-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 12/22/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: فشارها و تهدیدها بر اساتید منتقد دولت محمود احمدی نژاد، همزمان با  سایر دانشگاههای کشور، در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز، بیش از پیش شدت گرفته است .


به گزارش منابع خبری جرس، این فشارها که همراه با احضار، تهدید و آزار اساتید می باشد پس از وقایع و رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به اوج خود رسیده است.


بنا بر این گزارش با توجه به هزینه سیاسی اخراج یا بازنشستگی اساتید مخالف دولت، سیستم امنیتی در سالهای اخیر روند جدیدی را در پیش گرفته است و با ایجاد آزار و اذیت توسط عوامل خود و همچنین تنگ نمودن عرصه بر اساتید منتقد آنها را مجبور به استعفاء یا اعلام بازنشستگی می نماید. از جمله  می توان از دکتر سید حسین سیف زاده، استاد روابط بین الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران نام برد.


دو ماه پیش هنگامی که خبر بازجویی سه ساعت و نیمه و توهین مکرر به این استاد در سایت های خبری اصلاح طلبان انعکاس یافت نهادهای امنیتی وابسته به دولت در دانشگاه، فشار بسیاری را بر این استاد مبنی بر تکذیب خبر فوق وارد آوردند و در حالی که ایشان خبر فوق را تکذیب ننموده بود بسیاری از سایت های دولتی مانند فارس و جهان نیوز، اقدام به تکذیب خبر بازجویی از جانب ایشان نمودند.


بنا به اظهارات دانشجویان، بسیج دانشجویی دانشکده حقوق که ارتباط سیستمیک با نهادهای امنیتی دارد، به تازگی با حضور در سر کلاس های درسی دکتر سیف زاده اقدام به عکاسی از این استاد هنگام مزاح با یکی از دانشجویان نموده و با انتشار این عکس در اینترنت، خبری به عنوان ضرب و شتم دانشجویان توسط دکتر سیف زاده منتشر نموده است که با توجه به لو رفتن هویت شخص عکاس و ترس از برخورد قضایی افراد مذکور اقدام به حذف این خبر می نمایند. ضبط کردن صدای این استاد در سر کلاس های درسی و نوشتن شکوائیه علیه وی به نهادهای مختلف امنیتی و دولتی از دیگر کارهای بسیج دانشجویی این دانشکده عنوان شده است. شنیدها همچنین حاکیست علاوه بر انتشار اخبار کذب برخی از اعضای وابسته به بسیج گاه اقدام به فحاشی و توهین مستقیم به این استاد و اساتید منتقد دیگر می نمایند.


بنا بر اظهارات دانشجویان روز گذشته دکتر سیف زاده در ابتدای کلاس درسی خود خطاب به دانشجویان از تداوم این فشارها و آزار و اذیت ها گله نموده و شرایط ایجاد شده برای ادامه تدریس اش را در دانشکده حقوق غیر قابل تحمل عنوان کرده است.


شایان ذکر است که اول آبان ماه امسال دکتر سیف زاده به حراست دانشگاه تهران فراخوانده شده و به مدت سه ساعت و نیم توسط ماموران وزارت اطلاعات در خصوص مباحث مطرح شده در سر کلاس های درسی اش بازجویی گردید. در همان تاریخ  خبری نیز از اهانت و برخورد فیزیکی با این استاد در حین بازجویی منتشر شد. در سال های گذشته فشار نیروهای امنیتی و حامی دولت منجر گردید تا اساتید مطرحی از این دانشکده چون دکتر حسین بشیریه و دکتر سمتی اقدام به ترک کشور نمایند.


دکتر سيد حسين سيف زاده دارای مدرک دکترای علوم سياسی از دانشگاه سانتاباربارا کاليفرنيا و فوق دکترای علوم سياسی از دانشگاه هاروارد می باشد. وی تاکنون بیش از بیست جلد کتاب تاليف نموده است که تعداد قابل توجهی از تالیفات وی نیز موفق به دریافت مجوز چاپ نگردیده است.
 


 


پنجمین اطلاعیه ستاد هدفمند سازی یارانه ها

جرس: ستاد هدفمند سازی یارانه ها در پنجمین اطلاعیه خود، اصلاح قیمت های گندم، آرد و نان را که از فردا (۱/۱٠/۱٣٨٩) در سراسر کشور اجرا خواهد شد، ابلاغ کرد.


به گزارش مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت، ستاد هدفمند سازی یارانه ها در این اطلاعیه که روز سه شنبه ٣٠ آذرماه آنرا منتشر کرد، با تشکر از آنچه "همراهی ملت شریف ایران در اجرای مطلوب قانون هدفمندی یارانه ها" نامیده، از تغییر و افزایش قیمت های گندم، آرد و نان خبر داد.


بر اساس این اطلاعیه قیمت گندم هر کیلوگرم ٢۵٠٠ ریال است که توسط وزارت بازرگانی (شرکت بازرگانی دولتی ایران) در اختیار کلیه متقاضیان از جمله کارخانجات آسیابانی، نانوایی ها و صنف و صنعت مرتبط قرار می گیرد.
در این اطلاعیه همچنین تاکید شده است که عرضه آرد در سراسر کشور با توجه به درصد سبوس گیری آن با قیمت هر کیلوگرم ٢٨٠٠ تا ٣٠٠٠ ریال صورت می گیرد.


ستاد هدفمندسازی یارانه ها همچنین در این اطلاعیه تصریح کرده است: قیمت انواع نان با توجه به قیمت های پایه ای گندم و آرد و نیز سایر هزینه های محلی توسط استانداری های سراسر کشور تعیین و در کلیه واحدهای نانوایی الصاق شده است.


بر اساس این اطلاعیه قیمت نان در نانوایی های یارانه پز و آزادپز سنتی برابر خواهد بود.


ستاد هدفمندسازی یارانه ها همچنین از شهروندان خواسته است تا در صورت وجود هر گونه سوال، تخلف و شکایت در زمینه قیمت و کیفیت نان مراتب را از طریق شماره تلفن ۱٢۴ و یا ستادهای تعزیرات آرد و نان شهرستان جهت رسیدگی اعلام کنند.


گفتنی است در حالیکه مقامات دولت از مدتها پیش، مدعی "عدم افزایش قیمت ها" در صورت اجرای طرح هدفمندی یارانه ها بودند، امروز قیمت نان بر اساس جدیدترین تصمیمات کارگروه کنترل بازار به بیش از دو برابر افزایش یافت و قیمت هر کیلو آرد به نسبت قیمت دولتی آن ۳۳ برابر افزایش پیدا کرد و به دنبال آن نرخ نان‌های لواش و بربری در نانوایی‌ها بیش از دو برابر گران شد. برهمین اساس، قیمت هر کیلوگرم آرد نان سنگک ۲۷۰ تومان، قیمت آرد نان لواش ۲۹۰ تومان و قیمت هر کیلوگرم آرد برای پخت نان بربری ۳۰۰ تومان تعیین شده است.



 


 


صادق م
 

سالیانی است چند، در روزعاشورا وعاظ و مداحان، حسین (ع) را چنان می كشند كه داد و فغان مستمعین مخلص، گوش آسمان را پر می كند زنهار كه امروز، حسین علیه السلام بیش از هر زمان دیگری نیازمند زنده شدن است.

 

دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب         هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد

 

روایت اول: زنده است حسین (ع)

 

به سبب توفیق، توانستم امسال در مراسم دهه اول محرم حضرت استاد امجد كه خدا حفظشان كند، شركت كنم. فی الواقع مراسم بی پیرایه و مخلصانه ای بود نه از بلندگوهای آنچنانی خبری بود و نه از مداحان فارغ التحصیل از مدرسه ذبح. برنامه با  سخنرانی های كوتاه ، موجز آغاز می شد و با سینه زنی و دعای استاد خاتمه می یافت. سخنرانان كه غالبا روحانیونی سید بودند نه از خواب و رویاهای آنچنانی ذكری ونه از تكنیك های امروزین اشك درآوردن استفاده می كردند. شیخنا امجد و دیگر سخنرانان، مفاهیمی بسیط و عمیق را با بیانی به غایت ساده بازگو می نمودند، نه ذكری از كیفیت قتلگاه كردند نه بر احساست سوار شدند. اما همین گفتار ساده  استاد كه آراسته به زیورهای كلامی امروزین نبود، چنان غوغا و هنگامه ای برپا می كرد دیدنی.

 

در تمامی سخنرانی های دهه اول محرم، استاد امجد همواره تاكید داشتند: ما هیچگاه در گریه برای حسین (ع) متوقف نمی شویم. این بزرگترین ظلم به امام حسین است. چطور می شود برای حضرت سیدالشهداء گریه كنیم و چنین و چنان، بعد در خانه ترش رو باشیم و بر اهل خانه خشونت روا داریم. پس فرق چنین گریه كنی با خولی چیست وقتی سیلی به صورت همسر و دختر خود می زند. چگونه است كه برای مصیبت حسین گریبان چاك می كنیم و در مقابل ظلم و حق سكوت روا می داریم؟ این گریه برای كدامین حسین است؟ حسینی كه ما می شناسیم برای مقابله با ظلم هر چه داشت تقدیم كرد. حسینی كه ما می شناسیم كشته نشد كه ما فقط برایش گریه كنیم. استاد می فرمود: شمـــر لعنت الله علیه بسیار نماز خوان بود و پیشانی اش پینه داشت، چه شد؟ چه كرد؟ اگر قرار است بروی زیارت كربلا و بیایی دروغ بگویی، تهمت بزنی، اهانت كنی و در حق مردم ظلم كنی و خشونت روا داری، فرقت با شمر چیست؟ تفاوت ات با خولی چیست؟ اگر قرار است با گریه برای حسین پیراهن خیس كنی و بعد در مقابل حق سكوت كنی تفاوت با یزید چیست؟

 

آقای امجد كه دردمند از وضع موجود اخلاق و دیانت در جامعه است، گفت: ما نمی دانیم به كدام قرآن عمل می شود؟ هرچی می گردیم این روال جاری در قرآن نهی شده است. حتما در جلد دوم قرآن دروغ، تهمت، ریا و حیله گری آزاد است. حتماً در جلد دوم قرآن حرمت آبروی مومن، ناچیز شمرده شده است، چرا كه در قرآن كریم و روایت؛ آبروی مومن جایگاهی رفیع دارد.

 

روایت دوم: كشته شد حسین (ع)

 

بعد از صبحانه كه در جوار استاد امجد و حواریونش بودم، صلات ظهر به مسجد حضرت ابولفضل (شهرك غرب) رفتم یكی از وعاظ معروف و مشهور تهران را دعوت كرده بودند تا بعد از نماز سخنرانی كند. شیخ به غایت زیبا و فصیح سخن می گفت و اشك از مردم می گرفت و نقل خواب و كرامت می كرد و در بزرگداشت حضرتش سخن را بدانجا رساند كه: تخصص حضرت قمر بنی هاشم (ع) در نیزه بود. حتی گفته شد وقتی نیزه ایشان به دشمن اصابت می كرد باز به دست ایشان باز می گشته است! در تمام سخنرانی ۴۵ دقیقه حضرت واعظ، كلمه ای از ظلم و حق گویی و این كه چرا باید حركت ظلم ستیز حسین (ع) را زنده‌داشت نبود، كلامی از اینكه ظلم چیست بر زبان جاری نشد، سخنی در فلسفه قیام حسین گفته نشد.  در عوض سخن ها راند از گریه كردن و كیفیت قتل‌گاه و … بعد از سخنان شیخ، مداح جوان و خوش صدایی، مداحی خود را آغاز كرد و برای اشك گرفتن از مردم چه ها كه نگفت و چه داستان هایی كه نبافت. حاصل این سخنان چیست؟ چه بینشی بر مومنین اضافه می شود با شنیدن مداوم كیفیت فجایع عاشورا؟ نیاز جنبش حسینی در تمام اعصار، چرایی حركت امام است یا كیفیت فجایع ظلمه در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری؟    آیا نیاز جنبش حسینی، شناخت حق و ظلم نیست؟ حالم دگرگون شد؛ چه تفاوت شگرفی است! می توان خوب سخن نگفت ولی سخن خوب گفت و می توان خوب سخن گفت ولی سخن خوب نگفت.

 

روایت سوم: كل یوم عاشورا

 

شب تاسوعا،  یكی از دوستان عزیز خبری تلخی داد، خواهر مومن اش كه برگزیده كنكور كارشناسی ارشد است و با گزینش از حضور در دانشگاه محروم شده را برده بودند برای معرفی به زندان برای گذاران دوران محبس، پس تقاضا داشتند كه بعد از ایام عاشورا به زندان بیاید. یاد دعاهای حضرت استاد امجد در پایان برنامه هایش به خیر، می فرمود ما دعایی بهتر از درخواست هایی كه امام زمان مطرح كرده اند، نداریم: و تفضل علی علمائنا بالزهد و النصیحه… وعلى الأمراء بالعدل والشفقة وعلى الرعیة بالإنصاف وحسن

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


حسين زندي

 

تقديم  به استاد پرويز اذکايی

 

بيش از يک صد سال است که پژوهشگران ادب و ادبيات فارسي درگير بررسي اشعار و ابيات شاعران بزرگي هم چون حافظ، فردوسي ،خيام ، مولوي و... در پي يافتن پاسخ سوالاتي هستند که اشعار واقعي و اصيل اين شاعران کدامند_ کدام نسخه صحيح تر است و کدام بيت الحاقي است ... و گاه براي دريافتن درستي و يا نادرستي واژه هايي مانند «ننشيند» و «بنشيند» مقاله ها و رساله ها نوشته اندÖ

 

عبوس زهد به وجه خمار بنشيند؟        مريد خرقه ي دردي کشان خوش خويم  «حافظ»

 

 باباطاهر نيز نه تنها از اين قاعده مستثني نيست بلکه سوالات بيشتري در مورد ويژگي آثار و چگونگي احوال او مطرح است که يا کم تر بدان پرداخته شده و يا به پاسخ قابل قبولي دست نيافته اند و همچنان با ابهامات فراواني روبرو است. دکتر علي رضا ذکاوتي قراگوزلو قضيه باباطاهر را يک قصه ي  معما آميز مي داند و مي پرسد : باباطاهر کي بوده؟ کِي بوده؟ اين اشعار معروف چه مقدارش از آن اوست؟ زبان يا لهجه ي اين اشعار چيست و چه نسبت و ارتباطي با اشعارفهلوي ديگر دارد؟ آيا فهلويات اصيل و دست نخورده اي از قرون گذشته در دست داريم؟ اينها را چطوري بايد خواند؟ آيا صرف اينکه به سليقه ي خود کلمات را عاميانه کنيم مثلا مانند مشهدي ها«من» را«مو» بگوييم کافي است؟ [پرويز اذکايي/باباطاهرنامه/مقدمه] با گذشت دهه هاي متمادي که پژوهشگران در پي اين پرسش ها هستند هنوز به پاسخ روشني دست نيافته اند بلکه بر تعداد پرسش ها افزوده اند و بعضا به ابهامات بيشتري دامن زده اند. اما در عين حال راه را براي آيندگان هموار کرده اند تا براي حل معماها  روش هاي پيشين را در پي نگيرند. در ميان آثار پژوهشگران معاصر علاوه بر زنده ياد مراد اورنگ که بيشتر اشعار منسوب به باباطاهر را در يک جا گرداوري کرد (سروده هاي باباطاهر همداني پيراسته مراد اورنگ) آثار ارزنده استاد پرويز اذکايي خوانندگان را به پاسخ اين سوالات نزديک تر کرده ودر اين نوشتار نيز از آثار اين استاد گران قدر بيشترين بهره برده شده است

 

باباطاهر چه کسي است؟

 

بر خلاف ديگر شاعران و عرفاي نامدار که القاب و اعقاب و تاريخ گذشته و آينده اش بر نامش افزوده است که فلان ابن فلان در تاريخ فلان آمد و زيست و درگذشت، از باباطاهر چنين پيشينه اي سراغ نداريم. هنوز نمي توان به صراحت از زندگي او سخن گفت. کلمه بابا که پيش از نام وي آمده در فارسي به معناي پدر است اما در عرفان ايراني به ويژه در آيين يارسان لقبي است ويژه که به برخي خواص و پيشوايان آيين داده شده، مانند بابايادگار، باباناووس و باباطاهر و... اذکايي مي نويسد: بابا اسم تفخيم است، مانند ((شيخ)) و ((پير)) و استاد و مانند اين ها ،که در خصوص اوليا، زاهدان وعارفان از سوي مردم به نام اصلي ايشان افزوده مي گرديده و غالبا به همان اشتهار يافته اند و از "فرانتز روزنتال" نقل مي کند که«پاپ» مسيحيان و بابا ريشه مشترک دارند [پرويز اذکايي/باباطاهرنامه ص127] در آثار پس از وي جملگي او را طاهر و باباطاهر خوانده اند ازجمله نامه هاي عين القضات، راحه الصدور راوندي ،کشف المحجوب و... پسوند عريان را به جهت لخت و عور بودن باباطاهر نسبت مي دهند که به نظر نادرست مي آيد و بر اساس افسانه ها و داستان هاي بعد از باباطاهر عنوان شده است. عده اي از نويسندگان متاخر بر پايه دوبيتي هاي افزوده اي که در بين اشعار باباطاهر يافت شده به اشتباه پدر او را پور فريدون دانسته اند. يافته هاي دکتر پرويز ناقل خانلري و استاد سعيد نفيسي که با بررسي آثاري چون فرهنگ جهانگيري، نظم گزيده ي ناظم تبريزي ،آتشکده ي آذر بيگدلي،کتاب عبدالصمد ساروي، مرات الفصاحه ي شيخ مفيد ، پور فريدون را از کردهاي شيراز دانسته اند که در قرن هفتم و هشتم مي زيسته و دوبيتي هايي به گويش کردهاي شيراز از او بر جاي مانده است؛ ونشان دادند ارتباطي بين او و باباطاهر وجود ندارد.

 

زمان باباطاهر

 

تاريخ تولد،زندگي و مرگ باباطاهر نيز در ابهام است و گمان ها و فرضيه هاي باباطاهر پژوهان بر اساس يک دوبيتي منسوب به بابا و داستان ملاقات او با طغرل است:

 

من آن بحرم که در ظرف آمدستم           من آن نقطه که در حرف آمدستم

به هر الفي الف قدي برآيد                   الف قدم که در الف آمدستم

 

ميرزا مهدي خان در روزنامه مجمع آسيايي بنگالي در نظريه خيلي دقيق و بديعي يکي از دوبيتي هاي مرموز بابا را به حساب ابجد حل و تاريخ تولدش را از آن استخراج مي نمايد [دکتر جواد مقصود/ شرح احوال و آثار/ص20] بدين نتيجه رسيده که باباطاهر در 326 هجري قمري متولد شده است. اين نظريه را رشيد ياسمي چنين رد مي کند که : "اين تحقيق بر يک تکلف و حساب تراشي است که ابدا با لطف طبع باباطاهر مناسبت ندارد و اگر اين سال را بپذيريم ( وفاتش هم که محققا بعد از 447 است ) عمرش از 122 سال تجاوز مي کند و لازم مي آيد که هنگام عبور موکب طغرل سلجوقي از همدان در سنه ي 447 يک پير 121 ساله در سر راه او ايستاده و با شاه سخن گفته باشد و اين چندان باور کردني نيست." به دنبال آن  ياسمي نيز دچار همين حساب تراشي شده و بر اساس عقيده ي زرتشيان که معتقدند هر هزار سال بزرگي ظهور مي کند بابا را يکي از آن بزرگان مي داند و مي نويسد: "سال هزار مسيحي با آغاز محرم 391 هجري قمري مصادف بوده است از اين قرار تولد بابا در الف ميلادي و در سال 390 يا 391 هجري واقع شده و از اين تاريخ تا عبور طغرل از شهر همدان [بين 447و 450] 55 يا 58 سال مي شود." استاد مجتبي مينوي با توجه به مشکوک بودن دوبيتي مذکور گفتار رشيد ياسمي را رد مي کند و در نهايت اذکايي آورده است : "اين دوبيتي آشکارا صبغه ي نقطوي دارد و احتمالا از ساخته هاي نقطويان گريخته از ايران به دربار اکبر شاه تيموري هندي (963 و   1014ق ) است." و باز مي نويسد: "يک چنين بر ساخته ي نقطويانه در بعض مجموعه هاي متاخر دوبيتي هاي منسوب به باباطاهر بدو انتماء يافته است و پس از تحقيق تاريخ ولادت باباطاهر را حدود سال 360 ه.ق/ 349 ه.ش/ 970م/ ، تاريخ وفات او را حدود 450 ه.ق/ 1058م/436 ه.ش (حدود 88 ساله ) سالروزش را در دين روز ، 24 آبان ماه ،14 نوامبر مسيحي آورده است" [پرويز اذکايي/ماتيکان عين القضات/ص 293]

 

پيش از اين برخي مانند دکتر خانلري و ياسمي بر اين باور بودند که اولين بار در "راحه الصدور راوندي" از باباطاهر نام برده شده و بر اين اساس در چگونگي زندگي ايشان تحقيق مي شد اما با انتشار آثاري چون نامه هاي عين القضات ،کشف المحجوب اين باور باطل شد. در "راحه الصدور" آمده است: "شنيدم که چون سلطان طغرل بگ به همدان آمد ، از اوليا سه پير يودند  باباطاهر، باباجعفر و شيخ حمشاد. کوهکي است بر در همدان  آن را خضر خوانند  بر آن جا ايستاده بودند  نظر سلطان بر ايشان آمد کوکبه ي لشکر بداشت  و پياده شد و با وزير ابونصرالکندي پيش ايشان آمد و دست هاشان ببوسيد باباطاهر پاره اي شيفته گونه بودي او را گفت اي ترک با خلق خدا چه خواهي کرد؟ سلطان گفت آنچ تو فرمايي بابا گفت آن کن که خدا مي فرمايد: ان الله يامر بالعدل و الاحسان سلطان بگريست و گفت چنين کنم  بابا دستش بستد و گفت از من پذيرفتي؟ سلطان گفت آري بابا سرابريقي شکسته که سال ها از آن وضو کرده بود در انگشت داشت  بيرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت : مملکت عالم چنين در دست تو کردم بر عدل باش سلطان پيوسته آن در ميان تعويذ ها داشتي و چون مصافي پيش آمدي، آن در انگشت کردي اعتقاد پاک و صفاي عقيدت او چنين بود و در دين محمدي صلعم ، از او ديندارتر و بيدارتر نبود." بارها اين داستان را خوانده بودم اما باورش سخت بود چرا که تاريخ خلاف اين را مي گفت و طغرل هرگز با عطوفت و مهر و عدالت به مردم ننگريست و ديگر اين که راوندي تاريخ شاهان را نوشته نه تاريخ باباطاهر و مردمان را و اين که چرا بابا در مقام طغرل شعري نگفته در حالي که در ديدار با شاه خوشين شعرها سروده و با توجه به اين که باباطاهر از بزرگان يارسان است و اين جريان در طول تاريخ بارها به صورت جنبش هاي اجتماعي در مقابل حاکمان قرار گرفته نه در کنار حکومتگران و وضو و نماز در عبادت ايشان مرسوم نيست و جملگي با زبان خود با خدا سخن مي گفتند؛ تا اين که اخيرا متن سخنراني دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن به دستم رسيد که از منظري ديگر بدين موضوع پرداخته است او معتقد است : "رنگ ماجرا حالت افسانه گونه دارد و مي خواهد قدرت طغرل را توجيه کند اينان  (ترکان غزنوي و سلجوقي ) پس از آن که با زور و قدرت حکومت را در دست گرفتند لازم بود که نوعي توجيه معنوي هم بشوند که اين ها لياقت دارند و «فره ايزدي» که ايرانيان از پيش از اسلام اعتقاد داشتند، کسي بايد داشته باشد تا شايسته ي حکومت در کشور شود" و اشاره مي کند که در مورد محمود غزنوي ، بيهقي شرح مي دهد که چطور شد او اين لياقت حکومت بر ايران را پيدا کرد . و باز مي گويد:"در هر عبارتي که در مورد باباطاهر آورده ، ناظر به اين منظور است . براي اين که به مردم بگويد طغرل سلجوقي کمربسته ي صوفيان، قلندران و کساني که مورد اعتقاد شما هستند بوده است و راوندي چنين کاري را کرده است و اين حلقه ي ابريق نشان فره ايزدي است که به طغرل داده شده است."

 

به نکته مهم تري که دکتر ندوشن اشاره مي کند اين است که بنا به روايت ها : "طغرل در سال424 باباطاهر را ديده است و بعضي ها[هم] استناد کرده اند که اگر در سال 424 بابا را ديده ، پس در آن موقع باباطاهر زنده و 30 يا 40 ساله بوده پس تاريخ تولد او مي تواند اوايل 400 بوده باشد در حالي که طغرل در سال 429 بر خراسان دست يافت و در سال 424 آن طور نبوده که شاه و فرمانروايي بزرگ و شناخته شده باشد. هنوز غزنويان بر ايران حکومت داشته اند به طوري که در 430 هنوز مسعود بر جاي خودش بود و دو سال بعد سلجوقيان ير کشور مسلط شدند و مي بينيم که تفاوت 424 با 430 زياد است و اين تاريخ ها با هم تطابق ندارند و با هم نمي خوانند و اين خود گواهي است بر اين که جنبه ي داستاني داشته؛  نکته ديگري که راوندي مي گويد اين است که وزير طغرل «ابونصر کندري» همراه او بوده که باباطاهر را مي بيند در حالي که ابونصر کندري از سال 448 به بعد وزارت طغرل را به عهده داشته است و اين تفاوت تاريخ ها ما را مشکوک مي کند که اين داستان تا چه حد مي تواند اعتبار داشته باشد."

 

کدام شعرها از باباطاهر است؟

 

اصالت  اشعار هنوزکاملا روشن نيست که کدام از باباطاهر است و کدام نيست. اگرچه پس از شناسايي پور فريدون و پالايش اشعارش از ديوان باباطاهر، تکليف برخي از دوبيتي ها مشخص گرديد اما به جز 25 بيتي که زنده ياد مينوي از کتابخانه موزه ي قونيه در ترکيه استخراج کرد و به نظر مي رسد قديمي ترين نسخه اي است که تا کنون به دست آمده (به تاريخ 848 هجري) و آن را هم دکتر مهرداد بهار آوانويسي و ترجمه کرده (باز هم ) منسوب به باباطاهر مي داند و مي نويسد: «اختلاف آنها از زمين تا آسمان است هر چند حتي بدون دسترسي به اين نمونه هاي اصيل تنها با اطلاع متوسطي از زبان شناسي ايراني مي شد دريافت که سرتاسر ديوان منسوب به باباطاهر مخدوش است. در دست بودن اين نمونه هاي اصيل به ما ياري و اجازه مي دهد که ديوان باباطاهر همداني را بر اساس آگاهي به زبان هاي ايراني ميانه ي غربي و به خصوص زبان پهلواني و قوانين تحول آن و با توجه به گويش هاي مکتوب يا موجود دوره ي اسلامي غرب و شمال غرب ايران بازسازي کنيم و آن را از دخالت هاي آشکاري که با هدف فارسي کردن اين اشعار گويشي انجام يافته است رها سازيم باشد که مرد ميداني گام پيش نهد.» پس بايد توجه داشت  در زمان زيست باباطاهر, همدان يکي از مراکز دانشي ايران بوده پس بدون آگاهي از زبان مردم همدان در زمان باباطاهر و قواعد شعري مورد استفاده وي و  تفکيک نسخه هاي «بدل» از نسخ «مبنا» و شناختن مشرب فکري و عرفاني باباطاهر سره از ناسره نمي تواند جدا شود و به بيت هاي اصلي باباطاهر نيز نمي توان دست يافت.

 

زبان و لهجه اشعار چيست و چه ارتباطي با اشعار پهلوي دارد؟

 

مينوي در مقاله اي با عنوان«باباطاهر لر» در تغيير زبان دوبيتي هاي بابا مي نويسد :«امر ديگري که موجب مزيد اشکال در تعيين گوينده ي اين دوبيتي ها شده است اين که اغلب نويسندگان نسخ به اقتضاي ذوق عاميانه ي خود و به علت بي اعتنايي به حفظ کردن بي تبديل و تغيير آثار خامه ي قدما ، نتايج افکار نويسندگان را به زبان عصر خود درآورده اند و هر لفظ مشکلي را تغيير داده اند و در مورد فهلويات آن ها را به زبان ادبي نزديک تر ساخته اند. چنان که نمي توان دانست اصل آنها به لهجه ي کدام ولايت بوده و نمي توان از روي اين ها خصوصيات لهجه ي آن ولايت را تدوين کرد. » اين که اشعار به علت بي توجهي و بي سوادي کاتب ها تغيير لهجه يافته اند کاملا درست است اما اين که استاد مينوي نيز مانند دوستانش باباطاهر را لر دانسته جاي پرسش است. ابياتي که پيش تر اشاره شد ، زنده ياد مينوي از کتابخانه ي قونيه استخراج کرده به زبان پهلوي است و امروز نزديک ترين زبان به زبان پهلوي زبان «هورامي» يا « اورامي» است و ابياتي که در ديوان شاه خوشين آمده و بدان خواهم پرداخت به گويش کردي گوراني است که از زبان هورامي منشعب شده و با هم ريشه ي مشترک دارند  و اين دو نسخه ي قديمي که از ديگر نسخ اصيل ترند هيچ يک به گويش لري نيستند. البته اين گونه مي توان گفت زبان باباطاهر لري است اما از آنجا که زبان ديني مردم يارسان (اهل حق) اورامي و گوراني است باباطاهر اشعار آييني خود را به اين زبان ها مي سروده است!؟ مينورسکي بدين باور است که : «گويش باباطاهر به هيچ گويشي مرتبط نيست بل به نظر مي آيد که از همه ي آنها وام گرفته باشد » استاد پرويز اذکايي که خود در کتاب ارزشمند باباطاهرنامه رساله ي مفصلي با عنوان «تاريخچه ي فهلوي» نگاشته است در کتاب فرهنگ مردم همدان آورده است: «ابوالمجد محمدابن مسعود تبريزي_مولف به سال 721 ه.ق _گويد که جميع بلاد عراق عجم را«فهلوه» مي گويند ، و سخنان ايشان را فهلوي  و قبيله اي بودند در همدان ، که ايشان را اورامنان گفتندي(گويند اورامنان قبيله اي بودند در همدان ، که زن و مردانشان همه عاشق بوده اند ؛ و در عشق مرد ... «اورام» محبوب ايشان بود ،که ايشان منسوبند بدان) همه دوبيتي گفتندي ؛ دو بيت فهلوي را بر حسب آن «اورمنان» مي گويند، و او سه بيت تا شش بيت «شروينان» مي گويند هم منسوب به قومي که ايشان اين نمط گفته اند ، و از همدان بوده ؛ و هرچه بالاي شش بيت است آن را شبستان گويند ، جهت آنکه در شب آن را خواندندي ....» در زبان شناسي به زبان پهلوي زبان فارسي ميانه مي گويند که پس از فارسي باستان يا کهن در غرب ايران رواج داشته و همه گير بوده است. و زبان هورامي امروز از يادگارهاي آن است اگرچه با گسترش زبان سوراني و تعيين آن به عنوان زبان رسمي و حکومتي در کردستان ديگر زبان هاي کردي به حاشيه رانده شده و زبان اورامي نيز دچار اين ظلم شده است تا جايي که بررسي هاي زبان شناسي و مردم شناسي منطقه با معيار هاي سياسي سنجيده مي شود  دوبيتي هاي فهلوي باباطاهر و برخي متون ديني يارسان از نمونه هاي بر جا مانده از زبان هورامي اند و اين نشان مي دهد تا قرن ششم که عربي وسپس فارسي دري زبان فراگير شود درنيمه ي غربي ايران زمين پهلوي «مادي ميانه» زبان مردم بوده و به گفته دکتر ندوشن باباطاهر «شاعر مردم ايران» و نه حکومت بوده است دانشمند بزرگ ايراني حمزه ي اصفهاني (م-ح360 ق) گفته است که سخن ايرانيان باستان بر پنج زبان روان مي گرديده ،که به ترتيب عبارتند از: پهلوي ، دري ،پارسي ، خوزي و سرياني  اما پهلوي سخن پادشاهان در نشست هايشان بدان روان مي گرديده ، و آن زباني است منسوب به «پهله»، و اين نامي است که بر پنج شهر گذارده مي شود: اصفهان ، ري ، همدان ، مادنهاوند و آذربايجان ليکن شيرويه بن شهردار همداني(509ق م) شهرهاي پهلويان را هفت شهر: همدان ، ماه سبدان ، قم ، مادبصره ، صيمره ، مادکوفه و کرماشان دانسته است

 

باباطاهر و يارسان

 

به باور من مهم ترين نکته اي که عمدا يا سهوا از نظر پژوهشگران به دور مانده و مورد غفلت واقع شده و يا کمتر بدان پرداخته اند جايگاه باباطاهر در بين مردم يارسان است يارسان که بدان «آيين ياري» نيز گفته مي شود آييني است بازمانده از اديان کهن ايراني که برخي آن را برگرفته از «زروانيسم» و برخي ديگر از «گنوسيسم» مي دانند   

 

زروان بياني زروان بياني               نه دوره ي ورين زروان بياني

اهري و اورمز ياران دياني              کالاي خاس يار او دم شياني

 

 اما آنچه از مناسک اين آيين بر مي آيد بيش تر به آييين مهر شباهت دارد پيروان آيين ياري را در عراق و اقليم کردستان «کاکه اي» در ايران «اهل حق» در سوريه «نصيري» و در ترکيه «بکتاشي» مي گويند وحدت وجود «خاص» و انسان خدايي «تجلي مظهر خداوندي درقالب انسان» از اصل باورهاي اين آيين است يارسان معتقدند شاه خوشين سومين مظهر خداوند «خاوندگار» است و باباطاهر يکي از هفت تن(هفت فرشته ي مقرب) است و برخي او را يکي از چهار ملک «فرشته» همراه او دانسته اند که مظهر نصير و عزراييل نيز هست و او نيز در بابا يادگار تجلي مي کند از بزرگان يارسان از قرن سوم به بعد اشعاري به زبان هاي اورامي ، گوراني و کلهري بر جا مانده است که «کلام » گفته مي شود اين کلام هاي مقدس در جم خانه ها خوانده مي شود يکي از گويندگان اين کلام ها باباطاهر است و تا امروز از اين ابيات کم تر استفاده شده است از جمله اشعاري است که در ديدار با شاه خوشين و براي شاه خوشين سروده شده از آنجا که باباطاهر و شاه خوشين «مبارک شاه مسعود کردي» از يک جهان بيني و يک آبشخور فکري مشترک برخوردار بودند ديدارشان بسيار مهم تر از داستان ديدار باباطاهر و طغرل است  بررسي اين ارتباطات به شناخت هر چه بيشتر وي کمک خواهد کرد اشعاري که در پي مي آيد از ديوان شاه خوشين است که کلام دوره ي شاه خوشين معروف است و منسوب است به باباطاهر :

 

هر که شاهش تويي بويش خوش ايو                يه هر مجلس نشينه خندش ايو

هر که تو را گويه با دل و با جان                   هميشه کابينش هر دو شش ايو

هر که شاهش تويي حالش همينه                     سرينش خشت و بالينش زمينه

جرمم اين است که تو را دوست دارم               هر آن يارش تويي حالش چنينه

 

***

 

شاه تيري زدي بر جان و جگرم                     من از زخم تير تو جان در نبرم

تو شادمان بر من تير زده اي                         من شادمانم که زخم تير تو خورم

چه واچم هر چه واچم واته شان بي                 سخن از بيش و از کم واته شان بي

به دريا مي شدم گوهر برآرم                         هر آن گوهر که ديدم واته شان بي

 

***

 

همايونم سر کوهم وطن بي                           سير عالم کردم هر جا چمن بي

نه خون ديرم نه مون ديرم نه سامون               دم مردن پر و بالم کفن بي

گويندگان هم دوره و بعد از باباطاهر در کلام هاي خود به جايگاه بابا در بين يارسان گواهي داده اند

 

شاه خوشين :

 

طاهر شب سارانه که ردم ميل و واميل            طلب کسي که رد سوختش به يوريل

اگر رنگ رزان عالم حالم بدانند                     جمله رنگ رزان از من برند نيل

 شاه ابراهيم در دوره ي زلال زلال چنين گواهي مي دهد:

زلال همدان زلال همدان                    يادگار من زلال همدان

چا گاه صف بستن، نهصده ميردان       شام خوشين بياو طاهر مهمان

و يا عالي قلندر يکي از تجليات بابايادگار چنين گواهي مي دهد :

شام بي و مهمان                            عالينيان عالي ، شام بي و مهمان

چه ني نهصده باش قلندران               باباطاهر بيم ، مير و همدان

 

اشعاري که در متون مقدس ياري آمده از لحاظ مفاهيم و ساختار شعري با ديگر اشعاري که در ديوان باباطاهر آمده متفاوت است و نياز به بررسي اهل فن دارد  از آنجا که پژوهش همه جانبه ي علمي ( زبان شناسي، مردم شناسي و بررسي باورهاي ديني نيمه غربي ايران) ودر مورد مردم يارسان صورت نگرفته با دعوت اهل تحقيق به اين امر در آينده مي توان براي رسيدن به پاسخ سوالات طرح شده و ديگر پرسش ها اميدوار بود پرسش هايي چون : بقعه ي باباطاهر در خرم آباد از آن کيست؟ و چرا به اين نام مشهور است؟ قبري که در چهارکيلومتري جنوب شرقي آرامگاه باباطاهر به نام امامزاده باباطاهر چه ارتباطي با باباطاهر دارد ؟  کتاب کلمات قصار باباطاهر چگونه پديد آمده؟ و تناقض هاي اين اثرچگونه برطرف خواهد شد؟ در پايان به قول زنده ياد رشيد ياسمي : اگر از زندگاني وي چيزي دانسته نيست، يا مسير حالات او را نمي دانيم ، باکي نباشد که همين يک بيت از او :

 

«مرا کيفيت چشم تو کافي است                    قناعتگر به بادامي بساجه »

بهتر از هزاران شرح گوياي حال است ، که ما هم بدان قناعت مي کنيم .

 

منابع:

1-شرح احوال و آثار باباطاهر عريان به انضمام شرح و ترجمه کلمات قصار وي منسوب به عين القضات همداني؟ و الفتوحات الربانيه خطيب وزيري به کوشش جواد مقصود / چاپ انجمن آثار ملي / چاپ سوم1376

2-سروده هاي باباطاهر همداني/ پيراسته ي مراد اورنگ / 1350

3-باباطاهرنامه/تدوين پرويز اذکايي/توس/اول1375

4-حق الحقايق/حاج نعمت الله جيحون آبادي با مقدمه دکتر محمد مکري / کتابخانه ي طهوري/ دوم1361 

5-جستاري چند در فرهنگ ايران/ مهرداد بهار/ فکر روز/ اول1373

6-فرهنگ معين/اميرکبير هشتم 1371

7-تاريخ ادبيات ايران/ ذبيح الله صفا/ فردوس/شانزدهم1380

8-بزرگان يارسان/صديق صفي زاده/عطايي/اول1361

9-سرانجام/مجموعه کلام اهل حق

10-ديوان شاه خوشين

11-ماتيکان عين القضات همداني/ تدوين پرويز اذکايي/ مادستان/اول1381

12-نامه هاي عين القضات همداني/ علينقي منزوي و عفيف عسيران/منوچهري/دوم1362

13-ديوان گوره/سيد محمد حسيني/کرمانشاه/باغ ني/اول1380

14-همدان نامه/ پرويز اذکايي/ مادستان/اول1380

15-فرهنگ مردم همدان/ پرويز اذکايي/دانشگاه بوعلي/اول1385

16-قلندريه/دکتر محمدرضا شفيعي کدکني/ سخن اول

17-دايره المعارف تشيع /جلد سه/ دکتر پرويز ورجاوند /تهران/1375

18-متن سخنراني دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن/کنگره ي باباطاهر/همدان/16و17/5/1379

19-برتري زبان پارسي/ترجمه ي پرويز اذکايي/انتشارات وحيد/1348

20-منبع شناسي يارسان/مقدمه/حسين زندي

 

*دبير کميته ي پژوهشي انجمن ايران شناسي کهن دژ

این مقاله آذر ماه گذشته به جشنواره باباطاهر در شهر سلیمانیه ارائه و به زبانهای عربی و کردی ترجمه شده است.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


جرس: علی مطهری، نماینده اصولگرای منتقد دولت می گوید "کسانی که فجایع کهریزک، کوی دانشگاه و مجتمع سبحان را پدید آوردند یا در مقابل این فجایع و در قبال آن مناظره‌های کذایی سکوت و یا تأیید کردند، مصداق عمار نیستند."


به گزارش سامانه خبری الف، مطهری در پاسخ به سوالات کاربران این سایت اصولگرا که درباره مشخصات عمار از وی پرسیده بودند، گفت "عمار مصداق بارز کسی است که بصیرت داشت و فریب فتنه را نخورد و به امام و مقتدای خود نیز ضربه نزد. بسیاری از افراد در فتنه‌ی اخیر فریب نخوردند، اما با رفتار غلط خود به رهبری لطمه زدند و مصداق عمار نیستند."


اشارۀ این نمایندۀ اصولگرا به "عمار"، مقالۀ روز گذشتۀ غلامحسین الهام، مشاور رئیس دولت بود، که در چالش با دادستان تهران پیرامون برخورد دستگاه قضایی با مخالفان و منتقدین دولت، از لفظ "اَین عمار" در مورد پیروان رهبری استفاده کرده بود.


به گزارش الف، مطهری در ادامه پاسخ های خود به کاربران سایت الف گفت "کسانی که فجایع کهریزک، کوی دانشگاه و مجتمع سبحان را پدید آوردند یا در مقابل این فجایع و در قبال آن مناظره‌های کذایی سکوت و یا تأیید کردند، مصداق عمار نیستند. عمارها کسانی هستند که ادعای تقلب در انتخابات و دعوت حضور در خیابان‌ها را محکوم کردند و آن را ظلم بزرگ‌تر دانستند و تخلفات طرف مقابل و سوء‌مدیریت بحران را نیز محکوم کردند."


نماینده تهران تصریح کرد: بنابراین امثال خودم را به عمار نزدیک‌تر می‌دانم تا کسانی که ادعای عمار بودن دارند. آن‌ها را دوستان نادان رهبری می‌دانم که به نوبه‌ی خود به ایشان ضربه زدند.


هاشمی در فتنه‌ی اخیر مظلوم واقع شد
مطهری همچنین درباره انتقاد از خانواده هاشمی گفت: انتقاد از خانواده‌ آقای رفسنجانی باید در زمان خودش و در جای خودش انجام شود مثل آنچه من در سال ۷۹ انجام دادم نه مثل آنچه که آقای احمدی‌نژاد در مناظره‌ انتخاباتی انجام داد و زمینه‌ی فتنه را فراهم کرد.

در مجموع آقای هاشمی در فتنه‌ی اخیر مظلوم واقع شد. اگر کسی در تلویزیون در مقابل چشم ۵٠ میلیون نفر بگوید خانواده‌ی شما بیت‌المال را غارت کرده و بعد شما درخواست چند دقیقه وقت از تلویزیون کنید تا از خود دفاع کنید و به شما وقت ندهند شما چه می‌کنید؟


نماینده تهران در ادامه پاسخ‌های خود درباره برکناری متکی گفت: روشن است که شیوه‌ی برکناری آقای متکی بیشتر شبیه به یک انتقام‌گیری بود و موجب صدمه به جایگاه نظام جمهوری اسلامی در جهان و تحقیر آقای متکی شد. هم غیرمعقول و هم غیراخلاقی بود. سخنان آقای رحیمی هم قابل قبول نبود. فرضاً توافقی در کار بوده، قطعاً بر سر شیوه‌ی کار توافقی نبوده است. به‌علاوه اگر قبلاً توافقی شده بود، آقای متکی در مراسم معارفه و تودیع شرکت می‌کرد. به هر حال آقای احمدی نژاد باید مردم را درباره‌ی این اقدام عجیب خود قانع کند. ما این سؤال را به موارد سؤال از رئیس‌جمهور اضافه می‌کنیم.


وی در پاسخ به این سوال که مجلس و عملکرد نماینده‌ها را در مقابل دولت چگونه ارزیابی می‌کنید، نوشت: مجلس با همین وضعیت فعلی هم بسیار مفید است و مانعی است در راه استبداد، ولی تا نقطه‌ی ایده‌آل فاصله‌ی زیادی دارد. مشکل اصلی مجلس هشتم نداشتن روحیه و داشتن ترس است. اگر نماینده‌ای در راستای وظیفه‌ی قانونی خود دست به برخورد جدی با دولت بزند بلافاصله از طرف استاندار و فرماندار حوزه‌ی انتخابیه تحت فشار قرار می‌گیرد و بودجه برخی پروژه‌های عمرانی که او قول آن‌ها را به مردم خود داده است قطع می‌شود و حتی گاهی دفتر کار او در حوزه‌ی انتخابیه‌اش مورد حمله قرار می‌گیرد. و الا نمایندگان مجلس هشتم از درک بالایی برخوردارند و همه‌ی مسائل را می‌فهمند.


در جریان جمع‌آوری امضا برای سؤال از رئیس‌جمهوری بسیاری از آن‌ها می‌گویند ما این کار را قبول داریم و پشتیبان شما هستیم اما امضا نمی‌کنیم چون ما را از زندگی ساقط می‌کنند. من به آن‌ها می‌گویم یک بار باید ایستادگی کنید تا مجلس اقتدار خود را به دست آورد. اگر استاندار و یا فرماندار بخواهد نماینده‌ای را به‌خاطر امضای سؤال از رئیس‌جمهور تحت فشار قرار دهد وزیر کشور را استیضاح می‌کنیم. البته عده‌ای هم فتنه‌ی اخیر را بهانه‌ای برای اعمال این فشارها قرار داده‌اند.


وی با بیان اینکه برخی از ولایت‌فقیه برداشت غلط دارند تصریح کرد: برخی از نمایندگان حمایت رهبری از دولت یا دعوت ایشان به وحدت را بهانه می‌کنند برای فرار از زیر بار مسئولیت نمایندگی و نظارت مؤثر بر دولت، در حالی که ایشان فرمودند وحدت با حفظ اصول. برخی نیز مسأله‌ی فتنه را به صورت یک لولو در گوشه ای قرار داده اند و هر کس بخواهد یک اقدام اصلاحی انجام دهد این لولو را به او نشان می‌دهند. با این حال ما مسأله‌ی سؤال از رئیس‌جمهور را دنبال می‌کنیم.
 


 


عبدالکریم سروش

  

در گفتگوی خویشم و در جستجوی خویش

هیچ آرزوم نیست به جز آرزوی خویش

در غربتم ، سپرده به بیگانگان وطن

هنگام رجعت است زغربت به کوی خویش

عمریست بر کناره دریا نشسته ام

تا آب رفته باز رسانم به جوی خویش

آیینه وار روی به بیگانه تا به کی ؟

آیینه ای به دست کنم روبروی خویش

ما را به غمگساری خصمان امید نیست

"لا تقنطو"ی خویشم و "لا تحزنو" ی خویش

با شیخ شهر گوی که ظالم به چه فتاد

تا سنگ تجربت نزند بر سبوی خویش

نا شسته روی و پشت به محراب و بی حضور

خیز ای فقیهِ مدرسه نو کن وضوی خویش

اکنون که آبروی شریعت بریختی

برگرد سوی خانه پی آبروی خویش

ما نیز جامه های کرامت رفو کنیم

تا جامه عاریت نکنیم از عدوی خویش

شرط است کز سراب شریعت چو بگذرم

تر سازم از شراب حقیقت گلوی خویش

 

مهرماه 88

منبع: روز


 


جرس: یک روز پس از اظهار نظر رهبر جمهوری اسلامی پیرامون "بی اعتبار بودن رای دادگاه بین المللی" در مورد ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان، سعد حریری، نخست‌وزیر لبنان و فرزند نخست وزیر ترور شده آن کشور، می گوید آیت الله خامنه ای در ابراز نظر خود درباره دادگاه بین المللی رفیق حریری آزاد است، اما هر طرفی نظر خود را دارد."

 

به گزارش خبرگزاری فرانسه، نخست وزیر لبنان با اعلام مطلب فوق تاکید کرد "در اینجا پای قطعنامه های سازمان ملل درمیان است. "

 

 رهبر جمهوری اسلامی روز گذشته طی دیدار با امیر قطر، پیرامون اوضاع حساس لبنان و احتمال صدور رأی دادگاه بین المللیِ ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان و متهم ساختن حزب الله، اظهار عقیده کرده بود "این دادگاه، دادگاهی فرمایشی است که هر حکمی بدهد، مردود است و امیدواریم طرف‌های تأثیرگذار و دخیل در لبنان، براساس عقل و حکمت عمل کنند تا این موضوع به یک مشکل تبدیل نشود. "


گفتنی است کارشناسانِ دادگاه بین المللی پیرامون ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان، بعد از چند سال بررسی و تحقیق، گروه حزب الله لبنان را در مظان اتهام جدی پیرامون این ترور - که بلافاصله بعد از آن دور جدید بحران ها در لبنان آغاز شد- قرار داده است.

 

 


 


کورش

 

1)اصولا طرحی بنام هدفمند کردن سوبسیدها در زمانی که کشور دچار فقدان  زیرساخت های مناسب و لازم و توسعه یافتگی است با منافع مردم ایران سازگار  نیست

 

    2) بدنه کارشناسی دولت جمهوری اسلامی دارای تخصص کافی و تعهد مردمی نیست

 

    3)اقتصاد کنونی ایران یک اقتصاد دولتی/نظامی،استخراجی،غیر شفاف و غیر  رقابتی است و اجرای چنین طرحی توجیه ناپذیر است زیرا ابتدا باید اقتصاد  کشور به طور زیر بنایی شفاف و رقابتی و خصوصی می شد سپس این طرح اجرا می  گردید

 

    4)نحوه مدیریت مدیران جمهوری اسلامی بسیار نازل و بی انضباط است و عموما  به خاطر وابستگیهای ایدئولوژیک انتخاب می شوند تا تخصص مدیریتی،پس اجرای  چنین طرح مهمی از توان این مدیران بسیار ضعیف خارج است

 

    5)امروز به خاطر سرکوبهای پس از انتخابات و سی و دو سال اختناق شدید هیچ  نوع «وفاق ملی» برای اجرای این طرح وجود ندارد

 

    6)اقتصاد ایران به خاطر سوء سیاستهای جمهوری اسلامی دارای روابط متعادل و  عادی با جهان نیست و سرمایه گذاری خارجی در کمترین حد است و تکنولوژِی  کارخانه های ایران عموما عقب مانده است

 

    7)در کشور فضای باز برای بحث کردن پیرامون این طرح وجود ندارد و فقط  موافقان این طرح اجازه سخن گفتن دارند

 

    8)این دولت به صراحت اعلام کرده مبانی علم اقتصاد را قبول ندارد پس چگونه  می توان انتظار کار علمی از این دولت داشت

 

    9)به خاطر تجهیزات بی کیفیت در صنعت برق بخش وسیعی از انرژِی الکتریسته  در فاصله نیروگاه تا مقصد تلف می شود آیا هزینه بی لیاقتی حکومت را مردم  باید بپردازند؟

 

    10)شرکتهای دولتی سایپا و ایران خودرو که بزرگترین سازنده خودرو در کشور  هستند چرا تا به حال در مقیاس وسیع اقدام به ساخت خودروهای با کیفیت که  در هر  100کیلومتربنزین کمتری مصرف کنند نکرده اند؟ تاوان سوء مدیریت  شرکتهای دولتی را مردم نباید بپردازند

 

    11)پایین نگه داشتن مصنوعی نرخ ارز باعث از بین رفتن تولید ملی و به صرفه  نبودن کار تولیدی و لطمه شدید به صادرکنندگان شده و دلال بازی و واردات  کالاهای ارزان و بی کیفیت از چین، کارخانه ها و کارگاههای ایران را به  رکود و ورشکستگی کشانده که به بیکاری گسترده تر کارگران انجامیده

 

    12)اجرای این طرح باعث ایجاد تورم بیش تر و گرانی کالاها و خدمات خواهد  شد و قدرت خرید مردم را در بلندمدت کاهش خواهد داد

 

    13)اجرای این طرح طبقه متوسط اقتصادی ایران را برای همیشه از بین می برد  که بسیاری می دانند طبقه متوسط یعنی موتور محرکه دمکراسی خواهی

 

    14)با اجرای این طرح مردم بیشتر به دولت وابسته می شوند و دولت می تواند  به دلخواه وطبق اقتضائات سیاسی مقدار پول در حساب مردم را کم یا حذف کند

 

    15)هنوز این طرح اجرا نشده فضای شهرهای کشور پلیسی و امنیتی شده ودولت  اجازه کوچکترین انتقادی به این طرح را نمی دهد و مخالفت با آن را مخالفت  با اسلام اعلام کرده!

 

    16) آیا دستمزد کارگران و کارمندان در ایران مانند دستمزد کارگران  کشورهای دارای اقتصاد آزاد است تا قیمت کالاها هم به قیمت جهانی تغییر  کند؟

 

    17) دولت به جای توجیه فروشندگان به تهدید آن ها می پردازد و بازرسی های  بی نظم هم نمی تواند جلوی هرج و مرج های بعدی را بگیرد که منجر به رشوه  گیری بازرسان هم خواهد شد

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


خطاب به زنان زندانی

جرس: به مناسبت فرارسیدن بلندترین شب سال، زهرا رهنورد در یادداشت کوتاهی که برای زنان زندانی سیاسی نوشت راه و آرمان آنان را ستود و ابراز امیدواری کرد شب درازی که در آن آزادی محبوس است به سپیده دمان آزادی بدل شود.


به گزارش کلمه متن یاددشت دکتر رهنورد به شرح زیر است:


آیا باید شب دراز اسطوره‌های منطقة‌البروج (فصول و نجوم) به شب درازی در تاریخ معاصر کشورمان تبدیل شود؟ آیا سزاوار است سرزمینی که می‌تواند در سپیده‌دمان ازادی به سر برد به شبی دراز مبتلا شود و در آرزوی دموکراسی و آزادی پشت میله‌های زندان اسیر باشد؟


مهدیه گلرو و بهاره هدایت در اعتصاب غذا به سر می‌برند. ریحانه طباطبایی، فاطمه عرب‌سرخی، نازنین خسروانی، ساجده کیانوش‌راد، هنگامه شهیدی، عاطفه نبوی، فاطمه رهنما و سایر زنان و دختران در زندانند.


اگر آنها از آزاد‌گی و آزادی‌خواهی دست بردارند، شبی سیاه تداوم خواهد یافت؟

به دختران عزیز خود که در اعتصابند، می‌گویم مطمئن باشید بازجویان فکر می‌کنند بر جسم شما سلطه دارند و با بازجویی‌های سنگین خود سعی می کنند شما را به زانو درآورند و چه تلاش عبث و مذبوحانه‌ای، اما شما با روح بلند و قوی خود، نشان دادید که هم روح و هم بدنتان در اختیار آرمان‌های شماست و نه بازجویان. دستگیری شما دختران آزاده این کشور، حاکی از شکست آنها در به زانو درآوردن شماست. امیدوارم چونان گذشته سرافراز باشید.
 


 


آذر اهورائی

 

راوی گوید :

زینب دختر علی را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی را تا آن روز سخنورتر از او ندیدم؛ گویا که کلمات را با زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام جاری می نمود، حضرت زینب سلام الله علیها به مردم اشاره کرد که ساکت شوید. ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.

 

آنگاه فرمود :

"ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.

 

اما بعد :

ای مردم کوفه ، ای مردم حیله گر و خیانت کار !!

 

گریه می کنید ؟؟

 

هرگز اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.

 

همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته ی خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می گسست ، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله ی فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه های آکنده از کینه ، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می شود ؟ یا همچون سبزه هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه ی دفن شده ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشه ای برای آخرت فرستاده اید؛ توشه ای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.

 

گریه می کنید ؟ زار می زنید ؟

 

آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه می توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا (ص) ، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود.

 

چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید ، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.

 

وای بر شما ای مردم کوفه ! آیا می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده اید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته اید؟! و چه حرمتی از او شکسته اید؟!

 

شما این جنایت فجیع را بی پرده و آشکار به انجام رساندید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه ، تاریک و جبران ناپذیر بوده ، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلت هایی که خدای متعال به شما می دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است".

 

روای گوید :

"به خدا سوگند در آن روز مردم را دیدم که حیرت زده گریه می کردند و گاه دست در دهان گرفته و پشت دست به دندان می گزیدند.

 

از ان میان پیرمردی در کنار من ایستاده و می گریست ، چنانکه محاسن او از اشکش تر شده بود او می گفت : پدر و مادرم فدای شما باد!! پیران شما بهترین پیران، جوانان شما بهترین جوانان، زنان شما بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است؛ هر گز خوارنشده پذیرای شکست نمی گردید".

 

حضرت زینب بعنوان پیام رسان شهیدان کربلا رسالت تاریخی خود را با ایراد این خطبه غرا و افشاگرانه در بازار کوفه آغاز و آنرا با ایراد خطبه کوبنده دیگری درمجلس یزید در جامع دمشق تمام کرد و به این سان پیام شهیدان کربلا را در طول تاریخ طنین انداز و حماسه آنان را جاودانه و الهام بخش همه آزادیخواهان جهان نمود. او در خطبه تاریخی خود در بازار کوفه ماهیت منافق و پیمان شکن و بزدل و بی وفای کوفیان را رسوا و آشکار نمود و به رخ آنان کشید و با این سخنان آتشین آتش بر دل و جان آنان زد. همان آتش مقدسی که شعله های انتقام خون حسین و یارانش را در دل سیاه آنان برافروخت و ایشان را بر آن داشت تا این لکه ننگ ابدی را از دامان خویش پاک و خود را از گناه نابخشودنی آن مبرا کنند.

 

به این سان خطبه حضرت زینب سرآغاز جنبشها و خیزشهای خونین شیعیان در طول تاریخ از قیام توابین و جنبش مختار تا قیام انقلاب اسلامی و برپائی جنبش سبز میر حسین گردید و هم از این روست که رهبر جنبش سبز در پیام اخیر خود به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم مردم را به انجام کاری زینبی در این ماه خون و حماسه دعوت کرده است. حضرت زینب در هر دو خطبه خود ماهیت خط نفاق را افشا می کند. او در خطبه کوفه ماهیت منافق و پیمان شکن کوفیان را که علیرغم دعوت خود از امام حسین از سر ترس و زبونی بیعت خود با او را شکسته و او را در برابر دشمن تنها گذاشته و به یاری اش برنخواستند را رسوا و افشا می کند و در خطبه شام ماهیت منافق و ستمگر حکومت یزید را که با اعمال زور و ایجاد ترس و وحشت و با مخیر کردن امام حسین بین انتخاب مرگ و دست بیعت دادن به یزید می خواست تا او را مجبور به بیعت با خلیفه جور زمان نماید را بیان می کند و او هر دو گروه کوفی و شامی را خیانتکار و جنایتکار و مستوجب خشم و عذاب الهی می داند.

 

******

 

و تو ای هموطن ایرانی و ای پیرو راه خونین حسین و پوینده جنبش سبز میرحسین؛ اینک پس از روز واقعه بر من و توست که ما نیز کاری زینبی کنیم و گرنه ما نیز از گروه کوفیان  و شامیان و شریک جنایات آنان خواهیم بود.هرگز مباد تا ما نیز چون کوفیان مصداق خطبه حضرت زینب و از اهل غدر و نفاق و از جمله بیعت شکنان و سبزه های روئیده بر فضولات حیوانی بوده باشیم و عهد سبز خود با میر حسین را از روی ترس و ذلت در زیر پا نهیم. هرگز مباد تا ما نیز چون کوفیان ترسو و بیعت شکن میر حسین عزیز را در برابر لشگر شامیان تنها و بی یار و یاور و ندای هل من ناصر او را بی پاسخ گذاریم.

 

هرگز مباد تا ما نیز چون کوفیان خیانتکار و جنایت پیشه با سکوت خود در برابر جنایات این نظام ستمگر یزیدی؛ شریک جنایات آن در حق فرزندان معصوم ایران زمین از شهیدان گلگون کفن جنبش سبز و عاشورای خونین 88 و آزادگان اسیری چون نوری زادها و تاج زاده ها و بهاره هدایت ها و مجید توکلی ها و زید آبادی ها و نسرین ستوده ها و ... شویم و مورد لعن و نفرین خانواده های این شهیدان و اسیران سرفراز و مستوجب قهر و غضب الهی و شایسته این نظام ستمگر یزیدی گردیم و چون کوفیان همواره دلهایمان غمین و داغدار و چشمانمان گریان و خنده از لبانمان دور باشد. اینک شهیدان و اسیران جنبش سبز و قافله سالار آن چشم انتظار اقدام من و تو اند و بر ماست که چون پیام رسان قیام کربلا کاری زینبی کنیم و اگرنه یزیدی ایم.  

 

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته