-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 06/30/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: عزت الله سحابی در گفت و گویی در رابطه به انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و هفتاد و دوتن از مسئولان کشوری ناگفته هایی را بیان کرده است. وی انگيزه‌هاي گروه‌هاي تروريستي اول انقلاب را مي‌‌توان در دو حوزه متفاوت تقسيم‌بندي كرد. برخي از اين گروه‌ها انگيزه سياسي داشتند و بعضي ديگر از گروه‌ها اهداف سياسي خود را دنبال مي‌كردند. اما نقطه اشتراك هر دو، هدف انتقام‌گيري بود.


این مصاحبه سال گذشته در حوالی هفتم تیر توسط حسین سخنور خبرنگار روزنامه اعتماد تهیه شد اما در روزنامه مذکور مجال انتشار نیافت. سحابی در این گفت و گو نکاتی در مورد آرا و اندیشه های بهشتی و انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که منجر به شهادت وی و بیش از 70 تن از یارانش شد، مطرح کرده است. 
 

متن این گفت و گو که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت، به شرح زیر است:


 مروري بر خاطرات هفتم‌تير زمينه حضور ما بود در دفتر ميدان هفت‌تير مهندس سحابي. وقتي وارد دفتر شديم سحابي نيز مشغول تصحيح و تنظيم جلد دوم كتاب خاطرات خود بود. حكايات شنيدني و ناشنيده‌هاي فراواني در خاطرات سحابي وجود دارد كه وقتي به اتفاقات و ترورهاي دهه 60 مي‌رسد، اوج مي‌گيرد.
از اين رو ترجيح مي‌دهيم بيشتر راجع به ترورهاي آن دهه و آثار و تبعات آن در فضاي سياسي و اجتماعي كشور با او صحبت كنيم. او نخست به انگيزه‌هاي متفاوت ترورهاي اول انقلاب اشاره مي‌كند و سپس علت‌هاي متعدد به وجود آمدن آن فضا را برمي‌شمارد. سحابي پيش از آنكه كلام خود را آغاز كند به ما تذكر مي‌دهد: «راجع به اين مسائل كمتر سراغ من بياييد.»


*بعد از پيروزي انقلاب، بعضي از گرو‌هاي فكري و سياسي ترور را تنها راه‌حل برخي از مشكلات انقلاب تلقي مي‌كردند و هر كدام با انگيزه‌هاي متفاوتي دست به ترور مي‌زدند؛ انگيزه‌هاي مذهبي و ايدئولوژيك، سياسي و رقابتي يا ارعاب حاكميت و تحريك مردم. به نظر جنابعالي مهم‌ترين هدف اين گروه‌ها چه بود و با چه انگيزه‌يي ترور را برگزيدند؟

انگيزه‌هاي گروه‌هاي تروريستي اول انقلاب را مي‌‌توان در دو حوزه متفاوت تقسيم‌بندي كرد. برخي از اين گروه‌ها انگيزه سياسي داشتند و بعضي ديگر از گروه‌ها اهداف سياسي خود را دنبال مي‌كردند. اما نقطه اشتراك هر دو، هدف انتقام‌گيري بود. در سال‌هاي 58 و 59 گروه‌هاي روشنفكري وقتي متوجه شدند حاكميت كشور يكدست شده است و روحانيون زمام اكثر امور را به دست گرفته‌اند، در پي انتقام بودند زيرا آنان نيز براي خود نقش بسزايي در پيروزي انقلاب قائل بودند و نمي‌توانستند بپذيرند كه به راحتي از صحنه اجتماعي و سياسي كشور حذف شوند. يكي از مصاديق اين نوع ترورها، ترور مرحوم مطهري در ارديبهشت‌ 58 توسط گروه فرقان بود كه در ادامه نيز مرحوم مفتح را هدف قرار دادند، ضمن آنكه برخي از ترورهايشان مانند ترور مرحوم قاضي در تبريز نيز ناموفق بود. اين نوع ترورها معلول تحول حاكميت در ايران نبود بلكه نتيجه تفكرات برخي از روشنفكران همچون مرحوم شريعتي بود و طرفداران اين جريان گمان مي‌كردند با حذف چهره‌هايي همچون مرحوم مطهري كه از شخصيت‌هاي برجسته حاكميت است، مي‌توانند از حاكميت روحاني وقت انتقام بگيرند و جايگاه روشنفكران را در جامعه تثبيت كنند. اين يك رويكرد بود كه همان زمان گروه‌هايي همچون مجاهدان نيز آن را قبول نداشتند و خود نيز منتقد اقدامات فرقاني‌ها بودند و كارهاي آنان را خطا مي‌دانستند.
به مرور اين تفكرات ريشه‌كن شد و به جاي آن گروه‌هاي ديگري با انگيزه‌هاي متفاوت روي به ترور آوردند. اين اتفاقات به دنبال تشكيل مجلس خبرگان و تغيير قانون اساسي رخ داد چرا كه بسياري از فعالان انقالابي كه اكثريت آنان به اسلام و قيود مذهبي نيز معتقد بودند دچار سرخوردگي شدند و قانون جديد را برخلاف آرمان‌هاي خود تلقي كردند. مضافاً اينكه اين تغييرات همراه با روي كار آمدن بني‌صدر شد كه برخي از تنش‌ها را افزايش داد.
 

*روي كار آمدن بني‌صدر تاثيري در رشد و شكل‌گيري گروه‌هاي تروريستي داشت؟

درگيري‌هاي سال 59 مسبوق به سابقه بود. من آن زمان نماينده مجلس بودم و خاطرم هست شكايات فراواني از طرف مجاهدين مطرح مي‌شد و از ما توقع داشتند به شكايات آنها رسيدگي كنيم ولي خب كار چنداني هم از دست ما برنمي‌آمد.
 

*شكايات آنها چه بود و چرا شما به عنوان يك نماينده توانايي حل مشكلات آنان را نداشتيد؟

آنها مطرح مي‌كردند كه بسياري از نيروهايشان در زندان‌ها شكنجه مي‌شوند و بسيار مورد آزار و اذيت قرار مي‌گيرند. خاطرم هست برخي از مجاهديني‌ها شكنجه‌هاي وحشتناكي را براي ما نقل مي‌كردند.
مثلاً‌ مي‌گفتند سينه مجاهديني‌ها را در زندان با سيگار مي‌سوزانند و آنها را به بدترين شكل شكنجه مي‌كنند. برخي ديگر نيز مدعي بودند كه نيروهاي مجاهدين در برخي از شهرها ترور مي‌شوند و به طرز مشكوكي به قتل مي‌رسند. خب ما از خيلي از اين اقدامات آن زمان مطلع نبوديم. بعدها افرادي همچون سعيد شاهسوندي در تحليل ماجراي 30 خرداد اين وقايع را بازگو كردند.
اما اينكه ما به عنوان نماينده چه كرديم، خب به سهم خود كاري كه از دست ما برمي‌آمد، انجام داديم. كار مهمي نمي‌توانستيم بكنيم اما سعي مي‌كرديم با رجال و شخصيت‌هاي تاثيرگذار صحبت كنيم يا با خود آقاي هاشمي كه رئيس مجلس بودند مسائل را مطرح مي‌كرديم و بعضي نمايندگان را متوجه اين اتفاقات مي‌كرديم ولي در نهايت اين نوع تصميمات چون مربوط به برخي از چهره‌هاي نافذ و نامشخصي بود كه قابل پيگيري نبود، اقدامات ما نيز ره به جايي نمي‌برد. در مجموع فضاي ملتهب آن ايام هر روز بيش از پيش رو به درگيري، خشونت و خصومت مي‌رفت تا اينكه منتهي شد به غائله 14 اسفند. بعد از اين واقعه شكاف‌ها بيشتر شد و برخي به امام فشار آوردند تا بني‌صدر را از امور بركنار كند و در مقابل عده‌يي نيز رو به حذف خشونت‌آميز برخي نيروهاي انقلابي آوردند.
 

*اين روزها نيز به واسطه طرح برخي از مباحث راجع به بني‌صدر، مسائل جديدي در اين باره عنوان مي‌شود. تا جايي كه به موضوع ما برمي‌گردد، چرا جريانات حامي بني‌صدر رفته‌رفته استراتژي خود را ترور برخي از چهره‌هاي نظام تعريف كردند؟

اختلافات بني‌صدر و حزب جمهوري در آن دوره به اوج رسيده و جنگ و سياست‌هاي بني‌صدر اين اختلافات را دامن زده بود. فشارها و اختلافات به جايي رسيد كه امام، بني‌صدر را از فرماندهي نيروهاي مسلح عزل كرد، هر چند براي رفع اختلافات تلاش‌هايي صورت گرفت از جمله تشكيل كميته‌يي با حضور طرفين و نمايندگان آنان كه افرادي چون مرحوم محلاتي، موسوي‌اردبيلي، بازرگان و... نيز در آن حضور داشتند. يك بار مرحوم بازرگان در اين باره براي من نقل مي‌كرد و مي‌گفت ما براي رفع اختلافات خدمت امام رسيديم. هر دو گروه حرف‌ها و گلايه‌هاي خود را مطرح كردند وقتي مجلس تمام شد امام خميني به من(بازرگان) گفت شما بمانيد من با شما كار دارم. مرحوم بازرگان مي‌گفت بعد از آنكه همه خداحافظي كردند و رفتند امام خميني گفتند شما كمي بني‌صدر را نصيحت كنيد. او از من كه حرف‌شنوي زيادي ندارد اما شايد حرف شما را بيشتر قبول داشته باشد. مرحوم بازرگان در ادامه جمله‌يي از امام نقل قول كرد كه بسيار تعجب مرا برانگيخت. ايشان به نقل از امام گفتند: «من مي‌دانم بني‌صدر زياد حرف مي‌زند و فقط هم حرف مي‌زند اما آنهايي كه در مقابل او هستند عمل مي‌كنند.» با اين وصف برداشت من اين بود كه امام هم راضي نبودند بني‌صدر بركنار شود اما حرف‌ها و اقدامات و اظهارات تند و تيز او، كار را خراب مي‌كرد و اوضاع را مشوش مي‌ساخت. خب ما با او دوست بوديم ولي يادم هست وقتي مقالات او در روزنامه انقلاب اسلامي يا سخنراني‌اش را در پايگاه وحدتي دزفول مي‌شنيديم، مي‌گفتيم سيد ديوانه شده است كه اين‌طور صحبت مي‌كند. به هر حال شرايط به سمتي رفت كه بني‌صدر عزل شد و باقي قضايا را هم يا ديده‌ايد يا خوانده‌ايد.
 

*جو ملتهب دهه 60 برخي گروه‌ها و تفكرات را به سمت ترور هدايت كرد. در مقابل نيروها و تفكرات معتدلي حضور داشتند تا مانع از اين اقدامات شوند؟ آيا اساساً‌ مي‌توانستيم پيشگيري كنيم؟

همان زمان ما بحث‌هاي مفصلي با برخي از سران مجاهدين داشتيم و سعي مي‌كرديم آنان را به آرامي دعوت كنيم. در مقابل آنها مي‌گفتند در اين شرايط ما بايد چه كار كنيم. از يك طرف جوانان و اعضاي حزب درخواست اقدامي عملي از ما دارند و از سوي ديگر شما هيچ اقدامي را به صلاح نمي‌دانيد. نتيجه‌گيري سران مجاهدين از شرايط و اوضاع اين بود كه در يك راهپيمايي، اعتراضات خود را بيان كنند، تا اينكه تظاهرات 30 خرداد را ترتيب دادند. پس همين تظاهرات كه به خشونت كشيده شد، مجدداً حاكميت را تحريك كرد.
البته آنها مي‌گفتند از درون «پيكار» خيانت كرد و اسلحه آورد در صورتي كه قرار نبود چنين شود. در هر صورت خشونت‌ها و دستگيري‌ها بعد از اين تظاهرات به اوج رسيد و لاجوردي كه دادستان انقلاب شده بود اين رابطه را پيچيده‌تر و سخت‌تر كرده بود. به دنبال اين حوادث بود كه فاجعه هفتم تير به وقوع پيوست؛ فاجعه‌يي كه مجاهدين براي قدرت‌نمايي به عهده گرفت ولي يك بار كه خود من زندان بودم از بازجوهايم شنيدم كه اين حادثه كار مجاهدين نبود و اساساً اين حجم انفجار در عهده گروه‌هاي كوچك تروريستي نيست و تنها از يك ارتش برمي‌آيد.
 

*كدام ارتش؟ چه ارتشي مي‌تواند از فاجعه هفتم تير بهره‌مند شود، ضمن آنكه اين دو ادعا تناقضي با هم ندارند. اين كار مي‌تواند از سوي يك ارتش حمايت و طرح ريزي شود و توسط مجاهدين اجرا شود.

آن طور كه بازجوها به من گفتند هفتم تير توسط سي‌آي‌اي يا موساد به وقوع پيوسته بود زيرا كلاهي كه عامل اصلي انفجار بود سابقه‌ اي در سي‌آي‌اي داشت. طبق اسنادي كه به دست آمد او از همان ابتدا كه در آلمان به بهشتي نزديك شده بود، عامل دستگاه‌هاي جاسوسي بود. كلاهي در حوزه مرحوم بهشتي در آلمان و بعدها در ايران در تشكيل حزب جمهوري بسيار به بهشتي نزديك بود و ايشان نيز به كلاهي بسيار اعتماد داشتند.


*ترورهاي دهه 60 و فجايعي همچون حادثه هفتم تير غير از بسته شدن فضاي سياسي كه به آن اشاره داشتيد، موجب شد شكاف نيروهاي انقلابي بيشتر شود و دوگانه انقلابي و ليبرال بيش از پيش جدي شود. با توجه به اينكه جنابعالي و همراهان و دوستان شما نيز در يك طرف اين تقسيم‌بندي‌ها قرار مي‌گرفتيد مي‌توانيد از تاثير اين مرزبندي‌ها بگوييد و تبعات آن را تبيين كنيد.

بله، البته اين تقسيم‌بندي‌ها پيش از اين نيز سابقه داشت. ولي همان‌طور كه گفتيد بعد از اين اتفاقات به اوج خود رسيد. خاطرم هست قبل از اين ماجراها در سال 58 آقاي توانايان‌فر كه يكي از نزديكان به موتلفه بود از يكي از آنها شنيده بود كه ما به اين نتيجه رسيده‌‌ايم كه بايد همه روشنفكران را بكشيم زيرا به هيچ نحو نمي‌توان با آنها كنار آمد. اين تازه اظهارات كسي است كه قطعاً متدين و متشرع بوده است، اعضاي موتلفه همگي متشرع بودند ولي خب خيلي اهل بحث و كار فرهنگي نبودند. ريشه اين اختلافات هم به قبل از انقلاب برمي‌گردد. همان زمان برخي از توده‌يي‌ها عنوان‌ كردند ليبراليسم جاده‌صاف‌كن امپرياليسم است. خب اين حرف مقبول برخي از مذهبي‌ها نيز قرار گرفت تا روشنفكران را مورد حمله قرار دهند. جالب اينكه افرادي مثل دكتر پيمان هم اين حرف‌ها را تكرار مي‌كردند. اصل ماجرا هم به يك بيانيه نهضت آزادي در پيش از انقلاب بازمي‌گشت. در آن مقطع كه همه معتقد به انقلاب دفعي بودند نهضت آزادي اعلاميه‌يي داد با عنوان سنگر به سنگر. من زمان انتشار اين بيانيه زندان بودم ولي وقتي بيرون آمدم و ماجراي آن را شنيدم، به دقت آن را مورد بررسي قرار دادم. در اين اطلاعيه به هيچ عنوان اصل انقلاب رد نشده است. حتي در آنجا تاكيد شده است بين شخص اعلي‌حضرت و 35 ميليون ايراني اختلافي حل‌ناشدني پيش آمده است كه يا بايد شاه كنار برود يا 35 ميليون مردم. و چون حالت دوم عملي نيست شايد بايد شوراي سلطنت تشكيل شود. شوراي سلطنت هم مجلس ملي را تشكيل ‌دهد و مجلس ملي نيز مقدمات دولت ملي را فراهم كند تا دولت ملي امور كشور را تحويل بگيرد. اين نيز به خاطر حفظ مصالح مردم بود چرا كه اگر همه امور به يكباره واگذار مي‌شد، هيچ كس تجربه‌يي نداشت و در اين شرايط معلوم نبود وضع بهتر شود، ولي جو عليه اين اعلاميه‌ بود زيرا اين بيانيه همزمان شد با سياست گام به گام كسينجر در خاورميانه كه همان بيانيه نهضت را تداعي مي‌كرد. به همين دليل هم بود كه برخي ليبرال‌ها را امريكايي مي‌خواند. در مجموع شكاف ليبرال و راديكال جدي‌ بود و اتفاقاتي نظير ترورهاي دهه 60 اين شكاف را بيشتر مي‌كرد.
 

*مي‌توان گفت حذف برخي از نيروها معلول اين شكاف بود؟

بله، تا حد زيادي همين‌طور بود. گر چه در ابتدا ليبرال به افرادي مي‌گفتند كه از طريق راه‌هاي مسالمت‌آميز به دنبال تغييرات بودند و راديكال‌ها، انقلابيون بودند اما همان‌طور كه مطرح شد به تدريج ليبرال‌ها به ضدانقلاب‌ها معروف شدند و طرفدار امريكا تلقي شدند. حتي برخي دوستان در شوراي انقلاب نيز از اين تعابير استفاده مي‌كردند. خود مرحوم بهشتي هم از جمله اين افراد بودند كه ليبرال‌ها را بيشتر به معناي طرفدار امريكا مي‌دانستند. به همين دليل نيروهايي كه طرفدار شتاب انقلاب نبودند نيز به تدريج حذف شدند و پس از آن هم جو ديگري به وجود آمد كه با عنوان متخصص و متعهد عده ديگري به بهانه نداشتن تعهد از مجموعه حذف شدند.
 

*در پايان اشاره‌ اي بفرماييد به برخي از خصوصيات شهيد بهشتي؛ با توجه به اينكه جنابعالي در مقاطع مختلف و در نهادهاي متفاوتي چون مجلس خبرگان قانون اساسي با ايشان همراه بوديد.

بهشتي هر چه بود انسان بسيار خوشفكري بود. او اگر با برخي افراد و چهره‌ها مخالفتي هم داشت به هيچ عنوان قائل به حذف آنان نبود.
 

*ايشان بيشتر با چه افرادي مشكل داشتند؟

خب ايشان به واسطه حضور در عرصه سياسي با برخي از افراد رقابت سياسي داشت و برخي را هم نمي‌توانست هضم كند. مثلاً با بني‌صدر رقابت سياسي داشت يا با آقاي دكتر يزدي رابطه خوبي نداشت.
 

*چرا؟

به واسطه برخي حرف‌هايي كه در مورد ايشان در ابتداي انقلاب همچون رابطه با امريكا مطرح بود.
 

*با توجه به مسووليت شما در آن مقطع زماني و شناخت از تفكرات اقتصادي مرحوم بهشتي مي‌توان گفت بهشتي يك سوسياليست بود؟

مرحوم بهشتي به لحاظ مشي اقتصادي بسيار چپ بود. اصل 44 قانون اساسي مستقيماً توسط ايشان در نظر گرفته شد.
 

*خب، در اين اصل تاكيد به خصوصي‌سازي نيز مطرح است.

بخشي از اين اصل خصوصي‌سازي است ولي در مجموع اين اصل اقتصاد ايران را بر سه پايه دولتي، تعاوني و خصوصي قرار مي‌دهد كه صنايع بزرگ را در رديف اقتصاد دولتي مي‌گذارد. نمونه ديگر تفكرات اقتصادي ايشان در بحث توليد و نظرات ايشان در اين باب جالب توجه است. خاطرم هست بعد از ماجراي گروگانگيري و تهديد كارتر در مورد تجارت خارجي ايران قرار شد ستادي تشكيل شود و آمادگي كشور مورد بررسي قرار گيرد. ستاد در دو بخش فعال شد؛ يكي بخش امنيتي و نظامي كه مسوول آن آقاي خامنه‌يي بودند و ديگري كميته اقتصادي كه بنده مسوول آن بودم. به همين دليل جلسات منظمي در نظر گرفته شد تا تمام احتياجات يك كشور تامين شود. در يكي از اين جلسات بحث خودكفايي نيز مطرح شد و بر سر توليد بحث شد. ما از آقاي بهشتي دعوت كرديم به ستاد بيايند و در اين باره نظر خود را اعلام كنند. نظر ايشان چنين بود كه چون انقلاب ايران بر دوش جوانان است و جوانان انقلابي هم خواسته‌‌هايي دارند، از جمله آن توزيع ثروت بايد به نحوي باشد تا فاصله‌ها كمتر شود و به همين دليل ثروت حداقل يك و حداكثر سه بايد تقسيم شود. خوب اين حرف خيلي راديكالي است در چين آن زمان هم اين نسبت يك به شش بود. ولي در عين حال ايشان در مواضع سياسي و ديني بسيار روشن و آگاه بودند. گرچه آيت‌الله منتظري رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي بودند اما مرحوم بهشتي عملاً مجلس را مديريت مي‌كردند.
سر بحث ولايت فقيه (اصل 4) صحبت‌هاي متعددي مطرح شد و ما آنجا اين بحث را نمي‌پذيرفتيم و معتقد بوديم ولايت فقيه عملي نيست و حاكميت كشور را دوگانه مي‌كند. در عالم طبيعت هم هر مجموعه‌يي كه دو نظام داشته باشد رو به فساد و انحطاط مي‌رود. همان زمان در مراسم شب هفت مرحوم طالقاني اين مباحث را مطرح كردم و فرداي آن روز كه به مجلس آمدم خيلي از روحانيون كه از دوستان ما بودند مرا مورد بي‌مهري خود قرار دادند تا جايي كه ترسيدم برايم مشكلي به وجود آيد ولي مرحوم بهشتي نيز در سالن با جمعي از جوانان مشغول صحبت كردن بودند من از كنار ايشان رد شدم و ايشان نيز به ناگاه مرا ديدند و سريع طرف من آمدند و مرا در آغوش گرفتند و با بنده ابراز همدردي كردند و گفتند بهتر است اين دردها را در سينه نگاه داريد. مرحوم بهشتي نيز با اين اصل موافق نبودند اما به من توصيه كردند الان شرايطي نيست بتوانيم اين مباحث را مطرح كنيم.


 


 


جرس: حسين موسويان، ديپلمات ارشد سابق جمهوری اسلامی به واشينگتن پيشنهاد کرده خصومت ها را کنار گذاشته و در منافع مشترک منطقه ای، با تهران گفت وگو کند. وی بر این باور است که تحریمها سیاست ایران را رادیکالی می کند.


روزنامه وال استريت جورنال، در مطلبی به زندگی و گفته های حسين موسويان، ديپلمات سابق جمهوری اسلامی که در حال حاضر در دانشگاه پرينستون آمريکا ست، پرداخته است. به نوشته اين روزنامه، آقای موسويان از عالی ترين مقامات جمهوری اسلامی است که در طول يک سال گذشته و در مقاومت سياسی در برابر محمود احمدی نژاد، ايران را ترک گفته اند. 


فردا نوشته است: روزنامه وال استريت جورنال به نقل از کسانی که با آقای موسويان ديدار دارند، نوشته که او بشدت نگران وضعيت ايران پس از جريان انتخابات رياست جمهوری سال گذشته است. در مطلبی که آقای موسويان نوشته و وال استريت جورنال نسخه ای از آن را به دست آورده و از آن نقل کرده، وی از آمريکا خواسته با ايران گفت وگو کرده و تنش های منطقه ای را کاهش دهد. 


به نوشته آقای موسويان، حتی دولتی که در ايران رياست آن از معترضان فعلی تشکيل شده باشد، صنايع پايه اتمی و ساخت سوخت اتمی را رها نخواهد کرد. وی با اين حال می گويد بهبود روابط با تهران می تواند امکانات و اقدامات امنيتی و هشداردهنده لازم را فراهم کند تا هيچگونه نگرانی از ساخت بمب اتمی ايجاد نشود.       

در نوشته آقای موسويان که چاپ شده و فقط درون دانشگاه پرينستون توزيع شده، آمده است:«تحريم های اخير شورای امنيت، موضع جمهوری اسلامی در مسئله اتمی را نرم نمی کند که بيشتر به سوی راديکال تر شدن خواهد رفت.»


حسين موسويان همچنين در نوشته خود پيشنهاد کرده آمريکا به سمت گفت وگوی گسترده با ايران رفته و بر اساس منافع منطقه ای در عراق و افغانستان، امنيت منطقه ای در خليج فارس و انتقال بازار انرژی، با ايران به مذاکره وارد شود. 


وی نوشته است:«گفت وگوی سازنده ميان تهران و واشينگتن برای ساختار امنيت منطقه ای حساس است و ۳۰ سال خصومت ميان دو طرف، فقط به فقدان امنيت منطقه ای منجر شده است.»


حسين موسويان در مورد نارضايتی های داخلی در ايران نوشته که بعيد است دستگاه قدرت و رهبری در ايران به زودی تغيير کند و اگر اين تغيير قرار است در راه باشد، بايد تغيير از درون باشد. وی به واشينگتن پيشنهاد کرده صبر را در سياست خارجی خود لحاظ کند چرا که هرگونه بهبود روابط ايران و آمريکا نه کار چند ماه، که کار چند سال خواهد بود. 


آقای موسويان نوشته:«تغيير رژيم در آينده نزديک در افق ايران نخواهد بود و ايران در موقعيت قبل از وقوع انقلاب قرار ندارد. آنچه در خيابان های ايران می بينيد، چالشی داخلی است که نتيجه نهايی آن، تاثير گسترده ای در سياست داخلی و خارجی ايران خواهد داشت.»


«پناهنده نمی شوم»


حسين موسويان برای مقامات رسمی و ديپلمات های آمريکايی و اروپايی آدم مهمی است چرا که از زمان تلاش های جمهوری اسلامی برای آزاد سازی گروگان های آمريکايی در لبنان در سياست خارجی ايران حضور داشته و بعد هم سفير بوده و با غرب درباره تاسيس دولت جديد در افغانستان در زمان حمله آمريکا و متحدان مذاکره کرد و پس از آن هم که در هيات مذاکرات اتمی حضور فعال داشت. 


حسين موسويان سه سال پيش دستگير شده و به اتهام جاسوسی به زندان افتاد. پرونده اش با ممنوعيت داشتن هرگونه منصب ديپلماتيک، به پايان رسيد. 


شهريورماه سال پيش بود که موسويان که ۵۳ سال دارد به عنوان پژوهشگر ميهمان به مدرسه روابط عمومی و بين المللی وودرو ويلسون در دانشگاه پرينستون وارد شد و کار بر روی برنامه اتمی جمهوری اسلامی و روابط ايران و آمريکا را شروع کرد. نه دولت باراک اوباما و نه دانشگاه پرينستون در مورد ديپلمات ايرانی که در آمريکا اقامت گزيده چيزی نگفتند اما به گفته ديپلمات های اروپايی و آمريکايی کار موسويان در مورد نوع تصميم گيری تهران، مورد موشکافی دقيق قرار دارد. 


آقای موسويان در نخستين گفت وگوی مطبوعاتی خود پس از حضور در پرينستون، اعلام کرد برای جلب حمايت سياسی برای جنبش سبز، جنبش اعتراضی ايران به آمريکا نيامده است. وی تاکيد کرد که تمرکز خود را بر روی کار دانشگاهی گذاشته، ضمن اين که مشغول بهبود عوارض دوران زندان است. همچنين گفته که به ايران بازمی گردد. 


به نوشته وال استريت جورنال، آقای موسويان گفت:«من نيازی به پناهندگی از هيچ کشوری ندارم وهيچ گاه درخواست پناهندگی نخواهم کرد.»

ديپلمات های اروپايی و آمريکايی، خروج آقای موسويان را به عنوان نشانه ای خطرناک می دانند که گروهی قصد دارد تمامی ميانه رو ها و سياستمدارانی که نگاهی به غرب دارند را از جريان کنار بزند. در مقابل، محمود احمدی نژاد و آيت الله علی خامنه ای، مهره های ايدئولوژيک و اعضای گروه های نظامی را به جای آنها منصوب می کنند. 


به گفته اين ديپلمات ها، آقای موسويان از ديپلمات های ارشدی بوده که هم غرب را می شناخته و هم درک خوبی از قدرت واقعی در ايران داشته است. وی به عنوان مشاور سياست خارجی آيت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی، کار کرده است. 


يک ديپلمات اروپايی به وال استريت و در توصيف آقای موسويان گفت:«او يک ديپلمات ارشد و کارآمد بود که می خواست کشور به سمت درست برود و او بخشی از حاکميت نظام اسلامی در ايران بود که خواهان رابطه بهتر و بيشتر ايران با ديگر کشورهای جهان هستند.»


حسين موسويان از جمله سياستمدارانی است که از زمان موضعگيری جدی و علنی در جريان انتخابات رياست جمهوری در مقابل محمود احمدی نژاد، يا با مشکل مواجه شده و يا به حاشيه رانده شده اند. 


به گزارش وال استریت جورنال، يک ديپلمات غربی می گويد محمود جواد ظريف، نماينده و سفير سابق جمهوری اسلامی در سازمان ملل، به نوعی در حصر خانگی در ايران قرار دارد. حتی ميرحسين موسوی و مهدی کروبی هم قرار دست به ساختن پايگاه های سياسی در خارج از مرزهای ايران زده اند.

 


اخبار زندانیان سبز

جرس: مختار اسدی و محمد باقری، دو تن از اعضای کانون صنفی معلمان در ایران، بازداشت شدند.


به گزارش آژانس خبری موکریان، اسدی روز دوشنبه هفتم تیر ماه در کرج بازداشت شد و در پی آن، منزل وی نیز توسط مأموران مورد بازرسی قرار گرفته و کامپیوتر وی را نیز همراه خود برده‌اند.

 

از محل نگهداری و وضعیت مختار اسدی و هم چنین اتهامات احتمالی این فعال فرهنگی خبری در دست نیست.

 

مختار اسدی پیشتر نیز به دلیل فعالیت های صنفی مدتی را در تبعید سپری کرده بود.

 

گفتنی است شماری از فعالان حقوق معلمان، از جمله علی اکبر باغانی و محمود بهشتی لنگرودی، دبیرکل و سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران، بازداشت شده بودند. این بازداشت‌ها با اعتراض فدراسیون آموزش بین المللی روبرو شده و این نهاد بین المللی خواستار آزادی تمام فعالان حقوق معلمان شده است.
 


بلاتکلیفی بهنام ابراهیم زاده وبلاگ نویس و فعال حقوق کودک

 
بهنام ابراهیم زاده وبلاگ نویس و فعال حقوق کودک و جمعيت دفاع از حقوق کار که در تاريخ ٢٢ خرداد دستگیر شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت همچنان در بلاتكليفى به سر مي‌برد.


به گزارش كميته مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى، در اثر اين ضرب و شتم وى از ناحيه پا دچار شكستگى استخوان شده است و از ناراحتی قفسه سینه رنج می‌برد. گفته مي‌شود كه بهنام دربند هفت زندان اوین به سر می‌برد و تا حال به خانواده‌اش اجازه ملاقات داده نشده است. بهنام در تماس كوتاه تلفنى كه با خانواده‌اش داشت از درد قفسه سينه و وضعيت نامناسب جسمى‌اش گفته است.

 

لازم به ذكر است كه بهنام ابراهيم در روز جهاني كارگر سال ۱۳۸۸ در پارك لاله دستگير و مدتي در اوين در بازداشت بود.

 

كمپين مبارزه براى آزادى زندانيان سياسى ضمن ابراز نگرانى از وضعيت بهنام ابراهيم زاده از تمامی سازمانها و افراد بشردوست مي‌خواهد كه با نامه هاى اعتراضى خود رژيم اسلامى را تحت فشار قرار بدهند كه بهنام ابراهيم زاده را سريعا تحت مداواى پزشكى قرار داده و از زندان آزاد كنند.

 

 سه سال حبس تعزیری برای سعید کلانکی


سعید کلانکی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر به سه سال حبس تعزیری از سوی شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد.

 

به گزارش کمیته‌ گزارشگران حقوق بشر، حکم وی یک سال حبس برای "تبلیغ علیه نظام" و دو سال برای "توهین به رهبری" عنوان شده است. سعید کلانکی، فعال حقوق بشر و دبیر سابق کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی نهم آذر ماه سال گذشته بازداشت شد و پس از نزدیک به ۱۰۰ روز، در تاریخ ۱۶ اسفند، با تودیع وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.

 

با گذشت نزدیک به ۷ ماه، کوهیار گودرزی و شیوا نظرآهاری، دو عضو دیگر کمیته همچنان در زندان اوین به سر می‌برند.
 


ارجاع پرونده‌ حسین رونقی ملکی به دادگاه انقلاب

پرونده‌ حسین رونقی ملکی، وبلاگ‌نویس و فعال حقوق‌بشر به جریان افتاده و چندی پیش به دادگاه انقلاب تهران ارجاع شده است.
به گزارش رهانا، چند روز پس از پایان اعتصاب غذای حسین رونقی ملکی، وبلاگ‌نویس و فعال حقوق‌بشر، پرونده‌ وی به جریان افتاده و هم‌اکنون برای بررسی بیش‌تر و مطالعه، به شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب ارجاع شده است.

 

حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه سال گذشته به همراه برادرش که هیچ‌گونه فعالیت سیاسی و یا حقوق‌بشری انجام نداده بود بازداشت شده است.

 

برادرش یک‌ماه بعد در حالی‌که بشدت شکنجه شده و از ناحیه‌ مهره‌های کمر و تعدادی از دندان‌های‌اش دچار مشکلات فراوانی شده بود، آزاد شد.

 

خانواده‌ حسین رونقی ملکی، (بابک خرمدین) شکایتی را علیه بازجویان حسن رونقی ملکی، برادر بزرگتر حسین رونقی تنظیم و به جریان انداخته‌اند.

 

قرار بازداشت حسین رونقی ملکی برای مدت دو ماه تمدید شده است و از آزادی وی جلوگیری می‌شود. وی در طول زمان بازداشت، به شدت تحت شکنجه، برای انجام اعتراف‌های تلویزیونی قرار داشته است اما در برابر آن مقاومت کرده است.

 

اولین تماس تلفنی سارا محبوبی از بازداشتگاه اطلاعات ساری

 

سارا محبوبی، طی تماسی تلفنی از نگهداری خود در سلول‌ انفرادی بازداشت‌گاه اطلاعات ساری خبر داد.


سارا محبوبی، دانشجوی محروم از تحصیل بهایی و فعال حق تحصیل پس از گذشت پنج روز بازداشت در بازداشتگاه اطلاعات ساری در اولین تماس تلفنی که با خانواده اش داشته از سلامتی خود خبر داده است.

 

به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی این فعال حق تحصیل در حال حاضر در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات ساری نگهداری می‌شود.

 

در تاریخ ۲۹ خرداد ماه، ماموران امنیتی با مراجعه به منزل سارا محبوبی قصد بازداشت این فعال حق تحصیل را داشته اند که به دلیل عدم حضور این دانشجوی محروم از تحصیل در شهر ساری موفق به بازداشت وی نشدند و پس از ضبط وسایل شخصی نامبرده منزل را ترک کرده و از خانواده وی خواستار معرفی دخترشان به اداره اطلاعات ساری شده بودند که این فعال حق تحصیل پس از مراجعه به اداره اطلاعات ساری در تاریخ سه تیر بازداشت شد.

 

در خصوص تفهیم اتهام صورت پذیرفته به این فعال حق تحصیل تاکنون اطلاعی در دست نیست و بر اساس اطلاعات رسیده قرار بازداشت این دانشجوی محروم از تحصیل بهایی ۱۰ روزه است.


پنج سال حبس تعلیقی برای یاسر قانعی

 
یاسر قانعی عضو ستاد ۸۸ مشهد و فعال دانشجویی به پنج سال حبس تعلیقی و محرومیت از فعالیت‌های سیاسی طی این مدت محکوم شد.

 

به گزارش ندای سبز آزادی، دادگاه انقلاب مشهد یاسر قانعی را به اتهام تبلیغ علیه نظام به پنج سال حبس تعلیقی محکوم کرده است.


پیش از این مامورین اطلاعات مشهد شبانه با هجوم به منزل این عضو ستاد ۸۸ که عمده فعالیتش در فضای مجازی بوده است، وی را دستگیر و بیش از دو هفته در سلول انفرادی اداره اطلاعات مشهد بازداشت کردند. از اتهامات وی، فیلم برداری از صحنه های تظاهرات مردمی پس از انتخابات خردادماه سال گذشته بوده است.


گفتنی است پرونده دیگری از وی به اتهام توهین به محمود احمدی نژاد در دادگاه عمومی در حال بررسی است.


13 تیر، تاریخ برگزاری دادگاه محمد غزنویان

 

دادگاه رسیدگی به پرونده محمد غزنویان، فعال حقوق زنان و کودکان در ماه‌های اخیر دوبار بازداشت و با تودیع وثیقه آزاد شده بود، روز 13 تیرماه برگزار خواهد شد.

 

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، وی اولین‌بار در 19 بهمن‌ماه سال گذشته در پارک ملت قزوین بازداشت و اول اسفند با تودیع وثیقه 20 میلیون تومانی آزاد شده بود.

 

وی 16 فروردین‌ ماه، زمانی که همراه وکیلش مهناز پراکند، به دادگاه انقلاب مراجعه کرد با افزایش مبلغ وثیقه به 100 میلیون تومان مواجه شد و به دلیل عدم توانایی جهت تودیع وثیقه برای دومین بار بازداشت و به زندان چوبین‌در قزوین منتقل شد. وی در تاریخ 25 فروردین، با تودیع وثیقه 100 میلیون تومانی آزاد شد.

 

محمد غزنویان، دانش آموخته رشته‌ علوم سیاسی، وبلاگ‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی است که مقالات و یادداشت‌های زیادی را با موضوعات حقوق بشر، زنان، کودکان و … در روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی منتشر کرده است.


همسر شهید سمسارپور: می گویند، بهتر است دیه بگیرید


حسن میر اسدالهی، همسر فاطمه سمسارپور در گفتگو با "روز" اعلام کرد دادسرای نظامی از او خواسته دیه بگیرد اما او حاضر به گرفتن دیه نیست. فاطمه سمسارپور به اتفاق پسرش، کاوه میراسدالهی روز 30 خرداد سال گذشته در جریان اعتراضات مردمی، در مقابل منزلشان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. خانم سمسارپور همان روز جان باخت اما پسرش بعد از دو جراحی سنگین، زنده ماند.

 

پیکر خانم سمسارپور، به گفته همسرش شبانه و در شهرستان بابل دفن شده است. آقای میراسدالهی که شکایت کرده و خواهان معرفی قاتل همسر و ضارب فرزندش شده است به "روز" می گوید: آخرین جواب دادگاه این بود که ضارب شناسایی نشد و بهتر است دیه بگیرید.

وی در رابطه با دفن شهید در بابل می گوید: رفتم جنازه را بگیرم پرسیدند شکایتی داری؟ از ترس اینکه جنازه را تحویل ندهند گفتم نه. از محل، استشهاد جمع کردیم که در تظاهرات نبوده و جلوی در منزلش بوده. بعد تعهد گرفتند که از کسی شکایت نکنم و اینکه مراسم برگزار نکنیم. تعهد را دادم، استشهاد را دادم و فاطمه را آوردند بهشت زهرا و شستند و تحویل دادند. ما هم بردیم به بابل که زادگاهمان است. شبانه بردیم و در تنهایی و غربت به خاک سپردیم. ترسیدیم باز مشکلی پیش بیاید. بعد که به خاک سپردیم، رفتم به مادر فاطمه قضیه را گفتم که قبر دخترت اینجاست. نمیدانید چقدر سخت است. نمیدانید چه دردی است آدم در وطن خودش غریب باشد. فاطمه را ما در نهایت غربت و تنهایی به خاک سپردیم. 


 


سپیده کلانتريان

خوش فتادم عاقبت در محبس و زنجیر عشق

همچو آهویی بیفتادم به دام شیر عشق

سالیانی رفت و دل درگیر غمها بود سخت

فارغ از غمها شدم تا گشته ام درگیر عشق

قلب بیمارم زمانی گشت درمان تا که شد

شرحه شرحه، خون چکان در سینه ام از تیر عشق

تیغ دلبر پیش عاشق چیست؟ ذات مرهم است

عین درمان است آری، درد دامنگیر عشق

بی نیازم دیگر از دنیا و هرچه اندر اوست

اشتها دیگر ندارم تا که گشتم سیر عشق

تا کنون دیدی محبت بین صیّادی و صید؟!

طُرفه حالی هست اما این بود نخجیر عشق

یار کز کم لطفی اش افکند در کارم گره

خود ولی آخر گره بگشود با تدبیر عشق

بانگ قد قامت چو زد معشوق بی همتای من

من به سجده خود فتادم از پی تکبیر عشق

با حضورش، طرفة العینی دلم از جا ببرد

ای خوشا من! آفرین دل! مرحبا بر میر عشق

گر بمیرم من در این ورطه نباشد باک چون

از سپیده باز ماند شور عالمگیر عشق


 


جرس: مجید توکلی، فعال سرشناس دانشجویی در زندان دچار خونریزی شدید معده شد و مسئولان وی را تاکنون به بیمارستان منتقل نکردند و بر همین اساس وضعیت سلامتی وی وخیم است.

 

به گزارش هرانا، توکلی که به تازگی به بند 350 زندان اوین که فاقد هرگونه امکانات پزشکی است، منتقل شده بر اثر سرفه‌های شدید و عدم رسیدگی پزشکی دچار خونریزی شده است.

 

وی طی یک هفته ی اخیر مکررا دچار خون دماغ شده بود اما مسئولان زندان در برابر خواسته دیگر زندانیان مبنی بر رسیدگی به وضعیت حاد این زندانی سیاسی بی‌تفاوت بودند.

 

علی توکلی، حال برادر خود را بسیار وخیم گزارش کرده است و مشکل وی را مربوط به بیماری ریوی که به دلیل شرایط سخت زندان و خصوصا اعتصاب غذا در سلول انفرادی 240 به آن مبتلا شده بود، عنوان کرده است.

 

مادر توکلی براساس تماسی 30 ثانیه ای که با فرزند دربند خود داشته است، وضعیت وی را بسیار بد توصیف کرده و نگران حال وی است؛ مجید در این تماس یادآور شده که ممکن است تا چندی موفق به برقراری تماس با آن‌ها نشود.

 

به نظر می رسد تشدید بیماری وی در اثر عمليات ساختماني و ازدحام بيش از حد زندانيان در بند 350 و خوابيدن در راهروها و كريدور به وجود آمده است. وضعيت اسفبار بهداشتي، عدم درمان مناسب و به موقع، نامناسب و بي كيفيت بودن غداهاي اين بند، قطع گاز و آب براي مدتي محبوسين را دچار مشكلات جدي كرده است.

 

در هفته گذشته اخباری مبنی بر بیگاری زندانیان محبوس در بند 350، به دلیل ساخت و ساز در درون زندان از سوی خبرگزاری های مختلف منتشر شده است.

 

گفتنی است مجید توکلی، دانشجوی کشتی سازی دانشگاه پلی تکنیک تهران از 16 آذر ماه سال گذشته تاکنون در زندان به سر می برد و با حکم سنگین هشت و نیم سال حبس تعزیری مواجه است.
 


 


جرس: مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور با انتقاد از نبود نظارت و ارزیابی کافی بر روند اعطای وام‌های کلان و تسهیلات توسط بانک‌ها گفت که بخش مهمی از معوقات بانک‌ها و مشکل باز پرداخت بدهی وام گیرندگان مربوط به شرکت‌های دولتی است.

 

به گزارش ایسنا، مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، گفته است که در دستگاه‌های دولتی ایران "تخلف از قانون زیاد است" و در بعضی از این دستگاه‌ها هم در تفسیر قانون "شبه بدعت" مشاهده می‌‌شود.

 

پورمحمدی در توضیح منظور خود از "بدعت در تفسیر قانون" گفت بعضی از دستگاه‌های دولتی برخی قوانین را که به "مصلحت نمی‌دانند، اجرا نمی‌کنند و یا اجرای یک قانون را به تأخیر می‌اندازند.

 

پورمحمدی گفت که شرکت‌های دولتی بزرگترین وام گیرندگان از بانک‌های ایران هستند و بزرگی دستگاه‌های دولتی و دولتی بودن اقتصاد باعث شده است تا "ویژه‌خواری، رانت‌خواری، و فساد‌های تو در تو و پنهان" روی دهد.

 

گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که بانک‌های ایران حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان (۵۰ میلیارد دلار) وام پرداخت کرده‌اند اما اکنون نمی‌توانند آن را وصول کنند.

 

رئیس سازمان بازرسی کل کشور همچنین به صدور برخی احکام قطعی از سوی مجتمع امور اقتصادی این سازمان برای سوء استفاده کنندگان از تسهیلات بانکی، اشاره کرد.

 

پور محمدی که در یک مصاحبه تلویزیونی سخن می‌گفت اعلام کرد که اسامی این افراد در وب‌سایت رسمی این سازمان (خبرگزاری قسط) منتشر شده است.

 

بنابر گزارش‌های رسمی بخشی از وام‌هایی که از بانک‌ها گرفته شده، در جاهایی به غیر از جایی که برای آن وام در نظر گرفته شده بود، هزینه شده است.

 

وی همچنین تأکید کرد که بخشی از "آشفتگی‌های نظام اقتصادی" ایران و مشکلات بانک‌ها به علت وجود "ابهام و نقایص" در قوانین و سیستم اقتصادی - مالی است که در این زمینه سازمان بازرسی کل کشور و مجلس برای "تنقیح" قوانین در حال همکاری‌اند.

 

پورمحمدی که سه سال سابقه حضور در کابینه محمود احمدی‌نژاد را در کارنامه خود دارد، از "بزرگ بودن" دستگاه‌های دولتی در ایران انتقاد کرده و آن را یکی از علل زمینه‌ساز فساد مالی و اداری دانسته است.
 


 


جرس: خانواده های زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین از دادستان تهران می خواهند که کتابخانه این بند را بازگشایی کند.

 

به گزارش کلمه، بند 350 زندان اوین یکی از بندهای این زندان است که اکنون بیش از 200 نفر از زندانیان حوادث پس از انتخابات در آن نگهداری می شوند.

 

این بند که در زیرزمین یکی از طبقات زندان اوین قرار دارد امکانات رفاهی محدودی دارد . یک کتابخانه کوچک تنها مکانی بود که زندانیان اوقات فراغت شان را در آن می گذراندند .اما این کتابخانه نیز مدتی است که تعطیل شده است .این درحالی است که این بند زندان اوین بر خلاف سایر بندهای عمومی آن فاقد هر گونه امکانات ورزشی یا کلاس های آموزشی است.

 

خانواده های زندانیان سیاسی این بند نیز حق ندارند برای عزیزان دربندشان کتاب یا وسیله دیگری ببرند. چرا که مسوولان زندان از پذیرفتن هر گونه کتاب خودداری می کنند در این شرایط خانواده های زندانیان سیاسی می پرسند که فرزندان شان چگونه باید اوقات خود را سپری کنند؟

 

خانواده های زندانیان سیاسی از دادستان تهران می خواهند ضمن بازدید از این بند زندان اوین، شرایط بازگشایی کتابخانه را فراهم کند و هم چنین در بهتر کردن شرایط رفاهی آن بکوشد چرا که این بند در این فصل به شدت گرم است و وسیله خنک کننده ای ندارد.

 

هم اکنون علیرضا بهشتی شیرازی، عبدالله مومنی، علی عرب مازار،کیوان صمیمی ،مجید دری، بهمن احمدی امویی، حسین نورانی نژاد، فرامرزعبدالله نژاد، مهدی فتاح بخش، ضیا نبوی، فرزاد مددزاده، علی تاجرنیا،رجبعلی داشاب، علی زاهد،احمدکریمی، مجید توکلی، قربان بهزادیان نژاد، حسین باستانی نژاد از جمله زندانیان بند 350 هستند.
 


 


جرس: معاون عملیات پلیس امنیت تهران گفت: درسومین مرحله از طرح موسوم به "برخورد با اراذل و اوباش" که روز دوشنبه برگزار شد، 75 تن در مناطق مختلف پایتخت دستگیر شدند.

 

به گزارش ایرنا، 15 تن از این افراد در مناطق خوش، میدان ابوذر، سه راه قپان و نظام‌آباد تهران گردانده شدند.

 

مسئولان مدعی شدند اتهامات این افراد ایجاد رعب و وحشت با استفاده از سلاح گرم و سرد، ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم، تخریب مغازه و خودرو، باج‌گیری و تهدید اعلام کرد.

 

معاون عملیات پلیس امنیت تهران بزرگ هدف از گرداندن افراد بزه‌کار در محل ارتکاب جرم را افزایس امنیت اجتماعی و نمایش رسیدگی به شکایات مردم توسط پلیس و شکستن ابهت کاذب متهمان اعلام کرد.
 


 


یلدا آراسته
جرس: "خواص" و "نخبگان" دو واژه ای بودند که بعد از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران جایگاه ویژه ای پیدا کردند.  آقای خامنه ای در سخنانش بعد از حوادث و نا آرامی های بعد از انتخابات این دو واژه را بارها به کار برد.  او منظورش از "خواص" و " نخبگان" افرادی بودند که از دل حکومت  برآمده بودند اما به روال حکومت داری و برخوردهای بعد از انتخابات  دهم ریاست جمهوری ایران معترض بودند.  

 

در سخنان اعتراض آمیز رهبر ایران این دسته از افراد نزدیک به حکومت که عمدتا نیز سالها در سمت های دولتی و حکومتی مشغول به کار بودند، با این دو واژه و ترکیب "خواص بی بصیرت " خوانده شدند و با همین واژه ها بود که راه برای دیگران نیز باز شد تا آنها را مورد هجوم انتقادها و حتی گاهی توهین ها و عملیات فیزیکی ضرب و شتم قرار بدهند.

 

شمشیری که از رو بسته نشده بود

 

روزهای نخست پس از برگزاری انتخابات به نامه نگاری برخی از همین "خواص" برا ی رهبر ایران گذشت که می خواستند با مسالمت آمیز ترین شکل ممکن راهی برای رهایی از وضعیت موجود پیدا کنند.

 

 آن روزها هنوز هم شمشیری برای این دسته از افراد از رو بسته نشده بود و رهبر ایران نیز در سخنرانی هایش آنها را با ملایمت بیشتری خطاب قرار می داد.

 مهر ماه سال گذشته اما دیگر حجت بر حکومت ایران تمام شده بود و آنها یکصدا معترضان به نتایج انتخابات را "فتنه گران" می دانستند و افراد در دل حکومت ایران به دو دسته ای تقسیم شده بودند که یا موضعشان را در قبال "قتنه گران" مشخص کرده بودند و یا اینکه در برابر آنها سکوت کرده بودند.

 

سکوت خواص  کمک به فتنه گران است

 

آقای خامنه ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در روزهای آغازین پائیز 88 اعلام کرد که "سکوت و کنار کشیدن نخبگان و خواص" کمک به فتنه است و همه و به خصوص "خواص"  باید مراقب باشند تا با اقدامات و یا اظهارات خود، تکمیل‌کننده طراحی و اهداف معارضان نظام نباشند.

 اما بعد این تذکر رهبر ایران بازهم عده ای از جمله آقای هاشمی رفسنجانی حاضر به موضع گیری در برابر آنچه حکومت آن را "فتنه" می دانست نشدند.

 

موضع خود را شفاف کنید

 

با نزدیک شدن ایام برگزاری جشن های پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آقای خامنه ای یکبار دیگر  از"موضع گیری دوپهلوی خواص" انتقاد کرد و از آنها خواست که موضع گیری خود را به صورت شفاف بیان کنند.

 بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نزدیکان آقای خامنه ای این تذکرات کنایه آمیز را مستقیما اشاره به آیت الله هاشمی رفسنجانی می دانستند.

 با این حال آقای هاشمی چند روز بعد این تذکر رهبر ایران در جمع اعضای حزب اعتدال و توسعه بر راهکارهایی که در نمازجمعه روز قدس ارائه داده بود تاکید کرد و اعلام کرد که "براي برون رفت از شرايط موجود كشور راه‌حل‌هايي را كه با توجه به تجربياتم در نماز جمعه بيان كردم به آن پايبندم و بايد اجرا شود."

 آقای هاشمی در نماز جمعه روز قدس بر آزادی زندانیان سیاسی تاکید کرده بود و اعلام کرده بود که نسبت به نتایج انتخابات "تردید" دارد.

 

 به رهبر توهین شده است

 

اظهارات اقای هاشمی در جمع اعضای حزب اعتدال و توسعه خشم طرفداران رهبر را برانگیخت.

 کسانی از جمله محمد یزدی نه تنها سخنان آقای هاشمی را دو پهلو خواند بلکه آن را نوعی "توهین و جسارت" به رهبر ایران دانست.

 روند انتقادات طرفداران رهبر ایران به سوی آقای هاشمی شدت یافت و خبرگزاری های نزدیک به دولت نیز با استفاده از واژه "خواص" برای وی ، او را مهره ای از نظام می خواندند که حاضر به پذیرش رهنمودهای رهبر ایران نیست.

 

مرز خود را با دشمن مشخص کنید

 

آقای خامنه ای آنچه در روزهای بعد از انتخابات رخ داده بود را توطئه و دستاورد دشمن خواند ه بود و از همه به خصوص از خواص خواست بود که مرز خود را با دشمن مشخص کنند.

 در این میان تنها آقای هاشمی نبود که این مرز بندی را با هوشیاری تعیین نکرد. سید محمد خاتمی که هشت سال ریاست دولت در ایران را بر عهده داشت نیز به دیدارهای خود از خانواده زندانیان و سخنرانی های انتقادی اش ادامه داد.

 سید حسن خمینی نیز با رفتارهایش و دیدارهایش با کسانی که حکومت آنها را "سران فتنه" می خواند خود را در جرگه این خواص قرار داد.

 

 معترضان از چارچوب نظام خارجند

 

آقای خامنه ای تا پایان سال 1388 یکبار دیگر نیز خواص را مورد خطاب قرار داد و به آنها تذکر داد که انتخابات ریاست جمهوری سالم بوده است و تاکید کرد که حضرت علی توصیه اش به مالک اشتر این بوده است که نظر "خواص" اندک را به توده مردم ترجیح ندهد. 

او اعلام کرد که انتخاب محمود احمدی نژاد تشخیص مردم بوده است و حتی اگر این تشخیص درست نباشد باید به آن احترام گذاشت. 

آقای خامنه‌ای تأكید كرد: "افرادی كه حاضر نیستند قانون و رأی اكثریت را قبول كنند و نقطه قوتی همچون انتخابات افتخارآفرین چهل میلیونی را تبدیل به نقطه ضعف می‌كنند صلاحیت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست می‌دهند كه از دست داده‌اند."

 و به این ترتیب روزهای پایانی سال 1388 تبدیل شد به روزهایی که عده ای به جرم اعتراضشان به نتایج انتخابات  از چارچوب نظام به دستور رهبر ایران بیرون رانده شدند.

 

بصیرت پنهان شده

 

سال 1389 "خواص" ترکیب جدید یپیدا کردند. آقای خامنه ای از22خرداد ماه سال گذشته تا کنون همواره در سخنرانی هایش به بصیرت اشاره می کرد و آن را عامل بسیار مهمی می دانست که ممکن است حتی از دید "خواص"هم پنهان بماند.

 او در سخنرانی هایش همواره مردم و مسوولان را به داشتن بصیرت در تحلیل اتفاقات کشور تشویق می کرد و بسیاری از مشکلات را ناشی از بی بصیرتی می دانست.

 بی بصیرتی از نظر آقای خامنه ای و هوادارنش همان چیزی است که از صدر اسلام وجود داشته است و باعث شده است یاران نزدیک به حضرت علی نیز در مقاطعی در برابر او قرار بگیرند.

 

بی بصیرتی در صدر اسلام

 

با احتساب  همین بی بصیرتی برخی خواص بود که در روز 14 خرداد ماه آقای خامنه ای در مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی روایت تاریخی از طلحه و زبیر آورد و آنها را نمونه ای کامل از این "خواص بی بصیرت" دانست که در نهایت حضرت علی مجبور با جهاد با آنها شد.

سخنان رهبر ایران در یکسال گذشته تغییر نکرده است. او منکر فعالیت ها و مسئولیت های حکومتی که برخی از معترضان به انتخابات دارند نمی شود ، اما ملاک را "حال افراد" می داند و با این ملاک انها را در زمره کسانی قرار می دهد که در زمان حال بصیرت لازم را نداشته اند و هر چقدر هم که جزو خواص نظم باشند به خاطر بی بصیرتیشان از کاروان نظام اسلامی جا مانده اند.

 

تشخیص خواص بی بصیرت

 

بر اساس همین رهنمودهای یک ساله رهبر ایران است که عده ای خود دیگر قادر به تشخیص این هستند که چه کسی "خواص" است و کدامیک از این خواص "بصیرت" دارند یا ندارند؟و اینگونه می شود که عده ای در روز 14 خرداد با شعار "خواص بی بصیرت خجالت خجالت" نمی گذارند سید حسن خمینی سخنرانی بکند.

 

 مردم حقایق را بهتر می فهمند

 

از سوی دیگر از آنجائیکه روز به روز به تعداد این خواص بی بصیرت نیز افزوده می شودو حالا عده ای معتقد هستند که برخی از مراجع دینی قم و نیروهای اصولگرایی چون علی مطهری نیز در این دسته قرار می گیرند رهبر ایران در سخنانش در جمع مردم بوشهر اعلام کرد که "درموارد متعددی، توده مردم، حقایق را از برخی خواص و نخبگان بهتر متوجه می شوند." وبه این ترتیب نا امیدی خود را از اینکه خواص بالاخره بصیرت مورد نظر او را پیدا کنند اعلام کرد.

 او در این سخنرانی آینده را ازآن جوانان با بصیرت ایران دانست و اظهار امیدوراری کرد که سخنان فتنه گران در دل آنها نفوذ نکند.

 

 


 


 

جـــرس: دادستان کل کشور با "بلا اثر" خواندن حکم یکی از قضات کشور پیرامون دانشگاه آزاد، خاطرنشان کرد "این موضوع به نظر رییس دادگستری استان تهران بستگی دارد كه موضوع را به همان شعبه یا به شعبه‌ی دیگری ارجاع دهد."

 


به گزارش ایسنا، غلامحسین محسنی اژه ای، در مورد پرونده‌ دانشگاه آزاد اسلامی كه به پیشنهاد وی، دستور اعمال بررسی مجدد این پرونده از سوی صادق لاریجانی صادر شده، گفت: دستور موقت شعبه‌ مذكور مبنی بر منع و توقف اجرای اساسنامه جدید دانشگاه آزاد اسلامی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی بلااثر شد و دادگاه باید نسبت به اصل موضوع اظهارنظر كند.

 


وی در پاسخ به این سوال كه آیا پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه‌ هم‌عرض ارسال شده است؟ گفت: شعبه‌ مذكور كه صلاحیت رسیدگی داشته باشد، موضوع را رسیدگی می‌كند. باید توجه داشت كه در شعبه‌ صادر كننده دستور موقت، هنوز به اصل پرونده رسیدگی نشده بود.

 


لازم به ذکر است ٢۹ خرداد ماه ١٣۸۹، دبیرخانه هیئت موسس دانشگاه آزاد اسلامی، طی اطلاعیه ای اعلام کرد: بنا به اعلام دبیرخانه هیئت موسس این دانشگاه، و در پی ارائه دادخواست هیئت موسس به طرفیت شورای عالی انقلاب فرهنگی، شعبه ٢۹ دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهیدبهشتی تهران، با موجه دانستن درخواست هیئت موسس دانشگاه آزاد اسلامی، دستور موقت مبنی بر منع و توقف اجرای اساسنامه جدید دانشگاه آزاد اسلامی مصوب جلسات اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی را صادر و ابلاغ کرده است.

 


مجلس شورای اسلامی نیز با تصمیمی پیرامون آن دانشگاه و دانشگاههای غیردولتی، سبب جنجال سازی حامیان دولت و تهدید لباس شخصی ها به تعطیلی مجلس شد و نهایتا طرح به مجلس بازگشت.


دراین خصوص، صادق لاریجانی اول تیرماه با در خواست دادستان كل كشور با درخواست اعمال ماده 18 اصلاحی تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب( رسیدگی مجدد در آراء قطعی به تشخیص رییس قوه قضاییه) در خصوص پرونده دانشگاه آزاد موافقت کرد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته