-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 05/18/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

دیروز: من ایستاده ام تا رای خود را پس بگیرم
امروز: من ایستاده ام تا حق خود را پس بگیرم
برای فردا: ایرانی آزاد و آباد
آقایان به ظاهر خودی تا به کی در میدان حاکمیت به دنبال شعله دور آتش و گوساله سامری سرگردانید؟! آقای خزعلی، دوستان اصلاح طلب دیروز :از شما دور است . کمی به عقب برگشتن و خون های به زمین ریخته شده را دیدن، به هاله نور و بصیرت نیاز ندارد کمی وجدان درد می طلبد.
یک سال به انتخابات ریاست جمهوری بعدی مانده است کمی آهسته برادر .
آرمان و پیمانمان با شهدای جنبش سبز چه شد؟ میرحسین را چه جواب دهیم ؟



 
 

خبرنگاران سبز/جامعه:
اگر بخواهیم منصفانه و بدور از قضاوت های جناحی به قاضی برویم بی شک تلاش و همت فردی محمد نوری زاد برای بالا بردن تلرانس انتقاد در جامعه  را نمی توان نادیده گرفت. محمد نوری زاد نیز می توانست همچون صدها قماش دنیاپرست جناح حاکم لب به اعتراض نگشاید و دیده بر مظالم، خیانت و جنایت های جاری در کشور برببندد و به دنبال سهم و ارث از بیت المال مملکت از برای خود و بستگان دور و نزدیک خود باشد اما همانی که دیگران به جهالت کردند را نکرد تا در قلوب بندگان خدا نشست و هرچقدر دنیا را بر وی و خانواده اش تنگ و تنگ تر کردند با سعه صدر و توانی راسخ به انتقاد از دستگاه حاکم و لشگریان اش تاخت که امروز می توان ثمره اش را به باز شدن انتقاد عمومی از کوچه و برزن به رسانه ها و حتی درون نظام هم دید.

پروسه ای پرخطر که جان و ناموس وی را بارها تهدید و به لب رسانید و از قلم و نامه نگاری به گفت و گوی مستقیم و بصری از برای امروز کشورمان رودر رو با مردم و آیت الله خامنه ای کشیده شد.اگر بخواهیم تاثیر و عصاره اقدام محمد نوری زاد را در یک کلام خلاصه کنیم می توان به دستور آیت الله خامنه ای به تمامی نیروهای مسلح برای فدا کردن جان هایشان برای اسلام و ایران و نه برای یک شخص خاص ( که اشاره به شعار جانم فدای رهبر ) داشته عنوان کرد. به علاوه انتشار نامه های سرگشاده دیگری که با اسامی حقیقی از جانب خواص و سیاسیون درون زندان تا دیگرانی که زمانی خود در گرداگرد سفره نظام به نان و نوایی رسیدند از دیگر اثرات انقلاب عقیدتی و جهادگرایانه محمد نوری زاد بوده است.

یادم نرفته است که چندین ماه قبل یکی از درجه داران سپاه پاسداران طی نامه ای از تاثیر گذاری نامه های محمد نوری زاد در بین نیروهای ارزشی سپاه پاسداران اینگونه عنوان کرده بود: " نامه های اعتراضي اتان به آقای خامنه ای انقلابی در ميان طيف مذهبی جامعه و به نوعی هم فکرهای شما به عنوان فردی که روزگاری موافق جريانی به نام ولی فقيه و منتقد عملکرد جريان اصلاح طلب در جامعه بود و امروز به عملکرد اشتباه آنان انتقاد دارد کرده است.اين يک جمله تان " بقای اين نظام اگر با کشتن بی‌گناهان ميسر است،‌ من شخصا اين بقا را نمی‌خواهم " تحولی شگرف در دل هم فکران سابق شما ايجاد نموده است که در گفتگو با آنها اين را به نيکی ميشود دريافت".

حال پس از فيلم «ما آدم کشته ايم!»، جديدترين اثر محمد نوری‌زاد فيلمی با عنوان «ممد نبودی ببينی!» است که توسط وی منتشر گرديده است. وی در اين اثر، با الهام و اقتباس از شعر و آهنگ «ممد نبودی ببينی!» دوران جنگ ايران و عراق، که کويتی پور آن را برای محمد جهان آرا و خرمشهر خوانده است، با بغض و اشک و آه و حسرت، چنين می سرايد و می خواند:

«ممد نبودی ببينی بعد تو چه کرديم! يه دين تازه به دنيا آورديم! در اين دين تازه، دزدی يه امر مقبوله! دروغ و فريب، بهترين محصوله! آه و واويلا، جوون‌هامون رفتن! ما را با دزدا تنها گذاشتن!»

 محمد نوری زاد درباره اين اثر در صفحه فيسبوک خود نوشته است:

درباره فيلم کوتاه «ممد نبودی ببينی» بايد بگويم که اين اثر شتاب‌زده، گرچه از تمهيدات هنری کم‌بهره است، اما به دليل محتوای صريح و البته صميمی آن، يکی از تأثيرگذارترين کارهای بصری من است. مأموران اطلاعات و سپاه، ابزار حرفه‌ای مرا بردند تا مگر دست مرا از تهيه و توليد فيلم کوتاه سازند. غافل از اين که خلق يک اثر هنری بيش از آنکه معطل ابزار جوراجور باشد، به خلاقيت و فکر و هنرمندی محتاج است. روزی که برادران سپاه ابزار حرفه‌ای مرا بار کردند و بردند، به يکی از آنان که حکم بزرگ‌ترشان را داشت گفتم: ببين برادر، وسايل من مال شما، اما با اينجا چکار می‌کنيد؟ و دستم را روی گيجگاهم گذاردم. يعنی: با فکر من چه می‌کنيد؟ فيلمی که خواهيد ديد، يک گفتاگفت بی‌پرده و خيرخواهانه با رهبر است. مدت اين فيلم بيش از سی دقيقه بود که در بازپرداخت مجدد آن، آن را به حدود هجده دقيقه تقليل دادم. اين فيلم را تماشا کنيد تا ببينيد من به کجای آسيب‌های اين روزهای جامعه‌مان انگشت نهاده‌ام. اين فيلم کوتاه را به همه کسانی تقديم می‌کنم که بی‌گناه و بدون فرصتی برای دفاع از پای درآمدند و هيچ صدايی نيز از آنان به هيچ کجا نرسيد. تقديم به همه بی‌گناهان اعدامی. تقديم به همه شهدای جنگ. تقديم به پدران و مادران شهدا و آسيب‌ديدگان. تقديم به همه مهاجران. و به آنان که در دوردست‌ها هستند و دلشان با ايران عزيز است. تقديم به شما که آن را با حوصله تماشا می‌کنيد.

با احترام و ادب: محمد نوری‌زاد

نوشتار کامل فيلم «ممد نبودی ببينی» محمد نوری‌زاد:

متن کامل پياده‌شده اين فيلم، که استخراج آن توسط وبلاگ نجواهای نجيبانه صورت گرفته است، به شرح زير است:

من يه مثال می‌زنم: فرض کنيم دو نوزاد در دو نقطه از ايران به دنيا می‌آيند، در شرايط مساوی، يکی می‌شود محمد نوری‌زاد و در يک خانواده بهائی، يکی می‌شود سيد علی خامنه‌ای در يک خانواده شيعه؛ حالا يک‌دفعه جمهوری اسلامی ايران می‌آيد که انسانيت را بازتعريف کند؛ محمد نوری‌زاد به خاطر اينکه در يک خانواده بهائی ناخواسته به دنيا آمده، بايد در تنگنا قرار بگيرد، و سيد علی خامنه‌ای به خاطر اينکه ناخواسته در يک خانواده شيعه به دنيا آمده، بايد از همه امکانات شهروندی برخوردار باشد، ما کی هستيم که به تقسيم‌بندی بندگان خدا همت می‌کنيم؟!

من فکر می‌کنم جنابعالی [خامنه‌ای] توی صحبت‌هايتان عمدتاً روی «رضايت خداوند» بسيار تأکيد کرديد و می‌کنيد؛ يعنی اگر عمده سخنان شما را و عصاره سخنان شما را بخواهيم حول يک موضوع و يک محور جمع‌آوری بکنيم، آن هيچ نيست الا رضايت خداوند، اينکه ما کاری بکنيم که رضايت خداوند در او باشد.

شما اگر سنی بوديد آقا دوست داشتيد با شما چه جوری رفتار می‌کردند؟! به اين  پيشنهادات من اگر اقدام بکنيد، ببينيم رضايت خدا در او هست يا نيست؟

- مثلاً اينکه شما سرزده برويد پشت در منزلی که آقای [ميرحسين] موسوی الآن آنجا محصور است، گرفتار است، زندانی است؛ در بزنيد، و اجازه ورود بخواهيد، و با آقای موسوی بنشينيد، صحبت کنيد، او را در آغوش بگيرد؛ فکر می‌کنيد که خشم خدا را برانگيخته‌ايد يا به رضايت او دست يافته‌ايد؟! من اطمينان دارم شما از اينکه کشور ما با مشکلات بزرگ مواجه شده، در رنج هستيد، به آقای موسوی بگوييد آقا، شما به گمان من رهبر، گناهکار هستيد، خطاکار هستيد، شما بايد محاکمه بشويد، ما برای شما يک دادگاه علنی تشکيل می‌دهيم، شما بياييد از خودتان دفاع کنيد؛ اما چطور باور کنم کسی که از تماشای بحران‌های جامعه‌اش در رنج است، اما برای رفع اين آرزوها کاری نمی‌کند؟

- يا همين‌جور برويد سراغ آقای کروبی و او را در آغوش بگيريد، بگوييد که به هر حال، ما بايد اين جامعه را سر و سامان بدهيم، از بحران بيرون بياوريم، الآن به هر حال، اجانب، ديگران، به سمت ما دارند هجوم می‌آورند، برنامه‌هايی را برای ما تدارک ديده‌اند، ما را در تنگنای تحريم قرار داده‌اند، ما داخل را لااقل بايد آرام نگه داريم؛ به نظر شما اين‌گونه سخن گفتن شما با آقای کروبی، خشم خدا را برمی‌انگيزد يا موجب رضايت اوست؟!

ـ آقا بياييد برويد درِ خانه سنی‌ها، در خانه زندانی‌ها، در خانه رنج‌ديده‌ها و آسيب‌ديده‌ها، خودتان پيش‌قدم بشويد، و آنها را دعوت کنيد به يکرنگی، دعوت کنيد به آشتی!

- همين‌جوری خودتان برويد سرزده به زندان سر بزنيد، به يکی از زندان‌ها، مثلاً در تهران به زندان اوين، و در شهرستان‌های ديگر، به يکی از زندان‌های آنجا و با چند تن از زندانيان سياسی صحبت کنيد!

- شما اگر می‌رفتيد در خانه سنی‌ها و می‌گفتيد بياييد با هم مسجد بسازيم، در تهران، خدا راضی نبود؟! شما فيلم «محمد رسول الله» را حتماً ديده‌ايد، توی آن فيلم، که به ظاهر برگرفته از احاديث ماست، [می‌بينيد که] خود پيامبر در ساخت مسجد همراهی می‌کردند؛ اگر شما خشت و آجر در آغوش بگيريد و برای ساخت مساجد سنيان، در تهران، خودتان پيش‌قدم بشويد، اين موجب رضايت خداوند است يا عرصه را بر آنها تنگ بگيريد؟!

شما اگر به جامعه خودتان نگاه بکنيد، به ايران نگاه بکنيد، باور می‌کنيد که اين جامعه به يک انشقاق بزرگ دچار شده، و کسی که حالا رهبر هست، از اين انشقاق، از خوف اين انشقاق، نبايد شب خوابش ببرد؛ من تعجب می‌کنم شما چطور راحت شب سر بر بالين می‌گذاريد، در حالی که يک چنددستگی بزرگ توی جامعه هست، ميان مردم هست؟!

شما اگر سنی بوديد، دوست داشتيد حاکمان شيعه با شما چگونه رفتار کنند؟! فرض کنيد شما در مدينه به دنيا آمده‌ايد و سنی هستيد، و من در مدينه به دنيا آمده‌ام و شيعه هستم، شما که حاکميت پشت سرتان است، برای من شيعه تنگنا ايجاد می‌کنيد، و من در ايران مورد تنگنا واقع می‌شوم به خاطر اينکه شيعه نيستم، در مدينه به خاطر اين در تنگنا قرار می‌گيرم که شيعه‌ام؛ در ايران، به خاطر اين در فشار قرار می‌گيرم که بهائی‌ام! خوب ما اين شعار بزرگ را، که بزرگان دينی ما گفته‌اند: «روا دار هر آنچه را که بر خود می‌پسندی بر ديگران»، اين شعار کجا بايد به کار ما بيايد؟!

- شما اگر مثلاً به پاسدارهای اطراف خودتان، به سرانی که دست‌شان توی واردات و قاچاق و قضايايی است که حالا به هر حال، جنابعالی خيلی بهتر از من می‌دانيد، به ايشان بگوييد که آقا طبق قانون، شما مجاز نيستيد قاچاق کنيد، شما مجاز نيستيد وارد مسائل سياسی بشويد، شما طبق قانون، مجاز نيستيد وارد مسائل امنيتی بشويد، اين موجب رضايت خداوند است يا اينکه اگر اينها اين کارها را بکنند، موجب رضايت خودمان است؟!

شما اگر در يک خانواده بهائی به دنيا می‌آمديد، با همين اسم و نام، دوست داشتيد با شما چگونه رفتار می‌کردند؟!

شما رهبر يک جامعه اسلامی هستيد، با ادعاهای بزرگ؛ ما آمده بوديم برای جهان سخن تازه ابراز بکنيم؛ نه اينکه در ليست ورشکستگان بزرگ تاريخ قرار بگيريم؛ ما ورشکسته شديم آقا! باور کنيد!

پس چرا خودتان که از حاکمان شيعه اين سرزمين هستيد، عرصه را بر ديگران تنگ می‌گيريد؟! چرا آنها را به خودی و غيرخودی تقسيم‌بندی می‌کنيد؟! ما چرا چيزی را که بر خودمان نمی‌پسنديم، بر ديگران تحکم می‌کنيم؟! چرا نبايد برای مخالفين خودمان آن‌چنان فضائی ايجاد کنيم که خودمان دوست داريم ديگران در مورد ما اجرا کنند؟! اينها را بايد شما به ما آموزش بدهيد! ما اينها را بايد از شما ياد بگيريم!

چرا به يک جمعيتی که در مقابل ما ايستاده‌اند و ما رهبر همه آنها هستيم، نگاه می‌کنيم و به يک نفر، دو نفر از بين آن‌همه جمعيت می‌گوييم شما بياييد جلو؟! شما بيا جلو! تو يکی بيا جلو! بقيه هم بروند؟! مگر می‌شود؟! شما رهبر همه مردم هستيد! اين پسنديده نيست که ما مردم را به دست خودمان منشق کنيم!

به هر حال، رهبر عزيز! ما با شتاب به سمت سرنوشت نهايی خودمان داريم حرکت می‌کنيم؛ ما روزهای حساسی را در پيش داريم؛ شما اگر يک نفر در يک گوشه از ايران پيدا کرديد که آشفته است، ناراضی است، بايد دنبالش بدويد او را راضی بکنيد؛ چرا؟ به خاطر اينکه شما در قامت يک رهبر دينی قرار گرفتيد بر سر مناسبات اين کشور، يک آدم معمولی نيستيد، شما مدعی جانبداری از اسلام هستيد، مدعی پرچمداری اسلام هستيد، اگر شما رهبر يک کشور ديگری بوديد با يک اعتقادات ديگر، مهم نبود شايد، اختلاف هرچه می‌خواهد باشد!

شما اگر سنی بوديد، دوست داشتيد حاکمان شيعه با شما چگونه رفتار کنند؟! چی از ما کم می‌شود اگر ما به آنها اجازه بدهيم باشکوه‌ترين مسجد را در تهران داشته باشند؟! باشکوه‌ترين نمازها را در تهران اقامه کنند! می‌دانيد ما از چه نگران هستيم؟! از اينکه مساجد آنها و نمازهای آنها پرشکوه باشد و نمازهای ما بی‌رونق! مشکل خودمان را با ايجاد تنگنا و بن‌بست برای ديگران می‌خواهيم حل کنيم!

يک فردی که دزدی کرده، دادگاه علنی برايش تشکيل می‌دهيم، ولی يک جوانی که يک نوشته‌ای داشته، يک انتقادی کرده و انتقادش را توی اينترنت منتشر کرده، دو سال برايش زندان می‌بُريم پشت درهای بسته! ما وقتی يک فرد معترض را زندانی می‌کنيم، يک نويسنده را زندانی می‌کنيم، يک جوانی که توی عرصه اينترنت يک وبلاگ کوچک دارد، دو تا انتقاد کرده، او را می‌گيريم، يک سال، دو سال زندانی می‌کنيم، خودمان را از نعمت پاکسازی دور می‌کنيم.

اينکه ما شعار بدهيم دنبال کسب رضايت خداوند هستيم، يک شکلی دارد، اينکه معتقد به اين باشيم که ما بايد رضايت خدا را کسب کنيم، چيز ديگری است. رضايت خداوند در ايجاد لبخند بر چهره‌هايی است که مدت‌هاست نخنديده‌اند؛ رضايت خداوند در آرامش، آرامش روانی مردمی است که جامعه‌شان پاک باشد، دوست دارند جامعه‌شان آزاد باشد.

برخلاف ما، طبيعت با صداقت تمام به راه خودش می‌رود؛ بهار طبيعت هميشه سر جای خودش است؛ زمستانش به همين شکل؛ اين ما هستيم که ادعای رفاقت می‌کنيم، و خيانت می‌کنيم؛ اين ما هستيم که وعده می‌دهيم، و به وعده‌مان عمل نمی‌کنيم؛ اين ما هستيم که نمايندگی می‌کنيم خواسته‌ها و آرزوهای مردم را و آن آرزوها را تباه می‌کنيم!

ما بخش عمده‌ای از عمر جامعه‌مان را در شعار، تباه کرديم؛ اگرچه برای عمل کردن کمی دير شده، ولی چه ايرادی دارد ما به مردم مراجعه کنيم؟! به مردم بها بدهيم؛ خيلی دوست دارم شما آمار ورشکستگی‌های ما را پيش روی خودتان بگذاريد و يک به يک به اين سؤال بزرگ پاسخ بدهيد که آيا برای اينکه ما بشويم اول کشور پرمصرف مواد مخدر در دنيا، نيازی بود به آن‌همه شهيد؟! به آن‌همه آسيب؟! برای اينکه دختران ما به فاحشگی برده بشوند، نيازی بود ما انقلاب بکنيم؟!

اين زمان با شتاب سپری می‌شود؛ فردا نه من هستم و نه شما و نه بسياری که الآن هياهو می‌کنند و ابراز رفاقت. اين گسستی که توی جامعه ما هست، هم به لحاظ انسانی و هم به لحاظ فرو کشيدن نخبگی در جامعه ما، و فرو کشيدن ادب و ابتدائی‌ترين مناسبات انسانی؛ اين جامعه شايسته آن آرزوهای ما نيست! شما خاطره‌های تلخی داريد از خودتان به يادگار می‌گذاريد!

«ممد نبودی ببينی بعد تو چه کرديم!
يه دين تازه به دنيا آورديم!
در اين دين تازه، دزدی يه امر مقبوله!
دروغ و فريب، بهترين محصوله!
آه و واويلا، جوون‌هامون رفتن!
ما را با دزدا تنها گذاشتن!»





 
 

معتمدنيا از آن زمان تا امروز در اعتصاب غذا بوده و ۲۰ روز از اين مدت را هم در يک سلول انفرادی در بند ۲۴۰ اوين گذرانده است. بسياری از فعالان و زندانيان سياسی، و نيز دختران مهندس موسوی، در اين مدت به وی پيام داده بودند که به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد. اما او ضمن تشکر از ايشان، تاکيد کرده بود که تنها با شکسته شدن حصر و يا پيام نخست وزير امام حاضر است اقدام اعتراضی خود را متوقف کند.

خبرنگاران سبز/اخبار رهبران جنبش سبز:
محمدرضا معتمدنيا مشاور ويژه و سابق شهيدان رجايی و باهنر و مهندس ميرحسين موسوی در زمان جنگ و مسئول بخش پشتيبانی ستاد فرماندهی کل قوا در دوران دفاع مقدس به سی و ششمين روز اعتصاب خود در حالی وارد شده است که ميرحسين موسوی به محض اطلاع از اعتصاب غذای محمدرضا معتمدنيا، از او خواست به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد.

به گزارش خبرنگاران سبز به نقل از کلمه، ماموران امنيتی دو روز پيش ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد را به ديدار خانم نواب صفوی مادر زهرا رهنورد برده بودند. ميرحسين موسوی در اين ديدار از سوی يکی از اقوام، از اعتصاب غذای محمدرضا معتمدنيا با درخواست آزادی رهبران جنبش سبز با خبر شد.

موسوی بلافاصله از يکی از اقوام حاضر در اين ديدار خواست تا سلام او به اين زندانی سياسی ابلاغ شود و از معتمدنيا خواست که به اعتصاب غذای خود پايان دهد.

اعتصاب غذای محمدرضا معتمدنيا زندانی سياسی ۶۲ ساله در حالی وارد سی و ششمين روز خود شده است که وی در اين مدت بيش از ۳۰ کيلو کاهش وزن داشته، دچار رعشه های شديد و ضربان قلب نامنظم شده و خانواده و نزديکانش به شدت نگران سلامتی وی هستند.

 او در ۲۱ فروردين ماه اعلام کرد که در اعتراض به همه ظلم های حاکميت و به طور مشخص حبس خانگی موسوی و کروبی و رهنورد، اعتصاب غذا می کند.

معتمدنيا از آن زمان تا امروز در اعتصاب غذا بوده و ۲۰ روز از اين مدت را هم در يک سلول انفرادی در بند ۲۴۰ اوين گذرانده است. بسياری از فعالان و زندانيان سياسی، و نيز دختران مهندس موسوی، در اين مدت به وی پيام داده بودند که به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد. اما او ضمن تشکر از ايشان، تاکيد کرده بود که تنها با شکسته شدن حصر و يا پيام نخست وزير امام حاضر است اقدام اعتراضی خود را متوقف کند.

اکنون اين خواسته او محقق شده و ميرحسين در ملاقاتی که پس از يک ماه بی خبری داشته، از خبر اعتصاب معتمدنيا مطلع شده و به او پيام داده که به اعتصابش خاتمه دهد.

انتظار می رود زندانبانان و مسئولان امنيتی نيز در انتقال اين پيام به اين زندانی سياسی تعلل نکنند تا اتفاق ناگوار مشابهی که در خصوص هدی صابر افتاد و ممانعت از رسيدن درخواست برخی بزرگان به وی در خصوص شکستن اعتصاب غذا، در نهايت به حادثه ای جبران ناپذير ختم شد، اين بار درباره معتمدنيا تکرار نشود.

ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد در حالی پس از حدود يک ماه بی خبری به ملاقات مادر زهرا رهنورد برده شده اند که از آخرين ملاقات آنها با دختران بيش از دو ماه و از آخرين تماس تلفنی آنها بيش از يک ماه می گذرد. ماموران امنيتی در اقدامی آشکارا غير قانونی، دختران موسوی و رهنورد را از ملاقات با پدر و مادرشان منع کرده و گفته اند که آنها از ملاقات با پدر و مادر خود محروم هستند.




 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته