-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 12/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



زیر سایه عظما
 


تکرار تاریخ، تاریخ تکراری

خبرهای این هفته را تو سرم مرور می‌کنم، اعتصاب غذای نوری زاد، نسرین ستوده، بهاره هدایت، تحصن شیرین عبادی و فعالین رو به روی سازمان ملل، رسول اف و پناهی......تقاضای شکستن اعتصاب غذا از طرف موسوی و دیدار خاتمی  با دست اندر کاران سریال قهوه تلخ!

حرف‌های برشت را در سرم مرور می‌کنم؛ بیچاره مردمی که قهرمانش تو باشی‌! بیچاره مردمی که احتیاج به قهرمان داشته باشند.

..............................................................................................................................................................................................

تاریخ را در سرم مرور می‌کنم، اعتراض مصدق به انتخابات ۱۳۲۸، راهپیمأی وی به کاخ مرمر و تظلم خواهی از شاه. و نامه به مردم:

داشتن دموکراسی واقعی‌ از نان شب هم واجب تر است...به سود حکومت است که ایران از یک دموکراسی واقعی‌ بر خوردار باشد، مردم تکلیف خود را بهتر انجام خواهند داد و از حکومت خواهند خواست تا آن هم به وظایف خود عمل کند.......


تاریخ را در سرم مرور می‌کنم....خرداد ۶۰، بسته شدن روزنامه ها، کودتای رجایی، بهشتی‌ و رفسنجانی علیه بنی صدر، سکوت حزب توده‌ و چپ‌های اهل سازش، سقوط دموکراسی نیم بند،  اعدام، اعدام و ادامه جنگ.

بازی روزگار است که خاندان هاشمی رفسنجانی‌، رجایی و بهشتی‌ امروز اینطرف آلا کلنگ هستند، بهشتی‌ و رجایی که سال‌های سیاه ۶۰ را طراحی کردند، نیستند تا خانواده‌های خود را قربانی یک کودتای دیگر ببینند، و هاشمی‌ که همه را دور زد و با کمک امثال لاجوردی با کشتار پایه‌های "نظام" را تحکیم کرد، امروز شاید در کنج خلوتش مشغول مطالعه کتاب خاطراتش است...بخش بین ۱۵-۳۰ خرداد ۶۰.

نتیجه سکوت و بی‌ عملی‌ چپ‌های اهل سازش (توده‌ و فداییان اکثریت)، توبه، اعدام یا پناهندگی بود، و سرنوشت هاشمی‌ و ....که امروز به چشم میبینیم. آنهایی که سعی‌ کردند خرداد ۶۰ را از تاریخ و حافظه ایرانی پاک کنند خود قربانی خردادی دیگر شدند.

از خرداد ۶۰ تا به امروز، ۸ سال جنگ، ۳۰ سال زندان و اعدام و شکنجه و توبه و فرار و........نفاق و فتنه و دشمن.

.............................................................................................................................................................................................

اگر تاریخ ایران است،... که خوب همیشه در تکرار است!  شاهد توبه و اعدام‌های دیگری خواهیم بود در یک سال آینده. از یک لاجوردی خونخوار هزار قاضی مرتضوی و مقیسه و ..... تراوش کرد، از یک هاشمی‌ تشنه قدرت صد‌ها احمدی نژاد و مشایی و کردان و... شاید دفاع مقدس دیگری هم در راه باشد. و تکرار تاریخ و تاریخ تکراری و خرداد‌هایی‌ که در راهند.

...............................................................................................................................................................................................

کسی‌ که به مردم و یا از طرف آنان بیانیه میدهد مسوول است، مردم وی را مسوول میدانند که "عمل" کند و نیرو‌ها را هماهنگ کند. خرداد ۸۸ نتیجه مستقیم بی‌ عملی‌ خرداد ۶۰ بود. از خرداد ۶۰ تا به امروز چه بر سر ایران آماده؟ مرور کنیم.

................................................................................................................................................................................................

برای بهبود وضع نوری زاد یا پیگیری وضع باقی‌ زندانیان، نمی‌توان از "رهبران" توقع اقدام، یا عملی‌ حتا در حد تظلم خواهی سمبولیک مصدق داشت، چرا که "فرصت"‌ها صرف دیدار با بازیگران قهوه تلخ میشود!


 


هزاردستان و بالاترين

 

 

ديروز در سايت سحام نيوز مطلبی راجع به راه‌اندازی وبسايتی به نام هزاردستان خواندم (اينجا). از متنِ خبر معلوم بود که توسطِ گردانندگانِ آماتورِ سايت سحام‌نيوز نوشته نشده و به نظرم توسط خود راه اندازان هزاردستان به اين سايت داده شده بود. همين حرفه ای بودنِ متن توجهم را جلب کرد و از روی کنجکاوی سری به آدرس آن زدم.

 

راستش را بخواهيد انتظار داشتم دوباره مانندِ «سبزلينک» با وبسايتی روبه‌رو شوم که پرتالِ متن‌بازی را برداشته و با بی‌سليقگی تمام به صورتِ شکسته-بسته فارسی سازی کرده‌اند تا به نامِ نوآوری به خوردِ ملت بدهند. اما با کمالِ تعجب با سايتی وزين و بی‌تبليغ روبه‌رو شدم که حداقل ساختارِ آن و دشواریِ نوشته‌هايش حکايت از حرفه‌ای بودن و تحصيل کرده بودنِ گردانندگانِ آن دارد.

 

قصدم تبليغ کورکورانه نيست و فقط مشاهداتِ خود را به صورتِ خلاصه می‌آورم که دوستانی که از بی‌وفايی‌های بالاترين و رفتارِ تحقيرآميزِ مديريتِ آن با کاربرانش گله دارند به جای آه و ناله و نفرين که تخصص ما ايرانی‌هاست به جايگزين‌های مناسبی نظير هزاردستان فکر کنند. و اما مشاهدات من:

 

نکاتِ مثبت:

۱- ساختارِ سايت فاخر و چيدمان المان ها و قابلیت‌های کنونی آن حاکی از برنامه محور بودن سايت است. هنوز مطلبی درباره چگونگی راه اندازی و توسعه هزاردستان پيدا نکرده ام (که به عنوان نکته منفی آورده ام)، اما کسانی چون من که سالهاست در مسائل مربوط به فناوری و برنامه ريزی درگير بوده اند فرق سايت‌های غيرحرفه ای نظير روزآنلاین و سحام نيوز و رجانيوز و سايتهايی حرفه ای نظيرِ راديو زمانه و خبرگزاری فارس و بالاترين را می فهمند (از هر سليقه ای مثال آوردم که وجه حرفه ای بودنِ ساختار و طراحی سايت برجسته شود، نه رويکردِ رسانه ای و يا رفتارِ غيرحرفه ای گردانندگانشان).

 

۲- هزاردستان مشخص است که تنها برای رقابت با بالاترين نيامده است. دنبالک‌سرا (هزاردستان تأکيد بعضاً آزاردهنده‌ای روی واژه‌های فارسی دارد که برای آدمهای عادی در ابتدا کمی غيرقابل هضم است) یا همان لينک دونی ساختار و کارکردی نظيرِ بالاترين و دنباله دارد، منتهی در همين يک بخش تفاوتها مشهود است. مثلاً مثبت دهی به لينکها خود می تواند يک ستاره يا دوستاره باشد، که کمکِ شايانی به اين موضوع می کند که لينکهای دارای امتياز بيشتر، واقعاً کيفيت و محتوای بهتری دارند. همچنين امکان انتخابِ عکس موقع ارسال لینک وجود دارد (که به طرزِ جالبی عکسها به صورتِ خودکار از سايت مرجع بارگذاری می‌شوند، چيزی شبيه فيس بوک) که ظاهر فهرست مطالب را از آن حالت خشکی متنی در می آورد. يک امکان ديگر که نظر مرا جلب کرد نیز امکانِ انتخاب بيشتر از يک بخش (يا دسته به اصطلاح هزاردستانی) برای مطلب وجود دارد و بخشی نمايش داده می‌شود که توسط اکثريت کاربران انتخاب شده باشد (کاربران می‌توانند برای لينکهای يکديگر بخش تعيين کنند). مثلاً برای اخراج متکی هر دو بخش سیاست و بين الملل می تواند انتخاب شود.

 

۳- ساختارِ پلکانی نقش ها (مقامها) در هزاردستان نيز بسيار جالب است. همانند بالاترين، امتيازِ کاربران با فعاليت آنها افزايش می‌يابد، هرچند که فعاليت محدود به افزودن و امتيازدهی لينکها نیست و نوشتن مطلب در ويکی هزاردستان يا شرکت در بحثهای انجمنی (فوروم) هم امتياز دارد. اينکه چگونه اين امتيازها را يکپارچه کرده اند برای من جای سوال است چون از نظر فنی پيچيدگی زيادی دارد. با اين حال اگر ادعای هزاردستان را در این مورد بپذيريم کاربران با امتيازات بيشتر دارای مقام بالاتری می شوند و اختيارات بيشتری نيز متعاقب آن دريافت می کنند. جالب است که مقام معادل «بالايار» در هزاردستان جزو اختيارات مقام‌های بالا است و به نوعی با فعال بودن و شايستگی کاربر مشخص می شود و نه انتصابِ مديران (مانندِ آنچه در بالاترين و دنباله و امثالهم مرسوم است)

 

۴- نکته پايانی اينکه هزاردستان از ابتدا کاربرانش را به چهار گروه تقسيم کرده است. اين گروهبندی به نوعی بر اساس مواضع سياسی و ميزانِ مخالفت با نظام است. با اينکه اين گروهبندی خالی از اشکال نيست، اما از نگاهِ منِ بی طرف حداقل باعث می‌شود که هر يک از کاربرانِ متعلق به يکی از اين گروه ها بدانند که حقشان توسط طرف مقابل خورده نخواهد شد. يعنی هرچه قدر که کاربرانِ يک تفکر خاص (مثلاً براندازی) فعال باشند و يدِ طولايی در منفی دهی به نظرات مخالف داشته باشند، نمی توانند لينکهای ديگر گروه ها را حذف کنند، چرا که اين گروه‌ها بر حسب تعداد کاربران خود دارای سهميه هستند. به گمانم اين قابليت را بايد گل سرسبد امکاناتِ هزاردستان دانست، چرا که يک نوآوری بزرگ در راه دموکراتيک سازی فرايند انتخاب لينکهاست. بايد ديد البته که اين تئوری زيبا در عمل چگونه جواب می‌دهد.

 

و امّا نکاتِ منفی:

۱- با وجود اينکه سايت همچنان در مرحله آزمايشی است و انتظار زيادی نمی‌توان داشته، اما هزاردستان هنوز خود را به خوبی معرفی نکرده و درباره بخش‌های مختلف خود توضيحاتِ مبسوطی برای افرادِ تازه وارد ارائه نکرده است. مطالبی هم که وجود دارند با نثری دشوار نوشته شده‌اند که شايد برای امثالِ داريوش آشوری و جواد مجابی قابل فهم باشد، اما برای عموم مردم و کاربرانِ اينترنتی هضم آن سخت است. تجديد نظر در متن ها و ساده سازی آنها می تواند به تبليغ سايتشان هم کمکی شايان کند.

 

۲- هزاردستان بنا به گفته خود برای دانشجويان (با دامنه ايميل معتبر) قابل دسترس است. مشکل اما اينجاست که دانشجويان ايرانی، به جز آنها که در يکسری دانشگاه های بزرگ سراسری تدريس می کنند، ايميل مخصوصِ دانشگاه خود را ندارند و عمدتاً از ياهو و جی ميل استفاده می کنند. هزاردستان اگر نمی خواهد درهای خود را به روی همگان بگشايد بايد فکری به حال احراز هويت اين دانشجويان بی ايميل بکند، والا مخاطبان بالقوه زيادی را از دست می دهد.

 

۳- امکاناتِ کاربرپسندِ هزاردستان کم است. يعنی سياستِ سايت، مانندِ بالاترين، بر این است که محتوا توسط خود کاربران توليد شود. برای اينکه کاربران انگيزه داشته باشند محتوا توليد کنند می بايست يا سايت معروف باشد (مثل بالاترين) يا امکاناتی ارائه دهد که کسانی که دغدغه توليد و نشر اطلاعات ندارند و صرفاً می خواهند مطالبشان در سايتی پربيننده خوانده شود انگيزه بيابند ارسال مطلب کنند. اين انگيزه به تدريج با جا افتادن سايت ايجاد خواهد شد. چالش اصلی اما تا رسيدن به نقطه ای است که هزاردستان شناخته شود.

 

ختم کلام اینکه برای بنده که به دنبال سايتی هستم که بدون باندبازی و عادلانه بتوانم مطالبم را در آن به اشتراک بگذارم و مطمئن باشم که با سيل منفی کاربرانِ مخالف يا خاک خوردن مطلب در ميان صدها مطلبِ دیده نشده‌ی ديگر و يا سانسور بی‌موردِ مديران مواجه نمی شوم، هزاردستان غنيمتی‌ست. اميدوارم که مشکل کمبود کاربران فعالشان هم با همتِ رانده های بالاترين و ديگر اشخاصِ خوشفکری که از باندبازی های موجود در اکثر رسانه های فعلی بيزارند بر طرف شود. بنده را که آنقدر تحت تأثير قرار داد که حاضر شدم يک ساعت بنشينم و اين يادداشت را بنويسم. تا نظر ديگران چه باشد.


 


گزارشی ازدیدگاه   مردم بعد از حذف یارانه‌ها

 

تمام خیابان‌ها پر شده از مامورین. انگار قرار است اتفاقی بیافتد. چیزی شبیه شورش یا اعتصاب. پیرمرد رد گوشه دیوار را می‌گیرد و لنگ لنگان وارد مرغ فروشی خیابان خورشید در نزدیکی میدان شهدای تهران می‌شود. می‌پرسم:« پدر جان، وضع اقتصادی چطور است؟»با خنده‌ای تلخ می‌گوید :« شکر می‌گذرد.» برای خرید چند تکه مرغ برای  آمدن نوه‌هایش در شب یلدا آمده است. وضع ‌ظاهری خوبی ندارد اما تلاش دارد که خود را  بدون مشکل نشان  دهد. « درآمدی که ندارم . سعی می‌کند مرغ و گوشت نخرم و فقط چند ماه یک بار که نوه‌هایم می‌آیند خرید کنم.»او خود را یکی از طرفداران احمدی نژاد می‌داند. وقتی درمورد حذف یارانه‌ها و فشار بر قشر کم درآمد می‌پرسم می‌گوید::«آقا خامنه‌ای پشت ملت است. اگر این طرح اشتباه باشد که ایشان تایید نمی‌کند.» می‌گویم:« اما همه اقتصاد دان‌ها نگران وضعیت معیشتی مردم در ماه‌های  آتی هستند.»با خنده می‌گوید:« آب در آسیاب دشمن می‌کوبند.امام زمان پشت ملت ماست.»

پیرمرد درجواب این سوال من می‌ماند« زمان شاه راحت تر مرغ می‌خریدید یا الان؟» مکثی می‌کند و می‌گوید:« خب البته  زمان شاه اما این دلیل نمی‌شود که  ما بخواهیم با همه مسائل  جمهوری اسلامی  از در دشمنمی در بیاییم.»

منطقه گلوبندک تهران حول و حوش ساعت  پنج بعد ازظهر روز سی ام دی ماه شلوغ است. راننده تاکسی داد می‌زند  امام حسین و مسافر سوار می‌کند.جلو می‌روم و  از یارانه‌ها می‌پرسم:« بی‌خود برای مردم دردسر درست می‌کنند. گور بابای  همشون که اصلا به فکر مردم نیستند و دنبال بریز و بپاش‌های خودشون هستند.»این را مجید راننده تاکسی خط گلوبندک - امام حسین می‌گوید و » بعد ادامه می‌دهد:« این کار را درست بعد از عاشورا انجام دادند که مردم متوجه نشوند. حالا هم که آقای احمدی نژاد در تلویزیون از امام زمان و برکت این پولها حرف می‌زند و اصلا  حواسش نیست که مردم از گشنگی در حال تلف شدن هستند.»

وقتی می‌پرسم چرا دست به اعتصاب نمی‌زنید با پوسخند می‌گوید:« که ما هم کهریزکی شویم خواهر؟خرج بچه‌های ما را چه کسی خواهد داد؟ما که نه مشهوریم و نه پشت مان به جایی گرم است. باید همین لکنته زهوار در رفته را برانیم تا شکم پسر و دختر و عیالمان را سیر کنیم.»نگار که در تاکسی منتظر پر شدن آن است  سری تکان می‌دهد و  می‌گوید:»این طرح باید اجرا می‌شد اما نه با این شکل و نه با این سرعت.مردم تحت فشارند و گرسنه. فقط باید سری به جنوب شهر بزنید و ببینید که چه وضعیت اسف باری در آنجا ها حاکم است. مردم بسیاری حتی پول سیب زمینی خریدن را هم ندارند. الان شاید ندانند که چه بلایی به سرشان آمده است اما به زودی شاهد شورش‌های زیادی خواهیم بود. بعضی‌ها همین پول‌ها را صدقه دولت می‌بینند. آنها نه سواد درستی دارند و نه می‌دانند وظیفه دولت در قبال مردم چیست.آنها الان فکر می‌کنند هشتاد هزار تومان چقدر پول هست اما کافی است که یکی دوماه با این وضع بگذرد. شورش‌های زیادی پشت دیوارهای شهر کمین کرده‌است.»

در کافی شاپ خانه هنرمندان  چند جوان نشسته اند و شب یلدا را جشن گرفته‌اند. مریم در جواب این سوال که یارانه ها را چگونه می‌بیند از ترس‌‍های اقتصاددانها در مورد این طرح صحبت می‌کند و می‌گوید:« می‌ترسم. همین اعدام یازده بلوچ و شلوغی‌های حول و حوش آن همه ساختن سناریو دولت برای القا این طرح به مردم است. واقعا نگران مردم هستم. ما که  وضع مالی بدی نداریم الان تحت فشار اقتصادی هستیم چه برسد به کارگرهایی که ماه‌هاست حقوقی نگرفته‌اند و زیر خط فقر زندگی‌ می‌کنند.»

خبرها حاکی از آن است که بسیاری از رانندگان کامیون در اعتصاب هستند اما دولت به انتشار اخبار آنها نمی‌پردازد. دولت در همه جا آماده باش قرار داده. هر کس در باره ضررهای این طرح صحبتی کند بازداشت خواهد شد. فشار مضاعف بر فعالین سیاسی و روزنامه‌نگاران در ماه اخیر نیز نشان از  جدیت دولت در پیاده کردن این طرح و جلوگیری از هر نوع انتقاد دارد. جمشید می‌گوید:« بسیاری را می‌شناسم که الان به دلیل وضعیت مالی بد و مشکلاتی که دارند و از آنجا که شغل درستی ندارند این طرح را خطرناک نمی‌دانند اما با ادامه این روند و گرانی‌ها ی ناشی از آن باید منتظر فضای دیگری بود.»

« اینکه بنزین لیتری هفتصد تومان شده یعنی تقریبا با قیمت بنزین در امریکا برابری می‌کند. این درحالی است که درآمدهای مردم در ایران  تفاوت‌های فاحشی با درآمدهای امریکایی ها دارد. دولت بدون توجه به مردم  فقط دنبال تسویه حسابهای احمقانه خود است.»

در مناطق مرکزی، غرب و شمال تهران فضای امنیتی بیشتری حاکم است. ترس در تار و پود شهر  کم کم نخ نما خواهد شد. .مردم بسیاری  با اضطراب به آینده نگاه می‌کنند. امکان هیچ اعتصاب و حرکتی در مردم نیست. صداها خفه است و نگرانی‌ها به قوت خود باقی است.

 

 

 


 


از زبان یک عضو نسبتا قدیمی بالاترین

در این چند روز، یکی از مهم‌ترین اتفاقات فضای وب فارسی، تغییر و تحولات اندکی «تند» در سایت بالاترین بوده است.

من رابطه‌ای ویژه با بالاترین دارم. شاید به هیچ کاربر واقعی‌ای به اندازه من در این سایت اهانت نشده باشد. اما تا وقتی این ماجرا به شکل جریانی برنامه‌ریزی شده دیده نشده بود، جدی‌ گرفته نشد. کاری به این ندارم که تعدادی از مدعیان دفاع از حقوق بشر در پشت اسامی مستعار این کار را از دفتر رسانه‌ای دولتی در غرب دنبال می‌کردند.

جالب‌تر این بود که دریافتم برخی از همکارانم از این روند استقبال کرده‌اند و وقتی میزان اهانت به من کاهش یافت تغییر فاز دادند و ...

 نکته و امتیاز مهم در مورد بالاترین، وجود فضایی بود که می‌شد بسیاری از بحث‌های فضای مجازی را در آنجا دنبال کرد. میزان مشارکت بالاتر از جاهای دیگر بود (و هنوز هم هست). کاربران ساعت‌ها در آنجا می‌ماندند تا یا همدیگر را قانع کنند یا از میدان به‌در.

اما خودنویس کجای ماجرا ایستاده است؟

باور کنید اگر سایتی مثل بالاترین وجود نداشت، شاید هیچگاه به فکر راه انداختن خودنویس نمی‌افتادیم. تعارف که نداریم. بالاترین موقعیتی بدست آورده و موقعیتی نیز ایجاد کرده که بسیاری از سایت‌های خبری و سیاسی و اجتماعی به آن وابسته‌اند. اما بالاترین هم بواسطه وجود منابع خبری و اعضای فعالش است که این همه داغ مانده.

من از سال ۱۳۸۵ عضو بالاترین بوده‌ام. مشارکتم نیز به عنوان یک عضو قدیمی به هیچ عنوان چشمگیر نیست، اما به عنوان یک کاربر بالاترین از این سایت استفاده‌های زیادی کرده‌ام. وقتی استفاده شما از یک سایت بیش از حد عادی می‌شود، یک نوع احساس مالکیت به شما دست می‌دهد، احساسی که خیلی از اعضای حذف شده اخیر هم احتمالا در آن شریک بوده‌اند.

به عنوان کسی که یک سایت نسبتا کوچک‌تر را اداره می‌کند و می‌داند که انتشار یک کامنت اشتباه چه دردسرهایی دارد، می‌گویم که کار بچه‌های بالاترین با توجه به تفسیرهای متفاوت از اهانت و انتقاد بسیار سخت است. تحمل افراد مختلف، متفاوت است. به همین خاطر بهتر می‌توانم هم‌دردی کنم، اما با وجود احترام به قوانین بالاترین، معتقدم مدیران سایت باید فضای انتقادی آنجا را سالم و پویا نگه دارند. اینکه اگر بخشی در بالاترین برای انتقاد از خود بالاترین وجود داشته باشد آیا کمک بزرگی به رفع سو تفاهم نمی‌کند؟ طبیعتا چنین فضاهایی در گوشه و کنار این سایت وجود دارد، اما جایی معلوم که هر عضو تازه‌واردی هم بتواند پیدایش کند و نیاز به گشت و گذار نداشته باشد چطور؟

در ماه‌های اخیر، میزان حمله به بالاترین بعد از برنامه‌اش برای حذف لینک‌های اهانت آمیز به اعتقادات مردم بیشتر شد. مثل این بود که گروهی می‌خواستند میزان تحمل مدیران بالاترین را محک بزنند. اما باور کنید میزان تحمل همه ما محدود است. همه ما انسانیم. انسان‌هایی که با یک فشار کوچک سکته قلبی می‌کنیم و سر و ته‌مان یکی می‌شود. به جای اینکه همدیگر را نفی کنیم، ببینیم در کنار هم چه چیزی می‌توانیم بسازیم.

همین چند روز پیش بود که یکی از مطالب خودنویس باعث سو تفاهمی در میان بالاترینی‌ها شده بود. در بحثی مشترک قرار بود راه حلی منطقی برای رسیدن به نتیجه‌ای بهتر پیدا کنیم، اما یک‌هو دیدم که گذاشتن مطالب خودنویس در بالاترین غیر ممکن شده! طبیعتا بهترین راه را گفتگو یافتم، نه نفی. نتیجه هم منطقی بود. سوتفاهم *را نمی‌شود با سوتفاهم حل کرد. تجربه ماه‌های اخیر به من آموخته که وقتی نگاهی به تو منفی باشد، با منفی‌تر کردنش نمی‌توانی فضا را بهتر کنی.

می‌دانم که مهدی یحیی‌نژاد وقت سرخاراندن هم ندارد. اما بهتر از آن می‌دانم که گفتگو از برخورد حذفی مناسب‌تر است. می‌دانم که بسیاری از کسانی که روزی روزگاری احساس مالکیتی مشترک می‌کردند، اینک پشت در مانده‌اند. یاد داستان خانه پیرزن می‌افتم که همه جانداران به آن پناه برده بودند و بعد از تمام شدن باران می‌گفتند «...بذارم برم»؟ البته در موقعیت اخیر امکان طرح این پرسش را هم ندارند.

ما در خودنویس این بنا را گذاشته‌ایم که اگر کسی خبری غیرواقعی به خورد مخاطب داد، یا در کامنت‌ها به مخاطبان اهانت کرد، محدودیت را موقتا افزایش دهیم. با توجه به تعداد اعضای کمتر خودنویس، این عمل شدنی است، اما بالاترین طبیعتا مشکلات زیادتری دارد که قابل درک است.

اما رفتن بسیاری از اعضای قدیمی، و مقایسه لینک‌های چند روز اخیر، به من مخاطب و عضو نشان می‌دهد که چند صدایی پیشین چقدر خوش‌نوا بود. یا لا‌اقل به گوش من خوش‌نوا می‌آمد با همه دشنام‌هایی که می‌شنیدم.

نه نظر من، حمایت از بالاترین، حتی حمایت انتقادی بیشتر کمک می‌کند تا مقابله و مقابله به مثل.


---

*دوست عزیزی به خاطر سوتفاهم و تاثیرپذیری از گروهی دیگر از دست من ناراحت است و هرجا می‌رسد «طیبه»‌ای می‌گوید، اما شنیده‌ام مرضی جانش را عذاب می‌دهد. آنقدر این مرض با سوتفاهم در آمیخته که دلش تیره شده، و احوال‌پرسی عادی را بعد از این همه «طیبه»گویی پاسخ نمی‌دهد. طبیعتا ترجیح می‌دهم وقتی تیره‌گی دلش رفت، یک بطری شراب ناب برایش بفرستم. می‌گویند قلب مریض را جلا می‌دهد. و شاید مهربانی را جانشین «مهرورزی» کند!

 


 


سیاست رسانه‌ای اصلاح طلبان و بالاترین

دیری نپایید تا مدیر سایت بالاترین پس از حضور در برنامه پارازیت و بالاگرفتن انتقادات از این سایت، در یک اقدام بحث بر انگیز حساب نزدیک به ۲۰۰ کاربر مستقل را مسدود کرد.

 

پس از این اتفاق، بسیاری از کاربران بالاترین شروع به گمانه زنی‌هایی در مورد اسرار پشت پرده کردند. اما نگارنده مطلب بر این باور است که اگر مروری بر استراتژی رسانه‌ای جریان اصلاحات در خارج از کشور و علی الخصوص پس از حوادث انتخاباتی داشته باشیم وقوع این اتفاق در بالاترین را ناگزیر می‌دانیم. بر این باورم که جریان مستقل رسانه ‌ی در ایران و طیف سکولار فعالین سیاسی بیش از حد در مقابل چنین تبعیض رسانه‌ای بی تفاوت نشستند. چطور می‌توان به طیفی قلیل اجازه داد تا با استفاده از منابع مالی حاصل از نزدیک به سی سال حضور در مناصب اجرایی در جمهوری اسلامی، این چنین در خارج از کشور  گرد و خاک به پا کنند و بی هزینه دیکتاتوری رسانه‌ای به وجود اورند تا صدایی که مردم ایران از داخل کشور را به گونه‌ای دیگر در آن سوی آبها انعکاس دهند. در راستای چنین هدفی است که اصلاح طلبان در تمام روزهای پس از انتخابات به ناجوانمندانه‌ترین شیوه کوشیدند تا صدای منتقدین مستقل و آزاد اندیش را در نطفه خفه سازند.

 

پس از تجمیع جنبش‌های سیاسی رایج در ایران زیر چتر جنبش سبز اکنون غرب تنها آلترنالتیو موجود در برابر حکومت ایران را جنبش سبز می‌داند و تلاش‌های رسانه‌ای اصلاح طلبان برای مصادره جنبش سبز در حقیقت تلاش برای تحمیل خود به عنوان تنها آلترناتیو در نظر فعالین سیاسی غرب است.  این در حالی است که در میان انبوه سایت‌های نامی و پربازدید با پسوند و پیشوند سبز که عمدتا در حال  کپی کردن مطالب گزینشی و سفارشی اصلاح طلبان از روی یکدیگر هستند حتی یک رسانه مستقل یا سکولار وجود ندارد.

 

بخشی از اقداماتی که اصلاح طلبان در رسانه های وابسته به خود انجام داده اند چنین است.

 

۱- هماهنگ‌سازی و یک‌دست سازی کامنت‌ها و نظرات در پای خبرها، از طریق سانسور، جرح و تعدیل و یا تکرار کامنت‌های همسو با عقیده آنها با آی‌دی‌های مکرر

 

۲- دعوت به تقلب در مجموعه نطرسنجی‌هایی که به نوعی ارتباطی با جنبش سبز دارد از طریق رای دادن چندباره به منطور بی اثر نمودن آرای مستقل، شروع نظرسنجی توسط گروه خودی به منظور القای برتر بودن اندیشه مطلوب آنها به شرکت کننده در نطر سنجی و ...- اشاره به نظرسنجی تایم- نطر سنجی اسب تروآ و نطرسنجی انتخاباتی بالاترین و نطرسنجی های انتخاباتی در فیس بوک که توسط فعالین ستاد موسوی درست می‌شد.

 

۳- تخریب شخصیت، ساختن جک، انگ زدن و ترور مجازی افراد با نطرات متفاوت و عمدتا منتقدانه- اشاره به گلایه کروبی از ستاد موسوی در نامه ای به رفسنجانی- اشاره به توهین مکرر به کاربران در بالاترین و فیس‌بوک با آی‌دی‌های متفاوت

 

۴- عدم درج مصاحبه، مقاله و یا حتی ارجاع به اسامی فعالین سیاسی مستقل و سکولار در نوشته‌های سایت‌های اصلاح‌طلبان به منظور بی اعتبار نشان دادن افراد مستقل و تلاش برای مطرح کردن چهره های مطلوب خود در نوشته‌های‌شان

 

۵- حذف و سانسور و انتخاب گزینشی مطالب ارسالی هم توسط خوانندگان و هم توسط نویسندگان به سایت‌های آنان و پخش اخبار گزینشی در صفحات فیس‌بوک و ...

 

۶- پخش اخبار گزینشی از وضعیت زندانیان سیاسی و اعتصابات‌شان و نامه‌های سرگشاده شان در رسانه های خود.

 

رویه شرح داده شده تا به اینجا مختص به سایت‌هایی نطیر جرس، و مابقی بود و اگر تمامیت خواهی رسانه‌ای این جماعت رانده شده از حکومت منحصر به همین سایت‌ها می‌شد شکایتی لااقل از طرف نگارنده نبود اما بد نیست نگاهی به مجموعه اقداماتی که اینها برای به دست گرفتن فضای یک سایت وب 2 نظیر بالاترین انجام دادند بیاندازیم:

 

علاوه بر موارد مشترک مطرح شده در بالا

 

۱- انحصار خبری در فضای بالاترین از طریق حذف امکان عضویت و سپس ارسال گزینشی دعوت‌نامه به کاربران اصلاح‌طلب به منظور ایجاد ترکیب دلخواه در بالاترین که چند ماه قبل از انتخابات اتفاق افتاده بود و مدت محدودی پس از انتخابات نیز ادامه داشت.

 

۲-ایجاد باندبازی برای دادن رای‌های فله‌ای به لینک‌های ارسالی از سایت‌های اصلاح‌طلب و بالابردن حد نصاب رای از طرف دیگر، با همکاری مدیر سایت به منظور سخت شدن داغ شدن  لینک هایی که از سوی کاربران مستقل و بدون هماهنگی و باندبازی  فرستاده می‌شده تا بدین وسیله ترکیب دلخواه در صفحه لینک های داغ حاصل شود.

 

۳- ایجاد نظرسنجی‌های مطلوب اصلاح‌طلبان در سایت بالاترین نظیر اسب تروآ و نظرسنجی انتخاباتی بالاترین

 

لازم به ذکر است که مجموعه اقدامات شرح داده شده ( در این لینک گلایه یکی از اعضای بالاترین را بهتر می‌بینید ) در طول چند وقت گذشته موجبات خروج بسیاری از اعضای آزاد‌اندیش این سایت را فراهم ساخته بود اما آخرین اقدام انجام گرفته در این سایت که اعلام حراج این سایت به نفع اصلاح طلبان بود مسدود ساختن حساب نزدیک به ۲۰۰ کاربر بالاترین و حذف لینک‌های ارسالی آنان بود.

 

لازم می‌دانم با توجه به ماهیت جنبش سبز و اهمیت نقش شهروند خبرنگاری اعلام کنم که بالاترین و به طور کل تمامی سایت‌های اصلاح‌طلب ابتدا به ساکن مدیون کسانی هستند که با مایه گذاشتن از جان خود در خیابان ها فریاد آزادی سر دادند و نه مالک اندیشه این افراد. حکایت رسانه‌های اصلاح‌طلب در خارج از ایران تلاش یک گروه ورشکسته سیاسی است که با پول و وارونه نشان دادن حقایق جاری در خیابان های ایران قصد دارد در غرب برای خود مشروعیت جعلی بخرد و در عین حال گوشه چشمی نیز به مدیریت حوادث داخل دارد تا مبادا اتفاق غیر منتظره ای همچون عاشورای ۸۸ در انتظار نباشد.

 

 نگارنده این مطلب به همراه جمعی از کاربران بالاترین با این پرسش رها شده‌اند که علی رغم اعمال چنین سرکوب نرم گسترده رسانه‌ای که توسط مجموعه اصلاح‌طلب در قالب اپوزوسیون خودخوانده صورت می گیرد، چگونه شد که در غرب هرجا تصمیم گرفته شد که بودجه‌ای به ترویج آزادی بیان در ایران اختصاص یابد سهم اصلاح‌طلبان شد....


 


دلیل حمایت رسانه‌‌‌ای غرب از اصلاح‌طلبان

بعد از اعتراف آمریکا به نقش دولت وقت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ و این اواخر افشای مشارکت روحانیون در آن کودتا، آنچه که روشن می‌نماید این است که غرب و در راس آن آمریکا از استقرار یک حکومت دمکراتیک در ایران ،راضی‌ به نظر نمی‌رسد.

 

در راه ايجاد مانع برسر راه استقرار دموکراسي درايران،روحانیون و عنصر مذهب بهترین ابزار در دست غربیهاست تا هر گاه مردم ایران ،موانع رسیدن به دموکراسی را پشت سر میگذارند ، با مانعی جدی به نام مذهب روبه رو شوند.

 

 در سال۱۳۳۲ وقتی‌ غرب اطمینان پیدا کرد که ایران در مسیر یک جمهوری دمکراتیک گام بر می‌دارد، با میدان دادن به روحانیون و طرح شعار «شاه سایه خداست» از زبان روحانيون  با تحریک بخش سنتی‌ جامعه نسبت به خطراتی که یک نظام جمهوری می‌تواند برای دين داشته باشد، توانست جامعه را متقاعد کند که بین مصدق و سایه خدا ؛«سایه خدا» را انتخاب کنند.

 

بعد از بيست وپنج سال از آن حادثه، وقتی‌ بیداری ملت ایران بیشتر شد و جریان اعتراضات مردمی با شعار مرگ بر شاه ،سراسر ایران را فرا گرفت و پیام سقوط محتمل، نظام شاهنشاهی به غرب رسید، تنها راهی‌ که برای غرب در مواجهه با دموکراسی محتمل، باز مي‌نمود همان عنصر مذهب بود، که با بسیج رسانه‌ای و برجسته کردن نقش روحانیون در خیزش سال ۱۳۵۷، توانست عنصر مذهب را به انقلاب مردمی ایران پیوند داده و آنرا به نام انقلاب اسلامی به جهان معرفی‌ نماید.

 

غرب، ظاهرا با استقرار نظام جمهوری در ایران موافقت کرده بود، اما نوعی از جمهوری که مانع همیشگی‌ بر سر راه دموکراسی در ایران یعنی‌ «عنصر مذهب» در آن موجود باشد و چنين شدکه جمهوری اسلامی به جای جمهوری، جايگزين نظام شاهنشاهی گردید، که در عمل از نظر «استراتژی جلوگیری از استقرار دموکراسی در ایران» فرقی‌ با نظام شاهنشاهي نداشت و تنها در نوع تعامل غربي‌ها با حکومت آینده، تغییراتی را به وجود می‌آورد که از نظر غرب می‌شد با آن کنار آمد.
 اینک بارديگر بعد از گذشت سی و دو سال، مواجهه همزمان غرب با امکان سقوط رژیم و خطراتی که این حاکمیت می‌تواند برای منافع آنها داشته باشد، آنها شرایطی را تجربه می‌کنند که با شاه و انقلاب سال ۱۳۵۷ تجربه کرده بودند. لذا با درک امکان سقوط رژیم، هم‌زمان با درک لزوم تغيير آن، در پی‌ آلترناتیوی برای حاکمیت فعلی‌ می‌باشند بنحوي که آن آلترناتيو شرط و خواست اصلی‌ غربي‌ها يعني وجود عنصر مذهب در ماهيت هر حکومتي براي آينده ايران را تامين و تضمين نمايد.
 در این راه بهترین و مقبول‌ترین آلترناتیو؛ اصلاح‌طلبانی هستند که خواهان تغییر حاکميت مي‌باشند به شکلي که جمهوری اسلامی حفظ شود، وعنصر پیوندی اسلام به جمهوریت قطع نشود، که همين اصلاح‌طلبان را تبديل به ایده‌آل غرب به عنوان نظام آینده ایران نموده است تا بار دیگرکشور ایران از رسیدن به دمکراسی باز بماند. 

 

 ایران برخوردارازدمکراسي، می‌تواند در منطقه به عنوان یک سر پل مهم برای کشورهای دیگر در راه ايجاد دمکراسي تبدیل شود و در واقع استقرار دموکراسی در ایران استقرار دموکراسي در خاورميانه خواهد بود. آیا می‌شود در خاورمیانه آزاد و برخوردار ازدموکراسي، بهانه‌ای برای فروش سلاح و لشکر کشی‌ به نام مبارزه با  دیکتاتوري نظير «صدام» یافت؟ اصولاً آيا صدام‌هایی‌ در کار خواهند بود که کسانی‌ هم به دنبال تحقق «جهاني بهتر، بدون صدام» به خاور میانه لشکر کشی‌ کنند؟

 

در تعقيب چنين نگرشي در رابطه با ايران ؛از سوي غربی‌ها يعني دفع خطررژيم بدون دادن امکان به به شرايط و نيروهايي که مي‌توانند دموکراسي را بر ايران حاکم کنند اصلاح طلبان مذهبی به عنوان آلترناتیو بر نیروهای سکولار مزیت داشته و در اولویت هستند و برای همین است که تنها در عرض یک سال ده‌ها رسانه برای آنها ایجاد شده که در عرض سی و دو سال، «نيروهاي سکولار» قدرت وامکان ايجاد حتي يکي از آنها را نيزنيافته‌اند.


  بر اساس همین سیاست است؛ که وقتی‌ پیچ رسانه‌هایی‌ همچون صدای آمریکا ویا بی‌‌بی‌سی را باز می‌کنیم، یک پای ثابت مهمانان آنها اصلاح‌طلبانی هستند که حتي اگر چشم درچشم مردم و مخاطبين دروغ هم بگویند و بگویند که مردم شعارشان «هم غزه؛ هم لبنان» بوده است، نه تنها کلام‌شان از سوي مجري قطع نمي‌شود بلکه وقت بيشتري نيز دراختيارشان قرارمي‌گيرد.


 


اسامی ۱۲ متهم کهریزک در کیفرخواست دادستان نظامی


 آن گونه که جرس گزارش داده این ۱۲ نفر شامل ۱۱ نظامی و یک غیرنظامی، از اراذل و اوباش همکار با نیروی انتظامی بوده‌اند.

 بر اساس تصویر کیفرخواست دادستان نظامی تهران که در جرس انتشار یافته این متهمان عبارتند از:

۱- سرهنگ دوم فرج کمیجانی، فرزند حسین، متولد ۱۳۴۱، رئیس بازداشتگاه کهریزک

آمریت در ایراد ضرب و حرج نسبت به بازداشت‌شدگان، محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی، مشارکت در گزارش خلاف واقع، فراهم کردن موجبات بدبینی به ناجا از اتهامات وی بوده است.

۲- استوار محمد خمیس‌آبادی، متولد ۱۳۵۱
اتهام وی مشابه مافوق‌است به علاوه اهانت به شکات.

۳- استوار ابراهیم محمدیان، متولد ۱۳۶۲
اتهام وی عبارت است از مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی (مرحومان محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر و محمد کامرانی)، مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت نسبت به شکات و محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا.

۴- محمدرضا کرمی (غیرنظامی) متولد ۱۳۶۲، دارای سابقه کیفری
اتهام وی عبارت است از مشارکت در ایراد ضرب و جرح منجر به قتل عمدی (محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر و محمد کامرانی) و همچنین مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت نسبت به شکات

۵- سرهنگ روانبخش فلاح، متولد ۱۳۴۱
مشارکت در گزارش خلاف واقع، بی‌مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمنتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی، محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی، فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا از جمله اتهامات وی بوده است.

۶- سرهنگ محمد عامریان، متولد ۱۳۴۴
اتهامات وی به بی‌مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدماتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی، فراهم کردن موجبات بدبینی نسب به ناجا، محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی بوده است.

۷- سرتیپ عزیزالله رجب‌زاده، متولد ۱۳۳۵
وی به آمریت در گزارش خلاف واقع، بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی به تلفات جانی و صدمات بدنی متهم شده است.

۸- ستوان‌سوم سید کاظم گنج بخش، متولد ۱۳۵۶
اتهام وی ایراد ضرب و جرح و اهانت به شاکی (مسعود علیزاده)، محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و فراهم کردن موجبات بدبینی به ناجا بوده است.

۹- استوار اکبر رهسپار، متولد ۱۳۵۹
اتهام‌های وی عبارتند از: مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (هومن وجبی، هاتف سلطانی، طاها زینالی، مهدی بهمن‌زاده و سامان گنجی)، محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

۱۰- استوار دوم حمید زندی، متولد ۱۳۵۹
 اتهام وی علاوه بر مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (حسین محمودیف سید میلاد حسینیف محمد صادقلو، پوریا حسین و حسین نصراصفهانی) شبیه سایر متهمان بوده است.

۱۱- استوار دوم مجید وروایی، متولد ۱۳۵۶

۱۲- گروهبان دوم مهدی حسینی‌فر، متولد ۱۳۶۳
اتهام دو نفر اخیر نیز مشابه اتهام افراد قبلی است.

برخلاف  آنچه قبلا اعلام شده بود که ده‌ها تن از بازداشت شدگانِ اعتراضات ۱٨ تیر ٨٨ به کهریزک اعزام شده‌اند، مشخص گردید، گروه زیادی از معترضینِ حوادث بعد از انتخابات (قبل از ۱٨ تیر) به آن محل اعزام و بر اساس موارد مندرج، در بند اوباش و اراذل مورد آزار و اذیت و شکنجه‌های خاص قرار می‌گرفتند، که آزار جراحت و صدمات وارده به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که در کهریزک نگهداری می‌شدند، تا ماه‌ها پس از آزادی و تشکیلِ این پرونده، بر روی بدن آنها باقی مانده بود.

همچنین علی‌رغم این که نام سعید مرتضوی و سه قاضی دیگر پیشتر به عنوان متهمان در کنار نام سردار رادن فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ قرار گرفته بود در این کیفرخواست به نام آنها به عنوان متهم هیچ اشاره‌ای نشده است.


 


بالاترین، «حضرت امام» و روایت آن ۲۵۷ کاربر





همانگونه که تصور می‌رفت پس از اقدام اخیر بالاترین دربستن فله‌ای حساب کاربران که به روایت این پست در وبلاگ آقای صادق رحیمی خود تعدادشان به ۲۵۷ نفر می رسد مدیریت بالاترین  به صدا درآمد و با انتشار مطلبی دروبلاگ خود امکانات محدود بالاترین و تمایل به سالم‌سازی جامعه را دلایل اصلی برای رویدادهای اخیر نامید.

از لحاظ قانونی بالاترین مانند بسیاری از نهادها و سازمانهای دیگر می‌تواند عضویت کاربرانش را درصورتی که ازمرامنامه‌اش سرپیچی نمایند تعلیق یا مسدود نماید. تا اینجای کار مشکلی نیست. ولی مشکل از این ناشی می‌شود که ریشه  قانون شکنی این ۲۵۷ کاربر که البته یک یا دوتای آنها به طور موقت تعلیق شده‌اند از کجا ناشی می‌شود؟ براستی چه شد که به ناگاه ۲۵۷ کاربر که بسیاری از آنان از کاربران باسابقه بالاترین بودند به یک‌باره زبان به اعتراض گشودند؟ بدون تردید یک جای کار بالاترین اشکال داشت. اگر جز این بود تعداد کاربران متخلف به ۱۰ یا ۱۵ یا حداکثر ۵۰ نفر می‌رسید. توجیه بالاترین محدود بودن امکانات و لزوم کناره‌گیری از بحث‌های حاشیه‌ای و پرداخت به اطلاع رسانی است. آنچه بالاترین می‌خواهد از کنار آن بگذرد و آن را نادیده بگیرد «نقد» است. نقد درکنار اطلاع رسانی مساله‌ای است که نمی‌توان به آسانی از آن گذشت. می‌پذیریم بالاترین تحمل نقد و انتقاد را از خود ندارد. از این یک نقطه نظر خودنویس از بالاترین جلوتر است. چون بارها انتقاداتی از خود را به طورکامل منتشرکرده است، کاری که بسیاری ازرسانه‌ها حتی اجازه آن را هم به خود نمی‌دهند. ولی مساله فقط انتقاد از خود بالاترین محسوب نمی‌شود. مساله انتقاد از بسیاری از مسائل مختلفی است که جامعه مجازی ما را با خود درگیر ساخته. جامعه مجازی ما به «انحصار طلبی» و «عدم تحمل تفکر مخالف» واکنش نشان داد و باید هم می‌داد. 

یک ذهن پویا و کاوشگر که تابع جریانات روز نیست هرآنچه را نامناسب یا [نادرست] می‌بیند به نقد می‌کشد . یک ذهنیت نقاد فارغ ازهرگونه برچسب زنی و اتهام بدون سند و مدرک «اطلاع رسانی» صرف را کافی نمی‌داند. ظاهرا بالاترین می‌خواست و البته هنوز هم می‌خواهد فقط جایی برای اطلاع‌رسانی باشد و نه نقد. یعنی مثلا ما در روز راجع به بیانات سران جنبش سبز فقط اطلاع رسانی کنیم و بیانیه‌ها و پیام‌های آنها را بالینک‌های تکراری اطلاع رسانی کنیم ولی وقتی عملکرد آنها را به زیر سوال می‌بریم و یا انتقادی از آنها می‌کنیم و به ناگاه با رای‌های منفی مکرر حذف می‌شویم و از همین موضوع گلایه می‌کنیم این خیلی بد است و به سلامت جامعه بالاترین صدمه می‌زند.

ازدید بالاترین حالا که آن ۲۵۷ نفر رفته‌اند (البته صرف‌نظر از آن تعلیق‌های موقتی) دیگر جامعه بالاترین سالم و پویا است و می‌توانیم با خیال راحت اطلاع رسانی کنیم والبته موقع فرستادن لینک دست و بال‌مان هم بلرزد که مبادا به تیر غیب بالاترین گرفتار شویم و لینک و حساب کاربری‌مان یکجا ارتحال کند! به‌راستی آیا همه آن ۲۵۷ نفر اشتباه می‌کردند و فقط بالاترین بود که درست می‌گفت؟ آیا آن همه آن ۲۵۷ نفر به دنبال ایجاد جوی کاذب از مسائل حاشیه‌ای و رواج فحاشی و برچسب زنی بودند و فقط بالاترین و کاربران باقی مانده‌اش بودند که درپی جامعه‌ای سالم بودند؟ معیار ما برای جامعه سالم چیست؟ آیا جامعه‌ای سالم است که مافقط درآن اجازه داریم ازآنها که «ارباب» می‌خواهد انتقاد کنیم و فقط از صبح تا شب بگوییم احمدی‌نژاد بدهست. خامنه‌ای هم از او بدتر و فقط همین؟ آیا نباید دیگران را نقد کنیم؟ حتما اجازه نداریم. چون «ارباب» فقط می‌خواهد اطلاع رسانی درهمین حد بماند که ما از بام تاشام در چنبره انتقاد از نظام حاکم درجابزنیم و خودمان، دین‌مان و عملکردمان را زیر سوال نبریم.

توجیه بالاترین درمورد اقدامات اخیرش بسیار شبیه به غزل خوانی و عرفان دروغین خمینی درسال‌های آخر عمر است. خمینی به روایت تاریخ یکجا فرمان قتل عام چندهزار مخالف را صادر کرد و درپایان عمر به سرودن غزل «خال لب دوست» پرداخت. براستی کدام روایت از حضرت امام را باید باور می کردیم؟ قدرت‌طلبی و استبداد زدگی‌اش یا عرفان و خال و لب دوستش را؟ وضعیتی مشابه به «حضرت امام» درمورد بالاترین پیش آمده است. بسیاری این دفاع بالاترین از عملکردش را نمی‌پسندند و برخی عقیده دارند بالاترین می‌توانست به جای این برخورد شدید و بعضا ناعادلانه به ریشه یابی بپردازد و باباز نمودن فضا جایی هم برای نظرات مخالف جریان عادی جامعه بازکند.اگرچه دیگر خیلی دیر شده است و آن ۲۵۷ نفر هم حتی درصورت بازشدن حساب‌های‌شان دیگر تمایل زیادی به فعالیت درآن سایت نداشته باشند ولی به هرصورت از اینجا به بعد باید شاهد بالاترین با فضایی یکنواخت ،کسل کننده و اطلاع رسان آن هم از نوع اطلاع رسانه‌ای گزینشی و فاقد هرگونه بحث و انتقاد درمورد مسائل روز باشیم.




 


 


پس لرزه‌ها هنوز ادامه دارد

کانون این زلزله در مرز سیستان و بلوچستان و کرمان بوده و بیشترین خسارات وارده در روستاهای «حسین آباد»، «شهداد شهیکی» و «غلام شهیکی» گزارش شده است. جمعیت این مناطق بیش از پنج هزار نفر تخمین زده می‌شود.
این در حالی است که مرکز لرزه نگاری ایالات متحده، مرکز این زلزله را در ۲۶۰ کیلومتری شرق زاهدان در نزدیکی مرز استان سیستان و بلوچستان با کرمان تعیین کرده است.

دکتر مهدی زارع معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله در گفتگو با مهر، عمق این زلزله را ۱۵ کیلومتری زمین دانست و افزود: «کانون زلزله در جنوب فهرج و شمال غرب بزمان - جایی که کوه آتشفشان "بزمان" قرار دارد- است.»

معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی گفت: «خوشبختانه این زلزله در مناطق کم جمعیت رخ داد. چنانچه این زلزله در شهرهای بزرگتر اتفاق افتاده بود تبدیل به فاجعه ملی می‌شد.» معاون پژوهشی پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله با اشاره به پس لرزه های این زلزله به مهر گفت: «بزرگترین پس لرزه‌های این زلزله در ساعت ۱ و ۴۰ دقیقه بامداد امروز سه شنبه ۳۰ آذرماه با بزرگای ۴/۷ ریشتر ثبت شده است».

وی با تاکید بر اینکه پس لرزه های زلزله فهرج همچنان ادامه دارد، اضافه کرد: تاکنون ۳۰ پس لرزه از این زلزله گزارش شده است.

از سوی دیگر، به گفته کاووس محمودی مدیرعامل جمعیت هلال احمر کرمان ۱۰ ساعت پس از وقوع زلزله ۵۰۰ خانوار روستاهای حادثه دیده امکانات اسکان و مواد غذایی و دیگر اقلام مورد نیاز را دریافت کرده‌اند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته