
جبهه مشارکت ایران اسلامی با صدور بیانیه ای در سالگرد دستگیری دبیرکل این حزب به قدردانی از تلاش های دکتر محسن میردامادی و بیان مختصری از سوابق وی پرداخته است.
متن کامل این بیانیه به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز به شرح زیر است:
یک سال از بازداشت غیر قانونی دبیر کل سرافراز جبهه مشارکت ایران اسلامی گذشت.
گذری کوتاه به زندگی پر بار و شرافتمندانه دکتر محسن میردامادی نشانگر شخصیتی است که بیش از هر زمان دیگر ایران عزیز ما به او احساس نیاز می کند.
فرزند برومند خانواده ای متدین و مبارز که رسم ایستادن بر پای خود را خوب به او آموختند و جان او را با شهد ایمان آمیختند.
از زمانی که خود را شناخت مبارزه با فساد و استبداد را تجربه کرد و در کنار بزرگان علم و دین ، اصالت اسلامی و ملی خود را بارور ساخت.
ورود به یکی از معتبرترین دانشگاههای کشور فرصتی بود تا در کنار علم آموزی ، مبارزه با استبداد و وابستگی را در سطحی بالاتر تجربه کند و گوهر وجودی خود را به صورت یکی از رهبران جنبش دانشجویی متجلی سازد و یکی از تاثیر گذارترین و ماندگارترین تشکل دانشجویان مسلمان، دفتر تحکیم وحدت، را بنیان نهد تا دانشجویان با حفظ هویت خود در مقابله همزمان با تحجر و دین زدایی و استبداد و استعمار، پایگاه خلل ناپذیری داشته باشند. نقش بارز او در تسخیر لانه جاسوسی نشانه روحیه وطن پرستی و آرمانخواهی او در مبارزه با دخالت بیگانگان در سرنوشت داخلی کشور است.
محسن میردامادی در بخشی از حیات سیاسی خود دراوج جنگ تجمیلی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دین خود را در دفاع از میهن ادا کرد و سپس با قبول مسئولیت استانداری خوزستان در عین اداره شایسته این استان در خط اول دفاع مقدس، نمونه ای از تعامل و همزیستی ایرانیان از هر نژاد و زبان را به نمایش گذاشت.
با خاتمه جنگ و رحلت امام ، محسن میردامادی به وادی علم برگشت و در این عرصه تیز استعداد شگرف خود را با اخذ مدرک دکترا از یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان "کمبریج" نشان داد و پس از پایان تحصیل بدون لحظه ای درنگ و علیرغم امکان استخدام در مراکز علمی معتبر جهان برای خدمت به میهن به ایران بازگشت تا هنوز هم با بهانه گیریهای گزینشی نتواند در جایگاه علمی بایسته خود قرار گیرد.
بازگشت به ایران در حالی بود که افق سیاسی کشور دور نمای روشنی برای پیروان امام ترسیم نمی کرد اما به برکت جنبش کم نظیر دوم خرداد با دور اندیشی در راهی قدم نهاد که سر فصل جدیدی در عرصه سیاست گشود که نسلهای تحول خواه، سالیان سال از آثار پر برکت آن بهره مند خواهند شد. تاسیس بزرگترین و فراگیر ترین حزب در تاریخ جمهوری اسلامی امروز آبشخور همه کسانی است که می خواهند سیاست ورزی را در سخت ترین شرایط تجربه کنند و برای اولین بار پس از مشروطیت با روشهای مدنی و مسالمت آمیز و با نفی خشونت، دیو استبداد را به بند کنند.
در دوران چهار ساله مجلس ششم، محسن میردامادی بخشی دیگر از نبوغ خود را نشان داد آن زمان که به عنوان سیاستمداری کار کشته و موفق در عرصه سیاست داخلی و خارجی خوش درخشید.
او علیرغم اینکه در مدیریت و کاردانی، و در دانش و تجربه ،و در اخلاص و ایمان کم نظیر یا بی نظیر بود بی هیچ ادعا و توفعی تمام هم خود را مصروف تثبیت راه امام نمود که سخت آماج هجوم بی امان عافیت طلبان قرار گرفته بود.او بی هیچ تردیدی بقای امام و آرمان او را در روند اصلاحات و بسط تجربه مردمسالاری می دانست و حزب را پایگاه همه کسانی می خواست که حاضر بودند برای استقلال و آزادی و پیشرفت کشور فداکاری کنند و اصلاحات را تنها بدیل اقتدارگرایی و انحصار طلبی می دانند.
آری، اینک چنین انسان ارزشمندی در زندان جمهوری اسلامی است و اسیر دست کودتاگرانی که کمترین بهره ای از این فضائل پیش گفته ندارند و شاید همین حس کمبود در آنها است که سبب می شود تا به گمان خود بخواهند با تحقیر افاضل ملت آتش حسادت خود را خاموش کنند. اما متقلبان دروغگو بدانند با زندانی کردن امثال دکتر میر دامادی کارنامه پر بار(!) خود را تکمیل می کنند و به همه ثابت می کنند که اسلام و انقلاب و امامی که میردامادیها از آن دم می زنند مکتب مبارزه با دروغ و تقلب و فساد وکودتا و استبداد و ناکارآمدی است و میردامادیها را چه باک که در این راه همانقدر صبور و بردبار باشند که در مبارزه بی امان خود علیه نفاق و کفر و دنیا زدگی بی تاب بودند.
امروز او و دوستان او تاوان حمایت بی چون و چرای خود از اسلام ناب محمدی را می پردازند. امروز او و یارانش به خاطر آنکه در برابر انحراف ایستادند محبوس شده اند. امروز او و همراهان او به خاطر دفاع از آرمانهای امام و شهدا که میزان را رای ملت می دانستند اسیر شده اند و این خود نشانه ان است که نگرانی امام از افتادن انقلاب به دست نااهلان در حال وقوع است. اما این ظلم فاحش در حق دکتر میردامادی و صدها انسان مثل اوهر گز نخواهد توانست ایمان آنها را در حقانیت مرامشان سست کند و در اراده آنها برای پیمودن این راه دشوار خللی ایجاد کند.
وجود دکتر میر دامادی چه در زندان و چه در جامعه ،چراغی است فرا روی جوانان ما و به آنها می آموزد که نباید به خاطر سوء رفتار اقلیتی کژ اندیش و قدرت طلب ارزشهای والایی که این ملت به خاطر آنها انقلاب کردند ناچیز شمرده شود. میردامادی تبلور امید برای این نسل است که می خواهند با صبوری و ایستادگی ثابت کنند که باز هم چون همیشه تاریخ مظلومان بر ستمگران پیروز خواهند شد اگر جز حق نگویند و چز حق نپویند.
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جبهه مشارکت ایران اسلامی
30/3/89
محمد فیروزیان - پر روشن است که نباید اینگونه پنداشت قدرت برای همیشه و یا حتی برای یک دوره طولانی در دست جریان راست و به ویژه طیف تندروی آن خواهد ماند. در بازی سیاست هیچکس نمی تواند صد در صد تحولات را پیش بینی و مدیریت کند. در برابر جریان حاکم، نیروهای مخالف نیز انگیزه و بلکه توان طرح طرفندهای اثر گذار را دارند. از این رو، نمی توان و نباید تأثیر عوامل قابل پیش بینی و غیر قابل ارزیابی در بازی سیاسی چه در درون ساختار یک نظام و چه در بیرون از نظام و کشور را نادیده گرفت و کم ارزش دانست. اما شاید بتوان خیلی کوتاه دلایل ناکام ماندن جریان اصلاح طلب را در بازی قدرت درون ساختاری جمهوری اسلامی به ترتیب زیر دسته بندی کرد:
- جریان راست نشان داد که شناگر و بازیگر است. اگر چه این جریان در فرصت سوزی منافع دراز مدت ملی زبانزد است؛ اما در فرصت طلبی و فرصت سازی برای منافع جناحی بسیار جسور و ماهر است. این جناح سیاسی متناسب با شرایط و با مقایسه سطح خطر ها، تهدید ها و فرصت ها، راهکار ها و بلکه راهبردش را همواره تغییر و تعدیل داده است. این از آن رو است که این جریان محافظه کار بر خلاف نامش اصول ندارد. به عنوان نمونه، برخی از اصلاح طلبان شاید گمان می کردند که جریان حاکم راست در ایران با مک کین جمهوری خواه بهتر می توانست کار کند. شاید آنها امیدوار بودند پیروزی یک دمکرات مقبول، تازه نفس و برآمده از جامعه اقلیت آمریکا می تواند فرصت خوبی را فراهم آورد تا دستگاه سیاست خارجی آمریکا درک درستی پیرامون ضرورت اصلاحات در ایران پیدا کند. در برابر، تعدادی انگشت شمار فکر می کردند تنها یک دوره دیگر حکومت جمهوری خواهان، اینبار به ریاست شخصی عملگرا و واقع گرا بنام مک کین می توانست قابل اعتماد تر باشد. این افراد با توجه به خسارت هایی که بی سیاستی و خوش خیالی کارتر برای مردم آمریکا و ایران ببار آورد؛ چندان اعتماد به شعارها و شخصیت سیاسی اوباما نداشت. امروز بوی ناخوشایندی به مشام می رسد که اوباما- بایدن چندان اعتقادی به دمکراسی بهتر در ایران ندارند.
- جریان راست چون تحت سیطره معنوی روحانیت سنتی است به خوبی می تواند با مردم عادی و عوام ارتباط برقرار کند و در واقع تاکنون نشان داده که می تواند بخش بزرگی از آنها را فریب دهد و با رویکردی پوپولیستی خود را حق و محق بخواند. در حالی که گفتمان اصلاح طلبی در ایران گفتان سخت فلسفی است و حتی روحانی های این جریان نیز بیشتر اندیشمند هستند تا برخواسته از طایفه وعاظ و منبری ها؛ و از این رو نمی توانند رگ خواب مردم کوچه و بازار شهرستان های کوچک و روستاها را بشناسند. برخی مواقع این گفتمان اصلاح طلبی آنقدر کلیشه ای می شد که به عنوان نمونه یک سازمان به اصطلاح فراگیر حاضر نبود آسیب شناسی محرز خود را که یک سال بر روی آن کار کرده بود به بدنه رده اول خودش اعلام کند.
- اگر چه اصلاح طلبان بسیار بااراده و نترس هستند؛ اما تا همین اواخر کمتر در سطح تشکیلات اهل ریسک بودند. در حالی که جریان راست با مدیریت سازمانی جسور از گرفتن مواضع خشن و گرو گذاشتن آبرو در پیشگاه تاریخ باکی نداشته است. این جریان- جناح محافظه کار- اهل تعدیل سیاست در برابر خطرات خارجی است؛ اما همواره تلاش کرده که در تغییر رویکردش از زبان تسامح و نشان دادن تساهل پرهیز کند.
- مدیریت سازمانی جریان راست، هسته کوچک اما محکم ، قاطع، اهل تحکم سازمانی و از این رو تا حدود زیادی یک صدا و همگون است. در حالی که مدیریت جریان یا بهتر است بگوییم جریان های اصلاح طلب تا چند ماه پیش، مدیریت های غیر متشکل و شخص محور و از این رو متفرق و متعدد بوده است که نگاه کلان و یکسان به سیاست ورزی و چگونگی هدایت و پیش بردن تحولات نداشته و درک مختلفی از فرصت ها و شرایط مردم و حکومت داشته بود.
- چگونگی ورود به عرصه سیاسی در جریان اصلاح طلب گاهی خیلی با هم فرق می کرد. یک بخش به اقتصاد به عنوان اهرم کار در بازی سیاست بیش از هر چیز بها داد و در حلقه کوچک خود ماند و از بدنه سپاه و بسیج و مردم سال های نوری دور افتاد. یک بخش در قالب یک صنف چند نفره کم و بیش به بازی سیاسی می پرداخت تا جایی که در یکی از انتخابات های اخیر حاضر شد تنها به صورت پشتیبان معنوی عمل کند. یک بخش هم که در نهایت توان و استعداد تئوریزه سازی اصلاح طلبی، ساختار لجنه ای و ایدئولوژیک خود را بهبود نداد. بخش دیگر که به یکباره تصمیم به فراگیر شدن گرفت، شاید پس از یک سال دانست که نمی تواند برای این بدنه بزرگ ساختگی و بی تجربه جایگاه سازمانی و خوراک مناسب سیاسی تهیه کند. چنان بود که در محیط سخت امنیتی طی چهار سال گذشته، دیگر نه صلاح بود که این جمع بزرگ نه چندان آشنا و دمخور به سازمان گرایی سیاسی در معرض خطر قرار گیرند و نه می شد به همه آنها اعتماد تشکیلاتی داشت. در نتیجه وقتی نمی شد رویکرد حذفی را بکار برد کناره گیری از بدنه تنها راه باقی مانده بود که خود ریزش را بدنبال داشت. سر انجام بخش دیگر گویا نمود تشکیلاتی برجسته ای نداشت بلکه بیشتر سبک و سیاق تک صدایی، تک نوایی و شاید تک نفری را به خاطر می آورد.
در آستانه یکسالگی جنبش سبز، دکتر پیمان در گفت و گویی با جرس، به تبیین ویژگیهای این جنبش پرداخت و اظهار داشت: معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
تبیین آگاهی- خودآگاهی و لزوم پیوند آن با علایق توده مردم
دکتر پیمان در بیان روند رشد جنبش سبز، معتقد به همبستگی میان فرایند رشد آگاهی و رشد جنبش سبز است. او در تبیین مراتب آگاهی و لزوم پیوند آن با علایق زندگی و هستی شناختی مردم و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی آنان بر این باور است که:
- گاهی در درجه اول اطلاع ما معطوف به اموری در بیرون رخدادهاست. این آگاهی هامی توانند فراموش شوند یا درگوشه ای از ذهن ذخیره گردند تا درموقع نیاز از آنها استفاده شود. برای این که این آگاهی ها منشا حرکت وعمل شوند باید با علایق فردی یاجمعی پیوند بخورند.
- باید به این نکته هم توجه داشت که علایق،خود طیفی از موارد کم اهمیت تا پراهمیت را شامل می شوند. پس نوع واکنش بستگی به این خواهد داشت که علاقه درگیر درحادثه تا چه اندازه ازاهمیت برخوردار باشد. به ندرت کسی برای به رسیدن به هدفی که از نظر مطلوبیت در درجات پایین قرار دارد اهداف و علایق برتر خود ر ا به خطر می اندازد.
افراد مختلف درعلایق خود دارای اولویت های یکسان نیستند. هرکسی با توجه به فهم و تفسیری که ازخویشتن و جایگاه خود در جامعه وعواملی که به هستی اش استحکام داده و یا آن را تهدید می کند، اولویت های ارزشی خود را شکل می دهد. دراین تفسیر هستی شناسانه هست که فرد، رابطه خود را در درجه اول با خود، و سپس با دیگران تعیین می کند؛ تعیین ارزش های رفتاری و همچنین انتظارات فرد از دیگران، همه ریشه در این "تفسیر هستی شناسانه" دارند.
- گاهی امور بیرونی که به علایق فردی یا جمعی مرتبط اند به سهولت مورد غفلت قرار نمی گیرند. از این رو برای تقویت تاثیر آگاهی از رخدادهای جامعه، دررویکرد آنان به مسولیت های اجتماعی یا مشارکت در جنبش های اجتماعی، باید ارتباط میان آن وقایع با علایق فردی و جمعی روشن گردد. منظور از گسترش آگاهی ها تعمیق جنبش سبز ناظر بر برقراری این پیوند است. برای نمونه اگر کارگران و کشاورزان از تاثیر مخرب سیاست های تورم زا و منهدم کننده توان تولید ملی و واردات بی رویه محصولات خارجی بر زندگی معیشتی خود آگاهی پیدا کنند، باعلاقه و حس مسولیت پذیری بیشتری با جنبش سبز ارتباط برقرار می کنند.
تاثیر انواع آگاهی دربرانگیختن کنش اجتماعی و نحوه مشارکت در جنبش سبز
دکتر پیمان درتبیین اهمیت خودآگاهی و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی بر این باور است که "پایداری خلاق" و "کنش های خودآگاهانه جمعی" و"عاری ازخشونت" مردم ضامن بقا، غنا و موفقیت جنبش است: جدا از افرادی که به دلیل عدم احساس هر نوع پیوندی میان علایق زیستی خود با اهداف جنبش سبز نسبت به سرنوشت آن بی اعتنا هستند بقیه مردم در واکنش به تهدیدها و تجاوز به حقوق اجتماعی وعلایق حیاتی خود، به سه شیوه درگیر یک جنبش اعتراضی می شوند: یک گروه با تاثیر پذیریِ احساسی و عاطفی از وقایع تلخ و آسیب زا که با انواعی ازمحرومیت های اجتماعی، تضییع حقوق و تحقیر همراه است، بلافاصله تحت تاثیر محرک های سیستم دفاع غریزی- عاطفی سعی می کنند به واکنش ستیزِ متقابل توسل جسته و با استفاده از قهر و خشونت، عامل تجاوز را دفع کرده یا تحت کنترل در آورند. آشوب های اجتماعی و شورش های کور معمولا محصول درگیر شدن انبوه بزرگی از مردم دریک چنین واکنش دفاعی می باشد. اگر این واکنش موثر واقع نشود بخشی ازمردم زیر تاثیر همان مکانسیم دفاع غریزی خود را از قلمرو عامل تجاوز و آسیب دور کرده و راه گریز پیشه می کنند وبه فضاها ی امن پناه می برند. گروه های دیگری با تاسی به همان مکانیسم راه کسب امنیت و رفع محرومیت و جلب عافیت را درتسلیم و وابسته شدن به قدرت مسلط و تظاهر به همراهی و سازگاری با آن می یابد. این نوع از واکنش، باز مانده دفاع دوران کودکی جامعه می باشد که چون درغیر زمان خود به کار می رود موجب بروز آثارمخرب برای جامعه، بازتولید خشونت و پیآمد دوره های متناوب دیکتاتوری وهرج و مرج می گردد.
- نوع دوم کنش اجتماعی مبتنی بر نوعی عقلانیت مصلحت اندیشانه معطوف به هدف است که به موجب آن افرادی با استفاده عقلانی از ابزار و روش های متناسب در هر موقعیتی که هستند، فرصت طلبانه سعی میکنند امنیت ومنافع شخصی خود را تامین کنند و به اهداف شخصی خویش تحقق بخشند. این گروه ازافراد معمولا نسبت به رنج ها ومحرومیت های مردم، مصالح جامعه و خیرعمومی به کل بی توجه اند یا توجه حقیقی اندکی از خود نشان می دهند. نحوه رویارویی آنها در جنبش های اجتماعی بستگی به محاسبات آنها ازهزینه- فایده هایی دارد که با رویکرد آنان سازگاری دارد.
- سومین واکنش اجتماعی خصلت خودآگاهانه دارد و مبتنی بر نوعی ازخرد ورزی ناظر بر ارتباط هستی شناختی فرد با جامعه و آگاهی از پیوندی دارد که میان سرنوشت او و سرنوشت جامعه برقرار است. در این نوع واکنش، فرد"وقایع" را نه صرفا با "هزینه ها" بلکه با وضعیت انسانی خود و"تاثیر وقایع بر این وضعیت انسانی" مشخص می کند. علاوه بر پیوند وقایع با وضعیت انسانی، درپیوند با تاریخ، با آگاهی از دلایل موفقیت ها و شکست های پیشین، با درس گرفتن از تجارب تاریخی و درجهت تامین منافع پایدارملی برای همه طبقات عمل می کند. در واکنش خود-آگاهانه بر خلاف واکنش عقلانی، اهداف الزاما محدود و معطوف به دست آوردهای کوتاه مدت و فوری نیست، درنتیجه فرد یا جمع حاضر است هزینه های کوتاه مدتی را در راستای نیل به اهداف بلند مدت تحمل کند. همچنین در رویکرد خودآگاه علاوه بر حساسیت های مربوط به علایق زیستی، ملاک های بشری همچون آزادی، عدالت، سرنوشت دیگران و... هم مورد توجه قرار می گیرند.
- دراثر گسترش آگاهی ها، می توان انتظار داشت که واکنش ها در هر جنبشی ازسطح واکنش دفاعی وعقلانی فراتر رفته وتبدیل به واکنش های خود آگاهانه شود. دراین صورت این خیزش وحرکت ملی پایدارتر و معطوف به آینده، فراتر از منافع گروهی و دربرگیرنده خواست های مشترک همه طبقات و اقوام وخرده جنبش های اجتماعی بوده و ضامن رهایی همه نیروهای اجتماعی از انقیاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خواهد بود. در واقعیت عینی این سطح از آگاهی درعده کمی شکل می گیرد ولی حتی اگرهمین تعداد معدود بتوانند در شعارها و درآموزه های خود چنین خودآگاهی را متبلور کنند و در سطح جامعه گسترش دهند نتایج تحولات بهتر خواهد شد.
- دیده بسیار امیدبخش درجنبش سبز، پیدایش"شعورخودآگاه ملی" دررفتار، گفتار وکنش های جمعی فعالان آن است. نمونه بارز و به یادماندنی این ظهور، حضور پر شکوه مردم در۲۵خرداد88 و روزهای پس از آن است. شعور ملی ایرانیان درآن روز بیدار و فعال عمل می کرد و به همین جهت زیر سیطره احساسات وغرایز کور قرار نگرفت، بلکه واکنش خودآگاه آنان بامشی عدم خشونت، مدارا وپرهیز از رادیکالیسم کور و مرزبندی ها ی بی بنیان و با وقوف بر اهداف دراز مدت و مطالبات مشترک بروز نمود. فعال شدن شعور خودآگاه ملی ازعوامل مهم تداوم جنبش تا امروز بوده است.
وقتی از این منظر به سیر تحول جنبش سبزمی نگریم، خودداری مردم ازحضورخیابانی در برخی ازمناسبت ها به خوبی قابل فهم است:عدم حضور، ناشی ازخودآگاهی و پرهیز ازخشونت بوده است تا محاسبه گری عقل ابزاری یا احساس انفعال و شکست.
دلایل تناوب تاریخی پیروزی ها و ناکامی ها، لزوم ریشه یابی و پرهیز از آنها در جنبش سبز
دکتر پیمان ضمن بر شمردن دلایل متناوب بودن پیروزی ها وشکست های تاریخی، بر لزوم توجه بر این دلایل و پرهیز از آنها در استراتژی وتاکتیک های مقطعی جنبش تاکیدکرد: پیروزی ها وشکست ها درتاریخ مکرر تکرار شده اند. گویی نطفه شکست ها در دل پیروزی ها شکل می گرفته است. باید تحلیل کنیم که دلایل این تناوب چه بوده اند؟ بارویکردی پدیدار شناسانه چهار دلیل عمده برای شکست هایی که پس ازظفرها حاصل شده اند می توان برشمرد:
1- کشمکش های فرسایشی بر سر رقابت های ایدئولوژیک توسط رهبران گروه ها که منجربه فرسایش و تجزیه صفوف متحد جنبش می شد.
2- کشمکش و رقابت برسر چیرگی و تسلط یک جانبه و انحصاری برقدرت سیاسی و اقتصادی.
3- غلبه انگیزه های انتقامجویانه ازطبقه حاکم بر رفتار بسیاری ازنیروها، تلاش همه جانبه برای تصفیه نظام مدیریتی واداری کشور از کادرهای با تجربه و درنتیجه آن ایجاد بحرانهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی.
4-. غلبه تمایل به ایجاد تغییرات رادیکال و زودهنگام در ساختارهای فرهنگی- اقتصادی و اجتماعی و به تبع آن تشدید رقابت برای کسب قدرت جهت مدیریت تغییرات اراده گرایانه در این ساختارها که به نوبه خود باعث ویرانی و انهدام ساختارهای موجود درجامعه می شد بی آنکه بر ویرانه های آنها بناهایی نو ساخته شوند. این ویران سازی ها و رادیکالیسم کاذب خود باعث شکل گیری نطفه های شکست می گردید.
دلیل بنیادی تری-که می توان در ذیل آن این تناوب تاریخی پیروزی- شکست را تحلیل کرد- این است که هدف بسیاری از جنبش های پیشین حذف کامل ومعدوم کردن طبقه حاکم و وابستگان آن بوده است. این هدفگزاری باعث شکل گیری نزاع مرگ و زندگی بین مبارزان ومدافعان طبقه حاکم می گردد. نزاعی که چندی بعد به مناسبات میان گروهای مبارز تسری پیدا می کند و مرزبندی تصنعی میان دوست و دشمن، انقلابی وضدانقلابی، خودی وغیرخودی، صفوف مردم را تجزیه و با تشدید نزاع وهرج ومرج شرایط برای ظهور دوباره دیکتاتوری وغلبه خشونت وقهر آماده می گردد.
این نحوه رفتارنه تنها ذاتا مولد شکست است بلکه در روند مبارزه بر اساس این نوع هدف گزاری، پیوسته برتعداد دشمنان افزوده شده و از تعداد همراهان و متحدان کاسته می شود. نتیجه این رویکرد فعال شدن دوباره چرخه خشونت و گسترش آن دربدنه نیروهای اجتماعی است. با اتخاذ چنین رویکردی، فارغ ازاینکه جنبش پیروزی ظاهری به دست بیاورد یا ناکام گردد، پیشاپیش شکست خورده است چون پیروزی های به دست آمده از درون خشونت به یاری خشونت منظم و اعمال قهردائمی قابل حفاظت نیستند. پیروزی های این چنینی نه تنها ایجاد امنیت نمی کند بلکه باعث باز تولید ناامنی وبی ثباتی می شوند.
- یک ویژگی قابل ملاحظه درجنبش سبز، دور زدن عوامل مولد شکست واتخاذ رویکرد "دفاع خلاق وعاری ازخشونت" است. این رویکرد نه تنها مبتنی برحذف سیستماتیک افراد واعمال خشونت نیست، بلکه با پذیرش تنوع و تکثر گروه ها وعقاید و ایجاد سازگاری وهم دلی میان آنها بر محورارزش های مشترک و مصالح و خیرعموم، به دنبال برقراری امکان تعاملات آشتی جویانه و همزیستی صلح آمیز میان همه کسانی است که خواهان آزادی وحق حاکمیت بر خود و صلح و مدارا حکومت قانون اند.
- درجنبش سبز، مردم وبه ویژه نسل جدید باپشت سرگذاشتن دوران کودکی اجتماعی، یک بار دیگرهمانند برخی از مقاطع مهم تاریخی خود وارد دوره جدیدی ازحیات اجتماعی، یعنی دوران بلوغ و آفرینش فرهنگی می شوند و با استفاده ازتجارب پیشین به این حیات غنا و پختگی می بخشند. البته منکر این مطلب هم نباید بود که این گذر نه تنها سهل الوصول نیست بلکه درنوبه خود بسیار دشوار وزمان براست. میزان موفقیت این گذر وابسته به توان حفظ واکنش خلاق و پای فشردن بر مطالبات محوری مانند حق برگزاری انتخابات آزاد و بازگشت به قانون و ایجاد امنیت و ثبت در پناه قانون است.
جوهره جنبش سبز در برگیرنده مطالبات همه اقشار ملت ایران است، اما در عین حال، برآیند کمیِ مطالبات خرده جنبش ها نیست
دکتر پیمان براین باور است که جنبش سبز خواست مشترک رهایی از انقیادهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی را پیگیری می کند.
-این جنبش به لحاظ جوهری خیزشی ملی و فراگیر است چون در ذات خود مطالبات مشترک همگانی را طرح کرده و ازشعور خودآگاه ملی مردم ایران الهام می گیرد.جنبش سبز راه حل های کلیدی برای حل مشکلات بنیادین همه اقوام و گروه های متعدد اجتماعی، کارگران، معلمان، کشاورزان، زنان، دانشجویان و... است. درست است که درحال حاضر حضور فیزیکی مردم درجنبش ابعاد ملی پیدانکرده است ولی همدلی وهمراهی فکری، عاطفی و معنوی با آن فراتر از محدوده جغرافیایی واجتماعی بوده و به مرور زمان و در پیوند این جوهره با مطالبات واقعی خرده جنبش های دیگر، حضور فعال وعینی مردم هم ابعاد ملی پیداخواهدکرد. در تائید پیوند جوهری جنبش با اقوام و طبقات مختلف باید ایام قبل ازانتخابات را یادآوری کرد که در آن مردم از کلیه اقوام و طبقات اجتماعی در سراسر ایران، از تمام طبقات و فراتر از جنسیت شرکت داشتند. اکنون به دلیل فقدان فرصت برای چنین حضورهای مشترک و همچنین عدم دسترسی تمامی طبقات و اقوام به رسانه های ارتباط جمعی این طبقه متوسط و ساکنین شهرهای بزرگ هستند که کماکان درعرصه اجتماعی حضور دارند ولی به حتم آن دلبستگی ها به خواسته های محوری و همبستگی درحول آن درسطحی ملی کماکان وجود دارد.
- مطالبات جنبش سبز مجموعه ای ازمطالبات خرده جنبش ها نیست. مطالبات جنبش سبز ازجنس رهایی بخش برای نیل به زیست دموکراتیک است. نیاز است خرده جنبش ها با درک این مساله درهمراهی با جنبش سبز با رویکردی همدلانه و ناشی ازخودآگاهی ملی برخورد کنند. درک این نکته ضروری است که برای نیل به مطالبات برحق قومی، طبقاتی و... باید ابتدا "حاکمیت قانون"، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و مطبوعات نهادینه شده باشد و برای کسب و تضمین حق آزادی بیان وعقیده ومشارکت سیاسی و برقراری حاکمیت قانون، همراهی باجنبش سبز ضروری است.
درغیراین صورت این جنبش عمومی و ملی یک بار دیگر به خرده جنبش هایی که صرفا مطالبات صنفی، طبقاتی، قومی و یا جنسیتی را پیگیری می کنند کاهش می یابد. دراین وضعیت، یعنی در نبود حق آزادی رأی و حکومت قانون، امکانی برای تحقق مطالبات مزبورمحقق نخواهد شد.
با وجود حجم گسترده تخریب ها، چشم اندازجنبش سبز روشن و امیدبخش است
دکتر پیمان در تبیین عمده تحلیل های موجود در مورد آتیه جنبش سبز، چشم انداز آن را روشن و امیدبخش می داند. البته این امید بخشی را منوط به تداوم ایفای نقش "پایداری خلاق" و" کنش های عاری ازخشونت" می داند. در تحلیل ایشان برای آینده جنبش سبز دو چشم اندازه عمده وجود دارد :
1- درچشم انداز اول عده ای با تکیه بر تحولات جاری و تخریب گسترده ای که در زیر ساخت های اقتصادی وفرهنگی جامعه اتفاق افتاده، با اتکای روز افزون اقتصاد ایران به نفت و با گسترش فساد درنظام اداری و مالی کشور، معتقدند شکاف های اجتماعی عمیق تر خواهد شد وهمراه با فشارها وتحریم های بین المللی، فشار انبوه مشکلات و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی بر گرده توده مردم، زمینه برای فروپاشی فراهم می گردد.
این صاحب نظران باتکیه یکجانبه برعوامل مخرب موجود درعرصه وغفلت ازعوامل وتحولات متضاد باآنها، فروپاشی یا به شکل شورانقلاب اجتماعی یا به صورت خود به خودی و از درون، مانند آنچه که درشوروی سابق رخ داد، را امری طبیعی و محتوم می دانند. با آگاهی که ازشرایط عینی وذهنی جامعه داریم، بویژه درنبود همبستگی خودآگاهانه ملی و فقدان یک مرجعیت فراگیر که وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور را تضمین کند،طبیعی است که درصورت وقوع فروپاشی ما شاهد خسران ها وعوارض منفی بی شماری خواهیم بود. آنچه متصور هست وقوع جنگ های داخلی یا بازتولید چرخه خشونت درشکل و محتوای جدید است، کمااینکه در فروپاشی شوروی این اتفاق افتاد.
2- درچشم انداز دوم که من خود به آن معتقدم ، تحلیلگران درکنار عوامل مخرب که در چشم انداز اول بدان اشاره شد، برنقش مکمل نیروهای مولد و سازنده بی شماری که در بطن جامعه ایران وجود دارند، نیز تکیه می کنند. این که درطول تاریخ و با وجود پشت سر گذاشتن بحرانهای متعدد، جامعه ایران، تولید، تمدن سازی و بالندگی خود را ادامه داده ناشی از حضور همین عوامل مولد بوده است. پس اگر از تحولات سطحی درعرصه قدرت فراتر برویم، این نیروهای همبستگی ساز و تولید کننده، چشم انداز روشنی را برای ما رقم خواهند زد. ضمن این که احتمال وقوع چشم انداز اول هم کاملا منتفی نمی باشد.
- معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
و ما شاهد فروپاشی نخواهیم بود، زیرا در بستر پایداری خلاق و بلند مدت جنبش، نیروهای صالح جایگزین از دل آن خواهند رویید که می توانند ضامن انتقال مسالمت آمیز قدرت باشند.
- تلاش برای بسترسازی برای گفتگوی انتقادی هم با خود و هم با حاکمیت، کماکان استراتژی محوری است. این گفتگو می تواند هم در سطح قدرت و هم در میان توده ها بسیار روشنگر و تاثیرگذار باشد. با طرح ارزش های مشترک مانند ایران قدرتمند، حفظ دستاوردهای انقلاب، حفظ هویت مذهبی و یا کمک به مردم فلسطین و با مقایسه این که عملکرد ها تا چه میزان در راستای این ارزش هاست می توان توده های مردم و بخشی از حاکمیت را متاثر کرد و از اثر تدریجی آن بهره برد. این خط استراتژیک در کنار خط افشا و بسیج می تواند نقش بسیار موثری ایفا کند که نیازمند اهتمام و جدیت بیشتر از پیشِ رهبران و فعالان جنبش سبز است.
با تخفیف قرار بازداشت محبوبه کرمی ، فعال جنبش زنان ، تا روز دادگاه مخالفت شد . دادگاه وی ۷تیرماه، پس از ۱۲۰ روز از بازداشت وی، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برگزار می شود.
به گزارش تغییر برای برابری ،ژینوس شریف رازی، وکیل محبوبه که هفته گذشته موفق به مطالعه پرونده شد، طی تقاضایی درخواست تخفیف قرار بازداشت محبوبه را به وثیقه تقدیم دادگاه کرده است که این تقاضا پذیرفته نشد.
محبوبه کرمی از حال روحی و جسمی مساعدی برخوردار نیست و ادامه نگهداری وی در زندان نگران کننده است. این امر را جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، نیز در ملاقاتی که برادر محبوبه با وی داشته، تایید کرده و از حال روحی نامناسب محبوبه سخن گفته است.
محبوبه کرمی در تاریخ ۱۱ اسفند ماه ۱۳۸۸ پس از تفتیش منزل و ضبط برخی از وسایل شخصی در خانه پدری دستگیر و روانه بند ۲ الف سپاه شد. وی بیش از ۸۰ روز در این بند نگهداری و سپس به سلول زندانیان سیاسی در زندان نسوان اوین (اتاق ۵ بند ۲ بالا) منتقل شد.
درست یک سال از آن روز شومی که ندا و ده ها هموطن دیگرم برای اعتراض دربرابر پایمال شدن سادهترین حقوقشان به خاک و خون کشیده شدند، میگذرد.
بیش از نیم قرن پیش، صادق هدایت نوشت: «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا میخورد و میتراشد…»
همیشه به دنبال این بودم که بفهمم هدایت از کدام زخمها میگوید، و جستجویم ادامه داشت، تا لحظهای که شاهد مرگ ندا شدم. ظرف چند روز، آخرین ۴۷ ثانیهی زندگی این دختر جوان در تمام شبکههای خبری جهان پخش شد و میلیونها نفر به خاطر مرگ مظلومانهاش اشک ریختند.
روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸، دست کم بیست نفر دیگر به ضرب گلوله کشته شدند، بیآنکه مرگشان را دوربینی ثبت کند. اما هربار این ۴۷ ثانیه را نگاه میکنم، مطمئنتر میشوم که آنها هم همین نگاه ندا را پیش از مرگ داشتهاند. آنچه درنگاهش بود، اگر سؤال بود، دیگر با پاسخ تمام سؤالها روبهرو شده است. این ماییم، میرایان نگونبخت، که همچنان به دنبال پاسخیم.
حالا می فهمم منظور صادق هدایت چه بود. حالا دیگر میدانم کدام زخمهاست که مثل خوره روح را میخورد. فقط زخمی نیست که آن نگاه آهو بر روح من گذاشته است. هدایت نه از زخم یک نفر، که از زخمی کهنه و سه هزار ساله بر روح یک ملت میگوید. مرگ ندا این زخم کهنه را نیشتر زد، آن خونی که از بینی و دهان و سینهی ندا فوران کرد، خونی بود که از زخم بازشدهی قلب ملت جوشید. ندا، با مرگ مظلومانهاش، زخمی کهنه را تازه کرد، تا شاید این بار فرصت التیام یابد.
و اما این دوربینهای موبایل هم دارند نقش تاریخیشان را ایفا میکنند. خبرنگارهای خارجی از ایران اخراج شدهاند، خبرنگارهای داخلی یا در زندانند و یا در ترس خود اسیر. کسی نمانده که ماوقع را ثبت کند. شاید این دستگاههای چندکاره برای اولین بار نقش تازهای را به عهده گرفته باشند… این بار رسالت دارند در کنار نگاه ندا، تاریخ ناگفتهی یک ملت را بازگو کنند.
همچنان که هنوز غرقهی تأثیر آن صحنهی خونین و نگاه افسونگر آن دخترم، تأمل میکنم: دشوار است باور اینکه اینجا ایران است، سرزمینی پهناور و ثروتمند که زمانی گاهوارهی تمدن بود، با فرهنگی به قدمت ماقبل تاریخ، سرزمین شهرزاد، سرچشمهی شعر و علوم، سرزمینی که خیام، ابن سینا، بیرونی، حافظ، سعدی، مولوی و خوارزمی، صحنه را برای شکوفایی ریاضیات، طب، نجوم و ادبیات در جهان آماده کردند؛ آن هم زمانی که غرب هنوز در تقلای نجات از وحشتهای قرون وسطا و تفتیش عقاید بود.
بانوی ایران اکنون میزبان یکی از منفورترین دولتهای جهان شده که تنها نفرت میپراکند. ایران، چهارمین صادرکنندهی نفت جهان، تکیه زده بر یکی از بزرگترین ذخایر گاز طبیعی، با کوههای بلند و صحراهای بیپایان، دشتهای سرسبز و دریاهای پهناور، در یکی از استراتژیکترین نقاط دنیا… اکنون آن را یکی از سیزده دشمن اینترنت نامیدهاند.
در سرزمینی که زمانی، زرتشت، رستگاری را از تنها از راه گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک ترویج میکرد، پلیس و نیروهای شبهنظامی به قتل عام و سرکوب مردم خودشان مشغولند، دولت به پشتیبانی از تروریسم جهانی متهم است، صدها خبرنگار، نویسنده و متفکر در سلولهای تاریک زندان آزار میشوند، نابالغان را اعدام میکنند، یکی از پیچیدهترین نظامهای سانسور فعال است، میلیونها نفر از فقر مطلق در عذابند، اعتیاد و فحشا کمکم به چهرهی اصلی شهرها مبدل میشود و آنانی که شجاعت میورزند و رؤیاهای بربادرفتهشان را فریاد میزنند، همچون آخرین برگهای سبز درختی در حال احتضار، بر خاک میافتند.
چهگونه کار به اینجا رسید؟
زمانی که همهچیز شروع شد، دوربین موبایلی در کار نبود. اما نگاه ندا زخمهای کهنه را باز میکند تا همهچیز را بار دیگر مرور کنیم و چشم به آینده بدوزیم.
ندا، جهانیان داستان تو را میدانند. میدانند چهگونه مظلومانه بر خاک افتادی، تنها برای آنکه میخواستی حرف بزنی. تو دیگر شهیدی، مردم نام تو را در چهارگوشهی عالم بر زبان میرانند، همچون ذکری که تبلور امیدها و خشمهای مشترک ملت ایران است.
تو شهیدی و ما شاهدیم. ما، نسلی که همهچیز را شاهد بود، همهچیز را تحمل کرد، همهچیز را از دست داد، تنها برای آنکه بر عصری سرشار از نفرت سیاه و امیدهای تابناک شهادت بدهد. تو، نسل فردا، حاصل عمر نسل من شدی.
ما نسلی بودیم که بعدها نسل سوخته نام گرفت؛ نسلی که در زمان انقلاب ۷ تا ۱۵ سال داشت؛ نسلی که در دوران انقلاب شاهد قتل عموهایشان بودند و بعد از انقلاب شاهد اعدام و حبس والدینشان. نسلی که محکوم بود بهترین سالهای عمرش را در وحشت جنگ ایران و عراق به سر ببرد، یا در خط مقدم، در حال دویدن در میدان مین، یا در خانه، در هول بازگشت دوستی از میدان جنگ در تابوت. نسلی که در حال آموزش استفاده از کلاشنیکف وارد سن بلوغ شد. نسلی که یاد گرفته بود به هیچکس، حتا دوستانش اعتماد نکند، مبادا جاسوس باشند؛ و میترسید کلامی بر زبان آورد، مباد علیهش به کارش برند. نسلی که چیزهای زیادی دید، بیشتر از آنکه سزاوارش باشد.
و اما نسلی که وقتش را به آموختن گذراند. ما شاهدان راستین ملتمان بودیم. ما سی سال تماشا کردیم و هیچ نگفتیم. ما نخجیر شکارچی بودیم، اما در تکامل متوازی نخجیر و شکارگر، ما سریعتر تکامل یافتیم. ما ماندیم تا داستان را برای نسل بعدمان بگوییم، شاید آنها از ما شجاعتر باشند.
ندا، تو از ما شجاعتر بودی. تو دیوار انتهای کوچهی بنبست را فروریختی.
منبع: سایت رسمی آرش حجازی
این دادگاه اکبر کرمی را به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق انتشار مقالات و مصاحبهها به یکسال حبس و به اتهام توهین به رهبری به ۲ سال حبس محکوم نمود. هم چنین دادگاه وی را به اتهام نگهداری فایل ها ی غیرمجاز به دو میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرد.
به گزارش اخبار روز، دادگاه هم چنین حکم امحاء (نابود کردن) هارد رایانه که حاوی مقالات و نوشته های نامبرده بود را صادر کرد.
دکتر کرمی صبح امروز در شرایط امنیتی به محل دادگاه انقلاب قم آورده شد و پس از ابلاغ رای دادگاه بدوی، به سرعت به زندان بازگردانده شد.
گفتنی است پرونده دیگری برای دکتر اکبر کرمی در دادگاه عمومی قم در دست رسیدگی می باشد که از جمله اتهام های آن اشاعه فحشاء از طریق انتشار مقالات و مصاحبه با موضوع برابری جنسی و دفاع از حقوق زنان است.
قربانعلی بهزادیان نژاد، استاد دانشگاه و مشاور میر حسین موسوی که هم اکنون در زندان اوین به سر می برد از همه حقوق دانشگاهی اش محروم شد .
به گزارش کلمه ،این استاد دانشگاه و رییس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی پس از ماه ها زندانی بودن در بند ۲۰۹ زندان اوین به تازگی به بند عمومی منتقل شده است . وی یک روز بعد از عاشورای حسینی بازداشت شد و تاکنون کاملا بلا تکلیف در زندان اوین محبوس است.
وی در اواخر فرودین ماه سال جاری به همراه دکتر علیرضا بهشتی دیگر استاد دانشکده تربیت مدرس از همه حقوق شان محروم و به حالت تعلیق در آمدند . مسولان دانشگاه برای موجه جلوه دادن این اقدام غیرقانونی شان از ، مصوبه هیئت انتظامی استادان استفاده کرد ند .
این اقدام غیر قانونی موجب اعتراض گروهی از استادان برجسته این دانشگاه شد .آنها طی جلسه ای با فرهاد دانشجو رییس وقت دانشگاه تربیت مدرس که در آن روسای دانشکده های علوم انسانی و پزشکی نیز حضور داشتند، نسبت به حکم تعلیق این استادان و همچنین هتک حرمت استادان دانشگاه اعتراض کرده و خواهان بازنگری در این حکم شدند.
آنها همچنین در این جلسه نگرانی شان را نسبت به قطع حقوق و مشکلات معیشتی خانواده های اعضای هیات علمی که ناعادلانه زندانی شده اند اعلام کردند .
تعدادی از استادان دانشگاه تربیت مدرس می گویند که فرهاد دانشجو در آن جلسه قول مساعد درباره بازنگری حقوقی در حکم هیات انتظامی استادان را داد و بر تامین حقوق استادان زندانی تاکید کرد. اما با این وجود تاکنون هیچ رسیدگی به این موضوع نشده و قربانعلی بهزادیان نژاد زندانی و از همه حقوق نیز محروم شده است .
دکتر قربان بهزادیان نژاد، استاد میکروبیولوژی در دانشگاه تربیت مدرس است که در سال های اخیر فعالیت های فرهنگی زیادی داشته است. بهزادیان نژاد معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت سیدمحمد خاتمی و مشاور وزیر بهداشت در انتخاب رؤسای دانشگاه های علوم پزشکی را در کارنامه مسئولیت های خود جای داده است. در سال های اخیر دکتر بهزادیان نژاد در موسساتی که نزدیک به مهندس میر حسین موسوی بوده، در زمینه علوم انسانی و مطالعات ایرانشناسی فعالیت می کرده و از مشاوران ارشد او است.
وی هم اکنون به همراه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی حوادث پس از انتخابات ازجمله محسن میردامادی و علیرضا بهشتی شیرازی دربند هفت زندان اوین به سر می برد.
محمدرضا شجریان، پس از حدود یک ماه و نیم تور کنسرت با گروه شهناز در استرالیا، کانادا و امریکا ، ۲۵ خردادماه به ایران بازگشت.
به گزارش خبرآنلاین، شجریان آخرین باراوایل اردیبهشت ماه امسال از کنسرت همایون شجریان و علی قمصری و گروه همنوازان حصار دیدن کرد، در جشن نوگشایی خانه موسیقی نیز حضور یافت و پس از آن راهی تور کنسرتش شد.
حمزه کرمی مدیر سایت جمهوریت و از مدیران ارشد دانشگاه آزاد اسلامی در زندان بیماری قلبی دارد و نیازمند درمان فوری است اما مسولان با درخواست مرخصی وی مخالفت می کنند .
به گزارش کلمه ،کرمی که از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات محسوب می شود . تاکنون فقط موفق به استفاده از یک مرخصی پنج روزه شده است . فرصتی کوتاه که او نتوانسته درمانش را دنبال کند .
خانواده حمزه کرمی از مسولان می خواهند که با این مرخصی درمانی موافقت کنند تا دوباره او سلامتی اش را به دست آورد .
کرمی در دادگاه بدوی توسط رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب ،قاضی صلواتی به ۱۶سال زندان محکوم شده بودو که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۱ سال تبدیل شد .
کرمی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴، فرماندار ورامین و از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۰، مدیرکل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در دولتهای اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بود..
وی در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، مسئول ستاد مطبوعات هاشمی رفسنجانی بود و در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مدیریت وبسایت جمهوریت را بر عهده داشت
در حالی که فشارهای امنیتی و جو خفقان حاکم بر آذربایجان روز به روز تشدید می گردد روند بازداشت فعالین سیاسی آذربایجان ادامه دارد. در حالی که نگرانی ها از وضعیت بازداشت شدگان چند هفته ی اخیر آذربایجان افزایش می یابد گزارشات رسیده از بازداشت زهرا فرج زاده همسر آیت مهر علی بیگلو فعال بازداشتی آذربایجانی و خواهر پینار فرج زاده دیگر فعال بازداشت شده ی آذربایجانی حکایت دارد.
این بازداشت ها در شرایطی روی می دهد که از زمان دستگیری حسین نصیری 80 روز، آیت(یوروش) مهرعلی بیگلو 42 روز، آیدین خواجه ای 33 روز، بهبود قلی زاده 32 روز، بهمن نصیرزاده 30 روز، دکتر علیرضا عبداللهی 30 روز، مهندس شهرام رادمهر 28 روز، دکتر لطیف حسنی 28 روز، استاد اکبر آزاد 27 روز، حمیده(پینار) فرج زاده 27 روز، حیدر(یاشار) کریمی 13 روز، مهندس محمود فضلی 13 روز، نعیم احمدی 7 روز، مهندس ابراهیم رشیدی 7 روز، سعید بیدخت 5 روز، یونس سلیمانی 4 روز و زهرا فرج زاده 1 روز می گذرد.
شرح کوتاهی از وقایع رخ داده در روزهای اخیر:
13 فروردین: ماموران امنیتی ایران همزمان با روز طبیعت با حمله به فعالین آذربایجانی طرفدار محیط زیست در اطراف پل میانگذر شهید کلانتری دریاچه ارومیه ضمن ضرب و شتم خانواده ها عده زیادی از جمله حسین نصیری را بازداشت کردند. حسین نصیری پیش از این نیز در اردیبهشت ۸۶ و بدنبال پخش اعلامیه دعوت مردم به تجمع مسالمت آمیز در سالگرد چاپ کاریکاتور توهین آمیز در روزنامه ایران برعلیه آذربایجانیها بازداشت و از سوی شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به شش ماه حبس تعزیری محکوم گردیده بود.
20 اردیبهشت: آیت مهرعلی بیگلو فعال سابق دانشجویی آذربایجان در منزل شخصی خود در شهر صوفیان از توابع شهرستان تبریز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. به گفته نزدیکان خانواده مهرعلی بیگلو، ماموران امنیتی بدون در دست داشتن حکم جلب وارد منزل این فعال مدنی آذربایجانی شده و پس از ضرب و شتم شدید مهرعلی بیگلو، او را بازداشت کرده اند. این فعال مدنی آذربایجانی پیش از این نیز در مراسم بزرگداشت پروفسور زهتابی در ۲۱ آذر ۸۱ و مراسم سالروز تولد بابک در تیرماه ۸۳ بازداشت و به احکام حبس محکوم گردیده بود. آیت مهر علی بیگلو مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی قوپوز و فارغ التحصیل فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه تربیت مدرس تهران می باشد.
29 اردیبهشت: آیدین خواجه ای دانشجوی حقوق دانشگاه تبریز و فعال شناخته شده ی دانشجویی توسط یک تیم از ماموران امنیتی در تبریز دستگیر شد. آیدین خواجه ای پیش از این نیز در تابستان سال 87 به اتهام فعالیت های هویت طلبانه بازداشت و به مدت بیش از سه ماه در بازداشتگاه های اداراه اطلاعات تبریز به سر برده بود. وی به همین اتهام به سه سال حبس (یک سال تعزیری و دوسال تعلیقی) محکوم شده بود که در تابستان سال 88 دوران محکومیت خود را سپری کرده و آزاد شد اما بعد از آزادی نیز کماکان تحت فشار نهادهای امنیتی قرار داشت. آیدین خواجه ای ساعت 12 شب و در یک تماس تلفنی کوتاه از بازداشت و نگهداری خویش در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات تبریز خبر داد.
31 اردیبهشت: بهبود قلیزاده ساعت 8 صبح توسط ماموران امنیتی در میاندوآب(قوشاچای) بازداشت شد. ماموران امنیتی با مراجعه به مغازه عکاسی قلیزاده درخیابان امام میاندوآب، این فعال آذربایجانی را بازداشت و اقدام به تفتیش مغازه وی نمودند و تمامی هشت کیس کامپیوتر موجود در مغازه، سی دی ها و سایر وسایل شخصی او را با خود بردند. این مامورین در عین حال با مراجعه به منزل ایشان تمامی کتابها، دست نوشته ها و حتی آلبومهای خانوادگی ایشان را نیز با خود برده اند. بهبود قلیزاده، دبیر سازمان غیر دولتی یاشیل آذربایجان است که در ماههای اخیر توسط شورای تامین شهر میاندوآب(قوشاچای) با اتهام قومیت گرایی لغو مجوز شد. دادگاه انقلاب مهاباد چندی پیش این فعال آذربایجانی را در رابطه با استفاده از نام ترکی و سمبلهای آذربایجانی در تابلو مغازه عکاسی و فعالیتهای قوم گرایانه از طریق آموزش رقص آذربایجانی در سازمان غیر دولتی یاشیل آذربایجان به دادگاه احضار نموده بود. قلیزاده پیش از این نیز در جریان تظاهرات آذربایجانیها بر علیه چاپ کاریکاتور نژادپرستانه در روزنامه دولتی ایران در سال ۸۵ بازداشت و پس از چند ماه بازداشت موقت آزاد شده بود و پس از آن نیز به دفعات بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته است.
1 خرداد: دکتر علیرضا عبداللهی فعال مدنی آذربایجانی توسط ماموران امنیتی در اورمیه بازداشت شد. ماموران امنیتی با مراجعه به مطب وی درخیابان امام اورمیه این فعال آذربایجانی را بازداشت و اقدام به تفتیش مطب وی نمودند. ماموران پس از بازداشت علیرضا عبداللهی همچنین اقدام به تفتیش منزل وی نیز نموده و وسایل شخصی او را با خود بردند. همچنین بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی توسط ماموران امنیتی ماکو در منزلش بازداشت شد. ماموران امنیتی ساعت ۲ بامداد بدون در دست داشتن حکم به منزل این معلم آذربایجانی مراجعه و وی را بازداشت کرده اند. ماموران پس از بازداشت نصیرزاده اقدام به تفتیش منزل نموده و دوربین فیلمبرداری، سی دی ها، کتابها و اشعار و دست نوشته های او را با خود بردند. نصیرزاده پیش از این نیز در جریان اعتراضات گسترده آذربایجانیها در سال ۸۵ بازداشت و پس از نزدیک به یک ماه بازداشت موقت از زندان آزاد شده بودند.
3 خرداد: شهرام رادمهر فعال مدنی آذربایجان دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل گردید. مامورین امنیتی پس از دستگیری ایشان با مراجعه به منزل شخصی وی تمامی کتابها، دست نوشته ها و کامپیوتر شخصی ایشان را با خود برده اند. در عین حال مامورین سپس با مراجعه به منزل پدری ایشان آنجا را نیز تفتیش و جستجو نموده اند. شهرام رادمهر پیش از نیز در مراسم 21 آذر 1382 در امامیه تبریز دستگیرشده و به 6 ماه حبس، تعلیق به مدت دو سال محکوم گردیده بود. برادر شهرام، سجاد رادمهر نیز سال گذشته به اتهام اقدام علیه امنیت ملی با تشکیل گروه به سه سال حبس محکوم شده است. شهرام رادمهر ساعت 12 نیمه شب طی تماس تلفنی با خانواده از انتقال خود به اداره اطلاعات تبریز خبر داد. همچنین دکتر لطیف حسنی ظهر روز دوشنبه ۳ خرداد ۸۹ در کرج بازداشت شد. مامورین امنیتی پس از بازداشت این فعال آذربایجانی با مراجعه به منزل وی اقدام به تفتیش منزل نموده و هارد کامپیوتر، کتابها و سایر وسایل وی را با خود بردند. دکتر لطیف حسنی دکترای حقوق بین الملل و مدرس موسسات آموزش عالی و دبیرستانهای کرج میباشد. ایشان از نویسندگان و تحلیلگران حرکت ملی به شمار میرود و بارها به اداره اطلاعات کرج فراخوانده و مورد بازجویی قرارگرفته است. دکتر لطیف حسنی در انتخابات شورای شهر کرج توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد.
4 خرداد: حمیده فرج زاده (پینار) فعال شناخته شده زن آذربایجانی امروز چهارم خرداد 1389 در ارومیه بازداشت شد. ماموران ادره اطلاعات این شهر این مدافع حقوق زنان آذربایجان را هنگام خروج از خانه بازداشت و منزل پدری ایشان مورد تفتیش قرار گرفت. ماموران اطلاعاتی گفته اند که خانم فرجزاده به تبریز منتقل خواهد شد. حمیده فرج زاده فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی ایران، فعال سابق دانشجویی و از فعالان شناخته شده زن هم در عرصه حقوق ملی و هم در عرصه حقوق زنان می باشد. همچنین اکبر آزاد نویسنده، روزنامه نگار و فعال سرشناس سیاسی آزربایجان در منزل مسکونی خود در شهر تهران دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد. ماموران امنیتی پس از تفتیش منزل سه هارد کامپیوتر شخصی ایشان و اعضای خانواده را نیز ضبط نموده و با خود بردند. اکبر آزاد پیش از این نیز چندین بار در سالهای85،83،87 نیز دستگیر و بیش از 100 روز را در انفرادی زندانهای اهر، تبریز و اوین در بازداشت به سر برده است. همچنین به دلیل حضور ایشان در مراسم بزرگداشت بابک، دادگاه انقلاب کلیبردر سال 84 نامبرده را به 4 ماه حبس تعزیری محکوم نمود که این حکم در آبان 1385 به اجرا در آمد. آزاد از موسسین گروه چیچک لر قورولوشو، عضو هیئت موسس اتحادیه نهادهای مدنی آزربایجان، عضو هیئت موسس کانون زبان و فرهنگ(دیل و مدنیت اوجاغی) و از نویسندگان نشریه وارلیق می باشد که نوشته ها و مقالات بسیاری در زمینه فرهنگ، زبان، تاریخ و ادبیات فولکور آزربایجان دارد.
14 خرداد: سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش خود به دستگیری های گسترده در آذربایجان پرداخت. در عین حال روزآنلاین هم در گزارشی ویژه به بازداشت گسترده فعالین آذربایجانی در چهارمین سالگرد اعتراضات آذربایجانیها اشاره نمود.
18 خرداد: حيدر كريمي(ياشار) فعال سابق دانشجویی در شهرستان خوی بازداشت شد. ماموران اطلاعات ساعت یک بعد از ظهر با مراجعه به خانه ی پدری این فعال شناخته شده ی حرکت ملی آذربایجان، وی را بازداشت و خانه ی ایشان را مورد تفتیش قرار دادند. کامپیوتر، کتابها، سی دی ها و نوشته های ایشان نیز توسط ماموران اطلاعات ضبط و منتقل شد. یاشار کریمی فارغ اتحصيل كارشناسي اقتصاد نظري از دانشگاه بوعلي سيناي همدان مي باشد. وي سابقا دبير انجمن ادبي بيان، مدير مسئول نشريه ی ايلديريم در دانشگاه بوعلي، عضو هيئت تحريريه ی نشريه ی بولوت و عضو تشكل شهريار در دانشگاه علوم پزشكي همدان، عضو شوراي نويسندگان هفته نامه ی سينا، دبير دومين فستيوال نشريات دانشجويي آذربايجان در همدان و عضو هیئت نظارت کانون نشريات دانشجويي آذربايجان بود. ایشان همچنين عضو شوراي مركزي NGO اورين و از اعضاي NGO آيدين سحر در خوي نيز مي باشد. یاشار کریمی پیش از این در خرداد ماه 1382 به اتهام تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت ملي در همدان دستگير و به مدت 2 ماه در بازداشتگاه اداره اطلاعات همدان مورد بازجویی و شکنجه قرار داشت. همچنین محمود فضلی، از فعالین سرشناس آذربایجان توسط نیروهای اطلاعاتی تبریز دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد. به گفته نزدیکان وی، ماموران پس دستگیری ایشان در خیابان نزدیک محل سکونت وی، جهت تفتیش به منزل ایشان مراجعه نموده و برخی از لوازم و کتابهای ایشان را به همراه برده اند. گفتنی است محمود فضلی از فعالین دهه 70 جنبش دانشجویی آذربایجان و عضو هیات موسس مجمع دانشجویان آذربایجانی است که در شکل گیری جنبش دانشجویی آذربایجان نیز نقشی فعال داشته است. وی در سالهای قبل نیز توسط نیروهای اطلاعاتی-امنیتی بارها دستگیر و احضار شده است.
24 خرداد: نعیم احمدی خیاوی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل گردید. نعيم احمدي دانشجوی رشته ی زمین شناسی دانشگاه تبریز و دبير انجمن اسلامي دانشكده ی علوم طبيعي، عضو شورای سردبیری نشریه ی دانشجویی تلنگر و از اعضاي کمیته ی مرکزی انجمن ادبي سهند، پیش از این و در پي تجمع 6 مهر 87 در اعتراض به دستگيري هاي دانشجويان به كميته انضباطي احضار شده بود. ایشان پیشتر نیز در پی تحصن های سه روزه دانشگاه تبریز در خرداد ۸۶ به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم گردیده بود. همچنین مهندس ابراهیم رشیدی روزنامه نگار و وبلاگ نویس آذربایجانی توسط ماموران اداره اطلاعات اردبیل بازداشت شد. ابراهیم رشیدی عضو هیات تحریریه ماهنامه "بایرام" و هفته نامه توقیف شده "نوید آذربایجان" و وبلاگ نویس، مدرس زبان ترکی آذربایجانی، عضو مؤسس سازمان غیر دولتی(NGO) "آذرتوپراق"، عضو هیأت مؤسس و دبیر کانون فرهنگی"استاد شهریار" دانشگاه اورمیه، مدیر مسؤل نشریه دانشجویی "اولدوز"، سردبیر نشریه دانشجویی "بولوت" در دانشگاه اورمیه و شاعر می باشد. این ژورنالیست و فعال مدنی شناخته شده آذربایجانی در سالهای اخیر چندین بار دستگیر و به زندان محکوم شده است.
26 خرداد: سعید بیدخت فعال مدنی آذربایجان توسط ماموران حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی تبریز بازداشت شد. سعید بیدخت پیش از این در جریان تطاهرات گسترده آذربایجانیها بر علیه کاریکاتور نژادپرستانه روزنامه ایران در سال ٨۵ بازداشت و پس از تحمل حکم ٨ ماه حبس تعزیری از زندان اهر آزاد شده بود.
27 خرداد: یونس سلیمانی، فعال شناخته شده ی جنبش دانشجویی آذربایجان و دبیر سابق کانون ترکی دانشگاه بوعلی سینای همدان، سردبیر سابق نشریه ی دانشجویی ایلدیریم در دانشگاه بوعلي ، دبير انجمن ادبي بيان، عضو هيئت تحريريه ی نشريه ی بولوت و عضو شوراي نويسندگان هفته نامه ی سينا، در شهر اردبیل بازداشت گردید. مامورین امنیتی با یورش به منزل پدری این دانشجوی دانشگاه بوعلی سینای همدان ضمن بازداشت ایشان تمامی کتابها، دست نوشته ها و کامپیوتر وی را با خود برده اند.
29 خرداد: زهرا فرج زاده همسر آیت مهر علی بیگلو فعال بازداشتی آذربایجانی و خواهر پینار فرج زاده دیگر فعال بازداشت شده ی آذربایجانی پس از حضور در دفتر بازپرسی شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب تبریز دستگیر شد. قاضی هاشم زاده رئیس شعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز پس از حضور خانم فرج زاده در این شعبه دستور بازداشت وی به اتهام تبلیغ علیه نظام را صادر کرد.
جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم درباره حوادث چهاردهم خرداد نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید و آیات و علماء منتشر کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، در بخشی از این نامه آمده است: برای آنان که در این غروب غم بار اخلاق سیاسی، طلوع خورشید علم و فقاهت را بر نمیتابند و خشک سرانه و نابخردانه، ایشان را مخاطب قرار می دهند، یاد آور می شویم که "وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ"
متن کامل این نامه بدین شرح است:
حضرات مراجع عظام تقلید و آیات و علماء "ادام الله ظلهم علی روس الانام”
در وانفسای "یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ" (1)نفس گرم شما مصداق دم مسیحایی بود که خداوند متعال به مدد آن و به حکم "وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ" (2)جلوه نمود. آنگاه که به زعم خویش خواستند تا یادگار روح الله را این بار درون بیت خویش،بسوزانند، وه چه گمان باطل و فکر پلیدی داشتند و این شما بودید که به جامعه امروز یاد آوری کردید که “وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ” (3) و زمانی که بر او خندیدند، طنین خروش شما فریاد بر آورد که "فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلًا وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ”(4 )عاشقان واقعی روح الله از این فهم و تدبیر و ارشاد و روشنگری به نشاط آمدند شاگردان و مریدان شما در حوزه های علمیه و سراسر مملکت اسلامی بر خویش می بالند و به آن مفتخرند که “اذا ظهر البدع،فلیظهر العالم علمه”(5)واین چند سطر عرض اخلاص و تشکری است که به پیشگاه بلند مرتبه و شامخ مرجعیت عرضه می دارد و جامعه جوان و دیندار امروز را به حقیقت نهادی رهنمون می شود که به فرموده پیامبراکرم (ص)"امنا رسولان"هستند(6) که براستی “فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علهیم”(7)در شان آنهاست.
در خاتمه برای آنانکه در این غروب غم بار اخلاق سیاسی، طلوع خورشید علم و فقاهت را بر نمی تابند و خشک سرانه و نابخردانه، ایشان را مخاطب قرار می دهند، یاد آور می شویم که “وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ”-(87)
پی نوشت:
1) -سوره صف /8 -می خواستند که نور خدا را با سخنانشان خاموش کنند.
2)- سوره صف 8- کامل کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند.
3)- سوره آل عمران 54- نیرنگ کردند و خدا کارسازی کرد و خداوند بهترین کارسازان است.
4) - سوره توبه 82- کمتر به خندید بیشتر گریه کنند.
5)- اذریبه / آقابزرگ تهرانی ج 189 ص 318 -وقتی بدعت ها ظاهر می شود عالم باید علم خویش را ظاهرو نمایان کند.
6)-(کافی/ کلینی ج 1 صفحه 46)
7)الحق المبین /فیض کاشانی/ص 10 -علما حجت من نزد شما هستند و من حجت خدا بر آنها می باشم.
8) -منافقون ،8 - همانا عزت اختصاص به خدا و روسل خدا و مومنین دارد.
والسلام
جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم
30/3/89
خانم شیرین فیروزی همسر دکتر اکبر کرمی از فعالان سیاسی استان قم امروز سی خرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
خانم فیروزی طی مدت اخیر در راستای اطلاع رسانی وضعیت همسرش چند مصاحبه داشته است.
گفتنی است دکتر اکبر کرمی چندین ماه است که در قم در بازداشت به سر می برد.
متن زیر پاسخ هادینژاد حسینیان، معاون سابق امور بینالملل وزارت نفت به مسئولین فعلی این وزارتخانه است. او پیش از این به امضای قرارداد خط لوله صلح در سفارت فرانسه و در اسلام آباد انتقاد كرده بود:
بنا بر گزارش خبرگزاریها و روزنامههای كشور، بخشی از اسناد قرارداد خط لوله گاز ایران به پاكستان در اسفندماه در تركیه و اسناد نهایی آن در تاریخ 7/3/89 در سفارت فرانسه در اسلامآباد به امضاء رسید. اعلام این خبر كه به نوعی بازگشت كاپیتولاسیون به كشور را هشدار میداد به حق نگرانیهایی را مطرح نمود.
با استناد به اخبار منتشره فوق، اینجانب به عنوان یك شهروند در تاریخ 10/3/89 طی نامهای به وزارت نفت، هفت سئوال مطرح و خواستار جواب آنها برای رفع ابهام شدم. وزارت نفت به جای پاسخ به همه سئوالات، تنها در پاسخ به سئوال سوم و بخشی از سئوال اول كه «چرا قرارداد در خارج ایران و چرا در سفارت فرانسه در اسلامآباد امضا شده است؟» ضمن تكذیب خبر مذكور، محل برگزاری مراسم نهایی را وزارت انرژی پاكستان اعلام نموده و با جملاتی نامناسب اتهاماتی را مبنی بر جعل خبر به اینجانب نسبت داده است.
برای روشن شدن موضوع و كشف حقیقت كه آیا امضای سند نهایی در سفارت فرانسه در اسلامآباد طرح از پیش تدوین شده مدیران وزارت نفت و شركای پاكستانی آنها بود یا جوسازیهای اینجانب، به اخباری در این باره با ذكر آدرس آنها اشاره میكنم و قضاوت درباره اتهامات بیان شده را بر عهده خوانندگان عزیز میگذارم.
1ـ خبرگزاری مهر ـ تاریخ انتشار 22/2/89 -12:12
تبادل ضمانتنامه قرارداد گاز ایران ـ پاكستان در سفارت فرانسه
آخرین ضمانتنامه قرارداد گازی ایران و پاكستان تا پایان ماه جاری میلادی در محل سفارت فرانسه در اسلامآباد تبادل میشود.
خبرنگار مهر درباره آخرین وضعیت قرارداد گازی پاكستان از شركت ملی نفت كسب اطلاع كرد: بر این اساس آخرین ضمانتنامه قرارداد گازی ایران و پاكستان تا پایان ماه جاری میلادی در محل سفارتخانه فرانسه در اسلامآباد تبادیل میشود.
با توجه به اینكه یكی از توافقهای مقامات ایران و پاكستان تبادل این ضمانتنامه در سرزمین فرانسه بوده، از این رو، این ضمانتنامه در محل سفارت فرانسه در اسلامآباد به عنوان بخشی از سرزمین فرانسه تبادل خواهد شد.
2ـ خبرگزاری فارس ـ شماره خبر 8903070262 ـ 7/3/89 ـ 12:11
«قرار است این موافقتنامه در سفارت فرانسه در اسلام آباد به امضا برسد تا تابع قوانین فرانسه باشد»
3ـ روزنامه دنیای اقتصاد
كبد خبر: denـ208928 تاریخ چاپ: شنبه 8 خرداد 1389
«منبع دست چندم» خبر میدهد كه:
گروه انرژی ـ در حالی كه یك منبع دست سوم از امضای ضمانتنامه دولتی انتقال گاز ایران به پاكستان در روز جمعه (دیروز) در سفارت فرانسه در اسلامآباد خبر داده بود، مقامات ارشاد تهران این خبر را نه تایید میكنند و نه صراحتا تكذیب میكنند.
بر اساس گزارش خبرگزاری «فارس» به نقل از روزنامه ِ«هندو» منتشر كرده این موافقتنامه توسط نمایندگان شركت ملی نفت ایران و وزارت نفت پاكستان به امضا خواهد رسید. بیشتر منابع پاكستانی اعلام كرده بودند كه دو كشور در حال مذاكره در مورد موافقتنامهای برای تضمین فروش گاز ایران به پاكستان هستند و قراراست این موافقتنامه در سفارت فرانسه در اسلامآباد به امضا برسد تا تابع قوانین فرانسه باشد. این در حالی است كه به دنبال پیگیریهای خبری خبرنگار ما، نماینده ویژه وزیر نفت ومدیرعامل شركت ملی صادرات گاز ایران دیروز از اظهارنظر صریح در این باره خودداری كرده و تایید و تكذیب آن را در حیطه وظایف مدیرعامل شركت ملی گاز ایران خواند. در این بین مدیرعامل شركت ملی گاز ایران، «جواد اوجی» نیز در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» این خبر را نه تایید كرد و نه تكذیب. «اوجی» اظهار داشت: بعد از تكمیل اطلاعات، جزئیات قرارداد انتقال گاز ایران به پاكستان اعلام خواهد شد.
وزارت نفت با اشاره به سئوال سوم اینجانب، درباره لزوم شفاف بودن قرارداد، اعلام نموده كه امضای اسناد ضمانتنامه قرارداد در حضور رسانههای داخلی و خارجی گویای شفافیت كار است. اگر این پاسخ را وزارت نفت كمی دیرتر تهیه نموده بود من توصیه مینمودم كه پاسخ وزیر محترم نفت را در مورد ارزش مالی این قرارداد به عنوان سند شفاف بودن آن ذكر میكردند آنجا كه پاسخ دادند «با توجه به ملاحظاتی كه وجود دارد هماكنون نمیتوان ارزش مالی قرارداد را اعلام كرد و در شرایط كنونی مشخصات فنی قرارداد از ارزش مالی آن مهمتر است»
لازم است به استحضار برسانم كه اكثر دوستان من به دلیل پاسخ {...}و بیمنطق وزارت نفت و عبارات نامناسبی كه در آن به كار برده شده بود، اینجانب را به نادیده گرفتن و بلا جواب گذاشتن آن تشویق میكردند، اما دریغم آمد كه علاقهمندان به منافع ملی و سربلندی كشور اسلامیمان را از توضیح و تبیین حقایق و آشنایی با استراتژیهای جدید مدیران اعزامی با دوستداران صنعت نفت محروم نمایم. در پایان با شناختی كه اینجانب از كاركنان صدیق، پاك و كاردان صنعت نفت دارم مطمئن هستم كه هیچگاه امضای آنها زیر قراردادهایی كه منافع ملی را تضمین نكرده باشد نخواهد رفت و آنها با توضیح لازم به مدیران و مقامات صالح بالاتر جلوی تصمیمات اشتباه را خواهند گرفت.
در پایان همانطور كه ذكر شد ظاهرا مقامات وزارت نفت مصمم هستند به هر قیمت كه شده این قرارداد را نهایی نمایند و متاسفانه هیچگونه اطلاعاتی را در اختیار كارشناسان و علاقهمندان قرار نمیدهند تا اقداماتشان مورد بررسی قرار گیرد. اگرچه روزنامهها و منابع خبری پاكستان بسیاری از اطلاعاتی كه وزارت نفت آنها را محرمانه میداند برای عموم منتشر نمودهاند.
در چنین شرایطی وظیفه نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی بسیار سنگین و تعیینكننده است و انتظار از نمایندگان محترم این است تا هنگامیكه گروهی از كارشناسان مستقل قرارداد مذكور را مورد تایید قرار ندادهاند از اجرایی شدن آن جلوگیری نمایند.
شیوا نظرآهاری به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
این درحالی است که از خرداد ماه سال گذشته، شیوا نظرآهاری بیش از ۲۸۰ روز را در زندان اوین سپری کرده که ۱۰۰ روز آن در سلولهای انفرادی بوده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، شیوا نظرآهاری، روزنامه نگار و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، ۲۴ خرداد سال گذشته بازداشت شد و پس از ۱۰۰ روز، اول مهرماه با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
وی برای دومین بار در سال گذشته، ۲۹ آذرماه بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر میبرد.
در حال حاضر، کوهیار گودرزی دیگر عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز شش ماه است که در زندان اوین، در بازداشت به سر میبرد.
بر اساس اخبار رسیده از منابع آگاه استان مازندران روز گذشته دکتر زهرا رهنورد طی تماسی تلفنی با خانواده علی تاری رئیس ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی در شهرستان بابلسر از آخرین وضعیت وی در زندان جویا شد. به گزارش این خبر دکتر رهنورد از وضعیت نا مشخص علی تاری در زندان متی کلای بابل اظهار نگرانی کرده و برای سلامتی وی و آزادی هر چه سریعتر این فعال سیاسی استان مازندران دعا کرد. همچنن خانواده علی تاری از پیگیری و دلجوئی شخصیت هائی که در روزهای گذشته طی تماسی تلفنی از حال وی و خانواده اش جویا شدند تشکر کردند. گفتنی است در روزهای اخیر آیت الله بیات زنجانی، مهدی کروبی و دکتر رهنورد از شخصیت هائی بودند که طی تماسی تلفنی از آخرین وضعیت پرونده علی تاری جویا شدند.
در ادامه این خبر منابع آگاه گزارش می دهند که دادگاه علی تاری به ریاست قاضی رضیان در روز سه شنبه 1 تیر در دادگاه انقلاب شهرستان بابل برگزار می شود. اتهام وی " توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام " گزارش شده است. گفتنی است وی تا کنون مدت 80 روز است که در بند انفرادی زندان اداره اطلاعات ساری و متی کلای بابل بازداشت بوده و به تازگی به بند ویژه زندان متی کلا جائی که 5 دانشجوی دانشگاه های صنعتی نوشیروانی وعلوم پزشکی بابل در آنجا دوران محکومیت خود را می گذرانند،منتقل شده است.
بیماری پوستی عبدالله مومنی در زندان تشدید شده و این درحالی است که مسئولان زندان نه تنها هیچ پاسخی به درخواست های مکرر وی نمی دهند بلکه شرایط سخت و دشواری نیز برای وی فراهم کرده اند.
به گزارش ادوارنیوز، عبدالله مومنی که از 24 فروردین مجددا به زندان بازگشته و در بند 8 زندان اوین محبوس است، از مدتها پیش درخواست رسیدگی درمانی به ناراحتی پوستی خود را به مسئولان بهداری زندان اوین ارائه داده است اما هر بار به درخواست او بی توجهی می شود.
با این وجود روز گذشته در پی درخواست مجدد عبدالله مومنی مسئولان زندان وی را به فردی معرفی می کنند که خود را "پزشک قانونی" معرفی می کند. این فرد که احتمالا دارای چنین سمتی نیست، پس از شنیدن شرح بیماری آقای مومنی و با این استدلال که وی یک زندانی سیاسی است به جای آنکه به مسایل درمانی عبدالله مومنی بپردازد اقدام به توهین و هتاکی می کند و با الفاظ رکیک و به شکل موهن و تحقیرآمیزی با آقای مومنی رفتار می کند.
این درحالی است که یکسال از بازداشت عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران می گذرد و وی بارها بر عدم رسیدگی درمانی در مدت حبس خود شایت کرده است.
نمایندگان مجلس با تصویب تبصرهای از طرح حمایت از تاسیس و تقویت موسسات و مراکز آموزش غیردولتی، اساسنامه جدید دانشگاه آزاد مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی را لغو کردند. نمایندگان تصویب کردند که هرگونه تغییر در اساسنامه اولیه دانشگاهها با پیشنهاد هیات موسس و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت میگیرد و کلیه مصوبات وضع شده مغایر با این تبصره لغو میگردد. براساس مصوبه مجلس، اساسنامه اولیه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غیردولتی که فعالیت خود را با آن آغاز کرده و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است؛ همچنان معتبر بوده و هرگونه تغییر در آن با پیشنهاد هیات موسس و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت و کلیه مصوبات وضع شده مغایر با این تبصره لغو میگردد. به این ترتیب از آنجا که دانشگاه آزاد از ابتدا بر اساس مصوبهای از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل نشده است، اصلاح اساسنامه آن نمیتواند راسا با نظر شورای مذکور باشد. بلکه باید ابتدا پیشنهاد اصلاح آن را خود این دانشگاه ارائه دهد و سپس به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد.همچنین نمایندگان مجلس وقف اموال مراکز آموزش عالی و غیردولتی، غیرانتفاعی که هیات موسس یا هیات امنای آنها حق تصرف مالکانه نسبت به آن را دارند و تا تاریخ تصویب این قانون صیغه وقف آن جاری شده است و یا در آینده جاری شود معتبر دانستند. در جلسه
” هرگونه تغییر در اساسنامه اولیه دانشگاهها با پیشنهاد هیات موسس و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت میگیرد و کلیه مصوبات وضع شده مغایر با این تبصره لغو میگردد. “
علنی امروز نمایندگان در حین بررسی جزئیات طرح حمایت از تاسیس و تقویت موسسات و مراکز آموزشی عالی غیردولتی موادی از آن را تصویب کردند. بر این اساس، اساسنامه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غیردولتی به پیشنهاد هیات موسس و حسب مورد به تصویب شورای گسترش وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری و یا بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت. همچنین فرایند اداری تصویب فوق در صورت آماده بودن مدارک نباید بیش ۳ماه به طول بیانجامد. براساس مصوبه نمایندگان، وقف اموال مراکز آموزش عالی و غیردولتی، غیرانتفاعی و سایر موسسات غیردولتی غیرآموزشی که هیات موسس یا هیات امنای آنها حق تصرف مالکانه نسبت به آن را دارند و تا تاریخ تصویب این قانون صیغه وقف آن جاری شده است و یا در آینده جاری شود معتبر است. همچنین نوع وقف در این بند از نوع وقف آن است.
محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت درست یکسال پیش در چنین روزی در خیابان ربوده شد و چند روز بعد خانواده اش توانستند با پیگیریهای مکرر، مطمئن شوند که در اوین به سر می برد. محسن میردامادی بعد از ۱۰۷ روز زندان انفرادی و مجموع ۲۷۱ روز حبس در بند ۲ الف زندان اوین، در ۲۶ اسفندماه سال گذشته تحت عنوان مرخصی آزاد شده بود اما پس از ۶۹ روز و در پی استقبال گسترده شخصیتها و چهره های اصلاح طلب از عروسی فرزندش، به زندان اوین فراخوانده شد.
متن زیر حاصل گفتگو ی کلمه ، با زهرا مجردی همسر دکتر محسن میردامادی است که از همان سال گذشته چهره ای آشنا برای خانواده های زندانیان سیاسی است.
حدود یکماه قبل آقای میردامادی به اوین بازگردانده شد. ارزیابی شما ازبازگرداندن آقای میردامادی به اوین چیست ؟
میردامادی روز سوم خرداد ماه احضار شد و به ما گفته شد که حکم ایشان نهایی شده و دادستان با تمدید مرخصی مخالفت کرده؛ این در حالی بود که حکم دادگاه تجدید نظر هنوز صادر نشده بود و توافق با تمدید مرخصی در صلاحیت شعبه دادگاه بود و نه دادستان. بعد از اطلاع از این موضوع، مجدداً تماسی داشتند و اعلام کردند که قاضی دادگاه هم مخالف تمدید مرخصی است. همین شد که آقای میردامادی از وکیل خود خواست لایحه تجدید نظر خواهی را پس بگیرد، چون دیگر کمترین تردیدی نبود که به هیچ وجه قرار نیست پرونده ایشان طبق آئین دادرسی مورد رسیدگی قضایی قرار بگیرد
آیا از اتهامات که مبنای صدور حکم شده اطلاع دارید؟
اصل اتهامات مربوط می شود به دو بیانیه جبهه مشارکت در تاریخ های ۲۵ و ۲۶ خرداد، که در آنها از مردم دعوت شده با رعایت موازین قانونی و مدنی و بصورت مسالمت آمیز، پیگیر خواسته هایشان باشند و حتی اشاره شده که مردم نباید مجالی به فرصت طلبان برای به اغتشاش کشاندن اعتراضات مسالمت آمیز دهند.
جالب اینجا است که قاضی دادگاه به راحتی از کنار همه این موارد گذشته و به خاطر همین دو بیانیه، شش سال زندان به او داده اند. کافی است شما نگاهی گذرا به آن دو بیانیه بیاندازید تا مبنای متزلزل صدور احکام اینچنینی را که در دادگاه تجدید نظر بدون چون و چرا تأیید هم می شوند ، ببینید. باید خدا را شاکر بود که از ۳۰ خرداد سال گذشته به این طرف، ایشان و دوستانشان در زندان بوده اند و هنوز آقایان متمسکی برای وصل کردن رخدادهای بعد از آن تاریخ به اینان پیدا نکرده اند!
آخرین ملاقاتتان با آقای میردامادی در چه زمانی بوده؟
از زمان بازگرداندن ایشان به اوین در حدود یکماه قبل، تا امروز که دقیقاً سالروز ربایش غیرقانونی ایشان در خیابان است ملاقاتی نداشته ایم. چون ملاقاتهایی که می دهند یا بصورت کابینی است که حس بسیار ناخوشایندی به طرفین دست می دهد، و یا برای ملاقات حضوری، آقای دادستان شرط تعیین کرده که در هر نوبت فقط یکنفر از اعضای خانواده، و فقط هم فامیل درجه یک حق ملاقات دارند، و این نوبتها را هم حدوداً هر ماه یکبار تعیین می کنند. گویا هرچه بیشتر می گذرد آقایان بیشتر از مرزهای اخلاقی فاصله می گیرند و شرایط را بر خانواده هایی که یکسال تمام این همه سختی گذراندند را سخت تر می کنند تا مثلاً اقتداری به نمایش بگذارند. این هم نصیب رجال سیاسی بیگناه و خانواده های آنان از مهرورزی آقایانی است که فریاد عدالت طلبی شان گوش فلک را پر کرده است.
چرا به ملاقات آقای میردامادی در این یکماهه نرفته اید؟ ملاقات کابینی مگر چه اشکالی دارد؟
ایشان راضی نیستند که به این صورت به ملاقات شان برویم چون فکر می کنند ما به زحمت میفتیم و با توجه به این شرایط یعنی زمان کم ملاقات و شلوغی زیاد، ترجیح می دهند که تلفنی تماس داشته باشند.
درحال حاضر وضعیت جسمانی ایشان چطور است؟
متأسفانه این روزها آرتروز گردن ایشان شدیدتر شده است. البته قبلا بنا بر توصیه دکتر قرار بود اگر فیزیوتراپی نتایجی در پی نداشت، عمل جراحی انجام شود که با بازگرداندن ایشان به زندان، برنامه فیزیوتراپی هم فعلاً منتفی شده است بیماری دائم درحال پیشروی است.
بطور کلی در زندانها مشکلات زیادی وجود دارد از جمله مسئله بهداشت. مثلاً قارچ پوستی که بعضی از زندانیان از جمله ایشان مبتلا به آن شده اند ناشی از فقدان اولیه ترین ضروریات بهداشتی یک محیط عمومی است. هرچند خود ایشان هرگز در تماسها شکایتی از وضع آنجا ابراز نمی کنند تا ما کمتر نگران باشیم، اما خب از این قرائن می توانیم به قسمتی از واقعیتها پی ببریم. نمونه دیگر آن، کمبود شدید فضا است بصورتی که الان در یک فضای حدوداً ۲۴ متری، ۲۰ نفر زندانی نگهداری می شوند. حتی زندانیان مجبورند در راهروها و کف زمین بخوابند. البته شنیده ایم وضعیت بندهای دیگر بدتر از این هم هست.
از موارد دیگر، کمبود مواد غذایی و همچنین غذای نامناسب زندان است، البته برای کسانی که از غذای زندان استفاده می کنند. گویا هر از چندگاه هم با قطع گاز، امکان پخت و پز و استفاده از آب گرم برای استحمام از زندانیان گرفته می شود.
خانم مجردی !ایا اصل تفکیک رائم در نگهداری زندانیان در اوین رعایت می شود ؟
نه . درخصوص بسیاری از زندانیان مطلع شده ایم که برخی از آنان درکنار قاتلین و یا مرتکبین جرائم مواد مخدر نگهداری می شوند. این برای خانواده واقعا نگران کننده است که مسببین این وضعیت برای بعضی از زندانیان، چه هدفی را از این همه نقض قانون و اصرار به انجام ظلم و ستم در حق زندانیان بی پناه و خانواده های آنان دنبال می کنند.
نمونه دیگر اینکه در یکی از خبرها دیدم که گویا این روزها بخاطر عملیات عمرانی داخل زندان در بند ۳۵۰ ، گویا زندانیان مجبورند اوقات خود را در این گرما در حیاط بگذرانند. این موارد در کنار هم واقعاً شرایط دشواری برای زندانی ایجاد می کند.
آیا قصد دارید برای رسیدگی به وضعیت جسمی ایشان اقدامی کنید و درخواستی داشته باشید؟
بله البته درخواست مرخصی برای جراحی لثه ایشان در دست اقدام است که امیدواریم نتیجه دهد و بتوانیم در مورد رفع حداقل یکی از محنتهای ایشان اقدام کنیم و حداقل در این یک مورد با سنگ اندازی متولیان امروز امور مواجه نباشیم.
خانم مجردی به نظر شما سختی های همسر یک زندانی سیاسی چیست؟ شما در نبود همسرتان زندگی را چطور می گذرانید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. اینکه برخی مسئولین زندانیان سیاسی را در کنار زندانیان جرائم خطرناک مانند قتل و مواد مخدر قرار می دهند و بعد با افتخار و اعتماد به نفس اعلام می کنند که در ایران زندانی سیاسی نداریم، تلاشی کودکانه برای پاک کردن صورت مسئله است که نتیجه آن هم از قبل روشن است.
یکی از دوستان به مثل می گفت «خانواده زندانی سیاسی بودن یک شغل تمام وقت است».
واقعیت این است که مشکلات خانواده های زندانیان بسیار زیاد است. اما آقایان به راحتی چشم شان را براین مشکلات می بندند. بخصوص خانواده های زندانیانی که بچه های کوچک دارند سختی بیشتری متحمل می شوند. کودکی که هر روز چشم انتظار پدر است خلاء حضور پدرش را هیچ چیز دیگر نمی تواند جبران کند و مطمئناً اثرات مخرب و زیانباری بر خانواده ها دارد.
این همه مشکلات و اینهمه بی قانونی هست اما متاسفانه کسی جوابگو نیست. همسران جوانی که مشکل امرار معاش دارند از نظر عاطفی هم خود و هم بچه شان در وضع بدی هستند. آقایان داد عدالت اسلامی شان بلند است اما اصلا توجهی به این موارد ندارند و نه تنها پاسخگو نیستند، که اگر کسی هم پا پیش بگذارد که گرهی از کوه مشکلات خانواده های زندانیان سیاسی بگشاید، باید در انتظار برخوردهای قهرآمیز دستگاه امنیتی مملکت باشد. هر روز از صدا و سیما و سایر رسانه هایشان سیل اتهامات ناجوانمردانه را روانه رقبای سیاسی خود که امروز به بند کشیدندشان می کنند و اگر هم خانواده ها جوابی بدهند یا در مصاحبه ای خواستار رعایت قانون و بیطرف بودن دستگاههای کشور شوند، به مامعترض می شوند چرا مصاحبه می کنید! وقتی دادرسی در چارچوب نظام و دستگاه قضایی نیست، طبیعی است که برای بهبود وضع عزیزان زندانی این خانواده ها هر کاری که در توان داشته باشند انجام می دهند. خداوند هم در قرآن می فرماید: «لا یحب ا… الجهر بالسوء من القول الا من ظلم».
آیا انتظار داشتند که بعد از مرخصی دوماهه دوباره به زندان بازگردند و با این شرایط چگونه برخورد کردند؟ بعد از این اتفاقات، روحیه ایشان چطور است؟
هم ایشان و هم خانواده آمادگی لازم را داشتند ولی به نظر می رسد عصبانیت مسئولین پرونده ایشان به جهت مهمانی ساده ای که در مراسم عروسی پسرم داشتیم بود. در این مهمانی شخصیتهایی حضور داشتند که اکثراً از مسئولین نظام جمهوری اسلامی در زمان حیات امام (ره) بودند. معلوم نیست آقایان چرا باید از این قضیه اینقدر برآشفته شوند که بلافاصله در رسانه هایشان انواع واکنشها را آغاز کردند و نهایتاً هم به بهانه عدم تمدید مرخصی، آقای میردامادی را به زندان بازگرداندند.
شما ببینید این روزها سی دی هایی سراسر کذب، دروغ محض و تهمت از قول متولیان امور امنیتی با پول بیت المال تهیه و در مراکز دولتی و نظامی در سطح وسیعی توزیع می شود. به عبارت دیگر، همان داستان کارناوال عاشورای سال ۷۶ در یک سازمان منظم با با بودجه هنگفت مشغول برنامه ریزی و ترویج محصولات خود است. شما فقط به چند دقیقه از این اراجیف گوش کنید. یکی نیست از این مزوّران دروغگو بپرسد «آیا همه یاران و نزدیکان امام و مسئولینی که در زمان امام (ره) کشور را اداره می کردند همگی جاسوس و عامل بیگانه بودند؟!» دروغهای شاخداری که اگر کسی کمترین اطلاعاتی از گذشته داشته باشد برایش مضحکه خواهد بود، اما روی جوانانی که از ابتدا این مسائل در گوششان خوانده شده می تواند اثرگذار باشد. معلوم نیست چرا آقای دادستان در این موارد فراموش می کنند که وظایفشان چیست.
از سوی دیگر هم آقایان اظهار بی اطلاعی می کنند از این مسائل و سوء استفاده های وسیع از موقعیتها و امکانات برای بدنام کردن رقیب سیاسی.
اوضاع قضایی الان به گونه ای است که گاهی حتی اگر دادستان نامه ای بدهد، عده ای می توانند جلوی اجرای قانون را بگیرند. روشن است که این نحوه برخورد با قانون و این قانون گریزی ها، در نهایت خود سیستم قضایی را قربانی می کند.
آیا ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟منظورتان به طور مشخص چیست؟
بعنوان مثال روشن و آخرین موردی که حتماً از آن اطلاع دارید، مورد آقای محمدرضا جلایی پور که دانشجوی دوره دکترای یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا است؛ حتی وثیقه آزادی اش را هم پس دادند و در دادگاه تبرئه و قرار منع تعقیب هم صادر شده بود. با این حقه که بیا و پاسپورتت را بگیر اما بعد با پنج نفر می آیند و با آن نحوه برخورد ساعتها منزل شان را تفتیش می کنند و دوباره بازداشت می شود و روز گذشته در اخبار دیدم که تلفنی به خانواده اطلاع داده که در سلول انفرادی است. چه کسی پاسخگوی این بی قانونی ها است؟ نمونه دیگر آقای عبدالله یوسفزادگان که دارنده طلای مسابقات جهانی المپیاد و از جوانان نخبه این مملکت است و الان بیش از ۹۰ روز است که در سلول انفرادی نگهداری می شود. واقعاً در زندان بودن چنین جوانانی – که قرار بود آینده سازان مملکت ما باشند – موجب سرافرازی است یا موجب سرشکستگی؟ چرا باید کاری کنند که مادر پیر آن دانشجوی زندانی برای رساندن صدایش به گوش آقایان با صدای امریکا مصاحبه کند؟ بی عدالتی که شاخ و دم ندارد.
امروز در زندانها دهها زن و دختر زندانی بلاتکلیف داریم که هرکدام خود و خانواده هایشان با مشکلات جسمی و روحی مختلفی دست به گریبان هستند. در این یکسال این همه حق و ناحق جا به جا شده و باز هم مدعی عدالت هستند. این ظلم و سمتها را چه کسی پاسخگو است؟ متأسفانه تحت تاثیر چنین شرایطی معلوم نیست چه آینده ای در انتظار فرزندان این مملکت است.
در جلسه علنی روز یکشنبه مجلس سئوال سیروس سازدار نماینده مرند و جلفا درباره خط لوله صلح از وزیر نفت مطرح شد.
به گزارش البرز سازدار در توضیح سئوال خود گفت: با وجود آنکه بسیاری از طرح های وزارت نفت به علت کمبود سرمایه متوقف شده چرا این وزارتخانه با هزینه ای حدود ۳ میلیارد دلار به احداث خط لوله ۹۰۰ کیلومتری با قطر ۵۶ اینچ در سیستان و بلوچستان اقدام کرده است؟
وی ادامه داد: چرا قبل از آنکه با کشوری قرارداد منعقد شود اقدام به لوله گذاری شده و چه عجله ای در این کار وجود داشته است. احداث خط لوله در سال ۸۴ تصویب شد در حالیکه شرکت ملی نفت در سال ۸۳ اقدام به لوله گذاری کرده است.
نماینده مرند و جلفا تصریح کرد: اگر احداث این خط لوله برای گازکشی به استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان بوده چرا نام خط لوله صلح بر آن گذاشته شد؟
وی ادامه داد: ایران، پاکستان و هند برای اجرای این خط لوله ۴ شرکت را معرفی کردند که یک شرکت مشترک بود.
سازدار گفت: این شرکت با نام گافلین گلاین در فهرست شرکت های ممنوع المعامله وزارت نفت بوده که بارها علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران شهادت داده است.
عضو فراکسیون خط امام ادامه داد: وزیر وقت نفت در سوم بهمن سال ۸۵ تیم مذاکره کننده را حذف و فردی را به نام نماینده خود معرفی می کند اما این فرد مسئولیت قرارداد را بر عهده نمی گیرد.
سازدار ادامه داد: شرکت گافلین گلاین قیمت گاز را در قرارداد تعیین می کند و فردی پاکستانی که در قرارداد کرسنت نیز حضور داشته در این قرارداد هم دخالت داشته است.
مسعود میرکاظمی وزیر نفت در پاسخ به سئوال نماینده مرند و جلفا با اشاره به اهمیت احداث خط لوله صلح اظهار داشت: این خط لوله امکان انتقال ۶۰ میلیون متر مکعب گاز را از عسلویه به سیستان و بلوچستان را داراست. که با نصب ۹ ایستگاه تحت فشار در مسیر ظرفیت انتقال از طریق آن به ۱۱۰ میلیون متر مکعب خواهد رسید.
وزیر نفت ادامه داد: این خط لوله ۳ مصوبه دولت در سالهای ۸۱،۸۴ و ۸۶ را دارد و در بودجه ۸۵ ردیف بودجه ای برای آن در نظر گرفته شد و در برنامه چهارم توسعه نیز به آن اشاره شده است.
وی ادامه داد: دلیل ۵۶ اینچ بودن این خط لوله نیز این است که این خط لوله از عسلویه پس از طی مسیر استانهای بوشهر، فارس، کرمان و هرمزگان به سیستان و بلوچستان می رسد و بخشی از گاز این استانها را تامین می کند.
میرکاظمی تصریح کرد: این خط لوله پس از رسیدن به ایرانشهر به خط لوله ای از خراسان جنوبی وصل و سپس به چابهار می رود و در آنجا به مرز پاکستان وصل می شود.
وزیر نفت احداث این خط لوله را کاملا منطقی دانست و گفت: بر اساس تعهدات وزارت نفت تا سال ۹۳، ۵۰ میلیون متر مکعب و در افق ۱۴۰۰ بیش از ۸۰ میلیون متر مکعب گاز باید از طریق این خط لوله به مناطق مختلف کشور منتقل شود.
وی با اشاره به اینکه ایران دومین دارنده کشور ذخایر گاز در جهان است گفت: صادرات گاز به پاکستان نهایی شده و طرف پاکستانی اعلام کرده که در یک ماه آینده با آمدن به ایران قراردادهایی را به قرارداد صلح اضافه خواهد کرد، ضمن آنکه خط لوله صلح قرار است سال ۲۰۱۴ به پاکستان وصل شود.
میرکاظمی ادامه داد: در آینده باید حداقل ۱۵۰ میلیون متر مکعب صادرات گاز داشته باشیم و ترکیه نیز درخواست افزایش خرید گاز را به ایران داده است.
وزیر نفت در خصوص اینکه چرا نام این قرارداد خط لوله صلح گذاشته شده گفت: این خط لوله قرار بود بین پاکستان و هند امتداد یابد و با وجود فشار آمریکا بر هند، احزاب مخالف آمریکا در هند به دولت این کشور فشار آورده اند که چرا در این قرارداد شرکت نکرده است.
وی گفت: سابقه مذاکره درباره خط لوله صلح به ۱۵ سال می رسد و فرد مذاکره کننده که در توضیحات نماینده سئوال کننده به خانی از پاکستان موسوم شده است وزیر وقت انرژی پاکستان بوده است.
میرکاظمی خطاب به سازدار گفت: مذاکره برای قرارداد صلح در زمانی که هم حزبی های شما سرکار بودند انجام شد که البته کار خوبی هم بود.
وزیر نفت درباره صادرات گاز گفت: این منطقی نیست که ۶۵۰ میلیون متر مکعب گاز تولید شده در داخل کشور کاملا به مصرف داخلی برسد و اتفاقا باید این سئوال مطرح شود که چرا مقدار بیشتری صادر نمی کنیم؟
سازدار در ادامه سئوال خود از وزیر نفت اظهار داشت: چرا در این قرارداد قانون فرانسه حاکم بود با وجود اینکه قرار بود دراین قرارداد هند نیز حضور داشته باشد و در نهایت این خط لوله به چین برسد اما این اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: چرا قراردادهای به این مهمی که بر اساس اصل ۷۷ قانون اساسی باید به مجلس باید محرمانه امضا می شود مگر مجلس نامحرم است.
سازدار به میرکاظمی گفت: مرا به حزب و گروهی خاص متهم نکن ۲ بار این سئوال در کمیسیون انرژی مطرح شد اما با وجود اینکه اکثر اعضای کمیسیون هم حزبی های شما بودند، از توضیحات شما قانع نشدند.
نماینده مرند و جلفا با طرح این سئوال که نقش آقای رحیم مشایی در قرارداد خط لوله صلح چه بوده از نمایندگان خواست نسبت به قراردادهای نفتی حساس باشند.
وی به کرات از رحیم مشایی به عنوان کسی که نقشی در قرارداد خط لوله صلح دارد نام برد و از وزیر نقش وی در این قرارداد را جویا شد که البته میرکاظمی پاسخی به این سئوال نداد.
پس از پایان این پرسش و پاسخ سازدار اعلام کرد که از توضیحات وزیر نفت قانع نشده است.
طبق آیین نامه مجلس پس از اعلام نظر نماینده نسبت به قانع نشدن از توضیحات وزیر مجلس وارد رای گیری می شود که در این رای گیری نمایندگان با ۱۲۹ رای موافق، ۵۲ رای مخالف و ۱۵ رای ممتنع اعلام کردند از توضیحات وزیر نفت به سئوال سازدار نماینده مرند قانع شدند.
جعفری دولت آبادی با اعزام نماینده ای به زندان اوین به بررسی مشکلات زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین پرداخت و دستور رسیدگی هرچه سریعتر این مشکلات را داد. دیروز ،بیست و نهم خرداد ماه ،هم زمان با حضور نماینده دادستان در بند ۳۵۰ اوین ،رییس زندان اوین ،صداقت نژاد نیز در این بند حضور یافت و ضمن گفت و گو با زندانیان در باره مشکلاتشان ، از نزدیک بر مراحل ساخت و ساز در بند نظارت و دستور داد تعمیرات هرچه زودتر تمام شود.
به گزارش کلمه به نقل از منابع موثق، زندانیان بند ۳۵۰ در گفت و گوهای خود با نماینده دادستان و همچنین رییس زندان اوین بیش از هرچیز از وضع نامناسب بهداشتی و رفاهی بند ۳۵۰ شکایت کردند و گفتند مهم تر از تعوض سرامیک و نو کردن ظاهر بند که معلوم نیست با چه هدفی انجام می شود ،بهبود اوضاع بهداشتی و رفاهی بند است.
زندانیان همچنین از گرمای شدید و نبود امکانات مناسب تهویه و خنک کننده در بند سخن گفتند که نماینده دادستان و رییس زندان اوین به زندانیان قول مساعد دادند که به زودی وسایل خنک کننده مناسب برای این بند نصب شود و اوضاع بهداشتی و رفاهی بند نیز بهبود پبدا کند
در روزهای گذشته ، کلمه خبر داده بود که در بند ۳۵۰ اوین به تازگی ساخت و سازهای ساختمانی شروع شده که به دلیل آن روزهاست زندانیان جای مناسبی برای استراحت و خواب ندارند و مجبورند در حیاط زندگی کنند. آنها برای پیشبرد کارهاو سر وسامان دادن مکانی که به زور در آن نگهداری می شوند مجبور به بیگاری و بنایی شده اند. از چند روز گذشته، زندانیان که جایی برای خواب و استراحت نداشتند در حیاط زندان و زیر افتاب داغ به سر بردند و غدا خوردند.هچنیین در خبرها گفته شد که زندانیان سیاسی در این بند به کار اجباری بنایی وادار شده اند.
تعدادی از خانواده های زندانیان نسبت به کار اجباری زندانیان شان اعتراض کرده و گفته بودند اگر این بند نیاز به تعمیرات ضروری دارد، ارتباطی به زندانی ندارد و پیش از انجام تعمیرات، زندانیان باید به مکانی دیگر منتقل شوند.
همچنین به گفته برخی از خانواده های زندانیان سیاسی، این تعمیرات ساختمانی در حالی انجام می شود که در این فصل این بند از زندان اوین که در زیر زمین قرار دارد بسیار گرم و از وسایل تهویه و خنک کننده مناسب نیز بی بهره است. موضوعی که موجب غیر قابل تحمل شدن زندگی برای زندانیان شده است.
خانواده های زندانیان بند ۳۵۰ از دادستان تهران تقاضا کرده بودند که ضمن بازدید از این بند زندان اوین به وضعیت زندانیان رسیدگی کند و شرایط درمان آنها را فراهم کند. آنها همچنین از دادستان و دیگر مسولان تقاضا کردند که شرایط اولیه رفاهی را در فصل تابستان برای زندانیان این بند فراهم کنند.
هم اکنون در این بند عماد الدین باقی، محمد نوری زاد، بهمن احمدی امویی، علی بیکس، مجید دری، کیوان صمیمی، ضیا نبوی، احمد کریمی، سعید متین پور، اکبر اجدادی ،علی ملیحی ،میلاد اسدی ،مسعود لواسانی ،ارسلان ابدی ،میلاد فدایی ،کوهیار گودرزی ،علی بهزادیان نژاد ،جواد ماهزاده ، علیرضا طاهری و بسیاری دیگر از زندانیان حوادث پس از انتخابات نگهداری می شوند.
بعد از تجمع و راهپیمایی اعتراضی بیست و دوم خرداد امسال در دانشگاه تهران که به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، یازده تن از دانشجویان دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، به اتهام “ایجاد اغتشاش”، به کمیته انضباطی احضار شدند.
به گزارش جرس، در این تجمع که بعد از ظهر شنبه گذشته از مقابل دانشکده هنر آغاز شده و در سراسر دانشگاه ادامه پیدا کرد، دانشجویان با شعارها و پلاکاردهایی، اولین سالگرد جنبش سبز و شهدا و زندانیان سیاسی را گرامی داشتند.
متعاقب این تظاهرات، کمیته انضباطی دانشگاه تهران، دست کم یازده دانشجوی دانشکده ادبیات و تعدادی از دانشجویان دانشکده های دیگر را، احضار و تهدید به صدور احکام انضباطی سنگین کردند و همچنین به آنان هشدا دادند در صورت ادامه تجمعات و اعتراضات، بازداشت خواهند شد.
طی هفته گذشته و در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، دانشجویان دانشگاههای تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف، با برگزاری تظاهرات و تجمعات روزانه و شبانه (در خوابگاه ها)، یاد خیزش و تولد جنبش سبز را گرامی داشتند.
شنبه هفته گذشته فیصل ضرغامی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در شاخه هرمزگان، ساعت ۱۰ صبح در محل کار خود، استانداری هرمزگان دستگیر شد. به گزارش خبرنگار امروز، وی سپس به همراه ماموران اطلاعات به منزلش مراجعه کرده است و منزلش مورد تفتیش قرار گرفته است. در این جریان همسر وی نیز بازداشت میشود که پس از سه ساعت بازجویی آزاد شده است. فیصل ضرغامی طی یک هفته گذشته فقط یکبار با منزل تماس گرفته و هیچ خبری از اتهامش و علت دستگیری اون در دست نیست.
در ادامه افزایش سرکوبها در استان هرمزگان، حسین و ناصر نبی زاده دو دانشجوی بندرعباسی که جهت امتحانات پایان ترم به مهریز یزد مراجعه کرده بودند در مهریز دستگیر شدند. حسین نبی زاده پس از گذشت یک هفته دیروز با منزلش تماس گرفته است ولی از اتهامات و محل بازداشت این دو دانشجو اطلاعی به خانواده اشان داده نشده است.
مدیرعامل متروی تهران، با بیان اینکه “صنعت زیرزمینی در تهران و ساخت و ساز به سرعت بالاگرفته اما سرعت حمایت دولت پایین است”، “عدم حمایت دولت” و “سیاسی کاری ها” را، از عوامل عدم پیشرفت متروی تهران دانست. همزمان شهردار تهران، با انتقاد از دولت خاطرنشان کرد “بسیار سخت میگذرد و فشارها را باید تحمل کنیم.”
به گزارش آفتاب نیوز، محسن هاشمی در مراسم تست گرم خط چهار مترو از ایستگاه شهدا تا کلاهدوز، خاطرنشان کرد “به یک روایتی امروز هم روز غم و هم روز شادی ماست. برای اولینبار است که محلی را آماده بهرهبرداری میکنیم اما نام تست گرم را روی آن میگذاریم و نمیتوانیم به مردم سرویس دهی کنیم. صنعت زیرزمینی در تهران و ساختو ساز به سرعت بالاگرفته اما سرعت حمایت دولت پایین است. ”
وی با ذکر این نکته که “هنوز از بودجه مترو که ۴۵۰ میلیارد تومان به شکل قانونی است، چیزی دریافتی نکردیم”، گفت “جای ناراحتی دارد که برای مترو با این پدیده مهم حمایتها در سطح بالا دنبال نمیشود و جنبههای بدی از عدم حمایت و سیاسی کاری روی مترو سایه میافکند. ”
هاشمی گفت: پس از ١٣ سال تلاش، با بیمهری دچار بحران میشویم و بدتر از سال گذشته به قانون نیز عمل نمیشود. از سوی همه بیقانونی میشود و آن وقت صدایمان را کسی نمیشنود.
مدیرعامل متروی تهران تصریح کرد: اواخر خردادماه امسال، از سوی رسانهها اعلام شد که صد میلیارد تومان به مترو تهران داده میشود، واگنها تا ١۵ تیر در اختیار مردم قرار گیرد. این اخبار از سوی روزنامههای همسو با سیاستهای دولت زده شد که ۶۰ واگن و ٢۸ لکوموتیو تا پایان تیر به مترو داده میشود؛ اما هنوز از بودجه مترو که ۴۵۰ میلیارد تومان به شکل قانونی است، چیزی دریافتی نکردیم.
هاشمی گفت: این ۴۵۰ میلیارد تومان برای ساخت مترو است که تنها ۵ درصد آن نزدیک به ١۶ میلیارد تومان پرداخت شده است که باید تا این زمان به صد میلیارد تومان میرسد.
وی تصریح کرد: ۶۰ میلیارد تومان دیگر برای بهرهبرداری و سوبسید و مابقی نیز برای هزینه تجهیزات و قطعات از سوی حساب صندوق ذخیره ارزی باید در نظر گرفته شد.
هاشمی گفت: نمیدانم اسم این را چه میشود گذاشت سیاست اشتباه در شهرداری؟! این درحالی است که قانون مشخص است و تبیین شده است این فرض دارد قوت میگیرد که در سال شکوفایی مترو پولی به مترو داده نشود و مانع پیشرفت مترو شود.
مدیرعامل متروی تهران به نقل از کلانشهرهای دیگر کشور که” ٣۰۰ کیلومتر مترو در حال بهره برداری و آماده سرویس دهی دارند اما به دلیل عدم حمایت از سوی دولت و تامین اعتبارات در حال خاک خوری هستند”، گفت: در مسیر لایحه هدفمند کردن یارانهها استفاده مردم از مترو و ۶ میلیون سفر شهری به آن بسیار موثر است چرا که ۵۰ درصد این لایحه در حوزه حملونقل شهری است اما این در حالی است که در تاریخ ٢۶ اسفند سال گذشته مصوبه مجلس برای برداشت از حساب صندوق ذخیره ارزی اعلام شد اما به مترو واریز نشد.
همزمان سامانه خبری فرارو گزارش داد محمدباقر قالیباف در همین مراسم، گله مندی مدیرعامل متروی تهران از عدم پشتیبانی دولت را بهجا دانسته و معتقد است: “پروژه مترو متعلق به شهرداری تهران نیست بلکه یکی از پارامترهای مهم در سنجش پیشرفت کشور در ابعاد مختلف عدالتمحوری، مهرورزی، توجه به افراد ضعیف، سلامت و تکنولوژی است.”
شهردار تهران با بیان اینکه روزهای سختی می گذرد و فشار زیادی را تحمل می کنیم، گفت “امیدواریم همه آنهایی که میتوانند و وظیفه دارند طبق قانون برای مردم کاری انجام دهند این انجام وظیفه را به خوبی به سرانجام برسانند.”
لازم به ذکر است طی سال گذشته، اختلاف شهرداری تهران با دولت در تامین هزینههای جاری مترو افزایش پیدا کرده و در همین رابطه مجلس برای کاهش اختلافات و حل مشکل متروی تهران به دولت اجازه داد تا از محل حساب صندوق ذخیره ارزی مبلغ دو میلیارد دلار به مترو تهران کمک کند؛ اما بنا به گفته شهرداری تهران تاکنون این مبلغ پرداخت نشده است و مشکلات مترو همچنان به قوت خود باقی است.
در پی هتک حرمت مرجعیت در قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور اطلاعیه ای این اقدام را محکوم کرد.
به گزارش امروز متن این اطلاعیه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
در سالروز راهپیمایی پرشور مردم در ۲۵ خردادماه ۸۸ در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، گروه های فشار وابسته به جریان حاکم، همزمان با سفر روحانی مبارز حجت السلام و المسلمین مهدی کروبی به شهر قم، اقدام به حمله به ایشان و بیوت آیت الله العظمی صانعی و مرحوم آیت الله العظمی منتظری کردند.
حرکت این گروه خودسر خوانده ای که با هدایت مستقیم برخی مراکز قدرت و در مقابل دیدگان نیروهای امنیتی و انتظامی، اقدام به تخریب دفاتر این مراجع عظام کرده اند، در ادامه پروژه یک ساله گذشته خشونت ورزان در مقابل خواسته های گروههای کثیری از ملت است که قصد دارند با اقدامات معطوف به (( الرعب بانصر)) خود، مردم را از شعارهای محوری اصلاح طلبانه خود منصرف و دلسرد نمایند تا جریان حاکم بتواند با به انحراف کشیدن اذهان عمومی، با سرعتی هر چه بیشتر، عملاً مسیر انحطاط جمهوریت و اسلامیت نظام را بپیماید.
بی شک پس از بی آبرویی جریان اقتدارگرا در سالروز ۱۴ خرداد در توهین به بیت مکرم امام راحل(س)، که خوشبختانه با واکنش مراجع آزادیخواه و مستقل و دلسوزان انقلاب روبرو شد، جریان حاکم قصد دارد تا با ایجاد رعب و وحشت در بین مراجع دینی و حوزه های علمیه و نهادینه کردن اینگونه حرکات خشونت بار، از این پس هیچ ندایی از دل این گروه مرجع جامعه، نسبت به بی حیایی ها، ظلم ها و کجروی ها در نیاید.
طلاب غیور و مردم عزیز
شناسایی و طرد طلبه نمایان حمله کننده به بیوت مراجع، از حوزه های علمیه و همچنین بر ملا نمودن برنامه ریزان و پشتوانه های این گروهای فشار، آنان را از ادامه پروژه به اضمحلال کشیدن نظام دینی بر آمده از رای مردم، با مشکل مواجه خواهد کرد.
حادثه اخیر بار دیگر به خوبی نشان داد، داعیه داران دین و مدعیان حکومت دینی، برای حفظ قدرت خود حاضرند محترم ترین نهادهای دینی را نیز قربانی کنند و این واقعیت نمایانگر آن است که برخلاف ادعاها، جریان ضدملی مذکور، درد دین نیز نداشته، تظاهر به آن را وسیله ای برای منکوب کردن رقبا و استمرار قدرت خود می خواهد.
در این شرائط خطیر کنونی روشنگری مراجع دینی از آنچه که بر کشور طی یک ساله اخیر رفته است، درست نقطه هدفی است که جریان اقتدارگرا، آن را خوب تشخیص داده و از همین رو جهت سرکوب و به سکوت کشاندن این جریان، حرکات خود را از شهر قم شروع کرده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، ضمن محکوم کردن حرکات اخیر جریان اقتدارگرا در حمله به بیوت مراجع عظام، به مسئولین نظام هشدار می دهد که عدم توجه به ریشه های قضایای اخیر و عدم برخورد با این گروه های خودسر خوانده، عاقبت دامن آنان را نیز خواهد گرفت و همچنان که شاهدیم حتی نصیحت اخیر مسئولین عالی نظام در عدم تخریب جریان ها معترض به جریان حاکم، از سوی این جریان ها بی اعتنایی قرار گرفته و خواهد گرفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
در شامگاه شنبه 29 خرداد ماه حضرت آیت الله امینی از عالمان برجسته با حضور در منزل یادگار گرانسنگ امام راحل با حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسن خمینی ملاقات کرد.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، این عضو بلند پایه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و ضمن با اظهار تاسف و تاثر از واقعه پیش آمده در 14 خرداد اظهار داشت: تلخی حادثه از ابعاد مختلف است و این اهانت به شخص شما نبود بلکه اهانت به امام (س) و نظام تلقی می شود؛ تلخی حادثه از آنجا مضاعف می شود که در حضور مقام معظم رهبری و صدها میهمان خارجی وعاشقان حضرت امام و در روزی که متعلق به امام راحل عظیم الشان بود صورت گرفت.
وی خاطر نشان کرد: باید از همگان پرسید که چرا با شما چنین می کنند و اینها کیستند و چه خطری را در وجود شما می بینند که دست به این حرکات می زنند؟ایشان با توصیه به صبر استقامت در مقابل ناملایمات اظهار داشتند:یکی از بزرگترین و مهمترین ویژگی های امام راحل تقوی و اتکاء بخدا بود که انشاالله در همه لحظات باید از آن پیروی نمائیم.
مجید سعیدی ، عکاس سرشناس ایرانی که پس از انتخابات بازداشت شده بود به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کلمه ،مجید سعیدی عکاس مطبوعاتی شب جمعه دهم سال گذشته تیر از سوی ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شده و ماموران بخشی از وسایل شخصی وی را نیز با خود برده بودند .وی در دادگاههای متهمان حوادث پس از انتخابات که به نام دادگاه نمایشی مشهور شد ،نیز شرکت داده شد و چندی بعد به قید وثیقه ازاد شد.
سعیدی بیست سال سابقه عکاسی دارد و با روزنامه ها و نشریات داخلی و رسانه های بین المللی کار کرده است.
مجید سعیدی میگوید: “اگر بنا باشد به قانون احترام گذاشته شود، بیگناهی من ثابت خواهد شد زیرا من کاری به جز انجام وظیفه روزنامه نگاری خودم نکرده ام. من همانطور که همایش انتخاباتی موسوی را پوشش دادم، از همایش احمدی نژاد هم عکس تهیه کردم. چرا من را به جرم عکاسی از موسوی، نه احمدینژاد، محاکمه میکنند؟”
در پی هتک حرمت مرجعیت در قم و حمله به بیوت آیات عظام منتظری و صانعی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور اطلاعیه ای این اقدام را محکوم کرد.
به گزارش امروز، در این اطلاعیه آمده است: حادثه اخیر بار دیگر به خوبی نشان داد، داعیه داران دین و مدعیان حکومت دینی، برای حفظ قدرت خود حاضرند محترم ترین نهادهای دینی را نیز قربانی کنند و این واقعیت نمایانگر آن است که برخلاف ادعاها، جریان ضدملی مذکور، درد دین نیز نداشته، تظاهر به آن را وسیله ای برای منکوب کردن رقبا و استمرار قدرت خود می خواهد.
همچنین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در اطلاعیه خود هشدار میدهد: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، ضمن محکوم کردن حرکات اخیر جریان اقتدارگرا در حمله به بیوت مراجع عظام، به مسئولان نظام هشدار می دهد که عدم توجه به ریشههای قضایای اخیر و عدم برخورد با این گروه های خودسر خوانده، عاقبت دامن آنان را نیز خواهد گرفت و همچنان که شاهدیم حتی نصیحت اخیر مسئولان عالی نظام در عدم تخریب جریان ها معترض به جریان حاکم، از سوی این جریان ها بی اعتنایی قرار گرفته و خواهد گرفت.
متن کامل اطلاعیه در پی میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران
در سالروز راهپیمایی پرشور مردم در ۲۵ خرداد ماه ۸۸ در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، گروه های فشار وابسته به جریان حاکم، همزمان با سفر روحانی مبارز حجت السلام و المسلمین مهدی کروبی به شهر قم، اقدام به حمله به ایشان و بیوت آیت الله العظمی صانعی و مرحوم آیت الله العظمی منتظری کردند.
حرکت این گروه خودسر خوانده ای که با هدایت مستقیم برخی مراکز قدرت و در مقابل دیدگان نیروهای امنیتی و انتظامی، اقدام به تخریب دفاتر این مراجع عظام کرده اند، در ادامه پروژه یک ساله گذشته خشونت ورزان در مقابل خواسته های گروههای کثیری از ملت است که قصد دارند با اقدامات معطوف به "الرعب بانصر" خود، مردم را از شعارهای محوری اصلاح طلبانه خود منصرف و دلسرد نمایند تا جریان حاکم بتواند با به انحراف کشیدن اذهان عمومی، با سرعتی هر چه بیشتر، عملاً مسیر انحطاط جمهوریت و اسلامیت نظام را بپیماید.
بی شک پس از بی آبرویی جریان اقتدارگرا در سالروز ۱۴ خرداد در توهین به بیت مکرم امام راحل(س)، که خوشبختانه با واکنش مراجع آزادیخواه و مستقل و دلسوزان انقلاب روبرو شد، جریان حاکم قصد دارد تا با ایجاد رعب و وحشت در بین مراجع دینی و حوزه های علمیه و نهادینه کردن اینگونه حرکات خشونت بار، از این پس هیچ ندایی از دل این گروه مرجع جامعه، نسبت به بی حیایی ها، ظلم ها و کجروی ها در نیاید.
طلاب غیور و مردم عزیز
شناسایی و طرد طلبه نمایان حمله کننده به بیوت مراجع، از حوزه های علمیه و همچنین بر ملا نمودن برنامه ریزان و پشتوانه های این گروهای فشار، آنان را از ادامه پروژه به اضمحلال کشیدن نظام دینی بر آمده از رای مردم، با مشکل مواجه خواهد کرد.
حادثه اخیر بار دیگر به خوبی نشان داد، داعیه داران دین و مدعیان حکومت دینی، برای حفظ قدرت خود حاضرند محترم ترین نهادهای دینی را نیز قربانی کنند و این واقعیت نمایانگر آن است که برخلاف ادعاها، جریان ضدملی مذکور، درد دین نیز نداشته، تظاهر به آن را وسیله ای برای منکوب کردن رقبا و استمرار قدرت خود می خواهد.
در این شرائط خطیر کنونی روشنگری مراجع دینی از آنچه که بر کشور طی یک ساله اخیر رفته است، درست نقطه هدفی است که جریان اقتدارگرا، آن را خوب تشخیص داده و از همین رو جهت سرکوب و به سکوت کشاندن این جریان، حرکات خود را از شهر قم شروع کرده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، ضمن محکوم کردن حرکات اخیر جریان اقتدارگرا در حمله به بیوت مراجع عظام، به مسئولین نظام هشدار می دهد که عدم توجه به ریشه های قضایای اخیر و عدم برخورد با این گروه های خودسر خوانده، عاقبت دامن آنان را نیز خواهد گرفت و همچنان که شاهدیم حتی نصیحت اخیر مسئولین عالی نظام در عدم تخریب جریان ها معترض به جریان حاکم، از سوی این جریان ها بی اعتنایی قرار گرفته و خواهد گرفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
عبدالله نوری، در تماسی تلفنی با آیت الله صانعی، ضمن اظهار تاسف شدید از حادثه توهین به بیت وی، این حوادث را نشانه ای از عصبانیت حکومت از همراهی ایشان با مردم و جنبش سبز دانست.
به گزارش رسیده به ندای سبز آزادی، به نقل از یکی از نزدیکان بیت آیتالله صانعی، عبدالله نوری، با اشاره به اینکه این حرکات در زمان حیات آیتالله منتظری نیز به دفعات از سوی حکومت انجام شد، گفت: مردم در روز تشییع باشکوه آیتالله منتظری جواب تمام بی حرمتی ها و اهانت های حکومت را دادند.
وی در ادامه ضمن قدردانی از همراهی وی و اکثریت مراجع و علما با خواست اکثریت مردم در یک سال گذشته، حادثه تلخ حمله و هجوم به بیت مراجع و تخریب وحشیانه آن را توسط دست نشاندگان حکومت شدیدا محکوم کرد.
در این گفتگو آیت الله صانعی با بیان جزئیاتی از اتفاقات وحوادث رخ داده در شامگاه و سحرگاه روز بیست و سوم خرداد گفت: اگر در زمانی که در قم به بیت شریف حضرت آیت الله العظمی منتظری حمله کردند و حرمت مرجعیت را وحشیانه شکستند و یا زمانی که به شما در نماز جمعه حمله شد و قصد جان شما را کرده بودند همه روحانیت و همه علاقمندان به مردم و قانون اساسی با هر گرایش سیاسی یک صدا این اتفاقات را محکوم میکردند، امروز این عده محدود و مواجب بگیر این گونه تاخت و تاز نمی کردند و حکومت و فرماندهان آنها نیز جرات نمی کردند این گونه از این حرکات غیر اسلامی و غیر اخلاقی حمایت کنند.
شایان ذکر است پس از حادثه حمله و بی حرمتی به بیت آیت الله صانعی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، سید حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی با تماس تلفنی با وی گفتگو و این حادثه را بشدت محکوم کردند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفتگویی مفصل توضیحاتی را در خصوص نامه خود به رهبری انقلاب قبل از انتخابات داده و تاکید کرده که مایل است از مسئولیت های سیاسی خود کناره گیری کند، اما می ترسد که عوارض بد سیاسی داشته باشد.
به گزارش فردا، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون به بازنشستگی به معنای کناره گیری از مسئولیت های سیاسی فکر کرده اید؟ گفت: مایلم. الان سن من در حدی است که مایلم این گونه شود. ولی هنوز می ترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود.
آیتالله هاشمی افزود: یکی از کارهای که می خواستم بعد از ریاست جمهوری بکنم و نتوانستم انجام دهم این بود که در سفرهای خارجی که می رفتم، خیلی جاها را نشان کردم که بعدا بروم ببینم و جهانگردی کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر خارجی بروم باید جمع زیادی از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که می رویم شورای تامین نیرو می آورند و همیشه زحمت دارد.
رئیس مجلس خبرگان رهبری در بخش دیگری از این گفتگوی خود با ماهنامه «مدیریت ارتباطات» درباره نامه بحث برانگیز خود به رهبری انقلاب قبل از انتخابات تصریح کرد:..همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود، انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.
وی ادامه داد: در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح میدهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سوال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سهشنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سهشنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتیاق مردم را میدیدم.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقیمانده نامه به ایشان نرسیده بود، چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را ندیده بودند.
پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا به گونهای بود که اگر چه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم.
هاشمی افزود: گفتم: خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
هاشمی درباره اینکه به نظر می رسد این نامه رابطه شما با رهبری انقلاب را دچار تغییرات کرده است، گفت: نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند، چون روابط ما به گونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به گونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
هاشمی در برابر این توضیح که برخی می خواهند به بهانه نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند، تصریح کرد: اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
او درباره ملاقات های خود با رهبری انقلاب هم گفت: قبلا هفته ای یک بار ملاقات رایج و حتمی داشتیم. بعدا که کارها کمتر شد دو هفته یک ملاقات داریم که معمولا دو ساعت طول می کشد که گاهی تا شام است. اگر مساله ای هم پیش بیایدتلفنی یا حضوری بین دو هفته صحبت می کنیم.
درپی درخواست شرکت کنندگان مراسم بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (س)در مرکز اسلامی الزهرا (سلام الله علیه) ناتینگهام انگستان حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی پیامی برای این مراسم صادر کرد.
به گزارش جماران، متن این پیام به این شرح است:
خواهران و برادران شرکت کننده در مراسم بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (س)در مرکز اسلامی الزهرا( سلام الله علیها) ناتینگهام انگستان
وقتی برادرم جناب حجت الاسلام عباس میرزا از من خواست که برای جلسه مطلبی بنویسم با خود اندیشیدم که به کدامین جهت وجودی امام اشاره نمایم که هم بتوان در این باره کوتاه و به اندازه فرصت جلسه پرداخت،و هم آن را برای این روزهای جامعه جهانی مفید دانست. به نظرم می آید آن چه امام را از دیگر رهبران سیاسی جهان متمایز می سازد، اتکال به خداوند سبحان و تکیه کردن بر او در تمامی مراحل زندگی است. از روزهای سخت مبارزه تا پایان عمر شریف ایشان آنچه برای امام مهمترین ویژگی به حساب می آمد، توجه به خداوند و قدرت لایزال الهی بود.
توجه به جهات سیاسی امام از جمله تاکید بر وحدت همه مسلمانان و آزادی خواهان در مقابله با استعمار و استکبار،تاکید بر محو و نابودی اسرائیل به عنوان رژیمی فاسد و نامشروع، تشکیل جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی برآمده از خواست ملت و حکم خداوندی، تلاش برای بهروزی و سعادت همه مسلمانان،همه و همه جز با توکل به خداوند حاصل نمی شود و تشریح مکتب سیاسی امام جز با شناخت این بعد از ابعاد وجودی امام میسر نیست؛ مگر می توان بدون اتکال به خدای سبحان،صبر داشت یا مبارزه کرد و مگر می توان جز با توجه به کانون قدرت الهی، به آینده امید داشت؟
امروز در جهان آمیخته به ظلم و دروغ،مسلمانان جز با توسل به حبل الله المتین و وحدت کلمه به سرافرازی نمی رسند و اگر بر آن باشیم که بر مشکلات فائق آییم،باید از جان و دل تقوای الهی را پیشه سازیم و با ساختن روح خویش و استعانت از اولیاء خداوند،خویشتن را برای آینده مهیا نماییم.
سید حسن خمینی
بر اساس آخرین اخبار و اطلاعات مربوط به ورود برخی خوانندگان لس آنجلسی به کشور، بیژن مرتضوی پیش از این هم چندین بار به ایران آمده و بحث ورود معین به رغم تکذیب در بی بی سی، جدی است. همچنین بر خلاف اخبار موجود، دیدار این خوانندگان با برخی مسئولان دولتی نه تهران بلکه در نیویورک انجام شده است.
به گزارش فردا، رضا رشید پور که برای اولن بار عکس حبیب از خوانندگان لس آنجلسی را در وبلاگ خود کار کرد و با این اقدام شایعه های ورود او به ایران را تائید کرد، در مطلبی به همین موضوع اشاره کره و نوشته؛ سفر آقای مرتضوی به کشورمان مسبوق به سابقه بوده و ایشان برای مراودات خانوادگی بارها به تهران آمده اند . اما صورت مساله در مورد آقای معین متفاوت است . ایشان حدود یک ماه پیش با دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن تماس گرفته و برای سفر به ایران اظهار تمایل کرده اند .
پاسخ مقامات مربوط به این درخواست مثبت بوده و حتی از این تصمیم استقبال هم کرده اند . اما در ادامه معین برای اطمینان بیشتر تضمین کافی خواسته که ظاهرا این تضمین هم به ایشان داده شده . انتشار زود هنگام این خبر باعث پدید آمدن واکنشهای متضاد شده و معین مجبور می شود تا برای کاستن از این هجمه در گفتگو با تلویزیون بی بی سی تمام قضیه را تکذیب کند.
جالب این است که همه ی این علاقه مندی ها برای بازگشت به ایران نتیجه ملاقات برخی مقامات رسمی با چهره های سرشناس در آمریکا بوده . بنابراین بر خلاف تصور عمومی دیدار های خصوصی با آقایانی مانند حبیب و معین در تهران انجام نشده و ریشه در نیویورک دارد .
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی درباره سرنوشت اعضای جدید هیئت امنای دانشگاه آزاد بر اساس مصوبه مجلس گفت: با توجه به اینکه افراد بر مبنای تغییرات جدید اساسنامه از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شده اند در نتیجه احکام آنها بلااثر است.
امیرطاهرخانی در گفتگو با مهر افزود: مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره اساسنامه دانشگاه آزاد با مصوبه امروز مجلس لغو می شود و اساسنامه اولیه موسسات آموزش عالی نظیر دانشگاه آزاد که به واسطه آن راه اندازی شده اند باید مد نظر قرار گیرد.
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس گفت: با این مصوبه امروز مجلس آنچه شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان اساسنامه جدید به تصویب رسانده بود بلااثر می شود. از طرفی دادگاه نیز اجرای اساسنامه را متوقف کرده است از این رو دانشگاه آزاد می تواند ادامه کار بدهد.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفت: مجلس اخطارها را در خصوص مصوبه امروز را وارد ندانسته و بر موضوع اصرار داشت.
وی اظهار داشت: همچنین بر اساس قانون جدید مجلس در صورتی که هیئت موسس دانشگاه آزاد پیشنهاداتی را برای هرگونه تغییری در اساسنامه اولیه داشته باشد می تواند این پیشنهاد را به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه دهد.
طاهرخانی در مورد پنج نفر عضو جدید هیئت امنای دانشگاه آزاد نیز که شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی کرده است، گفت: با توجه به اینکه افراد بر مبنای تغییرات جدید اساسنامه از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی شده اند در نتیجه احکام آنها بلااثر است.
وی با اشاره به موضوع وقف اموال دانشگاههای غیردولتی نیز گفت: بر اساس قانون امروز مجلس، اگر هیئت موسس یا هیئت امنای موسسات آموزش عالی و دانشگاههای غیردولتی بخواهند اموال را وقف کند معتبر است و وقف عام محسوب می شود.
از صبح امروز پرشین بلاگ، بلاگفا و کلوب فیلتر شدند.
به گزارش پارلماننیوز، رسانههای حامی دولت از روز گذشته مدعی شده بودند که بلاگفا و پرشین بلاگ وبلاگهای ارزشی را حذف کرده و اقداماتی علیه مسئولان انجام دادهاند.
جالب آنکه بلاگفا از جمله سایتهایی است که کمیته فیلترینگ به مخاطبان سایتهای فیلتر شده پیشنهاد میدهد که به جای آن سایت فیلتر شده به این سایت مراجعه کنند!
بیماری برونشیت امیر خسرو دلیرثانی، از فعالان ملی مذهبی و عضو شورای مرکزی جنبش مسلمانان مبارز، در زندان اوین تشدید شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، دلیر ثانی در تاریخ 13 دیماه 1388 بازداشت شد. وی در فروردینماه سال جاری و پس از گذراندن شش روز مرخصی به زندان اوین بازگشت. با تشدید بیماری برونشیت، سلامتی وی با خطر جدی روبهرو است.
شعبه 28 دادگاه انقلاب امیرخسرو دلیرثانی را به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور" به چهار سال حبس تعزیری محکوم کرده بود. وی در حال حاضر در حال گذراندن چهار سال دورهی محکومیت خود است.
وزیر علوم دولت دهم با بیان اینکه "دانشگاه محل فعالیت افراد و تشكلها علیه اسلام و نظام نیست"، هشدار داد "هیچكس در دانشگاهها مجاز نیست با افراد و تشكلهایی كه علیه اسلام و نظام فعالیت میكنند، همراهی كند." وی همچنین تاکید کرد ""استادان باید علاوه بر اشراف كامل به دانش روز، دغدغه دین داشته باشند."
به گزارش فارس، كامران دانشجو وزیر علوم دولت محمود احمدی نژاد در جمع روسای دانشگاههای استانهای اصفهان، اردبیل، كرمان، خوزستان، آذربایجان غربی و شرقی، اظهار عقیده کرد "اگر تمام بودجه كشور را به دانشگاهها اختصاص دهند و دانشگاهها تمام امكانات لازم را داشته باشند ولی فضای اسلامی بر آن حاكم نباشد به هدف مطلوب دست نیافتهایم. "
ساماندهی پوشش و حجاب
دانشجو با بیان اینكه "فضای اسلامی صرفاً رعایت حجاب و پوشش اسلامی نیست"، در خصوص پوشش و حجاب دانشجویان گفت "مسئولان دانشگاهها باید برنامهریزی و ساماندهی كنند و روسای دانشگاهها خودشان شخصاً وارد شوند و به هیچ عنوان مدیریت موضوع را به نیروهای حراست و انتظامات واگذار نكنند. "
وزیر علوم در این زمینه تاکید کرد: حراست و نیروهای زحمتكش انتظامات باید نقش خود را داشته باشند ولی مدیریت این مسأله مهم و برنامهریزی آن باید به عهده مدیریت و شخص رئیس دانشگاه باشد."
دغدغه دین داشته باشند
کامران دانشجو استادان را "مهمترین ركن اسلامی شدن دانشگاهها" دانست و گفت "استادان باید علاوه بر اشراف كامل به دانش روز، دغدغه دین نیز داشته باشند. در همین راستا جذب و بكارگیری اعضای هیأت علمی متخصص و متعهد به مبانی اسلامی از برنامههای محوری وزارت علوم است و فرایند جذب استاد میبایست از طریق هیأتهای جذب صورت گیرد. "
محل فعالیت....نیست
وزیر علوم همچنین هشدار داد "دانشگاهها باید از دانشجویانی كه در راستای مصالح عمومی و منافع ملی، فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میكنند، حمایت كرده و هیچكس در دانشگاهها مجاز نیست با افراد و تشكلهایی كه علیه اسلام و نظام فعالیت میكنند، همراهی نماید. "
دانشجو ادامه داد "دانشجویان باید هم در صحنه باشند و هم عناصر فتنهگر و معاند اسلام و نظام را مدبرانه و هوشیارانه ارشاد كنند. "
وی در حمایت از بسیجیان و تشکل های لباس شخصی ها در دانشگاهها گفت "مدیران دانشگاهها و ما در ستاد وزارت علوم موظفیم از دانشجویانی كه از حق نظام و مردم دفاع میكنند و دغدغه علم توامان با دین را دارند حمایت كنیم و كوتاهی در این مسأله مهم را از هیچ یك از مدیران دانشگاهها و مسئولین ستاد وزارت علوم پذیرفته شدنی نیست."
کامران دانشجو طی ماههای بعد از انتقال از وزارت کشور به وزارت علوم، بارها استادان، دانشجویان و دانشگاهها را تهدید به گزینش، اخراج، تصفیه کرده و بر لزوم همراهی با "مواضع نهم دی ماه" و "التزام به ولایت فقیه" تاکید نموده است.
کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان ، کمپین پنجاه درصد زنان افغانستان و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب افغانستان در نامه ای خطاب به مردم ایران مجازات سی سال محرومیت ژیلا بنی یعقوب را از حرفه روزنامه نگاری که به تازگی از سوی قاضی پیرعباسی ،رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب صادر شده ، محکوم کرده اند.این روزنامه نگار بارها به افغانستان سفر کرده و گزارش ها و مقالات متعددی در باره زندگی مردم افغانستان بویژه زنان افغانستانی نوشته که در وزنامه ها و وب سایت های متعدد منتشر شده است. به گزارش کلمه به نقل از وب سایت کمپین پنجاه درصد زنان افغانستان متن این نامه به شرح زیراست :
سر دبیر کانون زنان ایرانی به 30 سال محرومیت از قلم محکوم شد. ژیلا بنی یعقوب تنها به جرم نوشتن و عمل همراه با تعهد به حرفه خود به یک سال حبس و 30 سال محرومیت از روزنامه نگاری از سوی قوه قضاییه ایران محکوم شده است. ما اطمینان داریم که شما با نوشته های او و فعالیت های برابری خواهانه اش در مورد زنان ایران آشنا هستید اما می خواهیم بگوییم او تنها به رویای زنان سرزمین اش نیاندیشیده و آرزوی داشتن جهانی برابر و عادلانه را برای تمام باشنده گان این جهانی خواسته است. ژیلا بنی یعقوب در سالهای سخت جنگ و مهاجرت در کنار زنان سرزمین ما، افغانستان ایستاده و آنان را در مسیر پر درد و رنج مهاجرت و پناهندگی در سرزمین خودش ایران نیز همراهی نموده است، او دست زنان فلسطینی و لبنانی را به گرمی فشرده، زنان عراقی را با مهر آغوش کشیده و به زنان کشورش ایران در چهار گوشه آن عشق ورزیده است. او که همواره به کانون و همگرایی در میان مردم اندیشیده و در این مسیر گام برداشته، به عنوان یکی از وجدان های آگاه منطقه در تمام سالهای فعالیت خود تلاش نموده آینه واقعی مصائب و مشکلات زنان این منطقه باشد. او با به خطر انداختن جان خود و تهیه گزارش های مختلف از وضعیت زندگی زنان در کشورهای بحران زده و در حال جنگ سعی نموده پیوندی همدلانه و عمیق در میان مردمان این منطقه به وجود آورد. او بذر دوستی و محبت کاشته و هرگز انسانیت را فدای امیال شخصی خود ننموده است. امروز شما او را به یکسال حبس و 30 سال "ننوشتن" محکوم می کنید. کدام یک از گزارش های او شما را این چنین آزرده ساخته است؟ در خبرها خواندیم او متهم به قلم زدن در روزنامه هایی است که با مجوز دولت های مختلف ایران فعالیت می کرده اند، دولتهایی که همیشه ادعا شده است با بالاترین میزان آرا، منتخب شما مردم ایران بوده اند! و حیران تر شدیم زمانی که خواندیم جرم او سفر به کشوری است که با دولت ایران پروتکلی در زمینه مبادله زنان نخبه امضا نموده است. به ما نگویید که "جرم او این است که در تمام سفرهایش به حق به عنوان سفیر فرهنگی مردم ایران عمل نموده و سعی کرده دیدگاههای کلیشه ای در مورد سرزمین و مردمش را بشکند" که هیچ در باورمان نمی گنجد! اوهرگز بار سفر را آنقدر محکم نبست که ایران را برای همیشه ترک کند و امروز متهم به ماندن در سرزمین مادری اش و انتقاد از کاندیدای ریاست جمهوری شده است که به هر روی آن کاندیدا امروز رییس جمهوری ایران است. او متهم به جمع آوری امضا، مدنی ترین شکل طرح خواست ها و مطالبات، برای بهبود زندگی زنان سرزمین اش است. آی مردم! او متهم است که همواره به شما اندیشیده و برای شما زیسته، چگونه می توانید فرزند با شرف خود را این گونه مجازات کنید؟ آیا یقین دارید که با صدور چنین حکمی ژیلا 30 سال نخواهد نوشت؟ آیا هرگز به این اندیشیده اید که اگر ژیلا 30 سال ننویسید ایران 30 سال از داشتن قلمی که برای وصل کردن آمده محروم می ماند؟ هر گز به این نیاندیشیده اید که در طول تاریخ همیشه جای خالی قلم را تفنگ پر کرده است؟ آیا هرگز به این نیاندیشیده اید که با صدور چنین احکامی نه تنها چیزی به دست نمی آورید بلکه حقانیت ژیلا را برای انتقادهایش به اثبات می رسانید؟ از کدام قسمت از نوشته های او این چنین بر آشفته اید که کمر به شکستن قلم اش بسته اید؟ شاید هدف شما از صدور چنین حکم ناعادلانه ای منزوی ساختن ژیلا و یارانش چون هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری، بدر السادات مفیدی، محبوبه خوانساری، اعظم ویسمه و دیگران باشد اما آگاه باشید که بزرگی این زنان وابسته به حکومتها که همیشه رهگذر مسیر تاریخ بوده اند، نیست. روایت آنها برای همیشهء تاریخ و در نزد مردمان بلند اندیش جریان خواهد داشت و آگاه باشید که ما امروز بیش از هر زمان دیگری اعمال شما را به نظاره نشسته ایم! کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان ، کمپین پنجاه درصد زنان افغانستان و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب
منبع: تا آزادی روزنامه نگاران
یاور سبز پس از مصاحبه با دکتر محسن آرمین به سراغ فخرالسادات محتشمی پور رفت و دومین مصاحبه خود را از او گرفت. فخرالسادات محتشمی پور نیازی به معرفی ندارد، او سال ها برای تحقق دموکراسی، آزادی و برابری حقوق زنان فعالیت کرده و در یک سال اخیر نیز در نقش تازه تعریف شده همسر زندانی سیاسی "مصطفی تاج زاده" حقوق از دست رفته همسر و دیگر یاران سبز دربندش را فریاد کرده است. فریاد "یا زینب" او هنوز در شهر شنیده می شود.
جنبش سبز یک حرکت اعتراضی نسبت به تضیع حقوق اساسی مردم است. سوال اساسی و ابتدایی در حرکت های اعتراضی در روزهای نخست این بود که رأی من کجا است که با سرکوب و خشونت با سائلین برخورد شد. سرکوب ها، وحشی گری ها، بازداشت های فله ای از فردای روز انتخابات آغاز شد و روزبه روز افزایش پیدا کرد و بازداشت فعالان سیاسی و مطبوعاتی و حتی افراد عادی در ستادهای انتخاباتی، توقیف مطبوعات و جلوگیری از فعالیت های قانونی احزاب، شائبه تقلب در انتخابات را بیشتر کرد. متأسفانه وحشی گری ها با هدف گلوله قرار دادن فرزندان سبز این خاک پاک به اوج رسید.
تعریف شما از جنبش سبز چیست و چه هویتی برای آن قائل هستید؟
جنبش سبز را یک حرکت اعتراضی نسبت به تضیع حقوق اساسی مردم می دانم. در انتخابات سال 88 مردم پر شور و به صورت گسترده وارد تبلیغات انتخاباتی شدند و تا قبل از انتخابات حضور آنان در کوچه و خیابان ها وفعالیت هایشان آزاد بود و به همین دلیل زمانیکه رأی خود را به صندوق ها ریختند، انتظار داشتند که این رأی محترم شمرده شود و نسبت به آن امانت داری شود. اما اینگونه نشد و در نتیجه براساس قرائن مشهود توسط مردم، شبهه ای نسبت به نتیجه انتخابات بوجود آمد که این حق مسلم را ایجاد می کرد که سوال کنند و برای آن پاسخی منطقی و قابل قبول مطالبه کنند. سوال اساسی و ابتدایی در حرکت های اعتراضی در روزهای نخست این بود که رأی من کجا است و متاسفانه به جای آنکه جواب منظقی به این سؤال ساده داده شود با سرکوب و خشونت با سائلین برخورد شد و همین امر شبهه ای را که وجود داشت تشدید کرده و می کند. من نمی خواهم وارد بحث تقلب در انتخابات شوم زیرا این موضوع کاملا روشن است و از ابتدای روند تبلیغات انتخابات حتی پیش از زمان قانونی شروع انتخابات، تخلفات بارز صورت گرفته و قانون انتخابات رعایت نشده و همین امر سلامت انتخابات را زیر سوال برده است. مردم فراموش نکرده اند که آقای خاتمی در دوره دوم کاندیداتوری ریاست جمهوری نه تنها مراقبت های جدی برای حفظ قانون و عدم تخطی از آن با توجه به دراختیار داشتن امکانات و شرایطی برتر از دیگر کاندیداها به دلیل مسئولیت خود داشتند بلکه حتی مواردی را که احساس می کردند ممکن است شبهه ای در امر انتخابات آزاد و قانونی بوجود آورد، بر خود سخت گرفته و از آن دوری می کرد در حالیکه در انتخابات دهم همین مردم شاهد نهایت بهره وری از امکانات دولتی توسط کاندیدایی که هنوز ریاست قوه مجریه را به عهده داشت، بودند. ضمن اینکه مراجع و مراکزی که خود باید حافظ و پاسدار سلامت انتخابات باشند به نفع یک کاندیدا جهت گیری داشتند که این خود از تخلفات محرز در انتخابات است. سوء استفاده ها از امکانات دولتی و بویژه توزیع بی رویه پول و کالا در مناطق مختلف به انحاء گوناگون، دخالت نظامیان در امر انتخابات، بدنام کردن کاندیداهای دیگر بویژه در مناظره های تلویزیونی با چاشنی خارج از حد دروغ در کنار رفتارهای غیرقانونی در روز انتخابات از جمله راندن ناظران کاندیداهای غیر از کاندیدای موردنظر از حوزه های انتخابیه و راندن مردمی که در انتظار رسیدن نوبت رأی دادن بودند، به بهانه غیرقانونی پایان زمان رأی گیری و یا پایان یافتن تعرفه ها در کنار سوء نظری که به دلیل تخلفات پیشین در ضمیر صاحبان آرای سبز وجود داشت به هرحال موجب شد که ملت حق خود را مطالبه کند که متاسفانه پاسخ خشونت و بدرفتاری های غیرطبیعی بود و همین سرکوب ها و رفتارهای نادرست سبب شد تا مردم بیشتر از قبل نسبت به پیگیری حق خود جدیت به خرج دهند و با یکدیگر متحد شوند تا رأی خود را جستجو و حق خود را مطالبه کنند. سرکوب ها، وحشی گری ها، بازداشت های فله ای از فردای روز انتخابات آغاز شد و آزار و اذیت گروه های مختلف مردم که در روشنگری جامعه در راستای افشای جریان اقتدارگرا و تمامیت خواه مؤثر بودند، روزبه روز افزایش پیدا کرد و بازداشت فعالان سیاسی و مطبوعاتی و حتی افراد عادی در ستادهای انتخاباتی، توقیف مطبوعات و جلوگیری از فعالیت های قانونی احزاب، شائبه تقلب در انتخابات را بیشتر کرد. و متأسفانه وحشی گری ها با هدف گلوله قرار دادن فرزندان سبز این خاک پاک به اوج رسید. البته تمام این روش های سرکوبگرانه فقط باعث شد که مردم در مطالبه خواسته هایشان محکم تر و منسجم تر شوند . ظاهر امر این است که سرکوب منجر به حل مساله می شود در حالیکه اینک پس از یک سال فقط صورت مساله پاک شده و اصل مسئله به قوت خود باقی است.
شاه صدای انقلاب مردم را دیر شنید و اگر به موقع به توصیه های امام گوش فراداده بود ، قطعا انقلابی صورت نمی گرفت. این مسئله باید برای حکومتگران عبرت می شد. متاسفانه این طور به نظر می آید که اقتدارگرایان اصولی را که به خاطر آن انقلاب شده بود یعنی توجه به آراء و خواست را به دست فراموشی سپرده اند. در زمان امام انتخابات آزاد بود و شورای نگهبان نیز مکانیزمی بود برای آنکه مبادا هیات های اجرایی و مجریان انتخابات تخلف و تقلب کنند و خیانت در رای مردم صورت گیرد اما متأسفانه این مکانیزم به مرور زمان خود تبدیل شد به عامل خیانت در آراء مردم و این انحراف مسلم از قانون و آرمان های امام به بهانه رعیات مصلحت مردم و نظام و با فرض صغیر بودن جامعه و نیازشان به قیم، صورت گرفت.
انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی به پیروزی رسید، استقلال کشور تامین شده است اما آزادی هنوز معضل جامعه است وحتی همان طور که مشاهده می کنید آزادی های اجتماعی دوران شاه نیز وجود ندارد ، انتخابات مجددا چون رژیم گذشته فرمایشی شده است، مطبوعات آزاد وجود ندارد و .... شاید بتوان گفت که تا حدودی ما به آن دوره بازگشت کرده ایم؛ چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی به پیروزی رسید باید مجددا انتخاباتی فرمایشی صورت گیرد و ازادی ها محدود شود؟ ( پس چرا مردم انقلاب کردند؟)
جواب این سوال به همان مساله حضور آقای موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم و احساس خطری که ایشان ، آقای کروبی و آقای خاتمی نسبت به فاصله افتادن بین ارزش های انقلاب اسلامی و آنچه که در حال رخ دادن بود می کردند، برمی گردد. انقلاب ما یک انقلاب مردمی بود و در این موضوع هیچ کس تردیدی ندارد، یعنی همه ناظران خارجی، محققین و پژوهش گران در اینکه این انقلاب بوسیله مردم و با رهبری امام خمینی صورت گرفت اتفاق نظر دارند، نکته مهم این است که خواست و اراده مردمی که خواستند در سرنوشت خود تغییر دهند و با ظلم به مبارزه برخاستند، باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد. در آن زمان رژیم شاه دارای دستگاه های امنیتی و نظامی قوی و مجهزی بود که روز به روز هم قوی تر و مدرن تر می شد، اما چه اتفاقی سبب شد رژیمی با آن همه قدرت سقوط کند در حالیکه مدعی بود که با انجام خدمات زیاد رفاه نسبی برای مردم فراهم کرده و شاه باورش نمی شد که به این سرعت و به این راحتی نظامی که بوجود آورده بود فروبپاشد؟ این اتفاق زمانی رخ داد که رژیم او از مردم فاصله گرفت و به خواسته مردم بی اعتنایی و به اعتقاداتشان بی احترامی کرد و مسایلی که مردم و جامعه مطرح می کردند را بی پاسخ گذاشت و در نتیجه شاه زمانی صدای انقلاب مردم را شنید که دیگر دیر شده بود و زمانیکه خواست اصلاحاتی را انجام دهد دیگرزمانش گذشته بود و اگر به موقع به توصیه های امام گوش فراداده بود که او را با این عبارت نصیحت کرده بودکه بمان و روشت را درست کن، قطعا انقلابی صورت نمی گرفت. این مسئله باید برای حکومتگران عبرت می شد. خصوصا که سه دهه بیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته و نباید فراموش می شد که بی اعتنایی و بی احترامی به خواسته ها و مطالبات مردم می تواند فاصله ها را بیشتر و بی اعتمادی را رواج دهد. متاسفانه این طور به نظر می آید که اقتدارگرایان اصولی را که به خاطر آن انقلاب شده بود یعنی توجه به آراء و خواست مردم که در زمان امام نهایت تلاش برای تحقق آن صورت می گرفت، به دست فراموشی سپرده اند. انتخابات آزاد و حق تعیین سرنوشت مهم ترین دست آورد انقلاب ماست و در قانون اساسی که در سال های نخست پیروزی انقلاب و در آن شرایط هیجانی و انقلابی نوشته شده بود مواردی چون حق مردم، حقوق بشر ، آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات و سایر موارد حقوق بشری کاملا رعایت شده است که امروزه با تفاسیر غلطی که آقایان داشتند و با این توجیه که هدف وسیله را توجیه می کند خیلی از مسایل را برای خودشان حل کردند و گمان بردند که برای جامعه نیز حل می شود در حالیکه هیچ چیز نمی تواند مانع انتخاب آزاد انسان شود و زمانیکه خداوند این قدرت و اختیار را در اختیار انسان قرار داده که خوب را از بد تشخیص دهد و سپس انتخاب کند حتی پیامبران این اجازه را نداشتند که به زور انسان را وادار به خداپرستی کنند و قرآن می گوید " لااکراه فی الدین" یعنی با زور و جبر نمی توان انسان را به راه صواب و درست هدایت کرد و برای انتخاب گری انسان ارزش قایل شده در نتیجه هیچ حکومتی انسانی نمی تواند فراتر از حکم خدا رود و آن چیزی را که صلاح جامعه و بشر می داند، تحمیل کنند. اگر صلاحی وجود دارد باید مورد اقبال مردم قرار گیرد و آنان باید خود طالب آن باشند. در زمان امام انتخابات آزاد بود و شورای نگهبان نیز مکانیزمی بود که درنظر گرفته شد برای آنکه مبادا هیات های اجرایی و مجریان انتخابات تخلف و تقلب کنند و خیانت در رای مردم صورت گیرد و در موارد اختلاف نیز ایشان چاره را در تعیین شورای حکمیت می دیدند که حاصل نظراتشان را با مردم در میان می گذاشتند. متأسفانه این مکانیزم به مرور زمان خود تبدیل شد به عامل خیانت در آراء مردم و این انحراف مسلم از قانون و آرمان های امام به بهانه رعیات مصلحت مردم و نظام و با فرض صغیر بودن جامعه و نیازشان به قیم، صورت گرفت. به طور کلی در این سه-چهار سال اخیر این روند شدت بیشتری به خود گرفت به نحوی که نگرانی ها نسبت به خدشه دار شدن تمامی آرمان های انقلاب ، امام و مردم پدید آمد و حتی چهره اسلام ناب محمدی نیز توسط مدعیان دینداری و ارزش مداری مخدوش شد. البته کاندیداهای اصلاح طلب تاکید کرده اند که این احساس نگرانی به معنی بازگشت به گذشته نیست، به هرحال ما یک تجربه سی ساله داریم و هر انسان عاقلی تجربه های ارزشمند خود را نادیده نمی گیرد و اشتباهاتش را تکرار نمی کند اما آن ارزش ها و آرمان ها برای ما محترم است و می خواهیم که قانون اساسی که مترقی و متضمن تحقق آزادی و دموکراسی است اجرا شود و البته این بدان معنی نیست که این قانون دست نوشته بشر، وحی منزل است و غیر قابل اصلاح بلکه هرزمان که مردم احساس کنند باید متناسب با نیاز زمان و مقدرات تغییراتی در آن صورت گیرد باید این امر تحقق یافتنی است. اما در حال حاضر هنوز نه تنها همه ظرفیت های قانون اساسی در کشورمان مورد بهره مندی قرار نگرفته بلکه شاهد تخلف از مواد بسیار مهم آن هستیم که خود موجب بسط بی عدالتی و ترویج تبعیض و فساد می شود. و در این زمینه هر سه قوه مسئول و پاسخگو هستند.
هیچ گاه تصور نمی کردیم که زمانی در حکومت اسلامی که مدعی عدل علوی است قدرتمداران اینگونه رو در روی مردم قرار بگیرند و با صف آرائی نظامی به آزار مردم و حتی کشتار خیابانی دست بزنند. این اتفاقات نتیجه فاصله ای است که بین گفتمان اصلاح طلبی که وفق و مدارا، تساهل و تسماح، تفاهم و گفتگو و تعامل در آن اصل است با گفتمان اصول گرایان که اقتدارگرا و قدرت طلبند و تمامیت خواه و حرف خود را حجت می دانند و هر کلام و عقیده ای را که مخالف خود ببینند با آن دشمنی می کنند، وجود دارد . برای اساس نظر آنان، مخالف معنا ندارد، یا با مایی و یا بر ما و اگر مخالف باشی با ما دشمن هستی و باید از بین بروی
در دهه سوم انقلاب شاهد دستگیری گسترده ای از فعالان سیاسی که خود در بوجود آمدن این انقلاب نقش اساسی داشتند بودیم همچنین عده زیادی از مردم و روزنامه نگاران نیز دستگیر شدند و مهم تر از همه خون بی گناهان ریخته شد آیا هیچ گاه گمان می کردید در نظام جمهوری اسلامی چنین حوادثی رخ دهد؟
هیچ گاه تصور نمی کردیم که زمانی در حکومت اسلامی که مدعی عدل علوی است که برای حقوق انسان ها و حتی حیوانات ارزش قائل است، قدرتمداران اینگونه رو در روی مردم قرار بگیرند و با صف آرائی نظامی به آزار مردم و حتی کشتار خیابانی دست بزنند. ما که تجربه زمان شاه و انقلاب را داریم، خود شاهد بودیم در مواردی که گارد و نیروهای مسلح در خیابان مستقر بودند سعی می کردند که اگر دستوری کشتار دارند، اغماض و چشم پوشی کنند و زمانیکه به آنان گل می دادیم پاسخ آنان لبخند بود نه گلوله. این وحشی گری ها برای من که خودم شاهد صحنه های عجیبی از این روزها بودم عجیب بود و باور نمی کردم که ما اکنون در ایرانی هستیم که تنها سی و یک سال از پیروزی انقلاب شکوهمند آن علیه نظام ستمشاهی می گذرد. انقلابی که امامش روح مودت، اتحاد و هم بستگی را در مردم دمید و وحدت کلمه را رمز پیروزی در برابر دشمنان خواند و حاکمان را به احترام به مردم و رعایت حقوق آنان تکلیف کرد برای ما تصور این روزها غیرممکن بود و هنوز هم این گونه سبعانه رفتار کردن با مردم و خاصه ریختن خون بی گناهان باورکردنی نیست و از نظر من این اتفاقات نتیجه فاصله ای است که بین گفتمان اصلاح طلبی که وفق و مدارا، تساهل و تسماح، تفاهم و گفتگو و تعامل در آن اصل است با گفتمان اصول گرایان که اقتدارگرا و قدرت طلبند و تمامیت خواه و حرف خود را حجت می دانند و هر کلام و عقیده ای را که مخالف خود ببینند با آن دشمنی می کنند، وجود دارد . برای اساس نظر آنان، مخالف معنا ندارد، یا با مایی و یا بر ما و اگر مخالف باشی با ما دشمن هستی و باید از بین بروی. این یعنی منطق طاغوت. منطق آنان که برجای خدا نشسته اند و با جان بندگان خدا بازی می کنند. و ما نمونه این منطق را در طالبانیسم در همین همسایگی خود مشاهده کرده ایم هرچند که به تازگی آنها نیز اعتراف کرده اند که رفتار و حرکاتشان اشتباه بوده و حالا به این نتیجه رسیده اند که اگر بار دیگر به حکومت برسند باید نوع دیگری عمل کنند و می گویند که بی تردید از تجربیات تلخ گذشته استفاده می کنند و دیگر آن رفتارهای خشن و آن مشی دیکتاتوری تکرار نمی شود. متاسفانه این تجربه در همسایگی ما وجود داشته و به جای عبرت گرفتن از فرجام آنان، گویی خشونت طلبان در حال تکرار مو به موی روش منزجرکننده و ضد بشری آنان برای محدود کردن آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی شهروندان هستند. اما در عین حال این امید وجود دارد که این مساله پرسش هایی را در جوانان ایجاد کند و این رغبت را برای آنکه بخواهند فرق اسلام واقعی را با اسلام دیکته شده از سوی آقایان بدانند و در این زمینه بیشتر مطالعه کنند و با آن فطرت پاک و روح حقیقت جویی که دارند اسلام راستین را تشخیص دهند که این امر به نوبه خود بسیار عالی و از برکات این رویدادهای تلخ است.
انتظار می رفت که از یک حرکت کودتایی که رای مردم را به هیچ می گیرد و تفلب می کند و حرف خود را حجت می داند، چنین محصولاتی بدست آید. این حرکت یک روند تدریجی بود یعنی پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 چنین حرکت خزنده ای آغاز شد و ما شکل بارز آن را در کیهان و عملکرد کیهانیون با دروغ هایی که سرهم می کردند می دیدیم . اشتباه آقایان این بود که وقتی این افراد را به عنوان متهمین اغتشاش ها بر اساس حکمی که چند روز قبل از روز 22 خرداد امضاء شده بود، بازداشت کردند، حواسشان نبود که قصاص قبل از جنایت هیچ توجیه شرعی و محکمه پسند نداردکاش در این راه پیمایی که اخیرا شنیده ام استاندار تهران گفته مجوز داشته ؟! حکم تیر صادر نمی شد و کسی کشته نمی شد و جان جوانان پاک و بی گناه ایران محفوظ می ماند تا این حرکت بتواند با آرامش و مدبرانه توسط خود مردم به حل مشکلات کمک کند نوع دستگیری ها بسیار وحشیانه، بی ادبانه و سفاکانه بود که این مساله برای ما شوک آور بود.
می گویند هر انقلابی فرزندان خودش را می خورد آیا این فرزند خوری برای جمهوری اسلامی آن هم در دهه سوم انقلاب کمی زود نیست و آیا اصولا فکر می کردید روزی ببینیند که دوستان و یاران انقلاب مانند همسر شما و دیگران که هرکدام سهمی بزرگ در پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی دارند راهی زندان شوند و چنین برخوردهای با آنان صورت بگیرد ؟
این مسئله فی نفسه می تواند یک شوک بزرگ باشد اما حقیقتش را بخواهید برای ما به عنوان خانواده زندانیان سیاسی پس از انتخابات، شوک بزرگی نبود و انتظار می رفت که از یک حرکت کودتایی که رای مردم را به هیچ می گیرد و تفلب می کند و حرف خود را حجت می داند، چنین محصولاتی بدست آید. از سوی دیگر این حرکت یک روند تدریجی بود یعنی پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 چنین حرکت خزنده ای آغاز شد و ما شکل بارز آن را در کیهان و عملکرد کیهانیون با دروغ هایی که سرهم می کردند ، انواع توهین ها و بی حرمتی هایی که به مسئولین دوره اصلاحات و پرونده سازی ها با طراحی های کثیف باند توطئه گرانجام می شد می دیدیم . این جریان برای ما خنده دار و مضحک بود اما باور نمی کردیم که زمانی این مدعیان اینگونه به قدرت برسند و بخواهند بوسیله سناریویی که از قبل آماده کرده اند یاران صدیق و خدمتگزارانقلاب رابه بند بکشند. هرچند قابل پیش بینی بود که اولین اقدام بعد از کودتا، دستگیری و بازداشت فعالان سیاسی اصلاح طلب باشد. اما اشتباه آقایان این بود که وقتی این افراد را به عنوان متهمین اغتشاش ها بر اساس حکمی که چند روز قبل از روز 22 خرداد امضاء شده بود، بازداشت کردند، حواسشان نبود که قصاص قبل از جنایت هیچ توجیه شرعی و محکمه پسند ندارد. ما معتقدیم تظاهرات 25 خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ ایران. در آن زمان مردم با احساس مسوولیت نسبت به سرنوشتشان در صحنه حضور پیدا کردند و با راهپیمایی سکوتشان به طور مسالمت آمیز و صلح طلبانه جویای رأی و خواستار حق شان شدند، آقایان هم اگر جانب انصاف نگاه می داشتند خود به اثرگذاری این حرکت آرام و مسالمت آمیز معترف می شدند و کاش در این راه پیمایی که اخیرا شنیده ام استاندار تهران گفته مجوز داشته ؟! حکم تیر صادر نمی شد و کسی کشته نمی شد و جان جوانان پاک و بی گناه ایران محفوظ می ماند تا این حرکت بتواند با آرامش و مدبرانه توسط خود مردم به حل مشکلات کمک کند. به هرحال بهانه دستگیری ها ایجاد اغتشاش بود اما عزیزان ما را فردای انتخابات دستگیر کردند که هنوز اتفاقی رخ نداده بود. در مورد اتهام همسرم آقای تاج زاده برای دستگیری که از دادستان وقت، مرتضوی پرسش کرده بود، او گفته بود در فلان جلسه( جلسه مشارکت که از نظر آقایان در آن توطئه صورت گرفته بود چون خود دسیسه باز و توطئه گر هستند ) درحال توطئه و طراحی اغتشاشات بودید! در حالیکه در آن هنگام آقای تاج زاده در بیمارستان در کنار بستر برادرزاده محتضرش بوده و بعد هم که به خانه آمده و دقایقی بعد در همان نیمه شب بیست و سوم توسط مهاجمینی که به حریم خصوصی ما تجاوز کزده و مرا دعوت به آرامش می کردند ربوده شد که ما تا بیش از 45 روز از ایشان بی خبر بودیم. نوع دستگیری ها بسیار وحشیانه، بی ادبانه و سفاکانه بود که این مساله برای ما شوک آور بود. آقای تاج زاده همان زمان نیز که مسوولیت دولتی داشت و در معاونت وزارت کشورو ریاست ستاد انتخابات کل کشور به عهده اش بود، چند بار به دادگاه احضار شده بود که معمولا به اعتراض عدم رسیدگی به شکایتش از آقای جنتی در دادگاه شرکت نمی کرد و یا از خود دفاع نمی کرد و همیشه معترض به عدم اجرای عدالت در دادگاه و دستگاه قضا بوده و هست. او طبق آموزه ها اسلامی و قانون بر این اعتقاد است که اساسا هیچ تفاوتی بین افراد برای قرار گرفتن درمحضر قاضی و در دادگاه نیست و نباید هیچ فردی به دلیل موقعیت و منصب و نسبتش مصونیت قضایی داشته باشد و این شعاری است که رئیس جدید قوه قضائیه نیز مطرح کرده و ما بی صبرانه منتظر اجرا و عمل به آن در همه موارد،نه بعضی موارد گزینش شده، هستیم. به هرحال آن چیزی که برای ما شوک آور بود نحوه رفتارها چه در هنگام دستگیری که بعضا با شکستن درب منزل و شیشه ماشین و حمله به دفتر کار،صورت می گرفت آن هم در شب و نیمه شب برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر و نیز یورش به خانه ها بعضا در زمان غیبت صاحبخانه و بدون اذن او مانند حمله یه منزل خود ما در زمان عدم حضور من که معلوم نیست کلید منزل ما دست ایشان چه می کرده و تفتیش منزل و بردن اموالی که متعلق به من و دخترم بوده و علیرغم پیگیری های مکرر توسط خودم و وکیلم هنوز مسترد نشده است. بدرفتاری با خانواده های زندانیان سیاسی که پیگیر احوال و وضعیت عزیزانشان بودند و انواع بی قانونی ها که در مورد بازداشت شدگان انجام می شد از بازداشت موقتی که باید 10 روز باشد و بعضا تا نه ماه و بیشتر به طول انجامید تا عدم تماس با وکیل و خانوده که نخستین تماس ما پس از 45 روز و براثر نامه سرگشاده ام به آقای شاهرودی محقق شد و موارد بسیار زیادی که حاکی از نقض حقوق اولیه انسان ها بود که البته تاج زاده هیچگاه از ضایع شدن حقوق خودش شکایت نداشت بلکه تضیع حقوق اجتماعی و حقوق شهروندان برایش مهم بود و پس از آزادی هم گفت که با خدای خود عهد کرده ام که از زندان کینه ای با خود بیرون نبرم و همه چیز را فراموش کنم. اما به نظر من مدعی العموم باید علیه این ظلم اقامه دعوا کند تا امثال مرتضوی و دیگر قضات و مباشران آنان، هرگز به خود اجازه تجاوز به حقوق بندگان خدا را ندهند چه رسد صدور حکم شکنجه منجر به قتل بهترین فرزندان کشور سلامیمان و امیدوارم همه زندانیان سیاسی با حاکمیت عقلانیت در این سرزمین متمدن و با فرهنگ هرچه زودتر از بند رها شوند و روزی برسد که تمام کسانیکه مسوول این ظلم ها بودند، محاکمه شوند.
پس از انتخابات و با اعلام پیش از موقع نتیجه آراء و برخوردهای صورت گرفته متعاقب آن که شدیدا خشونت آمیز و وحشیانه بود بلافاصله زنان به عنوان کسانیکه خود را صاحب و مالک رأی خود می دانستند وارد صحنه شدند. بسیار تاسف برانگیز بود که به نام بسیجی و با لباس بسیجی به زنان حمله می کنند و دشنام و ناسزا می دهند و من خود در بعضی از موارد سعی می کردم با نصیحت مادرانه آنان را از این کار بازدارم و از آنان می پرسیدم که پسرم چه باعث شده که تو گمان می کنی در کوچه و خیابان شهرت با دشمنت مواجه هستی که قصد مرگ آنان می کنی؟ همه آنان که رفتند و جان خود را فدای آرمان های والایشان کردند برای ملت ایران عزیزند اما چشمان ندا که سمبل مظلومیت سبزها و بویژه نسل جوان زن ایرانی است به عنوان شاهدی بر پویایی جنبش و لبخند سهراب به عنوان مهری رضامندانه از استمرار آن در یاد ما جاودانه خواهد ماند و ما نیز هم راه و هم گام با خانواده های همه عزیزان پرپر شده مان خونخواه آنان باقی خواهیم ماند
زنان در جنبش سبز نقش فعال تری داشتند، چه در تظاهرات خیابانی که جلو تر از مردان بودند و مورد ضرب و شتم هم قرار گرفتند، چه زنانی که به دلیل فعالیت های سیاسی راهی زندان شدند و چه در نقش خانواده زندانیان سیاسی که بسیار فعال بودند و در تمامی صحنه ها حضور داشتند و شاید در بعضی از موارد از مردان قوی تر و استوارتر بودند؛ دلیل این مساله چیست و چرا زنان حضوری پررنگ تر از مردان یافته اند؟
اگر تاریخی به قضیه نگاه کنیم در دوران مشروطه نیز زنان نقش موثری داشتند چه مستقیم و چه غیر مستقیم و هرجایی که احساس می کردند مردان درحال ضعیف شدن هستند به انحاء مختلف سعی می کردند آنان را در صحنه نگه دارند، بگذریم که با قدرناشناسی هم رزمان پیشین آنان به حقوقشان دست نیافتند. در انقلاب اسلامی اما حضور فعالانه زنان و نقش تأثیرگذارشان کاملا مشهود بود و مشارکت سیاسی زنان پس از پیروزی نیز از سوی رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفت. در این سه دهه نیز زنان نقش آفرینی ها کردند که از دوران اصلاحات این نقش پررنگ تر شد چراکه دولت اصلاحات را یک دولت مردمی برخواسته از اراده و خواست مردم می دانستند و به همین دلیل خواسته های خود را بیان می کردند و از دولت پاسخگو انتظار داشتند که به مطالباتشان وقعی بنهد. از این دوره ما شاهد جدی تر شدن مطالبات زنان بودیم که نقادانه وارد صحنه شدند و البته هرجا که احساس وظیفه می کردند و خدمتی را لازم می دیدند، بویژه در حوزه های اجتماعی و فرهنگی، دریغ نداشتند. از دوره اصلاحات ما شاهد رشد آگاهی زنان نسبت به حق و حقوقشان بودیم و دولت اصلاحات نیز به این موضوع به چشم فرصت نگاه کرد و نگاه کاملا ایجابی بود، لذا زمینه رشد زنان را از طریق بستر سازی برای گسترش سازمان های غیر دولتی و استفاده از توانایی های آنان در حوزه های دولتی فراهم آورد. در بخش های سیاسی شاهد حضور زنان در پست های مدیریتی و معاونت چند وزارت خانه بودیم که همین مسئله سبب شد که یک امیدواری در میان زنان و دختران در خصوص رشد توانایی های آنان و حضورشان به صورت گسترده تر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بوجود آید. این مسئله حتی در انتخاب رشته تحصیلی و سبک زندگی آنان اثر گذاشت. این مساله ادامه داشت تا پایان دوره اصلاحات که کسی مسوولیت اداره کشور را بر عهده گرفت که نه تنها ادعایی درخصوص برابری زن و مرد نداشت که حتی وجود تبعیض را نیز انکار می کرد و بازگشت به خانه را علیرغم همه پیشرفت های زنان، نقطه مطلوب برای زن ایرانی مسلمان می دانست. در دولت نهم ظاهر امر این بود که تمام حرکات های شتابنده رو به جلو برای زنان متوقف شده و زنان بی انگیزه شده اند اما من معتقدم که هرنهالی که کاشته می شود حتی اگر در معرض شدید ترین طوفان ها نیز قرار گیرد ماندگاریش و پایداریش به نسبت ریشه ای که در زمین دوانیده تضمین می شود و خوشبختانه از آن جا که جنبش زنان ایرانی علیرغم همه حمایت های دولتی، نمادین نبود و حرکت آنان در بطن جامعه شکل گرفته بود و حضور زنان از شوراهای روستاها دهیاری ها تا شوراهای شهرهای بزرگ و گستردگی فعالیت های اقتصادی، اجتماعی وسیاسی آنان به قدری عمیق و ریشه داربود که دولت نهم نیز نمی توانست مانعی در راه آن ایجاد کند. هرچند که در این مدت با سازمان های غیر دولتی و فعالان جنبش زنان برخوردهایی صورت گرفت اما حرکت زنان دچار توقف نشد و ما تجلی آن را با سرزندگی تمام امروز در جنبش سبز می بینیم. زنان هم دوش مردان و حتی جلوتر از آنان نیز در این جنبش فراگیر نقش آفرینی کرده و می کنند. در زمان فعالیت های انتخاباتی نیز دختران جوان با نام نسل فیروزه ای وارد عرصه انتخابات شدند و هم چنین در دیگر گروه ها چون پویش گران جوان و یا ستاد 88 دختران نقش فعال و تعیین کننده ای داشتند. زنان خانه دار نیز در این دوره از انتخابات بسیار فعال ظاهر شدند و بی آنکه منتظر برنامه ستاد های انتخاباتی بمانند در محلات شکل گرفته بودند و برای حاکمیت اصلاح طلبان و دیده شدن و شنیده شدن صدای خودشان، تلاش می کردند . پس از انتخابات و با اعلام پیش از موقع نتیجه آراء و برخوردهای صورت گرفته متعاقب آن که شدیدا خشونت آمیز و وحشیانه بود بلافاصله زنان به عنوان کسانیکه خود را صاحب و مالک رأی خود می دانستند وارد صحنه شدند. معمولا حضور زنان دو بعد دارد که یکی حق خود را مطالبه می کنند و دیگری نقش مادری است که نسبت به خانواده و حتی ایران احساس مسوولیت بیشتری داشتند و این بار نیز به همین شکل بود یعنی هرزنی که وارد صحنه شد نه تنها رأی خود را طلب می کرد که رأی فرزندش را نیز می خواست پس بگیرد چرا که دیده بود که جوانان با چه شور و حرارتی وارد انتخابات شدند و مشارکت را افزایش دادند، همان مشارکتی که آقایان به آن می بالند و دلیلی بر مشروعیت خود می دانند، تک تک آحاد ملت خصوصا سبزها در آن نقش داشتند. از طرفی دیگر وقتیکه ما وارد فاز جدید دستگیری های غیر قانونی و کشتارها می شویم با دو طیف مشخص از زنان یعنی خانواده زندانیان سیاسی و خانواده شهدا مواجه می شویم. خانواده های زندانیان را که نمی شود منکر شد زیرا احتیاج به یک اراده بیرونی ندارد تا فعالیت کند و فعالیت هایش ناشی از یک اراده درونی است، همسر یک زندانی سیاسی و یا مادر وفرزندش با دغدغه کامل، پی گیر کار عزیز دربندش هست. ما در این دوره مشاهده می کنیم که در خانواده های زندانیان زنان و دختران و دختران و مادرانشان بیشتر فعالیت داشته اند. نه به این دلیل که احساس می کردند مصونیت بیشتری دارند زیرا در وحشی گری های پس از انتخابات، همه فارغ از موقعیت و جنسیت، در معرض آسیب بودند و هیچ ملاحظه ای برای رعایت حال زنان و حتی کودکان و کهنسالان نبود. ما در ایران فارغ از آموزه های دینی مان، همیشه شاهد رعایت حرمت زنان بوده ایم و اسلام نیز که حرمت بیشتری برای زنان قائل است اما متأسفانه در این یک سالی که گذشت و بسیار هم بد گذشت، بی توجه به آموزه های فرهنگی و دینی، زنان مورد حملات وحشیانه قرار گرفتند و در پایان هر برنامه ای که در گیری ها به کوچه و خیابان کشیده می شد بسیار تاسف برانگیز بود که به نام بسیجی و با لباس بسیجی به زنان حمله می کنند و دشنام و ناسزا می دهند و من خود در بعضی از موارد سعی می کردم با نصیحت مادرانه آنان را از این کار بازدارم و از آنان می پرسیدم که پسرم چه باعث شده که تو گمان می کنی در کوچه و خیابان شهرت با دشمنت مواجه هستی که قصد مرگ آنان می کنی؟ اما آن زمان و در اوج خشونت، فرصتی برای گفت و گو نبود و مطمئنا آن فرزند اگر لحظه ای درنگ می کرد خود نیز با این سوال مواجه می شدکه براستی چه می کند و برای چه؟ اما متاسفانه قدرت تفکر و تعقل، در معرکه خشونت و برخوردهای فیزیکی که باتوم و شوکر و گلوله مجال رد و بدل کردن واژه ها را می گیرد، از خشونت گران سلب می شود. به هرحال من هم به عنوان یک شاهد بیرونی و هم به عنوان یک فعال اجتماعی، به نقش زنان در این جنبش وقوف پیدا کرده ام و خود شاهد بودم که چگونه روح همبستگی بین زنان و خانواده زندانیان کمک کرد که این جریان که توطئه ای از پیش ساخته شده بود، به خوبی افشا شود و مناسبات خشونت طلبان و جریان اقتدارگرا به خوبی برای مردم روشن شود و خانواده ها نیز با گسترده کردن ارتباطاتشان و با حفظ روحیه هایشان، استواری و ایستادگی شان افزون شود. و البته جای تردید نیست که خانواده هایی که مقاوم تر بودند تاثیر متقابلی بر زندانیانشان داشتند. خانواده ها در طول این دوران سعی می کردند که با تماس های کوتاهی که بوجود می آمد به عزیزان دربند روحیه بدهند و علیرغم مشکلاتی که با آن مواجه بودند شرایط خود را خوب جلوه دهند و با حمایت همه جانبه آنان را دعوت به مقاومت و ایستادگی کنند.
در اینجا لازم می دانم به نقش خانواده های شهدا بویژه مادران آنان اشاره کنم و مراتب تحسین و تقدیر خود را از ایستادگی سروگونه آنان در پاسداری از خون عزیزانشان، عزیزان نام آور ایران، اعلام دارم. جوشش خون شهدای بیست و پنجم و سی ام خرداد برای همیشه این حرکت مردمی را آبیاری خواهد کرد و اگر نبود شجاعت زینب گونه این مادران در افشای ستمی که بر فرزندانشان فرزندان ایران رفت چه بسا این خون های پاک بی گناهان پایمال چکمه کودتاگران می شد . همه آنان که رفتند و جان خود را فدای آرمان های والایشان کردند برای ملت ایران عزیزند اما چشمان ندا که سمبل مظلومیت سبزها و بویژه نسل جوان زن ایرانی است به عنوان شاهدی بر پویایی جنبش و لبخند سهراب به عنوان مهری رضامندانه از استمرار آن در یاد ما جاودانه خواهد ماند و ما نیز هم راه و هم گام با خانواده های همه عزیزان پرپر شده مان خونخواه آنان باقی خواهیم ماند و این پرسش را تا زمان محاکمه قاتلان و مقصران و آمران این قتل های ناجوانمردانه زنده نگاه خواهیم داشت : « بایّ ذنب قتلت؟»
اتفاقی که در نگارش ها و نامه نگاری ها افتاد به نظر من در نوع خود بی نظیر بود و شاید برای نخستین بار بود که این احساسات سرشار از روح عاطفه به صورت درون زا و با جوششی درونی در قالب این نامه ها بروز کرد. من بدون کوچکترین تردیدی سعی کردم احساسات خود را بیان کنم و دیگران را نیز در آن شریک و سهیم سازم و از این مساله شرمسار نیستم و اتفاقا این را کمکی به نسل جوان می دانم که در این فضای بی رحمی و خشونت بتوانیم رگه های از مهر و عطوفت را تبلیغ و ترویج کنیم و اتفاقا در یکی از نوشته های اخیرم به مناسبت سالگرد 22 خرداد، بروز این احساسات ناب و بی نظیر را موهبتی قدردانستنی شمرده و از کسانی که ما را برای یافتن این گمشده ها کمک کرده اند، سپاسگزاری کرده ام.
در طی مدت اتفاق جدیدی بوجود آمد که در نوع خود بی سابقه بود به نام "نهضت نامه نویسی" که همسران، دختران و دوستان خانواده های زندانیان سیاسی برای اسرای سبز دربند نامه می نوشتند، این اتفاق چگونه شروع شد؟
قابلیت های زیادی در جنبش سبز به شکوفایی رسید که باید از منظرجامعه شناختی، روان شناسی، مطالعات زنان و ... مورد بررسی قرار گیرد. اتفاقی که در نگارش ها و نامه نگاری ها افتاد به نظر من در نوع خود بی نظیر بود و شاید برای نخستین بار بود که این احساسات سرشار از روح عاطفه به صورت درون زا و با جوششی درونی در قالب این نامه ها بروز کرد. خیلی ها طبع شعر دارند اما باید شرایط بروز آن مهیا شود. از برکت های این دوران، تجلی این استعدادها و امکان رشد و شکوفایی آن ها بود. به اعتقاد من این گفتارها و نوشتارهای لطیف و عاشقانه و بعضا عارفانه، فصل جدیدی در ادبیات ما خصوصا ادبیات فمینیستی است که می تواند و باید دست مایه مطالعات جدید قرار گیرد. و البته خیلی خوب است که این قسم نوشتارها استمرار پیدا کند خصوصا این روزها که ما این عواطف گم کرده در میدان سخت سیاست را بازیافته ایم. انسان موجود چند وجهی است و اگر هریک از ابعاد شخصیتی او امکان رشد نیابد موجودی ناقص می شود، اگر یک سیاست مدار از احساس و عاطفه خالی شود تصمیم گیری هایش لزوما منطبق ب خواست جامعه و به نفع آن نخواهد بود و یکی از دلایل فاصله بین سیاستمدار و مردم عادی همین تهی ماندن از احساس و شور و هیجانات معمول بشری است. من خود هیچ ابایی از بروز احساساتم نداشتم چرا که پیرو دینی هستم که پیامبر عظیم الشان آن اصرار دارد بر اینکه احساسات انسانی و عواطفش را نسبت به دخترش، همسرش و خانواده اش بیان کند. و پیروانش را نیز به این مهم توصیه می کند. امروز که می بینم بعضی ها شرم می کنند و حتی گناه می دانند که اسم همسرشان را در جمع بیاورند متعجب می شوم چرا که پیامبر خدا، دخترش را در میان صحابه به نام می خواند و همسرش را گل سرخ لقب داده بود و این گونه زیبا و شاعرانه رفتار میکرد تا اعراب بادیه نیز مجبور به رعایت لطافت شوند با کاستن خشونت و زمختی جنگاوری که لازمه زندگی قبیله ای است، روح خدایی در آنان رشد یافته به کمال برسند. به همین دلیل من بدون کوچکترین تردیدی سعی کردم احساسات خود را بیان کنم و دیگران را نیز در آن شریک و سهیم سازم و از این مساله شرمسار نیستم و اتفاقا این را کمکی به نسل جوان می دانم که در این فضای بی رحمی و خشونت بتوانیم رگه های از مهر و عطوفت را تبلیغ و ترویج کنیم و اتفاقا در یکی از نوشته های اخیرم به مناسبت سالگرد 22 خرداد، بروز این احساسات ناب و بی نظیر را موهبتی قدردانستنی شمرده و از کسانی که ما را برای یافتن این گمشده ها کمک کرده اند، سپاسگزاری کرده ام. تک تک این نامه ها در شرایط خاصی نوشته شده، سفارشی نیست و لحظه ای که احساس بوجود آمده و در اکثرموارد دل لرزیده و قلب شکسته و اشک ها جاری شده، قلم نیز به نگارش افتاده است. برای من عجیب نبود وقتی دوستان از دور و نزدیک تماس می گرفتند بلافاصله پس از انتشار نامه هایم و می گفتند خواندیم و گریستیم. چرا که معتقدم هر آن چه از دل برآید بر دل نشیند و خوشبختانه دل های زلال آئینه گون در دیار من کم نیستند. و ما در آئینه این دل های پاک، نقش رخ یار می بینیم هرجا که باشیم. باید بگویم هرچند مخاطب این نامه ها همسر دربندم بود اما همه یارانی که خواننده نامه های من شدند در واقع مددکاری بودند برای روزهای تلخ و گزنده تنهایی و فراق و یک حس عجیبی مرا وادار می کرد که هنگام نوشتن یاردربندم را روبروی خود ببینم و لرزش دل و جاری اشک های او را هم هنگام خواندن سطر سطر نوشته هایم احساس کنم و بدین گونه من به جنگ تنهایی رفتم و به مدد «یدالله مع الجماعة» پیروز شدم.
این را هم اضافه کنم که معتقدم به میزانی که نامه ها برای انتقال احساسات واقعی ما خانواده های زندانیان سیاسی لازم و البته تأثیرگذار بود به همان میزان بلکه بیشتر خاطره نویسی اهمیت و ضرورت دارد. ما به عنوان شهروندانی مسئول و آگاه نباید اجازه دهیم مرور زمان غبار فراموشی را بر این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان بنشاند. هر سطر خاطره از آن روزها تلخ که امیدوارم تکرار نشود، سندی است برای مطالعه منصفانه آیندگان از دیروزشان و هرگونه بخل و خست ورزی در این زمینه بار گناهی است جران ناپذیر. پس من خود می نویسم می گویم و دیگران را نیز به این مهم ترغیب می کنم.
حضور رهنورد در کنار موسوی یک پشتیبانی وحمایت تمام عیار بود او تمامی توانایی ها خود را به دلیل اعتقاد به راه و هدف موسوی در اختیار او قرار داد و با شناختی که از خانم رهنورد دارم مطمئن هستم که اگر کس دیگری با اعتقاداتی متفاوت همسر او بود، رهنورد صرفا به بهانه همسری در چنین راهی همراهیش نمی کرد.
زهرا رهنورد برای نخستین بار تابوها را شکست و دست در دست میرحسین موسوی وارد صحنه انتخاباتی شد، او در بسیاری از صحنه ها نیز پیش تاز و فعال بود، زهرا رهنورد چه تاثیری بر حضور زنان در جنبش داشت؟
شخصیت خانم رهنورد جدای از آقای موسوی شناخته می شود و نسل ما همیشه زهرا رهنورد را با کتاب هایش و نوشته هایش به عنوان یک زن روشنفکر، مسلمان و پیش رو و همچنین هنرمندی شاخص می شناسند که آثارش در کشورو بلکه دنیا شناخته شده است. از نظر من با شناخت نسبی که از دکتر رهنورد دارم، حضورشان در کنار مهدس موسوی به نوعی ایثار و از خود گذشتگی بود چرا که ایشان خود می توانست در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری ظاهر شود هرچند هنوز در مهیا بودن شرایط برای کاندیداتوری زنان برای ریاست جمهوری با توجه به همه آن چه دیدیم و هنوز چشمه هایی باقی است، تردید وجود دارد. 50 درصد جامعه ما رازنان تشکیل می دهند و خواسته ها و نیازهای آنان نیز مشخص است و حکومتی که مدعی عدالت است متاسفانه در مقابل این نیازها و خواسته کار چندانی نکرده است. پس طبیعی است که زنان مطالبات و خواسته های خود را در خانم رهنورد جستجو می کنند. حضور رهنورد در کنار موسوی یک پشتیبانی وحمایت تمام عیار بود او تمامی توانایی ها خود را به دلیل اعتقاد به راه و هدف موسوی در اختیار او قرار داد و با شناختی که از خانم رهنورد دارم مطمئن هستم که اگر کس دیگری با اعتقاداتی متفاوت همسر او بود، رهنورد صرفا به بهانه همسری در چنین راهی همراهیش نمی کرد. شاید بتوان گفت که عده ای به خاطر وجود و همراهی خانم رهنورد به مهندس موسوی رای دادند. دراین مقطع زمانی ایستادگی ایشان بر سر آرمان ها و اهداف جنبش بسیارمهم است. مردمی بودن رهنورد و تافته جدابافته ندانستن خود از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته و همین مسئله موجب شد که مردم را در نیمه راه رها نکرده قدم به قدم با مردم جلو آمد و حتی در بعضی موارد به دلیل امکان حضور بیشتر در میان مردم و مطلع بودن از خواست واقعی آنان، جلو تر از مهندس موسوی حرکت کرد.
از اینکه زنی که دارای حرمت است در فرهنگ ما، تمدن و آئین و دین ما، اینک در کشور اسلامیمان به اتهام جرم ناکرده جایش در زندان است و رفتارهایی با او می شود که بسیارنگران کننده است اما از طرف دیگر این زندان و زندانی بی گناه تاثیر مثبتی نیز بر جنبش می گذارد و اتفاقا زندان در این دوره اختناق خبری و سانسور و فیلترینگ تبدیل به یک رسانه قوی برای شنیدن صدای زندانیان سیاسی می شود.
نقش زندانیان خصوصا زنان در جنبش به چه صورت است؟
نقش خود زندانیان را نیز نمی توان در این جنبش نادیده گرفت یعنی به نظر من این جنبش یک بخش پیش برنده اش زندانیان سیاسی بودند زندانیان همگرایی و همراهی میان گروه های مختلف مردم ایجاد کردند. اتهامات واهی و روند دستگیری های کاملا غیر قانونی و غیر انسانی و برخوردهای غیرحقوقی موجی از خشم را علیه اقتدارگرایان حاکم که مردم آنان را مسئول این بدرفتاری ها می دانستند برانگیخت تا آن جا که شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد در تمامی اعتراضات خیابانی به گوش می رسید و هرچه بی خبری از آنان طولانی تر می شد، صدای مظلومیتشان رساتر و قابل درک تر بود. زندانیان سیاسی طی این یک سال محرکی بودند برای حلقه پیرامونی خود و خانوده هایشان که در باره آنان، هدف و راهشان بیشتر مطالعه کنند و به نظر من این یک موهبتی است که کمتر زمانی به دست می آید. ما در عین اینکه بسیار متاسفیم از روند بازداشت ها، از اینکه زنی که دارای حرمت است در فرهنگ ما، تمدن و آئین و دین ما، اینک در کشور اسلامیمان به اتهام جرم ناکرده جایش در زندان است و رفتارهایی با او می شود که بسیارنگران کننده است اما از طرف دیگر این زندان و زندانی بی گناه تاثیر مثبتی نیز بر جنبش می گذارد و اتفاقا زندان در این دوره اختناق خبری و سانسور و فیلترینگ تبدیل به یک رسانه قوی برای شنیدن صدای زندانیان سیاسی می شود.
متاسفم از این که زنان وجیه و قابل احترام ما که هنوز در زندان هستند، بازداشت آنان از این جهت باعث سرشکستگی قوه قضاییه است که بی دلیل و یا به اتهمات واهی چون اعلام واتستگی به گروهک مرده ای چون منافقینماه ها در شرایطی بسیار ناهنجار در زندان نگاه داشته شده اند.
در پایان امیدوارم هرچه زودتر شاهد آزادی این زنان محروم مانده از حقوق اولیه شان و همه زندانیان سیاسی بی گناه باشیم و آزادی زندانیان پس از انتخابات و نیز انتخابات آزاد به عنوان کف مطالبات جنبش سبز در گفتگو و تعاملی میمون و مبارک مورد توجه و بررسی حکومتگران و قدرتمداران قرار گیرد و بیش از این فرصت های رشد و بالندگی در کشور زرخیزمان ایران از دست نرود.
با آرزوی توفیق برای همه فرزندان ایران در سراسر گیتی
اولین جلسه دادگاه عمادالدین باقی، پس از شش ماه بازداشت و پنج ماه انفرادی، روز سه شنبه، اول تیر ماه برگزار می شود.
به گزارش جرس، چهار شنبه ۲۶ خرداد ماه، وکیل او پس از اطلاع از تعیین زمان رسیدگی در دادگاه، حاضر و اعلام وکالت کرد. تا پیش از این یعنی تا پیش از ورود به مرحله رسیدگی در داگاه، باقی از داشتن وکیل محروم بود و در طول ۶ ماه گذشته که در بازداشت به سر می برد هیچ گونه تماس و ملاقاتی با وکلای خود نداشته است.
باقی ۵ ماه از ۶ ماه بازداشت خود را در سلول انفرادی و بسته سپری کرده است.او در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد. بندی که بارها نسبت به وضعیت نامطلوب آن انتقاد شده است. به گفته همسر باقی” اتاقی که او اکنون در آن است ۳۸ متر مساحت دارد و ۳۳ نفر را در خود جای داده و به دلیل تعمیرات در اتاق این بند،این تعداد شبها افزایش می یابد.” اخبار مربوط به بند ۳۵۰ زندان اوین حاکی از این است که برای استفاده از سرویس بهداشتی همیشه صف های طویلی وجود دارد.تماس های تلفنی زندانیان با خانواده در این بند نیز به دلیل وجود یک تلفن برای تعداد کثیری از زندانیان بسیار محدود است و هوای گرم و آزار دهنده ای در این بند حاکم است.
همسر باقی در گفت و گو با جرس، نسبت به وضعیت بند ۳۵۰، گفت:” ما شرایط نامناسب آنجا را از خانواده دیگر زندانیان مرتب می شنویم اما باقی خود برای اینکه ما را نگران نکند در این باره با ما صحبت نمی کند و سعی می کند خود را با محیط سازگار کند. این در حالی است که به دلیل وضعیت جسمانی نیاز به استراحت مطلق و رسیدگی دارد و این در وضعیت چنین محیطی امکان پذیر نیست.”
خانواده او به علت دیسک کمر شدید و حمله های تنفسی بارها نسبت به وضعیت و سلامت او ابراز نگرانی کردند.همسر باقی گفت :” پس از دیدار دادستان تهران با باقی از سوی پزشکی قانونی برای بررسی وضعیت باقی به زندان رفته اند و هم اکنون باید نتیجه آن در پرونده موجود باشد.”
باقی تنها دو ماه اول را با قرار بازداشت در زندان بوده و چهار ماه را با دو قرار وثیقه صادر شده در زندان انفرادی و بسته و بدون بازجویی ماند و پس از دیدار دادستان با او در ماه ششم بازداشت به بند عمومی منتقل شد. فاطمه کمالی همسر باقی ابراز امیدواری کرد:” با توجه به وثیقه های تامین شده و وضعیت جسمی او، این انتظار قانونی و طبیعی که باقی تا صدور حکم قطعی آزاد باشد تا به درمان موثر خود بپردازد و با وکلای خود ملاقات داشته باشد، برآورده شود.” وی افزود:” این موضوع را با قاضی او نیز در میان گذاشته ایم. هم اکنون باقی به دلیل مشکل دیسک کمر حاد قادر به نشستن در دادگاه نیست و در زندان نیز هم بندیان او در انجام امورش کمک می کنند.”
فاطمه کمالی اظهار داشت:” این حق قانونی باقی است که از فرصت کافی برخوردار باشد تا پیش از برگزاری دادگاه، کیفرخواست را به دقت خوانده و دفاعیه خود را آماده نماید.”
دکتر زهرا رهنورد به مناسبت سالگرد شهادت ندا آقا سلطان و جمعی دیگر از هموطنان با صدور بیانیه ای ، بار دیگر تاکید کرده است که توسعه عقلانیت در کنار آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و رسانه ها، احترام به دمکراسی و اجرای قانون اساسی را در همه بندها و بخشهای آن راهکار خروج از بحران است.
به گزارش کلمه، متن این بیانیه به شرح زیر است:
«سی ام خرداد، سالگرد یکی از باشکوه ترین حضورهای ملی و مردمی در تاریخ کشور ماست. سی ام خرداد، سالگرد غم بار شهادت زنان بیگناه، زنان سلحشور و آزادیخواه و زنان مقاوم است که جنبش سبز بی حضور آنان نمی توانست پایدار بماند. ندا آقا سلطان، شبنم سهرابی، ترانه موسوی از جمله شهدای زن جنبش هستند.
در چنین روزی بار دیگر، حاکمیت فعلی، به روی ملت و مردم سرزمین خود تیر گشود و جوانان و زنان ملت را به خاک و خون کشاند.
در طی یک سال از ۲۲ خرداد هشتاد و هشت تا امروز که سی ام خرداد هشتاد و نه است پیوسته زنان و جوانان و حتی میانسالان در معرض سختترین رنجها، دغذغه ها، نگرانیها، بازجوییها و شکنجه ها بوده اند.
فهرست حضور زنان در جنبش سبز را میتوان طبقه بندی کرد:
- حضور فعال و شجاعانه زنان در سطح خیابانها و حتی در مواردی به عنوان پیشگام و یا حامی مبارزان.
- حضور سلحشورانه و مقاومت مدارانه زنان در زندانها و مقاومت، در برابر شکنجه ها و اعتراف گیریها. (زنانی چون شیوا نظر آهاری، بهاره هدایت، آذر منصوری، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی و..)
- حضور با هویتی چون روزنامه نگاران، معلمان، کارگران، فعالان حقوق بشر و هنرمندان و حضوری سخت تر از هر حضور، در مقام مادرانی که در سوگ فرزندان شان در فستیوالهای غم و اندوه گورستانها، لکه ننگی بر سیمای حاکمیت فعلی نشاندند.
مادرانی که هر روز پشت در زندانها آزادی دختران و پسران زندانی خود را مطالبه می کنند و البته همسران زندانیان سیاسی. آنان که مرد خانواده را در کنار خود نمیبینند و با همه این مشکلات دندان بر جگر نهاده اند تا مبادا خون دل دردمندشان، آبروی سلحشوریشان را نزداید.
اینک با سه مخاطب مشکلات زنان مطرح می شود.
نخست روی سخن با جریان پرشکوه جنبش سبز است. موقعیت امروزی جنبش سبز مرهون پایداری زنان است که در کنار همسران و فرزندان خود و به عنوان جمعی از پیشتازان جنبش حضوری بی بدیل داشته اند.
جنبش باید بداند تحقق آزادی و دمکراسی بدون زنان سر افراز و بدون محاسبه و اجرای مطالبات رفع تبعیض و خشونت که زنان پیوسته طالب آن بوده اند ممکن نیست.
حاکمیت فعلی برای اینکه بحرانهای اقتصادی و بین المللی و فرهنگی و سیاسی را زیر نقاب قرار دهد، خشونت را همچنان طراحی و پی گیری می کند که دستگیری ها، حمله به بیوت علمای عظام، پر کردن زندانها در این زمره اند. اما پیشنهاد می کنم به جای این گونه اقدامات آرامش و لطافت و عقلانیت را پیشه خود سازد و بدون هیچ قید و شرطی زندانیان را آزاد کند.
در این روند با آزادی زنان بدون هرگونه قید و شرط حسن نیت خود را ثابت کند و به خاطر داشته باشند که خودشان مادر، همسر و فرزند دارند و حداقل با شبیه سازی عاطفی و عقلانی دست از سر زنان زندانی بردارند و آنها را به حال شکوهمند خود برگردانند.
سالیان متمادی است که زنان مطالبات خود را در چارچوب مبارزه برای برابری، رفع تبعیض و رفع خشونت اعلام کرده اند. حاکمیت برای تحقق این اهداف، اقدامات اساسی را شروع کند.
تعدد زوجات، حضانت، دیه و دهها عنوان دیگر را که خوشبختانه علمای نو اندیش برای آنها راه حل ارائه کرده اند، از مرحله تحقیق و پژوهش و فتوا به مرحله عمل در آورد و در جهت اصلاح فرهنگ و قوانین قیم مابانه نسبت به زنان اقدام کند. از دخالت در زندگی خصوصی افراد به ویژه زنان خودداری کنند و در نهایت در روند رفع بحران و توسعه عقلانیت در کنار آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و رسانه ها، احترام به دمکراسی و اجرای قانون اساسی را در همه بندها و بخشهای آن وجهه همت خود قرار دهد.»
اولین سالگرد شهادت ناصر امیرنژاد از کشته شدگان روز 25 خرداد ماه سال گذشته روز دوشنبه 31 خرداد ماه برگزار می شود.
ناصر امیرنژاد ، دانشجوی دوره کارشناسی مهندسی هوا فضا ، ورودی سال 84 دانشگاه آزاداسلامی تهران واحدعلوم و تحقیقات بود که درجریان درگیری های پس ازانتخابات سال گذشته 25 خرداد 88 اطراف میدان آزادی به شهادت رسید. قرار است مراسمی به مناسبت اولین سالگرد شهادت ناصر امیر نژاد روز دوشنبه 31 خردادماه ساعت 4 تا 5/30 سالن اجتماعات مسجد الرسول، میدان کاج برگزار شود.
نشانی وبلاگی است که دوستان ناصر راه اندازی کرده اند.
lorkeh.blogfa.com
دراین وبلاگ مجموعه ای ازخاطرات و درددل های دوستان ناصر ، اندیشه های او و شرحی بر اتفاقات پیش و پس ازشهادت او بیان شده است
منبع رای ما کجاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر