-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

Latest News from Kaleme for 05/22/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



محبوبه کرمی، فعال حقوق بشر و زنان بعد از یکسال حبس در بند زنان زندان اوین و پیگیری های اطرافیان برای درمان مشکلات ایجاد شده در دوران حبس به مرخصی درمانی آمد.

به گزارش کلمه، این عضو کمپین یک ملیون امضا و از اعضای جبهه مشارکت در اسفند سال ۸۸ بازداشت شد و تحت فشار برای مصاحبه قرار گرفت.

وی پس از دوره ای بازجویی و انفرادی آزاد شده و دوباره از تاریخ ۲۵ اردیبهشت امسال برای اجرای حکم سه سال زندان، به اوین منتقل شد.محبوبه کرمی، در شعبه ۵۴ تجدید نظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.او پیش از این در دادگاه بدوی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی، به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

بر اساس این گزارش، اتهامات محبوبه کرمی "عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"، "فعالیت تبلیغی علیه نظام"، "اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور" و "نشر اکاذیب" عنوان شده بود. وی از اتهام "نشر اکاذیب" مبرا شده و برای عضویت در "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران" به تحمل دو سال حبس و به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام"، "اجتماع و تبانی با قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور" نیز به تحمل دو سال حبس تعزیری محکوم شده بود.

محبوبه کرمی، در روز ۱۱ اسفند ماه با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد. این در حالی بود که به گفته برادرش، محسن کرمی تاریخ حکم صادره ۵ اسفند ماه بوده و اتهام مطرح شده، اغتشاش و شرکت در تجمعات ذکر شده بود در حالی که محبوبه کرمی، سال گذشته بعد از فوت مادرش، تمام وقت خود را به پرستاری از پدر بیمارش گذرانده بود.

او در بازداشت اول مادر خود را از دست داد و در حالی که در حال گذراندن دوران محکومیت خویش در زندان اوین به سر می برد پدر به دیار باقی شتافت در حالی که به او حتی اجازه داده نشد تحت الحفظ برای دیدن پدر به بیمارستان برود.محبوبه کرمی پیش از این هم پنج بار بازداشت شده بود. بار اول و دوم در رابطه با درگیری های ۱۸ تیر، بار سوم۲۴ خرداد ۱۳۸۷ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی که پس از ۷۰ روز آزاد شد. باردیگر، ۶ فروردین ۱۳۸۸ به همراه ۱۱ تن از اعضای کمپین و مادران صلح که قصد دیدار نوروزی با خانواده زهرا بنی یعقوب را داشتند به اتهام اخلال در نظم عمومی دستگیر و پس از ۱۳ روز آزاد شد. در همه پرونده های فوق، حکم تبرئه برای وی صادر شده بود.


 


جواد علیخانی، فعال دانشجویی بند ۳۵۰ زندان اوین به انفرادی بند ٢۴٠ این زندان منتقل شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، جواد علیخانی فعال دانشجویی که آخرین روزهای حبس ٣ساله خود را دربند ٣۵٠ زندان اوین می گذراند، با تصمیم مسئولین زندان برای گذراندن یک دوره ٢٠ روزه انفرادی به بند ٢۴٠ زندان اوین منتقل شد.

علیخانی ٣هفته پیش و در اعتراض به دخالت های لواسانی نماینده وزارت اطلاعات و ٢٠٩ در سالن ملاقات به مشاجره لفظی پرداخت چرا که از وی خواسته بود تا لباس های خود را برای بازرسی بدنی در آورد که این موضوع با امتناع این فعال دانشجویی دانشگاه چمران اهواز روبرو شد.

این دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه چمران اهواز توسط دادگاه کیفری استان خوزستان به اتهام فعالیتهای دانشجویی و توهین به مقدسات به ٣سال حبس محکوم شده بود که دوران حبس وی یک ماه دیگر به پایان می رسد.


 


نماینده مجلس معترف است که ما دوران بسیار سختی را در دوره ریاست جمهوری نهم و دهم هم در عرصه داخل و هم خارجی داشتیم؛ با پول کلان و درآمد نفتی عظیمی که به دست این دولت آمد، می توانستیم در همه عرصه ها سازندگی زیادی داشته باشیم، اما از این فرصت استفاده نشد، در حالیکه بسیار خوب می شد استفاده کرد.

رفتارهای غیرقانونی و خلاف عرف دولت نهم و دهم مورد انتقاد صاحبنظران و سیاستمداران زیادی قرار گرفته است، این در حالی است که بارها از سوی اصولگرایان تاکید شده که احمدی نژاد باید تا آخر دوره چهار ساله خود باقی بماند!

علی عباسپور تهرانی فرد رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی اعتدال ، با اشاره به مطرح شدن مباحث مربوط به انتخابات آتی ریاست جمهوری گفت: ورود به مساله انتخابات ریاست جمهوری را زود هنگام نمی دانم ، در کشورهای دیگری چون آمریکا ، بیش از یک سال جلوتر از انتخابات مقدماتش مطرح می شود و در فرانسه این مدت ، دو سال است.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: در کشور ما بیش از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و موقع این است که کسانی که فکر می کنند پتانسیل کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری را دارند ، اعلام کنند و این اجتناب ناپذیر است.

عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: ما دوران بسیار سختی را در دوره ریاست جمهوری نهم و دهم هم در عرصه داخل و هم خارجی داشتیم ؛ با پول کلان و درآمد نفتی عظیمی که به دست این دولت آمد ، می توانستیم در همه عرصه ها سازندگی زیادی داشته باشیم ، اما از این فرصت استفاده نشد ، در حالیکه بسیار خوب می شد استفاده کرد.

نماینده مردم تهران ادامه داد: قانون هدفمندی یارانه ها که قانون بسیار خوبی بود ، متاسفانه خوب اجرا نشد و بحث خصوصی سازی اصلا مناسب و خوب پیش نرفت.

عباسپور به تعدد قانون گریزی های دولت اشاره کرد و تاکید کرد: امیدوارم با شروع مباحث انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ، حرکات غیر قانونی دولت جمع شود.

وی نگفت مجلس شورای اسلامی بعنوان نهاد قدرتمند نظارتی چرا تاکنون برای مهار اقدامات غیرقانونی احمدی نژاد اقدامی نکرده است.


 


مسیح مهاجری*

از خود دست اندرکاران شروع می‌کنم.

چرا باید برگزار کنندگان سمینار مطبوعات، مسئولان دولتی باشند؟ روشن است که دولتی‌ها همه چیز رابراساس تمایلات خود طراحی و اجرا می‌کنند و طبع کارهای دولتی با خود سانسوری همراه است و نمی‌تواند بیانگر واقعیت‌های مطبوعات باشد.

این ایراد، به این دولت یا آن دولت اختصاص ندارد، بلکه همه‌ی دولت‌ها به چنین بیماری غیرقابل علاجی مبتلا هستند. غیرقابل علاج بودن هم به این دلیل است که ذات دولت‌ها اقتضای خود سانسوری دارد. تازه این مربوط به دولت‌هائی است که تا حدودی آزاداندیش باشند، ولی اگر همین مقدار آزاداندیشی را هم نداشته باشند سانسورچی می‌شوند.

راه درست اینست که اصولاً سمینارهای مطبوعات را خود اصحاب مطبوعات برگزار کنند. دولت اگر می‌خواهد علاقه و ارادت خود را به مطبوعات نشان بدهد، می‌تواند بخشی از بودجه‌های مطبوعاتی که در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد را به خود اصحاب مطبوعات بدهد تا آنها بدون دخالت دولتی‌ها سمینار برگزار کنند. بزرگ‌ترین خدمت مسئولان دولتی به مطبوعات این می‌تواند باشد که در این قبیل کارها دخالت نکنند. خدمت بعدی هم این می‌تواند باشد که وقتی خود مطبوعاتی‌ها و خوانندگان مطبوعات، مشکلاتشان را فهرست می‌کنند، دولتی‌ها برای حل آن دسته از مشکلات که دولت در آنها دخیل است، همت نمایند. این، با انجام وظایف قانونی مسئولان دولتی در قبال مطبوعات طبق آنچه در قانون مطبوعات مشخص شده است نیز منافات ندارد و حتی به آنها در انجام هرچه بهتر وظایفشان کمک خواهد کرد.

حالا که سمینارها را مسئولین دولتی برگزار می‌کنند، لااقل بگونه‌ای عمل نمی‌کنند که شائبه حاکم بودن نگاه صد درصد دولتی بر سمینارها وجود نداشته باشد. اگر هدف اینست که مشکلات مطبوعات بررسی شوند و به رشد کیفی آنها کمک شود، باید خود اصحاب مطبوعات عهده‌دار مدیریت چنین سمینارهائی باشند نه اینکه چند روز مانده به برگزاری برای آنها کارت دعوت بفرستند که بفرمائید صندلی‌ها را پر کنید. اینطوری اصحاب مطبوعات می‌شوند زینت المجالس و طبیعی است که خروجی چنین مجالسی همان است که تاکنون چهار بار تکرار شده اما مطبوعات ما یا در همان جای اولشان در جا می‌زنند و یا مقداری عقب‌تر رفته‌اند.

تهذیب رسانه، جایگاه رسانه‌های مکتوب، استقلال و امنیت شغلی اصحاب رسانه، اقتصاد رسانه‌ها، تشکل‌های روزنامه‌نگاری، توسعه فضای عمومی و فعالیت آزاد مطبوعات، ویژگی‌های زبان مطلوب مطبوعات و… عناوین زیبائی هستند که حتی اگر یکی از آنها به درستی مورد توجه قرار گیرد، فضای رسانه‌ای کشورمان بکلی دگرگون خواهد شد.

مثلاً همین اولین عنوان که تهذیب رسانه است و اخلاق حرفه‌ای و روزنامه نگاری اسلامی را به همراه دارد، اگر با حضور فعال و پرانگیزه آن دسته از اصحاب مطبوعات که تجربه کار مطبوعاتی طولانی دارند و از وابستگی‌های دولتی هم آزادند بررسی شود و سپس مسئولان دولتی هم به عملی ساختن نتایج آن پای بندی نشان دهند، دیگر اصحاب رسانه سرافکنده نخواهند بود که چرا دروغ و تهمت و ناسزا و خرافه و گزافه گوئی در مطبوعات ما رواج دارد و متولیان امور مطبوعاتی هم جرأت ندارند با رواج دهندگان این انحرافات برخورد قانونی کنند؟

این قاعده را می‌توان به رسانه‌های غیرمکتوب هم سرایت داد، چرا که آنها هم به همین درد مبتلا هستند. این، درد مشترک رسانه‌های کشورماست که هر کس احساس قدرت می‌کند به یکطرفه گفتن یا نوشتن روی آور می‌شود و هرچه می‌خواهد به این و آن نسبت می‌دهد بدون آنکه خود را اخلاقاً به رعایت حدود شرعی موظف بداند و یا برای طرف مورد تهاجم حق دفاع از خود قائل باشد.

از امام سجاد علیه السلام روایت است که فرمودند: “لیس لک ان تتکلم بماشئت لأن‌الله یقول ولاتقف مالیس لک به علم… حق نداری هرچه خواستی بگوئی زیرا خدا فرموده است از چیزی که به آن علم نداری پیروی مکن.” اگر از متولیان امور مطبوعات کشور سؤال شود مطبوعات ما به این فرموده امام سجاد چقدر عمل می‌کنند و شما چه مقدار برای وادار کردن آنها به عمل کردن به این دستورالعمل اخلاقی قدرت دارید، چه پاسخی دارند؟ اگر سؤال شود آنها که با تکیه بر منابع قدرت هر قدر که بخواهند برخلاف اخلاق رسانه‌ای عمل می‌کنند چرا علاوه بر اینکه آزادی عمل دارند سهم بیشتری هم از یارانه‌ها دریافت می‌کنند، چه پاسخی دارند؟ اگر سؤال شود مطبوعات کشور چرا در این وانفسای گرانی وشرایط بد اقتصادی از دریافت یارانه هدفمندی محرومند و چرا شما از حقوق آنها دفاع نمی‌کنید، چه پاسخی دارند؟ امروز در مطبوعات ما عده‌ای امنیت شغلی ندارند و عده آنچنان در حاشیه امن قرار دارند که با ابزار مطبوعاتی امنیت حیثیتی این و آن را به خطر می‌اندازند، چرا؟

این قبیل سؤال‌ها را برای تک تک عناوین زیبای مطرح شده در سمینار بررسی مسائل و چالش‌های مطبوعات می‌توان تکرار کرد. افسوس که سمینارها تکرار می‌شوند و سؤال‌ها همچنان باقی هستند.

چاره کار اینست که دولت‌ها بخش مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را با مشارکت اصحاب مطبوعات مدیریت کنند. در چنین مدیریتی علاوه بر اینکه دولت می‌تواند به وظایف قانونی خود برای نظارت بر مطبوعات عمل کند حقوق واقعی مطبوعات نیز رعایت خواهد شد بدون آنکه سمیناری برگزار شود.

این مقاله را برای “سمینار بررسی مسائل و چالش‌های مطبوعات و ارتباطات” نفرستاده‌ام، چون مطمئن بودم دست‌اندرکاران سمینار مزاجی دارند که با چنین مقالاتی سازگار نیست. به همین دلیل، تصمیم گرفتم امروز همزمان با برگزاری چهارمین سمینار بررسی مسائل و چالش‌های مطبوعات و با هدف همراهی با دست اندرکاران سمینار آن را به صورت خارج از سمینار در روزنامه به چاپ برسانم تا مردم، در جریان محدودیت‌های دولتی قرار بگیرند و متوجه این نکته نیز بشوند که آنچه در این قبیل سمینارها مطرح می‌شود، همه مسائل نیست.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی


 


هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری وزارت خارجه حکمت الله قربانی کارمند متخلف سفارت ایران در برزیل را به تعرض جنسی به دختران محکوم کرد.

به گزارش ایسنا، مدیرکل ارزیابی و نظارت وزارت امورخارجه اعلام کرد: به دنبال رسیدگی به پرونده تخلفاتی کارمند شاغل در سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل، با توجه به احراز مغایرت رفتار وی با مقررات اداری و همچنین شئونات شغلی و اسلامی و تطبیق آن با بندهای ۱و ۲۱ ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری، مشارالیه به اخراج از وزارت امورخارجه محکوم شد.

اوایل سال جاری دیپلمات ایرانی به جرم تعرض جنسی به دختران نوجوان در استخری در برزیل بازداشت شد. هر چند وزرات خارجه در ابتدا این امر را تکذیب و ناشی از تفاوت فرهنگی دانست، اما مخالفت ها و انتشار اخبار منجر به فراخوانی وی از محل ماموریتش شد.

در این رابطه خبرگزاری ها نوشته بودند، زمانی که فرزندان اقدامات دیپلمات ایرانی را به گوش والدین خود رساندند، پدران و مادران خشمگین با دیپلمات مربوطه درگیر شدند و حتی یکی از والدلین با او دست به یقه شد.

پدر یک دختر ۱۴ ساله گفت: زمانی که کارکنان استخر از موضوع مطلع شدند، می خواستند او (دیپلمات ایرانی) را بکشند.

وی افزود: اگر استخر محافظ نداشت، شما هم اکنون در حال مصاحبه با من به خاطر ارتکاب به قتل یا دار زدن فرد مذکور بودید.

بر اساس این گزارش، پس از این ماجرا، کارکنان استخر با پلیس تماس گرفته و او را تحویل نیروهای پلیس دادند.

این دیپلمات ایرانی حدود یک سال بود که در استخر مختلط عضو بود، مساله ای که اعتراض و سوال خیلی از رسانه های داخلی را در پی داشت.

انتونیو پاتریوتا، وزیر خارجه برزیل، ایران را به برای اطلاعات بیشتر تحت فشار قرار داده وگفته بود که ما از خواستار توضیح شفاف از ایران در خصوص این اتهامات نگران کننده هستیم.


 



 


کلمه – گروه بین الملل: در حالی که گزارش ها از لبنان حاکی از بروز درگیری‌ مسلحانه بین طرفداران بشار اسد و مخالفان او در بیروت است. خبرهای رسیده از حما نیز حاکی از درگیری شدید و مرگ ۳۴ نفر است. گروه نظارت بر حقوق بشر سوریه می گوید که گلوله‌باران نیروهای امنیتی سوریه در استان حما در غرب این کشور ۳۴ کشته و تعداد زیادی مجروح بر جا گذاشته است. این نهاد می گوید در میان کشته شدگان شهر صوران در مرکز این استان چندکودک نیز وجود دارد.

رامی عبدالرحمان، رئیس این نهاد به خبرگزاری رویترز گفت که نیروهای ارتش ابتدا شهر را به گلوله بستند و سپس به شهر حمله کردند. گروه نظارت بر حقوق بشر در سوریه این حادثه مرگبار در حما را قتل عام خوانده و خواهان اعزام سریع ناظران سازمان ملل به این منطقه شده است. در حال حاضر ۲۵۷ ناظر غیر مسلح سازمان ملل در سوریه وجود دارد که قرار است تعداد آنها تا پایان ماه مه به ۳۰۰ نفر برسد.

با وجود اعلام برقراری آتش بس در سوریه، درگیری های خونین میان ارتش سوریه و مخالفان دولت افزایش یافته است و دامنه این این درگیری ها به لبنان نیز رسیده است. درگیری‌های ‌ بیروت تا سحرگاه روز دوشنبه، ۲۱ مه ادامه داشت و دست‌کم دو کشته و ۱۸ زخمی بر جای گذاشت. این درگیری ها زمانی آغاز شد که دو روحانی سرشناس سنی که از مخالفان بشار اسد حمایت می کردند، به ضرب گلوله نیروهای ارتش لبنان کشته شدند. این درگیری‌ها یکشنبه شب بین گروه‌های مسلح هوادار رژیم بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، و مخالفان‌اش رخ دادند.

بر همین اساس روز دوشنبه نیروهای ارتش مجهز به تانک در سرتاسر شهر خصوصاَ مناطقی که در آن‌ها درگیری خونین میان مخالفان اسد با هواداران یک روحانی طرفدار بشار اسد به نام شاکر برجاوی رخ داده، مستقر شده‌اند. منابع امنیتی به رویترز گفته‌اند که درگیری‌ها بین دو گروه جنبش آینده به رهبری سعد حریری، نخست‌وزیر سابق لبنان و هواداران برجاوی، روحانی طرفدار اسد، بوده است.

درگیری‌های رخ داده در منطقه‌ای به نام طریق الجدیده به نگرانی‌ها درباره گسترش ناآرامی‌های ۱۵ ماهه سوریه به خارج از مرزها و به کشور همسایه، لبنان، را دامن زده است. به گزارش خبرنگار رویترز از بیروت، صدای تیراندازی‌ها از ساعت ۱۰ شامگاه یک‌شنبه تا ۵ صبح دوشنبه به وقت محلی شنیده می‌شده است. منابعی شمار کشته‌شده‌ها را حتا سه نفر اعلام کرده‌اند و گفته می‌شود دو نفر از طرفداران برجاوی و یک نفر از جنبش آینده کشته شده‌اند. نجیب میقاتی، نخست‌وزیر لبنان، روز یک‌شنبه، گفت: «دولت مصمم است در این شرایط بحرانی لبنان و منطقه به مسئولیت‌های ملی خود عمل کند و تمامی اقدامات ضروری جهت حفظ صلح داخلی را به کار خواهد بست.»

بسیاری از مسلمانان سنی مسلک لبنان با معترضان رژیم بشار اسد در سوریه احساس همدلی دارند. حافظ اسد، رئیس‌جمهور سابق سوریه و پدر بشار اسد، در طول جنگ داخلی لبنان در سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ نیروی نظامی وارد این کشور کرده بود. ارتش سوریه در سال ۲۰۰۵ زیر فشار جامعه بین‌الملل مجبور به ترک خاک لبنان شد.

ناآرامی‌ها از آن‌جا آغاز شد که روز یک‌شنبه (۲۰ مه) یک روحانی سنی به‌نام احمد عبد الواحد، که از قیام مردمی سوریه علیه بشار اسد حمایت می‌کرد، همراه با یکی از یاران‌اش در ایست ‌بازرسی ارتش لبنان کشته شد. این موضوع به خشم هواداران عبدالواحد انجامید. آن‌ها خیابان‌های اصلی پایتخت و شهرهای شمالی و شرقی کشور را بستند و در خیابان‌ها لاستیک آتش زدند.

در پی آن محمد رشید کبانی، یک مفتی سنی، مردم را به عزاداری سه روزه در غم کشته شدن عبدالواحد دعوت کرده که این به نگرانی‌ها درباره افزایش تنش‌ها در لبنان دامن زده است. از این رو امروز بسیاری از مدارس و دانشگاه‌ها برای پیشگیری از درگیری بین دانش‌آموزان و دانشجویان تعطیل شده‌اند.

درگیری‌های سوریه در لبنان نیز به شکل‌گیری دو جبهه انجامیده است. بر اساس آمار سازمان ملل متحد درگیری‌های ۱۵ ماهه سوریه به کشته شدن بیش از ۹ هزار نفر در این کشور انجامیده است. اکنون بیم گسترش این درگیری‌ها به فراتر از مرزهای سوریه می‌رود.


 


مصطفی دلشاد تهرانی مدیر گروه نهج البلاغه دانشگاه علوم و حدیث شهر ری گفت: رویکرد ما به نهج البلاغه باید برای استقرار یک الگوی زیست مسلمانی صورت بگیرد؛ همان چیزی که جایش در میان ما خالی است.

به گزارش مهر، همایش اخلاق عملی در آینه کلام علوی ۳۱ اردیبهشت در تالار ایوان شمس برگزارشد. در این همایش استاد دلشاد با تکیه بر این‎که به نهج البلاغه باید رویکرد علمی و عملی پیدا کنیم گفت: رویکرد ما به نهج البلاغه باید برای استقرار یک الگوی زیست مسلمانی صورت بگیرد؛ همان چیزی که جایش در میان ما خالی است. نهج البلاغه می‎تواند این الگو و مدل را برای ما ارائه دهد.

وی افزود: این مدل را می‏توان به یک ستاره پنج پَر تصور کرد که در مرکز آن دو موضوع خدا و معاد و در پنج پر آن، آزادی، اخلاق، حقوق، قانون و عدالت باشد، اگر سیاست و زندگی‎مان را در جامعه بر محور این پنج اصل نهج البلاغه قرار دهیم راه نجاتی بر ما گشوده خواهد شد.

این استاد نهج البلاغه تصریح کرد: ما باید نسبتمان را با خدا و علی(ع) در مورد اخلاق مشخص کنیم. اینکه چقدر در تحقق اخلاق در جامعه گام برداشته‏ ایم؟

وی افزود: حضرت علی(ع) در خطبه قاسعه مطلبی دارند که کمتر به آن توجه شده ایشان می‏ فرمایند اگر قرار باشد که بر یک چیز تعصب داشته ‏باشیم و هرگز از آن عدول نکنیم و خط قرمز ما باشد آن چیز اخلاق است که باید بر آن پافشاری کرد و هرگز از آن عقب نشینی نکرد. چنانچه علی (ع) در شورای شش نفره خلیفه دوم در پاسخ به عبدالرحمان عوف حاضر نشد که دروغ بگوید اگرچه به آن هم اگر ایمان نداشت و لفظی می‌گفت، و وقتی به حکومت می‎رسید به آن عمل نمی‎کرد، چنین نکرد و در وصیت نامه‎ شان به حسن و حسین (ع) می‎گویند با کرامت‎تر از آن باش که به پستی تن دهی اگر چه به مقامات عالی برسی، زیرا چیزی برای جایگزین کردن آن در برابر شخصیت تو نیست. یعنی در هرحالی اخلاق را رعایت کن و چیزی بالاتر از آزادی و راستگویی نیست.

این کارشناس علوم نهج البلاغه اذعان کرد: در جنگ جمل در هنگام بسیج کردن آن حضرت در نیروها حجربن عدی و عمربن انافق داشتند به دشمن و شامیان ناسزا می‎گفتند امیرالمؤمنین(ع) به شدت از آن دو ناراحت شد و فرمود به جای دشنام دادن عمل زشت دشمن را تشریح کنید و با منطق سخن بگویید. بگویید خدا خون ما و دشمنان ما را حفظ کند و دشمنان ما را بر سر عقل بیاورد. زیرا نمی‎خواست خون مسلمانی ریخته شود و گناه ریختن خون یک انسان را به مالک اشتر گوشزد می‎کند که مبادا هرگز برای حفظ حکومتت خون انسانی را بریزی، زیرا در این صورت گناه کبیره‎ای مرتکب شده‎ای و حکومتت دوام نخواهد یافت.

دلشاد یادآورشد: اینطور نیست که هر عمل انقلابی‏ که از ما سر زد بگوییم اخلاقی است بلکه باید انقلاب و هر عمل دیگر در اخلاق‎مداری معنی یابد.

وی افزود: امیرالمؤمنین(ع) شش زمینه را در جامعیت بخشی به اخلاق تأکید می‎کنند.۱) بینش‎ها ۲) ارزشها ۳) گرایشها ۴) روشها ۵) کنشها و ۶) گویشها که اگر در اینها اخلاق رعایت شود جامعه فاضله تحقق می‎یابد. وی به شرح این شش مورد پرداخت.

وی گفت: امیرالمؤمنین(ع) تغییر در اخلاق مردم را تغییر در نگرشها و بینش‎ها و درک و فهمشان می‎داند و درمورد ارزشها گفت: وقتی می‎خواهید جامعه را درست کنید باید ارزشهای آن را درست کنید. ایشان در هنگام برعهده گرفتن حکومت به مردم گفت حکومت برای من یک امانت است و من خزانه دار شما هستم. یک درهم بدون اطلاع شما خرج نمی‎کنم، من با این لباس و مرکب و خادم به حکومت شما رسیدم و اگر چیزی اضافه ‏تر از اینها بعد از حکومت با خود ببرم خائن هستم. کسی نمی‎تواند به کمال برسد مگر با ترک دنیای نکوهیده.

دلشاد درمورد گرایشها هم گفت: باید تعلقات و جهت گیری هایمان در جامعه چه فردی و چه جمعی را اصلاح کنیم. برای رسیدن به هدف راه‎های مختلفی وجود دارد اما اخلاق باید تعیین کند که چه راهی را برگزینیم.

وی درمورد گویش ها هم گفت: ادبیات زشت و رکیک مردم و مدیران جامعه نشانه اضمحلال آن جامعه است. اگر عالم را به امیرالمومنین(ع) بدهید تا با یک روش ضد اخلاقی عمل کند اینکار را نمی‎کند. وقتی در اواخر حکومتشان و سرپیچی سران قبایل از فرامینشان، عده‏ای به ایشان گفتند برای مطیع کردن سران قبایل از خشونت استفاده کن ایشان حاضر به زورگویی نشدند اگرچه راحت‎ترین کارها در حکومتداری است.

وی درپایان تأکید کرد باید چگونه دعا کردن و چگونه زیست مسلمانی را بشناسیم و تمرین کنیم.


 


کلمه: دخالت های دولت در ورزش، بار دیگر بحران آفرید و این بار ممکن است به بهای محروم شدن تیم ملی قایقرانی ایران از حضور در المپیک تمام شود.

بر اساس گزارش ها، عزل ناگهانی رئیس فدراسیون قایقرانی ایران توسط وزیر ورزش، به واکنش فدراسیون جهانی قایقرانی منجر شده و احتمال دارد که قایقرانی ایران تعلیق شود و ۴ سهمیه المپیک به خاطر این دخالت بیجا و بی موقع دولت، از بین برود.

احمد دنیامالی دیروز از ریاست فدراسیون قایقرانی ایران برکنار شد. دنیامالی که یکی از اعضای هیات رئیسه فدراسیون جهانی قایقرانی است، در مورد احتمال تعلیق قایقرانی ایران توسط فدراسیون جهانی این رشته به خبرآنلاین می‌گوید: «من سعی کرده‌ام تماسی با فدراسیون جهانی نداشته باشم اما آن‌ها از طریق دوستان دیگر متوجه برکناری من شده‌اند و ممکن است به خاطر دخالت‌های دولتی، قایقرانی ایران را تعلیق کنند. من تمام تلاشم را می‌کنم که به خاطر منافع ملی، جلوی این اتفاق را بگیرم.»

وی ادامه می‌دهد: «من آدم گمنامی نیستم. مسئولان فدراسیون جهانی مدت‌هاست که من را می‌شناسند و در جریان کارهایی که انجام داده‌ام هستند. جدای از این موضوع، ما علاوه بر همکار، دوست قدیمی هم هستیم.»

رئیس سابق فدراسیون قایقرانی ایران در پاسخ به این سوال که فکر می‌کند چه زمانی قایقرانی ایران تعلیق می‌شود می‌گوید: «نمی‌دانم. من تلاشم را می‌کنم که این اتفاق نیفتد ولی مسئولان فدراسیون جهانی نگران دوست قدیمی‌شان هستند.»

در صورتی که قایقرانی ایران تعلیق شود، ۴ سهمیه قایقرانی ایران برای المپیک لندن که با تلاش چند ساله ورزشکاران و مربیان به دست آمده، از بین می‌رود.

علاوه بر فدراسیون قایقرانی، محمد عباسی وزیر ورزش دولت احمدی نژاد رؤسای چهار فدراسیون دیگر را نیز دیروز به طور ناگهانی تغییر داد: فدراسیون دوچرخه سواری؛ فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو؛ فدراسیون اسکیت؛ و فدراسیون ورزش‌های سنتی، بومی و محلی.

سایت بازتاب تغییر ناگهانی این افراد را سیاسی و مغایر با شایسته سالاری ارزیابی کرد و در گزارشی، با اشاره به اینکه دنیامالی آنچنان به قایقرانی علاقمند بود که پست معاونت فنی شهرداری قالیباف را رها کرد و خودش را وقف قایقرانی کرد، به طور تلویحی علت برکناری او را “عدم شرکت در جلسه ای که محمود احمدی نژاد در آن حضور داشته” ذکر کرد.

این گزارش، به موفقیت های فدراسیون قایقرانی از جمله کسب چهار سهمیه المپیک و دو مدال طلا در بازی های آسیایی، و نیز موفقیت فدراسیون دوچرخه سواری در کسب سه سهمیه دوچرخه سواری المپیک لندن در دوره رؤسای معزول اشاره کرد و همزمان با این موضوع، به ریاست داماد حجت الاسلام قرائتی بر فدراسیون تنیس اشاره کرد که در دوره او “تنیس ایران یک میزبانی مهم را از دست داد، از رده دوم تنیس آسیا سقوط کرد، در رده سوم آسیا درجا زد و در نهایت نه تنها تغییر پیدا نکرد که معاون وزیر ورزش قربان صدقه اش هم رفت.”


 


سید مصطفی تاجزاده در یادداشتی کوتاه از زندان، به ارائه تحلیل خود از رقابت های درونی اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم و پس از آن پرداخت و رقابت بر سر ریاست مجلس آینده را رقابتی بین راست سنتی با بیت رهبری و مجتبی خامنه ای توصیف کرد.

تاجزاده در بخشی از این یادداشت با دفاع از شرکت نکردن اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم، می نویسد: اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند که تاکنون بی سابقه بوده است.

وی با اشاره به احتمال ریاست حداد عادل بر مجلس نهم، تاکید می کند: با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود.

تاجزاده این یادداشت را در حالی از زندان اوین ارسال کرده که از روزه داری اعتراضی اش نزدیک به دو سال و از نگهداری اش در انفرادی نوبه ای و قرنطینه غیرقانونی یک سال و نیم گذشته است.

متن کامل این یادداشت را به نقل از سایت نوروز بخوانید:

 

در انتخابات مجلس ششم آقای حدادعادل رأی کافی برای نماینده شدن کسب نکرد و نفر سی و سوم شد ولی آقای جنتی با ابطال غیرقانونی بیش از ۷۰۰ هزار رأی مردم تهران، او را روانه مجلس کرد. آقای علیرضا رجایی که در آن انتخابات رأی آورد و به ناحق از ورود به مجلس محروم شد، اکنون در زندان است و آقای حدادعادل احساس تکلیف می کند که این بار نیز با اتکا و حمایت داماد خود بر کرسی ریاست نهم تکیه زند. وی چنان سیاست مدار برجسته ای است که فردی هم چون مرتضوی او را به سادگی فریب می دهد و اینک می خواهد با ریاست خود مجلس و اصول گرایی را نجات دهد!

اما حقیقت ماجرا آن است که با اعمال نظارت استصوابی یا همان نظارت مطلقه و غیرپاسخ گو روند فرمایشی شدن پارلمان که از مجلس هفتم جدی شد و مجلس هشتم را عملا به شعبه ای از دفتر رهبری تبدیل کرد و رئیس مجلس را درحد رئیس دفتر رهبری در قوه مقننه تنزل داد، قرار است باز هم افول کند و این بار رئیس مجلس منشی رهبری شود. اقدام هوشمندانه اصلاح طلبان در عدم معرفی نامزد در انتخابات مجلس نهم به علت آن که شرایط پیشنهادی توسط آقای خاتمی محقق نشد، موجب گردید اصولگرایان که رقیب قدرتمندی برای خود نمی دیدند به جان هم بیفتند و به افشاگری علیه هم بپردازند و اسناد و مدارکی علیه یکدیگر منتشر کنند. امری که تاکنون بی سابقه بوده است.

آقای مهدوی کنی که نامزدی اش برای ریاست مجلس خبرگان باعث شده بود که آقای هاشمی از این سمت کناره گیری کند، به همراه دوستانش در انتخابات مجلس نهم توسط آقای مصباح و شاگردانش بی اعتبار شدند. ایشان که همیشه نگران تکرار مشروطه و حذف روحانیت توسط روشنفکران بود، باورش نمی شد که جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علناً پیرو ناکارآمد و ساکتین فتنه خوانده شوند که باید میدان را به نفع آقای مصباح و مریدانش ترک کنند. به عبارت روشن تر حذف آقایان مهدوی کنی و شیخ مهدی یزدی به نام ولایت و فقاهت و روحانیت و بصیرت انجام شد!

آقای مصباح یزدی که از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۶۷ جمعاً به مدت بیست و سه سال از صحنه انقلاب و دفاع مقدس غایب بود، ناگهان پس از رحلت رهبر فقید انقلاب اسلامی یگانه مفسر انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی شد که بزعم مریدانش به تنهایی جای علامه طباطبایی و استاد مطهری را پر کرده است و اکنون حکم به حذف فرزند شهید مطهری می دهد و پس از حذف اصلاح طلبان فهرست نامزدهای دو تشکل روحانی سنتی با سابقه را بی اعتبار کرده است!

فاعتبروا یا اولی الابصار

به نظر من آقای حدادعادل در چنین شرایطی در صدد است با اتکا به موقعیت و امکانات دفتر رهبری و پشتیبانی آقای مجتبی خامنه ای امسال رئیس مجلس و سال آینده رئیس جمهور شود تا به این ترتیب به حذف پست ریاست جمهوری نیز نیاز نباشد. جالب آن که رقیب او آقای علی لاریجانی که خود را و مجلس اصول گرا را مفتخر می داند که اگر طرح یا لایحه ای را تصویب کنند و بعد بفهمند که رهبری با آن مخالف بوده است مصوبه را تغییر می دهند. با وجود این همه بی اعتبار کردن مجلس و مصوباتش، باید حذف شود. در هر حال باید منتظر ماند و دید که آیا راست سنتی میتواند در برابر تلاش های داماد آقای حدادعادل و بیت رهبری مقاومت کند یا خیر. نکته بسیار مهم آن که هر کدام رئیس شوند، داستان اختلافات اصول گراها هم چنان ادامه خواهد داشت و در یک سال آینده اوج هم خواهد گرفت و مسیر اصلی، صرف نظر از این که کدام انتخاب یا منصوب شوند به سوی حکومت مطلقه فردی و یک نفره شدن سیاست ورزی اسلامی خواهد بود.


 


کلمه: در اولین روز از ماه خردادی که سالگرد درگذشت هاله سحابی و هدی صابر به ترتیب در دوازدهمین و بیست و دومین روز از آن قرار دارد، سخنگوی قوه قضاییه ادعا کرد که هاله سحابی و هدی صابر به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند!

او ابتدا گفت: «در این پرونده‌ها نتیجه‌گیری شد و آخرین نظریات پزشکی قانونی هم اعلام شد که طبق آن کسی در این خصوص مقصر نیست.» اما وقتی با سؤال دقیقتر خبرنگار روبه‌رو شد که پرسید: «این مساله در مورد این دو پرونده صادق است؟» پاسخ گفت: هدی صابر را می‌دانم ولی دیگری (هاله سحابی) را الان اطلاع ندارم.

محسنی اژه‌ای در نهایت با ادعای اینکه «کسی در این خصوص مقصر نیست» آب پاکی را روی دست همه ریخت و نشان داد که قوه قضاییه هیچ عزمی برای پیگیری متهمان این دو قتل ندارد.

سخنان او را می‌توان پاسخی خصمانه به نامه پنج فعال ملی و مذهبی به رهبری دانست. صدر حاج سیدجوادی، شاه حسینی، طالقانی، بسته‌نگار و قهاری در نامه به آیت الله خامنه ای، با یادآوری شهادت هاله سحابی و هدی صابر، از وی خواسته بودند دستور استخلاص و آزادی کلیه شخصیت‌های زندانی به‌ویژه افراد بیمار باتوجه به مصالح کشور و جلوگیری از تهدید امنیت ملی و رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی آنها را صادر کند.

اکنون دادستان کل کشور که باید داد مظلومان را از صاحبان سلاح و قدرت بستاند، خود در جایگاه ابزاری در خدمت قدرتمداران ظاهر شد و در مصاحبه مطبوعاتی خود با تلویحا مختومه اعلام کردن پرونده های مرگ هاله سحابی و هدی صابر، اوج عدالت دستگاه قضایی را در حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی به رخ کشید.

مقامات قضایی البته پیش از این هم به خانواده هاله سحابی گفته بودند که مرگ او را طبیعی می دانند، مرگ آنکه شاهدی برخلاف این موضوع ارائه شود. این در حالی بود که در همان زمان حاضران در صحنه – از جمله احمد منتظری- گفتند که یکی از لباس شخصی ها که نزدیک به هاله سحابی شده، با وی مشاجره کرده و ضربه ای به او زده که باعث از حال رفتن و نهایتا مرگ او شد. اما مقامات رسمی مرگ او را "طبیعی" و بر اثر "حمله قلبی"، همچنین "گرمای هوا" و "شوک ناشی از مرگ پدر" توصیف کردند.

هاله سحابی، روزنامه نگار، فعال ملی مذهبی، پژوهشگر و عضو انجمن مادران صلح نیز خرداد ماه سال گذشته در حالی که هنگام فوت پدر خود – مرحوم عزت الله سحابی (فعال ملی مذهبی و از حامیان جنبش سبز) – به عنوان یکی از زندانیان سیاسی حوادث بعد از انتخابات در اوین به سر می برد، برای مراسم تدفین پیکر پدرش اجازه مرخصی یافته بود، اما در جریان بلوا سازی ماموران لباس شخصی و امنیتی ها هنگام تشییع جنازه، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جان باخت.

علی مطهری نماینده تهران بعدها از وزیر اطلاعات نقل کرد که وی به ضرب و شتم خانم سحابی اعتراف کرده، اما گفته است: در جریان مرگ هاله سحابی سهل انگاری از طرف ماموران نیروی انتظامی صورت گرفته و ضارب قصد کشتن هاله سحابی را نداشته است.

در مورد هدی صابر اما موضوع واضح تر بود و کار به جایی رسید که ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین در شهادتنامه ای اعلام کردند هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی ماموران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و این زندانیان، شرایط بد جسمانی وی را از نزدیک شاهد بوده اند.

آنها در شهادتنامه خود نوشته اند: هدی صابر ساعت چهار بامداد جمعه ۲۰ خردادماه برای نخستین بار به بهداری مستقر در زندان اوین جنب بند ۳۵۰ منتقل شد اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پیچید به بند بازگردانده شد و از صدای فریاد او هم اتاقی هایش بیدار شده و دور او حلقه زدند در این هنگام صابر گفت :«در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفته ام و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بیرون انداخته شده ام . ما شهادت می دهیم هدی صابر که از درد به شدت می لرزید و به خود می پیچید در اتاق یک بند ۳۵۰ با صدای بلند اعلام کرد که : «از دست آنها شکایت خواهم کرد.»

بخشهای دیگر مصاحبه مطبوعاتی اژه‌ای

سخنگوی قوه قضاییه امروز همچنین به دیگر سؤالات خبرنگاران رسانه های رسمی و دولتی پاسخ داد، اما سؤالاتی که چندی پیش از سوی کلمه برای این مقام قضایی ارسال شده بود همچنان بی‌پاسخ ماند.

مشروح سؤالات کلمه از محسنی اژه‌ای را در اینجا بخوانید

اژه ای در سی امین نشست خبری خود که عصر امروز دوشنبه برگزار شد در مورد اینکه چرا هنوز برای آقای پورمحمدی قائم مقام بانک مرکزی کیفرخواست صادر نشده و چرا با وجود اینکه این شخص مسئول هم اکنون متهم پرونده است در جلسه هیئت دولت حاضر می شود، گفت: برای وی کیفرخواست صادر نشده است هر چند مدتی بازداشت بودند ولی اینکه چرا در جلسه هیئت دولت حاضر می شود را باید از مسئولش سئوال کرد.

وی در مورد دلایل لغو مجوز بانک تات و بانک آرین گفت: این دو بانک لغو مجوز شدند ولی من در مقامی نیستم که بتوانم تخلفات را بازگو کنم و باید از بانک مرکزی سئوال کنید.

محسنی اژه ای در مورد پرونده موقوفه خواری امامزاده زید تهران و شکایت سازمان اوقاف از علی انصاری از موسسان بانک تات، گفت: حضور ذهن ندارم و بعدا پاسخ می دهم.

وی در مورد این سئوال که مدیرکل اسبق حراست بانک مرکزی در پرونده فساد دستگیر شده است، گفت: بله این مدیر بازداشت شده و مسئول حراست جدید هم کنار رفته ولی در مورد این پرونده فساد نیست.

دادستان کل کشور در مورد اینکه آیا رد پای رحیمی با توجه به خوانده شدن متن کیفرخواست در پرونده اختلاس بیمه درمیان است گفت: فعلا همین متهمان فراخوانده شده اند و کیفرخواستشان صادر شده ولی برخی متهمان هنوز آزاد هستند و برای برخی هم هنوز کیفرخواست صادر نشده است و آقای رحیمی هم جزو متهمان این پرونده نیستند.

دادستان کل کشور در مورد زمان دادگاه خبرگزاری رویترز نیز افزود: در این پرونده شکاتی شکایت کردند و مسئول نمایندگی رویترز احضار شد ولی هنوز پرونده تکمیل نشده است.

محسنی اژه ای در مورد یک پرونده زمین خواری گفت: این پرونده در استان مازندران تشکیل شده است.


 


جنبش‌های فتح و حماس توافق‌نامه‌ای را با نظارت طرف مصری در قاهره امضا کردند که راه را برای اجرای توافق دوحه درباره تشکیل دولت وفاق ملی در فلسطین و اجرای توافق آشتی ملی باز می‌کند.

به گزارش ایلنا به نقل از مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین، «فوزی برهوم» سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی (حماس) تاکید کرد که این توافق‌نامه در جریان نشست دو جنبش فتح و حماس در قاهره و با نظارت طرف میانجی مصری امضا شد و به موجب آن ستاد مرکزی انتخابات از تاریخ ۲۷ ماه می فعالیت خود را آغاز خواهد کرد و هم‌زمان با آن، رایزنی‌ها برای تشکیل دولت وفاق ملی بر اساس توافق‌نامه دوحه آغاز خواهد شد.

برهوم تصریح کرد که به موجب این توافق، دولت وفاق ملی طی ۱۰ روز بعد از آغاز رایزنی‌ها تشکیل خواهد شد و تنها شش ماه سر کار خواهد بود و ماموریت برگزاری انتخابات و تعیین موعد آن از طریق رایزنی با گروه‌های فلسطینی را بر عهده دارد.

وی افزود که دولت وفاق ملی همچنین مسئولیت بازسازی نوار غزه و انجام ماموریت‌های کمیته آزادی‌های عمومی در هر دو منطقه کرانه باختری و نوار غزه را عهده دار است و طرف میانجی مصری بر روند اجرای توافق آشتی ملی و پایبندی هر کدام از طرف‌ها به تعهدات خود نظارت خواهد داشت.

این سخنگوی جنبش حماس تاکید کرد که امضای این توافق‌نامه نشانگر جدیت جنبش حماس در قبال آشتی ملی و تلاش برای گرفتن هر گونه بهانه‌ای از دست جنبش فتح و قرار دادن آن در یک آزمون جدید است و ما امیدوار به اجرای توافق‌های صورت گرفته هستیم.


 


فریبرز رئیس‌دانا، پژوهشگر اقتصادی و عضو کانون نویسندگان ایران، بازداشت و به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.

به گزارش کلمه، این فعال مدنی و سیاسی که به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است، ظهر امروز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد تا در کنار حدود دویست زندانی سیاسی دیگر این بند، محکومیت خود را سپری کند.

آقای رئیس‌دانا در زمستان ۱۳۸۹ برای مدت یک ماه در بازداشت بود. دستگیری او درست یک روز پس از آغاز اجرای طرح هدفمندی صورت گرفت و در آن زمان گفته شد که علت بازداشت وی، مصاحبه‌های وی با رسانه‌های برون‌مرزی در انتقاد از هدفمند شدن یارانه‌ها بوده است.

مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب نیز در حکم خود به این موضوع اشاره کرده و “مصاحبه با رسانه‌های بی‌بی‌سی و صدای آمریکا، متهم کردن جمهوری اسلامی به آزار و تجاوز و شکنجه زندانیان و فرمایشی قلمداد کردن دادگاه‌های جمهوری اسلامی ایران” را از جمله اتهامات این فعال سیاسی ذکر کرده است.


 


حسین علایی

سوم خرداد، یکی از شیرین‌ترین، باشکوه‌ترین و به یاد ماندنی‌ترین روزهای تاریخ ایران است. در سال ۱۳۶۱ در چنین روزی، خرمشهر پس از نوزده ماه اشغال از چنگال نیروهای ارتش بعث عراق رهایی یافت و مردان دلاور ایران زمین دوباره به این شهر زیبا بازگشتند.

تا پیش از این پیروزی عظیم که طی عملیات ۲۴ روزه بیت المقدس به وقوع پیوست، نام خرمشهر برای مردم ما یادآور «موفقیت دشمن در اشغالگری»، «آوارگی اعراب و مردم خوزستان» و «خرابی و ویرانی منازل مسکونی» و همچنین مقاومت و سلحشوری و فداکاری رزمندگان اسلام و مردم ایران بود. اهمیت این روز نه فقط از آن جهت است که رزمندگان اسلام با تدبیر حکیمانه، ابتکار عمل و حماسه آفرینی کم نظیر خود، توانستند بخشی از خاک اشغال شده ایران عزیز را آزاد کنند، بلکه از این روست که این پیروزی علامت سرافکندگی و خواری و ذلت قوای مهاجم و شخص صدام حسین و شاهان عرب حامی او شد که این روز‌ها دوباره ادعای صدام را درباره جزایر ایرانی تکرار می‌کنند.

اشغال خرمشهر، مهمترین دستاورد عراق از تحمیل جنگ بر ایران بود، زیرا صدام تصور می‌کرد با اشغال و حفظ آن و نیز تداوم محاصره آبادان، می‌تواند اروند رود را شط‌العرب بخواند و این رودخانه را به تصرف همیشگی خود درآورد؛ اما شکست حصر آبادان در پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ و بازپس‌گیری خرمشهر در سوم خرداد ماه ۱۳۶۱، نشان داد که قدرت بسیج آفرینی امام خمینی ـ که با اندیشه اسلامی، مردم را به دفاع از انقلاب اسلامی و وطن عزیز فرا می‌خواند ـ فرا‌تر از آن است که ذره‌ای از خاک ایران به دست نژادپرستان بیفتد.

بنابراین، آزادسازی خرمشهر یک نقطه عطف مهم در روند جنگ تحمیلی است و آنقدر اهمیت دارد که برخی از صاحب نظران و اندیشمندان، دوران جنگ را به دو بخش مهم «جنگ پیش از فتح خرمشهر» و «جنگ پس از آزادی خرمشهر» تقسیم کرده‌اند؛ دوران جنگ قبل از فتح خرمشهر، دفاعی همه جانبه و پر افتخار برای جلوگیری از گسترش اشغال سرزمین‌های ایران و تلاش برای دفع تجاوز دشمن بود و جنگ پس از فتح خرمشهر به منظور «پایان دادن به اشغال تمامی مناطق مرزی ایران»، «وادار کردن عراق به پذیرش معاهده مرزی ۱۹۷۵» و «ناامید کردن متجاوز» از دست زدن به چنین تهاجماتی و لشکر کشی به کشور همسایه بود.

اما چرا و چگونه چنین پیروزی عظیمی به دست آمد و علت موفقیت بزرگ جمهوری اسلامی ایران چه بود؟ دلایل این رخداد بزرگ را علاوه بر کمک الهی که «ان تصرالله ینصرکم» می‌توان چنین ذکر کرد:

۱ ـ عزم امام خمینی بر دفاع همه جانبه و بسیج قوای کشور برای دفع تجاوز و نپذیرفتن آتش‌بس تا هنگامی که یک نظامی عراقی در خاک ایران وجود دارد،
۲ ـ علاقه و اعتماد بخش کثیری از مردم به امام خمینی و بسیج شدن برای دفاع،
۳ ـ حضور انبوه نیروهای داوطلب مردمی در جبهه‌های جنگ،
۴ ـ توسعه سازمان رزم سپاه متکی بر نیروهای پاسدار و به‌کارگیری داوطلبان بسیجی،
۵ ـ واگذاری ابتکار عمل برنامه‌ریزی برای دفع تجاوز دشمن به فرماندهان در صحنه جنگ،
۶ ـ تضعیف روحی و سازمانی ارتش عراق پس از انجام سه عملیات موفقیت آمیز ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین،
۷ ـ طرح مانور عملیات بیت المقدس بر مبنای ابتکار عبور عمده قوا از رودخانه کارون و رعایت اصول جنگ،
۸ ـ هماهنگی و همدلی ارتش و سپاه و به‌کارگیری تمام ظرفیت نیروهای مسلح برای بیرون راندن ارتش متجاوز عراق،
۹ ـ و استقاومت رزمندگان اسلام در حین انجام عملیات و تداوم نبرد شبانه روزی تا رسیدن به هدف نهایی فتح خرمشهر.

نکات نامبرده نیاز به شرح و بسط و توضیح دارد اما به طور خلاصه می‌توان گفت که ارتش عراق در تمام دوران جنگ، بسیار سرسختانه و با انبوه جنگ افزار‌ها می‌جنگید و از هیچ نقطه‌ای از خاک ایران اختیاری عقب‌نشینی نکرد.

در عملیات بیت‌المقدس آنقدر در خرمشهر ایستاد و مقاومت کرد که پس از ۲۳ روز جنگ وقتی این شهر به محاصره درآمد، نزدیک ۱۲۰۰۰ نفر از نظامیان عراقی اسیر شدند. اگر ارتش عراق در طول جنگ از جایی عقب نشینی کرده، در واقع به منظور فراری دادن قوای خود از به دام افتادن و جلوگیری از شکست قاطع بوده است.

در هفته دوم عملیات بیت المقدس، دو لشکر زرهی مکانیزه ۵و۶ عراق از مقابل رزمندگان اسلام فرار کردند که اگر باقی مانده بودند به طور کامل نابود می‌شدند. باید به یاد داشت در هر کجا که به قوای ارتش عراق حمله نشد، ارتش متجاوز در مواضع خود باقی ماند؛ برای نمونه، نفت شهر تا روز آخر جنگ در اشغال ارتش عراق قرار داشت.

از سوی دیگر، برای بیرون راندن قوای عراق از خاک ایران فداکاری‌های زیادی صورت گرفت و شهدای بسیاری تقدیم راه خدا شد. در عملیات بیت المقدس که در ‌‌نهایت منجر به فتح خرمشهر شد، نزدیک شش هزار نفر از رزمندگان اسلام شهید و تعداد بیشتری مجروح شدند.
در مجموع می‌توان گفت که برای بیرون راندن ارتش متجاوز عراق چهار عامل اساسی نقش مهم تری داشته‌اند که عبارتند از:

۱ ـ جنگیدن رزمندگان اسلام با انگیزه الهی و فی سبیل‌لله،
۲ ـ مطالعه بر روی استعداد و آرایش و روحیه ارتش متجاوز،
۳ ـ طرح‌ریزی علمی و دقیق عملیات‌ها با تکیه بر استفاده از نقاط ضعف راهبردی دشمن،
۴ ـ و به‌کارگیری همه تجهیزات و جنگ افزارهای موجود و نیز شجاعت رزمندگان داوطلب در به اجرا درآوردن طرح‌های دشوار عملیاتی.

منبع: تابناک


 


نماینده بندر ماهشهر در مجلس گفت پروژه طرح تولید پی وی سی پتروشیمی اروند که امروز با حضور احمدی نژاد افتتاح شده، پیش از این هم دو بار افتتاح شده بوده و اکنون با چهار سال تاخیر و به طور ناقص بهره برداری می رسد.

خلیل حیات‌مقدم که با خبرگزاری خانه ملت گفت و گو می کرد، با بیان اینکه این پروژه از طرح‌هایی بوده که انحراف از مسیر فراوانی داشته است، همچنین گفت: در شرایط کنونی حدود ۴۰ درصد از ظرفیت این طرح فعال است و طرح تولید پی وی سی پتروشیمی اروندهنوز به ظرفیت کامل نرسیده است.

وی با تاکید بر اینکه افتتاح امروز سومین مراسم افتتاحیه است که انجام شد، افزود: حتی رسانه‌ها و جراید هم در انعکاس مراسم‌های افتتاحیه قبلی حضور داشتند.

هفته پیش هم احمدی نژاد وعده احداث فرودگاهی را داده بود که سالها قبل در دولت خاتمی افتتاح شده و به بهره برداری رسیده بود.

در همین حال رستم قاسمی وزیر نفت امروز خبر داد که احمدی نژاد به کارکنان پروژه‌های طرح پتروشیمی اروند و طرح اسکله دوم مایعات وعده یک ماه حقوق تشویقی داده است که به گفته وزیر نفت تا سوم خرداد (پس فردا) پرداخت می شود.

مجتمع پتروشیمی اروند، بزرگ‌ ترین زنجیره تولیدکننده پی وی سی جهان معرفی شده که قرار است درمجموع ظرفیت تولید سالانه دو میلیون و ۸۳۴ هزار تن انواع محصولات پتروشیمی را داشته باشد و ۹۰۰ نفر در ان مشغول به کار شوند.


 


یک زندانی سیاسی الجزایری که در اعتراض به اوضاع نامطلوب خود در زندان و نیز شکنجه اش توسط یکی از زندانبانان دست به اعتصاب غذا زده بود، درگذشت.

منابع الجزایری از درگذشت «احمد بن میلود وافته» یکی از فعالان اسلام گرای الجزایر خبر دادند که از ۷۰ روز قبل دست به اعتصاب غذا زده بود.

بر اساس گزارش پایگاه اینترنتی المحیط، میلود که از زمان دستگیری تاکنون در سلول انفرادی به سر می برد، روز پنجشنبه در زندان «سلا» در مراکش درگذشت. اتهام این زندانی، هدف قرار دادن کنسولگری الجزایر ذکر شده است.

وی پیش تر نیز بارها دست به اعتصاب غذا  زده و از نوشیدن آب خودداری کرده بود تا به این وسیله به اوضاع نامطلوب زندان های مراکش اعتراض کند.

مخالفان حکومت الجزایر، اهمال مسوولان مراکشی در خصوص اوضاع جسمانی میلود را محکوم کرده و پادشاه و نخست وزیر این کشور را مسوول اصلی این مساله دانسته اند.


 


پاکسازی منطقه جنگی چزابه از مین، دو قربانی گرفت.

به گفته رئیس دادگستری شهرستان دشت آزادگان، دو نفر به نامهای «س.ف» و «ح.ع» که در حال پاکسازی منطقه جنگی چذابه بودند، بر اثر انفجار یک مین ضد نفر از ناحیه سر و صورت مجروح شدند که قبل از انتقال به بیمارستان فوت کردند.

چزابه که از نقاط استراتژیک عملیاتی در دفاع مقدس بود که در اولین روزهای جنگ، یکی از محورهای حمله عراق به ایران بود و تا ۸ آذر ۱۳۶۰ که در عملیات بیت المقدس بازپس گرفته شد، در دست نیروهای عراقی بود. در بهمن ماه همان سال و در آستانه عملیات فتح المبین، عراق بار دیگر به تنگه چزابه حمله کرد که به نبردی خونین و برجا ماندن شهدای بسیار در این منطقه منجر شد.

بر اساس گزارش های رسمی، بیش از چهار هزار هکتار از اراضی خوزستان در شهرهای دشت آزادگان، هویزه، بستان، خرمشهر و شلمچه به مین و مواد منفجره آوده مانده است. آلوده بودن این اراضی به مین از نظر اقتصادی و صنعتی تاثیر منفی بر منطقه دارد و موجب کاهش تردد در این مناطق می‌شود. همچنین وجود مین‌های باقی‌مانده از زمان جنگ امنیت و سلامت افراد ساکن در این مناطق را با خطر مواجه کرده است.


 


کلمه: در حالی که روز یکشنبه رئیس دادگستری استان مرکزی و رئیس دادگاه مطبوعات اراک در یک نشست خبری اعلام کرده بودند که انصراف نماینده شاکی تاثیری در حکم دادگاه درباره کاریکاتوریست اراکی ندارد و حکم شلاق تا ۲۰ روز آینده قطعی و اجرا خواهد شد؛ صبح امروز مدیرمسئول نشریه «نامه امیر» اعلام کرد که حکم شلاق خود او به ۵ میلیون تومان جزای نقدی بدل شده است.

این در حالی است که درست یک روز قبل خبرگزاری ها به نقل از رئیس دادگستری استان مرکزی اعلام کرده بودند اگرچه نماینده اراک در مجلس از شکایت خود انصراف داده، اما این موضوع تاثیری بر حکم صادره نخواهد داشت و اگر کاریکاتوریست متهم تا ۲۰ روز به این حکم اعتراض نکند، حکم شلاق قابل اجراست.

این مقام قضایی این حکم را مستند به ماده ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی دانسته و تاکید کرده بود که این حکم با انصراف شاکی، منتفی نخواهد شد. ماده ای که بر اساس استفساریه مجلس که دیروز در کلمه منتشر شد، متوجه این نشریه و کاریکاتوریست آن نخواهد شد.

مدیرمسئول نامه امیر در گفت و گو با ایلنا حکم صادر شده برای خود را مستند به ماده ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی ذکر کرده است. خبرگزاری مذکور همچنین تصویر حکم دادگاه را نیز منتشر کرده است که در زیر این خبر می بینید.

در تصویر حکم شعبه دوم دادگاه کیفری استان مرکزی، مدیرمسئول نامه امیر به پنجاه میلیون ریال جزای نقدی بدل از «هفتاد ضربه» شلاق محکوم شده است، حکم محمود شکرایه، کاریکاتوریست این نشریه نیز «بیست و پنج ضربه» شلاق اعلام شده بود.

نشریه «نامه امیر» پرتیراژترین نشریه استان مرکزی است و چاپ کاریکاتور احمد لطفی آشتیانی، نماینده اصولگرای مجلس هشتم از اراک، کمیجان و خنداب، در این نشریه به محکومیت کاریکاتوریست و مدیرمسئول آن به شلاق منجر شده است.

این حکم اعتراض های گسترده ای را به دنبال داشت؛ از جمله ۱۲۱ روزنامه نگار که در نامه ای به برادران لاریجانی رؤسای قوای مقننه و قضاییه از این حکم انتقاد کردند و نیز چندین سایت خبری که با صدور بیانیه ای به این حکم اعتراض کردند. روزنامه نگاران در نامه خود خواستار «توقف حرکت شلاق» شده و آورده بودند: اگر متهم اول پرونده کهریزک که به گفته بالاترین مقام جمهوری اسلامی، آبروی نظام را در خطر قرار داده، مستحق ارتقا مقام [بخوانیم دهن کجی به قوای مقننه و قضاییه کشور] است، با کدام استدلال کاریکاتوریستی تنها به جرم کشیدن چند خط بر روی کاغذ، باید محکوم به تحمل ۲۵ ضربه شلاق شود؟

سایت های خبری حامی حاکمیت نیز در انتقاد از این حکم نوشتند: اگر قرار بود که کشیدن کاریکاتور چهره های سیاسی ، ورزشی ،هنری و … مستوجب شلاق و تعزیر باشد ، می بایست در هر شهری ، شعب متعددی از محاکم به بررسی کاریکاتورها و صدور احکام شلاق برای کاریکاتوریست ها اختصاص می یافت و افرادی مانند مرحوم صابری فومنی و همکارانش در "گل آقا" بارها و بارها به شلاق و حبس و اعدام محکوم می شدند!

رئیس خانه کاریکاتور ایران نیز از این حکم انتقاد کرده و گفته است: بعد از آن که از این خبر مطلع شدیم، با این هنرمند اراکی «محمود شکرایی» تماس گرفتیم و صحت خبر محکومیت او را به ۲۵ ضربه شلاق جویا شدیم، جالب بود که خود او از این حکم بی‌خبر بود،‌ از او خواستیم این طرح را که منجر به این جنجال شده است برای ما ارسال کند ولی وقتی طرح را دیدیم هیچ گونه تفسیر توهین‌آمیزی را در آن نیافتیم.


 


این شماره با عناوین :

سخنگوی دستگاه قضایی پاسخگو باشد

سود ۷ برابری خرید «همراه اول» در جیب سپاه

یک سال حبس به جرم نوشتن نامه به رهبری

سیاست خارجی ایران در وضعیت هشدار

و پایان اعتصاب غذای اعتراضی محمدرضا معتمدنیا پس از ۴۲ روز

روزنامه کلمه را بعد از خواندن کنار نگذارید و دست به دست کنید

 

صفحه فیس بوک روزنامه کلمه

 

روزنامه کلمه - اول خرداد ماه - نسخه پی دی اف - PDF

دریافت نسخه PDF – پی دی اف

دریافت نسخه JPEG – عکس

چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 


کلمه – حسین زمان:

طی چند ماه گذشته اتفاقاتی افتاد که بد نیست به دور از حب و بغض های درونمان بار دیگر آنها را مرور کنیم. اقدام گلشیفته فراهانی و ظاهر شدنش در یک فیلم تبلیغاتی، حضور سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم و اخیرا خواندن ترانه ای تحت عنوان نقی توسط شاهین نجفی. من به هیچ عنوان قصد ورود به آن وقایع را ندارم و به هیچ عنوان در این نوشته به دنبال نفی یا اثبات آن اقدامات نیستم ولی فکر می کنم در همه این اتفاقات درس های بزرگی نهفته است که باید موشکافانه و با دقت به آنها توجه کرد. یکی از آن درس ها، درس پایبندی به باورها و اعتقادات در عمل است.

مخاطبان من در این نوشته مخالفان کینه جو در جناح حاکم نیستند بلکه مخاطب خودمان هستیم، ما که از تبعیض، بی عدالتی، استبداد و فقدان آزادی های بیان و عقیده آزرده خاطریم و رنج کشیده. ما که بارها از توهین به شعور و باورهایمان فریاد اعتراض سر داده ایم و از این بابت به حاکمیت معترض شده ایم. ما که نگرانیم از ظلمی که در حق اقلیت های دینی و دگر اندیشان می شود. ما که حد اقل در شعار آزادی عقیده را پاس داشته و می داریم. ما که به دفعات فریاد خشممان بلند شده است که چرا عده ای به دلیل داشتن عقیده مخالف در زندان اند.

در جمع ما افراد با بینش ها و اعتقادات گوناگون حضور دارند که خود نمایانگر این است که ما به تکثر آراء معتقدیم و تمامیت خواه نیستیم، دست کم در حرف چنینیم. در جمع ما اقلیت های دینی هستند، اصلاح طلبان به شکل های گوناگون حضور دارند، لائیک ها، مسلمانان معتقد و صاحبان اندیشه های گوناگون و به عبارتی قشر وسیعی از مردم ایران با اهدافی مشترک در مبانی فکری.

با اتفاقاتی که افتاد سؤالاتی در ذهن من نوعی بوجود آمده که آیا ما میدانیم از دموکراسی چه می خواهیم؟ آیا به اندازه کافی برای پیاده کردن دموکراسی تمرین کرده ایم؟ آیا اینکه بعضا شعار می دهیم زنده باد مخالف من، فقط شعار است و یا واقعا به آن پایبندیم؟ آیا هر کدام از ما و هم فکرانمان به قدرت برسیم با بقیه همراهان غیر هم فکر چه خواهیم کرد؟ تحملشان می کنیم؟ همه نوع آزادی به ایشان می دهیم؟ اجازه می دهیم هرچه می خواهند بگویند؟ اگر نقدمان کنند آن را تشویش اذهان عمومی به حساب نمی آوریم؟ از ایشان کینه به دل نمی گیریم؟ دشمن خطابشان نمی کنیم؟

فکر می کنم با توجه به اتفاقات رخ داده و چالش هایی که به وجود آمد بد نباشد خیلی جدی به نتایج آنها با دقت نظر توجه نماییم. این روزها فکر من بسیار درگیر این مسائل است و دلم میخواست با شما نیز در میان بگذارم. اما در کنار همه این سؤالات و تشویش ها دلم می خواهد بگویم:

بیاییم همدیگر را دوست داشته باشیم. به هم احترام بگذاریم و نشان دهیم با وجود همه اختلافات در مرام و مسلک و دین و مذهب ایرانیانی هستیم از تبار البرز و دماوند که در عین سرسختی سخاوتمندند و مهربان. من را بخاطر خودم عزیز بدارید اگر لایق عزتم و اگر دوستم ندارید به خودم دشنام دهید اگر اصرار به دشنام دادن دارید، نه به خویشانم، به عزیزانم، به کیش و آیینم و به مقدساتم همانگونه که من نباید خوار و خفیف بدارم اعتقادات و باورهای کسانی را که مثل من فکر نمی کنند و مثل من نمی اندیشند.

همیشه توهین و سخره گرفتن، رنجش و کینه و دوری قلوب از یکدیگر را به دنبال خواهد داشت. می توان به روشی انسانی، در چارچوب ادب و با استدلالی قوی به نقد باورها و اندیشه ها نشست. می توان دلی را بدون شکستن دلهای بسیاری به دست آورد. در نزد هر کسی چیزهایی یا افرادی و یا باورهایی عزیزند و از جایگاه بالایی برخودارند و نباید با توهین به عزیزانشان با احساساتشان بازی کرد. فرق بسیاری باید باشد بین ما و آن کسانی که بر اساس بی خردی و سستی منطق و استدلالشان در مقابل هر اندیشه مخالف حکم زندان و شلاق و فتوای قتل انسانها را صادر می کنند.


 


محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که از فروردین ماه امسال در اعتراض به حبس میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از دریافت پیام میرحسین به اعتصاب نامحدود خود پایان داد.

به گزارش خبرنگار کلمه، علیرغم اینکه درخواست میرحسین موسوی برای پایان این اعتصاب روز چهارشنبه منتشر شده بود، محمدرضا معتمدنیا روز شنبه از آن با خبر شد.

بر اساس گفته های همبندیان، این جوانمرد پیر در فضایی خاص که حاصل ۴۲ روز اعتصاب بود و با پیامی که اکنون در دستان این مبارز بود، گریست و با ارسال پیامی به مردم به اعتصاب غذای خود پایان داد.

در بخشی از این پیام ضمن تشکر از همه ی پیگیری ها و ابراز محبت ها آمده است: موقتا تا برآورده شدن خواسته هایم از ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه ۱۳۹۱/۲/۳۰ پس از ۴۲ روز اعتصاب تر و خشک به اعتصاب خود خاتمه می دهم. بدیهی است در صورتیکه در آینده به درخواستم توجهی نشود مجبور خواهم شد اعتصابم را تجدید کنم تا این جسم نحیف و ناقابلم را در راه آرمان های انقلاب اسلامی و شهدای مظلومش تقدیم به خاک پای مردم خوب کشورم نمایم.

مشاور شهیدان باهنر و رجایی تاکید کرده که این اقدام اعتراضی را تنها راه ممکن برای نشان دادن اعتراض به مظلومیت رهبران و قربانیان و شهدای جنبش سبز در فضای ارعاب و خفقان و انحصار رسانه ای کنونی می دیده است. او از مسئولان خواسته است به جای دلسوزی برای فقر و تنگدستی مردم آمریکا و اروپا، به فکر مظلومیت مردم کشور خود باشند که حقوقشان پایمال می شود و هیچ دستاویزی برای احقاق حقوق از دست رفته شان نمی یابند.

متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ (النور ۵۲)

کسانیکه از خداوند و پیامبر او اطاعت کنند و در مقابل خداوند خاضع باشند و و از وی پروا کنند، اینانند که کامیابند.

اینجانب از حدود ۴۲ روز پیش که مبادرت به اعتصاب غذای اعتراضی نمودم و بر این باور و ایمان بودم و هستم که با حکم شرع و اخلاق نمی توان و نباید در برابر ظلم و ستم و پایمال شدن حقوق حقه مردم سکوت کرد و در قبال آن بی تفاوت بود.

میهن عزیز و بزرگ ما طی دهه های گذشته پیوسته شاهد از خود گذشتگی و ایثار ملتی بوده که برای تثبیت و تداوم بنیان های استبداد ستیز انقلاب مقدس اسلامی، صدها هزار شهید و جانباز والامقام را در طبق اخلاص تقدیم نموده است، از این رو فرزندان این سرزمین به خود اجازه سکوت در برابر انحراف را از مهم ترین مطالبات صدر انقلاب یعنی استقلال و آزادی و حاکمیت جمهور مردم را نخواهد داد.

بارها شاهد بوده ایم که فرزندان بیدار دل و هشیار ملت ما به آقایان بر اساس رهنمودهای قرآن و عترت، هشدار داده اند که پیش از دلسوزی برای مظلومیت مردم بحرین، فلسطین، سوریه …. و اظهار نگرانی برای فقر و تنگدستی مردم آمریکا و اروپا با صدای مظلومیت و یاری خواستن مردم کشور خود را بشنوید که روزانه حقوق تصریح شده شان در قانون اساسی، پایمال می شود و هیج دستاویزی را نیز برای احقاق حقوق از دست رفته شان نمی یابند.

در تاریخ اسلام پیوسته شاهد حضور مذبذبان و سخنوران و قلم بدستان منحرف و مزدور بوده ایم که در توجیه و پایمال شدن حق مظلوم و مسند نشینی نا بجای ظالم ترکتازی کرده و اینگونه استبداد را بر سرنوشت عمومی یک ملت حاکم نموده اند به همین گونه بود که حسین بن علی نیز برای بازشناسی سیره جدش رسول الله و شناساندن آن از پس انبوهی از جعلیات ارتجاعی اموی، خون خود و یاران را نثار و خاندانش را دستخوش اسارت کرد تا خط سرخ او میزان و فرقانی باشد برای تفکیک حق از باطل.

اکنون بر همه ما فرض است که چه از درون زندان و چه برون از آن، که خود زندانی است بزرگتر، فریاد مظلومیت رهبران دلیر، شجاع و در بند جنبش سبز را بگوش همه برسانیم.

جنبش سبز هرگز نمی تواند یادگار همت ها، باکری ها یعنی نخست وزیر حضرت امام جناب آقای مهندس میرحسین موسوی و همسر شجاع و دانشمندش سرکار خانم زهرا رهنورد و ابوذر زمان روحانی مبارز جناب آقای کروبی را به فراموشی بسپارد و از خواسته های اساسی خود یعنی آزادی رهبران سبز خود چشم پوشی کند اینجانب با توجه به اسارت و محدودیت های خود دست به اعتصاب غذا نمودم تا از این راه صدای اعتراضی خود و مظلومیت رهبران و قربانیان و شهدای جنبش سبز را بگوش همه مردم بیدار بخصوص جوانان کشور بزرگ ایران برسانم.

بدیهی است که در فضای ارعاب و خفقان و انحصار رسانه ای و محدودیت های زندان، همه راه های اعتراضی دیگر مسدود و بسته است.

اینجانب ضمن تشکر و قدردانی از مبارز نستوه و فخر عالم تشیع حضرت آیت الله العظمی یوسف صانعی و سرباز شجاع روح الله جناب آقای موسوی و همسر باوفا و دانشمندش سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد و خانواده محترم روحانی مبارز و شجاع جناب آقای کروبی و کلیه دوستان و فرزندان و هم بندیان ۳۵۰ زندان اوین و سایر زندانها فرزندان و عزیزان در داخل و خارج که مرا مورد تفقد قرار داده و نسبت به وضع سلامتی من ابراز نگرانی کرده و خواستار شکستن این اعتصاب شده اند، بدینوسیله به اطلاع میرساند موقتا تا برآورده شدن خواسته هایم از ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه ۱۳۹۱/۲/۳۰ پس از ۴۲ روز اعتصاب تر و خشک به اعتصاب خود خاتمه می دهم.

بدیهی است در صورتیکه در آینده به درخواستم توجهی نشود مجبور خواهم شد اعتصابم را تجدید کنم تا این جسم نحیف و ناقابلم را در راه آرمان های انقلاب اسلامی و شهدای مظلومش تقدیم به خاک پای مردم خوب کشورم نمایم.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا (الکهف ۵۷)

خداوند می فرماید: چه کسی ستمکارتر از کسی ست که به آیات پروردگارش هم که او پند می دهی روی بر می گرداند و کار و کردار پیشین خود را فراموش کند، ما بر دلهایشان پرده کشیدیم که آنها در نیابند و در گوشهایشان سنگینی نهاده ایم و اگر ایشان را به سوی هدایت فراخوانی، هرگز و تحت هیچ شرایطی راه نخواهند یافت.

یا حسین میر حسین

محمدرضا معتمدنیا

روزشمار اعتصاب:

پیام آیت‌الله صانعی به معتمدنیا: اعتصاب را بشکنید؛ سلامتی و مبارزه شما خاری است در چشم دشمنان

محمدرضا معتمدنیا در بیمارستان؛ مسئولان مانع از انتقال پیام میرحسین شدند

درخواست میرحسین از معتمدنیا برای پایان اعتصاب غذا

دیدار خانواده محمدرضا معتمدنیا با مادر شهید سهراب اعرابی

انتقال محمدرضا معتمدنیا از بیمارستان به زندان اوین

محمدرضا معتمدنیا به دختران میرحسین و رهنورد: آماده‌ام جان ناقابلم را به ایران و اسلام تقدیم کنم

فرزند محمدرضا معتمدنیا پس از ملاقات: تاکید پدر به ادامه اعتصاب تا شکسته شدن حصر میرحسین و یا پیام میر میهن

معتمدنیا: دوران دفاع مقدس توفیق شهادت نصیبم نشد؛ تا نخست‌وزیر امام نگوید به اعتصاب خود ادامه می‌دهم

نامه همسر محمدرضا معتمدنیا به وی: خانواده و همرزمانت نگرانند، به اعتصاب خود پایان بده

دختران موسوی و رهنورد به معتمدنیا و ولایتی: رنج شما، غم پدر و مادر ماست، به اعتصاب خود پایان دهید

اعزام محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی اعتصاب کننده غذا به بیمارستان

طرح سبز/ اعتصاب در انفرادی های اوین تا آزادی نخست وزیر امام

نامه سرگشاده محمدرضا معتمدنیا به رهبری: شجاعت داشته باشید و خواست ملت را بپذیرید

اعتصاب غذای خشک محمدرضا معتمدنیا و انتقال چند ساعته وی به بیمارستان

انتقال محمدرضا معتمدنیا به سلول انفرادی در میان شعار "یا حسین میرحسین" زندانیان

طرح سبز/ تا رفع حصر نخست وزیر امام به اعتصاب غذا ادامه خواهم داد

محمدرضا معتمدنیا به روایت هم بند سابقش؛ صدای نمازهای شبانه اش را از کانال کولر می شنیدم

همسر معتمدنیا: هرگز چنین روزهایی را تصور نمی کردم

اعلام اعتصاب غذای محمدرضا معتمدنیا؛ از امروز تا روزی که نخست وزیر امام آزاد شود


 


زندانیان سیاسی زندان تبریز در پی اعتراض به شرایط نامساعد نگهداری و بلا تکلیفی از بند مالی به بند متادون منتقل شده اند که وضعیت و شرایط بهداشت و غذا و … در بند متادون نسبت به بند مالی بسیار بد و دشوار تر است.

به گزارش خبرنگار کلمه، ابراهیم رشیدی، افشین شهبازی، روزبه سعادتی، محمد احدی و مهرداد کرمی که تاریخ قرار بازداشتشان تا بیست و ششم اردیبهشت تمدید شده بود همچنان در بازداشت موقت به سر می برند.

این در حالیست که نامبردگان در پی اعتراض به شرایط نامساعد نگهداری و بلا تکلیفی از بند مالی به بند متادون منتقل شده اند که طبق گفته انها و دو زندانی سیاسی دیگر این بند جاوید و شاهرخ زمانی وضعیت و شرایط بهداشت و غذا و … در بند متادون نسبت به بند مالی بسیار بد و دشوار تر است.

بر اساس این گزارش روزبه سعادتی دست به اعتصاب غذا زده که طبق گفته خانواده اش در شرایط جسمی بدی به سر می برد، اما مسئول اندرزگاه زندان روزبه سعادتی را تهدید کرده که در صورت ادامه اعتصاب غذا او را به انتقال بند معتادین منتقل خواهد کرد.

همچنین گزارش شده که پرونده انها به شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز نزد قاضی حملبر برای رسیدگی ارجاع شده است.

معتادین این بند به علت شدت اعتیاد خود از قرص ها و شربت متادون که سهمیه روزانه آنها توسط پزشکان زندان تجویز می شود استفاده می کنند.

مسئولین زندان تبریز پیش از این با انحلال بند مالی زندان فعالین زندانی حرکت ملی را به بند ۱۲ محکومین انتقال داده بودند لیکن این بار با تغییر محل نگهداری زندانیان برای بار دوم و به بند کارگاهی و ضعیت سلامتی انها بیش از پیش در معرض خطر جدی قرار گرفته است.

دهم اردیبهشت ماه کلمه گزارش داده بود که پس از گذشت ماه ها مهرداد کرمی، افشین شهبازی، ابراهیم رشیدی، روزبه سعادتی و محمد احدی برای تفهیم اتهام نزد قاضی هاشمزاده بازپرس شعبه چهار تبریز اعزام شدند.

مهرداد کرمی دانشجوی دانشگاه تبریز ۳ دی ماه ۹۰ به هنگام پیاده شدن از اتوبوس سرویس دانشگاهی توسط مامورین اطلاعات بازداشت و پس از بازجویی‌های مکرر و تحمل بازداشت در سلول انفرادی در تاریخ ۲۱ بهمن ۹۰ به بند عمومی زندان مرکزی تبریز منتقل شده و هم‌چنان در زندان به سر می برد.

همچنین افشین شهبازی دانشجوی رشته کشاورزی به همراه ابراهیم رشیدی در ۳ بهمن ۹۰ در خانه‌ی شهبازی بازداشت شدند که ابراهیم رشیدی در دهم فروردین از سلول انفرادی به بند عمومی تبریز منتقل شده است. در پی این دستگیری‌ها روزبه سعادتی و محمد احمدی نیز در تاریخ ۴ بهمن دستگیر شده و تاکنون در زندان به سر می برند. هر سه نفر مدت ۵۰ روز را در سلول‌های انفرادی به سر برده‌اند.

طبق پیگیری‌های مکرر وکیل پرونده، جعفر افشارنیا پس از ماه‌ها بلاتکلیفی این سه نفر توسط قاضی هاشم زاده بازپرس شعبه چهار دادگاه انقلاب تبریز تفهیم اتهام شدند.

اتهام این افراد «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام با استناد به تشکیل کانون آذربایجان شناسی در دانشگاه تبریز» اعلام شده است و خانواده افشین شهبازی و روزبه سعادتی طی ملاقاتی که با فرزندان خود داشته‌اند نگران وضعیت جسمی آن‌ها شده‌اند.

افشین شهبازی بر اثر ضربه در دوران بازجویی دچار عفونت مجاری شنوایی و روز به سعادتی به دلیل کمی امکانات و شرایط بسیار نامساعد زندان تبریز از بیماری معده رنج می‌برد.

وکیل پرونده طبق آخرین مراجعه فقط توانسته از شعبه مربوطه که پرونده به آن‌جا ارجاع داده شده اطلاع حاصل کند. پرونده این سه نفر به شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حملبر ارسال شده است. با این وجود پس از پیگیری‌های مکرر خانواده و وکیل هنوز تاریخ برگزاری دادگاه مشخص نشده و این افراد در بلاتکلیفی به سر می‌برند.


 


جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه های شیراز، در شب تولد مجید توکلی با خانواده وی دیدار کردند.

به گزارش دانشجونیوز، در این دیدار فعالین دانشجویی شیراز، تولد مجید توکلی را به خانواده وی تبریک گفته و ضمن ابراز هم دردی و پاسداشت مقاومت مجید، جویای حال وی در زندان شدند.

خانواده توکلی نیز در این دیدار ضمن تشکر از هم دردی فعالین دانشجویی با خانواده، وضعیت فعلی مجید و شرایط پیش آمده برای وی در زندان را تشریح نموده و به شرح چگونگی بازداشت و اتهامات وارده به مجید پرداختند.

مجید توکلی، دانشجوی رشته مهندسی کشتی سازی دانشگاه صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)، در ١۶ آذر سال ١٣٨٨برای سومین بار بازداشت شد.

این عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، پس از سخنرانی در جمع دانشجویان این دانشگاه در مراسم سالگرد روز دانشجو، در حالیکه قصد خروج از دانشگاه را داشت، همراه با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی بازداشت شد. وی در دی ماه همان سال به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام”، “تبلیغ علیه نظام”، “توهین به رهبری” و “توهین به ریاست جمهوری” در شعبه ١۵دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و پنج سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد.

او هم چنین در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه، به علت انتشار نامه از داخل زندان به مناسبت روز دانشجو، به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه زندان دیگر محکوم شد.

مجید توکلی پیش از این نیز دو بار بازداشت شده است. وی بار نخست در اردیبهشت سال ٨۶، در ماجرای جعل نشریات دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، بیش از ١۵ ماه را در زندان گذراند. او هم چنین در بهمن ماه سال ٨٧، در مراسم سالگرد درگذشت مهندس بازرگان، در مقابل حسینیه ارشاد مجددا بازداشت شد و ١١۵روز را در سلول انفرادی گذراند.

گفتنی است در اواسط آبان ماه سال ۹۰، حکم ۶ ماه حبس تعزیری مجید توکلی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید شد که با این محکومیت جدید، حکم حبس مجید توکلی در مجموع به هشت و نیم سال زندان افزایش یافت.

مجید توکلی، هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خویش را، بدون هیچ گونه استفاده از مرخصی از ابتدای بازداشت، در تبعید می گذراند و از حق دسترسی به تماس تلفنی نیز محروم است. با این وجود وی در مناسبت های مختلف پیام هایی را از درون زندان خطاب به مردم و دانشجویان منتشر کرده است. مجید توکلی در یکی از یادداشت هایش نوشته بود:

“کاخ استبداد دیر زمانی است به لرزه در آمده است. زوال قرائت فاشیستی و نابودی استبداد دینی فرا رسیده است. آغاز این هزاره پایان دیکتاتوری هاست. دیکتاتوری های بزرگ با سر افکندگی در خاک افتاده اند. روند فرسایشی سرکوب آغاز شده است. سنگینی سلاح ها خسته شان کرده، بی آبرویی دروغ ها از پا در آورده شان، رسوایی خشونت توان شان را گرفته، نگاه های سنگین انسان های آزاده ی جهان و گام های استوار و پا بر جای آزادی خواهان کمرشان را شکسته است. امروز دیکتاتورها باید اعتراف کنند که تنهایند و باید بدانند که باید بروند”.


 


به دنبال حملات پی در پی اصولگرایان به رییس هیات دولت، دبیر کمیسیون اصل ۹۰ مجلس از بررسی شکایت نمایندگان در مورد نحوه پاسخ احمدی نژاد در جلسه سوال از وی در جلسه این هفته کمیسیون متبوعش خبر داد.

پاسخ های غیر مستدل و توام با طنز احمدی نژاد واکنش های زیادی از سوی نمایندگان مجلس در بر داشت و اینک کمیسیون اصل نود به این موضوع رسیدگی می کند.

احمدی نژاد در سخنانی که با شوخی همراه بود، از سئوالات مطرح شده انتقاد کرد و صلاحیت علمی علی مطهری، طراح اصلی سئوالات را تلویحا زیر سئوال برد.

نمایندگان مجلس سخنان وی را توهین دانسته و رییس مجلس تصریح کرد که خانه ملت جای شوخی نیست.

سید فاضل موسوی در گفتگو با خانه ملت، با بیان اینکه در جلسه این هفته کمیسیون اصل ۹۰ دو پرونده از شکایتهای نمایندگان درباره قانع نشدن وکلای ملت از پاسخ احمدی نژاد در جلسه سوال که از طرف ریاست مجلس به این کمیسیون ارجاع داده شده بود مورد رسیدگی قرار گرفت.

نماینده مردم خدابنده در مجلس شورای اسلامی افزود: این شکایتها طبق موضوع ماده ۲۳۳ آیین‌نامه داخلی مجلس است که از سوی هیات رییسه مجلس به کمیسیون اصل ۹۰ ارجاع داده شده است که یکی از آنها مربوط به پاسخ‌های احمدی نژاد و دیگری مربوط به کل ماده ۲۳۳ آیین نامه داخلی مجلس می باشد.

وی تصریح کرد: بررسی این دو پرونده در روزهای آینده نهایی شده و نتیجه آن به هیات رییسه ارائه خواهد شد.

بر اساس ماده ۲۳۳- هرگاه حداقل ده‌نفر از نمایندگان و یا هرکدام از کمیسیونها، عدم رعایت شؤونات و نقض یا استنکاف از اجراء قانون یا اجراء ناقص قانون توسط رئیس جمهور و یا وزیر و یا مسؤولین دستگاههای زیرمجموعه آنان را اعلام نمایند، موضوع بلافاصله از طریق هیأت رئیسه جهت رسیدگی به کمیسیون ذی‌ربط ارجاع می‌گردد.

کمیسیون حداکثر ظرف مدت ده‌روز موضوع را رسیدگی و درصورت وارد بودن با اظهارنظر صریح، گزارش خود را از طریق هیأت‌رئیسه به مجلس ارائه می‌دهد.

تبصره ۱- چنانچه نظر مجلس بر تأیید گزارش باشد موضوع جهت رسیدگی به قوه قضائیه و سایر مراجع ذی‌صلاح ارسال می‌شود تا خارج از نوبت و بدون تشریفات دادرسی رسیدگی نمایند.

تبصره ۲- درصورتی که مجلس در مورد رئیس‌جمهور یا هریک از وزیران سه نوبت ‌رأی به وارد بودن گزارش بدهد طرح استیضاح درصورت رعایت مفاد اصل هشتاد و نهم(۸۹) قانون اساسی در دستورکار مجلس قرار خواهد گرفت.


 


کلمه: جزء اهداف شورای انقلاب، ایجاد جمهوری دموکراتیک اسلامی بود و روی این کلمه دموکراتیک، مرحوم دکتر بهشتی اصرار داشت و در آنجا که صحبت می‌شد، مهدوی کنی خیلی عقیده نداشت ولی ایشان مدافع این تز بود. البته بنده هم بودم که بعد امثال خلخالی فحش دادند که فلانی از روی مخالفت‌هایی که با آقای خمینی داشته، برخلاف نظر او که می‌خواسته جمهوری اسلامی باشد، گفته جمهوری دموکراتیک باشد که به هیچ وجه من‌الوجوه این طور نبود. دکتر بهشتی هم جزء مدافعین قسمت‌های آزادی و شورایی بودند. مثلا فرض کنید موسوی اردبیلی چیزی نمی‌گفت و مخالفت نمی‌کرد، ولی ایشان مدافع و حامی بود.

این بخشی از مصاحبه ای است که سید علیرضا بهشتی، فرزند شهید سیدمحمد بهشتی در خصوص شورای انقلاب اسلامی با مرحوم بازرگان انجام داده است.

شورای انقلاب اسلامی در دی ماه ۱۳۵۷ تشکیل شد، مرتضی مطهری، سید محمود طالقانی، محمدجواد باهنر، محمد بهشتی، مهدی بازرگان، احمد صدر حاج سید جوادی، یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، صادق قطب‌زاده، ابوالحسن بنی‌صدر، ابراهیم یزدی، حسینعلی منتظری، علی‌اکبر معین‌فر و حبیب‌الله پیمان از اعضای این شورا بودند.

فرزندش شهید بهشتی در خصوص چگونگی انجام این مصاحبه در پایگاه بنیاد انتشار آثار شهید بهشتی نوشته است: از هنگامی که شورای احیای آثار شهید مظلوم آیت الله بهشتی (سلف بنیاد نشر آثار شهید آیت الله دکتر بهشتی) در اولین روزهای پس از چهلمین روز شهادت وی در سال ۱۳۶۰ شکل گرفت، یکی از دغدغه‌های آن، جمع آوری خاطرات مرتبطین با او بود. از همین رو، با ضبط صوتی خبرنگاری که از برادر بزرگوارم علیرضا بهشتی شیرازی که مسئولیتی در روزنامه جمهوری اسلامی داشت، به عاریت گرفته بودم، دفتر به دفتر و خانه به خانه سراغ یاران و آشنایان شهید بهشتی می‌رفتم و خاطرات را ضبط می‌کردم. یکی از این افراد، مرحوم مهندس بازرگان بود. مهندس را از ۱۳۴۹، زمانی که همراه پدر از اقامت در آلمان برگشتیم، می‌شناختم؛ در جلسات متعددی که در خانه ما تشکیل می‌شد و سفارش چای لیوانی می‌داد. در جلسات انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی پزشکان، در باغ آقای شاه حسینی در کرج که نماز عید فطر را به امامت مرحوم آیت الله طالقانی می‌خواندیم، و در جاهای دیگر.

سابقه آشنایی پدر با مهندس اما، به سال‌ها پیش باز می‌گشت؛ از مبازات ملی شدن نفت که مهندس به عنوان یک چهره مسلمان متخصص خوش درخشیده بود، و دوستی‌ای که با همه فراز و نشیب‌هایش پایدار مانده بود. و من یادم بود که پدر، حتی در سالیان پس از انقلاب که گرمی آن دوستی به شدت و حدت قبل نبود، همواره از مهندس بازرگان و دکتر سحابی با احترام فراوان و به عنوان مسلمانانی متعهد و مبارزانی پیشرو سخن می‌گفت و اختلافات پیش آمده را ناشی از اختلاف دیدگاه در شیوه پیشبرد اهداف انقلاب می‌دانست. روزی از روزهای گرم تابستان ۱۳۶۷، من که با کوچک ترین فرزند مهندس، محمد نوید، هم مدرسه‌ای و رفیق بودم، از طریق او وقتی گرفتم و به همراه برادرم محمدرضا به دفتر شرکت «یاد» رفتیم. مهندس همانند همیشه ما را با رویی گشاده پذیرفت. هنگامی که گفتیم به چه منظوری آمده‌ایم، کمی به فکر فرو رفت. فکرش را خواندم و گفتم نیامده‌ایم که از زبان شما در مدح و ثنای پدر سخن بشنویم. هر آنچه می‌خواهید بگویید، حتی اگر انتقادآمیز باشد. سرش را بلند کرد و آغاز به سخن کرد:

نحوه ارتباط دکتر بهشتی با قضیه اعتصاب کارکنان صنعت نفت که جنابعالی درباره حل آن از طرف امام مأموریت داشتید چگونه بود؟

البته تا آنجا که بنده یادم می‌آید و اطلاع دارم، در این زمینه از ناحیه ایشان چیزی ندیدم. اگر هم کاری در این زمینه می‌کردند به‌اصطلاح در ورای آن هیئت بوده است. کسی که در آنجا به موازات ما و بدون اطلاع ما وارد شد و عمل کرد، ولی بعد ما متوجه شدیم، مرحوم طالقانی بود. طالقانی روی مراجعاتی که به ایشان می‌شد در آن قضیه وارد شده بود. حتی سرهنگ رحیمی را مأمور کرد و ایشان به شرکت نفت تهران رفته بود. حالا یادم نیست که می‌خواست به آبادان هم برود یا نه، مثل اینکه رفته بود. نه ایشان از اقدام ما خبر داشت و نه ما از ایشان. چون تازه از زندان بیرون آمده بود و بنده هم، به دلیل اینکه هنوز از طرف آقای خمینی مسئلۀ شورای انقلاب مستور نگه داشته شده بود، چیزی نگفته بودم. یعنی اگر می‌بایست گفته شود، یا باید خود ایشان می‌گفت یا مرحوم شهید مطهری. من به آقای طالقانی چیزی نگفتم و ایشان هم خبر نداشت ولی بعد که ما مأموریت پیدا کردیم و رسمی شدیم و در روزنامه‌ها اعلام شد، خواستیم نوعی همکاری برقرار کنیم.

اما از مرحوم دکتر بهشتی چیزی یادم نمی‌آید؛ نه از طرف ایشان کسی همراه یا مأمور شده بود و نه کسی که نظری بدهد یا از ایشان دستور گرفته باشد؛ این را ما هیچ ندیدیم. در صورتی که مأموریت ما با حزب توده معارض بود والّا حتی آن‌ها پیش از ما راه افتاده بودند. البته این‌ها تشکیلاتی هم در مشهد داشتند و اصرار می‌کردند که بعد از اینکه ما مأمور شدیم، ته‌وتوی کار ما را دربیاورند؛ آن‌وقت هم معارض و مزاحم ما در تمام آن مدت بودند. آن وقت اصلا فکر اینکه عده‌ای از طرف ایشان مأمور شوند و بروند آنجا که این کار را بکنند، آن‌طور که من اطلاع دارم، نبود. بحثی بود که بیشتر با مرحوم مطهری درمیان گذاشته شده بود و آن فرمان هم در واقع طی یک مکالمۀ تلفنی از منزل بنده با دکتر یزدی و بعد با آقای خمینی به ما داده شد. ایشان خودشان مثل اینکه پای تلفن نبودند و بیشتر مرحوم مطهری نظر و دخالت داشت. چیزی از مرحوم بهشتی در آنجا یادم نمی‌آید.

نحوه عملکرد ایشان در شورای انقلاب چگونه بود؟

شورای انقلاب را که اصلاً می‌دانید چطور تشکیل شد یا نه؟

آن اندازه که به بنده ارتباط پیدا می‌کند، نمی‌خواهم بگویم که همه چیز از مجرای بنده می‌گذشت. اشخاص دیگری هم در این زمینه فکر داشتند و کار می‌کردند که بی‌تأثیر نبود؛ ولی جریان تاریخی‌اش را که نگاه ‌کنیم، فکر می‌کنم آن مسیری که از اول دوستان و بنده وارد شدیم محور اصلی شد. قضیه این بود که آقای خمینی اول نجف بودند و بعد پاریس؛ ارتباط‌هایی هم کم‌وبیش برقرار بوده است. در تهران هم عده‌ای بودند هم از حوزه و هم کلاهی، که گوش به زنگ بودند ایشان چه می‌گویند و چکار می‌خواهند بکنند و آن چه می‌گفتند فوری تلفنی ضبط می‌کردند و اعلامیه و یا پیام می‌شد و در اقصی نقاط کشور هم پخش می‌شد. ما هم به‌عنوان نهضت آزادی، گاهی وقت‌ها گیرندۀ آن‌ها بودیم، یعنی اطلاعاتش مربوط به ما می‌شد و چون به موازات آن کار می‌کردیم، ما هم در این قضیه ذی‌نفع بودیم. ارتباطاتی که ایشان با ایران داشتند هم از طریق تلفن بود و هم از طریق مسافرینی که می‌رفتند. این مسافرین هم علما بودند، هم تجار؛ هم روشنفکران بودند، هم حزبی‌ها. از طرف ما مهندس توسلی مدتی آنجا بود و دکتر یزدی هم که امریکا بود و آقای خمینی به ایشان اجازه دریافت سهم امام داده بود؛ وکالت داده بود که ایشان حق دارد وجوهات بگیرد و خرج کند؛ یعنی اگر نگوییم نمایندگی فکری، نمایندگی مالی به ایشان داده بودند. آن وقت در یکی از نشریات یک نامه نسبتاً مفصلی برای ایشان به وسیله تاجری که اسمش یادم نیست، فرستادم که دربارۀ قانون اساسی و طرز مبارزه و انتخابات بود و این نکته را از آقای حاج ابوالفضل زنجانی، که در واقع ناقل پیام ایشان بودند، آورده بودم که ما نباید قانون اساسی را کنار بگذاریم و فراموش کنیم؛ برای اینکه تنها مدرک و سندی که اعتبار بین‌المللی برای ما دارد، قانون اساسی است. قانون اساسی چیزی است که دنیا آن را قبول دارد و مصرّ است که اجرا شود. مهم‌تر اینکه اگر ما قانون اساسی را کنار بگذاریم و برایش اعتبار و اساس قائل نباشیم، اصلا حق ایراد به شاه نداریم. ما وقتی می‌توانیم به شاه اعتراض کنیم و او را مقصر یا خائن بدانیم که قانون اساسی را پیش بکشیم، وگرنه اگر خود ما بگوییم که مزخرف است و فلان، او می‌گوید بله من هم چون می‌دانم مزخرف و بی‌خود است، این کار‌ها را می‌کنم! بنابراین از نظر قانونی و حقوقی نمی‌توانیم ایرادی وارد کنیم. اما اگر با قانون اساسی جلو برویم، چون سند مملکت است و علمای بزرگ هم روی آن صحه گذاشته‌اند، از نظر شرعی و اسلامی ‌هم معتبر است. آن‌وقت می‌توانیم به شاه هزار جور ایراد بگیریم که چرا در این کار دخالت کردی؟ چرا ساواک را درست کردی؟ چرا انتخابات مجلس این طور است و … .

آن موقع در تهران جلساتی تشکیل می‌شد که گمان کنم مرحوم شیخ فضل‌الله محلاتی هم بود. شاید مرحوم دکتر بهشتی هم بودند؛ دکتر شیبانی و البته دکتر سحابی هم به‌طور غیررسمی از ماها بودند. خیلی وقت‌ها مطالبی به عنوان نظر آقای خمینی یا پیام ایشان می‌آمد که نمی‌دانستیم راست است یا دروغ. ساواک می‌توانست هزار جور دستکاری کند که اصالتش برای ما معتبر نبود. بنابراین در آن جمع که خیلی غیررسمی هم بود، بنده این پیشنهاد را کردم که از آقای خمینی بخواهیم هیئتی را که انتخاب صددرصد و مورد اعتماد خودشان باشد در تهران معین کنند تا ما هر وقت اعلامیه‌ای به دستمان می‌رسد از آن‌ها بپرسیم و مطمئن شویم که این از آقای خمینی است. اگر ما نظری داریم، به آن‌ها بگوییم که به امام برسانند و آن‌ها هم بتوانند مجموع اطلاعاتی را که در ایران جمع می‌شود به امام برسانند که از آن راه متدیک و منظم شود. خوب این موردپسند واقع شد، مخصوصا مرحوم دکتر بهشتی که اصولا آدم منظمی بود (و یکی از دلائل علاقه و ارتباط فیمابین و متقابل ما همین منظم بودن ایشان بود). خوب ایشان هم طبیعی بود که بپسندد چون ما حرف نابابی نمی‌زدیم؛ نمی‌گفتیم که بنده یا کس دیگری را بگذارید آنجا یا اینکه حتماً از طریق فلان آقا این کار را انجام بدهید.

این جریانی بود که البته به این ترتیب هم عمل نشد تا اینکه بنده برای مأموریت به پاریس رفتم. از طرف دکتر یزدی رفتیم نجف و باهم به پاریس رفتیم. آن موقعی بود که خیلی‌ها می‌رفتند که با ایشان بیعت کنند یا بعضی‌ها از طرف دولت و ساواک مأموریت داشتند تا چیزی به دست بیاورند و مثلاً کسب اطلاع کنند. در جمع نهضت، که هنوز آن موقع نهضت نبود و رسمی و تشکیلاتی نشده بود، این مأموریت به من داده شد که بروم آنجا؛ هم آن ایده را درست کنم و هم اینکه مخصوصا ببینم ایشان چه فکر می‌کند، نظر و برنامه‌اش چیست، می‌خواهد مبارزه را چگونه اداره کند و ما تا چه اندازه می‌توانیم با ایشان در مبارزه همکاری کنیم. آقای میناچی هم بود ولی در انجام مأموریت با هم نبودیم. درضمن قبل از رفتن، پیش مرحوم شریعتمداری هم رفتم که از ایشان هم مقداری پول بخواهم و هم نظر ایشان را دربارۀ رفتن به آنجا سوال کنم. البته بحث ما، که شاید از ده سال پیش با همکاری مرحوم طالقانی و دکتر سحابی تعقیب می‌کردیم، التیام بین روحانیون بود و اینکه روحانیون از هم جدا نباشند و کار با همکاری و مشورت همه‌شان پیش برود. حتی بعدازظهر یک روز مرحوم آقای گلپایگانی قهر کرد و حاضر نشد که با آن آقا صحبت کند، دکتر سحابی و مرحوم طالقانی و بنده هم پیش آقای شریعتمداری رفته بودیم و هم پیش آقای گلپایگانی که: آقا این قبول نیست که بین آقایان اختلاف باشد و می‌دانیم که شاید شما با هم اختلاف زیادی نداشته باشید(آن موقع آقای خمینی در تبعید بود و اصلا در ایران نبود). حالا که می‌خواهید ما از نظرتان تبعیت کنیم و کار بکنیم، مخصوصا آن جنبه دینی مبارزه تقویت شود، ما از شما می‌خواهیم که با هم همکاری داشته باشید و جدا نباشید. اعلامیه که می‌دهید با هم بدهید؛ این‌طور نباشد که آقای گلپایگانی یک اعلامیه بدهد، آقای شریعتمداری یکی دیگر، آقای خمینی یکی و … . اصلا این بی‌معنی است و آبروی شما را می‌برد. آخر به این فرمول رسیدیم که گفتیم خیلی خوب شما بیایید و ماهی یک بار آن هم به نوبت (یک دفعه خانه شما یک دفعه خانه آقای مرعشی یا خانه آقای گلپایگانی) دور هم بنشینید. هیچ کاری هم نکنید، چایی بخورید و قلیان بکشید – چون ایشان می‌گفتند که ما اختلافی نداریم – وقتی مریدان و طلبه‌های شما چیزهایی می‌گویند و ما گیج می‌شویم که نظر آقای گلپایگانی چنین است و نظر دیگری چنان، بگوییم که نه، بین این‌ها اختلافی نیست؟ البته قبلا هم گفتیم که بعد از این، اعلامیه‌هایتان باهم باشد و ایشان گفتند حرفی ندارم ولی گاهی وقت‌ها ممکن است برای هر کدام محذوراتی وجود داشته باشد و شاید مصلحت این باشد که در موضوع خاصی نظر ندهد. گفتیم خوب پس این کار را بکنید. مرحوم آقای طالقانی گفت اگر این شد من با شما هستم و اگر نشد من دیگر نیستم! و ایشان هم قبول کرد و بعد دکتر سحابی و بنده باز ادامه می‌دادیم.

ارتباط من با آقای خمینی از طریق هاشمی رفسنجانی بود. آقای دکتر بهشتی را آن موقع خیلی نماینده ایشان تلقی نمی‌کردیم و یا خودشان این جور عرضه نمی‌کردند و حالت استقلال داشتند. در حالی که بعضی دیگر مثل مرحوم آقای ربانی املشی می‌گفتند ما با آقای خمینی هستیم و با ایشان کار می‌کنیم. آن موقع هم که بنده نامه‌ای به علما و مراجع تقلید نوشتم که چرا طالقانی را به زندان انداختید، ما با ایشان هم مشورت داشتیم. البته شاید آقای املشی و یک یا دو نفر از آقایان دیگر هم بودند که من گفتم چنین کاری چطور است؟ گفتند فایده‌ای ندارد، ولی شما بکنید که این آقایان را شاید سر غیرت بیاورید. ولی مرحوم دکتر بهشتی این طوری برای ما نشان نداد.

من یکی دو جلسه با دکتر یزدی نزد آقای خمینی رفتم و به‌جز ما، کس دیگری در جلسه نبود. مرحوم اشراقی هم اول برای چای‌دادن و تعارفات بود و بعد می‌رفت. مسائل عقیدتی را با ایشان درمیان گذاشتم و از جمله اینکه شما که در ایران نیستید (کسی هم آن موقع پیش‌بینی نمی‌کرد که ایشان پاریس می‌ماند یا نه، چون هنوز قطعی نبود که دولت فرانسه بگذارد آنجا بماند) هیئتی را تعیین کنید که صرفاً نماینده شما باشند. نمی‌گوییم که از ما کسی باشد، ولی این کار به صورت مشورتی و دسته‌جمعی و منظم صورت بگیرد. ایشان خیلی این مسئله را تأیید نکرد که عده‌ای نماینده ایشان باشند و ما و مردم به آن‌ها مراجعه کنیم. چون رفتن به پاریس کار آسانی نبود و تلفن‌ها هم کنترل می‌شد و اعتمادی نبود. ایشان مطلب جدیدی عنوان کرد و گفت من وقتی به ایران برگردم، نمی‌خواهم خودم حکومت داشته باشم. باید مردم وکیل انتخاب کنند و مجلس و دولت باشد؛ ولی چون مردم ممکن است از من بپرسند یا من بخواهم توصیه کنم که چه کسانی را انتخاب کنید و چه کسانی وکیل باشند، (ایشان این را تأکید کرد که می‌خواهم توصیه کنم نه تحمیل) چون خودم کسی را نمی‌شناسم و از شما دورم، می‌خواهم عده‌ای را معرفی کنید که علاوه بر اینکه آدم‌های مطمئن و مبارز باشند، مسلمان و عامل به فرائض نیز باشند که من به آن‌ها اعتماد کنم. نمی‌خواهم بگویند که من همه‌اش در نهضت تنها کار می‌کنم. همه از خود شما نباشند؛ دکتر یزدی که خوب بوده و الان هم باشد؛ صدر حاج‌سیدجوادی و دکتر سحابی هم باشد. ایشان به من گفت که همه افراد از اینجا نباشد. من گفتم بله اتفاقاً رویۀ ما هم همین‌طور بوده و به همین شکل کار می‌کنیم. اگر اجازه بدهید با دکتر یزدی دونفری صورتی را تهیه می‌کنیم، مثلا بیست نفر که از همه رنگ و از همه جا در آن باشد و شما از این بیست‌-سی نفری که ما می‌گوییم انتخاب کنید. البته یک خواهش دارم و این است که به آن‌هایی که در تهران هستند آن نکته‌ای را که گفته بودم مأموریت بدهید که ایشان تقریباً با تکان دادن سر این را قبول کرد. در آن لیست، همان‌طور که کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی را درست کرده بودیم، هم از علما بودند هم از بازاری‌ها؛ هم از افسران بودند، هم از استادان دانشگاه؛ هم از حزبی‌ها وهم لیبرال‌ها؛ هر چه بود افکار مختلف بود. به‌ ایشان گفتم لیست عده‌ای را که ما انتخاب می‌کنیم به شما خواهیم داد و مسلم بدانید که این‌ها کسانی هستند که با دستگاه رابطه نداشته‌اند و جزو مبارزین بوده‌اند. الان در وضع حاضر ایران کسانی که با دستگاه نبوده‌اند و مسلمان و مبارز هم باشند، اگر نگوییم همه، قسمت عمده‌شان مصدقی‌ها هستند. چون خارج از طرفداران مصدق هر کس بوده، یا اختلافی با مصدق نداشته‌اند ولی ضدمصدق هم نبوده‌اند؛ این را به ایشان گفتم. ایشان وقتی که انتخاب کرد، هفتاد درصد کسانی بودند که در آن لیست بودند. از علما؛ مطهری و بهشتی بود ولی طالقانی را نگذاشتم چون در زندان بود و گفتیم که آقای طالقانی وضعش این طور است و در زندان است و معلوم نیست که کی بیرون بیاید. باهنر و خامنه‌ای هم در لیست ما بودند. از افسران دو نفر گذاشته بودیم؛ آن‌هایی که در حال مبارزه بودند و مطرود دستگاه، مثل تیمسار مسعودی؛ مسعودی درجه اول بود. از نهضت و حزب ایران هم بود. همین‌طور دکتر سنجابی و مهندس اصیلی را هم شاید نوشته بودیم که یادم نیست.

قبل از رفتن به پاریس، حالا یادم نیست که منزل خودم بود یا منزل دکتر سحابی، با دکتر یزدی هم مشورت کردیم و این مطلب را به من گفت که من از حالا بگویم از برخورد آقای خمینی حالت یأس و تعجب برایت فراهم نشود! ایشان آدم خونسردی است و مخصوصا اولین برخوردش با اشخاص خیلی بد است، نه اینکه بد، حالتی است که طرف فکر می‌کند خیلی بی‌اعتنا و اصلاً بی‌علاقه است! ایشان به من گفت که گوشی دستت باشد و انتظار نداشته باش که ایشان بلند شود و به‌به و بارک‌الله بگوید. همین‌طور هم بود و ایشان گفت با همه همین‌طور است و زیاد برخورد گرم و استقبال و در آغوش‌گرفتن ندارد. اگر این را دیدی خیال نکن که ایشان بی‌علاقه و بی‌اعتناست. اتفاقاً من شاید دو سه سال قبل، یک برخورد هم با دکتر سحابی در قم داشتم که گفتند بله با ما هم این طور بود.

به پاریس که رسیدیم، دکتر یزدی هم بعد از ما آمدند و همین‌طور دکتر سنجابی که من اطلاع نداشتم ایشان هم باشند. اما بااطلاع بودند و شاید هم در پیشنهادی که می‌خواستم بدهم مشوق من بودند و درباره مسئله انتخابات هم گفته بودند که ما می‌خواهیم به آقای خمینی بگوییم انتخابات خیلی خوب است و به نفع ماست. البته آقای خمینی موافق نبود. آن وقت همان جوی را که به آقای خمینی نشان دادم، به ایشان هم گفتم که چون عقیده ما این بود که راه مبارزه، راه خون ریزی و … که نیست، انتخابات را پیشنهاد می‌کنیم. راه این است که تا گرهی با دست می‌شود باز کرد، نباید با دندان باز کرد. همان کاری که مصدق کرد و از راه همان قانون اساسی باید مبارزه کرد. خوب باید گفت که هنوز هم که هنوز است، یکی از بزرگترین اعمال ضداستعماری و انقلابی بوده که نظیر و هم طراز کار ناصر است.

مصدق دیده بود که اگر از راه قانون با انگلیسی‌ها طرف شود، چون خود آن‌ها صنایع‌شان را ملی کرده‌اند، برد بین‌المللی دارد و ملی‌کردن نفت مسئله داخلی ایران نیست، یک مسئلۀ بین‌المللی است و باید از طریقی وارد شد که برد بین‌المللی داشته باشد. بهترین راه هم که دکتر مصدق می‌گفت و دکتر فاطمی پیشنهاددهنده همین تز بود: از راه ملی‌شدن. آن وقت ما هم که با آن‌ها روبه‌رو شدیم، یکسره روی قانون بود و هیچ خشونت یا فحش و دعوایی در کار نبود. با مرحوم دکتر بهشتی هم این پیشنهاد را درمیان گذاشتیم – که قبلا برای آقای خمینی هم نوشته‌بودیم – مادامی که قانون دیگری نیامده، قانون اساسی را لغو نکنیم. البته بگوییم آن قسمت‌هایی را که معروف بود رضاشاه یا محمدرضا شاه دست بردند در مجلس مؤسسان، قبول نداریم – نظر آقای خمینی هم اتفاقا در پاریس یا نجف این بود- اما آن قانون اساسی اول برای ما مشروع و قانونی است. به ایشان (دکتر بهشتی) هم گفتم که انتخابات به نفع ماست و برمبنای این آزادی که اجباراً داده‌اند و باید بدهند، انتخابات آزادی خواهد بود – عین این بیان را برای آقای خمینی کرده بودم- در انتخابات آزاد، بهترین فرصت است که آدم همه حرفهایش را بزند، چون طرف گفته من آزادی می‌دهم و راه هم می‌دهد که مخالفین هم حرف بزنند. این آزادی را می‌دهند و ما می‌توانیم همه حرفهایمان را بزنیم ولو اینکه در مجلس آینده، ما ده نفر داشته باشیم -که گفته‌اند من می‌دانم در آن مجلس بیش از ده نفر خواهیم داشت، دکتر مصدق ده نفر داشت و همین‌ها توانستند اصلا جریان مملکت را عوض کنند – من ‌گفتم شما خیلی بیشتر از مصدق خواهید داشت؛ شاید سی نفر داشته باشید. این‌ها می‌توانند مملکت را زیرورو کنند؛ می‌توانند در آن مجلس کاری کنند که رفراندوم شود و موادی تصویب شود و قضایا پیش برود. مرحوم دکتر بهشتی تأیید نکرد ولی رد هم نکرد، یعنی طرفین متقاعد نشدیم. نه ایشان متقاعد شد به اینکه انجام انتخابات به نفع ماست، نه بنده. آقای خمینی گفت که اگر ما نگوییم که اصلا تو (شاه) را قبول نداریم، تو باید بروی و قانون اساسی باید عوض شود، این هیجان و شوری که وجود دارد از بین می‌رود. من گفتم برعکس؛ تجربه‌ و اطلاعاتی که دارم از خارج نیست و در بحبوحۀ انتخابات است که شور و هیجان پیدا می‌شود. ایشان گفتند تضمین می‌کنید؟ گفتم بله من تضمین می‌کنم. دیگر حرفی نزد. دکتر سنجابی‌ اصرار داشت که با ما تماس بگیرد. ما به بیسترو رفتیم، به قول فرانسوی‌ها از این قهوه خانه‌های دهات که هم رستوران داشت هم قهوه خانه هم اطاق، آنجا اطاق گرفته بود و بعد از ما هم دعوت کرد به آنجا برویم. خوب باغ و مشروب فروشی و این جور چیزها و موزیک هم داشت ولی تنها جایی بود که می‌شد در نوفل لوشاتو آدم اقامت کند، هم ایشان مکرر آنجا می‌آمدند و هم دکتر سنجابی که به وسیله آقای مهدیان اصرار فوق العاده داشتند که شما با دکتر سنجابی ملاقات داشته باشید و بعد هم با دکتر سنجابی دو تایی بروید پیش آقای خمینی که ایشان بدانند با هم همکاری خواهید داشت و دیگر بقیه‌اش معلوم بود. شما هم همکاریتان را با آقای خمینی ثابت بکنید و جمع شما دو تا باشید به اصطلاح، گرداننده و عامل کار و فلان… بنده که با دکتر یزدی با هم بودیم زیر بار این مطلب نرفتیم و آن آقایان بعدا با آقای دکتر سنجابی صحبت کردند. گفتم که اصلا بنده نیامده‌ام این جا که مثلا چیزی با آقای خمینی امضا کنم یا بیعتی کنیم و قول‌وقراری بگذاریم، به هیچ وجه! مأموریت ما این است که از برنامه و نظر ایشان اطلاع پیدا کنیم و بعد هم آن نظریاتی که خودمان داریم بگوییم و به هیچ وجه برای آن منظور نیامده‌ایم و هیچ کمیته‌ای و اعلامیه‌ای نمی‌خواهیم بدهیم؛ کما اینکه به هیچ یک از خبرنگارانی هم که دوره کرده بودند و می‌خواستند به اصرار چیزی بگویم جوابی ندادم.

یک مقدار هم دکتر سنجابی می‌خواست که مرحوم دکتر بهشتی واسط باشد. یک ملاقات داشتیم و بیشتر نظرش این بود که می‌خواست در جریان باشد یا نظری و توصیه‌ای بکند؛ چون سوال این بود که چه نقشی در شورای انقلاب داشتند. می‌خواهم بگویم که در پیشنهاد آن عده، ایشان نقش راهنمای بنده را داشت و چه بسا ایشان هم با آقای خمینی تماس داشت و به ایشان هم نظریاتی می‌داد ولی نه ایشان به بنده گفت که من این مطلب را توصیه کرده‌ام به آقای خمینی و نه بنده، چون می‌خواستیم که قضایا مخفی و مستور باشد. فرمودند به هیچ کس حتی به آقای میناچی که باهم رفته بودیم و همراه بودیم چیزی نگویید. هر دو با هم از طرف دفاع از حقوق بشر بودیم و از طرف آن‌ها هم می‌خواستیم به مرکز عفو بین‌الملل که مرکزش در لندن است برویم و بعد هم با مقامات مرکزی دفاع از حقوق بشر که در پاریس هستند برای تحکیم وضع خودمان در ایران تماس بگیریم. حرفی به ایشان نگفتیم، فقط دکتر یزدی می‌دانست و بنده؛ البته تا این اندازه به مرحوم بهشتی گفته بودم که چنین پیشنهادی به ایشان (امام) می‌دهم و هم اینکه چنین هیئتی را ایشان معرفی کنند، ولی نمی‌گفتم که چه کسانی باشند. بعدها معلوم شد که آقای خمینی هم این مطلب را با ایشان در جریان گذاشته و ایشان را مطلع کرده بود.

من به تهران برگشتم و تماس با آقای خمینی بابت آن کار و هم چنین با ایشان (شهید بهشتی) قطع شد. یعنی کاری هم دیگر نداشتم. یک لیستی داده بودم و به ایشان هم گفتم مطالعه کنید و با هر کس می‌خواهید مشورت کنید که شاید هم با دکتر یزدی مشورتی کردند. به تهران آمدیم و بعد دیدیم که ایشان این تز را قبول کرده‌اند و حالا می‌خواهند عده‌ای را معرفی کنند. جلساتی هم تشکیل دادیم که مرحوم دکتر بهشتی، مطهری و آقای صدر حاج‌سیدجوادی هم بودند و هنوز جلسات عنوان شورای انقلاب نداشت. ارتباط تلفنی هم از طریق دکتر یزدی با آقای خمینی برقرار بود تا بالاخره ایشان لیستی را در نظر گرفتند و مرحوم مطهری را مأمور کردند که تک‌تک این افراد را بخواهد و اول از آن‌ها سوالاتی بکند که آمادگی آن‌ها را برای مبارزه معلوم کند. ما خیال می‌کردیم که این مأموریت را به آقای بهشتی یا دیگری می‌دهند، البته در این مدت، مرحوم طالقانی و مهندس سحابی و شیبانی هم آزاد شده بودند.

آن موقع که جلسات شورای انقلاب در خانه‌هایمان تشکیل می‌شد، می‌شود گفت ایشان یک نقش مثبت و فعال پیدا کرد. اگر بگویم قبلاً مشاور و مراقب و ناظر بود، از این به بعد، فعالیت ایشان در تنظیم اساسنامه و آیین‌نامه بود. البته آقای مهدوی کنی هم بود. در لیستی که آقای خمینی داده بود، هیچ کدام از آن علمایی را که ما پیشنهاد کرده بودیم حذف نکرد، ولی از این طرف کم کرد؛ طوری‌که اکثریت را به معممین داده بود، یعنی درواقع پنجاه درصد از این طرف و پنجاه درصد از آن طرف، در صورتی که در لیستی که من داده بودم تقریباً تعادلی برقرار کرده بودم. گمان می‌کنم که دکتر سامی هم در این لیست بود، یعنی من سعی کرده بودم سران گروه‌های مختلف را که آن موقع در مبارزه بودند، بگذارم و از همه جا گذاشته بودم.

مشغول کار شدیم و نمی‌گویم مرحوم بهشتی رئیس شده بود یا شاید هم رئیس انتخاب کرده بودیم یا نه، اما با علاقه و به طور مثبت در این کار بود. البته در آن مدت، پیش‌آمدهای مهمی رخ داد؛ مسافرت امام به تهران و آمدن به ایران. مرحوم مطهری وحشت زده بود از اینکه این جا بلایی سرشان بیاورند و ایشان آماده به نظر نمی‌آمد و هم آقای موسوی اردبیلی که در دیدشان با ما تفاهم خیلی بود و با هم کار می‌کردیم. همچنین در روابط با بختیار و دولتی‌ها، این آقایان می‌خواستند بیشتر طرف مراجعه چه از خارج و چه داخل، بنده باشم لذا تمام این‌ها با مشورت و همکاری پیش می‌رفت که بختیار برود آنجا و این کار را بکنیم، آن کار را نکنیم. در واقع مرحوم بهشتی یک طور اکتیو شده بود؛ هم اکتیو، هم هم‌رل، هم فکر و همگام و هم نظر. از جمله امثال خلخالی و این‌ها می‌دیدند. اینکه اسم این نظام جمهوری چه باشد، جمهوری اسلامی باشد یا جمهوری دموکراتیک. اساسنامه را ما تنظیم می‌کردیم و توسط دکتر یزدی به ایشان می‌رساندیم و ایشان هم اصلاح می‌کردند و دکتر یزدی از طریق مطهری می‌گفت که مثلا موافقت شده است. جزء اهداف این شورا -که آن موقع اصلا شورای انقلاب نبود و شاید هم بود که یادم نیست- ایجاد جمهوری دموکراتیک اسلامی بود و روی این کلمه دموکراتیک، مرحوم دکتر بهشتی اصرار داشت و در آنجا که صحبت می‌شد، مهدوی کنی خیلی عقیده نداشت ولی ایشان مدافع این تز بود. البته بنده هم بودم که بعد امثال خلخالی فحش دادند که فلانی از روی مخالفت‌هایی که با آقای خمینی داشته، برخلاف نظر او که می‌خواسته جمهوری اسلامی باشد، گفته جمهوری دموکراتیک باشد که به هیچ وجه من‌الوجوه این طور نبود. دکتر بهشتی هم جزء مدافعین قسمت‌های آزادی و شورایی بودند. مثلا فرض کنید موسوی اردبیلی چیزی نمی‌گفت و مخالفت نمی‌کرد، ولی ایشان مدافع و حامی بود. تا آمد و آن جریانات تمام شد و در واقع شورای انقلاب شد؛ شورای آن موقع تدارکاتی بود، بعد شد شورای مدیریت اجرایی انقلاب.

مرحوم دکتر بهشتی، روی همان طرز فکر و ساختش، یک آدم مدیر بود و بیشتر از آقایان دیگر زبان ما را می‌فهمید که کار باید نظم داشته باشد و با ترتیب جلو برود و معلوم باشد چه کسی رئیس است و چه کسی مسئول. تصمیمات باید به رأی گذاشته شود و مشورت شود؛ آنجایی که باید به تصویب برسد، به تصویب برسد و آنجا که نباید، نشود. یکی ایشان بود که ما تفاهم بیشتری داشتیم و یکی هم مرحوم مطهری، البته مرحوم مطهری بیشتر. با مرحوم مطهری از سال ۳۶ و ۳۷ همکاری داشتیم، نه همکاری برای گرفتن قدرت و حکومت، بلکه همکاری روی دفاع از اسلام و تربیت اشخاص و تفکر. بعد آهسته‌آهسته معلوم شد که مرحوم بهشتی اصلا می‌خواهد آنجا را قبضه کند و در اختیار خودش باشد، یعنی احساس مسئولیت بیش از همکاری. چون بعد هم ایشان رئیس شورای انقلاب شد و آن وقت، البته باز هم آن کاراکتر فکری را داشت که همه مطالب و مسائل دلشان را ظاهر نمی‌کرد و حرف نمی‌زد؛ درست از اینجا برعکس بنده بود که با دست باز با اشخاص برخورد می‌کردم و آنجایی که مثلا نباید جیزی را بگویم، صریح می‌گویم که این را به شما نمی‌گویم چون سری است یا اگر پیشنهاد کنم، شرائطش این است و این نیست. ایشان این طور نبود، خیلی سیاسی و مدبرانه بود. یعنی مدیریتش با این تدبیر بود و در واقع، بعد از شهادت مطهری، ایشان نقش درجه یک را در شورای انقلاب داشت و این نقش درجه یک را هم روی ما کلاهی‌ها اعمال می‌کرد و هم روی معممین. البته هرکدام به زبان خودشان؛ با آن‌ها به زبان خودشان و با ما هم به زبان و سبک خودمان. خوب وقتی که بنی‌صدر هم جزو شورای انقلاب شد، به اصطلاح یک نوع دومیناس و اشراف روی مسائل داشت. ما به سهم خودمان می‌پذیرفتیم و حرفی نداشتیم، چون ما داعیه‌ای هم نداشتیم و نمی‌خواستیم. نه آقای صدر حاج‌سیدجوادی، نه آقای دکتر سحابی، نه آقای دکتر یزدی و نه بعدها آقای مهندس سحابی. آن چه ما می‌خواستیم این بود که واقعا در داخل خود شورای انقلاب یک نظام دموکراتیک که حقوق همه و سهم و وظایف هر کسی معلوم و مشخص باشد، حاکم شود. اگر رئیسی داریم، به اصطلاح رئیس اجرای انتظامات و اجرای رأی باشد نه رئیسی که رأی و فکر خودش را بر ما حاکم کند! چون این طرز تفکر در علما و آخوندها هست. خودشان هرچه دلشان می‌خواست، فکر می‌کردند و حتی حاضر به اجازه صحبت دادن هم نبودند. از این بابت ما خیلی علاقه داشتیم که ایشان همه‌کاره باشد، به این ترتیب آقای بهشتی در شورای انقلاب و مخصوصا بعد از تعیین دولت موقت، قیافه‌اش (قیافه‌اش که می‌گویم به معنی فرنگی است، چهره‌اش نه چهره ظاهری؛ چهره‌ای که معرف نیات و افکار او باشد) در نظر بنده با آن دکتر بهشتی که قبلا با هم همکاری داشتیم فرق کرد. چون یکی از سوالات دیگر این است که اخلاق ایشان چگونه بود. در مقدمه‌ این طور بگویم که به نظر من دو تا دکتر بهشتی در مخیله من است: یک دکتر بهشتی قبل از طوفان نوح و بعد از طوفان نوح! دکتر بهشتی قبل از قبول ولایت فقیه و دکتر بهشتی بعد از قبول ولایت فقیه.


 


کلمه_ گروه بین الملل: تنها دو روز مانده به برگزاری اجلاس بغداد، ‘یوکیا آمانو’ مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی که برای نخستین بار به ایران سفر می کند، وارد تهران شد.

‘هرمان ناکارتس’ معاون مدیرکل در امور پادمان ‌ها و ‘رافائل گروسی’ دستیار ویژه مدیرکل، آمانو را در سفر به تهران همراهی می کنند.

با خروج پرونده هسته ای ایران از دست تیم احمدی نژاد، روزنه هایی برای حل بحران هسته ای به چشم می خورد. صالحی وزیر خارجه کشورمان که اجلاس استانبول را مثبت و گامی به جلو ارزیابی کرده بود، این سفر را به فال نیک گرفته و بر این باور است که در سفر مدیرکل آژنس بحث مدالیته و چارچوب کاری جدید برای رفع ابهامات و سوالات آژانس مورد توجه است و ما امیدواریم توافق بر سر تدوین مدالیته جدید میان دو طرف صورت گیرد.

آمانو که بامداد دوشنبه وارد تهران شد، در فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) مورد استقبال ‘علی اصغر سلطانیه’ نماینده ایران در آژانس، نمایندگان وزارت امور خارجه و سازمان انرژی اتمی ایران قرار گرفت.

آمانو ۶۵ ساله که قبل از مدیرکلی آژانس، سال های متمادی به عنوان دیپلمات برجسته ژاپن در مقر آژانس حضور داشته است.

یوکیو آمانو مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در فرودگاه وین و پیش از عزیمت به تهران در جمع خبرنگاران گفت: انتظار ندارد در سفر به تهران از سایت نظامی پارچین دیدار کند اما درباره مذاکراتی که قرار است روز دوشنبه با مقامات ایران داشته باشد نظر مثبت دارد.

مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار است در این سفر یک روزه علاوه بر دیدار و گفت وگو با ‘فریدون عباسی دوانی’ معاون احمدی نژاد و رییس سازمان انرژی اتمی با ‘علی اکبر صالحی’ وزیر امور خارجه و ‘سعید جلیلی’ دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز دیدار و گفت وگو کند.

آژانس بین المللی اتمی، پیشتر با اعلام خبر سفر آمانو گفته بود که “با مقامات عالی‌رتبه ایران بر سر موضوعاتی که تامین‌کننده منافع دو طرف باشد” گفت‌وگو خواهد کرد.

منافعی که این روزها کشورهای گروه ۵+۱ نیز با خوش بینی دنبال می کنند.

بحث مرکز اتمی پارچین از موارد اختلاف ایران و آژانس است و برخی از تحلیلگران بر این باورند که آمانو در این سفر از این مرکز بازدید خواهد کرد هر چند او این خبر را تکذیب کرده بود.

در گزارش‌های اخیر آژانس ادعاهایی درباره وجود محفظه‌ای در «پارچین» برای انجام آزمایش‌های انفجاری مطرح شده است، اما برخی از کارشناسان معتقدند ایران در صدد استفاده نظامی از انرژی هسته ای در این مرکز نیست.

در همین حال، آمانو پیش از سفر به تهران اعلام کرده بود که دور دوم مذاکرات وین که قرار بود پیش از اجلاس بغداد انجام شود، برگزار نخواهد شد.

صالحی جمعه شب در گفت وگو با ایرنا درباره سفر آمانو به تهران گفته بود: مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی برای رایزنی درباره همکاری های آژانس و جمهوری اسلامی ایران به تهران سفر می کند.

به گفته صالحی، سفر آمانو به تهران بر اساس دعوت سال گذشته صالحی در هنگام سفر به اتریش و نیز رییس سازمان انرژی اتمی انجام می شود.

وزیر امور خارجه گفته است که در سفر مدیرکل آژانس، بحث مدالیته و چارچوب کاری جدید برای رفع ابهامات و سووالات آژانس مورد توجه است که امیدواریم طرفین درباره آن به توافق دست یابند.

ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی در روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ماه در محل نمایندگی ایران در شهر وین دو دور با یکدیگر مذاکره کردند.

‘علی اصغر سلطانیه’ نماینده دائم ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی هفته گذشته و در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با ‘هرمان ناکارتس’ در پایان دو دور مذاکره تصریح کرد: مذاکرات با مقامات آژانس طی دو روز به صورت فشرده انجام و پیرامون تهیه مدالیته و چارچوب عمل برای حل و فصل موضوعات باقی مانده پیشرفت هایی حاصل شد.

این دیپلمات ایرانی اظهار داشت: مذاکرات ایران و آژانس در فضایی سازنده و دوستانه برگزار شد.

ناکارتس معاون مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز مذاکرات ایران و آژانس را خوب توصیف کرد و گفت: ما راه‌های مختلف را برای راستی آزمایی آژانس در مورد برنامه هسته ای ایران مورد بررسی قرار دادیم و تبادل نظر خوبی داشتیم.

هر چند اسراییل و راست های افراطی در کشورهای اروپایی، امریکا و ایران از روند مثبت مذاکرات هسته ای خشنود نیستند و در این میان روزنامه کیهان وابسته به دفتر رهبری در این سفر ابراز تردید کرده بود، اما دستاورد اجلاس استانبول، وین و سفر آمانو به تهران نشان از دستیابی طرفین به نقاط مشترکی برای حل و فصل این بحران است. بحرانی که تاکنون منجر به گسترده تر شده تحریم های اقتصادی شده است.


 


گزارش ها از سوریه حاکی از انفجاری در نزدیکی کاروان حامل مسئول ناظران سازمان ملل متحد در آن کشور است. هنوز گزارشی از میزان تلفات این حادثه منتشر نشده است.

به گفته شاهدان عینی این انفجار در منطقه دوما در حومه دمشق و در یک پست بازرسی ارتش و در فاصله یکصد و پنجاه متری خودروی ژنرال رابرت مود، مسئول ناظران سازمان ملل و همراهان او اتفاق افتاد.

هنوز مشخص نیست که آیا این انفجار در نتیجه یک بمب کنار جاده ای بوده است یا پرتاب یک نارنجک.

به گزارش بی بی سی، در همین حال گروه ناظران حقوق بشر سوریه که مرکز آن در بریتانیاست از گلوله باران شهر حما و کشته شدن دست کم ۱۶ نفر خبر داده است.

به گفته این گروه حقوق بشری، نیروهای دولتی سوریه در جریان این حمله شهر سوران را هم هدف حمله قرار دادند.

علیرغم طرح آتش بس کوفی عنان، نماینده اتحادیه عرب و سازمان ملل برای حل بحران سوریه خشونت ها بین نیروهای دولتی و مخالفان افزایش یافته است.

تاکنون از سوی فرماندهی ناظران سازمان ملل متحد درباره این حادثه اظهار نظری نشده است.

دوما که در حومه دمشق واقع است یکی از اولین مناطقی بوده که به شورش های علیه رژیم بشار اسد پیوسته است.

اوایل ماه جاری رابرت مود که یک افسر نروژی است، توانست از حادثه ای مشابه در نزدیکی شهر درعا جان سالم بدر ببرد.

در جریان این حادثه کامیون نظامی ارتش سوریه که در حال اسکورت کردن خودروی ژنرال مود بود ثانیه هایی پس از عبور خودروی حامل نیروهای سازمان ملل، هدف انفجار قرار گرفت.

در حال حاضر حدود ۲۵۷ ناظر سازمان ملل در سوریه هستند . انتظار می رود که شمار این ناظران تا پایان ماه جاری میلادی به ۳۰۰ نفر برسد.

در همین حال، به دنبال انفجار یک خودروی بمبگذاری‌شده در شرق سوریه دست‌کم ۹ نفر کشته و یکصد نفر زخمی شده‌اند.

تلویزیون دولتی سوریه گزارش داده است که یک بمبگذار انتحاری در شهر دیرالزور دست به این حمله زده است


 


اولین جایزه‌ رسانه‌ای اتحادیه اروپا ساعتی قبل در حاشیه‌ شصت و پنجمین دوره‌ جشنواره‌ فیلم کن به اصغر فرهادی ـ کارگردان ایرانی ـ برای پروژه‌ جدیدش اهدا شد.

آندرولا واسیلیو کمیسر اتحادیه اروپا در امور آموزش، فرهنگ، چندزبانی و جوانان ـ پیش از این اعلام کرده بود که این جایزه را ـ‌ ۳۱ اردیبهشت ماه ـ همزمان با برگزاری جشنواره فیلم کن به اصغر فرهادی و الکساندر ماله-گی تهیه‌کننده فیلمش از شرکت فرانسوی «ممنتو فیلمز» اعطاء می‌کند.

جایزه رسانه‌ای اتحادیه اروپا برای پروژه جدید اصغر فرهادی است که قرار است پاییز امسال به زبان فرانسوی در فرانسه ساخته شود.

بر اساس گزارش ایسنا، اصغر فرهادی در این مراسم پیش از دریافت ‌جایزه‌اش در سخنانی با ابراز خرسندی از اتفاقی که برای فیلمنامه جدیدش افتاده است از دست‌اندرکاران جایزه‌ رسانه‌ای اتحادیه اروپا تشکر کرد.

فرهادی با اشاره به فیلم جدیدش که برای آن جایزه رسانه‌ای اتحادیه اروپا را دریافت کرده است، گفت: برای من حرف زدن درباره فیلم‌هایی که ساخته‌ام سخت است، چه برسد به اینکه قبل از اینکه فیلمی ساخته شود بخواهیم درباره‌ی آن صحبت کنم. صحبت کردن درباره‌ فیلم ساخته نشده، مثل این است که بخواهیم درباره بچه‌ای که به دنیا نیامده‌ است و ویژگی‌هایش صحبت کنیم.

وی ادامه داد: می‌توانم امید داشته باشم، فیلم جدیدم با بازیگرانی که دارد مانند ماریون کوتیار، طاها رحیم و یک بازیگر ایرانی ـ که اضافه خواهد شد ـ تماشاگران خوبی در دنیا داشته باشد.

در مراسم اهدای اولین جایزه رسانه‌ای اتحادیه اروپا، حسن نجاریان و سینماگران ایرانی چون غلامرضا موسوی، همایون اسعدیان، علی معلم،‌ سیف‌الله صمدیان،‌ مجید جوزانی، محمد اطبایی، جهانگیر الماسی، حسن معززی‌نیا و جمعی از شاگردان مدرسه کارگاه فیلم سازی اصغر فرهادی حضور داشتند.


 


قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم و جدید بعد از ظهر آخرین روز اردیبهشت سال ۹۱ در بازار به ترتیب به ۶۵۹ و ۶۴۹ هزار تومان رسید.

به گزارش خبر آنلاین، قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم که در ظهر روز یکشنبه ۳۱ اردیبهشت به ۶۶۰ هزار تومان رسیده بود در بعد از ظهر با افت قیمت یک هزار تومانی به ۶۵۹ هزار تومان رسید. همچنین قیمت هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح جدید نیز با افزایش ۷ هزار تومانی نسبت به پیش از ظهر با قیمت ۶۴۹ هزار تومان فروش رفت.

همچنین هر نیم سکه نیز ۳۲۴ هزار تومان و قیمت هر ربع سکه بهار آزادی هم ۱۸۱هزار تومان بود.

قیمت دلار که از روزهای پایانی هفته گذشته بر روی مدار صعود گام بر می دارد روز یکشنبه چندان تفاوت قیمتی نسبت به روز نخست هفته را تجربه نکرد و با قیمت ۱۶۷۷ تومان به فروش رفت.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته