-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 09/16/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



براساس دستور هفتگی مجلس، گزارش کمیسیون اصل نود قانون اساسی درباره چهار مورد شکایت نمایندگان مجلس شورای اسلامی از احمدی‌نژاد در هفته آینده در خانه ملت قرائت می‌شود.

به گزارش مهر، مجلس شورای اسلامی این هفته روزهای یک‌‌شنبه، سه‌‌شنبه و چهارشنبه جلسه علنی دارد.

هم‌چنین گزارش کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات در مورد تحقیق و تفحص از عملکرد دولت در برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی اسلامی ایران هفته آینده در مجلس بررسی می‌شود.

گزارش کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات در مورد تفریق بودجه سال ۱۳۸۸ نیز در دستور کار نمایندگان قرار دارد.

همچنین گزارش کمیسیون اجتماعی مبنی بر تصویب تقاضای تحقیق و تفحص از عملکرد صندوق بازنشستگی صنعت فولاد کشور هفته آینده در مجلس بررسی می‌شود.

نمایندگان مجلس در هفته آینده، به بررسی گزارش کمیسیون ویژه نظارت و پیگیری اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در مورد عملکرد واگذاری سهام شرکت‌های دولتی خواهند پرداخت، ضمن آنکه کمیسیون کشاورزی گزارش خود مبنی بر تصویب تحقیق و تفحص از علل، میزان و چگونگی واردات کالاها و محصولات در دولت دهم را قرائت خواهد کرد.


 


یک منبع آگاه به دروغ پردازی های رسانه های اقتدارگرا واکنش نشان داد و تصریح کرد که خلاف این دروغ پردازی ها، حکم ننگین شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و برخلاف قانون، این عمل توسط یک مامور مرد صورت گرفته است.

رجانیوز امروز ادعا کرده بود که شلاق خوردن سمیه توحیدلو «ادعای دروغ» است، خبری که به نظر می‌رسد هدفی جز مخدوش کردن واقعیت شرم‌آور این برخورد دستگاه قضایی و تحت الشعاع قرار دادن ابعاد تاسف بار این اقدام ندارد.

این منبع آگاه به کلمه گفت: سمیه توحیدلو از زنان مسلمان و روشنفکر ایرانی است که در سالهای گذشته یکی از جوانان فعال در جمع های اصلاح طلب بوده است. او دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است و یکی از شاخص ترین زنان فعال در ستادهای انتخاباتی چند انتخابات اخیر از جمله انتخابات ریاست جمهوری دهم و ستاد مهندس موسوی بوده است.

وی افزود: عوامل کودتای انتخاباتی که از شکل‌گیری زنجیره افتخارآمیز سبز از تجریش تا راه آهن عصبانی بودند، در اولین روز بعد از انتخابات، یکی از اولین اقداماتشان بازداشت سمیه توحیدلو بود که نقش مهمی در سازماندهی این زنجیره انسانی داشت.

به گفته این منبع آگاه، آنها خانم توحیدلو را در شب بیست و سوم خرداد ۸۸ دستگیر کردند و نزدیک به هشتاد روز در زندان نگه داشتند. اما در نهایت تمام آنچه بازجویان در پرونده وی جمع کرده‌اند و منجر به صدور مجازات «یک سال حبس، پنجاه ضربه شلاق و یک ملیون ریال جزای نقدی» شده، چند نوشته‌ی وی در وبلاگش در انتقاد از دولت احمدی‌نژاد بود.

او تاکید کرد: برخلاف آنچه رسانه های اقتدارگرا سعی در القای آن دارند، حکم شلاق برای سمیه توحیدلو دقیقا اجرا شده و مانند همه خانم‌ها که حکم شلاق آنها را از روی لباس اجرا می‌کننند، به همین نحو اجرا شده است. از نوشته‌ی مسئولانه و متواضعانه‌ی ایشان هم که گفته‌اند اجرای شلاق در واقع «نمادین» و با هدف تحقیر بوده، نباید اینطور برداشت شود که شلاق زده نشده است. دقیقا زده شده و تنها ایشان از سر تواضع و برای اینکه هیچ اغراق و کار غیر اخلاقی انجام نشود یا دوستانش نگران نشوند، توضیح داده‌اند که زدن شلاق اینطور نبوده که بدن ایشان را زخم کند یا جای آن باقی بماند. بلکه بیشتر به قصد تحقیر بوده است.

این منبع مطلع تاکید کرد: خیلی تاسف‌بار است که وقتی خانم توحیدلو تا این حد اخلاقی برخورد می‌کند و حتی حاضر نیست به رفتارهای زشت و شرم‌آور بازجویان و موارد دیگری اشاره کند تا مبادا طرح علنی آنها به توهین به ارزش‌های اسلامی و انقلابی منجر شود، حالا دوستان از آن طرف بام افتاده‌اند که به جای آنکه لااقل عمل زشت قوه قضاییه را توجیه کنند، به تکذیب آن می‌پردازند.

وی افزود: ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که می‌پرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کرده‌اند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانه‌ی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور …

این منبع آگاه در پایان گفت: خانم توحیدلو دقیقا و منحصرا به استناد مطالب وبلاگی و فعالیت‌هایش در فضای مجازی به حبس و شلاق و جزای نقدی محکوم شده است. بازجویان با همه‌ی بی‌اخلاقی‌ها، هیچ اتهامی را نتوانستند به ایشان بچسبانند و اتهام اصلی ایشان، دو نوشته‌ی وبلاگی در نقد احمدی‌نژاد بوده است. در نهایت هم حبس یک ساله‌ی ایشان بخشیده شده، اما شلاق و جزای نقدی برای ایشان اجرا شده تا سندی باشد بر رفتارهای ننگین و جفای دستگاه قضایی به بهترین نخبگان متدین و متعهد این کشور، و تاریخ درباره‌ی اینها قضاوت کند.


 


در پی اجرای حکم ننگین شلاق برای سمیه توحیدلو، آیت الله العظمی بیات زنجانی در تماس تلفنی از وی دلجویی کرد.

به گزارش جرس، آیت الله بیات زنجانی که در دو سال پس از انتخابات همواره با خانواده زندانیان سیاسی و شهیدان جنبش سبز همراهی و همدلی می کند، روز گذشته به دنبال اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو با وی تماس گرفت و ضمن دلجویی از او، در جریان مسایل پیش آمده قرار گرفت.

سمیه توحیدلو متولد ۱۳۵۷ و دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه تهران است. حکم شلاق او در زندان اوین، بر خلاف قانون توسط یک مرد انجام شد. اجرای حکم این فعال ستاد میرحسین موسوی بازتاب گسترده ای در میان اهالی فرهنگ و مطبوعات داشت.


 


فیض الله عرب سرخی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، چهارشنبه شب از زندان آزاد شد.

به گزارش خبرنگار کلمه، این فعال سیاسی که در جریان حوادث پس از انتخابات بازداشت و به ۶ سال زندان محکوم شده بود، روز گذشته در حالی به طور ناگهانی آزاد شد که به گفته ی یکی از اعضای خانواده، تا لحظه‌ی آزادی وی هیچ صحبتی در این باره نشده بود.

فیض الله عرب سرخی، که یکی از ۷ شاکی پرونده سردار مشفق و عوامل کودتا بود، توسط سپاه بازداشت و بیش از ده ماه در سلول های دو الف نگهداری شده. وی در نهایت پس از نزدیک به یک سال، در اردیبشهت ماه سال ۸۹ به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.

به گفته ی دختر این فعال اصلاح طلب، طی روزهای گذشته هیچ درخواستی از سوی خانواده برای آزادی یا مرخصی وی به مراجع قانونی ارسال نشده بود و برگه‌ی آزادی بدون اعلام قبلی و به طور ناگهانی به وی تحویل داده شده است.

طی هفته های گذشته و پس از اعلام وعده‌ی آزادی زندانیان سیاسی از سوی دادستانی، تعداد زیادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ آزاد شدند.

اگرچه مراجع قضایی مدعی شده بودند که این زندانیان درخواست عفو کرده اند، اما گزارش‌های مختلف حاکی از آن است که بسیاری از آزادشده ها در ماه های آخر دوران حبس خود بودند و نهایتا تا چند ماه آینده آزاد می شدند.

همچنین بر اساس گزارش ها، بسیاری از این زندانیان درخواست عفو نکرده بودند و با این حال در لیست آزادی جای گرفته بودند.

برخی فعالان سیاسی امیدوارند که آزادی زندانیان سیاسی، که یکی از اولین شروط انتخاباتی مطرح شده از سوی سید محمد خاتمی است، ادامه پیدا کند و دیگر زندانیان سیاسی نیز که با احکام ناعادلانه در زندان به سر می برند، به زودی آزاد شوند. آزادی فیض الله عرب سرخی را شاید بتوان نشانه ای از احتمال صحت این خوشبینی ها و تداوم و تسریع روند آزادی همه‌ی زندانیان سیاسی دانست.


 


ندای سبز آزادی - 45 نفر از وبلاگ نویسان ایرانی، با انتشار نامه ای خطاب به مردم ایران، اجرای حکم شلاق « سمیه توحید لو » نویسنده وبلاگ  " ساحل سلامت " توسط قوه قضائیه را محکوم و آن را نشانه زوال دستگاه عدالت ایران دانستند.
به گزارش ندای سبز آزادی امضا کنندگان این نامه خطاب به مردم ایران نوشته اند: « اجرای حکم شلاق و وارد آوردن زخمهای عمیق بر روح وبلاگ نویس بی گناهی که تنها جرمش آزادگی است، به ضرب افکار عقب مانده جزم اندیشان، بار دیگر نقاب از چهره دستگاه مدعی عدالتی برداشت که به رغم رشد روز افزون غارت اموال بیت المال و  آمارهای جنایی و مفاسد اجتماعی، تمام توان خود را به بستن دهان منتقدان و دگراندیشان و بند و شلاق و زندان کشیدن آنان بکار بسته است! »
نویسندگان این نامه در ادامه با اشاره به اجرای چنین احکامی تنها نشان از شدت گرفتن زوال نظام قضایی ایران دارد خاطر نشان کرده اند: «  آنکه در این ماجرا، تحقیر و سرخورده شده است، نه « سمیه توحیدلو » که نظام " قضا "یی است که مقدمات چنین سقوط و انحطاطی را برای خود فراهم کرده بود و هم‌چنان با شتاب و شدت به سقوطِ خود ادامه می‌دهد. دستگاهی که همه‌ی ارکان قانونی و اخلاقی و شرعی‌اش ناگهان با هم فروریخته است و چيزی جز بلهوسی و فسق و رسوایی در بطن‌اش نمانده است. »
تعداد امضاهای نامه مذکور در حال افزایش است و تاکنون 42 وبلاگ نویس ایرانی آن را امضا کرده اند. متن کامل نامه جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی در حمایت از سمیه توحید لو به شرح زیر است:
مردم شریف ایران!
اجرای نمادین حکم شلاق و وارد آوردن زخمهای عمیق بر روح وبلاگ نویس بی گناهی که تنها جرمش آزادگی است، به ضرب افکار عقب مانده جزم اندیشان، بار دیگر نقاب از چهره دستگاه مدعی عدالتی برداشت که به رغم رشد روز افزون غارت اموال بیت المال و  آمارهای جنایی و مفاسد اجتماعی، تمام توان خود را به بستن دهان منتقدان و دگراندیشان و بند و شلاق و زندان کشیدن آنان بکار بسته است!
تاریخ رسانه های فارسی زبان این روزها شاهد اجرای نمادین حکم شلاق  « سمیه توحیدلو » توسط منادیان عدالت بوده است وبلاگ نویسی که جرمش تنها دعوت مردم به حضور گسترده در انتخابات و دفاع رای و عقیده و نظر مردم بوده است .
با این همه تاریخ گواهی خواهد داد که آنکه در این ماجرا، تحقیر و سرخورده شده است، نه « سمیه توحیدلو » که نظام " قضا "یی است که مقدمات چنین سقوط و انحطاطی را برای خود فراهم کرده بود و هم‌چنان با شتاب و شدت به سقوطِ خود ادامه می‌دهد.
دستگاهی که همه‌ی ارکان قانونی و اخلاقی و شرعی‌اش ناگهان با هم فروریخته است و چيزی جز بلهوسی و فسق و رسوایی در بطن‌اش نمانده است. با
این عمل ننگین نه سمیه توحیدلو که تمام وبلاگنویسان ایرانی تحقیر شده اند. آنها می خواهند ما را تحقیر کنند و نشان بدهند کاری از دست ما بر نمی آید. مستبدان دینی حاکم بر حال و روز ایران می خواستند مردم را با شلاق زدن تو ساکت کنند! چه خیال خامی!
ما امضا کنندگان این نامه ضمن محکوم کردن این عمل قبیح و ناعادلانه، اعلام می داریم که قلم را می توان شکست، دهان را می توان به ضرب شلاق و باتوم و بند و زنجیر بست، اما اندیشه را هرگز به هیچ راه و روش مستبدانه ای نمی توان زندانی و زنجیر کرد.
ما امضا کنند این بیانیه ماجرای اجرای نمادین 50 ضربه شلاق بر پیکر سمیه توحیدلو را وهن به آزادگی و کرامت انسان و قلم و اندیشه می دانیم و قویاً آنرا محکوم و حمایت خود را از این وبلاگ نویس آزاده و سرافراز را اعلام می داریم!
1-علی هنری نویسنده وبلاگ " از سرزمین پست " به آدرس: http://fromnederland.blogspot.com/
2- فرشاد توماج نویسنده وبلاگ " شوره زار " به آدرس : http://shoorehzar.blogspot.com/
3- کامیار بهرنگ نویسنده وبلاگ " دل شوره " به آدرس : http://delshore.wordpress.com
4- سحر بیاتی نویسنده وبلاگ " هفت اقلیم " به آدرس : saharbayati.blogfa.com
5- شیوا شفاهی نویسنده وبلاگ " شیوا شفاهی "به آدرس :http://shshafahi.blogspot.com/
6- احمد جلالی فراهانی نویسنده وبلاگ " تحریریه خاموش " به آدرس: http://www.takseda1385.blogspot.com/
7- مرتضی اصلاح چی نویسنده وبلاگ " کورسو " به آدرس : http://www.neweslahchi.blogspot.com/
8- نجات بهرامی نویسنده وبلاگ " یادداشتهای نجات بهرامی " به آدرس : http://nejatbahrami.wordpress.com
9- ابراهیم مهتری نویسنده وبلاگ " آدم اینجا تنهاست " به آدرس : http://rozneveshteha.blogspot.com/
10 - آزاده اسدی نویسنده وبلاگ " آزاده گریز پا " به آدرس : http://goreezpa.blogspot.com/
11-  مصطفی خسروی نویسنده وبلاگ "ریگزار"  ( این وبلاگ توسط جمهوری اسلامی مسدود شده است.
12-  حمید مافی نویسنده وبلاگ " آماتور " به آدرس :  http://amatour1.blogspot.com/
13- " سعیده امین نویسنده وبلاگ " روزانه های سعیده: http://diary.saamin.com/
14-" نازنین کاظمی نویسنده وبلاگ " بانوی اردیبهشت:http://www.nazaninkazemi.com/
15- آرش بهمنی نویسنده وبلاگ " مرثیه های خاک " به آدرس : http://arashbahmani61.blogspot.com/
16- تارا بنیاد نویسنده وبلاگ " تا تهران "  به آدرس : http://tatehran.blogspot.com/
17- نیما. چ نویسنده وبلاگ " تمرین دموکراسی " به آدرس :http://dustefarsi.blogspot.com/
18- فرشته قاضی نویسنده وبلاگ " ایران بان " به آدرس : http://iranbaan.org/
19- امیر محسن محمدی نویسنده وبلاگ " شیخ و شازده " به آدرس : http://www.sheikhoshazdeh.blogspot.com/
20 - مسیح علی نژاد نویسنده وبلاگ " نوشته های مسیح علی نژاد " به آدرس: http://masihalinejad.com/
21- سپهر عاطفی نویسنده وبلاگ " سرگیجه " به آدرس :http://www.sepehratefi.net/
25- فاریا بارلاس نویسنده وبلاگ " فاریا " به آدرس :  http://faryabarlas.wordpress.com/
26- امید حبیبی نیا نویسنده وبلاگ " آیینه های روبرو " به آدرس : http://omidhabibinia.wordpress.com/
27- نویسندگان وبلاگ " آوندان " به آدرس : http://avandan.blogspot.com/
28- اسپینوزا نویسنده وبلاگ " اسپینوزا " به آدرس : http://spinooza.blogspot.com/
29- علیرضا رضایی نویسنده وبلاگ " " علیرضا رضایی " به آدرس :http://alirezarezaee1.blogspot.com/
30- مهدی محسنی نویسنده وبلاگ " جمهور " به آدرس :http://www.jomhour.org/
31- نوید محبی نویسنده وبلاگ " گاه نوشته های نوید محبی " به آدرس : navidmohebbi.blogspot.com
32- مصطفی شفافی نویسنده وبلاگ " میر نورز " به آدرس :http://mirnowrooz.blogspot.com/
33- آرمان امیری نویسنده وبلاگ " مجمع دیوانگان " به آدرس : http://divanesara2.blogspot.com/
34- حنیف مزروعی نویسنده وبلاگ " دفتر بی مخاطب " به آدرس : http://hanif.ir/
35- روح الله شهسواری نویسنده وبلاگ " روح سوار " به آدرس : http://www.roohsavar.com/
36- حمزه غالبی نویسنده وبلاگ " یادداشتهای حمزه غالبی " به آدرس : http://blog.ghalebi.ir/
37- فرهمند علیپور نویسنده وبلاگ " دل خوشی ها " به آدرس : http://farahmand.blogfa.com/
38- سارا امت علی نویسنده وبلاگ " صدای سکوت " به آدرس :http://www.voiceofsilence.blogfa.com/
39- نویسنده وبلاگ " نفت قوم لر " به آدرس : http://loroil.wordpress.com/
40- سولماز شریفی نویسنده وبلاگ " قصه ی آدم " به آدرس : http://sssolmaz.blogfa.com/
41-  علی حسین قاضی نویسنده وبلاگ " قاضی نوشته ها " به آدرس : http://www.ghazineveshtehaa.blogspot.com/
42- سامان صفرزائی نویسنده وبلاگ " محاوره " به آدرس : http://mohavereh.blogfa.com/

43- نویسنده وبلاگ " امید فردا " به آدرس : http://omidfardadk.wordpress.com/
44- سارا زرتشت نویسنده وبلاگ " زبان سبز " به آدرس :http://zabanesabz.wordpress.com/
45- رشید اسماعیلی نویسنده وبلاگ " یک کلمه " به آدرس : http://yekkalame.blogspot.com/


 


به دنبال نامه دکتر محمد ملکی به گزارشگر ویژه حقوق بشر، وی ممنوع الخروج شد.

به گزارش جرس، بر طبق ابلاغیه ای که صبح روز چهارشنبه ۲۳ شهریور ماه به منزل دکتر محمد ملکی تحویل گردید، وی ممنوع الخروج شده است.

بر اساس این گزارش، در برگه ای با تاریخ ثبت ۱۹ شهریور، که با سربرگ قوه قضاییه و از طرف شعبه دوم دادیاری دادسرای تهران ارسال شده است، حکم ممنوع الخروجی محمد ملکی صادر شده است. ظاهرا این حکم ارتباطی با پرونده زندان و محاکمه اخیر ایشان نداشته و مستقل از آن است.

دکتر محمد ملکی در تاریخ ۱۷ شهریور نامه ای را خطاب به آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران منتشر کرد و در این نامه، از فشارها و شکنجه هایی که در دورانهای مختلف زندان بر وی رفته بود، شرح مختصری ارائه داد. ایشان همچنین اعلام کرد که حاضر است با آقای احمد شهید دیدار کند و درباره مشاهدات خود از زندانهای جمهوری اسلامی شهادت دهد. بنظر میرسد که حکم ممنوع الخروجی صادر شده برای دکتر محمد ملکی، بی ارتباط با این نامه نباشد.

دکتر محمد ملکی اولین سرپرست دانشگاه تهران در تیرماه سال ۶۰ به خاطر مخالفت با تعطیلی دانشگاه و طرح علنی مخالفت با انقلاب فرهنگی بازداشت شد و ۵ سال زندانی بود و بعد از آن بارها بازجویی شد. وی همچنین در سال های ۷۹ و ۸۸ نیز در کارنامه خود بازداشت و زندان را ثبت کرده است. دکتر ملکی هم اکنون ۷۸ ساله است و دچار بیماری سرطان پروستات و بیماری قلبی آریتمی و فشارخون است.


 


دکتر محمد خوش چهره ، استاد دانشگاه با اشاره به گذشت ۵ سال از انحلال سازمان مدیریت می گوید: کشور به صورت هیاتی اداره می‌شود.

« محمد خوش چهره ضمن اعلام مطلب فوق در گفت و‌گو با خبرنگار قانون افزود: به هیچ وجه شایسته نظام نیست که ما به چنین فضایی که اوایل انقلاب وجود داشت بازگشت کنیم. نهادهای کارشناسی و مهم به دلیل تصمیمات شخصی منحل شده‌اند و وضعیت به گونه‌ای است که کشور به صورت هیاتی اداره می‌شود .

نماینده سابق تهران در توضیح این مطلب افزود: اوایل انقلاب اداره کشور به این صورت ضرورت بود البته همان موقع هم بنی صدر تلاش می‌کرد و می‌گفت که باید رییس جمهور تبلور اراده کشور باشد اما امام مقابلش ایستاد و نهادهای قانونی مانند مجلس نیز به وظایف خود عمل کردند .

وی گفت: در این سال‌ها فضایی بر کشور حاکم شده است که بسیار قابل تامل است . در حالی که نظام سی سال تلاش کرد با تفکیک قوا و راه‌اندازی نهادهای تصمیم‌گیری، مساله التزام به قانون را نهادینه کند و به مشارکت مردم به عنوان سرمایه اجتماعی اهمیت بدهد و تا حدودی هم در این مسیر موفق بود اما شاهدیم که انحرافاتی در این مسیر پس از پایان جنگ رخ داد و هر چه جلوتر آمدیم این انحرافات شدیدتر شد .

این استاد اقتصاد ادامه داد: انحراف وقتی پیش می‌آید که شخصی ، مثلا رییس‌جمهور باورها و سلایق شخصی خود را مبنای تصمیم‌گیری قرار دهد و بر این اساس تصمیماتش را عملیاتی کند . به هر حال برای اجرایی کردن یک تصمیم صرف ایده کافی نیست .

وی در پاسخ به این سئوال که ارزیابی شما از انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی چیست، گفت: از دو منظر می‌توان به این مساله نگاه کرد . یک اهمیت خود سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و دوم اجرای ایده‌ها در بستری فارغ از کارشناسی‌های معمول.

وی افزود: ایده‌ها و آرمان‌ها باید در بستر کار کارشناسی قرار گیرد . این ایده باید در مقابل سایر ایده‌های رقیب قرار بگیرد و نشان بدهد که بر سایر ایده‌ها برتری دارد. در همه حوزه‌ها این وضعیت وجود دارد . سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و خصوصا اقتصادی .

وی همچنین در جواب این سئوال که چرا مجلس و نهادهای نظارتی مانع از اجرای تصمیمات شخصی و … می‌شوند، گفت: ببینید همه چیز پشت عناوین پرطمطراق پنهان شده است . یارانه‌ها ، بنزین و … . مثلا حرفی در مورد یارانه‌ها زده شد و مجلس هفتم زیر بار آن نرفت . مقاومت مجلس سبب شد بین ایده و عمل فاصله وجود داشته باشد . حالا در سیاست خارجی و امنیت ملی و … هم همین طور است . البته مقام معظم رهبری در برخی موارد که ملاحظه کردند باورهای شخصی و خارج از ساختار جانشین بحث و بررسی کارشناسی شده است به اصلاح امور اقدام کردند . ما باید همه مسئولانه به این فضا نگاه کنیم . ایراد بگیریم که چرا چنین اتفاقی رخ داده است و باورها و سلایق شخصی جای قانون را گرفته و توهمات به معنای ایده و آرمان مبنای تصمیم‌گیری شده است .

خوش چهره گفت: سیستم‌های نظارتی و کنترلی مسئول هستند . مجلس راس امور است اما فضایی برای تضعیف مجلس وجود دارد . نمایندگان باید به منافع ملی التزام داشته باشند نه این که وامدار یک جریان سیاسی باشند».


 


سیدمحمد خاتمی دیشب به همراه احمد مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات در خانه هنرمندان ایران حضور یافت و ضمن دیدار از سالن استاد سمندریان و تماشاخانه مهر با استقبال تماشاگران و دست اندرکاران نمایش “آقای اشمیت کیه؟” به تماشای این اثر نشست و پس از اجرا با هنرمندان این نمایش به گفت و گو پرداخت.

به گزارش سایت سید محمد خاتمی، داود رشیدی کارگردان نمایش «آقای اشمیت کیه؟» اجرای شب گذشته خود را به سید محمد خاتمی تقدیم کرد که این کار با استقبال تماشاگران رو به رو شد.

پس از اجرای نمایش سیدمحمد خاتمی با کارگردان و عوامل این نمایش گفتگو کرد و به آنان برای اجرای خوب و موفق نمایش «آقای اشمیت کیه؟» تبریک گفت. سید محمد خاتمی این نمایشنامه را از آثار قابل توجه درام نویس معاصر «سباستین تیری» معرفی کرد که درصدد تبیین وضعیت انسان درعصرمدرن است و سعی دارد به بازنمایی مسئله ی هویت و” سوژه بودن انسان” درعصر پست مدرن بپردازد، موضوعی که همواره در طول تاریخ مطالعات اجتماعی و فلسفی مورد توجه قرار گرفته است.

رییس بنیاد گفت و گوی تمدن ها خطاب به هنرمند برجسته تئاتر و سینما داود رشیدی گفت: باخبر شدم قرار است اجرای این نمایش روز شنبه ۲۶ شهریورماه به نفع موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان محک باشد و تمامی عواید حاصل از فروش بلیت آن به محک اهدا و برای ارائه خدمات حمایتی و درمانی به کودکان مبتلا به سرطان صرف شود ، این اقدام خداپسندانه شما با اهمیت و برای همگان درس است .

خاتمی با تجلیل از اقدام سمبلیک این هنرمند پیشکسوت تئاتر و سینما ، وجود داود رشیدی را “منشا خیر” دانست.

خاتمی درحاشیه حضورش در تماشاخانه ایرانشهر ، تلاش‌های هنرمندان عرصه های مختلف را قابل تقدیر دانست و با اشاره به جایگاه خانه هنرمندان در میان اصحاب هنر، انتصاب مجید سرسنگی را در سمت مدیرعامل خانه هنرمندان به وی تبریک گفت و برای او و همکارانش آرزوی موفقیت کرد.

در این دیدار مجید سرسنگی گزارشی از برنامه های آتی خانه هنرمندان ارائه داد.

خاتمی هنگام ترک تماشاخانه ایرانشهر با ابراز احساسات هنرمندان و تماشاگران علاقمند بدرقه شد.

نمایش «آقای اشمیت کیه؟» به کارگردانی داود رشیدی در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می رود.

این نمایش کمدی نوشته «سباستین تیری» است و با بازی سیامک صفری، بهنازجعفری، احمد ساعتچیان، سروش صحت و اشکان خلیل​نژاد در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می​رود.

این نمایش از ۲۶ تیرماه در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته و هرشب ساعت بیست و یک و پانزده دقیقه میزبان علاقه‌مندان خود است. نمایش «آقای اشمیت کیه؟» در اجراهای آخر هفته خود با استقبال کم نظیر تماشاگران همراه بود.


 


آیت‌الله موسوی خوئینی‌ها در پاسخ به سؤال یکی از کاربران وب‌سایت خود درباره نام واعظی که علیه ایشان دروغی را روایت کرده بود نوشت: آن واعظی که از قول مرحوم شهید مطهری بنده را با ذکر نام تکفیر کرده است جناب آقای شیخ جعفر شجونی است.

وی سپس به روایت جعلی شجونی اشاره و اعلام کرد: آقای شجونی گفته بود: «… ایشان (آیت الله آقا رضی شیرازی) تعریف میکرد که وقتی آیت الله انواری از زندان آزاد شدند با آقای مطهری به دیدن ایشان رفتیم و وقتی به منزل ایشان وارد شدیم دیدیم موسوی خوئینی ها هم آنجا نشسته و چون با آقای مطهری بد بود تا چشمش به ایشان افتاد بلند شد رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکّم از آقای انواری پرسیده بود:« شما او را میشناسید؟» آقای انواری جواب داده بود:« بله این آقای خوئینی ها است» آقای مطهری میگوید: «خبر دارید مارکسیست شده؟»

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز سپس گفت: درنقل آقای شجونی اولاً تنها راوی معتبر آن آیت الله جناب آقای آقارضی شیرازی است که آن را تکذیب کرده اند و ثانیاً زمان دیدار مرحوم شهید مطهری با جناب آقای انواری به مناسبت آزادی از زندان، مصادف است با زمانی که من در بازداشت بودم. اینجا است که باید آقای شجونی پاسخ دهند که علّت نقل چنین روایت مخدوش و سراپا دروغ چیست؟

متن سؤال مطرح شده در وب‌سایت «آهنگ راه» و پاسخ تشریحی ایشان بدین شرح است:

با سلام. در پاسخ به سوالات یکی از خوانندگان سایتتان، از معلم اخلاقی در قم و واعظی از یک جریان سیاسی و نیز از نمایندگانی از یک جریان سیاسی که علیه جنابعالی متوسل به دروغبافی و تهمت زنی برای پیشبرد اهداف جناحی خود شده اند گلایه کرده اید. اگر ممکن است و زمان اش رسیده آن معلم اخلاق در قم و آن واعظ و نماینده مجلس را مشخص و بفرمایید دروغ و تهمت آنها به شما چه بوده و پاسخ شما به آنها چیست با تشکر. مرتضی

آقای شجونی! من مارکسیست هستم؟!

آن واعظی که از قول مرحوم شهید مطهری بنده را با ذکر نام تکفیر کرده است جناب آقای شیخ جعفر شجونی است. حیفم می آید با توجه به سوابق مبارزاتی این پیرمرد تقریبا هشتاد ساله وی را تکذیب کنم و دامن یک واعظ را آلوده نشان دهم ولی ناگزیرم از ساحت یک مسلمان (خودم) دفاع کنم و نیز نشان دهم که شأن یک عالم شهید والاتر از چیزی ( تکفیر یک مسلمان) است که به وی نسبت داده شده است. جناب آقای شجونی گفته اند: «… ایشان (آیت الله آقا رضی شیرازی) تعریف میکرد که وقتی آیت الله انواری از زندان آزاد شدند با آقای مطهری به دیدن ایشان رفتیم و وقتی به منزل ایشان وارد شدیم دیدیم موسوی خوئینی ها هم آنجا نشسته و چون با آقای مطهری بد بود تا چشمش به ایشان افتاد بلند شد رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکّم از آقای انواری پرسیده بود:« شما او را میشناسید؟» آقای انواری جواب داده بود:« بله این آقای خوئینی ها است» آقای مطهری میگوید: «خبر دارید مارکسیست شده؟» . آقای مطهری واقعاً درباره آقای موسوی خوئینی ها همینطور فکر میکرد و بخشی از هشدارهایی هم که در مقدمه کتاب «گرایش به مادیگری» داد درباره همین آدم و اطرافیانش بود… »( کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور نشریه موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران سال سوم شماره ششم، هفتم و هشتم، ص۹۳، مدیرمسئول محمد حسین طارمی)

پیش از آنکه بی پایه واساس بودن داستانی را که آقای شجونی روایت کرده اند تشریح کنم مناسب می دانم برای تنبه خودم وایشان و دیگران به نقل چند حدیث بپردازم:

۱) اصول کافی جلد دو، صفحه ۳۶۰، حدیث ۵ ؛ جابر از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت فرمود :«ما شَهِدَ رجلٌ علی رجلٍ بکفرٍ قطُّ الّا باء به احدهما، إن کان شهد علی کافرٍ و إن کان مؤمناً رجع الکفر علیه فإیّاکم و الطَّعن علی المؤمنین» (بحارالانوار جلد ۷۵ صفحه ۱۶۳، حدیث ۳۶)

۲) مرحوم مجلسی (ره) از خصال صدوق (ره) نقل می کند: محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روایت میکند و آن حضرت از امام باقر (ع) و ایشان از امام سجاد زین العابدین (ع) و آن حضرت از اباعبدالله الحسین (ع) روایت می کنند که امیرالمؤمنین (ع) در یک مجلس چهارصد باب از چیزهایی که صلاح دین و دنیای مؤمن است به اصحابشان آموزش دادند و یکی از آن چهارصدباب این است: «إذا قالَ المؤمن لأخیه اُف انقطع ما بینهما، فإذا قال له انتَ کافر کفر احدهما و إذا اتَّهمه إنماث الایمان فی قلبه کما ینماث الملح فی الماء» (بحارالانوار جلد ۱۰، صفحه ۱۰۲)

۳) امام صادق (ع) فرموده اند :« ملعونٌ ملعونٌ من رما مؤمناً بکفرٍ و من رما مؤمنا بکفرٍ فهو کقتله» (بحارالانوار جلد۷۶، صفحه ۳۵۴، حدیث ۲۱ و جلد ۷۲، صفحه ۲۰۹، حدیث ۴)

اکنون می پردازم به توضیحاتی برای اثبات بی پایه و اساس بودن داستانی که آقای شجونی نقل می کند:

زمانیکه آیت الله انواری از زندان آزاد شدند بنده در زندان بودم. ایشان در بهمن سال پنجاه و پنج از زندان آزاد شدند و من ماهها پس ازآن تاریخ در مرداد پنجاه و شش از زندان آزاد شدم. من در سلول زندان اوین بودم و چند ماهی بود که هیچ چیز برای مطالعه به دستم نرسیده بود. یک روز سرباز نگهبان بند، در سلول را باز کرد و یک بغل روزنامه را به داخل سلول ریخت. میزان خوشحالیم را تنها کسانی درک می‌کنند که تنهایی در سلول را هفته ها بلکه ماهها تجربه کره اند. اوراق پراکنده روزنامه ها را که ورق میزدم چشمم به عکس صفحه اول روزنامه ای افتاد و جمعیتی را نشان میداد که از زندان آزاد شده بودند. چند نفر از آنها را شناختم از جمله آقایان کروبی، عسگراولادی و انواری و …. . با این حساب اگر داستان این دیدار از اساس دروغ نباشد، فرد دیگری غیر از من در آن جلسه بوده است و در نقل داستان، اشتباهی رخ داده است و یا …! از این گذشته، یکی از عالمان بنام و از دوستان نزدیک آیت الله آقارضی شیرازی نقل کردند که من از ایشان سؤال کردم که این مطلبی که آقای شجونی از شما نقل کرده صحت دارد ؟ ایشان آنرا تکذیب کردند.

ملاحظه میکنید که درنقل آقای شجونی اولاً تنها راوی معتبر آن آیت الله جناب آقای آقارضی شیرازی است که آن را تکذیب کرده اند و ثانیاً زمان دیدار مرحوم شهید مطهری با جناب آقای انواری به مناسبت آزادی از زندان، مصادف است با زمانی که من در بازداشت بودم. اینجا است که باید آقای شجونی پاسخ دهند که علّت نقل چنین روایت مخدوش و سراپا دروغ چیست؟

از این دو اشکال که بگذریم آیا میتوانم از آقای شجونی سؤال کنم چطور و چگونه است که مرحوم شهید مطهری به هیچکس نگفته است که من مارکسیست شده ام و تنها زمانی که آقای انواری از زندان آزاد میشوند به ایشان این خبر را میدهند و آنهم درباره کسی این خبر را میدهند که در زندان است و نمیتواند از خود دفاع کند؟ آیا چنین اقدام ناجوانمردانه ای از یک مسلمان عادی سرمیزند که شما آنرا به عالمی متّقی در حدّ و اندازه شهید مطهری نسبت میدهید؟ آیا زیبنده‌ی عالمی با تقوی نیست که اگر به انحراف مسلمانی پی برد، پیش از آنکه به این و آن بگوید و سر هر کوی و برزن جار بزند با خود آن مسلمان به گفتگو بنشیند و با منطق و استدلال وی را از گمراهی نجات دهد؟ و آیا آقای شجونی گمان میکنند که مرحوم شهید مطهری به این وظیفه خود آگاهی نداشته اند تا بدان عمل کنند؟ آقای شجونی باید بدانند که لازمه مارکسیست شدن یک مسلمان انکار خدا است و نیز بی اعتقادی به قیامت و نبوت پیامبران . و آیا من خدا را و قیامت را و رسالت حضرت ختمی مرتبت (ص) را انکار کرده ام یا یکی از ضروریات دین را انکار کرده ام که به انکار اصول دین برمیگردد و آیا من مارکسیست شده ام ولی هیچ عالمی از آن اطّلاع نیافته است جز مرحوم شهید مطهری؟ واگر آن مرحوم بنده را مارکسیست میدانسته چرا با من معاشرت داشت و به منزل من میآمد و در منزل خود از من پذیرایی میکرد؟ اگر مطهری بنده را مارکسیست یا کمونیست میدانست چرا با هیچیک از روحانیون از این راز پنهان ! پرده برنداشت و صبر کرد تا آقای انواری از زندان آزاد شود و این راز را با وی فاش گوید؟ چرا وقتی ارتباط نزدیک من با امام و فرزندش را در پاریس دید به امام نگفت و هشدار نداد؟ آقای شجونی میداند که با سرهم کردن این داستان به چه سؤالهای بی پاسخی باید جواب دهد. اگر او را امروز به این داستان سرایی مضحک تشویق کرده اند و از او حمایت میکنند بطوریکه حتی من از شکایت به مراجع قضایی هم ناامید هستم ، فردای قیامت چگونه میخواهد در پیشگاه خداوند خود را از گناه سنگین تکفیر یک مسلمان خلاص کند؟ نیز چگونه میخواهد در برابر مطهری که چنین گناه سنگین ناکرده را به او نسبت داده است از خود دفاع کند؟

آقای شجونی گفته است : «… آقای مطهری واقعاً درباره آقای موسوی خوئینی ها همینطور فکر می‌کرد و بخشی از هشدارهائی هم که در مقدمه کتاب گرایش به مادیگری دارد درباره همین آدم و اطرافیانش بود…»

من احتمال میدهم آقای جعفر شجونی مقدمه این کتاب را نخوانده است زیرا در این مقدمه به روشنی معلوم است که مرحوم شهید مطهری کتاب یا جزوه‌ای را که به عنوان تفسیر در اختیار داشته است مورد نقد قرار داده است وبخشهائی از این جزوه را نقل و سپس نقد کرده است. درحالیکه بحثهای تفسیری بنده بصورت کتاب یاجزوه هرگز تهیّه و منتشر نشده است و تنها نوارهای صوتی آن توسط علاقمندان در اختیار طالبانش قرار میگرفت و امروز خودم حتی یک نوار از آنها را در اختیار ندارم وهمینجا از کسانی که آن نوارها را -حتی یک نوار را- دارند درخواست میکنم یک نسخه از آن را در اختیار بنده قراردهند که بسیار ممنون میشوم .

قسمتهائی از مقدمه کتاب «علل گرایش به مادیگری» را در رابطه با بحث بالا نقل میکنم تا معلوم شود که نظر نویسنده کتاب به کدام تفسیر وکدام نویسنده بوده است.

شهید مطهری در این مقدمه آورده اند: «…مطالعه نوشته های باصطلاح تفسیری که در یکی دوسال اخیر منتشر شده است ومیشود تردیدی باقی نمیگذارد که توطئه‌ی عظیمی در کار است…»(مجموعه آثار شهید مطهری جلد ۱ص ۴۵۹) . درآخر این مقدمه آمده است : «اول رجب ۱۳۹۰ .» این تاریخ مطابق است با سال پنجاه وشش درحالیکه اولا جلسات بحثهای تفسیری بنده در سال پنجاه وپنج به علّت بازداشتم توسط ساواک تعطیل شد وثانیاً هرگز این بحثها بصورت جزوه یا کتاب درنیامده بود وتاکنون نیز در نیامده است . مرحوم مطهری درادامه آورده اند : «… آنچه فعلا برای من مورد تردید است این است که آیا نویسندگان این جزوه ها خود اغفال شده اند ونمی فهمند که چه می کنند … » . آقای شجونی اگر این مقدمه را خوانده بودند متوجه میشدند که منظور مرحوم مطهری نویسندگان جزوه هائی است که در دسترس آن مرحوم بوده است درحالیکه آنچه از بحثهای تفسیری من در دست مردم بوده است تنها نوارهای صوتی بوده است نه جزوه یا جزوه ها. مگر اینکه آقای شجونی با خود گفته باشند چه فرقی میکند؟!. مرحوم شهید مطهری برای مشخص کردن سوژه مورد نقد خود علاوه بر تکرار کلماتی از قبیل: نوشته ها، جزوه ها، نویسندگان این جزوه ها، که هیچگونه ارتباطی با بنده ندارند قسمت هایی از این نوشته ها و جزوه ها را نیز نقل کرده اند و من چند نمونه از آنها را در اینجا می‌آورم و خوانندگان را برای بررسی بیشتر به اصل مقدمه کتاب ارجاع می دهم: « اراده خداوند انقلابی است و طرز تفکر خداوند بر این اساس استوار است که توده های ضعیف و محروم شدگان تاریخ بر قدرتمندان و اربابان و صاحبان زر‌ و زور چیره شوند و غالب گردند و برای تحقق این اراده است که خداوند تشکیل حزب داده است… »( همان-صفحه۴۶۱) و نیز: « مفسر قرآن در نظام استعماری باید کوهی از سواد و فلسفه و منطق و حکمت و کلام فقه و اصول و صرف و نحو… باشد که سنگینی آنها او را آزار داده و از میان “تن” ها به “تنهایی” بکشاند… ». مرحوم شهید مطهری تقریبا ۹ صفحه از این مقدمه را به نقل مطالب این جزوه ها و نقد آنها اختصاص داده است (واین جزوه ها گویا احتمالا مربوط به همان فردی است که آقای شجونی اعتراف به آشنایی با وی کرده است و از قم تا مسجد خمسه قدم به قدم دنبال وی بوده است و همانگونه که پیشتر نیز گفته ام من با این فرد هیچگونه آشنایی نداشته ام) . همانگونه که ملاحظه می شود نقد این مقدمه ناظر به مطالبی است معین که در جزوه های خاصی آمده و هیچگونه ارتباطی به بحث های تفسیری بنده ندارد و هیچیک از عبارات و قسمت های نقل شده در مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری را آقای شجونی و دیگران نمی توانند در بحث های تفسیری من پیدا کنند و البته فهم این مطلب احتیاج به استعداد ذهنی چندانی ندارد و آقای شجونی هم از این مقدار استعداد بی بهره نیستند و به همین جهت در آغاز نوشتم که احتمال می دهم آقای شجونی این مقدمه را نخوانده اند و دیگران به ایشان گفته اند که مقدمه کتاب درباره این آدم است و آقای شجونی هم آن را تکرار کرده اند. ولی آنچه هر انسان علاقمند به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را رنج می دهد و مایه تأسّف است این است که سیاست هنگامیکه آلوده می شود چه بر سر افرادی مانند آقای شجونی می آورد که برای حفظ خود و آبروی خود به چنین داستانسرایی ها و دروغپردازی ها تن می دهد.

آقای شجونی گفته اند: « این آقای موسوی خوئینی ها هم به گفتن تفاسیر مارکسیستی معروف بود، آقای مطهری چندباری به او هشدار داده بودند ولی او کار خودش را می کرد» (نشریه یادآور صفحه ۹۳)؛ در مورد هشدارهای آقای مطهری باید به آقای شجونی گوشزد کنم که ایشان حتی یک بار هم به من هشدار یا تذکّر نداده بودند و هرکس این مطلب را ادّعا کرده است سخنی صددرصد دروغ است ولی از این جمله آقای شجونی که گفته است «آقای موسوی خوئینی ها به گفتن تفاسیر مارکسیستی معروف بود» به یاد خاطره ای از مرحوم آقای لاهوتی -رحمت الله علیه- افتادم. ایشان روزی به یکی از دوستان بسیار صمیمیش گفت:« فلانی! شایع است که شما نماز صبح نمی خوانید» بلافاصله آن دوست پرسید «آقای لاهوتی به جز خودت چه کسی این حرف را زده است؟» مرحوم لاهوتی تأمّلی کرد و گفت: «راستش هیچکس!»

من از آقای شجونی می توانم سؤال کنم شما که از سال پنجاه، چنین شناختی از من داشتید چرا تا پیروزی انقلاب، تا زمانیکه حضرت امام -رضوان الله تعالی علیه- در قید حیات بودند هیچگاه با هیچکس این شناخت خود را درمیان نگذاشتید تا از اشغال بعضی از پست ها مانند نمایندگی حضرت امام و نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و … جلوگیری کنید؟ حتماً نمی گویید که من اعتبار چندانی نزد امام و دیگر مقامات کشور نداشتم تا بتوانم چنین ادّعایی را به کرسی بنشانم و نیز حتماً نمی گویید که شما ( بنده) در نزد امام و دیگر مسئولان از اعتباری برخوردار بودید که اگر به چنین مطالبی لب می گشودم تنها عِرض خود می بردم.

و سؤال دیگر اینکه اکنون که من در کنج انزوا نشسته ام و با قدرت و ارباب آن هیچگونه مراوده ای ندارم و قرار نیست پست و مقامی را اشغال کنم، امروز چرا شما تصمیم گرفته اید که این راز سی چهل ساله را افشا کنید؟ و آیا کسان دیگری متوهّم شده اند که من ممکن است مزاحم جاه و مقامشان شوم؟ و از شما خواسته اند که با افشای مکنوناتتان زمینه هرگونه مزاحمت محتمل را از میان ببرید؟

جناب آقای شجونی، شما چون در مسند وعظ می نشینید و عمری مسئولیت هدایت خلق خدا را بر عهده گرفته بودید، آیا حدّاقل برای یک بار هم احساس تکلیف نکردید که با من بنشینید و از اصول مارکسیسم صحبت کنید و با دلیل و برهان بطلان آن اصول را ثابت کنید؟ چیزی که هر عالم تحصیل کرده حوزه علوم دینی باید بر آن اشراف داشته باشد. حتماً شما نمی فرمایید که چنین بحث هایی از توان من خارج بود؟ پس لابد می گویید شما (بنده) چنان در گمراهی و ضلالت غوطه ور بوده اید که من هیچ امیدی به هدایت شما نداشتم!!!

آقای شجونی گفته اند:« خاطرم هست بازاری ها می خواستند در آن ایّام برایش خانه ای بسازند، پیغام داده بود شما که دارید می سازید یک کمی بزرگتر بسازید…» (نشریه یادآور صفحه ۹۳) گمان می کنم پیری، کار دست آقای شجونی داده است و مشمول این آیه مبارک شده است که : «…و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسه فِی الخَلق…» برای اطلاع ایشان و دیگر خوانندگان باید عرض کنم زمانیکه من بازداشت وزندانی بودم جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای امام جمارانی با کمک بعضی از علاقمندان بدون اینکه من اطلاعی داشته باشم در جماران خانه ای کلنگی برای سکونت خانواده ام تهیه کرده بودند و ساختن منزل مسکونی در آن خانه توسّط خودم پس از آزادی از زندان انجام گرفت و بابت هزینه ساخت مقروض شدم؛ پس از پیروزی انقلاب حضرت امام -رحمت الله علیه- اطلاع یافتند و تمام مبلغ دین را توسّط مرحوم حاج احمد آقا -ره- پرداختند، ولی یک نکته را به جناب آقای شجونی گوشزد میکنم که در پردازش این داستان به آن توجه نکرده اند و آن به گفته ایشان “معروف بودن من به گفتن تفاسیر مارکسیستی” از یک سو و “بازاریها در آن ایام می خواستند برای من خانه بسازند” از دیگر سو است. آیا خود آقای شجونی باور می کند که بازاریها برای یک مارکسیست خانه بسازند؟! آیا نمیدانند که رابطه مارکسیست با بازاری مثل رابطه جن و بسم الله است؟! من از شدت ضد مارکسیست بودن آقای شجونی به یاد سخنی از بنی صدر افتادم. بنی صدر گفته بود «بعضی از جوانها به من می گویند قطب زاده مارکسیست شده است و من می گویم هرگز چنین اتفاقی نمی افتد، آنها هرچه بیشتر اصرار می کردند من بیشتر انکار می کردم، پرسیدند شما از کجا این اندازه مطمئن هستید که قطب زاده مارکسیست نشده است؟ گفتم چون او اصلاً مارکسیسم را نمی فهمد!»

ناگزیرم برای دفاع از خود، حدّاقل به عنوان یک مسلمان و برای اینکه تاریخ انقلاب را مخدوش نکنند این مطلب را نیز در اینجا بیاورم: تمام کسانیکه سالهای بعد از پنجاه را در رابطه با مسائل مبارزه با رژیم شاه درک کرده اند می دانند که در درون سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق انشعابی رخ داد و گروهی از آنان با تغییر مواضع اعلام کردند که اسلام را قبول ندارند و به ایدئولوژی مارکسیسم روی آورده اند؛ این حادثه ضربه سنگینی بر روحیه نسل جوان مسلمان علاقمند به مبارزه با رژیم به ویژه در میان دانشجویان و دانشگاهیان وارد کرد، زیرا در برابر گروههای مسلح مارکسیست که به مبارزه مسلحانه روی آورده بودند، سازمانها و گروههای مسلح مسلمان تکیه گاهی برای این جوانان مسلمان بود که ایمان خود به اسلام انقلابی و مبارز را حفظ کنند.

ارتداد و انشعابی که در درون سازمان به اصطلاح مجاهدین خلق به دنبال تغییر مواضع رخ داد نه تنها این تکیه گاه را متزلزل ساخت که بسیاری از جوانان سخت در تردید از یک سو و در اضطراب از دست دادن ایمانشان به اسلام از دیگر سو قرار گرفته بودند؛ من با اقدام یکی از اساتید دانشگاه تهران به سرعت موفق شدم کتاب تغییر مواضع گروه انشعابی را به دست آورم، سپس با مطالعه آن به ردّ شبهات وارده از ناحیه نویسندگان کتاب در جلسات تفسیری پرداختم؛ بطوریکه اکثر قریب به اتفاق شرکت کنندگان در آن جلسات متوجه محتوای بحث ها که ردّ کتاب تغییر مواضع بود می شدند. گفتنی است که اکثر آن جوانان و دانشجویان به این کتاب دسترسی نداشتند (چون با توجه به شرایط سخت پلیسی دسترسی به آن بسیار دشوار و همراه با خطر بود) و صرفاً از زبان مبلغان کتاب تغییر مواضع با مضامین آن آشنا شده بودند و توان پاسخ گویی به شبهات مارکسیست ها را با توجه به شیوه های مغالطه گرانه و سفسطه آمیز آنان نداشتند. نمی دانم آن اقدام من مقبول ساحت مقدس خداوند قرار گرفته است یا نه ولی از اینکه در حدّ توان توانستم سنگینی آن ضربه وارده به ایمان جوانان مسلمان را کاهش دهم خوشحالم. من از جناب آقای شجونی و دوستانش می پرسم در آن زمان و آن شرایط به جز جلسات بحث تفسیری من چند جلسه سراغ دارند که به این مهم پرداخته باشد؟ گمان نمی کنم اگر جویا شوند حتی به عدد انگشتان یک دست بتوانند جلساتی را نشان دهند که با دغدغه به این موضوع پرداخته باشد.

این پاسخ به درازا کشید و بسیار طولانی و خسته کننده شد؛ از خوانندگان محترم عذرخواهی می کنم، ولی نمیدانم آیا کار دیگری می توانستم بکنم، مایل بودم خاطره ای از یک سخنرانی آقای شجونی پس از آزادی حضرت امام (ره) از اولین زندان نقل کنم تا حقّ نمک ادا شود، چون بانی آن جلسه و آن سخنرانی من و جمعی از دوستانم بودیم؛ و مایل بودم از رفتار آقای شجونی با خودم در جلسات پیش از پیروزی انقلاب بگویم، تا معلوم شود که ایشان در آن زمان نه تنها بنده را مارکسیست نمیدانسته است بلکه به عنوان یک روحانی … با من برخوردی در کمال احترام و ارادت داشته است!


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته