-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

Latest Posts from Tehran Review for 06/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در حالی که با گذشت نزدیک به یک ماه از انفجار در یک سکوی نفتی در نفت‌شهر استان ایلام آتش‌سوزی و فوران نفت از این چاه نفتی در ایران ادامه دارد، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران از آمادگی این قرارگاه برای «کمک به مهار لکه نفتی» در خلیج مکزیک خبر داده است.

به گزارش خبرگزاری‌های ایران، رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران، روز دوشنبه گفت که در صورت درخواست رسمی آمریکا و بریتانیا، این قرارگاه آماده مهار لکه نفتی در خلیج مکزیک است.

سکوی حفاری متعلق به شرکت بریتانیایی «بریتیش پترولیوم» که در ۸۲ کیلومتری ساحل جنوب شرقی لوئیزیانا قرار دارد شامگاه بیستم آوریل منفجر شد و در اثر این سانحه یازده نفر جان باختند.

رستم قاسمی که قرارگاه تحت فرمان وی مهم‌ترین و سودآورترین پروژه‌های نفت و گاز ایران را بدون طی تشریفات قانونی در اختیار گرفته است در این باره گفت: «در صورتی که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و نیز شرکت‌های غربی خود را در مهار لکه نفتی ناتوان می‌دانند، از ایران درخواست کنند، می‌توانیم با بررسی‌های لازم، متخصصین قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه را جهت کمک به جلوگیری از ادامه این فاجعه بزرگ و پایان بخشیدن به بحران زیست‌محیطی و مهار لکه نفتی به منطقه اعزام کنیم.»

این سخنان در حالی بیان شده است که با گذشت نزدیک به یک ماه از انفجار و آتش‌سوزی در یکی از سکوهای نفتی در نفت‌شهر ایران، آتش‌سوزی و فوران نفت از این سکوی نفتی همچنان ادامه دارد و تلاش برای مهار آن هنوز به نتیجه نرسیده است.

انفجار دکل چینی بر روی چاه ۲۴ پالایشگاه نفت‌شهر شهرستان قصر شیرین در هفته اول ماه جاری، خردادماه، سه کشته و ۱۳ زخمی برجای گذاشت.

از سوی دیگر عدم مهار آتش‌سوزی در سکوی نفتی ایران در حالی است که سکوی نفتی ایرانی در خشکی قرار دارد و چاه نفتی شرکت بریتیش پترولیوم، بی‌پی، که در خلیج مکزیک دچار حادثه شده در اعماق چند صد متری دریا واقع است.

آقای قاسمی که اخیرا خود مشمول تحریم‌های یک‌جانبه استرالیا علیه جمهوری اسلامی شده با اشاره به ادامه فوران نفت از سکوی نفتی در خلیج مکزیک گفته است: «این مایه ننگ و شرمندگی است که آمریکا و انگلیس و کسانی که خود را مهد تکنولوژی و ابرقدرت حوزه صنعت و اقتصاد جهانی می‌دانند با گذشت دو ماه از تخریب سکوی تولید نفت در منطقه خلیج مکزیک قادر به مهار فوران نفت ‌نباشند.»

وی از این حادثه با عنوان «چالشی برای فناوری غرب و به بن‌بست رسیدن متخصصین مغرور کمپانی‌های بزرگ نفتی انگلیسی و آمریکایی» یاد کرده و افزوده است: «تجربه حضور ایرانی‌ها در مهار فوران‌های نفتی در برخی کشورهای همسایه در خلیج فارس مانند کویت از قابلیت‌ها و مهارت‌های آنان خبر می‌دهد. در عین حال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای کمک به مهار لکه نفتی آماده است.»

فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا همچنین با اشاره به تحریم‌های تازه شورای امنیت علیه نهادهای وابسته به سپاه و به‌ویژه این قرارگاه گفته است: «دست‌یابی سپاه به این قابلیت‌ها و توانمندی‌ها محصول تحریم‌هایی است که در طول سه دهه گذشته علیه نظام و ملت ایران اعمال شده است و اساساً ما همواره زندگی در شرایط تحریم را تجربه کرده‌ایم و اینک که جامعه جهانی با فاجعه زیست‌محیطی و تهدید علیه مردمان یکی از مناطق حساس دنیا مواجه شده سپاه پاسداران به‌رغم تحریم‌های جدید آماده است به رسالت انسانی خود در این زمینه عمل کند و توان انحصاری و بومی خود را به خلیج مکزیک اعزام‌ نماید.»


 


۱
جمهوری اسلامی به شکلی که در این ماه‌های اخیر شناخته شد و هویت آن عریان در مقابل چشم ایرانیان و جهانیان قرار گرفت، هرگز برای عموم شناخته نبوده است. تغییر فکر عمومی درباره یک نظام سیاسی، مرحله مهمی از تحولات آتی آن است. اما به نظر من این عریانی با وجود اهمیت بنیادینی که دارد هنوز به پدیده‌های آشکار و خشونت بی‌شرم و دروغ‌های رسوا محدود است. ما هنوز نیاز داریم که درون این نظام مقدس را واکاوی کنیم و اندیشه آن را بشناسیم. اندیشه‌ای که چه بسا را ما را متحیر کند. نه از آنکه این نظام چگونه فکر می‌کند؛ بلکه از این بابت که سهم ما در ساختن‌اش تا چه حد کارسازی کرده است. این شناخت از آن رو ضروری است که امکان بازتولید همین نظام را در صورت‌های دیگر محدود و محدودتر می‌کند. امروز که این یادداشت را می‌نویسم حرف‌های احمد جنتی را که ساعتی پیش در نماز جمعه گفته است با خود تکرار می‌کنم. او می‌خواهد زنان بدحجاب را به چشم تروریست نگاه کنیم و توصیه می‌کند که این زنان باید مثل دزدها و قاچاقچی‌ها سرکوب شوند.

از نظر سیاسی این موضع چیزی جز زور عریان برای تحمیل فکر دولت نیست. نشانه روشن دولت محوری و فراموش کردن مردم و خواست‌های ایشان و اصولا بی‌اعتنایی به طبع تحول فکر و جامعه است. حرف جنتی مرا به یاد موضع شاه می‌اندازد که می‌گفت به زور هم که شده شما را به دروازه تمدن بزرگ می‌بریم که یعنی نخواهید هم کشان کشان می‌بریم. حالا جنتی و دوستان می‌خواهند به زور ما را از دروازه بهشت خیالی‌شان بگذرانند؛ اما فرق بزرگی این میانه هست: شاه در مسیر تمدن بزرگ‌اش فکر و فلسفه قتل عام و حذف نداشت. فلسفه‌اش زور بود، ترور نبود. نگاه جنتی به جهان کینه‌ورزانه است. همه مخالفان و دگراندیشان را دزد و تروریست می‌بیند و لاجرم راه حذف را در کمال خونسردی توصیه می‌کند. جهانی که با او نباشد، نباشد. همین که او حق را تشخیص داده کافی‌ست. دیگران باید به او خستو شوند. این به «کار فرهنگی» ـ به گفته خودش ـ هم نیازی ندارد. فقط باید تسلیم شوند و بس.

حج، دکتر شریعتی‌

از نگاه اسطوره‌شناسی من همیشه احمد جنتی و طیف فکری شورای نگهیان نظام اسلامی را مانوی دیده‌ام. اینها به دنبال آباد کردن جهان نیستند. به دنبال ویران کردن جهان‌اند. مثل مانی، نوری در خاک نمی‌بینند. اما اگر از باب فکری اینها را مانویان جدید بدانیم، از باب سیاست حذف که پیگیرانه دنبال می‌کنند، کارگزاران اهریمن خواهند بود؛ به زبان نزدیک‌تر به مفاهیم قرآنی، ایشان تحت ولایت شیطان‌اند. از نگر جهان‌شناسی ایرانی، اهریمن فلسفه‌اش بر نابودی آدمی استوار است. او فقط زور نمی‌گوید یا فریب نمی‌دهد. او می‌خواهد مردم را نابود کند. برای همین است که فردوسی اهریمن را موجودی تعریف می‌کند که «پردخته خواهد ز مردم جهان». راه اهریمنی هر راهی است که مردمان را از صفحه جهان بردارد و شادی آبادی و زندگی را بگیرد.

در سطح خردتر سیاسی ـ مذهبی و با در نظر داشتن آنچه در سیاست منطقه ما می‌گذرد، اندیشه احمد جنتی فقیه شیعی ولایی، اندیشه طالبانی ـ القاعده‌ای است. یعنی در اینجا فرق میان شیعه و سنی و وهابی و ولایی از میان بر می‌خیزد و احمد جنتی نمونه‌ای شیعی می‌شود از بن لادن سنی وهابی. این‌ها مردم‌خوارانی هستند که یا تو را مطیع خود می‌خواهند تا مغزت را خوراک خود کنند یا در حذف تو از صفحه جهان می‌کوشند.

ما باید این اهریمنی را که ساخته‌ایم بشناسیم. چرا ما به اینجا رسیدیم؟ چرا از شادی و آبادی و آزادی نصیب نداریم؟

ما آینده را در گذشته می‌جسته‌ایم. یا اگر به آینده هم رو کرده‌ایم خواسته‌ایم آینده را با نابودی گذشته بسازیم. کوشش‌هایی که با شناخت گذشته از خوب و بدش راه ما را برای آینده‌ای انسانی و بی‌نفرت باز کند کم و کوتاه و ناپایدار بوده است

ادعای من این است که احمد جنتی‌ها نمونه‌های کامل آن فلسفه‌ای هستند که با افت و خیزهایی در دو سده گذشته در منطقه ما زیر نام‌های مختلفی از اصلاح دینی تا سلفیگری روایی داشته و در ایران پیش از انقلاب در آثار و افکار دکتر شریعتی سرانجام سکه‌اش به نقش «بازگشت به خویش» ضرب خورده و در میان ما رواج نهایی یافته است.

از دل آن اندیشه‌ای که والا می‌نمود و دل‌های نسل ما را می‌ربود چگونه به اینجا رسیدیم؟

من فکر می‌کنم این مردم‌خوارگی که درست کرده‌ایم ما را وادار می‌کند یک بار دیگر اندیشه‌هایی را که تولید کرده‌ایم بازشناسی و بازنگری کنیم. ما ایرانی‌ها از این بابت درست وضعیت آلمانی‌ها را داریم که هیتلر را پروردند و پیروی کردند. آنچه در نظام مقدس اتفاق افتاده است، برآمده از فکر و فرهنگ و همت‌های کوتاه و بلند ما و نقشه‌هایی‌ست که برای نجات داشته‌ایم اما به هاویه ختم شده است.

۲

«بازگشت»، اندیشه کلیدی ما مردم بوده است نه امروز که دست کم از صد سال پیش. اینکه می‌گویم فکر بازگشت به دو سده پیش هم می‌رسد، منظورم نهضت اکنون فراموش شده «بازگشت ادبی» است. نهضتی که می‌خواست به آغاز برگردد. به دوران بهشت اولیه شعر فارسی. چرایی‌اش الان بحث من نیست؛ ولی وجودش اصلی و گرایشی ماندگار را در فرهنگ ما نشان می‌دهد که تا به امروز رسیده است.

رهبر نظام ولایتمدار ما در روز ۱۴ خرداد که نقطه اوج درگیری‌ها بود صریحا خود را به جای امام علی گذاشت و مخالفانش را به مخالفان علی همانند کرد و دستور کار علی را دستور کار خود دانست. خامنه‌ای به بهشت اولیه فکر می‌کند. به دوران خوب و خالص آغاز. خامنه‌ای علمدار نهضت بازگشت به صدر اسلام است.

فاصله نهضت بازگشت ادبی تا ۱۴ خرداد را چه کسی پر کرده است؟ چه کسی این اندیشه را تداوم داده و به امروز رسانده است؟

وقتی ایده‌های تولید شده در جامعه خود و آثار الگوساز فکری‌مان را در سده اخیر مرور می‌کنیم و وقتی ما به ازای این فکرها را در دوره پهلوی و ولایی بررسی می‌کنیم، به نتیجه می‌رسیم که ما ایرانیان عموما، اگر نه تماما، در این دوره در خدمت اندیشه بازگشت بوده‌ایم، حتی اگر مسیرهای به ظاهر متفاوت و متعارض انتخاب کرده‌ایم: گروهی می‌خواسته‌اند و هنوز می‌خواهند به عهد هخامنشی و کورش بزرگ برگردند و اسلام و عرب را تف و لعن می‌کرده‌اند و گروهی هم می‌خواسته‌اند و می‌خواهند که به صدر اسلام برگردند و تالی حکومت علی بسازند و از هر چه رنگ ملی و باستانی داشته باشد (و حتی تا دهه اول انقلاب از فردوسی هم) متنفر بوده‌اند.

تاریخ سده اخیر ما از این نگر، تاریخ نفرت است. نفرت از عرب و حالا نفرت از غرب. حجم این نفرت و شدت‌اش و قدرتی که یافته اکنون به قول سعید حجاریان به «فوران نفرت» رسیده است. غرور ملی از فرهنگ باستانی را با غیرت دینی به ولایت صدر اسلامی جانشین کرده‌ایم. اما منطق‌مان عوض نشده است.

امروز رسیده‌ایم به شبیه‌سازی: اینهمانی دو دوره؛ یعنی مبتذل‌ترین نمود اندیشه بازگشت در میان ما. چیزی شبیه به اندیشه‌ای که شهنشاهنامه صبا را در دربار فتحعلیشاه قاجار در اوج بازگشت ادبی رقم زد. شاه فکر می‌کرد محمود غزنوی است. صبا هم ادای فردوسی در می‌آورد. معاصران او را از فردوسی هم برتر می‌نشاندند اما حاصل‌اش فقط مضحک بود: «در هفتاد هزار بیت او هفت بیت که مثل یکی از سی هزار بیت شاهنامه باشد نیست.» (آرین پور، ۱/۲۳)

۳

چرا همه چشم به گذشته و تکرار آن داشته‌اند؟ چرا هیچکسی به دنبال آینده نبوده است؟

اگر تاریخ نزدیک ایران را از این نگر مطالعه کنیم در فشرده‌ترین نتیجه‌گیری به چیزی شبیه این می‌رسیم: ما آینده را در گذشته می‌جسته‌ایم. یا اگر به آینده هم رو

کرده‌ایم خواسته‌ایم آینده را با نابودی گذشته بسازیم. کوشش‌هایی که با شناخت گذشته از خوب و بدش راه ما را برای آینده‌ای انسانی و بی‌نفرت باز کند کم و کوتاه و ناپایدار بوده است. در عوض نفرت و تخریب و بی‌آیندگی پایداری یافته است. ما در نگاه تاریخی‌مان هم سیاست حذف را دنبال کرده‌ایم. یکی تاریخ شاهان را حذف می‌کرده، دیگری تاریخ عرب و اسلام را.

صادق هدایت از عرب متنفر بود و به ناسیونالیسم رمانتیک گرفتار. مثل او ده‌ها چهره دیگر را می‌توان شمرد. احمد کسروی هم صادق هدایتی دیگر بود. دنبال زبان پاک بود. می‌خواست زبان ما را از هر چه عربی است بزداید و خالص کند. می‌خواست زبان قدیم را احیا کند. فرهنگ ما را سره کند. ناب کند. اینان متفکران عصر پهلوی بودند. یا اصلا طراحان و حامیان پهلویسم بودند. مردانی بودند که بی آنکه بدانند از هر چه جدید است به قدیم می‌گریختند. توان رویارویی با جدید نداشتند آن را با توان‌های مدفون در دوره‌های باستانی درمان می‌کردند. قدیم برای اهل فکر و قلم ما بهشت آرامش بود. گنجینه اصل‌ها و اصالت‌های ناب بود. جدید غریب است و اضطراب‌آور. همه چیزهای خوب پس پشت یک دوره هزار ساله پنهان است. باید برویم تا عهد ساسانی و نوشروان و اردشیر بابکان. برویم به سمت روزهای خوبی که آقای جهان بودیم. حکومت جهانی داشتیم. اولین حکومت جهانی. صادق هدایت فکر می‌کرد خرافه‌ها هم خوب و بد دارد. همه بدهایش سامی است و خوب‌هایش همگی پارسی «و طبعا مقدس». (میلانی، ۲۲۰).

می‌بینید که مقدس‌بازی تاریخ دارد. اختراع جمهوری اسلامی نیست. ما جایی گریبان‌مان گیر این بازی‌هاست. صورت‌اش عوض می‌شود؛ اما بازی همان بازی است.

ناب‌سازی هم جدید نیست. اگر کسروی می‌خواست زبان پاک و پالوده پارسی پیدا کند تا ذهن ما شسته و پاکیزه و استرلیزه شود، بسیاری هم دنبال کیمیایی موسوم به اسلام ناب بودند. اسلام نجات‌بخش. اسلامی که برتر از آن نیست. من از سیاستمداران حرف نمی‌زنم که حرف آنها را در تحقیق دین و فرهنگ اعتباری نیست؛ چون ظن منفعت در کار ایشان قوی‌تر است تا درد حقیقت. نمونه من برای ناب‌سازی دینی کسی است مانند محمدرضا حکیمی. او که همه عمرش را صرف پیرایش و ناب‌سازی اسلام کرده است. اسلامی که به زعم او بیانیه و عمل نجات ایران و جهان است. حکیمی در تک‌نگاری مشهور خود در معرفی «مکتب تفکیک» که مکتب متخذ خود اوست، آرزوی خود را برای رخ نمودن آن اسلام ناب چنین بیان می‌کند:

«در تاریخ فکر و فرهنگ‌شناختی اسلام، تکلیفی بس سنگین و گران روی نموده است تکلیفی که عقل نیز آن را بسختی تاکید می‌کند و فرض می‌شمارد و آن تکلیف در یک کلمه اقدام به «تفکیک» است. یعنی باید همواره عالمانی دانا و توانا در برابر سیل امتزاج‌ها و التقاط‌ها و تاویل‌ها بایستند و به سره‌سازی معارف قرانی و حقایق آسمانی و علوم وحیانی اهتمام ورزند». (حکیمی، ۶۵)

حکیمی می‌خواهد با ناب‌سازی به اسلام راستین بازگردد. اسلام قدیم. اسلامی که به فلسفه یونانی و عرفان خراسانی و بغدادی آلوده نبود. اسلام خالص. اسلام رویایی. متفکران ما همه رمانتیک بوده‌اند.

۴

شریعتی نبود که بازگشت را مطرح کرد. اندیشه بازگشت گفتمان مسلط دوره او بود. چنانکه مهنس بازرگان نیز بازگشت به قرآن را مطرح کرده بود. شریعتی خود می‌گفت در این فکر پیرو آل‌احمد است. اما اندیشه بازگشت در میان روشنفکران آفریقایی و آمریکای لاتین را هم نشان می‌داد (شریعتی، ۵). در عمل، شریعتی گفتمان بازگشت را برجسته کرد و هویت انقلابی داد و تئوریزه کرد. او بازگشت را روشی برای اتکا به فرهنگ و ارزش‌های خویش می‌دید و مقاومت در برابر غرب که می‌خواست اصالت فرهنگی ما را نفی کند «برای اثبات اصالت مطلق ارزش‌های غرب» (شریعتی، ۷). اما نتیجه کوشش او به کسانی رسید که هدایت در وضع آنها گفته بود: «طرفدار کند و زنجیر و تازیانه و شکنجه و پوزه‌بند و چشم‌بند هستند. دنیا را نه آنچنان که هست بلکه آنچنان که با منافعشان جور در می‌آید می‌خواهند به مردم بشناسانند و ادبیاتی در مدح گندکاری‌های خود می‌خواهند که سیاه را سفید و دروغ را راست و دزدی را درستکاری وانمود بکند». (کاتوزیان، ۲۱۸)

در جهان سنت، «عقل» به معنای متجددانه آن تعطیل است یا باشد هم تقبیح می‌شود. «نقل» است که دایر مدار همه چیز است. حتی برای نشان دادن ارزش و اهمیت عقل هم باید از نقل و روایت و حدیث کمک گرفت. میدان عقل به چارچوب نقل محدود است. جهان سنتی به کوتاه‌ترین تعبیر به دنبال اول‌الزمان است

زمانی، آخوندهای موسوم به ولایتی مرتب از دست شریعتی به هر مرجعی از جمله آیت‌الله خمینی شکایت می‌بردند تا فتوایی از او بر ضد شریعتی بگیرند و آثار او را غیراسلامی معرفی کنند و چه بسا خودش را سر به نیست کنند. آنها حتی با توجه به ضدیت رژیم شاه با «خرابکاری»، شریعتی را «خرابکار مذهبی» معرفی کردند تا دستگاه‌های امنیت را به ضد او بسیج کنند (رهنما، ۳۸۵-۳۹۰). اما همان‌ها و میراث‌بران آنها امروز اندیشه اصلی او را به اندیشه راهنمای خود تبدیل کرده و مظهر انحطاط آن اندیشه شده‌اند.

میراث اندیشه بازگشت به انقلاب رسید. دوران ماه عسل انقلاب و ایده‌های نو که آزادی‌ها را تامین می‌کرد در همان گفتمان پاریس رهبر انقلاب و چند ماه کوتاه دولت موقت تمام شد و دفن شد. آن اندیشه‌ها ریشه نداشت. در جامعه‌ای که در ایده‌های غرب‌ستیزی چپی و مذهبی غرق بود و به سمت نوعی روسیه اسلامی حرکت می‌کرد، چگونه می‌شد از آزادی‌هایی که ارمغان غرب بود سخن گفت و بیش از لقلق زبان به آن متعهد ماند؟ آنچه ریشه داشت گریز به گذشته و تقدیس «آنچه خود داشت» بود.

انقلاب اسلامی ربطی به عالم تجدد نداشت و اگر هم داشت این ربط به تدریج گسست. در واقع انقلابی که امروز نتایج آن را در حاکم شدن اراذل ـ به قول مهاجرانی ـ می‌بینیم نه تجدد که تجدید عهدی با قدیم بود. به نظر رضا داوری از متفکران عهد ولایی، این تجدید عهد با تفکری بود که «در مقابل غرب با تمام موجودیت و سوابق تاریخی و قدرت استکباری‌اش قرار دارد». (داوری، ۱۹). این دید با دید شریعتی هم‌افق است، گرچه هدف او مقابله‌جویی با غرب نبود. توانمندسازی فرهنگ خودی بود. اما قرائت مسلط از آثار شریعتی به تقویت غرب‌ستیزی انجامید. غرب در نگاه متفکران مسلمان به تدریج به موجودی شیطانی و فرودگاه بتان و غروبگاه خورشید حقیقت تبدیل شد.

این مفهوم و انگاره از غرب به عنوان محل غروب حقیقت پیش از انقلاب طرح افکنده شده بود و در بازار ضدیت با امپریالیسم خوب خریده شد. احمد فردید که جرقه فکر غرب‌زدگی را در ذهن آل‌احمد زده بود پیشتاز این تلقی از غرب بود. فردید با داوری دشمنی داشت و او را هم سنخ با فراماسون‌ها می‌شمرد (فردید، ۲۷۸) اما افق فکر هر دوی آنها یکی بود. منتها اگر داوری فقط در کلیات به نفی تاریخ غرب همت داشت فردید جزء به جزء تاریخ غرب را شمرده و طرد کرده است. او نه حرفه و فن غرب را قبول داشت و نه هنرش را: «ذات هنر جدید امر مقدس را برده و پلیدی آورده است.» و یا: «آنچه در این علم و صنعت نیست خیر و برکت است. هر چه هست شر است.» (فردید، ۲۹۵). تقدیر چنین بود که بضاعت فردیدی بعد از رواج یافتن در گفتار آل‌احمد و شریعتی دوباره به خود او برگردد و او و داوری با همه دشمنی فیلسوفان ضد تجدد و آخرالزمانی شوند.

یک میراث‌بر دیگر شریعتی، شایگان بود. شریعتی در خرداد ۱۳۵۶ در فشار و اضطراب درگذشت. اما میراث خود/خویشتن‌ستایی و غرب‌ستیزی او و دیگر نخبگان منتقد غرب و متکی به غنای شرق، به داریوش شایگان رسید تا همان سال آسیا در برابر غرب را منتشر کند. او دردهای یک روشنفکر غربی را به جان مخاطبانی انداخت که شناخت‌شان از غرب بسیار ابتدایی بود. شایگان ناخواسته آینده رویارویی ایران در حال انقلاب را با غرب پیش‌بینی و توجیه می‌کرد. او برای غرب دل می‌سوراند که خرد مردمانش دچار نیهیلیسم شده و به غرایز و نفسانیات فروکاهیده است (شایگان، ۲۱) اما نمی‌دانست که به اندیشه‌ای یاری می‌رساند که به بهانه بی‌بند و باری در غرب هر نوع آزادی را برچسب غربی می‌زند و طرد می‌کند و در نهایت هیچ ارزشی را سالم نخواهد گذاشت و جامعه ایرانی را به هاویه‌ای تبدیل می‌کند که ارزش‌های همبسته‌ساز در آن دود می‌شوند.

در چنته انقلاب چیزی نبود که در برابر اندیشه بازگشت مقاومت کند. اندیشه‌های مارکسیستی اقلیت توده‌ای ـ فدایی و ایده‌های لیبرالیستی کم جان که دانشگاه و ملیون و تکنوکرات‌های بازمانده از دوره شاه نمایندگی می‌کردند به زودی با خشونت هر چه تمام‌تر زدوده شدند. برنده گفتمان، شریعتی بود. او طراح دوره خمینیسم شده بود.

۵

اوج قدرت خمینیسم در یکی از همین رویارویی‌ها بود: دعوای «لایحه قصاص» که سر آن نزدیک بود ملیون سرشان را به باد بدهند و مهدورالدم شوند. قصاص نمونه شاخصی از مشکل اندیشه بازگشت است. یا شاید بهتر است بگوییم نمونه‌ای عینی. فارغ از همه بحث‌های نظری موافق و مخالف و رویاپردازی‌ها، ما با قصاص و تعزیرات متوجه شدیم که بازگشت دقیقا چه معنایی دارد و با واقعیت سفت و سخت روبرو شدیم.

قصاص تئوری کامل بازگشت در معنای متاخر آن است. شاه اگر می‌خواست به عصر زرتشت و ساسان و کورش و داریوش بازگردد، هدف‌اش احیای سیستم هخامنشی در مجازات‌ها و بازسازی امروزین یک حقیقت تاریخی نبود. او تاریخ پدران را باشکوه و بنیاد هویت ملی میدید؛ اما بنیادگرا نبود. ولی نظام ولایی هدف دیگری جز احیای مناسبات صدر اسلام به عنوان حقیقت ناب نداشت.

از نظر انقلاب، حقیقت در رفتن به سوی آینده نبود. حقیقت در گذشته وجود داشت. باید احیا می‌شد.

نظام ولایی و سلفی هر دو امروز بزرگ‌ترین تغذیه‌کننده قشری‌گری و افراطی‌گری‌اند. افراط آنها در تحمیل کردن باورهای قشری و ساختارها و قواعد قدیمی به زندگی جدید است. مقاومتی که در برابر ایشان هست آنها را چه شیعه و چه سنی به آخرالزمانی تبدیل کرده است

ادونیس شاعر و متفکر بزرگ عرب در کتاب درخشان خود «الثابت و المتحول» نشان داده است که «اصل» برای فرهنگ اسلامی و عربی در «گذشته» است. اصل‌ها و حقیقت‌ها یک بار در قالب قرآن فرود آمده و رخ نموده است. تمام تاریخ بعد از قرآن، تاریخ بازگشت است. با بیان دیگر: تاریخ اتباع و پیروی. برای همین است که شبیه‌تر شدن به قدما و بزرگان و صحابه و رسول هدف اصلی تربیت بوده است. امری که در ادبیات مثلا تقلید از قدما را به اصلی لایتغیر تبدیل کرد که قرن‌ها بر اذهان حاکم بود.

جهان سنتی به یک معنا جهان تقلید از حقیقتی است که در گذشته رخ نموده است.

در جهان سنت، «عقل» به معنای متجددانه آن تعطیل است یا باشد هم تقبیح می‌شود. «نقل» است که دایر مدار همه چیز است. حتی برای نشان دادن ارزش و اهمیت عقل هم باید از نقل و روایت و حدیث کمک گرفت. میدان عقل به چارچوب نقل محدود است. جهان سنتی به کوتاه‌ترین تعبیر به دنبال اول‌الزمان است. در مسیر او به دوران اوایل، هر نوع بدعتی سرکوب می‌شود. بدعت همان چیزی است که در اول‌الزمان وجود نداشته است.

بنابرین اصلا تعجبی ندارد که غرب‌ستیزی روشنفکرانی مانند آل‌احمد و شریعتی و آمریکاستیزی روشنفکران چپ به هیزم آتشی کمک رسانده باشد که قرار داشت و دارد تا تجدد را بسوزد.

برای کسانی که رو به گذشته دارند، آینده بی‌معناست. یا آینده از این جهت که کاشف حقیقت تازه‌ای باشد، بی‌معناست. آینده آنها ساختن مدلی مانند صدر تاریخ مقدسی است که به آن اعتقاد دارند. این مدل همان چیزی است که به آن آخرالزمان می‌گویند. یعنی آینده نظام‌های مبتنی بر اندیشه بازگشت، نابودی و جنگ با همه ساخته‌های بدعت و تجدد است تا گذشته مقدس زنده شود. آینده از نظر بازگشتی‌ها تنها وقتی معنا دارد که دوباره قهرمانان قدیم بازگردند. یعنی حقیقت دور از دسترس قدیم زنده شود و دسترس‌پذیر شود. معنای بازگشت مسیح در آینده استعاره‌ای از همین زنده شدن تاریخ مقدس است. تاریخ دایره‌ای است که در آخر به اول باز می‌گردد. امامان شیعه دوباره می‌آیند تا این بار در یک جهان ایده‌ال حکومت کنند. و بعد؟ هیچ. جهان به پایان می‌رسد.

۶

اکنون اگر یکبار دیگر به منطقه خود نظر کنیم، می‌بینیم میان ایران شیعی با عربستان سنی همانندی‌ها بسیار است. عربستان چندین دهه است به اندیشه بازگشت، صورت رسمی داده است. این همان است که وهابیت نام دارد یا سلفی‌گری. باور سلفیه قدسی دانستن تاریخ سلف صالح است. هر دو اندیشه وهابی ـ سلفی و ولایی ـ شیعی از یک آبشخور آب می‌خورند. هر دو مردمانی ظاهرنگر می‌پرورند چندان که رسما و قطعا با هر نوع تاویل و باطنی‌گری مخالفت می‌کنند. از همین جاست که هر دو مشرب با تصوف و اهل عرفان سخت برخورد می‌کنند؛ دعوای درویشان گنابادی در ایران را به یاد بیاوریم که حسینیه‌هاشان با چه خشونت و اهریمنانگی با خاک یکسان شد. عربستان نیز دورترین منطقه جهان اسلام به تصوف و عرفان است. اما وجه شباهت بزرگ اسلام عربستانی و اسلام ولایی ایرانی در مخالفت با عقل است و ضدیت با آیین گفتگو. آنها دورترین مردم از مساوات و برابری طلبی‌اند و نزدیک‌ترین مردم از مردمان ما به تبعیض و برتری طلبی. آنها تبعیض را به نظام فکری خود تبدیل کرده‌اند. چنانکه میان مسلمان‌های هم‌کیش هم قائل به تبعیض‌اند و دست‌شان برسد از شیعه‌کشی و سنی‌کشی باک ندارند؛ چه رسد به دیگران از کیش‌های دیگر یا ناباوران.

نظام ولایی و سلفی هر دو امروز بزرگ‌ترین تغذیه‌کننده قشری‌گری و افراطی‌گری‌اند. افراط آنها در تحمیل کردن باورهای قشری و ساختارها و قواعد قدیمی به زندگی جدید است. مقاومتی که در برابر ایشان هست آنها را چه شیعه و چه سنی به آخرالزمانی تبدیل کرده است. آنها جهانی را که به لباس تاریخ مقدس ایشان درنیاید نمی‌خواهند. نابودی و ترور و تخریب و تحمیل و جنگ با جهان، نتیجه قهری نوع فکر ایشان است.

اندیشه بازگشت اکنون به اندیشه اول صاحبان قدرتی تبدیل شده است که در ایران با مردم خود در ستیزند. تعبیر یوسفعلی میرشکاک از خودش اکنون به تعبیر عمومی برای سلفی‌های شیعه و بازگشتی‌های آخرالزمانی تبدیل شده است: ستیز با خویشتن و جهان. «بازگشت به خویشتن» با «ستیز با خویشتن» جانشین شده است.

———————————–

کتاب‌ها:

یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، ۲ج، تهران ۱۳۷۵
ادونیس، الثابت و المتحول، ۴ج، بیروت ۱۹۹۴
محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک، قم ۱۳۷۳
رضا داوری، شمه‌ای از تاریخ غربزدگی ما (وضع کنونی تفکر در ایران)، تهران ۱۳۶۳
علی رهنما، مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، زندگینامه سیاسی علی شریعتی، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران ۱۳۸۱
داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران ۱۳۵۶
علی شریعتی، بازگشت به خویشتن، (متن سخنرانی در دانشگاه جندی شاپور اهواز)، جزوه پی دی اف آنلاین به کوشش طه کامکار. شریعتی در اوایل سال ۱۳۵۵ یعنی یک سالی قبل از مرگ، اندیشه‌های خود را درباره بازگشت تدوین کرده است (بنگرید به: دست‌نوشته بازگشت به خویش)
احمد فردید، دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان، تهران ۱۳۸۱
محمدعلی همایون کاتوزیان، صادق هدایت از افسانه تا واقعیت، ترجمه فیروزه مهاجر، تهران ۱۳۷۲
عباس میلانی، تجدد و تجددستیزی در ایران، تهران ۱۳۸۷

* متن اولیه این نوشتار را دوست دانشورم مجتبی هروی خوانده و در ویرایش بعدی متن از توصیه‌ها و همفکری او سود برده‌ام.


 


Iranian president Mahmoud Ahmadinejad on Monday said Iran’s obvious influence and key role in global developments show that the country is turning into the world’s number one power. Ahmadinejad made the remarks in a meeting with the new Iranian ambassador to Uruguay Hojjatollah Soltani, where he also stated, “Today you, the envoys, are sent on your missions by a government about which all the world is speaking because Iran is being turned into the biggest world power. Today, nothing can be done in global relations without the presence of the Islamic Republic of Iran.”
The president underlined that the bilateral relations between Iran and Uruguay should further consolidate, especially with regard to the present conditions in the world, and asked for the reinvigoration of Tehran-Montevideo relations in all the economic, political and cultural fields. Iran has in recent years expanded friendly ties with Latin America, specially in economic, trade and industrial fields.

source: Fars News Agency


 


The powerful Iranian cleric and politician Akbar Hashemi Rafsanjani has once again spoken out against Iran’s Supreme Leader. Rafsanjani, chairman of the Islamic Republic's Expediency Council, says he expected the Supreme Leader, Ayatollah Khamenei, to react against the "accusations" made against "certain officials of the regime."
Rafsanjani said in an interview that the statements of Mahmoud Ahmadinejad in his presidential debate with opposition leader Mir-Hosein Mousavi were "highly inappropriate." In this debate, on June 3, 2009 – over a week before the election date – Ahmadinejad accused the family of Hashemi Rafsanjani of financial corruption.
Three days before the elections, Hashemi Rafsanjani sent an open letter to Ayatollah Khamenei calling for his "intervention" in the accusations made against him. He says the Supreme Leader has no criticism against the content of the letter but maintains that the timing of the letter was inappropriate. Rafsanjani however claims that he could not have waited writing the letter until after the elections: "In case of Mahmoud Ahmadinejad's loss, it would be inappropriate to create conflicts with him; and in case of his victory, it would be an affront to his victory celebrations."
Rafsanjani has criticized Ahmadinejad's policies in the past year on several occasions. Ahmadinejad supporters claim Rafsanajani is the "root of all problems." The Rafsanjani family has also announced that they have filed libel lawsuits against Ahmadinejad with the judiciary.

source: Radio Zamaneh


 


اکبر هاشمى رفسنجانى در مصاحبه با یک ماهنامه ایرانى به شرح جزئیات نامه‌نگارى خود با آیت‌الله على خامنه‌اى قبل از انتخابات سال ۸۸ پرداخته و گفته است که مایل است از سمت‌هاى خود کناره‌گیرى کند ولى مى‌ترسد این کار عوارض بد سیاسى داشته باشد.

رفسنجانى در گفت و گو با شماره دوم نشریه «مدیریت ارتباطات» که اواخر خردادماه منتشر شده، در پاسخ به این پرسش که آیا تا کنون به بازنشستگى به معناى کناره گیرى از مسئولیت هاى سیاسى فکر کرده است، گفته است: «مایلم. الان سن من در حدى است که مایلم این گونه شود. ولى هنوز مى ترسم عوارض بد سیاسى داشته باشد و به نوعى قهر تلقى شود.»

اکبر هاشمى رفسنجانى ۷۶ ساله در حال حاضر ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبرى را بر عهده دارد و یکى از شخصیت هاى تاثیر گذار در سه دهه گذشته تاریخ جمهورى اسلامى ایران بوده است.

وى در یک دهه اخیر از سوى اصلاح طلبان و سپس هواداران محمود احمدى نژاد زیر انتقادهاى شدید قرار داشته و خانواده وى متهم به فساد سیاسى و اقتصادى شده اند.

آقاى رفسنجانى در این مصاحبه گفته است: «یکى از کارهایى که مى خواستم بعد از ریاست جمهورى بکنم و نتوانستم انجام دهم این بود که در سفرهاى خارجى که مى رفتم، خیلى جاها را نشان کردم که بعدا بروم ببینم و جهانگردى کنم که نشد.»

وى افزوده است: «اگر بخواهم به سفر خارجى بروم باید جمع زیادى از پاسداران همراه با من باشند و آنجا هم که مى رویم شوراى تامین نیرو مى آورند و همیشه زحمت دارد.»

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه به شرح ارسال نامه به رهبر جمهورى اسلامى ایران، در سه روز مانده به انتخابات ۲۲ خرداد ریاست جمهورى سال گذشته، پرداخته و آن را واکنشى به اظهارات محمود احمدى نژاد، رییس جمهورى ایران در مناظره هاى تلویزیونى دانسته است.

محمود احمدى نژاد در مناظره با میر حسین موسوى در روز ۱۳ خرداد ۸۸ به اکبر هاشمى رفسنجانى و خانواده وى شدیدا حمله کرد و او را متهم کرد که در صدد ضربه زدن به دولت اوست.

احمدى نژاد گفت: پس از انتخابات سال ۸۴ که به پیروزى او منجر شد «آقاى هاشمى در پیغامى که به یکى از پادشاهان کشورهاى منطقه داد گفت؛ نگران نباشید این دولت ظرف شش ماه ساقط خواهد شد.»

در واکنش به این اظهارات، آقاى رفسنجانى نامه اى به آیت الله على خامنه اى، رهبر جمهورى اسلامى، نوشت و از وى خواست «تا براى حل این مشکل و رفع فتنه‌هاى خطرناک و خاموش کردن آتشى که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، اقدام مؤثرى» انجام دهد و «مانع شعله ‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن» شود.

آقاى رفسنجانى در گفت و گو با نشریه «مدیریت ارتباطات» مى گوید: پس از ارسال نامه به رهبر جمهورى اسلامى، از وى پرسیده است که نظرش راجع به نامه او چیست، و آیت الله خامنه اى پاسخ داده است: «از لحاظ محتوا هیچ ملاحظه اى ندارم و فقط یک نکته دارم که آقاى احمدى نژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و در باره بچه هاى شما گفت.»

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام مى گوید که به آیت الله خامنه اى پاسخ داده است: «فضا به گونه اى بود که گرچه (آقاى احمدى نژاد) از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد.»

وى افزوده که رهبر جمهورى اسلامى به او گفته است: «اگر جاى شما بودم، (نامه را) بعد از انتخابات منتشر مى کردم.»

بر اساس روایت آقاى رفسنجانى، آیت الله خامنه اى گفته است: «صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روى حضور مردم تاثیر مى گذارد ولى بعد از انتخابات جواب مى دهم. حتى گفتند که به آقاى احمدى نژاد هم گفتم که حرف هاى ناحقى هم زدید و جواب شما را مى دهم.»

رهبر جمهورى اسلامى ایران گرچه حاضر نشد تا به صراحت اظهارات محمود احمدى نژاد را رد کند ولى در نمازجمعه روز ۲۹ خردادماه سال گذشته از نحوه مناظره نامزدهاى انتخاباتى انتقاد کرد.


 


على اکبر صالحى، رییس سازمان انرژى اتمى ایران، گفته است که دو بازرس آژانس به دلیل «ارائه اطلاعات غلط پیرامون فعالیت‌هاى هسته‌اى ایران، از ورود به کشور منع شده‌اند.

به گزارش رادیو فردا، جمهورى اسلامى ایران در اقدامى که مى تواند تنش ها را بر سر برنامه هسته اى تهران افزایش دهد روز دوشنبه اعلام کرد که ورود دو بازرس آژانس بین المللى انرژى اتمى به ایران ممنوع است.

صالحی به نام بازرسان یاد شده و اینکه آنها چه اطلاعات غلطى را در گزارش خود گنجانده‌اند، اشاره نکرد، ولى گفته است که آنها «قبل از اینکه به صورت رسمى به گزارش پرداخته شود، آن را بر ملا کردند و هم اینکه گزارشى غیر حقیقى دادند…که سبب شد ما از ورود این دو بازرس به ایران جلوگیرى کنیم.»

اقدام اخیر ایران پس از آن صورت مى گیرد که شوراى امنیت سازمان ملل در روز نهم ژوئن با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹، اعمال دور چهارم تحریم ها را علیه جمهورى اسلامى تایید کرد.

آژانس بین المللى انرژى اتمى در گزارش اواخر ماه مه خود اعلام کرد که ایران در حال آماده سازى تجهیزات بیشتر براى غنى سازى اورانیوم در مقیاس بالاترست و به ذخیره کردن مواد هسته اى نیز ادامه مى دهد.

بر اساس این گزارش ۹ صفحه اى، ایران همچنان غنى سازى اورانیوم در سطح بالاتر را دنبال کرده و از پاسخ به پرسش هاى آژانس بین المللى انرژى اتمى در باره جنبه هاى احتمالى نظامی برنامه اتمى خود خوددارى مى کند.

در این گزارش نسبت به فعالیت هاى احتمالى پنهان ایران در برنامه هسته اى خود ابراز نگرانى شده است.

رییس سازمان انرژى اتمى ایران مى گوید: «اگر بازرسى خلاف واقع گزارشى بدهد که این اتفاق در همین جلسه آخر شورا حاکم در وین رخ داد و در آنجا ما به آژانس بین المللى انرژى هسته اى در خصوص گزارش دو تن از بازرسان شان که درست نبود، اعتراض کردیم چون گزارش کاملا غیر واقعى بود.»

وى افزوده است: «طبق توافقنامه پادمانى خواستیم که دیگر این دو بازرس به ایران نیایند و دو بازرس دیگر را معرفى کنند و ما این کار را کردیم.»

وى گفته است: ایران هیچ وقت اجازه بازرسى هاى فراتر از ان پى تى را نخواهد داد و افزوده است: «فقط در یک برهه اى که پروتکل الحاقى را به صورت داوطلبانه اجرا کردیم، بازرسى هاى فراتر از بازرسى هاى پادمانى داشتیم اما بعد از اینکه آن فعالیت متوقف شد بازرسى هاى ما دیگر در چارچوب تعهد پادمانى است.»


 


Iran has barred two UN nuclear inspectors from entering the country, a senior official was quoted as saying on Monday. The head of Iran’s Atomic Energy Organisation, Ali Akbar Salehi, said the two were declared persona non-grata for authoring an “untruthful” report by the UN International Atomic Energy Agency (IAEA) about the Islamic Republic’s nuclear programme. Salehi did not name them nor give details over what elements of the report he believed not to be accurate.
The move came after the United Nations Security Council on June 9 voted to impose a fourth round of UN sanctions on Iran over nuclear activity the West suspects is aimed at making bombs. Tehran denies the charge, saying it wants nuclear energy only for peaceful purposes.
In a report in late May, the IAEA said Iran was preparing extra equipment to enrich uranium to higher levels and continued to stockpile nuclear material. The nine-page report showed Iran pushing ahead with higher-level enrichment and failing to answer the agency’s questions about possible military dimensions to its nuclear programme and address concerns about possible undisclosed activities. The United States, which was leading the push to impose new UN sanctions, at the time said the IAEA report underscored Iran’s refusal to comply with the international requirements needed for possible talks.
Iran has reacted angrily to the latest sanctions, with lawmakers warning of a possible reduction in ties with the Vienna-based IAEA. “Their report was utterly untruthful and … we asked that they would not ever send these two inspectors to Iran and instead assign two others,” Salehi said. “If an inspector makes a report contrary to the standing fact … we have the right to place a protest as we did in regard to the report by two inspectors.”

source: Reuters


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به tehranreview-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به tehranreview@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته