«هر نظام دیگرى غیر از نظام جمهورى اسلامى – چه نظام چپ، چه نظام راست – اگر سر کار مىآمد، امکان نداشت بتواند در مقابل نفوذ دشمن، در مقابل دخالت هاى گوناگون دشمن مقاومت کند.»(1)
رهبر جمهوری اسلامی، 24 آذر 1387، دیدار با گروهی از دانشجویان و استادان دانشگاه علم و صنعت
بیست و دو سال است که آیت الله خامنه ای با هر قدمی که در کوبیدن راه برمی دارد، زمین اطراف خود را به میدان مین تبدیل می کند. او با کاشتن یک دشمن فرضی، مناطق خطرخیز را علامت گذاری می کند و به این ترتیب تلاش می کند این مفهوم را القا کند که سر از این مهلکه به سلامت بردن در گرو پا بر جای پای او گذاشتن است. اگر چه سیاست تولید دشمن در بیست و دوسال گذشته و روز به روز به باریک تر شدن این معبر انجامیده و بسیاری را از پا بر جای پای او گذاشتن بازداشته است و جنجال ها و رقابت های سیاسی سختی را برای تظاهر به «طابق النعل بالنعل» بودن در میان هواداران او برانگیخته است و التزام به ولایت مطلقه فقیه را به بهانه ای برای گروکشی و سرکوب رقبای سیاسی حتا در میان جریان های سنتی تر میدان سیاست بدل کرده است اما این بهره را داشته است که رهبر جمهوری اسلامی با اشاره به یکی از میدان های مینِِِِِِِِ خودساخته، بتواند در هر زمانی که می خواهد، فضای پیرامونش را از حضور مخالفان یا منتقدان پاک سازی کند.
دشمن در ادبیات سیاسی آیت الله خامنه ای، بمب ساعتی فعال نشده ای ست که او در همه جا و چه بسا در میان وفادارترین نهادهای سیاسی و نزدیک ترین اجزا ساختار قدرت کارگذاشته است و عندالاقتضا می تواند آن را فعال و به این ترتیب در بیشتر موارد، دهانه بروز چالش های پیش رویش را پیش از بازشدن کور کند. بی کنایه می توان گفت در سال های اخیر هر وقت بازوهای اجرایی رهبر جمهوری اسلامی به مجموعه ای هجوم برده اند، پیش از آن آیت الله خامنه ای با ایراد یک سخنرانی دشمن فرضی را در آن مجموعه فعال و مجوزهای لازم را با امضای شفاهی برای برخورد با آن صادر کرده است. مفهوم دشمن برای آیت الله خامنه ای در بیست و دو سال گذشته کلیدی ترین ابزار مدیریت خطر بوده است.
نخبه کشی یا غلاف کردن تیغ دشمن
نیمه نخست دهه هفتاد، سال های آغازین رهبری آیت الله خامنه ای و آخرین سال های حضور پرتکاپوی دگراندیشانی بود که در قامت نویسنده – و نه در هیات کنشگران سیاسی با هدف مشارکت در ساختار قدرت- و عموما در قالب نهادی صنفی (کانون نویسندگان) فعالیت می کردند. آنها بودند که برای نخستین بار نامه های انتقادی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشتند و خط و مرزهای مشخص خود را با ادامه استقرار استبداد مذهبی با تکیه بر تئوری ولایت فقیه ترسیم کردند. (2) در همین سال ها نیز طرف خطاب آیت الله خامنه ای قرار گرفتند و شاید نخستین بمب ساعتی ای که او برای عبور از صف منتقدان منفجر کرد، دشمن قلمداد کردن اهل قلم بود. او در دومین سال مسندنشینی اش در میان نویسندگان و مسوولان حوزه هنری – که طیف نزدیک به او قلمداد می شدند و همچنان نیز پایگاه مهم فرهنگی او بشمار می روند- با اشاره به نویسندگان و اهالی قلم مستقل از حاکمیت گفت: « بعضی شان از لحاظ هنرى هم سرشارند، اما ثروتى در خدمت بیگانگان، و تیغى در دست دشمنانند.» (3) این تعبیر که یادآور جمله معروف آیت الله خمینی در سال های نخستین استقرار جمهوری اسلامی بود- بشکنید این قلم ها را- بار دیگر مجوز یا شاید دستور شفاهی تازه ای برای برخورد با نویسندگان منتقد صادر کرد. با آن همه دشمن هراسی ای که آیت الله خامنه ای تلاش می کرد با جملاتی نظیر «همه در یک سنگر قرار دارید و دشمن در مقابل شماست.» (4) (پیام نوروزی1370) در جامعه تسری دهد، تکلیف جماعتی که او آنها را دلسپرده به دشمن یا «تیغی در دست دشمنان» معرفی می کرد، روشن بود.
اتهام قرار گرفتن رهبران اعتراضات پس از انتخابات در صف دشمن افسانه ای کمک بزرگی به او بود تا به دیگران در نهادهای حکومتی نشان دهد رابطه اش با آنها که اعتراض ها را محکوم نکنند، چگونه خواهد بود
ده ها مورد قتل دولتی نویسندگان، آدم ربایی و شکنجه و حبس تا تعطیلی رسانه های دگراندیشان در نیمه نخست دهه هفتاد که تنها بخشی از آن در نیمه دوم این دهه و در جریان رسوایی قتل های زنجیره ای از پرده بیرون افتاد، حاصل این نگاه ستیزه جویانه بود که از مسند رهبری جمهوری اسلامی صادر می شد و جامعه ایرانی را با کینه و بدبینی و ترس می آمیخت. آیت الله خامنه ای این نگاه بغض آلود و دشمن سازی حساب شده را ادامه داد. « پیشرفت هاى ما، به برکت اصول انقلاب است. البته، دشمنان از خارج و ایادى آنها در داخل، کوشش مى کنند که عکس این را وانمود کنند. موذیانه و خباثتآلود مى نویسند و تبلیغ مى کنند که پایبندی هاى انقلابى، مشکل آفرین است»(5) (پیام نوروزی1372) تا آنجا که دیرزمانی زیستن با اتهام دشمنی، جامعه نویسندگان مستقل ایران را به جامعه ای شکست خورده، فرسوده از جنگ های بی ثمر و خیل بی خطران بدل کرد و نسل پس از آن را نه تنها از تعهد اجتماعی تخلیه کرد که حتا پایبندی های اجتماعی را که در نسل قبلی نویسندگان ارزش تلقی می شد با تکیه بر تئوری هایی که حکومت رواج می داد به ضد ارزش بدل کرد.
6 سال هزینه از کیسه دشمن برای جبران بلای اصلاح طلبی
همزمان با آنکه آیت الله خامنه ای خود را از این کانون خطر جسته و گذشته تصور می کرد، اصلاح طلبی با جرقه دوم خرداد 1376 به عنوان نزدیک ترین خطر برای استبداد مبتنی بر نظریه ولایت فقیه بروز کرد. نزدیک از آن جهت که اولا آیت الله خامنه ای مرزبندی مشخصی با آن نداشت؛ ثانیا باید با تنفیذ یک حکم (تنفیذ حکم ریاست جمهوری) این جریان را ناخواسته تایید نیز می کرد. در نتیجه مقابله با آن به آسانی سرکوب جریان زخمی، بی پشتوانه و خسته نویسندگان نبود. اما این بار هم دشمن به کمک آیت الله خامنه ای آمد. تنها باید بیشتر در بوق آن می دمید. این مقابله از نخستین سال تشکیل دولت اصلاحات آغاز شد و تقریبا در دومین سال دولت دوم اصلاحات با رویگردانی جامعه از اصلاح طلبان به نتیجه دلخواه رهبر جمهوری اسلامی رسید، هر چند او مجبور شد 6 سال تمام از کیسه دشمن فرضی خرج کند.
ماجرا این گونه آغاز شد: « سادهاندیشى و سادهلوحى است که کسى خیال کند ما در خارج از مرزهاى خودمان – بلکه در داخل مرزها – هیچ دشمن و بدخواهى نداریم.» (6) (پیام نوروی1377) و رفته رفته با بزرگتر شدن خطر اصلاحات صریح تر شد. یک سال بعد و در خطبه های نماز جمعه با صراحت بیشتری به اصلاحات تاخت: « سه تخریب، مورد نظرِ دشمن است: تخریب وحدت ملى، تخریب باورهاى کارساز و مقاومتبخش، و تخریب روح امید. اسم این تخریبها را هم «اصلاح» مىگذارند! من کارى به این دوستان و خودی هاى غافل ندارم؛ بحثِ من برسر دشمن است»(7) سیاست القای نفوذ دشمن برای برانگیختن واکنش هواداران و حذف کم هزینه منتقدان درون حاکمیت ادامه یافت. کمتر از یک سال بعد در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام، رهبر جمهورى اسلامى اصلاحات را شعار تبلیغاتی دشمن دانست: « مسأله مهم دیگر در همین زمینه این است که دشمن در تبلیغات خود – که شعار اصلاحات را پیگیرى مىکند – به دنبال چیست؟»(8) سال های نیمه دوم دهه هفتاد و سال های آغازین دهه هشتاد برای آیت الله خامنه ای سال های آزمودن سیاست تولید دشمن فرضی و کنترل خواست تغییر از طریق نیروهای سرسپرده بود. او در این سال ها قدرت تحریک آمیز این سیاست را آزمود و دریافت هر چه دشمن را بزرگتر جلوه دهد جای کمتری برای منتقدان باقی خواهد ماند. در واقع او در این سال ها عرصه سیاست داخلی را به موجود موهوم اما جاگیری به نام «دشمن» اختصاص داد تا عملا امکان و فضای تحرک و سیاست ورزی را از منتقدان داخلی سلب کند: « دشمن خارجى وقتى متصدّیان نظام را به دو دسته تقسیم کرد، اعلام مى کند ما با این دسته موافق و با آن دسته مخالفیم؛ یک دسته اسمشان اصلاح طلب است، یک دسته اسمشان محافظه کار است. اینها دام دشمنان است»(9) (نماز جمعه تهران-آذر 1381) سرانجام او میخ آخر را با اعلام اینکه اصلاحات، شیوه سرسپردگان دشمن مستکبر برای تغییر نظام است بر تابوت اصلاح طلبی کوبید. این درست یک سال قبل از روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و زمانی است که اصلاح طلبان تمام نهادهای سیاسی را واگذاشته اند و تنها دولتی در زنجیر که افول خورشید بخت خود را به تماشا نشسته است، در اختیار دارند: « دشمنان این نظام و انقلاب، تغییر ساختار اصل نظام را هدف گرفتهاند و اصلاحات از نظر آنها، یعنى تغییر نظام و تبدیل نظام جمهورى اسلامى به یک نظام وابسته و سرسپردهى دشمنهاى مستکبر.» (10) به این ترتیب سیاست «دشمن! دشمن!» بار دیگر کارآیی خود را به نمایش گذاشت.
کار ناتمام آیت الله خامنه ای با دانشگاه و مطبوعات
همان طور که پیش تر آمد، علامت گذاری نقاط چالش خیز با استفاده از دشمن فرضی سیاستی بوده است که آیت الله خامنه ای در سال های زمامداری اش از آن بسیار بهره برده است. حوادث 18 تیر 1378 موجب شد تا توجه او بیش از گذشته به دو کانون چالش سیاسی و اجتماعی بیش از گذشته جلب شود. او که در سال 1378 با نخستین تهدید جدی از سوی دانشگاه و مطبوعات در گذران اقتدارطلبانه اش مواجه شده بود، سیاست دشمن خوانی را در این دو کانون خطر چند ماه پس از 18 تیر و در شرایطی که تهدید را موقتا از سرگذرانده بود، فعال کرد: «شما به بعضى از این رسانههاى داخلى نگاه کنید! البته همه اینها بیگانه نیستند؛ اما بعضى چرا؛ بعضى مال آن دشمنانند!» (11) این صریح ترین اظهار نظر درباره مطبوعات منتقد بود که آیت الله خامنه ای از منبر نماز جمعه تهران اعلام کرد. او همچنین در نخستین پیام نوروزی پس از حوادث کوی دانشگاه بر دشمن خوانی اعتراضات دانشجویی تاکید کرد و گفت:« سال گذشته سالى بود که همه در آن، بُروز توطئه دشمنان را مشاهده کردند و تهدید امنیت ملى را که با سلسله جنبانى دشمنان انجام مىگرفت، به چشم خود دیدند.» (12)
پس از آن دانشگاه و مطبوعات به مهم ترین کانون دشمن خوانی رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شد. ماجرایی که با حذف اصلاح طلبان از قدرت سیاسی نیز پایان نگرفته و حمله به استادان دانشگاه، علوم انسانی و برخوردهای حذفی با مطبوعات همچنان با همین توجیه انجام می شود. قدرت روزافزون نهاد نمایندگی رهبر در دانشگاه و بسیج دانشجویی به عنوان دو بازوی مستقیم سرکوب تحرکات دانشجویی آیت الله خامنه ای پاسخ به خواستی است که او یک سال پس از حوادث کوی دانشگاه و در دیدار گروهی از دانشجویان و استادان دانشگاه علم و صنعت طرح کرده بود: « نسل جوان دانشجو اجازه نخواهد داد که دانشگاه خانه امن دشمنان این ملت و فریبخوردگان بیگانه شود. یک روز محاسبات غلطى کردند، از دست خود دانشجویان تودهنى خوردند. امروز هم مثل این که باز عدّهاى دوباره مىخواهند همان محاسبات غلط را بکنند.» (13) او همچنان کار ناتمامی با دانشگاه و مطبوعات دارد. مطبوعات را می توان تعطیل کرد اما پاکسازی دانشگاه باید همچنان با کمک دشمن فرضی عملی شود. « نمی شود محیط دانشگاه را رها کرد. آماج خیلى از توطئههاى دشمن، اصلاً محیط دانشگاه است. »(14) این یکی از آخرین اظهارات آیت الله خامنه ای درباره دانشگاه است که بار دیگر پای دشمن فرضی را در آن به میان کشیده است و نیز مجوزی برای اجرای طرح های محدود کننده ای نظیر تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، حذف برخی از استادان و بازنگری در کتاب های دانشگاهی.
دشمن فرضی، هزینه یک جنگ تمام عیار با رهبر نظام را می پردازد
دامنه مقابله آیت الله خامنه ای با چالش های فرارو با اتکا به سیاست دشمن خوانی تنها به اینجا محدود نمی شود. او محیط امن خود را چندان تنگ گرفته است که هر انتقاد و منتقدی بیرون این دایره و معبر امن و در مظان اتهام دشمنی قرار می گیرد. دشمن خوانی تنها شامل منتقدان سیاست های کلان جمهوری اسلامی نمی شود، مثل آنجا که که می گوید: «کسانى که در گوشه و کنار نق مى زنند و مى گویند چرا به انرژى هسته اى چسبیده اید، غافلانه به نفع دشمنان ملت حرف مى زنند»(15) بلکه دشمن خوانی آیت الله خامنه ای موجب شده است که کوچکترین انتقاد و محافظه کارترین منتقد نیز از سوی رسانه ها خط قرمز قلمداد شود و انتشار هر انتقادی هزینه های سنگینی را به دنبال داشته باشد که معمولا دشمنان بزرگ در سبد هزینه های یک جنگ تمام عیار پیش بینی می کنند. در تمام محدودیت ها و بگیر و ببندهایی که امروز شاهد آن هستیم رد پای این سیاست کهنه رهبر جمهوری اسلامی را می توان دید. از برخورد با زنان، تحت عناوین گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی تا گرفتاری های عدیده هنرمندان، نوکیشان و درویشان و دیگران. تنها به عنوان نمونه هایی از گستره دشمن خوانی ها می توان به این موارد اشاره کرد: « بىاعتنایى نسبت به مُدهاى دامگونهى ساخته و پرداختهى دشمنان، براى زن ارزش است.» (16) ؛ «مواجهیم با دشمنىهایى از راههاى مختلف، به شیوههاى مختلف و از جمله به شیوهى استفادههاى هنرى و بیش از همه، هنر نمایش.» (17) ؛ «از اشاعه بىبندوبارى و اباحیگرى، تا ترویج عرفان هاى کاذب – جنس بدلى عرفان حقیقى – تا ترویج بهائیت، تا ترویج شبکه کلیساهاى خانگى؛ اینها کارهایى است که امروز با مطالعه و تدبیر و پیش بینى دشمنان اسلام دارد انجام می گیرد»(18) و … .
ترس از انگ دشمنی، منتقدان مردد را به اردوگاه رهبر باز می گرداند
مواجهه آیت الله خامنه ای با حوادث پس از انتخابات 22خرداد88 از این منظر نیز قابل بررسی است که او در تحلیل رخدادها تا چه اندازه سعی می کند پای دشمن را به میان بکشد و با این روش نیروهای از هم گسیخته خود را بار دیگر پشت سر خود انسجام بخشد اگر چه در این میان کسانی را از دست می دهد اما کسانی را هم از نیمه راه تبدیل شدن به یک منتقد یا مخالف بازمی گرداند. اتهام قرار گرفتن رهبران اعتراضات پس از انتخابات در صف دشمن افسانه ای کمک بزرگی به او بود تا به دیگران در نهادهای حکومتی نشان دهد رابطه اش با آنها که اعتراض ها را محکوم نکنند، چگونه خواهد بود. بازگشت محسن رضایی از نیمه راه به اردوگاه آیت الله خامنه ای و پس از آن تصمیم نهایی کسانی که در میان نمایندگان مجلس، مجمع تشخیص مصلحت و … در برخورد با انتخابات دچار تردید بودند، نتیجه دشمن خوانی مخالفان محمود احمدی نژاد و مدعیان تقلب انتخاباتی بود. اگر دشمن به این صراحت در میان مدعیان کودتای انتخاباتی اعلام حضور نمی شد جمع کردن نیمه هواداران مردد کار ساده ای نبود. هواداران منفعت جویی که هنوز این جملات در گوششان زنگ می زند: « دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همه تلاش خود و توان خود و نیروهاى خود را متمرکز کرده اند براى اینکه بتوانند این انقلاب را از درون شکست بدهند.» (19)
——————————-
پانوشت ها:
1- 24آذر1387- دیدار با گروهی از دانشجویان و استادان دانشگاه علم و صنعت
2- برای یک نمونه می توان نامه سعیدی سیرجانی و سرانجام او را به خاطر آورد
3- 25تیر1370- دیدار با مسؤولان و نویسندگان حوزه هنرى
4- پیام نوروزی1370
5- پیام نوروزی1372
6- پیام نوروزی1377
7- 26آذر1378- نمازجمعه تهران
8- 19تیر1379- دیدار با کارگزاران جمهورى اسلامى
9- 1آذر1381- نمازجمعه تهران
10- 2فروردین1383- سخنرانی در مشهد
11- 26آذر1378- نمازجمعه تهران
12- پیام نوروزی1379
13- 9اسفند1379- دیدار با گروهی از استادان و دانشجویان دانشگاه امیرکبیر
14- 31مرداد1389 – دیدار با دانشجویان
15- 1فروردین1384- سخنرانی در مشهد
16- 26دی1368-دیدار با گروهی از زنان ایرانی
17- 12تیر1389- دیدار با دست اندرکاران صدا و سیما
18- 27 مهر1389 – در اجتماع مردم قم
19- پیام نوروزی1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر