-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

Latest News from Emrooz for 06/04/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



از شیوه های مشخصی گزیده شده اگر این شیوه ها را به کارنگیرد راه موفقیت را هموار خواهد کرد. ترک عادت چندان دشوار نیست اما ساده و سهل هم نیست جنبش سبز تا کنون پالایش یافته و مرحله ترویج برای مخاطبان جدید و آموزش مدنی برای حامیان را طی می کند. امتیاز نخست جنبش سبز چه باید کردها نیست بلکه چه نباید کردهاست.

واقعیت این است که به جنبش سبز توصیه های تکراری و آزمون پس داده شده می شود که انجام هر کدام از آنها در بهترین حالت جنبش را خوشنام اما ناکام می کند و احتمال کامیابی جنبش را منتفی می کند. توصیه های اعتقادی راهبردی و تاکتیکی برای جنبش کم نبو ده اند. توصیه هایی که هر کدام در جامعه ما آزمون نامناسب پس داده اند. شاه بیت این توصیه ها بر ناخود آگاهی ایرانی سوار است. عنصر ایرانی سازگار است. اما در حالت متعادل این سازگاری خلاق است ولی در جامعه نابسامان سازگاری منفعل ایجاد می شود. در طرح و زمینه اصلی سازگاری منفعل حاشیه ای انفجاری بروز و نمود پیدا می کندد. در نتیجه طوفان درست مانند حوادث سال ۱۳۶۰ ه ش. فرزندان ناهمگون می زاید. اما زمانی که عنصر ایرانی به سوی سازگاری خلاق می رود عجله و شتاب رفتارهای ناهماهنگ سازگاری خلاق را متوقف می کند مانند سال ۱۳۵۶ که این سازگاری خلاق متوقف شد. در نتیجه انقلاب مردمی بهمن ۵۷ با موج انحصارطلبی برخورد کرد و متوقف ماند.

توصیه های اعتقادی و باوری یا ایدئولوژیک

جنبش سبز جنبش مطالبه محور و شهر وندی است در نتیجه در عین همراهی با باورهای جامعه مذهبی ایران وارد منازعه سکولاریسم و مذهبی نشد. در حالی که بسیاری از جنبش سبز را با ماهیت اعتقادی و مرامبی تبیین می کنند. به خصوص تلاش عده ای در راه سکولار نشان دادن جنبش باعث شد که عده ای دیگر بر جنبه ایدئولوژی مذهبی جنبش تاکید کنند. این نوع کشمکش طراوت جنبش سبز را از بین می برد و آن را دچار مسائل فرعی می کند. جنبش بر پایه نمادهای ملی و مذهبی خود را نشان داده اما بر ماهیت مطالباتی و شهروندی خود تاکید کرده و می کند.

چنین ویژگی از جنبش را باید حفظ کرد. جامعه ایران مذهبی است اما به دنبال هژمونی کردن برداشت خاص و انحصاری از مذهب نیست.

توصیه دولت محوری

جنبش سبز از اعتراض به نتایج انتخابات پا گرفت اما به مرور زمان از تسخیر دولت یا دولت محوری فاصله گرفت.

مواضع شجاعانه کروبی و بیانیه شماره ۱۷ موسوی مبتنی بر اینکه دولت دهم مشروعیت ندارد اما مسئولیت دارد صحنه قابل تاملی را در جامعه به وجود آورد. این برخورد مدنی و جامعه محور بود.

رهبران جنبش در عین تاکید بر روی خواست های جنبش فقط خود را تنها و یگانه عامل اجرایی خواسته های جنبش نمی دانند.

جنبش جامعه محور بیشتر از اینکه بخواهد قدرت گرفتن را هدف قرار دهد تلاش می کند موفقیتش را نهادینه کند. تلاش برای جایگزین شدن برای دولت امری مذموم نیست اما نقد عملکرد دولت و مطالبه محوری از آن هر دولتی را در معرض آزمون شدید قرار می دهد و انگ قدرت طلبی جنبش سبز را از مخالفان می گیرد. توصیه نگارنده این است که در هیچ شرایطی به خصوص موسوی و کروبی نامزد هیچ مقامی نشوند. اما همیشه سیاسی در جامعه مدنی بمانند و بر حاکمیت تاثیرگذار باشند. با این وصف همین مطالبه محوری ایشان قدم رو به جلو بوده است که جنبش سبز را به دام دولت محوری نینداخته است. جریان اصلاح طلب دولت محور و قدرت محور بود از همین روی بسیار ملاحظه کار بود. اما در عمل ناچار از فراموشی منافع مردم بود.

سازمان های کلیشه ای

جنبش سبز به صورت مداوم مورد توصیه های خوب اما کلیشه های راهبردی قرار گرفته است. محور این مدل ها بر روی نوع رهبری و سازمان جنبش سبز استوار است.

بارها به رهبران جنبش سبز ایجاد جبهه، تشکیل حزب و برپایی پارلمان توصیه شده است. اما این توصیه ها به دلایل داخلی و امنیتی عملی نیست. هیچ تشکیلات متمرکزی در جامعه از زیر فشار امنیتی جان سالم به در نبرده است. پرداختن به این موضوع زمانی مفصل می طلبد اما فقط کافی است به سرنوشت جبهه ها، سازمان ها و نهادهای سیاسی و مدنی توجه کنید.

اما مشکل جامعه ما تنها عامل امنیتی نیست. شرایط امنیتی باعث می شود که زمان مناسب برای کارجمعی در ایران کوتاه باشد و همچنین امکان انتقال تجربه گذشته در عمل به داوطلبان جدید غیرممکن شود. در نتیجه دور تکراری و حلزونی در جامعه ما تکرار می شود.

به عبارتی تاسیس جبهه در جامعه باعث جنگ طولانی بر سر رهبری آن می شود و بعد از آن اختلاف میان جریان های جبهه با نیروهای بیرون از آن می گیرد که این دعوا برای هر جریان سیاسی بلای بزرگی است. تجربه جبهه ملی حتی در دوران مصدق شاهدی بر مدعای ماست. در جامعه ما همه می خواهند رهبر یا نفر اول باشند و پست معاونت برای آنها در یک شهر بزرگ ارزش ندارد اما اگر کدخدای یک ده باشند چون مقام نخست را دارند مهم تر است.

در حال حاضر در جامعه ما تورم رهبری و رهبران وجود دارد. بسیاری مترصد هستند تا موسوی و کروبی از قطار پیاده شوند تا به تصور خود رهبر شوند در حالی که هرگونه عقب گرد موسوی و کروبی به معنای ناامیدی و یاس بسیاری از نیروهای جنبش است. این روحیه تنزه طلبی ایرانی مساله بسیار مهمی است که حل آن هم زمانبر است.در ایجا قصد بازکردن این مساله را ندارم. بی گمان تشکیل سازمان سیاسی رهنمودی خوب اما غیر مفید است چرا که سازمان سیاسی جدید بر تورم احزاب اصلاح طلب می افزاید و همچنین شرایط سازمانی برای حامیان موسوی مهیا نیست. هر اقدام عجولانه در این مورد به تشتت کامل میان آنها منجر می شود. همراهان موسوی آماده انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل تیم های وزارت یا مشاورت وزارت مدیریت نبودند و بیشتر چهرههای دانشگاهی بودند و نه نیروهای سازمانی و حزبی که توان آموزش و کادرسازی داشته باشند. نیروهایی که در نهاد رسمی یا حکومتی با یکدیگر همکار می شوند به راحتی در یک حزب و سازمان سیاسی مخالف دولت نمی توانند هماهنگ شوند. بی گمان جبهه و تشکیل سازمان سیاسی توصیه خوب اما غیرمفید و البته غیر عملی است.

شبکه های افقی و اجتماعی بی گمان مدل ابتکاری نیست اما مدلی تحمیلی است که مشکلات خاص خود را دارد. نقاط منفی این شبکه ها هم زیاد است. اما مدلی است که قابلیت عملی دارد و باید از آفات این مدل کاست. این مدل سازمانی مزیت دوران ساز ندارد بلکه شرایط حاکمیت، نوع رهبری و شرایط جامعه است که مزیت ساز آن می شود. شبکه های افقی تا حدودی به روحیه تفردطلب و گریز از مرکز ایرانی که البته روحیه خوبی هم نیست قرابت بیشتری دارد. اما این ضعف را باید از طریق رهبری و امر رسانه ای و هدف گذاری مشترک راهبردی در جنبش حل نمود. البته با کمی شانس و اقبال که به سراغ جنبش خواهد آمد.

همچنین حضور و نقش افراد، شخصیتها و جریان های سیاسی-مدنی تا حدودی ضعف تجربه ای شبکه ها را حل خواهد کرد. این جریان ها این نقش را ایفا کرده اند.

رهبری جنبش

این شعار که جنبش رهبر ندارد یا نقد رهبری به قصد نفی کامل آن ریشه در همان آفت تفردطلبی و رهبری طلبی عنصر ایرانی می دهد. جنبش بی رهبر در جهان وجود ندارد. جنبش اعتراضی باید رهبر داشته باشد. مشکل رهبری نیست بلکه مشکل جامعه در اوج تفرد طلبی و هژمونی طلبی عده ای از افراد است که نتیجه آن پیدایش رهبری غیردمکراتیک است. چون رهبرهای دموکرات را خودخواهی های روشنفکرانه و قدرتمندانه از میدان به در می کند. بلایی که بر سر مصدق دموکرات و بازرگان و.. در تاریخ سرزمین ما آورده شده نمونه ی این ادعاست.

جنبش سبز رهبر دارد منتها این رهبری توافقی و غیرکاریزماتیک است. این رهبری بی ایراد نیست اما رهبری لباس نیست که آن را عوض کنیم و اتفاقی رخ ندهد.

در این مورد برخورد مهندس سحابی، پیمان، میثمی، ملی مذهبی ها و برخی جریانات خارج از کشور با رهبری جنبش سبز می تواند الگو باشد. مهندس سحابی به لحاظ سابقه و زجر و سختی جایگاه خود در تاریخ ایران با کسی قابل مقایسه نیست اما وی در مقام حمایت از جنبش سبز با حفظ هویت خود وارد عمل شد.

جنبش سبز به رهبری، اعتماد مردم به رهبری، به حمایت از رهبری و انتقاد از رهبری نیازدارد. همچنین رهبری جنبش به معنی بهتر بودن آن افراد نیست. نشان ابوذر غفاری یا عمار یاسر از ابوبکر صدیق و عمر رضی الله عنه کمتر نیست. در حالی که ابوذر هیچ گاه رهبر نبود. عجیب این است که روشنفکران و فعالان سیاسی به خصوص مذهبی های ما به ظرافت های تارخی کمتر توجه دارند.

توصیه های راهبردی

توصیه های راهبردی متداول در جامعه ما ناکام بوده اند. این توصیه ها عبارتند از "اتمام حجت با حاکمان" "موسوی و کروبی باید گذشته شان را محکوم کنند و قانون اساسی را رد و یا اعلام انتخابات آزاد یا نظام سکولار کنند" "ظرفیت های قانون اساسی قابل اجرا نیست باید قاطعانه ایستاد و مردم را به خیابان دعوت کرد. فرصت از دست می رود. نباید سازشکار بود و نباید مصلحت اندیش بود" "مسالمت آمیز بودن به معنای دفاع نکردن از خود نیست بلکه باید در مقابل خشونت از خود دفاع کرد".

این جملات فراوان نقل شده اند. نتیجه این جملات راهبردی به معنای قهرمان همراه با سرکوب است. نگاه دولت محور، اقدام سریع و عجولانه، دید شتاب زده در این جملات و توصیه ها مشهود است. در حالی که عجله، شتاب و مرزبندی در رفتار مدنی امری مقبول نیست. سروب سال های ۱۳۶۰ و حتی برخی از مواضع اصلاح طلبان در دوران اصلاحات نشان داد که این رفتارها و اینگونه ابراز نظرها حتی اگر خوب باشند مفید وکارساز نیستند. حال می توان آن روی سکه را بررسی کرد. آیا از طریق اقدامات سریع، شتاب زده پیروزی حاصل می شود و دموکراسی به دست می آید؟

تجربه مشروطیت، انقلاب اسلامی و حتی پیروزی غیرمنتظره خالتمی پیش روی ماست. موقعیت فعلی به ما می گوید که موقعیت جنبش سبز به دلیل همه گیر نبودن، در آمد نفتی و توان سازماندهی و بسیج نیروهای وفادار به حکومت و نیاز اکثر اقشار جنبش سبز به مستمری های دولت و عدم آمادگی اعتصاب بازاریان و کارگران شرکت نفت به هیچ وجه امکان حرکت سریع و شتاب زده را به جنبش نمی دهد. اگر جنبش به دنبال مرزبندی، ابراز نظر قاطع، شتاب و عجله بود تجربه ای تلخ تر از سال ۱۳۶۰ به دست می آورد.

مسئله دیگر ارائه راهبردهای قاطعانه، مرزبندی با گذشته و اعلام نظام سکولار و برپایی رفراندوم است. این اهداف و راهبردها بیشتر تحکم است و باور طرف محور قرارمی گیرد و باور دیگری رد می شود. باید توجه داشت که نقد اعمال گذشته محور همکاری با یکدگر نیست. تجربه به ما می گوید که بهتر از نقد گذشته شیوه نقد و رسیدن عملی به نقد خود است. در این مورد مثالی می زنم. کسی به لحاظ نظری همه ابعاد دموکراسی را می پذیرد منتها این پذیرش در سخنرانی ها و مقاله هاست اما در عرصه عمل به بهانه محدودیت همچنان خودی و غیرخودی عمل می کند. اصلاح طلبان در دوره اصلاحات چنین بودند. اما اگر به مرور زمان نسبتی میان نظر و عمل خود در جهت دموکراسی خواهی برقرار کند و بر سر بنیانها و اعتقادات خود باقی بماند تجربه نشان داده چنین تغییری کارساز، پایدار و موثرتر است.

به عنوان نمونه مقایسه مل اصلاح طلبان و رابطه با جریانات غیرخودی و نحوه برخورد کروبی و موسوی با نیروهای دگراندیش نشان می دهد که این دو با وجود نداشتن یا عدم اعتقاد به تئوری های آزادیخواهانه غربی در عمل از اصلاح طلبان و همراهان خاتمی در نفی مراحل خودی و غیرخودی جلوترند. پس در عرصه سیاست و عمل باید عمل را سنجید نه حرف ها و نظرات و البته نظرات و تئوری های باید در عرصه آکادمی و بنگاههای تولید فکر مورد بررسی قرار گیرند.

حامیان

جنبش سبز به تعبیر همگان متعلق به همه مردم و جریان هاست. اکنون باید دید آنهایی که جبهه یا اقدام واحد با موضع گیری قاطع می خواهند برای جنبش چه کرده اند. به عنوان نمونه فعالان جنبش که به رهبری فعلی نقد دارند می توانند یک رسانه تصویری سبز خلق کنند. و آن را در خدمت جنبش قرار دهند. آیا جریان ها و و افرادی که رسانه در اختیار دارند حاضرند در روز یک ساعت فقط در خدمت اخبار جنبش سبز باشند بدون اینکه نام جریان خود را مطرح کنند. اگر چنین نمی کنند چگونه می توانند جبهه مشترک خلق کنند؟

باید پذیرفت که جنبش سبز توانست جهت مشترکی در میان ایرانیان ایجاد کند. آیا مدعیان منتقد جنبش سبز توانستند مقبولیت دیدگاه خود را در جنبش جا بیندازند تا بر توان آن بیفزایند؟

چندن دلیل می توان مطرح کرد که برخی از منتقدان از سر توهم همان راه حل های خوب اما غیرعملی را مطرح می کنند که البته با نیت های گوناگون و با اهداف متفاوت نقدهای خود را وارد می کنند چون میان منتقدان جنبش تفاوت های زیادی وجود دارد. اما باید پذیرفت اگر این توصیه ها به کار گرفته می شد چیزی به نام جنبش باقی نمی ماند.

اما نقدها همه از یک جنس نیستند برخی از نقدها به جنبش قابل اعتنا هستند. اگر جنبش مدنی و مطالبه محور است باید به نکات زیر توجه کرد:

- ارایه منشور حداقلی برای جنبش

- خلق رسانه تصویری مستقل

- دادن افق و چشم انداز

- تعیین مسیر مراحل آن

- توضیح هر مرحله جنبش

- توضیح توان و مرحله جنبش

- شناخت جریان مخالف جنبش و توان آن

- رابطه منطقی، انتقادی، حقوقی و محترمانه جنبش با سران نظام

- توصیه عملی و ارایه راهکار های غیر متمرکز برای استمرار جنبش سبز

- طرح نقاط ضعف رابطه شبکه ای و نقدهای وارد بر آن

چنین نقدهایی به رهبری و حتی مدیران و روشنفکران جنبش وارد است. در برخی از این موارد کم کاری و در مورادی بی توجهی شده است.

نقدهای دولت محور یا هژمونی محور بر چند ویژگی استوار است. ماهیت جنبش مذهبی است یا سکولار؟ چه کسی رهبر است و چه کسی باید رهبر شود؟ سرنوشت جنبش سبز چه بهره ای برای جریانات دارد؟

این نقدها بخش وسیعی از مقالات درباره جنبش را شامل می شود ک نتیجه آن بحث های فرعی یا غیرضروری است که باید در حد معقولی مورد توجه قرار بگیرد. اما نقدهایی که ویژگی های چشم انداز دادن، عمق دادن، جهت دادن و امکانات خلق کردن را دارند باید مورد توجه جدی قرار بگیرند.

این نقدها وقتی عمیق می شود که سطح و مرحله جنبش حامیان و مخاطبان و امکانات جنبش را شناخت و بعد برای آن راه حل، چشم انداز و افق ارائه کرد. جنبش سبز به تبیین افق پیش رو، چشم انداز حرکت، تعیین مرحله فعلی و مرحله بعدی نیاز دارد.

خاتمه

باید توجه داشت که اگر جنبش چند راه رفته را دوباره می رفت از جنبش نامی بیش باقی نمی ماند.

راههای نرفته را هم باید با تامل و احتیاط پیمود.

باید پذیرفت که بسیاری از راه حل های پیشنهادی آزمون پس داده اند.

راههای جدید با نگاه ماندگاری، حوصله و کامیاب باید مورد ارزیابی قرار بگیرد و به عبارتی دستاوردمحور باشند.


منبع: کلمه


 


امروز: بهمن احمدی امویی، روز نامه نگار به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد .این روزنا مه نگار که یک شنبه نهم خرداد برای بار دوم و پس از ۷۲ روز ازادی موقت به زندان اوین باز گشته بود ، پس از گذراندن دوره قرنطینه در زندان اوین به بند ۳۵۰ این زندان منتقل شد .

به گزارش کلمه ،وی اکنون در این بند به همراه بیش از ۱۵۰ نفر از زندانیان حوادث پس از انتخابا ت از جمله عماد الدین باقی ، کیوان صمیمی و علی تاجرنیا به سر می برد .

احمدی امویی در یادداشتی پیش از بازگشت به زندان در وبلاگ شخصی خود نوشته است : دلم می خواست خیلی کارها بکنم و خیلی جاها بروم و خیلی ها را ببینم اما موفق نشدم . ولی خوشحالم . راستش خجالت آور بود که بسیاری از دوستان در زندان هستند و من بیرون . دیگر در این روزهای آخر پیش خودم شرمنده بودم. شرمنده دانشجویان و روزنامه نگارانی که در شرایط سختی در زندان به سر می برند. کم کم داشتم به خودم بدبین می شدم که چرا کسی سراغی از من نمی گیره که برگردم به زندان.

بهمن احمدی امویی و همسرش برای اولین بار در شامگاه ۳۰ خرداد ماه سال گذشته در منزل شان بازداشت و راهی زندان اوین شدند . این روزنامه نگار در دادگاه اولیه ای که برایش تشکیل شد به هفت سال و چها ر ماه زندان محکوم شد . اما سپس در دادگاه تجدید نظر حکمش به پنج سال حبس قطعی تبدیل شد .

وی در ۲۷ اسفند ماه سال جاری با تودیع وثیقه پانصد میلیونی به طور موقت ازاد شد اما در آستانه سالگرد انتخابات پرمناقشه ۲۲ خرداد ماه با تماس ماموران دادستانی تهران به زندان فراخوانده شد.

منبع: کلمه


 


در آستانه سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)، حجت الاسلام والمسلمین کروبی درباره سیره حکومتی امام (ره) بیاناتی را ایراد نمودند. در بخشی از این بیانات در مورد امام و جمهوریت گفتند: " جمهوریت را به نام اسلامیت به شدت تضعیف یا تخریب کرده اند و من صریحاً بگویم ما الان خیلی جدی نگران اسلامیت نظام هستیم." ایشان درباره نگاه امام به مرجعیت افزودند: " امام به مرجعیت توجه ویژه ای داشتند که مرجعیت محفوظ بماند و به جایگاه مرجعیت آسیب نرسد" همچنین در مورد سیره امام درباره قانون گرایی افزودند: " امام هم در وصیتشان و هم در عمل و سیره ایشان به شدت مخالف بود که نیروهای مسلح وارد دسته بندی های سیاسی شوند. ، حافظ انقلاب باشند اما در اینکه من یا دیگری هم رأی بیاوریم نیز نباید دخالت کنند"

متن بیانات ایشان به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه سالگرد وفات حضرت امام هستیم. طبق معمول و متداول همه ساله مصاحبه می کردیم، صحبت می کردیم، جلسات شرکت می کردیم گاهی هم سفر شهرستان می رفتیم و انجام وظیفه می نمودیم. متاسفانه امسال تبعات انتخابات و تقلب بی سابقه سال گذشته در انتخابات ریاست جمهوری که حوادث و پیامدهای تلخی هم در این یک سال برای کشور داشت. احساس من و احساس همه این است که عوارض و آثارش سالگرد امام (ره) را هم در بر گرفته و همانند سال های گذشته بدان صورت برگزار نمی شود. البته شکوه و جلال حضور مردم قطعاً در روز ۱۴ خرداد بسیار عظیم و مهم است و حتماً در مناطقی هم چه بسا خودشان و یا بزرگانشان در منطقه انجام بدهند، اما حوادث انتخابات در سالگرد رحلت امام نیز اثر گذاشته است. مثلاً هر ساله سه شب برنامه بود، شب ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ خرداد و همچنین روز ۱۴ و ۱۵ خرداد به مناسبت سالگرد خرداد سال ۴۲٫ لکن امسال تنها روز ۱۴ برنامه دارند، آن هم با برگزاری یک نماز جمعه که هر هفته برگزار می شود.

یا اینکه امسال شاهد هستیم نیروهای نظامی بیشتر مصاحبه دارند و نیروهای بسیج و سپاه بیشتر حالت متولی بودن قضیه را دارند اگرچه ستاد و مسئولین محترم آنجا مسئول عملی و کاری هستند و همه چی بر دوش آنها است، لکن مصاحبه می کنند و حتی گاهی هم برای نوه امام تعیین تکلیف می کنند که ایشان هم خیر مقدم بگویند ! خوب ایشان صحبت می کنند و تکلیف خودشان را می دانند که چه کار باید بکنند. به هر جهت امسال بدین شکل شده است که برای من فرصت مصاحبه ای نیست یا می ترسند مصاحبه کنند یا منعکس نمی کنند و یا دستور رسمی است که مطالبی از فلانی ننویسید، بنابراین ما هم مانده بودیم که چه کار کنیم و به چه نحوی انجام وظیفه کنیم که به نظرمان آمد که یک چنین برنامه ای را ترتیب بدهیم و یک بحثی در مورد امام داشته باشیم.

منتهی من فکر کردم که در مورد امام می خواهم صحبت کنم آن هم شرایط امسال راجع به ایستادگی و مقاومت امام، راجع به قاطعیت ایشان، راجع به زهد و دور اندیشی امام، راجع به تصمیم گیری هایی که در دوران مبارزه داشت که بن بست را می شکافت. اینها بحث طولانی و مفصلی است که گفته شده و باید برای آیندگان هم گفته شود. ولی من در این فکر بودم که امسال راجع به وضع فعلی خودمان و وضعی که الان در کشور بوجود آمده صحبت کنم.

عده ای طوری حرف می زنند که که گویا امام مختص آنهاست و همان ها تابع امام و پیرو خط امام هستند و دیگران از مسیر و راه امام جدا شدند. یعنی هرکس به تقلب در انتخابات اعتراض دارد متهم به عامل موساد و سازمان سیا می کنند و هر گونه تهمت و افترایی به این افراد می زنند، چرا که اینها افرادی هستند که آمدند اعتراض کردند به انتخابات، یا اصلاً بحث انتخابات نیست و انتخابات بهانه است آنها دگرگون شده اند و یا اصلاً آنها از اول منافق بودند و یا اینکه اگر آدمهای درستی هم بودند سوابقشان از دست رفت و در این امتحان نتوانسته اند سربلند بیرون بیایند. آنها فعال و همه بوق ها هم دست آنهاست و این اتهام ها و شعارهای تخریبی را مدام و مستمر تکرار می کنند.

ماهم صبر و حوصله کردیم و گاهی هم جواب دادیم اما امروز فکر کردم به مناسبت سالگرد امام چند مطلب تازه و جدید بگویم. اینکه آقایان می گویند اینها از راه امام منحرف شده اند، ما می گوییم نخیر ما از راه امام منحرف نشده ایم و به خاطر راهمان و به خاطر آرمان های امام و مبارزات ملت هم داریم تلاش می کنیم و شما که اشکالی دارید بیائید باهم مناظره کنیم ، هر کسی را که خواستید تعیین کنید و بگویید که از طرف حکومت هست و حاکمیت قبولش دارد و می نشینیم در مقابل مردم و مناظره می کنیم و ملت عزیزمان هم داوری می کنند، که حتی حاضر نشدند و حاضر نمی شوند چون خودشان می دانند که چطور دارند ریشه های انقلاب را می سوزانند و چگونه آرمان های امام را زیر پا گذاشته و انحراف از طرف دیدگاه خودشان در انقلاب بوجود آورده اند و اندیشه های خود را بر اندیشه های امام تحمیل می کنند. حالا من برایاینکه مطلب روشن شود ناگزیرم به نحو کلی چند موضوع و مهم و اساسی که از آرمان های امام بوده و از مبانی امام بوده از محکمات انقلاب اسلامی است و حتماً باید اجرا و عمل شود که آنها مخدوشش کردند را به عنوان نمونه ذکر بکنم تا جایی که معلوم شود چه کسی از انقلاب و خط امام منحرف شده است ؟ و چه کسی شیرینی حکومت و طعم زیبای قدرت او را وادار کرده تا بیاید آرمان های امام را به فراموشی بسپارد ؟!

نکته اول:

امام گفت "جمهوری اسلامی" در جمهوریت فرمود: میزان رأی ملت است و همه ارکان جمهوری اسلامی باید رای مردم باشد، چه مستقیم و چه غیر مستقیم. هیات دولت، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و خبرگان، رهبری و ... همه باید با رأی مردم باشد حالا بعضی ها مستقیم و بعضی از آنها غیر مستقیم هستند و میزان همه رأی مردم است.

بنده عرض می کنم پس از رحلت امام در مجلس سوم که یک سال از عمر مجلس گذشته بود انحراف در رأی گیری و انتخابات ها شروع شد و به بهانه نظارت استصوابی در همان مجلس سوم یعنی پایان مجلس سوم، اوایل سال ۷۱ بیش از ۴۰ نفر که ۱۲ سال و ۸ سال و ۴ سال در مجلس بودند را رد کردند و عده ی دیگر را هم در بیرون از مجلس رد کردند و تلاش می کردند مجلسی را که می خواستند بوجود بیاورند، یعنی مجلسی که در اول وقتی بوجود آمد از همه ی گروه ها و از همه ی اندیشه ها در آن مجلس حضور داشتند، مجلسی که دو تا رئیس جمهور به نظام داد، وقتی حوادثی رخ داد نخست وزیر به نظام داد، وقتی آن شهادت ها به آن صورت پیش آمد دو تا وزیر آموزش و پرورش، دو تا وزیر فرهنگ و ارشاد وزیر کشور و وزیر کار و بازرگانی به نظام داد و آن مجلس تبدیل شده به مجلسی که الان شاهدش هستیم دو فوریت می دهند برای سرعت اعدام، ضمن احترام به نمایندگان ملت ولی باید بدانیم در چه تنگناها و در چه شرایطی این مجلس بوجود آمد، بنابراین من عرض می کنم که اولین کاری که برای انتخابات شد یک فیلتری برای رأی مردم بوجود آمد و یک استصوابی شکل گرفت آن هم شورای نگهبان که اول باید آنها تأیید کنند و تا آنها تأیید نکنند نتیجه ای ندارد، آن هم در اندک بهانه ای و یا جناح بندی هایی که وجود داشته خیلی از چهره هایی که ۲۰ سال در مجلس بودند را رد کردند و خیلی از افرادی که ارزشمند بودند را حذف کردند و کنار گذاشتند.

یا اینکه سال ۶۹ یک سال بعد از رحلت امام در مجلس خبرگان که دور دوم آن می خواست شروع شود باز همان کردند که صلاحیت از حوزه های علمیه و علما گرفتند و دادند به شورای نگهبان که منصوب رهبری هستند. جمعیتی که می خواهند بیایند برای انتخاب رهبری و ناظر رهبری، برای اینکه اگر رهبری توان آن کار را نداشت به صراحت قانون اساسی که اگر از روز اول انتخاب اشتباهی بوده تازه آنها باید منصوب رهبری را تأیید کنند و لذا هم در همان مجلس در انتخابات دور دوم اعضای مظلوم و فداکاری را همانند مرحوم آیت الله احسانبخش گیلان و آقای جمی را حذفشان کردند و عده ای دیگر را هم راه ندادند.

ببینید اولین قضیه ای که رخ داد، در انتخابات هر وقت خواستند تأیید کردند و هر وقت خواستند رد کردند، من فراموش نمی کنم که آقای عباسی فرد رفت یک امتحان داد و قبول شد و رفت یکی از استان ها داوطلب شد رأی نیاورد برگشت بعد معاون قوه قضاییه شد. خوب طبعاً نام و نشان و مسئولیتش بیشتر شد، خواست از تهران داوطلب شود، شبی من قم بودم دیدم آنجا می گویند که دعوت کردند برای امتحان با این که دو سال پیش امتحان داده بود من متوجه شدم که قضیه چی هست در گوش کسی گفتم که پس فاتحه آن خوانده و پرونده اش بسته شده، گفت چطور، گفتم که کسی که دو سال پیش امتحان داد و قبول هم شده دوباره امتحان برای چی؟ همان هم شد و ردش کردند، مجدداً گفتند امتحان، این بار قبول نشد و ماجرای انتخابات دور سوم بود که برای خوزستان هم رفت امتحان داد و شرکت کرد و رأی آورد. مجدداً در همین انتخابات دو یا سه سال پیش مجدداً رد کردند. یعنی انتخابات مردم را اول شورای نگهبان باید تأیید کند، این نکته اول که یکی از سیره های امام که این قدر بر رأی مردم و انتخابات تکیه می کرد و می گفت باید انتخابات باشد. جمهوریت را به نام اسلامیت به شدت تضعیف یا تخریب کرده اند و من صریحاً بگویم ما الان خیلی جدی نگران اسلامیت نظام هستیم.

نکته دیگر:

امام شمول و تعادل بین جناح ها بوجود می آورد، امام مراقب بود که جناح هایی که در درون نظام هستند را حفظ کند و هشدار بدهد و هم گوششان را بگیرد و هم حمایت می کرد. لذا قضایای مختلفی پیش می آمد که انجام می داد. به عنوان نمونه می گویم که مثلاً در روحانیت جلسه داشتیم برای انتخابات دوم مرحوم آقای فخرالدین حجازی را نگذاشته بودند در لیست آن وقت مجمع هم انشعاب نکرده بود. امام پیام دادند که چرا آقای فخرالدین حجازی که نفر اول تهران بود این همه جبهه می رود و سخنرانی می کند برای چی حذفش کردید ؟ یا من در همین جلسات بودم که بنا بود خبرگان اول انجام شود من دیدم تلفن شد به یکی از اعضایی که آنجا بودند از دفتر امام راجع به خبرگان رهبری و آنها مرحوم آقای یثربی را حذف کرده بودند و حالا من نمی خواهم بگویم که به چه خاطر آیت الله یثربی حذف شده بود که امام فرمودند که ایشان را بگذارید، چرا حذف کرده اید؟

یا در انتخابات مجلس سوم که آقا شیخ محمد یزدی رأی نیاورد امام فوراً ایشان را عضو شورای نگهبان کرد یا اینکه آقای آیت الله طبسی در مشهد بود و مسجد گوهر شاد و تشکیلات آن جدای از حرم بود. یک جلسه دوستان ما گذاشته بودند افرادی می رفتند آنجا سخنرانی می کردند و بعد از آنها با آقای طبسی میانه خوبی نداشتند که حاج سید احمد آقا به دستور امام تلفن کرد که آقای طبسی نماینده امام است و مسئول تولیت آنجاست، طوری که شما می روید آنجا و برخوردهایی می کنید به مصلحت نیست، یعنی ایشان تعادل را بوجود می آورد چه از این طرف و چه از آن طرف، حالا داستان مفصل است که من همین قدر اشاره کردم. حالا این قضیه وجود ندارد و لذا یک طرفه شد. الان شاهد این اوضاع هستیم که مسیر چگونه و با چه مشکلاتی طی می شود و مجلسی که با این شرایط و تحمیل ها شکل گرفت و چندین هزار نفر را که رد کردند در حالی که می بینیم دولت و مجلس چه اختلاف هایی دارند، مجلسی که حتی قدرت این را که به وظایف خود عمل کند را ندارد.

ماجرای مرجعیت هم مهم است که برایتان بگویم. سرمایه مهم شیعه در دوران غیبت مرجع تفلید است و مراجع تقلید استوانه و حریمی بودند و همچنین پناهگاهی بودند برای اسلام و تشیع در فراز و نشیب های سخت و دشوار. من اشاره ای می کنم به ماجرای میرزای شیرازی و فتوای او در رابطه با قضیه تنباکو، ماجرای آیت الله حاج آقا کاظم یزدی در رابطه با ماجرای لیبی و ایتالیا و اشغال آنجا و یا ماجرایی که انگلیسی ها پیغام دادند که ما درعراق هستیم و به نجف حمله می شود بهتر است در خانه نباشید و با خانواده از شهر بروید بیرون، مرحوم آقای حاج کاظم فرمودند که ساکنان نجف همه خانواده من هستند من زن و بچه ام را بردارم ببرم به کجا؟ یا ماجرای جنگی که در عراق با انگلیسی ها بود و خود علما جبهه رفتند و شهید دادند و یا خلاصه در ماجرای مشروطه به هر جهت حوادثی که پیش آمد مرجعیت شیعه بسیار جایگاه خاص و ممتازی داشت و بالاتر از همه اینها اصلاً داستان خود امام یعنی امام قطعاً پیروزیش و اینکه توانست بر نظام ستمشاهی غالب شود جایگاه مرجعیتش بود.

امام مرجع بزرگی بود، امام شاگردان فراوانی تربیت کرده بود، امام امامی بود که آقایی به نام سرهنگ قلقصه سال ۳۵،۳۶ ساواک را در قم تأسیس کرد و در زمان زمامداری مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که با آن عظمت و با آن سن و سال گزارشهائی از حوزه و مرجعیت و شیوه آن تهیه می کرد و می فرستاد برای ساواک که اسناد آن موجود است و کسی را که انتخاب کردند برای ساواک قم معلوم است که باید چگونه فردی باشد، جه خصوصیاتی داشته باشد، در صف اول نماز بود، کفشهایش را پشت خوابیده می پوشید گاهی هم کلاه نخی به سر می گذاشت. خیلی حالت مردمی بود و با همه قاطی می شد، گزارش می کند به ساواک مرکز که آنجا علمایی که در قم هستند آقای حاج روح الله خمینی بیش از همه شاگرد دارد و بیش از ۵۰۰، ۶۰۰ نفر هستند که در کلاس ایشان شرکت می کنند، آن زمان اگر کسی ۵۰ یا ۱۰۰ نفر شاگرد برای درس خارج داشت خیلی بود و معمولاً ۱۰ یا ۲۰ یا ۳۰ نفر بودند. گزراش می کند که درس این چنینی دارد و تلاش هم می کردند که مرجعیت امام را از ایشان بگیرند و حتی در بازجویی ها سوال می کردند که شما مقلد چه کسی هستی؟ می خواستند بگویند که امام مرجع نیست، مثل سایر علمایی هستند که مبارزه کردند مثل مرحوم آیت الله کاشانی و دیگران اما جایگاه مرجعیت امام باعث شد که دشمن نتواند کار خودش را انجام دهد و توطئه ای شود و از طرفی هم آن صلابت و قاطعیتی که داشت توانست پیروز شود.

مرجعیتی که امام این قدر اهمیت می داد به هر حال حادثه ای تلخ هم رخ داد و آن هم بحث جدایی است که متاسفانه دیگران هم به هرجهت شیطنت کردند که دور ایشان حلقه زده بودند، امام خیلی توجه داشت که مرجعیت محفوظ بماند و به جایگاه مرجعیت آسیب نرسد، حتی در آن زمان هم گفت ما نمی خواستیم چنین چیزی شود اما شد چون تذکراتی دادم که این حوادث برایش رخ ندهد.

خوب امام یک چنین جایگاهی برای مرجعیت قائل بود تا حدی برای مرجعیت احترام قائل بود که من خودم یک وقت در نماز جمعه تهران قبل از خطبه صحبت می کردم، پرخاش کردم به یکی از مراجع که واقعیت این است که فرح رفته بود دیدن آن مرجع و معروف بود که انگشتری برای شاه داده آن هم وقتی رفته که اوضاع درگیری در ایران هست، من در حین صحبتهایم که یادم نمی آید به چه مناسبتی بود که گفتم آن مرجعی که انگشتر برای شاه می فرستد،(بدون اینکه اسمی ببرم) فوراً امام که صحبت ها را در روز جمعه گوش می دهد به نزدیکانش زنگ می زند و می گوید که به رادیو بگویید این عبارت ها را از نطق در بیاورند، در آن زمان خطیب نماز جمعه که صحبت می کرد روز یکشنبه از ساعت ۱ تا ۲ پخش می شد من هم اتفاقاً روز یک شنبه می آمدم آنجا برای ملاقات خانواده ها که متوجه شدم امام این دستور را داده من فکر می کردم که با من هم برخورد می کنند ولی نه ایشان کار خود را کرده بود و صحبت های من که از رادیو پخش شد این مطلب نبود.

یا داستان آیت الله سید طاهری خرم آبادی می گفت که وقتی می خواستم بروم پاکستان و آن جایگاهی که امام داشت و شیعیان نماینده از امام خواستند که امام می گفت آنجا به تقلید مردم کاری نداشته باشید، تقلید کار کارشناسی است، هر کس می خواهد تقلید از هر آقایی بکند و وجوهاتش را به هر کس می خواهد بدهد، اصلاً به تقلید افراد کاری نداشته باشید و مروج انقلاب اسلامی باشید.

آن صلابتی که امام داشت و پیروزی که نصیبش شده بود، عده ای را که می رفتند برمی گرداند یا عده ای داوطلب عدول بودند، قبل از اینکه من نماینده امام در حج شدم بعضی آقایون فرموده بودند که روحانیون کاروان ها از فتاوای امام بگویند، اگر از آقایی سوال کردند از او بگویند، امام شنیده بود و بسیار ناراحت شده بود و گفته بود که این چه کارهایی است که می کنید، مقلدین مختلفی هستند. به هر جهت امام حریم علما و مراجع تقلید را به بهترین نحو حفظ می کرد.

ولی حالا می بینیم که چه بلایی به سر مراجع و حوزه های علمیه آمده، ما که می دانیم نقش اطلاعات نقش نیروهای مسلح، نقش بعضی از روحانیون چیست و چه کارهایی کردند و بعضی از نهادها چه کارهایی کردند، جلوی درب بعضی از منازل جمع شدند جلوی درب جامعه مدرسین جمع می شوند و چه حوادثی رخ می دهد.

آیا این سیره امام است ؟ اینها را ما کردیم یا از گروه هایی که الان در حکومت هستند؟ این سه نکته از مسائل مهم امام بود که یکی قانون گرایی امام بود. در سیره حکومت امام قانون گرایی بود که امام توجه داشتند که دقیقاً به قانون عمل کنید مگر موارد ضروری و مواردی که دیگران می خواستند، مثلاً مواردی که در جنگ بوده.

داستانی دارم که بسیار شنیدنی است برای خوانندگان و بینندگان عزیز:

مجلس اول اساسنامه سپاه، اساسنامه وزارت اطلاعات همه را تنظیم می کردیم و می نوشتیم. در اساسنامه نوشتند که رأس اطلاعات باید مجتهد باشند که در مجلس هم تصویب شد، از طرفی هم که امام این را می شنود و مخالف این قضیه هم هست و می پنداشت که رأی نمی آورد، چون نمی خواست این چنین شود و می خواست که تذکر بدهد که لفظ مجتهد خوب نیست بگذارید برای امنیت و اطلاعات مرحوم آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی پدر خانم جناب آقای حاج سید احمد خمینی به خود من می گفت که در حضور امام بودیم رئیس مجلس وقت آمد آنجا و بسیار متاثر بود از اینکه مجتهد در رأس اطلاعات باشد. منظورم این نکته است که رئیس مجلس گفت که حالا اگر ناراحت هستید ما می رویم اصلاحش می کنیم و بر می گردانیم ولی ایشان گفت که حالا دیگر تصویب شده و قانون شده من وارد نمی شوم، ما موارد متعددی از امام داریم و دارم.آقای طباطبایی رحمت اله علیه می گفت وقتی رئیس مجلس تشریف بردند من گفتم که چرا اینقدر ناراحت هستید؟

امام فرمود: تشکیلاتی که امنیتی است و نحوه برخورد و کار، کاری است که اصلاً اگر مجتهد آنجا باشد مشکلاتی هم اضافه می شود که همان طور الان شاهدش هستیم که الان چه اتفاقی می افتد.

حالا ما کاری نداریم چرا که سلیقه امام بود و اگر کسی هم قبول نداشته باشد، ضد ولایت فقیه هم نیست اما من می خواهم بگویم که ایشان به قانون تصویب شده پایبند بودند که باید عمل شود یا اینکه مسئله نیروهای مسلح که امام هم در وصیتشان و هم در عمل و سیره ایشان به شدت مخالف بود که نیروهای مسلح وارد دسته بندی های سیاسی شوند. ، حافظ انقلاب باشند اما در اینکه من یا دیگری هم رأی بیاوریم نیز نباید دخالت کنند.

آیا این برای نظام است؟ نیروهای مسلح اسلحه در دست دارد و سرنوشت انتخابات هم دست بسیج و سپاه است، این را که ما می دانیم و تعارف نداریم و می بینیم که چنین نماینده هایی به کار می آیند ضمن اینکه در مجلس آدم های شریفی هم که رأی از مردم گرفتند هستند ولی در مجلس دوستان بسیج و سپاه حق دیگری را که باید می آمدند در صحنه را ضایع کردند و نطق هایی هم می نویسند و دست آنها می دهند و هرچی می خواهند می گویند، کاری غیر از این ندارند.

بنابراین امام تأکید داشت نیروهای مسلح وارد نشوند و حالا هر کس می گوید به آنها حمله می کنند که شما مخالف نیروهای مسلح و بسیج هستید و لذا این قدر هم به نهادهای مختلف آسیب زدند. نمی خواهم بگویم عباراتی را که مطلوب نیست ولی به هر جهت معنویت آنها را در انظار مردم از بین بردند، می گویید نه ، یک نظر سنجی آزادی بین مردم بکنید که این نهادها چقدر در درون و دل مردم جایگاه دارند؟ آیا بسیج، بسیج همان موقع است ؟ و یا اینکه ساده زیستی و زندگی امام که از بیت المال استفاده نکنند و از بیت المال دردسر برای حکومت ایجاد نکنند.

چند نکته از سیره های امام را گفتم و کوتاه می گویم که آقایان بیایند جواب بدهند، ما حافظ بودیم، تلاش کردیم انتخابات آزاد باشد، تلاش کردیم قانون گرایی باشد، ما تلاش کردیم که نیروهای مسلح وارد انتخابات نشوند، ما تلاش کردیم که مرجعیت محفوظ بماند.

دیگر گذشت و این بلاها را سر مراجع آوردند و به خانه هاشان حمله کردند و در نماز جمعه به مرجع بزرگی که در خارج بود حمله کردند، یک آقایی آمد باز حمله کرد به مرجع دیگر به خاطر یک قضیه سیاسی، تازه چه وصف هایی من از آن آقا از این مرجع شنیده بودم اما او آمد و ایشان را مورد حمله قرار داد.می خواهم بگویم که امام تلاش می کرد همه ی آنها بمانند و ما بکوشیم که به آرمانهای امام عمل کنیم.

من میدانم حالا به جای اینکه جواب بدهند.... و ما هم دنده ی پهنی دارم و هیچ اعتنایی به این اراجیف آنها نمی کنیم و حرفمان را می زنیم و مسائلی دارم که امام این قدر مقید بود که الان چه حوادثی پیش آمد و چقدر به بیت المال مردم دقت می کرد چگونه الان بیت المال از بین می رود.

رهبری که بر زندگی مردم دقت می کرد و همچنین مهربانی ایشان با مردم و رابطه ایشان با مردم و حقوقی که برای مردم قائل بود و چگونه از خودسری ها جلوگیری می کرد و اجازه نمی داد اصلاً کسی به حریم شخصی کسی وارد شود.

اگر وقت داشتم از برخوردهایی که امام با خودسرها می کرد حتی با نزدیکانشان را برایتان می گفتم.

والسلام علیکم

منبع: کلمه


 


چه خوب دریافتند تناسب شخصیت محسن آرمین، با الگو و اسوه‌اش علی (ع) و فاطمه (س)را. ایام فاطمیه و هنگامه‌ی وفات حضرت زهرا (س) و عزای او و یاد محسنش. محسن و شادی حضورش را از فضای خانه‌ی ما بردند و قلب کوچک آتیه را پر تپش.
ایام ولادت حضرت زهرا (س) اولین تماس تلفنی و شنیدن صدای پرمهر و ابهتش، آرامش را بعد از 16 روز بی‌خبری و اضطراب ، از سوی محسن هدیه آورد.
تاریخ‌نگاران بنگارند، از سوم جمادی‌الثانی سال 11 هجری قمری، یادآور مظلومیت و حقانیت خاندان پیامبر (ص) تا بیست و دوم خرداد 1388 و تداوم خیزش سبز ملت ایران در یکسال گذشته.
آن هنگام که محسن را به حبس بردند ، ثبت کردند ایمان و حقانیت راهش و مهر زدند بر صبر و استقامت مضاعفش. او نیز از تبار یاران دربندش "والسابقون السابقون اولئک المقربون" است که خداوند سلام و تحیت خود را به آنان فرستاده "سلام ٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار".
حال بر جریده‌ی تاریخ ثبت شود، هجدهم جمادی‌الثانی سال 1431 هجری قمری یازدهم خرداد ساعت 45/17 و پر شدن فضای خانه‌ی محسن از صدای با صلابت و روحیه‌ی بالایش که در طنین صدایش هویدا بود و آرام بخش قلب پر اضطرابمان شد.
فاطمه جان، اگر ستمکاران و حق ستیزان آن روزگار محسنت را از تو گرفتند، عجب آنکه اکنون محسن ما را همرزمان و همفکران قدیمی‌اش به جرم اظهار حق و حفظ نظامی که تمام جوانی و عمر خود را به پای آن گذاشت و ذره‌ای به دنبال جاه و مقام و کسب منافع نبود، به حبس بردند. گویی این رسم تاریخ است.
به یاد دارم هرسال شب ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا، روز مادر چه زیبا به احترام و اکرام مادر هدیه‌ای تهیه و به دست‌بوسی او رفته و با آغوش کشیدنش از او قدردانی می‌کرد.
امسال چهارمین سالی است که مادرم با مادرش زهرا محشور گشته و مادر تو چشم انتظار دیدارت ، یا در انتظار شنیدن صدایت با هر زنگ تلفنی و یا با تصور به آغوش کشیدنت، شکواییه خود را به زهرا می‌برد. چون او خوب می‌داند ارادت و اخلاص تو را نسبت به زهرای اطهر که اسم دخترانت را مطهره، مرضیه و راضیه گذاشتی که در تمام عمرت طاهر و مرضی به رضای خدا باشی و به امید سربلندی در هر آزمایش و ابتلایی اسم دختر کوچکت را به استناد آیه 15 سوره‌ی طه آتیه گذاشتی.
یا زهرا، حال ما نیز با تأسی از فرزندانت، صبر را پیشه خود کرده و هرروز در قنوت نمازمان می‌خوانیم:
"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا"
بارپروردگارا! به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار چون او خود گفته است:
"فاصبروا حتی یحکم الله بیننا و هو خیرالحاکمین"
صبر پیشه کنید تا خدا میان ما و آن‌ها داوری کند که او بهترین دادخواه است.
والسلام- مهناز شریعتی
همسر محسن آرمین
13/3/89


 


در این سالها سخن از خمینی بسیار گفته شده است اما هنوز واژه ها فرصت بسیار می خواهند تا ازاوبه سرایند و او را که از ستایش خود توسط دیگران بیزار بود مشتاقانه بستایند.

.مردی که فقط مثل خودش بود وکسی همانند او نبود ونیست!

مردی که به جای پادشاهان ایستاد ،آنان را برانداخت اما هرگز ادای آنان را در حکومتداری در نیاورد.

مردی که در طول سالهایی که با مردم خود سخن گفت هرگز خود را به لفظ "ما" نخواند وسخنی که از آن بوی کبر وبزرگی بر دیگران به مشام آید بر زبان نراند.

با اینکه همه چشم ها به اودوخته شده بود اماهیچگاه دیده نشد و کسی از او نشنید که مردم یا قشری از آنان را به همانندی وهمسانی با خویش فرا بخواند.

مردی که هرگزخود را نمی دید و قید هر چه خود را در خویش زده و خودیت خود را پی کرده بود.

مردی که بت شکن بود وخود شکن ،خود سوزبود وخودکوب.وهرگزخویش را به چیزی نگرفت .

با اینکه از عمق محبت مردم نسبت به خویش آگاه بود ومی دانست بعضی به هر دلیل با او بر سر مهر نیستند اما هرگز از در کینه وانتقام با آنان برنیامد.

هرگز در صدد تحقیر وعقوبت مخالفان ومنتقدانش که گاه از میان هم لباسیهایش بودند و به زعم خود شان به دلیل ستمهایی که برخی از کارگزاران حکومت شاهد بودند- و او از آنها آگاه نبود وبه انجامشان رضایتی نداشت - عملکرد بعضی ازارکان حکومتش را از شاه بد تر می دانستند بر نیامد.

در تعامل با مردم و در راهبری آنها برای خود حقوقی ویژه قائل نبود.

یک بار که در ابتدای ورودش به قم مقدس به حرم عمه اش حضرت معصومه(س) مشرف شده بود و در میان مردم زیارت می کرد تا چشمش به کسی افتاد که در کنار ضریح جلوتر از او صف مردم را می شکافت تا راه را برای زیارت او باز کند از خشم ابروهایش در هم کشید و آن فضای خالی شده را به حال خود باقی گذاشت واز دیگر سو در میان انبوه متراکم جمعیت به زیارت پرداخت.

رای ونظر مردم را آنقدربا ارزش می دانست که آن رامیزان وترازوی وجاهت ومشروعیت نظام اسلامی می دانست.

تنها دل در گرو ایرانیان ومسلمانان آن نداشت. به همه مسلمین وحتی بشریت از ته دل عشق می ورزید.

مظهر غیرت الهی بود.

جنگی هشت ساله را باشایستگی ودراوج مظلومیت وبا پشتوانه مردم وامدادهای الهی اداره کرد و با سرافرازی به پایان رسانید واگر در پایان آن از سر کشیدن جام زهر یاد کرد از آن جهت بود که غیرت الهی او بقای ستمگرفاسد خونریزی چون صدام را بر نمی تافت.جنایتکاری که به مدد ابرقدرتهامی خواست پس از نقش بر آب شدن رویای تکرار قادسیه وسیادت بر جهان عرب وحاکمیت بر اروند رود وجدایی خوزستان چند سال دیگربا سر افکندگی در میان مردم خود به زندگی ننگین اش اد امه دهد .

مردم را آزاد می خواست آن چنان که آفریده شده بودند.

هرگز در صدد آن نبود که انتساب بعضی به وی مردم را از رای ونظر واستقلال رایشان باز دارد.

یکبار که فرزند برادر بزرگش - مرحوم آیت الله سید مرتضی پسندیده - دررقابت انتخابات مجلس در شهر وزادگاهش خمین از یک پاسدار بی نام ونشان شکست خورد وبرادرش با او از برخی مسایل در عدم سلامت انتخابات سخن گفت بی آنکه این شکست را خدشه به حیثیت ووجاهت خاندان خمینی بداند خنده ای کرد و گفت از این انتخابات سالمتر کدام است که فرزند برادر من در شهر من در انتخابات شرکت کند و رای نیاورد!

تواضع وکوچکی اش در برابر مردم از سراظهار بزرگی نبود ،همانندکسانی نبود که برای بزرگ شدن در نظر مردم وعزیز تر شدن شان در نظرآنها خود را کوچک می خوانند.

با اینکه سلسله جنبان انقلاب ونهضت وخیزش مردم بود اما در جلسه ای از صمیم دل می گفت در نهضت پشت سر مردم حرکت می کند ومردم جلودار او هستند. در همان دیدار، زمانی که نخست وزیر وقت به او گفت اگرمسولین پشت سر مردم باشند ولی همه می دانند که در این انقلاب شما از مردم عقب نیستید وجلودارآنهایید بلافاصله از او پاسخ شنیده که نه، من هم پشت سر مردم هستم.

یکبار که دولتمردان در اتاق کوچک خانه اجاره ای اش به سخنانش گوش می دادند خدا راشاهد گرفت و به آنها گفت که من در پیروزی این انقلاب برای خود هیچ نقش وسهمی قائل نیستم وبرای شما هم هیچ سهمی قائل نیستم.هرچه در این انقلاب شد فقط از خدا بود وبس.

با اینکه خود را فقیهی می دانست که ولایت امر وامرحکومت برعهده اوست گاه که می شنید بعضی که حتی بر مسند فتوا یا قضا یا اجرا نشسته اند ولایتش رابر نمی تابند یا در حدود ولایتش با او منازعه دارند آزرده نمی شد واین مخالفت آنان را با ولایت فقیه مستوجب خروجشان از دایره نظام ویا سبب طرد و توبیخ وتوبه وعقوبت ومجازاتشان نمی دانست.

یکبار که از مسول امر قضای حکومت شنید در صدد جابجایی بعضی از قضاتی است که مقلد اونیستند و مرجعیتش را قبول ندارند سخت برآشفت وگفت مگرقبول داشتن من جزو اصول دین مردم شده است که نداشتن آن موجب برکناری آنان از کارگردد؟

عدم اعتقاد به اصل ولایت فقیه را نشانه ضد انقلاب بودن کسی نمی دانست.ومعتقد بود کسی می تواند او را بعنوان ولایت فقیه قبول نداشته باشد اما در عرصه خدمات کشوری باقی بماند.

نسبت به حضور وظهور کسانی که تفکرشان را موجب آسیب به انقلاب می دانست - مانند کسانی که دستور او مبنی بر حرمت جراغانی جشن نیمه شعبان که او در دوران مبارزه با شاه صادر کرده بود رانادیده گرفته وبا آن به مخالفت برخاستند-در عرصه های مسولیت به شدت عکس العمل نشان می دا د .

یکبار که از او خواسته شد داماد آقای مصباح یزدی را به در خواست فرمانده وقت سپاه بعنوان نماینده خود در سپاه منصوب کند به دلیل احتمال تاثیرپذیری او از تفکر پدر خانمش ورواج اندیشه او در سپاه با این پیشنهاد مخالفت کرد.

در اجرای امر خدا ،خودی وغیر خودی نمی شناخت.

پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران که بر او به دلیل عملکرد خائنانه اش در ایران لانه جاسوسی نام نهاد به دولتمردان گفت در عین حال که دانشجویان باید آن محل را محکم در تصرف خود داشته باشند تا امریکا به شرائط ایران تن در دهد ولی نباید فراموش کنند که این تصرف ، نافی مالکیت سفارت امریکا بر این زمین نیست.

در طول ده سال که برمردم حکومت کرد نه از انتقاد کسی رنجید ونه اجازه داد کسانی را به دلیل نوشتن نامه هایی که در آنها با تعابیر تندی با او سخن گفته بودند مورد پیگرد قانونی قرار دهند.

زمانی که یک عرب جنگ زده خرمشهری که به توصیه او مبنی بر ترک شهر عمل نموده و با بجا گذاشتن اموالش، داراییش را دراشغال خرمشهر توسط عراق از دست داده بود از او به دادگاهی شکایتی برده وخواستارتاوان ضرر از دست رفتن مالش توسط اوبود و قاضی این شکایت را به احضاریه ای تبدیل و آن را به جماران ارسال کرده بود بی آنکه برآشفته شود که این چه کسی است که جرئت شکایت از من را پیدا کرده و این کدام قاضی است که مرا به دادگاه احضار نموده، از مسول قضا ی حکومت خواست به شکایت آن خرمشهری متضررکه از او شده رسیگی و با پرداخت مبلغی رضایت او را به دست آورد

با اینکه اصول مندرج در قانون را بخشی از اختیارات ولایت فقیه می دانست اما آنگاه که نمایندگان مجلس در موردی و نسبت به انجام امری که اعمال آن را توسط او ورای قانون دیده بود به او تذکرداد ند نه تنها به او بر نخورد وبه آنها نگفت که اختیارات مطلقه دارد تذکر شان را پذیرفت و با توجیه جنگی بودن شرایط انجام آن کاربه آنها وعده داد که پس از این بر طبق قانون عمل خواهد کرد.

هرگز خود را بری از اشتباه ندانست .بارها در سخنانش و از جمله در وصیت نامه اش باذ کرمصادیقی، صادقانه به مردم از اشتباهات خود سخن گفت.

انتقاد را می پذیرفت.

بارها با مشورت وپس ازشنیدن نظر صاحب نظرانی که در اد اره امور کشور به آنها اعتقاد داشت بی پرده پوشی از رای ونظر خود صرف نظرمی نمود واین تغییر رای بر اوگران نمی آمد.

وقتی مسولین کشور از او خواستند در ششمین روز آخرین فروردین عمرش نامه خود را خطاب به مرحوم آیت الله منتظری مبنی بر کنار گذاشتن او از منصب مهم قائم مقامی اش که حاوی تعابیر تند وگزنده ای بود تعدیل کند پذیرفت ودوروز بعد باتعابیر مشفقانه تری نامه دیگری به او نوشت.

رهبر همه مردم بود وبه همه مردم حتی آنهایی که بر مرام ومسلک او ومعتقد به اونبودندعشق می ورزید وآنان را ولی نعمت خود می دانست.

وقتی می گفت مردم، مراد ومنظوراو بخشی از مردم - متدینین - یا کسانی که به اوعلاقه وعقیده داشتند ویا به دستورات وتوصیه هایش عمل می کردند نبود.

میزان قرب ونزدیکی یارانش به او در این نبود که در میان مردم یا اظهارویا تبلیغ اطاعت اوکنند و یا زبان به مدح اوبگشایند و یا مناقبش را در بین مردم ترویج وتبلیغ کنند.

همه مردم حتی غیر متدینین وغیر مسلمین کشورش ایران را، از آن جهت که بندگان وخلق خدا بودند دوست داشت وشایبسته بهترین خدمتها می دانست ومی شناخت و به خدمت به آنان افتخار می کرد.

با اینکه فقیر زاده نشده بود واملاکی بسیار از پدر در خمین به او به ارث رسید اما همچون مرفهان ومتمکنان وبرخورداران نزیست وبه کسی -آیت الله حسن صانعی- که در دفترش متولی ثبت دخل وخرج زندگی او بود نوشت فقیر است ،مواظب عدم افزایش هزینه های زندگی اش باشد.

نسبت به سفرهای مستحب ومکرر زیارتی و گاه سیاحتی بعضی اعضای دفتر وگاه بستگان نزدیک خود رضایتی نداشت و در جهت همسانی شان با مردم ،بی آنکه آمرانه از این امور بازشان بدارد با اعلام ناخشنودی از اینگونه امور به دلیل وابستگیشان به خود آنان را از این سفرها بازمی داشت.

گاه که نامه های محبت آمیز مردم را که به دفترش می رسید می دید معترضانه می گفت نمی شود همه نامه ها تعریف از او باشد و حتما نامه هایی با محتوای فحش و یامخالفت با او هم به دفتر رسیده که از او مخفی شده است.و متصدی امر را دردفترش از این امر نهی می کرد.

از تهمتهایی که بعضیها از سر نا آگاهی به او زده بودند وبعدها از اوحلالیت می طلبیدند به راحتی می گذشت.

در ابتدای پیروزی، که خبرنگاری خارجی از او پرسید آیا در جمهوری جدید شما، فرزند شاه مخلوع هم می تواند به ایران باز گردد ودر ایران زندگی کند ویژگی پهلوی زادگی و یا شاهزاده بودن او را مستوجب عقوبت وکیفر و یا محرومیت از بازگشت به کشور و زندگی در آن ندانست وگفت اگر ثابت شود که دست او مانند پدرش به خون بیگناهی آلوده نشده حق دارد مانند یکی ازآحاد مردم ایران در کشورش زندگی کند..

هزکس را که به خدا نزدیکتر می دید بیشتر از دیگران حتی از نزدیکانش دوست د اشت.

یکی از خادمین بیتش که در جنوب تهران مغازه کوچک جگرکی داشت و سالها باخواهرخود در بیت اوخدمت می کرد را بسیار دوست داشت. در پاسخ به این علاقه نسبت به او می گفت هر وقت برای نمازشب برمی خیزم می بینم چراغ اتاق او روشن است ومشغول تهجد و راز و نیازبا خداست .روزی دیگر در نهایت تواضع در حالی که به وی اشاره می کرد به یکی از اعضای دفتر گفت آرزوی من این است که خدا مرا با او محشور کند.

چنان آیینه تمام نمای صداقت بود که حتی دشمن ترین دشمنانش نیزدر صداقت او تردیدی نداشتند.

نماد مجسم دین بود وبا تمام وجود به علی واولادعلی عشق می ورزید .رو ی در جماران در جمع مردم گفت همه چیز ما علی است.

نه تنها در شکست مخالفان و دشمنان خود شادی نکرد بلکه آنگاه که می شنید برخی وبعضیها خود را از مسیرانقلاب جدا کرده اند بی آنکه آمرانه با آنها سخن بگوید ملتمسانه از آنها می خواست به اقیانوس مردم باز گردند و اگر باز نمی گشتند در جدایی شان از سیل مردم اشک می ریخت.

ساده اندیش و دهان بین نبود و می گفت اگر توفیقی داشته در این بوده که بسیار خوش بین و زود باورنبوده است .

بسیار خوش اشک بود وبخصوص در ماه رمضان دستمال کفاف اشکهایش رانمی داد.هر ماه رمضان که به پایان می رسید نوری که فرشتگان الهی در نیمه شبها به سیمایش می بخشیدند چنان بود که چشمها را می زد.

شوق رفتن داشت واز همه می خواست برایش دعا کنند تا به وصال دوست برسد و رسید و شاهد وصل را درآغوش کشد وکشید.

ومن در مانده ام با غربتی که یاران او دچار شده وآماج تهمت واتهام قرارگرفته اند.وازتاختنهایی بی امان که به آل او می شود

ومن در مانده ام از راه او، که رفته رفته در غبار تحریف گم و پنهان می شود.

ومن مانده ام با این همه واژه هایی که ملتمسانه از من می خواهند قلم در نکشم و هنوز از او که از خود هیچ وهیچ نگفت وحتی از دیگران خواست که از او نگویند بنویسم .

از مردی که فقط مثل خودش بود وکسی همانند اونیست!

منبع: وبلاگ شخصی نویسنده


 


قريب به اتفاق اندك نهادهاي مستقل و نيمه مستقل باقي مانده در كشور و حتي آمارهاي دستكاري شده دولتي ارسالي به نهادهاي بين المللي نشان مي دهد ، دولت نهم و دولت مستقر دهم جمهوري اسلامي ايران ، يكي از بي انضباط ترين ، فاسد ترين ، بي مبالات ترين ، محدودكننده ترين ،‌نا امن ترين ، بي ثبات ترين و نهايتا دروغگو ترين و رياكارترين دولت هاي پس از انقلاب و حال حاضر جهان است كه ادعاهايش گوش دنيا را كر كرده و دستاوردهايش ايران را از كشوري قدرتمند و سرافراز در جهان به كشوري غرق در تباهي و نيستي كشانده است.

اين ادعا گزافه نيست. نمايندگان همين مجلس هشتم ، اعضاي كميسيون اصل 90 كه دسترسي كمابيشي به شكايات مردمي از نهادهاي دولتي دارند ، ديوان محاسبات كشور ، ديوان عدالت ادراي و سازمان بازرسي با ارايه مستندات و آمار از بيراهه رفتن دولت حكايتها دارند.

حتي اگر اين استدلال مريض گونه و توهم آلود دولتمردان دولت مستقر را هم بپذيريم كه مخالفان دولت در اين نهادها نفوذ دارند، آمارهاي دستكاري شده خود دولت فعلي كه در جمعبندي ها و رده بندي هاي جهاني مورد استناد قرار مي گيرد ، نشان از سقوط تمامي شاخص هاي پيشرفت كشور عزيزمان تا حد تباه ترين كشورهاي جهان مي دهد.

Legatum Institute يكي از اين نهادهاي بين المللي نظارتي است كه وظيفه خود را پايش و مراقبت از شاخص هاي پيشرفت در كشورهاي تعريف كرده است و به صورت آنلاين ميزان صعود و افول كشورها به لحاظ شاخص عمده تحت پايش دايمي دارد.

اين موسسه معتبر بين المللي ، 104 كشور جهان را كه آمارهاي رسمي درزمينه هاي 9 گانه مورد نظر ارايه مي كنند در رنكينگ خود قرار داده و رده آنها را با رنگهاي سبز ( براي كشورهاي با پيشرفتهاي قابل ملاحظه ) ، زرد ( براي كشورهاي در حالت خطر ) و نهايتا قرمز (براي كشورهاي در حال سقوط ) مورد ارزيابي قرار مي دهد.

Legatum Institute كشورها را از 9 منظر " 1- بنيانهاي اقتصادي براي توليد ثروت " ، " 2- شرايط مناسب براي طرح ايده هاي نوين " ، " 3- گسترش نهادهاي دموكراتيك مدني " ، " 4- ايجاد امنيت اجتماعي و گسترش فرصت هاي برابر " ، " 5- دولت و ميزان سلامت و شفافيت آن " ، " 6- آزاديهاي فردي " ، " 7- توسعه سرمايه گذرايها " ، " 8 - آموزش و تحصيلات جامعه " و " 9- انسجام اجتماعي " مورد بررسي و مقايسه قرار مي دهد.

ايران در جدول رنكينگ اين نهاد در همه 9 منظر مورد نظر، به غير از "شرايط مناسب براي طرح ايده هاي نوين " و " آموزش " و "بهداشت" در وضعيت سقوط قرار دارد و در اين سه زمينه داراي وضعيت مشابه برخي كشورها نظير مراكش ، قزاقستان ، ويتنام و چند كشورعقب افتاده و درحال توسعه است.

مي توان فرض كرد بهبود وضعيت در اين زمينه يعني "شرايط مناسب براي طرح ايده هاي نوين " ، به پيشرفتهاي هسته اي ، پيشرفتهاي فضايي و موشكي و تحقيقات در زمينه سلولهاي بنيادين باز مي گردد كه حاصل همت و بلند نظري و تحقيقات دراز مدت دانشمندان ايراني در دولت هاي قبلي بوده كه در دولت فعلي به بار نشسته و گاه حتي عجله دولت در اعلام زودهنگام آن نظير توليد واكسن ايدز باعث افت اعتبار علمي ايرانيان شده است.

گزافه نيست كه بخش زيادي از اعتبار كشورهاي پيشرفته امريكايي و اروپايي در اين شاخص را مي توان به دانشمندان و متخصصان ايراني نسبت داد كه در موج هاي مختلف تحولات تن به تبعيد از كشور داده اند.

از جمله ديگر شاخص هاي بالاتر از سطح سقوط ، مي توان به شاخص "آموزش" و "بهداشت" اشاره كرد كه با توجه به سرانه حدود 10 هزار توماني اين بخش از بودجه كشوري براي ايرانيان ، مي توان آن را به همت و ايثار طبقه متوسط شكل گرفته از پيشرفتها و گشايشهاي دولت هاي قبلي نسبت داد نه به عزم دولت نهم و دولت بدون مشروعيت و مقبوليت دهم براي بهبود اين شاخص ها .

كيست كه باورنكند قريب به اتفاق خانواده هاي ايراني از نان شب خود مي زنند تا فرزندان را خود را باهزينه هاي بالا در دانشگاههاي كشور ببينند و سطح تحصيلي جوانان ايراني را بايد به اين همت ايراني نسبت داد و نه تصميمات دولت.

در زمينه بهداشت نيز بودجه كمتر از 10 هزار تومان براي هر ايراني تا سال 1388 قطعا موتور محرك بخش سلامت ارزيابي نمي شود و آن را مي توان به توجه مردم ايران به سلامت خود و خانواده حتي به قيمت هزينه كرد پس اندازها و سرمايه گذاري هاي كوچك آنان وابسته دانست.

حال با چنين تفكيكي از 9 منظر مورد نظر ، در 6 منظر كليدي ديگر كه نقش نهادهاي حاكميتي در صعود و افول شاخص ها كليدي و قطعي است وضعيت ايران مشابه كشورهايي نظير كنيا ، تانزانيا ، يمن ، سودان و زيمبابوه قرار دارد و شاخص هاي سقوط قطعي ايران را به انتهاي جدول تباهي نشان مي دهد.

با نگاه به چنين وضعيتي است كه لازم است هر چه سريعتر دولت بي مسئوليت و فاسد كنوني را كه ادعا و دروغ او نه تنها كه گوش هموطنان ، كه گوش جهان را كر كرده وادار كرد يا به مسئوليت هاي خود پايبند باشد و يا مسئوليت را رها كرده به اهلش بازگرداند.

با چنين استدلالي است كه معتقدم ايرانيان علاقمند به فرهنگ وكيان ايران عزيز در هرجاي اين جغرافيا بايد مسئوليت تاريخي خود را در اين برهه نشان داده و 22 خرداد 1389 را به روز ملي مبارزه با فساد، دروغ ، تقلب ، بي كفايتي ، حذف مديران كارمد و كارشناسان ، استبداد و خود رايي تبديل كنند.


براي مقايسه شاخص هاي مورد نظر بايد به روش زير عمل كرد:


ابتدا وارد سايت Legatum Institute شويد.


سپس با انجام مراحل 3 گانه زير ايران را با هر كشوري كه مايل هستيد مقايسه كنيد:


figure01.jpg


سپس اينجا وضعيت رنكينگ ايران را درمقايسه با ساير كشورها مورد مشاهده قرار دهيد.


 


امروز: جنبش مسلمانان مبارز بیانیه ای را در محکومیت حمله رژیم اسراییل به ناوگان صلح صادر کرده که متن کامل آن در پی می آید.

به نام خدا

ما هواداران جنبش مسلمانان مبارز حمله ددمنشانه به کمک های بشر دوستانه به مردم غزه را همراه با جامعه جهانی محکوم می نمائیم.

در خبرها می شنویم که حاکمیت جمهوری اسلامی هم این اقدام ناجوانمردانه را محکوم نموده است.

سوالی که پیش می آید، این است که آیا حاکمیت هم به عملکرد خود توجه دارد ؟ و چرا مردم ما به دلیل آزادی خواهی ، اجرای قانون اساسی ،آرزوی داشتن انتخابات آزاد ، کشته وزندانی با حبس های طولانی مواجه وخانواده آنها را درتنگنای اقتصادی وناامنی قرار داده اند.

ما به همراه تمامی آزادی خواهان در جنبش سبز مردم ایران ، تمامی رفتارهای ناجوانمردانه و غیر اخلاقی وقانونی را در سراسر جهان رامحکوم نموده و از حاکمیت جمهوری اسلامی می خواهیم ابتدا در رفتارهای خود تجدید نظر کرده و تمامی زندانیان سیاسی را آزاد نموده وبه خواست به حق مردم ایران عمل نماید.

هواداران جنبش مسلمانان مبارز
12/3/89


 


امروز، روز زنان و مادران ایرانی است. همه ما که امروز این مطلب را می خوانیم فرصتی داریم که به مادرانمان و همسرانمان این ولادت خجسته را تبریک گوییم.

ولی بیاییم گلوی خاموشان باشیم. گلوی آنهایی باشیم که جنبش سبز از خاکشان سبز شد. گلوی آنهایی که جنبش سبز با استقامتشان در زندانهای استبداد آبیاری می شود.

سلام بر مادران و همسران شهداء راه آزادی، سلام بر اسطوره هایی که عزیزانشان را با بدنهای زخمی از دشنه استبداد در خاک سرد خواباندند تا روزی آلاله آزادی روید از مزارشان. مادرم و خواهرم با هر مسلک و آینی که هستی، مسلمان یا غیرمسلمان، سبزان سلامت می کنند و عاشقانه این ولادت میمون را شادباش می گویند بر شما. در کنار شما نفس می کشیم و جان می گیریم از شهامتتان. و با شما به انتظار نشسته ایم تا روزی قاتلین و آمرین پرپر کردن گلهای زندگیتان را در دادگاهی عادلانه محاکمه کنیم و تا آنروز در کنار شما لحظه ای از پا نخواهیم نشست.

خجسته باد این میلاد مبارک بر مادران و همسرانی که امروز فرزند یا شوهرشان در گوشه زندان استبداد گرفتار اند و نمی تواند آنها را در آغوش گیرند. مادران و خواهران، جنبش سبز این بزرگ روز را بر شما تبریک و تهنیت عرض می کند و همراه شما انتظار روزی را می کشد که زنجیر استبداد را پاره کنیم و آزادگان عزیز را در آغوش کشیم.

سلامی سبز بر زنان ایران زمین که تولد جنبشی اینچنین سبز جز از مادرانی سبز اندیش بر نمی آمد.

و سلامی سبز بر فاطمه زهرا (س)، مادر و همسر شهیدان راه حق و عدالت.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته