
مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (س) که قرار بود پنجشنبه شب سیزدهم خردادماه از طرف مجمع روحانیون مبارز کاشان با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا در مسجد محمدیان این شهر برگزار شود، با مداخله بی سابقه نهادهای نظامی – امنیتی شهر و فرمانداری کاشان تعطیل و درب مسجد به مدت دو روز قفل و حتی مانع از برگزاری نماز جماعت در این مسجد شدند.
همچنین از صبح روز 5شنبه به صورت سازمان یافته توسط برخی افراد لباس شخصی بعضی از بنرها، اعلامیه ها و اطلاعیه های تبلیغات این مراسم که در سطح شهر نصب شده بود معدوم و عکس بزرگ تمثال حضرت امام(س) که در سر در محل برگزاری مراسم نصب شده بود پایین کشیده شد.
لازم به توضیح است که مسئولین نهادهای فوق الاشاره بعد از اینکه نتوانستند برگزار کنندگان را مجبور به تعطیلی مراسم نمایند و بعد از تماسی که صبح روز 5 شنبه از وزارت اطلاعات با سخنران مراسم (حجت الاسلام منتجب نیا) گرفته شده و به وی توصیه نموده بودند که بهتر است که برای سخنرانی به کاشان نرود و وی از پذیرش این توصیه امتناع کرده بود، خود راساً وارد عمل شده و به بهانه نداشتن مجوز برگزاری مراسم سالگرد! در حرکتی تاسف برانگیز، تعجب آور و بی سابقه اقدام به تعطیلی این مراسم و بستن درب مسجد کرده اند.
هم اکنون نیز حضور پررنگ نیروهای امنیتی و لباس شخصی در اطراف مسجد دیده می شود که مردم معترض به این حرکت ناشایست را متفرق می کنند.
نکته قابل توجه در این جریان این است که کسانی که تا دیروز در برابر فیلم ساختگی پاره شدن تمثال حضرت امام(س) اعتراضات گسترده می کردند امروز در شهر دارالمومنین کاشان بنر تمثال مبارک حضرت امام (س) را که در سر در مسجد نصب شده بود را پایین کشیدند و تصاویر ایشان را از اطراف محل برگزاری مراسم جمع آوری کرده و با برخوردهای سخیف سوگواران آن عزیز را متفرق کردند.
تراکت زیر در اطراف و درب مسجد توسط نیروهای امنیتی نصب گردیده است
خبرهای تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد
بر اساس گزارشهای دریافتی از زندان کارون، ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و عضو مجموعه فعالان حقوق بشر ایران و ازحامیان سرسخت کارگران شرکت هفت تپه خوزستان و کانون صنفی معلمان ایران در زندان کارون در وضعیت بسیار نامناسبی به سر می برد و از طرف مسئولین زندان به شدت مورد ضرب وشتم قرار گرفته است و ضمن آزار شدید از او خواسته اند که بر علیه مجموعه فعالان حقوق بشر ایران و اعضای این مجموعه اعتراف کند که ابوالفضل تا به حال چنین خواسته ای را قبول نکرده است در ضمن نامبرده در حال حاضر در بند جانیان و زندانیان خطرناک نگهداری می شود وجان وی در این زندان به شدت تهدید می شود.
همچنین در تماسی تلفنی که دیروز با خانواده نامبرده به عمل آمد آقای عابدینی یکی از برادران نامبرده ضمن تأیید اخبار فوق به اینجانب اعلام کرد که مسئولین زندان به ابوالفضل اعلام کرده اند که به زودی وی را به تهران منتقل خواهند کرد تا در آنجا نیز به اتهام عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر ،تشویش اذهان ، اقدام علیه نظام ،مصاحبه با رسانه های خارجی محاکمه شود و این در حالی می باشد که آقای عابدینی قبلاٌ در زندان اهواز و به خاطر همین اتهامات محاکه شده بود وبرای وی 11 سال ونیم حبس تعیین شده بود و این در حالی می باشد که بر اساس قوانین کشور یک متهم نباید به دلیل یک اتهام به صورت همزمان در دو دادگاه محاکمه شود،اما گویا مسئولین در رایطه با اتهامات ابوالفضل تمایل دارند که وی را چند بار و در دادگاههای مختلف محاکمه ومحکوم نمایند.
چه خوب دریافتند تناسب شخصیت محسن آرمین، با الگو و اسوهاش علی (ع) و فاطمه (س)را. ایام فاطمیه و هنگامهی وفات حضرت زهرا (س) و عزای او و یاد محسنش. محسن و شادی حضورش را از فضای خانهی ما بردند و قلب کوچک آتیه را پر تپش.
ایام ولادت حضرت زهرا (س) اولین تماس تلفنی و شنیدن صدای پرمهر و ابهتش، آرامش را بعد از 16 روز بیخبری و اضطراب ، از سوی محسن هدیه آورد.
تاریخنگاران بنگارند، از سوم جمادیالثانی سال 11 هجری قمری، یادآور مظلومیت و حقانیت خاندان پیامبر (ص) تا بیست و دوم خرداد 1388 و تداوم خیزش سبز ملت ایران در یکسال گذشته.
آن هنگام که محسن را به حبس بردند ، ثبت کردند ایمان و حقانیت راهش و مهر زدند بر صبر و استقامت مضاعفش. او نیز از تبار یاران دربندش "والسابقون السابقون اولئک المقربون" است که خداوند سلام و تحیت خود را به آنان فرستاده "سلام ٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار".
حال بر جریدهی تاریخ ثبت شود، هجدهم جمادیالثانی سال 1431 هجری قمری یازدهم خرداد ساعت 45/17 و پر شدن فضای خانهی محسن از صدای با صلابت و روحیهی بالایش که در طنین صدایش هویدا بود و آرام بخش قلب پر اضطرابمان شد.
فاطمه جان، اگر ستمکاران و حق ستیزان آن روزگار محسنت را از تو گرفتند، عجب آنکه اکنون محسن ما را همرزمان و همفکران قدیمیاش به جرم اظهار حق و حفظ نظامی که تمام جوانی و عمر خود را به پای آن گذاشت و ذرهای به دنبال جاه و مقام و کسب منافع نبود، به حبس بردند. گویی این رسم تاریخ است.
به یاد دارم هرسال شب ولادت حضرت فاطمهی زهرا، روز مادر چه زیبا به احترام و اکرام مادر هدیهای تهیه و به دستبوسی او رفته و با آغوش کشیدنش از او قدردانی میکرد.
امسال چهارمین سالی است که مادرم با مادرش زهرا محشور گشته و مادر تو چشم انتظار دیدارت ، یا در انتظار شنیدن صدایت با هر زنگ تلفنی و یا با تصور به آغوش کشیدنت، شکواییه خود را به زهرا میبرد. چون او خوب میداند ارادت و اخلاص تو را نسبت به زهرای اطهر که اسم دخترانت را مطهره، مرضیه و راضیه گذاشتی که در تمام عمرت طاهر و مرضی به رضای خدا باشی و به امید سربلندی در هر آزمایش و ابتلایی اسم دختر کوچکت را به استناد آیه 15 سورهی طه آتیه گذاشتی.
یا زهرا، حال ما نیز با تأسی از فرزندانت، صبر را پیشه خود کرده و هرروز در قنوت نمازمان میخوانیم:
"ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا"
بارپروردگارا! به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار چون او خود گفته است:
"فاصبروا حتی یحکم الله بیننا و هو خیرالحاکمین"
صبر پیشه کنید تا خدا میان ما و آنها داوری کند که او بهترین دادخواه است.
والسلام- مهناز شریعتی
همسر محسن آرمین
13/3/89
در آستانه سالگرد درگذشت رهبر فقید جمهوری اسلامی و فرارسیدن نیمه خرداد ماه، حجت الاسلام مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتمادملی و از رهبران جنبش سبز، طی بیاناتی که به همین مناسبت ایراد کرد، ضمن اعتراض به وضع موجود و همچنین دخالت نظامیان در سیاست، خاطرنشان ساخت: "امروز جمهوریت را به نام اسلامیت به شدت تضعیف یا تخریب کرده اند و من صریحاً بگویم ما الان خیلی جدی نگران اسلامیت نظام هستیم."
به گزارش سحام نیوز، کروبی همچنین درباره نگاه رهبر فقید جمهوری اسلامی به مرجعیت گفت: "امام به مرجعیت توجه ویژه ای داشتند که مرجعیت محفوظ بماند و به جایگاه مرجعیت آسیب نرسد."
به گزارش سامانه خبری سحـــام نــیوز، متن سخنان مهدی کروبی به شرح زیر می باشد:
در آستانه سالگرد وفات حضرت امام هستیم
در آستانه سالگرد وفات حضرت امام هستیم. طبق معمول و متداول همه ساله مصاحبه می کردیم، صحبت می کردیم، جلسات شرکت می کردیم گاهی هم سفر شهرستان می رفتیم و انجام وظیفه می نمودیم. متاسفانه امسال تبعات انتخابات و تقلب بی سابقه سال گذشته در انتخابات ریاست جمهوری که حوادث و پیامدهای تلخی هم در این یک سال برای کشور داشت. احساس من و احساس همه این است که عوارض و آثارش سالگرد امام را هم در بر گرفته و همانند سال های گذشته بدان صورت برگزار نمی شود. البته شکوه و جلال حضور مردم قطعاً در روز ۱۴ خرداد بسیار عظیم و مهم است و حتماً در مناطقی هم چه بسا خودشان و یا بزرگانشان در منطقه انجام بدهند، اما حوادث انتخابات در سالگرد رحلت امام نیز اثر گذاشته است. مثلاً هر ساله سه شب برنامه بود، شب ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ خرداد و همچنین روز ۱۴ و ۱۵ خرداد به مناسبت سالگرد خرداد سال ۴۲٫ لکن امسال تنها روز ۱۴ برنامه دارند، آن هم با برگزاری یک نماز جمعه که هر هفته برگزار می شود.
نیروهای نظامی بیشتر مصاحبه دارند و...
یا اینکه امسال شاهد هستیم نیروهای نظامی بیشتر مصاحبه دارند و نیروهای بسیج و سپاه بیشتر حالت متولی بودن قضیه را دارند اگرچه ستاد و مسئولین محترم آنجا مسئول عملی و کاری هستند و همه چی بر دوش آنها است، لیکن مصاحبه می کنند و حتی گاهی هم برای نوه امام تعیین تکلیف می کنند که ایشان هم خیر مقدم بگویند ! خوب ایشان صحبت می کنند و تکلیف خودشان را می دانند که چه کار باید بکنند. به هر جهت امسال بدین شکل شده است که برای من فرصت مصاحبه ای نیست یا می ترسند مصاحبه کنند یا منعکس نمی کنند و یا دستور رسمی است که مطالبی از فلانی ننویسید، بنابراین ما هم مانده بودیم که چه کار کنیم و به چه نحوی انجام وظیفه کنیم که به نظرمان آمد که یک چنین برنامه ای را ترتیب بدهیم و یک بحثی در مورد امام داشته باشیم.
گویا امام مختص آنهاست
منتهی من فکر کردم که در مورد امام می خواهم صحبت کنم آن هم شرایط امسال راجع به ایستادگی و مقاومت امام، راجع به قاطعیت ایشان، راجع به زهد و دور اندیشی امام، راجع به تصمیم گیری هایی که در دوران مبارزه داشت که بن بست را می شکافت. اینها بحث طولانی و مفصلی است که گفته شده و باید برای آیندگان هم گفته شود. ولی من در این فکر بودم که امسال راجع به وضع فعلی خودمان و وضعی که الان در کشور بوجود آمده صحبت کنم.
عده ای طوری حرف می زنند که که گویا امام مختص آنهاست و همان ها تابع امام و پیرو خط امام هستند و دیگران از مسیر و راه امام جدا شدند. یعنی هرکس به تقلب در انتخابات اعتراض دارد متهم به عامل موساد و سازمان سیا می کنند و هر گونه تهمت و افترایی به این افراد می زنند، چرا که اینها افرادی هستند که آمدند اعتراض کردند به انتخابات، یا اصلاً بحث انتخابات نیست و انتخابات بهانه است آنها دگرگون شده اند و یا اصلاً آنها از اول منافق بودند و یا اینکه اگر آدمهای درستی هم بودند سوابقشان از دست رفت و در این امتحان نتوانسته اند سربلند بیرون بیایند. آنها فعال و همه بوق ها هم دست آنهاست و این اتهام ها و شعارهای تخریبی را مدام و مستمر تکرار می کنند.
بیائید با هم مناظره کنیم
ماهم صبر و حوصله کردیم و گاهی هم جواب دادیم اما امروز فکر کردم به مناسبت سالگرد امام چند مطلب تازه و جدید بگویم. اینکه آقایان می گویند اینها از راه امام منحرف شده اند، ما می گوییم نخیر ما از راه امام منحرف نشده ایم و به خاطر راهمان و به خاطر آرمان های امام و مبارزات ملت هم داریم تلاش می کنیم و شما که اشکالی دارید بیائید با هم مناظره کنیم، هر کسی را که خواستید تعیین کنید و بگویید که از طرف حکومت هست و حاکمیت قبولش دارد و می نشینیم در مقابل مردم و مناظره می کنیم و ملت عزیزمان هم داوری می کنند، که حتی حاضر نشدند و حاضر نمی شوند چون خودشان می دانند که چطور دارند ریشه های انقلاب را می سوزانند و چگونه آرمان های امام را زیر پا گذاشته و انحراف از طرف دیدگاه خودشان در انقلاب بوجود آورده اند و اندیشه های خود را بر اندیشه های امام تحمیل می کنند.
چند نکتۀ فراموش شده
حالا من برای اینکه مطلب روشن شود ناگزیرم به نحو کلی چند موضوع و مهم و اساسی که از آرمان های امام بوده و از مبانی امام بوده از محکمات انقلاب اسلامی است و حتماً باید اجرا و عمل شود که آنها مخدوشش کردند را به عنوان نمونه ذکر بکنم تا جایی که معلوم شود چه کسی از انقلاب و خط امام منحرف شده است ؟ و چه کسی شیرینی حکومت و طعم زیبای قدرت او را وادار کرده تا بیاید آرمان های امام را به فراموشی بسپارد ؟!
نکته اول:
امام گفت “جمهوری اسلامی” در جمهوریت فرمود: میزان رأی ملت است و همه ارکان جمهوری اسلامی باید رای مردم باشد، چه مستقیم و چه غیر مستقیم. هیات دولت، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و خبرگان، رهبری و … همه باید با رأی مردم باشد حالا بعضی ها مستقیم و بعضی از آنها غیر مستقیم هستند و میزان همه رأی مردم است.
بنده عرض می کنم پس از رحلت امام در مجلس سوم که یک سال از عمر مجلس گذشته بود انحراف در رأی گیری و انتخابات ها شروع شد و به بهانه نظارت استصوابی در همان مجلس سوم یعنی پایان مجلس سوم، اوایل سال ۷۱ بیش از ۴۰ نفر که ۱۲ سال و ۸ سال و ۴ سال در مجلس بودند را رد کردند و عده ی دیگر را هم در بیرون از مجلس رد کردند و تلاش می کردند مجلسی را که می خواستند بوجود بیاورند، یعنی مجلسی که در اول وقتی بوجود آمد از همه ی گروه ها و از همه ی اندیشه ها در آن مجلس حضور داشتند، مجلسی که دو تا رئیس جمهور به نظام داد، وقتی حوادثی رخ داد نخست وزیر به نظام داد، وقتی آن شهادت ها به آن صورت پیش آمد دو تا وزیر آموزش و پرورش، دو تا وزیر فرهنگ و ارشاد وزیر کشور و وزیر کار و بازرگانی به نظام داد و آن مجلس تبدیل شده به مجلسی که الان شاهدش هستیم دو فوریت می دهند برای سرعت اعدام، ضمن احترام به نمایندگان ملت ولی باید بدانیم در چه تنگناها و در چه شرایطی این مجلس بوجود آمد، بنابراین من عرض می کنم که اولین کاری که برای انتخابات شد یک فیلتری برای رأی مردم بوجود آمد و یک استصوابی شکل گرفت آن هم شورای نگهبان که اول باید آنها تأیید کنند و تا آنها تأیید نکنند نتیجه ای ندارد، آن هم در اندک بهانه ای و یا جناح بندی هایی که وجود داشته خیلی از چهره هایی که ۲۰ سال در مجلس بودند را رد کردند و خیلی از افرادی که ارزشمند بودند را حذف کردند و کنار گذاشتند.
یا اینکه سال ۶۹ یک سال بعد از رحلت امام در مجلس خبرگان که دور دوم آن می خواست شروع شود باز همان کردند که صلاحیت از حوزه های علمیه و علما گرفتند و دادند به شورای نگهبان که منصوب رهبری هستند. جمعیتی که می خواهند بیایند برای انتخاب رهبری و ناظر رهبری، برای اینکه اگر رهبری توان آن کار را نداشت به صراحت قانون اساسی که اگر از روز اول انتخاب اشتباهی بوده تازه آنها باید منصوب رهبری را تأیید کنند و لذا هم در همان مجلس در انتخابات دور دوم اعضای مظلوم و فداکاری را همانند مرحوم آیت الله احسانبخش گیلان و آقای جمی را حذفشان کردند و عده ای دیگر را هم راه ندادند.
هر وقت خواستند تایید کردند...هر وقت خواستند رد کردند
ببینید اولین قضیه ای که رخ داد، در انتخابات هر وقت خواستند تأیید کردند و هر وقت خواستند رد کردند، من فراموش نمی کنم که آقای عباسی فرد رفت یک امتحان داد و قبول شد و رفت یکی از استان ها داوطلب شد رأی نیاورد برگشت بعد معاون قوه قضاییه شد. خوب طبعاً نام و نشان و مسئولیتش بیشتر شد، خواست از تهران داوطلب شود، شبی من قم بودم دیدم آنجا می گویند که دعوت کردند برای امتحان با این که دو سال پیش امتحان داده بود من متوجه شدم که قضیه چی هست در گوش کسی گفتم که پس فاتحه آن خوانده و پرونده اش بسته شده، گفت چطور، گفتم که کسی که دو سال پیش امتحان داد و قبول هم شده دوباره امتحان برای چی؟ همان هم شد و ردش کردند، مجدداً گفتند امتحان، این بار قبول نشد و ماجرای انتخابات دور سوم بود که برای خوزستان هم رفت امتحان داد و شرکت کرد و رأی آورد. مجدداً در همین انتخابات دو یا سه سال پیش مجدداً رد کردند. یعنی انتخابات مردم را اول شورای نگهبان باید تأیید کند، این نکته اول که یکی از سیره های امام که این قدر بر رأی مردم و انتخابات تکیه می کرد و می گفت باید انتخابات باشد.
جمهوریت تضعیف و تخریب شده
جمهوریت را به نام اسلامیت به شدت تضعیف یا تخریب کرده اند و من صریحاً بگویم ما الان خیلی جدی نگران اسلامیت نظام هستیم.
نکته دیگر:
امام شمول و تعادل بین جناح ها بوجود می آورد، امام مراقب بود که جناح هایی که در درون نظام هستند را حفظ کند و هشدار بدهد و هم گوششان را بگیرد و هم حمایت می کرد. لذا قضایای مختلفی پیش می آمد که انجام می داد.
به عنوان نمونه می گویم که مثلاً در روحانیت جلسه داشتیم برای انتخابات دوم مرحوم آقای فخرالدین حجازی را نگذاشته بودند در لیست آن وقت مجمع هم انشعاب نکرده بود. امام پیام دادند که چرا آقای فخرالدین حجازی که نفر اول تهران بود این همه جبهه می رود و سخنرانی می کند برای چی حذفش کردید ؟ یا من در همین جلسات بودم که بنا بود خبرگان اول انجام شود من دیدم تلفن شد به یکی از اعضایی که آنجا بودند از دفتر امام راجع به خبرگان رهبری و آنها مرحوم آقای یثربی را حذف کرده بودند و حالا من نمی خواهم بگویم که به چه خاطر آیت الله یثربی حذف شده بود که امام فرمودند که ایشان را بگذارید، چرا حذف کرده اید؟
یا در انتخابات مجلس سوم که آقا شیخ محمد یزدی رأی نیاورد امام فوراً ایشان را عضو شورای نگهبان کرد یا اینکه آقای آیت الله طبسی در مشهد بود و مسجد گوهر شاد و تشکیلات آن جدای از حرم بود. یک جلسه دوستان ما گذاشته بودند افرادی می رفتند آنجا سخنرانی می کردند و بعد از آنها با آقای طبسی میانه خوبی نداشتند که حاج سید احمد آقا به دستور امام تلفن کرد که آقای طبسی نماینده امام است و مسئول تولیت آنجاست، طوری که شما می روید آنجا و برخوردهایی می کنید به مصلحت نیست، یعنی ایشان تعادل را بوجود می آورد چه از این طرف و چه از آن طرف، حالا داستان مفصل است که من همین قدر اشاره کردم. حالا این قضیه وجود ندارد و لذا یک طرفه شد. الان شاهد این اوضاع هستیم که مسیر چگونه و با چه مشکلاتی طی می شود و مجلسی که با این شرایط و تحمیل ها شکل گرفت و چندین هزار نفر را که رد کردند در حالی که می بینیم دولت و مجلس چه اختلاف هایی دارند، مجلسی که حتی قدرت این را که به وظایف خود عمل کند را ندارد.
ماجرای مرجعیت
ماجرای مرجعیت هم مهم است که برایتان بگویم. سرمایه مهم شیعه در دوران غیبت مرجع تفلید است و مراجع تقلید استوانه و حریمی بودند و همچنین پناهگاهی بودند برای اسلام و تشیع در فراز و نشیب های سخت و دشوار.
من اشاره ای می کنم به ماجرای میرزای شیرازی و فتوای او در رابطه با قضیه تنباکو، ماجرای آیت الله حاج آقا کاظم یزدی در رابطه با ماجرای لیبی و ایتالیا و اشغال آنجا و یا ماجرایی که انگلیسی ها پیغام دادند که ما در
عراق هستیم و به نجف حمله می شود بهتر است در خانه نباشید و با خانواده از شهر بروید بیرون، مرحوم آقای حاج کاظم فرمودند که ساکنان نجف همه خانواده من هستند من زن و بچه ام را بردارم ببرم به کجا؟ یا ماجرای جنگی که در عراق با انگلیسی ها بود و خود علما جبهه رفتند و شهید دادند و یا خلاصه در ماجرای مشروطه به هر جهت حوادثی که پیش آمد مرجعیت شیعه بسیار جایگاه خاص و ممتازی داشت و بالاتر از همه اینها اصلاً داستان خود امام یعنی امام قطعاً پیروزیش و اینکه توانست بر نظام ستمشاهی غالب شود جایگاه مرجعیتش بود.
امام مرجع بزرگی بود، امام شاگردان فراوانی تربیت کرده بود، امام امامی بود که آقایی به نام سرهنگ قلقصه سال ۳۵،۳۶ ساواک را در قم تأسیس کرد و در زمان زمامداری مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که با آن عظمت و با آن سن و سال گزارشهائی از حوزه و مرجعیت و شیوه آن تهیه می کرد و می فرستاد برای ساواک که اسناد آن موجود است و کسی را که انتخاب کردند برای ساواک قم معلوم است که باید چگونه فردی باشد، جه خصوصیاتی داشته باشد، در صف اول نماز بود، کفشهایش را پشت خوابیده می پوشید گاهی هم کلاه نخی به سر می گذاشت. خیلی حالت مردمی بود و با همه قاطی می شد، گزارش می کند به ساواک مرکز که آنجا علمایی که در قم هستند آقای حاج روح الله خمینی بیش از همه شاگرد دارد و بیش از ۵۰۰، ۶۰۰ نفر هستند که در کلاس ایشان شرکت می کنند، آن زمان اگر کسی ۵۰ یا ۱۰۰ نفر شاگرد برای درس خارج داشت خیلی بود و معمولاً ۱۰ یا ۲۰ یا ۳۰ نفر بودند. گزراش می کند که درس این چنینی دارد و تلاش هم می کردند که مرجعیت امام را از ایشان بگیرند و حتی در بازجویی ها سوال می کردند که شما مقلد چه کسی هستی؟ می خواستند بگویند که امام مرجع نیست، مثل سایر علمایی هستند که مبارزه کردند مثل مرحوم آیت الله کاشانی و دیگران اما جایگاه مرجعیت امام باعث شد که دشمن نتواند کار خودش را انجام دهد و توطئه ای شود و از طرفی هم آن صلابت و قاطعیتی که داشت توانست پیروز شود.
مرجعیتی که امام این قدر اهمیت می داد به هر حال حادثه ای تلخ هم رخ داد و آن هم بحث جدایی است که متاسفانه دیگران هم به هرجهت شیطنت کردند که دور ایشان حلقه زده بودند، امام خیلی توجه داشت که مرجعیت محفوظ بماند و به جایگاه مرجعیت آسیب نرسد، حتی در آن زمان هم گفت ما نمی خواستیم چنین چیزی شود اما شد چون تذکراتی دادم که این حوادث برایش رخ ندهد.
خوب امام یک چنین جایگاهی برای مرجعیت قائل بود تا حدی برای مرجعیت احترام قائل بود که من خودم یک وقت در نماز جمعه تهران قبل از خطبه صحبت می کردم، پرخاش کردم به یکی از مراجع که واقعیت این است که فرح رفته بود دیدن آن مرجع و معروف بود که انگشتری برای شاه داده آن هم وقتی رفته که اوضاع درگیری در ایران هست، من در حین صحبتهایم که یادم نمی آید به چه مناسبتی بود که گفتم آن مرجعی که انگشتر برای شاه می فرستد،(بدون اینکه اسمی ببرم) فوراً امام که صحبت ها را در روز جمعه گوش می دهد به نزدیکانش زنگ می زند و می گوید که به رادیو بگویید این عبارت ها را از نطق در بیاورند، در آن زمان خطیب نماز جمعه که صحبت می کرد روز یکشنبه از ساعت ۱ تا ۲ پخش می شد من هم اتفاقاً روز یک شنبه می آمدم آنجا برای ملاقات خانواده ها که متوجه شدم امام این دستور را داده من فکر می کردم که با من هم برخورد می کنند ولی نه ایشان کار خود را کرده بود و صحبت های من که از رادیو پخش شد این مطلب نبود.
یا داستان آیت الله سید طاهری خرم آبادی می گفت که وقتی می خواستم بروم پاکستان و آن جایگاهی که امام داشت و شیعیان نماینده از امام خواستند که امام می گفت آنجا به تقلید مردم کاری نداشته باشید، تقلید کار کارشناسی است، هر کس می خواهد تقلید از هر آقایی بکند و وجوهاتش را به هر کس می خواهد بدهد، اصلاً به تقلید افراد کاری نداشته باشید و مروج انقلاب اسلامی باشید.
آن صلابتی که امام داشت و پیروزی که نصیبش شده بود، عده ای را که می رفتند برمی گرداند یا عده ای داوطلب عدول بودند، قبل از اینکه من نماینده امام در حج شدم بعضی آقایون فرموده بودند که روحانیون کاروان ها از فتاوای امام بگویند، اگر از آقایی سوال کردند از او بگویند، امام شنیده بود و بسیار ناراحت شده بود و گفته بود که این چه کارهایی است که می کنید، مقلدین مختلفی هستند. به هر جهت امام حریم علما و مراجع تقلید را به بهترین نحو حفظ می کرد.
چه بلایی به سر مراجع و حوزه های علمیه آمده
ولی حالا می بینیم که چه بلایی به سر مراجع و حوزه های علمیه آمده، ما که می دانیم نقش اطلاعات نقش نیروهای مسلح، نقش بعضی از روحانیون چیست و چه کارهایی کردند و بعضی از نهادها چه کارهایی کردند، جلوی درب بعضی از منازل جمع شدند جلوی درب جامعه مدرسین جمع می شوند و چه حوادثی رخ می دهد.
آیا این سیره امام است ؟ اینها را ما کردیم یا از گروه هایی که الان در حکومت هستند؟
این سه نکته از مسائل مهم امام بود که یکی قانون گرایی امام بود. در سیره حکومت امام قانون گرایی بود که امام توجه داشتند که دقیقاً به قانون عمل کنید مگر موارد ضروری و مواردی که دیگران می خواستند، مثلاً مواردی که در جنگ بوده.
داستانی دارم که بسیار شنیدنی است برای خوانندگان و بینندگان عزیز:
مجلس اول اساسنامه سپاه، اساسنامه وزارت اطلاعات همه را تنظیم می کردیم و می نوشتیم. در اساسنامه نوشتند که رأس اطلاعات باید مجتهد باشند که در مجلس هم تصویب شد، از طرفی هم که امام این را می شنود و مخالف این قضیه هم هست و می پنداشت که رأی نمی آورد، چون نمی خواست این چنین شود و می خواست که تذکر بدهد که لفظ مجتهد خوب نیست بگذارید برای امنیت و اطلاعات مرحوم آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی پدر خانم جناب آقای حاج سید احمد خمینی به خود من می گفت که در حضور امام بودیم رئیس مجلس وقت آمد آنجا و بسیار متاثر بود از اینکه مجتهد در رأس اطلاعات باشد. منظورم این نکته است که رئیس مجلس گفت که حالا اگر ناراحت هستید ما می رویم اصلاحش می کنیم و بر می گردانیم ولی ایشان گفت که حالا دیگر تصویب شده و قانون شده من وارد نمی شوم، ما موارد متعددی از امام داریم و دارم.
آقای طباطبایی رحمت اله علیه می گفت وقتی رئیس مجلس تشریف بردند من گفتم که چرا اینقدر ناراحت هستید؟
امام فرمود: تشکیلاتی که امنیتی است و نحوه برخورد و کار، کاری است که اصلاً اگر مجتهد آنجا باشد مشکلاتی هم اضافه می شود که همان طور الان شاهدش هستیم که الان چه اتفاقی می افتد.
اگر کسی هم قبول نداشته باشد، ضد ولایت فقیه هم نیست
حالا ما کاری نداریم چرا که سلیقه امام بود و اگر کسی هم قبول نداشته باشد، ضد ولایت فقیه هم نیست اما من می خواهم بگویم که ایشان به قانون تصویب شده پایبند بودند که باید عمل شود یا اینکه مسئله نیروهای مسلح که امام هم در وصیتشان و هم در عمل و سیره ایشان به شدت مخالف بود که نیروهای مسلح وارد دسته بندی های سیاسی شوند. ، حافظ انقلاب باشند اما در اینکه من یا دیگری هم رأی بیاوریم نیز نباید دخالت کنند.
آیا این برای نظام است؟ نیروهای مسلح اسلحه در دست دارد و سرنوشت انتخابات هم دست بسیج و سپاه است، این را که ما می دانیم و تعارف نداریم و می بینیم که چنین نماینده هایی به کار می آیند ضمن اینکه در مجلس آدم های شریفی هم که رأی از مردم گرفتند هستند ولی در مجلس دوستان بسیج و سپاه حق دیگری را که باید می آمدند در صحنه را ضایع کردند و نطق هایی هم می نویسند و دست آنها می دهند و هرچی می خواهند می گویند، کاری غیر از این ندارند.
بنابراین امام تأکید داشت نیروهای مسلح وارد نشوند و حالا هر کس می گوید به آنها حمله می کنند که شما مخالف نیروهای مسلح و بسیج هستید و لذا این قدر هم به نهادهای مختلف آسیب زدند. نمی خواهم بگویم عباراتی را که مطلوب نیست ولی به هر جهت معنویت آنها را در انظار مردم از بین بردند، می گویید نه ، یک نظر سنجی آزادی بین مردم بکنید که این نهادها چقدر در درون و دل مردم جایگاه دارند؟ آیا بسیج، بسیج همان موقع است ؟ و یا اینکه ساده زیستی و زندگی امام که از بیت المال استفاده نکنند و از بیت المال دردسر برای حکومت ایجاد نکنند.
چند نکته از سیره های امام را گفتم و کوتاه می گویم که آقایان بیایند جواب بدهند، ما حافظ بودیم، تلاش کردیم انتخابات آزاد باشد، تلاش کردیم قانون گرایی باشد، ما تلاش کردیم که نیروهای مسلح وارد انتخابات نشوند، ما تلاش کردیم که مرجعیت محفوظ بماند.
حرفمان را می زنیم
دیگر گذشت و این بلاها را سر مراجع آوردند و به خانه هاشان حمله کردند و در نماز جمعه به مرجع بزرگی که در خارج بود حمله کردند، یک آقایی آمد باز حمله کرد به مرجع دیگر به خاطر یک قضیه سیاسی، تازه چه وصف هایی من از آن آقا از این مرجع شنیده بودم اما او آمد و ایشان را مورد حمله قرار داد.
می خواهم بگویم که امام تلاش می کرد همه ی آنها بمانند و ما بکوشیم که به آرمانهای امام عمل کنیم.
من می دانم حالا به جای اینکه جواب بدهند…. و ما هم دنده پهنی داریم و هیچ اعتنایی به این اراجیف آنها نمی کنیم و حرفمان را می زنیم و مسائلی دارم که امام این قدر مقید بود که الان چه حوادثی پیش آمد و چقدر به بیت المال مردم دقت می کرد چگونه الان بیت المال از بین می رود.
رهبری که بر زندگی مردم دقت می کرد و همچنین مهربانی ایشان با مردم و رابطه ایشان با مردم و حقوقی که برای مردم قائل بود و چگونه از خودسری ها جلوگیری می کرد و اجازه نمی داد اصلاً کسی به حریم شخصی کسی وارد شود.
اگر وقت داشتم از برخوردهایی که امام با خودسرها می کرد حتی با نزدیکانشان را برایتان می گفتم.
والسلام علیکم
مهدی کروبی
۱۳۸۹/۰۳/۱۳
در پی انتشار خبری از جلسه محرمانه اعضای کمیسیون اصل نودم قانون اساسی با رییس جمهور و منتشر شدن اظهاراتی به نقل از رییس جمهور مبنی دلایل عدم ابلاغ برخی قوانین و انتقاداتی نسبت به مجلس و اینکه این اظهارات به تصدیق اعضای کمیسیون اصل 90 حاضر در این جلسه رسیده است، محمدابراهیم نكونام نایب رییس اول کمیسیون اصل90 مجلس طی جوابیهای با تکذیب اظهارات منتسب به رئیس جمهور، اعلام کرد: اعضای کمیسیون از این توضیحات اقناع نشدهاند.
به گزارش الف، متن جوابیه نایب رییس کمیسیون اصل نود مجلس به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خبرگزاری فارس در گزارش اختصاصی مورخ 9/3/89 در ارتباط با جلسه متشكله با حضور هیات رئیسه كمیسیون اصل نود و آقای رئیس جمهور، به بیان نقطه نظرات وی، در پاسخ دیدگاههای كمیسیون پرداخته و با اشاره ناقص و بدون ذكر انتظارات كمیسیون از دولت، بیانات ریاست محترم جمهوری اسلامی را به تفصیل منعكس و اجمالاً چنین استنتاج نموده كه نارسایی در گردش امور، در واقع ناشی از سوء عملكرد مجلس در تصویب قوانین خلاف موازین شرع و قانون اساسی میباشد.
لزوماً و از باب روشن شدن و تشحیذ ذهن مسئولین عالی كشور و مردم بزرگوار و مخاطبین گزارش، اشعار میدارد:
در بررسیهای قانونی كمیسیون اصل نود، مواردی از فعل و یا ترك فعل تخلفی دولت كه به برخی از آنها ذیلاً اشاره میگردد محرز گردید. با تصمیم اعضاء ثابت كمیسیون، مقرر شد نشستی بصورت محرمانه و حضوری با آقای رئیس جمهور برگزار گردد و برای جلوگیری از تكرار موارد و اصلاح روال موجود و با نیت خیرخواهانه، مراتب به ایشان منتقل شود.
علیرغم اینكه شخصاً مخالف چنین نشستی بودم و اعتقاد داشتم، تریبون مجلس و ارجاع گزارشها به دستگاههای ذیربط و از جمله در موارد جرم به دستگاه قضایی، بهترین پشتوانه عملی كمیسیون (كه در قوانین نیز به آن اشاره گردیده) میباشد ولی بخاطر اتمام حجت و احترام به رأی اكثریت، این پیشنهاد را پذیرفتم و در جلسه موعود شركت نمودم.
در جلسه مذكور ابتدائاً موارد زیر را بصورت مشروح خدمت آقای رئیس جمهور مطرح كردم و سایر اعضاء حاضر نیز با اعتقاد به ضرورت چنین نشستهایی، لزوم همكاری و تعامل بین دو قوه را بیان و با ذكر برخی از همان مصادیق، نظر ریاست محترم جمهور را به این نكته جلب نمودند كه ادامه روند فعلی، تبعات ناگواری برای نظام داشته و عدم عنایت به اجرای دقیق مصوبات قوه مقننه، نتیجهای جز خسران حكومت و مردم درپی نخواهد داشت.
مواردی كه كمیسیون بر آن تاكید داشت:
- تخصیص غیرقانونی اعتبارات مربوط به "یارانه كالاهای اساسی" و "یارانه تفاوت قیمت تعیین شده و تكلیف شده كالاها" به "طرح جمعآوری اطلاعات اقتصادی خانوار "بالغ بر دویست و هفتاد میلیارد ریال
- عدم تهیه اساسنامه "شركت ملی نفت ایران، شركت ملی صنایع پتروشیمی و شركت ملی گاز ایران" توسط دولت علیرغم تكالیف قانونی در بودجه های سنواتی
- عدم رعایت فرجه قانونی برای ابلاغ قوانین به روزنامه رسمی و خصوصاً عدم ابلاغ دو قانون مشخص
- عملكرد دولت در زمینه اجرای قوانین مصوب مجلس هفتم، عدم تنظیم آئین نامه های اجرایی از سوی دولت . از مجموع 166 مورد تنها 13 مورد آن در مهلت قانونی عمل شده ، و نسبت به 45 مورد آن اصولاً اقدامی صورت نگرفته است.
- عملكرد دولت در زمینه اجرای قوانین مصوب مجلس هشتم در فاصله زمانی 3/7/87 الی 30/10/88 از حیث عدم تنظیم آئین نامه های اجرایی (از 39 مورد تنها به سه مورد ، عمل گردیده است)
- تخلف از موازین قانون بودجه 1387 در زمینه واردات بنزین (حدود 918/32 میلیارد ریال بیش از یارانه مندرج در قانون و ادامه این روند در سال 1388)
- ارائه برخی از مكاتبات كمیسیون و عدم پاسخگویی از ناحیه معاونین رئیس جمهور و برخی از مسئولین دستگاههای اجرایی در فرجه قانونی و یا كلاً عدم ارسال پاسخ
- تاكید بر عدم تصویب آئیننامه اجرایی قانون جامع حمایت از حقوق معلولان (مصوب 1383)
- و موارد دیگری همانند تاخیر در تقدیم لوایح برنامه پنجم و بودجه های سنواتی كه البته فرصت طرح آنها فراهم نگردید.
خوشبختانه عمده موارد، مورد تایید آقای رئیس جمهور واقع، النهایه در توجیه برخورد ناصواب دولت با مصرحات و تكالیف قانونی خود، به علل و عواملی اشاره داشتند كه بعضاً بصورت عینی درگزارش خبرگزاری موصوف ذكر گردیده است و علیالاصول از دیدگاه حقوقی در چارچوب ضوابط قانون جایی ندارد و در محضر مجلس و افكار عمومی بمثابه گریز از مسئولیت های قانونی تلقی می گردد. تصریحاً به ایشان متذكر گردیدم كه بعد از سی سال از انقلاب اسلامی، ما در مقام ثبوت با شما سخن میگوئیم نه در مقام اثبات، مضافاً به اینكه در قانون اساسی و قوانین عادی، وظایف هریك از قوا، تعریف و تبیین گردیده است.
پرواضح است تطبیق مصوبات مجلس با موازین شرع و قانون اساسی بر اساس اصل 91 قانون اساسی بر عهده و در صلاحیت شورای نگهبان است. اجتهاد در مقابل این نص غیرقابل تغییر و تأویل، آنهم از لسان رئیس قوه مجریه كه علیالاصول وقوف كامل به اصل 57 و تفكیك قوا و لزوم استقلال آنها دارند پذیرفتنی نیست.
تاسیس و ابتكار قانون اساسی در پیشبینی مجمع تشخیص مصلحت نظام، بمنظور برون رفت از تنگناهای غیرقابل اجتناب، ناشی از اختلاف نظر مجلس و شورای نگهبان و ارائه مشورتهای لازم به رهبری و تعیین سیاستهای كلی حركت نظام بر مدار مصلحت جامعه پس از ارجاع مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) و نیز وضع قوانین بر اساس احكام حكومتی، در تجربه سالهای گذشته، آثار و نتایج بسیار گرانقدری برای نظام و مردم داشته كه یادآوری آن با این محمل و بیان زیبنده نمی باشد.
آقای رئیس جمهور در توضیح علل عدول از اجرای قانون به معاذیری متمسك شدند كه علی فرض صحت، كمترین تاثیری در تقلیل مسئولیت ایشان ندارد. روند رسیدگی مجلس به لوایح و طرحها و چگونگی تصویب آنها و ایضاً اظهارنظر شورای نگهبان ازحیث انطباق مصوبات با موازین شرع مقدس وقانون اساسی گویای این واقعیت است كه نظام در حد ظرفیت و توان علمی و كارشناسی خود، آثار و تبعات وضع قوانین را مد نظر داشته و بهمین اعتبار، متمردین از اجرای مصوبات مجلس را با هر انگیزه و استدلالی مستوجب تعقیب و مجازات می داند.
از طرف دیگر بر كسی پوشیده نیست «روش» تفكیك قوا كه بناء عقلا بر آن قرار گرفته است قطعاً میتواند از تعدیات هریك از قوا نسبت به قوه دیگر و نیز هریك از قوا نسبت به حقوق فردی و اجتماعی مردم حتی المقدور جلوگیری نماید. لذا این مهم بهنام «استقلال قوا» در اصل 57 قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. سازوكارهای متفاوتی برای نظارت قوهای بر قوه دیگر در قانون اساسی پیش بینی شده كه قطعاً از حركت یك جانبه و حتی خودسر قوه دیگر جلوگیری می نماید. آنچه «ذاتی» استقلال قوا و قدر متیقن آن است این است كه هیچكدام از قوای سه گانه حق ندارند در «وظایف ذاتی» قوای دیگر «دخالت» نمایند. در این میان البته بطور طبیعی و نظاممند قوه مقننه، بسترساز و انضباط دهنده و تعیین كننده نحوه و نوع حركت و عمل قوای دیگر از طریق وضع قانون است. چرا كه هم قوه مجریه و هم قوه قضائیه مجری قوانین مصوب قوه مقننه هستند. بهمین خاطر بنیانگذار كبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) مجلس را در رأس امور دانسته اند. اما همین مجلس مقتدر نمی تواند و به دلیل استقلال قوا حق ندارد در استنباط قضایی دادگاه صالح دخالت كند و به تعبیر بهتر حق ندارد تفسیر قضایی قوانین توسط قضات را (در مقام دادرس دادگاه) تحت تاثیر مستقیم و یا غیرمستقیم قرار دهد. اگر مجلس چنین كند «استقلال قوا» را نقض كرده است و همینطور درباره «وظایف ذاتی» قوای مجریه یا مقننه.
اما نظارت همانگونه كه در قانون اساسی آمده است با سازوكار تعریف شده قانونی از طریق سازمان بازرسی كل كشور ، دیوان محاسبات كشور، دیوان عدالت اداری، كمیسیونهای تخصصی مجلس شورای اسلامی، كمیسیون اصل نود و حتی شخص رئیس مجلس (در تطبیق مصوبات دولت با قوانین ) و ... اعمال می شود و در حدود دقیق و ظریفی كه باید انجام گیرد قطعاً نمی تواند ناقض «استقلال قوا» باشد بلكه مكمل آن است.
این در حالی است كه نظرات آقای دكتر احمدی نژاد درباره وظایف قوه مقننه به نحوی است كه گویا مجلس از حدود وظایف و اختیارات خود فراتر رفته است.
مبرهن است كه از لوازم بحث «استقلال قوا» مندرج در اصل 57 قانون اساسی، اهتمام هركدام از قوای سه گانه در انجام وظیفه «ذاتی» آن است. بالاخره تصویب قوانین موضوعه و نظارت بر اجرای آنها طبق اصول متعدد قانون اساسی (كه رئیس جمهور و نمایندگان مجلس سوگند به پاسداری و پایبندی به آن خوردهاند) از وظایف حتمی و ذاتی قوه مقننه است یا نه؟ و آیا از وظایف قطعی قوه مجریه (همانگونه كه از نام آن پیداست) اجرای قوانین می باشد یا خیر؟ و اینكه آقای رئیس جمهور به صلاحدید شخصی از انجام تكلیف تشریفاتی امضاء قوانین و ابلاغ آن بمراجع ذیصلاح خودداری می كنند، می تواند مستند به قانون اساسی باشد؟ آیا آقای رئیس جمهور انتظار دارند كه قوانین مربوطه همانگونه تصویب گردند كه تمایلات به حق و یا ناحق ایشان اقتضا دارد؟ آیا این تمایل می تواند مطابق «استقلال قوا» باشد؟
این تمایل همان اندازه خلاف و نامرتبط است كه مجلس انتظار داشته باشد آقای رئیس جمهور یا هیأت وزیران، حتماً فرد «الف» را به سمت استاندار و یا سفیر منصوب نماید! بدیهی است اگر مجلس هم چنین تمایلی داشته باشد و بر آن اصرار بورزد قطعاً مرتكب دخالت در قوه مجریه و خودناقض «استقلال قوا» شده است.
تأخیر در ابلاغ دو مصوبه مجلس شورای اسلامی، توسط رئیس جمهور از هر زاویه كه نگریسته شود، نوعی تمرد نسبت به اجرای قانون اساسی و خلاف سوگندنامه وی است.
این خاطره تلخ در دوران اولین رئیس جمهوری پیش آمد كه نهایتاً ماده یك قانون مدنی با الحاق تبصره ای اصلاح شد تا امضا و ابلاغ تشریفاتی رئیس جمهور درخصوص قوانین مصوب، بدون وقفه انجام شود و خللی در نظام قانونمند اداره كشور ایجاد نگردد.
البته آقای رئیس جمهور همواره می توانند نقایص اجراء قوانین مورد نظر را در قالب لایحه اصلاحیه تقدیم مجلس نموده و با دفاع از نظرات كارشناسی قوه مجریه، درخواست اصلاح و حتی فسخ آن را مطرح نمایند ولی اینكه صراحتاً از اجرای قوانین مصوب مجلس آنهم پس از تایید شورای نگهبان امتناع نماید، نامی جز ایستادگی در برابر قانون یا ... ندارد و قطعاً این رفتار عدول از اصل 57 قانون اساسی و منافی استقلال قوا محسوب می گردد.
باید اضافه كرد كه قبل از اصلاح قانون اساسی در سال 1368 ارتباط بین قوا با رئیس جمهور بود كه به لحاظ ضرورت حفظ استقلال هریك از آنها و اینكه این اصل قبل از اصلاح، موهم نوعی تفوق قوه مجریه و یا رئیس جمهور بر سایر قوا بود با تغییر كامل در این فراز ، قوای سهگانه موظف شدند تحت نظر ولایت مطلقه فقیه انجام وظیفه نمایند تا آن توهم و یا برداشت تفوقی از بین برود.
دفاع رئیس جمهور در واردات بی رویه بنزین برای حل مشكل «مردم» نیز با قانونمندی قوای سه گانه مغایرت دارد. ایشان می توانستند با قید دوفوریت و یا سه فوریت (طبق قوانین مربوط) لایحه اصلاحی تقدیم مجلس كنند ولی رأساً و خارج از ضوابط مهمترین قانون كشور (قانون بودجه سالانه) رفتار ننمایند. دفاعیات ایشان در این مقوله، خود نوعی «عذر بدتر از گناه» تلقی می گردد.
انتقاد رئیس جمهور از سوال و استیضاح وزراء توسط نمایندگان نیز برخلاف صریح اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول 88 ، 89 و ... است. البته اینكه ممكن است برخی از نمایندگان از حقوق مندرج در اصل مزبور بجا و به حق و در جهت منافع ملی و به قصد خیرخواهی عمومی و یا آغشته به درخواستهای كوچك حوزه انتخابیه استفاده كنند یا نكنند، دور از واقعیت نیست. لكن این انتقاد به هیچ وجه اقدام شایسته و قانونی اكثر نمایندگان مجلس در اعمال اختیارات مربوط را نفی نمی نماید.
یادآوری رأی 24 میلیونی در مقابل رأی مثلاً 6 هزار نفری یك نماینده كه طبق قانون اساسی از اختیار سوال یا استیضاح رئیس جمهور و وزراء برخوردار است در اصطلاح منطقیون «خطابهای سفسطهگونه» به قصد اقناع مخاطب عامی! و فرار از مسئولیتهای قانونی برای عدم پاسخگویی نسبت به وظایف محوله است.
البته این نوع استدلال و بیان، یادآور دوران تلخی است كه جامعه اسلامی ایران با سختی آن را تحمل و با آگاهی و بصیرت پشت سر گذاشت.
بد نیست آقای رئیس جمهور بدانند كه آراء بالا، ضامن رفتار بر مدار قانون و تواضع در برابر مردم و نهادهای قانونی و خدمتگزاری بیشتر است و ضرورتاً نباید عاملی برای فرار از اجراء قانون تلقی گردد.
برخلاف آنچه در گزارش خبرگزاری فارس به آن اشارت رفته متذكر میگردد چگونه ممكن است كمیسیون اصل نود كه در مقام رسیدگی به طرز كار قوای مجریه و قضائیه و مجلس میباشد با توضیحات یكسویه (كه در اكثر موارد با نصوص قوانین جاری مغایرت فاحش دارد) اقناع شده باشد! در حالی كه خود را موظف به رسیدگی به رفتارها و طرز عملهای خلاف قانون میداند و با توضیحات آقای رئیس جمهور بر این عزم نیز مصممتر گردید .
بدیهی است آقای رئیس جمهور و یا هر یك از مسؤلان دولتی و آحاد مردم میتوانند از طرزكار هر یك از قوا و حتی خود مجلس شورای اسلامی به این كمیسیون شكایت نمایند تا با توجه به وظایف، به آنها رسیدگی گردد.
به هر صورت نشستی كه امید میرفت فارغ از جنجالهای رسانه ای در فضایی اخلاقی و خیرخواهانه، گشایشی در معضلات و نارسائیهای جاری ایجاد كند با انتشار و خبری نمودن آن، آنهم بصورت یكسویه متاسفانه خود مستمسكی شد برای تكرار شعارهایی كه جز نتیجه قانون گریزی حاصلی در پی ندارد.
و همگان بخوبی مستحضر هستند كه در فضای سی سال بعد از گذشت انقلاب و تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، امكان انسداد راه آزادی و سلب وظایف مجلس شورای اسلامی و محدود كردن و یا انتفاء اختیارات نمایندگان مردم، بههیچوجه امكان عملی ندارد و چه بهتر كه همه در برابر قانون تمكین نموده تا این امانت سنگین را به سرمنزل مقصود برسانیم. و برداشتهای متفاوت از قوانین را در جمع دوستانه حكومتی مطرح و در جهت اتخاذ تصمیم واحد گام برداریم و یا از مرجع تفسیر قوانین اساسی و یا عادی استفسار نمائیم و یا به مرجع فصل الخطاب متوسل گردیم و از عقلاء و اندیشمندان و فرهیختگان علوم سیاسی و حقوق و كارشناسان متبحر رسانه ها برای اعلام نظر علمی استفاده كنیم.
شخصاً در اوایل تشكیل مجلس هشتم (كمتر از یكماه) در نطق پیش از دستور بیان كردم كه اجازه ندهیم در نظام جمهوری اسلامی، مجلس بهشكل دیگری به توپ بسته شود كه متاسفانه این اقدام صورت گرفت ولی عاقبت و پایان آن در صورت ادامه همانند سابقین از ما خواهد بود. والسلام علی من اتبع الهدی.
محمدابراهیم نكونام
نایب رییس کمیسیون اصل نودم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
بدرالسادات مفیدی امروز در تماسی که با خانه داشت از وضع نامناسب بهداشتی بند زنان گلایه کرد اما روحیه خود و دیگر زندانیان سیاسی زن را همچنان خوب و مقاوم توصیف کرد.
به گزارش کلمه، هدی آقایی در این تماس تلفنی به مادرش گفت: ” امسال فقط همین از دستم بر می آید که متنی را از پشت تلفن به عنوان هدیه روزمادر برایت بخوانم. انشا الله آزاد که شدی جبران می کنم.”
متنی که هدی خطاب به مادرش خواند به این شرح است :
دیر زمانی ست که خانه ات را خالی کرده اند از خنده های دلنوازت
و نگاه پر مهرت، اینجا دیگر آرامش را برایمان به ارمفان نمی آورد.
نگهبانان جدید شهر،
به خیالشان،
اصالتت، بزرگ منشیت، وقارت و سرسبزیت را
در قلمرو دیوارهای خاکستری و بی روحشان به اسارت گرفته اند.
غافل از آن که،
بلندای روح تو، زندگی را حتی در سرزمین برهوت می رویاند.
مادرم،
بذر مهری را که تو در این خاک می کاری
سرانجام دلهای سیاه را سبز و تو را جاودانه خواهد کرد.
امروزت مبارک
فردایت روشن
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک / به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم (مولانا)
بدرالسادات مفیدی شامگاه هفتم دی ماه سال گذشته، در جریان موج سرکوب و دستگیریهای بعد از عاشورای خونینِ کشور، همراه با همسرش مسعود آقایی بازداشت شد که وی پس از تحمل پنجاه و دو روز بازداشت انفرادی در بند ۲۴۰ زندان اوین، با سپردن وثیقه آزاد شد؛ اما بدرالسادات مفیدی، کماکان بدون وضعیت و تفهیم اتهام مشخص، در بند ۲۰۹ اوین به سر می برد که ملاقات ها و شواهد موثق، از شرایط ناگوارِ جسمی و روحیِ این بانوی روزنامه نگار خبر می دهد.
علی بیکس ،یکی از زندانیان حوادث پس از انتخابات که ا زخرداد ماه سال گذشته در زندان اوین به سر می برد ،به دلیل سهل انگاری مامور زندان از امتحان دانشگاه پیام نور بازماند
به گزارش خبرنگار کلمه ،بیکس دارای دکترای تاریخ است اما تصمیم داشت که تحصیلات خود را در دوره حقوق آغاز کند و از ماهها پیش مطالعه کتابهای مربوط به آزمون حقوق را در بند ۳۵۰ اوین آغاز کرده بود اما به دلیل بی توجهی مسوولان زندان از شرکت در آزمون بازماند.
بیکس از ۲۴ خرداد ماه سال گذشته و تنها دو روز پس از انتخابات ریاست جمهوری از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به تحمل هفت سال حبسرتعزیری محکوم شده است.
این مدافع حقوق بشر هماکنون در انتظار نتیجه رای دادگاه تجدید نظر است و تاکنون اجازه استفاده از مرخصی را نیز نداشته است.
هدی آقایی ،دختر ارشد بدرالسادات مفیدی (دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ) امروز هم زمان با روز مادر این روز را به صورت تلفنی به مادرش که از ماهها قبل درزندان اوین به سر می برد، تبریک گفت. بدری مفیدی امروز در تماسی که از زندان با خانه داشت از وضع نامناسب بهداشتی بند زنان گلایه کرد اما روحیه خود و دیگر زندانیان سیاسی زن را همچنان خوب و مقاوم توصیف کرد.
به گزارش کلمه، هدی آقایی در این تماس تلفنی به مادرش گفت: ” امسال فقط همین از دستم بر می آید که متنی را از پشت تلفن به عنوان هدیه روزمادر برایت بخوانم. انشا الله آزاد که شدی جبران می کنم.”
متنی که هدی خطاب به مادرش خواند به این شرح است :
دیر زمانی ست که خانه ات را خالی کرده اند از خنده های دلنوازت
و نگاه پر مهرت، اینجا دیگر آرامش را برایمان به ارمفان نمی آورد.
نگهبانان جدید شهر،
به خیالشان،
اصالتت، بزرگ منشیت، وقارت و سرسبزیت را
در قلمرو دیوارهای خاکستری و بی روحشان به اسارت گرفته اند.
غافل از آن که،
بلندای روح تو، زندگی را حتی در سرزمین برهوت می رویاند.
مادرم،
بذر مهری را که تو در این خاک می کاری
سرانجام دلهای سیاه را سبز و تو را جاودانه خواهد کرد.
امروزت مبارک
فردایت روشن
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک / به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم (مولانا)
به گزارش ایلنا رئیس اسبق مرکز امور مشارکت زنان از وضعیت کنونی جامعه در رابطه با زنان گلایهها دارد و از دردهای خود سخن گفته است:
به نظر شما چه تفاوتی میان نگاه مدیران دولت اصلاحات و مدیران امروزی دولتی است که مدیران جدید همه تلاش خود را بهکار گرفتهاند تا برنامههای آنها با برنامهها و اهداف گذشته زمین تا آسمان فرق داشته باشد؟
آنچه مبنای تصمیمگیری، عملکرد و رفتار انسانی را تشکیل میدهد، اندیشه و نگرش است. بنابراین تفاوت اصلی و اساسی دوره اصلاحات با سایر دورهها به نگرش مسئولان و سیاستگذاران و برنامهریزان امور اجتماعی و فرهنگی این دورهها باز میگردد.
نوع نگاه رئیسجمهور، وزراء و مشاوران دولت اصلاحات به زنان و جایگاه آنها در جامعه با آنچه قبل و بعد از دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی وجود داشت، متفاوت بود. تا قبل از دوره اصلاحات و بعد از دوره اصلاحات، نگاه به جنس زن، نگاه حمایتی بود، آنها زن را یک موجود ضعیف و ناتوان فرض میکردند که مشکل و کمبودی دارد، بنابراین باید از آن حمایت کنند تا آسیب نبیند، نگاه آنها به زن، نگاه متعالی نبود.
اما در دوره اصلاحات نوع نگاه به زن تغییر کرد. اولین تغییر جدی در وضعیت زنان کشور را شاید بتوان در دوره اول تبلیغات ریاست جمهوری آقای خاتمی جستوجو کرد.
آقای خاتمی، اولین کاندید ریاست جمهوری بود که برنامه انتخاباتی ارائه کرد، تا قبل از انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری، کاندیداها برنامهای برای معرفی خود به مردم ارائه نمیکردند، چون اصلا تا آن زمان رقابت جدیای در انتخابات وجود نداشت، معمولا یک چهره سرشناس در انتخابات حضور داشت بنابراین رقابت جدی در انتخابات وجود نداشت. اما در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری کشور برای اولین بار شاهد رقابت بین کاندیداهای ریاست جمهوری بودیم.
آقای خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، برنامه جامعی ارائه کرد. در این برنامه که «گام اول» نام داشت به طور مفصل به مسائل زنان پرداخته شده بود. زنان در جایجای برنامه آقای خاتمی حضور داشتند. برای زنان در بخشهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، تربیتبدنی و غیره برنامهریزی شده بود.
اگر برنامه دور اول انتخابات ریاست جمهوری آقای خاتمی در زمینه پرداختن به مسائل زنان تحلیل محتوا شود، نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که آقای خاتمی «زنان کشور» را به عنوان سرمایههای اجتماعی لحاظ کردند، یعنی برای زنانی که تا آن موقع در جامعه دیده نمیشدند، برنامهریزی صورت گرفته بود و در برنامه گام دوم دولت، این امر کاملتر شد.
در دورههای گذشته، در برنامهریزی دولتمردان، یک نگاه عام و کلی نسبت به جامعه وجود داشت، آنها به تفاوتهای جنسیتی توجه نداشتند و به انتظارات و مطالبات زنان توجه نمیکردند.
در دوره اصلاحات چه نگاهی نسبت به زن رشد کرد؟
در برنامه اول توسعه، از واژه «زن» فقط زمانی استفاده شده بود که میخواستند مسائل مربوط به کنترل جمعیت را مطرح کنند و آموزشهایی که باید در این زمینه به زنان داده شود، گویا آنها زن را یک موجود خانگی که مولد جمعیت است محسوب میکردند.
در برنامه دوم توسعه تنها پیشرفتی که صورت گرفته بود، این بود که به مساله ورزش زنان توجه ویژه شده بود.
اما در برنامه سوم توسعه که در سال ۷۹ و در دوره اصلاحات تدوین و اجرا شد، در چند ماده، مانند ماده ۱۵۸ و ماده ۷۱ به مسائل مرتبط به زنان پرداخته شد. نگاه دولت اصلاحات به زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل میدادند، نگاه جدی و برنامهریزی شده و علمی بود.
آقای خاتمی وقتی رئیسجمهور شد، برای نخستین بار بعد از انقلاب، یک زن را به عنوان معاون رئیسجمهور انتخاب کرد و این اقدام او در زمانی که به زنان هیچ توجهی نمیشد و مسئولیتهای اجرایی به زنان سپرده نمیشد، اقدام شجاعانهای بود.
در پروتکلهای سیاسی، معاون رئیسجمهور، از وزیر رتبه بالاتری دارد و برای معاون رئیسجمهور ارزش و اعتبار بیشتری نسبت به وزیر قائل هستند و اینکه رئیسجمهور دوره اصلاحات یک زن را به سمت معاون رئیسجمهور انتخاب کرده بود، نکته مهمی بود.
بعد از انتخاب، خانم ابتکار، به عنوان معاون رئیسجمهور، مباحث زیادی مطرح شد. برخی از علما به آقای خاتمی پیغام دادند و اعتراض خود را از این انتخاب اعلام کردند و گفتند که در صورت انتخاب وزیر زن به مردم میگوئیم که دیگر مالیات پرداخت نکنند.
در دولت آقای خاتمی، برای اولین بار، کابینه صددرصد مردانه دولت شکسته شد و زنان به آن راه یافتند، آقای خاتمی حتی تلاش کرد که رئیس مرکز امور مشارکت زنان را که تا آن زمان بر اساس قوانین جزء کابینه به حساب نمیآمد، عضوی از کابینه کند و برای رسیدن به این هدف از اختیار خود در زمینه قانونگذاری استفاده کرد و به این ترتیب برای اولین بار در دولت اصلاحات دو زن عضو کابینه دولت شدند.
نگاه شما ایناست که حضور آن دو زن در تغییر نگاه دولتمردان به زن موثر بود؟
حضور این دو زن یعنی من و خانم ابتکار در کابینه، نمایشی نبود، بلکه ما تلاش میکردیم که حضور کیفی و تاثیرگذاری داشته باشیم.
توجه به مسائل زنان در ایران، یک تاخیر فاز ۱۰ساله داشت، در ۱۰سال اول انقلاب به خاطر مسائل و مشکلات کشور، هیچ توجه خاصی به زنان نشد و هیچ تشکل دولتی در زمینه زنان فعالیت نمیکرد. حکومت و حاکمیت زنان را که نیمی از جمعیت کشور بودند، نمیدیدند. ابتدا سال ۱۳۶۷، شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان تاسیس شد. سال ۱۳۶۸ کمیسیون امور بانوان در استانداری تشکیل شد و در سال۱۳۷۰ دفتر امور بانوان در ریاست جمهوری شکل گرفت که این دفتر به پیشنهاد شورای فرهنگی زنان در زمانی که بنده ریاست آن را به عهده داشتم، تشکیل شد.
بعد از انقلاب اسلامی، در ده سال اول، دولت در رابطه با زنان سکوت کرد، ده سال دوم، نگاه حمایتی داشت و ده سال سوم نگاه به زنان نگاه توسعهای بود به طوری که زنان به عنوان منابع توسعهای در نظر گرفته شدند و نگاه به گونهای بود که قرار شد زنان از مواهب توسعه هم بهرهمند شوند.
«مواهب توسعه»؟ با این توصیف چه اقداماتی برای زنان انجام شد؟
به نظر من مهمترین اقدام نهادینه شدن امور زنان بود. در اوایل تشکیل دفاتر زنان در ارگانهای دولتی، فقط حرکتهای نمادین در رابطه با زنان صورت میگرفت. سعی میشد با راهاندازی سمینار و همایش در رابطه با تشخص و منزلت زن و نمایشگاه حجاب، افکار عمومی را به سمت مسائل زنان جلب کنند و نوعی فضاسازی فرهنگی در این زمینه صورت بگیرد. اما در دوره اصلاحات تلاشهایی که در رابطه با مسائل زنان انجام شد، با دورههای قبل متفاوت بود. در دوره اصلاحات تلاش شد امور زنان در کشور نهادینه شود. یعنی از حالت نمادین خارج شود و به سمت نهادینه شدن سوق پیدا کند و این نقطه عطفی بود.
در دوره اصلاحات تلاش شد به جامعه قبولانده شود که زنان نیازهای خاصی دارند، زنان حق و حقوقی دارند و باید از امکانات خاصی بهرهمند شوند.
دولت اصلاحات، به این نتیجه رسیده بود که دیگر زمان حرکتهای نمادین در رابطه با زنان به پایان رسیده است و تداوم و استمرار حرکتهای نمادین اشتباه است و باید در جهت نهادینه کردن مسائل زنان بود.
در دولت اصلاحات، تشکیلات خاصی برای توجه و بررسی مسائل زنان در بخشهای مختلف دولت ایجاد شد، اداره کل امور بانوان در ارگانها و وزارتخانههای مختلف از جمله وزارت کشور و آموزش و پروش به وجود آمد که ارتقاء، تشکیلات قبلی بود.
بهنظر شما آیا تاسیس دفاتر زنان، خود برای پیشبرد اهداف زنان کافی بود؟
خیر! آقای خاتمی معتقد بود که برای توانمندسازی زنان نباید فقط دولت وارد عمل شود، بلکه بخش عمدهای از توانمندسازی زنان باید از طریق نهادهای مدنی صورت گیرد. بنابراین دولت اصلاحات در جهت توسعه و تقویت سازمانهای غیردولتی زنان تلاش کرد.
از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۷۶، ۵۵ سازمان مردم نهاد در زمینه زنان فعال بودند اما از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴، تعداد این سازمانهای مردمنهاد فعال در امور زنان ۹ برابر شد و این دلیل خوبی برای تلاش دولت آقای خاتمی برای نهادینه کردن مسائل زنان است.
این نهادینه شدن به کجا رسید؟ نهادهای دولتی چقدر به این نگاه دولت پایبند شدند؟
دولت اصلاحات تلاش کرد با ایجاد تشکیلات دولتی، پشتیبانی و حمایت از زنان، تصویب قوانین و مقرراتی که به بهبود وضعیت زنان کمک کنند و توانمندسازی زنان سعی در تغییر شرایط موجود کشورکند.
در این دولت، بعد از نهادسازی در حوزه زنان، نوبت به برنامهای کردن امور زنان رسید و امور زنان وارد برنامه توسعهای کشور شد.
تا زمانی که مسائل مربوط به زنان، وارد برنامه توسعه کشور نشده بود، همه فعالیتها جنبه شعاری داشت، اما با برنامهای شدن مسائل زنان، مجلس برای پیشبرد امور زنان بودجه تصویب کرد، دولت مکلف شد که در جهت پیشبرد اهداف، برنامهریزی کند. نهادهای نظارتی، مانند مجلس مکلف شدند که به حسن اجرای مصوبات نظارت داشته باشند و وزارتخانهها و سازمانها نیز برای پیشبرد اهداف برنامه توسعه کشور فعال شدند و با این اقدامات مسائل مربوط به امور زنان جدی گرفته شد و امور زنان دارای برنامه شد.
در ماده ۱۵۸، برنامه سوم توسعه کشور، در رابطه با آموزش، مسائل حقوقی و اشتغال زنان، حکم صادر شد و باید برای رسیدن به این اهداف، اقدامات عملیاتی انجام میشد و این یعنی موفقیت دولت اصلاحات برای پیگیری مسائل زنان کشور.
در برنامه چهارم توسعه، بیش از ۴۶ بند و ماده در رابطه با مسائل زنان گنجانده شد و علاوه بر مسائل فرهنگی، مسائل مربوط به اشتغال و بیکاری زنان نیز مورد پیگیری قرار گرفت. برنامه چهارم توسعه برنامه جامع و کاملی بود که تا آن زمان، هیچ برنامهای به خوبی آن نوشته نشده بود و برای اولین بار برای تدوین برنامه چهارم توسعه، سند چشمانداز بیستساله نوشته شد و در آن مسائل زنان مورد توجه قرار گرفت.
در سند چشمانداز بیستساله کشور، فضایی ترسیم شد که برای زنان آینده بهتری پیشبینی میشد.
این آینده از برآیند چه موضوعاتی بهدست آمده؟
در دوره اصلاحات، برنامهریزی در حوزه زنان مبتنی بر تحقیقات بود و نگاه سلیقهای، موسمی و احساسی به زنان تبدیل به یک نگاه علمی شد. حجم تحقیقاتی که در دوره اصلاحات در رابطه با زنان انجام شد اصلا قابل مقایسه با دوره قبل و بعد از اصلاحات نبود.
برای تحقیقات در حوزه زنان، بودجه در نظر گرفته شد، با دانشگاههای شهید بهشتی، الزهرا و تهران و علامه موافقتنامههایی برای تحقیق در حوزه زنان انجام گرفت و طرح نظام جامع حقوقی و قضایی تدوین شد که البته متاسفانه زمانی که زمان تبدیل شدن این طرح به قانون بود دیگر دوره اصلاحات به پایان رسیده بود و شرایط برای تبدیل شدن آن به قانون مهیا نبود.
در دوره اصلاحات، بودجه مرکز امور مشارکت زنان نسبت به دورههای قبل و بعد، از افزایش چشمگیری برخوردار شد، به گونهای که بودجه این مرکز، ۳۶۰ برابر شد، افزایش بودجه مرکز در دو مرحله جهشی انجام شد. یک بار زمانی که برنامه سوم توسعه تدوین شد، هفتصد درصد به بودجه سازمان اضافه شد و جهش بودجهای دیگر مربوط به سال ۸۱ است.
این افزایش بودجه براساس چه برنامههایی تخصیص داده شد؟
در سال ۸۱، ۲۵ صدم درصد بودجه دستگاههای اجرایی به زنان اختصاص یافت. با این افزایش بودجه، کارشناسان حوزه زنان، تقویت شدند. طرح تربیت ۳۰۰ مدیر زن، توسط مرکز پایهریزی شد و دوره آموزش «ملیکا» طراحی شد که در این دوره به زنان برای شرکت در مجامع بینالمللی آموزش داده میشد و در استانهای مختلف کشور، کارگروههای زنان و جوانان زیر مجموعه شورای برنامهریزی و توسعه استان شکل گرفت وحدود ۴۰۰ جایگاه تصمیمسازی و تصمیمگیری در این شورا برای زنان ایجاد شد.
یعنی همین برنامهها علت افزاش بودجه بود و یا کارکرد زنان در دولت، وضعیت اختصاص بودجه را تغییر داد؟
در دوره اصلاحات، فضای اجتماعی جامعه تغییرات مثبتی را شاهد بود. موفقیت خانم دکتر ابتکار در نقش معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در این تغییر فضا بیتاثیر نبود.
در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، چهار معاون وزیر زن انتخاب شد و شاهد حضور زنان در سمتهایی مانند بخشدار و مدیرکل بودیم و رشد زنان در پستهای مدیریتی در دوره اصلاحات کاملا مشهود بود و مدیریت زنان ۶۳درصد رشد کرد.
اما انتخاب نشدن وزیر زن در کابینه آقای خاتمی، برای زنان خوشایند نبود.
بیشتر مدیرکلهای اجتماعی استانها در دوره اصلاحات، زن بودند اگر بخواهیم تعداد پستهای مدیریتی که در دوره اصلاحات به زنان واگذار شد با دورههای قبل و بعد مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که در این دوره بیشترین اعتماد نسبت به زنان وجود داشت و زنان بیشترین پستهای کلیدی خود را در دوره اصلاحات تجربه کردند. اگر در یک سازمان و نهاد، مقبولیت درون سازمانی در رابطه با مدیر وجود نداشته باشد، آن مدیر هرگز به موفقیت نمیرسد، در دوره اصلاحات فضا به گونهای آماده شده بود که سازمانها، زنان را به عنوان مدیر میپذیرفتند. زیرا موفقیت خانم ابتکار و حضور دو زن در کابینه، افکار عمومی را آماده پذیرش زنان در پستهای کلیدی کرده بود.
زمانی که آقای خاتمی رئیسجمهور بود، فضای اجتماعی برای پذیرش زنان در سمتهای اجرایی مهم آماده نبود. به طوری که آقای خاتمی میدانست، اگر وزیر زن به مجلس معرفی کند، نمایندگان از رای دادن به او خودداری میکنند، بنابراین به گونهای برنامهریزی کرد که آرامآرام فضا را به سمتی برود که افکار عمومی توانایی پذیرش زنان در پستهای مهم را به دست آورد.
در دوره اصلاحات، این اندیشه آبیاری شد، این فکر و دیده ترویج شد و اثرات مثبت خود را هم گذاشت. رشد تحصیلات دختران، رشد نرخ اشتغال زنان، ایجاد تغییرات فرهنگی در خانوادهها، از جمله اثرات تبلیغات فرهنگی بود که در دولت اصلاحات در رابطه با نگرش صحیح به زنان انجام شد.
نتایج تحقیقی که در چهار نقطه مختلف کشور یعنی نقاط عقب مانده، در حال توسعه و رشد یافته کشور انجام شد، نشان میدهد که بعد از دوره اصلاحات، نگاه مردم نسبت به زنان تغییر کرده است. این تحقیقات نشان داد که دیگر مردم، به اشتغال زنان دیدگاه منفی ندارند، پدر و مادرها علاقهمند شدهاند که فرزندان دختر آنها ادامه تحصیل دهند و تحصیل دختران یک ارزش محسوب شد.
این تغییرات در شرایطی صورت گرفت که در گذشته، خانوادهها کسر شان خود میدانستند که زنان کار کنند.
دولت اصلاحات باعث شد که تغییر نگرش نسبت به زنان ایجاد شود. دیگر زن یک موجود خانگی که وظیفه او صرفا تربیت فرزند و خانهداری تعریف میشد، نبود دیگر زن یک موجود وابسته به مرد تعریف نمیشد.
بهنظر شما این نگاه همچنان وجود دارد؟
با روی کار آمدن دولت نهم و دهم، این نگرش که زن موجودی وابسته به مرد است و فقط باید محدود به خانواده باشد، آغاز شد. نگاه دولت نهم و دهم به وضعیت زنان در دوره اصلاحات مثبت نیست. آنها معتقدند که عملکرد زنان در دولت آقای خاتمی، باعث شده که آمار طلاق افزایش یابد. مبانی تحکیم خانواده متزلزل شود و بیبند و باری و فساد ترویج یابد. این در حالی است که این استدلالها اشتباه است، آنها هیچ آماری ندارند که بتوانند ثابت کنند که آمار معضلات اجتماعی در دوره اصلاحات افزایش یافته است. مسوولان امروز هم البته با تمام ادعایی که در رابطه با بهبود شرایط اجتماعی دارد، کارنامه روشنی در این موضوع ندارند. هیچ آمار و ارقامی وجود ندارد که ثابت کند در بعد از دوره اصلاحات آمار آسیبهای اجتماعی کاهش یافته باشد و یا حتی آنها توانسته باشند یک ماه میانگین سن اعتیاد را بالا ببرند.
مسوولان دولتی، معتقدند که برای تحکیم بنیان خانواده قانونی ارائه کردهاند. اما لایحه حمایت از خانواده، خود افشاءکننده منویات بعضی از آقایان بود که مدافع تعدد زوجات و ازدواج موقت بودند.
متاسفانه برخی هم از ازدواج موقت و تنوعطلبی آقایان حمایت میکنند و البته چنین انتظاری از کسانیکه سیاستهای مشارکت زنان در جامعه را متوقف کردهاند، دور از ذهن نیست.
اما مسولان معتقدند، مرکز امور زنان و خانواده در حال برنامهریزی برای زنان است.
مرکز اموز زنان و خانواده ریاست جمهوری دولت دهم حتی نتوانست ۲۴ میلیارد تومان بودجه مرکز در زمان اصلاحات را حفظ کند و بودجه مرکز به یک سوم کاهش یافت.
مدیریت مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولتهای نهم و دهم، در طی پنج سال، سه بار تغییر کرده است که متاسفانه افرادی که به ریاست این مرکز انتخاب شدند، فاقد تجربه و تخصص لازم در حوزه زنان بودند، این مرکز به ندرت گزارش عملکرد ارائه میکند و برنامه کاری مشخصی ندارد و فعالیتهای آن در حد فعالیت کمیته امداد و امور تربیتی مدارس تنزل کرده است.
یعنی شما معتقدید که از انتخاب همین مدیران میتوان نگاه دولت به زنان را تشخیص داد؟
دیدگاه دولت به زنان متناقض است و این نشاندهنده آن است که خاستگاه فکری درست در پشت تصمیمگیریهای این دولت در رابطه با زنان وجود ندارد و نگاه تخصصی به موضوع زنان ندارند. از یک طرف ادعا میشود که زنان میتوانند به ورزشگاه بروند، از طرف دیگر طرح تفکیک دختران و پسران در دانشگاهها مطرح میشود. این یک تناقض آشکار است. چون فکری در پشت تصمیمات وجود ندارد و برای جلب افکار عمومی یا رای آوردن، به تناسب زمان اظهارنظرهایی در رابطه با زنان مطرح میشود.
با این حال در دولت دهم، وزیر زن انتخاب میشود، اما استدلالی که برای این انتخاب صورت میگیرد، بسیار عجیب و جالب است! اگر مسوولان به مشارکت اجتماعی زنان علاقهمند هستند، پس چرا تعداد مدیرکلها و فرمانداران زن در طی دولت جدید کاهش یافته است؟ چرا مدیریتهای کلیدی دیگر به زنان سپرده نمیشود و بسیاری از مدیران زن از سمت خود برکنار شدهاند؟
شما از تفکیکجنسیتی صحبت کردید، اما مسوولان میگویند این برنامهها براساس تحقیقات انجام شده و این سیاستها به نفع زنان است.
خیر! اتفاقا، هیچ کار علمی و مطالعاتی و تحقیقاتی درست در رابطه با معضلات اجتماعی زنان در دولت انجام نشده است و آنچه شنیده میشود فقط حرفهای غیرکارشناسی است، از مسئولان میشنویم که دختران به دانشگاه میروند که فرصت ازدواج پیدا کنند، آخر آنها بر اساس کدام مطالعه مهمی این حرف را میزنند؟
تحقیقاتی که در بعد از دوره اصلاحات در رابطه با زنان انجام شده است، تحقیق نیست، انشاء است و برنامهای در رابطه با بهبود وضعیت زنان وجود ندارد و مسئولان مملکتی عجولانه و غیرکارشناسی در رابطه با زنان تصمیمگیری میکنند.
مردم در طول تاریخ همواره برای بهتر شدن وضعیت زندگیشان، اداره امور جامعه را به حکومتها واگذار کردهاند، بنابراین حکومتها هم باید وکیل مردم باشند و در جهت خواستههای آنها عمل کنند.
اندیشههای دولتمردان کنونی با اندیشه امام خمینی فاصله زیادی دارد. امام با جداسازی جنسیتی مخالف بود و اعتراض خود را نسبت به این مسئله عنوان کرد. اما اکنون بعد از ۳۰سال از گذشت انقلاب شاهد هستیم که بحث جداسازی جنسیتی در دانشگاهها مطرح میشود، این یک عقبگرد تاریخی است. مسوولان باید بدانند، که دختران و پسران جامعه باید تمرین کنند تا بتوانند با هم معاشرت داشته باشند و در کنار هم کار و زندگی نکنند، نه اینکه از هم جدا باشند.
مرکز امور زنان و خانواده، بهعنوان متولی حقوق زنان از اعمال این سیاستها حمایت میکند.
مرکز امور زنان و خانواده دولت نهم و دهم تاکنون چه خروجی داشته است که بتواند به بهبود وضعیت زنان کشور کمک کنند. این مرکز تمام سعی و تلاش خود را متمرکز کرده است که وضعیت زنان سرپرست خانوار را بهبود بخشد، آیا تمام زنان کشور، در زنان سرپرست خانوار خلاصه میشوند؟
۵ سال است که کرسی جمهوری اسلامی در کمیسیون مقام زن سازمان ملل خالی است و هیچ نماینده دولتی نتوانسته است به آن تکیه بزند. نرخ بیماری زنان افزایش یافته، خشونت خانگی علیه زنان بیداد میکند، قوانین و مقررات مربوط به زنان اصلاح نشده، میانگین سن اعتیاد و بزهکاری زنان کاهش یافته و درصد زنان زندانی افزایش یافته است.
مسیح علی نژاد- جرس: بی شک برای خیلی ها این سئوال پیش آمده است که چرا در بحران دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و حوادث خونین پس از آن، اکثریت قریب به اتفاق علماء و مراجع قم موضع گیری علنی نکرده اند و همچنان سکوت را به عنوان تنها گزینه پیش رو برگزیده اند.
در این میان مراجعی همچون آیت االه منتظری، صانعی، بیات زنجانی و دستغیب از جمله کسانی بودند که به کرات نسبت به ظلمی که به مردم پس از انتخابات وارد شده بود، موضع گیری کردند و آیت الله خامنه ای در کسوت رهبری نظام همچنان با سکوت مراجعی که سخنان او و احمدی نژاد را آشکارا مورد تایید قرار دهند، مواجه بود.
در عین حال مردم و طرفداران علمایی که از مردم آسیب دیده در انتخابات حمایت کرده و احمدی نژاد را رییس جمهور شرعی و قانونی کشور نمی دانستند، توقع داشتند تا سکوت علمای دیگر را نیز به نفع مردم بشکنند و آنان را ترغیب به موضع گیری صریح کنند.
بر این اساس همانگونه که طرفداران دولت مستقر، از علمای قم توقع شکستن سکوت سنگین و معنی دار خود را دارند و حتی خبرها حکایت می کند که در آستانه سالگرد انتخابات سال گذشته نیز رهبری جمهوری اسلامی برای شکستن این سکوت شبانه با علمای قم دیدار کرده است، برخی از منتقدان دولت فعلی نیز همین توقع را از علما و مراجع داشته و حتی توصیه می کنند که در شرایط فعلی که امکان نقد و اظهار نظر در مورد ظلمی که به مردم می رود وجود ندارد، گزینه هجرت را نیز نمی توان نادیده گرفت.
سالی که گذشت یکی از حساس ترین مقاطع است که به سرفصل های جدیدی در تاریخ و مفهوم و ماهیت "مرجعیت شیعی" و مسئله "توقعات و انتظارات از مرجعیت" تبدیل شده است. آیت الله اسدالله بیات زنجانی، از جمله مراجعی است که در خصوص حوادث انتخاباتی ساکت ننشسته است و حتی در پاسخ به استمداد مهدی کروبی و میرحسین موسوی در روزهای نخست بحران انتخاباتی طی نامه ای تصریح کرد که اگر قطره ای از خون معترضان بر زمین ریخته شود، مسئولیت آن برعهده کسانی است که با نادیده گرفتن آرای اکثریت، چنین التهاباتی را موجب شده اند.
آیت االله بیات زنجانی همچنان نسبت به وضعیت فعلی کشور اعتراض دارد و اما در مواجهه با پرسشی در زمینه هجرت علماء در شرایطی فعلی کشور، می گوید: بنده تنها نگذاشتن این ملت در برابر انحرافات، ستمها و اجحافها را تکلیف شرعی میدانم، اینجا جای هجرت نیست بلکه جای مقاومت و ایستادگی علما در کنار مردمی است که مظاهر مقاومت اند.
متن گفتگوی انجام شده که از طریق مکاتبه اینترنتی صورت گرفته است، در پی می آید:
به عنوان اولین سوال، صریح و بی مقدمه می پرسیم حکم شرعی و قانونی دولتی که با وجود رخدادهای پس از انتخابات، به سراغ خانواده هیچ یک از کشته شدگان هم برای دلجویی نرفته است، چیست؟
در اندیشه سیاسی اسلام شیعی، مدل حکومتی که هم مقبول باشد و هم مشروع، حکومت ده ساله رسول اکرم(ص) در مدینه و حکومت پنج ساله امیرالمومنین(ع) در کوفه است. با مشاهده دقیق سیره عملی حکومت هر دو معصوم، این موضوع به سادگی مشهود است که هر دوی آن بزرگان، خود را در برابر اسرا، آسیب دیدگان و یتیمان به جای مانده از جنگ ها، مسوول دانسته و جالب اینکه در موارد متعدد، خانواده آسیب دیدگان بواسطه حضور امام یا پیامبر (صلوات اله علیهم)، احساس نبود سرپرست نمیکردهاند. با کمال تاسف همان طور که در بسیاری از مواضع و بیانیه ها نیز بدان اشاره شده است، فاصله گرفتن از حکومت علوی و در عین حال توجیه اعمال بنام و سیره آن بزرگان در اعمال بسیاری از دولتمردان مشخص است. برای مثال می توان به بی ارزش شدن آبرو و اعتبار مومن در جامعه فعلی اشاره داشت در حالیکه طبق نص صریح روایات، آبروی مومن بالاتر از حرمت خانه کعبه است.
اینجانب صراحتاً عرض کرده ام و مجدداً بر آن تاکید می کنم که مطابق نظر غالب فقهای بزرگ شیعه، کسانی که مستقیماً دستشان در خون مردم بی گناه و فرزندان مظلوم آنان، آلوده است محکوم به قصاصند مگر اینکه مورد عفو اولیای دم قرار گرفته و یا با آنان مصالحه کنند؛ حکم افراد دیگر نیز که در این مسائل و رخدادها دخیلند را نیز فقه شیعه مشخص کرده است.
به عنوان یکی از مراجعی که نسل جوان همراهی شما با خانواده های آسیب دیده و درد کشیده که توسط بخش هایی ازحاکمیت جمهوری اسلامی همه زندگی شان مورد بی مهری قرار گرفته را دیده است، بفرمایید وقتی چنین فاجعه ای را برای اعضای یک خانواده به نام دین به وجود می آورند، وظیفه پاسداران دین و مراجع و علما که در تمام این سالها عمر خویش را صرف تبلیع دین برای ملت کرده اند چیست؟ چرا علما سکوت کرده اند؟
وظیفه علما، کمااینکه بارها به آن اشاره شده است، امر به معروف و نهی از منکر است و با کمال خوشبختی کلا مرجعیت و حوزه ها، در این امر پیش قدم بوده است و این طبیعی است که انتظار از افراد مختلف، در سطوح مختلف است. به عنوان مثال مرجعی نهی از منکر را در اعلام علنی مواضع خود می داند که مطابق تشخیص اوست و صحیح است و مرجعی دیگر این نهی از منکر را در عدم تایید یک جریان می داند و گاهی هر دو این مواضع، یک خاصیت دارد. بنابراین نمی توان گفت که مراجع بی تفاوتند بلکه بهتر است از این عبارت استفاده شود که موضع گیری های مختلفی داشته و دارند که آن هم در جای خود مبارک و میمون است.
آیا حضرتعالی معتقدید باید نگران نقش روزافزون نیروهای نظامی و انتظامی در امور کشور بود؟ا گر جای نگرانی دارد چرا بخش زیاد روحانیون سکوت کرده اند؟
در مورد نظامیان نیز، در همه جای دنیا اعم از ایران، نیروهای نظامی و انتظامی نباید وارد کارهای سیاسی و حزبی شوند چراکه ورود به این اعمال، بواسطه مسلح بودن این نهادها، آلودگی های غیر قابل جبران دارد. جالب این است که یکی از صریح ترین عبارات حضرت امام، پیرامون همین موضوع و عدم دخالت نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی است و حتی ایشان عبارت "سم مهلک" را نیز در این مورد بکار برده و همیشه روی آن تاکید داشتند ولی با کمال تاسف امروز با تاکید بر همان فرمایشات، به عکس آنها عمل می کنند. یقیناً روحانیت انقلابی و خدوم، پیرامون این موضوع همانند حضرت امام(ره)می اندیشد و با ورد این نیروها در کارهای سیاسی و حزبی به شدت مخالف است و بحمدالله این مخالفت را نیز در فرازهای مختلف و از باب نهی از منکر بیان داشته است.
این روزها در ایران که یک کشور اسلامی است این اتفاقات دارد رخ می دهد، با توجه به اینکه در قرآن هم بحث هجرت مومنان در شرایطی که برای ریشه کن کردن ظلم نتوانند کاری بکنند، توصیه شده است، عقیده شما در مورد این پرسش مشخص و طرح دیدگاه هجرت علما در شرایط فعلی ایران چیست؟
هجرت به این علت که یک مساله اسلامی، قرآنی و نبوی است، طبعاً با همان ملاکی که قرآن و سنت نبوی تبیین کرده است، قابل تحلیل بوده و عملی است. هجرت عبارت است از ترک یک محل که مناسب برای اظهار عقیده، ابراز وجود و بیان نباشد و رفتن به جائی است که نسبت به وضعیت مبدا هجرت، تفاوت دارد. قهراً یکی از شرایط تحقق چنین مفهومی (عنوان هجرت) نبود یار، همراه و زمینه های مناسب برای اظهار آراء و نظرات است. نمونه این قضیه در داستان هجرت رسول خدا(ص) و یا هجرت جمعی از مسلمانان از مکه به حبشه است بنابراین میان مهاجرت و تبعید، تفاوت زیادی وجود دارد.
با این مقدمه و در حالیکه مردم ایران در طول سی سال پس از انقلاب و بالاخص در اتفاقات پس از انتخابات، ثابت کرده اند که بیدار و استوار در مقابل جریانات منحرف ایستاده و مراجع و علمای شجاع را تنها نگذاشته اند، اینجا جای هجرت نیست بلکه جای مقاومت و ایستادگی علما در کنار مردمی است که مظاهر مقاومت اند و در موقعیت کنونی باید النّصیحة لائمة المسلمین را به عنوان یک اصل جدی گرفت. بنده تنها نگذاشتن این ملت در برابر انحرافات، ستمها و اجحافها را تکلیف شرعی میدانم.
در يک نگاه صادقانه و همانگونه که آقایان کروبی و موسوی و بسیاری دیگری از دلسوزان کشور بی پرده اذعان کرده اند، به نظر مي رسد که «انقلاب اسلامي» نيز همانند بسياري از انقلاب های معاصر در تحقق شعارهاي اوليه آنگونه که باید موفق نبوده است ، به نظر حضرت عالي، اشکال اساسي در کجا است ؟
کراراً اعلام شده است که تمام اشکالات به نوع نگاه برخی از بدنه حاکمیت، نسبت به شکل حاکمیت و نوع رابطه آن با مردم باز می گردد و این موضوع ریشه در تاریخ حکومت ها دارد. بحث فقط در انقلاب اسلامی ما نیست بلکه در هر انقلابی، اگر قشری روی کار بیاید که خود را ولی نعمت مردم دانسته و باعث سلب آزادی های مشروع آنان شود، همین اتفاقی خواهد افتاد که ما شاهد آن در کشورمان هستیم. این را صراحتاً عرض کرده ام و می کنم که اشکال اساسی در وضعیت کنونی، برداشت های شخصی و من عندی از اصولی است که در دوران حیات امام(ره) به شکلی تبیین و تدوین می شد و الآن به صورتی دیگر در حال طرح است و آن هم ریشه در نوع نگاه بخشی از حاکمیت کنونی نسبت به انسان و حقوق او دارد که در مباحث معرفت شناسی، قابل بحث است. بطور مثال وقتی جریانی خود را، برای محروم کردن مردم از حق طبیعی کاندیدا شدن محق دانسته و خود را در جایگاهی ببیند که حق مردم را امتیازی اعطائی از سوی خود به آنان فرض کند، به همین مشکلات دچار خواهیم شد. مشکل در فراموش کردن نگاه امامت در اداره جامعه و در مقابل آن، بر جای نشستن نگاه خلافت است. من معتقدم آن چیزی که عامل این گرفتاری هاست، حاکم شدن فکری است که با تفکر امامت، هیچ قرابتی نداشته و بیشتر به تفکرات افرادی مانند ماوردی شباهت دارد.
شما بارها با صراحت انتقاداتی را طرح فرموده اید؛ دلسوزان دیگری نیز تذکراتی داده اند اما زمان می گذرد و هیچ تغییری در وضعیت زندگی مردم کشور که نشان از اصلاح رفتار کسانی که مورد نقد بوده اند، داشته باشد دیده نمیشود. برای همین سوال می کنم به اعتقاد شما مسوول وضعیت فعلی در کشور کیست ؟ آیا شما مسوولیت را فقط متوجه یک فرد می دانید؟
نمی توان مسئولیت وضعیت حاکم بر جامعه را متوجه یک فرد دانست، بلکه به اعتقاد من، مشکل به جریانی باز می گردد که همزمان با آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام(ره)، تولید شده و البته در دوران حیات با تدبیر ایشان، تا حدود زیادی افول کرده بود ولی متاسفانه پس از ایشان بازتولید شده و با ورود به عرصه های مختلف، فکر خود را به اجرا گذاشته است. در یک تعریف ساده می توان اشاره داشت که ریشه این تفکر، در ضعیف و ناموفق جلوه دادن حکومت دینی در اداره جامعه است.
از طرف دیگر می توان به این موضوع نیز اشاره داشت: قسمت اعظم مشکلات با این نگاه بوجود می آید که بخشی از حکومت خود را حق مطلق پنداشته و عامه مردم را باطل و این نگاه، زمانی به منصه ظهور می رسد که به علت ناتوانی در اجرا و عدم اقناع جامعه، مورد نقد و سئوال قرار گرفته و در برابر اعتراضات، با خشونت رفتار می کند و علت این رفتار، برداشت های من عندی از اصول اسلامی و حق مطلق پنداشتن خود است. باید بر این نکته تاکید کرد که این جریان برای رسیدن به هدف خود که همانا ناموفق جلوه دادن دین برای اداره جامعه است، تمسک به قدرت و در واقع در رأس قدرت بودن را نیز واجب شرعی برای خود می داند و نتیجتاً با هر مخالفی - حتی اگر بسیار سطحی و جزئی باشد- ، با عناوین شرعی برخورد کرده و حتی دست به حذف آن می زند.
بنابراین بنده معتقدم این حرکت، مربوط به یک فرد نیست بلکه مربوط به یک جریان فکری است و همانطوریکه توضیح داده شد، این جریان در دوران امام(ره) خاموش شده بود ولی بعدها بازتولید شد و البته انتقام خود را نیز از امام(ره)، یاران و فرزندان معنوی او گرفته و در پی این است که از تعداد معدود و اندکی که مانده اند نیز بگیرد کمااینکه حتی به بیت حضرت امام نیز ترحم نمی کند. با این وجود با یاری خدا و هوشیاری مردم، یقین دارم که به هدف خود نخواهد رسید.
دولت ایران می خواهد از طریق کمک های مالی و اقتصادی به کشورهای دیگر برای خود طرفدارانی جمع کند و در شرایطی که ایران از بحران اقتصادی رنج می برد، دولتمردان ایرانی، پول و در آمد نفتی را صرف تشکیل حلقه یاران و هواداران خود در برخی از کشورهای دیگر می کنند، نگاه شما به چنین رفتاری چیست و آیا چنین کمک هایی می تواند برای جامعه مسلمان موثر باشد ؟ در جایگاه یک فقیه بفرمائید آیا فقه شیعه، چنین امری را می پذیرد که با وجود فشارهای فراوان اقتصادی بر دوش مردم ایران، اینگونه سرمایه های کشور، صرف مسائلی به غیر از خود مردم کشور شود؟
توجه داشته باشید که هر قطعه از خاک امت اسلامی، مانند خاک ایران است و ما مردم مظلوم و رنجدیده در بلاد اسلامی را همچون مردم ایران دانسته و کمک به آنان را نیز واجب شرعی می دانیم، ولی اگر کسی کمی با الفبای مفاهیم فقه اسلامی آشنا باشد، می داند که در باب زکات مال، زکات فطره و خمس، فقها بطورصریح فتوا داده اند اگر کسی در محل زندگی خود، فرد مستحقی داشته باشد و خمس مال و یا زکات مال و .. را به جای دیگری منتقل کند، مالش را تلف کرده و ضامن است مگر آنکه به مجتهد جامع الشرایط و یا نماینده تام الاختیار وی تحویل داده باشد و یا با اجازه او از جائی به جای دیگر منتقل کند. این مطلب نگاه فقهی فقیهان را نشان می دهد که اگر در نزدیکان انسان، فردی واجد شرایط باشد، انسان نمی تواند این مال را از آنجا به جای دیگر منتقل و مصرف کند. این مساله در انفال و اموال دولتی متعلق به حکومت نیز جاری است بدین شکل که هر دخل و خرجی که توسط حکومت انجام می گیرد، باید به اطلاع نمایندگان مردم برسد و مورد تصویب آنان قرار گیرد و اگر اینچنین نشود، متصرفان در این اموال، در ردیف مختلسان در اموال عمومی و متجاوزان در حریم اموال و املاک مردم ایران خواهند بود علاوه بر اینکه این عمل، موجب ضمان است و چون از روی عمد و اختیار انجام شده، باعث سلب صلاحیت و عدالت آمران، عاملان و دخالت کنندگان خواهد شد.
فریاد رسی و یاری رساندن به تمامی مسلمانان عالم، از وظایف دینی، اخلاقی و انسانی تک تک ماست ولی همانطوری که خمس، بعد از موونه است یعنی مادامیکه مخارج خانواده تأمین نشده، خمس واجب نیست و همینطور در مورد زکات نیز آن را پس از کسر مخارج محاسبه میکنند در مورد اموال عمومی و انفال نیز اولویت با رفع نیازهای مردم ایران است و درآمد حاصل از آنها باید در درجه اول مربوط به همین خانوادههای ایرانی باشد و اگر بنا باشد دخل و تصرفی در آن صورت پذیرد، باید مطابق نص صریح قانون اساسی با اجازه نمایندگان آنان باشد.
خیلی از دستگیر شدگان تحت عنوان تهدید برای امنیت ملی کشور در زندان هستند ، برخی با وثیقه آزاد هستند، تعدادی طی روزهای اخیر اعدام شده اند. مردم می پرسند این چگونه امنيت ملي است که گاهی جوانان بيست ساله و سخنرانيهاي روشنفکران و حتی پست های وبلاگی نویسندگان چند وبلاگ معمولی، آن را به خطر مي اندازد؟ چرا امنيت ملي در ايران اين گونه تعريف مي شود؟
با کمال تاسف وقتی مبنای یک حکم قضائی بر اعترافات متهم استوار باشد، آن هم اعترافاتی که بدون در نظر گرفتن ملاکات شرعی و قانونی اخذ شده است، دیگر نمی توان برای آن به لحاظ شرعی اعتبار قائل شد. شرع مقدس اسلام و فقه شیعه، با تکیه بر روایات متعدد نقل شده از اهل بیت، اعترافات در داخل زندان و تحت فشار را عاری از وجاهت شرعی و قانونی می داند. شاهد آن روایت صحیحه ای از مولی الموحدین امیرالمومنین(ع) است که در جلد بیست و هشتم وسائل الشیعه صفحه 261 آمده است که اگر شخصی تهدید به زدن، بازداشت و تحقیر شود و در این حالت اعتراف کند، این اعتراف اثری ندارد و قابل تکیه نیست. در پاسخ به سئوال دیگرتان نیز اشاره شد که وقتی مبنای تفکر در اداره جامعه، با نگاه امامت فاصله بگیرد، آن زمان علم و شهود قاضی مبنای صدور حکم می شود و نتیجتاً افکار عمومی حتی حکم اعدام برای فردی که حکم محارب برای وی اثبات شده باشد را نیز بر نمی تابد چراکه ملاکات وارده در روایات اهل بیت(ع) که زمینه ساز اعتبار قضاوت است نادیده گرفته شده است.
بنابراین امنیت ملی یا تعابیری مشابه آن، همانی است که قانون تعریف کرده و با تفاسیر من درآوردی و شخصی نمی توان آنها را تغییر داد و باید به اصل آن پایبند بود.
شما در پاسخ به برخی سئوالات شرعی، به برخي دستگيريهاي ناموجه اشاره کرده ايد. فعالان اجتماعي، حقوق زنان، کارگري و دانشجويي در زندان به سر مي برند. آیا اسلام، چنین بازداشت ها و احکامی را تایید می کند؟
پاسخ به این سئوال نیز در پاسخ قبلی نهفته است. شرع مقدس اسلام و روایات شیعی در دسترس است و نمی توان گفت که شرع مقدس با چنین احکامی موافق است چراکه بسیاری از این احکام، در تقابل کامل با فقه شیعی است.
با تشکر از شما
ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد روزنامه نگار و فیلسماز دربند در پنجمین نامه اش به علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی پیش از نماز جمعه چهاردهم خردادماه به وی هشدار داده است که مواظب فتنه های واقعی باشد.
متن کامل محمد نوری زاد که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح زیر است:
به نام خالق حق
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیتالله خامنهای
یک سا ل از ظهور "فتنه" در کشور ما سپری شد. فتنهای که به قول رسانههای رسمی و شخصیتهای شاخص نظام، هم آبروی ما را مضحکه جهانی در انداخت، و هم خون و مال جمعی از هموطنان ما را تباه ساخت، و هم شکاف هراسناکی در ساختار ملی و حیثیتی ما ایجاد کرد.
میبینید که من نیز مثل بسیاری، از همین واژه "فتنه" آویختهام. واژهای که در این یک سال گذشته، به قدر همه عمر اساطیریاش از او سود بردهایم. واژهای که در ادبیات سیاسی ما، به فهرست مطول واژگانی چون: طاغوت، طاغوتی، انقلاب، ضد انقلاب، مستضعف، مستکبر، منافق، ضد ولایت فقیه، امت شهیدپرور، دشمن قسمخورده و واژگان دیگری از این دست پیوست و معنای ویژهای برای خویش اختیار کرد.
در این یک سال گذشته، آنچنان افراطگونه بر طبل فتنه و سران فتنه کوفتیم تا کودکان ما نیز به محض شنیدن آن، بدانند ما را جز از موسوی و خاتمی و کروبی، مقصودی نیست. آوار و بهمن سران فتنه، همان پلیدی درهم فشردهای است که خسارت این ستم را بر سر مردمان ما فرو میبارد. بهمنی که به هنگام عبور، از کنار خانه هاشمی رفسنجانی میگذرد، و کسانی که از اهل این خانه را نیز به حجم آوارگونگی خویش میافزاید.
سران فتنه اما، فراتر از خسارات فراوانشان، فوایدی نیز داشتهاند که من، قصد واشکافی فایدههای آنان را دارم. پیش از آن، اجازه بدهید در سفری به دور دستهای روستای محل زادگاهم، به ترسیم دورنمایی از این فایدهها بپردازم. جدال بر سر قدرت، ظاهرا ودیعه مکرری است که در هیچ کجای تاریخ، بیمخاطب نبوده است، چه در قبایل بدوی، و چه در جوامع مدنی، در روستای ما نیز، دو طایفه کمخرد، طبق یک عادت ضروری، و به بهانهای تکراری، خشماگین بر سر هم میکوفتند و بعد از تحمل جراحتها و ناسزاها و بیآبروییها کارشان به پاسگاه و امنیه و وساطت بزرگترها میکشید.
در جدال هر باره، نیک به یاد دارم که مردان طایفه شکستخورده، بیدلیل بر اهل خانه خود سخت میگرفتند. یعنی پدری که در میدان کارزار، توسط حریف از پا در آمده بود، در خانه خویش، به یک خطای مختصر، بر سر زن و فرزند خود میکوفت و مردانگی مخدوش خود رابه رخ میکشید و یادآور میشد.
باورم بر این است که حکایت ما و سران فتنه نیز خارج از این روال روانی و تاریخی نیست. سران فتنه در این مثال ساده و روستایی من همان اهل منزلاند. کسانی که ما با کتک زدن آنان، عصبیت ناشی از شکستهای پی در پی خود را تخلیه میکنیم و قدرت مخدوش خود به رخ میکشیم. روستایی چوبخورده و تحقیرشده دیروز، از این روی بر سر زن و فرزند خود میکوفت، که فکر آنان را از واکاوی چند و چون شکست خویش، به همان خطای خانگی معطوف کند.
قبول میفرمایید که ما و شما، در این آزمون سی ساله، کارنامه درخشانی از عمل به وعدههای اسلامی انقلاب نیاراستهایم. اگر که با خود صادق باشیم، صدای شکستن استخوانهای اقتدارمان را خواهیم شنید. متاسفانه آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آوردهایم، فرا تر از آسیب و جراحت همه طول تاریخ است.
شرمندهام که نوشته من از صراحتی اینچنین تلخ و گزنده آکنده است. باورم بر این است که ما را فرصت چندانی برای بازگشت و ترمیم خرابیها نیست. وگرنه، من آداب کوچکتری خویش، نیک میدانم.
اگر انقلاب سی ساله ما، هیچ نداشت الا به صحنه آوردن انصاف، ما پیروز بودیم. و اگر هیچ نداشت الا ادب و پاکی و پاکدستی بزرگان، ما پیروز بودیم. من از بلندای سی سالگی انقلاب که به گذشته مینگرم، آرزو میکنم ای کاش ما را با "اسلام اختراعی" خود کار نبود. و یا حتی اسلام، تنها در سفر به دور دستهای تاریخی ما محدود و تعریف نمیشد. و ما، به جای بار انداختن اسلام اختراعی خود در کوچه بنیهاشم، بر سر و سینه کوفتنهای بیپشتوانه، اهالی کوچه بنیهاشم را به امروز تاریخی خویش فرا میخواندیم و از نورشان بهره میبردیم.
ای کاش در همان ویرانه تاریخی خویش مانده بودیم اما در عوض: ادب داشتیم، خدا داشتیم. ای کاش دوستی ما با خدا و خوبان خدا، در لفظ نمیماند، و به عمل میگرایید. ای کاش مراجع تقلید ما و روحانیان ما میدانستند که محدوده آگاهی و دانش آنان، محدود به علومی است که ارتباط چندانی با حساسیتهای کشوری و جهانی ندارد. و میدانستند که جامعه، مردم، تاریخ، و سنتهای الهی، برای خود مختصات و قواعدی دارند و ورود ناآگاهانه به هر یک از این حوزهها، و دخالت ناشیانه در سیر عالمانه آنها، جامعه را به آشفتگی حتمی فرو میبرد.
رهبر گرامی، از خود شریف شما آموختهام که سخت دلتنگ عدالت علوی باشیم. عدالتی که به جانبداری از مردم شهر قم، محکمهای به پا کند، و بزرگان دینی و مسئولان خطاکار حکومتی این شهر را فرا بخواند، و از آنان بپرسد: چرا شهر قم، که تا پیش از انقلاب، پاک و شایسته بود، بعد از انقلاب، اول شهر آسیبدیده از مفاسد اجتماعی کشور شده است؟ عدالتی که آقازادههای ما را، مثل پدرانشان، به تناول شهد مفاهیم دینی وا میداشت و آنان را از شیرینی واردات شکر باز میداشت. عدالتی که خود این پدران را نیز از مواضعی چون معدن سنگ سرخ بیدخت فارس، باز میداشت. عدالتی که برای ورود به حسابرسی آستان قدس رضوی زانوانش نلرزد. عدالتی که به عدم تعادل فکری مسئولان حکومتی، و حتی به عدم تعادل یک رییسجمهور نمره منفی بدهد. عدالتی که شهامت اعاده حیثیت از خود را داشته و اجازه ندهد کسی و کسانی از او بیاویزند و متاع دروغین خود را در سبد نیاز مردم گذارند.
رهبر گرامی، ما امروز، چه بخواهیم وچه نخواهیم، شکست خورده معرکه جولانِ تاریخی ِ خویشیم. متأسفانه، حتی در موضوع تخصصی خودمان که اسلام باشد، به قهقرا گراییدهایم. بدیهی است که در این سی سالگی انقلاب، باید به یکیک کاستیها و ناهنجاریها، و به نقش و سهم خود اعتراف کنیم و در جایگاه یک مسئول، پاسخگوی مردم و تاریخ باشیم. که چرا در معرفی اسلام به روزی در افتادهایم که علاوه بر طرد مخاطبان جهانی، مخاطبان داخلی دین خدا را نیز تاراندهایم و به گزینش نامبارک حداقلی مردم خویش ناچار شدهایم؟ و چرا چنان چهره مخوف و نامبارکی از اسلام آراستهایم که فرزندان بلافصل خودمان نیز از آن میهراسند و بدان تمایلی ندارند؟ و یا چرا با سرمایههای پولی سرزمین خویش به آنچنان غارتی درافتادهایم که دزدان گردنه، فردا، از ما طلبکار آبروی رفته خویش خواهند شد؟ و یا چرا با آوار اسلام اختراعی خویش، جلوی "رشد" اسلام واقعی و جلوی رشد مردم خود را گرفتهایم؟
رهبر گرامی، میبینید که پرسشهای بزرگ و توفانی و حتمی پیش روی ماست. و ما ناگزیر از پاسخگویی به این همه سوال سرگردانیم. باورم بر این است که سران فتنه، درست در بزنگاه نیاز، به یاری ما شتافتند. اگر آنان نبودند، ما وشما اکنون باید به مردم خود "پاسخ" میگفتیم که مسئول این همه عقبماندگی و کار نابلدی، و رواجگر این همه بیکیاستی و بیلیاقتی، وبه باد دهنده این همه فرصت و ثروت، و بدیهی کننده این همه دروغ و حرامخوری، و بانی این همه خندهدار شدن قانون، کسی جز خود ما نیست.
سران فتنه از راه رسیدند تا ما را از پاسخگویی به مطالبات مکرر و رها مانده و بیسرانجام مردم برهانند. ما و شما از این روی به سرکوب سران فتنه اصرار ورزیدیم که تا مردمان ما به مشغلهای انحرافی درافتند و از چگونگی کارهای تو در توی ما و مسئولیتهای خاکآلود و بر زمین مانده ما نپرسند. از ما نپرسند آیا این بود آن انقلابی که همگان را به درک و لمس و بهرهمندی از افقهای نورانیاش نوید میدادید؟
آیا اسلامی که از او دم میزدید، همین است که در چارچوب در خانه جوانان بیکار و معتاد و تنفروش و سرگشته و فرومرده و پژمرده و معلق ما ذبح میشود؟ همین است که در مجلس شورای اسلامی، هر روزه چهرهاش میخراشند و پوستش میدرند؟ و در دستگاه قضا به شوخیاش میگیرند؟ و در دولت، جیبهایش را خالی میکنند؟
اگر سران فتنه نبودند، ما و شما باید هر روزه به مردم خود پاسخ میگفتیم که چرا سپاه، در روز روشن، سهام مخابرات را بالا کشید؟ وچرا سپاه و نیروی انتظامی، با واردات میلیاردها کالای قاچاق، همچنان سلحشور و غیور ومردمیاند؟
سران فتنه آمدند تا نمایندگان شجاع و نترس و البته باکفایت ما بهانهای برای پرخاش و ناسزا داشته باشند، نمایندگانی که مفهوم استقلال مجلس، و نمایندگی مردم را در همان روز نخست، زیر پا مینهند تا اعتبارنامههایشان تصویب شود. نمایندگانی که همچنان به سرکوب سران فتنه محتاجاند و برای محاکمه آنان طومار امضا میکنند تا نگاه مردم را از عصارگی بر خاک افتاده فضايلشان، و از طنز مجلسی که باید در رأس امور باشد و نیست، به غوغای سران فتنه منحرف کنند و خود را از حمل سنگینی امانت مضمحل شده مردم، و تحمل شماتت مردم برهانند. نمایندگانی که متأسفانه، سالهاست به جای قانون و نظارت قانونی، و به جای تحقیق و تفحص مؤثر، و به جای واخواهی حقوق فراموش شده مردم، شوخی میپراکنند.
رهبر گرامی، اطمینان دارم با من موافقید که اگر از این مجلس و قوانین و نظارت آن، آبی گرم شده بود، مردمان ما را اکنون بهرهای در مشت بود، و اگر دستگاه قضا را با قانون نسبتی بود، ما را اکنون از برکات عدل وانصاف و درستی او نصیبی بود، و اگر دولت را لیاقت وبرنامه وعقلانیتی بود، ما را تاکنون از ورطه ورشکستگیهای داخلی و تحقیرهای جهانی به در برده بود. اما این سه یار دبستانی را ظاهراً جز رکود و رخوت و رفاقت، رویکردی نیست. پس چرا نباید از ظهور فتنه و سران فتنه در پوست نگنجیم و نگاه پرسشگر و پرشماتت مردم داخل و خارج و نسلهای گذشته و آینده را به رفتار آنان منحرف نکنیم؟
این روزها شاهدیم که بار دیگر مبارزه با بدحجابی به کانون فهم بزرگان دینی ما راه یافته است. و چه برخوردهای شداد و غلاظ، برای چندمین بار، بر سر جامعه ما سایه انداخته است. اما برای چندمین بار نیز میتوان از همین اکنون عاقبت شکستخورده و پر از آسیب این هیاهوی هیچ در هیچ را به چشم دید. چرا که شهر قم، و آسیبهای دلخراش و مفسدههای اجتماعی آن، دقیقاً محصول همین نگرش خام و دستوری و بیخردانه است. اگر بپذیریم که اجبار در خطکشیهای خشک اجتماعی، ضروری و بافایده است، این را نیز میپذیریم که اجبار در مواضع فهم و فکر و باور مردم، جز خسارت و خرابی و گریز و نفرت مردم نتیجه ندارد. شرمندهام که بگویم راز تنهایی ما، و کم شدن مخاطبان داخلی و جهانی ما، در همین اسلام اجباری و اختراعی ما است. اسلامی که اغلب در این سی سال عمر خود، از کنار حقهای آشکار عبور کرده است و بر گزینش ناحقهای آشکار اصرار ورزیده است.
در زندان وزارت اطلاعات، و در زندان عمومی، داستانهایی از اسلام اختراعی خودمان دیدهام که امید دارم در یک ملاقات حضوری، همه را یک به یک برای شما باز گویم. اما از باب نمونه، به یکی از مظاهر آن اشاره میکنم و از توقف بر این شرم بزرگ، درمیگذرم:
من این روزها، با جوان نوزده سالهای همنشین و همبند هستم که مجموعهای از خردمندیها و درستیها با اوست. این جوان با همین سن و سال اندک خود، دو فرمول بدیع ریاضی را که ازدسترس همه دانشمندان و ریاضیدانان جهان دور بوده است، کشف کرده و به اسم خود به ثبت رسانده است. این جوان، با همین سن و سال اندک خود، چهار اختراع غرورآفرین دارد. المپیادی است. برنده جشنواره خوارزمی است. به زبانهای انگلیسی و ایتالیایی مسلط است. این جوان اما به اتهام متداول توهین به رییسجمهور و تبلیغ علیه نظام، پنج ماه و نیم است که در زندان است. اتهامی که مردمان جهان، به میزان ارتفاع آن غشغش میخندند. این جوان، شصت روز در زندان انفرادی بوده و توسط بازجوهای تند و بیادب خود کتک خورده و تهدید شده است. این جوان، همان است که آقای جلالالدین فارسی، پدرش را به ضرب گلوله تفنگ شکاری خود کشته است. این جوان، اکنون، هفده سال است که چشم به راه تراوش حق وعدالت، از اسلام اختراعی ما است. اسلامی که آقای جلالالدین فارسی قاتل را به پرداخت یک ريال از پول خون پدر او ملزم نکرده است. اسلامی که آقای جلالالدین فارسی قاتل را آزاد گذارده، وخود او را که به ابراز نشاط سیاسیاش مشغول بوده، به زندان و انفرادی و تحمل ناسزا و ضرب و شتم در انداخته است.
من معتقدم راز شکست اسلام اختراعی ما، در همین خصلتهای گزینشگری و خاصهپروری و نخبهگریزی و فریبکاری و عوامپروری است. و اختلاط غلیظ حق و باطل در او. کارایی سرکوب سران فتنه، در این بوده است که نگاه منتقدین ما را از امثال آقای جلالالدین فارسی که قاتل اما آزاد است، به این جوان گستاخ اما بیگناه، معطوف کند. حالا خود شما رد پای نمایندگان مجلس، و قضاوت دستگاه قضایی، و دولتمردان عدالتورزمان را در تحلیل فرایندهای اینچنینی جامعه، رصد فرمایید.
راستی شما در مقام فرماندهی کل قوا، تا چه حد به رفتار سپاهیان و نظامیان خود، در ورود به مواضع اقتصادی، ودر قامت رانتخوارانی چون آقای صادق محصولی، و در واردات میلیاردها کالای قاچاق از مبادی گمرکی و اسکلههای رسمی و غیررسمی اشراف دارید؟ و البته اجازه میدهید که در تقبیح رفتار ناشایست سپاهیان و نظامیان، مسئولیت حضرتعالی را نیز در مقام فرماندهی یادآور شویم؟ و از شما به خاطر تغییر چهره آن سپاه و آن بسیج و آن اسلام آرمانی گله کنیم؟
رهبر گرامیام، کمکم به سالروز ظهور فتنه نزدیک میشویم. اگر کمی هوشمندی اختیار کنیم، باور خواهیم کرد که جماعتی، دور از چشم شما، به خلق حادثه میاندیشند. حادثههایی که نیمه دوم خرداد را به زعم خود در بحرانی طراحیشده فرو ببرند. این بحران، که چه بسا خونین نیز باشد، قرار است مجدداً انرژی تازهای را علیه سران فتنه سامان دهد. طراحان این بحران، با خلق حادثههای ریز و درشت، شما را در موضعی قرار خواهند داد تا همانی بگویید که آنان میخواهند. و همان موضعی را اختیار کنید که آنان مشتاقاند.
شما را به خدا، رهبر گرامی، مراقب فتنهها باشید. فتنههایی که بانیان آن، فراتر از سران فتنه، در اطراف شما آرایش یافتهاند و ادعای دوستی غلیظ میکنند. فتنه را در تحرک قدرتی بکاوید که در سایه است. قدرتی که هرگز مطیع شما نیست و برای خود قرار و مداری دارد. قدرتی که یکجا از حنجره رییسجمهور نامتعادل ما بیرون میخزد، و در جای دیگر از امضای نمایندگان مجلس ما جاری میشود، و برای گشودن موانع پیش رو، به قاضیان مرعوب دستگاه قضا تحکم میکند. سران واقعی فتنه، سران قدرتهای در سایهاند. سرانی که میلیارد میلیارد پول بیزبان مردم را جابجا میکنند، و به پرونده مفتوحه میلیاردها پول گمشده، پوزخند میزنند. در این یک سال گذشته، و با غوغایی که از رسانهها و تریبونهای رسمی علیه سران فتنه در گرفت، قدرتهای در سایه، بهترین فرصت را برای پیشبرد مقاصد خود بلوکه کردند. قدرتهای در سایه، در این یک سال پرآشوب و پرهیاهو، به قدر همه عمر خود به تحکیم مواضع خود پرداختند، اما غافل از این که بخش وسیعی از مردم را از اطراف شما پراکندند. قدرتهای در سایه، به مردم احتیاج ندارند، اما کدام رهبر است که بدون مردم، همچنان رهبر باشد و رهبری کند؟!
از باب طنز، بگویم که چندی پیش آقای جلالالدین فارسی، به سران فتنه تاخت تا او نیز حتی از این کارناوال هتاکی جا نمانده باشد. فراتر از طنز، شما را به تماشای امضای خودتان، پای برگه خرید سهام مخابرات توسط سپاه فرا میخوانم. بله، قدرتهای در سایه، با شما این میکنند! و بدون این که شما بخواهید و شما راضی باشید و شما خبر داشته باشید، امضای رضایت شما را پای عملکرد خود مینشانند. شما را به خدا مراقب فتنههای واقعی باشید.
با احترام و ادب: فرزند شما، محمد نوریزاد
زندان اوین، نهم خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه
محمدرضا یزدان پناه - خبرگزاری فارس این بار خود تبدیل به سوژه خبری شد. انتشار خبر استعفای چند تن از مدیران و دبیران این خبرگزاری حامی دولت «محمود احمدی نژاد» خبری بود که بسیاری از سایت ها و خبرگزاری های ایران نتوانستند از کنار آن بگذرند.
دیروز ابتدا وب سایت خبری البرز که خود از وب سایت های نزدیک به جریان اصولگرا است، از استعفای دسته جمعی در خبرگزاری فارس خبر داد. این سایت اصولگرا نوشت که بعدازظهر سه شنبه «رضا داوری» معاون سردبیر و «محمود نکونام» دبیر گروه اقتصادی این خبرگزاری، به صورت «غیر منتظره ای» از سمت خود استعفا داده اند.
البرز در ادامه نوشت که روز چهارشنبه افراد موثر ديگري نيز در اين خبرگزاری استعفا دادهاند كه از جمله اين افراد كريمی دبير سابق سرويس سياسی و دبير فعلی اجتماعي، قائدی دبير باسابقه و قديمی سرويس عكس فارس، قبادی دبير سرويس ويژه فارس و حميد محمدی دبير سرويس آئين و انديشه هستند.
آنگونه که سایت البرز نوشته و سپس بسیاری از سایت های خبری آن را نقل کرده اند، دلیل اصلی استعفای این افراد مشخص نیست اما برخی زمزمه ها از اختلاف افراد مستعفی با تعدادی از اطرافیان «حمیدرضا مقدم فر» مدیرعامل خبرگزاری فارس خبر می دهند.
افرادی که یکی از خبرنگاران شاغل در این خبرگزاری، اصلی ترین آنها را «مجتبی توانگر» سردبیر خبرگزاری فارس معرفی می کند.
این خبرنگار خبرگزاری فارس با این شرط که نامی از او در سایت روز آنلاین برده نشود گفت که حل و فصل اختلافات ادامه دار تعدادی از دبیران سرویس ها و معاونان سردبیر با توانگر در روزهای اخیر به بن بست رسید و با حمایت مدیر عامل از سردبیر، این افراد تصمیم به جدایی از فارس گرفتند.
او در عین حال عمده این اختلافات را مسائل فنی و حرفه ای و نه مباحث سیاسی عنوان و اضافه کرد: «در بین خبرنگاران فارس این بحث مطرح است که افراد مستعفی قصد دارند در رسانه جدیدی که در حال راه اندازی است مشغول به کار شوند که بدین ترتیب باید منتظر استعفای تعداد بیشتری از پرسنل خبرگزاری فارس در روزهای آینده باشیم.»
این خبرنگار خبرگزاری فارس گفت که با اخراج و استعفای اجباری نزدیک به چهل نفر از خبرنگاران و کارمندان این خبرگزاری پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری و استعفای دسته جمعی اخیر، فضای کاری نامساعدی بین پرسنل فارس برقرار شده است.
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران تیرماه سال گذشته گزارش داد که در ایام پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران در هفته های اخیر 39 روزنامه نگار و کارمند خبرگزاری محافظه کار فارس اخراج یا مجبور به استعفا شده اند که به خاطر درگیری آنها با مدیران پیرامون خط مشی خبری این نهاد بوده است.
اخراج یا استعفای اجباری تنها هزینه خبرنگاران منتقد خبرگزاری فارس نبود. «مسعود لواسانی» از خبرنگاران این خبرگزاری بود که در جریان دستگیری های گسترده روزنامه نگاران و خبرنگاران در ایران، به بیش از شش سال زندان محکوم شد. او پیش از آن از خبرگزاری فارس اخراج شده بود و سپس به افشاگری های گسترده ای درباره خط مشی و عملکرد این خبرگزاری در وبلاگ خود پرداخته بود.
فرزند ایران یا دشمن اصلاحات؟
خبرگزاری فارس، سومین خبرگزاری رسمی ایران پس از خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) و خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) است که در بهمن ماه سال 1381 با شعار «فارس فرزند ایران است» فعالیت خود را آغاز کرد.
اساسنامه این خبرگزاری توسط یکی از سازمان های زیر مجموعه نیروی مقاومت بسیج زیر نظر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوشته شده است. بودجه و امکانات دیگر فارس از محل مخارج فرهنگی سپاه پاسداران تامین می شود. با توجه به محرمانه تلقی شدن جزییات بودجه دستگاههای نظامی در ایران، تا مدتها وابستگی فارس به بودجه سپاه، خبری غیررسمی تلقی میشد، اما در ژوئن سال ۲۰۰۸ سایت «تابناک» (وابسته به محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه) در گزارشی رسما این خبر را مورد تایید قرار داد.
خبرگزاری فارس از ابتدای تاسیس، به عنوان خبرگزاری حامی جریان اصولگرا در ایران شناخته شد هرچند که در معرفی خود می گوید که مستقل است. این خبرگزاری پس از تشکیل دولت نخست «محمود احمدی نژاد» در سوم تیر 84 به اصلی ترین سایت اینترنتی حامی دولت او تبدیل شد.
این خبرگزاری در یک سال اخیر، حجم عمده اخبار، گزارش ها و مصاحبه های خود را به مقابله با اصلاح طلبان و جنبش سبز اختصاص داد و بحث تقلب در انتخابات را یک دروغ بزرگ و بانیان آن را فتنه گر خطاب کرد. اخیرا نمایندگان اصولگرای مجلس بابت آنچه ایفای نقش موفق در حوادث پس از انتخابات و افشای چهره فتنه می خواندند، از این خبرگزاری در مراسم باشکوهی تجلیل کردند.
«مهدی فضائلی» مدیرعامل پیشین خبرگزاری فارس بود که در 17 دی ماه 86 جای خود را به «حمیدرضا مقدم فر» از مدیران ارشد سپاه پاسداران داد.
یکی از خبرنگاران سابق این خبرگزاری می گوید که در دوران مدیرعاملی فضائلی، محیط درونی فارس یک محیط کاملا دموکراتیک بود اگرچه خروجیش به استبداد منتهی می شد.
این خبرنگار سابق فارس به روز می گوید با حضور مقدم فر به جای فضائلی، همین فضای دموکراتیک درونی هم جای خود را به نوعی فضای شبه پادگانی داد که به دنبال آن بسیاری از خبرنگاران و پرسنل این خبرگزاری تصمیم به ترک آن گرفتند.
اتفاقی که به نظر می آید به استعفای دسته جمعی اخیر منتهی شده باشد.
واکنش عجیب فارس
به دنبال انتشار گسترده خبر استعفای دسته جمعی برخی مسئولان و دبیران خبرگزاری فارس، این خبرگزاری در سایت خود با تایید وقوع استعفاها، این اخبار را جعلی بیان کرد!
فارس در این راستا اقدام به انتشار نامه چهار تن از پرسنل ارشد خود از جمله جانشین پیشین معاونت خبر، دبیر پیشین سرویس اقتصادی، مدیرکل سیاسی و اجتماعی و دبیر پیشین گروه آیین و اندیشه خود نموده است.
نکته جالب توجه در این نامه ها آن است که به جز کریمی، مدیرکل سیاسی اجتماعی خبرگزاری فارس، بقیه اشخاص فوق، در این نامه ها استعفای رسمی خود را اعلام کرده اند.
با این حال خبرگزاری فارس تاکید کرده که این نامه ها را در پاسخ به «اخبار مجعولی که در برخي سايت هاي داخلي درباره استعفاي تعدادي از مديران خبرگزاري فارس كه مورد استقبال رسانه هاي بيگانه قرار گرفت» منشر می کند.
زهرا اشراقی نوه دختری امام است همو که مصاحبه ها و سخنان نسبتا متفاوت او بازتاب های وسیعی داشته و دارد. مصاحبه زیر یکی از همان مصاحبه ها است که ناگفته های زیادی در خود دارد.
این گفتگو به نقل از ویژه نامه راوی محبت کاری از معاونت فرهنگی ستاد بزرگداشت امام در اینجا بازانتشار می شود:
همیشه منتظر فرصتی بودم تا سوالاتم را درباره امام خمینی، کسی که هرگز او را ندیدهام و در دوران بعد از او بزرگ شدم، بدون سانسور از یکی از نزدیکان ایشان بپرسم و پاسخم را دریافت کنم. بیشک، «زهرا اشراقی» نوه دختری امام، مناسبترین گزینه برای این پرسش و پاسخ بود، زیرا او کسی است که در میان سایر افراد خانواده امام به عنوان فردی مستقل، بیشترین حضور اجتماعی را دارد و با زنان و جوانان دارای روابطی نزدیک و صمیمانه است و از طرفی همیشه هم صریح سخن میگوید. همچنین به دلیل اینکه همسر «سید محمد رضا خاتمی» است، بعد سیاسی شخصیت او خیلی پررنگ است. به همین دلایل به دیدن او در منزلش رفتیم و در حالی که «علی» تنها پسر آنها هم در جمع ما بود و با دقت به سوالات ما و خاطرات مادر گوش میکرد، مصاحبه را آغاز کردیم؛ هر چند که این نوه پر جنب و جوش امام، حرفهایی برای گفتن دارد که بسیاری از آنها را نمیتوان در این مجال منتشر کرد.
شما در سن جوانی، به عنوان عضو خانواده فردی که مرجع تقلید و سپس رهبر یک نظام سیاسی شناخته میشد، چه تفاوتی با سایر همسالان خود داشتید؟
آن موقع من تفاوتی را حس نمیکردم. البته این مسأله بستگی به منش خود فرد دارد؛ مثلا من به خاطر اینکه آرام نبودم و فردی اجتماعی بودم، بگیر و ببند و محافظین را نمیپسندیدم و دوست نداشتم که محافظ داشته باشم.
مگر محافظ داشتید؟
بله، اوایل انقلاب به این خاطر که ترور زیاد بود و همان زمان نقشههایی را برای امام آوردند که قصد ترور یا ربودن نوهها وجود دارد، لذا ایشان ما را در یک جمع خانوادگی احضار کردند و اطلاع دادند که چنین قصدی وجود دارد و گفتند، ولی حدس من این است که شما را ترور نکنند، بلکه برای اذیت کردن بدزدند و به شوخی هم میگفتند که سعی کنید شما را ترور کنند، نه اینکه بربایند! به همین خاطر علاوه بر راننده، دو نفر محافظ مرد خیلی تنومند و خبره در اختیار ما قرار داده شده بود. بعضیها ممکن بود این موضوع را بپذیرند، اما برای من اینگونه نبود. زیرا از 13 سالگی رانندگی یاد گرفته بودم و در حالی که کسی ذهنش به این کارها نمیرسید، به محض رسیدن به 18 سالگی هم گواهینامه گرفتم و در قم شاید از اولین زنانی بودم که این مدرک را کسب کردم که حتی افسر پلیس هم در ابتدا نمیخواست این کار را انجام دهد. با توجه به این روحیات، خیلی سخت بود که بپذیرم برای رفتن به دانشگاه یا گردش و تفریح باید با محافظ بروم. در دانشگاه بهخاطر اینکه محافظین زمان کلاسها را میدانستند، میآمدند، ولی خیلی جاها هم فرار میکردم.
از این جهت شیوه زندگیام را طوری انتخاب نکردم که در مقابل هم سن و سالها تافته جدا بافته باشم و دوست نداشتم که به خاطر نوه امام بودن، احترام زیادی بگذارند و اصلا از چنین جاهایی فرار میکردم و میخواستم مثل بقیه باشم و لذا مانند دخترعمهها، دخترعموها و... زندگی میکردم. اما به هر حال به خاطر این نسبت، یک سری امتیازات داشتیم، زیرا نوه امام بودن حالتی معنوی دارد و امری مادی نیست که یک شبه از آدم گرفته شود و لذا آدم گاهی از این مساله احساس غرور میکند، اما از سوی دیگر موانع هم زیاد بود، یعنی من به خاطر موقعیتم نمیتوانستم در دانشگاه رشته مورد علاقهام را انتخاب کنم.
مگر به چه رشتهای علاقه داشتید؟
من رشته «هنر» را دوست داشتم، اما «فلسفه» خواندم. هر چند به آن هم علاقه داشتم، زیرا فلسفه و هنر را به هم مرتبط میدانستم.
ولی با افکاری که از امام شنیدهایم، ایشان با هنر کاملا موافق بودهاند...
جو آن زمان خیلی تفاوت میکرد، زیرا رشته هنر را برای «نوه امام» نمیپذیرفت. من حتی وقتی دیدم که نمیتوان در دانشگاه در زمینه هنر تحصیل کنم، در کلاس نقاشی و طراحی ثبت نام کردم، اما موانع خانوادگی اجازه نمیداد، بدین معنا که اگر من هم به آن کلاس میرفتم، افراد حاضر در آنجا مرا پس میزدند و محیط سنگینی ایجاد میشد.
بنابراین، اگر نوه امام بودن محاسنی داشت، محدودیتهایی هم داشت. زیرا چیزهایی را که در زندگی میخواستم، به خاطر این نسبت خانوادگی نتوانستم به دست بیاوردم ، ولی ناراحت این موضوع هم نیستم.
همه جا به عنوان نوه امام حضور پیدا میکردید؟
اصلاً! در ابتدای پیروزی انقلاب به خاطر شهرت پدرم همه جا با اسم مستعار حضور مییافتم، ولی یکبار در کلاس کنکور به خاطر اینکه باید با اسم حقیقی حضور پیدا کردم، یکی از معلمان بعد از کلاس من را خواست و گفت که بچهها میگویند تو با آقای اشراقی نسبتی داری، من هم پاسخ دادم که شباهت اسمی است و او دوباره گفت شاگردان میگویند که تو نوه امام هستی، ولی من باورم نشد؛ زیرا با خودم گفتم که یعنی نوه امام به صورت عادی سر کلاس کنکور میآید؟ آنها کلاسهای خصوصی دارند و آدم فکر میکند که نوه امام باید دو تا شاخ داشته باشد! وقتی دیدم که خیلی بحث را آب و تاب میدهد. من هم گفتم که اتفاقا نوههای امام را میشناسم و آنگونه که شما فکر میکنید، نیستند. اما از اینکه چنین ترسیمی از نوه امام بشود، فراری بودم. حتی گاهی اوقات خود جمع هم مرا نمیپذیرفت و حتی هنوز هم اینطور است. مثلا در کمپین زنان که میرفتم، چنین احساسی داشتم، در جمعهای خیلی مذهبی هم باز اینگونه است و تکلیف خودم را نمیدانم!
ولی، خواسته یا ناخواسته در بین دیگران احساس خاصی نسبت به افرادی چون شما وجود دارد!
این حس وجود دارد، ولی بهطور مثال من اوایل دورانی که با جوانان اصلاحطلب کار میکردم، آنها احساس میکردند که با نوه امام رو به رو هستند، اما الان دیگر من را به عنوان «زهرا اشراقی» میشناسند. بستگی به خود فرد دارد، در گذشته هم من و بسیاری از نوههای دیگر امام از اینکه با محافظ به جایی برویم گریزان بودیم، ولی میدانیم که برخی افراد در رده ما دارای محافظ هستند. شاید این شیوه را از «خانم» به ارث برده باشیم. خانم امام هیچگاه تلفن غیرمستقیم نداشت و همیشه یا ما و یا پرستار گوشی را برمیداشتیم و البته زمانی هم که سلامت بیشتری داشتند، خودشان این کار میکردند. یعنی ممکن است ارثیه خانوادگی باشد که نخواهیم در گیر و دار این مسایل باشیم و برایمان خیلی هم ارزش ندارد. همسرم (دکتر رضا خاتمی) هم در دوران مجلس هیچگاه محافظ نداشت و همین منزلی که الان در آن هستیم هم سالهاست که در آن هستیم.
ولی آن حسی را که شما میگویید قبول دارم، یعنی بعضی کسانی که در روزهای اول با من برخورد میکنند، ممکن است عقبنشینی کنند و دوستان صمیمی خودم نیز میگویند که در اوایل روابط اینگونه بودیم و فکر میکردیم که در مقابل نوه امام باید مراقب لباس پوشیدن و حرف زدن خودمان باشیم. ولی آنها بعد از یک هفته دیدگاههایشان عوض میشد و اگر هم دوستیها باقی ماند، فکر میکنم به خاطر خودم باشد، نه اینکه نوه امام هستم.
تا به حال پیش آمده بود که امام در جمعهای خانوادگی به نوهها توصیه کنند که با توجه به شأن خانواده، مراقب کارها و سخنان خود باشید؟
امام در زندگی اصلا اهل امر و نهی نبودند و خیلی کم چنین مواردی پیش میآمد. ممکن است که درباره مواردی چون رنگ لباس حرفی بزنند. من یک روز با لباس کاملا سیاه از دانشگاه به منزل آمدم و کفشم نیز کهنه بود، زیرا در آن هنگام اگر کفش کتانی یا شلوار جین میپوشیدم مورد اعتراض مسئولین دانشگاه قرار میگرفتم...
با وجود شناخت شما اعتراض میکردند؟
بله، میشناختند. این هم به برمیگردد که من رفتاری داشتهام که به آنها اجازه اعتراض میدادم.
به هر حال، وقتی امام مرا دیدند، گفتند مگر عزاداری؟ چرا سیاه پوشیدهای؟ من هم پاسخ دادم که عزادار نیستم، «دانشگاه شما» اجازه نمیدهد که غیر از این بپوشم. به کفشم هم نگاهی انداختند و گفتند که چرا کفشت اینطوری است؟ باز همان پاسخ قبلی را دادم. سپس کفشم را از پایم در آوردند و روی دست گرفتند و گفتند، میروی میگویی خمینی گفته از فردا نباید این کفش را بپوشم؛ این کار تو ریاکاری است و تو میخواهی بگویی که من نمیتوانم کفش بخرم، در صورتی که میتوانی یک کفش سالم و خوب بخری. من پاسخ دادم که اگر این کار را بکنم، در ادامه تحصیل با مشکل مواجه میشوم، باز هم گفتند که میگویی خمینی گفته است. اما متأسفانه معیارهایی که آقا داشتند، با معیارهایی که در جامعه پیاده میشد، زمین تا آسمان فرق میکرد.
در سر کلاس هم علیرغم درخواست سپاه، اجازه نمیدادم که وارد شوند و از چند کوچه قبل از دانشگاه خودم به تنهایی میآمدم. واقعا دوران سختی بود.
تا چه زمانی این روند ادامه یافت؟
تا زمان فوت امام. الان هم هست، اما خودم قبول نکردهام. ولی در همان زمان هم خودم بعضی اوقات رانندگی میکردم.
شما از روشنبینی امام در زمینه حجاب گفتید، اما سوالی که وجود دارد اینکه چرا علیرغم وجود آن افکار، سیاستهای دیگری اجرا میشد؟
زیرا امام در دهه 60 زندگی میکرد و آن زمان، همه شیوه مربوط به آن دوره را میپسندیدند.
سخت گیری؟
نه، اصلا شیوه زندگی فرق میکرد. روشهای آن موقع را هم نمیتوان الان در دهه 80 پیاده کرد. امام همانگونه که از دهه 50 تا 60، 180 درجه تغییر کرد، قطعا اگر تا دهه 80 هم بود، تغییر خیلی زیادی میکرد. در زمان امام من نوهها سن کمی داشتیم و بزرگ هر خانوادهای هم به نظر من از اعضای آن خیلی میتواند تأثیر بپذیرد. بنابراین اگر امام از روحانیون دیگر کمی روشنفکرتر بودند، به خاطر تأثیر خانواده بوده است. ولی اگر الان بودند، من هم میتوانستم اثرات زیادی بگذارم. زیرا در آن زمان هم من حدود بیست سال داشتم و با آن سن و سال مگر چقدر میتوانستم روی امام تأثیر بگذارم و اصلا تا چه اندازه از مشکلات زنان و... درک داشتم؟ از سوی دیگر با توجه اینکه آن زمان مسأله جنگ و منافع ملی مطرح بود، موضوعی چون اجباری بودن حجاب و... تحتالشعاع قرار میگرفت. هنوز هم بعضیها در مورد اینکه حجاب چگونه باید باشد و نظر امام در این باره چه بود، حرف میزنند و حتی آقایان در مقابل من که سالها با امام بودم و عقاید ایشان را به خاطر دارم، صفگیری میکنند. منظورم این است که خود امام هم در مقابل برخی متحجرین قرار میگرفت، زیرا نظراتشان درباره موسیقی و صدای زن، چه در موسیقی و چه در قرائت قرآن، کاملا جدید بود، ولی جو دینداران و حوزههای علمیه آنها را نمیپذیرفت. حتی تفسیر سوره حمد ایشان که اوایل انقلاب آغاز کردند و تلویزیون هم پخش میکرد، ناقص ماند و حس میکردند که نباید تفرقه ایجاد شود. در مورد اجباری بودن حجاب هم ما قانونی نداریم، بلکه دستورالعملی اداری است. زیرا حجاب امری سلیقهای است.
ولی امام در سال 58 دستور داده بودند که در ادارات همه باید حجاب داشته باشند، در غیر این صورت باید اخراج شوند.
آن یک دستور بود، ولی تبدیل به قانون نشد و تعریفی از حجاب نداریم. به همین دلیل هم در هر اداره یک چیزی به عنوان حجاب مشخص میشود، در یک وزارتخانه چادر و در جایی دیگر، غیر از آن. فقط در قانون قضایی چیزی هست که آن هم دقیقاً در مورد حجاب نیست، به همین دلیل هم هر رییسجمهوری که عوض میشود از حجاب تعریف خاصی دارد، یکی میگوید چکمه گناه دارد، دیگری هم میگوید اگر زنان با کت و دامن هم به خیابان بیایند ایرادی ندارد. در زمان امام هم فقط مسأله جنگ و حفظ ایران مطرح بود. لذا بسیاری از مسایل مهم از جمله زنان، به حاشیه رفتند.
یعنی شما معتقدید امام نسبت به زمان خودشان جلوتر بودند و اگر اکنون در قید حیات بودند، از آن زمان هم جلو تر بودند؟
قطعا!
شما از تأثیرپذیری خودتان روی امام گفتید. آیا جوانان بر روی امام تأثیر میگذاشتند؟ میتوانید مثالی بیاورید؟
بله، وقتی کسی در قلب جوانان است، به این خاطر این است که آنها را باور کرده، جوان را میپسندند و خودش را مانند جوان نشان داده است؛ یعنی امام خودش و افکارش را به سطح جوانان آورد. مثلا ایشان اصرار داشتند که وقتی در مجامع عمومی شرکت میکنیم، به ایشان گزارش دهیم و این گزارش را از افراد مختلف میگرفتند. زیرا خانواده امام جمع اضداد بود. بنیصدری، طرفدار حزب جمهوری اسلامی، لیبرال و... همه بودند، ولی همزیستی مسالمتآمیزی هم داشتند. طبعاً از من هم به خاطر اینکه سیاسی بودم، خیلی سوال میکردند و حتی خیلی مراکز عمومی و راهپیماییها را به خاطر گزارش دادن به امام میرفتم. مثلا در نماز جمعهای که صدام اعلام بمبگذاری کرده بود، مخفی از مادرم شرکت کردم، زیرا احساس میکردم که خبرنگارم و باید به آقا گزارش دهم. من به ایشان گفتم که بسیاری از همین خانمهایی را که کمیته به عنوان مفسد و... دستگیر میکند، با یک روسری کوچک بر سر دیدم که آمده بودند و وقتی دلیل حضورشان را پرسیدم گفتند که به خاطر تهدید صدام نمیخواهیم نماز جمعه خالی شود. حتی وقتی پرسیدم که مگر شما به این مسایل اعتقاد دارید؟ گفتند که ما استثنائاً امروز را آمدهایم تا وحدت حفظ شود. این مسأله روی آقا خیلی تأثیر گذاشت و فکر میکنم در یک سخنرانی به این مسأله اشاره کردند. یکبار هم که راهپیمایی 22 بهمن رفته بودم، درباره تعداد روحانیونی که حضور داشتند، پرسیدند و من گفتم که روحانیون حضور چندانی نداشتند و به کنایه گفتم که ما انقلاب کردیم تا روحانیون در صدر بنشینند! یعنی آنقدر با ایشان صمیمی بودیم، من این جرأت را مییافتم تا از روحانیون انتقاد کنم. وقتی هم که از من خواستند تعداد دقیق آنها را بگویم، من گفتم که شاید 4، 5 نفر دیدم، ولی در جایگاه تعداد زیادی روحانی حضور یافته بودند. پس از آن بود که درباره روحانیت بیانیه تندی منتشر کردند. یعنی نمیگفتند که یک بچه این حرفها را زده است، بلکه حرف مرا میپذیرفتند و گوش میدادند. قضیه دیوار کشیدن در دانشگاه را هم که همه میدانیم و ایشان سریعاً دستور برداشتن آن را دادند.
کانال خانوادگی خیلی مهم است. یعنی اگر میدیدیم که میوه گران شده است، سریعاً اطلاع میدادیم و نمیگفتیم که مردم از همه چیز لذت میبرند و لذا امام که در فضای عمومی حضور داشتند، علاوه بر شخصیتهای سیاسی باید از طریق ما از مسایل مطلع میشدند. ولی اگر همه خانواده همنظر بودند، نمیفهمیدند که در جامعه چه خبر است. به همین خاطر، من همیشه گفتهام که در سطوح بالای مملکتی خانواده خیلی مهم است و آنها میتوانند افکار فرد را 180 درجه تغییر دهند.
آیا الان از نظر این مسأله وضع مناسبی وجود دارد؟
شاید تنها خانوادهای که جمع اضداد بودند، خانواده امام بود. ولی خانوادههای دیگر سبک فکری مشترک دارند و الان خیلی خوشبین نیستم.
شما گفتید که خانواده امام در شکلگیری شخصیت ایشان خیلی تأثیرگذار بودند. مگر این خانواده چه ویژگیهایی داشت؟
خانم خیلی نقش داشتند. زیرا ایشان از یک خانواده روشنفکر اشرافی بودند، بنابراین تأثیر خودشان را روی فرزندان داشتند و دامادهایشان هم روشنفکر بودند و حتی پدر خود من از این نظر از من جلوتر بود. بسیاری از کتابهای شریعتی را پدر برای من میخرید و حتی کتابهای سازمان مجاهدین و یا مارکسیستی را به راحتی در منزل میخواندم. پدرم حتی یکبار هم به من ایراد نگرفت که چرا کتب چپ مارکسیستی میخوانی و یادم است که یکی از کتب گورکی را به امام هم هدیه دادم و گویا پدرم هم به ایشان گفت که در این زمینهها کمی با زهرا صحبت کنید. اصلا پدرم بود که مرا با شریعتی آشنا کرد و اگر کمی دیندار باشم، به خاطر شریعتی است.
وقتی کتابهای مارکسیستی میخواندید، امام در این زمینه با شما صحبتی کردند؟
به هیچ وجه، زیرا دین اجباری نیست و خودمان باید بپذیریم و موروثی نیست. بنا براین هر چیزی که اجباری شد، جوانان از آن میگریزند و نهایتاً نفرتآور میشود. لذا در دین هیچ یک از افراد خانواده اجبار وجود نداشت. اما مختصر توصیههایی بود، مثلاً یکبار وقتی یاسر (پسر حاج احمد آقا) هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، امام به او گفتند که نماز بخوان، او پاسخ داد که الان میخواهم فیلم ببینم، اما دوباره گفتند که پس جلوی تلویزیون بخوان. سپس یاسر گفت حوصله وضو گرفتن هم ندارم، نهایتاً امام گفت پس بدون وضو بخوان. یعنی میگفتند که فقط باید انس داشته باشی.
آیا در خانواده امام کسی هم بود که جذب تفکرات چپ آن زمان شود؟
خیر.
آیا از روی علاقه کتب مارکسیستی میخواندید یا از سر کنجکاوی؟
از روی کنجکاوی. زیرا مارکسیستها گروه عظیمی در آن زمان بودند. الان هم همه جوانان باید اینگونه باشند و نباید فقط از پدرانشان مسایل را بشنود، بلکه خودشان باید بپذیرند.
گویا امام در مدتی که جماران بودند، از منزل خارج نشدند؛ از این مسأله هیچگاه خسته نشدند؟
تا جایی که یادم است یکبار قرار بود به مشهد بروند، اما وقتی فهمیدند قرار است هواپیمای خصوصی و تشریفات خاصی قائل شوند، قبول نکردند و گفتند که باید همه چیز ساده باشد، ولی سیستم حفاظت قبول نکرد. بعد از مدتی هم بنا شد که به حرم شاه عبدالعظیم بروند و از دایی احمد هم گزارش تدابیر حفاظتی را میگرفتند و آقا به گونهای برخورد میکرد که کسی جرات نکند گزارش دروغ بدهد. وقتی هم که ایشان ماشین ضد گلوله و پردهدار را نپذیرفتند و گفتند که همه مردم باید مرا ببینند، ایشان هم تصمیم گرفت که نرود. آقا وقتی قم بودند، ایشان هر از گاهی به منزل ما میآمدند و حتی ما هم سوار ماشینشان میشدیم. یکبار ایشان به آمیرزا علی رانندهشان گفتند که به چهارمردان قم برود و وقتی رفتند هم جمعیت زیادی دورشان جمع شد و مشکلی هم پیش نیامد، لذا آقا فکر میکرد که تهران هم اینگونه است.
حتی یکبار هم نشد که امام حداقل بهطور ناشناس، از منزل بیرون بروند؟
من اطلاعی ندارم. حتی یکبار به ایشان گفتم شما از ماندن در اینجا خسته نمیشوید؟ ایشان پاسخ دادند که این دنیای بزرگ را در حد کوچکتری من در اینجا دارم؛ آسمان، درخت، آب و... همه هست؛ آدمها را میبینم، با مردم هم در حسینیه دیدار میکنم، رادیو، تلویزیون و روزنامه هم که هست.
در تمام خانوادهها یکسری آداب و رسوم مانند دید و بازدید اعیاد، تولد بچهها و... هست. آیا این آداب در خانواده امام هم رعایت میشد؟ چگونه؟
بله! مانند همه خانوادهها اجرا میشد، زیرا خانم فردی مبادی آداب بودند و اعتقاد زیادی به مراسمها داشتند. با توجه به مهماننوازی ایشان، میهمانانهای زیادی میآمدند. بنابراین در تمام اعیاد، در منزل آقا مهمانی خاص بود و علاوه بر ملاقاتهای عمومی آقا، خانم هم ملاقاتهای خصوصی داشتند. در زمان عید نوروزی سفره هفت سین هم در منزل آنها پهن میشد.
امام عیدی هم میدادند؟
بله، مقید به عیدی دادند بودند و همان 100 تومان یا 200 تومانی هم که میدادند ما را خوشحال میکرد. زمانی هم تصمیم گرفتند که ماهیانه هم پولی بدهند. به شوخی هم میگفتند که اینها اول ماه پیدایشان میشود تا پول را بگیرند!
مراسم عقد و عروسی چگونه بود؟
عقد را آقا میخواندند. عقد من را هم ایشان و آقای پسندیده جاری کردند. آیتالله خاتمی، آقای سید محمد خاتمی و عمویم که فرد معتبری بود، حضور داشتند. مراسم عروسی هم به خاطر زمان جنگ به سادگی در منزل مادرم برگزار شد. در هنگام عقد، با توجه به اینکه امام مقید به قرار دادن مهریه بودند، از میزان آن پرسیدند و ما تازه فهمیدیم که در این باره تصمیمی نگرفتهایم. من هم سریعاً 14 سکه را پیشنهاد کردم. فردای آن روز امام گفتند، آنقدر جواب «بله» را سریعا گفتی که آبروی مرا بردی!
امام اهل هدیه دادن هم بودند؟
بله، هدیه برای عقد هم میدادند. یک انگشتر عقیق به رضا دادند که الان هم در دستش است و همیشه برای دامادها سفارش انگشتر عقیق خوب میدادند. سفارش سازگاری با همدیگر و آراسته بودن در منزل را خیلی میکردند. زیرا خودشان هم خیلی منظم و مرتب بودند. همیشه هم عطر زنانه میزدند.
عطرهایشان از کجا میآمد؟
معمولا کادو بود و هرکس که میدانست ایشان به عطر علاقهمند است، برایشان میآورد و همیشه هم از مارک Christian Dior و Clue استفاده میکردند. از عطری هم که بویش مانند گلاب است، خوششان نمیآمد و هر وقت کسی برایشان میآورد، به ما میدادند و میگفتند به هر کس که میخواهید بدهید! همیشه وقتی میخواستیم به اتاقشان برویم، از 5، 6 متری بوی عطر میآمد و شاید روزی 7، 8 مرتبه عطر روی خودشان خالی میکردند.
امام در وسایل زندگی به چیز خاصی علاقه داشت؟
نه، زیرا روی هم رفته تعلق خاطر زیادی به این چیزها نداشتند.
خوشترین و تلخترین خبری که در مدت حضورشان در جماران شنیدند، چه بود؟
دو دفعه امام را خیلی بد حال دیدم، البته این مربوط به دوران حضور در قم است. یک روز صبح زود، خبر ترور آقای مطهری را دادند و اینقدر محکم روی پایشان زدند که از شدت صدای آن، من از خواب بیدار شدم. دیگری هم زمان صدور قطعنامه 598 که خیلی متأثر شدند و سابقه نداشت که اینگونه ناراحت باشند.
در هنگام جمعهای خانوادگی، عصرهای پنجشنبه و جمعه، آقا دیگر «پدربزرگ» بودند و ورودشان به جمع خانوادگی به عنوان «امام» نبود. شوخی هم زیاد میکردند. خواهر من هم چون خیلی شیرین سخن است، مجلس را گرم میکرد و لحظات خیلی شیرینی بود.
آیا پس از پیروزی انقلاب هیچ وقت شاهد بودید که درس امام دایر شود؟
نه.
چرا؟
زیرا دیگر آن موقع رهبر سیاسی بودند و اگر میخواستند این کار را کنند باید به حوزه میرفتند. از طرفی عمده دوران رهبری ایشان در 10 سال، جنگ بود.
امام از مطالبات، مسایل روزمره جوانان، مد و... چقدر آگاه بودند و چگونه با آنها برخورد میکردند؟
بله، زیرا نوههایشان افراد بازی بودند که کارهای مختلف میکردند و از نظر ظاهری هم وضع خوبی داشتند و از مد پیروی میکردند. البته یکی، دوبار از لباس ما ایراد گرفتند که ما هم گوش نکردیم. امام هم درباره لباسها، غذاهایی که میخوردیم و... میپرسیدند. مثلا وقتی غذاهای فرنگی میخوردیم، شوخی میکردند و میگفتند فقط به این خاطر که اسم این غذاها خارجی است، آنها را میخورید، نه اینکه واقعا خوشمزه باشند!
امام در صنف خودشان جزو معدود افرادی بودند که به اندامشان اهمیت زیادی میدادند و خیلی ورزش میکردند تا چاق نشوند و طوری غذا میخوردند که ترکیب اندامشان بهم نخورد و لذا بیشتر غذاها پختنی بود. حتی یک باغبان داشتند که خیلی لاغر بود و میگفتند من همیشه آرزو دارم که هیکل او را داشته باشم و حتی همیشه میگفتند شاه خیلی خوش هیکل بود!
لباسهای امام را چه کسی میدوخت؟
فردی در قم هستند که لباس همه بزرگان را میدوزد، لباسهای آقا را هم او میدوخت. لباسهای زیر ایشان هم از مارکهای خوب برایشان هدیه میآوردند که ایشان ایرادی هم نمیگرفت. حتی یادم است دمپاییهای چرمی هم میپوشیدند که برخی ایراد میگرفتند و میگفتند نجس است، ولی ایشان میگفتند که زیاد کنجکاوی نکنید و شاید صاحب کارخانه چرمسازی مسلمان بوده است.
عکسهای امام را که نگاه میکنیم، جز ایام حضور در فرانسه و اوایل انقلاب، هیچگاه لباس تمام مشکی نمیپوشیدند.
امام رنگ مشکی را مکروه میدانستند و میگفتند استفاده نکنید. در پاریس هم هوا سرد بود و باید قبای پشمی می پوشیدند و در هوای سرد هم هرکس لباس تیره میپوشد.
آیا شما از امام فیلم و عکس هم دارید؟
فیلمهایی را که خودم گرفتهام، به جایی ندادهام. آقا خیلی مخالف عکس و فیلم بودند و به دلیل تقید، دوست نداشتند که در هر حالتی عکس بگیریم. ولی عکاس اغلب عکسهای خانوادگی امام من بودم. ولی همیشه با تلخی افراد خانواده رو به رو بودم و حالا میگویم که اگر من نبودم، همین عکسها هم نبود.
امام بعد از اتمام جنگ تا زمان فوت، شروع به بیان مطالبی درباره تحجر و... کردند. اگر ایشان تا مثلا سال 70 در قید حیات بودند، چه حرفهای دیگری میزدند؟
با توجه به شناختی که از آقا دارم، احتمالا سازندگی را آغاز میکردند. اینکه افرادی میخواهند افکار امام دهه 60 را به دهه 80 منتقل کنند، کاملا متناقض با افکار امام است و هیچ کدام افکار امام نیست. امام کسی بود که وقتی سخنرانی میکرد، جوان از ته دل او را میپذیرفت. من همیشه میگویم امام دهه 60، امام تعبدی بود، ولی الان اگر بخواهیم به جوان او را بشناسانیم، از راه تعقلی باید بشناسانیم. شاید میزان علاقه جوان آن زمان به امام را نتوان درک کرد، زیرا آن فضا را جوان این زمان نچشیده است. از سوی دیگر، محبت باید دوطرفه باشد، یعنی امام وقتی میخواست با جوان حرف بزند، خودش را مانند او میکرد، خیلی از سخنرانیهای امام در دهه 60 را شاید جوان امروز نپسندد، ولی اگر امام امروز بود، در قالب دهه 80 سخن میگفت.
منظور من از گفتن سال 70 در سوال قبلی این بود که ایشان چه حرفهایی را آماده کرده بودند که بزنند و نتوانستند؟
فکر میکنم مبارزه با تحجر. شاید هم درباره کشاندن روحانیون به حوزه و درس سخن میگفتند، زیرا به درس خیلی اهتمام داشتند و به نوههایشان که روحانی شدند، همیشه میگفتند فعلا فقط درس بخوانید و منصبی نگیرید.
در بعضی محافل گفته میشود که اطرافیان امام ایشان را کانالیزه میکردند، این سخن درستی است؟
اگر هم کسی میخواست امام را کانالیزه کند، نمیتوانست. ایشان کاریزمایی داشت که این امر غیرممکن بود و ایشان با افکار مختلف مربوط بود و خودش مسایل را جمعبندی میکرد. لذا هیچگاه از یک گروه خاص حمایت نکردند، زیرا امام، امام همه بود و امکان نداشت که در سخنرانیها از حزب و دستهای خاص حمایت کند و در واقع همه را با خودش داشت. لذا هر کس، اصلاحطلب و اصولگرا میتواند از منظر خودش امام را تعریف کند و هر کدام برای اینکه حرفشان برش داشته باشد، از ایشان کلامی را میآورند و خاصیت رهبر بودن همین است.
کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران، با انتشار گزارشی ویژه از بند۳۵۰ اوین (اندرزگاه ٣)، وضعیت زندانیان سیاسی، مشکلات غذایی، محدودیت های دارویی و همچنین بدرفتاری مقامات زندان با زندانیان سیاسی را منعکس کرده و ضمن اعلام خطر پیرامون وضعیت زندانیان سیاسی، از مقامات قوه قضاییه وسازمان زندان ها خواستار آن شد که “در اسرع وقت با رسیدگی به وضعیت آن بند، زمینه بهبود شرایط زندگی زندانیان و رساندن آن به استانداردهای قانونی را فراهم آورند.”
به گزارش پایگاه رسمی کمپین بین المللی حقوق بشر، “بند۳۵۰ زندان اوین یا اندرزگاه ۳، پس از انتخابات به شلوغ ترین بند سیاسی ها در زندان اوین تبدیل شده و هم اکنون از شرایط بسیار ناگوار و نامطلوبی برخوردار می باشد، که این وضعیت، مشکلات بسیاری را برای زندانیان حاضر در آن بند را فراهم آورده است.”
این تشکل حقوق بشری، مسئولیت هرگونه اتفاق ناگوار برای زندانیان را، متوجه مسئولان زندان، مقامات امنیتی و قوه قضاییه جمهوری اسلامی دانسته و خاطرنشان می کند “آنها باید پاسخگوی هر اتفاق احتمالی باشند.”
این کمپین با استناد به شواهد، مستندات و همچنین منابع مطلع و موثق، “تراکم زندانیان سیاسی بعد از انتخابات، وضعیت بد زندگی و زیستی زندانیان، کمبود مواد غذایی و کیفیت پایین تغذیه، آلودگی محیط زندان و شرایط انتقال آسان بیماری، دسترسی محدود به داروهای مورد نیاز زندانیان و خودداری مقامات از رسیدگی به موقع و مناسب به بیماران، بدرفتاری مسئولان زندان و همچنین تحقیر زندانیان توسط مقامات” را مفصلا شرح داده و اکیدا خواستار تغییر وضعیت موجود در زندان اوین شده است.
مشروح گزارش مذکور، به شرح زیر است:
بند۳۵۰ زندان یا آنچه اندرزگاه ۳ زندان اوین نامیده می شود در حالی که پس از انتخابات هم اکنون به شلوغ ترین بندسیاسی ها در زندان اوین تبدیل شده است از شرایط بسیار نامطلوب برخوردار است به گونه ای که مشکلات بسیاری را برای زندانیان حاضر درآن فراهم آورده است.
منابع مطلع و موثق وضعیت موجود در این بند را برای کمپین بین المللی حقوق بشردرایران تشریح کرده اند که بخش های عمده آن در زیر می آید.
کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران از مقامات قوه قضاییه وسازمان زندان ها می خواهد که در اسرع وقت با رسیدگی به وضعیت این بند زمینه بهبود شرایط زندگی زندانیان و رساندن آن به استانداردهای قانونی را فراهم آوردند. کمپین نگرانی خود را از دسترسی اندک زندانیان به دارو و درمان به موقع که می تواند خطرات جدی را برای برخی زندانیان همچنان که برای وبلاگنویس مرحوم امیدمیرصیافی پدیدآورد ومنجر به مرگ وی شد، اعلام می کند و از مسوولین می خواهد که پیش از اینکه چنین اتفاقای تکرار شود به وضعیت بند زندانیان سیاسی رسیدگی کنند. کمپین مسوولیت هرگونه اتفاق ناگوار را متوجه مسوولین زندان، مقامات امنیتی و قوه قضاییه می داند و آنها باید پاسخگوی هر اتفاق احتمالی باشند.
بند ۳۵۰ ، اندرزگاه ۳: تراکم زندانیان سیاسی بعد از انتخابات
بند ۳۵۰ یا اندرزگاه ۳ زندان اوین که از سال ۸۶ از زندانیان سیاسی تخلیه شده بود در پی دستگیری های گسترده فعالان سیاسی، مطبوعاتی، دانشجویی و حقوق بشری بعد از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ بار دیگر شاهد افزایش غیرقابل باور زندانیان سیاسی وعقیدتی شد تا از “بند کارگری” مجدداً به “بند سیاسی ” اوین تغییر نام دهد. پیش از این بند یاد شده محل اسکان عده ای از زندانیان عادی بوده است که در محوطه اوین کارگری می کرده اند، اما در فاصله بیش از ۱۱ ماهی که از انتخابات خرداد سال گذشته می گذرد این بند فعالان احزاب پیش رویی مانند سازمان دانش آموختگان ایران و احزاب اصلاح طلب مانند جبهه مشارکت، روزنامه نگاران برجسته ای که اگر چه از خطرهای روزنامهنگاری در عصر سانسور و خفقان آگاه بودند ولی همچنان در مسیر اطلاع رسانی شفاف گام بر داشتند و دانشجویانی که همواره در ۵ سال اخیر آماج تیر سرکوب دولت بودند را در خود جای داده است. این افراد پس از سپری کردن ماه یا ماه های متوالی در سلول های انفرادی بندهای امنیتی و اتمام بازجویی ها و تشکیل پرونده به این بند منتقل شده اند.
هر چند پس از حوادثی که در پی اعدام ۵ زندانی سیاسی در ۱۹ اردیبهشت به وجود آمد ترکیب این بند دگرگون شد و بسیاری از زندانیان سیاسی-عقیدتی به دیگر زندانهای استان تهران تبعید یا به بندهای دیگر زندان اوین منتقل شدند، اما هم اکنون بیش از ۱۰۰ نفر از زندانیان سیاسی که اکثر آنها را زندانیان حوادث پس ۱۱ ماه اخیر تشکیل می دهند در این بند به سر می برند.
وضعیت غذا: کمبود منابع، کیفیت پایین
غذای زندانیان بند ۳۵۰ مانند غذای سایر بندهای عمومی زندان اوین (اندرزگاه ۷ و ۸و ۱، بند زنان) است، کیفیت غذاها در سطح بسیار پایینی است چه از نظر کیفیت مواد اولیه که بعضاً حتی مواد فاسد شده در غذا باعث مسمومیت زندانیان شده است، و چه برنامه غذایی آن که خالی از مواد مغذی است به طوریکه بیشتر غذاها از موادی مانند سیب زمینی و حبوبات تشکیل شده است و گوشت (هر چند بی کیفیت) عملاً مقداری نزدیک به صفر دارد، در نتیجه اکثر زندانیان مجبورند مایحتاج غذایی خود را از فروشگاه بند تهیه نمایند، فروشگاه بند ۳۵۰ باید به حدود ۱۵۰ الی ۲۵۰ زندانی خدمات ارائه کند و البته اجناس فروشگاه جوابگوی نیاز این تعداد زندانی نیست و زندانیان مجبورند با غذای بی کیفیت زندان سر کنند به همین جهت افرادی که در این بند زندانی هستند همگی از قشر نخبه جامعه مدنی ایران هستند حتی با محدودیت شدید غذایی نیز مواجه می باشند که باعث شده خانواده های این افراد با دیدن چهره های تکیده و رنجور عزیزانشان در ملاقاتها نسبت به عدم رسیدگی مسئولان به حداقل مسائل معیشتی زندانیان انتقاد داشته باشند چرا که معتقدند باید لااقل امکان خرید فرزندانشان از فروشگاه فراهم باشد.
همچنین زندانیانی که بسیاری از آنان به علت شرایط نامناسب دوران بازجویی از وضعیت سلامتی مطلوبی برخوردار نیستند مجبور هستند ساعتها در صف فروشگاه برای تهیه مواد غذایی بایستند. در بسیاری از موارد هم فروشگاه مشکل محدودیت خرید را هم برای زندانیان در نظر گرفته در حالی که آن ها به دلیل کیفیت وحشتناک غذا باید با خرید مایحتاج اولیه خود غذا تهیه کنند. افزون بر این، فروشگاه از ساعات کاری منظم و روزهای برنامه ریزی شده برخوردار نیست و برخی وقت ها مسوولان زندان برای ایجاد فشار غیرمحسوس بر زندانیان سیاسی روزها فروشگاه را در حالت نیمه تعطیل قرار می دهند، مانند روزهایی که زندانیان در اسفند سال گذشته از گرفتن غذای زندان به نشانه اعتراض خودداری کرده بودند و فروشگاه سه روز تمام باز نشد.
وضعیت بهداشت: آلودگی محیط زندان، انتقال آسان بیماری
بند ۳۵۰، ۹ اتاق دارد که ۵ اتاق آن در طبقه پایین و ۴ اتاق در طبقه بالا قرار دارد، طبقه بالا از نظر وضعیت بهداشتی کمی مناسبتر است اما از ۱۹ اردیبهشت اتاق های بالا را تماماً به کارگران زندان (زندانیان عادی که در محوطه اوین کارگری می کنند) واگذار کرده اند. طبقه پایین که هم اکنون بیش از ۱۰۰ زندانی سیاسی در آن زندگی می کنند ۵ اتاق دارد که فضای خالی هر اتاق (غیر از تخت ها) کمتر از ۱۵ متر است که بیش از ۲۰ زندانی باید در آن زندگی کنند که خود به خود باعث پایین آمدن سطح بهداشت و سهولت انتقال بیماری ها می شود. به علاوه پتو ها و وسایل خواب زندانیان نیز عموماً کثیف و غیر بهداشتی است. دستشویی و ظرفشویی طبقه پایین نیز در یک مکان قرار دارد که طبعاً آزار دهنده و از نظر بهداشتی کاملاً نامناسب است.
مسوولان زندان از زندانیان برای نظافت راهروها، هواخوری، دستشویی ها و زندان استفاده می کنند که به نوعی بهره کشی از زندانیان تلقی می شود. علاوه بر تاسیسات بهداشتی و نظافتی بند ۳۵۰ در طبقه پایین به شدت فرسوده و قدیمی است که خود سبب بروز مشکلات بهداشتی می شود. این در حالیست که طبقه ی بالای ۳۵۰ دستشویی ها و حمام های بازسازی شده و تمیزی دارد و دلیل آن نگهداری زندانیان مالی در این طبقه است.
دارو ودرمان: دسترسی محدود، خودداری از رسیدگی به موقع
اکثر زندانیان این بند به علت فشارهای جسمی و روحی شدید وارده در دوران بازجویی، مبتلا به انواع بیماریها و ناراحتی های جسمی می باشند، در ساختمان بند ۳۵۰ بهداری یا مکانی برای استفاده زندانیان از دارو یا خدمات پزشکی وجود ندارد و این امر تنها با مراجعه به بهداری زندان میسر است. انتقال زندانیان به بهداری و ویزیت پزشک نیز با مشکلات و محدودیت های فراوان روبروست، به طوریکه هر روز از کل زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ کمتر از ۱۰ نفر اجازه انتقال به بهداری را می یابند که این امر موجب می شود عده ای از زندانیان که احتیاج فوری به درمان یا استفاده از داروهای مسکن یا داروهای مخصوص به خود دارند مدت زیادی از مراجع به بهداری و استفاده از خدمات درمانی محروم شوند. در بیشتر موارد زندانیان با وجود نیاز مبرم به درمان جدی، از دسترسی به امکانات درمانی و پزشک محروم هستند. برای مثال بارها رخ داده که یک زندانی سیاسی بدحال شده و نیاز به مداوای فوری داشته اما مسوولان زندان از اعزام وی به بهداری سرباز زده اند. آن ها معتقدند تنها در زمانی نیاز به بهداری وجود دارد که زندانی حتما بیهوش شده باشد. چنین رویه ای در اسفند سال ۸۷ منجر به مرگ امیدرضا میرصیافی در بند هفت زندان اوین شد، وبلاگ نویس جوانی که به دو سال و نیم حبس محکوم شده بود و سرانجام در زندان به دلیل فشار وحشتناک زندان بر این جوان جان باخت.
نگرانی از وضعیت درخطربرخی زندانیان سیاسی
باید توجه داشت که سرنوشت وی می تواند برای بسیاری دیگر از زندانیان جوان کنونی بند ۳۵۰ هم تکرار شود. ۱۰۰ نفر زندانی سیاسی بند ۳۵۰ بخش بزرگی از آن ها جوانان معترضی هستند که پس از حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده اند و هیچ سابقه سیاسی و آمادگی ذهنی برای زندان نداشته اند. به دلیل فضای زندان و تلاش مسوولان برای افزایش فشارها، این جوانان پیش از دیگر زندانیان سیاسی که می شناسیم در معرض خطر هستند. عدم توجه به نشانه های افسردگی در آن ها و بردرفتاری زندان بان ها می تواند فجایع تازه ای را در زندان اوین رقم بزند. برای همین، حضور همیشگی و مستمر پزشکان و مددکاران ماهر در بند ۳۵۰ ضرروی به نظر می رسد.
بدرفتاری مسوولان زندان، تحقیر زندانیان
برخی از افسران نگهبان بند ۳۵۰ تلاش می کنند تا با فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی و بدرفتاری با آن ها، زندانیان سیاسی را خرد کنند. هم چنین مسوولان زندان با استفاده از ابزارهای غیرقانونی، می کوشند انسجام زندانیان سیاسی از میان ببرند، خبرچینی را رواج دهند و ناامنی روانی در بند ۳۵۰ ایجاد کنند. اعلام هواخوری اجباری، ورزش صبحگاهی و جست و جوهای غیرمعمول وسایل زندانیان سیاسی از جمله دیگر بدرفتاری های اعمال شده در زندان اوین است. مسوولان زندان همچنین می کوشند تا در طی دو بار آمارگیری از زندانیان، آن ها را مورد تحقیر قرار دهند. با وجود آن که افسران نگهبان می توانند با مراجعه به هر اتاق آمار زندانیان را به دست آوردند اما آنها در بیش تر اوقات، برای آمار زندانیان را مجبور به خروج از سلولهای خود و مراجعه به هواخوری می کنند. در وقت هایی نیز که آمار در اتاق ها گرفته می شود، زندانیان سیاسی مجبور می شوند، دقایق بسیاری را در ردیف های منظم روی زمین بنشینند تا با دست شمارش شوند واین رفتاربه گواه زندانیان این بند بسیار تحقیرآمیز است.
علاوه بر این، وجود معضلی به نام “کف خوابی” نکته تأسف باری است که علی رغم اعتراضات و درخواست های فراوان ادامه دارد، و بسیاری از زندانیان به علت کمبود تخت مجبور به خوابیدن بر روی زمین هستند، که در زمستان به علت سرمای زمین باعث افزایش شدید زندانیان بیمار می شود.به این مشکلات معیشتی باید برخوردهای غیراخلاقی و توهین آمیز بزرگ نیا، رییس بند ۳۵۰ را نیز افزود که به اذیت و آزار زندانیان و ایجاد محدودیت های غیرقانونی برای آنان شهرت دارد.
همزمان با اعلام عفو تعدادی از محکومان حوادث بعد از انتخابات با موافقت رهبر معظم انقلاب، چهار دانشجوی دانشگاههای شریف، امیرکبیر، خواجه نصیر و دانشگاه آزاد شب گذشته آزاد شدند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، مهدی کلاری، دانشجوی المپیادی دانشگاه شریف، لطیف تجار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر، سهیل محمودی دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر و میلاد فدایی دانشجوی دانشگاه آزاد تهران جنوب شب گذشته از زندان اوین آزاد شدهاند.
همچنین بر اساس اخبار رسیده ساسان ستارزاده و آرش ترابی نیز شب گذشته آزاد شدند.
هرچند تا این لحظه به صورت رسمی لیست محکومان مورد عفو قرار گرفته منتشر نشده است اما با توجه به اعلام دادستانی تهران که «شامگاه چهارشنبه پیرو موافقت مقام معظم رهبری با عفو تعدادی از محکومین نادم قضایای بعد از انتخابات ، دادستان تهران دستور آزادی این محکومین زندانی را صادر کرد»، احتمال میرود این افراد جزو لیست 81 نفری عفوشدگان باشند.
بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) معمار انقلاب و موسس نظام جمهوری اسلامی ایران،فرصت مناسبی است تا به کارنامه امام،برنامه امام و زندگی نامه امام بپردازیم و درباره نزدیک به یک قرن زندگی پربرکت امام ، بررسی جامعی داشته و به یک جمع بندی برسیم.
بیشک امام خمینی (ره) فردی استثنایی در تاریخ ملت و کشور ایران است به نوعی که پس از غیبت کبرای امام زمان (عج)، روحانی، مجتهد و فقیهی به جامعیت و موفقیت امام خمینی سراغ نداریم زیرا امام توانست آرزوهای همه فقیهان،عالمان و مجاهدان را در دورانی که امام زمان حضرت مهدی(عج) غیبت داشته اند ، عملی سازد. و اما باید بدانیم که این همه آمال چیست.با یک بررسی و نگاه اجمالی مشاهده می شود که امام خمینی توانست نظام اسلامی تاسیس کند، برای آن نظام قانون اساسی تدوین کند،نهادهای قانونی در این نظام تحقق یابند و شخص امام بیش از ۱۰ سال نیز بر این نظام حکومت کرد و رهبری آنرا عهده دار بود.
از دیگر نکات برجسته در شان امام خمینی(ره) این بود که ایشان فقیهی جامع الشرایط بود.مجاهدی موفق و مبارزی مخلص بود و نکته مهم آنکه ایشان رهبری مردمی بود به گونه ای که در تمام دوران حیاتشان مورد اقبال آحاد مردم بودند و پس از حیاتشان نیز این اقبال عمومی ادامه داشته است.
امام خمینی توانست مشروعیت و مقبولیت را با هم به دست آورد . ایشان توانست در مقابل هر توطئه ای بعد از پیروزی انقلاب مقاومت کند و با تقبل همه هزینه ها و تحمل همه دشواری ها، دشمن را ناکام سازد.
و نتیجه همه این اقدامات بزرگمرد انقلاب این است که ایران اسلامی امروز پس از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب و ۲۱ سال از ارتحال امام و رهبرش، کشوری مقتدر، مستقل و مردمی است. ایران امروز به قدری در داخل و خارج محبوبیت و مقبولیت دارد که توانسته است کانون الهام به مستضعفان باشد و قدرت های استعماری را در تحریم ها، تحلیل ها و تبلیغات مغرضانه ناکام سازد به قدری که با مشکلات اساسی در برنامه ریزی هایشان رو به رو شوند.
اگر چه امروز امام خمینی در بین ما نیست تا بتوانیم از رهنمودهایش درس بگیریم اما اکنون فرصت دوباره ای است که حداقل وصیت نامه الهی – سیاسی – عبادی امام را مرور کنیم و نه تنها آنها را مرور کنیم بلکه بند بند آنها را در مرحله اندیشه، ایمان و عمل مورد توجه قرار دهیم. خوشبختانه امام کارنامه ای درخشان دارد که از هر حیث شفاف و روشن است به اندازه ای که در زمانهای گوناگون گویاست و در هر زمانی چگونگی انجام وظیفه را برای اقشار مختلف جامعه ارایه می دهد. اگر ادعا کنیم که امام خمینی (ره) اکنون زنده است بی راهه نرفته ایم چرا که بینش امام ، دانش امام و روش امام زنده است و می تواند الگوی مناسبی برای همگان باشد.
روحش شاد و راهش مستدام باد.
منبع: مردمسالاری
جمعی از فعالین جنبش زنان ایران صبح امروز به مناسبت روز زن و روز مادر با زهرا رهنورد دیدار کردند.
به گزارش کلمه در این دیدار که میرحسین موسوی هم حضور داشت طیف های مختلف فکری فعالان حقوق زنان حضور داشتند. گزارش مشروح این دیدار به زودی منتشر می شود.
بنا به گزارش رسانه های خبری جنبش سبز، کامران آسا، برادر شهید کیانوش آسا(از شهدای راهپیمایی مسالمت آمیز ۲۵ خرداد ۸۸) نیمه شب دوشنبه ۱۰ خرداد، برای دومین بار طی ماههای بعد از شهادت برادرش، توسط ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شد.
به گزارش سامانه خبری- تحلیلی کلمه، بامداد روز بعد از دستگیری وی، ۵ نفر از ماموران وزارت اطلاعات به منزل خانواده وی مراجعه کرده و مقداری از وسایل شخصی کامران را نیز با خود بردند.
گزارش مذکور خاطرنشان کرد ماموران هنگام ورود به خانه، هنگامی که با گریه های مادر کیانوش روبه رو شدند، به جای ارائه توضیح، خطاب به این مادر داغ دیده گفتند: "همین گریه های شماست که کامران را تحریک می کند!!" و در پاسخ به سوال های مکرر خانواده، عنوان کردند "کامران را میگیریم تا سرش به سنگ بخورد."
در حال حاضر خانواده آسا در شرایط بسیار بدی به سر می برند و شدیدا نگران وضعیت وی هستند در حالی که هیچ اطلاعی از محل نگه داری او ندارند.
لازم به ذکر است این دومین مرتبه است که کامران آسا بازداشت می شود. اولین بار در ۱۶ آذر گذشته، در دانشگاه علم و صنعت (حین مراسم بزرگداشت کیانوش، دانشجوی نخبه آن دانشگاه ) دستگیر شد و پس از دوماه به قید کفالت آزاد شد.
در آستانه شهادت کیانوش آسا، گروه کثیری از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، روز سه شنبه ١١ خرداد ماه، دست به تجمع سوگ در صحن آن دانشگاه زدند.
حجت الاسلام و المسلمین موسوی لاری با خانواده سید حسین مرعشی دیدار نمود.
به گزارش خبرنگار گفتارنو وزیر کشور دولت اصلاحات ضمن ابراز تاسف از زندانی شدن مرعشی گفت: امروز هر جای استان کرمان که اثری از توسعه و آبادانی است به نوعی نام و تفکرمرعشی به چشم می آید.
موسوی لاری افزود: قطعا محروم کردن کشور از اینگونه مدیران دلسوز، اثرات خوبی بر جای نخواهد گذاشت.
وی همچنین با گرامیداشت یاد و خاطره بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت: امروز روند نامبارکی آغاز شده و در برخی برنامه ها چهره ای از امام نشان داده میشود که با آنچه حقیقت شخصیت وتقکر ایشان است فرسنگها فاصله دارد ، چهره ای خشن،عبوس و سرکوبگر در حالی که امام بشدت بر رعایت حقوق و رفتار توام با رافت و عدل و احترام به مردم تاکید می ورزیدند .
عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز اضافه کرد: حتی زمانی که حضرت امام شنیدند که توسط مقامی رسمی دستور شنود تلفنی داده شد ضمن تاکید بر لغو این عمل اعلام کردند که این مقام رسمی مستحق تعزیر می باشد.
موسوی لاری اضافه کرد: امام به خاطر برخی افراط و تفریط ها فرمان 8 ماده ای را صادر نمودند.
وی با اشاره به حق همه آحاد کشور در تعیین سرنوشت افزود : در اواخر عمرحضرت امام،یکی از افراد سرشناس امروز،طی سخنانی در دانشگاه تهران گفت سیاست یعنی تدبیر امور جامعه توسط معصومین که استمرار آن یعنی فقهای امت و سیاست فقط در اختیار آنها باید باشد. امام از این حرف برآشفتند و فرمودند این سخن روی دیگر آن سکه ایی است که می گفت روحانیون حق دخالت در سیاست را ندارند و این هر دو امر، مذموم می باشد.
این عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز ادامه داد: امام مخالف جدی با تنگ نظری و افراط و تفریط در تدبیر امور و زیر پا گذاشتن کرامت انسانها بود. وی در ادامه ضمن دلجویی از خانواده مرعشی آرزو کرد ،که در دیدار آینده، ملاقات با حضور سید حسین مرعشی باشد.
دیدار جمعی از فعالان سیاسی با خانواده مرعشی
همچنین جمعی از فعالان سیاسی اصلاح طلب چهارشنبه شب گذشته به دیدار خانواده سیدحسین مرعشی معاون رئیس جمهور در دولت اصلاحات و نماینده مردم کرمان در مجلس پنجم و ششم رفتند.
به گزارش گفتارنو این دیدار با حضورچهره های سر شناس اصلاحات از جمله آقایان بهزاد نبوی،فیض الله عرب سرخی، محسن امین زاده و عبدالله ناصری برگزار شد.
در این دیدار همسر سید حسین مرعشی با اشاره به روحیه بالای وی گفت:خوشحالیم که مرعشی ذره ای از اصولی که بدان معتفد است کوتاه نیامده و هنوز استوار بر آرمانهای اصیل و واقعی امام(ره) و انقلاب اسلامی و مردم پاقشاری می کند.
بامداد دوشنبه صد ها سرباز ارتش اسرائیل یا به قول رسانه های وابسته به این کشور ، نیروی دفاعی اسرائیل ! با یورش به کشتی های حامل کمک های انسان دوستانه و فعالین صلح که عازم سرزمین اشغالی فلسطین در نوار غزه بودند حمله کرده حداقل ده نفر را به قتل رساندند و ده ها نفر را مجروح ساختند و صد ها نفر را بازداشت نمودند . این حمله در آب های آزاد و در ده ها کیلومتری ساحل فلسطین اشغالی در نوار غزه اتفاق افتاده است و به گفته کارشناسان حقوق بین الملل هیچ توجیهی نداشته است . به طور یقین این اولین حمله ای از این دست توسط دولت اسرائیل نیست و یحتمل آخرین آن نیز نخواهد بود .
در ایران هم هر روز وابستگان به حکومت تیغ و شمشیر می کشند در برابر اکثریت ملت ایران هل من مبارز می طلبند ! نگاهی کوتاه به تمام رویدادهای پس از انتخابات از سرکوب های عریان خیابانی تا جنایتهایی که در کهریزک و سایر زندان ها بر سر اسران آمد به ما نشان می دهد که ما نیز با یک خشونت افسار گسیخته و عریان مواجه هستیم . خشونتی به نام ولایت . خشونت ولایی
اما منطق این خشونت چیست ؟ چگونه و با چه نیتی می توان در مقابله با یک عمل کاملا انسان دوستانه ، مسالمت آمیز ، متمدنانه چنین واکنش خشونت بار ، بی رحمانه و غیر انسانی انجام داد ؟ تفاوت خشونت صهیونی با خشونت ولایی چیست ؟ واکنش رهبران جنبش سبز به این رویداد چگونه بود ؟
این که چرا دولت اسرائیل دست به چنین اعمال خشونتی زد ، باید گفت این پدیده در ادامه دور اعمال خشونت بار دولت اسرائیل از بدو پیدایش تا به کنون است . اگر چه جامعه اسرائیل یکی از بازترین جوامع منطقه خاورمیانه است اما تمام منافع این نظام در چهارچوب دسته بندی کهن یهودی دایر بر یهودی و بیگانه قرار می گیرد . برای یهودیان سنتی همه چیز بر این مدار قرار می گیرد ، یهود یا بیگانه ! مثالی تاریخی هم در باره وجود دارد که علمای یهودی در این باره ورق ها سیاه کرده اند که وظیفه یک یهودی در هنگامی که بیگانه ای در چاهی گیر افتاده است چیست ؟ شاید جالب باشد نظر این علما به اجماع نسبی این است که اگر نردبان را از چاه بر نمی دارید به بیگانه اعتناعی نکنید ! تعمیم این اصل به تمامی رفتار دولت اسرائیل که در هر صورت خواسته یا ناخواسته مشروعیت دینی آن را همان علما تامین می کنند شاید کمی دشوار باشد اما جالب اینجاست که رفتار احزاب غیر مذهبی این کشور هم چندان تفاوت ندارد . عملکرد تمامی دول اسرائیل در طول این بیش از شش دهه حیات خود گویای این مسئله است . چنین منطق خشونت باری در یک جامعه پر نتاقض و پر از تضاد باعث می شود یک دولت برای مقابله با چند کشتی و قایق امداد رسان که برای زندان بزرگی به عنوان غزه آذوقه و دارو می بردند ، دست به حمله ای بزند که بسیاری آن را با یک راهزنی دریایی مقایسه می کنند .
در چنین شرایطی در ایران این حمله مورد محکومیت قرار می گیرد که محکوم کنندگان از دو طیف جداگانه حضور دارد . آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی این حادثه را « مهمترین مسئلهی حقوق بشری جهان معاصر » دانست و تاکید وی بر اولویت مسئله «حقوق بشر» بر هر« مسئله عربی یا اسلامی » و توجه بسیار زیاد ایشان بر « افكار عمومی و وجدانهای بشری سراسر جهان» سوالات زیادی را بر می انگیزد . بسیاری از رهبران جنبش سبز و کنش گران این جنبش اجتماعی فارق از ادبیات و واژه ها با ایشان موافق هستند و همچنین اولویت بندی ایشان هم می پذیرند . اما سوال بزرگ اینجاست که چگونه رهبر کشوری که «حقوق بشر» اولاتر از هر مسئله ملی و دینی می بیند در کشوری که خود بر تمامی ارکان نظام نظارت عالیه دارد و دولت ، قوه قضاییه ، مجلس ، نیروهای مسلح و... همه تنها «کارگزاران نظام» نامیده می شوند وضعیت حقوق بشر در آن هر روز وضع ناگوار تری به خود می گیرد. چگونه است «افکار عمومی و وجدانهای بشری» دارای اهمیت هستند اما در تمام طول یک سال اخیر – فارق از سالهای گذشته- نظام تحت هدایت ایشان کمترین ارزشی برای تمام وجدانهای بشری که خواهان بهبود عملکرد نظام و تغییر رفتار آن بودند قائل نبود و این افکار عمومی را بی ارزش تلغی کرد ؟ به خاطر داریم پس از تظاهرات بزرگ میلیونی مردم در 25 خرداد 88 ایشان نه تنها وقعی به خواست وجدانهای بیدار و افکار عمومی ملت خود نگذاشت بلکه چندی روز بعد در آن نماز جمعه مسئولیت هر گونه اعتراض را متوجه رهبران و خود مردم دانست و باز گذاشتن دست نیروهای مسلح و امنیتی فاجعه 30 خرداد را به وجود آورد . این ها همه مشتی نمونه خربار است و بار دیگر این اصل را یادآوردی می کند که کسانی که در موضعیت موعظه و حکمیت قرار می گیرد باید ابتدا حکم و موعظه خود را عمل کنند سپس دیگران را به آن دعوت بنمایند .
واکنش دیگر در ایران مربوط به میر حسین موسوی بود . وی اسرائیل را «رژیم اشغالگر قدس» که امری به حق وکه مورد اتفاق همگان است . «تجاوز» این رژیم را در «آب های بین » نسبت به کاروانی که تنها هدف «امدادی» داشته ، از جانب «جنبش سبز» به شدت «مجکوم» کرده و خواهان «مجازات» رژیم اشغالگر به عنوان متجاوز شده است . تصور نمی کنم که در این بیانیه موسوی امری خلاف واقع گفته باشد .جدا از زبان پاک او تصور بر این است که تمام نکات این بیانیه برای اکثریت آزادی خواهان مورد قبول است. شاید رسانه های اسرائیلی از این بیانیه ناخرسند باشند اما این ماهیت عدالت طلبانه و آزادی خواهانه سبز های ایران است که خشونت را در هر جا که باشد محکوم می کنند . چه این خشونت از ناحیه خشونت طلبان صهیونی باشد و چه از ناحیه خشونت طلبان ولایی . خشونت طلبانی که در ذات و ماهیت خود تفاوت چندانی با یکدیگر نمی کنند . یکی به نام اسلام و ولایت آن دیگری به نام یهود و صهیون
تظاهرات سکوت ما، رأس ساعت 6 بعدازظهر با حرکت از ابتدای چهارباغ عباسی (انقلاب)، به سمت دروازه دولت شروع میشود. در حین سکوت، صرفاً دستها به نشانه وی بالا برده میشوند. پس از مدتی حرکت و شکل گیری جمعیت، تنها در صورت مناسب بودن شرایط، شعار الله اکبر داده شده و سپس با شعار یا حسین میر حسین تظاهرات ادامه پیدا میکند و در غیر اینصورت تظاهرات سکوت ادامه میابد اما در هر صورت از دادن شعارهای رادیکال پرهیز کنید.
با توجه به تجربه چند تظاهرات قبلی که اکثریت جمعیت، رأس ساعت مشخص شده در محل حاضر شدند این بار تصمیم گرفتیم در انتظار افزایش جمعیت نمانیم و رأس ساعت 6 بعدازظهر تظاهرات را آغاز کنیم زیرا این انتظار، فرصت را برای مأمورین انتظامی و بسیج جهت متفرق کردن جمعیت فراهم میکند. بنابراین بهتر است به شکلی برنامه ریزی کنید که دقایقی قبل از ساعت 6 در اطراف میدان انقلاب حاضر بوده و رأس ساعت 6 به ابتدای چهارباغ عباسی بیایید تا با شکل گیری سریع تجمع، حرکت آرام جمعیت آغاز شود.
در صورتی که به هر دلیل، امکان تظاهرات متمرکز فراهم نشود، گزینه بعدی، تظاهرات به شکل پراکنده به خصوص در محدوده چهارباغ عباسی خواهد بود.
دوستانی هم که نمیتوانند در تظاهرات شرکت کنند میتوانند با ماشین رأس ساعت 6 بعدازظهر به محدوده انقلاب آمده و با بوق زدن و رانندگی آرام به ایجاد ترافیک کمک کرده، تلاش مأمورین برای خلوت کردن محدوده انقلاب، چهارباغ و خیابانهای اطراف را با برگشتن به این سمت و تردد دائم در این مسیر خنثی کنند.
برای چاپ و تکثیر اطلاعیه از نسخه پی دی اف یا عکس استفاده کنید.
این مطلب با توجه به نظرات شما طی روزهای آتی تکمیل میشود.
با تشکر از وبلاگ Greenesf.wordpress.com برای انجام نظرسنجی محل برگزاری تظاهرات.
http://esfahanesabz.com/2010/06/02/isfahan-22-khordad-89/
در آستانه نخستین سالگرد انتخابات 22 خرداد 88 فشارهای بی سابقه ای بر دانشجویان، اساتید و حتی کارمندان دانشگاه بین المللی قزوین اعمال شده است.
به گزارش دانشجونیوز، نزدیک به یک ماه از بازداشت دکتر حسن رئیسیان (عضو هیئت علمی گروه فیزیک دانشگاه بین المللی قزوین و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه و دبیر حزب مشارکت استان قزوین) می گذرد و اخبار رسیده حاکی از آن است که وضعیت عمومی وی در زندان چوبیندر قزوین بحرانی است. دکتر رئیسیان در زندان چوبیندر (در حوالی استان قزوین) که یکی از غیر استانداردترین زندان های کشور است در بندی در کنار مجرمین خطرناک نگهداری می شود. وی که در حوادث پس از انتخابات یک هفته نیز در بازداشت بود اینک در جایی و به اتهامی (اتهامات نخ نما شده ی اخلاقی) در بند است که هیچ سنخیتی با وی و جایگاهش ندارد.
همچنین بنابر اخبار رسیده یکی از زنان کارمند دانشگاه نیز دو هفته پس از بازداشت دکتر رئیسیان در جریان همین سناریو از پیش طراحی شده از دانشگاه اخراج شده است. مسئولین دانشگاه در کنار تمامی فشارهای نیروهای امنیتی بر دکتر رئیسیان بارها به وی پیشنهاد بازنشستگی اجباری داده اند که وی این امر را نپذیرفته است. علاوه بر این دادستان استان و وزارت اطلاعات و مسئولین دانشگاه با ایجاد شدیدترین فشارها بر فعالین دانشجویی و سیاسی استان و خانواده ی وی مانع از هرگونه خبر رسانی و اطلاع رسانی پیرامون پرونده ی وی شده اند و اصرار دارند که تا مانع از سیاسی شدن این اقدام پلیدشان گردند.
همچنین اخبار نگران کننده ای مبنی بر تائید احکام انضباطی و نیز صدور اجکام جدید برای فعالین دانشجویی این دانشگاه رسیده است که بزودی گزارش کامل از این هجمه ی بی سابقه بر دانشجویان منتشر می گردد.
روز گذشته مورخ 10 خرداد ماه 89 نیروهای امنیتی شهر قزوین فرهاد فتحی دبیر تشکل اصلاح طلب دانشگاه بین المللی قزوین را در این شهر دستگیر و با دستنبد و چشم بند به مکان نامعلومی منتقل کردند.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی هنگامی دستگیر می شود که پس از خروج از دانشگاه مامورین امنیتی که در حال تعقیب وی بودند. هنگامی که وی به مغازه ای در نزدیکی منزل مسکونی اش وارد می شود به داخل مغازه هجوم برده و وی را به مکان نامعلوی منتقل می کنند.
گفتنی است یکی از اتهامات وی انتشار بیانیه در حمایت از یکی از اساتید بازداشت شده این دانشگاه به نام دکتر حسن رئیسیان و اقدام جهت جمع آوری امضا برای آزادی وی عنوان شده است.
به نظر می رسد دستگیری وی در روزهای نزدیک به سالگرد انتخابات خرداد 88 به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان دانشجویان این دانشگاه است.
این فعال دانشجویی در آذرماه سال گذشته به همراه پیام حیدرقزوینی و سعید سکاکیان دو تن دیگر از فعالین دانشجویی این دانشگاه و به اتهام اخلال در نظم عمومی بازداشت شده و مدتی را در بازداشت نیروهای امنیتی استان قزوین به سر برده بود.
4 دانشجوی دربند دانشگاه های شریف، امیرکبیر، خواجه نصیر و آزاد به همراه عده ای دیگر از زندانیان سیاسی دیشب به مرخصی آمدند.
به گزارش دانشجونیوز، نیما لطیف تجار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر پس از 158 روز بازداشت دیشب از زندان اوین آزاد شد، وی که در روز عاشورا بازداشت شده بود در مدت بازداشت از سوی بازجویان خود تحت فشارهای غیرانسانی قرار گرفت. شعبه 15دادگاه انقلاب وی را به 3 سال حبس تعزیری محکوم کرده بود که این محکومیت در دادگاه تجدید نظر به یک سال کاهش یافت.
سهیل محمدی دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر نیز که 12 آبان با هجوم نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت شده بود دیشب پس از 7 ماه از زندان آزاد شد. دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی وی را به 4 سال و دادگاه تجدید نظر وی را به 3 سال حبس تعزیری محکوم کردند.
میلاد فدایی دانشجوی دانشگاه آزاد تهران جنوب نیز که از 11 آذرماه در بازداشت بود پس از 6 ماه آزاد شد. قاضی مقیسه این دانشجو را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
مهدی کلاری دانشجوی دانشگاه شریف نیز که 16 آذرماه پس از تجمع روز دانشجو در دانشگاه شریف بازداشت شده بود دیشب مجدداً به مرخصی آمد. حکم 3 سال حبس تعزیری این دانشجو چندی پیش در دادگاه تجدید نظر تأیید شده بود. این دانشجوی المپیادی دانشگاه شریف پیش از عید نیز به مرخصی آمد اما پس از تعطیلات عید با کارشکنی وزارت اطلاعات مجدداً به زندان بازگشت.
لازم به ذکر است دیشب عده دیگری از زندانیان حوادث پس از انتخابات آزاد شدند که ساسان ستارزاده و آرش ترابی از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات که هر کدام بیش از 5 ماه زندانی بودند در میان آنان بودند.
به نام خدا
امسال زنان ودختران ايراني درشرايطي به استقبال گراميداشت سا لروز ميلاد با سعادت ومبارك بزرگ بانوي دوعا لم حضرت زهراي اطهر (س )که همواره با سالروز ولادت حضرت امام خمینی معمار بزرگ انقلاب کبیر اسلامی مصادف است ،مي روند كه مقا رن شده است باايام ومناسبت هاي خاطره انگيز وماندگاردرحافظه تاريخي ملت فهيم ايران درماه خردادپر حادثه: پانزده خرداد42، چهارده خرداد68، بيست ونه خرداد56. سوم خرداد61. دوم خرداد76،22خرداد88.و25 خرداد.روزهايي آميخته با احساس غرور.افتخار.حسرت واندوه.گوئيا به مرورزمان تك تك روزهاي اين ماه خوددرحال تبديل شدن به يك مناسبت هستند.
امسال درشرايطي به روز مادر وهفته زن نزديك مي شويم كه زمان چنداني تاسالگشت انتخابات دوره دهم رياست جمهوري در22خرداد 88كه يادآورحماسه حضور پر شکوه ملت و در عین حال ،حوادث ناگواروتلخ ودردآور پس از آن است ، باقي نمانده است.دراين روز اكثريت ملت آگاه ايران باتاسي از آموزه هاي قرآني باحضوري پرشور ومثال زدني وبادست وراي خود واز مسا لمت آميز ترين راه ممكن تصميم به اصلاح وضعيت موجود ورقم زدن سرنوشت خود وكشورگرفت وآن رابه نقطه عطفي درتاريخ انقلاب اسلامي مبدل ساخت .اماازفرداي آن روز بناگاه ورق برگشت و حوادث ووقايعي دورازانتظار وباورهمگاني سراسركشوررادرنورديدوتعدادي از مادران ، همسران، دختران وخواهران اين آب وخاك را به سوك عزيزانشان نشا ند وبسياري ديگر را چشم انتظار عزيزاني كرد كه ماههاست اسير بازداشتگاهها وزندانها هستند وتعدادي ديگر عليرغم تمام پيگيري ها وتلاشها هنوز دربي خبري از عزيزانشان به سر مي برند.دراين ميان زنان مبارز ، مصمم ،آزاديخواه وحق طلب ايراني نيزپابه پاي همسران ، پسران ، برادران وپدران خودبه ايفاي نقش وسهم تاثيرگذارشان درتمامي مراحل وصحنه ها پرداختند، چه به عنوان جان باختگان وچه به عنوان بازداشتيها ودربندان و....وچه هزينه ها كه نپرداختند ، همانگونه كه انتظار مي رفت وهمانگونه كه ازابتداي شكل گيري ،تاسيس واستقراروتثبيت نظام چنين بودند.
درروزهاي اوليه بعدازانتخابات حداقل توقع اين بود كه بزرگان وعقلاي قوم بااستعانت از خردجمعي وعقلانيت، حداكثر اراده وهمت خودرا درحل وفصل بحران پيش رو بكار بندند.امادريغ ودردكه تا به امروز تمامي تلاشهاصرفا"مصروف جمع كردن بحران شده ومتاسفانه روز به روز به آن دامن زده شده است .
مجمع زنان اصلاح طلب ، ضمن ابرازنگراني مجدداز تداوم اين وضعيت وابراز همدردي مجدد با اين مادران ،همسران،دختران وخواهران وآرزوي شكيبايي وصبر، وظيفه خود مي داند اين روز بزرگ را به نيا بت از عزيزا نشان به آنان تبريك گفته ودست بردعا برمي داردتا مديريت مملكت بابهره گيري از پيشنهادات ونظرات دلسوزان ودلسوختگان جامعه هرچه سريع تر به مسير تدبير وعقلانيت باز گرددودر آزادی زنان ودختران در بند هر چه سریعتر اقدام نماید ودراين راه زهراي اطهر(س ) رابه مدد مي طلبد.
والسلام علی من اتبع الهدی
مجمع زنان اصلاح طلب خرداد 1389
امروز، روز توست مادر. روزی که در سال های نه چندان دور، روزه خنده و شادیمان بود. اعظم حتما با هدیه و گلی می آمد خانه. فراموش نکرده امروز را مهربان. سرش کمی شلوغ است. راستش را بخواهی؛ الآن روی موکت سلولش نشسته و با چشم بندش بازی می کند. شاید هم بازجویی پس می دهد. امسال روز تو، روزه شادی و خنده نیست. روز سرافرازی توست.
می گریم نه از سوگ، که حماسه ی من با درد و گریستن شکل گرفته است. شکسته ام، اما هرگز سر شکسته نبوده ام. دلم شکسته است. گریه دارد دلم. نه از سر زبونی. نه به خاطر حبس و نه دیوارهای بلند جدایی. نه به خاطر دوری و نه غم ندیدنت. من گریه دارم. سرفه ام بند نمی آید. شکسته است دلم. آرام نمی گیرم. دریا جنبشی به سمت صبح آغاز نمی کند. انگار هنوز تا دمیدن بادهای سهمگین راه مانده است. تا آمدن ابرهای باردار. تا بارش باران های عابر. تا آمدن نوح. من دل تنگ تبر ابراهیمم. دل تنگ عصای موسی. نوازش عیسای ناصری. مهربانی محمد. دلم علی را کم دارد. من گریه هایم به خاطر آسمان است. به خاطر خداست که چنین غریب است. که چنین به نام او هر روز سکه ای ضرب می کنند. دلم می گیرد از این همه بردباری که خدا دارد. از این همه که می بیند و هیچ نمی گوید. از این همه مهربانی بی پایان. کاش من هم خدا بودم. کاش اینقدر انسان نبودم. کاش در من دوست جان نمی گرفت. دوستی طعم عشق نمی داد. کاش من نمی فهمیدم مادر چه دردی دارد در نبودن دخترکش. من که مادرم و صبا را دارم می دانم که یک لحظه نبودنش چه آشوبی است در جان. کاش من آنقدر دلم بزرگ بود که همه ی این عمر دراز که به فریب و دروغ آلوده اند باچشم برهم زدنی می گذشتم. اما من انسانم. یک زن که تنها حماسه اش در این روز از راه دور گریستن است. اینجا چشمانم کم از باران های استوا ندارد. من انسانم که درد دوستی دارد او را می کشد. مادرم که نبودن دخترکش او را به کام مرگ کشانده است.
اعظم! فردا که می آید و تو نیستی چه کسی دستان مادرت را بوسه خواهد زد؟ چه کسی سر بر زانوی مادر خواهد گذاشت تا او مادری کند و احساس مادرانه اش کم نیاورد؟ تو که نیستی چه کسی مادر را در آغوش بگیرد و بگوید او همان خدای روی زمین توست. مرا درد فراق چکار خواهد کرد؟ آیا فردا که آفتاب بیاید هنوز ما هستیم تا بر خدای خویش این همه نامهربانی را شکایت بریم؟
در استانه سالگرد انتخابات دو تن از فعالان فرهنگی در کرمانشاه بازداشت شدند.
برادران مسیبیان یعنی حمید رضا و آرش در استانه سالگرد انتخابات وتجمع 25 خرداد کرمانشاه بدون هیچ گونه حکم و اتهامی بازداشت شدند.
حمید رضا مسیبیان نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر و آرش مسیبیان از فارغ التحصیلان مدارس استعدادهای درخشان و دانشجوی دانشگاه رازی کرمانشاه می باشند. ازحمید رضا مسیبیان تاکنون اثار مختلفی در حوزه تاریخ معاصر،نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و نیز در نقد رویکردهای تجزیه طلبانه و قوم گراینه منتشر شده است.
اشکان مسیبیان نیز دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه رازی است.لازم به ذکر است همزمان کامران اسا برادر شهید کیانوش اسا از شهدای 25 خرداد 1388 نیزدر کرمانشاه بازداشت شد
روز گذشته مورخ 10 خرداد ماه 89 نیروهای امنیتی شهر قزوین فرهاد فتحی دبیر تشکل اصلاح طلب دانشگاه بین المللی قزوین را در این شهر دستگیر و با دستنبد و چشم بند به مکان نامعلومی منتقل کردند.
به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی هنگامی دستگیر می شود که پس از خروج از دانشگاه مامورین امنیتی که در حال تعقیب وی بودند. هنگامی که وی به مغازه ای در نزدیکی منزل مسکونی اش وارد می شود به داخل مغازه هجوم برده و وی را به مکان نامعلوی منتقل می کنند.
گفتنی است یکی از اتهامات وی انتشار بیانیه در حمایت از یکی از اساتید بازداشت شده این دانشگاه به نام دکتر حسن رئیسیان و اقدام جهت جمع آوری امضا برای آزادی وی عنوان شده است.
به نظر می رسد دستگیری وی در روزهای نزدیک به سالگرد انتخابات خرداد 88 به منظور ایجاد رعب و وحشت در میان دانشجویان این دانشگاه است.
این فعال دانشجویی در آذرماه سال گذشته به همراه پیام حیدرقزوینی و سعید سکاکیان دو تن دیگر از فعالین دانشجویی این دانشگاه و به اتهام اخلال در نظم عمومی بازداشت شده و مدتی را در بازداشت نیروهای امنیتی استان قزوین به سر برده بود.
4 دانشجوی دربند دانشگاه های شریف، امیرکبیر، خواجه نصیر و آزاد به همراه عده ای دیگر از زندانیان سیاسی دیشب به مرخصی آمدند.
به گزارش دانشجونیوز، نیما لطیف تجار دانشجوی دانشگاه امیرکبیر پس از 158 روز بازداشت دیشب از زندان اوین آزاد شد، وی که در روز عاشورا بازداشت شده بود در مدت بازداشت از سوی بازجویان خود تحت فشارهای غیرانسانی قرار گرفت. شعبه 15دادگاه انقلاب وی را به 3 سال حبس تعزیری محکوم کرده بود که این محکومیت در دادگاه تجدید نظر به یک سال کاهش یافت.
سهیل محمدی دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر نیز که 12 آبان با هجوم نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت شده بود دیشب پس از 7 ماه از زندان آزاد شد. دادگاه بدوی به ریاست قاضی صلواتی وی را به 4 سال و دادگاه تجدید نظر وی را به 3 سال حبس تعزیری محکوم کردند.
میلاد فدایی دانشجوی دانشگاه آزاد تهران جنوب نیز که از 11 آذرماه در بازداشت بود پس از 6 ماه آزاد شد. قاضی مقیسه این دانشجو را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
مهدی کلاری دانشجوی دانشگاه شریف نیز که 16 آذرماه پس از تجمع روز دانشجو در دانشگاه شریف بازداشت شده بود دیشب مجدداً به مرخصی آمد. حکم 3 سال حبس تعزیری این دانشجو چندی پیش در دادگاه تجدید نظر تأیید شده بود. این دانشجوی المپیادی دانشگاه شریف پیش از عید نیز به مرخصی آمد اما پس از تعطیلات عید با کارشکنی وزارت اطلاعات مجدداً به زندان بازگشت.
لازم به ذکر است دیشب عده دیگری از زندانیان حوادث پس از انتخابات آزاد شدند که ساسان ستارزاده و آرش ترابی از زندانیان گمنام حوادث پس از انتخابات که هر کدام بیش از 5 ماه زندانی بودند در میان آنان بودند.
در کوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم ، محمود احمدی نژاد زود تر از همه دست به افشاگری های اقتصادی زد ، اگرچه محمود همان ادعاهای تکراری چهار سال گذشته خود رامطرح کرد و باز از همان لیست در جیب خود سخن گفت اما از این سو رقبای انتخاباتی وی پرده از راز های فساد دولت نهم برداشتند.
احمدی نژاد که آن روزها هنوز رئیس دولت کودتا نام نگرفته بود با حمله به هاشمی رفسنجانی،ناطق نوری،کرباسچی و صفایی فراهانی موج مچ گیری اقتصادی را به راه انداخت. دولت با اینکه تمامی ارکان قدرت را در دست داشت نتوانست دروغ های رئیس خود را اثبات کند و بعد از کودتای انتخاباتی هم شاهد آن بودیم که به طور مثال صفایی فراهانی با اینکه بازداشت شد و محاکمه شد اما کسی نتوانست برای فساد مالی او را محکوم کند.
البته هیچ یک از شبهات و افشاگری های دو طرف در قوه قضاییه به حکم قطعی نرسیده و بر اساس قوانین کشور هم محمود احمدی نژاد و هم کسانی که اتهامات سنگینی به دولت نهم زنند مجرم هستند و مرتکب یک عمل مجرمانه شده اند. با این حال پس از اتهامات بی مبنای احمدی نژاد ، منتقدان وی تصمیم گرفتند قفل دهان خود را بشکنند و با شجاعت بیشتری وارد رقابت با مردی شوند که گویا در چهار چوب قانون گنجاندنی نیست.
البته گفتنی است برخی اتهاماتی که محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و رئیس دولت کودتایی فعلی به چهره های شاخص وارد کرده از حدود بیست سال پیش در کوچه و بازار رایج بوده است ، اما اتهاماتی که به دولت نهم نسبت داده میشود برای اولین بار است که علنی میشوند ، و نکته دوم این است که محمود با کلی گویی افراد شاخص را متهم کرده است در حالی که اتهامات نسبت به دولت وی جزئی و با ذکر دقیق نام و نوع اتهام است.
اما مهمترین اتهاماتی که به احمدی نژاد نسبت داده شده است به شرح زیر است«البته باز هم شایان ذکر است که وی با گذشت یک سال از طرح این اتهامات هنوز هیچ گونه پاسخ روشن و صریحی به افکار عمومی نداده است و دخالت های رهبری برای توقف پیگیری یکی از همین پرونده ها میتواند سندی بر وجود فساد مالی در دولت قانونی دیروز و کودتایی امروز وی باشد»
الف) پرونده نفت اردبیل
این مساله توسط میر حسین موسوی و مهدی کروبی در مناظره تلویزیونی با محمود مطرح شد ؛ هر چند که کروبی ابعاد بیشتری از آن را تشریح کرد. بر اساس اظهارات منتقدان دولت نهم افرادی چون صادق محصولی ، علی سعیدلو و خود احمدی نژاد در گیر این پرونده بوده اند. این پرونده مربوط به دوران حضور محصولی و احمدی نژاد در استان اردبیل و در ارتباط با سوآپ نفت بوده است. کروبی در مناظره خود فاش کرد که وزیر اطلاعات خاتمی به خاطر همین پرونده از تایید صلاحیت محمود خودداری میکرد اما آن زمان با مذاکرات ناطق نوری و چند نفر دیگر مساله حل شد.
ب) پرونده سیصد میلیاردی شهرداری تهران
این پرونده نیز همانند موضوع اردبیل طی سالهای گذشته بارها به رسانه کشیده شده و در مقاطعی هم به شدت جنجال برانگیز بوده است. این پرونده سه سال قبل با اظهارات چمران رئیس شورای شهر تهران درباره وجود سیصد میلیارد تومان هزینه فاقد سند در دوران شهرداری محمود وارد فاز تازه ای شد و پای مجلس و دستگاه های نظارتی را به میان کشید. با این حال چمران چندی بعد تاکید کرد منظور وی از هزینه های «فاقد» هزینه هایی است که فاقد ردیف مصوب بوده است و اسناد این هزینه ها موجود است. اما منتقدان دولت نهم مدعی اند که افراد با نفوذ حامی محمود مانع تحقیق و تفحص و بررسی این پرونده می شوند.گفتنی است قالیباف شهردار تهران نیز در ابتدای انتصاب، مسایلی را در این زمینه مطرح کرد اما بعدا از ورود یا توضیح در این زمینه خودداری کرد.
پ) پرونده سازمان تربیت بدنی
این پرونده مربوط به سازمان تربیت بدنی استان تهران است؛ جایی که علیرضا مددی از اقوام داوود مددی و از نزدیکان زریبافان ریاست آن را بر عهده داشته است، تفاوت مهم این پرونده بازداشت چند متهم در این پرونده و تایید کلیت مساله از سوی قوه قضاییه است.
بنا بر این دولت نهم و حامیان محمود نمی توانند در خصوص این پرونده چیزی را تکذیب کنند. اما به همان میزان مخصوصا با توجه به این که این پرونده توسط وزارت اطلاعات پیگیری می شود ، منتقدان دولت از انتشار ابعاد آن خودداری می کنند تا مرتکب اقدام مجرمانه نشوند. کروبی در مناظره خود این پرونده را مربوط به نزدیکان علی آبادی و احمدی نژاد دانست.
ت) وام چهل میلیاردی به صادق محصولی با دستور احمدی نژاد
این موضوع اولین بار توسط مهدی کروبی فاش شد ، هر چند که رسانه های منتقد قبلا بدون اشاره به نام صادق محصولی ، از چنین وامی سخن گفته بودند.
س) صادق محصولی
صادق محصولی سردار میلیاردی دولت نهم که به تایید خودش ثروت بسیاری دارد از سال 1384 و به مجرد معرفی به عنوان وزیر نفت همواره در مرکز توجه منتقدان دولت نهم قرار داشته است. با حضور محصولی در راس وزارت کشور، شبهات و اعترضات منتقدان درباره او شدت گرفت، در روزهایی که محمود برای تحریک جامعه و استفاده از موج شایعاتی که به طور سنتی وجود دارد خواستار اعلام داراییهای تمام نامزدها و مسئولان دولتهای قبلی شد و کوشید از خود تصویر یک قهرمان مبارزه با فساد را بسازد، منتقدان دولت نیز خواستار آن شدهاند که محصولی بگوید این ثروت عظیم را از کجا آورده است. میرحسین موسوی، ثروت سردار محصولی را «صدها میلیاردی» اعلام کرد. اما صریحترین اتهام از سوی غلامحسین کرباسچی مطرح شد که ادعاهایی را درباره یک زمین نه هزار متری متعلق به سپاه و خرید آن توسط محصولی به قیمت متری پانزده هزار تومان و فروش آن با قیمت دویست هزار تومان مطرح کرد.
تقریباً تمام منتقدان اعلام کردهاند که ثروت محصولی ناشی از ماجرای نفت اردبیل است هر چند که شاید از ترس مراجع قضایی و شاید به دلیل مسایل اخلاقی از توضیح بیشتر خودداری کردهاند.
ج) اتهام پرداخت هفتصد میلیون دلاری احمدی نژاد
این موضوع اولین بار از سوی مهدی کروبی در جریان مناظره با احمدینژاد مطرح شد. کروبی به صراحت تاکید کرد که احمدینژاد میخواسته به یک نفر (ظاهراً رئیسجمهور یک کشور خارجی) 700 میلیون دلار پول بدهد که با مقاومت بانک مرکزی مواجه شده است. کروبی افزود که پس از مقاومت بانک مرکزی و اختلاف احمدینژاد و این نهاد، خامنه ای از مساله خبردار شده و از این مساله جلوگیری میکند.
چ) پرونده بزرگ بهزیست بنیاد
این پرونده همچنان در دستگاه قضایی در حال پیگیری است و سخنگوی دستگاه قضایی بارها درباره آن اطلاعسانی کرده است.
موضوع اختلاس در شرکت بهزیست بنیاد وابسته به سازمان بهزیستی به زمانی باز میگردد که «ر.آ.» یکی از اعضای شاخص رایحه خوش خدمت که یکی از منابع مالی تبلیغات انتخاباتی جناح رایحه خوش در انتخابات شوراها بوده در راس این شرکت حضور داشته است. دو نفر دیگری که در این پرونده درگیرند نیز وضعیتی مشابه داشتهاند.
این پرونده توسط رئیس وقت ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز فاش شد که به جای آن که تشویق شود، توسط محمود احمدینژاد برکنار شد!!!
در حالی که احمدی نژاد سعی داشت انتخابات را به دو قطب «مخالفان رانتخواری» و «مدافعان رانتخواری» تبدیل کند رسانههای منتقد دولت اتهامات و مسایل دیگری را نیز علاوه بر این ده موضوع مطرح کردهاند. با این حال در این گزارش تلاش شد اتهاماتی مورد «بازخوانی» قرار گیرد که یا در مناظرههای تلویزیونی مطرح شد یا دستگاه قضایی رسماً در حال رسیدگی به آنها است.
با آن که هیچ یک از اتهامات و پروندههای فوق را نمیتوان قطعی فرض کرد اما نکته مهم این است که این ده شبهه نشان میدهد نه محمود آنچنان که میگوید سردار مبارزه با فساد و رانتخواری است و نه اطرافیان آقای احمدینژاد، مشتی فرشته سالم و وارسته هستند...
امید است همان طور که مهدی کروبی یک سال پیش در صدا و سیما گفت روزی این شبهات برای مردم روشن شود و کسانی که مرتکب جرم شده اند و از بیت المال برای خود ثروت اندوزی کرده اند ، در دادگاهی قانونی محاکمه شوند ، البته گفتنی است محمود احمدی نژاد رئیس دولت نهم و دولت کودتایی کنونی و حامیان وی در پرونده خود نه تنها متهم به فساد مالی بلکه متهم به تقلب و کودتا هم هستند و در آینده نه چندان دور باید شاهد محاکمه قانونی متجاوزان به حقوق مردم باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر