-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

Latest News from Mizan Khabar for 06/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

ahmadinejad_larijani

حرکات وابستگان به دولت محمود احمدی نژاد در اعتراض به مصوبه ١٣٤ نماینده مجلس در ارتباط با دانشگاه آزاد، روز گذشته وارد مرحله تازه ای شد. از یک سو نمایندگان حامی دولت و برخی از نهادهای شبه نظامی وابسته به سپاه و نیز رسانه های وابسته به احمدی نژاد، علاوه بر  تهدید هیات رئیسه به استیضاح، یک تجمع دولتی را سازماندهی کردند که طی آن از "به توپ بستن مجلس" سخن رفت و از سوی دیگر علی لاریجانی که با شعارهای بی سابقه ای مورد حمله قرار گرفته بود، اظهار داشت: "قطعا بدانید نوع تحرکات تاثیری بر اراده مجلس نخواهد داشت مگر به سیاق حق سخن بگویند و نقد کنند".

این در حالی بود که روز گذشته در تهران اعلام شد رئیس قوه قضاییه پس از انتشار نامه غلامحسین محسنی اژه ای، رئیس دیوان عدالت اداری، رای دادگاهی را که به وقف اموال دانشگاه آزاد رای داده بود، نقض کرده و در عقب نشینی در برابر مطالبات حامیان افراطی دولت از مجلس پیشی گرفته است.

 

مجلس پشت سپر نیروهای نظامی

مجلس دیروز در حالی جلسه علنی خود را آغاز کرد که وابستگان شبه نظامی دولت، مانند همیشه در قالب "اعتراض خودجوش دانشجویی" در برابر  ساختمان پارلمان تجمع کرده و خواستار استعفای رئیس  مجلس، برکناری و اعدام جاسبی و لغو مصوبه روز یکشنبه  بودند و تهدید می کردند که مجلس را به توپ می بندند.

به گزارش سایت عصر ایران، سایت میانه روی حامی محافظه کاران، تجمع کنندگان علی لاریجانی را "خواص بی بصیرت" و "یاری گر سران فتنه" دانستند و خواستار استعفای وی شدند.

این سایت در گزارش خود افزوده است: "تجمع کنندگان که  حمید رسایی سازمان دهنده آنان بود شعارهایی چون «مجلس اشرافيت مايه ننگ ملت»، «نماينده جاسبي اخراج بايد گردد»، «نماينده خائن شرمت باد شرمت باد »، «مجلس، مافيا پيوندتان مبارك »، «جاسبي قانون شكن شرمت باد شرمت باد »، «مجلس جاسبي‌گرا استعفا استعفا »، «مرگ بر اسلام آمريكايي »، "عباسپور تهراني استعفا استعفا »، «برادرزن جاسبي استعفا استعفا »، «وكيل حزب‌الهي تشكر تشكر »، « وكيل بابصيرت تشكر تشكر »، «جاسبي جاسبي ننگ به نيرنگ تو »، « مجلس بي‌ولايت تعطيل بايد گردد »، «غارتگر بيت‌المال اعدام بايد گردد» و... سردادند".

عصر ایران گزارش داده که این عده که تعداد آنها ٢٠٠ نفر بوده، با خودروهای دولتی و مجهز به بلندگو و بشکه های آب به محل آورده شده بودند.

این سایت در گزارش خود افزوده است: "ماموران امنیتی و انتظامی هم بدون کوچکترین واکنشی تنها نظاره گر فحاشی و هتاکی به رئیس مجلس و نمایندگان  مجلس بودند.
این در حالی است که این تجمع، مجوز از وزارت کشور نداشت و پلیس بارها اعلام کرده است با هر گونه تجمع بدون مجوز برخورد خواهد کرد.در این شرایط خبرنگاران پارلمانی می پرسیدند: "آیا افراد به همین آسانی می توانند در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کنند و علیه رئیس جمهور کشور شعار سر دهند؟"

 

حمید رسایی و کوچک زاده در صف اول

همزمان سایت خبری پارلمان نیوز از نقش حمید رسایی در تجمع دولتی دیروز پرده برداشته و نوشته است: "رسایی نماینده‌ای که باید در کسوت روحانیت به بسیاری از شعائر و اصول دینی بیش از دیگران مقید باشد علنا و در انظار عمومی آیت الله هاشمی رفسنجانی و فرزندان ایشان و همچنین علی لاریجانی را آماج حملات و تهمت های گوناگون خود قرار داد.زمانی که رسایی نماینده تهران به دروغ بستن ایستگاه بهارستان مترو را به مدیرعامل متروی تهران مهندس هاشمی نسبت داد و افراد حاضر را تحریک نمود، جمعیت به سر دادن شعارهایی نظیر «هاشمی کم میاره مترو رو بند میاره» و یا «تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته» سر دادند".

بنا بر گزارش های منتشر شده، برخی از نمایندگان محافظه کار مجلس که منتقد دولت بودند هم در جمع این عده حاضر و خواستار پس گرفتن مصوبه نهادی که خود نماینده آن هستند شدند.

این نمایندگان که الیاس نادران، مهدی کوچک زاده و علیرضا زاکانی، مشهور ترین چهره های آنها بودند از تهیه طرح استیضاح هیات رئیسه خبر دادند که با تشویق  تجمع کنندگان مواجه شد.

بنا به گزارش تابناک، نادران در جمع عوامل بسیج دانشجویی گفته است: "بايد اعضاي هيات رئيسه مجلس كه در خصوص تصويب طرح وقف اموال دانشگاه آزاد دخيل بودند استيضاح شوند".

علیرضا زاکانی که به گفته خبرنگاران پارلمانی مسئول تدارکات تجمع دیروز بود نیز در جمع عوامل بسیج دانشجویی دانشگاه تهران گفت: "توجه به اصل اين مفسده در دانشگاه آزاد در دستور كار مديريت مفسده انگيز آن است و با مدرك دادن به برخي افراد، دادن كمك‌هاي مالي و ايجاد ستادهاي انتخاباتي در حقيقت اموال دانشگاه آزاد به صورت نامطلوب مورد استفاده قرار مي‌گيرد كه بايد ريشه كن شود".

بنا به نوشته فارس، محمد دهقان عضو هيات رئيسه مجلس هم در جمع بسیجیان و لباس شخصی ها خبر داده است که: "طرح دو فوريتي مسدود شدن مصوبه وقف اموال دانشگاه آزاد با توجه به تاخيرات امروز انجام نشد اما در مذاكراتي كه با شوراي نگهبان داشته‌ايم اين مصوبه مطمئناً در شوراي نگهبان رد مي‌شود".

کوچک زاده نیز در این تجمع دولتی خواستار "افشاء شدن نام رای دهندگان به طرح" شده است.

همچنین بنا به گزارش سایت خبر تجمع کنندگان علاوه بر شعارهای اهانت‌آمیز خطاب به نمایندگان،  تهدید کردند که اگر مجلس از این تصمیم خود کوتاه نیاید، مجلس را به توپ خواهند بست و شعار دادند: "مجلس بی بصیرت به توپ باید بسته شه".

 

در داخل مجلس

اما در داخل پارلمان، علی لاریجانی، رئیس مجلس در سخنانی گفت: "نقد قوا اگر با آداب آن صورت پذیرد امر حسنی است و باعث رشد آن نهاد می گردد اما نه فحاشی و آلوده کردن فضا با توهمات".
وی اضافه کرد: "سخن در باب برخی تشابهات و تعابیر وهن آمیز و کینه توزانه به ساحت محترم مجلس شورای اسلامی را به صلاح نمی‌دانم که متاسفانه بدون رعایت حد امور و به ناحق مطالبی نوشتند و گفتند این سخنان درباره همان مجلس است که بر مواضع و تصمیمات آن می‌بالیدند و تیتر نخست جریده خود می‌نمودند و این همان مجلس است که چندی پیش رهبر معظم از خدمات و مواضع داخلی و خارجی آن با عزت یاد نمودند.چطور به خاطر یک موضوع که آن را راست نپنداشتند آسمان و زمین را به هم بافتند با درشتی سخن ناحق به زبان راندند. مطمئن باشند مجلس شورای اسلامی وقت خود را صرف این امور نمی‌کند و قطعا بدانید نوع تحرکات تاثیری بر اراده مجلس نخواهد داشت مگر به سیاق حق سخن بگویند و نقد کنند".
به نوشته ایسنا، او همچنین وعده داد که ایرادات شورای نگهبان را مجلس اصلاح می کند.

گفتنی است روزنامه کیهان در سرمقاله روز دوشنبه خود پیش بینی کرده بود هدف از تصویب مصوبه روز یکشنبه فرستادن آن به مجمع تشخیص مصلحت است.

مجلس درحالی به خاطر مصوبه وقف اموال دانشگاه آزاد به "به توپ بستن" تهدید می شود که از دیگر سو، رئیس قوه قضاییه، آنطور که خبرگزاری های حامی دولت نوشته اند، رای دادگاهی راکه هفته گذشته حق وقف اموال دانشگاه آزاد را صادر کرده بود، نقض کرده است.

این اقدام رئیس قوه قضاییه که با عبارت "آغاز عقب نشینی برادران لاریجانی" در رجانیوز بازتاب یافت، با دخالت محسنی اژه ای، دادستان کل کشور انجام شد.

به نوشته این خبرگزاری ها، صادق آملي لاريجاني با درخواست اعمال ماده 18 اصلاحي تشکيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب (رسيدگي مجدد در آراء قطعي به تشخيص رييس قوه قضاييه) در خصوص پرونده دانشگاه آزاد اسلامي موافقت کرده است. او این موافقت را پس از آن اعلام کرده که محسنی اژه ای در نامه ای خطاب به وی نوشت: "بدينوسيله به استحضار مي‌رساند دادنامه صادره از شعبه 29 دادگاه عمومي تهران مبني بر صدور دستور موقت داير بر توقف اجراي همه مواد مندرج در اساسنامه مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي که  مورد تاييد رئيس کل دادگاه‌هاي عمومي وانقلاب تهران قرار گرفته ملاحظه شد. نظر به اينکه مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي به استناد امر ولي فقيه در حکم قانون بوده و آثار قانوني بر آن مترتب است عليهذا دستور موقت صادره به گونه‌اي که شامل تمام مواد اساسنامه باشد خلاف موازين شرعي بوده و پيشنهاد اعمال مقررات ماده 18 اصلاحي قانون تشکيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب نسبت به راي مذکور مي‌شود".

گفتنی است ماده ١٨ مورد اشاره اژه ای به اختیار رئیس قوه قضاییه در نقض حکم دادگاه تاکید دارد.

منبع:روزآنلاین/نازنین کامدار


 


chamran

بعد از کودتای آمریکایی - انگلیسی ٢۸ مرداد ١٣٣٢ و سقوط دولت ملی دکتر مصدق، رعب و وحشت فضای جامعه را فرا گرفته بود. در چنین تب و تابی آنهایی که دل در گرو آزادی ملت داشتند، با ایجاد جمعیت ها و جمع آوری نیروهای علاقه مند به مبارزه، تلاش می کردند استبداد مطلقه شاهنشاهی را در هم شکنند. در این میان نقش جوانان بخصوص دانشگاهیان بسیار بود.

در میان علاقه مندان به شرکت در جلسات تفسیر قرآن آیت الله طالقانی در مسجد هدایت، جوانی که جثه ای کوچک و به ظاهر ضعیف و خطی زیبا که نشان از صفای باطن و آرامش عمیق درونی اش داشت، همراه با دیگر دوستان و هم سن و سالش به فعالیت در نهضت ملی پرداخته و مسئولیت پخش روزنامه «راه مصدق، ارگان نهضت مقاومت ملی» را بر عهده داشت و با آگاهی از شکنجه و خطرات این مسئولیت، بسیار فعال بود.

تدارک اولین اعتراض گسترده دانشجویی به کودتای سیاه ٢۸ مرداد در روزهای ١٦ و ١٧ مهرماه سال ١٣٣٢، برگزاری تظاهرات ٢١ آبان همان سال که همزمان با محاکمه دکتر مصدق در دادگاه های ناعادلانه شاه در حال انجام بود و سازماندهی و حضور در تظاهرات ١٦ آذر به مناسبت سفر نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا و برقراری روابط سیاسی مجدد با دولت کودتاگر انگلیس و به رشته تحریر در آوردن مفصل ترین و مستندترین گزارش واقعه خونین ١٦ آذر که در نشریات متعددی در داخل و خارج در همان زمان، پخش و منتشر گردید از دیگر فعالیت هایش است. علاقه مندی به ورزش باستانی و کشتی سبب آشنایی با غلامرضا تختی و فراگیری بسیاری از فنون کشتی از این پهلوان نام دار شد.

استعداد کم نظیر در دروس تئوری و عملی سبب شد پس از ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته الکترومکانیک، در سال ١٣٣٦ با احراز رتبه اول فارغ التحصیل شده و طی دوران تحصیل از بهترین شاگردان دانشکده فنی شود. کسب بالاترین نمره و شاگرد اول دانشکده فنی باعث شد که وی بتواند طبق قانون، توسط دولت به خارج از کشور اعزام شود. ابتدا به شهر دانشجویی به نام کالج استیشن در ایالت تگزاس رفته و از دانشگاه A&M فوق لیسانس در رشته الکترونیک گرفته و سپس به دانشگاه معروف برکلی در کالیفرنیا رفته و دکترای خود را در همین رشته به پایان رساند (سال ١٣۴١). سپس در یک شرکت بزرگ آمریکایی به نام بل که روی پروژه های علمی قمر مصنوعی فعالیت داشت استخدام و تا تیرماه ١٣۴۴ (١٩٦٧) که به همراه دوستانش به خاور میانه رفت، در این شرکت فعالیت داشت.

در طی دوران و پس از پایان تحصیلاتش در آمریکا به فعالیت های اعتراضی، سرکوب و خشونت شاه شرکت داشته و به هر مناسبتی در جلو سازمان ملل یا سفارتخانه ایران در واشینگتن تجمع و با سردادن فریاد مرگ بر شاه - زنده باد مصدق، صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان می رساندند. در سال ١٩٦٢ (١٣۴١) پس از فارغ التحصیل شدن با خانواده خود به نیوجرسی منتقل شد و ضمن عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی به عنوان عضو هیئت اجرایی و مسئول مالی به فعالیت پرداخت. تدارک اعتراضات و بسیج دانشجویان در جلوی سازمان ملل در نیویورک، در جلوی کاخ سفید در واشینگتن و همچنین سفارت ایران در شهر واشینگتن و سایر کنسولگری ها در شهرهای شیکاگو، نیویورک و سانفرانسیسکـو در جهت اعتراض به وضعیت سیاسی - اجتماعی ایران، بخش عمده ای از تلاش و فعالیت هایش در این سال ها است.

ماجرای بست نشستن در عبادتگاه سازمان ملل بسی خواندنی است. در سازمان ملل، محلی به عنوان معبد طراحی گردیده که نه مسجد است نه کلیسا، صرفاً عبادتگاه است. اتاقی است بزرگ و ساده که به صورت یک اتاق آرام و فضایی روحانی طراحی شده و بازدیدکنندگان بعضاً در این محل لحظاتی توقف کرده و با خود خلوت و به نیایش درونی می پردازند. دوازده نفر از ایرانیان طبق قرار قبلی در این محل حاضر شده و اصطلاحاً بست می نشینند. پس از چند دقیقه توجه مأمورین به این نفرات که بیش از حد معمول در محل عبادتگاه توقف کرده اند جلب می شود. مامورین خواستار خروج این نفرات از عبادتگاه می شوند. جمع متحصن خواستار ملاقات با دبیر کل سازمان ملل می شوند که با مخالفت مأمورین روبرو می شوند از طرفی دیگرعده ای از اعضاء جبهه ملی و دانشجویان هم در خارج از ساختمان تجمع کرده و پلاکاردهایی و بیانیه هایی به زبان انگلیسی در اعتراض به شاه و هیئت حاکمه ایران بین توریست ها و مردم توزیع می کنند. خبر تحصن ایرانیان در محل سازمان ملل خبرنگاران را به آنجا می کشاند. مأمورین که از خروج متحصنین ناامید می شوند گارد مخصوص را آورده و دست و پای آنها را گرفته کشان کشان از سازمان ملل بیرون می برند، و خبرنگاران خارجی و تلویزیون های سراسری آمریکـا از این صحنه فیلمبرداری می کنند. روی زمین کشیده شدن دکتر چمران با سر طاس به روی پله های سازمان ملل صحنه جمعی را در اخبار کانال های مختلف تلویزیون آمریکا به وجود می آورد. بدیهی است این فیلم برای حرکت و مبارزه علیه شاه دستاورد مهمی بود ولی برای چمران بسیار گران تمام شد زیرا این نوع حرکت ها برای یک محقق در یک شرکت بزرگ علمی قابل قبول نمی توانست باشد.

پس از تشکیل نهضت آزادی ایران توسط مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، و آیت الله سید محمود طالقانی در اردیبهشت ١٣۴٠ در داخل کشور، به پیشنهاد دکتر شریعتی (از پاریس)، نهضت آزادی ایران در اواخر خرداد ١٣۴١ در خارج از کشور تشکیل و اولین شورای نهضت در خارج از کشور با حضور قطب زاده، چمران، یزدی، پرویز امین و شریعتی تشکیل شد و بی سر و صدا نسبت به عضوگیری نیروهای ملی و مذهبی پرداخت. پس از سرکوب قیام ١۵ خرداد توسط رژیم پهلوی، جمعی از فعالان جهت دیدن دوره های ویژه ای به مصر و الجزایر اعزام شده و در تیرمـاه ١٣۴٣ چمـران، یـزدی، پرویـز امیـن، بهـرام راستین و علی شریعتان با عزیمت به قاهره، به دیدن آموزش های تئوریک سازماندهی جنگ های چریکی و نظامی، کارهای انفجاری و تیراندازی با اسلحه های مختلف می پردازند. در ٩ ژانویه ١٩٦۴ اولین جلسه آشنایی هیأت ایرانی تحت عنوان نمایندگان سازمان سماع (سازمان مخصـوص اتحـاد و عمـل) با نمایندگان جمال عبدالناصر تشکیل و موافقت نامه ای جهت برگزاری دوره های نظامی و چریکی توسط اعضاء سماع و سایر کسانی که توسط این سازمان معرفی گردیده، به امضاء رسید. چمران پس از طی دوره های مختلف نظامی و فنون چریکی در تابستان ١٣۴٣ به آمریکا باز گشت.

در سال ۵٠ امام موسی صدر در سفری به تهران ضمن ملاقات با مهندس بازرگان و گزارش خدمات در لبنان از تشکیل یک مدرسه در شهر صدر خبر می دهد و از ایشان تقاضای معرفی یک مهندس مجرب جهت اداره مدرسه را خواستار می شود. مهندس بازرگان، چمران را معرفی می نماید. پس از تماس امام موسی صدر با چمران این امر مورد قبول چمران واقع شده و چمران مجدداً همه چیز را رها کرده و به سوی لبنان رهسپار می گردد.

بعد از پیروزی انقلاب، چمران به ایران بازگشت تا تمام تجارب گرانبهای خود را که با از دست دادن همه نعمت های دنیوی اعم از شغل و منصب و زن و فرزند به دست آورده بود در اختیار انقلاب قرار دهد. ورود او با استقبال مهندس بازرگان روبرو گردید و او را به عنوان معاونت نخست وزیری در امور انقلاب و پس از مدتی به عنوان وزیر دفاع دولت موقت انتخاب نمود. دشمنان دانا و دوستان نادان با تهمت و سم پاشی، دل پاک و منزه او را مدام به رنج می آوردند. گاهی او را مسبب فجایع لبنان می نامیدند و سقوط تل زعتر و کشتار شیعیان را به او نسبت می دادند و گاه او را عامل سیا و موساد می خواندند. اما او سربلند و سرافراز و امیدوار به رضای حق سر بر آستان الهی داشت و با عشق و ایثار در حال خدمت به کشور بود. بعد از استعفای دولت موقت، در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره اول شرکت نموده و از تهران در دور نخست به مجلس راه یافت.

با آغاز جنگ عراق بر علیه ایران راهی مناطق جنوب شد و با تشکیل ستاد جنگ های نامنظم و در اهواز مستقر گردیـد. خدمـات او در طـرح آب انـدازی در دشـت و اراضـی اطراف اهواز تانک های عراقی را زمین گیر کرد و همچنین با رشادت و برنامه ریزی توانست محاصره سوسنگرد را در سال ۵٩ شکسته و از سقوط سوسنگرد برای بار دوم جلوگیری کرده و از ورود لشگریان پلید صدام به این شهر و فجایعی که می توانست داشته باشد ممانعت نماید. و سرانجام دست تقدیر این شیرمرد خدا و اسوه تقوی و این مبارز میدان جنگ با نفس، با انفجاری در پشت سرش در روز ٣١ خرداد ٦٠ در منطقه دهلاویه، لقاء حق را لبیک گفت و به دیدار حق شتافت.

*برگرفته از خاطرات دکتر ابراهیم یزدی


 


khamenei03

روز سي ام خرداد و سالگرد سركوب خونين مردم معترض در سال گذشته، از اين جهت هم قابل اهميت بود كه سه گفتار متفاوت، رهبر جمهوري اسلامي را مورد تعريض و انتقاد قرار داد: بيانيه مهدي كروبي، مصاحبه هاشمي رفسنجاني و نامه عبدلكريم سروش.

نامه به رهبري جمهوري اسلامي از سال 78 و با نامه تاثير گذار يدالله سحابي آغاز شد، نامه اي كه در همان سال نسبت به نوع حكومت داري سيد علي خامنه اي خرده گرفته بود. يدالله سحابي در نامه اش با  كمال احترام به رهبري تذكر مي داد كه همه راهها در جمهوري اسلامي به رهبري ختم مي شود و بسياري از افراد در تضييع حقوق مردم حق يا ناحق خود را منتسب به ولايت فقيه و رهبري مي دانند. نامه سحابي توقيف روزنامه ناشر را درپي داشت. پس از سحابي هم، تني چند مانند شعله سعدي نماينده سابق مجلس كه در انتخابات مجلس رد صلاحيت شده بود، نامه هايي به رهبري نوشتند كه بازتاب چنداني  نداشت. دوازده خرداد سال گذشته اكبر اعلمي نماينده مجلس ششم و نامزد رد صلاحيت شده رياست جمهوري، نامه سر گشاده اي به رهبر جمهوري اسلامي نوشت و در ابتداي نوشته اش عنوان كرد  كه اين  نامه ی بنده خدا به بنده ديگر خداست و سپس به نقد محترمانه رهبري و شوراي نگهبان منصوبش پرداخت. اما پس از 22 خرداد سال 88 و اعلام دستبرد بزرگ حاكميت به صندوقهاي راي از سوي معترضان، نقد رهبري بالا گرفت، در راهپيمايي معترضان به انتخابات و تا روز 29 ارديبهشت ماه و يك روز قبل از خطبه هاي جنجالي سيد علي خامنه اي، شعارهاي مردم عليه احمدي نژاد بود و صرفا اعتراض به  تقلب در انتخابات.

سخنراني تند رهبري در نماز جمعه 29 ارديبهشت و اين بيان صريح كه خون معترضان بر گردن ميرحسين موسوي و كروبي است و در پي آن سركوب خونين مردم در روز بعد، رهبري نظام را به هدف اصلي شعارها تبديل كرد، به نظر مي رسيد تا پيش از اين مردم معترض ابا داشتند تا شعاري عليه رهبري سر دهند و اين شخص رهبر نظام بود كه  به ناگاه از احمدي نژاد سبقت گرفت و خود را مقابل مردم قرار داد.

كشتار مردم در سي ام خرداد ماه همه چيز را به ضرر بالاترين مقام كشور تمام كرد و در تمام مناسبت هاي بعدي مانند روز قدس و 16آذر اين سيد علي خامنه اي بود كه پيشتر و بيشتر از احمدي نژاد آماج شعارهاي تند و گزنده مردم مي شد. اوج اين ابراز نفرت مردم معترض در روز به خاك سپاري آيت الله منتظري بود كه جمعيت انبوه مشايعت كنندگان پيكر آيت الله، اعتراض خود را به پيام تسليت مغرضانه رهبري كه آيت الله فقيد را گناهكار خوانده بود بيان كردند، اين شعار هاي پرطنين عليه رهبري آن هم در شهر مذهبي و روحاني نشين قم، آنچنان براي حكومت گران آمد كه از روز بعد فضاي امنيتي شديدي در شهر برقرار شد و تظاهرات حاميان رهبري به سرعت مهيا گشت.

خشونت هاي يكسال اخير دوستان سابق رهبري را هم يا به سكوتي پر معنا فرو برد و يا مانند محمد نوري زاد به فريادي بهت آور وا داشت، نوري زاد يار ديرين رهبري نامه هاي منتقدانه و پي در پي به رهبري نگاشت و حتي در زندان هم دست از اين نامه نگاري برنداشت. با اين همه هنوز سران جنبش سبز در بيانيه ها به تعريض، رهبري نظام را مورد خطاب قرار مي دادند.

نامه يك دوست شصت ساله

دو روز مانده به انتخابات دوره دهم رياست جمهوري ، هاشمي رفسنجاني در نامه اي كه حتي در ازدحام خبر پس از انتخابات هم اهميتش را از دست نداد، براي اولين بار در دوران رهبري آيت الله خامنه اي زبان به انتقاد و هشدار به رهبري گشود، هاشمي در اين نامه كه به بهانه توهين هاي احمدي نژاد به او و خانواده اش نگارش يافت، احمدي نژاد را با بني صدر مقايسه كرده بود و هشدار داده بود كه اگر در انتخابات تقلبي صورت گيرد، آتشفشاني بر پا خواهد شد كه نمي توان مهارش كرد. نامه هاشمي سلامي نداشت و همين حاميان رهبري را مي آزرد و لحني داشت كه چندان شبيه يك پيرو ولي فقيه نبود.

امسال و در سالگرد انتخابات، سايت رسمي هاشمي رفسنجاني بار ديگر همان نامه را دوباره منتشر كرد و باز هم مانند سال گذشته خبر ساز شد، اما هاشمي رفسنجاني اينبار در مصاحبه با يك نشريه ناشناخته جمله اي را گفت كه در تعريض و انتقاد مستقيم به رهبري به شمار مي رفت. هاشمي رفسنجاني با صراحتي كه انتظارش نمي رفت عنوان كرد كه در قبال مناظرات و عملكرد احمدي نژاد كه همه سرمايه نظام را به حراج گذاشت، انتظار دلسوزان نظام اين بود كه رهبري عكس العملي نشان مي داد. هاشمي در اين مصاحبه كه به نظر مي رسيد سوالاتش به دقت بررسي شده اعلام كرد كه  هراس دارد تا از قدرت كناره گيري كند تا مبادا شبهه قهر و اختلاف برخيزد. برخي ناظران معتقدند كه اين يك تهديد است و شايد مقدمه اي براي نگارش يك نامه تازه و انتقادي تمام عيار از سيد علي خامنه اي كه هاشمي رفسنجاني مي گويد سابقه دوستي شصت ساله دارند.

بيانيه اي در يك قدمي رهبر

مهدي كروبي در آخرين بيانيه اش به مناسبت سالگرد انتخابات دهم، جداي از اينكه به صراحت و براي چندمين بار بر تقلبي بودن انتخابات پاي فشرده، براي اولين بار در بيانيه هايش تعريض غليظي به رهبر جمهوري اسلامي داشته است و اختيارات ولي فقيه را مورد نقد قرار داده است.

كروبي يكبار ديگر و در آستانه سال نو، سخنراني سيد علي خامنه اي را كه گفته بود نظام جمهوري اسلامي كشتي نجات است به سخره گرفت و در پيام سال نو ، نظام جمهوري اسلامي مطلوب رهبري  را كه تنها فقهاي شوراي نگهبان و برخي نظاميان از آن پشتيباني مي كنند، به قايق تشبيه كرد.

كروبي در بيانيه تازه اش تفسير ولايت فقيه را آنگونه كه حكومت بيان مي كند با اصول شيعه ناسازگار خوانده و عنوان كرده كه تفسير ولايت فقيه آنچنان توسعه يافته كه تيشه به ريشه قانون اساسي و جمهوري اسلامي مي زند. تعارض ولايت فقيه و به تبع آن ولي فقيه و رهبر با قانون اساسي، نكته برجسته بيانيه كروبي است و اين بيانيه را در يك قدمي نقد مستقيم سيد علي خامنه اي قرار مي دهد.

خطيب از دست رفته

عبدالكريم سروش از ميانه دهه هفتاد نامه نگاري به رهبر جمهوري اسلامي را آغاز كرد، درست از همان سالهايي كه سخنراني سروش در دانشگاه اميركبير از سوي انصار حزب الله به تشنج كشيده شد. نامه سروش به رهبر نظام ، گلايه اي بود كه بيشتر به تظلم خواهي مي مانست و اين غزل حافظ را براي رهبري به تمامي روايت كرده بود كه زان يار دلنوازم شكريست با شكايت. اما نامه اين استاد ممنوع ااتدريس دانشگاه تهران كه سي ام خرداد منتشر شد، با لحن مطنطن و گزنده، عملا رهبر جمهوري اسلامي فاقد شرايط رهبري عنوان كرده بود . اين نماينده روشنفكران ديني در اين نامه تنها حسن سيد علي خامنه اي را به زعم خود ، خطابه دانسته و آن را هم با خطبه آخرين نماز جمعه رهبري و علي خواندن خود و طلحه و زبير ناميدن مخالفان بر باد رفته دانسته است.

نامه اي در دور دست

خرداد سال 1355، زماني كه رژيم پهلوي در اوج اقتدار به سر مي برد و تمام گروهاي مسلح بر انداز با عمليات موفق اطلاعاتي، ساواك از بين رفته بودند. علي اصغر سيد جوادي ، نويسنده ممنوع القلم، نامه 230 صفحه اي سرگشاده اي خطاب به شاه نوشت و با انتقاد از رژيم سلطنت و فساد دربار متذكر شد كه صداي شكستن پايه هاي سلطنت پهلوي را مي شنود . نامه سيد جوادي در آستانه انقلاب 57 كه هنوز طالعش ندميده بود، اتوريته رژيم را به لرزه در آورد، اين نامه مفصل كه بنابر قانون اساسي مشروطيت ، به شاه هشدار مي داد كه فقط بايد سلطنت مي كرد و نه حكومت، بنا به عقيده تاريخ نويساني مانند سرهنگ نجاتي، حسن مطلع انقلاب 57 بود. علي اصغر سيد جوادي نامه را به آدرس كاخ نياوران پست كرد و در مدت كوتاهي و با امكانات آن روزها ، نامه مفصلش زيراكس شد و دست به دست چرخيد و باعث شد تا ديگران هم زبان به نقد مستقيم شاه باز كنند . كانون نويسندگان و شعرا و نويسندگاني كه سال بعد در ده شب ادبي انجمن گوته گرد هم آمدند ، همه در انتقاد از رژيم پهلوي زبان گشاده اي داشتند كه عاقبت به فريادهاي حنجره ميليوني مردم در خيابانهاي تهران گره خورد و نظام شاهنشا هي فروريخت. گفتگوي جرس با علي اضغر سيد جوادي نويسنده نامه اي  به آخرين شاه ايران را بخوانيد.

منبع : سایت جرس/فرزانه بذر پور


 


majlis

نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز مجلس به کلیات تمدید دوره‌ فعلی شوراها به مدت دو سال رای مثبت دادند.

به گزارش «پارلمان‌نیوز»، کلیات این طرح در جلسه امروز مجلس در دستور کار قرار گرفت و با ۱۱۷ رای موافق، ۱۰۰ رای مخالف و هشت رای ممتنع به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.

در صورت تصویب نهایی این طرح، دوره‌ سوم شوراهای اسلامی تا برگزاری انتخابات دوره‌ یازدهم ریاست جمهوری ادامه می‌یابد و انتخابات دوره‌ چهارم شوراهای اسلامی و دوره‌ یازدهم ریاست جمهوری همزمان برگزار می‌شود.


 


dr.sharif

با گذشت یک سال ازکودتای انتخاباتی و در حالیکه بسیاری از خانواده های کشته شدگان اعتراضات مردمی با طرح شکایت، خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندان و عزیزان خود شده اند هنوز به هیچ یک از این شکایات رسیدگی نشده و به برخی از خانواده ها گفته اند شکایات آنها مسکوت خواهد ماند.

با محمد شریف، وکیل خانواده مهاجرکه فرزندشان بهزاد، در روز 30 خرداد به شهادت رسید در این زمینه مصاحبه کرده ایم. او می گوید: واقعا نمی دانم خانواده ای که عزیزش را از دست داده و حاضر به معاوضه با پول نیست، چه باید بکند.

پرونده بهزاد مهاجر، یکی از شهدای 30 خرداد جزو معدود پرونده هایی است که با پی گیریهای مکرر خانواده این شهید، به صدور حکم منتهی شده است؛حکمی که خانواده بهزاد مهاجر، نسبت بدان اعتراض کرده و وکلای این خانواده هم روز یکشنبه لایحه اعتراض خود را به دادگاه ارائه داده اند.

بهزاد مهاجر، پس از تماس کوتاهی با خانواده خود در جریان اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در روز 30خرداد ناپدید شد و 40 روز بعد پیکر او در حالی تحویل خانواده اش شد که جای يک گلوله روی قسمت چپ سينه او وجود داشت. خانواده آقای مهاجر با طرح شکایتی خواهان معرفی و محاکمه قاتل عزیز از دست رفته شان شدند. شکایتی که در نهایت منجر به صدور حکمی مبنی بر پرداخت دیه شد.

نیما نامداری، خواهرزاده آقای مهاجر پیشتر به "روز" گفته بود که يكي از شعب دادگاه عمومي تهران حكم داده‌است كه با توجه به عدم شناسايي قاتل، پرونده براي پرداخت ديه از محل بيت‌المال به اجراي احكام فرستاده شود.

این حکم در حالی صادر شده است که وکلای خانواده مهاجر از سیر قضایی پرونده حذف شده بودند و بعد از صدور حکم و در روز یکشنبه موفق به مطالعه پرونده شده اند.

با دکتر محمد شریف، وکیل خانواده مهاجر، درباره پرونده موکل شهیدش و حکم صادره گفتگو کرده ایم که در ذیل می آید.

 

آقای شریف، دادگاه  رسیدگی کننده به پرونده اقای مهاجر حکم به پرداخت دیه به خانواده ایشان داده است. ممکن است بفرمایید سیر قضایی این پرونده که منتهی به صدور چنین حکمی شده، چگونه بوده است؟

بعد از اینکه ما موفق شدیم وکالت نامه را روی پرونده بگذاریم، می بایست پرونده یک سیر قضایی را طی می کرد تا امکان عمل به وظیفه وکالت برای ما فراهم شود. به عبارت دیگر می بایست پرونده منتهی به صدور کیفرخواست می شد و مرجع قضایی از طریق ابلاغ احضاریه به ما خبر می داد که پرونده به کدام شعبه دادگاه کیفری استان ارجاع شده تا ما بتوانیم اقدام کنیم اما چنین اتفاقی نیفتاد و ما به ناچار، یک لایحه به بازپرس پرونده تسلیم کردیم مبنی بر اینکه موکلین ما در پی گرفتن دیه نیستند و می خواهند قاتل عزیزشان شناسایی  محاکمه و مجازات شود. لایحه را به ثبت رساندیم و منتظر ماندیم که دادگاه به ما خبر دهد و بتوانیم پرونده را مطالعه کنیم و سیر قضایی پرونده طی شود که این مساله صورت نگرفت؛ما اما به دلیل وضعیت خاص پرونده و برخی اخباری که می شنیدیم به طور مداوم مراجعه می کردیم تا با وضعیت غیر قابل پیش بینی مواجه نشویم و متوجه شدیم که خواهران بهزاد را احضار کرده اند و آنها هم گفته بودند که به هیچ عنوان دیه نمی خواهیم اما نمی دانم تحت چه شرایطی نوشته و امضا کرده اند که ما به دنبال یافتن قاتل و مجازات او و گرفتن دیه هستیم. و همین طور گذشت تا اینکه از یکی از شعبه های دادگاه عمومی حکمی به ما ابلاغ شد مبنی بر اینکه بیت المال محکوم به پرداخت دیه شده است. در این حکم که به ما ابلاغ شد، ذکر شده بود که پرونده به شعبه دادگاه کیفری استان ارجاع شده و چون قاتل یافت نشده، بیت المال را به پرداخت دیه محکوم کرده اند.

 

در توضیحی که آقای نامداری به من داده اند، دو خواهر آقای مهاجر برای بحث های اداری و شناسایی اولیای دم احضار و از آنها خواسته شده بود متن شکایت و خواست خود را بنویسند و چون آنها هم به مباحث قضایی آشنا نبودند آنچه را که در همان شعبه به آنها دیکته شده بود نوشته اند.

ما در آن لایحه ای که به بازپرس داده بودیم نوشته بودیم که بستگان بهزاد  شاکی، قاتل را می خواهند ولو اینکه در انتها نوشته باشند که دیه هم می خواهند اما در اصل آنها خواهان شناسایی و محاکمه قاتل هستند و بارها همین موضوع را خانواده بهزاد به صورت مکتوب به دادسرا ارائه داده اند.

 

آقای شریف از توضیحات شما این نتیجه را می گیرم که شما در جریان روند پرونده و تشکیل دادگاه و صدور حکم نبوده اید و هیچ اطلاعی به شما به عنوان وکیل پرونده داده نشده. درست است؟

بله این حکم به هیچ وجه قابل انتظار نبود. این حکم نشان می دهد که پرونده به دادگاه کیفری استان رفته و تصمیم قضایی درباره آن گرفته شده و ما به عنوان وکلا و خانواده بهزاد، به هیچ عنوان در جریان قرار نگرفته ایم. اگر دادگاهی تشکیل داده شده، چرا به ما هیچ اطلاعی ندادند؟ باید به ما ابلاغ می کردند و ما پرونده را مطالعه می کردیم، لایحه می نوشتیم اما ما کاملا از سیر قضایی پرونده کنار گذاشته شدیم. این حکم که به دست ما رسید متوجه شدیم که دادگاه تشکیل شده و حکم نیز صادر کرده است و من بعد از باخبر شدن از این قضیه، از صمیم قلب به موجودیت خودم به عنوان یک وکیل شک کردم. چون اصلا به من ابلاغ نکردند و احضاریه ندادند که من بدانم پرونده به کدام شعبه رفته، کیفرخواست کی صادر شده که من دنبال کنم.

 

پرونده ابتدا به دادگاه کیفری استان فرستاده شده اما گفتید که حکم را دادگاه عمومی داده؟

بله دادگاه کیفری به پرونده قتل رسیدگی می کند نه پرداخت دیه؛ و صلاحیت رسیدگی به پرونده های قصاص را دارد، لذا گفته قاتل پیدا نشد و عدم صلاحیت رسیدگی زده و پرونده را به دادگاه عمومی جزایی فرستاده و این دادگاه هم حکم را صادر و به ما ابلاغ کرده است.

 

شما بعد از صدور حکم و روز یکشنبه موفق به مطالعه پرونده شده اید ممکن است بفرمایید مستندات عدم پیدا شدن قاتل و صدور چنین حکمی در پرونده چی است؟

ما کلا از سیر قضایی پرونده حذف شده بودیم و تا دو روز پیش از محتوای پرونده موکل مان نیز اطلاعی نداشتیم. دو روز پیش خانم مغزی، همکار من موفق به مطالعه پرونده شد اما ما به هیچ وجه دلایلی مبنی بر اینکه دادسرا و بازپرسی، کوچکترین قدم و تحقیقاتی برای یافتن قاتل انجام داده باشد ندیدیم.

 

یعنی در اصل این پرونده بدون انجام کوچکترین تحقیقاتی به صدور حکم منتهی شده است. پیش تر گویا به خانواده آقای مهاجر گفته بودند که مظنون را معرفی کنند درست است؟

بله از خانواده بهزاد پرسیده بودند که به چه کسی مظنون هستید! در حالیکه این سئوال اصلا با تعریف دادسرا و دادگاه مغایرت دارد و ما اعتراض کردیم و گفتیم موکل ما به قتل رسیده و این هم گزارش پزشکی قانونی که نشان می دهد گلوله چگونه وارد بدن شده، دو دنده را شکسته و چگونه از بدن خارج شده و اسلحه از چه نوعی بوده و.... کشف جرم هم بر عهده دادسرا است و نمی تواند به شاکی محول کند و بگویید شما بیایید مظنون را معرفی کنید. مگر می شود بستگان بهزاد که با او نبوده اند و بعد از چند روز جسد او را تحویل گرفته اند، مظنون رامعرفی کنند؟ این کار دادسرا کاملا غیر قانونی است.

 

و اکنون شما به این حکم اعتراض کرده اید؛ ممکن است بفرمایید چه اقدامات حقوقی در این قضیه انجام خواهید داد؟

بعد از اینکه حکم به ما ابلاغ شد ما یک لایحه نوشتیم و به حکم اعتراض کردیم و این لایحه به ثبت رسید. در این لایحه همه موارد را نوشتیم و اعتراض کردیم به اینکه از سیر قضایی پرونده کنار گذاشته شده ایم و نوشتیم آنچه که بارز و مشخص است این است که موکل ما در یک زمان و مکان معین و با اسلحه معین به قتل رسیده است؛ حتی فاصله نسبی شلیک گلوله هم مشخص شده است و آثار شلیک را هم مشخص کرده اند که این گلوله چگونه باعث قتل بهزاد شده و چگونه به ستون فقرات و دنده های او آسیب رسیده است. محل ورود گلوله هم معین است، اما محل خروج مشخص نیست به دلیل چرخش گلوله که درون بهزاد را متلاشی کرده است. از طرفی نوشتیم که فرمانده عملیات آن روز، آن ساعت و آن مکان معین است و فرمانده عملیات را احضار و بازجویی کنید. یعنی در اصل لایحه ای که ما باید به دادگاه کیفری استان می دادیم را در این مرحله تجدید نظر موفق شدیم بدهیم و حالا منتظریم ببینیم در مرحله تجدید نظر، پرونده چه سیری طی می کند و چگونه برخورد می کنند.

 

در مصاحبه ای که قبلا با آقای نامداری داشتم ایشان گفته بودند بازپرس پرونده گفته "فرماندهي عمليات در روز 30 خرداد با سپاه پاسداران بوده و من نمي‌توانم آنها را احضار كنم؛ شما اگر دوست داريد خودتان برويد از سپاه شكايت كنيد".

همین در خواست، یک درخواست حیرت انگیز است که دادسرا به شاکی بگوید شما بیا از یک نهاد مشخص شکایت کن. این کاملا غیر قانونی است. شاکی فقط شکایت را مطرح می کند و می گوید که عزیز من به قتل رسیده و کار کشف جرم بر عهده دادسرا و بازپرس است. من واقعا نمی دانم چه اسمی روی این قضیه بگذارم که بازپرس به شاکی بگوید شما بیایید از نهاد مسلح شکایت کنید.

 

به سایر خانواده های شهدا نیز که شکایت کرده بودند گفته شده است دیه بگیرید در غیر این صورت به پرونده ها رسیدگی نخواهد شد.

اینکه خانواده ها را فرا خوانده و می گویند دیه بگیرید و پرونده ها مسکوت خواهد ماند و.... واقعا نمی دانم خانواده ای که عزیزش را از دست داده و حاضر به معاوضه با پول نیست، چه باید بکند.

 

با توجه به سیر پرونده، شما به نتیجه رسیدن پرونده های شکایت خانواده های جان باختگان بعد از انتخابات، از جمله پرونده موکل خودتان در سیستم قضایی امیدی دارید؟

وقتی کاملا از روند قضایی کنارمان می گذارند و فقط حکم را ابلاغ می کنند، دیگر خودتان می دانید قضیه چیست و طرح هر پرسش دیگری بی فایده است. یعنی موازین صریح دادرسی و موازین بدیهی و محوری دادرسی وقتی انجام نمی گیرد همه چیز مشخص است. وقتی بر اساس پرونده، که همکارم مطالعه کرده، می بینیم که هیچ تحقیقاتی برای کشف جرم صورت نگرفته، نمی دانم چی باید بگویم؛ فقط امیدوارم از این مرحله که در جریان پرونده قرار گرفتیم بتوانیم پی گیری کنیم. بدیهی است اگر احساس کنم بعد از  این هم، قرارست یک تصمیم و یک حکم از پیش تعیین شده را بدهند، از وکالت موکلم استعفا می دهم تا بیش از این شرمنده موکلم نباشم.

 

آقای شریف سپاسگزارم از وقتی که در اختیار من گذاشتید و در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

من همیشه از مصاحبه گریزان هستم و سعی می کنم به کار وکالت خود بپردازم اما گاهی چاره ای نمی ماند. یک ضرب المثل عربی است که بیشتر هم بالای منبرها از آن استفاده می کنند که می گوید "نعمتان مجهولتان الصحت و الامان". این امنیتی که از آن صحبت می شود در هر کشوری بر عهده قوه قضائیه است و اگر این قوه به وظیفه اش عمل نکند امنیت فاتحه اش خوانده است. در این پرونده ها ملاحظه می فرمایید وضعیت چگونه است و تفسیر امنیت را از همین پرونده ها می بینیم که چگونه است.

 

منبع:روزآنلاین/فرشته قاضی


 


 

Zendan-01

در سالگرد کودتای انتخاباتی 22 خرداد و شهادت جان باختگان اعتراضات مردمی و در حالیکه فشارها به خانواده های شهدا افزایش یافته، زندانیان سیاسی و مطبوعاتی در داخل زندان ها نیز به شدت تحت فشار قرار گرفته اند. تعداد زیادزندانی در هربند، نبود امکانات پزشکی، لغو مرخصی هاو تغذیه ناکافی زندانیان را در شرایط دشواری قرارداده است.همزمان صدور احکام غیرقانونی ادامه دارد و در همین راستامجید سعیدی به اتهام عکسبرداری از میر حسین موسوی به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

 

محرومیت روزافزون زندانیان

قطع تلفن و ملاقات و ممنوعیت ارتباط با سایر زندانیان که در روزها و هفته های اخیر به بهانه های مختلف شدت گرفته بود،  همچنان ادامه دارد.پس از آنکه زندانیان سیاسی زن از ارتباط با سایر زندانیان بند نسوان زندان اوین منع شدند و ملاقات های حضوری همه آنها لغو شد، خبرهای رسیده از بند 350 زندان اوین و همچنین زندان رجایی شهر نیز از اعمال محدودیت های بیشتر برای زندانیان سیاسی حکایت دارد تا آنجا که ارتباط تلفنی زندانیان سیاسی  بند 350 با خانواده هایشان از یکشنبه شب به طور کامل قطع شده است.

براساس گزارش سایت کلمه، گاز بند 350 همچون  اندرزگاه 7 به بهانه ساخت و ساز و قطع شده و زندانیان مجبور به استحمام با آب سرد هستند؛ فضای بند نیز همچنان گرم است و هنوز وسایل خنک کننده برای این بند نصب نشده است.

براساس این گزارش در این بند به تازگی ساخت و سازهای ساختمانی شروع شده و روزهاست زندانیان شرایط مناسبی برای استراحت و خواب ندارند و مجبورند در حیاط زندگی کنند. آنها برای پیشبرد کارها و سر وسامان دادن مکانی که به زور در آن نگهداری می شوند مجبور به بیگاری و بنایی هم شده اند. از چند روز گذشته، زندانیان در حیاط زندان و زیر افتاب داغ به سر برده و غذا خورده اند.

تعدادی از خانواده ها در روزهای گذشته با مراجعه به دادستانی تهران نسبت به کار اجباری زندانیان شان اعتراض کرده اند. آنها گفته اند اگر این بند نیاز به تعمیرات ضروری دارد، ارتباطی به زندانی ندارد و پیش از انجام تعمیرات، زندانیان باید به مکانی دیگر منتقل شوند.

همچنین به گفته برخی از خانواده های زندانیان سیاسی، تعمیرات ساختمانی در حالی انجام می شود که در این فصل، این بند از زندان اوین که در زیر زمین قرار دارد بسیار گرم و از وسایل تهویه و خنک کننده مناسب نیز بی بهره است؛ موضوعی که موجب غیر قابل تحمل شدن زندگی برای زندانیان شده است.

گفته می شود امکانات پزشکی این بند نیز بسیار نامناسب است تا جایی که وقتی یکی از زندانیان بیمار می شود روزهای زیادی طول می کشد که او را به پزشک برسانند؛ این در حالی است که در این مکان، زندانیان زیادی بیمارند اما از کوچکترین امکانات پزشکی و درمانی بی بهره اند. مسعود لواسانی، روزنامه نگاری که ماه هاست در این بند زندانی است، دچار حمله های عصبی شدید شده، اما مسئولان زندان او را که نیاز شدیدی به روانپزشک دارد از هر گونه امکان درمانی محروم کرده اند.

محمد نوری زاد دیگر روزنامه نگار و نویسنده در بند ۳۵۰ نیز بیش از ده روز است که بیمار است و چندین بار از مسئولان بند تقاضای رسیدگی به بیماریش و مراجعه به پزشک را کرده است. اما هر بار مسئولان نسبت به تقاضای او بی اعتنایی می کنند. شرایط آن قدر در این بند بحرانی شده که بسیاری از زندانیان به دلیل دیر مراجعه کردن به پزشک، بیماری شان مزمن شده است و صدای سرفه های ممتد شان در شب به گوش می رسد.

رسانه ها خبر داده اند که  دادستان تهران روز یکشنبه با اعزام نماینده ای به بند ۳۵۰ دستور رسیدگی به مشکلات زندانیان این بند و بهبود وضع آنان را داده است.

هم اکنون در این بند عماد الدین باقی، محمد نوری زاد، بهمن احمدی امویی، علی بیکس، مجید دری، کیوان صمیمی، ضیا نبوی، احمد کریمی، سعید متین پور، علیرضا طاهری و بسیاری دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شوند.

آن سوتر و در زندان رجایی شهر، سهمیه تلفن زندانیان سیاسی کاهش یافته و زندانیان برای تلفن یک دقیقه ای نیز باید ساعت ها در صف بایستند.

گفته می شود محدودیت تلفن برای زندانیان سیاسی رجایی شهر برای کنترل هرچه بیشتر مکالمات این زندانیان است زیرا زندانیان عادی که جرایمی چون قتل و قاچاق مواد مخدر مرتکب شده اند می توانند به هر اندازه که می خواهند از امکان تلفن استفاده کنند.

به گزارش برخی منابع، مسئولین زندان از زندانیان سیاسی خواسته اند شماره هایی را که قصد دارند با آنها تماس بگیرند، از قبل مشخص کنند و غیر از آن شماره ها، نمی توانند با شماره دیگری تماس بگیرند که این موضوع با اعتراض این فعالان سیاسی و روزنامه نگاران زندانی روبه رو شده است.

داود سلیمانی، مسعود باستانی، احمد زیدآبادی، مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، منصور اسانلو، رسول بداغی و حشمت الله طبرزدی از جمله زندانیان رجایی شهر هستند.

 

وضعیت وخیم حمزه کرمی و عبدالله مومنی

به گزارش منابع خبری، علیرغم شدت بیماری حمزه کرمی با درخواست مرخصی وی مخالفت شده است. حمزه کرمی مدیر سایت جمهوریت و از مدیران ارشد دانشگاه آزاد اسلامی، مبتلا به بیماری قلبی و نیازمند درمان فوری است. کرمی در دادگاه بدوی توسط رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، قاضی صلواتی به ۱۶سال زندان محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۱ سال تبدیل شد.

بیماری پوستی عبدالله مومنی نیز در زندان تشدید شده و مسئولان زندان هیچ پاسخی به درخواست های مکرر وی نمی دهند.

بر اساس گزارش ادوارنیوز، عبدالله مومنی که از ۲۴ فروردین مجددا به زندان بازگشته و در بند ۸ زندان اوین محبوس است، از مدتها پیش درخواست رسیدگی درمانی به ناراحتی پوستی خود را به مسئولان بهداری زندان اوین ارائه داده است اما هر بار به درخواست او بی توجهی می شود.

روز گذشته در پی درخواست مجدد عبدالله مومنی مسئولان زندان وی را به فردی معرفی می کنند که خود را "پزشک قانونی" معرفی می کند. این فرد پس از شنیدن شرح بیماری آقای مومنی و با این استدلال که وی یک زندانی سیاسی است به جای آنکه به مسایل درمانی عبدالله مومنی بپردازد اقدام به توهین و هتاکی می کند و با الفاظ رکیک و به شکل موهن و تحقیرآمیزی با او رفتار می کند.

این درحالی است که یکسال از بازداشت عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران می گذرد و وی بارها از عدم رسیدگی درمانی در مدت حبس خود شکایت کرده است.

 

بازداشت شدگان شیراز

در شیراز قرار بازداشت موقت صابر عباسیان، رییس ستاد ۸۸ استان  فارس دو ماه دیگر تمدید شد و از وضعیت سجاد و حمزه بنام هیچ خبری در دست نیست.

سجاد بنام، دانشجوی مهندسی کامپیوتر که در روز سیزده آبان نیز بازداشت شده بود، در تاریخ 21 خرداد امسال پس از فراخوانده شدن به حراست دانشگاه، به اطلاعات شیراز احضار و بازداشت شد. حمزه بنام نیز که نسبت فامیلی با این دانشجو دارد فارغ التحصیل علوم قضایی دانشگاه شیراز است که 24 خرداد سال گذشته بازداشت شده بود و 22 خرداد امسال پس از احضار به اداره اطلاعات شیرازمجددا بازداشت شده است و تاکنون هیچ خبری از وضعیت این دو بازداشتی در دست نیست.

 

سه سال زندان برای عکاسی از موسوی

مجید سعیدی، عکاس سرشناس ایرانی که پس از انتخابات بازداشت شده بود به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.

مجید سعیدی عکاس مطبوعاتی شب جمعه دهم سال گذشته تیر از سوی ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شده و ماموران بخشی از وسایل شخصی وی را نیز با خود برده بودند.وی در دادگاههای متهمان حوادث پس از انتخابات که به نام دادگاه نمایشی مشهور شد، نیز حضور یافت و چندی بعد به قید وثیقه ازاد شد.

سعیدی بیست سال سابقه عکاسی دارد و با روزنامه ها و نشریات داخلی و رسانه های بین المللی کار کرده است.

مجید سعیدی می‌گوید: "اگر بنا باشد به قانون احترام گذاشته شود، بیگناهی من ثابت خواهد شد زیرا من کاری به جز انجام وظیفه روزنامه نگاری خودم نکرده ام. من همانطور که همایش انتخاباتی موسوی را پوشش دادم، از همایش احمدی نژاد هم عکس تهیه کردم. چرا من را به جرم عکاسی از موسوی، نه احمدی‌نژاد، محاکمه می‌کنند؟"

منبع:روزآنلاین/لیلا طیری


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به mizankhabar-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به mizankhabar@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته