فرزند حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری گفت:« بدون تردید، پدرم سخت ترین روزهاى عمرش را در این ماههاى پس از انتخابات تجربه كرد حتى در مقایسه با سال هاى مبارزه، زندان و شكنجه قبل از انقلاب، نگرانى عمیق براى آینده انقلاب و كشور از یكسو، وبرخوردهاى غیر منصفانه و خشن با مردم وحوادثى چون كهریزك وغیره از سوى دیگر، روى هم رفته روزهاى غمبارى را براى این سرباز پاكباخته انقلاب دست و پا كرده است.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، روزنامه ابرار، گفتگویی مشروح با مصطفی ناطق نوری فرزند ارشد حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری را انجام داده که حاوی نکات مهمی درباره اتهامات وارد شده به ناطقنوری و فرزندان او در طی مناظرات انتخاباتی توسط احمدینژاد و نگرانیهای رئیس دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری از شرایط حاکم بر کشور است.
متن کامل این گفتگو بدین شرح است:
این روزها یادآور روزهاى باشكوه و حضور بى نظیر مردم در انتخابات سال ۱۳۸۸ است؛ انتخاباتى كه از هر حیث تفاوت هایى كلى با تمام انتخابات گذشته داشت آنچه وجه تمایز آشكار و غیرقابل انكار بود مناظره هاى تلویزیونى ۴ نامزد انتخابات و بحث هاى محتوایى آن بود؛ بحث هایى كه بعضاً مرزهایى را درنوردید؛ مرزهایى كه شاید تا قبل از آن اطلاق ممنوعه بر آن بى مسما نبود ولى هیجان و تنور داغ انتخابات ثقل و سنگینى آنها را ذوب كرد و حدود و ثغور این بحث ها كلاً بر هم ریخت یكى از موارد شاخص كه انگشت اتهام یكى از نامزدها متوجه چند تن از شخصیت هاى شاخص نظام شد مناظره محمود احمدى نژاد و میرحسین موسوى بود آنجا كه نام دو نفر از بزرگان باسابقه نظام و فرزندان آنان به میان آمد على اكبر ناطق نورى ،روحانى شناخته شده و باسابقه كه همراهى امام و رهبرى و مسئولیت هاى والاى نظام از نمایندگى امام (ره) در جهاد تا دو دوره ریاست مجلس شوراى اسلامى و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسئول بازرسى و دفتر مقام معظم رهبرى آخرین مسئولیت اوست و فرزندش مورد اتهام قرار گرفته كه البته در جمعه بعد از انتخابات مقام معظم رهبرى ضمن تأیید سوابق روشن آقایان هاشمى رفسنجانى و ناطق نورى اذهان عمومى جامعه را نسبت به صداقت و خدمات آنان روشن كردند. مصطفى ناطق نورى غیر از مصاحبه مختصرى كه آن روزها انجام داد یكسال سكوت را به لحاظ رعایت مصلحت نظام بر دفاع از خود و خروشیدن بر اتهاماتى كه در این مصاحبه به روشنى ناروا مى داند ترجیح داد اكنون یكسال پس از آن اتفاق او زبان مى گشاید و در قالب دفاع از خودش آنچه را لازم مى داند توضیح و هم شرح مى دهد ما نیز بدون كم و كاست این مصاحبه را براى اطلاع خوانندگان محترم درج مى نماییم.
با تشكر از اینكه قبول كردید این مصاحبه صورت بگیرد در مناظره انتخاباتى سال گذشته به هر حال یكى از اسامى مطرح شده در آن مناظره،اسم جنابعالى و پدرتان جناب آقاى ناطق نورى بود، آنجایى كه ایشان به صراحت خطاب به آقاى موسوى گفت: «.... بى قانونى در پسران همین آقایونى است كه امروز از شما حمایت مى كنند، پسر آقاى ناطق چه جورى میلیاردر شده... »،عده اى این اقدام را به عنوان یك ضرورت براى تداوم انقلاب، تحسین مى كنند و از آن به عنوان پوست اندازى انقلاب یاد مى كنند در مقابل،خیلى ها بر این باورند كه اقدام آقاى احمدى نژاد در طرح این مطا لب غیر متعارف راجع به كسانى چون آقاى هاشمى رفسنجانى و آقاى ناطق نورى و همینطور خانواده هاى ایشان، یك اقدام طراحى شده از قبل و بدنبال استراتژى حذف نیروهاى قدیمى انقلاب از بدنه حاكمیت بود، از طرف دیگر كسانى قایلند كه این بیانات عمدتاً براى كسب رأى از طبقات تهیدست جامعه بود، عده اى هم مى گویند این اقدام ریشه در تسویه حساب هاى شخصى داشته و البته هیجانات مناظره هم بر آن بى تأثیر نبوده، نظر شما به كدامیك نزدیك تر است؟
امیدوارم نخواهید مرا مجبور كنید كه تنها یكى از تحلیل هاى مذكور را به عنوان باور شخصى ام انتخاب كنم.واقعیت این است كه تلفیقى از همه این تحلیل ها مى تواند به انگیزه طراحان این مسائل نزدیك باشد. بى شك بیان آن مطالب خلاف واقع و بى مبنا، تصادفى نبود و برعكس، محصول یك برنامه ریزى دقیق بود.البته حمله به بزرگان،شگردى بود كه كه در سال ۸۴ هم براى آقاى احمدى نژاد ثمراتى داشت و دلیلى وجود نداشت كه باز هم از این ترفند استفاده نشود بخصوص كه این بار با توجه به شكل و محتواى موضوع، اثرات وضعى دیگرى هم،غیر از رأى بالا، در انتظارات طراحان این غائله، قابل تصور است كه از شرح آنها پرهیز مى كنم.
اشاره داشتید به «طراحان این مسائل »،از نظرشما این افراد، چه كسانى بوده اند؟
خوب بدیهى است چون من اطلاعات قطعى در مورد عوامل این قضایا ندارم از پاسخ به این سؤال به صورت مصداقى عذربخواهم، اما بطور كلى و از سر تحلیل ماوقع، مى توان گفت كسانى كه طراح این نوع هنجارشكنى ها و خارج از عرف عمل كردن ها و در پى آن تدابیر بعدى بودند، قاعدتاً باید افرادى كم تجربه از نظر سیاسى، برخوردار از یك نگاه تنگ نظرانه و یك بعدى آنهم امنیتى و البته متأثر از توهم باشند.
چرا آقاى ناطق نورى، باید مورد حمله قرار بگیرد، كسى كه با نام و نشان اصولگرایى شناخته مى شد؟
به هر حال ایشان به عنوان یك عنصر با نفوذ در عرصه سیاست، كه معتقد بود رییس دولت نهم، الزاماً مناسب ترین فرد براى ریاست دولت دهم نیست و جریان اداره امور كشور در چهار سال گذشته را نیز مملو از اشكال و نارسایى مى دید و از اظهار این موضع هم ابایى نداشت بخصوص در مواردى كه مى دید دولتمردان ورود خرافه گرایانه اى به ساحت دین داشتند، بدیهى است كه كاندیداى خوبى هم براى كینه توزى و هم براى تحقق سایر اهداف قرار بگیرد.
تأثیر اتهامات مطرح شده بر طبقات گوناگون جامعه را چگونه ارزیابى مى كنید؟
تأثیر این این اتهامات بر جامعه را شاید بشود اینگونه دسته بندى كرد، یكى تأثیر آنها برطبقه نخبه جامعه كه به نظرم خود واقفند به انگیزه ها و حركت هاى سیاسى و همچنین سبك و سیاق شكل گیرى این نوع پدیده ها. چون فرض بر این است كه حوادث را با ریشه هاى آنها مورد بررسى و تحلیل قرار مى دهند و بدیهى است اگر باور نكنند كه انگیزه این اقدامات، عدالت خواهى و حق طلبى بوده است.
اما در مورد طبقات محروم تر جامعه، من نه تنها تعجب نمى كنم كه حق هم مى دهم به هموطنى كه فرضاً از نظر مالى فرودست و گرفتار است و شب و روز خودش را براى یافتن لقمه اى واكاوى مى كند و با تقدیر سخت و طاقت فرساى خود دست به گریبان است و دایم در پى ریشه مشكلات، ناگهان از زبان رییس جمهور خودش و یا به قول جرج اورول، ناظر كبیر، بشنود و باور كند كه علت العلل همه مشكلات، بى قانونى كسانى چون بنده است و بس! و نه سوء تدبیر و سطحى نگرى دراداره كشور، بى تجربگى وقانون گریزى دولتمردان، اتلاف منابع سرشار درآمدى نفت، سیاست هاى نادرست بانكى، مدیریت خصلتى و توهمى، سیاست هاى غیر مسئولانه بازرگانى و واردات بى رویه كه صنعت و كشاورزى ما را فلج كرده یا ماجراجویى هاى بین المللى كه به كلى سرمایه گذارى را مختل كرده و صدها دلیل دیگر! نه! اینها هیچكدام عامل مشكلات نیستند! تنها وتنها توهم دست اندازى به بیت المال توسط عده اى معدود اما صاحب نام كه در هیچ محكمه اى هم ثابت نشده عامل اصلى گرفتارى ها و مشكلات است! واقعأ حیرت انگیز است! وتاریخ قضاوت خواهد كرد این بى مسئولیتى را كه كسانى بیایند از یك ضایعه فرهنگى اجتماعى، اینگونه سوء استفاده كنند و آدرس غلطى از ریشه هاى مشكلات را در ذهن مردم جا بدهند آنهم براى مطامع زود گذرشخصى و گروهى، بى توجه به آثار بلند مدت تخریبى آن و بگذارید این را هم بگویم كه یكى از غمانگیزترین تأثیرات این نوع رفتارها، در بین توده ها آن هم از طرف یك مقام عالیرتبه سیاسى،از بین رفتن قبح تهمت و دروغ است كه بر اساس آموزه هاى ایمانى و فرهنگى ما، منشأ همه خطاهاست.
اشاره داشتید به وجود ضایعات فرهنگى جامعه به گونه اى كه زمینه را براى حركت هاى سیاسى عوامفریبانه و در نتیجه تصمیم گیرى هاى هیجانى و خسارت بار فراهم مى كند، ممكن است بیشتر توضیح دهید كه این ضایعات فرهنگى از نظر شما داراى چه صورت هایى است؟
بله به باور من این مطلب درست است و باید شوربختانه اذعان كرد كه فرهنگ عمومى ما، نارسایى هاى فراوانى دارد و شاید دلیل اینكه اینگونه رفتارهاى سیاسى آغشته به عوامفریبى، همچنان داراى هوادار در میان برخى گروه هاى اجتماعى هست، ریشه در همین نارسایى ها دارد. متأسفم كه بگویم فرضاًتنگ نظرى،بد خواهى و حسادت نسبت به هر توفیقى و نامشروع انگاشتن هر امتیاز و هر چیز متفاوت قابل توجهى، فارغ از اینكه ذاتى باشد یا نه، به دلیل لیاقت باشد یا نه، مفید براى همه باشد یا نه و اساساً حق باشد یا نه،در سطوح خاصى از جامعه ما در جریان است و پر واضح است مادام كه این زمینه هاى باطل در جامعه اى وجود داشته باشد،نباید تعجب كرد اگر فرصت طلبان سیاسى، این اجازه را پیدا كنند كه بین مفهوم مقدس عدالتخواهى و مفهوم غیر عادلانه تساوى خواهى، اینگونه خلط كنند آنهم به سمت فقر و بد بختى!واگر شما دقت كنید مى بینید همین خصلت ها در كنار فراموشكارى وصد البته قدرناشناسى، از جمله مسائلى است كه به شكل تاریخى، دمار از روزگار ما ایرانیان بدرآورده و ما را دچار این عادت خانمانسوز نخبه كشى كرده است،حوادث تأسف بارى چون ماجراى امیركبیر و حمام فین كاشان كه این روزها عده اى به دنبال گرم كردن مجدد آن هستند، بدون زمینه هاى اجتماعى امكان تحقق نداشت والبته بگذارید در این میان سهم به سزاى جریان هاى سیاسى چپ در طول دهه هاى گذشته را نیز از نظر دور نداریم كه دایماً با سم پاشى ها و القائات پوپولیستى خود، بر عفونت این زخم فرهنگى افزوده اند.آ رزو مى كنم روزى روزگارى بزرگان جامعه شناس ما براى رفع این بلاى فرهنگى و اجتماعى، تأملى كنند و چاره اى بیندیشند.
اگر چه مصاحبه رنگ و بوى آسیب شناسى اجتماعى پیدا مى كند ولى سؤالى كه در ذهنم شكل مى گیرد این است كه با توجه به گذشته هاى پر افتخار این ملت، به نظر شما این مشكلات از چه دوره اى وطى چه فرایندى در فرهنگ عمومى ما رخنه كرده است و به صورت یك عادت نمود یافته است؟
البته پرداختن به این بحث دامنه دار ممكن است در فرصت ما و این گفتگو نگنجد و همانگونه كه پیشتر عرض كردم اگر جامعه شناسان و حكماى ما مصمم به آسیب شناسى و چاره اندیشى باشند بى تردید ریشه هاى تاریخى برجسته اى را مى توانند احصاء كنند، اما در پاسخ به پرسش شما، به این بسنده مى كنم كه ضمن تأیید كلى فرمایش شما مبنى بر افتخارات تاریخى، اجازه بدهید اذعان كنم كه من هم جزو آن دسته از كسانى هستم كه مخالف اغراق در زمینه افتخارات ملى هستند و بر این باورند كه زیاده روى در خودستایى تاریخى، هیچ كمكى به حل هیچ مشكلى نخواهد كرد و دایماًبر گمراهى ها خواهد افزود چنانچه افزوده است و شاید تنها راه، راه اعتدال و قضاوت منصفانه پیرامون میراث هاى خوب و بد فرهنگى است كه مى تواند ما را متوجه مشكلات فراوان مان و ریشه هاى آنها نموده و به تبع آن رهنمون سعادتمان باشد.
اجازه بدهید برگردیم به موضوع اصلى این مصاحبه و آن مناظره تاریخى، عده اى از حامیان آقاى احمدى نژاد، معتقدند كه اقدام ایشان در مناظره، بخشى از یك نوع پالایش جریان انقلاب بود براى بازگشت به آرمان هاى اولیه انقلاب، پاسخ شما به این تحلیل چیست؟
صرف نظر از ایرادهاى ساختارى این نوع نگاه، تا آنجایى كه ما متوجه مى شویم و در منش و دعب امام خمینى(ره) هم آشكار است، آرمانهاى اولیه انقلاب كه پسوند اسلامى را نیز به همراه داشت، بنا شده بود بر معیارهاى شرعى، اخلاقى و آموزه هاى دینى و همانطور كه مى دانید درآن هیچ هدف حتى مقدسى!، وسیله را توجیه نمى كند یعنى راه رسیدن به هدف، خود موضوعیت دارد، موضوعیت از این حیث كه آن راه و وسیله هم باید مشروع باشد.فرضأ ریختن آبروى مؤمن كه در شریعت ما از خون او محترم تر است آن هم با توسل به افترا و دروغ، چگونه مى تواند وسیله اى براى رسیدن به یك هدف مقدس باشد؟ در مورد سایر اقدامات خلافى هم كه آقایان قبل از انتخابات انجام دادند و موجب نا بسامانى هاى بعدى شد نیز اشكال همان است!
وانگهى اجازه بدهید، اگر چه مایل نیستم به همان سبك هاى آقایان، كسانى را زیر سؤال ببرم، اما بطور عمومى، كمتر كسى است كه نداند این دولت،دست كم در سى سال نظام جمهورى اسلامى، یكى از پر حاشیه ترین دولت ها در حوزه انضباط مالى و پرهیزگارى اقتصادى بوده است و صد البته آنچه كه باید در نقد اینگونه مفاهیم ملاك باشد، قانون هست وگزارش هاى سازمان هاى نظارتى و بازرسى،دیوان محاسبات وغیره هم چنانكه اعتراضات برخى ازاین نهاد ها را در این سال هاى اخیربه كرات دیده ایم. بنا بر این تردید نكنید كه آبروى افراد را به هیچ انگاشتن و بدون محكمه و محكومیت، مرتكب افترا شدن، آنهم در برابر دیدگان میلیون ها نفر، به هر بهانه اى،در هیچ قاموسى موجه نیست همانگونه كه در قاموس انقلاب اسلامى! به همین دلیل، شاید براى تبیین چنین اقداماتى، واژه آلایش، واژه گویاترى باشد ازپالایش!
آیا پس از این اتفاق، شما و یا پدرتان، اقدامى از نوع قضایى در قالب شكایت یا در قالب هاى دیگر انجام داده اید واگر پاسخ منفى است، سؤال بعدى من این است كه چرا؟
پاسخ كوتاه من به این پرسش این است كه بلى، اقداماتى را انجام داده ایم و البته با موانع گوناگونى از نظر ماهیت هم مواجه شده ایم كه ناچارم بعضى از آنها را براى شما بیان كنم.ضمنأ ما این پرسش را، بارها در طول این ماه ها شنیده ایم،چه از سر دلسوزى از دوستان و چه با كنایه از افراد نه چندان خوش دل!بارى، بد نیست در اینجا یك كشف شگفت انگیز قضایى را كه ما در پیگیرى این ماجرا با آن مواجه شدیم،با شما در میان بگذارم و آن، نقص عجیب موجود در آیین دادرسى و قوانین جزایى ماست با این توضیح كه: طبق قانون مجازات اسلامى، اگر كسى جرمى را به دروغ به كسى نسبت دهد، خوب این افترا تلقى مى شود و در قانون هم فهرستى از جرم ها بیان شده مانند قتل، تجاوز،سرقت و غیره كه شوربختانه عناوینى همچون دست اندازى به بیت المال،ویژه خوارى،رشوه خوارى، بى قانونى و تعابیرى از این دست كه آقاى احمدى نژاد در مناظره و یا در تریبون هاى دیگر مطرح كردند، اگر چه اعمال خلافى به نظر مى رسند ولى چون در آن فهرست جایى ندارند و به عنوان جرم مصرح در قانون نیستند، نسبت دادن آنها به افراد هم، اگر چه دروغ باشد،افترا تلقى نمى شود! ملاحظه مى فرمایید كه این بنا از كجا ویران هست!
با این وصف، یعنى امكان طرح شكایت قضایى براى چنین چیزى وجود ندارد؟
چرا، راههاى دیگرى هست. طبق همین قانون مجازات اسلامى،عناوین دیگرى در مواد دیگر وجود دارد كه شامل حال ما مى شود از قبیل تشویش اذهان عمومى به قصد اضرار و یا مواد دیگر كه وكلاى حاذقى روى آنها كار كرده اند، لایحه اى هم تنظیم كرده ایم و در كل آمادگى لازم وجود دارد اما فعلأ بدلیل دیگرى از پیگیرى آن صرف نظر كرده ایم.
اتفاقاً این مسأله، یعنى علت عدم پیگیرى موضوع، همان چیزى است كه ما كنجكاویم بدانیم چه بوده البته اگر مایل هستید بیان بفرمایید؟
واقعیت این است كه عامل اصلى بازدارنده براى پیگیرى قضایى، مصلحت اندیشى پدرم بوده است با این توضیح كه: اگر چه در ابتدا موافق بودند و پیگیرى هم مى كردند ولى پس از وقوع حوادث تند و تلخى كه پى در پى رخ نمود، به من گفتند با توجه به آشفتگى شرایط سیاسى و التهابات اجتماعى كه تهدیدى براى كشور و انقلاب است، من مایل نیستم سهمى در دمیدن بر این هیمه دود آلود داشته باشم كه اگر شعله ور شود دامان مملكت را مى گیرد و اگر چه دفاع از حیثیت و آبروى خانوادگى مان، یك باید عقلى، توصیه شرعى و حق قانونى است اما با عنایت به مجموع شرایط من از تو مى خواهم دست كم در شرایط فعلى از حق خودمان بگذریم و به تعبیر ایشان كارمان را با خدا وا بگذاریم.در نهایت، فارغ از اینكه من قانع شدم یا خیر، به هر تقدیر، فعلأ خواست پدرم عملى شده و به تعبیرى، دندان به جگر داریم تا شرایطى دیگر.
آقاى ناطق اگر مقدور هست مقدارى از تأثیرات عاطفى این حوادث بر احوالات شخصى خودتان و خانواده بفرمایید؟
بگذارید از پدرم بگویم، من احوالات ایشان را در بیشتر روزهاى سخت بیاد دارم بدون تردید، ایشان سخت ترین روزهاى عمرش را در این ماههاى پس از انتخابات تجربه كرد حتى در مقایسه با سال هاى مبارزه، زندان و شكنجه قبل از انقلاب و به رغم روحیه قوى وپرنشاطى كه از ایشان سراغ داریم، ما هیچگاه ایشان را تا این اندازه اندوهناك ونگران ندیده بودیم ونا گفته پیداست كه ناراحتى و نگرانى ایشان به هیچ روى،جنبه شخصى ندارد و به دنبال برخوردهاى غیر منصفانه با شخص ایشان نیست بلكه نگرانى عمیق براى آینده انقلاب و كشور از یكسو، وبرخوردهاى غیر منصفانه و خشن با مردم وحوادثى چون كهریزك وغیره از سوى دیگر، روى هم رفته روزهاى غمبارى را براى این سرباز پاكباخته انقلاب دست و پا كرده است.
خودتان چطور؟
والله چه بگویم! طبیعتأ این چند ماه را جزو بهترین روزهاى زندگیم، محسوب نخواهم كرد و تا جایى كه مسائل جنبه ملى و عمومى دارد، احساسات بنده هم مثل سایرین، احساس نارضایتى است ولى در مورد اقدام آقاى احمدى نژاد در مناظره با آقاى مهندس موسوى، كه براى من جنبه شخصى هم دارد، باید بگویم به رغم مشكلاتى كه در مناسبات اجتماعى و تعامل با افراد جامعه، در پى این تهمت براى ما بوجود آمده است، ولى به بركت ممارست ذهنى كه دارم از آقاى احمدى نژاد نفرتى در دل ندارم و تنها براى ایشان آرزوى آرامش روح دارم.
اجازه بدهید فارغ از این حوادث از شما خواهش كنم مقدارى از خودتان برایمان بگویید، اینگونه كه به نظر
مى رسد شما حضور پر رنگى در عرصه هاى سیاسى و بهتر بگویم دولتى ندارید و كاملأًیك زندگى دور از موقعیت سیاسى پدرتان برگزیده اید، اگر ممكن هست بیشتر به ما بگویید؟
كم و بیش همینطور است كه مى فرمایید. خوب آدم ها از نظر علایق ذاتى و خصوصیات فردى متفاوتند و بنده هم از همان اوان جوانى، شاید به فحواى این شعر حافظ تأسى كردم كه:«غلام همت آنم به زیر چرخ كبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» و تقریباً همانگونه كه گفتید اگر چه به شیوه روزنامه نگاران، پیوسته پیگیر مسایل سیاسى بوده ام وچه بسا به خاطر موقعیت پدرم در حاشیه بسیارى از تحولات، اما به هر تقدیر، فضاى سیاسى حاكم در ایران و همینطور مشاغل دولتى را، عرصه پر جذبه اى نیافتم و از آنها پرهیز كرده ام. علایق شخصى من به گواه تقویم هایم، عمدتأًفرهنگى، اجتماعى و هنرى است كه در یك خلوت بى نشان هم قابل تحصیل است.بگذارید این را هم بگویم شاید براى شما جالب باشد، من در طول هشت سال ریاست مجلس پدرم، بنظرم هشت بار به دفتر ایشان مراجعه نداشته ام و اگر هم مراجعه اى داشته ام، غالبأ دلیلش احضار پدرم بوده و كار فوتى به حدى كه فرضاً امكان اینكه تا شب صبر كنند و یكدیگر را در منزل ملاقات كنیم نبوده است و همینطور دفتر بازرسى رهبرى كه بد نیست بدانید پس از قریب به ۲۱ سال، بسیارى از كارمندان آنجا، حتى با چهره من نا آشنا هستند.
تحت تأثیر این اطلاعات، سؤالى كه برایم بوجود آمده است اینكه: فكر مى كنید ریشه این روش به شخصیت خودتان مربوط هست یا به شیوه رفتارى پدرتان؟
اجازه بدهید جنبه احتیاط را رعایت كنم و بگویم هر دو.
اگر اشكالى ندارد، مقدارى از وضعیت معیشت و اقتصاد خودتان به ما بگویید، به هر حال شاید وجود یك خلأ اطلاعاتى در باره شما آقایان باعث بعضى سوء تفاهم ها شده است؟
ضمن تأیید بخش آخر پرسش شما واقعأ جاى تأسف است از اینكه در یك جامعه آرمانى(!)، به صرف خلأ اطلاعاتى در مورد یك فرد، او را متهم به تباهى كنند، چیزى كه با آموزه هاى اصولى ما مثل مفهوم برائت، سازگار نیست كه اصل را بر برائت مى د اند !بارى، وضع معیشتى بنده، البته رقت بار نیست! واین درحالى است كه ضمناً وبه هیچ روى در تعاریف مصطلح میلیاردرهم نمى گنجم برخلاف اظهارات آقاى احمدى نژاد.
ورود من به فضاى كسب و كار، مقارن با سال هاى تحصیل در دانشگاه بود واجمالاً این فعالیت ها، اگر چه همراه با تلاش هاى فراوان بود، اما به دلایلى كه براى خودم البته روشن هست، توفیق چشمگیر ومتناسبى به همراه نداشت.بگذارید كمى فاش تر بگویم چه باور كنید چه تعجب! اما شرایط كسب و كار، براى كسانى چون بنده، كه در حاشیه موقعیت هاى سیاسى بالاى كشور بوده اند، چنان اسفناك و سرشار از محدودیت و محرومیت هاى گوناگون سازمانى و غیر سازمانى است كه سر بسته، گاهى از حقوق اولیه شهروندى هم محروم بوده ایم و در مورد اینجانب، همه این موانع ذاتى را اگر در وسواس هاى پدرم ضرب كنید، اذعان خواهید داشت كه چه فرایند مرد افكنى را مى بایست طى مى كردیم براى فراهم ساختن به تعبیر عامیانه یك لقمه نان حلال.
آیا این پیچیدگى ودشوارى، مختص شما بود یا در مورد سایر اصطلاحاً آقازاده ها هم وضعیت به همین شكل است؟
اجازه مى خواهم كه در این فرصت و به قصد قربت مطلقه، نكته اى را با شما در میان بگذارم، بدون ملاحظه این جو ظالمانه اى كه در طول این سال ها در جامعه ما شكل گرفت و باعث شد مفهوم محترمى چون آقازادگى كه به حق باید گفت ریشه در هزاران سال زندگى بشرى دارد و منشأ بسیارى از مواهب اجتماعى است، اینگونه و بسان برخى دیگر از مفاهیم مورد احترام این ملت،ناجوانمردانه تعبیروارونه گشت وبه مسلخ نا آگاهى رفت. به هر شكل، وضعیتى را كه من خودم تجربه كردم، باید بگویم به استقراء، در مورد اكثریت كسانى درموقعیت هاى شبیه به بنده صدق مى كند و بیشتر تابع یك نارسایى ارگانیكى وفقدان یك تعریف روشن از حقوق افراد در پیرامون مناصب بالاى سیاسى است تا چیز دیگر.صد البته نفى نمى كنم كه این قاعده اولاًیشتر در مورد موقعیت هاى حساس سیاسى است و ثانیاً مثل هر قاعده دیگرى استثناء هم شاید داشته باشد.
و واقعیت اینكه هرچه از سطوح بالایى مناصب به پایین كه بیاییم،محدودیت ها كم رنگ تر و دست براى كسب و كار و حتى بى مبالاتى ها، باز تر مى شود چنانچه نباید تعجب كرد اگر فرضاًمیدان مانوریك رییس اداره و یا مدیر كل به مراتب از یك وزیربیشتر باشد كه هست.
اگر اجازه بدهید برگردیم به وضعیت خودتان؟
بله، در كش و قوس شرایطى كه پیشتر توضیح دادم، به نظرم در سال ۷۴ بود، یعنى یك سال و اندى مانده به دوم خرداد و آن ماجراى تاریخى كه تأثیرات شگرفى در زندگى شخصى من داشت و بماند! درپى یك تصمیم سرنوشت سازو در حالى كه تنها ۲۷ سال داشتم، دچار تقدیر خانه نشینى و بازنشستگى زود هنگام در امر فعالیت اقتصادى شدم كه تا هم اینك نیز ادامه دارد.شرح این ماجرا را در یادداشتى آورده ام كه در زمان مناسب و در قالب خاطرات منتشر خواهم كرد اما اجمالاً در همان مقطع زمانى بود كه بدلیل حساس تر شدن موقعیت پدرم و انتخابات پیش رو، به طور دایم و پى در پى، من در معرض سؤالات،هشدارها و وسواس هاى ایشان در مورد روابط كارى ومسائل مربوط به كار، قرار داشتم كه خوب در پى شایعات، حرف و حدیث ها وگاهى سعایت ها بوجود مى آمد.در مقطعى، ایشان مرا خواستند و پس از یك جلسه طولانى كه من هم به گلایه از سبك وسیاق سخت گیرانه ایشان، سخن گفتم واینكه ما چه گناهى كردیم كه با شما نسبت داریم و بالاخره حق زندگى كردن داریم یا خیر؟ و،.... در نهایت و در یك فضاى عاطفى به من گفتند: پسر جان، موسم انتخابات در حال فرا رسیدن هست و به همین نسبت حساسیت ها و دشمنى ها هم در حا ل فزونى است و خداى را شكر در طول این سالها، ما بگونه اى عمل نكرده ایم كه كمترین شائبه اى از آلودگى مالى و غیره در ذهن جامعه بوجود بیاید و من مایل هستم همین گونه منزه باقى بمانیم بخصوص نمى خواهم از ناحیه نزدیكانم، آسیبى به وجهه من و در نهایت آبروى نظام وارد شود و چه و چه...همین شد، یعنى من همان شب به پدرم گفتم: بسیار خوب، با این كیفیت، من یك انتخاب بیشتر ندارم و آن اینكه دفتر و دستك را تعطیل كنم و كلیه ارتباطات كارى را هم قطع. چون ارتباط، لازمه كسب و كار است و این هم كه مقدور نیست من هر روز بیایم اینجا و پاسخگوى كار كرده و نكرده باشم و این نقطه پایان تجارت پیشگى ما شد
به همین سادگى!
اجازه بدهید این را هم بگویم كه در طول این سالها، به غیر از سه چهار سالى كه در یك شركت حسابرسى مشغول به كار بوده ام،امرار معاش بنده از طریق فعالیت كشاورزى بوده است و هیچگاه (تأكید مى كنم هیچگاه) در هیچ قرارداد دولتى و یا نیمه دولتى،مستقیم و یا غیر مستقیم، حضور نداشته ام و از هیچ امكان خاص، امتیاز ویژه و یا رانتى هم منتفع نبوده ام.
من از گشاده دستى شما در بیان مسائل خصوصى تان، سوء استفاده مى كنم و سؤالى هم راجع به پدرتان جناب آقاى ناطق نورى مى پرسم، آیا مقدور هست مختصرى هم در این رابطه براى ما بگویید؟
در مورد پدرم و حساسیت هاى ایشان، پیشتر توضیح دادم اما بد نیست براى نمونه راجع به منزل مسكونى ایشان كه چند نوبت، بهانه دروغ پراكنى برخى از نشریات و افراد غیر متعهد به اخلاق شد، برایتان بگویم كه: منزل پدر من از قبل از انقلاب تا سال ۶۰-،۶۱ كه ایشان مسئولیت وزارت كشور را عهده دار شدند،در قلهك شمیران واقع در منطقه زرگنده بود و از تاریخ مذكور بدلایل امنیتى آن روزها و پرهیز از تردد زیاد تا پایین شهر، به ناچار محل سكونت را به خیابان فخرآباد منتقل كردند كه حالا از نظر معیار هاى سطحى بالا و پایین شهرى، كه شوربختانه این روزها به گفتمان غالب هم تبدیل شده، تصادفاً ایشان به عكس عمل كردند به عكس كسانى كه شاید قبل از انقلاب جز نامى از شمیران نمى دانستند وپس از انقلاب البته آشناتر شدند! و شاید براى شما جالب باشد كه بدانید آقاى ناطق، در طول این سالها، بدلایل شخصى، نسبت به اقامت در املاك دولتى و یا اصطلاحاً مصادره اى و حتى معامله آنها به شدت اكراه داشته و پرهیز مى كردند واین در حالى بود كه حفاظت سپاه بطور دایم، نسبت به امنیت فیزیكى ایشان اظهار نگرانى مى كرد.
به عنوان آخرین سؤال، مایلم پیش بینى شما از آینده تحولات سیاسى ایران را جویا بشوم؟
پیش بینى كه كار پیش گوهاست و اى كاش من مى توانستم آینده را پیش بینى كنم اما به هر تقدیر و به رغم خوش بینى كلى، به عنوان سرباز كوچكى از این ملت كه بارها براى حراست از حتى یك وجب از خاك مقدس وطن، جنگیده و سلامت خود را تقدیم آن داشته است، باید اعتراف كنم كه تصور تهدیداتى كه مالاً یكپارچگى ایران را هدف بگیرد و كشور را طعمه كش مكش هاى داخلى و هرج ومرج قرار بدهد، كابوسى است كه پشتم را مى لرزاند و باید بى تعصب پذیرفت كه این چرخ گردون با هیچ قومى و ملتى پیوند اخوت ندارد و سوء تدبیر، افول و سر شكستگى تاریخى را در پى دارد.
آرزو مى كنم تدابیر عقلایى، مانع از تحقق هر تهدیدى بشود، نام ایران جاودان باشد، اهداف بى پیرایه انقلاب كه خواست مردم بود، جامه عمل بپوشد و در عین حال سعادت و دل خوش نصیب ملت رنجدیده ما گردد.
بى تردید ملت ایران استحقاق در آغوش كشیدن سعادت و رفاه را در پس این همه سال، تلاش جانكاه دارد.
از وقتى كه در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم.
من هم از شما ممنونم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر