-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

Latest News from Norooz for 06/03/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در پی درخواست مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای صدور مجوز راهپمایی که طی نامه‌ای رسمی خطاب به استاندار تهران اعلام شد، هشت حزب اصلاح‌طلب نیز در درخواستی جداگانه، خواستار صدور مجوز راهپیمایی در سالگرد انتخابات شدند.

به گزارش پارلمان‌نیوز، در نامه‌ مشترکی که از سوی مجمع نمایندگان ادوار مجلس، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، انجمن روزنامه‌نگاران زن، مجمع دانش آموختگان ایران اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، حزب اراده ملت و مجمع نیروهای خط امام(ره) به وزارت کشور ارسال شده است، با استناد به اصل 27 قانون اساسی تقاضای صدور مجوز برای راهمپایی روز 22 خرداد را کرده‌اند.

گفتنی است نسخه‌ای از این نامه نیز به فرمانداری تهران ارسال شد که مسئولان فرمانداری با این توضیح که تنها صدور مجوز برای مراسم‌ها و تجمعات در مکان سربسته در حوزه وظایف آن‌هاست از قبول این درخواست خودداری کردند اما وزارت کشور این نامه را وصول کرد.


 


دکتر علی تاجرنیا عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت که پس از پنج ماه حبس و مدتی مرخصی 25 اردیبهشت ماه به زندان بازگردانده شده بود، امروز به بند 350 منتقل شد.

همچنین علیرضا هاشمی، دبیرکل سازمان معلمان ایران انیز ز بند ۲۰۹ به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.


 


مهدی محمودیان،روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت که از ۲۶ شهر یور ماه در بازداشت به سر می برد ، چند هفته پیش از زندان اوین به زندان کچویی کرج منتقل شده است .

به گزارش کلمه ،او که سه ماه از زندانش را با داوود سلیمانی از دیگر اعضای جبهه مشارکت گذرانده و خاطرات زیادی ازآن دوران دارد نامه ای به هم بندش نوشته است.

متن این نامه به شرح زیر است:

دکتر سلیمانی عزیز

سلام من را از زندان پردیس (کچویی) پذیرا باش . نمی دانم جای من در این زندان بهتر است و یا جای شما در زندان رجایی شهر . نمی دانم اما هر چه هست می دانم نزدیک به سه ماهی را که افتخار داشتم در کنار شما در زندان اوین زندگی کنم یکی از بهترین ایام زندگی سیاسی ام بوده است .در کنار دستان لرزان پر محبت شما ، کمبود محبت پدر را حس نکردم و تا زمانی که در بند ۳۵۰ در کنار شما بودم به گواه دیگر دوستان هم بند مان نفهمیدیم که در زندان هستیم .

روزها که به من درس حکومت دینی می گفتی و با این همه رنج که از این حکومت به اصطلاح دینی به تو تحمیل شده است، بعد از این همه عذابی که در بازجویی ها و بعد از آن دیده ای، باز هم این چنین از حکومت دینی و اصل ولایت فقیه دفاع می کردی بر خود می بالیدم و می بالم که در کنار بزرگمرد آزادی خواهی همچون تو چند ماهی زندگی کرده ام کسی که عقیده اش را از هر عقده ای مصون داشته است.

وقتی آن روز نام ما را می خواندند و بدون اینکه اجازه پوشیدن لباس مناسب به ما بدهند با آن وضعیت و با لباس های زیر و با دستبند و بدون هیچ توضیحی با آن همه اسکورت نظامی و امنیتی به مکانی نامعلوم می بردند با آنکه نگرانی از آینده آزارم می داد ،همین که شما در کنارم بودید و می دانستم که با شما هستم، درد دستبند را که از پشت به دستان مان زده بودند و با بالا و پایی رفتن ماشین دردش افزوده می شد فراموش می کردم . نگرانی ازآینده به امیدواری در کنار شما بودن تبدیل شده بود . اما زمانی که در زندان رجایی شهر از هم جدا شدیم گویی غم عالم بر پشتم نشست .درد دستهایم چند برابر شد .

این روزها با خودم می اندیشم ، که شاید برای شما زندان رجایی شهر بهتر باشد .

آنجا شاید دیگر زندانیانی نباشند که شما را به خاطر اعتقادتان به حکومت اسلامی تمسخر کنند . یا آنجا نیستند کسانی که در بازجویی ها شما را ضد انقلاب خطاب می کردند .

برای شما بهتر است .چون دور هستید از کسانی که در زندان شما و دوستانتان را باعث تقویت و تثبیت نظام جمهوری اسلامی می دانستند و به این بهانه شما را با زخم و نیش و کنایه آزار می دادند و دیگر کسانی را نمی بینید که شما را به ضد انقلاب بودن متهم می کنند.

نمی دانم در بازجویی ها چه گفته ای که این همه بر تو خشم گرفته اند و درحالی که همه اعضای حزب آزاد شده اند یا به مرخصی رفته اند ،همچنان نمی گذارند حداقل برای چند روز به نزد خانواده ات بروی . با این حال وقتی کینه اعضای مجاهدین خلق و سلطنت طلبان و دیگر گرو ه های این چنینی را نسبت به تو در زندان دیدم درک کردم چرا نهادهای امنیتی شما را به زندان رجایی شهر می فرستند .

دیر زمانی است اتحادی نامقدس برای تعطیلی اصلاحات و اصلاح گری در ایران شکل گرفته است .

در این مدت با چشمان بسته در ۲۰۹ و چشمان باز در بند ۳۵۰ کینه مخالفان اصلاحات را از اصلاح طلبی دیدم و چقدر شبیه بود حرف هایشان در تخریب تو و دیگر اصلاح طلبان

دکتر سلیمانی عزیز شاید دیوار های زیادی بین ما کشیده شده باشد اما از آنجا که خداوند وعده نصرت داده است اعتقادی راسخ به پیروزی نهایی دارم

به امید آن روز

مهدی محمودیان

زندان شهید کچویی


 


علیرضا هاشمی ،دبیرکل سازمان معلمان ایران از بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.

به گزارش خبرنگار کلمه علیرضا هاشمی ،اوایل اردبیشهت ماه امسال توسط ماموران امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت شد.همان روزدو نفر یگر از اعضای ارشد کانون صنفی معلمان ایران ,علی اکبرباغانی و محمد بهشتی لنگرودی نیز بازداشت شده بودند.

گفته می شود بازداشت هاشمی، باغانی و بهشتی لنگرودی به خاطر بیانیه ای بوده که شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان در اعتراض به صدور احکام سنگین حبس و اعدام برای معلمان زندانی صادرکرده بود.


 


کمیته گزارشگران حقوق بشر- دادگاه کوهیار گودرزی عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، صبح امروز در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی برگزار شد.

مینا جعفری وکیل کوهیار گودرزی روند دادگاه را خوب توصیف کرد و با اشاره به این که در خصوص اتهام محاربه، در قرار مجرمیت کوهیار گودرزی منع تعقیب صادر شده است، اتهامات موکل خود در کیفرخواست صادر شده را بر اساس ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق همکاری موثر با سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر و جمع آوری و انتشار اخبار جهت دار علیه نظام و انتقال این اخبار به عناصر سازمان تروریستی مستقر در خارج از کشور و مصاحبه با رسانه ‌های بیگانه و نیز انتشار مقاله در سایت ‌ها» عنوان کرد.

وکیل این فعال حقوق بشر ادامه داد: «مصاحبه‌های کوهیار گودرزی که در پی بازداشت فعالان حقوق بشر و اعضای کمیته انجام داده و مطالبی که در سایت کمیته گزارشگران حقوق بشر منتشر کرده بود نیز مبنای برخی اتهامات او قرار گرفته است.»

او با اشاره به این که مسئولان دادگاه از حضور مادر کوهیار گودرزی در دادگاه فرزندش ممانعت به عمل آورده ‌اند گفت: «در حال حاضر با توجه به این که شش ماه از بازداشت کوهیار گودرزی گذشته است و با در نظر گرفتن این موضوع که او سابقه کیفری ندارد، درخواست آزادی مشروط را برای وی ارائه خواهیم کرد و امیدواریم که با تودیع وثیقه تعیین شده شاهد آزادی او باشیم.»

وکیل کوهیار گودرزی همچنین با اشاره به دفاعیات خود در دادگاه امروز گفت: «من با رد هر گونه وابستگی موکلم و همینطور کمیته گزارشگران حقوق بشر به گروه‌های سیاسی، مرامنامه کمیته گزارشگران حقوق بشر و نیز بیانیه‌های استقلال این کمیته را تقدیم قاضی شعبه کردم و تاکید کردم که کمیته، از بدو تاسیس خود تا کنون رویکرد دفاع از حقوق بشر را حفظ کرده است و این موضوع در مرامنامه کمیته گزارشگران حقوق بشر هم وجود دارد.»

مینا جعفری همچنین وضعیت جسمی کوهیار را بعد از اعتصاب غذا نامناسب توصیف کرد و گفت در دادگاه امروز او سرفه‌های شدیدی می کرد اما وضعیت روحی مناسبی داشت.

کوهیار گودرزی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر هم اکنون بیش از ۱۶۰ روز است که در زندان اوین در بازداشت به سر می برد. او هفته گذشته در اعتراض به عمل کرد رئیس بند ۳۵۰ زندان اوین، به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذای خشک زده بود. در نهایت پس از دست‌یابی به چهار خواسته‌ی خود، اعتصاب غذا را شکست. این درحالی است که به گفته مادر و وکیلش از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیست.

شیوا نظرآهاری، دیگر عضو کمیته نیز پس از گذشت ۱۶۰ روز، همچنان در بازداشت به سر می‌برد. این درحالی است که از خردادماه سال گذشته، بیش از ۹ ماه را در زندان اوین گذرانده که نزدیک به ۱۰۰ روز آن، در سلول انفرادی بوده است. نظرآهاری، در اول مهرماه با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده و در ۲۹ آذر برای دومین بار در سال گذشته بازداشت شد.

دادگاه رسیدگی به اتهامات سعید کلانکی، دیگر عضو کمیته نیز روز گذشته در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی برگزار شد. افروز مغزی وکیل این فعال حقوق بشر با حضور در دادگاه، به ارائه لایحه دفاعی پرداخت. اتهامات کلانکی، «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» عنوان شد


 


در دو روز اخیر از ضعیت دو دانشجوی کرد دانشگاه تهران به نام های امجد(هژیر)کردنژاد و جمال رحمتی خبری در دست نیست و گمانه زنی ها حاکی از ربایش این دو دانشجوی دانکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران توسط نهاد های امنیتی است.
این دو تن آخرین بار ساعت 19 روز دوشنبه حوالی میدان ولیعصر تهران مشاهده شده اند
هیچکدام از نهاد های امنیتی از جمله پلیس امنیت و وزارت اطلاعات هنوز بازداشت ایتن دو دانشجو را به عهده نگرفته اند. و خانواده ی ایشان نیز خبری در دست ندارند.
لازم به ذکر است امجد(هژیر) کردنژاد در 12 اردیبهشت ماه سال گذشته نیز بازداشت شده بود و به دوسال حبس محکوم شد


 


روز دوشنبه 10 خرداد ماه سال جاري با حضور جمع کثيري از اصناف مختلف زنان و فعالان اين حوزه ،جشن ميلاد و گراميداشت روز زن با حضور و سخنراني دكتر زهرا رهنورد برگزار شد .

به گزارش سایت زنان مسلمان نو اندیش ایران، در اين نشست نمايندگان احزاب و گروه هاي مختلف زنان ،سخناني را پيرامون ابعاد مختلف شخصيت حضرت زهرا (س) و ضرورت الگو گيري جامعه امروز از اين شخصيت بزرگ مطرح کردند . آنگاه دکتر زهرا رهنورد سخنان خود را به شرح زير ايراد کرد .

تولد حضرت زهرا (س)و روز زن را تبريک عرض مي کنم . درواقع اگرچه ما امروزبه مناسبت تولد حضرت زهرا(س)اينجا جمع شده و خوشحاليم که به ياد ايشان شادماني مي کنيم اما غم هاي خودمان را و درواقع فستيوالي از غم و اندوه خود را در اينجا به ظهور مي رسانيم . اگرچه تولد حضرت زهرا (س) است اما به تمام الگوهاي بزرگ بشري، به تمام زنان برجسته جهان با هر آرمان وهر علاقه اي که دارند، احترام مي گذاريم و نمي توانيم در باورهاي خودمان الگويي همانند حضرت زهرا (س) را بر تارک برج آرمان ها و آرزوهايمان ننشانيم .

ما به حضرت زهرا (س) ارج مي نهيم اما مي دانيم که نگاه هاي متفاوتي نسبت به ايشان وجود دارد و با چند رويکرد مختلف به اين بانوي بزرگ نگاه مي کنند . يک رويکرد اين است که اين بانو، مثالي و دست نيافتني است و چون مثالي و دست نيافتني است پس ما بايد به دنبال الگوي هاي ديگري براي خود باشيم .اما يک نظر ديگر و درواقع يک نگاه سنتي ، مدل و الگويي از طبقه بندي ارائه مي دهد . در اين مدل ، چهارچوب زندگي يک زن در دوره اي که با عصرديجيتال ماهواره ، اينترنت وکشف کرات به سر مي بريم ارائه مي شود که اگر چنين است با حضرت زهرايي که 1400 سال پيش زندگي مي کرده ،چه کار مي توانيم داشته باشيم ،که درواقع اين نظر متفاوتي است که ارائه مي شود . اين نظر در واقع حضرت زهرا (س) را براي 1400 سال پيش خوب مي داند و به دنبال الگو پذيري از حضرت زهرا نيست . اما نظر ديگري که درواقع در چهارچوب يک اتفاق بزرگتري در حال رخ دادن است ، آن چيزي است که يکي از فعالان امور زنان به آن اشاره کردند و آن اين است که ما انقلاب بزرگي کرديم ولي به تدريج انحرافاتي در آن ايجاد شد از جمله در مورد فقدان آزادي و دموكراسي و نيز تبعيض شديد نسبت به زنان و سركوبهايي كه در يك ساله ي اخير شاهدش بوده ايم و راه حل را تنها در نو انديشي ديني و يك نگرش معاصر به دين اسلام و شخصيت حضرت زهرا مي بينيم و در كنار آن قواعد مرتبط به دموكراسي و آزاديي.

بسياري از کارهايي که در چهارچوب انقلاب اسلامي يا با نام انقلاب اسلامي انجام مي شود و مي دانيم که انقلاب نيست بلکه انحراف اسلامي است . سرکوب ها،دستگيري ها شکنجه ها ،زندان بزرگ کردن کل کشورو زندان هاي کوچکتر که شامل رنج ها و دردها است . شاهد مادراني هستيم که هاجروار خودشان را به درو ديوار مي زنند تا فرزندانشان را ببينند . مادراني که فستيوال عروسي فرزندانشان را بر سر گور فرزندانشان گرفتند . مادراني که در زندان هستند و بچه هايشان در آرزوي دست نوازش آنها به سر مي برند . مادراني که در زندان هستند و بچه هاي کوچکشان معلوم نيست زير دست چه کساني بزرگ مي شوند . همه اينها يا علي گويان يا زهرا گويان انجام مي گيرد ، با يک چنين شرايطي که جوانان ما حتي به نماز و روزه خودشان بد بين هستند که اين کار چه قدر مي تواند درست باشد. در يک چنين شرايطي راه سلامتي رهيافت درست اسلامي ،يک نو انديشي است . بار ديگر اسلام را بخوانيم و زبان و بيان آزادي خواهانه و زبان و بيان نوآورانه آن را درک بکنيم . اسلام ديني براي ابد است و وقتي مي گوييم ابد نمي تواند در گذشته زندگي کند درواقع نمي تواند زمان پذير باشد . اگر چنين است ، چطور مي شود ابدي اش کرد ؟ما فکر مي کنيم با يک نگاه نو انديش که درآن " لا اکراه في الدين " وجود دارد ،نگاهي که آنقدر مساوات در آن وجود دارد که مي گويد زنان و مردان مومن نسبت به هم ولايت دارند . آنقدر آزادي طلبانه است که در هر نقطه اي ازوجود زن که مطرح مي شود مرد را کنارش مي بيند ، مي توان اسلام را ابدي کرد .

من فقط يک قران پژوه کوچک هستم و بر اساس احاديث صحبت نمي کنم که اميدارم سوء تفاهم نشود. از اين زاويه اي که نو انديشانه ، نگاه مي کنيد حضرت زهرا(س)نماد دين اسلام است . حضرت زهرا همانند علي (ع) و پيامبر (س)است . پس ما با يک نگاه نو انديشانه حضرت زهرا (ص)در شرايط فعلي مي پذريم و وقتي که به زندگي ايشان نگاه مي کنيم ، مي بينيم که هرگوشه زندگي اجتماعي و سياسي او از سه سالگي تا 18 سالگي ، به غير از جنبه هاي هستي شناسانه که در شکم مادر بوده ، پرمعنا بوده است . هميشه به او توسل مي جوييم و نام اورا فراموش نمي کنيم . اما ما مي خواهيم از سن 3 تا 18 سالگي ، يعني 15سالي که ايشان به خاک و خون افتادند و در کنار تمام ارمان هاي اسلام و پيامبر حضورو ظهور داشتند بپردازيم . يکي از ابعاد وجودحضرت زهرا (س)انديشمندي، آزاد انديشي و عدالت طلب، بود كه شاگرد تربت مي کرد، يک دموکرات بود که بيعت مي گرفت براي حضرت علي ، آزادي خواهي بود که سازماندهي اجتماعي سياسي انصار و مهاجرين را به عهده داشت.

سيمايي که از زهرا مي بينيم آينه اي است که دين اسلام رادر آن مي بينيم . ما نمي توانيم در آينه زنگار گرفته چيزي راببينيم . اما در يک آينه شفاف که خرافات و زنگار گرفته گي از آن پاک شده و پرده هاي زمان از آن کنار زده شده باشد فقط با يک نو انديشي مي توانيم آن را بخوانيم و حضرت زهرا را در آن دوبار ه باز خواني کنيم . در اين باز سازي است که زهرا (س)مي تواند براي مدرن ترين و پست مدرن ترين زن هاي جهان الگو باشد که البته من شخصا به الگو هاي متنوع معتقدم . مي توان از هر گوشه جهان ،با هر آرمان ، نسل و در هر دوره فکري و انديشه اي الگويي را پيدا کرد . اگر با اين نگاه نو انديشانه به حضرت زهرا فکر کنيم مي توانيم با افتخار بگوييم که ما مدرن ترين و آزاده ترين انسان جهان هستيم . طرفدار حقوق بشر، روزنامه نگار ، زنان فعال ، آزادي خواه ، پيرو جنبش سبز ودر عين حال پيرو حضرت زهرا هستيم.
در پايان مراسم هدايايي معنوي همراه با لوح تقدير و كارت تبريك (يا هو، يا بانو) اثر دكتر زهرا رهنورد كه به اين جمع پرشكوه تقديم شده بود به خانواده هاي شهدا و زندانيان اهدا شد.

گروه هاي شركت كننده در اين نشست عبارتند از:
ائتلاف اسلامي زنان
جامعه زينب
كميسيون زنان جبهه مشاركت ايران اسلامي
جمعيت زنان مسلمان نوانديش ايران
مادران صلح
مجمع زنان اصلاح طلب
جمعيت حمايت از حقوق بشر زنان
خانواده هاي زندانيان سياسي اخير
خانواده شهداي وقايع اخير


 


سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به مناسبت بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (س)بیانیه ای صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
بیست و یک سال از ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(س) گذشت. شخصیت بزرگ و کم نظیری که با رهبری مردمی ترین انقلاب تاریخ معاصر، با همراهی ملت ایران، بساط حکومت سلطنتی را از این مرز و بوم برچید و همانگونه که در دوران مبارزه و رهبری جنبش، رهبری فرهمند و در اوج محبوبیت مردمی و توده ای بود، در پایان دوره یک دهه رهبری حکومت جایگزین رژیم ستم شاهی، همچنان در اوج ماند و با تکریم بی سابقه مردمی به جایگاه ابدی خود عظیمت کرد.
اما در حالی که در دوره حیات امام و در نزد نسلی از جامعه که او را از نزدیک درک کرده و با وی زیسته بود، دریافت زوایای شخصیت و سوگیری اندیشه و منش ایشان، کاری سهل و آسان می نمود، اینک در ابتدای سومین دهه از فقدان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، یکی از بحث انگیزترین و چالشی ترین مباحث در جامعه ما، چیستی ماهیت اندیشه و دیدگاه آن رهبر فقید، خصوصاً در باب ویژگی ها و چارجوب های اساسی حکومت مورد نظر ایشان است. روشن شدن این موضوع، زمانی ابعاد پیچیده تری می یابد که توجه شود؛ "تئوری حکومت جمهوری اسلامی" در طول تقریباً دو دهه آخر از حیات ایشان، به تدریج سیر تکاملی را طی نموده است. بر این اساس، عدم توجه به منظومه کامل و تکاملی اندیشه امام در این باب و فقدان دقت در محکمات و متشبهات و همچنین تقدم و تأخر زمانی بیانات و موضعگیری ها در این زمینه، و به تعبیری دیگر صرفاً داشتن نگاهی نقطه ای و برداشتی مقطعی از این سیر، موجب بیراهه رفتن در دست یابی به عمق و کنه اندیشه ها و باورهای حکومتی بنیانگذار انقلاب است.
در شرایط کنونی، در خصوص معرفی و تبیین ابعاد اندیشه امام، خصوصاً در زمینه چارچوب های حکومت مد نظرشان و شیوه مختار ایشان در حکومتداری و تعامل با منتقدان و مخالفان حکومت، مع الاسف دو جریان سیاسی کاملاً معارض در عرصه عمومی، در این زمینه به رفتار و اشتراک نظر عجیبی رسیده اند و با استخراج مواضع و اعمالی از امام که حاصل شرایط خاص کشور در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب بوده و نوعاً رفتاری عارضی و موردی به حساب می آیند، تلاش دارند تا برخلاف حقیقت، اثبات نمایند که حکومت مطلوب امام، حکومتی غیر منعطف و بدور از به رسمیت شناختن کوچکترین حقی برای مردم به شکل عام و مخالفین و منتقدین سیاسی به طور خاص بوده است. این دو گروه همچنین در معرفی سیره و روش ایشان در حکومتداری و مواجهه با منتقدین و مخالفین نیز سعی بلیغ خود را بر این قرار داده اند تا ثابت کنند، امام با تجویز برخورد قهرآمیز و پیش دستی در مخاصمه با مخالفین خود و حکومت، در زمره رهبرانی قرار داشته که هیچ نغمه ناهماهنگی را تحمل نمی نموده است. یکی از این دو جریان که در لایه هایی از حاکمیت رسوخ کرده است، در عین حالی که بدترین دشنام ها و خشن ترین رفتار را نسبت به بیت، یاران دیرین و مواریث برجا مانده از امام روا می دارد، تصاحب غاصبانه و سوء استفاده رندانه از این سرمایه عظیم کشور و نظام را برای توجیه رفتارهای خشن، بی منطق و ناموجه صورت گرفته با مردم و استمرار بخشیدن به حاکمیت خود لازم می بیند، خصوصاً طی یک سال گذشته با همسویی عملی با جریان اپوزیسیون برانداری که از دیرباز تحقق هدف نامبارک خود را جز از طریق ملکوک ساختن اذهان نسبت به واقعیت وجودی بنیانگذار نظام شدنی نمی دیده است، با تبلیغات مخرب خود، شبهات، ابهامات و علامت سوالات فراوانی را در اذهان عمومی، خصوصاً نسل سوم انقلاب در مقابل شخصیت و اندیشه امام قرار داده است و متأسفانه علی رغم تذکرات متعدد دوستان و یاران انقلاب و امام، همچنان کم وبیش در همان طریق گام برمیدارد.
در این ارتباط و به بهانه سالگرد ارتحال آن رهبر فرزانه، با نگاهی گذرا به کلام و سیره عملی امام، به روشنی می توان دریافت که یکی از ارکان مهم و اساسی اندیشه حکومتی امام، توجه به این امر بود که حکومت بر پایه دیدگاههای اسلامی شکل گرفته، هیچیک از مناسبات و قوانین حاکم بر آن، مباینتی با اوامر قطعی شرع مقدس نداشته و این حکومت در نهایت، در پی اجرای احکام اسلام باشد. از آنجا که خداپرستی، توجه به معنویت و اعتقاد به آموزه های دین رحمانی، یکی از ویژگی های فرهنگی جامعه ایرانی محسوب می شود، صبغه مذکور از حکومت مد نظر امام، در اصل، هیچگونه تعارضی با فرهنگ، سنن و باورهای جامعه ایرانی، نداشت. اما آیا این ویژگی، تنها خصوصیت حکومت مد نظر امام در مرحله تأسیس و استقرار بود؟ کمی توجه به کلام و رفتار ایشان، پاسخ این سوال را روشن می نماید.
شاید مهمترین ویژگی حکومت مد نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی، در مرحله تأسیس، را بتوان اعتقاد راسخ به این موضوع دانست، که شکل و محتوای حکومت، باید به تأیید اکثریت ملت برسد و این شرط لازم برای استقرار آن به حساب می آمد. همانگونه که اشاره شد، تردیدی وجود ندارد که شکل ایده آل نزد ایشان، حکومت اسلامی بود، اما وی هیچگاه به خود اجازه نداد تا این تفکر را بدون تأیید ملت اجرایی کند. بر این اساس، اصل شکل حکومت جایگزین و قانون اساسی آن به رفراندوم عمومی گذاشته شد و از این طریق حاکمیت یافت. حتی علی رغم آنکه تئوری حکومتی اعلامی امام، "ولایت فقیه" بود و همگان به این امر وقوف داشتند، پیش نویس تنظیمی قانون اساسی که فارق از این اصل تنظیم شده بود، به تأیید ایشان رسید و برای بررسی به مجلس خبرگان قانون اساسی ارسال شد. نگاهی به مواضع امام در شش ماه منتهی به پیروزی


 


عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران در ادامه ملاقات هفتگی خود با خانواده‌های زندانیان، روز چهارشنبه با تعداد دیگری از آنها دیدار كرد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دادسرای عمومی تهران، عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران در ادامه ملاقات هفتگی خود با خانواده‌های زندانیان، روز چهارشنبه با شمار دیگری از آنها دیدار كرد.

در این دیدار خانواده‌ها درخواست‌های خود را با دادستان در میان گذاشتند و وی در هر مورد دستور بررسی و رسیدگی صادر نمود.

در این دیدار با درخواست مرخصی محكوم علیه زندانی "فتاح سبحانی " موافقت گردید.


 


نوه بنیانگذار انقلاب گفت: جامعه امروز ما آمیخته با عصبانیت‌هایی است که زاییده ندیدن خداست. همه به هم بد می‌گوییم چون علی‌وار بلند نمی‌شویم تا نیت‌های خود را پاک کنیم.

به گزارش ایلنا، حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در مراسم تجدید میثاق مسوولان و کارکنان وزارت جهاد کشاورزی با تبریک میلاد حضرت زهرا(س) و امام خمینی (ره)گفت: حسینیه جماران متعلق به امام(ره) است، روزگاری از این در و دیوارِ کاه گلی و از این فضای محقر، سخن انقلاب و ملت ایران به گوش جهانیان می‌رسید.

وی با گرامیداشت یاد امام، ‌فرزندان امام و شهدای عظیم الشان انقلاب، به تشریح مبسوط حدیث ضریف « من کان لله و کان الله له » پرداخت و گفت: کسی که برای خداست خدا برای اوست. این عبارت دو فراز مهم دارد که در هرکدام از این دو فراز یک دریا سخن است. بزرگترین نمونه آن، عبارت وجود مبارک حضرت پیامبر(ص) و بعد از آن امیر المومنین(ع) و صدیقه زهرا(س) است.

سید حسن خمینی با طرح این سوال که " چگونه می‌شود برای خدا بود؟"گفت: شاید ساده‌ترین جواب این باشد که انسان سعی کند به دستورات خدا عمل کند، محرمات را ترک گوید و واجبات را اجرا کند اما این تنها گام اول است و بیشتر از آن معامله گران است.

وی افزود: کسی که من کان لله است خودش و همه آن‌چه را که دارد وقف خدا می‌کند، قصد قربت می‌کند و بالاتر از خدا هیچ چیزی را در برابر آن نمی‌بیند. من کان لله یعنی کسی که خود را در تجلیات خداوند مستغرق می‌کند. «من» را نمی‌بیند از «من» می‌گذرد. یک قدم بر نفس خود نه، دیگری در کوی دوست.

نوه بنیانگذار انقلاب یادآور شد: من کان‌لله یعنی کسی که تنها خدا را می‌بیند یعنی زینب کبری، که وقتی از او پرسیدند؛ زمانی که خداوند سر برادرت را برید چه دیدی؟ گفت؛ مارایت الا جمیلا. چرا؟ چون همه چیز از آن خداست. من کان‌لله یعنی کسی که می‌گوید؛ « افوض امری الی الله » یعنی همه را به خدا تفویض می‌کند. من کان‌لله یعنی کسی که وقتی روی سینه عمرو بن عبدود می‌نشیند عمرو خدو می‌اندازد بر رویی که ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه؛ و علی بلند می‌شود.

وی ادامه داد: کسی در جامعه ما نمی تواند درک درستی از رفتار عارفانه علی (ع) در جنگ خندق داشته باشد. جامعه امروز ما آمیخته با عصبانیت‌هایی است که زاییده ندیدن خداست. همه به هم بد می‌گوییم چون علی وار بلند نمی‌شویم تا نیت‌های خود را پاک کنیم. من کان لله یعنی کسی که هرچه می‌بیند خداست و هرجا می‌رود به مدد خدا می‌رود و ماتشاء لم‌یشاءالله. اگر خدا را نخواهید هیچ نمی‌توانید.

سیدحسن خمینی به مواعظ عارفانه امام در جماران اشاره کرد و گفت: این حسینیه شاهد است که زبان امام(ره) چه مقدار با مردم و جهان از خدا گفت. این در و دیوار شاهد است که چه مقدار خداوند بر امام(ره) تفضل کرد که از خدا بگوید. او از خدا گفت چون باتمام وجودش به او ایمان داشت. ما تنها تکرار می‌کنیم اگر ذره‌ای هم از دریای بیکران معرفت در جان ما باشد خدا را شاکریم.

وی به اهمیت تذکر اشاره و اظهار داشت: باید به هم تذکر بدهیم این تذکر دادن‌ها باعث می‌شود که یادمان باشد جهان را خالقی است خدا نام.

نوه بنیانگذار انقلاب نمونه امروزین اولیاءالله را امام دانست و خاطرنشان كرد: امام(ره) آن روزی که بیرق برافراشت برای خدا بود، روزی که به حبس و تبعید رفت برای خدا بود و روزی که مورد اقبال مردم قرار گرفت به خاطر خدا بود. باز هم مقامات بالاتری وجود دارد برای کسی که تنها برای خداست. یکی از این مقامات در آیه کریمه « ان الذین آمنو و عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا » آمده است. خداوند در دل مومنان محبت مردان خدایی را قرار می‌دهد.

وی با اشاره به جایگاه عاشورا در جامعه اسلامی به طرح این سوال پرداخت که " شور حسینی جامعه ما از چیست؟" و اظهار داشت: هزار و سیصد و اندی گذشت اما شور عاشورا در کشور ما فروکش نکرد چون خداوند محبت حسین(ع) را در دل مردم جای داده است. هزار سال گذشت از حماسه مجنون، مردم هنوز سیاهپوش‌اند. علی‌رغم این‌که در دوران صدر اسلام مسائلی برای حضرت فاطمه(س) پیش آمد که همه می‌دانیم و همه می‌دانند، خداوند محبت او را چنان در دل مردم قرار داد که در همه گستره جهان اسلام فاطمه سیده نساء العالمین شد.

سید حسن خمینی وجود امام(ره) را لطف الهی دانست و خاطرنشان كرد: آیا جز اینست که خداوند به ملت ایران تفضل کرد تا نفس انقلابی امام(ره) را در جامعه بدمد؟ نفسی که انقلابی هم در ظاهر جامعه و هم در باطن آن پدید آورد. این تعبیر رهبر معظم انقلاب خیلی لطیف است که می‌گویند؛ اگر ما در دوره امام(ره) نبودیم و بعدها برای ما تعریف می‌کردند که همچون انسانی آمد و رفت، غبطه می‌خوردیم که چرا این انسان را ندیدیم همان‌طور که غبطه می‌خوریم که چرا وجود امیرالمومنین(ع) را ندیدیم.

وی در پایان گفت: به یقین آیندگان ما چقدر غبطه می‌خورند که نتوانستند درفضایی تنفس کنند که یکی از عبادالله المخلصین زندگی می‌کرد. این وظیفه ماست که آیندگان را به آن‌چه دیده‌ایم آگاه کنیم اما به هرحال آن‌ها غبطه خواهند خورد که خداوند چه تفضل بزرگی کرد که این نسل چنین فضایی را درک کردند.


 


رجانیوز، پایگاه اینترنتی حامی دولت احمدی نژاد در مطلبی که به خاطر دفاع از برنامه "دیروز،امروز،فردا" ی صدواسیما و مجری آن وحید پوریامین انتشار داد فاش کرد که در صندوق رای سیاری که روز ۲۲ خرداد برای گرفتن رای کارمندان صدا وسیما به این سازمان برده شوده بود، ۷۰۰ رای برای میرحسین موسوی و ۱۰۰ رای برای دیگر کاندیداها ریخته شده بود.

به گزارش کلمه "رجانیوز با استناد به همین رای بالای کارمندان صدا و سیما به موسوی نتیجه گرفته است که مدیران صدا و سیما تحت تاثیر جو خارج از صدا و سیما که بیشنر از ستادهای فتنه هماهنگ می شود در جهت سانسور یا قطع این برنامه "دیروز،امروز،فردا" پیش می روند."

در خبر رجانیوز آمده است که: اخبار رسیده از صدا و سیما حاکی از آن است که جو گیر شدن و فضا سازی برای صدا و سیما عاملی برای پایان برنامه دیروز امروز فردا است.

متأسفانه مدیران صدا و سیما نیز در این راه کمال هماهنگی را با کسانی که راهشان با این برنامه بر خلاف راه امام از آب در آمد را داشتند متأثر از جو خارج از صدا و سیما که بیشنر از ستادهای فتنه هماهنگ می شود در حال سانسور یا قطع این برنامه پیش می روند.

بهانه مخاطب کم و جذب کم مخاطب عاملی شد تا این روزها حمله به برنامه و مجری آن یعنی یامین پور دو چندان شده است و خود یامین پور بارها به صورت ضمنی پایان دیروز امروز فردا را پیش بینی کرده است.

رجانیوز همچنین نوشته است: "نگاهی به ایام انتخابات و بیرون آمدن ۷۰۰ رای به میرحسین از قریب به ۸۰۰ رای صدا و سیما مبین این است که فشارهای وارده از سوی سران فتنه به این سمت می رود که برنامه ای که تناقض رفتاری و عملی مسببین فتنه با امام را آشکار می کند سانسور شود."


 


متعاقب درخواست رئیس قوه قضائیه از رهبر جمهوری اسلامی برای عفو و تخفیف مجازات هشتاد و یک نفر از محکومان محاکم عمومی و انقلاب که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده بودند، امروز چهارشنبه ١٢ خرداد ماه ۸۹، رسانه های خبری از پذیرفته شدن این در خواست توسط رهبر جمهوری اسلامی و نتیجتا عفو یا تخفیف ۸۱ نفر از زندانیان سیاسی خبر دادند.

چند روز پیش، عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، خاطرنشان کرده بود تعدادی از زندانیان که "پشیمان شده" یا "درخواست عفو" کنند، با بخشش و تخفیف مجازات روبه‌رو خواهند شد.

به گزارش خبرگزاری حقوق بشر ایران (رهانا)، طبق گفته‌ رئیس قوه قضائیه، این تعداد از زندانیانی که با عفو و تخفیف مجازات روبه‌رو شده‌اند، از آن دسته زندانیان هستند که "پشیمان شده" و خود "درخواست عفو" کرده اند.

به گزارش فارس، صادق لاریجانی به رهبری نوشته بود " با روشن شدن ماهیت فتنه و بر ملا شدن نقشه دشمنان عده ای از این افرادِ فریب خورده به خود آمده و از کرده خود پشیمان و اظهار ندامت و درخواست عفو دارند."

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، وی در پاسخی کوتاه و با مضمون "با پیشنهاد جنابعالی موافقت می شود"، با تقاضای این موارد موافقت کرده است.

گفتنی است در جریان حوادث بعد از انتخابات، هزاران نفر دستگیر، تعداد زیادی محکوم و گروه وسیعی کماکان در بازداشت به سر می برند.


 


هنگامه شهیدی روزنامه نگار دربند، بمناسبت روز مادر نامه ای خطاب به مادر خود نوشته است که طی آن ضمن درد و دل با مادرش ، این روز را به وی تبریک گفته است.

متن این نامه که در اختیار سایت «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» قرار گرفته است، بدین شرح است :

مادرم سلام !

امروز که از پشت شیشه های کثیف سالن ملاقات زندان اوین چهره ات را دیدم با تمام وجودم خستگی ات را دریافتم اما زندگی یعنی خستگی

مادرم! زندگی جنگیست که هر روز تکرار می شود و در عوض شادی ها یش که تنها به قدر یک پلک بر هم زدن دوام دارد. باید بهای زیادی پرداخت.

مادرم می گفتی که پاهایت ورم کرده است بس که به دفتر دادستان رفته ای و تقاضای ملاقات حضوری و مرخصی برای من را دادی و هنوز پس از دو ماه و نیم شرایط ملاقات حضوری محقق نشده است.ناله هایت که بیرون ریختند سنگ بزرگ بغض من نیز به هزاران سنگ ریزه بدل شد و از چشمانم فرو ریختند. بیش از سه ماه از بازداشت مجدد من می گذرد و هر روز در آتش انتظار آزادی من می سوزی و ذوب میشوی.

مادرم! من امروز تاوان سوء تفاهم میان جناح های سیاسی را می پردازم اما تو خسته نشو. نباید دلسرد شوی. جنگیدن زیبا تراز پیروزیست. به سمت مقصد رفتن از رسیدن به آن با ارزش تر است. وقتی برنده می شوی یا به مقصد میرسی یک خلا در خودت احساس می کنی و برای پر کردن همین خلا باید دوباره راه افتاد تا مقصد تازه ای پیدا کرد.

مادرم! برایت همیشه مهم بود که من"کسی" باشم.آدم بودن عبارت قشنگی است چون فرقی بین زن و مرد نمی گذارد.قلب و مغز آدمها جنسیت ندارد.همیشه از من خواسته بودی که به "پستی" تن در ندهم.

به من آموخته بودی که انسانها در" خطر "پست می شوند و وقتی خطر از سر آنها می گذرد دوباره به جلد خودشان برمی گردند.

به من آموخته بودی که هیچ وقت خودم را در روبرو شدن با خطر گم نکنم حتی اگر ترس تمام جانم را گرفته باشد و من تمام تلاشم را کردم که آنگونه که به من آموخته بودی باشم.

مادرم!گاهی اوقات زندگی مانند یک قالی نرم است که می توان پابرهنه روی آن راه رفت وگاهی اوقات هم زندگی جاده ای کج و کوله ای پر از سنگ و کلوخ است.کلوخهایی که ما را به زمین می زنند و خونی و مالیمان می کنند.سنگهایی که فقط با چکمه های آهنی میشود از روی آنها گذشت.تازه این کافی نیست چون وقتی پاهایت را بپوشانی هم کسی پیدا می شود که به سرت سنگ بپراند و آنرا زخمی کند. اما بالاخره زخمها هم خوب می شوند و جایشان کم کم ازبین میرود.

مادرم!در ملاقاتمان گفتی حاضری هر چه داری بدهی تا سکوتم را بشکنم و پاهایت را در زندانی بگذاری که من در آن هستم و خودت نگهبانم باشی.

مادرم به من بگو:هیچ بودن بهتر است یا درد کشیدن؟من حتی وقتی برای شکستها و دردهایی که در زندگی داشتم گریه می کردم اعتقاد داشتم که درد کشیدن از هیچ بودن بهتر است.

مادرم دنیای ما با دست مردها و برای مردها ساخته شده و زورگویی و استبداد در آن ریشه های قدیمی دارد اما زن بودن خیلی قشنگ است.چیزیست که یک شجاعت تمام نشدنی می خواهد.یک جنگ که پایانی ندارد.

خیلی باید جنگید تا گفت وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه بوجود نیامد وآنروز یک قدرت باشکوه متولد شد که به آن" نافرمانی" می گویند.

خیلی باید جنگید تا بتوان گفت در تن ما هم چیزی به نام عقل وجود دارد که دوست داریم به صدای آن گوش دهیم.مادرم!مادر شدن نه حرفه است نه وظیفه یک حق از بین هزاران حقیست که ما داریم وخسته ایم بس که این حق را فریاد کرده ایم.برای گرفتن حقمان از پا در می آییم و وقتی آن را به دست می آوریم دیگر برایمان لذتی ندارد پس هدرش می دهیم و بی خیال آن می شویم.

دلمان می خواهد به عقب برگردیم و دوباره بجنگیم و بشکنیم و وقتی به آرزویمان می رسیم حس می کنیم که آنرا گم کرده ایم .خوش به حال کسانی که به خودشان می گویند می خواهم بروم اما دلم نمی خواهد به جایی برسم. بیچاره کسانی که به خودشان می گویند می خواهم به "آنجا" برسم و رسیدن یعنی "مردن".

مادرم پرسیدی که هدف از محاکمه ها و دعوای آنها با ما چیست آیا می خواهند به همه حالی کنند که چه چیزی درست است و چه چیزی نیست و می خواهند عدالت را به همه نشان دهند؟ مادرم ! ما کلمه ای داریم که خیلی بیشتر از کلمه عشق به لجن کشیده شده است.مردهایی که برای آزادی شکنجه شده اند و حتی مرگ را به جان خریدند ولی با این همه وقتی برای همان آزادی بند بندمان را جدا می کنند می فهمیم که اصلا وجود ندارد. لااقل آنطوری که دوست داریم وجود ندارد.

مادرم! بدترین عذاب برای یک محکوم زمانیست که آزاد می شود و از خودش می پرسد چطور توانستم این جهنم را تحمل کنم.

مادرم! تو در طول این سالها ثابت کرد ه ای که چیزی کمتر از یک مرد نداری.بالاخره فردا فرا می رسد.فردایی بدون تحقیر شدن و چیزی به رسیدن آن نمانده است چرا که خیلی ها منتظر رسیدن آن هستند.همه اینها را گفتم تا بهانه ای باشد برای گفتن این جمله: "مادرم روزت مبارک باد"


 


روز ولادت حضرت زهرا (س) که در تقویم ما، سال هاست به عنوان روز زن و روز مادر شناخته شده است، طی بیش از دو دهه مناسبتی برای پرداختن به مسائل زنان است و از آنجا که روز، روز فرخنده و مبارکی است، مهربانی-ها، نرم خویی ‌ها و گشاده دستی ‌ها نسبت به زنان می ‌شود و همه از خوبی ‌ها و ارجمندی و جایگاه والای زن و مادر، در اسلام و ایران از دیروز تا امروز می ‌گویند و می ‌سرایند و می ‌نویسند و تکرار می ‌کنند. امروز قبل از این که به دیدار رئیس جمهور محبوب اصلاحات، خاتمی عزیز برویم و در پیاده ‌روی صبحگاهی خود، مروری کوتاه داشتم بر این مناسبت طی 8 سال اصلاحات. یادم آمد که ارتقاء دفتر امور زنان ریاست جمهوری به مرکز امور مشارکت زنان در سال 76 در همان آغازین روزهای شور و شعور بیست میلیونی، درست در چنین روزی یعنی ولادت فرخنده اسوه عالمیان و نمونه کامل انسان، دردانه رسول اکرم (ص) فاطمه یگانه (س)، مقرر شد و حکم ریاستش برای هم نام مولود این روز، زهرای شجاعی نوشته شد و آن روز من در معیت ایشان در مراسم روز زن در استان گیلان به سر می بردم.

مجموعه مراسمی که از شرکت در همایش بزرگ زنان استان و سخنرانی و اهداء هدایا، تا حضور در نشست-های تخصصی کوچک و بزرگ و بالاخره کلنگ زنی مجموعه ‌های چند منظوره ویژه زنان را شامل می شد و ما در طول مسیر بازگشت در اتومبیلی که ما را به مقصد می ‌رساند به این موضوع فکر می ‌کردیم "حالا که زنان و جوانان بیشترین نقش و سهم را در ریاست جمهوری کاندیدای محبوب خود داشته ‌اند، باید این حضور و این نقش آفرینی دیده شود، قدر دانسته شود و برای بهره ‌گیری از توان صاحبان این آراء تأثیرگذار و نیز رشد اجتماعی شان برنامه ‌ریزی شود." آن روز برای من روز خاطره انگیزی بود و در عین حال تأمل برانگیز.

سال ‌های بعد در مرکز امور مشارکت زنان، هر سال روز زن برگزار می شد و هر سال تلاش می شد تا هیچ قشر و دسته و گروهی از زنان در برنامه ریزی ‌ها نادیده گرفته نشوند از زنان دانشگاهی و متخصص و فرهنگیان و کارمندان و کارگران تا جوانان و سالمندان و روستائیان و زنان خانه ‌دار و در این میان زنان آسیب دیده و در معرض آسیب نیز مورد توجه قرار می ‌گرفتند و در مجموعه بازدیدهایی که صورت می ‌گرفت بازدید از زندان ‌ها و بند زنان نیز جای داشت که برای آنان که از بد حادثه گذارشان به ندامتگاه ها افتاده بود، حتی برای آنان که متهم به قتل و انواع بزه بودند، دل می سوزاندیم و ریشه یابی می کردیم و براساس آن برنامه ریزی های بعدی صورت می گرفت.

درست چهار سال بعد، وقتی که من پست مشاور معاونت اجتماعی وزارت کشور را ناخواسته به سوی موقعیتی جدید، مشاور وزیر و مدیر کل امور زنان آن وزراتخانه ترک کردم تا بر کرسی پیشین معاونت اجتماعی جدید قرار گیرم، خاطره آن سفر استانی و تجربیات تازه ‌ای که با شرکت در جمع زنانی که رشد اجتماعی را در حضور در جامعه تمرین می ‌کردند با خود همراه آوردم، هنوز خوب در یاد داشتم و اولین چیزی که ذهنم را به خود مشغول داشت، شکستن کلیشه ‌های رایج در حوزه زنان از بدو پیروزی انقلاب اسلامی و چه بسا سال ‌هایی پس از آن تا آن روز بود و شکستن سقف های شیشه ای خودساخته و دیگر ساخته.

من طی این سال ها آموخته بودم که بیشترین تبعیض نسبت به زنان به دلیل محرومیت آنان از چهار عنصر گرانبهای قدرت، ثروت، منزلت و اطلاعات است و پس از پذیرفتن مسئولیت در حوزه زنان با خود عهد کردم آنچه در توان دارم برای رفع موانع رشد زنان و دسترسی آنان به عناصر چهارگانه فوق الذکر به کار گیرم و در این راه صعب و سخت که جز با مبارزه ‌ای جانفرسا در عرصه فرهنگ و اندیشه و دست و پنجه نرم کردن با صاحبان قدرت که خود اسیر کلیشه ‌های رایج زمان بودند، حرکت و پیشرفتی ممکن نبود، از یاوری همکارانی در سراسر کشور بهره بردم که بسیار بیش از وظیفه رسمی کارمندی خود و به دلیل انگیزه قوی و دغدغه های مشابه، توش و توان مصروف این مهم نمودند. فراموش نمی ‌کنم که اولین مناسبت مرتبط با زن در دوره مسئولیت جدیدم، ولادت حضرت زینب (س) بود و برگزاری مراسمی به این مناسبت با حضور جمع کارکنان زن وزراتخانه و با سخنرانی استاد برجسته تاریخ اسلام دکتر آئینه ‌وند، فرصت مناسبی شد برای سپردن امور زنان وزارتخانه به دست خودشان با پیشنهاد تشکیل انجمنی غیر دولتی و پرداختن به مسائلی فراتر از آن در سطح ملی با استقاده از تجارب پیشین و ایده ‌های نو که از دل کارگروه ‌های تخصصی و گروه ‌های مشاوران و ایده پردازان و نتایج مطالعات علمی، بدست می ‌آمد. روز زن آن سال به همکارانم پیشنهاد دادم که از پذیرش هدایای روز زن خودداری کنند و بجای آن حقوق برابر در کلیه زمینه ‌ها را مطالبه کنند و در اولین دیدار مؤسسین انجمن کارکنان و بازنشستگان زن آن وزارتخانه با وزیر وقت این قول از ایشان گرفته شد که نسبت به رفع هر گونه تبعیض جنسیتی که توسط انجمن شناسایی و مطرح شود، سریعاً اقدام شود.

از آن روز مبارک تا هم اینک از نظر اندیشه ورزان آینده ‌نگر و ژرف ‌اندیش، بهترین هدیه برای زنان این مرز و بوم به هر مناسبتی و بویژه به مناسبت روز زن، بر داشتن یک گام برای رفع تبعیض و دادن حقی از حقوق انسانی و مسلم اوست تا آن که سرانجام زنان بجای پشت سر مردان قرار گرفتن به هم دوشی و هم گامی با آنان که ریشه در سنت الهی دارد، نوید داده شوند.

اینک که بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می ‌گذرد، جای تأسف دارد که این نقش آفرینان حماسه ساز که طی این مدت، بی ادعا در همه میدان های مبارزه و دفاع مقدس و سازندگی و اصلاحات در حوزه ‌های فرهنگ و اجتماع و سیاست و اقتصاد، تلاشی طاقت فرسا کرده اند، امروز ....، متعجبانه شاهد سیر قهقرایی روند احقاق حقوق خود هستند.

امروز متولیان امور زنان که یا شناختی از جامعه زنان آگاه و فرهیخته کشورمان بویژه نسل جوان زن ایرانی و مطالبات آنان ندارند و یا دانسته ‌هایشان را کتمان و انکار می کنند، گویی جز دو مسئله عفاف و حجاب و زنان سرپرست خانوار هیچ مسئله ‌ای را قابل توجه و بررسی نمی دانند.

امروز به مناسبت فرخنده میلاد اسوه انسانیت، شجاعت، ظلم ستیزی و عدالت جویی، زهرای مرضیه (س) و روز زن باید از متولی امور زنان کشور اسلامیمان پرسید در 65155 برنامه فرهنگی – اجتماعی که با بودجه بیت المال به مناسبت روز زن تدارک دیده ‌اید، آیا برنامه ‌ای برای آزادسازی زنان زندانی سیاسی مظلوم و بی گناه، پیش ‌بینی شده است تا از این «فرمول فطری تلفیق زن و خانواده» که آن را تدبیر دولت نهم دانسته اید!!! بی نصیب نمانند؟ و یا لااقل ملاقات با آنان در سلول ‌های انفرادی ‌شان و بندهای نسوان و متادون که می ‌گویند وضعیت غیربهداشتی و ناامنی های آن ها سلامت ‌ عزیزان ما را به مخاطره انداخته است و رسیدگی به مشکلات آنان و نیز دیدار با خانواده شهداء آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات و دیدار با خانواده زندانیان سیاسی هم پیش ‌بینی شده است؟

باید از ایشان پرسید آیا شما "ندا"ی ایران را می ‌شناسید یا وجود او را هم مانند برخی نام ‌های آشنای دیگر انکار می کنید؟ شما با مادر ندا، مادر سهراب، مادر اشکان، مادر سید علی و همسر او و مادران دیگر شهدا از جمله مادران شهدای کهریزک را می ‌شناسید و با آنان دیدار کرده ‌اید؟ راستی به احوال پرسی مادر محسن روح الامینی جوان مظلوم پرپر شده از خانواده ‌ای ایثارگر رفته ‌اید؟ از حال او و دیگر مادران عزیز از دست داده خبر دارید؟ از احوالات خانواده ‌های معزز سرداران سفر کرده دفاع مقدس چطور؟ آنان که هر روز بهانه ‌های تازه ‌ای برای هتک حرمتشان و ترور شخصیتشان می ‌تراشند چرا که همانند عزیزان با خدا معامله کرده ‌شان، اهل تملق و ریا و دروغ و فریب نیستند و برای پاسداری از خون شهیدانشان بر سر اعتقاداتشان ایستاده اند.

سرکار خانم ولادت مادر بزرگوارم و روز زن را به شما تبریک می گویم و به عنوان همسر یک آزاده قهرمان که اجرت همه زحمات ارجمندش را برای دفاع از نظام مقدسی که خود نیز در شکل گیریش سهمی داشته است و برای مردمی که امام راحل ولی نعمتشان می دانست و حالا خس و خاشاکشان می نامند، توسط کسانی که باید خدمتگزار، مردم باشند و طلب کار آنهایند، با حبس و فشار و تضیق در این دنیا دید و می ‌بیند تا عاقبت به خیریش چشم حسودان خشونت طلب را کور کند و بیش از همیشه مایه افتخار من و خانواده و دوستان و دست دارانش باشد، اینک که خود نیز از همه حقوق فردی و اجتماعی‌‌ام محروم شده ‌ام (و در جای خود به شرح آن خواهم پرداخت)، از شما سؤال می کنم در مجلس زنان جهان که قرار است در این هفته تشکیل دهید و شاید هم تشکیل داده ‌اید و ما زنان از آن بی خبر مانده ‌ایم در کنار از ما بهتران، چند کرسی برای اقلیتی که رأی سبزشان را به نخست وزیر امام و یا دیگر کاندیداهای اصلاح طلب داده ‌اند و خوف از آنان، خواب را از چشم اقتدارگرایان گرفته و به هر اقدام ناشایستی برای ساکت کردنشان دست می ‌یازند، در نظر گرفته ‌اید؟ برای مدیران زن سابق که در سطوح میانی انجام وظیفه کردند و هر روزشان تجربه تازه و با ارزشی برای جامعه زنان و کشورمان بود چند کرسی پیش ‌بینی کرده ‌اید؟ برای اساتید اخراجی و یا پیش از موعد بازنشسته شده زن، برای کارمندان زن نمونه ‌ای که چون جای تملق گویان را تنگ کرده ‌اند باید به خانه باز گردند، برای خبرنگاران و روزنامه ‌نگاران زن مستقل، برای سازمان ‌های غیردولتی مستقل زنان که دغدغه آسیب ‌ها و مصائب اجتماعی خواب از چشمانشان ربوده و دل نگرانی از وضعیت آشفته اجتماعی و دردهای خانمانسوز و جراحت ‌های عمیقی که دیگر پنهان نیستند، طاقت از کفشان ربوده، برای فعالان جنبش زنان و بالاخره برای زنان فرهیخته، معترض دربند و برای خانواده ‌های آنان چه میزان کرسی تدارک دیده ‌اید؟

خانم مشاور نکند مجلس شما همانند مرکزتان، مجلس هم سویان است و تحمل حتی یک کرسی برای مخالف را هم ندارید؟ یادش بخیر مجلسی که تنها چون مدرسی توانست یک تنه شجاعانه در برابر مصوبات غیر عادلانه بایستد.

یادش بخیر امام راحلمان که به ما یاد داد مخالفانش را محترم بشماریم و فریاد زد که مخالف من لزوماً مخالف اسلام و نظام نیست.

و یادش به خیر دوران اصلاحات که رئیس جمهورش ندای زنده باد مخالف من سر داد. و خوشا به حال شهروندان کشوری و نظامی که در آن حقوق اقلیت استیفاء می شود و نسل سوم انقلاب باید حسرت آن را بخورند و نسل اول و دوم شاهد همه انحرافات از راه امام و آرمان های انقلاب باشد و رنج بکشد و صبوری کند. از حقوق اقلیت گفتم هرچند شما و دوستانتان خوب می ‌دانید که ما بی شماریم.


 


در پی انتشار خبری کذب و مجعول از سوی سایت "جوان آنلاین" با عنوان "عضو ادوار تحکیم به پژاک پیوست" روابط عمومی سازمان دانش آموختگان ایران اطلاعیه ای صادر کرد.

متن اطلاعیه بدین شرح است:

به نام خدا

رسانه های جاعل و دروغگوی وابسته به برخی نهادهای نظامی و امنیتی که از بودجه عمومی کشور ارتزاق می کنند، متاسفانه بجای عمل به رسالت اصلی خود در حفظ امنیت کشور و پاسداری از قانون اساسی و دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی از جمله آزادی و حقوق شهروندان، به ابزاری برای فحاشی و تهمت پراکنی علیه منتقدان و مصلحان کشور بدل شده اند و در این راستا بار دیگر سازمان دانش آموختگان ایران را هدف تهاجمات غیرموجه، غیر اخلاقی و غیر قانونی خود قرار داده اند.

سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) به عنوان نهادی که به موجب قوانین موضوعه کشور و ذیل موازین مقرر در قانون اساسی جمهوری اسلامی و نیز قانون احزاب، تشکیل یافته و همواره فعالیت قانونی و مسالمت آمیز را در جهت اصلاح امور و ارتقای دموکراسی و حقوق بشر در کشور در سرلوحه سیاست های اصولی خود داشته است، با تکیه بر سابقه روشن و مواضع آشکار خود طی قریب به یک دهه اخیر، اعلام می دارد:

(1) سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) ضمن رد ادعاهای واهی مطرح شده مبنی بر عضویت یکی از اعضای سازمان در گروهک های تروریستی پژاک، هر گونه ارتباط با جریان ها و گروه های خشونت طلب و دارای شیوه های غیر مسالمت آمیز را رد نموده و اعلام می دارد مشی سازمان تاکید بر فعالیت های قانونی و مسالمیت آمیز در چهارچوب قوانین و منافع ملی است.

(2) سازمان دانش آموختگان ایران در بیانیه اخیر خود پیرامون محکومیت اعدام زندانیان کرد که دستاویز شایعه پراکنی های اخیر قرار گرفته است به صراحت تاکید کرده بود که "راه حل مسئله تبعیض قومی و به تبع آن مسئله کرد را برچیدن بساط نظامی گری و امنیتی کردن فضای زندگی در این مناطق است. بی شک، اصرار بر میلیتاریزه کردن کردستان گره مسئله کرد را کورتر کرده و فضا را برای احیا و افزایش خشونت فراهم می آورد که در نتیجه آن از یک سو هموطنان کردمان بیش از پیش متضرر گردیده و از سوی دیگر آب بر آسیاب کسانی که نان از اختلاف اقوام و فرهنگهای مختلف ایرانی بر می گیرند، می ریزد."

(3) سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) از سایت های خبری منتشر کننده خبر کذب "عضو ادوار تحکیم به پژاک پیوست" می خواهد که در اسرع وقت، ضمن انتشار اطلاعیه سازمان، نسبت به تکذیب خبر سراسر دروغ خود اقدام نمایند. بدیهی است در غیر اینصورت شکایت کیفری جدیدی علیه آنها از سوی سازمان ادوار تحکیم در مراجع قضایی ذی ربط مطرح و پی گیری خواهد شد.

(4) یادآور می شود که حق رفت و آمد و سفر یکی از حقوق اولیه انسانها است که فعالیت سیاسی افراد نباید محدودیتی برای آن ایجاد کند و بدیهی است که با توجه به تمرکز فعالیت های سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی در داخل کشور، در صورت عدم حضور اعضا در داخل کشور، عملا ارتباط نشکیلاتی افراد با سازمان قطع شده و سازمان افتخار حضور و مشارکت آنان در تصمیمات را نخواهند داشت و طبعا چنین مساله ی آشکاری نمی تواند دستاویزی برای رسانه های امنیتی باشد که سفر یک فعال سیاسی را اینگونه دستمایه سناریوهای مضحک و نخ نمای خود قرار دهند.

فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونَ (آيه 78 سوره توبه)

سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)

1389/3/12


 


مرتضی آقاتهرانی معلم اخلاق دولت نهم معتقد است براساس اختلاط‌های جنسیتی موجود در دانشگاه مشکلات بسیاری برای جوانان ایجاد شده است.

به گزارش ایلنا، این نمانیده مجلس به صراحت از محمود احمدی‌نژاد خواست که همه فضاهای عمومی را جداسازی کند، چون اختلاط جنسیتی در هر فضایی غلط و اشتباه است.

وی با بیان اینکه ما سال‌هاست که این نگرانی را به مسوولان فرهنگی کشور انتقال داده‌ایم، اما تاکنون اقدام خاصی در این زمینه صورت نگرفته است، گفت: باید قبول کنیم که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم بیش از ۹۰ درصد مردم آن نظام اسلامی را برای حکومت و مدیریت جامعه پذیرفته‌اند، بر همین اساس هم باید شکل و ظاهرمان هم اسلامی باشد و با آموزه‌های ما یک شکل باشد.

آقاتهرانی افزود: اختلاط جنسیتی در دانشگاه در حال حاضر در حد یک معضل بزرگ است، ما همانطور که از دولت و مسوولان توقع داریم که هدفمند کردن یارانه‌ها و اقدامات اقتصادی و سیاسی این چنین را رتق و فتق کند، توقع داریم که در رابطه این مسائل حساس باشند،‌ وضع موجود اصلا رضایت‌بخش نیست و ما به دنبال آن هستیم که پیگیر این مسأله باشیم.

وی تصریح کرد: مگر نه اینکه ما تجربه‌های موفقی را همچون دانشگاه امام صادق، الزهرا و غیره را نداریم و چه اشکالی دارد که دختران و پسران در محیط‌های دانشگاه جدای از یکدیگر فعالیت کنند، که البته برخی مخالفان این طرح دلیل مخالفت خود را این می‌دانند که با توجه به اینکه اختلاط محیط‌های اجتماعی متعددی وجود دارد و دانشگاه‌ها هم مستثنی از آن نیست.

آقاتهرانی در پایان گفت: زمانی که ما در آمریکا در حال تحصیل بودیم و یکی از فرزندان ما در حال متولد شدن بود من به بیمارستانی مراجعه کردم و درخواست پزشک زن برای تمامی مراحل کردیم و تا آخرین مرحله هم پزشک زن به کارهای همسر بنده پرداخت. بعد ما این مسأله را به خانم دستجردی وزیر بهداشت اعلام کردیم که بیمارستان‌ها را در بخش‌های زنان جدا کنید و ایشان گفتند نمی‌شود.


 


فرزند حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری گفت:« بدون تردید، پدرم سخت ترین روزهاى عمرش را در این ماههاى پس از انتخابات تجربه كرد حتى در مقایسه با سال هاى مبارزه، زندان و شكنجه قبل از انقلاب، نگرانى عمیق براى آینده انقلاب و كشور از یكسو، وبرخوردهاى غیر منصفانه و خشن با مردم وحوادثى چون كهریزك وغیره از سوى دیگر، روى هم رفته روزهاى غمبارى را براى این سرباز پاكباخته انقلاب دست و پا كرده است.»

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌‌نیوز»، روزنامه ابرار، گفتگویی مشروح با مصطفی ناطق نوری فرزند ارشد حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری را انجام داده که حاوی نکات مهمی درباره اتهامات وارد شده به ناطق‌نوری و فرزندان او در طی مناظرات انتخاباتی توسط احمدی‌نژاد و نگرانی‌های رئیس دفتر بازرسی ویژه مقام معظم رهبری از شرایط حاکم بر کشور است.

متن کامل این گفتگو بدین شرح است:

این روزها یادآور روزهاى باشكوه و حضور بى نظیر مردم در انتخابات سال ۱۳۸۸ است؛ انتخاباتى كه از هر حیث تفاوت هایى كلى با تمام انتخابات گذشته داشت آنچه وجه تمایز آشكار و غیرقابل انكار بود مناظره هاى تلویزیونى ۴ نامزد انتخابات و بحث هاى محتوایى آن بود؛ بحث هایى كه بعضاً مرزهایى را درنوردید؛ مرزهایى كه شاید تا قبل از آن اطلاق ممنوعه بر آن بى مسما نبود ولى هیجان و تنور داغ انتخابات ثقل و سنگینى آنها را ذوب كرد و حدود و ثغور این بحث ها كلاً بر هم ریخت یكى از موارد شاخص كه انگشت اتهام یكى از نامزدها متوجه چند تن از شخصیت هاى شاخص نظام شد مناظره محمود احمدى نژاد و میرحسین موسوى بود آنجا كه نام دو نفر از بزرگان باسابقه نظام و فرزندان آنان به میان آمد على اكبر ناطق نورى ،روحانى شناخته شده و باسابقه كه همراهى امام و رهبرى و مسئولیت هاى والاى نظام از نمایندگى امام (ره) در جهاد تا دو دوره ریاست مجلس شوراى اسلامى و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسئول بازرسى و دفتر مقام معظم رهبرى آخرین مسئولیت اوست و فرزندش مورد اتهام قرار گرفته كه البته در جمعه بعد از انتخابات مقام معظم رهبرى ضمن تأیید سوابق روشن آقایان هاشمى رفسنجانى و ناطق نورى اذهان عمومى جامعه را نسبت به صداقت و خدمات آنان روشن كردند. مصطفى ناطق نورى غیر از مصاحبه مختصرى كه آن روزها انجام داد یكسال سكوت را به لحاظ رعایت مصلحت نظام بر دفاع از خود و خروشیدن بر اتهاماتى كه در این مصاحبه به روشنى ناروا مى داند ترجیح داد اكنون یكسال پس از آن اتفاق او زبان مى گشاید و در قالب دفاع از خودش آنچه را لازم مى داند توضیح و هم شرح مى دهد ما نیز بدون كم و كاست این مصاحبه را براى اطلاع خوانندگان محترم درج مى نماییم.

با تشكر از اینكه قبول كردید این مصاحبه صورت بگیرد در مناظره انتخاباتى سال گذشته به هر حال یكى از اسامى مطرح شده در آن مناظره،اسم جنابعالى و پدرتان جناب آقاى ناطق نورى بود، آنجایى كه ایشان به صراحت خطاب به آقاى موسوى گفت: «.... بى قانونى در پسران همین آقایونى است كه امروز از شما حمایت مى كنند، پسر آقاى ناطق چه جورى میلیاردر شده... »،عده اى این اقدام را به عنوان یك ضرورت براى تداوم انقلاب، تحسین مى كنند و از آن به عنوان پوست اندازى انقلاب یاد مى كنند در مقابل،خیلى ها بر این باورند كه اقدام آقاى احمدى نژاد در طرح این مطا لب غیر متعارف راجع به كسانى چون آقاى هاشمى رفسنجانى و آقاى ناطق نورى و همینطور خانواده هاى ایشان، یك اقدام طراحى شده از قبل و بدنبال استراتژى حذف نیروهاى قدیمى انقلاب از بدنه حاكمیت بود، از طرف دیگر كسانى قایلند كه این بیانات عمدتاً براى كسب رأى از طبقات تهیدست جامعه بود، عده اى هم مى گویند این اقدام ریشه در تسویه حساب هاى شخصى داشته و البته هیجانات مناظره هم بر آن بى تأثیر نبوده، نظر شما به كدامیك نزدیك تر است؟

امیدوارم نخواهید مرا مجبور كنید كه تنها یكى از تحلیل هاى مذكور را به عنوان باور شخصى ام انتخاب كنم.واقعیت این است كه تلفیقى از همه این تحلیل ها مى تواند به انگیزه طراحان این مسائل نزدیك باشد. بى شك بیان آن مطالب خلاف واقع و بى مبنا، تصادفى نبود و برعكس، محصول یك برنامه ریزى دقیق بود.البته حمله به بزرگان،شگردى بود كه كه در سال ۸۴ هم براى آقاى احمدى نژاد ثمراتى داشت و دلیلى وجود نداشت كه باز هم از این ترفند استفاده نشود بخصوص كه این بار با توجه به شكل و محتواى موضوع، اثرات وضعى دیگرى هم،غیر از رأى بالا، در انتظارات طراحان این غائله، قابل تصور است كه از شرح آنها پرهیز مى كنم.

اشاره داشتید به «طراحان این مسائل »،از نظرشما این افراد، چه كسانى بوده اند؟

خوب بدیهى است چون من اطلاعات قطعى در مورد عوامل این قضایا ندارم از پاسخ به این سؤال به صورت مصداقى عذربخواهم، اما بطور كلى و از سر تحلیل ماوقع، مى توان گفت كسانى كه طراح این نوع هنجارشكنى ها و خارج از عرف عمل كردن ها و در پى آن تدابیر بعدى بودند، قاعدتاً باید افرادى كم تجربه از نظر سیاسى، برخوردار از یك نگاه تنگ نظرانه و یك بعدى آنهم امنیتى و البته متأثر از توهم باشند.

چرا آقاى ناطق نورى، باید مورد حمله قرار بگیرد، كسى كه با نام و نشان اصولگرایى شناخته مى شد؟

به هر حال ایشان به عنوان یك عنصر با نفوذ در عرصه سیاست، كه معتقد بود رییس دولت نهم، الزاماً مناسب ترین فرد براى ریاست دولت دهم نیست و جریان اداره امور كشور در چهار سال گذشته را نیز مملو از اشكال و نارسایى مى دید و از اظهار این موضع هم ابایى نداشت بخصوص در مواردى كه مى دید دولتمردان ورود خرافه گرایانه اى به ساحت دین داشتند، بدیهى است كه كاندیداى خوبى هم براى كینه توزى و هم براى تحقق سایر اهداف قرار بگیرد.

تأثیر اتهامات مطرح شده بر طبقات گوناگون جامعه را چگونه ارزیابى مى كنید؟

تأثیر این این اتهامات بر جامعه را شاید بشود اینگونه دسته بندى كرد، یكى تأثیر آنها برطبقه نخبه جامعه كه به نظرم خود واقفند به انگیزه ها و حركت هاى سیاسى و همچنین سبك و سیاق شكل گیرى این نوع پدیده ها. چون فرض بر این است كه حوادث را با ریشه هاى آنها مورد بررسى و تحلیل قرار مى دهند و بدیهى است اگر باور نكنند كه انگیزه این اقدامات، عدالت خواهى و حق طلبى بوده است.

اما در مورد طبقات محروم تر جامعه، من نه تنها تعجب نمى كنم كه حق هم مى دهم به هموطنى كه فرضاً از نظر مالى فرودست و گرفتار است و شب و روز خودش را براى یافتن لقمه اى واكاوى مى كند و با تقدیر سخت و طاقت فرساى خود دست به گریبان است و دایم در پى ریشه مشكلات، ناگهان از زبان رییس جمهور خودش و یا به قول جرج اورول، ناظر كبیر، بشنود و باور كند كه علت العلل همه مشكلات، بى قانونى كسانى چون بنده است و بس! و نه سوء تدبیر و سطحى نگرى دراداره كشور، بى تجربگى وقانون گریزى دولتمردان، اتلاف منابع سرشار درآمدى نفت، سیاست هاى نادرست بانكى، مدیریت خصلتى و توهمى، سیاست هاى غیر مسئولانه بازرگانى و واردات بى رویه كه صنعت و كشاورزى ما را فلج كرده یا ماجراجویى هاى بین المللى كه به كلى سرمایه گذارى را مختل كرده و صدها دلیل دیگر! نه! اینها هیچكدام عامل مشكلات نیستند! تنها وتنها توهم دست اندازى به بیت المال توسط عده اى معدود اما صاحب نام كه در هیچ محكمه اى هم ثابت نشده عامل اصلى گرفتارى ها و مشكلات است! واقعأ حیرت انگیز است! وتاریخ قضاوت خواهد كرد این بى مسئولیتى را كه كسانى بیایند از یك ضایعه فرهنگى اجتماعى، اینگونه سوء استفاده كنند و آدرس غلطى از ریشه هاى مشكلات را در ذهن مردم جا بدهند آنهم براى مطامع زود گذرشخصى و گروهى، بى توجه به آثار بلند مدت تخریبى آن و بگذارید این را هم بگویم كه یكى از غم‌انگیزترین تأثیرات این نوع رفتارها، در بین توده ها آن هم از طرف یك مقام عالیرتبه سیاسى،از بین رفتن قبح تهمت و دروغ است كه بر اساس آموزه هاى ایمانى و فرهنگى ما، منشأ همه خطاهاست.

اشاره داشتید به وجود ضایعات فرهنگى جامعه به گونه اى كه زمینه را براى حركت هاى سیاسى عوامفریبانه و در نتیجه تصمیم گیرى هاى هیجانى و خسارت بار فراهم مى كند، ممكن است بیشتر توضیح دهید كه این ضایعات فرهنگى از نظر شما داراى چه صورت هایى است؟

بله به باور من این مطلب درست است و باید شوربختانه اذعان كرد كه فرهنگ عمومى ما، نارسایى هاى فراوانى دارد و شاید دلیل اینكه اینگونه رفتارهاى سیاسى آغشته به عوامفریبى، همچنان داراى هوادار در میان برخى گروه هاى اجتماعى هست، ریشه در همین نارسایى ها دارد. متأسفم كه بگویم فرضاًتنگ نظرى،بد خواهى و حسادت نسبت به هر توفیقى و نامشروع انگاشتن هر امتیاز و هر چیز متفاوت قابل توجهى، فارغ از اینكه ذاتى باشد یا نه، به دلیل لیاقت باشد یا نه، مفید براى همه باشد یا نه و اساساً حق باشد یا نه،در سطوح خاصى از جامعه ما در جریان است و پر واضح است مادام كه این زمینه هاى باطل در جامعه اى وجود داشته باشد،نباید تعجب كرد اگر فرصت طلبان سیاسى، این اجازه را پیدا كنند كه بین مفهوم مقدس عدالتخواهى و مفهوم غیر عادلانه تساوى خواهى، اینگونه خلط كنند آنهم به سمت فقر و بد بختى!واگر شما دقت كنید مى بینید همین خصلت ها در كنار فراموشكارى وصد البته قدرناشناسى، از جمله مسائلى است كه به شكل تاریخى، دمار از روزگار ما ایرانیان بدرآورده و ما را دچار این عادت خانمانسوز نخبه كشى كرده است،حوادث تأسف بارى چون ماجراى امیركبیر و حمام فین كاشان كه این روزها عده اى به دنبال گرم كردن مجدد آن هستند، بدون زمینه هاى اجتماعى امكان تحقق نداشت والبته بگذارید در این میان سهم به سزاى جریان هاى سیاسى چپ در طول دهه هاى گذشته را نیز از نظر دور نداریم كه دایماً با سم پاشى ها و القائات پوپولیستى خود، بر عفونت این زخم فرهنگى افزوده اند.آ رزو مى كنم روزى روزگارى بزرگان جامعه شناس ما براى رفع این بلاى فرهنگى و اجتماعى، تأملى كنند و چاره اى بیندیشند.

اگر چه مصاحبه رنگ و بوى آسیب شناسى اجتماعى پیدا مى كند ولى سؤالى كه در ذهنم شكل مى گیرد این است كه با توجه به گذشته هاى پر افتخار این ملت، به نظر شما این مشكلات از چه دوره اى وطى چه فرایندى در فرهنگ عمومى ما رخنه كرده است و به صورت یك عادت نمود یافته است؟

البته پرداختن به این بحث دامنه دار ممكن است در فرصت ما و این گفتگو نگنجد و همانگونه كه پیشتر عرض كردم اگر جامعه شناسان و حكماى ما مصمم به آسیب شناسى و چاره اندیشى باشند بى تردید ریشه هاى تاریخى برجسته اى را مى توانند احصاء كنند، اما در پاسخ به پرسش شما، به این بسنده مى كنم كه ضمن تأیید كلى فرمایش شما مبنى بر افتخارات تاریخى، اجازه بدهید اذعان كنم كه من هم جزو آن دسته از كسانى هستم كه مخالف اغراق در زمینه افتخارات ملى هستند و بر این باورند كه زیاده روى در خودستایى تاریخى، هیچ كمكى به حل هیچ مشكلى نخواهد كرد و دایماًبر گمراهى ها خواهد افزود چنانچه افزوده است و شاید تنها راه، راه اعتدال و قضاوت منصفانه پیرامون میراث هاى خوب و بد فرهنگى است كه مى تواند ما را متوجه مشكلات فراوان مان و ریشه هاى آنها نموده و به تبع آن رهنمون سعادتمان باشد.

اجازه بدهید برگردیم به موضوع اصلى این مصاحبه و آن مناظره تاریخى، عده اى از حامیان آقاى احمدى نژاد، معتقدند كه اقدام ایشان در مناظره، بخشى از یك نوع پالایش جریان انقلاب بود براى بازگشت به آرمان هاى اولیه انقلاب، پاسخ شما به این تحلیل چیست؟

صرف نظر از ایرادهاى ساختارى این نوع نگاه، تا آنجایى كه ما متوجه مى شویم و در منش و دعب امام خمینى(ره) هم آشكار است، آرمانهاى اولیه انقلاب كه پسوند اسلامى را نیز به همراه داشت، بنا شده بود بر معیارهاى شرعى، اخلاقى و آموزه هاى دینى و همانطور كه مى دانید درآن هیچ هدف حتى مقدسى!، وسیله را توجیه نمى كند یعنى راه رسیدن به هدف، خود موضوعیت دارد، موضوعیت از این حیث كه آن راه و وسیله هم باید مشروع باشد.فرضأ ریختن آبروى مؤمن كه در شریعت ما از خون او محترم تر است آن هم با توسل به افترا و دروغ، چگونه مى تواند وسیله اى براى رسیدن به یك هدف مقدس باشد؟ در مورد سایر اقدامات خلافى هم كه آقایان قبل از انتخابات انجام دادند و موجب نا بسامانى هاى بعدى شد نیز اشكال همان است!

وانگهى اجازه بدهید، اگر چه مایل نیستم به همان سبك هاى آقایان، كسانى را زیر سؤال ببرم، اما بطور عمومى، كمتر كسى است كه نداند این دولت،دست كم در سى سال نظام جمهورى اسلامى، یكى از پر حاشیه ترین دولت ها در حوزه انضباط مالى و پرهیزگارى اقتصادى بوده است و صد البته آنچه كه باید در نقد اینگونه مفاهیم ملاك باشد، قانون هست وگزارش هاى سازمان هاى نظارتى و بازرسى،دیوان محاسبات وغیره هم چنانكه اعتراضات برخى ازاین نهاد ها را در این سال هاى اخیربه كرات دیده ایم. بنا بر این تردید نكنید كه آبروى افراد را به هیچ انگاشتن و بدون محكمه و محكومیت، مرتكب افترا شدن، آنهم در برابر دیدگان میلیون ها نفر، به هر بهانه اى،در هیچ قاموسى موجه نیست همانگونه كه در قاموس انقلاب اسلامى! به همین دلیل، شاید براى تبیین چنین اقداماتى، واژه آلایش، واژه گویاترى باشد ازپالایش!

آیا پس از این اتفاق، شما و یا پدرتان، اقدامى از نوع قضایى در قالب شكایت یا در قالب هاى دیگر انجام داده اید واگر پاسخ منفى است، سؤال بعدى من این است كه چرا؟

پاسخ كوتاه من به این پرسش این است كه بلى، اقداماتى را انجام داده ایم و البته با موانع گوناگونى از نظر ماهیت هم مواجه شده ایم كه ناچارم بعضى از آنها را براى شما بیان كنم.ضمنأ ما این پرسش را، بارها در طول این ماه ها شنیده ایم،چه از سر دلسوزى از دوستان و چه با كنایه از افراد نه چندان خوش دل!بارى، بد نیست در اینجا یك كشف شگفت انگیز قضایى را كه ما در پیگیرى این ماجرا با آن مواجه شدیم،با شما در میان بگذارم و آن، نقص عجیب موجود در آیین دادرسى و قوانین جزایى ماست با این توضیح كه: طبق قانون مجازات اسلامى، اگر كسى جرمى را به دروغ به كسى نسبت دهد، خوب این افترا تلقى مى شود و در قانون هم فهرستى از جرم ها بیان شده مانند قتل، تجاوز،سرقت و غیره كه شوربختانه عناوینى همچون دست اندازى به بیت المال،ویژه خوارى،رشوه خوارى، بى قانونى و تعابیرى از این دست كه آقاى احمدى نژاد در مناظره و یا در تریبون هاى دیگر مطرح كردند، اگر چه اعمال خلافى به نظر مى رسند ولى چون در آن فهرست جایى ندارند و به عنوان جرم مصرح در قانون نیستند، نسبت دادن آنها به افراد هم، اگر چه دروغ باشد،افترا تلقى نمى شود! ملاحظه مى فرمایید كه این بنا از كجا ویران هست!

با این وصف، یعنى امكان طرح شكایت قضایى براى چنین چیزى وجود ندارد؟

چرا، راههاى دیگرى هست. طبق همین قانون مجازات اسلامى،عناوین دیگرى در مواد دیگر وجود دارد كه شامل حال ما مى شود از قبیل تشویش اذهان عمومى به قصد اضرار و یا مواد دیگر كه وكلاى حاذقى روى آنها كار كرده اند، لایحه اى هم تنظیم كرده ایم و در كل آمادگى لازم وجود دارد اما فعلأ بدلیل دیگرى از پیگیرى آن صرف نظر كرده ایم.

اتفاقاً این مسأله، یعنى علت عدم پیگیرى موضوع، همان چیزى است كه ما كنجكاویم بدانیم چه بوده البته اگر مایل هستید بیان بفرمایید؟

واقعیت این است كه عامل اصلى بازدارنده براى پیگیرى قضایى، مصلحت اندیشى پدرم بوده است با این توضیح كه: اگر چه در ابتدا موافق بودند و پیگیرى هم مى كردند ولى پس از وقوع حوادث تند و تلخى كه پى در پى رخ نمود، به من گفتند با توجه به آشفتگى شرایط سیاسى و التهابات اجتماعى كه تهدیدى براى كشور و انقلاب است، من مایل نیستم سهمى در دمیدن بر این هیمه دود آلود داشته باشم كه اگر شعله ور شود دامان مملكت را مى گیرد و اگر چه دفاع از حیثیت و آبروى خانوادگى مان، یك باید عقلى، توصیه شرعى و حق قانونى است اما با عنایت به مجموع شرایط من از تو مى خواهم دست كم در شرایط فعلى از حق خودمان بگذریم و به تعبیر ایشان كارمان را با خدا وا بگذاریم.در نهایت، فارغ از اینكه من قانع شدم یا خیر، به هر تقدیر، فعلأ خواست پدرم عملى شده و به تعبیرى، دندان به جگر داریم تا شرایطى دیگر.

آقاى ناطق اگر مقدور هست مقدارى از تأثیرات عاطفى این حوادث بر احوالات شخصى خودتان و خانواده بفرمایید؟

بگذارید از پدرم بگویم، من احوالات ایشان را در بیشتر روزهاى سخت بیاد دارم بدون تردید، ایشان سخت ترین روزهاى عمرش را در این ماههاى پس از انتخابات تجربه كرد حتى در مقایسه با سال هاى مبارزه، زندان و شكنجه قبل از انقلاب و به رغم روحیه قوى وپرنشاطى كه از ایشان سراغ داریم، ما هیچگاه ایشان را تا این اندازه اندوهناك ونگران ندیده بودیم ونا گفته پیداست كه ناراحتى و نگرانى ایشان به هیچ روى،جنبه شخصى ندارد و به دنبال برخوردهاى غیر منصفانه با شخص ایشان نیست بلكه نگرانى عمیق براى آینده انقلاب و كشور از یكسو، وبرخوردهاى غیر منصفانه و خشن با مردم وحوادثى چون كهریزك وغیره از سوى دیگر، روى هم رفته روزهاى غمبارى را براى این سرباز پاكباخته انقلاب دست و پا كرده است.

خودتان چطور؟

والله چه بگویم! طبیعتأ این چند ماه را جزو بهترین روزهاى زندگیم، محسوب نخواهم كرد و تا جایى كه مسائل جنبه ملى و عمومى دارد، احساسات بنده هم مثل سایرین، احساس نارضایتى است ولى در مورد اقدام آقاى احمدى نژاد در مناظره با آقاى مهندس موسوى، كه براى من جنبه شخصى هم دارد، باید بگویم به رغم مشكلاتى كه در مناسبات اجتماعى و تعامل با افراد جامعه، در پى این تهمت براى ما بوجود آمده است، ولى به بركت ممارست ذهنى كه دارم از آقاى احمدى نژاد نفرتى در دل ندارم و تنها براى ایشان آرزوى آرامش روح دارم.

اجازه بدهید فارغ از این حوادث از شما خواهش كنم مقدارى از خودتان برایمان بگویید، اینگونه كه به نظر
مى رسد شما حضور پر رنگى در عرصه هاى سیاسى و بهتر بگویم دولتى ندارید و كاملأًیك زندگى دور از موقعیت سیاسى پدرتان برگزیده اید، اگر ممكن هست بیشتر به ما بگویید؟

كم و بیش همینطور است كه مى فرمایید. خوب آدم ها از نظر علایق ذاتى و خصوصیات فردى متفاوتند و بنده هم از همان اوان جوانى، شاید به فحواى این شعر حافظ تأسى كردم كه:«غلام همت آنم به زیر چرخ كبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است» و تقریباً همانگونه كه گفتید اگر چه به شیوه روزنامه نگاران، پیوسته پیگیر مسایل سیاسى بوده ام وچه بسا به خاطر موقعیت پدرم در حاشیه بسیارى از تحولات، اما به هر تقدیر، فضاى سیاسى حاكم در ایران و همینطور مشاغل دولتى را، عرصه پر جذبه اى نیافتم و از آنها پرهیز كرده ام. علایق شخصى من به گواه تقویم هایم، عمدتأًفرهنگى، اجتماعى و هنرى است كه در یك خلوت بى نشان هم قابل تحصیل است.بگذارید این را هم بگویم شاید براى شما جالب باشد، من در طول هشت سال ریاست مجلس پدرم، بنظرم هشت بار به دفتر ایشان مراجعه نداشته ام و اگر هم مراجعه اى داشته ام، غالبأ دلیلش احضار پدرم بوده و كار فوتى به حدى كه فرضاً امكان اینكه تا شب صبر كنند و یكدیگر را در منزل ملاقات كنیم نبوده است و همینطور دفتر بازرسى رهبرى كه بد نیست بدانید پس از قریب به ۲۱ سال، بسیارى از كارمندان آنجا، حتى با چهره من نا آشنا هستند.

تحت تأثیر این اطلاعات، سؤالى كه برایم بوجود آمده است اینكه: فكر مى كنید ریشه این روش به شخصیت خودتان مربوط هست یا به شیوه رفتارى پدرتان؟

اجازه بدهید جنبه احتیاط را رعایت كنم و بگویم هر دو.

اگر اشكالى ندارد، مقدارى از وضعیت معیشت و اقتصاد خودتان به ما بگویید، به هر حال شاید وجود یك خلأ اطلاعاتى در باره شما آقایان باعث بعضى سوء تفاهم ها شده است؟

ضمن تأیید بخش آخر پرسش شما واقعأ جاى تأسف است از اینكه در یك جامعه آرمانى(!)، به صرف خلأ اطلاعاتى در مورد یك فرد، او را متهم به تباهى كنند، چیزى كه با آموزه هاى اصولى ما مثل مفهوم برائت، سازگار نیست كه اصل را بر برائت مى د اند !بارى، وضع معیشتى بنده، البته رقت بار نیست! واین درحالى است كه ضمناً وبه هیچ روى در تعاریف مصطلح میلیاردرهم نمى گنجم برخلاف اظهارات آقاى احمدى نژاد.

ورود من به فضاى كسب و كار، مقارن با سال هاى تحصیل در دانشگاه بود واجمالاً این فعالیت ها، اگر چه همراه با تلاش هاى فراوان بود، اما به دلایلى كه براى خودم البته روشن هست، توفیق چشمگیر ومتناسبى به همراه نداشت.بگذارید كمى فاش تر بگویم چه باور كنید چه تعجب! اما شرایط كسب و كار، براى كسانى چون بنده، كه در حاشیه موقعیت هاى سیاسى بالاى كشور بوده اند، چنان اسفناك و سرشار از محدودیت و محرومیت هاى گوناگون سازمانى و غیر سازمانى است كه سر بسته، گاهى از حقوق اولیه شهروندى هم محروم بوده ایم و در مورد اینجانب، همه این موانع ذاتى را اگر در وسواس هاى پدرم ضرب كنید، اذعان خواهید داشت كه چه فرایند مرد افكنى را مى بایست طى مى كردیم براى فراهم ساختن به تعبیر عامیانه یك لقمه نان حلال.

آیا این پیچیدگى ودشوارى، مختص شما بود یا در مورد سایر اصطلاحاً آقازاده ها هم وضعیت به همین شكل است؟

اجازه مى خواهم كه در این فرصت و به قصد قربت مطلقه، نكته اى را با شما در میان بگذارم، بدون ملاحظه این جو ظالمانه اى كه در طول این سال ها در جامعه ما شكل گرفت و باعث شد مفهوم محترمى چون آقازادگى كه به حق باید گفت ریشه در هزاران سال زندگى بشرى دارد و منشأ بسیارى از مواهب اجتماعى است، اینگونه و بسان برخى دیگر از مفاهیم مورد احترام این ملت،ناجوانمردانه تعبیروارونه گشت وبه مسلخ نا آگاهى رفت. به هر شكل، وضعیتى را كه من خودم تجربه كردم، باید بگویم به استقراء، در مورد اكثریت كسانى درموقعیت هاى شبیه به بنده صدق مى كند و بیشتر تابع یك نارسایى ارگانیكى وفقدان یك تعریف روشن از حقوق افراد در پیرامون مناصب بالاى سیاسى است تا چیز دیگر.صد البته نفى نمى كنم كه این قاعده اولاًیشتر در مورد موقعیت هاى حساس سیاسى است و ثانیاً مثل هر قاعده دیگرى استثناء هم شاید داشته باشد.

و واقعیت اینكه هرچه از سطوح بالایى مناصب به پایین كه بیاییم،محدودیت ها كم رنگ تر و دست براى كسب و كار و حتى بى مبالاتى ها، باز تر مى شود چنانچه نباید تعجب كرد اگر فرضاًمیدان مانوریك رییس اداره و یا مدیر كل به مراتب از یك وزیربیشتر باشد كه هست.

اگر اجازه بدهید برگردیم به وضعیت خودتان؟

بله، در كش و قوس شرایطى كه پیشتر توضیح دادم، به نظرم در سال ۷۴ بود، یعنى یك سال و اندى مانده به دوم خرداد و آن ماجراى تاریخى كه تأثیرات شگرفى در زندگى شخصى من داشت و بماند! درپى یك تصمیم سرنوشت سازو در حالى كه تنها ۲۷ سال داشتم، دچار تقدیر خانه نشینى و بازنشستگى زود هنگام در امر فعالیت اقتصادى شدم كه تا هم اینك نیز ادامه دارد.شرح این ماجرا را در یادداشتى آورده ام كه در زمان مناسب و در قالب خاطرات منتشر خواهم كرد اما اجمالاً در همان مقطع زمانى بود كه بدلیل حساس تر شدن موقعیت پدرم و انتخابات پیش رو، به طور دایم و پى در پى، من در معرض سؤالات،هشدارها و وسواس هاى ایشان در مورد روابط كارى ومسائل مربوط به كار، قرار داشتم كه خوب در پى شایعات، حرف و حدیث ها وگاهى سعایت ها بوجود مى آمد.در مقطعى، ایشان مرا خواستند و پس از یك جلسه طولانى كه من هم به گلایه از سبك وسیاق سخت گیرانه ایشان، سخن گفتم واینكه ما چه گناهى كردیم كه با شما نسبت داریم و بالاخره حق زندگى كردن داریم یا خیر؟ و،.... در نهایت و در یك فضاى عاطفى به من گفتند: پسر جان، موسم انتخابات در حال فرا رسیدن هست و به همین نسبت حساسیت ها و دشمنى ها هم در حا ل فزونى است و خداى را شكر در طول این سالها، ما بگونه اى عمل نكرده ایم كه كمترین شائبه اى از آلودگى مالى و غیره در ذهن جامعه بوجود بیاید و من مایل هستم همین گونه منزه باقى بمانیم بخصوص نمى خواهم از ناحیه نزدیكانم، آسیبى به وجهه من و در نهایت آبروى نظام وارد شود و چه و چه...همین شد، یعنى من همان شب به پدرم گفتم: بسیار خوب، با این كیفیت، من یك انتخاب بیشتر ندارم و آن اینكه دفتر و دستك را تعطیل كنم و كلیه ارتباطات كارى را هم قطع. چون ارتباط، لازمه كسب و كار است و این هم كه مقدور نیست من هر روز بیایم اینجا و پاسخگوى كار كرده و نكرده باشم و این نقطه پایان تجارت پیشگى ما شد
به همین سادگى!

اجازه بدهید این را هم بگویم كه در طول این سالها، به غیر از سه چهار سالى كه در یك شركت حسابرسى مشغول به كار بوده ام،امرار معاش بنده از طریق فعالیت كشاورزى بوده است و هیچگاه (تأكید مى كنم هیچگاه) در هیچ قرارداد دولتى و یا نیمه دولتى،مستقیم و یا غیر مستقیم، حضور نداشته ام و از هیچ امكان خاص، امتیاز ویژه و یا رانتى هم منتفع نبوده ام.

من از گشاده دستى شما در بیان مسائل خصوصى تان، سوء استفاده مى كنم و سؤالى هم راجع به پدرتان جناب آقاى ناطق نورى مى پرسم، آیا مقدور هست مختصرى هم در این رابطه براى ما بگویید؟

در مورد پدرم و حساسیت هاى ایشان، پیشتر توضیح دادم اما بد نیست براى نمونه راجع به منزل مسكونى ایشان كه چند نوبت، بهانه دروغ پراكنى برخى از نشریات و افراد غیر متعهد به اخلاق شد، برایتان بگویم كه: منزل پدر من از قبل از انقلاب تا سال ۶۰-،۶۱ كه ایشان مسئولیت وزارت كشور را عهده دار شدند،در قلهك شمیران واقع در منطقه زرگنده بود و از تاریخ مذكور بدلایل امنیتى آن روزها و پرهیز از تردد زیاد تا پایین شهر، به ناچار محل سكونت را به خیابان فخرآباد منتقل كردند كه حالا از نظر معیار هاى سطحى بالا و پایین شهرى، كه شوربختانه این روزها به گفتمان غالب هم تبدیل شده، تصادفاً ایشان به عكس عمل كردند به عكس كسانى كه شاید قبل از انقلاب جز نامى از شمیران نمى دانستند وپس از انقلاب البته آشناتر شدند! و شاید براى شما جالب باشد كه بدانید آقاى ناطق، در طول این سالها، بدلایل شخصى، نسبت به اقامت در املاك دولتى و یا اصطلاحاً مصادره اى و حتى معامله آنها به شدت اكراه داشته و پرهیز مى كردند واین در حالى بود كه حفاظت سپاه بطور دایم، نسبت به امنیت فیزیكى ایشان اظهار نگرانى مى كرد.

به عنوان آخرین سؤال، مایلم پیش بینى شما از آینده تحولات سیاسى ایران را جویا بشوم؟

پیش بینى كه كار پیش گوهاست و اى كاش من مى توانستم آینده را پیش بینى كنم اما به هر تقدیر و به رغم خوش بینى كلى، به عنوان سرباز كوچكى از این ملت كه بارها براى حراست از حتى یك وجب از خاك مقدس وطن، جنگیده و سلامت خود را تقدیم آن داشته است، باید اعتراف كنم كه تصور تهدیداتى كه مالاً یكپارچگى ایران را هدف بگیرد و كشور را طعمه كش مكش هاى داخلى و هرج ومرج قرار بدهد، كابوسى است كه پشتم را مى لرزاند و باید بى تعصب پذیرفت كه این چرخ گردون با هیچ قومى و ملتى پیوند اخوت ندارد و سوء تدبیر، افول و سر شكستگى تاریخى را در پى دارد.

آرزو مى كنم تدابیر عقلایى، مانع از تحقق هر تهدیدى بشود، نام ایران جاودان باشد، اهداف بى پیرایه انقلاب كه خواست مردم بود، جامه عمل بپوشد و در عین حال سعادت و دل خوش نصیب ملت رنجدیده ما گردد.

بى تردید ملت ایران استحقاق در آغوش كشیدن سعادت و رفاه را در پس این همه سال، تلاش جانكاه دارد.

از وقتى كه در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم.

من هم از شما ممنونم.


 


ندای سبز آزادی - محمدرضا یزدان پناه: «اعظم ویسمه» روزنامه نگاری که سه شب پیش در جریان یورش ماموران وزارت اطلاعات به منزلش دستگیر شده بود، برای نخستین بار با خانواده خود تماس گرفت.
این روزنامه نگار در تماسی که ظهر روز چهارشنبه با خانواده خود داشت، حال خود را «خوب و مناسب» توصیف کرد و در عین حال گفت که «من تنها هستم.»
ویسمه در این تماس تلفنی همچنین روز مادر را به مادر خود تبریک گفت.
مادر ویسمه به دلیل ابتلا به بیماری روحی، پس از یورش ماموران امنیتی به منزلشان در ساعات نیمه شب، با شرایط نامساعد روحی و جسمی دست و پنجه نرم می کند و پزشکان برایش استراحت مطلق تجویز کرده اند.
گفتنی است که پدر ویسمه نیز هنگام انتقال دختر خود به زندان توسط ماموران وزارت اطلاعات با وضعیت بحرانی روحی روبرو شده است.
این در حالی است که این روزنامه نگار هنگام دستگیری روحیه بسیار خوبی داشت و خانواده خود را به صبر و استقامت دعوت می کرد.
به نظر می آید تاکید ویسمه بر تنها بودن در زندان نشانه ای از نگه داری او در سلول انفرادی باشد.
گفتنی است ماموران وزارت اطلاعات در هنگام بازداشت این روزنامه نگار باسابقه که توسط حکم دادستانی تهران صورت گرفت، اعلام کرده اند که او را به بند 209 زندان اوین منتقل می کنند.
«اعظم ویسمه» خبرنگار سایت خبری «پارلمان نیوز» ارگان رسمی فراکسیون اقلیت مجلس ایران است. او پیش از این با بسیاری از روزنامه ها و نشریات دیگر اصلاح طلب مانند شرق، هم میهن، کارگزاران، شهروند امروز و یاس نو به عنوان خبرنگار همکاری داشته است.

اتهام ویسمه: عضویت در کمپین 40 میلیون امضا !

سایت خبری «رجا نیوز» که زیر نظر کمیته ویژه رسانه ای دولت احمدی نژاد فعالیت می کند، در خبری مدعی شده «اعظم ویسمه» و «محبوبه خوانساری» دیگر روزنامه نگاری که اخیرا بازداشت شده به دلیل «ارتباطات رسانه ای بیرونی» و «مطرح کردن اطلاعاتی درباره عناصر خاص» دستگیر شده اند.
این سایت حامیان دولت هیچ توضیحی درباره اینکه منظورش از «ارتباطات رسانه ای بیرونی» و «مطرح کردن اطلاعات درباره عناصر خاص» چیست.
گفتنی است که چنین مواردی به عنوان اتهام از اساس در هیچکدام از قوانین جزایی ایران وجود ندارند.
رجا نیوز در ادامه اضافه کرده که این رو روزنامه نگار با سایت فیلتر شده پارمان نیوز و برخی رسانه های غیرقانونی و فیلتر شده دیگر همکاری می کردند.
ارگان کمیته ویژه رسانه ای دولت می نویسد که «ویسمه که در تجمعات روز عاشورا نیز شرکت داشت و پیش از این نیز یک بار احضار و بازجویی شده بود، از امضاکنندگان بیانیه شهریور ماه سال گذشته با عنوان "در برابر کودتا متحد شوید، یا امروز یا هیچ‌وقت" است.»
اتهام زنی های رجا نیوز در حالی مطرح شده که سایت پارلمان نیوز که ویسمه در آن به عنوان خبرنگار فعالیت می کرد، توضیحاتی را در خصوص این خبر ارائه داده است.
پارلمان نیوز نوشته:
1 - خانم خوانساری با سایت پارلمان‌نیوز اساسا در ارتباط نبوده است. 2- جهت اطلاع رجانیوز و رسانه‌هایی از این دست اعلام می‌شود که طبق اعلام شورای عالی امنیت ملی، وزارت ارشاد و قوه قضائیه فیلتر شدن پارلمان‌نیوز ارتباطی به این مراجع نبوده و این نهادها تاکید کرده‌اند که مخالف فیلتر شدن پارلمان‌نیوز بوده‌اند. 3- خانم ویسمه امضای بیانیه شهریور ماه را پیش از این رسما تکذیب کرده بود. 4- اعظم ویسمه در روز عاشورا همراه با مادر خود در هیات عزاداری واقع در چهارراه کوکاکولا حوالی خیابان پیروزی تهران حضور داشته است. 5- اعظم ویسمه عضو کمپین 40 میلیون امضا نبوده است.
ارگان فراکسیون اقلیت مجلس در پایان اضافه کرده: «یادآور می‌شود این رسانه‌ها تاکنون هزاران اتهام بی‌پایه و اساس را متوجه روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی در یک سال اخیر کرده‌اند که دروغ بودن اکثریت قریب به اتفاق این خیال‌پردازی‌ها اثبات شده است.»
گفتنی است که حامیان دولت در حالی عضویت در کمپینی که از آن به عنوان 40 میلیون امضا نام می برند را جزو اتهامات خانم ویسمه می دانند که تاکنون نام چنین کمپینی به گوش هیچ روزنامه نگار یا فعال سیاسی نرسیده است و مشخص نیست رسانه های وابسته به جریان حاکم چگونه چنین کمپینی را خلق کرده اند.


 


هدی یگانه- جرس: فاطمه كمالي احمد سرايي، همسر عمادالدين باقی در گفت و گو با جرس باز از نگرانی هایش می گوید. از باقی که با دیسک کمر آزار دهنده و بیماری تنفسی در یکی از سلولهای بیست نفره بند 350 اوین ماههاست گرفتار آمده است.

پژوهشگر و روزنامه نگاری که برای سومین باری راهی زندان اوین شده است. چهار سال زندان و نزدیک به 80 بار احضار و بازجویی که در پرونده چهل و هشت سال زندگی او می درخشد.

این بار، هفتم دی ماه، فردای عاشورای خونین تهران برای بار سوم مهمان اوین شد. با حکمی به امضای دادستان وقت تهران که خود جانباز است، به تاریخ روز فوت آیت الله منتظری و با عنوان پيشگيري از حوادث!

او که جرمش بعد از شاگردی آیت الله منتظری، تحقیق و پژوهش و دفاع از حقوق بشر و حقوق زندانیان است.
همان کارهای دین پژوهانه وبشر دوستانه ای که به گفته میر حسین موسوی در خاطره ها باقی می ماند.
آری؛ این روزها سپری می شود اما آنچه "باقی" می ماند کارنامه افراد در دفاع از حقیقت است.

همسر و دخترانش نمی توانند دل نگرانی های خود را پنهان کنند. پس از ماهها موفق به دیدار ش شده اند. هر چند باقی همه تلاشش را به کار برده بود که همسر نگرانش متوجه درد او نشود .ولی دیگرانی گفته بودند که باقی همه وقت در درد است.

سرما خوردگی هم آمده بر مشکل تنفسی او افزوده است. اما کماکان فاطمه کمالی از روحیه بالای باقی می گوید. آن هم پس از پنج ماه زندان انفرادی.

باقی در حبس هم یک نگرانی دارد؛ جوانان بی گناهی که در زندانند!

همسرش امیدوار است شاید که این دید و بازدیدهای دادستان از زندان به ثمر برسد.

اما دادستان تازه از باقی خواسته است که درخواستش را مکتوب کند!

باقی فقط یک پرسش داشته از این " داد" ستان؛ به کدامین جرم و با کدام قانون؟ دو قرار وثیقه و استمرار حبس. توجیه اش کدام است؟

گفت و گوی جرس با فاطمه کمالی سرایی همسر عماد الدین باقی در پی می آید:

آیا پس از انتقال آقای باقی به بند 350 با او ملاقات داشته اید؟

بله، روز دو شنبه 10 خرداد اولین ملاقات ما با باقی پس از انتقال به بند 350 صورت گرفت.

وضعیت روحی و جسمی آقای باقی چگونه بود؟

او همواره در شرایط دشوار هم از روحیه خوبی برخوردار بوده و بر عقاید و باورهایش و رعایت قانون و حقوق انسان ها پابرجاست. در این دوره از زندان هم 5 ماه اول را در سلول انفرادی و بسته بود و امکاناتی نداشت و بشدت هم بیمار بود اما همچنان پشتوانه روحیه خانواده بوده و دیدار های ما با او در لحظات سخت و شکننده هم امید بخش و آرامش دهنده بوده است. او از اینکه جوانان را در زندان می بیند ناراحت است و در این ملاقات با توجه به یک اصل فلسفی گفت: بر اساس این اصل، هر چیزی که از حد خود بگذرد نتیجه معکوس می دهد و زندان هم تابع این اصل است. هرچه قدر بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد اثرش را بیشتر از دست می دهد.
از لحاظ جسمی اما وضع باقی مناسب نیست.او به سرما خوردگی شدیدی دچار شده بود.سرماخوردگی رفع می شود اما او برای مشکل تنفسی هر روز چندین دارو مصرف می کند و نیاز به درمان طولانی مدت دارد. دیسک کمر اوهم بسیار آزارش می دهد.

باقی در ملاقات سعی می کرد ما را از این جهت نگران نکند اما ما متوجه دردی که او دارد شدیم. همچنین از طریق خانواده برخی از هم بندیان او مطلع شدیم که او به دلیل دیسک کمر با مشکل جدی رو به رو است به گونه ای که هم اتاقی هایش در کارها به او کمک می کنند. زمانی که یکی از اعضای خانواده بیمار می شود با وجود اینکه در کنار خانواده است و آن ها از او مراقبت می کنند اما باز هم دغدغه دارند . با توجه به اینکه باقی را نمی بینیم و نمی توانیم از او مراقبت نموده و از درمان او مطمئن باشیم این برایمان دشوار است.

هفته گذشته در خبر ها به نقل از دادستان تهران آمده بود که در ملاقات با آقای عمادالدین باقی با خواست ایشان مبنی بر انتقال به بند عمومی موافقت شده است وهمچنین با خواست آقای پناهی هم مبنی بر آزادی تا زمان برگزاری دادگاه موافقت شده است که خوشبختانه شاهد آزادی ایشان بودیم.آیا از مشروح سخنان دادستان با آقای باقی اطلاع دارید؟

او از دادستان سوال کرده است که اکنون او با چه موجب قانونی در زندان است؟ زمانی که دو وثیقه برای او صادر شده و از هفته آخر سال 88 تاکنون هیچ قرار بازداشتی برای او صادر نشده ادامه این وضعیت غیر قانونی به چه دلیل است؟ در حالی که طبق قانون باید تا تشکیل دادگاه و صدور حکم تجدید نظر آزاد باشد. همچنین پرسیده بود موجب قانونی برای نگهداری او در سلول بسته وبا شرایطی که وجود دارد چیست؟ دادستان هم از باقی خواسته است که این موارد را مکتوب نماید و پس از این دیدار،با توجه به وضعیت جسمی باقی تنها به انتقال او به بند عمومی توجه شده است و ما هنوز نمی دانیم موجب قانونی برای ادامه بازداشت باقی چیست؟ البته دادستان تهران قول مساعد برای پیگیری این مساله را داده بود.

آیا به نظر شما ممکن است بررسی آقای دادستان منجر به آزادی آقای باقی شود؟

اگر وضعیت غیر قانونی موجود را بررسی کنند و مانعی برای قانونی عمل کردن ایشان نباشد این آزادی حتمی است. ضمن اینکه ما نقض حقوق باقی را پیشتر به صورت مکتوب به دادستان ارائه کرده ایم و نامه ای هم برای ریاست دادگاه انقلاب اسلامی نوشته و گفته ایم این چیز زیادی نیست که خواهان تبدیل قرار وآزادی باقی طبق موازین قانونی هستیم تا وی بتواند لااقل پیش از برگزاری دادگاه برای حضور در محکمه و دفاع از اتهاماتی که عنوان شد ، به درمان موثر خود بپردازد. زیرا باقی به لحاظ دیسک کمر، امکان نشستن بیشتر از چند دقیقه را ندارد و به گفته پزشکان هرگونه استرس نیز ممکن است به تشدید حملات تنفسی او منتهی شود چرا که عملا در وضع فعلی امکان دفاع برای باقی به دلایل مشکلات جسمی با دشواری هایی همراه است و از سویی منع قانونی نیز برای آزادی تا زمان تشکیل دادگاه وجود ندارد و برای اتهامات او نیز از سه ماه پیش دو وثیقه صادر شده است.

آیا در بند عمومی 350 از شرایط مناسبی برخوردارند؟

باقی خود را با محیط سازگار می کند اما متاسفانه بند 350 در خود زندانیان بسیاری جا داده و برای 160 نفر یک تلفن وجود دارد که این باعث می شود تماس تلفنی آن ها بسیار محدود شود .گویا در اتاقی که در دوره قبلی زندان که در بند 350 ،5نفره بسر می بردند،اکنون در همان اتاق 20 نفر قرار گرفته اند.از آنجایی که استراحت مطلق و رسیدگی درمانی در چنین مکانی میسر نیست امیدواریم باقی این فرصت را داشته باشد تا برای حضور در دادگاه به درمان موثر خود بپردازد .


 


حضرت آیت‌الله العظمی صانعی در آستانه هفته بزرگداشت مقام زن فرمودند: «بنده معتقدم امتیازاتی که در اسلام برای زن قرار داده شده، دنیای بشریت تا به امروز به آن نرسیده است و نخواهد هم رسید.»

به گزارش ایلنا ایشان افزودند: «این مدعی یک شاهد زنده دارد و آن این که اسلام خواسته است استمرار همه هدایت‌ها و همه رهنمودهایش به واسطه یک زن صورت پذیرد، براین اساس می‌بینیم رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با این که فرزند پسر داشته اما آنها قبل از وفات حضرت رسول بر اساس حکمت الهی و اراده خداوند از دنیا می‌روند؛ یعنی سلسله علل و عوامل را خدا طوری قرار داده که اینها از دنیا بروند و تنها فاطمه(سلام الله علیها) بماند و نسل پیامبر و جانشینان ایشان یعنی ائمه معصومین (علیهم السلام) که هدایتگر بشریت تا روز قیامت هستند از فاطمه و فرزندان فاطمه باشند و شما می‌بینید که ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) عنایت داشته‌اند که به عنوان ابن رسول الله خوانده بشوند. با این که پسر امیر المومنین‌اند اما می‌خواستند به آنها بگویند یابن رسول الله و دشمنان آنها هم یعنی حکومت‌های ظالم مخصوصا بنی‌عباس اصرار داشتند که واژه یابن رسول الله از بین برود و لذا با ائمه و یا شاگردان آنها محاجه می‌کردند که اینها فرزندان دختر پیغمبرند و فرزند دختر، فرزند نمی‌شود!

آیت‌الله صانعی افزودند: «این نکته گویای این است که اسلام تا چه حد به زن و حقوق زن عنایت داشته است. نمی‌خواهم تنها مدح و تعریفی کرده باشم و کلی‌گویی کرده باشم. کلی‌گویی خیلی آسان است اما واقعیت این است که در اسلام با این حرکت از نظر عمل تمام ارزش‌ها به زن داده شده است. یعنی نمی‌شود یک کسی ابن رسول الله باشد به واسطه حضرت زهرا و بعد بیاید حقی را از زن‌ها از بین ببرد، چون فی‌الواقع حق را از مادر خودش از بین برده است و این از یک انسان عادی سر نمی‌زند چه برسد از ائمه معصومین (علیهم السلام).

در قانون‌گذاری اسلام، هیچ کجا نداریم که حق زن مراعات نشده باشد

آیت‌الله صانعی با بیان اینکه مطالعه در احکام اسلام موید این معنا است که اسلام حقوق زن را رعایت کرده و محال است که رعایت نکرده باشد، افزودند: «در سراسر قانون‌گذاری اسلام و فقه اسلامی، هیچ کجا نداریم که حق زن مراعات نشده باشد بلکه به زن ارفاق‌هایی هم شده است؛ مثلا در باب مجازات و در باب ارتداد. در ارتداد به این معنی اگر زن مرتد شود این جور نیست که مثل مرد مرتد فطری فورا کشته بشود، بلکه زنی که مرتد فطری شده مثل مرتد ملی زندانش می‌کنند تا شاید توبه کند با اینکه در مرد بعضی گفته‌اند که قابل توبه نیست ولی در زن گفته‌اند که زندانش می‌کنند تا توبه کند.»

صرف داشتن عقیده مجازات ندارد

آیت‌الله صانعی در ادامه سخنان خویش با بیان اینکه توجه داشته باشید که صرف داشتن عقیده مجازات ندارد، افزودند: «کسی که نمی‌فهمد و یا در تحقیقاتش به نتیجه ناثوابی رسیده است، نمی‌توان گفت که این مرتد است. نمی‌شود توی سر این آدم زد که باید بفهمی. این طبیعی است که اگر من از یک کسی خوبی دیده‌ام او را دوست بدارم، من خدمتگزاران به بشریت را دوست دارم. نمی‌شود بگویی که چرا دوست داری، من همه وجودم فدای امام خمینی (سلام الله علیه) است. خوب من دوستش می‌دارم، سالیان دراز با او زندگی کرده‌ام و او به من لطف کرده، حالا نمی‌شود مرا مجبور کنی که او را دوست نداشته باشم، صفات درونی قابل جبر نیست. متوکل عباسی به ابن سکیت، معلم بچه‌هایش که از شیعیان علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود، گفت: بچه‌های مرا بیشتر دوست داری یا حسنین را؟ گفت: چه مقایسه غلطی، من قنبر را از بچه‌های تو بیشتر دوست دارم. همان جا زبانش را از پشت سرش در آوردند، متوکل متوجه نبود اگر زبان ابن سکیت را از پشت سرش در بیاورد این کار سبب علاقه نمی‌شود. او متوجه این معنا نبود که مردم اسیر خدمتند، به هر کس خدمت کنی دوستت می‌دارد، هر که را دارای عدالت باشد دوستش می‌دارند.

در اجرای احکام باید ملاحظه کنیم کدامیک به نفع جامعه و اسلام است

ایشان افزودند: و یا در مورد محارب، یعنی کسی که امنیت جامعه را به هم بزند کسی که با اسلحه امنیت جانی مردم را از بین ببرد، جامعه را به خطر بیندازد، به این چنین کسی محارب می‌گویند که احکام خاصه‌ای دارد. با این وصف در این مساله بعضی‌ها گفته‌اند که زن محارب حکم مرد محارب را ندارد. نمی‌خواهم بگویم درست است، می‌خواهم بگویم آن جا ارفاق کرده‌اند و در برخی موارد دیگر که در فقه به تفصیل بیان شده است. لذا اگر عنایت داشته باشید می‌بینید در هیچ کجای فقه این طور نبوده است که تبعیض جنسیتی در کار باشد و حقوق زنان نادیده گرفته شده باشد، دو مورد محل بحث بوده یعنی بحث ارث و طلاق که پاسخ شبهات مطرح شده در این بحث داده شده است.

در دفاع از حقوق زنان مایوس نشوید

حضرت آیت‌الله صانعی در ادامه سخنان خویش با بیان اینکه بشریت امروز دنبال حقایق است، فرمودند: «هرچه می‌توانید مسائل مربوط به حقوق زنان را در جامعه مطرح و از آن دفاع کنید. هرچه می‌توانید تلاش کنید مأیوس هم نشوید.

ایشان افزودند: من ۱۶-۱۵ سال قبل مباحث مربوط به ارث زن را در مدرسه فیضیه مطرح کردم، آن وقت حرف سید مرتضی را انتخاب کردم که اخیراً در مجلس تصویب شده ولی امروز معتقدم زن از عین مال ارث می‌برد نه از قیمت، ۱۵ سال قبل گفتم اما چه کسی باور می‌کرد که این مسئله فقهی روزی به صورت قانون در بیاید، اما امروز می‌بینید که به صورت قانون در آمده است، لذا بنده معتقدم از حقوق زنان باید دفاع کرد. حرف‌ها و مسایل را باید گفت و از گفتن نباید مأیوس شد این گفتن‌ها اثر می‌گذارد.»

آیت‌الله صانعی در بخش دیگری از سخنان خویش با بیان اینکه اختلاف فتوا امری مذموم نیست و سیره علماست، به نظر میرزای قمی در بحث اجرای حدود اشاره کردند و فرمودند: «میرزای قمی اعلی الله مقامه درباره اجرای حدود می‌گوید حدود در زمان غیبت نباید اجرا بشود بلکه مجرم باید تعزیر بشود. البته سید احمد خوانساری آن عارف متقی، بالاتر از این را معتقد است و می‌گوید، در زمان غیبت، نه حدود باید اجرا بشود و نه تعزیرات، خود مردم باید خوب بشوند، حالا شما ببیند تفاوت ره از کجاست تا به کجا. آسید احمد فقیه عالم متقی‌ای که امام به تقوایش در قضیه شطرنج اقرار کرد، می‌گوید نه حدود و نه تعزیرات.»

هنر اجتهاد، حل مشکلات زمانه مطابق با موازین اسلام است

این مرجع عالیقدر با بیان اینکه هنر اجتهاد، حل مشکلات زمانه مطابق با موازین اسلام است، فرمودند: «نباید شرایط به گونه‌ای باشد که هر حرفی را که آقایان نمی‌پسندند بگویندآن حکم الله نیست و این حکم الله است، بلکه هر دو حکم الله است منتهی شما از کتاب و سنت این طور برداشت می‌کنی و دیگری به گونه‌ای دیگر، مگر غیر از این است که فقه پویا پاسخگوی نیازها و شبهات جامعه است. با این وصف چطور بگوییم که وقتی پای زن شکسته، پای مرد هم شکسته است دیه این دو با هم فرق دارد؟ وقتی پا شکسته، استخوان شکسته و مثلا زانو را عوض می‌کنند دیگر نمی‌گویند که زانوی زن را ۵ میلیون می‌گیرم عوض می‌کنم و زانوی مرد را ۱۰ میلیون، تخت بیمارستان که دیگر زن و مرد نمی‌شناسد، پزشک که زن و مرد نمی‌شناسد. به نظر می‌آید این امر با عدالت سازگار نباشد در حالیکه خود خدا دستور به عدالت می‌دهد «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» «وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً» بنده این بحث تساوی دیه را سال‌ها قبل در مدرسه فیضیه مطرح کردم و مباحث فقهی مفصلی را با فضلا داشتیم و نظر فقهی بنده نیز بر تساوی است. امروز هم ظاهراً در بحث شخص ثالث بیمه‌ها موظف به پرداخت یکسان دیه شده‌اند.

ایشان افزودند: «بشر امروز، بشر درک و فهم است، مسایل را مطرح کنید تا بطلان آن حرف‌ها و یا بطلان حرف خودتان روشن شود. البته بنده معتقدم که بشر دنبال حقوق است و امروز راه ترویج اسلام، بحث حقوق بشر است، امروز راه این است».

در برخی شرایط زن هم اختیار طلاق دارد

حضرت آیت‌الله صانعی در ادامه این گفت‌وگو و در پاسخ به این سوال که پاسخ شما در بحث ارث و طلاق که برخی معتقدند در این دو مورد به حق زن ظلم شده چیست؟ فرمودند: «اگر چه طلاق را اسلام در اختیار مرد قرار داده است و طبق فتوای فقها "الطلاق بید من اخذ بالساق"، است و از نظر عقلایی هم درست است، منتهی زن هم اختیار طلاق دارد به این معنی که زن نمی‌خواهد با این مرد به هر دلیل موجهی زندگی کند و درخواست طلاق می‌کند، مرد در این جا می‌تواند پاسخ مثبت بدهد و می‌تواند پاسخ منفی بدهد اما این که باید پاسخ مثبت بدهد، آن جایی است که زن می‌گوید مهریه‌ام را نمی‌خواهم و آن را می‌بخشد. به نظر بنده مرد مجبور است که طلاق بدهد و اگر نداد از باب نفی حرج و نفی مشکل برای زن محکمه او را طلاق می‌دهد، پس می‌تواند طلاق بگیرد. اما اگر زن بگوید که هم طلاقم بده و هم مهریه‌ام را، این که ظلم به مرد است، لذا زن اگر می‌خواهد طلاق بگیرد، اگر مهریه را نخواهد، مرد موظف است که او را طلاق بدهد و اگر نداد، محکمه باید طلاق بدهد، اما اگر هم مهر را می‌خواهد و هم طلاق را، این ظلم به مرد است و با عدالت سازگار نیست.»

پاسخ آیت‌الله به قانون ارث

ایشان در ادامه افزودند: اما ارث، جوابش این است که ما ارث را باید با موازین اسلامی حساب کنیم؛ یعنی مجموع قوانین اسلام را نگاه کنیم و حساب کنیم. همان جوابی که علامه طباطبایی دارد، دیگران هم دارند. در روایات هم ظاهرا به آن اشاره شده است با این تفصیل که ما اگر کل ثروت دنیا را ۳ تومان فرض کنیم یک مرد و یک زن هم فرض کنیم، از این ثروت دنیا ۲ تومانش را به مرد بدهیم و یک تومان هم به زن بدهیم، این جا ظاهراً نسبت به زن حقش از بین رفته است یعنی مرد یک تومان اضافه برده است. اما باید توجه داشت که بر اساس جریان طبیعی این زن و مرد باید ازدواج کنند، ازدواج که کردند، اسلام می‌گوید که خرج زن به عنوان قانون به عهده مرد است، حالا یک وقت نخواهد بگیرد یک بحث دیگر است، ولی قانونش این است که خرج زن را باید مرد بپردازد، خوب در نتیجه آن ۲ تومان را مرد با آن کار می‌کند درآمدی پیدا می‌کند و این درآمد را در زندگی مشترک خرج می‌کند، در نتیجه زن از مالکیت اسمی، یک تومان داشت ولی از نظر درآمد که لب مالکیت است، ۱۵ ریال دارد، بدون اینکه کاری کرده باشد در حالیکه مرد با فعالیت اقتصادی و کار ۱۵ ریال دارد. بنابراین یا زن بیشتر گرفته و یا برابر با هم شده‌اند از نظر لب مالکیت، با این تفصیل به نظر من غیر از این و بهتر از این نمی‌شده قانون وضع کنند.

مضافا به این که این مرد خرج‌های دیگری هم دارد که آنها را باید بپردازد و یا وظایفی بر عهده دارد که باید انجام بدهد. مثلا بر این مرد جهاد ابتدایی واجب است به خلاف زن. البته در بحث ارث این وضعیت نسبت به اولاد است اما در طبقات بعدی معمولا زنان بیشتر ارث می‌برند یا در کلاله امی مساوی با مردها ارث می‌برند که در قانون ارث آمده و آن جا دیگر محل بحث نیست.

یک فتوای جالب در دفاع از حقوق زنان

آیت‌الله صانعی در ادامه گفتند: یک مورد دیگر هم بگویم. یک مورد در فتاوای فقهاست و روایت هم دارد که اگر زنی مهریه‌اش را به شوهرش بخشید در حالیکه هنوز به خانه شوهر نرفته و عروسی هم نکرده، اگر مرد این زن را طلاق داد فتوای معروف و ظاهر روایات و قانون مدنی می‌گوید نصف مهریه را باید به شوهر پس بدهد، یعنی مهریه زن صد تومان بوده اما آن را بخشیده حالا شوهر آمده طلاقش داده با اینکه هنوز هم عروسی نکرده‌اند این زن باید پنجاه تومان به مرد بدهد، باید نصف مهر را به شوهر بدهد. خوب این زن پای منبر یک روحانی بزرگوار رفته نشسته و شنیده که بر حسب روایات هر زنی مهریه‌اش را ببخشد عذاب قبر ندارد، با این تصور مهریه‌اش را بخشیده یا خواسته است که صفا و وفا بینشان حاکم باشد، آمده مهریه را بخشیده است حالا مرد آمده طلاق داده اینکه بگوییم باید نصف مهریه را پس بدهد، آیا این عادلانه است؟ این انصاف است؟

حدود ۱۶سال قبل آقای دکتر کاتوزیان که آدم بسیار ملایی است و حقوقدان است به این قانون اشکال کرده بود که اشکال ایشان درست بود. من همان جا مراجعه فقهی کردم استدلالات فقهی‌اش را دیدم و نوشتم که زن در این مورد چیزی بدهکار نیست و فتوا را مستند کردم به مبانی که از امام(سلام الله علیه) داشتم و حکم را مخصوص جایی می‌دانم که زن این قانون را می‌دانسته و با علم به آن مهریه‌اش را بخشیده است.

موازین اسلام؛ راه‌حل قانون اساسی برای اصلاح قوانین

آیت‌الله صانعی در ادامه و در پاسخ به این سوال که شما می‌فرمایید هیچ تبعیض جنسیتی در اسلام وجود ندارد. آیا واقعیت جامعه امروز این مدعا را تایید می‌کند؟ فرمودند: من آنچه را که گفتم راجع به قانون اسلام بود و به نظرم اگر اشکالی هست متوجه قانون فعلی است که باید اصلاح و برطرف بشود. البته اصل ۴ قانون اساسی می‌گوید همه چیز باید منطبق با موازین اسلام باشد. در مساله حقوق زنان هم که رسیده، می‌گوید در حقوق زنان و خانواده باید منطبق با موازین اسلام عمل بشود، اما توجه داشته باشید که موازین اسلام معنایش این نیست که آنچه دیروز فتوای فقها بوده همان مسئله موازین اسلام است و بس، بلکه موازین اسلام یعنی منطبق باشد با فتوای مجتهدی که با معیارهای اسلامی فتوی می‌دهد و آزادانه استنباط می‌کند و حرف می‌زند. خوب اگر شما این را بگویید بسیاری از این مشکلات که در قوانین هست حل می‌شود، البته بعضی‌هایش را دارند حل می‌کنند، منتهی با فتوای خاص دارند حل می‌کنند. حالا بنده نباشم، یک فقیه دیگر باشد، مرحوم فیض باشد، ابن جنید باشد. به سراغ فتاوای آنها بروند، مشکلات حل می‌شود. اگر میرزای قمی می‌گوید حدود نباید در زمان غیبت اجرا شود، خوب این موازین اسلام است. تعزیرات هم یعنی حکومت، حکومت هم شخص نیست، حکومت یعنی روانشناس، جامعه‌شناس، جرم‌شناس باید بنشینند مطلب را بررسی کارشناسی کنند بعد برود مجلس نمایندگان محترم ببینند پذیرش کدام در جامعه بیشتر است، هر موردی که پذیرشش بیشتر است همان را تصویب کنند. اکثریت رأی بدهد قابلیت اجرا هم پیدا می‌کند، بنابراین از نظر قانون اساسی مساله قابل حل است لذا اگر امروز این راهی را که من می‌گویم، نمایندگان محترم و بزرگان قوم نمی‌روند و یا مصلحت نمی‌دانند این راه را بروند، نباید بگوییم مشکل از اسلام است.

در بحث تفکیک جنسیتی وقتی به توصیه امام اعتنا نمی‌شود، به جواب بنده و جناب عالی اعتنا می‌شود؟

آیت‌الله صانعی همچنین در پاسخ به این سوال که در بحث لایحه حمایت از خانواده جواز ازدواج مجدد و موقت مرد را با برداشت اسلامی مطرح می‌کنند، حتی تفکیک جنسیتی و سهمیه‌بندی جنسیتی را مستند به احکام اسلام می‌کنند، در این موارد چه پاسخی وجود دارد، فرمودند: جواب روشن است، این که موازین اسلام نیست.

ایشان افزودند: در بحث تفکیک جنسیتی وقتی به توصیه امام (سلام الله علیه) توجه نمی‌شود؛ وقتی به جواب امام اعتنا نمی‌شود به جواب بنده و جناب عالی اعتنا می‌شود؟ در این مساله که شما می‌فرمایید می‌خواهند آن را اجرا کنند حسن ظن این است که مصلحت نمی‌دانند و سوء ظن این است که استعمار فکری، عوام‌فریبی است. چاره چیست؟ به نظرم می‌آید در این خصوص بدون مصلحت‌اندیشی باید به نظر امام و توصیه ایشان مراجعه کنیم.

طواف خانه خدا بهترین پاسخ برای بحث تفکیک جنسیتی است

این فقیه نواندیش در ادامه و در پاسخ به این سوال که آیا استناد تفکیک جنسیتی به دین کار درستی است یا خیر؟ فرمودند: این سوال را از آنهایی که استناد می‌کنند بپرسید. من که چنیین اعتقادی ندارم من در باب طبابت آن هم تبعا للشهید فتوی داده‌ام که مرد مریض اگر بخواهد به زن مراجعه کند یا زن به دکتر مرد مراجعه کند، که ضرورت نمی‌خواهد، حاجت کافی است. اگر یک زن می‌خواهد به زن رجوع کند و متخصص نیست، اما مرد متخصص است رجوع کند به مرد. اینها چیزهایی است که ما درآورده‌ایم، حالا یا سوءظن داشته‌ایم یا مصحلت دیده‌ایم. در طواف چطور است؟ طواف مقدس‌ترین عمل است، زن و مرد با هم دارند طواف می کنند. جوان و پیر دارند طواف می‌کنند، در عرفات زن و مرد هستند، در منی، در رمی جمرات زن و مرد هستند، در اماکن مترکبه زن و مرد با هم بوده‌اند، حالا آمده‌ایم جدا کرده‌ایم، اینکه بیاییم یک دیوار بکشیم میان مسجدالحرام و بگوییم که طرف صبح مردها و بعداز ظهر هم زنان بیایند خوب روشن است این پایین آوردن شان انسان‌هاست؛ یعنی کسی که دارد طواف می‌کند، ما باید بنا بگذاریم که تمام توجهش به خداست. یک کسی وقتی دارد درس می‌گوید و درس می‌خواند باید بگوییم که تمام توجهش به خداست با این روحیه باید وارد بشویم، که اسلام هم با همین روحیه وارد شده است. حالا یک کسی ممکن است خلاف کند، خوب بله، این همه قدرتمندان در باب حقوق مردم دچار خلاف می‌شوند، چیزی نیست، "محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت، به محتسب گفت تو مستی من با هوشم تو بی‌هوشی"، اصلا این حرف‌ها در اسلام مطرح نبوده، سرش هم این است که اسلام، مردم را بالاتر و در جایگاه بالاتر می‌بیند. اسلام می‌خواهد مردم با اراده خودشان به کمال برسند و نه با اجبار.

آیت‌الله صانعی متذکر شدند: شما ببینید هر بحثی که در زمان امام نبوده و بعداً داغ می‌شود، بدانید ممکن است خیلی برای خدا نباشد. حسن ظنش این است که مصلحت را این جور می‌بینند، وگرنه امام که از اینها بهتر و راحت‌تر می‌توانست این کارها را انجام دهد.

هر ناامنی از دروغ سرچشمه می‌گیرد

آیت‌الله صانعی در پاسخ به این گفته که مسئولان در توجیه اقدامات خود می‌گویند جامعه ناامن است و برای حفاظت از زنان این کار را می‌خواهند انجام بدهند، فرمودند: اگر ناامنی هست باید جامعه را امن کرد. هر ناامنی از دروغ سرچشمه می‌گیرد. دروغ و خلاف وقتی از بالا شروع شد بنده هم خلاف دیگری انجام می‌دهم. وقتی به راحتی تمام مثل آب خوردن دروغ می‌گوییم، دروغ اقتصادی می‌گوییم، پایین دستی می‌گوید چه ضرورتی دارد که من چنین بکنم یا نکنم؟ این اگر اسلام است آنهایی که دم از قدرت اسلامی می‌زنند چرا دروغ می‌گویند؟ باید با ناامنی مبارزه کرد اما چطور جلوی یک ناامنی را می‌گیرید؟ آیا ما جلوی اعتیاد به مواد مخدر را که ناامنی می‌آورد و برای مبارزه با آن این همه کشته می‌دهیم و عزیزانمان شهید می‌شوند، گرفته‌ایم؟ توانسته‌ایم جلویش را بگیریم؟

هیچ‌کس عقوبت دیگری را به‌دوش نمی‌کشد

آیت‌الله صانعی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه می‌گویند به خاطر بدحجابی بلایای طبیعی در مملکت می‌آید و این را باید جلوگیری کنیم، فرمودند: این مساله جوابش روشن است که اگر بی‌حجابی زلزله می‌آورد، موارد دیگری هم هست که الان در جامعه وجود دارد و می‌تواند زلزله بیاورد. اما قضاوت ناحق مفسده ندارد، ضمن اینکه متوجه باشیم که منطق قرآن این است که"وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى" هیچ کس عقوبت دیگری را به دوش نمی‌کشد.

مشروط کردن ثبت ازدواج موقت به تولد فرزند، تضییع حقوق زنان است

ایشان همچنین در پاسخ به این سوال که در لایحه حمایت از خانواده در بحث مهریه متعارف و نامتعارف آیا دولت اجازه دارد اعمال نظر کند؟ فرمودند: من کار به دولت و غیردولت ندارم، این کار دخالت در امور شخصی مردم است. اینکه دادسرا فقط مهریه متعارف را رسیدگی می‌کند این خلاف قانون اساسی است، برای این که قانون دادرسی مرکز رسیدگی به تظلمات است. نمی‌تواند بگوید من رسیدگی نمی‌کنم، وقتی خلاف قانون اساسی شد، می‌شود خلاف شرع. چون در قانون اساسی می‌گوید مرکز تظلمات، دادگستری است دادگستری نمی‌تواند یک پرونده را قبول بکند و پرونده دیگری را قبول نکند، زن مظلومه شده، می‌آید می‌گوید مهریه‌ام را می‌خواهم، می‌گوید پرونده نصف مهریه‌ات را قبول می‌کنیم نصف دیگرش را خودت برو بگیر. این خلاف قانون اساسی است و خلاف قانون اساسی که شد به نظر من خلاف شرع است.

ایشان در پایان و در پاسخ به این سوال که در ازدواج موقت می‌گویند در صورتی این ازدواج باید ثبت شود که فرزندی متولد بشود، در غیر این صورت ثبتش اصلا نیاز نیست، شما فکر نمی‌کنید که این مساله باعث بشود که حقوق زنان تضییع بشود؟ اظهار داشتند: قطعا این امر سبب تضییع حقوق زنان است و مسؤلین باید متوجه باشند که جامعه با این مسایل و تصویب این گونه قوانین اصلاح نخواهد شد.


 


سخنگوی فراکسیون خط امام(ره) مجلس با استقبال از تغییر استراتژی برخورد با بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات،با نامطلوب دانستن برخورد حاکمیت با خبرنگاران و روزنامه نگاران گفت:« بهتر است در روند این بازداشت‌ها که با نگاه سیاسی از سوی حاکمان صورت می‌گیرد نیز تجدیدنظر شود.»

داریوش قنبری درگفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس «پارلمان‌نیوز»، در رابطه با پیشنهاد عفو محکومین حوادث پس از انتخابات از سوی نمایندگان اصولگرای مجلس، اظهار داشت:« این اقدامی مفید و خواست گروه‌های اصلاح‌طلب و معتدلین اصولگرا بوده که به کرات مطرح شده، ولی متاسفانه تاکنون پاسخ مناسبی از سوی مسئولین امر به آن داده نشده است.»

وی با اشاره به مطرح شدن این پیشنهاد از سوی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، یادآور شد:« ایشان به عنوان یکی از دلسوزان نظام، برای برون رفت از بحران این راهکار را مطرح کرده بودند که طیف اصولگرایان تندرو فراکسیون انقلاب اسلامی مخالفت کرده و خواستار برخورد شدید با متهمین بودند.»

نماینده اصلاح‌طلب ایلام با بیان اینکه فراکسیون انقلاب اسلامی در میان خود اصولگرایان هم جایگاه مناسبی ندارد، تاکید کرد:« از آنجایی که در حوادث پس از انتخابات، هیچ‌گاه شاهد موضع‌گیری‌هایی از سوی تندروهای اصولگرا که به ایجاد آرامش در کشور کمک کند نبوده‌ایم، به نظر می‌رسد موضع‌گیری اخیر بیشتر جهت کسب وجهه در میان اصولگرایان است.»

قنبری ادامه داد:« با این حال اگر این تغییر استراتژی در عمل اجرایی شود از آن استقبال می‌کنیم و خوب است که به این نتیجه رسیدند که بهتر است روش‌های خشونت‌طلبانه را کنار گذاشته و راه اعتدال را در پیش گیرند.»

سخنگوی فراکسیون خط امام(ره) مجلس در ادامه با ابراز نگرانی از بازداشت و برخوردهای که با خبرنگاران و روزنامه‌نگاران صورت می‌گیرد، اظهار داشت:« نحوه برخورد حاکمیت با خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بسیار نامطلوب است و این موجب ایجاد ناامنی و یک بحران برای تمام شهروندان است.»

قنبری با بیان اینکه رسالت یک خبرنگار یافتن پاسخ برای سئوالات موجود در جامعه است، تاکید کرد:«اگر قرار باشد خبرنگاران را به دلیل انجام وظایفشان دربند کرد، پس تکلیف آزادی بیان چه می‌شود؟بهتر است در روند این بازداشت‌ها که با نگاه سیاسی از سوی حاکمان صورت می‌گیرد تجدیدنظر شود.»


 


نويد خانجانی از اعضای موسس جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی و عضو کميته گزارشگران حقوق بشر است که در تاريخ ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ در اصفهان بازداشت گرديد و در تاريخ ۱۲ اسفند به بند ۲ الف سپاه در زندان اوين منتقل شد. اين فعال حق تحصيل و حقوق بشر که خود به علت اعتقادات مذهبی اش ( ديانت بهايی ) از تحصيل در دانشگاه محروم گرديده است ، در تاريخ ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۹ با توديع وثيقه از زندان اوين آزاد شد.

در ادامه بخش نخست گفتگوی اختصاصی جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی با نويد خانجانی را می توانيد ملاحظه بفرماييد. خانجانی در اين گفت‌وگو، شيوه‌های قانونی و غيرقانونی ، انسانی و غيرانسانی بازجويی ها و فشار برای اعتراف تلويزيونی توسط نهادهای امنيتی، به خصوص سپاه پاسداران و همچنين شرايط دشوار « بند ۲الف » زندان اوين را شرح می‌دهد. آقای خانجانی، نخست آنکه آيا تفهيم اتهامی در آنجا برای شما صورت پذيرفت ؟ و چنانچه تفهيم اتهام شديد در خصوص اتهامی که به شما وارد کردند توضيح بفرماييد.

بله ۳ روز پس از بازداشت تفهيم اتهام شدم ، بنده در ۱۱ اسفند که بازداشت شدم در تاريخ ۱۴ اسفند به شعبه ۳ بازپرسی اوين، نزد آقای کيانمنش برده شدم و در آنجا اتهاماتی که به بنده وارد شد تبليغ عليه نظام و اقدام عليه امنيت از طريق عضويت و همکاری موثر در گروه های حقوق بشری (مجموعه فعالان حقوق بشر ) و از اين طريق ارتباط با گروهک تروريستی منافقين بود. گفتيد عضويت و همکاری موثر در گروه های حقوق بشری و به مجموعه فعالان حقوق بشر اشاره داشتيد ، آيا شما در گروه فوق عضويت و فعاليتی داشته ايد؟

خير ، نکته جالب تفهيم اتهام بنده همين جاست. بنده در حال حاضر هيچ عضويت و همکاری با گروه حقوق بشری مذکور ندارم و در حدود ۱۰ ماه است که با گروه فوق هيچ گونه تماس و فعاليتی نداشته ام و پيش از آن نيز در گروه حقوق بشری مذکور برای حقوق محرومين از تحصيل که خودم نيز جزئی از آن هستم فعاليت داشتم و همانطور که عرض کردم در حدود ۱۰ ماه است که از مجموعه فعالان حقوق بشر جدا شده ام و جدايی کامل خود را در وبلاگ شخصيم و نوشته هايم منتشر کرده بودم و در حال حاضر از اعضای جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی و کميته گزارشگران حقوق بشر هستم.

يعنی اتهام شما عضويت در کميته گزارشگران حقوق بشر و جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی نبوده است؟

در تفهيم اتهامی که شدم اسمی از کميته گزارشگران حقوق بشر و جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی نبود ولی در ادامه بازجويی های من در بند ۲ الف سپاه اغلب اوقات در خصوص کميته گزارشگران حقوق بشر و جمعيت مبارزه با تبعيض تحصيلی و فعاليت ها و پيگيری ها برای رفع محروميت از تحصيل بازجويی می شدم و مسئله جالب برای من در بازداشتم همين بود که اطلاعات سپاه اطلاعی نداشت که من عضويتی در مجموعه فعالان حقوق بشر ندارم! در حدود ۱۰ ماه است که با اين گروه حقوق بشری تماسی نداشته ام و اين جريان را بارها در وبلاگم اعلام کرده بودم و شايد آنها اين را می دانستند و اين بازداشت با هدف و منظور ديگری صورت پذيرفته بود.

گفتيد با هدف و منظوری ديگر! اگر امکان دارد بيشتر توضيح دهيد . چه هدف و منظوری؟

ببينيد در روزی که توسط اطلاعات سپاه بازداشت شدم همزمان شاهد بازداشت گسترده تعدادی ديگر از فعالين حقوق بشری بوديم از جمله بهزاد مهرانی ، محبوبه کرمی ، حسام فيروزی ، ابوالفضل عابدينی ، نصور نقی پور و ... که اين بازداشت ها همگی توسط اطلاعات سپاه نبود. به طور مثال آقای بهزاد مهرانی توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل شدند . يعنی شما در اين بازداشت ها به وضوح شاهد رقابتی در بازداشت فعالين حقوق بشر که متعلق به پرونده مجموعه فعالان حقوق بشر هستند بين وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه هستيد. من اجازه می خواهم که برای واضح تر شدن جريان برای خوانندگان محترم توضيحاتی را عرض کنم ؛ بنده عضو کميته گزارشگران حقوق بشر بودم و زمانی که در ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ بازداشت شدم ۶ تن از اعضای کميته گزارشگران حقوق بشر يعنی شيوا نظرآهاری ، کوهيار گودرزی ، سعيد کلانکی ، سعيد جلالی فر ، سعيد حائری و مهرداد رحيمی در بازداشتگاه ۲۰۹ اوين بازداشت بودند و پرونده کميته گزارشگران حقوق بشر در دست وزارت اطلاعات بود و بقيه اعضا همچون بنده ، سعيد حبيبی ، حسام ميثاقی ، پريسا کاکايی ، علی کلايی ، سپهر عاطفی يا بازداشت شده بودند و تازه آزاد شده بودند يا احضار و تهديد به بازداشت شده بودند و هدف وزارت اطلاعات نيز قطع فعاليت های کميته گزارشگران حقوق بشر و تعطيلی سايت اين کميته ی حقوق بشری بود. نکته ديگر اينکه پرونده برخورد با مجموعه فعالان حقوق بشر در دست اطلاعات سپاه بود و حال شما می توانيد بازداشت من توسط اطلاعات سپاه را يک جور گروکشی توسط اين ارگان بدانيد.

گروکشی از وزارت اطلاعات ؟ يعنی شما اعتقاد داريد بين اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات هماهنگی که وجود ندارد هيچ ، بلکه اختلاف نيز وجود دارد؟ ببينيد بنده در خصوص اينکه اختلافی وجود دارد يا نه نظری نمی دهم و تنها ديده‌های خود را عنوان می کنم . من يه سری مسائل را به اجبار و اينکه در حال حاضر با توديع وثيقه بيرون هستم مجبورم ناگفته بگذارم بنده هنوز برای اخذ آخرين دفاعياتم نرفته ام و يک دادگاه هم پيش رو دارم پس از اين جا شروع می کنم ، روزی که بهزاد مهرانی توسط مامورين وزارت اطلاعات در منزل شخصی اش بازداشت شد و به بازداشتگاه ۲۰۹ منتقل گشت، ساعاتی بعد ، اطلاعات سپاه برای بازداشت ايشان مراجعه می کنند که مشاهده می کنند قبلا وزارت اطلاعات اين فعال حقوق بشر را بازداشت کرده است و در خصوص بنده هم به گفته بازجوهای اطلاعات سپاه چنين حادثه ای به شکل عکس بازداشت آقای مهرانی رخ داده است يعنی ۲ ساعت پس از بازداشتم توسط اطلاعات سپاه، از طرف وزارت اطلاعات برای بازداشتم مراجعه می کنند که متوجه می شوند توسط اطلاعات سپاه زودتر بازداشت شده ام . بنده هر مطلبی که بوده است را ابراز داشتم و برای اثبات ادعای خود در اين جريان به سايت گرداب (وابسته به سپاه پاسداران) و همچنين به تعدادی روزنامه که از بنده در مدت بازداشتم اسم برده اند استناد می کنم . توجه بفرماييد که اتهام اينجانب در تفهيم اتهامی که شده ام عضويت و همکاری در مجموعه فعالان حقوق بشر عنوان شده است و اسمی از کميته گزارشگران حقوق بشر در تفهيم اتهامم برده نشده است و حال نظر شما رو به مطلبی در خبرگزاری فارس و سايت گرداب و تعداد زيادی از روزنامه ها همچون روزنامه ابتکار منتشر شده در تاريخ ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ با تيتر « نبرد سايبری سپاه پاسداران با گروه های فعال در پروژه بی ثبات سازی » جلب می کنم . در خبر منتشره به سه گروه در نبرد سايبری اشاره شده است : کميته گزارشگران حقوق بشر ، کانون مدافعان حقوق بشر و مجموعه فعالان حقوق بشر که در اين خبر بنده به عنوان يکی از ۱۰ عضو هيئت مرکزی کميته گزارشگران حقوق بشر معرفی شده ام و اصلا اسمی از من به عنوان عضو مجموعه فعالان حقوق بشر برده نشده است و در مطلب منتشره در ۲۴ اسفند نيز باز بنده به عنوان يکی از اعضای کميته گزارشگران حقوق بشر معرفی می شوم. پس تفهيم اتهامی که در شعبه ۳ زندان اوين شده ام با اتهامی که رسانه های وابسته به سپاه و دولت منتشر کرده اند دارای تناقض است.

جناب خانجانی آيا در مدت بازداشت در بند «۲ الف سپاه» زندان اوين انفرادی هم بوديد ؟ اگر بوديد مدت و شرايط آن را توضيح بفرماييد.

بله، بنده ۱۲ اسفند که به زندان اوين ، بند ۲ الف سپاه وارد شدم از همان ابتدای ورود به انفرادی های ۲الف منتقل شدم و تا ۵ فروردين در انفرادی بودم . در اين مدت ۲ مرتبه انفراديم تغيير کرد ، انفرادی که نخست در آن بودم بسيار کوچک بود و دستشويی نداشت که پس از اعتصاب غذايی که به شرايط بد و بازداشت غير قانونی ام کردم انفراديم تغيير کرد و به يک انفرادی که در آن سرويس دستشويی داشت منتقل شدم و از ۵ فروردين تا ۱۳ ارديبهشت به يک سلول ۳ نفره منتقل شدم که به همراه آقايان سماء نورانی و ايقان شهيدی از محرومين از تحصيل بهايی بودم و البته اين را عرض کنم که اعتصاب غذايی که کردم تنها به خاطر شرايط سلول انفرادی نبود و در کل خواستار رعايت حقوقم به عنوان متهم بودم . بنده به شرايط بازجويی که با چشم بند و ضرب و شتمی که در روز اول بازجويی بود اعتراض داشتم .به ضرب و شتمی که نگهبان «۲الف» با من داشت اعتراض داشتم، به شرايط بد سلول انفرادی اعتراض داشتم، درخواست تلفن با خانواده را داشتم تا به آنها اطلاع دهم که در زندان اوين هستم. در مدتی که اعتصاب غذا کردم در انتهای روز دوم حالم بد شد و به درمانگاه منتقل شدم و با توصيه افسرنگهبان و دکتر اعتصاب غذای خود را شکستم و در ادامه به خواسته های خود يعنی تماس تلفنی منظم، تغيير سلول انفرادی و بهبود شرايط آن ، تغيير بازجو ، که پس از آن بازجوی جديد بدون چشم بند مرا بازجويی می کرد و برخوردی مناسب در بازجويی ها با من داشت و در کل به خواسته های خود رسيدم و تا حدود زيادی حقوقم به عنوان متهم رعايت می گرديد.

از ضرب و شتم گفتيد. اگر امکان دارد در خصوص ضرب و شتم هايی که بوده بيشتر توضيح دهيد و آيا اعتقاد داريد در مدت بازداشت شکنجه شده ايد؟

در خصوص ضرب و شتم بايد عرض کنم که بنده در روز اول بازجويی در حالی که چشم بند داشتم توسط بازجو مورد ضرب و شتم و فحش و توهين قرار گرفتم و مشت هايی به پهلو و ضربه هايی به ساق پايم وارد کردند و در همان روز توسط يکی از نگهبان ها به شدت کتک خوردم. نگهبان مورد نظر سرم را به ديوار کوبيد و بعد گلويم را در حد خفه شدن فشار داد. ولی در ادامه با تغيير بازجويم به هيچ عنوان ضرب و شتمی در کار نبود و بازجوی پروندم برخورد مناسبی با بنده داشتند و نگهبان های بند نيز با من برخورد خوبی داشتند به جز همان مورد اول، بقيه نگهبان ها برخوردشان قانونی و بر اساس اصول بود تا اينکه در اواخر فروردين بحث و جريان صحبت کردن مقابل دوربين برای گروه مستند تلويزيونی پيش آمد که با مخالفت بنده و دو نفر از هم سلولی هايم واقع شد و در ادامه به علت مقاومت برای صحبت نکردن مقابل دوربين در حياط زندان من را مورد ضرب و شتم قرار دادند و تهديد کردند که به خاطر اين مقاومتم به مدت ۶ ماه من را به انفرادی منتقل خواهند کرد. در خصوص سوالتان که آيا بنده اعتقاد دارم که در اين مدت شکنجه شده ام يا نه بايد عرض کنم که شکنجه تنها جسمی نيست و گاهی شکنجه و فشار روحی ممکن است بسيار سخت تر از فشار جسمی باشد . ديگر من شرايط و اتفاقات را برای شما و خوانندگان محترم عرض کردم. قضاوت در خصوص شکنجه بودن يا نبودن اين شرايط را به عهده خوانندگان محترم می‌گذارم .

در قسمتی از جواب سوال قبل درباره ی اجبار به صحبت کردن مقابل دوربين گروه مستند تلويزيونی گفتيد اگر امکان دارد يه مقدار اين قضيه را برايمان شرح دهيد.

قبل از اينکه جريان صحبت کردن مقابل دوربين برای گروه مستند تلويزيونی پيش بيايد من به بازجويم گفته بودم که اصلا سراغ اين کار نرويد که به هيچ عنوان مقابل دوربين نمی روم و صحبتی مقابل دوربين نخواهم کرد و بازجويم مرتبا اظهار می کرد در اينجا همه بايد مقابل دوربين بروند و صحبت کنند و اين روند پرونده می باشد و ما به فيلم صحبت های شما علاوه بر مطالبی که نوشته ايد برای پرونده نياز داريم و اين فيلم ها برای پخش تلويزيونی نيست . من هم مخالفت کردم و گفتم:" جواب سوالات شما را هر چه بوده نوشته ام و مقابل دوربين به هيچ عنوان صحبت نخواهم کرد زيرا به اعتقاد من امکان دارد از اين فيلم ها در تلويزيون و رسانه ها بر عليه ما سوء استفاده شود همانطور که پيش تر برای متهمين حوادث روز عاشورا اين اتفاق افتاد". حدودا اواخر فروردين آمدند و ريش و موی بنده و دو نفر از هم سلولی هايم (سماء نورانی و ايقان شهيدی) را که بلند شده بود اصلاح کردند . بعد از اين حادثه ما که آمادگی جريان مصاحبه تلويزيونی را داشتيم به اين اصلاح صورت و مو شک کرديم . پس فردای آن روز از صبح آمدند و هر سه نفر ما را از سلول خارج کردند و پس از آن من را در ساختمان بازجويی به اتاقی بردند که به آن «اتاق شيشه ای» می گفتند . در اين اتاق من بازجو را نمی ديدم و تنها مقابلم آينه ای قرار داشت ولی بازجو من را می ديد. در آنجا شخصی خودش را بازرس از طرف دادستان معرفی کرد و گفت امده است پرونده مرا بررسی کند و گفت به سوال هايش جواب بدهم تا پرونده مرا راه بيندازد که من به اين جريان شک کردم و برعکس هميشه که موقع بازجويی چشم بند را برمی داشتم آن روز چشمبند را بيشتر روی صورتم کشيدم که با عکس العمل آنطرف شيشه روبرو شدم که آن ها گفتند:" چشمبندت را بردار می خواهيم صورتت را ببينيم." که در همين جا شکی که داشتم به اطمينان تبديل شد و گفتم که آن طرف شيشه، دوربين کار گذاشته ايد و من صحبتی نمی کنم و اگر سوالی داريد لطف کنيد بيايد مقابلم بنشينيد تا صحبت کنم و به سوالاتتان پاسخ بدهم. آنها مدتی تلاش کردند که من صحبت کنم ولی زمانی که ديدند ديگر موفق نمی شوند گفتند که پرونده شما از طرف ما ناتمام و ناقص اعلام خواهد شد و برايت مشکل به وجود خواهد آمد و گفتم مسئله ای نيست ، که در ادامه ديگر کارشان را علنی کردند. مرا به طبقه بالای اتاق بازجويی ها بردند و چيزی که حدس ميزدم را به چشم ديدم . در يک اتاق تميز و فرش شده دوربين ها آماده بود و يک صندلی قرمز برای من آماده شده بود و پشت صندلی با پرده و پارچه تزئين و نماسازی شده بود . برايم يک تی شرت آوردند که بپوشم و لباس زندانم را گرفتند و گفتند: حالا به سوالات ما جواب بده! بنده حتی يک کلمه هم به سوالاتشان جواب ندادم و بعد از اينکه ديدند تلاششان بی فايده است و نتيجه ای نمی گيرند ، مرا از آنجا بيرون بردند . سپس شخصی آمد و مرا به سمت حياط برد . در حياط ، فردی صدا زد: خانجانی برو کنار نورانی رو به ديوار وايسا. چشمبند داشتم و هيچ چيز را نمی ديدم و کنار سماء نورانی ايستاده بودم که يک دفعه حس خفگی به من دست داد. يک نفر شروع کرده بود به فشار دادن گلويم ! وقتی که کمی بی حال شدم، سرم را گرفت و در مقابل سماء به ديوار کوبيد و سماء از زير چشمبند برخورد سرم به ديوار را شاهد بود و زمانی که من را در حالت گيجی از روی زمين بلند می کردند دستان سماء را ديدم که از شدت ناراحتی مشت شده و بهم می فشارد و پس از بلند کردن من شروع کردند به فحش دادن و سيلی زدن طوری که صدای آن سماء را بيشتر اذيت می کرد و گفتند: "شما ۴ تا بچه آمده ايد اينجا مقاومت می کنيد؟! ما بزرگتر از شما، اون ۷ نفر ( هفت مدير جامعه بهايی فريبا کمال آبادی ، مهوش ثابت ، جمال الدين خانجانی ، عفيف نعيمی ، بهروز توکلی ، وحيد تيزفهم ، سعيد رضايی که بيش از ۲ سال است بازداشت می باشند) را شکستيم ؛ شماها هيچی نيستيد." به من و سماء گفتند : "هر دوی شما ۶ ماه به انفرادی خواهيد رفت تا آدم شويد." به من گفتند: "ما صدای تو را در سلول شنود کرديم که به اين ها درس می دادی که چکار کنند و تو اين دو نفر يعنی سماء نورانی و ايقان شهيدی را به صحبت نکردن در مقابل دوربين تحريک کرده ای" . در آن زمان، تنها کاری که من کردم ،خنده بود و تنها به کسی که مرا می زد و تهديد می کرد می خنديدم.در ادامه آن ها من را به انفرادی نبردند و به سلول سه نفره در کنار سما و ايقان منتقل کردند و ديگر جريان مصاحبه تلويزيونی تکرار نشد و نکته ی قابل توجه اين بود که وقتی بازجوی من متوجه شد که من را زده اند بسيار ناراحت شد و جريان را از من پرسيد و گفت که پيگيری می کند و آن شخص را توبيخ خواهد کرد و ابراز داشت از اين جريان بی خبر بوده است و بسيار ناراحت شده است و ابراز تاسف کرد!


 


بار ديگر شاهد له شدن انسانيت، صلح دوستی، اخلاق، حقوق بشر و در يک کلام کليه ارزش های انسانی- که همچون درّ گرانبهايی در صدف روح بلند « انسان آرمان خواه» در طول زمان و پهنه زمين رشد يافته است- زير پای چکمه پوشان سرمست از باده قدرت در صحنه بين المللی هستيم.

حمايت بی چون و چرای دولت امريکا از افراطيون حاکم بر اسراييل موجب شده است که گستاخی اين قدرت طلبان بجايی برسد که حتی در آب های بين المللی و خارج از قلمروی خود به کشتار مدافعان حقوق بشر و مناديان صلح و آزادی و آزادگی دست زند.

اينجانب به عنوان يک وکيل دادگستری مدافع حقوق بشر، حمله کماندوهای اسراييلی به کشتی حامل کمک های بشردوستانه را به شدت محکوم کرده و از همه آزادگان جهان و مدافعان حقوق بشر در سراسر گيتی مصرانه می خواهم با بکارگيری شيوه های مدنی و سياسی و اعمال فشار به دولتمردان قانون شکن اسراييل، با جلوگيری از تکرار اين قبيل حوادث تلخ و جانکاه به کمک ساکنان غزه شتافته و در اين لحظه های حساس، مردم مظلوم فلسطين را بيش از پيش ياری کنند.

عبدالفتاح سلطانی- وکيل دادگستری و فعال حقوق بشر


 


هفته گذشته و در پی فراخوانده شدن به زندان اوين، محسن ميردامادی طی نامه ای خواستار استرداد لايحه تجديدنظرخواهی و اعتراض به حكم صادره شد.

ميردامادی درخصوص دليل اينكار اظهار داشت: «اكاذيبی كه بر اساس تخيلات و قصه پردازيهای مأموران اطلاعات سپاه در پرونده درج شده و هيچ مبنایی ندارد، تعيين كننده احكام است و به جای اينكه نيروهای اطلاعاتی ضابط دستگاه قضائی باشند، عملاً برخی بخشهای دستگاه قضائی بعنوان عامل مأموران اطلاعاتی سپاه و وزارت اطلاعات عمل می كنند و استرداد لايحه تجديدنظرخواهي به اين دليل انجام می شود كه اين دادگاه عملاً دادگاه نيست و احكام از قبل تعيين شده و آنچه در دادگاه مطرح می شود هيچ تأثيری در حكم صادره ندارد؛ و لذا تجديدنظرخواهی كاری عبث و بيهوده است و لذا اينجانب درخواست تجديدنظرخواهی نسبت به رأی دادگاه بدوی ندارم.»

گفتنی است روز گذشته حكم بدوی دادگاه محسن ميردامادی عيناً تأييد شد كه شامل 6 سال حبس و 10 سال محروميت از فعاليتهای سياسی بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته