مجوز فصلنامه فرهنگ آموزش لغو شد و به نشریات فردوسی، رودکی و گلستانه تذکر کتبی داده شد.
به گزارش ایلنا، در جلسه امروز هیأت نظارت بر مطبوعات موضوع تخلفات نشریات مطرح و به شرح ذیل تصمیمگیری شد:
مجوز فصلنامه "فرهنگ آموزش" به دلیل انتشار مطالب مخالف موازین اسلامی به استناد بند ۱ ماده ۶ قانون مطبوعات و تبصره ماده ۱۱ آن قانون لغو شد.
به ماهنامه "فردوسی" به دلیل افترا به نهادها و ارگانهای نظام، انتشار مطالب خلاف واقع و عدم پایبندی به رسالت مطبوعاتی به استناد بندهای ۸ و ۱۱ ماده ۶ و ماده ۲ قانون مطبوعات تذکر داده شد و مقرر شد مراتب جهت پیگرد قانونی به مرجع قضایی ارسال شود.
به هفتهنامه "رودکی" و ماهنامه "گلستانه" به دلیل عدم پایبندی به رسالت مطبوعاتی به استناد ماده ۲ قانون مطبوعات تذکر داده شد.
این احکام در حالی صادر شد که در طول یک سال گذشته، فشار بر مطبوعات به شدت افزایش یافته است و معدود نشریات اصلاح طلب باقی مانده، یکی پس از دیگری توقیف شدند. نشریات یاس نو، سرمایه، حیات نو، کلمه سبز، فرهنگ آشتی، آرمان، اعتماد ملی، اعتماد، حیات نو، بهار، صدای عدالت، ایران دخت و اندیشه نو از آن جمله بودند.
بعد از انتخابات سال گذشته و ورود سیل خروشان مردم به عرصه دفاع از حقوق مدنی و ابراز مخالفت با تمامیت خواهانی که رای مردم را به سرقت بردند ، رسانه غیر ملی تمام توان خود را به کار گرفت تا آب رفته را به جوی بازگرداند. پس از چند مناظره زنده که بین اصولگرایان و اصلاح طلبان برگزار شد و بدلیل استدلالهای محکم اصلاح طلبان و دفاع از حقوق مردم و قانون اساسی و شفافیت در گفتار، تصمیم بر آن شد که اصلاح طلبان را از همه تریبون های مردمی دور نگه دارند و کوچکترین راه های ارتباطی را بر ایشان ببندند ، اما هر از گاهی در همین رسانه غیر ملی فعالان سیاسی دیگری علم دفاع از مردم را بر می دارند .
در یکی از این برنامه ها که از طریق رادیو تهران پخش شد حمید رسایی نماینده مجلس و یکی از حامیان جدی احمدی نژاد رو در روی دکتر صادق زیبا کلام استاد دانشگاه قرار گرفت این برنامه در 23 خرداد 89 و با موضوع خواص و نقش آنان در انتخابات دهم به صورت زنده پخش شد .
طبق روال چند ماه گذشته حامیان کودتا، رسایی سعی کرد تا نظام جمهوری اسلامی را در جایگاه حکومت علی (ع) قرار دهد و از این منظر همه جریانها را به اتفاقات صدر اسلام گره زند ، اما با تحلیل هوشمندانه زیبا کلام روبرو شد که می پرسید: "نظام سیاسی ما را چه می شود که این قدر در سطح بالای آن تلفات دارد. ما پنج رییس جمهور داشته ایم -غیر از آقای احمدینژاد که فعلا هستند- اما از این پنج روسای جمهور قبلی آیت الله خامنه ای که شدند رهبر، شهید رجایی هم که شهید شدند ،سه نفر دیگر مغضوب شدند! بنی صدر مغضوب شد، آقای هاشمی مغضوب شد، آقای خاتمی هم مغضوب شد. ما سه نخست وزیر داشتیم که آقای باهنر شهید شدند و دوتای دیگر مغضوب شدند علت این تلفات در راس نظام چیست؟".
در جایی دیگر زیبا کلام در مقام دفاع از حقیقت ، به جمعیت سه میلیونی 25 خرداد اشاره می کند و وقتی با مقاومت مجری و رسایی روبرو شد باز هم از موضع خود عقب نشینی نمی کند و بر جمعیت سه میلیونی تاکید می کند
رسایی سعی می کند با سخیف ترین جملات فرافکنی کند و با استدلال های کودکانه و تمسخر سعی در تخریب جو مناظره می کند و در نهایت به تقلید از پیشوایش دست در صندوقچه خاطرات می کند و زیبا کلام را حامی رضا شاه می نامد و میرحسین موسوی و آیت الله هاشمی و شیخ مهدی کروبی را در ردیف رضا شاه قرار می دهد .
رسایی به ریزش و رویش خواص در یک سال گذشته اشاره می کند و خود را در زمره خواص با بصیرت می نامد اما زیبا کلام در پاسخ می گوید امیدوارم آنقدر زنده باشم که روزی را که اولین انتقاد را آقای رسایی به حکومت کرد ، روزی که اولین مخالفت را با حکومت کرد ببینم! آنوقت خواهیم دید که رویش و ریزش و این جور چیزها یعنی چه و مادام که این توسعه نیافتگی سیاسی در نظام ما وجودداشته باشد همین خواهد بود ، آقای رسایی، رییس مجلس و رییس جمهور امروز و آینده تا زمانی از شأن و جایگاه برخوردارند که لب فرو بندند و سخن نگویند و آنچه را حکومت می کند تایید کنند ، اگر این کار را نکنند آنوقت سقوط می کنند . آقای رسایی به جای این که بیاید بگویید نظام ما را چه می شود این چه جور نظامی است که داره با افراد خودش با فرزندان خودش با محصولات خودش این گونه برخورد می کند، تازه افتخار هم می کنید و آن را نشانه سلامت نظام می دانید مثل این که نظام هند و بلژیک و انگلیس و فرانسه و دیگر نظام ها ناسالمند و بیمارند.
رسایی این بار از زیبا کلام سوال می کند که چرا کسی در روز 22 خرداد امسال به خیابانها نیامد و اعتراض نکرد ؟ پاسخ او این است که "یعنی اگر اینها درخواست راهپیمایی می کردند شما مجوز می دادید؟" رسایی با اشاره به این نکته که عدم صدور مجوز به دو دلیل بوده یک اینکه در واقع اصلا در خواستی به استانداری داده نشده و دوم اینکه لزومی برای صدور مجوز نبوده، به این موضوع اشاره می کند که مردم بعد از اتفاقات سال گذشته پی به دروغ های سران فتنه بردند و از حمایت ایشان دست برداشتند و سپس این گونه استدلال می کند که 25 میلیون به احمدی نژاد رای دادند و 13 میلیون طرفدار مهندس موسوی چون به ماهیت ایشان پی بردند ریزش کردند زیبا کلام در پاسخ به این مدعا می گوید :نخیر آقای رسایی در این فاصله هزاران نفر بازداشت شدند، داستان کهریزک اتفاق افتاد، داستان زیر گرفتن مردم توسط وانت نیروی انتظامی پیش آمد، تیر اندازی شد به مردم ، کسانی در دادگاه بدون هیچ عذر و بهانه ای پنج سال و شش سال زندان محکوم شدند. اینها اتفاق افتاد.
و در پایان رسایی سوال می کند آیا ملاک حال افراد است یا گذشته که در جواب زیبا کلام می گوید ملاک حاکمیت قانون است .
متن كامل اين مناظره:
مجری: روز گذشته در باره پدیدارشناسی انتخابات 22 خرداد و پیام های رای 25 میلیونی مردم به آقای دکتر احمدی نژاد دخالت عمل خارجی به نفع یکی از جریان های سیاسی و پروژه چند میلیاردی آمریکا برای ایجاد اختلال صحبت کردیم و امروز می خواهیم درباره نقش خواص در انتخابات 22 خرداد صحبت کنیم. بحث را با حجت الاسلام رسایی نماینده تهران شروع می کنم و از ایشان می پرسم که اساسا نقش و کارکردهای خواص در انتخابات گذشته چه بود؟
رسایی: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می کنم به میهمان محترم و شما و همکارنتان و همچنین شنوندگان خوب برنامه و امیدوارم که خداوند توفیق دهد در ایجاد بصیرت هر چه بیشتر در خودمان و جامعه موفق باشیم.
ببینید سال گذشته به عقیده من سال ریزش ها و رویش های خواص بود. ما خواصی را در سال گذشته تجربه کردیم که هیچ انتظار تصمیمات غلط از آنها نداشتیم ولی شاهد بودیم که آنها این تصمیمات را اتخاذ کردند از طرفی هم شاهد رویش در عامه مردم بودیم. در بسیاری از کسانی که فکر نمی کردیم به این گونه در میدان دفاع از انقلاب وارد بشوند.
سال گذشته به عقیده من همه مردم ما خواص بودند و به جرات می شود گفت که برخی که به عنوان خواص شناخته می شدند، وقتی پای استدلال ها و حرف های آنها می نشستیم و گوش می کردیم، می دیدم که استدلال های آنها بیشتر شبیه استدلال عوام است با همان تعریفی که آنها دارند. سال گذشته سال پرهزینه ای برای نظام اسلامی بود اما منافع زیادی هم برای نظام اسلامی داشت تا جایی که می توان گفت هزینه ای که پرداختیم خیلی کمتر از سودی بود که بردیم. دشمن در سال گذشته تا پشت درب خانه های خواص ما هم نفوذ کرد ولی دیدند که اگر بسیاری از کرسی های خواص را هم در اشغال خودشون بگیرند، انقلاب اسلامی خیلی مستحکم تر از این است که باز این مردم دچار مردودی بشوند .
مجری: با تشکر از شما البته بنای ما در این برنامه بر این است که میهمانان کمی با صراحت و شفافیت سخن بگویند و به مصادیق اشاره کنند.
رسایی: انشالله
مجری: خب جناب آقای زیباکلام، نخبگی در ایران و بخصوص موضع نخبگی بیشترین لطمه را دید و حوادث ناخوشایند بعد از انتخابات نشان داد که مواضع نخبگان به خصوص نخبگان سیاسی نیازمند مراقبت و توجه بیشتر است . شاید در شرایط فعلی اساسا بقای نخبگی، ضرورت یک آسیب شناسی را بیشتر می کند.
زیباکلام: با یاد و نام حضرت حق و با عرض سلام و ادب به شنوندگان و همچنین حجت الاسلام رسایی و شما و همکارانتان. من فکر می کنم زمان آن رسیده که ما یک سئوال اساسی تر از خودمان بکنیم. سئوال کنیم که نظام سیاسی ما را چه می شود که این قدر در سطح بالای آن تلفات دارد. ما پنج رییس جمهور داشته ایم -غیر از آقای احمدینژاد که فعلا هستند- اما از این پنج روسای جمهور قبلی آیت الله خامنه ای که شدند رهبر، شهید رجایی هم که شهید شدند ،سه نفر دیگر مغضوب شدند! بنی صدر مغضوب شد، آقایهاشمی مغضوب شد، آقای خاتمی هم مغضوب شد. ما سه نخست وزیر داشتیم که آقای باهنر شهید شدند و دوتای دیگر مغضوب شدند.
مجری: مغضوب منظورتان چیه؟
زیباکلام: مغضوب شدند، یعنی همان حرف هایی که آقای رسایی و دوستانشان نسبت به آقای هاشمی و آقای خاتمی می زنند. یعنی مغضوب دیگه ، از روسای مجلس هم که آقای هاشمی مغضوب شدند، آقای کروبی و ناطق نوری هم که مغضوب شدند. آقای حداد عادل هم که اصلا سیاسی نبودند، خیلی کسی کاری به ایشان ندارد. آقای لاریجانی هم که فعلا هستند. به نظرم خیلی جالبه که آدم از خودش بپرسد که چرا در نظام سیاسی هند یا آمریکا و آلمان و ترکیه و ژاپن اینطوری نیست؟ در چه جور نظامی ما زندگی می کنیم که این همه شخصیت که معماران نظام هستند، سازندگان انقلاب بودند، این طور مورد غضب قرار می گیرند...
مجری: آقای دکتر من هنوز نفهمیدم مغضوب کی شدند، مغضوب مردم یا حاکمیت؟
زیباکلام: همان مغضوبی که آقای رسایی و دوستانشان می گویند، همان خبرگان بی بصیرت، بصیرت ندارند با آمریکا بودند، با دشمن بودند به قول آقای رسایی دشمن تا درب خانه شان آمدند و شاید هم دشمن در خانه شان آمد بدون این که متوجه شوند. ببینید اتفاقا یک نظام اگر سلامت باشد با مسئولان خودش اینطور رفتار نمی کند که آنها را بی آبرو، بی حرمت و بی اعتبار کند. مشابه این رفتاری که امروز در جمهوری اسلامی می شود، با بزرگان نظام می شود، کسانی که گوشت و پوست و خونشان ازاین نظام است و اساسا آنها این نظام را بهوجود آورده اند.
مشابه این رفتار را ما فقط در دوران استالین و نظام های کمونیستی شاهد بودیم. استالین بسیاری از کسانی را که مال انقلاب اکتبر بودند و نظام شوروی را برپا کرده بودند یکی یکی می آوردند دادگاه خلقی و اعتراف می کردند که جنایت کردند خیانت کردند و بعد آنها را تبعید می کرد سیبری. به نظر من این خیلی جای سوال داره یعنی این آمار را اگر نگاه کنید یه قدری باید ما را هوشیار کند که ریشه این مورد غضب قرار گرفتن ها چیست و چرا در نظام های دیگری که توسعه سیاسی یافته اند، این وضع نیست. چرا روسای جمهور آمریکا این طور نمی شوند، چرا نخست وزیر ژاپن ،انگلیس چرا در هند این چنین نمی شود ؟ ما را چه می شود که این بلا را سر اشخاص می آوریم.
مجری: خب آقای زیباکلام بحث خوبی را آغاز کردند ، من از آقای رسایی می پرسم که چرا بعد از سه دهه برخی از خواص ما مردود می شوند؟ آیا این ناشی از ضعف های سیستمی ما در تربیت خواص است و یا این از ضعف شخصیتی این افراد است که نمی توانند با یک نظام انقلابی همراه باشند و یا اساسا اینها نتوانستند در آن موضع تکلیف محوری و منفعت محوری رابطه برقرار کنند.
رسایی: تشکر می کنم آقای زیباکلام بحث را از جای خوبی آغاز کردند. من لازم است تاکید کنم که این اتفاقات نشانه سلامت نظام جمهوری اسلامی است و اگر نظام جمهوری اسلامی نظام سالمی نبود مثل بسیاری از کشورهایی دیگر اتفاقاتی می افتاد که آقای زیبا کلام گفتند
زیباکلام: یعنی نظام هند ناسالم است، نظام ژاپن نا سالم است، نظام آمریکا ناسالم نظام آلمان و ترکیه ناسالم است...
رسایی: آقای زیباکلام عجله نکنید ، گفت: اللهُمَ بیر بیر ،یکی یکی من به اینها می رسم. بله این نشانه سلامت این نظام است. اصلا آقای زیباکلام شما قائم مقام رهبری را جا انداختید! آیا این جایگاه مهمتر از بقیه نبود. علاوه بر آن تاکید می کنم که شما مصادیقی از مذهب و دینتان را هم جا انداختید! آقای زیباکلام بعد از رحلت پیامبر اکرم چه اتفاقی افتاد؟ آیا این نشانه بطلان حرکت پیامبر و امیرالمومنین است؟ بعد از پیامبر ما شاهد اصحابی بودیم که مردود شدند. طلحه الخیر می گفتند، به زبیر سیف الاسلام می گفتند، چه اتفاقی افتاد بعد از پیامبر ؟ آیا این نشانه عدم سلامت شیعه بود ؟ این نشانه عدم سلامت امیر المومنین بود ؟ این نشانه عدم سلامت یاران علی بود ؟ که بعد از رحلت پیامبر ما شاهد موج ریزش بودیم در اطرافیان پیامبر .
غیر از این است که این نتیجه یک حقیقت است و ما نمی توانیم ریزش و رویش را انکار کنیم . البته استقبال نمی کنیم ، من با این حرف موافقم که ما نباید کسی رو هل بدیمو بندازیمش ، ولی کسی خودش می خواد بیفته ما میتونیم جلوشو بگیریم ؟وقتی خودش اصرار داره به تعبیر رهبرمعظم انقلاب که فرمودند : بعضی از این آقایان اصرار دارند که از نظام خارج شوند. یک سال نظام اسلامی آعوشش را باز کرد یک سال رهبر معظم واقعا تلاش کرد پیغام داد ، صبر کرد ،ولی چه اتفاقی افتاد این چیزهایی که شما فرمودید واقعیاتی هست که وجود داره ریزش و رویش حقیقت قرآنی است جلوش را نمیشه گرفت ، استقبال هم من نمی گویم خوشحال باشیم ولی ناراحت هم نباید بشویم . فکر نکنید اتفاقی افتاده آقای زیبا کلام. خداوند در سوره مائده آیه 54 خطاب به مومنین میفرماید: که یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم يحبهم و يحبونه. این یعنی اگر شما مومنین و خوبان از یاری دین من روبرگردانید ، اتفاقی نمی افتد بلکه خدا قوم دیگه ای را جایگزین می کند...
زیباکلام: خب ملاک این سقوط کیه؟ آقای رسایی ملاک این سقوط است؟ یا رسایی آمده جای پیامبر نشسته...
رسایی: نه رسایی ملاک نیست! شما هم نمی توانید با این حرفها استدلال من را در نظر شنونده باطل کنید، چون مردم می دانند که منظور من چیست. آقای زیباکلام آیا شما قبول ندارید که در تاریخ دین ما این اتفاقات افتاده؟ به صراحت بگویید که نظرتان چیست...
مجری: بله تحلیل شما چیه...
زیباکلام: من به هیچ وجه مقایسه ای وخط توازنی بین نظام جمهوری اسلامی و رسول الله اصلا وصل نمی کنم...
رسایی: عیبی ندارد، وصل نکنید فقط درباره این که در آن مقطع تاریخی این اتفاقات افتاده یا نه اعلام نظر کنید...
زیباکلام: نبی اکرم چه دخلی به من یا آقای رسایی دارد که ما خودمان را با آنها مقایسه کنیم، شما عملا دارید این کار را می کنید. خب من هم سئوال می کنم که چرا این اتفاقات فقط در نظام های توتالیتر و کمونیستی و اختناق گر این اتفاق می افتد ولی در نظام های دیگر این اتفاقات نیست؟
رسایی: خب من که این را جواب دادم. اصلا آقای زیباکلام من کاری به انقلاب ندارم، اصلا انقلاب ایران تحقق نیافته، موسوی وجود ندارد، احمدینژاد وجود ندارد، زیباکلام و رسایی وجود ندارند، شما می گویید که این اتفاقات فقط در نظام های کمونیستی و توتالیتر می افتد، یعنی نظام پیامبر ما کمونیستی بود؟...
زیباکلام: نه ببینید نباید مقایسه کرد...
رسايي: بالاخره پس از پیامبر این اتفاقات افتاد یا نه؟ آیا آن یک نظام بود یا نه؟ من می خواهم بطلان استدلال شما را نشان دهم که آنها هم یک نظام بودند و این اتفاقات افتاد. حالا دلایلش چه بود...
زیباکلام: خب شما دلایلت را بگو من هم دلایلم را می گویم.
رسایی: پس شما پذیرفتید که در نظام پس از رسول خدا هم این اتفاقات افتاده...
زیباکلام: من به هیچ وجه نظام پیامبر را با جمهوری اسلامی مقایسه نمی کنم چون خیلی چیزها زیر سوال میرود...
رسایی: نکنید ما هم نمی کنیم!...
مجری: آقای رسایی در حقیقت سئوال می کند که شما اساسا پدیده ریزش ورویش در بعد از رسول خدا را قبول دارید یا نه؟
زیباکلام: من به هیچ وجه به خودم اجازه نمی دهم که اتفاقات امروز را با زمان رسول خدا مقایسه کنم...
مجری: مقایسه نکنید فقط در باره همان موقع صحبت کنید بالاخره این حوادث بود یا نه؟
زیباکلام: من فقط نظام امروز را با حکومت های کمونیستی و توتالیتر مقایسه می کنم.
رسایی: خب فکر می کنم لازم نیست ما به شما فشار بیاوریم که این را بگویید چون شنونده جوابش را گرفت! بالاخره مردم عاقلند. شما این ریزش را نشانه عدم سلامت نظام می دانید ولی من می خواهم بگویم که دقیقا این نشانه سلامت نظام است. چون چه چیزی باعث می شود که این اتفاقات بیفتد؟
آقای زیباکلام پوست کهنه میشود چون به محیط عادت می کند، مقاومتش را از دست می دهد ،من کاملا معتقدم تنها انقلابهایی که ریشه دینی و انسانی دارند، ریزش و رویش دارند والا انقلاب های دیگر فقط ریزش دارند و رویش ندارند.
برای همین پس از سی و دو سال در 22 بهمن باز چهل میلیون در خیابانها می آید؟ چرا 9 دی اتفاق می افته باز یک جمعیت 40 میلیونی می آید تو خیابان؟ چرا بعد از گذشت سی و دوسال از انقلاب ، انتخابات برگزار می شود با وجود سی دو سال شیطنت فشار خیانت کوتاهی های برخی مسئولینباز هم 40 میلیون می آیند پای صندوق رای؟ بالاخره هر کس آمد پای صندوق، قبل از رأی به احمدینژاد یا موسوی به جمهوری اسلامی چون می گوید من به جاده قانون اساسی وارد شدم با ورود به اون جاده میاد پای صندوق کسی نمی تونه بگه من جمهوری اسلامی را قبول ندارم ولی رای بدهد این مضخرف ترین حرف تو عالم سیاست امروز است.
چرا این نظام زنده است، چون این نظام اگر من به عنوان خواص ماهیتم را از دست بدهم، من را پس می زند من رو نگه نمی دارد ، همانطور که بازرگان را نگه نداشت ، بنی صدر را نگه نداشت . همین آقایونی که شما اسم بردید کسانی بودند که در برابر بنی صدر و بازرگان موضع گرفتند. همان موقع در جای ما بودند، من بار ها گفتم شاید در آینده یکی مثل رسایی بشود جزو همین خواص مردود پناه می بریم به خدا ، هیچ بعید نیست من اگر به محیط عادت کنم ،من اگر به فساد موجود در جامعه عادت کنم ، من اگر خودم را تطبیق بدهم با شرایط ، من اگر خسته بشوم ،آرمان گرایی را ازدست بدهم ، کم کم میشم همین ، باید ریزش و رویش باشد تا زندگی باشد .
مجری: خب لطفا اجازه بدهید تا ما پاسخ آقای زیباکلام را هم بشنویم...
رسایی: آقای زیباکلام شما این نظام های موجود در دنیا را رو به ثبات می بینید یا رو به سقوط؟
زیباکلام: نخیر من رو به سقوط می بینم! یعنی همه دارند سقوط می کنند و فقط ما ثبات داریم!
مجری: خب دلایل شما را بشنویم. فکر می کنم ما روی ریزش رویش به توافق رسیدم. حالا همان دلایل را مرور کنیم...
زیباکلام: ببینید من درست است که از آقای رسایی جواب خواستم. و دوباره سوال را تکرار می کنم ، گفتم ما یک نظام سیاسی داریم به اسم جمهوری اسلامی که ظرف سه دهه گذشته یک رکورد بی سابقه دارد و از چهار رییس جمهور سه تاش مغضوب شدند از سه تا نخست وزیر یکی شهید شده و دوتای دیگه مغضوب شدند
رسایی: مغضوب چه کسی شدند؟...
زیباکلام: مغضوب مردم، مغضوب ملت، خوبِ؟ بزار بحث ادامه پیدا کنه ،من این سوال را از آقای رسایی پرسیدم که چرا ما شاهد این پدیده در نظام های سیاسی دیگر نیستیم ؟ مثلا چرا در ترکیه نخست وزیران، روسای جمهور ، روسای مجلس مغضوب نمی شوند ؟ بازنشسته می شوند ، سفیر می شوند
بعد من یک آدرس دادم به آقای رسایی ، آقای رسایی گفتند در نظام رسول الله هم شده و غیره ، گفتم که مشابه این اتفاقات که در این سی و یک سال در نظام ما افتاده در نظام های کمونیستی سابق اتفاق افتاده که مغضوب می شدند ، مغضوب استالین می شدند ! مغضوب مائو می شدند ! درکش خیلی ساده است،چرا پای نبی اکرم را می کشید وسط؟ صورت مسئله خیلی ساده است . اگر در نظام جمهوری اسلامی ایران شما با حکومت همراه بودید، دچار ریزش نمی شوید، مغضوب نمی شوید ولی اگر شما به هر دلیلی احساس کردید که حکومت این تصمیم اش درست نیست و انتقاد داشته باشید به این تصمیم ، آن وقت دچار ریزش می شوید ، معلوم می شوید که شما از عوامل دشمن هستید ، آنوقت معلوم میشود که شما بصیرت ندارید ، عقل ندارید و آنوقت معلوم میشود که ملت شما را پس زده. بنابر این اینکه ما اینقدر تلفات داریم و بزرگان نظاممون اینجوری یکی پس از دیگری سقوط می کنند به نظر من حکایت از توسعه نیافتن نظام سیاسی مان می کند اگر این نظام توسعه یافته بود و مخالفت از حکومت و انتقاد از حکومت جایگاهی می داشت محال ممکن بود که تعداد قابل توجهی از بزرگان نظام ، مسئولین طراز اول و ارشد نظام این چنین سقوط بکنند.
آقای رسایی امروز محبوب هستند و خودشان را رویش قلمداد می کنند اما امیدوارم آنقدر زنده باشم که روزی را که اولین انتقاد را آقای رسایی به حکومت کرد ، روزی که اولین مخالفت را با حکومت کرد آنوقت خواهیم دید که رویش و ریزش و این جور چیزها یعنی چه و مادام که این توسعه نیافتگی سیاسی در نظام ما وجودداشته باشد همین خواهد بود ، آقای رسایی، رییس مجلس و رییس جمهور امروز و آینده تا زمانی از شأن و جایگاه برخوردارند که لب فرو بندند و سخن نگویند و آنچه را حکومت می کند تایید کنند ، اگر این کار را نکنند آنوقت سقوط می کنند . آقای رسایی به جای این که بیاید بگویید نظام ما را چه می شود این چه جور نظامی است که داره با افراد خودش با فرزندان خودش با محصولات خودش این گونه برخورد می کند، تازه افتخار هم می کند و آن را نشانه سلامت نظام می داند مثل این که نظام هند و بلژیک و انگلیس و فرانسه و دیگر نظام ها ناسالمند و بیمارند. البته آقای رسایی و دوستانش همین را می گویند که این نظام های دموکراسی غربی اگر تا آخر امسال سقوط نکنه تا آخر سال دیگر سقوط می کند، زیاد این را گفتند! نه خیر آقای رسایی این نشانه نارسایی نظام ما است.
مجری: آقای زیباکلام واقعا این یک طرفه به قضاوت رفتن هم شاید درست نباشد. ببینید شما الان دارید می گويید که این خواصی که به تعبیر شما مغضوب شدند،و به تعبیر ما مردود شدند!این ها هیچ اشتباهی نکردند و این ها یک مشت آدم علیه السلام اند ، از اول انقلاب تا الان
زیباکلام: آقای اسکندری شما دارید حرف می گذارید در دهن من،بحث اینکه آقای مهندس میر حسین موسوی اشتباهی کرده یا نکرده ....
مجری: خب اصلا مگر ممکن است که این نخبگان سیاسی معصوم...
رسایی: آقای اسکندری اگر اجازه بدهید من خدمت آقای زیبا کلام با چند سوال !چون اینجور که ایشون صحبت می کنند البته خوب سابقه دفاع از رضا میرپنج قلدر در کارنامه آقای زیباکلام هست. خیلی بعید نیست که ایشان بیاد پشت رادیو ...
زیباکلام: من افتخار می کنم به آن سابقه. افتخار می کنم به دفاعی که از رضاشاه کردم...
رسایی: عیبی ندارد، فکر نکنید حالا که چون شما آمده اید پشت رادیو و صحبت می کنید بدلیل جایگاهی هست که دارید ! نه چون کسی دیگه نیست !!! آقایون اصلاح طلب خجالت می کشند پشت این رادیو بیایند ... نوبت به امثال شما هم میرسه !!!
زیباکلام: نخیر من اصلا خجالت نمی کشم که از رضاشاه و همکارانش دفاع می کنم...
رسایی: بله نوبت به کسایی میرسه که از پشت رادیو جمهوری اسلامی از رضاشاه دفاع می کنید و بعد می گویید این نظام ، اگر شما با حکومت همراه نباشید دچار ریزش می شوید ، آقای زیباکلام الان تریبون رادیو جمهوری اسلامی دستش است و میگه افتخار میکنم که از رضا شاه دفاع می کنم بعد میگه تو این حکومت هر کی با نظام همراه نباشه نمی تونه زندگی کنه شما الان دارید چیکار می کنی ؟
زیباکلام: من نخبگان را می گویم. من که کاره ای نیستم...
رسایی: اصلا تفاوتی ندارد. مگربه آقای موسوی و آقایون دیگه فرصت داده نشد بیایند در انتخابات؟ مگر رد صلاحیت شدند ؟! مگر این ها فرصت پیدا نکردند ؟ یک کلمه !!! چرا جواب نمیدید آقای زیبا کلام ؟
زیباکلام: جواب چی را باید بدهم...
رسایی: شما می گویید این ها با حکومت همراه نبودند ساقط شدند ، خوب این ها که فرصت پیدا کردند بیایند در انتخابات ! هر حرفی هم دلشان خواست زدند، مثل شما از رضا میرپنج دفاع کردندمنتها شما صراحتا این کار کردید آنها صراحتا نمی کردند ، سئوال این است که چه کسانی واقعا پس سینه اینها زدند؟ مردم زدند یا نزدند؟ شما نظرتان چیست، من نمی دانم؟ با این ویژه گی هایی که ما در بیانات شما می بینیم نمی دونم شما چی میگید؟ مردم فهمیدند ،یه موقع هست شما می گویید نظام این ها رو خفه میکنه ! شما از رضا میرپنج قلدر دفاع می کنید بعد نظام جمهوری اسلامی را بدتر از آن می دانید...
زیباکلام: اصلا و ابدا، شما دارید حرف توی دهن من می گذارید...
رسایی: چی را انکار می کنید آقای زیباکلام! برادر من شما خودت این را گفتی، من عین کلام شما را نوشتم. شما گفتید که اگر نخبگان با حکومت همراه و همسو نباشند، ریزش می کنند و مغضوب می شوند ولی اگر همراه باشند، دچار ریزش نمی شوند. خب من دو تا سئوال دارم: اولا حکومت یعنی چه؟ از نظر شما حکومت کیست که اگر همراه نباشید، سقوط می کنید اگر همراه باشید می مانید؟ شماها که می گویید احمدینژاد آمد سابقه نظام را شست گذاشت کنار. نظام یعنی چه؟ خود احمدینژاد هم منتقد است، من خودم هم انتقاداتی دارم...
زیباکلام: من که ندیدم شما انتقاد بکنید...
رسایی: نخیر شما تلاش می کنید اینطوری القا کنید . دوستان شما هم تلاش می کنند توی مجلس،طرف پشت تریبون مجلس میاد یکی از همین نماینده های مجلس اومد پشت تریبون مجلس آقای شیخ قدرت علیخانی گفت : اگر آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور نهم نشود ، بنده از مجلسی که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور آن نباشد استعفا می دهم ، والله تالله بالله سه تا قسم جلاله خورد بعد هم گفت همه سایت ها و خبر گزاری ها این صحبت من را منتشر کنند ، همین آدم به من می گوید وکیل الدوله! چرا چون من از دولتی که بیست و پنج میلیون رای آورده دفاع می کنمآنوقت من می شوم وکیل الدوله بعد هم از مجلس هم نرفت در مجلس هفتم باقی ماند، وقتی من به ایشان گفتم شما قسم خورده بودید که بروید، گفت من کفاره قسمم را دادم. من سئوالم از شما این است که چرا با یک سری حرف های روشنفکری...
زیباکلام: چرا روشنفکری عزیز من. من یک آمار به شما نشون دادم ...
رسایی: خب ببینید آقای زیباکلام حرف شما یعنی این که الان اگر در آمریکا و اسرائیل و در هند هر کسی با حکومت همراه نبود هم ، می ماند...
زیباکلام: بله اینطوری است...
رسایی: واقعا اینطوری است! آقای زیباکلام متوجه جواب هایی که می دهید باشید، چون غیر از من الان مردم هم حرف های شما را می شنوند و قضاوت می کنند. من می گویم در آمریکا و انگلیس و اسرائیل در هند واقعا اینطوری است که اگر یک عده ای را بیافتند به این شکل کودتا بخواهند بکنند، نظامشون می ایستد و نگاه می کند ؟
زیباکلام: تعجب می کنم از این که مهندس بازرگان که نمی خواست کودتا بکند ،مرحوم آیت الله منتظری که نمی خواست کودتا بکند، حالا آقای میر حسین موسوی یا هاشمی به قول شما می خواست کودتا بکند، باید مغضوب می شدند ، شما همه آنهایی که در مقاطعی همراه شما نشدند همه آنها مغضوب شدند...
رسایی: همه این کسانی که شما می فرمایید نظام جمهوری اسلامی با اینها کاری نداشته مردم دست رد به سینه اینها زدند، چون این نظام یه نظام مردمی است . آقای موسوی، کروبی، و هاشمی همه اینها در این انتخابات آمدند و حضور پیدا کردند و با تمام وجود هم از گزینه خودشان حمایت کردند. مثل این تریبونی که الان در اختیار شما قرار گرفته و از رضا شاه حمایت می کنید آنها هم آمدند شبیه همین کار را کردند. شما فکر می کنید که شعار نه غزه نه لبنان را فقط در روز قدس سر دادند، نخیر همه این آقایان حتی آقای رضایی به نوعی دیگر گفتند که ما باید به امور کشور خودمان برسیم. ما نمی توانیم خودمان را هزینه لبنان و فلسطین کنیم خب نظام آمد اینها را اخراج کرد؟ نظام که به این ها تریبون داد خب مردم نمی خواهند، بعد اینها هم آمدند آشوب کردند، آتش زدند، بعد این رفتارها را کردند که دروغ بود .
من نمونه هایی از این موارد را برای شما می خوانم همه اینها مستند هم هست. میدانید که بنده یک محقق هستم کارهایی که انجام می دهم حتی نطق های مجلس ام هم با سند است آقای موسوی در اولین مصاحبه اش می گوید : در صورتی که به میدان وارد شوم از سایت های ساختار شکن و بیان حرف های تند دوری می کنم. واقعا ایشان از بیان حرفهای تند دوری کرد؟ ایشان در همان مصاحبه می گوید : دولت نهم قانون گریز است و زمانی کشور دچار مشکل می شود که بنیاد ها را رعایت نکنیم مهمترین آن عمل نکردن به قانون است .آیا آقای موسوی عمل می کرد به قانون ؟ در تاریخ 24 /1/ 88 می گوید: آنچه من را به صحنه کشانده، بهم خوردن قواعد از جمله مهمترین آن قانون شکنی و قانون گریزی است که اگر ادامه پیدا کند به کشور آسیب جدی می رسد. کشوری که در آن قانون حاکم نباشد، رستگار نمی شود و این قانون گریزی حتی ممکن است ظاهری از خیرخواهی داشته باشد این یک حرکت رو به قهقراست .
دیروز در مجلس، از من پرسیدند چرا در 22 خرداد هیچ اتفاقی در تهران نیفتاد ؟ گفتم چون بیست و پنج میلیون نفر همان سال گذشته فهمیدند موسوی دروغ می گوید و 13 میلیونی که نفهمیده بودند، این 13 میلیون در طول این یکسال فهمیدند که موسوی آمده بود کلاه سرشان بگذارد!
زیباکلام: فقط شما نیروهای نظامی و انتظامی و بسیجی هاتان را از خیابان می کشیدید بیرون و به مردم اجازه حضور در خیابانها را می دادید، آن وقت شما جوابتان را می گرفتید. شما مشکلتان این است که در حمام و خزینه یک نفره چهچه بلبل می زنید و کیف می کنید...
رسایی: ولی ظاهرا شما چهچه می زنید در حمام ...
زیباکلام: اگر شما اینقدر مطمئنید که بیست و پنج میلیون جمعیت دارید پس چرا اجازه راهپیمایی به هیچ بشری را نمی دهید؟ پس چرا شما خیابان ها را پر کردید از نیروهای نظامی ؟!
رسایی: مگر راهپیمایی های قبلی این آقایان با مجوز بود؟ چرا دو باره نتوانستند بدون مجوز راهپیمایی راه بیندازند؟
زیباکلام: شما می گویید که بیست و پنج میلیون پارسال حامی داشتید و 13 میلیون هم امسال به شما اضافه شده، خب اگر اینقدر مطمئنید پس چرا مجوز یک راهپیمایی ساده نمی دهید؟
رسایی: اولا کسی درخواست مجوز نکرده! چند بار هم استاندار اعلام کرد که اگر راهپیمایی می خواهید باید نماینده رسمی شما بیاید مجوز بگیرد. این نمی شود که شما در حمام چهچه بزنید که ما می خواهیم راهپیمایی کنیم، استانداری هم بگوید بفرمایید. اصلا شما برو نماینده اینها بشو و مجوز بگیر، اگر از آبروی خودت نمی ترسی ! البته من میدونم شما حاضر نیستید سرنوشت خودتان را با اینها پیوند بزنید با یک همچین آدمهایی. البته این حرفهایی که میزنید نشان میده عادت کردید به دفاع از رضا شاه و اینها !
دوما قانون چه می گوید؟ قانون می گوید که تجمعات آزاد است به دو شرط، تجمع نباید مخل به مبانی نظام نباشد و مخل به مبانی دینی نباشد. من از شما می پرسم وقتی این آقایان در سابقه شان این است که می گویند مرگ بر فلان اصل قانون اساسی و بعد آقایون بیانیه می دهند و وقتی در روز عاشورا عده ای آن افتضاح را به بار می آورند و بعد این آقایان بیانیه می دهند آنها را مردم خدا جو می دانند، اصلا شما می خواهید به قانون اساسی عمل کنید چه می کنید...
زیباکلام: یعنی اگر اینها درخواست راهپیمایی می کردند شما مجوز می دادید؟
رسایی: نخیر، بررسی می شد نگاه می کردند که این آقایون با این سابقه ، شاید مجوز می دادند شاید نه . من نمی توانم در این مورد قضاوت کنم ، ولی این آقایان هر چند تا تجمع تا به حال داشتند بدون مجوز بوده، چرا دیگر بدون مجوز به میدان نمی آیند؟ چرا اول بیانیه می دهند که بیست دوم خرداد بریزیم تو خیابون بعد بیانیه می دهند که نیایید .من از شما سوال می کنم آقای موسوی راست گفت ؟ ببینید این سخن آقای موسوی است 3/2/88 در مشهد گفته: ولایت فقیه بزرگترین نقش را در پیروزی انقلاب داشته در این سی سال بدون این اصل هر لحظه ممکن بود به فضای قبل از انقلاب برگردیم - دوره رضا شاه مورد خمایت شما – ولایت فقیه ما را در برابر کودتاها وخودمختاری ها حفظ کرده ومن با قبول این اصل وارد انتخابات شدم. سوال می کنم آقای موسوی راست گفته یا دروغ؟ عملکردش میگه ایشون دروغ گفت! پس بپذیرید استدلال من را که از 13 میلیونی که رای دادند، من نمی گویم طرفدار احمدی نژاد شدند مهم نیست اینها به نظام رای دادند ...
زیباکلام: شما که اینقدر مطمئن هستید شما که انقدر مردم پشتتون هستند، مجوز می دادید برای راهپیمایی. من نمی دونم شما دیروز کجا بودید ولی من میدان و چهارراهی را رد نشدم که دهها و صدها نیروی گارد ویژه و کوماندو ، بسیجی و لباس شخصی در اون نباشند و بعد اونوقت جنابعالی می فرمایید ...
رسایی: خب چه کار کنم ؟ سابقه هواداران آقای موسوی و دوستانی که شما از اونها دفاع می کنید شیشه شکستن است و مسجد آتش زدند و چادر از سر زنها کشیدند، اینهایی که آمدند در خیابان از این کار ها کردند ، نیروی انتظامی وظیفه دارد ...
زیباکلام: یعنی آن سه میلیون نفری که در روز بیست و پنج خرداد آمدند در خیابان شیشه شکستند؟ آتش زدند...
مجری: چند میلیون نفر؟
زیباکلام: سه میلیون ، سه میلیون نفر حسب برآورد...
رسایی: اگر واقعا برآورد اینکه آنها سه میلیون نفر بودند پس باید بگوییم در 22 بهمن سیصد میلیون نفر آمدند...
زیباکلام: بگیم چند نفر آمده آقای رسایی ؟
رسایی: اصلا همان سه میلیون بودند 25 خرداد یعنی 3 روز بعد از انتخابات شما نگاه کنید تدبیر رهبری این بود گفت صبر کنید مردم واقعا از دست این آقایون عصبانی هستند حداقل 175 نماینده مجلس نامه امضا کردند و گفتند چرا تاخیر در محاکمه سران فتنه می شود ؟ یعنی چی اینها نمایندگان این مردم هیتند دیگه . وقتی روز به روز گذشت وقتی بسیاری از حرفهای اینها زده شد استدلال های اینها برای مردم پخش شد مردم واقعا کم کم فهمیدند که تقلب رمز بود ، رمز کودتا ، رمز آشوب . 25 خرداد اونقدر بود مگر در روز قدس لشگر کشی نکردند ؟ خب چرا نتونستند جمعیت 25 خرداد را جمع کنند ؟ چون تو این فاصله استدلال ها باعث ریزش این جمعیت شد 25 خرداد بسیاری از مردم شبهه داشتند آمدند ....
زیباکلام: نخیر آقای رسایی در این فاصله هزاران نفر بازداشت شدند، داستان کهریزک اتفاق افتاد، داستان زیر گرفتن مردم توسط وانت نیروی انتظامی پیش آمد، تیر اندازی شد به مردم ، کسانی در دادگاه بدون هیچ عذری و بهانه ای پنج سال و شش سال زندان محکوم شدند. اینها هم اتفاق افتاد آقای رسایی
رسایی: شما به مردم توهین می کنید! عذر خواهی می کنم چون من صریح الهجه ام اگر شما دچار ترس و واهمه هستیدو حاضر نیستید برای ایده هاتون و افکارتون هزینه بدهید ، یا آدم راحت طلبی هستید ، مردم را متهم نکنید ، این حرف شما یعنی اینکه مردم ما با کوچکترین اخمی بر می گردن به خانه هاشان ، این مردم انقلاب کردند ، این مردم هزینه دادند...
زیباکلام: کاش تلویزیون بود مردم ایران می دیدند آقای رسایی در دوران انقلاب چند ساشون بوده یا چقدر تو جنگ شرکت کرده چقدر هزینه داده...
رسایی: بنده وقتی انقلاب شد 12 ساله بود و در 16 سالگی هم به جبهه ها رفتم و یک سال نیم در جبهه بودم که همه این زمان را هم در خط مقدم بودم تو اهواز نبودم برای خودم سابقه جبهه درست کنم ، ولی این چه دخلی دارد، چه ربطی دارد؟ اگر اینطور است شما اصلا نباید در باره پیامبر و دینتان و اهل بیت سخن بگویید...
زیباکلام: ربطش این است که تمام این کسانی که ریزش کردند ، همه کسانی هستند که از سال 40 در کنار امام مبارزه کرده بودند...
رسایی: ملاک حال فعلی آدم هاست یا گذشته آنها؟...
زیباکلام: این را تمام نظام هایی که مخالفین خودشان را برکنار می کنند، می گویند ملاک گذشته دیگران نیست ملاک سوابقشون نیست ، ملاک خدمات آنها به کشور نیست ...
رسایی: خب از نظر شما ملاک چیه، گذشته یا حال؟
مجری: این جمله امام است که ملاک حال افراد است ...
رسایی: ایشان که امام را قبول ندارد، رضا شاه را قبول دارد...
زیباکلام: این که ملاک حال فعلی است در این مملکت، یعنی این که تا زمانی شما موافق حکومت هستید و همراه حکومت هستید در خط هستید، اما اگر انتقاد از حکومت بکنید ، میزان حال فعلی آدمها می شود...
رسایی: بالاخره آقای زیباکلام ملاک چیه، حال فعلی آدم ها یا گذشته آنها یا هر دو؟ این حرف شما می دانید یعنی چه، اگر ملاک حال فعلی نباشد شما باید شیطان را مقدس بشمارید و لعنتش نکنید! چون شیطان در گذشته موجود مقدسی بوده، از فرشتگانی بود که برجستگی داشت و از جمله خواص بود. ولی ملاک چون حال فعلی هر چیزی است، شیطان هم وقتی تغییر کرد، اخراج شد.
مجری: عذرخواهی می کنم ما وقت زیادی نداریم، آقای زیباکلام شما در یک دقیقه بفرمایید.
زیباکلام: ببینید من یک سئوال اساسی کردم گفتم ما را چه می شود ؟ این چه جور نظامی هست که بزرگانش را با دست خودش اینجوری از بین میبره ؟ و چرا ما در نظام های توسعه یافته شاهد این نیستیم ؟ اما این نکته که ایشون می فرمایند که ملاک باید حال افراد باشد یا گذشته ایشان ؟ باز من این سوال را به این صورت می تونم مطرح کنم ، که چرا این سوالات در هند و ژاپن و ترکیه بوجود نمی آید ؟ پاسخ هم این است که در اون نظاها توسعه سیاسی بوجود آمده در اون نظامها یک درجه از آزادی و دموکراسی بوجود آمده و در اون نظامها قانون مندی وجود دارد .
رسایی: آقای زیباکلام، بالاخره ملاک چیه حال امروز است یا دیروز...
زیباکلام: ملاک حاکمیت قانون است...
علی مزروعی : جوهرادیان الهی در عرصه عمل اجتماعی «عدالت» است. خداوند می فرماید: «همانا رسولانمان را با نشانه ها و دلائل روشن فرستادیم و برایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم را به برپایی قسط و عدالت برخیزند». بر این پایه دعوت به توحید و معاد تجلی عینی اش در حیات دنیوی مومنان جز «عدالت» ورزی در زندگی خصوصی و عرصه عمومی نمی تواند باشد، و طبعا اگر حکومتی بنام دین بنیاد شود شاخص تمایزش از دیگر حکومتها و نظامهای سیاسی جز «عدالت» در محتوا و عمل نمی تواند باشد.
جالب آنکه در ادبیات دینی ما وجه تمایز شیعیان از دیگر مسلمانان را در باور به دو اصل «امامت» و «عدالت» معرفی کرده اند و از آن دروان کودکی به ما آموخته اند که اصول دین اسلام بر سه اصل استواراست: توحید، نبوت و معاد، و اصول مذهب شیعه بر دو اصل اضافی: امامت و عدالت. و شیعه آنقدر بر این دو اصل پافشاری دارد که شرط «عدالت » را حتی در امامت جمعه و جماعات لازم و ضروری می شمرد و بزرگترین افتخارش این است که امامان شیعه جز به «عدالت» سلوک نکرده و حکومت امام علی بن ابیطالب مثال عالی این مدعاست.
نبرد بی امان امامان شیعه و پیروانشان با ظلم و بی عدالتی تمام تاریخ پس از اسلام را پوشانده است ، و شیعیان با باور به انتظار برآنند که با ظهور امام دوازدهم در برپایی حکومت جهانی شرکت کنند، حکومتی که بر پایه «عدالت» خواهد بود و همه مستضعفین و ستمدیدگان عالم را از چنگال ظلم و ستم نجات خواهد داد. حال روشن است که اگر حکومتی بنام دین اسلام، آنهم شیعی تشکیل شود «عدالت» ورزی اش باید صدچندان باشد تا برهمه مدعاهای تاریخی اش مهر تایید زند.
نظام «جمهوری اسلامی ایران» برآمده از انقلاب اسلامی به رهبری عالمی دینی ومرجعی شیعی است و طبعا باید مثالی عالی از «عدالت» ورزی در دنیای معاصر را ارائه می کرد تا در عرصه عمل سیاسی واجتماعی بتواند الگویی نو از حکومتداری باشد و بر پایه مدعاهای تاریخی عالمان دینی شیعی «عدالت» در همه ارکان آن ساری و جاری باشد اما متاسفانه و صد افسوس که نتوانسته است اینگونه باشد و حتی در مقایسه با نظام های سیاسی رقیبش تا اینجای کار شکست خورده است.
ممکن است برخی بر این موضوع خرده بگیرند که تا وقتی بر سر تعریف «عدالت» توافق نگردد و شاخص اندازه گیری آن مشخص نشود نمی توان چنین مدعایی را مطرح کرد اما دعوا بر سر تعریف و تدقیق «عدالت» سالها و قرنهاست که ادامه دارد و توافق بر سر تعریفی واحد مشکل، ولی شاخص اندازه گیری تحقق « عدالت » در هر کشورمی تواند رضایت نسبی غالب مردم از عملکرد حاکمیتشان باشد و این رضایت را براحتی می توان از راه نظرسنجی علمی و یا همه پرسی (یا انتخابات آزاد) بدست آورد. آنها که شکست جمهوری اسلامی ایران را در برپایی «عدالت» باور ندارند باید با گشایش یکی از دو امکان، و ترجیحا همه پرسی، نظر مردم را دریابند تا از توهم بدر آیند.
راه دیگر نگاه سلبی به موضوع است، چرا اگر بر این موضوع پای فشرده شود که نمی توان «عدالت» ورزی را در عرصه عمل سیاسی و اجتماعی تعریف و تدقیق کرد می توان پاسخ داد بله ، عامه مردم ممکن است که تعریفی از «عدالت» ورزی نداشته باشند و حتی با حقوق شهروندی خود نیز آشنا نباشند اما براحتی و بصورتی فطری اگر به آنها ظلم و ستمی بشود درک و لمس می کنند و بگونه ای نسبت بدان واکنش نشان می دهند و این را براحتی می شود از رفتار روزمره آنها دریافت ، هرچند نوع رفتار و واکنش آنها می تواند متفاوت باشد و به شکل های فردی یا جمعی بروز یابد.
طبعا آنچه می تواند یک نظام سیاسی و اجتماعی را در این باره به چالش کشد واکنش جمعی شهروندان است از گونه واکنشی که شهروندان ایرانی دردوسال 56 و 57 نسبت به رژیم دیکتاتوری و ستمگر پهلوی نشان دادند و آنرا سرنگون کردند یا واکنشی که در سال گذشته پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در 22 خرداد سال 88 از خود نشان دادند. این شهروندان چون احساس ظلم وستم نسبت به رای شان و حق تعیین سرنوشتشان کردند بدون هرگونه سازماندهی و ارتباط قبلی بطور فطری به خیابان آمدند تا صدای اعتراض خود را در این باره به گوش حاکمیت برسانند اما این اقدام حق خواهانه ، عادلانه ، مسالمت آمیز و مدنی شان نه تنها دیده و شنیده نشد بلکه با ظلم و ستمی دیگر پاسخ گفته شد و روز بروز هم بر این ظلم و ستم افزوده شد و همچون آب سیاهی هر روز بر روی نظام پاشیده شد و ...
خداوند می فرماید:« هرکه در دنیا به اندازه ذره ای نیکی کند پاداش آن را می بیند، و هر که در دنیا به اندازه ذره ای بدی کند سزای آن را می بیند.» این قانون الهی و سنت هستی است که «آثار ذاتی ظلم و ستم» دامن ظالمان و ستمگران را زود یا دیر می گیرد و این درباره نظام های سیاسی هم صادق است. قطعا همانگونه که پیامبر گرامی اسلام فرموده است :" ملک و حکومت با کفر باقی می ماند اما با ظلم نه "، وصحت و درستی این گفتاررا براحتی می توان در تجربه های بشری از حکومتداری دید .کافی است تاریخ یکصد سال اخیر ایران را با برخی کشورهای دیگر مقایسه کرد تا دریافت کمتر کشوری را در عالم می توان یافت که دراین دوره کوتاه از تاریخش بطور متوسط هر 8 تا 10 سال یک شورش و کودتا و درهم ریختگی سیاسی و اجتماعی را پشت سرنهاده و سه نهضت و انقلاب اجتماعی بزرگ (مشروطه ، ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی ) راتجربه کرده باشد . نکته عبرت آموز اینکه همه حاکمانی که خود مسبب این شورش ها و انقلابها بودند ناچار از ترک ایران و مردن در غربت شدند اما اینهم برای بعدی ها عبرت نشد ! و اینگونه است که کشورما با دارا بودن موقعیت ممتازجغرافیایی و منابع غنی طبیعی و نیروی انسانی هوشمند و مستعد از قافله توسعه باز مانده و هنوز اندر خم یک کوچه است . نسل انقلاب امید داشت که با انقلاب اسلامی طرحی نو دراندازد و نظام جمهوری اسلامی همه این مشکلات و عقب ماندگی ها را در سایه « عدالت » حل نماید اما افسوس و صد افسوس که اینگونه نشد و حاکمان کنونی ما نیزاز سرنوشت گذشته و گذشتگان عبرت نگرفته اند و به قطع و یقین می توان گفت و انتظار داشت که اگر این حاکمان و نظام جمهوری اسلامی ایران به اصلاح دست نزنند و همچنان راه بر ظلم و ستم برند خود اسباب براندازی خود شوند و همان تجربه های پرهزینه تکرار شود و« آثار ذاتی ظلم و ستم » گریبان آنها را بگیرد برای اینکه مردمی که خواسته ای جز احقاق حق و عدل و حاکمیت بر سرنوشت خویش ندارند چون بر حق و مظلوم اند بساط ظلم و ستم را در هم خواهند پیچید و این وعده الهی است.
لیلا چمن خواه – آراء سرگردانی که در خرداد ماه 1384 به نفع اصول گرایانی ریخته شد که از شهردار سابق تهران حمایت می کردند تا حدودی نتیجۀ بی اعتباری جریان چپ و ناتوانی اصلاح طلبان برای بازسازی خود در رسیدن مجدد به قدرت از اصلاح طلبی بود.
قدرت یابی مجدد یک نیروی سیاسی - که در اینجا منظورمان اصلاح طلبی است - متضمن بازسازی برخی مواضع تثبیت شدۀ قبلی است؛ امری که از سوی اصلاح طلبان هرگز محقق نشد. اصلاح طلبان که زمانی نهادهای اجتماعی مهمی چون دانشگاه ها را هم در قالب سازمان های پیشروی جنبش دانشجویی و هم بدنۀ اساتید دانشگاه به ویژه اساتید علوم انسانی در اختیار داشتند، نتوانستند تلاشی همه جانبه در تمام سطوح زندگی سیاسی و فرهنگی برای تولید ایده ها و ارزش های خاص خود و سپس انتقال آنها به سطح اجتماعی به انجام برسانند. بماند این ابزار مهم قدرت یعنی گزینش غیر علمی اساتید که همیشه از اختیارات وزارت علوم خارج بوده و در اختیار نهادها و وزارتخانه های دیگری بوده است که البته آنها هم در کنترل اصلاح طلبان بود. بگذریم از سازمان های کارگری و اصناف که سنتاً قلب تپندۀ جریانات چپ اند.
سازوکارهایی که هژمونی خود را در آنها متجلی می سازد، حاکی از این است که در ماه های منتهی به خرداد 1384 دیگر اصول و ارزش هایی که گفتار چپ در قدرت را می ساخت، نه تنها از سوی بسیاری از رأی دهندگان، بلکه حتی از سوی سیاستمداران تازه وارد نیز چندان جدی گرفته نمی شد. این تحول جدید شاهدی بود هم بر تغییر در ارزش های سیاسی و هم چشم انداز اعتقادات عمومی که مایۀ اجتماعی این ارزش ها را فراهم می آورد؛ ارزش هایی که درنهایت زیر پای اصلاح طلبی را خالی کرد.
آنتونیو گرامشی متفکر ایتالیایی هژمونی را امری زمانی و مکانی می داند که شامل قلمرو و مدت منازعۀ سیاسی و بالاخره اهمیت امر عامه می شود. هژمونی در این تعریف به شیوه ای اطلاق می گردد که بر اساس آن رضایت مردم یا رأی دهندگان از طریق تلاشی پایدار برای خلق اخلاقی جدید، نظم اخلاقی جدید و نوع جدیدی از سوژه جست و جو می گردد. این قدرت غیر قهری در عین حال مستلزم کاری ایدئولوژیک است که بستری برای نوع جدیدی از عقل سلیم تدارک می بیند. (1)
در مفهوم پردازی گرامشی از هژمونی امر عامه اهمیت بسیار دارد؛ چرا که جایگاه ضروری برای دگرگونی های سیاسی مؤثر در اختیار سیاستمداران می نهد و این همان جایی است که نو اصول گرایان توانستند از نارضایتی عمومی به ویژه طبقۀ متوسطی که به گفتار اصلاح طلبی بی اعتماد شده بود، استفاده کنند. اما این تازه آغاز راه بود.
ربودن رأی طبقۀ متوسط، اشغال عرصۀ عمومی با بسیج خیابانی و یا حتی برچیدن نشانه های اصلاح طلبی در سیاست داخلی و خارجی - که مهمترین نمونه اش خداحافظی با سیاست تنش زدایی در عرصۀ منطقه ای و بین المللی بود - به معنای ایجاد اخلاق عمومی جدیدی از سوی اصول گرایان نبود که به پشتوانۀ آن این سیاست ها معنادار شوند. خلاصه کنیم، هژمونی اصلاح طلبی که متضمن توانایی در تغییر کلیِ چشم انداز اعتقادات عمومی است، از میان رفته و به جایش ارزش های جدیدی نشسته بود که اگرچه پدیده ای واحد را شکل می دادند، اما الزاماً از بازبینی انتقادی اعتقادات گذشته و ارزش های سابق اصول گرایان حکایت نمی کردند. اصول گرایی جدید نه مبتنی بر ارزش های نسل قدیم اصول گرایان، که پدیدۀ یکسره متفاوتی بود برخاسته از تحولات بین المللی و منطقه ای از یک سو و جابجایی نیروهای سیاسی داخلی از سوی دیگر و ارزش هایی را نمایندگی می کرد که با شیوۀ رهبری آن هماهنگی داشت. پوپولیسمی که هم اکنون امر عامه را رهبری می کرد، بر ارزش های بی ارزشی استوار بود که عناصری انتزاعی و مبهم همچون عدالت در مقابل سرمایه داری که سنتاً در زمره ارزش های اصول گرایی است، بی نظمی و هرج و مرج، سرکوب، جنگ طلبی و بسیج اجتماعی را در بر می گرفت.
اصول گرایان جدید نه تنها اعتقادات سنتی جناح راست را بازسازی نکردند، بلکه بر نردبان ارزش هایی بالا آمدند که از قضا خاستگاه چپِ مبتذلی داشت و از همین روست که در چرخشی صد و هشتاد درجه در گفتار نو اصول گرایی فی المثل کندن ثروت از "اشرافیت هاشمی" یک ارزش شمرده می شود. این عنصر پوپولیستی که در آن ثروت از «خورده» گرفته و به «نخورده» داده می شود، بیشتر «نوعی سوسیالیسم عقب ماندۀ غیر قانونی و تخیلی» است که مساوات را حتی به قیمت زمین خوردن تولید، در توزیع می جوید. (2)
یکی از نشانه های ناتوانی این جریان در آفریدن ایده های نو و اندیشه های تازه فقدان پایگاه نظری و علمی است که می تواند پرهیز آنها از گفتگو و توسل شان به خشونت را نیز توجیه کند. اگر این جریان نوظهور که از ائتلاف سه گروه آبادگران ایران اسلامی، رایحۀ خوش خدمت و جمعیت ایثارگران فراهم آمده بود، بر مبنای نظری مستقلی استوار بود می توانست فی المثل از نارضایتی های کارگران نسبت به اتحادیه های صنفی وابسته به اصلاح طلبان حکومتی یا نارضایتی های طبقۀ متوسط از نادیده گرفته شدنش توسط آنها بهره جوید و با تکیه بر گفتاری علمی ارزش های سنتی اصول گرایان را بازتولید کند.
باز تنظیم امور دانشگاه ها چه در قالب اخراج اساتید به اصطلاح سکولار و تحمیل اساتید سر به راه و چه به شکل مهار جنبش دانشجویی از طریق ستاره دار کردن دانشجویان خاطی، تقویت بسیج اساتید، بسیج دانشجویی و دیگر سازمان های وابسته به این جریان که در جنگ خیابانی نیروهای پیادۀ هر نبردی را تشکیل می دهند، حکایت از آن داشت که این جریان برخلاف غفلت از دیگر حوزه های زندگی اجتماعی ایرانیان برای دانشگاه ها خوابی دیده که تعبیرش همان انقلاب فرهنگی دومی است که چهار سال است آهسته اما پیوسته در حال پیاده شدن است.
دانشگاه فقط بخشی از اجزای سیاست های فرهنگی نو اصول گرایان را شکل می دهد که آنها نیز محملی چپ دارند: نگاه از عینک تئوری توطئه به دانشگاه ها و دیدن چشم انداز صحنۀ جنگ نرم در آنها و بدیهی است که در چنین شرایطی اساتید منحرف و دانشجویان رام نشدنی مهره هایی اند که از جای دیگری چیده شده اند. برخورد این جریان با پدیدۀ بد حجابی را نیز باید از این زاویه دید. اجرای طرح حجاب و عفاف، حضور گشت های ارشاد در خیابان ها و گشت های انتظامی که اخیراً اقدام به توقیف اتومبیل ها در خیابان های پایتخت با تابلوی «مزاحمت نوامیس مردم» می کنند حکایت از این دارد که بر خلاف آشفتگی و هرج و مرج موجود در دیگر حوزه های زندگی عمومی، در حوزۀ فرهنگی سیاست مدونی وجود دارد که خاستگاه آن نه کابینه که بخش عمده ای از مراجع و نظامیان اند.
نو اصول گرایان که در به ثمر رساندن این کار سلبی یعنی خالی کردن زیر پای اصلاح طلبی با تکیه بر ترمینولوژی آن موفق بودند؛ در انجام کار ایجابی که همان ایجاد اخلاق عمومی جدیدِ متعلق به خود از طریق بازسازی ادبیات راست گرایانه بود، ناموفق عمل کردند. پیامد این امر شکل گیری مجدد پوپولیسم بود که بر بستر سوسیالیسم مدل آمریکای لاتین بنا شده بود. در این نوع از پوپولیسم، سرمایه داری مطلوب راست نه یک فضیلت دمکراتیک یا نیروی اخلاقی متعلق به حوزۀ عمومی بلکه بیشتر نوعی نظام اقتصادی است که فقط در خدمت بخش مافیایی دولت است که از قِبل دولت هم سود می برد و هم به آن سود می رساند. اگر سیستم اقتصادی بازار آزاد که مطبوع طبع نسل قدیم سیاستمداران جناح راست است می توانست به سرمایه داری مردمی – هماهنگ با شعارهای رئیس دولتین نهم و دهم – تبدیل شود و امکانات این نوع خاص از نظام اقتصادی را نه فقط برای طبقات متمکن و ثروتمند که مردم عادی بخواهد، آنگاه ما شاهد پیدایش پوپولیسم اقتدار گرایی بودیم که می توانست با تقویت بنیان های اقتصادی مملکت، ایجاد شغل جدید، کاستن از تورم و گسترش ثروت در خدمت منافع ملی قرار گیرد.
اما پوپولیسم بی یال و دم و اشکمی که به وجود آمده نه سرمایه دارانه است، و نه توانسته با جلب حمایت طبقۀ متوسط و کارگر به معنای واقعی کلمه حتی مردمی باشد. خشونت، گدا پروری همراه با سیستم غارت و بی نظمی، اجزای مهم این نوع از پوپولیسم اند که اگر چه به پشتوانۀ مداحان و روحانیون میان مایه قادر به پیشبرد جنگ خیابانی است، اما در دفاع از ستون های نگهدارندۀ استقلال و آزادی مملکت ناتوان است.
- استوارت هال و دیگران، دربارۀ مطالعات فرهنگی، گردآوری و ویرایش از جمال محمدی، (تهران: نشر چشمه، 1388)، ص 82.[1]
- سعید حجاریان، پوپولیسم در ایران، شهروند امروز، شمارۀ 11، سال 2، مرداد 1386، ص 49.[1]
(ندای سبز آزادی در راستای عمل به وظیفه اطلاع رسانی و فراهم کردن زمینه های گفت و گو به انتشار نظرات مختلف می پردازد اما محتوای تمامی یادداشت های وارده موضع "ندای سبز آزادی" نیست)
کهریزک یک پرونده دردناک اما تاریخی برای ایران است و تا زمانی که متهمان اصلی این پرونده و همان کسانی که دستور جنایات صورت گرفته در کهریزک را صادر کرده اند، به سزای اعمال خودشان نرسند، ما آرام نخواهیم شد. برای همین به اندازه توانایی ام فریاد خواهم زد تا حداقل دنیا بداند، محمد من حتی سن قانونی برای رای دادن هم نداشت، در تجمع هم نبود، اما کسانی به اسم لباس شخصی دستگیرش کردند، او را بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار دادند و بعد بچه ای که در کما بود و تب شدید داشت را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جان اش را از دست داد.
این گفته های علی کامرانی است، پدر محمد کامرانی جان باخته هیجده ساله روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران که ۱۸ تیرماه ۸۸ در خیابان دمشق تهران، با یورش لباس شخصی ها دستگیر شده و پس از شکنجه و ضرب و شتم در زندان، به بیمارستان منتقل می شود. اما جراحات وارد شده به این نوجوان آنقدر شدید بوده است که حتی پدر و مادر وی فرصت خداحافظی از محمد که در کما بوده است را نیافتند.
خانواده امیر جوادی فر و محمد کامرانی، دو تن از جان باختگان بازداشتگاه کهریزک به جرس گفته اند: از دیدگاه آنان متهم اصلی پرونده قتل زندانیان کهریزک همان قضاتی هستند که دستور انتقال دستگیرشدگان را به این بازداشتگاه غیر قانونی داده اند و لذا علاوه بر برگزاری دادگاه مربوط به پرسنل نیروی انتظامی، خانواده ها بی صبرانه منتظر برپایی دادگاه قضات هستند.
پدر محمد کامرانی می گوید: پس از مطلع شدن از فاجعه جان باختن فرزند خود، به هاشمی شاهرودی شکایت نامه ای نوشته است که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است و آقای شاهرودی نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی می نویسد که آیت الله خامنه ای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی می نویسد.
گفتگوی کامل علی کامرانی پدر محمد کامرانی با جرس را پیرامون این پرونده و آنچه بر فرزند او در کهریزک گذشته است، بخوانید:
آقای کامرانی، تنها دادگاهی که برای بررسی کشته شدن مردم در جریان بعد از انتخابات تشکیل شده است، دادگاه مربوط به کشته شدگان کهریزک است، با توجه به اتفاق نظر حاکمیت نسبت به محکوم بودن فاجعه کهریزک، شما امیدی به فرجام مثبت این دادگاه دارید؟
به ما گفته اند تا آخر همین هفته نتیجه دادگاه متهمان کهریزک را اعلام خواهند کرد، ما همه چشم امیدمان به همین پرونده است تا ببینیم مسولان چه پاسخی می دهند، اگرچه در روند برگزاری دادگاه، تنها کسانی به عنوان متهم حضور داشتند که فقط عامل بودند و دستور برخورد داشتند، اینها هم در جایگاه خود مقصر هستند اما آمران باید محاکمه شوند و به سزای اعمال خود برسند. همان کسانی که دستور انتقال محمد و دوستانش را به کهریزک صادر کرده اند، همان کسانی که از نزدیک در جریان فجایع بوده اند باید زیر ذره بین قرار گیرند و محاکمه شوند. .
به هرحال مجلس شورای اسلامی هم نام سعید مرتضوی را به عنوان قاضی دستور دهنده انتقال زندانیان به کهریزک مطرح کرده است، آیا شما همین درخواست تان مبنی بر محاکمه آمران را از مقامات ارشد کشور و یا دولت جمهوری اسلامی به صورت رسمی هم مطرح کرده اید؟
بله من به عنوان یک شهروند ایرانی به آقای شاهرودی رییس وقت قوه قضاییه نامه نوشته بودم و اسم دادستان وقت را هم به عنوان کسی که باید پاسخگو باشد در نامه مطرح کرده بودم. محمد ما یک پرونده هشتاد صفحه ای در دستگاه قضایی دارد و خود قوه قضاییه می داند درخواست ما چیست، من یک بار با مقام رهبری دیدار کرده ام و یک بار هم به ایشان نامه نوشته ام، که ایشان هم در ذیل نامه و همین طور شفاها تاکید کردند کلیه کسانی که در قتل محمد کامرانی دست داشتند باید محاکمه شوند
ولی آقای کامرانی همانطور که در جریان هستید، دادستان وقت تهران همان زمان در نامه ای به لاریجانی نوشته بود؛ « کهریزک رسمی و قانونی بوده و انتقال گروهی از بازداشتیها به آنجا موجه بوده است» و حتی بعدها به عنوان معاون کل دادستان کشور برگزیده شد.
موضوع معاونت آقای مرتضوی مورد انتقاد خیلی ها است و بارها از طرف برخی از نمایندگان هم مطرح شد. حرف ما هم همین است؛ حداقل کسی که اتهام به او وارد است، ابتدا باید تحقیق و بررسی لازم در مورد اتهاماتی که از سوی مجلس هم مطرح شده، در موردش صورت می گرفت اگرچه چنانچه مجرم نبود می توانست بشود معاون کل دادستان کشور. ما با کسی خصومت شخصی نداریم، اینجا بحث تکرار نشدن فاجعه کهریزک است که آرزو می کنم برای گرگ بیابان هم چنین اتفاقی رخ ندهد. همانطور که خود آقای لاریجانی هم در دیداری که با ایشان داشتم گفتند با کسی تعارف نداریم، باید قاطعانه و مسولانه نسبت به اتهامات همه کسانی که در فاجعه کهریزک نقش داشته اند تحقیق و برسی کنند و آمران را به سزای عملشان برساند.
آقای کامرانی مگر در دادگاه غیر علنی متهمان کهریزک، چه نکاتی اضافه بر موارد شکنجه و تجاوز که بارها مهم مطرح شده است، از سوی شاهدان عینی عنوان شد که مسوولین امر صلاح ندیدند تا دادگاه را علنی برگزار کنند؟
خدا می داند، چه به روزمان آمد وقتی حرف های کسانی که در کهریزک بوده اند را در مورد جنایت های رخ داده شنیدیم، خدا می داند که بعد از برگزاری دادگاه من و مادر، دو خواهر و برادر محمد نتوانستیم بخوابیم…شب دادگاه ما روانی شدیم، دیوانه شدیم از این همه دردهایی که شنیدیم. خانه ما پر از گریه و زاری بود، تازه فهمیدیم چه بلایی بر سرمحمد و بچه ها آورده بودند. از قاضی پرونده که به زیبایی بازجویی کرد تا همه موارد از متهمان و شاهدان عینی در دادگاه مطرح کند تشکر می کنم ولی همه حرفم این است که چرا یک نسخه از فیلم دادگاه متهمان کهریزک را به مردم نشان نمی دهند تا همه بدانند چه بلایی بر سر بچه های ما در کهریزک آوردند، قاضی پرونده علی رغم همه فشارها جرات به خرج داد و دنیای خود را به آخرت دیگران نفروخت اما نمی دانم چرا تنها چند روز قبل از دادگاه به ما اعلام کردند که علنی برگزار نخواهد شد. گفتند به مصلحت نظام نیست.
قاضی پرونده چه مواردی را مطرح کرد؟
قاضی دادگاه بسیار مسلط، مو به مو حوادثی که رخ داده بود را کالبد شکافی کرد، عاملان فاجعه هم مدام انکار می کردند یا می گفتند آن زمان متوجه نبودند چه کار می کردند، یک پرونده سه هزار صفحه ای در اختیار قاضی بود و جزییات را به جرات به رخ متهمان کشید و قتی آنها انکار می کردند به آنها گفته شد که فیلم و مستندات رفتارهای آنها با زندانیان هم موجود است و نمی توانند رفتارهای خشونت آمیز خودشان را انکار کنند.
به کرات گفته می شود عده ای از نیروهای خودسر این رفتارهای خشونت آمیز را مرتکب می شوند…
برای همین است که می گویم آمران باید محاکمه شوند. ولله برای همه مردم سوال است که لباس شخصی ها از کجا دستور می گیرند، از کجا حمایت می شوند؟ امینت کشور دست چند ارگان است؟
دانشجویان زیادی را در ۱۸ تیر دستگیر کرده اند و گفته می شود بسیاری از آنان توسط لباس شخصی ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتند، در مورد محمد چطور؟
محمد به همراه دوستش رفته بودند دنبال درس و مدرسه. محمد حتی سن قانونی اش به رای دادن نمی رسید، رفته بود دنبال کارهای کنکور و مدرسه. در تجمع هم نبود، نمی دانم چرا دستگیرش کرده اند، عزیز من که می رفت دنبال درس و مدرسه ، برای چه باید مرد ضرب شتم آن هم به آن صورت فاجعه آمیز قرار می گرفت؟ محمد من با دوستش رفته بودند مدرسه شهید مطهری، اون لباس شخصی که بچه مرا گرفت قاتل است و اون کسی که دستور داد بچه مرا بفرستند به آنجایی که نباید می فرستادند هم قاتل است، اگر نمی توانند از امنیت مردم حمایت کنید، خب بگویند حکومت نظامی است تا مردم به خیابان نیایند.
شما و مادر محمد در تمام این مدت که عزیزتان را از دست داده اید چه چیزی بیشتر از همیشه آرام تان کرده است؟
مادر محمد افسرده است، ما همه افسرده شدیم. یاد راه رفتن اش در خانه که مدام برای کنکور اضطراب داشت، یاد چشم های نگران محمد دیوانه مان کرده است. تنها چزیی که آرام مان می کند این است که مسوولان قاتل محمد را به سزای عملی که انجام داده برسانند. به ما باید بگویند این لباس شخصی ها از کجا حمایت می شوند؟ نمی شود تا هر اتفاقی افتاد بگویند خودسر بودند، لباس شخصی بودند، ما می خواهیم همین بلایی که سر بچه ما آمده یک روز سر خودشان بیاید تا بفهمند در این مدت چه دردی کشیدیم.
گفته می شود تعدادی از شاکیان کهریزک شکایت خود را پس گرفته اند، شما خبر دارید؟
بله بعضی ها به دلیل شرایط حاکم و احساس نا امنی که آن زمان می کردند، می گفتند، آزار و اذیت شدیم، ترسیدیم و شکایت را پس گرفتیم، روزهای اول خیلی تلاش می کردند تا مردم شکایت خود را پس بگیرند اما خوشبختانه این بحث هایی که ما مطرح کردیم، زندانیان هم آمدند و از حقوق خودشان در دادگاه دفاع کردند.
به برخی از خانواده های کشته شدگان پیشنهاد دادند که دیه دریافت کنند به شما چطور؟
جرات این کار را ندارند که در قبال از دست دان عزیزمان به ما پیشنهاد دیه و پول بدهند. اجازه نمی دهیم به آنها که چنین کاری بکنند. من دیه را می خواهم چه کار کنم. دنبال قصاص از کسانی هستم که بچه بی گناه مرا کشتند..
آخرین بار که محمد را دیدید و حرف آخر خودتان…
محمد را برده بودند بیمارستان لقمان، روی تخت بیمارستان دیدمش. تب داشت داغ بود، در بیمارستان لقمان با همان حالتی که در کما بود یک سرباز بالای سر بچه گذاشته بودند. عزیز ما را به تخت بسته بودند، وقتی محمد را در آغوش کشیدم داشت می سوخت و من هنوز برایم سوال است بچه ای که در کما بود و داشت از تب می سوخت را برای چه با غل و زنجیر به تخت بسه بودند. از آنجا او را به بیمارستان مهر منتقل کردیم و دوساعت بعد..
همه امیدمان این است که قاتلان محاکمه شوند تا فاجعه کهریزک برای هیچ کس تکرار نشود.
در پی وقایع و حوادث ۱۴ خرداد حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی نماینده تام الاختیارحضرت آیت الله العظمی سیستانی با حضور در منزل یادگار امام (س) دیدار کرد.
به گزارش جماران حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی ضمن اظهار تاسف و تاثر از حوادث پیش آمده و توهینهای صورت گرفته، با حجت السلام و المسلمین سید حسن خمینی پیرامون مسائل حوزه های علمیه قم و نجف اشرف به تبادل نظر پرداخت.
در پایان این دیدار صمیمانه حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی توفیق ایشان و عزت بیش از پیش بیت حضرت امام را از خداوند متعال مسئلت نمودند.
ادوارنیوز: عبدالله مومنی برای جنبش دانشجویی ایران نامی است شناخته شده. چهرهای كه سال گذشته به همراه سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) از مهدی کروبی حمایت کرد و پس از بر عهده گرفتن مسوولیت ستاد شهروند آزاد او و حضوری پررنگ در انتخابات ریاست جمهوری دهم، روز اول تیر ماه بعد از یورش نیروهای امنیتی به دفتر این ستاد به شیوه خشنی و همراه با ضرب و شتمی که خونریزی وی را در برداشت بازداشت و برای ماهها راهی زندانهای جمهوری اسلامی شد.
خانواده مومنی تا 55 روز پس از بازداشت او موفق به دیدارش نشدند. در این مدت مومنی تنها دو بار، آن هم در حد یك یا دو دقیقه موفق به برقرای تماس تلفنی با خانواده خود شده بود. اما روز 15 مرداد 1388 خبری مبنی بر دیدار وی با خانوادهاش در حیاط زندان اوین روی سایتها قرار گرفت. دیدار ده دقیقهای كه بر خلاف تصور همگان نه تنها باعث آرامش خاطر خانوادهاش نشد بلكه نگرانیها را از وضعیت این فعال سیاسی دربند دو چندان میكرد.
همسر وی پس این دیداراز وضعیت نگران كننده او خبر داد و گفت: «بچه های من اصلا آقای مومنی را نشناختند و به شدت از دیدن او شوکه شدیم.» به گفته فاطمه آدینهوند، مومنی پس از گذراندن 55 روز بازداشت انفرادی نزدیک به 20 کیلو وزن کم کرده و تعادل روحی و جسمی اش را از دست داده بود. سایت روز آنلاین نیز در گزارش خود از یان دیدار آورد: «همسر، برادر و فرزندان عبدالله مومنی روز گذشته در زندان اوین با او در حالی دیدار کردند که این فعال دانشجویی نه قدرت تکلم داشت و نه قدرت راه رفتن.»
پس از انتشار خبر مربوط به این دیدار، روز هجدهم مردادماه سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحكیم وحدت) با انتشار بیانیهای "فرماندهان و گروگانگیران" را مسوول جان زندانیان سیاسی دانست و اعلام كرد: « اعضای این سازمان در جهت احقاق حقوق و آزادی آقایان احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی از هیچ کوششی فروگذار نخواهند کرد.» این سازمان پیش از این نیز دربیانیهای كه سیام تیرماه 1388 منتشر شد اعتراض خود را نسبت به تداوم بازداشت و عدم بهرهمندی احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی دبیرکل و سخنگوی این تشکل از حقوق دادرسی عادلانه اعلام کرد. این سازمان همچنین در بیانیه دیگری پیشاپیش اعترافات اجباری را رد کرده و در بیانیه ای در 13 مردادماه تاکید کرد: "سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) اعلام میکند که اقاریر و اعترافات فعالان سیاسی دربند که تاکنون و یا از این پس منتشر شده یا میشود تنها از آن جهت قابل توجه است که سند و مدرکی در جهت اثبات جرایم عوامل تهیه آن پیشروی محاکم صالح و مستقلی میگذارد که در آینده به جنایات گسترده و نظاممند رخ داده در این مدت رسیدگی خواهند کرد و جز این هیچگونه ارزشی ندارد".
پس از دیدار روز 15 مرداد خانواده عبدالله مومنی با وی تا 40روز بعدهیچ گونه خبری از وضعیت او منتشر نشد. نگرانی از سلامت وی روز به روز بیشتر میشد و این نگرانی به جایی رسید كه ادوار تحكیم وحدت در بیانیهای، این سوال را مطرح كرد كه آیا مومنی زنده است؟ این بیانیه 35 روز پس از اولین وآخرین دیدار خانواده مومنی با او در تاریخ 19 شهریور 1388 منتشر شد كه در آن دستگیری فعالین سیاسی "چیزی جز یک گروگانگیری تمام عیار برای سرپوش نهادن بر کودتای 22 خرداد" دانسته نشده است.
پیش از این نیز در نهم شهریور ماه ادوارنیوز نامهی سر گشادهای را از قول رقیه مومنی فرزند شهید علی احمد مومنی و دختر خوانده عبدالله مومنی به آیت الله علی خامنهای منتشر كرد كه بازتاب رسانهای زیادی داشت. نامهای كه پس از 75 روز از بازداشت عبدالله مومنی و 25 روز بی خبری مطلق از وضعیت وی منتشر میشد. در این نامه رقیه مومنی ترس خود را از تكرار صحنهای كه از وضعیت پدر خوانده و عموی خود كه در ملاقات حضوری دیده بود، بیان كرده و آورده بود: «برای ما خانواده عبدالله مومنی مایه تعجب است که عمویم روزی به خاطر تحریم انتخابات و نقد قدرت و دوری از آن زندانی و محاکمه میشود و امروز به جرم مشارکت فعال در انتخابات زندانی است.» در این نامه همچنین آمده بود: «آرزوی دیدار چهره پدر شهیدم به رهایی عموی اسیرم بدل شده است».
اما آنچه پس از 40روز بی خبری مطلق از وضعیت عبدالله مومنی آشنایان و خانواده وی را از نگرانی در مورد جان وی بیرون آورد نه آزادی وی بود ونه ملاقات حضوری ونه حتی تماس تلفنی. برگزاری پنجمین جلسه دادگاه زندانیان سیاسی بعد از انتخابات در روز 23 شهریور 1388امكانی شد تا نزدیكان مومنی از زنده بودن وی اطمینان حاصل كنند. دادگاهی كه به نظر میرسید تنها جهت محاكمه عبدالله مومنی برپا شده است، چه اینكه از پنج نفر متهمان محاكمه شده در این جلسه تنها مومنی از نیروهای سرشناس سیاسی محسوب میشد. مومنی در این دادگاه اقدام به اعتراف برعلیه خود و جریان جنبش دانشجویی ایران كرد.
اعترافاتی كه با استقبال رسانههای نزدیك به دولت همراه بود و در عوض نتوانست تاییدی از سوی گروههای معترض بگیرد. ادوار تحكیم وحدت، سازمانی كه مومنی خود سخنگو ورییس شورای مرکزی آن است در بیانیهای شدیدا به پخش این اعترافات واكنش داد و اتهامات وارده به مومنی را واهی و بی اساس توصیف كرد.
ادوار تحكیم وحدت دادگاه سخنگوی شورای مركزی خود را پس از چهل روز بی خبری، صحنهآرایی مضحک و پلیدی نامید وکیفرخواست صادره علیه عبدالله مومنی را نیز بی اساس و فاقد ارزش هرگونه پاسخگویی عنوان كرد. در قسمتی از این بیانیه، ادوار تحكیم وحدت آورده بود: «به باور سازمان دانش آموختگان ایران متن کیفرخواست و آنچه تحت عنوان اعترافات آقای عبدالله مومنی منتشر شده در واقع سند افتخاری برای این سازمان و مهر تایید دیگری بر سالها مبارزه جنبش دانشجویی ایران و عبدالله مومنی به عنوان یکی از چهرههای برجسته این جریان آزادیخواه در راه نیل به مطالبات تاریخی و احقاق حقوق ملت ایران است.»
پس از گذشت 14 روز از برگزاری دادگاه مومنی، بخش خبری بیست و سی صدا و سیمای جمهوری اسلامی اقدام به پخش فیلمی از اعترافات این فعال جنبش دانشجویی كرد. فیلمی كه در آن از زبان مومنی مراحل به اصطلاح انحراف جنبش دانشجویی از آرمان های انقلاب بر شمرده شد و او مواردی را که در دادگاه از روی متن قرائت کرده بود، اینبار خطاب به دوربین رسانه جمهوری اسلامی قرائت کرد.
همسر عبدالله مومنی در واکنش به پخش این فیلم با تاکید بر بی اثر بودن آنچه تحت عنوان اعترافات منتشر می شد گفت: «همسرم را بعد از ماه ها حبس در سلول های قبر مانند و شکنجه های جسمی و روحی مجبور کرده اند تا سخنانی بر خلاف عقیده اش بر زبان آورد و خوشبختانه امروز طشت رسوایی دروغگویان چنان از بام افتاده است که دیگر کسی چنین اعترافاتی را باور نمی کند.»
پس از این "بیانیه شدیدالحن دفتر تحكیم وحدت" در واكنش به پخش اعترافات عبدالله مومنی منتشر شد. دفتر تحكیم وحدت در این بیانیه ضمن اشاره به فعالیتهای گسترده مومنی در دفاع از حقوق بشر و مبارزه با استبداد، فشارهای متعدد وارد بر مومنی جهت خودانکاری و خودویرانگری در طول مدت بازداشت را نتیجه تفكری ارزیابی كرد كه هدفش القای این تفكر به جامعه است كه "دفاع از حقوق مردم توطئه دشمن است و مستوجب مجازات!"
اما دو روز بعد ادوار نیوز خبری را بر اساس اظهارات یک مقام آگاه در گفتگو با ایرنا مخابره كرد مبنی بر آزادی قریب الوقوع احمد زیدآبادی و عبدالله مومنی. خبری كه تا ماهها بعد رنگ واقعیت به خود نگرفت و عبدالله مومنی همچنان در انفرادی زندان اوین نگه داشته شد.
اما با گذشت بیش از چهل روز از انتشار خبر احتمال آزادی مومنی، در حالیكه همسر او گفت كه مومنی بیش از یك ماه است كه با منزل تماس تلفنی نداشته، از وخامت حال وی در زندان اوین خبر داد. به گفته فاطمه آدینه وندعبدالله مومنی سابقه سنگ کلیه داشته است و در آن ایام در دسترس نبودن دستشویی موجب افزایش درد کلیه اش شده و ناراحتی قلبی اش نیز او را بسیار در شرایط بد جسمی و روحی قرار داده بوده است.
یك روز بعد یعنی شنبه23 آبان 1388همسر مومنی از محكومیت وی به مجموعا 8 سال زندان، توسط شعبه 15 دادگاه انقلاب خبر داد. این در حالی بود كه مومنی صد و چهل و ششمین روز بازداشت خود را در اوین میگذراند. دورانی كه بیش از سه ماه آن را در زندان انفرادی به سر برده بود. روز بعد از اعلام این حكم او به بند عمومی اوین منتقل شد. حكم 8 سال زندان برای عبدالله مومنی در حالی از سوی دادگاه انقلاب صادر شد كه همسرش از عدم دسترسی او به وكیل در طول 5 ماه بازداشت و جلسه محاكمه خبر میداد. اما بالاخره 29 دیماه 1388 بعد از گذشت 7 ماه از بازداشت مومنی، وكیل او دكتر محمد شریف موفق به مطالعه پرونده موكلش شد.
سه روز بعد مومنی به همراه مسعود باستانی، رضا نوربخش، جهانبخش خانجانی و هدایت آقایی از بند 350 كه تحت نظارت سازمان زندانها است، بار دیگربه بند 240 كه قسمتهایی از آن را وزارت اطلاعات مدیریت میكند منتقل شد. از این زمان به بعد فشارها بر مومنی افزایش پیدا كرد تا اینكه دادگاه برای او وثیقهای معادل 800 میلیون تومان تعیین كرد. وثیقهای كه خانواده او اعلام كردند توان پرداخت آن را ندارند. قاضی صلواتی نیز وثیقه 400میلیون تومانی كه توسط خانواده مومنی فراهم شده بود را در ابتدا نپذیرفت و نهایتا پس از بیش از ده روز ناتوانی از تودیع وثیقه سرانجام با تامین وثیقه مدنظر دادگاه وی در شامگاه روز یكشنبه 16 اسفند ماه 1388 درحالی که با استقبال گسترده ای در مقابل زندان اوین مواجه شد، پس از تحمل 260 روز زندان، آزاد شد.
دو روز بعد مهدی كروبی به دیدار وی شتافت و 21 اسفند ماه نیز اعلام شد او به همراه مجید توكلی بنده جایزه حقوق بشری «هومو هومینی» سال ۲۰۰۹ در پراگ جمهوری چك شده است. 20فروردین ماه نیز مومنی در منزل خود از میرحسین موسوی وزهرا رهنورد پذیرایی كرد.
این در حالی بود كه همگان انتظار بازگشت احمد زیدآبادی را از زندان میكشیدند تا این دو عضو ارشد ادوار تحكیم وحدت پس از ماهها در كنار خانواده خود روزگار بگذرانند. در این میان نه تغییری در وضعیت زیدآبادی حاصل شد و نه آزادی مومنی دیری پایید.
24فروردین سال جاری مومنی، درحالی که تماس های بازجویان با عبدالله مومنی و درخواست های مکرر آنان برای موضع گیری علیه سازمان ادوارتحکیم و سران جنبش سبز شدت یافته و او قاطعانه به آنها "نه" می گفت، پس از احضار دادگاه انقلاب، بدون طی تشریفات قانونی به زندان اوین بازگردانده شد. در همان روز فاطمه آدینهوند در گفتگویی با رادیو زمانه دلیل بازگرداندن همسرش به را نپذیرفتن خواستههای متعدد حكومت عنوان كرد. او گفتههای خود را روز بعد در گفتگویی با دویچه وله با لحن تندتری تكرار و تهدید كرد: «اگر ملاقات ندهند، خیلی چیزها را خواهم گفت.» گرچه در همان روزها اخبار پراکنده ای از ابعاد شکنجه و نیز اسامی بازجویان مومنی منتشر شد، اما یکی از اعضای ادوار تحکیم در گفتگویی تصریح کرد که آنچه تاکنون گفته شده تنها مشتی از خروار شکنجه های عبدالله مومنی است و در صورت لزوم حقایق تکان دهنده دیگری نیز منتشر خواهد شد.
ساعتی پس از آنکه عبدالله مومنی به زندان بازگردانده شد، خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) خبر از تخفیف در مجازات وی داد و اعلام كرد مجازات او به دو سال حبس كاهش یافته است خبری که کذب بودن آن با ابلاغ رسمی حکم دادگاه تجدیدنظر مبنی بر صدور حکم 4 سال و 11 ماه حبس مشخص شد.
عبدالله مومنی اکنون در اندرزگاه 8 زندان اوین محبوس است.
سلمان سیما فعال دانشجویی دانشگاه آزاد و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که روز 22 خرداد ماه برای دومین بار طی یکسال گذشته بازداشت شده بود، امروز به بند عمومی 350 زندان اوین منتقل شد. وی همچنین امروز با مادر خود ملاقات کرده است.
سلمان سیما که از اولین روز بازداشت مجدد اقدام به اعتصاب غذا کرده بود امروز درحالی به خواسته اش یعنی انتقال به بند عمومی رسید که وی در پرونده جدیدی که در شعبه 5 بازپرسی دادسرای اوین برای وی گشوده شده است به "شرکت در تجمعات غیرقانونی" متهم شده است، اتهامی که سلمان سیما در بازجویی ها این اتهام را رد کرده است.
گفتنی است سلمان سیما آذرماه گذشته بازداشت و به مدت 102 روز در بازداشت بود که در این پرونده نهایتا قرار منع تعقیب برای وی صادر شد این درحالی است که وی در پرونده دیگری از سوی دادگاه بدوی به دلیل فعالیتهای دوره دانشجوی اش به شش سال حبس محکوم شده است که این حکم با اعتراض وی به دادگاه تجدیدنظر ارسال شده است.
بیست و نهمین سالروز شهادت مصطفی چمران در حالی فرا رسیده است که جمهوری اسلامی دورترین روزهای خود را از آرمان های نخستین اش سپری می کند. نوشته حاضر که برای اولین بار توسط جرس منتشر می شود نشان از آن دارد که انقلاب اسلامی در همان سالهای نخست از اهداف بلندش منحرف شد و به تعبیر صریح چمران به همان اختلافات و مشکلاتی گرفتار شد که در انقلابهای مشابه پدید آمد و به لجنزاری از ظلم و خودخواهی تبدیل شد.
چمران فارغ التحصیل دانشگاه تگزاس در رشته فیزیک پلاسما و الکترونیک، از آغاز دهه هفتاد میلادی به لبنان رفت و در کنار امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان "جنبش أمل" را تأسیس کرد؛ حرکتی که پیروان همه ادیان در آن شریک بودند.
وی که به لحاظ اندیشه سیاسی از اعضای برجسته نهضت آزادی ایران و از اصحاب نظری دکتر علی شریعتی و آیت الله طالقانی بود پس از ناپدید شدن امام موسی صدر در لیبی و پیروزی انقلاب اسلامی در تهران، به درخواست آیت الله خمینی به ایران بازگشت و معاونت دوست و استاد دیرین خود مهندس مهدی بازرگان را که آنک نخستین نخستوزیر جمهوری اسلامی بود را پذیرفت و به وزارت دفاع دولت وی نیز منصوب شد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، نماینده آیت الله خمینی در شورای عالی دفاع و فرماندهی جنگ های نامنظم پس از حمله عراق به ایران از مهمترین عناوین کارنامه سیاسی و نظامی اوست. وی سرانجام در سی و یکم خرداد 60، در منطقه دهلاویه (جنوب ایران) به شهادت رسید.
نوشته حاضر نگاه بلند او و افق غم انگیزی را نشان می دهد که کمتر از دوسال پس از پیروزی انقلاب 57 روایت شده و توسط یکی از دوستان شهید مصطفی چمران در لبنان به جرس سپرده شده است:
دست نوشته ای از مصطفی چمران_ تهران، 1359
خدایا!
می دیدم که در الجزایر، رهبران انقلاب به جان هم می افتند، همدیگر را به زندان می کشند، مسلحانه علیه هم می جنگندند.
می دیدم که در مصر، رهبران قیام با هم به دشمنی می پردازند، وحدت آنها شکسته می شود و شکست پشت شکست به سراغ آنها می آید. می دیدم که در همه انقلابها، رهبرانشان برای وصول به قدرت با هم مسابقه می گذاشتند، رقابت می کردند و همدیگر را می کوبیدند و می کشتند و انقلاب را به لجنزاری از ظلم و خودخواهی سقوط می دادند و من با خود می گفتم اینها هیچکدام به درجه رشد نرسیده اند، هیچ یک مفهوم واقعی خدا و خلقت و قیامت را درک نکرده اند،
اما با خود می گفتم بگذار انقلاب ما پیروز شود، مکتب اسلام راستین مستقر گردد، خدای بزرگ براستی فهمیده شود، انسانها فقط خدا را بپرستند، همه طاغوتها را فرو بریزند. دیگر خودخواهی و غرور خودنمایی نکند. دیگر جایی برای مصلحت طلبی نماند. دیگر جایی برای سیاست بازی وجود نداشته باشد و ما با خیالی راحت بدنبال ساختن و پرداختن اجتماع و تکامل خود مشغول شویم و یک چنین نمونه عشق و پاکی و همکاری و تلاش و تکامل را به همه جهانیان نشان دهیم.
اما هیهات؛ که غرور و خودخواهی وحدت انقلاب ما را نیز خدشه دار کرد، تفرقه و تشتت بوجود آورد، اختلافات و زد و خوردها اوج گرفت و مردم ساده و عامی را بدبین کرد تا به جایی که عده زیادی زده شدند. هر روز ضعیف تر شدیم، دشمنان بیشتر جلو آمدند، مستضعفان ناامید شدند و همان اختلافات و مشکلاتی که برای انقلابها و ملتهای دیگر وجود داشت برای ما نیز پدیدار شد. و نشان داد که ما هم به درجه رشد نرسیده ایم و کامل نشده ایم و زمان زیادی می خواهد که شایسته چنین انقلابی شویم.
فرمانده نیروی انتظامی با تاکید بر مبارزه جدی با آنچه "بی حجابی" عنوان کرد، گفت: تاکنون هیچ برخورد فیزیکی در زمینه مبارزه با بی حجابی صورت نگرفته است و نیروی انتظامی در چارچوب وظایف خود عمل کرده است.
به گزارش مهر، سردار اسماعیل احمدی مقدم ظهر دوشنبه در جمع خبرنگاران در کرمان با تاکید بر برخورد جدی با بد حجابی، در خصوص برخی اظهارنظرها در خصوص برخورد فیزیکی با بدحجابان گفت: در واقع راهکارهای اجرای طرح عفاف و حجاب مصوب شورایعالی انقلاب فرهنگی مشخص شده و وظایف دستگاههای مختلف نیز در این راهکارها بیان شده است و نیروی انتظامی نیز در همان چارچوب عمل می کند.
وی با رد برخورد فیزیکی با بدحجابی گفت: نمی دانم از اینکه مسئله برخورد فیزیکی مطرح می شود منظور چیست و چنین مسئله ای وجود ندارد.
وی خاطرنشان کرد: از اینکه گفته شود برخی افراد، خودسر در این زمینه عمل می کنند و یا اینکه نیروهایی به صورت خودسر در خصوص برخورد با بی حجابی برخورد می کنند نیز خبری ندارم.
وی گفت: نیروی انتظامی در چارچوب وظیفه خود با قدرت عمل می کند اما اگر منظور از برخورد فیزیکی ضرب و جرح است، چنین چیزی وجود ندارد و نیروی انتظامی در چارچوب وظایف انتظامی خود عمل می کند که به این هم برخورد فیزیکی گفته نمی شود.
فرمانده قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه، اعلام کرد که درپی ناکامی آمریکاییها و انگلیسیها در مهار لکه نفتی خلیج مکزیک، متخصصان این قرارگاه برای مهار این لکه نفتی در صورت درخواست رسمی آماده هستند
به گزارش خبرگزاری مهر، سردار سرتیپ پاسدار رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء گفت: این مایه ننگ و شرمندگی است که آمریکا و انگلیس و کسانی که خود را مهد تکنولوژی و ابرقدرت حوزه صنعت و اقتصاد جهانی میدانند با گذشت دو ماه از تخریب سکوی تولید نفت در منطقه خلیج مکزیک قادر به مهار فوران نفت نباشند.
وی خاطر نشان کرد: دستور اوباما به ارتش آمریکا برای دخالت و ورود به صحنه این حادثه که دیگر به بحران منطقهای و بلکه فرامنطقهای تبدیل شده است نشان دهنده چالش فناوری غرب و به بن بست رسیدن متخصصین مغرور کمپانیهای بزرگ نفتی انگلیسی و آمریکایی است.
قاسمی با اشاره به نگرانیهای جهانی از بروز یک فاجعه زیست محیطی در خلیج مکزیک و تاثیر آن بر زندگی عادی ساکنان ساحل مناطق کارائیب ادعا کرد: ابراز امیدواری دولت مردان آمریکایی و تلاش نافرجام آنان در مهار این لکه، برغم بسیج تمامی امکانات و ظرفیتها و حتی دخالت ارتش، مقامات و مردمان کشورهای حوزه دریایی کارائیب را سخت نگران کرده است و تصور اینکه این لکه نفتی با ورود به جریان قدرتمند دریا به سواحل باهامای جامائیکا و کشورهای دیگر، فاجعه زیست محیطی و انسانی را در تاریخ رقم خواهد زد، برای آنها کابوسی وحشتناک است.
وی با تاکید بر احساس مسئولیت دولت و ملت ایران در برابر این امر انسانی و برشماری توانمندیهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بویژه متخصصین نفتی قرارگاه خاتم الانبیاء اظهار داشت: در صورتی که آمریکاییها و انگلیسیها و نیز شرکتهای غربی خود را در مهار لکه نفتی ناتوان میدانند از ایران درخواست کنند، میتوانیم با بررسیهای لازم، متخصصین قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه را جهت کمک به جلوگیری از ادامه این فاجعه بزرگ و پایان بخشیدن به بحران زیست محیطی و مهار لکه نفتی به منطقه اعزام کنیم.
فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) خاطر نشان کرد: تجربه حضور ایرانیها در مهار فورانهای نفتی در برخی کشورهای همسایه در خلیج فارس مانند کویت از قابلیتها و مهارتهای آنان خبر میدهد ، در عین حال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای کمک به مهار لکه نفتی آماده است.
وی در پایان با اشاره به قطعنامه اخیر شورای امنیت و اعمال تحریمهایی علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قرارگاه خاتم الانبیاء تاکید کرد: دستیابی سپاه به این قابلیتها و توانمندیها محصول تحریمهایی است که در طول سه دهه گذشته علیه نظام و ملت ایران اعمال شده است و اساسا ما همواره زندگی در شرایط تحریم را تجربه کردهایم و اینک که جامعه جهانی بایک فاجعه زیست محیطی و تهدید علیه مردمان یکی از مناطق حساس دنیا مواجه شده است سپاه پاسداران برغم تحریمهای جدید آماده است به رسالت انسانی خود در این زمینه عمل کند و توان انحصاری و بومی خود را به خلیج مکزیک اعزام کند.
عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی پدیده قاچاق را یکی از مشکلات جدی سیاسی، امنیتی کشور دانست و گفت: به نظر میرسد درهای کشور به روی مواد آلوده بازتر شده است و مسئولین کشور باید احساس خطر بیشتری کنند.
"امیدوار رضایی" عضو کمیسیون بهداشت و درمان در گفتگو با خانه ملت در خصوص نظارت بر واردات مواد غذایی اظهارداشت: متاسفانه شاهدیم که مواد بسیار خطرناکی از مواد غذایی گرفته تا سیگار به صورت غیر قانونی وارد کشور می شود که اصلا نمی دانیم اینها چیست و چه مضراتی برای انسان دارد.
نماینده مسجد سلیمان افزود: در شرایطی که کشور ما دشمنان قسم خورده ای دارد که برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران از هیچ کاری دریغ نمی کنند، ما برای سلامت این نسل و نسل آینده بسیار نگرانیم.
وی خاطر نشان کرد:ما مطلع هستیم که برنج و بسیاری از مواد خوراکی دیگر از مسیرهای غیرقانونی و در حجم بسیار بالایی وارد کشور می شود که مقابله با آن نیازمند عزم جدی مسئولین است چون این پدیده هم اقتصاد کشور را فلج می کند و هم سلامت جامعه را به خطر می اندازد.
عضو هیات رئیسه مجلس گفت: اگر چه وزرات بهداشت و بازرگانی نظارت هایی در این زمینه دارند ولی این نظارت در حد ضعیف است چون ما می بینیم که درهای کشور به روی این مواد آلوده بازتر شده است.
رضایی افزود: به نظر می رسد برخی افراد که به امر قاچاق مبادرت می کنند، دستهایی درقدرت دارند که این همه کالا به صورت غیر قانونی وارد کشور شده و به راحتی هم در خیابانهای ما توزیع می گردد.
وی گفت: انواع و اقسام کالاها و مواد مصرفی غیر قانونی در کشور ما عرضه می شود که به راحتی می توان سرنخ های آن را پیدا کرد.
عضو کمیسیون بهداشت تاکید کرد: مسئولین کشور باید احساس خطر بیشتری کنند و این یک هشدار است.
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار به مناسبت سالگرد بازداشت خود و همسرش بهمن احمدی امویی روزنامه نگار و تحلیل گر مسایل اقتصادی، در یادداشتی چگونگی بازداشت و تفتیش منزلشان را تشریح کرده است. بنی یعقوب به تازگی به یک سال حبس و 30 سال محرومیت از فعالیت مطبوعاتی و احمدی امویی نیز به 5 سال حیس قطعی محکوم شده است.
آنچه در پی می آید دلنوشته بنی یعقوب به مناسبت سالگرد بازداتشان است:
درست سال پیش در چنین شبی بود که زنگ خانه ی همسایه ما را زدند و به آنها گفتند که" ما فامیل واحد کناری شما هستیم ،زنگشان خراب است لطفا در را برای ما باز کنید" و همسایه ما در را برای شان باز کرد بی اینکه بداند آنها نه فامیل ما که بازداشت کنندگان ما هستند.همیشه همین طور است !همیشه با روشی اینگونه تو را دستگیر می کنند.
همسایه ما وقتی از زندان ازاد شدم تا مدتها از من خجالت می کشید که او در را به روی بازداشت کنندگان من و بهمن بازکرده است .اما او چرا باید خجالت بکشد؟ به او گفتم کسانی که دروغ گفتند و فریبش دادند باید خجالت بکشند.
درست در چنین شبی بود که بهمن باتوم خورده و کوفته و خسته زودتر از من به خانه رسیده بود و خوابیده بود و وقتی رسیدم به من گفت :ژیلا !یک چای داغ برایم بیاور و اگر می شود کیسه آب داغ را هم به من بده تا روی قسمت های کوفته و کبود بدنم بگذارم.
من چای گذاشتم و دقایقی بعد در یک لیوان بزرگ برای بهمن چای ریختم اما هنوز چایش را نخورده بود که صدای زنگ در واحد ما به صدا در آمد و بهمن با همه کوفتگی اش از جا پرید .آن شب و روزها اغلب ما روزنامه نگاران با صدای هر زنگی می دانستیم که پشت در کسی نیست جز آنها !.آنها که آمده اند با حکم های بازداشت فله ای که پیوستش فهرست های چند صدنفره است .
آنها سه نفر بودند !سه نفرشان هم دم در توی کوچه ایستاده بودند .شاید برای اینکه فرار نکنیم!یک نفرشان مودب بود.دو نفرشان احساس می کردند به خانه دو نفر از دشمنان دیرینه خود یورش آورده اند .اصلا ما را نمی شناختند اما فکر می کردند خیلی خوب می شناسندمان! ما را مزدور بیگانه لقب می دادند.
یکی شان به ما گفت :"شما که مثلا روزنامه نگار هستید چرا از بدبختی هایی مردم افغانستان و عراق نمی نویسید؟چرا از غزه نمی نویسید؟"
می خواستم جوابش را ندهم .چون گفت و گو با او چه فایده ای داشت ؟برای او که پیشاپیش حکمش را برای من صادر کرده بود و من را مزدور بیگانه می خواند.نمی دانم چرا نتوانستم صبور بمان و گفتم : لطفا وقتی کسی را نمی شناسید در باره اش راحت اظهار نظر نکنید! من هم از بدبختی های مردم خودمان نوشته ام و از قضا هم از بدبختی های مردم افغانستان و عراق و غزه. من بارها به عراق و افغانستان سفر کرده و گزارش ها نوشته ام.
هم خودش و هم همکارش پوزخندی زدند و گفتند :تو ؟ تو که طرفدار آمریکا هستی؟
خواستم بپرسم از کجا به این تنیجه رسیده اند که من طرفدار آمریکا هستم که بهمن گفت :ژیلا !خواهش می کنم !بحث نکن.
حق با بهمن بود.چرا باید با آنها بحث می کردم؟
این بار گفتم :تا آنجا که می دانم شما فقط مامورید که اینجا را تفتیش کنید و ما را با خودتان ببرید نه بازجوهای ما که سوال هم می پرسید.
درست در چنین شبی بود که آنها همه خانه ما را زیر و رو کردند .زیر و رو کردند تا لابد سندی برای ارتباط مان با بیگانگان پیدا کنند. آنها دهها سی دی آموزش زبان انگلیسی ! را با خودشان بردند ،آنها دهها کتاب و مجله را که در بازارهای ایران یافت می شود با خودشان بردند ،آنها ده البوم عکس های خانوادگی ما را با خودشان بردند. آنها کامپیوتر ما را با خود بردند. آنها عاقبت من و بهمن را با خود بردند.
یک نفرشان آشپزخانه را زیر و رو می کرد .بهمن کنارش در آشپزخانه ایستاده بود و با همان صبوری همیشگی اش به او در تفتیش کمک می کرد .من گفتم : بهمن جان !یک فنجان چای برایم می آوری ؟
بهمن برایم چای ریخت و آورد.
یکماه بعد بازجوی ارشد در یکی از بازجویی هایش به من گفت :"دیروز بچه های واحد عملیات را دیدم و خیلی ناراحت شدم.گفت آنها برایم تعریف کردند که تو چطور در مقابل چشمان آنها بهمن را تحقیر کرده ای."
من با تعجب پرسیدم:"من ؟چطور؟"
گفت : "راست است که تو به بهمن گفته بودی که برایت چای بریزد؟"
گفتم :بله
گفت :به همین راحتی بهمن را جلوی دیگران تحقیر کردی؟
همان موقع فهمیدم فرق ما و شما در چیست آقای بازجو!
گفتم :یعنی شما هرگز برای همسرتان چای نمی ریزید؟
گفتی :نه!همسرم برای من خیلی احترام قائل است.
گفتم :اما گاهی بهمن برای من چای می ریزد و گاهی هم من برای بهمن !همین آقای بازجو ! شاید فرق ما و شما در همین باشد .شاید فقط به همین یک دلیل ساده من و شما نمی توانیم همدیگر را درک کنیم. شاید !
درست یکسال پیش در چنین شبی مامورهای وزرات اطلاعات من و بهمن را سوار اتومبیل کردند و به اوین بردند و من آن شب فکر نمی کردم یکسال بگذرد و من خاطره آن شب را سال بعد در حالی بنویسم که بهمن عزیزم همچنان در اوین است.
این نامه را سه روز پیش مارگارت مکمیلان، رئیس کالج سنت آنتونی دانشگاه اکسفورد انگلستان خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته و خواستار پیگیری وضعیت محمدرضا شد.
مقام محترم رهبری جمهوری اسلامی ایران
آیتالله سیدعلی خامنهای
به عنوان ریاست کالج سنتآنتونی دانشگاه اکسفورد و از سوی یکی از دانشجویان این کالج، محمدرضا جلاییپور که روز چهاردهم ژوئن دستگیر شد به جنابعالی مینویسم. او از زمان دستگیری تا کنون در مکانی نامعلوم نگهداری شده و خانواده وی نتوانستهاند از محل نگهداری و علت بازداشت او اطلاعی حاصل کنند و معلوم نیست که چرا او مجددا بازداشت شده است.
نامبرده در ژوئن سال گذشته(۲۰۰۹) در فرودگاه تهران دستگیر شد اما بعد از چند ماه بازداشت به دستور دادگاه آزاد گردید. وثیقه او بازگردانده شد، از اتهامات وارده نیز تبرئه گردید و نامهای که بر اساس آن بتواند پاسپورتش را دریافت کند به او داده شد. بعد از اینکه وی بر اساس وعده داده شده برای گرفتن پاسپورتش مراجعه کرد، به جای پس گرفتن آن مجددا ابازداشت شد و منزل والدیناش مورد تفتیش قرار گرفت. این امر منجر به نگرانی و دلهره اعضای خانواده و برادر کوچک او گردید. این نحوه برخورد شایسته نظام جمهوری اسلامی نیست و منجر به رنج و آزار و اذیت محمدرضا، همسر وی و اعضای خانوادهاش گردیده است.
همه ما در کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد نگران رفتارهای صورت گرفته با محمدرضا و همسرش فاطمه هستیم. فاطمه نه تنها ماهها دوری و جدایی از همسرش را در تنهایی و غم تحمل کرده است بلکه هماکنون دریافت پیامهای تهدیدآمیز گروهی به نام ارتش سایبری ایران نیز بر رنج و نگرانی او افزوده است. اینجانب به شدت نگران سلامتی و امنیت او هستم و از شما میخواهم معلوم کنید چه کسی مسوول این حملات زشت است و آن را متوقف کنید.
محمدرضا و فاطمه از دانشجویان خوب و جدی ما هستند و وجودشان مایه اعتبار برای نظام آموزشی ایران است. آنها تاکنون موفق شدهاند به موفقیتهای چشمگیری در کشورشان دست پیدا کنند و هماکنون نیز دانشجویان دانشگاه آکسفورد هستند. ما در کالج سنت آنتونی آکسفورد به داشتن چنین دانشجویانی مفتخریم.
ما از درک اینکه چرا محمدرضا دوباره دستگیر شده است ناتوانیم. محمدرضا برای انجام تحقیقاتش در ایران به سر میبرد و از حقوق خود برای شرکت در مباحثات و کمپینهای انتخاباتی در کشورتان استفاده کرده بود. او هیچ گاه عمل غیرقانونی مرتکب نشده و سخنی خلاف قانون بر زبان نرانده است
به عنوان رئیس کالج او و به نمایندگی از کلیه دانشجویان این کالج از شما خواهشمندم که با عقلانیت و مروت که قاعدتا باید از خصیصههای هر نظام حقوقیای باشد، وضعیت محمدرضا را پیگیری و او را آزاد کنید تا بتواند درساش را ادامه دهد و افتخار و احترام برای کشورش ایران به ارمغان بیاورد. .
با احترام
مارگارت مک میلان
رئیس کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد انگلستان
منبع: وبلاگ فاطمه شمس همسر محمد رضا جلائی پور
ندای سبز آزادی: بعد از گذشت بیش از 105 روز از بازداشت محمد صابر عباسیان رییس ستاد 88 فارس ، قرار بازداشت وی مجددا تا تاریخ 22/5/89 تمدید شد.
گفتنی است صابر عباسیان بیش از 5 ماه را در بازداشتگاه پلاک صد(متعلق به اداره ی اطلاعات شیراز) گذارنده است.
وی که دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است، متاسفانه از امتحانات ترم جاری بازمانده است.
قرار بازداشت موقت رییس ستاد ۸۸استان فارس دو ماه دیگر تمدید شد. به گزارش خبرنگار کلمه، پس از گذشت بیش از ۱۰۵ روز از بازداشت محمد صابر عباسیان رییس ستاد ۸۸ فارس، قرار بازداشت وی تا تاریخ ۲۲/۵/۸۹ تمدید شد.
در صورت موافقت نکردن دادگاه با قرار وثیقه عباسیان بیش از ۵ ماه را در بازداشتگاه موقت! پلاک صد (متعلق به اداره اطلاعات شیراز) گذرانده است. وی که دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است که از امتحانات ترم جاری نیز بازمانده است.
نماینده مردم ارومیه گفت: مجلس محل امن نظام است و نمایندگان محرم نظام و بر حسب وظیفه قانونی مجلس، نمایندگان مردم باید از قراردادهای بین المللی دولت خبردار باشند.
نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه در گفتگو با خانه ملت ضمن اشاره به اصل ۷۷قانون اساسی گفت: وقتی قراردادی در روزنامه ها و سایت های خارجی چاپ می شود ولی نمایندگان ملت ایران از آن خبر ندارند ناراحت کننده است.
وی همچنین گفت: بی خبر گذاشتن مجلس همیشه ضرر دارد و نمونه آن یک میلیارد دلار اختلاف بین حسابهای وزارت نفت است که دیوان محاسبات آن را اعلام کرده و اگر اینها مورد توجه قرار گیرد و افراد خود را ملزم به رعایت قانون کنند چنین مشکلاتی پیش نمی اید.
وی با اشاره به اینکه مجلس محل امن نظام است گفت:اگر هم موضوعی محرمانه است کسی محرم تر از نمایندگان ملت وجود ندارد و باید این موضوعات در جلسات غیر علنی مطرح شود.چطور است که یک کارشناس وزارت نفت محرم است و نمایندگان ملت نامحرم
گفتنی است طبق اصل ۷۷قانون اساسی تمام عهدنامه ها،مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقت نامه های بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.
هیات تحقیق و تفحص از برنامه چهارم توسعه، با اخذ گزارشاتی از دیوان محاسبات، سازمان بازرسی و مرکز پژوهشها، گزارش مقدماتی خود از میزان عملکرد دولت به این برنامه را آماده کرده و دیروز تقدیم کمیسیون تلفیق بررسی لایحه برنامه پنجم، کرده است.
علیاکبر اولیاء رئیس این هیات تحقیق و تفحص، با بیان اینکه گزارش مذکور امروز در دستور کار کمیسیون تلفیق قرار میگیرد، در پاسخ به سئوالی که به بیشترین انحرافات عملکردی دولت در اجرای برنامه چهارم توسعه اشاره داشت، گفت: متاسفانه با پایان یافتن مهلت اجرای این برنامه، هنوز بخش مهمی از آئیننامههای اجرایی آن تهیه نشده و اصلا دولت به بسیاری از احکام برنامه چهارم توسعه ورود نیافته است.
وی با اشاره به انحرافات زیاد دولت در دستیابی به اهداف تعریف شده در برنامه چهارم، در زمینه رشد اقتصادی، بهرهوری و اشتغال، ادامه داد: به طور کلی اغلب اهداف کمی برنامه محقق نشده است. چرا که بخشی از منابع مورد نیاز آنها در تدوین این برنامه در نظر گرفته نشده بود و از سوی دیگر در بخشهایی که منابع تعیین شده بودند، دولت به احکام برنامه بیتوجهی کرده است.
عضو کمیسیون عمران مجلس با اشاره به اینکه لوایح بودجه سنواتی که سالانه از سوی دولت به مجلس ارائه شده بودند، در موارد متعددی برخلاف اهداف برنامه چهارم توسعه بودند، ادامه داد: انحراف لوایح بودجه از قانون برنامه نیز اگرچه باکسب مجوز از مجلس بوده اما سبب شده که به بسیاری از اهداف قانون برنامه دسترسی نیابیم.
به گفته وی، در مجموع انحرافات دولت سبب شده تا اولین گام برای دستیابی به اهداف سند چشمانداز بیستساله، درست برداشته نشود.
اولیاء در پاسخ به اینکه چرا علیرغم افزایش قیمت نفت به نسبت نرخ پیشبینی شده آن در برنامه چهارم، دولت به اهداف تعریف شده در این برنامه دست نیافته است؟، اظهار داشت: منابع در نظر گرفته شده برای تحقق برنامه چهارم، ۷۰ـ۸۰ میلیارد تومان بود، اما با افزایش نرخ نفت در بازارهای جهانی این درآمد به ۲۷۰ میلیارد تومان رسید. اما از آنجا که دولت پایبند به اهداف و احکام برنامه چهارم نبود، نتوانست به تحقق آنها دست یابد.
عضو فراکسیون خط امام (ره) با اشاره به اینکه دولت احمدینژاد بیشتر وقت خود را صرف سفرهای استانی کرد، ادامه داد: به این ترتیب بسیاری از پروژههای در نظر گرفته شده برای برنامه چهارم توسعه نیمهتمام باقی ماند و رها شد.
اولیاء در پاسخ به اینکه چند درصد از اهداف برنامه چهارم محقق شده است؟، گفت: اگرچه با توجه به منابع در نظر گرفته شده و افزایش قیمت نفت انتظار میرفت که بیش از ۷۰ درصد اهداف برنامه چهارم محقق شود، اما حدود ۵۰ درصد و در مواردی کمتر از این میزان محقق شده است.
وی با اشاره به گزارشات دیوان محاسبات و سازمان بازرسی از تحقق اهداف برنامه چهارم، خاطر نشان کرد: بر اساس گزارشات این دو نهاد نظارتی، میزان تحقق اهداف برنامه چهارم بیش از ۵۰ درصد نیست.
رئیس هیات تحقیق و تفحص از عملکرد برنامه چهارم از گزارش مرکز پژوهشها در این زمینه یاد کرد و افزود: در گزارش آقای توکلی آمده است که ۷۰ درصد گزارشات معاونت مدیریت راهبردی رئیسجمهور (سازمان مدیریت سابق) از تحقق اهداف برنامه چهارم از سوی دولت، غیرقابل ارزیابی است و نمیتوان گفت که احکام این برنامه محقق شده است یا نه؟
به گفته وی در این گزارش آمده است که تنها ۲۰ درصد اهداف برنامه چهارم محقق شده و دولت در ده درصد احکام مندرج در برنامه چهارم اصلا ورود نیافته است.
اولیاء با ابراز امیدواری نسبت به اینکه گزارش هیات تحقیق و تفحص از عملکرد برنامه چهارم، بتواند چشمانداز مناسبی برای تصویب برنامه پنجم در مجلس باشد، تصریح کرد: البته آنچه که دولت تحت عنوان لایحه برنامه پنجم به مجلس ارائه داده است، اصلا برنامه نیست.
وی با اشاره به نامه چند روز پیش توکلی به سران قوای مجریه و مقننه، ادامه داد: همانطور که رئیس مرکز پژوهشها گفتند، برای تحقق برنامه پنجم، منابع قابل بهرهبرداری در نظر گرفته نشده و اهداف متناسب با منابع پیشبینی نشدهاند. از این رو نمیتوان ارزیابی کرد که دولت به درستی به این برنامه عمل خواهد کرد یا نه؟
عضو کمیسیون عمران در پایان گفت: به نظر میرسد دولت بستهای را تحت عنوان لایحه برنامه پنجم به مجلس ارائه داده که نمیخواهد مجلسیها در این بسته را باز کنند و خواستار اجرای بند بند آن از سوی دولت شوند.
دبیر فراکسیون کارگری معتقد است که طرح هدفمندسازی یارانهها که قرار است از سوی دولت در نیمه دوم سال اجرایی شود، برای به زحمت انداختن مردم بوده است. اینکه جامعه ایرانی را یک جامعه سرمایهداری فرض کردهاند که از قیمتها تاثیر میپذیرد، تئوری غلطی است.
علیرضا محجوب نماینده تهران، در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به سوالی که به اعلام زمانهای مختلفی برای اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها از سوی دولت اشاره داشت، گفت: هنوز زمان اجرای دقیق این قانون مشخص نیست. با وجود اینکه در حال حاضر آثار اجرایی کمی از اجرای این طرح میبینیم، اما آثار اجرایی آن در مهرماه و در زمانی خواهد بود که دولت اقدام به افزایش نرخ حاملهای انرژی بویژه فرآوردههای نفتی و برق کند.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس با بیان اینکه از شهریور ماه اجرائیات این طرح آغاز خواهد شد، اظهار داشت: در حال حاضر تورم انتظاری به تدریج مشاهده میشود اما تاثیرگذاری آن زمانی است که دولت قیمت آب، برق و گاز را بالا ببرد. آن زمان تاثیر این اقدام را بر سایر قیمتها خواهیم دید.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: قیمت بنزین که از ۱۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان عملیاتی شده و شاید بیشتر شود، هنوز آثار اجرایی آن دیده نشده بلکه آثارش در ماههای آینده و زمانی که توام با افزایش سایر قیمتها شود، کاملا ظهور خواهد کرد.
محجوب در خصوص اینکه اگر این طرح در زمستان اجرایی شود و با توجه به افزایش مصرف گاز در این فصل و افزایش قیمت گاز توسط دولت، آیا مردم با مشکل مواجه نخواهند شد؟، اظهار داشت: طرح هدفمندسازی یارانهها برای به زحمت انداختن مردم است. به این جهت که طراحان، دولت و افرادی که به آن رای دادند، باورشان بر این است که از این طریق مانع مصرف بیشتر شوند. به همین دلیل تلاش میکنند که در فصل اوج مصرف، جلوی مصرف زیاد را بگیرند.
وی با تاکید بر اینکه معتقدم مصرف را باید مدیریت کرد و کنترل مصرف با پول قابل مدیریت نیست؟، خاطر نشان کرد: مردم ما دارای فرهنگ اصیل مصرف بوده و در قاعده بنزین هم نشان دادند که مدیریتپذیرتر هستند تا بازارپذیرتر.
دبیر فراکسیون کارگری ادامه داد: اینکه جامعه ما را یک جامعه سرمایهداری فرض کنیم تا مانند سایر جوامع سرمایهداری از قیمت متاثر میشود تئوری غلطی است.
عضو جامعه روحانیت مبارز، با انتقاد از تخریب چهرههای برجسته نظام، نسبت به تداوم این روند ابرزا نگرانی کرد.
سیدرضا اکرمی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در خصوص ابراز نگرانی محسن رضایی مبنی بر اینکه با توهین به مسئولان نظام بیم این میرود که نسلهای آینده به امام و یاران او تردید داشته باشند، گفت: متاسفانه در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم یک شیوهای در مناظرات تلویزیونی مطرح شد که نامطلوب بود. بدون آنکه افرادی در این مناظرهها حضور داشته باشند یا اینکه به آنها اجازه داده شود که از خود دفاع کنند، نام افرادی همچون آقایان هاشمیرفسنجانی و ناطقنوری برده شد. به نظر میرسد به این افراد جفا شده و تاکنون هم جبران نشده است.
عضو فراکسیون اصولگرایان اظهار داشت: اگر خدای نکرده این روند ادامه پیدا کند و همچنان که در برنامههای دیروز، امروز و فردا همین روش دوباره تکرار شود و شاهد مرزشکنی و حریمشکنی باشیم، تر و خشک با هم خواهند سوخت.
وی تاکید کرد: همه باید از حرمتشکنی و حریمشکنی جلوگیری کنند و اجازه ندهند که به جاهای باریک کشیده شود.
نماینده مردم تهران در مجلس، در پاسخ به سوال دیگری که به مصوبه دیروز مجلس درباره لغو مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره اساسنامه دانشگاه آزاد اشاره داشت و میپرسید که آیا تاکنون مقام معظم رهبری در خصوص اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد موضعی داشتهاند یا نه؟، گفت: مقام معظم رهبری در رابطه با دانشگاه آزاد اسلامی رسما سخنی نگفتهاند. اما مجلس این حق را دارد که در امور مختلف کشور دخالت کرده و در زمینه آنچه که به صلاح ملت و کشور است، قانون تصویب کند و امور را ساماندهی کند.
بیش از ۱۰۰ دستگاه خودرو به علت بدحجابی توقیف و به بیش از ۶۲ هزار بدحجاب در سطح استان قم تذکر داده شد.
روزنامه تهران امروز نوشت:
سرهنگ خراسانی، رئیس پلیس امنیت عمومی استان قم با اشاره به این مطلب افزود: ترویج بدحجابی و بیبندوباری در جامعه از اهداف دشمن در به راه انداختن جنگ نرم است و دشمنان با این کار سعی در خدشهدار کردن عفت عمومی جامعه را دارند.
خراسانی افزود: پلیس امنیت عمومی استان در راستای برخورد با بدحجابی و بدپوششی و ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی در سطح جامعه و گسترش فرهنگ حجاب و عفاف میان اقشار مختلف، اقدام به برخورد با رانندگان بدحجاب در سطح استان کرده است.
رئیس سازمان انرژی اتمی گفت که به دلیل ارائه اطلاعات غلط از سوی دو بازرس آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون فعالیت های ایران، این دو نفر دیگر حق ورود به ایران را ندارند.
به گزارش مهر، علیاکبر صالحی درخصوص ساخت راکتوری قوی تر از راکتور تهران، بیان داشت: ما الان چند ماه است روی طراحی راکتوری مشابه راکتور تهران که یک راکتور سادهای است، کار میکنیم یعنی یک استخر آبی است و در آن صفحههای سوخت را میگذارند، و رادیو دارو را تولید میکنیم. چون که یک راکتور ساده ای است ، ما فکر کردیم با توجه به نیازی که به رادیو دارو در کشور داریم بهتر است همین راکتور را بازطراحی مجدد و به هنگام کنیم، خیلی از تجهیزات و وسایل و طراحیهای آن را و قدرت آن را هم بالا بریم. قدرت این الان حدود ۵ مگاوات است ما تا ۲۰ مگاوات هم درنظرگرفتیم که قدرت راکتور باشد؛ به صورت راکتور استخری که یک استخر آب است و صفحههای سوخت را میسازیم و ان شاءالله در سال آینده همانطور که اعلام شد این صفحات سوخت را تحویل راکتور تهران خواهیم داد.
معاون رئیس جمهور افزود: با توجه به اینکه این دانش فنی تولید صفحه سوخت را بدست آوردیم، لذا ساخت راکتوری مثل راکتور تهران آسان است و ما امیدواریم طراحی پایه و تفصیلی آن در یک سال و نیم آینده به پایان برسد و در طول ۳ سال هم ما بتوانیم بسازیم.
صالحی در پاسخ به این سوال رادیو گفتگو که طبق مصوبه مجلس درخواستهای بازرسی فراتر از مقررات ان پی تی رد خواهد شد. تحلیل شما در این رابطه چیست؟ گفت: ما هیچ وقت بازرسی فراتر از ان پی تی را اجازه نمیدادیم. ما فقط در یک برههای که پروتکل الحاقی را به صورت داوطلبانه اجرا کردیم، آن موقع بود که یک مقدار بازرسیها فراتر از بازرسیهای پادمانی بود. اما بعد از اینکه آن فعالیت متوقف شد دیگر بازرسیهای ما در چارچوب تعهدات پادمانی است که داریم. یعنی ما همانطور که بارها اعلام کردیم به تعهدات بین المللی مان پایبندیم. البته ما چیزی را فراتر نخواهیم رفت و از حقوقمان هم کم نخواهیم گذاشت. یعنی نه فراتر از حقوقمان چیزی طلب میکنیم و نه آمادگی داریم که از حقوقمان بگذریم. لذا بازرسی ها دقیقاً در چارچوب پادمان انجام می گیرد.
وی ادامه داد: اگر بازرسی خلاف واقع گزارشی بدهد، که این اتفاق در همین آخرین جلسه شورای حکام در وین اتفاق افتاد؛ آن جا ما به آژانس بین المللی انرژی هستهای در خصوص گزارش دو تن از بازرسانشان که درست نبود، اعتراض کردیم. گزارش کاملاً غیرواقعی بود. طبق توافقنامه پادمانی خواستیم که دیگر این دو بازرس به ایران نیایند. دو بازرس دیگر معرفی کنند و ما این کار را کردیم. یعنی می خواهم به عزیزانمان در مجلس این اطمینان را بدهم و تمامی ملت ایران که ما رفتارمان و همکاریمان با آژانس در چارچوب توافقنامههای پادمانی و دقیقاً طبق آن انجام می گیرد. ما هیچ چیزی را فراتر از آن انجام نمی دهیم
رئیس سازمان انرژی اتمی در پاسخ به این که در گذشته درخواستهای فراتر از ان پی تی داشتیم؟گفت: آن زمانی که ما پروتکل الحاقی را به طور داوطلبانه اجرا میکردیم، آنها اجازه داشتند هر جایی را بازدید کنند، در این صورت طبق شرایطی سرزده میتوانند بازدید کنند و مسائلی از این دست. الان هم ما بازدیدهای سرزده داریم اما طبق قاعدهای است که ما توافق می کنیم. مثلاً می گوییم در ماه دوبار می توانند بازدید سرزده از مثلاً تأسیسات نطنز داشته باشند. برای مثال می گویم. اگر ما رویه پادمانی را با آنها به توافق برسیم، در رویه پادمانی تمامی شیوههای بازرسی کاملاً روشن و تدوین می شود،مثلاً چند بازرسی مشخص با زمان مشخص و تاریخ مشخص و چند بازرسی مشخص در طول یک ماه مثلاً می توانند داشته باشند. توافق طرفینی است که انجام می دهیم، طبق یک چارچوب و پروتکل کار انجام می دهیم.
صالحی در پاسخ به این که رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که برخی از بازرسان آژانس بر خلاف مقررات اطلاعات غلط را در اختیار رسانهها قرار میدهند. آیا جهت برخورد با این بازرسان تدابیری در نظر گرفته شده؟ تصریح کرد: بله. همان موردی که گفتم، اسامی دو تن از بازرسان را هفته پیش به آژانس اعلام کردیم که این دو تن دیگر حق ورود به ایران را ندارند با توجه به اینکه هم قبل از اینکه به صورت رسمی به گزارش پرداخته شود، آن را برملا کردند، ضمن اینکه اصلاً گزارش غیرحقیقی هم دادند. یعنی هر دو وجه آن و این سبب شد ما از ورود این دو تن بازرس به ایران جلوگیری کنیم.
پس از گذشت یك ماهونیم از اعلام بحثهای مربوط به اجرای طرحهای عفاف و حجاب و تاكید وزارت علوم مبنی بر لزوم پوشش مناسب در دانشگاهها، معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم مصادیق بدحجابی دانشجویان پسر و دختر را اعلام كرد.
غلامرضا خواجه سروری در گفتگو با ایلنا، با اعلام مصادیق بدحجابی دانشجویان دختر و پسر، گفت: مصادیق پوشش و بدحجابی برای دانشجویان پسر و دختر بدحجاب همان مصادیق آئیننامه شورای عالی انقلاب فرهنگی است كه در آن تاكید شده كه دانشجویان لباسهایی بپوشند كه در عرف مردم و دانشگاهیان جای داشته باشد و همانند لباس یك فرد معمولی كه در جامعه زندگی میكند، باشد.
او مصداق دقیق و معیار سنجش لباس و نوع پوشش برای دانشگاهیان را نمونه لباس یك فرهیخته عنوان كرد و افزود: دانشجویان باید لباسهایی بپوشند كه همچون نوع پوشش یك انسان فرهیخته و متشخص است و پوششی باید داشته باشند كه توجهی را جلب نكند.
خواجهسروری در تشریح مصادیق پوشش مناسب برای دانشجویان دختر گفت: در آئیننامه آمده است كه نوع پوشش دانشجویان دختر باید به شكلی باشد كه لباسها گشاد و بلند باشد و روسری یا مقنعه نیز بلند و به صورت كلی حجم بدن خانمها را نشان ندهد.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم ضمن توضیح مصادیقی بدحجابی دانشجویان پسر گفت: در آئیننامه به نوع پوشش دانشجویان پسر نیز اشاره شده است و نوع برخورد با پسر و دختر تفاوتی ندارد، دانشجویان پسر در ابتدا باید از پوشیدن لباسهایی كه در اصطلاح عام «جلف» نامیده میشود پرهیز كنند و پوشیدن تیشرتهای تنگ و بدننما، شلوارهای كوتاه و تنگ كه با حركتی هم قسمتی از بدن آنها مشخص میشود، ممنوع است و مشكل قانونی دارد.
وی تاكید كرد: رویكرد وزارت علوم در این موارد به صورت كلی فرهنگی است اما اگر كسی از دانشجویان از این موارد تخطی كند با آنها از سوی كمیتههای انضباطی برخورد میشود.
وی افزود: برخوردها و تنبیهها متناسب با نوع جرمی است كه اتفاق میافتد كه معمولا یا تذكر كتبی و شفاهی است یا تعلیق ترم یا درس كه بستگی به كمیتههای انضباطی دانشگاهها دارد.
عضو هیات رییسه كمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی با انتقاد از تصویب واگذاری تعرفهگذاری درمان به دولت و وزارت بهداشت، گفت: مشكل حوزه سلامت تعیین تعرفه توسط سازمان نظام پزشكی نیست، بلكه ناكارآمد كردن بخش دولتی است، لذا تحقق این امر تنها مشكلات حوزه سلامت را بیشتر و پیچیدهتر می كند، بعد هم هیچ جایی نیست كه كنترل كند.
انوشیروان محسنی بندپی در گفتگو با ایسنا، در واكنش به واگذاری تعیین تعرفهها اعم از خصوصی و دولتی تصریح كرد: قانون برنامه نمیتواند قوانین جاری كشور را دوباره تغییر دهد مگر اینكه در مواقعی بخواهند قانونی را تكمیلتر كنند، چراكه قانون برنامه مربوط به اهداف كمی و كیفی است و نباید وارد مقولات موضوعی نظیر تعرفهگذاریها شود.
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس با بیان اینكه برای تصویب این ماده از لایحه پیشنهادی دولت در كمیسیون اختلافنظرهایی وجود داشت، تاكید كرد: اما نهایتا فعلا این ماده تصویب شد كه تعرفههای خدمات درمانی با ساز و كاری معین در اختیار دولت قرار گیرد، اگرچه به صورت خام است و باید ببینیم واقعا عملی است یا خیر.
نایب رییس كمیسیون بهداشت و درمان همچنین خاطرنشان كرد: نباید به خاطر هزینههای بالای كمتر از ده درصد پزشكان چنین اقدامی صورت گیرد، تعرفههای دولتی بسیار پایین و هماكنون با اینكه 4 ماه از سال جاری میگذرد هنوز اعلام نشده است، با توجه به این شرایط در صورت تحقق این امر بخش خصوصی با چه انگیزهای میخواهد كار كند.
محسنی بندپی با اشاره به اینكه در سالهای اخیر در قانون سنواتی دو بار قصد داشتند تعرفهگذاری را اصلاح كنند اما هر بار مجلس به آن رای نداد و اصرار كرد تا همین روال كنونی ادامه یابد، افزود: مشكل را باید به گونهای دیگر حل كنیم، در حال حاضر 92 هزار تخت دولتی داریم كه بهتر است آنها را كیفیتر و استانداردتر كنیم، تعرفهها را افزایش دهیم، نباید یك دهم این 92 هزار تخت دولتی كه تخت بخش خصوصی داریم با تصویب چنین قوانینی دچار مشكل كنیم، تا فردا همین كیفیت خدماتی كه در بخش خصوصی ارایه میشود هم نداشته باشیم.
وی تاكید كرد: واقعیت این است كه در بخش خصوصی خدمات بهتری دریافت میكنیم، لذا نباید به بهانه اینكه در تهران 10 پزشك هزینههای بالایی برای اعمال جراحی دریافت میكنند چنین تصمیمی اتخاذ كنیم، این وظیفه نظام مالیاتی كشور است كه باید برای این دریافتها مالیات سنگینی در نظر گیرد و درآمدی را در این حوزه تعیین كند كه بیشتر از آن شامل مالیات شود، نباید به ازای این 10 درصد 90 درصد جامعه را از دریافت خدمات محروم كنیم.
نایب رییس كمیسیون بهداشت تصویب این موضوع را به دلیل دریافت زیرمیزی توسط برخی پزشكان ندانست و تاكید كرد: بخش خصوصی شفاف عمل میكند اما برخی پزشكان در بخش دولتی با دریافت زیرمیزی غیرشفاف عمل میكنند، مشكل نظام سلامت كشور تعیین تعرفه بخش خصوصی توسط سازمان نظام پزشكی نیست بلكه به این خاطر است كه ما بخش دولتی را غیركیفی و غیراستاندارد كرده و آن را از كارآمدی لازم انداختهایم، اما فكر میكنیم مشكل در تعرفههای بخش خصوصی است.
محسنیپندپی در خاتمه با تاكید بر اینكه مجلس باید در این خصوص اصولی تصمیمگیری كند، خاطرنشان كرد: تازه چند سال است كه تعرفهها نظم و انضباط پیدا كرده، ضمن اینكه هماهنگی خوبی هم میان وزارت رفاه، سازمان نظام پزشكی و معاونت سلامت وزارت بهداشت بوجود آمده كه با تحقق این امر تمام این هماهنگیها از بین میرود، لذا احتمال دارد این موضوع در كمیسیون تلفیق رد شود.
عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان که در جریان انتخابات سال گذشته نقش عمده ای در پیشبرد مهندسی ارای انتخابات داشت، طی گفتگویی با "فارس" مسائل جدیدی را به ویژه در خصوص نقش رهبری و جلسه نمایندگان نامزدها با آیت الله خامنه ای مطرح کرده است.
از جمله در بخشی از این گفتگو، کدخدایی بر این مساله تاکید می کند که خانم فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی و دبیرکل مجمع بانوان اسلامی، در پایان جلسه با رهبری و پس از طرح مسایل انتخاباتی، مساله آزادی زندانیان سیاسی به ویژه دانشجویان بی گناه را (دو روز پس از فاجعه کوی دانشگاه) در مقابل رهبری مطرح می کند، گرچه به گفته کدخدایی این مساله با واکنش تند آیت الله خامنه ای مواجه می شود.
کدخدایی در این زمینه گفته است: " بعد از اتمام اين جلسه و زماني كه افراد قصد داشتند آنجا را ترك كنند و زماني كه همه سرپا ايستاده بوديم تا از محل جلسه خارج شويم خانم آقاي كروبي گفتند كه اگر شما اجازه دهيد دانشجوياني كه بازداشت شدهاند آزاد شوند و ايشان در جواب گفتند كه من از شما تعجب ميكنم كه چنين حرفي را ميزنيد اگر كسي مقصر و متخلف است بايد با او برخورد شود و اگر كسي مقصر نبوده است طبعا آزاد خواهد شد. و اينكه از ما ميخواهيد چون يك شخص دانشجو است پس از تخلفش صرفنظر كنيم، جاي تعجب دارد. قاطعيت رهبرمعظم انقلاب در اجراي قانون در اينجا براي همه قابل توجه بود و بعد از آن جلسه هم ديديم كه اين قاطعيت همچنان حفظ شد و طبيعي هم است كه بر اين اساس بايد گفت شرايطي كه در اصل 5 در رابطه با رهبري نظام داريم واقعا در شخص رهبر بزرگوار انقلاب مخصوصا در جريان دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري مشاهده كرديم".
منبع: ادوار نیوز
در پی درگذشت حاج محمد حسن اعرابی دفتر حضرت امام خمینی(س)، اطلاعیه ای دراین باره صادر کرد.
به گزارش جماران، متن این اطلاعیه بدین شرح است:
صبح امروز مرحوم حاج محمد حسن اعرابی داماد مکرم امام خمینی دار فانی را وداع گفت. ایشان فرزند آیت الله شیخ محمد جواد آقا و نوه مرحوم آیت الله حاج آخوند از علمای بزرگ و زاهد زمان خویش بودند. مرحوم اعرابی در سال 1303 هجری شمسی در قم به دنیا آمدند و در سال 1332 با دومین دختر امام خمینی ازدواج نمودند.
حضور در کوران مبازرات و همدوشی با امام خیمین از نقاط درخشان زندگی ایشان می باشد. مرحوم اعرابی درسالهای تبعید امام وکیل ایشان در ایران بوده و با ثبات شخصیتی منحصر به فرد و امانتداری، بسیاری از امور مالی امام را تصدی نمودند.
مرحوم اعرابی پس از انقلاب از پذیرش هر گونه سمت دولتی خوددداری کرده و زندگی زاهدانه خویش را درشهر قم و منزل خود ادامه دادند. داماد امام در عمر 86 ساله خویش از هرگونه تعلقات مادی مبرا بوده و همین امر از وجوه متمایز ایشان به شمار می آید.
روحش شاد و با اولیا محشور باد.
اعظم عزیز !
روزها از دستگیریت گذشته و همچنان در انتظار خبری از سوی تو هستیم.
چند پیامک کوتاه که التماس دعا داشتند، شبی عزیز و مهم را به خاطرم آورد. چه زود لیلة الرغائب شد و چه دیر گذشت! لحظات در اوج سختی ها و شدائد، به سرعت می گذرد و من خود نیز از این حالت دوگانه در حیرتم . از سوئی وقتی به لحظه لحظۀ آنچه که در این یک سال بر همگان گذشت می اندیشم ، گوئی سال ها گذشته است، سال هایی پر از رنج و حرمان، فروخوردن بغض ها و کینه ها، تحمل سلول های انفرادی و زندان ها، در خون غلطیدن نداها و سهراب ها و... و هنگامی که مناسبت ها را مرور می کنم ، انگار همین دیروز بود که گذشت و چه زود گذشت !
خدا را شکر که همین نیز پیامی است از سوی او که می گذرد و زود نیز می گذرد، چه بر من و تو که ستم ها کشیدیم و بی هیچ گناهی تاوان هایی گزاف پرداختیم ، و چه بر آنها که پروندۀ اعمال خود را با این ظلم ها و جنایات ، سیاه تر و سنگین تر کردند، ای کاش با این گذران سریع روزگار، نزدیک شدنشان را به روز حساب دریابند .
از اندیشیدن به آنچه که در سال گذشته رخ داده و هنوز هم برخی به ادامۀ آن مصرند، قلبم سخت اندوهناک می شود .
اعظم جان !
تا چندی قبل می پنداشتم خداوند دو فرزند به من عطا کرده و شکرگزارش بودم و امروز می فهمم که باید بیش از پیش او را سپاس گویم که همۀ فرزندان مرا که در این مرز و بوم می زیند به من شناساند ، فرزندانی که در عین شادی از داشتنشان ، نگرانی و غصۀ رنج هایشان بر اندوهم افزوده و لحظه ای خواب بی دغدغه را از من سلب کرده است ، و گویی روزی هفتاد مرتبه سورۀ حمد خواندنم عادت شده است برای تو و تمام کسانی که باید خود را برای بازجوئی ها آماده کنند با این امید که بالاخره می رسد آن روزی که همه باید در شرایط کاملأ مساوی در برابر قادر متعال ، بایستیم و پاسخگو باشیم .
خدایا تا کدامین زمان باید شاهد دستگیری ها و ضرب و جرح ها باشیم و با کدامین زبان به نسل پس از خودمان و نسل هایی که در آینده قضاوت خواهند کرد ، بگوئیم انقلابی که امام خمینی عزیز ، پرچمدارش بود و یارانی که دلسوزانه همراهش بودند و هستند، خیلی زیباتر از این چهره ایست که می بینند ؟
اعظم جان ، دخترم !
در این شب عزیز و ماه گرامی رجب سوگند یاد می کنم و خدا را گواه می گیرم که برخی رفتارها و خشونت های جاری که بنام اسلام و حفظ جمهوری اسلامی انجام می شود ، هیچ ارتباطی با اسلام و مسلمانی ندارد.
به همۀ مقدسات عالم قسم خورده و کائنات را به شهادت می گیرم که انقلاب اسلامی ما قرار بود پاک و مبری از هر ستم و خودرأیی باشد و این عهد ما با آن مولای پیر بود .قرار نبود پلشتی ها و زشتی ها خیلی زود ریسمان عهدها را بگسلد و قرار بود جمهوری اسلامی ، نه تنها زندانی سیاسی بلکه زندان نیز نداشته باشد . قرار بود نه تنها تفکر ، اندیشه و انتقاد ، بلکه اعتراض و "تخطئه" نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد، اما شد آنچه نباید می شد .
دلبندم، اعظم جان !
ما همگی در پیشگاه خدا روسفیدیم که قدمی بر خلاف مصالح دین و نظاممان برنداشتیم و یقین دارم آنان که در این یک سال ، ما را به بند کشیده اند نیز این را نیک می دانند و در ضمیر ناخودآگاهشان بدنبال دلایلی برای توجیه رفتارشان هستند و نمی یابند.
اعظم عزیز ! همانطور که پیامک ها امید استجابت دعا را در این شبها یادآوری می کند من نیز با امید فراوان و با دستانی رو به آسمان ، خدا را سوگند می دهم به خون ناحق ریختۀ مظلوم کربلا و با تمام وجود می خوانم :
اللهم فک کل أسیر
ندای سبز آزادی: فاطمه حبیبی موسوی در نامه ای به پدر شهیدش به مناسبت روز پدر با او درد دل کرده است.
به گزارش ندای سبز آزادی متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بنام خداوند قادر متعال
سلام پدر، 6 ماه است که واژه پدر برایم غریب شده است. 6 ماه است که دیگر سلامهایم جوابی برایشان پیدا نمی شود. حسرت گفتن یک پدر و شنیدن جواب، 6 ماه است که مرا می آزارد. صدای زنگ در و سلام های بلند و توأم با خنده های تو هنوز در گوشم طنین انداز است و چه سخت است که تو آن جا باشی و من این جا روز پدر را برایت جشن بگیرم. خاطرت هست که مناسبت ها را خودم کیک می پختم و منتظر می شدم تا تو بیایی و کیک را در حضور تو می بریدم. امسال هم به بهانه روز پدر کیک می پزم و رویش با سبز می نویسم: پدر شهیدم روزت مبارک. هدیه امسال را خودم برایت می آورم، چند شاخه گل و لبخندی که بر روی لبانم نشسته است و می دانم که تو را شاد می کند. به پسر 8 ساله ات که تازه باسواد شده می گویم واژه پدر را خودش برایت بنویسد و همراه با گل ها بر سر مزارت بیاورد، پسری که با شوق حروف الفبا را یاد گرفت تا بتواند با نوشتن نامت تو را خوشحال کند. افسوس که آنها دلشان به چشمان غمناک پسر کوچکی هم رحم نکرد و او اولین بار نام تو را در دفترش این گونه نوشت: «شهید سیدعلی موسوی حبیبی» و با شوقی کودکانه به من نشان می داد که: فاطمه ببین درست نوشته ام و من بغضم را مثل همیشه فرو می خوردم و می گفتم: آره درسته عزیزم، نمره ات بیست است. نمره تو و پدر شهیدمان.
مادرمان نیز سخت دلتنگ است ولی محکم ایستاده تا جای تو را هم برایمان پر کند، حتی سعی می کند اشکهایش را از ما مخفی کند تا دلمان نلرزد ولی من خوب می فهمم در قلبش طوفانی برپاست. پدرجان! تو خود خوب می دانی که ما همگی محکم، پابرجا و همچنان سبز ایستاده ایم و راه سبزت را ادامه خواهیم داد. پس در آستانه میلاد مولای عدالت پیشه مان علی(ع) رضایتت را از ما اعلام کن. لااقل به خوابمان بیا و دست پرمهرت را بر سرمان بکش که سخت دلتنگ و آرزومند آنیم.
پدرم، بابای خوبم، دلم تنگ است برای خنده هایت، برای شوخی هایت، برای دست های نوازشگرت، برای شانه هایت که تکیه گاهی محکم برایمان بود. همیشه می گفتی تا من هستم از هیچ چیزی نترس ولی الان که نیستی.... اما نه، تو باعث شدی که تکیه گاهی محکمتر پیدا کنم.«خدا» کسی که امانتش را از ما گرفت و خود کفیل ما شد و من راضیم به رضای او، می دانم که مرا به آزمایشی سخت مبتلا کرد تا من حضورش را پررنگ تر از قبل حس کنم و این طور هم شد و من بسیار خوشحالم که تو در کنار او آرامش یافته ای.
به قول دکتر شریعتی: «شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن با مرگ خویش بر دشمن پیروز می شود و اگر دشمن را نمی کشد، رسوا می کند.» و در مورد تو نیز این گونه شد و شهادت مظلومانه ات، رسوایی بزرگی را برای دشمنان به بار آورد و من 6 ماه است با افتخار سرم را بالا گرفته ام و برای همیشه افتخار می کنم که پدرم شهید راه آزادی است و من فرزند چنین شهیدی.
به گفته شهید مطهری: «مپندارید که شهدا رفته اند و ما مانده ایم بلکه آنها مانده اند و گذر زمان ما را با خود برده است.»
و من در گذر زمان ایستاده ام همچون درختی تنومند و سبز که ریشه هایی قوی در دل خاک دارد و تنش از گزند بدخواهان و تبر جنگل بانان آسیبی نمی بیند و به مظلومیتت سوگند که تا گرفتن انتقام خون تو از پا نمی نشینم و از افشای حقایق باکی نخواهم داشت.
پدرم! چه کنیم که تو برای این دنیا ساخته نشده بودی، دلت جای دیگری بود دلتنگ او بودی و وعده هایش و عاقبت چه زیبا و عاشقانه به سوی محبوبت شتافتی، برو سفر بخیر ولی هراز گاهی به ما هم سری بزن.
«رفت تا از گرد زمین پاک بماند آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند»
پدرم روزت مبارک. امیدوارم خدا به همراه دیگر شهدای راه آزادی روزتان را برایتان جشن بگیرد. ببخش مرا که دیگر قلمم توان ندارد تا بیشتر از دلتنگی هایی که خود بیش از همه به آن آگاهی، برایت بنویسد. بدان که ما راضی هستیم به رضای خدا و شادیم به شادی تو.
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آن قدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
دخترت فاطمه
دبیرکل سازمان محاهدین انقلاب، با تاکید بر اینکه "دغدغه جلوگیری از انحراف از مسیر اصلی انقلاب و قانون اساسی، فلسفه وجودی اصلاحطلبان است و تا این دغدغه وجود داشته باشد، اصلاحطلبان هم هستند"، خاطرنشان کرد "اصلاحطلبی و تفكر اصلاحطلبی چیزی نیست كه از بین برود." وی تاکید نمود "در دراز مدت، این اصلاحطلبان خواهند بود كه قدرت را در اختیار خواهند داشت."
به گزارش ایسنا، محمد سلامتی، عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، معتقد است "تا وقتی كه عدهای به این قانون اساسی و ارزشهای اسلامی و آزادیها معتقد هستند، این عده جزو اصلاحطلبها محسوب میشوند. "
دبیر کل مجاهدین انقلاب در گفتگو با ایسنا همچنین تصریح کرد "كمتر كسی در جامعه میتواند به این مسایل، دغدغهها و تحقق آنها اعتقادی نداشته باشد" و گفت "دغدغه جلوگیری از انحراف از مسیر اصلی انقلاب و قانون اساسی، فلسفه وجودی اصلاحطلبان است و تا این دغدغه وجود داشته باشد، اصلاحطلبان هم هستند؛ مگر اینكه كارها كاملا برطبق قانون اساسی انجام شود و جامعه نظم و سامان بگیرد و عدول از قانون نباشد. "
سلامتی حضور اصلاحطلبان در جامعه را، "یك حضور واقعی و از بین نرفتنی" دانست و خاطرنشان کرد "ولی اینكه عدهای با استفاده از ابزاری كه در اختیار دارند، جلوی كار اصلاحطلبان را بگیرند، مساله دیگری است. "
این عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با تاكید بر اینكه " اصلاحطلبی هست و اصلاحطلبان هم هستند" تصریح كرد: شاید برخی كه مسیر درستی را طی نمیكنند، به طور موقت جلوی كار اصلاحطلبان را بگیرند، ولی تمام تلاش اصلاحطلبان این است كه در عرصه سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشند، حركت خود را به شكل مسالمتآمیز ادامه دهند و در چارچوب قانون، دیدگاهها و نظرات خود را مطرح كنند.
وی درباره پیشبینی خود از آینده اصلاحطلبان نیز گفت: طبیعتا كسانی كه خلاف قانون عمل میكنند، تنها به شكل موقتی میتوانند اعمال نظر كنند، ولی در میان مدت و دراز مدت امكان این كار وجود ندارد و در نتیجه در دراز مدت، این اصلاحطلبان خواهند بود كه قدرت را در اختیار خواهند داشت و كارها را در مسیر قانونی اساسی سوق خواهند داد.
لازم به ذکر است طی سه ماه اخیر فشار زیادی از سوی دولت و حامیان آن در نهادهای مختلف، برای انحلال و توقف فعالیت های حزب اصلاح طلب مجاهدین انقلاب اسلامی، همراه با جبهه مشارکت، وارد آمده است.
از هر دو سازمان فوق الذکر، اعضای متعددی بر اثر حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری در بازداشت و زندان به سر می برند.
شهید محرم چگینی سال گذشته در ۲۵ خرداد ماه در تظاهرات مسالمت آمیزی که مردم برای پس گرفتن رای شان به خیابان آمده بودند؛ مقابل پایگاه بسیج با ضرب گلوله کشته شد و حتی فیلم تیر خوردن ، به زمین افتادن و بلند کردن پیکرش از روی زمین توسط دوربین های شاهدان به ثبت رسید. معصومه چگینی همسر محرم بارها و بارها در مصاحبه های خود تاکید کرده که تا آخرین لحظه ی زندگی اش شکایتش را پس نمی گیرد و می خواهد بداند قاتل همسرش کیست و چرا باید جنازه او در خیابان های فاز چهار اندیشه و دور از تهران پیدا شود. معصومه ۳۰ ساله از یک سالی می گوید که تلخ ترین و سخت ترین لحظه های زندگی اش را بدون همسرش سپری کرده است .
خبرنگار کلمه ،با معصومه چگینی بعد از برگزاری اولین سالگرد شهادت همسرش با وی به گفت و گو نشسته است.
اولین سالگرد شهید محرم چگینی ۲۵ خرداد ماه در بهشت زهرا برگزار شد. این مراسم چگونه بود؟
خیلی ها می گفتند مراسم اولین سالگرد را پنج شنبه یعنی ۲۷ خرداد برگزار کنیم اما من دلم می خواست همان روز شهادت محرم یعنی ۲۵ خرداد باشد تا این روز به یاد ماندنی و تاریخی ثبت شود . تا عمر دارم در این روز تاریخی مراسم سالگرد همسرم را برگزار می کنم و راه این شهید را ادامه می دهم. من افتخار می کنم که محرم در این راه کشته شد و خوشحالم برای مردی فاتحه می خوانم که در راه وطن و آزادی کشته شده است و من نیز راه او را ادامه می دهم.
چگونه می خواهید راه شهید محرم چگینی را ادامه دهید؟
همین راه رسیدن به آزادی و جنبش سبز را ادامه می دهم. شوهرم به خاطر آزادی کشته شد. مگر او آن روز با حضورش در خیابان چه می خواست؟ مگر پس گرفتن رای اش، گناه بود که اینگونه او را کشتند؟ او یک کارگر ساده بود که به خاطر نشان دادن اعتراضش به وضعیت موجود به خیابان آمد اما آیا باید کشته می شد؟ خیلی ها می گویند این سرنوشت و قسمت محرم بوده است .اما من می گویم او راهش را انتخاب کرده بود و از این بابت که او جانش را در راه ازادی از دست داده افتخار می کنم اما هم چنان این سوال را دارم که چرا این همه انسان بی گناه در آن روز کشته شدند؟
در بهشت زهرا مشکلی برای برگزاری مراسم اولین سالگرد ایجاد نشد؟ چرا که در آن روز بهشت زهرا کاملا نظامی بود و همه کسانی که برای تسلیت گفتن آمده بودند تحت نظارت بودند؟
روز برگزاری مراسم سالگرد دو بسیجی به خانه ی مادر شوهرم آمدند و گفتند که چرا برای برگزاری مراسم از ما اجازه نگرفته اید؟ من نمی فهمم این چه ماجرایی است که حتی برای برگزاری مراسم عزادرای هم باید از آنها اجازه بگیریم.در بهشت زهرا نیز دو نفر از اول تا آخر مراسم بالای قبر ایستادند و همه افرادی را که می آمدند نظارت می کردند اما مشکلی به وجود نیاوردند.
چه گروههایی در اولین سالگرد شهید محرم چگینی در بهشت زهرا حضور داشتند؟
فضا به شدت امنیتی بود بنابراین آنها که می آمدند ،نمی توانستند بگویند که چه کسی هستند . اما دانشجویان دانشگاه تهران و برخی از هواداران جنبش سبز آمدند و در گوش من گفتند که خون این شهید پایمال نخواهد شد و راهشان ادامه دارد. همچنین مادر شهید سهراب اعرابی نیز آمد و ابراز همدردی کرد . او که از بس غصه خورده بسیار ضعیف شده بود و با این حال سری هم به ما زد. خانم شهید حسن پور نیز در تماسی تلفنی خود را همراه ما دانست . همه این ابراز همدردی ها مایه خوشحالی من است.
چندبار گفته اید که راه همسر شهیدت را ادامه می دهید . می خواهم بدانم اگر همسرت در این را شهید نشده بود آیا باز هم اینقدر نسبت به وضعیت موجود معترض بودید؟
بله! چرا که سهراب ها و نداها در این راه کشته شده اند . آنها نیز مانند خواهران و برادران من هستند که باید برای اینکه خون شان پایمال نشود در پی یافتن حقیقت تلاش کنیم . آنها نیز جرمی نداشتند جز این که به خیابان بیایند و رای شان را بخواهند. مگر مادر سهراب و دو فرزند شهید حسن پور با من چه فرقی دارند؟ انها هم هزینه داده اند و من نیز برای آنها در این راه تلاش می کنم. اما کشته شدن شوهرم در این راه انگیزه مرا تقویت کرده است و وقتی مادر سهراب را می بینم انگیزه ام دو چندان می شود و مصمم تر می شوم.
اما نگفتید که راهی را که در آن قدم گذاشته اید چگونه می خواهید ادامه دهید؟
با پیگیری شکایتم و شناسایی قاتل شوهرم. تا عمر دارم به دنبال قاتل شوهرم می روم حتی اگر این راه هزینه های فراوانی داشته باشد.
از ۲۵ خرداد سال گذشته تا کنون دقیقا یک سال گذشته است. این یک سال با تمام حوادثی که برای شما و خانواده تان داشت ؛ چگونه گذشت؟
این یک ساله برای من به اندازه صد سال طول کشید. سالی که فقط نفس کشیدم اما زندگی نکردم.من ۱۳ سال با محرم در وضعیت مالی بد زندگی کردم اما هیچ وقت به اندازه این یک سال عذاب ندیدم. این یک سال آنقدر سخت گذشت که حالا با داروی اعصاب و تحت نظر دکتر هستم
چه زمان هایی بیشتر احساس دلتنگی می کنی؟
موقع غروب آفتاب . همان زمانی که محرم از سر کار بر می گشت و من چشم انتظار او می ماندم. هنوز با گذشت یک سال تحمل این غروب ها برایم سخت است.
موقع دلتنگی هایت چه کار می کنی؟
گریه می کنم . شبی نیست که بدون گریه سرم را روی بالش بگذارم . جواب این گریه های مرا چه کسی می خواهد بدهد؟ تنها دلخوشی های من این است که به بهشت زهرا بروم و حرف هایم را با همسرم بر سر مزارش در میان بگذارم.
چه حرف هایی را با همسر شهیدت در میان می گذاری؟
می گویم چرا من را تنها گذاشته ای؟ مدام خاطرات شیرین گذشته را با او مرور می کنم و دلم می سوزد به روزهای گذشته ی شادی که با شوهرم داشتم. او آنقدر خوب بود که در این ۱۳ سال هیچ وقت مرا نرنجاند و بدی ای در حق من نکرد.
اگر همسر شهیدت زنده بود چه جمله ای به او می گفتی؟
می گفتم محرم هیچ وقت مرا تنها نگذار و روزهای خوش را از من نگیر.
چه کسی روزهای خوش تو را گرفته است؟
همین هایی که شوهر مرا کشته اند. یک عمر زندگی و آرزو را از من گرفته اند .شوهرم آرزو داشت روزی بچه دار شود و به من قول داده بود که بعد از تمام شدن قسط هایمان یک خانه برای من بخرد. اما او حتی خریدن یک ماشین را به گور برد.
بزرگ ترین درد این روزهایتان چیست؟
این تنهایی عذاب آور و بلاتکلیفی ام.
شهید محرم چگینی تا چه اندازه پیگیر اخبار انتخابات بود و نگرش اش نسبت به مسایل سیاسی چه بود؟
او اصلا آدم سیاسی ای نبود. منتهی مناظره های قبل از انتخابات را نگاه می کردیم و با هم درباره کاندیداهای ریاست جمهوری حرف می زدیم و حتی با دیدن آن مناظره ها تصمیم گرفتیم که به چه کسی رای بدهیم.
خب ! در نهایت به چه کسی رای دادید؟
به مهندس موسوی . اصلا فکرش را نمی کردیم که فضای ، بعد از انتخابات اینگونه شود و انسان های بی گناه در خیابان ها کشته شوند.
چرا به مهندس موسوی رای دادید؟
شوهرم و همه همکارانش به مهندس موسوی رای دادند. آنها به دنبال آزادی بودند . حال سوال من این است که احمدی نژاد رییس جمهور شد اما چرا این همه آدم کشته شدند؟
بعد از اعلام نتیجه انتخابات واکنش شهید محرم چگینی چه بود؟
خیلی متعجب بود . روز یکشنبه برای تظارهرات نتوانست برود اما روز دوشنبه ۲۵ خرداد با شعار رای من کجاست به خیابان رفت که گلوله خورد و جنازه اش در فاز چهار اندیشه پیدا شد. به تازگی جز فیلم به شهادت رسیدنش فیلم دیگری منتشر شده که نشان می دهد پیکر محرم را بعد از گلوله خوردن داخل پیکان می برند. با این مستنداتی که داریم اما هنوز قالتش شناسایی نشده و شکایت ما را نادیده می گیرند و آن وقت می گویند از موسوی و کروبی شکایت کنیم.
چند روز پیش هم برادرشوهرتان در مصاحبه ای گفته بود که بسیج از شما خواسته تا علیه موسوی و کروبی به عنوان قاتل شکایت کنید. قاتل همسر شما کیست؟
چرا موسوی باید قاتل باشد؟ مگر موسوی آنجا بود و مردم را تیرباران کرد؟ او فقط در اعتراض به نتایج انتخابات راهپیمایی راه انداخت مثل هزاران راهپیمایی که در این ۳۰ ساله بعد از انقلاب برگزار شده است . من از موسوی نه تنها شکایتی ندارم بلکه بسیار ممنونم که در این یک ساله نمایندگانش را بارها برای دلجویی و رسیدگی به مسائل زندگی زنی تنها مثل من به سراغم فرستاده است. اعضای کمیته مردمی دفتر موسوی احوال مرا مدام می پرسند و در حد امکاناتشان به مشکلات من رسیدگی می کنند، در این یکساله به جز اعضای کمیته مردمی مهندس موسوی کسی در خانه ی مرا نزده است و اصلا نمی پرسند که آیا تو به تنهایی می توانی زندگی ات را بچرخانی؟ و در این یک ساله چه بر سر تو و زندگی ات آمده است.
اگر دوباره انتخاباتی برگزار شود به چه کسی رای می دهی؟
باز هم به موسوی
چرا؟
چون او به دنبال عدالت و حق مردم است . سوال من از مقامات این است که اگر بد بود چرا کاندیدا شدنش را تایید کردید؟. او که از خارج نیامده و مورد تایید هم بوده است اما حالا چرا یکهو از نظر آنها بد شده است.
به نظر خودت چرا موسوی از سوی حاکمیت فعلی تبدیل به یک آدم بد شده است؟
نمی دانم.اما وقتی می بینم از طرف بسیج می آیند و به ما می گویند که از او به عنوان قاتل شکایت کنید با خودم فکر می کنم که موسوی که شوهر مرا نکشته است؟ پس حتما دلیلی وجود دارد که می خواهند او را قاتل معرفی کنند واقعیتی که غیر از این است. من در این یک ساله خیلی چیزها را فهمیده ام.
چه چیزهایی؟ آیا می توانی بگویی معصومه چگینی سال گذشته با امسال چه نفاوتی کرده است؟
بسیار روشن شدم و فهمدیم که دنیا دست کیست. فهمیدم که برای دفاع از حق کشته می شوی . اینکه ظالم به خاطر زوری که دارد هر کاری دلش بخواهد با مظلوم می کند . ظلمی که به شوهرم شد و او را کشتند و ظلمی که به من شد و مرا تنها در این دنیا گذاشتند. فهمیدم که حرف حق زدن مساوی است با کشته شدن و اگر سکوت نکنی تو را می کشند.
شما چطور؟ آیا سکوت می کنی؟
نه اصلا. من تا آخرین نفسم راه شوهرم را ادامه می دهم.
محرم چگینی یک کارگری بود که به قول خودت از صبح تا شب به دنبال یک لقمه نان حلال تلاش و کار می کرد. به نظرت چرا مفهومی مانند آزادی برای او مهم بود؟
او همیشه معترض بود که چرا ماهانه ۳۰۰ هزار تومان حقوق می گیرد که نیمی از آن را اجاره خانه می دهد و ۵۰ هزار تومان خرج رفت و آمد به سر کار است و در نهایت آنچه برای ما می ماند ۵۰ هزار تومان بود . یکی از دلایل بچه دار نشدنمان هم همین بود که این نان بخور و نمیر برای تربیت بچه کافی نبود . برای همین او به وضعیت موجود اعتراض داشت و معتقد بود تا آزادی نباشد و نتواند اعتراضش را بیان کند عدالتی هم در کار نخواهد بود.
اگر روزی موسوی،کروبی و رهنورد را ببینید به آنها چه می گویید؟
می گویم تو را به خدایی که قبولش دارید حالا که این همه آدم کشته شده اند شما راهشان را ادامه دهید و نگذارید خون این شهدا پایمال شود. نکند سالگرد این شهدا تمام شده است با خودشان فکر کنند که همه چیز تمام شده و راهشان فراموش شود؟ به آنها می گویم که راه این شهدا ادامه دارد و نگذارید خون شان پایمال شود.
آیا تا کنون ملاقاتی با مهندس موسوی و یا کروبی داشته اید تا درد دل ها و مشکلاتتان را به آنها بگویید؟
راستش را بخواهید همین اواخربه مناسبت روز زن گروهی از زنان با مهندس موسوی و دکتر زهرا رهنورد دیدار داشتند .من هم به این مراسم دعوت شدم و قرار بود با آقای موسوی و خانم رهنورد دیداری داشته باشم اما متاسفانه برخی از اعضای خانواده ام گفتند که به خاطر خطرات احتمالی که من را تهدید می کند ،نروم .من نمی ترسم اما دلم نمی خواهد روی حرفشان حرف بزنم و دلگیرشان کنم .اما یک بار موفق شدم به دیدار مهدی کروبی بروم او نیز با رویی گشاده حضور مرا پذیرفت و به حرف های من گوش داد. راستش همین که می فهمم که رهبران جنبش سبز خانواده های شهدا از جمله ما را فراموش نکرده اند ، قوت قلبی برای من می شود و کمتر احساس تنهایی می کنم.
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش از بهسازی کتابهای درسی در بحث حجاب و عفاف در قالب برنامه درس ملی خبر داد.
حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این خبر افزود: تا کنون به مسئله حجاب و عفاف در کتابهای درسی توجه لازم شده است اما نیاز به یک بازبینی دارد که با تصویب برنامه درس ملی سرفصلها و عناوین مربوط به این موضوع نیز بازنگری می شوند.
پیش از این نیز مدیرکل امور زنان وزارت آموزش و پرورش در گفتگو با مهر عنوان کرده بود که یکی از وظایف بیست و چندگانه آموزش و پرورش در بحث حجاب و عفاف، گنجاندن این موضوع از دیدگاه آیات و روایات همراه با تبیین ضرورت و فلسفه آن در کتابهای درسی برای دانش آموزان است.
سویزی با بیان اینکه یکی از مواردی که در ویرایش کتابهای درسی جدید به آن تاکید شد اصلاح نگاه جنسیتی و معرفی زنان و مردان به عنوان عناصر مکمل است، افزود: طبق بررسی این سازمان در دوره پیش دبستانی هیچ محتوایی در مورد حجاب و عفاف برای دانش آموزان طراحی نشده که قرار شد در محتوای آموزشی مقاطع و سالهای بعد جبران شود.
معاون پژوهشی وزیر آموزش و پرورش در ادامه درباره نحوه ورود مسئله حجاب و عفاف در کتابهای درسی نیز گفت: سازمان پژوهش تولیدات مختلف آموزشی از جمله مجلات رشد برای سنین مختلف، نرم افزارهای آموزشی و کتابهای کمک درسی دارد که می تواند به موضوعات فرهنگی مختلف همچون حجاب و عفاف بپردازد.
محمدیان افزود: البته در کتابهای درسی همچون بینش و معارف اسلامی و مطالعات اجتماعی به این موضوع پرداخته شده اما تصمیمی برای اینکه کتاب مستقلی به این موضوع اختصاص دهیم نداشته ایم.
یکی از جوانترین زندانیان سبز در زندان اصفهان 18 ساله شد.
به گزارش ندای سبز آزادی و بر اساس شنیده ها از مجموعه فعالان حقوق بشر اصفهان، "سینا طحانی" دانش آموز زندانی است که قبل از بیست و دوم خرداد امسال در شهرستان شهرضا در حوالی شهر اصفهان بازداشت شده است.
بر اساس آن چه گفته شده وی به جرم توزیع بیانیه های مهندس میرحسین موسوی و مهدی کروبی در این شهرستان کوچک بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل شده است و پس از گذشت حدود ده روز همچنان در زندان به سر می برد و جشن تولد هجده سالگی خود را در زندان گذراند.
از سوی دیگر از اصفهان خبر می رسد محمدرضا معافی راد فعال اجتماعی، مدنی نیز بازداشت شده است. از محل نگهداری، اتهام و سایر موارد مرتبط با وی اطلاعات دقیقی در دست نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر