-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
پناهندگی در کشور ترکیه، آغاز یک زندگی جدید است، در حالی که از گذشتهای که تو را به این کار مجبور کرد جدا نشدهای، به آیندهای هم که خوشبختی را در آن میبینی نرسیدهای. برای همین بسیاری به آن برزخ میگویند. هدف ما در «مجلهی پناهندگان» رادیو کوچه اطلاعرسانی در مورد وضعیت دشواری که باعث پناهندگی شده است و بعد از آن شرایطی که پناهندگان در ترکیه دارند، است.
زیرا پناهندگی به خودی خود آنقدر شرایط سختی هست که کسی بیدلیل آن را انجام نمیدهد. داستانی که میشنوید، داستان یکی از هزار پناهندهای است که به دلیل مشکلات سیاسی مجبور به ترک وطن شده است.
«من از دسامبر سال ۲۰۰۸ اینجا هستم، تقریبن یک سال و پنج ماه میشود. مترجم هستم و حدود ۴ سال است که در فرار و گریز هستم. گریزهای اولم مربوط به همسرم بود. او حدود ۱۰ سال است که استرالیا است. از هواداران حزب دموکرات و عضو تشکیلات مخفی حزب دموکرات بود. فعالیتهایشان لو رفت و به سرعت خود حزب به استرالیا منتقلش کرد. اما نمیدانم چه شد که دولت استرالیا تا الان کار همسرم را کش داد.
من نیز تا زمانی که او رفت تحت فشار دولت جمهوری اسلامی بودم، فرزندانم مشکل داشتند و هر دو پسرم از تحصیل محروم شدند، خودم از کار دولتی محروم بودم اما سعی میکردم هر طور هست زندگیام را ادامه دهم و به طور خصوصی کار می کردم. اذیتهای جمهوری اسلامی طوری بود که مدتی متواری شدم و به عراق رفتم. مدتی عراق بود، به ایران برگشتم و به طور پنهانی زندگی میکردم. دوباره دیدم در خطر هستم و به عراق برگشتم و این فراز و نشیبها را داشتم.
تا اینکه دفعهی آخر ۶ ماه بود ایران بودم، کتابم چاپ شده بود، خبری نبود و مشکل و نگرانی نداشتم اما به طور مخفی در خانه فعالیتهایم که ترجمه بود را انجام میدادم. ترجمه برای من یعنی انتقال چیزهایی که دوست دارم، به دوستان و افرادی که از این قضایا خبر ندارند.
مخفی و با اسم مستعار بود و هیچکس نمیدانست. حتا گاهی به خودم پیشنهاد میشد که این کتاب جالب است بخون که من نیز میگفتم خواندمش. تا اینکه پسری که دوست پسرم بود و پسرم که ویراستار کتابهای من است و در خانهی آنها کتاب مرا تایپ میکرد، بازداشت شد. وقتی او را گرفتند، کامپیوتر و بعضی وسایل خانهی او ضبط شد. در خانهی آنها کتابهای من و تایپ شدههای پسرم بود. وقتی او بازداشت شد ما برای احتیاط فرار کردیم. بعد از سه روز به خانهی ما ریختند. ما فهمیدیم اینهایی که به خانهی ما آمدند به این دلیل بوده است که آن پسر در مقابل شکنجهها نتوانسته است مقاومت کند و هر چه که ما داشتیم لو داده است.
مثل تایپ شدهها، عکسها، دستنوشتهها و سیدی غسل تعمید مسیحیت ما، که سه سال پیش در عراق غسل تعمید گرفتیم و هر سه مسیحی شدیم. تمام اینها در خانهی او نگهداری میشد. زیرا آنجا امنتر بود، به خانهی ما بارها به خاطر شوهرم آمده بودند. ما برای اینکه اگر کسی به خانهی ما میآید چیزی دستش نیوفتد، هیچ چیزی در خانهی خودمان نگه نمیداشتیم. اگر من چیزی را هم ترجمه میکردم، بیشتر از سه، چهار صفحه در خانه نگه نمیداشتم.
پدر شوهرم را در خانهی خودمان بازجویی کرده بودند. اینها را نیز ما خبر نداشتیم، فقط اینقدر خبر داشتیم که به خانهمان ریختهاند و در خانه را پلمپ کردهاند و در خطر هستیم. از همانجا ترتیب قاچاقی به ترکیه آمدن را دادم. ما به ترکیه آمدیم.
برایتان راحتتر نبود که به عراق بروید؟
خیلی راحت میشود به عراق رفت. راههای زیادی دارد و ما بارها و بارها به عراق رفتهایم. اما من دیگر نمیخواستم به آنجا بروم. زیرا ماندن در عراق خیلی برایمان سخت بود. عراق رفتن نیاز به این دارد که شما به یکی از حزبهای کردی بپیوندی و آنجا مسلح شوی و ما هیچکداممان فعالیتهای مسلحانه را دوست نداشتیم. من از طریق قلمم فعالیت میکردم. تغییر مذهب نیز به نظر من چیزی نبود که بخواهد موجب گرفتاری ما شود. یعنی هیچکدام خودمان را گناهکار نمیدانستیم که بخواهیم به خاطر این گناه اسلحه دست بگیریم.
هیچکداممان اهل اسلحه دست گرفتن، شدت عمل و فعالیتهای خشن نیستیم. من نمیخواستم از پسرهایم جنگآور درست شود. دلم میخواست فرزندانم تحصیل کنند، چیزی که در ایران از آن محروم شده بودند. با خودم فکر کردم بهتر است قاچاق به اروپا بروم. با قاچاقچی آمدم که به اروپا برسم اما وقتی به آنجا رسیدم، قاچاقچی پولمان را برد و ما را به اروپا نرساند و فقط تا ترکیه آورد.
من وقتی تماس گرفتم و گفتم جریان این است، گفتند به یو ان ترکیه برو و خودت را معرفی کن. ما خودمان را به یو ان معرفی کردیم.
آیا زندگی در ترکیه بری پناهنده راحت است؟
صددرصد راحت نیست. من یکی از کسانی هستم که به شدت بقیه سختی نمیکشم. زیرا همسرم از خارج برایم مقداری کمک هزینه میفرستد. کار برای پناهندهها نیست. وقتی کار نباشد معاش نیست. مخصوصن کشتن وقت انسانها اینجا خیلی زیاد است. با وجود اینکه پروندهی من کاملن مشخص است و در سایتهای خبری از من و فشاری که به خانوادهام در ایران برای پیدا کردن من وارد میشود، چندین دفعه خبر داده شده است. من به برادرم اعلام کردم به هر کسی میرسی بگو از ما خبررسانی نکنند زیرا جای من لو میرود و نمیخواهم کسی بداند کجا هستم.
با وجود اینکه اینها را من به یو ان دادهام تاییدیههایم دست آنها است. از طرف پن جهانی و پن کردی، از طرف نویسندهی کتاب که گفته است این خانم با این اسم مستعار همین خانم است که کتابهای من را ترجمه کرده است، تاییدیه روی پروندهی من آمده است. از طرف روزنامهای که در عراق مقالات مرا چاپ کرده است نیز تایید شدهام. این خانم که کارت خبرنگاریاش را به ما تحویل داده است، کارمند روزنامهی «آشتی» بوده است. کارمند روزنامهی آشتی که سال ۸۳ تا ۸۶ فعالیت داشته و بسته شده است.
ولی ۱۰ ماه است که منتظر جواب هستم. ۱۰ ماه پیش مصاحبه شدم و هنوز هیچ جوابی نگرفتهام. دولت جمهوری اسلامی محل را پر کرده است که اینها کافر و ملحد هستند. برای همین است که خانهشان پلمب و ماشینشان مصادره شده است. به اهل محل گفتهاند اینها از دین خارج شدهاند. نمیدانم سازمان ملل چهکار میکند و به چه پروندهای رسیدگی میکند؟
گروه موسیقی «کامکارها» در سال ۱۳۴۴برای نخستین بار در سنندج، به عنوان گروهی خانوادگی به سرپرستی استاد «حسن کامکار» (ویلن) و عضویت «هوشنگ»(آکاردئون)، «بیژن»(خواننده)، «پشنگ»(سنتور)، «قشنگ»(خواننده و ویلن) و «ارژنگ» (تمبک)تشکیل شد و برنامههای متعددی را در باشگاه افسران، مدارس و تالارهای شهر سنندج اجرا کرد. کامکارها اولین تمرینات خود را شبها در کنار حوض کوچک حیاط منزلشان انجام میدادند. با بزرگ شدن فرزندان، به تدریج این گروه موسیقی متکاملتر شد، از نظر آنسامبل انسجام بیشتری پیدا کرد و در سال ۱۳۴۸ با اعضای خود، هوشنگ(ویلن)، بیژن(تار و خواننده)، پشنگ(سنتور)، قشنگ(خواننده)، ارژنگ(تمبک)، ارسلان(عود) و اردشیر(کمانچه) کنسرتهایی را به صورت رسمی در برخی از شهرهای کردستان و همچنین شهر ارومیه برگزار کرد.
بخش اول
بعد از سال۱۳۵۰ برخی از افراد خانواده از جمله هوشنگ، بیژن، پشنگ و ارسلان برای فراگیری موسیقی آکادمیک به تهران آمده و در دانشکدهی هنرهای زیبا به تحصیل مشغول شدند(ارژنگ در آن دوره در رشتهی نقاشی تحصیل میکرد). پس از چندی کامکارها به اتفاق «محمدرضا لطفی»، «حسین علیزاده»، «پرویز مشکاتیان» و تنی چند از دیگر هنرمندان، گروههای «شیدا» و «عارف» را تشکیل دادند. این دو گروه کنسرتهای موفقیتآمیزی را با خوانندگی «محمدرضاشجریان» و «شهرام ناظری» به اجرا گذاشته و آثاری را ارایه کردند که بیتردید از جمله آثار به یادماندنی موسیقی سنتی ایران به شمارمیآیند.
اولین کنسرتهای رسمی این خانواده با نام «گروه کامکارها» در اوایل دوران پس از انقلاب در مجموعه آزادی و تالار وحدت اجرا شد که در بر گیرنده سه قسمت: موسیقی فارسی، تکنوازی سنتور اردوان و موسیقی کردی بود. در سال ۱۳۶۸ امید لطفی، فرزند قشنگ و محمدرضا لطفی، به گروه پیوست و نوازندگی تار گروه را به عهده گرفت.
کامکارها در کنسرتهای اخیرشان برخی از استعدادهای جوان را نیز در کنار خود جای دادهاند.
این گروه کنسرتهای متعددی در داخل و خارج از کشور اجرا کرده و در اکثر فستیوالهای بزرگ موسیقی جهانی از جمله WOMADبه مدیریت «پیتر گابریل»، «سامراستیج» (نیویورک) و اکثر تالارهای بزرگ و مهم اروپا و آمریکا همواره حضوری قدرتمندانه و تحسینبرانگیز داشته است.
گروه کامکارها در اکثر شهرهای کردستان عراق کنسرتهایی را برگزار کرده، همچنین در سال۱۳۸۰ برای اولینبار در تاریخ کشور ترکیه توانست برنامه موسیقی کردی را در شهرهای استانبول و دیار بکر اجرا کند که نقط عطفی در رخدادهای موسیقی این مناطق به شمار میآید. از دیگر اجراهای مهم کامکارها، میتوان به شرکت در فستیوال موسیقی «لوچیانو بریو»، آهنگساز بزرگ و مدرن ایتالیایی اشاره کرد؛ این کنسرتها که در سال ۱۳۸۳در بسیاری از شهرهای انگلستان اجرا شد، حاصل همکاری گروه کامکارها و ارکستر سیمفونیای لندن و نشان دهند همآوایی دو نوع موسیقی کردی و موسیقی مدرن جهانی بود که توجه بسیاری از صاحبنظران و علاقهمندان موسیقی را به خود جلب کرد.
اجرای کنسرتینو کمانچه با ارکستر سمفونیک «مالمو»ی سوئد در سال ۱۳۸۴نیز یکی دیگر از موفقیتهای این گروه در همین دوران بود.
گروه کامکارها علاوه بر اجرای صحنهای، آلبومهای متعددی را عرضه کرده است که از آن جمله میتوان به «اورامان»، «زردی خزان»، «شیلره»، «گلاویژ»، «کامکارها»، «آگری زیندو»، «گل نیشان»، «پرشنگ»، «کانی سپی»، «سماع ضربیها» (برای سازهای کوبهای)، «سه نوازی و تکنوازی»، «به یاد صبا»، ، «ئه وراد» و «ایمشو» اشاره کرد. هریک از اعضای گروه کامکارها، علاوه بر این موارد، به تنهایی نیز آثار متعددی را در قالب آلبوم، موسیقی متن فیلم، تالیف و ترجم کتاب ارایه کردهاند که در شرح حال تک تک شان مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
این گروه با دعوت از دیگر اساتید موسیقی کشور، درسال ۱۳۷۶ آموزشگاه آزاد موسیقی کامکارها را درتهران بنیان نهاد که تا به امروز به فعالیت خود ادامه داده و سهم به سزایی در معرفی چهرههای مستعد و جدید به جامع هنری کشور داشته است.
استادحسن کامکار
موسس گروه کامکارها در سنندج به دنیا آمد و به دلیل علاقه وافر به موسیقی در سن ١٠ سالگی وارد ارتش شد، زیرا در آن زمان و شرایط، تنها مکان برای ارتباط با موسیقی، گروه موزیک ارتش بود.
حسن کامکار در سن ١٧ سالگی با سازهای سنتی و مخصوصن ویلون آشنا میشود و چون در ارتش سلفژ را فرا گرفته بود، این ساز را بدون استاد و با استفاده از نتها و ردیفهای چاپ شده از «ابوالحسن صبا» تمرین میکند.
از آن جایی که او تمام سازهای ایرانی از قبیل سنتور و تار و سه تار و کمانچه را بدون استاد فراگرفت و نیز میتوانست به راحتی این سازها را کوک کند، دارای استعداد بسیار خوبی بود؛ چون فرا گرفتن موسیقی بدون استاد و راهنما بسیار مشکل است. شرایط اجتماعی در زمانی که حسن کامکار شروع کرد، بسیار نامناسب بود؛ مخصوصن در شهری مثل سنندج که موسیقی را اصلن هنر نمیدانستند و این تصور وجود داشت که کسی که ساز میزند از نظر اجتماعی در سطح پایینی قرار دارد. اما او سرسختانه راه خود را ادامه میداد، زیرا بر این اعتقاد بود که موسیقی یک هنر است و باید این هنر شناسانده شود. علیرغم تمام این مشکلات استاد توانست تحولات زیادی در زمینه موسیقی و به خصوص موسیقی کردستان ایجاد کند، در آن زمان موسیقی محلی اصلن هیچ نت و علمی نداشت و وی توانست بسیاری از قطعات محلی کردستان را به طور علمی حفظ و ضبط کند؛ در واقع او به موسیقی محلی ارزش و اعتبار داد که در حال حاضر این کاستها در آرشیو رادیو کردستان موجود است.
همچنین او در سال ۴٠ اولین هنرستان موسیقی کردستان را با حمایت وزارت فرهنگ آن زمان تاسیس کرد و نیز در حدود سالهای ۴۶، ۴٧ او توانست ۴ گروه موسیقی تشکیل دهد که یک گروه از آنان گروه بانوان و یک گروه دیگر را کودکان تشکیل میدادند و او خود برای این گروهها قطعاتی میساخت و با آنان تمرین می کرد؛ این چند گروه تا اوایل انقلاب نیز فعالیتهایی داشتند استادحسن کامکار خیلی علاقه داشت که این هنر را توسعه بدهد و در واقع بسیار علاقهمند بود که فرزندان خود نیز در این عرصه گام بگذارند و نیز به علت استعدادی که در فرزندانش وجود داشت آنها با تربیت پدر و با راهنماییهای او توانستند موسیقی را فراگیرند.
هوشنگ کامکار
متولد ۱۳۲۵، سنندج است. او مقدمات موسیقی را نزد پدرش، استاد حسن کامکار، فرا گرفت و پس از دو سال تحصیل در هنرستان شبان موسیقی ملی در تهران به عنوان یک دانش آموخت موسیقی به زادگاهش سنندج بازگشت و در کلاسهای فرهنگ و هنر به تدریس مشغول شد.
هوشنگ کامکار در سال ۱۳۵۱ به دانشکد هنرهای زیبا راه یافت و گواهی لیسانس خود را در زمین آهنگسازی دریافت کرد. پس از آن، وی بلافاصله رهسپار ایتالیا شد و به مدت یک سال و نیم در دانشگاه «سانتاچیچیلیای» رم تکنیکهای کنترپوآن و فوگ را فراگرفت.
او در سال ۱۳۵۷ پس از اخذ گواهی فوق لیسانس از دانشگاه ایالتی سان فرانسیسکو و همزمان با پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. هوشنگ کامکار چند سال در دانشگاه فارابی و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت. وی علاوه بر تدریس در دانشگاه هنر، به مدت ده سال عضو هیت علمی و نزدیک به پنج سال مدیر گروه موسیقی این دانشگاه بود، او همچنین بیش از چهارسال مدیریت ارکستر سمفونیک «فرهنگسرای بهمن» را بر عهده داشت.
بخش دوم
هوشنگ کامکار علاوه بر قطعات پرشماری که برای گروه کامکارها ساخته، آهنگسازی اکثر آثار سمفونیک این گروه را نیز بر عهده داشته که تعدادی از مهمترین آنها عبارتند از: «بهاران آبیدر»، «کجایید ای شهیدان خدایی»، «گل همیشه بهار»، «در گلستانه»، «شباهنگام»(به اتفاق ارسلان کامکار)، موسیقی فیلم «پل آزادی» (به کارگردانی مهدی مدنی)، «به یاد حافظ»، «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر»( بر تارک سپیده) و «سماع ضربیها» (برای سازهای کوبهای.)
بیژن کامکار
متولد ۱۳۲۸، ارومیه است. او نیز همچون دیگر اعضای خانواده نزد پدر به فراگیری موسیقی پرداخت. بیژن با خوانندگی در رادیو سنندج فعالیت حرفهای خود را اغاز کرد. اولین سازی که وی برگزید، تنبک بود اما او پس از آن به عنوان نوازنده ملودیکا و تار در گروه خانوادگی کامکار حضور داشت. بیژن در سال ۱۳۴۸ با استاد محمد رضا لطفی آشنا شد. به گفته خود وی این آشنایی نقطه عطفی در زندگی او به شمار میآمد، چرا که لطفی بعد از پدر نقش به سزایی در آشنایی او با تار و موسیقی ایرانی داشت. او از نخستین کسانی بود که در مقام نوازنده تنبک به گروه شیدا پیوست اما پس از چندی با آمدن ارژنگ وی به نوازندگی رباب روی آورد. ولی پس از آن فصل جدیدی در زندگی بیژن و در حقیقت در موسیقی سنتی ایرانی گشوده شد. زیرا به پیشنهاد محمدرضا لطفی به نوازندگی دف پرداخت و پس از چندی این ساز خانقاهی را به عرصه اجراهای عمومی برد. استقبال مردم و دستان توانمند بیژن دلیلی بر ادامه حضور پرشور دف در موسیقی سنتی ایرانی شد، تا آن جا که اینک این ساز جز جداییناپذیری از این موسیقی به شمار میآید.
پشنگ کامکار
متولد۱۳۳۰، سنندج است. او که از سن۱۲ سالگی فراگیری موسیقی را نزد پدرش آغاز کرد، در سال ۱۳۴۵ در مرکز فرهنگ و هنر سنندج آموزش سنتور را آغاز کرد و به مدت پنج سال با مرکز رادیوی سنندج همکاری داشت. پس از این دوران وی به تهران سفر کرد و در دانشکد هنرهای زیبای دانشگاه تهران به اخذ درجه لیسانس موسیقی نایل شد. وی همچنین در آزمون تکنوازی سنتور کانون باربد، که توسط نور علی خان برومند تاسیس شده بود، به مقام نخست دست یافت و در سال ۱۳۵۵ به مقام درج یک هنری توسط شورای ارزشیابی هنرمندان نایل شد.
پشنگ کامکار یکی از بنیانگذاران گروه شیداست. ازجمله آثار او میتوان به سه نوازی و تکنوازی سنتور، «گلگشت»، «به یاد صبا»، «بارانه»(تکنوازی)، «فراق»، تکنوازی سنتور در ماهور و راست پنجگاه و «گل به دامن» اشاره کرد. وی همچنین آثار مکتوبی چون شیو سنتور نوازی، ردیف میرزا عبداله برای سنتور، «موج»، «گلنار»، «یادگاران»، «سپیده» و «هزاردستان» را به دست انتشار سپرده است. او در کنار تدریس در دانشکد هنر و معماری دانشگاه آزاد و عضویت در هیت ژوری دانشکد موسیقی کرج، بیش از ۳۰سال است که به تدریس نوازندگی سنتور مشغول بوده و از این رهگذر شاگردان متعددی را به جامع موسیقی ایران معرفی کرده است.
قشنگ کامکار
متولد۱۳۳۲، سنندج است. او در سنین خردسالی فراگیری ویلن را نزد پدرش آغاز کرد و در همان سالها با مهارت، قطعات استــاد صبـا را مینواخت. قشنگ در گروه موسیقی پدر، علاوه بر نوازندگی ویلن به خوانندگی هم مشغول شد. وی پس از سفر به تهران به فراگیری سه تار روی آورد و نزد چند تن از اساتید موسیقی ایران از جمله «سعید هرمزی»، «محمدرضا لطفی» و «حسین علیزاده»، نوازندگی سه تار را با جدیت بیشتری ادامه داد. قشنگ نخستین بانویی است که پس از انقلاب به روی صحنه رفته و در تالار وحدت به همراه گروه کامکارها به اجرای کنسرت پرداخته است، این حضور که پس از یک دوران وقف کوتاه شکل گرفته بود، به صورت نقط عطفی درآمد و تا حدودی مقدمات نقشآفرینی گسترد بانوان اهل موسیقی کشور را بر روی صحنهها پدید آورد. قشنگ کامکار همراه با «سیما بینا» کنسرتهای متعددی را برای بانوان در خارج از کشور اجرا کرد. او اکنون در چندین آموزشگاه موسیقی ، به تربیت نوازندگان سـه تار مشغول است.
ارسلان کامکار
متولد۱۳۳۹، سنندج است. او مقدمات موسیقی را نزد پدر فراگرفت و در سنین خردسالی در شهر سنندج با گروههای مختلفی که توسط پدرش سرپرستی میشد، به اجرای کنسرت میپرداخت.
او پس از چندی به تهران سفر کرد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فراگیری موسیقی را ادامه داد. وی پس از تکمیل دروس موسیقی، به عنوان نوازنده ویلن، همکاریاش را با ارکستر سمفونیک تهران آغاز کرد. او هم اکنون یکی از اعضای ارزشمند این گروه و مایستر ارکستر سمفونیک تهران است.
ارسلان علاوه بر نوازندگی ویلن کلاسیک در عود نوازی نیز بسیار چیره دست است. وی آثار متعددی را پدید آورده که برخی از آنها عبارتند از: «به یاد علی اصغر کردستانی»، «زردی خزان»، سوییت سمفونیک »افسانه سرزمین پدریام»، «سرود ایران»، «شوریده دل»، سوییت سمفونیک «کردی»، کنسرتینو کمانچه (با همکاری اردشیر کامکار)، «شباهنگام» (با همکاری هوشنگ کامکار روی اشعار نیما یوشیج)، «جاد ابریشم»، موسیقی متن فیلم «مادر»( به کارگردانی علی حاتمی) موسیقی متن فیلم «آوازهای سرزمین مادریام» (به کارگردانی بهمن قبادی)، آلبوم «خاک»، «نغم خراسانی»، «نغم صلح» (تقدیم به خانم شیرین عبادی) و آلبوم «ئه وین». او برای کودکان نیز موسیقی متن تاترهای «سبز در سبز»، «شش جوجه کلاغ و روباه»، «کارآگاه ۲»، «بابا بزرگ و ترب» و موسیقی فیلم «تنبل قهرمان» (تمامن به کارگردانی بهروز غریبپور) را ساخته است.
اردشیر کامکار
متولد ۱۳۴۱، سنندج است. او از دوران خردسالی نزد پدرش به فراگیری ویلن پرداخت و خیلی زود به عنوان نوازند ویلن و کمانچه، ارکسترفرهنگ و هنر سنندج را همراهی کرد. اردشیرکامکار دارای استعداد شگرفی در زمین موسیقی بود و توانست قطعات بسیار مشکلی را که استاد ابوالحسن صبا برای ویلن نوشته بود با کمانچه اجرا کند. او در سال ۱۳۵۹ رهسپار تهران شد و همکاریاش را با گروههای شیدا و عارف آغاز کرد. وی همچنین نزد محمدرضا لطفی و پشنگ کامکار دروس تکمیلیاش را در زمین ردیف سنتی ایران فرا گرفت و با تکنیک نوازندگی اساتید پیشگام موسیقی ایران آشنا شد. اردشیر مدتی نیز در محضر استاد «گنجهای» از شیوههای مختلف ردیف سازی و آوازی ایرانی شناخت بیشتری پیدا کرد.
اردشیر همواره عزم آن داشت تا قابلیت آوایی و تکنیکی ساز کمانچه را گسترش دهد و با همین منظور به اجرای قطعات ویلن استاد صبا (به یاد صبا) وکنسرتینو کمانچه (بر تارک سپیده) همت گمارد. او در اثر «بر تارک سپیده» با تجربیات بدیع و مهارتهای تکنیکی گستردهاش موفق شد کمانچه را به سازی بسیار قدرتمند و پر شور مبدل کند.
از میان فعالیتها و آثار اردشیر میتوان به این موارد اشاره کرد:
«به یاد صبا»، «بر تارک سپیده»، «زهی عشق»، «تال» (قطعاتی بر روی موسیقی لرستان همراه آواز و کمانچه فرج علیپور)، «ناشکیبا»، «راز نگاه» ( همنوازی کمانچه و لیره ساز یونانی و بداهه نوازی در موسیقی ایران و یونان به همراه ماتئوس تساهوریدیس) و شرکت در کنسرتها و فستیوالهای بینالمللی در اکثر کشورهای دنیا به همراه گروه کامکارها و گروهای دیگری چون شیدا، عارف و دستان..
اردوان کامکار
متولد۱۳۴۷، سنندج است. او در سن چهار سالگی فراگیری سنتور را نزد پدرش آغاز کرد و در همان دوران خردسالی با گروههای مختلف فرهنگ و هنر رادیو همکاری داشت. اردوان در سال ۱۳۵۸ عازم تهران شد و پس از یادگیری تکنیکهای نوازندگی سنتور زیر نظر پشنگ کامکار، ردیفهای سازی و موسیقی سنتی ایران را فرا گرفت. او از طریق شنیدن آثار و مطالع قطعات مکتوبی که در دسترس داشت با موسیقی محلی و نواحی مختلف ایران، همچنین سبک و سیاق هنرمندان پیش از خود- هم در عرص نوازندگی سنتور و هم دیگر سازها- آشنایی کامل یافت.
اما شیو سنتی سنتورنوازی نمیتوانست پاسخگوی ذهن خلاق و روح جستجوگر او باشد، او در پی گسترش تکنیکهای جدید نوازندگی بود و سرانجام با در آمیختن عناصر موسیقیهای جهانی و داشتههای ذهنیاش، همچنین توانایی تکنیکی خود، توانست شیوه سنتور نوازی نوینی برای این ساز سنتی پدید بیاورد. ترکیب دقیق ملودیهای مختلف، همسانی قدرت مضرابهای چپ و راست، اجرای ملودیهای کامل و مجزا در هر دو مضراب، افزایش حجم صدا، نظم دقیق و بهنگام مضرابهای چپ و راست در اجرای ملودی همراه با سازهای کوبهای و تغییر در کوک متداول سنتور، از جمله تکنیکهای منحصر به فرد او به شمار میآیند.
یکی از گروههای راک ایرانی گروه «ماینس وان» (minus 1) است.
این گروه که توسط مسعود فیاضزاده، بنیان گذاشته شده است. او تنظیمکننده آلبومهای محسن نامجو (جبر جغرافیایی)، هادی پاکزاد و…. است. اعضای این گروه عبارتند از: «مسعود فیاضزاده» (گیتار الکتریک ، گیتار جاز) ، «سعید فیاضزاده» (گیتار باس)، «حامد مبارز» (خواننده)، «علی باغفر» (درامز)، «سیامک بغدادی» (خواننده، گیتار الکتریک)، «سعید توانایی» و «دانیال بهشتی» (شاعر). آنها دو آلبوم دارند که یکی از آنها «حس لعنتی» نام دارد.
«مانا نیستانی» را اگر با شخصیت آقای «کا» نشناسید خیلی چیزها را در عالم کارتون از دست دادهاید. مانا نیستانی کارتونیست ایرانی است که اگر کارهایش را بخواهید ملاک شخصیتاش کنید سخت بیراهه رفتهاید. آدمهای معترض، شلوغ و قیافههای عجیب مانا درست نقطه مقابل شخصیت اوست. آرام حرف میزند شلوغ نیست، اگر دلخور نشود بگویم کمی هم گوشهگیر که فاصله بین دو دیدار با او در یک استار باکس کافه اگر حتا دو خیابان با هم خانههایتان فاصله داشته باشد به یک سال هم شاید بکشد.
این کارتونیست ایرانی در روز بیست و نهم خرداد ماه برنده جایزه شجاعت در کارتون شد. خبرش را هم در رادیو کوچه کار کردیم. اما وقتی با خودش حرف میزنی میگوید در مورد عنوان شجاعت کمی دچار مشکل است و اصولن خودش را شجاع نمیداند. البته نمیدانم این بخشی از شکسته نفسی مانا است یا واقعن شجاع نیست اما مانا به هر روی دو دهه است که در مطبوعات و رسانهها و سایتها و کاغذها میکشد.
شخصیت آدمهایش بیرحم هستند به نظر من و شاید عریان در بیان و احساس و کردار چیزی که به قول خود نیستانی از اجزای جداییناپذیر کارتون است. بی حد و مرزی و غیرقابل سانسور.
مانا در این میان هنوز دل غم جریان کاریکاتور روزنامه ایران هم هست. چیزی که به نظر او و راستش خود من هم یک سوتفاهم است. شوخی که جدی شد و آدمهایی که شاید به این بهانه تسویه حساب کردند و یا شدند. او بارها از این رخداد معذرت خواست البته با همان آرامشی که همیشه آدم ازش میبیند.
آن چه در پی میآید گفتوگویی است با مانا نیستانی به بهانه دریافت نشان «شجاعت». شجاعتش را هم گذاشتم داخل این علامته تا بیشتر لج مانا را در بیاورم : دی!و…
این روزها برای بسیاری از دانشجویان ایرانی که قصد تحصیل در مالزی را دارند، زمانی است برای ثبتنام و برای دانشجویان قدیمی زمان آمادهشدن برای آغاز ترم جدید تحصیلی بویژه برای آنانکه در دانشگاههای دولتی به تحصیل اشتغال دارند.
اما دانشجویان خارجی مقیم مالزی این روزها با دغدغهای نو روبرو هستند: ماجرای افزایش شهریههای دانشجویان خارجی که در دانشگاههای دولتی تحصیل میکنند.
پیش از این در گزارشی به موضوع تصمیم حذف یارانهها در مالزی بویژه یارانههای آموزشی برای دانشجویان خارجی پرداخته بودم.
براساس اعلام وزیر آموزش عالی مالزی، اعمال حذف یارانه از شهریه دانشجویان خارجی از ماه جولای آغاز میشود.
هرچندکه گفته میشود اجرای این قانون از اکنون در برخی از دانشگاههای دولتی برای ثبت نام ترم جدید آغاز شده است و البته مسوولین برخی دیگر از دانشگاهها از آن ابراز بیاطلاعی کردهاند.
در این رابطه گفتوگویی با دوتن از دانشجویان دانشگاههای دولتی مالزی داشتم:
«جواد» یکی از دانشجویان دانشگاه «UM» مالزی میگوید که از مسوولان بخش بینالملل دانشگاه این مسئله را پیگیری کردهاست اما آنان پاسخ روشنی ندادهاند و گفتهاند که هنوز چیزی در این زمینه به آنان ابلاغ نشده است. او دانشجویان ایرانی را یکی از قربانیان افزایش شهریه دانشگاهها میداند و میگوید که دانشجویان کشورهای عربی که از حمایت دولتهایشان برخوردار هستند چندان در این مورد آسیب نمیبینند.
البته سارا دیگر دانشجوی این دانشگاه نیز گفته است که یکی از مسوولان دانشگاه گفته است که تغییر بهای شهریهها از ترم جدید اعمال میشود.
اما از دیگر سو در دانشگاه تکنولوژی مارا (UITM) به طور جدی این قانون اجرا شده و نرخ جدید شهریهها طبق بخش نامهای به بخش بینالملل دانشگاه اعلام شده است.
«هادی» دانشجوی دوره کارشناسی ارشد این دانشگاه در گفتو گو با رادیو کوچه، به افزایش سه و نیم برابری شهریهها اشاره دارد و میافزاید: «این افزایش متاسفانه شامل دانشجویان جدید و دانشجویان پیشین میشود و برای خیلی از دانشجویان ایجاد مشکل میکند و برخی از آنها تصمیم گرفتند که به تحصیل ادامه ندهند چراکه توانایی پرداخت شهریه بالا را ندارند.»
این افزایش شامل دانشجویان پیشین نیز میشود و برای خیلی از دانشجویان ایجاد مشکل میکند. برخی از آنها تصمیم گرفتند که به تحصیل ادامه ندهند چراکه توانایی پرداخت شهریه بالا را ندارند
او با اشاره به این که معاون وزیر تحصیلات عالیه مالزی در ۳۱ مارچ گذشته در مصاحبهای پس از دیدارش با نمایندگان پارلمان مالزی گفتهبود:«در حال ساماندهی وضعیت ورود دانشجویان خارجی به مالزی هستیم.» می افزاید: «مالزی بنا داشت تا پایان سال ۲۰۱۰ ، هشتاد هزار دانشجوی خارجی را جذب کند که درپایان سال ۲۰۰۹ و همزمان با آغاز ترم نخست سال ۲۰۱۰ این امر محقق شد. از این تعداد، در حدود ۲۲ هزار دانشجو در دانشگاههای دولتی مالزی مشغول به تحصیل هستند و ۵۸ هزار دانشجو نیز در دانشگاههای خصوصی مالزی.»
وی با بیان اینکه علیرغم افزایش سه برابری شهریهها در این دانشگاه و برخی دیگر از دانشگاهها، شهریه دانشجویان محلی نصف شدهاست که این امر نشان از آن دارد که دولت و یا وزارت تحصیلات عالیه مالزی که تامینکننده هزینه تحصیلی دانشجویان محلی هستند از نظر مالی با مشکلی روبرو نیستند، میگوید:«دولت مالزی با این کار دو هدف را دنبال میکند: نخست اینکه بخش عمدهای از دانشجویان مقیم مالزی از کشورهای عربی هستند و به طور عمده برخوردار از حمایت مالی دولتهای مطبوعشان و دولت مالزی اینطور فکر میکند که با این افزایش شهریه حتا اگر با ریزش سایر دانشجویان روبرو شوند این مساله ازطریق این گروه جبران خواهد شد و چه بسا منافع بیشتری را نیز نصیب آنان کند.
نکته دوم که در تاریخ ۳۱ مارچ هم در پارلمان مالزی مطرح شده بحث جرایم ارتکابی از سوی دانشجویان خارجی است. اکنون در افکار عمومی مردم مالزی در مورد ایرانیان به لحاظ آوردن مواد مخدر در مالزی نگاه مثبتی وجود ندارد. بخشی از دستگیرشدگان در این مورد دانشجویان بودند و به نظر میرسد این اقدام دولت مالزی بر این اساس اتخاذ شده که از ورود دانشجویانی که بنیه مالی ضعیفی دارند جلوگیری کند تا از همکاری آنان با باندهای مافیایی در پی کسب درآمد، جلوگیری کنند.»
این دانشجوی ایرانی معتقد است که در این زمینه باید اقدام جدی صورت گیرد و میافزاید: «انتظار میرود در وهله اول رسانههای فارسی زبانی که در مالزی فعال هستند در مورد این خبر اطلاع رسانی جامعی انجام دهند چراکه پس از خبر اولیه ای که منتشرشد، کمتر رسانهای بوده که به طور مستند، به این خبر پرداخته باشد و از این رو اغلب دانشجویان از این افزایش ۳ برابری و جزئیات آن بیاطلاع هستند.
اطلاع رسانی فراگیر رسانه ها و اتحاد دانشجویان خارجی دو گام مهم در زمینه واکنش به افزایش شهریه ها
وی گام بعدی را اتحاد بین دانشجویان خارجی میداند. اتحاد بین دانشجویان ایرانی و دانشجویان سایر کشورهایی که شهریههایشان را خودشان پرداخت میکنند و از بورسیههای دولتشان استفاده نمیکنند تا این نکته به مقامات مالزیایی گوشزد شود که این اقدام چه تبعاتی در برخواهد شد و دولت مالزی اگر قرار است این اقدام را انجام دهد آن را برای دانشجویانی که تازه میخواهند برای ادامه تحصیل اقدام کنند ارایه کند که آنها براساس این اطلاعات جدید تصمیم بگیرند که به این کشور سفر کنند یا به گزینههای دیگر فکر کنند.»
به این ترتیب با افزایش چند برابری شهریه دانشجویان خارجی به نظر میرسد عرصه برای حضور تعداد زیادی از این دانشجویان تنگتر می شود و شاید جای آن باشد با اقدامی فراگیر واکنشی مناسب نسبت به این افزایش ناگهانی شهریهها صورت گیرد.
مالزی کشوری است که پس از آمریکا و آلمان و هند بیشترین تعداد دانشجوی ایرانی را جذب کردهاست. براساس اعلام دولت مالزی ایرانیان، با تعداد ۱۰ هزار و ۹۳۲ تن بیشترین تعداد دانشجویان خارجی کشور مالزی را تشکیل میدهند.
و البته این دولت قصد دارد در برنامه دهم توسعه خویش و تا سال ۲۰۱۵، این رقم را به ۲۰۰هزار دانشجو برساند.
یک روز دیگر شروع شد و دو برادر ماهیگیر مثل همیشه به دریا رفتند، اما هوا طوفانی شد. چون قایق آنها قدیمی و پوسیده بود، خیلی زود غرق شد. هنگام غروب، مردم لاشه قایق را در ساحل دیدند و تصمیم گرفتند به دنبال ماهیگیرهای اسیر طوفان بروند، اما چون هوا رو به تاریک شدن بود، منصرف شدند و پای قایق سکه ریختند و فاتحه خواندند به خانههایشان رفتند. روز بعد در شهر شنیده شد که یک قایق دیگر هم ناپدید شده…
این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمیکند.
بنابه گزارشات رسیده به «فعالان حقوق بشر و دمکراسی در ایران» به مناسبت سالگرد کشتار ۳۰ خرداد که به فرمان علی خامنهای در ۲۹ خرداد ماه صادر شد نیروهای سرکوبگر وی دانشگاه پلیتکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره خود درآوردهاند.
روز یکشنبه ۳۰ خرداد ماه از حوالی ساعت ۱۱:۰۰ صبح تعداد زیادی از نیروهای سرکوبگر، دانشگاههای پلیتکنیک و دانشگاه صنعتیشریف را به محاصره درآوردند. دانشگاه امیرکبیر در محاصره نزدیک به۲۰۰ نفر از نیروهای سرکوبگر که با تجهیزات کامل سرکوب هستند قرار دارد.
همچنین نیروهای ویژه سپاه پاسداران (لباس شخصیها) و بسیجیهای و سایر نیروهای سرکوبگر دانشگاه صنعتیشریف را در محاصره خود گرفتهاند.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه با توقف در مقابل درب دانشگاه قصد دارند که مردم را از اعتراضات دانشجویان در درون دانشگاه را مخفی نگه دارند.
مردم تهران و دانشجویان قصد دارند که با حضور و اعتراضات گسترده سالگرد شهدای ۳۰ خرداد را گرامی بدارند. سال گذشته علی خامنهای ولی فقیه در روز ۲۹ خرداد ماه دستور به برخورد با مردم ایران را بصورت علنی صادر نمود و در پی آن بود که نیروهای سرکوبگر بر روی مردم آتش گشودند و دهها نفر از مردم تهران را به خاک و خون کشیدند. که از جمله آنها ندا آقاسلطان بود که مظلومیت ملت ایران را به جهانیان نشان داد و جهان را از جنایتهای عریان و ضد بشری که در ایران جریان دارد آگاه نمود.
آنچه در این بخش میآید فقط انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است و این رادیو دخل و تصرفی در آن ندارد.
به گزارش جهان رای مجلس برای تغییر مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حالی است که گفته میشود، این شورا شان ولایی دارد و در صورت تعارض مصوبات آن با قوانین مجلس رای شورا ترجیح دارد. بر همین اساس کارشناسان و برخی نمایندگان مجلس معتقدند که مصوبه امروز مجلس در شورای نگهبان رد میشود.
نمایندگان مجلس ضمن موافقت با وقف اموال دانشگاه آزاد مصوب کردند که تغییرات اساسنامه دانشگاه و مراکز آموزش عالی غیردولتی با پیشنهاد هیت موسس صورت بگیرد.
به گزارش فارس، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز یکشنبه جزییات طرح حمایت تغییر و تقویت موسسات و مراکز آموزش عالی غیردولتی را بررسی و تصویب کردند.
بر اساس مصوبه مجلس اساسنامه دانشگاه و مراکز آموزش عالی غیردولتی به پیشنهاد هیت موسس و حسب مورد به تصویب شورای گسترش وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فن آوری و یا بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت.
مجلس مقرر کرد فرایند اداری تصویب فوق در صورت آماده بودن مدارک نباید بیش از ۳ ماه به طول بیانجامد.
بر اساس مصوبه دیگر مجلس مقرر شد اساسنامه اولیه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی غیردولتی که فعالیت خود را با آن آغاز کرده و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است همچنان معتبر بوده و هر گونه تغییر در آن با پیشنهاد هیت موسس و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت. همه مصوبات وضع شده مغایر با این تبصره لغو میشود.
نمایندگان ملت در ادامه مصوب کردند وقف اموال مراکز آموزش عالی و غیردولتی، غیر انتفاعی و سایر موسسات غیردولتی غیرآموزشی که هیت موسس یا هیت امنای آنها حق تصور مالکان نسبت به آن را دارند و تا تاریخ تصویب این قانون صیغه وقف آن جاری شده است و یا در آن جاری شود معتبر است.
بر اساس مصوبه مجلس نوع وقف در این بند از نوع وقف عام است.
اکبر هاشمی رفسنجانی یک سال پس از انتشار نامه معروفش به آیتاله خامنهای، گفت که مایل است از همه سمتهای سیاسی کنارهگیری کند، اما بیم آن دارد که این اقدام «قهر» تلقی شود.
آقای هاشمی در پاسخ به این پرسش ماهنامه مدیریت ارتباطات که آیا تاکنون به کنارهگیری از مسوولیتهای سیاسی فکر کردهاید؟ گفته که «مایلم. الان سن من در حدی است که مایلم اینگونه شود. ولی هنوز میترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و به نوعی قهر تلقی شود.»
وی درباره نامه بحث برانگیز خود به آقای خامنهای نیز افزوده که «متاسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود، انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم.»
به گفته آقای هاشمی در آن مناظره به بهانه مخالفت با وی و محمد خاتمی، علیاکبر ناطق نوری و مهدی کروبی، «نوعی ستیز با روحانیت» روی داد و احمدینژاد دستاوردهای انقلاب را به «حراج» گذاشت.
رییس مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت پس از آنکه احمدینژاد حاضر نشد گفتههای خود در مناظره با موسوی را اصلاح کند «نامهای تهیه کردم و برای رهبری فرستادم اما متاسفانه نامه به ایشان نرسیده بود و چون جوابی به من نرسید، در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، (این نامه را) منتشر کردم.»
هاشمی افزوده که در این دیدار نظر رهبر جمهوری اسلامی را درباره نامهاش جویا شده که وی گفته است: «از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: «فضا به گونهای بود که اگر چه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: اگر جای شما بودم، (این نامه را) بعد از انتخابات منتشر میکردم.»
هاشمی اظهار داشت که در این دیدار «گفتم خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره ملاقاتهایش با آقای خامنهای گفت: «قبلن هفتهای یک بار ملاقات رایج و حتمی داشتیم. بعدا که کارها کمتر شد، دو هفته یک ملاقات داریم که معمولن دو ساعت طول میکشد که گاهی تا شام است. اگر مسئلهای هم پیش بیاید تلفنی یا حضوری بین دو هفته صحبت میکنیم.»
گفتنی ات محمود احمدینژاد در مناظرههای انتخاباتی سال گذشته، خانواده هاشمی رفسنجانی، علیاکبر ناطق نوری و برخی دیگر از مقامهای جمهوری اسلامی را به فساد مالی متهم کرده بود.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
فرزند علی تاری
نمیدانی که این روزها آفتاب چه بیرمق بر ما میتابد و میدانم که میدانی این هفتاد روز چه ناباورانه و تلخ گذشت… روزهای خالی از تو، و جای خالی تو که دلتنگیهایمان هم پرش نمیکند… و چه دلتنگی بیپایانی ست… اما شکی نیست که این آزمون بزرگ همگی ماست و بیشک خیر و حکمتی در آن است که بیش از پیش به خدایمان نزدیک شویم و بدانیم لطف اوست که اینهمه صبورمان کرده…
روزها گذشت و نبودنت را ناامید از عدالت و با امید به روشنی راهت، با ایمان به پاکی اعتقادت طاقت آوردیم و در این دوران تنها صبر و ایمان یاریمان میکند، صبری که «دیگران» ندانند چقدر دلتنگ توییم و ایمانی که در برابر تهمتهای نامردمان لحظهای از اعتقادمان به تو کم نکرد. عدهای تصور کردند اگر زندانیت کنند، اگر با چشمبند و دستبند و پابند از مقابلمان بگذری، میتوانند تو را و ما را و اعتقادمان را کوچک کنند. اما نمیدانند که خاطرهی لبخند و میراث امید و پایداریت چه اندازه بزرگترمان کرده است و تو را بیش از پیش محبوبتر و آنان چه خوش خیال و غافلند که مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین…
میدانم که تلخ است که روز معمار را به دخترت، روز زن را به همسرت و تولد پسرت را فقط توانستی به تقویم تبریک بگویی اما برای ما شیرین بود که دیدیم با اینهمه، ذرهای نشکستی و در زیباترین لحظهی این روزها گفتی که خیالمان راحت باشد که مثل رستم ایستادهای و ما خیالمان راحت است همانطور که تو میخواستی…
روزهای بیتو برایمان به یوم تبلی السرائر میماند، چقدر دشمنانمان را شناختیم و دوستانمان را بهتر… اما دوستان نویی داریم که از خانواده هم نزدیکترند… و ما و این خانوادهی بزرگترت بیصبرانه انتظار روزی را میکشیم که همه با تو به نظاره ی آفتاب بنشینیم….
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
خبردار شدیم…
که حضرت آقای پروفسور دکترعلیزاده افروزی بعد مدتهای مدید به پردیس دانشگاه افتخار دادند و به عنوان رییس دانشگاه مازندران جهت شرکت در همایش مسولین حراست دانشگاه، به محض ورود به سالن همکف ساختمان کتابخانه مرکزی با صحنه عادی حضور تعدادی از دانشجویان دختر و پسر مواجه شدند که در کمال وقار و سکوت، سرگرم مطالعه برای امتحانات پایان ترم بودند. جناب آقای پروفسور بنا بر درک اجتماعی و فرهنگی خود نتوانستند چنان صحنهای را تاب بیاورند و امر فرمودند تمام میز و صندلیها را که تنها برای مطالعه کتب در آن مکان تعبیه شده بود را از میانه سالنی که آن هم ظاهرن برای مطالعه احداث شده است، بردارند و خود نیز چون پادشاهان فاتح بر فراز سر خادمین به نظاره ایستادند و در همان لحظه به این مسئله نیندیشیدند که اگر همین سیاست و کیاست را درباره آسانسور ساختمان کتابخانه به خرج میدادند مجبور نمیشدند پیاده این راه گزاف را طی کنند.
جناب پروفسور علیزاده به نظاره ایستادند و به این نیندیشیدند که دوربینهای مداربستهی قدم به قدم محیط دانشگاه، حتا پرواز مگسی نگونبخت را هم ندید نمیگیرند چه رسد به اختلاط دو جنس که چند صد میلیون تومان هزینه برای دوربینها، در جهت رفع نگرانی از خاطر مبارک حضرتشان است. حضرت استاد حتا به این هم نیندیشید که در دانشگاه خودشان و حتا در سالن مرجع و نشریات، تفکیک جنسیتی کیف و کولهی دختران و پسران هم صورت میگیرد و جای تشویشی نیست، که به نظاره ایستادند در حالی که به این نیندیشید که ممکن است حجم بسیار مقالات و نوشتههای علمی شان – که این همه مورد طنازی ایشان است- و دیگر همکاران ایشان، در بوفه خوابگاه دانشجویی نواب دانشگاه مازندران صفحهای صدتومان خرید و فروش شود و کک کسی هم نگزد. ریاست ارجمند دانشگاه به جمعآوری چند میز و صندلی چشم دوختند و به سیستم خنککننده پیوسته خراب سلف سرویس دانشگاه وقعی هم ننهادند که در اندیشه متعالی ایشان این دون است و آن والا.
جناب پروفسور فاتحانه به نظاره ایستادند و به حافظه شان مجال ندادند که یادشان بیاورد که در رزوهای متلاطم ۲۵و ۲۶خرداد۱۳۸۸ و در ایام اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، چگونه همین دانشجویان مورد ضرب و شتم لباس شخصیها و بسیجیهای چماق به دست قرار گرفتند و خبری از حمایت ایشان نشد، که تعدادی از اساتید همین دانشگاه دستگیر شدند و خبری از حمایت ایشان نشد، که چند بسیجی سفله صفت بر چهره یکی از اساتید حقوق همین دانشگاه سیلی نواختند و خبری از حمایت ایشان نشد، که همین بیمایگان اتومبیل یکی از اساتید جامعه شناسی دانشگاه را در روز روشن خرد و واخرد کردند و خبری از حمایت ایشان نشد،که احکامی ظالمانه از جنس حبس و تازیانه بر دانشجویان دانشگاه وارد شد و خبری از حمایت ایشان نشد.
شکی نیست که در نظر انور ریاست محترم دانشگاه مازندران و بالادستیهایشان دور نگاه داشتن دو دانشجوی دختر و پسر آن هم در یک محیط علمی- فرهنگی مثل دانشگاه- که در آن به مخیله هیچ انسان دور از تمدنی هم خطور نمیکند که حرکتی نامناسب از خود بروز دهد- هزاران بار واجبتر و اولیتر است از مشکلات صنفی، علمی و سیاسی- فرهنگی دانشجویان مظلوم دانشگاه مازندران و دهها دانشگاه تحت ستم دیگر در این مرز و بوم.
آری، حضرت استاد به نظاره ایستادند و میز و صندلیها جابهجا شدند و سالن چون کف دست مرده خالی شد و ما به این رسیدیم که این قصه ی پر غصه روزی به آخر خواهد رسید.
۷۴ نفر از نمایندگان مجلس در تذکری کتبی به محمود احمدینژاد خواستار اجرای قانون مقابله با بزهکاران اجتماعی و مروجین «فرهنگ ابتذال» شدند.
محمد دهقان امروز یکشنبه در جلسه علنی مجلس تذکرات کتبی نمایندگان به مسوولین اجرایی را قرائت کرد که مهمترین آن تذکر ۷۴ نماینده به احمدینژاد بود.
نمایندگان در این تذکر خواستار اجرای مصوبات قانونی در مقابله با بزهکاران اجتماعی، باندهای فساد و فحشا، متعرضان به نوامیس مردم و مروجین فرهنگ ابتذال با هدف تامین امنیت و حفظ کیان خانواده شدند.
در بخشی از تذکر نمایندگان مجلس آمده است پلیس در برخورد با بزهکاران «باید به وسیله دولت حمایت شود نه ملامت و حتا اگر نیروهای عمل کنند خطایی نیز داشته باشند، مسوولیت آن بر عهده دولت است و شما باید پاسخگو باشید نه دیگران.»
آقای احمدینژاد چندی پیش در یک برنامه زنده تلویزیونی گفته بود مخالف برخوردهای موجود با «بیحجابان» است.
این گفته احمدینژاد خشم محافظهکاران و گروهی از روحانیون نزدیک به آیتاله خامنهای را برانگیخته است.
دولت احمدینژاد مصوبه سال ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد طرح گسترش «عفاف و حجاب» را اجرا نکرده است.
گفتنی است در ماههای اخیر وزارت کشور این طرح را برای اجرا به ادارات دولتی ابلاغ کرده، اما روحانیون محافظهکار خواستار تسریع در اجرای آن هستند.
تحقیق تازه ای نشان داده است که مجرمان اینترنتی در پنهان کردن رد خود هنگام حمله به وبسایتها چندان موفق نیستند.
متخصصان امنیت در اینترنت در این تحقیق به این نتیجه رسیدهاند که برنامههایی که مجرمان اینترنتی از آن استفاده میکنند هم اشکالات و نقاط ضعف دارد.
لورن اودوت، کارشناس فرانسوی امنیت کامپیوتر از شرکت تتری سکیوریتی برروی نحوه کار تعداد زیادی از این نرم افزارها تحقیق کرده است و میزان امنیت این نرم افزارها را در برابر حملات ارزیابی کرده است.
نتیجه تحقیقات آقای اودوت نشان می دهد که بسیاری از این نرم افزارها که نام هایی نظیر نئون، الئو نور و اسنایپر دارند حفره های امنیتی جدی دارند و به راحتی می توان به آنها نفوذ کرد.
بنا بر این تحقیقات، نقاط ضعف این امکان را فراهم میکند تا اطلاعاتی درباره هکرها جمع آوری شود و شاید بشود با این اطلاعات آنها را شناسایی کرد، روش ها و ابزارهایشان را شناخت یا حتی از ردی که از خود به جا گذاشته اند استفاده کرد و به کامپیوتر هکر حمله کرد.
سازمان عفو بینالملل با صدور بیانیهای از مقامهای جمهوری اسلامی خواست عاملان قتل ندا آقاسلطان را معرفی و محاکمه کنند.
در آستانه سالروز کشته شدن ندا آقا سلطان (۳۰ خرداد) سازمان عفو بینالملل با صدور بیانیهای از مقامهای جمهوری اسلامی خواست قاتل وی را معرفی و مجازات کنند.
سازمان عفو بینالملل در بیانیه خود اعلام کرده که «یک سال پس از کشتن ندا آقا سلطان، کوتاهی مقامهای ایرانی در به دست عدالت سپردن قاتل ندا، نمونه محکمی از فرهنگ معافیت از مجازات است.»
این سازمان آورده که «کشتن غیرقانونی ندا نه تنها مظهر نقض متعدد حقوق بشر ایرانیها در طول سال گذشته است….. بلکه نشانگر خودداری مداوم دولت از به محاکمه کشاندن کسانی است که مسوول شکنجه و کشتن مخالفان دولت بودهاند.»
سازمان عفو بینالملل در ادامه افزوده که «با وجود انبوهی از شواهد ویدئویی و شاهدان عینی، مقامهای ایرانی تحقیق مستقلی نه برای مرگ ندا انجام ندادهاند.»
عفو بینالملل تصریح میکند: «مقامهای ایرانی ادعاهایی که نیروی شبهنظامی بسیج را مسوول مرگ ندا میداند، رد میکنند و به جای آن افراد و سازمانهایی مثل بیبیسی، سیانان، سیآیای و حتا پزشکی که هنگام گلوله خوردن ندا به کمک او شتافت را متهم میکنند.»
در ادامه این بیانیه آمده است: «واکنش دولت در قبال کشته شدن ندا اقدام خودخواهانهای برای حفظ وجهه بوده است.»
عفو بینالملل در این بیانیه خطاب به حاکمان جمهوری اسلامی گفته است که تلاش آنها برای پاک کردن قرائن و شواهد، خللی در عزم مردم ایران را برای رسیدن به حقیقت و عدالت در مورد کشتن ندا و دیگران وارد نمیکند.
لازم به یادآوری است ندا آقا سلطان یک روز پس از آنکه آیتاله خامنهای در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ نسبت به هرگونه اعتراض خیابانی هشدار داد، به ضرب گلوله در تهران کشته شد.
در پی برگزاری انتخابات پارلمانی، کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی افغانستان، نامهای سیزده نفر از نامزدهای انتخابات پارلمانی را از فهرست نهایی نامزدها حذف کرده است.
اتهامات علیه این سیزده نفر، شامل همکاری با گروه های مسلح غیرقانونی و یا ادامه کار دولتی پس از نامزد شدن برای انتخابات پارلمانی بوده است.
کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی نامهای این افراد را افشا نکرده است.
براساس قانون انتخابات افغانستان، افرادی که خود را برای راه یافتن به پارلمان نامزد میکنند، باید از سمت دولتی خود استعفا دهند.
همکاری با گروه های مسلح غیرقانونی، محکومیت به شرکت در جنایات جنگی از دیگر مواردی است که مانع از شرکت افراد در انتخابات پارلمانی در افغانستان میشود.
گفتنی است انتخابات پارلمانی افغانستان که دومین انتخابات پارلمانی سراسری در تاریخ این کشور به حساب میآید، قرار است، در هجدهم سپتامبر برگزار شود.
مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز با انتشار بیانیهای اعلام کرد اختیارات ولایتفقیه به قدری گسترش یافته که گمان نمیکند حتا خدا هم چنین حقی برای خود قائل باشد.
آقای کروبی در این بیانیه که روز یکشنبه در وبسایت سحام نیوز منتشر شده، نوشته است آنچه امروز تحت عنوان ولایت فقیه انجام میشود با اندیشه و عملکرد آیتاله خمینی متفاوت بوده و «تیشه به ریشه قانون اساسی و جمهوری اسلامی برخواسته از رای مردم زده» است.
وی با تاکید بر اینکه انتقاد از حاکم در شیعه نه فقط لازم بلکه واجب شرعی است، پرسیده چگونه میتوان با «کهریزکی کردن مردم» و «آباد کردن قبرستانها»، حمله به مراجع و اصول قانون اساسی را تحت عنوان نظر رهبری توجیه کرد؟
مهدی کروبی گفته است: «اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید میدانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتا گمان نمیکنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز در نظر گرفته باشد.»
وی سپس به موارد متعددی از اختلاف نظر مقامهای سیاسی و چهرههای مذهبی با آیتاله خمینی اشاره کرده که به گفته او با اتهام ضدیت با ولایتفقیه روبهرو نشدند.
کروبی افزوده که «ولایت فقیهی که بر اساس آموزههای علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی میتوان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارایه میشود و در سایه دفاع از آن عمل میشود. خدا میداند این خیانت که عدهای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیبهایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.»
مهدی کروبی به طور مشخص به ماجرای اختلافات آیتاله خامنهای با رهبری جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ اشاره کرده که به عنوان رییس جمهوری مایل به انتخاب میرحسین موسوی برای نخست وزیری نبود، اما اصرار مجلس و حمایت آیتاله خمینی سرانجام منجر به این انتخاب شد.
آقای کروبی در این بیانیه افزوده که آیتاله خامنهای در سال ۶۴ «در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری در حالیست که تمام ابزارهای اجرایی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نارضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان (مخالف) کمترین تعرض یا مزاحمت پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند.»
وی در ادامه بیانیه خود به حوادث یک سال گذشته اشاره کرده و خطاب به مردم نوشته است: «حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد.»
کروبی اظهار داشته که در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم «رهبری (خامنهای) در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند.»
این رهبر جنبش سبز با انتقاد از برخوردهای صورت گرفته با مردم طی یکسال گذشته گفته که «اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب میبود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده میشد.»
آنطور که مهدی کروبی در بیانیه خود آورده است: «آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. از مردم و سایه خود میهراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندانها و کهریزکها را در برنامه خود قرار دادهاند.»
گفتنی است مهدی کروبی در حالی این بیانیه را منتشر کرده،که چندی پیش در شهر قم مورد تعرض برخی لباسشخصیها قرار گرفته است.
وزنه بردار تیم ملی جوانان ایران از دور رقابتهای قهرمانی جوانان جهان حذف شد.
به گزارش ایسنا، سعید محمدپور در حرکت یک ضرب دسته ۹۴ کیلوگرم مسابقات قهرمانی جوانان جهان، موفق به بلند کردن وزنههای درخواستیاش نشد تا شانس خود را برای حضور در ردهبندی نهایی این وزن از دست بدهد.
سعید محمدپور در حرکت یک ضرب نتوانست وزنههای ۱۶۰ و ۱۶۲ کیلوگرم را بالای سر ببرد. او در حرکت دوضرب نیز پس از بلند کردن وزنه ۱۸۷ کیلوگرمی، درخواست وزنه ۱۹۵ کیلوگرم را کرد اما تلاش او برای حمله به مدال برنز این حرکت بینتیجه ماند.
در پایان رقابتهای این دسته آریماس دیبالیس از لتونی با بلند کردن وزنههای ۱۶۹ و ۲۰۱ کیلوگرم در حرکات یک ضرب و دوضرب، با مجموع ۳۷۰ کیلوگرم روی سکوی قهرمانی ایستاد. توماس زلینسکی از لهستان با مجمع ۳۶۵ کیلوگرم از سکوی دوم بالا رفت و رمضان رسولف از روسیه با مجموع ۳۶۴ کیلوگرم مکان سوم ردهبندی نهایی را از آن خود کرد.
معاون پارلمانی دانشگاه آزاد اسلامی و عضو هیت امنای این دانشگاه با اشاره به حکم توقف اجرای اساسنامه جدید دانشگاه توسط هیت موسس دانشگاه آزاد، گفت: «بر اساس این حکم هیت امنای دانشگاه طبق اساسنامه قبلی به کار خود ادامه میدهد.»
کریم زارع در پی نمابر هیت موسس دانشگاه آزاد مبنی بر صدور رای دادگاه مبنی توقف اجرای اساسنامه جدید مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، اظهارکرد: «بنابراین ریاست دانشگاه از نظر قانونی وظیفه خود را انجام خواهد داد.»
وی ادامه داد: «طبق این حکم همان اعضای قبلی اعضای هیت امنا محسوب میشوند و به فعالیت خود ادامه خواهند داد.»
زارع با تاکید بر اینکه بر اساس اساسنامه دانشگاه آزاد، رییس هیت موسس باید حکم اعضای هیت امنا را صادر کند، خاطرنشان کرد: «در حال حاضر بحث تغییر ریاست دانشگاه آزاد منتفی شده است، در حالی که مطمئنن در هیت موسس فقط بحث جایگزینی ریاست دانشگاه آزاد مطرح نیست و حفظ دانشگاه آزاد به عنوان دستآورد انقلاب هم بسیار مورد توجه است.»
عضو هیت امنای دانشگاه آزاد در مورد نظر اعضای هیت امنا مبنی بر تغییر ریاست دانشگاه آزاد، گفت: «هیچ بحثی در خصوص تغییر ریاست دانشگاه آزاد در هیت امنا مطرح نیست.»
لازم به یادآوری است چندی پیش در اساسنامه جدیدی که توسط احمدینژاد ابلاغ شده بود دستور به تغییر رییس دانشگاه آزاد در هر دوره ۴ ساله بوده است.
رزنامه ایران در اظهار نظری نوشت: «شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون و حتا اخبار صدا وسیما در روزهای گذشته در حرکتی هماهنگ به بهانه اظهارات رییسجمهوری درباره عفاف و حجاب به تخریب دولت پرداختند.»
این روزنامه همچنین در باره موضوع دانشگاه آزاد افزود: «صدا و سیما روز گذشته برای پخش نشدن خبر صدور رای شگفتیآور یک شعبه دادگاه در توقف اجرای مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی، توسط برخی عوامل سیاسی تحت فشار بوده است. تمامی بخشهای خبری صدا و سیما حتا خبرهای ویژه این سازمان از هر گونه اطلاعرسانی در این زمینه خودداری کردهاند.»
لازم به ذکر است که در روزهای اخیر انتقاداتی توسط افراد مسوول در ایران به اظهارات احمدینژاد در مورد طرح عفاف و حجاب شده است.
عضو فراکسیون اصولگرایان درباره اظهارات رییس جمهوری درباره حجاب گفت: «آن کسانی که اینگونه اظهار نظرها را القای نقطه نظرات آقای مشایی میدانند به قرینه اظهار نظرهای گذشته ایشان است.»
جواد آرینمنش با بیان اینکه اشتباهات رخ داده در جریان اصولگرایی را نباید لاپوشانی کرد، اظهار داشت: «گاهی در درون این جریان اتفاقاتی رخ میدهد. ما به جای اینکه اجازه بدهیم این اشتباهات را دیگران در جریان رقیب بزرگ بکند قبل از ان خود به نقد درون گفتمانی بپردازیم.»
وی با اشاره به اقدامهای خودجوش مردمی در چند ماه اخیر در اعتراض به وضعیت عفاف و حجاب اظهار داشت: «در این فضا اظهارات آقای رییس جمهوری هرگز با اقبال جریان اصولگرا و مردم مواجه نشد و شاهد بودید که قاطبه ائمه جمعه و دلسوزان نظام این موضعگیری آقای احمدینژاد را نپسندیدند و تذکراتی دادند. البته این به معنای این نیست که مجموعه اصولگرا دچار تفرقه یا دو دستگی شده است.»
وی در پاسخ به اینکه چقدر با این دیدگاه که اظهارات رییس جمهوری را القای مسوول دفتر وی هست موافقید و آن را میپذیرید اظهار داشت: «آن کسانی که میگویند این سخنان القای نقطه نظرات مسوول دفتر رییس جمهوری است به قرینه اظهار نظرهای گذشته ایشان است که چنین اظهار نظری انجام میدهند.»
وی گفت: «در شرایطی که موضوع عفاف و حجاب به عنوان مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد تاکید قرار گرفته و توسط دولت جهت اجرا ابلاغ شده، این گونه اظهار نظرها چه جایگاهی دارد. بهتر بود رییس جمهوری ضمن حمایت از نیروی انتظامی اصل حرکت را مورد تشویق قرار میداد و اگر اشکالی وجود داشت با تذکر، آن را مرتفع میکرد.»
گفتنی است محمود احمدینژاد پیشتر در یک گفتوگوی تلویزیونی اعلام کرده بود که مخالف برخورد کنونی با «بدحجابی» است.
رییس جمهوری فرانسه، پس از دیدار با دیمیتری مدودف، رییس جمهوری روسیه اعلام کرد، پاریس آماده مذاکره فوری و «بیدرنگ» با تهران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، درباره برنامه هستهای ایران است.
سارکوزی که برای دیدار با همتای روس خود دمیتری مدودف، به سن پترزبورگ، رفته است، اظهار داشت تصویب چهارمین دور تحریمها در شورای امنیت سازمان ملل نه برای مجازات ایران، بلکه جهت واداشتن رهبران ایران برای بازگشت به میز مذاکره بوده است.
وی اعلام کرد که مذاکره احتمالی با ایران، بر مبنای تلاشهای ترکیه و برزیل و پاسخی که روسیه، آمریکا و فرانسه دادهاند، انجام خواهد شد.
به گزارش خبرگزاریهای غربی، سخنگوی دفتر ریاست جمهوری فرانسه گفت: «این گفتوگوها بر اساس تلاشهای برزیل و ترکیه و پاسخ روسیه، فرانسه و ایالات متحده به این تلاشها برگزار خواهد شد.» سخنگوی دفتر ریاست جمهوری فرانسه افزود: «سارکوزی همچنین علاقهمندی به احیای مذاکرات گروه پنج بهعلاوه یک با ایران را در زمینه کل مسایل هستهای این کشور خاطر نشان کرده است.»
این درحالی است که رهبران اتحادیه اروپا، روز پنجشنبه طی نشستی در بروکسل تحریمهایی فراتر و قدرتمندتر از تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه دولت ایران تصویب کردهاند.
عبدالکریم سروش در نامهای سرگشاده به آیتاله خامنهای خواستار کنارهگیری او از حکومت شد.
سروش در نامهای که در نوع خود بیسابقه است خامنهای را در سراشیبی سقوط و هبوط سیاسی میبیند و از نظر جسمی نیز او را در آستانه از دست رفتن قوای ناطقه و چه بسا عاقله میداند.
او مینویسد: «نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصد و هشتاد و نه شما را همه شنیدیم. خطابهای پر خطا بود. لغزشهای ذهنی و زبانی در آن موج میزد. نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سیساله پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی گرفته بود، آن روز سخت آشفته و ناتوان مینمود.»
ارزیابی سروش آن است که در آن روز «تماشاچیان از او انتظار حمله داشتند اما او قوت دفاع هم نداشت. هم نطق خشکیده بود هم منطق. نه خوب سخن میگفت نه سخن خوب میگفت.نه به نقل وفا میکرد نه به عقل. ناطقه و عاقلهگویی با هم فرو خفته بودند.»
او خطاب به خامنهای میگوید: «بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟»
سروش که پیام خود را در سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی منتشر کرده میگوید: «آقای خامنهای، وقتی بر سر کار آمدید، در خیال، شریعتی غرب ندیدهای را میدیدم که عنان سیاست را به دست گرفته است. فقه و فلسفه و تفسیر نمیداند، به عوض اهل تاریخ و هنر و بلاغت است. زمان که گذشت و استبداد نظری و عملی، شما را به سوتدبیر و ستمگری کشاند و مداحان و متملقان بر شما جوشیدند و ناصحان و ناقدان به زنجیر و زندان افتادند ونظم ملک پریشان شد و بانگ بینوایان بر آمد و دست تطاول حرامیان در اموال و نفوس بیگناهان گشوده شد.»
سروش در انتها اضافه کرد: «بر من آشکار شد که جامه ریاست و ولایت را بر اندام شما نیک نبریدهاند و روح خسته و خواب آلوده تاریخ در نیمه شبی تاریک، کلید این ملک را ناسنجیده به دست شما داده است. روزی نبود که از شجره خبیثه استبداد حنظلی فرو نیفتد و سری را نشکند یا کامی را تلخ نکند. به دعا با خدا میگفتم ایرانی را از هلاکت و سلطانی را از سوسیاست برهان، اما طناب توحش که سختتر شد و آتش اختناق که بالاتر گرفت دانستم کار فقط از دعا نمیرود. سالها نیکخواهانه نصیحت کردم و امیدوارانه دل به تاثیر بستم، اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و بیمار رنجورتر شد. بیمار ما خیالاندیش شده بود. نصیحتها را دروغ و دغلبازی و نقدها را توطئه و براندازی میدید و جرمهای جاسوسی و ناموسی برای ناقدان میتراشید و آنان را به زجر و زنجیر میکشید.»
از نگاه سروش آقای خامنه ای «ولایت معنوی که از ابتدا نداشت، ولایت سیاسی را هم در انتها درباخت.»
دکتر سروش به خامنهای پیشنهاد میکند که از قدرت کناره بگیرد و از ستمهایی که کرده است توبه کند: «خوشتر آن است که مقام رهبری خود لبیک گویان ردای نا باندام ریاست را از تن بیرون کند و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی کند و برادرکشی هابیل و قابیل را ببیند و رازدان تاریخ شود. بدینسان، دستکم، خطیبی باقی میماند تا فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند مگر دیگر بار با کرامت و رخصت مردم در «مسجد کرامت» تردد کند و به شکرانه سلامت «درویشان بینوا را تفقد کند».
راه حل جانشین به نظر سروش این است که اگر خامنهای از قدرت کناره نجوید، «خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت بر آورند و بند اسارت بشکنند و روزگار ولایت جائره را به سر آورند». ولی خود میگوید که «امید بستن به سرد مزاجان گرمخانه خبرگان که مشاطگان قدرتاند و رطبخوردگان ولایت، آب به غربال پیمودن و گره بر باد زدن نیست».
رمان «تالار گرگ» نوشته هیلاری منتل برنده جایزه داستانهای تاریخی والتر اسکات شد.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سایت لیننیوز، رمان «تالار گرگ» که داستان آن به قرن ۱۶ بر میگردد توانست جایزه ۲۵ هزار پوندی را از آن خود کند.
در مراسم اهدای جایزه که در منزل سر والتر اسکات در سرزمین اسکاتلند برگزار شد نویسنده این رمان به علت بیماری نتوانست حاضر شود.
منتل درباره برنده شدنش از میان ۷ فینالیست این جایزه گفت: «من از دریافت جایزه والتر اسکات بسیار شگفتزده و خوشحال شدم هر چند که امیدوارم رمانی معاصر بنویسم اما حالا داستان تاریخی دغدغه و دلمشغولی من شده است.»
گفتنی است رمان «تالار گرگ» که ترقی توماس کرامول از پسری آهنگر تا مقرب شدن در دربار هنری هشتم را حکایت میکند پیش از این جایزه ۵۰ هزار پوندی منبوکر را از آن خود کرده و جزو فهرست نهایی جایزه اورنج بوده است.
ایران برای نخستینبار پس از ۴۰ سال ارتباط با UNWTO (سازمان جهانی گردشگری) آبان امسال، میزبان ۲۸ کشور عضو شورای اجرایی این سازمان جهانی میشود.
سیدرضا موسوی، معاون گردشگری ایران فارس اظهار داشت: «شورای اجرایی سازمان جهانی گردشگری متشکل از ۲۸ کشور جهان است که از جمله این کشورها میتوان به هند، اسپانیا، برزیل، عراق، اندونزی، آلمان، فرانسه، صربستان، کره جنوبی، ایران، السالوادور، پرو، کنیا، کاستاریکا، زیمباوه، رومانی، آرژانتین، آفریقای جنوبی، بورکینافاسو، چین، مراکش، مصر و کلمبیا اشاره کرد.»
وی درباره تعداد نمایندگان کشورهایی که برای حضور در هشتاد و نهمین جلسه شورای اجرایی سازمان جهانی گردشگری عازم ایران خواهند شد، گفت: «هنوز آمار دقیقی وجود ندارد اما نمایندگان تمام ۲۸ کشور عضو شورای اجرایی سازمان جهانی گردشگری باید در این شورا حضور یابند.»
گفتنی است معاون گردشگری زمان و محل دقیق برگزاری شورای اجرایی سازمان جهانی گردشگری را اول تا سوم آبان سال جاری در جزیره کیش اعلام کرد.
امروز سیام خرداد برابر با اولین سال روز به قتل رسیدن «ندا آقاسلطان» است. او که در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در چنین روزی در محله «امیر آباد» تهران به ضرب گلوله کشته شد. ندا در ایران و خارج از ایران، بهعنوان نماد اعتراض ایرانیان و ندای آزادی خواهی ایرانیان و نماد صدای اعتراض دموکراسی خواهان در این اعتراضات شناخته میشود.
«ندا آقاسلطان» در پنجم بهمن سال ۱۳۶۱ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده بود، پدرش کارمند شهری با درآمد متوسط و مادرش خانهدار است. پس از تحصیل «فلسفه اسلامی» در دانشگاه آزاد تهران، او تصمیم گرفت در صنعت توریسم فعالیت کند. به همین دلیل او به کلاسهای خصوصی زبان ترکی پرداخته و قصد داشت به عنوان راهنمای تورهای مسافرتی مشغول به کار شود.
اما در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ سرنوشت او تغییر کرد.
به گفته «هاجر رستمی مطلق»، مادر ندا، او و ندا هر روز در تجمعات اعتراضی به نتایج شرکت میکردهاند، او میگوید: «بهدلیل بیماری خونیاش نتوانسته ندا را در روز حادثه همراهی کند و ندا به همراه معلم موسیقیاش «حمید پناهی» به تظاهرات رفت.»
روزنامه «تایمز» از قول حمید پناهی مینویسد، که او و ندا به قصد شرکت در تظاهرات میدان آزادی در روز ۳۰ خرداد به سمت تظاهرات با ماشین در حرکت بودند. او گفت: «ندا فعال سیاسی نبود، ولی نسبت به نتیجه انتخابات مانند خیلی مردم دیگر ناراحت بود.» مادرش به او اصرار کرده بود که در خانه بماند ولی او پاسخ داده بود که از مرگ نمیترسد و گفته است: «نگران نباشید، فقط یک گلوله است و پس از آن همه چیز تمام میشود».
مادر ندا در ادامه اضافه کرد: «قرار شد تلفنی با هم در تماس باشیم. من از شب قبل دلشوره داشتم، اصرار داشتم ندا نرود. اما او نپذیرفت و همراه استادش رفت. من در طول مسیر مدام با ندا در تماس بودم. در آخرین تماس ندا گفت گاز اشکآور زدهاند و ما داخل یک کوچه فرعی هستیم تا سوار ماشین شویم. نزدیک ساعت شش و نیم بعدازظهر بود که استادش تماس گرفت و گفت پای ندا تیر خورده است.»
ما سراسیمه خودمان را رساندیم به بیمارستان شریعتی، ابتدا کسی چیزی به من نمیگفت اما وقتی فهمیدم، از هوش رفتم و دیگر چیزی متوجه نشدم، او همچنین گفت: «ندا دشمن شخصی داشته است، مگر ندا چه کاره بود که دشمن شخصی داشته باشد. او نه وکیل بود، نه وزیر بود. یک جوان ساده که مانند دیگر جوانان کشورش نسبت به سرنوشت خود و جامعهاش حساس بوده، فقط همین».
«آرش حجازی»، پزشک و نویسنده ایرانی که شاهد وقوع ماجرا بوده است و تلاش ناموفقی برای جلوگیری از خونریزی و مرگ ندا داشته، عامل قتل را از موتورسواران بسیج میداند. به گفته وی، هنگام مشاهده یکی از اعتراضات، ناگهان پلیس ضد شورش اقدام به پرتاب گاز اشکآور به سمت معترضین میکند و موتورسواران نیز به سمت معترضان یورش میبرند که باعث میشود جمعیت، که ندا هم در میان آنها بود، در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کنند. جمعیت در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی در حال متفرق شدن بود، و چند نفری ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند.
حجازی ادامه میدهد که «ناگهان صدای شلیکی شنیدیم. از دوستم که کنارم ایستاده بود پرسیدم که چی بود؟ گلوله بود؟ او گفت که میگویند گلولههای پلاستیکی میزنند. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره میزند.»
ندا که برای لحظهای با ناباوری خونریزی خود را مشاهده میکرد، تعادل خود را از دست داد و بر زمین افتاد، تلاش حجازی برای جلوگیری از خونریزی مجروح در ناحیه اصابت گلوله که به گواه او از روبهرو شلیک شده و کمی پایینتر از ناحیه گردن بوده، نتیجه نداد و ندا در کمتر از یک دقیقه جان میسپارد.
کاسپین ماکان، (نامزد ندا آقاسلطان) ماجرا را در مصاحبه با بیبیسی فارسی اینگونه بیان کرده است:
«جسدش را با زحمت زیاد توانستیم تحویل بگیریم. البته جسد ندا در پزشکی قانونی تهران نبود، در پزشکی قانونی خارج از تهران بود. مسولان پزشک قانونی خواستند که بخشهایی از بدنش از جمله قسمتی از استخوان رانش را بگیرند، پزشکی قانونی نگفت برای چه کسی اعضا را میخواهد استفاده کند، هیچ توضیحی در این زمینه داده نشد.»
خانواده او موافقت کرد برای اینکه زودتر جسد را تحویل بگیرند، چون ممکن بود همین موضوع باعث تعویق تحویل جسد بشود. جسد را در قطعهای از بهشت زهرا یک شنبه ۳۱ خرداد هنگام عصر دفن کردیم، البته کسان دیگری هم که در درگیریها کشته شده بودند را هم آنجا آورده بودند، انگار منطقه از پیش برای این افراد تعیین شده بود، مقامات امنیتی ایران طی حکمهای مختلف به بیمارستانها، کلینیکها و جراحان و پزشکی قانونی عنوان کرده بودند که نباید گواهی فوت براثر شلیک گلوله باشد، مسلمن به این دلیل که در آینده شکایت بینالمللی توسط خانوادهها به عمل نیاید.
در مورد قتل ندا آقاسلطان در رسانههای حامی یا نزدیک به دولت، روایتهای مختلف و متفاوتی ارایه شده است.
روزنامه جوان، «ارگان سپاه پاسداران» مدعی شد که خبرنگار سرویس بیبیسی، برای قتل ندا سلطان، اوباش را اجیر کرده بود.
«سفیر ایران» در مکزیک در مصاحبه با «سیانان اسپانیولی»، ادعا کرد که احتمالن عامل قتل، سازمان «سیا» است.
خبرگزاری رسمی «ایرنا» مدعی شد که شواهد به دست آمده توسط کارشناسان انتظامی و امنیتی کشور، این فرضیه را تقویت میکند که ندا آقاسلطان اشتباهی به عنوان خواهر یکی از اعضای مجاهدین خلق کشته شده است.
به نوشته «گاردین» دولت ایران برای جلوگیری از مراجعه مردم به منزل وی و تسلیت گفتن به خانواده او همچنین جلوگیری از تجمع، خانواده ندا را وادار به خروج از منزل و انتقال به مکان دیگری کرده است. خیابان محل سکونت آنها نیز تحت کنترل پلیس است.
مهدی کلهر، مشاور رسانهای محمود احمدینژاد، ندا آقاسلطان را «دختر سادهای دانست که خود را جلوی دوربین به مردن زد و سپس در آمبولانس به دست پزشک فراری به انگلیس (آرش حجازی) کشته شده». وی همچنین ادعا کرد که: «به معنای اسم ندا آقاسلطان توجه کنید. ترجمه اسمش به انگلیسی میشود فریاد آقای شاه. یعنی این مملکت با سابقه ۳۰ سال جمهوری اسلامی به جایی نرسید و باید آقای رضا پهلوی برگردد.»
روز ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ فیلمی به نام «تقاطع» از شبکه ۳ تلویزیون ایران پخش شد. در این فیلم پس از طرح فرضهای مختلف درباره قتل ندا، ادعا شد زن ناشناسی که هفتتیری در کیفش پنهان کرده بوده، ندا را کشته است. در این فیلم ادعا شد هر سال در ۳۰ خرداد، گروه مجاهدین خلق یک نفر را در ایران میکشد.
آرش حجازی ضمن انتقاد از این فیلم، آن را از این جهت که شش ادعای ضدونقیض قبلی دولت ایران رد کرد و مهم دانست:
۱-زنده بودن و زندگی ندا در یونان ۲-جعلی بودن فیلم کشتهشدن ندا ۳-واقعی نبودن اصابت گلوله به ندا و وجود پمپ خون در دستش ۴-قاتل بودن حجازی ۵-اصابت گلوله به سر ندا ۶-تکذیب حضور «عباس کارگرجاوید»، بسیجی حاضر در صحنه
تصاویر و عکسهای ندا بلافاصله در سایتها و رسانههای خبری مختلف در سراسر جهان به عنوان نمادی از کشته شدگان درگیریهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران منتشر شد.
مجله «تایم» تصویر وی را به عنوان یکی از ۱۰ نماد اعتراضی برتر دنیا انتخاب کرد.
«باراک اوباما» با دیدن فیلم قتل او در کاخ سفید، به خبرنگاران گفت: «که دیدن این فیلم «مایه دلشکستگی» است.» او افزود: «ما زنان شجاعی را مشاهده کردهایم که در برابر سبعیت و تهدیدها ایستادگی کردهاند، و تصویر آزاردهنده زنی را دیدهایم که در خیابان تا حد مرگ خونریزی کرد.»
برای چندین روز شبکههای تلویزیونی عمده آمریکا به طور دایم تصاویر ویدیویی لحظه جان دادن ندا را پخش کردند. به گزارش مرکز تحقیقاتی «پیو»، ویدئوی مرگ آقاسلطان در هفته آخر ماه ژوین میلادی پربینندهترین ویدیوی خبری در سایت «یوتیوب» بوده است.
«محمود احمدینژاد» روز هشتم تیر در نامهای به «محمود هاشمی شاهرودی» خواستار رسیدگی جدید به موضوع قتل ندا شد. در این نامه آمده است: «با توجه به حاشیهسازیهای فراوانی که در خصوص این حادثه دلخراش صورت گرفته و شانتاژ تبلیغاتی وسیع رسانههای بیگانه و قراین و شواهد فراوان دیگر، دخالت مخالفین و معاندین ملت ایران برای بهرهبرداریهای سوسیاسی و مشوه نمودن چهره پاک جمهوری اسلامی قطعی به نظر میرسد.»
همچنین صحنه جان سپردن ندا آقا سلطان به عنوان بهترین فیلم خبری سال ۲۰۰۹ شناخته شد. جایزه روزنامهنگاری «جورج پولک»، تصویربردار ناشناسی که با استفاده از گوشی تلفن همراه صحنه قتل ندا آقا سلطان را ضبط کرده است نیز به عنوان بهترین تصویربردار خبری سال شناختهشد.
روزنامه ایران در صدر اخبار خود نوشت: «حربههای فراقانونی جاسبی در برابر تحولات دانشگاه آزاد» «ساخت ۶۰۰ جایگاه سی. ان. جی تا پایان سال» عنوان دیگری است که این روزنامه دولتی از قول یک مقام وزارت نفت منتشر کرده است.
روزنامه تهران امروز تیتر «ورود قوه قضاییه به پرونده دانشگاه آزاد» را به عنوان خبر اول برگزید. «شهردار منتخب مردم پاسخگو خواهد بود» تیتر دیگر این روزنامه به نقل از قالیباف شهردار تهران آورده شده است.
روزنامه جامجم عنوان «جایزه جهانی فردوسی روی میز یونسکو» را برجسته کرد. این روزنامه در ادامه مطالب خود چنین نوشت: «قوه قضییه: پشتیبان برخورد با بدحجابی هستیم.»
روزنامه خراسان از آغاز بررسی طرح نظارت بر رفتار و عملکرد قضات در مجلس از این هفته خبر داد. این روزنامه در بخش دیگری از مطالب خود از «نگرانیها از احتمال حذف بودجه زیارت از لایحه برنامه پنجم توسعه» نوشته است.
«اوضاع اجاره بها در فصل نقل و انتقال» تیتر نخست روزنامه دنیای اقتصاد است. این روزنامه اقتصادی همچنین از «مصونیت بورس تهران در برابر تحریمها» گزارشی منتشر کرده است.
روزنامه شرق نیز تیتر «مخالفان جاسبی پشت در بسته دانشگاه آزاد» را در صدر عناوین مهم خود آورده است. «تهدید هیچ کشوری نیستیم» تیتر دیگری است که این روزنامه اصلاحطلب در واکنش ایران به ادعای رابرت گیتس بیان کرده است.
روزنامه فرهنگ آشتی از واکنش درباره تغییرات در شورای نگهبان مطلبی آورده و نوشته است: «شاهرودی جایگزین جنتی نمیشود.» «صدور احکام ۲۶ هزار معلم حقالتدریس» عنوان دیگری است که این روزنامه به آن اختصاص داده است.
روزنامه کیهان در تیتر اول خود از «کشف میدان جدید با ۲ هزار و ۱۹۰ میلیارد فوت مکعب گاز» خبر داد. این روزنامه همچنین به نقل از فارین پالیسی نوشت: «سران مصر و عربستان مشروعیت خود را از دست دادهاند.»
و در پایان روزنامه همشهری تیتر برجسته خود را به سخنان محمدباقر قالیباف شهردار تهران اختصاص داد. «اعتبار بدهند، روزانه ۴ میلیون نفر را با مترو جابهجا میکنیم.» «درخواست وزیر نیرو از مشترکان برای مدیریت هوشمندانه مصرف آب و برق» عنوان بعدی این روزنامه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر