-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

Posts from Khodnevis for 09/23/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی



از آنجا که سال هاست من، در نوشته ها و برنامه های رسانه ای خود، در مورد ضرورت ايجاد يک کنگرهء ملی و يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در خارج کشور سخن گفته ام(‍۱) و در بهمن ماه سال پيش نيز، با همت معتقدان به سکولار ـ دموکراتيسم، شبکهء سکولارهای سبز ايران با هدف اتحاد سکولارها و کمک به ايجاد يک آلترناتيو بوجود آمد(۲) و اين شبکه در همايش خرداد ماه گذشتهء خود در شهر تورنتوی کانادا(۳) اعلام کرد که مرحلهء تشکيلاتی خود را از سر گذرانده و وارد مرحلهء عملياتی خود در راستای تشکيل کنگرهء ملی خواهد شد، اکنون، در برابر اين همه اظهار نظر بر خود لازم می بينم که اندکی از آنچه گذشته و می گذرد را برای خوانندگان اين مقاله شرح دهم.

نخستين نکته ای که برخی از دوستان مطرح کرده اند آن است که چرا، پيش از اظهارات هفتهء گذشته ام، با آقای مجتبی واحدی تماس نگرفته ام.

لازم است توضيح دهم که در جريان برگذاری همايش تورنتو، شبکهء ما تصميم گرفت که از طيف اصلاح طلبان درگير در جنبش سبز نيز دعوت کند تا در اين همايش شرکت کرده و نظر خود را در مورد ايجاد يک کنگرهء ملی و يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در خارج کشور بازگو کنند. از آنجا که شورای هماهنگی شبکه، انجام مذاکرات برای دعوت از برخی از چهره های سياسی ـ اجتماعی را بر عهدهء من گذاشته بود، من از طريق آقای دکتر عليرضا نوری زاده (که خود داوطلب شرکت در همايش ما شده بود) تلفن آقايان مخملباف و واحدی را به دست آورده و به آنها تلفن کردم. گفتگوی من با آقای واحدی نيم ساعتی بطول انجاميد و پس از اينکه من مقصود از همايش تورنتو را برای ايشان شرح داده و دعوتم را مطرح کردم، آقای واحدی اظهار داشتند که «اگر آقايان نوری زاده و مخملباف به تورنتو بيايند من هم با آنها همراه خواهم بود و در آنجا سخن خواهم گفت». متأسفانه، از آن پس، از هيچ يک از اين آقايان خبری نشد بطوری که ما مجبور شديم اسم آقای نوری زاده را (که خود خواسته بودند بيايند) از بروشور همايش حذف کنيم. اين در حالی بود که خانم فاطمهء حقيقت جو، چهرهء ديگر جناح اصلاح طلبی دعوت آقای دکتر آرام حسامی را ـ که عضو شورای هماهنگی شبکه و مسئول گفتگو با ايشان شده بود ـ پذيرفتند و در همايش تورنتو سخنرانی مشبعی نيز ايراد کردند(۴).

هدف ما آن بود که با ايجاد تسهيلات لازم (همچون پرداخت هزينهء سفر و اقامت، که از جانب چند تن از اعضاء شبکه تأمين شده بود) امکانی را فراهم کنيم تا شخصيت های مختلف (و از جمله اصلاح طلبان آمده به خارج کشور) با شخصيت های سکولار ـ دموکرات (که خواهان انحلال همهء اشکال حکومت مذهبی در ايران اند) زير يک سقف جمع شده و بجای تک انديشی و تکروی به يافتن راه حلی کارآمد و مورد توافق همه برای مشکلات کشورمان بپردازند. شعاری که برای اين همايش انتخاب شده و برای مدعوين نيز بازگو می شد اينگونه بود: «ايران از همهء ما مهمتر است». متأسفانه همراه با اين آقايان، تعدادی از کسان ديگری هم که برای اين همايش و مفاهمه دعوت شده بودند (مثل خانم شيرين عبادی، آقای ابوالحسن بنی صدر، آقای محسن سازگارا، آقای اميرحسين گنج بخش، و آقای دکتر علمداری) به بهانه ها يا دلايل مختلفی به تورنتو نيامدند. حال آنکه شخصيت های متعددی رنج سفر را بر خود هموار کرده و يا، اگر همزمان با همايش در گير فعاليت های ديگر خود بودند، با ارسال پيام های ويدئوئی اقدام شبکهء ما را تأييد کردند(۵). از جملهء اين شخصيت ها می توانم از شاهزاده رضا پهلوی، آقای مهندس حسن شريعتمداری، آقای دکتر فرهنگ قاسمی، آقای مصطفی هجری، آقای حسن داعی، آقای سيروس آموزگار، آقای عباس خرسندی، آقای نعمت آزرم، آقای حسين عليزاده، آقای عبدی کلانتری، آقای سعيد قاسمی نژاد، آقای نيک آهنگ کوثر، و آقای اردشير زارع زاده نام ببرم. بر اين فهرست بايد نام اعضاء برجسته ای از شبکهء سکولارهای سبز را نيز اضافه کرد که با علاقمندی تمام در بحث ها شراکت داشتند.

بدين ترتيب، کوتاهی در برقراری مکالمه از جانب شبکهء ما و شخص من نبوده است. آقای واحدی و دوستان شان چنين تشخيص داده بودند که صلاح نيست به همايش تورنتو بيايند و جريان گفتگو با ديگر شخصيت های سياسی را آغاز کنند. توضيح در مورد اينکه دلايل شان برای اين امتناع چه بوده، بر عهدهء من نيست، اما بر اين نکته واقفم که، پس از اتمام همايش، خانم حقيقت جو بخاطر شرکت در همايش و ايراد سخنرانی بشدت با سرزنش برخی از  دوستان خود روبرو شدند.

همچنين، در هفتهء اخير يارانی می پرسيدند که چرا بين من و آقای واحدی مناظره ای برقرار نمی شود تا طرفين نظرات خود را در برابر مردم مطرح کنيم. من، به سهم خود، از اين پيشنهاد استقبال می کنم و آماده ام تا در هر مناظره ای که يک «طرف ثالث» برقرار کند با ايشان به گفتگو بنشينم. حتی اگر چنين طرف ثالثی يافت نشود، شبکهء سکولارهای سبز آماده است تا وسيلهء انجام اين مناظره را در يک رسانهء فراگير فراهم آورد.

در عين حال، من در مطالب هفتهء گذشتهء خود تذکر داده بودم که آقای مجتبی واحدی در مصاحبه با «بی.بی.سی» رسماً توضيح داده اند که به سکولاريسم اعتقاد ندارند و فقط مخالف حکومت فعلی هستند(۶) و نتيجه گرفته بودم که، پس، کنگرهء ملی و آلترناتيو مورد نظر ايشان هم ـ تا اطلاع ثانوی ـ نمی تواند سکولار باشد. برخی از اظهار نظر کنندگان بر من خرده گرفته بودند که عدم اعتقاد آقای واحدی به سکولاريسم نمی تواند دليل آن باشد که ايشان خواهان يک حکومت سکولار نيستند. در اين مورد، دو روز پيش، خانم فرحناز عمادی، سرپرست انجمن سکولارهای سبز شهر کلن در آلمان، مطلبی را در فيس بووک خود منتشر کرده اند که می تواند راه گشای بحث ما باشد. ايشان نوشته اند که: «دیشب در برنامۀ صحبت و پاسخ در حضور آقای مجتبی واحدی شرکت کردم. در حضور دیگر اندیشان در شهر کلن از آقای واحدی سوال کردم: "آقای واحدی! شما چرا در بی.بی.سی گفتید که سکولار نیستید، با اینکه شما می دانید که سکولاریزم یک حکم (لازم) دمکراسی است، و فقط جدایی دین و مذهب و ایدئولوژی را از حکومت می خواهد و نه ضدیت با آنها را؟ آقای واحدی! این ترس من و دیگر هموطنان من است که شما یک اسلام کراواتی را ترجیح می دهید." آقای واحدی در جواب من گفتند: "اگر سکولاریزم این است، پس من یک سکولار هستم و به هیچ وجه به یک حکومت اسلامی و ایدئولوژیک، از هر نوع اش، اعتقادی ندارم"».

اين، بی شک، خبر خوبی است و من اميدوارم که در روزهای آينده شاهد روشنگری های بيشتری در اين زمينه از جانب آقای واحدی باشيم. در عين حال، لازم می دانم که در همين مورد توضيحی را مطرح کنم. به اعتقاد من، از گفتگوی بالا می شود چنين استنباط کرد که آقای واحدی از آن جهت با سکولاريسم موافق نبوده اند که فکر می کرده اند اين انديشه در ضديت با مذهب است و حال که خيال شان از اين بابت راحت شده می توانند اعلام کنند که «اگر سکولاریزم این است، پس من یک سکولار هستم». جالب است که آقای واحدی همين روش را در مورد «اصلاح طلبی آقای خاتمی» نيز بکار برده و گفته اند: «اگر اصلاح طلبی اين است من افتخار می کنم که بگويم اصلاح طلب نيستم». اما، از نظر من، اينگونه سخنان «مشروط» که با يک «اگر» بزرگ آغاز می شوند می توانند راه گريزی از مطلبی که اعلام می کنيم نيز باشند. در مورد اصلاح طلبی سخن ايشان بدين معنا است که «من اصلاح طلب هستم اما اگر نام آنچه آقای خاتمی می کند و می گويد نيز اصلاح طلبی است، من اصلاح طلب نيستم». ايشان در جملات بيان شده در شهر کلن نيز به زبانی تلویحی می گويند: «اگر سکولاريسم مقوله ای ضد دين باشد من سکولاريسم را قبول ندارم». اين سخنان بيشتر به «تجاهل العارف» می ماند زيرا کسانی که مباحث نوانديشان دينی را تعقيب می کنند بايد به ياد داشته باشند که چندی پيش آقای عبدالکريم سروش طی مقاله ای اعلام داشته بودند که سکولاريسم به دو نوع «سکولاريسم فلسفی» و «سکولاريسم سياسی» تقسيم می شود که نوع فلسفی آن ضد دين است و نوع سياسی آن به دين مردم کاری ندارد(۷). و من در همان زمان از اين «تفکيک» استقبال کرده و آن را ـ با اندکی ترديد ـ به فال نيک گرفتم(۸). اکنون نيز فکر می کنم که بايد اين بی اطلاعی آقای واحدی را از اينکه ما خواستار سکولاريسم سياسی هستيم و اين نوع سکولاريسم برای برداشتن محضورات ناشی از حکومت فعلی در راه اديان و مذاهب و آزادی کفر و دين نيز می کوشد ـ باز هم با اندکی ترديد ـ به فال نيک گرفت و منتظر شد که ايشان از اين پس در اظهارات خود با صراحت بيشتری به اين موضوعات بپردازند؛ بخصوص که هنوز روشن نيست که اگر ايشان می گويد: «...به هیچ وجه به یک حکومت اسلامی و ایدئولوژیک، از هر نوع اش، اعتقادی ندارم» چگونه، در همان گفتگو با بی.بی.سی، اظهار می دارند که «من يک اصلاح طلبم و اميدوارم تا آخرين لحظهء حيات هم اصلاح طلب بمانم». چرا که معمولاً اصلاح طلب کسی است که می خواهد پديده ای واقعاً موجود را اصلاح کند و نه اينکه به هيچ گونه ای از آن پديده اعتقاد نداشته باشد.

برخی ديگر از اظهار نظر کنندگان نوشته اند که «چون کار فلانی (يعنی من) پس از دو سال سخن گفتن در مورد ايجاد کنگرهء ملی و آلترناتيو بجائی نرسيده است، او (يعنی من)، برای حفظ سرقفلی اين دکان، به کسی که می خواهد در اين زمينه دسن به اقدامی مستقل بزند حمله کرده و کار را شروع نشده خراب می کند». در مورد اين اتهام بايد بگويم که، اولاً، من و يارانم در شبکهء سکولارهای سبز خواستار تشکيل کنگرهء ملی «سکولار ـ دموکرات» ها و ايجاد يک «آلترناتيو سکولار ـ دموکرات» در برابر حکومت اسلامی هستيم و معتقديم کنگره و آلترناتيوی که صفت «سکولار ـ دموکرات» را با خود نداشته باشد بکار انحلال حکومت اسلامی و برقراری حکومتی مبتنی بر اعلاميهء حقوق بشر نمی خورد. آلترناتيو هر پديده، در همهء جهات، با خود آن پديده متفاوت و متضاد است. يک آلترناتيو اسلامی (مثلاً، بگيريم، رحمانی!) نمی تواند در برابر حکومت اسلامی فعلی بايستد و معايب آن را اصلاح و رفع کند. آلترناتيو حکومت مذهبی حکومتی است غيرمذهبی (سکولار) و مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر (دموکرات) که نه برای اصلاح بلکه برای انحلال خکومت اسلامی و لغو قانون اساسی مبتنی بر شريعت فرقهء شيعهء دوازده امامی می کوشد.

ثانياً، اينکه هنوز نتايج اقدامات شبکهء ما (و نه من ِ تنها) در سه ـ چهار ماه گذشته در راستای ايجاد يک کنگرهء ملی سکولار ـ دموکرات در رسانه ها منعکس نشده نشانهء آن نيست که ما، در شبکه سکولار های سبز ايران، به عنوان سربازان و تسهيل کنندگان جريان آلترناتيو سازی، در کار خود موفق نبوده ايم. براستی که چنين نيست و پيشرفت کارها حتی سريع تر از انتظار ما بوده است و اميدواريم نتايج کار را هرچه زودتر به اطلاع هم ميهنان مان برسانيم.

ثالثاً، بد نيست که هم ميهنان ما بر اين نکته نيز واقف باشند که ايجاد يک ائتلاف گسترده با شرکت مخالفان سکولار ـ دموکرات و انحلال طلب ِ حکومت اسلامی کار چندان ساده ای نيست؛ چرا که در اين راه مشکلات و موانعی سی و چند ساله بوجود آمده و رشد کرده اند که نمی توان آنها را يک شبه از راه گفتگو و مفاهمه حل و بر طرف کرد. کافی است که شما به مسئلهء مليت ها و اقوام ايران توجه کنيد و ببينيد که چگونه «احزاب غيرمنطقه ای» ما (همچون حزب مشروطه ايران يا حزب پان ايرانيست) با آوردن واژه هائی همچون «مليت» و «فدرال» کلاً مخالف بوده و آنها را نشانهء «تجزيه طلبی» می دانند و، در برابرشان، شانزده حزب منطقه ای ايران با هم در نهادی اتحاد کرده اند که نامش «کنگرهء مليت های ايران فدرال» است و در اساسنامهء خود رسماً اعلام می دارد که خواهان «حکومتی فدرال در چهارچوب ايران» است. سی سال گفتگو نکردن و يکديگر را دشمن دانستن فضائی را آفريده که مسموم و بی روزن است. اينکه بتوانيم نشان دهيم که بايد حساب احزاب و اشخاص تجزيه طلب را از احزاب منطقه ای خواهان حفظ تماميت ارضی و يکپارچگی ايران جدا کرد و، با بی اعتنائی به آن يکی ها، اين ديگری ها را دوست شمرد و کوشش شان را قدر شناخت، کاری بس دشوار است. نمونه اش هم اعلاميه ای است که همين دو ـ سه روزه در اينترنت می چرخد و از جانب تشکيلاتی به نام «حزب دموکرات کردستان» خواستار آن است که کشور کردستان مستقل، از بهم پيوستن کردستان های ايران و ترکيه و سوريه و عراق، بوجود آيد(۹). در اين ميان، برخی از دوستان اين اعلاميه را به حساب «حزب دموکرات کردستان ايران» گذاشته اند که عضو مؤثر کنگرهء مليت های ايران فدرال و متعهد به حفظ تماميت ارضی ايران است. تجزيه طلبان در ايجاد موانع مختلف در راه تحقق يک ائتلاف سخت فعالند و تجزيه هراسان نيز سخت آماده اند تا بهر بهانه انگشت اتهام خود را به سوی تشکلات مليتی ـ قومی بگيرند.

رابعاً هم اينکه اگر به اين شعار معتقد باشيم که «ايران از همهء ما مهمتر است» آنگاه نمی توانيم از پيدايش هر نيروی تازه نفسی که بخواهد در راستای ايحاد کنگره و آلترناتيوی سکولار ـ دموکرات بکوشد استقبال نکنيم. من اگر از آقای واحدی می خواهم که در مورد کنگره و آلترناتيو مورد نظر خود توضيحات روشنگرانه ای بدهد بدان سبب است که اگر بدانيم که ايشان با توان و امکانات بيشتری برای تحقق آرزوهای سکولار ـ دموکرات ها به ميدان آمده اند ما نيز بايد همهء کمک ها و امکانات خود را در اختيار ايشان بگذاريم تا شايد کار ايجاد ائتلاف بزرگ مخالفان حکومت اسلامی هرچه زودتر سامان يابد. اما، در عين حال، نمی توان نگران آن نبود که وقتی آقای واحدی، در همين اولين قدم، پادشاهی خواهان و شورای مقاومت را از فهرست شرکت کنندگان در کنگرهء ملی خود معاف کرده اند (اولی را مادام العمر و دومی را تا زمانی که از عمليات تروريستی خود توبه نکند) در آينده نيز فيلترهای استصوابی ديگری را هم در کار نياورند که موجب شود کنگره و آلترناتيو شان نه صفت «سکولار ـ دموکرات» را در نام خود داشته باشد و نه حتی بتوان صفت «ملی» را بدان اطلاق کرد.

و در پايان هم اضافه کنم که، در هر حال، حتی وجود دو کنگره و دو آلترناتيو (يکی بر ضد حکومت اسلامی و يکی عليه دولت اسلامی) خود می تواند در روشن شدن تکاليف همهء دست اندرکاران سياست در خارج کشور مؤثر باشد و از اين بابت نيز نمی توان اظهار خوشحالی نکرد.

 
1. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/061308-Alternative.htm
2. http://www.seculargreens.com/1.History.htm
3. http://www.seculargreens.com/051311-Toronto-Conference-Cover.htm
4. http://www.seculargreens.com/Toronto-Conference/Fatemeh-Haghighatjou.htm
5. http://www.seculargreens.com/Toronto-Conference/Toronto-Links.htm
6. http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2011/08/110816_hardtalk_mojtaba_vahedi.shtml
7. http://www.newsecularism.com/2010/03/17.Wed/031710.Abdolkarim-Sorush-Not-to-frighten-the-faithful.htm
8. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/032610-PU-EN-Political-Secularism.htm
9. http://www.kurdistanukurd.com/Diriyje_F.aspx?Babet=HewalK&Jimare=1740

 


-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

    

 


 


سوالات  حسابی توسط رئیس جمهوری نا حسابی

 

 

 

احمدی نژاد  در۶۶مین  مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد و سوالا ت درستی را در رابطه با استعمار و برده داری و جنگ‌طلبی غرب علیه آفریقا و اسیا را مطر ح کرد که ابتدا باعث خروج زن و مرد هیت امریکا شد و بعد هم سوال در مورد نسل کشی یهودیان، اتحادیه اروپا را به خروج واداشت. سالتی ماند از چند کشور آفریقایی و اسیایی مانند افغانستان و عراق که بدلبل ملاحظات همسایگی، مجبور شدند تا اخر سخنرانی طولانی و تکراری و کلی‌گویی های سال‌های گذشته را  گوش بدهند.

 

احمدی نژاد سوالی که را  باید پاسخ می داد  یعنی طرح کشور فلسطین، بدون پاسخ گذاشت. در حالیکه  امیر قطر متحد اسراییل، از ضرورت یک کشور فلسطینی در سخنرانی کوتاهش گفت، احمدی‌نژاد هیچ اشاره‌ای به این موضوع که از دو ماه پیش، در راس خبرهای دیپلماتیک دنیا هست نکرد. دست پاچگی دولت ائتلافی نخست وزیر افراطی اسرائیل، ناتینیاهو، و وزیر خارجه ای افراطی تر ( لیبرمن )  که می‌گوید سخن گفتن از کشور فلسطین به این زودی ها مفهوم ندارد.  جناح خشونت لب اسرائیل نیاز به خشونت برای ادامه اشغال غیرقانونی خود دارد و استراتژیست های جمهوری اسلامی ، فرهنگ خشونت را تئوریزه می کنند . اسرائیل بدلیل انسانی شدن مسنله فلسطین بشدت منزوی شده است . صلح ، اسرائیل را خلغ سلاح می‌کند و جمهوری اسلامی را به مقابل خواست‌های قانونی میلیون‌ها ایرانی‌، که نقض حقوق شهروندیشان، نهادینه شده است.

 

 حاکمیت جمهوری اسلامی خود را یکی از مدعیان آزادی بیت المقدس می‌داند. ادعایی که به قیمت جان  صدها هزار نوجوان ایرانی در جنگ ۸ ساله بی حاصل ایران و عراق تحت شعار، ژآدآز تازاد ازادی قدس از کربلا می‌گذرد، تمام شد. هزینه‌های انسانی عراقی‌ها یی که بزور دیکتاتور عراق ،سردار قادسیه، به میدان جنگ اورده شده و کشته و زخمی شدند و در عمل دو کشور ثروتمند، به کشورهای کم درآمد در راستای سیاست بلند مدت اسراییل تبدیل شدند .

 

شعارهای توخالی  روحانیون حاکم بر ا یران در حمایت از مردم فلسطین ، که تنها  دلخوشی باقی مانده شان از شعارهای اعراب و مسلمانان و غربی‌ها،  داشتن یک کشور مستقل، که جز فقیرترین کشورهای جهان خواهد بود ، در عمل  بی عملی خود راثابت کرد.

 

 

 

احمدی نژاد که عاشق مصاحبه با رسانه های امریکایی است ، به راحتی مغلطه می کند و فلسفه می بافد که ایران ، کشورازادی است .  احمدی نژاد هنوز با یک روزنامه نگار و رسانه مستقل ایرانی در دو دوره ریاست جمهوری  اش مصاحبه ای نکرده است که سوال حسابی بشنود و پاسخ حسابی بدهد. زیرا خط قرمز رسانه های جناح دیگر حاکمیت از انتقاد به امام جماعت مسجد هم عاجزهستند.

 

داستان احمدی‌نژاد مرا یاد روایتی درمورد آزادی می‌اندازد که بدنیست با نسل جوان‌ترمان مطرح کنم.

 

در میدان منیریه (جنوب تهران) یک کلانتری وجود دارد د ران منطقه هم یک ماشین فروشی بود که با افسر کلانتری دوست بود. جریان مربوط به  سال ۵۹ -۵۸ هست  افسر مذبور به ماشین فروش مذکورمی‌گوید یک توک پا بیا کلانتری کارت دارم. دوست ماشین فروش هم می رود افسر نگهبان می‌گوید یک دست کله پاچه مهمان من، امشب باید مست کنی و نمی‌خواد به امام، نایب امام – ریئس مجلس – رئیس کمیته، امام جماعت مسجد فحش بدی، بلکه به بسیجی هم بدی قبوله. از این دوست انکار که خدا پدرت را بیامرزد، زن و بچه داریم، تیرباران مان می کنند.  ما که با هم رفقیم، تو دیگه چرا؟

 از افسر کلانتری، اصرار...

 

ماشین فروش حیران  و درمان، که افسر کلانتری می‌گوید یادته ان وقتها شبها مست می کردی، می‌اومدی توی خیابون شاه و زنش را یکی می‌کردی. فوقش پاسبان ‌ا می گرفتند یکی دوتا یی هم تو سرت می‌زدند. شب را در بازداشتگاه بودی و صبح که مستی پریده بود با چند دست کله و پاچه، همه چیز فراموش می‌شد.

 

مانده‌ام درامریکا با این همه حفاظت امنیتی تیم امریکایی احمدی‌نژاد چه کسی باید کله پاچه را بخرد!

 

امسال در ۶۶ مین کنفرانس سازمان ملل ، سه تن از دیکتاتورها نبودند.  حسنی مبارک – بن علی و قذاقی که مترجمش را بعدا ز ۹۰ دقیقه اخراج کرد. فیدل کاسترو که چند سالی است نمی‌آید هوگو چاوز هم برای درمان  نزد رفیقش فیدل است.  راستی یک وقت اشتباه نشود، اوباما و سارکوزی و کامرون هم دلشان برای مردم نمی‌سوزد ولی خوب می دانند که سیاست واقعی وقتی که از پشت تریبون پایین می ایند در راه روها بدوراز چشم مردم و رسانه ها .  ایا دیکتاتور ها اینرا نمی دانند.

 

 نمی‌دانم چرا دیکتاتورها دوست دارند گوش مجانی پیدا می‌کنند اینقدر حرف بزنند. با این اوضاع و احوال معلوم هر سال سخنرانی ها کوتاهتر میشود.

 

در سازمان ملل تقسیم کارسیاسی  شده است تا احمدی نژاد ها سووالت جسابی بکند  و ابر قدرتها هم جهان را تقسیم کنند.

 


-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

    

 

 

 

 


 


احمدی‌نژاد باز هم با دعای فرج شروع کرد، ۱۱ سپتامبر را هم باز مشکوک خواند

متن این خبر تدریجا کامل خواهد شد.

احمدی‌نژاد با حمله به كشورهای بزرگ كه عامل برده‌داری بوده‌اند گفت: «چه کسانی طی چند قرن دوره سیاه برده‌داری ده‌ها میلیون انسان را از آفریقا و سایر مناطق ربوده و در آمریکا و اروپا قربانی مطامع مادی خود کرده‌اند. تحمیل بیش از ۴ قرن دوره غم‌بار استعمار و اشغال سرزمین و چپاول گسترده منابع و نابودی استعدادها زبان و فرهنگ و هویت ملت‌ها را چه کسانی انجام داده‌اند؟ چه کسانی جنگ جهانی اول و دوم جهانی را با میلیون‌ها کشته و صدها هزار مجروح و جنگ کره و ویتنام را راه انداختند؟ چه کسانی با فریب‌کاری صهیونیست‌ها بیش از ۶۰ سال آوارگی و جنگ را بر ملت فلسطین و ملت‌های منطقه تحمیل و از آن حمایت کرده‌اند. چه کسانی ده‌ها سال دولت‌های دیکتاتوری و کودتایی را بر ملت‌های آمریکای لاتین‌، آفریقا و آسیا تحمیل کرده‌اند و با آنها روابط صمیمی داشتند؟»
 
او با اشاره به جنگ ایران و عراق و مشوقین عراق گفت: «چه کسانی از بمب اتم در مقابل مردم بی‌دفاع استفاده کردند و امروز هم هزاران کلاهک هسته‌ای ذخیره کرده‌اند. اقتصاد چه کسانی متکی به فروش سلاح و ایجاد جنگ برای مصرف آن است چه کسانی صدام را در حمله به ایران و تحمیل ۸ سال جنگ و استفاده از بمب شیمیایی و حمله به شهرها تجهیز و تشویق کردند؟»

او گفت: «عموم ملت‌ها از وضع خود ناراضی هستند. جنگ‌ها و کشتارها و فقر گسترده، تبعیض‌ها و تحقیرها و نا امنی‌ها شخصیت ملت‌ها را مخدوش کرده است.»

احمدی‌نژاد باز هم حادثه ۱۱ سپتامبر را مشکوک خواهند.

رئیس دولت ایران باز هم تورم جهانی را گردن آمریکایی‌ها انداخت.

او بدون نام بردن از آمریکا به بدهکار بودن این کشور اشاره کرد: «چه کشوری بدهکارترین کشور جهان است؟ چه کسانی برای فرو رویختن چند هزار بمب آمادگی دارند اما برای رساندن کمک به مردم سومالی به ماه‌ها زمان نیاز دارند؟

شورای امنیت در سیطره کدام کشورها است؟ قریب به اتفاق کشورها نقشی در این اتفاقات ندارند. اگر کشورهای اروپایی بعد از ۶ دهه به صهیونیست‌ها به خاطر هالوکاست خسارت می دهند، برده‌داران نباید به کشورهای آفریقایی خسارت بدهند؟»

احمدی‌نژاد همچنین عدم کاهش هزینه‌های ناتو برای کمک به کشورهای فقیر را مورد انتقاد قرار داد و تعداد پایگاه‌های ناتو را بر شمرد. او وجود این پایگاه‌ها را به معنای اشغال نظامی دانست.

او معتقد است که قدرت‌های بزرگ به خدا اعتقاد ندارند و ملت‌های ضعیف امیدی به رسیدن به حقوق قانونی خود ندارند.

به زور سلاح و سو استفاده از سازوکارهای بین‌المللی خود را همه کاره عالم و قیم ملت‌ها معرفی می‌کنند و قانون را نقض می‌کنند و شیوه زندگی خود را به بقیه تحمیل می‌کنند.

احمدی‌نژاد ادامه داد که قدرت‌های بزرگ با ایجاد اختلاف تخم کینه می‌کارند و با ایجاد سو ظن امکان رشد را می‌گیرند.

برای تامین اهداف سلطه‌گرانه خود و ترویج مواد مخدر، کشتن انسان‌ها را هم حق خود می‌دانند. به جای پاسخگویی به تخلفات خود، همیشه طلب‌کارند.

در برابر سوال از هالوکاست و ۱۱ سپتامبر، سوال کننده را تهدید می‌کنند. به جای ارائه پاسخ روشن، اینجانب و دولتم توسط آمریکا تهدید شدیم.

او تاکید کرد که محاکمه عوامل ۱۱ سپتامبر می‌باید علنی می‌بود و کشتن بن‌لادن را زیر سوال برد.

توهین به همه مقدسات را روا می‌دارند ولی زیر سوال بردن صهیونیست‌ها را تحمل می‌کنند.

او تاکید کرد که جنبش‌های مختلف نتوانستند مدیریت جهانی را اصلاح کند و گفت باید با عزم عمومی طرحی نو در انداخت.

او گفت نباید اجازه دهیم که سازمان ملل از جایگاه خود تنزل کند و به ابزاری برای قدرت‌های جهانی تبدیل سود.

برای تامین صلح پایدار با زمینه مشارکت همگانی را فراهم کرد.

احمدی‌نژاد به جنگ ۸ ساله ایران و عراق و عوامل ایجاد کننده نیز اشاره کرد.


 


انتقاد شدید سازمان عفو بین الملل از اعدام ملاسلطانی، نوجوان هفده ساله


سازمان عفو بین الملل در اعلامیه روز پنجشنبه خود ضمن انتقاد شدید به اعدام علیرضا ملاسلطانی اعلام کرد که اعدام نوجوانان از نظر قوانین بین‌المللی حقوق بشر غیر قانونی وممنوع است .
.عليرضا ملا سلطانی نوجوان هفده ساله‌ای که متهم به قتل روح الله داداشی قوی‌ترین مرد ایران بود صبح روز گذشته در گلزار کرج ایران در ملاء عام به دار آویخته شد.
حسیبا حاجی صحراوی، معاون بخش خاورمیانه وآفریقای شمالی، سازمان عفو بین الملل در این بیانیه گفته است که علیرضا ملاسلطانی در هنگام ارتکاب جرم و زمان اجرای حکم اعدام کمتر از هجده سال سن داشته و اجرای چنین حکمی مغایر با تعهدات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران و اقدامی غیرقانونی ومخالف حقوق بشر است.

محمد مصطفایی وکیل شناخته شده ایرانی در مقاله ای در رابطه با اعدام این نوجوان نوشته است: «از لحاظ حقوقی و قضایی در هیچ جای قانون مجازات اسلامی سن مسئولیت کیفری به صورت دقیق مشخص نشده است و تنها در کنوانسیون حقوق کودک که در سال ۱۳۷۲ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و شورای نگهبان هم ایرادی به آن نگرفته است، اعلام شده است که حبس ابد و اعدام برای اطفالی که سن‌شان کمتر از ۱۸ سال بوده است، ممنوع است. این مقرره قانونی طبق ماده نه قانون مدنی در حکم قانون است و لازم الاجراست.»
براساس کنوانسیون حقوق کودک كه به تصویب مجلس شورای اسلامی ایران نیز رسیده است، جمهوری اسلامی متعهد شده که افراد زیر سن هجده سال را به مجازات اعدام و یا حبس ابد محکوم نکند. تعهدی که تاکنون به آن عمل نشده است.
مسئولان قوه قضاییه جمهوری اسلامی جهت رعایت شرایط حقوق کودک و پایبندی به تعهدات بین‌المللی اجرای حکم اعدام را تا رسیدن متهم به سن هجده سالگی به تعویق می‌اندازند.
مقام‌ها قضایی در توجیه اعدام علیرضا ملاسلطانی گفته‌اند که علیرضا ملاسلطانی در هنگام اجرای حکم اعدام از نظر بلوغ شرعی (بر اساس تاریخ هجری قمری) به سن هجده سالگی رسیده بوده. تاریخ رسمی مورد استفاده در قوانین جمهوری اسلامی تاریخ هجری شمسی است.


رسانه های خبری ایران مراسم اعدام را پوشش تصویری و خبری کامل دادند. در حالی که پیش از آن دادگستری استان البرز در اطلاعیه ای اعلام کرده بود که از هرگونه فیلمبرداری و عکاسی جلوگیری خواهد کرد. اما در روز اعدام جایگاهی ویژه ای برای تصویربرداران و عکاسان تعبیه شده بود. بیش از بیست تصویر بردار و پانزده هزار نفر تماشاگر مراسم اعدام بودند.

 


 


‫همسر کروبی: مبلغی را به عنوان کرایه زندان از ما می‌گیرند

 فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در نامه‌ای به آیت‌الله صادق لاریجانی، از آنچه بر ایشان طی این ۲۱۰ روز گذشته، سخن گفته است.

به گزارش سحام نیوز، وی در این نامه تأکید کرده است: «آیا جنابعالی فکر می‌کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می‌دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می‌گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.»

متن کامل این نامه به این شرح است:

بسمه تعالی

جناب آقای آیت الله آملی لاریجانی

ریاست محترم قوه قضائیه

سلام علیکم

آنچه موجب شد این نامه را به جنابعالی بنویسم شرح مطالبی کوتاه بوده است که در طول این ۷ ماه اخیر برای من و آقای کروبی رخ داده است از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ ماموران امنیتی منزل مسکونی مان را به محاصره درآوردند و بعد از ۲۵ بهمن ماه در حالیکه اجازه توقف چند دقیقه‌ای به فرزندان و دیگر اعضای خانواده در کوی یاسمن داده نمی‌شد، لباس‌شخصی‌های معلوم‌الحال را در شش شب متوالی به منطقه گسیل داشتند تا از ۱ نیمه شب تا ۳ بامداد به فحاشی و هتاکی نسب به همسرم، مهندس موسوی و دیگر یاران نزدیک امام (ره) و بیت آن بزرگوار مبادرت کنند (نوار مستندی از بعضی شعارهایی که آزادانه در شب‌های متوالی سر می‌دادند به پیوست تقدیم می‌گردد) درشب آخر علاوه بر به‌کارگیری الفاظ سخیف که دراین ایام به شدت مورد ناراحتی اهالی محترم منطقه گردیده بود (نوار کاست پیوست) با حمایت و هدایت نیروهای امنیتی بمب صوتی هم به داخل ساختمان پرتاب گردید تا این فتح بزرگ را به فتوحات قبلی خود بیافزایند. همزمان با میلاد رسول رحمت (ص) در روز دوشنبه شب برابر با ۲/۱۲/۱۳۸۹ بیش از شصت نیروی امنیتی به منزل یورش آوردند و بدیهی‌ترین مسائل انسانی و شرعی را در تفتیش رعایت نکردند و برخلاف ساواک که تنها بدنبال اسناد مهم و معتبر بود، به استثنای وسائل، هر آنچه در منزل بود با خود بردند و در واقع خانه را تخلیه کردند و کلیه کلیدهای داخل منزل حتی اتاق خواب را تغییر داده و در اختیار داشتند، و فرزند سومم علی را نیز همان شب که با تماس همین مامورین جهت دیدن ما آمده بود به اتهام جاسوسی دستگیر کرده و به اوین بردند.

از بدو امر شخصاً خواستار ارائه مجوز تصرف مجتمع و حضور در واحد مسکونی‌مان و نیز حکم اعمال بازداشت خانگی بودم؛ خواسته‌ای که هرگز اجابت نگردید. به استثنای حکم تفتیش که شب اول به رویت همسرم رسید، تاکنون هیچ حکمی از مراجع ذی‌صلاح قانونی مبنی بر «حبس»، «اشغال منزل توسط نیروهای امنیتی» و «حضور آنان در داخل منزل» دریافت نکرده‌ایم.

اگر مبنای یورش نیروهای امنیتی را سخنان جناب جنتی بدانیم باید در منزل شخصی خودمان نظیر مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی منتظری حصر می‌گردیدیم، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد از زندان انفرادی نیز بدتر و بی‌رحمانه‌تر بوده است.

دوستانی که پیش از انقلاب سابقه‌ای دارند، می‌دانند که ساواک هیچگاه بدون حکم قانونی به حریم منزل اشخاص ورود نمی‌کرد. تجربه شخصی اینجانب در موارد متعدد و سایر مبارزان آن دوران گواهی است بر این ادعا. درآن زمان حتی برای بزرگانی که نسخه حصر خانگی اعمال می‌گردید، هرگز امنیتی‌ها در منزل و یا واحد آپارتمان شخص محصور شده حضور نمی‌یافتند. (حتی در زمان بازداشت سال ۱۳۵۳ حجت الاسلام والمسلمین کروبی، که نیروهای ساواک ایشان را به اتهام مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بازداشت کردند، چنین بازرسی و تفتیشی از منزل ما صورت نگرفته بود) و شاید برای فرزند آیت‌الله میرزا هاشم آملی که به تقوا و زهد شهره بودند، جالب باشد که بداند در جریان این حمله، مردان به ظاهر دین‌دار، تمام البسه و لوازم شخصی من را نیز بازرسی نموده و متاسفانه هیچ حیا و حجابی در ورود و بررسی وسایل شخصی من از خود نشان نمی‌دادند.

آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است. ( در زمان بازداشت های مکرر آقای کروبی که خود ایشان نقل کرده‌اند من جمله در دوران بازداشت درزندان قزل قلعه سرانجام بعد از یک یا دو هفته زندان انفرادی، امکان هواخوری هفتگی پیدا می‌کردند اما این بار پس از شش ماه حبس، اجازه استفاده از حیاط محصور درمیان میله ها و هواخوری را نیافتند) وضعیت جسمی ایشان به‌شدت در خطر قرار دارد و معاینه ایشان توسط پزشکان مستقل و مورد اعتماد خانواده امری ضروری است.

فقدان تعیین وضعیت موجود و به رسمیت نشناختن حقوق زندانی که بدون طی کردن مراحل دادرسی و برگزاری دادگاه در اختیار امنیتی‌ها قرار گرفته، بستری مناسب برای اعمال فشارهای متعدد جسمی و روحی به همسرم گردیده است. نگرانی اینجانب از وقایع حادث شده نیست زیرا همانطور که قبلا متذکر شدم ایشان خود را برای شرایط بدتر از این هم آماده کرده است، لیکن آنچه موجب تأسف و تأثر است حاکمیت گروهی است که رفتار غیرقانونی خود را قانون نانوشته تلقی کرده و هرآنچه را که اراده می‌کنند به‌نام حاکمیت اعمال می‌کنند.

اجازه می‌خواهم به نمونه اخیر که اتفاقا بدعت عجیبی است اشاره کنم. بدنبال اشغال و تصرف مجتمع مسکونی، سایر شرکاءِ ملکِ تصرف شده از اعمال حقوق مالکانه و انتفاع از ملک خود محروم و نیروهای امنیتی به جای آنان منتفع گردیدند! این تصرف خلاف شرع و قانون، موجب برخورد جدی آقای کروبی درموارد متعدد، از جمله نگارش نامه‌هایی به دادستان تهران گردید.

از روز اول آقای کروبی اعلام کردند که آماده انتقال به هر مکانی از جمله زندان اوین هستند، اما راضی به تصرف غیر قانونی اموال سایر شرکاء نمی‌باشند. بعد از ۵ ماه رایزنی، فرزندان منزلی در جماران تهیه کردند، تا حبس بدون حکم، بدون ایجاد مزاحمت در حقوق دیگران و در منزل شخصی مان ادامه یابد. بعد از انجام کلیه امور و انتقال سند قطعی ماموران اعلام کردند که جماران منطقه مناسبی نیست و مکان حبس باید به انتخاب آنان باشد. بدنبال پافشاری همسرم در تاریخ ۹ مرداد ماه، به‌طور موقت ایشان با حضور تعدادی از نیروهای امنیتی به آپارتمانی یک خوابه منتقل شدند و عملا امکان حضور من در آنجا منتفی گردید. این آپارتمان کوچک پذیرای ۴۵ روزگذشته کروبی و زندانبانان وی بوده است. گرچه هرجایی که ایشان توسط نیروهای امنیتی منتقل شوند بمنزله واحد مسکونی ایشان نمی‌باشد.

مقامات امنیتی که نگرانی خانواده نسبت به وضعیت سلامتی ایشان بویژه قلب و دستگاه تنفسی را درک کرده‌اند، تنها راه خروج از آپارتمان مذکور را منوط به اجاره مکان دیگر اعلام نموده‌اند:

۱) انتخاب مکان با ما است.

۲) امضا کننده قرار داد اجاره نباید عضوی از خانواده باشد.

۳) امضا کننده قرار داد در هنگام امضا باید پیشاپیش چک‌های یکسال را تقدیم کند و نباید از آدرس ملک و جزئیات باخبر باشد.

دراین راستا یک ماه پیش مبلغی به عنوان پیش‌پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک‌ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال‌الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند.

دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است!!!

ایشان خود را برای پرداخت هر هزینه‌ای آماده کرده اما غافل از آنکه امروز در این سرزمین و به هدف مرعوب کردن وی، مجازات جمعی علیه خانواده اعمال می‌گردد. خدا را گواه می‌گیریم که همسرم با همان نشاطی که درسال ۱۳۴۱ و دراوج جوانی پا به عرصه سیاست و مبارزه گذاشت، در این سال‌ها و در راستای عهد خود با مردم و شهدا و تحقق آرمان‌های اصیل انقلاب و وعده‌های داده شده دراین مسیر، هرگز خللی در اراده‌اش ایجاد نشده است.

آیا جنابعالی فکر می‌کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی‌گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه‌های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می‌دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می‌گردد، اما خانواده به‌خاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.

درپایان لازم می‌بینم نظرتان را به این فرمایش مولی الموحدین جلب کنم که می‌فرماید: «به خدا قسم روی خارهای گزنده بخوابم و خواب را برچشمانم حرام کنم و با زنجیرهای گران بسته شوم، برای من بهتر است از اینکه روز قیامت خدا و رسول او را درحالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم کرده باشم.» ( بحار الانوار، ج ۴۱ ، صفحه ۱۶۲)

 

فاطمه کروبی

۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۰

 


 


پیام از دیپلمات پیشین به سفیر جمهوری اسلامی در نیویورک


آقای اسحاق آل حبیب

 

 دیروز شما را دیدم که در پای پلکان هواییما احمدی نژاد را در آغوش گرفتید. فقط یک سوال. آیا یادتان می‌‌آید در دانشکده روابط بین الملل شما به امید یافتن پاسخی از آن همه سوال‌های امتحانی دور و بر من می‌‌گشتید؟ آیا یادتان هست پس از آنکه من به عنوان دانشجوی برتر به نیویورک رفتم و دوره کار آموزی را در سازمان ملل گذراندم شما هر روز از من سوال می‌‌کردید شکل و شمایل سازمان ملل چگونه است؟ از اینکه در سال ۱۳۷۱ شما به عنوان دبیر سوم مأمور در نیویورک در منزل خودتان از من به عنوان کارشناسی که از تهران آمده بودم پذیرائی کردی بسیار ممنون هستم. مهمان نوازی خانم بزرگوار شما را در آن شب هرگز فراموش نمی کنم.  

 

امروز شما شکل و شمایل سازمان ملل را در منهتن دیدید. امروز شما به پیشواز احمدی نژاد رفتید. دوست دارم سوال دوم را مطرح کنم. آیا فکر می‌‌کنید من نمی‌‌توانستم به مثل شما ریش بگذارم، چند تا نماز دروغی بخوانم و در این دستگاه بمانم و نقش آقاخان نوری را در در دستگاه ناصرالدین شاه بازی کنم؟ می‌‌دانی‌ آقا خان نوری کی‌ بود؟ می‌‌دانید چرا امروز یک خیابان به نام امیرکبیر نام گذاری شده ولی‌ از مردی به نام آقاخان نوری خبری نیست؟ در حالیکه امیرکبیر برای سر بلندی ایران تلاش می‌‌کرد. این مرد کثیف با مادر شاه نرد عشق می‌‌باخت.[کسی‌ که معشوقه مهد علیا {مادر ناصر الدین شاه} بود و در یک شبی‌ که ناصرالدین شاه مست بود حکم قتل مردی بزرگ را از دست پسری جوان و لا یعقل گرفت]. می‌‌دانی‌ چنین هوس بازی چه هزینه سنگینی‌ بر دوش ایران گذاشت؟

 

پیشواز از احمدی‌نژاد در فرود گاه نیویورک به اندازه آقاخان به ایران ضربه می‌‌زند. شما دو راه در پیش دارید یا می‌‌خواهید امیرکبیر شوید و یا آقاخان نوری. در صورتی‌ که تصمیم گرفتید امیرکبیر باشید مطمئن باشید قلب میلیون‌ها ایرانی با شما خواهد بود. من آن را تجربه کرده‌ام. دلار‌های خونین این رژیم هیچ آبرویی نمی‌‌خرد. 

 

با سپاس

 

درویش رنجبر 

 


-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

    

 

 


 


دیدار وزرای خارجه بریتانیا و ایران
در این دیدار ویلیام هیگ تاکید کرد بین مردم بریتانیا و مردم ایران هیچ خصومتی وجود ندارد. بریتانیا کماکان در مشترکاتی که بتوان با ایران همکاری کرد نظیر مبارزه با مواد مخدر و مسئله افغانستان تلاش خواهد کرد. اما اختلاف نظر‌های مهمی بین بریتانیا و ایران وجود دارد.


بریتانیا به حق انرژی هسته‌ای غیر نظامی ایران احترام می‌گذارد. اما ایران جامعه بین المللی را متقاعد نکرده است که برنامه‌ی هسته‌ای این کشور اهداف صلح آمیز دارد. بریتانیا به عنوان بخشی از گروه E3+3 مصمم بر منع گسترش سلاح هسته‌ای است.

ویلیام هیگ به آقای صالحی گفت بریتانیا به حقوق بشر جهانی اعتقاد دارد. در این چهارچوب اعدام پسری هفده ساله، در مغایرت با تعهدات ایران طبق کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، جامعه بین المللی را نگران کرده است.

 

 


 


نیویورک در احمدی‌نژاد!
 


نگاهی به سیاست دولت در زمینه مسکن؛ جشن خانه‌دار شدن یا عزای گرانی اجاره‌ها؟

این درحالی‌ست که چندی پیش محمود احمدی‌نژاد از دستور پرداخت  ۳ میلیارد دلار برای تکمیل و اتمام پروژه مسکن مهر خبر داده بود و قرار بود این رقم تا ۷ میلیارد دلار افزایش یابد، رییس اداره حسابداری بانک مسکن اعلام کرده است که تاکنون حتی یک ریال هم به بانک مسکن از محل صندوق توسعه ملی اختصاص نیافته است.

قرار بود این مبلغ از محل صندوق توسعه ملی تا پایان شهریور پرداخت شود اما روز چهارشنبه سی‌ام شهریور ماه رئیس اداره حسابداری بانک مسکن از عدم واریز این وجه به حساب بانک مسکن خبر داد.

طرح مسکن مهر تقریبا از ابتدای روی‌کار آمدن احمدنی‌نژاد مطرح شده است.

طرح مسكن مهر از خرداد ماه ۱۳۸۶ به مورد اجرا گذاشته شده و قرار بود در پايان پاييز امسال ۱۴۰ هزار واحد مسكوني از اين نوع واحدها به بهره‌برداري برسد، اما اجرای آن مدام به تأخیر ‌افتاد.

در نهایت احمدی‌نژاد سال ۸۸ و پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری با تبلیغات رسانه‌ای فراوان قول داد و تعهد کرد که ۲ هزار واحد مسكوني طی ۸ ماه به متقاضیان مسکن تحویل داده شود.

شعار وی برای اجرای این طرح هم یافتن راهکاری برای پاسخگویی به نیاز مسکن اقشار کم‌درآمد مطرح شده بود، اما به تدريج مسئله به گونه ديگري مطرح شد و آنچه امروز با آن روبه‌رو هستيم كلاف سردرگمي است كه چشم انداز روشني ندارد و معلوم نيست راه به كجا ميبرد، تا آنجا که به گفته کارشناسان مسکن آنچه امروز می‌بینیم حاكي از ناكامي آشكار متوليان مسكن‌مهر در تحقق اين وعده رؤيايي است.

این وعده از نوع وعده‌های بی‌برنامه محمود احمدی‌نژاد است. دولت دو سال پیش وعده برگزاری جشن خانه‌دار شدن ایرانیان را داده بود اما به نظر می‌رسد اجاره‌نشین‌ها باز هم باید برای دریافت مسکن مهر صبر کنند و تنها چیزی که از این تبلیغات و هیاهو و عده‌ها نصیب‌شان شده، رشد قیمت اجاره خانه است.

بر اساس تعهد مستند مسوولان مسكن‌مهر كه اواسط سال گذشته با تبليغات فراوان رسانه‌اي اعلام شد، قرار بود ۲ هزار واحد مسكوني از طريق روش ‌‌اختراعي وزارت مسكن و ۵ شيوه نوين ‌ساختماني وارداتي از كشورهاي خارجي، ظرف ۸ ماه احداث و به متقاضياني كه دو سال است انتظار مسكن‌مهر را مي‌كشند، تحويل داده شود، اما تا کنون هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است.

تسريع در ساخت مسکن، فعال کردن انبوه‌سازان و واگذاري مسکن مهر در سال ۸۹ از وعده‌های همیشگی محمود احمدی‌نژاد است که نظرات کارشناسان نشان می‌دهد چندان نباید به تحقق آنها امیدوار باشیم.

در دلایل عدم اجرای این طرح می‌توان موارد بسیاری را ذکر کرد از جمله  فقدان نهادی برای نظارت بر روند درست و فنی ساخت و ساز واحدهای مسکن مهر، عدم برنامه‌ریزی لازم برای اجرای این طرح، عدم امکان واگذاری زمین در داخل شهرهای بزرگ، کمبود نقدینگی و در نهایت آنچه شامل همه این موارد می‌شود بی‌برنامه بودن دولت و توخالی بودن شعارهای احمدی‌نژاد است.

و اکنون با آنکه مسوولان حوزه مسكن ضمن تاييد رشد اجاره‌بها در تهران به دنبال راه‌هاي فرعي مي‌گردند تا بتوانند نرخ‌هاي اجاره را لااقل براي سال آينده كنترل كنند، این امر را تایید می‌کنند که  ناكامي‌هاي پي‌درپي طرحي كه بیش از چهار سال پيش براي صاحب‌خانه كردن نيم ميليون تهراني به اجرا گذاشته شد، هم‌اكنون به عنوان محرك اصلي اجاره‌بها در شهر تهران خودنمايي مي‌كند.

اما دولت هرگز کوتاه نیامده است. نه تنها این بار که خبر از پرداخت تسهیلات به بانک مسکن برای اتمام این طرح داده است بلکه بارها رئیس دولت و معاونانش بر برگزاری قریب‌الوقوع جشن خانه‌دار شدن همه ایرانیان پای فشرده‌اند.

همچنان که سال گذشته محمدرضا رحيمي که همراه احمدی‌نژاد به سمنان رفته بود در گفت‌وگو با خبرنگار فارس اعلام کرد: «طي دو سال آينده هيچ زوج بدون مسكني در كشور وجود ندارد و جشن مسكن‌دار شدن همه افراد را در كشور برگزار مي‌كنيم.»

خبر برگزاری جشن مسکن‌دار شدن ایرانیان در پایان دوره کاری احمدی‌نژاد هرچند خبر تازه‌ای نیست اما مدتهاست در حالی بیان می‌شود که مسکن مهر هنوز نتوانسته است در مورد تحویل به موقع بخشی از واحدهای خود هم کاری انجام دهد.

بنا به وعده رحیمی «در دولت دهم هيچ‌كس در سراسر ايران بدون مسكن نمي‌ماند.»

به جز این احمدی‌نژاد در شب آخر پاییز سال گذشته، وقتی خبر از اجرای طرح حذف یارانه‌ها داد، چند وعده بزرگ هم به ایرانیان داد.

او تعهد کرد که تا پایان دولت دهم، مشکل اشتغال، مسکن و گمرک را به طور کامل حل کند و گفت: «تا پایان دولت دهم مشکلات اشتغال و مسکن حل می‌شود و آن را به روز می‌کنیم و به طور قطع تا پایان دولت دهم مشکلی به نام مسکن در فهرست مشکلات مردم وجود نخواهد داشت.»

وی گفت: «تا دو سه ماه آینده که از هدفمند کردن یارانه‌ها فارغ شویم بحث اشتغال را به صورت جدی دنبال می‌کنیم و دولت با تمام توان بر روی مسئله اشتغال متمرکز می‌شود و تا دو سال آینده هیچ مشکلی به نام اشتغال وجود نخواهد داشت.»

احمدی‌نژاد قول داد که  تا پایان سال ۹۰ و نهایتا تا اواسط سال ۹۱ بازار اشتغال آنقدر گرم خواهد بود که جوانان دغدغه اشتغال نداشته باشند.

اما اکنون نه تنها هیچ‌کدام از وعده‌هایش عملی نشده است بلکه ایرانیان نه خانه‌دار شده‌اند و نه کار پیدا کرده‌اند. تنها در حال مبارزه با مشکل افزایش قیمت مسکن و گرانی هستند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته