-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

Latest News from 30Mail for 04/28/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/2/8
  •  

    داریوش محمدپور
    ملکوت

    بگذاريد همين ابتدا تعبيری درشت و تحريک‌آميز به کار ببرم که چندان هم دور از واقعيت نيست: در ماجرای اخير، برخورد بسياری از ايرانيان منتقد برخورد زشت و زننده‌ی چند نفر از مسؤولان حکومتی ايران با مردم هم‌زبان، هم‌ريشه و هم‌فرهنگ افغان ما، بيشتر سويه‌ای کاريکاتوری پيدا کرده است. در کاريکاتور، تصوير هميشه از ابعاد واقعی‌اش فاصله می‌گیرد و بعضی ابعادش برجسته‌تر می‌شود تا تصويری مضحک يا تأمل‌برانگيز پديد آورد. اما در اين نوع تصويرگری‌ها، به ويژه در مسايل پيچيده‌تر اجتماعی، چیزی که گم می‌شود پيچيدگی‌ها و ظرافت‌های قصه است. از اين منظر، کاريکاتور می‌تواند ماجرا را در خدمت جهت‌گيری‌هايی خاص، تحريف کند.
     
    با اين مقدمه، روشن است که اتفاقی که در ايران افتاده است، نه تنها زشت و زننده و غيرانسانی است که رفتاری است اساساً ضد اخلاقی و بدون شک جنايت‌آميز. و بايد پرسيد که مسؤول اين اتفاق جنايت‌آميز کی‌ست و چه چيزی باعث می‌شود چنين حوادثی اتفاق بيفتد و آب از آب تکان نخورد و نظام حقوقی و حکومتی مدافع يا مروج چنين اتفاقاتی خم هم به ابرو نياورد. مغز مسأله اين‌جاست. لذا صرف محکوم کردن قصه، و سپس کاريکاتور احساسی و عاطفی ساختن از آن و تسری و تعميم دادن‌های بی‌وجهی که عمدتاً به کار تشفی خاطر می‌خورند و از حل مسأله عاجز می‌مانند، دردی از ما دوا نمی‌کند.
     
    وقتی بی‌بی‌سی فارسی مجموعه‌ای از روايت‌های افغان‌ها از تجربه‌شان در ايران را گرد هم آورد و منتشر شد، خوشحال شدم از اين بابت که به سويه‌ی انسانی روايت‌ها توجه نشان می‌دهد و در واقع – شايد بدون آن‌که از ابتدا خواسته باشد – پيچيدگی‌های قصه را بهتر روايت می‌کند.
     
    اما مسأله اين است: آيا مردم ايران از مردم کشورهای دیگر – فرقی هم نمی‌کند کشورهای توسعه‌يافته‌ی اروپايی باشند يا کشورهای در حال توسعه‌ی جاهای ديگر جهان – «نژادپرست»تر هستند؟ تعبير «نژادپرست» را هم با احتياط به کار می‌برم چون هم بار سياسی دارد و هم بار ايدئولوژيک. پاسخ من به اين پرسش منفی است. فکر نمی‌کنم مردم ايران به نسبت مردم جاهای ديگر جهان بيشتر «نژادپرست» باشند. ماجرا را بايد از افق بالاتر ديد. برای فهم بهتر قصه، مسأله يک سطح انتزاعی دارد و يک سطح انضمامی که می‌توان به اجمال به صورت زير درباره‌ی آن سخن گفت.

    سطح انتزاعی مسأله
    در سطح مجردتر و فارغ از تعيين مصاديق، اين امری قابل آزمون است که انسان‌ها خودخواه‌اند و منافع خويش را بر منافع ديگری ترجيح می‌دهند و اگر آدمی تربيت نشود – در قاموس و فرهنگ دينی نام اين تربيت «تهذيب اخلاق» است – به سادگی به سوی خويشتن‌پرستی و ديگری‌سوزی و تبعيض حرکت می‌کند. اين تبعيض و خودخواهی چه بسا از غريزه‌ی بقا ناشی می‌شود که ديگری را هميشه مزاحم خود می‌بيند و می‌کوشد او را حذف کند و ناديده بگيرد. اين سطح از خويشتن‌خواهی در همه جای جهان مشاهده می‌شود تنها تفاوت‌اش اين است که صورت‌های متفاوتی پيدا می‌کند. اين تبعيض – که در سطحی پايين‌تر و به طور خاص‌تر خود را در برتر دانستن يک نژاد و تبار خاص و فروتر دانستن نژادی ديگر نشان می‌دهد – گاهی نام «نژادپرستی» به خود می‌گيرد.

    اما وقتی از «نژادپرستی» صحبت می‌کنيم ماجرا فقط اين نيست که افراد در مقام فرد حقيقی چگونه با آدميان پيرامون خويش رفتار می‌کنند. مسأله‌ی مهم‌تر اين است که چه نظام حقوقی راه را بر انعکاس آن در جامعه فراهم می‌کند. لذا مغز مسأله اين است که: آيا يک نظام حقوقی خاص راه را بر بروز اين تبعيض‌های نژادی، قومی، زبانی و فرهنگی هموار می‌کند يا نه؟ وقتی نظام حقوقی با قانون‌گذاری و تعيين مجازات برای تبعيض و نژادپرستی به سوی محدود کردن اين تمايل انسانی برود، ناگزير انسان‌هايی که در ظل آن نظام حقوقی زندگی می‌کنند بيشتر مراقب خواهند بود که منافع شخصی‌شان با عدول از آن قوانين به خطر نيفتد. اما تا آن عامل بازدارنده از ميان برداشته شود، باز هم اين تبعيض‌ها خود را نشان خواهند داد. لذا، به طور مشخص وقتی از «نژادپرستی» سخن می‌گوييم بايد يک نظام حقوقی را مد نظر قرار داد و آن را هدف گرفت که زمينه‌ی بروز اين تبعيض‌ها را فراهم می‌کند.
     
    سطح انضمامی مسأله
    در سطح انضمامی‌تر، با مقدمه‌ی بالا، رژيم آفريقای جنوبی سابق و رژيم اسراييل – و البته نظام جمهوری اسلامی – نمونه‌های برجسته‌ای هستند از نظام‌هايی حقوقی که در آن تبعيض نژادی – يا قومی و ايدئولوژيک – به بهترين شکلی نمايان است. اين تبعيض‌ها البته حتی در نظام‌های دموکراتيک به صورت‌های ديگری خود را نشان می‌دهد. در هلند، خيرت ويلدرس نمونه‌ی سياست‌مداری است که بخشی از يک نظام حقوقی و سياسی است که گرايش‌های ديگری‌ستيزانه و نژادپرستانه‌ی آشکاری دارد. چنين نيست که چون هلند يا نروژ نظام سياسی دموکراتيکی دارند، راه بروز يا قدرت گرفتن تمايلات نژادپرستانه در آن‌ها مسدود است. اتفاقی که در نروژ افتاد و کشتاری که يک راست‌گرای افراطی در ميان خود نروژی‌ها انجام داد نمونه‌ای است آشکار از اين‌که جايی که نظام‌های سياسی از پرداختن به ماجرا ناتوان می‌مانند، باز هم اين ديو تبعيض و ديگری‌سوزی سر بر می‌کند.

    حل مسأله يا پاک کردن صورت مسأله؟
    ذهن‌های تنبلی که توانايی انتزاعی‌ ديدن مسأله را ندارند، عمدتاً به جای حل مسأله يا پرداختن به پيچيدگی‌های آن در پی راه‌حلی ساده و سريع می‌گردند تا دست‌کم خاطر و وجدان خود را از معضلی آزارنده آسوده کنند. لذا به جای درنگ و تأمل در جوانب متفاوت قصه، ساده‌ترين راه متوسل شدن به احکامی کلی و تعميم‌هايی است که می‌تواند ذهن را آسوده کند. اگر در ایران افغان‌ها آزار می‌بينند، نتيجه اين می‌شود که «ايرانی‌ها» مردمی «نژادپرست» می‌شوند! در اين معادله، سويه‌ی حقوقی ماجرا يکسره ناديده گرفته می‌شود  هيچ کس نمی‌پرسد که چه اتفاقی افتاده است که در نظام جمهوری اسلامی، می‌توان با ملتی هم‌زبان، هم‌ريشه، هم‌فرهنگ و هم‌دين و هم‌آيين، به چنين شيوه‌ی تحقيرآميزی رفتار کرد؟ کدام قانون است که راه اين رفتار ضدبشری و حتی ضد-دينی را هموار می‌کند؟ چه چيزی به مسؤولان حکومتی اجازه می‌دهد که به همين راحتی مرتکب چنين شناعت‌هايی شوند و هيچ مقامی فرادست آن‌ها از اولين مقام بالادست‌شان گرفته تا عالی‌ترين مقام نظام، کم‌ترين واکنشی به اين رفتار نفرت‌انگیز نشان نمی‌دهند؟ به گمان من، مسأله را بايد در نارسايی نظام حقوقی ديد که در آن برای ديگری حقوقی قايل نيست. قصه به همين سادگی است.

    در نتيجه وقتی که همين ماجرا را به اروپا هم بياوريم، وقتی قرار باشد «ديگری» حقوقی کم‌تر از «ما» داشته باشد، به سادگی می‌توان با مهاجران رفتاری کرد که در عمق قصه تفاوت چندانی با همان «نژادپرستی» مورد اشاره در جمهوری اسلامی ندارد. آيا می‌توان به اين اعتبار گفت که مثلاً هلندی‌ها يا بريتانيايی‌ها يا فرانسوی‌ها «نژادپرست» هستند؟ شک دارم که چنين تعابيری حتی از منظر جامعه‌شناختی هم درست باشد.

    در پرداختن به اين قصه، محکوم کردن و دندان بر دندان ساييدن و رگ گردن قوی کردن و زمين و آسمان را بر هم دوختن و تمام يک «ملت» را با توضيح‌ها و توجيه‌های مختلف متهم ماجرا قلمداد کردن، تنها تنبلی ذهنی است و نشانی از بی‌عملی خود ما. درست است که ساختار حقوقی برآمده از متن جامعه است ولی هميشه ساختار حقوقی يک کشور منعکس‌کننده‌ی اراده‌ی واقعی و عينی تماميت يک مردم نيست. اين از مغالطه‌های به ظاهر دموکراتيک است که هر نظام حقوقی انعکاس خواست و اراده‌ی مردم است. هميشه چنين نيست. واقعيت اين است که حتی در دموکراتيک‌ترين کشورها هم آن‌چه در سطح حقوقی و سياسی اتفاق می‌افتد با خواست و اراده‌ی قاطبه‌ی مردم يک کشور فاصله دارد. نظام‌های سياسی دموکراتيک ابزارهايی دارند برای نظارت بر قدرت و مکانيزم‌هايی برای عزل غيرخشن سياست‌مداران ولی اين نتيجه نمی‌دهد که در نظام‌های دموکراتيک هم ساختار حقوقی هرگز به سوی تبعيض نمی‌رود. تنها فرق نظام‌های دموکراتيک با ساير نظام‌ها اين است که وقتی اين تبعيض خود را در سياست نشان می‌دهد، مردم بهتر می‌توانند در رفع آن بکوشند ولی هرگز نخواهند توانست يکايک آدميان را تغيير بدهند.

    در مورد ايران، بايد نشان داد که چرا و چگونه ساختار حقوقی و سياسی زمام امور را به دست اراذل و اوباشی سپرده است که هم آبروی سياست را می‌برند و هم ننگ دين و ايمان و اخلاق‌اند.
    مدل تحلیل «سوزن در انبار کاه»
    يکی از مشکلات جدی تحليل‌هایی که ناظر به حل مسأله نيستند اين است که عمدتاً با ارايه‌ی تحليل‌های تعميم‌گرا، رسيدگی به اصل مسأله را به بن‌بست می‌کشانند. در مورد بالا، يعنی مسأله‌ی تبعيض (يا «نژادپرستی»)، چنان دایره‌ی بحث گسترده می‌شود و مسأله به «نژادپرستی ایرانيان» فروکاسته می‌شود که ديگر نمی‌توان مسأله را حل کرد. جذابيت ظاهری ماجرا در اين است که به شدت تأييدگراست يعنی وقتی می‌گويیم «ايرانی‌ها نژادپرست هستند»، به سادگی می‌توان الی يوم‌القيام شاهد و نمونه پیدا کرد از نژادپرستی ايرانيان: از برخوردشان با اعراب بگير تا نحوه‌ی نگاه آن‌ها به اقليت‌های قومی و مذهبی؛ از برخوردشان با افغان‌ها بگير تا حتی نگاه‌شان به صنف روحانی («آخوندها» و «ملاها» و الخ). چيزی که در اين رويکرد غايب است، نگاه عقلانيت نقاد است. مسأله‌ی برخورد تبعيض‌آميز با افغان‌ها مثل سوزنی است که در انبار کاه کل‌گرايانه‌ی «ايرانی‌ها نژادپرست هستند» گم می‌شود.

    اين مدل تحليل نه تنها مسأله را حل نمی‌کند بلکه هميشه مخاطب را به هزارتويی می‌فرستد که راه برون‌رفت از آن اگر نگوييم محال، دست‌کم بسيار دشوار است. نمونه‌ی ديگر اين مدل «سوزن در انبار کاه» برخورد با سويه‌های مشکل‌آفرين و خردستيزانه‌ی بعضی از مسلمانان است: به جای بررسی اصل مسأله، هميشه کل مسأله را پاک می‌کنند؛ برای حل مسأله‌ی جمهوری اسلامی، با تلاش و تقلا رشته‌ای ميان جمهوری اسلامی و خودِ اسلام کشيده می‌شود تا نتيجه بگيريم اگر «اسلام» را از معادله حذف کنيم، مسأله‌ی جمهوری اسلامی هم حل می‌شود. هم‌چنين است وضعيت برخورد بعضی از مسؤولان حکومتی و بعضی از مردم ايرانی با افغان‌ها. برای توضيح دادن يک مسأله، می‌توان مسؤوليت را به گردن همه‌ی ايرانی‌ها انداخت تا با موضع‌گيری جمعی بشود قبح مسأله را نشان داد غافل از آن‌که گره اصلی در بن‌بست نظام حقوقی ديگری‌سوز و ديگری‌تراش است.


     
     

    1391/2/8

     

    مسعود برجیان
    پیام ایرانیان

    ستاد تسهیلات نوروزی شهرداری اصفهان در روزهای پایانی تعطیلات نوروزی امسال با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد، ورود شهروندان افغانی به محوطه‌ی پارک کوهستانی صُفه‌ی اصفهان در روز سیزده به‌در ممنوع است. دلیل چنین تصمیمی، تأمین امنیت و رفاه سایر شهروندان عنوان شده بود. پارک صُفه‌ی اصفهان در دامنه‌ی کوه صُفه احداث شده است؛ کوهی کم‌ارتفاع که در حاشیه‌ی جنوبی اصفهان قرار دارد و به‌ویژه در روزهای آخر هفته، میزبان تعداد زیادی از دوستداران طبیعت و خانواده‌هاست. تا پیش از تصمیم شهرداری اصفهان، زوج‌های جوان یا حتی خانواده‌های پرجمعیت افغانی، در محوطه پارک یا مسیر کوهپیمایی دیده می‌شدند؛ اما از آن زمان به بعد حضور آنها در کوه صفه بسیار کمرنگ شده است.

    واکنش‌های شهروندان اصفهانی به تصمیم شهرداری اصفهان متفاوت بوده است. بخشی با این استدلال که افغان‌ها، ایرانی نیستند و باید به کشور خود برگردند، از این تصمیم حمایت می‌کنند. محمد که ۵۷ سال دارد و و در یکی از محلات سنتی اصفهان، مغازه‌ی خواروبارفروشی دارد، از این جمله است. او می‌گوید: «ایرانی‌ها در دنیا به مهمان‌نوازی مشهور هستند، اما ضرب‌المثلی هم هست که می‌گوید: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. افغانی‌ها از جنگ و ویرانی و بدبختی فرار کردند و به ایران پناه آوردند. درست. اما حضور آنها در ایران یعنی استفاده از امکاناتی که در اصل متعلق به مردم ایران است و باید ابتدا برای خود مردم ایران هزینه شود.»

    طبق آمار، تقریباً ۲ میلیون افغانی در شهرهای مختلف ایران حضور دارند. از این تعداد حدود ۹۰۰ هزار نفر مجوز اقامت داشته و باقی به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می‌کنند. اصفهان، پس از تهران و خراسان، پذیرای بیشترین مهاجرین افغان بوده است. بیشتر مهاجران، بی‌سواد هستند و مهارت حرفه‌ای ندارند، به همین دلیل اکثر آن به کارگری و فعلگی رو می‌آورند. در زمان جنگ ایران و عراق، جمعیت کارگران افغانی مشغول در سبزه‌میدان اصفهان آنقدر زیاد شده بود که اصفهانی‌ها، سبزه‌میدان را کابل صدا می‌کردند!

    فقر اقتصادی و فرهنگی، بخشی از افغانی‌ها را به بزهکاری می‌کشاند. محمد، به شنیده‌های تلخی که از ربودن زیورآلات دختربچه‌ها در ذهن دارد اشاره کرده و اضافه می‌کند: «دولت مجبور است با اقداماتی، حضور افغانی‌ها را محدود کند تا مجبور شوند ایران را ترک کنند. وگرنه مگر چقدر از افغانی‌ها به کوه صفه می‌روند؟ اصلاً وسیله دارند که بروند؟ یا خیلی پولدارند که با آن خانواده‌های پرجمعیت، تاکسی یا وانت کرایه کنند و تا آن بالا بروند؟»

    صادق، ۲۳ سال دارد و در یکی از مراکز دانشگاهی غیرانتفاعی اصفهان تحصیل می‌کند. او که از طریق اینترنت از موضوع مطلع شده، ضمن اشاره به واکنش‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی نسبت به این خبر ابراز شد، می‌گوید: «مطابق اعلامیه حقوق بشر هر کسی آزاد است در هر جایی زندگی کند و به هر جایی مسافرت کند. اقدام شهرداری اصفهان با مبانی حقوق بشر متضاد است و هیچ توجیهی ندارد. تازه مگر فقط افغانی‌ها، کوه صفه را ناامن می‌کنند که با نگاه قومیتی، از حضور آنها ممانعت شود؟ من مراوده‌ای با افغان‌ها نداشته‌ام، اما مورد خاصی هم از آنها ندیده‌ام. به نظرم در بین آنها هم خوب و بد وجود دارد؛ عین خود ما مردم ایران.»

    اما موضع دستگاه‌های مسؤول نسبت به این بمب خبری متفاوت است. به گفته‌ی صادقیان، مسوول کمیته اطلاع‌رسانی پلیس اصفهان، تأمین آرامش در سطح شهر فقط با پلیس امنیت است و هیچ مقام دیگری نمی‌تواند برخوردی با متخلفان نقض‌کننده‌ی آرامش داشته باشد؛ پس خبر اعلام‌شده از سوی مسؤولی که در پلیس اصفهان سمتی نداشته، از اساس اشتباه بوده است. صادقیان اطمینان می‌دهد که در روز سیزده به‌در، نه تنها دستگیری و برخوردی با مردم اعم از ایرانی یا افغانی در پارک صفه اتفاق نیفتاده که حتی کارت تردد هم از هیچ فردی مطالبه نشده است. او تأکید دارد عواملی که این اشتباه را در اذهان ایجاد کرده‌اند، خود باید پاسخگو باشند. مسؤول ستاد تسهیلات سفرهای نوروزی هم به صراحت اعلام کرده است که این ستاد هیچ تصمیمی برای برخورد با افغان‌ها نداشته است و خبر اعلام‌شده از سوی یکی از کمیته‌های زیرمجموعه این ستاد نیز بدون هماهنگی بوده است.

    هزینه‌دار بودن حضور افغان‌ها در ایران با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها موضوعیت خود را تا حد زیادی از دست داده است. مطابق آمار در این فاصله، بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر از افغان‌ها، ایران را به مقصد کشورهای افغانستان، پاکستان، ترکیه یا حتی اروپا ترک کرده‌اند. صادق از زاویه‌ای دیگر به موضوع اشاره می‌کند: «مگر دولت اعلام نکرد جمعیت ایران باید به ۱۲۰ میلیون برسد وامکانات کشور برای اداره‌ی چنین جمعیتی کافی است؟ حالا چه شده که حضور ۲ میلیون افغانی در کنار هفتاد و چند میلیون ایرانی، مشکل‌زا شده است؟»

    مهاجرت بسیاری از افغان‌ها به ایران از سر نزدیکی‌های دینی و زبانی و فرهنگی بوده است. اما این احساسی یک‌طرفه است. ایرانی‌ها با اینکه به طُرُق مختلف نسبت به سرزمین‌هایی که در طول تاریخ از ایران جدا شده‌اند، ابراز دلتنگی می‌کنند، اما این احساس هرگز شامل حال افغانستان نمی‌شود. گویی ایرانیان خوشحال‌اند که کتاب تاریخ به‌گونه‌ای ورق خورده است که افغانستان با تمام مصائب و رنج‌هایش از ایران جدا شده و جدا مانده است. در سال‌های پس از سرنگونی طالبان، دولت افغانستان، در مقاطعی، آب رودخانه‌ی هیرمند را به روی ایران بست؛ رویدادی که با انتقاد از عدم قاطعیت دولت ایران، تشدید احساسات خصمانه نسبت به حضور مهاجران افغان را موجب شد.

    جمعه و فهیم از اهالی مزارشریف هستند. سی و دو ساله هستند و از کودکی در اصفهان بزرگ شده و کارگری کرده‌اند. هر دو روی تخته‌سنگ‌های حاشیه‌ی زاینده‌رود نشسته‌اند و تن را به خنکای نسیم سپرده‌اند. جمعه می‌گوید: «والله ما این سال‌ها این چیزی را که می‌گویند مهمان‌نوازی ایرانی‌ها ندیدیم. همه‌اش تحقیر و توهین و فحش و ناسزا... مگر ما چه گناهی کردیم در افغانستان به دنیا آمدیم؟ خب جنگ بود. باید می‌ایستادیم تا می‌مُردیم؟ ما پناه آوردیم به ایران. فکر می‌کردیم ایرانی‌ها، برادران ما هستند.»

    مشکلات افغانی‌های فاقد مجوز از حد بیرون است. فهیم می‌گوید: «پدرم مجوز کار نداشت. قاچاقی کار می‌کرد. برای همین مجبور بود هر چه کارفرما می‌خواهد، انجام دهد. کوچک‌ترین نافرمانی مساوی بود با تلفن زدن به پلیس و بعد دستگیری و برگشت به افغانستان. یک بار وقتی من بچه بودم، در حال عبور از خیابان بودیم که ماشین به پدرم زد. راننده از روی مرام و معرفت، پدرم را به بیمارستان رساند. پدرم فقط التماس می‌کرد و می‌گفت من خوب‌ام و چیزی‌ام نشده؛ فقط من را از بیمارستان ببر. از بس که می‌ترسید پلیس سر برسد و به خاطر حضور غیرقانونی، از ایران اخراج شود.»

    اما دردناک‌ترین بخش زندگی مهاجران غیرقانونی در ایران، عزیمت آنها به شهرهای دیگر است، چه برای سفر و چه برای کار؛ جمعه با تأسف توضیح می‌دهد: «ما امکان سفر به دیگر شهرها را هم نداریم. چون مجوز نداریم فوری ما را دستگیر می‌کنند و به افغانستان برمی‌گردانند. الان برای سفر به تهران، بسته به ماشین که مثلاً پراید باشد یا پژو، هشت-نه یا دوازده-سیزده نفر را می‌چپانند روی صندلی‌ها و توی صندوق عقب ماشین. برای هر نفر هم بین پانصد تا هفتصد هزار تومان می‌گیرند. اگر ماشین را بگیرند هم افغانی‌ها را برمی‌گردانند و هم ماشین را توقیف می‌کنند. برای همین ماشین‌ها بیشتر وقت‌ها شب‌ها حرکت می‌کنند که تاریک باشد و داخل ماشین پیدا نباشد. روی مسافرها هم پتو یا پارچه می‌کشند که مشخص نباشند. پیش می‌آید که یکی از افغانی‌ها به خاطر کمبود هوا در صندوق عقب می‌میرد. بقیه مسافرها، همان بین راه، جسدش را بیرون می‌اندازند و راه را ادامه می‌دهند. چاره‌ی دیگری نیست.»

    در روز سیزده به‌در، حاشیه‌ی زاینده‌رود پر بود از مسافران نوروزی و خانواده‌های افغانی که به مناسبت این روز به آنجا آمده بودند. فهیم می‌گوید ما که با شنیدن آن خبر به کوه صفه نرفتیم اما از آشنایانی که رفته بودند هم شنیدیم که برخوردی نشده است.

    گلنوش، دانش‌آموخته‌ی روانشناسی و مشاور خانواده است. او با خانواده‌های افغانی ارتباط مستقیم نداشته، اما به تغییرات فرهنگی حضور افغان‌ها اشاره می‌کند: «به مسأله‌ی ازدواج دختران ایرانی با مردان افغانی نگاه کنید. بچه‌های این زوج‌ها ایرانی محسوب نمی‌شوند و شناسنامه ندارند و طبیعی است که از همه حقوق و امتیازهای اجتماعی محروم باشند. یا به ماجرای ممنوعیت حضور افغانی‌ها در مازندران و نوشهر نگاه کنید. آنجا هم چندان بحث ناامنی مطرح نیست. بحث تغییر وضعیت فرهنگی منطقه و همین نوع ازدواج‌هاست.»

    دولت ایران تا کنون چندین نوبت به درخواست دولت افغانستان، مهلت اخراج سراسری مهاجران غیرقانونی افغان را عقب انداخته است؛ اما روند دستگیری آنها را متوقف نکرده است. افغان‌های بدون مجوزی که در محدوده‌ی سبزه‌میدان اصفهان تردد می‌کنند، توسط مأموران کلانتری محل بازداشت می‌شوند؛ دست‌بندهای پلاستیکی سفید‌رنگ می‌خورند و به محل کلانتری منتقل می‌شوند. همسران این مردان افغان، بچه به بغل، پشت نرده‌های کلانتری گریه می‌کنند. اما راه چاره‌ای نیست. افغان‌ها به مرکز مهاجرین افغان، واقع در فلکه دانشگاه صنعتی اصفهان منتقل شده و از آنجا به افغانستان بازگردانده می‌شوند.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/2/8

     

    ابن محمود
    وقایع ابن محمود

    آن سوی جهان، سفیر گرم حال است

    این سوی جهان، وزیر فارغ‌بال است

    یارب! برسان «تفاوت فرهنگی»

    این معنی دیـپـلماسی فعال است

     

    ماییم درین جهان، بُت فرهنگی

    باقی جهان؟ توالت فرهنگی

    انگشت به فرق مردمان کردن ما

    معنیش بود: تفاوت فرهنگی!‏

     

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/2/8

    ویکتوریا نولاند، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، روز پنج شنبه از دولت ایران خواست محمدصدیق کبودوند و حدود ۹۰ روزنامه نگار دیگر ایران که در زندان‌های این کشور به سر می‌برند را آزاد کند.

    خانم نولاند، که در جلسه مطبوعاتی وزارت خارجه امریکا صحبت می‌کرد، گفت آقای کبودوند به دلیل تهیه گزارش از شکنجه در زندان‌های ایران و نقض حقوق بشر در کردستان، از سال ۲۰۰۷ تاکنون در زندان اوین به سر می‌برد.

    به گفته خانم نولاند، آقای کبودوند در سال ۲۰۰۸ به جرم اقدام علیه امنیت ملی به تحمل ۱۱ سال زندان محکوم شده بود.

    مسئولان فضایی ایران از زمان زندانی شدن تا روزهای انتهایی سال گذشته به اقای کبودوند اجازه نداده بودند که از حق مرخصی خود استفاده کند.

    پیش‌تر نهادهای حقوق بشری از جمله سازمان عفو بین الملل و دیده‌بان حقوق بشر نیز خواستار آزادی آقای کبودوند شده بودند.

    آقای کبودوند، دبیرکل سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و مدیر مسئول نشریه توقیف شده "پیام مردم" بود که به دو زبان کردی و فارسی منتشر می‌شد. 

    منابع: رادیو فردا و بی‌بی‌سی

    مرتبط:

    هشدار دیده‌بان حقوق بشر درباره وضعیت کبودوند
     


     
     

    1391/2/8

    خبرگزاری‌های داخلی ایران گزارش دادند که بانک مرکزی ایران بار دیگر میزان فروش ارز مسافرتی را به مسافران خارج از کشور کاهش داده است.

    بر اساس این گزارش‌ها، از این پس مسافران پروازهای هوایی به مقصد کشورهای آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، افغانستان، امارات متحده عربی، ترکیه، لبنان، تایلند، گرجستان، قبرس، تاجیکستان، ترکمنستان، مالدیو، اندونزی، مالزی، فیلیپین، سنگاپور و چین یک بار در سال و به میزان ۴٠٠ دلار می‌توانند از ارز مسافرتی استفاده نمایند.

    در این گزارش‌ها آمده که مسافران هوایی دیگر کشور‌ها نیز می‌توانند یکبار در سال به میزان ۱۰۰۰ دلار ارز مسافرتی دریافت کنند.

    پیش از این بانک مرکزی ایران در فروزدین ماه اعلام کرده بود که مسافران کشورهای دور دست می‌توانند از ۱۵۰۰ دلار ارز مسافرتی استفاده نمایند.

    در این گزارش‌ها همچنین آمده که فروش ارز مسافرتی به مسافرین هوایی، زمینی، ریلی و دریایی کشورهای سوریه و عربستان (بابت عمره مفرده) به میزان ۴٠٠ دلار و کشور عراق به میزان ۲۰۰ دلار است.

    این گزارش‌ها افزوده‌اند که تغییرات در ارز مسافرتی از ۳۱ فروردین ماه سال جاری اجرایی شده است. 

    منابع: ایرنا و ایلنا


     
     

    1391/2/8

    رئیس پلیس تهران از آغاز دور جدید برخود با «بدحجابی و بدپوششی» در این شهر خبر داد.

    به گزارش خبرگزاری مهر، سردار حسین ساجدی نیا گفت که «برخورد با بد پوششی در دو بخش تولید کنندگان، واردکنندگان و مصرف کنندگان انجام می‌شود.»

    آقای ساجدی نیا افزود که «همزمان با اغاز طرح تمامی مراکز تولیدی و توزیعی لباس در شهر تهران شناسایی و هشدارهای لازم به آن‌ها داده می‌شود که در صورت توجه نکردن به این هشدار‌ها مراکز متخلف پلمب خواهند شد.»

    رئیس پلیس تهران اجرای دور جدید برخورد با بدحجابی را «بنا به درخواست مردم» اعلام کرد و گفت که «اجرای این طرح شامل استقرار گشت‌های ثابت خودرویی امنیت اخلاقی در میادین، مجتمع‌های تجاری و خیابان‌ها و گشت‌های موتور سوار انتظامی و راهنمایی در بزرگراههای شهر تهران است.»

    آقای ساجدی نیا به زمان دقیق اجرای این طرح اشاره‌ای نکرد.

    پلیس تهران هرساله در فصل بهار و تابستان با گرم‌تر شدن هوا، طرح مبارزه با بدحجابی را اجرا می‌کند. 

    منبع: مهر

    مرتبط:

    جنتی: مقابله با بدحجاب مثل مبارزه با دزد و تروریست است

    عکس افراد «بد حجاب» معیار برخورد ماموران پلیس با مردم

    «بدحجابی باعث بوجود آمدن بچه‌های بی‌سرپرست می‌شود»


     
     

    1391/2/8

    رئیس دانشگاه صنعتی شریف از ایجاد «گشت های مرئی و نامرئی» پلیس امنیت تهران برای مقابله با زورگیری و ناامنی های اطراف این دانشگاه خبر داد.

    به گزارش ایسنا، رضا روستا آزاد گفت: «دانشگاه شريف به دليل نزديكي به پايانه غرب به صورت بنيادي از پيش از انقلاب تا حدودي ناامن بوده است. اما اين اتفاقات در همه جاي شهر تهران وجود دارد و مختص اطراف دانشگاه شريف نيست.»

    به گفته آقای روستا ازاد، کیوسک امنیتی سیار صلع شمال شرقی این دانشگاه سبب کاهش ناامنی در سالهای گذشته شده است.

    رئیس دانشگاه صنعتی شریف همچنین افزود که قرار است دانشگاه صنعتی شریف برای امنیت بیشتر به صورت تدریجی به منطقه ۲۲ منتقل شود و «در ابتداي امر بخش تحصيلات تكميلي و امور پژوهشي» این دانشگاه به مکان جدید منتقل خواهند شد.

    منبع: ایسنا

    مرتبط:

    تفکیک جنسیتی برای سال اولی‌های دانشگاه شریف

    نیوزویک: ۹۰ درصد المپیادی‌ها ایران را ترک کرده‌اند
     


     
     

    1391/2/8

    تیم ملی وزنه برداری ایران با درخشش سهراب مرادی و کیانوش رستمی در دسته ۸۵ کیلوگرم مسابقات وزنه برداری قهرمانی آسیا به سه مدال طلا و سه مدال نقره دست یافت.

    در این رقابت‌ها که در شهر پیاپونگ تائک کره جنوبی برگزاری می‌شود، کیانوش رستمی، قهرمان جهان در سال ۲۰۱۱، توانست در حرکت یک ضرب با بلند کردن وزنه ۱۷۲ کیلوگرمی در حرکت یک ضرب به مدال طلا برسد.

    سهراب مرادی نیز با بلند کردن همین وزنه در جایگاه دوم ایستاد.

    سهراب مرادی در حالی از دسترسی به مدال طلای این وزن بازماند که هم وزن با کیانوش رستمی بود و تنها به دلیل بلند کردن وزنه بعد از کیانوش رستمی بر سکوی دوم ایستاد.

    سهراب مرادی، نفر چهارم رده بندی جهان در سال گذشته، در حرکت دو ضرب اما با بلند کردن وزنه ۲۱۶ کیلوگرمی مدال طلا گرفت.

    پس از سهراب مرادی، دیگر وزنه بردار ایرانی، کیانوش رستمی، که با مصدومیت زانو به روی سکو رفته بود، با بالابردن وزنه ۲۱۱ کیلویی به مدال نقره رسید.

    مدال مجموع حرکات نیز به این دو ورزشکار ایرانی رسید و سهراب مرادی مدال طلای مجموع و کیانوش رستمی، مدال نقره مجموع را بر گردن آویختند.

    وزنه برداران ایرانی پیش از این در دسته ۶۹ کیلوگرم این رقابت هاموفق به کسب یک مدال طلا و دو برنز شده بودند.

    چهل و سومین دوره مسابقات وزنه برداری قهرمانی آسیا از ۴ تا ۱۱ اردیبهشت ماه با حضور ۲۴۶ وزنه بردار از ۲۸ کشور آسیایی برگزار می‌شود. 

    منابع: ایسنا


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته