-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

Latest News from 30Mail for 04/18/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/1/29
  •  

    آرمان امیری
    مجمع دیوانگان

    یکشنبه، ۲۷ فروردین ماه ۹۱، درست در همان دقایقی که شهروندان تهرانی از بارش ناگهانی دانه‌های درشت تگرگ به وجد آمده بودند و گزارش‌های تصویری آن یکی پس از دیگر در فضای خبری منتشر می‌شد، چند متر پایین‌تر از سطح شهر سیلابی به راه افتاد. دیواره‌های تونل مترو را در هم کوبید و چهار قطار حاضر در خط ۴ متروی تهران را غافل‌گیر کرد. چهار قطاری که در مجموع حدود ۵ هزار نفر مسافرداشتند. سیلاب خروشید و ظرف چند دقیقه تونل‌های مترو را پر کرد و قطارها را با خود زیر آب برد. در روز شاد و بارانی بهار ۹۱، چند هزار شهروند تهرانی در تونل‌های مترو غرق . . . . . نشدند!

    یک مثل قدیمی می‌گوید «خبر بد زود پخش می‌شود». اینکه رازش چیست را من نمی‌دانم، اما به نظر می‌رسد در فضای رسانه‌ای نیز تا خبری «بد» نباشد توجه زیادی به خود جلب نمی‌کند. این روزها از ماجرای آب گرفتگی تونل‌های خط 4 مترو تهران اخبار زیادی منتشر می‌شود اما به نظر می‌رسد آنقدر که توجهات جلب انتقاد از مسوولین این حادثه شده است، کسی به دفع یک فاجعه انسانی توجه ندارد.

    حوادث طبیعی از جمله زلزله، سیل، توفان و جدیدا «سونامی» در همه جای جهان رخ می‌دهد. حتی پیشرفته‌ترین کشورهای جهان نظیر ژاپن و آمریکا هم در برابر برخی از این حوادث غافل‌گیر می‌شوند و اساسا علم مهندسی هیچ گاه ادعا نکرده که بدون کسب یک تجربه واقعی می‌تواند تمامی حوادث آینده را پیش‌بینی کند. در مقابل من گمان می‌کنم سرعت عمل و هماهنگی نیروهای متروی تهران در مواجهه با این روی‌داد طبیعی و تخطیه سریع چهار قطار شهری که در معرض غرق شدن قرار داشتند یک اتفاق بزرگ است. عملیاتی حتی به مراتب بزرگتر از فرود یک هواپیمای بدون چرخ. هم از این جهت که در این ماجرا جان تعداد بیشتری از شهروندان در خطر بوده و هم از این جهت که این بار با یک کار گروهی مواجه بودیم و نه صرفا یک نبوغ شخصی. شاید این روزها در کنار آسیب‌شناسی وضعیت تونل‌های مترو، یک جشن و سپاس‌گزاری هم به مسوولین متروی تهران بدهکار باشیم که اجازه ندادند صبح روز دوشنبه، روزنامه‌های کشور یکی از سیاه‌ترین گیشه‌های تاریخ مطبوعات را پیش چشم مخاطبین قرار دهند.

    پی‌نوشت:
    گزارش مفصلی از این حادثه را از اینجا+ بخوانید.


     
     

    1391/1/29

     

    حامد حبیبی
    ورطه

    چرا سکوت کنم؟ چرا؟

    وقتی شیر - که تمامش آب است_‌ یک شبه سیصد تومان گران می شود

    و آب از آب تکان نمی خورد

    چرا سکوت کنم؟

    وقتی گوشت

    خاطره ای دورست که در قورمه سبزی غرق می شود

    و گوشت های چرخ کرده گربه های دیروزند

    که فقط میو میو نمی کنند

    مگر مغز خر خورده ام که سکوت کنم؟

    گفتم مغز...یادش به خیر!‌

    آبگوشت مغز غذای ما جوان های بیکار و بیعار و بی پول بود

    دو هزار سال پیش را عرض می کنم

    زمان اشکانیان

    و امروز کله پاچه شده نوستالژی نسل خاک بر سر ما

    چرا سکوت کنم؟

    وقتی ده دقیقه تگرگ پایتخت را دچار بحران می کند

    اگر سکوت کنم که آب مرا می برد

    و آب هم از آب تکان نخواهد خورد

    و همه از زحمات هم تشکر خواهند کرد

    و هیچکس از پیمانکار آسفالت - که پسرخاله ی نوه عموی همساده ی همشهری شوهرننه ی مدیر داخلی بخش انفورماتیک اداره ی حفظ ظاهر به ضرب سیلی است- نخواهد پرسید

    تکلیف شیب عرضی چه شد؟

    هیچکس نخواهد پرسید زیرسازی را چگونه پیچاندی

    با کدامین ترفند

    که چاله چوله رهایمان نمی کند؟

    و ناظران خوشبخت هر هفته به ویلای شمال می روند

    و بر روح پدر پیمانکاران مهربان درود می فرستند

    و هیچکس توجه به هوی و هایمان نمی کند

    چرا سکوت کنم؟

    قلک های بچه ها را می شکنیم در آخر ماه

    و برای شان کاغذ رنگی می خریم

    که عکس انار و خیار روی آن بکشند تا یادشان نرود

    و آنگاه

    به تماشای فوتبال کثیف می نشینیم

    و کیف می کنیم

    چرا سکوت کنم؟ چرا؟

    وقتی در بازار تره بار

    ده کیلو زباله بارت می کنند

    و زنان خانه دار

    مخفیانه بادمجان های درشت را خالی می کنند

    و چنان لبخند می زنند

                                    انگار فروغ هایی هستند که فاتح شده اند

    و سربلند

                  سیب زمینی های سوراخ را به خانه می برند

    چرا سکوت کنم

    وقتی

    قیمت شتر در بازار جهانی بالا می رود

    و شرکت های بیمه پول شان از پارو

    و ما کار می کنیم

    کار می کنیم

    کار می کنیم

    تا بتوانیم حق اشخاص ثالثی را پرداخت کنیم 

                                                            که هیچگاه ندیده ایم

    و با آرامش در راهبندان بشری بگوزیم

    با شیشه هایی که تا ته بالا کشیده ایم. 


     
     

    1391/1/29
  • آرش آبادپور
    کمانگیر

    مساله‌ی افشای اطلاعات بانکی چند میلیون ایرانی را از وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های مختلف دنبال می‌کنم. این مصاحبه‌ی بی‌بی‌سی و این مطلب از جادی به‌خصوص اتفاق را تشریح می‌کنند.

    این‌که یک کارمند، اختلاف‌نظر با روسای خود را از محیط ِ کاری بیرون ببرد و جنجالی بزرگ ایجاد کند، اتفاق ِ جدیدی نیست. بخش ِ بزرگی از مدارکی که به ویکی‌لیکس می‌رسد، دقیقا از همین مسیر تغذیه می‌شود. اقدام ِ آقای خسرو زارع اما وضعیت ِ روشنی دارد. همان‌طور که جادی می‌نویسد او هکر نیست و، به‌نظر من، رفتار ِ قابل ِ دفاعی انجام نداده‌است. اقدام ِ مناسب در این وضعیت، درخواست از گوگل برای بستن وبلاگ ِ او و خواستن از پلیس بین‌الملل برای بازداشت ِ او است.

    و نکته‌ی مهم همین است که هیچ‌یک از این دو اقدام در وضعیت ِ فعلی به‌راحتی ممکن نیست.

    فضای آنلاین محیطی پرخطر است. این واقعیت که در فضای آنلاین می‌توان به‌راحتی به‌صورت مخفی فعالیت کرد و خارج از قیدوبند فیزیکی به دیگران تعرض کرد، آن‌را بسیار خطرناک‌تر از فضای فیزیکی می‌کند. بدون ِ داشتن ِ یک مجموعه دستورالعمل برای اقدام دروضعیت ِ بحران، وارد شدن به فضای مجازی یک قمار بزرگ است.

    معضل ِ اساسی رفتار آقای زارع نیست. نمونه‌های نظیر ِ این اتفاق بارها رخ‌داده‌اند و بارهای دیگری هم اتفاق خواهندافتاد. مشکل ِ بزرگ این است که ما ارتباط ِ قابل اتکایی با نهادها و موجودیت‌های بین‌المللی نداریم. این‌جا «ما» یعنی ساختاری که گویا نماینده‌ی اجرایی من و تو است. گوگل به هر درخواستی از طرف ِ یک نهاد ِ حکومتی ایرانی با تردید نگاه خواهد کرد و پلیس بین‌الملل تعدادی از سران ِ نظام حاکم بر ایران را تحت تعقیب دارد.

    آقای خسروزارع نشان داد که اینترنت نهادی خطرساز در ایران است. پیش‌بینی ِ من این است که نهادهای امنیتی ِ ایران از این اتفاق برای توجیه ِ حضور ِ خود و بسته‌تر کردن ِ فضا استفاده خواهند کرد. اگر این‌طور شود، از این اتفاق نتیجه‌ی دقیقا معکوس خواهیم گرفت. خطر،  آدمیزادی نیست که در وبلاگش درباره‌ی آزادی می‌نویسد. خطر، آدمیزادی است که رمز ِ بانکی مردم را در وبلاگش منتشر می‌کند. با تمرکز روی اولی، ابزارهای مقابله با دومی را از دست می‌دهیم. و البته این همه با این فرض است که برای این ساختار، سرکوب ِ آزادی مهم‌تر از حفظ ِ رمز ِ بانکی مردم نیست.


     
     

    1391/1/29
  •  

    جادی میرمیرانی
    کیبرد آزاد

    دیشب برنامه شصت دقیقه بی بی سی فارسی به سراغ آقای خسرو زارع پر سر و صدا رفت و چند دقیقه ای باهاش حرف زد. اینکه به سرعت طرف رو پیدا کردن و آوردن برنامه به عنوان یک کار خبری خوب بوده ولی از بی بی سی انتظاری خیلی بیشتر می‌رفت.

    آقای زارع با افتخار توی برنامه نشست و صحبت کرد بدون اینکه از سابقه کارش حرفی زده بشه یا بعدش یک کارشناس امنیت نظر بده در مورد حرف هاش. بذارین قبل از بررسی کار بی بی سی خود جریان رو مرور کنیم:

    • آقای زارع این اطلاعات رو از طریق پست مدیریتی در شرکت اجرا کننده پروژه به دست آورده نه به عنوان یک آدم فنی مستقل. خودش هم چند بار توضیح می ده که کسانی به این اطلاعات دسترسی داشتن که پیمانکاران همون شرکت بودن. اینکار خیانت در امانت است. درسته که باید جلوش گرفته می شد ولی کار ایشون اصلا به این معنی نیست که یک آدم غیرمورد اعتماد هم می تونست به همین اطلاعات دسترسی داشته باشه. پس این الزاما یک حفره امنیتی نیست بلکه مشکل امنیتی پروسه های مبتنی بر اعتماد به افراد دخیل در سیستم است.
    • آقای زارع می گه پسورد رو بین ده رقم دیگه مخفی کرده و در پسورد قابل استفاده نیست. این کاملا اشتباهه. پایینتر در این مورد حرف می زنم. به نظر من اینکار شدیدا تجاوز است به حریم خصوصی افراد.
    • ایشون بعد از اینکه با مدیر شرکت به مشکل برخورده و نتونسته از بانک ها هم به خاطر هر پسوردی که داره پول بگیره به خارج رفته و پسوردها رو لو داد و مدعی شده که باید مجامع جهانی ازش حمایت کنن یا مردم بهش کمک مالی کنن؟!! حمایت از کی؟ کسی که پسوردهایی که بهشون دسترسی داشته رو یکضرب منتشر کرده روی وب ؟ اینکار در قانون ایران و هر جایی از دنیا که قانونی مربوط به حفاظت اطلاعات، حریم خصوصی، نفوذ به اطلاعات غیر مجاز، انتشار اطلاعات محرمانه و … داشته باشه جرمه و جرم سنگینی هم هست. نظر شخصی ام اینه که هر قاضی ای حکم خواهد داد که این آدم رو به ایران پس بدن. از این جریان ناراحت می شم چون می دونم تو ایران عادلانه باهاش رفتار نمی شه.
    • حرکت بی بی سی در بعد از مصاحبه با آقای زارع بسیار ضعیف بود. کسی که به وضوح مجرم است نباید بیاد توی تلویزیوین یک خبرگزاری و یکطرفه حرف بزنه و بعدش هم یک نفر در این مورد صحبت کنه که چقدر مهم است که پسوردها رو عوض کنیم هر چند وقت یکبار و توصیه های عمومی امنیتی بکنه – این توصیه ها بسیار لازمن و خوب بود همراه این خبر می بودن ولی به شرطی که یک منتقد یا متخصص هم در بعد از توضیحات یکطرفه و گمراه کننده آقای زارع، صحبت می کرد. من از رسانه و قواعد آوردن آدم ها توش سر در نمی یارم ولی به سادگی می فهمم که اگر به خاطر ابعاد خبر و نزدیکی اش به تک تک ما ایرانی ها این آدم لازم بود بیاد تو تلویزیون، بعدش باید یک متخصص امنیت یا یک نفر که حقوق سایبری بدونه میومد و صحبت می کرد و نظرات مخالف رو هم می گفت. الان جوری عمل شده انگار یک نفر آدم دلسوز مشکلی رو پیدا کرده و در داخل کشوری کسی بهش گوش نداده و حالا رفته بیرون داره سعی می کنه فسادی رو افشا کنه. این آدم دلسوز نیست. پایینتر حرف می زنم.
    • آقای زارع خودش مسوول این برنامه بوده! اگر هم مشکلی هست مستقیم باید به خودش برگرده! این رو چرا کسی نمی گه؟ درسته که توی شرکت مدعی مشکلات متنوع و عدم همکاری و فساد و غیره است ولی مثل اینه که من کلیدساز باشم و بعد که کل کلیدهای شهر رو نصب کردم بگم «این قفل ها به یک روشی که من می دونم قابل باز شدن هست دوستان» و ادعا کنم که همه باید با من مهربون باشن و بهم باج بدن تا نرم از خونه شون دزدی و در ضمن رییس قبلی من هم خیلی آدم بدیه

    اما گفته بودم یکی دو تا از نکات رو کاملتر توضیح می دم… اول اینکه آیا این آدم حریم خصوصی افراد رو نقض کرده و‌آیا این اطلاعات منتشر شده قابل استفاده و دوم صحبت در مورد خیرخواه بودن این آدم.

    حریم خصوصی آدم ها توسط این آدم نقض شده

    پسوردها قابل پیدا کردن هستن. این «متخصص آی تی» باید قبل از انجام چنین کار بزرگی به این فکر می کرد که داره یک پسورد چهار رقمی رو بدون فاصله انداختن بین عددهاش «لای» یک عدد ده رقمی «مخفی» می کنه. یعنی چی؟ یعنی مثلا اگر پسورد من باشه 1111 اون به شکلی مخفی نوشته 5555511115555. درسته که الان من و شما راحت می بینیمش ولی اگر کسی ندونه چی؟ خب اگر کسی پسورد دقیق رو ندونه به راحتی می دونه که پسورد من هست 5555 یا 5551 یا 5511 یا 5111 یا 1111 یا 1115 یا 1155 یا … و ده حالت بیشتر نداره! یعنی احتمال درست بودن اولین حدس ۱۰٪ است و چون طرف سه تا حدس می تونه بزنه احتمال درست بودن یکی از حدس ها (با ضریب اشتباهی کوچیک) ۳۰٪ است. به عبارت دیگه یک دزد می تونه با خوندن اطلاعات یک کارت بانکی سالم، تغییر بخش شماره حساب خونده شده به یکی از کارت های منتشر شده توسط این فرد و نوشتن اطلاعات روی کارت جدید شانس این رو داشته باشه که در سی درصد مواقع از اون کارت پول برداره. دقت کنین که دزد روی شما تمرکز نکرده که حتما از کارت شما پول برداره بلکه کارت های مختلف رو امتحان می کنه و طبق محاسبات بالا از نظر آماری می تونه از یک سوم این کارت ها (سی درصدشون) یعنی تقریبا از یک میلیون کارت پول برداره.

    این محاسبه فقط جنبه آماری داره. مطمئنا جلوی اینکار همین الان گرفته شده. شماره کارت من بین این کارت ها نبود ولی اگر هم بود امکان عوض کردن پسورد رو الان نداشتم و به هیچ وجه هم نگرانش نبودم چون می دونستم در عمل اتفاقی نمی افته. این بحث فقط به این سمته که این روش «مخفی کردن رمز چهار رقمی در یک عدد چهارده رقمی» بسیار بچه گونه است. قول هم می دم اگر این بخش رو یک متخصص آمار بازنویسی کنه فقط با داشتن چند پارامتر کوچیک مثل احتمال استفاده بیشتر از یک رقم خاص در پسورد (پسورد شما توش شش یا دو داره؟ (; )) می تونست احتمال حدس درست عدد پسورد در یک عدد چهارده رقمی رو بالاتر هم ببره.

    در ضمن ! بحث فقط بانک نیست. آدم ها معمولا پسوردهای ثابت دارن. الان شماره گاوصندوق اتاق هتل من با شماره کارت بانکی ام یکیه و این آدم ممکن بود شماره گاوصندوق بانک من رو هم منتشر کرده باشه. همینطور رمز ورودم به داخل ساختمون شرکت رو. این آدم بدون شک حریم خصوصی آدم های زیادی رو نقض کرده. من کماکان برای کارش خطر اقتصادی فیزیکی قایل نیستم (سلب امنیت روانی و ایجاد استرس و احساس عدم امنیت و غیره به کنار.. منظورم اینه که حس نمی کنم الان ممکنه کسی که قبلا اینکار رو نمی کرده از حساب کسی پول برداره با این اطلاعات) ولی معتقدم این آدم با اینکار حریم خصوصی انسان ها رو نقض کرده

    این آٔدم خیرخواه نیست – هکر هم نیست

    هکر برای ما واژه مهمیه. رسانه ها به کسی می گن هکر که وارد سیستم های مردم بشه ولی ما به کسی می گیم هکر که دنیا و چیزهای توش رو عمیق تر از بقیه ببینه – مثل ماتریکس. این آدم هکر نیست و چیزی هم این وسط هک نشد. این آدم مسوول نوشتن یک نرم افزار بوده و الان می گه که اون نرم افزار مشکل امنیتی داره و من پسوردهای شما رو کپی کردم بردم پیش بانک ها و گفتم به ازای هر دونه اش باید بهم پول بدن و اونها گفتن نه و حالا من رفتم خارج و اینها رو منتشر کردم.

    اینکار برای من شبیه انتقام گیریه و بدون شک جرم. درخواست هایی مثل «درخواست از سازمان های جهانی و حقوق بشر برای حفاظت از من» یا حتی درخواست مسخره تر از مردم برای کمک مالی فقط و فقط معنی همون توهمی رو می دم که وقتی کسی یک قاضی رو ترور کرد فکر کرد بعدش باید بره خارج خودش رو به سفارت آمریکا معرفی کنه تا اونها بهش پناهندگی سیاسی بدن. قتل جرمه و مجرم به کشوری که توش جرم انجام داده تحویل می شه. اینکار هم جرمه و هیچ ربطی به حقوق بشر نداره. به اون سناریو فکر کنین که بانک ها به اون پیشنهاد آقای زارع مبنی بر اینکه در مقابل هر پسوردی که نشون بده بهش پول بدن عمل می کردن تا بدونین چقدر خیرخواهی توی اینکار هست.

    از طرفی حتی اگر ایشون می خواست اینکار اشتباه رو بکنه می تونست بسیار با احتیاط تر و اخلاقی تر و کم ضربه زننده تر ثابت کنه که این اطلاعات رو داره. مثلا می تونست به جای اون روش بچگونه مخفی کردن یک عدد چهار رقمی لای ده رقم اضافی که ۳۰٪ احتمال حدس درست رو به هر کسی می ده (که روی سه میلیون شماره می شه حدس درست پسورد یک میلیون کارت) اینکار رو بکنه که هر کارت رو فقط با دو رقم اول پسوردش منتشر کنه. اینطوری دارنده کارت و مسوول بانک مطمئن می شدن که طرف پسورد رو داره (چون مثلا می دونه کارت من به شماره X پسوردش با 84 شروع می شه) و احتمال حدس صمیم توسط یک هکر رو هم ده برابر کمتر می کرد (در حد سه درصد بعد از سه تلاش). در عین حال این آدم اگر نیازمند توجه بود می تونست هر جمعه، مثلا صد هزار کارت رو منتشر کنه (با گفتن تنها دو رقم اول پین کد) و اینجوری هر هفته کلی آدم رو بکشه به وبسایتش و هر لحظه که توجه کافی بهش شد و به نتیجه دلخواهش (مثلا رفتن آبروی فلان شرکت یا اومدن مسوولین به میز مذاکره یا حمایت سازمان های حقوق بشری ازش یا هر چی) رسید کار رو متوقف کنه.

    پس این آدم از نظر من به هیچ وجه خیرخواه نیست. بنا به گفته های خودش بعد از اینکه با شرکتش به مشکل برخورده ، اول سعی کرده از شرکت صاحبکارش که دسترسی به این اطلاعات رو از اون طریق داشته و بعد بانک ها که می تونستن متضرر بشن پول بگیره و وقتی پول ندادن با نقض حریم خصوصی دارنده سه میلیون کارت و افشای اطلاعات محرمانه سعی کرده ضربه محکمی بزنه.

    جمع بندی

    این رو نوشتم که بگم کار بی بی سی به نظرم حرفه ای نبود. باید از دیدگاه مقابل هم کسی می بود برای حرف زدن و باید به گذشته و پروسه رسیدن این جریان به اینجا هم توجه می کردن. به نظر من این آدم آدمی می یاد که به خاطر شغلش به اطلاعات مهمی دسترسی داشته – که دیگران هم داشتن و اون از این ناراحت بوده – و در لحظه ای فکر کرده می تونه پولدار بشه ولی بانک فقط قبول کرده در مقال نشون دادن دقیق محل مشکل پول بده و نه به ازای هر پسورد هر کارت و این معامله سر نگرفته. بعد این آدم سعی کرده ضربه ای کاری بزنه و به اشتباه ترین وجه ممکن حریم خصصوی یکسری آدم رو نقض کرده بدون اینکه واقعا بهش نیازی باشه. دیشب هم بی بی سی به خاطر خبر بزرگ و هیجان مصاحبه مستقیم با کسی که همه ایران دارن بهش نگاه می کنن به سراغش رفته بدون اینکه دقت کنه باید نظر مقابل و انگیزه طرف رو هم در این جریان لحاظ کنه. درسته که زارع توی برنامه کراوات زده بود و سنش بالا بود و سعی کرد از کسی اسم نبره و خودش رو خیرخواه مردم نشون بده ولی با استدلال های بالا این حداقل برای من شدیدا مورد شکه و خیلی خوب بود اگر بی بی سی بعدش به جای صحبت در مورد اینکه پوز چیه و چقدر عوض کردن پسورد کارت مهمه به سراغ این می رفت که یک نفر این جریان رو نقد کنه تا اعتبار خبری حرفه ای اش برای من حفظ بشه.

    البته چلنج در مورد نقض حریم شخصی حین مصاحبه نسبتا خوب بود و بعدش هم گفته شد که تلاش کردن با اون شرکت تماس بگیرن که جواب نگرفتن. مشخصه. اون شرکت فعلا گیجه و تحت فشار. احتمالا کاملا مقصره در این جریان ولی این دلیل کافی نیست برای صحبت های یکطرفه و حق به جانب یک مجرم احتمالی توی بی بی سی.

    این دو تا نکته رو هم نگم ممکنه خفه بشم:

    • بی بی سی تنها رسانه ای است که من اگر بخوام اخبار فارسی رو دنبال کنم می خونم. اینها رو نوشتم که بهتر بشه. کلا قابل قیاس با بقیه رسانه های فارسی نیست ولی باید شدیدا مواظب باشه که نیافته توی تله VoA شدن . بی بی سی مین استریم مدیا است و مال و غیره و غیره ولی بین چیزهایی که من بهش دسترسی دارم اولویت اول رو داره برای گرفتن اخبار منطبق بر واقعیت.
    • این اطلاعات روی سرورهای گوگل و بلاگ اسپات فرانسه منتشر شدن. احتمالا یک تذکر پلیس بین الملل می تونه این اطلاعات رو از این سایت حذف کنه و پروسه های قضایی مختلفی رو به جریان بندازه ولی ظاهرا ما واقعا آماده مقابله با تهدیدات سایبری نیستیم و جنگ سایبری رو کلا با دیفیس کردن سایت ها و کامنت گذاشتن تو وب اشتباه گرفتیم. احتمالا تو خیلی کشورها اینکه یک روز خودپردازها تعطیل بشن ضربه عظیمیه چه برسه به اینهمه ماجرای مرتبط با این اتفاق.

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/1/29
  •  

    فاطمه شمس
    نیم‌دایره

    هر جا می‌روی تا می‌گویی ایرانی‌ام، اولین سوال‌شان این است که خب به نظر شما امسال جنگ می‌شود؟ مهم نیست علت حضورت چیست. رفته‌ای شب شعر، شعر بخوانی، یا بعد از یک روز طولانی، سر میز شام نشسته‌ای. یا رفته‌ای کنفرانس یک مقاله ارائه کنی که کمترین ربطی به آینده سیاسی مملکت ندارد. مهم نیست راجع به چی حرف می‌زنی و آن‌جا چه غلطی می‌کنی، مهم ملیتی است که این روزها، خارج از مرزهای ایران، با جنگ گره خورده. من یکی در طول این دو سه سال، بعد از همه اتفاقاتی که افتاد دیگر توان اینکه بخواهم به یک احتمال تلخ و سیاه دیگر فکر کنم را ندارم و این جور وقت‌ها خفه‌خون می‌گیرم. می‌گویم نمی‌دانم فقط امیدوارم بلاهت دو طرف مردم را از بین نبرد.

    نمی‌دانم ایرانی‌هایی که اوایل جنگ خارج از ایران بودند و یک روز صبح چشم‌شان را باز کردند و دیدند عراق ایران را زده چه حالی داشتند. آن موقع اینترنت هم در کار نبود و نمی‌شد هنوز از رختخواب بیرون نکشیده، بین خواب و بیداری، این صفحه را باز کرد و آخرین خبرها را خواند و خوشحال شد که هنوز اسرائیل حماقت‌اش را عملی نکرده و یا رییس‌جمهور مملکت دوباره خامی نکرده و هیزم به آتش‌‌شان نریخته.

    به جای حرف زدن درباره احتمال وقوع جنگ، نشسته ام و دارم روزشمار جنگ ایران و عراق را می‌خوانم و با خواندن این روزشمار فعلا حال و روز خوبی ندارم. دو شب پیش داشتم برای یک کنفرانس که درباره ادبیات و شعر بود، عکس‌هایی از اولین موشک‌باران دزفول را جمع می‌کردم تا ربطش بدهم به موضوع مقاله‌ام که درباره شعری برای جنگ قیصر امین پور بود. کلی عکس پیدا کردم ولی این یکی که اینجا گذاشته‌ام رسمن حالم را خراب کرد. مادرم هفته پیش می‌گفت: می‌داند جنگ نمی‌شود ولی می‌ترسد. بهش گفتم اگر می‌دانی جنگ نمی‌شود برای چی می‌ترسی؟ هیچ چی نگفت. ولی من می‌دانم از چی می‌ترسد.

    یک عمر است که به خاطر شهادت شوهر خاله‌ام که مفتی و تصادفی یک ترکش مخش را شکافت و زندگی خودش و بچه‌ای که توی شکم‌اش بود را زیر و رو کرد، گیر است. هنوز هم دارد تنهایی‌های خواهرش را پر می‌کند. یک ترس غم انگیز و کهنه که خودش هم نمی‌داند از کجا می‌داند. بعد از این همه سال هنوز گاهی جمعه‌ها می‌روند بهشت رضا و آب و گلاب می‌برند. هنوز حواس‌شان به این هست که اسم شهیدشان از روی سنگ قبر محو نشود و چند سال یک بار یکی را می‌برند اسم‌‌اش را که زیر باد و نور و باران کمرنگ شده را دوباره پررنگ کند. چندتا دل داغ آن هشت سال را دارد با خود می‌کشد؟


     
     

    1391/1/29

    علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس ایران، می‌گوید که در صرتی که سعید مرتضوی همچنان بر سمت خود باقی بماند، امکان استیضاح وزیر کار توسط مجلس کنونی وجود دارد.

    به گزارش ایلنا، آقای مطهری که در جمع خبرنگاران صحبت می‌کرد، افزود: «هنوز چند روزی فرصت هست و امکان استیضاح وجود دارد.»

    صحبت‌های آقای مطهری در حالی مطرح می‌شود که علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران، در هنگام بازپس گیری استیضاح وزیر کار گفته بود که به دلیل پر بودن وقت مجلس و بررسی موضوع‌های دیگر، تا پایان کار مجلس کنونی امکان بررسی مجدد استیضاح وزیر کار وجود ندارد.

    آقای مطهری همچنین افزود که «برخی استیضاح کنندگان خام شدند و فریب خوردند، در حالی که بهتر بود استیضاح انجام می‌شد و در جلسه استیضاح از وزیر سوال کردند که آیا استعفای مرتضوی را می‌پذیرد یا نه. اگر می‌پذیرفت استیضاح منتفی می‌شد وگرنه به بحثشان ادامه می‌دادند که این بهترین کار بود.»

    به گفته آقای مطهری، «استیضاح کنندگان قول مرتضوی را قبول کردند در حالی که خودشان می‌گویند به حرف ایشان اعتمادی نیست».

    نمایندگان مجلس ایران پیش‌تر از وزیر کار درخواست کرده بودند که سعید مرتضوی را به مدیرعاملی صندوق تامین اجتماعی منصوب نکند و به او هشدار داده بودند در صورت وقوع چنین موضوع او را استیضاح خواهند کرد.

    وزیر کار ایران اما بی‌تفاوت به این هشدار‌ها، سعید مرتضوی را به سمتی جدید منصوب کرد.

    سعید مرتضوی یکی از مته‌مان پرونده بازداشتگاه کهریزک به شمار می‌رود و به دلیل نقش‌اش در وقوع این جنایات، از سمت دادستانی تهران برکنار شده بود. 

    منبع: ایلنا


     
     

    1391/1/29

    یک عضو سابق اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران از افزایش ۹ درصدی قیمت پودرهای شوینده به صورت رسمی در فروردین ماه سال جاری خبر داد.

    مهدی جاریانی، که با ایلنا گفت گو می‌کرد، افزود که این افزایش قیمت در حالی صورت گرفت که «تولیدکنندگان خواستار افزایش حداقل ۳۰ درصدی قیمت‌ها بودند.»

    آقای جاریانی دلیل این افزایش قیمت را بالا رفتن قیمت ارز و وابسته بودن این صنعت به مواد اولیه وارداتی عنوان کرد.

    آقای جاریانی افزوده که «باوجود افزایش ۹ درصدی قیمت‌ها، صنایع پودر شوینده کماکان در خط قرمز سودآوری قرار دارند» و به همین دلیل این صنایع درخواست‌های مجددی را پیرامون تعدیل قیمت به سازمان حمایت از مصرف کندگان ارائه کرده‌اند. 

    منبع: ایلنا


     
     

    1391/1/29

    خبرگزاری مهر گزارش کرد که در نخستین کودک آزاری در سال جدید، یک دختر دو ساله در مشهد به صورتی مشکوک جانش را از دست داده که احتمال می رود مرگ این کودک بر اثر شکنجه معشوق مادرش رخ داده باشد.

    بر اساس گزارش خبرگزاری مهر، این حادثه روز ۱۳ فروردین رخ داد و نیلوفر ۲ ساله پیش از رسیدن به بیمارستان درگذشت.

    مادر نیلوفر به پزشکان گفت که دختر او با اتوموبیلی تصادف کرد اما پزشکان با دیدن آثار کبودی و سوختگی بر بدن دخترک، موضوع را به پلیس اطلاع دادند.

    مادر نیلوفر در تحقیقات پلیس گفت که با یک مرد به نام پویا به صورت مشترک در خانه‌ای در مشهد زندگی می‌کند که در روز حادثه نیلوفر شروع به بهانه گیری کرده و «پویا نیز در یک لحظه عصبانی شد و با شلنگ چند ضربه به سر دخترم زد.»

    این زن ۲۸ ساله افزوده که «پویا از قاچاقچیان مواد مخدر است و آثار سوختگی روی بدن نیلوفر مربوط به شکنجه‌های او است.»

    سرهنگ احمد کریمی، رئیس پلیس مشهد، نیز گفته که مرد مظنون به قتل دستگیر شده و هم اکنون تحقیقات از هر دو متهم ادامه دارد. 

    منبع: مهر


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته