-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

Latest news from Jaras for 06/15/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فیلترینگ طیف گسترده ای از وبلاگهای فارسی توسط بخش های امنیتی مخابرات

جـــرس: به گزارش فعالان اینترنتی در ایران، طی دو روز گذشته، تعداد زیادی از وبلاگ های ادبی فارسی، از سوی مخابرات مورد فیلتر و سانسور قرار گرفتند.


گزارش واصله به جرس خاطرنشان می کند "مخابرات جمهوری اسلامی که مسئول مانیتورینگ و کنترل اینترنت در کشور است، در هفته اخیر تمامی وبلاگهایی که فضا و دامین خود را از سرویس بلاگ وردپرس گرفته بودند به طور دسته جمعه فیلتر کرده است.


این گزارش خاطرنشان می کند "در این سانسور و فیلترینگ دسته جمعی، که در چند سال اخیر بی سابقه است دسترسی کاربران ایرانی به برخی از وبلاگ های ادبی پر مخاطب مسدود شده است و از جمله این وبلاگ ها می توان به وبلاگ دمادم، خواب بزرگ، مینیمال های من، فیلدوست، زن سان و بسیاری وبلاگ های دیگر که در چند روز اخیر از دسترس مخاطبان ایرانی خارج شده اند اشاره کرد.


پیش از این صفحه اصلی وردپرس پارسی و پس از آن وردپرس انگلیسی در ایران مسدود شده بود.


این برای نخستین بار است که حکومت ایران دست به سانسور گسترده و این چنین در فضای مجازی و وبلاگ های ادبی می زند.


سامانه خبری آفتاب نیوز، دیروز گزارش داده بود که "تمامی وبلاگ ‌های میزبانی شده در سرویس وردپرس،‌ از ظهر یکشنبه ۲۳ خرداد ماه در داخل ایران بدون توجه به محتوای آن‌ها فیلتر شده‌اند. "


این گزارش تصریح کرده بود "مسدود شدن وبلاگ‌های وردپرس اشتباه نبوده و بر اساس تصمیم کمیته تعیین مصادیق جرایم اینترنتی (کمیته فیلترینگ) انجام شده است."



ورد‌پرس یکی از میزبانان وبلاگ‌ نویسان ایرانی است که به علت داشتن امکانات صوتی و تصویری به صورت رایگان و با کیفیتی مناسب نیاز کاربران را به راحتی برآورده می‌کند.


 





روزنامه پرتیراژ “کوریر دلا سرا ” در آستانه سالگرد انتخابات خردادماه سال مصاحبه ای با دکتر زهرا رهنورد انجام داده است .این روزنامه مصاحبه با رهنورد را با این تیتر منتشر کرده است:”مادر خوانده انقلاب سبز : من برای چوبه دار آماده ام , مردم مقاوم خواهند بود.” 

زهرا رهنورد در حرفهایش از “همسرم” استفاده نمی کند وبجای آن می گوید ” موسوی ”. این مغز متفکر پشت پرده انقلاب سبز از طریق یک زنجیره رابط با کوریر دلا سرا سخن می گوید. الان دیگر نوشته هایی که دست به دست می گردند از فیس بوک , توییتر و از این قبیل که به دلیل جو ترس مردم در آن فلج شده اند ، قابل اعتماد تر هستند.

زهرا رهنورد می گوید که برای چوبه دار آماده است. او می گوید” حاکمیت امروز ایران فقط اسمی از اسلام دارد و محتوای آن دیکتاتوری است”
زهرا رهنورد حلقه ارتباط میان دو روح قیام است که از یک سال پیش ایران را به وحشت انداخته است.
در این مدت حداقل ۸۰ نفر در خیابانها و زندانها کشته شده اند,۵۰۰۰ نفر بازداشت و هزاران نفر شکنجه سیستماتیک و تجاوز شده اند, سه محاکمه نمایشی خنده آور و بیش از ۱۰۰ محکومیت به مرگ از دیگر رویدادهای این انتخابات بود.

زهرارهنورد را بعنوان همسر یکی از” ستون های “سیستم می شناسند . کسی که می تواند الهام پخش معترضان باشد.
زیرا زهرا رهنورد فمینیست جنگجویی با چادر است و اعلام می کند که” اسلام دین سرشار از آزادی خواهی, عدالت طلبی و رحم و مروت است”. او در مجسمه سازی به چالش در حد و مرزهای بدن انسان پرداخته است.

زیرا اولین و تنها زن رییس دانشگاه است و به همان اندازه وطن پرست است که مسلمان :”همیشه مایل بودم قربانی آرمانهای ملی و سر بلندی وطنم باشم”
 

پرفسور رهنورد آیا شما و همسرتان می ترسید؟

“من و موسوی هرگز برای رسیدن به آرمانهایمان نترسیده ایم.آرمانهای آزادی, دموکراسی و رفع تبعیض بین زن و مرد. من خودم را برای چوبه دار آماده کرده ام”.
 

دقیقآ یک سال پیش ریس جمهور احمدی نژاد و شوهر شما میر حسین موسوی همزمان خود را برنده اعلام کردند و بعد اعتراض ها شروع شد؟

اعتراض های پس از انتخابات پی آمدهای سر در گمی, اتهامات و توهینها بود تا اینکه بعد از سه روز ۲۵ خرداد ماه مییلون ها مردم با سوال “رای من کو؟” به خیابان ریختند و از آن زمان سرکوب بزرگی شروع شد.

ما معتقد به آزادی, دموکراسی,مشتاق و با شور بودیم ولی به جای جواب مطالبه طبیعی ما و ملت حاکمیت با گلوله, زندان و شکنجه با ما مقابله کرد,این یک پاسخ عقلانی نبود.
 

عقلانی نیست ولی میدان ها بتدریج خالی شدند.برای این سالگرد انتظارات زیادی وجود دارد ولی همه را شدیدآ ترسانده اند.شیرین عبادی وکیل و برنده جایزه صلح نوبل همین دیشب با سخنانی که شوهرش در مورد کتک خوردن از او باز گو کرده مورد اتهام قرار گرفته است گر چه این فیلم را تحت فشار در زندان از او گرفته اند.آیا این روش تنبیه دو نفر برای تربیت میلیونهاست؟ شما را چگونه تنبیه کرده اند

در این دوازده ماه اغلب دوستان ، همکاران و افراد خانواده من وموسوی بازداشت و زندانی شده اند.برادرم شاهپور کاظمی مهندش الکترونیک و فرزندش به زندان افتادند همانطور هم خواهر زاده ام و مثل گروگان در انفرادی های مخوف نگه داشته شدند.حاکمیت می خواهد به این طریق ما را بترساند . اما موفق نمی شود .مردم به استقامت خود ادامه می دهند.
“جتبش سبزجنبشی متکثر,مردمی, خود جوش و ملی است و در صورتی می تواند موفق باشد که روی پای خود بایستد”
 

از این متاسف نیستید که تصمیمات شما باعث رنج عده ای شده است ؟ آیا با خانواده های زندانیان ارتباط دارید؟

“هر کاری که بتوانم برای کمک به زندانیان انجام می دهم, من و موسوی به ملاقات خانواده زندانیان و شهدای جنبش می رویم مخصوصآ وفتی که خانواده ها اجازه برگزاری مراسم عزاداری ندارند. وقتی اجازه رسمی برای برگزاری مراسم سالگرد کودتای انتخاباتی صادر نشد ، از مردم خواستیم که به خیابانها نروند. چون نمی خواستیم مردم اسیب ببینند.
من اصولآ سعی می کنم تصمیمات شخصی ام فقط بخودم مربوط باشد و به این طریق عواقبش هم به من مربوط شوند”
 

جنبش مرده است یا زنده؟

خواست ما بر گزاری انتخابات آزاد و سالم است تا هر کسی را که مردم رای دادند بر مسند نشیند نه کسی که تصمیم می گیرد در نتایج دست ببرد . جنبش همچنان زنده است.
 

اقلآ یک پیروزی در این ماهها را برایمان باز گو کنید؟

در میدان محسنی تهران یک مجسمه از من هست که مجسمه مادر نام داده شده است. حامیان دولت مدت ها به گردن مجسمه مادر ریسمانی بسته بودند که آن را پایین بکشند اما موفق نشدند .چون مردم اعلام کردند که اگر چنین شود اسم میدان را میدان زهرا رهنورد خواهند گذاشت، آنها فعلآ کوتاه آمده اند.
 

درانتخابات بعدی شما خود را کاندیدا خواهید کرد؟

نه !شخصآ نه. من خودم را یک هنرمند و روشنفکر می دانم و مایلم به کشورم به عنوان همین هنرمند و روشنفکر خدمت کنم.
 

آیا امکان خروج از کشور را دارید؟

در زندگی به چهار گوشه دنیا سفر کرده ام برای چه بایداز کشورم بروم وقتی مردمم در رنج و سانسور زندگی می کنند؟”
در ضمن آزمایش نکرده ام بدانم پاسپورتم معتبر است یا نه.من در ایران بدنیا آمده ام و در ایران خواهم مرد.”
 

مصاحبه گر:آندره آ نیکاسترو
ترجمه: صبریه نجفی


 





اخبار زندانیان سبز -


به گزارش کلمه، رضا تاجیک ۲۲ خرداد ماه امسال برای بار سوم پس از انتخابات طرف دستگیر شد. روز ۲۲ خرداد در پی احضار تلفنی، این روزنامه نگار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه می کند که از همان جا او را به زندان می‌برند اما هنوز مشخص نیست که او به کجا منتقل شده است.

 

پروین تاجیک، خواهر این روزنامه نگار امروز به دفتر دادستانی مراجعه و درخواست ملاقات کرده است. پیگیری‌های او برای آگاهی از مکان نگهداری برادرش تا کنون به نتیجه ای نرسیده است و تنها به او گفته شده که نگران نباشید او را به اوین منتقل کرده اند.

 

عبدالرضا تاجیک روزنامه نگار و فعال حقوق بشر با روزنامه‌های اصلاح طلبی همچون فتح، بنیان، بهار و شرق و با کانون مدافعان حقوق بشر همکاری داشته‌است، از سال ۱۳۸۷ و پس از آغاز برخورد گسترده دولت ایران با اعضای این کانون ممنوع الخروج شده است. او در جریان درگیری های انتخابات ۸۸ دو بار بازداشت و هر بار با قرار وثیقه آزاد شد.

 

بهزاد حیدری، دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بازداشت شد

 

بهزاد حیدری عضو سابق شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر و دانشجوی مهندسی کشتی سازی این دانشگاه در تجمع اعتراضی که به مناسبت سالگرد انتخابات برگزار شده بود، در حواشی میدان انقلاب بازداشت شد و تاکنون خبری از وی به دست نیامده است.

 

به گزارش دانشجونیوز، وی که به همراه چند تن از دوستان خود در این مراسم شرکت کرده بود، مورد هجوم نیروهای پلیس یگان ویژه قرار گرفته اما موفق به فرار نشده و بازداشت می شود.

 

گفتنی است حیدری پیش از این در سال 1385 به علت فعالیت‌های دانشجویی خود از جانب کمیته انضباطی دانشگاه به دو ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.

 

دستگیری بهنام ابراهیم زاده از فعالان کارگری در 22 خرداد

 
بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری و عضو کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل آزاد کارگری روز شنبه 22 خرداد در تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است.

 

به گزارش سایت دانشجویان سوسیالیست، بهنام ابراهیم‌زاده فعال کارگری، که تا دیشب خانواده‌اش از وضعیت وی بی خبر بودند، امروز از بهداری زندان اوین با برادرش در اشنویه تماس گرفته و از بازداشت‌اش در روز 22 خرداد در شهر تهران توسط نیروهای امنیتی رژیم خبر داده است.

 

به گفته وی هنگام دستگیری و بازداشت‌اش در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته، که در پی آن دو تا از دنده‌هایش شکسته است و اکنون در بهداری زندان به سر می‌برد.

 

گفتنی است بهنام ابراهیم زاده کارگر لوله‌سازی پلی تکنیک شورآباد شهر ری است، که سال گذشته هم در اول مه روز جهانی کارگر هنگام برگزاری مراسم در پارک لاله تهران، دستگیر شده بود و تاکنون هم دادگاه وی به اتمام نرسیده است.

 

لازم به ذکر است که پدر و برادرش هم که در شهر اشنویه سکونت دارند، از سال پیش تاکنون دو بار از سوی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به بهانه های واهی دستگیر و بعدا آزاد شدند.

 

برگزاری جلسه رسیدگی به اتهامات بهاءالدین شهابی، فعال کرد

 

 جلسه رسیدگی به پرونده بهاءالدین شهابی به اتهام همکاری با گروه‌های مخالف نظام، امروز، 23 خرداد در دادگاه انقلاب سقز برگزار شد.

 

به گزارش آژانس خبری موکریان، دادگاه این فعال کرد در شعبه اول دادگاه انقلاب سقز به ریاست قاضی شایق برگزار و اتهام شهابی، همکاری با گروه‌های مخالف نظام ذکر شد.
بهاءالدین شهابی سال گذشته از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و پس از مدتی با تودیع وثیقه آزاد شده بود.

 

دلنوشته دوستان صابر عباسیان دانشجوی دربند


همزمان با تقارن صدمین روز بازداشت محمد صابر عباسیان رئیس ستاد 88فارس و عضو شورای شاخه جوانان مشارکت منطقه فارس با روز تولدش، دوستان وی در دلنوشته‌ای خطاب به وی تولدش را تبریک گفتند.


بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، دوستان عباسیان در بخشی از این دل‌نوشته آورده‌اند: روزها به امید و انتظار گذشت و عدد سال از 88 به 89 پیوند خورد؛ فروردین به اردیبهشت رسید و اردیبهشت به خرداد و تو نیامدی. اینک در پایان خرداد به انتظار پایان انتظاریم تا تو بیایی و جمع حسرت‌زده و افسرده‌ی ما را که این روزها غرق در نوستالوژهای خردادی است جان دوباره‌ای ببخشی، نوستالوژی‌هایی که تو نیز اینک گوشه‌ای از آن شده‌ای...


محمد صابر عباسیان از فعالان ستاد موسوي در شیراز و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم است که از 17اسفند تا کنون در بازداشت اداره اطلاعات شیراز است.


قرار بازداشت وی دیروز به دستور دادستان شیراز به مدت نامعلومی تمدید شد.


 


 




احمد فعال -

 

در دنياي معاصر با انواع حكومت‌ها و دولت‌ها مواجه هستيم. شايد به تقريب بتوان به تعداد حكومت‌ها و دولت‌هاي موجود، فرم‌ها و اشكال مختلف حكومت و دولت را تعريف كرد. اما وقتي بخواهيم ازديدگاه لائيسيته به اين حكومت‌ها و دولت‌ها نگاه بياندازيم، با دو نوع حكومت‌‌ (به معناي نظام سياسي و تأسيسات قانون اساسي = state)، بيشتر مواجه نيستيم. از این نظر، حکومت‌ها یا نظام‌هاي سياسي‌اي وجود دارند که خالی از فرم یا ساخت از پیش تعیین شده‌اند، یا آنکه حکومت‌هایی‌اند که دارای فرم یا شکل و یا ساخت سیاسی – اقتصادی معین هستند. دسته اول، كه حکومت‌های بی‌شکل و بی‌ساخت هستند، نظام‌های لائیک، و دسته دوم حکومت‌های غیر لائیک هستند. اگر پرسیده شود، کدامیک از حکومت‌های موجود در جهان بطور کامل حکومت لائیک هستند، پاسخ این است که هیچکدام. چه آنکه هیچ حکومتی در جهان وجود ندارد که عملاً از فرم و ساخت سیاسی - اقتصادی معین خالی باشد. به میزانی که کانون‌های قدرت در ساخت اجتماعی نقش ایفاء می‌کنند، ساخت‌هاي سیاسی و اقتصادی نمی‌توانند خالی از فرم باشند.

 

بنابراین، اگر چه حكومت‌ كاملاً لائيك عملا وجود ندارد، اما به ميزان خالي شدن حكومت‌ها از فرم و شكل خاصي از ايده‌ها و مرام‌هاي سياسي (دنيايي و غير دنيايي)، به لائيسته نزديك مي‌شويم. هر گاه يك نظام سياسي و يا يك حكومت، كاملاً از فرم‌ و اشكال مختلف فكري، خالي و بي‌طرف باشد، با لائيسته كامل روبرو هستيم. در اين نوشتار براي آنكه مرز ميان خوب و بد بودن حكومت‌ها روشن شود، لائيسته كامل را شاخص دموكراسي كامل مي‌ناميم. در نتيجه براي درك اين حقيقت كه كدام حكومت خوب است و كدام حكومت بد، يا به عبارتي، كدام نظام سياسي خوب است و كدام نظام سياسي بد، بايد دقت داشت كه حكومت‌ها تا چه اندازه به لائيسته كامل نزديك هستند و تا چه اندازه با آن فاصله مي‌گيرند. نظام‌هاي دموكراسي در غرب به ميزاني كه دموكراتيك هستند و به ميزاني كه به جامعه شانس انتخاب‌هاي آزاد مي‌دهند و به ميزاني كه در برابر ايده‌ها و آئين‌هاي گوناگون بي‌طرف هستند، به لائيسته كامل نزديك مي‌شوند. اما يك مسئله وجود دارد و آن اينكه، لائيسته كامل تنها در پرتو انتخابات آزاد و بی‌طرفي تام و تمام نظام سياسي، در برابر اشكال مختلف فكري محقق نمي‌شود. بلكه تحقق لائيسه كامل در گرو اين حقيقت هست كه آيا برابري فرصت‌ها براي انتخاب كردن براي همه آحاد جامعه وجود دارد يا خير؟ آيا داراها و ندارها در انتخاب كردن داراي فرصت‌ها برابر هستند و ياخير؟ آيا فرماسيون اقتصادي- سياسي سرمايه‌داري با وجود ايجاد روابط قدرت در روابط توليد و انواع تبعيض‌ها و تضادها در بخش‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي، امكان فرصت برابر در انتخاب كردن براي همه افراد جامعه فراهم مي‌كند، يا خير؟ مسلم، كه چنين چيزي نيست؟ در نتيجه دموكراسي‌هاي غرب با وجود فرماسيون‌ سرمايه‌داري، اگر چه به ظاهر داراي يك نظام لائيك و بي‌طرف هستند، اما به موجب مناسبات سلطه در روابط توليد و در مناسبات اقتصاد بازار، به هيچ رو نمي‌توانند مدعي بي‌طرفي كامل باشند.

 

 مراد نویسنده از فرم گرفتن یک نظام سیاسی، آن نوع نظام سیاسی و یا آن نوع حکومتی است که در قانون اساسی و تأسیسات اساسی از یک ایدئولوژی خاص و یا از یک ساخت سیاسی و اقتصادی خاص تبعیت می‌کند. اگر نظام‌های دموکراسی لیبرال در کشورهای دموکراتیک به گونه‌ای در قانون اساسی تعریف شوند که ساخت سیاسی و اقتصادی معینی بدان نسبت داده شود، این نظام‌ها بطور قطع از بی طرفی بدور هستند. به عنوان مثال، اگر این نظام‌ها نوعی از تسلط مالکیت بورژوازی و رقابت آزاد و اصالت کارفرمایی را در قانون اساسی پیش بینی کنند و یا نوع قانون‌گذاری و اجرای قانون را محدود به خاصه‌های لیبرالیستی بگرداند، بدون تردید این نظام‌ها نه تنها از بی‌طرفی به دور می‌شوند، بلکه به موجب تسلط اقتصاد بازار و نظام کالایی بر روابط فردی و اجتماعی، از دیکتاتوری‌ها هم بدتر هستند. اینها مفروضاتی است که این مقاله بر اساس حقوق‌مداری دنبال می‌کند، لذا نه به منزله تأیید و نه به منزله انکار نظام‌های دموکراسی لیبرال در جهان صنعتی است.

 

بدین ترتیب، يك نظام سياسي و يا يك حكومت در صورت بي‌طرف نبودن و در صورت طرف بستن از يك شكل و فرم خاص فكري، مانع از استيفاء حقوق همه افراد جامعه در آزادي، در استقلال و در انتخاب سرنوشت خود می‌شود. دولتي كه در اين حكومت‌ها تشكيل مي‌شود، متعهد به اجرای قانون اساسی است که در آن، دولت را در ساخت معین محدود می کند. لذا هر چند دولت‌ها عمر كوتاه مدتي دارند، ليكن عمر آنها به ميزان دوري و نزديكي با ماهيت ساختاري و ماهيت فكري حكومت بستگی پیدا می‌کند، و نه به انتخاب جامعه. از اين نظر، يك دولت اگر با ماهيت فكري حكومت‌ها سازگار بود، دوام مي‌آورد و اگر نبود، يا اصلا در وجود نمي‌آيد و يا عمر مستعجل آن، مجال حضور جدي به آنها نمي‌داد. ثبات و بي‌ثباتي دولت‌ها در چنين جامعه‌هايي به ميزان انطباق و عدم انطباق آنها با نظام سياسي بستگي دارد، ليكن ثبات و بي‌ثباتي دولت‌ها در نظام‌هاي لائيك به ميزان انطباق و عدم انطباق با خواست عمومي‌بستگي پيدا مي‌كند. به عبارتي، در نظام‌هاي غير لائيك، نظام سياسي فرمي از ايده‌ها و عقايد را نشان مي‌دهد كه جامعه مجبور و محكوم به تسليم شدن به اين فرم هستند و از اين نظر مي‌توان گفت، نظام سياسي در كشورهاي غير لائيك "آشه خاله" است، وخوردن ونخوردن آن تأثيري در انتخاب جامعه ندارد.

 

اصطلاح ارزشی خوب و بد بودن را به لحاظ میزان حقوق‌مداری یک نظام سیاسی و یا یک حکومت انتخاب کرده‌ام. اقتضای حقوق‌مداری تعهد به برابری است. حتی تعهد به آزادی نیز به تعهد به برابری مربوط می‌شود. عکس آنهم صادق است، بدین معنا که بدون آزادی برابری فریبی بیش نیست. استدلال‌ها در اين باره را در نوشته‌هاي ديگر آورده‌ام. اما چرا مي‌گويم، يك نظام به ميزاني كه از فرم و ساخت معيني برخورد است، نابرخوردار از حقوق‌مداري است؟ پاسخ به اين پرسش خيلي دشوار نيست. زيرا وقتي يك نظام سياسي برخوردار از فرم و ريخت معيني باشد، قواره‌اي است كه تنها به تن عده‌اي دوخته مي‌شود. فرق نمي‌كند كه اين عده اقليت باشند و يا اكثريت قريب به اتفاق يك كشور. حقوق‌مداري ناظر به حقوق همه افراد به حيث انسان بودن آنهاست و نه به حيث داشتن مرام، يا ايده، يا جنسيت، و يا وابستگي به قوم و قبيله‌اي خاص. و اين در حالي است كه همه افرد، هر قدر جزئي و كم شمار باشند، حتي يك فرد، زماني كه در عرف مدني (و حتي عرف ديني) به سن تصميم‌گيري مي‌رسد، برابر با آنچه او فكر مي‌كند، بايد در سرنوشت خود مشاركت مستقيم داشته باشد. اين مشاركت، انتخابي نيست كه از پيش براي او معين كرده باشند. بلكه انتخابي است برابر با ايده‌هايي كه خود او بر مي‌تابد. بديهي است كه دموكراسي هر قدر كامل باشد، براي خود معيارهايي در انتخاب كردن و انتخاب شدن دارد، اما اين انتخاب‌ها هرگز نمي‌توانند محدود كننده انتخاب يك فرد باشند. چه آنكه او مي‌تواند جامعه را به افكار خود بخواند و در صورت اقبال جامعه، در نظامي كه از پيش فاقد فرم و ساخت است، جايي براي آراء خود تعريف كند.

 

با اين تعريف از دموكراسي كامل، حتي نظام‌هاي سكولاريستي با اين دموكراسي فاصله بي‌كران دارند. چه آنكه در ساخت سكولاريستي، هرگز با نظام بي‌ساخت و يا بي‌فرم روبرو نيستيم. در اين نظام، بخش مهمي از جامعه از جمله دين‌ورزان قادر نيستند تا مشاركت مستقيم در نظام سياسي خود داشته باشند. اين نظام براي دين‌ورزان همان محدوديتي را ايجاد مي‌كند كه يك نظام با ساخت ديني براي غير دين‌ورزان ايجاد مي‌كند. در ساخت دموكراسي كامل، يا با وجود يا نظام سياسي بي‌ساخت و بي‌فرم، ممكن است دولت سكولار داشته باشيم، به همان امكان كه ممكن است با يك دولت ديني مواجه شويم، اما لائيسيته سكولار بي‌معني و ناقض يكديگر هستند.

 

اما معيارها براي تعيين و تمييز دادن ميان يك دولت خوب با يك دولت بد، با معيارها براي تعيين و تمييز دادن يك حكومت (در معناي نظام سياسي) خوب از يك حكومت بد، به كلي فرق مي‌كنند. اگر بخواهيم از يك نظام سياسي خوب ياد كنيم، به نظامي خوب گفته مي‌شود كه كاملاً از هر ايده و انديشه‌اي خالي باشد و اجازه بدهد تا هر فرد به فراخور ايده و اندشيه خود، در تعيين سرنوشت خود و در تعيين نظام سياسي مشاركت داشته باشد. اما يك دولت خوب چه دولتي است؟ در اين قسمت از بحث خود از گزينه‌اي استفاده مي‌كنم كه كارل پوپر در كتاب خود مورد بحث قرار داده است. اين قلم نقدهاي فراوان بر انديشه‌هاي كارل پوپر وارد كرده است، اما از گفته‌هاي حق او نمي‌توان چشم پوشي كرد و حتي از آنها در مباحث خود كمك نگرفت. كارل پوپر در كتاب "جامعه باز و دشمنانش" مي‌‌پرسد، چه دولتي و يا چه نظام سياسي خوب است؟ آيا دولتي كه مي‌خواهد به آزادي برسد، دولت خوبي است و يا دولتي كه مي‌كوشد به عدالت دسترسي پيدا كند؟ همينطور مي‌توان پرسش پوپر را در برابر همه ايده‌ها و آئين‌هاي فكري و سياسي قرار داد و پرسيد، آيا دولتي خوب است كه مي‌خواهد به اخلاق و دين دسترسي پيدا كند و يا دولتي كه مي‌خواهد رفاه و آسايش عمومي جامعه را بسط و توسعه بدهد؟ همچنين مي‌توان مدعي شد، دولتي خوب است كه افراد تعيين كننده آن آدم‌هاي خوبي باشند. كارل پوپر اساساً هم اين نوع پرسش‌ها و هم پاسخ‌ها بدان را علائم قدرتمداري مي‌شناسد. دلايل كارل پوپر در قدرتمدار شمردن اين نوع دولت‌ها را دقيقاً به خاطر ندارم، اما تا آنجا كه اطلاع دارم، از جمله دلايل او اين است كه، هرگاه كسي بخواهد با كمك دولت آرماني خود بهشتي بر زمين برقرار سازد، هيزم ساختن يك جهنم را تدارك مي‌بيند. دلايل كارل پوپر ناظر به نفي آرمانگرايي است، و من نمي‌توانم با اين دلايل موافق باشم. اما از اين نظر مي‌توانم با نظريه قدرتمدار شمردن ادعاهاي دولت‌هاي آرماني موافق باشم، كه اين دولت‌ها و يا اين نظرگاه‌ها كوشش دارند فاصله ميان آرمان تا واقيعت را با كمك زور پر كنند. چنانچه ميلوسويچ مي‌گفت، ميان سوسياليزم و سرمايه داري دره عميقي وجود دارد كه جز با خون پرولتاريا پر نمي‌شود. قصاوت و قدرتمداري از اين بدتر نمي‌شود.

 

كارل پوپر در ادامه نظرات خود در باره يك دولت خوب، به يك ديدگاه ظريفي اشاره مي‌كند كه در اين سطور به عنوان مقياس سنجش دولت خوب بدان اشاره خواهم كرد. او مي‌گويد، دولت خوب، دولتي است كه اگر بد كرد بتوان آن را به زير كشيد. آنها كه با نظريات پوپر در ساير آثار او اطلاع دارند، نيك مي‌دانند كه نظر او درباب دولت خوب، اقتباسي از نظريه او درباب ابطال پذيري است. به نظر پوپر يك قضيه زماني علمي است كه ابطال پذير باشد. بعضي از نظرمندان درك درستي از نظريه ابطال پذيري ارائه نداده‌اند. گمان مي‌برند، وقتي پوپر از ابطال پذيري سخن مي‌گويد، مراد او اين است كه يك قضيه زماني علمي است كه روزي باطل شود. اما مراد واقعي پوپر اين نُيست، بلكه خاصيت و قابليت ابطال شدن يك قضيه است. به عنوان مثال، وقتي گفته مي‌شود : "يك روزي باران خواهد آمد" يا "زيد يك روزي خواهد مرد" اين قضايا از جمله قضاياي علمي نيستند، چون اگر غلط باشند راهي براي ابطال آنها وجود ندارد. بالاخره يك روزي خواهد آمد كه هوا باراني باشد و يك روزي خواهد آمد كه زيد ديار از دنيا ترك گويد. اين دو قضيه نه تنها هيچ پيش‌بيني‌اي درباره باران و رفتن زيد به خرج نمي‌دهند، بلكه اگر هزاران سال بگذرد و هر دو حادثه اتفاق نيافتد، بازهم نمي‌توان گفت آن دو قضيه غلط هستند. بنابراين، قضيه‌اي علمي است كه خاصيت ابطال شدن در نهاد آن وجود داشته باشد. به عبارتي، اگر رويدادها بر خلاف آن بودند، بتوان غلط بودن آن را اثبات كرد. بيش از اين وارد اين مبحث نمي‌شوم، چه آنكه ما را از مسير بحث جدا مي‌كند.

 

از اين نظر وقتي مدعي مي‌شويم كه دولت خوب، دولتي است كه اگر بد كرد بتوان آن را پايين كشيد. چند نتيجه مي‌شود گرفت:

 

الف) بسياري از دولت‌هاي بد در جهان وجود دارند، اما به دلايل ساختاري نمي‌توان آنها را به زير كشيد. يكي از موانع، وجود ساختاري از نظام سياسي و حكومت است كه با فرم مشخص و از پيش داده شده، دولت و يا دولت‌هايي متناسب با آن روي كار مي‌آيند. اجزاي نظارت كننده نيز، همه پيش از اجراي تعهدات قانوني خود، متعهد به اجرا و وفاداري نسبت به ساخت و يا فرم از پيش داده شده هستند و لذا هيچ صلاحيتي براي تشخيص دولت بد و يا به زير كشيدن دولت بد ندارند. به زير يا بالا كشيدن دولت‌ها به ميزان تعهد، پايبندي و ميزان انطباق با ساخت از پيش داده شده، بستگي پيدا مي‌كند و نه به ميزان خوب يا بدن بودن آنها. به علاوه و و پيش از آن بايد دانست كه، ميزان خوب و يا بد بودن نيز به ميزان انطباق جستن با ساخت از پيش داده شده وابسته است. به عنوان مثال، در يك ساخت سكولار، دولت ديني دولت بدي است و بايد به زير كشيده شود. كافي است دولت ديني در اين ساخت (با فرض امكان روي كار آمدن و يا وجود برخي از ملاحظات دموكراتيك)، مرتكب كوچكترين خطايي شود، به زير كشاندن آن آسان است. متقابلا در يك ساخت ديني، دولت‌ها حتي ممكن است به شائبه سكولاريزم، اسباب ادامه كار را از دست دهند، چه رسد به زير كشيدن آنها.

 

ب) يكي از لوازمي كه دولت خوب را از دولت بد، اگر مرتكب بد شد، تميز مي‌دهد، وجود دستگاه‌هاي نظارتي مستقل است. اگر دستگاه‌هاي نظارتي مستقل وجود نداشته باشند، مثال دولت خوب، مثالِ خود گويي، خود خندي، عحب مرد هنرمندي! خواهد شد.اگر دستگاه‌هاي نظارتي مستقل، مانند مطبوعات مستقل و دستگاه قضايي مستقل و احزاب و انجمن‌هاي مستقل وجود نداشته باشد، يك دولت ممكن است ادعا كند، همين فردا سراسر كره ماه را آسفالت خواهد كرد، و پس دو روز مدعي شود كه سراسر كره ماه را ديروز آسفالت كرده است، در اين حال هيچكس نتواند و يا نباشد تا بگويد، نكرده‌ايد. در اين حال دستگاه‌هاي نظارتي، به راست يا ناراست بودن اين ادعا كاري ندارند و حساسيت درخوري نشان نمي‌دهند. و اگر حساسيتي هم در كار باشد، چنان نيست كه بنا به انديشه حق‌مداري خواب از كله آنها بپراند و يا بنا به ديده حق‌مدارانه حضرت علي (ع)، سزاي مردن و نديدن حادثه را در خود ببينند. لذا كساني كه دغدغه انطباق با ساخت سياسي نظام را مقدم بر دغدغه حقيقت مي‌شمارند، راست يا ناراست ادعاها چندان وجدان آنها را آزار نمي‌دهد. بلكه به عكس، بنا به رهنمودهاي عملگرايانه و مصلحتانه، براي خود توجيهات ايدئولوژيك مي‌سازند.

 

ج) در يك ساختار سياسي بي‌فرم، عمر دولت‌ها به دوره مقرر آنها بستگي ندارد، بلكه به خوب يا بد بودن آنها نسبت به برنامه‌ها و وعده‌هايي كه توانايي اجرايي كردن آنها را دارند و يا ندارند، بستگي دارد. لذا اگر دولتي در برنامه‌ها و يا وعده‌هاي خود شكست خورد، به عنوان دولت بد به زير كشيده مي‌شود. اكنون در بسياري از كشورهاي پيشرفته كه بالنسبه از قواعد دموكراتيك پيروي مي‌كنند، يك وعده نادرست و يا شكست در يك برنامه، ممكن است زودتر از زمان سررسيد، عمر دولت‌ها را به پايان برساند. و در همين ممالك، شكست يك پروژه، يا بروز يك حادثه، گاه به بركناري يك يا چند وزير و گاه به زير رو شدن يك دولت منجر مي‌شود. اما در كشورهايي كه دستگاه‌هاي نظارتي بيش از، و پيش از التزام به اجراي وعده‌ها و برنامه‌ها، به ساخت سياسي ملتزم هستند، اگر دولتي در اجراي يك طرح اقتصادي بگويد، ديگر هيچ فقيري در كشور نخواهد ماند، اما به عكس آمارها گسترش فقر را نشان دهند، حداكثر به جز چند انتقاد، چيزي از فرا به فرو كشيده نمي‌شود. 

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 




بهرنگ -

 

انچه در پی می آید چند نکته از مشاهدات من در روز 22 خرداد، حدفاصل زمانی 5 تا 8 عصر است که از حوالی میدان فردوسی تا خیابان جمالزاده پیاده رفتم و همین مسیر را برگشتم؛

 

1- مثل بسیاری تجمعات دیگر مسیر حرکت اتوبوس های تندرو را بسته بودند و در میدان فردوسی هم دو ماشین پلیس راه را به سمت انقلاب محدود کرده بودند. در واقع یکی از کارکردهای خطوط ویژه (BRT) همین است که گارد بتواند در ان به راحتی حرکت کند. به همین دلیل است که خط ویژه را از میدان آزادی تا میدان افسریه کشیده اند (میدان افسریه ترافیک چندانی ندارد و احتیاجی به این خط نداشت ولی در میدان افسریه پادگان اصلی نیروهای ویژه است که گفته می شود حتی با خانواده هایشان در آن ساکن هستند، با استفاده از این خط طی 15 دقیقه از افسریه در جنوب شرقی تهران به میدان آزادی در غرب تهران می رسند) و انگیزه اصلی احداث خط BRT شمال به جنوب در خیابان ولیعصر هم ظاهرا همین بوده است.

 

2- نیروهای گارد ویژه بدون بهانه و بصورت پیشگیرانه(!) به مردم حمله می کردند. در چهارراه ولیعصر که گارد ویژه راه را بسته بود و ما را به سمت پایین هدایت کردند، به داخل کوچه ای پیچیدیم و از همان کوچه عده ای دیگر از موتورسوارهای گارد (که نقاب به صورت داشتند) بسوی مردمی که فقط در حال راه رفتن بودند حمله کردند، عده ای شعار دادند و عقب نشینی کردند و عده ای از جمله من به داخل خانه ها پناه بردند. دو تن از موتورسوارها پیاده شدند و به مردمی که در حال پناه گرفتن در خانه هستند حمله می کنند و وارد خانه می شوند که با مقاومت زنان (باز هم زنان شجاع جنبش) به بیرون رانده می شوند. در تقاطع 16 آذر شمالی هم دوباره بی هیچ بهانه ای به مردم حمله ور می شوند. فضایی که در 22 خرداد دیدم از یک طرف صبوری و متانت مردم را نشان می داد که می خواستند ضمن اعلام حضور، توصیه رهبران جنبش را هم رعایت کنند و بهانه ای به دست حکومت برای سرکوب ندهند و از طرف دیگر نشان دهنده سرگردانی، بلاتکلیفی و عصبیت عجیب حاکم بر نیروهای گاردی و لباس شخصی بود. ناگفته نماند در این تجمع هم نیروهای کادر پلیس (با لباس سبز روشن) سعی می کردند برخوردی مودبانه و گاهی ملاطفت آمیز بخصوص با افراد مسن تر داشته باشند.

 

3- نکته بسیار مهمی در 22 خرداد دیدم که در جاهای دیگر هم به آن اشاره شده است و آن درگیری میان نیروهای سرکوب بود که پیش از این اینقدر زیاد ندیده بودم. در مدت این پیاده روی 3 درگیری بین نیروهای سرکوب دیدم:

 

یک درگیری در میدان انقلاب بین دو درجه دار نیروی انتظامی

 

درگیری بین نیروهای لباس شخصی سپاهی با نیروهای گارد ویژه زیر پل کالج

 

درگیری نزدیک پل کالج بین دو گروه از لباس شخصی ها

 

هر سه درگیری نزدیک بود که به درگیری فیزیکی بیانجامد که با وساطت عده ای دیگر خاتمه یافت. به نظر می رسد که این درگیری ها و برخورد های عصبی و غیرقابل کنترل بسیار ریشه دار باشند که حدس می زنم ریشه های عمده آن ها چنین باشد:

 

خستگی روحی و روانی نیروهای سرکوب بدلیل تداوم اعتراضات، و بخصوص تقارن اعتراضات با ماه های گرم سال

 

عدم تناسب منافع اقتصادی بین نیروهای سپاهی با گارد ویژه وابسته به نیروی انتظامی که باعث احساس نوعی اجحاف بین نیروهای گارد می شود

 

زخم غروری که نیروهای انتظامی از نیروهای امنیتی و سپاهی می بینند چرا که لباس شخصی ها از یک طرف امکانات رفاهی بیشتری دارند و از طرف دیگر خود را فرمانده و سرور گارد می بینند و به آن ها دستور می دهند

 

عمده نیروهای سرکوب (از گارد ویژه تا بسیج و سپاه) از میان اوباش انتخاب شده اند که این عده نه چیزی از پرنسیپ های نظامی و سازمانی می دانند و نه از همدلی و همکاری و کار گروهی! در واقع روحیات بدوی و وحشیگرانه آن ها با انضباط آهنین مورد نیاز یک "گارد ویژه" تعارض بنیادین دارد.

 

تداوم جنبش و عدم اطمینان نیروهای سرکوب نسبت به ثبات حاکمیت و عواقب ناشی از جنایت های انجام شده نیروهای سرکوب را دچار تردید کرده (از جمله مهمترین جلوه های بروز این مساله اختلافات میان نیروی انتظامی و مجموعه سپاه و بسیج است که هر یک سعی داشتند جنایات را به گردن دیگری بیندازند و پس از چند سخنرانی جنجالی فرماندهان طرفین فیلم حمله به کوی دانشگاه تهران منتشر شد)

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 




آذر اهورائی -

 

در داستان حضرت موسی در قران در آیات متعددی از مومن ال فرعون سخن به میان آمده و او مورد تکریم و تعظیم خداوند رحمان قرار گرفته تا جائیکه یکی از سوره های قران کریم بنا به ارزش و اهمیت او و به یاد و احترام او مومن نامیده شده است.

 

مومن آل فرعون از درباریان و از نزدیکان و مقربان دربار فرعون بود که به وحدانیت خدا و به رسالت حضرت موسی در دل ایمان و باور داشت ولی بنا به مصلحت و از ترس گزند فرعون بر جان و مال و مقام و موقعیت خود ؛ ایمان خویش را مکتوم و مخفی نگاه می داشت تا روزیکه دیگر طاقت و تاب نیاورد و بنا به مصلحتی بزرگتر و از برای حفظ جوهر ایمان خود و حفظ جان حضرت موسی از خطر مرگ ایمان خود را اشکار نمود و جان عزیز خود را برای بیان حق و اعلام بیزاری از باطل و حفظ جان حضرت موسی به خطر انداخت و هستی خویش را سپر بلای پیامبر خدا کرد.

 

او به این وسیله به همه مومنان تاریخ در همه عصرها و زمانها تا پایان جهان این گونه پیام داد ؛ که مصلحت حفظ ایمان خود و جان دیگر مومنان از مصلحت حفظ جان خویش بسی برتر و بالاتر و مقدمتر و بسیار لازمتر و واجب تر است و در مواقع لزوم جان عزیز و زندگی شیرین خود را باید نثار ایمان خویش و فدای حفظ جان دیگر مومنان کرد و اگرنه این دین و ایمان در نزد خدا پشیزی ارزش و اعتبار ندارد.  

 

او در برابر دادگاه فرمایشی فرعون که اشخاص مزدوری امثال قاضی صلوانی و آقایان دولت آبادی و  لاریجانی ریاست آنرا بر عهده داشته و  حضرت موسی را به دلیل ایجاد فتنه و آشوب و اقدام بر علیه امنیت ملی و تبانی با جادوگران دربار محاکمه و او را بنا به این جرائم واهی و دلایل بی اساس به اعدام محکوم کرده بودند ؛ بطور صریح و آشکار و بدون ترس و لکنت زبان و بی بیم جان ؛ ایمان خود را بر قوم خویش آشکار ساخته و به دفاع جانانه از ایمان خود به خدا و به رسالت حضرت موسی و به محکومیت مرام و منش طاغوتی و استکباری و استبدادی فرعون می پردازد.

 

در تفاسیر قران آمده که زن فرعون و نیز زن مومن آل فرعون هر دو از جمله موحدان و مومنان به رسالت حضرت موسی بوده اند و جانانه تا پای فدا کردن جان خود و مرگ دلخراش فرزندان خردسالشان در پای ایمان خویش استوار ایستاده اند و هر دو جان به جان آفرین تسلیم کرده و هرگز تسلیم امر فرعون نشده اند و به اینگونه آنها در زمره اولین زنان شهید جنبش راه سبز در تاریخ ثبت شده و به گفته خد آنان اهل بهشت و در آن جاودانه اند.

 

مومن آل فرعون قبل از بعثت حضرت موسی به پیامبری نیز از جمله طرفدارن و دوستداران وی بوده و آن هنگام که موسی متهم به قتل غیر عمد یکی از نزدیکان فرعون و تحت تعقیب ماموران او بوده ؛ با آگاهی از نقشه قتل موسی وی را پیشاپیش از این توطئه آگاه نموده و از دربار فرعون رهائی و از سرزمین مصر فراری می دهد.

 

مومنان آل فرعون در هر عصر و زمانی و در دربار هر حاکم جبار و ستمگر و در میان صاحب منصبان هر نظام ظالمی بوده اند. حر بن یزید ریاحی مومن آل فرعون در زمان امام حسین بود؛ که درست در لحظه مناسب به حقانیت موسای زمان خویش ایمان اورد و شجاعانه ایمان خود را آشکار ساخت و  شبانگاهان جان بر کف روی از لشگر یزید برتافت و خاضعانه به لشگر امام حسین پیوست و در روز کربلا در کنار امام حسین به جنگ با لشگر یزید پرداخت و خود را با شهدای کربلا محشور و جاودانه کرد.

 

مومنان آل فرعون در این زمان و در نظام فرعونی ولایت فقیه کیانند؟ بی شک آنان بسیارند. اما مخفی کردن ایمان شان چه سودی برای انها در دنیا و آخرت دارد؟ و تا کی مصلحت حفظ جان و نان و مقام و موقعیت خود را بر مصلحت حفظ ایمان خویش و بر جان دیگر مومنان مقدم خواهند داشت ؟ و آنها در روز محشر چه حجتی در  نزد خداوند سبحان عرضه خواهند داشت؟

 

آقای محمد نوری زاد عزیز و محبوب و نور  چشم ملت ایران و مغضوب فرعون زمان ؛ اولین مومن آل فرعون در این زمان و حر زمان خویش است که شجاعانه و مخلصانه و صبورانه و به موقع ایمان خود به درستی راه موسوی این موسای زمان و وفاداری خویش به رای سبز ملت و به نادرستی راه رهبر را آشکارا اعلام نمود و واقعیت تلخ تقلب بزرگ و فاحش در انتخابات و خیانت دولت در امانت و دستکاری در آرای ملت را به وضوح و بدون مجامله و بی تعارف بر همگان افشا کرد و مردانه در پای ایمان و عقیده خود ایستاد و قدم به عقب نگذاشت و تسلیم امر رهبر و بازجویان شکنجه گر و حاضر به اعتراف دروغ به گناه و اعلام برائت از حق و حقیقت نشد.

 

او به این وسیله با خدا معامله کرد و با تقدیم جان و سلامتی و راحتی ورفاه و آسایش خود و زن و فرزندان و نور چشمانش ؛ آتش به جان فرعون زمان خویش زد و موسای زمان را و حقیقت را و خدا را و ایمان را تنها و بی یاور نگذاشت و به یقین خداوند نیز او را تنها و بی یاور نخواهد گذاشت و به مدد امدادهای غیبی به یاریش خواهد شتافت و دستی از عالم غیب دست او را خواهد گرفت و به سوی خود بر خواهد کشید. چنانکه دست غیب خداوند نامه های درد مندانه و دلسوزانه و افشاگرانه او را از دل تاریک زندان و از زیر شکنجه های طاقت فرسای بازجویان ؛ سوار بر بالهای فرشتگان به دربار فرعون و به گوش جهانیان می رساند.

 

اکنون دیگر مومنان آل فرعون کیانند و کجایند و در چه فکری هستند؟ آیا آنها هنوز مشغول انداختن چرتکه برای معامله با خدا و درگیر حساب سود و زیان هستند؟ معامله با خدا که زیان ندارد و همه اش یکسره سود است. زیانش تنها از دست دادن محبت ولی فقیه و فرعون و قارون زمان است اما سودش به دست آوردن محبت خدا و خلق و سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت است.

 

مگر نه این است که پیشینیان گفته اند گنج قارون هم به زهر مارش نمی ارزد و چه راست گفته اند زیرا به دست آوردن دل فرعون به قیمت رنجاندن خالق و برانگیختن خشم او و به بهای شکستن دل مردمان و محرومان و به ازای افروختن آتش جهنم نمی ارزد.  

 

ای مومنان آل فرعون در این زمان و ای همه درباریان و لشگریان و سپاهیان نظام فرعونی ولایت فقیه ؛ دیگر درنگ جائز و استخاره در کار خیر روا نیست ؛ دیگر تقیه و کتم ایمان و پنهان داشتن حقیقت به صلاح و مورد پسند و رضای خداوند قهار نیست. امروز دین و ایمان مردمان و جان و مال و آبروی انسانهای مومن و پاک و بیگناه در معرض خطر است و باید حقیقت را به هر قیمت آشکار کرد. ولو به قیمت از دست دادن مقام و موقعیت و از دست دادن جان و مال و فرزند خویش. امروز روز برائت از ظالمین و مشرکین و مستکبرین و اعلام همبستگی با مستضعفان و مظلومان و مجاهدان در راه خدا است.

 

نبرد موسی و فرعون و جنگ حق و باطل همیشه و هر کجا در بستر تاریخ تا بی نهایت جریان دارد و هر روز عاشورا و هر کجا کربلا است و اگر تو عارف به حق و باطل و  حاضر در صحنه نبرد حق و باطل زمانت نیستی هر کجا که می خواهی باش . چه در نماز و چه در شراب؛ چه در مسجد و چه در میخانه . چه آنکه گردیدن بر گرد کعبه و بتخانه هر دو یکی است ؛ اگر که تو در دکان دو نبش دین فروشی و در پشت دخل ولایت فقیه ایستاده باشی و ایمانت را به نام ونانت و آخرتت را به دنیای دیگران بفروشی.

 

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 




دوستان صابر -

 

 

همزمان با تقارن صدمین روز بازداشت محمد صابر عباسیان رئیس ستاد 88فارس و عضو شورای شاخه جوانان مشارکت  منطقه فارس دوستان وی در دلنوشته ای خطاب به وی تولدش را به وی تبریک گفتند،.

 

مهندس محمد صابر عباسیان از فعالان ستاد موسوي در شیراز و  دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم می باشد که از 17اسفند تا کنون در بازداشت اداره اطلاعات شیراز است قرار بازداشت وی دیروز به دستور دادستان شیراز به مدت نامعلومی تمدید شده، نزدیکان وی روحیه اش را رضایت بخش توصیف کرده اند،متن کامل دلنوشته ی دوستانش خطاب به ایشان در زیر می آید

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

                                              یا من ارجوه لكل خیر

                              ای كسی كه در هر کار نیکی به تو امید دارم

   صابر صبور ما

 

به روزهای اسارتت اگر عدد چهار را اضافه کنی همان تاریخ آخرین دیدارمان می شود، روزهایی که آزادی دیگر اسیرمان را به جشن نشسته بودیم. شادی ما اما دیری نپایید و تو به اسارت رفتی و برای ما همه چیز از اول آغاز شد: صبر، انتظار و امید؛ دوباره روزشماری‌هایمان آغاز شد؛ نوروز در پیش بود و امید به «حول حالنا» داشتیم، اما گویا مصلحت خداوند چیز دیگری بود ... سال نو آمد، اما تقدیر چنان بود که برای اولین‌بار در چند سال رفاقت به ناچار نتوانیم به یکدیگر تبریک بگوییم؛ آری، عید 89 تنها نام عید داشت...

 

                                            عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد

                                           در کمند رنج و درد و غم گرفتاری نباشد

                                            عید ما روزی بود کز پرتو امن و عدالت

                                              هیچ مظلومی اسیر ظلم جباری نباشد

 

روزها به امید و انتظار گذشت و عدد سال از 88 به 89 پیوند خورد؛ فروردین به اردیبهشت رسید و اردیبهشت به خرداد و تو نیامدی. اینک در پایان خرداد به انتظار پایان انتظاریم تا تو بیایی و جمع حسرت‌زده و افسرده‌ی ما را که این روزها غرق در نوستالوژهای خردادی است جان دوباره‌ای ببخشی، نوستالوژی‌هایی که تو نیز اینک گوشه‌ای از آن شده‌ای ...

 

کاش در آخرین دیدارمان می دانستیم که قرار است بیش از صد روز تو را نبینیم تا می‌ماندی و اندازه‌ی تمام این روزها به ما درس امید و صبر و استقامت می دادی؛ کاش ملاقاتمان به درازا کشیده بود تا بیشتر می‌گفتیم و می‌خندیدیم و ای کاش بودی تا این روزهای سبز را با هم به تحلیل و تفسیر می نشستیم ... خیالی نیست؛ تو می‌آیی و ما دوباره شاد و خندان، چون گذشته، تمام این شهر را پیاده‌روی خواهیم کرد و از خوبی ها خواهیم گفت. ما نیز چون تو در این زندانشهر، به انتظار روزی نشسته‌ایم که شادی به دل‌ها و امید در چشم‌ها و خنده بر لب‌ها نشسته.

 

    صابر عزیز ما

 

تقارن نیکویی است میان امروز 24 خرداد، که سال‌روز تولد توست و سال‌گشت میلاد حضرت باقرالعلوم(ع) و آغاز ماه رجب، که ماه بعثت پیام آورعشق، معنویت و اندیشه است و ولادت مولایت امیرالمؤمنین. تولدت را از پشت آن دیوارهای سیمانی که تو را در بر گرفته‌اند تبریک می‌گوییم و این تقارن خجسته را به فال نیک می‌گیریم. صاحب ماه رجب المرجب و مبعوث و مولود این ماه را گواه می‌گیریم در تمام این صد روز پریشان از فراقت و دلتنگ دیدارت بوده‌ و لحظه‌ای فراموشت نکردیم. اینک نیز در سالگرد زادروزت صادقانه می‌گوییم: بیش از هر زمان دیگر به رفاقت با تو می‌بالیم ...

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 


سخنان منتشر نشده آیت الله منتظری: آقایان از مسیری که وعده داده شده بود، منحرف شده اند

در همین راستا در یک روز پاییزی سال گذشته هفت نفر از خبرنگاران دستگیر شده پس از حوادث انتخابات به دعوت ایشان به دیدار آن مرحوم شتافتند. (جرس به دلیل مسایل امنیتی از ذکر نام این خبرنگاران خودداری می کند)

 

سمیه نصرتی

 

 

مرحوم آیت الله العظمی منتظری، در آن دیدار طی سخنانی پیرامون ولایت فقیه  خاطرنشان کرده بود "آقایان مسئولین، از مسیر منحرف شده اند ."

 

این مرجع تقلید مرحوم شیعه، در مورد "انتخاب والی و حاکم با رای و انتخاب و بیعت مردم" تصریح نموده بود "امام حسن وقتی به عنوان جانشین امیرالمومنین به امامت رسید، خطاب به معاویه می نویسد « وقتی پدرم از دنیا رفت،مسلمانان مرا والی قرار دادند. تو چرا تخلف می کنی؛ ایشان نمی گویند، من امام هستم؛  می خواهند مردم بیعت کنند یا بیعت نکنند."می گوید مسلمانان مرا والی قرار دادند. تو چرا تخلف می کنی. یعنی مسلمانان باید والی و حاکم قرار دهند.

 

آیت الله منتظری با اشاره به تشکیل مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرده بود "این مجلس خبرگان که تشکیل دادند واقعا مجلس خبرگان بود؟. سید علی محمد دستغیب خیلی نرم اعتراض کرد، حال می خواهند او را از مجلس خبرگان بیرونش کنند. چه حقی دارند که ایشان را بیرون کنند. وی منتخب مردم است."

 

این مرجع تقلید حامی جنبش، ضمن انتقاد از عملکرد آن مجلس تاکید نموده بود: "خبرگان وظیفه خود را انجام ندادند. این مجلس که تنها وظیفه ندارد رهبر معین کند . بلکه باید برکارها و تخلفات رهبری نظارت کند و  اطلاع دهد. هم اکنون نیز، مجلس خبرگان به وظیفه خود عمل نکرده و تخلفات را نگفته است."

 

مرحوم آیت الله منتظری ضمن اشاره به نامه مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی (رئیس مجلس خبرگان)، در زمینه "لزوم رسیدگی به تخلفات رهبری" متذکر شده بود "شنیدم که آقای کروبی نامه ای به آقای هاشمی نوشته است که شما بعنوان رییس خبرگان، چرا این مجلس به وظیفه خود عمل نکرده است؟ من نمی خواهم از مواضع آقای کروبی حمایت کنم اما اشکالاتی که آقای کروبی در این زمینه گرفته وارد و درست است."

 

وی تصریح کرد: "بالاخره آقایان از آن مسیری که به مردم وعده داده شده بود، منحرف شده اند."

 

آن مرجع تقلید منتقد، در پاسخ به این سوال که "حال باید چه کرد؟" خاطرنشان ساخته بود "بالاخره آن اندازه ای که ما وظیفه داریم باید حرف خود را بزنیم و انجام دهیم. امیر المومنین در وصیت آخرش در نامه چهل و هفتم در نهج البلاغه آورده است: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید.» امر به معروف و نهی از منکر فقط در امور جزیی نیست که فقط به خانمی گفته شود رویت را بگیر...بلکه اگر در جامعه انحراف وجود دارد و حاکمان و مسولان و قدرتمندان اشتباهی دارند مردم باید به آن توجه بدهند و گوشزد کنند. نهی از منکر و امر به معروف را بگوییم که اگر نگویید بدان بر شما مسلط می شوند."

 

مرحوم منتظری اظهار داشت: "من از خواهران و برادران تشکر می کنم که انجام وظیفه کردند، در این راه مورد ضرب وشتم واقع شدند، خدا شما را پاداشی نیک عطا کند."

 

آن مرحوم در ادامه افزود "در قرآن کریم آمده است که آنها که صابر باشند خدا بهشان اجر بی حساب می دهد.. یک سوره کوچک در قرآن وجود دارند به نام والعصر. خدا با چند تاکید می گوید....قسم به زمانه ...انسان(زنان و مردان) در ضرر و زیان است. برای اینکه انسان سرمایه عمر خود را می دهد. خسارت آنست که اما چیزی به دست نمی آورد و وال می خرد. مگر کسانی که ایمان بیاورند به خدا و کارهای نیک انجام دهند – که البته انجام کارهای خیر کافی نیست- انسان ها باید یکدیگر را به کار خیر و حق سفارش کنند و از حق پیروی نمایند...هم اکنون باید چه کرد؟ خوب آنوقت اگر حق گفته شود پرونده سازی می کنند و طرف را اوین می برند... در اینجاست که در قرآن سفارش شده است که صابر و بردبار باشید."

 

مرحوم منتظری با مقایسه عملکرد جمهوری اسلامی با رژیم پهلوی خاطرنشان کرد: "در زمان شاه هم به ما از این شکنجه ها می دادند و اذیت می کردند و شلاق هم می زدند. گذشت و رفت. اینها هم می روند. آن چه برای انسان می ماند کار خیری است که انجام داده است. زندانیان و آزادشدگان ناراحت نباشند. آنچه که شما دیدید خدا بهتان جزا می دهد. صابر و بردبار باشید. مایوس از این ماجرا نباشید."

 

وی در پایان در پاسخ به این سوال که "شما یکی از بنیانگذاران نظریه ولایت فقیه بودید، الان نظرتان در این باره چیست"، گفت:"من همان زمان هم در بازنگری که آقایان آمدند به ولایت فقیه کلمه مطلقه را اضافه کردند رای ندادم برای همین."

 

مرحوم منتظری در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه "آیا زمان  آن نیست که اعلام شود که ولایت باید به ائمه و امامان ختم شود؟" نیز، ادامه داد: "افراد از عناوین سوء استفاده می کنند. به جای خود، من این کار را انجام دادم و در اعلامیه ها و بیانیه ها هم این مساله را مطرح کردم. به اندازه ای که می توانم، وظیفه ام را انجام می دهم و اما چه کنیم که افراد از عناوین خود سوء استفاده می کنند."

 

 


 




فاطمه پیغمبرزاده -

 

مدرسه فمینیستی: در خلال روزهای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و ماههای پس از اعلام نتایج آن، حرکت گروههای بزرگ شهری ـ به ویژه زنان ـ باعث شد که بحث استفاده بهینه از فضاهای شهری و رابطه شهروندان با این فضاها، مورد توجه بسیاری قرار گیرد. در عموم جوامع برای از آن خود کردن فضاهای شهری، اغلب میان نهادهای مسلط اقتصادی اجتماعی با مردم، کشاکش وجود دارد زیرا انسان در مواجه با فضای شهری، منفعل نیست و خود را صرفاً با آن منطبق نمی سازد بلکه با کلیت خود ـ که مجموعه ای از عوامل اجتماعی و فرهنگی است ـ با فضا مواجه شده و با آن وارد تعامل می شود. مردم با حضور در فضای شهری به مصرف آن می پردازند. آن ها در فضای شهری به دنبال رفع نیازهای شان و حصول توقعات خود از آن هستند. با وجود اینکه فضای شهری تحت تاثیر نیروهای مسلط اقتصادی و سیاسی قرار دارد و در بسیاری از موارد خواست این نیروها با خواست مردم در تضاد قرار گرفته و یا همسو نمی باشد، با این حال اما مردم با شیوه ی مصرف خود به یک «تولید ثانویه» دست زده و به این طریق این فضاها را از آن خود می سازند. این شکل از مصرف را مصرف فرهنگی[1] گویند. یعنی فرد با حضور فعالانه ی خود در فضا، به مصرف فرهنگی آن پرداخته به تولیدی ثانویه که معناست دست می یابد. این خلق معناست که منجر به ایجاد حس تعلق در فرد به فضای شهر خود می شود.

 

نمونه ایده آل رفتاری که به مصرف فرهنگی شهر منجر می شود «پرسه زنی» است. پرسه زنی رفتاری است که با ظهور مدرنیته و پیدایش مفهوم اوقات فراغت به وجود آمد. "شکل گیری مفهوم اوقات فراغت در معنای جدید آن پدیده ای متاخر است که در ارتباطی متقابل با سازمان یافتگی زمان جدید براساس کار انجام می گیرد. دنیای صنعتی با تبدیل کار به اصل محوری، تمام زمان و مکان ها را نسبت به آن سازمان می دهد. از جمله اوقات فراغت به صورت ایام مرخصی و استراحت شکل می گیرد. در جهان باستان و حتی در جهان پیشا صنعتی نمی توان به چنین تفکیک و گسستی مشخص رسید. البته تعداد بیشتری از روزهای «غیر کار» (به معنی نبود کار کشاورزی) در معنی صنعتی آن ، وجود داشتند، اما این «غیر کار» بیشتر به صورت منفعالنه تجربه می شد و نه در قالب های سازمان یافته. به همین دلیل نیز شکلگیری فضاهای اوقات فراغتی در معنی اخص کلمه را باید امری متاخر و مربوط به شهر صنعتی مدرن دانست."(فکوهی، 1383 : 394) در این تعریف حضور یک پرسه زن در قیاس با حضور یک عابر پیاده در خیابان حضوری کاملاً متفاوت است. حضور یک عابر پیاده، حضوری واکنشی است که از عملکردهای مستقیم فضا برای رفع نیازهای خود استفاده می کند. اما یک پرسه زن به کنشی فعالانه با فضا وارد می پردازد و با تولید معناهای خود نظم تثبیت شده ی رسمی را به چالش می کشد.

 

تصویر ذهنی پرسه زن از خیابان راهی که نقطه ای را به نقطه ای دیگر متصل می سازد نیست، خیابان برای پرسه زن عملکردی فراتر از دسترسی دارد خیابان مکانی است برای دیدن و دیده شدن، برای ایجاد تعامل اجتماعی و گذارن اوقات فراغت. پرسه زن به خیابان زندگی می بخشد. یک فرد می تواند در طول شبانه روز حضور متفاوتی در خیابان داشته باشد. در صبح با آغاز روز کاری، یک عابر پیاده است اما با پایان یافتن روز کاری و فرارسیدن شب همین فرد چهره ی دیگری به خود می گیرد. این تفاوت حضور افراد چهره ی خیابان را نیز دگرگون می کند. این امر به خوبی در توصیفی که گوگول از خیابان نوسکی در پترزبورگ ارائه می دهد متبلور است. "اما به محض آنکه شامگاه برخانه ها و خیابانها سایه می افکند و نگهبان شب دولا دولا از پله های نردبان بالا می رود تا فانوس ها را روشن کند، بلوار نوسکی بار دیگر جان می گیرد و به جنبش در می آید، سپس آن ساعات پر رمز و رازی فرا می رسد که چراغ های خیابان همه چیز را در نوری جادویی و اغواگر غرق می کند ... در این ساعات آدمی وجود نوعی قصد، یا بهتر بگویم وجود چیزی شبیه به قصد، چیزی کاملاً غیر ارادی، را حس می کند؛ گامهای همگان تندتر و بی نظم تر می شود. سایه های بلند بر دیوارها و پیاده روها به سرعت می لغزند، و سر آنها حتی به روی پل پلیس می رسد."(گوگول در برمن، 1379: 242)

 

پرسه زنی در خیابان تجربه ی بلاواسطه ی فضاست که در زندگی روزمره صورت می گیرد. این تجربه به معنای تلاش پرسه زن برای درک معانی نهفته در فضا نیست بلکه به معنای کنش پرسه زن با فضا و ارتباط دو طرفه بین پرسه زن و فضای شهری است که به تولید معنا منجر می شود. البته باید توجه داشت که بسیاری از این معانی چون نمی توانند نمود کالبدی داشته باشند به وسیله ی یک فرد غریبه درک نمی شوند. این امر در درک متفاوت یک توریست با یک فرد ساکن که در زندگی روزمره شهر مشارکت دارد نمود می یابد. . "بنیامین، خوانش غریبه از شهر که بر چیزهای غیرمعمول و شگفت انگیز و پیتورسک و خوش منظر متمرکز است را در تضاد با خوانش فرد ساکن آن شهر قرار می دهد: برای دستیابی به ایماژ شهر چون یک فرد محلی، به موتیف های دیگر و موتیف های عمیق تر نیاز هست: موتیف هایی که در گذشته امتداد یافته اند بجای اینکه در فاصله امتداد یافته باشند. در واقع در یک سطح شناخت، مقوله فضا اهمیت پیدا می کند و مضمون های آن را غریبه/ پرسه زن می یابد که دید زیباشناختی بر او غلبه دارد اما مضمون های عمیق تیر که از دل زندگی اجتماعی شهر و با دید جامعه شناختی و فلسفی بیرون کشیده می شوند در سطح دیگری قرار می گیرند که توسط پرسه زن-غریبه شناسایی نمی شوند."(رشیدزاده، 1386 :103)

 

پرسه زن با تولید معنا هایی در کنار معناهای دیگر به توازن قوا در جامعه می پردازد و به این ترتیب محیط دموکراتیک تری خلق می شود. کیفیات خاکی، محسوس و معمولی زندگی روزمره، قدرت نمادین عظیمی برای مبارزه با جدیت تک بعدی فرهنگ رسمی دارد. همانطور که فیسک (1381) گفته است؛ در اینجا مبارزه اجتماعی به شکل مبارزه برای معنا تبلور می کند. مبارزه ای که در آن طبقات حاکم تلاش می کنند معانی تامین کننده منافع خود را به صورت «عرف عام» جامعه و به طور کلی طبیعی، جلوه دهند، در حالی که مردم در مقابل این روند به روش ها و میزان مختلفی مقاومت می کنند و می کوشند تا معانی ای به وجود آورند که در خدمت خودشان باشد. (کاظمی، 1384 :66-65)

 

طراح شهری با تعیین کاربری ها و طراحی فرم فضای شهری تا حدود زیادی می تواند عملکردها و در نتیجه فعالیت ها را در فضا کنترل کند (طراح شهری نیز خود در طراحی و تعیین کاربری ها تحت تاثیر نیروهای اقتصادی و سیاسی قرار دارد). ولی این مردم هستند که با رفتار (چگونگی انجام فعالیت) خود در فضا به خلق معانی آن می پردازند. در این میان طراح شهری می تواند با طراحی مناسب، زمینه بروز رفتارهای گوناگون را فراهم ساخته و گامی در جهت ایجاد محیطی دموکراتیک تر و تقسیم قدرت در جامعه بردارد. "محیط ساخته شده دست بشر باید با تقویت فرصت های مناسب، از طریق به حد اعلا رساندن گستره گزینه های قابل عرضه به مردم، یک محیط دموکراتیک برای استفاده کنندگان فراهم آورد."(ای ین بنتلی، آلن الکک، پال مورین، سومک گلین و گراهام اسمیت، 1382 :4) زیرا ایجاد یک محیط دموکراتیک هرچه بیشتر منجر به افزایش حس تعلق افراد به آن می شود.

 

طراحان شهری و نیروهای اقتصادی و سیاسی حاکم نمی توانند از طریق طراحی و کنترل فضا، معانی مورد نظر خود را به مردم تحمیل کنند بلکه تنها می توانند با میزان قابلیتی که برای خلق معنا در فضابه وجود می آورند منجر به کاهش و یا افزایش حس تعلق افراد به آن شوند.

 

پانوشت:

 

[1] -مصرف فرهنگی: "مصرف فرهنگی (Cultural Consumption)، فعالیتی اجتماعی و کرداری روزمره است. به واسطه همین کردارهائی که مصرف فرهنگی می نامیم فرهنگ تولید یا بارور می شود. مصرف فرهنگی سبک زندگی ما را شکل می دهد، نیازها و تمایلات ما را سازمان می دهد، مواد لازم برای تولید تخیلات و رویاهامان فراهم می کند، نشان دهنده ی تفاوت ها و تمایزات اجتماعی است و نمایانگر تولیدات ثانویۀ ما در به کارگیری ابزارهای موجود است."(کاظمی، 1384 :77)

منابع:

 

alt=- class="" v:shapes="_x0000_i1025"> برمن، مارشال، 1379، تجربه مدرنیته، ترجمه مرادفرهادپور، تهران: طرح نو.
alt=- class="" v:shapes="_x0000_i1026"> 
بنتلی، ای ین-الکک، آلن-مورین، پال-گلین، سومک-اسمیت، گراهام، 1382، محیط های پاسخده(کتابی راهنما برای طراحان)، ترجمه مصطفی بهزادفر، تهران: مرکز انتشارات علم و صنعت ایران.
alt=- class="" v:shapes="_x0000_i1027"> 
رشیدزاده، کاوه، 1386، پرسه زنی و طراحی شهری از نظریه تا عمل، رساله کارشناسی ارشد، استاد راهنما دکتر سید محسن حبیبی، دانشکده شهرسازی دانشگاه تهران.
alt=- class="" v:shapes="_x0000_i1028"> 
فکوهی، ناصر، 1383، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی.
alt=- class="" v:shapes="_x0000_i1029"> 
وریج کاظمی، عباس، 1384، زندگی روزمره در مراکز خرید، رساله دکتری، استادان راهنما دکتر یوسف اباذری و دکتر تقی آزاد ارمکی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

 

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته