-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
زن رانده شده. زن در پستو نشسته و رنجور از جبر زمانه، ترک عادت گفته است و درست یک سال است که دارد فریاد میزند و نقشی از خویش را آنگونه رقم زد که تا پیش از این از او نمیشناختیم.
زنی که زنانگیاش را درحصار برتن کشیده شدهاش به ارزان فروخته بود و داشت از خاطرهها که نه از خاطرخواهیها هم محو میشد.
درست حوالی همین روزهای سال قبل بود که مطلبی را برای «ما نیمی از مردم ایرانی» ساخته تبلیغاتی «رخشان بنی اعتماد» مینوشتم و نکته عجیبی را در آن یافتم که همان روزها هم بازگو کردم. نکتهای که روی دیگر سکه و وجه غیرقابل انکار زندگی کاندیداها بود. نقش زن. هویت زن و شعارها و خواستههایی که این بار نه از سمت مردان که با هویتی زنانه و توسط زنان کاندیداها مطرح میشد. در این میان تنها محمود احمدینژاد، نه با حقوق زنان کاری داشت و نه دوست میداشت در این فیلم حضور یابد و همسرش را به عنوان یک چهره نه فقط نزدیک به فردی سیاسی، بلکه به عنوان فردی که میتواند حداقل خواسته زنان مذهبی را بیان کند، به صحنه آورد.
یادم است زمانی کارتهای عروسی به دستمان میرسید که نام عروس را به دلیل آنکه مبادا مردانی پیدا شوند و با شنیدن نام این بانو از خود بیخود شده و با امیال شیطانی خود به او بیندیشند، نمینوشتند. این حرکت احمدی نژاد من را یاد آن زمانها انداخت درحالی که درمیان همین کاندیداهای به اصطلاح راست هم فردی چون محسن رضایی در کنار همسر خویش در این فیلم ظاهر شد و به بیان خواستهها و حقوق زنان پرداخت.
شاید این حرکت را از سمت احمدی نژاد بتوان به مثابه مصداق بزرگتری چون هیچ انگاشتن حقوق از دست رفته زنان دانست. حقوقی که در همان فیلم به درستی از سمت برخی زنان چون زهرا رهنورد به عنوان زنی مسلمان، با دیدی فرا مذهب بیان شد.
چرخه روزگار میگردد. بخواهیم یا نخواهیم. در سال گذشته چیزهایی را دیدیم که نمیخواستیم. چیزهایی را به چشم دیدیم که شاید حدسش را میشد زد، آن هم به سختی اما شمولش را به انصاف اگر قضاوت کنیم، نه.
مردان دین و سیاست یقینن پس از کودتا در دولت جبر جایی نخواهند داشت. مردان خرد و اهل نقد و تحلیل نیز.
یادم است نوجوان که بودم تازه با شعرهای «ناظم حکمت» آشنا شده بودم. کتابهایش را دست پدر میدیدم و از اشعار سیاسیش خوشم نمیآمد. علاقهای که به سیاست نداشتم و دوست داشتم ساعتها بالای درخت انگور خانه پدر بزرگ بنشینم و مثلن لورکا بخوانم و عاشقانههایی از این دست. نوجوانی فصل عاشق شدنهای زود به زود است. غرابتهای دیر به دیر و افسوسهای یک عمر…
پدرحیفش آمده بود و پیشنهاد کرد که عاشقانههای حکمت را بخوانم. نامههایش به همسرش.
فکرش را بکن زیر آن آفتاب لمیده بر برگهای درخت مو، عاشقانه خواندنهای ناظم حکمت چه کیفی میدهد. میخواندم که زن حکمت- منور- به مرد سیاسیاش میگوید: «شکلهایی که بر درختان کشیدهام هنوز هست». و این یعنی مردان سیاست میتوانند عاشقانههای خوبی را رقم زنند. با همان خورده هوش و ذوق نوجوانی از پدر سوال کردم چرا ما چنین نامههایی نداریم و پدر در جواب تنها لبخند زد و پرسید: «قشنگ بود؟»
بزرگتر که شدم، پدر دیگر کیف قهوهای چرم بزرگش را که چیزی از کیف بودنش نمانده است را قفل نمیکرد و نامههای عاشقانهای را میخواندم خطاب به پدر، زمانی که در زندان بود.
عاشقانههایی که میدانستم زمانی نوشته شدهاند که مادر در زندگی پدر وجود نداشته است و میفهمیدم که سالها قبلتر از من، مادر آنها را خوانده و هیچ حسودی نکرده است. عاشقانههایی که راهی جز کیف خاک گرفته و فراموش شده پدر به برون نیافته است و جز من و مادر هیچ کس نمیداند راز کیف چرمی پدر را.
گمانم حالا بزرگ شدهام. بزرگ. آن قدر بزرگ که دلم برای عاشقانههایی این چنینی که میخوانم و میشنوم تنگ شود. اگرچه نه درخت انگوری باقی مانده است و نه پدر بزرگی و نه حتا کیف چرمی.
من این روزها عاشقانههای دیگری را میخوانم. عاشقانههایی که درد دارد در خودش. اما رهاست و به راحتی سر از کیفهای چرمی برون آورده و در بیکران فضای اینترنت میچرخد و میگردد و خوانده میشود. عاشقانههای زنان سرزمین من که جایش در کتابها و تاریخ خالی بود. نامههایی که همسران زندانی به شوهرانشان در زندان مینویسند و به حق قلم شاعرانهای دارند. قلمی که نقاب زشت سیاست را کنار میبرد و عشق چهره آبیش را نشان میدهد.
جالب است. مذهب میتوانست روی زیبا و شاعرانهاش را هم نشان دهد توی این سی و اندی سال، که نشان نداد. همسران زندانیان سیاسی، رسولان بودند که رسالت مداوای خدشهدار شدن چهره مذهب و زدودن غبار کینه ورزی و بخل را به انصاف در نامههایشان تقلا کردند.
باورم نمیشود که «فخرالسادات محتشمیپور» با وقار سر بالا آورد و به همسرش، «تاجزاده» بگوید آرام جان. مگر شنیده بودیم این چیزها را؟ این گفتمان را از زن رانده شده در پستوی خانهها مگر شنیده بودیم؟
اگر حتا یک بار هم در دعای کمیل حاضر نشده باشی باز هم دلت میخواهد کمیلهای بیت الزهرا را بروی و فرزندان تاج زاده بدانند که برای هم دردی با آنها طیف گستردهای از مردم با تفکرات متفاوت در پای دعای کمیل نشستهاند و فریاد : «ای نور وحشت زدگان در تاریکی» سر میدهند. حالا چه فرق دارد اگر چماق به دستان را در دعای کمیلی ببینی که برای شهادت علیاش خدا میداند با شرب و نشئه کردن چه و چه از خود بیخود شده و صدای «عرعر» و «وغ وغ» سر میدهند که ما خر و سگ اهل بیتیم و آن وقت حرمت فرزندزاده رسول را نگه نمیدارند. حرمت دعای کمیلش را نگه نمیدارند و زن و بچه مردم را به خون میکشند و مریض کلیوی را آن قدر کتک میزنند که مثانهاش در آستانه انفجار قرار میگیرد و به کما میرود. آن وقت توی حسینیه فلان جا صدای «سین سین» گفتن نوچههایشان گوش فلک را کر میکند از این اصوات شیطانی.
نامه محتشمیپور به تاجزاده را که میخوانم جوانههای غرور زنانه در دلم سر بالا میآورند. به تلاشهایش به کارهایش که فکر میکنم به استقلال فکری و آزادگی و انسانیتش که میگوید گلهای روز میلاد حضرت علی را اگر به تاجزاده نمیدهید به جوانانی بدهید که بیگناه توی تظاهرات گرفتهاید. به لحن قاطع در روایتش از آنچه در حضور قاضی دیده است. به «تقیه» نکردنش، به خیلی چیزها که ندیده بودم.
با خودم فکر میکنم که همسران مردان سیاست چرا نویسنده نشدهاند با این قلمهای شیوا.
عجیب است. عجب گفتن دارد که زمانی که نامه همسر الویری را میخوانی و یادآور میشود روزهایی را که با فرزندی در بطن خویش به شهربانی و اوین زمان شاه میرفته و حالا که انقلاب با همان آرمانهای افرادی چون الویری پیروز شده است، امثال او را به جرم براندازی مخملی، همانهایی که نه میدانند انقلاب چیست و هیچ هزینهای برای آن ندادهاند بعد از سی و اندی سال به بهانه حمایت از خانواده زندانیان سیاسی او را در بند میکنند.
آدم نمیداند بخندد یا گریه کند. آقایان در کدام قله ایستادهاند؟ در کدام اوج؟ که اینگونه تصور میکنند که ماه همیشه زیر ابر باقی میماند. وقتی میشنویم که همسران زندانیان سیاسی، مادرانشان و دیگر اعضا خانواده اینگونه مقاوم در برابر این اوج کاذب غرور ایستادهاند چه میتوان گفت؟ ذرهای از ایمان کوه را هم جابه جا میکند و کرد.
مگر میتوانست تاریخ این سالهای اخیررنگ و روایتی زنانه بیابد که یافت. این جز جابه جایی کو ههایی ست که ایمانی زنانه تکانش میدهد.
نامهها و روایتهای عاشقانه و زخم خورده تمامی ندارد تا به قول محتشمی پور : «الیس صبح بقریب؟» تا زمانی که صبح رستگاری و آزادی طلوع کند و بیشک آن روز نزدیکتر از آن است که اویت تصور کند.
در عالم هنر کم نیستند هنرمندانی که در دوران حیات، مجالی برای معرفی و مطرح کردن خود پیدا نکردند و پس از مرگشان بود که توسط دیگران کشف شدند، آثارشان بازبینی شد و در شرح و بسط و نقد آثار هنریشان تومارها نوشته شد و همایشها برگزار شد. در عالم موسیقی جهان نیز «نیک دریک» هنرمند انگلیسی یکی از این دسته افراد است. او فقط چند سال فعالیت کرد و بسیار زود از دنیا رفت. اما حدود دو دهه بعد از مرگاش دنیای هنر او را از نو کشف کرد و به تعداد طرفداران وی افزوده شد.
نیک دریک ترانههایی دارد که در نگاه اول فقط سادهاند. ساده و دلنشین. از اینرو کارهای وی را ساده مینامیم که برآیند سه عنصر ملودی، صدا و کلام هستند و از زرق و برقهای مرسوم موسیقیهای مردمپسند در آنها خبری نیست. اما با گوش دادن چندین و چندباره و دقت کردن به متن ترانهها میتوان از پس این آهنگهای ملودیک که بیش از ۳ دههی قبل خلق شدهاند وارد دنیایی شد که یک هنرمند خجالتی با رویاهای عمیق و حساسیتهای تحسین برانگیز خود آنرا تصویر کرده است. ترانههای دریک صحبت از اندوهها و حسرتها میکند و طولی نمیکشد که متوجه میشوید بیرون آمدن از دنیای او چندان هم کار سادهای نیست. منتقدان او را یکی از افسانههای موسیقی فولک بریتانیا بهشمار آوردهاند.
کارهای دریک علاوه بر سادگی و زیبایی شنیداری، از اشعاری خیال انگیز، لطیف و زیبا بهره میبرند که در عینحال، بسیار رمانتیک، اندوهناک و آزاد و رها هستند. او از دردی حرف میزند که ورای زمان و مکان، در بین اکثر انسانهای اهل دل، مشترک است. دریک در بخشی از متن ترانهی Made To Love Magic میگوید: «به دنیا آمدم تا یک مسافر باشم و در سرزمینی آزاد و رها سفر کنم، نه اینکه به سنگ قبر قدیمیام بچسبم و در سکون مردد بمانم.»
نیک دریک در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۸ در کشور برمه متولد شد. پدر او یک مهندس انگلیسی بود که از سالها قبل در برمه کار میکرد. نیک، تنها ۲۶ سال زندگی کرد و در مدت ۵ سال فعالیت هنری خود موفق به عرضهی ۳ آلبوم موسیقی شد. او طبعی خجالتی و گوشهگیر داشت و بههمین دلیل از اجرای زنده گریزان بود. همینطور از مصاحبه. و این گوشهگیری و امتناع ورزیدن از اجرا در محافل عمومی نهتنها باعث شکست تجاری ۳ آلبوم وی شد، بلکه موجب شد پس از مرگاش نیز سالها ناشناخته بماند. البته نیک دریک شنوندههای خود را بهشدت به سبک موسیقی و نوع روایتاش از مسایل اطراف که در ترانههای قوی و شاعرانهاش مطرح میشد علاقهمند میساخت. بهگونهای که گروهی طرفدار متعصب و پروپا قرص داشت و مدیر برنامههایش نیز از همین دسته افراد بود. علاقهمنداناش به او کمک کردند تا بعد از شکست تجاری آلبوم اول ناامید نشود و دو کار دیگر خود را به فاصلهی یک و ۳ سال بعد عرضه کند. نیک در سبک فولک فعالیت میکرد و سازهایی مانند گیتار، پیانو و سازهای بادی را مینواخت اما ساز مورد علاقهاش گیتار اکوستیک بود و آهنگهایش غالبن با همراهی گیتار خود وی اجرا شدهاند. دریک در طول عمر کوتاه خود از بیخوابی و افسردگی بهشدت رنج میبرد. او هنرمندی بینهایت حساس بهشمار میرفت و از مسایلی اندوهگین میشد که برای خیلی از مردم عادی، هرگز به چشم نمیآمدند.
نیک دریک در ۲۵ نوامبر ۱۹۷۴ زمانیکه ۲۶ سال بیشتر نداشت در اثر استفادهی بیش از حد از داروهای ضد افسردگی درگذشت. در رابطه با علت اصلی مرگ دریک شایعات بسیاری وجود دارد. عدهای آنرا خودکشی میدانند و عدهای دیگر معتقدند که بهطور سهوی اقدام به استفادهی زیاد از قرصها کرده و مرگ تلخ خود را رقم زده است.
بیش از دو دهه از مرگ نیک دریک گذشته بود که استفاده از ترانهی Pink Moon وی در آگهی بازرگانی یکی از شرکتهای تولید اتومبیل، توجه دنیا را به این هنرمند جلب کرد. در اواخر دههی ۹۰ میلادی برای نخستین بار زندگینامهی دریک بهطور رسمی نگاشته شد و فیلمی مستند از زندگی وی با نام «غریبهای در میان ما» در نخستین سالهای قرن جدید ساخته شد. اما نکتهای که دریک را در اوایل سال ۲۰۰۸ مجددن مطرح کرد خودکشی «هیت لجر» بود. بازیگر ۲۸ سالهی استرالیایی که برندهی جایزهی اسکار نیز شده بود. مرگ ایندو هنرمند در نگاه اول شباهت زیادی به یکدیگر دارد. هر دو در سنین زیر ۳۰ سال به دنبال مصرف قرص درگذشتهاند و مرگ هر دوی آنها مشکوک به خودکشی است. اما جالب اینجاست که لجر علاقهی زیادی به نیک دریک داشت و برای آخرین ترانهی وی نیز یک ویدیو کلیپ مرموز ساخته بود.
نیک دریک بیش از آنکه برای مرگ تلخ یا افسرده بودناش مطرح باشد بهخاطر مضمون خیالانگیز و رمانتیک دنیایی که برای شنوندههای آثارش خلق میکند تحسین میشود. دنیای او از زمان و مکان عبور میکند و میتواند آدمهای قرن اینترنت و موبایل را هم شیفتهی خود کند. شاید بهترین تعبیر برای توصیف شخصیت این هنرمند، عنوان این نوشته باشد چرا که او غریبهای بود، در میان ما.
بخشی از تلاش فلسفیاندیشان ایران در چند دههی اخیر مربوط به تامل و تحقیق در ماهیت اخلاق و بنیادها و روابط آن با دیگر حوزههای فرهنگی و معرفتی از قبیل دین، سیاست و هنر بوده است. یکی دیگر از نشستهای هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب تهران به بررسی جایگاه «فلسفهی اخلاق در ایران معاصر» اختصاص داشت که دکتر «مسعود امید»، استاد فلسفهی دانشگاه تبریز، در آن به ایراد سخن پرداخت. در فرهنگستان امروز گزارشی از این نشست را خواهید شنید.
دکتر مسعود امید، مولف کتاب فلسفه اخلاق در ایران معاصر:
«بیشتر متفکران معاصر ایرانی «اخلاق به ما هو اخلاق» را بررسی کردهاند، اما اکنون نیاز به تدوین فلسفه اخلاق ایرانی احساس میشود. ما اخلاق ایرانی را داریم، یعنی دارای منش و شیوه زندگی خاصی هستیم، پس باید بتوانیم فلسفه خاص این زندگی را هم بنویسیم.» دکتر مسعود امید، استاد فلسفه در دانشگاه تبریز و مولف کتاب «فلسفه اخلاق در ایران معاصر» با طرح دیدگاه بالا افزود: «طرح پرسش پیرامون اینکه مولفههای اخلاق در ایران معاصر چیست، اولین گام در زمینه یادشده به حساب میآید. بعد از این مرحله باید به بررسی روابط این اخلاق با دین، سیاست، اقتصاد، تعلیم و تربیت و فنآوری و دیگر زمینهها پرداخت. پس اگر متفکر ایرانی وارد فاز بحث فلسفی در اخلاق شده، امیدواریم وارد فاز دوم این مسیر، یعنی ارایه فلسفه اخلاق ایرانی نیز بشویم.»
در نشست هفتگی مرکز فرهنگی شهر کتاب، مسعود امید، مولف کتاب فلسفه اخلاق در ایران معاصر، علاوه بر معرفی کتاب خود، به بیان دیدگاهها و چشماندازهایش از مقوله فلسفه اخلاق نیز پرداخت. امید گفت: «بهرغم آنکه در مقطع کارشناسی درس فلسفه اخلاق در برنامه درسی قرار دارد، پیش از کتاب حاضر منبعی درسی برای این دوره تدوین نشده بود و این در حالی است که در دانشگاه پیام نور هم مقطع کارشناسی ارشد فلسفه اخلاق شکل گرفته است.»
استاد رشته فلسفه در دانشگاه تبریز با اشاره به مساله بروز ابهام در اندیشه و عمل اخلاقی ایرانیان در مقطع اخیر، تصریح کرد: «متفکران ایرانی در زمینه فلسفه اخلاق در موقعیت خوبی قرار گرفتهاند؛ چرا که میخواهند به انجام تاملات نظری در حوزه اخلاق اقدام کنند. وضوح دادن به مفاهیم اخلاقی و تعیین ملاکهای واقعبینانه، نیازمند پشتوانه نظری است. نمیتوان فیالبداهه شروع به تعیین خوب و بد کرد. بایستی اینها را به بحث گذاشت تا اهل فن نظر بدهند که خوب بودن در این شرایط به چه چیزی گفته میشود یا خویشتندار بودن، عفیف بودن، باتقوی بودن و … . پس ابهامزدایی از اندیشه و عمل اخلاقی از ضرورتی تاریخی برخوردار شده است. روزگاری در یونان هم سقراط با همین مشکل مواجه شد. او دید که اندیشه و عمل اخلاقی در یونان دچار ابهام شده و یونانی امروز دیگر یونانی دیروز نیست. وی شاهد تغییر در رفتار و منش یونانیها بود و بر همین اساس تاملات خود در باب اخلاق را هم سامان داد.»
«متفکران ما علاقه زیادی دارند تا رابطه اخلاق با حوزههای دیگر، نظیر دین، سیاست، تعلیم و تربیت، تکنولوژی و… و میزان تاثیر و تاثر متقابل این حوزهها را بر یکدیگر بررسی و مشخص کنند.»
مولف کتاب فلسفه اخلاق در ایران معاصر با بیان نکته بالا یادآور شد: «فلسفه اخلاق در جهان به دو بخش تقسیم میشود: اخلاق تحلیلی و اخلاق هنجاری. من در کتاب خود از حیث روششناسی، شیوه کار را مبتنی بر روششناسی فلاسفه خودمان گرفتهام.
مثلن متفکران ما تصورات اخلاقی را مقدم بر تصدیقات اخلاقی بحث میکنند. یعنی اول میگویند خوب یعنی چه و چگونه مفهومی است؟ آیا مفهومی است مثل کوه، معلول، طبیعت، و… یا به تنهایی مفهومی مستقل دارد؟ بعد میگویند تعابیر اخلاقی ما چگونه تعبیرهایی است و سپس مقوله تصدیقات را مطرح میکنند و بعد از آن هم مباحث علمالنفس فلسفی و مسایل انسانشناسی را پیش میکشند. اگر این پرسش مطرح شود که آیا ما چیزی به اسم گرایش اخلاقی داریم یا نه، بحث از عرصه معرفتشناختی به عرصه روانشناختی خواهد رفت.»
امید در ادامه سخنان خود به شیوه مناسب مطالعه آثار فلسفی پرداخت و تاکید کرد: «کتاب فلسفی با کتاب تاریخی یا رمان تفاوت زیادی دارد و بایستی با تامل و درنگ کامل خوانده شود. وقتی سراغ متفکران خودمان هم میرویم نباید از این درنگ و تامل غفلت داشته باشیم. در مورد فلسفه اخلاق همه ما عادت داریم آرای متفکران غربی را مطالعه کنیم و باور نداریم برخی از متفکران ما هم در این حوزه افکار و تقریراتی داشتهاند. متاسفانه به علت فاصلهای که با ایدهها و فضای فکری اندیشمندانمان پیدا کردهایم، با نوع نوشتار آنها نیز شاید در ابتدا احساس بیگانگی داشته باشیم.»
«مراد از فلسفه اخلاق چیست؟» این استاد دانشگاه با طرح پرسش فوق چنین پاسخ داد: «کار فلسفه اخلاق یا کار عالم اخلاق این است که بیاید خوب و بدها و بایدها و نبایدها را برای مردم مشخص کند. البته علم اخلاق در سنت ما عهدهدار عرضه شیوههای چگونگی به دست آوردن فضائل و زدودن رذائل هم بوده؛ یعنی نوعی از روانشناسی در اخلاق ما وجود داشته است. علمای اخلاق فقط مسوول بیان خوبیها و بدیها هستند، اما معنی خوب و بد چیست و غایت اخلاق کجاست؟ در واقع ما با دو منظر متفاوت روبرو هستیم: یک بار گفته میشود امانتداری کار خوبی است، ولی ممکن است یکی این سوال را بپرسد که اصلن خوب به چه چیزی گفته میشود؟ اگر فردی یک عمر به امور اخلاقی بپردازد به چه چیزی خواهد رسید؟ آیا دین و عرفان میتوانند جای اخلاق را بگیرند؟ تعبیر هنری با تعبیر اخلاقی چه تفاوتی دارد؟ آیا خوبی همان زیبایی است؟ علم اخلاق فقط به این پرسش پاسخ میدهد که چه کارهایی خوب است و چه کارهایی بد؛ اما فیلسوف اخلاق در پی عرضه مبنای خوب بودن و بد بودن است و تعریف و ملاک و غایت و ارتباط اخلاق با حوزههای دیگر را تبیین میکند.»
«اگرچه ما در گذشته مباحثی مثل اخلاق فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر و اخلاق عرفا را داشتهایم، به نظر میرسد تا ۷۰ سال اخیر شاخهای مستقل به نام فلسفه اخلاق در ایران وجود نداشته است.» امید در تشریح نکته مذکور گفت: «متون کلامی شیعی و اشعری و معتزلی بحث حسن و قبح را مطرح میکردند، اما خود این بحث را هم متمرکز میکردند در افعال الهی و به طبع آن در مورد انسان هم این افعال را مورد بحث قرار میدادند. بحث کلامی میخواهد رابطه خدا با جهان و رابطه خدا با انسان را حل کند.
اما در فلسفه است که بحث فلسفه اخلاق به عنوان یک شاخه مستقل پیش کشیده میشود و در ایران نیز سابقهای بیش از ۷۰ سال ندارد.
همچنین ما امروز با بحثهای معرفتشناختی، معنیشناختی، هستیشناختی و منطقیای روبهرو هستیم که در گذشته وجود نداشتهاند. توجه به کتابهای اخلاق کلاسیک ایرانی و دقت به شرایط کنونی به صورت شهودی ما را به این باور خواهد رساند که اکنون امر جدیدی متولد شده است و کتاب فلسفه اخلاق در ایران معاصر با گردآوری آرای متفکران متفاوت ایرانی در سطوح متفاوت فکری، سعی در عرضه گزارشی است از این مولود نو.»
«کتاب در فصل نخست به بررسی آرای فلاسفه یونانی در مورد اخلاق میپردازد تا خواننده را از ریشه این نگرش که پایه در یونان دارد آگاه کند. در فصل دوم دیدگاههای مارکسیستهای ایرانی در مورد فلسفه اخلاق معرفی میشود و در فصل بعد از نگرش ۱۳ متفکر ایرانی به فلسفه اخلاق سخن به میان میاید.» مولف کتاب فلسفه اخلاق در ایران معاصر در معرفی فصلهای کتابش متذکر شد: «گزینش متفکران ایرانی و ترتیب قرار گرفتن آنها بر اساس تالیفات و جزوههای درسی این افراد بوده. یعنی به تقریرات متفکران متعدد رجوع کردم و وقتی دیدم که در آراشان دغدغه فلسفه اخلاق دارند، به ترتیب تاریخ نشر، دیدگاههای آنها را بدون قضاوت یا نقد، به صورت توصیفی آوردم. این اثر میتواند ایرانیان را در جریان تفکر معاصر خودشان قرار دهد و بدین ترتیب گامی است در مسیر زدودن آنچه «حجاب معاصرت» نامیده میشود.
در اندیشه معاصر ما تعدد و تنوع دیدگاه وجود دارد و به هیچ وجه با امری یکسان و یکدست مواجه نیستیم. تفکر در ایران یکسویه و انحصاری نبوده. تعدد و تکثر در عالم فلسفه و فلسفهورزی امری است نه تنها مبارک، بلکه ضروری؛ چرا که این تنوع و تعدد است که سبب تحقق گفتوگو و انجام تعامل و بروز تعالی میشود. سطح دیدگاه افراد مطرح در کتاب هم متفاوت است و برخی حتا در سطوح پایین قرار میگیرند، اما چون بنا بر عرضه کامل دیدگاههای عرضهشده بود، عین آنها را نقل کرده و گزارش دادهام.»
«مریمزندی»، عکاس سرشناس ایرانی، چند روز پیش و در پاسخ به دعوت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای دریافت نشان درجه یک هنری، با ارسال نامهای خطاب به «سیدمحمدحسینی»، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت:
«متاسفانه در حالی که حرفهی عکاسی و عکاسان به شدت مورد تهاجم قرار گرفته [اند] و هیچگونه امنیت حرفهای و جانی برای عکاسان ایران وجود ندارد و تعدادی از آنها فقط به جرم عکاسی؛ یعنی انجام وظیفهشان مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصا نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالیکه من حتا از دست گرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم، و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد، در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک، دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمیکنم».
وی در گفتوگویی با رادیو «دویچهوله» حرکت خود را صنفی – و نه سیاسی – بیان کرده است. در این خصوص اردوانطاهری با «مریمزندی» گفتوگویی داشته که در پی میآید.
خبرهای رسیده از بازداشت علی بدرقه رییس دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر حکایت دارد.
به گزارش خبرگزاریهای داخلی علی بدرقه روز چهارشنبه توسط نیروهای امنیتی در محل کار خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی – ایرنا- در تایید این خبر نوشت که آقای بدرقه در ناآرامیهای اخیر دانشگاه اسلامشهر دست داشته است.
در سوم خردادماه سال جاری به هنگام حضور حمید رسایی نماینده افراطی مجلس شورای اسلامی و حامی دولت در این دانشگاه عدهای از دانشجویان با سردادن شعارهایی مانع از سخنرانی وی شدند.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس نیز علت دستگیری علی بدرقه را مرتبط بودن وی با مهدی هاشمی رفسنجانی فرزند آیت اله رفسنجانی رییس مجلس خبرگان رهبری عنوان نموده است.
مهدی هاشمی رفسنجانی یکی از کسانی است که سال گذشته و در جریان حوادث پس از انتخابات ایران از کشور خارج شد و به انگلیس رفت.
وی هدف از سفر خود را «ادامه تحصیل» عنوان کرده است با اینحال گروههای حامی دولت وی را در نقش داشتن جریانات پس از انتخابات که منجر به اعتراض شمار زیادی از مخالفان دولت شد متهم می کنند.
به نوشتهی این خبرگزاری حامی دولت یکی از افرادی که پیش از این با علی بدرقه ارتباط داشته است، از قطور بودن پرونده وی خبر داده است.
از علت دستگیری و مکان نگهداری رییس دانشگاه آزاد اسلامشهر اطلاع دقیقی در دست نیست.
در حالیکه اکثر رسانهها خبر حضور علی دایی، سرمربی پرسپولیس را در آفریقایجنوبی منتشر کردند او با رد این خبر اعلام کرد در فرانسه بوده است: «متاسفانه یکسری اخبار کذب مربوط بهخودم را در روزنامهها میخوانم، من به آفریقایجنوبی نرفته بودم و بهخاطر یک سری مسایل شخصی مدتی در ایران نبودم. متاسفانه یا خوشبختانه همیشه اخبار ضد و نقیض در فوتبال ما منتشر میشود. من در این مدت فقط با باشگاه پرسپولیس در ارتباط بودم و هیچگونه فعالیت ورزشی هم نکردم.»
دایی در مورد غیبت ایران در جامجهانی گفت: «اکنون که مسابقههای جامجهانی شروع شده همه مردم حسرت نبود ایران در این رقابتها را میخورند، اما با حسرتخوردن چیزی درست نمیشود. ما باید با مدیریت درست برنامهریزی خوبی داشته باشیم تا حداقل در جامجهانی دوره آینده حضور داشته باشیم. ما باید برای آینده از همین الان برنامهریزی کنیم.»
او درباره درخشش تیمهای آسیایی در این رقابتها گفت: «آسیاییها بهخصوص تیمهای شرق این قاره خیلی پیشرفت کردهاند. وقتی کرهشمالی دو بر یک بهبرزیل میبازد و دو تیم کرهجنوبی و ژاپن حریفان قدرتمندی چون یونان و کامرون را شکست میدهند، این نشاندهنده پیشرفت فوتبالشان است. فوتبالی که با مدیریت و برنامهریزی درست و تلاش زیاد پیشرفت کرده است. ما نیز اگر روزی بهچنین رویهای برسیم میتوانیم پیشرفت کنیم.»
دایی در مورد خریدهای جدید پرسپولیس گفت: «دست ما بهستارهها نمیرسد، آنها خیلی بالا هستند. ما سعی میکنیم بر اساس نیازهای تیم و برنامههای تاکتیکی که داریم بازیکنان مدنظر را جذب کنیم تا ضعفهایی که در فصل گذشته داشتیم بپوشانیم.»
دایی همچنین درباره جدایی برخی از بازیکنان فصل گذشته پرسپولیس از این تیم گفت: «من از تمام بازیکنانی که من را تحمل کردند تشکر میکنم، تاکید میکنم که همه آنها عالی بودند و زحمت زیادی برای موفقیت پرسپولیس کشیدند، اما ذات حرفهای فوتبال این است که ما بهدنبال پوششدادن ضعفهایمان باشیم لذا اگر بازیکنی در لیست ما وجود نداشته باشد نباید ناراحت شود. آن بازیکنان باید بدانند که تصمیمات گرفته شده شاید بهاین خاطر بوده است که با این یارگیریای که برای فصل جدید انجام دادهایم، دیگر بهآنها بازی نرسد چرا که ما بر اساس تاکتیکهایمان بازیکنان لازم را جذب میکنیم. باز هم از آنها تشکر میکنم و میگویم که این علی دایی است که باید در رقابتهای سال آینده پاسخگوی انتظارات مردم و هواداران پرسپولیس باشد، لذا مجبور است برای بهترشدن تیمش دست بهتغییرات بزند.»
دایی نامی از برخی از بازیکنانی که شایعه حضور یا عدم حضورشان در پرسپولیس مطرح میشود را نبرد و در اینباره تنها گفت: «نام بازیکنانی را که میخواستم بهباشگاه دادهام و لیست نفراتی که تشخیص دادم در تیم بمانند را هم در اختیار باشگاه قرار دادم و همه اطلاعات و آخرین اخبار در این زمینه را باید از باشگاه بپرسید.»
وی درباره جذب بازیکنان خارجی در پرسپولیس گفت: »در پاریس که بودم یک بازیکن ایرانی را یافتم که حدود شش سال است که ایران را ترک کرده است. ارزیابیام از شرایطش خوب بود لذا او را دعوت کردم تا در اردوی آلمان بهتمرینهای پرسپولیس بیاید تا مورد ارزیابی بیشتری قرار بگیرد. فکر میکنم بازیکن خوبی باشد و اگر اینطور بود، او را بهخدمت میگیریم.»
همچنین علی دایی، سرمربی تیم پرسپولیس بهشدت از تصمیم سازمان لیگ برای تعیین سقف قراردادها انتقاد کرد: «بیش از ۵۰ درصد بازیکنانی که تاکنون در لیگ برتر قراردادشان بهثبت رسیده، قانون سقف قراردادها مشمول حالشان نشده است. این قانون در هیچجای دنیا وجود ندارد. مطمئن باشید هیچ بازیکن ملیپوشی با ۳۵۰ میلیون تومان در هیچ تیمی بازی نمیکند. این مسایل و قوانین نادرست باعث میشود باشگاهها، روی بهکارهای خلاف و بهنوعی دادن پولهای زیرمیزی روی بیاورند. مطمئن هستم بیش از ۵۰ درصد از بازیکنانی که تاکنون در لیگ برتر قراردادشان بهثبت رسیده، قانون سقف قراردادها مشمول حالشان نشده است. راههای زیادی برای فرار از این قانون وجود دارد. وقتی ما میگوییم همه مردم باید مالیات بدهند خب طبیعتن از قراردادهای سنگین هم میشود مالیاتها را برداشت. شاید یک تیم سرمایهاش بیش از یک تیم دیگر باشد، دلیل ندارد یک تیم بر اساس نیازهایش و بودجهای که دارد نتواند بازیکن ۲ میلیارد تومانی بگیرد.
تیمها باید بر اساس نیازهایشان، خودشان را آماده کنند. متاسفانه این وضعیت در هیچجای دنیا نیست. هیچوقت تیمی مثل چلسی مانند بیرمنگام بازیکن نمیگیرد. یا تیم آرمنیابیلفیلد هیچ زمان به بایرنمونیخ در این خصوص نخواهد رسید. نمیدانم چرا این قانون مندرآوردی را درست کردند. اینها باعث پسرفت فوتبال ما میشود. معتقدم چون ما بلد نیستیم در فوتبالمان درآمدزایی کنیم این قوانین مندرآوردی را اتخاذ میکنیم و از خودمان چنین فرمولهایی میسازیم. خود این امر باعث خلاف در کشور میشود، در حالیکه حضور بازیکنان توانمند با هر مبلغی، میتواند باعث پیشرفت فوتبال هم بشود، در صورتیکه کارشناسانه عمل شود. در برخی از تیمهای دنیا ممکن است یک بازیکن ماهیانه ۲ میلیون دلار درآمد داشته باشد و بازیکن دیگری در همان تیم ماهیانه ۵۰ هزار دلار بگیرد. در فوتبال حرفهای این مسایل طبیعی است. وقتی میگوییم فلان بازیکن ستاره است و برای ما بسیار تاثیرگذار بوده و طبیعتن خیلی از نتایج خوب را مدیون او هستیم، باید رقم قراردادش بیش از بازیکنان عادی باشد. مگر میشود جمعی از بازیکنان با ویژگیهای مختلف را با یک رقم ثابت جذب کرد؟ هیچ تیم باشگاهی نمیتواند این چنین یارگیری کند و مطمئن باشید تاکنون هم نکرده است و همه از راههای گریز از این قانون استفاده میکنند.»
همچنین دایی، از وجود ستاد منشور اخلاقی انتقاد کرد و گفت: «معتقدم منشور اخلاقی نمیتواند دردی از فوتبال ما دوا کند. متاسفانه این هم بحث دیگری است که چیزی بهاسم آن در هیچجای دنیا ندیدهام. منشور اخلاقی در هیچ لیگی وجود ندارد. اگر برخی از افراد از نظر ما دارای مشکل هستند باید ابلاغیههایی را به آنها داد تا بتوانند از خودشان دفاع کنند و این موضوع میتواند رسانهای هم نشود، نه آن که حرف اول نام و نامخانوادگی آنها را منتشر کنیم و به یکسری حاشیهها دامن بزنیم. در فوتبال حرفهای این بحث هم معنا ندارد. هرچند همه ما به یکسری موازین شرعی و عرفی معتقد هستیم، اما یکسری مسایل در فوتبال دخالتی ندارد. نمیدانم برخی اتهامات را برچه اساسی بهبرخی افراد میزنند؟ مقامات بالاتر هم داریم که میتوانند بهمشکلات اخلاقی احتمالی برخی افراد رسیدگی کنند. اگر یک مربی بد است و کار خلافی انجام داده قطعن در لیگ یک هم نباید مربیگری کند و دلیل فرستادن آنها بهدسته پایینتر را نمیفهمم.»
وی همچنین از وجود حاشیههای بسیار در فوتبال ایران هم انتقاد کرد و آنرا دلیل اصلی عدم پیشرفت فوتبالمان دانست و گفت: «متاسفانه در مملکت ما بیش از آنچه که باید بهمتن ورزش پرداخته شود، به حاشیههای آن میپردازیم. البته باید بپذیریم که در مملکت ما خریداران حاشیهها هم بیشتر از افراد علاقهمند به متن ورزش هستند. ما هیچوقت بهدنبال اصل ورزش نرفتهایم. یکی عکس من را با بکنبایر چاپ میکند و دیگری خبر از دعوت سپبلاتر از علی دایی مینویسد. خودم باید اخبار مربوط بهخودم را در روزنامهها بیابم. این وضعیت بهضرر فوتبال ماست. البته معتقدم همه ما در این خصوص مقصریم. هم ورزشکاران و هم رسانهها و نیز خیلی از افراد دیگر در شرایط بهوجود آمده، سهیم هستند. همه ما دست بهدست هم دادیم و حاشیههای ورزش را بیشتر کردیم و باعث فراموشی اصل آن شدهایم.»
«علی شریعتی با نام اصلی علی مزینانی (۳ آذر ۱۳۱۲ در روستای مزینان از توابع شهرستان سبزوار، استان خراسان رضوی – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن) نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس و پژوهشگر دینی اهل ایران است. وی در نزد هواداران به معلم شهید دکتر شریعتی معروف است. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده است…»
بخشی از نوشته ویکی پدیا برای دکتر علی شریعتی
امروز سالمرگ علی شریعتییکی از بنیانگذاران دیدگاههای دینی در عصر حاضر در ایران است. شریعتی از جمله متفکرانی است که بسیاری نقش او را در فرایند انقلاب در ایران غیر قابل انکار میدانند به عکس بسیاری که هنوز وی را تکفیر میکنند. مصباح یزدی با نگرشی تند همواره او را خطاب میکند و از سویی دیگر کسانی چون عبدالکریم سروش نقدی بر نگرش دینی وی دارند.
علی شریعتی با نشر کتابهایی با نگرش نو به اسلام و سخنرانیهای مشهورش در حسینیه ارشاد در پیش از انقلاب رهبری معنوی بسیاری از جوانان را بر عهده داشت. این نگرش متفاوت تا جایی بود که در پیش از انقلاب برخی جریان مارکسیسم اسلامی را منتسب به او میدانستند.
شریعتی بارها تاکید کرد که در اسلام بهجای روحانی عالم دینی وجود دارد: «من، روحانیت را با علمای اسلامی یکی نمیگیرم، بلکه متضاد میبینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقهای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازهاست و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیرعالم نهروحانی در برابر جسمانی…آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفکر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یکپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»
مهندس بازرگان درباره ریشههای اختلاف شریعتی و روحانیت مینویسد: «روحانیت در همه ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دکتر شریعتیها ناسازگاری دارد. یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، میترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنتها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است که اصلن نمیخواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»
اینگونه میشود که بسیاری از روحانیها بر او میتازند. مرتضا انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی میشود. وی میگوید: «در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاختر از علی شریعتی به خود ندیدهاست.»
ناصر مکارم شیرازی با چاپ مقالهای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر میداند. تعدادی از طلاب قم نزد شهابالدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشتهاند که دکتر علی شریعتی در یکی از سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفتهاست دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمیشناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است.
شریعتی در کارنامهاش زندان و دستگیری توسط ساواک و هم چنین همراهی با مبارزان بر علیه حکومت وقت را دارد. حضور در نهضت مقاومت ملی و همراهی با یداله سحابی و مهدی بازرگان که منجر به زندانی شدن او در سال ۱۳۳۶ شد.
شریعتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در آن جا نیز فعالیتهایش را ادامه داد انتشار نشریه و همراهی با فعالانی مانند ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال ۱۳۳۸ سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تاسیس کرد. در جریان کنگره جبهه ملی در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر شد. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد.
شریعتی در بیست و نهم خرداد ۱۳۵۶ سالی پیش از پیروزی انقلابیون در ایران به طرز مشکوکی از دنیا رفت. پس از انقلاب گروهی با تهیه نامهای سعی کردند با تهیه نامهای دست به تکفیر شریعتی بزنند که این نامه برای افزایش تاثیر در اختیار مرحوم مرتضا مطهری قرار گرفت که او حاضر به امضای آن نامه نشد.
به مناسب امروز احمد قابل محقق حوزه دینی اسلامشناس در پرسش و پاسخی با رادیو کوچه به بررسی نظرات این متفکر دینی و وجوه انتطباقی و اختلاف نظر او با علمای شیعه و هم چنین نوع رویکرد جوانان امروز به این اندیشمند دارند، پردا خته است.
شاید ظریف ترین نکته این گفتوگو این باشد که احمد قابل معتقد است فصل انقلاب ها گذشته است و باید پیشرویی تفکر شریعتی را در خدمت اصلاح به کار گرفت. او معتقد است شاید انقلاب سال ۵۷ ایران نیز می توانست به وقوع نپیوندد. اگر بخش تفکر اصلاحی شریعتی مد نظر جوانان آن دوران بود.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا بر اساس تقاضای مدیر وبلاگ و یا انتخاب دبیر روز است و نگاهی بیطرفانه در آن حاکم است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. این رادیو باز نشر وبلاگستان را فرصتی برای نقد و بررسی آن میداند. این بخش با هدف ایجاد فرصت نقد و بررسی در فضای رسانهای وب منتشر میشود و بیشک نظر نویسندگان آن است و نه رادیو کوچه. کوچه خود را موظف به انتشار عمده نظرهایی میداند که در وبلاگستان منتشر میشود و از آن مطلع میشود.
در پی دعوت از مریم زندی برای شرکت در مراسم اعطای مدرک درجه یک هنری در روز دوشنبه بیست و چهارم خرداد در سالن اجلاس سران وی در نامهای از دریافت این مدرک خود را معاف کرد. تصویر متن دعوتنامه و متن نامه مریم زندی به شرح زیر است.
متن دعوتنامه
به نام خدا
تاریخ: ۲۳/۳/۸۹
جناب آقای سید محمد حسینی
وزیر محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
با سلام
پاسخ به نامهٔ شماره ۱/۷۸۹۴ مورخ ۸۹/۳/۱۸ مبنی بر دریافت مدرک درجه یک هنری، به اطلاع میرسانم، دریافت این مدرک برای همه کسانی که با سالها تلاش خود در خدمت فرهنگ و هنر ایران و ایرانی بودهاند، مسلمن موجب افتخار و خوشحالی خواهد بود.
متاسفانه در حالیکه حرفه عکاسی و عکاسان به شدت مورد تهاجم قرار گرفته و هیچگونه امنیت حرفهای و جانی برای عکاسان ایران وجود ندارد و تعدادی از آنها فقط به جرم عکاسی یعنی انجام وظیفهشان مورد ضرب و شتم و زندان قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون منتظر احکامشان هستند و تعدادی از عکاسان حرفهای و غیرحرفهای ما از ترس جان، سرگردان در اقصی نقاط دنیا و در شرایط بسیار نامناسب هستند و در حالیکه من حتا از دست گرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم، و امکان انتشار کتاب عکس خود و بعضی از همکارانم بدون سانسورهای سلیقهای میسر نمیباشد. در چنین شرایطی برای گرفتن این مدرک، دلیل و اشتیاقی در خود احساس نمیکنم.
مسلمن اگر در شرایط دیگری بودیم دریافت چنین مدرکی شوق تداوم آنچه را که تا امروز برای وطنم، ایران، انجام دادهام «که ادای دین بوده است» مضاعف میکرد. به همین دلیل از دریافت چنین نشانهایی تا زمانهای که شرایط چنین باشد معاف خواهم بود.
او که همواره به کانون و همگرایی در میان مردم اندیشیده و در این مسیر گام برداشته، به عنوان یکی از وجدانهای آگاه منطقه در تمام سالهای فعالیت خود تلاش نموده آینه واقعی مصائب و مشکلات زنان این منطقه باشد. او با به خطر انداختن جان خود و تهیه گزارشهای مختلف از وضعیت زندگی زنان در کشورهای بحران زده و در حال جنگ سعی نموده پیوندی همدلانه و عمیق در میان مردمان این منطقه به وجود آورد. او بذر دوستی و محبت کاشته و هرگز انسانیت را فدای امیال شخصی خود ننموده است.
امروز شما او را به یکسال حبس و ۳۰ سال «ننوشتن» محکوم میکنید. کدام یک از گزارشهای او شما را این چنین آزرده ساخته است؟ در خبرها خواندیم او متهم به قلم زدن در روزنامههایی است که با مجوز دولتهای مختلف ایران فعالیت میکردهاند، دولتهایی که همیشه ادعا شده است با بالاترین میزان آرا، منتخب شما مردم ایران بودهاند وحیرانتر شدیم زمانی که خواندیم جرم او سفر به کشوری است که با دولت ایران پروتکلی در زمینه مبادله زنان نخبه امضا نموده است. به ما نگویید که «جرم او این است که در تمام سفرهایش به حق به عنوان سفیر فرهنگی مردم ایران عمل نموده و سعی کرده دیدگاههای کلیشهای در مورد سرزمین و مردمش را بشکند» که هیچ در باورمان نمیگنجد.
اوهرگز بار سفر را آنقدر محکم نبست که ایران را برای همیشه ترک کند و امروز متهم به ماندن در سرزمین مادریاش و انتقاد از کاندیدای ریاست جمهوری شده است که به هر روی آن کاندیدا امروز رییس جمهوری ایران است.
او متهم به جمعآوری امضا، مدنیترین شکل طرح خواستها و مطالبات، برای بهبود زندگی زنان سرزمیناش است.
آی مردم! او متهم است که همواره به شما اندیشیده و برای شما زیسته، چگونه میتوانید فرزند با شرف خود را اینگونه مجازات کنید؟
آیا یقین دارید که با صدور چنین حکمی ژیلا ۳۰ سال نخواهد نوشت؟ آیا هرگز به این اندیشیدهاید که اگر ژیلا ۳۰ سال ننویسید ایران ۳۰ سال از داشتن قلمی که برای وصل کردن آمده محروم میماند؟ هرگز به این نیاندیشیدهاید که در طول تاریخ همیشه جای خالی قلم را تفنگ پر کرده است؟ آیا هرگز به این نیاندیشیدهاید که با صدور چنین احکامی نه تنها چیزی به دست نمیآورید بلکه حقانیت ژیلا را برای انتقادهایش به اثبات میرسانید؟ از کدام قسمت از نوشتههای او این چنین بر آشفتهاید که کمر به شکستن قلماش بستهاید؟
شاید هدف شما از صدور چنین حکم ناعادلانهای منزوی ساختن ژیلا و یارانش چون هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری، بدر السادات مفیدی، محبوبه خوانساری، اعظم ویسه و دیگران باشد اما آگاه باشید که بزرگی این زنان وابسته به حکومتها که همیشه رهگذر مسیر تاریخ بودهاند، نیست. روایت آنها برای همیشه تاریخ و در نزد مردمان بلنداندیش جریان خواهد داشت و آگاه باشید که ما امروز بیش از هر زمان دیگری اعمال شما را به نظاره نشستهایم.
این نامه از سوی کمپین ۵۰% زنان افغانستان، کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان و جمعی از اهالی فرهنگ و ادب افغانستان برای مردم ایران نگاشته شده است.
آنچه در این بخش میآید فقط انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است و این رادیو دخل و تصرفی در آن ندارد.
علیرضا رییسیان کار گردان سینما نسبت به اظهارات اخیر جواد رضویان بازیگر فیلمها و سریالهای طنز به شدت واکنش نشان داد و خواستار عذرخواهی رضویان از اهالی سینما به خاطر این اظهاراتش شد.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جهان، رییسیان که در برنامه دوقدم مانده به صبح حضور یافته بود، بدون اینکه نامی از او ببرد با اشاره به اینکه این بازیگر برخی از فیلمهایی که خود در آنها بازی کرده و یا کارگردانی کرده بود، فیلمهایی به اصطلاح «زیرشونه تخم مرغی» خوانده، این اظهارات را توهین به سینمای ایران تلقی کرد.
سیدجواد رضویان هفته گذشته در برنامه هفت با اشاره به استقبال مردم از فیلم ویدیویی «به روح پدرم» که با بازی و کارگردانی او تولید شده بود و توزیع گسترده سیدی این فیلم در سوپرمارکتها گفته بود:
من به حضور در فیلمهایی چون «به روح پدرم» افتخار میکنم چون این فیلمها برای مردم و برای سوپرمارکتها و برای حضور در زیر شونه تخممرغ ساخته شدهاند و وقتی حتا تلویزیون هم این فیلم را بارها پخش و تکرار میکند نشان میدهد که مورد استقبال مردم قرار گرفته است.
علیرضا رییسیان با اشاره به این اظهارات،با انتقاد از فیلمهای این چنینی،اینگونه طرز تفکرها در سینمای ایران را فاجعه خواند.
رییسیان در بخش دیگری از این برنامه مجددن طرح چنین مطلبی از سوی این بازیگر سینمای طنز را زشتترین مطلبی خواند که تاکنون درباره سینمای ایران عنوان شده و خواستار عذرخواهی این بازیگر شد.
این اظهارات رییسیان همچنین با تایید فریدون جیرانی مجری این برنامه مواجه شد.
جیرانی نیز در اظهاراتی عنوان کرد: «خط قرمزها در سینمای سخیف بیشمار شکسته میشود.»
رییسیان در بخش دیگری از این برنامه عنوان کرد با انتقاد از بنیاد فارابی و حوزه هنری گفت: «فیلمهای سفارشی که توسط حوزه هنری و فارابی ساخته شده در پایینترین سطح کیفیت در سینمای ایران ساخته شدهاند.»
رییسیان همچنین با انتقاد از اظهار نظر برخی مسوولان درباره سینمای سیاسی گفت: «ما هم اکنون سینمای اجتماعی هم نداریم چه برسد به سینمای سیاسی.»
رییسیان در ادامه اظهارات خود به نکته جالبی اشاره کرد و آن این بود که سینمای تجاری چون سینمایی است که به سرمایه وابسته است، دولت نظارت بیشتری بر آن میتواند بکند چون ترس از دست رفتن سرمایه خود را دارد. بالطبع این سینما سینمای محافظهکاری است .
این کار گردان سینمای ایران درادامه اظهارات خود عنوان کرد وضعیت فعلی سینمای ایران به گونهای شده که نه دغدغه مسایل هنرمندانه دارد و نه دغدغه مسایل اجتماعی و نه باعث وحدت ملی میشود و نه باعث سرگرمی.
او همچنین با انتقاد از برگزاری نشستهای کارشناسی معاونت سینمایی گفت: «من در این نشست های تخصصی جز محسن علیاکبری کسی را ندیدم که حضور داشته باشد. در حالی که با توجه به اینکه مدیران معاونت سینمایی خود کارگردان و تهیه کننده بوده و هستند میتوانند تعامل خوبی با سینماگران داشته باشند.»
رییسیان همچنین با انتقاد از شیوه جدید درجه بندی گفت: «دوران درجهبندی کردن فیلمها و فیلمسازها سپری شده و این کار غیرممکن است. برگشت به آن دوران درجهبندی امکانپذیر نیست و باید فکرهای تازهتری داشت.»
رییسیان همچنین دراظهار نظری درباره منتقدان سینما گفت: «منتقدان سینما یا معترضاند و یا متملق.»
وی در پایان با انتقاد از خانه سینما استقلال این نهاد صنفی سینماگران را مورد تردید قرار داد و گفت خانه سینما باید خودش را صحیح کرده و مرکزیت مستقل خودش را به دست آورد.
رسانههای داخلی ترکیه از واژگونی یکدستگاه اتوبوس ایرانی در شرق این کشور و کشته شدن دستکم ۶ تن خبر دادند.
بر اساس گزارشهای رسیده یک دستگاه اتوبوس ایرانی در شهر «بتلیس» واقع در شرق ترکیه به دلیل بارندگی و لغزندگی جاده واژگون شد و ۶ تن از سرنشینان آن کشته و ۴۵ تن دیگر از مسافران زخمی شدند.
این حادثه در ساعت ۶ بامداد به وقت محلی و در منطقه اهلات در استان بیتلیس رخ داده و مجروحان حادثه پس از این تصادف به بیمارستانهای بیتلیس و شهر تاتوان منتقل شدند.
گفته میشود این اتوبوس که حامل ۵۱ مسافر بود از ایران برای رفتن به سوریه و کربلا در شرق ترکیه در حال حرکت بود.
با گذشت بیش از ده روز از بازداشت اعظم ویسمه خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی فراکسیون اقلیت مجلس – پارلماننیوز- تاکنون هیج اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری این روزنامهنگار اطلاحطلب به دست نیامده است.
اعظم ویسمه نیمه شب دهم خرداد ماه ۸۹ با حکم دادستانی در منزل خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
خانواده این خبرنگار نیز ضمن ابراز نگرانی شدید از وضعیت وی، تاکید کردند که از ده روز پیش تاکنون هیچ تماسی با این فعال اصلاحطلب بازداشت شده نداشتهاند و به شدت نگران وضعیت جسمی و روحی فرزندشان هستند.
آنها با اشاره به بیماری معده و قلبی فرزندشان بیم آن دارند که این بیخبری مطلق ارتباطی با وخیم شدن وضعیت جسمانی اعظم ویسمه داشته باشد.
قوه قضاییه جمهوری اسلامی حکم توقیف پروانه فعالیت دو حزب اصلاحطلب را تایید کرد.
مدیرکل سیاسی وزارت کشور ضمن تایید این خبر اظهار داشت: «قوه قضاییه با درخواست توقیف پروانه فعالیت احزاب مشارکت و سامان مجاهدین انقلاب اسلامی موافقت کرده است.»
به گزارش خبرگزاری مهر، محمود عباسزاده مشکینی گفت: «کمیسیون ماده ۱۰ احزاب، فروردین ماه سالجاری فعالیت این دو حزب را ممنوع اعلام کرده و از قوه قضاییه خواسته بود پروانه آنها را لغو کند که براساس اعلام دادستان عمومی و انقلاب تهران، فعالیت این دو حزب غیرقانونی اعلام شد.»
وی افزود: «در پی این موضوع احزاب توقیف شده می توانستند از اقدام کمیسیون شکایت کننده که ظاهرن حزب توقیف شده مشارکت این درخواست را به دادستان ارایه کرد و درخواست آنان از سوی دادگاه رد شد.»
به گفتهی آقای عباسزاده توقیف پروانه احزاب از اختیارات قانونی کمیسیون ماده احزاب است.
گفتنی است در جریان حوادث پس از انتخابات ایران شمار زیادی از اعضای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین دو حزب اصلاحطلب ایران بازداشت و روانه زندان شدند.
مدیرکل کوی دانشگاه تهران در آستانه فرا رسیدن سالروز ۱۸ تیر از تعطیلی کوی به دلیل «تعمیرات» خبر داد.
داریوش اسماعیلی، با بیان اینکه دانشجویان در فاصله زمانی ۲۹ خرداد ماه تا ۵ تیرماه فرصت دارند وسایل خود را به انبار تحویل دهند تصریح کرد: «کوی دانشگاه در فاصله زمانی نهم تیر تا ۲۵ تیرماه تعطیل است.»
وی افزود: «امتحانات دانشجویان دانشگاه تهران تا سوم تیرماه پایان مییابد و دانشجویان تا پنجم تیرماه فرصت دارند تا کوی دانشگاه را به صورت کامل تخلیه کنند.»
به گفتهی آقای اسماعیلی «در این فاصله زمانی که کوی تعطیل است، تعمیرات اساسی و ضروری در این مرکز انجام خواهد شد.»
به اعتقاد برخی دانشجویان ساکن کوی این اقدام در جهت جلوگیری از اعتراضات سالروز هجدهم تیرماه صورت گرفته است.
در هجدهم تیر سال ۷۸ نیروهای امنیتی با حمله به کوی دانشگاه تهران با دانشجویان درگیر شدند که این امر منجر به کشته شدن دستکم سه تن و بازداشت شماری از فعالان دانشجویی شد.
کمیته حمایت از روزنامه نگاران در تازهترین گزارش خود اعلام کرده است که در طی یکسال گذشته دستکم ۲۹ گزارشگر، دبیر و عکاس خبری ایرانی مجبور به فرار کشورشان شدهاند.
در گزارش سالانه این کمیته آمده که این بالاترین آمار سالانه خبرنگاران تبعیدی یک کشور طی یک دهه گذشته است.
کمیته حمایت از روزنامهنگاران میگوید دستکم نیمی از خبرنگاران ایرانی که طی ۱۲ ماه گذشته و بدنبال انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته از کشورشان گریختهاند، در ترکیه و در شرایط دشواری بسر میبرند.
این گزارش نشان میدهد پس از ایران، سومالی (۱۶ خبرنگار تبعیدی) و اتیوپی (۱۵ خبرنگار تبعیدی) در ردههای دوم و سوم قرار دارند.
گزارش کمیته حمایت از خبرنگاران آمار کل خبرنگارانی که طی ۱۰ سال گذشته مجبور به فرار از کشورهایشان شدهاند را ۵۰۹ تن ذکر میکند که ۴۵۴ نفر از آنها همچنان در تبعید هستند و تنها ۵۵ نفر توانستهاند به کشور خود بازگردند.
در آستانه سی و سومین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی نویسنده و روشنفکر دینی و عدم صدور مجوز برای برپایی مراسم بزرگداشت در حسینیه ارشاد از سوی مسوولان، روز گذشته خانواده این پژوهشگر با انتشار بیانیهای نسبت به این اقدام اعتراض کردند.
در ابتدای این بیانیه به جایگاه علی شریعتی، بهعنوان نماد روشنگری فرهنگی و دین پیرایی در تاریخ تحولات فکری و اجتماعی معاصر ایران اشاره شده است.
در بخش دیگری از این بیانیه که در پایگاه اطلاعرسانی علی شریعتی منتشر شده آمده است: «تمایل مشهود به غلبه ی جو تکصدایی و انحصارطلبی در شرایط کنونی که یکی از نمودهای آن اینگونه اعمال محدودیتها علیه تجمعات و حق آزادی بیان است، سیاستی سخت نابخردانه مینماید که به عکس، موجب واکنش جامعه و اقبال بیشتر نسل جوان به اندیشههای انتقادی خواهد شد. در این میان، اهل فرهنگ و تعهد اجتماعی نمیتوانند از کنار چنین اجحافاتی نسبت به نمادها و میراث تاریخی خود به سکوت بگذرند.»
خانواده این جامعهشناس و محقق ایرانی در پایان این بیانیه از دوستداران، صاحب نظران و منتقدان آرای شریعتی خواستند تا از تاریخ بیست و نهم خرداد امسال به مدت یک ماه، با ارسال یادداشتهای خود به صفحات اینترنتی ویژه سی و سومین سالگشت شریعتی با نام «بازاندیشی میراث» به برپایی بزرگداشت وی همت کنند.
امام جمعه موقت تهران با انتقاد شدید از عدم اجرای قانون عفاف و حجاب با اشاره به سخنان اخیر محمود احمدینژاد در این خصوص، اظهار داشت: «ایکاش وی مساله حجاب را مطرح نکرده بود که مایه زحمت شود.»
به گزارش رسانههای داخلی ایران آیتاله جنتی خطیب جمعه تهران با بیان اینکه «سکوت در برابر مساله بدحجابی، به بهانه انجام کار فرهنگی، گناه است» تصریح کرد: «من نمی دانم قاچاقچی را می گیرند اعدام می کنند، تروریست را میکشند، دزد را مجازات میکنند، ولی نوبت به قانون خدا که مافوق قانون بشر میرسد، اگر کسی اجرا نکند، سکوت میکنند و میگویند باید کار فرهنگی بشود.»
وی افزود: «کشوری که میخواهد الگوی کشورهای اسلامی باشد، اسلام ناب محمدی را در دست دارد و خون این همه شهید را برای حفظ اسلام، قرآن، حجاب و عفت زن و مرد نثار کرده است، چگونه میتواند در برابر مسأله بدحجابی که امنیت اخلاقی جامعه را هدف گرفته است، سکوت کند.»
دبیر شورای نگهبان همچنین در ادامه تاکید کرد: «نیروی انتظامی را نسبت به مبارزه با بدحجابی تشویق میکنم و کسی هم حق ندارد دست آن را ببندد.»
به گفتهی آیتاله جنتی فسادی که یک زن بدحجاب در خیابان پخش میکند از سم بدتر است و در نتیجه آن پسری که باید آماده جهاد و ایثارگری باشد در محیط شهوترانی میرود.
وی در پایان سخنان خود در نماز جمعه تهران اظهار داشت: «این چه حرفهایی است که بعضیها حساب نکرده درباره حجاب میگویند؟ چرا باید جلوی کار نیروی انتظامی را گرفت؟ اینکه تخلفی به یک مامور نیروی انتظامی نسبت داده میشود و به همین دلیل جلوی مبارزه با بدحجابی گرفته شود صحیح نیست، بلکه اگر اتهام تخلف دروغ بوده باید دهان دروغگو بسته شود و اگر واقعن تخلفی شده باید گوش مامور متخلف کشیده شود»
این اظهارات در حالی بیان میشود که دو روز قبل محمود احمدینژاد رییس دولت ایران نسبت به برخورد نیروی انتظامی با مردم واکنش نشان داده بود و گفته بود که باید در زمینه حجاب کار فرهنگی کرد.
نشان شجاعت در کارتونهای مطبوعاتی به «مانانیستانی» کارتونیست ایرانی تعلق گرفت. این نشان که همه ساله با انتخاب و پیشنهاد اعضا به یکی از کارتونیستهای فعال در عرصه رسانههای دیداری تعلق میگیرد، برای سال دوهزار و ده میلادی به مانا نیستانی کارتونیست ایرانی تعلق گرفت.
شبکه بینالمللی مدافع حقوق کارتونیستها اعطا کننده این جایزه به کارتونیست ایرانی است.
مبادا به خشونت عادت کنیم
این جایزه در حاشیه کنفرانس سالیانه انجمن کارتونیستهای رسانه در آمریکا در شهر پورتلند برگزار خواهد شد. مانا نیستانی یکی از چهرههای شاخص کارتون در ایران است که با دو دهه فعالیت در این حوزه دارای آثار و مجموعههایی نیز هست. مجموعه کتاب «آقای کا» یکی از اثرهای اوست.
مانا نیستانی متولد سال ۱۳۵۲ خورشیدی و دانش آموخته رشته معماری از دانشگاه تهران. او برنده جوایز متعددی از جمله دور ششم و هفتم جشنواره مطبوعات است. نیستانی سال ۸۵ خورشیدی به دلیل برداشت غلط از کاریکاتورش در روزنامه ایران که بارها توسط وی اظهار شده است، سه ماه زندانی بود.
این کارتونیست با اشاره نامه خود به رادیو کوچه که به مناسبت دریافت این جایزه به شبکه بینالمللی اشاره کرده است که اگر چه شجاعت را در خود نمیداند بلکه مستحقق فعالان در ایران میداند اما این جایزه را متعلق به همه اقوام ایرانی شامل ترکها، کردها، لرها و بلوچها و همه اقلیتهای قومی است که برای دفاع از حقوق خود مبارزه میکنند و در رنج بودهاند. او بار دیگر در این بیانیه به خاطر ایجاد ناراحتی برای گروهی از هموطناناش عذرخواهی کرده و اشاره کرده است که هیچگاه قصد ناراخت کردن هیچ گروهی را نداشته است.
نیستانی اینک مدتی است که در خارج ایران بهسر می برد.
مراسم سالگرد آغاز جنبش سبز با حضور جمعی کثیری از اقشار مختلف ایرانیان ساکن این کشور برگزار و پیام «عیسی سحرخیز» از زندان کرج قرایت در مالزی برگزار شد. سخنرانی غیرحضوری محسن کدیور، نوشابه امیری و عبدالصالح شاکر، پخش کلیپی به مناسبت یک سالگی جنبش سبز، قرایت بیانیهی مشترک چندین گروه سبز خارج از ایران و بیانیهی فعالین جنبش زنان در مالزی، اجرای موسیقی زنده، برپایی نمایشگاه پوستر سبز و برگزاری انتخابات نمادین از دیگر بخشهای این برنامه بود.
عیسی سحرخیز در پیامی از زندان کرج خطاب به این نشست نوشت: «بسیار خوشحالم که میشنوم جنبش سبز آنچنان فراگیر شده که تمام ایرانیان آزادیخواه در هر کجای دنیا به آن پیوستهاند».
وی در پیام خود یکی از مهمترین دستآوردهای جنبش سبز را در یک سالگی این جنبش نیل به اصلاحات ناب و اتحاد گستردهی همه آزادیخواهان دانست و ادامه داد: «اصلاحات نابی که حاکمان گمان میکردند موفق شدهاند در دوازده سال بعد از دوم خرداد آن را مستهلک سازند و مدفون کنند، اما خیزش عظیم خرداد گذشته نشان داد که مردان و زنان ایرانی تا به هدف تغییر دست نیابند دست از ایستادگی نخواهند کشید».
سحرخیز پیام خود را اینگونه به پایان رساند: «و سحر بسیار نزدیکتر از آن است که حاکمیت میپندارد، تا رسیدن به آن سحر میایستیم و همواره یاد شهیدان آزادی را که همدوش ما در این خیزش بودند گرامی میداریم».
همچنین عبدالصالح شاکر، از اعضای سازمان دانش آموختگان ادوار تحکیم وحدت و عضو ستاد موسوی در انتخابات ۸۸ در سخنانی جنبش سبز را محصول ۱۰۰ سال مبارزه بیدریغ ملتی دانست که برای رسیدن به آزادی، دموکراسی، مردمسالاری و همهی آن چیزهایی که از ۱۴۰۰ سال پیش در دین ما و از ۲۵۰۰ سال پیش در منشور کوروش کبیر آمده بود، تلاش کردهاند. او این جنبش را نقطه تعالی مبارزات بدون خشونت دانست که در نتیجه آن ملت ایران به بالاترین سطح آگاهی رسیدهاند.
او به سوالی درباره تعریف جنبش سبز از رهبران جنبش سبز درکنفرانس اخیر مطبوعاتیشان اشاره کرد و پاسخ وی مبنی بر «میزان بودن رای ملت» را راهگشایی برای ابهامات جنبش دانست.
آقای شاکر همچنین حاکمیت پس از ۲۲ خرداد را ولایت نظامیان بر کشور توصیف کرد و عامل بقای آنرا برخورداری از میلیاردها دلار درآمد ناشی از فروش نفت و واردات بیرویه دانست. او این حکومت را حکومتی بدون هیچ عقبهای از دین، فقاهت و روحانیت دانست.
کدیور، سخنران غیرحضوری مراسم از آمریکا، که صحبتهای خود را در سالگرد ۲۲ خرداد با عنوان «جشن یک سالگی جنبش سبز» ارایه کرد بحران حاضر را بزرگترین چالش نظام در طول حیاتش برشمرد و ادامه داد: «معتقدم بحران تقابل ملت و دولت، شکاف ملت و نظام به عمیقترین حد خود در طول تاریخ جمهوری اسلامی رسیده است. هیچ بحرانی در این ۳۲ سال سراغ نداریم که به این شدت و حدت حکومت را زمینگیر کرده باشد. امروز بسیاری از مردم ایران به حقوق خود واقف شدهاند و به دنبال رای گمشده خود میگردند. گروه اندکی که به ثروت و قدرت بیحد و حساب دست یافتهاند ملت را سرکوب میکنند تا آن منافع سیاسی و اقتصادی بادآورده را از دست ندهند. این زیادهطلبان پر مدعا، حاکمیت جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و مقابلشان ملت».
او در ادامه مشروعیتزدایی از استبداد دینی، فرسایش توان حاکمیت، ارتقای آگاهیهای عمومی، افزایش جرات همگانی و ارتقای همبستگی ملی را پنج دستاورد بزرگ جنبش سبز قلمداد کرد.
در همین راستا وی لزوم ارتباط بیشتر با اقشار فرو دست، لزوم توجه بیشتر به خرده جنبشها، آمادگی برای پرداخت هزینه بیشتر، نقد نافذتر موانع حقطلبی ملی، نیاز به برنامهریزی دقیقتر و متنوعتر، نپرداختن به امور فرعی، حاشیهای، ذهنی و غیرلازم و توجه به توازن مقدورات و مطالبات را از مهمترین ملزومات جنبش سبز یاد کرده و خاطر نشان کرد که عدم توجه به این موارد از نقایص و کاستیهای جنبش سبز محسوب خواهد شد.
او در بخش سوم صحبت خویش از سرکوب، سواستفاده از اعتقادات دینی مردم، بحرانزایی و ماجراجویی بینالمللی، سکوت و عافیتطلبی فعالان سیاسی و جنگ روانی و اختلاف افکنی بین رهبران و فعالان سیاسی به عنوان طرحهای حاکمیت برای انفعال جنبش سبز اشار کرد و در پایان افزود:
«جنبش سبز زنده است زیرا معترضین سبز هرکدام با خرد خود، با در نظر گرفتن شرایط زمانی مکانی مختلف میتوانند بهترین راه را برای ادامه حرکت حقطلبانه و مسالمتآمیز انتخاب کنند. همواره بهخاطر داشته باشیم بیشترین فایده، کمترین هزینه. مطمئن باشیم در این راه روزهای سختی در پیش داریم. خود را برای روزهای سخت آماده کنیم، حکومت هم باید بداند اگر راههای اصلاحطلبانه را بست فیالواقع انقلاب را تشویق کرده است، انقلابکردن هم حرام نیست، ما همه درها را میزنیم تا اصلاحطلبانه و مسالمتآمیز جامعهمان را به پیش ببریم، تاکنون هم بر اصل عدم خشونت وفادار ماندهایم، اما آینده نشان خواهد داد که آیا حکومت با وضعیت فعلیاش امکان اصلاحپذیری را از خود سلب کرده است یا نه، امیدوارم که اصلاحپذیر باشد».
قسمتی از زمان این مراسم نیز به فعالین جنبش زنان مالزی اختصاص داشت. طی این ویژه برنامه، بیانیهی این تشکل قرایت شده و سخنان غیرحضوری نوشابه امیری، چهره شناختهشدی روزنامهنگاری ایران، پخش شد.
در بیانیه فعالین جنبش زنان مالزی آمده است: «در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و آغاز جنبش سبز، نقش زنان در تظاهرات حضوری پررنگتر یافت و زنان پا به پای مردان در صحنهها حضور یافتند، و گواه این مطلب حضور بسیاری از فعالین زنان، حقوق بشر و خبرنگاران و فعالین سیاسی زن در بندهای انفرادی و دویست و چندهای اوین است».
در ادامه این بیانیه آمده است: «با به قدرت رسیدن دولت نهم متحجران و افراطیون با تصویب طرحهای ضد حقوق زن، سعی در حذف زنان از عرصههای اجتماعی داشتند و با روی کار آمدن دوباره و متقلبانه دولت دهم این رویه همچنان ادامه دارد».
در پایان فعالین جنبش زنان مالزی، ضمن تاکید بر ادامه فعالیتهای خوداعلام کردند: «ما زنان اعلام میکنیم که خواستههای جنبش سبز، آزادی سیاسی و اجتماعی و رفاه اقتصادی خواست ماست و میخواهیم تا زنان نقشی پایهای در سیاست و اجتماع داشته باشند. ما ضمن محکوم کردن حکمهای ناعادلانهی دادگاهها بر علیه زنان فعال سیاسی و اجتماعی خواستار آزادی و رهایی آنها از زندانها میباشیم و همچنان تا رسیدن به خواستههای جنبش سبز و زنان پایداری میکنیم».
همچنین نوشابه امیری در پرسش و پاسخی که توسط این فعالین ترتیب داده شده بود، در مورد نقش ایرانیان خارج کشور در جنبش سبز گفت: «این موضوع به نظر من دارای دو بخش است. یکی اینکه صدای مردم میهنمان را منعکس کنیم. نه از آنها خیلی تندتر برویم و نه از آنها خیلی کندتر برویم. به عبارت دیگر انعکاس واقعیتی که امروز در جامعهی ما میگذرد باشیم. اما از طرف دیگر به عنوان اینکه از بودن در این سوی سیمهای خاردار حکومت جمهوری اسلامی هم باید استفاده کرد، کاری که میکنیم این است که ارتباط بیشتری با جامعهی میزبان برقرار کنیم. به عبارت دیگر سعی کنیم برای مردم پیرامون خود توضیح دهیم که شعار «رای من کو» چه چیزی را میخواهد، چه چیزی را میگوید و در راه پافشاری بر این خواست چه هزینههایی را متحمل شده است».
او در پاسخ به سوالی دربارهی مختصات جنبش زنان در حرکت تحولخواهی مردم ایران گفت: «خواست آزادی به ویژه به شکلی که امروزه در جامعهی ما مطرح شده یک خواست مدرن است. حاملان این اندیشهی مدرن طبعن نیروهای مدرن هر جامعهای هستند. در جامعهی ما این نیروهای مدرن در قالب زنان و جوانان بروز میکند. به عبارت دیگر هنگامیکه در جامعهای زندگی میکنیم که درصد قابل توجهی از دانشجویان ما را دختران تشکیل میدهند و هنگامیکه در جامعهای زندگی میکنیم که نیروهای مدرن جامعه بیشتر از سایر نیروها تحت ستم هستند، طبیعی است که این نیروها به میدان میآیند».
در پایان این مراسم بیانیه مشترک چندین تشکل سبز خارج از ایران قرایت شد.
در این بیانیه آمده است: «برخورد دولت کودتا در مقابل اعتراضات مدنی ملت ایران نیز طی یکسال گذشته با به شهادت رساندن جوانان این مرزو بوم، زندانی و بازداشت نمودن بسیاری از معترضین و برخوردهای غیرانسانی اینان در بخشهای مختلف، نشانگر ناتوانی و رعب و وحشت از حرکت مدنی ملت ایران است، که به لطف خداوند متعال با پایداری ملت و درایت همراهان جنبش سبز، این برخوردها نه تنها باعث عقب نشینی ملت از خواستههای خود نشده که آنان را متحدتر، استوارتر و مستحکمتر از گذشته و مصممم در راه رسیدن به اهداف ارزشمند مدنی خود نموده است.»
در ضمن برنامه کلیپی دربارهی حوادث قبل و بعد از انتخابات پخش شد که در آن به وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و برخوردهای صورت گرفته بعد از انتخابات پرداخته شده است. همچنین اجرای موسیقی زنده از دیگر بخشهای این مراسم بود که با استقبال هموطنان روبهرو شد. این مراسم با همخوانی یکی از سرودهای میهنی پایان یافت.
نوزدهم ژوئن برابر با زادروز «بلز پاسکال» ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسوی است. وی در سال ۱۶۲۳ میلادی در فرانسه بهدنیا آمد و در ۱۶۶۲ درگذشت. بهافتخار ابداعات علمی وی، نام «پاسکال» به واحد فشار SI، بهزبان برنامهنویسی و قانون پاسکال و همچنین به مثلث پاسکال و شروط پاسکال داده شد.
بلز پاسکال در منطقه «کلرمونتفراند» در فرانسه متولد شد و در سن سه سالگی مادرش، «آنتونیت بگن» را از دست داد. پدرش، «اتین پاسکال» قاضی بود و بهعلوم و ریاضی علاقه داشت. بلز پاسکال برادر «ژاکلین پاسکال» بود و دو خواهر دیگر داشت که تنها یکی از آنها بنام «گیلبرت» دوران کودکی را به سلامت طی کرد. در سال ۱۶۳۱، اتین بههمراه فرزندانش به پاریس نقل مکان کرد. اتین با توجه به نبوغ فوقالعاده پسرش تصمیم بهآموزش وی گرفت. پاسکال جوان در همان ابتدا استعداد خود را در ریاضیات و علومطبیعی نشان داد که شاید مکالمات همیشگی پدرش با عالمان برجسته علوم هندسه در پاریس از جمله دلایل تمایل پاسکال بوده باشد. در سن یازده سالگی، وی رسالهای کوتاه درباره اصوات اجسام ارتعاشی نوشت و پدرش در جواب بهاین موضوع، مطالعه ریاضیات را برای وی تا سن ۱۵ سالگی ممنوع کرد تا بلز از مطالعه لاتین و زبان یونانی باز نماند. با این وجود یکروز اتین متوجه شد که بلز که در آن زمان ۱۲ سال داشت با تکهای زغال بر روی دیوار، اثباتی مستقل در مورد اینکه مجموع زاویههای یک مثلث برابر است با دو زاویه قائمه نوشته است. ازآن زمان به بعد پاسکال اجازه مطالعه اقلیدس را داشت.
پاسکال علاقهای ویژه بهمطالعه کارهای «دیسارگوس» (Desargues) داشت. بهدنبال مطالعه عقاید دیسارگوس، پاسکال در سن ۱۶ سالگی رسالهای در باب مباحث مخروطی بهنام «مخروطیها» نوشت. کارهای پاسکال چنان با ارزش بودند که زمانی که «دسکارتس» دستنوشتههای وی را دید، نتوانست باور کند که این کارها توسط پدر پاسکال نوشته نشدهاند.
در سن ۱۸ سالگی، پاسکال برای کمک بهپدرش در انجام محاسباتش یک ماشینحساب مکانیکی ساخت که قادر بهمحاسبه جمع و تفریق بود و ماشینحساب پاسکال یا (Pascaline) نام گرفت. از جمله نمونههای اولیه این ماشینحساب در موزه «زویینگر» در آلمان قرار دارد. گرچه این ماشینحسابها در واقع مقدمهی پیدایش مهندسی کامپیوتر بودهاند، اما آنها از لحاظ تجاری موفقیت چندانی بهدست نیاوردند. طی دهه بعدی پاسکال طرح خود را ارتقا داد و بیش از ۵۰ عدد از آنها را ساخت.
بلز پاسکال علاوه بر دستآوردهای دوران کودکیش، در بقیه دوران زندگیش نیز بر دانش ریاضی تاثیر گذاشت. در سال ۱۶۵۳، پاسکال رسالهای بهنام «در باب مثلثات حساب» نوشت که در آن یک صورت جدولی راحت برای ضرایب دوجملهای شرح داد که امروزه مثلث پاسکال نامیده میشود.
دستآورد مهم پاسکال در ارتباط با فلسفه ریاضی مربوط به اثر وی بهنام «در باب مفهوم هندسه» بود که در ابتدا بهعنوان مقدمهای برای کتاب هندسه برای یکی از مدارس معروف «مدارس کوچک پورترویال» نوشته شده بود. در این اثر پاسکال به مساله کشف حقایق پرداخت و عنوان کرد که بهترین راه برای این کار این است که تمامی موضوعات را در مورد حقایق از قبل اثبات شده پیدا کرد. در عین حال وی عنوان کرد که اینکار غیر ممکن است چراکه برای اثبات این حقایق بهاثبات رسیده بهحقایق دیگری نیاز است و بنابراین اولین اصل قابل حصول نیست. بر این اساس، پاسکال عنوان کرد که روشهای مورد استفاده در علم هندسه با اصول خاص آن و درنظر گرفتن موضوعات مرتبط با آنها در حد امکان مناسب هستند. با این وجود راهی وجود نداشت که در مورد درستی اصول مطمئن شد.
پاسکال همچنین با استفاده از یک تئوری در ارتباط با معنی بسط داد. وی دو گونه معنا را از هم متمایز ساخت، اولی معانی قراردادی هستند که توسط نویسنده طرح میشوند و دومی معانیای هستند که در داخل زبان هستند و همه آنها را میفهمند، و دلیل این است که مرجع بهطور طبیعی مشخص است. نوع دوم ویژگی فلسفه ماهیتگرایی است. پاسکال ادعا کرد که تنها تعاریف گونه اول در مورد علوم و ریاضی مهم هستند و عنوان کرد که در این زمینهها باید فلسفه صورتگرایی مطروحه توسط «دکارتز» مورد استفاده قرار گیرد.
پاسکال بهدنبال انجام آزمایشات دیگری در این زمینه در سال ۱۶۴۷ پاسکال «تجربیات جدید از خلا» را نوشت که در آن قوانین اصلی در مورد میزان تاثیر فشار هوا بر مایعات مختلف عنوان شده بود. پاسکال همچنین دلایل این مساله را که چرا در بالای ستون مایعات در لوله بارومتر خلا وجود دارد را عنوان کرد.
پاسکال در این زمان احساس دوری از عقاید اولیه مذهبیش را داشت و طی چند سال این دوره را که به گفته وی «دوره زمینی» بود سپری کرد. پدر پاسکال در سال ۱۶۵۱ از دنیا رفت و بهدنبال آن بلز اموال پدر را به ارث برد و سرپرست خواهرش ژاکلین شد که علیرقم میل برادر راهبه شد. زمانی که وقت سوگند پایانی ژاکلین بود، بلز از دادن پول ارث پدر به وی برای مخارج راهبه شدن خوداری کرد. بدون پول، ژاکلین نمیتوانست موقعیت چندان مناسبی در دیر راهبهها داشته باشد و بههمین خاطر پاسکال نرم شد و تصمیم خود را عوض کرد. پس از فراغت از امور خواهرش پاسکال دیگر هم آزاد بود و هم ثروتمند. وی یک خانه مجلل پر از خدم و حشم برای خود تهیه کرد و سوار بر کالسکهای با چهار و یا پنج اسب به پاریس میرفت. زمانی که وی به دنبال یک بانوی زیبا و فهمیده بود که از آن بانو بهنام سافوی دشت و صحرا یاد میکرد، کتاب «مکالمه در باب احساسات عاشقانه» را نوشت و به فکر ازدواج افتاد.
بزرگترین دستآورد پاسکال در ارتباط با نبوغ مکانیکی وی، ایجاد اولین خط اتوبوس برای حمل مسافران در داخل پاریس در کالسکههایی با چندین صندلی بود.
در تاریخ ۲۳ نوامبر سال ۱۶۵۴ او در تصادفی روی پل نیلی گرفتار شد که در آن اسبهای کالسکه که کنترل خود را از دست داده بودند از دیواره پل پایین افتادند و کالسکه را بهدنبال خود کشیدند. خوشبختانه در این حین میله اتصال شکسته شد و کالسکه از اسبها جدا شده و نیمی از آن از پل آویزان شد. پاسکال و دوستانش در این حادثه صدمهای ندیدند، اما فیلسوف احساساتی که مرگ را در جلوی چشمانش دیده بود، از وحشت غش کرد و مدتی بیهوش شد. او که ۱۵ روز بعد بههوش آمد، تصویر مذهبی قویای در ذهنش نقش بسته بود که آنرا در یادداشتی کوتاه سریعن ثبت کرد: «آتش، خدای ابراهیم، خدای اسحاق، خدای یعقوب و نه خدای فلسفهدانان و دانشمندان». یادداشت خود را با این نیایش ختم کرد: «پیغام تو را فراموش نخواهم کرد. آمین.» او این یادداشت را با دقت به کت خود دوخته بود و هرگاه لباس خود را عوض میکرد آنرا نیز جابهجا میکرد. خدمتکار او این یادداشت را پس از مرگ پاسکال پیدا کرد.
پاسکال که عقاید و باورهای مذهبیش جان تازهای یافته بود در سفری به صومعهای قدیمی در پورترویال رفت. در این زمان یعنی بعد از تحولات مذهبی بود که او اولین اثر ادبی خود در مورد مذهب را با نام «نامههای ایالتی« نوشت.
در سال ۱۶۶۲ اوضاع بیماری پاسکال وخیم شد. پاسکال با آگاهی از اینکه سلامتیاش رو به وخامت است، خواستار بستری شدن در بیمارستان شد اما دکتر وی اعلام داشت که وضعیت او چنان ناپایدار است که نمیشود او را به بیمارستان منتقل کرد. در تاریخ ۱۸ آگوست سال ۱۶۶۲ در پاریس،پاسکال دچار تشنج شد و مراسم تدفین و نیایش برای وی به اجرا درآمد. صبح روز بعد وی جان باخت، در حالیکه این کلمات را بر زبان داشت «خدایا هرگز تنهایم نگذار» و بدن وی در گورستان «سینت اتین دیمونت» دفن شد.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ضعف رییس پیشین سازمان تربیت بدنی را دلیل صعود نکردن تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۲۰۱۰ عنوان کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس با تایید این موضوع که فوتبال میتواند زبانی برای انتقال پیام انقلاب اسلامی به جهان باشد اضافه کرد: « بسیاری از مردم جهان ایران را نمیشناسند و گاهی به خاطر شباهت نوشتاری لاتین ایران و عراق ما را با این کشور اشتباه میگیرند.»
وی موفقیت را، در جدایی فوتبال از سیاست زدگی و واگذاری آن به بخش خصوصی دانسته است.
وی تصریح کرد صعود نکردن ایران به جام جهانی بیشتر به ضعف مدیریتهای گذشته بازمیگردد.
لازم به ذکر است تیم ایران در دور انتخابی جامجهانی ۲۰۱۰ و در زمان مدیریت آقای علیآبادی از صعود به مرحله نهایی و ورود به این دوره از مسابقات محروم ماند.
بررسیهای انجام شده نشان میدهد نیترات آب مناطقی از تهران که از چاه تامین آب میشوند در حد بالایی قرار دارد.
در حالی که طی ماههای گذشته اخبار متعددی در خصوص آلودگی آب تهران منتشر شده و نگرانیهایی درباره مصرف آن برای شهروندان تهرانی به وجود آورده بود، مرتضی تمدن، استاندار تهران گفت که اگر اشخاصی بدون دلیل و مدرک معتبر، خبری در مورد آلودگی آب اعلام کند تحت پیگرد قانون قرار خواهد گرفت.
وی همچنین تصریح کرد که آب شرب تهران هیچ مشکلی ندارد و نباید برخی آلودگی آبهای سفرههای زیرزمینی را به آب شرب تهران ربط داد.
اما دکتر ندافی، رییس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، اعلام کرد: «بررسیهای انجام شده نشان میدهد، نیترات آب مناطقی از تهران که از چاه تامین آب میشوند (چاههای منفرد و مجزا) در حد بالایی قرار دارد. البته تعداد این مناطق محدود است.»
این در حالی است که در ماههای اخیر گزارشهایی مبنی بر آلودگی آب تهران به استانداری تهران و وزارت بهداشت ارسال شده است.
بر اساس گزارشهای رسیده نرمافزار «ھی استک» نرم افزاری برای عبور از فیلترینگ در ایران و فراھم ساختن دسترسی به اینترنت آزاد، به زودی به کاربران ایرانی ارایه میشود.
بسته نرمافزاری «ھی استک» برای سیستم عاملھای ویندوزWindows ، مک Mac و یونیکس Unix تهیه شده که به ویژه روشھای فیلترینگ دولت ایران را ھدف قرار میدھد.
بر اساس این گزارش وبسایت رسمی «هی استک» اعلام کرد هویت استفادهکنندگان این نرمافزار پس از اجرای این برنامه مخفی خواهد ماند و کاربران میتوانند به آسانی به وبسایتهای فیلتر شده دسترسی داشته باشند.
پیش از این، آستین هیپ، مدیر اجرایی مرکز پژوهش سانسور در سانفرانسیسکو و مدیر پروژه «هی استک» گفته بود که این برنامه یک پوشش حفاظتی داد که از طریق آن مردم به «شهروند ـ روزنامهنگار» تبدیل میشوند و میتوانند کار اطلاعرسانی را بدون ترس از بازداشت، زندان یا شکنجه انجام دهند.
گفتنی است پس از انتخابات سال گدشته ریاست جمهوری در ایران، افزایش محدودیت برای کاربران اینترنتی با فیلترشدن ایجاد شده است.
روزنامه ایران از انتشار بیانیه رسمی جمهوری اسلامی ایران در واکنش به قطعنامه شورای خبر داد و تیتر: «پاسخ متقابل تهران به هرگونه اقدام علیه منافع ایران» را در صدر اخبار خود آورد.
این روزنامه دولتی در ادامه خبر از «استقرار ۱۲ فرمانداری در پایتخت» داد که از قول استاندار تهران بیان شده است.
روزنامه تهران امروز «نشانههای تزلزل در اردوگاه تحریم» را به عنوان خبر اول خود برگزیده است.
«افزایش سرعت اینترنت خانگی تا ۵۱۲ کیلوبایت» عنوان دیگری است که این روزنامه به آن پرداخته است.
روزنامه جامجم از «تاکید ائمه جمعه بر گسترش فرهنگ حجاب» مطالبی را منتشر کرده است.
این روزنامه نیز در بخش دیگری از مطالب خود به مهمترین رویداد ورزشی سال اشاره کرده و در خصوص جام جهانی فوتبال و دیدارهای روز گذشته نوشته: «تداوم ناکامی مدعیان جام جهانی»
روزنامه خراسان تیتر «انتقاد روسیه از تصویب تحریمهای یک جانبه اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران» را برجسته کرده است.
این روزنامه همچنین از قول یک نماینده مجلس نوشت: «قرعهکشی جوایز بانکها در حقیقت همان لاتاری غربیهاست.»
«تصمیم جدید برای قرضالحسنهها» عنوان اصلی روزنامه دنیای اقتصاد است که به نقل از رییس کل بانک مرکزی اعلام شده است.
این روزنامه اقتصادی در مطلبی دیگر از منتفی شدن وام ۱۰ میلیونی مستاجران خبر داد.
روزنامه شرق در صدر اخبار خود از انتقاد آیتاله جنتی خطیب جمعه تهران از اظهارات احمدینژاد درباره برخورد با بدحجابها مطلبی را درج کرد و در تیتر خود نوشت: «کسی حق ندارد دست نیروی انتظامی را ببندد.»
«مراسم سالگرد دکتر شریعتی برگزار نمیشود» تیتر دیگر این روزنامه اصلاحطلب است.
روزنامه کیهان در عنوان اول خود نوشت: «سکههای جدید بهار آزادی به زودی در بازار.»
این روزنامه در ادامه صحبتهای امامجمعه موقت تهران را مهم دیده و از قول آیتاله جنتی نوشت: «کاش احمدینژاد مثل برنامه هستهای مقابل بدحجابی میایستاد.»
و در پایان روزنامه همشهری با اشاره به واکنش شورای عالی امنیت ملی در خصوص چهارمین قطعنامه تحریمی علیه ایران نوشت: «اقدام علیه منافع ملت ایران، بیپاسخ نخواهد ماند.»
«قطار سهام عدالت قبل از رسیدن به ایستگاه آخر متوقف میشود» خبر دیگری است که در این روزنامه منتشر شده است.
1303 خورشیدی – دولت وقت ایران با هدف دفاع از آسمان ایران، ده نظامی جوان وابسته بهنیروی زمینی را برای فراگرفتن فنون خلبانی در آموزشگاههای شوروی روانه مسکو کرد. در بازگشت این عده به ایران نیروی هوایی ایران با آرم «بلند آسمان جایگاه من است» بهوجود آمد و آسمان ایران دارای دفاع شد.
۱۸۴۷ میلادی – نخستین گردههمایی کمونیستها و ایجاد اولین انجمن آنها بهنام «Communist League» که در آن «کارل مارکس»، «فردریک انگلس» و «استفان بورن» شرکت داشتند و همین انجمن پایه تشکیل احزاب کمونیست قرار گرفت در اینروز در لندن گشایش یافت که در آن، مارکس فرضیه خود برای ساختن جهانیکه در آن در درجه اول برابری اقتصادی و اجتماعی همه مردم تامین شود را مطرح کرد که در کنوانسیون منعقده در دسامبر همان سال بهتصویب رسید.
۱۹۹۳ میلادی – «ویلیام جرالدگلدینگ» داستاننگار و شاعر انگلیسی و برنده جایزه ادبی نوبل و لقب «سر»، در ۸۲ سالگی درگذشت و داستانهای متعددی ازجمله: «لرد مگسها»، «آتش در زیر خاکستر»، «منار»، «سقوط آزاد»، «وارثان»، «قرارگاه تعطیل شده»، «حق عبور» را از خود برجای گذاشت که بسیاری از آنها بهصورت فیلم سینمایی درآمدهاند. هدف گلدینگ از داستاننویسی که در نگارش سبک خاصی را دنبال نمیکرد، زشتی ظلم، دفاع از حق و عدالت و رواج انسانیت بود.
۱۹۰۳ میلادی – نخستین مسابقه اتومبیلرانی مسافت زیاد بهپایان رسید و اتومبیل برنده مسابقه، در سه ماه از «سانفرانسیسکو» خود را به «نیویورک» رساند. امروزه اتومبیلها این مسافت را بهصورت عادی سهروزه طی میکنند.
۱۶۲۳ میلادی – «بلز پاسکال» دانشمند و ریاضیدان فرانسوی در ناحیه «کلرمون» فرانسه بهدنیا آمد. وی از کودکی علاقه زیادی به ریاضیات داشت بهطوریکه در ۱۲ سالگی، پس از شنیدن صدایى که از برخورد کارد و بشقاب چینی بهوجود آمد، مشغول تهیه کتابی درباره مبحث صوت شد. وی در همین سال، مسایل و قضایای هندسه اقلیدس را بدون کمک از کتاب حل کرد. پاسکال در سالهای بعد تحقیقات مهمی در ریاضی و فیزیک بهانجام رساند که تنظیم قوانین فشار و تعادل مایعات با نام خود او، از شهرت جهانی برخوردار است. در ۱۸ سالگی نوعی ماشینحساب ساخت و در ۳۱ سالگی بههمراه یکی از ریاضیدانان زمان، حساب احتمالات را که امروزه در فیزیک از اهمیت خاصی برخوردار است بهوجود آورد. او همچنین ۱۸۰ درجهبودن مجموع زاوایای مثلث را اثبات کرد. پاسکال در جوانی مسیر تحقیقاتی خود را از مسایل فیزیک به سمت فلسفه سوق داد و بقیه عمر خود را در این علم صرف کرد، زیرا چنانکه میگفت دل نیز برای خودش دلایلی دارد که مغز قادر بهفهم آنها نیست. پاسکال معتقد بود که مقام و ثروت، نهحق الهی است نهحق طبیعی، بلکه صرفن زاده تصادف میباشد.
۱۹۷۷ میلادی – درگذشت «علی شریعتی» نویسنده و جامعهشناس ایرانی در لندن.
۱۳۳۰ خورشیدی – زادروز «رضا کیانیان» بازیگر سینما و تلویزیون، نقاش، مجسمهساز و عکاس ایرانی. کیانیان در تهران بهدنیا آمد و در سه سالگی با خانواده بهمشهد نقلمکان کرد. وی فارغالتحصیل تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
هشتمین روز مسابقات جامجهانی با یک پیروزی و دو تساوی دنبال شد. تیمملی فوتبال آلمان در دومین دیدار خود در رقابتهای جامجهانی ۲۰۱۰ آفریقایجنوبی مقابل تیم صربستان تن بهشکست داد. در این دیدار که در ورزشگاه «نلسونماندلا» شهر «پورتالیزابت» آفریقایجنوبی برگزار شد، تیمملی آلمان با یک گل مغلوب حریف خود شد تا نتواند جواز زودهنگام حضور بهمرحله بعدی را بهدست آورد.
«میلانیوهانویچ» در دقیقه ۳۸ تنها گل این دیدار را در نیمهنخست بهسود صربستان بهثمر رساند. «میرسلاو کلوزه» مهاجم تیم آلمان در دقیقه ۳۷ با دریافت کارت زرد دوم از زمین بازی اخراج شد تا این تیم ۱۰ نفره بهبازی ادامه دهد.
بازیکنان دو تیم، بازی تهاجمی را در اوایل نیمهنخست بهنمایش گذاشتند، اما مهاجمان نتوانستند از فرصتها بهخوبی استفاده کنند. روند این دیدار با اخراج دقیقه ۳۷ «میروسلاو کلوزه»مهاجم تیم آلمان تغییر کرد، بهطوریکه صربها یک دقیقه بعد بر روی یک ضد حمله سرعتی از جناح راست بهگل دست یافتند.
پس از این گل، آلمانها حملات گستردهای را بهروی دروازه صربها طراحی کردند، اما شوت «سامیخدیرا» در دقایق پایان بازی نیمهنخست به دیرک افقی دروازه تیم صربستان اثابت کرد تا آلمانها با شکست بهرختکن بروند.
حملات تیم ۱۰ نفره آلمان در نیمهدوم ادامه یافت تا اینکه این تیم بهیک ضربه پنالتی دست یافت. «ولادیمیر استکویچ» دروازهبان تیم صربستان، ضربه پنالتی «لوکاس پودولسکی» را دفع کرد تا ژرمنها نتوانند بازی را بهتساوی بکشانند. حملات بیمحابای آلمانها در نیمهدوم بیثمر ماند تا این تیم طعم تلخ شکست را در جامجهانی ۲۰۱۰ بچشد. بهاین ترتیب صربها توانستند با شایستگی سه امتیاز این بازی را از آن خود کنند.
در ادامه مسابقات گروه سوم جامجهانی تیمملی فوتبال انگلیس مقابل الجزایر متوقف شد و بهدومین تساوی دست یافت. این دیدار در ورزشگاه «گرینپوینت» شهر «کیپتاون» و بهقضاوت «روشن ایرماتوف» از ازبکستان برگزار شد که طی آن تیم مدعی انگلیس برابر الجزایر از رسیدن بهگل ناکام ماند و تن بهتساوی صفر – صفر داد.
تلاش انگلیس و الجزایر در نیمهنخست که از طراورت لازم بهدور بود، بهجایی نرسید و دو تیم بهتساوی بدون گل دست یافتند. در وقت دوم نیز تیم انگلیس، اشتباهات مکرر فردی داشت و نتوانست برابر دفاع منطقی حریف و همچنین هوشمندی «رایسم بولی» سنگربان الجزایر بههدف برسد و بهمحض آنکه «روشن ایرماتوف» سوت پایان بازی را بهصدا درآورد هواداران تیم انگلیس شروع به هوکردن تیمشان کردند. آنها که هزاران کیلومتر رنج سفر بهجان خریدند تا بازی ستارگانشان را ببینند درست مثل بازی قبل، هیچچیز خاصی در زمین ندیدند و این آنها را عصبانی کرد. اما در مقابل «رونی» ستاره تیمملی در واکنش بهطرفداران جملات تندی را بهزبان آورد و گفت: «واقعن عالیه، من واقعن لذت میبرم که اینها ما را هو میکنند.»
اما در دیگر دیدار تماشایی و پرگل اینروز تیمهای ملی فوتبال اسلوونی و امریکا بهتساوی رسیدند. در این دیدار که از گروه سوم مرحله مقدماتی جامجهانی ۲۰۱۰ در ورزشگاه «الیس پارک» ژوهانسبورگ برگزار شد، دو تیم بهتساوی دو بر دو رضایت دادند.
این تساوی در حالی رقم خورد که اسلوونی در پایان نیمهنخست با حساب دو بر صفر از امریکا پیش بود. «والتر بیرسا» در دقیقه ۱۳ و «زلاتان لیوبیانکویچ» در دقیقه ۴۲ برای تیم اسلوونی در نیمهنخست گلزنی کردند.
اما در وقت دوم، بازی سرعت بیشتری بهخود گرفت و تیم امریکا توانست با ارایه یک بازی فکورانه و هجومی در دقایق ۴۸ و ۸۲ بهترتیب توسط «لاندون دونوان» و «میکاییل برادلی» به دو گل متوالی دست پیدا کند تا این بازی مهیج بهتساوی برسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر