-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

Latest News from Iran Free for 09/18/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سپیده جدیریاشاره: شعر ایستادگی چیست و چه مؤلفه‌ای در یک شعر، آن را در این مجموعه قرار می‌دهد؟
در مقاله‌ای که پیش‌تر در باب شعر سیاسی ایران از همین قلم در “تهران ریویو” به چاپ رسید، دیدگاهی مطرح شد که تمام فعالیت‌های آدمی را از آنجا که در بافتی تاریخی اتفاق می‌افتد، به نوعی سیاسی برمی‌شمرد. و این که، شاعران نیز از ابتدای تاریخ تا به اکنون از برخی منظر‌ها سیاسی بوده‌اند، از انهدوانا، ایزدبانوی شعر گرفته تا هومر، دانته، میلتون و شکسپیر.
اما شعر ایستادگی بی‌تردید یک مؤلفه دارد که تمام شعرهایی که مضمون سیاسی-اجتماعی دارند، لزوماً از آن برخوردار نیستند و آن، خاصیت تهییج‌کنندگی‌ست، حال چه در جهت جنبشی اعتراضی باشد، چه در جهت دفاع از میهن به هنگام جنگ و چه در جهت روحیه‌بخشی به فعالین سیاسی، فرقی نمی‌کند؛ چرا که این نوع شعر قاعدتاً باید مردم را به ایستادگی ترغیب کند.
در قرن بیستم، به واسطه‌ی ظهور جریان‌ها و رویکردهای متکثر در شعر جهان، شعر سیاسی نیز با به کار گرفتن امکانات پیشنهادیِ این‌ جریان‌ها، کیفیت خود را ارتقاء داد.
اغلب اشعار سیاسی شاعرانی چون پابلو نرودا، پل الوار، فدریکو گارسیا لورکا، یوسانو آکیکو و محمود درویش را که غنای استعاری و تصویری نقطه‌ی قوت آنها به شمار می‌رفت، از آنجا که از ویژگی تهییج‌کنندگی و شوربخشی به جای لفاظی‌های روشنفکرانه برخوردار بود، می‌توان در زیرمجموعه‌ی شعر ایستادگی قرار داد. برتولت برشت، ولادیمیر مایاکوفسکی، لنگستون هیوز و سزار والجو نیز به نوعی دیگر و به خاطر لحن پرهیجانی که برای سرودن شعرهای سیاسی‌شان برگزیده بودند، در همین دسته قرار می‌گیرند.
ایران نیز در بحبوحه‌ی قیام‌‌ها و انقلاب‌هایش سروده‌هایی را به خود دیده که به عنوان شعر ایستادگی قابل طرح است. نمونه‌ها بی‌شمار است؛ بسیاری از اشعار سیاسی عشقی، بهار، فرخی یزدی، و بعدها، شاملو، کسرایی، ابتهاج، سلطان‌پور و … از شوربخش‌ترین‌‌های این دوران‌ها به شمار می‌آید. پس از نمایش انتخابات ۸۸ نیز شاعران بسیاری از کهنه‌کار گرفته تا جوان، به سرودن این نوع شعر روی آوردند و گاه، نمونه‌های ماندگاری نیز در این میان خلق شد که شاید معرفی هر چه بیشتر آنها بتواند ما را به هدفی که پشت این سروده‌هاست یعنی ایستادگی مردمی در مقابل ظلم، رهنمون شود.
صفحه‌ی هفتگی شعر ایستادگی ایران با عنوان “وارتان سخن بگو” ابتدا قرار بود تنها در فیس‌بوک به روز ‌شود. ایده‌ی راه‌اندازی این صفحه نیز با آگاهی از خبر بازداشت و ناپدید شدن دو شاعر ایرانی شکل گرفت: علیرضا سپاهی لائین و علیرضا روشن…
اختصاص یافتن بخشی از سایت “آزادی بیان” به مطالب این صفحه را به فال نیک می‌گیریم و آن را علاوه بر صفحه‌ی خاص خودش در فیس‌بوک، در این سایت نیز و با امید به آزادی تمام زندانیان سیاسی به روز می‌کنیم.
صفحه‌ی “وارتان سخن بگو” در فیس‌بوک

سپیده جدیری

sepideh.jodeyri@gmail.com

***
علیرضا سپاهیقریب به دو ماه است که خانواده‌ی علی‌رضا سپاهی لائین، شاعر و نویسنده‌ی کرد، از وضعیت او بی‌خبر مانده. وب‌سایت “کمیته‌ی دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی” گزارش داده که او ناپدید شده است. سپاهی هفته‌ی نخست مردادماه در پی یورش نیروهای امنیتی به منزل مسکونی‌اش در قاسم‌آباد مشهد بازداشت شده اما با گذشت این همه مدت، هنوز خانواده‌اش از سرنوشت و محل حبس او بی‌اطلاع‌ است. مبتلا بودن به دیابت و نیازش به انسولین باعث شده که نگرانی‌های خانواده‌ شکل پررنگ‌تری پیدا کند. سازمان عفو بین‌الملل در بیانیه‌ای که به مناسبت اعلام عفو صد تن از زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی صادر کرده بود، از بازداشت این شاعر به عنوان یکی از مصادیق “ناپدیدسازی اجباری” نام برد. ناپدید کردن‌اش به کدامین گناه؟… کدامین گناه بالاتر از شاعری و سرودن چنین اشعاری در سرزمین بیم و خفقان؟

برای شورش بی محتشم …

بازاین چه شورش است؟!

بازاین چه شورش است که بی‌چاره چاره‌هاست؟
این وحشت از کجاست که پشت اشاره‌‌هاست؟
**
مردان مقتدر همه از ترس مرده‌اند
انگار شهر موزه‌ای از سنگواره‌هاست!

تکرار می‌شود همه‌ی کارهای کور
یعنی که باز، دوره‌ی تلخ دوباره‌هاست ؛

یک کار، طرح مسئله‌ی آشتی و عشق
یک کار، طرح پخش سرود ازمناره‌هاست

یک راه، فکر بستن درهای آسمان
یک راه، بی صدا شدن ماهواره‌هاست!

یک راه، منع بوسه‌ی ماه است بر زمین
یک راه، منع دیدن روی ستاره‌هاست

یک را ه، برق برق چماق پیاده‌ها
یک راه بوق بوق سلاح سواره‌هاست!

یک راه، اداره کردن احساس در بسیج
یک راه هم ، بسیج تمام اداره‌هاست…
**
باز این چه شورش است که ناگاه ناخدا
بیهوده فکر دوختن تخته پاره‌هاست؟!

غافل که راه باد به ساحل نمی‌رسد
وقتی که عقل باز هم از هیچ کاره‌هاست
**
هرگز، حصار مانع دیدن نبوده است
این مژده در صدای تمام هزاره‌هاست…

این مژده آشناست که با گوش مادران
شوق شروع زمزمه از گاهواره‌هاست !!

منبع: وبلاگ اتفاقاً ما (وب‌نوشت‌های علیرضا سپاهی لائین)

برای خیزش مصر

خیاط!

نیل، بازآمد سرانجام از خروشی هیجده روزه
رفت فرعون تا مگر نامی بماند کنج یک موزه!
**
می‌رود حالا و زیر قشری از گرد فراموشی
خنده‌ای بی‌اعتنا را می‌کند از خلق دریوزه!

می‌رود غمگین و در آئینه‌های خشم می‌بیند
ردپای مشت مردم را که دارد نقش بر پوزه!

مثل گرگی پیر و بی‌دندان که در دام است ونا‌آرام
گاه با اندوه تلخی از جگر برمی‌کشد زوزه!

گاه مثل پادشاه مرده‌ای برمی‌جهد روحش
تا تمنای لمیدن بر شکوه تخت فیروزه!

حیف اما تازه می‌بیند که غیراز مرگ راهی نیست
لاجرم خیاط هم یک روز می‌افتد در این کوزه!

کاشکی می‌شد ببیند درزی قدرت که یک روزی
نیست سهمی از زبان سوزنش جز زخم هرروزه
**
سرنوشت هرچه دیکتاتور به غیرازاین نخواهد بود:
گور منفوری و در چشمان یک تاریخ؛ آموزه!!

منبع: سایت آرمانسرا

برای سلاطین کوچک این دنیای بزرگ
سلطان!

خدارا شکر سلطان نیستم تا سلطه‌گر باشم
که تا در موج خشم و خون مردم غوطه‌ور باشم

که من درقصر خود سلطان عالم باشم و درشهر
به نام ابله و شیطان و قاتل مفتخر باشم!

که با نام “بزرگ و پادشاه مطلق گیتی”
فقط اسباب طعن و خنده‌ی نوع بشر باشم…

خدا را شکر سلطان نیستم تا محض لبخندی
گدای پاچه‌خواری‌های مشتی کور و کر باشم

که تقدیرم شود با این همه چاکر، به ریش من
بخندد عالمی در کوچه و من بی‌خبر باشم!

که تقدیرم کند ازچشمه‌ی قدرت بنوشم می
ولی از پیش هم – بی مهر ومستی – تشنه‌تر باشم

خدا را شکر می‌گویم، خدا را شکر، او نگذاشت
که من در اوج گمراهی کسی را راهبر باشم!

که بنویسند پای قاب عکسم : شاه دانشمند
ولی دراصل من جاهل‌تر از هر بی هنر باشم!

**

خدا را شکر؛ شاید گاه گاهی شعر می‌گویم
خدا را شکر تنها شاعرم ، آن هم اگر باشم…
منبع: وبلاگ اتفاقاً ما

علیرضا سپاهی لائین به سال ۱۳۵۰ در روستای سنگدیوار از توابع دهستان هزارمسجد (بخش کلات نادری – استان خراسان) به دنیا آمد. کودکی و تحصیلات اولیه‌ی خود را در همان منطقه پشت سر گذاشت و سال ۱۳۶۸ دیپلم تجربی گرفت. او دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان فرانسه از دانشگاه فردوسی مشهد است. سپاهی از دوره‌ی راهنمایی به سرودن شعر روی آورد، تاکنون از او بیش از ده عنوان کتاب در زمینه‌ی شعر و ادبیات فارسی به چاپ رسیده است و از شاعران جبهه و جنگ به شمار می‌آید. او متأهل است و سه فرزند دختر دارد. این شاعر پیش از بازداشت در بخش روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد به کار اشتغال داشت.


 


سمیه توحیدلوآزادی بیان- چهل و پنج وبلاگ نویس و روزنامه نگاری که وبلاگ دارند در محکومیت اجرای نمادین حکم شلاق برای سمیه توحید لو وبلاگ نویس و پژوهشگر علوم اجتماعی دانشگاه تهران بیانیه ای خطاب به مردم ایران منتشر و این حکم غیر انسانی را موجب وهن کرامت انسانی و آزادی بیان دانستند.

متن این بیانیه چنین است:

مردم شریف ایران!

اجرای نمادین حکم شلاق و وارد آوردن زخمهای عمیق بر روح وبلاگ نویس بی‌گناهی که تنها جرمش آزادگی است، به ضرب افکار عقب مانده جزم اندیشان، بار دیگر نقاب از چهره دستگاه مدعی عدالتی برداشت که به رغم رشد روز افزون غارت اموال بیت المال و آمارهای جنایی و مفاسد اجتماعی، تمام توان خود را به بستن دهان منتقدان و دگراندیشان و بند و شلاق و زندان کشیدن آنان بکار بسته است!

تاریخ رسانه‌های فارسی زبان این روز‌ها شاهد اجرای نمادین حکم شلاق «سمیه توحیدلو» توسط منادیان عدالت بوده است وبلاگ نویسی که جرمش تنها دعوت مردم به حضور گسترده در انتخابات و دفاع رای و عقیده و نظر مردم بوده است.
با این همه تاریخ گواهی خواهد داد که آنکه در این ماجرا، تحقیر و سرخورده شده است، نه «سمیه توحیدلو» که نظام «قضا» یی است که مقدمات چنین سقوط و انحطاطی را برای خود فراهم کرده بود و هم‌چنان با شتاب و شدت به سقوطِ خود ادامه می‌دهد.

دستگاهی که همه‌ی ارکان قانونی و اخلاقی و شرعی‌اش ناگهان با هم فروریخته است و چیزی جز بلهوسی و فسق و رسوایی در بطن‌اش نمانده است. با این عمل ننگین نه سمیه توحیدلو که تمام وبلاگنویسان ایرانی تحقیر شده‌اند. آن‌ها می‌خواهند ما را تحقیر کنند و نشان بدهند کاری از دست ما بر نمی‌آید. مستبدان دینی حاکم بر حال و روز ایران می‌خواستند مردم را با شلاق زدن تو ساکت کنند! چه خیال خامی!

ما امضا کنندگان این نامه ضمن محکوم کردن این عمل قبیح و ناعادلانه، اعلام می‌داریم که قلم را می‌توان شکست، دهان را می‌توان به ضرب شلاق و باتوم و بند و زنجیر بست، اما اندیشه را هرگز به هیچ راه و روش مستبدانه‌ای نمی‌توان زندانی و زنجیر کرد.

ما امضا کنند این بیانیه ماجرای اجرای نمادین ۵۰ ضربه شلاق بر پیکر سمیه توحیدلو را وهن به آزادگی و کرامت انسان و قلم و اندیشه می‌دانیم و قویاً آنرا محکوم و حمایت خود را از این وبلاگ نویس آزاده و سرافراز را اعلام می‌داریم.

این بیانیه به امضای وبلاگ نویسان و روزنامه نگارانی چون: احمد جلالی فراهانی، فرشته قاضی، مسیح علی نژاد، سعیده امین، امیر محسن محمدی، علیرضا رضایی، حنیف مزروعی، سارا امت، سحر بیاتی، مرتضی اصلاحچی، نازنین کاظمی، تارا بنیاد، سولماز شریفی، فرهمند علیپور و امید حبیبی نیا رسیده است.

یادآوری می شود که خانم سمیه توحیدلو که یکی از فعالان ستاد میرحسین موسوی کاندیدای اصلاح طلب  بود،یک روز پس از نمایش انتخابات سال ۸۸ بازداشت و پس از گذشت نزدیک به سه ماه زندان با وثیقه آزاد شد. وی اخیرا به اتهام «توهین به رئیس جمهور» به زندان و شلاق محکوم شده بود که مدت یک سال زندان وی بخشوده و حکم شلاق نیز به صورت نمادین در روز چهارشنبه در زندان اوین به اجرا درآمد. وی ساعاتی پس از اجرای این حکم در وبلاگ خود نوشت که احساس تحقیر کرده است اما بر عزم خود برای پیگیری مطالبات پایدار است.

در همین رابطه:

اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو وهن کرامت انسانی و آزادی بیان است 


 


شورای هماهنگی راه سبز امید


 


ناهید خیرابیپاسخ به مقاله «جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان امپریالیسم» نوشته دوست گرامی نوشین احمدی خراسانی ترجیح من نبود، زیرا در صورت کج فهمی ممکن است نفاق آفرین باشد و من به دنبال اتحادم نه نفاق. به هر رو ناگزیر به بخش هایی از نوشتار می پردازم ولی به دلایلی از ورود به بخش فعالان زن خارج و داخل خودداری می کنم.

یکی از اهداف اصلی مقاله خانم احمدی خراسانی نفی «امپریالیسم» است، ولی خانم احمدی خراسانی آیا هنوز بعد از این که بحث «بازار آزاد» و «دموکراسی بازار» از سوی خود سوداگران هم زیر سئوال رفته و خود آن¬ها همانند بحران های ساختاری گذشته آمریکا با استفاده از نظریه های اقتصادی مارکس و با محدود کردن بازار آزاد و کنترل بانک ها و وال استریت، اعتراف به لجام گسیختگی بیش از حد و فریبکاری انحصارات سرمایه با هدف سود بیش¬تر کرده اند، باز هم حاشای وجود امپریالیسم و ندیدن این واقعیت های مشهود می تواند ناشی از آگاهی و صداقت باشد؟!
چرا نمی بینید که انحصارات سرمایه در جهان با انگیزه ثروت سازی خصوصی چه به روز اقتصاد جهانی در ارتباط با دلار آمریکا آورده اند؟!

«امپریالیسم» یک واقعیت عینی است که آثار آن در گوشه گوشه جهان مشهود است. و با «کلاسیک» خواندن این عینیت مشهود نمی توانید آن را به تاریخ حواله کنید.

آیا بحران عمدتاً اقتصادی و در نتیجه آن سیاسی در کشورهای اتحادیه اروپا را نمی بینید؟
آیا از آنچه که در یونان، اسپانیا، ایتالیا و حتی خود کشورهای محوری اتحادیه اروپا می گذرد بی اطلاع هستید؟
چطور چشم خود را به روی این همه درد می بندید؟ پس این ها همه اگر نتیجه نظام امپریالیستی نیست از چیست؟

ایشان می نویسند: «زمانی نه چندان دور، شعار ضدیت و دشمنی با امپریالیسم ملت های منطقه و..، را در برابر نیروهای خارجی متحد می کرد و انقلاب های ضداستعماری ، انقلاب های رهایی بخش تلقی می شدند، اما تحولات جهانی و نیز تجربه های تلخ و… در برخی از این کشورها… نسل های جوان این جوامع را نسبت به ان شعارهای کلاسیک ضدامپریالیستی و… عمیقاً دچار تردید کرده و رویکرد متفاوتی را… رقم زده است. غلیظ ترین این رویکرد، همکاری انقلابیون لیبی با کشورهای قدرتمند عربی برای رهایی از شر رژیم دیکتاتوری قذافی است و رقیق ترین نمونه آن نیز شعار «اوباما، یابا اونا، یا باما» در جنش سبز ایران بود.»

۱- خانم احمدی خراسانی لطفاً دست از کلی گویی بردارید و بفرمائید منظور شما از تجربیات تلخ حاصل از انقلاب های ضداستعماری چیست و کدام کشورها مورد نظر شماست؟

۲- تاریخ، اصلاً زندگی محل تجربه و یادگیری است و هر نسل ملهم از تجربه نسل های قبل از خود بعلاوه بهره گیری از تحولات و پیش رفت های زمان خود است که کامل می شود باید یادآور شوم که تأکید روی جوانان خود ترفندیست برای گسست نسل ها و سوء استفاده از این گسست.

٣- «امپریالیسم» یک واقعیت عینی است که آثار آن در گوشه گوشه جهان مشهود است. و با «کلاسیک» خواندن این عینیت مشهود نمی توانید آن را به تاریخ حواله کنید.

۴- «غلیظ»، «رقیق»، در استفاده نادرست از این دو واژه بگذریم. خانم احمدی خراسانی ظاهراً از آنچه که بیش از ۶ ماه است در کشور لیبی می گذرد بی اطلاع هستند.

ایشان تجاوز ناتو، حامی و پشتیبان به اصطلاح «منافع ملی» «امپریالیسم» آمریکا و اروپائیش را به لیبی رویکرد مدرن و متفاوت دانسته و از آن به عنوان آلترناتیو در برابر انقلاب¬های رهایی بخش و ضد امپریالیستی دوران جنگ سرد استقبال می کنند! ایشان با تکرار شعار «اوباما، یا با اونا، یا با ما» در واقع با آقای «تونی بلر» که گفته است نوبت حمله نظامی به ایران هم فرا می رسد، هم راه شده و از جانب به اصطلاح جنبش سبز نادانسته به امپریالیسم چراغ سبز می دهند!

۵- خانم احمدی خراسانی آیا ریختن هزاران بمب بر روی تأسیسات نفتی، صنعتی، جاده ها، پل ها … و ویران کردن تأسیسات زیربنایی ملت لیبی و کشتار صدها تن از مردم غیرنظامی این کشور در نتیجه بمباران های ناتو را شما کمک به انقلابیون لیبی می دانید؟!

جهان در فقر و نکبت، در آتش و خون می سوزد و آن وقت ما بزرگ منشانه سری تکان می دهیم و می گوئیم «امپریالیسم» وجود ندارد! و مشکلات ناشی از «باز تولید گفتمان امپریالیسم» است!

آیا نمی دانید که «شورای موقت گذار» که ماه هاست در غرب تشکیل شده است از چه ترکیب سیاسی برخوردار است؟
همچنین آیا نمی دانید که شورشیان و یا مخالفین قذافی دیکتاتور از چه ترکیبی برخوردارند؟

در این که قذافی دیکتاتوری خشن و جدیداً هم روی کرده به آمریکا و متحدانش بود، شکی نیست، همچنین شکی نیست که مردم لیبی مانند دیگر ملت های خاورمیانه از نبود آزادی و عدالت اقتصادی و اجتماعی در رنج هستند، ولی شورشیان و یا مخالفین قذافی غیر از مردم، از القاعده، سلطنت طلبان و مقامات سابق حکومت لیبی هستند و وزن این سه بخش آخر در این ترکیب بیش تر است. «در شورای گذار» هم که سعی می شود به عنوان دولت جایگزین، جا زده شود، باز هم ترکیب به همان منوال گروه شورشیان بوده و وزن اشخاص ناشناخته، نمایندگان القاعده، سلطنت طلبان و مقامات سابق حکومت قذافی در این ترکیب سنگین تر است. مثلاً فرمانده کل نیروهای ارتش شورشی در طرابلس «عبدالحکیم بلهاری» است که رهبر نیروهای «گروه جهاد اسلامی لیبی» و از سران اسلام گرایان افراطی منسوب به القاعده است!

خانم احمدی خراسانی آیا با این وجود باز هم تجاوز ناتو به لیبی را کمک به انقلابیون آن کشور و یا رویکرد متفاوت «غلیظ» تر می دانید؟
افغانستان ۱۰ سال است که به جرم «تروریسم بین المللی» و به جرم وجود طالبان، از سوی همین امپریالیست ها به سرکردگی انحصارات سرمایه آمریکا خرد می شود، تکه تکه می شود، می سوزد و فریاد خونبارش در میان غرش هواپیماهای بی سرنشین آمریکا به گوش ما نمی رسد!

عراق به بهانه کذب وجود سلاح های کشتار جمعی مورد هجوم آمریکا و همدستانش قرار می گیرد، مردم ابتدا با امپریالیسم نشناختن آمریکا پایکوبی و رقص می کنند (همانگونه که فعلاً در لیبی!) و رقصان به سوی ویرانی و کشتار می روند (این البته دیکتاتور بودن صدام دست نشانده خود امپریالیست ها را نفی نمی کند) و بعد خود آمریکا اعتراف می کند که اشتباه کرده، جورج بوش می گوید اطلاعات غللط به او داده شده! عجب! اطلاعات غلط به ابر مردان سرمایه، به امپریالیسم قدر قدرت؟!

 آرمان یعنی هدف، رویا، آرزو و انسان بی آرمان یعنی انسان «بی همه چیز». آخر جنبش بی آرمان مگر می شود؟!

جهان در فقر و نکبت، در آتش و خون می سوزد و آن وقت ما بزرگ منشانه سری تکان می دهیم و می گوئیم «امپریالیسم» وجود ندارد! و مشکلات ناشی از «باز تولید گفتمان امپریالیسم» است!

خانم احمدی خراسانی آیا نمی دانید که تروریسم به طور اعم نتیجه سالیان فقر و تحقیری است که به انحای مختلف از سوی همین سوداگران سرمایه و یا امپریالیسم به کمک دیکتاتور های همدستشان به ملت های جهان تحمیل شده است، این سر بر آوردن خشمی ناآگاه و مستأصل است که می سوزد و می سوزاند به دست امپریالیسم ها بهانه می دهد تا باز هم تجاوز کنند و باز هم، امپریالیسم آمریکا و متحدان اروپائیش حتی به مردم خود ها رحم نمی کنند و آن ها هم تحت استثمار نظام خود هستند.

ایشان باز هم در رد وجود «امپریالیسم» می نویسند: «باز تولید گفتمان کلاسیک «امپریالیسم»، که… ناکارآمد است: به دلیل آن که جنبش های اجتماعی را در برابر «امکانات و فرصت ها» خلع سلاح می کند و جنبش ها هر روز منزوی تر می شوند».

پس به این ترتیب وجود «امپریالیسم» را ظاهراً باور دارند و فقط نگران این هستند که جنبش ها با شناخت استعمار و استثمار «امپریالیسم» از پناه بردن به دامان «امپریالیسم» و یا به قول شما از «بهره بردن» از آمریکا و متحدینش منصرف شده و مثلاً منزوی شوند.

۶- خانم احمدی خراسانی دلیل سوم خود در مخالفت با «گفتمان امپریالیسم» را این گونه مطرح می کنند: «… شرایط کنونی در منظقه نشان می دهد که در دوره های ضعف و خاموشی جنبش های اجتماعی است ک باید انتظار جنگ و مداخله نظامی را داشت…» و با این باور تجاوز ناتو و یا سران کشورهای «امپریالیستی» را نفی می-کنند!

۷- خانم احمدی خراسانی «آرمان» را یک «افسون» می دانند و در بخشی از مقاله خود سعی در آرمان زدایی از جوامع و جنبش های اجتماعی دارند. یعنی ایشان هم، به نان به نرخ روز خورها و در لحظه و به هر قیمتی خوش باش ها باور دارند؟!

دوست گرامی آرمان یعنی هدف، رویا، آرزو و انسان بی آرمان یعنی انسان «بی همه چیز». آخر جنبش بی آرمان مگر می شود؟!

جنبش زنان در صورتی موفق خواهد بود که خواست های زنان طبقه کارگر به معنای اعم آن، یعنی کارگران صنعتی، آموزگاران، پرستاران، زنان متخصص شاغل، کارمندان و همه کسانی را که نیروی کار یدی و فکری خود را می فروشند هم نمایندگی کند.

٨- و اما درباره «جنبش زنان ایران: این حرکت البته مهم و مفید، اگر جنبش هم محسوب شود، فقط خواسته های قشر متوسط بالای زنان را نمایندگی می کند، که خوب این هم بسیار ارزشمند است ولی همانطور که قبلاً هم مطرح کرده ام، جنبش زنان در صورتی موفق خواهد بود که خواست های زنان طبقه کارگر به معنای اعم آن، یعنی کارگران صنعتی، آموزگاران، پرستاران، زنان متخصص شاغل، کارمندان و همه کسانی را که نیروی کار یدی و فکری خود را می فروشند هم نمایندگی کند.

و در پایان، خانم نوشین احمد خراسانی لطفاً یک لحظه تصور کنید که در زیر بمباران بی امان امپریالیست ها قرار داریم، چیزی که تونی بلر در روزهای اخیر وقیحانه زمزمه آن را کرد و به قول شما رو کرد به «رویکرد متفاوت غلیظ آن در لیبی و رقیق آن هم در ایران»، برای ایران.

آیا در میانه آتش و خون عزیزانتان باز هم دم از «غلیظ» و «رقیق» خواهید زد؟!

هر چند در چنان وضعی ما به راحتی به خانه اصلی مان پناه خواهیم برد و به عنوان پژوهشگر در یکی از دانشگاه های آمریکا و یا متحدینش به تئوری سازی خواهیم پرداخت!

پس لطفاً از حساب توده های مردم خرج نکنیم!

در همین ارتباط:

مقاله نوشین احمدی خراسانی: جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان «امپریالیسم»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به iranfree-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به iranfree@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته