-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 04/17/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی_ ریحانه موسوی: پس از کش و قوس های فراوان، بار دیگر سعید مرتضوی مرد تمام فصول جمهوری اسلامی از قانون گریخت. او پس از یک نصفه روز استراحت به کار خود بازگشت. خانه ی ملتی که می خواست ابهت خود را به رخ احمدی نژاد و دوستانش بکشاند، ضعیف تر از همیشه بازیچه دست قاضی محبوب رهبری و منتصب نزدیکترین فرد به رهبری شد. 

مرتضوی که این بار تنها یک سند از شورای عالی امنیت ملی در اختیار دارد شاید توانسته است سه ساله گذشته را با آن سپری کند و حتی وقتی مغضوب قاضی القضات صادق لاریجانی شد، با پشتوانه هایی که از دفتر رهبری با خود به همراه داشت به راحتی از منصبی به منصبی دیگر رفت. 

احمدی نژاد که حلقه یارانش پیوسته است، او را در میان حلقه خود جای داد تا روز مبادا از این مهره سوخته حامیان رهبری بهره برداری کند؛ و اینک که همه تیرها به سمت او نشانه رفته، از نظر احمدی نژاد بهترین زمان برای بازی با این تک خال است.

تیم احمدی نژاد با این تیر چندین هدف را نشانه رفت. نه تنها به مجلس و نمایندگان دوباره فهماند که برای جایگاهشان ارزشی قائل نیست بلکه  "حداد عادل" مرد روزهای بارانی را که دفتر رهبری برایش خواب های طلایی دیده بود "بی کفایت"تر از همیشه به تصویر کشید و با قدرت نمایی در برابر برادران لاریجانی و دفتر رهبری، سعید مرتضوی را به دفترش بازگرداند تا درس عبرتی شود برای آنان که به "بگم بگم" های این رییس دولت امام زمان توجهی نمی کنند. 

حداد عادل مسئول هزینه های مجلس است

عباسعلی نورا نماینده زابل گفته امضاکنندگان استیضاح مجلس شورای اسلامی در راستای برکناری مرتضوی قرار بود که وزیر کار و امور اجتماعی را استیضاح کنند که این گونه رفتار از سوی نمایندگان رویه درست و قابل قبولی نبوده است.

وی تصریح کرده که حداد عادل و امضا کنندگان استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی مسئول پرداخت هزینه وارده به مجلس و دولت در طول بیان استیضاح هستند.

برای علی مطهری هم اعلام استعفا توسط شخص ثالثی چون حداد عادل پرسش برانگیز است و در این خصوص می گوید: دوستان ما باید زمانی استیضاح را منتفی می کردند که آقای مرتضوی خودش استعفا و وزیر رسما استعفای او را می پذیرفت نه اینکه به صرف اعلام آمادگی آقای مرتضوی برای استعفا، آن هم به گفته شخص ثالث یعنی آقای حداد، استیضاح را منتفی کنند تا هم سرخودشان کلاه برود و هم جایگاه مجلس تنزل پیدا کند. البته من در جلسه شب یکشنبه برخی استیضاح کنندگان حضور داشتم. در آنجا گفته شد آقای مرتضوی استعفای خود را نوشته و قرار است توسط آقای حداد اعلام شود ولی آنچه توسط آقای حداد اعلام شد این بود که آقای مرتضوی برای استعفا اعلام آمادگی کرده است. 

از نظر این نماینده تهران، حداد عادل مقصر اصلی این داستان است که با گمراه کردن مجلس طرح استیضاح را منتفی اعلام کرد. 

نکته حائز اهمیت در این میان اشاره علی مطهری به ویژگی دروغگویی سعید مرتضوی است. وی بر این باور است که متهم کهریزک، حداد عادل را "خام" کرده و به هدفش رسیده است. فرزند آیت الله مطهری متعجب است که خود این آقایان، مرتضوی را متهم به دروغگویی و فریب می کنند و در عین حال به قول او مبنی بر استعفا و نرفتن به سر کار حتی اگر استعفا پذیرفته نشود اعتماد می کنند. "دیدیم که این اعتماد خطا بود و سر کار نرفتن ایشان هم نصف روز بیشتر دوام پیدا نکرد."

چه کسی راست می گوید؟

بحث حکمیت احمد توکلی در حالی که استیضاح متهم کهریزک با نوزده امضا تسلیم هیات رییسه مجلس شده بود از جمله عجایبی بود که مجلس هشتم تجربه کرد. 

احمد توکلی که مایل نیست هیچ مساله ای رسانه ای شود و می خواهد در پشت درهای بسته همه مسایل را حل و فصل کند از همان روز اولی که نمایندگان ناخرسندی خود را از انتصاب سعید مرتضوی اعلام کرده بودند در نقش حکم ظاهر شد؛ او خبر از جلسات و رایزنی با این قاضی متخلف داد. 

جلسات چهارگانه ای که چند صباحی رسانه ها را به خود مشغول کرد. با اتمام آن جلسات، رییس مرکز پژوهش ها که سالهاست در آرزوی ریاست جمهوری است، نتیجه رایزنی را در سکوت برگزار کرد و از انجام هر مصاحبه ای خودداری.

دو روز بعد وقتی خطر استیضاح برطرف شد، سعید مرتضوی ادعای دیدار با احمد توكلی را تكذیب كرد و گفت كه "در پنج روز گذشته توكلی با بنده دیداری نداشته است و من هم با وی دیدار نكرده ام." 

مرتضوی حتی تا آنجا پیش رفت که گفت قویا تكذیب می كنم كه بین ما دیداری انجام شده است. 

وی که یکی از قهارترین دروغگویان حاکمیت محسوب می شود و افسانه پردازی ها و داستانهایش هنوز در ذهن روزنامه نگاران و خانواده هایشان هست ادعا كرده: "بنده تلاش كردم دروغگویی ها خاتمه یابد ولی ظاهرا با وجود این تلاش ها این هدف محقق نشد!"

تخریب حداد عادل به بهانه سعید مرتضوی!

غلامعلی حداد عادل شاید یکی از نمایندگانی باشد که به تعبیر علی مطهری در شعبه ای از دفتر رهبری در بهارستان مشغول به کار است. 

وی که در یک انتخابات مهندسی شده نمایندگی اول تهران را از آن خود کرده مدتهاست در تلاش برای ریاست مجلس است. مجلسی که تمامی گروه های سیاسی اصلاح طلب و سبز و فعالان سیاسی مخالف حکومت، آن را تحریم کرده بودند.

پدر همسر سیدمجتبی خامنه ای که بواسطه تقربش به خاندان رهبری محبوبیت ویژه ای یافته، برای جلوگیری از استیضاح سعید مرتضوی قهرمانانه وارد صحنه شد. نیمه شبی که قرار بود صبحش طرح اسیتضاح به جریان افتد نامه ای به نمایندگان نوشت و مدعی شد که سعید مرتضوی استعفا داده است! 

وی ادعا کرد در گفت و گویی که با وی داشته این متهم جنایت کهریزک پذیرفته است که بر اساس "رهنمودهای رهبری" صندلی ریاست سازمان تامین اجتماعی را ترک کند. 

اما صبح روز استیضاح که برخلاف همیشه احمدی نژاد به موقع به مجلس آمده بود حتی خبر نداشت که مدیر منتصبش استعفا داده و در سراسری ورودی مجلس او را دعوت به بازگشت به پاستور کردند.

احمدی نژاد و شیخ الاسلامی وزیر کار کابینه بی اطلاع از این استعفا اعلام کرده بودند هیچ تعهدی برای قبول استعفای متهم کهریزک نداده اند.

مرتضوی هم که برای حداد خوش خدمتی کرده بود بلافاصله با تکذیب هر دیداری با احمد توکلی و سایر نمایندگان مجلس اعلام کرد قانونا مطیع دستورات احمدی نژاد است و تکلیف رییس دولت تداوم کار وی. مرتضوی تاکید کرد که حداد عادل نمی تواند برای وی تعیین تکلیف کند، و به این ترتیب بعد از یک نصفه روز به سر کار خود بازگشت! 

اما در این میان برخی از نمایندگان در صحن مجلس از تذکراتی که در جلسه پس گرفتن استیضاح وزیر کارصورت گرفته بود ناراضی بودند و آن را "جهت دار" خواندند. آنان معتقدند این وقایع برای تخریب چهره حداد صورت گرفته است. 

عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی گفته، این وقت دادن بی‌دلیل به تذکردهندگان فرصتی را در اختیار آنها گذاشت تا نمایندگانی که استیضاح را پس گرفتند و همچنین شخصی که در این زمینه وساطت کرده بود (حداد عادل) را به معامله‌گری و اهانت به مجلس و ساخت و پاخت متهم کنند که ما این حرکت را سازمان یافته و در راستای برخی مطامع می‌دانیم.

برگ برنده احمدی نژاد

در انتصاب مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی آنچه مسلم بود اینکه احمدی نژاد در این یک سال باقی مانده از دوران ریاست جمهوری درصدد است در زمین رهبری بازی کند و تا جایی که امکان داشته باشد هزینه های تصمیم گیری را بالا می برد. 

او هرچند با مجلس میانه خوبی ندارد، اما این بار می خواست از مهره مرتضوی برای ضربه زدن بیشتر به مردان نزدیک به بیت رهبری استفاده کند.

احمدی نژاد به خوبی می دانست که انتصاب مرتضوی با توجه به حساسیت های مجلس و نمایندگان مساله ساز خواهد شد ولی تنها یک شب مانده به پایان سال او را به صندلی ریاست سازمان تامین اجتماعی نشاند تا باز در این عرصه هماورد بطلبد.

هرچند نمایندگان مجلس تهدید کرده بودند که در صورت عدم انصراف سعید مرتضوی از ریاست سازمان تامین اجتماعی اقدام به افشاگری خواهند کرد و آن روی چهره متهم کهریزک را نشان خواهند داد، اما احمدی نژاد بهتر می دانست که آنان چیزی بیشتر از همه آنچه تاکنون گفته شده در چنته ندارند؛ این بار احمدی نژاد بود که می توانست به همراه قاضی مطرود لاریجانی ها، دست نزدیکان به رهبری را رو کند.

برای همین هم بود که نزدیکترین فرد به رهبری وارد صحنه شد تا هم بتواند از رهبری مایه بگذارد و هم در این میانه جایگاهی برای ریاست مجلس بگشاید، غافل از اینکه مرتضوی نقش هایش را خود بازی می کند و بخوبی می داند چگونه در این واپسین روزهای مجلس او را به همراه سایر دوستانش بازی دهد تا هم طرح استیضاح به جریان نیفتاد و وزیر "فرزانه" بر سر مسند باقی بماند و هم شان مجلس از آنچه که هست ضایع تر شود. 

مرتضوی بارها گفته که در جریان کهریزک تنها دستور گرفته و نقش دیگری نداشته است. دستوری که از شورای عالی امنیت ملی به او رسیده بود. حسین نجات، سردار محبوب رهبری که در جریان حمله به کوی دانشگاه در سال 1378 نقش برجسته ای داشت. نجات کسی است که حتی برای عزل سیدمحمد خاتمی رییس جمهوری وقت نیز برنامه ریزی کرده بود. 

سردار نجات، فرمانده حفاظت و امنیت سپاه و فرمانده سپاه ولی امر بود و به واسطه خوش خدمتی که در سرکوب دانشگاه و یورش به کوی دانشگاه داشت به معاونت امنیت داخلی شورای عالی امنیت ملی رسید. 

او همان کسی است که بعد از خطبه های آتشین رهبر جمهوری اسلامی در نمازجمعه دستور اعزام جوانان و دانشجویان را به کهریزک داد و در این میانه قاضی "فرمانبردار" اطاعت امر سردار کرده است. 

سردار نجات مثل سایر فرماندهانی که در جریان کوی دانشگاه و قلع و قمع اصلاح طلبان نقش داشتند سهم خود را  رهبری گرفته است. اشک های آیت الله خامنه ای در جریان کوی دانشگاه و جنایت کهریزک برای پنهان کردن احکامی بود که به دستور مستقیم رهبری صادر شده بود. سرکوب شدید دانشجویان و معترض به نتیجه آرا و دادن درسی به آنان که نکند سرمشق و الگویی برای دیگر جوانان شوند. 

رهبر جمهوری اسلامی نیز همچون احمدی نژاد تا آخر خط با مردانش می ماند و کسی را قربانی نمی کند. هرچند سعید مرتضوی را به زیر چتر نزدیکترین فرد به خویشتن فرستاد ولی هنوز آنقدر درایت دارد که سردار نجات را هم از خود نرنجاند.

هم سعید مرتضوی می داند و هم حسین نجات که اراده ای برای مجازات متخلف وجود ندارد. عاملان و آمران جنایت کهریزک در همان جایی قرار می گیرند که عاملان و آمران قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه قرار گرفتند. 

سعید مرتضوی بواسطه همه خوش خدمتی هایی که نظام ولایی کرده کمترین حقش دستیابی به سازمان عریض و طویلی است که میلیاردها تومان سرمایه دارد. سرمایه ای از بیت المال که بخشی در اختیار برادران قاچاقچی قرار دارد و بخش هایی در اختیار نزدیکان و مریدان به رهبری.  

 


 


روح الله شهسوار، وبلاگ روح‌سوار

پیش و پس از رای بحث بر انگیز سید محمد خاتمی، پرسشها و گفتگوهای بسیاری میان نیروهای سیاسی – از نخبگان گرفته تا هواداران- در گرفت. از کشاکش این گفت و شنود ها می شد به پرسش اصلی دست یافت: «اصلاح طلبی! و نسبت آن با جنبش سبز.» گروهی که اصلاح طلبی را با «انتخابات گرایی»  یکی می پندارند،  دسته ای از اصلاح طلبان را که در انتخابات شرکت و مشارکت نکردند را به خروج از راه و رسمِ «اصلاح طلبی» متهم کردند و راهی که امروز اکثریت آنها در آن قدم گذاشته اند را بر خلاف معیارهای یک «سیاستِ» درست ، معقول و نتیجه گرایانه دانستند. آنها از اصلاح طلبان می خواهند یک بار و برای همیشه به این پرسش پاسخ بدهند که نسبت اصلاحات و نظام سیاسی چیست؟» *
گروهی دیگر نیز اصلاح طلبی را یک «پروژۀ » شکست خورده می دانند و بر این انگاره که اصلاحات یک «پروسه» است خط بطلان می کشند. اکثر کسانی که چنین دیدگاهی دارند در میان رنگین کمان جنبش سبز جای دارند و از اصلاح طلبان می خواهند که یک بار و برای همیشه تکلیف خود را با نظام سیاسی جمهوری اسلامی روشن کنند.
در این یادداشت قصد داریم ادعای دستۀ نخست را کنکاش کنیم. به نظر می رسد در انتهای این کنکاش بتوان پاسخی برای دستۀ دوم نیز بدست آورد.

اصلاح طلبی
از آنجا که این دسته اصلاحات را یک «پروسه» می دانند و نه یک پروژه! ، در ابتدا این ادعای بررسی می کنیم تا ببینیم آبشخورِ اصلی «کاستیِ بزرگ» در این دیدگاه کجاست؟ زیرا به نظر می رسد آنها دچار یک سوء تفاهم بزرگ در مورد تمایز بین واژه های «اصلاح طلبی» ، «اصلاحات» و «اصلاح طلبان» شده است و پیاپی این واژه ها را بجای یکدیگر استفاده می کنند و به همین دلیل راه به خطا می روند.

اگر مطابق  دیدگاه دستۀ اول، اصلاح طلبی را یک «پروسه» بدانیم، و اگر پذیرفته باشیم که پروسه در طول زمان شکل می گیرد و معنا می بایبد، باید برای این پروسه روایتی داشته باشیم. وگرنه نمی دانیم در مورد چه چیزی داریم صحبت می کنیم. چند خطی که در ادامه می آید، روایت مختصر ما از تاریخ بلند «اصلاح طلبی» است و هر روایتی که غیر از آنچه که می آید، نگاهی ناقص به روند و پروسۀ اصلاح طبی در ایران خواهد بود. «پروسه» ی اصلاح طلبی در ایران معاصر از زمانی آغاز شد که قائم مقام، امیر کبیر، و حتی عباس میرزا چشم به مظاهر تمدن غربی گشودند و در فرآیند مقایسۀ وضعیت نابسامان کشور با آنچه که در کشورهای همسایه و دیگر کشورهای دور و نزدیک می گذشت، دریافتند که کشور در وضعیتی اسفناک به سر می برد و در نتیجه عزمِ «اصلاحِ امور» کردند. تا به امروز این عزم همواره وجود داشته و بدون وقفه در چهره ها و رنگ های گوناگون، صحنۀ سیاسی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است. اما اگر «پیشرفت» دغدغۀ اصلی اصلاح گرانِ نخستین بود و تلاش داشتند از روش های آمرانه برای رسیدن به آن بهره جویند، سالها بعد و پس از فراز و نشیب های زیاد «قانون» و قانون گرایی دغدغۀ اصلی اصلاح طلبان مشروطه خواه قرار گرفت و راهبردهای مردمی و دموکراسی طلبانه در دستور کار آنان قرار گرفت. همانطور که چند دهه بعد با همین راهبرد، «استقلال» خواستۀ بزرگ نیروهای اصلاح طلب جامعۀ ایرانی بود و در جنبش نفت به اوج خود رسید. این خواسته در پیوند با «آزادی و عدالت» انقلاب 57 را رقم زد تا اینکه در خرداد 76 «دموکراسی» و تغییر موازنۀ قدرت از  «حکومت» به سمت و نفع «مردم» هدف اصلی نیروهایی قرار گرفت که به دنبال اصلاح امور کشور بودند.

تا اینجای کار با این انگاره موافق هستیم که اصلاحات یک پروسه است. اما بدین ترتیب روایتی که ما از پروسۀ اصلاحات عرضه می کنیم، با روایتِ احتمالیِ کسانی که اصلاح طلبی را انتخابات گرایی می دانند از اساس متفاوت است. زیرا که آنان آغاز روشنی برای این پروسه متصور نیستند و یا دست کم به شکل منسجم عرضه نمی کنند.  اما این پایانِ کار نیست. بلکه برخلاف دیدگاه آنها، ما اعتقاد داریم که باید به اصلاحات به عنوان یک پروژه نیز نگاه کرد. پروژه ای که اغلب در قالب یک جنبش اجتماعی- سیاسی نمایان گشته است. بر طبق همان روایت بالا، «پروژه» های متعددی در «پروسه»ی اصلاح طلبی ایرانی وجود داشته است. انقلاب مشروطه، نهضت ملی صنعت نفت، انقلاب اسلامی، دوم خرداد و جنبش سبز از برجسته ترین آنها بوده اند. اگر بخواهیم از واژه های دقیق تر و آشنا تری استفاده کنیم، می توان «جنبش» و «روند» را به ترتیب جایگزین «پروژه» و «پروسه» نمود. اینجاست که فهم دقیق تری از «اصلاحات» بدست می آید. بر این اساس، این باورِ انتخابات گرایان که: «اصلاحات یک «جنبش» نیست و تنها یک «روند» است»، از اساس نادرست به نظر می رسد. زیرا  اصلاحات (در معنای یک جنبش که از خرداد 76 آغاز گردید) در قلب روندِ تاریخی اصلاح طلبی ایرانی قرار داشته است و اتفاقا در زمانی معین و مشخص به پایان رسیده است. بر این پایه، ما یک پروسۀ اصلاح طلبی طولانی مدت داریم که پروژه ها و جنبش های پرشماری در آن جای گرفته اند و به صورت قراردادی، یکی از این جنبش های متاخر را «اصلاحات» نامیده ایم. همانی که سرآغازش خرداد 76 بود و در درورۀ زمانی مشخصی به پایان رسید. همان زمانی که سعید حجاریان غزل خداحافظی اش را اینگونه سرایید: «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات». در واقع اگر حجاریان نمی خواست از آرایه های ادبی استفاده کند  شاید اینگونه سخنش را بیان می کرد: «اصلاحات تمام شد. اما اصلاح طبی و اصلاح طلبان ادامه دارند.» رمز تحلیل نادرست «انتخابات گرایان» در عدم درک تمایز بین «اصلاحات» و «اصلاح طلبی» «اصلح طلبان» است.

همانطور که بارها رو بارها در گفتار میرحسین موسوی آمده است، مبارزۀ مردم ما برای از بین بردن استبداد، بدست آوردن استقلال و حرکت به سمت حاکمیت مردم سابقه ای حداقل صد ساله در تاریخ معاصر ایران دارد. آری! ما چنین اصلاح طبانی هستیم و چنان «روایت»ی داریم؛

اصلاح طلبی:
بنا بر روایتی که پیشتر عرضه داشتیم، نیروهایی در این پروسۀ صد و چند ساله برای اصلاح امور کشور تلاش می کردند در دل این روند، جنبش هایی زاییده شدند و به پایان رسیدند. این پروسه را «اصلاح طلبی» می نامیم.

اصلاحات ( پروژۀ دوم خرداد):
در معنای پروژه، اصلاحت یک "جنبش" بود که از خرداد 76 آغاز شد و در آغاز دهۀ 80، هنگامی که از محتوی و خواستۀ خود تهی گردید، به پایان رسید. در این معنا، چیزی که امروزه در ادبیات سیاسی ما به «اصلاحات» شناخته شده است، یک پروژۀ سیاسی مشخص بود و دستاوردها و شکست های مشخصی داشت. امروز که از آن مرحله گذشته و وارد مرحلۀ دیگری شده ایم، بهتر است دوباره به تبعیت از روزهای آغازینِ آن رخداد،  از «دوم خرداد» برای نامیدن آن پروژه سود ببریم.

اصلاح طلب:
تمام مشکل از برخورد ما با این واژه بوجود می آید. ما به طور قراردادی هنگامی که در مورد سیاست ایرانِ امروز صحبت می کنیم، منظور مان از  «اصلاح طلب» کسانی هستند که پس از دوم خرداد 76 و در طی یک پروژۀ سیاسی، پرچم دموکراسی خواهی و مردم سالاری و اولویت جامعۀ مدنی را برافراشتند و تلاش های سیاسی خود را در این راه آغاز کردند. در این زمان جنبشی در جامعه شکل گرفت که به مرور زمان از «دوم خرداد» به «اصلاحات» تغییر نام داد و البته  پس از فراز و نشیب هایی به پایان خود رسید. با آغاز اصلاحات یک جریان سیاسی گسترده در جامعه بوجود آمد که به «اصلاح طلب» معروف شد. هرچند پروژۀ آنها شکست خورد، اما یک جریان سیاسی مشخص را در جامعه متولد و منسجم گردید و امروز هم در جامعه وجود دارد. جبهۀ مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، مجمع روحانیون مبارز، حزب کارگزاران سازندگی و اخیرا حزب اعتماد ملی، از حزب ها و سازمانهای اصلی این جریان هستند که به دلیل پیوندهایی که در گذر زمان میان آنها بوجود آمده است و  برخی اهداف و منافع مشترکی که دارند ، گاه و بیگاه در پس لرزه های جنبش اصلاحات گرد هم آمدند. در انتخابات شوراهای سوم و  مجلس مجلس هشتم باهم همکاری داشند. اما در انتخابات های ریاست جمهوری نهم و دهم و مجلس هفتم نتوانستند به توافقی برسند. در چند سال اول جنبش اصلاحات، «جبهۀ اصلاحات»  وظیفۀ هماهنگی این احزاب را بر عهده داشت. اما این جبهه هیچ گاه نتوانست مانیفستی برای جنبش اصلاحات تدوین کند و هیچ گاه اهداف، منافع و خواسته های مشترک این گروهها مشخص نگردید. برای همین بود که این حزب ها و سازمان ها و هوادارنشان نتوانستند راهی مشترک برای دموکراتیک و مردم سالارنه تر کردن نظام سیاسی پیدا کنند. حال که این گروهها هویت مشترکی برای خود قائل نیستند، هیچ ناظر بیرونی ای هم نمی تواند چنین کند. برای نمونه، ما می توانیم در جنبش سبز یک برنامۀ عمل در قالب «منشور جنبش سبز» که توافق نسبتا قابل قبولی روی آن وجود دارد، نیروهای سیاسی شناسنامه دار که خود را سبز می دانند و مهم تر از همه، یک نهاد رهبری که در راس آن میرحسین موسوی و مهدی کروبی قرار دارند را شناسایی کنیم. اما در جنبش اصلاحات هیچ گاه چنین عنصرهایی به صورت همزمان وجود نداشت.
مشکل عمدۀ برخی از کنش گران سیاسی این است که نمی توانند و یا نمی خواهند بپذیرند که جنبش اصلاحات در قالب پروژۀ دوم خرداد به پایان رسیده است.  باید به این نکته توجه داشت که هنگامی که اصلاح طلبان در طی یک دهه نتوانستند از روشهای "پارلمانتاریستی" و یا به گفته ای"انتخابات گرایانه"، برای جابجاییِ موازنۀ قدرت به نفع مردم یا حداقل نیروهای محذوف از قدرت دست پیدا کنند، دیگر چیزی برای دست یافتن و راهی برای پیمودن نداشتند و انتخابات ریاست جمهوری نهم و شوراهای سوم و  مجلس هشتم در واقع عملیاتی بودند که از عادت های پیشین ریشه میگرفتند و در نهایت دست آوردی نداشتند.
با این حال، به نظر می رسد که انتخابات گراها از پیش قصد دارد که به مخاطب خود بقبولاند که هیچ راهی جز شرکت در انتخابات ندارند. به همین دلیل تلاش می کند که با استدلال هایی سست ثابت کند که انتخابات گرایی همان اصلاح طلبی است و اگر شما در انتخابات شرکت نکنید دیگر اصلاح طلب نیستید. معلوم نیست که آنها چطور از این واقعیت که اصلاح طلبان همواره از انتخابات برای رسیدن به اهداف دموکراتیک خود استفاده می کردند، این نتیجه را بدست می آورد که انتخابات گرایی "ذات" اصلاح طلبی است. به نظر نمی رسد که آنها از سست بودن استدلال خود آگاه نباشد. [البته شاید هم آگاه نیستند]  اما در هر حال این استدلال سست، نشان می دهد که احتمالا انتخاب گرایان قبلا تصمیم خود را گرفته اند و بعد به دنبال تئوریزه کردن آن تصمیم برآمده اند. اما نتوانسته اند استدلال خود را از پایه های مستحکمی برخوردار کنند. این طبیعی است که به محض اینکه در این پایه ها تزلزل بوجود می آید، کلیت آن نتیجه گیری نیز بی معنی می شود.
حرکت به سمت روشهای پارلمانتاریستی، یکی از تجربه های سیاسی برای اصلاح طلبان بود که تبلور اصلی آن در «جنبش اصلاحات» (دوم خرداد) نمایان شد. اما اکنون برای اکثر نیروهای سیاسی شریک در جنبش اصلاحت روشن شده است که تکیۀ محض به روشهای پارلمانتاریستی در جامعه ای مانند ایران که شرایط سیاسی و تاریخی خاص خودش را دارد، چقدر می تواند خطرناک باشد و حیات یک جنبش سیاسی را مورد تهدید قرار دهد؛ همانطور که تجربۀ «جنبش اصلاحات» بر این واقعیت صحه گذاشت. همانجایی که از راهبرد «چانه زنی از بالا - فشار از پایین» فقط چانه زنی از بالا (روشهای شبه پارمانتاریستی) مورد توجه قرار گرفت. به مرور اصلاح طلبان به ژنرال هایی تبدیل شده بودند که لشکری نداشتند. زیرا ضرورتهای تکیۀ صرف به روشهای پارلمانتاریستی و بوروکراتیک، آنها را مجبور می کرد که مردم را به خانه های خود بفرستند و در تالارهای قدرت، نقش نمایندگان مردمی را بازی کنند که دیگر در میدان سیاست نیستند و به پشت جبهه رانده شده اند.
باز هم در راستای همین اندیشۀ ناتوان است که  انتخابات گرایان بدون مقدمه اصلاح طلبان را به مشخص کردن نسبت "اصلاحات" با "نظام سیاسی" فرا می خواند. فارغ از اینکه پرسش و درخواست آنها، از همان عدم تمایز بین  «اصلاحات» و «اصلاح طلبی» ریشه می گیرد و پرسشی نادرست است؛ در واقع آنها برهۀ اصلاح طلبی دوم خردادی را از تمام تاریخ اصلاح طلبی ایرانی جدا می کنند و تلاش می کنند فقط همان برهه و همان نیرو ها را یگانه عنصر تحلیل و نتیجه گیری خود قرار دهند. اما بازهم توضیح نمی دهند که اگر تصورشان از «اصلاحات» یک پروسه است، چطور ممکن است یک پروسه و روند سیاسی و اجتماعی به خودی خود نِسبتَش با یک نظام سیاسی را روشن کند؟ آیا از لحاظ جامعه شناختی، یک روند و فرآیند اجتماعی و سیاسی می تواند متولی خاص و مشخصی داشته باشد که از وی بخواهیم تکلیف خودش با نظام سیاسی را روشن کند؟ باید به این واقعیت توجه داشت که روند های (پروسه های) اجتماعی و سیاسی را کسی هدایت نمی کند و از هیچ گونه سازمان و رهبری تبعیت نمی کنند. بلکه این شرایط اجتماعی، سیاسی و تاریخی آن جامعه است که یک پروسه را می سازد و به ادامۀ حیات آن کمک می کند و یا جلو اش را می گیرد. رهبران، سازمان ها و افراد در مقابل این شرایط، نقشی واکنشی دارند و حتی اگر تاثیر تعیین کننده ای داشته باشند، در واکنش به این شرایط و به عنوان بازیگرانی در این عرصه است. با تکیه بر این واقعیت می توان متوجه شد که حتی در پس ذهن انتخابات گرایان، «اصلاحات» (در معنای دوم خردادی اش) به معنای یک پروژه و جنبش تعریف شده است که رهبران و کنشگران مشخصی دارد  که باید «برای همیشه به این پرسش پاسخ بدهند که نسبت اصلاحات و نظام سیاسی چیست؟».
اگر چنین باشد باید این پرسش را  از خطاب به آنان مطرح کرد که چرا در درجۀ اول از یک جنبش اصلاح طلب  به عنوان یک جنبش دموکراسی خواه، این درخواست می شود که  موضع خود را با نظام سیاسی مشخص کند؟ در حالی که منطقی به نظر می رسد که این جنبش در ابتدا موضع خود را نسبت به مردم، جامعه و مطالبات آنها مشخص کند و با توجه به آن، رابطۀ خود با نظام سیاسی را تنظیم کند

خطاب دادن نیروهایی که که در گذشته در یک جنبش شریک بوده اند اما امروز مبنای مشترکی برای فعالیت سیاسی ندارند تحت یک عنوان مشترک «اصلاح طلب» کار خطایی است و هیچ منطقی آن را نمی پذیرد.

پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است
شاید مهمترین پیامی که فروغ فرخ زاد از خود به جای گذاشت همین باشد: «پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است». بر همین مبنا می توانیم بگوییم که : «اصلاح طلبی را به خاطر بسپار/ اصلاحات مردنی است». [اصلاحات در معنای پروژۀ دوم خردادی اش] این پیام شاید ما را دوباره یاد پیام تاریخی سعید حجاریان بیاندازد که گفت: «اصلاحات مرد/ زنده باد اصلاحات.»
بر کسی پوشیده نیست که پس از رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ، تقریبا هیچ چیز در صحنۀ سیاست و میدانِ جامعۀ ایران به حالت قبلی خود باقی نمانده و آن صحنه ها و میدان ها تغییر شکل و حتی تغییر ماهیت داده اند. در روزهای تبلیغات انتخاباتی، مردم در اکثر شهرهای بزرگ و کوچک کشور، خیابان ها را به بهانۀ تبلیغات انتخاباتی به تسخیر در آوردند و آنجا را صحنۀ نشاط و شادی خود کردند. (یادآوری می شود که بیش از نیمی از جمعیت کشور در 10 شهر بزرگ کشور زندگی می کنند.) در تاریخ معاصر کشور چنین صحنه هایی بی نظیر بود. همچنین در صحنۀ سیاست، جابجایی باورنکردنی ای میان مهره ها و نیروهای سیاسی شکل گرفت. بطوری که این جابجایی ها با دگرگونی های پس از انقلاب ها یا کودتاها قابل مقایسه است. (چنانچه معتقدم طی این رخداد، انقلاب از جانب مردم و کودتای ضدانقلابی از جانب بخشهایی از حاکمیت سیاسی صورت گرفت). فقط کافی است نگاهی به تغییر جایگاه مراجع تقلید، نیروهای سپاه پاسداران و وضعیت هاشمی رفسنجانی _به عنوان یکی از استوانه های نظام_ بیاندازیم تا به عمق این زلزله و تحول پی ببریم. طبعن نیروهایی که در جریان جنبش دوم خرداد فعال بودند و بخشی از آنها یک جریان سیاسی را شکل دادند از این قائده خارج نیستند. محسن میردامادی، محسن امین زاده و محسن صفایی فراهانی که از دیپلمات ها و مدیران برجستۀ نظام جمهوری اسلامی ایران بودند و قطعن اسرار سیاسی-حکومتی زیادی مرتبط با نظام را در سینۀ خود دارند امروز جایگاهی ندارند مگر در زندان. میرحسین موسوی و مهدی کروبی از سران جمهوری اسلامی توسط نیروهای امنیتی ربوده شده اند و محمد خاتمی نیز در وضعیتی مشابه حصر قرار دارد. به نظر می رشد، همانطور که مرحوم مهندس بازرگان از «شاه» به عنوان رهبر اصلی انقلاب نام برد، امروزه آیت الله خامنه ای در جایگاه «رهبرِ» یک کودتای سیاسی-نظامی-امنیتی علیه حاکمیت و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ظاهر گشته است و عملا قانون اساسی را از اعتبار ساقط نموده و حکومت نظامی را در کشور حاکم ساخته است.
در چنین شرایطی، چطور می توان انتظار داشت که صف بندی نیروهای سیاسی تغییری نداشته باشد؟ اینگونه می شود که امروز خطی پر رنگ بین نیروهای سیاسی کشیده می شود که در یک سوی آن حامیانِ رای و حق تایین سرنوشت مردم قرار می گیرند و در سوی دیگر مستبدان، خشونت طلبان و کودتاگران جای می گیرند. البته گروههای اندکی هم هستند که سکوت اختیار کرده اند و نقشی در فضای سیاسی کشور ندارند که در این مقال، مورد توجه ما نیستند.

در جبهۀ اول می توان از این  نیروها نام برد: حزب ها، سازمانها و گروهایی که پیش از این درجنبش دوم خرداد نقش های کلیدی را ایفا می کردند(مشارکتی ها و مجاهدینی ها و...) ، نیروهایی که قبلا در  جبهۀ اصولگرایی قرار داشتند( مطهری ها و افروغ ها...)، بخشی از نیروهای مذهبی-سنتی و پیروان مراجع تقلید (آیت الله صانعی ها، بیات زنجانی ها، دستغیب ها...) ، نیروهای اصلی و ریشه دار سپاه پاسداران و خانواده های ایثارگران (سردار علایی ها، همت ها و باکری ها... )، مخالفین دموکراسی خواه (ملی مذهبی ها، نهضت آزادی ها) مخالفین سکولار ( فدائیان خلق-اکثریتی ها، نیروهای سیاسی چپ سکولار، احزاب سیاسی و غیر نظامی قومیت ها و...). بیشتر این نیروها پس از رخدادهای خرداد 88 زیر پرچم جنبش سبز صورت بندی شده اند. میرحسین موسوی، مهدی کروبی و در مقاطعی محمد خاتمی رهبران تثبیت شدۀ اکثر این گروهها هستند به آنها انسجام می دهند. منشور جنبش سبز مورد توافق و پذیرش اکثریت آنها قرار گرفته است و به صورت برنامۀ عمل آنها درآمده است. برخی دیگر هم هنوز خود را در این پروژه شریک نمی دانند. ولی به الزامات تغییرات دموکراتیک و مردم سالارانه پایبند هستند. حتی نیروهایی که به صورت مشخص خود را در هویت «سبز» شریک نمی دانند (همچون علی مطهری)، در مطالبۀ حاکمیتِ مردم و جلوگیری از حاکمیت استبدادی در کشور با طیف های دیگر این دسته، هم نظر هستند. به درستی می توان همۀ این نیروها را در زمرۀ نیروهای اصلاح طلب ایران و زیر چتر پروسه و روند صد سالۀ اصلاح طلبیِ ایرانی قرار داد.

آن سوی این خط، نیروهایی قرار دارند که تنها چیزی که آنها را به هم پیوند می دهد، قدرت طلبی، فساد، خشونت، استبداد  و خیانت به مردم و کشور است. نیروهای این دسته البته چندان پرشمار نیستند: 1-  هواداران آیت الله خامنه ای که اکثرا در نهادهای نظامی و شبه نظامی سازمان یافته اند، 2-  احمدی نژاد و باند همراهش که اغلب در دولت و نهادهای مالی اقتصادی شبه دولتی رخنه کرده اند، 3- مجاهدین خلق 4- سلطنت طلبها. دو طیف آخر گروههایی بودند که به گفتۀ میرحسین موسوی جنازه ای از آنها باقی نمانده بود. اما دستگاه حاکم سیاسی، برای رسیدن به منافع کوتاه مدت خود، عمدا به آنها پر و بال داد و به آنها حیات مجازی بخشید. در واقع «رویش»هایی که از آن نام برده می شد به همین دسته محدود می شود. در حالی که هر روز بر «ریزش»هایشان افزوده می گردد. اما همین ریزش ها، در میدان سبزها حیاتی دوباره پیدا می کنند و می رویند.

بر پایۀ همۀ آنچه در این نوشتار آمد، می توان به سادگی تکلیف نیروهایی را روشن کرد که در میانۀ جنبش دوم خرداد نقش اصلی را ایفا می کردند و با پایان یافتن آن جنبش  همچنان اصلاح طلب نامیده می شدند. بخش عمده ای از این نیروها، حزب ها و سازمانهای سیاسی-اجتماعی، در راه اندازی پروژۀ «جنبش سبز» نقش اصلی و کلیدی داشتند و دارند. به طوری که رهبران این جنبش از این دسته اند. اما آنها خوب بخاطر دارند که «پروژۀ اصلاحات» در شکل و شمایلی که در خرداد 76 شکل آغاز شده بود، به پایان رسیده است. صحنۀ سیاسی ایران کاملا دگرگون شده است و جنبشی دیگر آغاز شده است. آنها «در گذشتۀ خود اسیر نمانده اند» و با توجه به رخدادهایی که امروز بر کشور می گذرد و مصلحتی که آیندۀ کشور بدان نیاز دارد، پروژه و جنبشی نو، در راستای پروسه و روندِ صد سالۀ اصلاح طلبی آغاز کرده اند و به بایستگی ها و شایستگی های آن آگاه و پایبند هستند.
آنها پرواز را به خاطر می سپارند؛ اما با پرندۀ قبلی خداحافظی کرده اند.

*اشاره به یادداشت محمد قوچانی در رسانه های مختلف بازتاب داشت.


 


مدیر عامل شرکت بهره‌برداری متروی تهران و حومه می گوید که در جریان بارندگی روز گذشته تهران، خسارت زیادی به مترو وارد شده و از جمله چهار قطار این شرکت و تجهیزات برخی ایستگاه های مترو، غرق شده است. این مقام مسوول همچنین تایید کرد که احتمال رانش زمین در برخی نقاط غربی تهران وجود دارد.

علی محمد قلی ها به وبسایت "تابناک" گفت: بارندگی‌های شدید روز گذشته موجب شد که رودخانه فصلی میانرود (مسیل تهران-کرج) طغیان کند و همین سیلاب منجر به شکستن یکی از دیواره‌های کانال شده و آب به ایستگاه در حال ساخت ارم سرازیر می‌شود.

علی محمد قلی‌ها افزود: ماجرا با هوشیاری و سرعت عمل افرادی که در ایستگاه مشغول به کار بودند، از طریق بی‌سیم و تلفن همراه به مسئولین منتقل شد اما سرعت سیلاب در برخی قسمت‌ها شاید به ۱۰۰ کیلومتر در ساعت هم می‌رسید و بدین تریتب طی مدت زمانی حدود پانزده دقیقه، آب به ایستگاه شهید حبیب الله رسید و بر آورد‌ها نشان می‌دهد که حدود پانصد هزار متر مکعب آب وارد مترو شده است.

او ادامه داد: به محض آن که از ورود آب به تونل‌ها آگاه شدیم، قطارهای مشغول به کار را در اولین ایستگاه متوقف کردیم و برق ریل‌های سوم (ه‌مان خطوط برق فشار قوی که در بین دو ردیف ریل رفت و برگشت واقع شده است و منبع تغذیه قطار‌ها به شمار می‌رود) را قطع کردیم تا خطری متوجه مردم نشود.

مدیر عامل شرکت بهره برداری مترو افزود: شکر خدا هیچ کس آسیبی ندید؛ البته به ایستگاه‌ها و تاسیسات خساراتی وارد شده است که چون تا کنون هنوز تمامی آب جمع شده را تخلیه نکرده‌ایم، ارزیابی خاصی از میزان خسارات وارد شده نداریم اما چهار قطار و همه تجهیزات سه ایستگاه‌مان غرق شده‌اند که منتظریم بعد از تخلیه آب به ارزیابی بهتر شرایط بپردازیم.

وی افزود: در ایستگاه حبیب الله میزان آبگرفتگی به هجده متر هم رسیده بود که تا کنون به ۸ متر کاهش یافته و امیدواریم که هرچه سریع‌تر این مشکل را مرتفع کرده و با لجن زدایی و بازسازی تاسیسات، این قسمت از خط را به چرخه خدمات رسانی برگردانیم.

وی در پایان نسبت به شایعه نشست زمین اطراف دو ایستگاه شهید حبیب الله و استاد معین می‌گوید: این موضوع شایعه نیست بلکه هشداری است که سازمان بحران و مدیریت شهری به حسب وظیفه‌اش به ساکنین دور و اطراف این ایستگاه‌ها داده و احتمالات ناگوار ممکنه را اطلاع رسانی کرده است. امیدوراریم که این اتفاق رخ ندهد و ما هم بتوانیم که در اسرع وقت این خط را به روال گذشته برگردانیم.


 


ویلی سوندال وزیر خارجه دانمارک، که ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را برعهده دارد گفته است که هیچ برنامه ای برای کاهش تحریم های اعمال شده علیه ایران وجود ندارد.

به گزارش بی بی سی، وی افزوده تا زمانی که ایران گام هایی را درمتقاعد کردن جامعه بین المللی نسبت به برنامه های اتمی اش برندارد، تغییری در تحریم ها علیه این کشور صورت نخواهد گرفت.

وزیر خارجه دانمارک در پاسخ به خبرنگاران درباره احتمال کاهش تحریم ها علیه ایران در زمانی که مذاکره با این کشور در جریان است، گفت: "فکر می‌کنم وضعیت خطرناکی ایجاد خواهد شد، اگر ما به ایران بگوییم که احتمالا بخشی از تحریم ها را لغو خواهیم کرد."

آقای سوندال گفت:" ایران قهرمان جهان در انجام مذاکرات طولانی است که البته در نهایت به نتیجه‌ای منجر نمی‌شود."

وزیر خارجه دانمارک این سخنان را درحالی بیان کرد که اولین دور مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ روز شنبه ۱۴ آوریل در استانبول ترکیه برگزار شد.

در پایان این دور از مذاکرات سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران از روند "موفقیت آمیز" مذاکرات ابراز رضایت کرد و کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم مذاکرات هسته ای با ایران را مفید و سودمند توصیف کرد.

خانم اشتون، مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا هم در پایان دور اول مذاکرات با تاکید بر این نکته که گفتگوهایش با آقای جلیلی بسیار صریح بود، گفت که آقای جلیلی موافقت کرد دور بعدی دیدارها با هدف "پیشرفت واقعی" در روند مذاکرات انجام شود و افزود که موفقیت آمیز بودن این روند نیاز به ثبات قدم دارد.

قرار است دور بعدی مذاکرت در ۲۳ ماه مه ( سوم خرداد) برگزار شود.


 


ندای سبز آزادی:اسماعیل صحابه زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به دلیل درد و خونریزی هموروئید به بیمارستان منتقل شده اما  بدون درمان به  زندان بازگردانده شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی این زندانی سیاسی شنبه در پی درد و خونریزی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده اما تنها مورد معاینه قرار گرفته و بدون درمان شدن به زندان  بازگردانده شده است.
براساس اعلام پزشک زندان اوین صحابه نیاز به معاینه توسط پزشک جراح داشته و به بیمارستان منتقل شده اما دربیمارستان تنها ده دقیقه مورد معاینه قرار گرفته و پس از آن به زندان بازگردانده شده است.
مسئولین دادستانی درحالی با مرخصی این زندانی سیاسی مخالفت می کنند که وی نیاز به مرخصی برای ادامه درمان درخارج از زندان دارد.
این زندانی سیاسی از سوم بهمن سال ۱۳۸۹ در زندان به سر می برد و از آن تاریخ تاکنون از مرخصی محروم بوده است.

مسئولین دادستانی درحالی با مرخصی این زندانی سیاسی مخالفت می کنند که پیش از این وعده آزادی او را داده بودند.
 این زندانی سیاسی همچنین به دلیل نگهداری طولانی مدت درحیاط بیمارستان و هنگام بارندگی شدیددچار سرماخوردگی شده است.
مامورین همراه وی به بهانه انتظار برای ماشین این زندانی سیاسی را در حیاط بیمارستان و درزیر باران منتظر نگه داشته بودند.
اسماعیل صحابه تبریزی از بازداشت شدگان مراسم دعای کمیل درمنزل شهاب طباطبایی است که به ۴ سال حبس محکوم شده است.


 


علی مطهری نماینده تهران در مجلس، اعتماد نمایندگان به سعید مرتضوی و منتفی شدن استیضاح وزیر کار را خطا خواند و با بیان اینکه "سر کار نرفتن مرتضوی" نصف روز بیشتر دوام پیدا نکرد، از نمایندگان انتقاد کرد.

آقای مطهری در عین حال گفته است: با وضعیت موجود راه استیضاح باز است ،حال که گفتگو و ملاطفت نتیجه نداده است باید اقدام عملی کرد.

موضوع استیضاح وزیر کار پس از آن مطرح شد که وی، سعید مرتضوی متهم ردیف اول جنایت کهریزک را به عنوان رییس سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد. اما پس از آنکه احمد توکلی و غلامعلی حداد عادل جلساتی با مرتضوی برگزار کردند و به نمایندگان دیگر نیز اعلام کردند که مرتضوی قول داده استعفا دهد، طرح استیضاح وزیر کار از دستور خارج شد.

این لغو دستور اعتراضات جمعی از نمایندگان را به دنبال داشت و آنها معتقد بودند تضمینی برای کنار رفتن مرتضوی و پذیرفتن استعفای وی وجود ندارد. همچنان که بعد از لغو استیضاح اعلام شد، محمود احمدی نژاد استعفای مرتضوی را نپذیرفته است.

مرتضوی که به گفته استیضاح کنندگان در گفتگو با حداد عادل و زاکانی نمایندگان تهران به شرف خود سوگند یاد کرده که در صورت پذیرفته نشدن استعفا از سوی وزیرکار و دولت، در خانه بماند و سر کار حاضر نشود، تا امروز این خبر را تکذیب نکرده است.

علی مطهری در گفتگو با خبرگزاری مهر اظهارداشت: به نظر من آقای مرتضوی می خواست جلسه استیضاح برگزار نشود و تخلفاتش از تریبون مجلس بازگو نشود و در نتیجه محاکمه اش تسریع نشود.

وی ادامه داد: آقای مرتضوی با این ترفند که به کار برد دوستان ما را خام کرد و به هدفش رسید. عجیب است که خود این آقایان، مرتضوی را متهم به دروغگویی و فریب می کنند و در عین حال به قول او مبنی بر استعفا و نرفتن به سر کار حتی اگر استعفا پذیرفته نشود اعتماد می کنند. دیدیم که این اعتماد خطا بود و سر کار نرفتن ایشان هم نصف روز بیشتر دوام پیدا نکرد.

نماینده تهران خاطرنشان کرد: دوستان ما باید زمانی استیضاح را منتفی می کردند که آقای مرتضوی خودش استعفا و وزیر رسما استعفای او را می پذیرفت نه اینکه به صرف اعلام آمادگی آقای مرتضوی برای استعفا، آن هم به گفته شخص ثالث یعنی آقای حداد، استیضاح را منتفی کنند تا هم سرخودشان کلاه برود و هم جایگاه مجلس تنزل پیدا کند. البته من در جلسه شب یکشنبه برخی استیضاح کنندگان حضور داشتم. در آنجا گفته شد آقای مرتضوی استعفای خود را نوشته و قرار است توسط آقای حداد اعلام شود ولی آنچه توسط آقای حداد اعلام شد این بود که آقای مرتضوی برای استعفا اعلام آمادگی کرده است.

مطهری که خود از امضا کنندگان استیضاح وزیر کار است، تصریح کرد: این مسئله هم روشن بود که استعفای آقای مرتضوی پذیرفته نخواهد شد زیرا در دولت آقای احمدی نژاد، وزیران کاره ای نیستند و خود آقای احمدی نژاد تصمیم گیر است و روشن است که ایشان هیچ گاه از راهی که رفته هر چند اشتباه باشد بر نمی گردد.

وی افزود: دوستان ما باید در ابتدای جلسه استیضاح از وزیر سوال می کردند آیا استعفای آقای مرتضوی را می پذیرد، تا استیضاح منتفی شود؟ طبعا وزیر به آقای احمدی نژاد حواله می داد و ایشان هم نمی پذیرفت و استیضاح آغاز می شد.

مطهری گفت: وارد کردن آقای حداد به ماجرای استیضاح هم اشتباه دیگر این دوستان بود، چون این شائبه را به وجود آورد که اینها می خواهند با معرفی کردن آقای حداد به عنوان حلال مشکل، مقدمه ریاست ایشان بر مجلس نهم را فراهم کنند و دیدیم که نمایندگان هم از این موضوع ناراحت شدند.

وی که تنها فردی بود که امضای خود را از طرح استیضاح وزیر کار پس نگرفت درباره علت این اقدام گفت: استدلال دوستان مرا قانع نکرد و اساسا پس گرفتن امضا را تا زمانی که معضل مورد نظر برطرف نشده، کاری ناشایست و موجب کاهش اعتبار مجلس می دانم.

نماینده تهران گفت: با وضعیت موجود معتقدم راه استیضاح باز است و حال که گفتگو و ملاطفت نتیجه نداده است باید اقدام عملی کرد. البته ضعف قوه قضائیه هم در این ماجرا آشکار شد که در حد مطلوب قادر به رسیدگی به پرونده افراد متصل به قدرت نیست و در واقع قانون در مقابل اقویا ضعیف است و در مقابل ضعفا قوی.


 


معاون فرهنگی تبلیغات دفاعی ستادکل نیروهای مسلح ایران، ضمن تمجید از کره شمالی، این کشور را کشوری مستقل که "خار چشم کشورهای سلطه گر" شده خواند.

کره شمالی کشوری کمونیستی، فقیر و تحت رهبری مادام العمر و موروثی است که پایین ترین حد رعایت حقوق بشر را در دنیا داراست.

به گزارش خبرگزاری مهر، سردار مسعود جزایری، از فرماندهان سپاه و معاون ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، از سیاست های کره شمالی تمجید کرده و آن را "نه گفتن به آمریکا و حامیان سیستم های امپریالیستی و استکباری" دانسته است.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح آنچه که "پایداری کره شمالی" می خواند را سبب شکست های آمریکا در تحمیل خواسته ها و عقایدش به این کشور نامید و گفت: "کره شمالی کشور بزرگی نیست لیکن در اثر ایستادگی و مقاومت خار چشم رژیم های سلطه شده است."

جزایری تاکید کرد: کره شمالی راه استقلال خود را ادامه خواهد داد و مزاحمت های آمریکا و نوکرانش تاثیری در روند پیشرفت این کشور نخواهد شد.


 


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان می گوید، مدارس ابتدایی ،راهنمایی و دبیرستان در شهر بوکان در اعتراض به موارد متعدد کودک ربایی امروز صبح تعطیل شد.

جمعی از فرهنگیان این شهر در تماس با خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان اظهار داشتند متاسفانه پیگیری و شکایت متعدد شهروندان بوکانی به مسئولان قضایی و انتظامی در خصوص ده مورد کودک ربایی که منجر به تجاوز و قتل شده است بی پاسخ مانده و در این راستا فرهنگیان این شهر با تعطیلی مدارس خواهان پیگیری این حوادث هستند.

گفته می شود در روز های اخیر در شهر بوکان افراد موتور سوار با ربودن دانش آموزان راهنمایی و ابتدایی اقدام به تجاوز و قتل آنها کرده اند و شب هنگام نیز با عربده کشی و چاقو کشی به تهدید مردم می پردازند.

شهروندان بوکانی با انتقاد از بی توجهی مسئولان از دوگانگی در برخورد با مسایل سیاسی و این گونه مسایل که امنیت جانی و روانی انها را گرفته است به شدت معترض اند.


 


مسئولان زندان اوین، روز گذشته محمدرضا معتمدنیا را که در دولت های شهید رجایی و میرحسین موسوی مشاور این دو بوده را از بند٣۵٠ خارج و به سلول انفرادی منتقل کردند.

به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی بند٣۵٠ در اعتراض به ادامه حبس میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی از تاریخ ٩١/١/٢١ اعتصاب غذا کرده است. اما بعد از ظهر یکشنبه ٢٧ فروردین در شرایطی که شدت ضعف ناشی از اعتصاب در چهره اش نمایان بود، با دستور مسئولان زندان اوین به سلول انفرادی بند٢۴٠ منتقل شد.

این گزارش حاکی است پس از پخش نام معتمدنیا از بلندگوی بند٣۵٠ و اعلام انتقال تنبیهی و انضباطی وی به سلول انفرادی، دیگر زندانیان سیاسی اطراف وی حلقه زدند و یکصدا شروع به خواندن سرودهای یار دبستانی و ای ایران کردند.

بر اساس این گزارش، مشاور شهید رجایی و مهندس موسوی نیز هنگام ترک سالن بند ٣۵٠ جلوی پای زندانیانی که برای بدرقه وی آمده بودند، سجده کرد و در حالی که زمین زندان را می بوسید، از پروردگار خویش خواست تا بساط ظلم و ظالم را از این سرزمین برچیند. همبندیان وی نیز در فضایی عاطفی، با شعار “یا حسین میرحسین” او را بدرقه کردند.

محمدرضا معتمدنیا، که مشاور اجرایی فرماندهی ستادکل قوا و از مسئولان پشتیبانی جنگ در دوران دفاع مقدس و نماینده ویژه شهید رجایی، باهنر و مهندس میرحسین موسوی در بخش صنعت و معدن بوده، در حالی به دنبال اعتصاب غذا به سلول انفرادی منتقل شده است که انگشتان دست راستش به دلیلی نامشخص بی حس و فلج شده است.

وی در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ در تاریخ ٨ تیرماه توسط اطلاعات سپاه احضار و بازداشت شد و پس از دو ماه انفرادی با قرار وثیقه آزاد شد. وی در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم و در تاریخ ٢١ مرداد ماه ٩٠ برای سپری کردن دوران محکومیتش روانه زندان اوین شد.

آقای معتمدنیا به دلیل فشارهای روحی و شرایط نامناسب دوران بازداشت در بند ٢الف سپاه به بیماری لثه و آسیب های نخاعی دچار شده است. لثه او بر اثر عفونت شدید دچار خون‌ریزی های مکرر شده است، تا جایی که پزشکان زندان عنوان کرده اند درمان وی باید در خارج از زندان انجام شود. با این حال این عضو ستاد میرحسین موسوی هم اکنون در سلول انفرادی بند ٢۴٠ زندان اوین به اعتصاب غذای خود ادامه می‌دهد و اعلام کرده که تا شکسته شدن حصر و حبس رهبران جنبش سبز مقاومت خواهد کرد.

این اولین بار نیست که زندانیانی که دست به اعتصاب غذا می‌زنند، برای اعمال فشار بر آنها جهت دست کشیدن از اقدامشان، به سلول انفرادی منتقل می‌شوند؛ تا جایی که این به یک رویه در رفتار مسئولان زندان‌ها بدل شده است.


 


خواهر سعید ملک پور، زندانی محکوم به اعدام در نامه ای به رسانه ها و وبسایت های متعلق به محافظه کاران، از اینکه بدون اطلاع از حقایق، بی رحمانه مطلب می نویسند انتقاد کرد.

به گزارش "ندای سبز آزادی" سعید ملک پور از متهمان پرونده موسوم به "مضلین ۲" مربوط به جرائم رایانه‌ای است که در سال ۱۳۸۷ بازداشت و تاکنون در زندان به سر می‌برد.

اتهام این فعال سایبری، طراحی سایت مستهجن عنوان شده اما او این اتهام را رد می کند و می گوید، یکی از سایت هایی که طراحی گرافیکی و نرم افزاری آن را انجام داده بدون اطلاع از اینکه قرار است مورد چه استفاده ای قرار بگیرد، به مشتریان فروخته شده است.

سعيد ملک‌پور،فارغ‌التحصيل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شريف و برنامه‌نويس نرم‌افزار کامپيوتری است که از مهر ماه سال 87 در زندان به‌سر می‌برد. وی پس از گذراندن یکسال و چند ماه در انفرادی به اتهام " تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایت های مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، ارتباط با گروه‌های معاند نظام، و فساد فی الارض" به اعدام محکوم شد. اما دیوان عالی کشور در خرداد ماه سال جاری، در پی ارائه لایحه دفاع ملک‌پور از سوی وکیل وی و وارد دانستن ایراداتی که در این لایحه نسبت به پرونده سعید ملک پور ایراد شده بود، حکم اعدام وی را نقض کرده بود. اما در مهرماه برای بار دوم حکم اعدام دريافت کرده و به هفت سال و نيم زندان نيز محکوم شد.

سعید ملک‌پور پس از اعترافات اجباری که در شرایط نگهداری در انفرادی و شکنجه های جسمی و روحی از او گرفته شده است، در نامه‌ای به صادق لاريجانی گفته است که تمامی اعترافات او "تحت فشار زیاد، شکنجه، تهدید و وعده‌های دروغین مبنی بر آزادی به قید وثیقه، تسهیل شرایط و نرمش" صورت گرفته است. او در این نامه آورده است که در جلسات بازجویی که منجر به شکسته شدن دندان، دررفتن فک، عفونت در بدن و فلج شدن موقتی بخشی از بدن او می‌شدند تهدید به شلاق و تجاوز جنسی می شده است.

پیش از این، آرمان رضاخانی ، دانشجوی رشته مهندسی آی‌تی، هم‌بند سابق ملک‌پور، و یکی از برگزیدگان دهمین جشنواره جوان خوارزمی در گفت و گویی با "ندای سبز آزادی"، شرح شکنجه های سعید ملک پور، وضعیت او در زندان و دلایل اصرار سپاه به اعدام او را توضیح داده و با اشاره به فشار سپاه برای تائید حکم سعید ملک‌پور گفته بود: "سپاه اصرار زیادی برای اعدام شدن سعید ملک‌پور دارد چرا که پرونده سعید را به عنوان یکی از اقدامات مهم خود جلوه داده و بابت آن رقم کلانی بودجه گرفته است. حال اینها احساس می کنند که اگر سعید اعدام نشود پروژه هاشان شکست می خورد."

وی همچنین درباره ملک‌پور گفته بود: سعید طراح برنامه بود و برای شرکت ثابتی کار نمی کرد بلکه براساس تقاضاها برنامه ها را طراحی می کرد و می فروخت. و یکی از برنامه هایی که سعید طراحی کرده بود دریکی از سایتهای پورنو استفاده شده است. سعید تنها طراح این برنامه بوده و با توجه به اینکه هیچ تصوری از اینکه این برنامه در چه سایتی استفاده می شود نداشته نام خود را همراه برنامه منتشر کرده بود. براساس روال کار طراحی برنامه، وقتی کسی برنامه ای را می فروشد امکان ردگیری آن را ندارد و درمورد این برنامه نیز سعید تنها برنامه را طراحی کرده و از طریق افرادی که به آنها واسطه برنامه گفته می شود در اختیار این سایت پورنو قرار گرفته است. اما سعید اطلاعی از اینکه این برنامه در اختیار چه سایتی قرارمی گیرد نداشته است.

در همین حال امروز مریم ملک پور، خواهر سعید ملک پور در نامه ای به رسانه ها و وبسایت های متعلق به محافظه کاران، از اینکه بدون اطلاع از حقایق، بی رحمانه مطلب می نویسند انتقاد کرد.

متن نامه مریم ملک پور، خواهر سعید ملک پور که در صفحه فیس بوک او منتشر شده بدین شرح است:

چند جمله درد دل يا بهتربگم زخم دل با "بعضي ها" :

امروز خبری را روی سایت های رسمی کشور خواندم که از برادرم یک غول ساختند و از خبرنگاری که در مورد برادرم نوشت هم غولی دیگر ساختند.

سایت های رسمی مثل عصر امروز نوشتند که از نظر مسیح علی نژاد راه اندازی سایت‌های پورنو هم به فهرست فعالیت‌های سیاسی اضافه شده است که اگر این‌گونه باشد" سعید ملک پور " مدیر بزرگترین سایت پورنو ایرانی ، با توجه به تعداد کاربران و بازدیدکنندگان سایتش قاعدتاً یکی از بزرگترین فعالان سیاسی دهه اخیر است. نوشتند
نوشتند که این خبرنگار با اضافه کردن تصویر سعید ملک پور به عنوان فعال سیاسی پورنو یا "سیاسی گرافی به لیست دیگر زندانیان سیاسی سعی دارد مدیر یک سایت مستهجن را یک قهرمان ملی نشان دهند.
که دلم می خواست فقط چند کلمه با نویسندگان این خبر حرف بزنم:

شما اهل همین کشور هستید؟ شما مگر ایرانی نیستند؟ شما برادرم را اصلا می شناسید؟ آیا یک بار هم با من، مادرم یا حتی با وکلا و دوستان و حتي هم بندهاي برادرم که در همین ایران و در نزدیکی خود شماست حرف زدید تا ببینید برادرم كيست؟چه کرده و ما چه کشیدیم؟ چرا بی آنکه ما را بشناسید از یک انسان شیطان می سازید، دیو می سازید، غول هایی غیر قابل دفاع. از انسان، موجودی به زعمِ خودتان منفور می سازید که چه شود؟ که جامعه طردش کند؟ برای ساختنِ چنین تصویری از انسان چرا حتی یک بار سراغ خانواده ها نمی روید که ببینید همین آدم ها که شما از آن ها غول های بی شاخ و دم می سازید ایرانی هستند، خانواده دارند، در همین کشور پرورش پیدا کردند، و الان همه خانواده ای را با این نوشته های تان زخم می زنید که هم میهن خودتان هستند. آن را كه شما واقعا هم میهن خودمان هستید؟ به خدا گاهی شک می کنم. دل آدم درد می گیرد که هم به برادرم حمله می کنید و هم به خبرنگاری که صدای ما بوده چنان حمله می کنید و تحقیرش می کنید که مبادا جرات کند و به سراغ ما بیاید. به خدا اگر خود شما در داخل ایران صدای ما بودید ما با شما هم حرف ها داشتیم.

شد يكبار به سراغمان بياييد و بگوييد به عنوان يك شهروند يك هموطن : دردتان چيست؟ سعيد كيست؟ چه كاري انجام داده ؟

سعید ملک پور یک شهروند ایرانی است مثل میلیون ها شهروندی که پرونده ی قضایی اش گرفتار یک سیستم قضایی شده که اصلا صدای ما را نمی شنوند. اعدام برای شما شاید فقط یک خبر باشد و یا زمینه ای که به یک خبرنگار حمله کنید اما برای ما کابوس شب و روزمان است. شب که می خوابیم صبح با دلهره بیدار می شویم که مبادا سر برادر مان بر دار باشد. اینها که می گویم را اصلا می فهمید؟ شما عاطفه دارید؟ یا فردا مرا هم به جرم دفاع از برادر متهم به حمایت از سایت های پورنو گرافی می کنید.

سعید به گفته ی کارشناسان سایبری، تنها نرم افزاری برای آپلود عکس در اینترنت ساخته است که هر سایتی امکان استفاده از آن نرم افزار را می توانست داشته باشد چه سایت هایی که می توانستند عکس های نمایندگان مجلس و مسولان همین کشور را در اینترنت آپلود کنند یا سایت هایی که عکس های سکسی و پورنو را آپلود می کنند. گناه برادر من چیست ؟ اینکه شما به حرف های کارشناسان هیچ توجهی نمی کنید و فقط حرف خودتان را می زنید؟ ما با چه زبانی بگوییم که سعید یک ایرانی است و دلش برای خانواده اش می تپد. همیشه آرزو می کنم آنچه شما نوشته اید و می نویسید از سر نا آگاهی باشد. نمی خواهم باور کنم برادران و خواهرانم یا چه می دانم هم میهنانم کنار خودمان هستند ولی هیچ گاه سراغی از ما نمی گیرنداما هر بار ما را زخمی می کنند و ته دل مردمی که از ما دفاع می کنند را هم با اتهامات شان چنان خالی می کنند که کسی سراغ ما را نگیرد. آن چنان با بيرحمي راجع به سعيد مي نويسيد و حرف مي زنيد و انگ مي چسبانيد انگار كه او يك موجود فضايي است كه از بدو تولد فاسد بوده و به ايران فرستاده شده تا همه جوانان را به فساد بكشد.

گاهی هم فکر می کنم نکند شما مردم را بهتر از من می شناسید و مدام این عنوان سایت های سکسی و پورنو را بر پیشانی یک شهروند می چسبانید تا مردم کنار بکشند؟ شاید شما بهتر می دانید که با ایجاد تردید در موردِ یک شهروند معمولی می توانید بزرگان آن کشور(بزرگی اگر باشد) را برای دفاع از آن برادرم دچار تردید های بزرگ تر کنید...

در کشوری زندگی می کنیم که مردم نگران قضاوت های این و آن هستند و اين جور چيزها به عنوان تابو تعريف شده استو شاید شما کارتان را بلد هستید و با این شیوه ها می خواهید میان مردم جدایی بیاندازید اما ما هم خدایی داریم.
شاید یک روزی در آینده ی دور یا نزدیک صدای مادران و خواهرانی چون من را هم بشنوید که ما از یک انسان دفاع می کنیم و شما از یک انسان غول می سازید تا هر روز تنها ترش کنید. درهمه دنيا (همان دنيايي كه دشمن مي خوانيدش) همه انسانها تلاش مي كنند براي حفظ آبرو و نجات جان يك آدم افسوس كهدر يك چنين كشوري زندگي مي كنم كه همه تلاش دارند براي به دار كشيدن يك انسان يا بهتر بگويم انسانيت... ما ولی این تنهایی را به جان می خریم اما پشت برادرمان را خالی نمی کنیم . سعید بی گناه است و گناه شما اما این است که هر روز بر تنهایی ما در این کشور زخم می زنید...سه سال و اندي است كه مي نويسيد و سياه نمايي مي كنيد و ما دم نمي زنيم ..اشكمان را جاري مي كنيد ..تنمان را مي لرزانيد و ما فقط خون جگر مي خوريم و هيچ نمي گوييم چون حرفمان اين است :آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است
شما اگر حسابتان پاك است و ادعاتان درست بسم الله، به جاي دادگاه نمايشي و چند دقيقه اي دادگاه عادلانه براي سعيد و امثال او برگزار كنيد و به خواسته هاي قانوني آنها تن در دهيد . ما جز اين نمي خواهيم

و حرف آخر:
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم

که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.
Email Marketing Powered by MailChimp

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته