-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

Latest news from Jaras for 12/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



عبدالعلی بازرگان


بزرگداشت قيام امام حسين(ع) براي ايفاي نقش ِاعتراضي "امر به معروف و نهي از منكر" در روزهاي گذشته، بهانه اي شد براي كند و كاوي مفهومي در دو كلمه "معروف و منكر"، در ارتباط با مقتضيات زمانه و كاربرد آن در دنياي امروز. اكثر ما خوانده يا شنيده ايم كه امام حسين انگيزه خود براي بيعت نكردن با "يزيد" را در راستاي اجراي همين فريضه اجتماعي اعلان كردند: " اُريدُ اَنْ آمُرَ باِلمَعْرُوفِ وَاَنهْي عَن ِالمُنكَرِ..." سئوال اين است كه معروف چيست و منكر كدام است كه به يكي بايد امر و از ديگري نهي كرد؟

 

در ذهنيت بيشتر مردم وقتي سخن از اين فريضه مي رود، بلافاصله گشت هاي امر به معروف دولتي، پاترول هاي پاسداران و بسيجي و لباس شخصي هائي كه  بانوان بدحجاب را در خيابانها جلب مي كنند يا به بوتيك ها و مجالس و مهماني هاي مخلوط حمله مي برند تداعي مي شود وبا احساسي از انزجار، تاريخ قرون وسطاي مسيحي وسلطه و سركوب قدرت روحانيون را درتحميل احكام فقهي بر ملت به خاطر مي آورد.

 

اما امام حسين(ع)، بر خلاف برخي از فقيهان امروزما كه دغدغه و نگراني عمده شان بدحجابي و بي رغبتي جوانان به مراسم و شعائر و حفظ ظواهرمذهبي است و براي ناديده گرفته شدن هر حكم فرعي شرعي فرياد "وااسلاما"! سر مي دهند ومقلدين كفن پوششان تظاهرات به راه مي اندازند!، آيا كسي شنيده است كه در نهضت كربلا كوچك ترين سخني از سست شدن اعتقادات و نماز و روزه مردم وسهل انگاري شان درحجاب به زبان آورده باشد؟  يا يكسره با دفاع از "حقوق مردم" واعتراض به پايمال شدنش توسط حاكميت جائر، به جاي مسائل شرعي، مسائل "عُرفي" را مطرح  و به جاي امر به مشروع، امر به معروف كرده است؟ ميان امر به معروف و نهي از منكرامام حسين با آنچه امروز در جمهوري اسلامي اجرا مي شود، تفاوت هائي اززمين تا آسمان به شرح زير است؛

 

۱- امر به معروف و نهي از منكر امام حسين و يارانش اقدام و اعتراضي از ناحيه مردم عليه انحرافات حاكميت بود، در حالي كه درروزگار ما اين حاكميت است كه چنين فريضه اي را عليه ملت به كار مي برد وآمرين از ميان مردم و معترضين به سياست هايش را به شدت سركوب مي كند.

۲- قيام امام حسين و امر به معروف و نهي از منكرايشان براي انحراف حاكميت در تغيير نظام سياسي اسلام ازچارچوب قرآني "شورا و بيعت" براي حاكميت ملت،  به ولايت مطلقه موروثي يزيد بود، و نهي كنندگان دولتي در روزگار ما، حفظ ولايت مطلقه را "اوجب واجبات" و اصل گرفته اند. 

۳- مردم اگربخواهند اين فريضه را انجام دهند، از نان خوردن مي افتند، اسير واخراج و آواره و بعضا اعدام مي شوند، اما نوع دولتي اش نان و آب و حقوق و مزايا و تشويق و ترفيع و تقرب به قدرت دارد!

۴- مجريان نوع اول خودجوش، مردمي و مستقل هستند، اما مجريان نوع دوم را حاكميت، به ادعاي پاسداري از احكام شرعي، ولي در واقع پاسداري از قدرت حاكم سازماندهي و تجهيزو تسليح مي كند. آنچه بر اركان يك نظام خدشه وارد مي كند آيا تار موي بدحجابان است، يا تازيانه بر جوانان و تاراج بيت المال و تماميت طلبي حاكمان و توليت بي تراضي ملت!؟

۵- نوع اول ناشي از شناخت و آگاهي مردم و حركتي از پائين به بالاست و نوع دوم ناشي از تقليد و تبعيت از متولي و حركتي از بالا به پائين. اولي نگران پرده پوشي و حجاب هاي برسوء استفاده دولتمردان از حقوق مردم است، دومي نگران حجاب هاي ظاهري مردم.

۶- گروه اول نقش خود را نظارت بر عملكرد حاكمان و محافظت از حقوق مردم مي داند و گروه دوم، نظارت بر عملكرد ديني و سياسي مردم و محافظت از ولي فقيه و منافع خودي ها.

۷- مجريان نوع اول را نوعا آگاهان، عالمان و دانشجويان تشكيل مي دهند و مجريان نوع دوم را غالبا عوام سازماندهي شده. اولي ها انتظاري ازكسي ندارند، اما دومي ها اضافه كاري و پاداش جز لاينفك كارشان است.

۸- امر به معروف نوع اول براي استيفاي حقوق مردم و استقرار عدالت، آزادي، حاكميت ملت و ارزشهاي اخلاقي است  و نوع دوم، بي اعتناي به درون و دلهاي مردمان، خود راپاسدار ظواهر شرعي مي داند.

۹- اولي از موضع منطق، مسالمت و مدارا و ملايمت عمل مي كند، دومي از موضع قدرت و به اتكاء اسلحه و امكانات دولتي.

۱۰- امر به معروف اولي حركتي ملي، مردمي و متوجه مفاسد و نابساماني هاي داخلي است و دومي حساسيت هايش متوجه حجاب، هجمه فرهنگي ، رسانه هاي خارجي و توطئه هاي بيگانگان است. اولي استبداد را سرپل نفوذ واستيلاي بيگانگان مي داند و دومي در توهم توطئه زندگي مي كند و از درون غافل مي شود.

 

آيا اين فريضه امري عبادي، همچون ساير احكام فردي شرعي است،  يا وظيفه اي است همگاني براي مراقبت از عملكرد حاكمان؟ اگر منحصرا معناي ديني دارد و در ارتباط با خدا مفهوم مي شود،  چرا به جاي امر "به معروف و نهي از منكر"،  گفته نشده است :"امر به مشروع و نهي از ممنوع"! يا : "امر به حلال، نهي از حرام"!؟ تامل در همين نكته مي تواند ما را متوجه زمينه و بستر اين فريضه نمايد و اين راز را بهتر بفهميم.  كلمه " معروف" با آن كه عربي است، براي فارسي زبانان كاملا شناخته شده است. آدم معروف يا كالاي معروف، كسي يا كالائي است كه همه مردم آن را مي شناسند. پس دلالت بر چيزي مي كند كه همگان، يا حداكثر مردم، برآن آگاهي پيداكرده و آن را پسنديده اند. كلمه "منكر" ضد آن است. منكر چيزي است كه مردم آنرا نمي شناسند يا دوست ندارند و انكار مي كنند و از آن كراهت دارند.

 

با كمي تساهل شايد بتوان گفت " معروف" همان "ّافكارعمومي" و "داوري مردمي" است كه از "عقلانيت جمعي" و سرشت عمومي يك ملت ناشي مي شود و امر و نهي از آن، در حقيقت پاسداري از خواسته هاي نا نوشته مردم است. اتفاقا در برخي از كشورهاي غربي (از جمله آمريكا) براي بسياري از اختلافات مردمي به عقلانيت جمعي و داوري تعدادي از مردم عادي كوچه و خيابان به صورت چشم بسته (رندوم) رجوع مي كنند. در اين كشورها همه شهروندان اعم از زن و مرد، پير و جوان، عامي و تحصيلكرده،  طبق قانون موظف هستند وقتي از طرف دادگاه ها براي داوري فراخوانده مي شوند، حتما مشاركت نمايند.

 

احكام شرعي ممكن است براي اكثريت مردم هنوز جا نيفتاده و شناخته نشده باشد، بنابراين هنوز در قلمرو"عُرف" درنيامده و نمي توان به آن امر كرد. مگرآن كه به تصويب اكثريت نمايندگان واقعي مردم (نه تحميلي و گزينش شده حاكميت) رسيده و شكل قانوني پيداكرده باشد. دراين صورت است كه آن بخش از شريعت در عُرف وارد شده  و شهروندان بايد همچون بقيه قوانين از آن اطاعت نمايند. در روزگار گذشته و در جوامعي ديني كه اكثريت مردم عقايدي همسان داشتند، اجراي احكام شرعي توسط روحانيون، كمابيش خواسته عمومي تلقي مي گرديد اما در جوامع مدني امروزي با تنوع و تكثري كه درافكار و آرمان ها وجود دارد، احكام اجتماعي شريعت درچارچوب قانون و مصوبات مردمي در قلمرو امر و نهي قرار مي گيرد.

 

مشتقات كلمه معروف در قرآن، مثل: عرفان، معرفت، تعريف، اعتراف، عرفات و... ۷۱ بار تكرار شده است كه  ۳۸ مورد آن به كلمه "معروف" اختصاص يافته است. علامه طباطبائي، معروف ترين مفسرمتاخر شيعه مي گويد "معروف آن است كه مردم با ذوق مكتسب از حيات اجتماعي متداول آن را مي دانند". كتاب هاي لغت نيز "معروف" را هرفعل خوبي كه به وسيله عقل يا شرع فهميده شود و مطابق فطرت سليم باشد مي دانند. حتي اگر شرع به آن اشاره نكرده، ولي مردم به فطرت و عقل سليم خود آن را پسنديده باشند. دراين صورت چنين معنائي بيانگرقوانين اساسي هر ملتي مي گردد كه به اجماع عقلاي آن قوم رسيده باشد.

 

ارجاع دادن امور به عُرف جامعه (به جاي شرع) واقع گرائي قرآن را نشان مي دهد كه انتظار ايده آليستي ندارد وبا تكيه برعقل سليم و فطرت انسان ها، به افكارعمومي و داوري متوسط مردم بهاء مي دهد. بيشترين مواردي كه قرآن تبعيت ازعُرف را توصيه كرده است، در مناسبات زن و شوهرو موضوعات مربوط به آن ( مثل : تساوي حقوق طرفين، حسن معاشرت، رايزني بايكديگر، خواستگاري، مهريه، طلاق، حقوق زنان مطلقه يا بيوه، اختلافات زناشوئي، رجوع مجدد، دايه گرفتن و پول شير، وظيفه مرد درتهيه غذا و پوشاك كودك و...) مي باشد كه حدود نيمي از كاربرد كلمه "معروف"
 را در قرآن تشكيل مي دهد (۱).

 

پس از مناسبات زناشوئي، ارتباط با والدين و خويشاوندان(۲)، حقوق يتيمان(۳)، گفتار نيك(۴)، بخشيدن قاتل(۵)، انفاق(۶) از مواردي هستند كه تبعيت از عُرف جامعه در آنها توصيه شده است. اما ديگر زمينه بسيار مهم كاربرد كلمه "معروف"، كه پس از مناسبات خانوادگي بيشترين رقم را از نظر آماري دارد، و به زبان و اصطلاح امروز نقش قشر آگاه جامعه، نهادهاي مردمي و احزاب سياسي را توضيح مي دهد، همان مبحث "امر به معروف و نهي از منكر" است كه ده بار در قرآن تكرار شده است.بررسي اين بخش مهم را به بخش بعدي موكول مي كنيم.

 

پانویسها:

۱- بقره۲۲۸،۲۲۹،۲۳۱،۲۳۲،۲۳۳،۲۳۴،۲۳۵،۲۳۶،۲۴۰،۲۴۱، نساء۱۹،۲۵، ممتحنه۱۲، طلاق۲،۶

۲- بقره۱۸۰، لقمان۱۵

۳- نساء ۵،۶،۸

۴- محمد۲۱، احزاب۳۲، بقره ۲۶۳.

۵- بقره ۱۷۸.

۶- احزاب61 

 

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

 


 


مهدی سحرخیز خطاب به دادستان تهران می گوید
جرس:  مهدی سحرخیز در یادداشتی که خطاب به دادستان تهران نوشته است ، ضمن ابراز نگرانی از وضعیت پدرش می نویسد: "جناب دادستان، هرچند که میدانم که خود از اخبار زندان خبر دار هستید، ولی باز به شما گفتم تا باز هم بشنوید در زندان تان بر پدر من چه میگذرد. تا دیگر عذر و بهانه ای در میان نباشد فردای روز مرگ پدرم. شما را انذار میدهم به سرگذشت پیشینی تان، آنگاه که در زندان های تحت مسئولیتش، با جسم سخت خبرنگاری را کشتند، آنگاه که به امضایش، به جوانان در کهریزک تجاوز کردند، آن گاه که بی پناهانی با نظارت و به فرمانش کشته شدند. او فکر میکرد که ارج و قربش در نزد خدایگان قدرت، بیش از پیش میشود. خویشتن را در حال عبودیت مافوقش می دید و آن چنان مست قدرت بود که فردایش را نزدیک به مرکز قدرت و سعادت مند تر از مواهب قدرت.

 

وی در ادامه می نویسد:"جناب دادستان، آنچه امروز در زندان بر پدر من میگذرد، قتل عمد است. اما قتلی تدریجی. اگر میل قدرت بر آن بوده که حکم اعدامش دهد، از ترس رسوایی، اعدام تدریجی را برگزیده. و این بار شما مرکب هستید و قدرت بر شما سوار. عامل قدرت اگر میشوید، مباد که فردای تان را روشن ببینید. حال امروز سحرخیزها، کیفرخواست فردای تان خواهد بود، و قدرت خود محکمه تان را برپا خواهد کرد. کیفرخواست جنایات کهریزک را که حتما خوانده اید!"

 

 

متن کامل این یادداشت که در وبلاگ مهدی سحر خیز منتشر شده است به شرح ذیل است: 

 

جناب دادستان، پدر من امروز، دو بار در زندان شما،باز بی هوش شده و دو باره به بهداری زندان برده اند. جناب دادستان، بهداری زندان نمیتواند نوسانات فشار پدر من را کنترل کند. فشار خون پدرم، به شدت بالا رفته، و پس از آن به شدت پایین. اگر معنی این نوسانات شدید فشار خون را نمیدانید، لطف کنید از پزشکان مرتبط با حیطه مسئولتتان بپرسید!
پزشکان به شما نامه نوشته بودند و درخواست ام.آر.آی ایشان را کرده بودند، درخواست معاینه قلب ایشان را داده بودند. متخصصان گفته بودند که ایشان توانایی تحمل زندان را در این حالت وخیم جسمانی ندارند. اما دریغ از کوچک ترین بهره مندی از حقوق اولیه انسانی و قانونی.
جناب دادستان، هرچند که میدانم که خود از اخبار زندان خبر دار هستید، ولی باز به شما گفتم تا باز هم بشنوید در زندان تان بر پدر من چه میگذرد. تا دیگر عذر و بهانه ای در میان نباشد فردای روز مرگ پدرم.
شما را انذار میدهم به سرگذشت پیشینی تان، آنگاه که در زندان های تحت مسئولیتش، با جسم سخت خبرنگاری را کشتند، آنگاه که به امضایش، به جوانان در کهریزک تجاوز کردند، آن گاه که بی پناهانی با نظارت و به فرمانش کشته شدند. او فکر میکرد که ارج و قربش در نزد خدایگان قدرت، بیش از پیش میشود. خویشتن را در حال عبودیت مافوقش می دید و آن چنان مست قدرت بود که فردایش را نزدیک به مرکز قدرت و سعادت مند تر از مواهب قدرت.
اما آقای دادستان، قدرت قواعدی دارد و بر رسومی و سننی استوار. یکی از این سنن، آن است که تنها چیزی که برای قدرت اصل است، پاسداشت حریم حکمرانی ست. قدرت، برای اهتراز بیرق ولایتش، انسان ها را اجیر میکند، مسخ میکند، از خود بی خود میکند. دریغ که مسخر، خود را سهیم در قدرت می داند. اما قدرت نه وفا می شناسد، نه رسم قدردانی. قدرت ابزار میخواهد تا مرکب حرکتش شود. بر دوش مسخ شدگانش طی طریق میکند، و آنی که مرکب چموشی کند، یا لنگ زند، مرکبی دیگر میجوید، و مرکب پیشین را قربانی عوامفریبیش.
سرانجام قدرت را با او که جلاد نامیده بودندش، دیدید؟ او رسوا شد، تا قدرت بیاساید، او قربانی شد، تا قدرت، توجیه شود.
جناب دادستان، آنچه امروز در زندان بر پدر من میگذرد، قتل عمد است. اما قتلی تدریجی. اگر میل قدرت بر آن بوده که حکم اعدامش دهد، از ترس رسوایی، اعدام تدریجی را برگزیده. و این بار شما مرکب هستید و قدرت بر شما سوار. عامل قدرت اگر میشوید، مباد که فردای تان را روشن ببینید. حال امروز سحرخیزها، کیفرخواست فردای تان خواهد بود، و قدرت خود محکمه تان را برپا خواهد کرد. کیفرخواست جنایات کهریزک را که حتما خوانده اید!
جناب دادستان، امروز حجت بر شما تمام است، و در کیفرخواست تان مرقوم خواهد بود که می دانستید که یک زندانی، در زندان تحت امر شما، نیاز مبرم بر مراقبت پزشکی دارد، و شما از رخصت معالجه استنکاف میکردید، مبادا که خاطر قدرت را آزرده سازید.
در تعجبم از این که گفته بودید، برای پدرم احترام، قایل هستید. این چگونه احترام قایل شدنی است که در قتلش مباشر شوید.
قدرت هر چه ستبر باشد، و کلفتی اش افزون، اما خود دست ندارد که منتقدش را بکشد، ذره ذره آبش کند، دست های قدرت نشوید که قدرت وفا ندارد.
از داستان سعید مرتضوی عبرت بگیرید آقای دادستان. دور مپندارید روزی را که مافوق تان، شما را هم گاز بگیرد


 


سید ابراهیم نبوی

 

همیشه توهم پیروزی و عصبانیت از باخت های متوالی و جسارت جنگ بزرگتر به امید تلافی شکست های بزرگ نیست که باعث می شود قماربازان وقتی در بد نشستن تاس، یا بازی های بد، یا جور نشدن شاه و سرباز، نیمی از ثروت خود را می بازند، به هوای بازگرداندن همه چیز، تصمیم می گیرند همه دارایی شان را به بازی بیاورند؛ گاهی به آن امید که یا همه باخت ها را جبران کنند، گاهی به آن امید که از شر ادامه بازی راحت شوند. من بعید می دانم که اکثر جنگجویان بزرگ، در روزهای دشوار تصمیم گیری سیاست را لحاظ کرده باشند و در نقشه های شان احتمال باخت همه چیز نباشد. شاید هیچ نقشه ای که در آن احتمال شکستی بزرگ نباشد، به پیروزی کامل نمی انجامد.

 

اما و هزار اما، که بازی امروز رهبری حکومت جمهوری اسلامی بازی باخت- باخت است. اگر پیش برود، کشور با فروپاشی و نابودی جمهوری اسلامی مواجه می شود و اگر عقب بنشیند، قدرت برای همیشه از دست گروه خامنه ای- سپاه- احمدی نژاد خارج شده و به دست سبزها- مردم- گروهی مردمی از تکنوکراتها و نظامیانی که به سعادت ایران علاقمندند، می افتد. اگر رهبرحکومت بخواهد لجاجت خود را همچنان ادامه دهد، تردید ندارم که تمام فرصت های بازسازی ویرانی های این سالها از دست می رود و هر آنچه مردم در سالهای طولانی ساخته اند، به هیچ بدل می شود. اگر ساختار سیاسی کشور با انحصار قدرت توسط رهبری در دوران احمدی نژاد باعث توقف کامل توسعه سیاسی شد، و اگر فرهنگ و هنر کشور با کج اندیشی ها و سانسور و فشار به هنرمندان و روشنفکران در نیمه دوم عصر خاتمی تا امروز توسعه فرهنگی ایران را متوقف کرد و اگر سیاستهای ماجراجویانه و هژمونی طلبی احمدی نژاد- خامنه ای باعث انزوای ایران و بدنامی کشور در عرصه بین المللی شد، اجرای طرح یارانه ملی و حذف یارانه از زندگی دشوار مردم، عملا بن بست اقتصادی را به مجموعه تنگناهای حکومت می افزاید و حکومت را در انبوهی از تنگناها گرفتار می کند. همین تنگناهاست که ایران را به سوی فروپاشی پیش می برد.

 

نظام ایدئولوژیک در جامعه غیرایدئولوژیک یک ناسازه است؛ شاید به همین دلیل بود که وقتی هاشمی رفسنجانی بعد از جنگ به قدرت رسید، با حذف ایدئولوژی از ساختار حکومت، تلاش کرد که نظام را از موقعیت شکننده جامعه غیرایدئولوژیک و حکومت ایدئولوژیک بیرون بیاورد، و موفق هم شد. او و خاتمی جامعه را از سوی نظام ایدئولوژیک به سوی جامعه مدنی بردند؛ هر چند این واقعه بتمامی صورت نبست و تمام تلاش دولت احمدی نژاد در این سالها همین بود که جامعه ایران را از مختصات جامعه مدنی به سوی نظام ایدئولوژیک بازگرداند. او اقتصاد را از چنبره اقتصاد دولتی- تعاونی بیرون آورد و به سوی گسترش قدرت بخش خصوصی کشاند، این یکی بخش خصوصی را نابود می کند و اقتصاد را کاملا دولتی می کند و می خواهد همه مردم حقوق بگیر دولت بشوند. آن یکی روابط اقتصادی با کشورهای جهان را با روابط سیاسی جدا کرد و سعی کرد دیپلماسی را مبنای مناسبات بین المللی کند، این یکی سعی می کند تمام روابط ایران با جهان را به رابطه ایدئولوژیک تبدیل کند. خاتمی سعی کرد با قدرت دادن به انجمن ها، روشنفکران، مطبوعات خصوصی، سازمان های غیردولتی و ایجاد فضای تولید در بخش فرهنگ، ایران را به سوی جامعه چند صدایی ببرد، و احمدی نژاد تلاش می کند همه هنرمندانی که صدای شان را به سوی ستایش رهبری بلند می کنند تقویت کند و صداهای دیگر را بصورتی نهادینه و بنیادین خفه کند.

 

در این میان هاشمی رفسنجانی، نقشی بسزا دارد. او یک قدرت واقعی است. وی اگر چه دوبار با رای مردم به عنوان نماینده تهران رئیس مجلس شده، دو بار به عنوان رئیس جمهور با رای مردم انتخاب شده، با رای مردم بارها عضو مجلس خبرگان شده، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری نهم احمدی نژاد رای اول را به دست آورده است، اما توسط کسانی که در جبهه دیکتاتوری جا می گیرند، به دلیل اطلاعاتی موهوم و تعریف نشده به عنوان میلیاردر شناخته شده و یک نشریه غیرمعتبر او را ملای میلیونر خوانده است، از سوی دیگر دوازده سال است که اکبر گنجی به عنوان روشنفکر حوزه عمومی، در مقاله ای به نام " عالیجناب سرخپوش" چنان نوشت که بسیاری گمان می کردند که او عامل قتلهای زنجیره ای است و دقیقا به همین دلیل هاشمی رفسنجانی بخشی از محبوبیت خود را از دست داد. این روشنفکر حوزه عمومی دوازده سال بعد از اینکه نود درصد مردم ایران گمان می کردند مقصود او از "عالیجناب سرخپوش" هاشمی رفسنجانی است و روزنامه کیهان با این تیتر که " آقای هاشمی! اینها به شما عالیجناب سرخپوش لقب دادند" از وی یاد کرد، در گفتگویی با بی بی سی توضیح داد که منظورش در تمام این دوازده سال از عالیجناب سرخپوش، آیت الله خامنه ای بوده است. این روشنفکر حوزه عمومی هیچ توضیحی نداد که چرا در تمام این دوازده سال که اتهامی به این بزرگی یعنی آمریت قتل روشنفکران توسط مردم به دلیل نوشته این روشنفکر به فردی اشتباه منتسب شده بود، اعلام نکرد که منظور من هاشمی نبود و خامنه ای بود. آیا روشنفکر حوزه عمومی نباید از حداقل احساس مسوولیت درباره نوشته خود برخوردار باشد که وقتی نوشته اش مردم را دچار توهم می کند، حداقل بعد از خروج از کشور که تندترین حرف ها را علیه خامنه ای زده بود، این توهم را روشن کند؟ حالا معلوم است که منظور آقای روشنفکر حوزه عمومی بعد از یک آلزایمر دوازده ساله آیت الله خامنه ای بوده است. بدین ترتیب می توانیم بپذیریم که پس از ده سال فشار سنگین حکومت بر هاشمی رفسنجانی، فاش شدن عدم دخالت او در قتلهای زنجیره ای، نداشتن پرونده مالی و مشکلاتی از این دست، ایستادن در کنار مردم در طول یک دوره حداقل شش ساله، حالا او مهم ترین چهره ای است که می تواند جلوی فروپاشی حکومت را بگیرد.

 

انقلاب گرانترین عمل سیاسی برای تغییر اجتماعی است؛ هر انقلابی چهار تا پنج سال از کل تولید یک کشور را نابود می کند و بخش وسیعی از نیروی انسانی که ثروت واقعی جامعه است هدر می دهد. فروپاشی اجتماعی با مدل بلغاری، لهستانی، روسی نیز بزرگترین فاجعه اجتماعی است که می تواند یک جامعه را سالها در رذیلانه ترین و ناامن ترین شکل خود نگه دارد. در چنین حالتی وجود یک امکان برای حفظ امنیت اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج و بی قدرتی یک شانس بزرگ است. نفس " بی قدرتی" یعنی بازگرداندن سیاست به عصر حجر و نبودن قدرت در جامعه وضعی بسیار خطرناک است. در انقلاب ایران "کاریزمای خمینی" مانع فروپاشی اجتماعی شد. در بسیاری از کشورهای اروپای شرقی وام های آمریکایی و کمک مالی آنها به دولت روند فروپاشی را کند کرد. شاید اگر اطلاعیه پیوستن ارتش به مردم در سال 57 نبود، انقلاب ایران به جای صد کشته ده هزار کشته می داد و ویرانی نیز صد برابر می شد، اما از یاد نبریم که ما تقریبا هیچ کدام از آن امکان ها را نداریم. کاریزما در عصر ارتباطات الکترونیک تقریبا بی معنی است و از سوی دیگر جامعه ایران در مسیر جامعه جهانی قرار ندارد.

 

فرض کنیم که آیت الله خامنه ای امروز بمیرد، یا احمدی نژاد امروز به دیار عدم رهسپار شود، یا یک شورش خونین باعث سقوط حکومت شود، یا در جریان کشف یک خیانت بزرگ معلوم شود که پروژه احمدی نژاد و دوستانش یک پروژه اسرائیلی بوده است، اما در چنین وضعی چه کسی می تواند گذار مسالمت آمیز را با کمترین تلفات شکل بدهد، انتخابات برگزار کند، فرماندهان موقت نظامی و انتظامی را منصوب کند و نگذارد که در ساعات زلزله دزدان حرفه ای برای بردن انگشتری آدمها انگشت شان را ببرند؟ در چنین حالتی تنها امیدی که وجود دارد، شخص هاشمی رفسنجانی است. هاشمی رفسنجانی تا زمانی که در موقعیت تصمیم گیر درشورای تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان نشسته است، امکان تغییر مسالمت آمیز به هر وضعی در آینده با دردسر کمتری صورت می گیرد و این نیاز ماست. زمستان امسال، اعضای شورای تشخیص مصلحت مجددا تعیین می شوند. باید وقایع را رصد کنیم و ببینیم که آیا حکومت اینقدر شعور دارد که هاشمی را حذف نکند. به نظر می رسد قرار دادن هاشمی در موقعیتی رودرروی خامنه ای، در هیچ حالتی مصلحت نیست. چه دل مردم خنک بشود یا نشود، جای هاشمی در میان مردم نیست. کسانی که اینقدر شعور ندارند که هر روز باید به آنها یادآوری شود که آدمی که 32 سال است هر روز جلوی چشم مردم در خانه شیشه ای زندگی می کند، کیست، نیازی به اطلاع رسانی ندارند. اصولا لازم نیست مردم طرفدار هاشمی باشند، هر چه به او فحاشی کنیم بهتر است، او باید در جای دیگری باشد، جایی که می تواند ایران را حفظ کند.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


سعید مژده

 

در گفتاری بطور مشروع بیان کردم که هدف یارانه‌ها مردم‌اند اما در این طرح هدف از مردم به دیگر سومی‌رود که بی‌شک جیب رهبران سیاسی و سردمداران اقتصاد مملکت می‌باشد. رهبران سیاسی که شناخته شده‌اند ولی اقتصاد مملکت در دست گروه موسسه اقتصاد اسلامی بود. چند سال پیش گروه پنج نفره جدیدی به روی کار آمد که آقای نهاوندیان را رهبر خود کردند. گروه عسگراولادی از طریق قدرت سیاسی کوشیدند آقای معراجی را مدیر کنند اما بالاخره مصالحه و ائتلاف شد ـ نهاوندیان رهبر باقی ماند اما حقوق گروه اولیه هم تامین شد ـ البته آقای نهاوندیان برخلاف رقیب خود فردی امنیتی نیست.

 

حذف تدریجی یارانه‌ها که در گفتار یکی از رهبران اپوزسیون آمده بود میسر نیست. ابتهاج که طراح نظام اقتصادی ایران پس از 28 مرداد بود در خاطرات خود از دو طرح نام می‌برد که هر دوی آنها براساس گردش زندگی مردم با پول نفت است و بنابراین درهردوی آن طرح‌ها، آنچه یارانه می‌نامیم محور اصلی است ـ ابتهاج طرح بانک جهانی را به روی میز می‌گذارد که در دوران مصدق تسلیم دولت شده بود. اما طرح دیگر در دوران مصدق مطرح نبود و به حق به کلی مردود بود اما هر دوی این طرح‌ها فقط عمرانی بودند و تولید وصنعت در آن‌ جایگاهی نداشت. همزمان تجدد وزیر بازرگانی طرحی را در تجارت خارجی بکار می‌گیرد که اقتصاد ایران را به اقتصاد دلالی تبدیل می‌کند.

 

مصدق طرح بانک جهانی را نمی‌پذیرد، با آنکه شرط اهداء وام در قبول آن بود و به کمک نریمان و با مشاوره دکتر "شاخت" آلمانی طرح دیگری روی میز می‌گذارد . دکتر شاخت طراح و احیاگر اقتصاد آلمان پس از جنگ بین‌الملل اول و از همکاران اصلی طرح احیاء اقتصاد آلمان پس از جنگ دوم جهانی بود. این نکته بطور مشروح در یکی از نطق‌های رادیویی مصدق آمده است اما ابتهاج در خاطرات خود از این طرح مصدق نامی نمی‌برد.

 

اقتصاد دلالی و یارانه‌ای به بن‌بست می‌خورد و پس از ابتهاج، کارشناسان و متخصصین به شاه توصیه می‌کنند طرح احیاء صنعت را بپذیرد ـ او بالاخره صنایع دولتی را رونق می‌دهد و راه باریکه‌ای برای صنایع داخلی می‌گشاید که البته نتایج مفیدی داشت گرچه شاه با اقدامات و فرمان‌های ناگهانی خود ـ به آن لطمه می‌زد مانند طرح خشن جلوگیری از تورم او که به سرمایه‌گذاری در صنعت لطمه فراوان زد. در اواخر دوران هویدا  زیر فشار کارشناسان قرار شد که طرح همه‌جانبه‌ای برای صنعتی کردن کشور تدوین گردد ولی چنان دامنه کار را وسیع گرفتند که مثنوی هفتاد من کاغذ شد و مهندسان خارجی و داخلی بسیار در آن مشغول بودند ـ با سقوط هویدا چون همه گردانندگان این طرح کنار گذاشته شدند طرح هم فراموش شد و پس از انقلاب تندروی‌ها و چپ‌‌روی‌ها به صنایع نوپا صدمه زد گرچه اقدامات دولت موقت و هیجان و پیشرفت‌طلبی مردم موجب رونق مجدد سرمایه‌گذاری در صنعت گردید اما دکتر نوربخش که خدا از تقصیرات او بگذرد ظاهر شد و سکان اقتصاد را در دست گرفت و طرح او که ترکیبی از غلط‌های ابتهاج و تجدد بود این صنایع نوپا را درهم کوبید. جنگ و تحریم‌ها که در شرایط عمومی ‌خود می‌تواند صنعت را رونق دهد به پیشرفت صنعتی کمکی نکرد.

 

گروه جدیدی بنام تولیدگران ظاهر شدند که از اصول‌گرایان هستند و در مجلس هم فراکسیونی دارند اما کتاب آنها نشان می‌دهد که مساله را خوب نفهمیده‌اند و بهرحال کاری از پیش نبرده‌اند. آنچه در ایران یارانه می‌نامند جز آن که در کشورهای صنعتی یارانه نامیده می‌شود. ما اصطلاحات و قالب‌های لفظی و خارجی را ترجمه می‌کنیم اما در آن معنای دیگری می ریزیم. یارانه‌ها در ایران بخشی از طرح اقتصاد موجود و در تار و پود نظام اقتصاد ما جای دارد و بدون تنظیم و اجرای یک طرح اقتصادی تولیدی و صنعت محور حذف آن ممکن نیست. تولید و صنعت را با سخنرانی و شعار و دستورالعمل و بخشنامه نمی‌توان رونق داد و تشریح موضوع در حوصله این نوشته نیست. هنگامی که آقای کروبی از پرداخت ماهانه به مردم سخن گفت یاداشتی برای آقای موسوی و آقای کروبی فرستادم و غلط بودن آن را متذکر شدم اما یادداشت من در روزنامه‌ای چاپ نشد.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


مرتضی سیمیاری

 

افراط گرایان اولین قربانیان خشونت های پیش ساخته خود هستند؛ آنها بیش از انکه پیرو ایدئولوژی باشند پیرو نتایج و تاثیرات سرکشی های روانی خود می باشند؛ عواملی چون غرور ،تحقیر و خصلت های فردی. فاشیست های ایتالیا مغرور بربازسازی امپراطوری باستانی خود بوده اند و نازیست ها در تئوری یکسان سازی بیولوژیک بر اریکه خصلت های تحقیر شده رهبران خود سوار بودند. حتی "اکبر گودرزی" بنیان گذار فرقان بیش از آنکه منطبق بر نظریات نیمه کاره شریعتی باشد از واکنش های فردی موجود در حوزه موثر بود و دچار چنان تحقیری بود که تزاسلام منهای روحانیت را نه از سر سودای شریعتی که از بازماندن از روحانیون درون حوزه در خود پرورش داده بود.

 

افراط گرایان چون با خصایل روانی حرکت می کنند اگر خواسته های خود را بر ایدئولوژی سوار کنند آن را مقدس می سازند و به وسیله ان آنواع فجایع انسانی را رقم می زنند و توجیه می کنند. رفتار گروهک تروریستی جند الله (بعنوان شاخه ای از القاعده) نیز از همین زاویه قابل تفسیر و تحلیل است. جریانی نوظهور که در بیانیه های خود مدعی دفاع از حقوق اهل سنت می باشد در آراء ارائه شده توسط آنها که با زبان بسیار ساده ای هم بیان شده مشاهده می گردد که  تحقیر بر ایدئولوژی تسلط یافته است و خشونت ناشی از تحقیر توسط ایدئولوژیِ توجیه می گردد و حتی مقدس می شود، در حالیکه محتوای ایدئولوژی انها خشونت را توجیه نمی کند. در واقع این خشونت مقدس است که ایدئولوژِی را در بر می گیرد.

 

وقتی خشونت مقدس می شود هوادار پیدا می کند و از میان آن فرقه تاسیس می گردد و به قول "انور ابراهیم" مسلمان نوگرای میانه رو مالزیایی آنها تبدیل به مردانی می شوند که از اسلام جز موج نفرت و خشونت چیزی را نشان نمی دهند و این نفرت هم آنها و هم دیگران را قربانی می کند.

 

خشونت گرایان ایدئولوژِیک را اگر سرکوب کنیم برهان ایدئولوژی آنها محکم تر میگردد و احساس حقانیت بر عمل در آنها ایجاد می شود و ترور و جنایت با مظلوم نمایی همراه می شود. از سوی دیگر می تواند با ناسیونالیسم منطقه ای پیوند بخورد و در مسیر تجزیه طلبی قرار بگیرد. راه کار مهار آنها محدود کردن می باشد و این محدودیت تنها به وسیله اعمال دموکراسی با پرهیز از هرگونه رفتارهای ایدئولوژیک است، تاسیس احزاب محلی قانون مند، "ان.جی.او."ها و نهاد صنفی و مشارکت شهروندان خود به خود فضایی را برای جولان دادن آنها فراهم نخواهد کرد، امری که در دوره اصلاحات تا حدودی به آن پرداخته شد و از شدت خشونت های فرقه ای به شدت کاست. برداشتن شکاف های سیاسی/ اجتماعی ظرفیت افراط گرایان را به حد اقل می رساند و آنها را از متن به حاشیه بی سرانجامی می رساند و از سویی دموکراسی مبتنی بر رئیس قبیله یا مذهب را (که در میان اهل سنت متداول است) به مشارکت اقشار اجتماعی مبدل خواهد کرد.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


جرس: شیخ صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه روز شنبه 27 آذر در سخنان مهمی به نکات قابل توجهی اعتراف کرد. به خلاصه ای از این نکات توجه فرمائید: "من كه یك سال پیش گفتم این افراد (سران فتنه!) را مجرم می‌دانم اما اینكه چرا نمی‌رسیم در لفافه بیان كردم كه یكسری مصالح عمومی در نظام وجود دارد كه بنده تعیین كننده این مصالح نیستم. مصالح كلی نظام را رهبری تشخیص داده و ما هم سرباز او هستیم. آنها ادعا می‌كنند كه سرباز ولایت‌ هستند این چه سربازی ولایت است كه شما به طور غیرمستقیم رهبری را مورد هجمه قرار داده و ما را سپر كرده‌اید."  

 

  رییس قوه قضاییه ادامه داد: "شنیدم روحانی بزرگواری در روز عاشورا بر روی منبر رفته و به قوه قضاییه توهین كرده كه شما بی‌عرضه هستید كه به پرونده سران فتنه رسیدگی نمی‌كنید. مگر دستگیر كردن دو سه نفر برای قوه قضاییه كاری دارد، اندكی به خود بیایید اینها ظلم به قوه قضاییه است. من نسبت به شخص خاصی نظر ندارم، حرفم این است كه از احدی برای چشم‌پوشی از این حرف‌ها سفارش نمی‌گیریم مگر رهبر انقلاب... ما در سیاست‌های كلی دستگاه قضایی ذره‌ای از فرمایش رهبری عدول نخواهیم كرد و انشاءالله منویات ایشان را اجرا می‌كنیم. "

  رئیس دستگاه قضائی حتما می دانند زمانی که هنوز دادگاهی تشکیل نشده و بالطبع حکمی صادر نشده  کسی حق ندارد فردی را مجرم بداند. صرف اینکه رهبر کسی را مجرم بداند فرد مجرم نمی شود

 

رئیس قوه قضائیه به صراحت اعتراف کرده که از احدی سفارش قبول نمی کند مگر از رهبر انقلاب. سخن ایشان دو بخش دارد. درباره بخش اول امیدواریم چنین باشد و ایشان واقعا از احدی غیر از رهبری سفارش نپذیرد. هر چند درباره برخی قضات دادگستری نمی توان همین را هم گفت یعنی بعضا از احدی سفارش نمی پذیرند الا از مقامات مافوق قضائی، مقامات امنیتی، مقامات نظامی و کمی تا قسمتی از مقامات مالی

 

اما درباره بخش دوم سخنان شیخ صادق لاریجانی که ایشان فقط توصیه های مقام معظم رهبری را می پذیرد و خود را سرباز ولایت می داند و در اجرای منویات ایشان ذره ای عدول نخواهد کرد، ابتدا باید از صداقت! ایشان تشکر کرد. فشار شیعیان تنوری ایشان را واداشت که اسرار مگو را بر زبان جاری کند و حفظ ظاهر را به کناری بگذارد و سودای استقلال قضاوت را هم که تفاله علوم انسانی غربی است به هیچ انگارد. بر اساس اعترافات شفاف رئیس قوه قضائیه دستگاه قضائی ایران نسبت به منویات رهبری مستقل نیست و اگر در جائی حق و عدالت و قانون اقتضائی داشت و مصلحت سنجی و اراده شخصی رهبری اقتضائی دیگر، سرباز ولایت ضرورتا جانب مولایش را می گیرد و به مرّ قانون و مقتضای عدالت و حق اعتنائی نخواهد کرد

 

اما شیخ صادق لاریجانی در این بیانات با ظرافت نکته بدیعی را اعلام کرد و آن اینکه در پرونده های سیاسی امنیتی شخص رهبری تصمیم می گیرد و مقامات قضائی به سان سربازان مطیع چشم به زبان فرمانده خود دارند. به بیان دیگر پرونده های قضائی به دو بخش تقسیم می شوند: پرونده های عادی که به عهده ضابطین دادگستری است و مقام رهبری وقت خود را مصروف آنها نمی فرمایند؛ و پرونده های سیاسی امنیتی که توسط مقام معظم رهبری مستقیم یا غیر مستقیم، بلاواسطه یا مع الواسطه قضاوت می شود

 

در نظام ولائی قوای سه گانه مستقل از مقام ولایت نیستند تا کسی توهم کند همانند نظامهای دموکراتیک مقام قضائی مستقل است، بر عکس در جمهوری اسلامی رئیس قوه قضائیه معاون قضائی رهبری است، همچنانکه رئیس مجلس معاون تقنینی رهبری است و رئیس قوه مجریه معاون اجرائی رهبری؛ و همگی با هم شعارشان این است ماهمه سرباز توایم خامنه ای، گوش به فرمان توایم خامنه ای


 


صادق م
 

سالیانی است چند، در روزعاشورا وعاظ و مداحان، حسین (ع) را چنان می كشند كه داد و فغان مستمعین مخلص، گوش آسمان را پر می كند زنهار كه امروز، حسین علیه السلام بیش از هر زمان دیگری نیازمند زنده شدن است.

 

دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب         هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

 

روایت اول: زنده است حسین (ع)

 

به سبب توفیق، توانستم امسال در مراسم دهه اول محرم حضرت استاد امجد كه خدا حفظشان كند، شركت كنم. فی الواقع مراسم بی پیرایه و مخلصانه ای بود نه از بلندگوهای آنچنانی خبری بود و نه از مداحان فارغ التحصیل از مدرسه ذبح. برنامه با  سخنرانی های كوتاه ، موجز آغاز می شد و با سینه زنی و دعای استاد خاتمه می یافت. سخنرانان كه غالبا روحانیونی سید بودند نه از خواب و رویاهای آنچنانی ذكری ونه از تكنیك های امروزین اشك درآوردن استفاده می كردند. شیخنا امجد و دیگر سخنرانان، مفاهیمی بسیط و عمیق را با بیانی به غایت ساده بازگو می نمودند، نه ذكری از كیفیت قتلگاه كردند نه بر احساست سوار شدند. اما همین گفتار ساده  استاد كه آراسته به زیورهای كلامی امروزین نبود، چنان غوغا و هنگامه ای برپا می كرد دیدنی.

 

در تمامی سخنرانی های دهه اول محرم، استاد امجد همواره تاكید داشتند: ما هیچگاه در گریه برای حسین (ع) متوقف نمی شویم. این بزرگترین ظلم به امام حسین است. چطور می شود برای حضرت سیدالشهداء گریه كنیم و چنین و چنان، بعد در خانه ترش رو باشیم و بر اهل خانه خشونت روا داریم. پس فرق چنین گریه كنی با خولی چیست وقتی سیلی به صورت همسر و دختر خود می زند. چگونه است كه برای مصیبت حسین گریبان چاك می كنیم و در مقابل ظلم و حق سكوت روا می داریم؟ این گریه برای كدامین حسین است؟ حسینی كه ما می شناسیم برای مقابله با ظلم هر چه داشت تقدیم كرد. حسینی كه ما می شناسیم كشته نشد كه ما فقط برایش گریه كنیم. استاد می فرمود: شمـــر لعنت الله علیه بسیار نماز خوان بود و پیشانی اش پینه داشت، چه شد؟ چه كرد؟ اگر قرار است بروی زیارت كربلا و بیایی دروغ بگویی، تهمت بزنی، اهانت كنی و در حق مردم ظلم كنی و خشونت روا داری، فرقت با شمر چیست؟ تفاوت ات با خولی چیست؟ اگر قرار است با گریه برای حسین پیراهن خیس كنی و بعد در مقابل حق سكوت كنی تفاوت با یزید چیست؟

 

آقای امجد كه دردمند از وضع موجود اخلاق و دیانت در جامعه است، گفت: ما نمی دانیم به كدام قرآن عمل می شود؟ هرچی می گردیم این روال جاری در قرآن نهی شده است. حتما در جلد دوم قرآن دروغ، تهمت، ریا و حیله گری آزاد است. حتماً در جلد دوم قرآن حرمت آبروی مومن، ناچیز شمرده شده است، چرا كه در قرآن كریم و روایت؛ آبروی مومن جایگاهی رفیع دارد.

 

روایت دوم: كشته شد حسین (ع)

 

بعد از صبحانه كه در جوار استاد امجد و حواریونش بودم، صلات ظهر به مسجد حضرت ابولفضل (شهرك غرب) رفتم یكی از وعاظ معروف و مشهور تهران را دعوت كرده بودند تا بعد از نماز سخنرانی كند. شیخ به غایت زیبا و فصیح سخن می گفت و اشك از مردم می گرفت و نقل خواب و كرامت می كرد و در بزرگداشت حضرتش سخن را بدانجا رساند كه: تخصص حضرت قمر بنی هاشم (ع) در نیزه بود. حتی گفته شد وقتی نیزه ایشان به دشمن اصابت می كرد باز به دست ایشان باز می گشته است! در تمام سخنرانی ۴۵ دقیقه حضرت واعظ، كلمه ای از ظلم و حق گویی و این كه چرا باید حركت ظلم ستیز حسین (ع) را زنده‌داشت نبود، كلامی از اینكه ظلم چیست بر زبان جاری نشد، سخنی در فلسفه قیام حسین گفته نشد.  در عوض سخن ها راند از گریه كردن و كیفیت قتل‌گاه و … بعد از سخنان شیخ، مداح جوان و خوش صدایی، مداحی خود را آغاز كرد و برای اشك گرفتن از مردم چه ها كه نگفت و چه داستان هایی كه نبافت. حاصل این سخنان چیست؟ چه بینشی بر مومنین اضافه می شود با شنیدن مداوم كیفیت فجایع عاشورا؟ نیاز جنبش حسینی در تمام اعصار، چرایی حركت امام است یا كیفیت فجایع ظلمه در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری؟    آیا نیاز جنبش حسینی، شناخت حق و ظلم نیست؟ حالم دگرگون شد؛ چه تفاوت شگرفی است! می توان خوب سخن نگفت ولی سخن خوب گفت و می توان خوب سخن گفت ولی سخن خوب نگفت.

 

روایت سوم: كل یوم عاشورا

 

شب تاسوعا،  یكی از دوستان عزیز خبری تلخی داد، خواهر مومن اش كه برگزیده كنكور كارشناسی ارشد است و با گزینش از حضور در دانشگاه محروم شده را برده بودند برای معرفی به زندان برای گذاران دوران محبس، پس تقاضا داشتند كه بعد از ایام عاشورا به زندان بیاید. یاد دعاهای حضرت استاد امجد در پایان برنامه هایش به خیر، می فرمود ما دعایی بهتر از درخواست هایی كه امام زمان مطرح كرده اند، نداریم: و تفضل علی علمائنا بالزهد و النصیحه… وعلى الأمراء بالعدل والشفقة وعلى الرعیة بالإنصاف وحسن

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


متن تایپ شده کیفرخواست
 جرس: متن کامل کیفرخواست متهمان کهریزک با امضای معاون دادستان نظامی تهران عباس پارساپور به شماره ۴٧٠٣/٨٨ مورخ ٢۵ آذر ۱٣٨٨ در ٢٧ صفحه اخیرا در اختیار جرس قرار گرفته است. در این کیفرخواست نام ۱٢ نفر به عنوان متهم به چشم می خورد؛۱۱ نظامی و یک غیرنظامی از اراذل و اوباش همکار نیروی انتظامی! بالاترین متهم پرونده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ است و اگر چه نام چند نفر از مقامات عالی رتبه قضائی در کیفرخواست ذکر شده، اما ظاهرا این آمرین به عنوان متهم به رسمیت شناخته نشده اند. این کیفرخواست تنها عاملین و مجریان را دربرمی گیرد و به لحاظ سازمانی مجاز به پرداختن به آمرین نبوده است. نکته مهم دیگر اینکه این کیفرخواست تنها بر اساس شکایت شکنجه شدگان شکل گرفته است و از شکایت دادستان کل کشور و مدعی العموم در آن خبری نیست. معنای غیبت معنی دار مدعی العموم در این کیفرخواست این است که نظام از این متهمین شکایتی ندارد، چرا که عاملین انجام وظیفه کرده اند نه خودسری و تجری. در این زمینه اسناد دیگری نیز در اختیار جرس قرار گرفته است که بتدریج منتشر خواهد شد. جرس از کلیه حقوقدانان و وکلا دعوت به تحلیل حقوق اسناد کهریزک می کند. کهریزک آینه قضاوت و عدالت جمهوری اسلامی است
 

"در هنگام پذیرش در بازداشتگاه کهریزک، تمام متهمان باید در انظار سایرین عریان شده و بعضا به صورت طولانی به همان صورت نگاه داشته می شدند...لباسهای زیر آنان اخذ و دور ریخته می شد و لباس های رویشان را به صورت وارونه به تن آنان می پوشاندند... اوباش و اراذل مستقر در بازداشتگاه نیز، به صورت نیمه عریان و عریان، در میان بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات تردد می کردند و به آزار آنان می پرداختند... با دستور مقامات مافوق، یکی از بازداشت شدگان توسط ماموران به مدت ده ساعت بدون آب و غذا در گودالی تا کمر مدفون گردیده و مورد آزار قرار گرفته بود... با وجود فصل تابستان و گرمای طاقت فرسا، بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات را به ۴ دسته تقسیم کرده و در قفس های مخصوصِ نگهداری اوباش و اراذل می انداختند... طبق اسناد موجود، فضای کافی حتی برای نشستن وجود نداشت و بیشتر این بازداشت شدگان، به طور ایستاده شب را به روز می رساندند... برای تمام افراد، تنها دو دستشویی موجود بود که یکی از آنها خراب و دیگری فاقد درب بود و بازداشتی ها به صورت پابرهنه در تمام محیط از جمله دستشویی تردد می کردند... تمامی بازداشتی ها دچار بیماریهای عفونی چشم شدند... ضرب و شتم مداوم با باتوم ، مشت و لگد، لوله، و برخوردهای فیزیکی خشن در گرمای شدید تابستان، سبب آن شده بود که بسیاری از بازداشتی های حوادث اخیر، دچار ضعف و غش و از هوش رفتگی شوند..."

 

 با گذشت بیش از ۱۶ ماه از تعطیلی بازداشتگاه «کهـــریزک» و سپری شدن چندین ماه از ارائه گزارش کمیتۀ ویژۀ مجلس پیرامون حوادث و رخدادهای آن بازداشتگاه - که منجر به جانباختن تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات بعد از انتخابات شده بود- اینک دادنامه و کیفرخواست متهمان رده های مختلفِ این پروندۀ ملی، توسط منابع خبری در اختیار رسانه ها قرار گرفت.


چندی پیش معاون حقوقی و قضایی سازمان قضایی نیروهای مسلح، درباره آخرین وضعیت پرونده حادثه بازداشتگاه كهریزک گفته بود: از دیدگاه ما رسیدگی به پرونده كهریزک به اتمام رسیده و این پرونده طبق روال سایر پرونده‌ها، در حال ارسال به دیوان عالی كشور برای تجدیدنظر است.


گفتنی است در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، تعداد زیادی از بازداشت شدگان اعتراضات ۱۸ تیر ماه، به دستور مقامات امنیتی و قضایی وقت- چون قاضی سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران- به بازداشتگاه مخوف کهریزک (واقع در جنوب تهران) منتقل شدند که در آنجا مورد ضرب و جرح و شکنجه قرار گرفته و گروهی از آنان بر اثر شدت شکنجه ها جان باختند. مقامات ذیربط، بویژه دادستان وقت تهران، "مننژیت و بیماری" را عامل فوت آنان اعلام کردند، که این نظر قویا توسط پزشکی قانونی کشور رد شد.


سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز، ۹ تیر (۳۰ ژوئن) امسال، دو تن از ماموران نیروی انتظامی را مسئول قتل سه بازداشتی (امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی) شناخت و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم نمود. همزمان ۹ مامور انتظامی و متهم دیگر پرونده نیز، به تحمل مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شدند. اما بلافاصله بعد از اعلام این خبر، عضو کمیته ویژه مجلس در پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام اسامی متهمان و محکومان پرونده کهریزک را در مقطع فعلی خلاف قانون دانست.


در همین راستا، روز یکشنبه ٢٨ آذرماه ٨٩، پس از ماهها فراز و نشیب، منابع خبریِ توانستند دادنامه و کیفرخواست ٢٧ صفحه ای برخی از متهمان این پروندۀ ملی را در اختیار رسانه ها قرار دهند.


به گزارش جرس، طی دادنامه و کیفرخواستی تنظیمی در سازمان قضایی نیروهای مسلح که تاریخ آن ٢۵ آذرماه ٨٨ ذکر شده، ضمن شرح سابقه و وضعیت غیر انسانی و اسفناک بازداشتگاه کهریزک، به گوشه هایی از عملکرد و اقدامات ۱٢ متهم پرونده - که ۱۱ تن از آنان مامور نیروی انتظامی می باشند- بر اساس اعترافات متهمین اشاره شده و خاطرنشان گردیده که خشونت، ایراد ضرب و جرح و آزار متهمان، "رویه ای جاری" در آن بازداشتگاه بوده است.


در این کیفرخواست که متهمین "بر اساس اقاریر و اعترافات"، به "قتل" و "مشارکت در قتل" از طریق ایراد ضرب و جرح، شکنجه و آزار بازداشت شدگان، محروم نمودن زندانیان از حقوق اولیه، ارائه گزارش خلاف واقع و تهدید شاکیان پرونده متهم شده اند، موقعیت سازمانی و اتهاماتِ سرتیپ عزیزالله رجب زاده، سرهنگ فرج کمیجانی، استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان، سرهنگ روانبخش فلاح، سرهنگ محمد عامریان، ستوان سوم سید کاظم گنج بخش، استوار اکبر رهسپار، استوار دوم حمید زندی، استوار دوم مجید وروایی و گروهبان دوم مهدی حسینی فر شرح داده شده است.

علاوه بر این افراد، لباس شخصی محمدرضا کرمی، که از اوباش و اراذل باسابقه بوده و توسط مسئولین بازداشتگاه بعنوان «مسئولِ بند» منصوب شده و در آزار و قتل بازداشتی ها نقش جدی داشته نیز، مورد اشاره قرار گرفته است.


در بند چهارم کیفرخواست، در شرح جزئیات فوتِ جانباختگان، ضمن تایید کامل ضرب و جرح های وارده، به نقل از کارشناسان پزشکی قانونی آورده است "مرحوم محسن روح الامینی ٢۵ ساله، به دنبال استرس های فیزیکی و روحی شامل ضربات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری، دچار یک واکنش التهابی سیستماتیک و نارسایی در ارگان های حیاتی شده و فوت می نماید... مرحوم امیرجوادی فر ٢۵ ساله، طبق نظر گروه کارشناسان پزشکی قانونی، بر اثر ضربات ناشی از اصابت جسم سخت و مجموع صدمات وارده در راه انتقال از کهریزک به اوین فوت می کند... مرحوم محمد کامرانی ۱٨ ساله، بر اثر شدت ضربات ناشی از جسم سخت، دچار آسیب در نسوج و همچنین نارسایی کلیوی شده و بعد از انتقال به بیمارستان، فوت می کند..."


در بخش دیگری از این کیفرخواست همچنین به رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک که بعد از چندی به صورت مشکوک فوت می کند، نیز اشاره شده، که براساس اعترافات متهمین، وی و پزشک مافوقش، از امضای گزارش خلاف و اعلام مرگ متهمین به دلیل بیماری مننژیت امتناع می کنند تا درنهایت گزارش خلاف با امضایِ خودِ متهمین امضا شده و به مقامات قضایی ارسال گردید.

نکته حائز اهمیت دیگر در این قسمت از کیفرخواست، آمریت و نقش سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران می باشد که آمده است "بعد از امتناع دکتر پوراندرجانی و مافوقش (دکتر فرهمندپور) از امضای گزارش خلاف در مورد علت مرگِ بازداشتی ها، نامه ای توسط سعید مرتضوی تنظیم، دیکته و به ماموران داده می شود، که مرتضوی گفته بود بدلیل مصلحت، باید چنین گزارشی را به مراجع قضایی ارائه دهند و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز، دستور همکاری در این زمینه صادر می کند..."


ماموران ذیربط در گزارش خلاف واقع خود آورده بودند "بر اساس اعلام بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان، هر سه متهم بر اثر بیماری مننژیت فوت نموده و هیچگونه ضرب و شتمی در خصوص آنها در بازداشتگاه صورت نگرفته است..."


همچنین موضوع آمریت و نقش «حداد»، معاون امنیت دادستانی تهران، در دستور به اعزام بازداشت شدگانِ روز ۱٨ تیر به کهریزک، مورد اشاره قرار گرفته است.


از نکات قابل توجه دیگر اینکه، برخلاف آنچه قبلا اعلام شده بود که دهها تن از بازداشت شدگانِ اعتراضاتِ ۱٨ تیر ٨٨ به کهریزک اعزام شده اند، مشخص گردید، گروه زیادی از معترضینِ حوادث بعد از انتخابات (قبل از ۱٨ تیر) به آن محل اعزام و بر اساس موارد مندرج، در بند اوباش و اراذل مورد آزار و اذیت و شکنجه های خاص قرار می گرفتند، که آزار جراحت و صدمات وارده به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که در کهریزک نگهداری می شدند، تا ماهها پس از آزادی و تشکیلِ این پرونده، بر روی بدن آنها باقی مانده بود.


در این  کیفرخواست گوشه ای از موارد قابل تامل در مورد نحوۀ شکنجه ها و نقش متهمان و آمران نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

 

شبکه جنبش راه سبز (جرس) اوایل هفته جاری، ضمن انتشار خبر فوق، تصاویر این دادنامه و کیفرخواست را در خروجی سایت درج کرده و در اختیار کاربران و علاقمندان قرار داده بود و هم اکنون متن کامل آن کیفرخواست (تصاویر منتشره)، به صورت متن نوشتاری (تایپ شده)، برای نخستین بار منتشر می شود: 

 

   

تاریخ: ٢۵/٩/٨٨

شماره: ...

پیوست: ٨٨/۴٧٠٣

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحین

کیفرخواست

ریاست محترم دادگاه‌های نظامی تهران

سلام علیکم

در این پرونده به کلاسه ۵٨٧٨/٨

  الف) مشخصات متهمین و عناوین اتهامی آنان:

١- سرهنگ دوم فرج کمیجانی، فرزند حسین، متولد ۱٣۴۱، شماره شناسنامه ۲۶٨۴، صادره از کمیجان، شیعه، جمعی فائب (رئیس بازداشتگاه کهریزک)، باسواد، متاهل، فاقد سابقه کیفری، ساکن تهران، بازداشت از تاریخ ۲۵/۵/٨٨ به علت صدور قرار بازداشت موقت، متهم است به:

یک- آمریت در ایراد ضرب و جرح نسبت به بازداشت‌شدگان

دو- محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

سه- مشارکت در گزارش خلاف واقع چهار-فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

٢-استوار محمد خمیس‌‌‌آبادی فرزند عبدالله، متولد ۱٣۵١، شماره شناسنامه۵، صادره از کنگاور، شیعه، جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، باسواد، متاهل، فاقد سابقه کیفری، استخدامی ۱٣٧۶، ساکن تهران، بازداشت از تاریخ ۲۵/۵/٨٨ به علت صدور قرارداد بازداشت موقت، متهم است به:

یک) مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی (مرحومان محسن‌ روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر، محمد کامرانی)

دو) مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت نسبت به شکات (حسین باغبان، عرفان نظری، مسعود ابراهیمی، حامد صدرالدینی، شاهین فتحی، محسن صادقی اصفهانی، رضا توکلی، بهنام رضایی، حسین امامی طالقانی، پوریا رمضانیان، نادر خیره، امیر اصغری، اسحاق رضایی نیارکی، امیر آقچه‌لو، حامد ملک‌زاده، مسعود علیزاده، سید میلاد حسینی، رضا فاضلی مستخدم، میثم کارگر، علی نجاری، محمد صادقلو، هومن رجبی، هاتف سلطانی، طاها زینالی، رضا احمدی، امیر ایمنی، علی جلیلوند، مهدی بهمن‌زاده، سامان گنجی، صادق صولتی، پیمان شهنابی، مهدی محمدی‌فرد و حسین نصراصفهانی)

سه) محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

چهار) فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

٣- استوار ابراهیم محمدیان فرزند سیف‌الله، متولد ۱٣۶۲، شماره شناسنامه ۲، صادره از نطنز، شیعه، ایرانی، باسواد، جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، فاقد سابقه کیفری، متاهل، ساکن تهران، بازداشت از تاریخ ۲۵/۵/٨٨ به علت صدور قرارداد بازداشت موقت، متهم است به:

یک) مشارکت در ضرب و جرح منجر به قتل عمدی (مرحومان محسن‌ روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر و محمد کامرانی)

دو)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (حسین باغبان، عرفان نظری، مسعود ابراهیمی، حامد صدرالدینی، شاهین فتحی، محسن صادقی اصفهانی، رضا توکلی، بهنام رضایی، حسین امامی طالقانی، پوریا رمضانیان، نادر خیره، امیر اصغری، اسحاق رضایی نیارکی، امیر آقچه‌لو، حامد ملک‌زاده، مسعود علیزاده، سید میلاد حسینی، رضا فاضلی مستخدم، میثم کارگر، علی نجاری، محمد صادقلو، هومن رجبی، هاتف سلطانی، طاها زینالی، رضا احمدی، امیر ایمنی، علی جلیلوند، مهدی بهمن‌زاده، سامان گنجی، صادق صولتی، پیمان شهنابی، سید مسعود رضوی، مهدی محمدی‌فرد و حسین نصراصفهانی)

سه)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

چهار)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

۴-غیر نظامی محمدرضا کرمی فرزند علی (معروف به محمد طیفیل)، متولد ۱٣۶۲، شماره شناسنامه ٧۶٨٧، صادره از تهران، شیعه، ایرانی، باسواد، ساکن تهران دارای سابقه کیفری،‌ مجرد، بازداشت به علت صدور قرار بازداشت موقت از تاریخ ۲/۶/٨٨، متهم است به

یک)مشارکت در ایراد ضرب و جرح منجر به قتل عمدی (مرحومان محسن روح‌الامینی، امیر جوادی‌فر، محمد کامرانی)

دو)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (حسین باغبان، عرفان نظری، مسعود ابراهیمی، حامد صدرالدینی، شاهین فتحی، محسن صادقی اصفهانی، رضا توکلی، بهنام رضایی، حسین امامی طالقانی، پوریا رمضانیان، نادر خیره، امیر اصغری، اسحاق رضایی نیارکی، امیر آقچه‌لو، حامد ملک‌زاده، مسعود علیزاده، سید میلاد حسینی، رضا فاضلی مقدم، میثم کارگر، علی نجاری، هومن رجبی، هاتف سلطانی، طاها زینالی، رضا احمدی، امیر ایمنی، علی جلیلوند، مهدی بهمن‌زاده، سامان گنجی، صادق صولتی، پیمان شهنابی، حسین نصر اصفهانی و مهدی محمدی‌فرد)

 

۵-سرهنگ روانبخش فلاح فرزند بهرام، متولد ۱٣۴۲،ش ش ٨٩، صادره از رودبار، شیعه، باسواد، رئیس بازرسی فاتب، استخدامی سال ۱٣۶۰، ساکن تهران، فاقد سابقه کیفری، متاهل، بازداشت از تاریخ ۱٣/۶/٨٨، تا ۱۴/٩/٨٨ و سپس آزاد با تودیع وثیقه، متهم است به :

یک)مشارکت در گزارش خلاف واقع

دو)بی‌مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

سه)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

چهار)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

۶-سرهنگ محمد عامریان فرزند رحیم، متولد ۱٣۴۴، ش ش ۲٣۲، صادره از شاهرود، شیعه، ایرانی،‌ باسواد، جمعی فاتب (رئیس اداره عملیات بازرسی فاتب)، ساکن تهران، فاقد سابقه کیفری، متاهل، بازداشت از تاریخ ۲٣/۶/٨٨ تا ٣۰/٨/٨٨ و سپس آزاد با تودیع وثیقه، متهم است به:

یک)بی‌مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

دو)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

سه)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

 

٧-سرتیپ عزیزالله رجب‌زاده فرزند سلمان، متولد ۱٣٣۵، ش ش ۱۰۱۵، تهران، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، شیعه، باسواد، استخدامی ۱٣۵٧، فاقد سابقه کیفری، ساکن تهران، متاهل، آزاد به قید التزام،‌ متهم است به:

یک)آمریت در گزارش خلاف واقع

دو)بی‌مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی در ارتباط با امور خدمتی منجر به تلفات جانی و صدمات بدنی

 

٨-ستوانسوم سید کاظم گنج‌بخش فرزند سید علی، متولد ۱٣۵۶،‌ش ش ۶۵۵، صادره از گناباد، شیعه، ایرانی، باسواد، متاهل، دارای سابقه کیفری،‌ جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، ساکن بجستان،‌بازداشت از تاریخ ۱۱/۶/٨٨ الی ۲۲/٩/٨٨ به علت صدور قرار بازداشت موقت و سپس آزاد با تودیع وثیقه، متهم است به:

یک)ایراد ضرب و جرح و اهانت به شاکی (مسعود علیزاده)

دو)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

سه)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

٩-استوار اکبر رهسپار فرزند جمعه‌علی، متولد ۱٣۵٩، ش ش ۱۰۴، صادره از خرم‌آباد، شیعه ایرانی، باسواد،‌ جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، استخدامی ۱٣٧٨، ساکن تهران،‌ فاقد سابقه کیفری،‌ متاهل، بازداشت از تاریخ ۱۱/۶/٨٨ الی ۲٣/٨/٨٨ و سپس آزاد با تودیع وثیقه،‌ متهم است به:

یک)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (هومن رجبی، هاتف سلطانی، طاها زینالی، مهدی بهمن‌زاده و سامان گنجی)

دو)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

سه)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

١۰-استوار دوم حمید زندی فرزند علی قربان، متولد ١٣۵٩، ش ش ۲۶٧٧، صادره از ملایر، شیعه، ایرانی، باسواد، متاهل، دارای سابقه کیفری، جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، ساکن قرچک ورامین، بازداشت از تاریخ ۱۵/۶/٨٨ به علت صدور قرار بازداشت موقت و سپس آزاد با تودیع وثیقه متهم است به:

یک)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت نسبت به شکات (حسین محمودی، سید میلاد حسینی، محمد صادقلو، پو ریا حسین و حسن نصر اصفهانی)

دو)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

سه)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

 

١١-استوار دوم مجید وروایی فرزند محمود، متولد ۱٣۵۶، ش ش ۱٣٧۱٨، صادره از کرمانشاه، شیعه، ایرانی، باسواد، ساکن تهران، فاقد سابقه کیفری، جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، مجرد و بازداشت به علت عجز از تودیع وثیقه از تاریخ ۲٣/٨/٨٨ تا ۱۱/٩/٨٨ و سپس آزاد با تودیع وثیقه،‌ متهم است به:

یک)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت نسبت به شکات (یعقوب سلیمی، پوریا حسین، حسین نصر اصفهانی، مهدی محمدی‌فرد و مجید نخستین سرباز)

دو)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا  

١٢-گروهباندوم مهدی حسینی‌فر فرزند محمود، متولد ۱٣۶٣، ش ش ۵۶۴٨، صادره از تهران، شیعه، ایرانی، باسواد، استخدامی ۱٣٨۶، فاقد سابقه کیفری، جمعی فاتب (بازداشتگاه کهریزک)، متاهل، ساکن تهران، بازداشت از تاریخ ۱۲/٧/٨٨ الی ۲٣/٩/٨٨ به علت صدور قرار بازداشت موقت و سپس آزاد با تودیع وثیقه، متهم است به:

یک)مشارکت در ایراد ضرب و جرح و اهانت به شکات (میرمسعود رضوی، پوریا حسین، حسین نصر اصفهانی، یعقوب سلیمی و مهدی محمدی‌فرد)

دو)فراهم کردن موجبات بدبینی نسبت به ناجا

سه)محروم کردن بازداشتی‌ها از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی موضوع ماده واحده قانون احترام به آزادی‌های مشروع

  ب) گردش کار پرونده:

در پی گزارش هیئت نظارت و بازرسی حقوق شهروندی دادگستری استان تهران و دستور معاون اول محترم قوه قضائیه و تعطیلی بازداشتگاه کهریزک به دستور مقام معظم رهبری، پرونده‌ای در خصوص جرائم مسئولین و مامورین بازداشتگاه کهریزک در دادسرای نظامی تهران تشکیل و جهت رسیدگی به شعبه اول بازپرسی ارجاع و تحقیقات مبسوط و جامعی پیرامون موضوعات مطرح در پرونده شامل تحقیق از شاکیان، شهود و مطلعین، تحقیق و معاینات محلی، انجام استعلامات متعدد از مراجع ذیربط، معرفی شاکیان به پزشک قانونی و اخذ نظریان پزشکی قانونی در خصوص چگونگی و میزان جراحات و صدمات وارده به شاکیان و همچنین علل فوت متوفیان، احضار متهمان مطرح در پرونده و انجام تحقیقات و مواجهات حضوری متعدد قیمایین متهمان و شاکیان و گواهان به عمل می‌آید که خلاصه اقدامات و تحقیقات به عمل آمده و نتایج حاصله به شرح زیر می‌باشد:

 

١-سابقه و وضعیت بازداشتگاه کهریزک و اقدامات مسئولین و مامورین بازداشتگاه بر اساس آن‌چه که از تحقیقات استخراج شده است:

بازداشتگاه کهریزک به منظور نگهداری اراذل و اوباش در پانزده کیلومتری بخش کهریزک در جنوب تهران احداث و مستقیماً زیر نظر بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اداره می‌شده و سازمان زندانها نظارتی بر بازداشتگاه مذکور نداشته است. وضعیت عمومی بازداشتگاه مذکور به شرح ذیل تشریح می‌گردد:

۱-۱. بازداشتگاه مذکور دارای شش بند و دو قرنطینه بوده که مساحت قرنطینه‌ای که بازداشت شدگان ۱۸ تیر ۸۸ در آن نگهداری می‌شده‌اند حدوداً ۶۵ متر و فاقد نور و تهویه مناسب بوده است.

۲-۱. در هنگام پذیرش در زندان کهریزک به دستور افسر نگهبانان وقت، تمام متهمان بازداشتگاه در انظار سایرین عریان شده و بعضا برابر ادعای شکات به مدّت ۴۵ دقیقه عریان بوده‌اند و سپس لباس‌های زیر آنان اخذ و دور ریخته شده و لباس‌های رو، به صورت وارونه به تن آنان شده است. مامورین علت انجام این کار را جلوگیری از تخمگذاری حشراتی مانند شپش اعلام نموده‌اند.

۱-۳. تمامی بازداشت شدگان ۱۸ تیر (۱۲۳ نفر) در قرنطینه‌ای به مساحت حداکثر ۶۵ متر نگهداری می‌شدند و سپس مسئولین زندان ۳۷ نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش که از قبل در کهریزک نگهداری می‌شده‌اند را به جمع آنان اضافه نمونده‌اند. با توجه به فصل تابستان، هوای داخل قرنطینه به شدت گرم و غیرقابل تحمل بوده است. سایر بازداشتی‌های حوادث اخیر نیز به ۴ دسته تقسیم شده و هرچند نفر در قفس‌های مخصوص نگهداری بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در فضای بسیار کوچکی نگهداری می‌شده‌اند.

۱-۴. در قرنطینه مذکور فضای کافی حتی برای نشستن نیز وجود نداشته و بیشتر بازداشت شدگان در قرنطینه به طور ایستاده شب را به روز رسانده‌اند.

۱-۵. در قرنطینه مذکور تنها ۲ باب دستشویی وجود داشته که یک دستگاه آن نیز خراب بوده و یکی دیگر فاقد درب بوده است بنحویکه بازداشت شدگان در نوبت طولانی دستشویی قرار گرفته و بدون رعایت مسائل بهداشتی و به صورت پابرهنه از سرویس بهداشتی مذکور استفاده می‌کرده‌اند. همچنین بازداشتگاه فاقد حمام بوده و بازداشت‌شدگان امکان استفاده از حمام را نداشته‌اند.

۱-۷. در قرنطینه مذکور یکس آب وجود داشته که آب آن‌ هم بهداشتی نبوده است.

۱-۸. دود گازوئیل حاصل از موتورخانه به داخل قرنطینه سرایت می‌کرده و موجب آلودگی هوا در فضای محدود قرنطینه ۶۵ متری می‌شده است.

۱-۹. یکی از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش به نام محمدرضا کرمی معروف به محمد طیفیل که دارای سوابق کیفری متعدد بوده و سابقه بازداشت قبلی به مدّت ۱۳ ماه در همین بازداشتگاه را داشته و فردی خشن و فاقد صلاحیت بوده، توسط رئیس زندان (سرهنگ کمیجانی) به عنوان سروکیل بند انتخاب شده است.

۱-۱۰. افسر نگهبانان و سروکیل بند (محمد طیفیل) در موارد متعددی در زمان پذیرش بازداشت‌شدگان و نگهداری آنان در زندان با لوله وی‌وی‌سی به شدت بازداشت‌شدگان را مورد ضرب و جرح و اهانت قرار می‌دادند.

۱-۱۱. غذای روزانه بازداشت شدگان هر وعده تنها یک عدد سیب‌زمینی کوچک و نصف نان لواش بوده که در شبانه‌روز، دوبار به آنان داده می‌شد و همین امر باعث ضعف مفرط جسمانی بازداشت‌شدگان و کاهش مقاومت بدنی آنان در مقابل بیماری و ضرب و جرح آنان شده است. جدول توزیع ناهار و شام بازداشت شدگان استخراج شده از دفاتر موجود در کهریزک به تفصیل در قرار مجرمیت (صفحه ۳۵) ذکر شده است.

۱-۱۲. ایراد ضرب و جرح شدید بازداشت‌شدگان توسط افسر نگهبانان بازداشتگاه و سروکیل بند، منتهی به مجروحیت آنان شده و نامناسب بودن وضع بهداشتی و فضای نامناسب در قرنطینه باعث عفونت بدن بیشتر آنان شده است. بازداشت‌شدگان در زمان پذیرش توسط استوار محمدیان در تاریخ ۱۹/۴/۸۸ توسط استوار خمیس‌آبادی در مورخ ۲۰/۴/۸۸ بیشترین ضرب و جرح را تحمل کرده‌اند.

۱-۱۳. علیرغم وجود پزشک در کهریزک، فضای بازداشتگاه کهریزک بسیار غیربهداشتی بوده و بوی تعفن تمامی قرنطینه را فرا گرفته بود و در صورت درخواست بازداشت‌شدگان برای اعزام به بهداری به درخواست آنان توجهی نمی‌شده و کسانیکه به بهداری اعزام شده‌اند مداوای صحیح و اصولی در مورد آنان انجام نگرفته و حتی داروهای تجویز شده توسط پزشک به آنان تحویل نشده است.

۱-۱۴. قرنطینه فاقد فرش و موکت بوده و همگی افراد، پابرهنه در آن تردد داشته‌اند و شرایط غیربهداشتی موجود در آن، موجب عفونت چشم تمامی بازداشت‌شدگان گردیده و بعضی از آنان حالت غش داشته و از دهان آنان کف خارج می‌شده است.

۱-۱۵. حسب اعلام شکات، چند نفر از بازداشت شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش که به همراه آنان در قرنطینه بوده‌اند به صورت نیمه عریان و بعضاً عریان در بین آنان در قرنطینه تردد می‌کردند که این امر نیز حاکی از بی‌توجهی مسئولین بازداشتگاه نسبت به مسائل شرعی و اخلاقی در بازداشتگاه می‌باشد.

۱-۱۶. در بازداشتگاه امکانات و فضای لازم جهت اقامه نماز و انجام فرائض دینی موجود نبوده است.

۱-۱۷. خانواده متهمین بازداشت شده از زمان دستگیری تا زمان انتقال آنان به زندان اوین در سردرگمی و ناراحتی به سر برده و از دستگیری و بازداشت بودن فرزندان خود اطلاعی نداشته‌اند و همین موضوع باعث مراجعه خانواده‌ها به پزشکی قانونی، دادسراها، بیمارستان‌ها و مراکز درمانی جهت اطلاع از وضعیف فرزند خود شده است. در حالی‌که از تمامی بازداشت‌شدگان دو آدرس و دو شماره تلفن در زمان پذیر آنان اخذ شده است ولیکن اقدامی صورت نگرفه است

۱-۱۸. آثار ضرب و جرح بر روی بدن بعضی از بازداشت‌شدگان علیرغم گذشت چند ماه از تاریخ ضرب و جرح آنان در کهریزک در زمان رسیدگی در دادسرا مشهود بود و پزشکی قانونی نیز در گواهی‌های صادره، آثار ضرب و جرح را تأیید کرده است. (صفحات ۶۲۹، ۶۳۹، ۷۸۶، ۸۷۸، ۹۷۸ و ...)

۱-۱۹. مأمورین بدرقه بازداشت‌شدگان از کهریزک به زندان اوین (از جمله ستوان گنج‌بخش و استوار رهسپار) علیرغم اینکه سایر بازداشتی‌ها وخیم بودن و حال بعضی از بازداشت‌شدگان را به مامورین مراقب تذکر می‌دهند لیکن آنان نسبت به وضعیت جسمانی و حال عمومی آنان بی‌توجه بوده و به ایشان اهانت می‌کردند.

۱-۲۰. مامورین بدرقه فوق از دادن آب به بازداشت‌شدگان امتناع نموده و پس از رسیدن به اوین نیز مرحوم روح‌الامینی قبل از تحویل به زندان اوین به حالت کما رفته که بازهم ستوان گنج‌بخش با بی‌توجهی با موضوع برخورد کرده است.

۱-۲۱. سرهنگ کمیجانی که از ایراد ضرب و جرح بازداشتی‌ها توسط مامورین مطلع بوده، پس از فوت یک نفر از بازداشتی‌ها به نام امیر جوادی‌فر برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت و تلقین این موضوع که علت فوت وی مننژیت بوده و با مراجعه به دکتر فرهمندپور رئیس بهداری فاتب از وی می‌خواهد که علت فوت مرحوم جوادی‌فر را بیماری مننژیت و محل فوت وی را داخل بازداشتگاه کهریزک اعلام نماید حتی برای انجام این کار، امضاء متن از قبل آماده شده‌ای را از دکتر فرهمندپور تقاضا می‌کند لیکن نامبرده از امضاء برگه مذکور امتناع نموده و متعاقباً سرهنگ طوماری مسئول دفتر سردار رجب زاده با دکتر فرهمندپور تماس تلفنی گرفته و از وی میخواهد که آن برگه را امضاء نماید که بازهم سرهنگ فرهمندپور امتناع نموده و به همین لحاظ سرهنگ کمیجانی به پزشک وظیفه پوراندرجانی که در بهداری کهریزک شاغل بوده مراجعه و از وی می‌خواهد که برگه را امضاء نماید که وی نیز از انجام درخواست رئیس زندان امتناع می‌کند.

در نهایت، نامه‌ای برخلاف واقع خطاب به دادستان عمومی و انقلاب تهران توسط سرهنگ فلاح تهیه و به امضاء سرهنگ کمیجانی می‌رسد دائر بر این‌که «۱. محسن روح الامینی پس از تحویل به زندان اوین در جمع سایر متهمین در قرنطینه دچار تشنج گردید، و توسط بهداری زندان به بیمارستان شهدای تجریش منتقل می‌گردد. ۲. بنا به تشخیص هر سه بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان هر سه متهم در اثر مبتلا به بیماری مننژیت فوت نموده‌اند و علت فوت آنان بیماری مذکور تشخیص و اعلام شده است. ۳. بهداری بیمارستان کهریزک نیز در خصوص تشخیص علت اولیه فوت متهم جوادی‌فر مشکل تنفسی و مننژیت و همچنین ایست قلبی اعلام نموده است. ۴. هیچ‌گونه ضرب و شتمی در خصوص متهمین در زندان صورت نگرفته است.» (صفحه ۲۶۹۱ و ۲۶۹۲ و جلد ۱۴ پرونده)

همچنین متهمین فلاح و کمیجانی مدعی هستند که متن نامه خلاف واقع توسط دادستان سابق عمومی تهران آقای سعید مرتضوی به آنان داده شده است و آقای مرتضوی از آنان خواسته است که چنین گزارشی را به دلیل مصلحت به دادستان عمومی تهران ارائه نمایند. (صفحه ۱۸۱۴ جلد ۹ پرونده) و نیز به شرح برگه ۱۹۸۵ جلد ۱۰ پرونده سرهنگ فلاح مدعی است که از دفتر دادستان تهران با دفتر سردار رجب‌زاده تماس گرفته و موضوع و خواسته دادستان تهران را به ایشان منتقل نموده و سردار رجب‌زاده دستور داده که با ایشان همکاری شود.

 

۲. چگونگی پذیرش بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات در زندان کهریزک:

۲-۱. در مورخ ۲۵/۳/۸۸ فردی به نام مسعود میررضوی به عنوان اولین نفر از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات از طریق پلیس امنیت فاتب به زندان کهریزک تحویل گردیده و در مورخه ۲۰/۴/۸۸ از زندان آزاد شده است. مشارائیه در زمان بازداشت در بندهای متفاوت در کنار بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری می‌شده است.

۲-۲. در مورخ ۲۹/۳/۸۸ تعداد ۱۱ نفر از بازداشت‌شدگان حوادث اخیر تهران (قبل از ۱۸ تیر) به نام‌های حسام کمانگر، امیر ارسلان محمدزاده، حسین محمودی، امین شفیعی، علی عظیمی، آروین علیزاده، محمدرضا منیری، حسن رزاقی، سید ابوذر موسوی ، ستار رحیمی، اکبر عزتی نیز به این بازداشتگاه اعزام و بعد از گذشت ۱۱ روز در مورخه ۶/۴/۸۸ به زندان اوین منتقل شده‌اند. نامبردگان در مدت حضور در کهریزک به همراه ۲۶ نفر از بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش در بند ۳ نگهداری شده‌اند.

۲-۳. مجددا در مورخ ۲۹/۳/۸۸ دو نفر به نام‌های پوریا حسین و مهدی محمدی‌فر به بازداشتگاه کهریزک معرفی و بازداشت و در تاریخ ۶/۴/۸۸ به زندان اوین منتقل شده‌اند. یادشدگان نیز در بندهای بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش نگهداری شده‌اند.

۲-۴. در مورخ ۳/۴/۸۸ نیز ۹ نفر به نا‌م‌های امیرحسین بابایی، امیر سهرابی، یعقوب سلیمی، نیما نخستین، رامین آقازاده قهرمانی، مجید نخستین، حجت درویشی، مجید سهرابی، سامان ابوذری به زندان کهریزک اعزام و بازداشت و در تاریخ ۶/۴/۸۸ به زندان اوین منتقل و در تاریخ ۸/۴/۸۸ از زندان اوین آزاد شده‌اند.

۲-۵. در ساعت ۳۰:۱۵ مورخ ۱۹/۴/۸۸ ابتدا تعداد ۲۲ نفر به نام‌های مرتضی محمدی‌پور، امیر اصغری، مهدی پورشابومی، مرتضی سهرابی، علی بخشایشی، حامد پولادی، شهرام کردستانچی، حافظ محتاج، وحید وکیلی، سیاوش یوسف‌شاهی، بهمن امیدوار، بهزاد انصاری، نادر احمدی، امیر آقچه‌لو، محمد آقا بالازاده، نادر جولانی، میلاد حق‌پور، علیرضا اردلان، محمدرضا میرزا علی‌اکبر، سجاد نورمحمد‌آبادی، فرامرز مفاخری، داود منصوری از طریق پلیس امنیت تحویل زندان کهریزک شده‌اند. نامبردگان پس از پذیرش به چند دسته تقسیم و بندهای افراد یازداشت‌شده تحت عنوان اراذل و اوباش نگه‌داری شده‌اند.

۲-۶. مجددا در ساعت ۳۰:۱۸ همان تاریخ یعنی ۱۹/۴/۸۸ تعداد ۱۱۸ نفر از بازداشت‌شدگان ۱۸ تیرماه (که اسامی آن‌ها در دفتر ثبت وقایع زندان ثبت شده است) از طریق پلیس امنیت به بازداشتگاه کهریزک منتقل و در قرنطینه بازداشت شده‌اند.

۲-۷. در ساعت ۰۰:۲۲ همان تاریخ ۱۹/۴/۸۸ تعداد ۵ نفر دیگر به اسامی یوسف امامی، حامد نادری،‌ احمد زمانپور، سجاد آبادی‌‌آذر و شهرام رضایی از طریق پلیس امنیت تحویل بازداشتگاه کهریزک و بازداشت شده‌اند.

۲-۸. تعداد ۱۴۵ نفری که طی سه مرحله در مورخه ۱۹/۴/۸۸ به بازداشتگاه کهریزک معرفی شده‌اند، بعد از گذشت ۵ روز در مورخه ۲۳ تیرماه ۸۸ به دستور معاون امنیتی دادستان عمومی و انقلاب تهران، به زندان اوین منتقل شده‌اند که تعداد ۳ نفر از آنان فوت نموده‌اند.

  ۳.اظهارات شکات و مطلعین درباره موضوع ضرب و جرح بازداشت‌شدگان:

در پی فوت تعداد سه نفر از بازداشت‌شدگان و همچنین آزادی تدریجی متهمان دستگیر شده حوادث اخیر، علاوه بر اولیاء دم سه نفر از فوت شدگان تعداد ۹۸ نفر از بازداشت شدگان به عنوان شاکی طرح شکایت نموده‌اند.

شکات مدعی هستند که در بدو ورود به کهریزک توسط افسر نگهبان وقت مورد اهانت و ضرب و جرح قرار گرفته و در انظار عمومی عریان شده‌اند و سپس آنان را به داخل قرنطینه ۶۵ متری دلالت نموده و ۳۷ نفر از بازداشت‌شدگان تحت عنوان اراذل و اوباش را به آنان اضافه کرده‌اند. همچنین شکات مدعی‌اند که امکانات انجام فرائض دینی و واجبات شرعی مانند نماز در طول مدت بازداشت برای آنان فراهم نبوده و وضعیت تغذیه‌ آنان بسیار نامناسب بوده است بنحویکه در هرروز فقط دو وعده غذا به آنان مقداری نان و یک عدد سیب‌زمینی می‌داده‌اند و آب شرب آنان نیز وضعیت غیربهداشتی داشته است.

یکی از شکات به نام میرمسعود رضوی طی دادخواهی تقدیمی اعلام نموده است که افسر نگهبان وقت وی را پس از پذیرش در محوطه خارج از بازداشتگاه، در داخل گودالی تا نزدیک کمر دفن نموده و از ساعت ۲۰ مورخ ۲۵/۳/۸۸ الی ۶ صبح ۲۶/۳/۸۸ به مدت ۱۰ ساعت بدون آب و غذا و نگهبان در داخل گودال مدفون نگه‌ داشته است. در تحقیقات به عمل آمده از افسر نگهبان (استوار حسینی‌فس) نامبرده معترف به انجام عمل ارتکابی خود به دستور رئیس بازداشتگاه کهریزک شده است. اما در مواجه حضوری از اظهارات قبلی خود عدول و به شرح برگه ۲۲۶۰ پرونده اظهار نمود که بدون دستور و فقط به خاطر ناراحتی اعصاب خود،‌اقدام به این عمل کرده است.

لازم به توضیح است که تعداد ۵۱ نفر از شکات در مرحله تحقیقات بازپرسی اعلام رضایت نموده‌اند ولیکن اولیاء دم سه نفر از کشته‌شدگان و بقیه شکات تقاضای رسیدگی کردند. شکایت پرونده آقایان مرتضی سهرابی به شرح (ص ٩۲ ج ۱ )، حامد نادری (ص٩۶ ج۱)، حامد پولادی (ص٩٧ ج۱)، سامان محامی (ص٩٧ ج۱)، محمدحسین رشیدنیا (ص۲۰٩ ج۲)، نیما وزیری (ص۲۱۱ ج۲)، فرید ابراهیم‌زاده (ص۲۱٧ جلد۲)، عماد یگانه (ص ۲۵٨ ج۲)، حامد صدرالدینی (ص ۲٧۴ ج۲)، داود منصوری (ص۲٧٧ ج۲)، شاهین فتحی (ص۲٩۲ ج ۲)، رضا ذوقی (ص٣٧٨ ج۲)، حسین امامی طالقانی (ص۴۱۱ ج۲)، امیر آقچه‌لو (ص۵٨٨ ج٣)، مسعود علیزاده (ص۵٧۶ ج ٣)، میلاد حسینی (ص۶٨٣ ج ۴)، سید اشکان خراسانی (ص۶٣٧ ج۴) ، میثم کارگر(ص ۶۴٣ ج۴)، علی نجاری (ص ۶٨۱ ج۴)، علیرضا حسینیان (ص٧۲۰ ج۴)، هومن رجبی (ص٧۲۶ ج۴)، هاتف سلطانی (ص٧٣۰ ج۴)، طاها زینالی (ص٧٣۵ ج ۴) مهدی بهمنزاده (ص٨۴٩ ج۵)، رضا احمدی (ص٧۵۱ ج۴)، سامان گنجی (ص ٨۵۴ ج۵)، علیرضا اصفهانی (ص ٨۶٨ ج ۵) ، نادر نجفی (ص ۱۱٣٩ ج۶)، پیمان شهنابی (ص ۱۱۵۴ ج۶)، محمد محمدپور(ص۱۲٧۰ ج ٩)، حسین نصر اصفهانی (ص۱۰۲٩ ج۱۰)، داود منصوری (ص۱۱٨۶ ج ٩، فرامرز مفاخری (ص ٩۰ ج۱)، حسین باغبان (ص ۱۵۵ ج ۱)، سامان محامی (ص ۲۲۲ ج۲)، رضا ابراهیم‌راد (ص۲٣٩ ج۲)، مهدی ملکی (ص٣۴٩ ج ۲)، علی اکبر خوش‌اخلاق (ص٣٨۰ ج۲)، محمد فرخی یگانه (ص۴٩٩ ج٣) ، حامد زندیفر (ص۵۰۵ ج٣)، محمد صادقلو (ص٧۶۶ ج۴)، حمید حجارها (ص٧٨۱ ج۴)، محمد محمدی (ص٨۱۵ ج۵)، احمد زمانپور (ص٧۴۴ ج۵)، صادق صولتی (ص۱۱۲٨ جلد ۶) و محمد فرخی یگانه (ص۴٩٩ ج ٣) ضرب و جرح با باتوم، مشت و لگد و کمربند و لوله پی‌وی‌سی و برخوردهای فیزیکی و تنبیهات بدنی مانند حرکات به شکل کلاغ‌پر و پامرغی با پای برهنه و حرکت با چهار دست و پا بر روی آسفالت داغ در وقت ظهر توسط متهمان مذکور را مورد تأیید قرار داده‌اند. ضمناً خلاصه اظهارات نامبردگان فوق در صفحات ۴۰ الی ٩۲ قرار مجرمیت ذکر شده است. همچنین اولیاء دم سه نفر از فوت شدگان نیز تقاضای قصاص نموده‌اند. (صفحات ۶٨٩، ۱۱۲٣ و ۱۱٧۴ پرونده)

  ۴-مشخصات خلاصه وضعیت و علت فوت کشته‌شدگان:

۱-۴. مرحوم محسن روح‌الامینی متولد سال ۱٣۶٣ و ۲۵ ساله در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ توسط دادسرای امنیت تهران با قرار بازداشت موقت به بازداشتگاه کهریزک معرفی و بازداشت می‌گردد. وضعیت جسمانی وی به دلیل ضرب و جرح در کهریزک، بسیار نامساعد بوده و مامورین مراقب وی نه تنها به این موضوع توجه نکرده بلکه وی را مورد اهانت قرار داده‌اند به نحوی که یاد شده قبل از تحویل به زندان اوین در تاریخ ۲٣/۴/٨٨، در اثر شدت آثار ناشی از صدمات و شرایط نامطلوب نگهداری در بازداشتگاه کهریزک به حالت کما رفته و مامورین مراقب، با تعلل و تاخیر غیرقابل توجیه، ناگزیر وی را به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و هویت وی را برخلاف واقع مجهول‌الهویه اعلام نموده‌اند که نامبرده در ساعت ۶:۱۰ صبح مورخه ۲۴/۴/٨٨ در بیمارستان فوت می‌نماید. درگزارش معاینه جسد به شرح صفحات ۶۵۵، ۶۵۶ و ۶۵٧ جلد ۴ پرونده آثار ضربات و جراحات و صدمات متعدد در جسد مشاهده و گواهی شده است و کمیسون پزشکی قانونی مرکب از ۱٣ نفر پزشکان متخصص، ضمن تأیید آثار متعدد ضرب و جرح بر روی جسد، علت فوت وی را چنین اعلام نموده‌اند: به دنبال استرس‌های فیزیکی و روحی شامل صدمات متعدد جسمانی و شرایط بد نگه‌داری نامبرده دچار یک واکنش التهابی حاد سیستمیک گردیده که منجر به نارسایی ارگانهای حیاتی متعدد شده و نهایتا فوت نموده است. ضمنا با عنایت به آزمایشهای انجام شده در بیمارستان و گزارش آسیب شناسی دلیلی بر وجود عفونت منتشر خونی و مننژیت احراز نگردید و با توجه به شرح فوق علت فوت عوارض ناشی از صدمات متعدد جسمانی متعاقب اصابت جسم سخت تعیین می‌گردد.» (ص۶۵۰ جلد ۴)

متعاقباً کمیسیون پزشکی قانونی مرکب از ٧ نفر از پزشکان متخصص پزشکی قانونی در پاسخ استعلام بازپرس، علت فوت وی را مجموع صدمات و جراحات وارده طی ٧۲ ساعت قبل از فوت اعلام کرده‌اند. (ص۲۲۵۰ جلد ۱۱)

 

۴-۲. مرحوم امیر جوادی‌فر متولد ۱٣۶٣، ۲۵ ساله در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ توسط دادسرای امنیت تهران با قرار بازداشت موقت به بازداشتگاه کهریزک معرفی و بازداشت می‌گردد. وضعیت جسمانی و حال عمومی وی به دلیل ضرب و جرح در حین دستگیری و همچنین ضرب و جرح در بازداشتگاه کهریزک نامساعد بوده است. وی در تاریخ ۲٣/۴/٨٨ در ساعت ۱۲:۱۵ در حین انتقال از کهریزک به زندان اوین در داخل اتوبوس به لحاظ شرایط بد ناشی از نگهداری در بازداشتگاه و صدمات بدنی وارده فوت می‌نماید. در گزارش معاینه جسد به شرح صفحات ۶۵٣ و ۶۵۴ جلد ۴، آثار ضرب و جرح و صدمات متعدد در جسد وی مشاهده و گواهی شده است و کمیسیون ۱٣ نفره پزشکی قانونی نیز پس از تایید آثار ضرب و جرح متعدد روی جسد، علت مرگ وی را صدمات متعدد نسوج نرم و عوارض ناشی از آن در اثر اصابت جسم سخت تعیین نموده است. (ص۶۵۲ جلد۴)

کمیسیون ٧ نفره پزشکی قانونی در پاسخ استعلام بازپرس، علت فوت وی را مجموع صدمات و جراحات وارده طی ٧۲ ساعت قبل از فوت اعلام کرده است. (ص۲۲۵۱ جلد ۱۱)

 

۴-٣. مرحوم محمد کامرانی متولد ۱٣٧۰، ۱٨ ساله در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ توسط دادسرای امنیت تهران با قرار بازداشت موقت به بازداشتگاه کهریزک معرفی و بازداشت می‌گردد. مشارالیه پس از تحمل ۴ روز بازداشت در کهریزک در اثنای اعزام و تحویل به زندان اوین به حالت کما رفته و ابتدا به بیمارستان لقمان حکیم اعزام سپس توسط پدرش به بیمارستان مهر منتقل و در تاریخ ۲۵/۴/٨٨ فوت نموده و در گزارش معاینه جسد آثار ضرب و جرح و صدمات متعدد بر روی جسد وی مشاهده و گواهی شده است. (ص۶۵٩ جلد ۴)

کمیسیون ۱٣ نفره پزشکی قانونی پس از تایید آثار ضرب و جرح بر روی جسد آن مرحوم علت مرگ را نارسایی حاد کلیوی ناشی از آسیب متعدد نسوج عضلانی به دنبال اصابت جسم سخت اعلام نموده است. (ص۶۵۱ جلد۴)

کمیسیون ٧ نفره نیز در پاسخ استعلام بازپرس، مجموع صدمات و جراحات وارده طی ٧۲ ساعت قبل از فوت را علت مرگ وی اعلام نموده است. (ص۲۲۴٩ جلد۱۱)

 

4.      نتیجه تحقیق از متهمان:

۵-۱. سرهنگ دوم فرج کمیجانی، رئیس بازداشتگاه کهریزک

نامبرده علیرغم محدودیت ظرفیت بازداشتگاه، دستور پذیرش بازداشت شدگان حوادث اخیر را صادر و علت آن را دستور سردار رجب‌زاده ، که از طریق سرهنگ عامریان به وی ابلاغ شده، اعلام نموده است. وی حسب اقاریر مامورین و اظهار شاکیان، دستور ضرب و جرح بازداشت‌شدگان را صادر نموده است. سرهنگ یاد شده در تحقیقات به عمل آمده اظهار داشته کلیه مسئولین بازرسی فاتب در جریان وضعیت بازداشتگاه کهریزک بوده و اقدامان با هماهنگی آنان انجام می‌شده است. نامبرده در مورد علت عدم تغذیه کافی برای بازداشت شدگان ضمن اعلام اینکه تصمیم در این خصوص با سلسله مراتب فرماندهی بود اظهار داشته آنجا بازداشتگاه نبوده، کثافتخانه درست کرده بودند و روزانه دو تانکر آب در اختیار بازداشتگاه می‌گذاشتند و دو وعده غذا برای بازداشتی‌ها می‌فرستادند. نامبرده معترف است که به دستور سرهنگ فلاح نامه‌ای خطاب به دادستان عمومی وقت تهران صادر و ارسال نموده و برخلاف واقع گزارش کرده که: «بر اساس اعلام بیمارستان مهر و شهدای تجریش و لقمان، هر سه متهم در اثر بیماری مبتلا به مننژیت فوت نموده‌اند و علّت فوت آنان بیماری مننژیت بوده و بهداری زندان کهریزک نیز علت اولیه فوت جوادی‌فر را مننژیت و ایست قلبی اعلام نوده است و هیچ‌گونه ضرب و شتمی در خصوص متهمین در زندان صورت نگرفته است.»

همچنین حسب محتویات پرونده و گواهی گواهان نامبرده با حضور در بازداشتگاه، شخصاً شاهد ایراد ضرب و جرح آنان توسط مامورین بازداشتگاه بوده است. (برگ‌های ۱۰۰۵، ٨٩٧، ٩٩٣، ٩٩٧، ۱۲۱۵، ۱٨۴٨، ۱۵۶٣، ۱٧۲۴، ۲۴۱۴ الی ۲۴۱٧ جلد ۱۲ پرونده)

  ۵-۲. استوار خمیس آبادی، افسر نگهبان مورخ‌های ۲۰ و ۲٣/۴/٨٨

نامبرده در ظهر مورخ ۲۰/۴/٨٨ بازداشت‌شدگان را در ساعت ۱٣:۰۰ از قرنطینه خارج نموده و پابرهنه بر روی آسفالت داغ، پامرغی، کلاغ‌پر و چهار دست و پا می‌برده و برخی از آنان را مجبور می‌کرده که بر روی کمر یکدیگر سوار شده و هرکس سرپیچی می‌کرد او را با لوله پی‌.وی.سی کتک می‌زده و مدعی است که سرهنگ کمیجانی به وی دستور ضرب و جرح بازداشتی‌ها را داده است و بعضی از بازداشت‌شدگان نیز این موضوع را گواهی کرده‌اند.

استوار یاد شده ٣ تن از بازداشت‌شدگان به نام‌های مسعود علیزاده، سامان محامی و احمد بلوچی را در ساعت ۲۲:۰۰ همان تاریخ به بهانه اخلال در نظم از قرنطینه خارج نموده و به شدت مورد ضرب قرار داده و دستور آویزان نمودن آنان از پا و ضربه زدن با لوله به آنان را داده است. و خود نیز به همراه محمد کرمی (متهم ردیف یازدهم) و ستوان گنج‌بخش هر ٣ نفر را مورد ضرب و جرح قرار داده است. (برگ‌های ۱۶۶، ٩۲٧ جلد ۵، ۱۱۶٣ جلد ۶، جلد ۶ ۱٣۵۴ جلد ٧، ۱٧٨٩ جلد ٩ و ٨٩٣ پرونده)

استوار خمیس‌آبادی در تحقیقات به عمل آمده به شرح برگه ٩٣٣ جلد ۵ پرونده صراحتا به اقدامات و ایراد ضرب و جرح بازداشت‌شدگان اعتراف و اقرار نموده و اظهار داشته که سرهنگ فلاح مسئول بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ و سرهنگ کمیجانی و رئیس بازداشتگاه به وی دستور و تذکر داده‌اند که بدون ترحم و با خشونت با زندانیان برخورد نماید و الا وی را توبیخ و تنبیه انضباطی خواهند نمود. علاوه بر آن متهم به شرح صفحه ۱۶۶ جلد ۱ و در مواجهه حضوری با تعدادی از شکات به شرح صفحات ٨٩٣ و ٩۲٧ جلد ۵ و صفحات ۱۱۶۵، ۱۱۶٧، ۱۲۱٩ جلد ۶ و صفحه ۱٣۵۴ جلد ٧ و صفحه ۱٧٨٨ و ۱٧٩۰ جلد ٩ و صفحه ۲٣۶۱ جلد ۱۲ ایراد ضرب و جرح بازداشت‌شدگان را قبول نموده است.

  ۵-٣. استوار ابراهیم محمدیان، افسر نگهبان مورخ ۱٩ و ۲۲/۴/٨٨

یاد شده حسب محتویات پرونده در مورخ ۱٩/۴/٨٨، بازداشت‌شدگان را در زمان پذیرش عریان نموده و آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده است. وی در تحقیقات به عمل آمده، صراحتاً به ایراد ضرب و جرح اعتراف نموده و مدعی است این اقدامات را حسب روش جاری بازداشتگاه انجام داده است. (برگ‌های ۱۰۰۲، ٩٣۶ الی ٩۴۴ جلد ۵ و ۱٣۵٩ جلد ٧ پرونده)

نامبرده در مورخ ۲۲/۴/٨٨ نیز افسر نگهبان بوده و بازداشت‌شدگان را جهت آمارگیری از قرنطینه خارج و آنان را به همراه محمد کرمی با لوله پی‌.وی‌.سی مورد ضرب و جرح قرار داده است. علاوه بر آن متهم به شرح اوراق ٨٨٩ جلد ۵ پرونده و در مواجهه حضوری با تعدادی از شکات به شرح صفحه ٩٣۶ جلد ۵ و صفحه ۱٣۵٨ جلد ٧ و صفحه ۲٣۶۰ جلد ۱۲ ایراد ضرب و جرح بازداشت‌شدگان را پذیرفته است.

  ۵-۴. غیر نظامی محمدرضا کرمی (معروف به محمد طیفیل)

یاشده از افراد بازداشت شده تحت عنوان اراذل و اوباش و سابقه‌دار است که توسط رئیس زندان سرهنگ کمیجانی به عنوان سروکیل بند بازداشتگاه انتخاب شده است. در تحقیقات به عمل آمده اعتراف نموده است که حسب دستور مسئولین زندان، ضمن اهانت به بازداشت‌شدگان با لوله پی‌.وی.‌سی آنان را مورد ضرب و جرح قرار داده و سه نفر از بازداشت شدگان به نام‌های مسعود علیزاده، سامان محامی و احمد بلوچی را با آویزان نمودن از پا، تنبیه بدنی کرده است. وی به بهانه‌های واهی بازداشت‌شدگان را مورد اهانت و آزار و اذیت قرار می‌داده است. (برگ‌های ۱٣۴٨ و ۲۴۰٧ الی ۲۴۰٩ پرونده) نامبرده در تاریخ‌های ۱٩/۴/٨٨ الی ۲٣/۴/٨٨ به همراه افسر نگهبان وقت، کلیه بازداشت‌شدگان را مورد ضرب و جرح قرار می‌داده است. متهم به شرح صفحات ٧٧۰ جلد ۴ و ۲۴۰٧ جلد ۲ ایراد ضرب و جرح نسبت به یکی از شکات اعتراف دارد. ضمناً یاد شده در مواجهه حضوری با تعدادی از شکات به شرح صفحه ٧٨۲ جلد ۴ ایراد ضرب و جرح آنان را پذیرفته است.

  ۵-۵. سرهنگ روان‌بخش فلاح، رئیس بازرسی فاتب:

یاد شده معترف است که در مورخه ۱٩/۴/٨٨ در پی تماس تلفنی از دفتر سردار رجب‌زاده مبنی بر پذیرش بازداشت‌شدگان اغتشاشات اخیر در زندان کهریزک موضوع دستور سردار رجب‌زاده را به سرهنگ عامریان ابلاغ کرده است. همچنین نامبرده معترف است که پس از هماهنگی با سردار رجب‌زاده به دستور دادستان عمومی تهران نامه‌ای خلاف واقع در خصوص علت فوت متوفیان و عدم ضرب و شتم بازداشت‌شدگان تنظیم نموده و این نامه را جهت امضاء تحویل سرهنگ کمیجانی داده است. (برگ‌های ۱۰۱۵، ۱۱۵٨، ۱٨۱۴ الی ۱٨۱۶، ۲۴۵٨ و ۲۴۵٩ و نیز صورتجلسه مواجهه حضوری بین سردار رجب‌زاده و سرهنگ فلاح به شرح برگه ۱٩٨۵ جلد دهم پرونده)

سرهنگ فلاح به شرح برگه ۱٨۱۴ جلد ٩ پرونده معترف است که آقای مرتضوی دادستان وقت تهران از وی خواسته که چنین نامه‌ای به لحاظ مصلحت تنظیم شود و نامه را آقای مرتضوی برای مشارالیه دیکته کرده است.

  ۵-۶. سرهنگ محمد عامریان، رئیس عملیات بازرسی فاتب

نامبرده معترف است که در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ به دنبال تماس تلفنی آجودان فرماندهی انتظامی تهران بزرگ مبنی بر ابلاغ دستور رجب‌زاده و همچنین پس از تماس تلفنی سرهنگ فلاح رئیس بازرسی فاتب، دستور پذیرش بازداشت‌شدگان را علیرغم فقدان فضای مناسب و استاندارد در کهریزک به افسر نگهبان وقت داده است. وی در تاریخ ۲۱/۴/٨٨ در کهریزک حاضر شده و علیرغم اینکه بر حسب اظهارات سرهنگ کمیجانی به شرح برگه ۲٣۱۴ و ۲۴۴۰ جلد ۱۲ پرنده به همراه سرهنگ کمیجانی از قرنطینه بازدید به عمل آورده و اطلاع از این‌که بازداشت‌شدگان از نظر آب، غذا، بهداشت و درمان در وضعیت اسفناکی به سر می‌برند داشته لیکن اقدام موثری جهت رفع مشکلات بازداشت‌شدگان به عمل نیاورده است. (برگ‌های ۴٣۱، ۱۰۰٧، ۱۱۵۶، ۱٧۲۱، ۲۴٣۴ و ۲۴٣۵ جلد ۱۲ پرونده و صورتجلسه مواجهه حضوری بین سرهنگ عامریان، کمیجانی، گنج‌بخش و محمدیان به شرح برگه ۲۴٣٨ الی ۲۴۴۰ جلد ۱۲ پرونده)

  ۵-٧۵ سرتیپ عزیزالله رجب‌زاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ

نامبرده در تحقیقات به عمل آمده اختصاراً عنوان نموده که روش جاری تعیین شده از قبل در خصوص رفتار با بازداشت‌شدگان مورد تأیید وی نبوده است، لذا مشارالیه در اردیبهشت ٨٨ دستور داده که هیچ یک از مأمورین حق ضرب و جرح بازداشتی‌ها را ندارند. وی در طول مدت فرماندهی تا تعطیلی بازداشتگاه یک نوبت از کهریزک بازدید نموده است. سرتیپ رجب‌زاده با توجه به این‌که مسئولیت فرماندهی انتظامی تهران بزرگ را بر عهده داشته و بازداشتگاه نیز زیر نظر بازرسی فرماندهی مذکور اداره می‌شده است توضیحات و توجیهات قابل قبولی را برای رفع مسئولیت از خود ارائه ننموده است.

در خصوص دستور گزارش خلاف واقع، صورتجلسه مواجهه حضوری بین سرهنگ فلاح و سرتیپ رجب‌زاده به شرح برگه ۱٩٨۵ جلد ۱۰ پرونده حاکی از این است که به دستور سرتیپ رجب‌زاده، سرهنگ فلاح نامه گزارش خلاف واقع را تنظیم و با امضای سرهنگ کمیجانی نزد دادستان وقت تهران ارسال نموده است. (برگ‌های ۱٣۰۰، ۱۵۰۲ الی ۱۵۰۶ و ۱٩٨٧ جلد ۱۰ پرونده)

  ۵-٨. ستوان کاظم گنج‌بخش، کمک افسر نگهبان مورخ ۱٩/۴/٨٨

یاد شده در حین پذیرش افراد بازداشتی در مورخ ۱٩/۴/٨٨ آنان را مورد ضرب و فحاشی قرار داده و در شب مورخ ۲۰/۴/٨٨ نیز به همراه استوار خمیس‌آبادی، مسعود علیزاده را از قرنطینه خارج نموده مورد ضرب و جرح قرار می‌دهد. همچنین نامبرده مامور بدرقه بازداشت‌شدگان از کهریزک به زندان اوین بوده که علیرغم وضعیت نامناسب جسمانی بازداشت‌شدگان با آنان برخورد مناسبی نداشته است. در تحقیقات

به عمل آمده، شهود مراتب مذکور را مورد گواهی قرار داده‌اند. (برگ‌های ٨٩٩ جلد ۵، ۱۲۱٧، ٨۱۱ الی ٨۱٣ جلد ۴، ۲۴۲۵ و ۲۴۲۶ جلد ۱۲ پرونده)

  ۵-٩. استوار اکبر رهسپار، کمک افسر نگهبان مورخ ۱٩/۴/٨٨

یادشده از مامورین بازداشتگاه کهریزک بوده که در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ به عنوان کمک افسر نگهبان وقت، در زمان پذیرش، بازداشت‌شدگان را مورد ضرب و جرح قرار داده است. وی در مورخه ۲٣/۴/٨٨ نیز به عنوان مامور بدرقه بازداشت‌شدگان به زندان اوین بوده است که در زمان انتقال ضمن بدرفتاری و فحاشی به متهمان علیرغم وخیم بودن حال مرحوم جوادی‌فر در داخل اتوبوس و با وجود تذکر و تقاضای مکرر سایر افراد، هیچ اقدامی جهت انتقال وی به اورژانس انجام نمی‌دهد که در نهایت، امیر جوادی‌فر در داخل اتوبوس فوت نموده و پس از آن جسد را با یک خودروی ون به بازداشتگاه کهریزک برمی‌گردانند.

یادشده به ایراد ضرب و جرح متهمان اعتراف نموده است و در تحقیقات به عمل آمده شهود به موارد فوق گواهی داده‌اند. (برگ‌های ۶۰۱، ٨۲۴، ۱۰۰۲، ۱٣٧٩، ۱٨۴۰ پرونده)

۵-۱۰. استوار حمید زندی، افسر نگهبان مورخ ۲۶/٣/٨٨

یادشده بازداشتی‌ها را هنگام پذیرش عریان نموده و آن‌ها را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار داده است. مشارالیه به عریان نمودن متهمان برابر روش جاری و ضرب و جرح متهمان اعتراف نموده است. (برگ‌های ٩۱٩، ۱۰٣٧، ۱٧۶۶، ۱٧٧۲، ۲۴۲۰ و ۲۴۲۱ جلد ۱۲ پرونده)

  ۵-۱۱. استوار مجید وروایی، جمعدار بازداشتگاه

یادشده که جمعدار زندان کهریزک بوده حسب اظهارات و ادعای تعدادی از شکات در تاریخ ۶/۴/٨٨ بازداشت‌شدگان را در هنگام انتقال به زندان اوین مورد ضرب و جرح و اهانت قرار می‌داده است که با عنایت به اظهارات شهود و مطلعین به شرح صفحات ۲٣٣۱ الی ۲٣٣۶ جلد ۱۲ اتهام وی محرز و انکار نامبرده بلاوجه می‌باشد.

  ۵-۱۲. گروهبان مهدی حسینی‌فر افسر نگهبان وقت مورخ ۲۵/٣/٨٨

یاد شده در تحقیقات به عمل آمده صریحاً اعتراف نموده که یکی از متهمین حوادث اخیر به نام سید مسعود رضوی را به قصد تهدید و ارعاب به محوطه آزاد خارج از بازداشتگاه برده و داخل گودالی انداخته و اطراف بدنش را با خاک پوشانده و سپس او را در همان مکان بدون محافظ رها نموده و روز بعد او را از لای خاک و سنگ گودال بیرون آورده است. وی همچنین به ایراد ضرب و جرح سایر بازداشت‌شدگان اعتراف نموده است. (برگ‌های ٩۲۶، ٩٩۶، الی ٩٩٨، ۱۲۴۱، ۱۲٣۴، ۱٧٨۰، ۱۵۱۶، ۱۶٩٧، ۱٧۰۵، ۲۴۲۲ و ۲۴۲٣ پرونده)

  ج) دلایل اتهامات انتسابی به متهمان:

۱. موضوع قتل منتسب به استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان و غیرنظامی محمدرضا کرمی:

با عنایت به محتویات پرونده غیر از محتویات پرونده غیر از سه متهم مذکور، سایر متهمان به ایراد ضرب و جرح (ستوان سید کاظم گنج‌بخش، استوار اکبر رهسپار، استوار حمید زندی، گروهبان سید مهدی حسینی‌فر و استوار مجید وروایی) بر اساس تحقیقات انجام شده در ایراد ضرب و جرح سه نفر متوفی نقشی نداشته‌اند؛ زیرا متهمان کاظم گنج‌بخش و مهدی حسینی‌فر نسبت به تعداد مشخصی از بازداشت‌شدگان که متوفیان جزو آنان نبوده‌اند ایراد ضرب و جرح نموده‌اند و رضایت بعضی از آن‌ها را جلب کرده‌اند و متهمان مجید وروایی و اکر رهسپار نیز جمعدار و مامور بدرقه زندانیان بودند و فقط در بدو پذیرش اولیه و خارج از محیط بند و قرنطینه یا هنگام اعزام آنان از کهریزک به اوین تعداد مشخصی از بازداشت‌شدگان را مورد ضرب و جرح قرار داده‌اند و استوار حمید زندی نیز در زمان حضور بازداشت‌شدگان ۱٨ تیر ٨٨ در مرخصی بوده و ایراد ضرب و جرح منتسب به وی مربوط به بازداشت‌شدگان قبل از ۱٨ تیر می‌باشد. علیهذا انتساب ایراد ضرب و جرح منتهی به قتل سه نفر متوفی به سه متهم پرونده استوار محمد خمیس‌آبادی، استوار ابراهیم محمدیان و غیر نظامی محمد کرمی محرز است و با عنایت به دلایل ذیل قتل مذکور عمدی و از مصادیق بند ب ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی است:

 

١-١. در خصوص اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل سه نفر از بازداشت شدگان، سوابق موجود در زندانیان بیانگر این بوده است که استوار ابراهیم محمدیان و محمد خمیس‌آبادی در مدت حضور بازداشت‌شدگان (از تاریخ ٩/۴/٨٨ لغایت ۲٣/۴/٨٨) عهده‌دار افسر نگهبانی بوده‌اند و محمد کرمی به عنوان وکیل بند در داخل زندان حضور داشته است و با توجه به نظریه کمیسیون هفت نفره پزشکی قانونی مبنی بر اینکه جراحات وارده در ٧۲ ساعت قبل از فوت، منتهی به مرگ متوفیان شده است و با توجه به تاریخ فوت کشته‌شدگان که به ترتیب ۲٣، ۲۴ و ۲۵/۴/٨٨ بوده است، لذا انتساب قتل به سه متهم مذکور (خمیس‌آبادی، محمدیان و کرمی) محرز است.

 

١-٢ . افسران نگهبان زندان وظیفه کنترل و نظارت بر زندانیان را بر عهده داشتند و از میان کارکنان زندان غیر از رئیس زندان فقط افسر نگهبان حق ورود و تردد به داخل قرنطینه و بند های زندان را داشته اند و حتی اگر ضرورتی به حضور کارکنان زندان از جمله عوامل بهداری به داخل بند ها ایجاب می نمود صرفاً با اجازه و حضور افسر نگهبان در محل امکان ورود آنها وجود داشته است و با توجه به اینکه حسب محتویات پرونده و اظهارات شکات بیشترین ضرب و جرح ها توسط افسر نگهبان و وکیل بند ( محمد کرمی) صورت می گرفت و بر اساس صفحات ٩۰، ٩١ و ٩٢ تعدادی از شکات سه نفر متهم مذکور را در بازرسی کل ناجا شناسایی کرده اند. لذا انتساب ایراد ضرب و جرح نسبت به متوفیان توسط سه نفر متهم مذکور محرز است.

 

١-٣. وضعیت اسفناک قرنطینه محل نگهداری بازداشت شدگان ( از جمله سه نفر متوفیان ) از جهت بهداشت و تغذیه و فضای نگهداری و هوای گرم تابستان و عدم تهویه و آب آشامیدنی آلوده و نبود امکانات دارو و درمان و عوامل متعدد دیگر که حداقل نیازهای اولیه است موجب تحلیل قوای جسمانی و ضعف مفرط بدنی و کاهش مقاومت بازداشت شدگان در مقابل جراحات ناشی از ضرب و جرح شده است و با عنایت به نظریه کمیسیون پزشکی قانونی در خصوص تعیین علت تامه فوت و با احراز ایراد ضرب و جرح وارده به متوفیان توسط سه نفر متهم مذکور رابطه علیت بین ایراد ضرب و جرح و فوت آنان محرز است.

 

١-۴. با توجه به اینکه بازداشتگاه کهریزک مختص نگهداری ارازل و اوباش بوده ایراد ضرب و جرح به بازداشت شدگان به یک رویه جاری و معمول تبدیل و حوادث اتفاق افتاده قبل از انتخابات در بازداشتگاه مذکور و عدم پاسخ خواهی از مسئولین مربوطه موجب تجری مأمورین بازداشتگاه گردیده و به تصور عدم بازخواست از آنان بازداشت شدگان از جمله سه نفر متوفیان را مورد ضرب و جرح قرار می داده اند.

 

١-۵. بعضی از شکات پرونده از مأمورین بازداشتگاه مطالبی تحت این عنوان که " تعدادی از آنان در زندان خواهند مرد" یا " شماره تلفن تماس خود را جهت تحویل اجساد به خانواده شان اعلام کنند." نقل کرده اند که حکایت از انجام اعمال مجرمانه ( ضرب و جرح) توسط مأموران بازداشتگاه دارد.

 

١-۶. با عنایت به اینکه سه نفر متهم مذکور در ایراد ضرب و جرح متوفیان عمد داشته اند و فعل ارتکابی آنان با وضعیتی که در بند ١-٣ فوق الذکر تشریح گردید ، نوعاً کشنده می باشد بنابراین نتیجه آن که قتل بوده نیز عمدی است و آماره حقوقی قوه قضائیه به شرح نظریات ۵۶۶٧/٧ مورخ ١۴/٨/١٣٨۴ و ۴٩٨١/٧ مورخ ١۶/٧/١٣٨۴ بر این امر که هرگاه عمل ارتکابی عمدی باشد نتیجه ناشی از آن نیز اعم از اینکه قتل یا ضرب و جرح باشد عمدی است تأکید نموده است.

 

١-٧. با توجه به نظریه پزشکی قانونی مبنی بر اینکه مجموع صدمات و جراحات وارده در ٧٢ ساعت قبل از فوت منتهی به مرگ متوفیان شده و در زمان مورد نظر هر سه نفر متهم نسبت به فوت شدگان ایراد ضرب و جرح داشته اند بنابراین صرف نظر از نوع و میزان و دفعات ایراد ضرب و جرح با عنایت به مواد ٢١۴ و ٢١۵ قانون مجازات اسلامی مشارکت آنان در قتل سه نفر محرز است.

 

١-٨. با توجه به شرایط بازداشتگاه و وضعیت جسمانی فوت شدگان در زمان بازداشت و نحوه ایراد ضرب و جرح توسط متهمان مذکور در ارتکاب قتل مفروض است و عمل ارتکابی آنان با بند ب ماده ٢۰۶ قانون مجازات اسلامی انطباق دارد.

 

٢. موضوع بی مبالاتی و عدم رعایت نظامات دولتی منتهی به تلفات جانی و صدمات بدنی:

سرتیپ عزیزالله رجب زاده به عنوان فرماندهی انتظامی تهران بزرگ و سرهنگ روانبخش فلاح به عنوان رئیس بازرسی فاتب و سرهنگ محمد عامریان به عنوان رئس اداره عملیات فاتب به لحاظ سمت و مسئولیتی که داشته اند وظیفه اعمال فرماندهی و مدیریت و نظارت بر یگان و واحد های تحت امر خود از جمله بازداشتگاه کهریزک را به عهده داشته اند وظیفه اعمال فرماندهی و مدیریت و نظارت بر یگان و واحد های تحت امر خود از جمله بازداشتگاه کهریزک را بر عهده داشته اند که به لحاظ عدم انجام وظیفه قانونی مسئولین و مأمورین بازداشتگاه کهریزک ضمن عدم رعایت دستورالعمل های صادره در خصوص نحوه اداره زندن و برخورد با بازداشت شدگان و عدم ضرب و جرح آنان ( صفحات ١۰٨٣ ، ١١۰۶، ١١١٢ جلد ۶ ) با بازداشت شدگان برخورد مناسبی نداشته و مرتکب ضرب و جرح آنان شده اند که در سه مورد منتهی به قتل و در موارد متعدد منجر به ضرب و جرح شده است. بدیهی است چنانچه متهمان مذکور وظیفه قانونی خود را از

جهت اعمال نظر و یا مدیریت انجام می دادند و یا با مشاهده رفتار و اعمال خلاف قانون از ناحیه مأمورین ،آانها را باز خواست می کردند ضرب و جرح بازداشت شدگان به صورت یک رویه معمول تبدیل نمی شد و این موضوع که اختیار نظارت بر باز داشتگاه و اداره آن به بازرسی تفویض گردیده است نافی مسئولیت فرماندهی انتظامی تهران بزرگ نخواهد بود زیرا طبق ماده ۴ آئین نامه انظباطی نیروهای مسلح، فرماندهی انتظامی مقامی است که در قبال انجام یا عدم انجام واحد تحت نظر خود مسئولیت دارد.

 

٣- موضوع گزارش خلاف واقع و آمریت در آن:

در مورد اتهام مذکور که جزئیات آن به شرح بند ١-٢١ ب کیفر خواست (صفحه ٩) تشریح شده است با عنایت به اقاریر صریح متهمان سرهنگ روانبخش فلاح و سرهنگ فرج کمیجانی به شرح صفحات (٩۶٧، ١۰١٧، ١۰١٩ جلد ۵، ١١۵٨ جلد ۶، ١٨۶۴و ١٨۶۵ جلد ٩ ) و ادعای سرهنگ فلاح مبنی بر تماس تلفنی با سرتیب رجب زاده و اعلام موضوع در خواست دادستان سابق عمومی تهران در خصوص تنظیم گزارشی در مورد اعلام علت فوت متوفیان و پاسخ سرتیپ رجب زاده مبنی بر همکاری با دادستان وقت ( ص ١٨١۴ و ١٨١۵ جلد ٩ ) و اقرار ضمنی سرتیپ رجب زاده به شرح صفحه ١٩٨۵ جلد ١۰ ، اتهام آمریت در تنظیم گزارش خلاف واقع منتسب به سرتیپ رجب زاده و مشارکت در تنظیم گزارش خلاف واقع منتسب به سرهنگ روانبخش فلاح و سرهنگ فرج کمیجانی محرز است.

 

۴- موضوع محروم کردن زندانیان از حقوق مقرر در قانون اساسی و عدم رعایت حقوق شهروندی:

بر اساس اصول ٢٢ و ٣٩ قانون اساسی، حیثیت و جان و حقوق اشخاص از تعرض مصون است و هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت و زندانی شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است و بر اساس مواد ۴و ۵ قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی لازم است با افراد در مظان اتهام و مرتکبان جرائم، اخلاق و موازین اسلامی مراعات گردیده و خانواده دستگیر شدگان در جریان دستگیری آنان قرار گیرند که با عنایت به محتویات پرونده که در مراحل قبل تشریح گردیده است اصول و موارد مذکور با اقدامات متهمین نقض شده است.

 

۵. موضوع ایراد ضرب و جرح و اهانت ( تحقیر و تخفیف) به شکات و آمریت در ایراد ضرب و جرح:

با توجه به شکایات شکات اظهارات مطلعین، نظریات پزشکی قانونی (صص ۶٢٨، ۶٣٩ ، ٨۶۶ ، ٨٧٨ ، ١٣٢٢ ، ١۴٩۰ ،١۵٣۰ ، ٢١١٨، ٢٣٣٨، ٢۵٣۶، ....)و اقاریر صریح متهمان به ایراد ضرب و جرح نسبت به بازداشت شدگان، اتهام ایراد ضرب و جرح و اهانت منتسب به استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان، ستوانسوم سید کاظم گنج بخش، استوار اکبر رهسپار ، استوار حمید زندی، گروهبان سید مهدی حسینی فر، استوار مجید وروایی و غیر نظامی محمد رضا کرمی محرز است. جزئیات این بند از اتهام به شرح بند ٣ و بند ۵-۵ الی ۵-١٢ کیفر خواست ( صص ١٢ و ١٣ و ١٨ الی٢١) تشریح شده است.

در خصوص اتهام آمریت در ایراد ضرب و جرح منتسب به سرهنگ فرج کمیجانی ( رئیس بازداشتگاه کهریزک) با توجه به ادعای بعضی متهمان از جمله استوار محمد خمیس آبادی ( صفحات ٩٢٧ جلد ۵ ،١٣۵۴ جلد ٧ و ٢٣۶١ جلد ١٢ ) و گروهبان سید مهدی حسینی فر ( صفحات ١۵١٨ جلد ٧، ١٧٧٨ جلد ٩ و ٢٢۶۰ جلد ١٢ ) ایراد ضرب و جرح به بازداشت شدگان به دستور رئیس بازداشتگاه (کمیجانی) صورت گرفته و بعضی از شکات اظهار داشته اند ایراد ضرب و جرح توسط متهمین در حضور و منظر سرهنگ کمیجانی بوده است؛ بنابراین انتساب اتهام آمریت در ایراد ضرب و جرح به وی محرز است.

 

۶- موضوع فراهم نمودن موجبات بدبینی مردم نسبت به ناجا:

با عنایت به سوء مدیریت و عدم نظارت صحیح بر امور بازداشتگاه توسط مسئولین بازرسی غائب و بازداشتگاه کهریزک و شرایط حاکم بر زندان از جهت وضعیت بهداشتی، تغذیه ، دارو و درمان و برخورد های نامناسب مأمورین شامل ایراد ضرب و جرح، اهانت و فحاشی و هتک حیثیت بازداشت شدگان و محروم نمودن آنان از حداقل نیاز های اولیه و سایر اقداماتیکه در قرار مجرمیت و کیفر خواست به آنها اشاره شده است و همچنین فوت سه نفر از باز داشت شدگان در اثر ضرب و جرح مأمورین و رسانه ای شدن و موضوع فوت آنان و وضع بازداشتگاه کهریزک که در نتیجه منتهی به صدور دستور تعطیلی بازداشتگاه مذکور توسط مقام معظم رهبری (مدظله العالی) گردید و با توجه به اینکه زندان کهریزک تحت مدیریت و نظارت نیروی انتظامی بوده است مجموع اقدامات مذکور موجب بدبینی مردم خصوصاً بازداشت شدگان و خانواده هایشان نسبت به ناجا گردیده است.

علیهذا با عنایت به مراتب مذکور اتهامات انتسابی به متهمین محرز و به استناد مواد ۵٧ (ناظر بر بند ج ماده ٧٨ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح و تبصره ماده ٢۶٩ و ۶١۴ قانون مجازات اسلامی ) و ٢۰۵، (بند ب) ، ٢١۴، ٢١۵ ، ٢۶٩ (تبصره ٢)، ٣۶٧، ۴۰٣، ۴۰٨، ۴٢۴، ۴٢۵، ۴۴٢، ۴٨۰، ۴٨١، ۴٨۴، ۴٨۵، ۵٧۰، ۶۰٨، ۶١۴ قانون مجازات اسلامی و مواد ۵۴، ۵۵، ٧٨ (بندج) قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح و رعایت مواد ۴٢، ۴٧، ۴٨ ( در خصوص سید کاظم گنج بخش و محمد رضا کرمی ) قانون مجازات اسلامی و قانون استفساریه نسبت به کلمه اهانت و توهین یا هتک حرمت مندرج در مقررات جزائی مصوب ١٣٧٩ تقاضای تعیین کیفر درباره کلیه متهمان مذکور را دارد.

 

جرائم مذکور در تیر ماه سال ١٣٨٨ در حوزه قضایی استان تهران به وقوع پیوسته است.

   معاون دادستان نظامی تهران - عباس پارساپور      

 


 


 

 

 جرس:در پی انتشار اخباری مبنی بر احتمال برکناریِ محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی نژاد و سخنگوی دولت، و بررسی اتهامات وارده به وی (پیرامون فساد مالی و مدرک جعلی) در دادگاه، وی شامگاه چهارشنبه اول دی ماه اعلام کرد "تا احمدی‌نژاد هست معاون اول هستم."

 

 

همزمان رئیس دفتر محمود احمدی نژاد، ضمن تاکید مجدد بر آگاهی متکی از برکناری خود، خاطرنشان کرد "تغییر دیگری در دولت مطرح نیست."

 

به گزارش ایسنا، محمدرضا رحیمی در حاشیه مراسم بدرقه رییس دولت به استانبول، در واكنش به بحث جابه جایی خود ابتدا مدعی شد "تا احمدی‌نژاد هست معاون اول هستم" و در پاسخ به این‌كه چرا نشست مطبوعاتی صبح امروز خود را لغو كرد، گفت: حتما در مورد مسائل مطرح شده نشست برگزار می‌كنم و حرف‌هایم را می‌زنم و در حال حاضر برگزاری این نشست را به وقت دیگری موكول كرده‌ام.

 

 

سخنگوی دولت نیز در پاسخ به سوالی مبنی بر این‌كه گفته می‌شود، موج جدیدی از تغییرات قرار است در دولت صورت بگیرد، گفت: نه، هیچ تغییری قرار نیست صورت بگیرد.

 

 

به گزارش ایسنا اسفندیار رحیم مشایی نیز در حاشیه این مراسم درباره علت تغییر رییس سازمان ملی جوانان و وزیر امور خارجه نیز گفت: امروز احمدی نژاد در جلسه‌ دولت فرآیند تغییر متكی و بذرپاش را توضیح داد. بذرپاش خودشان علاقمند نبودند كه به فعالیت ادامه دهند.

 

وی افزود: آقای بذرپاش از اول هم با اصرار ما و آقای احمدی‌نژاد این مسوولیت را پذیرفتند و من خودم هم خیلی به ایشان اصرار كردم كه این مسوولیت را بپذیرند.

 

وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر این‌كه گفته شده بذرپاش به حالت قهر از دولت رفته‌ و با شما اختلاف داشته‌، گفت: نه، اصلا ما اختلافی نداشتیم.

 

 

خودش اصرار داشت برود

 

رییس دفتر رییس دولت ادامه داد: ایشان شاید بیش از ده بار از من خواست كه راجع به تغییر مسئولیت ایشان از سازمان با احمدی‌نژاد صحبت كنم. خود رییس‌جمهور هم توضیح داد كه وی نیز بارها در این زمینه مراجعه كرده و علاقمند به ادامه نبود.

 

وی ادامه داد: من گفتم دو سال از همان اول دولت، بذرپاش از همان هفته بعد از انتصاب اظهار كردند كه علاقه‌ای به این مسوولیت ندارند. به هر حال خیلی اصرار ‌شد، ولی احمدی‌نژاد موافق نبود كه بذرپاش از این مسوولیت برود؛ چراكه مسوولیت، مسوولیت مهمی است و جای كار زیادی دارد، ولی خوب به هر حال ایشان، احمدی‌نژاد را قانع كردند كه از این مسوولیت برود.

 

 

اینها حساب‌شان خوب است، ولی ادبیاتشان خراب است

 

وی گفت: من گفتم دو سال است كه این موضوع هست، ولی برخی سایت‌ها مثل این‌كه حساب‌شان خیلی خوب است، گفتند دو سال نیست كه دولت تشكیل شده، دولت دهم 18 ماه تشكیل شده است، ما هم یك چیزهایی از حساب یاد گرفتیم. اینها حساب‌شان خوب است، ولی ادبیاتشان خراب است و نمی‌دانند این دو سال یعنی مبالغه.

 

 

دروغ‌ ساختن خیلی آسان شده است

 

مشایی در پاسخ به سوال دیگری در مورد متكی با بیان این‌كه قبلا در این مورد توضیح دادم، گفت: دروغ‌ ساختن خیلی آسان شده است. یك وقتی آدم دروغی را نقل می‌كند، یك وقتی دروغ را می‌سازد. متاسفانه یك نشریه‌ای كه اسمش اقیانوس است، اما اندازه یك استكان ظرفیت ندارد، كارش دروغ‌سازی است. می‌گویند من رفته‌ام اردن، ایشان (متكی) به خاطر این سفر به من اعتراض كردند و من به خاطر این اعتراض برشان داشته‌ام. چه كسی كی چنین اعتراضی كرده است؟ من گفته‌ام ؟ آقای متكی گفت؟ آقای احمدی‌نژاد گفت؟ دروغ همین‌طور می‌سازند، با این دروغ‌ها خوش هستند، خوش باشند، عیبی ندارد،‌ نوش جان‌شان.

وی ادامه داد: در مورد تغییر متكی امروز احمدی‌نژاد در دولت برای اعضا توضیح دادند و این موضوع را تشریح كرد.

 

 

مدتی بود که می خواست یك تغییری در مدیریت وزارت خارجه انجام دهد

 

مشایی ادامه داد: مدتی بود كه آقای احمدی‌نژاد می‌خواستند یك تغییری در مدیریت وزارت خارجه انجام دهند كه این هم به معنای بركناری و عزل نیست. خود تغییر، یك حركت مثبت است و همیشه در تغییر مصالحی در نظر است، دستیابی به یك شرایط بهتر مدنظر است و به معنای این نیست كه فردی بد عمل كرده یا سوء مدیریت داشته است. آقای متكی از دوستان خوب ماست و برای ایشان احترام قائل بوده و هستیم و روابط بسیار صمیمانه و دوستانه بوده است.

 

مشایی همچنین بدون اشاره به اظهارات متکی در تکذیب ادعای مقامات ارشد دولت (پیرامون اطلاع و موافقت خود با برکناری) گفت: همان طور كه احمدی‌نژاد در جلسه دولت توضیح دادند، شنبه هفته گذشته احمدی‌نژاد با متكی این موضوع را مطرح می‌كنند كه قصد تغییر دارند و متكی هم خیلی خوب پذیرفتند و خیلی عادی گفتند، مشكلی ندارند، منتهی برای این‌كه گفته‌اند سفر به سنگال دارند و از قبل نیز قول این سفر را داده بودند و می‌خواستند بروند سنگال، این تغییر از نظر اجرایی و عملی مقداری عقب افتاد. روز یكشنبه من از آقای احمدی‌نژاد پرسیدم، چكار كنیم، آقای احمدی‌نژاد گفتند روز دوشنبه آقای متكی برمی‌گردند، بنابراین حكم را در روز دوشنبه اعلام كنید، دفتر هم این حكم را عصر دوشنبه اعلام كرد، ولی بعد گفتند و اعلام كردند كه متكی در سنگال بوده و ایشان را عزل كردند، در حالی كه این خلاف واقع است و اصلا معنا هم نداشت. آقای رییس‌جمهور شنبه با ایشان صحبت كردند و اگر بنا بر عزل بود، اصلا صحبت لازم نبود و بعد هم یكشنبه یا صبح دوشنبه هم می‌شد ،این كار را انجام داد.

 

وی گفت: عصر دوشنبه به خاطر این‌كه همه فكر می‌كردند آقای متكی دوشنبه برمی‌گردد، این خبر اعلام شد كه شب در تلویزیون اعلام شد و فردا صبح نیز در روزنامه‌ها خبرش منتشر شد.

 

 

تغییر دیگری در دولت مطرح نیست

 

 

مشایی همچنین گفت: اما تغییر دیگری در دولت مطرح نیست و در پاسخ به این سوال كه گفته می‌شود، فرحناز تركستانی كه به جای بذرپاش از سوی رییس‌جمهور جهت ریاست سازمان ملی جوانان انتصاب شده، این حكم را نپذیرفته و قرار است، آقای بهداد جایگزین تركستانی شود، گفت: نه، چنین چیزی نیست. چه كسی گفته خانم تركستانی قبول نكرده است؟ ایشان این موضوع را پذیرفته‌اند البته ایشان یك مشكلی داشتند و در این مدت اخیر بیمار بودند و به خاطر این بیماری مقداری تردید كرده بودند كه بتوانند این كار را انجام دهند؛ اما خوشبختانه حالشان خوب شده است و ما فكر می‌كنیم ان‌شاءالله روز یكشنبه مراسم تودیع و معارفه خواهیم داشت.

 

 

 


جرس: نادر عسکری فعال پیشین دانشجویی دانشگاه تهران بازداشت شد.


به گزارش منابع خبری جرس، عسکری فعال پیشین دانشجویی دانشگاه تهران و کارشناس ارشد تاریخ ایران پس از اسلام، روز گذشته پس از احضار به اداره اطلاعات یاسوج بازداشت شد و تاکنون باز نگشته است.


احضار این فعال پیشین دانشجویی در حالی صورت می گیرد که وی طی یکسال گذشته و پس از محرومیت از تدریس در دانشگاه ازاد اسلامی واحد گچساران، هیچ گونه فعالیت سیاسی خاصی نداشته است.


وی پیش تر از این، بدلیل فعالیتهای صنفی برای دفاع از معلمین در گچساران از تدریس در مدارس نیز محروم شده بود.

 

هنوز از علت بازداشت این فعال سابقِ دانشجویی، خبری منتشر نشده است. 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته