-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

Latest News from 30Mail for 02/10/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/11/21
فیلترشده و قفل دار: 
Filter

 

ایمایان

آنچه ادّعای همیشگی انقلابیان مدافع نظام سه دهه‌ی اخیر بوده، «تمایز کامل» به مثابه‌ی یک عامل همیشگی و قاطع در نادرست‌دانستن بسياری از مقایسه‌ها و نقدها بوده است. اگر به ماهیّت مدرن انقلاب اخیر و سرنوشت محتوم آن اشاره می‌شد، می‌گفتند «این انقلاب» با دیگر انقلابها تفاوت دارد، اگر از نادرستی تمرکز قدرت در یک فرد گفته می‌شد، «تقوی» به عنوان عاملی ایمنی‌بخش و فراموش‌شده پیش کشیده می‌شد و همین طور...الخ. تمرکز نقد سیاسی ایران معاصر، روی اصل «تمایز همیشگی» مهمتر از پرداختن به تک تک این موارد به نظر می‌رسد. این را داشته باشید تا فعلاً برای گرم کردن بحث به مواردی که حسین علایی اشاره کرد چندتایی را اضافه کنم با یک توضیح اضافه:
طبعاً اگر قرار به مقایسه باشد، به جای مقایسه‌ی جنبش سبز ایران با بهار عربی آنرا باید با انقلاب بهمن پنجاه‌وهفت مقایسه کرد که هر دو در دل یک فرهنگ رخ داده‌اند و گرچه تفاوت زمانی دارند امّا نقاط مشابه زیادی دارند. همانطور که مصریان برای حمله به سفارت اسرائیل نیازی به الگوبرداری از اشغال سفارت امریکا در ایران ندارند چون خودشان- بر خلاف پهلوان پنبه‌های وطنی که تهدید بستن تنگه هرمز را بلافاصله پس می‌گیرند- یک‌بار به طور تمام و کمال با اسرائیل وارد جنگ شدند. اینجا تکرار اشغال سفارت به همان نمایش مضحکی می‌انجامد که دیدیم و دیدید.
   
یک. افزاش حقوق نظامیان: در  دوسال اخیر مستمرّی نظامیان به شدّت افزایش یافته است که یادآور افزایش شدید حقوق نظامیان در پایان دوره‌ی پهلوی است. هر دو نظام به محض احساس خطر، برای نمک‌گیر کردن نیروهای نظامی و انتظامی و تضمین بیشتر پیروی آنان دست به این کار زدند. ظاهراً شعار «شاه، خدا،میهن» در گذشته و «ولایت‌پذیری» دیگر اثر لازم را ندارند و برای اطمینان از حمایت نظامیان به انگیزه‌های بیشتری احتیاج است. امّا همانقدر که این تمهید آن بار کافی بود، این بار نیز بسنده خواهد بود.
   
دو. صوری‌شدن انتخابات: در شگفتم از کسانی که تحریم قاطع انتخابات را قهر با آن می‌دانند و حرفهایی نخ‌نما در مدح مشارکت و کنش سیاسی می‌زنند. اگر «هر انتخاباتی» مفید و اثرگذار باشد، در دوره‌ی پهلوی هم انتخابات در کار بود، آیا شرکت در آن برای کمترین مقدار تغییر هم کافی بود؟ انتخابات پیش رو و به جان هم افتادن افراد موسوم به اصولگرا نمایشی تأسّف‌آور از بر باد رفتن آرمانهای انقلاب پنجاه‌وهفت است.
   
سه. اعتراف و توبه: در پایان رژیم گذشته هم شاهد مراسمی مانند «سپاس» بودیم که افرادی چون حبیب‌الله عسکراولادی مسلمان در آن از شاه به خاطر بخشش خود تشکّر می‌کردند و هم نمایشهای تلویزیونی که قربانیانی چون غلامحسین ساعدی داشت. این رویّه البتّه در ایران انقلابی سابقه‌ی بیشتری دارد ولی در نهایت ناشی‌گری پس از وقایع دو سال اخیر هم به نمایش درآمد. این اعترافات و مراسم ساختگی را نه طرفداران نظام باور کردند و نه منتقدان آن بلکه اثر عکس نيز دارد، هم در گذشته، هم حالا و هم احیاناً در آینده.
 
چهار. ادّعای تأیید الهی. این عامل ربط چندانی به مذهبی بودن نظام فعلی ندارد. اینکه کسانی فقیهی را برای حکومت در نظر بگیرند به این معناست که وی با برداشت خود از دین قرار است ساختار سیاسی را رهبری کند امّا این به آن معنا نیست که تشخیص او مقارن با حقیقت یا مؤیّد از جانب خدا باشد. ادّعای ارتباط رهبر نظام با امام زمان که به کرّات از سوی افراد زیادی از جمله امام جمعه موقّت تهران بیان شد ( رهبر نظام هم نهی نکرد) و خود حاکم هم جاهایی حرفهای دوپهلویی زده است (مانند گرفتن رزق کشور در ایّام فاطمیّه و بعضی پیش‌بینی‌های قاطع...) یادآور ادّعاهای عجیب شاه در دیدار با امام زمان و خوابهای آن‌چنانی است. این تأیید الهی با گذشت زمان بیشتر هم می‌شود و البتّه می‌تواند اثر معکوس بگذارد. مثلاً وقتی اكثر مردم می‌بینند هاشمی بی‌هیچ ادّعای معنویّتی نافرمانی احمدی‌نژاد را پیش‌بینی کرده بود و رهبر با او مخالفت كرد، بعید است به دیگر ادّعاهای وی وقعی بنهند.
   
پنج. ایفای نقش نزدیکان حاکم: هر قدر در گذشته از مصونیّت و دخالتهای خواهر شاه و شاپورهای ریز و درشت می‌شنیدیم، حالا درباره‌ی فرزند دوّم رهبر می‌بینیم. ماجراجویی این فرد- دستکم- از زمانی که هنوز سنّش به سی نرسیده بود، با توصیه‌ی ناطق نوری به عنوان گزینه‌ی رهبر در انتخابات هفتادوشش به دیگران شنیده شد و تا کنون ادامه یافته است. کسی خطر نهیب رهبر نظام را به ناطق- که بعدها از او نالیده بود و شنیده بود که وی «آقاست نه آقازاده»- خیلی جدّی نگرفت تا چند سال اخیر. حالا وی مستقیماً در قوّه‌ی قضا دخالت می‌کند، صدای اعتراض لاریجانی را درمی‌آورد و بر برخورد با تاجزاده و همسرش شخصاً نظارت می‌کند و پدرزنش هم –الآن البتّه- می‌گوید که علاوه بر مشورت با رهبر در کارها از فرزند رهبر مشورت- یا اجازه- هم گرفته است.
با مطالعه‌ی خاطرات منتظری و شنیدن دیگر روایات می‌بینیم سیّداحمد خمینی هم چندان بی‌طرف نبوده است امّا هرگز مستقلّاً و چنین با گشاده‌دستی در اعمال خویش مختار نبود بلکه با حرف‌زدن با رهبر انقلاب بر روند امور اثر می‌گذاشت امّا آنچه درباره‌ی مجتبی خامنه‌ای می‌شنویم بسی بیش از این است (طبق شنیده‌ها، خمینی سیّداحمد را از به عهده گرفتن هر پستی پس از خود نهی کرده بود). مجتبی که بر خلاف برادران خود در اجتماعات-به جز مراسم تحلیف دوّم احمدی‌نژاد- ظاهر نمی‌شود یکی از هدفهای شعار معترضان دو سال گذشته بوده است. نقش‌آفرینی پشت پرده‌ی افراد به صرف داشتن رابطه‌ی خانوادگی با فرمانروا، چشم اسفندیار رژیم گذشته و نظام فعلی بود وهست. عجب از حاکمان که هیچ گاه از اشتباه همتایان خود درس نمی‌گیرند.
   
شش. حکومت اقلیّت متشتّت بر کشور: اگر از ابتدای انقلاب تا امروز بنگرید، روندی را که به آن پیاده‌شدن –یا کردن- از قطار انقلاب می‌گویند، خواهید دید. در رژیم گذشته هم پس از ضعف ابتدایی شاه جوان که مجال داد مصدّق روی کار بیاید و بعدها کسی هم امینی تا حدّ رقیبی بالقوّه برای شاه مطرح شد، آرام آرام تمام ساختار سیاسی مطیع محض وی شدند. انتخابات پیش روی نشان داد وقتی پای قدرت (کدام قدرت؟) در میان باشد توصیه‌ی رهبر به داشتن یک فهرست برای اصولگرایان به چهار یا پنج فهرست می‌انجامد و البتّه کم بودن تعداد نامزدها مجال بیش از این را هم نمی‌دهد. جالب اینکه یکی از آنها «جبهه‌ی متّحد»(!) نام دارد. معلوم نیست اگر متّحد نبودند چه وضعی را شاهد بودیم؟
 
هفت. غلو، کرنش و تعظیم برای شخص فرمانروا: امروز نشان‌دادن هر نکته‌ای از رژیم گذشته (حتّی یک سریال یا نقل خاطره یا جزآن) خواه ناخواه به مقایسه می‌انجامد. دست‌بوسی محمّدرضا پهلوی و به پای وی افتادن هم در کنار جواب استفتای دست‌بوسی قرار می‌گیرد (همان صفهای مهر و صفا!) و با تذکّر دنبال اتوموبیل دویدن با یادآوری داستان معروف امام علی، آن نمايش نيز ابتدا چندی ترک می‌شود بعد دوباره از سر گرفته می‌شود. خصوصاً که حکایتها از سیّدعلی سیستانی و برخورد او با دستبوسان و مجیزگویان خويش درست خلاف خامنه‌ای است. مقایسه‌ها همیشه درباره‌ی شباهتها نیست، گاهی هم پیرامون تفاوتهاست.
 
هشت: سانسور مطبوعات، کتاب و فیلم: گذشته از حکایت تکراری ذمّ هر نوع ممیّزی؛ بسیاری از نویسندگان و متفکّران گرچه با رژیم گذشته میانه‌ای نداشتند ولی من همیشه در تعجّب بودم که چرا بعضی از آنها، فیلم یا کتابشان ممنوع می‌شد. شاید تعجّب من به این دلیل بود که از انقلاب تصوّر جنبشی سراسر مذهبی در ذهن داشتم که به مرور اصلاح‌ شد امّا باز هم از دید من با کمی تسامح بیشتر آن جوّ خفقان کشنده به وجود نمی‌آمد. حالا هم از برخورد با بسیاری از افراد (نویسنده، خبرنگار و وبلاگنویس طرفدار نظام) متعجّبم؛ جرا اینها تیشه به ریشه‌ی خود می‌زنند؟ تنها جوابی که برای آن می‌یابم، توهّم استغنای برخي حاکمیّتها از همه‌ی افراد است. خبر بستن و محدودکردن، آزادی بیان را به صورت یک آرزو در می‌آورد. گرچه خود آزادی در این دیار متاع نایابی است امّا سودای آن هميشگي است و می‌تواند هر نظامی را سرنگون کند.
 
این فهرست را می‌توان همچنان ادامه داد (برای نمونه وقتی نوشته‌های اخیر منتظری را می‌خواندم از حساسیّت رهبر نظام به او، یاد حسّاس بودن شاه به هر خبری که به مصدّق مربوط می‌شد افتادم) امّا غرض، ادامه‌دادن فهرست علایی و آوردن مقدّمه‌ای بر نادرست‌شمردن «تمایز اساسی» این نظام با نظام پیشین یا دیگر نظامها بود. به موارد بالا نگاه کنید، به سادگی می‌توان همه یا بخشی از آن را بر حکومتهای تازه ‌ساقط‌شده‌ی منطقه تطبیق کرد. با این بحث هنوز کار دارم، شباهتها و تکرارها را جدّی بگیریم.


 
 

1390/11/20
فیلترشده و قفل دار: 
Free

 

مریم مومنی
خواب زمستانی

مهمان داشتیم. آقای جوانی هم سن و سال خودمان که برای بار اول می‌دیدمش. وقت خوشی نیامده بود. سرزده در ظهر روز تعطیل. قبل‌ترش هردویمان بیرون بودیم و تازه به خانه رسیده بودیم و بعدترش قرار بود دوباره بروم بیرون. خسته بودم و اندک آرامشی از ساعات محدود روز تعطیل را می‌خواستم. با این‌حال و با وجود خستگی قدمش را روی چشم گذاشتیم. دعوت کردیم تا ناهار هم بماند و پذیرفت. سر میز نشستیم و شروع کردیم به غذا کشیدن و گپ زدن. اما چیزی متفاوت بود. گفت‌و گویمان سه نفره نبود. یعنی مهمان‌مان هر حرفی که می‌زد مخاطبش من نبودم. به صورتم نگاه نمی‌کرد. اگر سوال می‌پرسیدم و یا چیزی می‌گفتم مرد حتا نیم‌درجه هم صورتش یا نگاهش را به سمت من نمی چرخاند. خیلی مستقیم فقط و فقط به حامد نگاه می‌کرد. هرچه می پرسیدم و هر حرفی که می زدم آقای جوان به جای نگاه کردن به من رویش را به حامد می‌کرد و به او پاسخ می‌داد.حتا گاه نمی‌گذاشت حرفم تمام شود. انگار که وجود نداشته باشم. مرد نگاه نمی دزدید آن طور که مذهبی‌ها از شرم و یا عادت و یا هر چیز دیگری به جای چشم های آدم به زمین یا دیوار پشت سر یا گوشه ی سقف خیره شوند. متفاوت بود. سرش را به سمت من نمی چرخاند. احساس می کردم حرف زدنم به وزوز کردن مگسی در گوشش می ماند.

صبر کردم. آدم صبوری هستم. حدس می زدم شاید شرم و خجالت است که نمی گذارد به من نگاه کند. اما نبود. چون پسربچه ی کم سن و سالی را که دعوت نکرده بودیم. در موقعیتش بوده اید؟ باید زن باشید تا بفهمید چه می گویم. تحقیر بود. رفتارش تحقیر آمیز بود. خواسته و یا ناخواسته با نادیده گرفتن و ناشنیده گرفتن من تحقیرم می‌کرد. می خواستم یکی دوبار قاشقم را بگذارم توی بشقاب. دست از خوردن بکشم، صاف توی چشم هایش نگاه کنم و بگویم چرا به من نگاه نمی کند؟ چرا حتا تظاهر به گوش دادن و یا شنیدن حرف هایم نمی کند؟ واضح است که نگفتم. به جز این ها دو سه نکته ی آزاردهنده ی دیگر هم بود که خب حس تحقیر ماجرا را تشدید می‌کند. مثلن دو بار در طول حرف هایمان به اشتباه ، تصحیح‌ام کرد. این که می‌گویم به اشتباه برای این‌است که بعدش با وجود اطمینان از درست بودن حرفم رفتم منبع اصلی را آوردم و دیدم که اشتباه از اوست و نه من. و خب البته نخواستم به رویش بیاورم که اشتباه کرده. میدان جنگ که نبود. اما به هر حال نشستن و تحقیر شدن بیشتر را تاب نیاوردم. غذایم را زودتر تمام کردم. بلند شدم و آن‌طر‌ف‌تر پشت میز تحریرم نشستم. حرمت مهمان بودنش را نگه داشتم ودرمقابل رفتار بی ادبانه اش سکوت کردم.
اما خواستم این‌جا بنویسم. شاید روزی روزگاری گذر مجازی‌اش به این جا بخورد و خوب است که این ها را بخواند.


 
 

مهدی کروبی:
1390/11/20

 

 
فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی از قاطعیت همسرش در ادامه مبارزه با استبداد موجود خبر داده و اظهار داشته «آقای کروبی گفته است زمان حکومت های خودکامه به سر آمده و حکومت ها راهی جز آشتی با مردم و اعمال اصلاحات عمیق در جهت واگذاری قدرت به مردم را ندارند.»
 
خانم کروبی در گفتگو با وب‌سایت جرس ضمن تاکید بر خوش بینی همسرش نسبت به آینده جنبش سبز گفته است: ایشان که تجربه 15 سال مبارزه قبل از انقلاب و مسئولیت های مهمی پس از انقلاب داشتند بارها می گفتند که اگر با اعتقاد و ایمان به کاری ورود کنید تحمل مصائب و سختی ها در آن مسیر بسیار آسان خواهد بود و مطمئن باشید که هیچ قدرتی در گذر زمان در مقابل قدرت یک ملت نمی تواند تاب آورد.
 
نزدیک به یک سال است که مهدی کروبی به همراه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد بدون هیچ گونه اتهام و دادگاهی در حبس خانگی به سر می‌برند.
 
فاطمه کروبی با شرح شرایط یک سال اخیر و وضعیت نامعلوم همسرش ضمن ابراز نگرانی نسبت به اوضاع جسمانی وی گفت: «در آینده در باب قصد تصمیم گیران این پرونده در نگه داشتن انفرادی آقای کروبی در حبس و محروم کردن من از ماندن و ملاقات سخن خواهم گفت.»
 
فاطمه کروبی همچنین اعلام کرد همسرش در انفرادی به سر می‌برد و پزشکان وی نیز، «معتمدین وزارت اطلاعات‌» هستند.
 
منبع: جرس
 
 
 

 
 

1390/11/20

 

منابع خبری گزارش داده اند که ابوالفضل قدیانی بعلت وخامت حال جسمی به بخش سی سی یو بیمارستان مدرس منتقل شد.
 
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی که  به بیماری قلبی مبتلاست طی روزهای گذشته در وضعیت جسمی نامناسبی بود و مسئولان زندان از ارائه خدمات پزشکی به وی خودداری می کردند.
 
زهرا  رحیمی، همسر آقای قدیانی نیز در گفت‌وگو با رادیو فردا با تایید این خبر ضمن ابراز نگرانی از وضعیت جسمی همسرش اظهار داشت که  ابوالفضل قدیانی به علت بیماری قلبی، پنج «استنت» در در رگ‌های قلبش کار گذاشته شده و با وجود این مقام‌های مسئول از آزادی وی خودداری می‌کنند.
 
زهرا رحیمی همچنین یادآور شد که شهریور ماه امسال نیز وضعیت قلب ابوالفضل قدیانی وخیم شد به طوریکه رگ اصلی قلب او دچار ۹۹ درصد گرفتگی شده بود که با پیگیری‌های انجام شده به مدت ۱۳ روز  بستری بود.
 
ابوالفضل قدیانی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب ، در دی ماه ۸۸ به اتهام توهین به رئیس جمهور به یک سال حبس محکوم شد.
 
در آبان ماه امسال  پرونده دیگری برای وی به جریان افتاد و او در نهایت در حکم بدوی به اتهام توهین به رهبری به  ۳ سال دیگر زندان محکوم شد.
 
محکومیت یک‌ساله قدیانی در آذرماه  امسال به پایان رسید با این حال مقام‌های مسئول از آزادی وی خودداری کرده‌اند.
 
زهرا رحیمی می‌گوید ابوالفضل قدیانی در حالی زندانی است که نتیجه دادگاه تجدید نظر  دادگاه دوم هنوز  مشخص نیست و  خانواده هم اعلام کرده است که قادر به گذاشتن وثیقه است، اما دادگاه «به خلاف» گفته که قدیانی از تودیع وثیقه عاجز است.
 
ابوالفضل قدیانی که ۶۶ سال دارد، در دی ماه امسال طی نامه‌ای سرگشاده به آیت‌الله خامنه‌ای، نوشت: «من و امثال من در راه پیروزی انقلاب جان، مال و آزادی خویش را نگذاشته‌ایم که سه دهه بعد آقای علی خامنه‌ای اینگونه بر کشور سلطنت کند.»
 

 
 

1390/11/20

احمد توکلی، رييس مرکز پژوهش های مجلس، که از سوی معاون اول احمدی‌نژاد به «فساد مالی» متهم شده، محمدرضا رحيمی را به انجام «کارهای سخيف» متهم کرده و گفته است که روز يکشنبه از وی به قوه قضاييه شکايت خواهد کرد.

 
به دنبال سخنان هفته اخير احمد توکلی در استان خراسان که در آن اعلام کرده بود محمدرضا رحيمی معاون محمود احمدی نژاد در دفتر وزير دادگستری به اتهام فساد مالی بازجويی شده است، روز چهارشنبه، دفتر آقای رحيمی در بيانيه ای مفصل به اظهارات توکلی پاسخ داد.
 
معاون اول محمود احمدی‌نژاد، در نامه‌ای سرگشاده موارد اتهامی مانند «فساد سیستماتیک، ویژه خواری و کسب مدرک تحصیلی بدون استحقاق» را علیه آقای توکلی مطرح کرد.
 
دفتر آقای رحیمی در این نامه آقای توکلی را به «یقه سفید» متهم کرده و گفته است که دلایل اثبات یقه سفید بودن این نماینده مجلس «ارتکاب فساد سيستماتيک در فرايند آموزش عالی و ساير ويژه‌خواری‌ها برای خود او و دیگر رفیقان او است».
 
آقای توکلی روز پنجشنبه در واکنش به اين اتهام ها به خبرگزاری مهر گفت که «دروغ پردازی های رحيمی مرا از پيگيری پرونده وی باز نمی دارد. او اتهام های زيادی دارد که سه قاضی عاليرتبه توجه اتهام ها به وی را تاييد کرده اند و موضوع را به آقای رييس جمهور هم گزارش داده اند.»
 
اين نماينده مجلس افزوده است: «رحيمی هم مثل هر ايرانی ديگر به جای تهميد فشار بر قوه قضاييه به محضر قاضی برود و به اتهام های خويش پاسخ دهد نه آنکه بازپرس را وادار کنند به خدمت وی برسد.»
 
وی گفته است که روز يکشنبه هفته آينده شکايت خود را در ارتباط با اتهام های معاون اول رييس جمهوری اسلامی به قوه قضاييه تسليم خواهد کرد و افزوده است: «اين کارهای سخيف مانع مبارزه من با فساد نخواهد شد.»
 
احمد توکلی که از سوی معاون احمدی نژاد متهم به سوء استفاده از آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، برای گرفتن بورسيه تحصيلی شده است، روز پنجشنبه تاييد کرد که «به دستور مقام رهبری» بورسيه شده است ولی گفت که «دانشجوی نمونه» دانشکده اقتصاد دانشگاه شهيد بهشتی بوده و سه دانشگاه در بريتانيا، «به دليل ريز نمرات خوب و سوابق اجرايی و رسانه ای در حوزه اقتصاد» به وی پذيرش داده اند.
 
وی که همچنين متهم به دريافت ۳۸ ماه ارز دولتی شده است در حالی که فقط ۱۱ ماه آن را در خارج از کشور حضور داشته، خطاب به معاون اول رييس جمهوری ايران گفته است: «اين آقايان که به اسناد و مدارک دولتی دسترسی دارند از اداره گذرنامه ريز سفرها و دوره اقامت مرا بگيرند و منتشر سازند.»
 
محمد رضا رحيمی، چندين بار توسط احمد توکلی و الياس نادران، نمايندگان مجلس، به داشتن مدرک تقلبی و دست داشتن در شبکه فساد مالی متهم شده است. طبق گفته های معاون محمود احمدی نژاد، اين پرونده برخلاف گفته های آقای توکلی، توسط دستگاه قضايی و با رای منع تعقيب، پايان يافته است.
 

 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته