-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 04/26/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حسین علیزاده

جناب آقای مهمانپرست

سخنگوی محترم وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی

شوک حاصل از انفجار بمب خبری تعرض یک دیپلمات جمهوری اسلامی به تعدادی دختر نابالغ در استخری در برازیلیا، هنوز فروکش نکرده بود که شوک بعدی یعنی موضع گیری سفارت جمهوری اسلامی و شخص شما همه را مات و مبهوت کرد. رسانه های فارسی زبان و غیر فارسی زبان در خارج از کشور به کنار، برخی رسانه های داخلی نیز اینک زبان به شکوه و گلایه از چنین موضگیری گشوده اند چرا که سفارت جمهوری اسلامی در برازیلیا اصل چنین خبری را "نادرست" و ناشی از "اختلافات فرهنگی" و جنابعالی نیز چنین اظهاراتی را "بی اساس" و "مغایر با سوابق آن دیپلمات" دانسته اید.

جناب مهمانپرست

می دانیم که در دنیای سیاست "دروغ" یکی از ابزار های هر دیپلمات است. یکی از تعاریف رایج برای دیپلمات این است که: "دیپلمات انسان راستگوی است که برای منافع کشورش دروغ می گوید." اما همان های که به دیپلمات های اموخته اند تا در هنگام نیاز، دروغ یکی از ابزارهای مذاکره و سیاست ورزی است، همچنین آموخته اند که دروغ دیپلمات باید به با سه شرط همراه باشد نخست آنکه "برای منافع کشور" ، دوم آنکه استفاده آن تا حد امکان "اندک " و همراه "با ظرافت" باشد.

با این مقدمه مایلم جویا شوم اگر یک دیپلمات خارجی در کشورما در استخری مبادرت به کودک آزاری جنسی می کرد، آیا توقع غیر از این است که مردم بنا به اصل اعتمادی که به رسانه های داخلی و مراجع دولتی خود دارند ( که متاسفانه در ایران شدیدا آسیب دیده است) اظهارات مسئولان خود را می پذیرند مگر آنکه در چنین حادثه بهت آوری سخن مقامات کشور دیگر چنان محکم  و استوار باشد که هر شنوده ای را قانع کند.

حال پرسش این است آیا اطلاعیه سفارت و اظهارات شما را چنان استحکامی هست که فی المثل اهل فامیل خودتان را قانع سازد تا چه رسد به 180 میلیون برزیلی و میلیون ها انسان دیگر را؟ اگر این سخنان قانع کننده بود چرا رسانه های داخلی نیز در برابر این اظهارات به شگفت آمده اند؟ به قول دکتر محمدتقی کروبی (فرزند شیخ راست قامت تاریخ ایران)، معنای اختلاف فرهنگی جز این است که چنان عملی در برزیل ناپسند است و در ایران پسندیده؟ 

اما برای آنکه اندکی سنجیده تر تناقض دفاعیه شما و سفارت را موشکافی کنیم تا به نتیجه مهمی که در پایان نامه به آن خواهم رسید، برسیم این مقدمه را یادآور می شوم که:

به تجربه دیده شده است اگر یک دیپلمات جمهوری اسلامی در جمعی چند هزار نفره از اتباع کشورهای مختلف حضور داشته باشد، آن دیپلمات بدون معرفی خود صرفاً با داشتن دو مشخصه شناسایی می شود ( همچنان که برای من بارها اتفاق افتاده بود و صد البته برای شما) نخست اینکه دیپلمات های ایرانی هرگز کروات نمی زنند (فلذا پیراهن یقه سه سانتی موسوم به یقه آخوندی به تن دارند) و دیگر آنکه هرگز با زن ها دست نمی دهند. اگر داشتن ریش را هم که غالباً دارند، اضافه کنید این سه ویژگی دیپلمات های جمهوری اسلامی موجب می شود آنان از هر ملیت دیگری متمایز شوند.

خود واقفید که در کلاس های توجیهی برای اعزام به ماموریت خارج از کشور، رعایت اصل دست ندادن با زنان را مبتنی بر یک اصل فقهی (حرمت تماس مرد و زن نامحرم) به دیپلمات ها آموزش داده و می دهند و بر رعایت آن به دستور آیت الله خامنه ای اصرار فراوان می شود. بد نیست یادآور خاطره ای شوم که در قاهره که بودم کراراً دیپلمات های ایرانی با این پرسش از ناحیه دیگران مواجه می شدند که اگر دست دادن با زنان حرام است پس چگونه است که شیخ الازهر با زنان دست می دهد؟ این پرسش چنان دیپلمات های جمهوری اسلامی را هاج و واج می کرد که چه بگویند؟ ناگزیرمساله به نزد مسئول نماندگی برای چاره اندیشی می کشید زیرا ایرانی ها یا ناگزیر بودند بگویند شیخ الازهر از دین و اسلام چیزی نمی فهمند یا باید به اختلاف شیعه و سنی در این مساله فقهی می پرداختند که در بضاعت یک دیپلمات نبود. (ضمن اینکه می دانید در شیعه نیز اجماع بر آن نیست )

جناب مهمانپرست

همین مقدار برایتان بگویم که در مصر آنقدر آش شور بود که رییس وقت نمایندگی که خود در کسوت "عمامه داران" است در جلسات خودمانی به همکاران توصیه می کرد که برای گریز از این ملغمه شور، با خانم ها دست بدهید. البته به به مزاح می افزود لازم نیست که دست خانم را خیلی بفشارید یا خیلی در دست خودنگاه دارید.

جناب مهمانپرست

با این ملاحظه که در اظهارات شما و سفارت اصل حضور آن دیپلمات در استخر مختلط بذیرفته شده ولی انتساب آن رفتار خارج از نزاکت را  ناشی از اختلاف فرهنگی یا مغایر با پیشینه او دانسته اید، پرسش این است که

1- چگونه است که دیپلمات جمهوری اسلامی می تواند به استخر مختلط برود ولی مجاز به دست دادن با زن ها نیست؟

2- چگونه است که مقامات ایرانی  در خارج از کشور به استخر مختلط می روند ولی در ایران استخر مختلط حتی در ویلای خصوصی ممنوع است؟

3- چگونه است که گشت ارشاد در خیابان ها به بانوان عفیف ما که بعضا از از دیگر ادیان هستند، تذکر و تعرض می کنند که چرا روسری شان عقب است و قانون می گذرانند که پوشیدن چکمه بلند ممنوع است و ..اما  وزارت خارجه حاضر نمی شود حتی حضور دیپلمات خود را در استخر مختلط که نقض قوانین وزارت خارجه است (نه دولت میزبان) محکوم کند؟

جناب مهمان پرست

اساسا کدامین "منافع ملی و میهنی" در خطر بود که وزارت خانه ای مهم مثل وزارت خارجه را وادار می سازد تا سراپا در پشت سر دیپلمات خاطی خود قرار گیرد که قوانین همان وزارت خانه را نادیده گرفته است؟

آیا غیر از این است که این حمایت، بدانجا منتهی خواهد شد که هر دیپلمات دیگری با نقض یکی دیگر از قوانین وزارت متبوع، زبانش دراز باشد که پس چرا با دیگری برخورد قانونی نکردید؟

جناب مهمانپرست

حتما به یاد می آورید سالها دور تر از این، در یکی از کشورهای امریکای جنوبی همسر یکی از سفرا در کنار شوهرش در حالی که خانم دستکش در دست داشت، با پاپ که در سفری به آن کشور رفته بود، دست داده بود و از قضا عکس آن منتشر و تو گویی افضح فضائح صورت گرفته و در نتیجه با احضار سفیر نگونبخت، ماموریتش خاتمه داده شد تا درسی برای دیگر دیپلمات ها باشد.

جناب مهمان پرست

بد نیست بدانید که یکی از سفیران پیشین جمهوری اسلامی در همین فنلاند در روز ملی این کشور که پخش مستفقیم می شد چنان از واهمه دست دراز کردن خانم تاریا هالونن (رییس جمهور وقت فنلاند) از رییس جمهور فاصله گرفت که رفتار او هفته ها نقل مطبوعات  و تلویزیون فنلاند بود تا آنجا که برخی مطبوعات به دلیل  توهین امیز بودن رفتار سفیر، خواستار اخراج او شده بودند.

من مانده ام که اگر امروز و فردا مطبوعات فنلاندی، سفیر کنونی جمهوری اسلامی را خطاب قرار دهند که چگونه است یکی از دیپلمات های شما در روز ملی و در برابر تلویزیون با خانم رییس جمهور فنلاند به احتجاج اینکه این عمل "شرعاً نزد ما حرام است" دست نداد و دیگر دیپلمات شما در استخر مختلط  رفته و چنان رفتاری کرده است، سفیر جمهوری اسلامی چه پاسخی خواهد داشت؟

جناب مهمانپرست

در حالی که دور از انتظار نیست دولت برزیل دیپلمات مزبور را به عنوان " عنصر نامطلوب" اخراج کند و تنش در روابط دو کشور بالا بگیرد، آیا شرط عقل نبود که

اولا برای رعایت ضوابط داخلی وزارت خارجه تان (هرچند آن قانون معیوب باشد)، ثانیا برای آنکه نقض قانون، عادات مرسوم دیگران نشود و ثالثا هم برای خواباندن خشم دولت و مردم برزیل دو خط اطلاعیه صادر می کردید و بدون هرگونه قضاوت درباره دیپلمات خاطی (که ناقض حسن میزبانی دولت برزیل و ناقض قوانین وزارت خارجه بود) او را به کشور احضار می کردید و موضوع را در تهران سر بسته و ودر بسته فیصله می دادید تا آنقدر ها که نباید "قضیه کش داده نمی شد" که حالا کش داده شده است. آیا شندیده اید پدر یکی از دختران برزیلی گفته است:«اگر باشگاه شنا مسئولان امنیتی را خبر نکرده بود، امروز پلیس به اتهام قتل این دیپلمات به دنبال من می‌گشت. مردم می‌خواستند این مرد را بکشند.»

حال که چنان فاجعه شومی رخ نداده است تا در آینده تاریخ جمهوری اسلامی درکنار دیگر"پرونده درخشان جمهوری اسلامی!!" نگاشته شود، آیا شرط عقل نبود برای قانع کردن خانم اشتون و مخالفان پرونده هسته ای ایران، پیام روشنی می فرستادید که "در جمهوری اسلامی اگر چیزی حرام است، حرام است"  تا باورشان آید که ای بسا جمهوری اسلامی در مساله فتوای رهبر مبنی بر حرمت ساخت بمب اتمی چندان هم "بی صداقت" نیست.(سخن اردوغان)

جناب مهمانپرست

چوپان درغگو تنها کسی بود که ساده لوحانه دروغ خود را باور می کرد. برای همین است که توصیه شده است که اگرچه دروغ ابزار یک دیپلمات است باید آن را به قدر حداقلی و با ظرافت استفاده کند چرا که دروغ کالایی است که زود از کارکرد می افتد و ناگزیر دیگر تکذیبیه ها را هم مردم باور نخواهند کرد همچنان که نمی کنند. حتما سعید الصحاف را به یاد دارید که در زمان حضور نیروهای مهاجم در بغداد در برابر رسانه های خارجی مصاحبه می کرد و می گفت دشمن را در لب مرزها متوقف کرده ایم. آخر فایده چنان دروغگوی چه بود جز محرز شدن آنکه یک رژیم در حال متلاشی  شدن است؟

جناب میهمان پرست

حکایت ابن سینا از دیدن کناسی که به درون چاه فضولات می رفت و از بوی متعفن آن آزرده نمی شد، درس بزرگی برای ماست که آدمی می تواند در عین غوطه ور بودن در تعفن ، کار روزانه خود را بگذراند نه اینکه محیط متعفن نیست بلکه آدمی قوه بویایی خود را از دست داده است.

جناب مهیمان پرست

راستی از بوی تعفن احمدی نژاد و احمدی نژادیسم و دروغ های تهوع آور او هیچ آزرده می شوید؟ از دروغ های دیگر مقامات چطور؟  پاسخ را در قوه بویایی باید جستجو کرد.

در پایان نخست برای خود و سپس برای شما عاقبت خیر آرزو دارم.

با احترام

حسین علیزاده / 4 اردیبهشت 1390

alizadeh44@yahoo.com


 


ندای سبز آزادی- صدرالدین بی طرف: در اوضاع و احوال تحریم مالی ایران و بیداد گرانی اقلام اساسی، خبرهای نگران کننده مبنی بر افزایش دست کم ۴۰ درصدی تعرفه های پزشکی و گرانی دارو و کمبود تجهیزات پزشکی و مواد اولیه برای تولید دارو در کشور بسیاری از ایرانیان را مشوش کرده است.

افزایش هزینه‌ها و پیامدهای تورمی هدفمندی یارانه ها بر حوزه سلامت سبب شده تا برخی پزشکان و بیمارستان های خصوصی پیش از اعلام نظر مجلس نسبت به افزایش تعرفه های خدمات درمانی در سال ۹۱ اقدام کنند.

خبرگزاری مهر به تازگی گزارش داد که  پس از گذشت ۳۵ روز از سال جدید، تعرفه های پزشکی برای سال ۹۱ هنوز از سوی دولت اعلام نشده است. همین مسئله سبب شده تا برخی پزشکان و کلینیک ها و بیمارستان های خصوصی به دلیل مشکلات مالی و اقتصادی، نسبت به افزایش تعرفه های خود اقدام کنند. به طوری که ویزیت پزشک عمومی را از ۵ هزار تومان به ۱۰ هزار تومان افزایش داده اند.

این در حالی است که برای نمونه برخی پزشکان متخصص کودکان نیز ویزیت  را از ۱۰ هزار به ۱۳ هزار تومان افزایش داده اند. همچنین تعرفه های برخی خدمات درمانی مانند تست ریه و آزمایشگاهی نیز تا افزایش یافته است.

از سوی دیگر، عدم همخوانی افزایش تعرفه های خدمات درمانی با سایر هزینه هایی که بخش های درمانی متحمل می شوند، سبب شده تا جامعه پزشکی به شدت نسبت به این موضوع معترض و گلایه مند شود.

تعرفه های خدمات درمانی در بخش های خصوصی و دولتی باید همواره در روزهای پایانی سال تعیین و اعلام شود تا جامعه پزشکی و سایر بخش های درمانی کشور بر اساس تعرفه های جدید، سال را آغاز کنند. اما تاخیرهای طولانی مدت در اعلام تعرفه ها به ویژه در سال های اخیر سبب شده تا شاهد بروز هرج و مرج در بازار سلامت کشور باشیم. این در حالی است که با اعلام تعرفه ها، جامعه پزشکی و مردم  به نوعی از نرخ هایی که برای بخش ها و رشته های مختلف پزشکی اعلام می شود، ناراضی هستند؛ به طوری که جامعه پزشکی معتقد است که تعرفه ها غیرواقعی بوده و با هزینه ها همخوانی ندارد و مردم نیز بر این عقیده اند که تعرفه ها بسیار بالاست.

چراغ سبز وزارت بهداشت به پزشکان

در وضع بهم ریخته و نابسامان تعرفه ها، وزارت بهداشت از افزایش حدود ۳۰ درصدی تعرفه پزشکی در سال ۹۱ خبر داد.

شهاب الدین صدر که با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، گفت ‌و‌گو می‌کرد، افزود که «سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت مصمم است تا میزان تعرفه‌های پزشکی امسال با در نظر گرفتن نرخ تورم در جامعه، تعیین شود.»

به گفته صدر، وزارت بهداشت با افزایش تعرفه‌های پزشکی نزدیک ۳۰ درصد موافق بوده و قرار است «میزان تعرفه‌های درمانی امسال حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد افزایش یابد.»

وزارت بهداشت ایران سال گذشته تعرفه درمانی را ۱۳/۵ درصد افزایش داده بود که این افزایش تعرفه به گفته علیرضا زالی، قائم مقام سازمان نظام پزشکی، در واقعیت در برخی بخش‌ها مانند «خدمات هلتینگ و ویزیت» و «رادیولوژی» به ۲۰ درصد نیز رسید. هرچند وزارت بهداشت تاکنون به صورت رسمی افزایش تعرفه‌های پزشکی در سال جدید را تایید و اعلام نکرده است.

آژیر خطر کمبود دارو

در همین حال رئیس انجمن جراحان ایران گفت: مشکلات صنعت تولید دارو در کشور جدی است. نشانه‌های آن چندان هم غیر قابل رؤیت نیست و اگر مسئولان تدبیر نکنند در آینده با مشکلات جدی و حتی بحران در عرصه دارو مواجه می‌شویم.

ایرج فاضل در گفت و گو با خبرگزاری حکومتی فارس، ادامه داد: با توجه به شواهد و مسائل موجود در صنعت دارویی کشور بسیاری از کارشناسان معتقدند که در آینده نزدیک دچار مشکلات بسیاری در زمینه تأمین دارو در کشور خواهیم بود به خصوص اینکه اطلاع رسانی در مورد نحوه و میزان مواد اولیه دارویی که به کشور وارد می شود شفاف نیست.

وزیر اسبق بهداشت اضافه کرد: با این روند پیش بینی می‌شود در آینده نزدیک کارخانه‌های دارویی کشور با مشکلات جدی مواجه شوند.

او در پاسخ به این پرسش که آمار تولیدات دارو در کشور و تولید حدود ۴۰ درصد مواد اولیه دارویی در کشور را چگونه ارزیابی می کنید، گفت: من شخصاً خیلی به این آمار  استناد نمی‌کنم و علامت سؤال و نگرانی های جدی وجود دارد و از هم اکنون نشانه‌های مشکلات جدی در عرصه دارویی قابل رویت است.

مشکلات عرصه دارو در کشور به تدریج خودش را نشان می‌دهد و مسئولان باید هر چه زودتر برای جلوگیری از آن تدبیر کنند. با این مشکلات معلوم نیست این مواد با اهمیت دارویی از کجا و چگونه به دست می‌آید و جان شهروندان تا کی باید با پخش اینگونه خبرهای ناخوشایند بلرزد.

هزینه تجهیزات  از جیب مردم

در همین حال، نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس گفت: متاسفانه به دلیل متلاطم شدن نرخ ارز قیمت تجهیزات پزشکی درکشور نزدیک به دو برابر شده است.

حسینعلی شهریاری در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، درباره تبعات تحریم‌ها بر تجهیزات پزشکی، گفت: من فکر می‌کنم بیشتر از آنکه تحریم‌ها اثر گذار بوده است متلاطم شدن نرخ ارز در بروز مشکلات تاثیر داشته است.

وی با بیان اینکه بانک مرکزی در انتقال ارز به خارج از کشور چند ماهی مشکل ایجاد کرد، افزود: همین امر موجب شد که واردات دارو و مواد اولیه با مشکل مواجه شود.

نائب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان تصریح کرد: بانک مرکزی مدعی است که به تمام شرکت‌هایی وارد کننده تجهیزات و مواداولیه که وزارت بهداشت معرفی کرده، ارز داده است اما این شرکت‌ها این ادعا را قبول ندارند و می‌گویند ما حتی نتوانستیم با ارز ۲ هزار تومان پول از کشور خارج کنیم.

شهریاری در مورد پیامدهایی چنین نا‌بسامانی‌ها در انتقال ارز و واردات تجهیزات پزشکی گفت: در چنین شرایطی پول پرداختی از جیب مردم افزایش پیدا کرده است چون وقتی تجهیزات پزشکی گران شده است، دریافتی از مردم به ویژه دربخش خصوصی افزایش پیدا می‌کند.

این نماینده مجلس دربار خبری مبنی بر واردات تجهیزات پزشکی بی‌کیفیت ودست دوم به کشور نیز گفت: واردات تجهیزات پزشکی بی‌کیفیت و دست دوم امکان دارد که اتفاق افتاده باشد، چون وقتی قیمت تجهیزات پزشکی افزایش پیدا می‌کند به ویژه بخش خصوصی در ورود تجهیزات پزشکی ناتوان می‌شوند و از همین رو مجبورند از تجهیزاتی استفاده کنند که چند سالی از عمر آن‌ها گذشته است.

انتقال بیماری خونی و وسایل یکبار مصرف

این حرف های شهریاری نماینده مجلس گذشت تا اینکه روزنامه جام جم، چاپ تهران، در گزارشی از «افزایش نگرانی» در ایران از انتقال بیماری‌های خطرناک چون ایدز و هپاتیت به دلیل استفاده چندباره از وسایل یک‌ بارمصرف خبر داده است. دلیل این استفاده چندباره گرانی این وسایل از جمله پنس آندوسکوپی قید شده است.

روزنامه جام جم در گزارش خود به نقل از کارشناسان بهداشت و درمان خبر داده است که به دلیل «بالا بودن قیمت پنس نمونه‌برداری» که در آندوسکوپی استفاده دارد در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی ایران از این پنس به جای یک بار چندین بار استفاده می‌شود.

به نوشته این روزنامه، استفاده چندباره از پنس نمونه‌برداری مورد نیاز در عمل آندوسکوپی به انتقال بیماری‌هایی چون ایدز و هپاتیت دامن می‌زند و همین امر «سبب نگرانی مردم و بیماران شده» است.

این پنس یک‌بارمصرف پیشتر تا ۳۵۰ هزار تومان خریداری می‌شده، «که با افزایش نرخ ارز پیش‌بینی شده قیمت این پنس‌ها نیز دو برابر شود». در همین حال هفته گذشته نیز مدیر کل تجهیزات پزشکی سازمان غذا و داروی ایران از افزایش ۲۰ تا ۴۵ درصدی تعرفه واردات تجهیزات پزشکی به کشور خبر داده بود.

این روزنامه همچنین به نقل از کارشناس سازمان انتقال خون ایران بر «خطر بالقوه افزایش آمار مبتلایان به ایدز بر اثر آندوسکوپی آلوده» تاکید کرده است.

کار تا آنجا بالا گرفته که زهره محمدبیگی، کارشناس انتقال خون،‌ در گفت‌وگو با جام جم، اظهار داشته: «یکی از سوالاتی که سازمان انتقال خون از داوطلبان اهدای خون می‌پرسد این است که آیا از دستگاه آندوسکوپی استفاده کرده‌اند یا خیر.»

به گفته این کارشناس، دلیل این سوال «احتمالا آلوده بودن برخی تجهیزات پزشکی از جمله همین دستگاه به ویروس ایدز و هپاتیت است.»

رئیس انجمن متخصصان داخلی ایران نیز در گفت‌وگو با روزنامه جام جم گفته است که در بیمارستان‌های خصوصا مراکز دولتی که مراجعه‌کننده بسیار دارند این احتمال هست که «ضدعفونی این وسایل به‌درستی انجام نشود.»

به گزارش جام جم، اگر مسئولان بیمارستان‌ها یا مطب‌های خصوصی بخواهند برای هر بیمار یک پنس استفاده کنند، هزینه درمان بسیار بالا می‌رود و کمتر بیماری حاضر می‌‌شود چنین هزینه‌ای را بپردازد. از سوی دیگر شرکت‌های بیمه در ایران تنها ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان از هزینه واقعی آندوسکوپی را می‌پردازند.

علاوه بر افزایش قیمت تجهیزات و وسایل پزشکی، پیشتر نیز رسانه‌های داخل ایران از افزایش ۱۰ تا ۳۰ درصدی قیمت دارو در کشور خبر داده بودند.

مرضیه وحیددستجردی وزیر بهداشت، اخیر گفته بود که روزهای سختی را برای حوزه سلامت در سال ۹۱ پیش بینی می کند. این در حالی است که هنوز فاز دوم هدفمندی یارانه ها آغاز نشده و اجرای مرحله دوم این برنامه ، قطعا مشکلات حوزه سلامت را چندبرابر خواهد کرد.

وزارت بهداشت در حالی سال جدید را آغاز کرده است که بر اساس برآورد مجلس، این وزارتخانه با ۲۵۰ میلیارد تومان کسری بودجه مواجه است. البته یکی از معاونان وزیر بهداشت، این رقم را ۱۸۰۰ میلیارد تومان اعلام کرده است. اما آنچه مهم به نظر می رسد، واقعیت های  تلخ پیش روی حوزه سلامت است که نمی توان آنها را کتمان کرد یا هم راستا با برخی پرده پوشی هایی سیاسی از کنار آن گذشت. اینجا حرف، جان آدمیزاد است.


 


ندای سبز آزادی: دو دانشجوی دختر و یک دانشجوی پسر دانشگاه آزاد رودهن به دليل آنچه انتظامات دانشگاه آزاد رودهن آن را پوشش نامناسب ذكر كرده است مورد ضرب و شتم شدید و توهین قرار گرفتند.

به گزارش رسیده به ندای سبز آزادی، از روز شنبه، دوم ارديبهشت ماه 1391 در دانشگاه آزاد رودهن به دستور رئيس اين واحد دانشگاهی "غلامحسین حیدری" بدون اطلاع قبلي ورودي هاي خانم ها و آقايان از يكديگر جدا شد و از ورود دانشجويان بدون همراه داشتن كارت دانشجويي و یا برگه ی پرينت انتخاب واحد جلوگيري به عمل آمد و نیرو های انتظامات و حراست با رفتاری بسیار توهين آميز مانع ورود دانشجويان به بهانه نامناسب بودن پوشش ظاهری آن ها شدند.

این گزارش می افزاید:  تعدادی از دانشجویان علی رغم پیمودن مسیر طولانی از شهر تهران تا شهر رودهن نتوانستند به دانشگاه وارد شوند و بر سر کلاس های درس خود حاضر شوند. در کنار سر در اصلی دانشگاه که پیش از این دانشجویان و اساتید از آن رفت و آمد می کردند اطلاعیه بزرگی نصب شده است که در آن الگوهای رفتاری و الگوهای پوشش برای دختران و پسران دانشجو ذکر شده است.

rwdhn.jpg

در همین حال، اطلاعیه های تهدید آمیز و محدود کننده مشابهی نیز در نقاط مختلف دانشگاه نصب شده است. در کنار سر در اصلی و وروی بزرگ دانشگاه که اکنون با نصب میله های سیاه رنگی آن را مسدود کرده اند؛ دو اتاقک قرار داده شده است که مملو از عوامل انتظامات است که دختران و پسران دانشجو برای ورود به دانشگاه می بایست از آن عبور کنند. نیروهای انتظامات مستقر در اتاقک آقایان در پاسخ به پرسش و اعتراض دانشجویان و اینکه چرا این برخورد ها ناگهانی و بدون اطلاع رسانی قبلی انجام شده است و در مواردی غیر قانونی است عنوان داشته اند:«ما خودمون قانونیم! قانون ماییم!اگر گفتیم فردا لخت باید بیاین لخت باید بیاین! ...»

از سوی دیگر،  وضع قوانین محدود کننده ی جدید حتی به پارکینگ دانشجویان نیز کشیده است که دانشجویان آنرا  اقدامی توهین آمیر قلمداد می کنند.

بر اساس این گزارش، عوامل انتظامات در اتفاقي نادر اقدام به بازرسی بدنی و تفتيش کیف و وسایل دانشجويان می نمایند؛ كه اين امر بیش از هرچیز موجب خشم و اعتراض دانشجویان می شود. در این حین و در حدود ساعت یازده صبح روز شنبه دوم اردیبهشت، یکی از عوامل انتظامات سيلي محکمی به صورت يكی از دانشجویان پسر می زند و با حرکتی توهین آمیز وي را از دانشگاه به بيرون مي برد و در خارج از محیط دانشگاه به شدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهد و سپس توسط انتظامات به حراست دانشگاه انتقال داده مي شود و به بهانه های واهی برای وی پرونده سازی صورت می گیرد. یکی از مهره های کلیدی انتظامات فردی موسوم به "شهاب" است که در بین دانشجویان به  سخت گیری و فحاشی شناخته می شود، از مسببان اصلی ضرب و شتم دانشجویان و بازرسی های بدنی توهین آمیز بوده است.

مجروح شدن دانشجوی دختر 

این گزارش می افزاید: روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه نیز، از ورود يك دانشجوي دختر به دانشگاه به خاطر آنچه آرايش نامناسب از سوی انتظامات دانشگاه عنوان می شود، ممانعت به عمل می آید؛ كه این اقدام با اعتراض اين دانشجوی دختر همراه می شود و عوامل انتظامات دانشگاه آزاد رودهن شروع به فحاشي به وي و هل دادن وي ميكنند. سپس او را با حالتی زننده و با ضربه ای محکم از دانشگاه به بيرون هل مي دهند كه موجب برخورد شدید وی با زمین و صدمه دیدن این دانشجو می شود.

همچنین روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه، نیز کشمکش و درگيری شديد لفظي دیگری بین یکی دیگر از دانشجویان دختر با یکی از عوامل انتظامات زن این واحد دانشگاهی روی داد که طی این برخورد، انتظامات خانم ها اقدام به فحاشی می کند و دانشجوی دختر به زمین می خورد و یکی از نیروهای انتظامات خانم ها ضرباتی را به پای این دانشجو وارد میکند.

یکی از عوامل انتظامات خانم ها به نام"ج" که با دانشجویان دختر به شدت توهین آمیز رفتار می کند؛ در این برخورد صورت گرفته دخیل بوده است. این اقدامات حراست و انتظامات دانشگاه که مستقیما زیر نظر رئیس این واحد دانشگاهی انجام می پذیرد؛ حتی موجبات نارضایتی و اعتراض برخی از اساتید را نیز فراهم اورده است. که از آن جمله می توان به تنش لفظی صورت گرفته بین یکی از اساتید با عوامل حراست در ساختمان مرکزی  این دانشگاه اشاره کرد.

 در سال 88 "پاشا ع" مسئول حراست اين دانشگاه به همراه دو تن از همکارانش به نام های "ا" و "ع" با هماهنگي با نيروهاي انتظامي ماشين گشت ارشاد در مقابل در ورودي دانشگاه آزاد رودهن مستقر کرده و اقدام به بازداشت دانشجويان مي كردند.

قابل ذكر است که در سال های اخیر در این واحد دانشگاهی صدها دانشجو به خاطر نوع پوششان به كميته انضباطي احضار شده و با احكام محروميت از تحصيل مواجه شده اند.

ضرب وشتم دانشجویان دختر در محیط داخل دانشگاه و یا حتی خارج از دانشگاه آزاد واحد رودهن  توسط نیروهای حراست و انتظامات امر تازه ای نیست. پیش از این نیز در اواخر مهرماه سال1387 در ماجرای مشابهی یکی از دانشجویان دختر که به بازرسی بدنی و تفتیش کیف و وسایل خود توسط یکی ازكارمندان زن این واحد دانشگاهی معترض شده بود در خارج از محیط دانشگاه تواسط ماموران مرد انتظامات مورد توهین و ضرب و شتم و تماس های مکرر بدنی قرار گرفته بود که ریاست کنونی دانشگاه که آن زمان نیز بر همین صندلی تکیه داشت ضمن ابراز  امیدواری از عدم تکرار این وقایع در آینده به خبرنگاران گفته بود:« با عاملان حادثه دانشگاه رودهن قاطعانه برخورد كردیم.» دانشجویان معترض معتقدند که اولا: اگر آن موقع با عوامل ضرب و شتم دانشجویان برخورد می شد امروز شاهد تکرار این وقایع تلخ نبودیم و ثانیا نمی توان از کنار نقش محوری رئیس این واحد دانشگاهی در اعمال محدودیت ها و برخورد های صورت گرفته به آسانی گذشت.


 


هفته گذشته، همزمان با چهارصد و سی‌امین روز حصر خانگی رهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد به همت کانون شریعتی پاریس، جوانان و دانشجویان حامی جنبش سبز در فرانسه اطلاعیه‌ ای به دو زبان فرانسه و عربی در توضیح وضعیت زندانیان سیاسی و رهبران در بند جنبش سبز تهیه و بعد از مراسم نمازجمعه پاریس میان نمازگزاران توزیع کردند. نکته قابل توجه آنکه اختلافات مذهبی بین ایرانیان شیعه و نمازگزاران سنی باعث ممانعت از ابراز همدردی و حمایت نمازگزاران مسجد بزرگ پاریس با جنبش سبز تحول‌خواهی ایران نشد.

 

برای دیدن مشروح خبر این برنامه و حواشی آن که هفته گذشته منتشر شد اینجا را کلیک کنید. 

 


 


سازمان گزارشگران بدون مرز که یک نهاد بین المللی مدافع حقوق بشر و آزادی رسانه ها است، بازداشت نرگس محمدی، از فعالان حقوق بشر در ایران را محکوم کرده است.

خانم محمدی که به اتهام "اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور" و "فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی" به زندان محکوم شده، توسط ماموران امنیتی در خانه پدری‌ اش در زنجان بازداشت شده و به زندان اوین تهران منتقل شده است.

به گزارش بی بی سی، گزارشگران بدون مرز، در بیانیه ای که در محکومیت بازداشت نرگس محمدی صادر کرده می گوید که او همکار شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ٢٠٠٣ است و پیش از این نیز بارها احضار و بازداشت شده بود که بر اثر آخرین دور بازداشت ها، دچار "شوک عصبی" و به شدت بیمار شده است.

خانم محمدی در زندان به بیماری فلج عضلانی مبتلا شد.

این بیانیه به نگرانی تقی رحمانی، همسر محمدی اشاره می کند و می گوید که آقای رحمانی "از قربانیان آزار و اذیت قضایی و بازداشت‌های خودسرانه جمهوری اسلامی است و بیش از چهارده سال از عمر ٥٢ ساله خود را در زندان سپری کرده و اواخر سال گذشته خورشیدی مجبور به ترک ایران شده است."

تقی رحمانی و نرگس محمدی همچنین دو فرزند خردسال دارند که اکنون در غیاب پدر از حضور مادر نیز محروم شده اند.

آقای رحمانی که اکنون در پاریس زندگی می‌کند، پیشتر درباره وضعیت فرزندانش گفته بود که وضعیت آنها مناسب نیست و اعضای خانواده از آنها نگهداری می‌کنند.

 


 


دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی و از فعالان سیاسی ملی مذهبی در نامه‌ای به دادستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران اعتراض شدید خود را نسبت به بازداشت نرگس محمدی اعلام کرد.

خانم محمدی با وجود بیماری فلج عضلانی و داشتن دوکودک خردسال دستگیر و به زندان اوین منتقل شده است. او فعال حقوق بشری است.

در بخشی از  نامه ملکی به دادستان آمده است:«آقای دادستان می دانیم شما و قاضی‌هایتان و قضائیه تان هیچ کاره‌اید و دستور از بالا می گیرید و اطاعت «امر» می‌کنید ولی هشیار باشید که فردا این شما هستید که باید جوابگو باشید. به تاریخ بنگرید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید. بس کنید. ۳۳ سال کشور عزیزمان ایران را تبدیل به یک سرزمین سوخته نموده‌اید. به اطرافتان بنگرید آیا جز فساد ، دزدی ، دروغ ، اعتیاد و فحشاء و دشمنی چیزی می‌بینید؟ مطمئن باشید بهار آزادی مردم ایران نزدیک است و پشیمانی حاکمان ظلم و جور خیلی دیر .»

به گزارش سایت ملی مذهبی، متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الحق
سخنی دوباره با «داد»ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران

آقایان ، از خشم مردم بترسید

نمیدانم وقتی آقای «داد»ستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران خبر دستگیری خانم نرگس محمدی را در شهر زنجان و در خانه پدری بوسیله مامورین اطلاعات شنید یا خواند چه احساسی داشت . طبیعی است هر انسانی که یک جو از انسانیت بو برده باشد وقتی خبردار می شود که به خانه یک مادر بیمار رفته و او را در حضور مادر پیر و دو فرزند خردسالش دستگیر کرده‌اند دچار چه حالتی می‌شود . راستی آقای دادستان به شما چه احساسی دست داد ؟ حتما احساس پیروزی! که حکومت توانسته درچنین فتح المبینی پیروز گردد!

یک لحظه از خود سئوال کرده‌اید که این پیروزی است یا منتهای جبن و وحشت. شما مدعی هستید در یک نظام قدرتمند! انجام وظیفه می‌کنید پس چگونه است که از یک مادر بیمار که شوهرش برخلاف میلش مجبور شده برای فرار از ظلم و شقاوت نظام ولایی زن و بچه ها را رها کرده و به یک کشور بیگانه «هجرت» کند، آن قدر می‌ترسید که اورا در زنجان دستگیر می‌کنید و بلافاصله به زندان اوین منتقل می نمائید؟

آقای «داد»ستان به راستی نرگس محمدی‌ها چه کرده‌اند که سزاوار این چنین رفتار وحشیانه مامورین شما باشند؟

به زعم شما نرگس محمدی یک چریک مسلح بود یا یک مدافع حقوق بشر که بارها مخالفت خود را با هرگونه مبارزه ی خشونت آمیز اعلام کرده بود؟ شما و همپالکی های تان در قوه قضائیه و وزارت اطلاعات و دیگر ارگانهای اطلاعاتی نشان داده اید که دشمن آزادی هستید و هیچ گونه نقد و مخالفتی را از سوی هیچ کس برنمی‌تابید و در اتهام زنی به هر دگر اندیشی از هیچ دروغ و پرونده سازی ابا ندارید . فکر می‌کنید شما و اربابان تان و دیگر استبدادیان تا کی می توانید به این اعمال جنایت کارانه ادامه دهید؟

در یادداشت قبلی (اسفند۹۰) خطاب به شما نوشتم “پرسش من این است که به عقیده ی شما در یک جامعه مدنی و در قرن بیست و یکم وظیفه ی یک دادستان چیست ؟ جز اینکه “داد” مردم را از “بی داد” گران بستاند ؟

شما هنگامی به این سمت منتصب شدید که اتفاقا مصادف با بی دادهای بسیار از سوی حاکمیت بود، از جمله کشتار ده ها نفر در تظاهرات اعتراضی به کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و ۲۵ بهمن ۸۹ و زندانی و شکنجه شدن صدها نفر بعد از این حوادث، کشتار در زندان‌ها ، شهادت مظلومانه ی هاله سحابی و هدی صابر و… . راستی بگوئید آقای “داد“ستان، داد کدام خانواده دادخواه را از بیدادگران ستانده‌اید ؟

شما می دانید نداها و سهراب ها و مختاری‌ها به دست چه کسانی شهید شدند . شما می دانید مامورین وزارت اطلاعات چگونه هاله را در تشیع پیکر پدرش مهندس سحابی کشتند و شما می‌دانید در زندان اوین چه کسانی هدی صابر را شهید کردند؟ شما می دانید در زندان‌های کهریزک و قرچک ورامین چه گذشت، بنابراین وظیفه شما “داد“ستانی است از بیدادیان نه تهدید مردم به خاطر اظهارنظر و تبلیغ عقیده” .

آقای دادستان دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران ، شما دو ماه پس از نوشتن این یادداشت نه تنها کاری انجام ندادید که نرگس محمدی را به زندان فرستادید. همسرش تقی رحمانی را وادار به مهاجرت کردید. بچه‌های بی گناه این زن و شوهر را ویلان نمودید. حکم های سنگین برای وکلای دادگستری از جمله جناب سلطانی صادر کردید و احضاریه برای به زندان کشیدن پیرمردی ۸۱ ساله و مریض (دکتر ابراهیم یزدی) فرستادید و ده ها عمل خلاف و مخالف عدالت و آزادی دیگر.

آقای دادستان می دانیم شما و قاضی‌هایتان و قضائیه تان هیچ کاره‌اید و دستور از بالا میگیرید و اطاعت «امر» می‌کنید ولی هشیار باشید که فردا این شما هستید که باید جوابگو باشید. به تاریخ بنگرید و از سرنوشت دیگران عبرت بگیرید .

بس کنید. ۳۳ سال کشور عزیزمان ایران را تبدیل به یک سرزمین سوخته نموده‌اید. به اطرافتان بنگرید آیا جز فساد ، دزدی ، دروغ ، اعتیاد و فحشاء و دشمنی چیزی می‌بینید؟ مطمئن باشید بهار آزادی مردم ایران نزدیک است و پشیمانی حاکمان ظلم و جور خیلی دیر .

سلام به زندانیان سیاسی ، ننگ براستبدادیان
درود بر نرگس ها، شیر زنان آزادی ستان
دکتر محمدملکی، اردیبهشت ۱۳۹۱


 


وبسایت "جرس" در چند هفته اخیر با حملات سایبری و مشکلات فنی مواجه شده است.

به گزارش تیم فنی جرس، در پی حملات سایبری، این پایگاه تحلیلی خبری جنبش سبز در طول چند هفته گذشته چند بار از دسترس کاربران و مراجعان خارج شد ولی با تلاش مداوم تیم فنی، این حملات کنترل و سایت مجددا در دسترس قرار گرفت.

تیم فنی سایت جرس عصر روز سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ از طرف میزبان مطلع شد که آسیبهای سخت افزاری جدی به دیسکهای سیستم وارد شده و در نتیجه  وب سایت جرس مجددا بطور موقت از دسترس کاربران خارج شده است.

تیم فنی وب سایت جرس در تلاش است تا مشکلات سخت افزاری را مرتفع کند و جرس در اسرع وقت در دسترس هموطنان عزیز و همراهان سبز قرار گیرد.


 


روح الله شهسوار

معمولا رسم است از نویسندگانی که به هنگام انتقاد تلاش می کنند انگیزه های نقدشونده را هدف قرار دهند ایراد گرفته شود. این روشی بجا هست. زیرا ما نمی توانیم وارد مغز و ذهن یک نویسنده شویم و حرفها و از اندیشه هایی که آنجا می گذرد آگاه شویم. به همین سبب شاید بهترین راه این باشد که محتوی و یا نتیجه های یک سخن نقد شود. البته در اینجا منظور بررسیِ نتیجه، از منظر فایده گرایانه نیست. بلکه ممکن است این بررسی با دیدی اخلاقی صورت گیرد.

حرفهای عباس عبدی این روزها پررنگ ترین بحث ها در محفل های جدی کنشگران فکری-سیاسی است.

چرا؟

1-      نخستین علت این است که سخنان عبدی بلافاصله پس از عمل پرسش برانگیز سید محمد خاتمی صورت گرفت. هرچند که خاتمی با کنش و واکنشهای خود در طی چند ماه مانده به انتخابات، عملا کسانی که اینچنین فکر می کردند را به حاشیه رانده بود، اما آخرین حرکتش فضا را به گونه ای تغییر داد که میدان برای بازتاب دیدگاههای آنان مساعد و مناسب گشت. کسانی که هرچند روزگاری در اردوگاه اصلاح طلبان به زیست سیاسی خود می پرداختند، اما امروز خود را از اکثریت اصلاح طلبان و راهبردهای آنها جدا کرده اند، با جنبش سبز همراهی نمی کنند و با تحلیل های گوناگون اعتقاد دارند که نباید صحنۀ سیاسی ای که پیش می آید را بهم زد. صحنه ای که قطعاًحاکمیت سیاسی نقش مهمی در چیدن آن صحنه دارد.

2-      هرچند ممکن است تعداد کسانی که اینگونه می اندیشند قابل مقایسه با سبزهای معترض نباشد؛ اما از لحاظ کیفی افراد نسبتا برجسته ای را شامل می شوند. اغلب این نیروها کسانی هستند که در بهبوهۀ دوم خرداد از چهره های اصلی جریان اصلاح طلبی بودند، در میانۀ راه گرایشهای تندروانه تری نسبت به بدنۀ جنبش دوم خرداد پیدا کردند و در نتیجه مورد کم توجهی قرار گرفتند. اغلب اینان (متاسفانه) مدتی روانۀ زندان شدند و پس از آن عزلت و خانه نشینی را برگزیدند. برخی از آنها بلافاصله پس از رخدادهای انتخابات 88 روانۀ زندان شدند. اما در بازگشت از بازداشت، سکوت پیشه کردند. بخشی دیگر از آنها از همان آغازِ روندِ جنبش سبز مهر سکوت بر لب زدند؛ اما همگی در آستانۀ انتخابات نهمین دورۀ مجلس شورای اسلامی فعال شدند و خود را برای حضور در انتخابات مجلس آماده کردند. اما به یکباره، ورود سید محمد خاتمی به میدان انتخابات و قراردادن شرط و شروطی که عملا شرکت و مشارکت سبزها در انتخابات را تحت تاثیر قرار داده بود و آن را دور از انتظار کرده بود، باعث شد فضا برای آنان که در سودای ورود به عرصۀ انتخابات مجلس نهم بودند سنگین شود و به قول معروف شمشیر ها را غلاف کنند و به خانه هایشان برگردند. به همین سبب دلخوری آنها از خاتمی موجه است. زیرا ورود وی به عرصۀ انتخابات تمام نقشه های آنان را نقش برآب کرد.

3-      از دیگر دلیل های پررنگ شدن حرفهای عبدی این است که آن حرفها، به تنهایی حرفهای خود ایشان نیست. هرچند که همۀ آنها را خودش گفته و نوشته است. ولی همانطور که گفته شد، افراد برجستۀ دیگری نیز چنین دیدگاههایی داشتند و دارند و طبق گفته و شنیده های متعدد، این حرفها را باهم در میان گذاشته اند و مدتها روی آن گفتگو کرده اند و این مسئه به غنا و انسجام این سخن های افزوده است

هدف:

سخنگویان این دیدگاهها  یک هدف مهم را دنبال می کنند. (حتی اگر خود نویسندگان چنین قصدی نداشته باشند؛ که البته به نظر بعید می نماید که چنین افرادی با چنان هوش و استعدادی از آن پیامد ها غافل باشند.)

آنها به صورت هماهنگ تلاش می کنند کلیۀ گروههای مرجع جنبش سبز را مورد هدف قرار دهند و با زدن انواع برچست ها، از جمله: بی تدبیری، برخورد احساسی، آرمان گرایی، خارج نشینی، ناتوانی از تبیین راهبرد درست و... مشروعیت و توانایی آنها را زیر سوال ببرند. به صورت عمده آنها سه بخش از گروههای مرجع جنبش سبز را مورد هجمه و انتقاد قرار می دهند:

1-      زندانیان سیاسی و دیگر فعالین سیاسی داخل کشور: پس از حصر غیرقانونی رهبران جنبش سبز، فعالین سیاسی اصلاح طلب عمده ترین گروه های مرجع برای رسانیدن پیام جنبش هستند. این افراد یا اغلب در زندان هستند، یا اینکه با حکمها و بازجویی های سنگین دست و پنجه نرم می کنند. در این مدت، بیانیه ها و یادداشتهای زندانیای سیاسی بازتاب زیادی در فضای عمومی داشته و سرمایۀ اجتماعی انباشته شده پشت نام آنها، توان زیادی به جنبش بخشیده است. تا آنجا که بخشی از خلاء رهبری توسط همین نیرو ها پر شده است. با این حال نویسندگان و گویندگان این سخنان خوب می دانند که آنها (زندانیان و دیگر فعالین) نمی توانند به این پرسشها و انتقادها پاسخ دهند. بنابر این هنگامی که کنشها و راهبردهای آنها نقد می شود، هیچ صدای و پاسخی از داخل کشور شنیده نمی شود. زیرا که دهان ها را دوخته و قلم ها را شکسته اند. در نتیجه، امروز در این فضای فراخ و تهی و آکنده از سکوت که همچون توصیف مهدی اخوان ثالث در شعر «زمستان» حتی سلامت را کسی پاسخ نمی گوید، «انتخابات گرایان» فرصت یافته اند با انواع و اقسام دوپینگ ها به صدایشان بازتاب و گرمای بیشتری دهند.

2-      سبزهای مهاجر:

در حالی که انتخابات گرایان، زندانیان سیاسی را متهم به سوء استفاده از موقعیتشان می کنند و عقیده دارند که آنها به واسطۀ «زندانی سیاسی بودن» حق ندارند برای دیگران خط مشی سیاسی تعیین کنند، در موضع گیری ای کاملا متضاد، اعلام می کنند که کسانی که خارج از کشور هستند نیز از حق ابراز نظر در امور سیاسی برخوردار نیستند. آنها می گویند که فعالین سیاسی که اغلب در طی رخدادهای انتخابات 88 مدتها زندان و گاهی شکنجه های وحشیانه را تحمل کرده اند، حال که به هر دلیلی از کشور خارج شده اند، باید از هدایت، همراهی و حتی تحلیل و ابراز نظر در مورد مسائل سیاسی ایران و بویژه جنبش های سیاسی-اجتماعی جاری در کشور دوری گزینند. زیرا که در فضای جغرافیایی ایران زندگی نمی کنند. در بیشتر این گفته ها، محوای سخنان سبزهای مهاجر مورد ارزیابی قرار نمی گیرد و تنها به دلیل مهاجر بودن، حقِ اظهار نظر این افراد در حوزۀ سیاست زیر سوال می رود. بدین شکل، این افراد تلاش می کنند بلندترین بلندگوی جنبش سبز را خاموش کنند.

3-      رهبران جنبش، احزاب و شورای هماهنگی:

به گفتۀ آنها، احزاب اصلاح طلب و کاندیداهای آنها با حضور در انتخابات ریاست جمهوری 88 اشتباه بزرگی مرتکب شدند. (حال آنکه اغلب کسانی که این انتقادها را مطرح می کنند، خودشان در رده های بالای ستادهای انتخاباتی کاندیداهای نامبرده در همان انتخابات فعالیت داشتند.) آنها با ارائۀ این تحلیل ها تلاش دارد تا به ما ثابت کند که از یک سو رهبران جنبش سبز و از سوی دیگر احزاب اصلاح طلب از جمله جبهۀ مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، نهضت آزادی و نیروهای ملی-مذهبی (که از قضا همۀ آنها در داخل ایران مستقر هستند) توانایی هدایت جنبش های اجتماعی-سیاسی در وضعیت فعلی کشور را ندارند.

4-      سید محمد خاتمی: همانطور که اشاره شد، باب این گفت و شنود ها از رای ناگهانی سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم گشوده شد. بویژه عباس عبدی تلاش زیادی کرد تا با ظرافت هرچه تمام تر، از خاتمی نیز مشروعیت زدایی کند. او که در ظاهر به دفاع از حرکت خاتمی بلند شده بود، در قامت بزرگترین تخریب کنندۀ شخصیت خاتمی ظاهر شد. حتی اگر از اختلاف با سابقه و بی پردۀ عبدی با خاتمی چشم بپوشانیم، می توانیم به سادگی بازی «دشمنِ دوست نما» را در سخنان اخیر عبدی ببینیم. آنجا که او در مقام دفاع از خاتمی، هنرمندانه برچسب دروغ گویی را به وی می چسباند، در واقع تلاش می کند تا آنجا که از دستش بر می آید از سرمایۀ اجتماعی خاتمی بکاهد و چهرۀ او که در میان عموم مردم به راستگویی و صداقت معروف هست را خدشه دار کند. خاتمی به درستی در یک سال منتهی به انتخابات و در غیاب موسوی و کروبی، نه تنها توانسته بود از واگرایی نیروهای جنبش سبز پیشگیری کند، بلکه انسجام مثال زدنی ای را در طیف های مختلف معترضین بوجود آورده بود و این نقش را تا آخرین روز به خوبی ایفا کرد. کمتر چهرۀ سیاسی-اجتماعی ایران امروز از چنین توانایی و سرمایه ای برخوردار است. هرچند خود خاتمی بود که با عمل نابهنگام خود زمینۀ تخریب را چید، اما به روشنی می توان حدس زد که افرادی که سالهای سال به دنبال ضربه زدن به وی بودند و هستند (از بخش های افراطی جریان محافظه کار گرفته تا جریان احمدی نژاد و برخی جریان های حاشیه ای اصلاح طلب) چنین فرصتی را از دست نمی دهند. مضاف براینکه کسانی پیدا شوند که بخواهند از این رهگذر، هم حساب های شخصی خود با خاتمی را تصفیه کنند هم به زعم خود، از نهادهای رهبری جنبش سبز مشروعیت زدایی نمایند.

نتیجه:

به نظر می رسد جریان ضعیفی که به «انتخابات گرایی» معروف شده است، تلاش می کند با پوشانیدن دیدگاه خود در زر ورق هایی همچون «عمل گرایی»، «واقع گرایی»، «نتیجه گرایی» و... متاع خود را به جامعه عرضه کند. اما می داند تا زمانی که یک نیروی جایگزین (آلترناتیو) قوی و گسترده همچون جنبش سبز در فضای سیاسی-اجتماعی کشور وجود دارد، جنس آنها کمتر خریداری پیدا می کند. بنابراین تلاش می کنند با تخریب نهادهای رهبری جنبش، کلیت آن را زیر سوال ببرند. همچنین از گذرگاه، آنها گوشۀ چشمی به یارگیری از افرادی دارند که در این کش و قوس مردد می شوند و امید خود را از ادامۀ «راه سبز امید» از دست می دهند.

اینک در شرایطی که برخی از نمایندگان مکتب «انتخابات گرایی» عقیده دارند که زندانیان سیاسی و دیگر فعالین سیاسی داخل کشور درک و بصیرت کافی برای فهم صحنۀ سیاست ایران را ندارند و البته و برخلاف «انتخابات گرایان» در شرایط بسیار ناعادلانه مجالی برای بیان حرفها و دیدگاههای خود نمی یابند و «سبزهای مهاجر» نیز به زعم آنان حق سخن گفتن در مورد وطن و هموطنانشان را ندارند،  پس چه کسی باید طلایه دار میدان سخن باشد؟ کدام نیروی اجتماعی بخش زیادی از مردم را که معترض وضع موجود هستند را هدایت کند؟ پیشنهاد و برنامۀ انتخابات گرایان در صحنۀ عملی سیاست ایران (به غیر از حرفهای کلی) چیست؟ اصلن آیا آنها به عنوان یک تحلیل گر صرف سیاسی این نظرها را ارائه می دهند یا اینکه پس از سه سال سکوت ناگهان در قامت فعال سیاسی ظاهر شده اند. اگر شکل اول باشد که فقط این نقد ها خوانده خواهد در محافل به گفتگو گذاشته خواهد شد و این رخدادی خوش آیند است. ولی اگر حالت دوم باشد،آنها باید مشخص کنند که چه گروهها، قشرها و منافعی را نمایندگی می کنند تا طرف نقد شونده هم بداند با چه جریانی روبرو نشته است.


 


حسین نورانی نژاد، فیس بوک

نوروز امسال، پای خیلی از سفره های هفت سین دوستان که این

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150167638775982&set=a.68316855...

طرح هادی حیدری را دیدم و یا پارسال که این یکی

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150167638775982&set=a.68316855...

را کنار سفره هایمان داشتیم، ترغیب شدم که این یادداشت را درباره دوست و برادر هنرمندم هادی حیدری و کارهاش بنویسم.

 

هادی را از سالهای فعالیتم در جبهه مشارکت می شناسم. چند گفتگوی به یادماندنی با او در مشارکت داشتم، از جمله یکیش که به من نصیحت می کرد خیلی عشق و عاطفه ام را در عالم سیاست خرج نکنم. هادی عضو حزب بود، دبیر شورای مرکزی و عضو کمیته اطلاع رسانی، اما به خصوص در کارهای هنریش کمتر این بخش فکری و هویتی اش را وارد می کرد. گاهی احساس می کردم که او بیش از حد نگران استقلال هنر و شغلش از تفکرات سیاسی اش هست. این را در کاریکاتورهایش بیشتر می دیدم. احساسم این بود که گاهی با خودش رودرواسی دارد، فاصله گیری های زیادی می کند و تلاش دارد بر اینکه "هنری" باشد و بماند. حتی گاهی طراحی هایی که برای برنامه های مشارکت داشت را امضا نمی زد. یادم هست برای برنامه های کانون توحید، کار بسیار زیبایی طراحی کرده بود و امضایش را هم داشت. اینکه صاحب امضای طرح تزیینی پشت سن، مجری و قاری قرآن و دعای برنامه های مذهبی حزبی مان بود حس خوبی به وجود می آورد. شاید این حس خوشایند هم ناشی از این بود که هادی در کار هنری اش، دست کم به زعم من آن فاصله گیری ها را داشت و وقتی این فاصله را کم می کرد، بیشتر به نظرم می آمد.

 

اما دو سه سال گذشته که خیلی چیزها و خیلی افراد متحول شدند، به نظرم هادی و تولیدات هنری او هم از این موج تغییرات خوشبختانه در امان نماندند. هادی که خود دو مرتبه در این مدت بازداشت شده، به گمانم در کارهایش بیش از پیش خودش شده، از دل سخن گفته و طرح زده و در نتیجه بیشتر به دل نشسته.

 

من صاحب صلاحیت برای ارزیابی هنری کارهای هادی نبوده و نیستم، اما این را می فهمم که کارهای هادی را که در گذشته هم دوست داشتم حالا با ولع بیشتری می بینم. این را در بسیاری دیگر از دوستان و نیز آشنایانم می بینم. بارها دیده ام که درباره «کوچه خورشید»

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150167638775982&set=a.68316855... او و تاثیرگذاری اش در محافل صحبت شده. یا آن فوتبالدستی یک نفره با بازیکنانی که همه سیاهپوشند

https://www.facebook.com/media/set/?set=a.68316855981.71702.583505981&ty...

، یا طرح "زوال" (بازوی باد کرده ای که مثل ساعت شنی از باد و عمرش کاسته می شد)

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150578980295982&set=a.68316855...

و یا این آخری ها، خیزش سبز. کارتون هایی که هادی و برخی دیگر از کاریکاتوریست ها (اینجا واقعا نمی شود از مانا نیستانی و کارهای فاخر و عمیقش به نیکی یاد نکرد) در این مدت طراحی کرده اند، شبیه کاری شده که در دهه 30 و 40 شاعران انجام می دادند، منتها متناسب با تغییر فضای جامعه ی منتقد و سنت های مسلط بر گفتمان منتقدان که از جدی بودن و مرگ اندیشی و تقدیس قهر و خشونت به سمت زندگی گرایی و خشوت پرهیزی و حتی شوخی گرفتن خیلی از مشکلات میل کرده، فهم بیان ناگفتنی ها و نانوشتنی ها به زبان کارتون بیشتر شده.

هیچ وقت حس و حالی که با دیدن کوچه خورشید هادی حیدری به من دست داد را فراموش نمی کنم. از بحث و گفتگویی مایوسانه با یک دوست سبز فارغ شده بودم و یاس او تا حدی بر من هم اثر گذاشته بود. نوری که از آن کوچه به آسمان می پاشید، هم بغض بر گلویم نشاند و هم امید در دلم. برای ایجاد آن امید، نیازی به بحث مطول از جنس آنچه دقایقی پیشترش داشتم نبود. امید و نامیدی و خوشی و ناخوشی در عالم سیاست و جامعه و به تبع آن حرکت و عمل، لزوما حاصل تحلیل های منطقی نیستند. یک شعر کوتاه، یک کاریکاتور یا هر اثر هنری دیگری می تواند راهی را طی کند که هزاران کلمه منتقدانه و تحلیلی دیگر از طی کردن آن عاجزند.

از دوست و برادر عزیزم هادی حیدری بابت این حس های خوبی که این مدت از او و کارهایش دریافت کردم و اینکه توانسته زبان گویای بسیاری از حرف های مانده بر گلو و نیامده بر قلم هایمان شود سپاسگزارم.


 


احسان هوشمند فعال ملی-مذهبی با قرار وثیقه از زندان آزاد شد.

آقای هوشمند جزو زندانیان سیاسی است که طبق گزارش های موجود، در زندان متحمل شکنجه‌های فراوان شده است.

به گزارش سایت ملی-مذهبی، آقای احسان هوشمند با قرار وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی آزاد شده است.

بنابر این گزارش با وجود تبدیل قرار این فعال کرد به قرار وثیقه، بازجویی‌های وی قرار است از روز دوشنبه ادامه یابد.

لازم به ذکر است پس از آزادی احسان هوشمند همان گونه که پیشتر در خبرها مسئله شکنجه بدنی در مورد وی مطرح شده بود، آثار این شکنجه ها آشکار شد.

گوش این فعال ملی-مذهبی بر اثر ضربه به حدی آسیب دیده که پزشک معالج اعلام کرده احتمالا بهبود نخواهد یافت.

ضمناً بر اثر ضربات در قسمت فک و … ، نیز مشکلاتی برای او به وجود آمده که نیاز به معالجه دارد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته