-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

Latest News from Kaleme for 03/09/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بنا به گزارش منابع حقوق بشری، میلاد فدایی اصل دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد ظهر سه شنبه هفدهم اسفند در میدان فردوسی تهران، توسط نیروهای بسیج بازداشت و محلی نامعلوم منتقل شد.

به گزارش خانه حقوق بشر ایران، فدایی اصل هفدهم اسفند ماه در حال بازگشت از دانشگاه در میدان فردوسی تهران به علت درگیری لفظی با یکی از نیروهای بسیج بازداشت شده است.

یکی از نیروهای بسیج که در میدان فردوسی تهران مستقر بوده‌اند جلوی این فعال دانشجویی را که در حال بازگشت از دانشگاه بوده گرفته و او را مورد بازجویی قرار می‌دهد. این مساله منجر به درگیری لفظی وی با نیروهای بسیجی مستقر در میدان و اقدام آن‌ها برای بازداشتش می‌شود.

نیروهای بسیج به وی دستبند پلاستیکی زده و او را سوار یکی از ون‌های مستقر در میدان کرده و به سمت خیابان میدان انقلاب حرکت می‌کنند. تا لحظه تنظیم خبر اطلاعی از وضعیت این فعال دانشجویی نیست.

عصر سه شنبه هفدهم اسفند، تعداد بسیاری از شهروندان و معترضان در نقاط مختلف تهران بازداشت شده‌اند.

میلاد فدایی اصل روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته نیز در منزلش بازداشت و از سوی شعبه‌ ۲۸ به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود. وی در خرداد ماه امسال از زندان آزاد شده بود.

همچنین منابع خبری گزارش داده اند که لقمان قدیری دانشجوی کار‌شناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز نیز، صبح روز دوشنبه ۱۶ اسفند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.


 


هفدهم اسفند، روز جهانی زن میدان محسنی و خیابان میرداماد تهران مملو از نیروهای امنیتی و لباس شخصی بود تا جایی که خیلی از رهگذران با اظهار تعجب از حضور این نیروها می گفتند که به عمرشان این همه نیرو را یک جا ندیده اند .

معترضان به دولت در روز جهانی زن، یکی از محل های تجمع اعتراضی شان را هم زمان با حصر زهرا رهنورد و میرحسین موسوی، میدان مادرتهران انتخاب کرده بودند، یعنی جایی که مجسمه نرگس عاشقان، ساخته زهرا رهنورد در آنجا نصب شده است.

به گزارش خبرنگار رای ما کجاست حضور موتورسوارها ، نیروی انتظامی ، گارد ضدشورش و بسیج و…در این روز هم مثل سه شنبه ی، بسیار گسترده بود.

چند صد نفر از معترضان در این روز در این میدان و خیابانهای منتهی به خیابان شریعتی حضور یافتند . اما سیستم امنیتی به حضور نیروهای انتظامی و نظامی در خیابان هم اکتفا نکرد و زنان و مردانی را به صورت ناشناس بین مردم می فرستاد تا معترضان یا کسانی را که قصد شروع تجمع و اعتراض دارند را شناسایی کنند . معترضانی که با یکدیگر درباره این روز یا برنامه هایشان صحبت می کردند، ناگهان با حمله ناگهانی این افراد که خود را در میان مردم جای داده بودند روبرو می شدند. حتی عده ای از این افراد زنانی بودند که بین جمعیت نفوذ کرده و با دادن شعارهای تند قصد داشتند معترضان را تحریک و در نهایت بازداشت کنند . اما معترضان اغلب با این افراد برخورد می کردند و می فهمیدند که آنها نفوذی هستند، البته در مواردی هم همین افراد چند جوان را درمیان جمعیت معترض شناسایی و دستگیر کردند .

دور تا دور میدان مادر پر از خودروهای یگان ویژه و ونهای نیروی انتظامی بود، در این روز در میدان محسنی تهران خودروهایی با سیم های بلند در اطراف آن هم ایستاده بودند، نوع چینش خودروهای نیروهای انتظامی و ماموران در این روز به گونه ای بود که در معترضان ایجاد رعب و وحشت کند .بسیاری از کسانی که در این روز در میدان محسنی تهران حضور یافته بودند نیز به این موضوع اشاره می کردند .در تمام این مدت که معترضان در این میدان و خیابانهای اطراف آن در سکوت راهپیمایی می کردند، معترضانی که سوار بر خودروهایشان بودند با بوق های ممتد آها را همراهی می کردند .حضور پلیس زن نیز در این روز دیده می شد، زنانی که در خودروهایی با نام گشت اخلاقی در کمین معترضان به ویژه زنان و دختران بودند.

میدان ونک نیز روز گذشته چنین وضعیتی داشت و پر از حضور نیروهای امنیتی و لباس شخصی و نیروهای گارد ضد شورش بود. زمانی که تعدادی از معترضان گردهم آمدند و فریاد الله اکبر سر دادند شلیک گاز اشک آور موجب پراکنده شدن معترضان و سرفه شدید تعداد ی از افراد و به خصوص سالمندان شد .در این میدان امروز بسیاری از فروشگاه های معروف بسته بود . فروشگاه چرم مشهد در ابتدای خیابان برزیل امروز تعطیل بود و کرکره هایش پایین بود .مرم می گفتند عجب ما خرید هم که می آییم مغازه ها را می بندند .

حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در دیگر خیابانها و میادین اصلی شهر تهران هم به ویژه میدان فاطمی، ، ولی عصر، انقلاب، صادقیه و پونک گسترده بود . اما حضور این نیروها همچنان در میدان مادر(محسنی) و میدان انقلاب بیش از هرجای دیگری گزارش شده است. تا آنجا که در خیابان کارگر، تهران انبوه نیروهای امنیتی راه های ورود مردم به میدان انقلاب را مسدود کرده و چندین بار نیز اقدام به پرتاب گازاشک آور به سمت مردم کردند در این میدان همچنین تجمع های کوچکی شکل گرفت که با شعارهای ” مرگ بر دیکتاتور” همراه و خیلی زود با شلیک گاز اشک آور وحمله نیروهای لباس شخصی و بسیج به مردم متفرق شد .

شورای هماهنگی راه سبز امید طی بیانیه شماره پنج خود، با بیان اینکه "روز سه شنبه ۱٧ اسفند(هشتم مارس) فرصت دیگری برای پیوند «روزجهانی زن » با جنبش سبز مردم ایران در پیگیری مطالبات جامعه زنان ماست"، همراهی و همگامی خود را با برنامه های فعالان و نهادهای حوزه زنان برای پاسداشت این روز اعلام و از تبدیل آن به تجمع های اعتراضی نسبت به زندانی بودن دو بانوی سبز و رهبران جنبش حمایت کرده و همزمان از همراهان سبز خواسته بود که فعالانه در برنامه های این روز شرکت کنند.


 


احمد هاشمی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی عصر امروز از زندان اوین آزاد شد.

به گزارش کلمه، احمد هاشمی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب و مدیر کل بازرسی در وزارت کشور دولت اصلاحات عصر امروز با قرار کفالت آزاد شد.

وی چهارم ماه جاری به همراه عضو دیگر این سازمان، مهدی تحققی، بازداشته شده بود اما از سرنوشت مهدی تحققی خبری در دست نیست.


 


سیدمحمد صادق خرازى معتقد است که گزارش اخیر مدیر کل آژانس بین المللى انرژى اتمى‌، منفى‌تر از قبل بوده و مى‌تواند مستمسک برخى کشورهاى غربى براى اعمال فشار بیشتر بر ایران قرار گیرد و راه را برای اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران هموار کند. گفت‌وگوى دیپلماسى ایرانى با سفیر سابق ایران در فرانسه را بخوانید:

گزارش اخیر مدیر کل آژانس بین المللى انرژى اتمى‌ را چگونه ارزیابى مى‌کنید؟ این گزارش در مقایسه با گزارش‌هاى قبلى چه تفاوت‌ها و چه مشابهت‌هایى دارد؟

گزارش اخیر آژانس همانند گزارشات قبلى دو پهلو نوشته شده است. از سویى مى‌گوید که فعالیت‌هاى هسته‌اى اعلام شده ایران انحرافى نداشته و از سوى دیگر تاکید مى‌کند که ایران همکارى لازم را نمى‌کند تا آژانس را قادر سازد تا نسبت به فعالیت‌هاى صلح آمیز هسته‌اى ایران اطمینان حاصل کند. این گزارش از این منظر تقریبا شبیه گزارشات چند سال گذشته آژانس است.

البته باید تاکید کنم که گزارش اخیر از چند جهت نسبت به گزارشات گذشته منفى‌تر است. اول اینکه این گزارش یک ضمیمه دارد که شامل سه بخش است که فعالیت‌هاى هسته‌اى ایران در سایت‌هاى مختلف را طبقه بندى کرده و در عین اشاره به همکارى‌هاى ایران با آژانس، عدم همکارى ایران با آژانس را کلاسه بندى کرده و شکل برجسته ترى به آن داده است. به عبارت دیگر، ضمیمه گزارش به نحوى طراحى شده که لیست موارد عدم همکارى ایران کاملا به چشم بخورد.

مورد دوم پررنگ‌تر شدن وظیفه شوراى امنیت در قبال پرونده هسته‌اى ایران است که به زعم مدیر کل، آژانس موظف است پیرو درخواست شوراى امنیت با آن شورا همکارى کند و اطلاعات لازم را در اختیار آن شورا قرار دهد تا بتواند صلح و امنیت بین المللى را حفاظت نماید. به عبارت دیگر، مدیر کل آژانس به طور غیرمستقیم از اینکه پرونده هسته‌اى ایران ممکن است مخل صلح و امنیت بین المللى باشد حمایت مى‌کند. وى همچنین بر این نکته تاکید دارد که ایران بر اساس منشور ملل متحد موظف است مصوبات شوراى امنیت را به اجرا گذارد.

نکته سوم بر مى‌گردد به بحث مطالعات ادعایى که از دید ایران پرونده آن بسته شده ولى از دید مدیر کل، اطلاعات دریافتى در این زمینه نه تنها از سوى کشورها بلکه از طریق تلاش‌هاى خود آژانس نیز به دست آمده که موجب نگرانى آژانس در خصوص وجود احتمالى فعالیت‌هاى غیر آشکار هسته‌اى گذشته و یا حال ایران است که توسط سازمان‌هاى مرتبط نظامى‌ از جمله در زمینه فعالیت‌هاى مربوط به تولید محموله هسته‌اى براى استفاده در موشک صورت گرفته است. به طور کلى مى‌توان گفت که گزارش اخیر مدیر کل آژانس هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل منفى‌تر از گزارشات قبلى است.

برخى این گزارش را به دو قسمت فنى و سیاسى تقسیم مى‌کنند و ارزیابى‌هاى متفاوتى از آن ارائه مى‌دهند. آیا چنین تقسیم بندى و ارزیابى درست است؟

من با این نوع تقسیم بندى چندان موافق نیستم. همان طور که عرض کردم در این گزارش نکات مثبت و منفى در کنار هم آمده است. این مطلب در مورد بخش‌هاى فنى و سیاسى گزارش نیز صدق مى‌کند. فراموش نکنیم که آژانس مدعى است که یک سازمان تخصصى بوده و حوزه فعالیتش فارغ از مسائل سیاسى است. به همین دلیل است که هر جایى که موضع‌گیرى سیاسى مى‌کند تلاش دارد براى آن توجیه حقوقى خلق کند. به طور مثال در دفاع از دخالت شوراى امنیت در موضوع هسته‌اى ایران به قرارداد ۱۹۵۷ آژانس و سازمان ملل اشاره مى‌کند که بر اساس آن آژانس موظف به همکارى با شوراست. یا وقتى به عدم اجراى قطعنامه‌هاى شورا توسط ایران اشاره مى‌کند مى‌گوید بر اساس ماده ۲۵ منشور ملل متحد ایران موافقت کرده است که تصمیمات شورا را اجرا کند.

آژانس در این گزارش به رابطه شوراى امنیت و آژانس اشاره کرده و ارجاع پرونده ایران به شوراى امنیت را رویه طبیعى آژانس دانسته، در حالى که ایران به این مسئله انتقاد داشته است. سیاسى شدن مسئله هسته‌اى و پیگیری آن در شورای امنیت چه عواقبى دارد و ایران چگونه مى‌تواند با سیاسى شدن این مسئله مقابله کند؟

واقعیت قضیه این است که موضوع هسته‌اى ایران سیاسى شده است و آمریکا و شرکایش تلاش دارند که این موضوع سیاسى بماند زیرا از این طریق راحت‌تر مى‌توانند مقاصد خود را پیگیرى کنند. اتفاقا باید محور اصلى تلاش‌هاى ما این باشد که این موضوع را به آژانس برگردانیم.

تلاش دولت اصلاحات این بود که اجازه ندهد پرونده ایران وارد شوراى امنیت شود و در این کار موفق بود. ما مى‌دانستیم وقتى موضوع ایران وارد دستور کار شورا شود خارج کردن آن از شورا کار آسانى نیست. اکنون ما چندین قطعنامه تحریمى‌ علیه ایران در شورا داریم. لغو هر کدام از این‌ها منوط به تصمیم مجدد شوراست. یعنى این که اعضاى دائم شورا براى ادامه تحریم‌ها حق وتو دارند. پس دور از ذهن نیست که این تحریم‌ها حتى اگر تشدید نشوند سال‌ها ادامه یابند.

از دید من جداى از مشکلات اقتصادى که این تحریم‌ها براى ما به وجود آورده است، من وجود قطعنامه‌هاى تحریمى ‌را در شان ملت بزرگ ایران نمى‌دانم. لذا کاغذ پاره خواندن قطعنامه‌ها نه تنها دردى را از ما دوا نمى‌کند بلکه مشکلات ما را در صحنه بین المللى افزایش مى‌دهد. ما باید به طور مستمر مذاکرات را با ۱+۵ ادامه دهیم و با حفظ اصول خود و تاکید بر حقوق کامل هسته‌اى امان تلاش کنیم موضوع لغو تحریم‌ها در دستور کار مذاکرات قرار گیرد.

با توجه به زمزمه‌هاى کشورهایى مثل انگلستان، امریکا و فرانسه براى اعمال فشار بیشتر علیه ایران، آیا این گزارش مى‌تواند مبناى فشار بیشتر قرار گیرد؟ آیا می‌توانیم پیش بینی کنیم که بر اساس این گزارش در آینده شاهد تصویب تحریم‌هاى جدید شوراى امنیت خواهیم بود؟

همان طور که گفتم این گزارش از گزارشات قبلى منفى‌تر است و قطعا مى‌تواند مستمسک برخى کشورهاى غربى براى اعمال فشار بیشتر بر ایران قرار گیرد. من با این نظر که به دنبال این گزارش تصویب تحریم‌هاى جدید شوراى امنیت قطعى مى‌شود موافق نیستم. تصویب قطعنامه جدید شورا مستلزم حمایت روسیه و چین نیز مى‌باشد که به نظر مى‌رسد در حال حاظر این دو کشور با آن موافقت نکرده اند. اما این گزارش تصویب تحریم‌هاى دوجانبه جدید توسط آمریکا و شرکا را راحت‌تر کرده است. به نظر مى‌رسد که در آینده نزدیک تحریم‌هاى جدیدى توسط آمریکا و اتحادیه اروپا وضع شود.

بعد از ارائه این گزارش، وزراى امور خارجه ایران و روسیه به طور جداگانه خواهان از سرگیرى گفت‌وگو‌ها شده اند. این امر در چه صورتى امکان پذیر است؟‌

من بعید نمى‌دانم که دور جدید گفت‌وگو‌ها آغاز شود. به نظر مى‌رسد که هم ایران و هم ۱+۵ مایلند گفت‌وگو‌ها از سر گرفته شود. نکته اصلى این است که آیا دور بعدى گفت‌وگوها به سرنوشت گفت‌وگو‌هاى قبلى دچار خواهد شد و یا هر دو طرف با برنامه و با این تصمیم که مذاکرات به نتیجه برسد وارد گفت‌وگو‌ها مى‌شوند. انجام مذاکره براى مذاکره نباید هدف باشد. هر دو طرف باید به این جمع بندى برسند که از به نتیجه رسیدن مذاکرات منتفع مى‌شوند.

سفر آقاى صالحى به ژنو و ملاقات‌هاى ایشان در این سفر، تا چه حد مى‌تواند بر از سرگیرى مذاکرات موثر باشد؟

من از جزییات ملاقات‌هاى آقاى صالحى در ژنو با خبر نیستم. اما از دید من ملاقات ایشان با خانم اشتون مهم بوده است، نه از این نظر که در آن ملاقات به توافقى رسیدند بلکه نفس انجام ملاقات نشان دهنده این است که هر دو طرف مى‌خواهند این ارتباطات ادامه یابد. البته همانطور که گفتم هر دو طرف باید به این نتیجه برسند که گذر زمان بدون دستیابى به توافق به مصلحت هیچ‌کدام نیست.


 


سید علی میرموسوی

«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ قُلْ إِنَّمَا یوحَى إِلَیّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ» سوره انبیاء، ۱۰٫

در شرائط کنونی و جهان امروز دو نوع برداشت از اسلام رو در روی هم قرار دارند: اسلام رحمت و اسلام خشونت. برداشتهای تند، رادیکال و خشن از اسلام، از یک سو اسلام هراسی و از سوی دیگر اسلام گریزی را در پی داشته اند. در عرصه جهانی، پیوند تروریسم با گروه های اسلام گرا پدیده ای به نام «اسلام هراسی» را به وجود آورده است. در عرصه داخلی نیز تفسیر خشن و اقتدارگرایانه از اسلام سبب شده تا عده ای در اصل ایمان دینی تردید کنند. در حالی که اگر ما در سرشت آموزه ها و تعالیم اسلامی بنگریم و تامل کنیم می بینیم همان طور که در آیه قرائت شده آمده است، خدا به پیامبر می فرماید که ما تو را تنها به عنوان پیامبر رحمت آن هم نه برای تنها مسلمانان و قوم عرب بلکه برای همه جهانیان فرستادیم .

بنا بر این، آن وجه اصلی پیامی که خدا به پیامبر اسلام ابلاغ کرده بود پیام رحمت است و این با آن تصویری که چه بسا از اسلام در پرتو برخی از تفاسیر خاص ارائه می شود ناسازگار است. وقتی ما در سیره، کلمات و رفتار ائمه اطهار از جمله حضرت امام علی بن موسی الرضا (ع) -که این جلسه به مناسبت ولادت ایشان برگزار شده است- می نگریم می بینیم که این وجه از اسلام، در سیره و رفتار آن ها وجه بسیار برجسته ای است. امام رضا (ع) در بین شیعیان به «امام رئوف» شهرت داشته اند و رئوف به معنای مهربان، نشانگر همین وجه است که در ادامه بیان می شود.

پیوند اسلام و خشونت

خشونت یکی از پدیده های زیان بار جوامع انسانی است که امنیت و کرامت بشر را مورد تهدید قرار می دهد. جهان امروز شاهد انواع گوناگون کاربرد خشونت در عرصه های فردی و اجتماعی زندگی انسان است که به شیوه های مختلفی توجیه می شود. یکی از مهمترین شیوه های توجیه خشونت، استفاده از آموزه ها و مبانی دینی است. جریان های تند و اسلام گرا اقدامات خشنی همچون بمب گذاری، ترور و آسیب رسانی به حکومت و مردم را بر این اساس توجیه می کنند. حکومت های دینی نیز اقداماتی همچون زندان، شکنجه، اعدام و دیگر اقسام سرکوب را به پای دین می گذارند، ازین رو در دیدگاه عموم، همواره اسلام سیاسی یعنی برداشت هایی که در صدد ارائه الگویی برای اداره جامعه و حکومت بر اساس اسلام می باشند، با خشونت پیوند یافته اند.

اولین سوالی که در این جا مطرح می شود این است که اساساً چه می شود که بین اسلام و خشونت بین آموزه های دینی و خشونت پیوند برقرار می شود؟ اسلام خشن از کجا تغذیه می شود و کدام مبانی به تصویر خشن از اسلام دامن می زنند؟ و چه اموری اسلام را اسلام رحمت جلوه می دهد؟

چون جلسه به مناسبت ولادت حضرت رضا تشکیل شده است، نخست به تجلی اسلام رحمت در سیره و رفتار امام رضا (ع) بیفکنیم.در کلمات حضرت امام رضا (ع) و در سیره و رفتار ایشان می بینیم، ابراهیم بن عباس صولی وقتی می خواهد امام علی بن موسی الرضا (ع) را معرفی کند، می گوید: “هیچ کس را فاضلتر از ابوالحسن الرضا (ع) نه دیده ام و نه شنیده ام. از او چیزهایی دیده ام که از هیچ کس ندیده ام؛ هرگز ندیده ام با سخن گفتن به کسی جفا کند ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود، هیچ گاه حاجتی را که می توانست برآورده سازد رد نمی کرد، هرگز پاهایش را پیش کسی که نشسته بود دراز نمی کرد، ندیدم به یکی از دوستان و خادمانش دشنام دهد، هرگز ندیدم که آب دهان به بیرون افکند یا در خنده اش قهقهه بزند، بلکه خنده اش تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می آوردند، غلامان و خدمت گزاران و حتی دربان و نگهبان را بر سفره خویش می نشانید و با آن ها غذا می خورد، شب ها کم می خوابید و بسیار روزه می گرفت”.

این در واقع، چهره ای از اسلام رحمت است که در شخصیت علی بن موسی الرضا (ع) جلوه گر شده اما چه می شود که این چهره تضعیف می شود؟ عوامل گوناگونی که موجب می شود تصویری خشن از آموزه های دینی و اسلامی، ارائه شود که در این جا با توجه به محدودیت زمانی، به دو عامل مهم اشاره می کنیم.

عوامل خشونت دینی

۱: قشری گری و متن مداری خشک

اولین عامل و مبنایی که اسلام و خشونت را پیوند می دهد، نوع رویکردی است که ما به دین داریم. اگر رویکرد ما به دین و آموزه های دینی رویکرد خردمدار و عقل مدار باشد، و کوشش بکنیم که آموزه های دینی را به گونه ای تفسیر کنیم که با خرد انسانی در تعارض نیفتد، این نگرش سبب می شود که اسلام، اسلام رحمت باشد.

در برابر رویکرد سطحی و قشری، آن رویکردی که به روح آموزه های اسلامی توجه نمی کند، آن رویکردی که نمی نگرد پیام اصلی دین چه بوده و این پیام در جهان جدید چگونه باید تفسیر بشود؛ این رویکرد قشری سبب می شود که از اسلام یک تفسیر خشن ارائه بشود. این روی کرد به متن و الفاظ بیش از معنی و پیام نهفته در آن ها بها می دهد و در چارچوبی خشک و انعطاف ناپذیر به تفسر متون می پردازد. در تاریخ اسلام، نخستین کسانی که تفسیر خشن از اسلام ارائه کردند، خوارج بودند. خوارج دو آموزه محوری دارند: نحست: تکفیر؛ دوم: خشونت. از دیدگاه آنان عمل، یکی از اجزای اصلی ایمان قلمداد می شود و هر نوع نافرمانی خداوند، با ایمان ناسازگار است. بنا بر این، هر گناهی مستلزم کفر است. بر این اساس، آنان پذیرش حکمیت توسط علی (ع) را نوعی نافرمانی خدا می دانستند که با یک نگاه سطحی به آموزه های اسلامی ادعا کردند: «لاحکم الا لِله» (سوره انعام، آیه ۵)چون حاکمیت فقط از آن خداست، بنابر این، داوری و حکمیت انسان باطل است و پذیرش داوری و حکمیت، نافرمانی خداوند و متسلزم کفر است. علی (ع) فرمود: “کلمة حق یراد بها الباطل” این که شما می گویید در واقع کلام حقی است؛ حاکمیت از آن خداست ولی این تفسیر سطحی که شما از آن می کنید، تفسیر درستی نیست . اتفاقاً جالب است که حضرت امیر نفرمودند که حاکمیت از آن خداست و من از سوی خدا آمده ام، حضرت نفرمودند که من نماینده خدا هستم، بلکه فرمودند به هر حال حکومت یک ضرورت برای جامعه است و این تفسیر شما تفسیر درستی نیست. همین تفسیر سطحی و قشری از احکام اسلام بود که سبب شد این ها صف آرایی کنند و اقداماتی را انجام دهند که به ریخته شدن خون بسیاری منتهی شد. همچنان که امروز هم عده ای که دارند تفسیر خشن از اسلام ارائه می دهند، نیز دقیقاً همان ویژگی را دارند و به آموزه های اسلامی بسیار سطحی نگاه می کنند.

اتفاقاً وقتی در سیره علی بن موسی الرضا (ع) نگاه می کنیم، می بیینم که ایشان یک نوع دیانت خردمندانه و خرد مدارانه را تبیین می کنند. امام رضا (ع) در شرایطی که جهان اسلام از یک نوع آشفتگی فکری رنج می برد و گروه های مختلف کلامی و مذاهب مختلف فقهی مطرح بودند و هر کدام ادعایی داشتند، در جهان اسلام ظاهر شد. هنگامی که به مرو مهاجرت کرد، چه در طول مسیر و چه در زمانی که در مرو سکونت گزیدند، همواره تلاش می کردند تفسیری از اسلام ارائه کنند که عقلانیست و با عقل و خرد آن زمان قابل دفاع است در همه موارد چه در موضوع جبر و اختیار، چه در موضوع معرفت الهی چه در موضوع خلق قرآن که موضوع مناقشه برانگیزد عصر بود، امام رضا (ع) شخصیتی است که حرف جدیدی برای گفتن و استدلال تازه ای برای شنیدن دارد، و اهل گفتگوست و از آن هراسی ندارد. منابع، گزارشهای زیادی از گفتگوها و استدلال هایش در برابر مخالفان آورده اند. در احتجاج طبرسی و سایر منابع از گفتگوها و مباحثاتی که در محافل علمی با حضور حضرت رضا (ع) شکل می گرفت و حضرت یک قرائت و تفسیر خردمندانه ای را از اسلام ارائه می کرد. این یکی از نکاتی است که موجب می شود اسلام رحمت را تحت الشعاع اسلام خشونت قرار ندهیم.

۲: انحصارگرایی

یکی دیگر از عوامل خشن شدن چهره اسلام، انحصارگرایی است. انحصارگرایی، آفتی است که هم جامعه دینی و هم حکومت دینی را در معرض تهدید قرار می دهد. فرد انحصارگرا خودش را ارزشمندتر از دیگران می داند و برداشتی که خودش دارد را در قیاس با برداشت دیگران، برداشت حق جلوه می دهد و دیگران را متهم به بطلان و ناحق بودن می کند. آن گونه ای که در قرآن کریم می فرماید: “وَإِن یکُن لَهُمُ الْحَقُّ یأْتُوا إِلَیهِ مُذْعِنِینَ “( سوره نور، آیه ۴۹ )اگر حق به جانب خودشان باشد با حالت اذعان و با این قیافه که حقیقت از آن ماست می آیند ولی اگر کلامی باشد که خلاف برداشت آنها باشد «”وَإِذْ لَمْ یهْتَدُوا بِهِ فَسَیقُولُونَ هذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ» (سوره احقاف، آیه ۱۱ ) اگر خلاف برداشت آنها مطرح شود، ادعا می کنند که این یک دروغ قدیمی است و یک کذب ریشه دار است. انحصارگرایی یعنی این که من موضع حق دارم و شما ناحق هستی. اگر قدرت از آن من بود شما باید تابع من باشید، اما اگر قدرت از آن شما بود باید ببینی من چه می گویم بنا بر این در هر حالتی، فرد انحصارگرا خویش را در موضع حق و حقیقت قرار می دهد و دیگران را در موضع باطل. این انحصارگرایی رابطه مستقیم با خشونت دارد؛ چرا که وقتی فرد تصور کند تنها تفسیر و برداشت درست از آموزه ها و تعالیم دینی را من می دانم و می توانم آن ها را ارائه کنم، به خود حق می دهد که دیگری را سرکوب کند و او را تحمل نکند و وقتی اجازه سرکوب به خود داد، فرقی نمی کند با هر وسیله ای که توانست او را سرکوب می کند، اگر به آسانی و با زبان بتواند، به همان بسنده می کند و گرنه او را به حبس می اندازد، شکنجه می کند و حتی او را به قتل می رساند. همه این ها پیامد انحصارگرایی است. برعکس، رواداری و مدارا در صورتی است که خود را در موضع حق و حقیقت و داور مطلق برای حق ننشانی و برای دیگران هم حق طرح دیدگاه و برداشت خودشان را به رسمیت بشناسی.

انحصارگرایی ریشه در اخلاقی دارد که به نظر می رسد رمز یا ریشه بد اخلاقی جامعه ماست؛ و آن خودخواهی است. برتربینی این که فرد خود را ارزشمندتر از دیگران می بیند، ریشه بسیاری آسیب هایی است که به جامعه تحمیل می شود. در قسمتی از کلام حضرت رضا (ع) که در تحف العقول آمده و آقای محسن امین در کتاب ارزشمندی که در ارتباط با سیره امام رضا (ع) نگاشته که حضرت فرمودند: “خرد انسان مسلمان کامل نگردد مگر آن که ده خصلت در او باشد، از او امید خیر برود (به خیر او امید داشته باشند) از بدی او در امان باشند، خوبی اندک دیگری را بسیار داند و خوبی بسیار خود را کم شمارد. هرچه از او خواهند، دلتنگ نشود. در عمر خود از پی علم رفتن خسته نگردد. فقر در راه خداوندش از توانگری نزد او محبوب تر باشد. خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد. گمنامی را از شهرت خواهان تر باشد” سپس فرمود:” دهم.” پرسیدند یابن رسول الله دهمین خصلت چیست؟ فرمود: “این که احدی را نبیند جز آن که گوید: “او از من بهتر و پرهیزکارتر است” و چون مردی که از او بدتر و پست تر باشد، ببنید، بگوید: “شاید باطن او بهتر باشد” و این خوش باطنی برای او بهتر باشد و خوبی من ظاهر است”. این در واقع «بنیان اخلاق» است. کانت می گوید: “تا زمانی که ما خودمان را ارزشمندتر از دیگران می دانیم، نمی توانیم دم از اخلاق بزنیم”. وقتی می توانیم از اخلاق سخن بگوییم که برای دیگران ارزشی همسان خودمان قائل بشویم. در پرتو این ویژگی که همان اصل «آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند» بیان کرده است که می توانیم برای دیگران هم حق برداشت متفاوت قائل بشویم آن گاه می توانیم دیگران را هم به عنوان انسانی که می تواند دین را بفهمد و تفسیر کند، و به همان میزان که تفسیر ما از دین اعتبار دارد، تفسیر آن ها نیز اعتبار دارد، آن ها را بشناسیم. در این صورت است که بحث رواداری پیش می آید ولی برعکس اگر این گونه نبود، نتیجه اش این می شود که ما راه را می بندیم. این انحصارگرایی است، چرا مذموم و نادرست است؟ انحصارگرایی چه پیامدهایی دارد؟ غیر از این بحث خشونت، نخستین اشکال انحصارگرایی این است که یک فرد را مطلق می کند، آن فرد است که هرچه گفت درست است. ثمره انحصارگرایی، مطلق گرایی در حوزه های مختلف است. گروه های افراطی در جامعه ما چگونه نگاه می کنند وقتی که یک فرد را مطلق قرار می دهند، مبنا فقط سخن آن فرد می شود در حالی که انسان موجودی خطاکار است. به اعتقاد شیعه، برداشت مشهور و رایج و مورد توافق این است که معصومین محدود هستند. ازدیدگاه شیعه، همه انسان ها خطاکارند. خوب انحصارگرایی نخستین مشکلش این است که این خطاکاری انسان ها را نادیده می گیرد.

مشکل بعدی انحصارگرایی این است که یک تفسیر و برداشت خاص را عین اسلام، قلمداد می کند و اگر در اثر حوادث و رخدادهای زمانه بطلان این تفسیر روشن شد، نتیجه اش این می شود که در اثر بطلان تفسیر رسمی، به دین ضربه می خورد. اگر دین با یک شکل از برداشت، مساوی دانسته شود، نتیجه اش این می شود وقتی این تفسیر به بن بست برسد، کل دین به بن بست می رسد.

در تاریخ مسیحیت می بینیم که آموزه های آن را با شکل خاصی از الهیات و طبیعیات پیوند زده بودند و وقتی که آن ها شکست خورد، مسیحیت خود هم شکست خورد. پس دومین مشکلی که انحصار گرایی دارد این است که وقتی که بطلان این تفسیر خاص مشخص شد، ضربه اساسی به دین وارد می شود.

سومین مشکل چیزی است که مرحوم نائینی در کتاب « تنزیه المله و تنبیه الامه» بسیار زیبا بیان کرده است و آن مشکل استبداد دینی است. مشکل استبداد دینی از همین جا نشأت می گیرد که یک تفسیر و تنها تفسیر درست دین، و یک فرد یا گروه، خود را تنها مفسران شایسته قلمداد کنند.

اسبتداد دینی به قول مرحوم نائینی در عصر مشروطه می گوید: “مفت خواران معمم و کلاهی همه دارند به او مدد می رسانند” ناشی از همین است که معتقد باشی من درست می گویم. در فتاوای علمای شیعه می بینیم که پس از بیان فتوا عبارت «والله اعلم» نوشته می شود این بدین معناست که امکان خطا وجود دارد و ممکن است که این برداشت اشتباه باشد و دیگری حق دارد که حکم خدا را به گونه ای متفاوت، تفسیر کند، ولی برعکس اگر کسی انحصارگرا شد می گوید تنها تفسیر درست از دین این است. این بحث را مرحوم نائینی در کتابش بسیار زیبا مطرح می کند. ایشان می گوید که مشکل استبداد سیاسی را راحت تر از ستبداد دینی می توان حل کرد. استبداد سیاسی به استبداد دینی پیوند دارد، تا مشکل این را حل نکنیم، در آن جا نمی شود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کرد؛ به همین دلیل است آنگاه که مرحوم نائینی می خواهد از کسانی بحث کند که به قول خودش از شجره خبیثه استبداد دفاع می کنند می فرماید: “اولئک اضر علی ضفعاء شیعتنا من جیش یزید” این ها بر ضعفای شیعه ما از جیش یزید خطرناک ترند، چرا؟ برای این که این ها تفسیر از دین را دارند بر اساس منافع و چه بسا بر اساس اعتقادشان. (ما حالا متهم نمی کنیم که بر اساس صرفاً قدرت طلبی است اگرچه مرحوم نائینی این بعدش را بیشتر مطرح می کند) تنها تفسیر درست قلمداد می کنند و دیگران را فریب می دهند و موجب می شود که عده ای تصور کنند دین فقط یعنی این که این آقا دارد می گوید و در نتیجه وقتی با این آقا مشکل پیدا می کند، از کل دین می گریزد. اسلام هراسی و اسلام گریزی در واقع ناشی از این است. به همین دلیل است که که مرحوم نائینی می فرماید: “اولئک اضر علی ضفعاء شیعتنا من جیش یزید”.

مدارا و رواداری

این نوع برداشت خشن از اسلام، برداشتی نیست که در سیره و کلمات اسوه های نمادهای تفکر شیعی مطرح باشد، متأسفانه شرائط حاضر به گونه ای پیش رفته که آن قدر اسلام به حکومت و سیاست پیوند زده شده است که خیلی وقت ها آن اموزه های اصیل دینی تحت الشعاع قرار می گیرد، در حالی که واقعیت امر آن گونه نبوده است. در سیره اهل بیت: بحث مدارا یک بحث اساسی است. در کلامی که باز هم صاحب تحف العقول در مورد مؤمن نقل کرده است، می فرماید که امام رضا (ع) فرمودند: “مؤمن، مؤمن نگردد مگر آن که در او سه خصلت باشد: سنتی از پروردگارش؛ و سنتی از پیامبرش؛ و سنتی از امامش. سنت پروردگارش «راز پوشی» است. (این که گناه و بدی کسی را بیهوده عیان نکند خطای کسی را آشکار نکند. این آموزه ای است که یک فرد مؤمن باید از خداوند بیاموزد، خدا خطاپوش است) و سنت پیامبرش «مدارا با مردم» (که یک وجه این مدارا با مردم این است که شما امکان اظهار نظر به دیگری بدهید) اما سنت امامش «شکیبایی» در سختی و تنگی است”.

یکی از ویژگی های مهم سنت پیامبر همین سنت مداراست. شریعت سمحه و سهله یکی از ابعادش در واقع همین است. به هر حال در شرائط زمانی متفاوت، نوع این سمحه و سهله بودن متفاوت می شود انتظار نداشته باشیم آن که امروز هست قطعا در آن عصر هم باشد ولی آن که این آموزه به ما می فهماند این است که اسلام دین رحمت است نه دین خشونت؛ دینی نیست که بخواهد دیگران را به رنج بیندازد. علی بن شعیب می گوید: بر ابو الحسن الرضا وارد شدم به من فرمود: “علی، زندگی چه کسی بهتر است؟” گفتم: “سرورم شما بهتر از من می دانید”. فرمود: “ای علی کسی که دیگری در زندگی او خوش زید (یعنی زندگی او سبب سختی و مشکلاتی برای افراد دیگر نباشد.) ای علی، زندگی چه کسی بدتر است؟” گفتم: “شما بهتر می دانید” گفت: “کسی که دیگری در زندگی اش زندگی نکند” (زندگی او سبب بشود که دیگران به مشکلات گرفتار شوند) ای علی، با نعمت ها خوش همسایه باشید، که گریزپایند و از مردمی دور نشوند که بازآیند”. سخن در روایت نیز به روشنی نشان میدهد که اسلام، یک دین رحمت است و آموزه های اخلاقی اش هم بر همین اصل استوار است..

بر اساس آن چه بیان شد، می تواند گفت: دو برداشت از اسلام در دوران کنونی رویاروی هم است؛ یکی برداشت خشن القاعده طالبانی که در پرتو آن، حقوق دیگران پایمال می شود و دیگران به راحتی مورد سرکوب، آزار و شکنجه قرار می گیرند؛ و یکی هم برداشتی که اسلام را اسلام رحمت معرفی می کند. این برداشت خشن نتیجه دو پیش فرض اساسی غلط است: یکی رویکرد غیرخردمدارانه به آموزه های دینی؛ و دوم: انحصار طلبی. البته ویژگی های دیگری در این خشونت و اسلام خشن دخیل است ولی این دو شاید از اهمیت بیشتری برخوردار باشد و مادامی که از انحصارگرایی خارج نشویم، نمی توانیم دم از اسلام رحمت بزنیم.

وقتی به انقلاب خودمان و نظام جمهوری اسلامی خودمان می نگریم که بر پایه زحمات و خونبهای شهیدان و جانبازان و مجروحان بسیاری شکل گرفت، این نظام جمهوری اسلامی، قرار نبود که اسلامی خشن را توسعه و ترویج بدهد. اگر بادقت به قانون اساسی نگریسته شود که قرار بوده در جمهوری اسلامی مبنای قانونی باشد، آن بخش حقوق ملتش دقیقا همین ابعاد را نشان می دهد. به عنوان نمونه، اصل ۳۲ می گوید اگر کسی را بازداشت کردند، حداکثر تا بیست و چهار ساعت بعد از این که بازداشت می شود باید پرونده مقدماتی اش به مراجع صالح قضایی ارسال شود. در واقع همان چیزی است که زاییده دیدگاه اسلام رحمت بوده است آیا واقعاً الان اینگونه است؟ وقتی که در اصل ۲۷ قانون اساسی ما می گوید که تجمعات آزاد است، مگر آن که مخل به مبانی باشد، این بر چه اساسی است؟ برای این است که اگر قرار شد اسلامی که ما داریم طرح می کنیم، اسلام در برابر آزادی باشد، دوامی پیدا نمی کند و اسلامی تداوم می یابد که آزادی، آن را تقویت کند. بنا بر این، همین چهره های دینی در زمانی که قانون اساسی تصویب شد، این را مطرح کرده است.

یک سری از اصولی که در باره حقوق ملت در قانون اساسی بیان شده است که این ها را واقعا باید دید و بررسی کرد. این بدان معنا نیست که قانون اساسی وحی منزل است و هیچ جای خدشه و ایرادی ندارد، ولی در بخش حقوق ملت در این قانون اساسی، یک سلسله محکمات هست محکماتی که تفسیر بردار نیست. می گویند در قانون اساسی آمده است که تفسیر قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان است، خوب قبول، ولی این در کجاست؟ در جایی است که محل تردید و محل کلام باشد و بتوان در آن ایجاد شبهه کرد، ولی جایی که صریح است تفسیر بردار نیست. اگر قرار باشد که در هر جایی تفسیر باشد، خود این اصل مربوطه که می گوید تفسیر قانون اساسی برعهده شورای نگهبان است، را چه کسی باید تفسیر کند؟ اگر خود شورای نگهبان باید تفسیر کند، این دورِ حقوقی می شود و باطل است. این نشان می دهد که یک سلسله اصولی در قانون اساسی ما آمده است که نیاز به تفسیر ندارد و به نظر می رسد آن بخش حقوق ملت در قانون اساسی ما این گونه است این ها برای چه آمده است برای این که جمهوری اسلامی در نهایت، بعد از چندین دهه از عمرش متهم نشود به مقابله با حقوق مردم و ما امیدواریم که این گونه باشد.

منبع: سایت مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم


 


محمود صدری با خوش بینی خیره کننده ای به تحولات جهان عرب و آینده سیاسی خاورمیانه می‌نگرد. وی بر این باور است که جنبش‌های کنونی کشورهای عربی، در مسالمت­ جویی­ شان نسب از مارتین لوترکینگ، گاندی، نخستین آزادیخواهان آمریکایی و نهایتاً حافظ و مولانا می‌برند. صدری مطالبه اصلی جنبش‌های نوظهور جهان عرب را دموکراسی و جوامع عربی را واجد پتانسیل گذار به دموکراسی می‌داند. گفت‌وگوی دیپلماسى ایرانى با محمود صدری را بخوانید:

تحلیل جنابعالی از ماهیت جنبش‌های کنونی جهان عرب چیست؟

برای این جنبش‌ها سه مخرج مشترک می‌بینم. نخست آنکه همه آنها مبتنی بر “مقاومت با مسالمت” یعنی بدون مبادرت به خشونت هستند. مگر آنکه در حالت دفاعی و به صورت خود جوش، و در برابر حمله عَمله ظلمه مستبدین خود کامه و به عنوان آخرین حربه باشد. اینگونه مقاومت­ها از حماسه “حرکت حقوق مدنی” در آمریکا، که به رهبری مارتین لوتر کینگ به نتیجه رسید، الهام می‌گیرند.

جالب آنکه آقای کینگ خود منشا الهام خویش را فلسفه سیاسی مهاتما گاندی رهبر استقلال هند می‌داند. البته داستان به اینجا ختم نمی‌شود چون گاندی نیز آزادی‌خواهان قرن ۱۹ آمریکائی از قبیل هنری دیوید تورو (مولف رساله مشهور “نافرمانی مدنی”) و رالف والدو امرسون (مولف رساله ماندنی “اعتماد به خویشتن”) را الهام بخش خود می‌شمارد. به نظر می‌رسد که داستان سفرهای دور و دراز اندیشه مقاومت با مسالمت به اینجا ختم می‌شود اما وقتی که به آزادیخواهان آمریکائی مبدع این نظریه باز می‌گردیم درمی‌یابیم که آنها نیز متاثر از شعرای فارسی زبان از قبیل حافظ و مولانا و نیز رویکرد ادیان شرقی بوده اند. اینجاست که معنای امید بخشی از آن مصرع ناصر خسرو به خاطرمان می‌آید: “از ماست که بر ماست”.

نقطه مشترک دوم خمیره دموکراسی یا “مردم سالاری” است که در همه این نهضت­ها از تونس و مصر تا یمن و بحرین یافت می‌شود و این حرکت‌ها را با حرکت‌های قرن بیستم متفاوت می‌کند. در قرن بیستم حرکت‌های مردمی، ایدئولوژی­های ناسیونالیستی، دینی و یا مارکسیستی داشته اند. هیچ کدام مردمسالاری و حکومت مردمی ‌را به عنوان نخستین مطالبه خود مطرح نمی‌کردند. این تحول نتیجه یادگیری جمعی از تجربیات قرن گذشته و نتایج عملی ایدئولوژی‌های مذکور بوده که علیرغم ایده آلهای مردمی ‌اکثرا به حکومت قشر و طبقه خاصی که خود را مدافع ملیت، دین و یا عدالت می‌دانستند تبدیل شدند.

در خاورمیانه دیدیم که انقلاب ملی مصر به مبارک، انقلاب ضد سلطنتی تونس به قذافی و انقلاب ضد استعماری عربستان به سلسله سعودی انجامید. اینجاست که حرکت‌های نوین منطقه نه دین، نه ملیت، و نه عدالت اجتماعی، بلکه حکومت مردم بر مردم را طلب می‌کنند. نه کمتر و نه بیشتر. می‌دانند چون که صد آمد نود هم پیش ماست. حکومت مردمسالارانه واقعی نمی‌تواند دین، ملیت، و عدالت اجتماعی را نادیده بگیرد اما حکومت‌های مدعی این سه می‌توانند و توانسته اند مردمسالاری را کنار گذاشته و نه حق مردم را رعایت کنند و نه حریم ایدئولوژی را.

نقطه مشترک سوم نقش جوانان و رسانه‌های الکترونیکی جدیدشان یعنی تلویزیون ماهواره ئی (الجزیره) و جوامع مجازی الکترونیکی (فیس بوک، تویتر، پیامک‌های تلفنی، و غیره(است. سیر تکوین رسانه‌های در خدمت انقلاب‌ها را به راحتی در تاریخ خود ملاحظه می‌کنیم. انقلاب مشروطه انقلاب روزنامه‌ها و شبنامه‌ها بود. حکومت‌ها نیز به زودی اهمیت مطبوعات را در یافته آنها را به نفع خود مصادره و یا سانسور کردند. وسائل ارتباط جمعی قرن بیستم از قبیل سینما، رادیو و تلویزیون هم به زودی به انحصار پروپاگاندای دولتی درآمدند. اما مردم همیشه یک قدم ازمستبدان پیشترند. انقلاب اسلامی‌ ایران انقلاب زیراکس و نوار کاست بود که زیر رادار حکومتی منتقل و تکثیر می‌شد. انقلاب فعلی خاورمیانه نیز که انقلاب “الجزیره” و “تویتر” نام گرفته، انقلاب رسانه‌های اینترنتی و ماهواره ای است. اینها البته، مانند روزنامه و کاست ابزاری بیش نیستند که حرکت‌های مردمی‌ برای رهائی از ظلم از آن خود می‌کنند.

ساختار جمعیتی کشورهای عربی چه تاثیری بر تحولات سیاسی جهان عرب دارد؟

جوان بودن ساختار جمعیتی منطقه نیز اهمیت بسزائی دارد. سراسر خاور میانه جمعیتی جوان دارد که در اکثر موارد دو سوم جمعیت را تشکیل می‌دهد. استفاده از تکنولوژی نوین تنها نمادی از اهمیت این نسل آگاه، جهانی شده، و طالب کار و حداقل امکانات اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی است. سرنوشت این ملتها دیر یا زود به دست جوانانی خواهد افتاد که امروز صدای آنها را از سراسر مشرق زمین می‌شنویم. در این مورد باور جمعیت­شناسان که می‌گویند “ساختار جمعیتی سرنوشت ملتهاست” صائب است.

به نظر شما، زمینه‌های گذار به دموکراسی در کشورهایی چون تونس و مصر تا چه حد فراهم است؟

دموکراسی به لحاظ جامعه شناختی سه مولفه دارد و زمینه‌های آن در سه ساحت باید فراهم باشد. زمینه نهاد‌های اقتصادی و اجتماعی مانند نضج طبقه متوسط و فضای کنش مدنی، زمینه شخصیتی یعنی بارآمدن افراد در خانواده‌هائی که استقلال، اصالت، و آزادگی را بر اطاعت و انقیاد به والدین و سنت ترجیح دهند و زمینه فرهنگی یعنی رشد زبان و نماد‌های آزادیخواهی و استقلال طلبی. اگر در یکی از این زمینه‌ها کمبودی باشد راه دموکراسی پر پیچ و خم تر خواهد بود. می‌توان گفت که در این کشورها به رغم میل و برنامه رهبرانشان هر سه زمینه، هرچند مقدماتی، فراهم آمده.

عجالتاً مهمترین مسئولیت نهضتها صیانت پیروزیهای بدست آمده و جلو گیری از بازگشت خزنده نیروهای ارتجاعی به صحنه است. مهتمرین راه آن هم اصرار بر مردمسالاری و روشهای شفاف برای تشکیل دولتهای مردمسالار است. دولتهائی که در آنها مسئولین خود را حقوق بگیر مردم و مسئول در برابر آنها بدانند نه مالک الرقاب آنها.

اگر گذار به دموکراسی در این کشورها محقق شود، به قول لاری دیاموند، نظریات رایج در جامعه شناسی سیاسی زیر سئوال نمی‌رود؟ یعنی نظریاتی که از فرهنگ غیر دموکراتیک پاره ای از جوامع به عنوان مانعی در مسیر دموکراتیک شدن این جوامع یاد می‌کنند.

نظریه گذار تدریجی و از درون (خودجوش) به دموکراسی در جوامعی که تجربه چندانی از دموکراسی نداشته اند به لحاظ نظری متین است. این نظریه ای است که آقای دایموند از آن دفاع کرده اند. اما چه می‌توان کرد که واقعیت‌ها از نظریات سبقت می‌گیرند! که در آن صورت باید نظریه را با واقعیت هماهنگ کرد نه واقعیت را با نظریه: “چنان نغر بازی کند روزگار، که بنشاندت پیش آموزگار”. همان خاور میانه ای که قرار بود سال‌ها بلکه دهه‌ها با دموکراسی فاصله داشته باشد خیابان‌ها و میدان‌هایش را لبریز از جمعیتی کرد که با دست خالی زبردستی خویش را به ارباب قدرت نشان داد. هرچند آقای دایموند و همراهان سیاسی ایشان در خاورمیانه از گذار ناگهانی به دموکراسی نگران بودند اما اکنون باید نگران بازگشت ناگهانی استبداد باشند.

آن نظریه البته در اصل درست است اما مقیاس زمانی آن را باید مورد ارزیابی نو قرار داد. حرکتی انجام گرفته. مردم قدرت را از غاصبان آن گرفته اند اما در شکل دادن به دموکراسی باید از رادیکالیسم و ماجراجوئی پرهیز کرده فرصت لازم را برای نضج نهاد‌های دموکراتیک از قبیل احزاب و انتخابات سالم ایجاد کنند. پیشنهاد آقای البرادعی برای فرجه یکساله برای انتخابات نشانه بلوغ فکری مصریان برای تدّرج در نیل به حکومت مردمی ‌است. مقالات اخیر آقای دایموند نیز که مانند دیگر نظریه گذاران و ناظران سیاسی خاضعانه به نقشه سیاسی جدید منطقه می‌نگرد حاکی از نیاز به این تجدید نظر است.


 


دکتر محمود روح‌الامینی، چهره سرشناس انسان شناسی ایران، عصر امروز – سه‌شنبه، ۱۷ اسفندماه – بر اثر سکته‌ی مغزی درگذشت.

محمود روح‌الامینی متولد پنجم مهرماه ۱۳۰۷ در کرمان بود و در دومین همایش چهره‌های ماندگار به‌عنوان چهره‌ی ماندگار در رشته‌ی مردم‌شناسی معرفی شد. او در سال ۱۳۳۴ لیسانس ادبیات فارسی و سال ۱۳۳۹ لیسانس علوم اجتماعی خود را از دانشگاه تهران گرفت و در همان سال برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه رفت و توانست در سال ۱۳۴۷، از دانشگاه سوربن فرانسه مدرک دکتری خود را در رشته‌ی مردم‌شناسی بگیرد.

از جمله کتاب‌های منتشرشده توسط این استاد رشته‌ی مردم‌شناسی به «گردش با چراغ» (در مبانی انسان‌شناسی)، «زمینه‌ی فرهنگ‌شناسی»، «در گستره‌ی فرهنگ»، «به شاخه نباتت قسم» (باورهای عامه درباره‌ی فال حافظ)، «نمودهای فرهنگی، اجتماعی در ادبیات فارسی»، «آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز» و «فرهنگ و زبان گفت‌وگو» (به روایت تمثیل‌های مثنوی مولوی) می‌توان اشاره کرد.


 


عارفه سادات تاج زاده، دختر فخرالسادات محتشمی پور و مصطفی تاج زاده، که در حال حاضر پدر و مادرش هردو در زندان اند، در نامه‌ای برای پدرش نوشت:

سلام پدرم. پدر عزیزتر از جان. اینبار من برایت مینویسم. بجای اویی که دوریت را طاقت نیاورد، اویی که بیتابت بود تمام این شب و روزها. دیدی که چطور سبکبال بالاخره خود را رساند آنور میله ها. دیدی چطور با تقلای فراوان خود را به تو نزدیکتر کرد تا صدای عشق را به تو برساند؟ حتما این روزها می توانی استشمام کنی عطر وجودش را، اگر نگاه کنی میبینی ترنم نگاهش را و حتما حس کرده ای وجود دلنشینش را.

اینبار من به تو غبطه میخورم پدرم. که چون اویی را کنارت داری.به آن اوین با همه شب‌های پر رمز و رازش غبطه میخورم که ستارگانی چون شما را درون خود جای داده است.

میدانی که می‌خواست به همه دیوارها و میله‌ها دخیل ببندد، با همان نوارهای سبز. گفته بود به دیدارت می آید، با دعوت یا بی دعوت. دیدی آمد؟ تنهایمان گذشت به عشق دیدارت. خیلی وقت بود که دیگر در خانه آرام و قرار نداشت. بیقرار دیدارت بود، خواب نداشت و شب‌ها را با نجواهای عاشقانه اش برای تو به صبح می رساند.

به تو غبطه میخورم.

پدرم، می دانم که مادرم چه گفتنیها با تو دارد. شک ندارم حال که در هوای تو نفس میکشد آرام گرفته است. در هوای مصطفی اش. مطمئنم که دیگر تنها نیست. دیگر بی‌تاب نیست. حالا دارد در همان هوایی نفس می کشد که تمام فرزندان دربندش تنفس می کنند. حالا لااقل خیالش راحت شده که خیلی دور نیست از نسرین ها و هاله ها و لیلاها و مهساها و همه کسانی که این مدت برایشان به آب و آتش میزد خودش را.

امروز اما. چه تلخ است بی‌ حضورش. روز زن، مگر بی‌ او میشود؟

او که امروز در دل‌ و جان تمامی زنان و دخترکان سرزمینمان، سبزو فیروزه ای، تکثیر شده. مگر میشود نام زن بیاید و حضور همیشگی او احساس نشود.

اگر از پشت دیوارهای سلول سردو تاریک صدای نجواهای عاشقانش را شنیدی که هنوز برایت میخواند، سلام مرا هم به او برسان و بگو خیالش راحت باشد. بگو اینجا همه صدای اورا فریاد می‌کنند.

ای کاش به او بگویی که چقدر همه دلتنگش شده اند. بگویی که خانه کم آورده حضورش را و بگویی که دلهایمان در نبودش بیتابند.

گفته بود این سو و آن سوی میله ندارد. اسارت به میله نیست. راست میگفت. او آنسوی میله‌ها رها و ما اینسو اسیر. اینجا واقعا هوا برای نفس کشیدن کم است.

بگویش جای قلمش خالی‌ است. همه سراغش را میگیرند. چشمها همه روزنه را می کاود. بگویش دیدی چطور در مقابل قدمش و قلمش به دست وپا افتادند. دیدی چطور حق را برنتابیدند؟ دیدی چطور برآشفتند این بد اندیشان طفلکی. دلم برایشان میسوزد که چه بیهوده عاشقی را به جرم عشق ملامت میکنند. چگونه خود را به خواب زده اند تا صدای آزادی خواهی ملتی را نشنوند.

ای کاش بگویی که خیالش راحت باشد. بگو اگر کلماتش را برنمیتابند، ما سراپا فریاد میشویم، اگر عریضه هایش را نمی خواهند، سراپا قلم میشویم، اگر روشنگریش را تحمل نمی کنند، سراپا نور میشویم، اگر اعتقاداتش را سرکوب می کنند، سراپا ایمان میشویم، و رنگش را، بگو همه سراپا سبز میشویم.

بگو خیالش راحت باشد، بهار در راه است.

دخترت، عارفه سادات


 


فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف تا برگزاری انتخابات توسط هیئت نظارت، متوقف شد.

به گزارش تحول سبز، براساس نامه ی امروز هیئت نظارت بر تشکل های دانشجویی دانشگاه شریف حکم توقف فعالیت های انجمن اسلامی ابلاغ شد و تمامی اتاق های انجمن نیز از اعضا گرفته شد.

بر اساس این گزارش، در یک سناریوی از پیش تعیین شده با دستگیری اعضای اصلی انجمن توسط نیروهای امنیتی و جوسازی علیه انجمن و غیرقانونی خواندن انجمن توسط نشریات وابسته به بسیج، این روند در نهایت توسط هیئت نظارت بر تشکل ها تکمیل شد.

قول برگزاری انتخابات توسط مسئولین دانشگاه به دانشجویان داده شده است اما نگرانی در چگونگی تأیید صلاحیت کاندیداها و روند انتخابات وجود دارد. این روند در بسیاری از دانشگاه های دیگر نیز اتفاق افتاده و در نهایت منجر به تعطیلی انجمن ها گردیده است.


 


محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج مستضعفین، در اظهاراتی بی‌ادبانه، رهبران جنبش سبز را «فاسق، مفسد فی‌الارض، نوکر، جیره‌خوار و مزدور» خواند.

به گزارش دیگربان به نقل از خبرگزاری فارس، آقای نقدی امروز – سه‌شنبه ۱۷ اسفند – محاکمه میرحسین موسوی و مهدی کروبی را «حق ملت» دانست و گفت که باید با «صدای بلند محاکمه سریع آنان را خواستار شد.»

موضع‌گیری محمدرضا نقدی که پر از فحاشی است، صریح ترین بیان از منویات درونی اقتدارگرایان است که در بیست ماه گذشته کم سابقه بوده است.

با اینکه میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان هفته‌هاست در بازداشت خانگی به‌سر می‌برند، حملات مقام‌های اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و دیگر سران جناح اقتدارگرا علیه آنها همچنان ادامه دارد.

پایداری رهبران جنبش سبز در تلاش برای بازپس‌گیری آرای به سرقت رفته مردم، با خشم و عصبانیت اقتدارگرایان و حامیان دولت مواجه شده است و ظاهرا سرکوب‌های خشونت‌آمیز ماه‌های گذشته نیز از عصبانیت مقام‌های نظامی و امنیتی از ایستادگی موسوی و کروبی در دفاع از حقوق مردم نکاسته است.

مقام‌های نظامی و امنیتی وابسته به دولت که پیش‌تر بارها ادعا کرده بودند جنبش سبز «مرده» است، اکنون خشم خود از ادامه اعتراض‌های مردمی را به صورت فحاشی به مخالفان نشان می‌دهند.


 


پس از انتشار خبر بازداشت خانگی موسوی و رهنورد در کلمه، سحام نیوز از قول یکی از اعضای خانواده کروبی خبر داد که آنها هیچ همچنان هیچ خبری از پدر و مادرشان ندارند.

این عضو خانواده کروبی گفت: “متاسفانه تا این لحظه هیچ اطلاعی از وضعیت مهدی کروبی و فاطمه کروبی نداریم و بنا به شواهد قوی معتقدیم ایشان در منزل نبوده و به مکان نامعلومی منتقل شده اند.”

وی در ادامه افزود: “تا زمانی که به صورت حضوری با پدر و مادر در منزل دیدار نداشته باشیم، هرگونه خبر مبنی بر حصر خانگی ایشان و مواردی از این دست را تکذیب می کنیم.”

سحام نیوز همچنین گزارش داد که هنوز از سرنوشت سومین عضو خانواده کروبی، یعنی علی کروبی که در بازداشت به سر می برد نیز خبری در دست نیست.


 


مهدیه گلرو فعال دانشجویی محروم از تحصیل،‌ دبیر انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، نائب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی در سال ۱۳۸۵، بعد از برگزاری انتخابات و تلاش‌هایش در جهت حفظ انجمن اسلامی و همچنین انتقادهایش به دولت محمود احمدی‌نژاد در حالی که تنها دوماه به فارغ التحصیلی‌اش از دانشگاه مانده بود، از ادامه‌ی تحصیل محروم شد.

به گزارش دانشجو نیوز، وی پیش‌ تر دو بار به خاطر پیگیری‌های خود در مورد وضعیت حق تحصیل خود و دیگر دانشجویان بازداشت شده بود. وی در سال ۱۳۸۶ بعد از تحصن در مقابل دانشگاه علامه طباطبایی تهران به خاطر محرومیتش از تحصیل بازداشت و مدت یک هفته را در زندان سپری کرده بود.

گلرو به خاطر یکی از همین بازداشت‌ها، قبل از بازداشت آخرش به یک‌سال زندان محکوم شده بود که این حکم در همین دوره‌ی زندان به اجرا در آمده و به حکم وی اضافه شده است.

مهدیه گلرو در تاریخ ۱۱ آذر ماه۱۳۸۸ همراه همسرش، وحید لعلی‌پور، در ساعت هفت صبح با ورود بدون حکم تعداد زیادی از مأموران امنیتی به خانه‌اش بازداشت و به زندان اوین و سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.

مهدیه گلرو به همراه بهاره هدایت، دیگر فعال جنبش دانشجویی، در پی صدور بیانیه ای در آستانه ۱۶ آذر، ممنوع الملاقات شده و به همراه مجید توکلی برای تفهیم اتهام جدید ، به دادگاه انقلاب احضار شدند و اعلام کردند که در دادگاهی که تنها با حضور وکیل برگزار شود از اتهامات خود دفاع خواهند کرد. این ٣ فعال دانشجویی همچنین به روند برگزاری این دادگاه و اظهارات قاضی مقیسه به شدت اعتراض کردند. در پی این اعتراض ها، قاضی مقیسه با کار بردن الفاظی توهین آمیز مجید توکلی را از دادگاه اخراج کرده بود.

وحید لعلی پور، همسر این فعال دانشجویی به دانشجو نیوز می گوید:

مهدیه در حال گذراندن حکم ۲ سال حبس خود است که تا کنون حدود ۱ سال و ۳ ماه از این مدت را بدون حتی ۱ روز مرخصی گذرانده است. و از حدود ۵ ماه پیش به دلایل نا معلومی از داشتن تلفن به همراه بقیه زندانیان زن سیاسی در بند نسوان زندان اوین محروم شده است. و البته از ۲٫۵ ماه پیش هم به دستور دادستان و باز هم به دلایل نا معلوم همراه با بهاره هدایت از ملاقات کابینی هم محروم گشته است. و در همین ارتباط ۳ هفته پیش به اتهام دادن بیانیه از زندان همراه با بهاره هدایت و مجید توکلی به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برده شد که به دلیل نداشتن وکیل درخواست استمحال نموده و تا این لحظه هم دادگاه تشکیل نشده است. به هر حال این هفته هم ملاقات به ما داده نشد و تنها خبر ما از سلامتی مهدیه تنها خبر هایی است که هم بندی های مهدیه از طریق خانواده هاشون به ما می دهند.


 


نیروهای امنیتی، با تهدید و ارعاب، از برگزاری جلسه قرآن خانواده‌های زندانیان سیاسی جلوگیری کردند.

به گزارش خبرنگار کلمه، جلسه قرآن خانواده‌های زندانیان سیاسی که سه‌شنبه‌های هر هفته در منزل گروهی از خانواده‌های زندانیان سیاسی برگزار می شد، ظهر امروز با تهدید نیروهای امنیتی، لغو و به روز دیگری منتقل شد.

نیروهای اطلاعاتی امروز با حضور در منزل میزبان جلسه امروز خانواده زندانیان سیاسی و تهدید میزبان به خانواده‌ی او و همه ی شرکت کنندگان در جلسه‌ی قرآن، او را مجبور به اعلام لغو این برنامه کردند.

بر اساس این گزارش، آنها همچنین مادر این خانواده را هم احضار کرده‌اند.

این در حالی است که از اولین هفته‌های پس از انتخابات و به دنبال بازداشت گسترده‌ی فعالان عرصه‌های سیاسی و رسانه‌ای و حتی فرهنگی و مدنی، خانواده‌های بازداشت‌شدگان هر هفته با جمع شدن در منزل یکی از خانواده‌ها و برگزاری جلسه‌س قرائت و تفسیر قرآن، تلاش کرده بودند فارغ از مسائل سیاسی و صرفا در جهت حفظ روحیه‌ی خود، گرد هم جمع شوند.

گزارش خبرنگار کلمه همچنین حاکی است که از مدتی قبل، وزارت اطلاعات با احضار پیاپی این خانواده‌ها، آنها را با تهدید به بازداشت خود یا تشدید فشار بر عزیزان زندانی‌شان، از شرکت در این جمع برحذر می‌دارد.

اما با این حال تاکنون برگزاری این جلسه متوقف نشده بود و این بار هم، خانواده‌های زندانیان سیاسی جلسه‌ی قرآن خود را به روز دیگری موکول کرده‌اند.


 


۲۷ سال از رفتن شهید حاج‌ابراهیم همت می‌گذرد؛ شهید مجنون، فرمانده فتح‌المبین، بیت‌المقدس و خیبر و در این ۲۷ سال همسرش و فرزندانش با یاد او زندگی کردند و از هیچ ناملایمتی شکایت نکردند. حتی از سخت‌ترین روزهای زندگی که مادر جوان ۲۵ ساله‌ای بود و دو پسر خردسال و خانواده‌ای که دور بودند. ۱۶ اسفند سال ۶۲ ساعت ۱۶:۳۰ دقیقه بعدازظهر، شهید همت به همسرش زنگ زد و قول داد که حتما برای دیدن بچه‌ها هم که شده، برای ۲۴ ساعت به مرخصی خواهد آمد، اما آن ۲۴ ساعت، ۲۷ سال شد و او هرگز نیامد. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی روزنامه شرق با خانم ژیلا بدیهیان، همسر شهید همت، است.

از آشنایی خود با شهید همت بگویید چه شد که با ایشان ازدواج کردید؟

آن زمان من دانشجوی دانشگاه اصفهان بودم که اعلام شد به مناطق کردنشین نیرو اعزام می‌کنند. این نیروها توسط سپاه و جهاد اعزام می‌شدند و من نیز برای رفتن اعلام آمادگی کردم. به مادرم تلفنی خبر دادم که به کردستان می‌روم اما او شهر کرد شنید و اعلام رضایت کرد برای رفتن، اما بعدها که متوجه شدند من به کردستان رفته‌ام، خیلی گریه کرد و پدرم نیز تا مدت‌ها به همین دلیل با من حرف نمی‌زد و فقط می‌گفت اگر پول می‌خواهد برایش بفرستم. پس از طی مسیری طولانی ما به پاوه رسیدیم، همه خیلی خسته بودیم و راه زیادی را طی کرده بودیم، سریعا در آنجا جلسه‌ای تشکیل شد و گفتند فردی به نام برادر همت می‌خواهد برای ما صحبت کند. ایشان آمدند و اتفاقا خیلی تند بودند و با بداخلاقی صحبت می‌کردند. شهید همت در جلسه صحبت‌هایی کردند و در ضمن اشاره کردند که اینجا اکثرا سنی هستند و برای همین شما به هیچ عنوان از حضرت علی و اموری که می‌تواند بین شیعه و سنی اختلاف‌افکنی کند سخن نگویید. پس از آن یک روحانی سنی نیز در آن جلسه حضور پیدا کرد و صحبت‌ها ادامه یافت. من همیشه عادت داشتم در انتهای سخنانم می‌گفتم به علی قسم و در آن جلسه نیز ناخودآگاه از این تکیه کلام استفاده کردم و اتفاقا پس از آن جمله روحانی سنی جلسه را ترک کرد و من نمی‌دانم به خاطر حرف من بود یا کلا جلسه را‌ترک کردند اما هرچه بود باعث عصبانیت برادر همت شد. من از این حرف بسیار رنجیدم و پس از اتمام جلسه رفتم در سراشیبی که آنجا بود و گریه کردم و حتی دلم می‌خواست که برگردم اما راه را بلد نبودم. پس از این حرف و برخورد، شهید همت از من خواستگاری کردند که من آن را رد کردم و یک سال‌و‌نیم با هر زبانی از من خواستگاری می‌کردند، من جواب رد می‌دادم. زمانی نیز که جواب مثبت دادم از روی عشق و علاقه نبود بلکه به خاطر تفکرات همت و عملکرد ایشان، با ایشان ازدواج کردم. حتی وقتی تلویزیون نشانش می‌داد به مادرم می‌گفتم این همان پسره است که از من خواستگاری کرده و از او بدم می‌آید و با حرص تلویزیون را خاموش می‌کردم. اما وقتی سر زندگی رفتیم من دیدم که به واقع ایشان چقدر خوب هستند، چقدر متفاوت هستند و چقدر متفاوت از دیگران بودند، واقعا حیف بود که ایشان شهید نمی‌شدند و در این شرایط زندگی می‌کردند. به هرحال برای ازدواج کلی برایش خط و نشان کشیدم که من اهل سوختن و ساختن نیستم، سریع طلاق می‌گیرم و کلی از این حرف‌ها و ایشان نیز همه را قبول کردند و گفتند امیدوارم در زندگی همانی باشم که می‌خواهید. پس از آن ما در ۱۶ ربیع‌الاول رفتیم یک حلقه عقیق خریدیم به قیمت ۱۸۰ تومان که وقتی پدرم شنید بسیار ناراحت شد و به ابراهیم زنگ زد که شما یک حلقه بهتر بخرید من پول آن را می‌دهم که پاسخ داد دعا کنید حق همین حلقه را بتوانم ادا کنم. ایشان واقعا خوب بودند آنقدر خوب که نمی‌توانم بیان کنم. به قول خانم شهید آوینی که می‌گفتند وقتی از آوینی سخن می‌گویم گویا که او را از ملکوت به خاک کشیده باشم؛ من نیز چنین احساسی درباره ایشان دارم.

چه خاطراتی از ایشان دارید، از خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید همت بگویید؟

ما باهم خیلی زندگی نکردیم که الان بتوانم خاطره زیادی تعریف کنم. از عقد ما تا شهادت ایشان ۲ سال طول کشید و قبل و در واقع آن دو سال و چند ماه اوج عملیات‌ها بود. اما ایشان به واقع یکی از با اخلاق‌ترین، با شرف‌ترین و پاک‌ترین انسان‌های روی زمین بودند. هنگامی که من مهدی را باردار بودم در دزفول بودیم و در خیابان آفرینش زندگی می‌کردیم. ایشان به من التماس می‌کردند که به اصفهان برگردم. دلیلشان این بود که تا وقتی من آنجا و نزدیک به عملیات هستم نمی‌توانند به طور کامل روی جنگ تمرکز کنند و نگران ما خواهند بود و این را خیانت به جنگ می‌دانستند و می‌گفتند من نیز با ماندنم به جنگ خیانت کرده‌ام. پس از به دنیا آمدن پسر اولم گفتم بهشان که من از حق خودم می‌گذرم و خیلی مسایل را کوتاه آمدم اما از حق پسرم نمی‌گذرم و باید نزدیک پدرش باشد. باز ما برگشتیم پیش ایشان و آن روزها نیز حوادث و اتفاق‌ها خیلی وحشتناک بود. یک بار در خانه نبودم و در هنگام برگشت دیدم که خانه کاملا بهم ریخته است، گویا کار منافقین بوده و می‌خواستند ببینند از نقشه‌های جنگ چیزی در خانه است یا خیر؟ یک بار مهدی مریض شد ما به بیمارستان رفتیم، چون تپل بود نمی‌توانستند رگش را برای سرم پیدا کنند و شهید همت در بیمارستان گریه می‌کرد که چرا بچه‌دار شده و نمی‌تواند به بچه‌هایش رسیدگی کند. مهدی با پدرش خیلی غریبه بود و بیشتر من را می‌شناخت و شهید همت نیز عاشق بچه‌هایش بود اما پسرش با او غریبه بود و همین نیز باز باعث می‌شد ابراهیم گریه کند و بگوید که خدا صدام را لعنت کند که سبب شده ما برای بچه‌هایمان غریبه باشیم. مصطفی در اسلام‌آباد غرب متولد شد، پیش از به دنیا آمدنش من برای بچه به خرید رفتم، وقتی خرید‌ها را نشان شهید همت دادم او نگاه هم نمی‌کرد، خیلی ناراحت شدم و با خود می‌گفتم که با من خرید که نمی‌آد، هیچ نگاه هم نمی‌کند و خیلی عصبانی بودم که دیدم ایشان گریه می‌کند و گویا نیز فهمید بود من به چه فکر می‌کنم. گفت حلالم کن ژیلا، دلیل اینکه با تو نیامدم این است که نمی‌خواستم نیروها این تصور را کنند که ما با زنهایمان اینجا هستیم و خرید می‌رویم و آنها دور از خانواده در منطقه تنها شده‌اند. یک بار نیز با هم در ماشین بودیم و هر دو خیلی خسته و خوابمان برد، وقتی متوجه شد خیلی عصبانی شد و گفت اگر می‌دانستم تو می‌خوابی من نمی‌خوابیدم که تا مردم و نیروها نگویند این‌ها با راننده همه جا می‌روند و در ماشین نیز می‌خوابند. شهید همت خیلی با دیگران فرق داشت. ایشان خیلی انسان معتقدی بودند و دیدگاهشان نسبت به خانم‌ها نیز خیلی احترام‌آمیز بود و حتی اعتقاد داشتند به زنان کفار نیز نباید بی‌حرمتی کرد. در عملیات بستان وقتی به منطقه بستان می‌رسند و می‌بیند چه بلایی سر زن‌های آن منطقه آمده شدیدا منقلب می‌شوند و به قول خودشان تکلیف عملیات همان جا معلوم می‌شود. چندی پیش در یک سایت خواندم که نام همسر شهید همت ژیلا بوده و این موضوع را به مسخره گرفته بودند و دستاویزی برای توهین، به یاد می‌آورم که شهید همت به من گفت در عملیات وقتی می‌گویند یا زهرا یاد تو می‌افتم و من هم گفتم اگر می‌خواهی می‌توانم نامم را عوض کنم و زهرا بگذارم اما او گفت نه تو همان خواهر ژیلای من هستی.

آخرین تماس ایشان کی بود و آیا قبل از شهادتشان ایشان را دیدید؟

آخرین تماس ایشان دوشنبه ۱۶ اسفند ساعت ۱۶:۳۰ بعد از ظهر بود یعنی درست ساعتی که شما برای انجام گفت‌وگو با من تماس گرفتید. به یاد دارم که یکی از دوستانم نیز خانه ما بود و خیلی نمی‌توانستم راحت صحبت کنم. پای تلفن از دلتنگی‌هایش گفت و من نیز گفتم شده ۲۴ ساعت بیا که ببینمت. گفتن امکان نداره اما شما بیایید و من نیز از خدا خواسته قبول کردم. اما بعد گفتند که همه کارهایشان را درست می‌کنند و خودشان خواهند آمد. من خیلی خوشحال شدم و شروع کردم به مرتب کردن خانه و آماده کردن همه چیز برای حضور ایشان. یک چند روزی گذشت و خبری از آمدنشان نشد و من نیز بر این گمان بودم که خواهند آمد در حالی‌که سه روز از شهادتشان گذشته بود و من نیز خبر نداشتم. آن روز مهدی از ایوان خانه مادرم سر خورد و سرش شکست و من او را به بیمارستان بردم تا بخیه بزنند و در راه نیز مدام فکر می‌کردم که چه جوابی به پدرش بدهم. هنگام برگشت در مینی‌بوس بودیم که رادیو خبر شهادت ایشان را اعلام کرد و من شدیدا شوکه شدم و شروع کردم به ضجه زدن و گریه کردن. خیلی وحشتناک بود، خصوصا زمانی که جنازه را در سردخانه دیدم؛ جنازه‌ای که سر نداشت. وقتی خبر شهادت ایشان آمد من ۲۵ سالم بود با دو بچه ۱۶ ماهه و دو ماهه و اتفاقا سه روز بعد از آن نیز خبر شهادت برادر کوچکم که ۱۷ ساله بود را شنیدم.

سال‌های بی شهید همت چگونه گذشت؟

زن در جامعه ما مظلوم است و حتی در جنگ نیز در حق او جفا شد و آن‌طور که باید به فداکاری‌های او پرداخته نشد. من هنگام ازدواج دانشجوی شیمی اصفهان بودم. در یک خانواده تحصیلکرده که تمام خواهران و برادرانم از تحصیلات عالیه برخوردار بودند بزرگ شده بودم. مادرم نیز زنی تحصیلکرده بود و همیشه در خانه می‌گفتند زن و مرد از حقوق مساوی برخوردار هستند. حال من همسر شهید شده بودم و باید هر ماه می‌رفتم حقوق شوهرم را از پدرشوهرم که فردی پیر بود می‌گرفتم. ایشان فرد عزیز و محترمی بودند اما برای من خیلی سخت بود که بخواهم حقوقم را از ایشان بگیرم. باید از قم به اصفهان می‌رفتم و با دو بچه شیرخواره و کوچک این کار خیلی سخت بود. حتی گاهی در ترمینال پوشک بچه‌ها را عوض می‌کردم یا شبانه با دو بچه سوار ماشین می‌شدم و به قم برمی‌گشتم و نمی‌دانم واقعا آن روزها چه جراتی داشتم. اما با همه این سختی‌ها وقتی خانه‌ام آماده شد و خواستم دو خط تلفن بخرم و به بچه‌ها هدیه کنند به من گفتند باید رضایت قیم را داشته باشم در حالی‌که من آنها را بزرگ می‌کردم و از حق خودم نیز می‌خواستم به بچه‌هایم بدهم. به هرحال انسان باید برای حق خودش تلاش کند و زنان ما نیز در حال حاضر به این جایگاه رسیده‌اند و در همه صحنه‌ها حضور دارند و زنان آزادیخواه و قوی هستند.

سخت‌ترین روزها چه روزهایی بودند؟

روزهایی که بچه‌ها مریض می‌شدند روزهای سختی بودند و…

چرا شهید همت در گلزار شهدا در تهران دفن نشدند و به اصفهان منتقل شدند؟

ایشان خودشان وصیت کرده بودند که در تهران و گلزار شهدا دفن شوند و آن‌طور که من شنیدم بار آخر که بر سر مزار شهدا در بهشت زهرا رفتند به آقای محسن رضایی نیز این مساله را گفتند و حتی جای قبرشان را نشان دادند اما خانواده ایشان برخلاف وصیتشان عمل کردند و جنازه‌ ایشان را به بهشت‌ شهررضای اصفهان بردند.

منبع: روزنامه شرق


 


علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، عصر امروز آزاد شد.

به گزارش کلمه، علی باقری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب و مدیر کل سیاسی وزارت کشور دولت اصلاحات، که ۲۵ بهمن پس از احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، عصر امروز با وثیقه پنجاه میلیون تومانی آزاد شد.


 


حضور نیروهای امنیتی و انتظامی امروز در خیابانها و میادین اصلی شهر تهران بویژه فاطمی، ونک، ولی عصر، انقلاب، صادقیه و پونک گسترده است اما حضور این نیروها همچنان در میدان مادر(محسنی) و میدان انقلاب بیش از هرجای دیگر است.

به گزارش خبرنگار کلمه از خیابان کارگر، انبوه نیروهای امنیتی راههای ورود مردم به میدان انقلاب را مسدود کرده اند و چندین بار نیز اقدام به پرتاب گازاشک آور به سمت مردم کرده اند.شاهدان عینی از شکل گیری تجمع های پراکنده مردم در این منطقه نیز خبر داده اند.

برخی از سایت ها و شبکه های خبری اقدام به پخش ویدیوهایی کرده اند که تجمع گسترده ی امروز نیروهای امنیتی و گارد ضد شورش را نشان می دهد . در یکی از ویدیوهایی که تلویزیون بی .بی.سی پخش کرد مأموران پلیس در حال کتک زدن عده ای از معترضان با باتوم دیده می شوند.این ویدیو در سایت یوتیوپ بار گذاری شده است.

ویدیوی دیگری در سایت یوتیوپ تعداد زیادی موتورسوار بسیجی را نشان می دهد که از یکی از خیابان های نزدیک به میدان انقلاب عبور می کنند.


 


مخالفان نخست وزیر کویت در مقابل پارلمان این کشور تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند و خواستار تغییر نخست وزیر شدند.

به گزارش خانه ملت به نقل از رویترز، جمعی از مردم کویت ساعاتی پیش از ظهر امروز سه‌شنبه با برگزاری تجمع گسترده ای درمقابل پارلمان خواستار کناره گیری فوری ” شیخ ناصر المحمد الاحمد الصباح” نخست‌وزیر کویت از سمت خود شدند.

گروهی از معترضین در حالی که با حمل هندوانه سعی می‌کردند وارد ساختمان پارلمان شوند فریاد می زدند و علیه دولت شعار می‌دادند.

در فرهنگ محلی کویت به کسی که درک کافی برای شناخت مسائل نداشته باشد “هندوانه” توصیف می شود.

پیش از این نیز بخشی از نمایندگان مخالف در پارلمان کویت خواستار انحلال کابینه و تغییر نخست وزیر شدند موضوعی که نخست وزیر کویت به صراحت آن را رد کرده است.


 


منابع خبری از تماس تلفنی نماینده دیکتاتور جنایتکار لیبی با انقلابیون این کشور و ارائه پیشنهاد مذاکره خبر دادند که با پاسخ منفی آنها روبرو شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل ازخبرگزاری رویترز، نماینده معمر قذافی در این تماس تلفنی با انقلابیون لیبی موسوم به شورای ملی انتقالی پیشنهاد کناره گیری خود از قدرت را ارائه کرده و پاسخ منفی شنیده است.

بر این اساس، انقلابیون لیبی تاکید کرده اند با کسی که اعتمادی به وی ندارند گفتگو و مذاکره نخواهند کرد. “مصطفی غریانی” سخنگوی رسانه ای شورای ملی انتقالی لیبی در این باره اظهار داشت : نماینده قذافی در تماسی تلفنی پیشنهاد گفتگو درباره ترک قدرت را ارائه کرد که ما با انجام این گفتگوها مخالفت کردیم.

وی تاکید کرد: انقلابیون با کسی که دستش به خون مردم لیبی آغشته است و همچنان به جنایات خود ادامه می دهد گفتگو نخواهند کرد و این شورا به قذافی در این زمینه اطمینان ندارد.


 


در اتفاقی نادر ده‌ها هزار نفر از نیروهای گارد ملی الجزایر در اعتراض به پایین بودن حقوق‌شان در برابر پارلمان تظاهرات کردند.

به گزارش ایلنا به نقل از الجزیره، تظاهرکنندگان الجزایری خواستار افزایش حقوق خود بودند که از اوایل سال ۲۰۰۸ کاهش داشته است و همچنین نیروهای گارد ملی الجزایر با تصمیم وزارت کشور برای تقسیم آنها میان ارتش و نگهبانی از مکان‌های دولتی مخالفت کردند.

گارد ملی الجزایر برای کمک به مبارزه با گروه‌های مسلح به‌وجود آمد و وزارت کشور بر آن نظارت دارد.

نمایندگان مخالفان با رئیس این نیرو «عبدالعزیز زیاری» دیدار کردند و از او خواستند تا درخواست‌هایشان را به «عبدالعزیز بوتفلیقه»، رئیس‌جمهوری این کشور منتقل کند. تظاهرکنندگان همچنین تاکید کردند که روز پنجشنبه در تمام استان‌ها و با تعداد بیشتری تظاهرات خواهند کرد.

نیروهای گارد ملی الجزایر همچنین خواستار بازنشستگی پیش از موعد مقرر و دادن اسلحه به آنها برای حمایت درصورت بازنشستگی، دادن مسکن و حق درمان همانند دیگر نیروهای دستگاه امنیتی هستند.

در همین حال، «دحو ولد قابلیه»، وزیر کشور الجزایر در واکنش به تظاهرات نیروهای گارد ملی گفت: «برآورده کردن این خواسته‌ها محال است و اینها همان درخواست‌هایی نیست که در ابتدای تظاهرات اعلام شده است.»

الجزایر چندین ماه است که شاهد تظاهرات در بخش‌های مختلف است ولی این نخستین بار است که نیروهای امنیتی در پایتخت تظاهرات می‌کنند؛ تظاهراتی که شاهد هیچ‌گونه درگیری با نیروهای پلیس نبود.


 


سایت دیپلماسی ایرانی مطلبی با قلم، هومان دور اندیش منتشر کرده است:

مذاکره در بسیارى از تجربه‌هاى گذار به دموکراسى در جهان، نقشى اساسى داشته است. عنصر مذاکره معمولاً هنگامى‌در “گذار به دموکراسى” نقش اساسى دارد که نوعى موازنه قوا بین حکومت و اپوزیسیون دموکراسى خواه وجود دارد و طرفین ناچار مى‌شوند براى رهایى کشور از درافتادن به ورطه آشوب و سرکوب، پشت میز مذاکره بنشینند. آفریقاى جنوبى و لهستان، نمونه‌هاى بارز چنین گذارى هستند. زمانى که حکومت بر اپوزیسیون تفوق دارد و به هر دلیل به این نتیجه مى‌رسد که باید کشور را به سوى دموکراسى هدایت کرد، مذاکره اپوزیسیون – حکومت کمرنگ مى‌شود و فرایند گذار عمدتاً مبتنى بر گفتگوها و مذاکرات جناح‌هاى درون حکومت است. عکس این وضع زمانى رخ مى‌دهد که اپوزیسیون بر حکومت تفوق دارد و حاضر نیست پشت میز مذاکره بنشیند و به حاکمان اقتدارگرایى که از سر اجبار به پذیرش دموکراسى تن داده اند، امتیاز بدهد.

مذاکرات معطوف به تحقق دموکراسى، گاه آشکار است و گاه پنهان. در آفریقاى جنوبى، نلسون ماندلا از سال ۱۹۸۶ وارد مذاکره با نمایندگان دولت شد اما این مذاکرات تا سال‌هاى ۸۹-۱۹۸۸ تقریباً مخفى و مستور بود. در لهستان نیز مذاکرات اصلى حکومت و اتحادیه همبستگى در خفا و به دور از پوشش خبرى رسانه‌ها انجام مى‌شد. علاوه بر این، مذاکرات گاهى رسمى‌اند و گاه غیررسمی. مذاکرات ماندلا و یارانش با دولت آفریقاى جنوبى تا سال ۱۹۹۰، مذاکراتى غیر رسمى‌ بودند.

گاه عناصر خارجى نیز در مذاکرات بازیگران داخلى حضور دارند. پیش از آغاز مذاکرات رسمى‌ در آفریقاى جنوبى، هیاتى متشکل از سیاستمداران خارجى با سران کنگره آفریقاى جنوبى مذاکره کردند تا اطمینان یابند که حمایت جهان غرب از دموکراتیک شدن آفریقاى جنوبى و به قدرت رسیدن سیاهان در این کشور، منجر به وقوع جنایت علیه شهروندان سفیدپوست این کشور نمى‌شود. همچنین در جریان مذاکرات نیز نمایندگانى از سازمان ملل و اتحادیه اروپا بر روند مذاکرات دولت ماندلا و دکلرک نظارت داشتند.

روشن شدن چراغ مذاکره در فرایند گذار، البته به معناى دموکراتیک سازی یکسره عارى از خشونت نیست. تجربه‌هاى عینى گذار به دموکراسى، گاه حاکى از امکان پیشرفت توام درگیری و مذاکره اند. در اسپانیا در ۱۹۷۹ در حالى که مذاکرات معطوف به تحکیم دموکراسى در جریان بود، بیش از ۴۶۰ نفر در درگیرى‌هاى سیاسى جان خود را از دست دادند. در طول سال ۱۹۷۹، ۶۳ نفر از تظاهرکنندگان در درگیرى با پلیس دولت خوان کارلوس، که خود رهبرى گذار به دموکراسى را بر عهده داشت، کشته شدند. و یا در نمونه شگفت انگیز آفریقاى جنوبى، مذاکرات و مبارزات تا مدتى در کنار هم پیش مى‌رفتند و ماندلا و دکلرک در حالى مشغول مذاکره با یکدیگر بودند که پلیس دکلرک سیاه پوستان بى پناه و بى گناه را به خاک و خون مى‌کشید و یاران ماندلا در کنگره، در مقام تلافى، علیه پلیس و دولت عملیات مسلحانه انجام مى‌دادند. ولی با این حال می‌توان گفت که در شرایط توازن قوای طرفین، اگر باب مذاکره بین حکومت و اپوزیسیون به کلی بسته بماند، جامعه هزینه بیشتری برای رسیدن به دموکراسی پرداخت خواهد کرد.

چانه زنى‌هاى رایج در مذاکرات کاملاً با قدرت طرفین مذاکره مرتبط است. مثلاً نظامیان برزیل در مقایسه با نظامیان اروگوئه، از قدرت بیشتر و موقعیت بهترى برخوردار بودند و هم از این رو توانستند لقمه بزرگترى از سفره مذاکره برگیرند. اما ضعف قدرت و موقعیت نظامیان در اروگوئه سبب شد که آنها توان و امکان اخذ امتیازات بزرگ را بدست نیاورند و به کسب حداقل‌ها اکتفا کنند.

به عقیده برخى از صاحب‌نظران، گذارهاى مبتنى بر مذاکره، معمولاً شانس بیشترى براى رسیدن به مرحله تحکیم دموکراسى دارند. هر چند که چنین گذارهایى با سرعت کمترى پیش مى‌روند و گاه به نتیجه رسیدن مذاکرات چندین سال به طول مى‌انجامد ولى نفس مذاکره بر سر دموکراسى، نوعى تمرین دموکراسى است و به همین دلیل معمولاً دموکراسى‌هاى برآمده از مذاکره، دموکراسى‌هاى محکم‌ترند. البته صدور حکم در این باره شاید اندکى زودهنگام باشد و باید زمان بیشترى صبر کرد تا نتایج دموکراتیزاسیون را در کشورهایى که در سى سال اخیر گذار به دموکراسى را تجربه کرده اند مشاهده کرد.

مهمترین ضامن گذار به دموکراسى در روند مذاکرات، توانایى طرفین در رسیدن به “پیمان‌هاى گذار” است. پیمان‌هاى گذار معمولاً باب خشونت و انتقام گیرى را در دوران دموکراتیک آینده مى‌بندند. این پیمان‌ها بویژه زمانى که نظامیان مى‌خواهند قدرت را به سود تحقق دموکراسى رها کنند، اهمیتى استراتژیک دارد؛ چرا که نظامیان همواره نگران بررسى عملکردشان از منظر حقوق بشرى‌اند. اخذ تضمین‌هاى لازم از نیروهاى اجتماعى دموکراسى خواه، امنیت روانى لازم را براى بازگشت نظامیان از کابینه به پادگان فراهم مى‌آورد.

تحولات کنونی دو کشور مصر و لیبی را می توان از چشم­‌انداز نقش مذاکره در فرایند گذار به دموکراسی با یکدیگر مقایسه کرد. در یک کلام باید گفت که در تحولات مصر، مذاکره نقش پررنگی داشت و هنوز هم دارد اما تحولات سیاسی لیبی در غیاب تام و تمام عنصر مذاکره پیش می‌رود.

در یک ماه اخیر، گفتگوها و مذاکرات مربوط به آینده سیاسی مصر در دو سطح داخلی و خارجی در جریان بوده است. در سطح برون مرزی، مقامات کشورهای غربی با حسنی مبارک و سایر مقامات سیاسی مصر و نیز ژنرال­های ارتش مصر گفتگوهایی سازنده را در پیش گرفتند، بدین معنا که ابتدا موفق شدند ارتش از سرکوب مردم بازدارند و نهایتا توانستند مبارک را به کناره گیری از قدرت مجاب کنند. در سطح داخلی نیز، پس از کناره گیری مبارک، مقامات دولت مصر بر سر میز مذاکره با نیروهای اپوزیسیون نشسته اند تا بلکه از رهگذر این مذاکرات بتوانند راه ورود دموکراسی در مصر را هموار سازند.

مذاکراتی که در مصر امروز در جریان است، بالقوه واجد دو مزیت بزرگ برای جامعه مصر است. نخست اینکه سطح خشونت را به نحو محسوسی تقلیل می‌دهد و دوم اینکه، شانس برپایی نظام سیاسی دموکراتیک را در مصر فردا ارتقاء می‌بخشد.

برخلاف مصر، کشور لیبی از آغاز ناآرامی­های سیاسی‌اش، بدون اینکه دستش به تخته­پاره “مذاکره” بند باشد، شتابان و سرگردان در امواج خروشان حوادث سیاسی پیش می‌رود. فقدان روابط خارجی حسنه با غرب، مانع از آن شده است که مقامات سیاسی لیبی با دولتمردان غربی پذیرای مذاکره و گفتگو در باب نحوه مواجهه با تحولات سیاسی کشورشان باشند. علاوه بر این، فقدان آمادگی روانی و سیاسی قذافی و مخالفانش برای نشستن بر سر میز مذاکره، مانع از شکل گیری مذاکرات داخلی و هدایت مسالمت‌آمیزتر تحولات جاری لیبی شده است. در نتیجه در لیبی امروز، جنگ جانشین سیاست شده و تز مشهور کلازوویتس، که جنگ را ادامه سیاست می‌دانست، محقق شده است. اما اگر قائل به این آموزه باشیم که “جنگ هنگامی آغاز می شود که سیاست پایان یافته باشد”، باید گفت که “سیاست” در لیبی امروز اساساً وجود ندارد و یا اینکه در بدوی‌ترین شکل خود دنبال می­شود. به هر حال در شرایطی که نیروهای اپوزیسیون در دو کشور مصر و لیبی توفیق یافته اند که به موازنه قوا با حکومت برسند، حضور و غیاب عنصر مذاکره در مصر و لیبی، موجب کاهش و افزایش چشمگیر خشونت سیاسی در این دو کشور شده است.

فقدان عنصر مذاکره در پیشبرد و هدایت تحولات سیاسی لیبی، چنانکه مشهود است، هزینه سنگینی را به جامعه تحمیل کرده است. اگر بخواهیم ارزیابی منصفانه ای از علل شکل نگرفتن مذاکره میان دولت لیبی و مخالفانش داشته باشیم، باید گفت که مخالفان دولت لیبی نیز به سهم خود در این امر مقصرند؛ زیرا آنها پیشنهاد سیف الاسلام قذافی در باب متوقف ساختن درگیری و آغاز گفتگو و مذاکره را به کلی رد کردند. اما با توجه به جنایات وحشتناک رژیم لیبی در برخورد با مخالفان در چند هفته اخیر، بی‌تردید می‌توان شرایط روحی مخالفان را درک کرد و دریافت که چرا آنها نمی‌توانند با نمایندگان قذافی بر سر میز مذاکره بنشینند. ولی منهای شرایط روحی انتقام جویانه مخالفان قذافی، فقدان صبوری و تدبیر دموکراسی خواهانه در مخالفان نیز عامل مهمی است که مانع از آغاز روند مذاکرات در لیبی شده است. میل به “نابود ساختن قذافی و دولت وی تحت هر شرایطی”، چه بسا موجب شود که مخالفان در صورت بروز روزنه ای جدی برای توقف خشونت‌ها و آغاز روند مذاکرات، باز هم تداوم جنگ را به نشستن بر سر میز مذاکره ترجیح دهند.

این روحیه، خطری است که آینده سیاسی لیبی را به جد تهدید می‌کند و چه بسا خود یکی از موانع گذار به دموکراسی در لیبی، حتی پس از کنار رفتن سرهنگ قذافی شود. توجه به این نکته که مهمترین چهره‌های سیاسی جناح مخالف و برانداز رژیم قذافی، در حال حاضر همان افرادی هستند که سال­ها در حکومت لیبی تحت امر قذافی فعالیت می‌کردند، شاید بتواند پرده از ناتوانی­های مخالفان قذافی در کاستن از خشونت­های موجود در جامعه لیبی بردارد.

به عبارت دیگر سیاست “تحریم مطلق مذاکره”، کمابیش سهمی از خشونت موجود در لیبی امروز را متوجه مخالفان معمر قذافی نیز می‌سازد؛ ولو که سهم مخالفان به مراتب کمتر از سهم جنایتکارانه معمر قذافی اندک باشد. لیبی در آستانه یک فاجعه انسانی قرار دارد و اگر گشودن باب مذاکرات بتواند مانع از شکل گیری چنین فاجعه ای شود، مخالفان می‌توانند لااقل موقتاً “آتش بس” بدهند. دست کشیدن موقت از جنگ با هدف آغاز مذاکره با دولت، اوضاع را به نفع قذافی تغییر نمی‌دهد؛ چرا که رژیم قذافی در شرایط کنونی از امکان “خریدن زمان” برخوردار نیست.

برعکس، هر چه زمان پیش‌تر رود، قذافی به دلیل از دست دادن تسلط خود بر منابع نفتی‌اش و نیز به دلیل هماهنگی بیشتر جامعه جهانی در اتخاذ موضع علیه او، در شرایط دشوارتری قرار می‌گیرد. چه بسا که آتش بس در داخل کشور، در کنار بحران اقتصادی مبتلا به دولت لیبی و اقدامات هماهنگ­تر جامعه جهانی علیه رژیم قذافی، موجب شکل گیری “پیمانِ گذار” در لیبی شود؛ پیمانِ گذاری که از خلال مذاکرات مخالفان و دولت حاصل می‌شود و کمترین نتایج عملی آن، کنار کشیدن سرهنگ قذافی از قدرت و تشکیل دولت موقت در لیبی با هدف تغییر قانون اساسی فعلی و برگزاری انتخابات آزاد در این کشور خواهد بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته