-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 09/26/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

مصلحی ترويج تفکرات باستان گرايانه و معرفی مکتب ايرانی به جای مکتب اسلام را از برنامه های دشمن در حوزه دين دانست. وی همچنین با اعتراف به رشد مسیحی شدن شیعیان و همچنین گرویدن شیعیان به بهاییت، از قدرت مقابله این شیعیان مسیحی یا بهایی شده ابراز نگرانی کرد.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
«مکتب ایرانی» ترکیبی بود که اسفندیار رحیم مشایی (رییس دفتر و دست راست احمدی‌نژاد) اولین بار در جمع ایرانیان خارج کشور در تهران به زبان آورد. این نظریه که خود را در برابر نظریه «مکتب اسلام» عربی قرار می‌دهد با انتقاد فراوان قم‌نشینان و حتی نزدیک‌ترین روحانی به اردوگاه کودتا یعنی مصباح یزدی روبرو شد. اما دفاع شخصی احمدی‌نژاد از این نظریه و نه صرفا از رحیم مشایی نشان داد که مطرح شدن این نظریه یک اتفاق نبوده است.

اما امروز به گزارش خبرگزاری کار ایلنا حیدر مصلحی وزیر اطلاعات احمدی‌نژاد که طبیعتا می‌باید از رییس دولت خود پشتیبانی کند در اظهاراتی تند، ترویج فرهنگ باستان‌گرایانه ( یعنی فرهنگ ملی) و مکتب ایرانی را از برنامه‌های دشمن در حوزه دین خواند.

مصلحی ترويج تفکرات باستان گرايانه و معرفی مکتب ايرانی به جای مکتب اسلام را از برنامه های دشمن در حوزه دين دانست. وی همچنین با اعتراف به رشد مسیحی شدن شیعیان و همچنین گرویدن شیعیان به بهاییت، از قدرت مقابله این شیعیان مسیحی یا بهایی شده ابراز نگرانی کرد.

اما شاید تکمیل کننده بخشی که در آن حیدری مشخصا به مخالفت با رییس خود برمی‌خیزد جایی است که وی به انجمن حجتیه (که گمان می‌رود نحله فکری-اعتقادی مشایی و احتمالا احمدی‌نژاد باشد) نیز حمله می‌کند و می‌گوید: آن‌‌ها «با پول‌های کلان چاقوی دشمنان را عليه شيعيان تيز می‌کند». بخصوص با معرفی واژه جدیدی به نام «صهیونیسم شیعی» در برابر «صهیونیسم مسیحی» وی اشاره سربسته‌ اما گویایی به گمانه‌ زنی‌هایی مبنی بر یهودی‌زاده بودن احمدی‌نژاد و احتمال عامل اسراییل بودن او دارد.

با توجه به اینکه چندی قبل مصلحی یکی از معاونان وزارت اطلاعات که از نزدیکان مشایی بود از کار برکنار کرده بود و افرادی از داخل اردوگاه حامیان کودتا زمزمه‌های استیضاح احمدی‌نژاد را سر داده‌اند، این اظهارات باید مهم تلقی شود.

جزییات بیشتری از اظهارات مصلحی را در زیر بخوانید.


حيدر مصلحی درمراسم رونمايی از نرم افزار شهدای روحانيت و تجليل از ايثارگران، با ذکر اینکه درحوزه دينی تهاجمات بسيار گسترده‌ای آغاز شده گفت: «تلاش دارند با جايگزين کردن افرادی به جای روحانيت، رابطه مردم را با منابع اصيل اسلامی قطع کنند و در همين راستا برخی ازافراد را که مرتبطين با فتنه گران درسال ۸۸ بودند را به عنوان چهره های اسلام شناس واقعی علم کرده اند که سروش، کديور، مهاجرانی و... از اين دست افرادند.»

وی طراحی انواع شبهات، ايجاد نگاه بدبينانه نسبت به مبانی شيعی، تلاش هدفمند برای تقليل جمعيت کشور در چشم انداز ۳۰ الی ۵۰ساله، ترويج تفکرات باستان‌گرايانه و معرفی مکتب‌هايی مانند مکتب‌های ايرانی به جای مکتب اسلام را از ديگر برنامه‌های دشمنان درحوزه دين دانست.

حجت الاسلام مصلحی هشدار داد:« امروزه بسياری از افرادی که به تازگی مسيحی شده‌اند، روزی مخلصين اهل بيت و شيعه های معتقد بودند و دشمنان با روش های علمی آنها را به ترکيه کشانده و برای آنها مراسم غسل تعميد گذاشته اند.»

مصلحی، گفت: «اين افرادی که تا ديروز شيعيان معتقد بودندو امروز مسيحی شده‌اند به ميزان بسيار بالايی قدرت تخريبی دارند».

وی با بيان اينکه نبايد اين قدر فکر خود را روی صهيونيسم مسيحی متمرکز کنيم، گفت:«امروزه صهيونيسم مسيحی در صدد ساماندهی جماعت صهيونيسم شيعی است و برای اين امر نيز سرمايه گذاری های فراوانی صورت داده اند».

وزير اطلاعات با اشاره به فعاليت های فرقه بهاييت هم گفت:«آن ها به انواع شگردهای شيعی تسلط يافته‌اند و تمام تمرکز خود را بر جذب شيعيان گذاشته اند».

 
 

خوب است که همه ما از " ان ربکم الا علا " يعنی «فرعون گونه خود را پرستيدن» بپرهيزيم و در معرکه نقد وارد شويم و از زبان و بيان‌های تخصصی نقد در حوزه‌های فکری و هنری استقبال کنيم.
خبرنگاران سبز/ گفت‌وگو/ رهبران سبز:
خانم دکتر زهرا رهنورد در گفت‌وگویی نوشتاری با وبگاه خودنویس به پرسش‌های فراوانی که گروهی از کوشندگان و کنش‌گران سبز بدنبال پاسخ آن بوده‌اند با صراحت پاسخ‌  گفته‌ است. مهمترین بخش این گفت‌وگو مربوط است به اعدام‌های سال ۶۷  که وی بدون هیچ گونه ابهامی آن را به عنوان یک انتقام‌جویی محکوم می‌کند و به عنوان یک سند تاریخی اعلام می‌کند که مهندس میرحسین موسوی و علی خامنه‌ای که در زمان وقوع این اعدام‌ها نخست‌وزیر و رییس جمهور بوده‌اند از این اعدام‌ها خبر نداشته‌اند. وی می‌گوید که آن اعدام‌ها «خارج از چارچوبهای حقوقی و ملاحظات اخلاقی» صورت گرفته است. وی همچنین چندین بار بر اهمیت جاری بودن نقد و پرهیز از بت سازی و فرعون پروری تاکید کرده است. متن کامل این گفت‌وگوی مهم در زیر می‌آ‌ید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- در طول ماه‌های  اخير بارها از سوی کسانی که خود را سبز می‌خوانند تهديد شده‌ام؛ کسانی در فضای آن‌لاين، تلاش گسترده‌ای برای حذف من کرده‌اند. از اهانت تا تهمت گرفته تا ترور شخصيت و اخيرا هم تلاش برای حذف کامل به دليل تداوم  پرسشگری. به تازگی هم  [چند نفری] تهديد به مرگ را آغاز کرده‌اند . اين هماهنگی برای من بسيار جذاب است. چند  ماه پيش يکی از روزنامه‌نگاران دست اندرکار رسانه‌ای سبز، تهديدم کرد که در فضای آنلاين کاری خواهد کرد که پشيمان شوم و پشيمانی هم سودی نداشته باشد. بنا به گفته تعدادی از فعالان اجتماعی که با اين روزنامه‌نگار مرتبطند، گروهی تلاش می‌کنند با حذف و بدنام کردن من، فضا را بر پرسش‌گران تنگ کنند و حذف مرا برای ترساندن بقيه استفاده کنند. به عبارت ديگر، من مثالی برای بقيه باشم. آيا سخنی خطاب به اين گروه داريد؟ اگر اينها مدعی سبز بودنند، پس چه فرقی با انصار حزب الله و گروه های فشار دارند؟
  • زهرا رهنورد: نقد يک نعمت و يک فرصت برای نقد شونده است. حتی نقد يعنی اينکه نقد کننده هم نقد شود برای او نيز يک فرصت است. همه ما اگر خود را در معرکه نقد قرار دهيم هم رشد فکری و شخصی خواهيم داشت و هم از خود محوری و خودکامگی و نهايتا در بعد سياسی از ديکتاتوری مصون خواهيم بود. به سخن واضح تر نقد بر شما، نقد بر من، نقد بر موسوی، نقد بر جنبش سبز، نقد بر مردم يعنی همه ما در معرکه نقد قرار بگيريم شانس اصلاحات است برای همه ما. البته يک کاريکاتوريست شيوه نقد خاص خود را دارد که از تند و تيزی و ريشخند مايه می‌گيرد. نقد يک فکاهی نويس به صورت ديگری است، نقد شاعرانه به صورت ديگر و در قلمرو ادبيات شعر و نقد روزنامه نگارانه هم شکل خاص خود را دارد. يک بار آقای گل‌آقا شعری را که درباره جنگ گفته بودم نقد کرد و واژگان "حالا و هلا" را به صورت‌های ريشخندی به کار برد و البته من در آن وقت ناراحت شدم که چرا به تکنيک‌های شعری من نقد طنز گونه می‌شود. من هم در جايی نيشی به او زدم. اما حالا فکر می کنم که تند رفته‌ام و بايد از طنز ايشان استقبال می‌کردم. البته آن موقع کودتايی نشده بود و مردم و حقير نسبت به حالا وضع آرام تری داشتيم. شايد منتقدين شما، شما را با "کاريکاتور تمساح‌"در سطح بالايی از حق طلبی و نقادی می‌بينند که آنقدر بر آشفته‌اند و از شما انتظار دارند که همچنان دوستدار رفيقان و همراهان و معترض به قدرت خودکامه باشيد. اما من به همه دوستان منتقد و معترض از تجربيات خود می‌گويم. خوب است که همه ما از " ان ربکم الا علا " يعنی «فرعون گونه خود را پرستيدن» بپرهيزيم و در معرکه نقد وارد شويم و از زبان و بيان‌های تخصصی نقد در حوزه‌های فکری و هنری استقبال کنيم.


- طبيعتا خاطره‌های بسياری از مردم از دوران انقلاب با خاطرات شما متفاوت است. بسياری «دوران طلايی امام» را جور ديگری می‌بينند بسياری آرمان های «امام» را برنمی‌تابند به نظر شما تاکيد زياد بر همين چيزها عامل تفرقه نيست؟

  • زهرا رهنورد: همه ما خاطرات  فردی مان با هم متفاوت است و در عين حال مشترکاتی هم دارد. آن سال‌ها، سالهای عزت و سر بلندی همراه با خطاها و اشتباهات و تندروی هاست. اين سخن من طی سی  سال گذشته است. از  سويی تقديس عظمت‌ها و از سويی نق زدن برای کاستی‌ها و تند روی‌ها. به عنوان يک روشنفکر منتقد که سر در چاه دانشگاه کرده و ناله‌های خود را در آنجا ضبط کرده، يادمان باشد در تفکرو باورهای مان چهارده معصوم داريم و نه بيشتر. پس هيچ فردی را نبايد مطلق کرد اصلا چرا بر اصول و ارزش‌های آزادی‌خواهانه و دمکراتيک توافق نکنيم؟ بر قانون‌گرايی و اينکه  چرا در اين مقطع قانون اساسی را  به عنوان محور مشترک خود نپذيريم. با اين تکلمه که  قانون اساسی‌ها در هيچ کجای دنيا وحی منزل نيستند و هر از گاهی دوباره بررسی می‌شوند و متمم می‌خورند. اما در عين حال ملتی متکثر از ذوق و سليقه و فکر و باور و نژاد و فرهنگ و زبانهای متنوع  به  تاريخ پر فراز و نشيب خود فکر می‌کنند و آنقدر بلوغ فکری و شخصيتی دارند که اوج و فرودهای خود را درک کنند و سليقه‌ها و انديشه‌های خود را پی‌گيری کنند چرا فکر می‌کنيد ايدئولوژی بر بلوغ يک ملت غلبه دارد؟

- بخش بزرگی از طبقه متوسط نگاهی متفاوت به انقلاب دارد. اکثريت خاموش يا همان بخش خاکستری جامعه آنقدر بزرگ است که بايد تلاش بيشتری برای جذب آن انجام گيرد. چرا پيام‌های آقای موسوی آنچنان که بايد و شايد روی اين گروه تاثير نگذاشته است؟ چرا چنين به نظر می‌رسد که نگرانی عمده آقای موسوی ريزش نيروهای ارزشی است؟

  • زهرا رهنورد: من فکر می‌کنم تمام تجربيات سی ساله ما در اين مقطع در انتخابات دهم رياست جمهوری بار ديگر در معرض نقد و قضاوتمان قرار گرفته است. هر کس حق دارد هر فکر و سليقه ای داشته باشد و برای آن آرمان پردازی کند و در عمل هم برای تحقق آن تلاش کند. امروز به اين نتيجه رسيده‌ايم که شکوه وحدت رنگين کمان ملت شهر فرنگ نيست اما از همه رنگ است. و اين تجربه بزرگی است. کثرت در وحدت هم فلسفی است و هم سياسی و اجتماعی و فرهنگی، چرا حق نمی‌دهيد در اين هفت رنگ يا رنگارنگی، موسوی مذهبی دوست‌دار امام خمينی هم صادقانه رنگ خودش را داشته باشد. او که گفته است من در کنار شما هستم يعنی همين رنگی از رنگين کمان انديشه و فرهنگ و سليقه و قوميت‌ها و زبان‌ها. در اين رنگين کمان از ارزشی‌ترين مذهبی ها تا باورها و نگرشهای ديگر حضور دارند. آزادی و دمکراسی، رنگ بی‌رنگی‌هاست. چرا به موسوی حق ندهيم که به عنوان يک فرد مذهبی و دوستدار امام خمينی از او به نيکی ياد کند؟ البته ما بيش از چهارده معصوم نداريم و هيچ کس هم مطلق نيست اما بايد قبول کرد ضمن حفظ حق انتقاد  نسبت به هر فرد سياسی و مذهبی، امام خمينی فروپاشی يک نظام پوسيده پليسی و استبدادی وابسته به خارج را رهبری کرد و بخش عظيمی از ملت ما به او باور دارند.

- نگاه شما به آزادی بيان چيست؟ نگاه مير حسين موسوی چطور؟ دوستان زيادی می‌گويند وقتی سايت کلمه بسياری از کامنت‌های محترمانه را سانسور می‌کند، وقتی آقای موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی خواهد افتاد؟

  • زهرا رهنورد: هم من و هم موسوی به آزادی قلم، زبان و انديشه باور داريم و عمده حضورمان در انتخابات رياست جمهوری دهم نيز به همين دليل بوده است. البته من شخصا مايل بوده‌ام نظرات خودم را درباره سعادت ملت در بعد اقتصادی بين المللی و سياسی و فرهنگی و آزادی‌ها در خارج از چارچوب انتخابات بيان کنم اما در هر حال وضع به اين صورت پيش رفت که همه شاهد بوديم. همين جا می‌گويم که من با «سايت کلمه» در ارتباط مستقيم نيستم و شخصا معتقدم نبايد کامنت‌ها سانسور شود مگر اينکه شخص پرستی و فردپرستی و فرعون پروری باشد که هميشه در تاريخ کشور ما ديده شده است‌. اگر نقد و راهنمايی در کامنت‌ها باشد که چه بهتر. اما نکته آخر که گفتيد اگر موسوی به قدرت برسد چه اتفاقی می افتد‌؟ از اول هم قرار نبود موسوی به قدرت برسد. نکته در همين جاست قرار بود مردم به قدرت برسند. مردم امنيت داشته باشند. مردم به حقوق خود برسند پس قرار نبود و نخواهد بود باز هم فردی به قدرت برسد.

- گرچه بسياری از نامه‌های رهبری به آقای موسوی در ميان گروهی دست به دست شده اما اکثر مردم از اين نامه نگاری ها بی‌اطلاعند. با اين حال به نظر می‌رسد تجربه سال های ۶۷ و ۶۸ برای نخست وزير امام چندان رضايت بخش نبوده به عبارتی قدرت کمتری داشته‌اند . وقتی رييس دولت قدرت کمتری دارد، عملا نمی‌تواند پاسخگوی بسياری از کارهای دولتش هم باشد. آقای موسوی با چه تصوری باز به ميدان آمدند؟ با آنکه نه نيروهای مسلح و نه بسياری از نيروها وفاداری گذشتگان را نداشتند و عملا نمی‌توانستند در صورت پيروزی با توجه به ساختار حاکميت کار خاصی از پيش ببرند؟

  • زهرا رهنورد: من فکر می‌کنم اگر موسوی يا آقای کروبی در اين انتخابات رييس جمهور می‌شدند قطعا رييس جمهور موفقی نبودند چرا  که ساختار انقلاب اسلامی خيلی زود از مسير سالم خودش خارج شده بود وبسياری از اتفاقات و انحرافات در اين ايام گريبانگير کشور ما شده است که کودتای انتخاباتی رياست جمهوری يکی از آنها و باعث برملا شدن آن شد. من فکر می کنم اين اتفاق برای ملت قدم مهمی در دست يابی به دمکراسی و آزادی و قانون‌گرايی است که اميدوارم از طريق جنبش مسالمت جوی اصلاحی تحقق پيدا کند.

- چرا سخن گفتن از وقايع دهه ۶۰ اين قدر سخت است؟ قابل درک است که يک گروه  با عمليات تروريستی خود فضا را مخدوش کرده بود، اما آيا می‌توان اسرای يک گروه را به اين راحتی در تابستان سال ۶۷ سر به نيست کرد؟ آيا می‌توان پذيرفت که نخست وزير از اين ماجرا بی‌اطلاع بوده؟ آيا سکوت و حتی توجيه اين اتفاق به معنی قبول داشتنش نيست؟

  • زهرا رهنورد: البته همانطور که شما اشاره کرديد جنايات و عمليات تروريستی آن گروه کذايی بر کسی پوشيده نيست. اما انتقام‌جويی طرف مقابل هم خطای بزرگی بوده است و هيچ کج روی قابل قبول يا اغماض نيست. اما به طوری که بارها گفته شده از اين جنايت نه آقای خامنه‌ای و نه آقای موسوی هيچ يک اطلاعی نداشته‌اند و در حوزه وظايف شان هم نبوده است .البته سکوت و توجيهی هم در کار نيست و آن اقدامات خارج از چارچوبهای حقوقی و ملاحظات اخلاقی بوده که بارها در نشست‌ها و در پاسخ به سوال کنندگان درباره آن تقبيح شده است، آن اتفاق لکه‌های سياهی است که به آب زمزم و کوثر سفيد نتوان کرد.

- آيا هيچگاه به [خاوران] رفته‌ايد تا به خانواده‌های کشته شدگان سال‌های ۶۰ و خانواده‌های اقليت‌های مذهبی که عزيزی را در آنجا به خاک دارند تسليت بگوييد؟ اگر نه فکر می‌کنيد کی چنين کنيد تا فاصله‌ها کمتر و کمتر شود؟

  • زهرا رهنورد: آقای {نیک‌آهنگ} کوثر شما چه فکر می‌کنيد؟ کاش ايران بوديد و در جريان محيط پليسی و خفقان قرار می گرفتيد! فکر می‌کنيد من روی صندلی تابدار با ليوان آب ميوه‌ای در دست پا روی پا انداخته ام و دارم کتاب‌های هری پاتر می خوانم يا حسين کرد شبستری را حفظ می‌کنم. فکر می‌کنيد شما در سپهر آزادی‌خواهان و ما هم پالکی بی‌خيالان و يا در کنار جنايتکاران هستيم؟ حاشا و کلا که چنين نيست همه ما يک خانواده‌ايم. زندانی داده، دردمند و مصيبت ديده و شناخته و شکنجه شده و هزينه داده. در گورستان‌ها به سوگ نشسته و در مرگ و شهادت جوانان و عزيزان‌مان داغدارو سيه‌پوش. شما هم سری به ايران بزنيد و با ما باشيد يا حداقل با خواندن بيوگرافی‌ها و با در جريان قرار گرفتن از مصائب ما از باتوم برقی خوردن‌ها از گاز فلفل اختصاصی برای چشم و ريه‌های مجروح و از بازجويی های خيابانی و ترور شخصيت‌های روزنامه‌ای و ديجيتالی در جريان مصائب ما قرار بگيريد تا جنبش سبز را تنها نگذاريد.

 
 

پدر نسرین ستوده (وکیل و فعال حقوق بشری که دو هفته پیش بازداشت شده) پس از بستری شدن در بیمارستان روز جمعه درگذشته است. خبرنگاران سبز، ضمن عرض تسليت  و همدردى با آن خانواده گرامى ، خواستار آزادى هر چه سريعتر نسرين ستوده، وكيل شجاع ايران است.

نسرين ستوده حقوقدان، وکيل دادگستری و فعال اجتماعی است. او عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپين يک ميليون امضا برای تغيير قوانين تبعيض آميز عليه زنان، و انجمن حمايت از کودکان بوده و وکالت پرونده‌های بسياری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان، کودکان قربانی ِ کودک آزاری و کودکان در معرض اعدام را برعهده داشته‌است. ستوده در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۸م) برنده جايزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بين‌الملل» شد.

در سوگ پدر  نسرين ستوده و در ابراز همدردی با وی، کميته مادران عزادار نيز بيانيه‌ای بدين شرح صادر نموده است:
کنون دوهفته از بازداشت نسرين ستوده وکيل شجاع بسياری از فرزندان ما می‌گذرد. او که در پی احضار کتبی و برای ادای پاره‌ای توضيحات به دادسرای اوين مراجعه کرده بود،به ناگهان بازداشت و به سلول های انفرادی زندان اوين منتقل شد.

دادسرای اوين در حالی اين بازداشت را صورت داد که پدر ايشان در بخش مراقبت‌های ويژه بيمارستان بستری بوده و امروز چشمان منتظر برای آزادی دخترش را از جهان فروبست. نيما، کودک سه ساله اين وکيل شجاع منتظر جشن تولد خود بود و دختر دوازده ساله‌اش که پس از تفتيش ۱۰ مامور امنيتی از منزل و اتاق بچه ها، دچار بی‌قراری و ترس و وحشت و نگرانی شده است، نياز شديد به مراقبت دارند.

در چنين شرايطی ما مادران پارک لاله (مادران عزادار) که با بازداشت مادری دلسوز بی‌پناهان، بر آلام و رنج‌های‌مان افزوده شده و زخم بی عدالتی‌ها و کشتار فرزندان مان سر باز کرده است، تاکيد می‌کنيم که ادامه بازداشت وکيلی که هرگز کلامی، خارج از چارچوب قوانين جهموری اسلامی سخنی بر زبان نرانده و همواره با آرامش و بسيار سنجيده و به دور از احساسات از موکلان خود دفاع کرده است، بسيار بی‌رحمانه و غير انسانی است.

ما به شدت نگران نسرين ستوده و فرزندان و خانواده و مادر ايشان هستيم و خواستار آزادی فوری و بی‌قيد و شرط ايشان بوده تا با به آغوش کشيدن فرزندان‌اش در مراسم ترحيم پدر شرکت کند.

مادران پارک لاله (مادران عزادار) هم چنين به ايشان و خانواده شان تسليت می‌گويند.  

 
 

محمدباقر ولدان، مسئول شورای سياستگذاری ائمه جمعه استان فارس و متهم اصلی حمله به مسجد قبا در شيراز، با قرار وثيقه از زندان آزاد شد. اين در حالی است که هنوز مسئولان رسمی هيچ گزارشی درباره اين حمله و عاملان آن ارائه نکرده‌اند. 
خبرنگاران سبز/ جامعه :
 آقای ولدان که به اتهام اخلال در نظم عمومی و آتش سوزی مسجد قبا با حکم دادگاه ويژه روحانيت دستگير شده بود، بر اساس گزارش‌ها با قرار وثيقه ۲۰۰ ميليونی از زندان آزاد شد.

بدين ترتيب متهم اصلی هتک حرمت مسجد آيت‌الله دستغيب و هدايت حمله‌کنندگان به اين مسجد، تنها يک هفته در بازداشت مانده است و اين در حالی است که هنوز مسئولان رسمی هيچ گزارشی درباره اين حمله و عاملان آن ارائه نکرده‌اند.
گفتنی است معاون شورای سياستگذاری ائمه جمعه کشور صبح امروز ادعا کرده بود نماينده شورای مذکور در استان فارس بازداشت نشده و تنها به عنوان مطلع احضار شده است.

اين در حالی است که حتی رسانه‌های راست‌گرا هم هفته گذشته بازداشت ولدان را تاييد کرده و گزارش داده بودند: "هفته گذشته سه نفر از روحانيون به نام‌های حجت‌الاسلام ضابط، اسفندياری و آذرنيا بازداشت شدند که در حال حاضر دو نفر آنها آزاد شدند و بعد از آن هم حجت‌الاسلام ولدان را که رئيس شورای سياستگذاری ائمه جمعه کهکيلويه و بويراحمد است، بازداشت کردند ولی حقيقتا حضور اين افراد در مسائل به خاطر دفاع از ولايت بود."

سايت اصلاح طلب صبح اميد در اين باره نوشته است: ولدان، نقش مهمی در ساماندهی نيروهای شخصی و حمله به مسجد قبا داشت که شنبه گذشته به همراه ۶ نفر از اعضای گروه طلاب روح‌الله دستگير شده بود. وی که متولد سال ۶۳ در شهر زرقان ـ ۲۰ کيلومتری شمال شيراز ـ است، پس از طی دروس حوزوی تا سطح ۹ به شيراز برگشت و به عنوان مشاور رئيس آموزش و پرورش فارس مشغول به خدمت شد. وی مدتی به سمت معاون شورای سياستگذاری ائمه جمعه فارس فعاليت کرد و مدتی هم معاون فرهنگی اداره کل اوقاف فارس در زمان تصدی سيد يدالله شيرمردی بود.

 
 

خبرنگاران سبز/آمار يا نقش مار؟:


 
 

من نمي‌دانم اوباما با چه رويي مي‌گويد به دنبال كمك به ايران است، چراكه اوباما هيچ‌گاه با ايران نبوده است و ايران هيچ پيامي نمي‌خواهد بلكه تنها يك جو غيرت مي‌خواهد كه به حرف‌هايي كه مي‌زنند، اعتنا كنند.
خبرنگاران سبز/سياست/بين الملل:
علی لاريجانی که ظهر امروز(۳ مهر) برای سفر يک روزه وارد شيراز شده بود، در مراسم يادواره سرداران و هزار و ۲۰۰ شهيد مرودشت اظهار داشت: من نمی‌دانم اوباما با چه رويی می‌گويد به دنبال کمک به ايران است، چراکه اوباما هيچ‌گاه با ايران نبوده است و ايران هيچ پيامی نمی‌خواهد بلکه تنها يک جو غيرت می‌خواهد که به حرف‌هايی که می‌زنند، اعتنا کنند.
به گزارش مهر، به گفته وی آمريکايی‌ها رفتاری را از خود نشان داده‌اند که بايد به آنها مدال شرارت بين‌المللی را دارد، آنها همواره به دنبال فريب‌کاری بوده‌اند و باوجود آنکه خودشان برای مذاکره دو نفر را فرستاده بودند، اما مسير را عوض کردند.
به گفته لاريجانی، آمريکا ستم مضاعفی را درحال حاضر سامان داده است و اگر ملت ايران عوامل پيروزی دفاع مقدس را به خوبی بشناسد، آمريکا نمی‌تواند با اين سر و صداها مانع اراده ملت شود و چون همان‌طور که در ميدان‌های ديگر شکست خوردند، درمقابل ايران نيز شکست می‌خورند.
رئيس قوه مقننه با اشاره به تاکيدات مقام معظم رهبری در اين مورد خاطرنشان کرد: لازم است مسائلی که موجب ايجاد اختلاف در کشور می‌شود، مطرح نشود و همگان تابع ولی‌فقيه باشند و همه دوستداران انقلاب تلاش کنند که موضوعات مسئله‌ساز در کشور مطرح نشود.

نماينده قم يادآور شد: در طول دوران دفاع مقدس، شورای امنيت بی‌آبرو هشت قطعنامه صادر کرد که تنها توصيه‌های کلی بود که روی سخن آنان به هيچ وجه به سمت متجاوز نبود، اما پس از فتح خرمشهر شرايط آنها تغيير کرد.
به گفته وی، در طول دوران دفاع مقدس توده مردم که پيروی روحانيت بودند با راهنمايی‌های امام و بزرگان يک صدا در مجلس بودند. اما عده‌ای در گوشه و کنار دل مردم را خالی می‌کردند.
وی با طرح اين سئوال که کسانی که پشت ملت را خالی کردند، سود بردند يا ملت ايران که راه اصيل انقلاب را دنبال کرد، ادامه داد: آمريکا پس از فتح خرمشهر سازمان جديدی را برای جنگ درنظر گرفت و بسياری از کشورهای منطقه را بسيج کرد که پشت سر صدام باشند و درمقابل استفاده صدام از سلاح‌های شيميايی سکوت کرده و در قطعنامه‌ها نيز هيچ اشاره‌ای به استفاده صدام از سلاح‌های شيميايی نشد و اين درحالی است که اين افراد امروز مدعی دفاع از حقوق بشر هستند.
رئيس مجلس شورای اسلامی صهيونيست‌ها را؛ افرادی نژادپرست دانست و گفت: ما با صهيونيست‌ها اختلاف مبنايی داريم و صهيونيست‌ها به دنبال فشار و غصب سرزمين مسلمانان هستند و تشيع و تفکر اصيل اسلامی هميشه با صهيونيست‌ها تباين ذاتی داشته است.
رئيس فراکسيون اصولگرايان معتقد است که؛ پس از جنگ آمريکا با روش ديگری ستم به ايران را ادامه داده است.
گفتنی است که مراسم يادواره سرداران و هزار و ۲۰۰ شهيد مرودشت با استقبال گسترده مردم مواجه شد و شنيده‌ها حاکی از آن است که قريب به ده هزار نفر در اين مراسم حضور يافتند و اين درحالی است که محل برگزاری مراسم خارج از شهر و زير چادر بود.

 
 

 طيف مدعيان دموکراسی بسيار گسترده است و همين‌طور طلب‌کنندگان آزادی وعدالت؛ ... درخواست عمومی ومطالبات مردم ايران نيز موجب شده گروههای سياسی تسليم اين خواست شده و شعارهای خود را بر اساس آن تنظيم کنند. ... حتی متقلبان انتخاباتی اخير و کودتاچيان نيز با وقاحت از دموکراسی می گويند، آزادی را می‌ستايند وعدالت ورد هميشگی زبان آنهاست. آقای خامنه ای هم از مردمسالاری می‌گويد، ضمن اينکه خود را نماينده خدا می‌داند.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
سير تحولات ورشد سياسی مردم در هر جامعه ای تاثير مستقيمی بر رفتار گروههای فعال سياسی وسياسيون آن جامعه دارد؛اين تاثير می تواند تاجايی باشد که گروههايی سياسی مطلقا دنباله رو خواسته های مردم شوند.با رشد دموکراسی ونهادهای دموکراتيک، اين روند شتاب افزونتری به خود گرفته وحکومتها رسما به عمله مردم وکارگزاران ملی تبديل شده اند.

اما در جوامعی که مردم به حقوق خود آگاهی کمتی دارند اين مسئله، کم رنگتراست. ملت ايران با اشراف به حقوق خود ازدهها سال پيش مستقيما وارد ميدان شده تا حاکمان را تابع خواسته‌های خود کند، اما در اين مسير با مشکلات زيادی مواجه شده است. برخی معتقدند عدم احساس نياز دولت به مردم، حداقل در زمينه اقتصادی که متکی بر پولهای بادآورده نفت وفروش ديگرذخايرملی است، يکی از موانع عمده در اين راه است. گرچه دلايل زياد ديگری هم شايد بتوان در اين زمينه برشمرد. به هر جهت قصد اين نوشتار پرداختن به اين موضوع نبوده وتنها نگاهی کوتاه وکلی به رفتارگروههايی است که مدعی پيگيری حقوق دمکراتيک مردم ايران می باشند.


طيف مدعيان دموکراسی بسيار گسترده است و همينطور طلب کنندگان آزادی وعدالت؛ واژه‌هايی آشنا برای ملتهای جهان. درخواست عمومی ومطالبات مردم ايران نيز موجب شده گروههای سياسی تسليم اين خواست شده و شعارهای خود را بر اساس آن تنظيم کنند.

امروز در ميان تمام طيف های سياسی ايرانی، از اقتدارگرايان حاکم تا سرنگونی طلبان، اين واژه ها معمول شده وطوری ترويج يافته است که هر کدام از آنها گويی به تنهايی مجسمه آزادی و دموکراسی هستند، در حاليکه رفتار و عمل آنها دقيقا خلاف آنرا نشان می دهد؛ تا جايی که حتی متقلبان انتخاباتی اخير و کودتاچيان نيز با وقاحت از دموکراسی می گويند، آزادی را می‌ستايند وعدالت ورد هميشگی زبان آنهاست. آقای خامنه ای هم از مردمسالاری می‌گويد، ضمن اينکه خود را نماينده خدا می‌داند.

اصلاح طلبان داخل و خارج کشور نيز داعيه داران دموکراسی هستند.بيش از تمام آنها سرنگونی طلبان و بر اندازان حکومت بر طبل دموکراسی کوبيده واسم گروههای خود را مزين به واژه های دموکراتيک و جمهوری کرده اند در حاليکه سابقه تاريخی و کارنامه تقريبا همه آنانی که روزگاری بر تخت فرمانروايی جلوس زده اند خلاف آنرا نشان می دهد و همينطور رفتار حزبی و فعاليت سياسی گروههايی که هنوز به قدرت نرسيده اند.

حال آنکه اگر مبنا مردمسالاری و حاکميت ملت است و هدفی جز اين نيست بايد به الزامات آن هم پای بند بود.نمی توان از حاکميت مردم سخن گفت، اما مردم را فقط به خاطر مطالباتشان در خيابانها به گلوله بست.نمی توان از آزادی گفت اما تمام آنانرا که کلمه ای در نقد قدرت حاکم بيان کرده اند،زندانی،شکنجه،محبوس،اعدام ويا آواره کرد.نمی توان از عدالت دم زد ،اما توان مادی ومعنوی کشور را در اختيار عده ای خاص گذارد تا آنان صرف خواسته های نفسانی خود و حذف و سرکوب و تحقير ديگران کنند.

 کارنامه گروههای سياسی که تاکنون به قدرت رسيده و قدرت مطلقه را در اختيار داشته اند،بيانگر اين نکته است که رفتار آنها هنگام داشتن حکومت و زمان دوری ازآن هيچ سنخيتی با هم نداشته است.به همان ميزان که در دوران هجران وفراق برحقوق مردم پای فشرده اند،پس از رسيدن به آن و سوار شدن بر اسب مراد، در خودکامگی چيزی کم نگذاشته و از دشمنی با دموکراسی و مردم شرمگين نشده اند.

انقلاب ۵۷ با آرمان دموکراسی پيروز شد و از توان مردم برای بر اندازی رژيم گذشته سود برد،اما پس از پيروزی تا مرحله تثبيت و ادامه اش فاصله آن از مردم پيوسته افزونتر شد تا جايی که هم اکنون تنها با گذشت ۳۰ سال در نقطه مقابل مردم قرار گرفته است.شاه نيز در مراحل ضعف و نياز از شاه و مردم ميگفت اما با اوج گرفتن قدرتش، کشور را تک حزبی کرد.کارنامه او هم، چون جانشينان مذهبی اش آکنده از مردم گريزی،مردم ستيزی و مقابله با خواست آنان و روشنفکران است. به هيچ انگاشتن ملت و نمايندگان آن در نهايت منجر به فروپاشی ارکان نظامش شد.در مجموع دموکراسی خواه بودن اين دسته از نيروها با مولفه قدرت نسبت عکس داشته و دموکراسی، آرمان سياسی دوران عزلت آنان از قدرت بوده است.

اما گروههايی که در مقاطعی از قدرت نسبی برخورداربوده اند؛از اين دسته  می توان به اصلاح طلبان کنونی اشاره کرد.رفتار اين دسته نيز گرچه تفاوتهايی را با دسته اول نشان ميدهد اما مشخصا بيانگر فاصله آنان با دموکراسی ،خصوصا در زمان داشتن قدرت است.اين گروهها در زمان حيات بنيانگذارجمهوری اسلامی از سهم بيشتری در قدرت برخورداربودند،قوه قضائيه،اکثريت مجلس ودولت در دست آنان بوده است و نيروهای نظامی وشبه نظامی چون سپاه وبسيج درآن مقطع  در آرايش سياسی نيروهای چندان تاثيرگذارنبودند.علاوه بر اين در مقايسه با جناح رقيب از سهم پشتيبانی بيشتری در حمايتهای مستقيم رهبری وقت بهره مند بودند.کارنامه اين دسته نيز آکنده ازرفتارهای غيردموکراتيک ومواجه شدن با مطالبات مردم درآن مقطع است.هدف ،مرور تاريخچه آن مقطع نيست اما متاسفانه اين برگ تاريخ را همچون اجزا ديگرش نمی توان از لابلای صفحات آن زدود.

 با کاسته شدن سهم اصلاح طلبان از قدرت، مطالبات مردم گرايانه و انسان محور آنان روز به روز زيادترشد. حذف آنان از قدرت سياسی با اصلاح قانون اساسی وعزل نخست وزيری ،تسويه آنان از قوه قضائيه ودر نهايت حذف کامل آنان پس ازانتخابات مجلس چهارم موجب همسويی آنان با مردم شد.روزنامه های سلام و جهان اسلام به کانونهای پر طپش آرمانهای دمکراتيک مبدل شدند وبه پيگيری جدی بخشی ازمطالبات مردم پرداختند.اصلاح طلبان پس از۵ سال دوری از قدرت چنان با مردم هم آوا و نوا گرديدند که در دوم خرداد سال ۷۶ موفق شدند بی نظيرترين حماسه انتخاباتی را همراه با مردم رقم زنند.

مقاومت جناح رقيب در برابر سياستهای دولت اصلاحات وکارشکنيهای مستقيم شخص رهبری گرچه از عوامل  مهم درعجزآنان از برآورده کردن خواسته های مردم بود اما عملکرد آنان دردوره های مختلف نشان دهنده شيدايی آنان به اصل قدرت است تا چيستی قدرت.

اصلاح طلبان حکومتی هميشه برحضور در قدرت انديشيده و به تلاش خود در اين زمينه اصرار ورزيده اند و اينکه چه مبدا ومعادی برآن مترتب باشد از اهميت چندانی نزد آنان برخوردار نبوده است.آنها برای تداوم حضور خود در قدرت، نيروهای سياسی کشور را به خودی و غير خودی تقسيم کرده و با جای دادن خود در ميان خوديها سعی کرده اند تا  سهمی از کيک قدرت نصيبشان شود،هر چند  چانه زنی  وتلاشهای آنها درگذشته مثمر ثمر واقع نگشته وتماميت خواهی برادران رقيب در جناح مقابل اين مجال را ازآنان گرفته است.

رفتارآنها در زمان آقايان خمينی و خاتمی در مجموع گواه اين است که دموکراسی برای آنان کارکرد شعاری داشته و ابزاری برای نيل به مقصود بوده است.کارنامه عملی و نگاه آنان به قدرت به گونه ای بوده است که سعی داشتند مدلی از حاکميت دوگانه ر،ا  غافل از اينکه دو پادشاه در يک اقليم نمی گنجند،برای مردم ترسيم کنند.آنها منابع دوگانه زمين وآسمان رابرای قدرت قائل بوده وبه همين دليل نهادهای قدرت را در جمهوری اسلامی به دو بخش انتصابی و انتخابی می کنند.

بخش انتصابی مطلقا در حيطه اختيارات ولی فقيهی است که از طرف خدا نصب و توسط خبرگان کشف شده است و بخش انتخابی که  با رای مردم شکل ميگيرد.در سالهای گذشته چون بخشهای انتصابی حکومت نگاه خوشی به آنان نداشته،آنها تلاش نموده اند تا با کمک مردم سهمی از بخش انتخابی را نصيب خود کنند.اما چون بخش انتصابی خود را منتسب به خدا می داند تمايلی به حضور برگزيدگان مردم در کنار خود نشان نداده است ودر نتيجه آنان از رسيدن به آنچه که در طلبش بوده اند،بازمانده اند. چنين اتفاقی در زمان هيچکدام از دو رهبر جمهوری اسلامی نيفتاده است که منتخبان مردم جايی در حکومت پيدا کنند.

تلاش اصلاح طلبان حکومتی در ساليان اخير بر اين مقوله استوار بوده و به همين دليل می بينيم که اين گروه دموکراسی خواهان برخلاف آن دسته که در اردوگاه اپوزيسيون خيمه زده وهميشه به تحريم انتخابات مبادرت نموده اند،سعی داشته اند با مبارزاتی که از نظر خود آنان پارلمانتاريک محسوب شده به بخشی از قدرت دست يابند. آری، در نگاه گذشته آنان به حکومت،دموکراسی تمام عيار وجمهوريت ناب جايی نداشته وآنان تنها بخشی از قدرت را برای مردم می خواستند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است، نه تمام آنرا.

علاوه بر اين، با تقسيم نيروهای کشور به خودی و غير خودی علنا ورسما خواستارحذف بخش عظيمی از نيروهايی می شدند که از نظر آنان غير خودی بودند. گرچه، هر کدام ازآنها نماينده فکری و سياسی بخشی از جامعه به شمارآمده و حذف آنان به معنی ناديده گرفتن حقوق بخشی از مردم تلقی می شد.

آنچه که بدان اشاره شد مدل دموکراسی خواهی اين دسته از نيروها از پيدايش جمهوری اسلامی تاکنون بوده است.اين نيروها در حال حاضر، در کانون تحولات  سياسی وبه عنوان طلايه داران  مردمسالاری در داخل کشور مورد توجهند و چون وضعيت سياسی آنان در حال حاضراخراج از نظام حاکم بوده ، درمرکز ثقل مبارزه با استبداد قرار گرفته وبسياری ازمردم وگروههای سياسی نيز به آنان چشم دوخته اند؛لذاخواسته يا ناخواسته، مسووليت تاريخی بزرگی  به دوش آنها افتاده وهرگونه لغزش از مسير مطالبات عمومی، شرايط دشوار سياسی آنان را دشوارتر خواهد کرد.

البته ازتلاشهای اين گروهها برای مردم سالاری نيز نبايد صرفنظر نمود و تنها با ديدی يکسونگر به قضاوت نشست .فعاليتهای آنان و هزينه ای که در اين زمينه پرداخته اند،بسياربوده است که شايد به دليل نوع نگاه آنان به قدرت، غالبا توام با شکست شده و جوانه های نوپای آن بر زير سم اقتدارگرايان پايمال گرديده است. نبايد از ياد برد که نهادينه کردن اصطلاحات دموکراتيک و کشاندن آن به لايه های عميق جامعه ازکارکردهای والای اصلاح طلبان در دوران خاتمی ويکسال اخير بوده است که باعث بيداری بخشهايی از جامعه وآشنايی با حقوق خود شد. کرامت انسانی، ايران برای همه ايرانيان،زنده باد مخالف من،آزادی در عرصه انديشه، منطق در عرصه گفتگووقانون در عرصه عمل شاه بيت مغازله اصلاح طلبان با مردم برای سير جامعه به دموکراسی بوده اند که مسلما تاثير شگرف خود را درپروسه دمکراتيزه شدن کشور در دراز مدت خواهند گذاشت.

و اما گروه سوم؛ اين دسته از نيروهای سياسی هيچگاه بر مسند امور نبوده و پيوسته درصف مخالفان بوده اند،هم بر عليه نظام سلطنتی وهم بر عليه جمهوری اسلامی جنگيده اند.تعميمم رفتارهای گروههای ذکر شده بر اين دسته شايد علمی ومنصفانه نباشد،اما نگاهی به رفتار آنان در دوران مبارزه وقبل از رسيدن به قدرت نشان می دهد که آنان نيزقرابت چندانی با مفهوم دموکراسی و عمل دموکراتيک ندارند گرچه صدای دموکراسی خواهی آنان نيز چون دو گروه پيشين گوش نواز است.

نمی توان از دموکراسی سخن گفت وبرای آن جنگيد درحاليکه هيچ تعهدی به الزامات آن نداشت.آيا می توان پرچم مبارزه برای حاکميت مردم را برافراشت اما مدام به نفی وطرد ولعن ديگر گروههای سياسی که هر کدام نماينده بخشی از مردمند، پرداخت؟سعه صدر وتحمل همديگر، رکن رکين و استوار در يک نظام دمکراتيک است،اما اين گروهها وقتی حاضر نباشند در دوران  نياز همديگر را تحمل کنند، چگونه در دوران بی نيازی و رسيدن به قدرت، حاضر به رسميت شناختن حقوق همديگر خواهند شد؟

اينها نيز چون گروههای قبلی در خودی و غيرخودی کردن نيروها چيزی کم نگذاشته اند. دموکراسی فقط در روياها وآرزوهای آنها تکوين يافته، اما شيوه عمل آنها برخلاف آن بوده است.آنها با شيوه های غير دموکراتيک حتی اگر موفق به تغييرنظام شده ونظامی جديد مستقر کنند ،مجبور خواهند شد برای حفظ آن ازهمان شيوه ها استفاده کنند . چون عامل بقای هرپديده ،همان عامل به وجود آورنده آن است.

نتيجه گيری: کارنامه سياسيون ،چه قدرتمندان بالفعل که روزگاری قدرت آنها به فعليت رسيده،چه قدرتمندان بالقوه يا همان اپوزيسيون که در کمين قدرت نشسته اند، نشان می دهد که دموکراسی بيشتر ملعبه زبانی و شعاری آنان برای جلب اعتماد مردم و کسب قدرت بوده است تا اينکه خط و مشی و مرامی سياسی باشد برای رسيدن به حقوق مردم.در يک دسته بندی کلی نيروهای سياسی را به سه دسته می توان تقسيم کرد.

۱ـ گروههايی که به حکومت رسيده اند و تمام قدرت را در اختيار داشته اند،به نحوی که قدرت مطلق نصيب آنان بوده است.آنها پس از کسب قدرت منافع خود را در تضاد با منافع مردم ديده و بر عليه مردم اقدام کرده اند . در دوران نيازبه مردم، دموکراسی خواه بودنداما پس ازتثبيت قدرت و مطلقه شدن آن نايب و سايه خدا شده و شمشير غضب خود را بر فرق دموکراسی فرود آورده اند.

۲ـ گروههايی که به حکومت رسيده اما تنها بخشی از قدرت را در اختيار داشته اند،آنها نيز در دوران هجران،عزلت و فراق از قدرت تماما دموکراسی خواه بوده اما پس از رسيدن به آن برای کسب اجزا باقيمانده همچنان نياز به مردم داشته اند پس مردم را به کل به فراموشی نسپرده ا ند.در اين دسته می توان از اصلاح طلبان امروز و مليون زمان شاه مثال زد.همچنان که امروزه اصلاح طلبان حاضر نيستند از قانون اساسی عبور کنند، می بينيم که پيشوای مبارزان، دکتر مصدق نيز از خط قرمز سلطان عبور نکرد.

۳ـ گروههايی سياسی که اصلا به قدرت نرسيده اما در پی کسب آن بوده اند،اينها اساسا با نفی هويت سياسی گروههای رقيب اصالت دموکراسی خواه بودن خود را زير سئوال برده اند.گرچه از دموکراسی خواهی زياد گفته اند،اما عملا بر خلاف آن گام برداشته اند.

انتظارات:
۱ـ نيروهای سياسی حاکم.آنها هنوز به دروغ از دموکراسی می گويند اما مست باده قدرتند،نه توان شنيدن دارند نه تمايلی به آن .با آنان نمی توان سخن گفت و انتظاری هم از آنان نمی توان داشت.فقط می توان  ياد آورشد که نگاهی به سرنوشت خود کامگان و زمامداران همانند بياندازند و قدری برسرنوشت خود وقضاوت تاريخ نسبت به عملکردشان بينديشند.

۲ـ اصلاح طلبان و بخشی از نيروهای ميانه رو در ميان اقتدارگرايان.اين گروهها بايد به تجربه دريافته باشند که اگر مصلحتی هست در ميان مردم و بودن با آنان است و اگر آخرتی که بدان  باورمندند، باز هم در رعايت حقوق مردم و به تعبيری برآوردن حق الناس. نه ،همراهی با  آنان که خود را به دروغ نمايندگان خدا معرفی کرده اند تا به نام خدا بر حقوق مردم بتازند.تجربه خاتمی در رسيدن به قدرتی که خالی از اراده بوده است وتجربه موسوی در نرسيدن به همان نوع قدرت عليرغم اراده عمومی ملت، کافی است که اين گروهها به نگاهی جديد در نگرش به ساختار قدرت درجمهوری اسلامی دست يابند.
مرزبنديهای تصنعی خودی وغيرخودی را که در گذشته داشته اند در هم شکسته ودست تمام افرادی را که به حاکميت مردم بر خاسته اند بفشارند.اکنون هنگام سفر به تاريخ وسيروسياحت در احوال گذشتگان نيست،آنچه که پيش روست خيل عظيم مردم و حقوق پايمال شده آن زيرپای امپراطوری جورو دروغ است .همان طور که بسياری از مردم وفعالان سياسی که برای رسيدن به شاهد مقصود از همه چيز خود گذشته ودر اين راه متحمل هزينه های فراوان شده اند وتعداد کثيری که  در زندانها که تاوان آرمانگرايی ملت را می پردازند.  واقعيت تلخ موجود در روند جنبش سبز، ناهمگونی خواسته های بدنه ورهبران آن می باشد.از رهبران جنبش انتظار می رود به همان ميزان که به اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکيد می کنند ،آن هم قانونی که خدا را از آسمان به زمين کشيده است تا سهمی از قدرت اداره جامعه را به او ببخشد، مطالبات مردم را به درستی شناسايی و استراتژی خود را براساس آن تنظيم کنند.

۳. گروههای سياسی اپوزيسيون .اين گروه ها سالهاست شعار دمکراسی سر ميدهند اما عملاً در خلاف جهت آن گام برداشته اند. از اين گروه ها انتظار ميرود جزم انديشی ، خود محوری ، خيالبافی ها و مرزبندی های اساساً کاذب با گروههای ديگرو نفی همديگر را به کنار زده و از اين تصور که هر کدام يک ناجی برای ملت اند دست بردارند. به جای رويای حاکم شدن بر مقدرات کشور، به حاکم شدن مردم بينديشند و مصلحت مردم را که همانا حاکميت آنان است بر منافع گروهی مقدم بشمارند، زيرا تا زمانی که مردم حق انتخاب کردن را به دست نياورند، آنها نيز حق انتخاب شدن نخواهند داشت .لذا انتظار اين است که همگی با تکيه بر اصول مشترک و حداقل ها در جهت همان اصول دمکراسی خواهی که همگی شعار آن را ميدهند گام برداشته و هر کدام از آنها قبل از آنکه در توهم رسيدن به قدرت با حذف ديگران باشند به همراهی با مردم و سايرين برای برآورده ساختن حقوق ملت بينديشند.

اين نکته مهم تحت هيچ شرايطی نبايد فراموش شود که وظيفه نيرو های سياسی خارج از کشور به مراتب بيشتر از نيرو های سياسی داخل کشور است . اپوزيسيون داخل ،اسير چنگال ديکتاتور بوده و در شرايط بسيار بغرنجی برای مديريت ، برنامه ريزی و هدايت بدنه جنبش به سر ميبرد.

اين گروه ها که در حاشيه امن نشسته اند و دائماً در حال خرده گيری و اشکال گيری از اپوزيسيون داخل کشور هستند تا کنون بدون اينکه مشخص کنند چه تاثيرمثبتی در روند جنبش داشته اند  تنها به بالا بردن مطالبات مردم پرداخته اند بدون اينکه هيچ راه کاری برای پيگيری آن ارائه کنند و باعث افزايش هزينه هايی شده اند که بدنه جنبش در حال پرداختن ميباشند . لذا انتظار اين است که با تعريف روشنی از موقعيت و نسبت خود با جنبش، ياری رسان مردم در جهت مطالباتشان باشند.
(+)

 
 

بالغ بر ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه خاور مدت هفت ماه است هيچگونه حقوق و مزايايی از کارخانه دريافت نکرده‌اند.
خبرنگاران سبز/ جامعه/ کارگران:

به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا) ۳۰۰ کارگر مرد و زن شاغل در کارخانه ریسندگی خاور با تجمع در مقابل استانداری گیلان خواستار رسیدگی به مشکلاتشان شدند. بر اساس این گزارش، يکی از کارگران اين کارخانه می‌گوید: بالغ بر ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه خاور مدت هفت ماه است هيچگونه حقوق و مزايايی از کارخانه دريافت نکرده‌اند.

به گزارش ايلنا، وی که خواست نامش فاش نشود، افزود: مديرعامل کارخانه وام سنگينی برای بهبود وضعيت کارخانه گرفته اما تا کنون برای بهبود وضعيت کارگران اقدامی انجام نداده است.

يکی ديگر از کارگران اين کارخانه نيز با بيان اينکه تا دو ماه گذشته کارخانه بالغ بر هشت تن نخ توليد کرده و به فروش رسانده است، گفت: اين کارخانه از لحاظ توليد و فروش محصول مشکلی ندارد.

وی سهل‌انگاری مدير کارخانه را موجب به وجود آمدن اين وضعيت بحرانی برای کارگران خواند و تصريح کرد: مسئولان استانی نيز به وعده‌های خود عمل نمی‌کنند و هيچ نتيجه‌ای از جلسه اخير کميسيون صنايع و معادن استان درباره اين وضعيت حاصل نشده است.

در اين تجمع که حدود ۳۰۰ نفر از کارگران مرد و زن کارخانه ريسندگی خاور رشت حضور داشتند، با بيان مشکلات حقوق معوقه خود را مطالبه می‌کردند.

 
 

بدین ترتیب، در نتیجه این تحریم‌ها که تا حیاط خلوت ایران نیز کشیده شده است ایران می‌باید بهای بسیار بیشتری برای خرید سوخت بپردازد و از معاملات معمول خود با شرکت‌های دیگر نیز محروم می‌شود.
خبرنگاران سبز/ اقتصاد/ تحریم‌ها:
عدم تحویل سوخت به هواپیما‌های ایرانی که ابتدا از آلمان شروع شد و به کشورهای دیگر نیز کشیده شده اکنون در کویت که خود را یکی از کشورهای نزدیک به ایران می‌داند نیز تکرار می‌شود. جالب اینجاست که این عدم تحویل سوخت به دلیل رعایت تحریم‌های سازمان ملل نیست، بلکه نتیجه تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن،‌روسیه و کره علیه ایران است.

خبر خودداری تحویل سوخت را وبگاه تابناک از قول «ناصر المضف» مديرکل شرکت کويتی «KBI» در گفت‌وگویی با روزنامه «السياسه» عنوان کرد. وی در این گفت‌وگو گفته است: «تبادل سوخت ما با ايران حدود ۵ ميليون دلار در سال است که از اين پس قطع خواهد شد. البته اکنون دو شرکت ايرانی در فرودگاه کويت مستقر هستند که می توانند سوخت هواپيماها را آزاد تهيه کنند و هواپيماهای ايرانی را سوخت رسانی کنند. خريد سوخت و سوختگيری غير مستقيم در فرودگاه های بين المللی منافی حريم ها نيست.»

این گزارش می‌افزاید که بر اساس تحريم های جهانی عليه ايران، اين شرکت از سوخت گيری هواپيماهای ايرانی که عازم فرودگاه های اروپايی هستند، معذور است.

بدین ترتیب، در نتیجه این تحریم‌ها که تا حیاط خلوت ایران نیز کشیده شده است ایران می‌باید بهای بسیار بیشتری برای خرید سوخت بپردازد و از معاملات معمول خود با شرکت‌های دیگر نیز محروم می‌شود.

 
 

يحيي رحيم صفوى با سمت مشاور عالى على خامنه‌اى در نيروهاي مسلح ،هم صدا با محمود احمدى نژاد حادثه ۱۱سپتامبر را ترفند استراتژيک سران موساد و آمريکا در راستای تحريف اذهان عمومی جهان عنوان کرد و افزود: امريکا و رژيم صهيونيستی با راه‌اندازی اين حادثه عوام فريبانه درصدد توجيه استراتژيکی اسلام ستيزی در دنيا هستند.
خبرنگاران سبز/ سياست/بين الملل:
 به گزارش خبرگزاری فارس از شهرکرد، يحيی رحيم صفوی بعدازظهر امروز در جمع فرماندهان و بسيجيان سپاه قمر بنی هاشم چهارمحال و بختياری حادثه ۱۱سپتامبر را ترفند استراتژيک سران موساد و آمريکا در راستای تحريف اذهان عمومی جهان عنوان کرد و افزود: امريکا و رژيم صهيونيستی با راه‌اندازی اين حادثه عوام فريبانه درصدد توجيه استراتژيکی اسلام ستيزی در دنيا هستند.
مشاور با بيان اينکه دشمنان با هتک حرمت به ساحت مقدس قران کريم پروژه اسلام هراسی و اسلام‌ستيزی خود را تکميل کردند، افزود: اهانت جنون آميز و وقيحانه دشمنان اسلام به کامل‌ترين کتاب آسمانی بيانگر اوج رذالت و پستی آنان به اسلام ناب محمدی بود که در اين راستا متأسفانه کشورهای عربی هيچگونه موضعی از خود نشان ندادند.
صفوی اقتدار نظام جمهوری اسلامی را منوط به تبعيت از اصول و ارزش‌های اسلامی و مرهون خون شهدای هشت سال دفاع مقدس دانست و افزود: انقلاب اسلامی ايران با سازه قرآنی، رهبری ولايی و ساختار الهی با گذشت چند دهه، با عظمت و پشتوانه عظيم مردی اقتدار خود را در سراسر جهان به منصه ظهور گذاشته است.
وی با بيان اينکه جهان غرب همواره به دنبال تحميل اراده و خواست خود به جوامع اسلام است، گفت: ارتقای بينش و بصيرت در امت اسلامی مهم ترين راهکار در راستای بی اثرکردن اهداف شوم و پليد جهان غرب به شمار می رود.
وی نظام جمهوری اسلامی را پرچمدار رهايی و سعادت امت اسلام دانست و افزود: دشمنان اسلام، اسلام ناب محمدی و قرآن را نشانه گرفته اند چراکه دريافته اند که موتور محرکه پيشرفت و عزت ملت ايران دين مبين اسلام است.
صفوی ساختار حکومت و کيفيت رهبران سياسی را از مهم‌ترين مؤلفه‌های تأثيرگذار در اقتدار ملی يک کشور دانست و تصريح کرد: کارآمدی و مقبوليت مديران، مردمی بودن مسئولان حکومتی، قانون‌گرايی در ميان آحاد ملت و کارگزاران، برخورداری از موقعيت سياسی، جمعيتی و تمدن اسلامی، اقتصاد پويا، سرمايه‌گذاری داخلی و خارجی، سياست خارجی و برخورداری از خصايص و ويژگی‌های فردی از قبيل ايثار و شهادت از ديگر مؤلفه‌های تأثيرگذار در اقتدار ملی يک کشور محسوب می شود.
صفوی با اشاره به عوامل تأثيرگذار در اقتدار نيروهای مسلح در کشور گفت: برخورداری از اقتدار مناسب در نيروهای مسلح از لحاظ کيفيت، کميت و انگيزه، برخورداری از ايدئولوژی، تجهيزات و آموزش نيروهای مسلح در رده های مختلف، برخورداری از قدرت پشتيبانی، استراتژيکی، تاکتيکی، افزايش قدرت ملی از ديگر عوال تأثيرگذار در اقتدار نيروهای مسلح در کشور به شمار می رود.   

 
 

با توجه به این واقعیات و اینکه روسیه و چین با وتو نکردن قطع‌نامه‌های تحریم علیه ایران در سازمان ملل عملا خنجری تاریخی بر پشت دوست امیدوار خود زدند و از ایران تنها به عنوان کارتی برای معامله با غرب و آمریکا استفاده کردند، آیا اکنون نوبت ترکیه است که از موقعیت نبود هم‌پیمان بین‌المللی قابل اعتماد و از بین رفتن مشروعیت داخلی حکومت ایران در جهت منافع خود استفاده کند؟ آیا ایران همچنان در پشت ادعاهای بزرگ، کارت بازی دیگران باشد؟
خبرنگاران سبز/ سیاست خارجی/ سرمقاله:
 وقتی دولت نهم احمدی‌نژاد سرکار آمد سياست تنش‌زدايی خاتمی را کنار گذاشت و نگاه به شرق را جانشين آن کرد برای همين هم اميد داشت که در بتواند عضويت پيمان شانگهای که روسيه و چين بزرگترين بازی‌گران آن بودند را بدست بياورد که اين اميد هيچگاه محقق نشد.

در يک سال اخير و بعد از کودتای انتخاباتی خرداد گذشته با از دست رفتن مشروعيت داخلی و خارجی نظام و همچنين خشم مردم ايران از روسيه و چين که حاميان اين کودتا ديده شدند و همزمان با بالا گرفتن همگرايی بين‌المللی بر اعمال فشارها و تحريم‌های بيشتر عليه ايران بتدريج روسيه نيز حساب خود را از دولت احمدی‌نژاد جدا کرد و به همراهان غربی خود پيوست و در آخرين تحول روسيه نيز عليه مقامات هسته‌ای ايران منع ورود به خاک روسيه را اعمال کرد و معامله فروش موشک‌های اس-۳۰۰ را لغو کرد.

در کنار اين تحولات، ايران که به سبب حادثه شکستن محاصره دريايی غزه توسط گروه خيريه ترکيه‌ای که منجر به جان‌ باختن نه نفر از کنش‌گران صلح‌خواه سوار بر کشتی ترکيه‌ای شد و پيمان سه جانبه ايران، ترکيه و برزيل برای مبادله سوخت هسته‌ای و همچنين پيروزی حزب حاکم ترکيه در تغيير قانون اساسی به نفع خود، به ناگاه ترکيه در قامت دوست و متحد جديد ايران ظاهر شد طوری که خبرهايی مبنی بر کمک ۲۵ ميليون دلاری ايران به حزب عدالت و توسعه (حزب حاکم) برای مبارزات انتخابی آينده آن توسط نشريه ديلی تلگراف بريتانيا منتشر شد.

به اين ترتيب ايران که از غرب رانده و از شرق رانده شده بود مجبور شد به ترکيه که همه‌گاه رقيبی فرصت‌طلب و بی‌اخلاق در مناسبات تاريخ دو کشور ديده شده است روی بياورد.

برکسی پوشيده نيست که رونق اقتصادی ترکيه در ده‌های ۸۰ و ۹۰ ميلادی مديون واردات بی‌رويه ايران از ترکيه و سيل سخاوتمندانه توريست‌هايی بود که از ايران خفقان زده و تاريک به ترکيه سرازير می‌شد. از سوی ديگر بدون يادآوری رقابت‌های تاريخی ميان دو کشور، واقعيت اين است که ترکيه (که عضو فعالی از پيمان نظامی ناتو است) حتی در زمان زمامدادری حزب اسلامی عدالت و توسعه هم‌پيمان نظامی اسراييل باقی ماند و زمينه‌های حضور اسراييل در شمال عراق را فراهم کرد. اگر اين شواهد تاريخی کافی نيست می‌توان به گفته رييس جمهور عبدالله گل که به گزارش وبگاه بلومبرگ جمعه در نشست شورای روابط خارجی در نيويورک بيان کرد توجه کرد: « روابط قديمی و محکمی ميان آنکارا و تل‌آويو وجود دارد و ترکيه نخستين کشوری است که در سال ۱۹۴۹ ميلادی اسرائيل را به رسميت شناخت... بايد تاکيد کنم که ترکيه و اسرائيل دوست يکديگر هستند.»

با توجه به اين واقعيات و اينکه روسيه و چين با وتو نکردن قطع‌نامه‌های تحريم عليه ايران در سازمان ملل عملا خنجری تاريخی بر پشت دوست اميدوار خود زدند و از ايران تنها به عنوان کارتی برای معامله با غرب و آمريکا استفاده کردند، آيا اکنون نوبت ترکيه است که از موقعيت نبود هم‌پيمان بين‌المللی قابل اعتماد و از بين رفتن مشروعيت داخلی حکومت ايران در جهت منافع خود استفاده کند؟ آيا ايران همچنان در پشت ادعاهای بزرگ، کارت بازی ديگران باشد؟

 
 

به نظر می‌آید که دولت به این موضوع نه به عنوان مکانیزمی برای اصلاح قیمت، بلکه به عنوان مکانیزمی برای کسب درآمد و توزیع رانت میان اقشار آسیب‌‌پذیر با مقاصد غیراقتصادی فکر می‌‌کند که اگر با این اهداف اجرا شود اقتصاد نابود می‌شود.
خبرنگاران سبز/ اقتصاد:

 ميزگرد تخصصی «هدفمند کردن يارانه‌ها: نگاه بخش خصوصی» از سوی اتاق بازرگانی و صنايع و معادن مشهد و مرکز تحقيقات و بررسی‌های اقتصادی اتاق ايران، در محل اتاق مشهد برگزار شد.

به گزارش ايلنا، حجت‌السلام و المسلمين سبحانی‌نيا رئيس مجمع نمايندگان استان خراسان رضوی و عضو هيات رئيسه مجلس در اين نشست گفت: طرح هدفمند کردن يارانه‌ها زيرمجموعه يکی از هفت طرح زيرمجموع طرح تحول اقتصادی است و هر کدام از اين طرح‌ها بايد در جای خود اجرا شود تا به نقطه مطلوب برسيم.

او افزود: همه موافق بوديم که روش فعلی پرداخت يارانه روش مناسبی نيست. مجلس مباحث کارشناسی ويژه‌ای را بر روی طرح تحول اقتصادی انجام داد و در نهايت در مجلس به تصويب رسيد. آنچه مجلس تصويب کرد با آنچه دولت ارائه کرده بود متفاوت بود که از جمله تفاوت در زمان اجرا بود که با بحث‌های کارشناسی عميق بر ۵ ساله بودن زمان اجرا تاکيد کرد. همچنين در تخصيص منابع حاصل تصويب ۳۰ درصد به بخش توليد بود که نظر دولت بر ۱۵ درصد بود. اين براساس توانمندسازی بخش توليد و حمايت از بخش توليد صورت گرفت.

وی با تاکيد بر بحث نظارت مجلس گفت: مجلس حتما بايد بحث نظارتی را برای حصول به نتايج دنبال کند.
محمد بحرينيان، رئيس کميسيون اقتصاد کلان اتاق ايران نيز در اين ميزگرد تخصصی با تاکيد بر اين نکته که هدفمندسازی يارانه‌ها قصدش اين است که قيمت حامل‌های انرژی را به اصطلاح به قيمت‌های واقعی نزديک کند، گفت: بنگاه‌ها و شرکت‌ها هم به تدريج به مديريت انرژی در کوتاه‌مدت توجه می‌کنند و انتظار اين است که در درازمدت به سمت تکنولوژی‌هايی که به اصطلاح موجب صرفه‌جويی در مصرف انرژی شود خواهند رفت. اما يک نکته ظريف و مهم در اينجا قابل طرح است، اگر شما تورم داخلی را به دنبال هدفمندی داشته باشيد که مثلاً ۳۰ تا ۴۰ درصد باشد و قيمت انرژی را تثبيت کنيد مجدداً قيمت نسبی پايين می‌آيد و هدف کاهش مصرف انرژی برآورده نمی‌شود.

وی گفت: ابتدا يک نوع شوک قيمتی است که به بازار کالاها وارد می‌شود که همان اثر مستقيم است. به دنبال ورود اين شوک به بازار يک آثار ثانويه ايجاد می‌شود که سبب شوک‌های قيمتی بعدی می‌شود و در مراحل بعدی منجر به شکل‌گيری تقاضای افزايش دستمزدها می‌شود که منجر به مارپيچ دستمزد- قيمت می‌شود و با افزايش دستمزدها مجدد قيمت‌ها رشد می‌يابد و يک عامل جديدی نيز وارد صحنه می‌شود.

او معتقد است که دولت حداکثر می‌تواند بخشی از هزينه اضافی مستقيم يعنی اثر مستقيم يارانه را جبران کند اما اثرات غيرمستقيم را که موجب پايين آمدن قدرت خريد حقوق‌بگيرها شده را نمی‌تواند جبران کند.

وی ادامه داد: از طرف ديگر صنايع انرژی‌بر وقتی قيمتشان به شدت بالا رفت، اول اينکه صادراتشان متوقف می‌شود و بايد زير ظرفيت کار کنند و قيمت داخلی آنها بالا می‌رود و واردات از کشورهای ديگر می‌تواند جايگزين محصول اينها شود پس بازارشان منقبض می‌شود و رکود صنعتی ايجاد می‌شود، توجه کنيد که ما در مرز تحريم اقتصادی نيز هستيم.

بحرينيان افزود: حال اگر يارانه کافی به صنايع انرژی‌‌بر داده نشود وضعيت رقابتی خود را از دست می‌دهند و اگر نرخ ارز را تثبيت کنيد همچنان توان رقابتی اين صنايع بيش از پيش پايمال می‌شود. بنابراين بايد در يک بستر وسيع‌‌تری اين پيامدها را ديد و ارزيابی کرد و يک بسته سياستی همراه اين، بايد وجود داشته باشد.

او ادامه داد: البته در اينکه هدفمندی ساليان درازی است ضروری بوده و به تعويق افتاده هيچ ترديدی نبايد کرد. دو قيمت در کشور ما خيلی ناجور تعيين شده، يک قيمت ارز و ديگری قيمت انرژی. ما می‌‌خواهيم دوباره يک اصلاح قيمتی عمده بکنيم. اين اصلاح قيمتی را ما با چه وضعيتی شروع می‌کنيم، در بستری شروع کرديم که رکود اقتصادی داريم، تورم بالا داريم، بيکاری بالاست، تحريم اقتصادی داريم، سياست‌های مالی پولی دولت اصلاً انقباضی و مسوولانه نيست و دولت با کسری بودجه عظيمی مواجه است. اقتصاد ما بيمار است و از پيامدهای رونق نقدی آسيب ديده است.

وی افزود: اصلاحات قيمتی به صورت ارز و انرژی می‌تواند به تنش‌های اجتماعی وسيع بيانجامد و در واقع انجاميده است. بنابراين بحث اين است که برای اجرای اين طرح زمان مناسبی نيست. اما حال که قرار است طرح اجرا شود، بايد به‌تدريج اجرا شود.

او گفت: به نظر می‌آيد که دولت به اين موضوع نه به عنوان مکانيزمی برای اصلاح قيمت، بلکه به عنوان مکانيزمی برای کسب درآمد و توزيع رانت ميان اقشار آسيب‌‌پذير با مقاصد غيراقتصادی فکر می‌‌کند که اگر با اين اهداف اجرا شود اقتصاد نابود می‌شود.
وی ادامه داد: پس بطور خلاصه می‌توان گفت که اولا تا وقتی بستر اجرای سياست آماده نشده اين سياست نبايد اجرا شود، ثانياً بايد تدريج را رعايت کنيم و سوم بايد بسته‌‌های حمايتی از خانوارها و صنايع خيلی هوشمندانه طراحی شود و ظرفيت‌های اجرايی برای اجرای اين کار وجود داشته باشد که به نظر می‌آيد اينها وجود ندارند و من خوش‌بين نيستم نسبت به رسيدن به اهداف موردنظر. با اجرای هدفمندی صادرات ما به شدت آسيب می‌بيند، برای جبران اين آسيب‌پذيری نرخ ارز بايد به تناسب تورم داخلی منهای تورم بين‌المللی تغيير کند. نبايد اول سراغ ارز رفت، بلکه اول بايد سراغ نرخ تورم رفت. برای هر دو قيمت ارز و انرژی، اول بايد تورم را کنترل کرد.

بحرينيان افزود: اگر نرخ تورم را کنترل نکنيد اين دور باطل ادامه می‌يابد. صنعت و تجارت بايد خود را برای روزهای سخت‌تری آماده کنند و دو کار از دستشان بر می‌آيد يکی اين است که در سطح مديريت توليد تلاش کنند که بهای بيشتری به مديريت انرژی دهند و ثانياً اتاق بازرگانی از طريق تشکل‌های صنفی خودشان فشار بيشتری به مجلس و دولت بياورند که سياست‌های روشنی در قبال تحريم‌ها و هدفمندسازی يارانه‌ها، به‌خصوص در برنامه پنجم ديده شود.

سيدرضا فاطمی‌امين رئيس ستاد تحول صنايع و مشاور وزير صنايع و معادن هم در ارتباط با بحث هدفمندی يارانه‌ها از دو بعد وارد بحث شد.

او ابتدا در مورد بسته‌های حمايتی و اقدامات صورت گرفته در وزارت صنايع توضيحاتی داد و سپس تاکيد کرد که در بحث هدفمندکردن يارانه‌ها فقط بعد قيمتی آن را نبينيم و به آثار ديگر آن نيز توجه کنيم.

علی شمس اردکانی، رئيس کميسيون انرژی اتاق ايران نيز در اين ميزگرد تخصصی گفت: ما معتقديم بهترين بازتوزيع، حداقل در بلندمدت چيزی که قرار است انجام شود، نيست.

وی تصريح کرد: بايد توزيع بين خانوارها و سهم بوروکراتيک دولت را کم کرد و به سهم سرمايه‌گذاری افزود، چون که هر واحد انرژی يک واحد سرمايه است. به همين دليل هم بايد سرمايه‌گذاری شود.

او گفت: پس پيشنهاد اين است که اصولاً نفت و گاز و انرژی‌های اوليه چون از جنس سرمايه‌اند بايد به صورت سرمايه بمانند و تزريق آن در اقتصاد داخلی بدون اينکه از چرخه توليد بگذرد يک عمل تورمی است. سهم نفتی که در داخل فروش می‌رود و تبديل به سرمايه نمی‌شود بسيار بالا است و هرکار ديگری که ما در بلندمدت انجام دهيم، اشتباه است. در حقيقت در بحث استفاده از انرژی ۲ حرکت اشتباه صورت گرفته است، يکی اينکه آنچه را که می‌‌فروشيم پايين می‌فروشيم و دوم آنکه همين مقداری هم که می‌فروشيم سرمايه نمی‌شود. بنابراين ما بايد يارانه‌ها را هدفمند کنيم.

او ادامه داد: اين استدلال را که انرژی ارزان برای افزايش توليد ملی و فعاليت‌های اقتصادی مؤثر است را نمی‌‌پذيرم. ارزان بودن انرژی در ايران وسيله‌ای شده است برای بالارفتن شدت انرژی در اقتصاد ملی نه مزيت نسبی در اقتصاد ملی و اينکه انرژی ارزان موجب توسعه اقتصادی ما نشده است و در حقيقت موجب توسعه صادراتمان هم نيست.

او گفت: حال که می‌دانيم چاره‌ای جز هدفمندکردن يارانه‌ها نداريم، بايد برای رفع مشکلات پس از هدفمندی چاره بينديشيم. ما بايد تمام راهکارهای قابل اجرا را در بسته حمايتی ببينيم، بسته حمايتی بايد شامل نرخ ارز و تورم قابل قبول باشد. بازپرداخت به صنعت بايد به گونه‌ای باشد که در سال اول کل هزينه‌های تحميلی را جبران کند. اگر بازتوزيع به صندوق توسعه ملی واريز شود عملاً در قالب يارانه همراه با نرخ بهره خواهد بود. با اجرای طرح مقداری نارسايی به وجود می‌آيد که طبيعتاً بيکاری را در پی خواهد داشت. علی‌القاعده با تزريق سرمايه از طريق بانک‌ها قطعاً اشتغال افزايش می‌يابد.

وی افزود: پيشنهاد اين است که حجم حمايت‌های سرمايه‌ای افزايش يابد و سهم صندوق توسعه ملی را بايد سالی ۱۰ درصد از مجموع درآمدهای حاصل از هدفمندی افزايش داد تا سرمايه‌گذاری مستمر انجام گيرد و در کنار آن بايد اقداماتی انجام گيرد که هزينه‌ای دولت هم کاهش يابد. با وجود اين راهکارها، نتيجه هدفمندی يارانه‌ها در کوتاه‌مدت مقداری لاعلاج است و در بلندمدت از جدول داده و ستانده می‌توان بررسی و استخراج کرد. هدفمندی يارانه‌ها در بلندمدت برای توليد قطعا مفيد است.

اکبر ترکان، مدير گروه مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص نظام نيز در پانل دوم اين ميزگرد تخصصی گفت: ميزان مصرف انرژی کشور در مقايسه با ساير کشورها کاملاً غيرمعقول است که تبديل به ارزش افزوده هم نمی‌شود و در نهايت هم هدرسوزی انرژی رخ داده و منجر به بهبود شرايط نمی‌شود.

وی افزود: بزرگترين دستاورد هدفمندی يارانه‌ها اصلاح روش‌های مصرف غيرمنطقی است چرا که وقتی قيمت واقعی باشد مصرف هم منطقی‌تر خواهد شد. اما در هر صورت هدفمندی يارانه‌ها باعث يک‌سری مشکلات می‌شود، قطعاً پس از اجرای هدفمندی يارانه‌ها فشارهايی به صنايع مختلف وارد خواهد شد، لذا بايد شروع به اصلاح روند مصرف کنند اما اين اتفاق حتماً نيازمند سرمايه‌گذاری و کمک به صنايع است. بر همين اساس هم از محل درآمدها ۳۰ درصد منابع در قالب اقدامات جبرانی به بخش صنعت اختصاص يافته است.

او ادامه داد: بايد برخی صنايع مورد حمايت قرار گيرند و اين حمايت هم بايد همزمان با اصلاح مصرف در بخش صنعت باشد. در وزارت نفت ايجاد شرکت‌های سرويس‌دهنده خدمات اصلاح مصرف انرژِی به نام (ESCO) اسکوها پيش‌بينی شده است. اين شرکت‌ها کمپانی‌های سرويس‌دهنده در زمينه انرژی و اصلاح مصرف انرژی در صنايع و کارخانجات مختلف هستند. از طرف ديگر ما بايد واقعيات رو قبول کنيم. آنچه قطعی است بالا بودن حجم نقدينگی در کشور است. واقعيت آن است که توليد ناخالص داخلی رشد ناچيزی داشته و نمی‌تواند افزايش تقاضای کل را پوشش دهد.

او افزود: در اين ميان راهکار دولت برای افزايش تقاضای کل واردات بوده است و همين امر موجب شده توليدکننده داخلی در معرض آسيب‌های جدی قرار گرفته و در برخی مواقع با توقف توليد و يا کاهش ظرفيت توليد مواجه شود. از طرف ديگر در مورد نرخ ارز هم شاهديم که از سويی قيمت‌ها هم رشد يافته است بطوری که قيمت ساخت داخل کالاها بوسيله تورم انباشته شده در حالی‌که قيمت کالای وارداتی همچنان ثابت است و همين امر موجب نابودی توليد می‌شود.

وی با بيان اينکه قطعاً هدفمندی يارانه‌ها فشار بر توليد را تشديد خواهد کرد اما سهم بالايی نخواهد داشت و سهم اصلی مربوط به افزايش پايه پولی است، ابراز عقيده کرد: نبايد کاسه کوزه‌ها را سر هدفمندی يارانه‌ها بشکنيم. شرايط فعلی ناشی از تدابيری است که در بخش‌های ديگر اقتصاد اتخاذ شده است.

حسن غفوری‌فرد عضو هيات رئيسه مجلس شورای اسلامی با بيان نظرات خود پيرامون هدفمندی يارانه‌ها تاکيد کرد که بايد در روند اجرای قانون هدفمندکردن يارانه‌ها بايد شفاف‌سازی صورت گيرد. بايد جوانب کار و مراحل انجام برنامه بطور شفاف برای فعاليت اقتصادی آشکار شود.

او گفت: اگر شفاف‌سازی صورت نگيرد بنگاه‌ها به خاطر عدم داشتن ديد کلی از آينده فعاليت اقتصادی خود دچار تزلزل در تصميم‌گيری‌هايشان در بازار شده و باعث کاهش قدرت رقابت‌‌پذيری آنها می‌شود.

سيدکاظم دلخوش، نايب رئيس کميسيون اقتصاد مجلس نيز در اين نشست تخصصی گفت: بحث تحولات اقتصادی در هفت کار گروه تقسيم شده است و ما الان درصدد هستيم که قانون کارگروه‌های ديگر را هم بنويسيم.

او گفت: هدفمند کردن يارانه‌ها از ديدگاه کل جامعه اجتناب‌ناپذير است.
وی با اشاره به فرمايش مقام معظم رهبری گفت: حاکميت و نظارت با دولت و اجرا در دست مردم باشد.
او ادامه داد: يکی از زمينه‌های اين کار انجام هدفمندسازی يارانه‌هاست. يعنی اگر بنا باشد اقتصاد را از دست دولت بگيريم، بايد فعالان بخش خصوصی و تعاونی‌ها به صورت شفاف وارد اقتصاد کشور شوند.

وی افزود: بخش خصوصی می‌ترسد وارد اقتصاد کشور شوند و بخشی هم که آمدند در مقابله با دولت ورشکست شدند.
دلخوش گفت: هدفمندکردن يارانه‌ها برای بخش خصوصی و مردم خوب است، منتهی اين که چطور پياده شود مهم است. در مورد مسير لايحه به طور خلاصه بايد گفت اين لايحه لااقل ۲ سال در کميسيون ويژه و ۲ سال هم در دولت بررسی شد. در مجلس آزادسازی را تا پايان برنامه پنجم تعيين کرديم. قانونی که ما نوشتيم، قانون بسيار عالی و جامعی است و يک سوپاپ اطمينان برای بخش خصوصی و تعاونی‌ها می‌شود مشروط بر اينکه درست عمل کنيم.

او ادامه داد: يک سرمايه‌گذاری که می‌خواهد انجام شود دولت بايد طوری به اين سرمايه‌گذار کمک کند که با سيستم روز دنيا، کارخانه‌اش را بنا کند و تسهيلات لازم و امکانات لازم و بلاعوض‌های لازم و يارانه‌های لازم را که پيش‌بينی کرديم به اين بخش‌ها بدهند، اين يعنی صرفه‌جويی در انرژی.

وی تصريح کرد: در جلسات کارشناسی دولت بايد بخش خصوصی و اتاق تعاون هم حضور داشته باشد. برای کمک به صنايع مختلف ما صرفا روی بسته‌های حمايتی قانع نيستيم. نکته‌ای که قابل بيان است، اين است که جهش قيمتی طرح هدفمندسازی قابل مهار است، مشروط براينکه درست عمل شود. زمانی می‌گوييد در جامعه تورم ايجاد می‌شود که نقدينگی را بی‌جهت در اختيار مردم بگذاريد.

وی گفت: اگر به اندازه پولی که به حساب مردم ريخته می‌شود قيمت‌ها افزايش يابد و در واقع اين تعادل حفظ شود، با اين حساب تورم نخواهيم داشت. اما در مورد شرايط و زمان هدفمندسازی، شرايط فعلی موقعيت ما را برای هدفمندسازی بهتر کرد. شرايط تحريم يک موقعيت ويژه است برای بخش خصوصی و تعاونی‌ها که برای جبران تحريم‌ها توليد خود را افزايش دهند. البته همه نهادها لازم و ملزم هم هستند و همگی بايد به هم کمک کنند تا اين شرايط فراهم شود. از لحاظ زمينه‌‌های اجتماعی هم الان شرايط در جامعه مهياست و از طرف ديگر اين برنامه‌ريزها هستند که بايد خوب برنامه‌ريزی کنند که به مردم زياد سخت نگذرد. به نظر بنده امکان تفکيک بخش صنعت از اجرای اين طرح اصلا وجود ندارد و پولی که ما برای حمايت صنعت و کشاورزی گذاشته‌ايم قابل توجه است، ضمن اينکه ما راه‌های ديگری برای کمک داريم.

او گفت: با شرايط فعلی می توان بيش از ۶۰ درصد اقتصاد را در اختيار بخش خصوصی قرارداد. اما حرف آخر اينکه بايد خود اتاق بازرگانی و صنايع و معادن يک بخش مشاوره‌ای برای بخش خصوصی تشکيل بدهد و از قوانين و فرصت‌ها به نفع خودش استفاده کند. لايحه برنامه پنجم و قانون بودجه سالانه و استفاده از صندوق توسعه ملی از اين فرصت‌ها است.

در اين نشست تخصصی همچنين سيدحميد حسينی، نايب رئيس کميسيون تجارت اتاق ايران گفت: ايران جزو کشورهای با شدت مصرف انرژی بالاست و از طرف ديگر مزيت نسبی و رقابتی ايران بحث نفت و گاز است و اگر قادر نباشيم اين ثروت ملی را تبديل به سرمايه کنيم قطعاً دستيبابی به اهداف سند چشم‌انداز ميسر نخواهد شد. لذا کارشناسان اعتقاد دارند اصلاح قيمت حامل‌های انرژی مهمترين قسمت از اصلاح بازار و کالا و خدمات به شمار می‌رود و حذف يارانه‌ها می‌تواند باعث کاهش مصرف حامل‌های انرژی و اصلاح ساختار توليد کشور شود.

وی افزود: از طرف ديگر بسياری از کارشناسان اعتقاد دارند توزيع مجدد درآمد حاصل از حذف يارانه‌ها باعث افزايش سرمايه ملی نمی‌شود و فقط آثار اجتماعی و سياسی خواهد داشت و در مواردی قادر است با تحريک تقاضای بخش‌های فقير جامعه در خروج اقتصاد کشور از رکود کمک کند و از طرف ديگر علاقه مردم به نظام را افزايش دهد، ولی اين طرح قادر نيست سرمايه مورد نياز اقتصاد ملی کشور را تامين کند و از اين نظر با الفاظی مانند تحول اقتصادی يا انقلاب اقتصادی موافق نيستند.

او ادامه داد: در مورد پيش‌فرض‌های هدفمند‌سازی هم شک و ترديد وجود دارد، تحقيق اخير مرکز پژوهش‌های مجلس حاکی از آن بود که ۳۰ درصد قشر ثروتمند جامعه حتی به اندازه ۳۰ درصد از يارانه‌ها استفاده نمی‌کند لذا اطلاعات پايه و اوليه طرح يارانه‌ها زير سوال است. حال با اين اوصاف، اگر اصلاح قيمت توام با رعايت جوانب احتياط و در نظرگيری سياست‌های کلی نباشد می‌تواند آثار وخيمی به‌همراه داشته باشد و لازم است در جهت حمايت از صادرات و توليد کشور اصلاح قيمت ارز مقدم بر اجرای هدفمندسازی يا هم‌زمان صورت گيرد.

وی گفت: نبايد به کاهش مصرف انرژی خوشبين بود زيرا بافت‌های فرسوده شهری و روستايی و سيستم ناکارآمد موتورهای خودرو به زودی امکان اصلاح و کاهش مصرف نخواهد داشت و کاهش مصرف حامل‌ها شديد نخواهد بود. در طرح هدفمندسازی يارانه‌ها مشکلات بنگاه‌های اصلی توليدکننده حامل‌های انرژی نظير شرکت گاز، پخش، پالايش و توانير ناديده گرفته شده است زيرا اين بنگاه‌ها اکنون قادر به ادامه دادن وضعيت نيستند و در اثر هدفمندسازی نيز قرار است منابع افزايش قيمت به حساب صندوق واريز شود و لذا قيمت واقعی توليد به اين واحدها پرداخت نمی‌شود.

او ادامه داد: بسياری از کارشناسان آثار مرتبط با طرح را اجتماعی و سياسی اقتصادی دانسته و اعتقاد دارند که اين طرح باعث افزايش فشار به بنگاه‌های اقتصادی شده و اشتغال و توليد ناخالص ملی کاهش خواهد يافت و حتی صادرات و ترانزيت نيز دچار مشکل خواهد شد و اقتصاد ملی مزيت رقابتی و نسبی خود را برای جذب سرمايه‌گذاری خارجی از دست خواهد داد.
او افزود: کارشناسان روش هدفمندسازی يارانه‌ها را مناسب نمی‌‌دانند و اعتقاد دارند که مدل برنامه چهارم که قيمت‌ها سالانه به صورت پلکانی افزايش می‌يافت و منابع حاصل ايشان نيز صرف حمل و نقل عمومی و خدمات سيستم تامين اجتماعی می‌شود، کاراتر می‌بود و اثرات اقتصادی آن نيز قابل کنترل‌تر است.

در اين ميزگرد تخصصی بر حضور بخش خصوصی در فرآيندهای تصميم‌‌گيری تاکيد شد.

 
 


خانم زهرا مجردی همسر محسن ميردامادى در ارتباط با پيگيرى وضعيت زندانيان مى‌گويد: در این نظام قضائی و امنیتی اگر بخواهید پیگیر موضوعی شوید، نمی دانید با چه مرجعی طرف هستید! هرکدام مسئولیت بی قانونی های انجام شده را به گردن دیگری می اندازد و همین مسأله نشان دهنده این است که تصمیمات در جای دیگری گرفته و برای اجرا به عاملان ابلاغ می شود.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/ وضعيت زندانيان:
مشروح گفتگوی کلمه با همسر دکتر محسن میردامادی به شرح زیر است :

از آخرین وضعیت آقای میردامادی برایمان بگویید. وضعیت ایشان چگونه است؟

تا امروز ۴ ماه است که ایشان را به زندان بازگردانده اند و ۲ ماه است که به بند ۳۵۰ – به همراه ۱۵۰ زندانی سیاسی دیگر – منتقل کرده اند. البته به دلیل آرتروز شدید گردن و نیاز به جراحی لثه – به تشخیص دکتر زندان – با مرخصی استعلاجی ایشان موافقت شده بود و تمام مراحل تحویل سند و تودیع وثیقه هم انجام شد ولی ناگهان در آخرین مرحله آنرا متوقف کردند و امروز که بیش از ۴۰ روز از پذیرش سند می گذرد همچنان از این مرخصی استعلاجی خبری نیست.

علت این مسأله را توضیح ندادند؟

در آخرین روزی که قرار بوده ایشان به مرخصی بیایند گفته شد به علت نامه شکایت از یکی از اعضای سپاه – معاون قرارگاه ثارالله – که ایشان به همراه ۶ نفر دیگر از دوستانشان امضا کرده اند مرخصی ایشان لغو شده است. یعنی به صرف ثبت یک شکایت و درخواست رسیدگی به آن، افراد شاکی به زندان برده می شوند – آن هم در نظامی که ادعای عدالت طلبی آن گوش فلک را کر کرده و طبق قانون اساسی آن هر کس حق دارد خواستار رسیدگی عادلانه به موارد تخلف توسط دادگاه صالحه باشد.

با این اوصاف، امیدی به بررسی شکایتنامه آقای میردامادی و دوستانشان توسط همین قوه قضائیه می رود؟

اگر در مطالب عنوان شده توسط این آقا و سند دیگری که جدیداً پخش شده و از مطالب آن سخنرانی تصویر کاملتری را هم ارائه می کند دقت شود، معنی اش این است که تمام مسئولان و کارگزاران نظام و اطرافیانشان از زمان امام همگی جاسوس یا عامل و دست نشانده بیگانگان بوده اند و اینطور القا می شود که فقط این آقایان که امروز مملکت به دستشان افتاده دلسوز ملک و مملکت هستند و البته مشخص می شود که سالها است مجاز بوده اند دست به هر عملی بزنند و حتی رقبای یک نامزد انتخاباتی را به دلیل همین توهمات با انواع روشها کنار بزنند و روز بعد هم منتقدان فعال را در حبس و سلولهای انفرادی کنند تا متقاعد شوند حرف دلخواه آنان را بزنند.
جالبتر اینکه افراد مسئولی از سپاه هم در برخورد با ما می گویند که این حرفها و تحلیلها را قبول ندارند و از آن بیشتر اینکه رسماً عنوان می کنند فردی مانند آقای مشفق در سیستم امنیتی کشور کاره ای نیست، ولی در عمل اتفاقی که می افتد به جای اینکه به مسأله شکایت رسیدگی شود، افراد تحت ستمی که مدتها در سلولهای انفرادی و شرایط سخت زندان بودند، به زندان بازگردانده می شوند و صراحتاً به ما اعلام شد که مرخصی استعلاجی آقای میردامادی هم به دلیل همین شکایتنامه منتفی شده است.

یعنی همین آقایان که عنوان می شود مسئولیتی ندارند و کاره ای نیستند، به نظر می رسد در مهمترین ارکان حکومت منشاء آثار بسیار باشند. شما ببینید لباس شخصی هایی که هر از چندگاه هم ادعا می شود خودسر هستند در روزهای گذشته چه برخورد زشت و زننده ای با خانواده سرداران شهید همت و باکری کردند؟ یا در مورد آقای کروبی که یک محله را نا امن کردند. مثلاً این اوج اقتدار آقایان است که برای مخالف سیاسی و خانواده های زندانیان شاخ و شانه بکشند و از طرف دیگر در هفته ای که گذشت دو پزشک استاد دانشگاه در تهران ترور شدند و یک انفجار در مراسم رسمی در مهاباد رخ داد و یک گروگانگیری هم در مرز پاکستان اتفاق افتاد و اینها همه نشانه این است که امکانات امنیتی برای برقراری در جامعه، در جای صحیح خود استفاده نمی شود.

نکته مهم دیگری که وجود دارد پیامدهای دیگر برخوردهایی است که بدون فکر و فقط برای تخطئه مخالفینشان استفاده می کنند. مثلاً یک روش نخ نما که برای شکستن مخالفان استفاده می کردند و می کنند، وصل کردن آنها به گروههای ضدمردمی است که پایگاهی در میان توده اجتماع ندارند؛ مثل منافقین.
اما به این نکته ساده توجه ندارند که وقتی برای کوبیدن مخالفان خود به دروغ از این حربه استفاده می کنند و اینکار همینطور در موارد مختلف تکرار می شود، درحقیقت دارند این گرو مرده را جان دوباره می بخشند. این مسأله به گونه ای انجام می شود که گاهی اوقات به نظر می رسد تعمدی دارند که به آن گروهکها کمکی کرده باشند.

تحلیل شما از این نوع برخوردها چیست و به نظر شما آنها واقعاً چه هدفی را دنبال می کنند؟


ببینید در همین ماه گذشته برخورد نیروهای امنیتی و قضائی با ماجرای ۱۷ تن در بند ۳۵۰ زندان اوین واقعاً عجیب بود. هر روز مادرانی که با نگرانی از حال و روز فرزندانشان که اعتصاب غذا کرده بودند به هر طرف که فکر می کردند جوابی بگیرند مراجعه می کردند اما متولیان امر نهایتاً با تهدید به دستگیری مادران و برخوردهای زشت و زننده و حدود یکماه سلول انفرادی بدون کوچکترین تماس تلفنی از دید خودشان اقتدار نداشته شان را به نمایش گذاشتند.
حتی بعضی از این زندانیان در زمان حمله و انتقال به انفرادی در اتاق خود نشسته و هیچ تحرکی نداشته اند. اخبار ما از داخل بند هم همین است که بدون هیچ دلیلی نیروهای امنیتی به داخل بند قشون کشی کرده اند و تلفنها را هم از همان روز قطع کرده اند. یعنی حتی بهانه ای هم برای این کار خود نداشته اند. متأسفانه با اینکه می توانستند با درایت و سیاست بیشتری به مسائل اخیر بپردازند، گویا اراده ای در کار بوده که حتماً مسأله با سختی و فشار «مضاعف» بر خانواده ها به پیش برده شود.

به هر حال سیر جریانات بند ۳۵۰ نشان می دهد که هر روز افراد ماجراجوتر با تجربه کمتر و خشونت بیشتر دست بالاتری در اداره این بند پیدا می کنند. امروز بیشتر از ۲ ماه است که کل تماسهای تلفنی زندانیان این بند با خانواده هایشان قطع است و در طول هفته تنها یک ملاقات ۲۰ دقیقه ای کابینی با عزیزان زندانی سهم خانواده ها شده است. یعنی یک گفتگو از پشت شیشه دو جداره بوسیله گوشی که تنها چند دقیقه سهم هریک از اعضای خانواده می شود؛ و برای زندانیان شهرستانی نیز واقعاً عذاب آور است. این درحالی است که سایر بندهای زندان اوین که مربوط به زندانیان غیرسیاسی است به امکانات بسیار مناسبتر فرهنگی و ورزشی نظیر کتابخانه و سالن ورزش مجهز هستند و تماس تلفنی نامحدود و ملاقاتهای حضوری هفتگی و مرخصی های هر از چندگاه دارند – که البته تمام این موارد طبق قانون و آئین نامه سازمان زندانها از حقوق زندانی است – اما بند ۳۵۰ که زندانیان سیاسی با سطح تحصیلات بالا را در خود جای داده – بطوریکه گاهی متوسط سطح تحصیلات افراد یک اتاق فوق لیسانس است! – به تشخیص مرجعی نامعلوم که مشخص نیست چطور با خیال آسوده اجازه نقض تمام مقررات را پیدا می کند، حتی از یک تماس تلفنی ساده و دریافت وسایل و کتب درسی و علمی محروم هستند.

امروز برخی مسئولان اوین هم معترفند که نه تنها از ابتدای انقلاب تا امروز، بلکه حتی قبل از انقلاب هم سابقه نداشته که امکان برقراری تماسهای تلفنی و ملاقاتهای حضوری تا این مدت طولانی از زندانیان بند عمومی – که درحال گذراندن دوران محکومیت خود هستند – سلب شده باشد و این را هم باید به حساب هدیه ای از جانب دستگاه قضایی عدالت محور و دستگاه امنیتی دولت مهرورز گذاشت.
همانطور که گفتم بعضی از دوستان که ما که سابقه زندان رژیم گذشته را هم دارند، شرایط آنزمان از لحاظ ارتباط زندانی با خانواده اش را خیلی بهتر توصیف می کنند. این برای نظام مدعی اسلام زشت است که خانواده هایی که از ابتدای انقلاب و دفاع و جبهه ها و عرصه های مختلف اجتماعی در صف مقدم بوده اند امروز گرفتار چنین ظلمهایی از جانب آن بشوند.
برای ما که روشن است عده ای به دنبال انتقام گیری از این افراد و عقده گشایی های شخصی و فرقه ای خود هستند و امروز با تسلطی که به هر ترتیب در عرصه های مختلف کشور بدست آورده اند، مجال را برای این اهداف خود باز می بینند.

فکر می کنید نتیجه چنین رفتاری در وضعیت زندانیان چه باشد؟

به نظر می رسد برای زندانیان سیاسی که مشکلات یکسال گذشته و انفرادی های غیرقانونی و غیرانسانی طویل المدت با شرایط سخت و بازجوئیهای مکرر و عجیب و غریب را پشت سر گذاشته اند، جز کمی دردسر اثری نخواهد داشت. آنطور که در خبرها آمده بود در برخوردی که مسئولین این بند با زندانیان داشته اند تهدید کرده اند که «اینجا را تبدیل به کهریزک دوم می کنیم»؛ درحالیکه در اخبار رسمی مملکت ادعا می شود که پذیرفته شده آنچه در کهریزک رخ داد لکه ننگی برای دستگاه قضائی و امنیتی بود تا جائی که از طرف مقامات عالیرتبه دستور رسیدگی به آن صادر شد. واقعاً جای تأسف است که هنوز کسانی اداره امور زندان به بر عهده دارند که تفکر و ادبیاتشان اینگونه است.
البته طبیعی است وقتی متهم اصلی کهریزک ترفیع درجه می گیرد و مثلاً در نماز عید فطر امسال حضورش در کنار مسئولین طراز اول مملکتی پوشش تلویزیونی گسترده پیدا می کند، یک مأمور دون پایه زندان هم براحتی زندانیان را به کهریزکی دیگر تهدید کند.
هرچند مجموع این مسائل ممکن است دلالت بر این داشته باشد که باز هم با یک پرونده مشابه قتلهای زنجیره ای، ترور حجاریان، یا کوی دانشگاه مواجهیم که اگرچه در تبلیغات بر علیه عاملان آنها شدت عمل نشان داده می شود، اما نه تنها آمران از مصونیت آهنین در مقابل شکایات برخوردارند، بلکه چنان دست بالا در امور مملکت دارند که علاوه بر ادامه همان رفتارها و عملکردها و فعالیتهای قبلی، همان عاملان را هم بعد از مدتی که آبها از آسیاب افتاد، در جبهه ای دیگر و برای همان اهداف به کار می گیرند.

آیا درخصوص این موارد اقدامی برای شکایت به مراجع ذیصلاح انجام داده اید؟
در این نظام قضائی و امنیتی اگر بخواهید پیگیر موضوعی شوید، نمی دانید با چه مرجعی طرف هستید! هرکدام مسئولیت بی قانونی های انجام شده را به گردن دیگری می اندازد و همین مسأله نشان دهنده این است که تصمیمات در جای دیگری گرفته و برای اجرا به عاملان ابلاغ می شود.

در هر حال سیر رخدادهای دو ماه قبل بوضوح نشان می دهد که حتی تصمیم گیری درخصوص ریزترین مسائل صنفی زندانیان بند عمومی هم از سیطره سازمان زندانها خارج شده و در اختیار نهادهای امنیتی متصل به منابع قدرت قرار گرفته است. امروز وضعیت بگونه ای است که حتی اگر آقای دادستان مجوز خاصی برای ملاقات حضوری به خانواده یکی از زندانیان این بند بدهد، اگر مسئولین امنیتی باز مخالفتی نکنند و برگه ملاقات پاره نشود، تنها یکی از اعضای خانواده اجازه ملاقات خواهد داشت و باز این از محدودیتهایی است که در هیچیک از بندهای دیگر زندان اوین اعمال نمی شود. برای ما مشخص است که این مسأله هم در راستای سیاستهای جدید فشار بر زندانیان سیاسی و خانواده آنان است که طی آن قرار است مسائل صنفی و رفاهی زندانیان و حقوق خانواده ها، برای حل مشکلات سیاسی نهادهای امنیتی با زندانیان به گرو گرفته شود. مثلاً در خبرها آمده بود که یکی از شروطی که مقامات زندان برای مرخصی های چند روزه بعد از دریافت وثیقه های آنچنانی، از زندانیان می خواهند، تأکید کتبی بر عدم وقوع تقلب در انتخابات سال گذشته است! که خود نشانگر ضعف مفرط این دستگاههای عریض و طویل است که بعد از بی نتیجه بودن انفرادیهای طویل المدت و بازیهای روانی، به آن روی آورده اند تا بلکه نتایج دلخواه خود را بگیرند. این درحالی است که همانطور که اشاره کردم بر اساس آیین نامه سازمان زندانها، این موارد از حقوق مسلم زندانیان است. به نظر می رسد راهکار جدید آقایان برای زندانیان سیاسی، «زندان با اعمال شاقه» است.

بنظر شما چه مرجعی باید از این اقدامات غیرقانونی مأموران امنیتی جلوگیری کند و در قبال آن پاسخگو باشد؟

به نظر من اول از همه رئیس قوه قضائیه باید اقتدار قوه قضائیه را در استقلال قاضی و سایر قسمتهای این قوه از خصوصاً نهادهای امنیتی دولتی ببیند؛ نه اینکه بخواهد مثلاً با قطع تلفنها و شدت عمل با زندانیان سیاسی – که در محاکمی که همه از کیفیت برگزاری آن آگاهند محکوم شده اند – به دنبال اقتدار برای آنچه پیشتر «ویرانه قضائی» خوانده شده باشد.

سال گذشته و پس از انتصاب آقای لاریجانی به سمت ریاست دستگاه قضا، به عنوان نمایندگان خانواده های زندانیان سیاسی دیداری با ایشان داشتیم و برخی موارد روندهای طی شده برخلاف قانون را یادآوری کردیم؛ که ایشان پاسخ دادند «اگر نتوانم اینجا را اصلاح کنم این لباس روحانیت را همینجا می گذارم و می روم».
نمونه جدید این بی قانونی ها را می توان در رفتار انجام شده با آقایان تاجزاده و نوری زاد دید که از زمانی که برای گذارندن دوران محکومیت به زندان باز گردانده شده اند – به گفته خانواده هایشان – اصلاً معلوم نیست در کدام قسمت نگهداری می شوند. طبق قانون حداکثر می توانند زندانی را برای مدت ۴۸ ساعت در جایی به نام قرنطینه – آن هم در موارد خاص - هنگهداری کنند اما الان نزدیک به ۶ هفته از بازگرداندن این آقایان گذشته است. یکروز ملاقات ایشان با قاچاقچی ها است. هفته گذشته هم در روز ملاقات زندانیان بند زنان بوده است. باز مشخص است مرجع تصمیمگیری درخصوص وضعیت این افراد، خود را ملزم به اجرای هیچ قانون و آیین نامه ای نمی داند.

مورد دیگر، آقای صفائی فراهانی است که بعد از روزها تأخیر که بالاخره ایشان توسط پزشک اوین معاینه می شود، تأکید می شود که سه دریچه قلب ایشان مشکل پیدا کرده اند و نیازمند خدمات تخصصی فوری پزشکی هستند، اما با اینحال بعد از چند بار که در بند از حال رفته اند و چند روز هم که در بهداری بدون امکانات تخصصی برای بیماری قلبی تحت مراقبت بوده اند، به تازگی بعد از حدود یکماه، به همراه ۳ مأمور امنیتی در بیمارستان بستری شده اند. جدای از این سؤال جدی که چرا باید نصیب مدیران لایق و نمونه ای نظیر صفائی فراهانی را بعد از ۳۰ سال خدمات ارزنده به مملکت و انقلاب، بند ۳۵۰ اوین باشد.

باز مورد دیگری الان یادم می آید، آقای حمزه کرمی است که در ملاقات هفته گذشته متوجه شدیم از بیماری قلبی رنج می برند و باید برای آنژیوی قلبی به بیمارستان می رفتند، اما مسئولین امنیتی گفته اند که برای اینکار باید ایشان را با دستبند و پابند منتقل کنند و ایشان نیز به دلیل این برخورد توهین آمیز از رفتن به بیمارستان خودداری کرده است.
بر اساس این صحبتها، به نظر می رسد که خود رئیس قوه قضائیه باید در این مسائل نظارت بیشتری داشته باشند و در این روندها تجدید نظر کنند. به نظر می رسد خود ایشان به خوبی به کاستیهای قوه قضائیه آگاهی داشته باشند؛ اما برای رفع این نابسامانی ها و جلوگیری از این ظلم های مضاعف خصوصاً به خانواده های زندانیان، واقعاً جای اقتدار رئیس قوه قضائیه ای که بدنبال عدالت باشد خالی است.
در پایان اگر بخواهید مطلبی به مسئولین بگویید، چه می گوئید؟

من بعنوان کسی که از قبل از انقلاب دغدغه مسائل اجتماعی و بعد از انقلاب تا به امروز نگرانی مسائل انقلاب و کشورم را داشته ام، به نظرم می رسد که در این برهه، کسانی که به هر نحو اداره امور مملکت به دستشان افتاده بدترین روشها را برگزیده اند و اگر مقصودشان حل مشکلات باشد – که البته باید با دیده تردید به آن نگریست – نتایج کاملاً معکوس دارد. مثلاً چطور می توان پذیرفت که نهادهای امنیتی به دنبال ایجاد آرامش باشند و بعد در آستانه بازگشائی دانشگاهها، جلوی منزل آقای کروبی آن آبروریزی به راه بیافتد یا در جلوی دفتر مهندس موسوی از ورود ملاقات کنندگان جلوگیری و دفترش توسط همین مأمورها تفتیش و برخی وسایلش ضبط شود و یا روز اول هفته دفاع مقدس با خانواده شهید همت و شهید باکری آن برخورد زننده را انجام دهند؟ یعنی متوجه نیستند که با این کارها انزجار عمومی از خود را بیشتر و نفرت خانواده های رنج دیده را عمیقتر می کنند؟
متأسفانه حکومتی که ادعای اداره جهان را دارد درحال حاضر در اعاده کوچکترین حقوق مردمش درمانده است.

آنچه برای ما مسلم است این است که این اقدامات نهایتاً به ضرر خودشان خواهد بود، و ایمانی هم که به عدالت خداوند و نظارت عالیه اش بر مقدرات هستی و حساب کشی از مسببان این همه ظلم و ستم داریم باعث می شود همچنان صبوری کنیم. ما معتقدیم نظام هستی به گونه ای طراحی شده که حق و ناحق را می شناسد، حق را ارج می نهد، تداوم ناحقی به مخلوقات را نهایتاً بر نمی تابد؛ و این تجربه و سرنوشت همه ملتها در طول تاریخ بوده است که ظلم پایدار نیست و خداوند در قرآن هم وقتی در این خصوص انذار می دهد، می فرماید «به سرنوشت آنها که قدرت و آثارشان در زمین بسیار بیشتر از شما بوده است بنگرید».
هنوز امیدواریم تا دیرتر از این نشده به گفته علی (ع) از تاریخ و تجارب مشابه اقوام و ملل مختلف درس بگیرند و عبرتها را به کار بندند تا هزینه اضافه تر به خودشان و کشور و مردم رنجدیده و آزادی طلب تحمیل نکنند.

 
 

هوشنگ امیراحمدی در گفتگو با شبکه آلمانی دویچه وله، مدعی شد: «محمود احمدی‌نژاد هم عاشق آمریکاست، هم از آن متنفر است. آقای احمدی‌نژاد و نیروهای اطرافش شاید حتی کمی بیش‌تر عاشق باشند و کمتر متنفر. ولی در داخل کشور حتماً روحانیت سنتی حتماً مخالف هستند و نفرتشان بیش‌تر است تا عشقاشان»
خبرنگاران سبز/سياست/روابط با امريكا:
هوشنگ امیر احمدی در مصاحبه با رادیو دویچه وله مدعی شد، رئیس جمهور ایران عاشق امریکا است اما به خاطر روحانیان سنتی حامی خود، عشقش را پنهان می کند!

به گزارش مشرق، هوشنگ امیراحمدی در گفتگو با شبکه آلمانی دویچه وله، مدعی شد: «محمود احمدی‌نژاد هم عاشق آمریکاست، هم از آن متنفر است. آقای احمدی‌نژاد و نیروهای اطرافش شاید حتی کمی بیش‌تر عاشق باشند و کمتر متنفر. ولی در داخل کشور حتماً روحانیت سنتی حتماً مخالف هستند و نفرتشان بیش‌تر است تا عشقاشان».

وی افزود: «بنابراین او مجبور می‌‌شود در هر سفر به ‌آمریکا یا هر بار که در مجامع بین‌المللی چشم‌ها را متوجه خود دید، «عشق» خود را پنهان کند و جوری حرف بزند که آن قسمت نفرت بیش‌تر است، نشان داده شود».

امیراحمدی، تصریح کرد: «ما ایرانی‌ها یک جهان‌بینی خیلی عام داریم. اصولاً در تمام تاریخ ایران همین بوده. دعوای‌مان با یونانی‌ها، با رومی‌ها، با عرب‌ها، با عثمانی‌ها، با انگلیسی‌ها، با آمریکایی‌‌ها، با روس‌ها و... در واقع همیشه با قدرت، مخصوصاً با قدرت‌های بزرگ، ما مسأله‌ی همزیستی داشتیم و همیشه خودمان را نماینده‌ی شرق تاریخ قلمداد کردیم».

وی اظهار داشت: «این تفکر متأسفانه در ذات فرهنگ سیاسی ایران است. یک تفکر نه فقط خود بزرگ‌بینی، بلکه در عین‌حال مظلومیت و عدالت‌طلبی، مبارزه‌جویی و در واقع مشکل با همزیستی هست. این یک واقعیت است».

 
 

خبرنگاران سبز/ تفسير خبر در تاكسى:

"پس باز دوباره كافه رو بهم ريخته"
اين جمله را آقاى خاكسترى راننده تاكسى در پى حرف مرد ميانسالى زد كه داشت از جريان نطق محمود احمدى‌ نژاد در سازمان ملل تعريف مى‌كرد.
مسافر ادامه داد: " بابا اينا همش بازيه. اون از خداشه پوتين سربازاى آمريكايى را هم واكس بزنه به شرط اينكه به عنوان حرف اول قبولش كنن و باهاش وارد مذاكره بشن"
آقاى خاكسترى گفت: "پس يعنى از اينور آبيا مى‌ترسه؟ "
مسافر گفت: " نه عزيز جان، همشون از خداشونه. بحث سر اينه كه كى عزيز بشه. سر نقش اول بودن دعوا دارن. هر كدوم ميخواد اين پيروزى! را به اسم خودش تموم كنه."
خانم صندلى پشتى پرسيد : " پس اگه اينجوريه، چرا حرفايى مى‌زنه كه اونا روش حساسيت دارن؟ مثلا ميگه يازده سپتامبر كار آمريكاييا بوده؟"
آقاى خاكسترى در جواب گفت: " مى‌خواد ايز گم كنه. با دست پس مى‌زنه، با پا پيش مى‌كشه. با اين اطوارا هم مهريه را بالا مى‌بره و هم طلب شير بها مى‌كنه. اونام بازى رو بلدن. حرف همو خوب مى‌فهمن دايى "
مرد ميانسالى كه بحث را شروع كرده بود با سر حرف آقاى خاكسترى را تاييد كرد و ادامه داد: " از طرف ديگه، جلو حرف و حديث داخلى را هم مى‌بنده. مثلا وايساده تو رو آمريكا، اما زير زيركى بازى‌هاى خودشون رو هم مى‌كنن."
پسر جوانى كه به مقصد دانشگاه سوار شده بود و تا اين لحظه ساكت بود، وارد بحث شد و گفت: " اينا همه درسته اما يك چيز ديگر هم هست. در جلسات پرسش و پاسخ و مصاحبه هاى مطبوعاتى، از احمدى‌نژاد سوالهاى زيادى در مورد حقوق بشر و اعتراض مردم و خشونت حكومت شد. او هم با مطرح كردن يك بحث جنجالى و بدون پشتوانه، تمام حواس رسانه ها را از مسايل داخلى مردم منحرف كرد. چهار روز ديگر هم كه آبها از آسياب افتاد،  مانند هميشه تكذيب مى‌كنه و مى‌گه من گفتم به فرض كه فلان باشد . . ."
آقاى خاكسترى كه معلوم بود از اين حرف خوشش آمده ادامه داد: " اين كه عادتشه. اول صدا را راه ميندازه، بعد مى‌گه كى بود كى بود من نبودم. همه هم عادت دارن به اين بازياش و كسى جدى نمى‌گيره. رفيقمون درست مى‌گه. خيلى چموشه اين يارو!" 


 
 

حسن شریعتمداری: رهبر جمهوری اسلامی در وضعيتی نيست که ايستادگی کند، برای اين که خودش هم اسير دست اين نيروی نظامی است و در تعادل ظريفی با احمدی‌نژاد به سر می‌برد و می‌داند که اگر اقدام به خلع احمدی‌نژاد يا رودررويی با او کند، امکاناً در سپاه دو دستگی پيش خواهد آمد و امکان اين که سپاه منشعب شود وجود دارد.
خبرنگاران سبز/ گفت‌وگو/ سیاست:
حسن شریعتمداری (فرزند آيت‌الله سيد کاظم شريعتمداری، ناظر، فعّال و کارشناس سياسی مقيم آلمان) و نیز منوچهر هوشنگ امیراحمدی رییس "شورای آمریکاییان و ایرانیان" که مسافرت‌هایش به ایران در چند سال اخیر جدال‌های بسیار را باعث شده است در گفت‌وگویی با رادیو آلمان به بررسی نقش احمدی‌نژاد در سیاست خارجی ایران و سرنوشت سیاست خارجی با توجه به جنگ قدرت داخلی می‌پردازند. با وجودی که صحبت‌های امیراحمدی در باره عشق احمدی‌نژاد به آمریکا بیشتر مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است اما گفته‌های حسن شریعتمداری عمیقتر به بررسی وضعیت جنگ قدرت داخلی و سرنوشت سیاست خارجی می‌پردازد. متن کامل این گزارش را در زیر بخوانید.
«به اين ترتيب هم در خارج سعی می‌کند که نشان دهد که تنها آدم ابرقدرت در اين نظام من هستم. در داخل به جناح‌های ديگر قدرت مانند مجلس و ديگران چنگ و دندان نشان می‌دهد و می‌گويد مجلس ديگر در رأس امور نيست. گفتمان ملی پوپوليسی را شروع می‌کند که پايگاه مستقلی نسبت به رهبر جمهوری اسلامی پيدا کند در بين کسانی که او را جدی می‌گيرند و همه‌ی اين‌ها از نظر رهبر ايران دور نيست. فقط رهبر جمهوری اسلامی در وضعيتی نيست که ايستادگی کند، برای اين که خودش هم اسير دست اين نيروی نظامی است و در تعادل ظريفی با احمدی‌نژاد به سر می‌برد و می‌داند که اگر اقدام به خلع احمدی‌نژاد يا رودررويی با او کند، امکاناً در سپاه دو دستگی پيش خواهد آمد و امکان اين که سپاه منشعب شود وجود دارد و ريزش در پايگاه حزب‌الهی‌ها و افراد مربوط به آقای خامنه‌ای هم در اين صورت قطعی است. بنابراين سعی می‌کند که با مماشات رفتار کند تا ببيند در آينده چه پيش خواهد آمد»

به عقيده ناظران تا به حال هيچيک از روسای تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی به اندازه محمود احمدی‌نژاد مشتاق ايجاد رابطه با آمريکا نبوده‌اند. تحليلگران می‌گويند او به شدت دلش می‌خواهد اين کارت برنده را به نام خود بازی کند، اما هنوز زورش نمی‌رسد. به زبان ديگر آقای احمدی‌نژاد شناگر قابلی است، اگر آب ببيند!

هوشنگ اميراحمدی، رئيس شورای آمريکاييان − ايرانيان که اتفاقا از نزديک با مسايل ايران سروکار دارد می‌گويد محمود احمدی‌نژاد هم عاشق آمريکاست، هم از آن متنفر است: «آقای احمدی‌نژاد و نيروهای اطرافش شايد حتی کمی بيش‌تر عاشق باشند و کمتر متنفر. ولی در داخل کشور حتماً نيروهای سنتی به رهبری روحانيت، مخصوصاً روحانيت سنتی حتماً مخالف هستند و نفرتشان بيش‌تر است تا عشقاشان».

بنابراين او مجبور می‌‌شود در هر سفر به ‌آمريکا يا هربار که در مجامع بين‌المللی چشم‌ها را متوجه خود ديد، «عشق» خود را پنهان کند و «جوری حرف بزند که آن قسمت نفرت بيش‌تر نشان داده شود».

اختلافات درون جناحی و جنگ برون مرزی
انحسن شريعتمداری، تحليلگر سياسی مقيم آلمان معقتد است که رابطه‌ی ايران و آمريکا ابعاد پيچيده‌ای به خود گرفته که می‌تواند هزينه‌ای سنگين بدنبال داشته باشد و تا زمانی که جنگ قدرت ميان جناح‌های مختلف در ايران ادامه دارد به نتيجه مطلوبی نخواهد رسيد.

« آقای احمدی‌نژاد امروز خود يک طرف دعوا با رهبری، با جناح اصلاح‌طلب نظام و ديگر اصولگرايان واقع‌گراتر است و همه اين‌ها می‌دانند که اگر آقای احمدی‌نژاد موفق شود که اين مذاکرات را در خارج از ايران به نتايج مثبتی برساند، تفوق فراوان نسبت به آن‌ها پيدا می‌کند و بنابراين با وجود همه‌ی کوششی که احمدی‌نژاد در اين جهت می‌کند، اين اقدامات را گفته‌های ديگران خنثی می‌کند. مثلاً وقتی ايشان می‌گويد که حکم سنگسار صادر نشده، بلافاصله آقای جواد لاريجانی می‌گويد اين حکم صادر شده، ولی در دست بررسی است. يا آقای خامنه‌ای قبل از سفر ايشان می‌گويد موقعی که زمان رابطه‌با آمريکا فرا رسد، اين کار تصميم گرفته خواهد شد. يعنی طرف مذاکره من هستم.

آقای احمدی‌نژاد قبل از سفر سعی می‌کند گروگان آمريکايی را آزاد کند و شخصی از قوه قضاييه می‌گويد که هنوز اين پرونده تحت رسيدگی است. البته آقای احمدی‌نژاد موفق می‌شود، ولی اين زيگنال هم از طرف قوه قضاييه به خارج فرستاده می‌شود که ايشان تصميم‌گيرنده‌ی اصلی نيست»

هردو تحليلگر سياسی مناسبات ايران و ‌آمريکا را در بدترين شرايط در سی سال اخير می‌دانند. به عقيده حسن شريعتمداری دولت کنونی در عين ناتوانی از برقراری روابط، اصرار زيادی به افزايش قدرت تسليحاتی خود و توليد بمب اتمی دارد و نتيجه اين تلاش‌ها، دير يا زود درگيری قطعی با آمريکاست.

«حتی اگر اين فرض را کنيم که امروز آمريکا مخالف جنگ است و سعی می‌کند که با ديپلماسی قضيه را حل کند. به هر صورت متحدين آمريکا در منطقه مانند اسراييل و بعضی از کشورهای عربی به‌شدت نگران اين تلاش نظاميان ايران هستند و هر روز لابی‌های آن‌ها در آمريکا حکومت اوباما را تحت فشار قرار می‌دهد.»

هوشنگ امير‌احمدی وضعيت امروز ايران و مناسبات آن با آمريکا و کشورهای منطقه را وخيم ارزيابی می‌کند و می‌گويد ايران اکنون در همان نقطه‌ای قرار دارد که عراق در سال‌های قبل از جنگ داشت. يعنی تشديد تحريم‌ها و بالاخره هم درگيری!

«ما در نقطه‌ی بسيار بسيار پايينی هستيم. بدترين شرايط رابطه‌ی ايران و آمريکا را الان ما داريم. من فکر می‌کنم در آينده‌ی نزديک اين وضع حتی بدتر می‌شود، تحريم‌ها عميق‌تر و وسيع‌تر می‌شوند و دعوا بين ايران و آمريکا شديدتر می‌شود.

اين که تحريم خودش نمی‌تواند اين کار را کند، خودش بزرگ‌ترين خطرهاست. يعنی چه؟ يعنی خود شکست تحريم توجيه می‌کند دعوا را و مسأله فقط دعوا با عراق و امثالهم نيست. واقعيت اين است که دنيای عرب، دنيای عرب رسمی نه خيابا‌ن‌هايش، و بسياری کشورهای ديگر هيچ کدام‌شان هم تمايلی به اين که به جمهوری اسلامی در مقابل آمريکا کمک کنند ندارند که هيچ، برعکس. می‌خواهند به آمريکا کمک کنند که جلوی اين حرکت‌های جمهوری‌اسلامی را از ديد آن‌ها بگيرد.»

زيگزاگ‌های اجتناب ناپذير
سخنان احمدی‌نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل در نيويورک و تقاضا برای تشکيل کميته حقيقت ياب به منظور تحقيق درباره يازده سپتامبر در تناقضی شديد با آن سياستی است که در داخل می‌خواهد سر جناح روحانی را به سنگ بکوبد و راه خودش را برود. حسن شريعتمداری معقتد است

« آقای احمدی‌نژاد وقتی به اين نتيجه می‌رسد که اين کار به جايی نخواهد رسيد، در ترديد می‌افتاد که آيا از گفتمان‌های سابق عدول کند و پايگاه خودش را در بين مسلمانان منطقه يا ايرانيانی که طرفدار او هستند مخدوش کند يا همچنان بر عهد و پيمان سابق بماند. چون به‌هرصورت به اين نتيجه رسيده است که مذاکراتش يا شروع نخواهد شد يا به‌جايی نخواهد رسيد. جنگ قدرت در ايران قضيه را بسيار پيچيده کرده و آقای احمدی‌نژاد در وضعيتی نيست که به‌تنهايی بتواند اين مذاکرات را حتی اگر شروع کند، به جايی برساند.»

به عقيده شريعتمداری‌، محمود احمدی‌نژاد سعی می‌کند که با تفوق در قدرت بتواند اولاً طرف مذاکره‌ی قدرت‌های خارجی باشد، ثانياً در داخل پايگاهی مستقل از رهبر پيدا کند.

«به اين ترتيب هم در خارج سعی می‌کند که نشان دهد که تنها آدم ابرقدرت در اين نظام من هستم. در داخل به جناح‌های ديگر قدرت مانند مجلس و ديگران چنگ و دندان نشان می‌دهد و می‌گويد مجلس ديگر در رأس امور نيست. گفتمان ملی پوپوليسی را شروع می‌کند که پايگاه مستقلی نسبت به رهبر جمهوری اسلامی پيدا کند در بين کسانی که او را جدی می‌گيرند و همه‌ی اين‌ها از نظر رهبر ايران دور نيست. فقط رهبر جمهوری اسلامی در وضعيتی نيست که ايستادگی کند، برای اين که خودش هم اسير دست اين نيروی نظامی است و در تعادل ظريفی با احمدی‌نژاد به سر می‌برد و می‌داند که اگر اقدام به خلع احمدی‌نژاد يا رودررويی با او کند، امکاناً در سپاه دو دستگی پيش خواهد آمد و امکان اين که سپاه منشعب شود وجود دارد و ريزش در پايگاه حزب‌الهی‌ها و افراد مربوط به آقای خامنه‌ای هم در اين صورت قطعی است. بنابراين سعی می‌کند که با مماشات رفتار کند تا ببيند در آينده چه پيش خواهد آمد»

و هوشنگ اميراحمدی می‌گويد:
«ما ايرانی‌ها يک جهان‌بينی خيلی عام داريم. اصولاً در تمام تاريخ ايران همين بوده. دعوای‌مان با يونانی‌ها، با رومی‌ها، با عرب‌ها، با عثمانی‌ها، با انگليسی‌ها، با آمريکايی‌‌ها، با روس‌ها و... در واقع هميشه با قدرت، مخصوصاً با قدرت‌های بزرگ، ما مسأله‌ی همزيستی داشتيم و هميشه خودمان را نماينده‌ی شرق تاريخ قلمداد کرديم. اين تفکر متأسفانه در ذات فرهنگ سياسی ايران است. يک تفکر نه فقط خود بزرگ‌بينی، بلکه در عين‌حال مظلوميت و عدالت‌طلبی، مبارزه‌جويی و در واقع مشکل با همزيستی هست. اين يک واقعيت است. با اين که در تمام اين مدت هم ما هميشه باختيم، ولی بازهم به قول خودمان حيا نکرديم. تاريخ ايران را اگر نگاه کنيم، می‌بينيم که ما از ۸۰ـ ۷۰ درصد دعواهايی را که با دنيا کرديم، اما باختيم.»
(+)

 
 

با توجه به رابطه نزدیک میان دولت ایران و عراق و همچنین سابقه بسیار بدی دولت کودتانشانده و دستگاه‌های مطیع آیت‌الله خامنه‌ای در حذف رقبا و یا هدف گرفتن مخالفان و راه‌پیمایان این خبر باعث نگرانی افزاینده تمام صلح دوستان و آزادی‌خواهان منطقه می‌شود که نکند راه و روش ترور و حذف مخالفان سیاسی از طریق گلوله‌ و دستورهای دخمه‌ای افزایش پیدا کند و کل منطقه غرق ترور و وحشت و ارعاب شود. خبرنگاران سبز امیدوار است، رهبران سبز این گزارش‌ها را جدی بگیرند و جهت جلوگیری از این روند خطرناک به اندازه کافی آگاهی رسانی کنند و اقدامات لازم را صورت دهند.
خبرنگاران سبز/ کشورهای همسایه:
نزدیک به شش ماه است که انتخابات عراق انجام شده ولی دولت جدیدی سرکار نیامده است ولی به جز انفجارهایی که هر از چند گاهی در سرخط خبرها می‌آید شاید به نظر برسد که اوضاع عراق از این بلاتکلیفی چندان هم آسیب ندیده باشد. آمار منتشر شده از سوی موسسه نظارت بر حقوق بشر و آزادی‌های قانونی عراق که اخیرا مهر بخشی از آن را انتشار داد روایت دیگری از این سکوت مرگبار می‌دهد.

بر طبق این گزارش در طول سه سال گذشته که صدای گوش‌خراش و انفجارهای زندگی‌سوز بمب‌ها کم شده است دستگاه ترور راه تازه‌ای برای گسترش ترس و ترور در جامعه پیدا کرده‌اند طوری که خبرگزاری‌ها هم صدایش را نشوند. این گزارش می‌گوید که دوستداران ترور اکنون از صداخفه کن استفاده می‌کنند و قربانیان خود را بی‌صدا می‌کشند.

شاید این مسئله به تنهایی توجهی را جلب نکند ولی هنگامی که بر اساس این گزارش می‌بینم که قشر خاصی مورد این حمله‌ها قرار می‌گیرند و این کشتارها در سه سال گذشته سیر صعود داشته آنگاه می‌توان فهمید که جریان تازه‌ای از ترور راه خود را به سیاست و جامعه عراقی باز کرده ا ست.

برپایه این گزارش، در اين ترورها، شخصيت‌های مردمی، نامزدهای انتخاباتی، فعالان سياسی و تجار و بزرگانان بيشتر مورد حمله قرار گرفته‌اند. از لحاظ آماری نیز این قتل‌ها رشد صعودی داشته به طوری که از ابتدای ژانويه ۲۰۱۰ تا ۱۷ سپتامبر گذشته (قريب به ۸ ماه) ۶۸۶ با شليک تفنگ های مجهز به صدا خفه کن کشته شده اند.

اين در حالی است که درسال ۲۰۰۸ در مجموع ۲۷۰ نفر و در سال ۲۰۰۹ نيز ۴۷۳ نفر به اين علت کشته شده اند که آمار ۸ ماه ابتدايی سال ۲۰۱۰ رکورد سالهای گذشته را شکسته است.

بر اين اساس در مجموع آمار قربانيان حمله از طريق تفنگ های بی صدا در عراق به ۱۴۲۹ مورد طی سه سال گذشته رسيده است که حجم بالايی از آن در پايتخت عراق (بغداد) رخ داده است. به صورتی که در مجموع طی اين مدت ۳۳۷ نفر و يا به عبارتی بيش از يک پنجم از قربانيان شليک های بی صدا در بغداد جان خود را از دست داده اند.

در پايان اين گزارش که در پايگاه خبری موسسه نظارت بر حقوق و آزادی در عراق منتشر شده، آمده است: در تحليل اين پديده به اين دريافت رسيديم که هر زمان که تنش‌ها و بحران‌های سياسی در عراق اوج گرفته است (همچون مسئله‌ای که هم اکنون در تاخير تشکيل دولت عراق ديده می‌شود) آمار قربانيان شليک‌های بی صدا در کشور برای تسويه حساب‌های شخصی ميان رقبای سياسی افزايش پيدا کرده است.

با توجه به رابطه نزدیک میان دولت ایران و عراق و همچنین سابقه بسیار بدی دولت کودتانشانده و دستگاه‌های مطیع آیت‌الله خامنه‌ای در حذف رقبا و یا هدف گرفتن مخالفان و راه‌پیمایان این خبر باعث نگرانی افزاینده تمام صلح دوستان و آزادی‌خواهان منطقه می‌شود که نکند راه و روش ترور و حذف مخالفان سیاسی از طریق گلوله‌ و دستورهای دخمه‌ای افزایش پیدا کند و کل منطقه غرق ترور و وحشت و ارعاب شود.

خبرنگاران سبز امیدوار است، رهبران سبز این گزارش‌ها را جدی بگیرند و جهت جلوگیری از این روند خطرناک به اندازه کافی آگاهی رسانی کنند و اقدامات لازم را صورت دهند. 

 
 

بر خلاف جناح اقتدار گرا جنبش سبز پدر خوانده ندارد و بیش از افراد به تعامل بین شبکه های اجتماعی سبز و پیشرو تکیه دارد و بر عکس آنان از عقل جمعی برای پیشرفت استفاده می کند.
خبرنگاران سبز/رهبران سبز/ ميرحسين موسوى:
روزنامه رسالت از وجود اختلاف در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلبان خبر داده است و مهندس موسوى در پاسخ به اين ادعا، هرگونه اختلاف مابين صفوف جنبش سبز و اصلاح طلب را كذب خواند.
به گزارش خبرنگار کلمه موسوی خبر روزنامه رسالت را مبنی بر«وجود اختلاف در میان صفوف جنبش سبز و اصلاح طلب تکذیب کرد و گفت: «هیچ اختلافی بین بنده و برادران بزرگوار کروبی و خاتمی وجود ندارد و ما مرتب با هم مشورت می کنیم.»
موسوی تاکید کرد: «بر خلاف جناح اقتدار گرا جنبش سبز پدر خوانده ندارد و بیش از افراد به تعامل بین شبکه های اجتماعی سبز و پیشرو تکیه دارد و بر عکس آنان از عقل جمعی برای پیشرفت استفاده می کند.
وی اظهارامیدواری کرد که « گرداننده های رسالت یک بار دیگر بین خود نامه حضرت امام را به مرحوم آیت الله آذری قمی در سال۱۳۶۷ مطالعه کنند.»

به گزارش کلمه روزنامه رسالت که در رقابت شدیدی با کیهان برای تهمت و دروغ به منتقدان دلسوز وضع موجود است در جعل خبری تازه مدعی اختلاف میان موسوی، خاتمی و کروبی شده بود.

رویه و رویکرد مدیران روزنامه رسالت در زمان دفاع مقدس علیه نخست وزیر نیز به گونه ای بود که حضرت امام (ره) توزیع این روزنامه را در جبهه ها برای روحیه رزمندگان اسلام مضر تشخیص دادند.



 
 

ضیا نبوی از دانشجویان ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که از سوی قاضی پیرعباس به ۱۰ سال حبس تعزیری و همچنین تبعید به زندان خوزستان محکوم شده بود، در اقدامی غیرمنتظره از سوی دادستان تهران صبح روز ۵ شنبه اول مهر به زندان کارون اهواز تبعید شد. پس از تبعید وی ،فضای غمباری بر بند ۳۵۰ اوین حاکم شده است. جمعی از هم بندی های ضیا نبوی از جمله هم اتاقی های وی در بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت تبعید این فعال دانشجویی و شرح رنج ها و امیدهای خود پس از این هجران نامه ای نوشته اند .
خبرنگاران سبز/حقوق بشر/ ضيا نبوى:
متن این نامه که از زندان اوین به بیرون ارسال شده،  به این شرح  در سايت كلمه درج شده است :

به نام او که اگر تنهاترین تنهاها شویم ،باز هم با ماست

دست نوازش آفتاب مهر تازه برتن مان نشسته بود که دخترک هرزه گرد باد پاییز ،خبر رفتن پسر بهار را کنار خستگی و کسالت ما نشاند و فهمیدیم ریشه هایمان بناست روی ابر پا بگیرد. حالا زنده به رویای آب و نان و دمکراسی و آزادی گریه می کنیم، اما نه به حال خودمان، به حال اولیای ظلمت که آرزویشان مرگ لبخند ماست و می خوانیم:

گمان مبر که به پایان رسیده کار ضحاک / هزار باده ناخورده در رگ تاک است

ما سبز و بیشمار. ما تو را تکثیر می کنیم که فردا از آن ماست.

صد ها نفر این مکتب صد ساله نوشتند / صد های دیگر با همه آحاد سازیم

ما انتقام می گیریم، ما لبخندمان و پوسیدگی شان را به رخشان می کشیم ، که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند

اسامی امضا کنندگان :
عبدالله مومنی / بهمن احمدی امویی / علی ملیحی / میلاد اسدی / علی جمالی / کیوان صمیمی / حمیدرضا محمدی / علی پرویز / امیرخسرو دلیرثانی / محمد داوری / کوهیار گودرزی / عباس کاکایی / علی اکبر عجمی / مهدی اقبال

 
 

و من هم از دهلیز بی روزن زندان، با فریادم دریچه ای به دنیا می گشایم و هم صدا با شما در کوچه های پر نفس رزم فریاد سر میدهم که دیگر این شب را از ما گریزی نیست دیر نیست که با سلاله های خورشید آزادی، قلبش شکافته خواهد شد.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر/شبنم مدد زاده:
شبنم مددزاده نایب دبیر شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و عضو انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج که از اسفند ماه سال گذشته، در بازداشت به سر می برد، به مناسبت آغاز سال تحصیلی نامه ای منتشر کرده است.
به گزارش دانشجونیوز، مددزاده دوازدهم خرداد ماه سال جاری همزمان با تایید حکم ۵ سال زندان‌اش، به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.
متن کامل نامه شبنم مددزاده به شرح زیر است:


صدای زنگهای مدرسه، صدای شکستن سکوت این شب است. صدای زنگ های مدرسه شروع یک تداوم است، تداوم نواختن آهنگ مبارزه در برابر بی عدالتی، ایستادگی در حق خواهی و پای فشردن بر آزادیخواهی، آهنگی صد ساله که در سرزمینمان به دست عاشقان آزادی نواخته شده و مشق نواختنش را در صفحه های تاریخ برجای گذاشته اند تا شاید ما تکرارش کنیم؛ که تنها راه برای رسیدن به نور و آزادی ست.
یاران دبستانی، اینک دوباره پاییز، دوباره مدرسه و دانشگاه، معلم و استاد، دوباره میز و صندلی و تخته سیاه و دوباره تکرار درس و امتحان...
آری، اینک دوباره پاییز، یادآور صلابت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین است. چه شمایی که در سنگر تسخیر ناپذیر آزادی خروشیده اید و صدای فریادتان شب باوران را به زانو در آورده است و چه تمامی دانشجویانی که در زندان های قساوت، در برابر شکنجه و شلاق، مقاومت می کنند. آری درست است که اینک در مدرسه ی من میز و صندلی و تخته سیاهی نیست و جزوه ی درس های من سینه ی درد کشیده و زخمین از شلاق بی عدالتی و ظلم زمان سرزمینم است، که صفحه به صفحه اش یاد آور عهد بسته با خود و خدایم است.

ولی همه ی ما درس هایمان را با یک الفبا شروع می کنیم. الفبایی که معلم هایمان با شعر زندگی شان، بالای چوبه ی دار با قافیه اعدام سروده اند. درس بزرگ فرزاد کمانگر و هم قطارانش عشق ورزیدن به تمام انسان ها بود. الفبایی که "الفش" از ایثار و از خود گذشتگی در راه انسانیت، تا "ی" که یکی شدن و یگانگی را بر خط به خط دفتر مبارزه نوشته اند تا ما از رویشان بنویسیم. اگرچه زندان، زنجیر و چوبه ی دار در دستان حاکمان است، این دستان ماست که سدی سترگ در برابر همه ستمه هاست. دستان ماست که چوب الف را می شکند و ترکه های بیداد را بر نمی تابد.

اکنون که سرزمینم به هیات دستان دانشجویان درآمده و در هر گوشه ی میهنمان چراغی افروخته شده در برابر ظلم و جور شب پرستان، خروش و فریاد ظلم ستیزی شما سکوت و سیاهی شبهایشان را در هم می شکند، چرا که فریاد های شما آبستن نور و ازادی است.

یاران دبستانی، باید با عزمی جزم تر از پیش و با توانی مضاعف، درس هایمان را مرور کنیم، تا از امتحان ذلت ناپذیری و ظلم ستیزی سر بلند بیرون آییم، دست هایمان را به هم دهیم دوباره و ...

و من هم از دهلیز بی روزن زندان، با فریادم دریچه ای به دنیا می گشایم و هم صدا با شما در کوچه های پر نفس رزم فریاد سر میدهم که دیگر این شب را از ما گریزی نیست دیر نیست که با سلاله های خورشید آزادی، قلبش شکافته خواهد شد.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته