امروز: شهید محرم چگینی سال گذشته در ۲۵ خرداد ماه در تظاهرات مسالمت آمیزی که مردم برای پس گرفتن رای شان به خیابان آمده بودند؛ مقابل پایگاه بسیج با ضرب گلوله کشته شد و حتی فیلم تیر خوردن ، به زمین افتادن و بلند کردن پیکرش از روی زمین توسط دوربین های شاهدان به ثبت رسید. معصومه چگینی همسر محرم بارها و بارها در مصاحبه های خود تاکید کرده که تا آخرین لحظه ی زندگی اش شکایتش را پس نمی گیرد و می خواهد بداند قاتل همسرش کیست و چرا باید جنازه او در خیابان های فاز چهار اندیشه و دور از تهران پیدا شود. معصومه ۳۰ ساله از یک سالی می گوید که تلخ ترین و سخت ترین لحظه های زندگی اش را بدون همسرش سپری کرده است .
خبرنگار کلمه ،با معصومه چگینی بعد از برگزاری اولین سالگرد شهادت همسرش با وی به گفت و گو نشسته است.
اولین سالگرد شهید محرم چگینی ۲۵ خرداد ماه در بهشت زهرا برگزار شد. این مراسم چگونه بود؟
خیلی ها می گفتند مراسم اولین سالگرد را پنج شنبه یعنی ۲۷ خرداد برگزار کنیم اما من دلم می خواست همان روز شهادت محرم یعنی ۲۵ خرداد باشد تا این روز به یاد ماندنی و تاریخی ثبت شود . تا عمر دارم در این روز تاریخی مراسم سالگرد همسرم را برگزار می کنم و راه این شهید را ادامه می دهم. من افتخار می کنم که محرم در این راه کشته شد و خوشحالم برای مردی فاتحه می خوانم که در راه وطن و آزادی کشته شده است و من نیز راه او را ادامه می دهم.
چگونه می خواهید راه شهید محرم چگینی را ادامه دهید؟
همین راه رسیدن به آزادی و جنبش سبز را ادامه می دهم. شوهرم به خاطر آزادی کشته شد. مگر او آن روز با حضورش در خیابان چه می خواست؟ مگر پس گرفتن رای اش، گناه بود که اینگونه او را کشتند؟ او یک کارگر ساده بود که به خاطر نشان دادن اعتراضش به وضعیت موجود به خیابان آمد اما آیا باید کشته می شد؟ خیلی ها می گویند این سرنوشت و قسمت محرم بوده است .اما من می گویم او راهش را انتخاب کرده بود و از این بابت که او جانش را در راه ازادی از دست داده افتخار می کنم اما هم چنان این سوال را دارم که چرا این همه انسان بی گناه در آن روز کشته شدند؟
در بهشت زهرا مشکلی برای برگزاری مراسم اولین سالگرد ایجاد نشد؟ چرا که در آن روز بهشت زهرا کاملا نظامی بود و همه کسانی که برای تسلیت گفتن آمده بودند تحت نظارت بودند؟
روز برگزاری مراسم سالگرد دو بسیجی به خانه ی مادر شوهرم آمدند و گفتند که چرا برای برگزاری مراسم از ما اجازه نگرفته اید؟ من نمی فهمم این چه ماجرایی است که حتی برای برگزاری مراسم عزادرای هم باید از آنها اجازه بگیریم.در بهشت زهرا نیز دو نفر از اول تا آخر مراسم بالای قبر ایستادند و همه افرادی را که می آمدند نظارت می کردند اما مشکلی به وجود نیاوردند.
چه گروههایی در اولین سالگرد شهید محرم چگینی در بهشت زهرا حضور داشتند؟
فضا به شدت امنیتی بود بنابراین آنها که می آمدند ،نمی توانستند بگویند که چه کسی هستند . اما دانشجویان دانشگاه تهران و برخی از هواداران جنبش سبز آمدند و در گوش من گفتند که خون این شهید پایمال نخواهد شد و راهشان ادامه دارد. همچنین مادر شهید سهراب اعرابی نیز آمد و ابراز همدردی کرد . او که از بس غصه خورده بسیار ضعیف شده بود و با این حال سری هم به ما زد. خانم شهید حسن پور نیز در تماسی تلفنی خود را همراه ما دانست . همه این ابراز همدردی ها مایه خوشحالی من است.
چندبار گفته اید که راه همسر شهیدت را ادامه می دهید . می خواهم بدانم اگر همسرت در این را شهید نشده بود آیا باز هم اینقدر نسبت به وضعیت موجود معترض بودید؟
بله! چرا که سهراب ها و نداها در این راه کشته شده اند . آنها نیز مانند خواهران و برادران من هستند که باید برای اینکه خون شان پایمال نشود در پی یافتن حقیقت تلاش کنیم . آنها نیز جرمی نداشتند جز این که به خیابان بیایند و رای شان را بخواهند. مگر مادر سهراب و دو فرزند شهید حسن پور با من چه فرقی دارند؟ انها هم هزینه داده اند و من نیز برای آنها در این راه تلاش می کنم. اما کشته شدن شوهرم در این راه انگیزه مرا تقویت کرده است و وقتی مادر سهراب را می بینم انگیزه ام دو چندان می شود و مصمم تر می شوم.
اما نگفتید که راهی را که در آن قدم گذاشته اید چگونه می خواهید ادامه دهید؟
با پیگیری شکایتم و شناسایی قاتل شوهرم. تا عمر دارم به دنبال قاتل شوهرم می روم حتی اگر این راه هزینه های فراوانی داشته باشد.
از ۲۵ خرداد سال گذشته تا کنون دقیقا یک سال گذشته است. این یک سال با تمام حوادثی که برای شما و خانواده تان داشت ؛ چگونه گذشت؟
این یک ساله برای من به اندازه صد سال طول کشید. سالی که فقط نفس کشیدم اما زندگی نکردم.من ۱۳ سال با محرم در وضعیت مالی بد زندگی کردم اما هیچ وقت به اندازه این یک سال عذاب ندیدم. این یک سال آنقدر سخت گذشت که حالا با داروی اعصاب و تحت نظر دکتر هستم
چه زمان هایی بیشتر احساس دلتنگی می کنی؟
موقع غروب آفتاب . همان زمانی که محرم از سر کار بر می گشت و من چشم انتظار او می ماندم. هنوز با گذشت یک سال تحمل این غروب ها برایم سخت است.
موقع دلتنگی هایت چه کار می کنی؟
گریه می کنم . شبی نیست که بدون گریه سرم را روی بالش بگذارم . جواب این گریه های مرا چه کسی می خواهد بدهد؟ تنها دلخوشی های من این است که به بهشت زهرا بروم و حرف هایم را با همسرم بر سر مزارش در میان بگذارم.
چه حرف هایی را با همسر شهیدت در میان می گذاری؟
می گویم چرا من را تنها گذاشته ای؟ مدام خاطرات شیرین گذشته را با او مرور می کنم و دلم می سوزد به روزهای گذشته ی شادی که با شوهرم داشتم. او آنقدر خوب بود که در این ۱۳ سال هیچ وقت مرا نرنجاند و بدی ای در حق من نکرد.
اگر همسر شهیدت زنده بود چه جمله ای به او می گفتی؟
می گفتم محرم هیچ وقت مرا تنها نگذار و روزهای خوش را از من نگیر.
چه کسی روزهای خوش تو را گرفته است؟
همین هایی که شوهر مرا کشته اند. یک عمر زندگی و آرزو را از من گرفته اند .شوهرم آرزو داشت روزی بچه دار شود و به من قول داده بود که بعد از تمام شدن قسط هایمان یک خانه برای من بخرد. اما او حتی خریدن یک ماشین را به گور برد.
بزرگ ترین درد این روزهایتان چیست؟
این تنهایی عذاب آور و بلاتکلیفی ام.
شهید محرم چگینی تا چه اندازه پیگیر اخبار انتخابات بود و نگرش اش نسبت به مسایل سیاسی چه بود؟
او اصلا آدم سیاسی ای نبود. منتهی مناظره های قبل از انتخابات را نگاه می کردیم و با هم درباره کاندیداهای ریاست جمهوری حرف می زدیم و حتی با دیدن آن مناظره ها تصمیم گرفتیم که به چه کسی رای بدهیم.
خب ! در نهایت به چه کسی رای دادید؟
به مهندس موسوی . اصلا فکرش را نمی کردیم که فضای ، بعد از انتخابات اینگونه شود و انسان های بی گناه در خیابان ها کشته شوند.
چرا به مهندس موسوی رای دادید؟
شوهرم و همه همکارانش به مهندس موسوی رای دادند. آنها به دنبال آزادی بودند . حال سوال من این است که احمدی نژاد رییس جمهور شد اما چرا این همه آدم کشته شدند؟
بعد از اعلام نتیجه انتخابات واکنش شهید محرم چگینی چه بود؟
خیلی متعجب بود . روز یکشنبه برای تظارهرات نتوانست برود اما روز دوشنبه ۲۵ خرداد با شعار رای من کجاست به خیابان رفت که گلوله خورد و جنازه اش در فاز چهار اندیشه پیدا شد. به تازگی جز فیلم به شهادت رسیدنش فیلم دیگری منتشر شده که نشان می دهد پیکر محرم را بعد از گلوله خوردن داخل پیکان می برند. با این مستنداتی که داریم اما هنوز قالتش شناسایی نشده و شکایت ما را نادیده می گیرند و آن وقت می گویند از موسوی و کروبی شکایت کنیم.
چند روز پیش هم برادرشوهرتان در مصاحبه ای گفته بود که بسیج از شما خواسته تا علیه موسوی و کروبی به عنوان قاتل شکایت کنید. قاتل همسر شما کیست؟
چرا موسوی باید قاتل باشد؟ مگر موسوی آنجا بود و مردم را تیرباران کرد؟ او فقط در اعتراض به نتایج انتخابات راهپیمایی راه انداخت مثل هزاران راهپیمایی که در این ۳۰ ساله بعد از انقلاب برگزار شده است . من از موسوی نه تنها شکایتی ندارم بلکه بسیار ممنونم که در این یک ساله نمایندگانش را بارها برای دلجویی و رسیدگی به مسائل زندگی زنی تنها مثل من به سراغم فرستاده است. کمیته مردمی موسوی احوال مرا مدام می پرسند و در حد امکاناتشان به مشکلات من رسیدگی می کنند، در این یکساله به جز اعضای کمیته مردمی مهندس موسوی کسی در خانه ی مرا نزده است و اصلا نمی پرسند که آیا تو به تنهایی می توانی زندگی ات را بچرخانی؟ و در این یک ساله چه بر سر تو و زندگی ات آمده است.
اگر دوباره انتخاباتی برگزار شود به چه کسی رای می دهی؟
باز هم به موسوی
چرا؟
چون او به دنبال عدالت و حق مردم است . سوال من از مقامات این است که اگر بد بود چرا کاندیدا شدنش را تایید کردید؟. او که از خارج نیامده و مورد تایید هم بوده است اما حالا چرا یکهو از نظر آنها بد شده است.
به نظر خودت چرا موسوی از سوی حاکمیت فعلی تبدیل به یک آدم بد شده است؟
نمی دانم.اما وقتی می بینم از طرف بسیج می آیند و به ما می گویند که از او به عنوان قاتل شکایت کنید با خودم فکر می کنم که موسوی که شوهر مرا نکشته است؟ پس حتما دلیلی وجود دارد که می خواهند او را قاتل معرفی کنند واقعیتی که غیر از این است. من در این یک ساله خیلی چیزها را فهمیده ام.
چه چیزهایی؟ آیا می توانی بگویی معصومه چگینی سال گذشته با امسال چه نفاوتی کرده است؟
بسیار روشن شدم و فهمدیم که دنیا دست کیست. فهمیدم که برای دفاع از حق کشته می شوی . اینکه ظالم به خاطر زوری که دارد هر کاری دلش بخواهد با مظلوم می کند . ظلمی که به شوهرم شد و او را کشتند و ظلمی که به من شد و مرا تنها در این دنیا گذاشتند. فهمیدم که حرف حق زدن مساوی است با کشته شدن و اگر سکوت نکنی تو را می کشند.
شما چطور؟ آیا سکوت می کنی؟
نه اصلا. من تا آخرین نفسم راه شوهرم را ادامه می دهم.
محرم چگینی یک کارگری بود که به قول خودت از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان حلال تلاش و کار می کرد. به نظرت چرا مفهومی مانند آزادی برای او مهم بود؟
او همیشه معترض بود که چرا ماهانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد که نیمی از آن را اجاره خانه می دهد و ۵۰ هزار تومان خرج رفت و آمد به سر کار است و در نهایت آنچه برای ما می ماند ۵۰ هزار تومان بود . یکی از دلایل بچه دار نشدنمان هم همین بود که این نان بخور و نمیر برای تربیت بچه کافی نبود . برای همین او به وضعیت موجود اعتراض داشت و معتقد بود تا آزادی نباشد و نتواند اعتراضش را بیان کند عدالتی هم در کار نخواهد بود.
اگر روزی موسوی،کروبی و رهنورد را ببینید به آنها چه می گویید؟
می گویم تو را به خدایی که قبولش دارید حالا که این همه آدم کشته شده اند شما راهشان را ادامه دهید و نگذارید خون این شهدا پایمال شود. نکند سالگرد این شهدا تمام شده است با خودشان فکر کنند که همه چیز تمام شده و راهشان فراموش شود؟ به آنها می گویم که راه این شهدا ادامه دارد و نگذارید خون شان پایمال شود.
آیا تا کنون ملاقاتی با مهندس موسوی و یا کروبی داشته اید تا درد دل ها و مشکلاتتان را به آنها بگویید؟
راستش را بخواهید همین اواخربه مناسبت روز زن گروهی از زنان با مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد دیدار داشتند .من هم به این مراسم دعوت کردند و قرار بود با آقای موسوی و خانم رهنورد دیداری داشته باشم اما متاسفانه برخی از اعضای خانواده ام گفتند که به خاطر خطرات احتمالی که من را تهدید می کند ،نروم .من نمی ترسم اما دلم نمی خواهد روی حرفشان حرف بزنم و دلگیرشان کنم .اما یک بار موفق شدم به دیدار مهدی کروبی بروم او نیز با رویی گشاده حضور مرا پذیرفت و به حرف های من گوش داد. راستش همین که می فهمم که رهبران جنبش سبز خانواده های شهدا از جمله ما را فراموش نکرده اند ، قوت قلبی برای من می شود و کمتر احساس تنهایی می کنم.
پدر محمدرضا جلاییپور گفت که فرزندش امروز بعد از گذشت پنج روز از بازداشت با مادر خود تماس گرفته است.
دکتر حمیدرضا جلاییپور در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، اظهار داشت:« محمدرضا امروز و بعد از گذشته پنج روز از بازداشت خود با مادرش تماس گرفت، او در این تماس با توجه به اینکه چهارم تیرماه تولد همسرش است گفت که برای همسر خود که یکسال است او را ندیده در حال ختم قرآن به عنوان هدیه برای تولد اوست.»
این استاد دانشگاه ادامه داد:« امروز به شعبه چهارم دادستانی مراجعه کردیم و آنجا به ما تاکید کردند که فرزندم دیگر هیچ پروندهای در دادستانی تهران ندارد.»
وی تصریح کرد:« پسرم که چندی پیش قرار منع تعقیب او صادر شده و وثیقه سپرده شده برای آزادی او نیز آزاد شده بود در حال حاضر مشخص نیست که توسط چه نهادی بازداشت شده و در کجا به سر میبرد.»
جلاییپور تاکید کرد:« من معتقد و پایبند به حل امور از مجاری قانونی و اداری هستم، اما در این یازده ماه همه راههای اداری و قضایی را رفتهام و با اینکه منع تعقیب فرزندم صادر شده، پنج نفر بدون اینکه مشخص شود از کجا هستند به آن وضعیت به خانه ما آمدند و به حریم خانواده من تجاوز کردند.»
وی افزود:« من، حمیدرضا جلاییپور، برادر سه شهید هستم، یکی از برادرانم بعد از بازگشت از خرمشهر به شهادت رسید و دو برادر دیگرم در عملیات بیتالمقدس شهید شدند، پدر و مادرم بر اثر این غم از دنیا رفتهاند و برادر دیگرم هم بر اثر این داغها از دنیا رفت و من تنها بازمانده این خانواده هستم؛ مگر امام راحل نفرمودند که خانواده شهید چشم و چراغ ملت هستند؟»
این استاد دانشگاه تصریح کرد:« در این شرایط تنها امیدمان به رهبر انقلاب است و از ایشان درخواست میکنم که دستور رسیدگی به این وضعیت را بدهند، علی رغم اینکه فرزند من از نظر قضایی دیگر مشکلی نداشت، بعد از تهدیدات اخیر کارشناس پروندهاش به اینصورت و با زبان روزه بازداشت میشود، مگر نهاد و دستگاه و حتی شخصی میتواند خود را بالاتر از دستگاه قضایی و قانون قرار دهد؟ از ایشان میخواهم که دستور رسیدگی به وضعیت رخ داده را بدهند.»
جلاییپور خاطر نشان کرد:« به والله در این شرایط اگر من معلم را بازداشت کنند بسیار آسوده خاطر خواهم شد، چرا که آن موقع خیالم از این بابت جمع خواهد بود که پنج نامحرم اینگونه به خانه من نمیآیند و به حریم خانواده من تجاوز نمیکنند.»
وی یادآور شد:« آیا من که برادر سه شهید و استاد دانشگاه هستم و فرزندم از نخبگان این کشور است که رتبه اول کنکور و المپیاد را در اختیار دارد و قاری قرآن است، قاتل و یا جذامی هستیم که اینگونه باید برخوردهای فراقانونی را با خود و خانواده خود شاهد باشیم؟»
امروز: محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت درست یکسال پیش در چنین روزی در خیابان ربوده شد و چند روز بعد خانواده اش توانستند با پیگیریهای مکرر، مطمئن شوند که در اوین به سر می برد. محسن میردامادی بعد از ۱۰۷ روز زندان انفرادی و مجموع ۲۷۱ روز حبس در بند ۲ الف زندان اوین، در ۲۶ اسفندماه سال گذشته تحت عنوان مرخصی آزاد شده بود اما پس از ۶۹ روز و در پی استقبال گسترده شخصیتها و چهره های اصلاح طلب از عروسی فرزندش، به زندان اوین فراخوانده شد.
متن زیر حاصل گفتگو ی کلمه ، با زهرا مجردی همسر دکتر محسن میردامادی است که از همان سال گذشته چهره ای آشنا برای خانواده های زندانیان سیاسی است.
حدود یکماه قبل آقای میردامادی به اوین بازگردانده شد. ارزیابی شما ازبازگرداندن آقای میردامادی به اوین چیست ؟
میردامادی روز سوم خرداد ماه احضار شد و به ما گفته شد که حکم ایشان نهایی شده و دادستان با تمدید مرخصی مخالفت کرده؛ این در حالی بود که حکم دادگاه تجدید نظر هنوز صادر نشده بود و توافق با تمدید مرخصی در صلاحیت شعبه دادگاه بود و نه دادستان. بعد از اطلاع از این موضوع، مجدداً تماسی داشتند و اعلام کردند که قاضی دادگاه هم مخالف تمدید مرخصی است. همین شد که آقای میردامادی از وکیل خود خواست لایحه تجدید نظر خواهی را پس بگیرد، چون دیگر کمترین تردیدی نبود که به هیچ وجه قرار نیست پرونده ایشان طبق آئین دادرسی مورد رسیدگی قضایی قرار بگیرد
آیا از اتهامات که مبنای صدور حکم شده اطلاع دارید؟
اصل اتهامات مربوط می شود به دو بیانیه جبهه مشارکت در تاریخ های ۲۵ و ۲۶ خرداد، که در آنها از مردم دعوت شده با رعایت موازین قانونی و مدنی و بصورت مسالمت آمیز، پیگیر خواسته هایشان باشند و حتی اشاره شده که مردم نباید مجالی به فرصت طلبان برای به اغتشاش کشاندن اعتراضات مسالمت آمیز دهند.
جالب اینجا است که قاضی دادگاه به راحتی از کنار همه این موارد گذشته و به خاطر همین دو بیانیه، شش سال زندان به او داده اند. کافی است شما نگاهی گذرا به آن دو بیانیه بیاندازید تا مبنای متزلزل صدور احکام اینچنینی را که در دادگاه تجدید نظر بدون چون و چرا تأیید هم می شوند ، ببینید. باید خدا را شاکر بود که از ۳۰ خرداد سال گذشته به این طرف، ایشان و دوستانشان در زندان بوده اند و هنوز آقایان متمسکی برای وصل کردن رخدادهای بعد از آن تاریخ به اینان پیدا نکرده اند!
آخرین ملاقاتتان با آقای میردامادی در چه زمانی بوده؟
از زمان بازگرداندن ایشان به اوین در حدود یکماه قبل، تا امروز که دقیقاً سالروز ربایش غیرقانونی ایشان در خیابان است ملاقاتی نداشته ایم. چون ملاقاتهایی که می دهند یا بصورت کابینی است که حس بسیار ناخوشایندی به طرفین دست می دهد، و یا برای ملاقات حضوری، آقای دادستان شرط تعیین کرده که در هر نوبت فقط یکنفر از اعضای خانواده، و فقط هم فامیل درجه یک حق ملاقات دارند، و این نوبتها را هم حدوداً هر ماه یکبار تعیین می کنند. گویا هرچه بیشتر می گذرد آقایان بیشتر از مرزهای اخلاقی فاصله می گیرند و شرایط را بر خانواده هایی که یکسال تمام این همه سختی گذراندند را سخت تر می کنند تا مثلاً اقتداری به نمایش بگذارند. این هم نصیب رجال سیاسی بیگناه و خانواده های آنان از مهرورزی آقایانی است که فریاد عدالت طلبی شان گوش فلک را پر کرده است.
چرا به ملاقات آقای میردامادی در این یکماهه نرفته اید؟ ملاقات کابینی مگر چه اشکالی دارد؟
ایشان راضی نیستند که به این صورت به ملاقات شان برویم چون فکر می کنند ما به زحمت میفتیم و با توجه به این شرایط یعنی زمان کم ملاقات و شلوغی زیاد، ترجیح می دهند که تلفنی تماس داشته باشند.
درحال حاضر وضعیت جسمانی ایشان چطور است؟
متأسفانه این روزها آرتروز گردن ایشان شدیدتر شده است. البته قبلا بنا بر توصیه دکتر قرار بود اگر فیزیوتراپی نتایجی در پی نداشت، عمل جراحی انجام شود که با بازگرداندن ایشان به زندان، برنامه فیزیوتراپی هم فعلاً منتفی شده است بیماری دائم درحال پیشروی است.
بطور کلی در زندانها مشکلات زیادی وجود دارد از جمله مسئله بهداشت. مثلاً قارچ پوستی که بعضی از زندانیان از جمله ایشان مبتلا به آن شده اند ناشی از فقدان اولیه ترین ضروریات بهداشتی یک محیط عمومی است. هرچند خود ایشان هرگز در تماسها شکایتی از وضع آنجا ابراز نمی کنند تا ما کمتر نگران باشیم، اما خب از این قرائن می توانیم به قسمتی از واقعیتها پی ببریم. نمونه دیگر آن، کمبود شدید فضا است بصورتی که الان در یک فضای حدوداً ۲۴ متری، ۲۰ نفر زندانی نگهداری می شوند. حتی زندانیان مجبورند در راهروها و کف زمین بخوابند. البته شنیده ایم وضعیت بندهای دیگر بدتر از این هم هست.
از موارد دیگر، کمبود مواد غذایی و همچنین غذای نامناسب زندان است، البته برای کسانی که از غذای زندان استفاده می کنند. گویا هر از چندگاه هم با قطع گاز، امکان پخت و پز و استفاده از آب گرم برای استحمام از زندانیان گرفته می شود.
خانم مجردی !ایا اصل تفکیک رائم در نگهداری زندانیان در اوین رعایت می شود ؟
نه . درخصوص بسیاری از زندانیان مطلع شده ایم که برخی از آنان درکنار قاتلین و یا مرتکبین جرائم مواد مخدر نگهداری می شوند. این برای خانواده واقعا نگران کننده است که مسببین این وضعیت برای بعضی از زندانیان، چه هدفی را از این همه نقض قانون و اصرار به انجام ظلم و ستم در حق زندانیان بی پناه و خانواده های آنان دنبال می کنند.
نمونه دیگر اینکه در یکی از خبرها دیدم که گویا این روزها بخاطر عملیات عمرانی داخل زندان در بند ۳۵۰ ، گویا زندانیان مجبورند اوقات خود را در این گرما در حیاط بگذرانند. این موارد در کنار هم واقعاً شرایط دشواری برای زندانی ایجاد می کند.
آیا قصد دارید برای رسیدگی به وضعیت جسمی ایشان اقدامی کنید و درخواستی داشته باشید؟
بله البته درخواست مرخصی برای جراحی لثه ایشان در دست اقدام است که امیدواریم نتیجه دهد و بتوانیم در مورد رفع حداقل یکی از محنتهای ایشان اقدام کنیم و حداقل در این یک مورد با سنگ اندازی متولیان امروز امور مواجه نباشیم.
خانم مجردی به نظر شما سختی های همسر یک زندانی سیاسی چیست؟ شما در نبود همسرتان زندگی را چطور می گذرانید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. اینکه برخی مسئولین زندانیان سیاسی را در کنار زندانیان جرائم خطرناک مانند قتل و مواد مخدر قرار می دهند و بعد با افتخار و اعتماد به نفس اعلام می کنند که در ایران زندانی سیاسی نداریم، تلاشی کودکانه برای پاک کردن صورت مسئله است که نتیجه آن هم از قبل روشن است.
یکی از دوستان به مثل می گفت «خانواده زندانی سیاسی بودن یک شغل تمام وقت است».
واقعیت این است که مشکلات خانواده های زندانیان بسیار زیاد است. اما آقایان به راحتی چشم شان را براین مشکلات می بندند. بخصوص خانواده های زندانیانی که بچه های کوچک دارند سختی بیشتری متحمل می شوند. کودکی که هر روز چشم انتظار پدر است خلاء حضور پدرش را هیچ چیز دیگر نمی تواند جبران کند و مطمئناً اثرات مخرب و زیانباری بر خانواده ها دارد.
این همه مشکلات و اینهمه بی قانونی هست اما متاسفانه کسی جوابگو نیست. همسران جوانی که مشکل امرار معاش دارند از نظر عاطفی هم خود و هم بچه شان در وضع بدی هستند. آقایان داد عدالت اسلامی شان بلند است اما اصلا توجهی به این موارد ندارند و نه تنها پاسخگو نیستند، که اگر کسی هم پا پیش بگذارد که گرهی از کوه مشکلات خانواده های زندانیان سیاسی بگشاید، باید در انتظار برخوردهای قهرآمیز دستگاه امنیتی مملکت باشد. هر روز از صدا و سیما و سایر رسانه هایشان سیل اتهامات ناجوانمردانه را روانه رقبای سیاسی خود که امروز به بند کشیدندشان می کنند و اگر هم خانواده ها جوابی بدهند یا در مصاحبه ای خواستار رعایت قانون و بیطرف بودن دستگاههای کشور شوند، به مامعترض می شوند چرا مصاحبه می کنید! وقتی دادرسی در چارچوب نظام و دستگاه قضایی نیست، طبیعی است که برای بهبود وضع عزیزان زندانی این خانواده ها هر کاری که در توان داشته باشند انجام می دهند. خداوند هم در قرآن می فرماید: «لا یحب ا... الجهر بالسوء من القول الا من ظلم».
آیا انتظار داشتند که بعد از مرخصی دوماهه دوباره به زندان بازگردند و با این شرایط چگونه برخورد کردند؟ بعد از این اتفاقات، روحیه ایشان چطور است؟
هم ایشان و هم خانواده آمادگی لازم را داشتند ولی به نظر می رسد عصبانیت مسئولین پرونده ایشان به جهت مهمانی ساده ای که در مراسم عروسی پسرم داشتیم بود. در این مهمانی شخصیتهایی حضور داشتند که اکثراً از مسئولین نظام جمهوری اسلامی در زمان حیات امام (ره) بودند. معلوم نیست آقایان چرا باید از این قضیه اینقدر برآشفته شوند که بلافاصله در رسانه هایشان انواع واکنشها را آغاز کردند و نهایتاً هم به بهانه عدم تمدید مرخصی، آقای میردامادی را به زندان بازگرداندند.
شما ببینید این روزها سی دی هایی سراسر کذب، دروغ محض و تهمت از قول متولیان امور امنیتی با پول بیت المال تهیه و در مراکز دولتی و نظامی در سطح وسیعی توزیع می شود. به عبارت دیگر، همان داستان کارناوال عاشورای سال ۷۶ در یک سازمان منظم با با بودجه هنگفت مشغول برنامه ریزی و ترویج محصولات خود است. شما فقط به چند دقیقه از این اراجیف گوش کنید. یکی نیست از این مزوّران دروغگو بپرسد «آیا همه یاران و نزدیکان امام و مسئولینی که در زمان امام (ره) کشور را اداره می کردند همگی جاسوس و عامل بیگانه بودند؟!» دروغهای شاخداری که اگر کسی کمترین اطلاعاتی از گذشته داشته باشد برایش مضحکه خواهد بود، اما روی جوانانی که از ابتدا این مسائل در گوششان خوانده شده می تواند اثرگذار باشد. معلوم نیست چرا آقای دادستان در این موارد فراموش می کنند که وظایفشان چیست.
از سوی دیگر هم آقایان اظهار بی اطلاعی می کنند از این مسائل و سوء استفاده های وسیع از موقعیتها و امکانات برای بدنام کردن رقیب سیاسی.
اوضاع قضایی الان به گونه ای است که گاهی حتی اگر دادستان نامه ای بدهد، عده ای می توانند جلوی اجرای قانون را بگیرند. روشن است که این نحوه برخورد با قانون و این قانون گریزی ها، در نهایت خود سیستم قضایی را قربانی می کند.
آیا ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟منظورتان به طور مشخص چیست؟
بعنوان مثال روشن و آخرین موردی که حتماً از آن اطلاع دارید، مورد آقای محمدرضا جلایی پور که دانشجوی دوره دکترای یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا است؛ حتی وثیقه آزادی اش را هم پس دادند و در دادگاه تبرئه و قرار منع تعقیب هم صادر شده بود. با این حقه که بیا و پاسپورتت را بگیر اما بعد با پنج نفر می آیند و با آن نحوه برخورد ساعتها منزل شان را تفتیش می کنند و دوباره بازداشت می شود و روز گذشته در اخبار دیدم که تلفنی به خانواده اطلاع داده که در سلول انفرادی است. چه کسی پاسخگوی این بی قانونی ها است؟ نمونه دیگر آقای عبدالله یوسفزادگان که دارنده طلای مسابقات جهانی المپیاد و از جوانان نخبه این مملکت است و الان بیش از ۹۰ روز است که در سلول انفرادی نگهداری می شود. واقعاً در زندان بودن چنین جوانانی - که قرار بود آینده سازان مملکت ما باشند - موجب سرافرازی است یا موجب سرشکستگی؟ چرا باید کاری کنند که مادر پیر آن دانشجوی زندانی برای رساندن صدایش به گوش آقایان با صدای امریکا مصاحبه کند؟ بی عدالتی که شاخ و دم ندارد.
امروز در زندانها دهها زن و دختر زندانی بلاتکلیف داریم که هرکدام خود و خانواده هایشان با مشکلات جسمی و روحی مختلفی دست به گریبان هستند. در این یکسال این همه حق و ناحق جا به جا شده و باز هم مدعی عدالت هستند. این ظلم و سمتها را چه کسی پاسخگو است؟ متأسفانه تحت تاثیر چنین شرایطی معلوم نیست چه آینده ای در انتظار فرزندان این مملکت است.
با تشکر از شما که به سوالات کلمه پاسخ دادید
جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم درباره حوادث چهاردهم خرداد نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید و آیات و علماء منتشر کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، متن این نامه بدین شرح است:
حضرات مراجع عظام تقلید و آیات و علماء«ادام الله ظلهم علی روس الانام»
در وانفسای «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ » (۱)نفس گرم شما مصداق دم مسیحایی بود که خداوند متعال به مدد آن و به حکم «وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » (۲)جلوه نمود.
آنگاه که به زعم خویش خواستند تا یادگار روح الله را این بار درون بیت خویش،بسوزانند، وه چه گمان باطل و فکر پلیدی داشتند و این شما بودید که به جامعه امروز یاد آوری کردید که «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» (۳) و زمانی که بر او خندیدند، طنین خروش شما فریاد بر آورد که فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلًا وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ»(۴ )
عاشقان واقعی روح الله از این فهم و تدبیر و ارشاد و روشنگری به نشاط آمدند شاگردان و مریدان شما در حوزه های علمیه و سراسر مملکت اسلامی بر خویش می بالند وبه آن مفتخرند که «اذا ظهر البدع،فلیظهر العالم علمه»(۵)
واین چند سطر عرض اخلاص و تشکری است که به پیشگاه بلند مرتبه و شامخ مرجعیت عرضه می دارد و جامعه جوان و دیندار امروز را به حقیقت نهادی رهنمون می شود که به فرموده پیامبراکرم (ص)"امنا رسولان"هستند(۶) که براستی «فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علهیم»(۷)در شان آنهاست.
در خاتمه برای آنانکه در این غروب غم بار اخلاق سیاسی،طلوع خورشید علم و فقاهت را بر نمی تابند و خشک سرانه و نابخردانه ،ایشان را مخاطب قرار می دهند،یاد آور می شویم که «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»-(۸۷)
پی نوشت
۱) -سوره صف /۸ -می خواستند که نور خدا را با سخنانشان خاموش کنند
۲)- سوره صف ۸- کامل کننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند
۳)- سوره آل عمران ۵۴- نیرنگ کردند و خدا کارسازی کرد و خداوند بهترین کارسازان است
۴) - سوره توبه ۸۲- کمتر به خندید بیشتر گریه کنند
۵)- اذریبه / آقابزرگ تهرانی ج ۱۸۹ ص ۳۱۸ -وقتی بدعت ها ظاهر می شود عالم باید علم خویش را ظاهرو نمایان کند
۶)-(کافی/ کلینی ج ۱ صفحه ۴۶)
۷)الحق المبین /فیض کاشانی/ص ۱۰ -علما حجت من نزد شما هستند و من حجت خدا بر آنها می باشم
۸) -منافقون ،۸ - همانا عزت اختصاص به خدا و روسل خدا و مومنین دارد
والسلام
جمعی از اساتید و علماء حوزه علمیه قم
کلمه- گروه اقتصادی: «انگار آن چه نمی خواستیم هیچ گاه پیش آید، مرزهای ما را نیز درنوردید و بلایی که تا دیروز هم چون آواری برسر واحدهای صنعتی دنیا فرود می آمد و ما آرام می نگریستیم و گمان می کردیم در امان از آتش بحران جهان هستیم، خیلی زود گریبان خودمان را هم گرفت.» شهریورماه سال گذشته محمدرضاخباز مخبرکمیسیون اقتصادی مجلس ۳ماه پس از اعلام وزیر صنایع ومعادن که ازپیشرفت چشم گیر واحدهای صنعتی وتولیدی کشورخبر داده بود از توقف فعالیت نیمی ازواحدهای تولیدی کشور پرده برداشت. اما با وجود این اظهارنظروگزارش اتاق بازرگانی از وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی، همچنان تلاش می شود به هر شکل ممکن آمارهای قابل قبول و مثبتی از وضعیت تولید و سرمایه گذاری در بخش صنعت و معدن ارائه شود .این در حالی است که طبق گزارش اتاق بازرگانی حدود ۸۰درصد واحدهای تولیدی درزمانی که حداکثرتولید خود را داشته اند بازهم نتوانسته اند به ظرفیت اسمی خودبرسند.در چنین شرایطی رشد اقتصادی سال۸۷ با احتساب نفت ، نیم درصد اعلام شد.
در زمان حاضر تولید در کشور بدترین روزهای خود را سپری می کند. تاکنون گزارش های بسیاری در خصوص بروز وگسترش بحران در صنایع کشورارائه شده است. نمونه ای از این گزارش ها گزارشی از ۱۸۳ واحدتولیدی است که سال گذشته ازسوی اتاق بازرگانی ایران منتشرشد. این گزارش هشداری نسبت به رکود اقتصادی ایران داد. واقعیتی که رئیس اتاق ایران بر آن صحه گذاشت و از آماری وحشتناک پرده برداشت. در توضیح این گزارش محمد نهاوندیان رئیس اتاق ایران اعلام کرد: بر اساس گزارش کمیسیون صنعت اتاق ایران، ۵۰ درصد واحدهای تولیدی در اکثر مناطق صنعتی کشور در حال تعطیلی یا در شرف تعطیل شدن هستند. او ادامه داد: تحقیقات اتاق بازرگانی نشان می دهد اکثر واحدهای تولیدی و صنعتی بزرگ کشور با کمتر از ۳۰ درصد ظرفیت اسمی خود مشغول به کار هستند. او عدم استفاده از تمام ظرفیت واحدهای تولیدی را تضییع منابع انسانی و ماشین آلات دانست و گفت: برخی واحدهای تولیدی به دلیل شرایط اقتصادی مجبور به تعدیل نیروی انسانی هستند. او تاکید کرد: رکود در اقتصاد ایران جدی است و باید همه بکوشیم در کشور رونق اقتصادی ایجاد شود.نکته قابل توجه در این گزارش این است که بنگاه های مورد بررسی با مشکلات فراوانی که منجربه اخراج نیروی کار شده است مواجه اند.هم چنین کمبود سرمایه ونقدینگی ،کاهش کیفیت در تولید ومقبولیت در بازار از دیگر عواملی است که بنگاه ها ازآن رنج می برند.
تحلیلی از وضعیت بنگاه های موجود
کاهش ظرفیت تولید برخی واحدهای صنعتی، رکود بازار و کمبود منابع مالی مهم ترین عواملی اعلام می شوند که صنایع کشور را دچار ورشکستگی یا تعدیل گستردۀ نیروی کار کرده است .بر اساس تحقیقی که در سال گذشته از۱۸۳ بنگاه اقتصادی موجود به صورت نمونه ای ارائه شد نشان می دهد که واحدهای تولیدی با بازدهی ۸۱ تا۱۰۰ درصد معمولا واحدهای تولید سیمان ،پتروشیمی،موادمعدنی،آهن وفولاد،داروسازی وماشین سازی هستند که در صورت افزایش قیمت برق وگاز که تنها مزیت نسبی هزینه های تولیدی است با مشکل روبرو خواهند شد.ازسوی دیگراگرکمی به جدول شماره یک توجه کنید متوجه می شوید بازدهی تولید در واحدهایی که با ۴۱ تا ۱۰۰ درصدظرفیت تولیدبه کار اشتغال داشته اندکاهش داشته است وبرعکس تعداد واحدهایی که با بازدهی صفرتا۴۰ درصد ظرفیت تولید به کار اشتغال داشته اند روبه افزایش بوده است.
| بازدهی تولید( درصد ) | ۲۰-۰ | ۴۰-۲۱ | ۶۰-۴۱ | ۸۰-۶۱ | ۱۰۰-۸۱ |
| ۶ماهه اول سال ۸۵ | ۶/۳ | ۱۵/۱ | ۲۲/۶ | ۲۷/۴ | ۲۸/۶ |
| ۴ماهه اول سال ۸۷ | ۲۰ | ۲۵ | ۱۹ | ۱۱ | ۲۶ |
| درصدتغییرات سال ۸۷ نسبت به سال ۸۵ | ۲/۷ | ۶۶ | ۱۶- | ۶۰- | ۹- |
جدول شماره یک

در یک نگاه کلی به این جدول می توان فهمید سیر واحدهای تولیدی با بازدهی صفرتا۱۰۰ درصد به سمت کاهش تولید وتعطیلی بوده است.علاوه براین براساس نتایج بررسی داده های مربوط به بنگاه های تولیدی موردنظر به نسبت تولید ۴ ماهه اول سال ۸۷ به حداکثر رکورد تولیدی در سنوات قبل تقریبا ۸۱ در صد از واحدهای تولیدی در، ۴ ماهه سال۸۷نتوانستند میزان تولیدی خودرا به حداکثر تولید در سال های پیشین برسانند وتنها ۱۸ در صد از واحدهای تولیدی مورد بررسی قادر بودند از مرز حداکثر تولیدی سال قبل خودفراترروند.
| درصدتجمعی | درصد واحدهای تولیدی | فراوانی واحدهای تولیدی | نسبت تولید ۴ماهه اول سال ۸۷ به حداکثر تولید سنوات قبلی |
| ۱۰/۸ | ۱۰/۸ | ۱۶ | کمتراز۲۰درصد حداکثررکورد |
| ۲۴/۳ | ۱۳/۵ | ۲۰ | بین ۲۰تا۴۰ درصد حداکثررکورد |
| ۳۹/۹ | ۱۵/۵ | ۲۳ | بین ۴۰ تا۶۰ درصد حداکثررکورد |
| ۶۰/۸ | ۲۰/۹ | ۳۱ | بین ۶۰ تا۸۰ درصدحداکثررکورد |
| ۸۱/۸ | ۲۰/۶ | ۳۱ | بین ۸۰تا۱۰۰درصدحداکثررکورد |
| ۱۰۰ | ۱۸/۲ | ۲۷ | بیش از ۱۰۰درصدحداکثررکورد |
جدول شماره دو-درصدواحدهای تولیدی به تفکیک نسبت تولید ۴ماهه اول سال ۸۷ به حداکثر رکورد تولید در سنوات قبلی

| درصدتجمعی | درصدواحدهای تولیدی | فراوانی واحدهای تولیدی | نسبت حداکثررکوردتولیدبه نسبت ظرفیت اسمی |
| ۳/۴ | ۳/۴ | ۵ | کمتراز ۲۰درصدظرفیت اسمی |
| ۱۸/۶ | ۱۵/۲ | ۲۲ | بین ۲۰ تا۴۰درصدظرفیت اسمی |
| ۳۸/۶ | ۲۰ | ۲۹ | بین ۴۰تا۶۰درصدظرفیت اسمی |
| ۵۱ | ۱۲/۴ | ۱۸ | بین ۶۰تا۸۰درصدظرفیت اسمی |
| ۸۰ | ۲۹ | ۴۲ | بین ۸۰تا۱۰۰درصدظرفیت اسمی |
| ۱۰۰ | ۲۰ | ۲۹ | بیش از۱۰۰درصدظرفیت اسمی |
جدول شماره سه-درصدواحدهای تولیدی به تفکیک نسبت حداکثر رکورد تولید در سنوات قبل به ظرفیت اسمی تولید

در بخش دیگری ازاین گزارش به این نکته توجه شده است که حدود ۸۰ درصد واحدهای تولیدی حتی در زمانی که دارای حداکثر میزان تولیدی خودبودند نتوانستند به ظرفیت اسمی خود برسند.وتنها ۲۰در صد آنها در زمان حداکثر تولیدی خود فراتر از این ظرفیت اسمی تولید کرده اند.همچنین بررسی میزان تولید سال ۸۶ نسبت به ظرفیت تولید اسمی حاکی ازآن است که ۱/۸۷ درصد از واحدهای تولیدی قادرنبوده اند در این سال میزان تولید خودرا به ظرفیت اسمی خود برسانند.وتنها ۹/۱۲ در صد از واحدهای تولیدی توانستند بیش از ظرفیت اسمی خود به فعالیت بپردازند.
| درصدتجمعی | درصدواحدهای تولیدی | فراوانی واحدهای تولیدی | نسبت حداکثررکوردتولید به نسبت ظرفیت اسمی |
| ۱۸/۲ | ۱۸/۲ | ۳۱ | کمتراز ۲۰درصدظرفیت اسمی |
| ۳۶/۵ | ۱۸/۲ | ۳۱ | بین ۲۰ تا۴۰درصدظرفیت اسمی |
| ۵۸/۲ | ۲۱/۸ | ۳۷ | بین ۴۰تا۶۰درصدظرفیت اسمی |
| ۶۹/۴ | ۱۱/۲ | ۱۹ | بین ۶۰تا۸۰درصدظرفیت اسمی |
| ۸۷/۱ | ۱۷/۶ | ۳۰ | بین ۸۰تا۱۰۰درصدظرفیت اسمی |
| ۱۰۰ | ۱۲/۹ | ۲۲ | بیش از۱۰۰درصدظرفیت اسمی |
جدول شماره چهار-درصدواحدهای تولیدی به تفکیک نسبت تولیدسال ۸۶ به توان تولیداسمی

در همین حال در بخش دیگری از این نمونه به کاهش تعداد کارگران این بخش های تولیدی طی سال های ۸۶ تا ۸۷ اشاره شده است .دراین بررسی مشخص شده است که جمع تعداد کارگران شاغل در این واحدهای تولیدی در سال ۸۶ برابربا ۴۷ هزارو۲۱۸نفربوده است که در سال ۸۷ با دوهزار و۸۹۳ نفرکاهش ،تعداد کل کارگران شاغل در این بخش به ۴۴ هزارو۳۲۵ نفررسیده است.با نگاهی کلی به این بررسی می توان فهمید از بین ۱۷۵ واحد تولیدی ،۶واحد(یعنی ۴/۳درصد)بیش ازنیمی از تعدادکارگران خودرا در سال ۸۷ نسبت به سال ۸۶ تعدیل کرده اند.علاوه براین ۹/۶درصد از واحدهای تولیدی مورد بررسی از واحدها با تعدیل ۲۵ تا۵۰ درصد کارگران مواجه شده اند.همین طور ۱۱۶ واحدیعنی ۳/۶۶ درصد کمتراز ۲۵در صد تعدیل نیروی کار داشته اند. از سوی دیگرهم ۴۱واحد تولیدی تعداد کارگران خود را نسبت به سال قبل افزایش داده اند.که ازاین میان ۳۷ واحد با حداکثر ۲۵درصدافزایش تعدادکارگران سال قبل،سه واحدبین ۲۵تا۵۰ درصدافزایش داده وتنها یک واحدتولیدی بیش از۵۰درصد تعدادکارکنان خودرا نسبت به سال قبل افزایش داده است.
| درصدتجمعی | درصد | فراوانی |
|
|
|
| ۳/۴ | ۳/۴ | ۶ | واحدهای با بیش از ۵۰درصد کاهش |
| ۱۰/۳ | ۶/۹ | ۱۲ | واحدهای با ۲۵تا۵۰درصدکاهش |
| ۷۶/۶ | ۶۶/۳ | ۱۱۶ | واحدهای با کمتراز۲۵درصدکاهش |
| ۹۷/۷ | ۲۱/۱ | ۳۷ | واحدهای باکمتراز۲۵درصدافزایش |
| ۹۹/۴ | ۱/۷ | ۳ | واحدهای با۲۵تا۵۰درصدافزایش |
| ۱۰۰ | ۰/۶ | ۱ | واحدهای بابیش از۵۰درصدافزایش |
|
|
|
|
|
جدول شماره پنج-درصدواحدهای تولیدی به تفکیک کاهش یاافزایش کارکنان طی سال های ۸۶و۸۷

در بخش پایانی این گزارش از واحدهای تولیدی مورد بررسی سوال شده است که چه پیش بینی از آینده واحدتولیدی خود دارید؟به غیراز ۱۸واحد تولیدی که قبلا اعلام تعطیلی کرده انداز میان ۱۳۹ واحدتولیدی که به این پرسش پاسخ داده اند ،۱۰۹ واحد یعنی ۶/۵۹ درصد ازآنها پیش بینی کرده اند که در صورت ادامه روند فعلی واحد آنها تعطیل خواهدشد ودر حدود ۸/۹۸ درصد ازواحدهای پاسخ دهنده در پیش بینی تعطیلی واحدخود،این مدت زمان را کمتراز ۱۲ماه تخمین زده اند.
| درصد تجمعی | درصدواحدهای تولیدی | فراوانی واحدهای تولیدی | مدت زمان پیش بینی |
| ۴۳/۹ | ۴۳/۹ | ۳۶ | کمتراز۳ ماه |
| ۹۰/۲ | ۴۶/۳ | ۳۸ | بین ۳تا۶ماه |
| ۹۸/۸ | ۸/۵ | ۷ | بین ۹تا۱۲ |
| ۱۰۰ | ۱/۲ | ۱ | بیش از۱۲ماه |
جدول شماره شش-درصدواحدهای تولیدی به تفکیک مدت زمان پیش بینی برای تعطیلی واحدمربوطه

| درصدتجمعی | درصد | فراوانی | واحد تعطیل شده |
| ۱۲/۹ | ۱۲/۹ | ۱۸ | بله |
| ۱۰۰ | ۸۷/۱ | ۱۲ | خیر |
جدول شماره هفت-درصدواحدهای تولیدی تعطیل شده

علاوه براین در گزارش کارشناسان وزارت صنایع وکاروامور اجتماعی به دلایل گوناگونی ازجمله تحریم هاومشکلات گشایش اعتباربرای واردات مواداولیه ،تاثیربحران جهانی ،کمبود نقدینگی،غیررقابتی بودن تولیدات ملی در بازار جهانی وحجم بالای واردات خارجی مشابه به صورت جدی هشدار داده اند تعداد ورشکستگی کارخانجات به ویژه در صنایع غیرغذایی ،غذایی ونساجی جدی است.همچنین این گزارش اضافه می کندبراساس گزارش غیررسمی دفتر صنایع غیرفلزی وزارت صنایع،به دلیل کمبود نقدینگی واحدهای تحت پوشش این دفتر ازجمله شرکتهای تولید لاستیک با مشکل جدی ادامه فعالیت روبروست.با این اوصاف می توان به این نقطه رسید که تولید در کشوربدترین روزهای خود را می گذراند و ادامه سیاست های فعلی دولت، تیر خلاصی بر پیکر نیمه جان بنگاه های تولیدی است.در چنین شرایطی گزارش غیررسمی وزارت صنایع نشان می دهد در صنایعی که کالای مصرفی وکم دوام تولید می کنند تبلیغات دولتی در مورد کاهش قیمت ها به بازگشت دیرهنگام نقدینگی از سوی واحدهای فروش به صنایع شده واین روند کمبود نقدینگی را تشدید کرده است وبانک ها نیز به علت اعمال سیاست های انبساطی دولت با کمبود نقدینگی شدید روبه رو هستند ونمی توانند نقشی در رفع نقدینگی صنایع در کوتاه مدت ایفا کنند.
| درصدتجمعی | درصد | فراوانی | امکان رقابت خارجی |
| ۹۹ | ۹۸/۹ | ۱۸۱ | بله |
| ۱۰۰ | ۱/۱ | ۲ | خیر |
جدول شماره هشت- درصدواحدهای تولیدی به تفکیک اعلام آنها مبنی برامکان رقابت خارجی درصورت وجود تسهیلات کافی

وضعیت قرمزشرکتهای بورسی
در کناروضعیت بحرانی بنگاه های تولیدی شرایط در بورس نیزچنگی به دل نمی زند.در حال حاضر ۱۵۰ شرکت بزرگ بورسی به دلیل بحران های مالی در زمره شرکت های زیان ده قراردارند که یا نماد معاملاتی آنها متوقف شده است ویا در آستانه خروج ازبورس قراردارند. در میان این شرکت ها نام آشنای شرکت های بزرگی چون فولاد خوزستان،تراکتورسازی،هپکو،آلومینیوم ایران،کارخانجات آزمایش،ایران خودرودیزل،سایپا دیزل،ساسان وحتی ایران خودرو به چشم می خورد. زیان برخی شرکت ها مانند هپکوبه دلیل کاهش قدرت خرید کشاورزان به علت تغییر سیاست های پرداخت یارانه و وام بانکی بوده است.ویا کارخانجات بزرگی مانند آزمایش به علت واردات بی رویه لوازم خانگی ، رکود وبحران مدیریتی زیان ده شده اند. علاوه براین بسیاری از این شرکت های بورسی با کاهش وتعدیل نیروی کار در دوره فعلی نسبت به سال قبل مواجه بوده اند.به عنوان مثال کارخانجات مخابراتی ایران در این گروه قراردارند.در این کارخانه تعدادکارگران نسبت به دوره مشابه سال قبل ۲۶۴نفرکمتر شده است.همین طور تعدادکارکنان ایران خودرو دیزل نسبت به دوره مشابه سال قبل حدود ۳۵۰ نفر کاهش یافته است.در این میان شرکت ساسان یکی ازشرکت هایی است که علاوه برزیان ده بودن به علت افزایش دستمزدوکاهش درآمدهای متفرقه با مشکلات عمده کارگری نیز مواجه است .طبق گزارش های رسیده این شرکت به علت ورشکستگی ۴۰۰نفراز نیروهای خودرا اخراج کرده است .این در حالی صورت گرفته است که به علت چاپ هم زمان آگهی استخدام از سوی این شرکت، سازمان تامین اجتماعی ازپرداخت بیمه بیکاری به این افرادخودداری کرده است.نکته جالب آنکه علت استخدام نیروی جدید، جذب نیروی متخصص از سوی مدیران این شرکت عنوان شده است.شرکت های دیگری مانند:شرکت ملی سرب و روی،رینگ سازی مشهد،باما،تایدواتر،چرخشگر،گروه صنعتی سدید،سرمایه گذاری توسعه صنعتی ایران،داده پردازی ایران،تکنوتار،پتروشیمی فارابی،گازلوله،تولیدمحورخودرو،هلدینگ گروه صنعتی ملی،روغن نباتی ناب،صنایع غذایی چین چین،کاشی سعدی،معادن بافق،پتروشیمی فناوران نیزدر ردیف شرکت های بورسی زیان ده قرارگرفته اند.ازسوی دیگر پلی اکریل ایران،کارخانجات آزمایش،سموم علف کش ومجتمع صنعتی ارتاویل تایر از جمله شرکت هایی بوده اند که به علت واردات بی رویه دارای زیان انباشته در پایان دوره شده اند.
هزینه سنگین اجتماعی
گذشته ازآثارمستقیم اقتصادی که از بروز بحران در هر یک از رشته های صنعتی برای کل کشور به وجود می آید این مسئله پیامدهای اجتماعی دیگری نیز در پی دارد که شورای تأمین استان تهران از آنها با عنوان پی آمدهای "امنیتی" یا "هزینه دار" یاد کرده است.بررسی اخبار در سال های ۸۶، ۸۷ و بهار ۸۸ به خوبی رشد اعتراضات کارگری و بیکاری کارگران را نشان می دهد. عمده این اعتراضات در پی ورشکستگی واحدهای تولیدی است. از طرف دیگر افزایش نرخ رشد تورم، قدرت خرید کارگران را کاهش می دهد و اجبار دولت به قیمت گذاری برخی کالاها، صاحبان واحدهای تولیدی را عملادر شرایطی قرار می دهد که نتوانند حقوق کارگران خود را پرداخت کنند.از ابتدای سال گذشته و در پی بحرانی شدن اوضاع مالی و نظام بانکی کشور واحدهای بزرگ صنعتی، به ویژه خودروسازان ، با بحران های بزرگی روبروبوده اند. ازجمله این مشکلات عدم توانایی آنها در پرداخت بدهی های خود بوده که به همین دلیل ناگزیر از تعدیل گسترده نیروی کار یا اخراج کارگران خود شده اند.با این وجود اولیاء علی بیگی نایب رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار سراسر کشور موضوع هدفمندکردن یارانهها رادر سال بهانه دیگری برای اخراج کارگران می داند.اما آنچه بیش از همه بااخراج کارگران رخ می نماید و تولید درکشور را در وضعیتی قرمز قرارمی دهد عدم وجود چترحمایتی از سوی سازمان هایی چون تامین اجتماعی که خود با چاش هایی جدی مواجه اند است.
hlv,c: یونس سلیمانی مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی "ایلدیریم" و فعال دانشجویی آذربایجانی در دانشگاه بوعلی سینای همدان روز پنجشنبه ۲۷ خرداد ٨۹ در منزل پدری اش در منطقه حسین آباد اردبیل بازداشت وبه اداره اطلاعات تبریز منتقل شده است.
ماموران اداره اطلاعات اردبیل ظهر روز پنجشنبه ۲۷ خرداد ٨۹ بدون نشان دادن حکم قاضی، وارد منزل پدری سلیمانی شده و وی را بازداشت کرده اند. ماموران پس از بازداشت این فعال دانشجویی اقدام به تفتیش منزل نموده و کیس کامپیوتر و کتابهای او را با خود بردند.
منابع نزدیک به خانواده این فعال دانشجویی از تماس تلفنی او با منزل در روز شنبه ۲۹ خرداد ٨۹ خبر می دهند. سلیمانی در این تماس تلفنی به خانواده خود گفته است که پس از یک روز بازداشت در ستاد خبری اداره اطلاعات اردبیل به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز منتقل شده و قاضی پرونده قرار بازداشت دوماهه برای وی صادر کرده است.
خانواده سلیمانی به شدت نگران وضعیت سلامتی وی هستند و می گویند این فعال دانشجویی دچار بیماری هپاتیت بوده و کبدش خراب است. به گفته آنها پزشکان در سال گذشته روده سلیمانی را عمل کرده اند و وی نیاز مداوم به دارو و مراقبت پزشکی دارد.
یونس سلیمانی دانشجوی ترم آخر رشته زیست شناسی دانشگاه بوعلی سینای همدان، مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی "ایلدیریم" و دبیر سابق کانون فرهنگی شهریار این دانشگاه است.
منبع: ساوالان سسی
امروز: فخرالسادات محتشمی پور نیازی به معرفی ندارد، او سال ها برای تحقق دموکراسی، آزادی و برابری حقوق زنان فعالیت کرده و در یک سال اخیر نیز در نقش تازه تعریف شده همسر زندانی سیاسی "مصطفی تاج زاده" حقوق از دست رفته همسر و دیگر یاران سبز دربندش را فریاد کرده است. فریاد "یا زینب" او هنوز در شهر شنیده می شود.
به گزارش کلمه متن گفت و گو با فخرالسادات محتشمی پور به شرح زیر است:
تعریف شما از جنبش سبز چیست و چه هویتی برای آن قائل هستید؟
جنبش سبز را یک حرکت اعتراضی نسبت به تضیع حقوق اساسی مردم می دانم. در انتخابات سال ۸۸ مردم پر شور و به صورت گسترده وارد تبلیغات انتخاباتی شدند و تا قبل از انتخابات حضور آنان در کوچه و خیابان ها وفعالیت هایشان آزاد بود و به همین دلیل زمانیکه رأی خود را به صندوق ها ریختند، انتظار داشتند که این رأی محترم شمرده شود و نسبت به آن امانت داری شود. اما اینگونه نشد و در نتیجه براساس قرائن مشهود توسط مردم، شبهه ای نسبت به نتیجه انتخابات بوجود آمد که این حق مسلم را ایجاد می کرد که سوال کنند و برای آن پاسخی منطقی و قابل قبول مطالبه کنند. سوال اساسی و ابتدایی در حرکت های اعتراضی در روزهای نخست این بود که رأی من کجا است و متاسفانه به جای آنکه جواب منظقی به این سؤال ساده داده شود با سرکوب و خشونت با سائلین برخورد شد و همین امر شبهه ای را که وجود داشت تشدید کرده و می کند. من نمی خواهم وارد بحث تقلب در انتخابات شوم زیرا این موضوع کاملا روشن است و از ابتدای روند تبلیغات انتخابات حتی پیش از زمان قانونی شروع انتخابات، تخلفات بارز صورت گرفته و قانون انتخابات رعایت نشده و همین امر سلامت انتخابات را زیر سوال برده است. مردم فراموش نکرده اند که آقای خاتمی در دوره دوم کاندیداتوری ریاست جمهوری نه تنها مراقبت های جدی برای حفظ قانون و عدم تخطی از آن با توجه به دراختیار داشتن امکانات و شرایطی برتر از دیگر کاندیداها به دلیل مسئولیت خود داشتند بلکه حتی مواردی را که احساس می کردند ممکن است شبهه ای در امر انتخابات آزاد و قانونی بوجود آورد، بر خود سخت گرفته و از آن دوری می کرد در حالی که در انتخابات دهم همین مردم شاهد نهایت بهره وری از امکانات دولتی توسط کاندیدایی که هنوز ریاست قوه مجریه را به عهده داشت، بودند. ضمن اینکه مراجع و مراکزی که خود باید حافظ و پاسدار سلامت انتخابات باشند به نفع یک کاندیدا جهت گیری داشتند که این خود از تخلفات محرز در انتخابات است. سوء استفاده ها از امکانات دولتی و بویژه توزیع بی رویه پول و کالا در مناطق مختلف به انحاء گوناگون، دخالت نظامیان در امر انتخابات، بدنام کردن کاندیداهای دیگر بویژه در مناظره های تلویزیونی با چاشنی خارج از حد دروغ در کنار رفتارهای غیرقانونی در روز انتخابات از جمله راندن ناظران کاندیداهای غیر از کاندیدای موردنظر از حوزه های انتخابیه و راندن مردمی که در انتظار رسیدن نوبت رأی دادن بودند، به بهانه غیرقانونی پایان زمان رأی گیری و یا پایان یافتن تعرفه ها در کنار سوء نظری که به دلیل تخلفات پیشین در ضمیر صاحبان آرای سبز وجود داشت به هرحال موجب شد که ملت حق خود را مطالبه کند که متاسفانه پاسخ خشونت و بدرفتاری های غیرطبیعی بود و همین سرکوب ها و رفتارهای نادرست سبب شد تا مردم بیشتر از قبل نسبت به پیگیری حق خود جدیت به خرج دهند و با یکدیگر متحد شوند تا رأی خود را جستجو و حق خود را مطالبه کنند. سرکوب ها، وحشی گری ها، بازداشت های فله ای از فردای روز انتخابات آغاز شد و آزار و اذیت گروه های مختلف مردم که در روشنگری جامعه در راستای افشای جریان اقتدارگرا و تمامیت خواه مؤثر بودند، روزبه روز افزایش پیدا کرد و بازداشت فعالان سیاسی و مطبوعاتی و حتی افراد عادی در ستادهای انتخاباتی، توقیف مطبوعات و جلوگیری از فعالیت های قانونی احزاب، شائبه تقلب در انتخابات را بیشتر کرد. و متأسفانه وحشی گری ها با هدف گلوله قرار دادن فرزندان سبز این خاک پاک به اوج رسید. البته تمام این روش های سرکوبگرانه فقط باعث شد که مردم در مطالبه خواسته هایشان محکم تر و منسجم تر شوند . ظاهر امر این است که سرکوب منجر به حل مساله می شود در حالیکه اینک پس از یک سال فقط صورت مساله پاک شده و اصل مسئله به قوت خود باقی است.
انقلاب اسلامی با شعار استقلال و آزادی به پیروزی رسید، استقلال کشور تامین شده است اما آزادی هنوز معضل جامعه است وحتی همان طور که مشاهده می کنید آزادی های اجتماعی دوران شاه نیز وجود ندارد ، انتخابات مجددا چون رژیم گذشته فرمایشی شده است، مطبوعات آزاد وجود ندارد و .... شاید بتوان گفت که تا حدودی ما به آن دوره بازگشت کرده ایم؛ چرا در دهه سوم انقلابی که به نام آزادی به پیروزی رسید باید مجددا انتخاباتی فرمایشی صورت گیرد و آزادی ها محدود شود؟
جواب این سوال به همان مساله حضور آقای موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم و احساس خطری که ایشان ، آقای کروبی و آقای خاتمی نسبت به فاصله افتادن بین ارزش های انقلاب اسلامی و آنچه که در حال رخ دادن بود می کردند، برمی گردد. انقلاب ما یک انقلاب مردمی بود و در این موضوع هیچ کس تردیدی ندارد، یعنی همه ناظران خارجی، محققین و پژوهش گران در اینکه این انقلاب بوسیله مردم و با رهبری امام خمینی صورت گرفت اتفاق نظر دارند، نکته مهم این است که خواست و اراده مردمی که خواستند در سرنوشت خود تغییر دهند و با ظلم به مبارزه برخاستند، باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد. در آن زمان رژیم شاه دارای دستگاه های امنیتی و نظامی قوی و مجهزی بود که روز به روز هم قوی تر و مدرن تر می شد، اما چه اتفاقی سبب شد رژیمی با آن همه قدرت سقوط کند در حالیکه مدعی بود که با انجام خدمات زیاد رفاه نسبی برای مردم فراهم کرده و شاه باورش نمی شد که به این سرعت و به این راحتی نظامی که بوجود آورده بود فروبپاشد؟ این اتفاق زمانی رخ داد که رژیم او از مردم فاصله گرفت و به خواسته مردم بی اعتنایی و به اعتقاداتشان بی احترامی کرد و مسایلی که مردم و جامعه مطرح می کردند را بی پاسخ گذاشت و در نتیجه شاه زمانی صدای انقلاب مردم را شنید که دیگر دیر شده بود و زمانیکه خواست اصلاحاتی را انجام دهد دیگرزمانش گذشته بود و اگر به موقع به توصیه های امام گوش فراداده بود که او را با این عبارت نصیحت کرده بودکه بمان و روشت را درست کن، قطعا انقلابی صورت نمی گرفت. این مسئله باید برای حکومتگران عبرت می شد. خصوصا که سه دهه بیشتر از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته و نباید فراموش می شد که بی اعتنایی و بی احترامی به خواسته ها و مطالبات مردم می تواند فاصله ها را بیشتر و بی اعتمادی را رواج دهد. متاسفانه این طور به نظر می آید که اقتدارگرایان اصولی را که به خاطر آن انقلاب شده بود یعنی توجه به آراء و خواست مردم که در زمان امام نهایت تلاش برای تحقق آن صورت می گرفت، به دست فراموشی سپرده اند. انتخابات آزاد و حق تعیین سرنوشت مهم ترین دست آورد انقلاب ماست و در قانون اساسی که در سال های نخست پیروزی انقلاب و در آن شرایط هیجانی و انقلابی نوشته شده بود مواردی چون حق مردم، حقوق بشر ، آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات و سایر موارد حقوق بشری کاملا رعایت شده است که امروزه با تفاسیر غلطی که آقایان داشتند و با این توجیه که هدف وسیله را توجیه می کند خیلی از مسایل را برای خودشان حل کردند و گمان بردند که برای جامعه نیز حل می شود در حالیکه هیچ چیز نمی تواند مانع انتخاب آزاد انسان شود و زمانیکه خداوند این قدرت و اختیار را در اختیار انسان قرار داده که خوب را از بد تشخیص دهد و سپس انتخاب کند حتی پیامبران این اجازه را نداشتند که به زور انسان را وادار به خداپرستی کنند و قرآن می گوید " لااکراه فی الدین" یعنی با زور و جبر نمی توان انسان را به راه صواب و درست هدایت کرد و برای انتخاب گری انسان ارزش قایل شده در نتیجه هیچ حکومتی انسانی نمی تواند فراتر از حکم خدا رود و آن چیزی را که صلاح جامعه و بشر می داند، تحمیل کنند. اگر صلاحی وجود دارد باید مورد اقبال مردم قرار گیرد و آنان باید خود طالب آن باشند. در زمان امام انتخابات آزاد بود و شورای نگهبان نیز مکانیزمی بود که درنظر گرفته شد برای آنکه مبادا هیات های اجرایی و مجریان انتخابات تخلف و تقلب کنند و خیانت در رای مردم صورت گیرد و در موارد اختلاف نیز ایشان چاره را در تعیین شورای حکمیت می دیدند که حاصل نظراتشان را با مردم در میان می گذاشتند. متأسفانه این مکانیزم به مرور زمان خود تبدیل شد به عامل خیانت در آراء مردم و این انحراف مسلم از قانون و آرمان های امام به بهانه رعیات مصلحت مردم و نظام و با فرض صغیر بودن جامعه و نیازشان به قیم، صورت گرفت. به طور کلی در این سه-چهار سال اخیر این روند شدت بیشتری به خود گرفت به نحوی که نگرانی ها نسبت به خدشه دار شدن تمامی آرمان های انقلاب ، امام و مردم پدید آمد و حتی چهره اسلام ناب محمدی نیز توسط مدعیان دینداری و ارزش مداری مخدوش شد. البته کاندیداهای اصلاح طلب تاکید کرده اند که این احساس نگرانی به معنی بازگشت به گذشته نیست، به هرحال ما یک تجربه سی ساله داریم و هر انسان عاقلی تجربه های ارزشمند خود را نادیده نمی گیرد و اشتباهاتش را تکرار نمی کند اما آن ارزش ها و آرمان ها برای ما محترم است و می خواهیم که قانون اساسی که مترقی و متضمن تحقق آزادی و دموکراسی است اجرا شود و البته این بدان معنی نیست که این قانون دست نوشته بشر، وحی منزل است و غیر قابل اصلاح بلکه هرزمان که مردم احساس کنند باید متناسب با نیاز زمان و مقدرات تغییراتی در آن صورت گیرد باید این امر تحقق یافتنی است. اما در حال حاضر هنوز نه تنها همه ظرفیت های قانون اساسی در کشورمان مورد بهره مندی قرار نگرفته بلکه شاهد تخلف از مواد بسیار مهم آن هستیم که خود موجب بسط بی عدالتی و ترویج تبعیض و فساد می شود. و در این زمینه هر سه قوه مسئول و پاسخگو هستند.
در دهه سوم انقلاب شاهد دستگیری گسترده ای از فعالان سیاسی که خود در بوجود آمدن این انقلاب نقش اساسی داشتند بودیم همچنین عده زیادی از مردم و روزنامه نگاران نیز دستگیر شدند و مهم تر از همه خون بی گناهان ریخته شد آیا هیچ گاه گمان می کردید در نظام جمهوری اسلامی چنین حوادثی رخ دهد؟
هیچ گاه تصور نمی کردیم که زمانی در حکومت اسلامی که مدعی عدل علوی است که برای حقوق انسان ها و حتی حیوانات ارزش قائل است، قدرتمداران اینگونه رو در روی مردم قرار بگیرند و با صف آرائی نظامی به آزار مردم و حتی کشتار خیابانی دست بزنند. ما که تجربه زمان شاه و انقلاب را داریم، خود شاهد بودیم در مواردی که گارد و نیروهای مسلح در خیابان مستقر بودند سعی می کردند که اگر دستوری کشتار دارند، اغماض و چشم پوشی کنند و زمانیکه به آنان گل می دادیم پاسخ آنان لبخند بود نه گلوله. این وحشی گری ها برای من که خودم شاهد صحنه های عجیبی از این روزها بودم عجیب بود و باور نمی کردم که ما اکنون در ایرانی هستیم که تنها سی و یک سال از پیروزی انقلاب شکوهمند آن علیه نظام ستمشاهی می گذرد. انقلابی که امامش روح مودت، اتحاد و هم بستگی را در مردم دمید و وحدت کلمه را رمز پیروزی در برابر دشمنان خواند و حاکمان را به احترام به مردم و رعایت حقوق آنان تکلیف کرد برای ما تصور این روزها غیرممکن بود و هنوز هم این گونه سبعانه رفتار کردن با مردم و خاصه ریختن خون بی گناهان باورکردنی نیست و از نظر من این اتفاقات نتیجه فاصله ای است که بین گفتمان اصلاح طلبی که وفق و مدارا، تساهل و تسماح، تفاهم و گفتگو و تعامل در آن اصل است با گفتمان اصول گرایان که اقتدارگرا و قدرت طلبند و تمامیت خواه و حرف خود را حجت می دانند و هر کلام و عقیده ای را که مخالف خود ببینند با آن دشمنی می کنند، وجود دارد . برای اساس نظر آنان، مخالف معنا ندارد، یا با مایی و یا بر ما و اگر مخالف باشی با ما دشمن هستی و باید از بین بروی. این یعنی منطق طاغوت. منطق آنان که برجای خدا نشسته اند و با جان بندگان خدا بازی می کنند. و ما نمونه این منطق را در طالبانیسم در همین همسایگی خود مشاهده کرده ایم هرچند که به تازگی آنها نیز اعتراف کرده اند که رفتار و حرکاتشان اشتباه بوده و حالا به این نتیجه رسیده اند که اگر بار دیگر به حکومت برسند باید نوع دیگری عمل کنند و می گویند که بی تردید از تجربیات تلخ گذشته استفاده می کنند و دیگر آن رفتارهای خشن و آن مشی دیکتاتوری تکرار نمی شود. متاسفانه این تجربه در همسایگی ما وجود داشته و به جای عبرت گرفتن از فرجام آنان، گویی خشونت طلبان در حال تکرار مو به موی روش منزجرکننده و ضد بشری آنان برای محدود کردن آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی شهروندان هستند. اما در عین حال این امید وجود دارد که این مساله پرسش هایی را در جوانان ایجاد کند و این رغبت را برای آنکه بخواهند فرق اسلام واقعی را با اسلام دیکته شده از سوی آقایان بدانند و در این زمینه بیشتر مطالعه کنند و با آن فطرت پاک و روح حقیقت جویی که دارند اسلام راستین را تشخیص دهند که این امر به نوبه خود بسیار عالی و از برکات این رویدادهای تلخ است.
انتظار می رفت که از یک حرکت کودتایی که رای مردم را به هیچ می گیرد و تقلب می کند و حرف خود را حجت می داند، چنین محصولاتی بدست آید. این حرکت یک روند تدریجی بود یعنی پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ چنین حرکت خزنده ای آغاز شد و ما شکل بارز آن را در کیهان و عملکرد کیهانیون با دروغ هایی که سرهم می کردند می دیدیم . اشتباه آقایان این بود که وقتی این افراد را به عنوان متهمین اغتشاش ها بر اساس حکمی که چند روز قبل از روز ۲۲ خرداد امضاء شده بود، بازداشت کردند، حواسشان نبود که قصاص قبل از جنایت هیچ توجیه شرعی و محکمه پسند نداردکاش در این راه پیمایی که اخیرا شنیده ام استاندار تهران گفته مجوز داشته ؟! حکم تیر صادر نمی شد و کسی کشته نمی شد و جان جوانان پاک و بی گناه ایران محفوظ می ماند تا این حرکت بتواند با آرامش و مدبرانه توسط خود مردم به حل مشکلات کمک کند نوع دستگیری ها بسیار وحشیانه، بی ادبانه و سفاکانه بود که این مساله برای ما شوک آور بود.
می گویند هر انقلابی فرزندان خودش را می خورد آیا این فرزند خوری برای جمهوری اسلامی آن هم در دهه سوم انقلاب کمی زود نیست و آیا اصولا فکر می کردید روزی ببینیند که دوستان و یاران انقلاب مانند همسر شما و دیگران که هرکدام سهمی بزرگ در پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی دارند راهی زندان شوند و چنین برخوردهای با آنان صورت بگیرد ؟
این مسئله فی نفسه می تواند یک شوک بزرگ باشد اما حقیقتش را بخواهید برای ما به عنوان خانواده زندانیان سیاسی پس از انتخابات، شوک بزرگی نبود و انتظار می رفت که از یک حرکت کودتایی که رای مردم را به هیچ می گیرد و تفلب می کند و حرف خود را حجت می داند، چنین محصولاتی بدست آید. از سوی دیگر این حرکت یک روند تدریجی بود یعنی پس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ چنین حرکت خزنده ای آغاز شد و ما شکل بارز آن را در کیهان و عملکرد کیهانیون با دروغ هایی که سرهم می کردند ، انواع توهین ها و بی حرمتی هایی که به مسئولین دوره اصلاحات و پرونده سازی ها با طراحی های کثیف باند توطئه گرانجام می شد می دیدیم . این جریان برای ما خنده دار و مضحک بود اما باور نمی کردیم که زمانی این مدعیان اینگونه به قدرت برسند و بخواهند بوسیله سناریویی که از قبل آماده کرده اند یاران صدیق و خدمتگزارانقلاب رابه بند بکشند. هرچند قابل پیش بینی بود که اولین اقدام بعد از کودتا، دستگیری و بازداشت فعالان سیاسی اصلاح طلب باشد. اما اشتباه آقایان این بود که وقتی این افراد را به عنوان متهمین اغتشاش ها بر اساس حکمی که چند روز قبل از روز ۲۲ خرداد امضاء شده بود، بازداشت کردند، حواسشان نبود که قصاص قبل از جنایت هیچ توجیه شرعی و محکمه پسند ندارد. ما معتقدیم تظاهرات ۲۵ خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ ایران. در آن زمان مردم با احساس مسوولیت نسبت به سرنوشتشان در صحنه حضور پیدا کردند و با راهپیمایی سکوتشان به طور مسالمت آمیز و صلح طلبانه جویای رأی و خواستار حق شان شدند، آقایان هم اگر جانب انصاف نگاه می داشتند خود به اثرگذاری این حرکت آرام و مسالمت آمیز معترف می شدند و کاش در این راه پیمایی که اخیرا شنیده ام استاندار تهران گفته مجوز داشته ؟! حکم تیر صادر نمی شد و کسی کشته نمی شد و جان جوانان پاک و بی گناه ایران محفوظ می ماند تا این حرکت بتواند با آرامش و مدبرانه توسط خود مردم به حل مشکلات کمک کند. به هرحال بهانه دستگیری ها ایجاد اغتشاش بود اما عزیزان ما را فردای انتخابات دستگیر کردند که هنوز اتفاقی رخ نداده بود. در مورد اتهام همسرم آقای تاج زاده برای دستگیری که از دادستان وقت، مرتضوی پرسش کرده بود، او گفته بود در فلان جلسه( جلسه مشارکت که از نظر آقایان در آن توطئه صورت گرفته بود چون خود دسیسه باز و توطئه گر هستند ) درحال توطئه و طراحی اغتشاشات بودید! در حالیکه در آن هنگام آقای تاج زاده در بیمارستان در کنار بستر برادرزاده محتضرش بوده و بعد هم که به خانه آمده و دقایقی بعد در همان نیمه شب بیست و سوم توسط مهاجمینی که به حریم خصوصی ما تجاوز کزده و مرا دعوت به آرامش می کردند ربوده شد که ما تا بیش از ۴۵ روز از ایشان بی خبر بودیم. نوع دستگیری ها بسیار وحشیانه، بی ادبانه و سفاکانه بود که این مساله برای ما شوک آور بود. آقای تاج زاده همان زمان نیز که مسوولیت دولتی داشت و در معاونت وزارت کشورو ریاست ستاد انتخابات کل کشور به عهده اش بود، چند بار به دادگاه احضار شده بود که معمولا به اعتراض عدم رسیدگی به شکایتش از آقای جنتی در دادگاه شرکت نمی کرد و یا از خود دفاع نمی کرد و همیشه معترض به عدم اجرای عدالت در دادگاه و دستگاه قضا بوده و هست. او طبق آموزه ها اسلامی و قانون بر این اعتقاد است که اساسا هیچ تفاوتی بین افراد برای قرار گرفتن درمحضر قاضی و در دادگاه نیست و نباید هیچ فردی به دلیل موقعیت و منصب و نسبتش مصونیت قضایی داشته باشد و این شعاری است که رئیس جدید قوه قضائیه نیز مطرح کرده و ما بی صبرانه منتظر اجرا و عمل به آن در همه موارد،نه بعضی موارد گزینش شده، هستیم. به هرحال آن چیزی که برای ما شوک آور بود نحوه رفتارها چه در هنگام دستگیری که بعضا با شکستن درب منزل و شیشه ماشین و حمله به دفتر کار،صورت می گرفت آن هم در شب و نیمه شب برای ایجاد رعب و وحشت بیشتر و نیز یورش به خانه ها بعضا در زمان غیبت صاحبخانه و بدون اذن او مانند حمله یه منزل خود ما در زمان عدم حضور من که معلوم نیست کلید منزل ما دست ایشان چه می کرده و تفتیش منزل و بردن اموالی که متعلق به من و دخترم بوده و علیرغم پیگیری های مکرر توسط خودم و وکیلم هنوز مسترد نشده است. بدرفتاری با خانواده های زندانیان سیاسی که پیگیر احوال و وضعیت عزیزانشان بودند و انواع بی قانونی ها که در مورد بازداشت شدگان انجام می شد از بازداشت موقتی که باید ۱۰ روز باشد و بعضا تا نه ماه و بیشتر به طول انجامید تا عدم تماس با وکیل و خانوده که نخستین تماس ما پس از ۴۵ روز و براثر نامه سرگشاده ام به آقای شاهرودی محقق شد و موارد بسیار زیادی که حاکی از نقض حقوق اولیه انسان ها بود که البته تاج زاده هیچگاه از ضایع شدن حقوق خودش شکایت نداشت بلکه تضیع حقوق اجتماعی و حقوق شهروندان برایش مهم بود و پس از آزادی هم گفت که با خدای خود عهد کرده ام که از زندان کینه ای با خود بیرون نبرم و همه چیز را فراموش کنم. اما به نظر من مدعی العموم باید علیه این ظلم اقامه دعوا کند تا امثال مرتضوی و دیگر قضات و مباشران آنان، هرگز به خود اجازه تجاوز به حقوق بندگان خدا را ندهند چه رسد صدور حکم شکنجه منجر به قتل بهترین فرزندان کشور سلامیمان و امیدوارم همه زندانیان سیاسی با حاکمیت عقلانیت در این سرزمین متمدن و با فرهنگ هرچه زودتر از بند رها شوند و روزی برسد که تمام کسانیکه مسوول این ظلم ها بودند، محاکمه شوند.
زنان در جنبش سبز نقش فعال تری داشتند، چه در تظاهرات خیابانی که جلو تر از مردان بودند و مورد ضرب و شتم هم قرار گرفتند، چه زنانی که به دلیل فعالیت های سیاسی راهی زندان شدند و چه در نقش خانواده زندانیان سیاسی که بسیار فعال بودند و در تمامی صحنه ها حضور داشتند و شاید در بعضی از موارد از مردان قوی تر و استوارتر بودند؛ دلیل این مساله چیست و چرا زنان حضوری پررنگ تر از مردان یافته اند؟
اگر تاریخی به قضیه نگاه کنیم در دوران مشروطه نیز زنان نقش موثری داشتند چه مستقیم و چه غیر مستقیم و هرجایی که احساس می کردند مردان درحال ضعیف شدن هستند به انحاء مختلف سعی می کردند آنان را در صحنه نگه دارند، بگذریم که با قدرناشناسی هم رزمان پیشین آنان به حقوقشان دست نیافتند. در انقلاب اسلامی اما حضور فعالانه زنان و نقش تأثیرگذارشان کاملا مشهود بود و مشارکت سیاسی زنان پس از پیروزی نیز از سوی رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفت. در این سه دهه نیز زنان نقش آفرینی ها کردند که از دوران اصلاحات این نقش پررنگ تر شد چراکه دولت اصلاحات را یک دولت مردمی برخواسته از اراده و خواست مردم می دانستند و به همین دلیل خواسته های خود را بیان می کردند و از دولت پاسخگو انتظار داشتند که به مطالباتشان وقعی بنهد. از این دوره ما شاهد جدی تر شدن مطالبات زنان بودیم که نقادانه وارد صحنه شدند و البته هرجا که احساس وظیفه می کردند و خدمتی را لازم می دیدند، بویژه در حوزه های اجتماعی و فرهنگی، دریغ نداشتند. از دوره اصلاحات ما شاهد رشد آگاهی زنان نسبت به حق و حقوقشان بودیم و دولت اصلاحات نیز به این موضوع به چشم فرصت نگاه کرد و نگاه کاملا ایجابی بود، لذا زمینه رشد زنان را از طریق بستر سازی برای گسترش سازمان های غیر دولتی و استفاده از توانایی های آنان در حوزه های دولتی فراهم آورد. در بخش های سیاسی شاهد حضور زنان در پست های مدیریتی و معاونت چند وزارت خانه بودیم که همین مسئله سبب شد که یک امیدواری در میان زنان و دختران در خصوص رشد توانایی های آنان و حضورشان به صورت گسترده تر در حوزه های سیاسی و اجتماعی بوجود آید. این مسئله حتی در انتخاب رشته تحصیلی و سبک زندگی آنان اثر گذاشت. این مساله ادامه داشت تا پایان دوره اصلاحات که کسی مسوولیت اداره کشور را بر عهده گرفت که نه تنها ادعایی درخصوص برابری زن و مرد نداشت که حتی وجود تبعیض را نیز انکار می کرد و بازگشت به خانه را علیرغم همه پیشرفت های زنان، نقطه مطلوب برای زن ایرانی مسلمان می دانست. در دولت نهم ظاهر امر این بود که تمام حرکات های شتابنده رو به جلو برای زنان متوقف شده و زنان بی انگیزه شده اند اما من معتقدم که هرنهالی که کاشته می شود حتی اگر در معرض شدید ترین طوفان ها نیز قرار گیرد ماندگاریش و پایداریش به نسبت ریشه ای که در زمین دوانیده تضمین می شود و خوشبختانه از آن جا که جنبش زنان ایرانی علیرغم همه حمایت های دولتی، نمادین نبود و حرکت آنان در بطن جامعه شکل گرفته بود و حضور زنان از شوراهای روستاها دهیاری ها تا شوراهای شهرهای بزرگ و گستردگی فعالیت های اقتصادی، اجتماعی وسیاسی آنان به قدری عمیق و ریشه داربود که دولت نهم نیز نمی توانست مانعی در راه آن ایجاد کند. هرچند که در این مدت با سازمان های غیر دولتی و فعالان جنبش زنان برخوردهایی صورت گرفت اما حرکت زنان دچار توقف نشد و ما تجلی آن را با سرزندگی تمام امروز در جنبش سبز می بینیم. زنان هم دوش مردان و حتی جلوتر از آنان نیز در این جنبش فراگیر نقش آفرینی کرده و می کنند. در زمان فعالیت های انتخاباتی نیز دختران جوان با نام نسل فیروزه ای وارد عرصه انتخابات شدند و هم چنین در دیگر گروه ها چون پویش گران جوان و یا ستاد ۸۸ دختران نقش فعال و تعیین کننده ای داشتند. زنان خانه دار نیز در این دوره از انتخابات بسیار فعال ظاهر شدند و بی آنکه منتظر برنامه ستاد های انتخاباتی بمانند در محلات شکل گرفته بودند و برای حاکمیت اصلاح طلبان و دیده شدن و شنیده شدن صدای خودشان، تلاش می کردند . پس از انتخابات و با اعلام پیش از موقع نتیجه آراء و برخوردهای صورت گرفته متعاقب آن که شدیدا خشونت آمیز و وحشیانه بود بلافاصله زنان به عنوان کسانیکه خود را صاحب و مالک رأی خود می دانستند وارد صحنه شدند. معمولا حضور زنان دو بعد دارد که یکی حق خود را مطالبه می کنند و دیگری نقش مادری است که نسبت به خانواده و حتی ایران احساس مسوولیت بیشتری داشتند و این بار نیز به همین شکل بود یعنی هرزنی که وارد صحنه شد نه تنها رأی خود را طلب می کرد که رأی فرزندش را نیز می خواست پس بگیرد چرا که دیده بود که جوانان با چه شور و حرارتی وارد انتخابات شدند و مشارکت را افزایش دادند، همان مشارکتی که آقایان به آن می بالند و دلیلی بر مشروعیت خود می دانند، تک تک آحاد ملت خصوصا سبزها در آن نقش داشتند. از طرفی دیگر وقتیکه ما وارد فاز جدید دستگیری های غیر قانونی و کشتارها می شویم با دو طیف مشخص از زنان یعنی خانواده زندانیان سیاسی و خانواده شهدا مواجه می شویم. خانواده های زندانیان را که نمی شود منکر شد زیرا احتیاج به یک اراده بیرونی ندارد تا فعالیت کند و فعالیت هایش ناشی از یک اراده درونی است، همسر یک زندانی سیاسی و یا مادر وفرزندش با دغدغه کامل، پی گیر کار عزیز دربندش هست. ما در این دوره مشاهده می کنیم که در خانواده های زندانیان زنان و دختران و دختران و مادرانشان بیشتر فعالیت داشته اند. نه به این دلیل که احساس می کردند مصونیت بیشتری دارند زیرا در وحشی گری های پس از انتخابات، همه فارغ از موقعیت و جنسیت، در معرض آسیب بودند و هیچ ملاحظه ای برای رعایت حال زنان و حتی کودکان و کهنسالان نبود. ما در ایران فارغ از آموزه های دینی مان، همیشه شاهد رعایت حرمت زنان بوده ایم و اسلام نیز که حرمت بیشتری برای زنان قائل است اما متأسفانه در این یک سالی که گذشت و بسیار هم بد گذشت، بی توجه به آموزه های فرهنگی و دینی، زنان مورد حملات وحشیانه قرار گرفتند و در پایان هر برنامه ای که در گیری ها به کوچه و خیابان کشیده می شد بسیار تاسف برانگیز بود که به نام بسیجی و با لباس بسیجی به زنان حمله می کنند و دشنام و ناسزا می دهند و من خود در بعضی از موارد سعی می کردم با نصیحت مادرانه آنان را از این کار بازدارم و از آنان می پرسیدم که پسرم چه باعث شده که تو گمان می کنی در کوچه و خیابان شهرت با دشمنت مواجه هستی که قصد مرگ آنان می کنی؟ اما آن زمان و در اوج خشونت، فرصتی برای گفت و گو نبود و مطمئنا آن فرزند اگر لحظه ای درنگ می کرد خود نیز با این سوال مواجه می شدکه براستی چه می کند و برای چه؟ اما متاسفانه قدرت تفکر و تعقل، در معرکه خشونت و برخوردهای فیزیکی که باتوم و شوکر و گلوله مجال رد و بدل کردن واژه ها را می گیرد، از خشونت گران سلب می شود. به هرحال من هم به عنوان یک شاهد بیرونی و هم به عنوان یک فعال اجتماعی، به نقش زنان در این جنبش وقوف پیدا کرده ام و خود شاهد بودم که چگونه روح همبستگی بین زنان و خانواده زندانیان کمک کرد که این جریان که توطئه ای از پیش ساخته شده بود، به خوبی افشا شود و مناسبات خشونت طلبان و جریان اقتدارگرا به خوبی برای مردم روشن شود و خانواده ها نیز با گسترده کردن ارتباطاتشان و با حفظ روحیه هایشان، استواری و ایستادگی شان افزون شود. و البته جای تردید نیست که خانواده هایی که مقاوم تر بودند تاثیر متقابلی بر زندانیانشان داشتند. خانواده ها در طول این دوران سعی می کردند که با تماس های کوتاهی که بوجود می آمد به عزیزان دربند روحیه بدهند و علیرغم مشکلاتی که با آن مواجه بودند شرایط خود را خوب جلوه دهند و با حمایت همه جانبه آنان را دعوت به مقاومت و ایستادگی کنند.
در اینجا لازم می دانم به نقش خانواده های شهدا بویژه مادران آنان اشاره کنم و مراتب تحسین و تقدیر خود را از ایستادگی سروگونه آنان در پاسداری از خون عزیزانشان، عزیزان نام آور ایران، اعلام دارم. جوشش خون شهدای بیست و پنجم و سی ام خرداد برای همیشه این حرکت مردمی را آبیاری خواهد کرد و اگر نبود شجاعت زینب گونه این مادران در افشای ستمی که بر فرزندانشان فرزندان ایران رفت چه بسا این خون های پاک بی گناهان پایمال چکمه کودتاگران می شد . همه آنان که رفتند و جان خود را فدای آرمان های والایشان کردند برای ملت ایران عزیزند اما چشمان ندا که سمبل مظلومیت سبزها و بویژه نسل جوان زن ایرانی است به عنوان شاهدی بر پویایی جنبش و لبخند سهراب به عنوان مهری رضامندانه از استمرار آن در یاد ما جاودانه خواهد ماند و ما نیز هم راه و هم گام با خانواده های همه عزیزان پرپر شده مان خونخواه آنان باقی خواهیم ماند و این پرسش را تا زمان محاکمه قاتلان و مقصران و آمران این قتل های ناجوانمردانه زنده نگاه خواهیم داشت : « بایّ ذنب قتلت؟»
در طی مدت اتفاق جدیدی بوجود آمد که در نوع خود بی سابقه بود به نام "نهضت نامه نویسی" که همسران، دختران و دوستان خانواده های زندانیان سیاسی برای اسرای سبز دربند نامه می نوشتند، این اتفاق چگونه شروع شد؟
قابلیت های زیادی در جنبش سبز به شکوفایی رسید که باید از منظرجامعه شناختی، روان شناسی، مطالعات زنان و ... مورد بررسی قرار گیرد. اتفاقی که در نگارش ها و نامه نگاری ها افتاد به نظر من در نوع خود بی نظیر بود و شاید برای نخستین بار بود که این احساسات سرشار از روح عاطفه به صورت درون زا و با جوششی درونی در قالب این نامه ها بروز کرد. خیلی ها طبع شعر دارند اما باید شرایط بروز آن مهیا شود. از برکت های این دوران، تجلی این استعدادها و امکان رشد و شکوفایی آن ها بود. به اعتقاد من این گفتارها و نوشتارهای لطیف و عاشقانه و بعضا عارفانه، فصل جدیدی در ادبیات ما خصوصا ادبیات فمینیستی است که می تواند و باید دست مایه مطالعات جدید قرار گیرد. و البته خیلی خوب است که این قسم نوشتارها استمرار پیدا کند خصوصا این روزها که ما این عواطف گم کرده در میدان سخت سیاست را بازیافته ایم. انسان موجود چند وجهی است و اگر هریک از ابعاد شخصیتی او امکان رشد نیابد موجودی ناقص می شود، اگر یک سیاست مدار از احساس و عاطفه خالی شود تصمیم گیری هایش لزوما منطبق ب خواست جامعه و به نفع آن نخواهد بود و یکی از دلایل فاصله بین سیاستمدار و مردم عادی همین تهی ماندن از احساس و شور و هیجانات معمول بشری است. من خود هیچ ابایی از بروز احساساتم نداشتم چرا که پیرو دینی هستم که پیامبر عظیم الشان آن اصرار دارد بر اینکه احساسات انسانی و عواطفش را نسبت به دخترش، همسرش و خانواده اش بیان کند. و پیروانش را نیز به این مهم توصیه می کند. امروز که می بینم بعضی ها شرم می کنند و حتی گناه می دانند که اسم همسرشان را در جمع بیاورند متعجب می شوم چرا که پیامبر خدا، دخترش را در میان صحابه به نام می خواند و همسرش را گل سرخ لقب داده بود و این گونه زیبا و شاعرانه رفتار میکرد تا اعراب بادیه نیز مجبور به رعایت لطافت شوند با کاستن خشونت و زمختی جنگاوری که لازمه زندگی قبیله ای است، روح خدایی در آنان رشد یافته به کمال برسند. به همین دلیل من بدون کوچکترین تردیدی سعی کردم احساسات خود را بیان کنم و دیگران را نیز در آن شریک و سهیم سازم و از این مساله شرمسار نیستم و اتفاقا این را کمکی به نسل جوان می دانم که در این فضای بی رحمی و خشونت بتوانیم رگه های از مهر و عطوفت را تبلیغ و ترویج کنیم و اتفاقا در یکی از نوشته های اخیرم به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد، بروز این احساسات ناب و بی نظیر را موهبتی قدردانستنی شمرده و از کسانی که ما را برای یافتن این گمشده ها کمک کرده اند، سپاسگزاری کرده ام. تک تک این نامه ها در شرایط خاصی نوشته شده، سفارشی نیست و لحظه ای که احساس بوجود آمده و در اکثرموارد دل لرزیده و قلب شکسته و اشک ها جاری شده، قلم نیز به نگارش افتاده است. برای من عجیب نبود وقتی دوستان از دور و نزدیک تماس می گرفتند بلافاصله پس از انتشار نامه هایم و می گفتند خواندیم و گریستیم. چرا که معتقدم هر آن چه از دل برآید بر دل نشیند و خوشبختانه دل های زلال آئینه گون در دیار من کم نیستند. و ما در آئینه این دل های پاک، نقش رخ یار می بینیم هرجا که باشیم. باید بگویم هرچند مخاطب این نامه ها همسر دربندم بود اما همه یارانی که خواننده نامه های من شدند در واقع مددکاری بودند برای روزهای تلخ و گزنده تنهایی و فراق و یک حس عجیبی مرا وادار می کرد که هنگام نوشتن یاردربندم را روبروی خود ببینم و لرزش دل و جاری اشک های او را هم هنگام خواندن سطر سطر نوشته هایم احساس کنم و بدین گونه من به جنگ تنهایی رفتم و به مدد «یدالله مع الجماعة» پیروز شدم.
این را هم اضافه کنم که معتقدم به میزانی که نامه ها برای انتقال احساسات واقعی ما خانواده های زندانیان سیاسی لازم و البته تأثیرگذار بود به همان میزان بلکه بیشتر خاطره نویسی اهمیت و ضرورت دارد. ما به عنوان شهروندانی مسئول و آگاه نباید اجازه دهیم مرور زمان غبار فراموشی را بر این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان بنشاند. هر سطر خاطره از آن روزها تلخ که امیدوارم تکرار نشود، سندی است برای مطالعه منصفانه آیندگان از دیروزشان و هرگونه بخل و خست ورزی در این زمینه بار گناهی است جران ناپذیر. پس من خود می نویسم می گویم و دیگران را نیز به این مهم ترغیب می کنم.
زهرا رهنورد برای نخستین بار تابوها را شکست و دست در دست میرحسین موسوی وارد صحنه انتخاباتی شد، او در بسیاری از صحنه ها نیز پیش تاز و فعال بود، زهرا رهنورد چه تاثیری بر حضور زنان در جنبش داشت؟
شخصیت خانم رهنورد جدای از آقای موسوی شناخته می شود و نسل ما همیشه زهرا رهنورد را با کتاب هایش و نوشته هایش به عنوان یک زن روشنفکر، مسلمان و پیش رو و همچنین هنرمندی شاخص می شناسند که آثارش در کشورو بلکه دنیا شناخته شده است. از نظر من با شناخت نسبی که از دکتر رهنورد دارم، حضورشان در کنار مهدس موسوی به نوعی ایثار و از خود گذشتگی بود چرا که ایشان خود می توانست در قامت یک کاندیدای ریاست جمهوری ظاهر شود هرچند هنوز در مهیا بودن شرایط برای کاندیداتوری زنان برای ریاست جمهوری با توجه به همه آن چه دیدیم و هنوز چشمه هایی باقی است، تردید وجود دارد. ۵۰ درصد جامعه ما رازنان تشکیل می دهند و خواسته ها و نیازهای آنان نیز مشخص است و حکومتی که مدعی عدالت است متاسفانه در مقابل این نیازها و خواسته کار چندانی نکرده است. پس طبیعی است که زنان مطالبات و خواسته های خود را در خانم رهنورد جستجو می کنند. حضور رهنورد در کنار موسوی یک پشتیبانی وحمایت تمام عیار بود او تمامی توانایی ها خود را به دلیل اعتقاد به راه و هدف موسوی در اختیار او قرار داد و با شناختی که از خانم رهنورد دارم مطمئن هستم که اگر کس دیگری با اعتقاداتی متفاوت همسر او بود، رهنورد صرفا به بهانه همسری در چنین راهی همراهیش نمی کرد. شاید بتوان گفت که عده ای به خاطر وجود و همراهی خانم رهنورد به مهندس موسوی رای دادند. دراین مقطع زمانی ایستادگی ایشان بر سر آرمان ها و اهداف جنبش بسیارمهم است. مردمی بودن رهنورد و تافته جدابافته ندانستن خود از او شخصیتی دوست داشتنی ساخته و همین مسئله موجب شد که مردم را در نیمه راه رها نکرده قدم به قدم با مردم جلو آمد و حتی در بعضی موارد به دلیل امکان حضور بیشتر در میان مردم و مطلع بودن از خواست واقعی آنان، جلو تر از مهندس موسوی حرکت کرد.
نقش زندانیان خصوصا زنان در جنبش به چه صورت است؟
نقش خود زندانیان را نیز نمی توان در این جنبش نادیده گرفت یعنی به نظر من این جنبش یک بخش پیش برنده اش زندانیان سیاسی بودند زندانیان همگرایی و همراهی میان گروه های مختلف مردم ایجاد کردند. اتهامات واهی و روند دستگیری های کاملا غیر قانونی و غیر انسانی و برخوردهای غیرحقوقی موجی از خشم را علیه اقتدارگرایان حاکم که مردم آنان را مسئول این بدرفتاری ها می دانستند برانگیخت تا آن جا که شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد در تمامی اعتراضات خیابانی به گوش می رسید و هرچه بی خبری از آنان طولانی تر می شد، صدای مظلومیتشان رساتر و قابل درک تر بود. زندانیان سیاسی طی این یک سال محرکی بودند برای حلقه پیرامونی خود و خانوده هایشان که در باره آنان، هدف و راهشان بیشتر مطالعه کنند و به نظر من این یک موهبتی است که کمتر زمانی به دست می آید. ما در عین اینکه بسیار متاسفیم از روند بازداشت ها، از اینکه زنی که دارای حرمت است در فرهنگ ما، تمدن و آئین و دین ما، اینک در کشور اسلامیمان به اتهام جرم ناکرده جایش در زندان است و رفتارهایی با او می شود که بسیارنگران کننده است اما از طرف دیگر این زندان و زندانی بی گناه تاثیر مثبتی نیز بر جنبش می گذارد و اتفاقا زندان در این دوره اختناق خبری و سانسور و فیلترینگ تبدیل به یک رسانه قوی برای شنیدن صدای زندانیان سیاسی می شود.
متاسفم از این که زنان وجیه و قابل احترام ما که هنوز در زندان هستند، بازداشت آنان از این جهت باعث سرشکستگی قوه قضاییه است که بی دلیل و یا به اتهمات واهی چون اعلام وابستگی به گروهک مرده ای چون منافقین ماه ها در شرایطی بسیار ناهنجار در زندان نگاه داشته شده اند.
امیدوارم هرچه زودتر شاهد آزادی این زنان محروم مانده از حقوق اولیه شان و همه زندانیان سیاسی بی گناه باشیم و آزادی زندانیان پس از انتخابات و نیز انتخابات آزاد به عنوان کف مطالبات جنبش سبز در گفتگو و تعاملی میمون و مبارک مورد توجه و بررسی حکومتگران و قدرتمداران قرار گیرد و بیش از این فرصت های رشد و بالندگی در کشور زرخیزمان ایران از دست نرود.
امروز: بیماری پوستی عبدالله مومنی در زندان تشدید شده و این درحالی است که مسئولان زندان نه تنها هیچ پاسخی به درخواست های مکرر وی نمی دهند بلکه شرایط سخت و دشواری نیز برای وی فراهم کرده اند.
به گزارش ادوارنیوز، عبدالله مومنی که از 24 فروردین مجددا به زندان بازگشته و در بند 8 زندان اوین محبوس است، از مدتها پیش درخواست رسیدگی درمانی به ناراحتی پوستی خود را به مسئولان بهداری زندان اوین ارائه داده است اما هر بار به درخواست او بی توجهی می شود.
با این وجود روز گذشته در پی درخواست مجدد عبدالله مومنی مسئولان زندان وی را به فردی معرفی می کنند که خود را "پزشک قانونی" معرفی می کند. این فرد که احتمالا دارای چنین سمتی نیست، پس از شنیدن شرح بیماری آقای مومنی و با این استدلال که وی یک زندانی سیاسی است به جای آنکه به مسایل درمانی عبدالله مومنی بپردازد اقدام به توهین و هتاکی می کند و با الفاظ رکیک و به شکل موهن و تحقیرآمیزی با آقای مومنی رفتار می کند.
این درحالی است که یکسال از بازداشت عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران می گذرد و وی بارها بر عدم رسیدگی درمانی در مدت حبس خود شایت کرده است.
امروز: عبدالله نوری، در تماسی تلفنی با آیت الله صانعی، ضمن اظهار تاسف شدید از حادثه توهین به بیت وی، این حوادث را نشانه ای از عصبانیت حکومت از همراهی ایشان با مردم و جنبش سبز دانست.
به گزارش جرس، عبدالله نوری، با اشاره به اینکه این حرکات در زمان حیات آیتالله العظمی منتظری نیز به دفعات از سوی حکومت انجام شد، گفت: مردم در روز تشییع باشکوه آیتالله منتظری جواب تمام بی حرمتی ها و اهانت های حکومت را دادند.
وی در ادامه ضمن قدردانی از همراهی وی و اکثریت مراجع و علما با خواست اکثریت مردم در یک سال گذشته، حادثه تلخ حمله و هجوم به بیت مراجع و تخریب وحشیانه آن را توسط دست نشاندگان حکومت شدیدا محکوم کرد.
در این گفتگو آیت الله صانعی با بیان جزئیاتی از اتفاقات وحوادث رخ داده در شامگاه و سحرگاه روز بیست و سوم خرداد گفت: اگر در زمانی که در قم به بیت شریف حضرت آیت الله العظمی منتظری حمله کردند و حرمت مرجعیت را وحشیانه شکستند و یا زمانی که به شما در نماز جمعه حمله شد و قصد جان شما را کرده بودند همه روحانیت و همه علاقمندان به مردم و قانون اساسی با هر گرایش سیاسی یک صدا این اتفاقات را محکوم میکردند، امروز این عده محدود و مواجب بگیر این گونه تاخت و تاز نمی کردند و حکومت و فرماندهان آنها نیز جرات نمی کردند این گونه از این حرکات غیر اسلامی و غیر اخلاقی حمایت کنند.
شایان ذکر است پس از حادثه حمله و بی حرمتی به بیت آیت الله صانعی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، سید حسن خمینی، هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی با تماس تلفنی با وی گفتگو و این حادثه را بشدت محکوم کردند.
امروز: خانم شیریت فیروزی همسر دکتراکبر کرمی از فعالان سیاسی استان قم که (ماهاست در زندان به سر می برد)، در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
بنابر اطلاع رسانی منابع آگاه، این بازداشت به خاطر فعالیتهای خانم فیروزی در راستای اطلاع رسانی و مصاحبه با بعضی از رسانه ها صورت گرفته است.
امروز:
در آستانه یکسالگی جنبش سبز، دکتر پیمان در گفت و گویی با جرس، به تبیین ویژگیهای این جنبش پرداخت و اظهار داشت: معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
تبیین آگاهی- خودآگاهی و لزوم پیوند آن با علایق توده مردم
دکتر پیمان در بیان روند رشد جنبش سبز، معتقد به همبستگی میان فرایند رشد آگاهی و رشد جنبش سبز است. او در تبیین مراتب آگاهی و لزوم پیوند آن با علایق زندگی و هستی شناختی مردم و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی آنان بر این باور است که:
- گاهی در درجه اول اطلاع ما معطوف به اموری در بیرون رخدادهاست. این آگاهی هامی توانند فراموش شوند یا درگوشه ای از ذهن ذخیره گردند تا درموقع نیاز از آنها استفاده شود. برای این که این آگاهی ها منشا حرکت وعمل شوند باید با علایق فردی یاجمعی پیوند بخورند.
- باید به این نکته هم توجه داشت که علایق،خود طیفی از موارد کم اهمیت تا پراهمیت را شامل می شوند. پس نوع واکنش بستگی به این خواهد داشت که علاقه درگیر درحادثه تا چه اندازه ازاهمیت برخوردار باشد. به ندرت کسی برای به رسیدن به هدفی که از نظر مطلوبیت در درجات پایین قرار دارد اهداف و علایق برتر خود ر ا به خطر می اندازد.
افراد مختلف درعلایق خود دارای اولویت های یکسان نیستند. هرکسی با توجه به فهم و تفسیری که ازخویشتن و جایگاه خود در جامعه وعواملی که به هستی اش استحکام داده و یا آن را تهدید می کند، اولویت های ارزشی خود را شکل می دهد. دراین تفسیر هستی شناسانه هست که فرد، رابطه خود را در درجه اول با خود، و سپس با دیگران تعیین می کند؛ تعیین ارزش های رفتاری و همچنین انتظارات فرد از دیگران، همه ریشه در این "تفسیر هستی شناسانه" دارند.
- گاهی امور بیرونی که به علایق فردی یا جمعی مرتبط اند به سهولت مورد غفلت قرار نمی گیرند. از این رو برای تقویت تاثیر آگاهی از رخدادهای جامعه، دررویکرد آنان به مسولیت های اجتماعی یا مشارکت در جنبش های اجتماعی، باید ارتباط میان آن وقایع با علایق فردی و جمعی روشن گردد. منظور از گسترش آگاهی ها تعمیق جنبش سبز ناظر بر برقراری این پیوند است. برای نمونه اگر کارگران و کشاورزان از تاثیر مخرب سیاست های تورم زا و منهدم کننده توان تولید ملی و واردات بی رویه محصولات خارجی بر زندگی معیشتی خود آگاهی پیدا کنند، باعلاقه و حس مسولیت پذیری بیشتری با جنبش سبز ارتباط برقرار می کنند.
تاثیر انواع آگاهی دربرانگیختن کنش اجتماعی و نحوه مشارکت در جنبش سبز
دکتر پیمان درتبیین اهمیت خودآگاهی و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی بر این باور است که "پایداری خلاق" و "کنش های خودآگاهانه جمعی" و"عاری ازخشونت" مردم ضامن بقا، غنا و موفقیت جنبش است: جدا از افرادی که به دلیل عدم احساس هر نوع پیوندی میان علایق زیستی خود با اهداف جنبش سبز نسبت به سرنوشت آن بی اعتنا هستند بقیه مردم در واکنش به تهدیدها و تجاوز به حقوق اجتماعی وعلایق حیاتی خود، به سه شیوه درگیر یک جنبش اعتراضی می شوند: یک گروه با تاثیر پذیریِ احساسی و عاطفی از وقایع تلخ و آسیب زا که با انواعی ازمحرومیت های اجتماعی، تضییع حقوق و تحقیر همراه است، بلافاصله تحت تاثیر محرک های سیستم دفاع غریزی- عاطفی سعی می کنند به واکنش ستیزِ متقابل توسل جسته و با استفاده از قهر و خشونت، عامل تجاوز را دفع کرده یا تحت کنترل در آورند. آشوب های اجتماعی و شورش های کور معمولا محصول درگیر شدن انبوه بزرگی از مردم دریک چنین واکنش دفاعی می باشد. اگر این واکنش موثر واقع نشود بخشی ازمردم زیر تاثیر همان مکانسیم دفاع غریزی خود را از قلمرو عامل تجاوز و آسیب دور کرده و راه گریز پیشه می کنند وبه فضاها ی امن پناه می برند. گروه های دیگری با تاسی به همان مکانیسم راه کسب امنیت و رفع محرومیت و جلب عافیت را درتسلیم و وابسته شدن به قدرت مسلط و تظاهر به همراهی و سازگاری با آن می یابد. این نوع از واکنش، باز مانده دفاع دوران کودکی جامعه می باشد که چون درغیر زمان خود به کار می رود موجب بروز آثارمخرب برای جامعه، بازتولید خشونت و پیآمد دوره های متناوب دیکتاتوری وهرج و مرج می گردد.
- نوع دوم کنش اجتماعی مبتنی بر نوعی عقلانیت مصلحت اندیشانه معطوف به هدف است که به موجب آن افرادی با استفاده عقلانی از ابزار و روش های متناسب در هر موقعیتی که هستند، فرصت طلبانه سعی میکنند امنیت ومنافع شخصی خود را تامین کنند و به اهداف شخصی خویش تحقق بخشند. این گروه ازافراد معمولا نسبت به رنج ها ومحرومیت های مردم، مصالح جامعه و خیرعمومی به کل بی توجه اند یا توجه حقیقی اندکی از خود نشان می دهند. نحوه رویارویی آنها در جنبش های اجتماعی بستگی به محاسبات آنها ازهزینه- فایده هایی دارد که با رویکرد آنان سازگاری دارد.
- سومین واکنش اجتماعی خصلت خودآگاهانه دارد و مبتنی بر نوعی ازخرد ورزی ناظر بر ارتباط هستی شناختی فرد با جامعه و آگاهی از پیوندی دارد که میان سرنوشت او و سرنوشت جامعه برقرار است. در این نوع واکنش، فرد"وقایع" را نه صرفا با "هزینه ها" بلکه با وضعیت انسانی خود و"تاثیر وقایع بر این وضعیت انسانی" مشخص می کند. علاوه بر پیوند وقایع با وضعیت انسانی، درپیوند با تاریخ، با آگاهی از دلایل موفقیت ها و شکست های پیشین، با درس گرفتن از تجارب تاریخی و درجهت تامین منافع پایدارملی برای همه طبقات عمل می کند. در واکنش خود-آگاهانه بر خلاف واکنش عقلانی، اهداف الزاما محدود و معطوف به دست آوردهای کوتاه مدت و فوری نیست، درنتیجه فرد یا جمع حاضر است هزینه های کوتاه مدتی را در راستای نیل به اهداف بلند مدت تحمل کند. همچنین در رویکرد خودآگاه علاوه بر حساسیت های مربوط به علایق زیستی، ملاک های بشری همچون آزادی، عدالت، سرنوشت دیگران و... هم مورد توجه قرار می گیرند.
- دراثر گسترش آگاهی ها، می توان انتظار داشت که واکنش ها در هر جنبشی ازسطح واکنش دفاعی وعقلانی فراتر رفته وتبدیل به واکنش های خود آگاهانه شود. دراین صورت این خیزش وحرکت ملی پایدارتر و معطوف به آینده، فراتر از منافع گروهی و دربرگیرنده خواست های مشترک همه طبقات و اقوام وخرده جنبش های اجتماعی بوده و ضامن رهایی همه نیروهای اجتماعی از انقیاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خواهد بود. در واقعیت عینی این سطح از آگاهی درعده کمی شکل می گیرد ولی حتی اگرهمین تعداد معدود بتوانند در شعارها و درآموزه های خود چنین خودآگاهی را متبلور کنند و در سطح جامعه گسترش دهند نتایج تحولات بهتر خواهد شد.
- دیده بسیار امیدبخش درجنبش سبز، پیدایش"شعورخودآگاه ملی" دررفتار، گفتار وکنش های جمعی فعالان آن است. نمونه بارز و به یادماندنی این ظهور، حضور پر شکوه مردم در۲۵خرداد88 و روزهای پس از آن است. شعور ملی ایرانیان درآن روز بیدار و فعال عمل می کرد و به همین جهت زیر سیطره احساسات وغرایز کور قرار نگرفت، بلکه واکنش خودآگاه آنان بامشی عدم خشونت، مدارا وپرهیز از رادیکالیسم کور و مرزبندی ها ی بی بنیان و با وقوف بر اهداف دراز مدت و مطالبات مشترک بروز نمود. فعال شدن شعور خودآگاه ملی ازعوامل مهم تداوم جنبش تا امروز بوده است.
وقتی از این منظر به سیر تحول جنبش سبزمی نگریم، خودداری مردم ازحضورخیابانی در برخی ازمناسبت ها به خوبی قابل فهم است:عدم حضور، ناشی ازخودآگاهی و پرهیز ازخشونت بوده است تا محاسبه گری عقل ابزاری یا احساس انفعال و شکست.
دلایل تناوب تاریخی پیروزی ها و ناکامی ها، لزوم ریشه یابی و پرهیز از آنها در جنبش سبز
دکتر پیمان ضمن بر شمردن دلایل متناوب بودن پیروزی ها وشکست های تاریخی، بر لزوم توجه بر این دلایل و پرهیز از آنها در استراتژی وتاکتیک های مقطعی جنبش تاکیدکرد: پیروزی ها وشکست ها درتاریخ مکرر تکرار شده اند. گویی نطفه شکست ها در دل پیروزی ها شکل می گرفته است. باید تحلیل کنیم که دلایل این تناوب چه بوده اند؟ بارویکردی پدیدار شناسانه چهار دلیل عمده برای شکست هایی که پس ازظفرها حاصل شده اند می توان برشمرد:
1- کشمکش های فرسایشی بر سر رقابت های ایدئولوژیک توسط رهبران گروه ها که منجربه فرسایش و تجزیه صفوف متحد جنبش می شد.
2- کشمکش و رقابت برسر چیرگی و تسلط یک جانبه و انحصاری برقدرت سیاسی و اقتصادی.
3- غلبه انگیزه های انتقامجویانه ازطبقه حاکم بر رفتار بسیاری ازنیروها، تلاش همه جانبه برای تصفیه نظام مدیریتی واداری کشور از کادرهای با تجربه و درنتیجه آن ایجاد بحرانهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی.
4-. غلبه تمایل به ایجاد تغییرات رادیکال و زودهنگام در ساختارهای فرهنگی- اقتصادی و اجتماعی و به تبع آن تشدید رقابت برای کسب قدرت جهت مدیریت تغییرات اراده گرایانه در این ساختارها که به نوبه خود باعث ویرانی و انهدام ساختارهای موجود درجامعه می شد بی آنکه بر ویرانه های آنها بناهایی نو ساخته شوند. این ویران سازی ها و رادیکالیسم کاذب خود باعث شکل گیری نطفه های شکست می گردید.
دلیل بنیادی تری-که می توان در ذیل آن این تناوب تاریخی پیروزی- شکست را تحلیل کرد- این است که هدف بسیاری از جنبش های پیشین حذف کامل ومعدوم کردن طبقه حاکم و وابستگان آن بوده است. این هدفگزاری باعث شکل گیری نزاع مرگ و زندگی بین مبارزان ومدافعان طبقه حاکم می گردد. نزاعی که چندی بعد به مناسبات میان گروهای مبارز تسری پیدا می کند و مرزبندی تصنعی میان دوست و دشمن، انقلابی وضدانقلابی، خودی وغیرخودی، صفوف مردم را تجزیه و با تشدید نزاع وهرج ومرج شرایط برای ظهور دوباره دیکتاتوری وغلبه خشونت وقهر آماده می گردد.
این نحوه رفتارنه تنها ذاتا مولد شکست است بلکه در روند مبارزه بر اساس این نوع هدف گزاری، پیوسته برتعداد دشمنان افزوده شده و از تعداد همراهان و متحدان کاسته می شود. نتیجه این رویکرد فعال شدن دوباره چرخه خشونت و گسترش آن دربدنه نیروهای اجتماعی است. با اتخاذ چنین رویکردی، فارغ ازاینکه جنبش پیروزی ظاهری به دست بیاورد یا ناکام گردد، پیشاپیش شکست خورده است چون پیروزی های به دست آمده از درون خشونت به یاری خشونت منظم و اعمال قهردائمی قابل حفاظت نیستند. پیروزی های این چنینی نه تنها ایجاد امنیت نمی کند بلکه باعث باز تولید ناامنی وبی ثباتی می شوند.
- یک ویژگی قابل ملاحظه درجنبش سبز، دور زدن عوامل مولد شکست واتخاذ رویکرد "دفاع خلاق وعاری ازخشونت" است. این رویکرد نه تنها مبتنی برحذف سیستماتیک افراد واعمال خشونت نیست، بلکه با پذیرش تنوع و تکثر گروه ها وعقاید و ایجاد سازگاری وهم دلی میان آنها بر محورارزش های مشترک و مصالح و خیرعموم، به دنبال برقراری امکان تعاملات آشتی جویانه و همزیستی صلح آمیز میان همه کسانی است که خواهان آزادی وحق حاکمیت بر خود و صلح و مدارا حکومت قانون اند.
- درجنبش سبز، مردم وبه ویژه نسل جدید باپشت سرگذاشتن دوران کودکی اجتماعی، یک بار دیگرهمانند برخی از مقاطع مهم تاریخی خود وارد دوره جدیدی ازحیات اجتماعی، یعنی دوران بلوغ و آفرینش فرهنگی می شوند و با استفاده ازتجارب پیشین به این حیات غنا و پختگی می بخشند. البته منکر این مطلب هم نباید بود که این گذر نه تنها سهل الوصول نیست بلکه درنوبه خود بسیار دشوار وزمان براست. میزان موفقیت این گذر وابسته به توان حفظ واکنش خلاق و پای فشردن بر مطالبات محوری مانند حق برگزاری انتخابات آزاد و بازگشت به قانون و ایجاد امنیت و ثبت در پناه قانون است.
جوهره جنبش سبز در برگیرنده مطالبات همه اقشار ملت ایران است، اما در عین حال، برآیند کمیِ مطالبات خرده جنبش ها نیست
دکتر پیمان براین باور است که جنبش سبز خواست مشترک رهایی از انقیادهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی را پیگیری می کند.
-این جنبش به لحاظ جوهری خیزشی ملی و فراگیر است چون در ذات خود مطالبات مشترک همگانی را طرح کرده و ازشعور خودآگاه ملی مردم ایران الهام می گیرد.جنبش سبز راه حل های کلیدی برای حل مشکلات بنیادین همه اقوام و گروه های متعدد اجتماعی، کارگران، معلمان، کشاورزان، زنان، دانشجویان و... است. درست است که درحال حاضر حضور فیزیکی مردم درجنبش ابعاد ملی پیدانکرده است ولی همدلی وهمراهی فکری، عاطفی و معنوی با آن فراتر از محدوده جغرافیایی واجتماعی بوده و به مرور زمان و در پیوند این جوهره با مطالبات واقعی خرده جنبش های دیگر، حضور فعال وعینی مردم هم ابعاد ملی پیداخواهدکرد. در تائید پیوند جوهری جنبش با اقوام و طبقات مختلف باید ایام قبل ازانتخابات را یادآوری کرد که در آن مردم از کلیه اقوام و طبقات اجتماعی در سراسر ایران، از تمام طبقات و فراتر از جنسیت شرکت داشتند. اکنون به دلیل فقدان فرصت برای چنین حضورهای مشترک و همچنین عدم دسترسی تمامی طبقات و اقوام به رسانه های ارتباط جمعی این طبقه متوسط و ساکنین شهرهای بزرگ هستند که کماکان درعرصه اجتماعی حضور دارند ولی به حتم آن دلبستگی ها به خواسته های محوری و همبستگی درحول آن درسطحی ملی کماکان وجود دارد.
- مطالبات جنبش سبز مجموعه ای ازمطالبات خرده جنبش ها نیست. مطالبات جنبش سبز ازجنس رهایی بخش برای نیل به زیست دموکراتیک است. نیاز است خرده جنبش ها با درک این مساله درهمراهی با جنبش سبز با رویکردی همدلانه و ناشی ازخودآگاهی ملی برخورد کنند. درک این نکته ضروری است که برای نیل به مطالبات برحق قومی، طبقاتی و... باید ابتدا "حاکمیت قانون"، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و مطبوعات نهادینه شده باشد و برای کسب و تضمین حق آزادی بیان وعقیده ومشارکت سیاسی و برقراری حاکمیت قانون، همراهی باجنبش سبز ضروری است.
درغیراین صورت این جنبش عمومی و ملی یک بار دیگر به خرده جنبش هایی که صرفا مطالبات صنفی، طبقاتی، قومی و یا جنسیتی را پیگیری می کنند کاهش می یابد. دراین وضعیت، یعنی در نبود حق آزادی رأی و حکومت قانون، امکانی برای تحقق مطالبات مزبورمحقق نخواهد شد.
با وجود حجم گسترده تخریب ها، چشم اندازجنبش سبز روشن و امیدبخش است
دکتر پیمان در تبیین عمده تحلیل های موجود در مورد آتیه جنبش سبز، چشم انداز آن را روشن و امیدبخش می داند. البته این امید بخشی را منوط به تداوم ایفای نقش "پایداری خلاق" و" کنش های عاری ازخشونت" می داند. در تحلیل ایشان برای آینده جنبش سبز دو چشم اندازه عمده وجود دارد :
1- درچشم انداز اول عده ای با تکیه بر تحولات جاری و تخریب گسترده ای که در زیر ساخت های اقتصادی وفرهنگی جامعه اتفاق افتاده، با اتکای روز افزون اقتصاد ایران به نفت و با گسترش فساد درنظام اداری و مالی کشور، معتقدند شکاف های اجتماعی عمیق تر خواهد شد وهمراه با فشارها وتحریم های بین المللی، فشار انبوه مشکلات و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی بر گرده توده مردم، زمینه برای فروپاشی فراهم می گردد.
این صاحب نظران باتکیه یکجانبه برعوامل مخرب موجود درعرصه وغفلت ازعوامل وتحولات متضاد باآنها، فروپاشی یا به شکل شورانقلاب اجتماعی یا به صورت خود به خودی و از درون، مانند آنچه که درشوروی سابق رخ داد، را امری طبیعی و محتوم می دانند. با آگاهی که ازشرایط عینی وذهنی جامعه داریم، بویژه درنبود همبستگی خودآگاهانه ملی و فقدان یک مرجعیت فراگیر که وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور را تضمین کند،طبیعی است که درصورت وقوع فروپاشی ما شاهد خسران ها وعوارض منفی بی شماری خواهیم بود. آنچه متصور هست وقوع جنگ های داخلی یا بازتولید چرخه خشونت درشکل و محتوای جدید است، کمااینکه در فروپاشی شوروی این اتفاق افتاد.
2- درچشم انداز دوم که من خود به آن معتقدم ، تحلیلگران درکنار عوامل مخرب که در چشم انداز اول بدان اشاره شد، برنقش مکمل نیروهای مولد و سازنده بی شماری که در بطن جامعه ایران وجود دارند، نیز تکیه می کنند. این که درطول تاریخ و با وجود پشت سر گذاشتن بحرانهای متعدد، جامعه ایران، تولید، تمدن سازی و بالندگی خود را ادامه داده ناشی از حضور همین عوامل مولد بوده است. پس اگر از تحولات سطحی درعرصه قدرت فراتر برویم، این نیروهای همبستگی ساز و تولید کننده، چشم انداز روشنی را برای ما رقم خواهند زد. ضمن این که احتمال وقوع چشم انداز اول هم کاملا منتفی نمی باشد.
- معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
و ما شاهد فروپاشی نخواهیم بود، زیرا در بستر پایداری خلاق و بلند مدت جنبش، نیروهای صالح جایگزین از دل آن خواهند رویید که می توانند ضامن انتقال مسالمت آمیز قدرت باشند.
- تلاش برای بسترسازی برای گفتگوی انتقادی هم با خود و هم با حاکمیت، کماکان استراتژی محوری است. این گفتگو می تواند هم در سطح قدرت و هم در میان توده ها بسیار روشنگر و تاثیرگذار باشد. با طرح ارزش های مشترک مانند ایران قدرتمند، حفظ دستاوردهای انقلاب، حفظ هویت مذهبی و یا کمک به مردم فلسطین و با مقایسه این که عملکرد ها تا چه میزان در راستای این ارزش هاست می توان توده های مردم و بخشی از حاکمیت را متاثر کرد و از اثر تدریجی آن بهره برد. این خط استراتژیک در کنار خط افشا و بسیج می تواند نقش بسیار موثری ایفا کند که نیازمند اهتمام و جدیت بیشتر از پیشِ رهبران و فعالان جنبش سبز است.
آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفتگویی مفصل توضیحاتی را در خصوص نامه خود به رهبری انقلاب قبل از انتخابات داده و تاکید کرده که مایل است از مسئولیت های سیاسی خود کناره گیری کند، اما می ترسد که عوارض بد سیاسی داشته باشد.
به گزارش فردا، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این سوال که آیا تاکنون به بازنشستگی به معنای کناره گیری از مسئولیت های سیاسی فکر کرده اید؟ گفت: مایلم. الان سن من در حدی است که مایلم این گونه شود. ولی هنوز می ترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود.
آیتالله هاشمی افزود: یکی از کارهای که می خواستم بعد از ریاست جمهوری بکنم و نتوانستم انجام دهم این بود که در سفرهای خارجی که می رفتم، خیلی جاها را نشان کردم که بعدا بروم ببینم و جهانگردی کنم که نشد. اگر بخواهم به سفر خارجی بروم باید جمع زیادی از پاسداران همراه من باشند و آنجا هم که می رویم شورای تامین نیرو می آورند و همیشه زحمت دارد.
رئیس مجلس خبرگان رهبری در بخش دیگری از این گفتگوی خود با ماهنامه «مدیریت ارتباطات» درباره نامه بحث برانگیز خود به رهبری انقلاب قبل از انتخابات تصریح کرد:..همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود، انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.
وی ادامه داد: در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح میدهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سوال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سهشنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سهشنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتیاق مردم را میدیدم.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقیمانده نامه به ایشان نرسیده بود، چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را ندیده بودند.
پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا به گونهای بود که اگر چه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم.
هاشمی افزود: گفتم: خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
هاشمی درباره اینکه به نظر می رسد این نامه رابطه شما با رهبری انقلاب را دچار تغییرات کرده است، گفت: نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند، چون روابط ما به گونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به گونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
هاشمی در برابر این توضیح که برخی می خواهند به بهانه نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند، تصریح کرد: اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
او درباره ملاقات های خود با رهبری انقلاب هم گفت: قبلا هفته ای یک بار ملاقات رایج و حتمی داشتیم. بعدا که کارها کمتر شد دو هفته یک ملاقات داریم که معمولا دو ساعت طول می کشد که گاهی تا شام است. اگر مساله ای هم پیش بیایدتلفنی یا حضوری بین دو هفته صحبت می کنیم.
رهبران جنبش سبز، هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی در گفت و گوی تلفنی با آیت الله صانعی ضمن محکوم کردن حمله " گروهی اندک و سازماندهی شده " به دفترایشان و هتک حرمت از مقام مرجعیت،" این حادثه را اقدامی تلخ" دانستند. سید محمد خاتمی در این گفت و گوی تلفنی تصریح کرد که هتاکان و تخریب کنندگان خودسر نبودند.
پس از حمله سازمان دهی شده لباس شخصی ها به بیت و دفتر آیت الله صانعی، در شامگاه و سحرگاه ۲۳ خرداد ماه جاری، شخصیت ها و رجال سیاسی و مذهبی کشور در تماس های تلفنی جداگانه با ایشان، ضمن ابراز تأسف از هتک حرمت صورت گرفته برای آیت الله صانعی آرزوی سلامتی و بهروزی نمودند.
هاشمی رفسنجانی:این حادثه یکی از تلخ ترین حوادث روزگار ما بود
آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری در تماسی تلفنی با آیت الله صانعی با تأسف بار خواندن حوادث سحرگاه روز ۲۳ خرداد و هتک حرمت بیت و تخریب دفتر آیت الله العظمی صانعی اظهار داشت : « این حادثه یکی از تلخ ترین حوادث روزگار ما بود .»
وی همچنین با اشاره به بستری شدن آیت الله صانعی در بیمارستان به دلیل عارضه قلبی، سلامتی و بهبودی کامل را از درگاه حضرت احدیت مسألت کرد.
همچنین حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی، نیز در تماس تلفنی با آیت الله صانعی با ابراز تأسف شدید از حوادث شامگاه و سحرگاه ۲۳ خرداد ماه و هتک حرمت حریم مرجعیت، سلامتی و بهبودی کامل این مرجع عالیقدر را از درگاه حضرت باری تعالی مسئلت نمود.
سید محمد خاتمی: هتاکان و تخریب کنندگان خودسر نبودند
در ادامه واکنش شخصیت های سیاسی و مذهبی به هتک حرمت بیت و تخریب دفتر حضرت آیت الله صانعی، حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، طی سخنانی با محکوم کردن این اقدام و بیان این که باید نگران اینگونه برخوردها باشیم گفت:« شما دیدید با بسیاری از جلسات عادی که جریاناتی آن را نمیپسندند چگونه برخورد کردند، شما دیدید در ۱۴ خرداد نسبت به بیت امام و حجت الاسلام والمسلمین حاج حسن آقا و شخص امام چه جسارتهایی شد و نیز همین روزهای قبل نسبت به جناب کروبی و بیت مرجعیت شیعه چه برخوردی انجام دادند.»
به گزارش پارلمان نیوز، خاتمی که در دیدار با اعضای شورای مرکزی سازمان جوانان و دانشگاهیان اعتماد ملی سخن می گفت افزود:« سابقه حضرت آیت الله صانعی روشن است و تاییدی که امام از ایشان کردند، ایشان از شاگردان خوب امام بودند، مسئولیت های بسیارمهمی داشتند و امروز تعداد زیادی مقلد دارند، وقتی این طور با بیت ایشان برخورد کنند باید نگران بود. نمی توانیم بگوییم اینها خودسر هستند که با آزادی و امنیت کامل هرگونه توهین و اهانت را انجام میدهند، اصول اخلاقی و اسلامی و قانون اساسی را زیر پا میگذارند و هیچ کس با آنها برخورد نمیکند.آنها مجهز به تجهیزاتی هستند که در اختیار افراد عادی قرار نمیگیرد، اینها مساله سادهای نیست.»
تماس تلفنی مهندس میرحسین موسوی، و کروبی
در ادامه ابراز انزجار گروه ها و شخصیت های مختلف سیاسی و مذهبی از حوادث روز ۲۳ خرداد و محکومیت هتک حرمت بیت و تخریب دفتر مرجع آیت الله صانعی، مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام والمسلمین کروبی در تماس های جداگانه با ایشانه ضمن ابراز انزجار و تنفر از اهانت سازمان دهی شده عده ای معدود به مقام شامخ مرجعیت، دوام توفیق و سلامتی حضرت آیت الله صانعی را از خداوند منان مسئلت نمودند.
سی ام خرداد ماه ۱۳۸۸ تعداد زیادی از معترضان به نتیجه انتخابات به خیابان ها آمدند تا بپرسند رای ما کجاست؟ جواب معترضانی که به تظاهرات مسالمت آمیزدست زده بودند گلوله بود. در این میان شهادت دختر جوانی که به صورت کاملا آماتور از صحنه شهادتش فیلم گرفته شده بود، جهان را تکان داد. امروز۳۰ خرداد ۱۳۸۹، نخستین سالگرد شهادت اوست؛ او به سمبل شهدای مظلوم جنبش اعتراضی ایران تبدیل شد، جنبشی که تا کنون هم ادامه دارد، و اکنون نیز این جنبش فراتر از اعتراض به نتایج انتخابات پیش میرود. دکتر زهرا رهنورد به مناسبت سالگرد شهادت ندا آقا سلطان و جمعی دیگر از هموطنان بیانیه ای نوشته است.
به گزارش کلمه، متن این بیانیه به شرح زیر است:
«سی ام خرداد، سالگرد یکی از باشکوه ترین حضورهای ملی و مردمی در تاریخ کشور ماست. سی ام خرداد، سالگرد غم بار شهادت زنان بیگناه، زنان سلحشور و آزادیخواه و زنان مقاوم است که جنبش سبز بی حضور آنان نمی توانست پایدار بماند. ندا آقا سلطان، شبنم سهرابی، ترانه موسوی از جمله شهدای زن جنبش هستند.
در چنین روزی بار دیگر، حاکمیت فعلی، به روی ملت و مردم سرزمین خود تیر گشود و جوانان و زنان ملت را به خاک و خون کشاند.
در طی یک سال از ۲۲ خرداد هشتاد و هشت تا امروز که سی ام خرداد هشتاد و نه است پیوسته زنان و جوانان و حتی میانسالان در معرض سختترین رنجها، دغذغه ها، نگرانیها، بازجوییها و شکنجه ها بوده اند.
فهرست حضور زنان در جنبش سبز را میتوان طبقه بندی کرد:
- حضور فعال و شجاعانه زنان در سطح خیابانها و حتی در مواردی به عنوان پیشگام و یا حامی مبارزان.
- حضور سلحشورانه و مقاومت مدارانه زنان در زندانها و مقاومت، در برابر شکنجه ها و اعتراف گیریها. (زنانی چون شیوا نظر آهاری، بهاره هدایت، آذر منصوری، مهدیه گلرو، عاطفه نبوی و..)
- حضور با هویتی چون روزنامه نگاران، معلمان، کارگران، فعالان حقوق بشر و هنرمندان و حضوری سخت تر از هر حضور، در مقام مادرانی که در سوگ فرزندان شان در فستیوالهای غم و اندوه گورستانها، لکه ننگی بر سیمای حاکمیت فعلی نشاندند.
مادرانی که هر روز پشت در زندانها آزادی دختران و پسران زندانی خود را مطالبه می کنند و البته همسران زندانیان سیاسی. آنان که مرد خانواده را در کنار خود نمیبینند و با همه این مشکلات دندان بر جگر نهاده اند تا مبادا خون دل دردمندشان، آبروی سلحشوریشان را نزداید.
اینک با سه مخاطب مشکلات زنان مطرح می شود.
نخست روی سخن با جریان پرشکوه جنبش سبز است. موقعیت امروزی جنبش سبز مرهون پایداری زنان است که در کنار همسران و فرزندان خود و به عنوان جمعی از پیشتازان جنبش حضوری بی بدیل داشته اند.
جنبش باید بداند تحقق آزادی و دمکراسی بدون زنان سر افراز و بدون محاسبه و اجرای مطالبات رفع تبعیض و خشونت که زنان پیوسته طالب آن بوده اند ممکن نیست.
حاکمیت فعلی برای اینکه بحرانهای اقتصادی و بین المللی و فرهنگی و سیاسی را زیر نقاب قرار دهد، خشونت را همچنان طراحی و پی گیری می کند که دستگیری ها، حمله به بیوت علمای عظام، پر کردن زندانها در این زمره اند. اما پیشنهاد می کنم به جای این گونه اقدامات آرامش و لطافت و عقلانیت را پیشه خود سازد و بدون هیچ قید و شرطی زندانیان را آزاد کند.
در این روند با آزادی زنان بدون هرگونه قید و شرط حسن نیت خود را ثابت کند و به خاطر داشته باشند که خودشان مادر، همسر و فرزند دارند و حداقل با شبیه سازی عاطفی و عقلانی دست از سر زنان زندانی بردارند و آنها را به حال شکوهمند خود برگردانند.
سالیان متمادی است که زنان مطالبات خود را در چارچوب مبارزه برای برابری، رفع تبعیض و رفع خشونت اعلام کرده اند. حاکمیت برای تحقق این اهداف، اقدامات اساسی را شروع کند.
تعدد زوجات، حضانت، دیه و دهها عنوان دیگر را که خوشبختانه علمای نو اندیش برای آنها راه حل ارائه کرده اند، از مرحله تحقیق و پژوهش و فتوا به مرحله عمل در آورد و در جهت اصلاح فرهنگ و قوانین قیم مابانه نسبت به زنان اقدام کند. از دخالت در زندگی خصوصی افراد به ویژه زنان خودداری کنند و در نهایت در روند رفع بحران و توسعه عقلانیت در کنار آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات و رسانه ها، احترام به دمکراسی و اجرای قانون اساسی را در همه بندها و بخشهای آن وجهه همت خود قرار دهد.»
وكيل فياض زاهد اتهامات از برگزاري دادگاه موكل خود در روز گذشته خبر داد.
حميدرضا واسع لشگري درگفتوگو با خبرنگار ايلنا، در خصوص دادگاه روزگذشته فياض زاهد با بيان اينكه اين جلسه در روز شنبه مورخ 29 خردادماه با حضور وي و وكلايش برگزار شد گفت: اتهامات منتسب به موكلم، تبليغ عليه نظام، توهين به رئيسجمهور و دولت و مشاركت در اخلال نظم عمومي با حضور در راهپيمايي 25 خردادماه عنوان شده است.
وي ادامه داد: در اين جلسه موكلم دفاعيات خود را مطرح كرد و بنده و ديگر وكيل ايشان نيز به ارائه دفاع پرداختيم كه اميدواريم با توجه به سوابق وي حكمي مناسب صادر شود.
وكيل فياض زاهد ادامه داد: ايشان در مرحله اول دو ماه و نيم در بازداشت بودند و با وثيقه صد ميليون توماني آزاد شدند و پرونده به دادگاه ارسال شد و با تعيين وقت رسيدگي، دادگاه روز گذشته برگزار شد كه ما هفته آينده براي گرفتن راي صادره دادگاه مراجعه خواهيم كرد و اگر اعتراضي داشته باشيم ميتوانيم به دادگاه تجديدنظر ارائه دهيم
امروز: شنبه هفته گذشته فيصل ضرغامي از اعضاي سازمان مجاهيدن انقلاب اسلامي ایران در شاخه هرمزگان، ساعت ۱۰ صبح در محل كار خود، استانداري هرمزگان دستگير شد. به گزارش خبرنگار امروز، وی سپس به همراه ماموران اطلاعات به منزلش مراجعه کرده است و منزلش مورد تفتيش قرار گرفته است. در این جریان همسر وی نيز بازدداشت میشود که پس از سه ساعت بازجويي آزاد شده است. فیصل ضرغامی طي يك هفته گذشته فقط يكبار با منزل تماس گرفته و هيچ خبري از اتهامش و علت دستگيري اون در دست نيست.
در ادامه افزایش سرکوبها در استان هرمزگان، حسين و ناصر نبي زاده دو دانشجوي بندرعباسي كه جهت امتحانات پايان ترم به مهريز يزد مراجعه کرده بودند در مهريز دستگير شدند. حسين نبی زاده پس از گذشت يك هفته ديروز با منزلش تماس گرفته است ولی از اتهامات و محل بازداشت این دو دانشجو اطلاعی به خانواده اشان داده نشده است.
کلمه-کمال الدین صبا: در پی آتش گرفتن یکی از چاههای نفت در نفتشهر، آتش چند روزی است که جنگل های اطراف گیلان غرب را فراگرفته و منابع طبیعی منطقه در آتش می سوزد و حتی منزل ساکنین منطقه نیز در معرض خطر سوختن قرار گرفته است.
هر ساله در اثر بی احتیاطی و گاهی گرمای بیش از حد هوا، قسمتهایی از جنگلهای طبیعی کشورمان که بطور گسترده به دست سودجویان مورد تخریب قرار میگیرد، طعمة حریق میشود و در غفلت مدعیان دولتمداری به خاکستر تبدیل میشود. امسال نیز جنگلهای غرب کشور در سکوت خبری مطلق طعمة حریق شده اند و در حال سوختن اند.
برای اطفاء حریق در مناطق جنگلی، بسته به گسترة آتش، راههای شناخته شدهای برای مقابله وجود دارد و حتی در مواردی که جنگلهای انبوه دستخوش حریق میشوند و یک کشور در اطفاء آن ناکام میماند، سازمانهای بین المللی زیادی به کمک می آیند تا ریه های زمین را از تخریب حفظ کنند. اما متأسفانه پس از چند روز آتش سوزی در جنگلهای گیلان غرب و استمداد مسوولین محلی و آتش نشانی منطقه مبنی بر ناتوانی آنان در مقابله با این آتش سوزی، هیچ تمهیدی از طرف دولت و مجلس اندیشیده نشده است و هیچ نهادی به کمک آنان نشتافته است. کمک های سازمان های بین المللی نیز در صورت استمداد و استفاده از روابط قوی بین المللی اتفاق می افتد که دستگاه دیپلماسی موجود هیچگونه علاقمندی برای کمک به اینگونه مسائل از خود نشان نمیدهد و حتی به نظر میرسد هیچ گونه مسوولیتی را متوجه خود نمی بیند.
از آنجا که جنگلهای غربی کشور مانند جنگلهای شمالی انبوه نیستند، امکان مقابله به نسبت راحتتر است، اما خشکی و گرمای هوا در این مناطق به نسبت خیلی بیشتر بوده و امکان بارندگی نیز کمتر است و در هر حال این دست بشر است که باید ابتدا برای کمک بالا رود و با دست روی دست گذاشتن و منتظر بودن برای امداد غیبی کاری از پیش نخواهد رفت.
جا دارد که مسوولین هرچه زودتر دست به کار شده و حتی از کمک امکانات و نیروهای نظامی برای غلبة سریع بر این آتش استفاده کنند و محیط زیست گیاهی و جانوری کشور را از نابودی نجات دهند و نگذارند که این جنگلهای قیمتی و ارزشمند بدین گونه و از سر غفلت و ندانم کاری به آسانی به خاکستر تبدیل شود.
گسترده شدن آتش و تخریب جنگلها در گیلان غرب در حالی در سکوت خبری اتفاق میافتد، که دولت دم از خدمت به مردم می زند و سایتها و روزنامه ها و صدا و سیمای حامیش مدام به تعریف و تمجید از او و به تمسخر گرفتن مخالفان مشغولند. این در حالی است که برای آتش سوزی با حجم بسیار کمتر از این در کشورهای دیگر، بخشهای نخست خبری به پوشش خبری کامل این مطلب بسیار حیاتی برای بشر می پردازد و با بسیج تمامی نیروهای خود سعی می کند قبل از فراگیر شدن آتش، آن را مهار کند. جالب اینجاست که شاید بیشتر مردم کشورمان هنوز حتی از این موضوع با اهمیت خبردار نشده اند و کوچکترین تصویری از این صحنه های دلخراش از صدا و سیمای حامی دولت پخش نشده است تا مبادا حمل بر ضعف دولت و دستگاههای ذیربط شود.
همچنین، مقایسه رویکرد رئیس دولت در ایران و نحوه برخورد اوباما برای مواجهه با این بحران زیست محیطی نیز جالب توجه است. رئیس جمهور آمریکا برای مقابله با نشت نفت در خلیج مکزیک تا به حال چندین بار شخصاً به آن منطقه سفر کرده است و تمامی بخش های خبری آمریکا و دیگر رسانه های معتبر بین المللی به پوشش خبری این حادثه پرداخته اند و افکار عمومی جهانی نیز به شدت به این موضوع حساسیت نشان داده است، اما مهمترین سفر اخیر احمدی نژاد در روزهای گذشته به استان چهارمحال و بختیاری بوده و تاکنون حتی برای کسب محبوبیت رسانه ای نیز کلمه ای از وی مبنی بر اهمیت موضوع و تأکیدش برای رفع بحران دیده نشده است. چنان که گویی سیاست یک بام و دو هوای نقد عملکرد دولت در مواجهه با بحرانهای زیست محیطی، تنها به عنوان سلاحی ابزاری و شعاری برای ادعای ناکارآمدی دولت آمریکا قابل استفاده است، و نقدهای مشابه بر عملکرد دولت و رئیس دولت در ایران لزومی به مطرح شدن ندارند.
آیت الله بیات زنجانی از مراجع تقلید در قم در بیانیه ای به حمله به بیوت مراجع در قم اعتراض کرد و چنین اقداماتی را در زمان حکومت رژیم شاه در ایران بی سابق دانست.
آیت الله بیات زنجانی امروز شنبه ۱۹ - ۶ - ۲۰۱۰ در بیانیه ای که در در سایت رسمی دفترش منتشر شده است، ضمن بیان این که بیوت مراجع همواره مأمن مردم، حرکت ها و جنبش های آنان بوده است، به بیان خاطره ای می پردازد: "به خاطر دارم پیش از انقلاب اسلامی، زمانی که به اتفاق جمعی از طلاب و روحانیون از جمله شهید عزیز آیت الله سعیدی ... در اعتراض به تبعید حضرت امام خمینی در بیوت برخی مراجع عظام و بزرگوار وقت مانند مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متحصّن بودیم، سربازان و مأموران رژیم طاغوت به خود اجازۀ ورود و هتک این بیوت را ندادند و فقط به گفتگو با آن مراجع بزرگوار مبنی بر اتمام تحصّن بسنده کردند."
آیت الله بیات زنجانی تأکید می کند که حمله به بیوت مراجع مقابل چشم سربازان و افسران نیروی انتظامی بدون این که قوای رسمی عکس العمل مزثر داشته باشند، "بدون تعارف نشانه دوری نظام از آرمان های عقدیتی امام خمینی و انقلاب اسلامی است."
این مرجع تقلید در بیاینه خود می افزاید : "هر چه از آرمانهای انقلاب و دین رسول الله صلوات الله علیه و آله فاصلۀ ما بیشتر شود، نهاد قضایی ما هم در تعقیب این قبیل اعمال مجرمانه ناتوانتر خواهد بود."
آیت الله بیات زنجانی با طرح این پرسش که آیا این گونه حرکات در پی انزوای بقیه مراجع و حاکم ساختن یک اندیشه خاص است؟ می افزاید: "صاحبان و هدایت گران چنین حرکاتی در بهترین و خوشبینانهترین حالت مانند کسانیاند که بر شاخۀ درختی نشستهاند و جاهلانه تیشه به ریشۀ آن میزنند."
اوایل هفته جاری شماری از افراد که خود را "طلبه" و "بسیجی" معرفی می کردند، به بیوت دو مرجع تقلید آیت الله یوسف صانعی که مهدی کروبی نامزد معترض به نتایج انتخابات مهمان او بود و مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری در قم حمله بردند و اموال دفترهای آن ها تخریب کردند. پس از این حملات نیروهای اداره اطلاعات قم با حکم دادگاه ویژه روحانیت، دفتر آیت الله منتظری را پلمپ کردند.
همزمان با ادعاهای دهن پر کن و اتمام نا پذیر رییس دولت کودتا درباره اداره امور جهان و ماموریت های جهانی دولت سرکوبگر و نیز در حالی که هفته گذشته نمایندگان۵۶ کشور جهان بیانیه ای را در مورد نقض فاحش حقوق بشر در جمهوری اسلامی صادر و منتشر کرده اند، دبیر ستاد حقوق بشر، جمهوری اسلامی را پرچمدار حقوق بشر در دنیا خواند.
محمد جواد لاریجانی هم چنین از پیروزی جمهوری اسلامی در به دست آوردن اجماع در تصویب گزارش حقوق بشر آن کشور خبر داد .
سه شنبه هفته گذشته هجدهم خرداد ماه، در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در مقر اروپایی آن سازمان در ژنو، نمایندگان پنجاه و شش کشور بیانیه ای را که در مورد نقض فاحش حقوق بشر در جمهوری اسلامی صادر کرده بودند انتشار دادند که در این بیانیه اقدام حکومت جمهوری اسلامی در "سرکوب خشونت آمیز مخالفان، بازداشت ها و اعدام هایی که بدون طی مراحل قانونی صورت گرفته، همراه با ادامه تبعیض علیه زنان و اقلیت ها از جمله بهائیان و محدود کردن آزادی بیان و مذهب" محکوم شده بود.
خبرگزاری سپاه (فارس) گزارش داد که محمدجواد لاریجانی از موفقیت ایران در اجلاس آن شورا و تصویب گزارش ارائه شده توسط ایران به آن شورا خبر داده و گفته است "موفقیت جمهوری اسلامی در یوپی آر دوم ژنو، نشان دهنده این حقیقت است که آمریکا وجاهتی برای اظهار نظر درباره حقوق بشر ندارد و دنیا این روزها به سخنانی شبیه سخنان ایران توجه بیشتری می کند."
لاریجانی با اشاره به اینکه امروز وقتی آمریکایی ها راجع به حقوق بشر صحبت می کنند، خیلی ها آن را جدی نمی گیرند گفت : "آمریکا وغرب صلاحیت خودشان را برای اظهار نظر درمسائل حقوق بشر به شدت از دست داده اند."
مشاور امور بین الملل رئیس قوه قضائیه ایران، در ارتباط با آنچه دستاورد بزرگ ایران در نشست جهانی دوم یوپی آر که هفته گذشته در ژنو برگزار شد می خواند، اظهار عقیده کرد "به نظر من دو چیز باعث توفیق جمهوری اسلامی در اجلاس یوپی آر بود. اولا اقدام حرفه ای ایران و ثانیا بی اعتباری آمریکا و کشورهای غربی درباب مسائل حقوق بشری."
چندی پیش، محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، جمهوری اسلامی را پرچمدار حقوق بشر در دنیا دانست و ستاد تحت مسئولیت خود را "تنها مرجع رسمی کشور در فعالیت های حقوق بشری" معرفی کرده بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود "حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی" بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید " رأی من کجاست؟ " تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.
ملت عزیز ایران
همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که " کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ " باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟
از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار " حق " سنجید و نه " حق " را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخواسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: "النصیحه لائمه المسلمین". امام صادق می فرمایند که "احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی" اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟
ملت آزادی خواه و شریف ایران
همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.
ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ایران
آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».
والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹
بنا به گزارش منابع خبری جرس، بعداز تجمع و راهپیمایی اعتراضی بیست ودوم خرداد امسال در دانشگاه تهران که به مناسبت سالگرد انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، یازده تن از دانشجویان دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، به اتهام "ایجاد اغتشاش"، به کمیته انضباطی احضار شدند.
بر اساس این گزارش، در این تجمع که بعد از ظهر شنبه گذشته از مقابل دانشکده هنر آغاز شده و در سراسر دانشگاه ادامه پیدا کرد، دانشجویان با شعارها و پلاکاردهایی، اولین سالگرد جنبش سبز و شهدا و زندانیان سیاسی را گرامی داشتند.
متعاقب این تظاهرات، کمیته انضباطی دانشگاه تهران، دست کم یازده دانشجوی دانشکده ادبیات و تعدادی از دانشجویان دانشکده های دیگر را، احضار و تهدید به صدور احکام انضباطی سنگین کردند و همچنین به آنان هشدا دادند در صورت ادامه تجمعات و اعتراضات، بازداشت خواهند شد.
گفتنی است طی هفته گذشته و در سالگرد انتخابات ریاست جمهوری، دانشجویان دانشگاههای تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف، با برگزاری تظاهرات و تجمعات روزانه و شبانه (در خوابگاهها)، یاد خیزش و تولد جنبش سبز را گرامی داشتند.
مدیرعامل متروی تهران، با بیان اینکه "صنعت زیرزمینی در تهران و ساخت و ساز به سرعت بالاگرفته اما سرعت حمایت دولت پایین است"، "عدم حمایت دولت" و "سیاسی کاری ها" را، از عوامل عدم پیشرفت متروی تهران دانست. همزمان شهردار تهران، با انتقاد از دولت خاطرنشان کرد "بسیار سخت میگذرد و فشارها را باید تحمل کنیم."
به گزارش آفتاب نیوز، محسن هاشمی در مراسم تست گرم خط چهار مترو از ایستگاه شهدا تا کلاهدوز، خاطرنشان کرد "به یک روایتی امروز هم روز غم و هم روز شادی ماست. برای اولینبار است که محلی را برای آماده بهرهبرداری میکنیم اما نام تست گرم را روی آن میگذاریم و نمیتوانیم به مردم سرویس دهی کنیم. صنعت زیرزمینی در تهران و ساختو ساز به سرعت بالاگرفته اما سرعت حمایت دولت پایین است. "
وی با ذکر این نکته که "هنوز از بودجه مترو که ۴۵۰ میلیارد تومان به شکل قانونی است، چیزی دریافتی نکردیم"، گفت "جای ناراحتی دارد که برای مترو با این پدیده مهم حمایتها در سطح بالا دنبال نمیشود و جنبههای بدی از عدم حمایت و سیاسی کاری روی مترو سایه میافکند. "
هاشمی گفت: پس از ١٣ سال تلاش، با بیمهری دچار بحران میشویم و بدتر از سال گذشته به قانون نیز عمل نمیشود. از سوی همه بیقانونی میشود و آن وقت صدایمان را کسی نمیشنود.
مدیرعامل متروی تهران تصریح کرد: اواخر خردادماه امسال، از سوی رسانهها اعلام شد که صد میلیارد تومان به مترو تهران داده میشود، واگنها تا ١۵ تیر در اختیار مردم قرار گیرد. این اخبار از سوی روزنامههای همسو با سیاستهای دولت زده شد که ۶۰ واگن و ٢۸ لکوموتیو تا پایان تیر به مترو داده میشود؛ اما هنوز از بودجه مترو که ۴۵۰ میلیارد تومان به شکل قانونی است، چیزی دریافتی نکردیم.
هاشمی گفت: این ۴۵۰ میلیارد تومان برای ساخت مترو است که تنها ۵ درصد آن نزدیک به ١۶ میلیارد تومان پرداخت شده است که باید تا این زمان به صد میلیارد تومان میرسد.
وی تصریح کرد: ۶۰ میلیارد تومان دیگر برای بهرهبرداری و سوبسید و مابقی نیز برای هزینه تجهیزات و قطعات از سوی حساب صندوق ذخیره ارزی باید در نظر گرفته شد.
هاشمی گفت: نمیدانم اسم این را چه میشود گذاشت سیاست اشتباه در شهرداری؟! این درحالی است که قانون مشخص است و تبیین شده است این فرض دارد قوت میگیرد که در سال شکوفایی مترو پولی به مترو داده نشود و مانع پیشرفت مترو شود.
مدیرعامل متروی تهران به نقل از کلانشهرهای دیگر کشور که" ٣۰۰ کیلومتر مترو در حال بهره برداری و آماده سرویس دهی دارند اما به دلیل عدم حمایت از سوی دولت و تامین اعتبارات در حال خاک خوری هستند"، گفت: در مسیر لایحه هدفمند کردن یارانهها استفاده مردم از مترو و ۶ میلیون سفر شهری به آن بسیار موثر است چرا که ۵۰ درصد این لایحه در حوزه حملونقل شهری است اما این در حالی است که در تاریخ ٢۶ اسفند سال گذشته مصوبه مجلس برای برداشت از حساب صندوق ذخیره ارزی اعلام شد اما به مترو واریز نشد.
همزمان سامانه خبری فرارو گزارش داد محمدباقر قالیباف در همین مراسم، گله مندی مدیرعامل متروی تهران از عدم پشتیبانی دولت را بهجا دانسته و معتقد است: "پروژه مترو متعلق به شهرداری تهران نیست بلكه یكی از پارامترهای مهم در سنجش پیشرفت كشور در ابعاد مختلف عدالتمحوری، مهرورزی، توجه به افراد ضعیف، سلامت و تكنولوژی است."
شهردار تهران با بیان اینکه روزهای سختی می گذرد و فشار زیادی را تحمل می کنیم، گفت "امیدواریم همه آنهایی كه میتوانند و وظیفه دارند طبق قانون برای مردم كاری انجام دهند این انجام وظیفه را به خوبی به سرانجام برسانند."
لازم به ذکر است طی سال گذشته، اختلاف شهرداری تهران با دولت در تامین هزینههای جاری مترو افزایش پیدا کرده و در همین رابطه مجلس برای کاهش اختلافات و حل مشکل متروی تهران به دولت اجازه داد تا از محل حساب صندوق ذخیره ارزی مبلغ دو میلیارد دلار به مترو تهران کمک کند؛ اما بنا به گفته شهرداری تهران تاکنون این مبلغ پرداخت نشده است و مشکلات مترو همچنان به قوت خود باقی است.
اولین جلسه دادگاه عمادالدین باقی، پس از شش ماه بازداشت و پنج ماه انفرادی، روز سه شنبه، اول تیر ماه برگزار می شود.
به گزارش جرس، چهار شنبه ۲۶ خرداد ماه، وکیل او پس از اطلاع از تعیین زمان رسیدگی در دادگاه، حاضر و اعلام وکالت کرد. تا پیش از این یعنی تا پیش از ورود به مرحله رسیدگی در داگاه، باقی از داشتن وکیل محروم بود و در طول ۶ ماه گذشته که در بازداشت به سر می برد هیچ گونه تماس و ملاقاتی با وکلای خود نداشته است.
باقی ۵ ماه از ۶ ماه بازداشت خود را در سلول انفرادی و بسته سپری کرده است.او در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد. بندی که بارها نسبت به وضعیت نامطلوب آن انتقاد شده است. به گفته همسر باقی" اتاقی که او اکنون در آن است ۳۸ متر مساحت دارد و ۳۳ نفر را در خود جای داده و به دلیل تعمیرات در اتاق این بند،این تعداد شبها افزایش می یابد." اخبار مربوط به بند ۳۵۰ زندان اوین حاکی از این است که برای استفاده از سرویس بهداشتی همیشه صف های طویلی وجود دارد.تماس های تلفنی زندانیان با خانواده در این بند نیز به دلیل وجود یک تلفن برای تعداد کثیری از زندانیان بسیار محدود است و هوای گرم و آزار دهنده ای در این بند حاکم است.
همسر باقی در گفت و گو با جرس، نسبت به وضعیت بند ۳۵۰، گفت:" ما شرایط نامناسب آنجا را از خانواده دیگر زندانیان مرتب می شنویم اما باقی خود برای اینکه ما را نگران نکند در این باره با ما صحبت نمی کند و سعی می کند خود را با محیط سازگار کند. این در حالی است که به دلیل وضعیت جسمانی نیاز به استراحت مطلق و رسیدگی دارد و این در وضعیت چنین محیطی امکان پذیر نیست."
خانواده او به علت دیسک کمر شدید و حمله های تنفسی بارها نسبت به وضعیت و سلامت او ابراز نگرانی کردند.همسر باقی گفت :" پس از دیدار دادستان تهران با باقی از سوی پزشکی قانونی برای بررسی وضعیت باقی به زندان رفته اند و هم اکنون باید نتیجه آن در پرونده موجود باشد."
باقی تنها دو ماه اول را با قرار بازداشت در زندان بوده و چهار ماه را با دو قرار وثیقه صادر شده در زندان انفرادی و بسته و بدون بازجویی ماند و پس از دیدار دادستان با او در ماه ششم بازداشت به بند عمومی منتقل شد. فاطمه کمالی همسر باقی ابراز امیدواری کرد:" با توجه به وثیقه های تامین شده و وضعیت جسمی او، این انتظار قانونی و طبیعی که باقی تا صدور حکم قطعی آزاد باشد تا به درمان موثر خود بپردازد و با وکلای خود ملاقات داشته باشد، برآورده شود." وی افزود:" این موضوع را با قاضی او نیز در میان گذاشته ایم. هم اکنون باقی به دلیل مشکل دیسک کمر حاد قادر به نشستن در دادگاه نیست و در زندان نیز هم بندیان او در انجام امورش کمک می کنند."
فاطمه کمالی اظهار داشت:" این حق قانونی باقی است که از فرصت کافی برخوردار باشد تا پیش از برگزاری دادگاه، کیفرخواست را به دقت خوانده و دفاعیه خود را آماده نماید."
دبیرکل حزب اعتمادملی طی پرسش و پاسخی اینترنتی که به مناسبت سالگرد انتخابات و خیزش های جنبش در سال ۸۸ با شبکه بین المللی CNN انجام داد، خاطرنشان کرد "تغییر به آسانی صورت نمی گیرد و من دفاع از حقوق مردم را وظیفه خود می دانم و درعین حال آماده ام هر هزینه ای را بابت آن بپردازم." وی همزمان تصریح کرد "بزرگترین نگرانی من سرکوب خشونت آمیز مردم است، خصوصا زنان و مردان جوان در خیابانها و زندانها."
مشروح این مطلب و پرسش و پاسخ با مهدی کروبی که در سایت رسمی شبکه سی ان ان با عنوان "آینده متعلق به مردم ایران است"، منتشر شده، به ترتیب زیر است:
سی ان ان - مهدی کروبی رهبر معترضان و رئیس سابق مجلس است که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان حضور داشت. او و دیگران دولت را متهم به تقلب گسترده در انتخابات سال گذشته کرده اند.
انتخابات پرمناقشه ریاست جمهوری سال گذشته در ایران خشم گسترده ای را در جمهوری اسلامی بوجود آورد و باعث پدیداری جنبش سبز شد که توسط کاندیداهای مخالف، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هدایت می شود.
معترضان در مخالفت با جریان تندرو تحت هدایت رئیس جمهور محمود احمدی نژاد به خیابانها آمدند. اما دولت آنها را به شدت سرکوب کرده و بنا به گفته فعالان حقوق بشر درطول یکسال گذشته همواره درحال تنگ تر کردن عرصه بر مخالفان بوده است.
در اولین سالگرد این انتخابات پرمناقشه کروبی به پرسشهای سی ان ان پاسخ می گوید. درخواست سی ان ان از طریق ایمیل برای فرزند کروبی، محمد تقی کروبی فرستاده شد و او پاسخهای پدرش را پس فرستاد.
سی ان ان - ایران امروز چه تفاوتی با ایران قبل از انتخابات پارسال دارد؟
مهدی کروبی - سال گذشته انتخابات با شور و هیجان آغاز شد و اکثر مردم پا به صحنه گذاشتند برای اینکه خواستار تغییر بودند. ما شاهد بلوغ سیاسی اقشار مختلف جامعه بودیم و مردم وفادارانه کاندیداهای خود را پشتیبانی کردند. اما بعد از تقلب بی سابقه در انتخابات ما شاهد تظاهرات آرام مردمی بودیم که خواهان پس گرفتن رای خود بودند. متاسفانه سرکوب خشن و بی رحمانه دولت هزینه زیادی را به مردم تحمیل کرد.
امروز بسیاری در ایران عزیزان خود را از دست داده اند فقط به این خاطر که نتایج انتخابات را زیر سئوال برده بودند. بسیاری دیگر صدمه دیدند و فعالان سیاسی و فرزندان این مرز و بوم زندانها را پر کرده اند. نیروهای امنیتی قوانین اساسی، جنایی و مدنی را لگدمال کرده اند.
سی ان ان - آیا شرایط امروز درایران بهتر از پارسال است؟
کروبی - این قضیه را می توان از دو منظر بررسی کرد. از نگاه ظاهری چیزی پیشرفت نکرده چون وضعیت سیاسی، اقتصاد و روابط بین المللی آسیب دیده اند. مردم ایران بهای بسیار سنگینی را پرداخته اند. اما اگر نگاه عمیق تری به اوضاع بیاندازیم جامعه ایران گامهای بلندی را در راه آگاهی از حقوق خویش برداشته است و این دستاورد بزرگی است.
سی ان ان - عده زیادی از مردم در جریان تظاهرات کشته یا دستگیر شدند. آیا جنبش اینقدر ارزش داشت؟
کروبی - موقعیت سختی است اما باید بگویم که هزینه اصلاح نظامی که از آرمانهای انقلاب و حقوق مندرج در قانون اساسی و خون شهدا منحرف شده است بسیار زیاد است. از این دیدگاه و علیرغم تلخی آن این هزینه قابل درک است. تاریخ نشان میدهد که بدست آوردن آزادی و حقوق انسانی هرگز بی هزینه نبوده است حتی در جنبشهای کاملا صلح آمیز.
سی ان ان - چرا تظاهرات خیابانی متوقف شده است؟
کروبی - مردم به دلیل سرکوب بی رحمانه در خیابانها، تعداد بیشمار دستگیری های غیر قانونی، رفتارهای غیر انسانی در زندانها و بوجود آمدن حکومت پلیسی شرکت در تظاهرات را متوقف کرده اند اما این به آن معنا نیست که ما خواسته های خود را فراموش خواهیم کرد.
سی ان ان - آیا جنبش سبز اکنون از یک سال پیش قوی تر است یا ضعیف تر؟
کروبی - جنبش سبز امروز قوی تر و پخته تر از سال گذشته است. علیرغم فضای سنگین سرکوب این جنبش قادر بوده است که اقشار مختلف جامعه را با هم متحد کند. اتفاقا رهبری این توسعه و پیشرفت را به خوبی درک می کند. این حقیقت که حتی مراسم خاکسپاری با حضور پلیس ضد شورش برگزار شد و هرگز برای تجمعات حتی برای بزرگداشت امام خمینی اجازه صادر نکردند نشان دهنده قدرت این جنبش و ترس آنها از جنبش است.
سی ان ان - جنبش سبز امروز به دنبال چیست؟ هدفش چیست؟
کروبی - این جنبش خواستار اجرای همه اصول قانون اساسی است، خصوصا اصولی که مربوط به حقوق مردم ایران است. این جنبش می خواهد که ایران زیر سایه اصلاحات رشد کند و قانون برای همگان محقق شود. جنبش خواهان حقوق مدنی بنیادی برای همگان است. اینها اهداف جنبش هستند.
سی ان ان - جنبش سبز چگونه می خواهد به هدف خود برسد؟
کروبی - از طریق اصلاحات و بازگشت به راه اصلی انقلاب و حقوق مندرج در قانون اساسی. فراموش نکنید که جنبش سبز تنها به دنبال رسیدن به اهدافش از طریق آگاه سازی نسبت به حقوق مردم از راه صلح آمیز و با کمترین هزینه است.
سی ان ان - آیا شما آقای احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور خود می شناسید؟
کروبی - خیر، همانطور که بارها گفته ام من اورا رئیس دولت فعلی قملداد می کنم.
سی ان ان - آیا شما نگران امنیت خود هستید؟
کروبی - نگرانی های زیادی وجود دارد اما من نمی ترسم. در طول سال گذشته من و خانواده ام فشارهای زیادی را متحمل شده ایم. از شلیک گلوله به ماشین من در قزوین گرفته تا حمله به منزلم. بزرگترین نگرانی من سرکوب خشونت آمیز مردم است، خصوصا زنان و مردان جوان در خیابانها و زندانها. من می دانم که انحرافی ازقانون و خط امام صورت گرفته است و می دانم که تغییر به آسانی صورت نمی گیرد. من دفاع از حقوق مردم را وظیفه خود می دانم و آماده ام هر هزینه ای را بابت آن بپردازم.
سی ان ان - چه چیزی به شما این امید را می دهد که جنبش سبز پیروز خواهد شد؟
کروبی - قدرت این جنبش در مشارکت اقشار گسترده مردم در آن است. کلید موفقیت این جنبش آگاهی مردم است، خصوصا جوانان و زنان که در صدر جنبش هستند و همچنین اراده مردم برای احقاق حقوق خویش. رهبران واقعی این جنبش مردم هستند نه ما. روزهای سختی در پیش است اما راه روشن است و آینده از آن مردم است.
منبع: جرس
به تازگی محمودرضا خاوری مدیرعامل بانک ملی و از آن مهمتر رئیس شورای عالی هماهنگی مدیران عامل بانکهای دولتی در اظهارنظری مطالبات معوق شکلگرفته را مربوط به ۸۰ سال فعالیت بانکی در ایران اعلام کرده است. تا پیش از این هیچ مقامی به زمان شکلگیری مطالبات معوق اشاره نکرده بود.
به گزارش ایلنا، البته به نظر میرسد خاوری بهترین گزینه برای اعلام زمان شکلگیری مطالبات معوق شبکه بانکی باشد، زیرا وی در حال حاضر مدیرعامل بزرگترین بانک کشور است که سابقه ۸۰ سال فعالیت را در نظام بانکی دارد و از همه مهمتر این بانک در بدو تاسیس وظایف بانک مرکزی چون ضرب سکه، کنترل نقدینگی و غیره را انجام میداد.
در هر حال مطالبات معوق شبکه بانکی به ۴۸ هزار میلیارد تومان رسیده و به گفته خاوری این مطالبات در طول ۸۰ سال فعالیت بانکی شکل گرفته است. از همینرو میتوان گفت که براساس آمار بانک مرکزی و به استناد گفتههای خاوری، حجم مطالبات معوق شبکه بانکی از آغاز تا شهریورماه ۱۳۸۴ حدود ۵ هزار میلیارد تومان بوده است اما پس از چهار سال، در شهریور ۱۳۸۸ حجم مطالبات معوق از ۵ هزار میلیارد تومان به ۴۸ هزار میلیارد تومان افزایش یافت. محاسبه این دو رقم نشان میدهد مطالبات معوق طی ۴ سال گذشته۸۶۰ درصد رشد کرده است.
گفتههای خاوری مدیرعامل بانک ملی که به نوعی میتوان آنها را در جهت کاهش حساسیتها در خصوص افزایش ناگهانی مطالبات معوق تعبیر کرد، گویای زوایای دیگری است مانند این نکته که اگر بپذیریم مطالبات معوق حاصل ۸۰ سال فعالیت بانکی است، از ۴۸ هزار میلیارد تومان مطالبات معوق، ۵ هزار میلیارد تومان در طول ۷۶ سال و ۴۳ هزار میلیارد تومان آن در طول چهار سال ایجاد شده است. به تعبیری دیگر ۱۰ درصد مطالبات معوق در طول ۷۶ سال و ۹۰ درصد آن در چهار سال یعنی از شهریور ۸۴ تا شهریور ۸۸ شکل گرفته است.
و باز هم به استناد گفته اخیر خاوری، رئیس شورای عالی هماهنگی مدیران عامل بانکهای دولتی، در ۷۶ سال پیش از آغاز به کار دولت نهم هر سال به طور متوسط حدود ۶۶ میلیارد تومان بر حجم مطالبات معوق افزوده شده در حالی که در چهار سال ۸۴ تا ۸۸ مطالبات معوق به طور میانگین سالانه حدود ۱۱ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. به بیانی دیگر متوسط افزایش سالانه مطالبات معوق در چهار سال اخیر ۱۶ هزار و ۵۶۷ درصد بیش از متوسط افزایش سالانه آن در ۷۶ سال فعالیت بانکی پیش از دولت نهم بوده است.
بنابراین گفتههای اخیر خاوری نهتنها نتوانسته سرپوشی بر افزایش ۸۶۰ درصدی مطالبات معوق باشد بلکه زوایای مهمی را از چگونگی رشد مطالبات معوق روشن میکند که مسئولین اقتصادی در چهار سال گذشته رکورددار آن بودهاند. پس بهتر است مسوولان به جای سرپوش گذاشتن بر عملکردهای نادرست دولتها، با انتقادهای سازنده آنها را در هرچه بهتر اداره کردن کشور یاری کنند.
علی بدرقه رئیس دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر بازداشت شد.
تابناک به نقل از فارس نوشت که وی به دلیل گماشتن افرادی برای ضرب و شتم دانشجویان در ورود رسایی نماینده تهران در مجلس به این واحد بازداشت شده است.
با تخفیف قرار بازداشت محبوبه کرمی ، فعال جنبش زنان ، تا روز دادگاه مخالفت شد . دادگاه وی ۷تیرماه، پس از ۱۲۰ روز از بازداشت وی، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب برگزار می شود.
به گزارش تغییر برای برابری ،ژینوس شریف رازی، وکیل محبوبه که هفته گذشته موفق به مطالعه پرونده شد، طی تقاضایی درخواست تخفیف قرار بازداشت محبوبه را به وثیقه تقدیم دادگاه کرده است که این تقاضا پذیرفته نشد.
محبوبه کرمی از حال روحی و جسمی مساعدی برخوردار نیست و ادامه نگهداری وی در زندان نگران کننده است. این امر را جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، نیز در ملاقاتی که برادر محبوبه با وی داشته، تایید کرده و از حال روحی نامناسب محبوبه سخن گفته است.
محبوبه کرمی در تاریخ ۱۱ اسفند ماه ۱۳۸۸ پس از تفتیش منزل و ضبط برخی از وسایل شخصی در خانه پدری دستگیر و روانه بند ۲ الف سپاه شد. وی بیش از ۸۰ روز در این بند نگهداری و سپس به سلول زندانیان سیاسی در زندان نسوان اوین (اتاق ۵ بند ۲ بالا) منتقل شد
اعتصاب دسته جمعی کارگران مجتمع گندلهسازی شرکت سنگ آهن گلگهر سیرجان که از روز دوشنبه ۲۴ خرداد آغاز شده، امروز وارد ششمین روز شد.
کارگران اعتصاب کننده ظهر امروز در محل درب اصلی شرکت گل گهر اعتصاب شان را ادامه دادند و خواستار پاسخ گویی مسوولان این شرکت شدند. این کارگران در حالی خواستار حضور محمد جلال ماب مدیرعامل گل گهر در جمع خود بودند که وی هم اکنون در تهران بسر می برد. کارگران معترض که شمارشان نزدیک به ۴۰۰نفر اعلام شده است با برخی از مدیران گل گهر درگیری فیزیکی پیدا کردند در این زدوخوردها برخی نیروهای «حفاظت فیزیکی شرکت گل گهر» به ضرب و شتم کارگران معترض پرداختند. از وضعیت مجروحین احتمالی خبری در دست نیست .
گزارش ها همچنین حاکی از ان است که شورای تامین این شهرستان عصر امروز جلسه ای اضطراری برگزار کرده است.
۴۰۰کارگر مجتمع گندلهسازی گلگهر سیرجان (واقع در غرب استان کرمان) که از روز دوشنبه هفته گذشته بر سرکار خود حاضرنشده اند همچنان در اعتراض به اعلام نتایج آزمون استخدامی، در اعتصاب به سر میبرند.
این کارگران در پنج سال گذشته به عنوان نیروی کار پیمانکار مجری احداث و راهاندازی گندله سازی فعالیت کردهاند اما از فروریدن ماه و پس از افتتاح این مجتمع از سوی محمود احمدینژاد به آنان اعلام شد که باید کار خود را ترک کنند تا نیروهای جدیدی که از طریق آزمون جذب شدهاند؛ جایگزینشان شوند.
این مساله زمانی موجب بحرانی شدن اوضاع شد که از میان نیروهای فعلی تنها ۴۰کارگر در آزمون استخدامی پذیرفته شدند.
اعتصاب کارگران که از دوشنبه ۲۴ خرداد آغاز شده است با تجمع آنان در روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه در مقابل فرمانداری سیرجان، ادامه یافت.
یکی از کارگران اعتصاب کننده در خصوص دلایل تداوم اعتصاب کارگران گفت: «مسوولان شهرستان جواب قانع کنندهای به ما ندادهاند و به همین دلیل تا زمان دریافت جواب قانع کننده به اعتصاب ادامه میدهیم.»
او که خواست نامش فاش نشود، با اشاره به جلسه مسوولان امنیتی و اجرایی شهرستان سیرجان با سه تن از نمایندگان کارگران افزود: «متاسفانه در این جلسات کارگران فقط تهدید شدهاند وهیچ راه حل عملیای از سوی مسوولان اعلام نشد.»
در چند روز گذشته مسوولان امنیتی شهرستان سیرجان طی تماس های مکرر با نشریات محلی این شهر از مسوولان نشریات خواستهاند تا خبر اعتصاب و تجمع کارگران را پوشش ندهند.
به گفته یک منبع آگاه «حساسیت مسوولان نهادهای امنیتی نسبت به اعتصاب و تجمع کارگران به این دلیل صورت میگیرد که تنها دو ماه از افتتاح مجتمع گندله سازی به دست رییس جمهوری میگذرد و مسوولان استدلالشان این است که این خبر موجب تضعیف دولت میشود.»
درهمین حال یکی از کارگران معترض با رد هر گونه انگیزه سیاسی در حرکت اعتراضی کارگران میگوید: «ما کاری به سیاست نداریم. تنها خواسته ما این است که شغلمان را از دست ندهیم، اگر بیکار شویم چه کسی جواب خانوادههایمان را میدهد؟»
اظهارات شاهدان عینی حاکی از آن است که تجمع کارگران معترض در مقابل فرماندرای شهرستان سیرجان با حاشیه هایی همراه بوده است.
به گفته یک شاهد عینی نمایندگان کارگران معترض به دلیل عدم توافق با مسوولان به حالت اعتراض، جلسه را ترک کردهاند. هر چند کارگران معترض از صبح شنبه تجمع نداشتهاند اما همچنان به اعتصاب خود ادامه دادهاند.
کمیته انضباطی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه برخوردهای گسترده با دانشجویان این دانشگاه که تاکنون محرومیت از تحصیل بیش از ۴۰ تن از این دانشجویان را در پی داشته است، احکام تعلیق دیگری برای بیش از ۱۵ نفر دیگر از دانشجویان معترض صادر کرد.
به گزارش دانشجونیوز، در ادامه صدور احکام سنگین انضباطی برای دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی تهران، در چند روزه گذشته، بیش از ۱۵ نفر دیگر از دانشجویان این دانشگاه با احکام سنگین کمیته انضباطی مواجه شدند و برخورد با دانشجویان را وارد مرحله جدیدی کردند.
پیش از این نیز برای بیش از ۴۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه احکام سنگینی مشتمل بر تعلیق از تحصیل به مدت دو ترم و محرومیت از خوابگاه و تحصیلات دانشجویی و رفاهی محکوم شده بودند.
طی یک ماه گذشته و پس از حضور محمود احمدینژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض دانشجویان به حضور وی در این دانشگاه، حراست و کمیته انضباطی برخوردهای بی سابقهای را با دانشجویان این دانشگاه کرده است. کمیته انضباطی بدون اخذ دفاعیات دانشجویان و به صورت غیابی احکام سنگینی را برای تعداد بسیاری از دانشجویان صادر نموده است.
تعداد و نوع احکام صادره در تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و همچنین در قیاس با برخوردهای دیگر دانشگاه ها از نظر گستردگی، بی سابق بوده است. در بندی از احکام صادره شورای انضباطی، پیشنهاد تعلیق ۴ ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات را در قالب ارائه بند ۱۶ آیین نامه تنبیهات انضباطی به شورای مرکزی انضباطی دانشگاه داده است. این در حالی است که بسیاری از دانشجویان تعلیقی تعداد واحدهای تحصیلی بسیار کمی برای فارغ التحصیلی از دانشگاه باقی مانده دارند و بسیاری نیز در کنکور کارشناسی ارشد موفق شده اند و با وجود احکام تعلیق از ورود به دوره ارشد باز خواهند ماند.
با صدور احکام جدید، بنا به اطلاعات واصله تعداد حکم های انضباطی به حداقل ۶۰ عدد رسیده است، و این تعداد دانشجو به مدت حداقل دو ترم از تحصیل در دانشگاه باز خواهند ماند و تا انتهای تحصیل نیز از خدمات رفاهی و خوابگاه دانشگاه محروم خواهند بود.
برخورد با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی از زمانی شدت گرفت که حضور مخفیانه محمود احمدی نژاد و دولت مردانش در این دانشگاه با اعتراض گسترده دانشجویان مواجه شد و فضای دانشگاه را برای یک روز ملتهب کرد.
هر چند دانشجویان این دانشگاه بر این عقیدهاند که فشارها و دستورهای مقامات دولتی بیرون از دانشگاه و شخص وزیر علوم مسئولین این دانشگاه را ملزم به برخورد گسترده و سنگین با دانشجویان کرده است، اما یکی از مسئولین حراست مدعی شده است که اطلاعات سپاه پاسداران و همچنین ستاد تامین استاد تهران مستقیما پیگیر وضعیت این دانشگاه است.
در این راستا چند شب گذشته نیز در شب ۲۵ خرداد و شکل گیری تجمع آرام دانشجویان در محوطه خوابگاه و سر دادن الله اکبر از سوی دانشجویان با برخورد شدید و خشن نیروهای حراست و فحاشی و توهین دانشجویان بسیجی این دانشگاه مواجه شد و فردای آن روز بیش از ۶ نفر از دانشجویان معترض به حراست دانشگاه احضار شدند.
دانشگاه شهید بهشتی طی سال تحصیلی گذشته علی رغم محدودیت ها و فشارهای فزاینده بر دانشجویان شاهد اعتراضات گسترده به مناسبت های مختلف بوده است. و در حالی که ارعاب، تحدید و تهدید و همچنین برخوردهای سنگین با دانشجویان شهید بهشتی افزایش یافته است، اما به همان نسبت میزان اعتراضات دانشجویی نیز افزایش یافته است
فاطمه شمس، همسر محمدرضا جلایی پور که برای دومین بار پس از انتخابات پرمناقشه ۲۲ خرداد بازداشت شده، پس از شش روز بی خبری از او در وبلاگش نوشت که همسرش محمدرضا با منزلش تماس تلفنی داشته است.
به گزارش کلمه، نوشته فاطمه شمس در باره همسرش به این شرح است:
همین الان مادر محمدرضا زنگ زد و گفت که بعد از شش روز همین چند دقیقه پیش محمدرضا برای اولین بار با خانه تماس گرفته است. در این تماس در مورد محل نگهداریاش توضیحی نداده ولی گفته که در سلول انفرادیست. حدس خانواده این است که مثل بار قبل در اوین باشد. تماساش کوتاه بوده و صدایش آرام. گفته به فاطمه بگویید نگرانم نباشد. میشود مگر؟ گفته قرار بود برای تولد فاطمه هدیه و نامهای بفرستم که حالا برای دومین سال است که سالروز تولدش در زندانم. بهش بگویید برایش یک بار دیگر قرآن را ختم میکنم. (ختم قرآن طول میکشد محمدرضا! این یعنی حالا حالاها میخواهی آنجا بمانی؟ اگر معنیاش این است بیخیال شو لطفن و بیا بیرون!)
بعد از یک هفته پیگیری پدر من و پدر محمدرضا در دادگاه تهران و مشهد و دوندگی در راهروهای دادسرا و عدم پاسخگویی آقایان معلوم شد که اصلن پرونده محمدرضا در تهران کاملن مختومه شده و به همین خاطر هم هیچ کس در تهران پاسخگوی وضعیت ایجاد شده و حمله پنج نیروی لباس شخصی و نقشه پرنیرنگ و کثیفی که هفته پیش برای بازداشت محمدرضا ریخته شد نیست. ماموران با حکم شخصی به نام بازپرس حیدری از مشهد به خانه پدر محمدرضا در تهران ریختهاند و او را بردهاند. آقای بازپرس حیدری البته در پاسخ به سوالات پدر من که پرسیده بود دلیل این رفتارها و بازداشت مجدد او چیست گفتهاند که ما "چند سوال از محمدرضا داشتهایم". من اگر لحظهای اطمینان داشتم که امنیتم تضمین است به کشور برمیگشتم و خودم این سوالها را رودررو از بازپرس جدید پرونده محمدرضا میپرسیدم. اما چون نمیدانم چه بر سرم خواهد آمد اگر برگردم مجبورم همینجا سوالاتم را مطرح کنم چرا که این را از حقوق ابتدایی خانواده زندانیان سیاسی میدانم که در مورد وضعیت عزیزشان از مسولان ذیربط سوال کنند و به رفتار غیرقانونی ماموران اعتراض کنند:
آقای بازپرس حیدری!
میدانم که نسخهای از این متن را هم مثل متون قبلی همکارانتان سریعن به دستتان میرسانند. من امکان تماس تلفنی با جنابعالی را ندارم و به دلیل بیماری قلبی پدرم نخواستم او را بیش از این تحت فشار قرار دهم و از آن طریق سوالم را به گوشتان برسانم و لذا اینجا سوالاتم را مینویسم و امیدوارم که پاسخی قانعکننده از جانب شما به من برسد:
۱- جنابعالی به پدر من گفته بودید که محمدرضا باید برای پاسخ به چند سوال نزد شما حضور پیدا میکرد و علت بازداشت اخیر را هم پاسخ به همین چند سوال اعلام کردهاید. فکر نمیکنید لازم بود توضیح میدادید که چرا " برای پرسیدن چند سوال" لازم بود در روز روشن همکارانتان در تهران آن نمایش زننده را اجرا کنند و بعد از نیرنگ و دروغ و کشاندن همسر من به مسجد ضرابخانه معلوم شود که نه تنها از پاسپورت خبری نبوده بلکه دوباره نقشهای جدید برای بازداشت او ریخته شده است؟
۲- فکر نمیکنید باید توضیح بدهید که برای "پرسیدن چند سوال" چرا باید پنج نیروی امنیتی، صهیونیستوار به منزل شخصی پدر همسر من هجوم ببرند و آن رفتار زشت و زننده را با خانواده سه شهید داشته باشند؟
۳- آقای حیدری! واقعن فکر نمیکنید به عنوان کسی که در سیستم قضایی وظیفهاش اجرای عدالت در جامعه و برخورد با بیعدالتیست لازم باشد که توضیح دهید چرا این رفتارهای ناعادلانه بعد از یک سال باید با حکمی که به امضای جنابعالی رسیده است تداوم پیدا کند؟ احیانن به ذهنتان خطور نکرده که باید پاسخ بدهید به اینکه چرا بعد از صدور حکم غیرقانونی بازداشت خواهر بیگناه من که بیست و پنج روز را با حکم جنابعالی در زندان انفرادی بود این بار مجددن نوبت به همسر من رسیده که بیگناهیاش در دادگاه تهران ثابت شده بود و بر اساس همان رشته حقوقی که ظاهرن تخصص جنابعالیست بازداشت کسی که حکم منع تعقیب برایش صادر شده آن هم با آن وضع و حال ضدقانونیترین حرکت ممکن است؟
آقای بازپرس حیدری!
من شما را هیچ وقت ندیدهام. اما آن طور که پدرم توصیف میکند شما هنوز در عنفوان جوانی هستید و میتوانید آینده درخشانی در قوه قضاییه داشته باشید. نمیدانم شما حکم بازداشت مجدد محمدرضا را مستقل از فشار دستهای پشت پرده امضا کردهاید یا خیر؟ راستش را بخواهید من مدتهاست از استقلال قوه قضائیه ناامید شدهام. زمانی که حکم آزادی محمدرضا از اوین توسط قاضی صادر شد و بعد از سیزده ساعت انتظار پشت درهای اوین او را مجددن به سلول انفرادی برگردانند و گفتند "بنا به تشخیص بازجویان پرونده" ایشان نباید آزاد شوند فهمیدم که اصولن حکم قاضی در این موارد به پشیزی نمیارزد. بازجویانند که حرف آخر را میزنند. لذا الان هم مطمئن نیستم که شما با اراده تام و تمام خود این حکم را صادر کرده باشید.
اما در هر صورت لازم میدانم این دغدغه را با شما در میان بگذارم که واقعن شایسته نیست نام شما پای حکمی باشد که آمرانش به خود اجازه میدهند حتی عکس تنهای پاره پاره شهدای جلاییپور را هم تفتیش کنند. خوب نیست تنها برای پرسیدن چند سوال با حکم شما به خانه یک استاد دانشگاه بریزند و کامپیوتر و کتابها و حتی دفترچه تلفناش را هم ببرند. نگذارید در عنفوان جوانی و با امضای حکم بازداشت جوانان نخبهای چون محمدرضا و عبدالله که هر دو برنده طلای المپیاد این مملکتند و دانشجویان بیگناهی چون خواهر بیست و یک ساله من که در عمرش فعالیت سیاسی نکرده خدایی ناکرده نامتان سر زبانها بیقتد و تداعیگر نام نه چندان دلچسب کسانی چون مرتضوی باشد. مطمئنم که خود شما هم از این بدشهرتی احتراز دارید و دلتان نمیخواهد همه شما را مسوول این بیعدالتیها بدانند.
اگر حرفهای من به گوشتان رسید پیگیری کنید و ببنیید چرا با حکمی که به امضای شما رسیده است به خانهای ریختهاند که در آن زنان حجاب به سر نداشتهاند و با وحشیگری ماموران از حال رفتهاند؟ چرا با حکمی که به امضای شما رسیده ماموران اجازه اهانت به نوه بنیانگذار نظامی را دادهاند که شما ظاهرن به آن اعتقاد دارید. نمیتوانید بگویید شما مجوز این کارها را به ماموران نداده بودید. چون آنها با حکم صادر شده توسط شما به خود اجازه این رفتارها را دادند. پس نهایتن حتی اگر ناخواسته اما شما مسوول حقوقی این رفتارهای غیرقانونی هستید.
پرونده محمدرضا بین تهران و مشهد در حال پاسکاری است و متاسفانه من کسی را غیر از شما نمیشناسم که مورد خطاب قرار دهم. از صمیم قلب امیدوارم دوباره مجبور نشوم به شما بنویسم و محمدرضا به زودی آزاد شود
عضو دانشجویان پیرو خط امام(ره) با بیان اینکه " روشنفکران در هر جامعه، نقش روشنگری دارند" گفت: روشنفکر ضمن اینکه فکر و اندیشهاش از روشنی برخوردار است، برای دیگران روشنیبخش است.
معصومه ابتکار در گفتگو با ایسنا با بیان اینکه " روشنفکر مسیر را برای دیگران هم روشن میکند" اظهارکرد:روشنفکر ازطریق مهارت و توانایی که دارد تلاش میکند تا مسائل را با درک صحیح به درستی تجزیه و تحلیل کند.
وی روشنفکر متعهد را کسی دانست که "در شرایط گرد و غبار که حق و باطل آمیخته میشود، روشنگری میکند" و افزود: نقش روشنفکر این است؛ در شرایطی که تشخیص حق از باطل دشوار میشود و شفافیت فضا از بین میرود، روشنگری کند تا جامعه از مسیر و راه اصلی گم نشود و حقیقت فراموش نشود.
وی با اشاره به سالگرد درگذشت دکتر شریعتی ، او را نمونه روشنفکر دینی و با خاستگاه کاملا دینی دانست و یادآور شد: دکتر شریعتی پس از ادامه تحصیل، در دوره ستمشاهی ـ که بسیاری مسائل مربوط به دین مبهم بود و دینداران متهم به واپسگرایی بودند و البته دینداری سنتی هم توان آگاهیبخشی لازم در آن دوره را نداشت ـ به ایران بازگشت. به همین خاطر مردم از حقیقت دور مانده بودند و در این زمان روشنفکرانی مثل دکتر شریعتی و با نگاه مترقیانه و پیشرویی که در جامعه ارائه کردند، بسیار مورد توجه جوانان قرار گرفتند و نگاه مترقیانهای را از اسلام معرفی کردند.
این عضو شورای عالی بنیاد باران با بیان اینکه "روشنفکرانی مثل دکتر شریعتی دردهای نسل جوان را مطرح کردند" خاطرنشان کرد: دکتر شریعتی در دورهای که جوانان متهم به سرکشی و دینگریزی میشدند گفت؛ ما پدر و مادرها متهم هستیم که نتوانستهایم دین را به درستی برای جوانان تبین کنیم، دین آگاهیبخش، احیاگر، انقلابی است و وقتی انسان به آن روی آورد، نمیتواند مقابل ظلم سکوت کند و خفت را بپذیرد.
وی ادامه داد: بنابراین با نگاهی که از دین ارائه شد، پویایی و حرکت و جنبش درونی به نسل جوان به وجود آمد و زمینه برای نهضت حضرت امام(ره) فراهم شد.
وی با اشاره به اینکه " روشنفکران دینی فقط دانشگاهی نبودهاند" گفت: در کنار دکتر شریعتی و شهید مصطفی چمران، افرادی مثل آیتالله مرتضی مطهری در نگاه روشنی که از خاستگاه یک روحانی نسبت به دین داشتند، نقش ایفا کردند.
معاون رییسجمهور در دولت هشتم با بیان اینکه " نگاه روشنبین، مترقی و رو به جلو، شجاعتی میخواهد که در همه اعصار با اتهامات زیادی مواجه بوده است" اظهار کرد: روشنفکرانی مثل شریعتی، مطهری و .... با سختی بسیار افکار و عقاید خود را در سطح جامعه مطرح کردند، اما وقتی تفکراتشان مطرح شد با استقبال زیادی مواجه شدند و به دنبال آن جنبش فکری و اجتماعی ایجاد شد که به انقلاب اسلامی منتهی گردید.
وی روشنفکری را از جنس نور دانست و تصریح کرد: ریشه روشنفکری در تفکر توحیدی است و در خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) به زیبایی مورد اشاره قرار گرفته است؛ پس اگر مبنا بر تفکر توحیدی قرار گیرد، میتوانیم راه را پیدا کنیم؛ چراکه فکری که از توحید منبعث شود، هم خودش میتواند راهش را پیدا کند و هم برای دیگران روشنی بخش است.
معاون رئیس دولت اصلاحات با اشاره به نقش تعقل، تفکر، تبعیت و پیروی و شهود نیز گفت: روشنفکری همیشه در تقابل با تبعیت و تقلید کورکورانه و تعصب و خرافات بوده است و از اقدامات بزرگ روشنفکرانی مثل دکتر شریعتی این بود که توانستند میان خرافات و نگاه متعصبانه و نگاه روشنیبخش اسلام تفاوت قائل شوند، به طور مثال به زیبایی در مورد مناسک حج عنوان میکند که اگر با شناخت و آگاهانه این مناسک دینی انجام شود، میتواند درون افراد تحول ایجاد کند.
ابتکارخاطرنشان کرد: کار روشنفکر دینی این است که جلوهای از دین را معرفی کند که احیاگر است.
وی با بیان اینکه " به طور طبیعی در مرحله اول، مخاطبان جریان روشنفکری، نخبگان هستند" اظهارکرد: روشنفکر دینی حرف تازهای میزند که ممکن است با تصورات غالب در یک جامعه، به ظاهر مغایرت داشته باشد؛ بنابراین اکثر نظرات روشنفکران مورد توجه نخبگان و دانشجویان قرار میگیرد؛ چراکه دانشجویان به عنوان پلی هستند میان مردم و نخبگان که به خاطر خصلت حقطلبی و آزادیخواهی به دنبال حقیقت هستند.
عضو اصلاحطلب شورای شهر تهران خاطرنشان کرد: روشنفکرانی مثل شریعتی، چمران و مطهری به خوبی میدانستند چطور با نخبگان و کلیت نسل جوان ارتباط بگیرند و به همین خاطر گفتمانشان فراگیر شد و از مرز نخبگان عبور و جنبهای گسترده پیدا کرد. میتوان گفت رمز ماندگاری این روشنفکران گفتمان فراگیرشان بود که قابل هضم برای سطوح مختلف سنی به ویژه جوانان بود و حتی میتوان گفت کلام دکتر شریعتی امروز هم در میان نسل جوان نفوذ دارد.
این عضو دانشجویان پیرو خط امام(ره) در ارتباط با روشنفکران دینی و متجددان دینی با بیان اینکه " تعاریف در مورد متجدد دینی متفاوت است" توضیح داد: ظرفیتی در تعالیم اسلام و به ویژه تشیع وجود دارد که تبلور آن در اجتهاد است و این پویایی را ایجاد میکند که دین در جلوههای اقتضائات زمانه خود به صورت تجدد و درک نیازهای زمانه، به روز شدن و نوشدن پی درپی بروز مییابد.
وی با بیان اینکه " نباید دینمدارای را مقابل تجدد قرار دهیم و یا به آن زاویه از تجدد بپردازیم که دین را مربوط به حوزه فردی و خصوصی میداند" افزود: باید تجدد را وسیعتر ببینم کما اینکه بسیاری از روشنفکران دینی به تجدد پرداخته و سعی کردهاند دین را در قالب مورد پسند نسل آن دوره ارائه کنند و به دغدغهها و نیازهای جوانان بپردازند و در واقع به جای شماتت و سرکوب نیازهای جوانان، آن را پرورش داده و در مسیر صحیح با آن برخورد کنند. با این نگاه از روشنفکر دینی نمیتوان آن را مقابل تجدد دانست البته با تاکید بر اینکه جلوههای اجتماعی و سیاسی دین را هم در نظر دارد.
وی با بیان اینکه "روشنفکر دینی در فضای آزاد و به دور از جبر و تحمیل میتواند موفق باشد، کارکرد خود را داشته باشد و پیام خود را برساند" گفت: البته روشنفکر علیرغم محدودیتها تلاش میکند و اثرگذار است و به طور مثال در زمان شاه که حکومت موضع ضد دین داشت شاهد نقش روشنفکران بودیم. پس امروز هم که در جمهوری اسلامی هستیم و شرایط متفاوت است باید با ظرافت به این موضوع پرداخت تا مباحث روشنفکری کارکرد خود را داشته باشد.
«شما خودتان خبرنگار هستید و می دانید وقتی یک دادگاه به صورت غیرعلنی برگزار می شود، این یعنی حتی ما به عنوان خانواده جان باختگان کهریزک نیز حق نداریم آنچه را که در دادگاه متهمان پرونده این بازداشتگاه مطرح شده است در اختیار رسانه ها قرار دهیم، برای همین اگرچه سراغ تک تک کسانی که با برادرم در کهریزک بوده اند رفته ام، حتی سراغ کسانی که می گفتند امیر بینایی اش را در کهریزک از دست داده بود و آنها زیر بغل برادرم را می گرفتند تا بتواند راه برود، رفته ام تا بدانم به او چه گذشت و چگونه جان باخت اما به عنوان یک شهروند ایرانی سعی می کنم به همین قوانین کشورم احترام بگذارم و آنچه را از جنایت صورت گرفته در کهریزک از زبان شاکیان این پرونده در دادگاه شنیده ام، مطرح نکنم».
این صحبت های برادر امیر جوادی فر دانشجوی معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران است که سال گذشته پس از ضرب و شتم و بازداشت، در راه انتقال ازکهریزک به اوین جان باخته بود.
بابک جوادی فر تنها چهار سال از امیر ۲۵ ساله بزرگتر است اما به گفته خودش، مادر آنها، پیش از درگذشت خود امیر را به او سپرده بود، به همین دلیل او در طی این یک سال همه تلاش خود را به کار گرفته است تا بداند عاملان پرونده کهریزک با دستور چه کسانی و چگونه توانسته اند همه قوانینی را که او به عنوان یک جوان به آن احترام می گذارد زیر پا بگذارند و امانت مادرش را از او بگیرند.
اگرچه بر اساس گزارش رسمی مجلس و سازمان قضایی نیروهای مسلح تایید شده است که سه نفر از معترضان انتخابات سال گذشته، پس از دستگیری بر اثر ضرب و جرح ماموران و صدمات وارده کشته شده اند، اما هر گونه اطلاع رسانی در مورد شکنجه های های زندانیان در این بازداشتگاه از سوی مقامات ارشد جمهوری اسلامی «سیاه نمایی» عنوان شده است. به همین دلیل دادگاه متهمان پرونده کهریزک نیز به صورت غیر علنی در هشت جلسه، برگزار شده است تا خانواده های جان باختگان و زندانیانی که در کهریزک مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفته اند نیز مطابق قانون حق اظهار نظر در مورد شکنجه های مطرح شده در این دادگاه را به صورت رسمی در رسانه ها نداشته باشند.
متن کامل گفتگوی جرس با بابک جوادی فر، برادر امیر جوادی فر که در دادگاه غیر علنی متهمان پرونده کهریزک حضور داشته است در پی می آید:
آقای جوادی فر، به نظر می رسد شما در دادگاهی که برای متهمان پرونده کهریزک برگزار شده بود، برای اولین بار در جریان آنچه بر امیر و زندانیان دیگر کهریزک گذشته بود قرار گرفتید، درست است؟
واقعیتش این است که من پیش از این، از طریق کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند، در جریان آن وقایعی که حتی رهبری نظام نیز آن رفتارها را جنایت عنوان کرد، قرار گرفته بودم. طبیعی بود که دلم می خواست بدانم برادرم لحظه های آخر با چه کسانی بود و حرف های آخرش چه بود.
سراغ چه کسانی رفتید و آنها از وضعیت امیر در کهریزک چه گفتند؟
من سراغ تک تک کسانی که با امیر در کهریزک بوده اند رفته ام، کسانی که به ما گفتند امیر در روزهای آخر بینایی اش را از دست داده بود، کسانی که می گفتند به دلیل آلودگی فضای بازداشتگاه پس از ضرب و شتم، چشم های امیر چرک کرده بود و دیگر بینایی کامل نداشت تا بتواند به تنهایی راه برود. سراغ کسانی رفته ام که زیر بغل امیر را می گرفتند تا موقع راه رفتن به در و دیوار نخورد. امیر در اتوبوسی که ساعت دوازده و نیم ظهر روز بیست و سوم تیر آنها را از کهریزک به اوین منتقل می کردند، به دلیل ضرب و شتم هایی که شده بود، حالش بد می شود، او را پیاده می کنند و بعد روی زمین می خوابانند. با کسی که مراقبت پزشکی می دانست و از اتوبوس پیاده شد و به امیر تنفس مصنوعی داده بود هم صحبت کردم، می گفت؛ امیر موقع تنفس مصنوعی خون بالا آورده بود. بعد از آن، آنها امیر را دیگر به بیمارستان منتقل نکردند، شاید اگر به بیمارستان منتقل می شد، حالا امیر زنده بود.
می خواستید بدانید امیر لحظه های آخر به کسانی که با او در کهریزک بودند، چه می گفت ...
متاسفانه به دلیل ضربه هایی که به سر امیر وارد شده بود....افت جسمانی و بدنی امیر تنها چیزی بود که همه از آن گفتند، در چنین شرایطی هیچ کس هیچ حرف خاصی از امیر نشنید تا به ما بگوید، به ما فقط گفتند، اولین نفری که در جنایت کهریزک جان داد، امیر بود، بعد حال محسن بد می شود و سپس محمد کامرانی، بعدها نفر چهارم را هم آقای روح الامینی مطرح کرد که ما هنوز نمی دانیم آیا خانواده آقای رامین آقازاده قهرمانی، شکایت خود را از متهمان کهریزک پس گرفته اند یا نه، چون در دادگاه هم حضور نداشتند.
چه کسانی به عنوان متهم در این دادگاه حضور داشتند؟
اول باید بگویم، متاسفانه علی رغم اینکه از روز نخست دادگاه ما اصرار داشتیم که متهمان پرونده کهریزک باید به صورت علنی محاکمه شوند اما به دلیل معذوریت هایی که خودشان داشتند این دادگاه را غیرعلنی برگزار کردند. شما خودتان خبرنگار هستید و می دانید که نام بردن اسامی متهمان این پرونده و جزییات آنچه در دادگاه گذشته است بر اساس قانون، جرم تلقی می شود و من هم به هر حال به قانون این نظام به عنوان شهروند ایرانی احترام می گذارم، بر این اساس فقط همین را می توانم به شما بگویم که ۱۲ نفر از رده های مختلف نیروی انتظامی در این دادگاه به عنوان متهم حضور داشتند.
از نیروهای رده بالای نیروی انتظامی هم کسی در این دادگاه به عنوان متهم حضور داشت؟
بله از گروهبان، استوار، سردار و حتی سرتیپ تمام نیز در این دادگاه به عنوان متهم جنایات کهریزک، دفاعیات خود را تقدیم دادگاه کردند.
آیا از دادستان تهران که از سوی مجلس شورای اسلامی هم به عنوان متهم از او یاد شده بود، در این دادگاه نامی برده شد؟
این دادگاه مربوط به پرسنل نیروی انتظامی بود، ما بی صبرانه منتظر برگزاری دادگاه قضات هستیم تا در آن به اتهامات دادستان وقت تهران و سایر قضات که دستور انتقال بچه ها به کهریزک را داده بودند، رسیدگی شود. ظاهرا اول باید سلب مصونیت از قضات صورت بگیرد تا آنها را دادگاهی کنند.
چقدر امیدوار هستید که دادگاهی برای دادستان وقت تهران یا قضاتی که دستور انتقال زندانیان را داده اند برگزار شود؟
ببینید، وقتی که آقای روح الامینی، پدر محسن روح الامینی یکی دیگر از کسانی که در کهریزک جان باخته است، با رهبری دیدار داشتند، خود رهبری تاکید کرده بودند کلیه کسانی که در این جریان نقش داشتند در هر رده ای باید محاکمه شوند و به سزای عمل خود برسند، آخرین دادگاه پرسنل نیروی انتظامی برگزار شد اما خانواده شهدایی که در کهریزک جان باخته اند بی صبرانه منتظر برپایی دادگاه قضات هستند.
آقای جوادی فر، به جز خانواده جان باختگان، آیا کسانی که از کهریزک آزاد شده اند، به عنوان شاکیان ماجرای کهریزک در این دادگاه حضور داشتند؟
از میان ۱۴۵ نفری که روز نوزده تیر به کهریزک منتقل شده بودند، تعدادی شکایت کرده اند که از این تعداد جمعی هم بنا به دلایلی شکایت خود را پس گرفته اند، اما در نهایت یک تعداد چهل الی پنجاه نفری در دادگاه غیرعلنی حضور داشتند که قاضی از آنها به عنوان شاکی و مطلع سوال می کرد.
آیا در مورد شکنجه ها در این دادگاه پدر شما و خانواده سایر جان باختگان مباحثی را مطرح کردند؟
مسوولین و قضات خودشان بهتر از ما می دانستند که در کهریزک چه اتفاقاتی رخ داد، یعنی فاجعه ای که رخ داده برای مسوولین نظام خیلی مشخص تر از اطلاعاتی است که ممکن است ما از برخی ها شنیده باشیم، خود گزارش سازمان قضایی نیروهای مسلح که در دادگاه قرائت شده بود هم بسیاری از این واقعیت ها را گفته بود.
آیا ممکن است اطلاع رسانی در همین اندازه، دردسر های بعدی را متوجه خانواده های جان باختگان کند؟
نه هیچ مشکلی ندارد ما واقعیت ها را می گوییم، پدرم از همان روز اول سکوت نکرد و واقعیت ها را گفت تا همه بدانند در بازداشتگاه های کشور چه می گذرد، من هم فکر می کنم گفتن برخی از واقعیت ها در چهارچوب قانون کمک می کند تا هم کشته شدگان ما فراموش نشوند و هم وقایع تلخی که برای عزیزان ما تکرار شد دیگر برای هیچ ایرانی در هیچ یک از بازداشتگاه های کشور دوباره تکرار نشود. ما می دانیم که با حرف زدن ها و با پیگیری های ما، امیر دیگر بر نمی گردد اما هدف از اطلاع رسانی این است تا جنایت کهریزک برای هیچ کسی دوباره تکرار نشود.
برخی از خانواده ها در روزهای اول به دلیل معذوریت ها و برخی فشارهای سکوت کردند، شاید همین دلیلی شد که این روزها نامی از بسیاری از شهدا را نمی شنویم.
آیا پس از دستور رهبر نظام، مبنی بر تعطیلی کهریزک، هیچ یک مسولان نظام برای دلجویی و پیگیری به خانه شما آمده اند و از نزدیک پیگیر ماجرا شده اند؟
پدرم به اتفاق آقای روح الامینی و کامرانی، یک دیداری با آقای لاریجانی ریاست قوه قضاییه داشتند، همچنین از طرف دبیر خانه شورای عالی امنیت ملی نیز خانواده ما را خواستند تا شرح ماوقع را در اختیارشان قرار هیم، آقای احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز به خانه ما آمد و پیگیر ماجرا شد، استاندار و اعضای شورای شهر تهران نیز همان روزهای اول به دیدار خانواده ما آمد و در این دیدارها خود مسوولان بهتر از ما می دانستند که چه اتفاقاتی در کهریزک رخ داده است .
مردم و رهبران جنبش سبز چطور؟
آقای موسوی و خانم رهنورد دوبار زحمت کشیدند و برای دلجویی شخصا به خانه ما آمده اند، آقای کروبی نیز به منزل ما تشریف آوردند، ما هرجا هم که رفتیم وقتی مردم ما را شناختند، با مهربانی اظهار همدردی کردند، دوستان امیر هرگز ما را تنها نگذاشتند، و من واقعا قدردان همدلی های مردم هستم.
پس در تمام این مدت توقعی بیش از همراهی از مردم نداشته اید؟
روزی که امیر در خیابان دانشگاه، مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، مردم از همه وقایع علی رغم شرایط خاص آن روز فیلم و عکس تهیه می کردند، دلم می خواست کسانی که در روز هجده تیر، در کنار امیر بوده و شاهد ضرب و شتم برادرم بوده اند، اگر فیلم و عکسی از آن صحنه ها تهیه کرده اند، منتشر کنند تا دنیا بداند، چه اتفاقی برای یک دانشجو ممکن است بیافتند. این تنها خواسته من است به عنوان برادر امیر که بی صبرانه منتطر هستم باز هم نشانه ای ببینم تا شاید واقعیت های دیگری آشکار شود.
حرف آخرتان...
ما دو برادر بودیم، مادرم در روزهای مبارزه سخت یک ساله اش با سرطان، تنها به این دلیل که چهار سال از امیر بزرگتر بودم، پیش از اینکه فوت کند، دست برادرم را در دستهای من گذاشت و گفت؛ امیر را به تو می سپارم، امیر آن روزها تازه دانشجو شده بود، به مادرم قول داده بودم که مواظب امیر باشم اما نتوانستم.... وقتی امیر را در خیابان زدند، ما خودمان او را بردیم بیمارستان و بعد با دست های خودمان او را تحویل کسانی دادیم که نمی دانستیم، پیکر بی جان برادرم را تحویل مان می دهند... من و امیر با هم در یک خانه زندگی می کردیم، حالا هر روز که از محل کارم برمی گردم، جای خالی اش را در خانه احساس می کنم، خانه پر است از عکس ها و خاطرات و نشانه های ی امیر اما خالی است از حضورش.
منبع: جرس
امروز: با حکم صادره از سوي دادگاه انقلاب اسلامي ، « عبدالمجيد ريگي» با نام مستعار « عبدالمالک» سحرگاه امروز (يکشنبه) با حضور تعدادي از خانوادهاي شهدا و جانباختگان جنايات تروريستي وي در محل زندان اوين به دار مجازات آويخته شد.
به گزارش ايسنا به نقل از پايگاه اطلاع رساني دادسراي عمومي و انقلاب تهران، درپي برگزاري جلسه محاکمه عبدالمجيد (عبدالمالک) ريگي در يکي از شعب دادگاه انقلاب اسلامي تهران به رياست قاضي توحيدي به اتهام محاربه و افساد في الارض ، نامبرده به اتهام 79 مورد اقدامات جنايتکارانه ، به استناد مواد 190 ، 191 ، 186 ، 185 و 183 قانون مجازات اسلامي به اعدام از طريق آويختن از چوبه دار با حضور مجروحين و خانواده هاي جانباختگان و شهداي جنايات وي محکوم شده بود.
محکوم عبدالمجيد ريگي سرکرده گروهک ضد انقلاب مسلحانه در شرق کشور که سال گذشته با هوشياري ماموران امنيتي بازداشت شد، با تشکيل گروهک مسلحانه خود اقدام به راهزني ،سرقت مسلحانه ، بمب گذاري در اماکن عمومي، حمله مسلحانه به نيروهاي نظامي و انتظامي و مردم بي دفاع، قتل و جرح، اخاذي، ايجاد رعب و وحشت و هراس و سلب امنيت مردم، آدم ربايي و گروگانگيري، همکاري با بيگانگان و اخذ کمک هاي مالي و اطلاعاتي از آنان نموده بود.
بخشي از اعمال مجرمانه ارتکابي محکوم عبدالمجيد ريگي به شرح ذيل است:
1 - تشکيل و اداره دسته و گروهک تروريستي موسوم به جنبش مردمي جندالله به قصد مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران و ايجاد ناامني در منطقه و کشور .
2 - مباشرت و آمريت در 15 فقره ادم بايي مسلحانه.
3 - حمل و نگهداري سلاح و مهمات به صورت عمده و قاچاق سلاح و مهمات به داخل کشور.
4 - بوجود آوردن شش فقره راهبندان مسلحانه و ايجاد رعب و وحشت در جاده ها و بين مردم .
5 - اقرار صريح به مباشرت درسه فقره قتل عمدي .
6 - آمريت در قتل عمدي دهها نفر از شهروندان و مسئولين نظامي ،انتظامي و ... از طريق بمب گذاري و اقدام مسلحانه .
7 - سرقت مسلحانه سلاح ، مهمات و خودرو به دفعات بشرح موجود در پرونده.
8 - تحصيل مال نامشروع از طرق مختلف از قبيل آدم ربايي، گروگانگيري، سرقت از بيت المال ، اخذ دلار از سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه ، اخذ وجه از قاچاقچيان مواد مخدر.
9 - فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق مصاحبه هاي متعدد با شبکه هاي معاند و ضد انقلاب.
10 - ارتباط با عناصر سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه از جمله افسران اطلاعاتي آمريکا و رژيم صهيونيستي در پوشش ناتو ، برخي افسران اطلاعاتي بعضي کشورهاي عربي و گروهک هاي ضدانقلاب خارج از کشور مانند گروهک منافقين.
11 - ورود و خروج غير مجاز از خاک جمهوري اسلامي ايران .
لازم به توضيح است گروهک تروريستي تحت هدايت محکوم عبدالمجيد ريگي از سال 82 ، 35 مورد گروگانگيري از اتباع داخلي و خارجي ، 25 مورد اخاذي و بيش از 40 فقره عمليات راهبندي مسلحانه توام با انفجار انجام داده که در نتيجه اين اقدامات شرورانه ، 154 نفر از نيروهاي انتظامي و مردم بي گناه بدست نامبرده و عوامل اين گروهک شهيد و تعداد 320 نفر نيز مجروح گرديده اند.
گزارش پايگاه اطلاع رساني دادسراي عمومي و انقلاب تهران حاکيست: متهم ريگي در جريان دادگاه، مسئوليت اقدامت گروهک خود را پذيرفت و اذعان نمود در برخي از قتل ها مباشرت و در برخي نيز آمريت داشته است .
نامبرده همچنين تمامي موارد اتهامي مطروحه در کيفرخواست صادره از سوي دادستاني را پذيرفت و توضيح داد که تصميمات تمامي اقدامات تخريبي ، بمب گذاري ، قتل و غيره با مسئوليت وي انجام شده است.
اين گزارش اضافه کرد: در جلسه دادگاه که با حضور نماينده مدعي العموم ، وکيل محکوم عليه ، شکات و خانواده هاي شهداي اقدامات تروريستي گروهک مذکور برگزار شده بود، نماينده دادستان پس از قرائت کيفرخواست ،خواستار اشد مجازات براي متهم شده بود.
متعاقبا ريگي در جريان دفاع از خود ضمن قبول اتهامات و جنايات ارتکابي ، اقدامات خود را اشتباه خواند و تاکيد کرد جناياتش با موازين اسلامي و انساني در تضاد بوده است و در ادامه از عوامل گروهک خود نيز خواست که اشتباهات او را تکرار نکنند. وي همچنين خواستار بخشش از سوي شکات پرونده شد.
در پي صدور حکم دادگاه ، حکم صادره مطابق مقررات به نامبرده ابلاغ ، وي اعلام داشت « حکم صادره را قبول داشته و تقاضاي عفو دارم» که متعاقبا با درخواست عفو نامبرده توسط رياست محترم قوه قضائيه مخالفت گرديد.
با توجه به اهميت پرونده و اتهامات محکوم عليه ريگي، پيشتر رسيدگي به اتهامات وي به دستور رييس قوه قضائيه و موافقت ديوان عالي کشور به دادسرا و دادگاههاي تهران احاله شده بود.
حکم دادگاه رحمت الله باستانی استادمعارف وعلوم قرآنی دانشگاه سیستان وبلوچستان صادر شد.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، این استاد دانشگاه در درپی مراسم تشییع جنازه بانوی ربانی همسرمكرمه حضرت آیتالله العظمی منتظری در فروردین ماه سال جاری دستگیر و بعداز 9 روز باسپردن وثیقه آزادشده بود.
دوشنبه 24 خرداد، دادگاه باستانی درشعبه یك دادسرای انقلاب اسلامی قم برگزارشد .و 26 خرداد، رای صادره توسط قاضی شعبه یك، مبنی بر برائت این استاد دانشگاه از اتهامات وارده صادر شد.
گفتنی است رحمت الله باستانی كماكان ازابتدای امسال ممنوع التدریس و دربلاتكلیفی است.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در ارتباط با حمله هفته گذشته عناصر شبه نظامی به بیوت مراجع عظام تقلید بیانیه منتشر کرد.
به گزارش سحام نیوز در بخشی از این بیانیه آمده است: " این برخوردها و توحشی که نیروهای حمله گر از خود نشان می دهند، یادآور حمله ناجوانمردانه نیروهای انصار .... در سال ۱۳۷۶ به بیت مرجعیت شیعه است. در آنزمان حق گویی و امر به معروف و انتقاد مرجع مسلم تقلید، با سبعیتی غیر قابل وصف مواجه گردید و در حقیقت باید گفت سکوت عده ای در آنزمان، باعث شد فجایع اینروزها به وجود بیاید که گویی حرمت هیچ شخص و شخصیتی مصون نیست."
متن این بیانیه که در سایت ادوار نیوز منتشر گردیده، به شرح زیر است:
یک بار دیگر حمله گروه هایی که نه خودسر بلکه دارای سرهایی بسیار شاخص و مبرز هستند، به بیوت دو مرجع معظم تقلید، مرحوم آیت الله العظمی منتظری و آیت الله العظمی صانعی، برگ تاریک دیگری بر دفتر سیاه عملکرد نشسته گان بر سریر قدرت اضافه نمود. این برخوردها و توحشی که نیروهای حمله گر از خود نشان می دهند، یادآور حمله ناجوانمردانه نیروهای انصار .... در سال ۱۳۷۶ به بیت مرجعیت شیعه است.
در آنزمان حق گویی و امر به معروف و انتقاد مرجع مسلم تقلید، با سبعیتی غیر قابل وصف مواجه گردید و در حقیقت باید گفت سکوت عده ای در آنزمان، باعث شد فجایع اینروزها به وجود بیاید که گویی حرمت هیچ شخص و شخصیتی مصون نیست. اگر آنزمان فریاد مرجع آزاده را گوشهای شنوایی، شنیده بود و خار جهل و استبداد در جوانی اش از ریشه کنده می شد، امروز جان و مال و ناموس هر یک از شهروندان این کشور در معرض تهدید و صدمه قرار نداشت و صد البته باید گفت اگر باز هم سکوت، پیشه عالمان دینی شود، دیر یا زود نوبت به ایشان نیز خواهد رسید.
متأسفانه با دلی پر درد باید گفت، در این کشور هتک و لگدمال نمودن حقوق بدیهی افراد امری روزمره و طبیعی شده است. آنچه در این روزها مشاهده می کنیم اصرار حاکمان بر این نکته کلیدی است که هیچ کس با هیچ پیشینه و با هیچ منزلت و هیچ سابقه ای در صورت مخالفت، مصون از تعرض اجیر شدگان نااهل و شعبان بی مخ های امروزی نیست. این اتفاق خجسته ای برای حاکمان فعلی نیست که در حکومتی بر آمده از انقلاب سال ۱۳۵۷، علاوه بر اکثریت مردم، هیچ یک از مبدعان یا خانواده بنیانگذاران این انقلاب را نیز به همراه خود ندارد و انگار معجونی جدید در انداخته اند که حتی محافظه کارترین افراد این جامعه را نیز به واکنش و اعتراض واداشته است.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) ضمن اعتراض شدید به فاجعه هتک حرمت مراجع عظام تقلید و خواست مصرانه برای رفع پلمپ از دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری، به در دست دارندگان قدرت تذکار می دهد که خاموش ساختن جنبش سراسر سبز مردمی که برای حقوق اولیه خود ایستاده اند، از طریق پراکندن روزمره بذر ترس و جبن در جامعه و اعمالی از این دست که در شهر قم رخ داد، هیچ گاه میسر نخواهد بود که چون سیلاب آگاهی ملتی به راه افتاد، هیچ قدرتی نمی تواند متوقفش سازد. پس بجاست که راه آشتی با ملت را در پیش بگیرید که راه دیگر سقوط به پرتگاه های تاریخ است.
سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)
بیست و نهم خرداد هزار و سیصد و هشتادو نه
امروز: زهرا فرج زاده همسر آیت مهر علی بیگلو فعال بازداشتی آذربایجانی روز شنبه ۲۹ خرداد ٨۹ پس از حضور در دفتر بازپرسی شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب تبریز دستگیر شد.
دستگیری خانم فرج زاده پس از آن صورت می گیرد که وی جهت ارائه درخواست تماس تلفنی با همسرش آیت مهرعلی بیگلو، که از ۲۰ اردیبهشت ۸۹ در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز به سر می برد به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز مراجعه نموده بود.
قاضی هاشم زاده رئیس شعبه چهارم بازپرسی دادسرای تبریز پس از حضور خانم فرج زاده در این شعبه دستور بازداشت وی به اتهام تبلیغ علیه نظام را صادر کرده اما به دلیل بازداشت خانم او اشاره ای نکرده است.
پیش از این نیز ماموران امنیتی حمیده فرج زاده کارمند بیمارستان شهید مطهری ارومیه و خواهر زهرا فرج زاده را در منزل پدریش در ارومیه بازداشت و به سلولهای انفرادی زندان تبریز منتقل کرده بودند.
منابع محلی گمان می برند بازداشت زهرا فرج زاده جهت وارد کردن فشار بر همسرش آیت مهرعلی بیگلو و پس از مصاحبه های وی در رابطه با وضعیت شوهرش که بیش از یک ماه از بازداشتش در بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز می گذرد صورت گرفته است.
روند بازداشتها در آذربایجان در ماههای گذشته سیر سعودی به خود گرفته به گونه ای که در یکماه اخیر ۴۴ تن از فعالین آذربایجانی بازداشت شده اند که از این میان ۱۶ تن همچنان در بازداشت به سر می برند و بقیه به قید وثیقه و کفالت از زندان آزاد شده اند.
منبع: ساوالان سسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر