در آستانه یکسالگی جنبش سبز، دکتر پیمان در گفت و گویی با جرس، به تبیین ویژگیهای این جنبش پرداخت و اظهار داشت: معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
تبیین آگاهی- خودآگاهی و لزوم پیوند آن با علایق توده مردم
دکتر پیمان در بیان روند رشد جنبش سبز، معتقد به همبستگی میان فرایند رشد آگاهی و رشد جنبش سبز است. او در تبیین مراتب آگاهی و لزوم پیوند آن با علایق زندگی و هستی شناختی مردم و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی آنان بر این باور است که:
- گاهی در درجه اول اطلاع ما معطوف به اموری در بیرون رخدادهاست. این آگاهی هامی توانند فراموش شوند یا درگوشه ای از ذهن ذخیره گردند تا درموقع نیاز از آنها استفاده شود. برای این که این آگاهی ها منشا حرکت وعمل شوند باید با علایق فردی یاجمعی پیوند بخورند.
- باید به این نکته هم توجه داشت که علایق،خود طیفی از موارد کم اهمیت تا پراهمیت را شامل می شوند. پس نوع واکنش بستگی به این خواهد داشت که علاقه درگیر درحادثه تا چه اندازه ازاهمیت برخوردار باشد. به ندرت کسی برای به رسیدن به هدفی که از نظر مطلوبیت در درجات پایین قرار دارد اهداف و علایق برتر خود ر ا به خطر می اندازد.
افراد مختلف درعلایق خود دارای اولویت های یکسان نیستند. هرکسی با توجه به فهم و تفسیری که ازخویشتن و جایگاه خود در جامعه وعواملی که به هستی اش استحکام داده و یا آن را تهدید می کند، اولویت های ارزشی خود را شکل می دهد. دراین تفسیر هستی شناسانه هست که فرد، رابطه خود را در درجه اول با خود، و سپس با دیگران تعیین می کند؛ تعیین ارزش های رفتاری و همچنین انتظارات فرد از دیگران، همه ریشه در این "تفسیر هستی شناسانه" دارند.
- گاهی امور بیرونی که به علایق فردی یا جمعی مرتبط اند به سهولت مورد غفلت قرار نمی گیرند. از این رو برای تقویت تاثیر آگاهی از رخدادهای جامعه، دررویکرد آنان به مسولیت های اجتماعی یا مشارکت در جنبش های اجتماعی، باید ارتباط میان آن وقایع با علایق فردی و جمعی روشن گردد. منظور از گسترش آگاهی ها تعمیق جنبش سبز ناظر بر برقراری این پیوند است. برای نمونه اگر کارگران و کشاورزان از تاثیر مخرب سیاست های تورم زا و منهدم کننده توان تولید ملی و واردات بی رویه محصولات خارجی بر زندگی معیشتی خود آگاهی پیدا کنند، باعلاقه و حس مسولیت پذیری بیشتری با جنبش سبز ارتباط برقرار می کنند.
تاثیر انواع آگاهی دربرانگیختن کنش اجتماعی و نحوه مشارکت در جنبش سبز
دکتر پیمان درتبیین اهمیت خودآگاهی و تاثیر آن بر نحوه واکنش جمعی بر این باور است که "پایداری خلاق" و "کنش های خودآگاهانه جمعی" و"عاری ازخشونت" مردم ضامن بقا، غنا و موفقیت جنبش است: جدا از افرادی که به دلیل عدم احساس هر نوع پیوندی میان علایق زیستی خود با اهداف جنبش سبز نسبت به سرنوشت آن بی اعتنا هستند بقیه مردم در واکنش به تهدیدها و تجاوز به حقوق اجتماعی وعلایق حیاتی خود، به سه شیوه درگیر یک جنبش اعتراضی می شوند: یک گروه با تاثیر پذیریِ احساسی و عاطفی از وقایع تلخ و آسیب زا که با انواعی ازمحرومیت های اجتماعی، تضییع حقوق و تحقیر همراه است، بلافاصله تحت تاثیر محرک های سیستم دفاع غریزی- عاطفی سعی می کنند به واکنش ستیزِ متقابل توسل جسته و با استفاده از قهر و خشونت، عامل تجاوز را دفع کرده یا تحت کنترل در آورند. آشوب های اجتماعی و شورش های کور معمولا محصول درگیر شدن انبوه بزرگی از مردم دریک چنین واکنش دفاعی می باشد. اگر این واکنش موثر واقع نشود بخشی ازمردم زیر تاثیر همان مکانسیم دفاع غریزی خود را از قلمرو عامل تجاوز و آسیب دور کرده و راه گریز پیشه می کنند وبه فضاها ی امن پناه می برند. گروه های دیگری با تاسی به همان مکانیسم راه کسب امنیت و رفع محرومیت و جلب عافیت را درتسلیم و وابسته شدن به قدرت مسلط و تظاهر به همراهی و سازگاری با آن می یابد. این نوع از واکنش، باز مانده دفاع دوران کودکی جامعه می باشد که چون درغیر زمان خود به کار می رود موجب بروز آثارمخرب برای جامعه، بازتولید خشونت و پیآمد دوره های متناوب دیکتاتوری وهرج و مرج می گردد.
- نوع دوم کنش اجتماعی مبتنی بر نوعی عقلانیت مصلحت اندیشانه معطوف به هدف است که به موجب آن افرادی با استفاده عقلانی از ابزار و روش های متناسب در هر موقعیتی که هستند، فرصت طلبانه سعی میکنند امنیت ومنافع شخصی خود را تامین کنند و به اهداف شخصی خویش تحقق بخشند. این گروه ازافراد معمولا نسبت به رنج ها ومحرومیت های مردم، مصالح جامعه و خیرعمومی به کل بی توجه اند یا توجه حقیقی اندکی از خود نشان می دهند. نحوه رویارویی آنها در جنبش های اجتماعی بستگی به محاسبات آنها ازهزینه- فایده هایی دارد که با رویکرد آنان سازگاری دارد.
- سومین واکنش اجتماعی خصلت خودآگاهانه دارد و مبتنی بر نوعی ازخرد ورزی ناظر بر ارتباط هستی شناختی فرد با جامعه و آگاهی از پیوندی دارد که میان سرنوشت او و سرنوشت جامعه برقرار است. در این نوع واکنش، فرد"وقایع" را نه صرفا با "هزینه ها" بلکه با وضعیت انسانی خود و"تاثیر وقایع بر این وضعیت انسانی" مشخص می کند. علاوه بر پیوند وقایع با وضعیت انسانی، درپیوند با تاریخ، با آگاهی از دلایل موفقیت ها و شکست های پیشین، با درس گرفتن از تجارب تاریخی و درجهت تامین منافع پایدارملی برای همه طبقات عمل می کند. در واکنش خود-آگاهانه بر خلاف واکنش عقلانی، اهداف الزاما محدود و معطوف به دست آوردهای کوتاه مدت و فوری نیست، درنتیجه فرد یا جمع حاضر است هزینه های کوتاه مدتی را در راستای نیل به اهداف بلند مدت تحمل کند. همچنین در رویکرد خودآگاه علاوه بر حساسیت های مربوط به علایق زیستی، ملاک های بشری همچون آزادی، عدالت، سرنوشت دیگران و... هم مورد توجه قرار می گیرند.
- دراثر گسترش آگاهی ها، می توان انتظار داشت که واکنش ها در هر جنبشی ازسطح واکنش دفاعی وعقلانی فراتر رفته وتبدیل به واکنش های خود آگاهانه شود. دراین صورت این خیزش وحرکت ملی پایدارتر و معطوف به آینده، فراتر از منافع گروهی و دربرگیرنده خواست های مشترک همه طبقات و اقوام وخرده جنبش های اجتماعی بوده و ضامن رهایی همه نیروهای اجتماعی از انقیاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خواهد بود. در واقعیت عینی این سطح از آگاهی درعده کمی شکل می گیرد ولی حتی اگرهمین تعداد معدود بتوانند در شعارها و درآموزه های خود چنین خودآگاهی را متبلور کنند و در سطح جامعه گسترش دهند نتایج تحولات بهتر خواهد شد.
- دیده بسیار امیدبخش درجنبش سبز، پیدایش"شعورخودآگاه ملی" دررفتار، گفتار وکنش های جمعی فعالان آن است. نمونه بارز و به یادماندنی این ظهور، حضور پر شکوه مردم در۲۵خرداد88 و روزهای پس از آن است. شعور ملی ایرانیان درآن روز بیدار و فعال عمل می کرد و به همین جهت زیر سیطره احساسات وغرایز کور قرار نگرفت، بلکه واکنش خودآگاه آنان بامشی عدم خشونت، مدارا وپرهیز از رادیکالیسم کور و مرزبندی ها ی بی بنیان و با وقوف بر اهداف دراز مدت و مطالبات مشترک بروز نمود. فعال شدن شعور خودآگاه ملی ازعوامل مهم تداوم جنبش تا امروز بوده است.
وقتی از این منظر به سیر تحول جنبش سبزمی نگریم، خودداری مردم ازحضورخیابانی در برخی ازمناسبت ها به خوبی قابل فهم است:عدم حضور، ناشی ازخودآگاهی و پرهیز ازخشونت بوده است تا محاسبه گری عقل ابزاری یا احساس انفعال و شکست.
دلایل تناوب تاریخی پیروزی ها و ناکامی ها، لزوم ریشه یابی و پرهیز از آنها در جنبش سبز
دکتر پیمان ضمن بر شمردن دلایل متناوب بودن پیروزی ها وشکست های تاریخی، بر لزوم توجه بر این دلایل و پرهیز از آنها در استراتژی وتاکتیک های مقطعی جنبش تاکیدکرد: پیروزی ها وشکست ها درتاریخ مکرر تکرار شده اند. گویی نطفه شکست ها در دل پیروزی ها شکل می گرفته است. باید تحلیل کنیم که دلایل این تناوب چه بوده اند؟ بارویکردی پدیدار شناسانه چهار دلیل عمده برای شکست هایی که پس ازظفرها حاصل شده اند می توان برشمرد:
1- کشمکش های فرسایشی بر سر رقابت های ایدئولوژیک توسط رهبران گروه ها که منجربه فرسایش و تجزیه صفوف متحد جنبش می شد.
2- کشمکش و رقابت برسر چیرگی و تسلط یک جانبه و انحصاری برقدرت سیاسی و اقتصادی.
3- غلبه انگیزه های انتقامجویانه ازطبقه حاکم بر رفتار بسیاری ازنیروها، تلاش همه جانبه برای تصفیه نظام مدیریتی واداری کشور از کادرهای با تجربه و درنتیجه آن ایجاد بحرانهای سیاسی، اجتماعی و مدیریتی.
4-. غلبه تمایل به ایجاد تغییرات رادیکال و زودهنگام در ساختارهای فرهنگی- اقتصادی و اجتماعی و به تبع آن تشدید رقابت برای کسب قدرت جهت مدیریت تغییرات اراده گرایانه در این ساختارها که به نوبه خود باعث ویرانی و انهدام ساختارهای موجود درجامعه می شد بی آنکه بر ویرانه های آنها بناهایی نو ساخته شوند. این ویران سازی ها و رادیکالیسم کاذب خود باعث شکل گیری نطفه های شکست می گردید.
دلیل بنیادی تری-که می توان در ذیل آن این تناوب تاریخی پیروزی- شکست را تحلیل کرد- این است که هدف بسیاری از جنبش های پیشین حذف کامل ومعدوم کردن طبقه حاکم و وابستگان آن بوده است. این هدفگزاری باعث شکل گیری نزاع مرگ و زندگی بین مبارزان ومدافعان طبقه حاکم می گردد. نزاعی که چندی بعد به مناسبات میان گروهای مبارز تسری پیدا می کند و مرزبندی تصنعی میان دوست و دشمن، انقلابی وضدانقلابی، خودی وغیرخودی، صفوف مردم را تجزیه و با تشدید نزاع وهرج ومرج شرایط برای ظهور دوباره دیکتاتوری وغلبه خشونت وقهر آماده می گردد.
این نحوه رفتارنه تنها ذاتا مولد شکست است بلکه در روند مبارزه بر اساس این نوع هدف گزاری، پیوسته برتعداد دشمنان افزوده شده و از تعداد همراهان و متحدان کاسته می شود. نتیجه این رویکرد فعال شدن دوباره چرخه خشونت و گسترش آن دربدنه نیروهای اجتماعی است. با اتخاذ چنین رویکردی، فارغ ازاینکه جنبش پیروزی ظاهری به دست بیاورد یا ناکام گردد، پیشاپیش شکست خورده است چون پیروزی های به دست آمده از درون خشونت به یاری خشونت منظم و اعمال قهردائمی قابل حفاظت نیستند. پیروزی های این چنینی نه تنها ایجاد امنیت نمی کند بلکه باعث باز تولید ناامنی وبی ثباتی می شوند.
- یک ویژگی قابل ملاحظه درجنبش سبز، دور زدن عوامل مولد شکست واتخاذ رویکرد "دفاع خلاق وعاری ازخشونت" است. این رویکرد نه تنها مبتنی برحذف سیستماتیک افراد واعمال خشونت نیست، بلکه با پذیرش تنوع و تکثر گروه ها وعقاید و ایجاد سازگاری وهم دلی میان آنها بر محورارزش های مشترک و مصالح و خیرعموم، به دنبال برقراری امکان تعاملات آشتی جویانه و همزیستی صلح آمیز میان همه کسانی است که خواهان آزادی وحق حاکمیت بر خود و صلح و مدارا حکومت قانون اند.
- درجنبش سبز، مردم وبه ویژه نسل جدید باپشت سرگذاشتن دوران کودکی اجتماعی، یک بار دیگرهمانند برخی از مقاطع مهم تاریخی خود وارد دوره جدیدی ازحیات اجتماعی، یعنی دوران بلوغ و آفرینش فرهنگی می شوند و با استفاده ازتجارب پیشین به این حیات غنا و پختگی می بخشند. البته منکر این مطلب هم نباید بود که این گذر نه تنها سهل الوصول نیست بلکه درنوبه خود بسیار دشوار وزمان براست. میزان موفقیت این گذر وابسته به توان حفظ واکنش خلاق و پای فشردن بر مطالبات محوری مانند حق برگزاری انتخابات آزاد و بازگشت به قانون و ایجاد امنیت و ثبت در پناه قانون است.
جوهره جنبش سبز در برگیرنده مطالبات همه اقشار ملت ایران است، اما در عین حال، برآیند کمیِ مطالبات خرده جنبش ها نیست
دکتر پیمان براین باور است که جنبش سبز خواست مشترک رهایی از انقیادهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی را پیگیری می کند.
-این جنبش به لحاظ جوهری خیزشی ملی و فراگیر است چون در ذات خود مطالبات مشترک همگانی را طرح کرده و ازشعور خودآگاه ملی مردم ایران الهام می گیرد.جنبش سبز راه حل های کلیدی برای حل مشکلات بنیادین همه اقوام و گروه های متعدد اجتماعی، کارگران، معلمان، کشاورزان، زنان، دانشجویان و... است. درست است که درحال حاضر حضور فیزیکی مردم درجنبش ابعاد ملی پیدانکرده است ولی همدلی وهمراهی فکری، عاطفی و معنوی با آن فراتر از محدوده جغرافیایی واجتماعی بوده و به مرور زمان و در پیوند این جوهره با مطالبات واقعی خرده جنبش های دیگر، حضور فعال وعینی مردم هم ابعاد ملی پیداخواهدکرد. در تائید پیوند جوهری جنبش با اقوام و طبقات مختلف باید ایام قبل ازانتخابات را یادآوری کرد که در آن مردم از کلیه اقوام و طبقات اجتماعی در سراسر ایران، از تمام طبقات و فراتر از جنسیت شرکت داشتند. اکنون به دلیل فقدان فرصت برای چنین حضورهای مشترک و همچنین عدم دسترسی تمامی طبقات و اقوام به رسانه های ارتباط جمعی این طبقه متوسط و ساکنین شهرهای بزرگ هستند که کماکان درعرصه اجتماعی حضور دارند ولی به حتم آن دلبستگی ها به خواسته های محوری و همبستگی درحول آن درسطحی ملی کماکان وجود دارد.
- مطالبات جنبش سبز مجموعه ای ازمطالبات خرده جنبش ها نیست. مطالبات جنبش سبز ازجنس رهایی بخش برای نیل به زیست دموکراتیک است. نیاز است خرده جنبش ها با درک این مساله درهمراهی با جنبش سبز با رویکردی همدلانه و ناشی ازخودآگاهی ملی برخورد کنند. درک این نکته ضروری است که برای نیل به مطالبات برحق قومی، طبقاتی و... باید ابتدا "حاکمیت قانون"، انتخابات آزاد، آزادی احزاب و مطبوعات نهادینه شده باشد و برای کسب و تضمین حق آزادی بیان وعقیده ومشارکت سیاسی و برقراری حاکمیت قانون، همراهی باجنبش سبز ضروری است.
درغیراین صورت این جنبش عمومی و ملی یک بار دیگر به خرده جنبش هایی که صرفا مطالبات صنفی، طبقاتی، قومی و یا جنسیتی را پیگیری می کنند کاهش می یابد. دراین وضعیت، یعنی در نبود حق آزادی رأی و حکومت قانون، امکانی برای تحقق مطالبات مزبورمحقق نخواهد شد.
با وجود حجم گسترده تخریب ها، چشم اندازجنبش سبز روشن و امیدبخش است
دکتر پیمان در تبیین عمده تحلیل های موجود در مورد آتیه جنبش سبز، چشم انداز آن را روشن و امیدبخش می داند. البته این امید بخشی را منوط به تداوم ایفای نقش "پایداری خلاق" و" کنش های عاری ازخشونت" می داند. در تحلیل ایشان برای آینده جنبش سبز دو چشم اندازه عمده وجود دارد :
1- درچشم انداز اول عده ای با تکیه بر تحولات جاری و تخریب گسترده ای که در زیر ساخت های اقتصادی وفرهنگی جامعه اتفاق افتاده، با اتکای روز افزون اقتصاد ایران به نفت و با گسترش فساد درنظام اداری و مالی کشور، معتقدند شکاف های اجتماعی عمیق تر خواهد شد وهمراه با فشارها وتحریم های بین المللی، فشار انبوه مشکلات و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی بر گرده توده مردم، زمینه برای فروپاشی فراهم می گردد.
این صاحب نظران باتکیه یکجانبه برعوامل مخرب موجود درعرصه وغفلت ازعوامل وتحولات متضاد باآنها، فروپاشی یا به شکل شورانقلاب اجتماعی یا به صورت خود به خودی و از درون، مانند آنچه که درشوروی سابق رخ داد، را امری طبیعی و محتوم می دانند. با آگاهی که ازشرایط عینی وذهنی جامعه داریم، بویژه درنبود همبستگی خودآگاهانه ملی و فقدان یک مرجعیت فراگیر که وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور را تضمین کند،طبیعی است که درصورت وقوع فروپاشی ما شاهد خسران ها وعوارض منفی بی شماری خواهیم بود. آنچه متصور هست وقوع جنگ های داخلی یا بازتولید چرخه خشونت درشکل و محتوای جدید است، کمااینکه در فروپاشی شوروی این اتفاق افتاد.
2- درچشم انداز دوم که من خود به آن معتقدم ، تحلیلگران درکنار عوامل مخرب که در چشم انداز اول بدان اشاره شد، برنقش مکمل نیروهای مولد و سازنده بی شماری که در بطن جامعه ایران وجود دارند، نیز تکیه می کنند. این که درطول تاریخ و با وجود پشت سر گذاشتن بحرانهای متعدد، جامعه ایران، تولید، تمدن سازی و بالندگی خود را ادامه داده ناشی از حضور همین عوامل مولد بوده است. پس اگر از تحولات سطحی درعرصه قدرت فراتر برویم، این نیروهای همبستگی ساز و تولید کننده، چشم انداز روشنی را برای ما رقم خواهند زد. ضمن این که احتمال وقوع چشم انداز اول هم کاملا منتفی نمی باشد.
- معتقدم جامعه ایران دربرابرخشونت به پایداری خود ادامه خواهد داد و این رویکرد پایدار و خلاق، رفته رفته ضمن حفظ هویت جنبش؛ باعث رشد آرام و بطئی آن خواهد شد. این رشد علاوه بر تثبیت گفتمان جنبش به عنوان گفتمان مسلط بر جامعه زمینه ساز همدلی و هم-رایی درطبقه حاکمه نیز خواهد بود. حالا اگر این همدلی ازسمت حاکمیت منجر به پذیرش تمایلات اصلاح طلبانه شود، ما شاهد تثبیت ارزش های محوری جنبش در سطح قدرت و درمتن جامعه خواهیم بود اما اگر این چنین هم نشود، آن بخش متصلب روز به روز کوچکتر و محدودتر خواهد شد.
و ما شاهد فروپاشی نخواهیم بود، زیرا در بستر پایداری خلاق و بلند مدت جنبش، نیروهای صالح جایگزین از دل آن خواهند رویید که می توانند ضامن انتقال مسالمت آمیز قدرت باشند.
- تلاش برای بسترسازی برای گفتگوی انتقادی هم با خود و هم با حاکمیت، کماکان استراتژی محوری است. این گفتگو می تواند هم در سطح قدرت و هم در میان توده ها بسیار روشنگر و تاثیرگذار باشد. با طرح ارزش های مشترک مانند ایران قدرتمند، حفظ دستاوردهای انقلاب، حفظ هویت مذهبی و یا کمک به مردم فلسطین و با مقایسه این که عملکرد ها تا چه میزان در راستای این ارزش هاست می توان توده های مردم و بخشی از حاکمیت را متاثر کرد و از اثر تدریجی آن بهره برد. این خط استراتژیک در کنار خط افشا و بسیج می تواند نقش بسیار موثری ایفا کند که نیازمند اهتمام و جدیت بیشتر از پیشِ رهبران و فعالان جنبش سبز است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر