ و نشر اقدام میکنند-کاری که ناشران نامبرده در این جزوه هم کردهاند- در آینده این گروه یا گروه دیگری اینچنین القاب و صفاتی را که به اینان دادهاند به آن ناشران ندهند؟
وی گفته بود که باید منتظر ماند و دید که آیا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با دفاع از این ناشران که در چارچوب قوانین موجود عمل کردهاند در حقیقت از خود، عملکرد خود و از سیاستهای فرهنگی دولتهای متبوع خود که همچنان جاری و ساری است، دفاع خواهد کرد یا خیر؟
چندی پیش نیز خبرگزاری فارس خبر داد که معاونت امور فرهنگی وزارت ارشاد از دو ناشر به علت نشر اکاذیب و انتشار خبر دروغین به مراجع قضایی شکایت کرده است.
پس از آن بهمن دری معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگو با پانا خبر از تعلیق این انتشارات داد.
وی گفته بود: نشر چشمه و چند نشر مشابه در هیات رسیدگی به تخلفات مستقر در معاونت فرهنگی پرونده دارند. این هیات دو شورای بدوی و ثانویه دارد. مثلا در شورای بدوی با توجه به قانون، سوابق ناشری را بررسی میکنند و حکم به تعلیق میدهند. و یا مراجع قضایی گاهی به ما نامه میدهند که بنابر مشکلات فلان ناشر، هیچ کدام از آثارش نباید منتشر شود و ما بنابر این حکم اقدام میکنیم.
معاون امور فرهنگی در پایان تاکید کرده بود که نشر چشمه و چند نشر دیگر نیز در شورای رسیدگی به تخلفات پرونده دارند و بر همین اساس حکم به تعلیقشان داده شده است.
به گفته وی نشر چشمه به این حکم اعتراض کتبی کرده و حکم در حال تجدید نظر است.
برخی افسران یگان حافظ صلح نیروی زمینی ارتش ایران بنا بر وظایف محوله در منطقه دارفور سودان در حال گذراندن عملیات هستند.
پس از آنکه تعدادی از نیروهای حافظ صلح ارتش در قالب تیم افسران ناظر نظامی سازمان ملل در سال ۱۳۸۲ به کشورهای اتیوپی و اریتره جهت برقراری و تعیین مرزهای دو کشور اعزام و چندین نفر از افسران دیگر نیز به صورت متعدد به کشورهای سودان شمالی و جنوبی، اتیوپی، اریتره و منطقه دارفور اعزام شده بودند، هم اکنون نیز برخی از این افسران یگان حافظ صلح نیروی زمینی ارتش بنا بر وظایف محوله در منطقه دارفور در حال گذراندن ماموریت هستند.
این در حالی است که به دنبال انتخابات چند منظوره سودان در فروردین ماه سال ۸۹، کشور سودان جنوبی در تیر ۱۳۹۰ رسمیت یافت.
جنگ میدان نظامیان دافور و گروه مخالفان از سال ۲۰۰۳ تا اکنون ادامه دارد.
به گزارش سازمان ملل، طی درگیرهای نظامیان دافور و گروه های شورشی مسلح تقریبا از ۳۰۰ تا۵۰۰ هزار نفر کشته شده و بیش از دو نیم میلیون ترک وطن کرده اند.
گردان حافظ صلح به عنوان یکی از شاخصترین یگانهای ارتش، از اهمیت بالایی در کشور و مجامع بینالمللی برخوردار بوده و این یگان در سال ۱۳۷۱ به منظور انجام ماموریتهای بشردوستانه تشکیل شده است.
امیر سرلشکر عطاءالله صالحی فرمانده کل ارتش ایران نیز در گفتگو با خبرگزاری فارس با بیان اینکه یگان حافظ صلح ارتش بخشی از نیروی زمینی ارتش محسوب می شود، تصریح کرد: سازمان ملل نیز برای این یگان، آموزشها و بازدیدهای دوره ای دارد که این امور در ایران انجام می شود.
سرلشکر صالحی با اشاره به برخی اعزامها در سالهای گذشته گفت: تاکنون ما اعزام یگانی نداشتهایم اما این آمادگی را هم داریم که در صورت نیاز و بنا بر هماهنگی دستگاههای مربوط، یگان حافظ صلح ارتش را به کشورهای مورد نیاز اعزام کنیم.
یک فعال کارگری با اشاره به ۱۸ ماه تعویق در پرداخت حقوق کارگران نساجی مازندران، گفت: کارگران نساجی مازندران در بدترین شرایط معیشتی به سر میبرند.
به گزارش ایلنا، دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران با اشاره به اینکه خصوصی سازی یعنی عدل، انصاف، مروت، تقسیم عادلانه ثروت، کوتاه شدن فاصله فقر و غنا و توسعه صنعت، افزود: متاسفانه در استان مازندران خصوصی سازی واحدهای تولیدی به اخراج، بیبند و باری، ناهنجاریهای اجتماعی، تعطیلی کارخانجات، تعدیل و بیکاری کارگران، حقوق نگرفتن و فقر کارگران معنی شده است.
نصراله دریابیگی در ادامه افزود: علیرغم همه تلاشهای مسئولان محلی متاسفانه هیچ گوش شنوایی فریادهای حق طلبانه کارگران نساجی مازندران را نمیشنود.
او با بیان اینکه در ایام عید امسال کارگران نساجی مازندران با دست خالی به خانههایشان بازگشتند، ادامه داد: در آستانه ۱۱ اردیبهشت که روز جهانی کارگر است از مسئولین درخواست میکنیم ضمن پرداخت معوقات کارگران نساجی مازندران، طعم شیرین عدالت اجتماعی را به سفرههای کارگران برگردانند.
کلمه: در حالی که مذاکرات هسته ای ایران با گروه ۱+۵ در استانبول از سوی سیاستمداران غربی و ایرانی موفقیت آمیز توصیف شده است، برخی از تحلیلگران نگران نادیده گرفته شدن حقوق مردم ایران، قربانی شدن دموکراسی و حقوق بشر در مقابل مذاکرات هسته ای و توافق با ایران هستند. در مقابل تحلیلگرانی نیز هستند که ادامه تحریم ها و انزوای سیاسی ایران را خطرناک می دانند.
رابرت هادیک تحلیلگر نشریه «نبردهای کوچک» در مقاله ای در نشریه «فارین پالیسی» با اشاره به بخشی از سخنرانی احمدی نژاد در استان هرمزگان، سخنان او را خطرناک توصیف کرده است. احمدی نژاد در سفر به هرمزگان طی یک سخنرانی گفته بود که ایران دارای منابع مالی زیادی است و حتی بدون فروش نفت کشور دو تا سه سال، بدون مشکل اداره می شود.
هادیک می نویسد: ادعای احمدی نژاد در حالی است که رهبران کشور های غربی به موثر بودن تحریم ها مطمئن هستند.
او ادامه سیاست تحریم را برای ایران مخرب ارزیابی کرده و معتقد است ادامه روش های غرب ایران را به کره شمالی شماره ۲ تبدیل می کند. او با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و سرکوب شدید مخالفان دولت پس از این انتخابات، می نویسد: اگر چه ممکن است که تحریم ها و فشار اقتصادی در ایران باعث اعتراض مردم و گسترش مخالفت ها علیه حکومت شود اما قطعا نیرو های دولتی باز هم به سرکوب شدید مخالفان خواهند پرداخت.
این تحلیلگر با مقایسه شرایط ایران با کره شمالی می نویسد: رهبران کره شمالی با وجود تحریم های گسترده و فلج کننده سال هاست که برنامه هسته ای و موشکی خود را ارزشمند تر می دانند و همچنان علی رغم فشار اقتصادی شدید به مردم، به این برنامه ادامه می دهند. در عین حال نیروی امنیتی کره شمالی با سرکوب گسترده مردم مانع اعتراضات مردمی می شود.
حمایت مقامات جمهوری اسلامی از ادامه غنی سازی ها به قیمت سخت ترین تحریم های اقتصادی و اعمال فشار بر مردم کشور، این نگرانی را تقویت می کند که ایران در سال های آینده راه کره شمالی را در پیش بگیرد. از سوی دیگر هادیک تمرکز قدرت و تاکید رهبری به غرب ستیزی و ادامه برنامه هسته ای را نشانه های شباهت ایران با کره شمالی می داند.
هادیک می پرسد: آیا ایران در راه تبدیل شدن به کره شمالی نیست؟ او معتقد است ادامه تحریم ها به فروپاشی اقتصادی ایران در کنار سرکوب شدید مردم، به انزوای سیاسی و تقویت حکومت پلیسی کمک می کند.
دموکرات ها را قربانی نکنیم
از سوی دیگر پاتریک کلاوسون مدیر مرکز پژوهشی مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن، در مقاله ای در وب سایت نشریه فارین پالیسی، در مورد توافقات اخیر در استانبول در مورد مذاکرات هسته ای نوشته است: بن بست در مسائل هسته ای، تنها موارد اختلاف میان ایران و ایالات متحده نیست. باراک اوباما در آخرین پیام خود به مناسبت نوروز در ماه مارس بک بار دیگر بر حقوق بشر تاکید کرد و گفت مردم ایران ار آزادی های اولیه و از آزادی دسترسی آزاد به اطلاعات محروم هستند. اوباما گفت که دولت ایران یک پرده الکترونیکی در اطراف کشور خود کشیده تا از دسترسی مردم به اطلاعات آزاد جلوگیری کند.
این تحلیلگر سیاسی ضمن انتقاد از نمایندگان کشور های غربی در مذاکرات ۱+۵ می نویسد: در جریان مذاکرات هسته ای بین ایران و نمایندگان کشورهای ۱+۵ در سخنان دیپلمات های غربی و مقامات آمریکایی هیچ اشاره ای به موضوع حقوق بشر دیده و شنیده نشد. کسی به شمار اعدام ها در ایران و یا بازداشت و حبس گسترده روزنامه نگاران، فعالان مدنی و سیاسی اشاره ای نکرد و کسی به یاد سرکوب و آزار اقلیت های قومی و مذهبی در ایران نیست.
او می نویسد: این برخورد سیاستمداران غربی باعث نگرانی طرفداران دموکراسی شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که سران دولت ایران برای بقای خود حاضرند به هرگونه توافقی با غرب برسند، به شرط آنکه کشورهای دیگر در مورد مسائلی نظیر حقوق بشر و یا سرکوب آزادی های سیاسی و مدنی به آن دولت فشار نیاورند.
به عقیده وی، یکی از دلایل نگرانی طرفداران دمکراسی در ایران از اینکه ممکن است در راه یک توافق بر سر بحران هسته ای فدا شوند، این احتمال است که غرب و آمریکا حاضر باشند در راه رسیدن به راهی برای حل بحران هسته ای ایران، دمکراسی و حقوق بشر را در آن کشور فدا کنند.
این تحلیلگر ضمن غیر قابل اعتماد خواندن مقامات ایرانی، افزوده است که هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران به تعهدات خود در برابر جامعه جهانی پایبند بماند و غنی سازی را به شکلی مخفیانه از سر نگیرد.
او معتقد است اعتماد به حکومت ایران یک قمار پر خطر است، اما حمایت از دموکراسی خواهان ایران و کمک به احقاق حقوق بشر و ایجاد آزادی در ایران برای غرب ارزشمندتر خواهد یود.
پاتریک کلاوسون هشدار می دهد که در صورت توافق غرب و ایران بر سر برنامه های هسته ای، دولت ایران قطعا از این موقعیت برای تثبیت خود و سرکوب مخالفان و طرفداران دمکراسی بهره برداری خواهد کرد. علاوه بر این یک بار دیگر در تاریخ معاصر ایران دمکراسی خواهان آن کشور شاهد خواهند بود که آمریکا به جای طرفداری از نیروهای مردمی و ترقی خواه، از نیروهای ارتجاعی دفاع کرده است.
او در این باره به حمایت آمریکا از کودتای نظامی علیه حکومت مردمی دکتر محمد مصدق اشاره می کند که هنوز در خاطره سیاسی ایرانیان زنده است.
بدنبال افزایش تخلفات و اقدامات غیر قانونی مسئولان دولتی، رئیس دیوان عدالت اداری اعلام کرد: برخی مسئولان دولتی آنقدر در اجرای قوانین سهل انگاری میکنند که مجبور شدیم ۱۷۱ حکم انفصال آنها را صادر کنیم.
به گزارش مهر، محمد جعفر منتظری روز شنبه در جلسه تعامل معاونان حقوقی دستگاههای اجرایی با دیوان عدالت گفت: پس از صدور آرای دیوان برخی از مسئولان و دستگاهها آنقدر مشکل ایجاد می کنند که مجبوریم اعمال ماده ۳۷ کنیم. ماده ۳۷ یعنی اینکه ما به وزیر، معاون وزیر، مسئول، استاندار و .. ابلاغ کرده ایم که فلان حکم را اجرا کنید ولی آنها عمل نمی کنند که به حکم دیوان تاکنون ۱۷۱ رای انفصال صادر شده است.
وی افزود: برخی دستگاهها ۴۶ پرونده انفصال، برخی ۲۵ و برخی ۱۱ پرونده دارند که در مجموع ۲۵ دستگاه اجرایی می شوند هر چند که ما هنوز این احکام را اجرا نکرده ایم ولی اگر تعاملات نتیجه ندهد این احکام اجرا می شود.
همچنین در ادامه این نشست برخی از دستگاهها به احکام و آمار شکایات اعتراض داشتند به عنوان نمونه در آمارها اعلام شده است که از نیروی انتظامی ۴ هزار شکایت شده همچنین از وزارت ارتباطات ۱۲۴۹ شکایت وجود دارد که مدیران حقوقی این دستگاهها نسبت به برخی آمارها گلایه داشتند.
معاون حقوقی صدا و سیما هم اعتراض داشت که ما برای ایجاد برخی از دکل های آنتن تلویزیونی نیاز به خرید املاک داریم ولی دیوان رای می دهد که فلان املاک را برگردانید در حالیکه ما کلی هزینه کرده ایم که وی در پاسخ یکی از معاونین دیوان گفت وقتی که صدا و سیما به جای کار عمرانی مجتمع تفریحی برای کارکناش می سازد معلوم است که رای می دهیم چون حق صاحب ملک پایمال شده است.
معاون حقوقی سازمان اوقاف هم از دیوان خواست تا شعب ویژه ای برای اوقاف در نظر گرفته شود که معاون دیوان اعلام کرد سازمان اوقاف نیاز به شعبه ندارد چون که مشکلات آنها حقوقی است و تنها در مورد شکایت پرسنل با دیوان مرتبط می شوند.
در حالی که غلامحسین الهام مدعی است مجمع تشخبص مصلحت نظام جای بیکاران است، محمود احمدی نژاد پس از نزدیک به سه سال غیبت، در جلسه صبح شنبه اول ادریبهشت ۹۱ در مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت کرد.
هفته گذشته غلامحسین الهام مشاور حقوقی احمدی نژاد مدعی شده بود که عضویت افراد بیکار در مجمع تشخیص برای جلوگیری از مزاحمت آنان برای نظام است، بدنبال آن رییس هیات دولت در جلسه امروز این مجمع شرکت کرد.
بدنبال انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری سال ۸۸ و اتهاماتی که احمدی نژاد به خانواده رییس مجمع تشخیص مصلحت وارد کرد، این اولین بار طی ۳ سال اخیر است که محمود احمدی نژاد در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام شرکت می کند.
در ابتدای جلسه، آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با خیرمقدم به اعضای جدید، از حضور احمدینژاد تشکر و ابراز امیدواری کرد که حضور وی در جلسات مجمع تداوم داشته باشد.
او آخرین بار در اولین جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام در فروردین ۸۸ به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفته بود.
این اظهارات که پور محمدی آن را سخیف خوانده بود با واکنش رسانه های محافظه کار رو به رو شد و نمایندگی رهبری در موسسه کیهان از الهام خواست عذرخواهی کند.
در پی برداشت غیرقانونی شبانه از بانک ها، مجلس شورای اسلامی این پرونده را به قوه قضاییه ارجاع کرد.
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس با بیان اینکه گزارش مجلس از برداشت غیرقانونی دولت از حساب بانکها به احتمال زیاد فردا یکشنبه در صحن علنی قرائت خواهد شد، گفت: هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس این مصوبه را به دلیل غیرقانونی بودن، ابطال کرد.
پیمان فروزش در گفتگو با مهر درخصوص جزئیات گزارش کمیسیون اقتصادی مجلس از برداشت شبانه دولت (بانک مرکزی) از حساب بانکها بابت “مابهالتفاوت ارز دریافتی” گفت: هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس، مصوبه هیأت دولت مبنی بر برداشت پول توسط بانک مرکزی از حساب بانکها را غیرقانونی تشخیص داد و آن را ابطال کرد.
وی اقدام هیئت وزیران و بانک مرکزی در این زمینه را غیرقانونی خواند واظهار داشت: بانک مرکزی با این اقدام ضرر و زیانی را به بانکها تحمیل کرده است و باید در این خصوص پاسخگو باشد.
نایب رئیس کمیسیون اقتصادی با اشاره به اینکه براساس تصمیمات اتخاذ شده و بر اساس نظر هیئت تطبیق و بررسی مصوبات دولت با قوانین مجلس و تصمیمات کمیسیون اقتصادی و اعلام نظر به رئیس مجلس، این مصوبه ابطال شده است، گفت: این موضوع به قوه قضائیه ارجاع داده شده میشود تا با متخلفین برخورد شود.
فروزش با بیان اینکه به احتمال زیاد فردا یکشنبه این گزارش در صحن علنی مجلس قرائت خواهد شد، پیشنهاد کرد که بانک مرکزی رقم برداشت کرده را با نرخ ۳۴ درصد سود به حساب بانکها واریز کند.
کلمه_ زینت سادات حسینی: تعدادی از شهروندان بوکانی روز گذشته در مقابل فرمانداری این شهر دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار برخورد جدی با عوامل قتل سمیه دانش آموز بوکانی شدند.
در حالی که فرمانده ناجا از ” امن ترین ” سال جمهوری اسلامی سخن می گوید هر روز خبری از ناامنی و تعدی به حقوق شهروندان در رسانه ها منتشر می شود.
فرمانده نیروی انتظامی بوکان نیز بر این باور است که بوکان ” امن ترین” شهر استان است. اما پیدا شدن جسد یک دختر دانش آموز احساسات مردم شهر را جریحه دار کرده و آن را به تجمعی در برابر فرمانداری شهر کشاند.
مردم در حالی که شعار می دادند، “امنیت، امنیت، حق مسلم ماست”، “قاتلین سمیه محکوم باید گردند” از مسئولان خواستند با عاملان این مجازات برخورد جدی کنند.
رسانه های دولتی از انتشار اخبار مربوط به این قتل خودداری کرده و برخی از اخبار منتشر شده در فضای مجازی حاکی از آدم ربایی، آزار جنسی و قتل است.
این در حالی است که فرمانده نیروی انتظامی بوکان روایت دیگری از این حادثه دارد. او از دفترچه خاطرات سمیه و اختلافاتی که این دانش آموز نوجوان با خانواده اش داشته سخن می گوید و مدعی است که هیچ پرونده و یا گزارشی از آدم ربایی در این خصوص وجود ندارد و اینها فقط شایعه هستند.
او هم مثل سایر همکارانش در نیروی انتظامی بدون اشاره به ناامنی های اجتماعی و آمار بالای قتل و تجاوز و آدم ربایی بر اساس گزارش های رسمی ناجا، مدعی می شود که پلیس در تمام صحنه ها وجود دارد.
فرمانده نیروی انتظامی می گوید: ما با هرگونه نا امنی به شدیدترین وجه برخورد می کنیم از طرف هر کسی باشد.
او حتی آزادی افرادی را که گفته می شود در رابطه با این پرونده دستگیر شده اند را هم تکذیب می کند و ادعا می کند که کلیه افراد مرتبط با این پرونده با قرار وثیقه سنگین در بازداشت هستند.
به گزارش آژانس خبری موکریان در بوکان، در پی پیدا شدن جسد یک دختر جوان به نام سمیه در اطراف بوکان، ساعت ۶ بعد از ظهر امروز جمعه اول اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ جمعی از شهروندان بوکانی طی یک تجمع اعتراضی خواهان مجازات عامل یا عاملان این جنایت شدند.
در این تجمع که با حضور گسترده نیروهای انتظامی همراه بود فرماندار بوکان خواست که سخنرانی کند اما با اعتراض حاضران روبرو شد.
در ادامه پدر سمیه به سخنرانی پرداخت و اظهار داشت: که نیروهای انتظامی و امنیتی در جهت پیدا کردن عامل یا عاملین مرگ سمیه تلاش زیادی به عمل آورده اند و از مردم خواست که آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند.
در پی سخنرانی پدر سمیه، فرمانداربوکان پشت تریبون قرار گرفت و قول داد که عامل یا عاملان این جنایت را به سزای عمل خود برسانند.
بر اساس اخبار غیر رسمی، هفته گذشته، مدارس ابتدایی ،راهنمایی و دبیرستان در شهر بوکان در اعتراض به موارد متعدد کودک ربایی تعطیل شده بود.فرهنگیان این شهر اعتراض می کردند که پیگیری و شکایت متعدد شهروندان بوکانی به مسئولان قضایی و انتظامی در خصوص ده مورد کودک ربایی که منجر به تجاوز و قتل شده است بی پاسخ مانده و در این راستا فرهنگیان این شهر با تعطیلی مدارس خواهان پیگیری این حوادث هستند.
گزارش ها حاکی است که جسد یک دختر۱۷ ساله اهل شهر بوکان به نام سمیه فیاض پور که چند روز پیش ناپدید شده بود، روز پنج شنبه ۲۴ فروردین ماه در زیر پل امیرآباد این شهر پیدا شد. براساس این گزارش، در پی کشف جسد و انتقال به بیمارستان، مشخص شده که نامبرده چند روز پیش فوت کرده است.
بولتن خبری بوکان در تشریح این حادثه نوشت: دخترک با لباس مدرسه درون آب افتاده است. دقیقا در ورودی فاضلاب به آب رودخانه. بر روی شکم افتاده ،دهانش باز و درون آب است. لجن رودخانه صورتش را پوشانیده است صحنه های وحشتناکی است.
نتیجه پزشک قانونی حاکی از مرگ بوسیله خفگی در آب است. در این گزارش ادعا شده که هیچ گونه آثار ضرب و جرح یا شکنجه در بدن دختر دیده نشده و هیچ گونه عمل غیر اخلاقی نیز انجام نگرفته است.
در حالی که مردم از آزار جسمی و جنسی به سمیه می گویند، فرمانده نیروی انتظامی تاکید می کند که شایعه ها در خصوص شکستگی ها و شکنجه و تجاوز کاملا دور از حقیقت است و در حضور خانواده دختر بررسی ها در این مورد انجام شده است.
بر اساس این گزارش زمان مرگ مشخص نیست اما به احتمال زیاد ۱۷/۱/۹۱ است.
فرماندهی نیروی انتظامی بوکان، بابانژاد می گوید بوکان از امن ترین شهر های استان است و در جریان انتخابات و تعطیلات نوروز بوکان از امن ترین شهر بوده است بهمین دلیل در استان به ما شهر برتر امنی می گویند. باید این امنیت را حفظ کنیم. و اعلام می کند: با هرگونه نا امنی توسط هر کسی به شدیدترین وجه برخورد می کنیم.
حادثه ای تلخ در ایلام در همین حال، از سوی فرمانده انتظامی استان ایلام روایت تلخ کشته شدن نوجوان ۱۳ ساله ایلامی تشریح شد.
امیر حیدر عباسزاده ظهر در جمع خبرنگاران اظهار داشت: این حادثه با ربوده شدن این پسر نوجوان توسط یکی از بستگانش کلید خورد.
وی ادامه داد: فرد قاتل با نقشه شیطانی از اسلام آباد وارد ایلام شده و به درب منزل امیر حسین رفته و در اقدامی نسبت به ربایش امیرحسین ۱۳ ساله اقدام میکند. این فرمانده انتظامی اضافه کرد: امیر حسین با توجه به اینکه فرد قاتل از بستگانش بوده و وی را میشناخته با وی همراه شده و ایلام را با خودروهای عبوری به مقصد اسلام آباد ترک میکند.
عباسزاده تصریح کرد: فرد قاتل به دروغ متوسل شده و به امیر حسین میگوید که عمویش در اسلام آباد فوت کرده و باید به اسلام آباد بروند. فرمانده انتظامی استان ایلام گفت: قاتل در مسیر ایلام – اسلام آباد از خودروی عبوری پیاده شده و در رودخانه مسیر امیر حسین را خفه کرده و به قتل میرساند. وی ادامه داد: پس از آن با ارسال پیامکی از پدر امیر حسین درخواست ۱۰۰ میلیون تومان برای آزاد کردن امیر حسین میکند.
محمد سلیمانی نیا مدیر مدیر یکی از شرکت های رسانه های آنلاین، بعد از ۱۷ روز اعتصاب غذا در بند ۲۰۹، روز چهارشنبه به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، در پی اعتصاب غذای محمد سلیمانی نیا، زندانی سیاسی، وی از بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به بند ۳۵۰ منتقل شد، اما همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد.
این زندانی سیاسی که از ۱۴ فروردین ماه سال جاری اعتصاب خود را آغاز کرده علت آن را اعتراض به بازداشت غیر قانونی، بدرفتاری و شکنجه توسط بازجوها و بلاتکلیفی خویش بیان کرده است.
محمد سلیمانی نیا در تاریخ بیستم دی ماه سال گذشته به اتهام ایجاد شبکه های اجتماعی غیرقانونی و همکاری با دول متخاصم توسط ماموران وزارت اطلاعات در تهران بازداشت شده بود، وی مدیریت چند شبکه اجتماعی و سایت اینترنتی را به عهده داشته است.
این متخصص آی تی و مترجم که تا کنون بدون تفهیم اتهام روزهای بسیاری را در سلول های انفرادی گذراند، در دوران بازجویی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بارها از طریق بازجویان تهدید شده است.
وی در زمان بازجویی و انفرادی از هرگونه حقی مانند هواخوری، ملاقات، تلفن و حتی داشتن قرآن نیز محروم بوده و تمام این اقدامات غیر قانونی برای اعتراف گیری از وی صورت گرفته است.
روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از موضع مقامهای وزارت امور خارجه درباره رسوایی اخیر یک دیپلمات ایرانی در برزیل، خواستار توضیح درباره علت حضور یک دیپلمات جمهوری اسلامی در استخری مختلط در برزیل شد.
اشاره این روزنامه به تکذیب ماجرا از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه و نیز موضعگیری سفارت جمهوری اسلامی در برزیل است که گزارشهای مربوط به «تخلف جنسی» یک دیپلمات ایرانی ۵۱ ساله در این کشور را ناشی از «تفاوتهای فرهنگی» دانسته است.
این روزنامه نوشت: جمهوری اسلامی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان اتهام تخلف جنسی دیپلمات ایرانی در برزیل را روز پنجشنبه ۳۱ فروردین رد کرد و گفت: “بررسیهای به عمل آمده نشان میدهد که مطالب منتشر شده توسط اینگونه رسانهها، خلاف واقع و فاقد صحت است.” وی اتهامات وارد شده را “مغایر با سوابق این عضو سفارت ایران در برزیل” دانست. روز چهارشنبه، روزنامه وال استریت جورنال در گزارشی اعلام داشت: پلیس برزیل یک دیپلمات ایرانی پنجاه و یک ساله را به دلیل “دست اندازی” به دختران زیر سن قانونی برای مدتی بازداشت کرد. براساس گزارشها این واقعه روز شنبه گذشته در یک استخر مختلط در یک باشگاه خانوادگی در شهر سائوپائولو، روی داد و انعکاس وسیعی در رسانههای برزیل داشت.
در ادامه خبری که در ستون «جهت اطلاع» این روزنامه منتشر شده، آمده است: سؤالی که در تکذیبیه سخنگوی وزارت خارجه کشورمان بیجواب مانده اینست که آیا حضور این دیپلمات ایرانی در استخر مختلط صحت دارد یا خیر؟ اگر جواب مثبت است، چرا وزارت خارجه بر رفتار کارمندان خود نظارت ندارد؟
نباید آبرو یک نظام و یک ملت را به پای یک ندانم کاری ریخت
در همین حال سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد از واکنش وزارت خارجه نسبت به مساله این دیپلمات نوشت: البته در این میان پرسشهای فراوان دیگری نیز هست که به فرض پذیرش این سوء تفاهم، این دیپلمات ایرانی در چنان مکانی چه کار میکرده است؟ مگر دیپلماتهای ایرانی، پروتکلهای بینالمللی و البته پیماننامههای مختص به جمهوری اسلامی را رعایت نمیکنند و…؟!
اما نکته اساسیتر، نحوه برخورد وزارت خارجه و دیگر دستگاهها و نهادهای دولتی کشور با اخباری از این دست است. بیگمان، کارگزاران هر نظامی دچار تخلف، فساد و موارد نکوهیده دیگری هم میشوند و این بستگی به نوع نظامهای سیاسی ندارد؛ یعنی در یک دمکراسی لیبرال تخلف روی میدهد، در یک دمکراسی دینی هم ممکن است تخلف روی دهد، اما میزان شاید تخلف روی داده در هر یک از این نظامها، متفاوت باشد و در واقع، مدیران و کارگزاران کشور ما هم از این قاعده جدا نیستند.
این در حالی است که ما عموما به صورت خودآگاه و ناخود آگاه در برابر این دست اخبار موضع یکطرفهای میگیریم و موضوع را به کل تکذیب میکنیم و هیچ گاه تلاش نمیکنیم اگر اشتباهی هم شده، آن را بپذیریم و در رفع آن بکوشیم.
اکنون بحث بر سر این نیست که این خبر قطعا درست است و باید آن را بپذیریم، بلکه موضوع درباره رویکرد ما نسبت به اخباری است که درباره نواقصمان در دنیا منتشر میشود؛ اخباری که افکار عمومی را درگیر میکند، ولی هیچ گاه پاسخ مناسبی نمیگیرد.
نکته دیگری که شاید دستگاه دیپلماسی به آن توجه کرده باشد، این که موضعگیری رسمی مقامهای دیپلماسی ایران و پذیرش آن برای وجهه جهانی کشورمان زیبنده نباشد؛ اما شما را راهنمایی میکنیم به رخدادای که دو هفته پیش در جریان سفر باراک اوباما به کلمبیا روی داد؛ خوشگذرانی شبانه محافظان او در یک کلوپ شبانه، باعث شد تا در میانه سفر، اوباما محافظانش را به آمریکا بازگرداند.
کوتاه سخن آن که گویا این روزها، نگه داشتن وجهه بینالمللی از راضی نگه داشتن افکار عمومی در کشور برای دوستان مهمتر است، حال آن که نگه داشتن وجهه داخلی یک نهاد یا مجموعه نظام سیاسی و قانع کردن افکار عمومی درباره کارکردها و فعالیتهای آن برای افکار عمومی داخلی، از هر وجهه جهانی دیگری مهمتر است! نمی توان و نباید آبرو یک نظام و یک ملت را به پای یک ندانم کاری بچه گانه ریخت.
سازمان ملل متحد روز جمعه دو فرد و یک شرکت ایرانی را به دلیل قاچاق اسلحه به نیجریه به لیست سیاه تحریم هایش اضافه کرد.
کمیته تحریم های سازمان ملل متحد گفته این افراد وابسته به نیروی سپاه قدس هستند و نام آنها را حسین (عظیم) آقاجانی و علی اکبر طباطبایی عنوان کرده است.
به گزارش بی بی سی، این افراد پیشتر به اتهام قاچاق موشک، مواد منفجره و نارنجک به نیجریه در دادگاهی در این کشور حضور پیدا کرده بودند.
در اکتبر سال ۲۰۱۰، ماموران نیجریه، در جریان بازرسی از یک کشتی تجاری ۱۳ کانتینر حاوی اسلحه و مواد منفجره کشف کرده بودند. این کشتی از بندرعباس در جنوب ایران بارگیری شده بود. سلاح های کشف شده میان مصالح ساختمانی جاسازی شده بودند.
سوزان رایس نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد در بیانیه ای از این عمل استقبال کرده و گفت: “افرادی که امروز در لیست تحریم ها قرار گرفته اند، با زیر پا گذاشتن قطعنامه های پیشین علیه ایران، تلاش داشته اند اسلحه به نیجریه بفرستند.”
در ادامه این بیانیه آمده: “این دو نفر اعضای سپاه قدس ایران هستند، بخشی که افراط گرایی و تروریسم را در خارج از خاک ایران هدایت می کند.”
علاوه بر این افراد، نام شرکت تجاری بهینه نیز به این لیست اضافه شده است. به گفته کمیته تحریم های سازمان ملل متحد این شرکت، یکی از دو شرکتی است که پیشتر در قاچاق اسلحه به کشورهای غرب آفریقا دست داشته است. شرکت باربری یاس ایر هم در فروردین ماه مورد تحریم وزارت دارایی آمریکا قرار گرفته بود.
یک دیپلمات عضو کمیته تحریم ها در سازمان ملل متحد به خبرگزاری رویترز گفته این تحریم ها بنا به درخواستی که ماه گذشته بریتانیا به این کمیته ارائه کرده، وضع شده است.
دولت نیجریه به کمیته تحریم های سازمان ملل درباره کشف اسلحه هایی که از ایران به این کشور فرستاده شده بود، شکایت کرده بود. در آن زمان مقام های ایرانی اعلام کردند این محموله بخشی از یک قرارداد قانونی با گامبیا بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر