-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

Latest News from 30Mail for 04/19/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/1/30
  •  

    رعنا
    نقطه سرخط

    جنبه هایی از من هست که در تاریخ زندگی م همواره تعجب آدم های اطراف* را بر انگیخته. یعنی انتظار ندارند که در من باشد. می گویند به تو نمی چسبد. لازم هم نیست راست راست بگویند که نمی چسبد، همین که دو کلمه ی نه بابا؟ و بی خیال! را به تناوب تکرار می کنند یعنی نمی چسبد. و این درحالی ست که این جنبه ها در پوست و گوشت من اجین اند. یک مدل بای دیفالتی که نه لازم دارم ازشان بنویسم، نه به کسی ثابت کنم که وجود دارند، نه انکار کنم که وجود ندارند. نه به هیجانم می آورند نه آزرده ام می کنند نه هیچ. تجسم کامل کلمه طبیعی هستند.
     
    چه جنبه هایی حالا؟ جنبه هایی که معمولن آدم ها ربطشان می دهند به معنویات. مثلنِ اولش شش دفتر مثنوی مولاناست که بنده طی دو/ سه سال در کلاس های مربوطه مطالعه کرده ام. شاید به نظرتان مسئله عجیب غریبی نیاید، همان طور که به نظر من نمی آمد. بنابراین به بچه ها نگفته بودم. یعنی آنقدر قضیه ی پررنگی نبود که بروم اعلام رسمی کنم که آهای، من دارم می روم کلاس مثنوی. همان طور که یک ترم کلاس داستان نویسی رفتم مثلن و نرفتم اعلام کنم که آهای. هروقت گفته بودند فلان روز برنامه بذاریم، من گفته بودم کلاس دارم و کسی نپرسیده بود کلاس چی. یک بار یکی از بچه ها گفت مگه کلاس زبان تو جمعه ها نیست؟ گفتم چرا. این کلاس مثنوی ست. باید می بودید می دیدید با چه واکنش هایی مواجه شدم. اصلن تا دو سه روز کسی نمی توانست با من ارتباط برقرار کند. احساس می کردند یک آدم غریبه یک مرتبه پرت شده وسط گروه دوستی چندساله مان. تازه از من بپرسی، بچه ها خودشان خیلی اهل معنویات بودند. حالا به نظر من مثنوی آنقدرها هم ربطی به معنویات ندارد. همه اش یک مدل فکر کردن است. یک مدلی که زمین و هفت آسمان و کل کائنات را به شام شب تو ربط می دهد. برای مغز غرق در ریاضیاتِ صفر و یک آن روزهای من خیلی خوب بود. پیچ و مهره هاش را شل می کرد.
     
    مثلن بعدی ش ماه رمضان بود. من ایران که بودم تقریبن تمام سال ها روزه می گرفتم. بعد آن گروه دوستان و همکارانی که روزه دار بودند هیچ وقت مرا قاطی مراسمجات مخصوص ماه رمضان نمی کردند. حتی افطاری هاشان دعوتم نمی کردند چون حدس نمی زدند که روزه باشم و افطاری را گویا باید به آدم روزه داد. بعد آن یکی دسته از دوستان و همکارها، هی بهم خوراکی تعارف می کردند. اولی و دومی و سومی را که نمی خوردم می پرسیدند: نکنه روزه ای؟! بعد همان داستان نه بابا؟ و بی خیال!
     
    مثلن بعدی برمیگردد به استعمال مشروبات الکلی. من در ایران هیچ وقت الکل نمی خورم. به طرز مشهودی مدلِ من نبود و نیست. مدل من؟ مدل من دخترِ در صلحی ست. این توصیف را اولین بار متیو بعد از سفر آلمان ازم کرد. مشروب خوردن برایم خیلی عصیان بود آن سالها. از مدل خریدن تا مدل حمل کردن، تا مدل سرو کردنش در لیوان های یک بار مصرف را که می دیدم، عصیانم می آمد. نمی دانم. شاید برطبق قوانین جمهوری اسلامی مهمانی رفتن هم عصیان باشد. برای من نبود اما. اینجا هم در یک فضاهایی نوشیدن را دوست دارم فقط. جایی که در صلح نگهم دارد.
     
    مثلن آخر سفر به عربستان است. که بنده دو بار در سنین هجده و بیست و سه سالگی مشرف شده ام. ریا نباشد، به نظر من -که البته خیلی نقاط زمین را هنوز ندیده ام- شهری در صلح تر از مدینه در دنیا وجود ندارد. مکه مدلش طوفانیِ انقلابیست بیشتر. از معماری ساختمان هاش گرفته تا مسجد و خانه کعبه و اینها. مدینه بیشتر مدل من است. ساختمان های عریض کوتاه، خیابان های پهن و.. بگذریم حالا. بعد این مدلی هم نیست که من در زندگی قبلی م دو بار رفته باشم مکه و حالا عوض شده باشم و دلم نخواهدش دیگر. هنوز هم دوست دارم بروم مدینه. خیلی هم دوست دارم. راستش را بخواهید من اصلن عوض نشدم. همان دخترِ در صلحی که بودم مانده ام. از اولش هم به چیزی اعتقاد راسخ نداشتم. حالاش هم ندارم. کلن راسخ خیلی از من دور است. مدینه اما خیلی به من نزدیک است.
     
    پاریس که می آمدم، در آن فضای محدود چمدان، سجاده ی بزرگ زرشکی-طلایی که از مامان طلب کرده بودم -چون مامان آدمی نیست که سجاده بار آدمِ نماز نخوان کند- برداشتم آوردم اینجا. حالا گذاشتمش یک جایی که خیلی دم دست نباشد اما در کمدم را که باز کنم ببینمش. قبله نمای خانه مان را هم کشیدم آوردم اینجا. توی یک کیسه فریزر روی سجاده است.
     
    اینکه چرا اینها در من می تواند تعجب داشته باشد، معمایی ست که هیچ وقت برایم حل نشد. چون مدل لباس پوشیدن و آرایش کردن و معاشرتم -به نظر خودم- خیلی معمولیِ در صلحی ست. قبول دارم که هیچ نشانه ای از اعتقادات راسخ ندارد اما هیچ نشانه ای هم از عصیان ندارد. خودم ادعا دارم که ذره ای باحال نمایی هم در من نیست. یعنی هیچ وقت نخواستم خودم را متفاوت از آنچه که هستم نشان دهم. اصلن این حرف ها به منی که سیر تا پیاز زندگی م در ویترین این وبلاگ است (سلام سیما) نمی آید. اینکه چرا از این مقولات نمی نویسم هم برای خودم جای سوال دارد. به نظرم آدم از جاهایی از مغزش می نویسد که گره دارد. بعد نوشتن یک مدل فکر کردن است دیگر. آدم با نوشتن فکر می کند که گره ها باز شوند. من هیچ وقت گره ای اینجاها نداشتم. الان گره مغزم این تعجبی ست که حدود ده سال آدم های تازه از من می کنند. حالا نوشتم.
    .
    * این آدم ها شامل دوستان ایرانیِ مجازی و حقیقی و همکار و رئیس و همساده و خواننده وبلاگ و فامیل و غیره می شوند که طبعن دوستان نزدیکی م را که تعدادشان از انگشتان دست (دو دست با هم) تجاوز نمی کند، شامل نمی شود.
     
    * تیتر از سی‌میل

     
     

    1391/1/30
  •  

    امیر
    پیپ، قهوه، شکلات

    مانیفست احساسی رضا پهلوی با فصل پادشاهی مشروطه به اوج خود می رسد. ایشان به نیکی از پادشاهان گذشته به جهت حفظ تمامیت ارضی (!!) تشکر می کنند و روی حاکمیت را در تسخیر تاریخ سفید کرده اند. ماجرای چند هزارسال پادشاهی برای ایشان تاریخ واقعیت ها نیست، تاریخ افسانه هاست. با این حال ایشان سیستم پادشاهی مشروطه در قرن 21 ام را به سادگی به تصویر کشیده اند، "پادشاه، مظهر و سمبل یک ملت می شود و در واقع، هیچ مسئولیتی در هیچ شکل و صورتی، در امور دولتی نخواهد داشت".
     
    "در حالیکه بسیاری، دشواری های امروز ایران را در قالب گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی خلاصه می کنند، در واقع ژرفای تمام این بیماری ها در ماهیت سیاسی رژیم نهفته است. همانطور که در واپسین روزهای شوروی سابق مشاهده شد، نجات نهایی نه فقط از راه بعضی میانه روی ها و تعدیل سیاست ها، که به شکل تحولی کامل و بینادین در سیستم، پدیدار شد". "همچنین مشکل ایران هیچ ربطی به شخصیت و ماهیت رهبران کنونی آن ندارد. صرف نظر از آنکه افراد در مورد آقای خاتمی چه می اندیشند و یا آنکه تا چه حد به سخنرانی هایش اعتبار می دهند، او به همان اندازه ناتوان و فلج در سیستم خویش است که گورباچف در سرانجام کارش بدان دچار آمد".
     
    من نمی خواهم از ماهیت جمهوری اسلامی دفاع کنم. حتی مهندس موسوی که بر ظرفیت های مغفول مانده ی قانون اساسی تاکید می کرد، اصلاح و تغییر آن را هیچگاه رد نکرد. کافی است جناب پهلوی سری به روزنامه های منتقد و یا حتی حکومتی بزنند تا ببینند که "دشواری های امروز ایران در قالب گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی" راه حل هایی قابل اجرا و عملی دارند که با ماهیت نظام هیچ تناقضی ندارد. اتفاقا من فکر می کنم که مشکل کنونی ایران بیش از آنکه وابسته به ماهیت آن باشد، وابسته به شخص تکیه زده بر مسند ریاست جمهوری است. آرمان خواهی های جناب پهلوی برخلاف نظر خودشان به تمام مردم ایران تسری نمی یابد. مشکل تهیه نان شب مردم، چندان وابسته به ماهیت رژیم نیست و ارضای همین یک عامل بخش بزرگی از مخالفت فعال جامعه را خاموش خواهد کرد.
     
    "تحولی کامل و بنیادین در سیستم" یا همان انقلاب در هیچ کجای دنیا یک شبه دموکراسی سکولار را حاکم بر سرنوشت مردم نکرده است. انقلاب ها تاریخ ساز بوده اند اما این میانه روی های بعد از انقلاب ها بوده اند که در طول سالیان دموکراسی را به سرانجام رسانده اند. من نمی دانم که جناب پهلوی به سمت سوسیالیسم گرایش دارند یا لیبرالیسم، با این وجود (با فرض گرایش به لیبرالیسم) تا زمانی که ارزش های لیبرالی مورد احترام و پذیرش عامه ی مردم قرار نگیرد، تغییر و تحول بنیادین امروز نیز مانند سه دهه ی گذشته منحرف خواهد شد. من مدعی ام که مدرنیته و پیامد مهم آن لیبرالیسم هنوز در عرف رفتار هر ایرانی شکل نگرفته است و چه اصلاح طلبان و چه انقلابیون در کنار مبارزه ی سیاسی باید به مبارزه ی اجتماعی نه با دولت که با مردم بپردازند.
     
    رضا پهلوی به خوبی ویژگی های مدرن پادشاهی مشروطه را بر شمرده است، ویژگی هایی که البته امروزه تضادی با مردم سالاری ندارند اما سوالاتی را بوجود می آورند. "پادشاه مظهر اتحاد و پایداری ملی است و نه فردی مسئول در روند دولت و دولت گردانی". آیا وجود شخصی که مسئول دولت و دولت گردانی نیست، ضروری به نظر می رسد؟ مظهر اتحاد و پایداری ملی یک کشور از نظر من به جای یک نفر با تاج و تخت و کاخ و ... می تواند یک تکه پارچه ی پرچم باشد که نکات مثبتش، نداشتن بار مالی بر روی دولت است. جناب پهلوی می دانند که هزینه زندگی خانواده ی سلطنتی در دیگر کشورها از درآمد مالیاتی صرف می شود و قبل از هر بحثی باید پرسید: آیا ایرانیان برای نمایندگی نمادشان حاضر به صرف هزینه مالیاتی هستند؟ "پادشاه باید ماورای تمام دسته بندی های سیاسی باشد". جناب پهلوی خودشان همین یک مورد را رعایت نمی کنند و به وضوح سکولاریسم را نجات بخش و نسخه نهایی می دانند و می خواهند که جنبش مردمی ایران حتما مسیر سکولاریسم را بپیماید. "آموزش و تربیت وارث تاج و تخت، از بدو تولد، صلاحیت و شایستگی ویژه ای را برای وی به منظور انجام یک وظیفه ی افتخارآمیز، به ارمغان می آورد". خوب است ایشان دارا بودن خون سلطنتی را "ویژه" ندانسته اند. با اینکه تخصصی در حقوق سیاسی نظام های پادشاهی ندارم، اما عبارت "وارث تاج و تخت" مرا به وادی مقایسه می کشاند. تا جاییکه من می دانم، رضاشاه پهلوی به لطف یک کودتا به سلطنت رسید. اینکه چطور نواده ی چنین پادشاهی، ادعای وراثت سلطنت 2500 ساله ی ایرانیان را می کند برای من نامشخص است. به هیچ عنوان و در هیچ شکلی به دنبال پادشاهی مشروطه نیستم ولی ترجیح می دهم که "وارث تاج و تخت کشورم" شخصی نباشد که پدر و پدربزرگش هردو نه با شایستگی خودشان که بخاطر بایستگی منافع دیگران به سلطنت رسیده اند!!
     
    "از میان بیش از 67 میلیون مردم ایران، من خود را در جایگاهی ویژه می یابم چون تنها فردی هستم که مسئولیت تاریخی «نمایندگی یک نماد» را بر دوش دارد، ولواینکه آن نماد امروز، به یک گزینه بالقوه تبدیل شده باشد". ظاهرا دعوا بر سرِ نماد است. ایشان که خود را نماد مردم ایران می داند، با شخصی به نزاع برخواسته است که اتفاقا او هم مدعی صفت نماد مردم ایران است با یک تفاوت کوچک در عنوان. ایشان مدعی اند که بیش از دو دهه است که وظایف وارث تاج و تخت ایران را به دوش گرفته اند و در دفاع از پادشاهی مشروطه استدلالِ فرهنگیِ جالبی می آورند.
     
    ایشان می پرسند که یک آمریکایی ساکن بوفالو از لحاظ هویت با یک شهروند کانادایی نزدیک خود در تورنتو، احساس قرابت بیشتری می کند یا با شهروند آمریکایی ساکن الپاسو در نقطه ای دورتر؟ و "با حدس" پاسخشان شهروند ساکن الپاسو است. سپس نزدیکی هویت یک بلوچ را در مقایسه با یک ترک آذربایجانی و یک بلوچ پاکستانی می سنجند و نتیجه می گیرند "در حالیکه همبستگی ملی در آمریکا، مستقیما ربطی به نقش یک فرد در سیستم ندارد، در ایران، نهاد پادشاهی، در واقع عنصری کلیدی و حیاتی برای حفظ اتحاد و یکپارچگی ملی بوده است". اگر هم فرض کنیم پاسخ های ایشان به سوال های مطروحه شان درست است، استدلال ایشان نمی گوید چرا اتحاد و یکپارچگی میلی فرانسه، آلمان و ... با وجود عادت به سیستم پادشاهی، بدون پادشاه دچار مشکل نشده است؟ همچنین ایشان که تا این حد نگران تجزیه ایران زمین می باشند و چاره وحدت ملی را در وجود نماد سلطنت می دانند، لابد می خواهند تجزیه های پیشین خاک ایران را به گردن جمهوری اسلامی 30 ساله بیندازند؟ چطور می شود که با وجود نماد حافظ یکپارچگی ملت در تاریخ ایران، خاک این کشور بارها مورد تلاش جدایی طلبانه و حتی تجزیه بوده است؟
     
    نماد پادشاهی در یک کشور به هیچ عنوان ضامن همبستگی ملی و اتحاد قومیت های مختلف به شمار نمی رود. بریتانیا و سوییس، ایالات متحده و آلمان نظام هایی هستند که چه در نوع پادشاهی و چه در نوع جمهوری، همبستگی ملی و اتحاد خود را از طریق دیگری حفظ می کنند. فدرالیسم در آمریکا، آلمان به صورت مستقیم، در سوییس به شکل کانتونی و در بریتانیای کبیر به شدت کمتری پیاده می شود و اتفاقا به همین دلیل در بریتانیا هر از چند گاهی اعتراضاتی شنیده می شود. گویا ایشان فراموش کرده اند در کشورهایی که امروزه هنوز با سیستم پادشاهی مشروطه اداره می شود، انقلابی مانند انقلاب 57 ایران رخ نداده است که مخالفتش از فساد و ناکارآمدی اشخاص حاکم به مواجهه با نوع نظام کشیده شده باشد.
     
    ایشان هم میزان را رای ملت می دانند و با اینکه خاطر نشان می سازند، در سوئد و استرالیا مردم در انتخاباتی آزاد به نظام پادشاهی رای داده اند، اعلام می کنند که نهایتا به رای مردم احترام خواهند گذاشت. نمی دانم اما جنبش مشروطه خواهی مردم سوئد و استرالیا لابد با کودتاهای پیاپی و استبداد صغیر و کبیر همراه نشده بود تا خون مردم را به جوش آورد و آنها علیه "نظام پادشاهی" قیام کنند. این انقلاب چه بخواهیم، چه نخواهیم در ایران رخ داده است و نمی توان مردم را برای وقوع آن سرزنش کرد. متهم ردیف اول و مقصر اصلی وقوع انقلاب همان تاج و تخت است که فلز روی سر و چوب زیر نشیمن را بیش از خون جاری در رگهای مردمش دوست داشت.
     
    یکجای تاریخ زندگی رضا پهلوی برای من و احتمالا دیگر ایرانیان آشنا نیست. آنهم "تلاش خستگی ناپذیر شاهزاده در طول بیست و چند سال گذشته برای به وجود آوردن توافق و اتحاد میان گروه های اپوزیسیون برون مرزی و درون مرزی، جهت تسهیل و تقویت امور شکل گیری خودفرمانی در ایران" است. احتمالا تاریخ در حق ایشان جفا کرده است و گرنه گویا کارنامه ای از فعالیت سیاسی وجود دارد که البته دیده نشده است!
     

    متاسفم جناب پهلوی. حنای شما برای منی که در میان دروغ های رنگارنگ بزرگ شده ام، رنگی ندارد. گفتن اینکه در مقابل رای مردم سرِ تسلیم فرو می آورید با بیان اینکه رهبری نمادین ملت را بر عهده گرفته اید و به وضوح از نظام پادشاهی مشروطه دفاع می کنید، نمی خواند. من در آرزوی صداقتم. صداقت را به من هدیه کنید. آنچه می خواهید را برای طرفدارانتان نمایندگی کنید نه برای همه ی مردم ایران.


     
     

    1391/1/30

     

    مسعود برجیان
    پیام ایرانیان

    واکنش‌های اولیه به آغاز به کار تلویزیون ماهواره‌ای «رسا» بسیار شبیه و یکسان بود: نگاهی پرسشگر و مأیوس و بغض‌زده و حسرت‌بار همراه با سری که آرام به نشانه‌ی تأسف، کمی بالا و پایین می‌آمد و لب‌هایی که جمع می‌شد و می‌پرسید: «رسا رو دیدی...؟!»

    همین واکنش ساده نشان می‌داد که تلویزیون ماهواره‌ای رسا (رسانه سبز ایران) از چه نقطه‌ی نازلی شروع کرده و چه امیدهای نوشکفته‌ای را ناامید ساخته است. تلاش و گاه تقلای دست‌اندرکاران و مجریان این شبکه کاملاً مشهود بود؛ مخاطبان بسیاری هم از سر همفکری و همدلی، به امید بهبود کیفی، وفادارانه برنامه‌ها را تحمل و تماشا می‌کردند؛ اما با این وجود، سطح کیفی برنامه‌ها حتی نتوانست انتظار این قشر از مخاطبان را برآورده سازد. «رسا» نه تنها نتوانست مخاطبی جذب کند که حتی مخاطبان وفادار خود را نیز گریزان ساخت.

    درباره نقاط ضعف تلویزیون رسا، یادداشت‌های بسیاری منتشر شده است؛ از نبود -و شاید ممنوعیت حضور- مجری زن بی‌حجاب در کنار مجری محجبه‌ی برنامه بگیر تا یکسویه بودن خبرها و تحلیل‌ها که خود را در استقبال مخاطبان از تنها برنامه‌ی چندصدایی این تلویزیون یعنی برنامه‌ی میزگرد نشان می‌داد.

    در میان نقاط ضعف این شبکه، عدم تولید خبر و محتوا از همه مشهودتر بود. همین امر خود را در روخوانی و تکرار اخبار سایت‌های اینترنتی مختلف در بخش‌های خبری این شبکه نشان می‌داد. خبرهایی که فعالان سیاسی و رسانه‌ای از پیش از آنها آگاه بودند و تماشای بخش اخبار این شبکه، چیزی به دانسته‌های آنها نمی‌افزود.

    نکته‌ی مهم این بود که این شبکه در همان روخوانی خبرها، بیشتر اخبار مربوط به زندانیان سیاسی و شرح آنچه را بر آنها و خانواده‌هاشان رفته بود، بازتاب می‌داد. حجم بالای اخباری از این دست از یک طرف و نسبت بزرگی که در میان کل خبرهای این شبکه به چنین اخباری اختصاص یافته بود از طرف دیگر، در عمل این شبکه را به صدای این گروه تبدیل کرده بود.

    بازتاباندن اخباری اینچنین، نتیجه‌ی ناخواسته‌ی دیگری نیز داشت: حاکم شدن فضای رعب و وحشت بر فعالان سیاسی و رسانه‌ای از یک سو و مخاطبان عادی و خانواده‌هایی که همراه با فرزندان به تماشای این شبکه نشسته بودند از سوی دیگر. آشکار است که چنین پیامدی با اصل هدف از تأسیس این شبکه، در تضاد کامل بود. اما در هر حال این اتفاق افتاد و نتیجه‌ی آن در اولین گام، رویگردانی بخشی از تماشاگران از مشارکت و همراهی سیاسی و در گام بعدی، رویگردانی از همراهی رسانه‌ای با این شبکه بود. بسیاری، شبکه‌های دیگر را به عنوان رسانه‌ی مرجع خود برگزیدند و با نادیده گرفتن رسا، صدای آن را پیش از آنکه خود خاموش شود، خاموش کردند.


     
     

    1391/1/30

    نماینده مردم زابل در مجلس ایران با انتقاد از شیوه مدیریت در حوزه میراث فرهنگی می‌گوید که آثار باستانی سیستان در حال نابودی هستند.

    عباسعلی نورا، در گفت‌و‌گو با خبرگزاری میراث فرهنگی، افزود: «آثار بسیاری در استان سیستان و بلوچستان ثبت شده‌اند اما این کار هیچ کمکی به بهتر شدن وضعیت نگه داری این آثار نکرده است.»

    به گفته آقای نورا، به برخی آثار مربوط به دوره اشکانی در این استان رسیدگی نمی‌شود و مرمت‌های انجام شده بر آثار خشتی در این استان نیز کافی نبوده و این آثار در حال ازبین رفتن هستند.

    آقای نورا تصریح کرد که «مدیریت کلان در تخصیص اعتبارات به مناطق محروم بی‌توجه است. مدیریت کلان ما به جاهای که قدرت بیشتری دارند مانند استان‌های فارس، اصفهان و یزد اعتبارات بیشتری اختصاص می‌دهند درحالی که سیستان و بلوچستان از نظر آثار تاریخی و جذابیت‌های گردشگری دارای پتانسیل‌های زیادی است.»

    آقای نورا ادامه داده که «تخصص در مدیریت میراث فرهنگی بی‌اعتبار شده است، آنچنان که این تصور به وجود آمده هر فردی می‌تواند سازمان میراث فرهنگی را اداره کند.» 

    پیشتر نایب رییس شورای شهر تهران نیز از «مدیریت غیرتخصصی سازمان میراث فرهنگی» انتقاد کرده و گفته بود که مدیریت سازمان بیش از دیگران در زمینه تخریب اثار فرهنگی مقصر است.

    منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی


     
     

    1391/1/30

    نایب رئیس اتحادیه چایکاران ایران می‌گوید که بیش از نیمی از کارگران باغ‌های چای، کار در باغ‌ها را‌‌ رها کرده و به کارگران روزمزد ساختمانی بدل شده‌اند.

    پرویز شعبانی، که با ایلنا گفت‌و‌گو می‌کرد، دلیل این موضوع را «عدم پرداخت مطالبات و واردات بی‌رویه چای توسط مافیای دولتی» اعلام کرد. 

    به گفته آقای شعبانی، دولت ایران تاکنون نه میلیارد تومان از میزان مطالبات برگ چای سبز سال گذشته را پرداخت نکرده است.

    سال گذشته خبرگزاری مهر گزارش داده بود که بیش از نیمی از چای موجود در کشور قاچاق است.

    آقای شعبانی همچنین از قیمت خرید چای از چایکاران انتقاد کرد و افزود که «دو سال است میزان خرید برگ چای سبز به رغم افزایش ۲۰ تا ۳۰ درصدی ثابت مانده است.» 

    منبع: ایلنا


     
     

    1391/1/30

     

     
    کشورهای عضو  شورای همکاری خلیج فارس سفر محمود احمدی نژاد به جزیره ابوموسی را محکوم کرده اند و  همزمان استاندار هرمزگان از برگزاری «همایش بین المللی خلیج فارس در ابوموسی» خبر داده است.
     
    به گزارش خبرگزاری فرانسه، ۶ کشور شورای همکاری خليج فارس در بيانيه ای مشترک گفتند: «حضور رييس جمهوری ايران در جزيره مورد مناقشه ابوموسی را به شدت محکوم می کنيم.» اين بيانيه می گويد: «اين حضور، با حسن نيت با کشورهای همسايه در تضاد است.»
     
    کشورهای شورای همکاری خليج فارس همچنين در اين بيانيه گفته اند: «ما درخواست می کنيم ايران به اشغال اين جزاير پايان دهد و از امارات متحده عربی می خواهيم تا به راه های صلح آميز متوسل شده و با گفت وگو و مذاکره و با استفاده از دادگاه بين المللی، ادعای خود را دنبال کند.»
     
    اين بيانيه همچنين گفته کشورهای شورای همکاری خليج فارس از هرگونه اقدام امارات متحده عربی، حمايت کامل خواهند کرد و پشت اين کشور خواهند بود.
     
    شش کشور امارات متحده عربی، عربستان سعودی، قطر، بحرين، کويت و عمان، اعضای شورای همکاری خليج فارس هستند که روز سه شنبه به درخواست امارات، جلسه ای اضطراری در قطر تشکيل دادند.
     
    از سوی دیگر به گزارش خبرگزاری فارس، استاندار هرمزگان گفته است که همایش بین المللی روز خلیج فارس که هر سال در شهر بندر عباس برگزار می شود در سال جاری در جزیره ابوموسی تشکیل خواهد شد و میهمانان این همایش "از راه هوایی" به محل اجلاس انتقال می یابند.
     
    دولت ایران با تاکید بر حاکمیت خود بر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، هر نوع مذاکره و مصالحه ای بر سر موضوع مالکیت این جزایر را بی مورد دانسته است.
     

     
     

    1391/1/30

     

     
    حضور رئیس دولت دهم در یک برنامه زنده تلویزیونی، در پی هشدار گروهی از نمایندگان مجلس نسبت به احتمال اعلام اجرای مرحله دوم هدفمندکردن یارانه‌ها توسط او، به تعویق افتاد.
     
    پايگاه اطلاع رسانی رياست جمهوری روز سه شنبه  ۲۹ فروردين در بيانيه کوتاهی اعلام کرد: «گفت وگوی تلويزيونی امشب رييس جمهور با مردم که قرار بود پس از خبر ساعت ۲۱ از شبکه اول سيما انجام شود به زمان ديگری موکول شد.»
     
    اين در حالی است که به گزارش خبرگزار ی دانشجويان ايران، ايسنا، محمدرضا رحيمی، معاون اول رييس جمهور  روز سه شنبه درباره زمان اجرای فاز دوم هدفمندسازی يارانه‌ها اعلام کرد: رييس جمهور امشب طی گفت‌وگوی تلوزيونی با مردم در اين زمينه اطلاع‌رسانی می‌کند.
     
    اما چند تن از نمایندگان شاخص مجلس ایران در واکنش به احتمال صدور دستور اجرای مرحله دوم هدفمند کردن یارانه‌ها در این برنامه تلویزیونی، چنین کاری را غیرقانونی دانسته بودند.
    الیاس نادران، نماینده مجلس ایران، در گفتگو با مهر گفته بود که دولت نمی‌تواند بدون مصوبه مجلس قیمت‌ها را بالا ببرد.
     
    احمد توکلی، رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس ایران نیز گفته بود که اعلام و اجرای مرحله دوم هدفمند کردن یارانه‌ها غیرقانونی خواهد بود. او تأکید کرده بود که رییس‌جمهور باید برای این اقدام تا تصویب بودجه سال ۱۳۹۱ در مجلس صبر کند.
     
    با این حال به گفته محمدرضا باهنر، نایب‌رییس مجلس ایران، دولت «مبلغی را به صورت مجازی» به حساب خانوارهای دریافت‌کننده یارانه نقدی واریز کرده است که البته هنوز قابل برداشت نیست. او گفت که باید با بررسی این اقدام "مشخص شود که از منابع غیرقانونی تامین نشده باشد".
     
    روز  ۲۸ اسفند دولت محمود احمدی‌نژاد بدون مصوبه مجلس و در حالی که هنوز بودجه سال ۹۱ به دليل ديرکرد دولت، به تصويب نرسيده، مبلغ ۲۸ هزار تومان به عنوان «مابه‌التفاوت» فاز اول و فاز دوم  قانون هدفمند کردن يارانه‌ها به حساب خانوار‌های واجد شرايط ريخت که با اعتراض نمايندگان مواجه شده است.
     
    منتقدان محمود احمدی نژاد معتقدند، دليل «سراسيمگی» در اجرای فاز دوم يارانه‌ها را کسری بودجه دولت دهم است.  آنها می گویند، دولت محمود احمدی نژاد  می‌‌خواهد، با آزادسازی قيمت‌ها، در کوتاه مدت، اين کسری را جبران کرده و  بار بدهی ها خود را به دوش دولت‌های  آينده بيندازد.
     

     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته