کلیه فعالیت های انجمن اسلامی شریف تا برگزاری انتخابات توسط هیئت نظارت، متوقف شد.
به گزارش تحول سبز، براساس نامه ی امروز هیئت نظارت بر تشکل های دانشجویی دانشگاه شریف حکم توقف فعالیت های انجمن اسلامی ابلاغ شد و تمامی اتاق های انجمن نیز از اعضا گرفته شد.
در یک سناریوی از پیش تعیین شده با دستگیری اعضای اصلی انجمن توسط نیروهای امنیتی و جوسازی علیه انجمن و غیرقانونی خواندن انجمن توسط نشریات وابسته به بسیج، این روند در نهایت توسط هیئت نظارت بر تشکل ها تکمیل شد.
قول برگزاری انتخابات توسط مسئولین دانشگاه به دانشجویان داده شده است اما نگرانی در چگونگی تأیید صلاحیت کاندیداها و روند انتخابات وجود دارد.
این روند در بسیاری از دانشگاه های دیگر نیز اتفاق افتاده و در نهایت منجر به تعطیلی انجمن ها گردیده است.
سلام پدرم. پدر عزیزتر از جان. اینبار من برایت مینویسم. بجای اویی که دوریت را طاقت نیاورد، اویی که بیتابت بود تمام این شب و روزها. دیدی که چطور سبکبال بالاخره خود را رساند آنور میله ها. دیدی چطور با تقلای فراوان خود را به تو نزدیکتر کرد تا صدای عشق را به تو برساند؟ حتما این روزها می توانی استشمام کنی عطر وجودش را، اگر نگاه کنی میبینی ترنم نگاهش را و حتما حس کرده ای وجود دلنشینش را.
اینبار من به تو غبطه میخورم پدرم. که چون اویی را کنارت داری.به آن اوین با همه شبهای پر رمز و رازش غبطه میخورم که ستارگانی چون شما را درون خود جای داده است.
میدانی که میخواست به همه دیوارها و میلهها دخیل ببندد، با همان نوارهای سبز. گفته بود به دیدارت می آید، با دعوت یا بی دعوت. دیدی آمد؟ تنهایمان گذشت به عشق دیدارت. خیلی وقت بود که دیگر در خانه آرام و قرار نداشت. بیقرار دیدارت بود، خواب نداشت و شبها را با نجواهای عاشقانه اش برای تو به صبح می رساند.
به تو غبطه میخورم.
پدرم، می دانم که مادرم چه گفتنیها با تو دارد. شک ندارم حال که در هوای تو نفس میکشد آرام گرفته است. در هوای مصطفی اش. مطمئنم که دیگر تنها نیست. دیگر بیتاب نیست. حالا دارد در همان هوایی نفس می کشد که تمام فرزندان دربندش تنفس می کنند. حالا لااقل خیالش راحت شده که خیلی دور نیست از نسرین ها و هاله ها و لیلاها و مهساها و همه کسانی که این مدت برایشان به آب و آتش میزد خودش را.
امروز اما. چه تلخ است بی حضورش. روز زن، مگر بی او میشود؟
او که امروز در دل و جان تمامی زنان و دخترکان سرزمینمان، سبزو فیروزه ای، تکثیر شده. مگر میشود نام زن بیاید و حضور همیشگی او احساس نشود.
اگر از پشت دیوارهای سلول سردو تاریک صدای نجواهای عاشقانش را شنیدی که هنوز برایت میخواند، سلام مرا هم به او برسان و بگو خیالش راحت باشد. بگو اینجا همه صدای اورا فریاد میکنند.
ای کاش به او بگویی که چقدر همه دلتنگش شده اند. بگویی که خانه کم آورده حضورش را و بگویی که دلهایمان در نبودش بیتابند.
گفته بود این سو و آن سوی میله ندارد. اسارت به میله نیست. راست میگفت. او آنسوی میلهها رها و ما اینسو اسیر. اینجا واقعا هوا برای نفس کشیدن کم است.
بگویش جای قلمش خالی است. همه سراغش را میگیرند. چشمها همه روزنه را می کاود. بگویش دیدی چطور در مقابل قدمش و قلمش به دست وپا افتادند. دیدی چطور حق را برنتابیدند؟ دیدی چطور برآشفتند این بد اندیشان طفلکی. دلم برایشان میسوزد که چه بیهوده عاشقی را به جرم عشق ملامت میکنند. چگونه خود را به خواب زده اند تا صدای آزادی خواهی ملتی را نشنوند.
ای کاش بگویی که خیالش راحت باشد. بگو اگر کلماتش را برنمیتابند، ما سراپا فریاد میشویم، اگر عریضه هایش را نمی خواهند، سراپا قلم میشویم، اگر روشنگریش را تحمل نمی کنند، سراپا نور میشویم، اگر اعتقاداتش را سرکوب می کنند، سراپا ایمان میشویم، و رنگش را، بگو همه سراپا سبز میشویم.
بگو خیالش راحت باشد، بهار در راه است.
دخترت، عارفه سادات
میلاد فدایی اصل دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی که ظهر امروز در میدان فردوسی تهران در حال تردد بود توسط نیروهای بسیج بازداشت و محلی نامعلوم منتقل شد.
به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» فدایی اصل امروز هفدهم اسفند ماه در حال بازگشت از دانشگاه در میدان فردوسی تهران به علت درگیری لفظی با یکی از نیروهای بسیج بازداشت شده است.
یکی از نیروهای بسیج که در میدان فردوسی تهران مستقر بودهاند جلوی این فعال دانشجویی را که در حال بازگشت از دانشگاه بوده گرفته و او را مورد بازجویی قرار میدهد. این مساله منجر به درگیری لفظی وی با نیروهای بسیجی مستقر در میدان و اقدام آنها برای بازداشش میشود.
نیروهای بسیج به وی دستبند پلاستیکی زده و او را سوار یکی از ونهای مستقر در میدان کرده و به سمت خیابان میدان انقلاب حرکت میکنند. تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی از وضعیت این فعال دانشجویی نیست.
عصر امروز نیز تعداد بسیاری از شهروندان و معترضان در نقاط مختلف تهران بازداشت شدهاند.
میلاد فدایی اصل دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته نیز در منزلش بازداشت و از سوی شعبهی ۲۸ به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در خرداد ماه امسال از زندان آزاد شده بود.
امروز: علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، عصر امروز آزاد شد.
به گزارش کلمه، علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و مدیر کل سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات، که ۲۵ بهمن پس از احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، عصر امروز با وثیقه پنجاه میلیون تومانی آزاد شد.
تاریخ ضبط مصاحبه:۱۶ بهمن ۱۳۸۹
سراج الدین میردامادی /
رادیو فردا
هرچند در یکسال و نیم اخیر همواره شاهد حملات اصولگرایان افراطی به هاشمی رفسنجانی بودهایم، اما به نظر میرسد پس از یک دورهی رکود، بار دیگر هجمهی سنگینی به سوی رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شده است.
شاید مهمترین نشانههای این موج جدید هاشمیستیزی، فعالیتهای «فارس نیوز» و «ایرنا»، دو خبرگزاری همسو با سیاستهای دولت باشد. کمتر روزی را میتوان یافت که این دو خبرگزاری، خبری علیه هاشمی رفسنجانی نداشته باشند. وزارت ارشاد دولت دهم هم دیروز فعالیت سایت اینترنتی هاشمی رفسنجانی را فاقد مجوز اعلام کرد و پرویز سروری، نمایندهی اصولگرای حامی دولت نیز، از برکناری هاشمی از ریاست مجلس خبرگان سخن گفت و حتی تا آنجا پیش رفت که آیتالله مهدوی کنی را برای این مسئولیت پیشنهاد کرد.
در گفتوگویی با احمد قابل، تحلیلگر سیاسی و دینپژوه در ایران از او پرسیدهام: موج جدید اصولگرایان افراطی برای حذف هاشمی رفسنجانی بهویژه از ریاست مجلس خبرگان را چگونه ارزیابی میکنید؟
احمد قابل: به نظر من بحث آقای هاشمی از دید برخی از افرادی که از جناح اصولگرا هستند، بهعنوان یک آلترناتیو برای آقای خامنهای بیشتر آزاردهنده است. یعنی آنها تصورشان این است که اگر اتفاقی برای آقای خامنهای در صحنهی کشور بیفتد، حالا مثلاً فرض کنید که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا برود یا هر اتفاق مشابه دیگری، تنها گزینهای که امکان دارد ذهن بعضی از اصولگرایان و البته معترضان را هم تا حدی به خود مشغول کند، مسئلهی آقای هاشمی بهعنوان جایگزین آقای خامنهای است. از همان آغاز ماجرای انتخابات بیشتر همت مخالفان و معارضان با آقای هاشمی، این بود که ایشان را از این جایگاه پایین بکشند. شاید از دورهی اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد این اتفاق تقریباً کلید خورده بود و الان هم به نظر من عمده ی دغدغهیشان این است.
البته ناراحتی و ناگواری دیگری که برای آنها پیش آمده این است که آقای هاشمی بهعنوان فرد دوم این مجموعهی انقلابیون اول انقلاب، نتوانستند او را در محدودهی خودشان و در جناح خودشان نگهدارند. طبیعی است که آنها خیلی مایل بودند آقای هاشمی در اعتراضهای پس از انتخابات در جناح رهبری قرار بگیرد، ولی چون این اتفاق نیفتاد و چون هنوزهم ایشان بر مواضع خودش تأکید میکند، اینها از این مسئله ناراحتند. اصلاً انتخابات میاندورهای مجلس خبرگان و اصراری که اصولگرایان داشتند برای این که آقای مهدوی کنی نامزد شود، برای همین بود که میخواستند ایشان را به ریاست مجلس خبرگان برسانند.
سال گذشته یعنی در دورهی قبل رأیگیری، آقای مهدوی کنی خودش قبول نکرد که نامزد ریاست جمهوری شود. به همین خاطر آقای هاشمی رأی آورد و ریاست خبرگان را همچنان حفظ کرد، ولی امروز معلوم نیست واقعاً چه اتفاقی میافتد. آیا آقای مهدوی بازهم از پذیرش رهبری مجلس خبرگان امتناع میکند یا این که به او حکم حکومتی داده میشود و او میپذیرد.
برخی معتقدند که هاشمیستیزی در خانوادهی اصولگرایان فراگیر نیست و در این میان همه با هاشمیستیزی و حذف هاشمی موافق نیستند. آیا شما با این نظر موافقید؟
بله، حتی خود آقای مهدوی کنی به طور رسمی اظهاراتی در این مدت یکی دو سالهی بعد از رأیگیری سال ۸۸ ابراز کرده و نشان میدهد موافق با برکناری آقای هاشمی و حذف گزینهی آقای هاشمی از مجموعهی اصولگراها نیست. در درون جامعهی روحانیت مبارز تهران هم البته ایشان طرفداران پروپاقرصی دارد و همچنین در مجلس خبرگان. منتهی آن طرفداران پروپاقرص هم حاضر نیستند در برابر رهبری بایستند. یعنی آنها در برابر احمدینژاد و تیم اصولگراهای طرفدار احمدینژاد، اگر بخواهد آقای هاشمی مطرح شود، از او حمایت میکنند؛ ولی اگر پای رهبری را به میدان بکشانند، طبیعی است خیلی از طرفداران آقای هاشمی حاضر نیستند خودشان را به تقابل با رهبری راضی کنند. یعنی تا وقتی این وضعیت پیش نیاید که آقای هاشمی رویاروی رهبری بخواهد بایستد، در جناح اصولگرایان طرفداران به نسبت متنابهی خواهد داشت.
به نظر میرسد مناسبات آقای هاشمی و رهبر جمهوری اسلامی در عین تقابلها و تعارضها آکنده به نوعی تعارفها و احترامهای مرسوم در میان روحانیون بلندپایه هم هست. بالاخره اگر روزی رهبری به این تصمیم قطعی برسد که حذف کامل هاشمی را مورد تأیید قرار دهد، به نظر میرسد برای این کار، مشکلی در سطح سیاسی و کلان جمهوری اسلامی ایران نباشد. نظر شما چیست؟
این مطلبی را که شما فرمودید، من تأیید میکنم. چون بههرحال دوستیهای صمیمانهای که اینها در طول این دوران پس از انقلاب داشتند بسیار عمیق و دیرینه بوده است. حتما میدانید که عضویت آقای خامنهای در شورای انقلاب و بعدهم عضویتش در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و هیئت مؤسس آن به پیشنهاد آقای هاشمی بود. پس از آن در دوران ریاست جمهوری آقای خامنهای و ریاست آقای هاشمی بر مجلس، بعد وقتی آقای خامنهای به رهبری رسید، دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی و حمایتهای بیدریغ آقای هاشمی و حتی طراحی آقای هاشمی برای تحقق رهبری آقای خامنهای و ... همهی اینها نشان میدهد که طبیعی است رگههای این دوستیهای پروپاقرص، علیرغم دلخوریها باقی میماند. زمانی که آقای هاشمی بعد از هشتسال باید از ریاست جمهوری به صورت قانونی کناره میگرفت، آقای خامنهای در پای صندوق رأی گفت هیچکس برای من هاشمی نمیشود. حرفهایی که آقای هاشمی در مصاحبههایش میگفت نیز جالب است که ما به هم چک سفید امضا میدهیم. اینها به این یعنی است ک یکباره حذف کردن او کار دشواری است. اگر جایی هم کسی بخواهد او را حذف کند، آن دیگری با یک تذکر میتواند او را در رفتارهایش دچار تأمل کند، ولی بههرحال قدرت خیلی هم ملاحظهی این چیزها را نمیکند. گویا پایش که بیفتد، ظاهراً حتی پدر به پسر رحم نمیکند، برادر به برادر رحم نمیکند و اینها هم در تاریخ اتفاق افتاده و ما کم نداشتهایم. الان هم پروژهی حذف آقای هاشمی به نظر من مورد تأیید آقای خامنهای است، اما مقداری در چگونگی اجرای این مسئله به نظر من اختلاف نظر بین آقای خامنهای و بعضی از اصولگرایانی که مخالف آقای هاشمی هستند وجود دارد. والا من فکر میکنم آقای خامنهای به اصل ماجرا، یعنی حذف آقای هاشمی، راضی است.
از یک منظر دیگر هم به مسئلهی حذف آقای هاشمی نگریسته میشود و آن هم در واقع کشتی طوفانزدهی اصولگراهاست. اختلاف در میان این جناح خیلی شدید است. به نظر میرسد فارس نیوز و دولت که هجمهی جدیدی را علیه آقای هاشمی آغاز کردهاند، از این نکته به عنوان عامل وحدتبخش در درون خانوادهی اصولگرایان یاد میکنند. نظر شما چیست؟
من با این نظر مخالفم. یعنی مطمئناً چیزی که باعث شده است آقای خامنهای تاکنون رضایت ندهد به حذف صریح و بیپروای آقای هاشمی همین بوده است. یعنی احساس آقای خامنهای این است که هنوز زمانه و امکانات لازم برای این کار فراهم نشده و مقداری باید به خودشان فرصت دهند. ایشان معتقد است که باید اندک اندک به آن نتایجی که میخواهند برسند. به نظر من شیوهای که آقای خامنهای برای حذف آقای هاشمی در پیش گرفته کارآتر و درستتر است. یعنی اگر بنا باشد که یکباره آقای هاشمی حذف شود و ایشان هم جزو سران «فتنه» خوانده شود و بخواهند همهی امکانات را از او دریغ کنند، باعث ریزش دیگری در خانوادهی اصولگرایان خواهد شد؛ بهخصوص با اختلافات شدیدی که الان بین مجلس و قوه قضاییه از یکسو و دولت از سوی دیگر وجود دارد، اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم به آن اضافه کنیم، معلوم نیست اصلاً چه نتایجی بهدست میآید. یعنی بسا که رفتارهای تند و غیرمنطقی بیشتر و صریحتر از این به ضرر خود جناح تندروی اصولگرا تمام شود.
به نظر من رفتاری که آقای خامنهای در رابطه با آقای هاشمی در پیش گرفته است ، با هدفی که آن اصولگرایان تندرو دارند یکی هست، اما در تاکتیک متفاوت است. این لااقل برای کسانی که به حذف آقای هاشمی میاندیشند کارآتر است و لذا نباید یکباره ایشان را حذف کنند، بلکه همین طور باید کجدارو مریز با ایشان رفتار کنند. همین کار را هم دارند میکنند. البته اینهایی که من دارم میگویم بهمنزلهی موافقت با این رفتارها نیست. من دارم از منظر آنها به قضیه نگاه و آن را تحلیل میکنم.
فایل صوتی مصاحبه
امروز: یا شاهد عینی با ارسال مشاهدات خود از نواحی غربی تهران به سایت امروز از حضور قابل توجه نیروهای امنیتی خبر داده است. متن کامل این گزارش در پی می آید:
ساعت ۴ بعدازظهر از خیابانهای فاطمی و بولوار کشاورز عبور می کردم. خبری از تجمع و تظاهرات نبود و فقط سر تقاطع ها پلیس ضد شورش و نیروی انتظامی ایستاده بودند.
به میدان انقلاب که رسیدم در سر چهارراه تعداد زیادی نیروی امنیتی زن ایستاده بودند.
در جلوی دانشگاه و میدان انقلاب بطور وحشتناکی پلیس ضد شورش و لباس شخصی های باتون دار بودند. تعداد این نیروها بسیار زیاد بود.
استفاده ازنیروهای بسیجی و لباس شخصی های بچه سال (کم سن و سال) بیشتر از روزهای قبل بود. از چهارراه نواب تا توحید رسما مثل پادگان بود. تراکم نیروهای امنیتی بیشتر از مردم عادی بود.
در پیاده رو ازمیدان انقلاب تا توحید مردم معترض را می توانستی تشخیص بدهی. البته احساس می کنم حضور مردم کمتر از هفته گذشته بود. اصلا امکان تجمع نبود. شهر واقعا یک پادگان بود.
امروز: سایت کلمه که اخیرا از بازداشت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و انتقال ایشان به زندان حشمتیه تهران خبر داده بود با چاپ اصلاحیه ای، ضمن پوزش از خوانندگانش، خبر گذشته خود تصحیح کرده و اعلام کرد که طبق آخرین اخبار رسیده به این رسانه جنبش سبز، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همچنان در حصر خانگی به سر می برند و تمامی کانال های ارتباطی ایشان با بیرون قطع شده است. کلمه از منبع این خبر اطلاعی نداده است. متن کامل خبر کلمه در پی می آید.
پس از سه هفته ابهام و تناقض در گفتار مسوولین عالیرتبه و نپذیرفتن مسوولیت قطع ارتباط موسوی و کروبی توسط متصدیان امور، تحقیق و بررسی کلمه مشخص کرد آقای موسوی و خانم رهنورد در بازداشت خانگی به سر می برند.
به اطلاع مخاطبان محترم می رساند، در روزهای گذشته با توجه به انکار و ابهام مسوولین در اطلاع رسانی، با پیگیری زیاد، خبری به کلمه مبنی بر انتقال موسوی و رهنورد به پادگان حشمتیه رسیدکه بر مبنای آن و نیز به دلیل برخی اخبار نگران کننده دیگر اقدام به اطلاع رسانی صورت گرفت. بدیهی است تناقض گویی، پرده پوشی و ابهام در گفتار مسوولان در مورد وضعیت این عزیزان نیز به اخبار نگران کننده دامن می زد، وضعیتی ابهام الودی که هم اکنون نیز از سوی مسوولان ادامه دارد. عدم شفافیت و صداقت مسوولان در این زمینه و عدم اطلاع رسانی امکان دریافت خبر دقیق و قطعی را تا کنون با مشکلات جدی مواجه کرده است.
اما با ادامه تحقیقات کلمه در روزهای اخیر مشخص شد خانم رهنورد و آقای موسوی تا لحظه تنظیم خبر در بازداشت خانگی به سر می برند که بدینوسیله خبر انتقال و از منزل به بازداشتگاه تصحیح و از مخاطبان محترم عذر خواهی می شود.
لازم به ذکر است وضعیت نگهداری ایشان در منزل، با توجه به قطع کامل ارتباطات با دنیای خارج و سلب اختیار تردد از ایشان، چیزی فراتر از حصر به معنای ممنوعیت تردد و خروج از منزل است و در واقع نوعی بازداشت خانگی است که تاکنون هیچ مرجع قانونی حاضر به موضع گیری و پذیرش مسئولیت رسمی این عمل غیر اخلاقی و غیر حقوقی نشده است. کلمه در صورت هر گونه اطلاع از وضعیت آقایان موسوی و کروبی مخاطبان را در جریان قرار خواهد داد.
کلمه خبر بازداشت میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را تصحیح کرد:
با کمی دقت در مطالبات مردمی به این نتیجه میرسیم که غالب خواستهی آنان بیشتر از حرفهایی نیست که از زبان مسئولین شنیده میشود. ولی متأسفانه آنان دچار مشکلی هستند که قرآن میفرماید: «لم تقولون ما لا تفعلون»."چرا چيزی را مي گوييد كه به آن عمل نمي كنيد؟!" گویا حرفهای مسؤلين فقط در مقابل دوربین و برای مصارف خارجی گفته میشود در حالیکه جامعه خودمان به آن محتاجتر است. از جمله این "قول های بدون عمل" عبارت است از:
1- قانون گرایی: قانون اساسی هر كشور به عنوان میثاق ملی آن كشور عمل میکند و فصلالخطاب است. در کشور ما متأسفانه با وجود مراکز قانونگذاری متعدد، مشاهده میشود که بسیاری از کارهای مهم، به جای عبور از فیلتر قانون، از کانالهایی همچون تریبون نماز جمعه، طومارنوشتن، شعار دادن، کفن پوشیدن و... رقم خورده و ظهور پیدا میکند. و متأسفانهتر اینکه مهمترین مرکز قانونگذاری یعنی مجلس شورای اسلامی که خونبهای خون شهداست و نمایندگان آن برای قانونگذاری قسم ياد كرده اند، به جای اینکه جلوی اين گونه بی قانونی ها را بگیرند و قوه قضائیه را موظف به اجرای قانون کنند، با چند فریاد مرده باد و زنده باد، قاضی میشوند، حکم حبس و حصر و حتی قتل صادر میکنند، و با این اعمال لطمات جبران ناپذیری را بر پیکر انقلاب میزنند.
2- اجتناب از زور و تهدید.
در کشوری که از قانون اساسی پیشرفته شامل آزادی بیان و قلم و اندیشه و آزادی برگزاری اجتماعات برخوردار است، آیا برای برگزاری یک میتینگ ساده، باید تقاضای مجوز کند؟ در حالیکه طبق اصل 27 قانون اساسی نیاز به مجوز نیست. وظيفه حفظ نظم و امنيت اين گونه تجمع ها با حكومت است.اما متأسفانه به جاي حفظ امنيت و نظم، جلوی برگزاری اين تجمعات، با توسل به گاز اشك آور و باتوم گرفته مي شود. و هر بار عده اي از شركت كنندگان در تجمع دستگير می شوند.
آیا باید در مقابل ابراز عقیده و اعتراض تاوان سنگین کتک و حبس و... را تحمل کرد؟
اگرفرضاّ کسی هم خطا کند آیا راهی برای اصلاح او جز تنبیه بدنی وجود ندارد؟ چراگرهای را که میتوان با دست باز کرد با دندان باز کنیم؟ وقتی میتوان پای درد دلها نشست و به راهکارها گوش داد و بهترینها را انتخاب کرد، (فیتّبعون احسنه)، چرا به زور و چماق متوسل شویم؟ برحذر باشیم از بغضهایی که در گلو خفه می شوند، و كينههايی كه شكل می گيرند و آبروهايی كه برده میشوند. همه این عوامل پيكره جامعه را دچار دلسردی و بدبينی كرده و پشتوانههای نظام را كه اميد و ايمان مردم است دچار آسيب جدّی ميكند. اگر مطالبات کوچک برآورده نشود سطح خواستهها آنقدر بالا خواهد رفت که دیگر راه اصلاح مسالمت آمیز باقی نمیماند. اگر خواستهها و شعارهای مردم را در 25 خرداد 88 با 25 بهمن 89 مقایسه کنیم به این مطلب پی خواهیم برد.
3- توجه به حرف مردم.
از زمانی که قانون اساسی ما نوشته شده 32 سال، یعنی تقریباً دو نسل میگذرد، طبیعی است که هر نسلی با توجه به شرایط زمانی و مکانی، مطالبات و خواستههای جدیدی دارد و هیچ حكومتی حق ندارد خواسته آنها را زیر پا گذاشته و خواسته خود را به آنها تحمیل کند. به یاد بیاوریم، امام در اولین سخنرانی خود که در بهشت زهرا ایراد کردند، فرمودند:«پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند». آیا اکنون اگر جوانان بگویند «پدر بزرگان ما حق نداشتند برای ما تصمیم بگیرند» حرف گزافی گفتهاند؟
فلسفه معاد و مقدمه حسابرسی در قیامت این است که هر کسی اختیار داشته باشد تا منش و روش زندگیش را انتخاب کند، لذا حکومت اسلامی باید بپذیرد که تمکین در مقابل خواستههای معقول و مشروع مردم امری لازم است و چنانچه خواهان سعادت مردم و نیز حفظ انقلاب است، باید به اصلاحات تن دهد و مطالبات مردم را، که همانا اصلاحات در امور است با درایت مدیریت نماید، در این صورت است که نقش هدایتگری و روشنگری برای اشخاص با تجربه و دلسوز انقلاب حفظ میشود و سالمتر و زودتر و کم هزینهتر به وضع مطلوب دست خواهد یافت. اما اگر به خواست مردم توجه نشود و ایجاد رعب و وحشت و ضرب و حبس شیوه اداره کشور گردد، نه تنها شانس هدایتگری برای بزرگان نمیماند، بلکه مقبولیت فعلی خود را هم از دست خواهند داد.
4-آزادی و دموکراسی و عدم دیکتاتوری.
نمونه کامل دموکراسی و رعایت حقوق بشر در سیره و روش حکومتی پیغمبر(ص) و امام علی(ع) مشاهده میشود. علی(ع) از ربوده شدن خلخال پای زن یهودی میفرماید: «جا دارد که انسان از غصه آن دق کند». اما متأسفانه کسانی که ادعای پیروی او را دارند به افرادی مجوّز میدهند تا در حرم حضرت عبدالعظیم و موقع شنیدن ندای حی علی خیرالعمل مزاحم خانم محترمی شوند و او را با انواع حرفهای رکیک و فحاشی هايي که بعضاً مجازات حد دارد، بمباران کنند. خانمی که به همراه خانوادهاش در راه به ثمر رسیدن انقلاب مشکلات فراوانی را تحمل کرده وحداقل تاوانی که پرداخته این است که، سالهای نوجوانی یعنی زمانی که بیشترین نیاز را، به حضور پدردر کنار خود داشته، او را فقط هفتهای یکبار در زندان ملاقات میکرده است. آیا این همان دموکراسی است که میخواهیم دیگران از ما الگو بگیرند؟!
از وظایف مهم حکومتها جلوگیری ازعوامل برهم زننده آرامش است تا تحت لوای آن جامعه بتواند به پیشرفتهای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که، شایسته مردمی با تمدن چندین هزار ساله است، برسد.بياييد همان آرامشی را که برای سایر ملل طلب میکنید به ملت خود نيز ارزاني داريد تا همگی در پناه قانون بتوانند در آرامش و آزادي زندگی کنند.
آیا این مطالبات، مطالبات زیادی است؟!
آيت الله مهدوي كني با انتخاباتي كه دقايقي پيش برگزار شد ، به عنوان رييس مجلس خبرگان انتخاب شد.
به گزارش خبرنگار ايلنا ، آيت الله مهدوي كني توانست 63 راي موافق اعضاي خبرگان رهبري را براي رياست مجلس خبرگان كسب كند.
انتخابات اين دوره رياست خبرگان رهبري ، با اعلام كانديداتوري آيتالله مهدويكني كه با كناره گيري آيتالله هاشمي رفسنجاني از كانديداتوري همراه بود ، برگزار شد .
هاشمي رفسنجاني در سخنان امروز خود تصريح كرده بود : در صورتي كه آيت الله مهدوي كني نامزد رياست خبرگان شوند، داوطلب اين پست نخواهم شد و از آقاي مهدوي كني حمايت ميكنم.
خاطرنشان ميشود مجلس خبرگان 84 عضو دارد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر