
آمریکا برخی از تحریم های تجاری برمه را در واکنش به اصلاحات سیاسی در این کشور کاهش داده و برای اولین بار پس از دو دهه سفیری برای اعزام به این کشور انتخاب کرده است.
این اقدام در پی رفع حصر خانگی آنگ سن سوچی، رهبر آزادی خواهان برمه و انتخاب وی در پارلمان صورت گرفته است.
به گزارش بی بی سی، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا گفت تحریم های گسترده تر علیه برمه به عنوان تلاشی برای جلوگیری از “عقبگرد” این کشور به قوت خود باقی خواهد ماند.
اولین سفیر آمریکا در برمه هم پس از ۲۲ سال انتخاب شد. خانم کلینتون، دِرِک میشل را به عنوان سفیر آمریکا در برمه معرفی کرد.
در سال ۲۰۱۰ میلادی یک دولت به ظاهر غیرنظامی در برمه بر سر کار آمد و در ماه گذشته پس از انتخابات این کشور، سیاستمداران مخالف وارد مجلس شدند.
هنوز نگرانیهایی درباره سرکوبهای سیاسی و نقض حقوق بشر در این کشور وجود دارد.
خانم کلینتون پس از ملاقات با وونا مانگ لوئین، وزیر خارجه برمه، در یک کنفرانس خبری گفت: “امروز ما به شرکتهای آمریکایی می گوییم که در برمه سرمایه گذاری کنند و با مسئولیت این کار را انجام دهند.”
خانم کلینتون گفت: “ما قوانینی را برای اطمینان نگه می داریم اما هدف و تعهدمان این است که تا آنجا که ممکن است به سرعت حرکت کنیم و تجارت با این کشور را گسترش دهیم و سرمایه گذاری کنیم.”
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا هم به کنگره آمریکا گفت که دولت آمریکا همچنان نگرانی هایی درباره زندانیان سیاسی و نقض حقوق بشر در برمه دارد.
اتحادیه اروپا بیشتر تحریم های خود را علیه برمه لغو کرده اما این اتحادیه و آمریکا هنوز تحریم های مربوط به صادرات سلاح و جنگ افزار به این کشور را برنداشته اند.
نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در اقدامی غیر قانونی به زندان زنجان منتقل شد.
به گزارش سایت ملی-مذهبی، در حالی که حکم زندان نرگس محمدی در تهران صادر شده وی از بهداری اوین به زندان زنجان منتقل شده است.
به نظر می رسد با توجه به وضعیت اسفناک زندان های شهرستان این انتقال در ادامه روند اذیت و آزار نرگس محمدی صورت گرفته است.
خاطرنشان می شود نرگس محمدی که به فلج عضلانی مبتلا شده در روزهای اخیر در وضعیت وخیمی به سر می برد و بیماری وی که میراث زندان قبلی اش می باشد دوباره اوج گرفته است. این بیماری مرموز در محیط های پراسترس و پرفشار اوج می گیرد.
تقی رحمانی چند روز پیش در گفتگو با کلمه با اشاره به این که همسرش در جریان بازداشت گذشته در سال ۸۹ به بیماری عجیبی مبتلا شده بود خاطر نشان کرده بود: هم ما و هم ماموران از سال ۸۹ در جریان این بیماری بودیم و آن ها حدس هم می زدند که اگر به بند امنیتی ۲۰۹ منتقل شود و در فضای متشنج آنجا قرار بگیرد دوباره بیماری بر خواهد گشت و من نمی دانم این چه منش و اخلاق و سرسختی غیر معقولی است که این آقایان دارند که حتی به یک مادر، یک انسان که بیمار شده هم رحم نمی کند و فقط به خاطر عقاید حقوق بشری ای که او دارد و اتفاقا این عقاید حقوق بشری همیشه از موضع مذهبی هم بوده باید تا این حد تحت فشار قرار بگیرد.
نرگس محمدی چندی پیش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. به گفته نرگس محمدی، رای صادره به شدت توهین و تحقیر آمیز بوده و نشانگر رویکرد امنیتی جدید حاکمیت در برخورد با فعالان حقوق بشر است.
اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام و عضویت در گروه ها یا جمعیت هایی که با هدف بر هم زدن امنیت کشور فعالیت می کنند، اتهاماتی است که به این فعال حقوق بشر نسبت داده شده و بر مبنای این اتهامات، حکم ۶ سال حبس تعزیری صادر شده است.
کلمه- علی مزروعی:
فساد مالی یک پدیده جهانی است اما شیوع و گستردگی این پدیده در کشورهای عقبمانده و در حال توسعه و غیردموکراتیک به عنوان یک بیماری مزمن و خصوصیت ویژه دولتها به شمار میآید. بررسیها و مطالعات و تحقیقات انجام شده، وجود ارتباط مستقیم بین فساد و ناکارآمدی دولتها را در کشورهای توسعهنیافته نشان میدهد، همچنین، بین اندازه و بزرگی دولت و فساد رابطه مستقیم برقرار میشود.
اقتصاد ایران یک «اقتصاد نفتی» و رانتی است. حجم بزرگ و گسترده دولت و دیوانسالاری عظیمی که در قالب حاکمیت شکل گرفته است، بحث «فساد» را به عنوان یک بحث دامنگیر و جدی در سالهای اخیر مطرح کرده است به گونهای که شعارهای «مبارزه با مفاسد اقتصادی» و «رفع فقر و فساد و تبعیض» به ویژه از سوی محافظهکاران و اقتدارگرایان با مضمونی کاملا سیاسی به محورهایی تبلیغاتی انتخاباتی برای جلبنظر شهروندان و پس راندن رقبای اصلاحطلبشان از سال ۸۳ به اینسو تبدیل شده بود اما در سایه حاکمیت یکدست اقتدارگرایان بحث « فساد » بیش از پیش جلوه گری یافته و رخداد اختلاس بانکی ۳۰۰۰ میلیارد تومانی در سال ۹۰ نشان از عمق یابی بیش از پیش « فساد » در همه ارکان حکومت دارد.
حال سئوال این است در کشوری با شرایط و مختصات ایران رابطه « بودجه » و « فساد » چیست؟ به طور قطع نوعی همبستگی مثبت بین میزان « بودجه » و « فساد » در کشور ما وجود دارد و به تعبیری بدبینانه میتوان گفت که سفره بودجه معبری برای توزیع ناعادلانه درآمد نفت در جامعه ایرانی است و هرچه این سفره گستردهتر و بزرگتر شود، گروهها وافراد خاصی تلاش میکنند تا بر سر آن بنشینند و تا می توانند بهره برند اما این که دوری و نزدیکی گروهها و افراد به این سفره چگونه شکل میگیرد؟ و چه گروهها و کسانی موفق میشوند بر سر این سفره بنشینند؟ و به چه میزانی از آن بهره برند؟ و… موضوعی است که در چرخهء آن «مفاسد اقتصادی» شکل میگیرد و «فقر و فساد و تبعیض» ناشی از آن دامنگیر جامعه میشود و اکثریتی از شهروندان را از این سفره محروم میکند و…ودر این شرایط افزایش رقم «بودجه» چه پیامدی جز گسترش «فساد» میتواند داشته باشد؟
تجربه اقتصاد ایران میگوید که افزایش بودجهء عمومی دولت جز اینکه بر بیانضباطیهای مالی دولت، افزایش نقدینگی و بدنبالش تورم دامن زند و بردامنهء ریخت و پاشها و هرزروی منابع بیفزاید، حاصل دیگری نداشته و نخواهد است و البته همه زیانها و فشارهای تورمی اش هم متوجه اقشار متوسط و محروم جامعه شده و روزبروز بر ثروت ثروتمندان می افزاید. از اینرو شاهدیم دولت اصولگرایی که با شعارهای «صرفهجویی»، «مبارزه با مفاسد اقتصادی» و «رفع فقر و فساد و تبعیض» روی کار آمد با افزایش ارقام بودجه های سالانه ،که البته با تصویب مجلس هفتم و هشتم هم همراه بوده است، چه میدان مساعدی برای رشد « فساد » دامنگیر در کشورفراهم آورده است؟
یادآور می شوم ادبیات سه دههء اخیر در بحث «مبارزه با فساد» در کشورها بسیار غنی و مستند است. خلاصه نتایج مطالعات و تحقیقات انجام شده حاکی از همبستگی منفی بین میزان فساد و دموکراسی است. هر چه در یک کشور آزادیهای سیاسی و اجتماعی و مشارکت شهروندان در ادارهءامور جامعه بیشتر باشد به همان میزان از دامنهء « فساد » حکومت و دولتمردان کاسته میشود. در همین مطالعات ناکارآمدی دستگاههای نظارتی حکومتی با وجود هزینهء فراوانی که بر بودجهء دولت و جامعه تحمیل میکنند در جلوگیری از فساد اثبات شده است در حالی که کارآمدی نهادهای مدنی و نظارت اجتماعی، بدون صرف هرگونه هزینهای نیاز به اثبات ندارد. به دلیل اینکه در کشورمان پس از یکدست شدن حاکمیت اقتدارگرا بتدریج از فعالیت نهادهای مدنی و احزاب جلوگیری و آزادیهای سیاسی و اجتماعی محدود شده است از دل یک چنین روندی بزرگترین اختلاس مالی تاریخ معاصر ایران سر برآورد، اختلاسی که هر روز ابعاد جدیدی از فساد درونی دولت را برملا می کند.
امروزه نهادهایی بینالمللی (مثل سازمان شفافیت بینالمللی) وجود دارند که به تهیهءگزارش و رتبهبندی کشورها بر پایهء شاخص «فساد» میپردازند. با رجوع به این گزارشها به راحتی میتوان دریافت در کشورهایی که مردمسالاری حاکم است و آزادیهای سیاسی و اجتماعی میدان فراخی را برای مطبوعات، احزاب و نهادهای مدنی فراهم آورده، شاخص «فساد» کمترین است اما در کشورهایی همچون کشورما که استبداد و دیکتاتوری حرف اول و آخر را میزند، شاخص «فساد» بیشترین است.
کشور ما در رتبه بندی جهانی « فساد » وضعیت خوبی ندارد. حکومتگران و دولتمردانی که شعار«مبارزه با مفاسد اقتصادی» شان گوش فلک را کر کرده است باید بدانند که افزایش رقم « بودجه » چه پیامدهایی میتواند داشته باشد در حالی که فضای جامعهء ما آن گونه نیست که شهروندان بتوانند بر عملکرد بودجه دولت نظارت و حسابرسی نمایند.
رابطهء «بودجه و فساد» در ایران بسیار همبسته وقابل تامل است و امید میرود آنها که عنوان نماینده مردم را یدک می کشند به این موضوع در بررسی و تصویب لایحهء بودجه در مجلس توجه لازم را مبذول دارند.
زندانیان بند ٣۵٠ به مناسبت ٢۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی با برگزاری مراسمی این روز را گرامی داشتند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این مراسم قاسم شعله سعدی وکیل و فعال سیاسی زندانی ابتدا با سرودن شعری که از سروده های خودش بود به ایراد سخنرانی در خصوص نقش فردوسی در حفظ و احیای زبان پارسی پرداخت.
عارف درویش روزنامه نگار از زندانیان ملی گرا ٣۵٠ نیز در این بزرگداشت با اشاره به نقش فردوسی در بالا بردن روحیه دفاع از میهن و گفت: آنزمان که ایران از هر سویی آماج تیرهای سهمگین و زهرآگین بداندیشان بود فردوسی با سپرکردن سینه ی ستبرش و سروده های آهنگینش شیوه جانفشانی را در راه میهن به ایرانیان آموخت.
در این مراسم بخش های از شاهنامه فردوسی توسط زندانیان سیاسی هنرمند بصورت قطعات موسیقی اجرا شد.
اسدالله عسکر اولادی که پیشر گفته بود به میلیاردر بودن خود می بالد، اینک خود را «آدم سادهای از کسبه جزء تهران» معرفی میکند که صورتاش را با سیلی سرخ نگاه میدارد، وی یکی از مشهورترین گفتارهای نهجالبلاغه یعنی «ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع» را انکار میکند و «دارا بودن» را یک ارزش معرفی می داند.
اسدالله عسگراولادی از برجستهترین و ثروتمندترین بازرگانان ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب است.
وی رئیس اتاق بازگانی ایران و چین که تجربهای ۵۸ ساله در تجارت دارد در گفتوگو با روزنامه «جوان» به سؤالات خبرنگار این روزنامه حول «فقر و غنا» و «عدالت اجتماعی» تفسیرهای خاصی از این کلیدواژههای گفتمانی کرده است.
برادر حبیب الله عسکر اولادی نظام بانکی کشور را اسلامی نمی داند و می گوید: از لحاظ شرعی به پولی که از بانک ها می گیرم، اشکال وارد و آن را نزول می دانم! نه می گیرم، نه می دهم.
او که از منتقدان جدی سیاستهای اقتصادی احمدی نژاد است می گوید: برخی افراد در جایگاههایی قرار گرفتهاند که زرنگی میکنند و رانتهایشان از دید ناظران دولتی و قضایی مخفی میماند؛ برخی پولشوییها، فرار از مالیاتها و روابط ناسالم دولت با بخش خصوصی در همین وضعیت پیش میآید که منجر به بیعدالتی میشود. بنابراین، برای برقراری عدالت اجتماعی، دولتها باید ترتیبی بدهند که درآمدها عادلانه توزیع شود.
عسکراولادی با انتقاد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها افزود: خیلی صریح بگویم؛ ریشه مشکل به اینجا بر میگردد که دولتها به جای ایجاد اشتغال برای اقشار پایین، بیشتر به فکر حکومت کردن بر آنها هستند؛ سیاسی هم صحبت نمیکنم، بلکه تخصصی و بر اساس تجربه حرف میزنم؛ مثلاً ببینید، امروز به جای پول دادن به افراد ضعیف جامعه به عنوان «یارانه»، باید برای آنها شغل ایجاد کنیم… چون از این مسئله غافل بودهایم، عدهای هشتشان گرو نُهشان است؛ البته بیکاری باعث انحرافات دیگری هم میشود. بنابراین دولتها وظیفه دارند که شغل برای افراد ایجاد کنند.
وی با انکار یکی از احادیث حضرت علی می گوید: فرمایش حضرت امیر (ع) این است که مواظب حلال و حرام زندگیت باش. اصلاً چنین فرمایشی وجود ندارد! من ۱۰ بار نهج البلاغه را خواندهام، چنین چیزی در آن نبود، شما اگر پیدا کردید، بگویید که در کدام فراز است؛ اینها ساخته کمونیستها یا کمونیستهای وطنی است! ایشان مرز ارزشها را «حلال و حرام» دانستهاند، نه اینکه اگر ثروتی انباشته شد، در کنار آن حقی از بین رفته است.
وی ادامه داد: پس عدالت اجتماعی باید در توزیع عادلانه ثروت دیده شود؛ مثلاً اگر وزیری از مسئولیتش کنار میرود و میگویند ثروتش بالای ۲۰۰ میلیارد تومان است، باید از او پرسید که از کجا آورده است؟! چون در کنار او کارگرش با ۳۰۰ هزار تومان زندگی میکند؛ اینها با هم جور در نمیآید و اندیشمندان ما خیلی باید روی این مسئله وقت بگذارند.
عسکر اولادی با اشاره به کمک های مردمی در طول جنگ گفت: به شرط رعایت مرز حلال و حرام، «داشتن و دارا بودن» ضد ارزش نیست، بلکه خودِ ارزش است؛ ببینید، وقتی عراق حمله کرد و جنگ شروع شد، دارایی دولت حدود ۱۳۵ میلیارد دلار بود، اما آمارها نشان میدهد که در آن سالها، یک هزار میلیارد دلار از خانههای مردم بیرون آمد تا جنگ اداره شد! حالا اگر ما ملت فقیری بودیم و چیزی نداشتیم، ۱۳۵ میلیارد دلار دولت به چه دردی میخورد؟! پس، ثروت نباید ضدارزش تلقی شود.
وی مدعی شد: من آدم ثروتمندی به آن معنا نیستم، خودم را ثروتمند نشان میدهم! یعنی سعی میکنم صورتم را با سیلی سرخ نگه دارم، این شایعاتی هم که درباره ثروتمند بودن من هست، دروغ است! من مستغنی هستم، نه ثروتمند. حدود ۶۰ سال پیش سفری داشتم به یکی از کشورهای خارجی. در آنجا در پای یک ساختمان عظیم، سه جمله از صاحب آنکه یک سرمایه دار کلان بود، نوشته شده بود: «در کارم موفق شدم، چون زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و زودتر از دیگران اجرا کردم»؛ من سه اصل دیگر را به آن سه اصل اضافه کردم؛ «خدا را ناظر بر اعمالم میدانم، به حقوق دیگران احترام میگذارم و دست اندازی نمیکنم، در کارم صداقت دارم».
عسکر اولادی ادعا کرد: من به عمد خودم را بزرگ نشان میدهم که بگویم تاجر موفقی هستم، شاید هم اشتباه میکنم؛ در صورتی که کل اموال من در تهران «یک خانه، یک انبار و یک دفتر» است، در دماوند هم «یک باغ» دارم و در جاهایی مثل کرمان و رفسنجان هم که مراکز کارم هستند، یک انبار دارم؛ همین! ولی انعکاسش این است که خیلی دارم، اما باور کنید که اینطور نیست!
با گذشت سه سال از اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری، اظهار نظرها در این خصوص ادامه داشته و محسن رضایی بر سومدیریت در واکنش به این اعتراضات معترف است.
او که یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بود و رای مردم را ناموس خوانده بود، خیلی زود به نتیجه انتخابات مخدوش گردن نهاد و از سایر کاندیداها خواست که به اعتراضات خود پایان دهند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اعتراض را حق قانونی و یک روی سکه مردمسالاری دانست و افزود: مشکل فتنه، آمدن مردم به خیابانها نبود بلکه مشکل این بود که آنها نتوانستند اعتراض مردم را مدیریت کنند؛ اعتراضی که میشد در مدت یک ماه آن را حل و فصل کرد، هفت ماه طول کشید و حوادث بعد از انتخابات بر مشارکت مردم و جایگاه سیاسی ایران در دنیا تأثیر گذاشت.
به رغم تکذیبی که سالهاست از سوی مسئولان انجام می شود، وی اعتراف کرد: مردم به نتیجه انتخابات معترض بودند و اعتراض آنها از نوع اجتماعی بود نه سیاسی و در حالی که میتوانست مسالمت آمیز ادامه یابد و ختم شود اما به علت ضعف مدیریت، به فتنه تبدیل شد.
وی پاسخ دانشجویی دیگر مبنی بر اینکه چرا شما علی رغم سخنان رهبری مبنی بر صحت انتخابات باز همگام با میر حسین موسوی و کروبی بحث تقلب در انتخابات را به پیش کشیدید گفت: در آن زمان افکار عمومی دچار تشویش شده بود و اگر دولت در آن زمان اجازه شمارش آرا را می داد، هیچ موقع تظاهرات به ناهنجاری کشیده نمیشد.
محسن رضایی به خشونت سازمان یافته و اظهار نظرات غیرکارشناسی مسئولان در این زمینه اشاره ای نکرد.
رضایی در ادامه گفت: بنده هیچ موقع اسم تقلب را نیاوردم بلکه از آن به عنوان تخلف یاد کرده ام و اسناد آن در سخنرانی های بنده موجود می باشد. بنده آنها را تخلف و اعتراض می دانم و اگر مسولان نظام با سوءمدیریت با آن بر خورد میکردند فتنه بوجود نیامده بود.
دادگاهی در واشنگتن، ایران و سوریه را به پرداخت ۳۲۳ میلیون دلار غرامت به یکی از قربانیان بمبگذاری در یک رستوران در تل آویو در سال ۲۰۰۶ محکوم کرده است.
به گزارش بی بی سی، حکم صادر شده به وسیله یک دادگاه فدرال در واشنگتن در رابطه با مرگ دانیل وولتز، نوجوان ۱۶ ساله اهل فلوریدا در حادثه انفجار در تل آویو صادر شد.
گروه فلسطینی جهاد اسلامی مسوولیت این انفجار را که مرگ ۱۱ نفر را به همراه داشت بر عهده گرفت.
شاکیان ایران و سوریه را به حمایت و آموزش جهاد اسلامی متهم کردند.
این نخستین بار است که دادگاهی در آمریکا سوریه را در ارتباط با یک “حادثه تروریستی” محکوم به پرداخت غرامت می کند.
محمد مجتهد شبستری *
خداوند را سپاسگزارم که به من توفیق داد در جمع شما حاضران گرامی، خانمها وآقایان حاضر شوم وبه سهم خود در بیان افکاروآراء وحکمتهای عمیق ودرسهای زندگی آموز که از یک شخصیت بزرگ عرفانی یعنی مولانای عزیز باقی مانده سهمی داشته باشم.
در دوران تدریس در دانشگاه تهران وقتی موضوعات ونکته ها ی جالب مثنوی را برای دانشجویانم تدریس می کردم از اینکه از سفره گسترده جلال الدین رومی قوتی وغذایی معنوی بر می گیرم بسیار لذت می بردم، الآن هم همینطور است، هر وقت این توفیق دست می دهد که آثار این مرد بزرگ را بخوانم واقعاً این تجربه را دارم که از او غذای روحی وقوت جان می گیرم. نکته ای هم که امروز برای شما شنوندگان عزیز توضیح می دهم از همین قبیل است. در سخن امروز چند نکته را برای شما توضیح میدهم:
۱- جان انسانی در مثنوی معنوی چیزی جز « خــبــر » نیست، حقیقت جان عبارت است از خــبـر.
۲- خبر هویت زمانمند ونو شونده دارد.
۳- پس جان در مثنوی معنوی، حقیقتی زمانمند و نوشونده است، یک حادثه است!
۴- اگر حقیقت جان در مثنوی معنوی خبر است، این خبر، خبر از چیست؟ خبر دارشدن از چیست؟ خبردارشدن از کجاست؟ خبردارشدن از کیست؟
۵- نتیجه مطالعه من این است که این خبردارشدن، خبردارشدن از عــدم است ونه خبر دارشدن از وجود . مولانا که یک روایت گر بزرگ تاریخ بشر است راوی عدم است نه راوی وجود، او از عدم روایت می کند نه از وجود.
۶- فنا ء فی الله مولانا همان خبر یافتن وی از عدم و رفتن تدریجی او به عدم است.
به نظر بنده خواندن کتاب مثنوی معنوی با معیارهای فلسفه اسلامی کلاسیک در بسیاری از موارد حق مطلب را ادا نمی کند. فکر می کنم مولانا سخنانی گفته که آنها را با اصطلاحات فلسفه اسلامی وحتی عرفان متداول اسلامی نمی توان تقریر کرد ؛ از این جمله است آراء او وافکار او در باره انسان. در کتاب مثنوی معنوی رومی به ساحتهای مختلف وجود انسان می پردازد اما انگاه که به هر کدام ازاین ساحتها می پردازد سخنی تازه می گوید، تکرار مکررات نمی کند او وجود انسانی وهمه ساحتهای انسان را چون فیلسوفان سنتی در نفس ناطقه خلاصه نمی کند. هر کدام از این تعبیرات چون نفس، دل، روح، جان و… که در مثنوی معنوی آمده معنای خودش را دارد، اینطور نیست که بتوان تمام این ساحتهای گونا گون مربوط به انسان را از نظر مثنوی معنوی تحت یک عنوان خلاصه کرد و در آن گنجاند.
تفکر مولانا یک تفکر گسترنده است واز تعریفهای مشخص فرار می کند، این شخصیت، تن به یک تعریف چهارچوب دار در هیچ جا نمی دهد. یکی از دایراةالمعارفها را می خواندم، دیدم وقتی به کلمه جان رسیده اند آن را به نفس ارجاع داده اند. اما جان در اصطلاح مولانا زیر واژه نفس نمی گنجد، چیز دیگری است، چنانکه توضیح خواهم داد.
هر کدام از تعبیرات نفس، دل، روح، جان در مثنوی معنوی، در معناهایی بکاربرده شده که اگربخواهیم بدانیم آن معناها کدام هست باید ببینیم هرکدام از این واژه ها با چه واژه های دیگری قرین شده و در کدام Context بکاربرده شده است. وقتی ازنفس سخن می گوید چه چیزی در باره نفس می گوید و چه خواصی برای آن بیان می کند، وقتی سخن از دل می گوید این واژه زیبای دل را با چه چیزهایی همراه می کند. وقتی سخن از روح می گوید این واژه را با چه کلماتی همراه می کند ووقتی از جان سخن می گوید این تعبیررا با چه اموری و با چه ویژگی هایی همراه می کند ؟
چنین اگر مطالعه کنیم خواهیم دید هر وقت از هر کدام از این عنوانها سخن می گوید، سخنی تازه می گوید که فقط به خود آن عنوان ارتباط دارد. من فکر می کنم بسیار مشکل است گفت که مولانا در مثنوی معنوی انسان را چگونه تعریف می کند وتعریف انسان از نظر مولانا در مثنوی چیست این را نمی شود پاسخ داد. اما می شود این پرسش را پاسخ داد که چه سخنانی در باره انسان می گوید؟ چه اشاراتی به ساحتهای گوناگون انسان می کند ودر باره هر ساحتی چه راههایی را می گشاید، حال یکی از واژه های جاذب که در این کتاب توجه مرا جلب کرده واژه جان هست. منظور مولانا از جان چیست؟ واژه جان یکی از واژه هائی است که از بیشترینها در مثنوی است از نظر تکرار چرا مولانا این اندازه شیفه جان است واز جان چه می فهمد؟
من در روند مطالعاتم سه واژه را مرتبط با هم یافته ام، واژه جان، واژه خبر و واژه عدم. این سه واژه را درمثنوی معنوی به صورت اورگانیک پیوند خورده یافتهام وحالا شرح این یافته خودم را با شما در میان می گزارم.
تعبیر جان، پیش از مولوی در اشعار عطار هم زیاد به چشم می خورد، شاید عطار که مولانا زیاد از او آموخته و تحت تأثیر او است واز او مکرر یاد می کند، شاعری است که قبل از مولانا بیش از دیگران به واژه جان پرداخته است نخست چند بیت از عطار در باره جان برای شما می خوانم:
ندای غیب به جــان تو می رسد پیـوست که پای درنه و کوتاه کـن از دنـیا دست
دوش از درون جــانم گفتند اگر زمـائی بــاید که در ره ما جانباز ومحرم آیی
روی دلت به ما کن،جان مست از لقاء کن بیگانگی رها کن، چون آشنای ما ئی
چون برفتی از جهان، ازجان همی غربت جان جهان یابیدمی
مصطفی را کین سخن در گوش شد جان چون دریای او پرجوش شد
رنج بَرد کوی تو رنجی خوش است درد تو در قعر جان گنجی خوش است
چون همه دانی چه می گویم تو را چون تو در جانی چه می جویم تو را
جان در مثنوی معنوی
نخست من ابیاتی را از مثنوی برای شما میخوانم در باره جان و سپس ابیاتی را در باره عدم وسپس ابیاتی را در باره خبر. پس از آنکه این سه دسته از ابیات را برای شما خواندم تحلیل خودم را در ارتباط این ابیات با یکدیگر برای شما بیان می کنم.
کیست کافر؟ غافل ازایمان شیخ چیست مــرده؟ بی خبر ازجان شیخ
جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر، جانش فزون
جــان ما از جــان حیوان بیشتر از چه؟ زان رو که فزون دارد خبر
پس فزون ازجان ما، جان ملک کــو مـنـزه شـد زحـس مـشـتـرک
وزملک، جان خداوندان دل باشد افزون ، تو تحیررا بهل
زآن سبب آدم بود مسجودشان جان او افزون تر است از بودشان
* * *
جان چوافزون شد گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها
* * *
جان چه باشد؟ باخبر از خیر وشر شاد با احسان و گریان از ضرر
چون سروماهیت جان مخبر است هر که او آگاه تر با جان تراست
* * *
در وجود آدمی جان وروان می رسد از غیب چون آب روان
* * *
جان گرگان وسگان هر یک جداست متحد، جانهای مردان خداست
* * *
جان شو وازراه جان،جان را شناس یار بینش شو، نه فرزند قیاس
* * *
حس ابدان قوت ظلمت می خورد حس جان از آفتابی می چرد
آنجا که حقیقت جان شدن سخت اورا تحت تأثیر قرارداده و میخواهد یک پارچه جان شود چنین می گوید:
وقت آن آمد که من عریان شوم نقش بگذارم سراسر جان شوم
ای عدوی شرم واندیشه بیا که دریدم پرده شرم وحیا
هین گلوی صبرگیرومی فشار تا خنک گردد دل عشق ای سوار
تا نسوزم کی خنک گردد دلش ای دل ما خانه دان ومنزلش
خانه خود را همی سوزی بسوز کیست آن کس که گوید لایجوز
خوش بسوزاین خانه را ای شیرمست خانه عاشق چنین اولاتراست
* * *
غیر فهم وجان که در گاووخراست آدمی را عقل وجانی دیگراست
بــاز غـیر عـقـل وجـان آدمـی هست جانی در ولی آن دمی
* * *
جان حـیوانی فـزایـد از علف آتشی بود وچه هیزم شد تلف
گرنخواهی درتردد گوش جا ن کم فشار این پنبه را در گوش جان
تـا کـنی فهم آن معـماهـا ش را تـا کـنی ادراک رمـزوفـاش را
پس محل وحی گردد گوش جان وحی چه بود؟ گفتنی از حس نهان
گوش جان وچشم جان جز این حس است گوش عقل وگوش ظن زین مفلس است
* * *
طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد از آنش با ملک انباز کن
حقیقت جان خبر است و جان نباشد جزخبر در آزمون وهر کس خبر بیشتر دارد جان فزون تر دارد. در نظرمولانا جان به معنای حیات نیست، خبر است، خبر در آزمون است، خبری می رسد که این خبر همیشه در آزمون است که آیا این خبر راست است یا نه؟ جان خبری است که می رسد در زندگی انسانی. انسان همیشه باید آن را آزمون کند ونمی تواند رهایش کند چون خبر است، خبر را نمی شود رها کرد خبر دودوتا چهارتا نیست، خبر در مثنوی علم اصطلاحی نیست که بگوئی مطابق واقع است و تمام شود. این خبر در هویت وذات خودش چیزی است که از جائی میآید و جان را جان میکند و به این جهت تمام وجود آدم را مشغول می کند.
عدم در مثنوی معنوی
عدم در منظرمولانا همه چیز است. اگر بگویم مولانا از عالم عدم با ما حرف می زند ؛ مبالغه نیست، اودر عالم عدم می زید چون خودش می گوید من درعد م غلطیده ام. درنیستی پریده ام (دیوان شمس) . او آنجا است، حداقل، سالهای آخر عمر در آنجا است. به نظر می رسد شما هرچه به اواخر مثنوی نزدیکتر می شوید می بینید چهره مولانا تارتر می شود، سخنانش تارمی شود، فهم سخنانش دقت بیشتری می خواهد او در اوائل مثنوی در فضای روشن تری حرف می زند اما در اواخر مثنوی در هاله ای آمیخته از نور وظلمت، از وجود وعدم. گویی شما باید او را پیدا کنید این چهارده یا پانزده سالی که او مشغول سرودن مثنوی است گویی این آدم مدام از وجود به عدم می رفته است.مولانا روایت گر عدم است نه وجود. چطور می شود کسی روایتگر عدم باشد، روایتگر نیستی باشد؟ او چنین است چون باخبری او از نیستی است نه از وجود. او باخبری از وجود را به تدریج کنار می گذارد چند نمونه از ابیاتی را که درباره عدم دارد در اینجا می خوانم تا ببینید تصور او از عدم چیست؟
تا که سازد جان پاک از سر قدم سوی عرصه ء دور وپنهان عدم
عرصه ای بس با گشاد و با فضا وین خیال وهست یابد زو نوا
تنگ تر آمد خیالات از عدم زان سبب باشد خیال اسباب غم
قلمرو خیالات که ما در آن زندگی می کنیم خیلی تنگتر از عدم است که بسیار گسترده وگشاده است
باز هستی تنگ تر بود از خیال زان شود در وی قمرها چون هلال
باز هستی جهان حس ورنگ تنگ تر آمد که زندانیست تنگ
در نظر او عدم که ریشه همه اینها ست عرصه ای از همه فراختر است. مولانا چنین دریافتی از عدم دارد.
منکسرترخود نباشم از عدم کز دهانش آمداستند این اُمم
* * *
صد هزار آثارغیبی منتظر کز عدم بیرون جهد بالطف بر
* * *
همچو هندو بچه ای هان ای خواجه تاش رو زمحمود عدم ترسان مباش
از وجود ی ترس که اکنون در ویی آن خیالت لاشی وتو لاشِیء
لاشیء بر لاشیء عاشق شدست هیچ نی مرهیچ نی را ره زدست
جزو جزات تا برستد از عدم چند شادی دیده اند وچند غم
* * *
از جمادی مردم ونامی شدم وزنما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی وآدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر تابرآرم ازملایک پروسر
وزملک هم بایدم جستن زجو کل شییء هالک الا وجهه
باردیگر ازملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم کانا الیه راجعون
این عدم است در نظر مولانا. در جایی دیگر از تمام سرمایه اش به عدم تعبیر می کند، تمام سرمایه مولوی چیست؟ تمام سرمایه مولوی عشق است. اما او این سرمایه نفیس را هم عدم مینامد.
پس چه باشد عشق ؟ دریای عدم در شکسته عقل را آنجا قدم
بندگی وسلطنت معلوم شد زین دو پرده عاشقی مکتوم شد
کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پرده ها بر داشتی
هر چه گویی ای دَم هستی ازآن پرده دیگر براوبستی بدان
آفت ادراکِ آن قال است وحال خون به خون شستن محال آمد محال
اگر هست ها زبان می داشتند و پرده ها را از خود برمی داشتند چه اتفاقی می افتاد؟ آن وقت معلوم می شد که پشت صحنه همه اینها عدم است. چون ما انسانها همهاش حرف می زنیم و از مفاهیم استفاده می کنیم، با مفاهیمی که مربوط به وجود است نمی توان از پشت صحنه وجود حرف زد، نمی توان پشت صحنه وجود را نشان داد. آن چه جور نشان داده می شود؟ آن راهش خبر یافتن است، با هیچ مفهوم وجودی نمی شود به پشت صحنه وجود رفت. به نظر مولانا از این پشت صحنه فقط میتوان با خبر شد، از عدم می شود باخبر شد.
در جای دیگر می گوید:
چون شنیدی شرح بحر نیستی کوش دایم تا برین بحر ایستی
چون که اصل کار گاه آن نیستی ست که خلا وبی نشانست وتهیست
جمله استادان پی اظهار کار نیستی جویند وجای انکسار
لا جرم استاد استادان صمد کارگاهش نیستی و لا بود
هر کجا این نیستی افزون ترست کار حق و کارگاهش آن سر ست
مولانا می گوید اگر می خواهی از خدا باخبر شوی برو در کار گاه عدم که آنجا کار گاه خدا است، در وجود دنبال خدا نگرد، این خیلی جالب است، می گوید در وجود دنبال خدا نگرد، در عدم دنبال خدا بگرد ؛ خیلی بدیع است این نکته. جالب تر این که او در نیستی هم افزون تری تصور می کند، این نیستی در نظر مولانا ثابت و ایستا نیست، همانطور که وجود اینطور نیست.اصلاً می خواهم عرض کنم مولانا هیچ مفهوم ثابت و ایستا ندارد البته در مفاهیم اصلیش که با آنها کار می کند. هرچه نیستیات بیشتر شود به کار گاه حق نزدیکتر میشوی.
نیستی چون هست بالا یین طبق برهمه برند درویشان سبق
خاصه درویشی که شد بی جسم ومال کار فقر جسم دارد نه سوأ ل
* * *
کار کُن در کارگه با شد نهان تو برو در کار گه بینش عیان
کار چون برکار کن پرده تنید خارج آن کار نتوانیش دی
کار گه چون جای باش عامل است آنکه بیرون جست از وی غافل است
پس درآ در کار گه یعنی عدم تا ببینی صنع وصانع را بهم
کارگه، چون جای روشن دیده گیست پس برون کارگه پوشیدگیست
مولانا در این ابیات خیلی صریح می گوید اگر می خواهی از خدا با خبر بشوی، کارگاه ش عدم است برو، آنجا برای اینکه هر کار کن را می توانی در کار گاهش ببینی، به محض اینکه از کارگاه بیرون بیایی ساختمان ودر و دیوار را میبینی، اگر می خواهی کار کن را ببینی برو داخل. در جای دیگری این عدم زیبا را گلستان مینامد .
در گلستان عدم چون بی خودیست مستی ازسغراق لطف ایزدیست
در باب فرار مریم از روح القدس می گوید:
از وجودم می گریزی در عدم در عدم من شاهم وصاحب علم
خود بنه وبنگاه من در نیستی ست یکسواره نقش من پیش ستی ست
روح القدس هم در نیستی است.او در دیوان شمس در وصف حال خودش هم می گوید: من در عدم غلطیدهام، در نیستی پریدهام .
تا بدانی در عدم خورشیدهاست وآنچه اینجا آفتاب آنجا سهاست
* *
درعدم هستی برادر چون بود ضد اندرضد چون مکنون بود
یخرج الحی من المیت بدان که عدم آمد امید عابدان
حال می خواهم عرض کنم وقتی در نظر مولانا جان خبر است و آن کس که خبر بیشتر دارد جان بیشتر دارد. ازیک طرف، و از طرف دیگر نهایت آمال مولانا عدم است و به ما توصیه می کند که از وجود فرار کنید و بروید در عدم آیا آن خبر که جان با آن جان میشود جز خبر از عدم و خبرداری از عدم است ؟ این خبر و خبرداری نمیتواند خبرداری از وجود باشد چون در نظر مولانا وجود حجاب است پس این خبر و خبر داری در نظر مولانا خبر از عدم است.
نکتهای را من در اینجا عرض میکنم، چه شد که من حدس زدم منظور مولانا از این خبر، خبردار شدن ازعدم است و سپس این اشعار را پهلوی هم گذاشتم ودیدم این حدس ظاهراً درست است.
چند سال پیش من سفری کرده بودم به ژاپن. آنجا با چند تن از استاد های دین وفلسفه بودایی نشست وگفتگویی داشتم، با یکی از این استاهای بودایی که نشست داشتم راجع به فلسفه والهیات غرب داشتیم صحبت می کردیم واینکه خدا و دین در الهیات مسیحی غرب چه گونه تصویر می شود. آن استاد به من گفت در بودیسم نقد بسیار تیز وعمیقی هست بر آن نوع از الهیات مسیحی غربی که خدا و دین را به آن شکل تصویر می کند. او کتابی را به من معرفی کرد وگفت شما اگر این کتاب را بخوانید متوجه می شوید که من چه می گویم. این کتاب نوشته یک فیلسوف بودایی معاصر است و به ژاپنی نوشته شده وبه زبانهای مختلف ترجمه شده است از جمله انگلیسی و آلمانی، اسم کتاب به آلمانی این است « دین چیست؟ » من ترجمه آلمانی این کتاب را تهیه کردم و خواندم، این کتاب چندمقاله است. در اولین مقاله این کتاب فیلسوف بودایی نقدی می کند از تفکر مدرن وبعد هم به الهیات مدرن. او از اینجا شروع می کند، که وقتی تفکر غربی وارد این مرحله شد که ابژه (عین) را در مقابل سوژه (ذهن) قرارداد وبه دنبال یک معرفت عینی وبه اصطلاح Objective گشت که این جریان از دکارت شروع می شود، چه اتفاقی افتاد؟
این فیلسوف در پاسخ این پرسش می گوید آگاهی به آن معنا که در غرب مدنظر است وآن این است که چیزی از چیزی آگاه می شود، ذهنی از عینی آگاه می شود و حقیقت عبارت است از گونهای تطابق آگاهی ذهنی با واقعیت عینی، این آگاهی یک قفس است برای انسانها. در این جا یک واقعیت ویک حقیقت Fix درست میشود که امر تثبیت شده ای است که همان عینی بودن است. انسان فعلی غربی در این عینیت در قفس است. او زندانی این معرفت است. توصیه بودیسم این است که این قفس را سوراخ کن و برو پشت آن، آن پشت عدم است، یعنی آنجا این آگاهی زندانی شده در عینیت وجود ندارد، برو آنجا، بودیسم این است که اینجا نایست. این آگاهی از عدم (با خبر شدن از عدم) وآن عدم حدو ومرز ندارد و برای تو قفس نمی شود وهر چه می خواهی در آن سیر کن، این فیلسوف در مواردی دقیقاً تعبیر باخبر شدن از عدم را به کار میبرد.
من مدتها قبل این مقاله را خوانده بودم، اخیراً که روی متن مثنوی کار می کردم ناگهان به ذهنم آمد که شاید مولانا هم همان سخن بودیسم را می گوید و منظورش از خبر (که حقیقت جان است) و رفتن در عدم، همان خبر دار شدن از عدم است. این حدس موجب شد که علاوه بر ابیات جان و عدم به ابیات خبر هم رجوع کنم.
خبر در مثنوی معنوی
در دو معنا بکار برده شده است:
۱ - خبر هائی هست که مولانا می گوید آنها را کنار بگذار و فراموش کن اگر در قید آن خبرها باشی از آن خبری که من می گویم غفلت می کنی. اتفاقاً در بعضی از جاها دیده ام که مولانا تعبیر میکند که فراموش کن و وقتی این تعبیر فراموش کن را دیدم ذهنم رفت پیش آن کتاب «پرواز در ابرهای ندانستن» که یک عارف انگلیسی در قرن چهاردهم نوشته و در ایران برخی از مترجمان نام کتاب را ترجمه کرده اند به «سحاب احتجاب» و نام کتاب در ترجمه آلمانی «ابرهای ندانستن» است. آن عارف در کتاب خود به فراموشی تکیه می کند وتمام تکیه او این است که چه چیزهایی را باید فراموش کنیم؟ در فصلهای مختلف کتاب مرتب می گوید این را فراموش کن، آن را فراموش کن…. مولوی هم در بعضی از جاها می گوید فراموش کن، یک نوع خبر هست که از نظر مولانا باید فراموش بشود اما یک نوع دیگر خبر هم هست.
۲- آن خبری خبری هست که قوت جان و افزون کننده جان است.
مولانا می گوید خبر هایی را که ازبیرون می رسد چه خبر منقول باشد وچه خبر غیر منقول، چون خبرهائی که از طریق چشم و گوش می رسد باید بگذاری کنار . او می گوید: تا باخبری بند سؤالی و جواب . آن جور خبر ها را باید بگذاری کنار ولی خبر هایی هست از درون آدمی می جوشد و مولانا درباره آن خبر ها انواع واقسام تعبیرات را بکاربرده است . مثلاً می گوید:
ای دل زخود چو باخبری رو خموش کن
####
گفتم ای جان خبر بیتو خبر را چه کنم بهر خبر خود که رود از تو مگر بیخبری
####
ای از می جان بی خبر تا چند لافی از هنر
####
گفتم بگو چه باخبری از ضمیر جان جان و جهان چه بی خبرند از جهان تو
####
جانِ تو جانم را از خویش خبر کرده مرده باشد نبودش از جان خبر
####
اولیاء اطفال حقاند ای پسر غایبی وحاضری بس باخبر
خبری که مولانا از آن حرف می زند و آن را حقیقت جان میداند، خبری که از بیرون انسان بیاید نیست. چون می گوید آنها را بگزار و تا دربند آنها هستی گرفتار ودر بند سوأل وجواب هستی. پس این خبری است که از درون می جوشد، حالا این خبری که از درون می جوشد باید خبر از چیزی باشد.
در اینجا توضیح کوتاهی درباره موارد استعمال خبر بدهم. واژه خبر گاهی در علم نحو بکار برده می شود، گاهی در تاریخ بکاربرده می شود، گاهی در اصول فقه برده می شود و… در نحو می گویند مبتدا وخبر، خبر در تاریخ یعنی خبر های منقول و آن چیزهایی که روایت می شود ونقل می شود، خبر در اصول فقه معنایش آن روایت وحدیثی است که در مقابل عقل واجماع وقرآن قرار دارد، معنای خبر در لغت هم آگاهی است.
اما آن چیزی که مولانا از آن سخن میگوید یک امر زمان مند است این، خبر تا خبر است، خبر است واگر تبدیل شود به یک علم تثبیت شده دیگر خبر نیست. اگر کسی آمد وبه شما گفت دو دوتا می شود چهارتا، این خبر نیست چون این مطلب یک علم تثبیت شده است. دو دوتا چهارتا است چه کسی آن را بگوید و چه نگوید.
خبر موقعی خبر است که همواره حالت نو شوندگی آن حفظ شود وتجربهء آن تجربه آمدنِ آن باشد وتجربه آن تجربه داده شدِگی آن باشد واینکه لحظه به لحظه دارد می رسد واین لحظه لحظه رسیدن واین لحظه لحظه نو شدن همیشه در آن محفوظ باشد وبه همین جهت هم هست که ما می گوییم : من خبردار شدم، به من خبردادند، همیشه اینها را قرین می کنیم به فعلهایی که آن فعلها از یک حدوث خبر می دهند، خبر یک حادثه است، خبر یک علم تثبیت شده نیست.
بنابر این اگر مولوی می گوید جان خبر است، نمی گوید جان علم به حقایق ابدی است. این که عرض می کنم با معیارهای سنتی فلسفه اسلامی نمی شود بسیاری از مطالب مولوی را فهمید همین است. او نگفت که جان علم به حقایق است، گفت جان خبر است. اگر خبر هایی که مربوط به علم حقایق است را به ما دادند وما آنها را به صورت حقایق ابدی فهمیدیم دیگر، خبر بودن آنها از میان رفت. خبر در اصطلاح مولانا در اینجا نه علم حضوری است ونه علم به معنای مطابقت ذهن با عین است که همان علم حصولی است، هیچ کدام از اینها نیست. می گویند علم حضوری عبارت است از حضور وجود معلوم نزد وجود عالم، اگر قرار باشد که معلوم درنزد عالم حاضرباشد این حضور است. این دیگر خبر نیست. من الآن در حضور شما هستم، من برای شما به صورت خبر وجود ندارم، خبر نیستم برای شما چون حضور دارم. البته، این علم حضوری نیست منظورم فقط تشبیه است. خبر، علم به معنای مطابقت ذهن با عین هم نیست که در اینجا مطابقت مطرح است، مطابقت یک چیز تثبیت شده است، مطابقت که خبر نیست. اینکه اگر آسپرین را بخوریم، سردرد ما خوب میشود، به محض آنکه این تبدیل شد به یک علم از راه تجریه، دیگر خبر نیست این یک علم است، علم پزشکی است.
من اینجا اینطور نتیجه می گیرم که تکیه زیاد مولانا روی خبر که حالت نو شوندگی دارد و همیشه باید خبر باشد وهمیشه جان از این طریق افزوده شود، اینها جان را هم یک مسئله وحقیقت زمان مند نشان میدهد واینجا مولانا نزدیک می شود به اگزیستانسیالیسم. جان در نظر مولانا لحظه به لحظه جدید می شود جان یک حادثه است.
مولانا در جائی می گوید جان چون آب روان است که از غیب به آدمی می رسد. از این صریحتر نمیتوان تحقق جان را تحقق یک حادثه دانست. حال اگر مولانا مقصدش عدم بود وتوصیه اش این است که دست از وجود بردارید وبروید در عدم واز طرف دیگر می گوید جان یعنی با خبر شدن وهر کسی با خبرتر جانش فزون تر و میگوید اولیاء هستند چون خبرشان فزونتر است.من نتیجه ای جز این نمی توانم بگیرم که این با خبر شدن، با خبر شدن از عدم است. هر چه انسان ازعدم با خبر تر جانش بیشتر وبه همین جهت حقیقت در نظر مولانا یک حادثه است که اتفاق میافتد نه یک معرفت تثبیت شده. بنابر این مولانا راوی عدم است نه راوی وجود، اگر در آغاز راوی وجود بوده به تدریج که می رفت به جلو روایت گر عدم شده است وچون هر راوی در حقیقت خود را روایت می کند، سرگذشت خود را روایت می کند، می خواهم بگویم مولانا به تدریج سرگذشت ورود خود به عدم را روایت می کرده است، سرگذشت آشناییاش با عدم را، سرگذشت خلع را، خلع وجود را، نه تنها خلع بدن را، خلع وجود را، مولانا یک راوی عدم است و این آخرین جمله من است.
* سخنرانی ایراد شده در موسسه فرهنگی سروش مولانا در تاریخ ۲۶/۰۲/۱۳۹۰ (منبع)
در حالی که طی چند روز گذشته تولید و توزیع شیر سی درصد کاهش داشته است، وزیر دادگستری گفت: پرونده یکی از کارخانجات متخلف تولیدکننده محصولات لبنی، با اعتراض به حکم صادره به دیوان عدالت اداری ارسال شد.
در همین حال، مدیرعامل اتحادیه فرآوردههای لبنی از کاهش ۳۰ درصدی تولید و عرضه شیر پاستوریزه خبر داد و اعلام کرد: به دلیل بازگشت قیمت محصولات لبنی به نرخ سابق و مقرون به صرفه نبودن تولید شیر و ماست، کارخانههای لبنی تولید این محصولات را کاهش دادهاند تا شیر خام ارزان شود.
سیدمرتضی بختیاری در گفتوگو با فارس درباره اینکه قانون تعزیرات در برخورد با متخلفان بازدارندگی لازم را ندارد، اظهار داشت: اولویت باید تنظیم بازار باشد و در کنار آن برخورد قاطع با متخلفان صورت گیرد؛ اگر بازار تنظیم شود و در کنار آن با متخلف هم برخورد شود، اثربخشی بهتری خواهد داشت.
وی با بیان اینکه تخلفات را هم باید سازمان حمایت اعلام کند تا تعزیرات مورد رسیدگی قرار دهد، گفت: اینکه انتظار داشته باشیم تعزیرات حکم دهد اما بازار تنظیم نشود، درست نیست.
بختیاری در پاسخ به این سوال که چرا قانون اجازه میدهد که فردی ۴ بار تخلف کند آنگاه مجری قانون اقدام به پلمب آن واحد متخلف کند بیان کرد: این قانون است و باید اصلاح شود اما نباید این موضوع را عمومیت بدهیم زیرا در مواردی محکومیتهای میلیاردی داشتهایم.
وزیر دادگستری درباره تخلفات کارخانجات تولید محصول لبنی در افزایش قیمتها افزود: علیه این کارخانهها مخصوصا کارخانهای که رئیس سازمان تعزیرات حکومتی از آن بازدید کرد، حکم صادر شده است و با اعتراض مدیران کارخانه به حکم صادره، پرونده به دیوان عدالت اداری ارسال شد.
نماینده تام الاختیار دانشگاه هنر در طرح جامع کرج گفت: پیش از ظهر امروز نیروی انتظامی کرج با ورود به دانشگاه هنر با هدف دیوارکشی در این دانشگاه زمینههای درگیری را به وجود آورد.
به گزارش فارس، سعید زاویه گفت: ورود عوامل نیروی انتظامی در یک روز نیمه تعطیل جای سئوال دارد.
وی ادامه داد: اختلافات ملکی بر سر زمین این دانشگاه سالها است که گریبانگیر مسئولان دانشگاه و دانشجویان بوده اما متأسفانه تا کنون اقدامی شایسته در این باره صورت نگرفته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر افزود: در چنین شرایط سیاسی که کشور نیازمند آرامش است اقدام نیروی انتظامی و عوامل دادستانی خارج از درایت و تدبیر بوده است.
زاویه خاطرنشان کرد: طی تماسهای مکرر با مسئولان ذیربط از جمله استانداری، هیچ پاسخی دریافت نشده است.
وی اظهار داشت: امروز حدود ۳۰۰ نفر از عوامل نیروی انتظامی با ورود به دانشگاه با همراهی لودر و بیل مکانیکی قصد اجرای یک حکم حقوقی را در این دانشگاه داشتند که با مقاومت حراست دانشگاه مواجه شده و همین مسئله منجر به درگیری و ضرب و شتم عدهای از کارکنان این دانشگاه شد.
زاویه تأکید کرد: زمین این دانشگاه حدود ۴۰ سال است که در خدمت دانشگاه هنر بوده و ملک آن محسوب میشود.
وی افزود: هم اکنون نیروی انتظامی در محوطه دانشگاه حضور دارد و همین مسئله را پیچیدهتر کرده است.
این مسئول تصریح کرد: باتوجه به این که خوابگاه دانشجویان نیز در این مکان وجود دارد، تعدادی از نیروهای خود را برای آرامش دادن به دانشجویان مستقر کردهایم، اما با توجه به جوان بودن دانشجویان و حضور نیروی انتظامی در این محیط آموزشی نمیتوانیم به طور کامل بر عکس العمل دانشجویان احاطه داشته باشیم.
زاویه گفت: صدور حکم دیوارکشی از سوی دادستانی بدون این که بدانند این حکم در چه مکانی و در چه زمانی اجرا شود بیتدبیری است.
بدنبال قبول خواسته های زندانیان فلسطینی که بیش از سی روز در اعتصاب غذا بسر می بردند، اداره زندانهای اسراییل در راستای اجرای مفاد توافق امضا شده با اسرا، تمامی اسرای دربند حبس انفرادی را از سلولها خارج کرده و در زندان «هداریم» جمع کرد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی فلسطین، اسرای دربند حبس انفرادی پس از خروج از سلولهای انفرادی، اکنون در میان دیگر اسرای دربند زندان هداریم هستند.
پس از انتشار این خبر و انتقال اسرای دربند سلولهای انفرادی به زندان هداریم، موجی از شادی تمامی زندانها را در برگرفت.
از سوی دیگر یک مقام فلسطینی گفته بود: اسرائیلی ها توافق کردند تا تمامی زندانیان فلسطینی را از سلول های انفرادی خارج کنند.
وی همچنین افزود: بر اساس این توافق خانواده زندانیان می توانند با آنها در زندان ملاقات کنند و همچنین اسرائیل قبول کرده مدت زندان این افراد را که در بازداشت اداری به سر می برند، پس از محکومیتشان تمدید نکند.
پیش از این به دنبال پایان اعتصاب غذای ۱۵۰۰ زندانی فلسطینی موجی از شادمانی در سرزمین های اشغالی برپا بود.
زندانیان سیاسی به منظور پایان دادن به حبس های انفرادی و شرایط ناگوار زندان اعتصاب کرده بودند.
در همین حال، کریستین ساینس مانیتور نوشت افزایش انگیزه فلسطینی ها برای استفاده از راهبردهای مسالمت آمیز و به دور از خشونت برای نشان دادن اعتراض می تواند فشارهای داخلی و بین المللی بر اسرائیل برای تن دادن به توافق صلح با فلسطینی ها را افزایش دهد.
این روزنامه آمریکایی در نسخه اینترنتی خود نوشت: هرچند اعتصاب غذای زندانیان فلسطینی خیلی مورد توجه جامعه بین المللی قرار نگرفت، اما نشان داد از پتانسیل بسیار بالایی برای تغییر وضعیت تنش میان اسرائیل و فلسطین برخوردار است.
در واقع اعتصاب غذای زندانیان فلسطینی نوعی اعتراض مسالمت آمیز به شرایط زندانهای اسرائیلی ها است. ماهیت مسالمت آمیز بودن این اعتراض به شدت بر میزان تاثیرگذاری آن افزوده است.
باید خاطرنشان کرد پافشاری زندانیان فلسطینی برای دست یابی به هدف خود یعنی بهبود شرایط زندانهای اسرائیل، آن هم به شیوه ای بدون درگیری و خشونت، اعتصاب غذا را به اهرم فشار بسیار قدرتمندی در برابر مقاومت تل آویو برای تن دادن به خواسته های آنها مبدل کرد.
افزایش انگیزه فلسطینی ها برای استفاده از راهبردهای مسالمت آمیز و به دور از خشونت برای نشان دادن اعتراض می تواند فشارهای داخلی و بین المللی بر اسرائیل برای تن دادن به توافق صلح با فلسطینی ها افزایش دهد. از سوی دیگر رو آوردن به چنین شیوه های صلح آمیزی می تواند گروههای فلسطینی را که اکنون به شدت تفرقه دارند را با یکدیگر متحد کند.
این روزنامه در ادامه مقاله خود نوشت: پس از گسترش تحولات کشورهای عربی ،فلسطینی ها به خوبی از قدرت اعتراضات مسالمت آمیز آگاه شدند و اکنون از آن به عنوان ابزاری برای دست یابی به خواسته های خود استفاده می کنند. اعتصاب غذای زندانیان فلسطینی نمونه آشکاری برای تغییر رویکرد فلسطینی ها برای اتخاذ استراتژی های بدون خشونت و نیز نشان دهنده بیداری جهان عرب است. زندانیان فلسطینی در اعتصاب غذا به خوبی سازمان دهی شده، از حمایت گروههای فلسطینی برخوردار بودند و برای دست یابی به هدف خود مدت طولانی پافشاری کردند.
اعتصاب غذا یک شیوه کاملا نو برای فلسطینی ها نیست. سال گذشته نیز آنها به اقدام مشابهی دست زده بودند تا خواسته های خود را مطرح کنند. تفاوتی که اعتصاب غذای اخیر فلسطینی ها با دیگر اقدام آنها به این کار داشت، این بود که آنها توانستند به خواسته های خود دست پیدا کنند. در توافق اسرائیل با رهبران فلسطینی قرار شد زندانیان از امکان دیدار با خانواده های خود، پایان یافتن زمان بازداشت بدون محاکمه حداکثر پس از شش ماه از زمان بازداشت برخوردار شوند.در این دور از اعتصاب غذا بالغ بر یک هزار و پانصد نفر از چهار هزار و پانصد زندانی در زندانهای اسرائیل در اعتصاب غذا مشارکت داشتند.
باید خاطر نشان کرد علاوه بر شرکت تعداد گسترده ای زندانیان در اعتصاب غذا، مقامات فلسطینی از جمله گروه شبه نظامی جنبش حماس و جنبش فتح از آن به شدت حمایت کردند. یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در موفقیت این حرکت زندانیان حمایت عمومی مردم فلسطین در برگزاری تظاهرات خیابانی در حمایت از زندانیان محسوب می شود.
این روزنامه در ادامه افزود: تاثیر این موفقیت فلسطینی ها در آینده اختلافات آنها با اسرائیل هننوز نامشخص است ، اما کاملا روشن است این پیروزی انگیزه و استراتژی جدید و به دور از خشونتی را به گروههای فلسطینی معرفی کرده است. اعتراضات و تظاهرات مردمی عاملی برای متحد کردن گروههای متفرق فلسطینی بود.
از سوی دیگر تغییر رویکرد فلسطینی ها به طور قطع در تغییر نقشه بازی اسرائیل برای مقابله با آنها تاثیرگذار خواهد بود. مقامات اسرائیل به خوبی می دانند اگر به اعتراضات مسالمت آمیز فلسطینی ها با خشونت پاسخ دهند از سوی گروههای فلسطینی، داخلی و جامعه بین المللی به شدت تحت فشار قرار خواهند گرفت.
یک بانک ژاپنی اعلام کرده که مراودات بانکی خود با دولت ایران را براساس حکم قضایی صادر شده در آمریکا متوقف کرده است.
امروز سخنگوی بانک توکیو – میتسوبیشی یو اف جی گفت که قاضی دادگاهی در نیویورک در ارتباط با پرونده بمب گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳، حکم کرده است که دارایی های ایران نزد این بانک مسدود و مراودات بانک با دولت ایران متوقف شود.
به گزارش بی بی سی، سخنگوی بانک ژاپنی افزوده است که مبلغ دو میلیارد و ششصد میلیون دلار دارایی دولت جمهوری اسلامی نزد این بانک مسدود شده است هر چند وی در مورد میزان کل سپرده های ایران نزد این بانک و صاحبان این سپرده ها توضیح بیشتری نداد.
این حکم اوایل ماه جاری و به نفع دو تن از مصدومان بمب گذاری سال ۱۹۸۳ صادر شد اما به گفته سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی، اموال مسدود شده معادل مبلغی است که یک دادگاه دیگر آمریکایی در سال ۲۰۰۷ برای پرداخت خسارت به خانواده های قربانیان این بمب گذاری لازم تشخیص داده بود.
سخنگوی بانک توکیو میتسوبیشی گفته است که حکم قاضی دادگاه نیویورک نه تنها شامل عملیات این بانک در آمریکا می شود، بلکه فعالیت آن در ژاپن را هم در بر می گیرد که، به گفته او، از نظر قوانین ژاپن “محل ایراد است.”
وی افزود که به همین دلیل، بانک در نظر دارد نسبت به این حکم استیناف خواهی کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بخش عمده امور بانکی مربوط به پرداخت های نفتی ژاپن به ایران از طریق بانک توکیو میتسوبیشی صورت می گیرد و یاسوهیرو ساتو، مدیر موسسه مالی میزوهو و رئیس انجمن بانکداران ژاپنی گفته است که قطع اینگونه مراودات “امنیت انرژی ژاپن را به مخاطره می اندازد.”
تصمیم بانک ژاپنی به ماجرای انفجار شدید در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در جریان جنگ داخلی لبنان ارتباط دارد که در جریان آن، ۲۴۱ نظامی آمریکایی و بیش از پنجاه نظامی فرانسوی کشته و شمار دیگری زخمی شدند.
در حال حاضر تحریم های بانکی و نفتی شماری از کشورهای غربی علیه برنامه های اتمی ایران، این کشور را با دشواری هایی در فروش نفت و مهمتر از آن، دریافت عواید حاصله از آن مواجه کرده است و به گزارش رویترز، گروهی از سناتورهای آمریکایی در نظر دارند طرحی را برای تشدید این تحریم ها به تصویب برسانند.
محمد جواد شاهپری (داریوش) پس از احضار به دادسرای مقدسی برای اجرای حکمش به بند ٣۵٠ انتقال یافت.
به گزارش خبرنگار کلمه، وی در بهمن ماه ٨٨ در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از گذراندن یکماه حبس در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ با قرار وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی آزاد و سپس در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب توسط قاضی پیرعباسی به ٢سال و ۴ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد.
محمد جواد شاهپری٢١ ساله هم اکنون در کنار برادر و داماد خانواده شان به نام های پوریا شاهپری و بهمن صادقی نور دربند٣۵٠ اوین به سر می برد.
محمدعلی ولایتی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که هفته ی گذشته پس از بیش از ۵۰ روز اعتصاب غذای تر در پاسخ به درخواست فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به اعتصاب غذای خود پایان داده بود با ارسال نامه ای از همه ی دوستان و دلسوزان تشکر کرده و خاطرنشان کرده است: ای کاش برای حفظ ظاهر هم شده همانند رژیم صهیونیستی که دشمن خود را بعد از ۴۳ روز اعتصاب غذا آزاد کرد یک زندانی سیاسی را که نه تنها مسلح نیست نه تنها شهروند یک سرزمین دیگر نیست بلکه به عنوان شیعه ایرانی که سی و یک سال را صادقانه خدمت کرده است و تنها منتقد سیاست های جاری است خرافی خواندند و پاسخی در خور به درخواست های قانونی کوچک او (اعاده دادرسی، ملاقات با دادستان کل) می دادند.
به گزارش کلمه، این زندانی سیاسی در نامه خود که همان روز پایان اعتصاب نگاشته، با بیان اینکه در این زمان به تلاشم برای رفع ظلم افزودم و همه راه های قانونی را پیمودم ولی متاسفانه باز هم تمام این تلاش ها بی فایده بود و عملا راهی به غیر از اعتصاب غذا برای رساندن صدایم به گوش تصمیم گیرندگان باقی نماند بنا بر این علی رغم میل باطنی دست به اعتصاب غذا زدم، آورده است: اما باز هم به جای رسیدگی یا حداقل توجه به مطالباتم به مدت ۲۰ روز به سلول انفرادی منتقل شدم و خوشبختانه علی رغم بی تفاوتی مسئولین امنیتی و قضایی نسبت به سلامت اعتصاب کنندگان از جمله بنده و برادر بزرگوارم آقای معتمدنیا و … تهدید دائمی انتقال به سلول انفرادی!!
هفته ی گذشته فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در پیامی از محمدرضا معتمدنیا و محمدعلی ولایتی، دو زندانی سیاسی که در زندان اوین دست به اعتصاب غذای اعتراضی زده اند در خواست کرده بودند که به این اعتصاب نامحدود پایان دهند.
دختران این دو همراه سبز، در این پیام با بیان اینکه برای ما در این روزهای سخت که به جبر و ظلم از پدر و مادر خود دوریم وجودتان که برایشان عزیز بود دو صد چندان عزیزتر گشته است، تاکید کرده اند: ما همه، وعده حق خدا را باور داریم که ان مع العسر یسری، به یقین پس از سختی آسانی است.
محمد علی ولایتی معاونت امور استان های ستاد مردمی مهندس میر حسین موسوی را در انتخابات ۱۳۸۸ بر عهده داشت. او شهریور ماه سال جاری به دو سال حبس محکوم شده است.
این زندانی سیاسی به مدت سی سال در پست هایی از جمله بخشداری فیروزکوه، معاونت اداری و مالی دانشکده وزارت اطلاعات، و دبیر پشتیبانی دانشگاه شاهد، معاونت بازرسی وزارت کشور در ۸ سال دولت اصلاحات فعالیت داشت در حال حاضر دبیر اجرایی خانه احزاب و بازرسی آن می باشد.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به نام خداوند بخشنده مهربان
سروران گرامی، شخصیت های محترم، هم بندیان عزیز
بیشتر از هر چیز وظیفه دارم از طرف خودم و خانواده ام از همه شخصیت های عزیز، دوستان، فامیل ها و هم شهریان عزیزم که به دلیل اعتصاب غذا ۵۰ روزه ام ابراز نگرانی و همدلی نمودند صمیمانه تشکر نمایم.
بویژه هم بندیان فرهیخته، مظلوم و زجر کشیده که با دلایل واهی حکم های سنگین برای آنان صادر شده است. دعا می کنم هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده خود بازگردند.
اینجانب از سال ۱۳۷۶ مورد ظلم برخی از نهادهای امنیتی قرار گرفته ام و علی رغم پیگیری های جدی نه تنها نتیجه ای از این تلاشها به دست نیامد، بلکه نهایتا با صدور حکم دو سال حبس دوساله در بند ۳۵۰ اوین زندانی شدم.
در این زمان هم به تلاشم برای رفع ظلم افزودم و همه راه های قانونی را پیمودم ولی متاسفانه باز هم تمام این تلاش ها بی فایده بود و عملا راهی به غیر از اعتصاب غذا برای رساندن صدایم به گوش تصمیم گیرندگان باقی نماند بنا بر این علی رغم میل باطنی دست به اعتصاب غذا زدم. اما باز هم به جای رسیدگی یا حداقل توجه به مطالباتم به مدت ۲۰ روز به سلول انفرادی منتقل شدم و خوشبختانه علی رغم بی تفاوتی مسئولین امنیتی و قضایی نسبت به سلامت اعتصاب کنندگان از جمله بنده و برادر بزرگوارم آقای معتمدنیا و … تهدید دائمی انتقال به سلول انفرادی!! شخصیت های سیاسیِ فرهنگی و اجتماعی با ابراز همدلی و پشتیبانی از مطالبات زندانیان سیاسی به خصوص اعتصاب کنندگان خواستار پایان بخشیدن به این اعتصاب غذا شدند و از بروز عوارض احتمالی جبران ناپذیر ناشی از اعتماد که خود، خانواده و جامعه عمری باید هزینه آنرا بپردازند، اظهار نگرانی کردند.
همه این موارد در حالی است که رسانه های دولتی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بخش های مختلف خبری سنگ تمام گذاشتند و اطلاع رسانی همه جانبه ای نمودند؟! ولی هیچ یک از روزنامه های رسانه های غیر حکومتی و اصلاح طلبان ایران اجازه چاپ یک کلمه در مورد اعتصاب کنندگان را ندارند و این است سیاست یک بام و دو هوای حاکمان ما که یا ما را شیعه، ایرانی و اعتصابی نمی دانند یا اعضا خانه را رها کرده اند و تنها به فکر همسایه اند. و این همان کشوری است که رییس دولت آن در مجامع بین المللی ادعا می کند اینجا آزادترین کشور دنیاست؟! ای کاش حاکمان ما به اندازه ی بحرینی برای شهروندان ایرانی حقوق شهروندی قایل بودند.
ای کاش برای حفظ ظاهر هم شده همانند رژیم صهیونیستی که دشمن خود را بعد از ۴۳ روز اعتصاب غذا آزاد کرد یک زندانی سیاسی را که نه تنها مسلح نیست نه تنها شهروند یک سرزمین دیگر نیست بلکه به عنوان شیعه ایرانی که سی و یک سال را صادقانه خدمت کرده است و تنها منتقد سیاست های جاری است خرافی خواندند و پاسخی در خور به درخواست های قانونی کوچک او (اعاده دادرسی، ملاقات با دادستان کل) میدادند.
اکنون اینجانب با عنایت به ارسال پیام های محبت آمیز بزرگان و سروران عزیز از جمله فرزندان نخست وزیر محبوب دوران دفاع جناب آقای مهندس میر حسین موسوی، جمعی از اعضای شورای مرکزی خانه احزاب ایران، سرکار خانم طالقانی بازرس خانه احزاب و همه شخصیت های فرهیخته معزز (از اسم بردند آنان به دلیل فضای امنیتی معذورم) که به صورت مکتوب، شفاهی، حضوری، تلفنی در خواست نمودند علی الخصوص در خواست مکرر هم بندیان مظلوم و دلسوزم در پنجاهمین روز، به اعتصاب خود پایان می دهم امیدوارم اولا همه زندانیان سیاسی به خصوص مهندس میر حسین موسوی سرکار خانم زهرا رهنورد و حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی هرچه زود تر از بند اسارت آزاد و ثانیا ملت بزرگ ایران با تلاشی مضاعف هرچه زودتر به حق مسلم خود که همان دموکراسی و انتخابات آزاد است دست یابند.
محمد علی ولایتی
بند آزادگان – بند ۳۵۰ اوین
روزشمار اعتصاب:
پایان اعتصاب غذای اعتراضی محمدعلی ولایتی، زندانی محبوس در بند ۳۵۰ اوین
مهدی خزعلی: برادر عزیز محمد ولایتی روزه ات را افطار کن!
دختران موسوی و رهنورد به معتمدنیا و ولایتی: رنج شما، غم پدر و مادر ماست، به اعتصاب خود پایان دهید
دختر محمدعلی ولایتی: نگرانیم که اتفاق بدی برای پدرم بیفتد
طرح سبز/ بیش از یک ماه اعتصاب غذا در اعتراض به عدم اجرای قانون اساسی
همسر محمدعلی ولایتی: خواستم بگویم اعتصابت را بشکن، اما گفتم خدا پشت و پناهت
انتقال محمدعلی ولایتی، زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا، به بهداری اوین
ادامه اعتصاب غذا و انتقال محمدعلی ولایتی به انفرادی بند ۲۴۰ اوین
اعتصاب غذای محمدعلی ولایتی، زندانی سیاسی در اعتراض به رفتارهای غیرقانونی مسوولان
پنج فعال سیاسی باسابقه ملی و مذهبی در نامه سرگشاده ای به آیت الله خامنه ای، از ایشان خواستند دستور استخلاص و آزادی کلیه شخصیتهای زندانی بهویژه افراد بیمار را باتوجه به مصالح کشور و جلوگیری از تهدید امنیت ملی و رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی آنها صادر کند.
در این نامه که به امضای احمد صدر حاج سیدجوادی، حسین شاه حسینی، اعظم طالقانی، محمد بستهنگار و نظامالدین قهاری رسیده، امضاکنندگان ضمن اعتراض به برخوردهای تحدیدکننده حاکمیت علیه فعالان سیاسی، فرهنگی، دانشجویی، کارگری ، رسانهای و حوادثی که منجر به شهادت هاله سحابی و هدی صابر شد؛ از بازداشت فعالان فرهنگی و سیاسی از جمله آقایان محمد توسلی،، سعید مدنی، مسعود پدرام ، علیرضا رجایی انتقاد کرده اند.
متن کامل این نامه به نقل از سایت ملی-مذهبی در ادامه می آید:
مقام محترم رهبری حضرت آیتالله خامنهای
با سلام و احترام
ما امضاءکنندگان زیر که در دوران استبداد شاهنشاهی همراه با جنابعالی در صف مبارزه با دیکتاتوری با اعتقاد به استقرار عدالت،آزادی و حکومت قانون بودهایم و هنوز هم بر آن اعتقادات هستیم لازم دانستیم که در شرایط خطیر کنونی که امنیت ملی و مصالح کشور به شدت تهدید میشود مواردی را به اطلاع جنابعالی برسانیم:
۱- در چند سال گذشته برخوردهای تحدیدکنندهای به فعالان حوزه سیاست، فرهنگی، دانشجویی، کارگری، رسانهای و… شده و در یکسال گذشته نیز تشدید گردیده است. بطوری که در مراسم تشییع جنازه شادروان مهندس سحابی، منجر به شهادت دختر ایشان، هاله سحابی و متعاقب آن آقای هدی صابر در زندان گردید.
۲- بازداشت فعالان فرهنگی ، سیاسی و… ازجمله آقایان محمد توسلی،، سعید مدنی، مسعود پدرام ، علیرضا رجایی و بسیاری از شخصیتها
۳- اخیراً بازداشت مجدد خانم نرگس محمدی، فعال حقوق بشر، که در بازداشت وی در سال گذشته، منجر به بیماری فلج عضلانی وی شد ما را به شدت نگران کرده است. خبرهای موثق در ملاقات با وی حاکی از این است که وی مجدداً دچار فلج عضلانی شده و در بهداری زندان اوین بستری و در شرایط بحرانی بسر میبرد. دو فرزند خردسال او در غیبت پدر که علیرغم فعالیتهای مسالمتآمیز قانون سیاسی، ۱۴ سال زندان جمهوری اسلامی را تحمل کرده و هماکنون از روی اجبار درخارج از کشور به سر میبرد و هیچوقت از قانونگرایی و اصلاحطلبی عدول نکرده است. در شرایط خاص کودکانه خود بسر میبرند.
درخواست دستور مستقیم جنابعالی برای استخلاص و آزادی کلیه شخصیتهای زندانی بهویژه افراد بیمار باتوجه به مصالح کشور و جلوگیری از تهدید امنیت ملی و رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی آنها را داریم.
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
احمد صدر حاج سیدجوادی، حسین شاه حسینی، اعظم طالقانی، محمد بستهنگار، نظامالدین قهاری
کلمه – سید کاظم قمی:
در دوره پس از انتخابات مجلس نهم و با نزدیک شدن به خردادماه و سالروز تولد جنبش مدنی سبز مردم ایران، در رسانه های مجازی و خارج از ایران، شاهد مفالات و مصاحبه های بحث برانگیزی هستیم که در آن، جنبش سبز، کارنامه و خط مشی آن مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است. بدون اغراق باید گفت که برای یک جنبش دموکراتیک، مدنی، اصلاحگر و تحول خواه، هیچ موهبتی بالاتر از برخورداری از نقد و ارزیابی مستمر صاحبنظران و اندیشمندان نیست. هویت جنبش سبز با پذیرش تنوع و تعدد عجین شده و از همین روست که خواستار به رسمیت شناخته شدن آن از سوی حاکمیت انحصارگراست. انتظار همراهان جنیش سبز از شورای هماهنگی راه سبز امید، که در غیاب رهبران جنبش وظیفه همراهی با یکایک شهروندانی که آرمان های جنبش را آئینه مطالبات ملی و همیشگی خود می دانند را بر عهده دارد، این است که خود در این زمینه پیشگام شود و با برشمردن محاسن و معایب و فراز و فرودهای جنبش در عمر سه ساله خود، راه را برای ارزیابی راه طی شده و ترسیم راه آینده هموار سازد.
در مناقشات و مباحثات مطرح شده در باره جنبش سبز اما، ضعف بزرگی دیده می شود که در این سطور تنها به وجود آن اشاره خواهد شد و نه علل و اسباب آن، و آن این که برخی از تحلیل گران و منتقدان، بدون توجه به واقعیت های آشکار تاریخچه جنبش سبز، به ارایه انتقادات، و به دنبال آن، پیشنهادهایی می پردازند که نشان از بی توجهی یا فراموشکاری نسبت به حوادث و وقایع سه سال اخیر دارد. برای نمونه، دیدگاهی که این روزها سعی در جلب نظر سیاست ورزان طیف منتقدان وضعیت موجود کشور دارد، از تندروی ها، عدم پذیرش واقعیت ها و انعطاف ناپذیری رهبران جنبش، به ویژه در ماه های نخستین، به عنوان نقطه ضعف مهم خط مشی آن سخن می راند. نگاهی به بیانیه های میرحسین موسوی و آرشیو خبری رسانه ها اما، حاکی از این واقعیت تلخ است که حاکمیت، بدون توجه به خواست میلیون ها نفر که بطور مسالمت آمیز و تنها با شعار «رأی من کجاست؟» خواستار رسیدگی به مسئله ای که به آسانی قابل حل می نمود شده بودند، به سرکوب و تهدید و ارعاب و وابسته خواندن و فتنه نامیدن این حرکت مدنی مردمی تمسک جست. رهبران جنبش، که در همان لحظه های اول اعلام کردند که از حق شخصی خود گذشته اند و تنها برای احقاق حقوق شهروندان معترض، که به لحاظ موازین شرعی امانت مورد تعدی قرار گرفته شان «حق الناس» محسوب و گذشت از آن حتی در حیطه حقوق خداوند نیز نیست ایستاده اند، خواستار تعیین مرجعی بی طرف در مقام رسیدگی و داوری (حکمیت) و پایبندی خود به تمکین در برابر حکم آن شدند. اما حاکمیت در حرکتی شگفت انگیز، حکمیت را که هم در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و هم در زمان رهبری امام خمینی به عنوان راه حلی پذیرفته شده در سیره عقلا به کار گرفته شده بود، «بدعت» نامید و از پذیرش آن طفره رفت.
نمونه دیگر از اینگونه فراموشکاری های تاریخی، می توان به تلاشی که برای جدایی اصلاح طلبان از جنبش سبز صورت می گیرد اشاره کرد. بن مایه این تلاش، دست کم از سوی تحلیل گران با صداقت این نظریه، اشتباه خواندن همراهی اصلاح طلبان با جنبش سبز است. به زعم این نظریه پردازان، اصلاح طلبان می توانستند (و می توانند) به شرایط ماقبل انتخابات ریاست جمهوری بازگردند و با سازمان دهی به نیروها و ساماندهی به رسانه های خود، تلاش کنند بار دیگر به صحنه مناسبات سیاست رسمی کشور وارد شوند. این روزها حتی شنیده می شود که برای رهبری حرکت اصلاحی چهره هایی مطرح شده اند و چگونگی ورود به عرصه کارزار انتخاباتی دوره آتی ریاست جمهوری در دستور کار برخی محافل سیاسی حامی این دیدگاه قرار گرفته است. شادمانی مراکز تصمیم گیرنده سیاسی در حاکمیت، که عمدتا تحت تأثیر نحلیل های صادر شده از سوی مراکز امنیتی است، از تفرقه ای که در حال شکل گیری است به حدی است که، در حالی که از کوچک ترین تجمع و گردهمایی همراهان جنبش سیز جلوگیری می کنند، تشکیل جلسات رسمی و غیر رسمی این محافل سیاسی را مورد مسامحه فرار می دهند. آنچه در این میان به فراموشی سپرده شده این است که همراهی اصلاح طلبان با میرحسین موسوی پیش و پس از انتخابات، مهم ترین ایرادی بود که از سوی حاکمیت ابراز می شد. حاکمیت خواهان مرزبندی میرحسین با اصلاح طلبان و اخراج آنان از کمپین انتخاباتی اش بود؛ خواسته ای که میرحسین با توجه به اصل پذیرش تنوع و تعدد، آن را نپذیرفت. در ماجراهای پس از انتخابات نیز، بر اساس آنچه در محاکمه های نمایشی و تبلیغات سنگین حکومتی مطرح شد، سعی می شد اصلاح طلبان به عنوان طراح و تحریک کننده تمامی اعتراضات، و صد البته با اتهام موهوم ارتباط با قدرت های خارجی و سازمان های اطلاعاتی آنها، معرفی شوند.
واقعیت این است که برای ارزیابی گذشته، بیش از هر چیز باید به بافتار تاریخی حوادث آن توجه داشت و از تاریخ سازی و وارونه سازی حفایق تاریخی در جهت اثبات درستی تحلیل ها و نظریه ها، سخت پرهیز کرد. امروزه، در عین استقبال از نقد و ارزیابی علمانه و منصفانه از عملکرد جنبش، هوشیاری همراهان جنبش سبز در جلوگیری از پیشبرد اهداف تفرقه افکنانه حاکمیت بس ضروری است. آنها که از طولانی شدن راه خسته شده اند و در آستانه دروازه تنگ عرصه سیاست ورزی رسمی در انتظار فرصتی برای ورود و حضور به هر قیمتی هستند، فراموش کرده اند که اتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، آغاز اجرای طرح اقتدارگرایان برای بیرون راندن اصلاح طلبان و منتقدان از عرصه سیاسی کشور، یکدست سازی قدرت و ایجاد تنوع سیاسی مصنوعی و نمایشی در میان طرفداران خود بود؛ طرحی که با هوشیاری مردم، مشارکت فعال کسانی که پیش از آن از تأثیرگذاری بر روند سیاسی کشور نومید شده بودند، پایداری ستودنی همراهان جنبش سبز و صبر و استقامت شان، نقش بر آب شد. راه مبارزه مدنی، راهی است پر پیچ و خم و دشوار، اما دستاوردهای آن بس ماندنی و آینده ساز، و هر ملتی که خواهان تحول بنیادین در وضعیت امروز خود و ساختن فردایی بهتر است، چاره ای جز صبر و استقامت و تلاش بی وقفه در این راه ندارد.
حذف نام خلیج فارس از گوگل مپ واکنش های فراوانی از سوی ایرانیان به همراه داشته است، اینک سخنگوی وزارت امور خارجه می گوید که ایران به “گوگل” اخطار داده که در صورت استفاده از واژه های جایگزین “خلیج فارس” از آنان شکایت خواهد کرد.
سایت جستجوی گوگل در بخش نقشه خود (GOOGLE MAP اسم خلیج فارس را ا برداشته است. پس از آن بود که ایرانیان در یک حرکت خودجوش به صفحه فیس بوک گوگل هجوم آورده و در اعتراض به تغییر نام ” خلیج فارس” در گوگل مپ ، بر روی صفحه گوگل کلماتی همچون PERSIAN GULF را بعنوان اعتراض درج می کنند.
شرکت گوگل به بیبیسی فارسی گفته بود که دلیل نشان ندادن نام خلیج فارس در سرویس نقشهاش – گوگلمپز – این است که میخواهد وارد مناقشههای سیاسی بر سر نام این دریا نشود.
مایکل دالوو، مدیر روابط عمومی شرکت گوگل مدعی شده که این شرکت هیچ گونه "موضع سیاسی نمیگیرد" و از آنجا که "بعضی از مردم دنیا این آبراهه را Arabian Gulf (خلیج عربی) مینامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه سیاسی، نامی برای این خلیج روی نقشهاش ظاهر نمیشود.
اما سردار حسین علایی با انتقاد از این اقدام سیاسی گوگل از همه ایرانیان و همه مردم دنیا که به دنبال حفظ نامهای تاریخی بر اماکن جغرافیایی هستند خواست که به این اقدام گوگل اعتراض کنند و تلاش کنند نام صحیح خلیج فارس را بکار ببرند.
اکنون رامین مهمانپرست پیش از ظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران تاکید کرد: بازیچه قرار دادن فناوری های نوین در مباحث سیاسی از جمله اقدامات جدید دشمنان علیه ایران است که در این راستا “گوگل” بازیچه قرار گرفته است.
وی تصریح کرد: به طور یقین چنانچه “گوگل” نام “خلیج فارس” را به درستی به کار نبرد با خسارت های زیادی از جانب مردم ایران روبرو خواهد شد.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران افزود: به طور حتم “گوگل” با این حرکت ناشایست خود با آسیب های زیادی روبرو خواهد شد زیرا حذف نام “خلیج فارس” بازی با احساسات و واقعیت مردم ایران است.
مهمانپرست در ادامه سخنان خود با اشاره به وضعیت جزایر سه گانه ایران نیز گفت: هزاران سال است که این جزایر به ایران تعلق دارد.
وی تصریح کرد: کشورهای منطقه باید در کاربرد واژه هایی که باعث ناراحتی مردم ایران می شود دقت کنند.
پیش از این نیز سخنگوی وزارت خارجه گفته بود که تلاش گوگل برای در نظر نگرفتن اسناد تاریخی و حذف نام خلیج فارس اعتبار این سایت را خدشه دار می کند. وی تصریح کرده بود: مردم دنیا می دانند که نمی توان برای انگیزه های سیاسی نام جعلی بر روی یک منطقه گذاشت. سخنگوی وزارت امور خارجه تصریح کرد: ما همواره به طور رسمی پیگیری کرده ایم که نام خلیج فارس به طور صحیح استفاده شود. تاکنون در سازمان ملل هفت بخشنامه و دستورالعمل برای استفاده صحیح از نام خلیج فارس صادر شده است و این مساله به تمامی اعضا منتقل شده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تاکید کرد: کشور ایران اجازه هیچگونه دخالت کشور های منطقه در مباحث داخلی را نمی دهد.
مهمانپرست با بیان اینکه کشورهای حاضر در ۱+۵ باید به مردم ایران احترام بگذارند، گفت: دیدارهای مسئولین ایران در خصوص انرژی هسته ای در چارچوبی مشخص انجام می شود و ارزیابی ما از نشست عراق مثبت است.
با هجوم ریزگردها به بیست استان کشور و تعطیلی برخی از مراکز آموزشی، سازمان حفاظت محیط زیست استان تهران در اطلاعیهای با اشاره به قرار گرفتن وضعیت آلودگی هوای تهران در شرایط هشدار، خواستار مشارکت عمومی شهروندان به منظور جلوگیری از هرگونه عوارض ناشی از این معضل شد.
به گزارش ایسنا، در این اطلاعیه آمده است: با توجه به سنجش میزان آلایندهها به آگاهی میرساند وضعیت کیفی هوای تهران به دلیل وجود غلظت بیش از حد مجاز ذرات معلق ناشی از ورود ریزگردها به آسمان کشور همچنان در شرایط هشدار قرار دارد.
البته با توجه به گزارش از میزان آلایندهها کاسته گردد. بنابراین توصیه میگردد به منظور جلوگیری از هرگونه عوارض ناشی از این موضوع موارد ذیل مدنظر همشهریان قرار گیرد.
۱ ـ مشارکت عمومی و خودداری از هرگونه فعالیت که منجر به افزایش آلودگی هوا میشود از جمله: روشن کردن آتش درمعابر، سوزاندن لاستیک، عملیات قیرکاری، عمرانی و مانند آن
۲ ـ کاهش استفاده از وسایل نقلیه شخصی و استفاده از وسایل همگانی و همپیمایی
۳ ـ عدم خروج غیر ضروری از منزل به ویژه برای کودکان و افراد سالخورده
۴ ـ کاهش فعالیتهای بدنی بیماران قلبی و ریوی و مبتلا به آسم، به خصوص در فضای باز
۵ ـ استفاده از ماسک استاندارد مورد تایید وزارت بهداشت برای افرادی که بیشترین زمان مواجهه با آلودگی هوا را دارند
۶ ـ عدم انجام فعالیتهای شدید بدنی و فعالیتهای ورزشی
یک فعال حقوق کودکان کار گفت: با اوجگیری بحرانهای اقتصادی و افزایش تورم، روند جذب کودکان به ویژه کودکان مهاجر افغان به بازار کار سرعت گرفته است.
طیبه شریف پور، عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان کار و خیابان در این باره اظهار کرد: با تشدید برخوردها برای بازگشت مهاجرین افغان پس از دهه ۷۰ با پدیده بازگشت فرزندان مهاجرین افغان مواجه شدیم.
او در تشریح این پدیده گفت: بسیاری از کودکان زیر ۱۸ سال که ممکن است یکی از بستگان آنها در ایران باشند به شکل غیر قانونی وارد ایران میشوند و به دور از خانواده به صورت گروهی در مناطق حاشیهای تهران کار و زندگی کار میکنند.
شریفپور ادامه داد: در بازدیدهایی که از طریق انجمن متبوعش به طور نامحسوس در باغها و اماکن حاشیهای شهر تهران صورت گرفته مشاهده شده است که کودکان زبالهگرد در گروههایی با یکی از بستگان بزرگسال بدون امکانات اولیه بهداشتی به کار تفکیک زباله مشغول هستند و در محیطهای آلوده بدون حداقل امکانات همچون دستکش و ماسک، سرنگ و تیغهای مصرفشدهی داخل زبالهها را لمس میکنند بی آنکه از روشهای انتقال بیماریهای عفونی اطلاعی داشته باشند.
او به تغذیه و بهداشت نامناسب در محیط کار کودکان زبالهگرد اشاره کرد و افزود: طبق ارزیابیهای انجام شده سکونت غیر بهداشتی و تماس با مواد آلوده باعث شده است که این کودکان ۴۵ برابر بیشتر از سایر کودکان کار در معرض بیماری ایدز و سایر بیماریهای عفونی قرار داشته باشند.
به گزارش ایلنا، عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان کار و خیابان در ادامه به فقدان امکانات دولتی برای درمان این کودکان اشاره کرد و گفت: به جز واکسیناسیون کودکان افغان باید برای سایر مراقبتهای بهداشتی پول پرداخت کنند که متاسفانه تامین این هزینهها مقدور نیست.
او در خاتمه با انتقاد از نهادهای دولتی در خصوص عدم شناساسی مافیای جمعآوری زباله در کشور گفت: معلوم نیست سود میلیاردی زبالهگردی که حاصل کار پر خطر این کودکان است به جیب چه کسانی میرود.
حسین علایی
طرح اتحاد بحرین با عربستان برای مقابله با تغییر موازنه قوا و تعادل قدرت در خلیج فارس و راهی برای حراست از نظام های پادشاهی و دیکتاتوری در منطقه و تداوم نفوذ آمریکا در خلیج فارس است.
بحرین جزیره بسیار کوچکی در خلیج فارس است که وسعتی کمتر از ۷۰۰ کیلومتر مربع و فضایی بسیار کوچکتر از مساحت شهر تهران دارد اما اهمیت ژئوپلیتیکی آن بسیار مهم است. به همین دلیل بوده است که در طول تاریخ این جزیره مورد توجه قدرت های بزرگ فرامنطقه ای قرار گرفته و از عوامل اصلی اختلاف بین ایران و قدرت های سلطه گر ظرف ۵۰ سال گذشته بوده است. از زمانی که شورای همکاری خلیج فارس در زمستان سال ۱۳۵۹ در حمایت از رژیم صدام حسین در جریان تحمیل جنگ علیه ایران تأسیس شد، بحرین همکاری گسترده ای را با عربستان و آمریکا در جهت حمایت از اقدامات عراق در حمله به کشتی های عازم بنادر ایران و نا امن سازی خلیج فارس انجام داد. این کشور از سالها قبل بخشی از خاک خود را به ارتش آمریکا واگذار کرده است و دهها سال است که سرفرماندهی ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بندر سلمان بحرین مستقر شده است. از آنجا که از هنگام جداسازی بحرین از ایران، همواره حکومت قبیله ای این کشور با مردم و ساکنین این جزیره سر ناسازگاری داشته است لذا به دنبال پیوند با عربستان و آمریکا بوده است تا بتواند با مشت آهنین بر مردم این جزیره حکم رانده و با حمایت های آمریکا و عربستان نگران سرنگونی آل خلیفه نباشد.
عربستان هم بحرین را همواره جزء منطقة امنیت ملی خود تلقی کرده و معتقد است که هر نوع تغییر در ساختار حکومتی این امیرنشین بر ساختار پادشاهی در عربستان تأثیر تعیین کننده خواهد گذاشت و بنابراین با شدت و قدرت هرچه تمام تر از آل خلیفه حمایت می کند. بر همین اساس عربستان ظرف چند سال گذشته با احداث یک پل عظیم، سرزمین بحرین را به خاک خود متصل کرد تا در هر زمان که اراده کرد نیروهای نظامی خود را به این جزیره گسیل دارد. هم اکنون مردم بحرین مواجه با اشغال سرزمینشان توسط حکومت عربستان هستند و این حکام عربستان هستند که با توافق آمریکا از ایجاد مردم سالاری در بحرین جلوگیری می کنند.
تصور آمریکا بر این است که برخورداری مردم بحرین از دموکراسی به مفهوم برچیده شدن پایگاه های آمریکا در بحرین خواهد بود و این امر باعث خواهد شد تا آمریکا مجبور شود سایر پایگاه های خود در عربستان، کویت، قطر و امارات را هم نا امن محسوب کند و در نهایت به اشغال نظامی دریای خلیج فارس پایان دهد. خروج نیروهای نظامی آمریکا از خلیج فارس هم به مفهوم سیادت دریایی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. از سوی دیگر مردم بحرین به دلایل تاریخی همواره تمایل داشته اند تا با ایران روابط حسنه داشته باشند. تصور بروز چنین اتفاقی موجب نگرانی شدید عربستان خواهد شد زیرا در صورت سقوط آل خلیفه در منامه، نه تنها اتحاد عربستان با بحرین شکل نخواهد گرفت بلکه شورای همکاری خلیج فارس از هم پاشیده خواهد شد و عربستان در رقابت با ایران عقب خواهد افتاد. به هر حال هم اکنون جدال قدرت در چگونگی سلطه بر خلیج فارس که مهم ترین منطقه ژئوپلیتیک انرژی جهان است همچنان ادامه دارد.
تصور آمریکا و عربستان بر این است که به نتیجه رسیدن قیام مردم بحرین نه تنها آنها را بر سرنوشت خویش حاکم خواهد کرد بلکه موجب گسترش موج خیزش ها مردمی در کشورهای جنوبی خلیج فارس خواهد شد و این امر بساط نظام های پادشاهی و سلطانی را در کشورهای حاشیه خلیج فارس به هم خواهد ریخت و کشورهای منطقه را بر چاه های نفت و گاز خلیج فارس مسلط خواهد گردانید. بنابراین عربستان قصد دارد تا با طرح موضوع اتحاد کشورهای خلیج فارس، بحرین را به حکومت خود ملحق کند تا از تداوم حکومت آل خلیفه اطمینان حاصل کند. بنابراین طرح اتحاد بحرین با عربستان برای مقابله با تغییر موازنة قوا و تعادل قدرت در خلیج فارس و راهی برای حراست از نظام های پادشاهی و دیکتاتوری در منطقه و تداوم نفوذ آمریکا در خلیج فارس است.
منبع: خبر آنلاین
بدنبال نوسانات قیمت ارز و سکه، وزیر امور اقتصادی و دارایی در واکنش به نوسانات قیمت سکه طی چند روز اخیر گفت: برخی بازار آزاد را دستکاری میکنند که افراد باید مراقب باشند.
پیش از این احمدی نژاد از نقش توطئه های داخلی و خارجی و عدم همکاری وزارت اطلاعات در افزایش قیمت سکه و ارز خبر داده بود.
شمسالدین حسینی دیروز در گفتوگو با ایرنا در پاسخ به سوالی درباره دلیل نوسانات قیمت سکه طی روزهای اخیر با توجه به کاهش قیمت جهانی طلا افزود: سیاست بانک مرکزی در جهت کاهش نرخ سکه و ارز در بازار آزاد است.
وی با یادآوری اینکه طی چند ماه گذشته بازار ارز و سکه در نوسان بوده است، گفت: خوشبختانه طی ماههای اخیر، شاهد آرامش نسبی در این بازار بودهایم. حسینی خاطرنشان کرد که در مجموع جهت گیری قیمت ها به سمت کاهش است.
وی با بیان اینکه شرایط بازارهای مختلف به هم ارتباط دارد، گفت: موضوعی که ما همچنان بر آن تاکید داریم و به تجربه هم ثابت شده، این است که تامین کالا و خدمات اساسی با استفاده از ارز مرجع با نرخ ۱۲۲۶ تومان، هم نوسانات را به حداقل برسانیم و هم سیاست کاهش نرخ بازار آزاد ارز را پیگیری کنیم.
مصطفی ملکیان
(۱)
«متاسفانه در جریانات و محافل روشنفکری ما دو خصلت کمابیش مشهود است: خصلت اول اینکه مباحث هیچ گاه به صورت عمیق و آکادمیک طرح نمی شوند و خصلت دوم اینکه در بین موضوعات مختلف، موضوعاتی مورد توجه قرار می گیرند که کمابیش با سیاست مرتبطند. به عبارت دیگر در کشور ما مباحث روشنفکری تا حدی تعریف خود را از عالم سیاست می گیرند. این است که می بینید مسائلی مثل آزادی، عدالت، و مدارا جای خود را باز کرده اند اما مباحثی که به نظر خود روشنفکران، ارتباطشان با عالم سیاست، ارتباط دورتری است، طرح نشده اند.»
.
(۲)
«جامعه ما، چه در سطح توده مردم و چه در سطح اهل فکر و فرهنگ، دستخوش یک توهم است و آن اینکه ما اخلاقی هستیم. وقتی اخلاقی هستیم، دیگر نیازی به مباحث اخلاقی نداریم. ما همیشه احساس می کنیم به طرح مسائل اقتصادی نیاز داریم، همیشه احساس می کنیم به طرح مباحث سیاسی نیاز داریم، چرا که فکر می کنیم واقعا از لحاظ اقتصادی و سیاسی عقب هستیم اما هیچ وقت احساس نمی کنیم از لحاظ مسائل اخلاقی عقب هستیم و چون این طور است، مسائل اقتصادی و سیاسی برای ما از اولویت برخوردارند اما مسائل اخلاقی از اولویت برخوردار نیستند. در حالیکه واقعیت این است که ما از لحاظ اخلاقی، یک جامعه پیشرفته نیستیم و انحطاط اخلاقی ما به هیچ وجه کمتر از انحطاط سیاسی و یا کمتر از عقب ماندگی اقنصادی ما نیست.»
.
(۳)
«گزاره اخلاقی گزاره ای است که موضوع آن یا انسان است، یا حالات نفسانی انسان، و یا افعال ظاهری انسان و محمول آن یکی از مفاهیم: خوب و بد، درست و نادرست، باید و نباید اخلاقی، وظیفه یا تکلیف، مسئولیت، و فضیات و رذیلت است. اگر گزاره ای داشته باشیم که موضوعش انسان، حالات نفسانی انسان، و افعال ظاهری انسان باشد و محمولش یکی از آن مفاهیمی باشد که گفتم، ما با یک گزاره اخلاقی سر و کار داریم.»
.
(۴)
«من با شش سنجه و معیار درباره این که جامعه ای اخلاقی است یا نه، داوری می کنم. معیار اول، صداقت است. صداقت به معنای آن است که ظاهر و باطن آدمی دقیقا بر یکدیگر انطباق داشته باشد و این به معنای نفی ریا، تزویر و فریبکاری است. صداقت یعنی انطباق سه قلمرو در ظاهر و باطن: قلمرو آنچه در دل می گذرد، قلمرو آنچه بر زبان و قلم می آید، و قلمرو آنچه انجام می گیرد. اگر در کسی این سه قلمرو بر هم انطباق داشته باشند، او آدم صادقی است. معیار دوم، احسان است. احسان به معنای آن است که من شما را خودم فرض کنم؛ البته نه معنای بخشش مالی. سوم، تواضع است. تواضع به این معنا که من خود را شما فرض کنم. چهارمین ملاک، عدالت است. عدالت یعنی من تا آنجا که تشخیص می دهم، حق هیچ کس را ضایع و فروگذار نکنم و به او بپردازم … انسان هر قدر هم بخواهد، نمی تواند در تمام عمر خود عادلانه رفتار کند، چرا که انسان معصوم نیست، اما می تواند تا آنجا که تشخیص می دهد، عادلانه رفتار کند. (این) تجویز بی عدالتی نیست. زیرا ما انسانیم و جایزالخطا؛ امکان دارد بی عدالتی از ما صادر شود، اما بی عدالتی از لحاظ اخلاقی درست نیست … ما باید عادلانه رفتار کنیم اما به خود غرّه نیستیم که بگوییم حتما در همه لحظات زندگی می توانیم عادلانه رفتار کنیم. ملاک پنجم، حقیقت طلبی است؛ به این معنا که هیچ انسان، دین، مذهب، فرهنگ، تمدن، قوم، ملت، سلیقه و گرایشی را فوق حقیقت تلقی نکنیم. به عبارت دیگر نسبت به هیچ چیز تعبّد بی دلیل نداشته باشیم، معیار ششم، انساندوستی است.»
منبع: راز سر به مهر بر گرفته از «بحران اخلاق و معنویت» در کتاب «مشتاقی و مهجوری»
محمد نوری در آخرین کلیپی که تولید کرده است با صراحت با رهبری سخن گفته و از مشکلات و بحران های جاری در کشور پرده برداشته است.
وی با برشمردن ناهنجاری های اجتماعی می گوید: این جامعه شایسته آن همه شهادت ها و جان گذشتگی ها نیست.
این نویسنده دفاع مقدس پیش از این در نامه های ۲۲ گانه خود به رهبری فصل جدیدی در نامه نگاری به آیت الله خامنه ای آغاز کرد و به بررسی مسایل و بحران های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پرداخت و خواستار حل این مشکلات برای رسیدن به وحدت ملی شد.
نوری زاد در این کلیپ که با نام ممد نبودی ببینی منتشر شده است بار دیگر به تبیعض های قومی و دینی پرداخته و از رهبری خواسته است تا نگاه تبعیض آمیز خود به جامعه را تغییر دهد و در راستای حل معضلات کنونی گامی اساسی بردارد.
او گفته است که بیشتر عمر خود را به دادن شعار هدر کرده ایم ولی باید بازگشت و از نو ساخت.
وی در خصوص این کلیپ نوشته است: درباره ی فیلم کوتاه “ممد نبودی ببینی” باید بگویم که این اثرشتاب زده، گرچه ازتمهیدات هنری کم بهره است اما بدلیل محتوای صریح و البته صمیمی آن، یکی از تأثیرگذارترین کارهای بصری من است. مأموران اطلاعات وسپاه، ابزارحرفه ای مرا بردند تا مگر دست مرا از تهیه وتولید فیلم کوتاه سازند. غافل ازاین که خلق یک اثرهنری بیش ازآنکه معطل ابزار جوراجورباشد، به خلاقیت وفکروهنرمندی محتاج است. روزی که برادران سپاه ابزارحرفه ای مرا بارکردند وبردند به یکی ازآنان که حکم بزرگترشان را داشت گفتم: ببین برادر، وسایل من مال شما، اما با اینجا چکارمی کنید؟ ودستم را روی گیجگاهم گذاردم. یعنی: با فکرمن چه می کنید؟ فیلمی که خواهید دید، یک گفتاگفت بی پرده و خیرخواهانه با رهبراست. مدت این فیلم بیش ازسی دقیقه بود که دربازپرداخت مجدد آن، آن را به حدودهجده دقیقه تقلیل دادم. این فیلم را تماشا کنید تا ببینید من به کجای آسیب های این روزهای جامعه مان انگشت نهاده ام. این فیلم کوتاه را به همه ی کسانی که بی گناه وبدون فرصتی برای دفاع ازپای درآمدند و هیچ صدایی نیزازآنان به هیچ کجا نرسید. تقدیم به همه ی بی گناهان اعدامی. تقدیم به همه ی شهدای جنگ. تقدیم به پدران و مادران شهدا و آسیب دیدگان. تقدیم به همه ی مهاجران. وبه آنان که دردوردست ها هستند و دلشان با ایران عزیزاست. تقدیم به شما که آن را با حوصله تماشا می کنید.
برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.
همزمان با برگزاری مذاکرات هسته ای ایران در بغداد یکی از بازرسان پیشین آژانس هسته ای با انتقاد از گزارش های اخیر این آژانس در مورد ایران می گوید: در حال حاضر چنین به نظر میرسد که آژانس آماده است هر شایعهای که میشنود را مطرح کند و با ایران بر سر آن مشکل پیدا کند.
«رابرت کلی» بازرس پیشین آژانس بر این باور است که گزارشهای اخیر آژانس درباره برنامه هستهای ایران دقیق تهیه نمیشوند و مشکلات زیادی دارند و آژانس توان تخصصی ضعیفی برای کشف یک برنامه هستهای نظامی دارد، اگرچه در زمینه کشف فعالیتهای انجام شده با مواد هستهای قوی عمل میکند.
وی می گوید: در گزارشهای اخیر آژانس ادعاهایی درباره وجود محفظهای در «پارچین» برای انجام آزمایشهای انفجاری مطرح شده است، اما دراینباره میتوان گفت این محفظه به درد کارهای ادعا شده نمیخورد و من هنوز نتوانستهام به نتیجه کارشناسی قطعی درباره آن برسم چراکه چنین محفظهای «برای آزمایش مواد منفجره لازم برای انفجار یک بمب اتم خیلی کوچک است، مخصوصا اگر بخواهید اورانیوم در آزمایش بهکار ببرید، این اورانیوم به اطراف پخش خواهد شد.
کلی در ادامه افزود: برای آزمایشهای دیگر هم خیلی بزرگ است. بنابراین این محفظه و اطلاعاتی که درباره آن منتشر شده با آنچه ادعا میشود چندان همخوانی ندارد.» ما نمیتوانیم این محفظه را در عکسهای ماهوارهای که در دسترس عموم است ببینیم. اولین عکسهای ماهوارهای که از آن منطقه و ساختمان ارایه شدند متعلق به سال ۲۰۰۰ است، زمانی که ساختمان کامل شد و داخل آن دیده شد. شاید کشوری عکسهای محرمانه دیگری دارد که ممکن است محفظه را نشان دهد ولی چنان اطلاعاتی در دسترس عموم نیست.»
وی که با بی بی سی مصاحبه می کرد خاطر نشان کرد: به باور من، ایران میخواهد امکان دسترسی به پارچین را فراهم کند و در رسانهها خواندم که ایران میخواهد یک چارچوب و مدالیته برای دسترسی ایجاد شود. ایران در گذشته هم دسترسی به ۱۰ ساختمان و نقطه دیگر را میسر کرده بود. حال این پرسش ایجاد میشود که بازرسیها کی تمام میشوند؟ بازرسان آژانس میخواهند از یک سایت نظامی دیدار کنند چون آژانس شایعهای شنیده که آنجا فعالیتهایی در حال انجام است. از طرفی هم باید گفت شانسی برای موفقیت در پاکسازی سایتی که در آن فعالیت هستهای انجام میگرفته وجود ندارد چه اگر در آنجا آثاری پیدا نشود تقریبا میتوانید با اطمینان بگویید که اصلا در آنجا مواد هستهای آزمایش نشده است.
وی افزود: من با خواندن گزارش ماه نوامبر سال گذشته آژانس و ضمیمه آن درباره جنبه تسلیحاتی برنامه ایران شوکه شدم، چراکه سند ضمیمه پر بود از اطلاعات کهنه و اگر روند تحولات برنامه ایران و گزارشها را دنبال کرده باشید خیلی زود متوجه این نکته میشوید. آژانس آن اطلاعات را یکجا کنار هم گذاشت تا همه بتوانند ببینند. ولی اطلاعات فقط تا سال ۲۰۰۳ را پوشش میدادند و آن سال دقیقا مصادف است با وقتی که سیا (سازمان اطلاعاتی آمریکا) اعلام کرده که برنامه نظامی هستهای ایران متوقف شده است. از نگاه من آن گزارش خیلی جانبدارانه است. وقتی برای یک مساله، توضیحات متفاوتی قابل ارایه بوده در گزارش آن توضیحی درباره مساله را انتخاب و مطرح کردهاند که بیشتر به ضرر ایران است. من در ابتدای خدمتم برای آژانس در عراق با «هانس بلیکس» کار کردم. بعد دوباره به آژانس برگشتم و با «محمد البرادعی» کار کردم.
کلی با انتقاد از گزارش های فعلی آژانس گفت: هر دو آنها حقوق بینالملل خوانده و بسیار دقیق بودند. آنها فقط به اطلاعاتی استناد میکردند که به اصطلاح مو لای درزش نرود و قابل اثبات باشد. در حال حاضر چنین به نظر میرسد که آژانس آماده است هر شایعهای که میشنود را مطرح کند و با ایران بر سر آن مشکل پیدا کند.
وی در خاتمه افزود: به همین خاطر است که فکر میکنم ایرانیها به دنبال چارچوب و مدالیته هستند و اگر به بازرسان اجازه دسترسی بدهند میخواهند بدانند که چرا درخواست بازرسی شده و چه چیزی در نهایت به دست آمده است. به نظر میرسد شواهدی وجود دارد که ایران تا اواخر دهه ۹۰ میلادی و احتمالا سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ به مساله سلاح هستهای علاقهمند بوده و بعد شواهد دال بر آن است که ایرانیها دیگر دنبال این قضیه نرفتند. با این حال من ترجیح میدهم حد وسط را بگیرم و قضاوتی نکنم. نکته من این است که خیلیها میگویند گزارش ماه نوامبر سال ۲۰۱۱ آژانس ثابت کرد که ایران به دنبال سلاح اتمی است. من میگویم آن گزارش اصلا چنین امری را ثابت نکرد، چون بیشتر اطلاعاتش قدیمی بود و قضیه خیلی بزرگنمایی شد. کلی تاکید کرد: چند نکته در گزارش آژانس به نظر من جعلی به نظر میرسند، مانند اسناد جعلی که آژانس در قضیه عراق در سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ کشف کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر