-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 06/16/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





مجتبی واحدی -

 

یک سال قبل در چنین روزهایی ، احمدی نژاد با سرمستی از همراهی رأس حکومت ، مخـــــــالفان خود را « خس وخاشاک » می نامید و ادعا می کرد که « تعداد معترضان انتخاباتی حتی به اندازه تعداد رأی دهندگان در یک صندوق انتخاباتی نیستند ». احمدی نژاد به خوبی می دانست که دروغ می گوید ؛ همانطور که از دروغ بودن بسیاری از ادعاها وآماردهی های خود در چهار سال اول ریاست باخبر بود .او آنقدر به حمایت یکپارچه حاکمیت از خویش اعتماد داشت که نه تنها از مرگ مظلومانه چند جوان در زندان کهریزک ابراز تأسف نکرد بلکه متهم اصلی آن جنایات را با ارتقاء مقام، به دفتر خود برد.اما مانند همیشه ، تقدیر الهی بر تدبیر بندگان « فرعون صفت » و « نمرود پیشه » فائق آمد وبا گذشت یک سال از آن سر مستی ها ،احمدی نژاد امروز درشرایطی بسیار نامطلوب در میان حامیان اولیه کودتا قرار گرفته است . حاکمیت متزلزل ایران که برای تعویقِ « سقوط  محتوم خویش » به دنبال قربانیانی می گردد ظاهرا این بار «‌احمدی نژاد » را به عنوان قربانی برگزیده است . 


بر همین اساس ، امروز رهبر جمهوری اسلامی نه تنها از رأی
۲۵میلیونی رئیس دولت کودتا سخن نمی گوید بلکه راه را برای زیردستان خود باز گذاشته است تا هر یک به طریقی احمدی نژاد را تحقیر نمایند. کار رئیس مستأصل دولت اکنون به جایی رسیده که « مجلس بی اراده و فربانبر »‌در برابر او می ایستد وهم زمان با فریب کاری تلویزیونی رئیس دولت کودتا در خصوص موضوع حجاب ، نیروی انتظامی بر سخت گیری ها نسبت به کسانی که « بدحجاب » نامده می شوند می افزاید وحتی مانع سفر خارجی تعدادی از آنها می شود! نیروی انتظامی در واقع با این کار به احمدی نژاد تفهیم می کند که سرکوب معترضان انتخاباتی ، به اشاره مقام بالاتر وبا هدف کسب رضایت او بوده نه در راستای حمایت ازجایگاه دولتی ومواضع احمدی نژاد واکنون نیز هر گاه لازم باشد با اشاره همان مقام بالاتر ، موجبات بی اعتباری عمومی احمدی نژاد وسخنان او فراهم خواهد شد .


البته اقدامات اخیر نیروی انتظامی ، دلایل دیگری هم دارد که مهم ترین آنها نیاز حاکمیت به ایجاد جو رعب و وحشت در میان اقشار مختلف جامعه است . کودتا گران در مانده ، اکنون در موقعیتی قرار گرفته اند که هر یک از آنها فقط به نجات خویش می اندیشد ودر این عملیات نجات، برای دغدغه های شرکای حکومتی خود ، ارزشی قائل نیست همچنین هرگاه اقدامات رسواگر واحمقانه ، هزینه هایی بر مجموعه حاکمیت تحمیل می نماید هر یک از شرکای حکومتی در نظام کودتا تلاش میکند دامان خود را از اتهام مشترک پاک نماید.اما همدستی های ظالمانه اجزاء ‌کودتا و سکوت رضایت آمیز همه آنها در برابر جنایات کم نظیر یکسال اخیر ، احتمال تبرئه هر یک از ایشان ا ز اتهام مشارکت را منتفی ساخته وانان را به تدبیری جدید ناچار ساخته است . در شرایط جدید ، هر یک از فراکسیون های حا کمیت کودتایی ، ضمن افزایش « دست و پا زدن ها » برای انتقال مسئولیت به فراکسیون دیگر ، تلاش می کند با خلق سوژه های جدید ، توجه افکار عمومی را از رفتار شرم آور مجموعه کودتاگران نیز منحرف سازد.


 البته این موضوع ، اختصاص به روزهای اخیر ندارد ودر تمام یکسال گذشته ، سوژه سازی های مصنوعی مورد توجه کودتاگران بوده است . مثلا زمانی که علت قتل دهها جوان ایرانی به جرم اعتراض انتخاباتی و شکنجه صدها تن دیگر به همین جرم ، مورد سئوال قرارگرفت کودتا چیان به صورت متحد به فکر شهید سازی قلابی از میان کسانی افتادند که آنها را حامیان دولت وانتخابات می نامیدند . آنها برای طبیعی جلوه دادن این اقدام مسخره خویش حتی به سراغ افرادی بی هویت رفتند و از زبان آنها به خونخواهی دهها شهید قلابی برخاستند ؛بدون آنکه مردم نامی از نام وآدرس این شهدا داشته باشند! دهها سئوال منطقی سران جنبش سبز در خصوص مبانی بازداشت ، محاکمه ومحکومیت صدها ایرانی سلحشور نیز تنها این پاسخ را یافت که « در زمان مسئولیت موسوی وکروبی هم دهها نفر اعدام شده اند » . این فرافکنی در حالی صورت گرفت که در آن زمان هم بعضی از حامیان فعلی حاکمیت ، در پشت پرده اقدامات اطلاعاتی وامنیتی ـ از جمله محاکمه ومجازات بسیاری از   مخالفان ـ حضور داشتند.این پرسش هم که « صدور احکام حبس سنگین برای بسیاری از مدیران خوشنام سالهای گذشته چیست ؟» پاسخی بسیار ناشیانه دریافت می کند که « در زمان امام ، قطب زاده هم اعدام شد ». همه این اقدامات در واقع سوژه سازی های قلابی برای فرار از پاسخگویی در برابر جنایات واقعی حاکمیت بود.


 اما ظاهرا این سوژه های قلابی ، مشکلی را حل نکرده ولذا کودتاچیان به فکر خلق سوژه های واقعی برای کاهش توجهات به حقایق حاکمیت کودتایی افتاده اند . حمله به منزل مرجع محبوب کودتا گران ـ نوری همدانی ـ که بلافاصله پس از «عقده گشایی دستوری » نسبت به منازل آقایان منتظری وصانعی صورت گرفت احتمالا جدی ترین تحرک بر اساس استراتژی جدید سران کودتا است اما قطعا آخرین و مهم ترین تحرک آنها در شرایط جدید نخواهد بود.اکنون به یقین می توان گفت که زنگ خطر برای بسیاری از حامیان اولیه کودتا وحتی شرکای کودتا به صدا در آمده است وشاید یکی از اولین قربانیان در این روند ، « رئیس جمهور دست ساز کودتاگران »باشد. احتمالا بسیاری از افراد ، این گمانه زنی را از واقعیت دور می دانند اما نگاهی به تحولات هفته های اخیر ـ از جمله برخورد مجلس و نیروی انتظامی با احمدی نژاد وتحقیر بی سابقه او توسط برخی نمایندگان اصولگرای مجلس ـ نشان می دهد که اگر لازم باشد « این کودک لجباز در خانواده کودتا » سر جای خود نشانده خواهد شد یا در آتشی مصنوعی ازنوع آتش افکنده شده در خانه نوری همدانی خواهد سوخت. اگر کسانی این تحلیل را غیر واقع گرایانه می دانند بهتر است سر مقاله
۲۵خرداد حسین شریعتمداری در کیهان را بخوانند.


او که به خوبی از تنفر عمومی نسبت به احمدی نژاد آگاه است وانزجار علما ی مستقل واغلب مراجع تقلید از احمدی نژاد را درک کرده ، اکنون برای کاهش «‌انزوای درونی کودتاگران » به فکر چاره افتاده وبه مراجع تقلید اطمینان می دهد که در دعوای فعلی کشور ، احمدی نژاد هیچ کاره است وطرف دعوای سران جنبش سبز ، اصل نظام است نه رئیس دولت کودتا. شریعتمداری با این تحلیل ، در واقع به دنبال جداسازی سرنوشت رهبری از «احمدی نژادِ منفور » است تا شاید بتواند کارناموفق رهبری در جلب حمایت روحانیون سنتی   برای برخورد با سران جنبش سبز را به نتیجه برساند . البته تشخیص بیت رهبری وسخنگوی هتاک آن ـ حسین شریعتمداری ـ کاملا درست بوده است زیرا دریک سال گذشته ، اکثر شخصیت های مستقل وبسیاری از اصولگرایان ، با هر اقدامی که موجب تقویت مواضع احمدی نژاد شود مخالفت کرده اند که هر نوع برخورد رسمی حکومت با موسوی وکروبی نیز از این قاعده مستثنی نیست.


 پس برای کودتاگرانِ درمانده ، راهی جز قربانی کردن مرحله ای احمدی نژاد باقی نمانده است واکنون با تشدید انزوای رهبر وحامــــــیان سنتی او ، می توان تسریع روند قربانی شدن احمدی نژاد را مشاهده کرد . اما در محاسبات شریعتمداری و اربابان او، ظاهرا برخی از حامیان احمدی نژاد که در یک سال اخیر با دهها میلیارد دلار پول نفت ، مدیون رئیس دولت شده اند مورد غفلت قرار گرفته است .احمدی نژاد با اطمینان به داشتن برخی برگ های برنده ، هر روز وقیح تر از دیروز سهم مستقل خود از حاکمیت کودتایی را طلب می کند وحذف قانونی او چندان آسان به نظر نمی رسد . از سوی دیگر برای حامیان رهبری هم راهی باقی نمانده است جز آن که با حذف احمدی نژاد، بخشی از هزینه های تحمیل شده به رأس نظام   به خاطر انتساب رئیس دولت کودتا به رهبری را کاهش دهند. نگارنده بر این باور است که در این جنگ جدید ، حامیان رهبری هر کاری که لازم باشد انجام خواهند داد . آنها چند روز پیش برای انحراف اذهان عمومی از جنایات خود در بیوت آقایان منتظری وصانعی ، حمله ناشیانه وآتش افکنی مصنوعی در خانه نوری همدانی را طراحی کردند و دور نیست که برای بازگردانـــــــدن «اصولگرایان وعلمای مخالف احمدی نژاد » به « کمپین حمایت از رهبری » ، آتشی بزر گتر بر سر احمدی نژاد بریزند که این آتش ممکن است سرنوشتی
باورنکردنی برای احمدی نژاد رقم بزند. آیا شما برای « رئیس دروغگو و منفور دولت کودتا »سرنوشت دیگری پیش بینی می کنید ؟




ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 




اخبار زندانیان سبز -


به گزارش "تا آزادی روزنامه نگاران زندانی"، روز اول آذر ماه سال گذشته، ماموران امنیتی به خانه آرش سقر رفته و پس از بازرسی، این روزنامه نگار را بازداشت کردند.

 به رغم وعده های فراوان مبنی بر آزادی این روزنامه نگار، وی همچنان در بازداشت موقت و در بند 350 زندان اوین و در بلاتکلیفی نگه داری می شود.

 گفتنی است اقدام علیه امنیت ملی، تبانی بر علیه امنیت ملی و جاسوسی از طریق کشور ترکمنستان از اتهام های این روزنامه نگار عنوان شده است.
 


بازداشت دو دانشجوی دانشگاه تبریز

 صدرا آقاسی و نعيم احمدی از فعالان دانشجویی دانشگاه تبریز و از اعضا انجمن اسلامی دانشگاه، روز دوشنبه 24 خرداد بازداشت شدند.

 به گزارش هرانا، نعيم احمدي دانشجوی رشته زمین شناسی دانشگاه تبریز و دبير انجمن اسلامي دانشكده علوم طبيعي، عضو شورای سردبیری نشریه دانشجویی تلنگر و از اعضاي کمیته مرکزی انجمن ادبي سهند، پیش از این و در تجمع ششم مهر 87 این دانشگاه در اعتراض به بازداشت دانشجويان دانشگاه تبریز به كميته انضباطي احضار شده بود. احمدی هم چنین پیشتر نیز در پی تحصن سه روزه دانشگاه تبریز در خرداد 86 به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.

 صدرا آقاسی نیز عضو شورای سردبیری نشریه دانشجویی تلنگر و از اعضاي کمیته مرکزی انجمن ادبي سهند است که در انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 در ستاد مهدي کروبی فعالیت داشت.


آزادی دو دانشجو

بابک غیاثی، دانشجوی دانشگاه رازی کرمانشاه و کورش جنتی، دانشجوی دانشگاه علامه روز دوشنبه آزاد شدند.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، بابک غیاثی، دانشجوی دانشگاه رازی کرمانشاه و روز گذشته با قرار وثیقه پنج میلیون تومانی آزاد شد.


اتهام بابک غیاثی، اقدام علیه امنیت ملی عنوان شده است. آپتین پگاه دانشجوی رشته فیزیک و بابک غیاثی دانشجوی رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه رازی، روز ۲۲ خرداد در پی احضار به حراست دانشگاه بازداشت شده بودند.


همچنین، کورش جنتی، دانشجوی دانشگاه علامه نیز در همین روز، پس از احضار به حراست دانشگاه بازداشت شده بود.



گفتنی است، سعید فدایی اصل و فرنوش رزقی نیز از جمله دانشجویان بازداشت شده در ۲۲ خرداد هستند که همچنان در بازداشت به سر می‌برند.

 


بازداشت یک شهروند برای اجرایی حکم یک و نیم سال حبس

 

بهنام متعارفی، شهروند بهایی ساکن سمنان که پیش از این به اتهام اتهام تبلیغ بهاییت و تبلیغ علیه نظام یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده بود روز یک‌شنبه توسط نیروهای انتظامی بازداشت و روانه زندان شد.

 به گزارش رادیو کوچه، وی در تاریخ 27 اردی بهشت ماه سال گذشته پس از بازرسی خانه‌اش از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و در تاریخ 30 اردی بهشت 88 به قید وثیقه آزاد شد.

 

وضعیت نامطلوب صهبا رضوانی در زندان اوین


 وضعیت جسمی صهبا رضوانی، شهروند بهایی محبوس در زندان اوین، در معرض خطر قرار دارد.

 به گزارش هرانا، رضوانی که در هفته گذشته به شدت بیمار می شود که بعد از انتقال به بهداری زندان، مسئولان بهداری از مداوا زندانی به دلیل عدم وجود دارو خودداری می کنند و زندانی را به سلول بازمی‌گردانند.

 گفتنی است مسئولان زندان اوین به صهبا رضوانی شهروند بهایی ساکن سمنان که بنا به حکم دادگاه انقلاب سمنان دوران محکومیت 3 ساله خود را باید در زندان اوین تهران بگذراند با آنکه بیش از یک سال و نیم از دوره محکومیتش را گذرانده از اعطاء مرخصی امتناع می ورزند. این در حالی است که بسیاری از هم‌بندان و زندانیان سیاسی در ایام نوروز و قبل از آن به مرخصی رفته اند.
 


 





جواد ماهزاده داستان نویس و روزنامه نگار، ۲۹ مهرماه سال گذشت بازداشت و  به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. 
 

به گزارش تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی، متن این نامه بدین شرح است:
 

به نام خداوند بخشاینده مهربان

جناب آقای جعفری دولت‌آبادی
دادستان محترم تهران

با سلام و احترام


به استحضار می‌رساند، آقای جواد ماه‌زاده، منتقد ادبی و نویسنده جوان کشورمان که از ۲۹ مهرماه سال گذشته و در پی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده است، علی‌رغم صدور حکم قطعی همچنان در زندان به سر می‌برد و برخلاف روال مرسوم که با مرخصی زندانیان پس از برگزاری دادگاه موافقت می‌شود، وی تاکنون از این امکان قانونی محروم مانده است. انتظار ما امضاکنندگان نامه که جمعی از منتقدان و نویسندگان و روزنامه نگاران ادبی کشور هستیم، از جنابعالی و دیگر دست‌اندرکاران قوه قضاییه رعایت حقوق قانونی نامبرده بوده و امیدواریم که ضمن موافقت با مرخصی این نویسنده جوان زمینه آزادی دایمی وی را نیز فراهم کنید.

پیشاپیش از توجه شما سپاسگزاریم.

امضا:

آذر شبنم، آذر شکوفه، آران زهرا، آشور محمد، آموسا مریم، احدیت شهره، امیرآبادیان نزهت، امین‌زاده دلارام، ابراهیم‌زاده فرزانه، اکبریانی محمدهاشم، امیرشاهی افشین، امیری ناتاشا، انصاری‌فر هوشیار، بابایی سما، باقری بهنام، بزرگیان علی، بسکی سهیلا، بورقانی سهام‌الدین، بهاری امیر، بهره‌مند شیما، بهنام علیرضا، بی‌نیاز فتح‌الله ، تاجیک محمد، تراکمه یونس، جدیری سپیده، جزینی محمدجواد، جعفری حمید، جعفری مهری، چهلتن امیرحسن، حبیبی حامد، خدیوی مهین، خسروی مازیار، خورشیدفر امیرحسین، درمنکی خلیل، دواچی آزاده، راد نیما، رستمی نیلوفر، رسولی مرضیه، رضایی‌زاده پدرام، رنجبر کوروش، زرین رویا، زمانی محمدرضا، سناپور حسین، سوری پوریا، سیدآبادی علی‌اصغر، شروقی علی، شفاعی آرش، صاحبان زند سجاد، صادقی کمال، صادقی میترا، طاهری فرزانه، عابدی احسان، عاطفه جواد، عامری رضا، عباسپور سعید، علی‌پور سعیده، علی‌پور میثم، غلامی علیرضا، فاتحی مهدی، فخریان مانلی، فرجی محسن، فرهادیان سروش، فغفوری گیسو، فلاح مهرداد، فولادی‌نسب کاوه، قرایی سمیرا، قلی‌پور محمود، قهرمان آزیتا، کیهان خجسته، گلشیری باربد، گله‌داران لیلی، محمدی کامران، مخبر عباس، مرادی آرزو، مسعودی‌نیا علی، ملک‌پور الهام، منصوری مریم، موسوی مزدک، ناجیان سپینود، نراقی سولماز، نصرت مینو، نوروزی یاسر، ولی‌زاده محمد، هوشمندزاده پیمانی، یزدانی‌خرم مهدی، یوسفی مجید


 




م. بارون -

 

(اخراجی‌های 2- حوالی ظهر – لوکیشن: اردوگاه اسرا) اسرا داخل ماشین نظامی قرار دارند و سربازان بعثی چماق‌به‌دست در مقابل آنها روبروی هم ایستاده‌اند:

 

بایرام لودر (اکبر عبدی): آقا مرتضی! اینجا چه خبره؟! اینا اومدن از ما استقبال انجام بدن؟!

 

آقا مرتضی (سید مهدی هاشمی): تا حالا اسم تونل وحشت به گوشتون خورده؟

 

امیر دودو (ارژنگ امیرفضلی): چی؟! من شهربازی زیاد رفتم خیلی حال میده!

 

بایرام لودر: اِاِاِ بابا این فرق می‌کنه امیردودو با شهربازی تهران! اونجا دایناسوراش دکوریه، اینجا داناسوراش واقعیه ... . اسرا یک‌به‌یک از ماشین پیاده می شوند و با عبور از میان سربازان با ضرباتی سخت مورد استقبال قرار می گیرند.

 

(پس از انتخابات – نیمه شب 24 خرداد 88 – لوکیشن: کوی دانشگاه تهران) پلیس ضدشورش با همکاری بسیج به داخل کوی وارد، حریم خصوصی دانشجویان هتک و وسایلشان تخریب می شود. دانشجویان به زور از خوابگاه های خود به بیرون کشیده می‌شوند. پلیس ضد شورش در دو طرف می‌ایستند و با بالاگرفتن سپرها مسیری ایجاد می‌کنند و دانشجویان را وادار می‌کنند بارها از میانشان بدوند. با باتوم واجسام سخت کتکشان می‌زنند و به آنها فحاشی می‌کنند. حتی به گفته‌ی شاهدان عینی، بعضی از دانشجویان علی رغم شکستگی پاهایشان مجبور به این کار می شدند ...

 

قصاوت به نمایش درآمده به این سادگی از ذهن‌ها پاک شدنی نیست. صحنه‌هایی که با وجود گذشت یکسال جلوی چشمانمان رژه می‌روند. با اینکه این دو صحنه شباهت زیادی با هم دارند اما واقعیت دردناکی در خود پنهان دارند که همه‌ی دردناکی‌اش ناشی از تفاوت آنهاست. اگر سربازان بعثی برای زهرچشم گرفتن از اسرایی که هموطنشان نیستند و با آنها در جنگند، چنان سبعیتی را بروز داده‌اند، اینجا دانشجویانی مورد اهانت قرار گرفته‌اند که تنها صدای اعتراضشان گوش آسمان را کر کرده بود، نه سلاحی داشتند و نه پای نیروی بیگانه‌ای در میان بود.

 

باورش برایمان سخت و وحشتناک است که دانشجویانی که دیرزمانی است دیگر همانند سردمداران خود فکر نمی‌کنند، تا این حد بیگانه شده‌اند و به اسیری می‌روند.

 

و شاید برای اردوگاهی بزرگتر، جان و مال، و مخصوصاً اندیشه‌ی ملتی به اسیری گرفته شده است و این را تا یکسال پیش نمی‌دانستیم...

 

م.بارون-24/3/89

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




تهمورث کیانی -

 

هنگامی که درآخرین روزهای اردیبهشت تصویر آقای احمدی نژاد دست درست رهبران ترکیه و برزیل،در مراسم امضای توافقنامه تهران برای مبادله سوخت اتمی،در رسانه های جهانی منتشر گشت،اغلب مفسران سیاسی بین المللی آن را شکست سیاست های ایالات متحده برای تحریم بیشتر،و یک پیرزوی غافلگیر کننده برای دیپلماسی ایران قلمداد کردند. "امروز دیپلماسی پیروز میدان شد". این سخنان آقای سیلوا،رئیس جمهور برزیل،پس از امضای آن تفاهم نامه بود که در صدر عنوان برخی از رسانه ها ظاهر گشت. این پیروزی دیپلماتیک با انتشار قطعنامه بیش از 200کشور شرکت کنده در کنفرانس اتمی سازمان ملل در نیویورک که در آن با انتقاد از اسرائیل از برنامه اتمی ایران سخنی به میان نیآمده بود حتی پررنگ تر شد. 


اغلب تحلیلگران انتظار داشتند که توافق تهران راه را بر همراهی چین و روسیه با ایالات متحده در تصویب قطعنامه تازه بر ضد جمهوری اسلامی ایران خواهد بست. واکنش فوری وزیر خارجه ایالات متحده به توافقنامه تهران و تأکید بر تصویب قطعنامه تازه به رغم این توافقنامه،اما،خبر از فرآیند تازه ای در صف بندی و آرایش بین المللی در برابر ایران داشت. شگفت تر از دیپلماسی ایران و توافق تهران،اما،موفقت سریع روسیه و چین با دوره تازه تحریم ها به رغم توافقنامه تهران بود. مخالفت ایالات متحده،به رغم آنکه سال پیش خود مبتکر طرح مبادله سوخت اتمی با ایران بود- طرحی که در آن هنگام آقای احمدی نژاد با آن موافقت کرد و سپس به سبب مخالفت برخی جناح ها در ایران از آن عقب نشست- با توافق نامه تازه تهران طبیعی بود. در یک سالی که از پیشنهاد ایالات متحده گذشته بود ایران توانسته بود میزان سوخت اتمی خود را تقریبأ به دو برابر آن زمان افزایش دهد و به علاوه به اقداماتی برای افزایش سرعت در تولید سوخت اتمی و بالا بردن درجه خلوص آن دست زند. 


بنابراین؛ از نظر ایالات متحده توافقنامه تهران امتیازی از جانب ایران محسوب نمی شد و تغییری استراتژیک در میزان دارایی سوخت اتمی ایران،که می تواند به سرعت به سوخت با خلوص بیشتر تبدیل گردد،ایجاد نمی کرد. پشتیبانی بالنسبه فعال روسیه از قطعنامه تازه و همراهی چین، اما،بیانگر رویکرد تازه در سیاست خارجی این دو کشور در برابر ایران است. این دو کشور تا پیش از تغییرات تازه همواره با تحریم های تازه مخالفت می کردند و اغلب به دنبال بهانه ای می گشتند تا مانع تصویب قطعنامه تازه ای گردند. اکنون،اما،روسیه نه تنها مخالفتی نکرده،  بلکه اجازه داده است تا قطعنامه تازه تحریم صدور سلاح به ایران و پروژه های مشترک توسعه موشک را، که در دوره های پیش خط قرمز روسیه برای موافقت با هر گونه تحریمی بود،نیز در بر گیرد. پشتیبانی روسیه از این دور تازه تحریم به روشنی نمایانگر چرخشی جدی در سیاست خارجی آنها درباره جمهوری اسلامی ایران است. چین نیز دست به مخالفتی جدی نزده و به رغم توافقنامه تهران،که در شرایط سیاسی دیگری می توانست بهانه ای برای چین برای مخالفت با تحریم تازه باشد،به سرعت با قطعنامه تازه موافقت کرد. توافقنامه تهران اگر در شرایط دیگری بود،  می توانست مخالفت چین را با تحریم های تازه برانگیزد و اگر با میانجی گری کشورهای دیگری بود محتملأ می توانست موجب مخالفت روسیه با قطعنامه تازه گردد. اما این شرایط تازه چیستند که موجب شدند تا روسیه و چین سیاستی دیگر پبشه سازند؟

 

توافقنامه 28 اردیبهشت در تهران از هر نظر که نگریسته شود نمایانگر آرایش جدیدی در صحنه بین المللی بود. بخش عمده ای از دلایل موافقت چین و روسیه با افزایش تحریم های ایران- که بسیاری را شگفت زده کرد- در همین رابطه است. نخستین دلیل خشم روسها به سبب جایگزینی ترکیه به جای روسیه از سوی جهموری اسلامی ایران است. در توافق نخستین مربوط به یک سال پیش،ایران قرار بود تا اورانیوم خود را برای معاوضه به روسیه بفرستند. در همان هنگام ایران کوشید تا ترکیه را به جای روسیه برگزیند اما موفق نشد و به هرحال موافقت خود را با آن قرارداد اعلام کرد. دولت آقای احمدی نژاد سپس به سبب مخالفت برخی از مراکز قدرت در ایران از موافقت نخستین با آن پیشنهاد ایالات متحده به کلی منصرف شد. ایران سپس  تلاش های تازه ای را برای وارد کردن جدی ترکیه به هرگونه توافقنامه ای درباره برنامه اتمی خود و استفاده از نفوذ بین المللی کشورهایی نظیر برزیل آغاز کرد. ورود ترکیه به بازی و افزایش مبادلات اخیر میان ایران با این کشور،اما،زنگ خطر جدیدی را برای روسیه به صدا درآورد. روس ها که پیش از آن به سبب بی خبر گذاشتن خود از سوی ایران درباره تأسیسات غنی سازی قم و برخی اقدامات دیگر ایران ناخرسندی و خشم خود را پنهانی به اصلاع دولت ایران رسانده بودند،با ورود ترکیه نتوانستند از بروز خشم خود جلوگیری کنند. 


روسها تا کنون با برخورداری از امتیازمنحصر به فرد میانجی بودن میان ایران و غرب بر سر برنامه اتمی،همواره توانسته اند امتیازاتی از ایالات متحده بگیرند. اکنون،اما،ترکها این نقش پرارزش برای روسیه را به چالش گرفته اند. به علاوه،از نظر برخی استراتژیست های روسی،گسترش رابطه ایران و ترکیه خطر دیگری را می تواند متوجه منافع روسیه کند که در نوع خود به مراتب برای آنها مهمتر از نقش میانجی گری بین ایران و ایالات متحده است. این خطر همانا گسترش رابطه ترکیه و ایران تا حدی است که دو کشور دست به ساختن خط  لوله ای مشترک برای انتقال گاز ایران- و محتملأ برخی از جمهوری های آسیانه مرکزی خاصه ترکمنستان- به اروپا زنند. از نظر روسها ساخت چنین خط لوله ای می تواند با از میان برداشتن انحصار آنها در تأمین گاز برای اروپا نه تنها به منافع اقتصادی آنها لطمه زند بلکه خطری برای امنیت ملی و منافع استراتژیک آنها باشد. به همین سبب روسها نه تنها با تصویب قطعنامه تازه تحریم بر ضد ایران مخالفتی نکردند بلکه با افزودن بندهایی برای منع صدور سلاح و همکاری های موشکی به آن موافقت کردند تا آغاز دوره تازه ای در روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را اعلام کنند. 


خبر تعلیق ارسال موشکهای اس 300 روسی،که روسها در پنج سال گذشته از آن همواره به سان شمشیر دموکلس در روابط خود با ایران از یک سو و با ایالات متحده و اسرائیل از سوی دیگر استفاده کرده اند،آنهم از زبان ولادیمیر پوتین- نخست وزیر روسیه که به طرفدرای از گسترش روابط بیشتر با ایران شهره است- و شک و تردید های آشکار مقامات روسی درباره عضویت ایران در گروه شانگهای نشانه تازه تری از چرخش سیاست خارجی روسیه در برابر ایران و آغاز دوره تازه ای در این روابط است. شاید مقامات روسی شرایط کنونی را که حکومت جمهوری اسلامی بیش از همه ی دوران سی سال گذشتهِ خود با چالش های داخلی جدی و انزوای بین المللی مواجه است بهترین فرصت برای تغییر رویکرد خود می دانند. به نظر می رسد روسها در توانایی دولت کنونی ایران برای غلبه بر چالش های داخلی و ایجاد وحدت ملی شک و تردید جدی پیدا کرده اند. آنها همچنین به این نتیجه رسیده اند که شکاف در میان جناح های حکومتی،به رغم آرامش ظاهری ماههای اخیر،و میان دولت و مردم به حدی است که توان ابتکار تازه ای در سیاست خارجی و حل و فصل بحران اتمی را از دولت کنونی ایران،به رغم میل این دولت و به رغم توافق نامه اردیبهشت تهران،سلب کرده است
.

 

چین،اما حکایت دیگری است. چین،البته،نقش فعالی مانند روسیه در انتقاد از ایران و در پشتیبانی از قطعنامه تازه اتخاذ نکرد. چین،اما،به سبک و شیوه رایج خود در پنهان نارضایتی خود را ابراز کرده است. مسئله چین علاوه بر فشار های زیاد اخیر ایالات متحده،به مثابه بزرگترین شریک تجاری اش و بزرگترین بازار کالاهای چینی،ثبات سیاسی خاورمیانه و نقش جمهوری اسلامی در این مورد است. سالهاست چین،برخلاف دوران  انقلابی گری گذشته،با نگرانی و نظر منفی به تحولات سیاسی رادیکال که میتواند ثبات سیاسی بین الملی و،به تبع آن،ثبات بازارهای بین المللی،خاصه در مناطق ِ مهم ِ تولید و عرضه مواد خام،را به خطر اندازد،می نگرد. خاورمیانه و خلیج فارس از جمله مهمترین مناطق تأمین انرژی جهان است،و از قضا چین ِ امروز بیش از ایالات متحده انرژی خود را از این منطقه تأمین می کند. ایران بزرگترین و به لحاظی با نفوذ ترین کشور این منطقه است و سیاست دمدمی و بعضأ ماجراجویانه دولت کنونی ایران نیز در قلب این منطقه نقش آفرینی می کند. اینهمه در ماههای اخیر بر نگرانی چین افزوده است. سفیر چین در ایران در واکنش به برخی تغییرات در سیاست های دولت ایران در دوران آقای احمدی نژاد در یکی از ملاقات های خود با مقامات ایران جمله ای گفت که به خوبی بازتاب نگرانی آنها از تحولات ماجراجویانه است. گویا در همان دوره نخست انتخاب آقای احمدی نژاد و برخی تحولات در سیاست خارجی،از جمله کنفرانس جنجالی رد هولوکاست،سفیر چین به یکی از مفامات  دولت آقای احمدی نژاد گفته بود: "در کشور شما انتخابات تازه ای بوده یا انقلابی تازه رخ داده است؟" چینی های نگران افزایش بحران در خلیج فارس حتی چند ماه پیش از توافقنامه اردیبهشت تهران- توافقنامه سه گانه ایران با برزیل و ترکیه- هیئتی را به تهران فرستادند  به امید آنکه  با ترغیب ایران به توافقی با گروه5+1،با دست پراز سفر بازگشته و خود خبر خوش توافق محتمل را به جهانیان بدهند. آنها همچنین امیدوار بودند توافق احتمالی گشایشی در عملی کردن قراردادهای عظیم گازی و نفتی چین با ایران،به ارزش بیش از 20 میلیارد دلار،ایجاد کند و از نگرانی آنها از بروز بحرانی جدی در خلیج فارس بکاهد. چینی ها،اما،با دست خالی و ناامید از تهران بازگشتند. گویی چینی ها چنان به ثبات رأی و توافقات دولت ایران بی اعتماد شده اند که حتی توافقنامه سه گانه تهران موجب بازگشت اعتماد و آرامش آنها نشده است. به همین سبب،چین بر این باور است که با  پشتیبانی از صدور قطعنامه تازه تحریم بر ضد ایران نه تنها از فشار های ایالات متحده خواهد کاست بلکه موجب کاستن از خطر جنگ و بالا گرفتن بحران خواهد شد. گفته می شود چین چندی پیش در دیدار هیأتی از اسرائیل از چین با آنها قول داده است تا در برابر خودداری اسرائیل از حمله به ایران و ایجاد بحرانی جدی در بازار انرژی،از تشدید تحریم بر ضد ایران پشتیبانی کند. سخنان آقای ابراهیمی،نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی،مبنی بر اینکه مقامات دولتی معتقدند رأی مثبت چین از سر دلسوزی بوده است تا از بالا گرفتن بحران در منطقه پیشگیری کنند بازتاب همین موضع چین است که محتملأ آن را به اصلاع مقامات ایرانی رسانده است. (1)

 

 با اینهمه،اما،توافقنامه اردیبهشت و ورود بازیگرانی مانند ترکیه و برزیل و کاسته شدن از نفوذ روسیه در ایران می تواند آثار مثبتی برای ایران داشته باشد. اگرچه عادی سازی روابط بین ایران و کشورهای غربی،خاصه ایالات متحده،و حل و فصل بحران اتمی به طور کلی- برخلاف ظاهر امر که موجب ترس برخی از گروههای تندرو اپوزیسیون است- به سود فرآیند دموکراتیک در ایران و رشد جریان اصلاحات است،کاسته شدن از نقش چین و به خصوص روسیه در این میان باز بر این سودمندی می افزاید. برزیل به سبب دوری از خاورمیانه و برکنار بودن از انگیزه های رقابت در بازیهای منطقه ای در صدد است تا با کمک به حل و فصل بحران ایران بر اعتبار خود برای تبدیل شدن به قدرتی جهانی بیافزاید. انگیزه نخست برزیل رقابت های دوران کهن با ایالات متحده  بر سر خارومیانه نیست. بنابراین،برزیل در صدد تشدید بحران و بهره برداری از آن نیست،آنطور که روسیه گاهی در صدد بوده است. نیز،ترکیه به سبب اتحاد استراتژیک با ایالات متحده - که به رغم تنش اخیر با اسرائیل همچنان از استحکام بالایی برخوردار است- و تلاش برای پیوستن به اتحادیه اروپا برخلاف روسیه نه در صدد رقابت با غرب است و نه بر آن است تا از میراث اتحاد شوروی در خاورمیانه پاسداری کند. هر دو این تفاوت ها می تواند مایه دلخوشی باشد.

 

 سرانجام،اگر چه بر خلاف تصور خوشبینانه نخستین از توافق اردیبهشت تهران،اکنون به نظر می رسد بحران به سمت تشدید شدن پیش می رود،اما هنوز طرفین کارت های بازی دیگری برای رو کردن دارند. آنچه نا معلوم است این است که آیا دولت جمهوری اسلامی ایران هدفش از توافقنامه تهران مانور دیپلماتیک و وقت کشی بوده است- آنطور که اکنون در غرب تعبیر می شود- و این توافق نامه به جای آنکه سکویی برای حل و فصل دائمی بحران اتمی باشد دوباره در هزار توی جنگ قدرت در ایران از بین خواهد رفت یا در صدد برخواهد آمد تا به طور جدی از پیدایش شکاف تازه در صحنه بیل المللی به سود خود سود جوید. برخلاف ابهامات در مواضع دولت کنونی ایران،برخی از گروههای عمده اپوزیسیون ایران و به رغم فضای ملتهب پس از انتخابات سال پیش،و به رغم در زندان بودن بسیاری از اعضا و یاران خود،با خردمندی از توافقنامه تهران پشتیبانی و استقبال کردند. (2)

 

1-بی بی سی،24 خرداد ماه،به نقل از پارلمان نیوز

 

2-  به طور مثال،می توان به اعلامیه برخی از رهبران گروه ملی-مذهبی ها،برخی از فعالین جنبش سبز از جمله مقاله آقای عطاء اللّه مهاجرانی و برخی دیگر اشاره کرد. 

تهمورث کیانی،سیاتل،بیست و چهارم خرداد 1389    

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




محمدآزاد جلالی زاده -

 

من معمولاٌ نوشته های زیادی می خوانم و به آنها می اندیشم ولی کمتر نوشته ای است که آنقدر مجذوبم کند که وقت خواندنش اشک در چشمانم حلقه زند و مرا شدیداً درگیر خود سازد اما هنگام خواندن متن مصطفی تاج زاده با عنوان  «پدر، مادر، ما باز هم متهميم!» گریه ام گرفت . گریه ام گرفت  برای درد درونی و روح تراش انقلابیون سابق واقعی و اصلاح طلبان صادق کنونی ، برای آنهایی که به خوبی درک کردند چه خونهایی به پای نهال انقلاب 57 ریخته شد و چه جوانهای هوشمند وآتیه داری که با وجود هزاران آرزو و خواستن های جوانیشان جان بر کف گذاشته و برای آزادی ایران زمین تقدیمش کردند و اگر می دانستند که آن می شود که قرار نیست شاید هرگز ایثارگرانه و اسماعیل وار به قربانگاه نمی رفتند ... بهر حال ...

 

مصطفی تاج زاده انسان بزرگواری – به معنی دقیق کلمه – است ، بزرگی آن نیست که چند صباحی در این دوران گذار دنیوی ، مصنوعاً ویا از روی ترس بر سر دستت نشانند و مجیزت گویند و یا بزرگی آن نیست که ترس از کم شدن اعتبار اجتماعیت و یا از دست دادن امنیت فردیت نگویی آنچه را که باید بگویی ... بزرگی آنست که هرازچندگاهی به گذشته ی دور یا نزدیکت بنگری و خطاهای درونی و برونیت را پیش دیدگان آوری و حق الله و حق الناس را با توبه و یا با جبران در حق مردمان از گردن بزدایی ... بزرگی آنست که بپذیری انسان محترم است ولی مقدس نیست ، بپذیری انسان هر چه در عرصه های گوناگون انسانی و اجتماعی فعالتر باشد می تواند کارهای مثبت و بزرگی انجام دهد اما به همان نسبت می تواند اشتباهات بزرگ و گاه حتی جبران ناپذیری انجام دهد... بپذیری که اخلاقی و انسانی کار کنی و بنابه قاعده ی مشهور " انسان لازم الخطاست " به طور قطع در جاهایی خطایی انجام میدهی ولی به محض آنکه دانستی اشتباه کرده ای بدون توجه به هر نوع بازتاب اجتماعی علناً فریاد اشتباه کاری خود سر دهی و در جبرانش بکوشی و اگر اینها را پذیرفتی و درونی کردی و به کار بستی آنگاه نظام هستی آماده است که بزرگیت را فریاد کند و آنگاه است که اگر همه مردمان هم دست به دست هم دهند که کوچکت سازند نتوانند چرا که بنا بر روایات دینی عرش دو بار از خنده میلرزد : یکبار انگه که حق کاری خواهد و مردمان نخواهند و دیگر بار آنکه حق نخواهد و مردمان اصرار ورزند ...

 

چه بسیارند روشنفکران و روشن اندیشان ما که زمانی بنابر شرایط انقلابی اواخر دهه ی پنجاه و اوایل دهه ی شصت کارهایی کرده اند که نمی بایست و گفته هایی گفته اند که نمی شایست و به جای آنکه خیلی ساده و خودمانی بیایند و بگویند بنا به طبیعت انسانی اشتباه کردیم و مردمان بگذارید و بگذرید ، همچنان بر طبل من منشان میکوبند و حاشیه سازی ها را افزون تر و افزون تر می کنند در حالیکه با یک نگاه ساده به ساختار روانشناسی اجتماعی مردمان ایران زمین به راحتی متوجه می شویم که هر گاه بزرگانش و حتی کوچکانش ذره ای مهربان بوده اند آنها هزاران بار افزون تر مهر خویش نشان داده اند و گذ شته اند  و آغوششان را گشوده اند ، یک " اشتباه کردیم  " ساده گفتن چه بسا بسیار دلها را تازه کند و کدورت های گاه سنگین را بزداید .

 

تاج زاده به صف بزرگواران دیروز و امروز این سرزمین پیوسته است ، به صف کسانی چون دکتر محمد مصدق ، مهندس مهدی بازرگان ، دکتر یدالله سحابی ، علامه احمد مفتی زاده  و... که تا آنجا که امکان داشت انسانی و اخلاقی عمل نمودند و و به محض آنکه دانستند جایی دچار کوچکترین لغزش فردی و اجتماعی گشته اند عذر تقصیر به پیشگاه پروردگار و مردمان سرزمینشان بردند و نام خویش تا آندم که خدا خواهد جاودانی نمودند ...

 

مصطفی ، برادر بزرگتر و همدردم ، نوشته ات را خواندم و به بودنت در سرزمینم بالیدم ...

 

یا حق ... 

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




 

حضرت آیت الله وحید خراسانی

مرجع عالیقدرم

 

با سلام

 

پوزش می خواهم که خود را با نام و نام خانوادگیم معرفی نمی کنم چون نمی دانم که نامه من به دست شما می رسد یا خیر و می ترسم از اینکه بدست شما نرسد و آنگاه مورد اذیت و آزار قرار گیرم. از اینرو از بردن نام خودم اجتناب می کنم .

 

اینجانب دانشجوی دکتری مهندسی برق در یکی از دانشگاههای کشور و برنده مدال طلای جهانی المپیاد ریاضی در یکی از سالهای پیش. از بهترین دانشگاههای دنیا مثل ماساچوست، برکلی ، جرجیا و استنفورد آمریکا پذیرش گرفتم ولی بدلیل بیماری پدرم از عزیمت منصرف شده و در ایران ماندنی. اهل سیاست نیستم و علاقه ای هم به آن ندارم.

 

از این جهت این نامه را به شما می نویسم که شما را به عنوان انسانی عالم و دیندار می شناسم و از صمیم قلب دوست دارم. اگر اجازه بدهید شما را پدر بزرگ خطاب کنم.

 

مدتی است همه چیز برایم به یک صورتی تغییر کرده است و تاریک شده است. همه در دانشگاه آرام صحبت می کنند و می ترسند حرفشان را بزنند. فضای ناامنی، بی اعتمادی، ناامیدی و پلیسی حکمفرماست و هر روز اخبار ناگواری از گوشه گوشه ایران به گوش می رسد. اکثر دانشجویان دکتری، وقتی که با هم صحبت می کنیم امیدی به زندگی و آینده ندارند. وضعیت ناگواری است و مباحث علمی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است ومن را هم همینطور.

 

من جرات حرف و انتقاد ندارم چون از زندان  و... می ترسم. پدر بزرگ نازنینم ، همیشه از طریق سایت اینترنتیت ، بیاناتت، تفسیرهای سوره های قرآن کریم و نصایحت را مرور میکنم و کمی به چهره نورانی ات می نگرم. ولی می بینم در مورد این فضای ناامنی و پلیسی، نا عدالتی ها ، ظلم ها هیچ نمی گویی! اگر از دین چیزی باقی مانده باشد در این کشور پدر بزرگ عزیزم بدلیل وجود شما هاست اگر نه اینان سعی کرده اند هر روز جوانان بیشماری مثل من را ازدین گریزان کنند.

 

پدر بزرگ گرانقدرم هیچگاه فراموش نمی کنم  که در مسابقات ریاضی جهانی که در حال حل مساله ای بودم به ناگاه به جایی رسیدم که راه حلی به ذهنم نمی رسید در آن موقع بود که دست دعا و نیایش برداشتم و سوره حمد را یک بار از اعماق وجودم خواندم و راه حل مساله برایم تداعی شد و مساله را بطورکامل حل کردم و آنگاه به بزرگی خداوند دوباره ایمان آوردم.

 

ولی اینان همه چیز ما را از ما گرفته اند. در دانشگاه به ما توهین می کنند با الفظ رکیک و در خیابان نیز همینطور. از ما فیلمبرداری می کنند، با ما مثل حیوان رفتار می کنند و دست های خود را نیز بر سر ما می کوبند. چرا؟ جرم ما چیست پدر بزرگم؟

 

در دانشگاه ما و دیگر دانشگاههایی که دوستانم در آن درس می خوانند از جمله دانشگاه تهران و امیرکبیر ، اکثریت به شدت به دنبال خروج از کشور و ادامه تحصیل در سایر کشورها هستند. این عزیمت قبلا بیشتر مربوط به مقاطع دکتری و دانشجویان پسر بود ولی در حال حاضر به مقطع کارشناسی ارشد و به دانشجویان دختر هم رسیده است. برای چه؟ پس ایران چه می شود؟ سازندگی چه می شود؟ چرا این بلای خانمانسوز را داریم با دستان خودمان بر سر کشور خود می آوریم؟ واقعا چرا؟

 

پدر بزرگ گرانقدرم می دانم شما هم هیچگاه اظهار نظر سیاسی نمی کنید و مثل ما اهل سیاست نیستید و به آموزش و پژوهش مشغولید. ولی چاره ای باید اندیشید. این سکوت راه چاره نیست! هر روز بدتر از دیروز ! چرا سکوت مرجع عالیقدرم.

 

بحران فقط سیاسی نیست؟ اگر سیاسی بود من نیز که خیلی کوچکتر از شما هستم سکوت می کردم. بحران اجتماعی است، بحران علمی است، بحران دینی است.

 

انسانهای بیگناهی کشته شده و هر روز دستگیر و شکنجه میشوند، تمایل به بی دینی و گریزان شدن از دین در میان جوانان در حال گسترش است، حاکمیت پلیسی و نظامی بر کشور حاکم شده است و مراکز صنعتی و علمی با مشکلات عدیده ای مواجه شده اند.

 

پدر بزرگم اینها نشانه های خطرناکی است که باید کاری کرد و به عنوان یک فرد کوچک از شما استدعا و خواهش می کنم با توجه به جایگاه ارزشمندی که دارید به داد این مردم و جوانان برسید و از گسترش روز افزون ظلم در کشور با نصیحت ها و بیاناتتان در نزد افکار عمومی جلوگیری کنید. پدر بزرگ عالمم سکوتت را بشکن.

 

 

                                                                                   با تقدیم احترام

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 


هجمه سفلگان بر بیوت بزرگان

رضا رئیسی -

 

مرجعیت اصیل شیعی در طول تاریخ همراه و همگام قاطبه مردم و به عنوان پیشرو حرکتهای آزادی طلبانه در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد و صفحات درخشانی از آزادیخواهی و حق جوئی را رقم زد، و این حاصل نشده جز از راه تاسی علمای اهل تشیع از ائمه معصومین که منش و روش آنان ایستادگی و مقاومت در برابر عمله ظلم و حاکمین مستبد اموی عباسی بود؛ پناه و ملجاء مردم مظلوم در آماج نا فهمی های مستبدانه و منفعت طلبانه ای که به اسم  دین و در ظاهری عاریت گرفته از آن  قصد حکمرانی دو روزه بر مردم در لوای اسلام مندرآوردی خلفای غاصب را داشت

 

 چنین شد که تشیع در طول تاریخ بعد از اسلام در سرزمین ما جنبشی ضد ظلم و آزادیخواه لقب گرفت و در مرارت های بی شمار مستبدان تاریخ روزنه امیدی بود برای مردم تا حقیقت و اصالت دین خدا را نه در ظلم و جور حاکمان که در رافت و آزادیخواهی آن بجویند،مر جعیت شیعی بر همین منوال بود که نقشی ممتاز یافت و بر مدار حق جوئی و حق گوئی در مقابل مستبدان داخلی و خارجی ایستاد و به عنوان مولفه ای تاثیر گذار و قابل احترام در جامعه محل رجوع مردم گردید

 

 حاکمان زور گو که محبوبیت و رجوع مردم به مراجع شیعی را خللی در قامت حکومت مستبدانه خود میدیدند به انحاء مختلف سعی در کارشکنی و سنگ اندازی در روابطه حسنه و مرید و مرادی مردم و مرجعیت را داشتند ،(با توجه به اینکه در نبود قواعد و ساز و کارهای نهادهای سیاسی امروز تنها ملجاء و نطقه امید مردم همین مراجع آزادیخواه بودند و لا غیر)البته به علت جایگاه رفیع مرجعیت نزد قاطبه مردم امکان هجمه و حمله مستقیم میسر نبود و آنان علی الظاهر بر رای و نظر آنان تمکین می کردند که نمونه های آن در لغو قرار داد نگین رویتر و همچنین تحریم تنباکو قابل ذکر است،در آن دوران نوعی توازن قوای نا نوشته شکل گرفته بود و حاکمین مجبور به پذیرش این حقیقت گشته بودندو از ترس خروش مردم جرات اسائه ادب به جایگاه مرجعیت را نداشتند

 

 با شکل گیری نهضت مشروطه مرجعیت شیعی جایگاه سیاسی اجتماعی فزونتری یافت و در امور روزمره سیاسی اجتماعی حضور چشمگیر و موثرتری داشت که شرح حال آن از این مقال فزون تر است ؛بنابر همان سنت شکل گرفته که شرح آن رفت در دوران بعد از مشروطه و شکل گیری حکومت استبدادی پهلویان در ایران و برغم رویه سکولار منشانه آنان این حریم از سوی حاکمان مورد تعرض قرار نگرفت که نمونه ملموس آن در اعلام مرجعیت آیت الله خمینی در آنزمان از سوی دیگر مراجع به همت مرحوم آیت الله شریعتمداری و مرحوم آیت الله منتظری(رضوان الله علیهما) بود که جان ایشان را از تعرض حکومت مصون داشت و این خود گویای بسیاری از مسائل و حذف شان مرجعیت در آن دوران بود و اما در حکومتی که داعیه دار تشیع و با عنوان جمهوری اسلامی خطاب می شود در چند صباح اخیر رفتاری با مرجعیت و حریم آن شکل گرفته که هیچ انسان منصفی را یارای تحمل و سکوت در برابر آن نیست

 

 حمله ددمنشانه ای که دیروز به بیت حضرت آیت الله العظمی صانعی توسط گروهی اغتشاشگر و روز مزد صورت گرفت در هیچ قاموسی از تشیع و انصاف و انسانیت قابل چشم پوشی نیست

 

 حرکت زشت و سبعانه دیروز را می توان در راستای خط سیر اقتدارگرایان در هتک حرمت سید حسن خمینی ارزیابی کرد ،بعد از انتخابات سال گذشته و وقایع رخ داده  آن همگان چشم امید خود را به مراجع دوختند تا همچون اسلاف حق گوی خود در برابر نامردمی و اقدامات غیر قابل توجیه عکس العملی درخور و شایسته را شاهد باشند، در این مقوله تعدادی از مراجع عظام همچون مرحوم آیت الله العظمی منتظری و آیت الله صانعی و آیات عظامی چون دستغیب و شبیری زنجانی و اردبیلی و بیات عکس العملی صریح و آشکارتر در برابر اقدامات اقتدارگرایان گرفتند اما تعدادی از روحانیون بلند پایه به دلایل مختلف نسبت به این اقدامات عکس العملی آشکار نداشتند و تلویحا این اقدامات را با سخنان خود نکوهش نمودند

 

  اما بنابر مصداق آیه شریفه: و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین، اقدام توهین آمیزی که نسبت به یادگار امام از سوی گروهی متحجر و نان به نرخ روز خور و با تحریک دستهای ناپاک صورت گرفت ،گردابی شد که خود آنان را در موضع ضعف و سردرگمی قرار داد آنان انتظار نداشتند حرکتی همه جانبه از سوی تمامی مراجع در محکوم نمودن این عمل ناشایست صورت بگیرد ،تمامی روحانیون بلند پایه متفقا این اقدام کریه را محکوم نمودند،شکل گیری جبهه یکسان مراجع شیعی در مقابل گروه اقتدارگرا و اعمال ناشایست آنان ؛چاره جوئی حقیرانه ای را در پی داشت آنان با حمله به بیت یک مرجع تقلید در شهر قم تلویحا برای مراجع  دیگر نیزخط و نشان کشیدند که از هیچ اقدامی ابائی ندارند و به علت مواضع قاطعانه آیت الله صانعی ایشان در بطن این حادثه قرار گرفت،خط دهندگان و استراتژیست های گروه تمامیت خواه به هر اقدامی متمسک می شوند تا خط نفاق و ارعاب را به سر منزل مقصود برسانند و در اینراه تعارف و لاپوشانی را کنار گذاشته اند و اگر در گذشته رعایت جوانب را می نمودند اکنون تعارفی در اعمال قبیح خود ندارند که نمونه آنرا هم در سخن مامورینی که برای دستگیری آقای جلائی پور اقدام نمودند می توان سراغ گرفت آنجا که میگویند ما با سید حسن خمینی محکم برخورد کردیم شما که جای خود دارید!

 

 و براستی آنان که حرمت مراجع تقلید را  با آن همه مدعایشان نگه نمی دارند با مردم عادی چه خواهند کرد؟

 

 بزعم این کمترین ترس آنان از اتحاد و یکپارچگی مراجع  در محکومیت عمل ننگینشان این اقدام را در پی داشت تا صفوف همراه شکل گرفته را با اخلال روبرو کنند، آنان امید دارند با سکوت تعدادی از آقایان در برابر این اقدام وحدت رخ داده را از اعتبار و اقتدار بیرون آورند، در این بزنگاه هوشیاری زائد الوصفی را از سوی حضرات میطلبد که همگان جدای از اختلافات و سلایق مختلف پاسدار حریم مرجعیت باشند ،بدون شک محکوم نمودن جمعی این عمل مکر آنان را به خودشان باز گردانند.یدالله فوق ایدیهم

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 





به گزارش فرارو، پس از انتشار این خبر و تماس با بیت این مرجع تقلید، دفتر آیت الله نوری همدانی، با تکذیب این خبر گفت: به آن معنا حمله‌ای در کار نبوده است ولی پرتاب ماده محترقه موجب آتش‌سوزی مختصری شده است.


خبرگزاری دولتی برنا، در خبر روز گذشته خود نوشته بود: "فرد یا افرادی ناشناس از کوچه جنب بیت این مرجع تقلید با پرتاب یک کوکتل مولوتوف به داخل منزل ایشان، موجب شکسته شدن شیشه های منزل ایشان و همچنین آتش سوزی در قسمتی از بیت این مرجع عالیقدر شده است."

 

برنا در خبر خود افزود: "آیت الله نوری همدانی در زمان انتخابات و همچنین در راستای افشای فتنه تلاش های بسیاری کرد که گروه منتسب به فرقه موسوی و سبز از افشاگری‌های ایشان به شدت عصبانی شده بودند. این اقدام توسط گروه های منتسب به سران فتنه انجام شده است."


نکته قابل توجه این که سپاه محمد رسول‌الله (ص) تهران بزرگ، با صدور بيانيه‌اي "تعرض برخي به بيت آيت‌الله العظمي نوري همداني" را محكوم كرد.


در این بیانیه که "فتنه‌گران كج‌انديش غافل" را عامل این حرکت "رذيلانه و خفت‌بار"، که البته از سوی دفتر نوری همدانی تکذیب شده، می‌داند، آمده است: "بايد گفت كه فتنه‌گران به جهت حماقت ذاتي خويش، از اين حقيقت ناب غافلند كه پيوند آحاد ملت اعم از مراجع معظم تقليد، علما، دانشجويان، كارگران، فرهنگيان و همه اقشار مردم زمان‌شناس و ولي‌شناس با امام و مراد و رهبر فرزانه و حكيم خود، يعني حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي مدظله العالي به حدي والا و محكم است كه حاضرند در راه عشق به ولايت همه هستي خويش را آگاهانه و خالصانه فدا كنند."


این‌ها درحالی است که رسانه های نزدیک به دولت و مقامات مسئول واکنشی نسبت به حمله و تخریب بیت آیات عظام منتظری  و صانعی نشان نداده اند. 
 


 




یک خواننده -

 

پیرامون بیانیه مشترک آقایان موسوی وکروبی و  عدم برگزاری راهپیمایی  در سالگرد انتخابات  "بیست  و دوم خرداد امسال؛ در پی توصیه ناگهانی آقایان موسوی و کروبی، و با وجود عزم جدی حامیان جنبش و تصمیم قبلی (البته مبتنی بر عادت) ایشان، فاز خیابانی فعالیتهای مدنی سبز به حال تعلیق در آمد." 

 

 این گزاره هر چند به کام برخی از دوستان خوش نیامد و به سرعت در معرض نقدهای مختلف واقع شد، اما با تمامی نقدهایی که ایشان به نوع و شکل بیان موضوع وارد دانسته‌اند، این حرکت یک تغییر استراتژی هوشمندانه و گذری ناگزیر در راستای بلوغ جنبش سبز بوده است. «خیابان» تنها و تنها یکی از ابزارهای بیشماری است که جنبش‌های مدنی برای ظهور و بروز خویش از آن سود جسته‌اند (که البته معتقدم کاربرد آن بیشتر در فاز تولد و ظهور یک جنبش است، تا در تثبیت و بروزهای پس از آن) و تعبیر آن به عنوان یگانه نمودِ «حیات اجتماعی» و یا تنها مجال یادآوری و پیگیری مطالبات جنبش، ادعایی گزاف و حتا خطرناک است. مگر نه اینکه هر ابزاری در زمان مناسب و به اندازه توانایی‌هایش قابل اعتنا است؟ حال با یک قیاس ساده نسبت توانایی‌هایی این ابزار را از ابتدای شکل‌گیری دغدغه مشترکمان تا امروز بسنجید. 

در
این قیاس معیارهایی چون ابعاد حضور اجتماعی، میزان رفتارهای خشونت آمیز، هزینه تخصیص یافته و نتایج حاصل از آن را مد نظر خویش قرار دهید، آیا جز این است که هر چه از خرداد 88 فاصله می‌گیریم، حضور اجتماعی در نمودهای خیابانی آن کم رنگتر، رفتارهای خشونت آمیز و رادیکال افزونتر، هزینه‌های تحمیل شده بیشتر و متعاقب آن نتایج عاید جنبش ناچیزتر از پیش می‌گردند؟ البته این روند سیری کاملن طبیعی دارد، زیرا حتا اگر بمباران رسانه‌ای حامیان کودتا را در نظر نگیریم، در کارزار خیابان، سرکوبگران منسجم حکومت پس از هر مقطعی تجربیات جدیدی کسب می‌کردند و در مقطع بعدی هوشمندانه‌تر از پیش به سرکوب می‌پرداختند، در حالی که در مقابل آنان هر بار جمعیتی خود جوش، فاقد رهبری کلاسیک و همچنین در معرض انواع خطرهای جانی ومالی و اقسام تهدیدهای شخصی و اجتماعی قرار می‌گرفت که بی‌شک نتیجه این رویارویی نابرابر همان روندی است که در پیش بیان شد.
 
در واقع اصرار بر
ادامه این روش حاصلی ندارد جز فرسایش سرمایه اجتماعی جنبش و از دست رفتن فرصت طلایی «آگاهی بخشی» در لایه‌های سخت نفوذ جامعه (میدان بروز مهمی که تا به امروز مورد غفلت واقع شده است)؛ از طرفی اهداف جنبش از حضور در خیابان تا اندازه قابل قبولی محقق شده است و همانطور که در ابتدای مطلب اشاره شد اصرار بر ادامه آن بیشتر می‌تواند نتیجه عادت یا میل به ماجراجویی در حامیان جوان جنبش باشد، تا حاصل یک تصمیم عاقلانه و حرکتی هدفمند؛ ابتدا به خیابان آمدیم تا شعور و آگاهی جامعه را به رخ کشیم و پتانسیل اعتراض مدنی در لایه‌های مختلف آن را به حاکمیت گوشزد کنیم، آمدیم تا همه بدانند که منتخب ما دیگری است و تقلب را با حضور گسترده خویش اثبات کردیم، وحشیگری حاکمیت را با مظلومیت نداها و سهرابهایمان در حافظه تاریخ ثبت و مشروعیت پوشالی آن را برای همیشه در هم شکستیم. حال سوال اینجاست که برای ماندن در خیابان و هزینه صد چندان شده آن چه هدف درخوری را دنبال می‌کنیم که تا به امروز محقق نشده است؟
 
از طرف دیگر، مگر این نوع از حضور تنها به خیابانهای تهران محدود می‌شود؟ اگر اصرار
بر استفاده چند باره از این ابزار مستهلک در داخل کشور، تنها به دلیل نگرانی از غفلت جامعه جهانی نسبت به مطالبات جنبش و یادآوری پویایی آن است، حضور حامیان سبز در خارج از مرزها و پراکندگی حیرت انگیز جغرافیایی این حضور، به خوبی نگرانی‌ها را در زمینه یاد شده بر طرف می‌سازد، و باز هم دلیلی برای پرداخت هزینه‌های گزاف داخلی نیست. ضمن آنکه وجدان جامعه جهانی عمق وحشی‌گری را درک کرده و بی‌شک برای تداوم همراهی خویش، انتظار مشاهده حضور دوباره داخلی در چنین مهلکه‌ای را ندارد. البته با همه این تفاسیر اگر دوباره مجالی استاندارد و قابل اطمینان برای حضور در خیابان فراهم شود بی‌شک از آن استقبال خواهد شد، اما تا فراهم آمدن دوباره چنین فرصتی باید وقت را مغتنم شمرده و با استفاده از ابزارهای بکر و کم هزینه‌تری چون اعتصاب و گونه‌های دیگر نافرمانی مدنی (مثل ابتکار اخیر شهرستان‌ها در عدم استقبال از مراسمهای دولتی) مطالبات جنبش را پیگیری کنیم و در فرصت ایجاد شده به آگاهی بخشی و تعمیم نفوذ جنبش در سطوح بی‌تفاوت جامعه مبادرت ورزیم. 

 

 در مورد بیانیه مشترک آقایان موسوی و کروبی  نیز هر چند نقدهای جدی به آن وارد است، اما متاسفانه اغلب اظهار نظرها در این زمینه تحت تاثیر فضای احساسی موجود و بسیار عجولانه بیان شدند. در مورد این بیانیه باید گفت، درخواست مجوز براساس قانون اساسی موجود و رد غیر قانونی آن برای چندمین بار «قانون‌گریز» را در برابر چشمان جامعه رسوا نمود، ضمن آنکه فرصتی فراهم کرد تا پس از اتفاقات برنامه‌ریزی شده و لحن عجیب حاکمیت در سالمرگ بنیانگزار جمهوری اسلامی ایران که خبر از رویکردی جدید برای برخورد شدیدتر (و یا به قول ایشان برخورد انقلابی!) با بدنه جنبش را می‌داد، خنثی شود. در واقع درایت آقایان موسوی و کروبی در این بیانیه و اعلام عدم برگزاری «راهپیمایی مورد درخواست ایشان» به بهانه عدم صدور مجوز، باعث عبور کم هزینه جنبش از این مقطع خطرناک گردید. اما اگر این تصمیم زودتر اعلام، و جایگزین پیشنهادی نیز در آن گنجانده می‌شد بی‌شک بازخورد مناسب‌تری را در سطح جامعه به همراه داشت. هر چند که تا همین اندازه نیز قدمی رو به جلو محسوب می‌شود

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته