-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

Latest News from Iran Free for 06/23/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پارسال از هفته سوم خرداد حال و هوای شهر(دست کم در تهران)کم کم عوض شد و مردم هر شب در خیابان ها به صورتی که هیچ وقت مانند آن را به یاد نداشتم،برای کاندیدای مورد نظرشان تبلیغ می کردند.هفته آخر خرداد انتخابات برگزار شد و تقلب در آن مردم را به خیابان ها کشاند.

میلیون ها ایرانی پس از سی سال،بالأخره سکوت را شکستند و درد آنها در حقیقت تقلب در انتخابات نبود؛بلکه انتخابات تنها بهانه ای شد برای شکستن بغضی که سال ها در گلوی این ملت مانده بود…

روزهای اول هیجان خاصی را در آنها دیده می شد و عده بیشتری به نشانه اعتراض به آنچه به آنان تحمیل شده بود،در خیابان های شهرها حضور داشتند.به طوری که سالن های سینماها خالی بود و تغییر ناگهانی در فضای شهر کاملاً احساس می شد.دغدغه بیشتر مردم این بود که امروز عصر را کجا باید جمع شوند و چه کار کنند؛اما کمی که گذشت،یعنی درست پس از هفته اول،نکته ای توجه را جلب کرد و آن اینکه کم کم به صورت نامحسوس از تعداد جمعیت کاسته می شد.این مسئله هنگامی پررنگ تر شد که پس از نخستین برخورد مأموران حکومتی با مردم،دستگیری و کشته شدن عده ای را به دنبال داشت.

همین شد که برخی برای رفتن به تظاهرات مردد بودند و برخی هم اگر می رفتند،بیشتر نقش سیاهی لشکر را داشتند تا تظاهرکننده!این بود که رفتن به تظاهرات کم کم داشت به عادتی هر روزه برای مردم بدل می شد و این فکر از ذهن من می گذشت که نکند مردم یادشان برود برای چه به خیابان ها آمده اند؟!فراموش کنند که چرا عده ای در این راه دستگیر و کشته شده اند و نکند تنها به شعار دادن و به خیابان آمدن بسنده کنند و حالا که فرصتی به دست آمده،یک حرکت اساسی انجام ندهند.

از طرفی این جنبش مانند هر جنبش دیگری نیاز به یک رهبریت واحد داشت،رهبریتی که بتواند این اعتراضات را به نتیجه برساند؛اما تا امروز ما فقط دنبال رهبرانی را گرفته ایم که از دل همان نظامی که از آن عاصی شده ایم بر آمده اند و فراموش کرده ایم که روزگاری از دست خود آنان به عذاب بوده ایم.از همه بدتر خودمان را توجیه هم می کنیم که آنها تغییر کرده اند و آیا براستی تغییر کرده اند؟!از سوی دیگر،چاره ای هم جز انتخاب چنین رهبرانی نبود؛چون متأسفانه در حال حاضر گویا گزینه بهتری وجود ندارد…از نگاه برخی از تحلیلگران،این جنبش تا بدانجا گسترده است که نام بردن از یک یا دو نفر به عنوان رهبر برای آن امکان‌پذیر نیست و در عین حال باید کسی باشد تا آن را در مسیری هدایت کند تا به انحراف کشیده نشود.

جنبش سبز را می توان نقطه عطفی در بالا بردن مقام و منزلت مردم ایران در میان کشورهای جهان و به ویژه آن دسته از مردم دیگر کشورها که از ایران کمتر می دانند یا تصور نادرستی از ملت ایران برای آنها ایجاد شده بود،دانست.اگر ایرانی باشید و در خارج از ایران از شما بپرسند که اهل کجایید،با افتخار و سربلندی بیش از پیش می توانید بگویید که ایرانی هستید.این نکته را مدیون هموطنان ایرانی مقیم خارج هستیم که در تمام مدت از ایرانیان داخل حمایت کردند.چه اگر حمایت و همبستگی آنان با ما نبود،این جنبش تا امروز ادامه نمی یافت.

در عین حال،مشکلاتی که پس از آغاز جنبش سبز ایجاد شد و شاید بتوان گفت که پیش تر هم وجود داشت و در واقع نمایان شد،اختلافات اعتقادی و تضاد در باورهایی بود که میان خود مردم از زمان انقلاب تاکنون وجود داشت.نمونه خیلی خوب این است که شاید شما هم دست کم یک بار با آن برخورد کرده باشید،بحث و جدل هایی است که میان هموطنان شرکت کننده در تظاهرات در خارج از کشور صورت می گیرد و همین درگیری های پنهان و آشکار،بسیاری را از شرکت در این اعتراضات دلسرد و در نهایت منصرف می کند.بحث بر سر اینکه چه پرچمی را بالا ببریم و آرم آن پرچم چه باشد و سپس فراموش می کنیم که برای چه چیزی دور هم جمع شده ایم و کم کم از اتحادمان کاسته می شود.

خوشبختانه مردم ما همه دارای یک هدف هستند؛اما هنوز اتحاد مورد نیاز را برای مبارزات خود ندارند و نمونه اش هم همان سبز الله است که همه روش های برخورد آن را می دانند.

یکی از مشکلات جامعه ما را شاید بتوان این نکته دانست که هر یک از ما حتی در یک جمع،مانند یک دیکتاتور رفتار می کنیم و هرگز حاضر نیستیم به آرای دیگران احترام بگذاریم و لحظه برای شنیدن گفتار طرف مقابل سکوت کنیم.

امروز از همه آن اتفاقات یک سال گذشته و همه انتظار داشتند که مردم با همان شور و هیجان به خیابان ها بیایند؛اما نتیجه دقیقاً آن چیزی نبود که انتظار می رفت.همان دیکتاتوری که پارسال هر شب بر روی پشت بام ها مرگ او را بلند فریاد می زدیم،یک سال بر ما حکومت کرد و شاید هم یک سال دیگر…برخی کسانی که در سال گذشته دستگیر شده اند،هنوز بلاتکلیف در زندان هستند،بسیاری از خانواده ها جوانان خود را از شرکت در تظاهرات و حتی نوشتن پیام های سیاسی در فیس بوک منع می کنند و اینجاست که آدمی به فکر فرو می رود که شاید این جنبش یک حرکت مقطعی بود و در یک مقطع زمانی هیجانی به بهانه ای در میان مردم افتاد و زود هم آرامش گرفت(این درست همان چیزی بود که جمهوری اسلامی می خواست).راست است که از قدیم گفته اند:«آتیش تند،زود هم خاکستر می شود!»

به هر حال میل به تغییر و خلاصی از شر ظالمان در بین هر مردمی هست؛اما این کار تنها با چند بار به خیابان آمدن و شعار دادن انجام نشده و به نتیجه نمی رسد.برای مبارزه و به سرانجام رساندن آن راه های بسیاری وجود دارد که باید با توجه به شرایط موجود،مورد بررسی قرار گرفته و مبارزه را بر اساس آن پیش ببریم.

تصمیم گیری درباره اینکه این شیوه ها چه هستند،برعهده کسانی است که دیدگاه گسترده تری به نسبت عامه مردم دارند.همه می دانیم که در جریان یک رویداد تاریخی،اجتماعی و…همواره مجموعه عوامل است که آن را پیش می برد و ماندگار می سازد.شاید بهتر باشد که در کنار مانیفستاسیون(معنی فارسی آن باید همان تجمعات اعتراضی باشد)کارهای ریشه ای تری را انجام دهیم و به رفتن به تظاهرات بسنده نکنیم.

 

© 2010, آزادی بیان. All rights reserved.

مطالب مرتبط


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته