-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 02/13/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ندای سبز آزادی: ده‌ها تن از ایرانیان مقیم فرانسه یک‌شنبه 23 بهمن در تجمعی اعتراضی در پاریس خواهان آزادی رهبران جنبش سبز شدند.

به گزارش خبرنگار ما، در این تجمع اعتراضی که با عنوان «موسوی، کروبی و رهنورد را آزاد کنید» برگزار شد، ده‌ها تن از فعالان سیاسی و کنشگران مدنی مقیم فرانسه حضور داشتند.

دکتر عبدالکریم لاهیجی، رییس جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ایران در مراسم مزبور تاکید کرد که حبس و زندان خانگی رهبران جنبش سبز مصداق بارز آدم‌ربایی است. لاهیجی با انتقاد شدید از بازداشت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد حتی بدون برگزاری دادگاه نمایشی، ابراز داشت، در این بازداشت نه تنها مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بلکه قوانین اساسی و مدنی ایران نیز مورد بی توجهی قرار گرفته است.

در این مراسم پیام احزاب کمونیست، سوسیالیست و سبزهای فرانسه در اعتراض به وضع حقوق بشر در ایران و نیز وضع رهبران جنبش سبز نیز قرائت شد.

در پیام حزب کمونیست ضمن همدلی با معترضان آمده است: «ما از مبارزه شجاعانه شما برای دموکراسی و حقوق بشر تقدیر می کنیم.» همچنین تصریح شده است: «ما از برخوردهای ناهنجار و خشونت آمیز اجتماعی و سیاسی رژیم دیکتاتوری مذهبی و ازجمله دستگیریهای خودسرانه، سرکوب سیستماتیک آزادی عقیده و بیان، شکنجه و اعدام در ایران آگاه هستیم. ما به جسارت نیروهای دموکرات، ترقی خواه و توده های مردم که جنبش بزرگ عدالتخواهی و دفاع از ارزشهای جهانشمول انسانی را در ایران بوجود آوردند، کاملا واقفیم.»

حزب کمونیست فرانسه همچنین در پیام خود افزوده است: «ما از خواست شما برای آزادی خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی و تمامی زندانیان سیاسی در ایران حمایت می کنیم و کماکان در کنار شما در مبارزه برای تحقق حاکمیت قانون خواهیم ماند.»

در بیانیه معترضان که در بخشی از مراسم قرائت شد نیز آمده بود: «حبس چهره‌های برجسته‌ی جنبش سبز، حتی بدون برگزاری دادگاه‌های نمایشی مرسوم در ایران، اقدامی دیگر در ادامه‌ی برخوردهای ضدانسانی و غیرقانونی حکومت پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 است. سرکوب سیستماتیک جامعه مدنی و احزاب سیاسی، توقیف روزنامه‌های غیرخودی و سرکوب روزنامه‌نگاران مستقل، برخورد امنیتی با دانشجویان و استادان، حبس حقوقدانان و وکلای مدافع حقوق بشر، و افزایش تهدید و تبعیض علیه اقوام ایرانی و اقلیت‌های مذهبی کشور، ایران را به زندانی بزرگ تبدیل کرده که در فضای خفقان‌آور آن فقط صدای سرزندانبان و ثناگویان او تحمل می‌شود.»

بیانیه مزبور با اشاره به سالگرد حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد افزوده بود: « از تمامی وجدان‌های بیدار و مدافعان حقوق بشر در جهان درخواست می‌کنیم برای آزادی این سه چهره برجسته‌ی جنبش سبز مردم ایران هرگونه که می‌توانند کوشش کنند.»

 این مراسم توسط کمیته ای با حضور رسول آذرنوش،محمذ اعظمی، بهمن امینی، محمدعلی توفیقی، بهداد ثابت آزاد، فرنگیس حبیبی، بیژن حکمت، رضا علیجانی، مرتضی کاظمیان، و علی کشتگر و نیز با همراهی و پشتیبانی جامعۀ دفاع از حقوق بشر در ایران، کمیتۀ مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی، و انجمن گفتگو و دموکراسی برگزار شد.

مراسم مزبور با وجود هوای سرد، با استقبال ده‌ها فعال سیاسی، روزنامه‌نگار و کنشگر مدنی ساکن پاریس برگزار شد.

 


 


امین بزرگیان

بسیاری از دیدن جمعیت مردم در حمایت از حاکم (اجتماع فاشیستی) با بی توجهی غیر مسئولانه ای می گذرند. معمولا علاقه داریم که بشنویم چگونه به دروغ وفریب و ساندیس، جمعیتی در خیابان ها جمع شده اند. این استثنا کردن مردم از “مردم” مکانیزم مشترک ما و حاکم در مواجهه با مردم است. چگونه می توان مردم را به داخل “مردم” کشاند. نه دی و بیست وپنجم خرداد را هیچگاه نمی توان به دیگری فروکاست. مکانیزم حذف مردم از “مردم” یا امر جزئی از کلیت، کلیت یا همان قدرت نهفته در مردم را لق می کند. ساختارها همواره اینکار را انجام می دهند؛ با بیماران، سالخوردگان، معلولان، دیوانه ها و غیره. تکه تکه کردن مردم تقلیل نیروی رهایی بخش به اجزایی بی قدرت است.

پرسشی می دود: چگونه می توان کارمندانِ شخص حاکم را مردم نامید؟ چگونه می توان نگهبانان قلعه را جزئی از جمعیت زیر آفتاب شهر دانست؟ آنها که در نه دی ۸۸ به خیابان ها آمدند، ماییم. آنها تصویری هستند از واقعیت زیستن ما “مردم”. تصویری اند از همکاری های ما در کلاه برداری و باد کردن شکم های پر از منافع شخصی . مردم نه دی، تصویر شفافی هستند از لحظاتی واقعی وتعفن برانگیز از “مردم”؛ همان مردم بیست وپنجم خرداد.

“مردم” را از مردم نمی توان زدود. جدا کرد. این، نوعی فرافکنی جمعی است. تنها باید صادقانه به چشمان واقعیت “مردم” خیره شد. مردم نه دی که هستند؟ خوب نگاه کنید. ماییم وقتی از کوچکترین کارها برای حذف دیگری فروگذار نیستیم؛ ما بی باتومها. این لحظه، لحظه نه دی بودگی ماست.
دشمن اصلی و هماورد استراتژیک، فاشیسم است. نه تنها فاشیسم تاریخی هیتلر وموسیلینی بلکه فاشیسمی که می تواند میل توده ها را به زشت ترین چیزها بسیج کند.فاشیسمی که در همه ماست. در ذهن و رفتارهای روزمره مان. اتفاقا زشت تر اینجاست که مایی که آرزوی بهبودجامعه مان را داریم.مساله درباره مایی است که قدرت را دوست داریم. ژیل دلوز/ کتاب ضد ادیپ

منبع: وب‌سایت میهن


 


صانع ژاله، دانشجوی کرد دانشگاه هنر تهران بود که ۲۵ بهمن سال گذشته و درجریان راهپیمایی اعتراضی مردم ایران که به منظورِ حمایت از جنبش اعتراضی مردم تونس و مصر برگزار شده بود بر اثر اصابت گلوله جان باخت.

رسانه‌های حکومتی این جوان معترض را یک بسیجی معرفی کرده و مدعی شدند که صانع ژاله در تظاهرات روز ۲۵ بهمن به دست «منافقین» کشته شده‌است.

خبرگزاری فارس با انتشار خبری ادعا کرد که تصویر کارت عضویت ژاله در نیروی مقاومت بسیج در اختیار آنها قرار گرفت. این در حالی بود که برادر وی در مصاحبه ای با صدای آمریکا از ساختگی و جعلی بودن این کارت بسیج خبر داد و ادعای رسانه های حکومتی را رد کرد.

پس از انتشار تصاویر صانع در دیدار با آیت الله منتظری، حسین شریعتمداری مدیر مسول کیهان در یک برنامه تلویزیونی  مدعی شد که صانع ژاله بسیجی و « نفوذی» آنها در میان سبزها و معترضان بوده است. همزمان فشارها نیز بر خانواده صانع ژاله افزایش یافت و خانواده به ناگزیر سکوت اختیار کردند.

"سرخسبز" همزمان با اولین سالگرد کشته شدن صانع ژاله با یکی از نزدیکان وی در این مورد گفتگویی انجام داده است که در پی می آید:

sn.jpg

اینروزها به بیست و پنج بهمن و راهپیمایی اعتراضی که سال گذشته برگزار شد، نزدیک می شویم. به عنوان یکی از بستگان "صانع ژاله" می توانید بگویید که "صانع ژاله" آنروزها کجا بود، آیا تهران بود یا در شهر خودشان بودند؟

صانع تقریبا چند روز قبل از بیست و پنج بهمن، با اینکه با مخالفت خانواده اش روبرو شد، که نرو، اینجا بمون و از تعطیلات استفاده کن، برگشت به تهران و متاسفانه دیگه برنگشت.

خب یکسال گذشت از کشته شدن "صانع ژاله"،به عنوان یکی از کسانی که به ایشان و خانواده شان نزدیک هستید می توانید بگویید که در این یکسال در واقع به خانواده چه گذشته است؟

در یکسال گذشته، خانواده ی ژاله و مخصوصا پدر و مادرش فقط با فشارهای روحی روانی مواجه بودند، در غم از دست دادن فرزندی که همه ی وجودش عشق به انسانها بود و دغدغه ی نفس کشیدنش آرزوی فیلم ساختن در یک جامعه ی آزاد؛ از سویی دیگر فشار بود و فشار، تهدیدهای امنیتی از سوی اطلاعات، امام جمعه ی "پاوه"، پسرخاله ی "صانع" و نوچه هایش، با اینکه با عکس العمل تند خانواده ی "صانع" مواجه می شدند، باز هم با وقاحت تمام، برای وارد کردن فشارهای بیشتر، به خانواده نزدیک می شدند.

یعنی چه فشارهایی؟ ممکن است بگویید این فشارها چه تاثیری بر روی خانواده گذاشت،چون من شنیده ام که پدرشان هم ظاهرا از نظر سلامتی اوضاع خوبی ندارند، آیا این خبر درست هست؟

بله کاملا درست است، فشارها در ماه گذشته به حدی رسید که پدر صانع دچار حمله ی قلبی شد و به تشخیص پزشکانش، تنها چیزی که باعث این اتفاق شده، فشارهای عصبی و روحی روانی بوده است.

خب "صانع ژاله" از جمله کسانی بود که بعد از کشته شدن، هم صدا و سیما و هم حاکمیت ایشان را به عنوان بسیجی معرفی کردند و خودشان هم برای او مراسم برگزار کردند، حالا که به مراسم نزدیک می شویم، این نگرانی وجود ندارد که مبادا دوباره خود حاکمیت وارد شود و سالگرد برگزار کند؟ آیا خود خانواده برنامه ایی دارد برای برگزاری مراسم سالگرد؟

در این مورد باید بگویم مثل پارسال که جز پدر و مادر صانع آنهم صرفا به خاطر دیدن جنازه ی پسرشان، کسی از خانواده در مسجد حاضر نشد، امسال هم خانواده در هیچ مراسم دولتی شرکت نمی کنند و اصولا مردم کردستان هرگز آنها را به رسمیت نشناختند که الان بشناسند. خانواده مراسم سالگرد را در منزل شخصی پدر صانع برگزار می کند و پیشاپیش این را اعلام کنم که اگر دوباره صدا و سیمای جمهوری اسلامی بخواهد انسانهای وقیحی مثل "زین الدین انصاری" که همان پسرخاله ی صانع است را به عنوان پدر صانع جا بزند، یک دروغ بزرگ است و با عکس العمل شدید پدرش مواجه میشود.

اما در یکسال گذشته، پدر و مادر به دلیل فشارهای امنیتی یا تلخی هایی که داشتند، سکوت کردند؟

قطعا همینطور است، پدر صانع در صورتیکه در سالگرد پسرشان از سوی تلویزیون، انسانهای حقیری چون شریعتمداری بخواهند صانع را بار دیگر بسیجی معرفی کنند، پدر قطعا سکوت خود را خواهد شکست و مظلومیت پسرش را با صدای بلند فریاد خواهد زد.

شما بیشتر در جریان بودید، می توانید در مورد جزئیات این سکوت توضیحات بیشتری بدهید؟ در واقع این سکوت چه مفهوم و معنایی و چه پیامی می تواند داشته باشد؟

این سکوت از طرف پدر صانع معانی بسیار زیادی دارد چرا که اینها در این یکسال گذشته با فشارهای زیاد حتی با تحقیر و تهدید سعی کردند از پدرش مصاحبه بگیرند،

من یادم هست که یک مصاحبه ایی در پرس تی وی منتشر شده بود، که شخصی گفته بود پدر صانع هست و اعلام کرد که پسرش بسیجی بوده وتوسط منافقین کشته شد.

بله دقیقا، ایشان زین الدین انصاری پسرخاله ی صانع بودند که خودشان را بجای پدر ایشان جا زدند و نکته ی جالب اینجاست که پارسال صانع را بسیجی اعلام کردند، آقای شریعتمداری آن اتهامات وقیح را به او نسبت داد ولی در یکسال گذشته خودشان هیچ چیز نگفتند، چون هیچ چیز از صانع نداشتند که بگویند، چون اصلا او را نمی شناختند. آقای شریعتمداری با آن وقاحتش حتی جرأت نکرد یک کلمه در کیهان راجع به صانع بنویسد چون واقعا چیزی در مورد صانع ندارند که بنویسند.

شما فکر می کنید که از صانع ژاله چه چیزهایی به یادگار مانده است، به هر حال ایشان دانشجوی هنر بودند، شما خودتان از صانع چه چیزهایی به یاد دارید که فکر می کنید می تونید با آنها صانع را معرفی کنید، حالا ممکن است در داخل ایران رسانه ایی نباشد اما فکر می کنید امکان این هست که صانع را بیشتر معرفی کنید؟

در حال حاضر برنامه ی خاصی وجود ندارد برای این کار اما قول می دهم که به مرور زمان کارها، دستنوشته ها، شعرها و نمایشنامه های صانع منتشر می شوند و مردم مطمئنا با خواندن نمایشنامه ها و ادبیات داستانی صانع بیشتر با تفکر وی آشنا خواهند شد.

روزی که مدیر مسئول کیهان آقای شریعتمداری داشت صانع را به عنوان بسیجی معرفی می کرد و در واقع او را نفوذی خواند و به نوعی ایشان را به عنوان جاسوس کیهان معرفی کرد، خیلی ها زخمی شدند به عنوان مخاطبان معمولی، می توانید بگویید که آیا پدر و مادرش آیا آن صحنه را دیدند اینکه شریعتمداری راجع به پسرشان چه چیزهایی گفت؟

آن صحنه را بعدها دیدند. مطمئنم اگر آن صحنه را از تلویزیون می دیدند، هرگز تاب نمی آوردند و توان و تحملش را نداشتند، ولی خب بعدها آن صحنه را دیدند و کاری جز اشک ریختن و گریه کردن نداشتند برای انجام دادن چون با فشارهای زیادی مواجه بودند، نگران بچه های دیگرشان بودند ولی واقعا صحنه ی تلخی بود. قطعا یک روزی آقای شریعتمداری و امثالهم باید جوابگوی این اتهام هایشان باشند.

از مادر صانع می توانید برای ما مختصری توضیح بدهید؟ چه بر مادر صانع گذشته است؟

مادر صانع هم مثل مادران بسیاری از شهیدان، مثل مادر ندا، مثل مادر شهراب، مثل مادر فرزاد خیلی داغدار و تنهاست، درست است که بسیاری از مردم برای تسلیت گفتن به منزلشان می روند ولی احساس من اینکه از درون خیلی تنهاست، چون گفتن ندارد که ایشان فرزندی را از دست دادند فرزندشان را به صورت خیلی ناجوانمردانه از دست دادند و همیشه این واقعه که واقعا تلخ و دردآور است را نقل می کند که در روز یکم مردادماه ۱۳۶۳ روزی که صانع به دنیا آمده است، مادرش تنها صانع را به دنیا می آورد او به تنهایی به بیمارستان رفته و صانع را به دنیا آورده است. صانع تنها چشم به روی دنیا باز می کند همانطور که تنها چشم از دنیا فرو می بندد. پدر و مادر صانع شعری را بر روی مزار پسرشان حک کردند که هر کسی که شعر را از نزدیک می بیند و می خواند متوجه می شود که معنی عمیقی پشت آن شعر پنهان است.

شعر به زبان کردی هست درسته؟

بله، شعر به زبان کردی هست و ترجمه اش هم به فارسی تقریبا این میشود: برای آن عقاب بلند پرواز اینکه چقدر پرواز کرده مهم نیست، مهم این است که چگونه پرواز کرده چگونه زندگی کرده و چگونه مرده است.

اگر ناگفته ایی باقی مانده در مورد صانع و این یکسالی که بر خانواده گذشته است بفرمایید؟

فقط صحبت از فشارهایی که روی خانواده اش بوده است آنها نتوانسته اند صحبتی بکنند و سکوت کرده اند اما من می خواهم مردم بدانند که خود این سکوت ها معنا دارد.

فکر می کنید با این سکوت ها مردم صانع ژاله را فراموش کرده باشند ؟

فکر نمی کنم چون اصلا اینطور نیست، چرا که از سرتاسر ایران هر کس به شهر صانع می رود، به پاوه ، پاوه را با اسم صانع می شناسد، چه بسیار آدمهایی که حتی خانواده را نمی شناسن اما به در منزلشان می روند و به خانواده تسلیت می گویند. قطعا مردم ایران شریف تر از این هستند که بخواهند صانع و جوانهایی مثل او را فراموش کنند.

من شنیدم برای سنگ قبر صانع هم اتفاقاتی افتاد که خانواده مجبور شدند آن را عوض کنند، آیا می توانید توضیح بدهید که رفتن بر مزار صانع آیا مشکلی برای کسی بوجود آورده یا خیر؟

در یکسال گذشته بنیاد شهید خیلی سعی کرد که پدر صانع را مجاب کند که زیر نامه ایی را امضا کند و صانع را شهید و خودشان را خانواده ی شهید محسوب کند و از مزایای آن استفاده کند؛ بنیاد شهید طبق سنتی که دارد و برای همه انجام می دهد خودشان سنگ مزار را آماده می کنند و بر قبر شهدایشان می گذارند و پرچم جمهوری اسلامی ایران را زیر آن نسب می کنند اما خانواده ی ژاله هرگز همچین اجازه ایی را ندادند و کسانی که مزار را دیده اند می دانند که سنگ را خود خانواده نسب کردند و حتی بر روی آن اشاره شده که صانع توسط گلوله کشته شده و معنی عمیقی پشت آن شعر کردی که بر روی سنگ مزار نوشته شده، پنهان است.

گفت و گو: مسیح علینژاد


 


۴۰۲ نفر از شخصیت ها و کنشگران سیاسی و مدنی، در مشارکت با  کمپین رهایی میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، خواستار آزادی رهبران جنبش سبز شدند و از همه خواستند تا به کمپین "رهایی" بپیوندند.

در این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته، آمده است: ما امضاء کنندگان این بیانیه  اعلام می کنیم هم چنان بر اعتراض خود به تخلف و تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ استواریم. رهبران متقلب و دروغگو و دولت نالایق را حاکمانی تحمیلی بر مردم ایران می‌دانیم که وضعیت زندگی روزمره مردم و سرنوشت کشور را در لبه پرتگاه و سقوط قرار داده‌اند. ما به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به ویژه حصر و حبس  خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبزمردم آگاه ایران ، معترض‌ایم و با تفاوت و تنوع آرائی که داریم، اما به طور متحد به "کمپین رهایی" که به طور خودجوش در اعتراض به حبس خانگی این عزیزان  شکل گرفته است می‌پیوندیم و هم صدا با دیگران از آقای احمد شهید نماینده ویژه حقوق بشر در رابطه با ایران و شورای  حقوق بشر سازمان ملل متحد می‌خواهیم رسیدگی به وضعیت کلیه زندانیان سیاسی – عقیدتی در ایران را از نظر رعایت قوانین بین‌المللی حقوق بشر و قوانین مربوط به آیین دادرسی در جمهوری اسلامی ایران ،  به طور روزانه دنبال کنند. هم چنین از ایشان می‌خواهیم از دولت ایران بخواهند به حصر و حبس  یک ساله خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی پایان دهند. حبس خانگی مجازاتی است که در هیچ متن حقوقی در جهان پیش‌بینی نشده و به تصویب هیچ مرجع قانونی در داخل و خارج از ایران نرسیده است.

امضا کنندگان این بیانیه از همگان خواسته اند تا به کمپین «رهایی» بپیوندند و با اعتراضات و ابتکارات خود و با هر شکل ممکن صدای مظلومیت زندانیان سیاسی ایران از هر فکر و عقیده‌ای که هستند و مخصوصا سه سرو سبز مقاوم در حصر غیرقانونی را به گوش جهانیان برسانند و از حاکمان ایران بخواهند به ظلم خود بر مردم و نقض گسترده حقوق بشر در ایران خاتمه دهند.

متن کامل این بیانیه و اسامی امضا کنندگان آن بدین شرح است:

یک سال از حبس و حصر سیاسی و اجتماعی  خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی گذشت. پایداری و استقامت آنها  در این مدت بر خواسته های شان نمادی است از استواری و صبوری میلیون ها مردمی که در سال ۱۳۸۸ به طور مسالمت‌آمیز اعتراض خود را به تخلف و تقلب گسترده در انتخابات و سرقت و اختلاس رای‌شان توسط حاکمان نظامی – امنیتی ابراز کرده بودند و نصیب آنها ، به جای تحقق اراده سیاسی‌شان در برگزیدن نامزدی از میان چهار نامزد رسمی اعلام شده، سرکوب بود و قتل، شکنجه بود و تجاوز.

این استقامت همچنین مظهر پایداری و تداوم حق طلبی صدها زندانی مظلوم و سربلندی است که صدای شان در محبس سرکوب گران حاکم بر میهن مان نیز خاموش نمی شود. آن ها نیز نماد استقامت مردم بر خواسته‌های شان هستند که از صحنه خیابان به چهاردیواری زندان منتقل شده است.

اینک نزدیک به سه سال است که در تداوم سرکوب های گذشته آزادی خواهان و عدالت طلبان ، ایران به یک زندان بزرگ و عرصه سیاسی و مدنی آن به یک حکومت نظامی تبدیل شده است. دهها فعال سیاسی و مدنی، دانشجو، روزنامه نگار، وکیل، استاد دانشگاه، کارگر و کارمند ، اعم از زن و مرد ؛ زندان‌های مختلف در سراسر کشور را پر کرده‌اند.

اکنون ایران اوین است و اوین ایران و زندان‌های ایران در هر گوشه‌ای از این سرزمین از خراسان تا آذربایجان، از کردستان تا خوزستان و ... هر یک نمادهایی از این مبارزه سراسری را در خود گرفته‌اند.

در همین راستا ما امضاء کنندگان این بیانیه  اعلام می کنیم هم چنان بر اعتراض خود به تخلف و تقلب گسترده در نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ استواریم. رهبران متقلب و دروغگو و دولت نالایق را حاکمانی تحمیلی بر مردم ایران می‌دانیم که وضعیت زندگی روزمره مردم و سرنوشت کشور را در لبه پرتگاه و سقوط قرار داده‌اند. ما به بازداشت و زندانی‌کردن صدها زندانی سیاسی – عقیدتی و به ویژه حصر و حبس  خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، چهره های شاخص مقاومت جنبش سبزمردم آگاه ایران ، معترض‌ایم و با تفاوت و تنوع آرائی که داریم، اما به طور متحد به "کمپین رهایی" که به طور خودجوش در اعتراض به حبس خانگی این عزیزان  شکل گرفته است می‌پیوندیم و هم صدا با دیگران از آقای احمد شهید نماینده ویژه حقوق بشر در رابطه با ایران و شورای  حقوق بشر سازمان ملل متحد می‌خواهیم رسیدگی به وضعیت کلیه زندانیان سیاسی – عقیدتی در ایران را از نظر رعایت قوانین بین‌المللی حقوق بشر و قوانین مربوط به آیین دادرسی در جمهوری اسلامی ایران ،  به طور روزانه دنبال کنند. هم چنین از ایشان می‌خواهیم از دولت ایران بخواهند به حصر و حبس  یک ساله خانم زهرا رهنورد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی پایان دهند. حبس خانگی مجازاتی است که در هیچ متن حقوقی در جهان پیش‌بینی نشده و به تصویب هیچ مرجع قانونی در داخل و خارج از ایران نرسیده است.هم چنین بازداشت غیر قانونی افراد و نگه داری در مکان های نامشخص در عرف سیاسی و حقوقی چیزی جز آدم ربایی محسوب نمی شود.

ما از همگان می‌خواهیم به کمپین «رهایی» بپیوندند و با اعتراضات و ابتکارات خود و با هر شکل ممکن صدای مظلومیت زندانیان سیاسی ایران از هر فکر و عقیده‌ای که هستند و مخصوصا سه سرو سبز مقاوم در حصر غیرقانونی را به گوش جهانیان برسانند و از حاکمان ایران بخواهند به ظلم خود بر مردم و نقض گسترده حقوق بشر در ایران خاتمه دهند.

آ - ا: آرش آبادپور - فاطمه آجیان – ناصر آذر افروز – نعمت آذرم – فرشید آذرنیوش – شبنم آذر - مسعود آذری - احمد آزاد – آینده آزاد - ژانت آفاری – نوید آقابخشی – محسن آوایی - کاوه آهنگری – محمد ابراهیم زاده – حامد ابراهیمی - حامد ابراهیمی نژاد – سمانه ابولیور – مهرداد احسانی پور - مهرداد احمدزاده - عبدالرضا احمدی - فریدون احمدی – مهرداد احسانی پور – اویس اخوان - کمال ارس – محمد ارسی – جمشید اسدی - زینت اسماعیل زاده – سید کوهزاد اسماعیلی - مهدی اشجعی – عباس اشراقی - فرید اشکان – اردوان اصحابی - مرتضی اصلاحچی - رضا اغنمی – محمد افتخار - بیژن افتخاری – علی افشاری – رهام افغانی خراسگانی - گودرز اقتداری – خسرو اکبری -  محمدجواد اکبرین – سعید الموتی - مهرزاد امید به مهر – امیررضا امیربختیار - بابک امیر خسروی - منوچهر امیری – نوشابه امیری – سعیده امین - احسان امینی – مهدی امینی - وهاب انصاری - شاهین انزلی - نیکروز اولاد اعظمی - مریم اهری - کاظم ایزدی –  سولماز ایکدر - علی ایلبگی -

ب – پ: فاریا بارلاس - عبدالعلی بازرگان – احمد باطبی - روح الله باقرآبادی – ایرج باقرزاده - موریس باقری – نسیبه باقری - پروین بختیارنژاد – فرزانه بذرپور – مهران براتی - محمد برقعی - مقداد بریمانی - وحیدالدین بزرگ تبار بانی – خسرو بندری – تارا بنیاد - شهلا بهاردوست - عصمت بهرامی – کاوه بهرنگ – حمید بهشتی – آرش بهمنی - بهروز بیات - مهران بیاتی – عباس بیدار – مهدی بیدقی - امیر بیگلری – کوروش پارسا - مهناز پراکند – حبیب پرزین – علی پرسان – بهزاد پرنیان – سپیده پورآقایی - سعید پورحیدر – احمد پورمندی - علی پورنقوی - بیژن پیرزاده – عسل پیرزاده -

ت - ث: علی تارخ – محمد تاندی - هوشنگ تبریزی - حبیب تبریزیان - حسین ترکاشوند – بهروز ترکی - علی تقی پور -  نیره توحیدی – محمدعلی توفیقی – مجید تولایی - فرشاد توماج - محمد تیرانی -

ج - چ: ایلیا جزایری - حسن جعفری – محمدحسین جعفری – رضا جعفریان - فرزانه جلالی - محمد جلالی چیمه – احمد جلالی فراهانی – ایرج جمالی - آرش جنتی عطایی - رضا جوشنی –  فرزاد جواهری - ابوالفضل (پویا) جهان دار - رضا چرندابی -

ح – خ : نریمان حاتمی – رضا حاجی - علی حاجی قاسمی - مانی حامدیان – سیداحمدرضا حائری - فرنگیس حبیبی – آرام حسامی – علی حسینی – آرش حسینی پژوه - فاطمه حقیقت جو – رضا حقیقت نژاد - بیژن حکمت –  عباس حکیم زاده – سحر حمیدی - فرنگیس حیدری – محسن حیدریان – فرید خاتمی – مهدی خانباباتهرانی – رضا خانکی - اسماعیل ختایی – علی خردپیر - اصغر خرسند – عباس خرسندی –  مصطفی خسروی – مصطفی خلجی - بهروز خلیق – ابراهیم خوش سیرت – واحده خوش سیرت - جمشید خونجوش -

د - ذ: بابک داد - فریبا داوودی مهاجر – امیر دباغی - محمدجواد دردکشان – مهرداد درویش پور – اکبر دوستدار-

ر – ز – ژ : حامد رادمنش - نیما راشدان - جواد رحیم پور – مهدی رستم پور- امیر رشیدی - سحر رضازاده – شیده رضایی – سجاد رضایی – امیر رضایی - آزیتا رضوان – رضا رفیعی - علی اصغر رمضان پور – داوود رمضان زاده – فیروزه رمضان زاده - فرهاد روحی – میثم رودکی – مریم روزبهانی – پانی رهبری - امین ریاحی – حمید زنگنه - اسمعیل زرگریان - ملیحه زهتاب - حسن زهتاب - ارسلان زیازی – سیامک زند

س: حمید سالک  - متین سالمه –  حسین سبحان اللهی – سهیلا ستاری – بهروز ستوده - نسیم سرابندی – امیرحسین سراجی - امین سرخابی - علی سرداری – فریبرز سروش - مهدی سعیدپور - پیام سعیدی – سیامک سلطانی - علی اصغر سلیمی – عباس سلیمی – سپیده سمنانی – صدرا سمنانی رهبر - محمد سهیمی – فرود سیاوش پور - رضا سیاوشی –

ش:  علی شاکری – احمد شاکری - رحیم شامبیاتی - کریم شامبیاتی - سجاد شاه مرادی – مسعود شب افروز – داراب شباهنگ - صادق شجاعی – منصوره شجاعی - سعید شروینی - حسن شریعتمداری – شبنم شعبانی - روحی شفیعی – لیلا شکوهی – پرویز شوکت – روح الله شهسوار – شهاب الدین شیخی - عباس شیرازی – کاوه شیرزاد -

ص - ض: محمد صابر - محمد صادقی – مرتضی صادقی – بهنام صارمی – رامین صافی زاده - آرش صالح – بالی صداقت - کران صدر – احمد صدر حاج سید جوادی - احمد صدری – رضا صدیق - ایمان صدیقی - بیژن صف سری – سیاوش صفوی – جلیل ضرابی - سجاد ضرغام - معصومه ضیاء – امیرحسین ضیایی -

ط – ظ : علی طباطبایی – مرجان طباطبایی - اسفندیار طبری – اشکبوس طالبی – میثم طهماسبی - حمیدرضا ظریفی نیا -

ع – غ : احسان عابدی - عبداالله عابد - محمد عابد – ضیاء عابدی – شهره عاصمی - بهرام عباسی - غلام عباسی – محمدصابرعباسیان - مزدک عبدی پور – مهدی عربشاهی- ساجده عرب سرخی - فرزانه عظیمی - کتایون عظیمی فرد – خسرو علاف اکبری - کاظم علمداری - حسین علوی – فرهمند علی پور - ارشاد علیجانی – رضا علیجانی – محمد علیجانی - طیبه علیرضایی – جواد علیزاده – مسیح علی نژاد - مناف عماری – شهاب عموپور – فریده غایب - آبتین غفاری - پویا غلامرضایی -

ف - ق: فرشید فاریابی - شیرین فامیلی – مسعود فتحی – علی فتوتی - امیرحسین فتوحی - مهدی فتی پور- پویان فخرایی - تایاز فخری – شهرام فداکار-  احمد فرهادی - حسن فرشتیان – کیوان فروزان – علی فروزنده – سیامک فرید – احد فضیلی – آزاده فضیلی – شروین فکری - فیروزه فولادی - شهاب فیضی – پروین قاسمی – فرشته قاضی - رضا قاضی نوری - آیدا قجر - جعفر قدیم خانی – یدی قربانی –  جعفر قشلاقی - مهدی قلیزاده اقدم - علی اکبر قنبری

ک - گ: مرتضی کاظمیان - علی کافی - هادی کحال زاده – صدرا کران – عزیز کرملو – بهزاد کریمی - سیاوش کریمی – محمود کریمی حکاک – فاطمه کشاورز - علی کشتگر – حسن کلانتری – سپیده کلانتریان – محمدرضا کلانی - علی کلایی – امیر کلینی - علیرضا کنعان رو- امید کوهی - پروین کهزادی -  آزاده کیان – علیرضا کیانی – اسماعیل گرامی مقدم – الهام گلکار - الهه گلکار- امیرحسین گنج بخش - رضا گوهرزاد –

ل – م : حسن لباسچی – ناصر لرستانی - مزدک لیماکشی – رحمان لیوانی - حمید مافی – رضا مبین - امیر مبینی - فریده محسنی - دانیال محمدزاده – علی محمدی - مجید محمدی  - ملیحه محمدی – احمد مدادی – هادی مردانی - حنیف مزروعی – علی مزروعی – میثم مشایخ - متین مشکین - نریمان مصطفوی  - علی مصلحی – ریحانه مظاهری - مهدی معتمدی مهر - حمیدرضا معدل - منصور معدل - یاسر معصومی – امیر معماریان - خدیجه مقدم – حسن مکارمی - پیمان ملاذ - فهیمه ملتی - پروین ملک – مرتضی ملک محمدی - مهدی ممکن – ترنج موسوی - فاطمه موسوی - علی اکبر موسوی خوئینی – رضا موصلی -  رضا مولایی – ابراهیم مهتری - اکبر مهدی – احسان مهرابی - بهناز مهرانی – فرزام مهرداد - زیبا میرحسینی – سیدسراج الدین میردامادی

ن – و :  ابراهیم نبوی – سیاوش نجفی - مجتبی نجفی - مزدک نصیری – محمود نصیری – بورگان نظامی نرج آباد - شروین نکویی – محمدسجاد نقوی – فریدون نقیبی - مرتضی نگاهی - داوود نوائیان - شهریر نواختر – شیوا نوجو – شاهین نوربخش - مهدی نوربخش – فرهاد نوری - پرتو نوری علا – مانا نیستانی - سجاد نیک آیین - مجتبی واحدی – داریوش وثوقی - نازی وجدان – فرزین وحدت – صدیقه وسمقی – رضا ولی زاده - سجاد ویس مرادی
ه - ی:  احمد هادوی - نادر هاشمی - مرسده هاشمی – رضا هیوا – مهدی یارمحمدی - فرشید یاسایی – علی یانچشمه – محمدرضا یزدان‌پناه - حسن یوسفی اشکوری

 

 


 


ندای سبز آزادی_ ایمان مصطفوی: در حالیکه یک روز بیشتر به سالگرد روز ۲۵ بهمن ماه و آغاز حصر رهبران جنبش سبز باقی نمانده است تمامی گروه‌های اصلاح طلب و اپوزیسیون مردم را به راهپیمایی سکوت دعوت نموده اند. دکتر صدیقه وسمقی معتقد است که هر گونه اعتراض مسالمت آمیز ، تجمع وتظاهرات حق مردم وگروه‌های مختلف است. این محقق و قرآن پژوه تاکید می کند: "من ۲۵ بهمن سال گذشته در راهپیمایی بزرگ مردم حضور داشتم . آن راهپیمایی باشکوه  برای حاکمیت، غیر منتظره بود . بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی هم که در کنار خیابانها و پیاده رو‌ها ایستاده بودند با مردم اظهار همراهی می کردند . امیدوارم امسال نیز ۲۵ بهمن دیگری خلق شود و به این ترتیب مردم بار دیگر ، آشکارا با حضور خود به حاکمیت بگویند که مسیر هدایت کشور به بیراهه و سنگلاخ است."

متن کامل گفتگوی ندای سبز آزادی با خانم دکتر صدیقه وسمقی قرآن پژوه و استاد دانشگاه در آستانه ۲۵ بهمن و انتخابات مجلس نهم در پی آمده است:

با توجه به نزديک شدن زمان برگزاری انتخابات مجلس نهم لطفا در ابتدا بفرمایيد موضع شما در قبال انتخابات پیش رو چیست؟

متاسفانه پروسه ی انتخابات در کشور ما متناسب با ماهیت یک نظام جمهوری طراحی نشده است. اگرچه در اصل ۶ قانون اساسی آمده که اداره امور کشور باید با اتکا به آرای عمومی و انتخابات باشد و در اصل ۵۶ نیز مردم را حاکم بر سرنوشت خویش دانسته ، اما طراحی پروسه انتخابات و نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی به گونه‌ای است که حاکمیت ملت در این ساختار سیاسی محقق نمی شود و نتیجه انتخابات نیز می تواند چیزی بجز انتخاب واقعی مردم باشد . چرا که نظارت بر انتخابات به نهادهای مردمی و تشکل‌های مستقل از قدرت و حکومت واگذار نشده ، بلکه برعکس نظارت بر انتخابات به شورای نگهبان که نهادی انتصابی و صد درصد وابسته به راس هرم قدرت است ، سپرده شده است . از سوی دیگر تفسیر قانون اساسی هم به همین شورا واگذار شده است . شورای نگهبان با استفاده یا سوء استفاده از حق تفسیر قانون اساسی ، نظارت بر انتخابات را به گونه‌ای تفسیر کرده که نتیجه آن دخالت مطلق در تمام مراحل انتخابات است . شورای نگهبان که نهادی است تحت نظر رهبری و وابسته به او ، از مرحله رد وتایید صلاحیت نامزدها در انتخابات دخالت دارد تا شمارش آرا و اعلام نتیجه انتخابات . در واقع انتخابات در کنترل ملت و تحت نظارت مردم نیست . این معضل که مختصرا زمینه آن را شرح دادم همواره در هر انتخاباتی وجود داشته و بحران ساز و مشکل آفرین بوده است . ردصلاحیت گسترده نامزدها در دوره‌های گوناگون و اعمال نظر سیاسی در این موضوع همیشه چالش برانگیز بوده است . ابطال حدود ۷۰۰ هزار رای مردم تهران در انتخابات مجلس ششم و بازی‌های سیاسی فراوانی که در آستانه تشکیل مجلس ششم ، شورای نگهبان با آرای مردم کرد ، در آن دوره هم به یک بحران جدی تبدیل شد . علی رغم پروسه ناسالم و غیر دموکراتیک انتخابات ، گرایش‌های گوناگون سیاسی در هر دوره ترجیح می دادند که در انتخابات شرکت کنند . در جمع بندی ، فایده مشارکت را بیش از عدم مشارکت برآورد می کردند . اصلاح طلبان سالیان درازی است که به دخالت‌های سیاسی و گسترده شورای نگهبان و به عبارت دیگر حاکمیت در انتخابات اعتراض دارند اما همواره مبنای آنان این بوده که با گفتگو و روش‌های مدنی به این نقض حاکمیت ملت اعتراض کنند و در اصلاح آن بکوشند . در انتخابات سال ۸۸ حاکمیت در بلعیدن و بالا کشیدن آرای مردم آنقدر زیاده روی و افراط کرد که این بار دچار دل درد و مرض وخیم شد . اعتراضات مسالمت آمیز مردم به نتیجه انتخابات به خاک و خون کشیده شد ، هزاران نفر بازداشت و زندانی شدند و قوانین بطور گسترده نقض شد و حوادثی که می دانید پیش آمد و هنوز ادامه دارد . علیرغم نصایح فراوان اشخاص و گروه‌ها ، حاکمان از اعمال غیرانسانی وبحران آفرین خود دست بر نداشته اند . شروطی که برای برون رفت از این بحران توسط خیرخواهان و دلسوزان کشور مطرح شد مورد توجه قرار نگرفت . شروطی مثل آزادی زندانیان سیاسی و سران جنبش وبرگزاری انتخابات آزاد . مجموعه شرایط موجود زمینه را برای برگزاری یک انتخابات حتا مانند گذشته غیرممکن می سازد . بویژه اینکه این بار انتخابات توسط دولتی برگزار می شود که هم مشروعیتش زیر سوال است وهم ناپاکی دستانش برای همه آشکار شده است . دولتی نامشروع و خائن به اموال عمومی آیا امانتدار رای مردم است ؟ تک تک آرای ما محترم است وما خودمان باید نگهبان حرمت رای مان باشیم . انداختن رای در صندوق هایی که در اختیار دستهای ناپاک است ، کاری غیرعاقلانه است . حاکمان نشان داده اند که سرسازگاری با عده کثیری از مردمی که معترضند ندارند و نمی خواهند بحران را با عقل ومنطق حل کنند . تداوم رفتارهای گذشته ، حاکمیت را بدون توجه به عواقب ناهنجار مواضع خود ،به جبهه‌ای در مقابل مردم تبدیل کرده است . در چنین شرایطی هرگز یک انتخابات مشروع و سالم نمی تواند برگزار شود . علاوه بر همه زمینه هایی که بیان شد باید اضافه کنم که انتخابات پیش رو از نظر ماهوی اصولا یک انتخابات محسوب نمی شود . زیرا نه تنها رقابت میان احزاب و تشکلها و گرایش‌های مختلف در آن وجود ندارد، بلکه رقابت میان باندهای درون حاکمیت نیز در آن وجود نخواهد داشت . به نظر می رسید که در این مراسم فرمایشی رقابت میان دو باند رهبری و احمدی نژاد اتفاق خواهد افتاد اما شواهد نشان می دهد باند احمدی نژاد هم از دور رقابت حذف خواهد شد و تنها باند باقیمانده یعنی باند رهبری برای صیانت از آرای خود ! از دستبرد باند احمدی نژاد که علی القائده باید مجری انتخابات باشد ، برگزاری این مراسم را  بطور کامل به نیروهای سپاهی و امنیتی وابسته به باند خود خواهد سپرد . 

شما در نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس از شرایط موجود و امنیتی شدن فضاي سیاسی و اقتصادی کشور انتقاد کردید. در کل ارزیابی شما از عملکرد مجلس چه است و آیا با این کيفیت در جایگاه صلاحیت نمايندگي مردم را دارد؟

قبلا نیز بیان کردم که اساسا ساختار جمهوری اسلامی ساختاری دموکراتیک نیست و جمهوریت در آن یک اسم بی‌مسما است . قوای سه گانه کشور استقلال ندارند . اصل ۵۷ قانون اساسی صریحا می گوید که قوای سه گانه زیر نظر رهبری عمل می کنند . علاوه بر این ، قانون اساسی دست رهبری را برای همه گونه مداخله در امور قوای کشور باز گذاشته است . علاوه بر همه گونه امکان مداخله در امور مجلس ، شورای نگهبان نیز حکم یک لگام را بر دهان مجلس دارد . دراین شرایط توقع برخورداری از یک مجلس مردمی از لحاظ حقوقی توقعی نادرست است . مانند اینست که از منتخبان حکومت توقع داشته باشیم که نماینده مردم و مدافع حقوق آنان باشند . البته این توقع نامعقول نیست زیرا هر کسی که انسانیت وشرف ووجدان دارد در برابر حکومت از حقوق ملت دفاع می کند و در برابر ظلم و ستم سکوت نمی کند . درغیر اینصورت همراهی خود را با حکومت در برابر ملت توجیه می کند و از منافع آن برخوردار می شود . حالا که از قانون اساسی گفتم این نکته را نیز اضافه می کنم که در قانون اساسی جنبه ضعیفی ناظر بر جمهوریت وجود دارد . مثلا در مورد مجلس از یکطرف می گوید زیر نظر رهبری عمل می کند ، بدون شورای نگهبان فاقد اعتبار است و در شمار وظایف و اختیارات رهبری می گوید که رهبر حل اختلاف و تنظیم روابط میان قوا را بر عهده دارد که حکومت می تواند همین اختیار را به حق هر گونه مداخله در قوای سه گانه تفسیر کند . از طرف دیگر عباراتی در قانون اساسی وجود دارد مانند اینکه مجلس مستقل است و یا حق تحقیق و تفحص در همه امور کشور را دارد . در ارزیابی قدرت و استقلال مجلس باید گفت که این قدرت و استقلال غیر واقعی و صوری است . در واقع مجلس به عنوان یک شخصیت حقوقی دارای استقلال نیست اما گاهی ممکنست تحت شرایطی افرادی وارد مجلس شوند که به لحاظ شخصیت حقیقی مستقل باشند .بسیاری از نمایندگان مجلس ششم را از این دست می دانم . این عده که خود مستقل بودند می خواستند که مجلس هم استقلال داشته باشد و بر امور کشور نظارت کند . آنان به این جنبه قانون اساسی توجه داشتند ، اما حاکمیت در برابر آن ، جنبه دیگر قانون اساسی را اعمال می کرد . جنبه‌ای که به رهبری امکان مداخله در مجلس را می دهد . این جنبه در قانون اساسی بسیار قویتر است و نفس مجلس را می گیرد و استقلال آن را له می کند . پس از تجربه مجلس ششم که می خواست مستقل باشد و به استخوانی در گلوی حاکمیت تبدیل شده بود ، سخت گیریها شدیدتر شد . سختگیری‌های مفرط شورای نگهبان در گزینش نامزد‌ها در دو دوره اخیر مجلس باعث شده که افرادی باب طبع وسلیقه شورای نگهبان و رهبری وارد مجلس شوند . این گزینش مجلس را از کار انداخته و اعضای آنرا به مهره‌های بی‌اراده در دست رهبری تبدیل کرده است . شکل گیری این دو مجلس به گونه‌ای طراحی که اعضای آن به استقلال و اختیارات خود فکر نکنند و فقط زیر نظر رهبری عمل کنند .البته همانطور که یکی از نمایندگان مجلس گفت ، بسیاری از آنان زیر بقل احمدی نژاد پرونده دارند . با توجه به این موضوع این مجلس حتی زیر نظر رهبری نیز قادر نیست عمل کند . مجلس الآن دو تا آقا بالاسر دارد نه یکی . این آقا بلاسرها مجلس را میخکوب و از حیز انتفاع نسبی و ناچیز هم خارج کرده اند . عملکرد آن در سالهای اخیر شرم آور است . این مجلس از کنار کشتار دهها نفر در خیابانها و بازداشتگاهها و زندانی و شکنجه شدن صدها نفر در ایران عبور می کند و در باره مسایل کشور دیگری مثل بحرین موضع گیری میکند . این مجلس اراده ندارد به رسوایی بزرگ اختلاس هزاران میلیاردی از اموال عمومی رسیدگی کند . پسر یکی از نمایندگان همین مجلس در جریان اعتراضات پس از انتخابات بازداشت شده بود . او را دیدم . او حتی جرات نداشت با اسم و رسم خودش برای پیگیری کار فرزندش و یا ملاقات او به اوین برود . به او گفتم چرا در نطق پیش از دستور این مسایل را مطرح نمی کنید ؟ شما که از نزدیک می بینید چه خبر است . جواب او سکوت بود . مجلس بعدی از این مجلس از کار افتاده هم فلج تر خواهد بود . اگر این مجلس فلج است ، مجلس بعدی قطع نخاع است و شاید فقط بتواند به فرمانی سرش را این سو و آن سو کند . فلاکتی که مجلس به آن دچار است و حتا قوای دیگر یعنی قضاییه و مجریه نیز به آن مبتلا هستند ناشی از عدم استقلال آنهاست . این قوا ابزاری در دست رهبری هستند . نمایندگان مجلس که با گزینش شورای نگهبان وارد مجلس می شوند در واقع خود را به رهبرپاسخگو می دانند نه به مردم .

موضع گیری گروه‌های سیاسی و رهبران جنبش سبز و همچنین بيانیه‌ها و نامه هایي که چهره هاي شاخص اصلاح طلب از داخل زندان مبنی بر عدم شرکت در انتخابات فرمایشي داده اند تا چه حد در روشنگري مردم تاثير دارد و در کنار این آگاهی بخشي شما چه راهکارهای ديگری را برای حضور فعال در صحنه سیاسي پیشنهاد می کنید؟

این بیانیه‌ها مطمئنا موثر و روشنگر است . در شرایطی که احزاب و مطبوعات آزاد وجود ندارد باید راههای دیگری برای روشنگری مردم واعلام مواضع پیدا کرد که صدور بیانیه‌ها ونامه‌ها از جمله این راه‌ها است . توجه به مواضع و خواسته‌های زندانیان عزیزی که در صف اول مبارزه برای آزادی و دفاع از حقوق پایمال شده مردم قرار دارند ، کمترین کاری است که می توان انجام داد . همه ما باید توجه داشته باشیم که اگر خانم رهنورد و آقایان کروبی و موسوی نزدیک به یکسال است که در بازداشت غیر قانونی به سر می برند و از فردای انتخابات تا کنون، خود و خانواده‌هایشان تحت فشار شدید قرار دارند و همینطور بسیاری از فعالان سیاسی که یا بازداشت شده اند و یا به شکلهای دیگر مورد آزار و اذیت واقع می شوند ،همه برای دفاع از حقوق قانونی و انسانی مردم ایستاده اند و این هزینه‌ها را می پردازند. هرگز نباید خون‌های عزیزی را که در این راه ریخت ، فراموش کنیم . باید به یاد بیاوریم که جوانان بسیاری در اعتراضات مسالمت آمیز خود کشته ، مجروح ویا معلول شدند . پاسداری از خون شهیدان جنبش سبز ، پاسداری از آرمان‌های آزادیخواهان که در زندان‌ها هستند وظیفه انسانی و ملی ماست . یکی از راه‌های اعتراض به رفتارهای حاکمیت ، عدم شرکت در انتخابات است این از کم هزینه‌ترین راه‌ها برای معترضان است . نه فقط معترضان به نتیجه انتخابات ۸۸ ، بلکه معترضان به نحوه مدیریت کشور و حیف و میل اموال عمومی ، مشکلات اقتصادی ، گرانی و ...  . به هر روش ممکن باید مردم را آگاه نمود . ما باید قدر و حرمت رای خود را بدانیم و اجازه سوء استفاده از آنرا به سودجویان و فرصت طلبانی که اموال مردم را مثل غنیمت به تاراج می برند ندهیم . حاکمیت تا سال ۸۸ نسبت به عدم حضور مردم در انتخابات نگران نبود ، بلکه فقط نگران این بود که مردم به چه کسی یا کسانی رای می دهند ومی کوشید این نگرانی را هم با دخالت در مراحل گوناگون انتخابات بر طرف کند و نهایتا آرای مردم وحضور آنان را امضا مشروعیت خود تعبیر کند . حکومت ممکن است بتواند در آرای مردم دست ببرد و نتیجه را تغییر دهد ، اما بحران عدم حضور مردم را نمی تواند توجیه کند و نیازمند حضور مردم است . باید به همه هشدار داد که ممکن است حکومت از راههای مختلف بخواهد مردم را به شرکت در انتخابات وادار کند و از راه هایی مثل تهدید ، تطمیع ، دادن پاداش به افراد شاغل ، بردن اجباری آنان به سر صندوق و ... استفاده کند . ضمن افشای این راههای نادرست باید از تسلیم در برابر آنها جدا خودداری کرد . اگر مردم آینده بهتر می خواهند باید ایستادگی کنند . خوب است که همدیگر را در تاکسی ، اتوبوس ، مدرسه ، دانشگاه ، صف نان و کلا در همه جا آگاه کنیم و در باره انتخابات و پیامدهای شرکت و عدم شرکت در آن بحث کنیم . بویژه برای زنان کنشگر سیاسی و اجتماعی فرصت خوبی است که دلایل عدم شرکت خود را با طرح مطالبات زنان مطرح کنند . دانشجویان ، معلمان و کارگران با طرح مشکلات و تبعیض‌ها و نابسامانی‌ها دلایل عدم شرکت خود را مطرح کنند .

نخبگان فکری و سیاسی و فعالان جامعه مدنی اعم از زنان و دانشجویان در گسترش جنبش سبز چگونه مي توانند نقش آفرینی کنند؟

فضای کشور بسیار پلیسی و امنیتی است اما به هر نحو ممکن باید این فضا را تغییر داد . مقاومت اقشار گوناگون مثل زنان ، دانشجویان ، روشنفکران ، کارگران و غیر اینها در تغییر این فضا موثر است . شما می بینید که حکومت از انتشار یک بیانیه هم جلوگیری می کند . از برگزاری جلسات خصوصی در خانه‌ها هم جلوگیری می کند . چرا که همین اقدامات به ظاهر ساده ، فضای رعب و خفقان و امنیتی را می شکند . از راههای گوناگون برای تغییر فضا باید استفاده کرد . برگزاری جلسات به هر نحو ممکن و با هر تعداد اندک ، صدور بیانیه‌ها ، اعلام خواسته‌ها و مطالبات صنفی ، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از سوی اقشار گوناگون ، حمایت از خانواده‌های زندانیان ، کشته شدگان و مجروحین و ملاقات با آنان . حاکمیت به شکلهای گوناگون برزندانیان و خانواده‌های آنان فشار می آورد ، از جمله با قطع منبع درآمد مالی آنان . مردم توانمند وظیفه دارند در این شرایط سخت اقتصادی از این خانواده‌ها حمایت کنند . نخبگان و آگاهان ، امروز مسیولیت بزرگی دارند . پس از سی و سه سال تجربه و پشت سر گداشتن حوادث تلخ ، باید از تجربیات گذشته برای نجات کشور از استبداد استفاده کرد . افراد فعال که در صف اول ایستاده اند هزینه‌های سنگینی برای کشور می پردازند . اگر مردم از این افراد و اهداف آنها حمایت نکنند ، آینده این کشور فاجعه بار خواهد بود . وضعیت امروز نتیجه ۳۳ سال اشتباه ، تایید اشتباهات ، سکوت ، تملق گویی ، عافیت طلبی و ویژگی‌های منفی دیگری است که در اکثر ما وجود دارد . نسل امروز ، نسل گذشته خود را مقصر می داند . نباید بگذاریم اشتباهات گذشته تکرار شود . در این میان به ویژه کسانی که در اشتباهات گذشته سهیم بوده اند در جبران آن مسئولیت سنگین تری دارند وباید این فرصت را مغتنم بشمارند . یکی از مسئولیت‌های بزرگ نخبگان دراین دوره ی حساس تلاش برای همگرایی و اتحاد همه اقشار و گروههای اپوزیسیون است . بدون این همگرایی مسیر آینده کشور جهت درستی نخواهد داشت . شکاف هایی که با دلایل غلط و بی‌اساس در طول ۳۳ سال گذشته میان گروههای مختلف به وجود آمده و حکومت نیز به دلیل ماهیتش به آن دامن زده باید به وسیله نخبگان پر شود تا به این وسیله طیف وسیع اندیشمندان و روشنفکران با تجربه سرنوشت کشور را رغم بزنند و تا آینده کشوربه دست نااهلان رقم نخورد .          

خانم وسمقي دو روز بیشتر به سالگرد ۲۵ بهمن ماه روز حضور مردم معترض و آغاز حصر رهبران جنبش سبز نمانده است و بسياري از گروههاي سياسی حامی جنبش سبز مردم را به خيابانها دعوت نمودند تا بار دیگر در این انسداد سیاسی فرياد اعتراض خود را بلند کنند.  به نظر شما اهمیت حضور مردم  در اين روز چیست؟

هر گونه اعتراض مسالمت آمیز ، تجمع وتظاهرات حق مردم و گروههای مختلف است . حکومت این حق قانونی را از گروه‌های معترض سلب کرده است و می کوشد با ارعاب و تهدید شدید ، هرگونه حرکتی را متوقف کند . ازسوی دیگر ناکارآمدی حاکمیت در اداره کشور و سیاستهای نادرست در صحنه بین المللی کشور را با خاطرات گوناگون از جمله تحریم ،و عوارض آن و نیز جنگ مواجه کرده است . اگر حکومت مواضع خود را در قبال مردم و خواسته‌های آنان تغییر ندهد و به همین منوال رفتار کند ، شرایط پیش رو ، شرایط بسیار سختی برای مردم خواهد بود . حکومت برای حفظ کشور باید با مردم خود کنار بیاید . حکومتی که پشتوانه حمایت مردمی ندارد ، نمی تواند کشور را در برابر آسیب‌های خارجی حفظ کند . همواره وظیفه حکومت است که بسوی مردم قدم بردارد و خواسته‌های آنان را تامین کند . این وظیفه در شرایطی که تهدیدات خارجی نیز وجود دارد برای حکومت سنگین تر می شود . حاکمان بی‌تدبیر گمان می کنند وظیفه  ملت است که برای حفظ کشور ، مشکلات خود را با حکومت نادیده بگیرند واز قدرت حاکمان دفاع کنند . حاکمان جمهوری اسلامی باید بدانند که فرصت گفتگو با مردم و تامین خواسته‌های آنان فرصتی همیشگی نیست . کافیست به تجربه‌های تاریخی کشور خودمان و یا تجربه‌های جاری در منطقه توجه کنند ، خواهند دید که این فرصت کوتاه است . بهتر است برای نجات کشور از در افتادن در آشوب ، قدرت را به صاحب آن یعنی ملت واگذار کنند . عجیب است که حاکمان بابصیرت ! با مشاهده این همه نابسامانی در کشور هنوز نفهمیده اند که توانایی اداره کشور را ندارند و باید این کار را به اهل آن بسپارند . اما متاسفانه گویا این حاکمان مصداق این ضرب المثل هستند که اگر همه آب ببرد آنان را خواب می برد . مردم با حضور خود به هر نحو ممکن باید حکومت را به انجام وظایف خود وادار کنند و اعتراض خود را نسبت به این نحوه اداره کشور اعلام کنند . در غیر اینصورت شرایط سخت تری را از نظر اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی باید تحمل کرد . حاکمان فعلی نیز در آینده باید پاسخگوی هزینه‌های گزافی باشند که فقط برای حفظ قدرت و منافع خود بر کشور تحمیل می کنند .

من ۲۵ بهمن سال گذشته در راهپیمایی بزرگ مردم حضور داشتم . آن راهپیمایی با شکوه ، برای حاکمیت ، غیر منتظره بود . بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی هم که در کنار خیابانها و پیاده رو‌ها ایستاده بودند با مردم اظهار همراهی می کردند . امیدوارم امسال نیز ۲۵ بهمن دیگری خلق شود و به این ترتیب مردم بار دیگر ، آشکارا با حضور خود به حاکمیت بگویند که مسیر هدایت کشور به بیراهه و سنگلاخ است . راهپیمایی امسال با توجه به تهدیدات خارجی از این جهت حایز اهمیت فراوان است که جنبش سبز با حمایت خود از رهبران در حصر این جنبش باید به دنیا این پیام مهم را بدهد که سرنوشت ایران در داخل و توسط مردم ایران تعیین می شود و نه در خارج  و اما سرکوب اعتراضات قانونی و جلوگیری از اینگونه راهپیمایی‌ها توسط حکومت راه را برای مداخلات خارجی باز، و دست مردم را از تعیین سرنوشت خود کوتاه می کند .

 

 

 

 


 


 

ندای سبز آزادی_ در حالیکه یک روز بیشتر به سالگرد روز ۲۵ بهمن ماه و آغاز حصر رهبران جنبش سبز باقی نمانده است تمامی گروه‌های اصلاح طلب و اپوزیسیون مردم را به راهپیمایی سکوت دعوت نموده اند. دکتر صدیقه وسمقی معتقد است که هر گونه اعتراض مسالمت آمیز ، تجمع وتظاهرات حق مردم وگروه‌های مختلف است. این محقق و قرآن پژوه تاکید می کند: "من ۲۵ بهمن سال گذشته در راهپیمایی بزرگ مردم حضور داشتم . آن راهپیمایی باشکوه  برای حاکمیت، غیر منتظره بود . بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی هم که در کنار خیابانها و پیاده رو‌ها ایستاده بودند با مردم اظهار همراهی می کردند . امیدوارم امسال نیز ۲۵ بهمن دیگری خلق شود و به این ترتیب مردم بار دیگر ، آشکارا با حضور خود به حاکمیت بگویند که مسیر هدایت کشور به بیراهه و سنگلاخ است."

متن کامل گفتگوی ندای سبز آزادی با خانم دکتر صدیقه وسمقی قرآن پژوه و استاد دانشگاه در آستانه ۲۵ بهمن و انتخابات مجلس نهم در پی آمده است:

با توجه به نزديک شدن زمان برگزاری انتخابات مجلس نهم لطفا در ابتدا بفرمایيد موضع شما در قبال انتخابات پیش رو چیست؟

متاسفانه پروسه ی انتخابات در کشور ما متناسب با ماهیت یک نظام جمهوری طراحی نشده است. اگرچه در اصل ۶ قانون اساسی آمده که اداره امور کشور باید با اتکا به آرای عمومی و انتخابات باشد و در اصل ۵۶ نیز مردم را حاکم بر سرنوشت خویش دانسته ، اما طراحی پروسه انتخابات و نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی به گونه‌ای است که حاکمیت ملت در این ساختار سیاسی محقق نمی شود و نتیجه انتخابات نیز می تواند چیزی بجز انتخاب واقعی مردم باشد . چرا که نظارت بر انتخابات به نهادهای مردمی و تشکل‌های مستقل از قدرت و حکومت واگذار نشده ، بلکه برعکس نظارت بر انتخابات به شورای نگهبان که نهادی انتصابی و صد درصد وابسته به راس هرم قدرت است ، سپرده شده است . از سوی دیگر تفسیر قانون اساسی هم به همین شورا واگذار شده است . شورای نگهبان با استفاده یا سوء استفاده از حق تفسیر قانون اساسی ، نظارت بر انتخابات را به گونه‌ای تفسیر کرده که نتیجه آن دخالت مطلق در تمام مراحل انتخابات است . شورای نگهبان که نهادی است تحت نظر رهبری و وابسته به او ، از مرحله رد وتایید صلاحیت نامزدها در انتخابات دخالت دارد تا شمارش آرا و اعلام نتیجه انتخابات . در واقع انتخابات در کنترل ملت و تحت نظارت مردم نیست . این معضل که مختصرا زمینه آن را شرح دادم همواره در هر انتخاباتی وجود داشته و بحران ساز و مشکل آفرین بوده است . ردصلاحیت گسترده نامزدها در دوره‌های گوناگون و اعمال نظر سیاسی در این موضوع همیشه چالش برانگیز بوده است . ابطال حدود ۷۰۰ هزار رای مردم تهران در انتخابات مجلس ششم و بازی‌های سیاسی فراوانی که در آستانه تشکیل مجلس ششم ، شورای نگهبان با آرای مردم کرد ، در آن دوره هم به یک بحران جدی تبدیل شد . علی رغم پروسه ناسالم و غیر دموکراتیک انتخابات ، گرایش‌های گوناگون سیاسی در هر دوره ترجیح می دادند که در انتخابات شرکت کنند . در جمع بندی ، فایده مشارکت را بیش از عدم مشارکت برآورد می کردند . اصلاح طلبان سالیان درازی است که به دخالت‌های سیاسی و گسترده شورای نگهبان و به عبارت دیگر حاکمیت در انتخابات اعتراض دارند اما همواره مبنای آنان این بوده که با گفتگو و روش‌های مدنی به این نقض حاکمیت ملت اعتراض کنند و در اصلاح آن بکوشند . در انتخابات سال ۸۸ حاکمیت در بلعیدن و بالا کشیدن آرای مردم آنقدر زیاده روی و افراط کرد که این بار دچار دل درد و مرض وخیم شد . اعتراضات مسالمت آمیز مردم به نتیجه انتخابات به خاک و خون کشیده شد ، هزاران نفر بازداشت و زندانی شدند و قوانین بطور گسترده نقض شد و حوادثی که می دانید پیش آمد و هنوز ادامه دارد . علیرغم نصایح فراوان اشخاص و گروه‌ها ، حاکمان از اعمال غیرانسانی وبحران آفرین خود دست بر نداشته اند . شروطی که برای برون رفت از این بحران توسط خیرخواهان و دلسوزان کشور مطرح شد مورد توجه قرار نگرفت . شروطی مثل آزادی زندانیان سیاسی و سران جنبش وبرگزاری انتخابات آزاد . مجموعه شرایط موجود زمینه را برای برگزاری یک انتخابات حتا مانند گذشته غیرممکن می سازد . بویژه اینکه این بار انتخابات توسط دولتی برگزار می شود که هم مشروعیتش زیر سوال است وهم ناپاکی دستانش برای همه آشکار شده است . دولتی نامشروع و خائن به اموال عمومی آیا امانتدار رای مردم است ؟ تک تک آرای ما محترم است وما خودمان باید نگهبان حرمت رای مان باشیم . انداختن رای در صندوق هایی که در اختیار دستهای ناپاک است ، کاری غیرعاقلانه است . حاکمان نشان داده اند که سرسازگاری با عده کثیری از مردمی که معترضند ندارند و نمی خواهند بحران را با عقل ومنطق حل کنند . تداوم رفتارهای گذشته ، حاکمیت را بدون توجه به عواقب ناهنجار مواضع خود ،به جبهه‌ای در مقابل مردم تبدیل کرده است . در چنین شرایطی هرگز یک انتخابات مشروع و سالم نمی تواند برگزار شود . علاوه بر همه زمینه هایی که بیان شد باید اضافه کنم که انتخابات پیش رو از نظر ماهوی اصولا یک انتخابات محسوب نمی شود . زیرا نه تنها رقابت میان احزاب و تشکلها و گرایش‌های مختلف در آن وجود ندارد، بلکه رقابت میان باندهای درون حاکمیت نیز در آن وجود نخواهد داشت . به نظر می رسید که در این مراسم فرمایشی رقابت میان دو باند رهبری و احمدی نژاد اتفاق خواهد افتاد اما شواهد نشان می دهد باند احمدی نژاد هم از دور رقابت حذف خواهد شد و تنها باند باقیمانده یعنی باند رهبری برای صیانت از آرای خود ! از دستبرد باند احمدی نژاد که علی القائده باید مجری انتخابات باشد ، برگزاری این مراسم را  بطور کامل به نیروهای سپاهی و امنیتی وابسته به باند خود خواهد سپرد . 

شما در نامه‌ای خطاب به نمایندگان مجلس از شرایط موجود و امنیتی شدن فضاي سیاسی و اقتصادی کشور انتقاد کردید. در کل ارزیابی شما از عملکرد مجلس چه است و آیا با این کيفیت در جایگاه صلاحیت نمايندگي مردم را دارد؟

قبلا نیز بیان کردم که اساسا ساختار جمهوری اسلامی ساختاری دموکراتیک نیست و جمهوریت در آن یک اسم بی‌مسما است . قوای سه گانه کشور استقلال ندارند . اصل ۵۷ قانون اساسی صریحا می گوید که قوای سه گانه زیر نظر رهبری عمل می کنند . علاوه بر این ، قانون اساسی دست رهبری را برای همه گونه مداخله در امور قوای کشور باز گذاشته است . علاوه بر همه گونه امکان مداخله در امور مجلس ، شورای نگهبان نیز حکم یک لگام را بر دهان مجلس دارد . دراین شرایط توقع برخورداری از یک مجلس مردمی از لحاظ حقوقی توقعی نادرست است . مانند اینست که از منتخبان حکومت توقع داشته باشیم که نماینده مردم و مدافع حقوق آنان باشند . البته این توقع نامعقول نیست زیرا هر کسی که انسانیت وشرف ووجدان دارد در برابر حکومت از حقوق ملت دفاع می کند و در برابر ظلم و ستم سکوت نمی کند . درغیر اینصورت همراهی خود را با حکومت در برابر ملت توجیه می کند و از منافع آن برخوردار می شود . حالا که از قانون اساسی گفتم این نکته را نیز اضافه می کنم که در قانون اساسی جنبه ضعیفی ناظر بر جمهوریت وجود دارد . مثلا در مورد مجلس از یکطرف می گوید زیر نظر رهبری عمل می کند ، بدون شورای نگهبان فاقد اعتبار است و در شمار وظایف و اختیارات رهبری می گوید که رهبر حل اختلاف و تنظیم روابط میان قوا را بر عهده دارد که حکومت می تواند همین اختیار را به حق هر گونه مداخله در قوای سه گانه تفسیر کند . از طرف دیگر عباراتی در قانون اساسی وجود دارد مانند اینکه مجلس مستقل است و یا حق تحقیق و تفحص در همه امور کشور را دارد . در ارزیابی قدرت و استقلال مجلس باید گفت که این قدرت و استقلال غیر واقعی و صوری است . در واقع مجلس به عنوان یک شخصیت حقوقی دارای استقلال نیست اما گاهی ممکنست تحت شرایطی افرادی وارد مجلس شوند که به لحاظ شخصیت حقیقی مستقل باشند .بسیاری از نمایندگان مجلس ششم را از این دست می دانم . این عده که خود مستقل بودند می خواستند که مجلس هم استقلال داشته باشد و بر امور کشور نظارت کند . آنان به این جنبه قانون اساسی توجه داشتند ، اما حاکمیت در برابر آن ، جنبه دیگر قانون اساسی را اعمال می کرد . جنبه‌ای که به رهبری امکان مداخله در مجلس را می دهد . این جنبه در قانون اساسی بسیار قویتر است و نفس مجلس را می گیرد و استقلال آن را له می کند . پس از تجربه مجلس ششم که می خواست مستقل باشد و به استخوانی در گلوی حاکمیت تبدیل شده بود ، سخت گیریها شدیدتر شد . سختگیری‌های مفرط شورای نگهبان در گزینش نامزد‌ها در دو دوره اخیر مجلس باعث شده که افرادی باب طبع وسلیقه شورای نگهبان و رهبری وارد مجلس شوند . این گزینش مجلس را از کار انداخته و اعضای آنرا به مهره‌های بی‌اراده در دست رهبری تبدیل کرده است . شکل گیری این دو مجلس به گونه‌ای طراحی که اعضای آن به استقلال و اختیارات خود فکر نکنند و فقط زیر نظر رهبری عمل کنند .البته همانطور که یکی از نمایندگان مجلس گفت ، بسیاری از آنان زیر بقل احمدی نژاد پرونده دارند . با توجه به این موضوع این مجلس حتی زیر نظر رهبری نیز قادر نیست عمل کند . مجلس الآن دو تا آقا بالاسر دارد نه یکی . این آقا بلاسرها مجلس را میخکوب و از حیز انتفاع نسبی و ناچیز هم خارج کرده اند . عملکرد آن در سالهای اخیر شرم آور است . این مجلس از کنار کشتار دهها نفر در خیابانها و بازداشتگاهها و زندانی و شکنجه شدن صدها نفر در ایران عبور می کند و در باره مسایل کشور دیگری مثل بحرین موضع گیری میکند . این مجلس اراده ندارد به رسوایی بزرگ اختلاس هزاران میلیاردی از اموال عمومی رسیدگی کند . پسر یکی از نمایندگان همین مجلس در جریان اعتراضات پس از انتخابات بازداشت شده بود . او را دیدم . او حتی جرات نداشت با اسم و رسم خودش برای پیگیری کار فرزندش و یا ملاقات او به اوین برود . به او گفتم چرا در نطق پیش از دستور این مسایل را مطرح نمی کنید ؟ شما که از نزدیک می بینید چه خبر است . جواب او سکوت بود . مجلس بعدی از این مجلس از کار افتاده هم فلج تر خواهد بود . اگر این مجلس فلج است ، مجلس بعدی قطع نخاع است و شاید فقط بتواند به فرمانی سرش را این سو و آن سو کند . فلاکتی که مجلس به آن دچار است و حتا قوای دیگر یعنی قضاییه و مجریه نیز به آن مبتلا هستند ناشی از عدم استقلال آنهاست . این قوا ابزاری در دست رهبری هستند . نمایندگان مجلس که با گزینش شورای نگهبان وارد مجلس می شوند در واقع خود را به رهبرپاسخگو می دانند نه به مردم .

موضع گیری گروه‌های سیاسی و رهبران جنبش سبز و همچنین بيانیه‌ها و نامه هایي که چهره هاي شاخص اصلاح طلب از داخل زندان مبنی بر عدم شرکت در انتخابات فرمایشي داده اند تا چه حد در روشنگري مردم تاثير دارد و در کنار این آگاهی بخشي شما چه راهکارهای ديگری را برای حضور فعال در صحنه سیاسي پیشنهاد می کنید؟

این بیانیه‌ها مطمئنا موثر و روشنگر است . در شرایطی که احزاب و مطبوعات آزاد وجود ندارد باید راههای دیگری برای روشنگری مردم واعلام مواضع پیدا کرد که صدور بیانیه‌ها ونامه‌ها از جمله این راه‌ها است . توجه به مواضع و خواسته‌های زندانیان عزیزی که در صف اول مبارزه برای آزادی و دفاع از حقوق پایمال شده مردم قرار دارند ، کمترین کاری است که می توان انجام داد . همه ما باید توجه داشته باشیم که اگر خانم رهنورد و آقایان کروبی و موسوی نزدیک به یکسال است که در بازداشت غیر قانونی به سر می برند و از فردای انتخابات تا کنون، خود و خانواده‌هایشان تحت فشار شدید قرار دارند و همینطور بسیاری از فعالان سیاسی که یا بازداشت شده اند و یا به شکلهای دیگر مورد آزار و اذیت واقع می شوند ،همه برای دفاع از حقوق قانونی و انسانی مردم ایستاده اند و این هزینه‌ها را می پردازند. هرگز نباید خون‌های عزیزی را که در این راه ریخت ، فراموش کنیم . باید به یاد بیاوریم که جوانان بسیاری در اعتراضات مسالمت آمیز خود کشته ، مجروح ویا معلول شدند . پاسداری از خون شهیدان جنبش سبز ، پاسداری از آرمان‌های آزادیخواهان که در زندان‌ها هستند وظیفه انسانی و ملی ماست . یکی از راه‌های اعتراض به رفتارهای حاکمیت ، عدم شرکت در انتخابات است این از کم هزینه‌ترین راه‌ها برای معترضان است . نه فقط معترضان به نتیجه انتخابات ۸۸ ، بلکه معترضان به نحوه مدیریت کشور و حیف و میل اموال عمومی ، مشکلات اقتصادی ، گرانی و ...  . به هر روش ممکن باید مردم را آگاه نمود . ما باید قدر و حرمت رای خود را بدانیم و اجازه سوء استفاده از آنرا به سودجویان و فرصت طلبانی که اموال مردم را مثل غنیمت به تاراج می برند ندهیم . حاکمیت تا سال ۸۸ نسبت به عدم حضور مردم در انتخابات نگران نبود ، بلکه فقط نگران این بود که مردم به چه کسی یا کسانی رای می دهند ومی کوشید این نگرانی را هم با دخالت در مراحل گوناگون انتخابات بر طرف کند و نهایتا آرای مردم وحضور آنان را امضا مشروعیت خود تعبیر کند . حکومت ممکن است بتواند در آرای مردم دست ببرد و نتیجه را تغییر دهد ، اما بحران عدم حضور مردم را نمی تواند توجیه کند و نیازمند حضور مردم است . باید به همه هشدار داد که ممکن است حکومت از راههای مختلف بخواهد مردم را به شرکت در انتخابات وادار کند و از راه هایی مثل تهدید ، تطمیع ، دادن پاداش به افراد شاغل ، بردن اجباری آنان به سر صندوق و ... استفاده کند . ضمن افشای این راههای نادرست باید از تسلیم در برابر آنها جدا خودداری کرد . اگر مردم آینده بهتر می خواهند باید ایستادگی کنند . خوب است که همدیگر را در تاکسی ، اتوبوس ، مدرسه ، دانشگاه ، صف نان و کلا در همه جا آگاه کنیم و در باره انتخابات و پیامدهای شرکت و عدم شرکت در آن بحث کنیم . بویژه برای زنان کنشگر سیاسی و اجتماعی فرصت خوبی است که دلایل عدم شرکت خود را با طرح مطالبات زنان مطرح کنند . دانشجویان ، معلمان و کارگران با طرح مشکلات و تبعیض‌ها و نابسامانی‌ها دلایل عدم شرکت خود را مطرح کنند .

نخبگان فکری و سیاسی و فعالان جامعه مدنی اعم از زنان و دانشجویان در گسترش جنبش سبز چگونه مي توانند نقش آفرینی کنند؟

فضای کشور بسیار پلیسی و امنیتی است اما به هر نحو ممکن باید این فضا را تغییر داد . مقاومت اقشار گوناگون مثل زنان ، دانشجویان ، روشنفکران ، کارگران و غیر اینها در تغییر این فضا موثر است . شما می بینید که حکومت از انتشار یک بیانیه هم جلوگیری می کند . از برگزاری جلسات خصوصی در خانه‌ها هم جلوگیری می کند . چرا که همین اقدامات به ظاهر ساده ، فضای رعب و خفقان و امنیتی را می شکند . از راههای گوناگون برای تغییر فضا باید استفاده کرد . برگزاری جلسات به هر نحو ممکن و با هر تعداد اندک ، صدور بیانیه‌ها ، اعلام خواسته‌ها و مطالبات صنفی ، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از سوی اقشار گوناگون ، حمایت از خانواده‌های زندانیان ، کشته شدگان و مجروحین و ملاقات با آنان . حاکمیت به شکلهای گوناگون برزندانیان و خانواده‌های آنان فشار می آورد ، از جمله با قطع منبع درآمد مالی آنان . مردم توانمند وظیفه دارند در این شرایط سخت اقتصادی از این خانواده‌ها حمایت کنند . نخبگان و آگاهان ، امروز مسیولیت بزرگی دارند . پس از سی و سه سال تجربه و پشت سر گداشتن حوادث تلخ ، باید از تجربیات گذشته برای نجات کشور از استبداد استفاده کرد . افراد فعال که در صف اول ایستاده اند هزینه‌های سنگینی برای کشور می پردازند . اگر مردم از این افراد و اهداف آنها حمایت نکنند ، آینده این کشور فاجعه بار خواهد بود . وضعیت امروز نتیجه ۳۳ سال اشتباه ، تایید اشتباهات ، سکوت ، تملق گویی ، عافیت طلبی و ویژگی‌های منفی دیگری است که در اکثر ما وجود دارد . نسل امروز ، نسل گذشته خود را مقصر می داند . نباید بگذاریم اشتباهات گذشته تکرار شود . در این میان به ویژه کسانی که در اشتباهات گذشته سهیم بوده اند در جبران آن مسئولیت سنگین تری دارند وباید این فرصت را مغتنم بشمارند . یکی از مسئولیت‌های بزرگ نخبگان دراین دوره ی حساس تلاش برای همگرایی و اتحاد همه اقشار و گروههای اپوزیسیون است . بدون این همگرایی مسیر آینده کشور جهت درستی نخواهد داشت . شکاف هایی که با دلایل غلط و بی‌اساس در طول ۳۳ سال گذشته میان گروههای مختلف به وجود آمده و حکومت نیز به دلیل ماهیتش به آن دامن زده باید به وسیله نخبگان پر شود تا به این وسیله طیف وسیع اندیشمندان و روشنفکران با تجربه سرنوشت کشور را رغم بزنند و تا آینده کشوربه دست نااهلان رقم نخورد .          

خانم وسمقي دو روز بیشتر به سالگرد ۲۵ بهمن ماه روز حضور مردم معترض و آغاز حصر رهبران جنبش سبز نمانده است و بسياري از گروههاي سياسی حامی جنبش سبز مردم را به خيابانها دعوت نمودند تا بار دیگر در این انسداد سیاسی فرياد اعتراض خود را بلند کنند.  به نظر شما اهمیت حضور مردم  در اين روز چیست؟

هر گونه اعتراض مسالمت آمیز ، تجمع وتظاهرات حق مردم و گروههای مختلف است . حکومت این حق قانونی را از گروه‌های معترض سلب کرده است و می کوشد با ارعاب و تهدید شدید ، هرگونه حرکتی را متوقف کند . ازسوی دیگر ناکارآمدی حاکمیت در اداره کشور و سیاستهای نادرست در صحنه بین المللی کشور را با خاطرات گوناگون از جمله تحریم ،و عوارض آن و نیز جنگ مواجه کرده است . اگر حکومت مواضع خود را در قبال مردم و خواسته‌های آنان تغییر ندهد و به همین منوال رفتار کند ، شرایط پیش رو ، شرایط بسیار سختی برای مردم خواهد بود . حکومت برای حفظ کشور باید با مردم خود کنار بیاید . حکومتی که پشتوانه حمایت مردمی ندارد ، نمی تواند کشور را در برابر آسیب‌های خارجی حفظ کند . همواره وظیفه حکومت است که بسوی مردم قدم بردارد و خواسته‌های آنان را تامین کند . این وظیفه در شرایطی که تهدیدات خارجی نیز وجود دارد برای حکومت سنگین تر می شود . حاکمان بی‌تدبیر گمان می کنند وظیفه  ملت است که برای حفظ کشور ، مشکلات خود را با حکومت نادیده بگیرند واز قدرت حاکمان دفاع کنند . حاکمان جمهوری اسلامی باید بدانند که فرصت گفتگو با مردم و تامین خواسته‌های آنان فرصتی همیشگی نیست . کافیست به تجربه‌های تاریخی کشور خودمان و یا تجربه‌های جاری در منطقه توجه کنند ، خواهند دید که این فرصت کوتاه است . بهتر است برای نجات کشور از در افتادن در آشوب ، قدرت را به صاحب آن یعنی ملت واگذار کنند . عجیب است که حاکمان بابصیرت ! با مشاهده این همه نابسامانی در کشور هنوز نفهمیده اند که توانایی اداره کشور را ندارند و باید این کار را به اهل آن بسپارند . اما متاسفانه گویا این حاکمان مصداق این ضرب المثل هستند که اگر همه آب ببرد آنان را خواب می برد . مردم با حضور خود به هر نحو ممکن باید حکومت را به انجام وظایف خود وادار کنند و اعتراض خود را نسبت به این نحوه اداره کشور اعلام کنند . در غیر اینصورت شرایط سخت تری را از نظر اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی باید تحمل کرد . حاکمان فعلی نیز در آینده باید پاسخگوی هزینه‌های گزافی باشند که فقط برای حفظ قدرت و منافع خود بر کشور تحمیل می کنند .

من ۲۵ بهمن سال گذشته در راهپیمایی بزرگ مردم حضور داشتم . آن راهپیمایی با شکوه ، برای حاکمیت ، غیر منتظره بود . بسیاری از نیروهای نظامی و انتظامی هم که در کنار خیابانها و پیاده رو‌ها ایستاده بودند با مردم اظهار همراهی می کردند . امیدوارم امسال نیز ۲۵ بهمن دیگری خلق شود و به این ترتیب مردم بار دیگر ، آشکارا با حضور خود به حاکمیت بگویند که مسیر هدایت کشور به بیراهه و سنگلاخ است . راهپیمایی امسال با توجه به تهدیدات خارجی از این جهت حایز اهمیت فراوان است که جنبش سبز با حمایت خود از رهبران در حصر این جنبش باید به دنیا این پیام مهم را بدهد که سرنوشت ایران در داخل و توسط مردم ایران تعیین می شود و نه در خارج  و اما سرکوب اعتراضات قانونی و جلوگیری از اینگونه راهپیمایی‌ها توسط حکومت راه را برای مداخلات خارجی باز، و دست مردم را از تعیین سرنوشت خود کوتاه می کند .

 

 

 

 


 


همزمان با اعلام دعوت برای گفتن “تکبیر” از سوی صدا و سیما در شب ٢٢ بهمن، زندانیان بند ٣۵٠ اوین ساعت ٢١ یکپارچه شعار “یاحسین میرحسین” و “مرگ بر دیکتاتور” سر دادند.

وبسایت کلمه، به نقل از یکی از یاران گمنام جنبش سبز در اوین در شرح آنچه رخ داده نوشت: شعارها از بند ٣۵٠ پس از چند دقیقه به گونه ای افزایش یافت که صدای زندانیان تا بهداری اوین نیز شنیده می شد.

زندانیان سیاسی یکپارچه شعار “یاحسین میرحسین” و “مرگ بر دیکتاتور” سر می دادند. 

 


 


فائزه نیاز آذری، همسر علیرضا فلاحتی، در نامه ای خطاب به فرزند سه ساله اش، رز، گوشه ای از مصائب این روزها را نگاشته است.

علیرضا فلاحتی، رئیس شاخه جوانان حزب مشارکت در مازندران و رئیس ستاد ۸۸ در بابل، در سال ۱۳۸۸ بعد از تحمل ۲۸ روز بازداشت انفرادی در شرایط سخت و تحت بازجویی، پس از برگزاری دادگاه های فرمایشی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد و در ۲۱ آذر ۱۳۹۰ برای گذراندن دوران محکومیت خود راهی زندان متی کلای شهرستان بابل شد. 

به گزارش نوروز، نامه همسر علیرضا فلاحتی به فرزند سه ساله خود بدین شرح است:

سلام به تمامی کودکان زندانیان سیاسی دربند و سلام به رز کوچکم! سلام به کودک سه ساله ام که با بزرگی و بزرگواری، این روزهای سخت دوری را می گذراند. نمی دانم در آینده ای نزدیک، چگونه آنان که این روزها دوری یک فرزند از پدر را رقم می زنند، می خواهند رو به چشمان تو و صدها کودک دیگر، پاسخ این روزهای نبودنِ پدر را بدهند.

اولین روزی که علیرضای عزیز برای اجرای حکم ۶ ماه حبس تعزیری، راهی زندان متی کلای شهرستان بابل شد، تو سراغ پدر همیشه مهربانت را از من گرفتی. من مانده بودم به انبوه سؤالات دنیای کودکانه تو چه بگویم؟ بگویم پدرت به خاطر پاک زندگی کردن، نپذیرفتن دروغ و بی عدالتی و تلاش برای تحقق آرمان های آزادی خواهانه، گرفتار ظلم کینه ورزان شده است؟ دنیای رنگارنگ و معصومانه تو را چه نسبتی است با این سیاهی ها و زشتی ها؟ چگونه می توانستم پاسخ بازی های نیمه تمامت با علیرضا را بدهم؟ من شرمم آمد که در ساحت پاک تو، لب به
شرح بی مهری ها بگشایم.

رز کوچک من...آنان که پدر را از رزِ بابا جدا کردند، از تو و سر بریدن احساسات و رؤیاهایت شرم نمی کنند! در جواب سؤال های معصومانه ات، من چه می توانستم بگویم جز اینکه برایت اندکی از سیاهی واقعیت بکاهم...به تو گفتم پدر عزیزت به محلّ کار جدیدی رفته! به محل کاری با درهای بسته، با دیوارهای بی روزن، با هوایی دم کرده. محلّ کاری که پاسخ تلاش های پدرت برای ایرانی آباد و آزاد بود.

رز دلتنگ و کوچک من...پیوسته از من دیدار پدر را می خواستی و من با دلهره ای جان فرسا در انتظار شنبه ملاقات بودم...روزها و شب هایت را به امید دیدار پدر سپری کردی. صبح شنبه ملاقات، در عطش آغوش گرم پدر، چون پروانه ای کوچک به هرسویی می رفتی و گویی نیرویی تو را به سمت آنجا که پدر سرافرازت در حبس است، می کشاند. من پا به پای اشتیاق تو، تو را به دیدن پدر بردم. دنیای زیبای تو، توان دیدن حجم سرد و عبوس زندان را نداشت. با ترس و تردید قدم برداشتی، هوای زندان ریه های پر از دلتنگی ات را آزرد. از محلّ کار جدید پدر در تعجب و اضطراب بودی...در سالن انتظار ملاقات، ترس و اضطراب بود که بر جان نازکت می نشست.

رز کوچک من، از لحظه رویارویی ات با علیرضای پاک، پشت شیشه و میله، می ترسیدم. اسم علیرضا را که خواندند، به سمت راهروی کابین های ملاقات رفتیم. تو از این محیط زشت و بدرنگ در عذاب بودی، از در و دیوارهای کثیف شکایت می کردی، از هوای سنگین و بغض آلود آنجا لب به اعتراض گشودی...و چند لحظه بعد، پدر را پشت شیشه کابین ملاقات دیدی. می دانم در اشتیاق پریدن در آغوش پدر بودی، این شوق و خواهش را در چشمان بی تاب علیرضا نیز می دیدم.

دختر عزیزم، تو آن لحظه دیگر قادر نبودی حتی سلامی به پدر بگویی، فقط گریه و هق هق بی امانت بود و یک عالم چراهای بی جواب. نه پدر تاب دیدن اشک های مظلومانه ات را داشت و نه من. تو را طاقت دیدن پدر در آن سوی شیشه نبود. تو نگرانش بودی و از من می پرسیدی که از کدام درِ ناپیدا می توان به آن سوی شیشه ها و میله ها رفت؟! دری که علیرضای سرافراز را به آن سوی شیشه ها برد، درِ تلاش برای عدالت و حق بود، در عدول نکردن از ارزش ها و زیر بار ظلم و دروغ نرفتن بود.

رز مهربان من، بعد از آن ملاقات مبهوت کننده، تو دیگر هیچ نگفتی و در تمام مسیر خانه بی صدا و چون بانویی پر درد، آرام و پیوسته، اشک ریختی. بعد از اولین شنبه ملاقات، دیگر توان دیدن پدر در آن شرایط ناشایست را نداشتی. روز به روز دلتنگی بود که حجم کوچک قلبت را پر می کرد. در تمام بازی هایت، گفت و گوهای خیالی ات و رؤیاهای کودکانه ات، دلتنگی و بغضی فروخورده را برای نبودن پدرِ همیشه مهربانت، می دیدم. و من هر بار با خود می گفتم "شرم باد بر آنان که از شکستن دل های پاک این کودکان ابایی ندارند."

رز کوچک من، این روزهای دوری از علیرضا، برایت چون کابوسی است که انعکاس آن در تمامی دقایقت آشکار است. حالا تمام دلخوشی ات انتظار برای تماس های تلفنی علیرضاست و تو، مظلومانه، محروم از آغوش پدر و حضور گرم و سبز او در کنارت هستی.

رز دلتنگ و کوچک من، اگرچه هوای نفست به خواهش های دیدن پدر آغشته است و بهانه های بی وقفه ات از دلتنگی علیرضاست، اما بدان که پدر آزاده ات، جز در مسیر حق سخن نگفت و عمل نکرد و بدان پاداش همه این حق گویی ها، دمیدن صبح آزادی از فراز قله پر افتخار ایستادگی است.

به امید بازگشت همه کودکان سبز به آغوش گرم پدر و مادرهای آزاده دربندشان...

مادرت، فائزه.


 


سید مصطفی تاج زاده در ادامه سوالات هفتگی خود پرسید: چرا نسبت حاکمیت با آزادی های اساسی مردم مانند جن و بسم الله است؟

 این زندانی سیاسی تلاش می کند تا هر هفته با  مطرح کردن سوالاتی، ضمن دعوت از هموطنان برای تعمق و بحث و گفتگو پیرامون آن، توجه افکار عمومی را به مسائل مبتلا به کشور جلب کند.

سوال این هفته تاج زاده:
با توجه به اینکه جناح حاکم مدعی بهره مندی از حمایت اکثریت مردم است چرا نسبت آنها با حقوق و آزادیهای اساسی مردم از قبیل آزادی انتخابات، آزادی مطبوعات، آزادی تشکلها،احزاب و انجمنهای صنفی و آزادی تجمعات مردمی مانند جن و بسم الله است؟

مگر جز این است که میزان اعتماد به نفس حاکمان را فقط با میزان آزادیهایی که برای مخالفان خود به رسمیت می شناسند باید سنجید؟


 


به دلیل سرمای شدید در مناطق مختلف مازندران، گاز مردم شهرستان رامسر از ساعاتی پیش قطع شد.

به گزارش خبرنگار مهر، به علت سرمای شدید در مناطق مختلف مازندران، گاز مردم شهرستان رامسر از ساعاتی پیش قطع شده و در بسیاری از نقاط این استان افت فشار گاز به قدری بوده که مردم از داشتن گرمایش گازی محروم شده اند.

بنا بر اطلاعات بدست آمده قطع شدن گاز در مناطقی از رامسر از ساعت ۱۶ عصر امروز آغاز شده و همچنان ادامه دارد.

این قطع شدن گاز بدون هیچ اطلاع رسانی قبلی از سوی مسئولان شرکت گاز استان و شهرستان رامسر صورت گرفته است.

براساس این گزارش روستاهای تنگ دره، حیدرمحله، شاه منصور محله رامسر نیز دچار قطعی گاز شده اند.

یکی از پرسنل اداره گاز رامسر این قطعی را تا ۴۸ ساعت آینده ادامه دار اعلام کرده و گفته است که پیش بینی می شود دامنه این قطعی مناطق گسترده ای از رامسر و بخشهایی از تنکابن و شهرهای غربی مازندران را دربربگیرد.

 قطعی ممتد گاز در سالهای گذشته نیز دامنگیر مردم مناطق شمالی کشور شده بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته