
این گفته به وضوح منظور نسب ایرانی مادی و آرامیِ مانی است. نام سئوشیانت اول یعنی هوشیدر (دانای درخشان) یا اوخشیت ارته (پرورنده عدالت) که در رابطه با بابا طاهر ذکر نگردیده است همان گائوماته زرتشت (سرود دان زرین اندام در غرب ایران) است که در غرب فلات ایران (افغانستان) و هندوستان تحت نام گوتمه بودا (سرود دان درخشان و منور) معروف شده و به سرزمین مقدس (=نپال، در اصل منظور بلخ) منتسب شده است. سوم اینکه در بارهً عنوان این شاعر صوفی یعنی عریان گفته شده است: "صفت عریان او بیانگر دوری جستن وی از علایق دنیوی است " که می دانیم این ویژگی بزرگ تعلیمات مانی پیامبر و شاعر و نقاش و صوفی است. در واقع دو بیتی های منسوب به بابا طاهر را پیروان همدانی و لرستانی وی (صدیقین، به تحریف زرتشتیان زندیقین) سروده و به وی منتسب نموده اند حالا این معما برای تحقیق پیش می آید چه کسی در این راه بیشترین و اساسی ترین کار را انجام داده است و چه نام و نشانی داشته است؟ که مسلم به نظر میرسد فردی از همدان بوده است به نام شیخ فتحه یا شیخ برکه که خود را تحت نام پیشوای دینی خود بابا طاهر عریان معرفی کرده و اشعارش را به تخلص از وی سروده است. از توصیفاتی که از شیخ برکه به عنوان صوفی شیطانپرست و عامی حافظ قرآن یاد شده است، او را نمی توان شاعر و نویسنده معرفی کرد. لذا دلایل به نفع شیخ فتحه شاعر متخلص به بابا طاهر سنگینی میکند. گفته عین القضات در نامههای عينالقضات در باب شیخ فتحه از این قرار است : «من هرگز ندانستم كه پيری و مريدی چه بود! تا بركت... مرا به تربت فتحه بفرستاد. ديگران مىروند، اما مرا او فرستاد» (2/459، 3/395). از این گفته چنین معلوم میشود که در خبر حمدالله مستوفی شیخ برکت حافظ قرآن تحت نام خواجه حافظ ابوالعلای همدانی و شیخ فتحهً صوفی مسلک و مطرود (زندیق) تحت نام بابا طاهر دیوانه یاد شده است که مستوفی در نزهت القلوب از وجود مقبر ایشان و عین القضات همدانی در همدان خبر داده است. عین القضات ، بدون ذکر لقب باباطاهرمی نویسد: «از برکه قدّس سره شنیدم که طاهر گفت که مردمان می آیند و ریش خود به افسوس ما فرا می دارند. پس افسوس می برند و به ریش خود می دارند.» (ج 1، ص 45)؛ یا «فتحه می گوید ـ رحمة اللّه علیه ـ هفتاد سال است تا می کوشم مگر ارادت در حق طاهر درست کنم ، نمی توانم ...» (ج 1، ص 258)؛ یا «ای عزیز! این نبشته هم بر سر تربت طاهر نبشتم ، روز شنبه ...» (ج 1، ص 351)؛ و «... بر تربت فتحه و هم بر تربت طاهر، خاطر براین قرار گرفت که چیزی دیگر نویسم ...» (ج 1، ص 433). این گفته عین القضات صوفی به وضوح نقطه اتمامی است بر پیروی و پرستش بابا طاهر اساطیری (مانی) توسط فتحه که عنوان معبودش را به عنوان نام تلخصی بر خویش انتخاب نموده است.
برای آشنایی با نظریات ناتمام گذشتگان در بارهً شخصیت مبهم مانی مطالب مربوط به وی را از دایرة المعارف بزرگ اسلامی (دبا) ذکر می نمائیم:
بابا طاهر، جلد: 10شماره مقاله:4252، فرهنگ دبا (دایرة المعارف بزرگ اسلامی)
باباطاهِر، مشهور و ملقب به«عریان»، عارف و شاعر ایرانى سده 5ق/11م كه سرودههایى - اغلب - چهار لختى، در قالب دوبیتى كه بعضى از آنها به لهجهای خاص از گویشهای غرب ایران است، و نیز كلمات قصاری عارفانه از وی برجای مانده است. درباره سال تولد و وفات، نحوه معاش و طریق كسب دانش و معرفت و مسلك عارفانه او، از منابع قدیم، اطلاعات دقیق و روشنى به دست نمىآید، تا آنجا كه ادوارد هرون آلن باباطاهر را «شخصیت مرموز» خوانده، مىنویسد: درباره وی هیچ نمىدانیم (ص 12 ,3 )، و محققى دیگر (نك: ایرانیكا، بر آن است كه همه آنچه درباره باباطاهر مىدانیم، این است كه شاعری صوفىمنش و از حوالى همدان بوده است. آنچه بیشتر بر ابهام شخصیت باباطاهر مىافزاید، نخست منش درویشانه و خصلت انزواطلبانه و در نتیجه گمنام زیستن اوست و دیگر، حكایات افسانهوار و كرامات و كرامت گونههایى است كه اغلب از سوی ارادتمندانش، به وی نسبت دادهاند.
سال تولد باباطاهر: در هیچ مأخذی كهن سخنى در این باب نرفته است. برخى از نویسندگان گمانهایى زدهاند: میرزا مهدیخان كوكب، برپایه یك دو بیتى معماگونه و تفسیرپذیر منسوب به باباطاهر: مو آن بحرم كه در ظرف آمَدَستم {} مو آن نقطه كه در حرف آمدستم به هر اَلفى اَلِف قَدّی برآیه {} اَلِف قَدّم كه در اَلف آمدستم
سال ولادت او را محاسبه كرده، و عدد 326 [ق] را به عنوان سال تولد باباطاهر به دست آورده است (نك: I/839 , 2 ؛ EIایرانیكا، همانجا). علامه قزوینى ادعای كوكب را از جمله «توجیهات بسیار عجیب و غریب» دانسته(5/281)، و رشید یاسمى نیز از آن به«تكلف و حساب تراشى» (ص 68 -70) تعبیر كرده است؛ لیكن وی با استناد به همان دوبیتى و با اشاره به اهمیت عدد 000 ،1نزد اغلب ملل، و به ویژه، با تذكار اعتقاد پیروان زردشت به ظهور نابغهای «معصوم» در آغاز هر هزاره، برآن رفتهاست كه مقصود باباطاهر از واژه«الف»، سال1000م بوده، و در نتیجه وی مقارن سالهای 390 و 391ق (برابر با 1000م) زاده شده است؛ گمانهزنى رشید یاسمى نیز از انتقاد تعریض آمیز مینوی (ص 55) مصون نمانده است؛ و سرانجام، مقصود ( شرح...، 32-34) حدسیات كوكب و رشید یاسمى را ناپذیرفتنى دانسته، و به نقل از سلطان علیشاه گنابادی در دیباچه كتابِ توضیح (نك: دنباله مقاله)، مصراع چهارم دوبیتى مذكور را مبین تاریخ زندگانى باباطاهر در میانه هزاره اول ق - یعنى سده 5ق - مىداند (نیز نك: همو، باباطاهر...، 6). اگرچه هیچیك از این توجیهات پذیرفتنى نمىنماید، اما برخى از محققان، با عنایت به زمان تقریبى وفات باباطاهر (پس از 447-450ق، نك: دنباله مقاله)، اواخر سده 4ق را به عنوان تاریخ تقریبى تولد وی پذیرفتهاند (نك: صفا، 2/383؛ مقصود، همان، 5).
وفات باباطاهر: هدایت بدون ذكر مأخذی، وفات وی را در 410ق ضبط كرده است (ریاض...، 167، مجمع...، 1(2)/845). نخستین مأخذی كه در آن به نام «طاهر» - بدون ذكر القاب «بابا» و «عریان» - اشاراتى رفته، نامههای عین القضات همدانى (مق 525ق) است: اینكه عین القضات به زیارت قبر «طاهر» مىرفته (1/27)، یا «فتحه» - از عارفان معاصر و مورد احترام عینالقضات - 70 سال مىكوشیده تا ارادت خود را نسبت به «طاهر» استوار سازد و نمىتوانسته (1/258)، و یا اینكه عینالقضات گاهى نامهای را در محل تربت «طاهر» مىنوشته است (1/351، 433)، مىرساند كه اولاً، باباطاهر در همدان زیسته، و در همانجا درگذشته، و مدفون شده است و ثانیاً، در نظر اهل معرفت منزلتى داشته، و عارفى هم شأن مشایخى چون «بَرَكه» و «فتحه» - دو تن از بزرگان اهل طریقت همدان - به شمار مىرفته است. اما كهنترین مأخذ تاریخى كه در آن از ملاقات و گفتوگوی طغرل سلجوقى (د 455ق) و باباطاهر سندی به دست مىدهد، گزارش راوندی (ص 98-99)، در كتاب راحة الصدور (تألیف: 599ق) است. از این ملاقات كه طغرل به سبب آن كوكبه لشكر را متوقف كرده بود (همو، 99) و به ویژه با تأمل در لحن باباطاهر و حضور ذهن او در استشهاد به آیتى از كلام الله مجید، به مقتضای حال و مقام، چنین مستفاد مىشود كه اولاً بابا در اواخر نیمه اول سده 5ق چندان رتبت و اعتبار داشته كه سلطان مقتدر سلجوقى بوسه بر دستان وی زده، و توصیهاش را اجابت كرده، و گریسته است و سخن عتاب آلود او را برتافته، و سر ابریق شكستهای را كه بابا در انگشتش كرده، چونان تعویذی همواره با خود مىداشته است (همانجا)؛ ثانیاً، وفات باباطاهر باید پس از عبور طغرل از همدان، یعنى سالهای 447-450ق (نك: براون، اتفاق افتاده باشد؛ از اینرو، قول رضاقلى هدایت (همانجا) در ضبط سال وفات بابا (410ق) نادرست است؛ اما معاصر بودن وی با دیلمیان، چنانكه هدایت نیز بدان تصریح كرده (همانجا)، ناصواب نمىنماید. بیشتر محققان متأخر با استناد به روایت راوندی، وفات بابا را پس از 447 یا 450ق ضبط كردهاند (نك: 2 ، EIهمانجا؛ صفا، 2/383؛ مقصود، همانجا). در نتیجه، ادعای حضور باباطاهر بر سر جنازه عینالقضات و سخن گفتن با كشته وی (اوحدی، 634) و نیز حكایت رفتن خواجه نصیرالدین طوسى (د 672ق) به غاری كه بابا در آن مىبوده است و پاسخ گفتن بابا به شبهه خواجه در یك مسأله نجومى (نك: زنوزی، 2/100)، جملگى به لحاظ تاریخى پذیرفتنى نیست، اما معاصر بودن باباطاهر با ابن سینا (د 428ق) پذیرفتنى است (اوحدی، همانجا). براون نیز دیدار و گفت و گوی بابا و ابن سینا را محتمل دانسته است .(II/261)
نام پدر باباطاهر دانسته نیست، اما صاحب الذریعه از وی به «فریدون» یاد كرده است (آقابزرگ، 9(2)/642).
القاب باباطاهر: لفظ «بابا» در تمام منابع قدیم و متأخر، اعم از كتب تاریخ و تذكرهنامهها به عنوان پیشنام وی آورده شده است. این لقب بىگمان از باب تفخیم و تعظیم است. بابا معادل پیر، شیخ و مرشد است، چنانكه عارفان دیگری نیز ملقب به بابا بودهاند (نظیر بابا افضل، باباكوهى) و در واقع این لقب به پیرانِ كامل و مرشدان مكمل اطلاق مىشده است. در كشف المحجوب نیز آمده است كه به درویشان و مشایخ بزرگ فرغانه »باب» (كوتاه شده بابا) مىگفتهاند (هجویری، 301). به علاوه شاعر در 3 غزل كه به وزن دوبیتى است، طاهر و در یك غزل باباطاهر تخلص كرده است (نك: مقصود، شرح، 174-176) و در همدان نیز او را بابا مىنامیدند (آزاد، 173).
اما لقب »عریان» در هیچیك از منابع كهن، دستكم تا اواسط سده 9ق، به همراه نام وی دیده نمىشود. در جُنگ خطى مورخ 848ق موزه قونیه، نیز از وی با عنوان»قدوه العارفین باباطاهر همدانى علیهالرحمه» نام برده شده است (نك: مینوی، 55 -56). به احتمال بسیار، صفت »عریان» بیانگر دوری جستن بابا از علایق دنیوی است. با این حال، این لقب مایه پدید آمدن پندارهایى همچون سر و پا برهنه بودن بابا (اوحدی، 633) و برهنه گشتن وی در معابر عمومى (آلن، شده است؛ اگرچه روحیه درویشانه و منش قلندرانه و در نتیجه رفتار گاه متفاوت و غیر متعارف باباطاهر، در پیدایى چنان داوریهایى بىتأثیر نبوده است (نك: زرینكوب، 44). در برخى مآخذ از بابا با صفاتى چون شیفته گونه، دیوانه و دیوانه فرزانه یاد شده است (نك: راوندی، 99؛ حمدالله، 71؛ آذر، 263؛ هدایت، ریاض، 167؛ اوحدی، همانجا) و این مىرساند كه وی از جمله عقلای مجانین بوده است. انتساب بابا به همدان نیز در اغلب منابع دیده مىشود؛ علاوه بر تصریح منابع، در حافظه جمعى ایرانیان نیز باباطاهر «همدانى» است. اما لُر یا لُری یا لرستانى و یا از قوم لر به شمار آمدن وی، به گواهى پارهای منابع (نك: I/840 , 2 ؛ EIمینوی، 54؛ صبا، 495)، امری است كه بىگمان، معلول لهجه لری بعضى از اشعار اوست (نك: صفا، 2/384؛ براون، ؛ I/83 ادیب، 1؛ گُبینو، 318-319).
كرامات منتسب به باباطاهر: اغلب این نسبتها صبغه افسانهای دارد و همین عامل، بر شخصیت وی پرده ابهام مىكشد، مثل داستان ناگهان به معرفت رسیدن بابا، به گزارش آلن (ص و بیان آن: «امسیتُ كردیاً و اصبحتُ عربیاً»، از زبان خود او (برای آگاهى از برخى كرامات وی، نك: اوحدی، 634؛ زنوزی، 2/99-100؛ هدایت، همانجا؛ I/841 , 2 ؛ EIمقصود، همان، 46 بب).
باباطاهر و اهل حق: پیروان آیین »یارسان» (اهل حق)، باباطاهر را از بزرگان و اعاظم آیین خود مىدانند و او را از جمله یاران هم عقیده و همراز شاه خوشین لرستانى (406-467ق)، از بزرگان اهل حق، معرفى مىكنند (صفىزاده، 66، 75). مأخذ صفىزاده كتاب دینى نامه سرانجام است كه در آن مطالبى درباره شاه خوشین و ارتباط وی با باباطاهر آمده است: به باور اهل حق، و بر پایه مطالب نامه سرانجام (نك: 2 ، EIهمانجا)،الوهیت دارای 7 مظهر است و هر یك از آنها نیز 4 مَلَك درالتزام خویش دارد؛ باباطاهر یكى از ملائك ملتزم باباخوشین (سوم مظهر حق) محسوب مىشود (نیز نك: مینورسكى، 587). طایفه دیگری از اهل حق، یعنى نُصیریها نیز باباطاهر و اشعاری را كه وی به گویش لری سروده، دارای قدر و منزلت بسیار مىدانند (گبینو، همانجا).
آرامگاه باباطاهر: این بنا بر فراز تپهای در شمال غربى همدان، مقابل قله الوند و از سوی دیگر، مقابل بقعه امامزاده حارث (هادی) بن على(ع) ساخته شده است (نك: مقصود، همان، 82 -83). پس از عینالقضات، حمدالله مستوفى نخستین كسى است كه ضمن بر شمردن «مزارات متبركه» همدان، از مقبره بابا نشانى مىدهد (همانجا). آرامگاه قدیم وی در سده 6ق، به صورت برج آجری 8 ضلعى ساخته شد (مقصود، همان، 61). این برج در اوایل سده 14ش در معرض ویرانى قرار داشت؛ از این رو، نخست در 1317ش تجدید بنای آن در دستور كار قرار گرفت، اما ناتمام ماند. بار دیگر، در سالهای 1329- 1331ش مرمت و بازسازی شد. سرانجام، به اهتمام انجمن آثار ملى، آرامگاه كنونى وی در سالهای 1346-1349ش بنیاد نهاده شد (نك: همو، باباطاهر، 18، شرح، 62، 64، 68، 69؛ صفایى، 12-17). در جوار آرامگاه باباطاهر مقبره شماری از مشاهیر همدان نیز قرار دارد.
شعر باباطاهر: عمده آوازه باباطاهر مرهون دوبیتیهای عوام فهم و خواص پسند اوست. اطلاق دوبیتى (و ترانه) به این نوع شعر، در سدههای اخیر بیشتر رایج شده است و قدما معمولاً به آن فهلوی و فهلویات مىگفتند (نك: شمس قیس، 112-113، 162). برپایه اسنادی كه در دست است، ایرانیان دستكم در نواحى مركزی و غرب كشور، از دیرباز به این نوع شعر ساده مردمى گرایش داشتهاند: صاحب المعجم از شعف و ولع «كافّه اهل عراق [عجم]» به سرودن و خواندن و استماع اشعار فهلوی خبر مىدهد (همو، 162؛ نیز نك: راوندی، 344).
در برخى از مآخذ فارسى به تفاوت دوبیتى با رباعى (به لحاظ وزن و مضمون) عنایتى نشده است و به صرف چهار لختى بودن، دوبیتیهای بابا را رباعى نامیدهاند، و یا در مواردی از آن به هر دو لفظ (دوبیتى، رباعى) تعبیر كردهاند (هدایت، ریاض، 167؛ مقصود، همان، 86، 91، 98). از میان خاورشناسان، آلن به این نكته توجه كرده است و با اشاره به وزن خاص دوبیتى، یعنى هزج مسدّس محذوف، مىنویسد: ایرانیان خود همواره از سرودههای چهار لختى باباطاهر به »رباعیات» تعبیر كردهاند (ص 7 )؛ اما دیگر خاورشناسان، بدون اشاره به لفظ «دوبیتى»، سرودههایوی را «چهارپاره» نامیدهاند (برایمثال، نك: I/839 , 2 ؛ EIریپكا، 216) .
لهجه اشعار باباطاهر: به روشنى دانسته نیست كه چرا شماری از دوبیتیهای شاعران دیگر، اعم از گمنام یا شناخته شده، به نسخههای خطى و چاپى اشعار باباطاهر راه یافته است (شمیسا، 270، 274؛ I/840 , 2 و از سوی دیگر، به لحاظ گرایش فارسى زبانان به دوبیتى و اشعار فهلوی (ترانه) و تداول آن در میان مردم، در گویش سرودههای بابا تصرفاتى صورت گرفته، و رفته رفته به زبان رسمى ادبى (فارسى دری) نزدیك شده است (صفا، 2/384). حتى برخى، عروض فهلویِ شماری از سرودههای باباطاهر را بر عروض رسمى دوبیتى، یعنى بحر هزج مسدس محذوف (یا مقصور): مفاعیلن، مفاعیلن، فعولن (یا مفاعیل) منطبق ساختهاند (نك: شمیسا، 289-290). كهنترین مأخذ كه در آن یكى از دوبیتیهای منسوب به باباطاهر (بدون اشاره به نام سراینده) آمده، المعجم است (شمس قیس، 113). همین دوبیتى، پس از تصرفاتى كه در وزن و زبان آن صورت گرفته، در نسخه دیوان باباطاهر (ص 56، شم 210) وحید دستگردی ضبط شده، و نمونه مناسبى است برای باز نمودن تصرفات در شعر بابا.
برخى از صاحبان كتابهای تذكره و محققان معاصر، زبان وی را «راژی» (اوحدی، 634)، «راجى» (آذر، 263) و «رازی» (هدایت، همانجا؛ اِته، 31) دانستهاند. پیداست كه این هر 3 لفظ به گویش قدیم اهل ری بازمىگردد. برخى نیز زباناشعار او را لری مىدانند (ادیب، 1؛ صفا، همانجا؛ گبینو، 319). رپیكا گویش اشعار بابا را «محلى»، و سرودههایش را از مقوله ادبیات عامیانه دانسته، و بر آن است كه شاعران دورههای بعد (مثلاً عبید زاكانى و...) گویشهای محلى را در آثار هجو و هزل به كار مىبردند (ص 74) . اما آبراهامیان (نك: ایرانیكا، میان لهجه سرودههای باباطاهر و كلیمیان همدان، قائل به قرابتى شده است و ناتل خانلری (ص 38-39) ضمن بر شمردن مواردی از اختلافات در ضمایر و وجوه تصریفى افعال در لهجههای یهودیان همدان و سرودههای بابا، نظر آبراهامیان را مردود دانسته است. براون ضمن اشاره به نظر چند تن از خاورشناسان )، I/26-27) این سخن كلمان هوار را نقل مىكند كه برخى از لهجههای غرب ایران با زبان اوستایى پیوستگى دارد كه هوار از آنها به »مادی جدید» یا «پهلوی مسلمان» [پهلوی دوره اسلامى] تعبیر كرده است و در ادامه بحث لهجه سرودههای بابا را نیز از جمله این گویشها دانسته است (نیز نك: هوار، 502-503) .
درباره چگونگىتلفظ و آواشناسىسرودههایباباطاهر كوششهایى صورت گرفته است: هوار پارهای از مشخصات زبانشناختى و آوایى واژههای محلى اشعار وی را بررسى كرده (نك: ص 510 -507 )، و ادیب طوسى (ص 2-16) و مهرداد بهار (ص 7-21) شماری از اشعار بابا را تجزیه و تحلیل و آوانویسى كرده، و معنى واژهها و ابیات محلى آنها را به دست دادهاند.
نسخهها: كهنترین نسخه خطى شناخته شده از سرودههای بابا نسخهای است در قونیه، از مجموعه شم 2546، مشتمل بر 25 بیت (دو قطعه و 8 دوبیتى) كه در 848ق تحریر و حركتگذاری شده است (نك: مینوی، 55 - 58)؛ 8 دوبیتى او نیز در عرفات العاشقین (نك: اوحدی، 634) ضبط شده، و در برخى تذكرههای تألیف شده در سدههای 12 و 13ق هم شماری از دوبیتیهای وی نقل شده است (از جمله،نك:آذر،263-264؛هدایت،همان،167-169، مجمع، 1(2)/845- 846). دستنویسهای بسیاری از سرودههای بابا، به ضمیمه مجموعهها یا مستقلاً، در كتابخانههای مختلف موجود است (نك: منزوی، خطى، 4/2827- 2828، خطى مشترك، 7/15، 9/2003-2004).
از نخستین نسخههای چاپى اشعار بابا، نسخه هوار است كه در 1885م به چاپ رسیده، و آن مشتمل بر 59 دوبیتى و ترجمه فرانسوی آنهاست با اشاره به موارد اختلاف نسخه بدلها در ذیل هر دوبیتى (نك: هوار، ff. .(513 همو در 1908م، 28 دوبیتى دیگر و یك غزل بابا را نیز انتشار داد (مقصود، شرح، 97- 98). سپس آلن، برپایه 59 دوبیتى چاپ هوار و نسخهای كهنتر كه در مجموعه شخصى خود وی بوده (نك: ص در 1902م ترجمه منثوری از دوبیتیهای بابا را به همراه برگردان منظوم خانم كرتیس برنتن به انگلیسى، در لندن منتشر ساخت. پس از آن چند تن از خاورشناسان و مترجمان، سرودههای باباطاهر را به زبانهای آلمانى (لشچینسكى)، ارمنى (آبراهامیان، بارون آرام گارونه)، اردو (حضور احمد سلیم) و... ترجمه كردند (نك: اذكایى، 73-74؛ مقصود، همان، 97- 98، 915-916).
مضامین اشعار: دوبیتیهای بابا، به سبب اشتمال بر مضامین ساده و روان و دوری از صنایع غامض و تكلفهای فاضلانه، در حافظه بیشتر ایرانیان نفوذ كرده است و آنها را گاهى با ساز (نى، تار) یا بدون موسیقى زمزمه مى كنند و شماری از ابیات او صبغه تمثیلى یافته است. عناصر طبیعت - كوه و صحرا و گل و گیاه - عواطف لطیف و احساسات رقیق، درویشى، قلندری و ملامتى، غم غربت و درد دلتنگى، اندوه بىسامانى و حسرت وصال، شكوه از ناپایداری و بىوفایى، دلدادگى و وفای به عهد، اعتراف به گناه و پوزش از خالق رحمان، مویههای حاصل از هجران، شور و جذبههای عشق افلاطونى و... از جمله مضامین بارز شعر باباطاهر است (برای نمونه، نك: همان، 103-106، 108-112، 118- 122، جم). تمییز عشق لاهوتى از عشق ناسوتى در سرودههای وی دشوار است و در یك كلام، باباطاهر شاعری است صاحب درد و پاسدارِ «آبروی فقر و قناعت»، و همین خصلت، چهره او را در میان برخى شاعران دیگر، به ویژه شاعرانى كه پایگاه شعر را تا حد وسیله دریافت صله فرود آورده بودند، ممتاز ساخته است.
كلمات قصار : بجز دوبیتیها، رسالهای عرفانى، مشتمل بر «اشارات» یا كلمات قصار، به زبان عربى نیز به بابا منسوب است كه با اختلاف در 23 باب و 368 «كلمه» (باباطاهر، 82 -112) و 50 باب و 421 «كلمه» (نك: مقصود، همان، 260-740) تدوین شده است. این رساله از دیرباز موردتوجه صوفیه بوده، و هدایت ( مجمع، 1(2)/845) با عنوان رسالات از آن یاد كرده است. بر این كلمات شروحى نوشتهاند و نخستین آنها را به عینالقضات نسبت مىدهند؛ اما بنا بر شواهد موجود، از او نیست (نك: مقصود، همان، 924؛ دانشپژوه، 945).
شرحى دیگر با عنوان الفتوحات الربانیه فى مزج الاشارات الهمدانیه توسط محمد بن ابراهیم خطیب وزیری و به خواهش شیخ ابوالبقاء احمدی، در فاصله شعبان 889 تا 890 ق تألیف شده است (نك: مقصود، همان، 741- 908). شرح مذكور به شیوه مزجى (آمیخته با متن) است و كلمات بابا، با متن شارح و اقوال عارفان و صوفیان در آمیخته است، چندانكه خواننده ناآشنا با كلمات باباطاهر، قادر به تشخیص عبارت وی نخواهد بود.
بجز اینها، دو شرح از كلمات قصار وی به وسیله ملامحمد گنابادی، مشتهر به سلطان علیشاه (1251-1327ق) تألیف شده است: نخست، شرحى به زبان فارسى با عنوان توضیح (1326ق) كه در 1333ق چاپ شده، و دیگری به زبان عربى و با عنوان ایضاح (چ 1347ق).
اما شمار نسخههای خطى شرح كلمات قصار منسوب به عینالقضات كه در كتابخانههای مختلف موجود است، بسیار نیست (نك: همان، 249-252).
با مطالعه كلمات قصار بابا و شروح آن چنین مستفاد مىشود كه وی نه فردی عامى، بلكه دانشمندی است كه در باب مسائلى چون علم و معرفت، عقل و نفس، دنیا و عقبى، اشاره و وجد و سماع، مشاهده و مراقبه، زهد و توكل و رضا، سكر و محبت، فقر و فنا و...، یعنى به جزئىترین اصول فقه و شریعت تا پیچیدهترین دقایق فلسفه و عرفان و تصوف، احاطه كامل داشته، و عارف كامل و مرشد مكمل زمان خود بوده است، و به نظر مىرسد حق با بِرتِلس بوده كه گفته است: دانشمندانى، از جمله باباطاهر، پس از طى مراحل علم، به جرگه تصوف در مىآمدند (ص 340-342).
-------------------
مآخذ:
آذربیگدلى، لطفعلى، آتشكده، به كوشش جعفر شهیدی، تهران، 1337ش؛ آزاد همدانى، على محمد، «مشاهیر همدان»، دیوان، به كوشش محمدآزاد، تهران، 1356ش؛ آقابزرگ، الذریعه؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسى، ترجمه رضازاده شفق، تهران، 1356ش؛ ادیب طوسى، محمدامین، «فهلویات لری»، نشریه دانشكده ادبیات تبریز، 1337ش؛ اذكایى، پرویز، «دیوان باباطاهر»، هنر و مردم، تهران، 1354ش، شم 152؛ اوحدی بلیانى، محمد، عرفاتالعاشقین، نسخه خطى كتابخانه ملى ملك، شم 5324؛ باباطاهر، دیوان، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1347ش؛ برتلس، ی. ا.، تاریخ ادبیات فارسى، از دوران فردوسى تا پایان عهد سلجوقى، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، 1375ش؛ بهار، مهرداد، «شعری چند به گویش همدانى»، پژوهشنامه فرهنگستان زبان ایران، تهران، 1357ش؛ حمدالله مستوفى، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1913م؛ دانشپژوه، محمدتقى، «سرانجام اهل حق و باباطاهر همدانى»، راهنمای كتاب، تهران، 1354ش، س 18، شم 4-6؛ راوندی، محمد، راحةالصدور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333ش؛ رشید یاسمى، غلامرضا، «باباطاهر عریان»، ارمغان، تهران، 1308ش، س 10، شم 1؛ زرینكوب، عبدالحسین ، دنباله جستوجو در تصوف ایران، تهران، 1362ش؛ زنوزی، محمدحسن، ریاض الجنه، به كوشش على رفیعى، تهران، 1378ش؛ شمس قیس رازی، المعجم، به كوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373ش؛ شمیسا، سیروس، سیر رباعى در شعر فارسى، تهران، 1363ش؛ صبا، محمدمظفر حسین، تذكره روز روشن، به كوشش محمدحسین ركنزاده آدمیت، تهران، 1343ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1336ش؛ صفایى، ابراهیم، «آرامگاه باباطاهر»، ارمغان، تهران، 1338ش، س 28، شم 1؛ صفىزاده، صدیق، دانشنامه نامآوران یارسان، تهران، 1376ش؛ عینالقضات همدانى، نامهها، به كوشش علینقى منزوی و عفیف عسیران، تهران، 1362ش؛ قزوینى، محمد، یادداشتها، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ گبینو، ژ. آ.، سفرنامه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، 1367ش؛ مقصود، جواد، بابا طاهر عریان همدانى، تهران، 1355ش؛ همو، شرح احوال و آثار و دوبیتیهای باباطاهر عریان، تهران، 1354ش؛ منزوی، خطى؛ همو، خطى مشترك؛ مینورسكى، و.، «شرح حال باباطاهر، عارف و شاعر ایرانى»، ترجمه نصرتالله كاسمى، ارمغان، تهران، 1307ش، س 9، شم 10؛ مینوی، مجتبى، «از خزاین تركیه»، مجله دانشكده ادبیات، تهران، 1335ش، شم 4(2)؛ ناتل خانلری، پرویز،«دوبیتیهای باباطاهر»، پیام نو، تهران، 1332ش، س 1، شم 9؛ هجویری، على، كشف المحجوب، به كوشش ژوكوفسكى، تهران، 1371ش؛ هدایت، رضاقلى، ریاض العارفین، تهران، 1316ش؛ همو، مجمعالفصحا، به كوشش مظاهر مصفا، تهران، 1339ش؛ نیز:
, E. H., introd. and tr. B ? b ? T ? hir Hamad ? n / Ury ? n, Tehran, 1963; Browne, E. G., A Literary History of Persia, Cambridge, 1951; EI 2 ; Huart, C., X Les Quatrains de B @ b @ T @ hir q Ury @ n n , JA, 1885, vol. VI; Iranica; Rypka, J., Iranische Literaturgeschichte, Leipzig, 1959.
هرمز رحیمیان
بلاتر در ادامه افزود: پیش از این هم گفته بودم که جام جهانی در آفریقای جنوبی رنگ و بوی دیگری خواهد داشت. ما نمیتوانیم با فرهنگ و سنت هواداران یک کشور مقابله کنیم و اصلا دلیلی هم برای انجام این کار وجود ندارد.
در طول چهار روز برگزاری جام جهانی انتقادهای فراوانی نسبت به سروصدای گوشخراش این شیپورها از سوی بازیکنان و مربیان تیمهای حاضر در جام جهانی صورت گرفته است.
بسیاری از خبرنگاران هم با شکایت از این مسئله گفته بودند با وجود این شیپورها نمیتوانند کار خود را به خوبی انجام دهند و باید هرچه سریعتر جلوی ورود این شیپورها به ورزشگاه گرفته شود.
در مقابل تعدادی از هواداران در حمایت از شیپورهای عجیب و غریب جام جهانی به خبرنگاران گفتند: "مگر جام جهانی چند بار قرار است در کشور ما برگزار شود؟ اگر بخواهیم ساکت باشیم به خانه میرویم و بازی را بدون صدا از تلویزیون دنبال میکنیم."
داوید ویا مهاجم تیم ملی اسپانیا که در جام کنفدراسیونها درسال 2009 برای کشورش به میدان رفت سابقه این سروصداها را دارد.
ویا گفت: "بازی کردن تحت این شرایط بسیار دشوار است. معمولا بازیکنان درزمین یکدیگر را صدا میزنند و با هم صحبت میکنند. با وجود این سروصداها حتی از فاصله چند متری هم نمیتوان چیزی شنید.
داویدویا در ادامه گفت: "حتی بعضی وقتها صدای سوت داور هم شنیده نمیشود، البته هیاهوی هواداران جزیی از فوتبال بوده است، اما نه به این صورت که تمام بازیکنان عصبی بازی را دنبال کنند."
اما فیفا نظر دیگری در این باره دارد. به گفته فیفا بازیکنان باید تمام توجهشان را معطوف بازی کنند و به مسایل خارج از زمین کاری نداشته باشند.
فیفا پیش از این اعلام کرده بود تنها در صورتی که استفاده از این شیپورها خللی در روند بازی ایجاد کند با آن برخورد خواهد کرد.
سپبلاتر قبل از آغاز جام جهانی وعده داده بود تیمها خودشان را برای رویارویی با پدیده جدیدی به نام ووووزلا آماده کنند. البته بلاتر گفته بود در صورتی که حتی یک شیپور به زمین مسابقه پرتاب شود استفاده از آن تا پایان جام جهانی ممنوع خواهد شد.
سهیلا وحدتى: خانم سكينه محمدى آشتيانى، زنى است كه در شهر اسكو (واقع در آذربايجان شرقى) از سال ۱۳۸۴ دستگير شده و در سال ۱۳۸۵ به جرم رابطه نامشروع به تحمل ۹۹ ضربه شلاق محكوم شده است.
حكم شلاق خانم محمدى اجرا شده و پرونده ايشان نيز بسته شده است اما بعد از اين ماجرا، پرونده قتلى در دادگاه كيفرى تبريز به جريان مى افتد و اين پرونده بر خلاف قانون - به خاطر اينكه بسته شده بوده- به جريان مى افتد و اين بار به ايشان حكم سنگسار داده مى شود.
جالب اين است كه در اين پرونده هيچ سند يا مدرك يا شاهدى براى احراز اينكه ايشان رابطه نامشروع داشته است وجود ندارد.
حتى مشاوران قاضى و دو نفر از مستشاران ايشان نيز نوشته اند كه هيچ سندى در اين مورد وجود ندارد. حتى علم قاضى هم مطابق عرف قانونى نيست. ولى متاسفانه ايشان محكوم به سنگسار شده است.
برابر آنچه كه وكيل ايشان اظهار كرده است، گويا خانم سكينه محمدى در آخرين دادگاه هم ارتكاب اين جرم را انكار كرده است؟
بله . ايشان انكار كرده و حتى در درخواست عفو و بخشودگى نيز قيد كرده است كه «اگر مرتكب خطايى شده ام مرا ببخشيد.» يعنى تمام جوانب را تا آنجايى كه ممكن بوده سعى كرده كه پوشش دهد تا مورد بخشش قرار بگيرد. كه متاسفانه دوباره درخواست وى رد شده است.
خانم وحدتى، در برخى موارد ديده شده است كه دادگاه – يا حتى در مواردى- رئيس قوه قضائيه، جلوى اجراى حكم سنگسار را گرفته است
رياست قوه قضائيه و رئيس كميسيون عفو و بخشودگى مى توانند اين متهمان را مورد عفو و بخشودگى قرار دهند و رهبر كشور نيز هميشه اين قدرت و توان را دارد كه بخشايش را اعمال كند و مجرمين را- اگر اين خانم را مجرم فرض كنيم- مورد بخشش قرار دهد.
بنابر اين، امكان بخشش وجود دارد و بسيارى وقت ها وقتى حكم تاييد مى شود، تنها راهى كه وجود دارد كميسيون عفو و بخشودگى است كه البته در مورد اين پرونده هم وكيل ايشان- آقاى مصطفايى- اميدشان را بر روى كميسيون عفو و بخشودگى متمركز كرده است.
منبع: رادیو فردا
"فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض"
اما کف به کناری رود و از بین رود، اما آنچه به مردم سود مىرساند در زمین مىمانَد.
از دروغ، تخلف و تقلب به کار گرفته شده در انتخابات، سوال "رای من کجاست؟" زاده شد و شما مردم، روشن و بی ابهام به شیوه ای مسالمت آمیز در راهپیمایی تاریخی و بی نظیر ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ این سوال را پرقدرت و بلند فریاد زدید و جز کسانی که جهل و خرافه و منفعت پرستی و دروغ چشم و گوش آنها را بسته بود، در سطح ملی و جهان همه آن را شنیدند و دیدند. ولی پاسخ چه بود؟ جز داغ و درفش و کشتن و به حبس کردن و زنجیر به تن برهنه زندانیان زدن و حمله به خوابگاههای دانشجویی؟
به یقین فجایع کهریزک و آدم کشی های روزهای ۲۵ و ۳۰ خرداد و عاشورای حسینی از خاطره جمعی ملت پاک نخواهد شد و نباید هم پاک شود که خیانت به خون شهدا و بی گناهان است. ما چگونه می توانیم تیرهای مستقیم به مردم و زیر کردن آنها توسط ماشین پلیس را از یاد ببریم.
خونها و رنجها اما پرده های فریب و ریای تمامیت خواهان را دریدند و فساد نهادینه شده پشت پرده های قدیس نمایی را نمایان کردند و این رویدادهای تلخ و نحوه تعامل دولتیان با مردم به همه اقشار ملت ما از کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه نگاران، استادان، روحانیون، کارآفرینان، بازاریان، زنان، مردان، جوانان و پیران و همه فعالین جنبشهای اجتماعی و اقشار مستضعف و میانه نشان داد که ریشه مشکلات آنها در کجاست.
اینکه کشور ما بیشترین اعدام ها را نسبت به جمعیتش در جهان دارد، ناشی از بزهکاری گناهکاران نیست، ناشی از رخت بر بستن عدالت و مدیریت و حکومت خوب در جامعه ماست. و اینکه حتی مصلحت های روزمره و عاجل حکومت باعث نشده است که تمامیت خواهان و دولتیان دست از دروغ و فساد و خرافه و زیر پا نهادن قانون اساسی و سایر قوانین بردارند، نشان از نفوذ عمیق این زشتی ها در لایه های درونی نظام دارد، گویا در این لایه ها ساختی محکم برای دفاع از منافعی شکل گرفته است که از عایدی صدها میلیارد دلار درآمد نفتی و واردات سالانه ۷۰ میلیارد دلار کالا و سلطه بر نهادهای پولی و مالی بدون نظارت های موثر نشات می گیرد.
امروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علیرغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است. کجا رفت آن پرونده بزرگی که در مجلس باز شد و یک شبه در یک معامله پایاپای بسته شد؟
چه کسی جرات دارد پرونده واگذاری های بزرگ را به بهانه اجرای اصل ۴۴ به مراکز قدرت و نفوذ باز کند و پرده از این غارت بزرگ ملی که منجر به ایجاد انحصارهای بزرگ اقتصادی شده است، برکشد؟ چه کسی آن شجاعت را دارد که از فاجعه نبود کمترین نظارت مالی بر دستگاههای نظامی و امنیتی و نهادهای شبه دولتی که سراسر فضای اقتصادی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده اند دم برآورد؟ و باز ملت ما سوال می کند که آیا این بود آن نظام اسلامی و عادلانه که در پی آن بودیم. شفافیت در مقابل ملت چه مشکلی ایجاد می کرد که به پنهانکاری از ملت پناه بردیم؟ آیا آن اصل طلایی شفافیت حکومت در مقابل ملت را از زبان پیر جماران یادمان رفته است که میگفت: "کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح دهید."
یاران عزیز راه سبز امید
یک سال از پیدایش جنبش بی نظیر سبز گذشته است و در این مدت سبزها مسافت بسیاری را در این مسیر امید طی کرده اند. به برکت دل بریدن از مساعدت دولتیان و روی آوردن به خانه های خود و قبله قراردادن آنها و توسعه شبکه های اجتماعی روابط پایدار قابل اتکایی بین آحاد ملت ایجاد شده است و شبکه های پایدار اجتماعی در حیطه آگاهی های سیاسی -اجتماعی و فرهنگی معجزه کرده اند. کافی است تنها به تولیدات هنری این شبکه و میزان تبادل اخبار و اطلاعات و نظر و تحلیل که به صورت کاملا دموکراتیک جریان دارد نگاهی انداخته شود.جنبش سبز موجی از گفتگو درباره مسائل مهم و سرنوشت ساز در حوزه عمومی بین مردم ایجاد کرده که در تاریخ معاصر ما بینظیر بوده است.
امروز بیش از همیشه تاریخ، مردم متجاوزان به حقوق اساسی ملت را می شناسند و به نقض مکرر حقوق بشر و کرامت انسانی در نظام امنیتی –قضایی کشور آگاهی دارند و می دانند تا چه اندازه تمامیت خواهان در پایمال کردن میثاق مشترک ملی بهویژه در زمینه حقوق اساسی مردم پیش رفته اند. و در عین حال علیرغم حوادث تلخ و گزنده و خونبار، به برکت همین تعامل و گفتگوی جمعی، عقلانیت مردم همواره بر احساسات آنان غلبه کرده است و از اینرو بدخواهان با تمام تلاش هایی که کردند نتوانستند مردم آسیب دیده و کشته داده و حبس دیده را به خشونت وا دارند. مبارزه و ایستادگی از طریق مسالمت آمیز کارآمدترین اسلحه ما درمقابل گلوله ها و باتومهای برقی و چماقداران و قداره کشان بیفرهنگ و بد دهان بوده است.
توده های میلیونی ملت بزرگ امروز می بینند که چه کسانی دشنه در دست به دنبال زنان، مردان، پیران و جوانان می دوند و چه کسانی با برخورداری از فرهنگی نازل، در تظاهرات و جمعهای عمومی رکیک ترین کلمات و جملات را بر زبان می آورند و مردم به جای اینها، نماهنگ های زیبا ساخته اند و پوسترهای پرمعنا به یکدیگر هدیه کرده اند و فیلم ها و عکس های بی شماری از زندگی و مبارزه مردم تهیه و پخش کرده اند و غصه ها و درد های خود را این چنین جاودانی کرده اند:
طفلی به نام شادی دیریست گم شده ست
با چشم های روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر*
یاران سبز راه امید
در آغاز سال جدید صبر و استقامت، به توصیه دوستان منشوری برای هماهنگی و همدلی بیشتر و تقویت هویت مشترک جنبش سبز تهیه شده که در ادامه این مقدمه تقدیم می شود.
طبیعی است که متن پیشنهادی نتواند پاسخگوی همه سلیقه ها و مطالبات باشد. دلگرمی این همراه کوچک برای این معضل، راه حلی بود که تعدادی از رای دهندگان در آستانه انتخابات سال گذشته پیدا کردند. در زنجیره سبز میدان تجریش تا میدان راه آهن بودند کسانی که می گفتند میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنند و این انتخاب پیوستگی آن زنجیره محکم بهیاد ماندنی را ممکن ساخت. اصلاح واقعی از همین تمیز و مسئولیت پذیری برای انتخاب این و یا آن شروع می شود.
این متن قدم اولین است و جنبش سبز در سیر تکاملی خود انشاءالله متن کاملتر و زیباتری خواهد آفرید.
"تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین"
و آن سرای آخرت را برای کسانی قرار دادیم که خواهان برتریجویی و فساد در زمین نیستند، و فرجام نیکو از آن پرهیزگاران است.
ریشه ها و اهداف
۱- بروز انحرافات گوناگون و موانع بتدریج سازمان یافته در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که مردم به خاطر آنها انقلاب شکوهمند اسلامی را به پا کردند، ظهور گرایشات تمامیت خواهانه در میان برخی از مسوولین حکومتی، نقض حقوق بنیادین شهروندان، بی حرمتی به کرامت انسانی، سوءمدیریت دولتی، افزایش فاصله طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی، قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون، نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوامفریبانه در تعاملات بین المللی، فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت برای قدرت عواملی است که به نضج گیری نگرش های اعتراضی در میان دلسوختگان، دردمندان و قاطبه مردم ایران در سال های اخیر انجامید که بروز بارز و نیرومند آن در جنبش سبز مردم ایران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ جلوه کرد.
۲- جنبش سبز با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی، خود را پالایشگر و اصلاحگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از انقلاب می داند و بر این اساس حرکت در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رای مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
۳- جنبش سبز حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی خود را جلوه گر ساخته است.
۴- بازخوانی تجربه معاصر در تلاش برای تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان میدهد که تنها از طریق تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاءسطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، مشارکت موثر احزاب و تشکل ها وهمچنین زمینه پردازی برای فعالیت آزاد روشنفکران و فعالان اجتماعی- سیاسی وفادار به منافع ملی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد و این امر مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که علی رغم داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار می گیرند.
راهکارهای بنیادین
۱- جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی فراگیر است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی هرگونه مطلق نگری شرک آلود، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش تاکید دارد. دیده بانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه و عمل امری حیاتی است که می تواند جنبش را از لغزش به ورطه تمامیت خواهی و فساد بر حذر دارد.
۲- در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران همه خواهان ایرانی آباد سرفراز و سربلند هستند. جنبش سبز موافق تکثر ومخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقبا و مخالفان در فضایی سالم و آگاهی بخشی درباره اهداف و اصول جنبش وظیفه همه افرادی است که خود را آگاهانه در زمره فعالان جنبش سبز می انگارند. ما همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست
۳- گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی –واقعی و مجازی- و تعمیق فضای گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه ویژه کلیه فعالان سبز است.
۴- جنبش سبز در عین تاکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای غیرملی وخارجی، در جستجوی راهی منزوی همراه با دگر ستیزی نبوده و اسیر گرایشات تعصب آلود نمیشود. عدالت، آزادی، استقلال، کرامت انسانی و معنویت ارزشهای جهانی هستند و تجربه آموزی از ملتهایی که برای دستیابی به این ارزشها تلاش کرده اند و همچنین استقبال از نقد و نظر مشفقانه همه آزدیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و کرامت انسانها تلاش می کنند از دیگر راه کارهای جنبش است.
هویت سبز
گنجینه ایرانی- اسلامی:
۱- جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند. ایجاد پیوند میان میراث ایرانی-اسلامی و شوق به توسعه و پیشرفت در جامعه، پرهیز از اکراه مردم به تقید به مرام، مسلک و رویه خاص و همچنین مبارزه با استفاده ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی و روحانی از حکومت تنها راه حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجسته آن در جامعه ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه امور جای می گیرند.
۲- رمز بقای تمدن ایرانی- اسلامی همانا همزیستی و همگرایی ارزش های دینی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبتهای ملی تاکید می ورزد و در این راه تقدسزدایی از تعصبات نابجا و آگاهیبخشی درباره ویژگی های هویت آفرین آیین های ملی و مذهبی را وجه همت خویش قرار می دهد.
۳- ملت ایران در تاریخ مبارزات خویش برای کسب آزادی و استقلال، بارها خودباوری و اتحاد بر سر اصول را به نمایش گذاشته است. جنبش سبز ملت ایران با اتکا به این میراث گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی در تلاش برای تحقق اهداف خویش، دستیابی به اجماع آگاهانه بر خصیصه های هویت آفرین و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مورد نظر دارد و این امر را تنها با تکا به عقلانیتی میسر می داند که حاصل جمع خردهای مختلف و مبتنی بر نظام عقلانیت توحیدی باشد.
۴- جنبش سبز جنبشی ایرانی- اسلامی است که در جستجوی دستیابی به ایرانی آباد، آزاد و پیشرفته است. بر این اساس، هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید. جنبش "ایران را متعلق به همه ایرانیان می داند".
حق حاکمیت مردم
۱- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات به عنوان مناسب ترین شیوه تحقق این اصل مدنظر این جنبش قرار می گیرد. براین اساس، جنبش سبز تلاش های خود برای صیانت از آرای مردم را تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیرگزینشی و منصفانه که شفافیت و سلامت آن کاملاقابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.
رای و خواست مردم منشا مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز اعمال هر گونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم وحقوق بنیادین آانها دانسته و با آن مبارزه میکند.
۲- دستیابی به اهدافی چون آزادی و عدالت تنها بر پایه توجه به منافع ملی و حفظ استقلال میسر است. جنبش سبز با آگاهی از این امر، نسبت به هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مبارزه می کند و این مسئله را در زمره موازین محوری خویش می داند.
ارزش های جنبش سبز
کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت
۱- نخستین ارزش اجتماعی مدنظر جنبش سبز دفاع از کرامت انسانی وحقوق بنیادین بشر فارغ از ایدئولوژی، مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی است. استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای بشری و حاصل خرد جمعی همه انسانها مورد تایید و تاکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیج فرمانروا، دولت، مجلس یا قدرتی نمی تواند آنها را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری، مدارا، گفتگو، حل مسالمت آمیز مناقشات و صلح طلبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق جامعه مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانه شبکه های اجتماعی غیر دولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.
۲- جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین مبارزه مدنی را سرلوحه خویش قرار می دهد. این جنبش با اعتقاد به اینکه "مردم" تنها قربانی خشونت در هر زمینه ای خواهند بود، گفتگو، مبارزه مسالمت آمیز و توسل به راهکارهای غیر خشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. جنبش سبز با توجه به شرایط و مقتضیات، از کلیه ظرفیتهای مبارزه مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.
عدالت، آزادی و برابری
۳- عدالت جایگاه والایی در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز به خود اختصاص می دهد. توزیع عادلانه امکانات، چه در بعد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام شود.
گسترش عدالت در جامعه تنها در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم بر کشور – در عرصه داخلی و خارجی- کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادها و قدرت های سیاسی، طبقاتی و اقتصادی عمل کند و بتواند توسعه اقتصادی و ترقی کشور را به نحوی که رفاه و عدالت اجتماعی برای همه مردم ایران فراهم شود، تضمین کند.
۴- جنبش سبز با عنایت به لزوم تامین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار و طبقات اجتماع، بر پیوند با اقشار متوسط و کم درآمد اجتماع -که در برابر فشارهای اجتماعی/سیاسی ضعیفتر هستند- تاکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب حقوق اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تاکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، یگانه راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را "حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش" در تمامی ابعاد می داند.
۵- برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی است که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن تاکید دارد. نفی هرگونه انحصار فکری، رسانه ای و سیاسی و همچنین مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی (استبداد و انحصار طلبی)، اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هر گونه تبعیض جنسیتی و حمایت از حقوق اقلیتها و اقوام تاکید ویژه دارد.
۶- جنبش سبز بر این باور است که امنیت تنها امنیت دولت نیست، امنیت انسانی تک تک شهروندان ایرانی است. امنیت برای آحاد مردم باید برقرار شود تا آزاد از ترس و رها از نیاز تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخله نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی، هر گونه دخالت افراد غیر مسول در امور انتظامی و سلطه نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی مخل امنیت دولت و ملت است. استقلال قوه قضاییه، عدم مداخله نیروهای نظامی در امور سیاسی و اقتصادی و برخورد با سازمان دهندگان و اعضاء گروههای موسوم به لباس شخصی از خواستهای جدی جنبش سبز است.
۷- اجرای تمامی اصول قانون اساسی و به ویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم) هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش سبز است.
۸- آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیر قانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروهها و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش های کارگری، جنبش های اجتماعی و امثال آن، و همچنین محاکمه عادلانه آمران و عاملان تقلب در انتخابات، شکنجه و کشتن معترضان به نتیجه انتخابات، و افشاء و محاکمه نظریه پردازان و حامیان خشونت در لایه های مختلف حکومت از راهکارهای روشنی است که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد.
اخلاق مداری و احترام به خلاقیت های فردی و اجتماعی
۱- با کمال تاسف باید اذعان کرد که اتخاذ سیاست های نادرست سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از سوی حاکمان به افول اخلاق و تنزل سطح سرمایه اجتماعی در جامعه منجر شده است. جنبش سبز با تاکید بر ضرورت احیای اخلاق به مثابه فصل مشترک و پیوند دهنده حیات اجتماعی مردم ایران، در مبارزات خود برای اجرای حقوق ملت، کاملا نسبت به اصول اخلاقی پایبند خواهد بود.
۲- جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. مرور تجربه تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها همواره و در بزنگاههای تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک والای خویش را به منصه ظهور رسانده اند و با تکیه بر قوای خلاقه خویش، راه را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته اند.
جنبش سبز بر پایه اصول و مبادی بنیادین خود، با تکیه بر شبکه های اجتماعی بر فهم، اندیشه و نوآوری های مدنی ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون عدالت و آزادی را به شکوفایی این خلاقیت ها منوط می داند. شعار "هر ایرانی، یک ستاد" اینک می تواند به شعار "هر ایرانی، یک جنبش" تبدیل شود.
قانون گرایی و مذاکره
۱- جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی انقلاب اسلامی و با اتکا به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفته پس از انقلاب – به خصوص در عرصه روابط ملت و دولت- برپایه میثاق مشترک مردم ایران یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.
۲- در این راستا، "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" راهکار اصلی و بنیادین جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون و الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر شده است رهایی یافت و در راه ترقی و توسعه میهن گام برداشت. جنبش سبز در عین حال کاملا توجه دارد که قانونگرایی به معنای استفاده ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیله اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان قرار نگیرد و خشونت، بی عدالتی و تبعیض قانونی نشود.
۳- قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.
۴- گسترش جامعه مدنی و تقویت حوزه عمومی در زمره اصول اساسی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی و همچنین کاستن از تبعات ناخوشایند بحران موجود مستلزم مذاکره و گفتگو میان نمایندگان گروههای مختلف فکری و سیاسی است و در این راستا از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.
۵- این جنبش خواهان قدرت بخشی به اقتصاد کشور در صحنه بینالمللی و سرمایه گذاری و افزایش قدرت خرید مردم ایران است. جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزتمند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شان ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است.
همراه کوچک جنبش سبز
میرحسین موسوی
_______________
* استاد شفیعی کدکنی
آقای نادران گفته است که «اهمال و سستی مسئولین در بیان جزئیات این پرونده و افشای عملکرد متخلفینی که احکام قضائی نیز دریافت کردهاند، باعث شده برخی تصور کنند نظام و دستگاه قضائی و کمیته پیگیری حوادث در این رابطه کم کاری کرده است.»
وی از روند اطلاعرسانی درباره پرونده واقعه کوی دانشگاه تهران انتقاد کرده و گفته است که «نمیدانم آقایان چه بهانهای برای عدم اطلاع رسانی در این پرونده دارند.»
آقای نادران (که خود یکی از اعضای هیأت پیگیری حوادث پس از انتخابات و تهیه گزارش از وقایع بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه تهران است) افزوده است: «من سحر دوشنبه ۲۵خرداد مطلع شدم که حادثهای در شب قبل در کوی دانشگاه تهران اتفاق افتاده است. خودم به کوی مراجعه کردم تا ببینم آنجا چه خبر است. دیدم یک فاجعه وسیعی رخداده است.»
به گفتهی وی «کمیته پی گیری حوادث پس از انتخابات از همین روز شکل گرفت.»
وی در پایان گفت که «واقعا جای تأسف و گلایه دارد که ابعاد این پرونده هنوز برای مردم باز نشده است.»
منبع: فرارو
مطمئن باشند که ایران هم خدمت کشتیهایشان در خلیج فارس و عمان میرسد تا مقابله به مثلی برای دفاع از حقوق ملت کرده باشند.
وی خطاب به رئیس جمهور آمریکا یادآور شد زمان سرگرمی و کلاس انشای شما به پایان رسیده و نوبت درس و امتحان حساب است. در چنین شرایطی مطمئن نباشید که ایذاء و موذیگری به نفع شما باشد.
لاریجانی همچنین هشدار داد که آمریکا و رژیم صهیونیستی نمیتوانند بر اقدام خیانتکارانه خود درحمله به کارونهای آزادی سرپوش نهند.
دبیر پیشین شورای امنیت ملی کشور با اشاره به انعکاس اخباری مبنی بر مصوبات محدودگرایانه دیگری علیه ایران در اتحادیه اروپا و کنگره و سنای آمریکا، گفت: مجلس ایران از دولت میخواهد که به دلیل عدم تبعیت این کشورها از معاهده NPT و تعهداتشان، پایه تولید سوخت را در سطح 20 درصد قرار دهد و به هیچ وجه از آن کوتاه نیاید تا کشورهای زورگو متوجه شوند به میزان فشار آنها متناسب با نیازهایمان، درجه غنیسازی افزایش مییابد.
این سخنان رئیس مجلس با فریاد الله و اکبر، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل نمایندگان همراه شد.
منبع: جرس
اسماعیل احمدی مقدم در مصاحبه با شماره خرداد ماهنامه "سروش" در مورد فیلم به نمایش درآمده از تلویزیون بی بی سی در اوایل اسفند ماه گفت: "این فیلم صحت دارد ولی شما همان فیلم را اگر نگاه کنید میبینید آن را به نفع خودشان قطع و وصل کرده اند و صداگذاری روی آن با حوادث صحنه نمیخواند و پلیس مردم را میزند و لباسشخصیها میگویند نزن، در حالی که صحنه برعکس است. لباس شخصیها میزنند، پلیس از دستشان میگیرد و میآورد."
سرتیپ احمدی مقدم در اظهارات خود، که در آستانه سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران منتشر شده، بدون توضیح بیشتر، کسانی را متهم کرده که بر روی فیلم "به نفع خودشان" صداگذاری کرده اند.
در اظهارات فرمانده نیروی انتظامی مشخص نیست که چه کسانی به صدا گذاری روی فیلم متهم شده اند؟ شبکه ای که فیلم را منتشر کرده؟ این فرمانده مرجع ضمیر "خودشان" را به صراحت مشخص نمی کند، اما در ادامه اظهارات خود توضیحی می دهد که منظور او را روشن تر می سازد. وی می گوید در فیلم "پلیس مردم را میزند و لباسشخصیها میگویند نزن" در حالی که واقعیت – به گفته وی - برعکس است: "لباس شخصیها میزنند، پلیس از دستشان میگیرد و میآورد."
در حالی که پیشتر، مقام های حکومتی ایران فیلم حمله به کوی دانشگاه تهران را حاصل "مونتاژ" تصویری دانسته بودند، اکنون فرمانده نیروی انتظامی به صراحت می گوید که این فیلم "صحت دارد"
بنابر این به گفته سرتیپ احمدی مقدم، کسانی که فیلم حمله به کوی دانشگاه به نفع آنها "صداگذاری" شده است، "لباس شخصی" هایی هستند که به گفته وی "مردم را می زنند"، اما به غلط، وانمود می شود همین ها هستند که دارند به پلیس می گویند "نزن".
بعد از انتشار فیلم حمله به کوی دانشگاه، سایت بی بی سی اعلام کرد که این فیلم، در روز یکشنبه ۲ اسفند و از سوی فرستندگانی ناشناس به این رسانه ارسال شده است. این، دقیقا همان روزی بود که در آن، عزیزالله رجب زاده، فرمانده پیشین نیروی انتظامی تهران بزرگ در مراسم تودیع خود مدعی شد که در مدت مسئولیت او، پلیس حتی یک نفر را نکشته است. وی افزود که "بعد از انتخابات، پلیس تمام امکانات خود را در اختیار قرارگاه ثارلله سپاه قرار داده و این قرارگاه مسئول امنیت تهران بود".
این اظهارات، به معنی سلب مسئولیت از پلیس و مسئول دانستن انحصاری سپاه پاسداران و بسیج در خشونت های خبرسازی بود که بعد از انتخابات ریاست جمهوری علیه معترضان به نتایج انتخابات صورت گرفت.
برخی ناظران، ارسال فیلم حمله به کوی دانشگاه به یک شبکه تلویزیونی پربیننده را از سوی فرستندگان ناشناس، واکنشی به اظهارات عزیزالله رجب زاده در مراسم تودیع خود دانستند. به ویژه آن که در بخشی از فیلم، صدای کسی می آمد که می گفت حمله با دستور تیمسار رجب زاده انجام شده است. همچنین، مشخص بود این فیلم، با موبایل و به طور مخفیانه گرفته نشده و فیلمبردار، خود را از نیروهای عملیاتی پنهان نکرده است.
گفته های اخیر فرمانده نیروی انتظامی در مورد فیلم حمله به کوی دانشگاه، گمانه زنی های ناظر بر اختلافات داخلی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی را بر سر مسئولیت این حمله تقویت می کند.
البته هنوز نمی توان با اطمینان گفت که آیا از پرده برون افتادن فیلم حمله به دانشجویان در تهران، قطعا حاصل اختلافاتی از این نوع بوده است یا نه.
اما یک چیز قطعی است: در حالی که پیشتر، مقام های حکومتی ایران فیلم حمله به کوی دانشگاه تهران را حاصل "مونتاژ" تصویری دانسته بودند، اکنون فرمانده نیروی انتظامی به صراحت اعتراف می کند که این فیلم "صحت دارد"
در واقع، گذشته از آن که در شب حمله به کوی دانشگاه چه کسی به چه کسی گفته باشد "نزن"، و آن که آیا اساسا چنین چیزی گفته شده باشد یا نه، این که فرمانده پلیس ایران صحت صحنه های به نمایش درآمده در فیلم را تایید می کند، موضوع مهمی است. چرا که فیلم مربوط به حمله، شدت خشونت ماموران پلیس را علیه دانشجویان نشان می دهد، و اهمیت این موضوع، قابل مقایسه با آن نیست که کدام کلمات بر زبان نیروهای پلیس یا لباس شخصی جاری شده باشد. همان طور که در صدها صحنه دیگر ضرب و شتم معترضان توسط پلیس و لباس شخصی ها در خیابان ها نیز، درک میزان خشونت ضاربان، بی نیاز از شنیدن صدای آنها ممکن بوده است.
سه هفته بعد از حمله به کوی دانشگاه تهران، محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران با اشاره به "خرابکاری" و حمله "گروه های تندرو" به کوی دانشگاه گفت: "همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، گروه ویژهای برای بررسی این موضوع تشکیل شده و احتمال میدهیم تا پایان این ماه [تیر ۱۳۸۸] دادگاهی مخصوص این عوامل تشکیل شود."
اکنون، بیش از ۱۱ ماه از زمان انتشار اظهارات فرمانده سپاه می گذرد و هنوز "دادگاه مخصوص" رسیدگی به حمله به کوی دانشگاه تهران تشکیل نشده است.
احتمال دارد که چنین دادگاهی هرگز برگزار نشود. اما در صورت برگزار شدن، اعتراف فرمانده پلیس ایران در مورد صحت فیلم حمله به کوی دانشگاه، در آن با اهمیت خواهد بود.
منبع: بیبیسی
شب گذشته در بسیاری از شهرهای مناطق کردنشین منجمله سنندج، مهاباد، میروان و کامیاران با همکاری خودجوش مردم به اجرا درآمد.
بر اساس این طرح مقرر شده بود که ساعت 10 شب چهارشنبه 26 خردادماه(شب چهلمین روز اعدام مخفیانه و جمعی فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان) به مدت 5 دقیقه مردم چراغ های منزل خود را خاموش نمایند.
گفتنی است برخی سازمان های سیاسی و حقوق بشری نیز با صدور بیانیه هایی حمایت خود را از این اعتراض مدنی اعلام نموده بودند.
منبع: خبرگزاری هرانا
خدمت حضرات مراجع معظم تقلید و علمای اعلام دامت برکاتهم پس از سلام و تحیت ;
جهت اطلاع از چگونگی فجایع و حوادث مولمه اخیر در شهر مقدس قم ، مطالبی را مختصرا به استحضار میرسانم :
عصر یکشنبه عده ای از افراد لباس شخصی به همراه تعدادی ملبس به لباس روحانیت با در دست داشتن عکسهای رهبری و با شعارهایی در حمایت از ایشان ، به بهانه ورود حجة الاسلام والمسلمین آقای کروبی به منزل حضرت آیت الله العظمی صانعی ، به دفتر ایشان و دفتر مرحوم والد، حضرت آیت الله العظمی منتظری قدس سره حمله نمودند.
این حملات از ساعت ۳ بعدازظهر شروع و تا ساعت ۵ صبح فردای آن روز ادامه داشت . با گذشت زمان تعداد افراد حمله کننده زیادتر شد و آنان بطور کاملا سازماندهی شده هر لحظه بر شدت حملات خود میافزودند. حملات به حدی دور از انتظار و وحشیانه بود که واقعا و بدون اغراق صحنه هایی از حملات وحشیانه و ضد انسانی مأموران رژیم صهیونیستی را در ذهن تداعی میکرد.
حملات همراه با شعارهایی موهن و خلاف شرع و ایراد کلماتی مستهجن بود که شرعا موجب تعزیر میباشد.
اینجانب پس از خواندن نماز مغرب و عشاء چندین بار با استانداری و شورای تأمین استان و نیروی انتظامی تماس گرفته و با اعلام وضعیت موجود صریحا یادآور شدم که نمازگزاران در دفتر تأمین جانی ندارند.
در ساعت ۴ بعد از نیمه شب و هنگام اذان صبح در اول ماه رجب که ماه حرام و ماه عبادت است ، مهاجمین با سر دادن شعارهایی بر علیه مرحوم والد معظم ، با سنگ و آجر و چوب و لگد، با شکستن شیشه ها، با دیلم درب دفتر را از جای درآورده و وارد دفتر شدند و به تخریب وحشیانه وسایل و شکستن و خرد کردن هر آنچه بود پرداختند و سپس با نوشتن شعارهای موهن بر در و دیوار، دفتر را ترک کردند. قابل تأسف آن که در تمامی این ساعات نیروهای انتظامی و امنیتی و بعضی از مسئولین شهر در محل حضور داشتند. مسئولین و نیروهایی که باید حافظ جان و مال مردم باشند فقط تماشاگر بوده و هیچ گونه برخوردی نسبت به آنان انجام نمی دادند، گویا حضورشان برای این بود که مبادا کسی مانع و مزاحم انجام مأموریت محوله توسط مهاجمین گردد، و در این راستا بنا بر گفته یکی از مسئولان انتظامی هیچ کس در این قضیه بازداشت نشد ! !
پس از انجام تخریب گسترده لوازم و اموال داخل دفتر، در ساعت ۶ صبح مأمورین دادگاه ویژه روحانیت و اداره اطلاعات وارد دفتر شده و آنچه از اموال و اثاثیه و لوازم صوتی و تصویری که سالم مانده بود و وجوهی را که بعضا امانت افراد بوده و همچنین با شکستن درب گاو صندوق ، وجوهاتی را که برای شهریه ماه رجب آماده شده بود با خود بردند; و پس از جمع آوری و خارج نمودن وسایل و لوازم شکسته شده توسط مهاجمین و پاک نمودن آثار جرم و شعارهایی که بر در و دیوار دفتر و درب منازل اطراف نوشته شده بود درب دفتر را پلمب نمودند.
حضرات مراجع معظم و علمای اعلام
این گونه هتک حرمت مرجعیت و فقاهت و حمله به دفاتر و بیوت مراجع و علما و برخوردهایی اینچنین در رژیم شاه هیچگاه دیده نشد. آنچه بیشتر موجب تأسف و تأثر است این که تمام این وحشی گری ها و تخریب و توهین و غارت اموال و اثاثیه و مصادره شهریه طلاب ، در حکومتی انجام میشود که ادعای اسلامیت و تشیع و پیروی از حضرت علی (ع) را دارد. آن حضرت بخاطر ربودن خلخال پای یک زن یهودی آنگونه آزرده خاطر گشتند که فرمودند: اگر انسان از غصه چنین کاری بمیرد جای ملامت ندارد. اکنون چگونه میتوان اینگونه تجاوزات آشکار و حملات وحشیانه به دفاتر و بیوت مراجع و غارت اموال آنها به نام اسلام و حمایت از ولایت فقیه و با حمایت نهادهای حکومتی را توجیه نمود؟
اینجانب مطمئن هستم که شما حضرات از اینگونه اعمال که در مرآ و مسمع همگان انجام شده که نه اولین است و نه آخرین ، نگران و ناراحت میباشید; جسارتا عرض مینمایم که هر گونه صلاح میدانید خطر این اعمال زشت را برای وجاهت حوزه و مرجعیت و نیز قبح آن را به نحو موثر به اطلاع مسئولان حکومتی تصمیم گیرنده برسانید، به یقین در جهت رفع مظالم وارده و نیز در جهت جلوگیری از تکرار و سرایت آنها به سایر بیوت و دفاتر حضرات علما و مراجع محترم موثر خواهد بود. آنچه قابل انکار نیست اینکه اگر حرمت مرجعیت در سالهای گذشته شکسته نمی شد و در همان هنگام به شکل معقول و موثر تقبیح و محکوم میگردید، حوزه علمیه قم امروزه شاهد این بی آبروئی ها و هتک حرمت ها و بازی خطی و سیاسی با مرجعیت و فقاهت نبود.
اینجانب به خود اجازه نمی دهم که با وجود حضرات مراجع ذی نفوذ در حوزه علمیه قم و نجف ، تظلم خود را به مراجع حقوقی بین المللی اعلام دارم ، و امید وافر دارم که با اقدامات موثر شما فشارها و تضییقات به آنجا نرسد که برای دفع ظلم ، از سازمانها و مجامع خارج از کشور استمداد شود. در خاتمه ضمن عذرخواهی از اطاله کلام ، سلامتی و طول عمر را برای شما در جهت خدمت به اسلام و دفع ظلم از مظلومین را از خداوند قادر متعال مسألت دارم .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
۲۷ خرداد ۱۳۸۹
احمد منتظری
منبع: امروز
اتحادیه اروپا در حالی تصمیم به تحریم مضاعف ایران گرفته است که در روز ۲۰ خرداد ماه امسال، شورای امنیت سازمان ملل سرانجام دور چهارم تحریمها علیه ایران را به تصویب رساند. تحریمهای مضاعف اتحادیه اروپا که احتمالا در عرض چند هفته آینده به اجرا در میآید، بخش بازرگانی و از جمله کالاهایی که کاربرد دوگانه دارند را هدف قرار میدهد؛ بخش بانکداری،بیمه و ترابری ایران نیز از دیگر حوزههایی است که اتحادیه اروپا قصد دارد بر آنها تحریم اعمال کند. «سرمایهگذاری تازه، کمک فنی و انتقال فناوری، تجهیزات و خدمات مربوط به این حوزهها به ویژه در بخش پالایش، مایع سازی و فناوری گاز مایع طبیعی» از موارد تحریمهای اتحادیه اروپا در بخش انرژی ایران است. رهبران اتحادیه اروپا روز دوشنبه در بیانیه خود آوردهاند: «اتحادیه اروپا عمیقا متاسف است از اینکه ایران بسیاری از فرصتها را که برای رفع نگرانیهای جامعه جهانی درباره ماهیت برنامه هستهای ایران، پیشنهاد شده بود، مغتنم ندانست.» رهبران اتحادیه اروپا در ادامه تصریح میکنند: «در چنین شرایطی، اقدامات محدودکننده اجتنابناپذیر شده است.» خبرگزاری رویتز، به نقل از منابع دیپلماتیک خود گزارش داده است که برخی از کشورهای اتحادیه اروپا و از جمله آلمان به دلیل سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز ایران، درباره شدت بخشیدن به تحریمهای ایران دارای ملاحظات و نگرانیهایی بودند، اما با این حال همه رهبران سرانجام بیانیهای قاطع صادرکردند. اتحادیه اروپا در حالی دست به اعمال تحریمهای یکجانبه علیه ایران میزند که در آن سوی اقیانوس اطلس نیز، کنگره ایالات متحده در تدارک تحریمهای مشابهی علیه ایران است. خزانهداری ایالات متحده، روز چهارشنبه، یک بانک دولتی دیگر ایران را به فهرست سیاه خود اضافه کرد و همچنین شرکتهایی که متهم هستند پوششی برای کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران هستند را نیز هدف اقدامات تنبیهی خود قرار داد.
منبع: رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر