-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 12/24/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



شش سال زندان همراه با ممنوعیتی بیست ساله فیلم ساختن، خروج از کشور و مصاحبه کردن با رسانه‌ها: اینها همگی مفاد حکمی هستند که روز دوشنبه ۲۰ دسامبر به نقل از فریده غیرت، وکیل جعفر پناهی فیلم ساز ایرانی به وی ابلاغ شده است. خانم غیرت اعلام کرده است که علیه این حکم تقاضای تجدید نظر خواهد کرد. اتهامات وی: شرکت در تجمعات و تبلیغ علیه رژیم.

نه ماه می‌شود که این کارگردان که یکی از با استعدادترین‌ها در ایران و شناخته‌شده‌ترین‌ها در خارج از مرزهای ایران است، هدف سرکوب و فشارهای مقامات ایران قرار دارد که بیشتر شبیه فضای داستان‌ها کافکا است در کشوری است که قدرت و سینماگران مدتهاست به بازی موش و گربه مشغول هستند.

همه چیز با تجمعات پس از انتخابات پرحاشیه ژوئن سال ۲۰۰۹ آغاز شد. آقای پناهی که با همکاری محمد رسول‌اف، که خود حکمی مشابه پناهی دریافت کرده، درحال آماده کردن فیلم خود درباره همین حوادث بود به همراه همسر و دخترش در خانه‌شان در روز اول مارس سال ۲۰۱۰ دستگیر شد و در زندان اوین و در تهران محبوس شد.

وی که روز ۲۵ ماه مه بعد از سه ماه زندان و اعتصاب غذای یک هفته‌ای آزاد شد، در نهایت روز ۷ نوامبر در خفا محاکمه شد. او در مقابل آنانی که متهمش می‌کنند دفاعیه‌ای مثال‌زدنی از شجاعت و انسانیت قرائت می‌کند.

حمایت جهانی که در ابتدا از حلقه سینماگران شروع شد، طولی نمی‌کشد که پدیدار می‌شود. فستیوال کن در ماه مه ۲۰۱۰ با دعوت از جعفر پناهی، که در آن زمان در زندان به سر می‌برد، به عنوان داور جشنواره جنبشی راه می‌اندازد.

جشنواره ونیز هم در ماه سپتامبر پا جای پای فستیوال کن می‌گذارد و از آقای پناهی که در آن زمان در حصر خانگی به سر می‌برد، دعوت می‌کند که به همراه فیلمی کوتاه که به تازگی ساخته شده بود به ونیز برود. در نهایت این فستیوال بین‌المللی فیلم برلین است که از جعفر پناهی می‌خواهد عضویت در هیات داوران این جشنواره را در فوریه سال ۲۰۱۱ بپذیرد. به این زنجیره حمایتِ رشته شده از سوی مهمترین فستیوال‌های جهانی سینما طومارهایی به امضای کارگرادانان جهان، همین‌طور هالیوودی‌ها رسید که می‌توان در میان آنها، نام استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی یا تیم برتون را یافت.

به همین ترتیب، حکومت ایران در انتخاب هدف اصلیش اشتباه نکرده است، جعفر پناهی ۵۰ ساله بی‌شک سینماگری متعهد است که با فیلم‌هایش به نفی سیاست های خودسرانه می‌پردازد و بی‌عدالتی اجتماعی را محکوم می‌کند. او یک هنرمند بزرگ است که در کنار عباس کیارستمی که مدتی دستیارش بوده است سینمای مولف ایران را شکل دادند و خود، جایزه‌های بسیاری در فستیوال های بین‌المللی بدست آورده است: دوربین طلای فستیوال کن برای فیلم بادکنک سفید در سال ۱۹۹۵، شیر طلا برای فیلم دایره در سال ۲۰۰۰ و جایزه نگاه ویژه کن برای طلای سرخ در سال ۲۰۰۳

واکنش‌های شدید حکم وی که به تازگی صادر شده، خبر بسیار بدی برای ایران و برای سینماست. این حکم به سرعت واکنش‌های شدیدی به دنبال داشت؛ مثل واکنش دبیر فستیوال کن تیری فرمو که در حال آماده سازی یک کمیته حمایت است، یا برنار-هانری لوی که این اتفاق را نشان‌دهنده «اعلان جنگ» تهران به هنرمندان می‌داند. فردریک میتران، وزیر فرهنگ فرانسه هم شخصا از این «شبه - حکم» اعلام تاسف کرده است.

جعفر پناهی که تقاضای خروجش در ماه سپتامبر سال 2010 برای رفتن به ونیز رد شده بود، تلفنی این کلمات را به زبان آورد: «حقوق بشر در ایران سی سالی است که زیر پا گذاشته می‌شود، اما وضعیت امروز کشور اصلا با هیچ دوره دیگری قابل مقایسه نیست. فضای کشور خفقان‌آور است. مردم احساس تحقیر شدن می‌کنند. تحقیر و تمسخر بدترین چیزها برای انسان هستند، این وضعیت ما را می‌تواند به سمت موقعیتی غیرقابل کنترل ببرد».

از: ژک ماندلبوم

در: لوموند


 


کنگره 111 آمریکا به سوی پایان می رود و از سوی تفکر مردمی و نیز عملکرد کاری، با کم کاری و ناموفقیت روبرو بوده است. باراک اوباما و متحدانش درجلسه سنا می خواهند در همین مدت باقی مانده سوء استفاده کرده و پیمان خطرناک «استارت» میان آمریکا و روسیه را نهایی کنند.

در مدتی که سناتورهای جمهوریخواه زمان زیادی برای بحث در مورد این پیمان ندارند، مجلس سنا باید این طرح را رد کند و به آن نه بگوید. بخشی از مشکلات این پیمان از این قرار است:

این پیمان توانایی و برتری کلاهک های اتمی روسیه نسبت به آمریکا را 10 به یک خواهد کرد. ضمن این که زرادخانه اتمی کرملین به روز شده است. اما زرادخانه امریکا بیش از 30 سال قدمت دارد و خیلی بخش هایش حتی به درد هم نمی خورد. ضمن این که دیگر سلاح های تاکتیکی ما در دیگر نقاط جهان پیاده نخواهد شد و بیشتر آنها در خاک آمریکا باقی خواهد ماند که دیگر ارزش بازدارندگی نخواهد داشت.

ضمن این که این پیمان، روسیه را درهمان نقطه قوت استراتژیک نگه می دارد و فقط چتر اتمی طرف دیگر را کمتر می کند که باعث می شود متحدان استراتژیک آمریکا خارج از آن بمانند. آیا واقعا هنوز هم کسی فکر می کند که این پیمان باعث تقویت آمریکا و امنیت آن می شود؟

پیمان استارت جدید، قدرت بازدارندگی آمریکا را کاهش می دهد و خطر دیگر کشورها را بیشتر می کند. چین، کره شمالی، ایران، سوریه، برمه (میانمار) و ونزوئلا در میان دولت های خطرناکی هستند که شاید تعداد آنها کم باشد ولی خوب با اتمی شدن آنها، متحدان آمریکا هم به سمت اتمی شدن خواهند رفت. اگر قدرتی نباشد که آنها را سرجایشان نگه ندارد و با سلاح های اتمی کمتر (بگذریم از امید آقای اوباما برای کنار گذاشتن همه آنها) قدرت خوبی برای بازدارندگی نخواهیم داشت.

پیمان استارت اجازه زدن حرف آخر را به روسیه می دهد و تقریبا قدرت وتو در برابر آن را از دست خواهیم داد و قدرت دفاعی موشکی هم کنار خواهد رفت. روس ها گفته اند در صورت تغییر کمی و کیفی در پایگاه های موشکی از پیمان عقب خواهند کشید. همین الان هم خطر از بابت عقب کشیدن های اوباما بالا رفته است، آن هم زمانی که اوباما از طرح سپر دفاع موشکی عقب کشید.

این گونه توافق های عجولانه به دیگر کشورها اجازه می دهد تجهیزاتی که پیمان استارت سعی می کند کاهش دهد را برای هم دیگر و در خاک دیگر کشورها بسازند. برای مثال ایران به زودی ساخت موشک در ونزوئلا را آغاز می کند و مشابه بحران موشکی کوبا را برای آمریکا درست می کند. چرا این مسکو است که باید برای آمریکا تعیین و تکلیف کند که چگونه آمریکا می تواند از خود در برابر آن موشک ها دفاع کند؟

همکاری روسیه در پیمان استارت قابل تایید نیست. این همان چیزی است که کرملین تقلب کرد و طبق پیمان استارت جدید، ما نمی توانیم فعالیت های روسیه را مانیتور کنیم. در واقع این پیمان قابلیت تایید اندکی دارد و نمی توان فهمید طرف مقابل به چه کاری مشغول است.

تحت حکومت و فرماندهی ولادیمیر پوتین، نخست وزیر روسیه، دولت حاکم این کشور دوست ما (آمریکا) نیست چه برسد به این که یک متحد قابل اعتماد باشد. این ادعا که پیمان استارت روابط میان دو کشور را تازه و تجدید می کند به نوعی گمراه کننده است. در واقع آقای پوتین به نوعی روابط خصمانه با آمریکا نگاه می کند و هنوز به تجهیز و کمک نظامی به دشمنان آمریکا ادامه می دهد و به ونزوئلا، ایران و کره شمالی کمک می کند. هنوز هم به قانون منع گسترش سلاح های اتمی اهمیتی نم یدهد و به سلاح های پیشرفته ضد موشکی و پدافندی و زیردریایی و تانک ادامه می دهد و سلاح هایی تولید می کند که قابلیت به خطر انداختن در خاورمیانه و شرق دور و آمریکای لاتین را افزایش می دهد.

در نهایت این آمریکا و متحدان هستند که ریسک بیشتری به جان می خرند. پیمان استارت جدید در واقع به این نوع رفتارهای کرملین، نوعی پاداش می دهد.

انتظار نمی رود نمایندگان سنا در این روزهای باقی مانده بتوانند به تمامی این مسائل بپردازند. به همین علت هم آقای اوباما فشار می آورد که تا پیش از پایان سال این پیمان نهایی شود.

هیچ دلیلی ندارد که سنا در این شرایط به این پیمان رای بدهد و دلایلی زیادی هم برای آن هست که باید از این پیمان حذر کند. اگرهم آقای اوباما فشار می آورد که سنا بدون بررسی به این پیمان رای بدهد، دستکم 34 سناتور باید به آن نه بگویند.

*فرانک جی گافنی جونیور، رییس مرکز سیاست امنیت، ستون نویس واشینگتن تایمز و میزبان رادیویی برنامه «حمایت از آزادی» در واشینگتن است.

از: فرانک جی گفنی جونیور

در: واشینگتن تایمز


 


زندانی کم حرف می زند، دست هایش را فشار می دهد. پشتِ سرِ شیراحمد شیرانی مأموران نیروی انتظامی نشسته اند، جلوی درنیز مأموری ایستاده است. هنگام دیداری در پاسگاهی در زاهدان واقع در جنوب شرق ایران شیر احمدِ 27 ساله هیچ حاشا نمی کند که چه کرده است: به دستور گروه تروریستی ضد ایرانی جندالله (سربازان خدا) قرار بوده درتهران «خانۀ امنی» پیدا کند: بعنوان پایگاهی برای حمله در پایتخت. شیرانی، ازخویشاوندان رهبر جندالله عبدالمالک ریگی که تازگی اعدام شد، دستگیر شد و منتظر محاکمه اش است. درمورد انگیزه هایش تنها می گوید: «من خواستار حقوق خودم بعنوان یک بلوچ بودم.» احتمالاً می داند چه درانتظار اوست: بعد از آخرین سوء قصد جنگجویان سنی که 39 کشته برجای گذاشت یازده نفر از اعضای جندالله در دوشنبه در زاهدان به دار آویخته شدند.

زاهدان، مرکز استان شرقی سیستان و بلوچستان که از دید اقتصادی عقب مانده است، دژ گروه زیر زمینیِ سنی است: خیابان های خاک گرفته و چند کورۀ آجر پزی وشالیکوبی و کارخانه های تولید غذای دام و سرامیک، و نیز فرودگاهی و ایستگاه قطاری که ایران را به پاکستان وصل می کند. بخشی از 534 هزارجمعیت شهر درآمد خود را از راه قاچاق دارد: مرز هزار کیلومتری کوهستانی با پاکستان و افغانستان درنزدیکی است. بخش بزرگی از تریاک که درمنطقۀ هندوکش تولید می شود راهی اروپا می گردد. اما ایران نیز مشکل مواد مخدر دارد: درتهران معتادان در پارک ها نشسته اند، در منطقۀ مرزی تاکنون بیش از 3 هزار مأمور در مبازه با قاچاقچیان جان باخته اند.

اما به ویژه زاهدان و منطقۀ بلوچستان مشکل ترور دارد: چهارشنبۀ گذشته درتازه ترین سوء قصد جندالله در چاه بهار 39 نفر کشته شدند. حمله کنندگان انتحاری درمقابل مسجدی شیعی خود را منفجر کردند. بار اول نبود که چنین حمله ای صورت می گرفت: از زمانی که مقام های امنیتی رهبر جندالله، ریگی را دستگیر و در ژوئن اعدام کردند منظماٌ بمب منفجر می شود. این گروه که حتی قصد جان رئیس جمهور محمود احمدی نژاد را هم کرده است حمله های خود را انتقام می داند: «عملیات انتقام رهبر به سبوعیت به دارآویخته شده و دیگر شهیدانمان بود.»

بعضاٌ، این نکته را کارشانسان امنیتی در ایران هم اذعان می کنند، ترور دلایل داخلی دارد. اکثریت مردم استان سیستان و بلوچستان بلوچ هستند. اینان اقلیتی سنی در کشور چند قومی ایران به شمار می روند. بلوچ ها با همسایۀ خود بلوچستان پاکستان مشترکات مذهبی و نژادی بیشتری دارند تا با فارس های شیعۀ ایران. تهران دهها سال از استان جنوب شرقی خود غافل ماند: بلوچ ها احساس تبعیض می کنند. جندالله برای اولین بار درسال 2003 پا به عرصه گذاشتند – رهبرشان خواستار حقوق بیشتر برای مردم خود شد، بعد این گروه افراطی شد و از قرار با القاعده ارتباط گرفت.

برای ایران آشکار است: پشت سر جندالله آمریکا و اسرائیل و انگلیس قرار دارند. به باور ایران ترور قرار است حکومت را متزلزل و در برنامۀ اتمی اخلال کند. بعد از سوء قصد اخیر رهبر مذهبی آیت الله خامنه ای از «نیروهای مغرور» صحبت کرد که «نمی خواهند ما اورانیوم غنی سازی کنیم.» وزیر کشور مصطفی نجار مستقیمآ آمریکا را متهم کرد: «تجهیز تروریست ها نشان می دهد که سیا و دیگران در ماجرا دست دارند.»

این اتهام در سال 2007 خوراک پیدا کرده بود: روزنامه نگار آمریکایی سیمورهرش نشان داد که رئیس جمهور سابق آمریکا جورج بوش یک «فرمان ریاست جمهوری» امضا کرده بوده است؛ در این سند محرمانه ظاهراٌ آمده که آمریکایی ها و انگلیسی ها و اسرائیلی ها می خواهند حکومت ایران را متزلزل کنند. وسیلۀ این کار تجهیز گروه های تروریستی مانند جندالله است تا بذر اختلاف بین شیعه و سنی بکارند. جانشینش باراک اوباما گرچه جندالله را چند مدت قبل در زمرۀ گروه های تروریستی آورد: اما رسماٌ بازگشت از سیاست بوش را که هیچگاه رسماٌ تأیید نشده بود اعلام نکرد.

خود رهبر جندالله، ریگی قبل از اعدامش در تلویزیون ایران اعتراف کرده بود: وی در کازابلانکا در مراکش با عوامل آمریکایی دیدار کرده است، اسرائیلی هایی با پوشش نمایندگان ناتو هم حضور داشته اند. به او پول و اسلحه و تلفن های ماهواره ای داده اند. دوراز ذهن نیست که اعتراف ریگی زیر شکنجه صورت گرفته شده باشد. اما وی فعالیت ها جنگی خود را هیچگاه کتمان نکرد: سرِ خویشاوند به ظاهرخائنی را بریده بود. وی داد که از جنایتش فیلم بگیرند و ویوئو را در اینترنت گذاشت.

جندالله تنها گروه زیر زمینی در ایران نیست: در کوه های کردستان در مثلث مرزی ایران و عراق و ترکیه، گروهِ وابسته به حزب کار کردستانِ ( پ کا کا ) پژاک فعالیت دارد، در عراق حدود 3500 از افراد مجاهدین خلق که گروهی اسلامی چپ گراست زندگی می کنند. اما جندالله با برنامۀ مذهبیِ سنی خود به شدت از سوی حکومت شیعی ایران مورد مبارزه قرار دارد. توان جندالله نامشخص است: ادعا می کنند که 2 هزار مبارز دارند، کارشناسان ایرانی از تنها 50 نفر صحبت می کند. اما بسیاری از بلوچ ها برای آموزش مذهبی به پاکستان می روند و در آنجا به عنوان نیروهای تازه نفس برای فعالیت ها تروریستی زیر نظر گرفته می شوند. و پاکستان سیاست مرموزی را در پیش گرفته است: با وجود همه تکذیب های اسلام آباد، جندالله تاکنون بزرگترین پایگاه خود را برای عقب نشینی در این کشور دارد، به گفتۀ مقام های ایرانی در پاکستان برای اعضای این گروه گذرنامه های جعلی صادر می شود.

از آنجایی که در کشور چند قومی ایران نمی توان وحدت کشور را مورد تردید قرار داد کارشناسانِ ترور در ایران چندین توضیح دارند: گروه های تروریستی مانند فرقه هستند. عضو یک مؤسسۀ پژوهشی که وابسته به وزارت خارجه است می گوید: «از آن جایی که ترور فرزند فرقه هاست باید آن را به چشم بیماری نگاه کرد. و بدون حمایت از خارج هیچ گروه تروریستی نمی تواند به بقای خود ادامه بدهد.» برای این کارشناس این نکته به این معناست: تروریسم بدون عواملی چون تشنج های اجتماعی و نژادی؛ مبارزان زیر زمینی «که مغزشان شسشتشو داده شده» ابزاری در دستان دشمنان ایران است. در آنچه به خطر ترور مربوط می شود این کارشناس واقع بین است: «ترور ترس ایجاد می کند. اما حکومتی را نمی تواند به تزلزل دربیاورد.»

از: توماس آوناریوس

در: زود دویچه تسایتونگ


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته