-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 12/20/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»، صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه‏ی قضاییه‏ی ایران، روز شنبه بیست و هفتم آذرماه، با بیان این‏که عده‏ای قوه‏ی قضاییه را به کوتاهی در برخورد با سران فتنه متهم می‏کنند، گفت در این مورد بر اساس مصالح کلی نظام عمل می‏کند و تنها از رهبر جمهوری اسلامی سفارش می‏گیرد.

Download it Here!

از احمد سلامتیان، تحلیل‏گر سیاسی در پاریس، پرسیده‌ام: معمولاً مسئولان نظام جمهوری اسلامی تلاش می‏کنند که مسئولیت اقدام‌های مختلف خود را متوجه شخص آیت‏الله خامنه‏ای، رهبر جمهوری اسلامی نکنند، اما سخنان صادق لاریجانی چنین نیست. این تفاوت را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

یکی از مشخصات عمده‏ی دوسال اخیر رهبری آقای خامنه‏ای عبارت از این است که از یک طرف، رهبری در امور جزئی‏ مداخله می‏کند. پیش از این، تا این اندازه حضور روزمره وی در جزئیات سابقه نداشت.
دیگر این‏که گروه‏ها و نهادهای مختلف که در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی هستند، ابایی از این ندارند که با توجه به این‏که رهبری خودش آمده وارد میدان شده، در تعامل سیاسی، از رهبری به عنوان سپر پیشبرد اهداف خودشان استفاده‏ی ابزاری کنند، یا این‏که او را مقابل عمل انجام شده قرار بدهند و به‏دنبال خودشان بکشند.


احمد سلامتیان

متناسب با این وضعیت است که امروز حتی رئیس قوه‏ی قضاییه که باید مشخصه‏ی اصلی‏اش در مقام قضا استقلال‏ باشد، ابایی ندارد از این‏که بگوید در مسائل قضایی، مصلحت سیاسی را دنبال می‏کند و این مصلحت سیاسی را رهبری برایش معین می‏کند.

از طرف دیگر، گروه‏هایی که به‏طور مشخص، از مسئله‏ی برخورد با سران اعتراض‌های مردمی، به عنوان ابزار سیاسی‏ استفاده می‏کنند (که البته تصفیه و دفع‏‌های مربوط به آن، محدود به سران اعتراض‌ها نمی‏شود و دامن کسانی را می‌گیرد که در خود اردوگاه اصول‌گرایان هم هستند) حتی وقتی مطمئن باشند که مسئله‌ای مورد نظر رهبری است، ابایی از این ندارند که دیگران را هدف قرار بدهند.

در همین مسئله، آقای صادق لاریجانی به‏حق می‏گوید که عده‏ای می‏خواهند او را در برابر بخشی از نیروهای اصول‌گرا قرار بدهند.

این یک مسئله‏ی عمده‏ی تحول سیاسی کنونی است که اگر بخواهم خلاصه کنم، می‏گویم به‏جای ولایت رهبر و فقیه بر نیروهای طرفدار خودش، بار دیگر ما در جمهوری اسلامی می‏بینیم که هر گروه، هر دسته و هر شخصیتی، به نوعی برای رهبری و بر اعمال او ولایت می‏کند و او را در مقابل عمل انجام‏شده قرار می‏دهد.

در بخشی از همین سخنرانی، صادق لاریجانی گفته است که در طول یک‌سال گذشته، رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران- و به تعبیر ایشان سران فتنه- مجرم هستند. آیا این تعبیر را شما منطبق بر قضا و چهارچوب‏های حقوقی رایج در محاکم می‏دانید یا خیر؟

اصل قضاوت عبارت از این است که قاضی پس از بررسی و شنیدن اتهام و دفاع متهم، برای خودش نظر بدهد. شرط احترام به نظر قاضی، این بی‏طرفی است.

این‏که یک فرد عادی کوچه و خیابان بگوید: «من جرم آنها را مسلم می‏دانستم»، این را می‏شود به عنوان یک خطا بخشید، اما وقتی رئیس قوه‏ی قضاییه‌ی یک کشور، چنین می‏گویند، به این معناست که ایشان اصل سی و هفتم قانون اساسی را در ابراز نظرات خودش ملحوظ نمی‏دارند. آن اصل صریحاً می‏‏گوید: «اصل برائت است و هیچ‏کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‏شود، مگر این‏که جرم او در دادگاه صالح ثابت شود.»

همگان می‏دانند که تا امروز هیچ دادگاه صالحی جرمی را برای کسانی که آقای لاریجانی سران فتنه می‏نامد، ثابت قلمداد نکرده است. باز بنا بر قانون اساسی و بنا بر خود استدلالی که الان رئیس قوه‏ی قضاییه می‏کند و می‏گوید که بنا بر مصالح سیاسی و نظر رهبری، این افراد را تا به‏حال محاکمه نکرده است، ماهیت اتهامی که به ایشان وارد می‏شود، اتهام ذاتاً و قطعاً سیاسی است و بنابراین باید با در نظر گرفتن اصل قانون اساسی، در مورد جرایم سیاسی و مطبوعاتی که صریحاً می‏گوید: «جرایم سیاسی باید علنی و با حضور هیأت منصفه رسیدگی بشود»، اقدام شود.

تا زمانی که این دو شرط فراهم نشده، گفتن این‏که کسی جرمی مرتکب شده، آن هم از جانب رئیس قوه‏ی قضاییه، دلیل دیگری است که در جمهوری اسلامی، حتی مسئولین درجه‌ی اول سه قوه‌ی آن، زحمت خواندن قانون اساسی و استناد قانون اساسی را به خودشان نمی‏دهند. چون نادیده گرفتن و نخواندن و عبور از قانون اساسی جمهوری اسلامی، مانند بسیاری زمان‏های دیگر، بیشتر دست و پای دست‏اندرکاران حاکمیتی را که می‏خواهند در اعمال نظرات خودشان از هر قید و بند قانونی آزاد باشند، رها می‏سازد تا این‏که مشکلات برای دیگران فراهم کنند.

صادق آملی لاریجانی در موارد متعددی مصالح کلی نظام را دلیل عدم دستگیری رهبران اعتراض‌های مردمی ذکر می‏کند و در جایی می‏گوید: «در لفافه گفتم که یک‏سری مسائل در نظام مطرح است و من تعیین کننده‏ی این مسائل نیستم» و یا این‏که «مصالح کلی نظام را رهبری تشخیص می‏دهد». این مصالح کلی به‏نظر شما چیست؟ آیا بعد از این یک سال و نیم که نظام خود را پیروز میدان می‏داند و هرکاری خواسته انجام داده، آیا این مصالح کلی، به‏گونه‏ای نگرانی از دوباره برافروخته شدن این بحران با دستگیری رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران نیست؟

مسئله‏ی برخورد با سران اعتراضات، امروز در داخل جمهوری، از برخورد با یک یا دو فرد بسیار فراتر رفته است. اولاً اصطلاحی که به‏‏کار می‏برند- نظام- نوعی کلید واژه‏ است که در بیان سخنگویان حاکمیت کنونی، معنای رهبری را می‏دهد. چون تبلور این نظام، در شخص رهبری بیشتر و بیشتر دیده می‏شود. ثانیاً وقتی گفته می‏شود «مصالحی»، عمده‏ترین این مصالح عبارت از این است ‏که امروزه کسانی را که باز با یک اسم رمز دیگر، سران فتنه می‏نامند، یک نفر نیستند. نمی‏تواند کسی مدعی بشود و آن را در آقایان موسوی و کروبی محدود کند.

به همان ترتیبی که دادگاه‏های ویژه‏ی امنیتی- نظامی و سخنگویان‏ آن، مانند سردار مشفق، تابه‏حال بیان کرده‏اند، مجموعه‏‏ای که آنها به عنوان فتنه می‏شناسند، بسیار فراتر از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری است. آقای خاتمی و آقای رفسنجانی و حتی می‏توانم بگویم بیش از ۹۰درصد کسانی که از ابتدای جمهوری اسلامی تا به‏حال، در رأس حاکمیت جمهوری اسلامی بوده‏اند را در بر می‏گیرد.
به همین علت، معضل شروع سرکوب بیشتر و گسترش سرکوب در سطح بالای معترضین، معضلی است که دامن کل نظام جمهوری اسلامی را می‏گیرد و در عمل خود این نظام را در برابر گذشته‏ی خودش قرار می‏دهد.

این یک نوع عمل جراحی است که بخشی از نیروهای امنیتی- نظامی سخت به دنبال آن هستند، اما در خود حاکمیت و رأس حاکمیت، بخش دیگری هستند که وقوف دارند به این مسئله که اگر این چرخ سرکوب گسترش پیدا کند، دامن بسیاری، حتی بعضی از مسئولان سه قوه‏ی کنونی را هم خواهد گرفت و علاوه بر این، از آن زمان دیگر کل آن چیزی که از آن به عنوان نظام اسم برده می‏شود، زندانی همان ارگان‏های امنیتی- نظامی خواهند بود که پس از فارغ شدن از بقیه، روزی شتر این سرکوب و تسری فتنه را جلوی در خانه‏‏ی آنها نیز خواهند خواباند.

Share/Save/Bookmark

 
 

کشورهای در حال توسعه در صورت توجه بیشتر به آثار تاریخی قادر خواهند بود به اقتصاد خود تحرک بیشتری ببخشند.

Download it Here!

بر پایه‌ی جدیدترین گزارش منتشر شده از سوی گروهی از متخصصان حفاظت از میراث فرهنگی در دنیا، حدود ۵۰۰ محوطه‌ی باستانی در کشورهای در حال توسعه در سراسر جهان این قابلیت را دارند که تا سال ۲۰۲۵ سالانه سرمایه‌ای معادل ۱۰۰ میلیارد دلار برای اقتصاد کشورهای خود تولید کنند، به شرط آن که توجه جامعه‌ی جهانی به این محوطه‌ها جلب شود و تلاش‌های گسترده برای حفاظت و نجات آنها صورت بگیرد.

این گزارش با نام «نجات میراث در حال نابودی ما»، توسط سازمان غیر انتفاعی «صندوق میراث جهانی» که مرکز آن در سان فرانسیسکو قرار دارد تهیه شده است.


گزارش «نجات میراث در حال نابودی ما» توسط صندوق میراث جهانی

گزارش زیر نظر کمیته‌ای مرکب از بیست‌وچهار متخصص حفاظت میراث فرهنگی از نقاط مختلف دنیا نوشته شده و وضعیت پانصد محوطه‌ی مهم تاریخی را در کشورهای درحال توسعه‌ی جهان از ایران و عراق و مصر و اندونزی گرفته تا برزیل و مکزیک مورد بررسی قرار داده است.

همچنین گزارش بر شرایط وخیم دوازده محوطه‌ی باستانی که در آستانه نابودی هستند تمرکز کرده است.

به اعتقاد نویسندگان گزارش، این محوطه‌ها توانسته‌اند در طول سده‌ها و یا هزاره‌ها ارزش‌های خود را حفظ کنند، اما اکنون و در دوران معاصر، ما شاهد نابودی سریع آنها هستیم.

دلایل عمده‌ای که این محوطه‌ها را به خطر انداخته غارت و حفاری قاچاق، جنگ و درگیری مسلحانه، بودجه‌های ناکافی حفاظتی، مدیریت بد و تاثیرات ناشی از طرح‌های توسعه و عمرانی است.

در میان محوطه‌هایی که این گروه بین‌المللی در خصوص نابودی قریب‌الوقوع آنها هشدار داده نام مکان‌هایی چون شهر باستانی نینوا در عراق و بر کرانه‌ی رود دجله، بخش تاریخی شهر دمشق، معابد مالوتی در هند، یک قصر باستانی در قبرس، شهر متروک آنی در ترکیه، محوطه‌ی باستانی تامسیلا در پاکستان، قصر سن سوشی در هاییتی، محوطه‌ی باستانی میرادور در گواتمالا و هم‌چنین محوطه‌هایی در فلسطین، بنگلادش و کنیا به چشم می‌خورد که ازجمله آثار بسیار با ارزشی هستند که با خطرات جدی و فوری تهدید می‌شوند و به زودی از میان خواهند رفت.

شهر نینوا در عراق، پایتخت باستانی امپراتوری آشور بوده است، اما اینک با عواملی همچون غارت و حفاری قاچاق و ضعف مدیریت رو به ویرانی رفته است. هم‌چنین همجواری این محوطه‌ی باستانی با شهر امروزی موصل موجب شده است تا رشد و توسعه‌ی شهر جدید تهدیدی بسیار جدی برای نینوای باستانی باشد.


ویرانه‌های شهر باستانی نینوا در عراق

شهر تاریخی «آنی» در مرز میان ترکیه و ارمنستان قرار دارد. این منطقه از دوران پیش از تاریخ محل سکونت بوده و بعدها در دوهزار و هفتصدسال پیش مورد توجه اورارتوها قرار گرفته است.

در سده‌ی دهم میلادی، آنی پایتخت پادشاهی ارامنه شد و به همین دلیل کلیساهای بسیار زیادی در آن ساخته شدند، اما سالیان درازی است که شهر متروک و ویران است. عوامل تهدیدکننده‌ی آنی بودجه‌ی بسیار اندک حفاظتی، غارت، دزدی و هم‌چنین فراموشی از سوی مقامات محلی است.

قصر هشام که اینک ویرانه‌های آن در شهر اریحا در کرانه‌ی باختری رود اردن و در مناطق خودگردان فلسطین باقی مانده است، یکی از زیباترین آثار معماری دوران بنی‌امیه است. در قصر هشام تاثیر هنر و معماری چند حوزه‌ی فرهنگی از جمله هنر و معماری رومی دیده می‌شود. موزاییک‌های به جای مانده از این قصر بسیار نفیس هستند.

طبق گزارش «صندوق میراث جهانی» این محوطه‌ی تاریخی با عواملی ازجمله رشد شهر اریحا و توسعه‌ی کشاورزی در اطراف آن به شدت تهدید می‌شود. همچنین مدیریت نامطلوب محوطه نیز باعث تشدید روند ویرانی آن شده است.

اما به جز اینها، دویست محوطه‌ی دیگر از میان پانصد محوطه و اثر مطالعه شده در فهرست آثار در معرض خطر قرار گرفته‌اند.

به گفته‌ی جف مورگان، رییس «صندوق میراث جهانی»، در حالی که اکنون در دنیا میلیاردها دلار برای مقابله با تغییرات آب و هوایی و یا نجات گونه‌های مختلف حیات صرف می‌شود، مبلغ بسیار ناچیزی به حفظ و نجات این محوطه‌های ارزشمند تاریخی و فرهنگی اختصاص می‌یابد.


کلیسای جامع در شهر «آنی» در ترکیه

به گفته‌ی او در آمریکا کمتر از دوهزارم درصد از کمک‌های انسان‌دوستانه و خیریه برای حفظ و نجات آثار فرهنگی و تاریخی صرف می‌شود.

این سازمان غیرانتفاعی همچنین ساختار بوروکراتیک نهادهایی مانند سازمان ملل و یونسکو را مورد انتقاد قرار داده است که باعث می‌شود بسیاری از کسانی که مایل به کمک در این زمینه هستند، در عمل منصرف شده و سرمایه‌ی خود را به کار دیگری اندازند.

به اعتقاد جف مورگان به‌عنوان مثال سازمان‌ها یا اشخاصی که می‌خواهند برای نجات محوطه‌ای در گواتمالا پول بپردازند، در عمل حاضر نیستند آن را در اختیار سازمان ملل قرار دهند چون می‌دانند این پول از طریق سازمان ملل در نهایت در اختیار دولت آن کشور قرار می‌گیرد.

به اعتقاد اعضای این سازمان غیر انتفاعی به وجود آوردن یک صندوق کمک چند میلیارد دلاری، مشابه آن اقدامی که برای مبارزه با بیماری ایدز صورت گرفته است، و اداره‌ی آن توسط هیئتی مرکب از بخش دولتی و بخش خصوصی، می‌تواند باعث جلب سرمایه‌ی بیشتر از سوی بخش خصوصی برای نجات آثار تاریخی در کشورهای در حال توسعه شود.

این گزارش تاکید می‌کند که چنین محوطه‌های تاریخی که دارای ارزش جهانی هستند در حقیقت یک سرمایه‌ی انکارناشدنی برای توسعه‌ی پایدار در کشورهای در حال توسعه و فقیر به حساب می‌آیند. درآمد سال ۲۰۰۹ از پانصد محوطه‌ی تاریخی مطالعه شده در این گزارش رقمی بالای ۲۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار بوده است.


قصر هشام در شهر اریحا

محوطه‌هایی شامل دیوار بزرگ و مقبره‌ی امپراتور «چین هی هوان» در چین و محوطه باستانی ممفیس در مصر به همراه گورستانش به ترتیب دو میلیارد و ۷۰۰، یک میلیارد و ۹۰۰ و همچنین ۹۰۰ میلیون دلار درآمدزایی داشته‌اند.

مطابق گزارش منتشر شده توسط صندوق میراث جهانی، با رشد صنعت گردشگری و احتساب این نکته که حداقل یک سوم گردشگران مایل به بازدید از محوطه‌هایی با ارزش بالای تاریخی و فرهنگی هستند، توسعه‌ی برنامه‌های گردشگری پایدار می‌تواند باعث ایجاد مشاغل محلی و درآمدزایی هرچه بیشتر برای کشورهای در حال توسعه و یا فقیر شود.

به اعتقاد مسئولان این سازمان غیرانتفاعی، سرمایه‌گذاری در بخش میراث فرهنگی، برخلاف برخی فعالیت‌ها مانند معدن‌کاوی که به محیط اطراف آسیب می‌زند و روزی نیز به انتها می‌رسد، فعالیتی است که می‌تواند همواره بازده داشته باشد.

گزارش «نجات میراث در حال نابودی ما» هشدار می‌دهد که دنیا با خطر از دست دادن بخش مهمی از پیشینه‌ی تاریخی و فرهنگی خود روبه‌رو است و این مشکل فقط مختص به یک کشور خاص نیست. هشداری که به عقیده‌ی نویسندگان گزارش باید به اندازه‌ی تغییرات آب و هوایی جدی گرفته شود.

Share/Save/Bookmark

 
 

مبارزه‌ی او مبارزه‌ی ماست. باید جامعه‌‌ی جهانی و همه‌ی شهروندان را برای نجات نسرین ستوده به تلاش واداشت. این بخشی از فراخوان سازمان گزارشگران بدون مرز است.

Download it Here!

جان نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشری و فعال حقوق زنان ایران در خطر است. او از ۱۳ شهریور به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری خود دستگیر شده و بیش از ۱۰۳ روز است که در زندان به‌سر می‌برد. دادستان او را «به تبلیغ علیه امنیت ملی و علیه نظام» متهم کرده است.

این قسمتی از بیانیه‌ی فعالان زن در حمایت از نسرین ستوده است که در حرکتی بی‌سابقه از روز دوشنبه ۲۹ آذر در مقابل مقر دفتر سازمان ملل در ژنو تحصن زده‌اند.

چندتن از فعالان سرشناس زنان و حقوق بشر ایران از مردم هم درخواست کرده‌اند که به این اعتراض‌های عمومی بپیوندند.

شیرین عبادی برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، خدیجه مقدم، منصوره شجاعی، پروین اردلان، شادی صدر، محبوبه عباسقلی‌زاده و آسیه امینی ازجمله تحصن‌کنندگان خواهند بود.

در تماس تلفنی با آسیه امینی، فعال حقوق زنان و فعال حقوق بشر که در نروژ اقامت دارد، از او درباره‌ی این حرکت اعتراضی در مقابل سازمان ملل برای آزادی نسرین ستوده می‌پرسم.

چرا این تحصن را تدارک دیده‌اید و فکر می‌کنید این حرکت شما چه تأثیری در وضعیت نسرین ستوده بگذارد؟


این حرکت اعتراضی فعالان جنبش زنان در خارج از کشور به خاطر شرایط واقعاً بحرانی‌ای است که خانم نسرین ستوده، وکیل سرشناس و حقوق بشری و فعال جنبش زنان در داخل ایران در زندان اوین دچار شده‌اند. متأسفانه ایشان ناچار به انتخاب تنها حرکت اعتراضی‌ای شده‌اند که در زندان می‌تواند داشته باشند؛ یعنی اعتصاب غذا که خود ستمی به بدن انسان است، اما هیچ چاره و راه دیگری برای اعتراض به وضعیت خودشان و سایر زندانیان ندارند. متأسفانه تا به امروز نه تنها هیچ توجهی به خواسته‌های ایشان نشده است، بلکه اتهام‌های جدیدی هم به پرونده‌ی ایشان وارد شده و همچنان این پرونده در حال سنگین‌تر شدن است. هرچند که ما باور داریم و ایمان داریم به این که نسرین هرگز در زندگی‌اش گامی خلاف منافع ملی برنداشته؛ گامی برخلاف حقوق مظلومان و مردم ایران برنداشته است.

همان‌طور که قبلاً هم در بسیاری از خبرها از طریق خانواده‌ی ایشان اعلام شده، پرونده‌ی ایشان تنها و تنها شامل اطلاع‌رسانی‌های این وکیل در مورد پرونده‌های دیگر زندانیان می‌شود. کسانی که او شاید جز اطلاع‌رسانی هیچ کمک دیگری به‌عنوان یک وکیل نمی‌توانست به آنها کند. متأسفانه تلاش‌های ایشان در زندان و خانواده‌شان هیچ ثمری نداشته است. متأسفانه این روزها اخبار ناگواری در مورد وضعیت جسمی ایشان در زندان شنیده می‌شود.

اعتصاب غذای ایشان ادامه پیدا کرده و حاضر نشده‌اند آن را بشکنند. به دلیل این که تنها راه ادامه‌ی اعتراض‌شان، تنها راه شنیده شدن صدای‌شان را همین اعتصاب غذا دانسته‌اند. بنابراین برای ما این یک وظیفه است که صدای نسرین ستوده در بیرون زندان باشیم. نسرین ستوده همکار ما بوده، دوست ما بوده و فعال حقوق زنان بوده است. او به گردن همه‌ی ما فعالان حقوق زن در ایران حق دارد. شاید برخی از دوستان سئوال کنند که کسان دیگری هم در زندان هستند که اعتصاب غذا کرده‌اند، چرا فقط نسرین ستوده؟ ما به بهانه‌ی نسرین ستوده داریم این صدای اعتراض را به گوش دیگران می‌رسانیم. ما زنانی‌ هستیم که با نسرین ستوده هم‌ گروه، هم‌نسل و همکار بوده‌ایم و خیلی طبیعی‌ست که تلاش کنیم تا صدای حق‌طلبی این زن ستمدیده را به گوش دیگران برسانیم.

برنامه‌ی شما برای تحصن روز بامداد دوشنبه چیست؟

برای صبح روز دوشنبه ما یک کنفرانس مطبوعاتی ترتیب داده‌ایم در همان مکانی که تحصن‌مان را آغاز خواهیم کرد. از همه‌ی رسانه‌ها دعوت کرده‌ایم که برای انتشار و بازتاب این حرکت به مکان تحصن ما بیایند و در این کنفرانس مطبوعاتی شرکت کنند. بعد از آن ما در همان مکان اقامت خواهیم کرد.

خواسته‌ی مشخص‌مان خواسته‌ا‌ی بسیار حداقلی است. نسرین ستوده خواسته است که طبق قانون به قید وثیقه آزاد شود. ما هم به خاطر احترام به قانون- هرچند که به این قانون انتقاد داریم- و به خاطر احترام به خواست نسرین ستوده، این خواست را مطرح کرده‌ایم. درواقع خواستار این شده‌ایم که ایشان به قید وثیقه آزاد شوند. گفتم که این خواسته واقعاً یک خواسته‌ی‌ حداقلی‌ است. این تحصن روز دوشنبه در مقابل سازمان ملل، بعد از کنفرانس مطبوعاتی، آغاز شده است.


یکی از اولین تصاویر منتشرشده از تحصن روز دوشنبه

فکر می‌کنید چه مدت این تحصن طول بکشد؟

به گمانم این مسئله کاملاً به شرایط ایشان در زندان بستگی دارد. ما تنها چیزی که می‌توانیم بگوییم این است که امیدوار هستیم صدای ما شنیده شود. امیدوار هستیم که مقام‌های جمهوری اسلامی آن قدر تدبیر و خردورزی داشته باشند که این صدا را بشنوند.

شما از مقام‌های رسمی سازمان ملل هم انتظاراتی دارید. این‌طور نیست؟

قطعاً این‌طور است. حضور ما در برابر دفتر سازمان ملل در ژنو خودش حاوی یک پیام است. ما این سازمان را یک سازمان بی‌طرف ولی ‌تاحدی تأثیرگذار در روابط بین‌الملل می‌دانیم و انتظارمان این است که کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز به ما بپیوندد. در واقع می‌خواهیم آنها هم به‌طور مشخص خواستار آزادی نسرین ستوده شوند.

در بیانیه‌ی شما که واکنش بسیاری در رادیوها و سایت‌های خبری داشته است، از مردم خواسته‌اید که در این تحصن به شما بپیوندند. مردم چه کاری می‌توانند انجام دهند و شما انتظار چه نوع حمایتی از آنها دارید؟

بزرگ‌ترین اتفاقی که به نظر من در دو سال اخیر افتاده، جمعیت پرشمار مردم در یک حرکت اعتراضی بود. به نظر من پیوستن فرد فرد مردم، گروه‌ها و نهادهای حقوق بشر ضروری است؛ هرکسی که فکر می‌کند حضورش در یک رفتار اعتراضی، در یک تحصن بدون خشونت مؤثر است خوب است به این تحصن بپیوندد. بنابراین ما از همه‌ی‌ کسانی که صدای ما را می‌شنوند، مطالب ما را می‌خوانند، درخواست می‌کنیم که به ما بپیوندند. اگر امکان سفر به ژنو را ندارند، هزینه‌ها سنگین است، شب عید میلادی است و همه منتظر آغاز تعطیلی‌شان هستند و خیلی چیزهای دیگر، می‌توانند در شهر و کشوری که هستند، در مقابل سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی حضور پیدا کنند و با عکس‌های نسرین در دست خواسته‌شان را برای آزادی او اعلام کنند.

این به نظر من مهم است که این تصویر و این صدا در همه‌ی شهرها و در همه‌ی کشورها دیده و شنیده شود. همین‌طور از رسانه‌ها می‌خواهیم که ما را یاری کنند، برای این که بدون کمک رسانه‌ها امکان‌پذیر نیست که ما بتوانیم حرف‌مان را به گوش مردم برسانیم و از طریق مردم به جمهوری اسلامی این ندا را انتقال دهیم.

اتهام‌های گوناگونی که جمهوری اسلامی به نسرین ستوده، از زمان بازداشتش تا به امروز زده شده، با اتهام تازه‌ی محمدجواد لاریجانی تکمیل شده که گفته‌ است: «به‌عنوان وکیل مورد پیگرد قرار نگرفته، بلکه به دلیل تبلیغات علیه نظام و ارتباط با گروه‌های تروریستی بوده.» شما که از نزدیک با نسرین ستوده همکار و دوست بوده‌اید. درباره‌ی این اتهام چه نظری دارید؟

من قبل از هر چیز خیلی متأسف هستم که یک مقام قضایی حتی برای پاسخ دادن به یک پرسش مطبوعاتی به خودشان زحمت مطالعه‌ی یک پرونده را نمی‌دهند. مگر این که اتهام یادشده را شخص آقای لاریجانی ساخته و پرداخته باشند. چون آن‌چه در پرونده‌ی خانم ستوده تا حالا مطرح بوده و در دادگاه ایشان هم بازتاب داشته است، ازجمله همین اطلاع‌رسانی در مورد پرونده‌‌ی موکل‌های‌شان، نوشته‌ها و مصاحبه‌های‌شان در مورد وضعیت پرونده‌های حقوق بشری‌شان بوده است.


من واقعاً نمی‌دانم که این اتهام جدید اصلاً چطور قابل اثبات در دادگاهی است که ادعای صالح بودن و عادل بودن دارد. من با توجه به این که خانم ستوده وکیل من هستند، دوست من هستند و سال‌ها افتخار آشنایی با ایشان را دارم، به جد می‌توانم عنوان کنم که به او هرگز چنین اتهاماتی نخواهد چسبید. او زنی‌ بسیار شجاع و بسیار سالم و پاک است. یعنی فعالیت ایشان تنها در دایره‌ی رفتار حقوقی‌شان تعریف شده و در دایره‌ی همان قانونی تعریف شده که ما به آن انتقاد داریم و ایشان حتی گامی فراتر از آن قانون برنداشته‌اند.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده، از وضعیت وخیم سلامتی او خبر داده است. آخرین خبر درباره‌ی وضعیت سلامتی وی چیست؟

همان‌طور که شما هم اشاره کردید، همسر ایشان اطلاع داده‌اند که در آخرین گفت‌وگوی تلفنی که با او داشته‌اند، صدای ایشان بسیار ضعیف بوده و حتی هنگام صحبت نفس نفس زدن می‌زده است. ایشان متوجه شده‌اند که همسرشان حتی به سختی قادر به صحبت کردن است. متأسفانه ارتباط گرفتن با زندان از طرف خانواده نتیجه‌ای ندارد و همین تک زنگ‌های خانم ستوده که هفته‌ای یک‌بار در روزهای دوشنبه با منزل تماس می‌گیرند، شاید تنها پل ارتباطی و اطلاع‌رسانی در مورد وضعیت ایشان است.

منابع غیر رسمی که خود زندانیان و کسانی هستند که به زندان رفت‌وآمد دارند، و البته به دلیل همین غیر رسمی بودن غیرقابل اعتماد هستند، از وخامت وضعیت جسمی ایشان خبر داده‌اند. متأسفانه این هراس وجود دارد که بخشی از این اطلاعات غیر رسمی و غیر تأیید شده توسط خود مقام‌های زندان صورت بگیرد، برای این که از اهمیت ماجرا کاسته شود. بنابراین ما نمی‌توانیم خیلی به شایعات و خبرهای رسمی اتکا کنیم. بیشتر اعتماد ما به حرف‌هایی است که خانواده‌ی ایشان عنوان می‌کنند. آن‌چه قطعا مورد تأیید خانواده است و ما از آن مطمئن هستیم، این است که ایشان در اعتصاب غذای خشک هستند و وضعیت جسمی‌شان نامناسب است.

Share/Save/Bookmark

 
 

«کنسرتو ویلن» اثر فیلیکس مندلسون بارتولدی، یکی از مشهورترین آثار این آهنگساز آلمانی است و دائما در گوشه و کنار دنیا به اجرا در می‌آید.

Download it Here!

ایده ساخت این اثر را در اصل، فردیناند داوید مطرح کرد؛ هنرمندی که سرگروه نوازندگان ارکستر گواندهاوس لایپزیگ بود. ذهنیت ساخت کنسرتو ویلن در سال 1838 شکل گرفت ولی با اینحال تکمیل اثر، شش سال به طول انجامید و تا سال 1845 هم به اجرا در نیامد.


چهره فیلیکس مندلسون روی یکی از تمبرهای پستی در آلمان

پس از نخستین اجرای کنسرتو ویلن مندلسون در مارس 1845، اثر به زودی به عنوان یک کار برجسته برای ویلن و ارکستر شناخته شد. برای نخستین اجرا، مندلسون به شدت بیمار شد و رهبری ارکستر به آهنگساز دانمارکی، نیل گاده سپرده شد. ولی در اکتبر همان سال، مندلسون موفق شد خودش هم در کنسرتی این اثر را رهبری کند

کنسرتو ویلن مندلسون یکی از نخستین کنسرتو ویلن‌ها بود که در دوره رومانتیک آفریده شد و بسیاری از آهنگسازان را تحت تاثیر قرار داد. گرچه این کنسرتو در فرم سنتی سه بخشی ساخته شده بود ولی نوآوری‌های گوناگونی در دوره خود در بر داشت؛ از جمله حضور سریع تکنواز ویلن در آغاز اثر (بدون مقدمه طولانی) و وصل شدن سه بخش مستقل اثر به هم بدون وقفه.


بخشی از نخستین موومان کنسرتو ویلن از مندلسون؛ تکنواز: شلومو مینتز، ارکستر فیلارمونیک اسراییل به رهبری زوبین مهتا

در پی بخش نخست و پرتحرک کنسرتو، بخش دوم، بیانی رویایی و رمز آلود دارد که برخی منتقدان موسیقی آن را نزدیک به فضای یکی دیگر از آثار مندلسون به نام «ترانه‌های بدون کلام» ارزیابی کرده‌اند.


بخشی از موومان دوم کنسرتو ویلن از مندلسون؛ تکنواز: شلومو مینتز، ارکستر فیلارمونیک اسراییل به رهبری زوبین مهتا

یوزف یواخیم، یکی از برجسته ترین تکنوازان ویلن، در جشن هفتاد و پنج سالگی خود به میهمانان گفته بود: «آلمانی‌ها چهار کنسرتو ویلن دارند: عظیم‌ترین، کنسرتوی بی‌همتای بتهوون است، دیگری اثر جدی برامس، اغواکننده‌ترین را ماکس بروخ آفریده ولی درون گرا‌ترین کنسرتو ساخته مندلسون است.»

با گذشت سالها از آفرینش کنسرتو ویلن مندلسون، این اثر همچنان در زمره آثار چالشی برای نوازندگان ویلن به شمار می‌رود و در عین‌حال، اثری محبوب و روح‌نواز برای دوستداران موسیقی.

Share/Save/Bookmark

 
 

غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائیه ایران و دادستان کل این کشور گفت که باید به اتهامات محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهور رسیدگی شود.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محسنی اژه‌ای امروز در یک نشست خبری در تهران افزود: «در حال حاضر با توجه به اظهارات ساير متهمان، اتهام متوجه ايشان (رحیمی) هست ولی اينكه اين اتهام ثابت بشود يا نه بايد در جريان دفاعيات ايشان قرار بگيريم.»


محمدرضا رحیمی

محمدرضا رحیمی از سوی برخی از نمایندگان مجلس متهم شده که «رئیس شبکه فساد فاطمی» بوده است. به گفته الیاس نادران از نمایندگان مجلس ایران، دیگر اعضای این ‌«شبکه فساد» که دفتر آن در خیابان فاطمی تهران قرار داشته، «الیاس محمودی، جابر ابدالی، مسعودی و تعدادی دیگر» بوده‌اند.

این نماینده مجلس فروردین سال جاری گفت: «آقای رحیمی، رئیس حلقه فساد در خیابان فاطمی است که نسبت به جمع‌آوری منابع از محل منابع فاسد و توزیع آن تصمیم‌گیری می‌کرده است.»

محمدرضا رحیمی، شهریور ماه ٨٨ به سمت معاون اولی احمدی‌نژاد منصوب شد. وی پیش‌تر معاون هماهنگی معاونت حقوقی و پارلمانی ریاست جمهوری بود.

محمدرضا رحیمی از سوی برخی از نمایندگان مجلس متهم شده که رئیس شبکه فساد فاطمی بوده است

دادستان کل ایران در این نشست خبری اعلام کرد که محمد نوری‌زاد، فیلم‌ساز و روزنامه‌نگار زندانی دست به اعتصاب غذا زده است. محسنی‌ اژه‌ای گفت: «شنيده‌ام كه با وی صحبت شده و او اعتصاب غذا را شكسته است اما اكنون خبر ندارم كه همچنان در اعتصاب غذا است يا نه.»

محمد نوری‌زاد از روز شنبه ٢٠ آذرماه جاری، در اعتراض به عدم رسيدگی به شکايت خود از مأموران وزارت اطلاعات در يک دادگاه سه‌دقيقه‌ای و محکوميت خود او به خاطر اين شکايت و همچنين بی‌توجهی مسئولان نسبت به بيماری وی، دست به اعتصاب غذای خشک زد.

به غير از محمد نوری‌زاد، نسرين ستوده، آرش صادقی، رضا شهابی و غلام‌حسين عرشی نیز در زندان دست به اعتصاب غذا زدند.

محسنی اژه‌ای در بخش دیگری از این نشست گفت که سیاست جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر «برخورد با سران فتنه» نیست.

چند روز پیش نیز آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران گفته بود که برای برخود با «سران فتنه» تنها از آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر این کشور «سفارش» می‌گیرد.

سران فتنه اصطلاحی است که مقامات جمهوری اسلامی ایران درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالف دولت به کار می‌برند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جعفر پناهی، کارگردان سینما از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به شش سال حبس تعزیری و ٢٠ سال محرومیت از ساختن فیلم، فیلمنامه‌نویسی و سفر به خارج از کشور محکوم شده است.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، فریده غیرت وکیل جعفر پناهی گفت که به این حکم «بسیار سنگین» اعتراض خواهد کرد.


به گفته فریده غیرت، آقای پناهی به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» به شش سال حبس تعزیری و به عنوان تتمیم مجازات به ٢٠ سال محرومیت از حقوق اجتماعی شامل ساختن فیلم، نوشتن هر نوع فیلمنامه، مسافرت به خارج از كشور و مصاحبه با رسانه‌ها و مطبوعات داخلی و خارجی محكوم شده است.

پناهی پس از انتخابات بحث‌برانگيز دهمين دوره رياست جمهوری در ايران جزو معترضان به نتايج اين انتخابات بود.

پناهی در دادگاه، بازداشت خود و همکاران و خانواده‌اش را «هجوم صاحبان قدرت بر همه‌ اهل فرهنگ و هنر و سينماگران کشور» دانست

وی يک بار در روز پنجشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۸ هنگامی که به همراه گروهی از سينماگران برای بزرگداشت کشته‌شدگان اعتراضات به بهشت زهرا رفته بود، بازداشت شد و بار دوم شامگاه دهم اسفندماه ۱۳۸۸، مأموران امنيتی با ورود به خانه اين کارگردان سينما، پس از بازرسی خانه، وی را همراه با همسر و دخترش و پانزده تن ديگر که در خانه او مشغول کار بر روی فيلم تازه وی بودند دستگير کردند.

پس از اين بازداشت رسانه‌های طرفدار دولت ادعا کردند، دليل دستگيری پناهی، تدارک وی برای ساختن فيلمی عليه نظام بوده است.

با وجود آزادی همه بازداشت‌شدگان، جعفر پناهی بيش از سه ماه در زندان به‌سر برد و پس از اعتراضات متعدد جهانی نسبت به بازداشت وی و پس از پشت سر گذاشتن يک هفته اعتصاب غذا در زندان، سرانجام در تاريخ چهارم خردادماه امسال با توديع وثيقه ۲۰۰ ميليون تومانی به طور موقت از زندان آزاد شد.

پس از چند بار به تعويق افتادن دادگاه جعفر پناهی روز يک‌شنبه ۱۶ آبان‌ماه نخستين دادگاه وی برگزار گرديد.

وی در این دادگاه، بازداشت خود و همکاران و خانواده‌اش را «هجوم صاحبان قدرت بر همه‌ اهل فرهنگ و هنر و سينماگران کشور» دانست و گفت اين قدرت‌نمايی برای آن است که بگويند «هر که از ما نيست و مثل ما فکر نمی‌کند، محکوم است.»

جعفر پناهی سال گذشته نيز به‌مناسبت برگزاری شصتمين دوره جشنواره فيلم برلين از سوی برگزارکنندگان به اين جشنواره دعوت شده بود اما به دليل ممنوع‌الخروج بودن نتوانست در برليناله حضور يابد. وی به همين دليل امکان شرکت در جشنواره‌های فيلم هند و ونيز را نيز پيدا نکرد.

خبرگزاری ایسنا همچنین خبر داده که محمد رسول‌اف، کارگران سینما نیز به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» به شش سال حبس تعزیری محکوم شده است.

میرزازاده وكیل رسول‌اف به ایسنا گفت که در مهلت قانونی به این حکم اعتراض می‌کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جو بايدن، معاون رئيس جمهور آمريکا گفته است که نظاميان آمريکايی تحت هر شرايطی تا سال ۲۰۱۴ به‌طور کامل از افغانستان خارج خواهند شد.

آقای بايدن که با شبکه تلويزيونی ان‌بی‌سی آمريکا گفت‌وگو می‌کرد گفت که خروج نيروها از تابستان سال آينده ميلادی به معنی کاهش نيرو نيست بلکه به‌رغم همه مشکلات اين خروج به‌گونه کامل صورت خواهد گرفت.


جو بايدن

بايدن با بيان اين‌که توان شبکه القاعده به‌طور قابل ملاحظه‌ای پايين آمده است خاطرنشان کرد که تاکنون مبارزه عليه شورشيان در افغانستان، پناگاه امن شورشيان در پاکستان و ايجاد حکومت باثبات در افغانستان با «موفقيت کمتر» همراه بوده است.


اين پيش‌بينی بايدن فراتراز اظهارات رسمی بارک اوباما، رئيس جمهور آمريکا است که در آن آقای اوباما برخروج تدريجی نيروها تا سال ۲۰۱۴ تأکيد کرده بود.

شماری از آگاهان مسائل سياسی اعلام قطعی برنامه خروج نيروهای آمريکايی را با توجه به نامشخص بودن نتيجه انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۱۲ آمريکا، زود هنگام می‌دانند

اوباما در آخرين اظهاراتش در نيمه دوم ماه جاری گفت که نيروهای آمريکايی و متحدان اين کشور در سازمان پيمان آتلانتيک شمالی (ناتو) حتی پس از ۲۰۱۴ نيز در افغانستان حضور خواهند داشت.

باراک اوباما می‌گويد هم‌زمان با طرح خروج تدريجی نيروهای اين کشور در نيمه دوم سال آينده ميلادی، مسئوليت تأمين امنيت مناطق مختلف افغانستان به نيروهای امنيتی افغان سپرده خواهد شد.

شماری از آگاهان مسائل سياسی اعلام قطعی برنامه خروج نيروهای آمريکايی را با توجه به نامشخص بودن نتيجه انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۱۲ آمريکا، زود هنگام می‌دانند.

افزون بر آن، حزب جمهوری‌خواه، حزب مخالف بارک اوباما، همواره بر حضور نيروهای آمريکايی در افغانستان تا «زمان ضروری»، تأکيد کرده است.

هم‌زمان وحيد عمر، سخنگوی حامد کرزی در يک نشست خبری در کابل گفت که اميدواريم که در سال ۲۰۱۴ تمام زمينه‌ها فراهم شود تا نيروهای خارجی به صورت عموم و به‌طور مطلق از افغانستان خارج شوند.

وی با تأکيد گفت که نيروهای خارجی با توجه به «شرايط افغانستان و چگونگی توانايی نيروهای امنيتی افغان»، خارج خواهند شد.

Share/Save/Bookmark

 
 

مقامات امنیتی ایران در هفته‏های گذشته هشدار داده بودند که اخلال در طرح هدفمندی یارانه‏ها را تحمل نخواهند کرد.به موازات این خبرها، این شایعه که انتقاد از قانون هدفمندی یارانه‏ها جرم محسوب می‏شود، قوت گرفته بود و در ساعات اولیه‏ی بامداد روز گذشته، خبر دستگیری دکتر فریبرز رییس‏دانا، اقتصاددانی منتشر شد که بارها در نوشته‏ها یا مصاحبه‏های خود از این این طرح انتقاد کرده است.

Download it Here!

با آزاده‏ فرقانی، همسر فریبرز رییس‏دانا در این زمینه گفت‏وگو کرده‏ام.

آزاده‏ فرقانی: یکشنبه‌شب، حدود ساعت یک شب، تعداد زیادی با سه ماشین آمده بودند. هشت نفر لباس شخصی‏ وارد خانه شدند. شاید فکر کرده بودند که می‌خواهند یک چریک را دستگیر کنند، یا به یک خانه‏ی تیمی آمده‏اند. خیلی تاکید کردند که آقای رییس‏دانا خیلی سریع آماده شود و همراه‏شان برود. یک سری چیزها مانند لپ‏تاپ، رسیور، دست‏نوشته، دفتر تلفن و ... را هم همراه خود بردند.


فریبرز رییس‏دانا، اقتصاد‌دان

آیا برگه‏ی هویتی نشان ندادند و نگفتند چرا به دنبال همسرتان آمده‏اند و او را کجا می‏برند؟

نه هیچ اطلاعی ندادند که از کجا آمده‏اند، کی هستند و چرا ایشان را می‏برند. صرفاً صورت‏جلسه‏ای نوشتند که ما تایید کنیم چه چیزهایی را دارند با خودشان می‏برند.

شما هم پرسشی از آنها در مورد برگه‏ی مأموریت یا هویت‏شان نکردید؟

چرا ولی هیچ توضیحی نداشتند. صرفاً به من گفتند: ما داریم خیلی مؤدبانه برخورد می‏کنیم، شما هم با جایی مصاحبه نکنید و به کسی اطلاع ندهید. چون ما چندتا سئوال از ایشان داریم و ایشان زود برمی‏گردند، ولی نگفتند چه شخصیتی و چه شأن اجلی از ایشان سئوالات خاصی داشته که مجبور شدند نیمه‏شب بیایند و ایشان را از خواب بیدار کنند و پیش او ببرند.

شما خودتان چه حدسی می‏زنید؟

من هیچ‏چیز خاصی نمی‏توانم بگویم، ولی شاید ربطی به مسئله‏ی یارانه‏ها هم داشته باشد و صحبت‏هایی که ایشان قبلاً در این مورد داشتند. صدالبته بعد از این هم می‏توانستند روشنگری‏های خود را داشته باشند و خیلی بیشتر مردم را نسبت به این قضیه آگاه کنند. این‏که پشت این بازی‏ها واقعاً چه هست نمی‌دانم.

با توجه به انتقادهایی که فریبرز رییس‌دانا به هدفمند کردن یارانه‏ها داشتند، فکر می‏کنید او را با شروع اجرای این قانون، با هدف جلو‏گیری از انتقادات آینده دستگیر کرده‌اند؟

شاید به نوعی بله؛ احساس کرده‏اند می‏توانند به شکلی پیشگیری کنند و یک‌سری صداها را برای مدت کوتاهی قطع کنند.

روحیه‏ی او خوب بود. وقتی خانه را ترک می‏کردند، توصیه‏ای به شما نداشتند؟

روحیه‏ی ایشان خیلی خوب بود. آرامش داشتند و صرفاً یک سری توصیه‏ی خصوصی داشتند که مواظب خودم و پسرم باشم. در همین حد بود. تعداد مامورینی که آمده بودند خیلی زیاد بود. برای من عجیب بود که یک‏باره هشت نفر شبانه به خانه‏ی آدم بیایند و بخواهند یک نفر را ببرند.

شما برای پی‏گیری وضعیت همسرتان چه اقداماتی انجام داده‏اید یا انجام خواهید داد؟ آیا وکیلی برای خود تعیین کرده‏اند؟

امروز صبح را من صرفاً به اطلاع‏رسانی گذرانده‏ام، تا جایی که توانسته‏ام و امکانش بوده، به دوستان و آشنایان اطلاع داده‏ام. چون به‏‏خصوص وقتی کسی را به این نحو بازداشت می‏کنند، طبق قانون، باید ظرف ۲۴ ساعت به خانواده اطلاع بدهند تا آنها بدانند که چه‏ باید بکنند، ولی آقای دکتر زرافشان که وکیل ایشان هستند، پی‏گیری کرده‏اند. البته هنوز اسمی از ایشان و پرونده‏ای در دادگاه انقلاب نیست. از فردا هم من به همراه آقای دکتر زرافشان پی‏گیر این مسئله خواهم بود و در درجه‏ی اول این‏که اصلاً ایشان کجا هستند.

Share/Save/Bookmark

 
 

بلیک ادواردز، کارگردانی که در طول بیش از نیم قرن با فیلمهای خاطرهانگیز و دوست داشتنی محبوبیت بسیاری در میان تماشاگران سینما داشت در سن هشتاد و هشتسالگی درگذشت.

کارگردانی که در صدر فیلم‌سازان کمدی قرار داشت

بلیک ادواردز اگرچه با هشت فیلم «پلنگ صورتی» (بر اساس شخصیت‌های مجموعه کارتونی به همین نام) شناخته می‌شود، اما در همان حال آفریننده‌ی برخی از شاهکارهای سینمای کلاسیک هالیوود از جمله «صبحانه در تیفانی» و «پارتی» نیز هست.


بلیک ادواردز در هنگام دریافت جایزه اسکار افتخاری

فیلم‌های ادواردز همواره نه تنها با استقبال عامه‌ی تماشاگران بلکه با نظر مساعد منتقدان نیز روبرو می‌شدند، جنی باسینگر، استاد تاریخ و مطالعات سینمایی در انستیتوی فیلم آمریکا از فیلم‌های بلیک ادواردز به‌عنوان فیلم‌هایی که می‌کوشند تا از سینما به مثابه یک رسانه تازه برای تحت تأثیر قرار دادن تماشاگر و روبرو کردن او با عواطف مختلف در طول فیلم بهره گیرد، یاد می‌کند.

باسینگر می‌گوید: «ادواردز بدون شک در صدر فیلم‌سازان کمدی قرار داشت. سبک کمدی او تلفیق کمدی فیزیکی اسلاپ استیک و کمدی زبانی بود. اما او همچنین به خوبی می‌دانست که چگونه کمدی را با تکنیک سینما در تدوین، میزانسن و دکوپاژ در هم بیامیزد. از این قرار ادواردز یک کارگردان تراز اول سینمای کمدی است.»

در واقع اکنون که پس از حدود شش دهه به فیلم‌های او نگاه می‌کنیم درمی‌یابیم که بدون ادواردز سینما طعم شیرین لبخند را نداشت. در فیلم‌های او اگرچه موقعیت‌ها در ابتدا ساده به نظر می‌رسند اما به مرور چنان پیچیده می‌شوند که گویی جز با آنارشی کمیک راه حلی برای آنها به نظر نمی‌رسد.

از رادیو تا سینما

بلیک ادواردز در ۲۶ جولای ۱۹۲۲ در اوکلاهوما متولد شد، پدرش کارگردان تئاتر بود، در نتیجه از همان نوجوانی به بازی و نمایشنامه‌نویسی روی آورد. در سال ۱۹۳۸ اروسن ولز به او شانس همکاری در نوشتن برخی از دیالوگ‌های نمایشنامه‌ی معروف و جنجالی رادیویی جنگ دنیاها را داد.

در سال ۱۹۵۹ او سریال پیتر گان را برای ان بی سی ساخت که سریال کارآگاهی کمدی بود و به محبوبیت بسیاری دست یافت، در این سریال ادواردز با هنری مانچینی (که بعدها آهنگساز مجموعه کارتونی پلنگ صورتی نیز شد) برای آهنگ‌سازی آن همکاری کرد که سرآغاز همکاری‌های بعدی آنها شد.

ادواردز هم‌زمان به فیلمنامه نویسی برای فیلم های کمدی نیز می‌پرداخت و سرانجام در سال ۱۹۵۵ نخستین فیلم‌اش را که تلفیقی از کمدی و موزیکال بود ساخت. این فیلم «لبخندت را با خودت بیار» نام داشت. سال بعد «او بالاخره خندید» را ساخت و در سال ۱۹۵۷ «آقای کوری» را با بازی تونی کرتیس ساخت که با استقبال منتقدان روبرو شد و از جمله ژان لوک گدار فیلم‌ساز آوانگارد موج نوی فرانسه از این فیلم در ساخت فیلم‌های نخست خود تأثیر گرفت.

تا سال ۱۹۶۱ بلیک ادواردز هر سال یک فیلم ساخت اما با ساخت «صبحانه در تیفانی» بود که به شهرتی جهانی دست یافت.

صبحانه در تیفانی

ویدئو: آنونس صبحانه در تیفانی

ادری هیپورن در این فیلم به عقیده‌ی بسیاری از منتقدان یکی از بهترین نقش های خود را ایفا کرده است. بازیگری که در تاریخ سینما نامش به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین بازیگران کمدی- رومانس ثبت و توسط انستیتوی فیلم آمریکا سومین بازیگر زن اسطوره‌ای تاریخ سینمای آمریکا خوانده شده است.

صبحانه در تیفانی

فیلم ماجرای دختری است که به قصد بازیگر شدن راهی نیویورک شده است اما پس از آشنایی با همسایه‌اش که نویسنده‌ است، مسیر زندگی‌اش عوض می‌شود.«صبحانه در تیفاتی» چنان موفقیت خیره‌کننده‌ای یافت که به نمونه‌ی موفقی از سینمای کمدی پس از جنگ جهانی تبدیل شد.


بلیک ادواردز و جولی اندروز پشت صحنه ولگردهای وحشی

«صبحانه در تیفانی» نامزد پنج اسکار شد و دو جایزه اسکار بهترین موسیقی متن (ماچینی) و بهترین ترانه (با اجرای هیپورن) را از آن خود کرد.

روزهای شراب و گل سرخ و پلنگ صورتی

ادواردز موفقیت خود را سال بعد با «روزهای شراب و گل سرخ» تکمیل کرد و پس از این فیلم بود که ادواردز از افراط در نوشیدن مشروبات الکلی دست کشید.نقش جک لمون در این فیلم همچون هیپورن در «صبحانه در تیفانی» با تحسین منتقدان روبرو شد، لمون نیز مانند هیپورن نامزد اسکار بهترین بازیگر شد اما او هم از دست یافتن به این جایزه برای این فیلم بازماند.

در سال ۱۹۶۳ او شخصیت پلنگ صورتی را خلق کرد که سال بعد در کارتونی به همین نام به محبوبیت و شهرت بسیاری دست یافت، فیلم با همین نام به شهرت رسید: «پلنگ صورتی» با بازی پیتر سلزر انگلیسی در نقش کارآگاه کلوزو فرانسوی!


بلیک ادواردز و پلنگ صورتی

«پلنگ صورتی» اگرچه در گیشه با موفقیت بسیاری روبرو شد، اما در مقایسه با دو فیلم قبلی ادواردز نظر منتقدان را چندان جلب نکرد، با این حال ادواردز دومین فیلم پلنگ صورتی‌اش را در حالی ساخت که کارتون پلنگ صورتی به محبوبیت بی‌سابقه ای در آمریکا دست یافته بود:« تیری در تاریکی».

پارتی، تلفیقی از سبک‌های گوناگون در فیلم‌های کمدی

ادواردز پس از چند فیلم موفق دیگر «پارتی» را ساخت. در این فیلم پیترسلزر در نقش یک بازیگر آماتور هندی ظاهر می‌شود که از یک پارتی در هالیوود سردرمی‌آورد؛ یک کمدی موقعیت با طنز ظریف و انتقادی زیرپوستی. «پارتی» همچنین ترکیبی از انواع کمدی نیز هست؛ حتی کمدی اسلپ استیک صامت در تقابل با شوخی‌های کلامی که بخشی از آن از فیلم‌های ژاک تاتی به ویژه« دایی من» الهام گرفته شده است.

«پارتی»، نمونه ای از سینمای کمدی آوانگارد در تاریخ سینما خوانده شده است که در عین حال تلفیقی بدیع از سبک‌ها و گرایش‌های مختلف کمدی است.


نمایی از فیلم پارتی

از انتقام تا نفرین پلنگ صورتی

ادواردز در سال ۱۹۷۰ «لیلی عزیز» را می‌سازد که بار دیگر بازگشتی‌ست به سینمای موزیکال و با بازی جولی اندروز ستاره‌ی افسانه‌ای سینمای موزیکال (مری پاپینز، آوای موسیقی- در ایران: «اشک‌ها و لبخندها»- و «ستاره») که پیش از آن با بلیک ادواردز ازدواج کرده بود.

پس از سه تجربه‌ی ناموفق در ساخت یک وسترن، یک دارم بیمارستانی و یک فیلم جاسوسی بار دیگر به پلنگ صورتی پناه می‌برد و در سال ۱۹۷۵«بازگشت پلنگ صورتی» و بلافاصله پس از آن «پلنگ صورتی بار دیگر می‌تازد» و در سال ۱۹۷۸ «انتفام پلنگ صورتی» را می‌سازد.

فیلم‌های بعدی او «ده» (۱۹۷۹) ، «S.O.B» (که فیلمی در هجو هالیوود بود، ۱۹۸۱)، «رد پای پلنگ صورتی» (۱۹۸۲)، «ویکتوریا، ویکتوریا» (۱۹۸۲)، «نفرین پلنگ صورتی» (نخستین فیلم سری پلنگ صورتی پس از مرگ پیتر سلرز و با بازی راجر مور در نقش کارآگاه کلوزو ۱۹۸۳)، «مردی که عاشق زنان بود» (۱۹۸۳) ، «میکی+ ماود» (۱۹۸۴)، «یک خرابکاری اساسی» (۱۹۸۶)، «زندگی همینه» (۱۹۸۶)، «قرار ملاقات الکی» (با بازی بروس ویلس ۱۹۸۷)، «غروب» (۱۹۸۸)، «برهنگی» (۱۹۸۹)، «تغییر مسیر» (۱۹۹۱) همگی فیلم‌های موفقی بودند.
آخرین فیلم ادواردز بازگشت دوباره‌ی او به سری پلنگ صورتی بود، «پسر پلنگ صورتی»(۱۹۹۳) با بازی روبرتو بنینی، کمدین مشهور ایتالیایی در نقش کارآگاه کلوزوی دوم که بار دیگر ثابت می‌کند پلنگ صورتی بدون پیتر سلزر رمقی ندارد.

کارگردانی برای لبخندهای فراموش شده

در سال ۲۰۰۴ آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا جایزه‌ی اسکار افتخاری یک عمر فعالیت سینمایی خود را به بلیک ادواردز تقدیم کرد.

اسکار افتخاری برای بلیک ادواردز

بلیک ادواردز که در اغلب مواقع با سوژه‌هایی چون عشق، ازدواج، حرفه و پیش‌انگاره‌های جنسی کار می‌کرد به گونه‌ای خلاق در هر فیلم زوایای مختلفی از شخصیت انسان که اساس موقعیت‌های کمدی با وجود مناسبات ناسازگار را پدید می‌آورد، را زیر نورافکن خود قرار می‌داد.

موقعیت‌های کمیک فیلم‌های او در اغلب مواقع براساس تعارض میان واقعیت‌ها و ایده‌آل‌ها و ناسازگاری میان شخصیت و محیط پدید می‌آید ولی گاهی نیز اساساً متکی بر ویژگی‌های شخصیت اصلی او نظیر بازرس کلوزو است، کارآگاهی دست و پا چلفتی که در عین حال به قول ادواردز هرگز حتی به ذهن‌اش هم فکر شکست و تسلیم را راه نمی‌دهد.

ویدئو: رد پای پلنگ صورتی

از جهنم برنگرد

ادواردز که شش فیلم موفق با پیترسلزر در سری پلنگ صورتی‌اش (با احتساب« تیری در تاریکی») ساخته است گفته بود که کار کردن با این نابغه‌ی بازیگری کار چندان آسانی نبود و گاه او به نظرش یک فرد اسکیزوفرنیک که به جنون ادواری مبتلاست (افسرده و مانیاک یا بیش از حد سرخوش است) رسیده است از جمله یک بار در میانه‌ی فیلم‌برداری یک فیلم ،نصف شب به او زنگ زده و گفته است که همین الان با خدا حرف زدم و او به من گفت که چطور نقش‌ام را بازی کنم. ادواردز می‌گوید به او گفتم خیلی خُب صبح می‌بینم، حالا بزار بخوابم، اما فردای آن روز او وحشتناک بود و بازی‌اش حتی یک لبخند هم بر لب ما نیاورد، به او گفتم پیتر دفعه‌ی بعد که با خدا حرف زدی به او بگو بزار توی همان جهنم بمانی و هرگز به سینما برنگردی. پیتر که دلخور شده بود، صحنه را ترک کرد و یک هفته به فرانسه رفت.


نمایی از فیلم صبحانه در تیفانی

زندگی همین است

ادواردز در سال 1968 و بر سر تدوین «پارتی»، درگیر جدالی شدید با مدیران استودیو شد و به حالت قهر به سوئیس رفت. او بعدها در این‌باره گفت که هالیوود تنها به او به‌عنوان یک واسطه‌ی پول‌ساز نگاه می‌کرده است.
او البته چند سال بعد با فیلم S.O.B انتقامش را از هالیوود گرفت. سام واسن نویسنده‌ی کتابی که اخیراً درباره‌ی سینمای بلیک ادواردز منتشر شده است می‌گوید نقش او در سینمای کمدی بی‌شک کمتر از نقش چاپلین، ارنست لوبیچ و بیلی وایلدر نیست.

به اعتقاد واسن، ادواردز بدون شک آخرین کارگردان- فیلم‌نامه‌نویس بازمانده‌ی سینمای کمدی جریان اصلی هالیوود بود.

برخلاف ظاهر که ادواردز یک کارگردان کمدی مشهور بود، سال‌ها از افسردگی بالینی رنج می‌برد و مدت‌ها تحت روانکاوی قرار داشت و با کمک یک روانشناس بالینی که درمانگر او بود فیلم‌نامه‌ی « زندگی همینه» را نوشت.
او پیش‌تر گفته بود ساختن فیلم برایش حکم روان درمانی را داشته است.

بلیک ادواردز در هنگام دریافت اسکار افتخاری‌اش گفت: «رفقا و دشمنان در موفقیت من سهمی یکسان داشتند، من نمی‌توانستم بدون دشمنانم موفق شوم.»

فیلم های بلیک ادواردز در اغلب مواقع لبخندی بر لب‌ها می‌نشاند که از طنزی عمیق و آگاهانه نشان دارد؛ لبخندی که شاید این روزها کمتر با محصولات کارخانه‌ای هالیوود دست‌یافتنی باشد.

Share/Save/Bookmark

 
 

تحصن هفت فعال حقوق زنان برای آزادی نسرين ستوده، وکيل زندانی و در اعتصاب غذا در ايران، با وجود سرمای شديد هوا، امروز در ژنو آغاز شد.

به گزارش صفحه فيس‌بوکی که به‌مناسب اين تحصن آغاز به‌کار کرده است، شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل، محبوبه عباس‌قلی‌زاده، منصوره شجاعی، شادی صدر، پروين اردلان، خديجه مقدم و آسيه امينی، هفت فعال ايرانی حقوق زنان و حقوق بشر علی‌رغم بارش برف و سرمای شديد اروپا، خود را به مقر سازمان ملل در ژنو رساندند تا تحصن خود را در حمايت از نسرين ستوده، آغاز کنند.


شيرين عبادی به‌همراه فعالان زن در تحصن ـ عکس از فيس‌بوک

بر اساس اين گزارش‌ها محبوبه عباس‌قلی‌زاده، خديجه مقدم، آسيه امينی و منصوره شجاعی در آخرين ساعت‌های شب گذشته به ژنو رسيدند اما شيرين عبادی، پروين اردلان و شادی صدر به دليل برف و سرما در فرودگاه‌ها و ايستگاه‌های قطار اروپا مدتی سرگردان ماندند.

تحصن‌کنندگان رسيده به ژنو در زيرزمين پناهگاهی باقی‌مانده از دوران جنگ سرد نخستين جلسه هماهنگی برای تدارک تحصن را با همراهانی از کشورهای سوييس و اتريش برگزار کردند.

شيرين عبادی: خانم پيلای بايد بداند که يک وکيل، يک فعال حقوق بشر در ايران، در حال مرگ است و او بايد کاری بکند

شيرين عبادی پس از آن‌که سرانجام خود را به محل تحصن رساند در گفت‌وگويی با خبرنگاران اعلام کرد که اگر فعالان حقوق بشر نمی‌توانند در ايران فعاليت کنند، در مقابل سازمان ملل فرياد می‌زنند تا خانم ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل بداند که مسئول وضعيت حاکم در ايران اوست.

شيرين عبادی که اين سخنان را دقايقی پيش از آغاز کنفرانس مطبوعاتی تدارک ديده شده در ساعت ۱۰ و ۳۰ دقيقه بيان می‌کرد افزود: «خانم پيلای بايد بداند که يک وکيل، يک فعال حقوق بشر در ايران، در حال مرگ است و او بايد کاری بکند.»

برنده جايزه صلح نوبل همچنين گفت: «نسرين ستوده تنها زندانی سياسی در ايران نيست. تعداد ديگری از زندانيان نيز در اعتصاب غذا به‌سر می‌برند و بيش از ۴۰ روزنامه‌نگار و وب‌نگار در زندان‌اند.»

او از محمد اوليايی‌فرد وکيل ديگر زندانی در ايران نيز نام برد که گفته می‌شود پزشکان وی را مبتلا به بيماری سرطان دانسته‌اند.

طبق گزارش‌هايی که تا لحظه تنظيم اين خبر منتشر شده است، تحصن پس از برگزاری نشست مطبوعاتی و در ساعت ۱۳ آغاز شده اما هنوز گزارشی از نشست مطبوعاتی تحصن‌کنندگان منتشر نشده است.

اين فعالان زن سه روز پيش با انتشار بيانيه‌ای اعلام کردند که در اعتراض به وضعيت نسرين ستوده از روز دوشنبه ۲۹ آذر در مقابل دفتر سازمان ملل در ژنو تحصن می‌کنند. آن‌ها از مردم درخواست کردند که به اين اعتراض عمومی بپيوندند.

شیرین عبادی در گفت‌وگو با رادیو زمانه اين تحصن را «نامحدود» اعلام نمود و دلیل آن را وخامت حال نسرین ستوده عنوان کرد و گفت: «خواسته ما آزادی نسرین به قید وثیقه و دادرسی عادلانه در مورد او است.»

هم‌زمان با آغاز تحصن هفت فعال حقوق زنان در ژنو، برخی ایرانیان مقیم کشورهای دیگر نیز برنامه‌هایی برای حمایت از این حرکت و اعتراض به بازداشت نسرین ستوده تدارک دیده‌اند.

نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۸۹ تاکنون در سلول انفرادی به‌سر می‌برد و به درخواست‌های مکرر او و وکلایش برای آزادی به قید وثیقه توجهی نشده‌ است، وی که پیش از این نیز به مدت ۲۸ روز در اعتصاب غذا بود، از تاریخ ۱۳ آذر برای بار دوم و در اعتراض به عدم رعایت قوانین دست به اعتصاب غذای خشک زده‌ است.

Share/Save/Bookmark

 
 

آنچنان که در بخش نخست این نوشته آمد، خشونت نمایشی در فرایند نمایش هدفمند احساسات در جهت برانگیختن تأثیری معین بر دیگران اِعمال می‌شود. عرصۀ بروز و کاربرد این خشونت کناکنش (interaction) میان انسانها است و هر کس و هر گروهی نیز از امکان و امکانات اِعمال آن برخوردار است. از اینرو نیز حضوری همه جانبه در زندگی روزمرۀ اجتماعی دارد.

در بخش یکم این نوشته به ویژگی‌های خشونت نمایشی پرداخته شد. مشخص شد که این شکل از خشونت کنش حسی‌ای است که به مهار عقلانیت درآمده و بر ساختار عاطفی وجود انسانها اِعمال می‌شود. دیگر ویژگی‌های آن تنوع در شکل کاربرد، ماندگاری و جهانشمولی است. اینک در بخش دوم، شکل‌های گوناگون این خشونت را برمی‌شمرده و میزان تأثیر این شکل از خشونت بر احساسات و رفتار انسانها را بررسی می‌کنیم.

خشونت نمایشی خشونتی چندان پنهان در گسترۀ زندگی روزمره نیست. خشونت نمادین و انضباطی را شاید بتوان بسان عقلانیت نظم و ضرورت کارکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی دید و آن را بسان خشونت احساس نکرد، ولی خشونت نمایشی بسیاری از اوقات خود را به رخ ما می‌کشد. آنگاه که کسی ما را فریب می‌دهد و یا به سمت احساس و باور درکی ناخواسته شوق می‌دهد، اِعمال آن را بر خود احساس می‌کنیم. ولی شکل‌هایی از خشونت نمایشی بیش از آنکه خشن و دردناک احساس شوند همچون احساس شور یا گشایشی برای ابراز وجود و سرزندگی جلوه می‌کنند.

شکل‌های بارز خشونت نمایشی

دو شکل بارز و تا حد زیادی مطرح خشونت نمایشی برساختن اقتدار و همبستگی در چارچوب مراسم آئینی هستند.

شکلی از اقتدار که بنام اقتدار فرهمندانه مشهور است وابسته به نمایش اقتدار است. رهبر فرهمند به وسیلۀ نمایش توانمندی‌ها و ویژگی‌های شخصیتی فوق‌العادۀ خویش هوادار و دنباله‌رو برای خود می‌آفریند. او کسی است که دارای جذابیت و اقتدار به شمار می‌آید، اما او باید بتواند این جذابیت و اقتدار را به نمایش بگذارد تا دارندۀ آن به شمار آید.

رهبران فرهمند قرن بیستم بیشتر کسانی بوده‌اند که دارای توانمندی‌های خاصی در زمینۀ سخنوری، سرزندگی اندامی و شجاعت (یا مهارت در ادعای آنها) به شمار آمده‌اند. به هر رو، نمایش توانمندی‌ها و ویژگی‌های فوق‌العاده نه به گونه‌ای دلبخواهی، که در چارچوب مراسم آئینی رخ می‌دهد.

اقتدار در صحنه‌های نمایشی با الگوی رفتاری خاصی بر ساخته می‌شود. تعریف اولیۀ مراسم آئینی پیشبرد کنش در بستر کناکنش با ضرب‌اهنگی معین و بر اساس الگویی خاص است. الگوی مراسم آئینی وجهی تقدس‌گونه دارد و تقدس آن در نمادی معین تجلی می‌یابد. بدین سان نمایش اقتدار در بستر کناکنش رهبر فرهمند با توده‌های مخاطب در چارچوب مراسمی با ضرب‌آهنگ و الگویی معین صورت می‌گیرد.

بعلاوه در نمایشِ اقتدار همواره از نمادهایی مقدس گونه بهره برده می‌شود. فرهمندی رهبر و اقتدار او در بستر مراسم آئینی به توده‌های مخاطب القاء می‌شود. خشونت نهفته در مراسم آئینیِ از چشم هیچ ناظر خارجی‌ای پنهان نمی‌ماند ولی برای افراد شرکت کننده در کناکنشهای مرتبط با آن نه همچون خشونت که همچون امکان دستیابی به شور احساس می‌شود.

اقتدار به طور کلی به وسیله خشونت نمایشی اِعمال شده در مراسم آئینی و بر بستر آن برساخته می‌شود. این را می‌توان در دوران معاصر به سهولت در مورد اقتدار سیاسی مشاهده و تجربه کرد. رسانه‌های همگانی با دستکاری احساسات و بمباران ذهن مخاطبین خود اشخاصی را فرهمند و دارندۀ اقتدار معرفی می‌کنند. ولی مشاهدۀ آن در مورد اقتدار علمی پژوهشگران و دانشمندان تا حدی دشوار است. ظاهراً اقتدار علمی امری وابسته به حقیقت نظریه‌ها و توان آنها در توضیح مسائل و مشکلات است و ارتباطی با نمایش جنبه یا جنبه‌هائی از نظریۀ علمی یا شخصیت دانشمندان ندارد.

توماس کوهن با نگارش کتاب "ساختار انقلاب علمی" این برداشت از دانش را به چالشی جدی گرفته است. کوهن شرایط اچتماعی و فرهنگی و نگرش جامعۀ پژوهشگران را عامل اصلی گذار از یک الگوی (یا پارادیم) علمی به الگویی دیگر می‌د‌اند. به عبارت دیگر حاکمیت یک باور یا الگوی علمی بر اذهان (پژوهشگران) امری وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسی و وضعیت جامعۀ پژوهشگران و نه وابسته به درجه صدق آن الگو است. کوهن به نقش خشونت نمایشی نمی‌پردازد ولی می‌توان در راستای آنچه او طرح کرده، نقش آن را مورد توجه قرار داد. اهمیت و درجۀ نفوذ یک نظریه و باور علمی امری است که بطور نسبی وابسته به چگونگی نمایش آن است. چگونگی طرح یک نظریه، طرز نگارش و ارائۀ آن، انتخاب مکان مطرح ساختن آن و برخورداری یا عدم برخورداری از امکانات مطرح ساختن آن در جامعۀ پژوهشگران، همه، بر درجه نفوذ و اعتبار آن نظریه اثر می‌گذارد.

خشونت نمایشی در مراسم آئینی

شکل دیگری از خشونت نمایشی که باز همچون خشونت احساس نمی‌شود، برسازی همبستگی به اتکای مراسم آئینی است. گروه‌های اجتماعی چه در سطح گروه‌های خُردی مانند خانواده و جمع دوستان و چه در سطح گروه‌های بزرگی همچون جامعه و ملت نیازمند بازسازی پی در پی یگانگی خود هستند، تا دچار تشتت و فروپاشی نشوند.

حتی نهادهای رسمی اجتماعی و سیاسی، نهادهایی مانند مدرسه، بیمارستان و زندان، نیازمند بازسازی یگانگی اعضای خود و وابستگی آنها به ساختار نهاد هستند تا بتوانند برجای بمانند. این یگانگی، همانگونه که دورکهایم بر آن تأکید کرده، به وسیلۀ مراسم آئینی آفریده می‌شود.

توجه دورکهایم بیشتر معطوف به آئینهای دینی و نقش این آئینها در تقویت و تعمیق همبستگی اجتماعی است، ولی نظریۀ او را می‌توان درباره حوزه‌های خرد زندگی اجتماعی نیز بکار بست. دورکهایم بر آن است که فرد به وسیلۀ شرکت در مراسم آئینی و احساس شور جمعی که در حرکات هماهنگ جمعی و بزرگداشت الگوی رفتاری معین تجلی می‌یابد، از خود و محدودۀ تنگ زندگی شخصی و فراز و نشیب‌های آن فاصله گرفته با جمع به احساس یگانگی می‌رسد. در این فرایند، شخص خود را همچون عضو فعال و پیوسته به جمع، سرزنده و قدرتمند احساس می‌کند.

آنچه در بررسی‌ دورکهایم مورد توجه قرار نمی‌گیرد، جنبۀ نمایشی مراسم آئینی و خشونتی است که این مراسم بر یکایک افراد اِعمال می‌کند. شکی نیست که در فرایند شرکت در مراسم آئینی، فرد به احساس یگانگی با جمع می‌رسد ولی او کافی است تا در مراسم آئینی شرکت کند تا به چنین احساسی دست یابد. مراسم آئینی احساسات او را، بوسیلۀ نمایش همدلی و یگانگی در بستر کنش هماهنگ، نشانه می‌گیرند.

در فرایند برسازی همبستگی در مراسم آئینی چه بسا که از خشونت فیزیکی نیز استفاده شود بدون اینکه بسان خشونت احساس شود. برای آنکه نمایش هماهنگی و شور ایجاد شده در نتیجۀ آن کاملاً واقعی جلوه کند، گاه نیاز به اقدامی متفاوت و رادیکال در حد کاربرد خشونت فیزیکی است. این خشونت همچنین بیشترین احساس را می‌تواند نزد افراد شرکت کننده در مراسم بیافریند. این فقط در مراسم تعزیه تاسوعا و عاشورا و وجد صوفیان نیست که از خشونت فیزیکی (وارد آوردن ضربه بر تن خود و دیگران) استفاده می‌شود، در دنیای مدرن نیز نوجوانان و جوانان و برخی از گروه‌های اجتماعی همچون دوستداران باشگاه‌های ورزشی از آن استفاده می‌کنند.

اِعمال خشونت فیزیکی بر خود (چه از سوی یکایک افراد بر خود و چه از سوی جمع بر خود)، بطور ساده و ناب، وحشتناک و غیر قابل تحمل است، اما آنهنگاه که خود انگیخته و در چارچوب مراسم آدینی بکار گرفته می‌شود معنایی یکسره متفاوت می‌یابد.

میزان تأثیر خشونت نمایشی

خشونت نمایشی بیش از دیگر شکل‌های خشونت محدود به زمان و مکان کاربرد آن است. تأثیرنمایش چه بسا که فوری پس از پایان کناکنش و اجرای نمایش به پایان رسد. کاربرد خشونت نمایشی وابسته و بدان خاطر تا حد زیادی محدود به صحنۀ نمایش است. صحنه بیش از آنکه مکانی برای نمایش فراهم آورد چارچوب آن را مشخص ساخته، به نقشها تعین می‌بخشد. صحنه در ارتباطی متقابل با کناکنش قرار دارد. هر یک دیگری را تقویت می‌کند.

تا زمانی که افراد در صحنه حضور دارند و در پیشبرد کناکنش نقش ایفا می‌کنند، از خشونت نمایشی تأثیر می‌پذیرند اما آن هنگام که صحنه و کناکنش را ترک می‌گویند، دیگر چندان متأثر از آن باقی نمی‌مانند. تا حدی دغدغه‌های زندگی افراد را به وادار به بذل توجه به مسائل دیگری می‌سازد، اما مهمتر از آن افراد فرصت پیدا می‌کنند تا از چشم‌اندازی کلی‌تر و عینی‌تر از صحنۀ نمایش و کناکنش به نمایش بنگرند.

نمایش نه آنچه را که هست که آنچه را که دلخواه و مطلوب کسانی خاص است به مخاطب ارائه می‌دهد. آنچه که هست در خود دارای هستی معینی نیست. این جامعه یا هنجارهای غالب است که آن را بسان "هست" تعریف می‌کند. رها از صحنۀ نمایش و کناکنش، انسانها فرصت پیدا می‌کنند تا به واقعیت پی ببرند.

برای بجا گذاشتن تأثیر دراز مدت، خشونت نمایشی می‌تواند پی در پی تکرار شود، ولی این به خودی خود از کارآیی خاصی برخوردار نیست. همواره بیم آن وجود دارد که افراد بدان عادت کنند و دیگر از نمایش متأثر نشوند. با اینهمه بسیاری از نمایشها همچون مراسم آئینیِ برسازندۀ همبستگی پی در پی تکرار می‌شوند و گاه نیز تکرار در خود برای انسانها جذاب جلوه می‌کنند. مهمتر از تکرار اما داغ ساختن نمایش و تشدید میزان (فرضی) تأثیر است تا در اعماق وجود انسانها بر جای ماند.

نمایش را می‌توان به وسیلۀ دو راهکار متفاوتِ هر چه بیشتر احساسی کردن آن و فراهم آوردن امکان دخالت همگانی داغ کرد. بیان هر چه بیشتر و هر چه تندتر احساسات حساسیت بیشتری را نزد دیگران برمی‌انگیزد و بدانوسیله بهتر و بیشتر می‌توان آنها را متأثر ساخت. درگیر ساختن افراد در فرایند کناکنش و سپردن نقشی معین به آنها در نمایش نیز، بر میزان حساسیت آنها می‌افزاید. در حد تماشاچی یا مخاطب صِرف، افراد ممکن است هر آن علاقۀ خود را به نمایش از دست بدهند یا توجه و حواس خود را معطوف به مسائلی دیگر سازند. ولی آنگاه که با ایفای نقشی فعال درگیر نمایش می‌شوند، به جزئی سرزنده آن تبدیل شده خود را حساس به کارکرد آن می‌سازند.

هر دو راهبرد، تا حدی خطرناک برای امر اِعمال قدرت هستند. داغ ساختن نمایش، مهار و هدایت آن را مشکل می‌کند. احساسی ساختن هر چه بیشتر نمایش می‌تواند به تحریک دیگران انجامیده آنها را به دست زدن به کنشهای نابهنجار و غیر قابل پیش بینی و مهار سوق دهد. همه ما به تجربه می‌دانیم که نمایش تند احساساتی مانند خشم یا اندوه می‌تواند واکنش تند و ناگهانی دیگران را برانگیزد و هدایت کناکنش را در راستای رسیدن به هدفی مشخص مشکل سازد. همیشه این خطر وجود دارد که کل کناکنش و در نتیجه صحنۀ اجرای نمایش و اِعمال قدرت دچار فروپاشی شود و دیگران یا صحنه را ترک کنند یا دست به اجرای نمایشی متفاوت بزنند.

دخالت دادن دیگران در اجرای نمایش و سپردن نقش بدانها نیز اِعمال قدرت را با مشکل روبرو می‌سازد. هر آن احتمال دارد که آنها هدایت و اجرای نمایش را خود در دست گیرند و آن را به عرصۀ اِعمال قدرت از سوی خود، بازی یا لودگی تبدیل کنند. انسانها منتطر بهانه هستند تا خود در صحنۀ نمایش نقش اصلی را ایفا کنند و آنگاه که کارگردانان نمایش چنین نقشی را به آنها واگذار می‌کنند چه بسا که آنها تمامی نمایش را بمهار خود در آورند یا هدایت آن را در دست گیرند.

بدون شک می‌توان دیگران را به گونه‌ای سازمان‌یافته و هدفمند در فرایند کناکنش شرکت داد. نقش‌هائی محدود و پیشاپیش تعریف شده به آنها واگذار کرد و از خودانگیختگی آنها جلوگیری کرد. این عملاً راهبرد حاکم بر بسیاری از جلسات و گردهمایی‌هایی سیاسی و اجتماعی و همچنین سازماندهی کار در کارخانه و اداره و حتی مدرسه است. شنونده، کارگر یا شاگرد فقط قرار است تا حد معینی در پیشبرد نمایش دخالت کند. ولی این مشکل وجود دارد که یا سرزندگی افراد آنچنان محدود شود که دیگر حساسیتی از خود نشان ندهند و در نتیجه خشونت نمایشی کارآیی خود را از دست بدهد یا آنکه زمینۀ فعالیت افراد و ایفای نقش چنان باز و گسترده شود که آنها نمایش را در دست خود گیرند و نقشی بسی مهمتر یا قدرتمندتر از شنونده، کارگر یا شاگرد محض ایفا کنند.

دموکراسی و خشونت نمایشی

خشونت نمایشی، در تفاوت با دیگر شکل‌های خشونت می‌تواند زمینه را برای شکل‌گیری دموکراسی و یا بطور کلی‌تر سرزندگی انسانها در گسترۀ زندگی اجتماعی فراهم آورد. افراد همگی می‌توانند، صرفنظر از آنکه در چه موقعیتی در صحنه نمایش و بطور کلی‌تر درجامعه قرار دارند، نقشی فعال در اِعمال این شکل از خشونت داشته باشند. هر کس می‌تواند خود با استفاده از ابزارهای نمایشی‌ای که در اختیار دارد اِعمال خشونت نمایشی دیگران را خنثی کرده خود به اِعمال آن دست زند. هر کس از امکانات نمایشی خاصی برخوردار است و می‌تواند آنها را بکار گیرد. کسی که شاید از پوشاک و الگوی حرکت اندامی مطلوبی برای یک موقعیت خاص برخوردار نیست و خود را در صحنۀ نمایشی بیگانه با موقعیت اجتماعی خود می‌یابد، باز می‌تواند به اتکای مهارت فرهنگی خود در زمینه کلام‌پردازی دیگران را مسحور و متآثر از روایتهای خود سازد. کسی دیگر شاید بتواند با استفاده از اندام و سیمای خود و نمایش آن به شیوه‌ای خاص نوعی خشونت بر دیگران اِعمال کند.

بدون شک صحنۀ نمایش و فرایند کناکنش بطور معمول آنگونه سازماندهی می‌شود که فرصتی برای اِعمال خشونت نمایشی کلیۀ بازیگران پیش نیاید ولی از آنجا که این افراد را نیز باید در پیشبرد نمایش دخالت داد به هیچ وجه نمی‌توان امکان ایفای نقش فعالتری را از آنها باز ستاند.

همزمان، اِعمال خشونت نمایشی شور کوشندگی و دخالت در فرایند کناکنشها را در وجود افراد دامن می‌زند. تا زمانی که افراد فقط آماج خشونت نمایشی هستند و خود نقشی فعال به عهده ندارند شوری برای ادامه ایفای نقش و شرکت در دیگر کناکنشها نخواهند داشت، اما آن هنگام که بتوانند خود هدایت کناکنش را به عهده گیرند و دیگران را متأثر از کنش خود سازند، به شور کوشندگی دست می‌یابند. در این حال با اعتماد به نفس و احساس قدرت کناکنش را دنبال کرده و در جستجوی عرصه‌هایی بر می‌آیند که بتوانند توان و قدرت خویش را بکار گیرند. شاید از همین رو نهادهای رسمی اجتماعی و همچنین نهادهای خُرد اجتماعی با استفاده از انواع خشونت اجازه نمی‌دهند عناصر آماج خشونت به ایفای نقشی فعال در کناکنش‌ها بپردازند و بدان وسیله شور دخالت در گسترۀ زندگی اجتماعی را به دست آورند.

در مجموع، خشونت نمایشی شکلی از خشونت است که هر چند جزء نازدودنی زندگی اجتماعی است و در گسترۀ زندگی اجتماعی بسیاری را از سر زندگی و احساس و کنش به شیوۀ دلخواه خود باز می‌دارد ولی امکانهای معینی در اختیار انسانها قرار می‌دهد.

خشونت نمایشی نه فقط از سوی انسانها در فرایند کناکنش اِعمال می‌شود بلکه در جهت کارآیی هر چه بیشتر نیاز به دخالت دادن ابژۀ خود (انسانهای آماج اِعمال خشونت) در فرایند کناکنش دارد.

آموزگاران، کارکنان درمانی و مدیران در کلاس درس، بیمارستان و اداره برای نمایش اقتدار خود و سازماندهی فعالیت‌ها نیاز به دخالت دادن شاگردان، بیماران و کارگران در فرایند نمایش دارند. آنان می‌توانند نمایش خود را بدون توجه به میزان درگیری و توجه مخاطبان پیش برند، ولی در صورتی که بخواهند نمایششان از بیشترین میزان تأثیر برخوردار باشد، باید اجازه دهند که مخاطبین بازیگر صحنۀ نمایش شوند.

کاربران خشونت نمایشی همچنین می‌توانند با بیان قوی‌تر احساسات بر میزان تأثیرگذاری نمایش بیفزایند. در این فرایند اِعمال خشونت با مشکل روبرو خواهد شد. مخاطبین خشونت چه بسا که خود مهار تمامی فرایند نمایش را در دست گیرند و آن را در خدمت اهداف خود سازماندهی کنند. این امر زمینه را برای سرزندگی افراد و دموکراسی فراهم می‌آورد. ولی کاربران خشونت نمایشی، کسانی که از بیشترین امکانات برای اِعمال آن برخوردارند همیشه مراقب هستند که توده‌ها در فرایند اِعمال خشونت نمایشی نقشی فعال ایفا نکنند. صحنۀ نمایش، رفتار، کلام، پوشش و آرایش کاربران، همه، آن گونه سامان داده می‌شوند که توده‌ها مسحور نمایش شوند.

Share/Save/Bookmark

مطلب پیشین
خشونت نمایشی -۱: ویژگی‌های خشونت نمایشی

 
 

اسفنديار رحيم‌مشايی، رئيس دفتر محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهور ايران گفت کسی مهرداد بذرپاش را از رياست سازمان ملی جوانان برکنار نکرده است.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، رحيم‌مشايی افزود: «بذرپاش به درخواست خود از رياست سازمان ملی جوانان کناره‌گيری کرده است و از دو سال پيش به دنبال کناره‌گيری از رياست اين سازمان بوده است.»


روز گذشته پيش از آن‌که خبر برکناری مهرداد بذرپاش به شکل رسمی اعلام شود تارنمای تابناک نوشت: «محمود احمدی‌نژاد در جلسه امروز هيئت دولت در پی انتقاد مهرداد بذرپاش از برخی دخالت‌های اسفنديار رحيم‌مشايی در امور سازمان ملی جوانان دستور به برکناری وی داده است.»

همچنين واحد مرکزی خبر به نقل از رئيس سازمان ملی جوانان نوشت: «رفتنم از اين سازمان محتمل است و تا پايان جلسه امروز هیأت دولت اين موضوع قطعی می‌شود.»

فرحناز تاکستانی حکم محمود احمدی‌نژاد برای رياست سازمان ملی جوانان را به دليل کسالت نپذيرفت

مهرداد بذرپاش افزود: «ديروز و امروز هنوز چيزی به اينجانب ابلاغ نشده است و من از ساعت ۱۲ امروز تاکنون در شش جلسه هیأت دولت شرکت کرده‌ام.»

وی گفت: «البته از چند وقت پيش به اين جمع‌بندی رسيده‌ايم و در پايان جلسه هیأت دولت ماندن يا رفتنم به‌طور دقيق مشخص خواهد شد.»

با انتشار خبر برکناری مهرداد بذرپاش، برخی منابع خبری از فرحناز ترکستانی، معاون دانشجويی و فرهنگی وزارت بهداشت به‌عنوان يکی از گزينه‌های جايگزين بذرپاش نوشتند.

امروز صبح اعلام شد که محمود احمدی‌نژاد حکم انتصاب فرحناز ترکستانی به سمت معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان ملی جوانان را امضا کرده است و مهرداد بذرپاش به سمت مشاور اجتماعی رئيس جمهور منصوب شد.

اما با گذشت ساعتی از ابلاغ اين حکم، مهدی هداوند، مشاور اجرايی معاون دانشجويی و فرهنگی وزارت بهداشت گفت: «فرحناز ترکستانی اکنون کسالت دارد و اعلام کرده است که اين حکم رئيس جمهور را به همين دليل نمی تواند بپذيرد.»

برکناری‌ وزيران و مسئولان دولتی در روزهای اخير يکی از موضوعات بحث‌برانگيز در ايران بوده است.

۲۲ آذرماه جاری، منوچهر متکی، وزير امور خارجه ايران در حالی که برای انجام يک مأموريت در سنگال به‌سر می‌برد، از سوی محمود احمدی‌نژاد، رئيس‌جمهور اين کشور از کار برکنار شد و علی‌ اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی سرپرست وزارت امور خارجه گرديد.

روز شنبه ۲۷ آذر مراسم تودیع منوچهر متکی بدون حضور وی برگزار شد که در این مراسم محمدرضا رحيمی، معاون اول احمدی‌نژاد با تکذیب اخبار منتشر شده مبنی بر اتخاذ تصمیم عزل منوچهر متکی در زمان سفر وی به سنگال، گفت: «رئيس جمهور قبل از سفر سنگال با منوچهر متکی در رابطه با پايان دوره خدمتی ايشان گفت‌وگو کرده بود.»

متکی با تکذیب سخنان معاون اول رئیس جمهوری مبنی بر اطلاع وی از عزل خود، نحوه برخورد در برکناری یک وزیر در حین انجام مأموریت را «غیر اسلامی، خارج از عرف سیاسی و دیپلماتیک و توهین‌آمیز» خواند.

وی اظهار داشت که در دیداری که وی قبل از سفر به سنگال با محمود احمدی‌نژاد داشته «هرگز در جریان تعیین فردی به فاصله ۲۴ ساعت بعد از عزیمت به مأموریت» قرار نگرفته‌ است.

Share/Save/Bookmark

 
 

افزایش قیمت حامل‏های انرژی، یکی از بحث‏برانگیزترین و شاید نگران‏کننده‏ترین بخش‏های طرح تحول اقتصادی، سرانجام رسمیت یافت و اجرایی شد.بنزین، نفت گاز، نفت کوره، گاز مایع، گاز خودرو، نفت سفید، گاز طبیعی و برق از حامل‏هایی هستند که افزایش قیمت قابل توجهی یافته‏اند و واکنش‏های گوناگونی را در میان جامعه و در میان کارشناسان اقتصادی برانگیخته‏اند.

Download it Here!

رؤیا کریمی، مدرس دانشگاه‏های تهران در این زمینه می‌گوید: «من شوکه‏ام. فکر می‏کنم باید این اتفاق می‏افتاد، ولی تأثیرش روی قیمت‏های دیگر، روی مخارج زندگی، روی همه چیز، خیلی هراسناک است.»

اگر فکر می‏کنید باید این اتفاق می‏افتاد، چرا غافلگیر شدید؟

این میزان افزایش را انتظار نداشتم. یعنی این‏که یک‏باره، این‏قدر افزایش قیمت داشته باشد. در واقع در ایران، قیمت بنزین خیلی پایین بود. به همین دلیل هم بود که ترافیک این وضعیت را داشت. گازوییل از لیتری ۱۶ تومان شده است لیتری ۱۵۰ تومان. این یعنی ۱۰ برابر گران‏تر شدن. خب تمام کامیون‏ها برای ترددشان از گازوییل استفاده می‏کنند و به‏نظر من، تأثیر آن روی قیمت‏های دیگر و اصلاً روی تمام مخارج زندگی هراسناک است.

شما برای رفت‏وآمد روزانه به محل کار، از ماشین شخصی استفاده می‏کنید؟

من الان مدت‏هاست که بیشتر از وسیله‏ی نقلیه‏ی عمومی استفاده می‏کنم تا از وسیله‏ی نقلیه‏ی شخصی‏ام. برای این‏که ترافیک آن‏قدر بد و رانندگی به حدی سخت است که آدم فکر می‏کند بیشتر وقت می‏گذارم، هزینه‏ی کمتری می‏پردازم و با تاکسی، اتوبوس و مترو تردد می‏کنم. به این ترتیب من من که همیشه با ماشین شخصی این‏ور و آن‏ور می‏رفتم بیشتر کلاس‏ها را با تاکسی و اتوبوس می‏روم.

آیا پس از این افزایش قیمت، برنامه‏ای دیگری برای صرفه‏جویی دارید؟

من همین روش خودم را ادامه می‏دهم. چون واقعاً وسع‏ام نمی‏رسد که لیتری ۴۰۰تومان بنزین توی ماشین بریزم. قیمت آزاد آن ۷۰۰ تومان است که اصلاً برایم امکان ندارد.

فکر می‏کنید به‏طور کلی، جامعه‏ی مصرف‏کننده، چه برخوردی با این برنامه خواهد داشت؟

ما همیشه عادت کرده‏ایم خودمان را با مسائل و سختی خود تطبیق بدهیم. فکر می‏کنم همین من که الان این‏قدر از این قیمت‏ها و از سه و چهار برابر شدن قیمت‏ بنزین شوکه شده‏ام، بعد به‏مرور خودم را با آنها تطبیق می‏دهم. من نگران آنهایی هستم که این افزایش قیمت، تأثیر خیلی زیادی روی زندگی‏شان می‏گذارد.
من همه‏اش فکر می‏کنم که مردم چطوری می‏خواهند زندگی کنند. برای این‏که الان به‏اندازه‏ی کافی، مخارج بالا هست و تأمین زندگی خیلی متوسط، به‏شدت سخت است. حال اگر بخواهد این قیمت‏ها افزایش پیدا کند، مردم چطوری می‏توانند زندگی کنند؟

از آقای قربانی، صاحب یک فروشگاه در تهران می‏پرسم که آیا میزان افزایش قیمت‏ها، مطابق انتظار او بوده است؟

نه اصلاً تا این میزان انتظار آن نمی‏رفت. بنزین از ۴۰۰ تومان شده ۷۰۰ تومان. این افزایش خیلی زیاد است و مردم تقریباً همه شوکه شده‏اند. امروز شنیدم که کرایه‌ی تاکسی‏ها حتی در مسیرهای خیلی کوتاه که ۲۰۰ تومان می‏گرفتند، شده است ۳۰۰ تومان. ۵۰درصد روی کرایه‏های‏شان گذاشته‌اند.

ولی تاکسی‏ها که سهمیه‏ی خودشان را دارند.

خیلی از مردم هستند که با وسیله‏ی شخصی‏شان مسافرکشی می‏کنند و خیلی از آژانس‏ها هستند که سهمیه‏ی بنزین‏شان کفاف نمی‏دهد. حتی تاکسی‏ها هم گله‏مندند که سهمیه‏‏ای که به آنها می‏دهند، کفاف فعالیت‌شان را نمی‏دهد. به همین جهت، با قیمت جدید محاسبه می‏کنند. چون آنها معتقدند که بعد مکانیک‏ها، لوازم یدکی‌فروش‌ها و ... هم قیمت‏های‏شان افزایش پیدا می‏کنند، بنابراین پیش‏دستی می‏کنند و قیمت‏های‏شان را افزایش می‏دهند.

انتظار چه پیامدهای دیگری را در پی این افزایش قیمت دارید؟

مسلماً تورم ایجاد می‏شود. من هم روی نرخ کالایم می‏کشم. تولیدکننده‏ها هم همین‏طور. خدمات گران‏تر می‏شود و بالاخره بهانه‏ای برای ایجاد تورم است. البته دیشب رییس‌جمهور در صحبت‏های خود می‏گفتند که هیچ تأثیری ندارد و هیچ تغییری ایجاد نمی‏شود، ولی این به‏نظر من درست نیست. تا همین امروز ظهر می‏توانیم تأثیر آن را در بازار ببینیم.

در مجموع فکر نمی‏کنید که مجبور به استفاده‏ی کمتر از ماشین‏های شخصی بشوید؟

مسلماً برای کارهای غیر ضروری ماشین کمتر استفاده می‏کنیم، ولی با توجه به این‏که حمل و نقل عمومی در ایران، هنوز وسعت نگرفته و نمی‏تواند تمام مسیرها را پوشش بدهد، به‏هرجهت اجبار است. در بعضی از مسیرها و در بعضی از کارها، اجبار هست که از ماشین شخصی استفاده کنیم.

یعنی این برنامه، منجر به یک صرفه‏جویی عمومی در جامعه نخواهد شد؟

نه؛ من می‏بینم که هیچکس فعلاً تصمیم ندارد با صرفه‏جویی جبران کند. اغلب کسبه و افرادی را که من می‏بینم، با افزایش قیمت‏شان…

ولی همه‏ی مردم تولیدکننده یا فروشنده نیستند.

بله؛ متأسفانه این فشاری است که به قشر کارمند و کارگر می‏آید که امیدوارم تدبیری هم برای آنها بیاندیشند.

بخشی از حمل و نقل عمومی در تهران را تاکسی‏ها، تاکسی‏های تلفنی و یا آن‏طور که می‏گویند، آژانس‏ها انجام می‏دهند. با یکی از این آژانس‏ها در مرکز تهران تماس می‏گیرم. فردی که گوشی را برمی‌دارد اینگونه توضیح می‌دهد:

من به عنوان کسی که در این کار هستم، نظرم این است که خیلی برنامه‏ی مفتضحی است. کما این‏که امروز ما همه راکد ماندیم. مسافرها می‏ترسند زنگ بزنند، می‏گویند: نکند گران شده باشد. ما هم مانده‏ایم بلاتکلیف که با این ۲۰۰ لیتر بنزینی که به‏ ما می‏دهند، بعد باید لیتری ۴۰۰ تومان بزنیم، تکلیف‏مان چیست. مسئله‌ی بنزین تنها هم نیست. همین لاستیک از دیروز تا امروز، ۲۰هزار تومان گران‏تر شده است.

در ارتباط با افزایش قیمت سوخت؟

بله؛ قطعات هم به مرور همین‏طور. این آقایان که می‏نشینند و می‏گویند بنزین ربطی به کار آژانس و تاکسی ندارد، خیلی هم ربط دارد. ربطش هم این است که مثلاً من بنزین را لیتری ۱۰۰ تومان می‏زنم و می‏خواهم ۲۰ لیتر مصرف کنم. به این ترتیب می‏شود دوهزار تومان. الان باید هفت لیترش را ۱۰۰ تومانی بزنم، ۱۲، ۱۳ یا ۱۵ لیتر هم ۴۰۰ تومانی بزنم.

شاید به نظر این آقایان، این رقم، رقم زیاد بالایی نباشد. بله؛ ولی در کل مجموعه خود را نشان می‌دهد. مثلاً من دیشب روغن ماشین‏ام را عوض کردم. همیشه ۱۷ تا ۱۸هزار تومان می‏دادم. خدا شاهد است که ۲۰هزار تومان از من گرفت. پرسیدم: چه خبر شده؟ چیزی شده؟ گفت: این سری که روغن آورده‏ایم، افزایش قیمت داشته است. هنوز اعلام نکرده بودند، اما روغن‏هایی که به تعویض روغنی‏ها داده بودند، افزایش قیمت پیدا کرده بود.
شما حساب کنید که روی قطعات خودرو، از یک پیچ کوچک گرفته تا تعمیر موتور و گیربکس و دفرنسیال تا لاستیک، لوازم برقی و… تأثیر گذاشته است. از چهار، پنج روز جلوتر شروع شده و تا آخر ماه هم ادامه دارد.

شما به جز بنزین از گاز هم استفاده می‌کنید؟

بله ما دوگانه‏سوز هستیم. مثلاً ۲۰۰ لیتر به ما می‏دهند، امروز ساعت پنج صبح به جایگاه گاز رفته‏ایم. چون باید آن موقع برویم، توی صف بایستیم که تا هفت صبح نوبت‏مان بشود و بیاییم به یک لقمه نان درآوردن هم برسیم.
رفتیم در صف گاز سی‏ان‏جی ایستادیم. اگر قبلاً مترمکعبی گاز را به ما ۴۰ تومان می‏دادند، الان شده ۳۰۰ تومان. یعنی من ۱۲ کیلو گاز می‏زدم که می‏شد ۴۸۰ تومان و ۵۰۰ تومان می‏دادم و از جایگاه بیرون می‏آمدم. امروز صبح، برای همان مقدار گاز، من ۳۶۰۰ تومان پول دادم. گاز هم از همین امروز صبح گران شد. یعنی برابر شد با قیمت بنزین.

مصرف شما در ماه، به‏طور کلی، چقدر است؟

اگر بخواهم جوابگوی مسافر باشم، مصرف من ۶۰۰ لیتر است. تازه مصرف پراید ۱۰۰ به هفت است. ما روزی ۲۴۰ تا ۲۵۰ کیلومتر راه می‌رویم. چون مردم برای راه نزدیک که آژانس نمی‏گیرند. اگر اینطوری باشد، می‏آیند توی خیابان و با تاکسی یا اتوبوس می‏روند. راه‏های ما همه کلنگی، یعنی راه‏های دور است. مصرف پژو، پیکان و ... روزی ۳۰ لیتر، ماهی ۹۰۰ لیتر است. آن بدبخت‏ها زمانی که ۳۰۰ لیتر سهمیه‏شان بود، خود را تا پانزدهم ماه می‏رساندند و از پانزدهم بنزین آزاد، لیتری ۴۰۰ تومان می‏زدند.

شما در پیوند با اتحادیه‏ای نیستید که یک برنامه‏ی عمومی برای مواجهه با این مشکلاتی که پیش رو دارید، به شما بدهد؟

در اتحادیه‏، یک مشت از آژانس‌های گردن‏ کلفت‏ جمع شده‏اند. آنها از خدای‏شان است که بنزین این‏جور بشود و کرایه‏ها بالا برود. چرا که درصد کمیسیون‏های خودشان بالا می‏رود.

یعنی اگر من الان مثلاً ۴۰ یا ۵۰ هزار تومان کار می‏کنم و روزی ۱۰هزار تومان (۲۰درصد) کمیسیون می‏دهم، اگر مثلاً هزار تومان در هر مسیری اضافه کنم، روزی ۱۲ تومان می‏شود، دو تومان به نفع این آقا می‏شود. او چه‏کاری می‏خواهد برای من انجام بدهد؟!

مشکلات جدی در آینده

بسیاری از کارشناسان، به‏ویژه فعالان اقتصادی تراز اول کشور، به‏طور کلی با آزادسازی قیمت‏ها موافقت و در نهایت، انتقاداتی بر جزییات یا نحوه‏ی اجرای آن داشتند.
با دکتر پدرام سلطانی، عضو هیئت‏های نمایندگی اتاق‏های بازرگانی صنایع و معادن تهران و ایران در این زمینه گفت‏وگو کرده‌ام.

دکتر پدرام سلطانی: البته گمانه‏زنی‏ها حاکی از این بود که قیمت بنزین به این سطوح خواهد رسید. حتی بالاتر از این هم گمانه‏زنی می‏شد. لذا از دیدگاه من این قیمت خیلی دور از انتظار نیست. بخصوص اگر بخواهید قیمت متوازن بنزین را در نظر بگیرید، با توجه به این‏که آن را سه نرخی کرده‏اند، حال با در نظر گرفتن میزانی که در کارت‏های شهروندان موجود است و سهمیه‏ای که داده شده، باز کم‏وبیش با رقمی که سابق بر این بوده، تفاوت شاید کمتر از نرخ ۷۰۰ تومان باشد که حالا به‏چشم می‏خورد.

چون تا پیش از این، تقریباً حدود ۲۰درصد و این اواخر شاید قریب به ۳۰درصد مصرف بنزین، به جهت عدم کفایت آن میزان سهمیه‏ی ۱۰۰ تومانی، از لیتری ۴۰۰ تومانی بود. بنابراین با در نظر گرفتن ۳۰درصد ۴۰۰ تومان و ۷۰درصد ۱۰۰ تومان، قیمت بنزین حدود ۲۰۰ تومان نرخ متوازن‏ آن بوده است. الان با توجه به سهمیه‏هایی که در نظر گرفته‏اند، این نرخ متوازن به حدود عدد ۴۰۰ تا ۴۵۰ تومان افزایش پیدا می‏کند. یعنی حدود ۱۰۰درصد افزایش دارد.

گذشته از مسئله‏ی بنزین، برای گاز و گازوییل و موارد دیگر چه اتفاقی افتاده است؟ برخی از خودروها هم به‏قول خودشان دوگانه‏سوز هستند و تا آن‏جایی که ما مطلع شدیم، از این موارد هم شکایت دارند. ولی در اصل، این موارد بیشتر به صنعت مربوط می‏شوند. در مورد قیمت اینها، چه نظری دارید؟

تعبیر من این است که افزایش قیمت در زمینه‏ی بنزین، در مقایسه با گاز و گازوییل، افزایش قیمت معتدل‏تری است. البته من از نرخ دیگر حامل‏های انرژی تا این ‏لحظه، هنوز اطلاعی حاصل نکرده‏ام. از صبح جلسه بوده‏ام و شاید بی‏اطلاع هستم. آنها را هم اگر بخواهیم در نظر بگیریم و مقایسه کنیم، جمع‏بندی من این است که نسبت افزایش در بنزین، شاید متعادل‏تر و معتدل‏تر از بقیه‏ی حامل‏های انرژی باشد.

یعنی این، عکس انتظاری بود که فعالان بخش خصوصی و تعداد زیادی از کارشناسان اقتصادی از دولت داشتند. یعنی انتظار می‏رفت که حامل‏های انرژی مورد مصرف در حوزه‏ی تولید و صنعت، افزایش کمتری داشته باشند تا در حوزه‏ی مصرف عمومی مانند بنزین.

لذا پیش‏بینی من این است که در چندماه آینده، صنعت با افزایش قیمت شدیدی مواجه خواهد شد. چون هنوز سازوکارهای جبرانی صنعت اجرایی نشده که بشود نمود آن را در مقیاس کمی و عدد و رقم ارزیابی کرد. اگر به‏صورت جدی این اثرات جبران نشود، امکان دارد واقعاً مشکلات جدی‏ای را متوجه صنعت و تولید کشور بکند.

از نظر شما راه‏هایی برای جبران وجود دارد برای این‏که این تأثیرات را تعدیل کند؟

مکانیسم اجرایی راه‏هایی که از پیش به ظاهر برای توزیع درآمدهای حاصل از افزایش قیمت‏ها در حوزه‏ی شهروندی، صنعت و دولت تدارک دیده بودند و نحوه‏ی تخصیص آن‏ها به صنایع مختلف، مهم است.
اگر این کار هوشمندانه، درست و به‏دور از تبعیض، تبعیضی که منشاء اقتصادی ندارد، عملی شود، شاید تاحدی این مشکلات را جبران کند. گرچه جبران کامل، به نوعی که مشکل و آسیبی را متوجه صنعت نکند، نخواهد بود و قطعاً فشارهایی وجود خواهد داشت، اما می‏شود با یک مکانیسم صحیح، این فشارها را کمتر کرد.

Share/Save/Bookmark

 
 

دادگستری استان سيستان و بلوچستان اعلام کرد امروز صبح ۱۱ نفر در محوطه زندان زاهدان اعدام شدند. اين افراد به اتهام «افساد فی‌الارض و محاربه با خدا و رسول و مقابله با نظام» اعدام شدند.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، دادگستری سيستان و بلوچستان نوشته است که اين افراد از «وابستگان» و «هواداران» به گروه جندالله بودند و حکم آن‌ها پس از تائيد مراجع عالی قضايی کشور به اجرا در آمد.


بر اساس اين اطلاعيه اعدام‌شدگان در عمليات‌های سال‌های گذشته، کشتن افراد، بمب‌گذاری، وارد کردن اسلحه، سرقت مسلحانه و آدم‌ربايی مسلحانه دست داشته‌اند.

در اين اطلاعيه آمده است: «دستگاه قضايی استان در اجرای دقيق و سريع احکام و حدود الهی بر محاربان و مفسدان لحظه‌ای درنگ نکرده و قاطعانه احکام اسلام را اجرا می‌کند.»

برخی سايت‌ها و وبلاگ‌های مربوط به سيستان و بلوچستان نوشته‌اند اين افراد در «زير شکنجه» مجبور به اعتراف شده‌اند و دادگاه‌های آن‌ها «بدون حضور وکيل و رسانه‌ها» برگزار شده است

ابراهيم حميدی، رئيس کل دادگستری سيستان و بلوچستان در اين رابطه گفت که اين افراد « طبق موازين شرعی و قانونی و انجام تشريفات دادرسی عادلانه در جلسه علنی دادگاه محاکمه شدند.»

اين اعدام‌ها زمانی صورت می‌گيرد که تنها پنج روز از واقعه تروريستی در چابهار می‌گذرد.

روز ۲۴ آذرماه ۱۳۸۹ در يک عمليات تروريستی انتحاری در ميدان فرمانداری چابهار ۳۹ نفر کشته‌ و ۸۶ نفر زخمی شدند.

گروه جندالله، که يک گروه مسلح سنی مذهب بلوچ است، طی اطلاعيه‌ای مسئوليت اين عمليات تروريستی را به عهده گرفت.

در پی اين اقدام، وزارت اطلاعات و امنيت ايران اعلام کرد که ۹ نفر را در رابطه با عمليات تروريستی دستگير کرده است.

مقامات ايران «دشمنان» و سازمان‌های اطلاعاتی انگليس و آمريکا را پشتيبانان اصلی اين عمليات تروريستی دانستند اما هم آمريکا و هم انگليس ضمن محکوم ساختن اين اقدامات اين ادعا را رد کردند.

همچنين در اين چند روز برخی مقامات ايران کشور پاکستان را مورد حمله قرار دادند و گفتند که اين کشور با عدم بازرسی پيگيرانه مرزهای خود موجب ورود نيروهای تروريستی به ايران می‌شود.

محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهور ايران، در پيامی به‌مناسبت واقعه تروريستی چابهار، بمب‌گذاران اين حادثه را «عوامل فتنه» و «مدعيان دمکراسی و حقوق بشر» دانست و از دستگاه‌های امنيتی، اطلاعاتی و قضايی جمهوری اسلامی ايران خواست تا هر چه سريع‌تر نسبت به شناسايی و ريشه‌يابی آن اقدام کنند و عوامل اصلی آن را به «اشد مجازات» برسانند.

برخی سايت‌ها و وبلاگ‌های مربوط به سيستان و بلوچستان اين اعدام‌ها را «انتقام‌جويی» جمهوری اسلامی ايران خوانده‌ و نوشته‌اند افراد اعدام‌شده وابسته به قبايل خاصی هستند و جمهوری اسلامی آن‌ها را انتخاب کرده تا از اين طريق «از طوايف ناروئی، ريگی و شه‌بخش انتقام بگيرد.»

اين سايت‌ها نوشته‌اند که اين افراد در «زير شکنجه» مجبور به اعتراف شده‌اند و دادگاه‌های آن‌ها «بدون حضور وکيل و رسانه‌ها» برگزار شده است.

Share/Save/Bookmark

 
 

رضا شهابی، فعال کارگری و يکی از پنج زندانی سياسی که دست به اعتصاب غذا زده بودند به اعتصاب خود پايان داد.

به گزارش کميته دانشجويی دفاع از زندانيان سياسی، رضا شهابی کارگر و عضو هيأت مديره سنديکای کارگران شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران و حومه بنا به درخواست گروهی از فعالان مدنی و اعضای اين سنديکا روز گذشته ۲۸ آذرماه به اعتصاب غذای خود پايان داد.


اين فعال کارگری از روز ۱۳ آذرماه در اعتراض به وضعيت پرونده خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود.

وی از روز ۲۲ آذرماه به درخواست عده‌ای از فعالان کارگری و سياسی و همين‌طور خانواده‌اش که از وضعيت او نگران بودند اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب تر تبديل کرد.

محمد نوری‌زاد، نسرين ستوده، آرش صادقی و غلام‌حسين عرشی چهار زندانی‌ ديگری هستند که هم‌اکنون در زندان دست به اعتصاب غذا زده‌اند

رضا شهابی، خزانه‌دار سنديکای شرکت واحد، در روز ۲۲ خردادماه امسال پس از فراخوانده شدن به دفتر مرکزی شرکت واحد، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و در مدت نزديک به شش ماه در بند ۲۰۹ زندان اوين تحت بازجويی قرار گرفت.

وی از جمله کسانی است که طی اعتصاب کارگران شرکت واحد در سال ۲۰۰۵، حکم تعلیق از کار دریافت کرد. او چند هفته پیش از دستگیری، پس از چهار سال بیکاری و قطع دستمزد، با رأی دیوان‌عدالت اداری به سر کار بازگشته بود.

بنا بر گزارش مدافعان حقوق بشر، شهابی تحت انواع فشارهای روحی و جسمی قرار گرفت تا اتهامات طرح‌شده عليه خود را بپذيرد.

با بازداشت رضا شهابی، گروه‌های مختلف در داخل ايران و خارج از اين کشور خواهان آزادی وی شدند که با آغاز اعتصاب غذا اين حمايت‌ها افزايش پيدا کرد.

شهابی در هفتمین روز از اعتصاب غذای خود، به علت وخامت وضع جسمانی‌ به بیمارستان منتقل شد.

در ۱۹ مهرماه با اعلام کتبی از سوی بازپرسی امنيت مستقر در زندان اوين، خانواده او برای آزادی‌اش وثيقه ۶۰ ميليون تومانی توديع کرده بود اما بازجوی او درخواست وثيقه ۱۰۰ ميليون تومانی کرد.

با وجود گذشت دو ماه از صدور نامه آزادی شهابی، مقامات قضايی و امنيتی ايران پرونده قضايی وی را بلاتکليف گذاشته‌اند و دادگاه انقلاب و بازپرسی مستقر در اوين از در اختيار داشتن پرونده اين فعال کارگری اعلام بی‌اطلاعی می‌کنند.

در حال حاضر منصور اسانلو، ابراهيم مددی، رضا شهابی،غلامرضا غلامحسينی، مرتضی کمساری و علی اکبر نظری، شش تن از رهبران و اعضای سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در زندان‌های اوين، گوهردشت و قزل‌حصار کرج به‌سر می‌برند.

محمد نوری‌زاد، نسرين ستوده، آرش صادقی و غلام‌حسين عرشی چهار زندانی‌ ديگری هستند که هم‌اکنون در زندان دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

افزایش نقدینگی و تورم
سرمقاله امروز مردم‌سالاری با عنوان «جراحی اقتصادی و تدابیر ضروری» در مورد افزایش شدید قیمت‌ حامل‌های انرژی و پیامدهای تورمی آن است.

در این سرمقاله آمده است: «اعلام خبر آغاز اجرای مرحله نهایی طرح هدفمندسازی یارانه‌ها غیرمنتظره نبود. چرا که همه مردم از مدت‌ها پیش برای اجرای این طرح آماده شده بودند. علاوه بر آن، با اظهارنظرهای مختلف کارشناسان و صاحب‌نظران اقتصادی در مورد ضرورت ناگزیر اجرای این طرح، تقریباً تمام مردم پذیرفته‌اند که اصلاح وضعیت قیمت‌ها و یارانه‌ها یک ضرورت انکارناپذیر است.»

نویسنده این سرمقاله افزوده: «آنچه موجب بروز ابهاماتی در بین مردم شد، میزان افزایش قیمت کالاهای مورد نظر بود. افزایش ٩٠٠ درصدی قیمت گازوئیل، افزایش ٤٠٠ درصدی قیمت بنزین، افزایش ٧٥٠ درصدی گاز خودرو، افزایش ٤٣٠٠ درصدی قیمت آرد و... این موضوع این پرسش را در ذهن ایجاد می‌کند که آیا شیب ملایم برای اصلاح قیمت‌ها در طول پنج سال مشخص شده برای اجرای این طرح در نظر گرفته شده یا خیر؟»

در بخش دیگری از سرمقاله می‌خوانیم: «افزایش ناگهانی قیمت‌ها می‌تواند اثرات سوءفراوانی در اقتصاد کشور داشته باشد. البته اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها در هرکشوری که باشد، اثرات تورمی خواهد داشت و چاره‌ای جز گذر از این اثرات نیست و کشورهای دیگری نیز که حذف یارانه‌ها را تجربه کرده‌اند، این مسیر را طی کرده‌اند. اما در مسیر اجرای این طرح مهم و ضروری، باید تدابیری اندیشیده شود که طرح با کم‌ترین آثار سوء و کم‌ترین آثار تورمی اجرا شود. اما افزایش ناگهانی قیمت‌ها که از دیروز کلید خورده و اولین اثر خود را در افزایش ٢٠ درصدی کرایه آژانس‌های خودرو نشان داده، موجب می‌شود مردم برای دریافت یارانه‌های نقدی به بانک‌ها بروند و با برداشت یارانه‌ها، پاسخی برای نیازهای مالی جدید خود پیدا کنند که طبیعی‌ترین پیامد آن افزایش نقدینگی و به تبع آن تورم در جامعه خواهد بود.»

نویسنده سرمقاله مردم‌سالاری ادامه داده است: «حال که دولت، این شجاعت را داشته تا جراحی بزرگ اقتصادی را انجام دهد و این طرح مهم و تأثیرگذار در اقتصاد کشور را به سرانجام برساند، در ادامه، تدابیر دقیق‌تری بیندیشد تا این جراحی اقتصادی با کم‌ترین تورم، کم‌ترین خون‌ریزی و کم‌ترین میزان نارضایتی انجام شود.»

متن کامل سرمقاله

«غلام‌حسین الهام و تشویش اذهان عمومی»
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «نامه‌ای ماندنی و خواندنی» در مورد یادداشت اخیر عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران است که در پاسخ به سرمقاله روزنامه ایران منتشر شده است.

در این سرمقاله آمده است: «پاسخ دادستان تهران به مقاله حرمت اصحاب فتنه (نوشته غلامحسین الهام، وزیر پیشین دادگستری) را باید از چند منظر مورد دقت قرارداد. جای خوشحالی است دادستان تهران که در مرحله تعقیب عالی‌ترین مقام قضائی کشور است، به دفاع از عملکرد قوه قضائیه پرداخت و باز هم جای تشکر است که دادستان محترم تهران طی جوابیه مفصل خود با مروری بر قوانین و مقررات دادرسی و تأکید بر آمریت قواعد دادرسی، به حقوق اصحاب دعوی در مرحله دادرسی و حفظ حرمت و آبروی اشخاصی که تحت تعقیب قرارگرفته‌اند، پرداخت.»

این سرمقاله افزوده: «نامه دادستان تهران را باید به عنوان فصل‌الخطاب شیوه رسیدگی در دادسرا و در دعاوی مطبوعاتی دانست و از آن‌جایی که دادستان تهران درحوزه نظارتی خود به یقین مفاد این نامه را رعایت خواهند کرد، دیگر شاهد پخش محاکمات قضائی قبل از صدور حکم در تلویزیون نخواهیم بود. سخن آخراینکه اختلافات سیاسی و حتی تفاوت دیدگاه‌های سیاسی اگر وارد امر قضا شود، هیچ‌کس در امان نخواهد بود.»

در ادامه سرمقاله آرمان آمده است: «کسانی که دیکته می‌نویسند، احتمال اینکه غلط هم بنویسند زیاد است، اگرشخص آقای الهام دوباره مطلب حرمت اصحاب فتنه، نوشته خود را بخوانند و به عنوان فردی که درهمه پست‌های قضائی، از پست ساده اداری تا وزارت دادگستری، از سخنگوی قوه قضائیه تا عضویت حقوقدان شورای نگهبان را در کارنامه خود دارند، سوگند قضائی خود را وجه همت قراردهند، چند اتهام عمومی و خصوصی برای خود پیدا خواهند کرد؟»

سرمقاله افزوده است: «بحث سران فتنه و یا عملکرد دادستان تهران و اشاره انگشت به سوی ایشان در حمایت از گروهی خاص که درمطلب آقای الهام آمده است را کناربگذاریم، آیا ایشان کم‌ترین موضوع یعنی تشویش اذهان عمومی را در سطرسطر نوشته خود پیدا نمی‌کنند؟ باید باور داشت که قانون را به‌عنوان تکیه‌گاه یا همان فصل‌الخطاب باید حفظ کرد، قانون پشتوانه همه است و در پناه قانون می‌توان به راحتی پاسخ هر مرجع و مقامی را داد.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «گامی بزرگ برای تحولی ماندگار»

سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «یارانه‌ها، عدالت و كارآیی»

سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «تركیه، عربستان و روسیه و باز هم چین»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● تصویب قطع کامل رابطه با انگلیس
● بذرپاش هم برکنار شد
● متکی: برکناری من توهین‌آمیز بود
● رئیس قوه قضائیه: اخطار می‌کنم، دست از فساد بردارید

ابتکار
● جزئیات قیمت‌های جدید
● واکنش تند متکی به اظهارات رحیمی‌
● دایی: استعفا دادم تا دوباره من را به مسلخ نبرند
● علی لاریجانی: تبریک نگفتم

تهران امروز
● زندگی با قیمت‌های جدید
● خروج بذرپاش از حلقه اول؛ ادامه خانه‌تكانی در دولت
● دایی: خداحافظ پرسپولیس
● سهم ایران از ادعاهای ویكی‌لیكس

جام جم
● جزئیات كامل اصلاح قیمت حامل‌های انرژی
● حمایت ١٧٥ نماینده مجلس از اجرای هدفمندی یارانه‌ها
● پایان تلخ دایی با پرسپولیس
● تصمیم كمیسیون امنیت ملی برای قطع رابطه كامل با انگلیس

دنیای اقتصاد
● اعلام قیمت‌های جدید انرژی
● اوضاع بازارها در روز اول قانون یارانه‌ها
● تکذیب تبریک پیروزی در انتخابات به موسوی از سوی لاریجانی
● شرایط عادی بانک‌ها پس از آزادسازی حساب یارانه‌ها

رسالت
● رئیس جمهور: مشکل مسکن و بیکاری تا پایان دولت دهم حل می‌شود
● آسوشیتدپرس: هیچ گزارشی از ناآرامی در مورد اجرای هدفمندکردن یارانه‌ها نرسیده است
● كشف ردپای دایناسورها دركرمان
● فرمانده نیروی زمینی سپاه: منشا همه ترورها، سرویس‌های امنیتی فرامنطقه‌ای است

کیهان
● آیت‌الله آملی لاریجانی: اعدام و قصاص در جایی كه ثابت شد، باید اجرا بشود
● تصمیم قطعی كمیسیون امنیت ملی مجلس برای قطع رابطه كامل با انگلیس
● كشف یک شبكه جاسوسی موساد در مخابرات مصر
● علی لاریجانی: هرگز به موسوی تبریک نگفته‌ام

مردم‌سالاری
● متکی اظهارات رحیمی را تکذیب کرد: صداقت در گفتارتان داشته باشید
● مهرداد بذرپاش از ریاست سازمان ملی جوانان برکنار شد
● وضعیت تالاب هامون رو به وخامت
● رئیس قوه قضائیه: جریانی ضد روحانیت در پی تضعیف قوه قضاییه است

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه جام جم در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «فرشته طائرپور، تهیه‌كننده فیلم كودک و نوجوان» منتشر کرده است.

● روزنامه مردم‌سالاری در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «خدیجه آزادپور، ورزشکار» منتشر کرده است

Share/Save/Bookmark

 
 

شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل می‌گوید که تحصن نامحدود فعالان جنبش زنان ایران برای آزادی نسرین ستوده، وکیل زندانی از فردا، دوشنبه ۲۸ آذر در برابر دفتر سازمان ملل در ژنو آغاز خواهد شد.

شیرین عبادی در گفت‌وگو با رادیو زمانه دلیل این تحصن را وخامت حال نسرین ستوده عنوان کرد و گفت: «خواسته ما آزادی نسرین به قید وثیقه و دادرسی عادلانه در مورد او است.»

این تحصن فردا پس از برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور شیرین عبادی، پروین اردلان، آسیه امینی، محبوبه عباسقلی‌زاده، خدیجه مقدم، منصوره شجاعی و شادی صدر آغاز می‌شود و به صورت نامحدود تا زمان آزادی نسرین ستوده ادامه دارد.

شیرین عبادی با بیان اینکه متحصنین منحصر به این هفت نفر امضاکننده فراخوان نیستند، می‌گوید که از افراد دیگر نیز برای پیوستن به این حرکت دعوت شده ‌است.


بنا به گزارش‌های رسیده به زمانه برخی از فعالان مدنی از کشورهای مختلف اروپا نیز در حال حرکت به سوی ژنو برای پیوستن به این حرکت هستند.

برنده جایزه صلح نوبل در رابطه با اعلام فراخوان از سوی این تعداد محدود، گفت: «امضا کنندگان این بیانیه سال‌ها برای حقوق زن فعالیت می‌کردند و پس از انتخابات مجبور شدند برای ادامه فعالیت‌های خود ایران را ترک کنند و دولت ایران با شادمانی از این مساله استقبال می‌کرد و تصور می‌کرد که با خروج آنان از ایران فعالیت‌ها متوقف می‌شود، اما تحصن ما نشان می‌دهد که هدف بیرون آمدن از ایران فرار از مبارزه نیست بلکه یافتن فضاهای بیشتر برای رساندن صدای حق طلبی زنان است.»

این وکیل دادگستری همچنین از تدارک برنامه‌های مشترک دیگر از سوی فعالان حقوق زنان خبر داد و اظهار داشت: «به تدریج به حکومت ایران ثابت خواهیم کرد که نباید از مهاجرت موقت ما خوشحال باشند و صدای حق‌طلبی ما فروکش نخواهد کرد.»

رئیس کانون مدافعان حقوق بشر با بیان اینکه این تحصن علاوه بر آزادی نسرین ستوده، خواستار آزادی کلیه زندانیان سیاسی خصوصأ افرادی که در اعتصاب غذا بوده یا بیمار هستند از همچون محمد نوری‌زاد، رضا شهابی، عیسی سحر خیز، ابراهیم یزدی و دیگران نیز است، دلیل تمرکز بر نسرین ستوده را وخامت حال جسمانی وی دانست.

وی افزود: «دلیل دیگر انتخاب نسرین ستوده برای این حرکت دفاع رایگان وی از زندانیان سیاسی در سال‌های فعالیتش است و اینکه او با وجود تهدیدات مکرر مامورین لحظه‌ای تردید به خود راه نداده و در حقیقت جان خود را فدای سایر زندانیان کرده‌ است.»

نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۸۹ تاکنون در سلول انفرادی به سر می‌برد و به درخواست‌های مکرر او و وکلایش برای آزادی به قید وثیقه توجهی نشده‌ است، وی که پیش از این نیز به مدت ۲۸ روز در اعتصاب غذا بود، از تاریخ ۱۳ آذر برای بار دوم و در اعتراض به عدم رعایت قوانین دست به اعتصاب غذای خشک زده‌ است.

شیرین عبادی:تحصن ما نشان می‌دهد که هدف بیرون آمدن از ایران فرار از مبارزه نیست بلکه یافتن فضاهای بیشتر برای رساندن صدای حق طلبی زنان است

بر اساس خبری که روز پنج‌شنبه منتشر شد نسرین ستوده، بر اثر ادامه اعتصاب غذای خشک و به دلیل وخامت حالش به بهداری زندان منتقل شده‌ بود.

با وجود پایان یافتن تحقیقات مقدماتی و ختم دادرسی پرونده نسرین ستوده وی همچنان در سلول انفرادی است و امکان ملاقات حضوری با خانواده و فرزندان خردسالش را ندارد.

این در حالی است که بر اساس مقررات ایران، حبس در سلول انفرادی پس از شروع محاکمه ممنوع است.

در فراخوانی که روز جمعه، ۲۶ آذر از سوی این هفت حقوق زنان منتشر شده، از «کلیه آزاداندیشان جهان، فعالان حقوق زن و از اعضای خانواده جهانی حقوق بشر» درخواست شده در همبستگی با این حرکت برای آزادی هرچه سریع‌تر نسرین ستوده به تحصن‌کنندگان ملحق شوند و به هر شیوه ممکن، از پیوستن به تحصن گرفته تا ارسال ای‌میل و نامه اعتراضی به دولت ایران، یا تجمع در مقابل سفارتخانه‌های ایران در کشورهای مختلف یا به هر شیوه ممکن دیگری، آنها را یاری کنند تا صدای حق‌طلبی این وکیل زندانی را به گوش جهانیان برسانند.

به گزارش زمانه هم‌زمان با آغاز تحصن هفت فعال حقوق زنان در ژنو، برخی ایرانیان مقیم کشورهای دیگر نیز برنامه‌هایی برای حمایت از این حرکت و اعتراض به بازداشت نسرین ستوده تدارک دیده‌اند.

در لندن جمعی از فعالان ایرانی حال تدارک یک تجمع اعتراضی در این شهر هستند و در ایرلند نیز برای تحصن در برابر سفارت جمهوری اسلامی ایران در دابلین فراخوان داده شده است.

تجمع اعتراضی در شهراسلو پایتخت نروژ از دیگر برنامه‌های اعلام شده برای حمایت از تحصن فعالان حقوق زنان در ژنو است.

علاوه بر این گروه مادران عزادار دورتموند و کانون ره‌آورد در شهر آخن آلمان با صدور بیانیه‎هایی از این حرکت حمایت کرده‌اند و بنیاد عبدالرحمن برومند نیز اعلام کرده‌ است که هم‌صدا با فعالان حقوق زنان ایران خواستار آزادی بدون قید و شرط نسرین ستوده‌ است.

Share/Save/Bookmark

 
 

نمایشگاه «زمزمه‌های عاشقانه» در روزهای پایانی نوامبر امسال در نگارخانه‌ی «زورو» در نیویورک گشایش یافت و تا ۲۴ دسامبر ادامه خواهد داشت.

Download it Here!

این نمایشگاه مجموعه‌ای از آثار سه زن هنرمند ایرانی را دربرگرفته است که در بیرون از مرزهای ایران زندگی می‌کنند. نقطه‌ی مشترک کار هر سه هنرمند توجه به لطافت‌های انسانی، نیاز به دوست‌ داشتن و دوست داشته شدن و روابطی است که ماورای دلمشغولی‌های روزمره قرار دارد.

این سه هنرمند ایرانی، طبیعت، نقاشی‌های دیواری کاخ چهلستون در اصفهان و باغی رؤیایی در فرانسه را دستمایه‌ی کار خود برای خلق آثاری انتزاعی و آبستره قرار داده‌اند.

ناهید حقیقت، طراح نمایشگاه درباره‌ی معیارهای گزینش این آثار برای نمایشگاه «زمزمه‌های عاشقانه»، می‌گوید:

آثار ارائه شده در این نمایشگاه، مجموعه‌ای از آثاری است که عشق و حساسیت و رابطه را با سه نوع دید مختلف نشان می‌دهد. با تصاویری که هم واقعگرا و هم انتزاعی هستند. نقاشی‌های راجع به طبیعت متعلق به کارهای مینو آزاد است که در کانادا زندگی می‌کند. دلیل این که کارهای مینو را انتخاب کردم، این است که با وجود این که از طبیعت عکس گرفته است، ولی به نوعی رابطه‌ی انسانی و عاشقانه می‌پردازد.


رابطه‌هایی که احساسی هستند را در طبیعت خیلی قشنگ نشان می‌دهد. مثل رابطه‌ی سنگ و آب؛ درخت و آسمان. این رابطه‌ها به نظر من می‌توانند رابطه‌هایی عاشقانه باشند که در عکس‌های مینو زیاد دیده‌ام. او به طبیعتی که در آن زندگی می‌کند و دور و بر خود می‌بیند عشق می‌ورزد.

دلتنگی

ماندانا، دیگر هنرمندی که آثارش در نمایشگاه «زمزمه‌های عاشقانه» ارائه شده، در ایران در رشته‌ی ریاضی تحصیل کرده، ولی علاقه‌ی وافر به هنر، او را به سوی حرفه‌ی عکاسی و نقاشی ‌کشیده است.

ماندانا شش سال است که در آمریکا زندگی می‌کند و در این مدت همواره دلتنگ ایران بوده است. «دلتنگی»‌ انگیزه‌ی گرفتن عکس‌هایی شده که در این نمایشگاه به نمایش درآمده‌اند.


او درباره‌ی کارهای خود چنین توضیح می‌دهد:

مجموع عکس‌هایی که در این نمایشگاه هست، همه از کاخ چهلستون گرفته شده‌اند. نقاشی‌های روی دیواره‌های کاخ چهلستون هستند. کاخ چهلستون بنایی است که برای بزم و عیش و نوش ساخته شده بوده است. بنابراین روی دیوارهایش نقاشی‌های تقریباً یک در دو متری وجود دارد که بیشترشان صحنه‌های رقص، آواز، میهمانی و تفرج در طبیعت و در کل لذت بردن از زندگی را نشان می‌دهد. نقاشی خیلی بزرگی هم در آن‌جا هست، در مورد جنگ‌ها و پیروزی‌هایی که پادشاهان آن زمان داشتند. بیشتر این نقاشی‌ها که روی دیواره‌های پایین قصر دیده می‌شود، در مورد لذت‌های زندگی، خوشی و خوشگذرانی و طبیعت و تفرج است.

نقاشی‌ها با شعر همراه نیستند. فقط نقاشی روی دیوار هستند؛ نقاشی‌هایی که اتفاق‌های زیادی هم حول و حوش آنها افتاده است. زمانی که انقلاب شد، تعدادی از آدم‌های متعصب ریخته بودند آن‌جا و قسمتی از این نقاشی‌ها را از بین برده بودند. روی خیلی‌ از این نقاشی‌ها خط و خطوطی هست که نشان می‌دهد مردم با چاقو، کلید و یا با برخی ابزارها سعی کرده‌اند که آنها را از بین ببرند. درواقع آدم‌هایی به این نتیجه رسیده بودند که باید این کار را انجام دهند.


بعدها به‌هرحال کار ترمیم روی اینها انجام شد و بیشتر نقاشی‌هایی که الان آنجا هستند ترمیم شده‌اند، ولی چون از نیروهای متخصص استفاده نشده و احتمالاً خواسته‌اند ترمیم را ارزان انجام دهند، کیفیت نقاشی‌ها همانی نیست که چهارصدسال پیش روی دیوار کشیده شده است. کیفیت نقاشی‌ها حداکثر در حد دانشجویانی است که سعی کرده‌اند ظاهراً کار را حفظ کنند. نقاشی‌ها به تنهایی روی دیوار هستند و به نظر من بیشترشان در وضعیتی اسفبار قرار دارند. به هرحال من متخصص ترمیم نیستم، اما خیلی‌هاشان در حال از بین رفتن هستند.

چه کسی این نقاشی‌ها را کشیده است؟

بیشتر نقاشی‌ها امضا ندارند. در زمان خودشان هم رسم این‌طور بود که معمولاً نقاشی‌ها را در ایران امضا نمی‌کردند.

به چه دوره‌ای تعقل دارند؟

چهلستون در دوره ی شاه عباس اول شروع و در زمان سلطنت شاه عباس دوم تکمیل شده است. زمان آن فکر می‌کنم حدود ۱۶۴۰ میلادی است. این سالی است که بنای چهلستون تمام شده است.

به عنوان عکاس و کسی که به کار هنری علاقه‌مند است، چرا این موضوع را برای کار عکاسی انتخاب کردید؟

من بعد از این که از ایران آمدم، تازه شروع کردم به دلتنگ شدن برای نقش و نگارهایی که همیشه دوروبرم بودند. نقش فرش، نقش کاشی‌های مساجد و تمام نقش‌هایی که چشم‌مان به آنها عادت کرده بود. این نقش‌ها بعد از مدتی آن‌قدر عادی می‌شوند که حتی ممکن است زیبایی‌شان را هم تشخیص ندهیم، ولی وقتی یکباره از آن فضا خارج شدم و دوسال هیچ‌کدام از آن زیبایی‌ها را ندیدم، هم دلم تنگ شد و هم بیشتر ارزش این همه زیبایی را درک کردم.


بنابراین در سفرهایی که به ایران دارم، سعی می‌کنم هربار یک قسمت از چیزهایی را که می‌بینم ثبت کنم. ما همیشه می‌گوییم که ایرانیها خیلی هنرمندند و به هنر اهمیت می‌دهند، ولی فکر می‌کنم ما ایرانی‌ها آن‌قدر که باید برای هنر ارزش قائل نمی‌شویم. شاید برای این که چشم‌مان به آنها عادت کرده است! به خاطر همین دلم می‌خواهد یک‌سری از اینها را ثبت کنم و آنها را داشته باشم تا هر زمان خواستم دوباره نگاه‌شان کنم و برای نقاشی‌ها و پروژه‌های جدیدم از آنها ایده بگیرم و اجرا کنم.

رنگ‌های رویایی

آثار ژانت بوخور، هنرمند ایرانی مقیم کالیفرنیا در رنگ‌هایی رؤیایی و تصاویری آبستره غوطه‌ور هستند. در واقع لطافتی عاشقانه در آثار این هنرمند موج می‌زند.

او از مادری ایرانی و پدری آمریکایی متولد شده و تحصیلاتش را در رشته‌ی بیولوژی و نقاشی در کالیفرنیا پشت سر گذاشته است.

ناهید حقیقت، طراح نمایشگاه، آثار ژانت بوخور را این‌گونه توصیف می‌کند:

کارهایش خیلی جالبند. به دلیل این‌که تمام کارهایی که گرفته از یک عکس به وجود می‌آیند. عکسی از باغ مونه در فرانسه گرفته شده و تا آن‌جا که من می‌دانم سال‌هاست که فقط با این عکس در کامپیوتر بازی می‌کند و در حدود صدها تصویر از این یک عکس به وجود آورده است. با وجود این که تمام فرم‌ها انتزاعی هستند، ولی فرم‌ها با همدیگر از رابطه‌های سکسی و عشقی صحبت می‌کنند. مخصوصاً رنگ‌هایی که به کار برده است، به این محتوا معنای بیشتری می‌دهند.


وقتی برای اولین‌بار وارد نمایشگاه شدم، رنگ‌های آبی آسمانی، صورتی و بنفش‌های رویایی، نوعی لطافت عاشقانه به من منتقل کرد. شما آن را چگونه دریافت کردید؟

نگاه شما در این زمینه خیلی درست است. این رنگ‌ها آن‌قدر لطیفند و آن‌قدر این فرم‌ها توی هم رفته‌اند که واقعاً مثل زمزمه‌های عاشقانه، داستان عشق برای ما تعریف می‌کنند.

می‌خواستم از تجربیات خودتان برای‌مان بگویید و مشکلاتی که برای انجام چنین کاری وجود دارد؟

نکات مثبت‌ آن خیلی بیشتر است. من واقعاً لذت می‌برم که با هنرمندها تماس بگیرم و از استودیوهای‌شان دیدن کنم. نوع زندگی هر کدام‌شان فرق می‌کند. همه به نظر من آدم‌هایی هستند که سختی‌هایی را پشت سر گذاشته‌اند. آدم‌هایی هستند که هنر را به هر چیزی ترجیح داده‌اند. زندگی هنری، زندگی آسانی نیست.


متأسفانه این نمایشگاه که الان برپا شده است، یعنی «زمزمه‌های عاشقانه»، آخرین طراحی‌‌ای است که در این گالری انجام می‌دهم. از یک نظر متأسفم و از زاویه‌ی دیگر این تجربه برای من راه‌های زیادی را باز کرد. با آدم‌های خیلی زیادی برخورد کردم که هم برای کارهنری خودم خوب بودند و هم این که خودم را از نظر روحی سامان دادم.

نقش اجتماع

ماندانا فرد، در مورد نقاشی‌های بنای چهلستون اصفهان و نقش افت و خیزهای اجتماعی در هنر نقاش‌های آن دوران می‌گوید:

نمی‌توانم بگویم که نقاشی‌های این بنا تحت تأثیر شرایط اجتماعی آن دوران بوده است. نه فقط کارهایی که در ایران قدیم انجام شده، بلکه در جاهای دیگر دنیا هم اگر شما به هنر نگاه کنید، می‌بینید وقتی کسی که متولی امر است و در حقیقت خرج می‌کند و هنرمندی را استخدام می‌کند تا برایش نقاشی دیواری انجام دهد، تصمیم‌گیرنده، متولی و صاحب کار می‌شود.


عکس‌ها از پانته‌آ بهرامی

اصولاً این‌که هنرمند خود تصمیم بگیرد که چه کاری را انجام دهد و در مورد هنرش فکر کند، یک پدیده‌ی مدرن است. یعنی شروع آن از قرن نوزدهم بوده و قبل از آن- تقریباً- ما چنین چیزی را زیاد نمی‌دیدیم. مثلاً نقاشی‌هایی که در کلیسا هستند را در نظر بگیرید. خب آن کسی که صاحب کلیسا بوده یا آن گروهی که تصمیم‌گیری می‌کرد، تصمیم می‌گرفت که چه نقاشی‌ای بر دیوار باشد. به عنوان نمونه نقاشی‌هایی که برای آدم‌های خیلی متشخص، به فرض برای پادشاه‌های کشورهای مختلف کشیده می‌شد نیز به همین صورت بود.

در واقع هنرمند ایده‌ای را که دیگران داشتند، برای‌شان اجرا می‌کرد. ایده‌ای که شاه عباس داشته، خوبی و خوشی و خوشگذرانی بوده و ما همان‌ها را داریم در این نقاشی‌ها می‌بینیم و از سختی‌هایی که احتمالاً در جامعه‌ی آن زمان ایران وجود داشته چیزی در این نقاشی‌ها دیده نمی‌شود. این نقاشی‌ها در مورد رقص و آواز و نشستن در طبیعت و نوشیدن شراب و خوش‌گذرانی و این‌جور چیزهاست.

شما به عنوان یک هنرمند جوان، فکر می‌کنید هنرمندان ایرانی در کارهای هنری‌شان چقدر تحت تأثیر پدیده‌های اجتماعی هستند؟

به‌طور مشخص بچه‌های نقاشی که داخل ایران زندگی می‌کنند، خیلی کارهای خوبی انجام می دهند. وقتی من نقاشی‌های‌شان ‌را نگاه می‌کنم، واقعاً کیفیت کارها خوب است. از نقاشی‌هایی که این‌جا می‌بینم، خیلی بهتر است. شاید فشارها و محدودیت‌هایی که وجود دارد، باعث می‌شود خلاقیت هنرمندها خیلی بیشتر بروز کند.

برای این‌که خیلی از ابزارهایی که این‌جا برای ابراز عقاید هنرمندان در دسترس است، در آن‌جا در اختیار هنرمندها نیست، ولی با این وجود می‌بینیم در همان زمینه‌هایی که می‌توانند کار کنند، واقعاً کارهای‌شان خلاق است و به شدت تحت تأثیر مسائل اجتماعی، زندگی شخصی، هویت انسانی و زندگی‌شان در ایران هستند.

Share/Save/Bookmark

 
 

مجازات اعدام در موارد زیر، قابل اجراست که در زیر به بررسی مختصر آنها پرداخته می‌شود:

اعدام افراد زیر ۱۸ سال

دولت وقت ایران در سال ۱۳۴۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی را امضا کرد و در اردیبهشت سال ۱۳۵۴ به تصویب مجلس شورای ملی (مجلس وقت) رسید و هیچ قید و شرط و ملاحظه‌ای نیز بر آن افزوده نشد.

بر اساس اصل حقوقی مسئولیت، دولت جمهوری اسلامی ایران نیز وارث بی‌قید و شرط این تعهد است و به این ترتیب این میثاق‌نامه در حال حاضر در زمره قوانین داخلی ما به شمار می‌رود.
لازم به ذکر است که جمهوری اسلامی ایران، با تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان، به موافقت‌نامه‌ی اختیاری كنوانسیون حقوق كودك، مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیوست، اما هنوز و در مواردی اساسی میان مقررات این كنوانسیون و قوانین ایران، تعارض‌هایی وجود دارد.

این موارد بسیار است ولى به عنوان موارد برجسته مى‌توانیم به این امور اشاره كنیم:

۱. در مورد سن مسئولیت جزایى، مى‌دانیم كه در تمام نظام‌هاى حقوقى جهان «كودك از مسئولیت مبرا است». با توجه به این‌كه به موجب كنوانسیون حقوق كودك، انسان تا ۱۸ سالگى كودك است و مطابق آن‌چه سازمان بهداشت جهانى عنوان می‌کند، انسان از بدو تولد تا ۱۵ سالگى در گروه سنى «كودك» قرار مى‌گیرد، قانونگذار، در اجراى قسمت اول مبنى بر «مبرا بودن كودك از مسئولیت كیفرى، طى ماده‌ی ۴۹ قانون مجازات اسلامى مصوب سال ۱۳۷۰ مى‌گوید: «اطفال در صورت ارتكاب جرم مبرا از مسئولیت كیفرى هستند.»

بلافاصله در تبصره‌ی همان ماده مى‌گوید: «منظور از طفل كسى است كه به حد بلوغ شرعى نرسیده باشد.»

از طرفى قانون مدنى در تبصره‌ی یک ماده‌ی ۱۲۱۰ در مورد سن بلوغ شرعى چنین مى‌گوید: «سن بلوغ در پسر ۱۵ سال تمام قمرى و در دختر نه سال تمام قمرى است.»

ملاحظه مى‌شود كه جهات افتراق مقررات ایران با كنوانسیون حقوق كودك در مورد معناى واژه‌ی «كودك» دو امر بارز و مشهود است.

اول این‌كه بین دختر و پسر در مورد اطلاق واژه‌ی كودك فرق گذاشته است، چرا كه دختر كمتر از نه سال و پسر كمتر از ۱۵ سال را كودك مى‌داند؛ درحالى كه در مقررات كنوانسیون كودك، هر انسان كمتر از ۱۸ سال اعم از دختر یا پسر، كودك نامیده مى‌شود.

دوم این‌كه دختر نه ساله و پسر ۱۵ ساله كه بالغ هستند، پس كودك نیستند و به همین دلیل داراى مسئولیت كیفرى هستند. حال آن‌كه به موجب مقررات كنوانسیون كودك، این اشخاص از مسئولیت كیفرى مبرا هستند.

۲ـ در موردى كه كودك به دست پدر یا جد پدرى كشته شود، قاتل قصاص نمى‌شود؛ در صورتى كه به موجب مقررات كنوانسیون حقوق كودك به شرحى كه گذشت از كودك باید در برابر هر نوع تعرض به وى، حمایت قانونى كرد، چه رسد به این‌كه تعرض نسبت به وى اعمال شود؛ یعنى قتل كودك.

این توضیح نیز ضروری است كه به موجب ماده‌ی ۲۲۰ قانون مجازات اسلامى مصوب سال ۱۳۷۰ مقرر شده است: «پدر یا جد پدرى كه فرزند خود را بكشد، قصاص نمى‌شود و به پرداخت دیه‌ی قتل به ورثه‌ی مقتول و تعزیر محكوم خواهد شد.»

قابل ذكر است كه قانونگذار از كودك در مقابل هرگونه تعرض از سوى مادر، حمایت كرده و در صورتى كه وى به فرزندش آسیبى برساند متناسب با آن مجازات مى‌شود و بدیهی است در صورت قتل به قصاص محكوم خواهد شد. این موارد تعارض، در ارتباط با این نوشتار مطرح شده و متاسفانه موارد دیگرى هم وجود دارد كه نشان می‌دهد مقررات كنوانسیون حقوق كودك با قوانین ایران سازگارى ندارد. با توجه به سن بلوغ (سن مسئولیت کیفری) كه برای دختران نه سال قمری و برای پسران ۱۵ سال قمری تعریف شده است، متاسفانه هنوز اعدام‌های زیر ۱۸ سال در كشور ما اتفاق می‌افتد.


مواد مخدر و اعدام

«اعدام پاسخی است كه قانونگذاران ایران از سال ۱۳۳۸ همراه با قانونگذاران بسیاری از كشورهای جهان به قاچاق مواد مخدر دادند. این مجازات با قانون اصلاح قانون منع كشت خشخاش و استعمال تریاك مصوب همان سال، وارد نظام حقوقی ایران شد. با این وجود از زمان تصویب این قانون، تردیدها درباره‌ی اثر بازدارنده‌ی مجازات اعدام در حوزه‌ی مواد مخدر روزبه‌روز بیشتر شده است.

در یك بررسی آماری كه از سوی دبیرخانه‌ی ستاد مبارزه با مواد مخدر صورت گرفت، عنوان شد كه در سال ۱۳۷۸ از ۱۵ هزار و ۸۶۹ مورد جرایمی كه مجازات آنها اعدام بوده فقط ۱۷۲۵ مورد منجر به صدور حكم اعدام شده و از این تعداد تنها ۴۰۴ مورد به تایید دیوان عالی كشور رسیده و صرفاً ۲۲۶ مورد آن اجرا شده است.» (فهیمه خضرحیدری، روزنامه‌ی اعتماد ملی، شماره‌ی ۲۰۳ به تاریخ ۱۸/۷/۸۵، صفحه‌ی ۱۳)

قصاص نفس

یعنی اگر شخصی، دیگری را به عمد به قتل برساند، اولیای مقتول می¬توانند از حاکم شرع درخواست قصاص و مجازات اعدام کنند. چنین مجازاتی در مورد مجرم، تقابل بازماندگان مقتول و خانواده و یا شخص مجرم است.

روح این مجازات بر اساس تلافی‌جویی شکل گرفته و کاملأ غیر انسانی به نظر می¬آید.

محاربه و فساد در زمین

گروهی دیگر از اشخاصی که حکم اعدام در مورد آنان اجرا می‌شود، افرادی هستند که با توجه به قانون مجازات اسلامی، با ایجاد جنگ و آشوب مسلحانه، امنیت جامعه را از بین می‌برند.

تعریف محارب

ماده‌ی ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی، محارب را اینگونه تعریف کرده است: «هرکس که برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسدفی‌الارض می‌باشد.»

از نظر فقهی، در تعریفی که از محاربه به عمل آمد معلوم شد که در محاربه لازم است که اولاً، محارب مسلح باشد و ثانیاً قصد افساد‌فی‌الارض را نیز داشته باشد. بنابراین اگر گروهی دارای دوشرط فوق باشند محارب محسوب می‌شوند، اما اگر یک یا دو شرط مذکور را نداشته باشند محارب نخواهند بود. پس اگر فردی یا افرادی مسلح نباشند و با افراد مسلح همکاری کنند، مصداق محارب نیستند.

مضاف بر این‌که گروه و یا جمعیتی که در برابر حکومت اسلامی قیام می‌کنند از نظر موازین شرعی باغی محسوب می شوند نه محارب و وقتی آنان مصداق محارب هستند که ما قائل به ولایت فقیه نباشیم، اما با فرض قائل شدن به ولایت فقیه، کلیه‌ی کسانی که علیه حکومت فقیه خروج می‌کنند باغی محسوب می‌شوند و معلوم نیست چرا قانونگذار جرم بغی را در قانون مجازات اسلامی به ویژه با در نظر گرفتن مسئله‌ی ولایت فقیه مطرح نکرده است و فقهای عامه در مباحث جزا مسئله‌ی بغی و احکام آن را مطرح کرده‌اند.

شاید علت آن این بوده است که فقها جرم بغی را در مباحث حدود نیاورده‌اند و آن را در مباحث مربوط به جهاد ذکر کرده‌اند و قانونگذار بدون توجه به جای عنوان بغی در این ماده عنوان محاربه را آورده است و این اشتباه باعث شده است که دادگاه‌ها احکام محاربه را بر باغیان که احیاناً مجازات اخفی دارند اجرا کنند و همین اشتباه در ماده‌ی ۱۸۷و ۱۸۸ نیز صورت گرفته است و حتی قانونگذاز پا را از این فراتر گذاشته و مصادیق دیگری نیز بر محاربه و افساد فی‌الارض ذکر کرده است که قطعاً با تعریف فقهی محاربه سازگار نیست و این موارد عبارتند از: ماده‌ی ۵۰۴، تبصره‌ی ماده‌ی ۶۸۷، تبصره‌ی یک ماده‌ی ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵، ماده‌ی چهار قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا و اختلاس و کلاهبرداری مصوب سال ۱۳۶۷مجمع تشخیص مصلحت، ماده‌ی ششم قانون تشدید مجازات محتکران و گرانفروشان مصوب سال ۱۳۶۷ مجلس شورای اسلامی، ماده‌ی واحده‌ی قانون تشدید مجازات جاعلین اسکناس و واردکنندگان آنها و توزیع‌کنندگان و تصرف‌کنندگان اسکناس مجعول مصوب سال ۱۳۶۸ مجمع تشخیص مصلحت نظام، ماده‌ی دوم قانون مجازات اخلال‌گران در نظام اقتصادی کشور مصوب سال ۱۳۶۹ مجلس شورای اسلامی و مواد:۸ ، ۹ ،۱۱ ،۱۲ ،۱۵ ،۱۶ ،۱۹ ،۲۰ ،۲۵ ،۲۶ ،۲۷ ،۳۳ ،۴۳ ،۴۴ ،۵۰ ،۵۱ ،۵۲ ،۵۳ ،۵۷ ،۶۰،۶۳ ،۶۴ ،۶۵ ،۷۰ ،۷۲ ،۷۳و۹۰ قانون مجازات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۷۱ مجلس شورای اسلامی. (پاورقی مجموعه‌ی قوانین و مقررات جزایی به اهتمام قوه قضاییه زیر نظر حسین کریمی)

تبصره‌ی ماده‌ی ۱۸۴ قانون مجازات اسلامی تاکید دارد: «جبهه‌ی متحدی که از گروه‌ها و اشخاص مختلف تشکیل شود در حکم یک واحد است.»

ظاهراً مقصود قانونگذار از جبهه‌ی متحد جبهه‌ای است که مخالف حکومت باشد؛ خواه مسلح باشند و خواه مسلح نباشند و همگی آن محارب محسوب می‌شوند.

مواد ۱۸۶ و ۱۸۷ قانون مجازات اسلامی تمامی اعضا و حتی هواداران آن گروه‌ها را محارب قلمداد کرده و بر اساس همین مواد، تمامی اعضای کوچک و بزرگ این گروه‌ها با علم به اهداف آنها و نتایجی که ممکن است اقدامات این گروه‌ها به بار آورد به عضویت آن گروه‌ها درآمده و نسبت به آن اهداف آگاهی دارند و به همین خاطر در جنایاتی که توسط اعضای آن گروه انجام می‌شود به‌عنوان شریک محسوب می‌‌کند.

در ماده‌ی ۱۹۰، حد محاربه و افساد فی الارض یكی از این چهار چیز است:
۱- قتل
۲- آویختن به دار
۳- اول قطع دست راست و سپس پای چپ
۴- نفی بلد

ماده‌ی ۱۹۱، انتخاب هریك از این امور چهارگانه به اختیار قاضی است؛ خواه محارب كسی را كشته یا مجروح كرده یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچ‌یك از این كارها را انجام نداده باشد.

مجازات سب‌النبی

در مبحث چهارم قانون مجازات اسلامی، اعدام را برای «سب‌النبی»، یعنی توهین به پیامبر و
خانواده‌ی او تعریف می‌کند.

ماده‌ی ۱-۲۲۴: هرکس پیامبر اسلام را دشنام دهد یا قذف کند، سب‌النبی بوده و محکوم به حد قتل ‏می‌شود. ‎

‎تبصره- قذف یا دشنام به هریک از ائمه‌ی معصومین و یا فاطمه زهرا در حکم سب‌النبی است.


مجازات ارتداد

مبحث پنجم- مربوط به تعریف مجازات اعدام برای فردی است که پدر یا مادرش مسلمان بوده‌ ولی خودش مسلمان ‏نیست. یعنی بخواهد خود، دین خود را انتخاب کند و یا تغییر دین بدهد. چنین فردی مرتد است.

ماده‌ی ۳-۲۲۵: مرتد بر دو نوع است: فطری و ملی.‎
‎ماده‌ی ۴-۲۲۵: مرتد فطری کسی است که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده و بعد از ‏بلوغش اظهار اسلام کرده و سپس از اسلام خارج شود.
‎ماده‌ی ۵-۲۲۵: مرتد ملی کسی است که والدین وی در حال انعقاد نطفه غیر مسلمان بوده و بعداز بلوغش به اسلام ‏گرویده و سپس از اسلام خارج و به دین دیگری برگردد.
ماده‌ی ۶-۲۲۵: هرگاه کسی که حداقل یکی از والدین او در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده‎ آن ‌که ‏تظاهر به اسلام کند، اختیار کفر کند درحکم مرتد ملی است.‎
‎ماده‌ی ۷-۲۲۵: حد مرتد فطری قتل است.
‎ماده‌ی ۸-۲۲۵: حد مرتد ملی قتل است؛ اما بعد از قطعیت حکم تا سه‌روز توصیه به ارشاد و توبه می‌شود، و چنان چه ‏توبه نکند، کشته می‌شود.
ماده‌ی ۱۰-۲۲۵: حد زنی که مرتد شده، اعم از فطری و ملی حبس دایم است و ضمن حبس طبق ‎نظر دادگاه ‏تضییقاتی بر وی اعمال و نیز توصیه به توبه و ارشاد می‌شود و چنان‌چه توبه کند، بلافاصله آزاد می‌شود. حکم «ارتداد» از نظر حقوقی قتل است. ‏یک نکته‌ی اساسی در تعریف اینگونه مجازات‌ها این است که هیچکس نمی‌تواند مانع از اجرای آنها شود.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
بخش نخست - سنگسار و اعدام
بخش دوم -مخالفت با اعدام

 
 

در این روزها، هم‌زمان با ادامه‌ی اعتصاب غذای جمعی از زندانیان سیاسی و وخیم‌تر شدن وضعیت جسمی این فعالین، برخی از چهره‌های سیاسی و کنشگران اجتماعی خارج از زندان، بار دیگر خواستار پایان بخشیدن به اعتصاب غذای معترضین و پی‌گیری مسائل از راه‌های دیگر شده‌اند.1

جدای از این که آیا ارائه راهکارهایی مبهم و یا درخواست‌هایی صوری از مقامات قضایی جمهوری اسلامی، می‌تواند در شرایط فعلی مواجهه با قدرت سیاسی حاکم موفقیت‌آمیز باشد و یا خیر، پرسش محوری دیگری نیز در میان است: آیا اساساً ما مجاز هستیم که به زندانیان اعتصابی توصیه کنیم تا یگانه ابزار اعتراضی خود را زمین بگذارند؟ اگر زندانی برحسب خواسته‌ی ما چنین عملی را انجام داد، آیا به واقع قدرت این را داریم که ابزاری کارآمدتر در اختیار او قرار دهیم؟

کدام نظام ارزشی- اخلاقی اجازه‌ی چنین سفارشی را به ما می‌دهد؟ آیا صرف این‌که بگوییم جامعه به سلامت جسمانی انسان‌هایی به مانند شما نیاز دارد، کافی است تا چنین درخواستی را مطرح کنیم؟ نیاز و خواست جامعه تا کجا می‌تواند تعیین‌کننده‌ی نوع کنش‌های فردی ما در مواجهه با قدرت حاکم باشد؟ جایگاه تصمیم‌های شخصی زندانی در این بین چه خواهد شد؟

اگر یک زندانی به هر دلیلی مایل نباشد که این نفع آتی جامعه را در نظر بگیرد، آن‌گاه مسئله را چگونه طرح خواهیم کرد؟ چنان‌چه یک زندانی غیر سیاسی- که مطمئن هستیم پس از آزادی از زندان نیز هیچ‌گاه فعالیت اجتماعی نخواهد داشت- به منظور دستیابی به مطالبات مشروع خود، دست به «اعتصاب غذا» زند، چه توجیه و توصیه‌ای برای او خواهیم داشت؟ آیا به او نیز خواهیم گفت که سلامتی تو برای پیشبرد اهداف آزادی‌خواهانه‌ی جنبش ما ضرورت دارد و یا وجود تو «منشای خیر و برکت برای انقلاب و کشور» است؟!

۱. به باور نگارنده «اعتصاب غذا» پیش از هر امر دیگری یک ابزار و حربه‌ی مشخص اعتراضی است. حربه‌ای که در ذات خود تقسیم‌بندی سیاسی و غیر سیاسی هم برنمی‌تابد. یک موقعیت خارجی است که باید در برابر آن یک موضع مشخص و روشن داشت.

واقعیت این است «اعتصاب غذا» در خیلی از مواقع این امکان را به زندانی می‌دهد تا رابطه‌ی خود را با کادر زندان و یا مامورین بازداشتگاه، به‌طور قابل ملاحظه‌ای دگرگون سازد و موقعیت جدید خود را به گونه‌ای ترسیم کند که نه فقط دیگر «تاثیرپذیری صرف» نباشد، بلکه موثر و واجد نقش محوری در شرایط عینی زندان نیز شود.

در سال‌های اخیر موفقیت‌هایی که زندانیان اعتصابی در پی برنامه‌ی اعتراضی خود داشته‌اند کم نبوده است؛ برای نمونه می‌توان به اعتصاب غذای کوهیار گودرزی در خردادماه گذشته و یا اعتصاب جمعی ۱۶ تن از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین در تابستان پیش اشاره کرد.

۲. از سویی دیگر، توسل به «اعتصاب غذا»، مصداق روشن «حق بر بدن خویشتن» است؛ حقی که در چهارچوب اغلب رژیم‌های حقوقی مترقی، تقریباً به‌طور کامل به رسمیت شناخته شده (هرچند که هنوز درباره‌ی دامنه‌ی مصادیق آن بحث‌های زیادی مطرح است)، اما بر پایه‌ی آموزه‌های دینی، دشوار بتوان بنیانی قابل قبول برای آن معرفی کرد.

بی‌جهت نیست که برخی از دین‌باوران از «اعتصاب غذا» با عنوان موهوم «روزه‌ی سیاسی» یاد می‌کنند. از نگرش آموزه‌های درون دینی، انسان‌ها نه فقط هیچ حق خاصی بر بدن خویشتن ندارند، بلکه نسبت به آن در برابر خداوند مسئول و پاسخگو هستند. بر این مبادی، گمان می‌رود که مخالفت دین‌باوران با اعتصاب غذا، از جنس مخالفت آنها با «خودکشی» و یا «اتانازی» باشد که بیشتر خاستگاهی تئوریک و ایمانی دارد تا ملاحظات احساسی و یا انسان‌دوستانه.

۳. مسلم است که هیچ وجدان انسان دوستی، راضی نیست که انسانی دیگر زجر بکشد. زجر دادن هر انسان، بی‌تردید وهن آدمی است. شکنجه و آزار زندانیان، دقیقاً از این روی پذیرفتنی نیست که اسباب وهن انسانیت است، اما اعتصاب غذا و رنج و درد حاصل از آن، نه فقط وهن آدمی به‌شمار نمی‌رود، بلکه نماد مشخص پایداری و مقاومت برای دستیابی به حقوق انسانی است.

۴. هیچ‌یک از ما با هیچ منطق سکولاری این حق را نداریم که به زندانی اعتصاب‌کننده بگوییم: اعتصاب غذای خود را بشکن و یا آن را ادامه بده. زندانی بیشتر از هر فرد دیگری واقف به شرایط داخل زندان و موقعیت خود است. تصمیم به شکستن اعتصاب و یا ادامه‌ی آن، تصمیمی کاملاً شخصی است که به هر حال باید به آن احترام گذاشت.

تنها وظیفه و رسالت فعالین بیرون از زندان، می‌تواند این باشد که راوی صادق پیام زندانیان و پی‌گیر مطالبات و خواسته‌های آنها باشند. به نظر می‌آید که تعیین هرگونه تاکتیک و یا القای راهکاری مشخص از خارج از محیط زندان، نه می‌تواندتوجیه سیاسی داشته باشد (به لحاظ ناآگاهی از شرایط داخل زندان) و نه امری اخلاقی و مقبول قلمداد شود.

پانوشت:

۱. برای نمونه می‌توانید به متن پیام محمد خاتمی در روز سوم اعتصاب غذای محمد نوری‌زاد و یا پیام چند روز پیش میرحسین موسوی خطاب به اعتصاب‌کنندگان (این‌جا و این‌جا) مراجعه نمایید.

Share/Save/Bookmark

 
 

پیام‌های میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران جنبش اعتراضی مردم ایران خطاب به زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا، مبنی بر شکستن اعتصاب، موجب بروز انتقاداتی در داخل و خارج از کشور شده است.

Download it Here!

برخی براین باورند که پیام به زندانی برای شکستن اعتصاب غذا پشتیبانی از خواسته‌های به‌حق زندانی نیست و به او برای دست یافتن به حقوق خود کمک نمی‌کند.

آیا تقاضا از زندانی سیاسی برای شکستن اعتصاب غذایش، می‌تواند به او در مسیر دستیابی به خواسته‌هایش کمک‌کننده باشد؟

در این گفت‌وگو، دکتر مهدی خزعلی که خود تجربه‌ی زندان و اعتصاب غذا را داشته به این پرسش پاسخ داده است:

دکتر مهدی خزعلی: من در واقع به آقای نوری‌زاد هم گفتم که همراهی ما با ایشان می‌تواند این باشد که ما هم روزه‌دار باشیم. مطلب دوم این که آقایان طرح اشکال می‌کنند و می‌گویند اعتصاب غذا اضرار به بدن و حرام است، اما این اقدام برای هدف والاتر در واقع یک شهادت است. ما این را به عنوان اضرار بدن و حرام نمی‌دانیم. گاهی اوقات برای رسیدن به هدف والاتر و منافع و مصالح والاتر واجب است. بنابراین نه تنها جایز می‌دانیم که واجب می‌دانیم. من معتقدم که باید همراه با ایشان روزه گرفت و برای آزادی ایشان دعا کرد. پیامی که من برای ایشان دادم این بود که فاستقم کما امرت. بحث ما استقامت است و انشاالله اگر پای ما به اوین برسد، لقمه‌ی آن‌جا را نخواهیم خورد. از روز نخست تا آخر هم تا شهادت انشاالله ایستاده‌ایم.


مهدی خزعلی

نکته‌ای که آقایان موسوی و کروبی مطرح کردند این بود که برای حفظ سلامت‌شان و این که جنبش سبز به حضور سبز آنها نیاز دارد دست از اعتصاب غذا بردارند. مهم‌تر این‌که بهتر است به دلیل نگرانی‌های خانواده‌های‌شان و نگرانی مردم و هواداران جنبش سبز دست از این کار بکشند. نظر شما در این زمینه چیست؟

من معتقدم که سلامت ابی عبدالله حسین از همه‌ی ما برای اسلام مهم‌تر بود و ایشان با شهادتش اسلام را بیمه کرد. من فکر می‌کنم که جسم ناقابل ما ارزشی ندارد. شهادت ما برای حفظ دین، حفظ اسلام بیشتر مؤثر است تا این جسم ناقابل‌مان.

پس شما با پیامی که میر حسین موسوی و مهدی کروبی دادند موافق نیستید؟

من معتقدم اگر آرمان بزرگی داریم باید بایستیم تا شهادت. اگر آرمان بزرگی نداریم، هیچ؛ اما اگر آرمان بزرگی هست، برای آرمان بزرگ ایستادن نه تنها جایز است، بلکه واجب است. من تنها به آقای نوری‌زاد می‌گویم که برادر من فاستقم کما امرت

باتوجه به این‌که خود شما هم تجربه‌ی زندان داشتید، آیا راه‌حل‌های جایگزینی هم به‌جای اعتصاب غذا وجود دارد تا زندانی به آنها متوسل شود و حیات و سلامت جسمی خودش را به خطر نیندازد یا خیر؟

اگر راه‌های دیگر باز بود، اگر مذاکره باز بود، اگر قانون حاکم بود، اگر می‌توانستیم با قانون حقوق انسانی یک متهم را مطالبه کنیم، قطعا از آن راه‌ها می‌رفتیم. ما وقتی اعتصاب غذا کردیم که آن راه‌ها مسدود بود. من ۲۵ روز در اعتصاب غذا بودم. وقتی دیدم نه حقوق انسانی که حقوق حیوانی هم برای ما قائل نیستند، یعنی آن حداقل حقوقی را که برای یک حیوان در آغل، در اصطبل و در طویله قائل هستند، برای ما در زندان قائل نیستند، دیگر از حداقل حقوق حیوانی که خوردن است هم گذشتم. قصه این است.

ما برای اثبات انسانیت خودمان اعتصاب غذا می‌کنیم و این کار را ادامه خواهیم داد تا شهادت. این‌که کسی برای ما تعیین تکلیف کند را قبول نداریم. آقایان، آقای مقیسه و بازپرس هر دو می‌گفتند، تو که متدین هستی، این اضرار به بدن است. آیا این شرعی است؟

گفتم شما که متشرعید، چطور نام یک خیابان را «بابی ساندز» گذاشته‌اید؟ او هم همین کار را کرد. چطور برای شما بابی ساندز یک افتخار است، اما اقدام یک پیرو حسین را که می‌خواهد اقتدا به سرورش کند و آب نخورد و تا شهادت بایستد، اضرار به بدن می‌دانید؟ ابی‌ عبدالله هم که به مهلکه و به جنگ رفت، می‌توانست کمی کوتاه بیاید و کمی بیعت کند. یک مختصر بیعت این کارها را نداشت، اما نکرد. ایستاد و از آرمانش دفاع کرد. بحث ما این است. الان داریم از حقوق حداقل انسانی دفاع می‌کنیم که ما را در زندان فقط به چشم یک انسان ببینند و نمی‌بینند. والله آنها ما را به شکل حیوان هم نمی‌بینند. ای‌کاش به اندازه‌ی حقوقی که برای گاو و گوسفند‌شان قائل بودند، برای ما در سلول‌ها حقوقی قائل می‌شدند.

انصاف داشته باشیم

دیدگاه مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار مقیم انگلیس با نظر مهدی خزعلی کاملاً متفاوت است.

مسیح علی‌نژاد: قبل از این که اصلاً درخواست آقایان موسوی و کروبی را بخواهیم بررسی کنیم، باید ببینیم چه خواسته‌ای پشت این بیانیه‌ بوده است.

بسیاری از خانواده‌هایی که نزدیکان‌شان در زندان دست به اعتصاب غذا می‌زنند، امثال دختران آقای نوری‌زاد و یا پدر و مادر پیر این زندانی سیاسی، برادر جانباز ایشان، همسر و فرزندان خانم ستوده و دیگر خانواده‌های زندانیان سیاسی چنین درخواستی را از رهبران جنبش سبز دارند. آنها می‌خواهند رهبران این حرکت مردمی، شرایط زندانی‌شان را در نظر بگیرند و پیام دهند و درخواست کنند تا مگر این اعتصاب غذا شکسته شود.


مسیح علی‌نژاد، روزنامه‌نگار مقیم انگلیس

خیلی صادقانه به شما بگویم آقای موسوی و آقای کروبی اگر درخواست نمی‌کردند که این اعتصاب غذا شکسته شود، باید به مدیریت و رهبری‌شان به شدت شک و حتی اعتراض می‌کردیم. چون خانواده‌هایی که ما با آنها صحبت می‌کنیم، درخواست اصلی‌شان همین است که رهبران بیشتر به فکر جان زندانیان سیاسی باشند، نه این‌که از آنها قربانی و شهید بسازند و بعد هم پیراهن عثمانی درست کنند و بخواهند با آن برای آزادی‌خواهی و دموکراسی‌خواهی مبارزه کنند.

به گمان من کسانی هم که بیرون از ایران انتقاد دارند به این که چرا خواسته شده تا زندانیان سیاسی اعتصاب غذای خود را بشکنند، باید واقع‌گرایانه‌تر نگاه کنند. همان طور که الان سرکار خانم عبادی و زنان دیگر دارند پیام زندانیان داخل ایران را می‌رسانند، اگر برنامه‌ا‌ی اجرایی دارند، همدلانه وارد شوند تا پیام اصلی اعتصاب‌‌کنندگان به تمام دنیا صادر شود.

برخی انتقاد می‌کنند و می‌گویند اگر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به فرض یک اعتصاب غذای یک‌روزه‌ی سیاسی و هماهنگ را به اجرا می‌گذاشتند، کمک بیشتری به شرایط زندانی می‌کرد تا این که از خود زندانی تقاضا کنند که اعتصاب غذایش را بشکند. نظر شما در این زمینه چیست؟

باید واقعیت جامعه‌ی ایران را در نظر گرفت. تفاوت میان عاشورای سال گذشته با عاشورای امسال فکر می‌کنم یک تحلیل خوب از فضای واقعی و فعلی جامعه‌ی ایران به ما می‌دهد.

در عاشورای امسال مردم جرئت حضور نداشتند؛ به خاطر این که حکومت با تهدیدی که می‌کند، هراسی ندارد از این که تعداد و آمار کشته‌شدگان را بالاتر ببرد. تک تک اعضای خانواده‌‌های جانباختگان سال گذشته، تهدید و زندانی‌ شده‌اند و حکومت مدام پیام می‌دهد که اگر بازهم در خیابان حضور پیدا کنید، ما با شما برخورد می‌کنیم و اصلا اهمیتی به بازتاب‌های بین‌المللی نمی‌دهیم. در نظر بگیرید که پدر شهید رمضانی زندانی شده است.

مادر سهراب اعرابی بازداشت و بازجویی شده است و دیگر مادران صلح و عزادار هم همین مشکلات را دارند. در چنین فضای امنیتی‌ای، حتی اگر آقای موسوی و آقای کروبی، اعتصاب سراسری هم کنند، به گمان من خیلی مورد استقبال واقع نخواهد شد. بنابراین به نظر من اگر کسانی خارج از ایران آمادگی ایجاد چنین فضایی را دارند و با حکومتی هم طرف نیستند که جوان‌های آنها را تهدید به شکنجه و تجاوز کند، می‌توانند این کار را بکنند.

توقعی که ما از فعالین سیاسی داخل ایران بدون درنظر گرفتن شرایط آنها داریم، به گمان من کمی غیر منصفانه است. برای نمونه مثالی برایتان می‌زنم از مادر یکی از این شهدا که وقتی بازجویی می‌شود، به او خیلی صریح می‌گویند شما که پسرتان را از دست دادید و الان یک دختر جوان دارید. اگر برای خودتان نمی‌ترسید، برای دختر جوان‌تان بترسید.

آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی هر روز با تعداد زیادی از این خانواده‌ها دیدار دارند و به واقعیت جامعه نزدیک‌ هستند. خانواده‌ی کیانوش آسا را مقابل خانواده‌ی آقای موسوی بازداشت کردند و تک‌تک‌شان را مورد بازجویی قرار دادند. از چنین رهبرانی نمی‌شود توقع داشت که این خانواده‌ها را ببینند و بعد هم از همین ملت برای رسیدن به اهداف خودشان قربانی بسازند.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته