-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

Latest New from Green Correspondents for 09/27/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

"دانشگاه هميشه زنده است و هيچ کسی نمی تواند آنرا با خاک يکسان کند. اين سخنان ناشی از بی تجربه گی در عرصه ی مديريت نوين است و اميدوارم خاطر جامعه ی دانشگاهی ما را آزرده نساخته باشد. مديريت علمی آميخته با هنر است که در عرصه ی مديريت دانشگاهی به دليل وجود قشری جوان، ظرافتهای خاص خود را می طلبد.

خبرنگاران سبز: حجت السلام والمسلمين مهدی کروبی در پيامی، شروع سال تحصيلی جديد را به دانشجويان، اساتيد محترم و جامعه دانشگاهی کشور تبريک گفت.  به گزارش سايت تغيير، حجت السلام والمسلمين مهدی کروبی ضمن تبريک شروع سال تحصيلی جديد، دانشجويان را به حضوری هوشيار، پويا، معقول و با حفظ قوانين و مقررات کشور، در صحنه دعوت نمود.


متن پيام ايشان بدين شرح است:
سلام و عرض ادب به دانشجويان عزيز و اساتيد محترم؛
ابتدا آغاز سال تحصيلی جديد را به همه ی شما تبريک عرض می‌نمايم.
همانطور که امام فرمودند، دانشگاه مبداء تمام تحولات است و شما دانشجويان عزيز و فرزندان ملت، سرمايه های عظيم و بالقوه ی اين تحولات هستيد، بی شک آينده کشور از آن شما خواهد بود.

بار سنگين کشور برای دستيابی به پيشرفت و آبادانی توام با عزت و افتخار و استقلال، بر دوش شما دانشجويان و دانش پژوهان عزيز است که اميد اين ملت پر افتخار هستيد.

از همين صندلی های دانشگاه هاست که مديران سطوح مختلف سياسی و اجرايی کشور تربيت خواهند شد و اداره امور کشور به آنان واگذار خواهد گرديد.

بدانيد در قبال اين انقلاب و ملت شهيد پرور ايران مديون هستيد و بايد نقش مهم و آينده ساز خويش را در راه اهداف والای انقلاب و آرمانهای امام و شهداء به خوبی ايفاء نمائيد.

 دانشگاه هميشه زنده است و هيچ کسی نمی تواند آنرا با خاک يکسان کند. اين سخنان ناشی از بی تجربه‌گی در عرصه ی مديريت نوين است.

کروبی در ادامه پيام خود افزود: "دانشگاه هميشه زنده است و هيچ کسی نمی تواند آنرا با خاک يکسان کند. اين سخنان ناشی از بی تجربه گی در عرصه ی مديريت نوين است و اميدوارم خاطر جامعه ی دانشگاهی ما را آزرده نساخته باشد. مديريت علمی آميخته با هنر است که در عرصه ی مديريت دانشگاهی به دليل وجود قشری جوان، ظرافتهای خاص خود را می طلبد."

 نبايد مطالبات دانشجويان بی پاسخ مانده و انباشته گردد
ايشان ضمن ابراز اميدواری در جهت عدم تکرار چنين صحبتهايی، افزودند: " نبايد مطالبات دانشجويان بی پاسخ مانده و انباشته گردد. بايد فضای سياسی دانشگاه ها چنان باشد که دانشجويان بتوانند مطالبات خود را آزادانه در ميزگردها و تشکيل جلسات مطرح نمايند."

 شما امروز روزگاری سخت را صبوری می‌کنيد
دبيرکل حزب اعتماد ملی، با اشاره به وجود فشارهای سياسی و امنيتی عليه دانشجويان، آنها را به حضوری پويا با رعايت قوانين کشور دعوت نموده و گفتند: "عزيزان من، سالی که گذشت، سالی سخت و پر فراز و نشيب برای همه ی ما بود و متاسفانه جامعه ی دانشگاهی ما هزينه های گزافی را پرداخت و در اين ميان شما دانشجويان در کنار ساير مردم مورد بيشترين آماج و هجمه های سياسی قرار گرفتيد که به نوبه ی خويش هميشه در احقاق حقوق به حق و قانونی شما، پايداری نمودم. شما امروز روزگاری سخت را صبوری می کنيد.

بديهی است دانشگاه در کنار علم و دانش هميشه شاهد حضور عدالتخواهی دانشجويان بوده است، امری که ناشی از نيت پاک و صادق جوانان و علاقمندی آنان به اصلاح امور در کشور است.

حضوری پويا، فعال، منطقی، معقول و با رعايت قوانين و مقررات کشور
 عزيزان من، ضمن تحصيل و يادگيری علم و دانش که وظيفه ی اصلی شماست،  همچون گذشته در جهت تعالی انقلاب و پيشرفت و آبادانی کشور ، حضوری پويا، فعال، منطقی، معقول و با رعايت قوانين و مقررات کشور داشته باشيد."

بازگشت دانشجويان محروم از تحصيل به دانشگاه و آزادی دانشجويان زندانی بی گناه
مهدی کروبی در پايان ابراز اميدواری کرد که در سال تحصيلی جديد با حذف نگاه امنيتی به دانشگاه و اتخاذ رويکردی منطقی و متناسب محيط دانشگاهی و با بهره گيری از سعه ی صدر توسط مسوولين مربوطه، هر چه زودتر شاهد بازگشت دانشجويان محروم از تحصيل به دانشگاه و آزادی دانشجويان زندانی بی گناه باشيم .

 
 

ما به نام انقلاب، نظام و ولايت مرتکب قتل شديم. هم آبرويمان رفت و هم زندگی‌مان از هم پاشيد، فکر می‌کرديم اگر بگويند حکم شرعی داريم و دستور ولايت فقيه هست، می‌توانيم آدم بکشيم، اما اشتباه کرديم و تبديل به يک آدمکش و جنايتکار شديم که آبرو و زندگی و همه سوابق خود را نيز از دست داديم و آخرتمان را هم قطعا بدتر از حال است.
خبرنگاران سبز: وجدان بزرگترین و موثرترین دادگاه‌هاست. وبگاه جنبش راه سبز خبر از مامور سابقی از وزارت اطلاعات می‌دهد که فرزند معلولش را مجازات خداوندی برای کشتن افراد بی‌گناه می‌داند. جرس می‌نویسد: شنیده‌ها حاکی است يکی از عوامل قتل‌های زنجيره‌ای به نام مسلم (کارمند وزارت اطلاعات) در جمع چند تن از همکاران خود با با بيان اين که "ما به نام انقلاب، نظام و ولايت مرتکب قتل شديم" اذعان کرد: هم آبرويمان رفت و هم زندگی‌مان از هم پاشيد، فکر می کرديم اگر بگويند حکم شرعی داريم و دستور ولايت فقيه هست، می‌توانيم آدم بکشيم، اما اشتباه کرديم و تبديل به يک آدمکش و جنايتکار شديم که آبرو و زندگی و همه سوابق خود را نيز از دست داديم و آخرتمان را هم قطعا بدتر از حال است.

اين شخص که پس از اين اتفاقات صاحب فرزندی معلول شده است، معتقد است که پس از انجام اين قتل‌ها که وی تاکيد دارد "به دستور رهبری و با حکم شرعی انجام می‌شد" خداوند برای تقاص کارش چنين بچه‌ای به او داده است.

مسلم می‌گويد: کشتن پيرمردی مثل فروهر که بعدا فهميديم هيچ گناهی نداشت، با اين تصور که کار خير و ثواب انجام می دهيم، همه چيزمان را گرفت، تمام آن گناه بود و ما مرتکب گناه شديم.

اين شخص در ميان متهمان قتل‌های زنجيره ای در دادگاه بدوی نيز محکوم شده بود که به همراه سايرين بلاتکليف، اما آزاد است.

 
 

پيش از اين که رجا نيوز به شکست اين طرح از قول لطف‌الله فروزنده، معاون مدیریت و توسعه نیروی انسانی احمدی‌نژاد اعتراف کند، رئيس ديوان عدالت اداری نيز در انتقاد از اين طرح گفته بود: «طرح خروج از تهران شکست می‌خورد. آيا دولت در مورد اشتغال همسر کارمند، وضعيت تحصيل يا ازدواج فرزندان، وضعيت تعهد خانواده نسبت به نگهداری از والدين سالمند، بيماری يا شغل دوم کارکنان دولت بررسی انجام داده است؟»
خبرنگاران سبز/ گزارش و خبر/ وحید زادقی:
سوم مرداد ماه امسال دولت احمدی‌نژاد با مصوبه‌ای دستگاه‌های اجرايی را موظف کرد حداکثر تا پايان مرداد ماه سال ۱۳۸۹، ۴۰ درصد پست‌ها و کارکنان خود را به خارج از تهران منتقل کنند. تهران ۵۰۰ هزار نفر کارمند دارد که طبق برنامه دولت ۲۰۰ هزار نفر از آنها بايد منتقل شوند. به گزارش رجانيوز که از وب‌گاه‌های نزديک به دولت است تاکنون تنها حدود ۴ درصد کارمندان (۸۰۰۰ نفر) به شهرستان‌ها منتقل شده‌اند. بر اساس اين خبر اين عدد بايد تا پايان مردادماه محقق می‌شد ولی به دليل عدم همکاری و استقبال کارکنان دولت، مجبور شده ‌اند آن را ۷ ماه ديگر (تا پايان سال) تمديد کنند.

پيش از اين که رجا نيوز به شکست اين طرح از قول لطف‌الله فروزنده، معاون مدیریت و توسعه نیروی انسانی احمدی‌نژاد اعتراف کند، رئيس ديوان عدالت اداری نيز در انتقاد از اين طرح گفته بود: «طرح خروج از تهران شکست می‌خورد. آيا دولت در مورد اشتغال همسر کارمند، وضعيت تحصيل يا ازدواج فرزندان، وضعيت تعهد خانواده نسبت به نگهداری از والدين سالمند، بيماری يا شغل دوم کارکنان دولت بررسی انجام داده است؟»

گرچه طرح‌های شبيه به اين پيشتر نيز (از ده‌ ۷۰ به بعد) مطرح بوده ولی اجرای اين طرح به دليل نامشروعيت دولت بر‌آ‌مده از کودتا و عدم اعتماد مردم به نيت کسانی که برای در قدرت ماندن دست به هرکاری حتی کشتن هم‌وطنان خود می‌زنند با عدم استقبال مردم روبرو شده است.

از سوی ديگر،‌ گروهی هم که با اين طرح همراهی کرده‌اند اکنون ناراضی هستند. مهر در گزارشی از نارضايتی کارمندان ميراث فرهنگی که به شيراز منتقل شده‌اند و نحوه برخورد مسئولان می‌نويسد.
بنابر اين گزارش، يکی از اين کارمندان، با ذکر اينکه اين سازمان سال گذشته اعلام کرده بود که می‌خواهد ۱۷۰ نفر را اخراج کند، معتقد است که سازمان می‌خواهد به اين ترتيب کارمندان معترض را اخراج کند.


تلخ‌تر از اين‌ها پاسخی است که اين کارمندان معترض و ناراضی از غلامرضا مقيسه، مدير کل دفتر رياست سازمان، گرفته‌اند. وی در پاسخ به معترضين می‌گويد: «شما مستخدمين دولت هستيد و بايد به هر تصميمی که گرفته می شود عمل کنيد. کسی شما را به اجبار در سازمان نگه نداشته است هر کس مخالف است می تواند استعفا کند.» 


وی می‌گويد: «از ۷۰ نفر کارمند پژوهشگاه فقط ۱۵ نفر حاضر شدند به شيراز بيايند، همچنين از ۶۰ نفر کارمندی که در شهر شيراز مانده اند، ۱۵ نفر دربخش خدمات و ۲۰ نفر در امور اداری کار می کنند. ۶ مدير و ۶ مسئول دفتر نيز در شيراز مانده اند .اما ساير کارمندان سازمان ميراث فرهنگی يا از ابتدا حاضر نشدند اين طرح را بپذيرند و يا زمانی که ديدند با چه مشکلاتی رو به رو هستند شيراز را ترک کردند.»

از ديگر مشکلات ذکر شده، عدم استطاعت مالی منتقل شوندگان برای تامين مسکن و پرداخت نشدن وام‌‌هايی است که به آنها قول داده شده بود. همچنين در مواردی تاسف‌بار خانواده‌های زيادی ناچار شده‌اند در يک سويئت زندگی کنند: قرار بود گروهی حداکثر تا پايان شهريور در يکی از هتل‌ها مستقر شوند اما طرح ضرب الاجل از ۲۳ مرداد اجرا شد. پس از پايان يک ماه، اين کارمندان بايد از هتل چمران به مهمانسرای معلم بروند. هر يک از سوئيتهای مهمانسرای معلم دارای چهار اتاق است که برخی از آنها با يک پارتيشن چهار اتاقه شده‌اند و در هر سوئيت هشت نفر و يا هر چهار خانواده در يک سوئيت مستقر شوند.

تلخ‌تر از اين‌ها پاسخی است که اين کارمندان معترض و ناراضی از غلامرضا مقيسه، مدير کل دفتر رياست سازمان، گرفته‌اند. وی در پاسخ به معترضين می‌گويد: «شما مستخدمين دولت هستيد و بايد به هر تصميمی که گرفته می شود عمل کنيد. کسی شما را به اجبار در سازمان نگه نداشته است هر کس مخالف است می تواند استعفا کند.»

به باور بسياری از کارشناسان، طرح خروج کارمندان از تهران، موضوعی نيست که بشود يک شبه و ناگهانی درباره آن تصميم‌گيری کرد.همچنين انتقال يکی دو معاونت از هر وزارتخانه به شهرستان ها بدليل جدايی در جريان تصميم گيری و اجرا کاری اشتباه است. اگر حقيقتا قصد کاهش ازدحام جمعيت در تهران است، می‌بايد به جای اجبار کارمندان به کوچ، با بردن امکانات به شهرستان‌ها هم شهرستان‌ها را از محروميت خارج کرد و هم تهرانی‌ها را تشويق به کوچ داوطلبانه کرد.
واقعيت اين است که دولتی که به سازمان برنامه و بودجه و همفکری با کارشناسان هيچ اعتقادی ندارد و با تصميمات آنی خود، تنها به دنبال خبرسازيست، از اين بيشتر هم نمی‌شود انتظار داشت. 

 
 

حسينی يکی ديگر از شهروندان است که صف های طولانی گاز را باعث از کارافتادگی و اتلاف وقت عنوان و تاکيد می کند: ۵/۲ ساعت طول می کشد تا از انتهای صف به جايگاه برسيم ديگر وقتی برای کارکردن باقی نمی ماند. يکی ديگراز شهروندان هم می گويد: صف ها خوب است و مردم را سر کار گذاشته، بالاخره مردم سرگرم صف ها هستند تا ديگر وقت و فرصتی برای ديگر امورشان نداشته باشند. او ادامه می دهد: ۳ ساعت در صف ايستادن، نتيجه بی تدبيری مسئولان است.
خبرنگاران سبز/ شهرستان‌ها:
ایران دومین کشور دارنده ذخایر گاز جهان است اما بهره‌برداری از گاز به دلیل بی‌لیاقتی مسئولان همیشه با مشکل مواجه بوده است. وبگاه روزنامه خراسان در گزارشی از مشهد به وضع وحشتناک صف‌های کیلومتری گاز خودرو می‌پردازد. این گزارش که مجموعه‌ای از پیامک‌های فرستاده شده به روزنامه و مشاهدات و گفت‌وگوهای خبرنگار خراسان با مردم است برگ دیگری است از پاسخگو نبودن مسئولان این استان است چرا بر اساس گزارش تاییدی گروه شهرستان‌های «خبرنگاران سبز» این مشکل سال‌هاست (نزدیک به پانزده سال) گریبان‌گیر مشهد است و تاکنون هیچ راه چاره‌‌ای برای آن اندیشیده نشده است.

آنچه که بخصوص از میان صحبت‌های و پیام‌های مردم می‌توان دریافت ناامیدی مطلق آن‌ها از رسیدگی درست به این مشکل کهنه است. بویژه کنایه‌های سیاسی بعضی از هموطنان به حکومت آنجایی که این صف‌ها را باعث منحرف شدن توجه مردم از مسایل اساسی می‌دانند خواندنی و تامل‌برانگیز است.

در زیر گزیده‌ای از این پیامک‌ها و گفت‌و‌گو با مردم را می‌بینید.

پیامک‌ها
- هفته پيش شمال بودم صف گاز ۱۵ دقيقه بود و در حالی که تعداد زيادی جايگاه جديد در حال ساخت بود ديشب ساعت ۲۴ تا ۲ صبح صف گاز بودم و برخی مسئولان استان در خواب.


- دست مسئولانی که سبب خير شدند که ما شب‌ها را تا سحر توی صف گاز به شب زنده داری بپردازيم، درد نکنه!!

- ايران اين همه منابع گازی دارد، چرا مردم شهر مشهد، برای گاز زدن بايد دو ساعت در صف های گاز شلوغ وقت خود را هدر بدهند؟

- ساعت ۱۲:۳۰ شب است، من توی صف گاز هستم. حداقل ۲ ساعت ديگه نوبتم ميشه.

- آقای استاندار، اگر نمی توانيد مشکل صف های گاز را حل کنيد، استعفا دهيد چون طاقت ما جوان ها از اين صفوف به سر آمد.

- خواهشی که از شهرداری داريم در مسيرهای طولانی صف گاز، سرويس‌های بهداشتی احداث کنند.

- آقای استاندار، آيا شما در صف گاز ايستاده ايد؟ از صف های طولانی ۲ ساعته خبر داريد؟

گفت وگو با مردم
عباسی به انتهای صف که چند کيلومتر است اشاره می کند و با کنايه می گويد: ايجاد صف های طولانی از هنرهای مديران است و به خاطر وجود اين صف ها تعداد زيادی از مردم ديگر بيکار نيستند وسرکارند.

مهدی سلامی و دو راننده تاکسی ديگر که از مسيرهای بولوار حر، طبرسی و ابوطالب برای سوخت گيری به اين جايگاه مراجعه کرده اند می گويند: ۲۰ درصد از سوخت خودروی ما در مسير رفت وآمد به جايگاه هدر می رود.

يکی ديگر از رانندگان نيز می گويد: ۲ تا ۳ ساعت در صف گاز برای سوخت گيری هستم و ۲ ساعت در داخل شهر مسافرکشی می کنم و الان برای بار سوم است که در يک روز برای سوخت گيری مراجعه می کنم.

حسينی يکی ديگر از شهروندان است که صف های طولانی گاز را باعث از کارافتادگی و اتلاف وقت عنوان و تاکيد می کند: ۵/۲ ساعت طول می کشد تا از انتهای صف به جايگاه برسيم ديگر وقتی برای کارکردن باقی نمی ماند

يکی ديگراز شهروندان هم می گويد: صف ها خوب است و مردم را سر کار گذاشته، بالاخره مردم سرگرم صف ها هستند تا ديگر وقت و فرصتی برای ديگر امورشان نداشته باشند. او ادامه می دهد: ۳ ساعت در صف ايستادن، نتيجه بی تدبيری مسئولان است.

مردی ميان سال که راننده نيسان است، می گويد: با اين ماشين خرج زن وبچه‌ام را درمی آورم. در ماه ۲۰۰ ليتر بنزين سهميه دارم، مجبورم اين صف های طولانی و خسته کننده را تحمل کنم.

چند خودرو به همراه خانواده در صف هستند، يکی از آن ها می گويد: خانوادگی برای سوخت گيری مراجعه می کنيم تا زمان راحت تر بگذرد و از خانواده هم دور نباشيم! آن سوتر، ۵ نفر جوان نيز در يک خودروی پرايد نشسته اند و مشغول گپ وگفت هستند.

يکی از آن ها که خودش را آرش معرفی می کند، می گويد: پيشنهاد می کنم تعدادی از جايگاه های گاز تعطيل شود تا صف ها طولانی تر شده و اوقات فراغت مردم پر شود.
(+)

 
 



 ساعت يک بامداد روز پنجم مهر ۱۳۶۰ دليران وطن عملياتی را  با رمز «نصر من‌الله و فتح قريب» آغاز کردند که پس از۲روز به  بار نشست و حصر آبادان شکسته شد. خون‌ها ريخت در اين خروش و لاله ها رست بر آن دشت.

بيست و نه سال بعد اما، در آستانه سالروز آن حماسه، خانه شهيد باکری از سرداران و سالاران آن دوران، به محاصره نيروهای امنيتی درآمد که خود را وارث خون شهيدان می‌خواند. در حافظه تاريخ خواهد ماند، هم حماسه شکست حصر آبادان و هم ننگ حمله به همسر باکری و بازداشت فرزند و يادگار او.


در پى اين حمله به خانه شهيد باكرى، آسيه دختر آن شهيد در مصاحبه اى با خبرنگار كلمه مى‌گويد:
۲۷ سال نیامدند در خانه ما بگویند حالمان چطور است حالا اینگونه آمدند. اصلا راه منزل ما را بلد نبودند. حالا بعد از این همه سال مزد سختی هایی که مادرم کشید و بی پدر ماندن ما را خوب می دهند. برای من جای سوال است که چرا این رفتار با ما می شود.

 
 


اخيرا بيش از ۱۴ هزار حساب بانکی مشکوک به ارتباط با ايران در اروپا شناسايی و تحت کنترل قرار گرفته اند که فقط ۵۰۰۰ حساب آنها مستقر در بانک های آلمانی هستند و بزودی برای بيش از ۱۰۰۰ نفر از صاحبان حسابها نامه اخطار فرستاده می شود تا در مورد موجودی و کارکردهای حساب خود با ايران يا در ارتباط با ايران توضيح دهند.
اختصاصی خبرنگاران سبز/ کارشناسان اقتصادی ایران سبز:

کارشناسان اقتصادی ايران سبز: بحران اقتصادی پيش آمده در ايران با شتاب فراوانی اوج می گيرد. بحرانی که منشاء آن تحريم اقتصادی نهادهای حکومتی و امنيتی از سوی بسياری کشورهای جهان است و سوء مديريت، تشنج آفرينی درعرصه سياست خارجی، تعطيلی سازمانهايی مانند مديريت و برنامه ريزی و عدم ثبات سياسی و اقتصادی در داخل کشور به آن دامن می زند.


منابع ارزی حکومت ايران يکی پس از ديگری از ميان می‌روند و جبران درآمدهای ارزی از دست رفته برای اين حکومت بسيار دشوار است. هم اکنون بسياری از منابع مالی ايران در حساب نهادهای امنيتی خارج کشور شناسايی و بلوکه شده و تلاش های بی ثمر حکومت در دور زدن تحريم ها و ايجاد حساب به نام اشخاص حقيقی در بانک های خارجی جز هدر دادن بخش ديگری از ثروت ملی نتيجه ديگری نداشته و نتوانسته است حکومت ايران را از ورطه ای که در آن گرفتار شده نجات بخشد.


به گزارش کارشناسان اقتصادی ايران سبز از آنجا که بيش از ۴۰ درصد درآمدهای نفتی و نيز ذخاير ارزی ايران به طور مستقيم يا غير مستقيم توسط سپاه پاسداران و پروژه های مرتبط با آن اداره می شوند و هدف گذاری تحريمها نيز برای فلج ساختن اين نهاد نظامی - امنيتی طراحی شده اند ، ناگزيرحدود نيمی از سرمايه های ملی در معرض نابودی قرار دارند.


بر اساس گزارش های دريافتی از کارشناسان اقتصادی اتحاديه اروپا صرفنظراز صدها حساب شخصی و دولتی ايران که پس از آغاز تحريم ها حساب آنان مسدود و دارايی های آنها مصادره شده است ، فشارهای بانکی در سطح بين المللی برای محدود کردن اقدامهای دولت ايران تشديد شده است. به عنوان مثال اخيرا بيش از ۱۴ هزار حساب بانکی مشکوک به ارتباط با ايران در اروپا شناسايی و تحت کنترل قرار گرفته اند که فقط ۵۰۰۰ حساب آنها مستقر در بانک های آلمانی هستند و بزودی برای بيش از ۱۰۰۰ نفر از صاحبان حسابها نامه اخطار فرستاده می شود تا در مورد موجودی و کارکردهای حساب خود با ايران يا در ارتباط با ايران توضيح دهند.


تمامی اين فشارها و سوء مديريت ها باعث گرديده تا نتايج تحريمها سريعتر از آنچه حکومت ايران پيش بينی می کرد موثر واقع شود و برای نجات خود از اين بحران چاره جويی کنند. اگر چه بسيار بعيد است که نيروهای امنيتی و نظامی حاکم حاضر به قبول واقعيت و تن دادن به خواست های ملی و جامعه جهانی باشند.


به گزارش کارشناسان اقتصادی ايران سبز از ايران ، در جلسه ای اضطراری که به همين منظور روز چهارشنبه گذشته با حضور حسينی وزير اقتصاد ونيزعلی اکبر ولايتی به نمايندگی از سوی رهبر حکومت برگزار شد ، رييس بانک مرکزی وضعيت ذخيره ارزی کشور را بحرانی و ناتوانی بانک مرکزی در کنترل وضعيت مالی کشور را رسما اعلام کرد.


در اين جلسه تصميم گرفته شد طی ۶ ماه نيمه دوم سال تا مرز ۴۰ درصد از هزينه های ارزی کشور کاسته شود و چون هزينه های سرسام آور مربوط به فعاليت های هسته ای و نظامی کشورقابل کاهش نيست ، مقرر گرديد تا بخش های عمومی ، خدماتی و ... مشمول کاهش سهم درآمدهای ارزی شوند که اين امرکاهش محسوس گردش ارزهای خارجی در بازار تهران و افزايش شديد قيمت ارز را در پی خواهد داشت.


متخصصان اقتصادی عدم اطمينان مردم به ثبات سياسی و اقتصادی کشور و بی اعتمادی ملی به برنامه ريزی های دولتی را از جمله عوامل تشديد کننده بحران اعتبار پول ملی و افزايش قيمت ارز می دانند و ساختار بحران آفرين سياسی دولتها را به عنوان یکی از عوامل اصلی بی ثباتی و عدم تعادل در فضای اقتصادی ارزیابی می کنند.


بر اين اساس همه شواهد نشان ميدهد که در سايه تداوم سياستهای بی منطق و مستبدانه داخلی و خارجی حکومت اسلامی ، اقتصاد ايران با شتاب به سوی از هم گسيختگی در حرکت است و نجات کشور از اين ورطه جز با تجديد نظر اساسی و فوری در رفع بحرانهای داخلی و خارجی ممکن نيست و چنانچه حذف يارانه ها و رها سازی قيمتها نيز در همين شرايط عملی شود، بايد آماده رويدادهای غير مترقبه فراوانی در سطح اجتماع باشيم.

 
 

تهيه شناسنامه فرهنگی برای دانشجويان جهت پايش برنامه های فرهنگی دانشجويان، تهيه ميثاق نامه دانشجويان با ذکر موارد فرهنگی از جمله مسائل اخلاقی و همچنين عفاف و حجاب و تدوين فرم اخذ تعهدنامه از دانشجويان به صورت هماهنگ و يکسان در دانشگاههای سراسر کشور از مصوبات شورای هماهنگی فعاليت های فرهنگی دانشگاهها است.
خبرنگاران سبز/ دانشگاه‌ها:
مهر خبر از مصوبه‌ای ۱۹ماده‌ای می‌دهد که بر اساس آن دانشجویان دختر برخلاف متن صریح قانون اساسی که هر کس پیش از اثبات جرمی بی‌گناه است می‌باید تعهدنامه و همچنین آنچه‌ که «شورای هماهنگی فعالیت‌های فرهنگی دانشگاه‌ها» آن را «میثاق‌نامه» می‌خواند و محتوای آن را مسایل اخلاقی ذکر می‌کند امضا کنند. امضای این تعهدنامه‌ها به صورت یکسان و برای تمام دانشجویان صورت می‌گیرد. بر طبق این مصوبه، هر دانشجو می‌باید یک شناسنامه پرونده داشته باشد که به عبارت دیگر صدور مجوز برای پرونده سازی امنیتی به نام نظارت فرهنگی است.

این حرکت، علاوه بر اینکه خلاف قانون اساسی است همچنین باعث پایمال کردن کرامت انسانی، محدود کردن آزادی‌های فردی و اجتماعی دانشجویان می‌شود و دانشگاه را تبدیل به یک زندان بزرگ می‌کند که در ابتدای ورود می‌باید به نام فرهنگ خود را اسیر چنگال امنیتی حکومت کنند.

به نظر می‌رسد این حرکت دولت نامشروع که پیشتر اقدام به اخراج و بازنشسته کردن اساتید مخالف نیز کرده‌ است پرده‌ دیگری از انتقام‌جویی از دانشگاه و دانشگاهیان (بخصوص دختران دانشجو که در پیشانی جنبش سبز هیچ‌گاه از مخالفت با کودتاگران نایستاند) باشد.

این شورای ضد فرهنگ ترکیب شده است از معاونان فرهنگی وزارت علوم، تحقيقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشگاه‌ آزاد اسلامی، جهاد دانشگاهی و نهاد نمايندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها.


به گزارش مهر، تهيه شناسنامه فرهنگی برای دانشجويان جهت پايش برنامه های فرهنگی دانشجويان، تهيه ميثاق نامه دانشجويان با ذکر موارد فرهنگی از جمله مسائل اخلاقی و همچنين عفاف و حجاب و تدوين فرم اخذ تعهدنامه از دانشجويان به صورت هماهنگ و يکسان در دانشگاههای سراسر کشور از مصوبات شورای هماهنگی فعاليت های فرهنگی دانشگاهها است.

انتشار ويژه نامه پوشش با محوريت وزارت علوم، تهيه محتوای علمی پژوهشی در موضوع عفاف و پوشش به صورت کتاب و مجموعه مقالات، اختصاص حداقل يک شماره از فصلنامه علمی پژوهشی هر دستگاه به موضوع عفاف و حجاب، برگزاری کارگاههای آموزشی ضمن خدمت اساتيد و کارکنان توسط معاونت آموزشی هر دستگاه و تدوين دوره پودمانی با موضوع عفاف و پوشش به منظور شرکت کارکنان دانشگاهها در اين دوره ها پنج مصوبه ديگر شورای هماهنگی فعاليت های فرهنگی دانشگاهها در موضوع عفاف و پوشش است.

همچنين شورای هماهنگی فعاليت های فرهنگی دانشگاهها تصويب کرد برگزاری تريبون های دانشجويی، برگزاری ۳۰ همايش استانی و يک همايش کشوری، تهيه بلوتوث، انيميشن، کليپ و پيامک با موضوع عفاف و حجاب در دستور کار قرار گيرد.

انتشار ژورنال مد و لباس دانشجويی و توزيع بروشور و کتابچه حجاب اديان و کتابچه احکام پوشش در دانشگاهها همزمان با آغاز سال تحصيلی جديد از ديگر مصوبات شورای هماهنگی فعاليت های فرهنگی دانشگاههاست. اين شورا تصويب کرده است که اجرای طرح "هزار توی انديشه" با محوريت بسيج دانشجويی در کل کشور يا در چند دانشگاه انجام شود.

 
 

  جمعی از خانواده زندانيان سياسی پس از انتخابات برای دلجويی از همسر شهيد باکری به منزل ايشان رفته بودند که نيروهای امنيتی با هجوم به خانه آنها وارد شده و ميهمانان را مورد بازخواست و بازجويی قرار دادند.
خبرنگاران سبز/جامعه :

 ماموران لباس شخصی بدون مجوز و به زور وارد منزل شهيد باکری شده و ميهمانان  خانواده باکری را مورد بازجويی قرار دادند.
به گزارش  کلمه، جمعی از خانواده زندانيان سياسی پس از انتخابات برای دلجويی از همسر شهيد باکری  به منزل ايشان رفته بودند که نيروهای امنيتی با هجوم به  خانه  آنها وارد شده و ميهمانان  را مورد بازخواست و بازجويی قرار دادند. خبر های تکميلی در اين باره  متعاقبا ارسال می شود.

در روز های  گذشته و دو روز پس از نامه  همسر شهيد باکری به فرمانده کل سپاه نيروهای امنيتی ضمن ممانعت از ديدار خانواده شهدا همت و باکری با نخست وزير دوران دفاع مقدس همسر شهيد باکری را ضرب و شتم کردند و  احسان باکری  را نيز بازداشت نمودند.

 
 

قطعا این انحرافات (که الهی نیستند) پایدار نخواهد بود و در آینده نزدیک برعکس به بیداری بیشتر در سطح جامعه خواهد انجامید. بخصوص به تسریع آگاهی و در نهایت بلوغ سیاسی مذهبی جمعیت غالب کشور یعنی جوانان - که از درک شیطنت ها و حرکات انحرافی جریانات منافقین و منحرفین مذهبی در اوایل انقلاب دور بوده اند - منجر می شود که این به امید خدا سرمایه ای عظیم برای پایداری و حفظ صیانت از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای دهه های آینده خواهد شد
خبرنگاران سبز/جامعه/دانشگاهيان:
بازنشستگی دکتر محمد خوش چهره از دانشگاه تهران با ۲۳ سال سابقه تدریس بازتابهای مختلفی در محافل علمی و دانشگاهی داشت. خوش چهره با بسنده کردن به گفتگویی کوتاه به آیات شریفه سوره الرحمن اشاره کرد و گفت: به علم و فرهنگ یورش برده اند اما قطعا این اقدامات انحرافی پایدار نخواهد بود و در آینده نزدیک برعکس به بیداری بیشتر جامعه و افزودن به سرمایه های انقلاب اسلامی منجر خواهد شد.

به گزارش مهر، محمد خوش چهره ر درباره بازنشستگی از دانشگاه تهران به آیات شریفه ۲۶ و ۲۷ سوره الرحمن (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (۲۶) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ (۲۷ ا) شاره کرد و گفت: همه چیز فانی و رفتنی است. مگر کاری که برای خدا باشد و وجه الهی پیدا کرده باشد. همه باید بروند، چه از مسئولیتها و چه از حیات دنیوی.

این عضو هیئت علمی بازنشسته شده در پاسخ به اینکه منشأ این بازنشستگی که برخی از آن به عنوان "بازنشستگی شتابان" نام برده اند چیست با مزاح گفت: "خیلی از مسائل جاری را باید در فضای حاکم تحت عنوان فضای ایجاد شده منتسب به کوروش و اسفندیار جستجو کرد. مخصوصا کارگزاران کوروش زمان در محیط فرهنگی و دانشگاهی کشور به طور شتابان قصد عملیاتی کردن منویات خود را دارند و به علم و فرهنگ یورش برده اند.

خوش چهره افزود: "قطعا این انحرافات (که الهی نیستند) پایدار نخواهد بود و در آینده نزدیک برعکس به بیداری بیشتر در سطح جامعه خواهد انجامید. بخصوص به تسریع آگاهی و در نهایت بلوغ سیاسی مذهبی جمعیت غالب کشور یعنی جوانان - که از درک شیطنت ها و حرکات انحرافی جریانات منافقین و منحرفین مذهبی در اوایل انقلاب دور بوده اند - منجر می شود که این به امید خدا سرمایه ای عظیم برای پایداری و حفظ صیانت از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای دهه های آینده خواهد شد."

دکتر محمد خوش چهره اقتصاددان و از چهره های شاخص اصولگرا پس از گذشت ۲۳ سال سابقه تدریس در دانشگاه تهران به جمع اساتید بازنشسته پیوست . حکم بازنشستگی این استاد دانشگاه تهران از اول مهر ماه شکل اجرایی به خود گرفت.

 
 

با وجود پیگیری‌های خانواده‌ نسرین ستوده، وکیل بازداشت شده، برای شرکت در مراسم ختم پدرش، که دو روز پیش درگذشته است، مسئولان امنیتی و قضایی مرتبط با پرونده از دادن مرخصی به وی خودداری کردند.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر/نسرين ستوده:
نسرین ستوده که حدود یک ماه است در بازداشت به سر می‌برد، موفق به شرکت در مراسم تدفین پدرش، که پنجشنبه‌ پیش درگذشت، نیز نشده بود و اینک، با وجود تامین وثیقه‌ اعلام شده و پیگیری‌های حقوقی و گفت‌وگوهای فراوان خانواده‌ ستوده با مسئولان قضایی و امنیتی مرتبط با پرونده‌اش، در نهایت با اعطای مرخصی به وی موافقت نشد.

ستوده، وکیل مدافع بسیاری از متهمان و بازداشت شدگان سیاسی و مطبوعاتی بود. او در روز ۱۳ شهریور ماه گذشته پس از مراجعه به دادسرای مستقر در اوین، بازداشت و روانه‌ سلول انفرادی شد. دفتر و منزل او نیز، یک هفته پیش از احضار، هدف تفتیش و بازرسی ماموران امنیتی و قضایی قرار گرفت و بسیاری از اسناد و مدارک شخصی وی، همسر و دو فرزند خردسالش (پسر ۳ ساله و دختر ۱۰ ساله) ضبط شد.

 
 

تضعیف مجلس به منزله حذف ملت و به خطر افتادن شرف این مرز و بوم خواهد بود.
خبرنگاران سبز/سياست/مجلس و دولت:
عبدالله کعبی در نطق امروز خود از سخنان احمدی نژاد در مورد در راس امور نبودن مجلس به شدت انتقاد کرد.

به گزارش خبرآنلاین، نماینده آبادان با تاکید بر اینکه مجلس در راس امور و عصاره فضایل ملت است، یادآور شد: امام راحل زمانی این جمله تاریخی را فرمودند که نظارت و قانون گذاری به عنوان دو وظیفه مجلس در قانون اساسی ذکر شده بود.

وی افزود: با عنایت بر اینکه هیچ تغییری در قانون اساسی ایجاد نشده و تغییری در امر قانون‌گذاری و نظارت پیش نیامده، پس سخنان احمدی نژاد فاقد وجاهت قانونی و نوعی بحران آفرینی و تفرقه‌افکنی در داخل کشور است.

این نماینده اصلاح طلب، ادامه داد: دولت هرگز نمی‌تواند نظر یک نفر را در قانون‌گذاری به مجلس تحمیل کند. در همین راستا باید گفت که توهین‌های چندی پیش در مقابل مجلس بی‌سابقه بود. همانطور که نادیده گرفتن مجلس از سوی دولت بی‌سابقه است.

کعبی در پایان یادآور شد که تضعیف مجلس به منزله حذف ملت و به خطر افتادن شرف این مرز و بوم خواهد بود.

 
 

جنبش دانشجویی به مثابه یک جنبش آزادیخواه که طالب دموکراسی، رعایت حقوق همگان، پاسخگویی حاکمان، به رسمیت شناخته شدن سبک های مختلف زندگی و آزادی های اجتماعی است، چونان رودی راه خود را علیرغم سنگ های خارای سرکوب که سد راهش شده و می شوند میابد و آن را تداوم می بخشد. رودخانه جنبش دانشجویی به مقتضای مسیر، سطح و عمقش در یک مقطع پرشور و پرحرارت و در مقطعی دیگر آرام در حرکت است.
خبرنگاران سبز/بيانيه‌ها و مواضع/دفتر تحكيم:
دفتر تحکیم وحدت به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید بیانیه ای منتشر کرده است که در آن از لزوم تدوین مدل های جدید فعالیت دانشجویی در سال تحصیلی پیش رو سخن به میان آماده است.
متن کامل این بیانیه به گزارش دانشجو نيوز به شرح زیر است:
جلوه گری دیگر بار آفتاب دلنشین مهر یادآور مهر و مهربانی شد و یاد یاران همراه زنده دل را باز در مشاممان ریخت. آنها که بار رشادت را در زمانه ای سخت، جانانه به گرده کشیدند. گروهی برای همیشه ترکمان کردند و در خاطرمان تا ابد سبز و راست قامت ماندند. و دلاوران دیگری که همچنان شیرینی آزادی هر کدامشان یادآور تلخی اندوه اسارت دیگریست، که آنجا که مهر نشسته بر دل از دل نمیتوان شست. یک سال پر نشیب و فراز دیگر گذشت و بار دیگر در آستانه مهر و بازگشایی دانشگاه ها قرار گرفته ایم.

اکنون پس از گذشت یک سال و اندی از انتخابات ریاست جمهوری و اتفاقات و فراز و نشیب های بسیار زیاد این دوره، شرایط ویژه ای بر جامعه و کشور حاکم شده است. اقتدارگرایان از چندین سال پیش چشم خود را بر بسیاری از واقعیات موجود بسته اند. راه راست اصلاحات تدریجی را با ناسپاسی کنار زده اند و به ناچار بر کجراهه ای پای نهاده اند که هر چه بیشتر به پیش می روند مشکلاتشان افزون تر و چراغ اقبالشان کم فروغ تر و از راه درست دورتر و دورتر می شوند. آن ها واقعیات یک جامعه رشدیافته که سطح معلومات و ارتباطاتش رشد قابل ملاحظه ای کرده و دنیایی دیگر می طلبد و سیاستی نوتر و زندگی متفاوت، را نمی پذیرد و درک نمی کند و بر اداره جامعه و کشور بر اساس روش ها و سیاست های ناکارآمد و حاکم کردن ایدئولوژی خود و ارزش های کم اقبال، سخت جانی می کنند.

نیروهای ایدئولوژیک هیچ گاه به ناکارآمدی سیاست های خود باور ندارند و همواره مشکل را جای دیگر و از جانب توطئه گرانی می داند که در اتاق های توطئه مشغول گره زدن بر دست و پایشان هستند. لذا چاره حل مشکل را در بگیر و ببند می بیند. آن ها تنها منافذ تنفس و حیات جامعه را می بندند. نهادهای مدنی و اجتماعی را با نگاه توطئه وار به تعطیلی می کشانند. کارشناسان خبره را تنزل می دهند و مداحان چرب زبان را بر صدر می نشانند. مخالفان و منتقدان خود را با تهمت توطئه گر به بند می کشند. این گونه است که نیازها و مطالبات جامعه روز به روز فزونی می گیرد اما مفری برای بروز و حتی رساندن صدای خود به گوش حاکمان نمیابد. در این شرایط است که این سیاست، کشتی بان را گام به گام به ورطه هلاکت می کشاند. اقتدارگرایان چاره ای جز پذیرش واقعیت های موجود چه در سیاست داخلی و خارجی، چه اقتصاد، چه فرهنگ و دیگر زمینه ها ندارند. هر چه چشم بر این واقعیت ها بیشتر بسته بماند مشکلات و بحران ها از هر سو بیشتر فزونی می گیرد.

امروز در اثر تصمیم گیری های اشتباه، بحران ناکارآمدی در تمام ارکان و شئون اداره کشور رسوخ کرده است و هر روز وضعیت وخیم تر از گذشته می شود. بیکاری، تورم و رکود صنعتی جلوه هایی از ویرانی اقتصاد کشور است. طرح ناگزیر موسوم به هدفمند کردن یارانه ها پیشاپیش خبر از یک بحران اقتصادی و اجتماعی عظیم می دهد. در حالی که حلقه محاصره جهانی هر روز تنگ تر می شود، سیاست خارجی صحنه جدل های فردی و تصمیمات خلق الساعه مقامات شده است. اختلافات و نزاعات گسترده و فرسایشی داخل حاکمیت به بخشی جداناپذیر از آن تبدیل شده است. سیاست ورزی و اداره کشور بدل به کلاف سردرگمی شده است که هر روز بر خود می پیچد و هزار آزمون آزموده شده را دوباره می آزماید و کوره راهی که انتهایش بن بست است را شتابان طی می کند.

تلاقی نیاز عمومی به اصلاحات اساسی، و امید و باور جمعی کثیر به تبلور این تغییر از طریق صندوق های رای وقتی با عهدشکنی مواجه شد، به جنبشی مردمی بدل شد که رشد کرد و سبز شد. این جنبش اگر چه نتوانسته در کوتاه مدت مطالبه تاریخی ملت ایران را، که همانا آزادی و دموکراسی است، به فعلیت بدل کند اما دستاوردهای بزرگ و ستودنی بسیاری را تا به امروز به همراه داشته است. به طوری که حتی اگر همه دستاورد جنبش سبز به همین موارد ختم شود خود امری سترگ و ستودنی خواهد بود. همبستگی ملی در شرایط از هم گسیختگی اجتماعی، یک دوره تجربه همگانی تلاش مسالمت آمیز و خلق راه های بدیع مقاومت مدنی، فراگیر شدن مطالبات عمومی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و...، نزدیک شدن نظرات عمومی مردم، روشنفکران و سیاستمداران در خصوص شناسایی مشکلات موجود و راه حل آن ها، فرو ریختن خط قرمزها و دیوارکشی های تصنعی که در جهت تفرقه عمومی دامن زده می شدند و بسیاری دستاوردهای بزرگ دیگر.

جنبش سبز در پی سرکوب های شدید دچار سکوت شده است. این سکوت به معنای سکون و فقدان و نابودی این جنبش نیست. جنبشی که زاییده مطالبه ای همگانی است با سرکوب از بین نمی رود. تا آن مطالبات پابرجاست جنبش سبز مردم ایران نیز زنده است و به حیات خود ادامه می دهد. پرهیز از تلف کردن پتانسیل های موجود زیر چکمه سرکوب و بی پروا به دامان حوادث زدن خود نمایانگر رشد و بلوغی است که بر پیکره جنبش سبز حاکم است. این سخن البته به این معنا نیست که چشم را بر واقعیات موجود ببندیم و سرخوش در عوامل رویا سیر کنیم. جنبش سبز امروز نسبت به روزهای نخستین پس از انتخابات، در بعضی شئون به علل مختلف تضعیف شده است. در این مقطع بر خبرگان و روشنفکران همراه این جنبش است که دست به بازنگری و بازسازی ساختارها و استراتژی آن بزنند. همچنین بایستی در پی خلق شیوه های نو جهت ایجاد پیوند با اقشار مختلف جامعه بود.

در این میان دانشگاه ها به مثابه بخشی از پیکره اجتماع به تبع دیگر بخش های آن، متاثر از فشارها و سرکوب های شدیدی که همه روزه بر پیکره کاردآجین شده آن وارد می آید، روزهای سختی را صبوری می کند. آنان که دشمن دانش و دانشگاه هستند بر مصادر امور تکیه زده اند. روزی یکی از عدم نیاز به رشته های علوم انسانی سخن می گوید، دیگری از عدم پذیرش دانشجو و دیگری سودای با خاک یکسان کردن دانشگاه را در سر می پروراند. و چه ساده لوحانه این خیالبافی های کودکانه را بر زبان می آورند تا به عنوان وزیر و معاون نامشان میان بدنامان تاریخ علم و آگاهی برای همیشه ماندگار شود.
دانشگاه همان گونه که پیش از این هم نشان داده بر ذات خود استوار می ماند. حتی اگر چند صباحی استاد و دانشجو و کتاب و درس و مشقش را با هرزه گری های ایدئولوژیک بفرسایند. مگر دیگر بار، آن هم با شدتی و حدتی بسیار فراتر از این، دست به تصفیه دانشگاه نبردند و عاقبت کار را همه دیدند و دیدیم. چه این که این بار اتفاقات تراژیک گذشته به شکل کمدی در حال اجراست.

حرکت های حق طلبانه، مدنی و شناسنامه دار دانشجویی در طول یک سال اخیر با سرکوب شدید نهادهای امنیتی و نظامی مواجه شده است. سرکوبی که باز نمایانگر تلاش برای بستن یکی دیگر از منافذ تنفسی جامعه است. در این میان غالب دانشجویان که همواره ظرف فعالیت های سیاسی-اجتماعی خود را فضای علنی دانشگاه و تحت شعارها و مطالبات مشخصی تعریف کرده بودند در حال بازتعریف و اتخاذ استراتژی های جدید برای فعالیت هستند. سال تحصیلی که اکنون در آستانه آن قرار داریم برای فعالین دانشجویی سال بازتعریف فعالیت ها و تدوین استراتژی های جدید فعالیت است.
در این سال در صورت تداوم سیاست سرکوب از طرف حاکمیت، فعالیت های دانشجویی در شکل و قالب های گذشته کمتر قابل اتکا است و نقش و جایگاه تشکل های شناسنامه دار در فعالیت های دانشجویی نیازمند بازنگری است.

جنبش دانشجویی به مثابه یک جنبش آزادیخواه که طالب دموکراسی، رعایت حقوق همگان، پاسخگویی حاکمان، به رسمیت شناخته شدن سبک های مختلف زندگی و آزادی های اجتماعی است، چونان رودی راه خود را علیرغم سنگ های خارای سرکوب که سد راهش شده و می شوند میابد و آن را تداوم می بخشد. رودخانه جنبش دانشجویی به مقتضای مسیر، سطح و عمقش در یک مقطع پرشور و پرحرارت و در مقطعی دیگر آرام در حرکت است. دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه ها اگر چه در یک سال گذشته متحمل سنگین ترین فشارها و سرکوب ها بوده اند و احکام صادره برای دو عضو شورای مرکزی این تشکل، بهاره هدایت و میلاد اسدی، خود گویای میزان حساسیت اقتدارگرایان بر این نهاد مدنی است، اما تمام تلاش خود را کرده و می کند که همچنان حضور و نقش خود را در جنبش پرافتخار دانشجویی ایران حفظ کنند و تداوم بخشند.

شورای تهران دفتر تحکیم وحدت ضمن تبریک آغاز سال جدید تحصیلی 89-90 به تمامی دانشجویان و اساتید بر خود لازم می داند که بر ایستادگی و پایمردی زندانیان سیاسی خصوصا دانشجویان و اساتید در بندی که تاوان آزادیخواهی و حق طلبی خود را می دهند درود بفرستد. بهاره هدایت، میلاد اسدی، مجید توکلی، ضیا نبوی، علی ملیحی، مهدیه گلرو، مجید دری، یاسر ترکمن، نیما نحوی، علی پرویز، کوهیار گودرزی، ارسلان ابدی، نادر احسنی، صدرا آقاسی، محمد پورعبدالله، سینا گلچین و ده ها دانشجوی زندانی دیگر در کنار آقایان محسن میردامادی، داوود سلیمانی و دیگر اساتید در بند به همراه اعضای سابق دفتر تحکیم وحدت آقایان علی تاجرنیا، عبدالله مومنی، علی جمالی، حسن اسدی و همچنین زندانیان سیاسی چون دکتر احمد زیدآبادی، مهندس کیوان صمیمی، بهمن احمدی عمویی، منصور اسانلو و بسیاری دیگر امروز از جمله سرمایه های جنبش آزادیخواهی ایران زمین اند. در این میان بایستی جای خالی یاران دبستانی دیگری که در این مدت به تیغ کین جان باختند و یا به تیغ حذف و ستاره دار شدن گرفتار آمدند و ناجوانمردانه از ادامه تحصیل بازماندند هم اشاره کنیم.

به این امید سال تحصیلی جدید را آغاز می کنیم که در آینده نزدیک جنبش آزادیخواهی مردم ایران شاهد آزادی را در آغوش بکشد، به این امید که یاران و اساتید در بندمان را به زودی در کلاس های درس در کنار خود ببینیم، به این امید که دوباره در کلاس هی درس اساتید خبره ای که اخراج و یا بالاجبار بازنشسته شده اند شرکت کنیم، به این امید که کلیه دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل حق خود را بازیابند.


بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم/ وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را/ گر ذره‌ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می/ دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم/ گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم


شورای تهران
دفتر تحکیم وحدت
3 مهرماه 1389


 
 

خبرنگاران سبز/تفسير خبر در تاكسى: 
"بازار، بازار"
مسافر كه سوار شد، آقاى خاكسترى راننده تاكسى به او گفت: " تعطيله كه دايى. تو اعتصابن"
مسافر گفت: " نه بابا الان تماس داشتم با رفيقم. بازه همه جا. فقط طلا فروشها تعطيل كردن"
آقاى خاكسترى با تعجب پرسيد: "‌ مگه نمى‌گن براى ماليات اعتصاب كردن؟ پس ماليات فقط ماله طلا فروشاس؟"
مسافر گفت: " نه ماليات براى همه است اما طلا فروشها گويا صنف محكم ترى دارند و راحتتر موضع مى‌گيرند. از طرفى جنسشون خراب نمى‌شه. تازه قيمتش بالا هم مى‌ره. امروز سكه و ارز ركورد زده"
راننده كه آنقدرها از علم وسيع اقتصاد و مولفه هاى موثر بر آن و از روح پشت تشكيلات بازار خبر نداشت همچنان متحير بود و باز پرسيد: " خب اين چه جور اعتصابيه؟ يكى بگير يكى نگير كه نمى‌شه. باس همشون با هم كركره ها رو بكشن پايين تا معلوم بشه قضيه چند منه. "
مسافر در حالى كه با گوشى موبايلش بازى مى‌كرد ادامه داد: " قدم به قدم. همين كه قبح اعتصاب شكسته خودش قدم اوله. فردا يك گوشه ديگه شروع مى‌كنه و كم كم تبديل مى‌شه به اعتصاب‌ها و اعتراض‌هاى سراسرى. بايد از يك جايى شروع بشه و حالا بازار طلا فروش‌ها كه وضع بهترى دارند پيش قدم شده اند."
آقاى خاكسترى سرى تكان داد و گفت: " ايراد همين جاست. فاصله افتاده بين مردم. قديم، بازار و كاسب و رعيت و كارگر و كارمند و همه مردم، سر يه سفره مى‌نشستن. يه برادر كارمند بود، يكى بازارى بود، خواهرشون معلم بود و خواهر زاده راننده. همشون به هم وصل بودن. يكى سرش درد مى گرفت، صدتا بالاخواه داشت. اما امروز، هر كى سيه خودشه. طلا فروش اعتصاب مى‌كنه، حجره بغليش خبر نداره."
مسافر نگاهى به آقاى خاكسترى انداخت و ديگر هيچ نگفت. او در فكر بود.

 
 

ضرب و شتم دانشجويان توسط انتظامات و حراست در دانشگاه آزاد بارها تکرار شده و در بسياری از موارد نيز، مسئولان دانشگاه اجازه ورود نيروی انتظامی را به درون دانشگاه می دهند که از آن جمله می توان به برخورد های صورت گرفته در دانشگاه های آزاد واحدتهران مرکز(مجروح شدن بيش ده نفر)، واحدمشهد(مجروح شدن بيش از بيست نفر)، واحد تهران جنوب(حبس و ضرب و شتم دو تن از دانشجويان)، واحدرودهن(ضرب و شتم يک دختر دانشجو در خيابان توسط عوامل انتظامات)، واحدکرج و واحدشهرکرد و ...، در ترمهای گذشته اشاره کرد. 
خبرنگاران سبز/جامعه:
همزمان با آغاز سال تحصيلی دانشگاه ها و در اولين روز بازگشايی دانشگاه آزاد رشت، انتظامات آن دانشگاه به دستور حراست   و بدون اطلاع رسانی قبلی – از ورود دانشجويان پسری که لباس های آستين کوتاه بر تن داشتند و دانشجويان دختری که به گفته مسئولان حراست پوشش نامناسب داشتند، ممانعت به عمل آورده و دانشجويان معترض به اين امر را، مورد ضرب و شتم قرار دادند.

برخوردهای انتظامات دانشگاه، موجب شد که تعداد بسيار زيادی از دانشجويان در مقابل در ورودی دانشگاه، معترضانه دست به تجمع بزنند، که انتظامات با ضرب و شتم، اقدام به پراکنده کردن آن ها و جلوگيری از ورودشان نمود.

اين گزارش خاطرنشان کرد هنگامی که انتظامات دانشگاه نتوانست مانع ورود دانشجويان به دانشگاه شود، نيروی انتظامی در مقابل دانشگاه مستقر شد و دانشجويان را پراکنده کرد و ساعت ها نيز بر ورود و خروج دانشجويان نظارت حاکم ساخت.

ضرب و شتم دانشجويان توسط انتظامات و حراست در دانشگاه آزاد بارها تکرار شده و در بسياری از موارد نيز، مسئولان دانشگاه اجازه ورود نيروی انتظامی را به درون دانشگاه می دهند که از آن جمله می توان به برخورد های صورت گرفته در دانشگاه های آزاد واحدتهران مرکز(مجروح شدن بيش ده نفر)، واحدمشهد(مجروح شدن بيش از بيست نفر)، واحد تهران جنوب(حبس و ضرب و شتم دو تن از دانشجويان)، واحدرودهن(ضرب و شتم يک دختر دانشجو در خيابان توسط عوامل انتظامات)، واحدکرج و واحدشهرکرد و …، در ترمهای گذشته اشاره کرد.

 
 

(جمعا ۸ فروند، ۶ فانتوم ئی و ۲ فانتوم دی وارد عراق شدند). در همين زمان به فرمانده پدافند عراق اطلاع می دهند که تعدادی هواپيمای ناشناس در نوار مرزی ترکيه مشاهده شده اند که او اظهار می کند هواپيماها متعلق به ترکيه است. فانتوم ها به صورت فرميشن ۴تايی با فاصله ۵۰۰ پا از يکديگر، در ارتفاع پايين از شهر مرزی زاخو گذشتند و وارد خاک عراق شدند. در اين هنگام ارتفاع خود را به پايين ترين سطح ممکن رسانده و به مسير خود بر روی نوار مرزی ترکيه ادامه دادند.
خبرنگاران سبز/ جامعه/ جنگ هشت‌ساله:
جنگ آغاز شده بود و نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران، در يکم مهرماه سال ۱۳۵۹ و تنها يک روز بعد از شروع جنگ، ضربه ای کاری به نيروی هوايی عراق وارد آورد که طی آن ۱۴۰ فروند از شکاری بمب افکن های نيروی هوايی در عملياتی به نام «کمان ۹۹» اکثر پايگاه های هوايی عراق را به جز پايگاه الوليد، بمباران کرده بودند. چند ماهی از جنگ می گذشت. در اين هنگام دولت بعثی عراق در باتلاقی گرفتار شده بود که هرگز فکر نمی کرد روزی در آن گرفتار شود. دست به کارهای بزرگی می زد و با بمباران روزانه مناطق نظامی، خواب را از چشمان بعثيون گرفته بود.


در اين زمان، شهر آبادان از سه طرف در محاصره بود و نيروهای زمينی عراق می توانستند با پشتيبانی هوايی به هدف اصلی خود که همانا اشغال آبادان بود، برسند. در همين هنگام عراقی ها که هنوز خاطره حمله ۱۴۰ فروندی روز اول جنگ را فراموش نکرده بودند، به اين فکر افتادند که شايد در آستانه اين عمليات پايگاه های هوايی آن ها مورد هدف عقابان تيزپرواز نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی قرار گيرد.

لذا تصميم گرفتند که کليه هواپيماهای اصلی خود را به نقطه ای منتقل کنند که هيچ اسکادران از جان گذشته ايرانی نتواند به آن جا برسد و آن را هدف قرار دهد. پس با هماهنگی های لازم، در تاريخ ۲۱ دی سال ۱۳۵۹ عراق بخشی از هواپيماهای عملياتی خود را به مجموعه پايگاه های الوليد در غرب عراق و در نزديکی مرز اردن انتقال داد. اين پايگاه خود به يک پايگاه اصلی و دو پايگاه فرعی تقسيم می شود که به ان «اچ۳» می گفتند و از پدافند قدرتمندی نيز برخوردار بود. در همين زمان صدام حسين با ظاهر شدن در صفحه تلويزيون عراق نطقی کرد که قسمتی از آن به اين شکل بود: من ديوار آتش دارم و ايران به هيچ وجه نمی تواند به خاک ما نفوذ عمقی کند.

چندی بعد نيروی هوايی ايران از انتقال هواپيماهای عراقی بااطلاع شد و سرتيپ شهيد «جواد فکوری» فرمانده وقت نيروی هوايی، در ۱۵ بهمن سال ۵۹ در جلسه فرماندهان نيروی هوايی پيشنهاد حمله به اين پايگاه ها را مطرح نمود که برای طرح ريزی اين عمليات، بخش ويژه طرح های نيروی هوايی کار بر روی آن را آغاز کردند و پس از مدتی اين کار را غيرممکن قلمداد کردند. در همين زمان اين طرح از سوی نيروی هوايی منتفی اعلام شد ولی طرح هايی نيز مطرح شد: طرح اول: ۱۶ فروند فانتوم به پرواز درآيند ۱۴ فروند اصلی و ۲ فروند رزرو که ۶ تانکر سوخت رسان هم همراه آنان باشد ۳ تانکر در داخل خاک ايران قرار گيرند و ۳ تانکر در منتهی اليه غرب عراق و برای محافظت از هر تانکر ۲ فروند اف ۱۴ نيز به پرواز درآيند که اين خود انبوهی از هواپيما را به وجود می آورد.

طرح دوم: ۱۲ فروند فانتوم به پرواز درآيند ۱۰ فروند اصلی و ۲ فروند رزرو که چهار تانکر سوخت رسان با همان شرايط با آن ها باشد که در اين طرح تعداد جنگنده ها و تانکرها کم می شد ولی وضعيت فانتوم ها به دليل کمبود تانکر سوخت رسان حساس می شد و احتمال اين که ۲ فروند فانتوم از دست برود فراوان بود. در همين حين مرحوم سرتيپ خلبان «بهرام هوشيار» در اين خصوص طرحی را آماده و به صورت محرمانه با شهيد فکوری مطرح کرد که براساس آن ۱۰فروند فانتوم مسلح ۸ فروند اصلی و ۲ فروند رزرو به پرواز درآيند و برای گمراه کردن دشمن نيز در هنگام ورود فانتوم ها به خاک عراق ۲ فروند اف ۵ به کرکوک حمله کنند. مکان استارت حمله نيز پايگاه دوم شکاری تبريز بود. شهيد فکوری بعد از مطالعه اين طرح، آن را عملی دانست و موافقت خود را با آن اعلام کرد. ولی اين عمليات ۲ بار به دليل خيانت عوامل نفوذی و همچنين اطلاع عراق، لغو شد.

لذا در جلسه ای قرار بر اين شد که شهيد فکوری شکست اين طرح را اعلام کند. جلسه مذکور در نيمه دوم اسفندماه برگزار شد. جلسه درباره وضعيت جبهه های جنگ، استقرار نيروهای ايرانی و عراقی و... بود. پس از پايان جلسه، شهيد فکوری سرتيپ (سرهنگ آن زمان) «فر ج ا... براتپور» را که از معاونان عمليات يکی از پايگاه های هوايی بود، احضار کرد و اجرای ماموريتی سری، مهم و حياتی را به وی ابلاغ و تاکيد کرد که شخصا فرماندهی دسته پروازی را برعهده بگيرد.

طرح عمليات
۱۰ فروند فانتوم (۸ فروند اصلی و ۲ فروند رزرو) مسلح، در شرايط کامل حفاظتی از پايگاه شهيد نوژه همدان به پرواز درمی آيند و به سوی درياچه اروميه پرواز می کنند. هواپيماها آن جا در ارتفاع پست با دو فروند تانکر سوخت رسان برخورد می کنند، بعد از سوخت گيری، از نوار مرزی ترکيه وارد عراق شده و در آن جا با دو تانکر که از مسير بين المللی خارج شده اند، برخورد می کنند و بعد از سوخت گيری مجدد به سمت پايگاه های الوليد رفته آن جا را بمباران کرده و از همين مسير بازمی گردند. اين طرح به صورت کاملا سری پی گيری می شد و قرار بر اين شد که اين عمليات در سحرگاه روز پانزدهم فروردين ماه انجام شود. نکته مهم در طراحی اين عمليات، سبک بودن جنگنده ها و برق آسا بودن حمله بود.

روز موعود
سرانجام روز موعود فرارسيد. در ساعت يک بامداد روز ۱۵ فروردين ماه سال ۱۳۶۰ خلبانان منتخب، بدون اطلاع قبلی، به پست فرماندهی فراخوانده شدند و بی درنگ جلسه توجيهی انجام شد و کليه موارد و چگونگی انجام اين عمليات برای کليه خلبانان تشريح شد و قرار بر اين شد که فانتوم ها به دو دسته ۴ فروندی تقسيم شوند. ليدر يکی از دسته ها سرهنگ براتپور و ليدر دسته ديگر سرتيپ (سرهنگ آن زمان) «فرهادپور» بودند. در پايان جلسه توجيهی، از سوی ليدر دسته پروازی اعلام شد احتمال شهادت در اين عمليات بالاست پس هر کدام از خلبانان به هر دليلی آمادگی ندارند اعلام کنند تا نفر جايگزين در ليست اصلی قرار گيرد، همه اعلام آمادگی کردند. پس از انجام فريضه نماز و با روشن شدن هوا، عمليات آغاز شد.

شرح عمليات
اين عمليات به قدری دقيق پيش بينی شده بود که از شب قبل هواپيماهای هر گروه پروازی نيز مشخص شده بودند. بعد از اعلام شماره هواپيماها از سوی گردان نگهداری، خلبانان يکی پس از ديگری در کابين جای گرفتند و اين در حالی بود که خود پرسنل گردان نگهداری هم از جزئيات اين عمليات خبر نداشتند. بدين ترتيب ۱۰ فروند هواپيمای اف ۴ در سکوت کامل راديويی به پرواز درآمدند. درطول انجام اين عمليات، تنها دوبار سکوت راديويی شکست. يکی هنگام پرواز که هر هواپيما بعد از بلند شدن از روی باند شماره خود را اعلام می کردند و بار ديگر بعد از پايان عمليات سوخت گيری، رمزی را اعلام می کردند.

بعد از پرواز فانتوم ها، مسير خود را به سمت درياچه اروميه پيش گرفتند و در حالی که هوا ابری بود، در ارتفاع پست با دو فروند تانکر سوخت رسان ۷۴۷ برخورد کردند و اولين مرحله سوختگيری با موفقيت کامل بعد از گذشت ۲۰ دقيقه انجام شد. سپس فانتوم ها به سمت مرز پرواز کردند.در همين زمان دو فروند اف ۵ از پايگاه هوايی تبريز به سمت پالايشگاه کرکوک به پرواز درآمدند و در يک حمله موفق، اين پالايشگاه را بمباران کردند. در اين هنگام فانتوم ها در نزديکی مرز قرار داشتند و در ساعت ۵۸/۷ صبح با رسيدن به نقطه صفر مرزی، به دو دسته ۴ فروندی تقسيم شدند و ۲ فروند رزرو نيز بازگشتند.

(جمعا ۸ فروند، ۶ فانتوم ئی و ۲ فانتوم دی وارد عراق شدند). در همين زمان به فرمانده پدافند عراق اطلاع می دهند که تعدادی هواپيمای ناشناس در نوار مرزی ترکيه مشاهده شده اند که او اظهار می کند هواپيماها متعلق به ترکيه است. فانتوم ها به صورت فرميشن ۴تايی با فاصله ۵۰۰ پا از يکديگر، در ارتفاع پايين از شهر مرزی زاخو گذشتند و وارد خاک عراق شدند. در اين هنگام ارتفاع خود را به پايين ترين سطح ممکن رسانده و به مسير خود بر روی نوار مرزی ترکيه ادامه دادند.

در منتهی اليه شمال غرب عراق فانتوم ها در فاصله ۹۰ مايلی هدف، با دو فروند تانکر سوخت رسان ۷۰۷ که به تعبيری از فرودگاه لارناکا قبرس و به تعبيری از فرودگاهی در ترکيه برخاسته بودند و با خارج شدن از خطوط بين المللی، خود را به آن جا رسانده بودند، برخورد می کنند و در ارتفاع ۲۰۰۰۰ پايی از آن ها سوخت گيری می کنند و دوباره ارتفاع خود را کم و در حدود۳۰ متری زمين پرواز می کنند و به طرف نخستين نشانه زمينی به پيش می روند که در اين لحظه به نقل از خود سرتيپ براتپور (ليدر عمليات) دستگاه های ناوبری جنگنده ای شان از کار می افتد و وقتی موقعيتی که دستگاه ها نشان می دهند با نقشه مقايسه می کند نشان دهنده موقعيت واقعی نبود که ايشان با کابين عقب که افسر کنترل رادار بودند صحبت می کند و می گويد:

سرتيپ براتپور: ظاهرا دستگاه ناوبری من ايراد دارد می توانی بگويی که دستگاه شما کجا را نشان می دهد؟ خلبان کابين عقب: (با خون سردی می گويد) تل آويو. سرتيپ براتپور: پس برويم آن جا را بزنيم! خلبان کابين عقب :(با لهجه شيرازی)ها بريم!

به هر صورت پس از گذشتن از آخرين نشانه زمينی، سرتيپ براتپور راه اصلی را پيدا می کند و با علامت او، از هر دسته ۴ فروندی فانتوم ها، يک فروند جدا می شود و گروه سوم را تشکيل می دهد. در همين حين يکی از خلبانان يک موضع پدافندی که در نقشه اوليه پيش بينی نشده بود را می بيند و به دليل اين که مبادا در مسير برگشت مزاحم شود به آن حمله و  آن را نابود می کند.

هواپيماها به هدف می رسند
گروه اول به فرماندهی سرتيپ فرهادپور در ساعت ۴۵/۸ به پايگاه اول حمله می کند. گروه دوم در ساعت ۵۰/۸ به پايگاه دوم حمله می کند. گروه سوم به فرماندهی سرتيپ براتپور به سمت پايگاه سوم (اصلی) حمله می کند در حالی که هنوز گروه سوم به پايگاه اصلی نرسيده بودند، دو گروه ديگر کار خود را تمام کرده بودند زيرا آن ها فاصله کم تری نسبت به اين پايگاه داشتند. دود ناشی از انفجار هواپيماها و انبارها، تمامی فضا را پر کرده بود و پدافند و موشک های زمين به هوای دشمن از هر طرف برای سرنگونی فانتوم ها شليک می کردند. سرتيپ براتپور با ديدن اين اوضاع، تصميم می گيرد بجای اين که از مسير از پيش تعيين شده به پايگاه سوم حمله کند، با گردشی به سمت راست از سمت مخالف به آنها حمله ور شود که بدين ترتيب موفق به غافلگيری آنها می شود.

پايگاه دشمن از استتار خيلی خوبی برخوردار بود، به شکلی که حتی رنگ سقف آشيانه ها نيز به رنگ زمين بودند و روی ادوات نيز به خوبی پوشانده شده بود. هنگامی که گروه سوم به فرماندهی سرتيپ براتپور به روی پايگاه می رسند، عراقی ها که فکر نمی کردند خلبانان ايرانی جسارت و توانايی لازم جهت حمله به  آن جا را داشته باشند، کاملا غافلگير شدند. آنها که مشغول کارهای روزمره بودند ابتدا تصور کردند که هواپيمای خودشان است که به سمت آنها می آيد، همچنين به دليل تغيير سمتی که داده شده بود لوله های توپ های ضدهوايی آنها نيز سمت مخالف را نشانه گرفته بود و به اصطلاح ديوار آتش  آنها در سمت ديگری بود. فانتوم ها با رسيدن به بالای پايگاه، شيرجه رفته و تمامی بمب های خود را رها می کنند و پايگاه را به جهنمی از آتش تبديل می کنند به طوری که در بعضی از نقاط به دليل ارتفاع کم فانتوم ها، زبانه آتش به ارتفاع هواپيماها نيز می رسيد.

تمامی بمب ها بر روی هواپيماها و  آشيانه ها با دقت فرو ريخته شد و تقريبا تمام اهداف از پيش تعيين شده را نابود کردند، سپس با گردشی به سمت مخالف، فانتوم ها از محل دور می شوند. در اين مرحله يکی از هواپيماها به خلبانی سرتيپ خلبان شهيد «محمود خضرايی» آسيب می بيند که سريعا خود را از معرکه دور می کند. در همين برگشت، سرتيپ براتپور بر روی جاده بين المللی عراق- اردن متوجه يک تريلی حامل محموله نظامی می شود که گويا از بندر عقبه در خاک اردن بارگيری کرده و به عراق وارد شده بود. بی درنگ با هواپيما به سمت تريلی شيرجه می رود و با مسلسل هواپيما آن را هدف قرار داده و منفجر می کند. سپس بلافاصله ارتفاع را کم کرده و پس از تماس با فرکانس قراردادی با تانکرهای سوخت رسان، به سوی آنها پرواز می کنند.

در اين لحظه تانکرهای سوخت رسان در همان منطقه (قسمت غربی خاک عراق) در ارتفاع پايين و خارج از ديد رادار دشمن در حال گشت زنی و منتظر فانتوم ها بودند تا مرحله سوم سوخت گيری انجام شود. سرتيپ براتپور برای يک لحظه متوجه سوخت هواپيمای خود می شود و می بيند که به حداقل خود رسيده و تانکرها را نيز نمی بيند و اين به دليل آن بود که در راه بازگشت برای انهدام تريلی اقدام کرده بود. از طرفی برای اين که سکوت راديويی را نيز نشکند و دشمن را متوجه خود و ديگر هواپيماها نکند، با توکل بر خداوند مسيری که قرار بود هواپيماهای جنگنده از آن جا به تانکرها برسند را در پيش می گيرد و به راه خود ادامه می دهد تا اين که سرانجام از راه دور يکی از تانکرهای سوخت رسان را می بيند.

در اين لحظه سوخت هواپيما به حداقل خود رسيده بود و ايشان برای اين که مبادا تانکرها را گم کند، چشم از آنها برنمی دارد. سرانجام با کمک خداوند تمامی فانتوم ها به محل سوختگيری رسيده و با خون سردی و احتياط سوختگيری می کنند. پس از اين که کار سوختگيری به پايان رسيد و تمامی شکاری ها سوختگيری کردند، تانکرها بلافاصله وارد خاک ترکيه شدند و از مسير بين المللی  آنکارا- تهران به ايران بازگشتند. هواپيماهای فانتوم نيز از قسمت شمالی عراق، بر روی نوار مرزی و از همان راه اوليه با تمام سرعت به سمت وطن بازگشتند.

تعقيب همه جانبه از سوی دشمن
دشمن لحظاتی بعد از اين ضربه مهلک، بی درنگ تعداد زيادی هواپيمای شکاری رهگير خود را به پرواز درمی آورد تا شايد بتواند فانتوم های ايرانی را رهگيری و سرنگون کند و به هر ترتيبی که شده اجازه بازگشت به هواپيماهای فانتوم ندهد. سرتيپ براتپور نقل می کند که خود دو دسته چند فروندی را ديدند و خوشبختانه آ نها نتوانستند هواپيماهای ما را رهگيری کنند.

در حالی که هواپيماهای فانتوم به مرز نزديک می شدند، هواپيماهای اف ۵ و اف ۱۴ خودی در حوالی مرز به انتظار آنها بودند و منتظر تماس فانتوم ها بودند تا به کمک  آنها بشتابند. با نزديک شدن فانتوم ها به مرز، حمله هوايی ديگری در مرزهای مشترک انجام شد تا فانتوم ها بتوانند به راحتی وارد خاک ايران شوند.

عقابان بازگشتند
خوشبختانه فانتوم ها توانستند خود را به مرز رسانده و همه در محل مقرر سوختگيری چهارم را انجام دهند و تلاش عراقی ها برای سرنگونی آنها نيز بی نتيجه ماند.

فانتوم ها بعد از سوختگيری، همگی به پايگاه شهيد نوژه همدان برگشتند. پرسنل نگهداری که در آخرين لحظات بازگشت فانتوم ها، از موضوع حمله با اطلاع شده بودند، با هيجان درباره چگونگی اين عمليات سخن می گفتند و چون چيزی درباره جزئيات آن نمی دانستند، به سراغ جانشين فرمانده پايگاه رفته و نگرانی خود را در مورد سلامتی گروه پروازی ابراز می داشتند. پرسنل پايگاه که از عمليات شجاعانه خلبانان مبهوت مانده بودند، بی صبرانه در انتظار بازگشت همه خلبانان دقيقه شماری می کردند. سرانجام چرخ های اولين گروه فانتوم ها باند فرودگاه را لمس می کند و پرسنل گردان پرواز و نگهداری، با چشمانی اشکبار که حاکی از ديدار دوباره خلبانان بود و با فرياد ا...اکبر و قربانی کردن گوسفند، به استقبال آنها می روند. پرواز نتيجه داده بود. خلبانان شجاع بعد از چهار ساعت و چهل دقيقه پرواز با سرعت بالا و با چهار نوبت سوختگيری در مسير رفت و برگشت، موفق شده بودند غيرممکن را ممکن کنند و ضربه مهلکی به پيکر نيروی هوايی عراق وارد آورند.

نتايج عمليات
بعد از عمليات مشخص شد که خسارت ها، بيشتر از پيش بينی ها بود: -۴۸ فروند هواپيماهای شکاری- بمب افکن (شامل ميگ ۲۱ - ميگ ۲۳ - سوخو ۲۰ - سوخو ۲۲ - توپولف ۱۶ و ميراژ) منهدم و يا آسيب جدی ديده است.

- ۳ آشيانه بزرگ هواپيما، ۲ دستگاه رادار و چندين پناهگاه بتونی هواپيما، به طور کلی تخريب شده است. بعد از اين عمليات غرورآفرين، فرمانده پدافند هوايی عراق از سوی صدام برکنار شد. نامبرده بعدا اعدام شد ولی منابع عراقی خبر خودکشی او را اعلام کردند. اين عمليات تاثير بسزايی در روحيه رزمندگان اسلام داشت، به طوری که چندماه بعد عمليات موفق «ثامن الائمه» انجام شد و در پی آن نيز عمليات موفق «طريق القدس» و «بيت المقدس» با موفقيت کامل و باز هم با پشتيبانی مناسب نيروی هوايی ارتش جمهوری اسلامی ايران، انجام شد.

ديدار با امام
سه روز پس از اين عمليات، در تاريخ ۱۸/۱/۱۳۶۰ بدون هيچ تشريفاتی، کليه خلبانان شرکت کننده در اين عمليات به حضور حضرت امام خمينی(ره) رفتند. نور شادی و رضايتمندی در چهره امام (ره) به وضوح مشاهده می شد به طوری که يکی از نزديکان امام گفتند: «تا به حال ايشان را به اين خوشحالی نديده بودند.»

پس از موفقيت کامل در اين عمليات، سيمای جمهوری اسلامی نيز برای اولين بار سرود خلبانان را پخش کرد تا بدين شکل تقديری کوچک از اين دلاوران شود.

تيزپروازانی که بعدها آسمانی شدند
در اينجا ياد می کنيم از عقابانی که در اين عمليات شرکت داشتند و بعدها به درجه رفيع شهادت نائل آمدند:

سرلشکر خلبان شهيد «حسين خلعتبری مکرم»
سرتيپ خلبان شهيد «محمود خضرايی»
سرگرد خلبان شهيد «علی خسروی»
سرگرد خلبان شهيد «عبدا...رضايی»
سرگرد خلبان شهيد «پورسرابی»

پايانی موفقيت آميز
باتوجه به اين که در طول دفاع مقدس، آمريکايی ها حتی قطعات يدکی هواپيماهايی را که خودشان ساخته بودند در اختيار ما قرار نمی دادند، می توان عمليات حمله به اچ ۳ را يکی از بزرگ ترين و قاطع ترين عمليات هوايی جهان قلمداد کرد که خلبانان شجاع ما توانستند با چيزی حدود ۵ ساعت پرواز، چهار بار سوختگيری هوايی و طی مسافتی بالغ بر ۱۰۰۰ کيلومتر در سکوت مطلق هوايی، حماسه ای خلق کنند که نه تنها سردمداران عراق و همپيمانانش، بلکه هيچ يک از کارشناسان غربی هم فکر آن را نمی کردند.
برگرفته از وبگاه روزنامه خراسان (+)

 
 


خيلی از مسائل جاری را بايد در فضای حاکم تحت عنوان فضای ايجاد شده منتسب به کوروش و اسفنديار جستجو کرد. مخصوصا کارگزاران کوروش زمان در محيط فرهنگی و دانشگاهی کشور به طور شتابان قصد عملياتی کردن منويات خود را دارند و به علم و فرهنگ يورش برده اند. ... خوش چهره افزود: "قطعا اين انحرافات (که الهی نيستند) پايدار نخواهد بود و در آينده نزديک برعکس به بيداری بيشتر در سطح جامعه خواهد انجاميد.
خبرنگاران سبز/ دانشگاه‌ها:
دکتر محمد خوش‌چهره از اولين افرادی بود که با به ميدان آمدن احمدی‌نژاد در سال ۸۴ از وی حمايت کرد اما بعد از آنکه ديد ديد کارشناسی و تخصصی در دايره فکری احمدی‌نژاد جايی ندارد با شهامت انتقاداتش را شروع کرد و حسابش را از گروه احمدی‌نژاد جدا کرد و حتی نامزد نمايندگی در دور هشتم مجلس نيز نشد. اما اکنون خبر می‌رسد که اردوگاه احمدی‌نژاد وی را حتی در کسوت استاد دانشگاهی نيز تحمل نکرده است و وی را تنها با ۲۳ سال خدمت بازنشسته کرده‌اند. وی خود با زيرکی اين بازنشستگی اجباری را نتيجه يورش‌ کوروش و اسفنديار زمان (احمدی نژاد و مشايی) به علم و فرهنگ می‌داند. گزارش و گفت‌وگوی مهر با وی را  در زير بخوانيد.

بازنشستگی دکتر محمد خوش چهره از دانشگاه تهران با ۲۳ سال سابقه تدريس بازتابهای مختلفی در محافل علمی و دانشگاهی داشت. خوش چهره با بسنده کردن به گفتگويی کوتاه به آيات شريفه سوره الرحمن اشاره کرد و گفت: به علم و فرهنگ يورش برده اند اما قطعا اين اقدامات انحرافی پايدار نخواهد بود و در آينده نزديک برعکس به بيداری بيشتر جامعه و افزودن به سرمايه های انقلاب اسلامی منجر خواهد شد.

محمد خوش چهره در گفتگو با خبرنگار مهر درباره بازنشستگی از دانشگاه تهران به آيات شريفه ۲۶ و ۲۷ سوره الرحمن    (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (۲۶) وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ (۲۷) ) اشاره کرد و گفت: همه چيز فانی و رفتنی است. مگر کاری که برای خدا باشد و وجه الهی پيدا کرده باشد. همه بايد بروند، چه از مسئوليتها و چه از حيات دنيوی.

اين عضو هيئت علمی بازنشسته شده در پاسخ به اينکه منشأ اين بازنشستگی که برخی از آن به عنوان "بازنشستگی شتابان" نام برده اند چيست با مزاح گفت: "خيلی از مسائل جاری را بايد در فضای حاکم تحت عنوان فضای ايجاد شده منتسب به کوروش و اسفنديار جستجو کرد. مخصوصا کارگزاران کوروش زمان در محيط فرهنگی و دانشگاهی کشور به طور شتابان قصد عملياتی کردن منويات خود را دارند و به علم و فرهنگ يورش برده اند.

خوش چهره افزود: "قطعا اين انحرافات (که الهی نيستند) پايدار نخواهد بود و در آينده نزديک برعکس به بيداری بيشتر در سطح جامعه خواهد انجاميد. بخصوص به تسريع آگاهی و در نهايت بلوغ سياسی مذهبی جمعيت غالب کشور يعنی جوانان - که از درک شيطنت ها و حرکات انحرافی جريانات منافقين و منحرفين مذهبی در اوايل انقلاب دور بوده اند - منجر می شود که اين به اميد خدا سرمايه ای عظيم برای پايداری و حفظ صيانت از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای دهه های آينده خواهد شد."

دکتر محمد خوش چهره اقتصاددان و از چهره های شاخص اصولگرا پس از گذشت ۲۳ سال سابقه تدريس در دانشگاه تهران به جمع اساتيد بازنشسته پيوست . حکم بازنشستگی اين استاد دانشگاه تهران از اول مهر ماه شکل اجرايی به خود گرفت.


 
 

" ما همه زنا کاريم!" دوستان از تندی کلام او قدری آزرده شدند، اما همه او را می شناختند، پس منتظر شدند تا کلام به انتها برد، او ادامه داد که :" ببينيد؛ آخوندها وقتی خطايی می کنند و خدای ناکرده، نعوذ بالله مرتکب عمل زشت و گناه کبيره زنا می شوند، دادگاه ويژه روحانيت آنها را خلع لباس می‌کند و بعد چی تن آنها می کند؟ همين لباس من و شما را، پس ما از اول و برای همه عمر خلع لباس شده‌ايم و در لباس و کسوت زناکاران بوده و هستيم و خواهيم بود!"
خبرنگاران سبز/ مهدی خزعلی:
چندی پيش با حقوقدانی گپ می زدم، از جلسه دادگاه قاضی متخلفی آمده بود، متهم پرونده های متعدد ارتشاء و روابط نامشروع اخلاقی داشت، می گفت فقط دوفقره رشوه خواری و اخاذی حضرت آقا هفت ميليارد بوده است، مسائل اخلاقی بماند! قاضی دادگاه همان کسی بود که پاليزدار را بخاطر يک سخنرانی در همدان و افشای مفاسد اقتصادی، با انگ و انتساب ۱۴ جرم به ۱۰ سال حبس محکوم کرد! ، تازه منت می گذاشت که در کيفر خواست ۲۷ سال حبس درخواست شده بود و من ۱۷ سال آنرا کم کردم، به پاليز دار گفتم: اين هفده سال مرحمتی حضرت مستطاب قاضی را در خدمت معظم له باشيد!


اما همين قاضی همکار رشوه خوار مفسد خويش رافقط به ۱۳ ماه انفصال از کار قضايی محکوم می کند!، به جناب حقوقدان عزيز عرض کردم، قاضی مملکت پس از اين همه رشوه و فساد تازه محکوم می شود که يک سال و يک ماه مثل ما زندگی کند! برود بخش خصوصی کار کند - البته با وجوه حاصل از رشوه نيازی به کار هم ندارد و می تواند اين سيزده ماه را در جزاير قناری بيتوته کند! - و پس از سيزده ماه، دو باره بر مسند قضا تکيه زند و خون مردم را در شيشه نمايد!

خود قضاوت کنيد، قاضی اگر رشوه گرفت و زنا کرد برای مدت محدودی می شود مثل ما، از خدمات دولتی محروم، ما که در دولتی رد صلاحيت شده ايم ودر مجلس هم صلاحيت نمايندگی مردم را نداشتيم، در نظام پزشکی - که يک سازمان غير دولتی است - هم توسط وزارت اطلاعات رد صلاحيت شديم، در بخش خصوصی هم که مانع کارمان هستند، و مجوز کتاب و نشريات ما را لغو و ابطال می فرمايند، از حق حيات هم محروميم ، ببينيد ما چه کرده ايم، احتمالاً همان جرم سياسی معروف عبيد زاکانی را مرتکب شده ايم وبه قولی - بی ادبی نباشد - خار مسئولين را بعله!! ( خرده نگيريد که اين خارغلط است و چنين و چنان، وقتی بناست در ادبيات عوام و کوچه نوشت، اگر بناست "ها" حذف شود، " واو" هم محذوف است)

در خاتمه برای آن عزيز حکايت زيبای لباس روحانيت و کسوت زناکاران را نقل کردم که ذکر آن برای شما خالی از لطف نيست، حکايتی جالب، آموزنده و شنيدنی!

در جلسه ای با مديران مسئول مطبوعات، يکی از مديران مطبوعات که زبانی تند و گزنده و نقادانه داردو گاهی بی پروا و بی چاک و بست سخن می گويد، پشت تريبون گفت: " ما همه زنا کاريم!" دوستان از تندی کلام او قدری آزرده شدند، اما همه او را می شناختند، پس منتظر شدند تا کلام به انتها برد، او ادامه داد که :" ببينيد؛ آخوندها وقتی خطايی می کنند و خدای ناکرده، نعوذ بالله مرتکب عمل زشت و گناه کبيره زنا می شوند، دادگاه ويژه روحانيت آنها را خلع لباس می‌کند و بعد چی تن آنها می کند؟ همين لباس من و شما را، پس ما از اول و برای همه عمر خلع لباس شده‌ايم و در لباس و کسوت زناکاران بوده و هستيم و خواهيم بود!"

اين دو حکايت را نوشتم تا مسئولين هوشيار باشند که جرم يک مسئول قضايی و يا يک روحانی سنگين‌تر و بالتبع مجازات او سهمگين تر است تا يک فرد عادی، مسئوليت او بيشتر است و او برای جرم يک مجازات و برای انحراف و تشويش اذهان، و دين گريزی و دين ستيزی مردم مجازاتی سنگين تر دارد، خلع لباس و انفصال بازی است نه مجازات!
برگرفته از: وب‌سایت شخصی مهدی خزعلی

 
 

به نظر می‌رسد که دولت ديگر به دليل بحران اقتصادی و تحريم های بين المللی قادر به حفظ نرخ کاذب برای ارز نخواهد بود.

خبرنگاران سبز/ از وبلاگ‌ها:
با متوقف شدن فروش ارز از پنج شنبه گذشته توسط بانک مرکزی، اوضاع در بازار ارز بشدت بحرانی شده و نرخ ارزهای خارجی بيش از ۱۰% افزايش يافته است. به دليل کمبود ارز اکثر صرافی‌ها قادر به تامین حواله‌های ارزی مشتريهای خود نيستند و به همين دليل بازار دچار آشفتگی بی سابقه‌ای شده است.

نرخ دلار آمريکا در روز يکشنبه بين ۱۱۳۰ تومان تا ۱۱۶۰ تومان در نوسان بوده و يورو نيزتا ۱۵۵۰ تومان افزايش پيدا کرده است. برخی ناظران معتقدند خودداری بانک‌ها در دوبی و کشورهای اروپايی از همکاری با بانک مرکزی باعث شده اين بانک نتواند به تعهدات خود برای عرضه حواله‌های ارزی عمل کند. ادامه اين روند عملن به مشکلات پيچيده‌تر در تجارت خارجی و صادرات و واردات خواهد انجامید، ضمن اينکه بازارشاهد جهش شديد نرخ ارز خواهد بود. پايين نگهداشتن نرخ ارز توسط دولت اقتصاد توليدی ايران را به نابودی کشانده و ايران را تبديل به يک وارد کننده کالاهای بنجل چينی کرده است.

به نظر می‌رسد که دولت ديگر به دليل بحران اقتصادی و تحريم های بين المللی قادر به حفظ نرخ کاذب برای ارز نخواهد بود. نگهداری سپرده‌ها به ريال در حالی که امکان افزايش شديد نرخ ارز در بازار وجود دارد عملن به متضرر شدن سپرده گذاران ريالی خواهد بود و به نسبت افزايش نرخ ارز از دارايی آنان کاسته خواهد شد.
(+)

 
 

امروز در اثر تصميم گيری های اشتباه، بحران ناکارآمدی در تمام ارکان و شئون اداره کشور رسوخ کرده است و هر روز وضعيت وخيم تر از گذشته می شود. بيکاری، تورم و رکود صنعتی جلوه هايی از ويرانی اقتصاد کشور است. طرح ناگزير موسوم به هدفمند کردن يارانه ها پيشاپيش خبر از يک بحران اقتصادی و اجتماعی عظيم می دهد. در حالی که حلقه محاصره جهانی هر روز تنگ تر می شود، سياست خارجی صحنه جدل های فردی و تصميمات خلق الساعه مقامات شده است.
خبرنگاران سبز/ دانشگاهیان:

 دفتر تحکيم وحدت به مناسبت آغاز سال تحصيلی جديد بيانيه ای منتشر کرده است که متن کامل آن به نقل از دانشجو نیوز در زیر می‌آید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
جلوه گری ديگر بار آفتاب دلنشين مهر يادآور مهر و مهربانی شد و ياد ياران همراه زنده دل را باز در مشاممان ريخت. آنها که بار رشادت را در زمانه ای سخت، جانانه به گرده کشيدند. گروهی برای هميشه ترکمان کردند و در خاطرمان تا ابد سبز و راست قامت ماندند. و دلاوران ديگری که همچنان شيرينی آزادی هر کدامشان يادآور تلخی اندوه اسارت ديگريست، که آنجا که مهر نشسته بر دل از دل نميتوان شست. يک سال پر نشيب و فراز ديگر گذشت و بار ديگر در آستانه مهر و بازگشايی دانشگاه ها قرار گرفته ايم.

اکنون پس از گذشت يک سال و اندی از انتخابات رياست جمهوری و اتفاقات و فراز و نشيب های بسيار زياد اين دوره، شرايط ويژه ای بر جامعه و کشور حاکم شده است. اقتدارگرايان از چندين سال پيش چشم خود را بر بسياری از واقعيات موجود بسته اند. راه راست اصلاحات تدريجی را با ناسپاسی کنار زده اند و به ناچار بر کجراهه ای پای نهاده اند که هر چه بيشتر به پيش می روند مشکلاتشان افزون تر و چراغ اقبالشان کم فروغ تر و از راه درست دورتر و دورتر می شوند. آن ها واقعيات يک جامعه رشديافته که سطح معلومات و ارتباطاتش رشد قابل ملاحظه ای کرده و دنيايی ديگر می طلبد و سياستی نوتر و زندگی متفاوت، را نمی پذيرد و درک نمی کند و بر اداره جامعه و کشور بر اساس روش ها و سياست های ناکارآمد و حاکم کردن ايدئولوژی خود و ارزش های کم اقبال، سخت جانی می کنند.

نيروهای ايدئولوژيک هيچ گاه به ناکارآمدی سياست های خود باور ندارند و همواره مشکل را جای ديگر و از جانب توطئه گرانی می داند که در اتاق های توطئه مشغول گره زدن بر دست و پايشان هستند. لذا چاره حل مشکل را در بگير و ببند می بيند. آن ها تنها منافذ تنفس و حيات جامعه را می بندند. نهادهای مدنی و اجتماعی را با نگاه توطئه وار به تعطيلی می کشانند. کارشناسان خبره را تنزل می دهند و مداحان چرب زبان را بر صدر می نشانند. مخالفان و منتقدان خود را با تهمت توطئه گر به بند می کشند. اين گونه است که نيازها و مطالبات جامعه روز به روز فزونی می گيرد اما مفری برای بروز و حتی رساندن صدای خود به گوش حاکمان نميابد. در اين شرايط است که اين سياست، کشتی بان را گام به گام به ورطه هلاکت می کشاند. اقتدارگرايان چاره ای جز پذيرش واقعيت های موجود چه در سياست داخلی و خارجی، چه اقتصاد، چه فرهنگ و ديگر زمينه ها ندارند. هر چه چشم بر اين واقعيت ها بيشتر بسته بماند مشکلات و بحران ها از هر سو بيشتر فزونی می گيرد.

امروز در اثر تصميم گيری های اشتباه، بحران ناکارآمدی در تمام ارکان و شئون اداره کشور رسوخ کرده است و هر روز وضعيت وخيم تر از گذشته می شود. بيکاری، تورم و رکود صنعتی جلوه هايی از ويرانی اقتصاد کشور است. طرح ناگزير موسوم به هدفمند کردن يارانه ها پيشاپيش خبر از يک بحران اقتصادی و اجتماعی عظيم می دهد. در حالی که حلقه محاصره جهانی هر روز تنگ تر می شود، سياست خارجی صحنه جدل های فردی و تصميمات خلق الساعه مقامات شده است. اختلافات و نزاعات گسترده و فرسايشی داخل حاکميت به بخشی جداناپذير از آن تبديل شده است. سياست ورزی و اداره کشور بدل به کلاف سردرگمی شده است که هر روز بر خود می پيچد و هزار آزمون آزموده شده را دوباره می آزمايد و کوره راهی که انتهايش بن بست است را شتابان طی می کند.

چه ساده لوحانه اين خيالبافی های کودکانه را بر زبان می آورند تا به عنوان وزير و معاون نامشان ميان بدنامان تاريخ علم و آگاهی برای هميشه ماندگار شود. دانشگاه همان گونه که پيش از اين هم نشان داده بر ذات خود استوار می ماند. حتی اگر چند صباحی استاد و دانشجو و کتاب و درس و مشقش را با هرزه گری های ايدئولوژيک بفرسايند. مگر ديگر بار، آن هم با شدتی و حدتی بسيار فراتر از اين، دست به تصفيه دانشگاه نبردند و عاقبت کار را همه ديدند و ديديم. چه اين که اين بار اتفاقات تراژيک گذشته به شکل کمدی در حال اجراست.

تلاقی نياز عمومی به اصلاحات اساسی، و اميد و باور جمعی کثير به تبلور اين تغيير از طريق صندوق های رای وقتی با عهدشکنی مواجه شد، به جنبشی مردمی بدل شد که رشد کرد و سبز شد. اين جنبش اگر چه نتوانسته در کوتاه مدت مطالبه تاريخی ملت ايران را، که همانا آزادی و دموکراسی است، به فعليت بدل کند اما دستاوردهای بزرگ و ستودنی بسياری را تا به امروز به همراه داشته است. به طوری که حتی اگر همه دستاورد جنبش سبز به همين موارد ختم شود خود امری سترگ و ستودنی خواهد بود. همبستگی ملی در شرايط از هم گسيختگی اجتماعی، يک دوره تجربه همگانی تلاش مسالمت آميز و خلق راه های بديع مقاومت مدنی، فراگير شدن مطالبات عمومی اعم از سياسی، اقتصادی، اجتماعی و...، نزديک شدن نظرات عمومی مردم، روشنفکران و سياستمداران در خصوص شناسايی مشکلات موجود و راه حل آن ها، فرو ريختن خط قرمزها و ديوارکشی های تصنعی که در جهت تفرقه عمومی دامن زده می شدند و بسياری دستاوردهای بزرگ ديگر.

جنبش سبز در پی سرکوب های شديد دچار سکوت شده است. اين سکوت به معنای سکون و فقدان و نابودی اين جنبش نيست. جنبشی که زاييده مطالبه ای همگانی است با سرکوب از بين نمی رود. تا آن مطالبات پابرجاست جنبش سبز مردم ايران نيز زنده است و به حيات خود ادامه می دهد. پرهيز از تلف کردن پتانسيل های موجود زير چکمه سرکوب و بی پروا به دامان حوادث زدن خود نمايانگر رشد و بلوغی است که بر پيکره جنبش سبز حاکم است. اين سخن البته به اين معنا نيست که چشم را بر واقعيات موجود ببنديم و سرخوش در عوامل رويا سير کنيم. جنبش سبز امروز نسبت به روزهای نخستين پس از انتخابات، در بعضی شئون به علل مختلف تضعيف شده است. در اين مقطع بر خبرگان و روشنفکران همراه اين جنبش است که دست به بازنگری و بازسازی ساختارها و استراتژی آن بزنند. همچنين بايستی در پی خلق شيوه های نو جهت ايجاد پيوند با اقشار مختلف جامعه بود.

در اين ميان دانشگاه ها به مثابه بخشی از پيکره اجتماع به تبع ديگر بخش های آن، متاثر از فشارها و سرکوب های شديدی که همه روزه بر پيکره کاردآجين شده آن وارد می آيد، روزهای سختی را صبوری می کند. آنان که دشمن دانش و دانشگاه هستند بر مصادر امور تکيه زده اند. روزی يکی از عدم نياز به رشته های علوم انسانی سخن می گويد، ديگری از عدم پذيرش دانشجو و ديگری سودای با خاک يکسان کردن دانشگاه را در سر می پروراند. و چه ساده لوحانه اين خيالبافی های کودکانه را بر زبان می آورند تا به عنوان وزير و معاون نامشان ميان بدنامان تاريخ علم و آگاهی برای هميشه ماندگار شود. دانشگاه همان گونه که پيش از اين هم نشان داده بر ذات خود استوار می ماند. حتی اگر چند صباحی استاد و دانشجو و کتاب و درس و مشقش را با هرزه گری های ايدئولوژيک بفرسايند. مگر ديگر بار، آن هم با شدتی و حدتی بسيار فراتر از اين، دست به تصفيه دانشگاه نبردند و عاقبت کار را همه ديدند و ديديم. چه اين که اين بار اتفاقات تراژيک گذشته به شکل کمدی در حال اجراست.
 در اين ميان غالب دانشجويان که همواره ظرف فعاليت های سياسی-اجتماعی خود را فضای علنی دانشگاه و تحت شعارها و مطالبات مشخصی تعريف کرده بودند در حال بازتعريف و اتخاذ استراتژی های جديد برای فعاليت هستند.
حرکت های حق طلبانه، مدنی و شناسنامه دار دانشجويی در طول يک سال اخير با سرکوب شديد نهادهای امنيتی و نظامی مواجه شده است. سرکوبی که باز نمايانگر تلاش برای بستن يکی ديگر از منافذ تنفسی جامعه است. در اين ميان غالب دانشجويان که همواره ظرف فعاليت های سياسی-اجتماعی خود را فضای علنی دانشگاه و تحت شعارها و مطالبات مشخصی تعريف کرده بودند در حال بازتعريف و اتخاذ استراتژی های جديد برای فعاليت هستند. سال تحصيلی که اکنون در آستانه آن قرار داريم برای فعالين دانشجويی سال بازتعريف فعاليت ها و تدوين استراتژی های جديد فعاليت است. در اين سال در صورت تداوم سياست سرکوب از طرف حاکميت، فعاليت های دانشجويی در شکل و قالب های گذشته کمتر قابل اتکا است و نقش و جايگاه تشکل های شناسنامه دار در فعاليت های دانشجويی نيازمند بازنگری است.

جنبش دانشجويی به مثابه يک جنبش آزاديخواه که طالب دموکراسی، رعايت حقوق همگان، پاسخگويی حاکمان، به رسميت شناخته شدن سبک های مختلف زندگی و آزادی های اجتماعی است، چونان رودی راه خود را عليرغم سنگ های خارای سرکوب که سد راهش شده و می شوند ميابد و آن را تداوم می بخشد. رودخانه جنبش دانشجويی به مقتضای مسير، سطح و عمقش در يک مقطع پرشور و پرحرارت و در مقطعی ديگر آرام در حرکت است. دفتر تحکيم وحدت و انجمن های اسلامی دانشجويان دانشگاه ها اگر چه در يک سال گذشته متحمل سنگين ترين فشارها و سرکوب ها بوده اند و  احکام صادره برای دو عضو شورای مرکزی اين تشکل، بهاره هدايت و ميلاد اسدی، خود گويای ميزان حساسيت اقتدارگرايان بر اين نهاد مدنی است، اما تمام تلاش خود را کرده و می کند که همچنان حضور و نقش خود را در جنبش پرافتخار دانشجويی ايران حفظ کنند و تداوم بخشند.

شورای تهران دفتر تحکيم وحدت ضمن تبريک آغاز سال جديد تحصيلی ۸۹-۹۰ به تمامی دانشجويان و اساتيد بر خود لازم می داند که بر ايستادگی و پايمردی زندانيان سياسی خصوصا دانشجويان و اساتيد در بندی که تاوان آزاديخواهی و حق طلبی خود را می دهند درود بفرستد. بهاره هدايت، ميلاد اسدی، مجيد توکلی، ضيا نبوی، علی مليحی، مهديه گلرو، مجيد دری، ياسر ترکمن، نيما نحوی، علی پرويز، کوهيار گودرزی، ارسلان ابدی، نادر احسنی، صدرا آقاسی، محمد پورعبدالله، سينا گلچين و ده ها دانشجوی زندانی ديگر در کنار آقايان محسن ميردامادی، داوود سليمانی و ديگر اساتيد در بند به همراه اعضای سابق دفتر تحکيم وحدت آقايان علی تاجرنيا، عبدالله مومنی، علی جمالی، حسن اسدی و همچنين زندانيان سياسی چون دکتر احمد زيدآبادی، مهندس کيوان صميمی، بهمن احمدی عمويی، منصور اسانلو و بسياری ديگر امروز از جمله سرمايه های جنبش آزاديخواهی ايران زمين اند. در اين ميان بايستی جای خالی ياران دبستانی ديگری که در اين مدت به تيغ کين جان باختند و يا به تيغ حذف و ستاره دار شدن گرفتار آمدند و ناجوانمردانه از ادامه تحصيل بازماندند هم اشاره کنيم.

به اين اميد سال تحصيلی جديد را آغاز می کنيم که در آينده نزديک جنبش آزاديخواهی مردم ايران شاهد آزادی را در آغوش بکشد، به اين اميد که ياران و اساتيد در بندمان را به زودی در کلاس های درس در کنار خود ببينيم، به اين اميد که دوباره در کلاس هی درس اساتيد خبره ای که اخراج و يا بالاجبار بازنشسته شده اند شرکت کنيم، به اين اميد که کليه دانشجويان ستاره دار و محروم از تحصيل حق خود را بازيابند.


بازآمدم چون عيد نو تا قفل زندان بشکنم/ وين چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

من نشکنم جز جور را يا ظالم بدغور را/ گر ذره‌ای دارد نمک گيرم اگر آن بشکنم

گر پاسبان گويد که هی بر وی بريزم جام می/ دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بيخ و اصلش برکنم/ گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم


شورای تهران
دفتر تحکيم وحدت
۳ مهرماه ۱۳۸۹

 
 

محمدباقر ولدان، مسئول شورای سياستگذاری ائمه جمعه استان فارس و متهم اصلی حمله به مسجد قبا در شيراز، با قرار وثيقه از زندان آزاد شد. اين در حالی است که هنوز مسئولان رسمی هيچ گزارشی درباره اين حمله و عاملان آن ارائه نکرده‌اند. 
خبرنگاران سبز/ جامعه :
 آقای ولدان که به اتهام اخلال در نظم عمومی و آتش سوزی مسجد قبا با حکم دادگاه ويژه روحانيت دستگير شده بود، بر اساس گزارش‌ها با قرار وثيقه ۲۰۰ ميليونی از زندان آزاد شد.

بدين ترتيب متهم اصلی هتک حرمت مسجد آيت‌الله دستغيب و هدايت حمله‌کنندگان به اين مسجد، تنها يک هفته در بازداشت مانده است و اين در حالی است که هنوز مسئولان رسمی هيچ گزارشی درباره اين حمله و عاملان آن ارائه نکرده‌اند.
گفتنی است معاون شورای سياستگذاری ائمه جمعه کشور صبح امروز ادعا کرده بود نماينده شورای مذکور در استان فارس بازداشت نشده و تنها به عنوان مطلع احضار شده است.

اين در حالی است که حتی رسانه‌های راست‌گرا هم هفته گذشته بازداشت ولدان را تاييد کرده و گزارش داده بودند: "هفته گذشته سه نفر از روحانيون به نام‌های حجت‌الاسلام ضابط، اسفندياری و آذرنيا بازداشت شدند که در حال حاضر دو نفر آنها آزاد شدند و بعد از آن هم حجت‌الاسلام ولدان را که رئيس شورای سياستگذاری ائمه جمعه کهکيلويه و بويراحمد است، بازداشت کردند ولی حقيقتا حضور اين افراد در مسائل به خاطر دفاع از ولايت بود."

سايت اصلاح طلب صبح اميد در اين باره نوشته است: ولدان، نقش مهمی در ساماندهی نيروهای شخصی و حمله به مسجد قبا داشت که شنبه گذشته به همراه ۶ نفر از اعضای گروه طلاب روح‌الله دستگير شده بود. وی که متولد سال ۶۳ در شهر زرقان ـ ۲۰ کيلومتری شمال شيراز ـ است، پس از طی دروس حوزوی تا سطح ۹ به شيراز برگشت و به عنوان مشاور رئيس آموزش و پرورش فارس مشغول به خدمت شد. وی مدتی به سمت معاون شورای سياستگذاری ائمه جمعه فارس فعاليت کرد و مدتی هم معاون فرهنگی اداره کل اوقاف فارس در زمان تصدی سيد يدالله شيرمردی بود.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته