-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

Latest News from 30Mail for 04/16/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/1/27
  •  

    پرستو دوکوهکی
    زن‌نوشت

    بعدها از امروزِ تهران به عنوان یک روزِ خرتوخر یاد خواهد شد. باران شلنگی و تگرگ و نیمچه سیل در خیابان‌ها به اضافه‌ی صف‌های خیلی طولانی جلوی دستگاه‌های خودپرداز بانک‌ها برای تغییر رمز کارت‌های نقدی.

    ولی حالِ هوا خیلی خوب است.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/1/27

     

    مسعود برجیان
    پیام ایرانیان

    روزبه روزبهانی زیاد از رابطه‌هایی که تا کنون داشته می‌نویسد. دیگرانی هم هستند؛ مثلاً یک سرخپوست خوب که همین تازگی مطلبی نوشت که با استقبال زیادی روبه‌رو شد. چنین جملاتی را می‌توان در این قبیل یادداشت‌ها پیدا کرد: «با بدن یکدیگر آشنا بودیم...»، «تن هم را خوب می‌شناختیم...»، «زبان بدن یکدیگر را بلد بودیم...»، «خوب می‌توانستیم خواسته‌های بدن همدیگر را پاسخ دهیم...» و....

    این جملات، همه یک واقعیت ساده را بیان می‌کنند؛ اینکه محدوده‌ی این رابطه‌های انسانی، عشقبازی و همخوابگی را نیز شامل می‌شده است. منتها نکته‌ی مهم آن است که چنین یادداشت‌هایی و چنان روابطی در چنین رابطه‌هایی را بیشتر می‌توان در میان جوانان ساکن تهران دید. آنان هستند که در رابطه‌هاشان، به‌تکرار، چنین چیزی را تجربه می‌کنند و تجربه‌هاشان را مکتوب می‌کنند.

    این را می‌توان در خواستگاری‌هایی مرسومی که این روزها در تهران اتفاق می‌افتد نیز مشاهده کرد. زیاد می‌شنوم که در تهران پسری به خواستگاری دختری رفته و عروس‌خانم آینده همان‌جا به شاه‌داماد تذکر داده که پیش از این رابطه‌ی جنسی داشته و اضافه کرده است: «اینکه از نظر شما مسأله‌ای نیست...؟». این تحول به دنیای جوانان تهرانی محدود نمانده و دایره‌ی والدین را نیز شامل شده است. پدران و مادران بسیاری هستند که از وجود چنین روابطی (به‌ویژه در مورد دختران‌شان) آگاه هستند و آن را پذیرفته‌اند. چنین پسر یا دختری نه از فاش شدن چنین رابطه‌ای با چنان گستره‌ی روابطی ابا دارد و نه از آن شرم می‌کند.

    بدیهی است نمی‌توان چنین توصیفی را به تمامی خانواده‌های ساکن تهران تعمیم داد؛ اما آمار سردستی بیانگر آن است که اکثریت بزرگی در تهران، چنین ارتباط‌هایی را پذیرفته‌اند و اگر نگوییم آن را "عادی" می‌دانند، دست‌کم "غیرعادی" هم نمی‌بینند. اینجاست که تفاوت بسیار بزرگ فرهنگ حاکم بر شهر تهران با سایر شهرها نمود می‌یابد. رابطه‌هایی اینچنین در سایر شهرهای بزرگ ایران (مثلاً اصفهان و شیراز و تبریز و...) هنوز چندان عادی پنداشته نمی‌شود؛ چه رسد به اینکه محدوده‌ی چنین روابطی به عشقبازی و همخوابگی هم گسترش یافته باشد. دید منفی پیشین نسبت به رابطه‌های خارج از ازدواج یا پیش از ازدواج تا حدودی رنگ باخته اما موضوع روابط جنسی به‌ویژه در مورد دختران و اهمیت «ازاله‌ی بکارت» هنوز با قوت و قدرت باقی است. تازه این حکایت شهرهای بزرگ ایران است که از لحاظ سطح فرهنگ، فاصله‌ی کمتری با شهر تهران دارند. حکایت شهرهای کوچک و سنتی‌تر و روستاها که دیگر روشن است!

     
    * تیتر از سی‌میل

     
     

    1391/1/27

     

    مینا اکبری
    comming soon

    لیست سیاه حوزه‌هنری برای اکران نکردن فیلم‌های ایرانی در سال‌جاری آخرین پرده نمایش هرج و مرج در سینمای ایران در سال نود و یک است. هنوز یک ماه از سال نگذشته که هر اتفاقی که ممکن است در یک سال برای سینمای ایران بیفتد، پشت سر هم ردیف شده است. در چنین شرایطی آدم باید خیلی دل و دماغ داشته باشد که بنشیند کنار‌گود و نقد هنری بنویسد. وقتی بود و نبود یک فیلم در عرصه‌اجتماعی به راحتی مخدوش می‌شود، آیا پرسیدن این سئوال که چیزی به نام سینمای ایران وجود دارد؟ خیلی پرت و پلا نیست. وقتی مدیران دولتی به مصالح و سیاست‌هایی از یک سو و نهاد‌‌های غیر مرتبط با سینما به دلایلی سیاسی از سوی دیگر حق مالکیت هنرمندان بر فیلم‌ها به عنوان مهم‌ترین حق شهروندی را نقض می‌کنند و فیلم‌ها را همانطور بی‌دلیل که اکران بی‌دلیل از اکران برمی‌دارند، آیا نوشتن درباره کیفیت هنری فیلم‌ها بحثی بیهوده نیست.

    انگار همه حق دارند فیلم‌های سینمای ایران را به هر روشی که زورشان می‌رسد و به هر دلیل موجه و غیر موجهی ممیزی کنند و سینما‌گران ایرانی را از حق طبیعی و قانونی خود محروم کنند. پروانه نمایش و مالکیت فیلم‌ها که به راحتی نقض می‌شود، انگار کاغذپاره‌ای است که فقط برای دلخوشی صادر می‌شود و هیچ محکمه‌ای آن را جدی نمی‌گیرد. همه برای سینمای ایران دایه مهربان‌تر از مادرند و در این نمایش قلدری، فقط هنرمندان صاحب صلاحیت نیستند. مادر که سه تا شد، بچه یا عقب مانده می‌شود یا مرحوم.

    رسیدن سینمای ایران به چنین برهه مغشوش و بی‌درو پیکری یک متهم ندارد. وقتی سینما‌گران به کوچکترین تقصیر‌ها و کم‌ترین اشتباهات همدیگر را به مسلخ بردند و ناتوانی خود در اداره سینما را فریاد زدند و برای ساخت فیلم‌های تاریخ مصرف‌دار با فیلم‌‌نامه‌های سه خطی در انتظار پاراف مدیران پشت در اتاق صاحبان قدرت صف کشیدند و نهاد‌‌های صنفی را به دلایل شخصی به شرکت‌های سهامی تبدیل‌کردند، رسیدن به امروز اجتناب ناپذیر است. متهم ردیف اول این پرونده سینما‌گران هستند که به بهانه سود‌های کوچک شخصی استقلال سینما را با سیاستمداران معامله کردند. مدیران دولتی که مدت­هاست ثابت کرده‌اند هیچ نقشه و هدفی جز واکنش‌های سیاسی و مدیریتی از طریق سینما ندارند و در نهایت اتحادیه که به کانون انتقام‌گیری‌های حرفه‌ای و شخصی تبدیل شده متهمان دیگر این پرونده‌اند. حالا در این نمایش بی‌کم‌وکاست نابودی سینما، فقط حوزه‌هنری را کم داشتیم که آنها نیز برای عقب نماندن از قافله ثبات کردند چیزی کمتر از دیگران نیستند.

    مدیران حوزه فکر نمی‌کنند وقتی به امنیت مالکیت فیلم‌های سینمای ایران به عنوان اساس نمایش خدشه جدی وارد می‌کنند، سرمایه‌گذاری در صنعت سینما زیر سئوال می‌رود. این آقایان که مدیریت بیشترین سالن‌های سینما‌های کشور را برعهده دارند، چرا برای حفظ اخلاقیات در جامعه کاری جز لیست سیاه درست کردن بلد نیستند. نا‌سلامتی حوزه زمانی مهم‌ترین محل تولید فیلم‌های پیشرو در سینمای این کشور محسوب می‌شد چرا از خود مایه‌ نمی‌گذارند. نمایش ندادن فیلم‌های ایرانی در سالن‌های مصادره شده که هنر بزرگی نیست.

    آیا کسی از خودش پرسیده است چرا همه در سینمای ایران از صدر تا ذیل در تلاشند تا ثابت کنند، فیلمی که به نام ایران جایزه اسکار گرفت هیچ ارتباطی با این کشور و سینما‌یش نداشته و ندارد و چرا همه دارند به لحن‌ها و زبان‌های مختلف روی این نکته پافشاری می‌کنند که ما را چه به این حرف­ها که بتوانیم سینمای جهان را تحت تاثیر تولیدات خود قرار بدهیم. اگر یک ناظر خارجی با توجه به موفقیت‌های بین‌المللی سینمای ایران علاقمند شود که ساختار سینمای ایران را تحلیل کند به چه نتیجه‌ای خواهد رسید. سینما در ایران یک سوتفاهم بزرگ و یک پدیده حل نشده و هضم نشده باقی مانده است.


     
     

    1391/1/27
  • آرش آبادپور
    کمانگیر

    دیشب در جمعی از رفقا حرف به ایران کشید. شهرام ناظری و دنگ‌شو و «یک خواننده‌ی اسراییلی-اسپانیایی» را گوش کرده‌بودیم و ساعت نزدیک دو شب بود و لابد نمی‌شد که شب ِ خوب بدون حرف‌زدن درباره‌ی «قضیه‌ی ایران» تمام شود.

    حرف‌مان توی ذهنم ماند. گفتم این‌جا هم بنویسم‌اش.

    وضعیت ِ ما ایستادن بین دو گودال است. گودال ِ اول این است که وضعیت ِ ایران بد ِ مطلق است. که دارد کره‌ی شمالی می‌شود. که «سپاهی»ها همه‌چیز را دست گرفته‌اند. که همه‌چیز خراب است، یا دارد خراب می‌شود. گودال ِ دوم این است که نه، خیلی خبری نیست. همین کانادا هم سر ِ زمستان در یک منطقه‌ی سرخ‌پوست‌نشین‌اش وضعیت ِ اضطراری اعلام شد. که آمریکا هم گوآنتانومو دارد. که فرانسه چنین و آلمان طور دیگر. و اقتصاد ایران خیلی بد نیست.

    نکته‌ی مهم این است که این دو گودال هردو بخشی از وضعیت را توضیح می‌دهند.

    حقیقت این است که در ایران زندگی جریان دارد. هرکسی که از ایران آمده گفته هنوز مردم سرکار می‌روند و تفریح می‌کنند و هرکار ِ دیگری که قبلا می‌کرده‌اند را طوری و به میزانی می‌کنند. خیلی غیرقابل‌تصور نیست که هفتاد میلیون آدم، بی‌کار زیر ِ آفتاب منتظر نمی‌نشینند که کسی بیاید و «نجات»شان بدهد.

    حقیقت ِ دیگر این است که ایران دارد نفت‌اش را به سختی می‌فروشد و در سال‌های اخیر، و قبلا هم، آدم‌های زیادی در آن کشور چون حرف زده‌اند زندانی شده‌اند. ایران مشکل ِ جدی موادمخدر دارد، آدم‌های زیادی تلاش می‌کنند ازش مهاجرت کنند و خطر ِ درگیری نظامی بیخ ِ گوش‌اش است.

    نکته‌ی مهم این است که دو پاراگراف ِ بالا هردو تعریف‌کننده‌ی وضعیت یک جامعه هستند و هر دو بخشی از وضعیت را توضیح می‌دهند. زیاد اما دیده‌ام که خودم و دیگران در یکی از چاله‌ها می‌افتیم و وضعیت بعد از این رادیکال می‌شود؛ یکی به دیگری می‌گوید از ایران بیرون آمده و نفس‌اش از جای گرم درمی‌آید یا دارد بی‌خود سیاه می‌بیند و تحت تاثیر رسانه است.

    دیشب هم حرف‌مان به این‌جا رسید که وضعیت چیزی بین این دو است. چیزهایی بد هستند. چیزهای ِ خوبی هم هنوز هستند. ساده‌کردن چنین موقعیت ِ پیچیده‌ای توضیح‌دادنش را یک‌جمله‌ای ممکن می‌کند. همه‌ی ما می‌دانیم که توضیح‌های یک‌جمله‌ای معمولا نادقیق و گم‌راه‌کننده هستند.

    عکس از اینجا


     
     

    1391/1/27
  •  

    مهدی جامی
    سیبستان

    وقتی نگاه می کنم می بینم از یک منظر هر چه آموخته ام از گروه بوده است. دبستان که بودم عضو انجمنی بودم که آقای سروری ناظم ما و آقای صابری مدیر ما در مدرسه تعلیمات دینی صابری آن را اداره می کردند. و حتما یکی از شاخه های انجمن حجتیه بوده است. آن زمان تعلق به گروه برای ما که بچه بودیم اهمیت مضاعفی داشت. پنجشنبه ها به نوبت خانه اعضا جمع می شدیم و بحث و سخنرانی و طنز و بازی بود. بعضی وقتها دعای ندبه می رفتیم که خانه چند نفر از پدران شاخص اعضا تشکیل می شد. روزهای پانزدهم شعبان هم که دو سه دوره یادم هست عضو گروه سرود مدرسه بودم و چند جا برای سرودخوانی می رفتیم و تحویل گرفته می شدیم و حال و هوای دلچسبی داشت. سال آخر مدرسه یادم هست یکبار هم لابد تحت فشارهای وزارت آموزش و پرورش من و یک عده دیگر را فرستادند مراسم چهارم آبان یا نهم آبان در سالن سرپوشیده سینای مشهد. یادم هست که لباس محلی پوشیده بودیم و اصلا راحت نبودم. شاید هم تاثیر تعلیمات مدرسه بود که خیلی با دستگاه شاهی نمی ساخت. یا به خاطر دخترهای مدرسه ای بود که خیلی خوش لباس تر بودند!
     
    در سالهای بعد از دبستان پیشاهنگ بودم. عشقی داشت طرح ریزی برای آینده که مثلا خلبان می شویم یا چه و چه. بعد وارد کلوب جوانان محل شدم. اول گروه تئاتر داشتیم. یکبار هم برنده شدیم رفتیم اردوی رامسر. بعد رفتم وارد گروه موسیقی شدم و سازم ساکسیفون بود. اینجا هم یکبار دیگر سر از اردوی رامسر درآوردم. ساز خیلی بزرگ بود. صدایش هم زیاد. مناسب تمرین در خانه نبود. ساز دیگری انتخاب کردم ولی خیلی به جایی نرسید. ولی عشق آواز به سرم افتاد و سالها ماند. نمی شود آدم یک پشت اش به تربت جام برسد و از آواز سر در نیاورد. 
     
    سالهای دبیرستان دیگر بتدریج وارد گروههای مذهبی و سیاسی شدم. حلقه های کتابخوانی با بزرگترها بود و شریعتی و کتاب جلد سفید و کتابهای ممنوع و قاچاق خریدن عشق داشت. پیش این و آن استاد رفتن و درس خواندن از عربی تا فلسفه اسلامی. بعد گروه کوهنوردی راه افتاد. خودمان را آماده می کردیم برای چریک بازی. برفهای آن سالها را من بیشتر در کوه ها یادم مانده است. انقلاب که شد دیدم گروههای سیاسی جورواجور هیچکدام به دلم نمی نشیند. آن هم زمانی که در گروه بودن اصلا شان و هویت بود. نمی شد جزو گروه نباشی. آرمان مستضعفین بود که برخی دوستان ام را جذب کرد. انجمن اسلامی بود که برخی دیگر را با خود برد و بعد سر از تصرف سفارت آمریکا درآوردند. مجاهدین خلق بودند که چندتایی از دوستان ام را نفله کردند. یک دو گروه چپ هم بود که دوستانی را به اعدام رساندند یا به زندان انداختند. من بنی صدری بودم. ولی نهایتا سر از کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی درآوردم. بعد همه چیز از هم پاشید. دانشگاه را بستند و هر کس به گوشه ای گریخت و من داشتم در روستاها درس می دادم. در اولین گروه مدرسان نهضت سوادآموزی. 
     
    وقتی به تهران برگشتم همه چیز عوض شده بود. دانشگاه ها هم دیگر باز نشد. سالهای سیاهی بود. حالا پس از یک وقفه دوباره کوه زنده شده بود. گروه شده بودیم و می رفتیم کوه. درکه و توچال کار هفتگی مان بود. عباث هم که از اصل کوهنورد بود زد به کار حرفه ای کوهنوردی. اول مشهد بود و بعد آمد تهران. دانشگاه که باز شد هم کوه می رفتیم و هم دوباره گروه دیگری درست کردیم که می رفتیم دوره خانه های دوستان و بعضی استادان را هم دعوت می کردیم. در خانه می شد حرفهایی زد که بیرون نمی شد. این همان دوره ای است که آذر نفیسی هم لولیتاخوانی را با گروهی دیگر از دانشجویان تجربه می کرد و بعدها آن را نوشت. ما دانشجویان دانشکده ادبیات علامه طباطبایی بودیم و او استاد دپارتمان زبان انگلیسی بود. کمی بعد خاوران راه افتاد. من مشهد بودم. برای دوره فوق لیسانس. شدم جزو گروه خاوران. دوره عجیبی بود سرشار از ناامیدی و انرژی. بعد آمدم کردستان. گروه کردستان شناسی را راه انداختم. دو سمینار هم برگزار کردیم. و بعد دیگر ترک وطن بود. تجربه های بعدی من در همکاری های رسانه ای گذشت. اما وقتی وبلاگستان راه افتاد دوباره گروه شدیم و این بار حلقه ملکوت راه افتاد. با همه افت و خیزهایش. تجربه ای بود که من از آن مفصل نوشته ام اما هرگز چاپ نشد. قرار بود در همشهری منتشر شود. نشد. و زمانه که اوج کارهای من با گروه بود و بزرگترین گروهی که تجربه کار روزانه و طولانی با آن داشتم. باید زمانی تجربه هایش را که برای خود کتابی است بنویسم. و پس از آن باز هم گروههای کوچک متعدد تا جنبش سبز و ایران ندا. تا هم امروز که با چند گروه آموزشی و بحث سر و کار دارم.
     
     از هر گروه چیزی آموخته ام و می بینم که بدون گروه چیزی چندان نیاموخته بودم. سیاهه گروههایی را که در آن به نحوی فعال بوده ام به چند برابر سنین فعال اجتماعی ام می رسد یعنی که در هر سال عمر با چند تایی از گروهها دلبسته و پیوسته بوده ام از گروههای دو سه نفره و سخت جان و سرسخت دوستانه تا گروههای بزرگتر دوستانه و دانشجویی و حرفه ای. همه این سالها می دیدم که نظام برآمده از انقلاب هر نوع گروه و تشکیلاتی را به هم می ریزد. حتی کافه کتابفروشی ها را هم تحمل نمی کند. هیچ پاتوقی باقی نمی گذارد. تا می تواند در کار گروه شدن مردمان اخلال می کند. هر آشنایی را به هم می زند. همه را بیگانه می کند. همه را بیگانه از هم می خواهد. از گروه می ترسد. گروه و کار گروهی و نقش گروه را مسخره می کند تحقیر می کند. نتیجه اش این است که جامعه ایران را بی مرکز و بی گروه و بی آینده کرده است. زیر پای همبستگی اجتماعی را خالی کرده است. اینها همه را کرده است تا قدرت خود را تحکیم کند. با از بین بردن بهترین سالهای عمر نسل های جوان که در گروه و از گروه می آموزند. با پراکنده ساختن گروهها آنها را زیرزمینی کرده است. نقش واقعی گروه را از آن ستانده و در برابرش صف کشیده است. خود را و نیروهای خود را سازمان داده است و در مقابل مردم را تا توانسته از سازمان یافتن محروم کرده و بازداشته است. 
     
    چاره چیست؟ در برابر صدها مانع که در برابر گروه شدن ما گذاشته است چه باید کرد؟ آیا اصلا امیدی به گروه هست؟ آیا گروههای کوچک و پراکنده ما می تواند چاره این حجم بیچارگی شود؟ چه می توان کرد برای اینکه این لش دولت همه ما را زیر جسد سنگین خود خفه نکند؟
     
    در دنباله این یادداشت چند کلمه ای در این باب می نویسم. دوستان دیگر هم دارند می نویسند. دوستان حلقه وبلاگی گفتگو. این تازه ترین حلقه ای که به آن پیوسته ام. حلقه بزرگی نیست. اما این مهم نیست. گروهی است که دل ما را گرم می کند به نوشتن و همفکری. چیزی که سخت به آن نیاز داریم.

     
     

    1391/1/27


    در پی دو روز بارش باران سنگین بهاری در تهران، مشکلات زیادی در پایتخت ایران به وجود آمده و حتی خطوط حمل و نقل مترو هم با تعطیلی موقت روبرو شده است.

    ​​به گزارش خبرگزاری مهر، شهرداری تهران اعلام کرده چنین بارش سنگینی در ۵۰ سال گذشته در تهران سابقه نداشته و تمامی نیروهای کمک رسانی شهری غافلگیر شده‌اند.

    این خبرگزاری می‌افزاید که بارش بی سابقه امروز، مشکلات ترافیکی تهران بزرگ را نیز صد چندان کرده و شدت آبگرفتگی در سطح شهر به حدی بوده که در برخی جا‌ها ماشین‌ها به دلیل ورود آب به موتور ماشین خاموش شده و گرفتار می‌شدند و عابران پیاده امکان گذر از خیابان‌ها و تقاطع‌ها را نداشتند.

    بر اساس این گزارش آبگرفتگی روز یکشنبه تهران حتی به ایستگاه‌های متروی هم سرایت کرده و خط ۴ مترو تنها تا میدان انقلاب حرکت دارد و بقیه مسیر به طور موقت بسته است.

    همین موضوع باعث شد تا هزاران مسافری که پنهان در زیر زمین، جا به جا می شدند به خصوص در طول مسیر خط 4 مترو به سطح شهر بیایند و از وسایل حمل و نقل عمومی دیگری مانند تاکسی و اتوبوس استفاده کنند.

    تبی عبداللهی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران به مهر گفته است: «در مناطق شمالی (شهر تهران) مانند مناطق یک، سه و شش این مشکل بیشتر بود اما با قطع باران مشکل آبگرفتگی در نقاط جنوبی در مناطق ۱۴و ۱۵ به دلیل شیب زمین مشکلات بیشتر می‌شود.»

    این مقام شهرداری به ساکنان تهران توصیه کرده است: «شهروندان در صورتی که سفر ضروری ندارند از خانه‌ها بیرون نیایند، در کنار کانال‌های آب نیز توقف نکنند و در زمانی که بارش باران شدید است سرپناه مناسبی پیدا کنند.»

    شهرداری تهران اعلام کرده تمامی پمپ‌های تخلیه آب را به سطح شهر اعزام کرده تا بتواند مشکل ترافیک را حل کند. با فرا رسیدن فصل بهار، بارش‌های موسمی در بیشتر نقاط ایران انجام می‌شود ولی در سال‌های اخیر چنین بارش سنگینی دیده نشده است.  خبرگزاری مهر به نقل از منابع رسمی آتش نشانی تهران گفته احتمال نشست و یا آبرفت در پروژه‌های مسکونی وجود دارد ولی هنوز موردی گزارش نشده است.

    منبع: مهر و رادیو فردا

    عکس‌های خبرگزاری مهر از آب‌گرفتگی مترو را از اینجا ببینید.
     


     
     

    1391/1/27


    طرح استیضاح وزیر کار  لحظاتی پیش از مطرح شدن در صحن علنی مجلس، با وعده استعفای سعید مرتضوی از مدیر عاملی صندوق تامین اجتماعی، از دستور کار خارج شد، اما دولت می گوید که استعفایی صورت نگرفته و در این مورد قولی هم داده نشده است.

    گزارش سايت خانه ملت، خبرگزاری مجلس شورای اسلامی، حاکی است که ۱۶ نفر از ۲۰ نماينده طراح استيضاح عبدالرضا شيخ الاسلامی، وزیر تعاون و کار و امور اجتماعی، امضای خود را پس گرفته اند و هيات رييسه مجلس روز يکشنبه اين طرح را از دستور کار مجلس خارج کرد.

    ساعتی پس از اعلام خبر لغو استیضاح٬ کاظم جلالی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفتگو با خبرگزاری ایسنا از مخالفت احمدی‌نژاد و شیخ‌الاسلامی با استعفای مرتضوی خبر داده است.

    محمدرضا میرتاج الدینی٬ معاون پارلمانی احمدی‌نژاد هم اعلام کرده که «دولت تعهدی برای استعفای مرتضوی به نمایندگان نداده است.»

    پیشتر غلامعلی حداد عادل، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس با انتشار نامه ای خطاب به نمایندگان مجلس اعلام کرد که آقای مرتضوی در دیدار با او پیشنهاد استعفا را پذیرفته است.

    آقای حداد عادل از نمایندگان خواسته بود که از استیضاح وزیر کار خودداری کنند "تا ان‌شاءالله با پی‌گیری بیشتر استعفای جناب آقای مرتضوی به صورت کامل محقق شود".

    اما اکنون سایت روزنامه ایران، روزنامه دولت، نوشته است: "آقای دکتر سعید مرتضوی تنها با پیشنهاد استعفا به عنوان یک گزینه جهت حفظ مصالح نظام وتحقق منویات مقام معظم رهبری موافقت کرده اند و هیچ گونه استعفایی از سوی ایشان مطرح نشده است. همچنین شایان ذکر است که هر استعفایی مستلزم پذیرش آن از سوی مقام مافوق می باشد و هرگونه ترک کار پیش از این اتفاق بی معناست".

    این در حالی است که خبرگزاری فارس و احمد توکلی٬ رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرده‌اند سعید مرتضوی به قول خود مبنی بر استعفا عمل کرده و روز یکشنبه در محل کار خود حاضر نشده است.

    منبع: ایسنا، فارس،  بی‌بی‌سی و رادیو فردا
     


     
     

    1391/1/27

    رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی صنعت سی. ان. جی می‌گوید که در حال حاضر بهای این حامل انرژی «بسیار بالا» ست و در اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها، افزایش قیمت آن «باید» شتاب قیمتی کمتری نسبت به بنزین داشته باشد.

    اردشیر دادرس، که با خبرگزاری مهر گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود که بررسی‌های انجام شده در ۲۸ کشور جهان نشان می‌دهد باید بین بنزین و سی.ان.جی یک رابطه قیمتی ۴۷ تا ۴۸ درصد حکمفرما باشد و البته این در حالی است که «بر خلاف سایر کشورهای صاحب سی.ان.جی، ایران دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است.»

    آقای دادرس با اشاره به صحبت‌هایی درباره قیمت ۳۶۰ تا ۵۰۰ تومانی هر مترمکعب این حامل انرژی در فاز دوم هدفندی یارانه‌ها گفته که با این قیمت‌ها «بهای این حامل انرژی از گاز صادراتی به ترکیه هم گران‌تر خواهد شد.»

    هم اکنون هر مترمکعب سی. ان. جی در ایران ارزشی معادل ۳۰۰ تومان دارد و در فاز دوم هدفندی یارانه‌ها قرار است ۲۰ درصد به قیمت حامل‌های انرژی افزوده شود.

    منتقدان اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها می‌گویند که دولت ایران قانون هدفندی یارانه‌ها را با شیب تندی اجرا کرده است و این در حالیست که قانون به دولت ایران امکان اجرای ۵ ساله این برنامه را داده بود. 

    منبع: مهر


     
     

    1391/1/27


    محمد نوری‌زاد در گفتگو با وب‌سایت کلمه خواستار رفراندوم اصل ولایت فقیه شده و از مسئولان خواسته «اجازه بدهند ببینند مردم این همه نفوذ رهبر در زیر و بالای مملکت را قبول دارند یا نه؟»

    آقای نوری‌زاد در این گفتگو که بخش دوم آن به تازگی منتشر شده تاکید کرده یک انتخابات آزاد «می‌تواند آرامش را به کشور باز گرداند.»

    مهم‌ترین گزاره‌های سخنان محمد نوری‌زاد را برای شما انتخاب کرده‌ایم:

    * اساساً دوره ی رهبری های مادام العمر و طولانی سپری شده. دنیا به رشدی رسیده که دیگر سر به اطاعت های این چنینی فرود نمی آورد. مگر این که پادشاهی باشد و رهبری باشد و اینها بصورت نمادین در گوشه ای بنشینند و به اوضاع کشور نظاره کنند و اختیار کشور مطلقاً در دست مردم و نمایندگان مردم باشد. دخالت بی دخالت.

    * آقا ما سپاه و اطلاعات دزد و دخالت گر و شنودگر و کلاً دستگاه ها و سیستم های امنیتی بی در و پیکری که بر هست و نیست این کشور خیمه بسته اند و به هیچ خدایی نیز بنده نیستند نمی خواهیم. ما می گوییم: ما مجلس بزدل و ترسو و مطیع و حرف گوش کن نمی خواهیم. دستگاه قضایی فشل و مظلوم کش نمی خواهیم. ما دولت دزد و فریبکار و توجیه گر نمی خواهیم. ما نمی خواهیم شهروند درجه چندم باشیم. ما می گوییم: چرا باید از منظرحقوق شهروندی بین شیعه و سنی و بهایی فرق باشد؟ ما می گوییم: دروغ ممنوع. چه از زبان رییس جمهور چه از صدا و سیمای ملی.

    * بعضی وقت ها که خودم را بجای یک پاسدار فربه از مال حرام و یک دژخیم اطلاعاتی و یک دولتمرد دزد و یک قاضی و یک روحانی آشوبگری که فتوای قتل عده ای را صادرکرده می گذارم، به اینها حق می دهم به برگشتن خود اصلاً فکر هم نکنند و مدام در همین باتلاق پیش بروند.

    * باورم بر این است که بهمین زودی بشار اسد سقوط می کند و بعد از سقوط وی همه ی نگاه ها به سمت سرزمین ما می چرخد. من تردیدی در سقوط یا برکناری خزنده ی او ندارم. کسی که برای بقای خودش دستش را به خون مردم بی دفاع کشورش آلود، رفتنی است.

    * پیش از انتخابات به آقای خاتمی پیشنهاد کردم سه نامه با فاصله ی زمانی یک ماه به رهبری بنویسند و منتشر کنند. نامه ی نخست خیرخواهانه و منصفانه باشد. با درخواست هایی. و اشاره به این که محتوا و شیب و لحن نامه های بعدی را پاسخ و اعتنای رهبری مشخص می کند. اگر پاسخی دریافت نکردید که نمی کنید بر همان درخواست ها پافشاری کنید و به نامه ی سوم که نامه ی پایانی است اشاره کنید. در نامه ی سوم بنویسید که ای مردم، دیدید که رهبری وقعی به درخواست های ابتدایی ما نکرد و اساساً نخواست که صدای ما را بشنود. حالا که اینجور است ما در این انتخابات شرکت نمی کنیم. انتخابات را تحریم نمی کنیم اما در آن شرکت هم نمی کنیم. اصرار من بر نگارش نامه های سه گانه از جانب آقای خاتمی این بود که این نامه ها در تاریخ بماند. و گرنه همه ی ما به انتهای این بن بست واقف بودیم.

    منبع: کلمه


     
     

    1391/1/27


    بانک مرکزی از تمام کسانی که کارت بانکی دارند خواسته که برای «ارتقای سطح ایمنی» با مراجعه به خودپردازهای بانکی و شعب بانک‌ها رمز کارت‌های بانکی خود را تغییر دهند.

    در روزهای اخیر گزارش هایی در باره احتمال بروز سوء استفاده از کارت‌های بانکی و نشت اطلاعات مشتریان بانک‌ها مطرح شده است.

    روز گذشته خبرگزاری ایلنا در گزارشی احتمال داد که شماره و رمز ۳ میلیون کارت بانکی حک شده است.

     بانک مرکزی با آنکه این اخبار را «شایعات در فضای مجازی» می‌داند اما از آن به عنوان یکی از دلایل لزوم تغییر رمز کارت‌های بانکی نام می برد.

    بانک مرکزی ایران «ارتقای سطح ایمنی، ایجاد محدودیت در دسترسی غیر مجاز در شبکه کارتی کشور و حفاظت مشتریان در مقابل مخاطرات احتمالی ناشی از آن» را از جمله دیگر دلایل تغییر رمز کارت های بانکی می داند.

    پیش از این چند بانک نسبت به تغییر کارت‌های بانکی به منظور افزایش سطح ایمنی اقدام کرده و برخی بانک‌ها نیز از مشتریان خود خواسته بودند که رمز کارت‌های بانکی را تغییر دهند.

    منبع: ایلنا و بی‌بی‌سی
     


     
     

    غلامعلی حداد عادل خبر داد:
    1391/1/27


    غلامعلی حدادعادل در نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس نوشته است سعید مرتضوی پذیرفته از سمت ریاست صندوق تامین اجتماعی استعفا کند.

    در نامه حداد عادل به نمایندگان مجلس آمده است که سعید مرتضوی به درخواست خود، «حوالی ظهر روز شنبه ۹۱.۱.۲۶ با این‌جانب ملاقات کردند و نظر مشورتی بنده را درباره این موضوع جویا شد.»

    وی همچنین با اشاره به سخنان رهبر جمهوری اسلامی پیشنهاد کرده است که مرتضوی برای حل مشکل از سمت مدیریت عامل سازمان تأمین اجتماعی استعفا کند.

    حداد عادل می نویسد که مرتضوی نیز «با قبول این مصلحت‌اندیشی پیشنهاد این‌جانب را پذیرفت و آمادگی کامل خود را برای استعفا هم در آن جلسه و هم در تماس‌های مکرر تلفنی بعدی اعلام نمود»

    این نماینده مجلس از استیضاح کنندگان درخواست کرده که از مطرح کردن استیضاح در جلسه علنی مورخه ۹۱.۱.۲۷ مجلس شورای اسلامی خودداری کنند.

    برای سعید مرتضوی متهم جنایت کهریزک اخیرا قرار مجرمیت صادر شده است.

    روز گذشته دادستان تهران در مورد پرونده سعید مرتضوی گفته بود: پرونده ایشان در سال گذشته با صدور قرار منع تعقیب به دادگاه رفت و دادگاه رای ۶۰ صفحه ای استدلال کرد و قرار بازپرس را نپذیرفت و پرونده با قرار جلب دادرسی به دادسرا برگشته و از هر سه متهم پرونده به زودی تحقیق می شود. سرنوشت نهایی پرونده در دادسرای کیفری استان رقم خواهد خورد.

    منبع: فارس و کلمه


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته