رئیس جمهور لبنان!
رئیس جمهور سوریه!
رئیس جمهور عراق!
افغانستان! فلسطین! کومور! برنه! توگو! نیکاراگوئا! ونزوئلا! نیجریه! آنگولا! برونئی! اوگاندا! بولیوی! گابون! مالی! هائیتی! اتیوپی! مالدیو! گینه! پرو! شیلی! و همه جاها
رئیس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمایندگان ایران بر تخت شهریاری نشسته ام
خدای بزرگ دل های پاک مردم متعهد ایران را متوجه من کرد زیرا من اورا ارجمند و گرامی داشتم
ارتش بزرگ من به آرامی وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید
ریشه بیکاری را کندم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مگر آنکه فتنه گر باشد!
وقتی که بنده با رای قاطع و میلیونی مردم خود بر تخت ریاست جمهوری نشستم، دستور دادم تا یارانه ها را به مردم پرداخت کنند، و نظام ظالمانه سوبسید را سرنگون کردم!
سایه ی دیو ارزانی را از سر مردم برداشتم!
فرمان دادم تمام نشریاتی را که بسته اند رفع توقیف کنند تا هرچه که می خواهند بنویسند،
سپس چون دیدم قدر آزادی را نمی فهمند دستور دادم که آن ها را ببندند و صاحبانشان را دست گیری کردم!
برای تمام سرزمین ها نامه فرستادم
چند بار در تالار ملل سخنرانی کردم و با حرفهایم دنیا را ترکوندم!
دل چند هسته را شکافتم اما آفتابی در آن میان ندیدم،
پس دستور دادم که همچنان هسته ها را تا نتیجه مطلوب بشکافند!
همراهم اسفندیار!! به من گفت سرزمین های منزوی باز هم قطع نامه صادر کرده اند
و من نیز قطع نامه دان های آنان را به پارگی بشارت دادم!
بر مردم سهام عدالت ارزانی داشتم
صندوق ذخیره ارزی را خالی کردم و کشور را از این معضل دیرین رهانیدم!
ممه ها را از لولو باز ستاندم و در جایگاهشان باز گرداندم تا هرروز برایم زندگانی بلند را آرزو کنند
اسنادش هم موجود است!!
مردم فقیر چین را از بدبختی رهانیدم
و برادران روسی خود را اطعام کردم
من به همه سنت ها و رسوم کشور های زیر فرمانم احترام می گزارم به شرطی که نخواهند آن را علنی کنند
به آزادی بیان احترام گزاردم و محلی را به نام کهریزک برای این کار اختصاص دادم که تا می توانند فریاد بزنند!
من جلوی گشت ارشاد را گرفتم و نگذاشتم کسی را به خاطر موها و لباسش بازداشت کنند
آخر مگر مشکل کشور اینه؟
اینه؟!!
شهر به شهر سفر کردم و داد مردم را ستاندم
دستور دادم به طور مساوی ساندیس و کیک به مشتاقان بدهند!
آزادی اندیشه را ارج نهادم، گذاشتم هرکس هر فکری دارد بکند و من هم کار خودم را کردم و حرف خودم را زدم!
کارهای بزرگ کردم و رایحه ی خوش آن را به سرتاسر سرزمین ها پراکندم!!
و خیلی کار های دیگر که نمی خواهم بگم!
بگم؟!!
۲۵ آبان ۱۳۸۹
نقش میرزا تقیخان امیرکبیر در زمینهی ترجمه انکارناپذیر است؛ وی در نامهای به تاریخ ۱۲۳۰ ش./۱۸۵۱ م. به جان داود که برای آوردن معلمان دارالفنون به اروپا رفتهبود از او خواست مقداری کتاب با خود از فرانسه بیاورد (آدمیت، ۱۳۶۲: ۳۸۰-۸۲). در زمان امیرکبیر دو عامل تازه به کار ترجمه و نشر کتاب رونق بیشتری داد: نخست تشکیل دستگاه مترجمان دولتی – متشکل از ۱۹ نفر مترجم ایرانی و اروپایی – و دیگری تاسیس دارالفنون که خود «مطبعه دولتی» نیز داشت. این دو از عوامل گسترش علوم در دوره ناصری بودند (همان: ۳۷۸-۷۹). اهمیت ترجمه در تحول زبان و اندیشهی این دوران، زمانی مشخص میشود که بدانیم یکی از راههای آشنایی امیرکبیر با مدارس دنیا، ترجمهی کتاب جهاننمای جدید بود (همان: ۳۵۳).
پس از تاسیس دارالفنون، مشکل کمبود کتاب درسی باعث شد، معلمین دارالفنون به کمک شاگردان ایرانی به تالیف و ترجمهی کتاب درسی پرداختند. محمدحسین افشار، دو اثر را ترجمه و با نامهای تشریح بدن انسان و علاجالاسقام در سالهای در ۱۲۳۳ش./۱۸۵۴م. و ۱۲۳۶ ش./۱۸۵۷م. منتشر کرد؛ علینقی بن محمداسماعیل حکیمالملک نیز در ۱۲۳۵ش./۱۸۵۶م. اثری را ترجمه و با نام زبدةالحکمه منتشر کرد (آجودانی، ۱۳۸۷: ۵۷). حکمت ناصریه ترجمهای از اثر معروف دکارت به نام گفتار در روش به کار بردن عقل بود که به وسیله العازار رحیم موسایی همدانی و امیل برنه فرانسوی ترجمه شد. در ۱۲۴۹ش./۱۸۷۰م. میرزا جعفر قراچهداغی، مَثَل حکیم سیسموند اثر میرزا فتحعلی آخوندزاده را که در مسائل اقتصادی بود، ترجمه و منتشر کرد (همان: ۶۰). فرهاد میرزا «معتمدالدوله» – پانزدهمین فرزند عباس میرزا- اثر ویلیام پیناک در زمینهی جغرافیا را از فرانسوی به فارسی برگرداند و با نام جامجم به چاپ رساند (آرین پور، ۱۳۷۲: ۱۵۷).
با گرمشدن بازار ترجمه، آثاری به اقتباس از آثار و اندیشههای غربی به وجود آمد. جانورنامه اثر میرزا تقیخان انصاریکاشانی، تشریح ِ اندیشههای داروین بود که در ۱۲۴۹ش./۱۸۷۰م. منتشر شد. در همین سال رسالهی یک کلمه اثر میرزا یوسفخان مستشار الدوله نوشته شد که مواد اصلی اعلامیه حقوق بشر در قانون اساسی فرانسه را با اسلام تطبیق داده بود. کمکم که آشنایی با زبان فرانسوی بیشتر شد و نیاز به ترجمه نیز، میرزا علیاکبرخان «مزینالدوله»، معلم نقاشی و زبان فرانسوی در دارالفنون، فرهنگ واژگان فرانسوی- فارسی را نوشت (محبوبی اردکانی، ۱۳۷۸: ۲۹۰). در ۱۲۷۲ش./۱۸۹۳م. طالبوف تبریزی، اثری را تحت عنوان پندنامه مارکوس قیصر روم از روسی به فارسی برگرداند (آدمیت، ۱۳۶۳: ۳).
روزنامهها:
نخستین روزنامهی فارسی در ایران، در ۱۱ اردیبهشت ۱۲۱۶ ش./ ۱ مه ۱۸۳۷ م. / ۲۵ محرم ۱۲۵۳ ق. – روزگار محمدشاه قاجار – به نام کاغذ اخبار به وسیلهی میرزاصالح شیرازی به چاپ رسید. بر اساس اعلامنامهی این روزنامه، هدف از چاپ این روزنامه آن بود که «ساکنین ممالک محروسه تربیت شوند.». این روزنامه تا سال ۱۲۱۹ش./۱۸۴۰م. به صورت ماهانه منتشر میشد (رابینو، ۱۳۸۰: ۲۱۰) اما به علت بیکفایتی حاجی میرزا آغاسی صدر اعظم تعطیل شد. در دورهی ناصرالدین شاه، روزنامه وقایع اتفاقیه در ۱۸ بهمن ۱۲۲۹ ش. / ۷ فوریه ۱۸۵۱ م. / ۵ ربیع الثانی ۱۲۶۷ ق. به وسیلهی امیرکبیر با هدف «تربیت اهل ایران و استحضار آگاهی آنان از امورات داخله و وقایع خارجه» منتشر شد (کهن، ۱۳۶۳: ۳۴). از این روزنامه – در واقع هفته نامه – در مدت ۱۰ سال، ۴۷۱ شماره به چاپ رسید؛ قیمت آن ۱۰ شاهی بود که در آن زمان بسیار گران بود. در نتیجه چندان مورد استقبال مردم قرار نگرفت تا جایی که دولت خرید آن را برای گروهی از کارمندان دولت اجباری کرد (همان: ۳۱-۳۳). تعداد کارمندانی که موظف به خرید این روزنامه بودند ۱۱۰۰ (صدرهاشمی، ۱۳۶۳: ۵) یا ۱۱۱۵ (همان: ۵۹-۶۰) نفر بود. بنابراین شمارگان این روزنامه باید چیزی در همین حدود بوده باشد. (برای دیدن نام، زمان، مکان انتشار و زبان این روزنامهها به جدول زیر نگاه کنید.)
فهرستی از روزنامههای فارسی تا پایان دورهی ناصری
(جدول بر اساس مطالب آثار رابینو و کهن به وسیلهی نویسنده نوشتار تهیه شده است)
باید دانست که این روزنامهها تنها نام روزنامه داشتند و به صورت هفتگی و گاه ماهانه انتشار مییافتند. نخستین روزنامه در ایران – که پنج روز در هفته منتشر میشد – روزنامه خلاصةالحوادث نام داشت که در ۱۲۷۸ش./۱۸۹۹م. چاپ شد (ریپکا، ۱۳۸۳: ۵۹۸).
قیمت این روزنامهها گران بود و خرید آن برای همگان میسر نبود. اما در میان این روزنامهها، روزنامهی دانش که به وسیلهی علیقلیمیرزا اعتضادالسلطنه منتشر میشد به صورت رایگان توزیع میشد؛ هرچند تنها ۱۴ شماره از آن منتشر شد (کهن، ۱۳۶۳: ۱۰۶ و رابینو، ۱۳۸۰: ۱۳۹). همچنین پنجهزار نسخه از روزنامهی حبلالمتین در مدت ۱۰ سال به صورت رایگان در میان روحانیون نجف و ایران توزیع میشد (کهن، ۱۳۶۳: ۱۶۶).
این روزنامهها با چاپ سنگی به چاپ میرسیدند، در چاپ سنگی حداکثر شمارگان، ۷۰۰ تا هزار نسخه بود (محیط طباطبایی، ۱۳۷۵: ۱۹۵). به همین دلیل زمانی که مطبوعات توسعه یافتند و نیاز به تعداد چاپ بیشتر احساس شد، چاپ سربی را دوباره از سر گرفتند (بالائی، ۱۳۸۶: ۱۷).
زبان این روزنامهها که بیشتر به وسیلهی دربار منتشر میشدند، بهویژه در چند سال نخست متکلف بود اما به مرور و برای «تربیت» مردم تغییر کرد. با نشر و نفوذ مطبوعات آزاد به همت روشنفکران و مخالفان دربار، سوادِ برتریجویانه و نثر درباری و نوشتار پیچیده و مسجع محو شد و روزنامه به صورت زبان روزمره و گویای وضعیت ملت و کشور درآمد (کهن، ۱۳۶۳: ۱۱۰). روزنامهی قانون که به وسیلهی میرزا مَلکَمخان راهاندازی شد، مطالب را به زبان ساده و عامهفهم مینوشت و به همین دلیل هم مورد توجه قرار گفت. حتی روزنامهی حکمت، در نوشتن به فارسی بدون عربی و ساده اصرار داشت (رابینو، ۱۳۸۰: ۱۲۷ و آرین پور، ۱۳۷۲: ۲۵۱).
نتیجه
به دنبال جنگهای ایران و روسیه و ارتباط با غرب، به مرور تحولات گوناگونی در ایران روی داد. یکی از این تحولات، که البته ناخواسته و نامحسوس روی داد، تحول ادبی بود. نخستین نمودهای تحول ادبی در این دوره، در سادهنویسی میرزا ابوالقاسم قائم مقام متجلی است. اعزام محصلان به اروپا، ورود صنعت چاپ، راهاندازی روزنامهها، تاسیس دارالفنون و ترجمهی آثار غربی عوامل این تحول بودند.
اعزام محصل به اروپا به هزینهی دولت یا گاه به هزینهی خود اشخاص آن هم در سنین کم باعث رشد گروهی بیگانه با زبان متکلف آن دوران شد. اینان سادگی خاص زبانهای اروپایی را میدیدند و میکوشیدند تا در فارسی نیز همان روش را پیاده کنند. اهمیتیافتن نسبی مردم یا همان «رعیت» باعث انتشار روزنامههایی به زبان ساده شد. این امر بهویژه زمانی گسترش بیشتری یافت که مخالفان حکومت مانند میرزا ملکمخان ناظمالدوله نیز در صدد برآمدند به وسیلهی روزنامه روحانیون و عوام را آگاه کنند. ورود صنعت چاپ به گسترش کتاب و در مرحلهی بعد روزنامه در جامعه یاری رساند. تاسیس دارالفنون به پرورش سوادآموختگانی آشنا با زبانهای اروپایی و فارسی ساده کمک کرد. ترجمهی آثار غربی الگوی تازهای در اختیار نویسندگان ایرانی قرار داد. ارتباط با کشورهای مختلف و در نتیجه نیاز به نوشتن نامههای رسمی قابلترجمه، به سادهنویسی در نامههای اداری منجر شد. با توجه با سخنان پیشگفته، همهی این عوامل را باید در تحول پس از شکست ایران از روسیه و بروز اندیشهی ترقی جستوجو کرد.
منابع و مآخذ
آجودانی، ماشاالله، (۱۳۸۷)، یا مرگ یا تجدد «دفتری در شعر و ادب مشروطه»، تهران، اختران، چ۴.
آدمیت، فریدون، (۱۳۵۷)، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران، پیام، چ۲.
__________، (۱۳۶۲)، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چ ۷.
__________، (۱۳۶۳)، اندیشههای طالبوف تبریزی، تهران، دماوند، چ ۲.
آرینپور، یحیی، (۱۳۷۲)، از صبا تا نیما، ج۱، تهران، زوار، چ۵.
آژند، یعقوب، (۱۳۸۶)، تجدد ادبی در دورهی مشروطه، تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، چ۲.
بالائی، کریستف، (۱۳۸۶)، پیدایش رمان فارسی، مترجمان مهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران، انتشارات معین-انتشارات انجمن ایرانشناسان فرانسه در ایران، چ۲.
بهار، محمدتقی، (۱۳۸۱)، سبک شناسی، ج۳، تهران، زوار، ۱۳۸۱.
توکلی طرقی، محمد، (۱۳۸۲)، تجدد بومی و بازاندیشی تاریخ، تهران، نشر تاریخ ایران.
رابینو. ه. ل، (۱۳۸۰)، روزنامههای ایران از آغاز تا سال ۱۳۲۹ ه ق ۱۲۸۹ ه ش، ترجمه و تدوین جعفر خمامیزاده، تهران، اطلاعات، چ۲.
ریپکا، یان، (۱۳۸۳)، تاریخ ادبیات ایران، ج۱، مترجم ابوالقاسم سری، تهران، سخن.
رینگر، مونیکا، (۱۳۸۱)، آموزش، دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار، مترجم مهدی حقیقت خواه، تهران، ققنوس.
زرگری نژاد، غلامحسین، (۱۳۸۰)، «خاوری شیرازی و تثبیت مکتب تاریخنویسی استرآبادی» مجله ی تاریخ: ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال دوم، شماره یکم، صص ۲۰۱-۳۶.
سرداری نیا، صمد، (۱۳۸۲)، دارالفنون تبریز، تبریز، ندای شمس.
صدرهاشمی، محمد، (۱۳۶۳)، تاریخ جرائد و مطبوعات ایران، ج۱، اصفهان، کمال، چ۲.
کامشاد، حسن، (۱۳۸۴)، پایه گذاران نثر جدید فارسی، تهران، نی.
کریمیحکاک، احمد، (۱۳۸۴)، طلیعه تجدد در شعر فارسی، مترجم مسعود جعفری، تهران، مروارید.
کهن، گوئل، (۱۳۶۳)، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، ج۱، تهران، آگاه، چ۲.
محبوبی اردکانی، حسین، (۱۳۷۸)، تاریخ موسسات جدید تمدنی در ایران، ج۱، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ۳.
محیططباطبایی، محمد، (۱۳۷۵)، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران، بعثت، چ۲.
میلانی، عباس، (۱۳۸۲)، تجدد و تجدد ستیزی در ایران، تهران، اختران، چ۴.
نفیسی، سعید، (۱۳۷۲)، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، ج۱، تهران، بنیاد، چ۹.
------------------------------
در این زندگی واژگونه، شما از توی زمین بدنیا میآیید. در گورستان. جایی که ما شما را از داخل گور درمیاوریم و با سلام و صلوات به غسالخانه میبریم. جایی که آثار مرگ را از رنگ و رویتان میشویند. بعد از آنجا با آمبولانس به بیمارستان برده میشوید. جایی که کلی دکتر اطرافتان را میگیرند و برای اولین بار چشم باز میکنید. در زندگی معمولی هر روزه، گلدانهای شکسته جوش میخورند، آبهای جاری دوباره یخ بسته و شکل آدم برفی بخود میگیرند، عشق به قلبهای شکسته بازمیگردد و رودخانهها بسوی قلهها حرکت میکنند. ازدواجها از محاضر طلاق شروع شده و به ملاقاتهای آتشین اول کار ختم میشوند. لذت یک عمر زندگی عاشقانه تکرار میشود و بوسههای گرم جای خوابهای کسل طولانی در کنار همسران را میگیرد. پیرمردهای ریشدار به جوانهایی با صورتهای کشیده و زیبا که به مدرسه فرستاده میشوند، بدل میگردند و از آنجا به نرمی بسوی پاک شدن گناه اولین و ازلی بشر یعنی دانایی میروند. خواندن و نوشتن و ریاضیات همه از لوح ضمیر ما پاک میشوند. در این فرآیند تحصیل (علم)زدایی، فارغالتحصیلان کوچک میشوند و چهاردست و پا شده و دندانهایشان را از دست میدهند. دستاورد این مرحله، تجربه نابترین حس کودکی است. در آخرین روز زندگی، آنها جیغ میکشند، اما این بار از روی غصه، چرا که این آخرین روز زندگی آنهاست. بچهها بسوی زهدان مادران خود باز میگردند. همانطور که مادران آنها هم آب رفته و کوچک شده و بدرون زهدان مادرانشان باز میگردند. مثل عروسکهای روسی که هر یک در دل دیگری جا میگیرند.
در این زندگی وارونه، شما از آنچه که در انتظار شماست و بعد از این مرحله بلعکس اتفاق خواهد افتاد، توقعات و خیالات خوشی دارید. چرا که گمان میکنید اتفاق در پیش رو را از قبل میدانید. اما این روال نیز بگذرد و روزی مانند پاندول ساعت برعکس خواهد شد. آنجاست که در لحظه برعکس شدن، شما از اینکه بالاخره زمانی این فیلم درست بنمایش درآمده و معنی آن فهمیده خواهد شد، خوشحال خواهید بود.
اما در این سناریو، یک غافلگیری دردناک در انتظار شماست. آنجا که متوجه میشوید آنچه بنام آدم خوب در ذهن شما کرده بودند و همه خاطراتی که از خوب بودن خود دارید، در اثر یک دستکاری در سیستم حافظه حاصل شده است. تغییری که باعث شده است شما خود را آنچه که حالا میشناسید، بشناسید. شما متکی شدهاید به یک روایت مربوط و سلسلهوار و دارای ربط منطقی که در آنها اثری از جزییات ریز و تصمیمگیریها و چگونگی شکلگیری وقایع نیست. در مسیر بازگشت، گره داستان گشوده میشود. در مسیر حرکت برعکس در دالان زندگی، شما زیر ضربات مشت و لگد دو موجود قوی، یعنی خاطره و واقعیت، سیاه و کبود شدهاید و تمام بایگانی حافظهتان خرد و خاکشیر شده است. در انتهای این راهرو که وارد زهدان مادرتان میشوید، دیگر چیزی در حافظهتان باقی نمانده است. شما در رحم مادر همانقدر از خودتان میدانید که بار اول که اینجا بدنیا آمدید میدانستید.
پایان
دورهای موسیقی کلاسیک:
موسیقی کلاسیک در غرب با سقوط امپراطوری روم شروع شد که میتوان آن را اولین گامها برای شروع موسیقی کلاسیک نامید.
دوره یا موسیقی رنسانس: که از سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی بوده و در ایتالیا شکل گرفته و بیشتر شامل قطعههای آوازی است.
موسیقی باروک: باروک در لغت به معنی تزیین ماهرانه است که از مشخصات اصلی هنر آن روزگار میباشد -موسیقی این دوره بیشتر بیانگر اشرافیت و قدرت بوده است. در گسترش این سبک کلیسا نقش بهسزائی داشته است. از موسیقیدانان این دوره از باخ و ویوالدی نام میبرند.
دوره کلاسیک: سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی شکل گرفت. همانطور که میدانید در اروپای قرن ۱۸ جریانهای نوی فکری شروع به رشد کرد و چیزهایی مثل آزادی اندیشه، دوری از خرافات، حقوق بشر، و حق شهروندی در ذهن مردم شکل گرفت. این پیشرفتها تاثیر خود را بر موسیقی هم گذاشت در این دوره استفاده ابزاری از موسیقی کنار گذاشته شد و موسیقی را با شعار هنر برای هنر به کار بردند. موسیقی کلاسیک بیشتر به صورت یک صدایی(همو فونیک) به کار میرود. از هنرمندان این دوره از موتزارت و بتهوون نام میبرند.
دوره رومانتیک: همانطور که از نامش پیداست بیشتر به بیان احساسات و عواطف میپردازد و در سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی شکل گرفت.
بعد از این دوره وارد موسیقی قرن بیستم میشویم که دوره مدرنیسم و نوگرائی موسیقی است.
کسانی که تعبیر عرفانی در باب موسیقی دارند برای نتها سیری را در نظر میگیرند و از آن با نامهای هفت نت آفرینش یا اکتاو هستی نام میبرند و دلیل ان سطوحی است که برای آن در نظر میگیرند بدین معنا که نتها از یک قانون به نام قانون هفت پیروی میکنند، این قانون را برای همه ارکان زندگی به کار برده و با چاکراها در ارتباط میدانند. یعنی امواج یا اصواتی که ما به صورت موسیقی میشنویم با بدن ارتباط برقرار میکنند. بدین صورت که امواج یا اصوات بم با قسمت پائین بدن و اصوات زیر با قسمت بالای بدن در ارتباط میباشد.
شخصی به نام سنت سیسیلیا (Sant cecilia) که از وی به عنوان قدیس موسیقیدانان هم نام میبرند میگوید راز آفرینش در موسیقی است و در ابتدا همه چیز بینظم، بیهدف و آشفته بوده که پس از آمدن صدائی یا نوائی آسمانی همه چیز به صورت منظم در آمده است و توضیحات مفصلی در باب تاثیر ان بر مولکولها و عناصر وجود دارد که از حوصله این گفتار خارج است.
این توضیحات برای این بود که بدانیم موسیقی درمانی و اصولا موسیقی و علاقه بشر به ان از ابتدا وجود داشته و ادامه خواهد داشت، پس شما در حقیقت وارد موسیقیدرمانی نمیشوید، بلکه حس شناختی که در شما به صورت ذاتی وجود داشته و شاید از آن بیاطلاع بودید را در شما زنده میکند.
همانطور که قبلا هم ذکر شد نتها، ملودیها و هر ۸ نت که بصورت متوالی اجرا شود یک گام را میسازد که کشش و فواصل گامها نوع موسیقی را بهوجود میآورد که بسته به فرهنگهای مختلف متفاوت است. (مثلا فواصل میتواند نیمپرده یا ربعپرده باشد) که باز در این مورد در هفتههای آینده صحبت خواهیم کرد.
مطلب مهم دیگری که در موسیقی وجود دارد و با تمرینات ما کاملا در ارتباط است ریتم است. ریتم را گذر و جریان در موسیقی مینامند که شامل دو بخش اصلی است. بخش اول زمان است که شامل چند نت میشود مثل نت سیاه، چنگ و غیره که این نتها با فاصله و زمان معین اجرا میشود. بخش دوم آکسان است. وقتی شعری میخوانید یا موسیقی میشنوید اگر آکسان نباشد آنرا به صورت یک صدای متوالی میشنوید، مثل بعضی آوازهای ایرانی یا چینی که فقط زمان دارد و آکسان ندارد، آکسان شدت و تاکید بر روی یک نت را میگویند، مثال ساده میتوان از یک اجرای ساز دف نام برد. وقتی که یک قطعه دف را میشنویم در زمانهای مشخص ضربات را با شدت بیشتر میشنویم که این کار به صورت چرخشی انجام میشود. این تاکید و شدت را آکسان مینامند. اجرای چرخشی و در عین حال تاکیدی تمرکز شنیداری یا خلسه با وجود میآورد. ما در هیپنوتیزم هم این نوع تمرکز را با صورت دیداری و نگاه با یک نقطه داریم.
ریتمها شامل سه دسته هستند که در تمام دنیا یکسان است و به آنها ریتم ساده میگویند. این ریتمها عبارتند از ریتم دوضربی، سهضربی و چهارضربی. بقیه ریتمها از ترکیب این ریتمها ساخته میشوند. معروفترین این ریتمها چهارچهارم است که در تمرینات موسیقی درمانی نیز تاثیر زیادی دارد، از ریتم ۴/۴ برای درمان فلج هم استفاده میکنند بدین صورت که ابتدا با دادن این ریتم ساده حرکتها را در جهت مناسب قرار میدهند. از ریتم ۴/۴ در زندگی روزمره هم استفاده زیادی میشود چون این ریتم بسیار منظم است و شامل ۴ نت در یک میزان یا زمان مشخص است و این ۴ نت با صورت چرخشی داخل یک مربع در حرکت است که تعبیری از عقلانیت است. در مثال ساده برای ریتم ۴/۴ از مارش نظامی میتوان نام برد که با صورت ۱-۲-۳-۴ انجام میشود، در اولین شماره یک آکسان داریم، این ریتم به صورتی است که تمام سربازان با هر نوع فکر، تحصیلات، یا ملیتی را در یک خط واحد با حرکات منظم قرار میدهد و به شکل یک گردان مشخص در میآورد. این روش در موسیقی درمانی هم به کار میرود که با نظم دادن به حرکات و تنظیم عواطف صورت میگیرد.
ریتم سه چهارم که ریتمی نرمترو دارای شور و حال و رقصگونه است را در تمرینات بعدی یعنی بعد ازاشراف به تمرینات چهارچهارم استفاده میکنیم که برای خالی کردن عواطف و انرژی با رقص انجام میشود، که در هفته آینده در مورد آن و بقیه ریتمها صحبت خواهیم کرد.
چه بخواهید به جستجوی رشته ای کوچک عصبی بپردازید و یا از میان مری به روده سفر کنید، مرورگر بدن به شما این امکان را می دهد تا بر روی جزء جزء بدن خود تمرکز کرده و آن را بزرگنمایی کنید، از میان پوست، ماهیچه ها و استخوانها عبور کرده و درست مانند برنامه گوگل مپ که امکان بزرگنمایی بر روی قاره ها و شهرها را می دهد، بر روی ریزترین بخشهای سازنده بدن متمرکز شوید.
این ابزار برای برخی از کاربران چندان شگفت انگیز به نظر نمی آید. سال گذشته "سایمون بارون" برنده جایزه "فلش فیکشن" نشریه نیوساینتیست پیش بینی کرد که گوگل اکتشاف درون فضای داخلی بدن انسان را آغاز خواهد کرد و با این وجود مرورگر بدن هنوز تا ابزار شخصی سازی شده جستجوی بدن ویژه هر کاربر که بارون آن را پیش بینی کرده بود، فاصله زیادی دارد.
بر اساس گزارش نیوساینتیست، به نظر نمی آید این پروژه جدید گوگل درباره حریم خصوصی کاربران، مشابه دیگر برنامه های جستجوگر این شرکت انتقاداتی را برانگیزد و در مقابل با استقبال گسترده ای نیز مواجه خواهد شد.
منبع: مهر
با این همه طی چند سال گذشته تعدادی از پدیده ها به ثبت رسیده اند که تنها مکانیک کوانتم قادر به توضیح دادن آنها است و در ماه مارچ نیز دانشمندان توانستند اولین دستگاهی را بسازند که به نظر از قوانین کوانتومی که انیشتین برای اولین بار آنها را در زمینه امواج نوری به کار گرفت، تبعیت می کند.
این کشف می تواند مسیر دستیابی به توسعه محدوده ای از ابزارهای پیچیده از قبیل رایانه های کوانتومی که از سرعت پردازش بسیار بالاتری برخوردار بوده و امکان نفوذ به آنها وجود ندارد را به وجود آورد. به گفته محققان نظریه کوانتوم می گوید ذره های بسیار کوچک می تواند مقدار مشخصی از انرژی را به خود جذب کرده، هرگز به طور کامل ثابت باقی نمانند و در معنی واقعی کلمه در آن واحد در دو موقعیت یا حالت وجود داشته باشند.
دستگاه کوانتومی توسط دو نفر از دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا، سنتا باربارا ساخته شده است. این ابزار از پدال فلزی نیمه رسانای کوچکی تشکیل شده است که با چشم غیر مسلح نیز امکان مشاهده آن وجود دارد. با سرد کردن این ابزار تا درجه صفر مطلق و سپس با افزایش دادن انرژی آن به وسیله یک تک کوانتوم، دانشمندان به واسطه ضخیم و باریک شدن متناوب این ابزار ارتعاشی با فرکانس 6 میلیارد بار در ثانیه به وجود آوردند که این ارتعاش منجر به شکل گیری جریانی الکتریکی و قابل ردیابی می شود.
محققان حتی توانستند این ابزار را به گونه ای هدایت کنند که در آن واحد در دو حالت متفاوت انرژی کم و زیاد ارتعاش داشته باشد، پدیده ای که تنها به واسطه قوانین مکانیک کوانتومی قابل اجرا است.
بر اساس گزارش ایندیپندنت، دانشمندان معتقدند از آنجایی که تا به حال دستیابی به این حالت ساده کوانتومی امکان پذیر نبوده است، اکنون که موفقیتهایی در این زمینه به وجود آمده، به نظر می آید به زودی موفقیتهای بیشتری در زمینه فیزیک کوانتوم در پیش رو باشد.
منبع: مهر
اما در مقابل و در روش استریلیزاسیون به دلیل درجه حرارت بالا، تمامی میكروبهای بیماریزا و عامل فساد موجود در شیر نابود میشوند (البته این نابودی صددرصد نیست.) بنابراین این نوع شیرها حتی در خارج از یخچال تا 6 ماه قابلیت نگهداری دارند. اما نكته قابل توجه آن است كه به محض بازكردن بستهبندی این شیرها و تبادل هوایی در آن، شرایط آنها شبیه به سایر شیرهای پاستوریزه میشود و تنها به مدت 2 روز میتوان آنها را در یخچال نگهداری كرد.نكته مهمتر آن است كه شیرهای مدتدار به دلیل شدت حرارت بالای استریلیزاسیون در مقایسه با شیرهای پاستوریزه مواد مغذی بیشتری را از دست میدهند. به طور معمول در شیر پاستوریزه10 تا 20 درصد پروتئینهای محلول در شیر تخریب میشوند؛ درحالی كه در شیر استریل این مقدار تخریب به 40 تا 60 درصد میرسد. همچنین حرارت بالا اثر نامطلوب خود را روی برخی ویتامینهای حساس به حرارت شیر نیز میگذارد.ویتامینهای C، B1، ۶B و ۱۲B موجود در شیرهای استریل تقریبا 5/1 تا 2 برابر بیشتر از ویتامینهای شیرهای پاستوریزه تخریب میشوند. معضل دیگر آن كه برخی افراد نیز عادت دارند جهت مصرف شیر روزانه خود حتما آن را به صورت گرم میل كنند. گرم كردن و جوشاندن شیرهای استریل میتواند از قدرت جذب كلسیم محلول در شیر بكاهد و همچنین پروتئینهای شیر را 20 تا 25 درصد منعقد و غیرقابل هضم كند. بنابراین اگر میخواهید شیر را به صورت روزانه یا ظرف مدت 2 تا 3 روز مصرف كنید لزوما از شیرهای پاستوریزه استفاده كنید.این شیرها طعم بهتر و مواد مغذی بیشتری دارند و در مقایسه قابلیت هضم بهتری دارند.نكته دیگر آن كه برخی از فروشندگان به صرف آنكه شیرهای استریل نیاز به یخچال ندارند آنها را پشت شیشه مغازه و مقابل نورآفتاب نگهداری میكنند. در این رابطه باید دانست شدت نور میتواند تا حدودی روی طعم و مزه این شیرها تاثیر گذاشته و طعم آنها را ناخوشایند كند.شدت تابش نور همچنین میتواند روی ماهیت ماده بستهبندی این شیرها تاثیر گذارد، این مواد میتوانند به داخل شیر منتشر شده و به راحتی با تركیبات موثره شیر واكنش داده و مواد مخرب و مضری را در محصول تولید كنند.
نکتۀ جالب تر قدرت نهفته در پشت این تحول است: آمادگی فزایندۀ زنان ایران برای اینکه با استفاده از نظام حقوقی ایران تن به ازدواج های ناخواسته ندهند. درسنجش با کشورهای غربی هنوز این میزان زیاد نیست. اما برای ایران با فرهنگ محافظه کارش که طلاق را رد می کند این روند چشمگیر است. درسال گذشتۀ خورشیدی که در مارس پایان یافت میزان طلاق در سنجش با سال گذشته 16 درصد افزایش یافت. تعداد ازدواج در همین زمان تنها یک درصد افزایش یافت. وکیلی که مایل نیست نامش آورده شود می گوید: «در ماه مه ادارۀ ثبت احوالی که من درآن کار می کنم 70 طلاق و تنها سه ازدواج ثبت کرد. ماه بعد دوستم که در ادارۀ دیگری کار می کند تعریف کرد 60 طلاق و یک ازدواج داشته است.» این وکیل تأکید می کند هر دو اداره در مرکز تهران قرار دارند، نه در شمال مرفه که کمتر دربند سنت است.
ازدواج ها نیز سریع تر از گذشته به شکست می رسند. برای نمونه حدود 30 درصد ازدواج ها در سال اول به طلاق منجر می شوند، در پنج سال اول 50 درصد ازدواج ها به جدایی می کشند.
ناظران محافظه کار از طلاق بعنوان مسئله ای اجتماعی هم سطح اعتیاد به مواد مخدر و فحشا صحبت می کنند. از وزارتخانه ها و مجلس تعبیرهای «بحران» و «تهدید ملی» به گوش می خورد. توضیح علت های میزان فزایندۀ طلاق بسیار متفاوت است. در محافل لیبرال از شهرنشینی و هزینه های بالای زندگی و میزان زیاد بیکاری صحبت می شود. اما مذهبی ها بر این باورند که خدانشناسی روز افزون جوانان و نقش ویرانگر رسانه های غربی تقصیر دارند. نمایندۀ مجلس غلامرضا اسداللهی گفت: «جوانان بعلت مهریۀ بالا و قیمت های زیاد و دشواری های مالی از ازدواج ترس دارند.» وی جوانان را متهم می کند ایمان خود را «به قدرت خدا در حل مشکلات زندگی» از دست داده اند.
اما بیشتر کارشناسان هم رأیند که هیچ عاملی چون بیداری زنان ایران در این تحول نقش ندارد. طبق آمار رسمی بیست درصد زنان ایران یا در جایی استخدامند یا فعال دنبال شغل هستند، این میزان در اولین سال بعد از انقلاب اسلامی 1979 تنها هفت درصد بود. در دانشگاه های ایران تعداد زنان شاغل به تحصیل در دورۀ کارشناسی به نسبت مردان تقریباٌ دو به یک است.
سعید مدنی جامعه شناس می گوید: «این آزادی اقتصادی تأثیرهایی بر رفتار زنان دارد. سابق زنان اگر خانه را ترک می کردند مجبور بودند گرسنگی بکشند؛ امروز بخت آن را دارند که شغلی بدست بیاورند.» اما دیگران می گویند همیشه مشکل سر پول نیست. آذردخت مفیدی، روانپزشک، می گوید: «زنان جرأت پیدا کرده اند از سنت جدا شوند و به گذشته نه بگویند. زنان دیگر حاضر نیستند سختی های زندگی زناشویی را تحمل کنند و انتظارها بگونه ای افزایش یافته اند که برابری لازمۀ زندگی زناشویی شده است.»
نازنین، تقریباٌ 50 ساله و دو بار طلاق گرفته، این تغییرات را خود دیده است. درهجده سالگی و در سال های از نظر سیاسی پر سر و صدای آعاز انقلاب و جنگ عراق علیه ایران ازدواج کرد. دو سال بعد طلاق گرفت. درآن موقع هنوز این ضرب المثل فارسی صادق بود که زن با لباس سفید وارد خانۀ شوهر می شود و با کفن سفید بیرون می آید. نازنین در آپارتمان ساده اش که همراه پسر بزرگسالش زندگی می کند در حالیکه روسری خود را با خیال راحت کنار زده می گوید: «سالها نخواستم به روی خودم بیاورم. مدتها زیادی خانواده ام به همسایگان به دروغ می گفتند شوهرم برای کار خارج رفته است. چون هنوز جوان بودم سر کار همچنان حلقه ام را به دست داشتم و به کسی چیزی نمی گفتم.»
وقتی 14 سال پیش از شوهر دومش جدا شد خانواده اش باز هم جا خورد. از آن به بعد خیلی چیزها تغییرکرده است. نازنین می گوید: «دراین فاصله کاملاٌ معمولی شده که جامعه واکنشی نشان نمی دهد. نسل ما حساسیتش را در بارۀ موضوع طلاق از دست داده است. بنابراین معمولی است که آدم چنین چیزی را در خانواده اش ببیند.» با این وجود نازنین می خواهد فقط نام کوچکش را ذکر کنیم و از او عکس نگیریم، از ترس فشارهای حکومت.
طلاق همچنان دشوار است. طبق قانون مردان اجازه دارند بدون پیچیدگی و بدون ذکر دلیل همسران خود را طلاق بدهند در حالیکه زنان در دادگاه که ممکن است سالها طول بکشد باید دلیلی برای طلاق بیاورند. با توجه به این نابرابری، زنان ایرانی هر چه بیشتر از اهرم «مهریه» به عنوان نوعی بیمۀ زندگی زناشویی استفاده می کنند. مردان در صورت طلاق موظفند به همسران خود پول پرداخت کنند. چشم پوشی از این پول برای برخی زنان طلاق را ساده تر می کند. درسال های گذشته نرخ مهریه بعضاٌ تا چندین ده هزار یورو افزایش یافته. از این رو برخی از محافظه کاران پیشنهاد کرده اند برای کاهش میزان طلاق مبلغ مهریه را محدود کنند. روحانیون و دولتمردان می خواهند مهریه ای نمادین برقرار کنند، برای نمونه چند سکۀ طلا یا یک جلد قرآن.
معلوم نیست چنین اقدام هایی بتواند جلوی موج طلاق را بگیرد. سارا، خیاط 33 ساله می گوید: «ابتدا نگران بودم که جامعه بعد از طلاق چه رفتاری با من دارد. اما بعد از حمایت های دوستان و پدر و بستگان نزدیک و همۀ کسانی که با آنها مشورت کردم، به خودم گفتم ، نه دوره ای که انسان ها پیش داوری داشتند گذشته است. هیچ کس من را سرزنش نکرد.»
از: ویلیام یونگ
در: ولت آنلاین
ایران به بهانهء سرمایه گذاریهای اقتصادی در کشورهای آفریقایی به داخل ساختار قبیله ای بسیاری از این کشورها راه باز نمود و بعد از کلی قول توانست بسیاری از این قبیله ها را از لحاظ عقیدتی با خود همراه نماید. اما تمام این قولها به نتیجه نرسید و عملاً رفتار غیر مسئولانه دولت موجب شد تا اعتمادی بین ایران و کشورهای آفریقایی حاصل نشود و عملاً شرایط سوء استفاده و رفتارهای غیر مسئولانه بیشتری را فراهم نمود
رهبران ایرانی مکرراً نمایندگان و رهبران آفریقایی را به بازی گرفتند و بدون اطلاع از تواناییهای بین المللی آفریقا با رفتاری همراه با فخر و غرور موجب شدند تا ایران به عنوان کشوری دروغگو و غیر قابل اعتماد معرفی شود. اما این افتضاحات با سفر متکی به سنگال و برکناری اش از سمت وزارت خارجه در حین ماموریت بسیار بیشتر شد.
آنچه از نگاه و شعور احمدی نژاد بسیار فاصله دارد همین درک مناسبات بین المللی است. بی اعتنایی احمدی نژاد به متکی به عنوان وزیر کابینه خود و دهن کجی به رهبر حقیر شده نظام خیلی موضوع مورد بحث ما نیست اما حفظ اعتبار نام ایران بدون شک وظیفه ایست ملی و به عهده همگی ایرانیان.
دستور برکناری وزیر خارجه در حین ماموریت به کشور سنگال یعنی بیحرمتی به دولت و ملت سنگال. وقتی چنین واقعه ای نادر در تاریخ سیاسی روابط بین الملل به نام ایران ثبت می شود، به واقع آدمی درمییابد تا چه اندازه رفتارهای این دولت ضد ایرانی است.
اخراج متکی در حین ماموریت یعنی این که ما برای کشور سنگال هیچ اعتبار بین المللی قائل نبودیم و در شرایطی که آنها میزبان نماینده سیاسی ایران بودند دولت ایران نمایده خود را اخراج می کند و تمام هزینه و وقت و اعتباری که برای میزبانی نماینده سیاسی ایران صرف شده بود، به هدر رفته است.
راستی اعتبار پیام فرستاده شده رئیس جمهور ایران چطور ارزیابی می شود؟ مگر می توان تا این اندازه آدمی نسبت به اعتبار خودش، همکارانش، یارانش و کشورش بی اعتنا باشد.
سنگال سفیرش را از ایران فرا خواند و در صدد است تا به رایزنیهای بیشتر سفرای دیگر کشورهای آفریقایی مستقر در ایران را برگرداند. این تلاشها با توجه به رفتار غیر مسئولانه دولت ایران در موضوعات دیگر بیشتر ممکن شده است.
ایران در ماه گذشته دو تبعه آفریقایی کشورهای نیجریه و غنا را به دلیل قاچاق مواد مخدر اعدام نمود. طبق قوانین بین المللی میبایست ایران دو سفارتخانه نیجریه و غنا را مطلع می ساخت و شرایط حقوقی این دو تبعه خارجی را فراهم می آورد که متاسفانه بدون هرگونه هماهنگی، اطلاع یا فراهم نمودن ملاقات با سفارت یا وکیل، اعدامها صورت گرفت.
تابستان گذشته احمدی نژاد در نشست ابوجا در آفریقا رفتاری دور از شان دیپلماتیک داشت. احمدی نژاد در شام سران هشت کشور شرکت ننمود و در عوض به شام با شیعیان پرداخت و رهبران مصر و نیجریه و دیگر کشورهای آفریقایی را بدون هرگونه اعتنایی رها کرد.
شاید چنین رفتار غیر مسئولانهای برای مقام عظمای جهالت خوشآیند باشد اما برای رهبران کشورهای دیگر مفهومی دیگر دارد. در نشست ابوجا رهبران آفریقایی فهمیدند که احمدی نژاد بیشتر از این که علاقمند به روابط استراتژیک دولتها باشد، علاقمند به رایزنی با قبایل مسلمان و تودههای مردمی است.
نیجریه یکی از کشورهای پر نفوذ در قاره آفریقاست، دولت منتصب رهبری بدون توجه به رفتار غیرمسئولانه خود درصدد قاچاق اسلحه به نیجریه برآمد و این رسوایی جدیدی برای ایران و ایرانی به بار آورد. این مقدار سلاح برای قبایل شمال نیجریه ارسال شده بود. دو نفر از مقامات بلند پایه سپاه بعد از لو رفتن محموله اسلحه، خودشان را به سفارت ایران می رسانند و دلیل بیشتری را برای پلیس نیجریه فراهم میآورند تا باور کنند که ایران در این قاچاق دست داشته است.
دولت نیجریه در اقدامی سریع مسابقه فوتبال تیمهای ملی نیجریه و ایران را قطع نمود و گزارش کاملی در این خصوص بر علیه ایران به سازمان ملل و پلیس اینترپول داده است. بعد از این اقدام دولت گامبیا هم به قطع روابط سیاسی خود با ایران پرداخت.
دولت ایران در مسیر افتضاحات بین المللی خود دیگر مرز مشخصی ندارد. اعتبار ایران و ایرانی دستخوش حماقت عدهای است که در ایرانی بودنشان هم باید شک کرد. به امید رهایی کشور از دست جاهلان.
بیست و هشتم آذرماه هشتاد و نه
این دو مدرک مانند راهنمای گفت وگو با ایران اند که جان لمبرت، دیپلمات بازنشسته و دوباره استخدام شده ی آمریکایی، که زمانی درایران گروگان بوده، آن ها را نوشته است. لینگن هم مانند لیمبرت در جریان گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران به گروگان گرفته شد. لیمبرت به زبان فارسی مسلط است، سفیر بریتانیا استاد مطالعات حوزه کشورهای عربی است. لینگن که در جریان جنگ جهانی دوم در تفنگداران نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده، به دیپلماتی بدل شد که بیشتر وقت خود را در خاورمیانه و کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان گذراند. نگاهی به تلاش های لینگن، آدامز و لیمبرت، نشان می دهد که سه دهه گفت وگوی غرب با جهان اسلامی که به برخورد تمدن ها میان غرب و اسلام معتقد است، چقدر کار دشواری است.
باراک اوباما هنوز به طور کامل امکان گفت وگوی دیپلماتیک با ایران را رد نکرده است. در جریان گفت وگوهای پنج به علاوه یک در ژنو، آمریکا هم حضور داشت به این امید که ایران به نوعی به ترک غنی سازی اورانیوم راضی شود. دیپلمات ها امیدوارند تحریم های شدید، بتواند به نوعی تاثیر گذار باشد. آمریکا و اروپا تلاش می کنند هویج های بیشتری به ایران پیشنهاد کنند که مانند سال 2003 ایران بار دیگر به تعلیق راضی شود.
سیاست واشینگتن در قبال ایران به طور جدی تغییر کرده و به سمت محور های اقتصادی رفته تا تغییر رفتار تهران را در پی داشته باشد. واضح و مشخص است که واشینگتن هنوز سیاست تغییر رژیم در ایران را ارجح می داند. دولت اوباما از ماه های اول شروعش، تغییر مشخصی کرده هرچند هنوز سختش است که به آن اقرار کند. همین مسئله باعث نگرانی اروپایی ها است و از مدارکی که ویکی لیکس فاش کرده، این مسئله مشهود است. وقتی مشاور امنیت ملی فرانسه، ژان دیوید لویت، تلاش دیپلماتیک با ایران را بیراهه می نامد و رژیم تهران را فاشیست می خواند، به احتمال زیاد می توان فهمید فرانسه به گفت وگوهای سازنده اعتقادی ندارد.
پس می توان در مقطع فعلی نگاهی داشت به کسانی که قبلا با ایران برخورد و سروکار داشته اند. کتاب لیمبرت با عنوان گفت وگو با ایران که در سال 2009 چاپ شده، پیش از وقوع جنبش سبز در ایران بود که به عاملی برای به چالش کشیدن رهبر جمهوری اسلامی و طرفداران دیکتاتوری اش تبدیل شد و پیش از این بود که لمبرت به عنوان مسوول میز ایران، به وزارت خارجه بازگردد. کتابی است آگاهانه و مثبت گرا.
در سال 1979، لیمبرت با انقلاب خمینی همذات پنداری داشت و اسناد ویکی لیکس از این که رژیم شاه دولت پلیسی برقرار کرده، نشان می دهد دیپلمات های آمریکایی چقدر از حکومت پهلوی ناراضی بودند. لیمبرت در کتاب خود، راضی نمی شود که موضوع را به جنگ ایدئولوژیک میان جمهوری اسلامی و ایالات متحده تبدیل کند. لیمبرت با نگاهی به تلاش ناموفق اوباما در ارسال نامه و گفت وگو با ایران، نتیجه گیری می کند که این تلاش های دیپلماتیک همگی برپایه ظن دو طرفه، تفاوت فضای سیاسی و زمان بندی نادرست شکل گرفته و دوطرف حاضر نشدند از مواضع کلیشه ای و ثابت خود تغییر موضع دهند. وی می نویسد در قرن بیستم، هیچ تفکری از خدا و شیطان و تقویت تفکر شیعی و نظریه خامنه ای در مورد تمدن ها نامناسب تر، در کار نبود.
به نظر من، نامه ای که اوباما به خامنه ای نوشته، حرف های لیمبرت است که در قلم اوباما جاری شده است و اشاره به صوفی گری و شعری از سعدی دارد، همان زاویه دیدی است که لیمبرت با آن به ایران نگاه می کند. رییس جمهوری آمریکا در نامه خود، به نام کامل جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که به نظر لیمبرت، کافی است که تایید محترمانه ای بر علی خامنه ای باشد و اوباما و لیمبرت با هم یکسو شدند تا در موضعی مشترک بگویند که مسائل میان ایران و آمریکا ریشه در منفی گرایی قبلی در خاورمیانه دارد.
خطای جدی در تفاوت میان ایده و ایدئولوژی میان طرفداران خمینی و اصل این نظر ها، در سرتاسر گفت وگوهای دیپلماتیک در تاریخ سی نوامبر 2007 مشخص است. این مدارک مربوط به شماری از دیدارهای ژنرال دیوید پتریوس و سفیر آمریکا در بغداد در جریان دور چهارم گفت وگوهای ایران و آمریکا در مورد عراق است که یک ماه پس از آن در پایتخت عراق برگزار شد.
با توجه به گفته های جفری آدامز، (سفیر بریتانیا در تهران) ایرانی ها بنا داشتند گفت وگوها با آمریکا را بدون پایان بگذارند و از آن به عنوان نقطه شروع استفاده کنند. به گفته ی او، ایران با این فکر مذاکرات را شروع کرده و امیدوار است ابعاد آن را گسترده تر کند. آدامز نوشته که گفت وگوها، بحثی را درون کشور راه انداخته که چطور می توان از آن برای منافع گسترده تر استفاده کرد. آقای آدامز نوشته که به نظر او، لابی بزرگی در کشور راه افتاده که جلوی گفت وگوها را بگیرد.
موضوع اصلی پشت مذاکرات نه کنجکاوی ایران در مورد نیات آمریکا، که نگرانی شیعیان عراقی و عصبانیت آنها از ایرانی ها بود. هرچند ناظران آمریکایی و بریتانیایی متمایل به این هستند که شیعیان عراقی را آلت دست ایرانی ها بنامند، اما برعکس آن در بیشتر مواقع به واقعیت نزدیک تر است. شیعیان عراقی حس خوبی نسبت به ایرانی ها ندارند چرا که باعث اختلاف می شوند و خیلی از آنها به دست عوامل تربیت شده ی ایرانی ها ترور و کشته شدند و یکی از اسناد ویکی لیکس در مورد پنتاگون این مسئله را شفاف تر می کند. ترورهای ایران در عراق حتی باعث نگرانی شماری از مراجع تقلید شد که رابطه نزدیکی با حوزه نجف و کربلا دارند. شیعیان عراقی، تمامی نمایندگان علی خامنه ای را از مذاکرات اخراج کردند و مذاکرات ایران و آمریکا در عراق به دستور مستقیم علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی متوقف شد. خامنه ای از هرگونه رسیدن به دستور همکاری میان رهبر جمهوری اسلامی و «شیطان بزرگ» هراسان بود. واژه ای که علیه آمریکا استفاده می شود و باراک اوباما به چنین شخصی التماس کرد که با او ارتباط برقرار کند.
برعکس خامنه ای اما، محمود احمدی نژاد از گفت وگو با آمریکا در عراق بدش نمی آمد. و به قول رایان کراکر، سفیر وقت آمریکا در عراق، گپ زدن همانی بود که در بغداد روی داد. احمدی نژاد بارها گفته که حاضر است تک به تک با آمریکا گفت وگو کند. برعکس رهبران مذهبی که از نزدیک شدن به هرگونه ناخالصی هراس دارند، این اما احمدی نژاد است که فکر می کند با نمایش بهتر می توان قدرت را به دست آورد و این را در سفر های مداومش به نیویورک نشان می دهد. احمدی نژاد ترجیح می دهد در سازمان ملل مهمل ببافد و یا این که در میان دین گریزان در دانشگاه کلمبیا سخنرانی کند.
آدامز و لیمبرت هر دو از علاقه ایران به تئوری توطئه گفته اند و این که چطور این خواب و خیال ها با واقعیت درهم می آمیزد. یکی از مدارک دیپلماتیک از بغداد می گوید: ایرانیان فکر می کنند هرچه که آمریکایی ها می کنند و یا برزبان می آورند، به درستی روی آن فکر شده و این که بریتانیا هم همین موضع را دارد، این مسئله تصادفی نیست. آدامز هم برخلاف لیمبرت این مسئله را احساسی نمی کند و می گوید: ایران آمریکا را به عنوان خصمی نگاه می کند که می توان زخمی اش کرد و به خونریزی اش انداخت. مکاتبات دیپلماتیک آدامز که پر از پندها و پیشنهادها و تاکتیک ها در مورد ایران است، یک نکته اما ندارد که چطور مسئله دین و آمریکا را می توان در ذهن خامنه ای وارد کرد. طبق نظر لیمبرت و آدامز، خدا جایی در گفت وگوهای میان ایران و آمریکا ندارد.
عجیب تر از آن این که خدا حتی در مکاتبات و محاسبات بروس لینگن هم جایی ندارد. برای رییس دفتر سفارت آمریکا آن هم در خطیرترین شرایط در ایران و در زمانی که سفارت در دست مهاجمان افتاده، مسئله بیشتر موضوع فرهنگی ایران است تا این که به مسئله انقلاب ربط داشته باشد. لینگن در یک پیام مکاتباتی نوشته است: در برخی مواقع سختی ها ممکن است از انقلاب دیده شود ولی در واقع، زیرساخت های روانشناسی فرهنگی است که در این میان نقش مهم را دارد. به نظرم لینگن الان باید این جمله را بازنویسی کند.
به نظر لینگن، مواردی بودند که مسئله به خودپرستی و خودخواهی ایرانی ها باز می گشت و فقدان منطق و ذهنیت ایرانی ها در مورد وظیفه و مسوولیت، در این رفتارها نقش داشت. مسائلی که برای یک مامور اطلاعاتی ایرانی شاید جالب باشد ولی مخالف نظریه غربی است که از الف باید یک مسئله شروع شده و به ی ختم شود. به گفته ی او، ایرانی ها ممکن است از سین یا شین شروع کنند و از روی بقیه حروف بپرند و ناگهان به دال برسند و یا یک دفعه به نون. حتی یک ایرانی تحصیلکرده در غرب هم این گونه است. نوشته های لینگن برای آن زمان و به ویژه وضعیت دانشگاه ها مناسب است و حتی برای گفت وگو با ایرانی ها خیلی نکته خوب دارد اما خوب، باز هم از دین و مذهب در آن خبری نیست.
نوشته ها و نکته های لینگن، آدامز و لمبرت همگی عمیقا برپایه اظهار نظرهای فرهنگی است. به نظر آنها، این فرهنگ و ریشه های انقلابی است که بر ایرانی ها فرمان می راند همان طور که اسلامیست ها و اسلامگرایان آن را «اخلاق» می نامند. ضمن این که این ها هیچ توجهی به سیاستی که فرهنگ را به زیر می کشد، ندارند. تاریخ نوین خاورمیانه، رابطه تلخ احساسات ایدئولوژی، سوسیالیسم، کمونیسم، فاشیسم، عربیستم، ناسیونالیسم و اسلامگرایی است. غربی ها با توجه به تاریخ خود باید بدانند که حتی مردم خوب هم با ایدئولوژی بد، به هیولا تبدیل می شوند. ایدئولوژی می تواند برای همیشه به فرهنگ زخم زده و آن را عوض کند.
آن سوی رنگارنگ و انسانیِ فرهنگ ایرانی ها مانند احترام به دموکراسی غربی به سختی در حال جنگ با تسلط گرایی تمامیت خواه و دینی جمهوری اسلامی است. اما سربازان وفادار خدا که توسط احمدی نژاد و خامنه ای تعریف شده و در سپاه پاسداران وظایف آنها مشخص شده، طوری هستند که نمی توان خدا را از آنها گرفت. نمی توان به هیچ شکلی به خواسته ها و اهداف اشاره کرد بدون این که نگاهی به دین و عدالت و انصاف و خوب و بد داشت. بدون نگاه به مسئله مذهب ودین، نمی توان به پرونده اتمی ایران نگاه کرد. چندین بار هم شده که کارشناسان ایرانی و آمریکایی در رادیو صحبت کرده و گفته اند پرونده اتمی با ناسیونالیسم ایرانی در هم آمیخته و این همان نگرش سکولاریستی غربی است که به نظر غرب مردم را آزاد کرده و به نظر احمدی نژاد و خامنه ای، غرب را بی پایه کرده است.
وقتی نمایندگان آمریکا، اروپا و خامنه ای در ششم دسامبر در ژنو گرد هم آمدند، باید به یاد آوریم گفته های آدامز، لمبرت و لینگن را و این که ذهنیت ایرانی انقلابی چطور کار می کند و با خارجی و ایرانی چطور رفتار می کنند. اما اگر دولت اوباما و اروپایی ها، خلاف این جهت را درک کردند، آن وقت می فهمند که تحریم های فعلی علیه ایران کافی نیست و نمی تواند جلوی خامنه ای را بگیرد. تاریخ اسلام سرشار است از شبه نظامیان شکست خورده ی نظامی ولی خوب، آنها شکست خوردند ولی نیامدند دین را بر اساس دیپلماسی و مذاکره جلو ببرند.
از: روئل مارک گرشت
در: ویکلی استاندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر