-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

Latest News from 30Mail for 04/21/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/2/1
  •  

    آیدا
    آهو نمی‌شوی به این جست‌و‌خیز گوسپند

    می‌گه فرق من با تو اینه که  من آدمِ تماشام. بیرون رو، اطراف رو، دور و برم رو نگاه می‌کنم، دیده‌هام رو از فیلتر «خود»م عبور می‌دم و می‌نویسم. برا همین این روزها که چیز زیادی نیست دور و برم برای تماشا، حرف خاصی هم ندارم برای زدن. تو اما برعکس منی، نوشته‌هات از توی خودت میان. از داخل تو عبور می‌کنن و می‌ریزن بیرون. فرقی نمی‌کنه کجا باشی و تو چه محیطی. متریال وبلاگ تو، خود تویی.
     
    من؟ محور دنیای خودمم. نمی‌دونم درست از کِی، اما یه روز چشم باز کردم دیدم خودمم و خودم. هیچ‌کس نبود دور و برم جز من. عادت کردم خودم رو تماشا کنم، خودم رو ببینم، خودم رو معیار و ملاک قرار بدم. شاید این من-محوری مالِ سال‌ها زندگی کردن تو غار خودمه. تو اون کویرِ بی‌چشم‌اندازِ طولانی. طولانی به اندازه‌ی تمام سال‌های جوونی‌م.
     
    من؟ آدمِ نوشتن از خود‌م‌ام. نوشتن از چیزهایی که از سر گذرونده‌م. نوشتن از تجربه‌هام. معمولن در مورد کاری که نکرده‌م با قاطعیت نظر نمی‌دم. بدی‌م اما این‌جاست که تقریبن کار زیادی نمونده که نکرده باشم در زندگانی، اینه که تقریبن در مورد همه‌چی با قاطعیت نظر می‌دم.
     
    من؟ آدمِ نوشتن از کرده‌هام‌ام. نوشتن از چشیده‌هام. ازونایی‌ام که همه‌چیز رو می‌چِشَم. همه‌چیز رو تجربه می‌کنم. «نه»ی زیادی ندارم در زندگی. می‌چِشَم، اگه دوست نداشتم می‌ذارمش کنار. شاید برای همینه که بخش بزرگی از نوشته‌هام در مورد غذاهاست، در مورد خوردنی‌ها. درک درست من از چیزها، از آدم‌ها از اشیا از اتفاق‌ها شاید از طریق چشایی صورت می‌گیره. احساسات عمیق و بی‌واسطه‌م گاهی فقط و فقط از طریق حس چشایی نمایونده می‌شه. من آدم‌هایی رو که خیلی دوست داشته باشم گاز می‌گیرم. راسته‌ی پشتِ آدم‌ها، روی کتف دقیقن، و راسته‌ی ساعد، از روی نبض مچ دست به بالا، و اتصال گردن به شانه، حوالیِ سرشانه، از قسمت‌های مورد علاقه‌ی من‌ان برای گاز گرفتن. و؟ و ابروها. دوست دارم ابروی آدمی رو که در آغوشم دراز کشیده گاز بگیرم. چشم‌های بسته‌شو آروم ببوسم و ابروشو گاز بگیرم. این کار بهم آرامش می‌ده. به خیالِ خودم حس محبت عمیقم رو منتقل می‌کنه. 
     
    من؟ آدم چشیدن‌ام. از سیخ و ماست گرفته تا سوشی تا سیرابی‌شیردون تا پاک‌کن تا دُمِ برشته‌ی مار تا خط قرمز گره‌شده دور موها. من خودم رو در وضعیت‌های مختلف چشایی‌م تحلیل می‌کنم. می‌دونم این ذائقه اون‌قدر تربیت‌شده‌ست که به این راحتی منو به اشتباه نمی‌ندازه. می‌دونم‌تر که به این راحتی نمی‌تونم به ذائقه‌ی دیگران اطمینان کنم. از این رو، بله، از همین رو با کله می‌رم توی اتفاق‌ها، و اجازه می‌دم سر خودم بخوره به سنگ، تا بعد بتونم خودم رو در معرض آنالیزِ خودم قرار بدم. آنالیزِ غریزی و بی‌واسطه. گاهی هم همراه با دردِ اضافه.
     
    من؟ معمولن غذاهایی که درست می‌کنم رو نمی‌چِشَم. بعد از یه عمر آشپزی، نمک و روغن و ادویه و رب و سس و الخ رو به هوای چشم می‌ریزم تو غذا. یه وقتی اما یکی هم پیدا می‌شه که به غذاهای کم‌نمک من عادت نداره و دلش نمک اضافی می‌خواد. یا مثلن یه عالم‌سال تو لیوان چایی‌م سه تا پیمانه شکر ریخته‌م، می‌دونم با این مقدار شکر چایی‌م تازه می‌شه یه چایی‌شیرین درست‌حسابی. اما یه زمانی می‌رسه تو زندگی‌م که منِ چایی‌شیرین‌خور شکر رو به کل از زندگی‌م می‌ذارم کنار. یا چه می‌دونم، بعد از یه عمر سوشی خوردن، دیگه کنجکاو نیستم فلان مدل رو هم امتحان کنم. بلدم خودمو. از روی منو اسم می‌برم فلان مدل و فلان مدل و فلان مدل، و هیچ اسم و شماره‌ی دیگه‌ای حتا وسوسه‌م هم نمی‌کنه. یا می‌دونم اگه وسط روز هوس شیرین‌پلو با قلقلی کردم، باید برم کدوم رستوران، اگه دلم قزل‌آلای برشته می‌خواد با سبزیجات تر و تازه، برم کدوم. اما یه وقتایی هم هست که همین منِ «خیلی واقف به ذائقه‌ی خودِ کله‌پاچه‌دوست» که تا همین پریشبا از عالَمِ کله‌پاچه فقط آب‌شو می‌خوردم و مغز و زبان و بناگوش، برحسب تصادف یا نمی‌دونم‌چی پاچه رو امتحان می‌کنم و می‌بینم ای داد، در چه غفلت و خسران و عظیمی داشته‌م به سر می‌برده‌م این‌همه سال.
     
    نتیجه؟ نتیجه این‌که هیچ‌چیزی قطعی نیست. از این‌رو از اکثر نتایج قطعی بپرهیزید، به ذائقه‌ی خود اطمینان کنید و همه‌چیز را بچشید. حتا شما را دوست عزیز.
     
    * تیتر از سی‌میل

     
     

    1391/2/1

     

    علیرضا مجیدی
    یک پزشک

    چیزی که در وبلاگستان ما اخیرا آزاردهنده شده است، سکوت خاصی است که در وبلاگ‌ها دیده می‌شود، احساس من این است که وبلاگ‌ها ما به مانند جزیره‌های جدا از هم شده‌اند، دیگر سال به سال هم در وبلاگ‌ها مطرح‌تر ما نمی‌توان در متن یک پست، حرف، سخن یا نظری در مورد وبلاگ‌های دیگر خواند. به عبارتی معدود وبلاگ‌های که با سخت‌جانی و پشتکار، صاحب مخاطبی شده‌اند، چندان تمایل به تعامل با دیگران ندارند.

    اگر خوب دقت کنید، دیگر در وبلاگ‌ها ما نشانی از بلاگرول یا لینکدونی دیده نمی‌شود. این مطاب باعث می‌شود که وبلاگ‌ها، بازدیدکننده به سوی یکدیگر راهنمایی نکنند و در نهایت، همین عدم تعامل، باعث تشدید رکود وبلاگستان می‌شود.

    گرچه خیلی‌ها پدیده وبلاگ را تمام‌شده می‌دانند و تصور می‌کنند که دیگر شاهد روزهای طلایی وبلاگستان نخواهیم بود، اما من هنوز امیدوارم. به صورت مختصر، راه‌های زیر را برای فرار از این رکورد «عمل‌گرایانه» و «ممکن» می‌دانم:

    - احیای لینکدونی‌ها: زحمتی به خودتان بدهید و لینکدونی‌هاتان را باز برپا کنید. ممکن است، مشکل فنی برای این کار داشته باشید، در آینده نزدیک پستی در مورد این خواهم نوشت.

    - هر از چند گاه در مورد وبلاگستان فارسی بنویسید: حتی اگر وبلاگ معتبر و رسمی‌ای دارید که در آن مثلا روی آی‌تی متمرکز هستید، هر از چند گاه پستی در مورد وبلاگستان بنویسید، با یک بلاگر گفتگو کنید، وبلاگ‌ها خوبی را که پیدا کرده‌اید، معرفی کنید. شما حتی می‌توانید در زیر یک پست خودتان به پست‌های تکمیل‌کننده وبلاگ‌های دیگر لینک بدهید.

    - سعی کنید هر سال دو سه نفر را به جمع وبلاگ‌نویس‌ها اضافه کنید: هر کدام از ما در محیط مجازی یا در بین دوستانمان، کسانی را می‌شناسیم که قابلیت‌ها خوبی برای وبلاگ‌ نوشتن دارند. منتها به سه علت عمده از این کار رویگردان هستند: ۱- نداشتن مهارت‌های فنی پایه ۲-شهامت کم برای نوشتن ۳-ترس از پیدا نکردن مخاطب. در هر سه مورد اگر وبلاگ‌نویس نسبتا باتجربه و شناخته‌شده‌ای باشید، می‌توانید مشکلات را حل کنید.

    - هر چند وقت یک بار در مورد اهمیت وبلاگ‌نویسی بنویسید: مثلا بنویسید که وبلاگ‌نویسی چه جایگاهی در دنیای امروز دارد، تحقیق کنید که در رشته تحصیلی‌تان چه وبلاگ‌های خوبی پیدا می‌شود، از وبلاگ‌های برتر بنویسید و لذت خوب اشتراک افکار را با دیگران به اشتراک بگذارید.

    - به استادان، افراد نخبه و تحصیل‌کرده به آرامی و به تدریج تفهمیم کنید که وبلاگ نوشتن برخلاف نظری که آنها دارند، یک کار تینجیری، اسبابی برای وقت‌گذارانی یا صرفا یک دفترچه خاطرات نیست. به آنها نشان بدهید که در غرب، افرادی با بالاترین درجه‌های علمی و مناصب، هر کدام به تناسب، وبلاگی برای خود دارند.


     
     

    1391/2/1
  •  

    جادی میرمیرانی
    کیبرد آزاد

    مودب و سریع و مهربون چند تا نکته رو راجع به جریان استخر بگم.

    ۱) یکبار چند سال پیش یک هموطن در دانشگاهی در آمریکای شمالی سینه یک خانمی رو توی آسانسور لمس کرده بود. بعد که اعتراض کرده بودن تو دادگاه گفته بود که هر مرد طبیعی ای اینکار رو میکنه. اون موقع غر زدیم که بابا این مریضی است طبیعی نیست، گفتن نگین اینطوری گناه داره پسره بعدا آبروش می ره. ما هم سعی کردیم بگیم بابام جان، آبروی یک کشور رو می بره وقتی می گه این رفتار طبیعی آدم است و حتی نمی پذیره که کارش اشتباه بوده. برای این مطلب هم لطفا کامنت بامزه نذارین در باب طبیعی بودن. منظور رو بگیرین. درسته که یک عمر به ما می گن مرد یک موجود وحشی است که باید سعی کنه غریزه اش رو کنترل کنه و اگر زن ببینه وحشی می شه ولی این واقعا در این دنیا درست نیست (:

    ۲) من اینهمه سفر رفتم تا به حال استخر مختلط نرفتم به جز توی هتل و اونهم ساعت های خلوتش یا ریزورت که کلا جریان همینه. حتی به نظرم کمی شرایط عجیبی باشه برام مایو بپوشم برم توی یک فضای نسبتا کوچیک مختلط.. عجیب بود برام که اینقدر با بدنشون (و بدن بقیه) راحتن. کاش حداقل یک ساحل تو ایران رو هم مختلط می کردن که زن و شوهر نوبتی نرن دریا.

    ۳) سفارت ایران در برزیل گفته که این جریان یک سوء تفاهم ناشی از تفاوت فرهنگی است. درسته اینجا چیزهای عجیبی – مثلا ازدواج با بچه زیر هجده سال – جزو قانونه ولی واقعا قبول کنین جزو فرهنگمون نیست بریم تو استخر زیرآبی بریم دست بزنیم به بچه ها. اگر دروغه که خب بگین دروغه اگر هم راسته بهتره بگین «خیلی بد بوده و رسیدگی می کنیم حتما و متاسفیم که پیش اومده و سابقه هم نداشته و حتما شدیدا پیگیری خواهد شد». برگردین به همون نکته ۱. اگر بگیم کلا فرهنگ ما همینه بدتر و بدتر می شیم. اگر راسته آبروی همه رو نبرین به خاطر بیماری عده ای.

    ۴) من دوبی پارک آبی رفتم. همیشه دوست داشتم یک چیزی بنویسم در این باب که یک عمر به ما دروغ گفتن که اگر زن لخت ببینین وحشی می شین یا همه دنیا مشغول فسادن. مجردها و خانواده ها از عرب محجبه تا اروپایی بیکینی پوش اومده بودن و راحت و آسوده از پارک آبی لذت می بردن. درست مثل ورزشگاه فوتبال که حضور زنان هیچ ضرری نداشت. یادم افتاد که ایران تنها کشور جهان با حجاب اجباریه.

    ۵) سفارت ایران گفته که اصلا چنین چیزی سابقه نداشته پس راست نیست. خب پدر من حتی اگر سابقه نداشته و طرف الگوی تقوا هم بوده و مثلا به زور بردنش استخر مختلط بهش کارت ورودی دادن بازم بالاخره یکبار می تونه اولین بار باشه دیگه. من بهش می گم «استدلال نسبت زمانی در فوتبال: چون در ده دقیقه اول صفر گل خوردیم پس می شه تناسب بست که در نود دقیقه هم صفر گل می خوریم». می شه گفت طرف بار اولش بوده و باید تخفیف در مجازات بگیره ولی نمی شه گفت چون قبلا این جرم رو نکرده پس هیچ وقت نمی کنه.

    ۶) یکبار مدیر آفریقای جنوبی ما توی تهران با لغت های F دار فحش داد. شکایت کردیم و ایده خارجی ها این بود که تفاوت فرهنگی است و خیلی هم وحشتناک نبوده. ایده ما این بود که حتی اگر تفاوت فرهنگی است و وقتی اینجاست باید فرهنگ ما رو رعایت کنه. اون برزیلی که می یاد اینجا مایوی برزیلی اش رو نمی پوشه پس حتی اگر فرهنگ ما انگول بچه ها باشه اونجا نباید اینکار رو بکنیم.

    ۷)‌ الان ما دیگه رسیدیم به جایی که به برزیلی ها می گیم مسایل جنسی رو سخت نگیرن؟ اوکی! (((: ولی حداقل متوجه بشیم که مشکل اونها با خود جریان جنسی نبوده بلکه داستانی براشون سنگین تموم شده که که می گن از نظر اونها آزار جنسی است به کودک. طبق داستان اونها طرف مقابل نه اینو می خواسته و نه حتی اگر می خواسته به خاطر سن زیر هجده سال اجازه داشتیم بریم سراغش.

    و نکته هشتم:

    تجاوز، تحقیر و آزار شما رو جذاب نمی کنه آقایون عزیز
    اگر دوست دارین با دختری دوست بشین و حتی «ازش» لذت ببرین و مشکل اخلاقی هم با این ندارین و طرف هم بالای هجده سالشه با دست رسوندن تو خیابون، طرف با خودش فکر نمی کنه «وای تحریک شدم برم با این دوست بشم» بلکه خودش رو جمع می کنه و تا جایی که می تونه از شما فاصله می گیره. با به زور بوسیدن یک نفر باعث نمی شه طرف به شما کشش پیدا کنه بلکه باعث می شه هر جا شما هستین دیگه نیاد و گارد دفاعی داشته باشه. اگر هم می خواین با کسی باشین سعی کنین جلب اعتماد کنین و مهربون باشین و خواستی. حتی مریض های جنسی که دنبال بچه ها هستن هم یک ون می خرن کمی خوشگلش می کنن توش آبنبات میذارن و با خنده به بچه های توی خیابون تعارف می کنن (که بعد معلوم می شه بچه هه تحت نظر اف بی آی است و پلیس دمار از روزگارشون در می یاره)… نمی گم اینکار رو بکنین ولی نکته رو بگیرین: آزار دادن کسی باعث نمی شه یکهو تحریک بشه و بیاد از شما درخواست هماغوشی کنه. اون مال داستان های مریض یک عده مریض است.


     
     

    1391/2/1
  •  

    زنده است باد

    نخستین موضوعی که در دوران ـ به‌اصطلاح ـ آموزشی خدمت اجباری سربازی با تحکم به همه‌ی مردان جوان سرباز اعلام می‌شود و راه را بر همه‌ی پرسش‌های بعدی می‌بندد تا نظامیان حاکم! حتا نیازی به توجیه اعمال و رفتار غیرانسانی‌شان نداشته باشند، این است که: «در سربازی چرا نداریم». از همین لحظه است که راه بر هرگونه پرسش‌گری بسته می‌شود و نخستین گام به سوی ساختن انسانی سلطه پذیر (بخوانید تو سری خور) برداشته می‌شود. دیگر به جای هر پاسخی فقط می‌شنوی که: «مگه نگفتیم در سربازی چرا نداریم»! و «باید اطاعت کرد». تهوع‌آور هم این‌که همه‌ی این نظام کاستی و به قول خودشان «سلسله مراتب»ی را تحت لوای «تا بوده همین بوده» و «همه جا همین است» و همین «چرا نداریم»ها توجیه می‌کنند. [بماند که در کشور ما مثل باقی مسائل حکومتی، «مقدس» هم هست] این‌جاست که هر نظامی بی‌سوادی که از اعماق تباه جامعه برخواسته ـ و خود نیز یکی از قربانیان نظام حاکم است ـ به خود حق می‌دهد بی‌هیچ دلیلی به یک جوان تحصیل‌کرده و زحمت‌کش توهین کند و او را به پست‌ترین کارها وادار کند.
     
    آدم‌ها در این فضا رفته رفته برای حفظ بقا و دستیابی به اندک ارفاقات انظباتی یا هر چیز مشابه‌ی این‌ها (منافع شخصی) رفته رفته خود به بخشی از نظام مبدل می‌شوند و ابزار زورگویی بالادستی‌ها را فراهم می‌کنند و عامل بازدارنده‌ی هر عمل «دیگر گونه»ی همقطاران خود می‌شوند و...
     
     زنده‌یاد محمد مختاری در مجموعه مقالات ارزنده‌اش با عنوان «تمرین مدارا» بحثی مفصل درباره‌ی این بی‌چرايی در فرهنگ ما دارد. از نظر مختاری فرهنگ ما «بی چرا» است. ما عادت به پرسیدن یا پرسیده شدن و به طور کل شک داشتن به خودمان را نداریم. در عرصه ی سیاسی حق پرسیدن از مردم ما همیشه سلب شده است. زیرا شاه یا رهبر گویا دارای توانایی فرابشری بوده‌اند، جواب همه‌ی سئوالات را می‌دانسته‌اند و برای حفظ قدرتشان مانع دخالت جامعه در امر حکومت و تعیین سرنوشت خود می‌شدند. حتی در خانواده نیز پدر، شوهر یا به هرحال بزرگتری بوده است که به قول کانت نقش قیم دیگر اعضای خانواده را بازی می کرده و به جای آن‌ها می‌اندیشیده و طبعاً تصمیم می‌گرفته‌است...
     
    اما مختاری به ریشه‌ی این معضل و محل شکل‌گیری پذیرش آن در جامعه امروزین ایران اشاره‌ی چندانی نمی‌کند. دوران خدمت سربازی می‌تواند یکی از موثرترین مقاطع زندگی یک مرد برای سلطه‌پذیری و ریشه‌دار ساختن «فرهنگ بی‌چرا» در ذهن آدمی باشد. در پادگان است که حتی حق بنیادین هر انسان برای فکر کردن، تشخیص دادن و انتخاب آزادانه نفی می‌شود. در این‌جاست که مرد جوان امروزی ایرانی برای نخستین بار قانوناً متوجه می‌شود که انسان‌ها برابر نیستند، بلکه یکی به دلایلی بر دیگری برتری دارد. رابطه‌ی آن‌ها رابطه‌ای نابرابر و تبعیض آمیز است. این جور روابط به رابطه‌ی ارباب و بنده می‌ماند. یکی حرف می‌زند و دیگری گوش می‌دهد. مثلاً در میان نظامیان یکی فرمان می‌دهد و دیگری اطاعت می‌کند. چنین نمونه‌ی ابتدایی و ساده‌ای از نظام کاستی و ارباب و برده‌ای در آینده خود را در برخورد جوانی که دوره‌ی سربازی را می‌گذراند با انسان‌های دیگر نمایان می‌کند. «قیم گرایی» و «پدرسالاری» بازتاب اصلی چنین دورانی هستند. میل به سلطه بر دیگری اساس و بنیاد «ساختار استبدادی ذهن» این افراد خواهد بود و همچنین در جایی که ـ مثلاً بیرون از محیط خانواده و در محل کار، وقتی مزدبگیر می‌شوند ـ معکوس عمل کرده و انسان را سلطه پذیر می‌سازد.
    .
    دوران خدمت اجباری سربازی آثار و تبعات بسیار مخرب دیگری نیز دارد که به مرور در همین وبلاگ به آن‌ها خواهم پرداخت.

     
     

    1391/2/1
  •  

    مسیح علی‌نژاد

    در برزیل یک «تفاوت فرهنگی» رخ نداده بلکه یک  «انقلابِ فرهنگی» رخ داده است توسط دیپلماتی که آشکار تر و علنی تر از همیشه ثابت کرد، مدعیان و ریاکاران اگر در کشور خودمان ایران، شنای مختلط را برای شهروندان حرام (جرم) می دانند امابرای خودشان این «تفاوت» را قایل هستند که از آزادی های غرب لذت ببرند. این در حالی  است که آقای دیپلماتِ دردسر ساز می توانست به استخر غیر مختلط که در کشورهای خارجی وجود دارد برود اما چنین نکرد به این دلیل که معمولا مسولان و تصمیم گیران کشور، از ما بهتران اند و   همیشه حاشیه ای امن برای لذت های پنهان خود می یابند و  یقین هم دارند که به گاهِ گاف دادن هایی از جنس «ماجرای استخر برزیل» جمهوری اسلامی یک تنه پشتِ «متخلفان» می ایستد.

    از آنجایی که در مرام شان  بررسی کردن و یا عذرخواهی کردن واژه ای بیگانه است در توجیه هم کم نمی گذارند و برای دفاع از آنچه «تخلف یک دیپلمات خوانده شد  نیز  آنها از «فرهنگ» ایران و ایرانی مایه می گذارند. چنان که فردا اگر یک ایرانی مهاجر وارد یک استخری در برزیل یا هر جای دنیا شد حتما باید توضیخ بدهد که این تفاوت فرهنگی قطعا موجب آزار جنسیِ احدی نخواهد شد.

    ماجرا از این قرار است که یک دیپلمات ایرانی در یک استخر مختلط،  متهم به تخلف جنسی شده است.  از آنجایی که سابقه ی در منصب نشاندن «متخلف» در نظام سیاسی جمهوری اسلامی وجود دارد و همین روزها هم بحث مرتضوی داغ است که با پرونده ی تخلف و اتهام قتل که در سه مجلس شورای اسلامی همین کشور باز است، صدر نشین ِ دو پست دولتی شده است، اینبار نیز این سوال به وجود می آید که آیا بار دیگر «فرهنگِ دفاع از متخلف» است که جمهوری اسلامی را به دفاع از دیپلمات خود در برزیل واداشته است یا واقعا بررسی کرده اند؟

    آدم از این همه اعتماد به نفس شان می ماند که شهروندان شان را همیشه متهم به فساد می کنند، اما مچ مسولانشان که گرفته می شود بدون تحقیق و بررسی تمام قد به دفاع می ایستند.

    دو هفته ی پیش بیش از بیست سایت خبریِ هوادار حاکمیت در داخل ایران تیتر زده بودند «خوش گذارانی مسیح علی نژاد» و همه استناد و استدلال شان برای «خوش گذرانی» همان عکس هایی بود که زیر باران و توی برف و روی چمن رو به دوربین خندیدم. و  یک هفته ی پیش نیز به یک عکس ام به خاطر آستین نداشته چنان مشغول شدند که دوباره همان سایت های خبری از فارس نیوز گرفته تا  ندای انقلاب و عصر امروز و رجا نیوز و همان سایت و وبلاگ های دم دستی شان نوشتند «مبارزِی که برهنه شد ».  در برابر این خبرشان فقط سکوت کردم. چون پیداست که هدف شان فقط سوژه سازی و مشغول کردن ما به موضوعات بی ربط و آلودگی های دهنی خودشان است. برای همین ترجیح دادم به جای افتادن در دام شان مشغول کار خودم باشم.

    اما حالا می بینم  همان سایت ها که از چهار تا عکس در طبیعت ماجراها ساختند و از «خوشگذرانی» وا اسلاما سر داده بودند در برابر  خبرهای گسترده ی  مربوط به « تخلف جنسی دیپلمات ایرانی در برزیل» چنان سکوت کرده اند که انگار موش زبان شان را خورده است. یا آنقدر سرافکنده و شرمنده اند که در لاک فرو رفته اند.  رفته رفته هم که ناگزیر به شکستن سکوت می شوند  توضیح سخنگوی وزارت خارجه دولت ایران و سفارت جمهوری اسلامی صدر نشین خبرهایشان می شود که «اتهام تخلف جنسی حاصل  تفاوت فرهنگی است».

    آقایان! این «تفاوتِ فرهنگی» نیست. اتفاقا این  «خوش گذرانی بیمارگونه»  است آن هم به شیوه ی ریاکاران.  این بیماری چشم ها و دست های هیز و حقیرِِ برخی از مسولان حکومتی است که ادعای پاکی می کنند اما سرشان در آستین و لباس و تن و یقه ی این و آن و زنان و کودکان رسوا گری می کند.

    اصلا فرض را بر این می گذاریم که ادعای شان هم درست است و آقای دیپلمات چشم پاک بوده است و به خاطر تفاوت فرهنگی و گشاده رویی و مهمان نوازی(در اینجا میزبان نوازی) و خلاصه رافت و مهربانی مضاعفِ مختصِ خودشان در یک استخر مختلط، با نیت پاک،  فقط قصد مهربانی و خوش و بش کردن داشت و احیانا در همین راستا مثلا دستی هم به شانه ی این دختر و آن دختر هم زد تا محبت اش تکمیل شود، اما این خارجی های «فاسد» نفهمیدند که این «فرهنگ» ایرانیان است و فکر کردند آقای دپیلمات نظرِ بدی به دختران دارد. بسیار خب تا اینجای کار چقدر آقای دیپلمات مظلوم واقع شده اند اما یک سوال دارم:

    در کجای قاموسِ خشک مذهبان آمده است که می شود دیپلمات یک کشوری بود که در داخل ایران دختران را به خاطر چهار  تار موی بیرون جهیده از روسری تحقیر می کنند و  زنان در چله ی تابستان باید با مانتو و روسری در آب دریا شنا کنند اگر نه، دریا را با یک چادر  کلفت زنانه مردانه می کنند، آنوقت دیپلمات همین کشور می تواند برود در یک استخر مختلط شنا کند؟  من که می دانم در کشورهای غربی استخر غیر مختلط هم وجود دارد اما شما که مدام دم از تبلیع اسلام و مسلمین می زنید و قرار بود اسلام و انقلاب را هم به جهان صادر کنید چه شد؟

    وقتی به خبرنویسان خبرگزاری فارس نوشته بودم که چشم های هیز و حقیرشان را از تن و  جنسیت خارج سازند و مدام به جای نقد مخالفان خود خبرنگاران بی بی بی سی و صدای آمریکا و کلا هر خبرنگار منتقدی را با اتهامات جنسی خود مورد حمله قرار ندهند،  در خبرگزاری فارس که باید مهمترین اخبار روز را بنویسد در پاسخم نوشتند:

    «برای هیزی کردن نیازی به سرچ عکس های تو نیست خانم».

    یعنی هیزی شان را انکار نکردند فقط نشانه دادند که برای هیزی کردن لازم به سرچ عکس ما نیست . درست گفتند. آنها برای هیزی کردن راه های بهتری دارند. در مشی و مرام کسانی که همیشه در مبارزه با مخالفان خارج از دایره ی تن نمی شوند، رفتن به استخرهای مختلط یکی از شیوه های «هیزی کردن» است در حالی که در کشورهای پیشرفته اتفاقا استخرهای غیر مختلط هم وجود دارد و می شد در راستای همان شعارهای افراطی دینی و مذهبی شان چشم بر خوشی کردن در استخر مختلط می بستند.

    باور نمی کنند که عصر ریاکاران سالهاست سر آمده و این حضرات همچنان مشغول ریاکاری اند و چون به خلوت می روند هم «تفاوت فرهنگِ فردی » شان برای شان دردسر ساز می شود.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/2/1

    نماینده مردم یزد در مجلس می‌گوید که نامه شکایت ۲۱ نماینده مجلس از محمود احمدی‌نژاد «در دست رئیس مجلس» است و این نمایندگان منتظر بررسی و عملیاتی شدن ابن نامه هستند.

    علی اکبر اولیا، که با خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود که نامه شکایت نمایندگان از محمود احمدی‌نژاد به قوه قضاییه بر پایه پاسخ‌های او به سئوال‌های نمایندگان تنظیم شده است.

    محمود احمدی‌نژاد که در هفته‌های پایانی اسفندماه سال گذشته برای پاسخگویی به سئوال‌های نمایندگان در مجلس حاضر شده بود اما پاسخ‌های او با واکنش منفی نمایندگان مجلس مواجه شد.

    آقای اولیا می‌گوید که نامه شکایت نمایندگان از محمود احمدی‌نژاد به قوه قضاییه در چهار محور تدوین شده است: توهین به نمایندگان، بیان مطالب خلاف واقع، استنکاف از اجرای قوانین مطرح شده در سئوال و قانونی ندانستن برخی از قوانین.

    آقای اولیا البته تصریح کرده که «تاکنون این شکایت نامه از سوی هیئت رئیسه برخورد جدی نداشته است.»

    بر اساس آیین نامه داخلی مجلس، هرگاه حداقل ۱۰ نفر از نمایندگان و یا هرکدام از کمیسیون‌ها، نقض یا استنکاف از اجراء قانون یا اجراء ناقص آن توسط رئیس جمهوری و یا وزیر و یا مسئولین دستگاه‌های زیرمجموعه آنان را اعلام نمایند، موضوع از طریق هیئت رئیسه به کمیسیون مربوطه ارجاع می‌شود و کمیسیون حداکثر ظرف مدت ۱۰ روز، موضوع را رسیدگی و درصورت وارد بودن، گزارش خود را از طریق هیئت‌ رئیسه به مجلس ارائه می‌دهد. 

    منبع: ایلنا


     
     

    1391/2/1

    یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ایران می‌گوید که دولت با «برداشت‌های بی‌رویه و بدون صدور مجوز از سوی مجلس» سبب منفی شدن حساب ذخیره ارزی شده است.

    محمدرضا خباز، که با ایلنا گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود: «میزان برداشت‌های دولت از این حساب در سال ۸۷ نسبت به سال قبل ۸۲/۱ درصد رشد داشته و این درحالیست که میزان برداشت برای اعطای تسهیلات ۱۸/۱ درصد کاهش را نشان می‌دهد.»

    به گفته آقای خباز، در آخرین گزارش مشخص شده که برداشت دولت از حساب ذخیره ارزی در سال ۸۷ به حدود ۴۶ میلیارد دلار رسیده است.

    محمود احمدی‌نژاد پیش‌تر زمانی که در جلسه پاسخ به سئوالات نمایندگان در مجلس حاضر شده بود، در پاسخ به دلیل عدم پرداخت بودجه مترو از صندوق ذخیره ارزی گفته بود که حساب ذخیره ارزی خالی ست.

    این پاسخ با واکنش منفی نمایندگان مجلس همراه بود. 

    منبع: ایلنا

    مرتبط:

    خباز: نفت که بر سر سفره مردم نیامد، نان را هم بردند

    خباز: با این تعطیلی‌ها، ایران تبدیل به ژاپن اسلامی نمی‌شود
     


     
     

    1391/2/1

    مجتبی عابدینی با درخشش در مسابقات ویژه انتخابی المپیک در رشته شمشیربازی توانست به عنوان نخستین شمشیرباز ایرانی جواز حضور در المپیک را در طول تاریخ برگزاری این مسابقات کسب کند.

    آقای عابدینی که در رقایت‌های زون آسیا و اقیانوسیه ویژه انتخابی المپیک در واکامایا ژاپن شرکت کرده بود، مدال طلای این مسابقات را بر گردن آویخت.

    وی در این رقابت‌ها تا بیش از مرحه نیمه نهایی حریفانی از قزاقستان، فیلیپین، ویتنام، قطر و عراق را شکست داد.

    این ورزشکار ایرانی در نیمه نهایی حریفی از چین تایپه را از پیش رو برداشت و در دیدار نهایی نیز ورزشکاری از کشور میزبان، ژاپن، را شکست داد تا برای نخستین نماینده شمشیربازی ایران در رقابتهای المپیک باشد.

    رقابت‌های دو روزه زون اسیا و اقیانوسیه ویژه انتخابی المپیک، فردا با برگزاری رقابت‌های اسلحه اپه به کار خود پایان می‌دهد. 

    منبع: مهر


     
     

    1391/2/1

     

     
    سفارت ایران در برزیل گزارش های مربوط به تخلف جنسی یک دیپلمات عضو این سفارتخانه را ناشی از "تفاوت های فرهنگی" دانسته و نادرست خوانده است.
     
    به گزارش خبرگزاری فرانسه، سفارت جمهوری اسلامی روز پنج‌شنبه، ۳۱ فروردین، در بیانیه‌ای در رد اتهام‌ آزار جنسی دیپلمات ایرانی‌ای که در رسانه‌های برزیل از وی با نام «حکمت‌الله قربانی» یاد شده، آورد: «اتهامی که علیه دیپلمات ایرانی مطرح شده، سوء تفاهمی است که از تفاوت فرهنگ‌ها ناشی می‌شود.»
     
    با این همه سفارت ایران در برزیل توضیح نداده است که این دیپلمات در استخر چه کرده است که در فرهنگ برزیلی‌ها معنایی دیگر داشته است.
     
    براساس گزارش های خبری، سفارت ایران تایید کرده است که حکمت الله قربانی کارمند ارشد این سفارتخانه است و دو سال پیش به ماموریت در برازیلیا اعزام شد.
     
    روز گذشته، سخنگوی وزارت امور خارجه برزیل در واکنش به رفتار دیپلمات ایرانی در استخر شنا در برزیلیا، گفت که مقامات دولتی "این موضوع را در دست ارزیابی دارند و پس از تکمیل بررسی ها، در مورد واکنش مناسب تصمیم گیری خواهند کرد."
     
    وی افزود که سفارت جمهوری اسلامی در برزیل از نتیجه این روند مطلع خواهد شد.
     
    «حکمت‌الله قربانی» که به گزارش رسانه‌های برزیل بیش از ۵۰ سال سن دارد، ۲۶ فروردین‌ماه در استخری در برازیلیا، پایتخت برزیل، بازداشت شد و به گفته پلیس برزیل، شاهدان عینی گفته‌اند این دیپلمات ایرانی در حالی که تظاهر می‌کرد در حال شنا است، به زیر آب می‌رفت و در زیر آب، «عورت» دختران را لمس می‌کرد.
     
    روز پنج‌شنبه همچنین رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، اتهام‌های مطرح شده علیه این دیپلمات را مغایر با سوابق وی دانست.
     
    آقای مهمانپرست در گفت‌و‌گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، گفت: «بررسی‌های به عمل آمده نشان می‌دهد که مطلب منتشر شده توسط این‌گونه رسانه‌ها، خلاف واقع و فاقد صحت است.»
     
    سفارت جمهوری اسلامی نیز ضمن رد اتهام این دیپلمات، رسانه‌ها را متهم کرده است که نسبت به برخی کشورها، از جمله ایران، «مغرضانه» برخورد می‌کنند.
     
     
    پیشینه

     
     

    1391/2/1

    وزارت امنیت ملی جمهوری آذربایجان روز پنج شنبه با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که افراد بازداشت شده متهم به عضویت در گروه‌های تروریستی، با گروه القاعده ارتباط داشته و برخی از آن‌ها در ایران آموزش دیده بودند.

    به گزارش مردمک و به نقل از روزنامه واشنگتن پست، در بیانیه وزارت امنیت آذربایجان آمده که برخی از اعضای این گروه چگونگی حمل سلاح را در گروه «جهاد اسلامی» پاکستان یاد گرفته بودند و برخی نیز دو ماه در ایران برای نحوه استفاده از اسلحه آموزش دیده بودند تا برای جهاد آماده شوند.

    در این بیانیه همچنین آمده که برخی از اعضای این گروه ۱۷ نفره حتی علیه نیروهای نظامی ناتو در افغانستان نیز جنگیده بودند.

    وزارت امنیت ملی آذربایجان حدود دو هفته پیش اعلام کرده بود که این گروه ۱۷ نفره را در باکو و دیگر شهرهای این کشور بازداشت کرده است.

    اعضای این گروه به برنامه‌ریزی برای انجام عملیات ترور به قصد «مختل کردن ثبات و ایجاد وحشت در میان مردم آذربایجان» متهم شده‌اند.

    اسفندماه سال گذشته نیز وزارت امنیت آذربایجان از بازداشت ۲۳ شهروند آذربایجانی خبر داده بود که توسط سپاه پاسداران ایران آموزش دیده و برای حملات تروریستی علیه سفارت خانه‌های اسرائیل و آمریکا و شرکتهای غربی استخدام شده بودند.

    عارف بابایف، سخنگوی وزارت ملی آذربایجان، البته می‌گوید که گروه ۱۷ نفره بازداشت شده با بازداشت شدگان در اسفندماه ارتباطی ندارند.

    منبع: مردمک


     
     

    1391/2/1

    زمین لرزه‌ای به بزرگی ۴/۱ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) برای پنجمین بار طی صبح امروز حوالی دهلران در مرز کشور عراق و استان ایلام را لرزاند.

    به گزارش ایرنا به نقل از موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، این زمین لرزه در ساعت هشت و ۱۳ دقیقه صبح امروز به وقوع پیوست.

    تنها ۱۲ دقیقه پیش از این زمین لرزه، زمین لرزه دیگری به همین قدرت این شهرستان را لرزانده بود.

    شهرستان دهلران از ساعت پنج و ۵۱ دقیقه تا ساعت هفت و ۳۵ دقیقه امروز سه بار دیگر نیز لرزیده بود.

    تاکنون منابع خبری درباره خسارت‌های احتمالی زمین لرزه گزارشی ارسال نکرده‌اند.

    براساس گزارش موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران، طی دو روز گذشته سه زمین لرزه دیگر هم این منطقه را لرزانده بود که قدرتمند‌ترین زمین لرزه ۴/۹ ریشتر قدرت داشت. 

    منبع: ایرنا


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته